كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۲) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۱۹) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۴۶) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۶) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۳) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۸۴) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۸۷) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۲) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۱) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۵)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » امامت، غیبت، ظهور
كتابخانه مهدوى

کتاب ها امامت، غیبت، ظهور

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: مسجد مقدس جمکران تاريخ تاريخ: ۱۹ / ۳ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۱۰۹۲۶ نظرات نظرات: ۰

امامت، غیبت، ظهور

واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران

فهرست مطالب

پیشگفتار
میلاد حضرت مهدی (علیه السلام) مبارک باد
راه شناخت مهدی (علیه السلام)
مهدی (علیه السلام) وقرآن

الف) همپای قرآن:
ب) شریک قرآن
ج) تلاوت کننده وترجمان قرآن
د) قرائت کننده وتفسیرگر قرآن
هـ) تعلیم دهنده احکام قرآن
و) احیاگر قرآن
مهدی (علیه السلام) در قرآن
حضرت مهدی (علیه السلام) در احادیث قدسی
حضرت مهدی (علیه السلام) در آینه کلام معصومین (علیهم السلام)
اسامی واوصاف والقاب حضرت مهدی (علیه السلام)
برخی ویژگی های ظاهری
شبیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)
زیبا وخوش صورت
گشاده پیشانی
میانه قامت
دارای دو خال مخصوص
پیشینه غیبت
مروری گذرا بر غیبت صغری
مقدمه غیبت کبری
زمان غیبت صغری
نحوه ارتباط با مردم
پایان غیبت صغری
چگونگی غیبت
الف) مستور بودن
ب) حضور مستور ومستمر
ج) نهانی از دیدگان نه از دلها
د) آگاهی موالیان حقیقی به مکان غیبت
هـ) کناره گزینی ودوری از مساکن ظالمین
و) گمنامی
ز) راه رفتن در بازارها وپا گذاردن بر فرشهای مردم
ح) آگاهی به حال مردم
چرائی غیبت
امتحانِ درجه تسلیم در برابر اراده خدا
بیم از کشته شدن
الطاف خفیه پروردگار
آماده شدن شرایط برای محو سلطه مستکبران
آزمایش مردم در میزانِ ایمان به امامت
آزمایش مؤمنان به سختی ها وشداید روزگار
گناهان وعدم آمادگی مردم
جریان سنّت الهی
غیبت پیامبران پیشین
کیفیت بهره وری از امام غائب (علیه السلام)
وظیفه شیعیان در دوران غیبت
الف) تمسک به ریسمان ولایت
ب) تمسک به تقوی
ج) طلب معرفت
د) تقیه به عنوان سلاح مقاومت
هـ) انتظار آگاهانه
و) حزن واندوه بر مصائب غیبت ودعا برای ظهور
سنّت انتظار
ولایت فقیه
مقدّمات ظهور
نگاهی به دوران پس از ظهور
حاکمیت اسلام در سراسر هستی
اقامه کامل حدود الهی
احیای قرآن ومعارف قرآنی
گسترش عدالت ورفع ستم
تجدید اسلام
کمال دانش ومعرفت
رشد عقلی
امنیت وآسایش
یگانی واتحاد ومحبّت
تطهیر زمین از گناه
پرتوی از فرمایشات نورانی قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم)
معرّفی خویشتن
نقش خویش در حفظ وهدایت مردم
وظیفه شیعیان
شرط یاری
درباره ظهور
درباره اهلبیت (علیهم السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم
(اللّهُمَّ کنْ لِوَلِیک الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُک عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ فِی هذِهِ السّاعَةِ وفی کلِّ ساعَة وَلِیاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیناً حَتّی تُسْکنَهُ اَرْضَک طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَویلاً).

پیشگفتار:
(یا صاحب الزّمان ادرکنا)
سخن از «مهدی» (علیه السلام)، سخن از «هدایت» است.
سخن از «غیبت»، حدیث «جستجو» است.
سخن از «انتظار»، روایت «حرکت وپویایی» است.
سخن از «ظهور»، بحث از «اشتیاق رهایی» است.
«شوق رهایی»، «حرکت» می آفریند، ونتیجه «جستجو»، حصول «هدایت» است.
«شیعه بودن» با جمود وسکون سازگار نیست. «شیعه» یعنی «پیرو» ولازمه «پیروی» جهت گیری «رفتار وروش»، وشکل گیری «سلوک وعمل» است.
«شیعه مهدی (علیه السلام)» بودن، با گمراهی وبی تفاوتی در برابر انحرافات نمی سازد.
و«انتظار ظهور» داشتن، با ماندن در تاریکی ها وتسلیم در برابر وضع موجود قابل جمع نیست.
در آستانه سالگرد میلاد پر شکوه امام زمان (علیه السلام)، با یاد امام راحل (قدّس سره) که با نور وجودش، راه انتظار را روشن تر ساخت وبا یاد شهیدان که با نثار خونشان، نزدیکی طلوع خورشید را نوید دادند، وبا امید گسترش روشنای سپیده دم انقلاب اسلامی به همه آفاق گیتی، حاصل تلاشی مختصر پیرامون «غیبت، انتظار، ظهور» را به شما منتظران حضرت مهدی (علیه السلام) تقدیم می داریم.
آرزومندیم که - در تقارن سالگرد میلاد دو مصلح بزرگِ تاریخِ بشریت، حضرت «مهدی» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وحضرت «عیسی مسیح» (سلام الله علیه) که یادآور حماسه پرشکوه ظهور متقارن آن دو بزرگوار می باشد، واقتدای شکوهمند وپرمعنای آن پیامبر اولوالعزم (علیه السلام)، به این آخرین ذخیره الهی وکامل ترین عبد صالحِ خدا در زمین را، فرا یاد منتظران سوخته جانش می آورد - این هدیه ناچیز، مقبول درگاه حضرت احدیت واقع گردد.
اللهم ارزقنا توفیق الطاعة وبعد المعصیة وصدق النیة وعرفان الحرمة واکرمنا بالهدی والاستقامة آمین رب العالمین.

مسجد مقدس جمکران - واحد تحقیقات
پانزدهم شعبان ۱۴۱۷

(میلاد حضرت مهدی (علیه السلام) مبارک باد)
آسمان وزمین چشم انتظار ولادت او بود. خورشید هم به انتظار آمدن او نشسته بود. ارواح پاک همه پیامبران واولیای الهی، گرداگرد خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) منتظرانه در آرزوی دمیدن نور جمال او به سر می بردند. فجر نیمه شعبان بود. صدای آشنای اذان در کوچه پس کوچه های غریب شهر سامرا می پیچید: «اشهد أن لا اِله الاّ الله»، «اشهد أنّ محمداً رسول الله».
سیصد وهشت سال پیش که خورشید وجود پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) در آسمان مکه طلوع کرد، ظلمات شرک همه جا را آکنده بود وصدای هلهله بت پرستان بر گرد الهه های تراشیده از چوب وسنگ، فضا را آلوده ساخته بود.
امّا اینک در سال ۲۵۵ هجری قمری، در آستانه طلوع آخرین خورشید هدایت ورهبری، بانک توحیدی «لا اِله اِلاّ الله» از مرزهای شبه جزیره عرب تا شام وقسمتهای وسیعی از قاره آفریقا همه جا طنین انداز شده وشهادت به رسالت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) بر مأذنه های سرتاسر سرزمین وسیع اسلامی هر صبح وشام تکرار می شود با این همه، جاهلیت - اگر چه در چهره ای جدید - هنوز پا برجاست وبا محصور ماندن اهلبیت (علیهم السلام)، ظلمت شرک همچنان باقی است وبت های کاخ نشین در لباس خلافت پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) همچنان دست اندرکار محو توحیدند.
شاید از این روست که حضرت مهدی (علیه السلام) در آغاز ولادت، زبان به ذکر شهادتین می گشاید «أشهد أن لا اِله اِلاّ الله وحده لاشریک له وأنّ محمداً رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم)»(۱).
یا به روایتی دیگر در همان آغازین لحظه های تولّد زانو می زند ومی گوید: «الحمد للّه رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله، زعمت الظلمة أنّ حجة الله داحضة، لو أذن لنا فی الکلام لزال الشک»(۲).
سپاس خدای را که پروردگار عالمیان است. وسلام وصلوات خدا بر محمد وخاندانش باد. ستمگران گمان بردند، که حجت خدا نابود شدنی است! اگر به ما اجازه سخن گفتن داده می شد، شک وتردید مردم درباره ما از بین می رفت».
پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) که اینک با دیدن چهره زیبای اولین وآخرین فرزند خویش، وعده خدا را عملی می یافت، سرشار از شادی، سر به سجده گذاشت وگفت:
«الحمد للّه الذی لم یخرجنی من الدنیا حتّی ارانی الخلف من بعدی»(۳).
«سپاس خدا را که مرا زنده نگه داشت تا فرزند وجانشین مرا به من بنمایاند». سپس سر برداشت وبه حاضران نگریست وفرمود:
«او در صورت وسیرت، شبیه ترین مردم به رسول الله است، خدا او را در دوران غیبتش، محفوظ می دارد وسپس ظاهر می گرداند تا زمین را آنچنان که از جور وستم پر شده باشد از عدالت وداد آکنده سازد»(۴).
چشمان حضرت نرجس (علیها السلام) به اشک نشسته بود، آنقدر شاد بود که آرامش بستر را تاب نمی آورد. برخاست ونشست وبه صورت نورانی وچشمهای درشت فرزندش خیره شد. مهدی (علیه السلام) که در آغوش حکیمه خاتون قرار داشت، دستهایش را به طرف مادر دراز کرد ولحظه ای بعد در آغوش گرم او جای گرفت.
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: «او چنانکه جدّمان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: همنام وهم کنیه ایشان خواهد بود، پس نامش «محمد» وکنیه اش «ابوالقاسم» است».
عطر خاطره انگیز «صلوات» در فضای خانه کوچک امام حسن عسکری پیچیده بود وهمگی اهل خانه داشتند به رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) می اندیشیدند. ای کاش او هم بود... که بود.
(راه شناخت مهدی (علیه السلام))
برای شناخت حضرت مهدی (علیه السلام) وویژگی های شخصی وکیفیت غیبت وظهور او هیچ وسیله ای بهتر از آیات شریفه قرآن کریم وروایات معصومین (علیهم السلام) نیست. با اینکه در این زمینه وبا اتکای به همین آیات وروایات، بیش از هزار کتاب ورساله نوشته شده است بازهم به طور یقین می توان گفت که در تمامی آنها، جز بخش کوچکی از معارف مربوط به این آخرین ذخیره الهی، تبیین نشده است. زیرا ابعاد وجودی او را - همچنان که درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده اند - کسی جز خدا وپیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) به تمام وکمال نشناسد. وباز کلام خدا وپیامبر واهلبیت را هرکسی به درستی فهم نتواند کرد.
علاوه بر این، خاصیت دوران غیبت است که نمی توان مطمئن بود که همه فرمایشات آنان به ما رسیده باشد.
با این همه، آنچه در پی می آید تنها مروری بر پاره ای عناوین وذکر نمونه هایی در هر باب است. بسان بر گرفتن قطره هایی از دریایی بی کرانه، که گفته اند:

آب دریا را اگر نتوان کشید * * * هم به قدر تشنگی باید چشید

(مهدی (علیه السلام) وقرآن)
الف) همپای قرآن:
اینکه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) در سفارش مشهور خویش فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا ابداً»(۵) وبدین سان بر همپایی وهمراهی خاندان خویش سلام الله علیهم با قرآن کریم، تأکید نمود، دلالت بر این دارد که در زمان ما، کتاب خدا قرآن کریم جز در کنار مهدی آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) که یگانه ذخیره وباقیمانده این دودمان پاک است، کتاب هدایت انسانها نتواند بود واز گمراهی وسرگردانی مردم، جلوگیری نتواند کرد.
ونیز اینکه رسولخدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «علی مع القرآن والقرآن مع علی لایفترقان حتی یردا علی الحوض»(۶) با توجه به اینکه در این عصر، وصایت ووراثت حضرت علی (علیه السلام) در همه مقامات ولایتی وشئونات هدایتی اش تنها از آن حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد، بر چنین همراهی وهمپایی ومعیتی، بین او وقرآن نیز دلالت دارد.
ب) شریک قرآن:
همه ائمه بزرگوار، «شرکاء قرآن کریم» شمرده شده اند(۷) چنانکه بطور ویژه در یکی از زیارتهای مخصوصه حضرت مهدی (علیه السلام) با تعبیر «السلام علیک یا شریک القرآن» از ایشان یاد شده است.
ج) تلاوت کننده وترجمان قرآن:
از آن رو که تلاوت آیات کتاب خدا بهترین وسیله انس باخداست، وبرای مقرّبان درگاه حق هیچ لذّتی بالاتر از خواندن قرآن وتدبّر در آن نیست، حضرت مهدی (علیه السلام) که در این دوران والاترین درجات انس وبالاترین مقامات قرب الی الله را داراست، شایسته ترین کسی است که به عنوانِ «یا تالِی کتابِ الله وترجمانَه»(۸) می تواند مورد خطاب قرار گیرد.
د) قرائت کننده وتفسیرگر قرآن:
برای قرائت وتفسیر قرآن کریم چه کسی شایسته تر از حضرت مهدی (علیه السلام) است که در این زمان «چراغ هدایت» و«حامل علوم قرآن» و«نگاهبان گنجینه دانش الهی» و«حافظ سرّ خدا» تنها اوست و«امانات نبوّت» و«ودیعت های رسالت» در این عصر تنها به او سپرده شده است؟(۹) اوست که قرآن را چونان که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وعلی (علیه السلام) قرائت می کردند، قرائت می کند وآنچنان که خدای محمد وعلی (علیهما السلام) می پسندد ومقرر فرموده است، تفسیر می نماید.
«السلام علیک حین تقرء وتبین»(۱۰).

چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن * * * به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن

هـ) تعلیم دهنده احکام قرآن:
... صاحب الزّمان ومُظهر الایمان ومُلقِّن احکام القرآن...(۱۱)
«سلام خدا بر صاحب الزمان وآشکار کننده ایمان وتلقین وتعلیم دهنده احکام قرآن».
و) احیاگر قرآن:
در آخر الزمان که سنّت های قرآنی به فراموشی سپرده شده وبسیاری از معارف این کتاب الهی از سوی کژ اندیشان به تحریف وتبدیل کشیده شده وحیات وحیات آفرینی آیاتش، در حصار جهل وهوس دنیا پرستان نادیده گرفته شده است، مهدی (علیه السلام) می آید تا احیاگر این معجزه جاوید باشد واسلام ومسلمین را در پرتو انوار فروزان آن جانی تازه بخشد.
«اللهمّ جدّد به ما امتحی من دینک وأحی به ما بُدّلَ من کتابک وأظهر به غُیر من حکمک»(۱۲).
«خدایا از دینت آنچه به نابودی گراییده بوسیله او تجدید فرما. واز کتابت آنچه دگرگونی وتبدیل پذیرفته بوسیله او احیا کن. واز احکامت آنچه را که تغییر یافته بوسیله او آشکار گردان».
(مهدی (علیه السلام) در قرآن)
در قرآن، آیات بسیاری وجود دارد که به شهادت روایات مستند ومعتبر، درباره حضرت مهدی (علیه السلام) وقیام جهانی او نازل گردیده است.
در کتاب شریف «المحجّة فی ما نزل فی القائم الحجّة (علیه السلام)» که توسط محدث بزرگوار، مرحوم سید هاشم بحرانی وبا بهره گیری از دهها جلد کتب تفسیر وحدیث، تألیف گردیده، مجموعاً (۱۳۲) آیه از آیات کریمه قرآن ذکر شده که در ذیل هر کدام یک یا چند روایت در تبیین کیفیت ارتباط آیه با آن حضرت (علیه السلام)، نقل شده است.
در اینجا به ذکر چند روایت در این مورد، بسنده می کنیم:
۱ - امام صادق (علیه السلام) درباره قول خدای عزّ وجلّ: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدّین کلّه ولو کره المشرکون(۱۳)» فرمود:
«به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده است وتا زمان قیام قائم (علیه السلام) نیز نازل نخواهد شد. پس زمانی که قائم (علیه السلام) به پا خیزد، هیچ کافر ومشرکی نمی ماند مگر آنکه خروج او را ناخوشایند می شمارد»(۱۴).
۲ - امام باقر (علیه السلام) درباره آیه شریفه «وقل جاء الحق وزهق الباطل إن الباطل کان زهوقاً»(۱۵) فرمود:
«زمانی که قائم (علیه السلام) قیام نماید، دولت باطل از بین خواهد رفت»(۱۶).
۳ - امام صادق (علیه السلام) در بیان معنای آیه کریمه «ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصّالحون»(۱۷) فرمود:
«تمام کتب آسمانی، ذکر خداست، وبندگان شایسته خدا که وارثان زمین هستند، حضرت قائم (علیه السلام) ویاران او می باشند»(۱۸).
۴ - امام باقر (علیه السلام) درباره قول خدای عزّ وجلّ: «الذین إن مکنّاهم فی الأرض اقاموا الصلوة وآتوا الزکاة..»(۱۹). فرمود:
«این آیه درحق آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدی (علیه السلام) ویاران او که خداوند شرق وغرب زمین را تحت سلطه آنان قرار می دهد وبه وسیله آنان دین را پیروز گردانده وبدعتها وباطلها را می میراند»(۲۰).
۵ - امام سجاد (علیه السلام) زمانی که این آیه شریفه را قرائت نمود: «وَعَد الله الّذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنَّهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم ولیبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی ولا یشرکون بی شیئاً»(۲۱) فرمود:
«به خدا سوگند! آنان شیعیان ما اهلبیت هستند، خداوند - آن خلافت در زمین واقتدار بخشیدن به دین را - به وسیله آنان وبه دست مردی از ما، که مهدی این امت است، تحقق خواهد داد وهم اوست که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره اش فرمود: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولانی خواهد کرد که مردی از خاندان من که همنام من است فرا برسد وزمین را آنچنان که از ظلم وجور پر شده باشد، از عدل وداد آکنده سازد»(۲۲).
۶ - امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیه «أمّن یجیب المظطرّ اذا دعاه ویکشف السّوء ویجعلکم خلفاء الأرض»(۲۳) درباره قائم از آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده ای است که چون در مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزارد وفرج خویش از خدا بخواهد، خداوند دعایش را اجابت کند وبدیها را برطرف سازد واو را در زمین خلیفه قرار دهد»(۲۴).
(حضرت مهدی (علیه السلام) در احادیث قدسی)
۱ - خداوند فرمود: «ای پیامبر! بوسیله تو وپیشوایان از نسل تو بر بندگان خویش رحمت می آورم، وبه وسیله قائم از بین شما، زمین خود را با تسبیح وتقدیس وتهلیل وتکبیر وبزرگداشت مقام الوهیت، آباد می سازم.
وبه وجود او زمین را از دشمنانم پاک می کنم وآن را میراث اولیای خویش قرار می دهم، وبه وسیله او کلمه توحید را تعالی بخشیده، کلمه کافران را به سقوط می کشانم، وبه دست او وبا علم خود سرزمین ها ودل بندگانم را حیاتی تازه می بخشم وگنج ها وذخیره های پنهان را به مشیت خود برایش آشکار می سازم.
وبا اراده خود او را بر نهانی ها ومکنونات قلبی دیگران آگاه می گردانم وبا فرشتگان خود او را یاری می رسانم تا در اجرای فرمان من وتبلیغ دین من مددکار او باشند. او به حقیقت ولی من است وبه راستی هدایتگر بندگان من می باشد»(۲۵).
۲ - امام باقر (علیه السلام) در وجه نامگذاری حضرت «مهدی (علیه السلام)» به «قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم)» حدیثی قدسی روایت فرمود: «زمانی که جدم حسین که صلوات خدا بر او باد به شهادت رسید، فرشتگان با گریه وزاری به درگاه خداوند عزّ وجلّ نالیدند وگفتند: پروردگارا! آیا از آنان که برگزیده وفرزند برگزیده تو را، وامام انتخاب شده از بین خلق را کشتند، در می گذری؟!
خداوند به آنان وحی فرمود که: «فرشتگان من آرام گیرید. سوگند به عزّت وجلالم که از آنان انتقام می گیرم اگرچه بعد از گذشت زمانی طولانی باشد». سپس فرزندان از نسل حسین (علیه السلام) را که پس از او به امامت می رسند به ملائکه نشان داد وآنان شاد شدند.
در بین این پیشوایان، یک نفرشان به نماز ایستاده بود «فإذا احدهم قائم یصلّی فقال الله عزّ وجلّ: بذلک القائم أنتقم منهم». خداوند عزّ وجلّ فرمود: به وسیله آن «قائم» از دشمنان وقاتلان حسین (علیه السلام) انتقام می گیرم»(۲۶).
(حضرت مهدی (علیه السلام) در آینه کلام معصومین (علیهم السلام))
۱ - رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم):
«لا تقوم الساعة حتی یقوم القائم الحق منّا وذلک حین یأذن الله عزّ وجلّ له ومن تبعه نجا ومن تخلّف عنه هلک. الله الله عباد الله فأتوه ولو علی الثلج فانّه خلیفة الله عزّ وجلّ وخلیفتی»(۲۷).
«روز قیامت فرا نمی رسد مگر آنکه از بین ما «قائم حقیقی» قیام نماید. وآن قیام، زمانی خواهد بود که خدای عزّ وجلّ او را اجازه فرماید. هرکس پیرو او باشد نجات می یابد وهرکه از فرمانش تخلّف ورزد، هلاک می شود. ای بندگان خدا! خدا را، خدا را؛ بر شما باد که به نزدش آیید اگرچه بر روی یخ وبرف راه روید. زیرا او خلیفه خدای عزّ وجلّ وجانشین من است».
۲ - امیرالمؤمنین علی (علیه السلام):
قال للحسین (علیه السلام): «التاسع من ولدک یا حسین! هو القائم بالحق، المظهر للدین، الباسط للعدل»، قال الحسین (علیه السلام) فقلت: یا امیرالمؤمنین وإنّ ذلک لکائن؟ فقال (علیه السلام): «ای والذی بعث محمداً بالنبوة واصطفاه علی جمیع البریه ولکن بعد غیبة وحیرة لاتثبت فیها علی دینه اِلاّ المخلصون المباشرون لروح الیقین الذین أخذ الله میثاقهم بولایتنا وکتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه»(۲۸).
«به حسین (علیه السلام) فرمود: نهمین فرزند تو ای حسین! قیام کننده به حق وآشکار سازنده دین وگستراننده عدالت است.
امام حسین (علیه السلام) گوید: پرسیدم: یا امیرالمؤمنین! آیا حتماً چنین خواهد شد؟
فرمود: آری! قسم به کسی که حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را به پیامبری بر انگیخت واو را بر تمام خلایق برگزید، چنین خواهد شد، امّا بعد از غیبت وحیرتی که در آن کسی ثابت قدم بر دین نمی ماند مگر مخلصین ودارندگان روح یقین آنان که خداوند نسبت به ولایت ما از آنان پیمان گرفته وایمان را بر صفحه دل شان نگاشته وبا روحی از جانب خود تأیید فرموده است».
۳ - حضرت زهرا (علیها السلام):
«قال لی رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) أبشری یا فاطمة، المهدی منک»(۲۹).
«رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: ای فاطمه! ترا بشارت باد به اینکه حضرت «مهدی (علیه السلام)» از نسل توست».
۴ - امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود:
«ما منّا احدٌ اِلاّ ویقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه اِلاّ القائم الّذی یصلّی روح الله عیسی بن مریم خلفه فان الله عزّ وجلّ یخفی ولادته ویغیب شخصه لئلاّ یکون لأحد فی عنقه بیعة»(۳۰).
«هیچ یک از ما اهلبیت نیست مگر آنکه بیعتی از طاغوت زمانش را اجباراً بر عهده دارد. مگر حضرت «قائم» که عیسی بن مریم، روح الله پشت سر او نماز می گذارد.
خداوند ولادت او را مخفی می دارد وشخص او را از دیدگان، غایب می گرداند، تا بیعت هیچ کس را بر گردن نداشته باشد».
۵ - امام حسین (علیه السلام):
«منّا اثنا عشر مهدیاً اوّلهم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) وآخرهم التاسع من ولدی وهو الامام القائم بالحق. یحیی الله به الأرض بعد موتها ویظهر به دین الحق علی الدین کلّه ولو کره المشرکون»(۳۱).
«دوازده هدایت شده هدایتگر از بین ما هستند، اولین آنان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) وآخرین آنان، نهمین فرزند من است که پیشوای قیام کننده به حق خواهد بود، خداوند به وسیله او زمین را پس از موات شدنش زنده می کند وبه دست او دین حق را بر تمامی ادیان پیروز می سازد، اگرچه مشرکان را ناخوشایند باشد».
۶ - امام زین العابدین (علیه السلام):
«إن للقائم منّا غیبتین، احداهما أطول من الأخری... فیطول أمرها حتی یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به، فلایثبت علیه اِلاّ من قوی یقینه وصحّت معرفته ولم یجد فی نفسه حرجاً ممّا قضینا وسلّم لنا اهل البیت»(۳۲).
«برای قائم ما دو غیبت هست. یکی از آن دو طولانی تر از دیگری است... وآن قدر طول خواهد کشید که اکثر معتقدین به ولایت، از او دست خواهند کشید. در آن زمان کسی بر امامت وولایت او ثابت قدم واستوار نمی ماند مگر آن که ایمانش قوی، وشناختش درست باشد ودر نفس خویش نسبت به حکم وقضاوت ما هیچ گرفتگی وکراهتی احساس نکند وتسلیم ما اهلبیت باشد».
۷ - امام باقر (علیه السلام):
راوی گوید از امام (علیه السلام) درباره آیه شریفه «فلا أقسم بالخنّس الجوار الکنّس تکویر: ۱۵ و۱۶» سئوال کردم. فرمود: «هذا مولود فی آخر الزمان. هو المهدی من هذه العترة. تکون له حیرة وغیبة، یضلّ فیها اقوام ویهتدی فیها أقوام. فیاطوبی لک إن أدرکته ویا طوبی لمن أدرکه»(۳۳).
«مراد این آیه، مولودی در آخر الزمان است که همان مهدی از این خاندان است. او را حیرت وغیبتی هست که در آن گروههایی گمراه شوند وگروههایی دیگر هدایت پذیرند. خوشا به حال تو اگر او را درک کنی وخوشا به حال هرکسی که او را درک کند».
۸ - امام صادق (علیه السلام):
«إنّ لصاحب هذا الامر غیبة، فلیتّق الله عبد ولیتمسّک بدینه»(۳۴).
«همانا برای صاحب این امر غیبتی هست، پس بنده خدا در آن دوران باید تقوای الهی پیشه کند وبه دینش چنگ زند».
۹ - امام کاظم (علیه السلام):
«صاحب هذا الامر، هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن أهله الموتور بأبیه»(۳۵).
«صاحب این امر - حضرت مهدی (علیه السلام) - رانده شده، تنها، غریب، غائب ودور از اهل وخونخواه پدر خویش می باشد».
۱۰ - امام رضا (علیه السلام):
«... وبعد الحسن ابنه الحجّة القائم المنتظر فی غیبته، المطاع فی ظهوره، لو لم یبق من الدنیا اِلاّ یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتی یخرج فیملأها عدلا کما ملئت جوراً»(۳۶).
«وبعد از امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندش حضرت حجّت قائم، امام خواهد بود آن کس که در دوران غیبتش مورد انتظار، ودر زمان ظهورش مورد اطاعت مؤمنان است. اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد خدا همان روز را چنان طولانی کند که قیام فرماید وزمین را از عدالت پر کند چنانکه از ستم پر شده باشد».
۱۱ - امام جواد (علیه السلام):
درباره اینکه چرا حضرت مهدی (علیه السلام) «منتظَر» نامیده می شود فرمود:
«إن له غیبة یکثر ایامها ویطول امدها فینتظر خروجه المخلصون وینکره المرتابون ویستهزئ به الجاحدون ویکذَّب فیها الوقاتون ویهلک فیها المستعجلون وینجو فیها المسلّمون»(۳۷).
«او را غیبتی هست که زمانش زیاد است وپایانش به طول می انجامد. پس مخلصین چشم انتظار قیام او می مانند وشک کنندگان به انکار او بر می خیزند ومنکرین به استهزای او می پردازند وتعیین کنندگان وقت ظهور مورد تکذیب قرار می گیرند وعجله کنندگان در آن هلاک می شوند وتسلیم شدگان نجات می یابند».
۱۲ - امام علی النقی (علیه السلام):
«اذا غاب صاحبکم عن دار الظالمین، فتوقّعوا الفرج»(۳۸).
«زمانی که صاحب وامام شما از دیار ستمگران غایب گشت، چشم انتظار فرج باشید».
۱۳ - امام حسن عسکری (علیه السلام):
«المنکر لولدی کمن اقرّ بجمیع أنبیاء الله ورسله ثم انکر نبوّة محمد رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) والمنکر لرسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) کمن انکر جمیع الانبیاء لأن طاعة آخرنا کطاعة اوّلنا والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا»(۳۹).
«کسی که فرزندم - مهدی (علیه السلام) - را انکار کند مانند کسی است که تمام پیامبران ورسولان الهی را قبول داشته باشد، اما نبوت حضرت محمد رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار کند. وانکار کننده رسول الله مانند کسی است که همه انبیاء را انکار نماید. چون اطاعت آخرین امام ما به منزله اطاعت اولین امام است ومنکر آخرین امام ما به منزله منکر اولین امام است».
(اسامی واوصاف والقاب حضرت مهدی (علیه السلام))
مرحوم ثقة الاسلام نوری در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات وروایات وکتب آسمانی پیشین وتعبیرات راویان وتاریخ نگاران تعداد یکصد وهشتاد ودو اسم ولقب برای حضرت مهدی (علیه السلام) ذکر می کند ومدّعی است که در این مقام، از استنباط های شخصی واستحسان های غیر قطعی خودداری نموده است که در غیر این صورت چندین برابر این اسماء والقاب، قابل استخراج از کتب مختلفه بود. که از آن جمله است:
محمّد، احمد، عبد الله، محمود، مهدی، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعی، شرید صاحب، غائب، قائم، منتظر و...(۴۰).
کنیه های آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم کنیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم))، ابوعبد الله، اباصالح که مرحوم نوری ابو ابراهیم، ابوالحسن وابوتراب را نیز از کنیه های ایشان شمرده است.
در اینجا به ذکر پاره ای عناوین وصفات که در ضمن زیارتهای مختلفه وادعیه مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) مورد تصریح قرار گرفته است اشاره داریم، با این امید که دقّت وتأمّلی در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته ومقاماتی را که غالباً از لسان معصومین (علیهم السلام) در ضمن این دعاها وزیارتها برای امام دوازدهم (علیه السلام) بر شمرده شده برای مان روشن تر سازد.
قابل ذکر اینکه تمام این عناوین واوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) وارد گردیده، اگرچه بسیاری از آنها در مورد سایر امامان بزرگوار اسلام (علیهم السلام) نیز می تواند مصداق داشته باشد.
دیگر اینکه، آنچه ذکر می شود نه به ادّعای اسم یا لقب آن حضرت، بلکه به عنوان بهرهوری از تعابیر موجود در نصوص زیارت ودعاست، اعم از اینکه واژه ای مفرد یا جمله ای توصیفی باشد.
بقیة الله: باقیمانده خدا در زمین.
خلیفة الله: جانشین خدا در میان خلایق.
وجه الله: مظهر جمال وجلال خدا، سمت وسوی الهی که اولیای حق رو به او دارند.
باب الله: دروازه همه معارف الهی، دری که خدا جویان برای ورود به ساحت قدس الهی، قصدش می کنند.
داعی الله: دعوت کننده الهی، فرا خواننده مردم به سوی خدا، منادی راستین هدایت الی الله.
سبیل الله: راه خدا، که هرکس سلوکش را جز در راستای آن قرار دهد سر انجامی جز هلاکت نخواهد داشت.
ولی الله: سر سپرده به ولایت خدا وحامل ولایت الهی، دوست خدا.
حجة الله: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن کس که برای هدایتِ در دنیا، وحسابِ در آخرت به او احتجاج می کنند.
نور الله: نور خاموشی ناپذیر خدا، ظاهر کننده همه معارف وحقایق توحیدی، مایه هدایت رهجویان.
عین الله: دیده بیدار خدا در میان خلق، دیدبان هستی، چشم خدا در مراقبت کردار بندگان.
سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقیمانده نسل پیامبران.
خاتم الاوصیاء: پایان بخش سلسله امامت، آخرین جانشین پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم).
علم الهدی: پرچم هدایت، رایت همیشه افراشته در راه الله، نشان مسیر حقیقت.
سفینة النّجاة: کشتی نجات، وسیله رهایی از غرقاب ضلالت، سفینه رستگاری.
عین الحیوة: چشمه زندگی، منبع حیات حقیقی.
القائم المنتظر: قیام کننده مورد انتظار، انقلابی بی نظیری که همه صالحان چشم انتظار قیام جهانی اویند.
العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود.
السیف الشاهر: شمشیر کشیده حق، شمشیر از نیام بر آمده در اقامه عدل وداد.
القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهای سیاه فتنه وجور.
شمس الظلاّم: خورشید آسمان هستی ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمین.
ربیع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شکوفایی انسان، فصل اعتدال خلایق.
نضرة الأیام: طراوت روزگار، شادابی زمان، سرّ سرسبزی دوباره تاریخ.
الدین المأثور: تجسّم دین، تجسید آیین بر جای مانده از آثار پیامبران، خودِ دین، کیان آیین، روح مذهب.
الکتاب المسطور: قرآن مجسّم، کتاب نوشته شده با قلم تکوین، معجزه پیامبر در هیئت بشری.
صاحب الأمر: دارنده ولایت امر الهی، صاحب فرمان واختیاردار شریعت.
صاحب الزمان: اختیار دارِ زمانه، فرمانده کل هستی به اذن حق.
مطهّر الأرض: تطهیر کننده زمین که مسجد خداست، از بین برنده پلیدی وناپاکی از بسیط خاک.
ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل وداد در سراسر گیتی.
مهدی الامم: هدایتگر همه امّت ها، راه یافته راهنمای همه طوایف بشریت.
جامع الکلِم: گردآورنده همه کلمه ها بر اساس کلمه توحید، وحدت بخش همه صفها.
ناصر حق الله: یاریگر حقِ خدا، یاورِ حقیقت.
دلیل ارادة الله: راهنمای مردم به سوی مقاصد الهی، راه بلد وراهبر انسانها در راستای اراده خداوند.
الثائر بأمر الله: قیام کننده به دستور الهی، بر انگیخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غیر خدا به امر خدا.
محیی المؤمنین: احیاگر مؤمنان، حیاتبخش دلهای اهل ایمان.
مبیر الکافرین: نابود کننده کافران، درهم شکننده کاخ کفر، هلاک کننده کفار.
معزّ المؤمنین: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ایمان.
مذلّ الکافرین: خوار کننده کافران، درهم شکننده جبروتِ کفر پیشگان.
منجی المستضعفین: نجات دهنده مستضعفان، رهایی بخش استضعاف کشیدگان.
سیف الله الّذی لاینبو: شمشیر قهر خدا که کندی نپذیرد.
میثاق الله الّذی أخذه: پیمان بندگی خدا که از بندگان گرفته شده.
مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مرکز پیدایش زمان.
ناموس العصر: نگهدارنده زمان، کیان هستی دوران.
کلمة الله التامه: کلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهی.
تالی کتاب الله: تلاوت کننده کتاب خدا، قاری آیات کریمه قرآن.
وعد الله الّذی ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پیمان تخلّف ناپذیر الهی.
رحمة الله الواسعة: رحمت بی پایان خدا، لطف ورحمت بی کرانه پروردگار رحمت گسترده حق.
حافظ اسرار رب العالمین: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهای ربوبی.
معدن العلوم النبویه: گنجینه دانش های پیامبری - خزانه معارف نبوی.
نظام الدین: نظام بخش دین.
یعسوب المتقین: پیشوای متقین.
معزّ الاولیاء: عزت بخش یاران.
مذلّ الأعداء: خوار کننده دشمنان.
وارث الانبیاء: میراث بر پیامبران.
نور ابصار الوری: نور دیدگان خلایق.
الوتر الموتور: خونخواه شهیدان.
کاشف البلوی: بر طرف کننده بلاها.
المعد لقطع دابر الظلمه: مهیا شده برای ریشه کن کردن ظالمان.
المنتظر لاقامة الأمت والعوج: مورد انتظار برای از بین بردن کژیها ونادرستی ها.
المترجی لازالة الجور والعدوان: مورد آرزو برای بر طرف کردن ستم وتجاوز.
المدّخّر لتجدید الفرائض والسنن: ذخیره شده برای تجدید واجبات وسنن الهی.
المؤمّل لاِحیاء الکتاب وحدوده: مورد امید برای زنده ساختن دوباره قرآن وحدود آن.
جامع الکلمة علی التقوی: گرد آورنده مردم بر اساس تقوی.
السبب المتصل بین الأرض والسماء: واسطه بین آسمان وزمین، کانال رحمت حق بر خلق.
صاحب یوم الفتح وناشررایة الهدی: صاحب روز پیروزی وبر افرازنده پرچم هدایت.
مؤلف شمل الصلاح والرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضایت ودرستکاری.
الطالب بدم المقتول بکربلا: خونخواه شهید کربلا.
المنصور علی من اعتدی علیه وافتری: یاری شده علیه دشمنان وافترا زنندگان.
المضطرّ الّذی یجاب اذا دعی: پریشان ودرمانده ای که چون دعا کند دعایش مستجاب شود.
(برخی ویژگی های ظاهری)
۱ - شبیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم):
حضرت مهدی (علیه السلام) سیمایی چون سیمای پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) دارد، در رفتار وگفتار وسیرت نیز شبیه وهمانند اوست(۴۱).
امیرالمؤمنین (علیه السلام) روزی به امام حسین (علیه السلام) نظر افکنده به اصحاب خود فرمودند:
«در آینده خداوند از نسل او مردی را پدید می آورد که همنام پیامبر شماست ودر ویژگیهای ظاهری وسجایای اخلاقی به او شباهت دارد».
۲ - زیبا وخوش صورت:
زیبایی اگر به اعتدال وتناسب اعضای چهره، یا به گیرایی نگاه ونورانیت صورت وجذّابیت آن باشد، همگی در وجود نازنین یادگار پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) به ودیعت نهاده شده است(۴۲).
۳ - گشاده پیشانی:
پیشانی بلند وگشاده اش بر هیبت ووقار چهره زیبایش می افزاید، وچنان نوری بر چهره وجبین او پیداست که سیاهی موهای سر ومحاسن شریفش را تحت الشعاع قرار می دهد(۴۳).
۴ - میانه قامت:
قامتی نه دراز وبی اندازه ونه کوتاه بر زمین چسبیده دارد، بلکه اندامش معتدل ومیانه است(۴۴).
۵ - دارای دو خال مخصوص:
خالی بر چهره دارد که برگونه راستش همچون دانه مُشکی میان سفیدی صورتش می درخشد وخالی دیگر بین دو کتفش متمایل به جانب چپ بدن دارد(۴۵).
درباره شمایل ظاهری امام زمان (علیه السلام) پاره ای صفات دیگر از مجموعه روایات وارده در این باب می توان بدست آورد:
* آن حضرت رنگی سپید، که آمیختگی مختصری با رنگ سرخ دارد.
* از بیداری شب ها، چهره اش به زردی می گراید.
* چشمانش سیاه وابروانش بهم پیوسته است ودر وسط بینی او بر آمدگی کمی پیداست.
* میان دندانهایش گشاده وگوشت صورتش کم است.
* میان دو کتفش عریض است وشکم وساق او به امیرالمؤمنین (علیه السلام) شباهت دارد.
* در وصف او وارد شده: «المهدی طاووس اهل الجنّة. وجهه کالقمر الدّری علیه جلابیب النور».
«حضرت مهدی (علیه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است وگویا جامه هایی از نور بر تن دارد»(۴۶).
«اللّهم ارنی الطّلعة الرّشیدة والغرّة الحمیدة واکحل ناظری بنظرة منّی الیه».
«بار خدایا! آن جمال بارشادت وپیشانی نورانی ستایش شده را، به من بنمایان، وچشمم را به نگاهی به او، سرمه کن».
(پیشینه غیبت)
غیبت دوازدهمین پیشوای مسلمین حضرت مهدی (علیه السلام)، امری ناگهانی وغیر منتظره نبوده، بلکه عوامل متعدّدی به شناخت قبلی این پدیده توسط مسلمانان، کمک می کرده است:
۱ - غیبت های دراز مدت وکوتاه مدت پیامبران پیشین سلام الله علیهم، ونهانی های متعدد شخص پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) که طی مباحث قبلی اجمالا ذکر گردید.
آشنایی مردم با تاریخ ادیان گذشته وکیفیت حصول چنین غیبتهایی در آن دورانها، پذیرش غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) را، برای آنان آسان می ساخت.
۲ - انبوهی از روایات مستند وصحیح، در آگاه سازی مؤمنین نسبت به چگونگی زندگی وامامت نهمین فرزند از نسل امام حسین (علیه السلام) که به بیانهای گوناگون از زبان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وسایر معصومین، حصول غیبتی طولانی برای او را مورد تأکید قرار می دادند.
در این مورد تنها در کتاب «کمال الدین وتمام النعمة» بیش از (۱۵۰) حدیث جمع آوری شده وطی چهارده باب، از باب (۲۴) تا باب (۳۸)، تحت عنوان های «ما اخبر به النبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) من وقوع الغیبة» و«ما أخبر به أمیر المؤمنین (علیه السلام) من وقوع الغیبة» و... «ما اخبر به العسکری (علیه السلام) من وقوع الغیبة»بطور جداگانه، فرمایشات هریک از معصومین (علیهم السلام) پیرامون غیبت ولزوم آمادگی مردم ذکر گردیده است.
۳ - کیفیت زندگانی دو امام بزرگوار شیعه، امام هادی (علیه السلام) وامام حسن عسکری (علیه السلام) را، می توان مقدّمه ای عینی وعملی برای آماده سازی مردم، جهت غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) به شمار آورد. به عبارت دیگر، زندگی اجباری آن دو امام مظلوم در محاصره نیروی دشمن ودر شرایط دشوار شهر محل تبعید شان - سامرّا - ارتباط ایشان را با مردم وحتّی شیعیان وخواص اصحاب خود، آنچنان تقلیل داده بود که بطور طبیعی شکلی از نهان زیستی وغیبت را تداعی می کرد.
(مروری گذرا بر غیبت صغری)
مقدمه غیبت کبری:
غیبت صغری را می توان مقدمه ای دیگر برای غیبت کبرای امام زمان (علیه السلام) به شمار آورد. مردم اگرچه طی احادیث فراوان از طریق پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان گذشته (علیهم السلام) با اندیشه غیبت طولانی پیشوای شان آشنایی پیدا کرده وکیفیت ابتلای دو امام پیشین به محاصره دشمن، آنان را عملا بانهانی پیشوا، مأنوس ساخته بود، اینک با غیبت صغری باید آمادگی کامل برای نهان زیستی طولانی وغیر معلومِ امام ورهبر خویش پیدا می کردند.
زمان غیبت صغری:
به عقیده گروهی از محدّثین وتاریخ نگاران، دوران غیبت صغری از زمان ولادت امام زمان (علیه السلام) در سال (۲۵۵) هجری قمری، شروع شده وبا استمرار تا سال (۳۲۹)، مدت هفتاد وچهار سال به طول انجامید. لکن به استناد شواهد متعددی در روایات واخبار این باب، می توان مطمئن شد که مراد از غیبت صغری همان مدت شصت ونه سال - بین آغاز امامت آن بزرگوار به دنبال شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)، در سال (۲۶۰) هجری قمری، تا آغاز غیبت کبری در سال (۳۲۹) - می باشد که قول مشهور است(۴۷).
نحوه ارتباط با مردم:
در طی مدت غیبت صغری، چهار تن از بزرگان علم وتقوی بنام های عثمان بن سعید عمروی (رحمة الله علیه)، ومحمد بن عثمان بن سعید عمروی (رحمة الله علیه)، وحسین بن روح نوبختی (رحمة الله علیه)، وعلی بن محمد سیمری (رحمة الله علیه)، تحت عنوان «نوّاب اربعه» وساطت بین امام (علیه السلام) ومردم را به عهده داشتند.
هرکدام از این بزرگواران با فرمان خاصِّ امام زمان (علیه السلام) به چنین مقامی منصوب می شدند. مثلا پس از فوت عثمان بن سعید عمروی (رحمة الله علیه)، - که قبل از امام زمان (علیه السلام) نیابت از طرف امام علی النقی (علیه السلام) وامام حسن عسکری (علیه السلام) را نیز عهده دار بود - نامه ای به خط امام زمان (علیه السلام) خطاب به فرزندش محمد رسید که در بخشی از آن آمده بود.
«ما همه از خداییم وبسوی او باز می گردیم تسلیم فرمان او وراضی به قضای او هستیم. پدرت سعادتمندانه زیست، وپسندیده وفات کرد، رحمت خدا براو باد وخدا او را با اولیاء وموالیانش محشور فرماید که همواره در اجرای فرمانشان کوشا بود». ودر بخشی دیگر فرموده بود:
«خدا به تو اجر جزیل دهد... از کمال سعادت پدرت این بودکه خدا فرزندی چون تو را روزی او کرد که بعد از او جانشینش باشد وبه امر خدا در مسئولیتی که داشت قائم مقام او گردد وموجبات رحمت او را فراهم آرد»(۴۸).
قابل ذکر است که امام زمان (علیه السلام) در این دوران سفراء ومأمورینی خاص نیز داشتند که در پاره ای مسئولیت های ویژه همچون جمع خمس وزکات از طرف آن حضرت مأموریت می یافتند.
صاحب «اعلام الوری» در این باره گوید: «در غیبت صغری «سفیرانی» موجود بودند و«نوّاب وابوابی» مشهور وجود داشتند که شیعیان درباره آنان هیچ اختلافی نداشتند. بعضی از آنان عبارتند از: ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، محمد بن علی بن بلال، ابوعمرو عثمان بن سعید روغن فروش، فرزندش ابوجعفر محمد بن عثمان رحمة الله علیهما، عمر اهوازی، احمد بن اسحاق، ابومحمد وجنائی، ابراهیم بن مهزیار، محمد بن ابراهیم وجماعتی دیگر که بعداً در صورت نیاز ذکر خواهند شد»(۴۹).
(پایان غیبت صغری)
ابو محمد حسن بن محمد کاتب گوید: در سال ۳۲۹، در مدینه بودم. چند روز قبل از وفات ابوالحسن علی بن محمد سیمری در خانه اش حاضر شدم، او نامه ای به خط مولا صاحب الزمان (علیه السلام) را به مردم حاضر در جلسه نشان داد که چنین نوشته بود:
«بنام خداوند بخشنده مهربان؛ ای علی بن محمد سیمری! خداوند اجر برادرانت را درباره تو زیاد گرداند، تو تا شش روز دیگر وفات خواهی کرد. پس امور خود را جمع کن وکسی را برای جانشینی خود تعیین ومعرفی نکن. زیرا غیبت نهایی واقع شده ودیگر ظهوری نیست مگر بعد از اذن خدای تعالی وآن ظهور، پس از گذشت مدتی طولانی وسخت شدن دلها وپر شدن زمین از ظلم وجور اتفاق خواهد افتاد. واز بین شیعیان من کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده مرا دارند، آگاه باشید هرکس قبل از خروج سفیانی وبر آمدن صیحه آسمانی چنین ادعایی داشته باشد دروغگوی افترا زننده است ولاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم».
ابو محمد گوید: متن توقیع را نوشتیم وبیرون آمدیم. روز ششم بسویش برگشتیم در حالی که داشت جان می داد وآخرین کلامش این بود: «همه امور بدست خداست»(۵۰).
(چگونگی غیبت)
در باب غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) روایاتی هست که با دقت در آنها می توان کیفیت غیبت را دریافت واز این طریق به حلّ بسیاری از سؤالات واشکالاتی که به نحوه غیبت بر می گردد نائل گردید:
الف) مستور بودن:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «در صاحب این امر سنّتهایی از پیامبران (علیهم السلام) است: سنّتی از موسی بن عمران، سنّتی از عیسی، سنّتی از یوسف، سنّتی از محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم):
امّا سنّتی که از موسی (علیه السلام) دارد، آنست که خائف ومنتظر فرصت نشسته است.
امّا سنّتی که از عیسی (علیه السلام) دارد آنست که درباره اش بگویند آنچه را که درباره عیسی (علیه السلام) می گفتند.
امّا سنّتی که از یوسف (علیه السلام) دارد، مستور بودن است. خداوند بین او ومردم حجابی قرار می دهد، بطوری که او را می بینند ولی نمی شناسند.
وامّا سنّتی که از محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) دارد، آنست که هدایت شده به هدایت او وسیر کننده به سیرت اوست»(۵۱).
با توجّه به این روایت ونظایر آن، زندگی حضرت مهدی (علیه السلام) در دوران غیبت، به شکل طبیعی صورت می گیرد وحتّی مردم عادی نیز به دیدار او توفیق می یابند، امّا از شناخت او ناتوان اند.
با این تفسیر، غیبت آن بزرگوار، فقط به عنوان «حجاب معرفت» و«مانع شناخت» مطرح می شود که آن هم بر دیده ودل مردم کشیده شده است نه بر وجود شریف او. وبدین ترتیب می توان گفت که هرگاه آن حجاب ومانع از چشم وسریره مردم برداشته شود (یرَونه ویعرفونه) او را خواهند دید وخواهند شناخت.
ب) حضور مستور ومستمر:
در فرازهایی از «دعای ندبه» می خوانیم:
«بنفسی انت من مغیب لم یخل منّا بنفسی انت من نازح ما نزح عنّا»(۵۲).
به جانم سوگند که تو آن نهان شده ای که بیرون از جمع ما نیستی.
به جانم سوگند که تو آن دور شده ای که از ما دوری نداری.
تعبیر زیبای «نهان شده ای که همیشه باماست» و«دور شده ای که به ما نزدیک است»، نوید بخش «حضور مستمر» امام زمان (علیه السلام) در جمع شیعیان ومحبّین است.
در این کلام یا تضادّی نیست از آن رو که می تواند «همیشه با ما باشد» ولی چون شناخته نمی شود «نهان شده ومستور» به شمار آید.
ویا اگر ظاهراً تضادّی باشد، قابل حلّ است از آن جهت که «دور شده» از عموم مردم به حساب می آید، لکن به خاصّان وموالیان خود «نزدیک» است.
ج) نهانی از دیدگان نه از دلها:
راوی گوید از امام کاظم (علیه السلام) درباره آیه قرآن «واسبغ علیکم نعمه ظاهرة وباطنة»(۵۳) پرسیدم. فرمود:
«نعمت ظاهر وآشکار، امام ظاهر است ونعمت باطن وپنهان، امام غائب».
پرسیدم: آیا از امامان ما کسی غائب می شود؟
فرمود: «نعم، یغیب عن ابصار الناس شخصه، ولا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره».
«آری! چهره اش از دیدگان مردم پنهان می شود، لکن یادش از دلهای مؤمنان غایب نمی شود»(۵۴).
مردم اگرچه از دیدن چهره پرفروغ امام خویش در دوران غیبت محروم می مانند، لکن می توانند یاد او را همیشه در دل داشته باشند.
توجه به اختلاف دو تعبیر «ابصار الناس» و«قلوب المؤمنین» در کلام حضرت، نشان دهنده امتیاز مؤمنین واختلاف تلقّی آنان از غیبت، نسبت به سایر مردم است.
آنچه برای مردم عادی مهم است؛ دیدن با «چشم سر» است، اگر نبینند باور نمی کنند، دلشان از امامی که نمی بینند، متأثّر نمی شود، وچون «دل» متأثر نشد، عملشان رنگ تبعیت از امام نمی گیرد.
اما برای مؤمنین، آنچه اهمیت دارد، دیدن با «چشم دل» است، وچون با چشم دل، امام معصوم خویش را می بینند، ایمان می آورند رفتار وگفتارشان رنگ ولایت می گیرد، اگرچه او را با «چشم سر» نتوانند ببینند.
د) آگاهی موالیان حقیقی به مکان غیبت:
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «للقائم غیبتان احدیهما طویلة والأخری قصیرة فالأولی یعلم بمکانه فیها خاصة من شیعته، والأخری لایعلم بمکانه فیها اِلاّ خاصّة موالیه فی دینه»(۵۵).
«برای حضرت قائم (علیه السلام) دو غیبت است: یکی کوتاه ودیگری طولانی.
در غیبت اول، جز شیعیان مخصوص، کسی از جای آن حضرت باخبر نیست.
ودر غیبت دوم، جز دوستان مخصوص وموالیان حقیقی در دین، کسی به مکان او آگاه نیست».
با این تفسیر نیز غیبت، حجابی است که بر دیدگان نامحرمانِ حریم ولایت حقیقی کشیده اند اگر شیعه، شیعه واقعی ودوست صدیق وصادق مولایش باشد واگر ولایت ناب را دارا باشد، به مکان اقامت امام (علیه السلام) در غیبت آگاه می باشد وبا چنین آگاهی، توفیق حضور می یابد.
هـ) کناره گزینی ودوری از مساکن ظالمین:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «لابدّ لصاحب هذا الامر من غیبة ولابدّ له فی غیبته من عزلة ونعم المنزل طیبةٌ وما بثلاثین من وحشة»(۵۶).
«صاحب این امر ناگزیر از غیبت است وبه ناچار در زمان غیبتش گوشه گیری وکناره گزینی اختیار کند. وچه خوب منزلی است مدینه ودر آن سی نفر(۵۷) هیچ هراس ووحشتی نیست».
مولایمان حضرت مهدی (علیه السلام) ناچار از غیبت است امّا چرا؟ جوابش به نحوی در جمله بعدی روشن می شود.
اینکه برای چنین غیبتی ناگزیر از کناره گیری ودوری از مردم است هم کیفیت غیبت وهم چرایی غیبت را نشان می دهد. در حقیقت چون جبّاران دستمگران او را نمی خواهند مجبور است دور از مردم زندگی کند وبالاتر از این، چون اگر او را بیابند به قتل او کمر می بندند ومانع از تحقق وعده های الهی به دست او می شوند، ناگزیر است در مکانی دور از ظالمین سکنی گزیند، چنانکه خود فرمود:
«بمکاننا النائی عن مساکن الظالمین... ما اگرچه در اقامتگاه خویش که دور از مساکن ظالمین است به سر می بریم...».
و) گمنامی:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اَما والله لیغیبنَّ عنکم صاحب هذاالأمر ولیخملنَّ هذا حتّی یقال: مات، هلک، فی أی واد سلک؟»(۵۸).
«آگاه باشید، به خدا سوگند که صاحب این امر از شما غائب گردد وهمانا گمنام مانَد تا آنجا که گویند: او مُرد، هلاک شد، در کدام درّه گم شد؟»
ز) راه رفتن در بازارها وپا گذاردن بر فرشهای مردم:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «برادران یوسف (علیه السلام) همگی نوادگان وفرزندان پیامبران بودند، با این همه اگرچه با یوسف تجارت کردند وخرید وفروش نمودند ومورد خطاب قرارش دادند، امّا در عین برادری او را نشاختند تا آن زمان که خودش گفت: من یوسف هستم واین برادر من است. پس این امت نفرین شده چگونه انکار می کند که خدای عزّ وجلّ با حجّت خویش - امام دوازدهم - در یک زمانی همان کند که با یوسف کرد، چنانکه تا مدّتی او را ببینند ولی نشاسند... فما تنکر هذه الامّة أن یفعل الله جلّ وعزّ بحجته کما فعل بیوسف، أن یمشی فی اسواقهم ویطَأ بُسُطَهم حتّی یأذن الله فی ذلک له....
وچگونه این امت، انکار می کند که خداوند عزّ وجلّ با حجّت خویش همان کند که با یوسف کرد که امام آنان در بازارهای شان راه برود وبر فرشهای شان قدم بگذارد، امّا او را نشناسند تا آن زمانی که خداوند به ظهور او اجازه فرماید»(۵۹).
ح) آگاهی به حال مردم:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در منبر کوفه خطبه خواند وراجع به حجّت های الهی سخن گفت که یا آشکارند ومورد اطاعت قرار نمی گیرند، یا پنهان هستند ومورد انتظارند، سپس فرمود: «إنْ غابَ عن الناس شخصهم فی حال هدنتهم فلم یغِبْ عنهم قدیم مبثوث علمهم وآدابهم فی قلوب المؤمنین مثبتة، فهم بها عاملون»(۶۰).
«اگر در حال آرامش مردم، پیکر وشخص آن حجت ها از دیدگان مردم پنهان گردد، هرگز علم وآگاهی منتشر آنان، از حال مردم منقطع نگردد، بلکه آداب آنان در دلهای مردم ثابت است ومردم به آنها عمل می کنند».
واین همانست که حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود: «لا یعزب عنا شیءٌ من اخبارکم...هیچ خبری از شما بر ما پوشیده نمی ماند»(۶۱).
(چرائی غیبت)
پرسش پیرامون علت غیبت، نه تنها پس از وقوع غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) بلکه حتّی قبل از پیدایش ظاهری آن حضرت، در زمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان پس از او مطرح می شده، بگونه ای که در فرمایشات آن بزرگواران نیز، به پاسخگویی آن پرداخته شده است.
آنچه قبل از بررسی گذرای این مبحث، لازم به تذکر است، اشاره به ناتوانی بشر در شناخت اسرار پیچیده هستی، در همه زمینه هاست.
با پیشرفت علم ودانش، انسانها روز به روز آفاق گسترده تری را فرا روی خویش می یابند که حجم معلومات ودانسته های خود را در برابر مجهولات وامور ناشناخته آن بسیار ناچیز می شمارند. از انیشتین نقل شده است که انگشت خود را به آب دریا زد وگفت: «نسبت بین آبی که انگشت مرا مرطوب ساخته به آب دریا، مثل نسبت معلومات، ما در برابر مجهولات هستی است».
منظور از این بیان، اعتراف به ناشناخته ماندن بسیاری از ابعاد غیبت وحکمت های آن است، به عبارت دیگر باید پذیرفت که اگر در پاره ای روایات به برخی عدل وحکمت های غیبت دست یافتیم، هرگز به این معنا نیست که غیبت دارای علت های اساسی تر وحکمت های بالغه دیگر نمی باشد، با این همه نگاهی مختصر به برخی روایات این باب، خالی از فایده نیست:
۱ - امتحانِ درجه تسلیم در برابر اراده خدا:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «إنّ وجه الحکمة فی ذلک لاینکشف اِلاّ بعد ظهوره، کما لا ینکشف وجه الحکمة لما اتاه الخضر من خرق السفینة، وقتل الغلام واقامة الجدار لموسی (علیه السلام) اِلاّ وقت افتراقهما»(۶۲).
«وجه حکمتی که در غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) هست جز بعد از ظهورش، معلوم نمی گردد. چنانکه وجه حکمتی که در افعال حضرت خضر بود نسبت به سوراخ کردن کشتی وکشتن پسرک وبرپا داشتن دیوار نیمه خراب، برای حضرت موسی (علیه السلام) جز در وقت جدا شدن آن دو ظاهر نگشت».
ذکر جریان ملاقات حضرت خضر (علیه السلام) وحضرت موسی (علیه السلام) در کلام امام صادق (علیه السلام)، اشاره به این نکته دارد که مأموریت حضرت موسی (علیه السلام) از جانب خدا، برای درک حضور وهمراهی حضرت خضر (علیه السلام)، به منظور آزمایش میزان تحمّل او در برابر امور ناشناخته ودرجه تسلیم او در مقابل حکمت های پوشیده هستی، صورت گرفت.
غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) نیز می تواند صدها حکمت پنهان داشته باشد که جز در موقع ظهور آن حضرت روشن نمی شوند. آنچه مطلوب است تسلیم در برابر اراده الهی است که این غیبت را تقدیر فرموده است.
۲ - بیم از کشته شدن:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «برای حضرت قائم قبل از ظهورش، غیبتی هست» زراره گوید پرسیدم: چرا؟
فرمود: «یخاف علی نفسه الذّبحة. از کشته شدن خویش می ترسد»(۶۳).
از آن رو که حضرت مهدی (علیه السلام) آخرین امام معصوم است وهمچون امامان گذشته نیست که اگر کشته شد، امامی دیگر جانشین او شود. او باید بماند تا آن زمان که شرایط لازم برای حکومت جهانی اسلام وقرآن پیش آید. قیام نماید ودنیا را از عدل وداد پر کند، مردمی که طی بیش از دو قرن ثابت کردند که هر امامِ هدایت را، یا به شمشیر یا به زهر، از بین می برند، بی گمان اگر حضرت مهدی (علیه السلام) غیبت نمی کرد، او را نیز به سرنوشت پدران بزرگوارش دچار می کردند. خصوصاً ملوک بنی عباس که از مدتها قبل، توطئه ها کردند ودر مقام کشتن او بر آمدند وبا توجه به همین دسیسه ها بود که خداوند عزّ وجلّ حتّی ولادت حجّت خویش را بصورت پنهان قرار داد.
 ذکر این حکمت نشان می دهد که تا زمان حتمی شدن قیام، هر زمان دیگری، خطر کشته شدن امام (علیه السلام) را به همراه دارد وکشته شدن امام (علیه السلام)، کشته شدن پیام اوست، کشته شدن اسلام است که خدا هرگز به آن رضایت نخواهد داد.
۳ - الطاف خفیه پروردگار:
الف) خدای تبارک وتعالی به دنبال امتحانی طولانی در کیفیت برخورد مسلمانان با اولیای الهی وجود شریف حضرت مهدی (علیه السلام) را، در پس پرده غیبت قرار داد. از آن رو که می دانست اگر در چنین شرایطی او را ظاهر گرداند، از اکثر مردم، تعدّیات وتجاوزات مختلفی در حق او صورت خواهد گرفت که به موجب آن، مستحق عقوبات الهی خواهند شد. پس ولی خود را از دیدگان مردم پنهان داشت تا بدین وسیله وجود وحضور او که چشمه رحمت است، مایه نقمت نگردد(۶۴).
ب) ابراهیم کرخی گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: خدا امرتان را اصلاح کند، آیا علی (علیه السلام) در دین خدای عزّ وجلّ قوی نبود؟ فرمود: «چرا».
گفتم: پس چگونه مخالفین بر او غلبه یافتند وچرا آنان را دفع نکرد وچه چیزی او را باز داشت؟
فرمود: «آیه ای در کتاب خدا مانع او شد». پرسیدم: چه آیه ای؟
فرمود: «قول خداوند عزّ وجلّ: «لو تزیلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم عذاباً الیماً»(۶۵).
«اگر مؤمنان وکافران از هم جدا می شدند، کافران را به عذابی دردناک دچار می کردیم».
به موجب این آیه، خداوند در اصلاب مردم کافر ومنافق ودیعت هایی دارد که همان فرزندان صالح هستند واز نسل آنان پدید می آیند، از این رو علی (علیه السلام) آن پدران را نمی کشت تا آنکه ودیعت های الهی خارج شوند. بعد از خروج آن ودایع بود که بر هرکس از آنان غلبه می یافت او را می کشت. وچنین است قائم ما اهل البیت که ظهور نمی کند تا آنکه همه نسلهای پاک ومؤمن که ودیعت های خدایند، ظاهر شوند. آن زمان است که ظهور می کند وبر هرکس غلبه یابد می کشد»(۶۶).
ج) امام صادق (علیه السلام) فرمود: «یا عمار الصدقة والله فی السر افضل من الصدقة فی العلانیة وکذلک عبادتکم فی السر مع امامکم المستتر فی دولة الباطل افضل، لخوفکم من عدوکم فی دولة الباطل»(۶۷).
«ای عمار! همچنانکه صدقه پنهانی بهتر از صدقه آشکار است، عبادت پنهانی شما در دولت باطل در حالی که امام تان پنهان ومستور باشد، افضل ودارای ثواب بیشتر است، به خاطر ترسی که شما در دولت باطل از دشمنان تان دارید.
۴ - آماده شدن شرایط برای محو سلطه مستکبران:
حضرت مهدی (علیه السلام) فرموده است: «انّه لم یکن لاحد من آبائی (علیهم السلام) اِلاّ وقد اوقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه وإنی أخرج حین أخرج ولابیعة لأحد من الطواغیت فی عنقی»(۶۸).
«هیچکدام از پدران من (علیهم السلام) نبودند مگر آنکه بیعت طاغوت دورانش اجباراً بر عهده اش نهاده شد، اما من در زمان ظهورم، در حالی قیام می کنم که بیعت وپیمان هیچ یک از طواغیت برگردنم نیست.
حضرت مهدی (علیه السلام) اگر بخواهد بر طبق اراده خدا حکومتی توحیدی در همه عالم تشکیل دهد بگونه ای که همه قدرتهای حاکم را در هم شکسته وسلطه وسیطره اش را بر سراسر هستی گسترش دهد، لازم است که شرایطی در دنیا ایجاد شود که از همان زمان ظهور تا استقرار کامل نظام عدالت، هیچ طاغوت ومستکبری را یارای مقاومت وغلبه در برابر او نباشد.
۵ - آزمایش مردم در میزانِ ایمان به امامت:
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «ذلک الّذی یغیب عن شعیته واولیائه غیبةً لایثبت فیها علی القول بامامته إلاّ من امتحن الله قلبه للایمان»(۶۹).
«او - مهدی (علیه السلام) - کسی است که از شیعیان ودوستان خود غائب می گردد غیبتی که در آن، کسی بر اعتقاد به امامت وولایت او استوار نمی ماند مگر آن کس که خداوند قلبش را به ایمان امتحان کرده باشد».
۶ - آزمایش مؤمنان به سختی ها وشداید روزگار:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنّ لصاحب هذاالامر غیبةً، المتمسّک فیها بدینه کالخارط للقتاد»(۷۰).
«صاحب این امر - حضرت مهدی (علیه السلام) - غیبتی دارد که در آن، هرکس بخواهد دینش را حفظ کند مانند کسی است که بخواهد با کشیدن دست بر شاخه ای خار، آن را از خار بری سازد».
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «إنما هی محنةٌ من الله عزّ وجلّ امتحن الله بها خلقه»(۷۱).
«به یقین، غیبت مهدی (علیه السلام)، امتحانی از جانب خداست که بندگانش را به آن می آزماید. وامام صادق (علیه السلام) فرمود: نه به خدا قیام نخواهد کرد مگر غربال شوید، مگر در امتحانات، تصفیه شوید مگر نیک وبدتان از هم جدا شوند»(۷۲).
۷ - گناهان وعدم آمادگی مردم:
حضرت مهدی (علیه السلام) در بیان کیفیت بهره بردن از وجود ایشان در دوران غیبت می فرمایند: «وامّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب»(۷۳).
«امّا چگونگی بهرهوری از من در دوران غیبتم چونان بهره بردن از خورشید است زمانی که ابرها آن را از دیدگان، مستور می دارند».
طبق این کلام شریف، وجه غیبت خورشید را باید در وجود ابرها جستجو کرد. خورشید به خودی خود عین ظهور است ویکسره نور افشانی ودرخشش دارد. این ابرها هستند که چهره جان فروز آن را از دیدگان مخفی می کنند. وبدین گونه است نهانی آخرین خورشید ولایت وامامت حضرت مهدی (علیه السلام) که در ذات خویش جز مهربانی ولطف وعنایت نسبت به عباد الله ندارد. امّا مردم با گناهان خود وبا عدم آمادگی برای قبول حکومت الهی او، سبب پنهان ماندن او در پس پرده های سیاه ابر غیبت می باشند. چنین است که شیخ طوسی (رحمة الله علیه) می فرماید:
«امّا سبب غیبت امام دوازدهم (علیه السلام) ممکن نیست که از جانب خدای سبحان ویا از جانب خود آن حضرت باشد، بلکه از طرف مردم ومکلفین است وجهت آن غلبه خوف - از نابودی حق - ومطیع نبودن مردم نسبت به اوست وهر موقع که این سبب زائل شود ومردم در اطاعت او بکوشند، وتسلیم او باشند، ظهور واجب می شود»(۷۴).
۸ - جریان سنّت الهی:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وجه الحکمة فی غیبته، وجه الحکمة فی غیبات من تقدّمه من حجج الله تعالی ذکره»(۷۵).
وجه حکمت در غیبت او، همان وجه حکمت در غیبت هایی است که توسط حجّت های الهی پیش از او صورت گرفته، به عبارت دیگر می توان وجه غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) را استمرار همان سنّت حکیمانه ای دانست که در ادوار گذشته تاریخ به غیبت بسیاری از انبیاء واولیاء انجامیده است.
چنانکه باز هم امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنّ سنن الانبیاء (علیهم السلام) بما وقع بهم من الغیبات حادثة فی القائم منّا اهل البیت حذوالنّعل بالنّعل والقذّة بالقذّة»(۷۶).
«سنت های پیامبران نسبت به غیبت هایی که برای شان پیش آمد، همگی به طور تمام وکمال در مورد قائم ما اهل بیت، اتفاق می افتد».
(غیبت پیامبران پیشین)
عبد الله بن فضل هاشمی گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«صاحب این امر را غیبتی هست که بناچار صورت پذیرد وباطل گرایان همگی در آن شک کنند». پرسیدم: فدایت شوم! چرا؟
فرمود: «بخاطر چیزی که بیان آن را به ما اجازه نداده اند».
قلت: فَماوَجْه الحکمة فی غیبته؟ قال: «وجه الحکمة فی غیبته، وجه الحکمة فی غیبات مَن تقدّمه مِن حجج الله تعالی ذکره»(۷۷).
محمد بن مسلم گوید: بر امام باقر (علیه السلام) وارد شدم در حالی که قصد داشتم درباره قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) سؤال کنم.
امام (علیه السلام) بدون اینکه چیزی بگویم فرمود: «ای محمد بن مسلم! در قائم آل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) شباهتی به پنج نفر از پیامبران وجود دارد: یونس بن متی، ویوسف بن یعقوب، موسی، عیسی ومحمد (صلی الله علیهم).
امّا شباهت او به یونس (علیه السلام)؛ به خاطر آنست که از غیبت باز می گردد وپس از عمری طولانی، جوان به نظر می رسد.
امّا شباهت او به یوسف (علیه السلام)؛ غیبت او از خاص وعام است وپنهان بودن او از برادرانش ومشکل شدن امر او بر پدرش یعقوب (علیه السلام)، با اینکه مسافت بین او وپدرش واهلبیت وشیعیانش نزدیک بود.
امّا شباهت او به موسی (علیه السلام)؛ استمرار خوف وطولانی شدن غیبت ومخفی بودن ولادت اوست واینکه پیروان او بعد از غیبت او با دیدن سختی ها وخواری های فراوان خسته شدند، تا آن زمان که خداوند عزّ وجلّ اجازه ظهور به او داده ویاریش نموده وبر دشمنانش پیروز گرداند.
امّا شباهت او به عیسی (علیه السلام)؛ اختلاف کسانی است که درباره او به مخالفت یکدیگر پرداختند، برخی گفتند به دنیا نیامده، گروهی گفتند مُرده است، گروهی دیگر گفتند، کشته شده وبه دار آویخته شده است.
وامّا شباهت او به جدّش حضرت محمّد مصطفی (صلّی الله علیه وآله وسلم)؛ قیام به شمشیر وکشتن دشمنان خدا وپیامبر، وستمگران ومستکبران است واینکه او به وسیله سلاح والقاء وحشت بر دشمن غلبه می یابد وهیچ پرچمی از پرچمهای او بدون پیروزی بر نمی گردد»(۷۸).
شیخ صدوق (رحمه الله) در مقدمه کتاب شریف «کمال الدین» آورده است: سبب تألیف این کتاب چنان شد که در یکی از سالها، زمانی که از زیارت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بر می گشتم، در نیشابور اقامت گزیدم. وآنجا اکثر کسانی که بر من وارد می شدند، شیعیانی بودند که امر غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) آنان را به حیرت وشبهات دچار ساخته بود.
در بین آنان، یکی از مشایخ اهل فضل که مدّتها در آرزوی دیدارش به سر می بردم وبه خاطر دینداری واستقامت عقیده اش مشتاق زیارتش بودم، به نام «نجم الدین ابو سعید محمد بن الحسن بن الصلت قمی» به دیدارم آمد وروزی سخن از فلاسفه واهل منطق در بخارا به میان آورد، که با شبهات خویش حیرت وشک او را، در امر غیبت طولانی حضرت قائم (علیه السلام)، برانگیخته بودند.
زمانی که جوابش را دادم ودلش آرام یافت، پیشنهاد کرد که کتابی در این باب بنویسم ومن هم قول مساعد دادم.
پس از این قضیه، شبی در خواب دیدم که در مکه هستم وبه طواف «بیت الله» مشغولم ودر هفتمین شوط، کنار حجرالاسود آمده، آن را استلام کردم ومی بوسیدم ومی گفتم: «امانتی ادّیتها ومیثاقی تعاهدته لتشهدلی بالموافاة».
«امانت خویش را ادا کردم وپیمانم را به عهده گرفتم، تا تو روز قیامت به وفای آن برایم شهادت دهی».
در همین هنگام مولای مان صاحب الزمان (صلوات الله علیه) را دیدم که کنار درب خانه کعبه ایستاده است، نزدیکش رفتم واو با نگاه به چهره من، با فراست هر چه را که از دل مشغولی واندیشه های متفرقه داشتم دریافت. سلام کردم، جواب فرمود، سپس پرسید: چرا کتابی درباره غیبت نمی نویسی تا هُمومِ تو را کفایت کند؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم)، درباره غیبت تصنیفات وتألیفاتی دارم.
فرمود: نه به آن ترتیب؛ بلکه از تو می خواهم که اینک کتابی درباره غیبت بنویسی وغیبت های پیامبران را در آن ذکر نمایی.
او با گفتن این سخن، به راه افتاد ورفت ومن دهشتزده از خواب بیدار شدم. آن شب را تا صبح به دعا وگریه وزاری وشکوه از فراقش گذراندم وصبحگاهان به عنوان امتثال فرمانش، تألیف این کتاب را آغاز کردم(۷۹).
آنچه در سفارش وفرمان ولی عصر (سلام الله علیه) نسبت به ذکر غیبت های پیامبران در کتاب شیخ صدوق قابل دقّت وبررسی است، به یقین اهمیت شناخت این غیبت ها، در راستای آشنایی با حکمت های مستور در این سنّت دیر پای الهی است که در احادیث معصومین (علیهم السلام) هم - چنانکه ذکر شد - مورد تأکید مکرّر قرار گرفته است.
شیخ صدوق اوّلین باب های کتاب گرانقدر خود «کمال الدین وتمام النعمة» را، به بررسی نهانزیستی پیامبران (صلوات الله علیهم) می پردازد:
* اولین باب، درباره غیبت حضرت ادریس (سلام الله علیه) است، که در ضمن حدیثی طولانی آمده است:
«ادریس در غاری از کوهی بلند، دور از چشم مردم پناه گرفت وبه روزه داری وعبادت پرداخت. مردم پس از خروج واختفای او، مدّت بیست سال به قحطسالی وبیچارگی مبتلا بودند، تا اینکه طی ماجرایی، حضرت ادریس در طلب آب وغذا از نهانگاه خویش بیرون می آید ومردم او را می شناسند وطاغوت زمانش به خواری کشیده می شود واو به میان مردم باز می گردد»(۸۰).
* دوّمین باب، با ذکر چهار حدیث، درباره حضرت نوح (علیه السلام) است، که در سوّمین حدیث آمده است:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «زمانی که مرگ نوح (علیه السلام) نزدیک شد، پیروان خویش را فرا خواند وبه آنان گفت: بدانید که پس از من، غیبتی خواهد بود که در طی آن طاغوتها به قدرت خواهند رسید، وهمانا خدای تعالی به قیام کننده ای از فرزندان من که نامش «هود» است، درامر شما گشایشی پدید خواهد آورد»(۸۱).
* سوّمین باب، درباره غیبت حضرت صالح (علیه السلام) است که در آن تنها یک حدیث از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که طی آن فرمود:
«همانا صالح (علیه السلام) مدتی از میان قوم خویش غائب بود، آن روز که تازه غیبت کرده بود عاقل مردی میانسان، تنومند وزیبا اندام وبا محاسنی فراوان وگونه هایی مناسب وقامتی متناسب بود. امّا وقتی بسوی قومش بازگشت - در اثر کثرت ضعف وتغییر صورت - او را نشناختند ومردم درباره او سه دسته شدند.
همانا مثل قائم اهلبیت (علیهم السلام) همانند صالح (علیه السلام) است»(۸۲).
* چهارمین باب، درباره غیبت حضرت ابراهیم (علیه السلام) است ودر ابتدای آن آمده است:
«امّا غیبت حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (علیه السلام) شباهت به غیبت قائم ما (صلوات الله علیه) دارد، بلکه عجیب تر از آن است زیرا خداوند عزّ وجلّ حتی در شکم مادر، اثر ابراهیم (علیه السلام) را مخفی گرداند وولادتش را نیز پنهان داشت، تا زمان تقدیر شده ظهور آن، فرا رسد».
در این باب طی دو حدیث نسبتاً طولانی از دو نوع غیبت حضرت ابراهیم (علیه السلام) که طی سه مرحله انجام یافت سخن به میان آمده است: یکی در هنگام ولادت وقبل از آن، دیگری در زمانی که طاغوت مصر او را تبعید کرد، وسوّمین مرحله آن زمانی که برای عبرت گرفتن به تنهایی روانه سرزمینهای دور ونزدیک شد»(۸۳).
* پنجمین باب، درباره غیبت حضرت یوسف (علیه السلام) است که با نقل سه حدیث، کیفیت غیبت حضرت یوسف (علیه السلام) وجنبه امتحان داشتن این غیبت، برای حضرت یعقوب (علیه السلام) مطرح شده ونتیجه گرفته شده که حال شیعیان آگاه در زمان ما نسبت به امام غائب خویش (سلام الله علیه)، همانند حال حضرت یعقوب (علیه السلام) است که می گفت: «ای فرزندان من! بروید یوسف وبرادرش را جستجو کنید»(۸۴).
وحال ناآگاهان ومعاندین در امر غیبت او همچون حال برادران یوسف است که می گفتند: «بخدا سوگند! تو در همان گمراهی سابق خود هستی»(۸۵).
* ششمین باب، درباره غیبت حضرت موسی (علیه السلام) است، در اولین حدیث از قول پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمده است که فرمود:
«پس از حضرت یوسف (علیه السلام) شدّت وغیبتی برای بنی اسرائیل واقع شد که چهار صد سال طول کشید، در حالی که آنان همگی منتظر قیام قائم یعنی حضرت موسی (علیه السلام) بودند»(۸۶).
در این باب پنج حدیث ذکر شده که طی آنها غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) به غیبت حضرت موسی (علیه السلام) تشبیه شده است.
* هفتمین باب، درباره غیبت اوصیای حضرت موسی (علیه السلام) تا روزگار حضرت مسیح (علیه السلام) است.
ودر بابهای بعدی نیز به اخباری در زمینه نهانی پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) واولیاء پرداخته شده است.
(کیفیت بهره وری از امام غائب (علیه السلام))
جابر بن عبد الله انصاری از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پرسید: آیا شیعیان در غیبت حضرت قائم (علیه السلام) از وجود او بهره مند می شوند؟
فرمود: «آری! سوگند به خدایی که مرا به پیامبری بر انگیخت، آنها از او بهره مند می شوند واز نور ولایت او در دوران غیبتش کسب نور می کنند، همچنانکه مردم از خورشید در پس پرده ابر بهره می برند»(۸۷).
سؤال درباره چگونگی استفاده بردن از امام غائب (علیه السلام)، هم در زمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وهم در زمان امامان بزرگوار (علیهم السلام) وهم در زمان غیبت صغری، توسط شیعیان تکرار شده ومضمون حدیث فوق، در اکثر آنها به عنوان پاسخ ذکر شده است. چنانکه خود امام زمان (علیه السلام) فرمود:
«وامّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحابُ»(۸۸).
«امّا چگونگی بهره بردن از من در دوران غیبتم مانند بهره بردن از خورشید است در زمانی که ابرها آن را از دیدگان مردم می پوشانند».
علامه مجلسی در وجه تشبیه امام غایب (علیه السلام) به خورشید در پس ابر، مواردی را ذکر می کند:
۱ - نور وجود وعلم وهدایت، به واسطه آن حضرت (علیه السلام) به خلایق می رسد. چنانکه در اخبار متعدد روایت شده که او وسایر اهلبیت (علیهم السلام) علّت ایجاد خلق هستند وبه برکت آنان است که علوم ومعارف بر مردم آشکار شده وبلاها رفع می شود.
۲ - چنانکه مردم از خورشید در پس ابر استفاده می برند وبا این همه به خاطر بهره بردن بیشتر هر لحظه انتظار برطرف ابرها را دارند، شیعیان مخلص در هر زمان منتظر ظهور وقیام او هستند.
۳ - منکر وجود حضرت مهدی (علیه السلام)، با این همه آثاری که در غیبت از او ظاهر می شود، مثل انکار کننده وجود خورشید در پس پرده ابر است.
۴ - چنانکه نهان شدن خورشید در پس ابرها گاهی بهتر از آشکار شدن آن است، می توان گفت: در دوران غیبت برای شیعه، پنهان ماندن آن حضرت، مفیدتر وبهتر است.
۵ - همانطور که نظر کننده به خورشید، چه بسا با نبودن ابر دچار کوری شود، چه بسا خورشیدِ وجودِ مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) هم، اگر ظاهر باشد برای بصیرت شیعیان ضرر داشته باشد وسبب کوری آنان از دیدن حقیقت شود، امّا همین بصیرتها بتواند تحمل ایمان به او در دوره غیبت را داشته باشد، چنانکه انسان به خورشید در پشت ابرها می نگرد وزیان نمی بیند.
۶ - خورشید گاهی از پرده ابر خارج می شود وبسیاری از مردم آن را می بینند، به همین ترتیب ممکن است که آن حضرت هم در روزگار غیبت برای بعضی مردم بروز کند.
۷ - اهلبیت (علیهم السلام) در شمول منافع، چونان خورشیدند، پس همانطور که انسانِ کور، خورشید را چه ظاهر وچه در پس ابر، نمی بیند، کور باطنان هم خورشید وجود امام غایب را نمی بینند، «من کان فی هذه أعمی فهو فی الآخرة أعمی واضلّ سبیلا»(۸۹) «هر کس در این دنیا کور باشد در آخرت نیز کور خواهد بود بلکه زیانکارتر وگمراه تر!»
۸ - چنانکه نور خورشید در هر خانه ای به مقدار وجود روزنه ها وپنجره ها می تابد وبه مقداری که موانع را از جلو نور برداشته باشند، خانه را روشن می کند. به همین ترتیب مردم به اندازه ای که موانع معرفت همچون شهوات نفسانی وتعلقات جسمانی را از فکر واندیشه خود برداشته وبه میزانی که پرده های تاریک مادی را از روی دل خود کنار زده باشند، می توانند از نور هدایت حضرت مهدی (علیه السلام) واهلبیت استفاده ببرند، تا امر به آنجا برسد که مانند شخصی شود که زیر آسمانِ بدون ابر قرار گرفته که بدون هیچ حجابی، پرتو خورشید او را از هر طرف احاطه کرده باشد.
علامه مجلسی بدنبال این نکات می فرماید: «از این بهشت روحانی، هشت در را به رویت گشودم در حالی که خداوند هشت باب دیگر را نیز به فضل خویش بر من گشوده است، لکن عبارت را از ذکر آنها ناتوان می بینم. چه بسا که خداوند در باب معرفت اهلبیت (علیهم السلام) هزار در برما بگشاید که هر دری، هزار در دیگر گشوده شود»(۹۰).
(وظیفه شیعیان در دوران غیبت)
شدّت فتنه ها وکثرت ابتلائات وفزونی مشاکل وانحرافات در دوره غیبت حضرت مهدی (علیه السلام)، اقتضا می کند که ایمان آوردگان وپیروان ولایت همواره بر حذر بوده، ونسبت به عقیده وعمل خویش مراقبت بیشتری داشته باشند. در این باب، نکاتی چند از کلام معصومین سلام الله علیهم، دقت وتعمّق بیشتری می طلبد:
الف) تمسک به ریسمان ولایت:
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«یأتی علی النّاس زمان یغیب عنهم امامهم»، زمانی بر مردم فرا رسد که پیشوای شان غایب گردد.
زراره پرسید: در آن زمان مردم چه کنند؟ فرمود:
«یتمسّکون بالأمر الذی هم علیه حتّی یتبین لهم»، به همان امر ولایتی که دارند چنگ زنند، تا بر ایشان تبیین شود(۹۱).
ودر کلامی دیگر فرمود: «طوبی لشیعتنا المتمسکین بحبلنا فی غیبة قائمنا»(۹۲).
خوشا به حال شیعیان ما! آنان که در زمان غیبت قائم ما به ریسمان ولایت ما تمسک می جویند.
راستی در آن زمان که امام وپیشوای مردم، در دسترس آنان نباشد ودامهای شیطان برای جدا کردن آنان از ولایت اهلبیت (علیهم السلام) که همان صراط مستقیم خداست، در همه جا پراکنده شده باشد، چه وسیله ای مطمئن تر از «حبل ولایت» می توان یافت که بتواند از «افتادن به چاه ضلالت» و«گرفتار شدن به دام انحراف» جلوگیری کند؟!
ب) تمسک به تقوی:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إن لصاحب هذا الامر غیبةً فلیتّق الله عبدٌ ولیتمسّک بدینه»(۹۳).
«به یقین صاحب این امر را غیبتی هست، پس هر بنده ای باید به تقوای الهی روی آورد وبه دینش چنگ زند».
همین تقواست که روشن بینی ورزق بی حساب وگشایش الهی را نصیب انسان می سازد، وهمین تقواست که در لحظه های خوف وخطر دل را آرامش می دهد، وهمین تقواست که در دوران فتنه خیز غیبت، مایه رستگاری انسانهاست.
ج) طلب معرفت:
زراره گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم اگر زمان غیبت فرزندت مهدی (علیه السلام) را درک کردم چه کنم؟
فرمود: این دعا را بخوان؛ «اللّهم عرّفنی نفسک، فانّک إن لم تعرّفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللّهم عرّفنی رسولک فانّک إن لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک اللّهم عرّفنی حجّتک فانّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی»(۹۴).
«خدایا خودت را به من بشناسان که اگر تو خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نتوانم شناخت. خدایا پیامبرت را به من بشناسان که اگر تو پیامبرت را به من نشناسانی، حجّتت را نتوانم شناخت. خدایا حجت خود را به من بشناسان که اگر تو حجّتت را به من نشناسانی از دینم گمراه خواهم شد».
۱ - معرفت ها را از خدا باید طلبید.
۲ - شناخت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) تابع شناخت خدا، وشناخت حجّت متفرّع برشناخت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
۳ - اگرچه بدون شناخت خدا وپیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)، شناخت حجّت ممکن نیست، امّا گمراهی از دین در اثر عدم شناخت حجّت لازم می آید.
به عبارت دیگر، عدم گمراهی از دین، بدون شناخت حجّت، تضمین نمی شود.
وبدیهی است که هردعایی، تنها پشتوانه حرکت به حساب می آید، اصل دعاء ابراز نیاز درونی وطلب تأیید الهی، در حرکت بیرونی است.
نیاز به معرفت که احساس شد وحرکت برای کسب معارف که توسط بنده آغاز گردید. اگر دل با خدا باشد وگام در راه او قرار گیرد وصول به معرفت تضمین شده است.
«قل ما یعبؤ بکم ربّی لولا دعاؤکم»(۹۵).
«بگو اگر دعای شما نباشد، پروردگار من به شما عنایتی نکند».
د) تقیه به عنوان سلاح مقاومت:
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «لا دین لمن لا ورع له، ولا ایمان لمن لاتقیة له إن اکرمکم عند الله أعملکم بالتّقیة فقیل له: یابن رسول الله إلی متی؟ قال: إلی یوم الوقت المعلوم، وهو یوم خروج قائمنا اهل البیت»(۹۶).
«کسی که از گناه نپرهیزد، دین ندارد وکسی که تقیه نداشته باشد، ایمان ندارد همانا گرامی ترین شما نزد خدا، کسی است که به تقیه بیشتر وبهتر عمل کند».
گفته شد: ای فرزند رسول خدا تا کی؟
فرمود: «تا روز «وقت معلوم» که همان روز ظهور وزمان قیام قائم ما اهلبیت است.
«تقیه» هرگز به معنای «دم فروبستن» و«بی تفاوت ماندن» وبنا به «مصلحت اصطلاحی» رفتار کردن و«نان به نرخ روز خوردن» نیست.
«تقیه» هرگز به معنای «دست کشیدن از آرمانها» وهمراه شدن با هرکس وناکس نیست. تقیه ای که از وظایف شیعیان در دوران غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) شمرده شده وارزشی هم سنگ با «تقوی» دارد وعدم رعایتش مساوی «با بی ایمانی» شمرده شده، نوعی سلاح مقاومت است.
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیات (۹۵ تا ۹۷) سوره کهف که درباره بنای سدّ، توسط ذوالقرنین است وطی آنان از سدّی بلند که دشمنان نتوانند بر فرازش روند واز شکافتنش ناتوان باشند حکایت شده است می فرماید:
«اذا عَمِلتَ بالتقیة لم یقدروا لک علی حیلة وهو الحصن الحصین وصار بینک وبین اعداء الله سداً لایستطیعون له نقباً»(۹۷).
هنگامی که به تقیه عمل کنی چاره ای علیه تو نمی یابند ونمی توانند با تو نیرنگ بازند، وآن به مانند دژی استوار ومحکم است وبین تو ودشمنان خدا سدّی نفوذ ناپذیر ایجاد می کند».
پس تقیه، چاره ای برای در امان ماندن از دشمن مقتدر وفرصتی برای قدرت یافتن خویش است تا نیروها بیهوده هدر نروند ودر موقع مناسب توان ضربه زدن به دشمن را داشته باشند.
هـ) انتظار آگاهانه:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اقرب، ما یکون العباد من الله جلّ ذکره وأرضی ما یکون عنهم اذا افتقدوا حجّة الله جلّ وعزّ ولم یظهر لهم ولم یعلموا مکانه وهم فی ذلک یعلمون أنّه لم تَبطُل حجّة الله جلّ ذکره ولا میثاقه، فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً ومساءً..»(۹۸).
«زمانی که بندگان به خدای بزرگ نزدیک ترند وخدا از ایشان بیشتر راضی است، زمانی است که حجت خدای تعالی از میان آنان ناپدید گردد وظاهر نشود وآنان جایش را هم ندانند. با این همه بدانند که حجت ومیثاق خدا از بین نرفته وباطل نشده است. در آن حال، در هر صبح وشام، چشم انتظار فرج باشید».
فضیلت بندگان خدا در این زمان ورضایت بیشتر خداوند از آنان، بدین جهت است که آنان بی آنکه امام خویش را ببینند ومعجزاتش را مشاهده کنند ودر حیرتها به درخانه اش پناهنده شوند، تنها با اعتماد به خدا وپایبندی به تقوی ودوستی اهلبیت، میثاق الهی را نگاهبانی کرده ومرزهای عقیده را پاس می دارند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «یا ابا بصیر! طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته والمطیعین له فی ظهوره، اولئک اولیاء الله الذین لاخوف علیهم ولاهم یحزنون»(۹۹).
«ای ابوبصیر! خوشا به حال شیعیان قائم ما که در دوران غیبت او در انتظار ظهورش به سر می برند ودر دوران ظهورش به اطاعت او روی می کنند، آنان اولیای خدا هستند که هیچ ترس واندوهی بر ایشان نیست».
باهم آمدن دو وصفِ «انتظار در غیبت» و«اطاعت در ظهور»، برای شیعیان حضرت قائم (علیه السلام)، نشان دهنده نوعی ملازمت بین ایندو وصف است. به این معنا که شیعیان منتظر در دوران غیبت چنان امام خود را شناخته ودر اطاعتش می کوشند که اگر دوران ظهور تحقق می یافت، در زمره مطیعین حقیقی او بودند.
و) حزن واندوه بر مصائب غیبت ودعا برای ظهور:
سدیر صیرفی گوید: با برخی از اصحاب بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدیم، او را نشسته بر خاک دیدیم، در حالی که عبایی خشن با آستین کوتاه پوشیده وبا قلبی سوخته، همچون مادر فرزند از دست داده، می گریست، رنگ چهره اش تغییر کرده واندوه از گونه های مبارکش پیدا بود واشکهایش، لباسش را خیس کرده بود وناله می کرد:
«مولای من! غیبت تو، خواب را از چشمانم ربوده وزمین را بر من تنگ نموده وآسایش دلم را از من گرفته است!
مولای من! غیبت تو، بلا ومصیبت مرا به فاجعه های ابدی پیوند داده، واز دست دادن یاران، یکی پس از دیگری، اجتماع وشماره ما را از بین برده، هنوز سوزش اشکی که از چشمم می ریزد وناله ای که از دلم بر می خیزد با یاد بلاها وسختی های - دوران غیبت تو - پایان نیافته که درد ورنج شدیدتر ودردناکتری در برابر دیدگانم شکل می گیرد!»
سدیر گوید: شگفت زده پرسیدیم این ماتم وگریه برای چیست؟!
امام صادق (علیه السلام) آهی عمیق وسوزناک کشید وفرمود:
ای وای! صبح امروز، در کتاب جفر نظر می کردم ودرباره ولادت وغیبت طولانی وطول عمر قائم ما وبلاهای مؤمنین در آن زمان وایجاد شک وتردید در اثر طول غیبت وارتداد اکثریت مردم از دین وخروج آنان از تعهد به اسلام، تأمل ودقتی داشتم، در اثر آن، رقّت مرا فرا گرفت وحزن واندوه بر من چیره شد»(۱۰۰).
وقتی حال امام صادق (علیه السلام) - که حدود یکصد سال قبل از آغاز دوره غیبت می زیسته است - چنین باشد، باید دید حال سرگشتگان دوران غیبت ودورماندگان از چشمه زلال ولایت چگونه باید باشد، بیهوده نیست که در هر مناسبتی شادی آفرین یا غمبار، سفارش به قرائت دعای ندبه شده ایم که حدیث اشک وسوز دل منتظران حضرت مهدی (علیه السلام) است.
وبی مورد نیست که این چنین بر دعای برای فرج در زمان غیبت، تأکید شده است.
امام زمان (علیه السلام) می فرماید: «اکثر والدعاء بتعجیل الفرج»(۱۰۱).
«برای نزدیک شدن ظهور وفرج، بسیار دعا کنید».
(سنّت انتظار)
از آن زمان که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) سخن از جهانی شدن آیین توحید، به دست حضرت مهدی (علیه السلام)، به میان آورد ونوید غلبه اسلام بر تمامی ادیان را به مسلمانان داد، وبهترین عبادت را انتظار فرج اسلام ومسلمین به حساب آورد(۱۰۲)، مسلمانان دیده انتظار به راه دولت کریمه ای دوختند که در آن اسلام واسلامیان عزّت می یابند وکفر ونفاق به ذلّت وزبونی گرفتار می آیند(۱۰۳).
در دوران پس از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز، هر زمان که فتنه خلفای جور شدت می گرفت، پیشوایان معصوم (علیهم السلام) می کوشیدند با انگیزش انتظار، امید را در دلهای ستم دیدگان زنده نگه دارند وشور مقاومت ومبارزه را در وجودشان بر انگیزانند.
چنانکه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به اصحاب خویش می فرمود:
«انتظروا الفرج، ولا تیأسوا من روح الله، فاِنَّ احب الاعمال الی الله عزّ وجلّ انتظار الفرج (إلی أن قال:) الأخذ بأمرنا معنا غداً فی حظیرة القدس والمنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل الله»(۱۰۴).
«چشم انتظار فرج باشید واز یاری ورحمت خدا نا امید نشوید، به یقین، محبوب ترین کارها در نزد خدا، انتظار فرج است (تا آنجا که فرمود:) کسی که به امر ولایت ما چنگ زند، فردای قیامت در روضه رضوان با ما خواهد بود وکسی که د رانتظار امر ما به سر ببرد، مانند کسی است که در راه خدا به خون غلطیده باشد».
تأکید بر امر انتظار فرج، از طرف پیشوایان دین تا آنجا بود که بسیاری از اصحاب، شرایط موجود زمان خود را برای حصول فرج کافی دانسته، امام آن دوران را به عنوان صاحب الامر می پنداشتند ودر این باره از او سئوال می کردند. چنین توهمی در دهها روایت، از جمله روایت شعیب بن ابی حمزه در برابر امام صادق (علیه السلام) وریان بن الصلت، در برابر امام رضا (علیه السلام) مطرح گردیده که می پرسد:
أنت صاحب الأمر(۱۰۵)؟
ونیز در همان زمانها، کسانی از موالیان اهلبیت (علیهم السلام) بودند که بر سنّت انتظار فرج آنچنان پافشاری می کردند که به ترک کسب وکارشان می انجامید. بطور نمونه می توان از شخصی به نام عبدالحمید واسطی نام برد که خدمت امام محمد باقر (علیه السلام) می رسد ومی گوید: «اصلحک الله، لقد ترکنا اسواقنا انتظاراً لهذا الامر».
خدا امرت را اصلاح کند، ما به خاطر انتظار این امر، کار وکسب خویش در بازارها را رها کرده ایم.
امام صادق (علیه السلام) به عنوان تأیید وتصدیق موضع منتظرانه او می فرماید:
«یا عبدالحمید! أتری من حبس نفسه علی الله عزّ وجلّ، لا یجعل الله له مخرجَاً؟ بلی، والله لیجعلنَّ له مخرجاً»(۱۰۶).
«ای عبدالحمید! آیا به نظر تو کسی که خودش را وقف برای خدای عزّ وجلّ نموده باشد خداوند برایش فرج وگشایشی حاصل نمی فرماید؟ چرا، به خدا سوگند که حتماً برای او گشایش ورهایی قرار می دهد».
سنّت انتظار در دوران غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) به حق، جلوه ای ویژه دارد. منتظران حقیقی این دوران، هیچ شبی را بدون حالت انتظار به صبح نرساندند، انتظار تا آنجا که شمشیر بر زیر بستر خود می نهادند تا اگر فردا روز ظهور باشد، بی درنگ به یاری مولای شان بشتابند.
(ولایت فقیه)
ولایت فقیه پرتوی از ولایت امام زمان (علیه السلام)، وولایت امام زمان (علیه السلام) پرتوی از ولایت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم)، وولایت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) پرتوی از ولایت الله جلّ وعلا است.
از دیدگاه مکتب توحید، مالک همه چیز وهمه کس خداست وهمچنین مالکیت مطلقه او منشأ حاکمیت مطلقه اوست. از این رو بنابر اعتقاد موحّدان، هر حکومتی باید از حکومت الله سر چشمه گیرد وبر اساس اراده واجازه او تشکیل شود.
آن زمان که خداوند پیامبرانش را برای هدایت انسانها فرستاد، حقّ زمامداری آنان را نیز امضا فرمود وهمگان را به تبعیت وفرمانبری آنان در همه زمینه ها دعوت نمود.
درباره پیامبر گرامی اسلام فرمود: «فلا وربک لایؤمنون حتّی یحکموک فیما شجر بینهم، ثم لایجدوا فی انفسهم حرجاً ممّا قضیت ویسلّموا تسلیماً»(۱۰۷).
«قسم به پروردگار تو! این مردم مؤمن واقعی نخواهند بود، مگر آنکه حکومت وداوری تو را در همه موارد مورد اختلاف خویش بپذیرند، سپس نسبت به رأی وقضاوت تو - حتّی اگر مخالف منافع آنان باشد - کاملا تسلیم باشند وحتّی در درون دل خویش، هیچگونه نارضایتی وناراحتی احساس نکنند».
ونیز در همین باره فرمود: «النبی اولی بالمؤمنین من أنفسهم»(۱۰۸).
«- در رعایت مصالح فردی واجتماعی ایمان آوردگان - ولایت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) بر جان ومال آنان بالاتر وبیشتر از ولایت خود آنان است».
بدیهی است که این ولایت با رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) پایان نمی پذیرد. وحفظ حدود اسلام واستقرار نظام مسلمین که حکمت امضای چنین ولایتی برای آن حضرت (صلّی الله علیه وآله وسلم)، بود پس از او نیز استمرار می یابد. وبدین طریق ائمه بزرگواری که وارثان تمام شئون پیامبر - غیر از نبوّت - می باشند عهده دار این ولایت وحاکمیت به حساب می آیند.
امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: «إنّ الامامة خلافة الله وخلافة رسوله (صلّی الله علیه وآله وسلم) ومقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) وخلافة الحسن والحسین (علیهما السلام). إن الامام زمام الدین ونظام المسلمین وصلاح الدنیا وعزّ المؤمنین، الامام أسّ الاسلام النامی وفرعه السامی. باالامام تمام الصلوة والزکوة والصّیام والحج والجهاد وتوفیر الفییء والصدقات وامضاء الحدود والاحکام ومنع الثغور والاطراف»(۱۰۹).
«براستی امامت، خلافت از خدا وخلافت رسولخدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ومقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) وخلافت حسن وحسین (علیهما السلام) است. براستی امامت، زمام دین ونظام مسلمین وصلاح دنیا وعزّت مؤمنان است.
امام، بنیاد رشد کننده اسلام وشعبه والای آن است. به وسیله امام است که نماز وزکات وروزه وحج وجهاد شکل می گیرند وکمال می یابند وخراج وصدقات فزونی می پذیرند وحدود واحکام الهی اجراء می شوند ومرزها وجوانب مملکت اسلامی محفوظ می مانند».
در این دوران، امام زمان حضرت مهدی (علیه السلام) که از جانب خدا وبه تبعیت از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) دارنده همه شئونات مذکور است، در پس پرده غیبت بسر می برد واز سوی دیگر تردیدی نیست که باغیبت آن بزرگوار، خداوند حکیم، پیروان او وامّت بزرگ اسلام را بی سرپرست وبلاتکلیف نمی پسندد.
پس یا باید پذیرفت که خداوند امر تعیین حاکم وولی امر را مطلقاً بر عهده خود مردم وا نهاده است که ممکن نیست. چون شرایط غیبت، حکمت های جعل حاکم وولی امر الهی را تغییر نداده بلکه آن را ضروری تر می سازد، وخدایی که در دوران حضور پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامام (علیه السلام) مردم را بی رهبر وسرپرست نپسندیده، وا نهادگی آنان را در زمان غیبت امضا نمی فرماید.
ویا باید قبول کرد، که در دوران غیبت نیز، اشخاصی با بهره گیری از ولایت الهی وحق حاکمیت پیامبر وامام، در چهار چوبه کلمات راهگشا وفرمایشات مسئولیت بخش خود آن بزرگواران، حق ولایت ووظیفه سرپرستی مسلمین را بر عهده دارند.
اسحاق بن یعقوب از امام زمان (علیه السلام) طی نامه ای می پرسد که به هنگام غیبت شما در حوادثی که روی می دهد به چه کسی مراجعه کنیم؟ فرمود:
«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانّهم حجّتی علیکم وانا حجّة الله»(۱۱۰).
«در حوادث ورویدادهایی که برای تان پیش می آید به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما هستند ومن حجت خدایم».
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: «فامّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه»(۱۱۱).
«هر فقیهی که نگهدارنده نفس - از انحرافات ولغزشها - وحفظ کننده دین ومخالف با هواهای نفسانی ومطیع امر مولای خویش باشد، بر عامّه مردم است که تقلید کننده - وتابع - او باشند».
وامام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ینظر اِنّ من کان منکم ممن روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانّی قد جعلته حاکماً»(۱۱۲).
«آنان که باهم اختلافی دارند باید بنگرند ویک نفر از بین شما را که راوی حدیث ما وصاحب نظر در حلال وحرام، باشد واحکام ما را بشناسد شناسایی کنند واو را «حَکم» قرار دهند زیرا من او را حاکم بر شما قرار دادم.
ساده اندیشانه خواهد بود اگر کسی بگوید دائره این «حجّت قرار گرفتن» و«لزوم تبعیت وتقلید» و«جعل حاکمیت» فقط منحصر در اختلافات شخصی دو نزاع کننده یا پاره ای فروع فقهی می باشد، وامام زمان (علیه السلام) وسایر امامان بزرگوار در این فرمایشات به امر مهم حکومت وراهبری اجتماع بر اساس قواعد اسلام وقرآن، نظری نداشته وتشکیل حکومت اسلامی وکیفیت پیاده شدن احکام اجتماعی این دین مبین را، در این احادیث ونظایر آنها، نادیده گرفته ودست فتنه پردازان دوره غیبت را در بازیچه قرار دادن نظام اسلام ومسلمین، کاملا باز قرار داده اند!!
امام راحل (قدس سره) در مبحث ولایت فقیه از «کتاب البیع» بعد از نقل وبررسی دهها دلیل وروایت معتبر می فرماید:
از آنچه بیان شد نتیجه می گیریم که فقهاء از طرف ائمّه (علیهم السلام) در جمیع آنچه در اختیار آنان بوده است، دارای ولایت هستند. مگر دلیلی بر اختصاص امری خاص به معصوم (علیه السلام) اقامه شود که در آن صورت، این اصل کلی، استثناء می خورد....
ما قبلا گفتیم همه اختیاراتی که در خصوص ولایت وحکومت برای پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمه (علیهم السلام) معین شده است، عیناً برای فقیه نیز معین وثابت است. امّا اگر ولایتی، از جهت دیگر غیر از زمام داری وحکومت، برای ائمه (سلام الله علیهم) معین ودانسته شود، دراین صورت فقهاء از چنین ولایتی برخوردار نخواهند بود. پس اگر بگوییم امام معصوم (علیه السلام) راجع به طلاق دادن همسر یک مرد یا فروختن وگرفتن مال او - گرچه مصلحت عمومی هم اقتضا نکند - ولایت دارد، این دیگر در مورد فقیه، صادق نیست واو در این امور ولایت ندارد، ودر تمام دلایل که پیشتر راجع به ولایت فقیه گفتیم، دلیلی بر ثبوت این مقام برای فقها وجود ندارد. چنانکه در کلام امام راحل (قدس سره) اشاره شده ولایت فقیه با همه گستردگی اش در حیطه حفظ مصلحت عمومی جامعه اسلامی شکل می گیرد.
به عبارت دیگر، فقیه جامع الشرایط در هر شرایط زمانی ومکانی واجتماعی باید راهی رابرگزیند که مکتب ومقرّرات آن بهتر اجرا شود. وبه تعبیر فقها، باید «غبطه مسلمین» را رعایت نماید، به این معنا که در همه امور باید آنچه را که بیشتر به صلاح اسلام ومصلحت مسلمین است اختیار کند.
از همین دیدگاه است که در حکومت اسلامی دوران غیبت، تشکیل قوای سه گانه قانونگذاری، قضایی، اجرایی ونهادهای نظارتی از طرف فقیه ضرورت می یابد وبا همه اختیاراتی که ولی فقیه در اداره اجتماع دارد، باز هم مراجعه به آرای مردم در اموری چون تعیین رئیس جمهور ونوّاب مجلس وغیره معنا پیدا می کند.
(مقدّمات ظهور)
بدون شک پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) علامات ونشانه هایی پدید خواهد آمد که طی روایات زیادی از زمان رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامیرالمؤمنین (علیه السلام) تا زمان خود مولا امام زمان (علیه السلام) بر آنها تأکید می شده است.
الف - برخی از این نشانه ها مربوط به پدیده های طبیعی است: همچون بروز طاعون، خشکسالی، کسوف وخسوف در رمضان وبرخی دیگر مربوط به پدیده های اجتماعی می باشد؛ مانند بروز جنگهای متعدّد، خروج سفیانی، فساد اجتماعی ودسته ای دیگر پدیده های غیر طبیعی ویژه ای است: چون صیحه آسمانی، سرخی آتشگونه ای در آسمان، فرو رفتن لشکری در زمین.
ب - برخی از این نشانه ها اختصاص به زمان خاصی ندارد: وممکن است سالها بلکه دهها سال قبل از ظهور اتفاق بیفتد. اما برخی دیگر از آنها اختصاص به سال ظهور دارد: چنانکه در روایتی از قول امام صادق (علیه السلام) آمده است: «قبل از قیام قائم (علیه السلام) پنج واقعه اتفاق می افتد: خروج یمانی وقیام سفیانی، ندای آسمانی، فرو رفتن لشکر در بیداء وکشته شدن نفس زکیه».
ودر حدیثی دیگر فرمود: «لیس بین قائم آل محمد وقتل نفس الزکیه اِلاّ خمسة عشر لیلة».
«بین ظهور قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) وکشته شدن نفس زکیه، بیش از پانزده شب فاصله نیست».
ج - بعضی از این نشانه ها، قطعی وحتمی است وبرخی دیگر نشانه های غیر قطعی به شمار آمده اند که در تعیین این جهت، بین روایات این باب، اختلاف وجود دارد.
قابل تذکر این که، علیرغم بحث های جنجالی واختلاف آفرینی که گاهی بر سر بروز پاره ای نشانه ها ومقدار دلالت آن بر نزدیک شدن ظهور خجسته مولا امام زمان (علیه السلام) پیش می آید، باید توجّه داشت که:
اولا: هیچ کس حق ندارد با استناد به نشانه ای خاص که به نظر او یقیناً از علامات ظهور شمرده می شود، وقتی خاص را برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تعیین نماید؛ زیرا در آن صورت به تصریح خود مولا، مشمول «کذب الوقّاتون»شده ودر هر رتبه علمی واجتماعی هم که باشد، باید مورد تکذیب قرار گیرد.
ثانیاً: آنچه اهمیت دارد حفظ آمادگی مردم برای ظهور امام زمان (علیه السلام) است به گونه ای که هر صبح وشام آمادگی داشته باشند که اگر امر فرج امضاء شد، بتوانند به یاری او قیام کنند ودر راه اهداف الهی او از مال وجان وامکانات خویش در گذرند. به عبارت دیگر: حتّی در صورتی که بر فرض، هیچ نشانه ای بر قرب ظهور دلالت نکند، نمی توان غافلانه به زندگی عادی پرداخت واز وظیفه هایی که شیعه وهمه مردم نسبت به ساحت مقدس امام زمان (علیه السلام) دارند، غفلت کرد.
ثالثاً: نظام جمهوری اسلامی در ایران بهترین زمینه را برای آزمایش منتظران در کیفیت یاری رسانی به امام عصر (علیه السلام) فراهم کرده است، لذا برهمه منتظران حقیقی امام زمان (علیه السلام) است که همه امکانات خویش را در حفظ این نظام وتضمین بقای آن، در راستای احکام وقرآن وولایت به کار گیرند.
رابعاً: میزان پایبندی کسانی که همواره دم از امام زمان (علیه السلام) می زنند وبر سر اثبات فلان نشانه ظهور وحکایت فلان دیدار با مولا کتابها می نویسند، باید به مقدار فداکاری آنان در هدایت اجتماعی وبر قراری عدالت ومسئولیت پذیری آنان در این راه، قابل اثبات باشد.
(نگاهی به دوران پس از ظهور)
دوران پس از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، بدون شک، والاترین، شکوفاترین وارجمندترین فصل تاریخ انسانیت است. دورانی که وعده های خداوند در خلافت مؤمنان وامامت مستضعفان وراثت صالحان عملی می گردد وجهان با قدرت الهی آخرین پرچمدار عدالت وتوحید، صحنه شکوهمندترین جلوه های عبادت پروردگار می شود.
در احادیث مختلفه، گوشه هایی از عظمت آن دوران به تصویر کشیده شده است:
۱ - حاکمیت اسلام در سراسر هستی:
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه از قرآن کریم: «وقاتلوهم حتی لا تکون فتنة ویکون الدّین للّه»(۱۱۳) می فرماید:
«تأویل این آیه هنوز نیامده است. پس زمانی که تأویل آن فرا رسد، آنقدر از مشرکین کشته می شوند تا بقیه، خدای عزّ وجلّ را به آیین توحید پرستش نمایند وهیچ آثاری از شرک باقی نماند، واین امر در قیام قائم ما، تحقق خواهد یافت».
امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود: «اذا قام القائم لا یبقی أرض اِلاّ نودی فیها شهادة أن لا اِله اِلاّ الله وأنّ محمداً رسول الله»(۱۱۴).
«زمانی که حضرت قائم قیام کند، هیچ سرزمینی نمی ماند مگر اینکه ندای شهادتین - لا اِله اِلاّ الله ومحمد رسول الله - در آن طنین اندازد».
۲ - اقامه کامل حدود الهی:
امام کاظم (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «یحیی الأرض بعد موتها»(۱۱۵) با اشاره به قیام حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«مراد این نیست که خداوند زمین را با باران زنده می کند، بلکه خداوند مردانی را بر می انگیزد که زمین را با احیای عدالت واقامه حدود الهی زنده می سازند»(۱۱۶).
۳ - احیای قرآن ومعارف قرآنی:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) با اشاره به قیام حضرت مهدی (علیه السلام) فرمودند:
«کأنّی أنظر إلی شیعتنا بمسجد الکوفة. وقد ضربوا الفساطیط یعلّمون النّاس القرآن کما أنزل»(۱۱۷).
«گویا شیعیان ما اهلبیت را می بینم که در مسجد کوفه گرد آمده وخیمه هایی زده اند ودر آنها قرآن را آنچنانکه نازل شده است به مردم می آموزند».
مولا علی (علیه السلام) در خطبه ای دیگر، درباره عمل کردِ حضرت مهدی (علیه السلام) پس از ظهور فرمودند:
«یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی ویعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی»(۱۱۸).
«آن هنگام که مردم هدایت را تابع هوای خویش قرار داده باشند، او می آید وخواسته های نفسانی را به تبعیت از هدایت می کشاند.
وآن زمان که مردم قرآن را مطابق نظر ورأی خود توجیه کرده باشند، او می آید ورأی واندیشه را به خدمت قرآن می گیرد وآن را در مطابقت با قرآن شکل می بخشد»(۱۱۹).
۴ - گسترش عدالت ورفع ستم:
رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «المهدی من ولدی، تکون له غیبة. اذا ظهر یملأ الأرض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً وجوراً»(۱۲۰).
«مهدی (علیه السلام) از فرزندان من است. او را غیبتی هست. زمانی که ظهور کند، زمین را از قسط وعدل پر سازد چنانکه از ظلم وجور پر شده باشد».
این حدیث ونظایر آن، در کتب شیعه وسنی، از شهرت وتواتر فوق العاده ای برخودار است. ودر اغلب آنها عناوین قسط وعدل در کنارهم آمده است که یقیناً فرق هایی با یکدیگر دارند. مانند اینکه گفته اند: عدل اعم از قسط است. قسط فقط رعایت حق دیگران است وعدل، رعایت حق همه چیز وهمه کس؛ قسط فقط در مورد دیگران بکار می رود وعدل در مورد رابطه انسان باخود، باخدا وبا دیگران؛ قسط ضد جور است وعدل ضد ظلم.
۵ - تجدید اسلام:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اذا قام القائم (علیه السلام) دعا الناس إلی الاسلام جدیداً»(۱۲۱).
«زمانی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام می کند مردم را مجدّداً به اسلام فرا می خواند».
دوران پر فراز ونشیب پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وروی کار آمدن اسلام خلافت، موجبات تحریف وتوجیه مبانی اسلامی ومعارف دینی را فراهم کرد. ودور ماندن مردم از اهلبیت (علیهم السلام) که پاسداران حریم اسلام ناب محمّدی بودند، خصوصاً در دوران غیبت طولانی امام زمان (علیه السلام)، چنان فکر واندیشه مسلمین را با حقایق وحی بیگانه کرد که امام صادق (علیه السلام) به دنبال همان فرمایش فوق می فرماید:
«او دو باره مردم را به اسلام دعوت می کند وبه امری هدایت می کند که از میان رفته است ومردم، از مسیر آن گمراه شده اند. همانا حضرت قائم (علیه السلام)، «مهدی» نامیده شده است به خاطر آنکه به امری گم شده هدایت می کند و«قائم» نامیده شد از آن رو که به «حق» قیام می کند»(۱۲۲).
امام باقر (علیه السلام) درباره سیره حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«آنچه را پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) انجام داد او نیز انجام می دهد، بنیانهای پیشین را در هم می شکند، چنانکه رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) امر جاهلیت را در هم شکست، واو اسلام را دو باره از سر می گیرد. «ویستأنف الاسلام جدیداً»(۱۲۳).
۶ - کمال دانش ومعرفت:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «علم بیست وهفت حرف است - بیست وهفت قسمت دارد - همه معارفی که پیامبران صلوات الله علیهم آورده اند، دو حرف است. پس مردم تا امروز بیش از این دو حرف را نشناخته اند. «فاذا قام قائمنا أخرج الخمسة والعشرین حرفاً فبثَّها فی النّاس وضممّ الیها الحرفین»پس زمانی که قائم ما قیام کند بیست وپنج حرف دیگر را ظاهر ساخته وبا آن دو حرف قبلی ضمیمه ساخته ودر بین مردم منتشر گرداند»(۱۲۴).
ابزار دانش اندوزی آنچنان گسترش می یابد وفراگیری معارف آنقدر آسان می شود که همگان در همه جا به زینت علم ومعرفت دست می یابند واز دانش یکدیگر بی نیاز می شوند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«تؤتون الحکمة فی زمانه، حتّی أنّ المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب الله تعالی وسنّة رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم)»(۱۲۵).
«در زمان حضرت مهدی (علیه السلام)، به دانش وحکمت دست می یابید تا آنجا که زن در خانه اش، بر اساس کتاب خدای تعالی وسنّت رسولخدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) قضاوت می کند».
وامیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره دوران پس از ظهور مهدی (علیه السلام) فرمود:
«یقذف فی قلوبهم العلم، فلایحتاج مؤمن إلی ما عند اخیه من علم»(۱۲۶).
«دانش در دلهای مؤمنین انداخته می شود، در آن زمان مؤمن، نیازی به دانش برادر ایمانی خویش پیدا نمی کند».
۷ - رشد عقلی:
امام باقر (علیه السلام) فرمود: «اذا قام قائمنا وضع الله یده علی رئوس العباد فجمع بها عقولهم وکملت به احلامهم»(۱۲۷).
«آن زمان که قائم ما (علیه السلام) قیام کند، خداوند دستش را بر سر بندگان گذارد وبدین وسیله عقول آنان را جمع کند وسامان بخشد وفکر واندیشه آنان را کامل گرداند».
اگر پذیرفته باشیم که «همه خوبی ها را به عقل می توان دریافت»(۱۲۸).
و«دین انسان به عقل اوست وهر که عقل ندارد دین ندارد»(۱۲۹).
و«عقل راهنمای انسان مؤمن است»(۱۳۰).
و«دین شخص، استقامت نیابد مگر آنکه عقل وی استقامت یابد»(۱۳۱).
ودین شخص را باید به میزان عقل او سنجید که «نباید اسلام کسی شما را به شگفت آورد، مگر زمانی که کنه وعمق عقل او را در یابید»(۱۳۲).
وارزش عمل خیر را باید به مقدار عقل شخص دریافت که «مردم کارهای شایسته می کنند، امّا پاداش خویش را روز قیامت به قدر عقولشان دریافت می دارند»(۱۳۳).
اگر کلام پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را - در آنچه نسبت به اهمیت عقل ونقش حیاتی آن ذکر شد - باور داشته باشیم، بهترین ره آورد ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را در همین ویژگی جستجو می کنیم. از آن رو که ریشه همه مشکلات ما - در نفس ابتلای به غیبت ودر خسارتهایی که به دنبال غیبت مولایمان دامنگیرمان شده - در کم سویی نور عقل، وتیرگی آیینه اندیشه صحیح است.
۸ - امنیت وآسایش:
در زمان او «گوسفند وگرگ» و«گاو وشیر» و«انسان ومار» به امنیت می رسند(۱۳۴) از صحف ادریس (علیه السلام) نقل شده:
«در زمان خروج قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) امنیت به زمین بخشیده می شود، ضرر رسانیدن وترس از یکدیگر از بین می رود. درندگان وحیوانات اهلی بین مردم زندگی می کنند وبرخی از آنان برخی دیگر را آزار نمی رسانند»(۱۳۵).
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «تمشی المرئة بین العراق والشام لا تضع قدمیها اِلاّ علی النبات وعلی رأسها زینتها. لا یهیجها سبع ولا تخافه»(۱۳۶).
«در دولت حضرت مهدی (علیه السلام) زنی بین عراق وشام راه می پیماید در حالی که گامش را - از کثرت آبادانی زمین - جز بر سبزه وگیاه نمی نهد. وبا اینکه زینت وزیور خویش را بر سر وچهره دارد هیچ درنده ای به او حمله نمی کند وآن زن - در اثر اطمینان به امنیت موجود - ترسی به دل راه نمی دهد».
۹ - یگانگی واتحاد ومحبّت:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) از رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) می پرسد: آیا مهدی (علیه السلام) از بین ما، خاندان محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) است یا از غیر ماست؟ رسولخدا می فرماید:
«نه؛ بلکه از بین ماست. خداوند دین را به او خاتمه می بخشد چنانکه به ما آغاز فرمود. ومردم به وسیله او از فتنه ها رهایی می یابند چنانکه به وسیله ما از شرک نجات یافتند. وخداوند به وسیله او بعد از دشمنی وفتنه، الفت برادرانه ایجاد می کند چنانکه بوسیله ما بعد از دشمنی شرک، الفت در دین ایجاد فرمود»(۱۳۷).
وامیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «ویؤلّف به بین القلوب المختلفه»(۱۳۸).
«وخداوند به وسیله حضرت مهدی (علیه السلام) بین دلهای مخالف، الفت ودوستی ایجاد می کند».
ودر حدیثی دیگر فرمود: «لوقد قام قائمنا، لأنزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها واذهبت الشحناء من قلوب العباد»(۱۳۹).
«اگر قائم ما قیام نماید، آسمان، بارانش را نازل کند وزمین، گیاهانش را برویاند وکینه ودشمنی وستیزه جویی از دلهای بندگان برود».
۱۰ - تطهیر زمین از گناه:
امام صادق (علیه السلام) در بیان حال مردم پس از ظهور مهدی (علیه السلام) فرمود:
«ولا یعصون الله عزّ وجلّ فی ارضه»(۱۴۰). در زمین به نافرمانی خدا نمی پردازند.
(پرتوی از فرمایشات نورانی قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله))
کلام جانبخش حضرت مهدی (علیه السلام)، که در ضمن دیدارهایی با موالیان حقیقی وشیعیان خاص، یا در توقیعات شریفه از ناحیه مقدسه آن بزرگوار صادر شده است، در همه ابعاد، الهام دهنده، راهگشا، تعهّد بخش وحرکت آفرین است.
تدبّر در نمونه هایی از سخنان حضرت، می تواند شیوایی وغنای معجزه آسای آن را به ما بشناساند ودر راستای شناخت بیشتر آن امام کریم وعمل به خواسته های خدا جویانه وارشادات حکیمانه ایشان، یاریگرمان باشد.
معرّفی خویشتن:
* یگانه مظهر الهی: «انا بقیة الله فی أرضه».
من یگانه مظهر والهی باقیمانده در زمین هستم(۱۴۱).
* حجّت خدا: «انا حجّة الله علی عباده».
من حجّت خداوند بربندگان اویم(۱۴۲).
* پایان بخش سلسله وصایت: «انا خاتم الأوصیاء».
من آخرین وصی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وپایان دهنده سلسله وصایت می باشم(۱۴۳).
* قیام کننده: «انا القائم من آل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)».
من، قیام کننده از خاندان پیامبر خدا حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) هستم.
* احیاگر عدلت: «انا الّذی أخرج فی آخر الزّمان بهذا السّیف فاملأ الارض عدلا وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً».
من با این شمشیر در آخر زمان قیام می کنم وزمین را از عدالت وداد، آکنده می سازم چنانکه از بیداد وستم پر شده باشد.
* انتقام گیرنده: «انا بقیة الله فی أرضه والمنتقم من اعدائه».
من یگانه مظهر الهی، باقیمانده در زمین وانتقام گیرنده از دشمنان خدایم(۱۴۴).
* مظهر وهمراه حقّ: «ولیعلموا أنّ الحقّ معنا وفینا».
همگان بدانند که به راستی حقّ با ما ونزد ماست(۱۴۵).
نقش خویش در حفظ وهدایت مردم:
* واسطه دفع بلاها: «بی یدفع الله البلاء عن اهلی وشیعتی».
«به وسیله من است که خداوند عزّ وجلّ بلا ومصیبت را از اهلبیت وشیعیان من دور می گرداند».
* سبب امنیت: «إنی لامان لأهل الأرض کما أنّ النّجوم أمان لاهل السّماء».
«همانا من موجب امنیت برای اهل زمین هستم چنانکه ستارگان سبب امنیت اهل آسمانهایند».
* یاد کرد ومراعات: «انّا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم اللاَّواء واصطلمکم الاعداء».
ما در مراعات حال شما کوتاهی نمی کنیم ویادتان را از خاطر نمی بریم واگر جز این بود بلاهای سنگین بر شما وارد می شد ودشمنان، شما را نابود می کردند.
* مواظبت ومراقبت: «انّا یخیط علماً بأنبائکم ولایعزب عنا شییء من اخبارکم».
«ما به اوضاع واحوال شما آگاهیم وهیچیک از اخبار شما بر ما پوشیده نیست».
* بهره رسانی: «وامّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکا لانتفاع بالشّمس اذا غیبها عن الابصار السحاب».
«امّا چگونگی بهره بردن از من در دوران غیبتم مانند بهرهوری از خورشید است زمانی که ابرها آن را از دیدگان، پنهان ساخته باشند».
وظیفه شیعیان:
* رجوع به دین شناسان: «واما الحوادث الواقعه، فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانّهم حجّتی علیکم وأنا حجّة الله».
«امّا در پیشامدهای روزگار، به راویان احادیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شما هستند ومن حجت خدا بر آنان هستم».
* محبّت ورزیدن: «فلیعمل کلّ امرء منکم ما یقرب به من محبّتنا».
«پس هر یک از شما باید به آنچه او را به مقام محبّت ما نزدیک می کند، عمل نماید».
* دوری از گناه: «فلیدعوا عنهم اتّباع الهوی».
«همگان باید گناه وپیروی از هوای نفس را ترک کنند».
* تقوی وتسلیم: «فاتّقوا الله وسلموا لنا وردّ والامر الینا فعلینا الاصدار کما کان منا الایراد».
«تقوای الهی پیشه کنید وتسلیم ما باشید وامر دین را به ما ارجاع دهید، زیرا بر ماست که شما را سیراب از سرچشمه بیرون آوریم همچنانکه ما شما را به سرچشمه بردیم».
* دعای زیاد: «اکثرو الدعاء بتعجیل الفرج فانّ ذلک فرجکم».
«برای نزدیک شدن ظهور وفرج، زیاد دعا کنید که به راستی همین دعا، فرج شماست».
* کسب معارف از اهلبیت (علیهم السلام) «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا».
«جستجوی معارف ودانش ها، جز از طریق ما اهلبیت، مساوی با انکار ما است».
شرط یاری:
* اخلاص وخیر خواهی وتقوی: «انّ الله قنعنا بعوائد احسانه وفوائد امتنانه، وصان انفسنا عن معاونة الاولیاء، الاّ عن الاخلاص فی النیة وامحاض النّصیحة والمحافظة علی ما هو أتقی وأبقی وأرفع ذکراً».
«به یقین، خداوند ما را به لطف واحسان مکرّر خویش وبه بهره های انعام وکرم خود، راضی وخوشنود ساخته، وما را نیازمند یاری دوستان قرار نداده، مگر آن یاری که از روی اخلاص در نیت وخیرخواهی محض صورت گیرد ودر آن، بر آنچه به تقوای الهی وبقای نزد خدا ورفعت جایگاه، نزدیک تر است، محافظت شود».
* اتحاد واجتماع دلها: «ولو انّ اشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا».
«اگر شیعیان - که خدا برای اطاعت خود توفیق شان دهد - در راه وفای به پیمانی که بر عهده دارند همدل وهمراه می شدند، سعادت دیدار ما برای ایشان به تأخیر نمی افتاد».
* پرداخت حقوق الهی: «انّه من اتّقی ربّه من اخوانک فی الدّین واخرج مما علیه الی مستحقیه کان آمناً فی الفتنة المبطله».
«همانا هر یک از برادران دینی تو، پرهیزگار باشد وحقوق الهی را که برعهده دارد به مستحقین آن بپردازد - به برکت دعا ویاری ما - در فتنه های باطل کننده وویرانگر، ایمن ومحفوظ خواهد ماند».
* پرهیز از گناه: «فما یحبسنا عنهم الاّ ما یتّصل بنا مما نکرهه ولانؤثره منهم».
«ما را - از دیدار ویاری شیعیان مان - باز نمی دارد مگر آنچه از کردارهای ناپسند آنان به ما می رسد که برای ما ناخوشایند است وتوقّع آن را از ایشان نداریم».
درباره ظهور:
* وابستگی به اراده خدا: «وامّا ظهور الفرج، فانّه الی الله».
«امّا امر ظهور فرج، بسته به اراده خداست»(۱۴۶).
* ناگهانی بودن: «فانّ أمرنا بغتة فجأة، حین لاتنفعه توبة... کذب الوقّاتون».
«نسبت به گذشته، کسی را سود نبخشد... یقین کنندگان وقت ظهور، دورغگویند»(۱۴۷).
* رهایی از طواغیت: «وإنّی أخرج حین أخرج ولا بیعة لأحد من الطّواغیت فی عنقی».
«به یقین، من در حالی قیام خواهم کرد که بیعت هیچیک از طاغوتهای دوران برگردنم نباشد»(۱۴۸).
* حادثه ای در مکه: «وآیة حرکتنا من هذه اللّوثة حادثة بالحرم المعظّم، من رجس منافق مذمّم، مستحل للدّم المحرّم، یعمد بکیده أهل الایمان».
«نشانه حرکت ما از این خانه نشینی، واقعه ای در حرم با عظمت مکه است. حادثه ای که در اثر پلیدی شخصی منافق ونکوهیده پدید می آید، که خونریزی را حلال می شمارد وبا مکر ونیرنگ، قصد جان مؤمنان می نماید(۱۴۹).
* یاران وقت ظهور: «فاذا أذنت فی ظهوری فأیدنی بجنودک واجعل من یتبعنی لنصرة دینک مؤیدین وفی سبلک مجاهدین».
«خدایا زمانی که اجازه ظهور به من می دهی، مرا به لشکریان خود یاری فرما، همه کسانی را که برای یاری دین تو، به پیروی از من بر می خیزند تأیید کن وآنان را جهادگر در راه خودت قرار بده»(۱۵۰).
درباره اهلبیت (علیهم السلام):
* واسطه آفرینش ورزق: «وامّا الائمة (علیهم السلام) فانّهم یسألون الله تعالی فیخلق، ویسألونه فیرزق ایجاباً لمسئلتهم واعظاماً لحقهم».
«امّا امامان (علیهم السلام) از خدای تعالی در خواست می کنند وخداوند به خاطر اجابت در خواست آنان وبزرگداشت حق ایشان، موجودات را می آفریند وروزی می بخشد»(۱۵۱).
* الگو بودن زهرا سلام الله علیها: «وفی ابنة رسول الله صلی الله علیه وآله وعلیها إلی أسوة حسنة».
«ودر دختر رسول خدا که درود بر او وپدرش وخاندانش باد، برای من اسوه والگویی نیکوست»(۱۵۲).
* عزاداری امام حسین (علیه السلام): «فلئن اخّرتنی الدّهور، وعاقنی عن نصرک المقدور، ولم اکن لمن حاربک محارباً ولمن نصب لک العداوة مناصباً، فلأندبنّک صباحاً ومساء ولأبکینّ علیک بدل الدّموع دماً».
«اگر چه روزگار مرا به تأخیر انداخت، وتقدیر الهی مرا از یاری تو بازداشت ونبودم تا با آنان که علیه تو جنگیدند بجنگیم، وبا کسانی که به دشمنی تو برخاستند بستیزم، در عوض هر صبح وشام بر تو ناله می کنم وبجای اشک در عزای تو خون از دیده می بارم»(۱۵۳).

دیشب به یاد روی تو خون می گریستم * * * از من مپرس بی تو که چون می گریستم
ای کاش تا که بودی ومی دیدی از غمت * * * هردم چسان زسوز درون می گریستم
تا صبح در فراق تو ای یار مهربان * * * فریادمی کشیدم وخون می گریستم
هرشب زهجر ماه رخت، ناله سرکنم * * * سیلاب خون زچشم، روان تاسحر کنم
در جستجوی گوهر وصل تو تابه کی * * * این دل به موج اشک غمت غوطهور کنم
روی زمین ز سیل سر شکم پر آب شد * * * خاکی نماند تا که زهجرت به سر کنم
جانم به لب رسید ودر این حسرتم هنوز * * * کاید دمی که سیر به رویت نظر کنم
شرمنده از گناه به راهت نشسته ام * * * کو قدرتی که از سرکویت گذرکنم
گرجان ودل ز آتش هجر تو سوخت، من * * * حاشا هوای وصل تو از سر بدر کنم

بسمه تبارک وتعالی
«از خدای متعال فرج وظهور ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) را بخواهیم»
قالَ جَعْفَر بْن مُحَمَّد الصّادِق (علیه السلام):
مَنْ ماتَ مِنْکمْ عَلی هذَا الاَمْرِ مُنْتَظِراً کانَ کمَنْ کانَ فی فَسْطاطِ الْقائِم (علیه السلام).
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر کس از شما در حال انتظار این امر (ظهور مهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف») بمیرد، همچون کسی است که در خیمه قائم (در حال جهاد همراه با آن حضرت) باشد.

کمال الدین وتمام النعمة، ص ۶۴۴

پاورقی:

-----------------

(۱) منتخب الاثر صفحه ۳۳۲.
(۲) منتخب الاثر صفحه ۳۴۱ - کمال الدین صفحه ۴۳۰.
(۳) کفایة الاثر ص ۲۹۱.
(۴) مدرک پیشین.
(۵) کنزل العمال ج ۱ ص ۴۴ - مسند احمد بن حنبل ج ۵ - ص ۸۹ و۱۸۲: من در بین شما دو ودیعت گرانبها باقی می گذارم تا زمانی که به آن دو چنگ زده باشید هرگز گمراه نخواهید شد.
(۶) ینابیع المودة صفحه ۹۰: علی (علیه السلام) با قرآن است وقرآن باعلی است، هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا آن زمان که در حوض کوثر بر من وارد شوند.
(۷) «زیارت جامعه» از ملحقات مفاتیح الجنان: السلام علیکم ائمّة المؤمنین... وعباد الرحمن وشرکاء القرآن...
(۸) مفاتیج الجنان، «زیارت آل یس» - روایت شده از ناحیه مقدسه امام زمان (علیه السلام) -.
(۹) تعابیری برگرفته از «زیارت جامعه» مندرج در زیارت سوم از ملحقات مفاتیح الجنان.
(۱۰) مفاتیح الجنان، زیارت آل یس.
(۱۱) بخشی از زیارت «سلام الله الکامل التام» در استغاثه به حضرت صاحب الزمان (علیه السلام).
(۱۲) صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی، وارد شده از ناحیه مقدسه امام زمان (علیه السلام) در اعمال روز جمعه.
(۱۳) سوره توبه، آیه ۳۳ اوست خدایی که پیامبرش را با هدایت ودین حق فرو فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند اگرچه ناخوشایند کافران باشد.
(۱۴) کمال الدین وتمام النعمة - شیخ صدوق - ج ۲ ص ۶۷۰.
(۱۵) سوره اسراء، آیه ۸۱ بگو حق آمد وباطل از بین رفت، همانا باطل نابود شدنی است.
(۱۶) الروضة ص ۲۸۷.
(۱۷) سوره انبیاء آیه ۱۰۵ براستی بعد از ذکر، در زبور نوشتیم که بندگان صالح من وارثان زمین خواهند بود.
(۱۸) تفسیر علی بن ابراهیم، ج ۲ ص ۷۷.
(۱۹) سوره حج، آیه ۴۱ کسانی که اگر آنان را در زمین قدرت بخشیم نماز به پا می دارند وزکات می دهند.
(۲۰) تأویل الآیات الظاهرة - کتاب خطی -.
(۲۱) سوره نور آیه ۵۵ خدا به مؤمنان وشایستگان شما وعده داده که آنان را در زمین همچون پیشینیان خلافت بخشد ودین مورد رضایت خود را برای آنان تمکین واقتدار دهد وترس آنان را به امنیت تبدیل کند تا مرا بپرستند وشرک نورزند.
(۲۲) تفسیر عیاشی ج ۳ ص ۱۳۶.
(۲۳) سوره نمل، آیه ۶۲ جز خدا کیست که دعای درمانده واقعی را اجابت کند وبلاء را رفع نماید وشما را خلفای زمین قرار دهد؟
(۲۴) تفسیر قمی - ج ۲ ص ۱۲۹.
(۲۵) بحارالانوار ج ۵۱ ص ۶۶.
(۲۶) مدرک پیش صفحه ۲۹.
(۲۷) بحارالانوار ج ۵۱ ص ۶۵.
(۲۸) مدرک پیشین ص ۵۱.
(۲۹) منتخب الاثر صفحه ۱۹۲.
(۳۰) کمال الدین وتمام النعمة جلد ۱ باب ۲۹ صفحه ۳۱۶.
(۳۱) مدرک پیشین ص ۳۱۷.
(۳۲) مدرک پیشین ص ۳۲۳ و۳۲۴.
(۳۳) مدرک پیشین ص ۳۳۰.
(۳۴) مدرک پیشین ۳۴۳.
(۳۵) مدرک پیشین ۳۶۱.
(۳۶) مدرک پیشین صفحه ۳۷۲ - عیون اخبار الرضا.
(۳۷) بحارالانوار ج ۵۱ ص ۱۵۸ - کمال الدین صفحه ۳۷۸.
(۳۸) کمال الدین جلد ۲ باب ۳۷ - صفحه ۳۸۰.
(۳۹) مدرک پیشین باب ۳۸، صفحه ۴۰۹.
(۴۰) نجم الثاقب، از صفحه ۵۵ تا ۱۳۲.
(۴۱) بحارالانوار ج ۵۱ ص ۳۹ حدیث ۱۹.
(۴۲) مدرک پیشین ص ۳۶ حدیث ۶، شابٌ مربوع القامة حسن الوجه.
(۴۳) مدرک پیشین ص ۳۶ - ۴۰، هو رجل أجلی الجبین، نور وجهه یعلو سواد لحیته ورأسه.
(۴۴) منتهی الآمال ج ۲ ص ۴۸۱: لیس بالطویل الشامخ ولا بالقصیر اللاّزق بل مربوع القامة.
(۴۵) مدرک پیشین، وبحارالانوار ج ۵۱ ص ۴۱ حدیث ۲۲.
(۴۶) منتهی الآمال، ج ۲، ص ۴۸۱.
(۴۷) بحارالانوار ج ۵۱ صفحه ۳۶۶.
(۴۸) مدرک پیشین صفحه ۳۴۹ به نقل از غیبت شیخ طوسی واحتجاج وکمال الدین.
(۴۹) مدرک پیشین صفحه ۳۶۵ به نقل از «اعلام الوری».
(۵۰) مدرک پیشین ص ۳۶۱ به نقل از غیبت شیخ طوسی وکمال الدین.
(۵۱) کمال الدین ج ۲، باب ۳۳، ح ۴۶، ص ۳۵۱.
(۵۲) مفاتیح الجنان.
(۵۳) لقمان: ۲۰.
(۵۴) منتخب الاثر فصل ۲ باب ۲۲ حدیث ۳ - صفحه ۲۳۹ به نقل از کفایة الاثر.
(۵۵) کافی، ج ۲. کتاب الحجة حدیث ۱۹ صفحه ۱۴۱.
(۵۶) مدرک پیشین حدیث ۱۶ صفحه ۱۴۰.
(۵۷) بنابر بعضی از اقوال، حضرت مهدی (علیه السلام) در دوران غیبت کبری، همراه با سی تن از یاران نزدیک خویش در مکانی نامعلوم، اقامت دارد.
(۵۸) مدرک پیشین حدیث ۱۱ صفحه ۱۳۸.
(۵۹) مدرک پیشین حدیث ۴ صفحه ۱۳۴.
(۶۰) مدرک پیشین حدیث ۱۳ صفحه ۱۳۹.
(۶۱) احتجاج طبرسی - توقیع شریف.
(۶۲) کمال الدین، ج ۲، باب ۴۴، ح ۱۱، ص ۴۸۲.
(۶۳) کمال الدین، ج ۲، باب ۴۴، ح ۱۰، ص ۴۸۱.
(۶۴) نقل با تصرف از کلام شیخ صدوق رحمة الله - کمال الدین جلد ۲ صفحه ۶۴۱.
(۶۵) سوره فتح، آیه ۲۵.
(۶۶) مدرک پیشین ص ۶۴۲.
(۶۷) مدرک پیشین ص ۶۴۶.
(۶۸) متخب لاثر، باب ۲۸، ص ۲۶۷.
(۶۹) مدرک پیشین ص ۱۰۱.
(۷۰) کمال الدین باب ۳۳ ص ۳۴۶.
(۷۱) اصول کافی کتاب الحجّة ج ۲ صفحه ۱۳۳.
(۷۲) مدرک پیشین صفحه ۱۹۶ حدیث ۶ با تلخیص.
(۷۳) بحارالانوار ج ۵۲ صفحه ۹۲ حدیث ۷ - احتجاج صفحه ۲۶۳.
(۷۴) کتاب الغیبه.
(۷۵) بحار الانوار ج ۵۲ صفه ۹۱ به نقل از علل الشرایع.
(۷۶) کمال الدین ج ۲ باب ۳۳ حدیث ۳۱ صفحه ۳۴۵.
(۷۷) کمال الدین صدوق، ج ۲، باب ۴۵، ص ۴۸۳.
(۷۸) بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷ - ۲۱۸.
(۷۹) کمال الدین، ج ۱، ص ۳ و۴.
(۸۰) کمال الدین، ج ۱، ص ۱۲۷ تا ۱۳۲.
(۸۱) کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۵ باب ۴.
(۸۲) کمال الدین، ص ۱۳۶ و۱۳۷.
(۸۳) کمال الدین، ص ۱۳۸ تا ۱۴۱.
(۸۴) سوره یوسف، آیه ۸۸.
(۸۵) سوره یوسف، آیه ۸۸.
(۸۶) کمال الدین، ص ۱۴۵ و۱۴۶.
(۸۷) بحار الانوار جلد ۵۲ تاریخ امام دوازدهم صفحه ۹۳.
(۸۸) مدرک پیشین صفحه ۹۲ حدیث ۷.
(۸۹) سوره اسراء، آیه ۷۲.
(۹۰) بحارالانوار جلد ۵۲ تاریخ امام دوازدهم صفحه ۹۳ و۹۴.
(۹۱) کمال الدین ج ۲ باب ۳۳ حدیث ۴۴ صفحه ۳۵۰.
(۹۲) مدرک پیشین باب ۳۴ حدیث ۵ صفحه ۳۶۱.
(۹۳) کافی جلد ۲ باب «فی الغیبه» صفحه ۱۳۲.
(۹۴) مدرک پیشین صفحه ۱۳۵.
(۹۵) سوره فرقان، آیه ۷۷.
(۹۶) کمال الدین جلد ۲ باب ۳۵ حدیث ۵ صفحه ۳۷۱.
(۹۷) تفسیر نور الثقلین جلد سوم ذیل آیه شریفه - حدیث ۲۳۲.
(۹۸) کافی ج ۲ باب نادر فی الغیبه صفحه ۱۲۷.
(۹۹) کمال الدین ج ۲ باب ۳۳ صفحه ۳۵۷ حدیث ۵۴.
(۱۰۰) کمال الدین ج ۲ باب ۳۳ صفحه ۳۵۳ با رعایت کمی اختصار.
(۱۰۱) مکیال المکارم.
(۱۰۲) ینابیع المودة صفحه ۴۹۴ و۴۹۵.
(۱۰۳) اللهم انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّبها الاسلام واهله وتذلّ بها النفاق واهله - دعای افتتاح -.
(۱۰۴) منتخب الاثر فصل ۱۰ باب ۲ ص ۴۹۸.
(۱۰۵) منتخب الاثر صفحه ۲۲۱ و۲۴۹ وسایر ابواب.
(۱۰۶) کمال الدین ج ۲ ص ۶۴۴.
(۱۰۷) سوره نساء آیه ۶۵.
(۱۰۸) سوره احزاب آیه ۶.
(۱۰۹) تحف العقول صفحه ۴۶۲.
(۱۱۰) وسائل الشیعه جلد ۱۸ ص ۱۰۱.
(۱۱۱) سفینة البحار جلد ۲ ص ۳۸۱.
(۱۱۲) وسائل الشیعه جلد ۱۸ ص ۹۹.
(۱۱۳) سوره انفال آیه ۳۹. «با آنان بجنگید تا زمانی که فتنه نماند ودین، تماماً برای خدا باشد».
(۱۱۴) بحار الانوار جلد ۵۲ صفحه ۳۴۰ به نقل از تفسیر عیاشی.
(۱۱۵) سوره حدید آیه ۱۷.
(۱۱۶) مکیال المکارم جلد ۱ ص ۸۱.
(۱۱۷) بحار الانوار جلد ۵۲ ص ۳۶۴.
(۱۱۸) نهج البلاغه - صبحی صالح - خطبه ۱۳۸، ص ۱۹۵، قطع جیبی.
(۱۱۹) ترجمه آزاد.
(۱۲۰) ینابیع المودة ص ۴۴۸.
(۱۲۱) بحار الانوار جلد ۵۱ صفحه ۳۰.
(۱۲۲) مدرک پیشین همان حدیث.
(۱۲۳) مکیال المکارم جلد ۱ صفحه ۵۷ حدیث ۹۸.
(۱۲۴) بحار الانوار جلد ۵۲ صفحه ۳۳۶ حدیث ۷۳.
(۱۲۵) بحار الانوار ج ۵۲ ص ۳۵۲ به نقل از کتاب غیبت نعمانی.
(۱۲۶) بحار الانوار ج ۵۳ ص ۸۶.
(۱۲۷) منتخب الاثر فصل ۷ باب ۱۲ ص ۴۸۳ به نقل از کافی.
(۱۲۸) «انما یدرک الخیر کله بالعقل» حدیث ۹۰۱ نهج الفصاحه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم).
(۱۲۹) «دین المرء عقله ومن لا عقل له لا دین له» مدرک پیشین حدیث ۱۵۸۱.
(۱۳۰) «العقل دلیل المؤمن» مدرک پیشین حدیث ۱۹۶۱.
(۱۳۱) «لا استقام دینه حتّی یستقیمَ عقله» مدرک پیشین حدیث ۲۶۱۹.
(۱۳۲) «لا یعجبکم اسلام رجل حتی تعلموا کنه عقله» مدرک پیشین حدیث ۲۴۶۹.
(۱۳۳) «الناس یعملون الخیرات. وانّما یعطون اجورهم یوم القامة علی قدرعقولهم». مدرک پیشین حدیث ۳۱۵۵.
(۱۳۴) بحار الانوار ج ۵۱ ص ۶۱.
(۱۳۵) بحار الانوار ج ۵۲ ص ۳۸۴.
(۱۳۶) مکیال المکارم جلد ۱ صفحه ۱۰۱ حدیث ۲۲۸.
(۱۳۷) بحار الانوار جلد ۵۱ حدیث ۳۴ از کتاب چهل حدیث حافظ ابونعیم.
(۱۳۸) مکیال المکارم جلد ۱ صفحه ۵۲ حدیث ۸۵.
(۱۳۹) مدرک پیشین صفحه ۱۰۱ حدیث ۲۲۸.
(۱۴۰) منتخب الاثر صفحه ۴۹۷ - حدیث ۸.
(۱۴۱) کلمة الامام المهدی، ص ۵۴۲.
(۱۴۲) کلمة الامام المهدی، ص ۵۴۲.
(۱۴۳) کلمة الامام المهدی، ص ۵۴۲.
(۱۴۴) الزام الناصب، ج ۱، ص ۳۵۲.
(۱۴۵) کمال الدین، ج ۲، باب ۴۵، ص ۵۱۱.
(۱۴۶) کمال الدین، ص ۴۸۴.
(۱۴۷) احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷ وص ۴۷۰.
(۱۴۸) بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱.
(۱۴۹) بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱.
(۱۵۰) مهج الدعوات، ص ۳۰۲.
(۱۵۱) احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۲.
(۱۵۲) احتجاج، ج ۲، ص ۴۶۷.
(۱۵۳) بحارالأنوار، ج ۹۸، ص ۳۱۷.

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۱ / ۵.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم