كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۳) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۱۹) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۴۶) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۶) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۳) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۸۵) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۸۷) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۲) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۲) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۵)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » موعود شناسی و پاسخ به شبهات
كتابخانه مهدوى

کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: علی اصغر رضوانی کاشانی تاريخ تاريخ: ۲ / ۵ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۴۱۰۰۱ نظرات نظرات: ۰

موعود شناسی و پاسخ به شبهات

پاسخ به بیش از ۵۰۰ پرسش در ارتباط با مهدویت

نویسنده: علی اصغر رضوانی کاشانی

فهرست مطالب

پیشگفتار
شک وشبهه
آیا ایجاد شک وشبهه در مسائل اعتقادی صحیح است؟
آیا خداوند ضمانت کرده شخص حقیقت جو را به حقیقت برساند؟
وظیفه ما در برابر شبهات چیست؟
آثار بحث از مهدویت
چه آثار وفوایدی بر بحث از مهدویت در این زمان مترتب است؟
فلسفه حکومت عدل جهانی
ضرورت برپایی حکومت عدل جهانی از راه فطرت چگونه قابل تبیین است؟
آیا عدالت خواهی فطری است؟
آیا از راه براهین فلسفی می توان ضرورت حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟
ضرورت حکومت عدل جهانی را از راه تکامل چگونه می توان تبیین کرد؟
آیا با دلیل عقلی می توان ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی را اثبات نمود؟
آیا واقعیت های تاریخی می تواند ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟
آیا بشر احتیاج به امداد غیبی دارد؟
چرا در عصر انبیای گذشته حکومت عدل جهانی تحقق نیافته است؟
چه ضرورتی در تحقق حکومت عدل جهانی در این دنیا است؟
با توجه به علم وعقل وتجربه چه نیازی به امام است؟
جهانی شدن
جهانی شدن به چه معنایی است؟
ریشه های تاریخی جهانی شدن از چه زمانی است؟
غربی ها از جهانی شدن چه اهدافی را دنبال می کنند؟
جهانی شدن چه جنبه های منفی دارد؟
آیا در منابع دینی به جهانی شدن اشاره شده است؟
جهانی شدن وجهانی سازی که اسلام معرفی می کند چه امتیازاتی دارد؟
نجات بخشی تطبیقی
آیا تاریخ بی هدف است؟
مادیون چه نظری راجع به پایان تاریخ دارند؟
آیا بشر می تواند از راه تکنیک جدید به سعادت برسد؟
آیا سیطره نهایی جهان با لیبرالیسم است؟
نظر فوکویاما درباره پایان تاریخ چیست؟
تحلیل مارشال مک لوهان از سیطره لیبرالیسم چیست؟
نظر تافلر درباره پایان تاریخ چیست؟
دیدگاه هانتینگتون راجع به پایان تاریخ چیست؟
آیا قوانین پیشرفته بشری می تواند کمال بشری را تأمین کند؟
آیا تک قطبی کردن جهان می تواند نجات بخش بشر باشد؟
مارکسیست ها تکامل تاریخ را با چه شیوه ای توجیه می کنند؟
بینش انسانی - فطری در تکامل تاریخ چیست؟
رهبری در حکومت عدل جهانی چه اهمیتی دارد؟
برپا کننده عدل جهانی چه شرایطی باید داشته باشد؟
تکامل تاریخ از نظر قرآن چگونه است؟
از دیدگاه اسلام آینده درخشان چه مشخصاتی دارد؟
آیا سیر تکاملی انسان ها آینده درخشانی را نوید می دهد؟
آیا نظام آفرینش نوید بخش آینده ای درخشان برای جامعه بشری است؟
آیا قانون عکس العمل نوید جامعه ای بهتر ومتکامل را به ما می دهد؟
آیا الزام ها وضرورت های اجتماعی جامعه را به زندگی آمیخته با صلح وعدالت سوق می دهد؟
آیا برای ایجاد تحول در جامعه احتیاج به اصلاحات تدریجی است یا انقلاب بنیادی؟
چه نوع آمادگی برای رسیدن به حکومت عدل جهانی لازم است؟
انتظار فرج
حقیقت انتظار چیست؟
انتظار چه ویژگی های خاصی دارد؟
عناصر تشکیل دهنده انتظار چیست؟
چه نوع انتظاری راجح است؟
انتظار چه تأثیری در بعد اجتماعی دارد؟
عنصر انتظار چگونه در آمادگی نظامی منتظران تأثیر دارد؟
عنصر صبر در تحقق انتظار تا چه مقدار مؤثر است؟
حقیقت انتظار فرج چیست؟
آیا مکاتب فلسفی نیز انتظار فرج را امری ارزشی می دانند؟
آیا در کتاب مقدس یهود سخن از انتظار فرج به میان آمده است؟
مقصود از انتظار مسیحا چیست؟
مقصود از روایات مطلق در باب انتظار فرج چیست؟
چه امتیازی در انتظار منجی موجود است؟
آیا تأخیر در فرج موجب قساوت قلب می شود؟
آیا انتظار طولانی فرج خسته کننده وملالت آور است؟
چه آثاری بر انتظار منجی مترتب است؟
ظهور منجی از دیدگاه ادیان
آیا ایمان به ظهور منجی نزد ادیان وملل دیگر نیز وجود دارد؟
از چه زمانی خطوط کلی برای روز موعود جهانی ترسیم شده است؟
منجی در آیین هندو کیست؟
منجی در آیین بودا کیست؟
موعود از دیدگاه زردشتیان کیست؟
منجی نزد یهود چه کسی است؟
چرا حضرت مسیح تاکنون زنده مانده است؟
حکمت مشارکت حضرت مسیح در تشکیل حکومت جهانی چیست؟
آیا حضرت عیسی به زمین باز می گردد؟
حضرت عیسی در کجا فرود خواهد آمد؟
منجی نزد مسیحیان کیست؟
ظهور منجی در اناجیل در چه وقتی معین شده است؟
وسعت حکومت حضرت مهدی چقدر است؟
اوصاف یاران منجی در اناجیل چیست؟
آیا در اناجیل به علائم ظهور منجی اشاره شده است؟
هر یک از صاحبان ادیان منجی را از دین خود می داند راه حل این اختلاف چیست؟
چگونه با وجود تحریف در تورات وانجیل به آن دو استشهاد می شود؟
چرا قوانین ادیان آسمانی پیشین به نحو اکمل پیاده نشد؟
چرا در عصر پیامبر اکرم حکومت جهانی توحیدی تحقق نیافت؟
بعد از ظهور اسلام خطوط کلی برای روز موعود چگونه ترسیم شد؟
دفاع از مهدویت
اول کسی که از مسلمانان در عقیده مهدویت تشکیک کرد چه کسی بود؟
آیا کسی از علمای اهل سنت منکر احادیث مهدویت شده است؟
چرا بخاری ومسلم احادیث مهدویت را در صحاح خود ذکر نکرده اند؟
آیا احادیث مهدویت متعارض است؟
آیا احادیث مهدویت تنها از طرق شیعه بوده ودر سند همه آنها شیعه وجود دارد؟
آیا پدید آمدن مدعیان مهدویت از آثار سوء اعتقاد به مهدویت است؟
آیا اعتقاد به مهدویت انسان را از عمل باز می دارد؟
آیا اعتقاد به مهدویت در جامعه اسلامی نتیجه فشارهای سیاسی بوده است؟
آیا عقیده به منجی ومهدویت عقیده ای شرقی است؟
آیا عقیده به مهدویت از جوامع دیگر واز اصول غیر اسلامی وارد شده است؟
آیا عقیده به مهدویت ناشی از پیاده نشدن حکومت جهانی اسلام بوده است؟
آیا عقیده مهدویت مورد اجماع مسلمین است؟
آیا کسی از علمای اهل سنت ادعای تواتر در احادیث مهدویت کرده است؟
آیا می توان به مضمون حدیث غیر متواتر اعتقاد پیدا نمود؟
چه کسانی قائل به صحت احادیث مهدویت شده اند؟
چه کسانی از صحابه احادیث مهدویت را نقل کرده اند؟
حکم منکر حضرت مهدی وظهور او در نزد اهل سنت چیست؟
چه کسانی در طول تاریخ اسلام مهدویت را به شعر درآورده اند؟
تألیف در قضیه مهدویت از چه زمانی بوده است؟
تألیفات درباره مهدویت با چه روش هایی بوده است؟
آیا پدید آمدن مدعیان مهدویت بر حتمی بودن ظهور مهدی دلالت دارد؟
چه کسانی ادعای مهدویت کرده یا در حق آنها ادعای مهدویت شده است؟
آیا زیدیه منکر مهدی هستند؟
آیا اعتقاد به مهدویت مردم را از عمل خیر باز می دارد؟
موارد اتفاقی در قضیه مهدویت
آیا مذاهب اسلامی بر اصل ظهور امام زمان اتفاق نظر دارند؟
آیا مذاهب اسلامی بر وجوب اعتقاد به ظهور مهدی اتفاق نظر دارند؟
دیدگاه مذاهب اسلامی راجع به توسعه حکومت حضرت مهدی چیست؟
دیدگاه مذاهب اسلامی درباره لقب منجی چیست؟
مهدی موعود از ذریه چه کسی است؟
دیدگاه مذاهب اسلامی درباره نزول حضرت عیسی چیست؟
در چه مدتی مقدمات ظهور حضرت مهدی فراهم می گردد؟
دیدگاه مذاهب اسلامی درباره حکومت عدل گستر حضرت مهدی چیست؟
ولادت امام مهدی
آیا کسی از علمای اهل سنت به ولادت مهدی اعتراف کرده است؟
آیا کسی از اهل سنت فرزند امام عسکری (مهدی) را همان منجی منتظر می داند؟
مبنای مؤلفان حدیثی مصادر مهدویت چه بوده است؟
آیا روایات ولادت حضرت مهدی ضعیف است؟
چه عواملی در حصول تواتر ویقین به ولادت امام مهدی مؤثر است؟
آیا در بین احادیث ولادت حضرت حدیث صحیح السند نیز وجود دارد؟
آیا خبر ولادت امام مهدی تنها از طریق حکیمه نقل شده است؟
آیا رسول خدا از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا حضرت علی از ولادت امام مهدی خبر داده است؟
آیا امام حسن از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام حسین از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام سجاد از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام باقر از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام صادق از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام کاظم از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام رضا از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام جواد از ولادت امام مهدی خبر داده است؟
آیا امام هادی از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام عسکری از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
چرا هیچ یک از امامان هویت شخصی حضرت مهدی را بیان نکرده اند؟
وضعیت سیاسی در عصر امام عسکری وولادت حضرت مهدی چگونه بوده است؟
با وجود ضعف دولت عباسی چگونه مسأله خوف بر جان حضرت مهدی توجیه می شود؟
وضع سیاسی بعد از شهادت امام عسکری چگونه بوده است؟
اولین مالک نرجس خاتون چه شخصی بوده است؟
آیا ایمان به وجود امام زمان وولادت او فرضیه ای فلسفی وظنی است؟
آیا برخی از شیعیان بعد از شهادت امام عسکری قائل به توقف شدند؟
آیا ممکن است که ولادت ووجود شخصی را در خارج با دلیل فلسفی اثبات نمود؟
آیا اعتقاد به ولادت حضرت مهدی ووجود او تا این زمان از ضروریات ایمان است؟
چرا قرآن به طور رسمی به مسأله ولادت ووجود امام مهدی اشاره نکرده است؟
چه ضرورت دارد انسانی در گذشته دور برای آینده ای دورتر به دنیا آمده باشد؟
آیا ممکن است با سری بودن ولادت حضرت ادعای تواتر واجماع در موضوع ولادت نمود؟
آیا اختلاف در امر ولادت حضرت سبب وهن در آن می شود؟
آیا بعد از وفات امام عسکری عصر حیرت بوده است؟
برای رفع حیرت از جامعه شیعی علما واصحاب چه کارهایی انجام دادند؟
آیا در عصرهای مختلف در جهت رفع حیرت در امر ولادت ووجود حضرت کتاب تألیف شده است؟
آیا ممکن است گروهی اخباری را در موضوع ولادت حضرت جعل کرده باشند؟
آیا با اجماعی که شیعه قبول ندارد می توان دلیل ولادت حضرت را اجماع قرار داد؟
آیا اخبار مهدی غامض وپیچیده است؟
اگر موضوع مهدویت حضرت مهدی واضح بوده چرا عده ای به مهدویت غیر او معتقد شدند؟
آیا امام عسکری قبل از شهادت خود به مادرش وصیت کرده است؟
آیا نص متواتر بر امامت امام زمان از امام عسکری رسیده است؟
آیا بزرگان طایفه امامیه بعد از وفات امام عسکری بر ولادت حضرت اتفاق داشتند؟
مورخان شیعه در مورد تاریخ ولادت حضرت مهدی چه گفته اند؟
حکم کسی که ایمان به ولادت امام مهدی ندارد چیست؟
چه کسانی هنگام ولادت حضرت مهدی او را زیارت کرده اند؟
چه کسانی در مدت پنج سال آخر حیات امام عسکری امام زمان را دیده اند؟
چه کسانی در عصر غیبت صغری حضرت را ملاقات نموده اند؟
آیا علمای انساب به ولادت فرزند امام عسکری اعتراف نموده اند؟
آیا جعفر عموی امام مهدی منکر ولادت ایشان بوده است؟
چرا جعفر به دروغگو معروف شده است؟
کارهای ناشایست جعفر چه بوده است؟
چرا امام زمان عمویش جعفر را به برادران یوسف تشبیه کرد؟
چرا فرزندان برخی از پیامبران یا امامان نااهل شدند؟
آیا انتقال امامت به دو برادر بعد از حسنین جایز است؟
آیا شیعیان بعد از شهادت امام عسکری به جعفر تعزیت وتهنیت گفتند؟
امامت در سنین کودکی
چه کسانی در امامت در سنین کودکی شک کرده اند؟
آیا قرآن مؤید امامت ونبوت کودک است؟
آیا از منظر تاریخ امامت در کودک تجسم یافته است؟
آیا عقل امامت کودک را تأیید می کند؟
آیا طفل در سنین کودکی می تواند رشد عقلی داشته باشد؟
آیا شیعیان به امامت امامان در سنین کودکی اطمینان داشتند؟
آیا اعتقاد به امامت وولایت امامان در کودکی با تهدید وتحمیل بزرگان شیعه بوده است؟
آیا خلفا بر امامت امامان در سنین کودکی اذعان داشتند؟
آیا از امامان قبل نصی بر امامت امامان کودک بوده است؟
کودکی که ممنوع از تصرف در اموال است چگونه می تواند امام باشد؟
طفل پنج ساله چگونه نمازش بر جنازه امام صحیح است؟
کودک چگونه می تواند امام باشد در حالی که تکلیف ندارد؟
چرا خداوند امامت را در کودک قرار داد؟
آیا امامت کودک با قاعده لطف سازگاری دارد؟
چرا امام زمان از همان کودکی در اختفا به سر بردند؟
آیا فضایل وکرامات امامان ناشی از نبوغ فکری آنها بوده است؟
آیا اهل بیت در زمینه سازی برای امامت کودک اقدامی انجام داده اند؟
امام عسکری برای تثبیت امامت فرزندش چه تدابیری اندیشید؟
آیا حضرت مهدی برای اثبات امامتش در کودکی اقدامی انجام داده است؟
ولایت امام مهدی
ولایت به چه معنایی است؟
معنای ولایت تکوینی امام چیست؟
ولایت تکوینی دارای چه نتایجی است؟
آیا امام می تواند ولایت تکوینی داشته باشد؟
آیا ولایت تکوینی به معنای تفویض است؟
آیا ولایت تکوینی متعلق به خداوند است؟
اگر امام ولایت تکوینی دارد پس چرا در مواقع ضروری از آن استفاده نمی کند؟
وجود امام مهدی از دیدگاه عقل
برهان لطف چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
اگر وجود امام لطف است چرا در هر منطقه ای امامی وجود ندارد؟
برهان عنایت چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
برهان فطرت بر وجود امام زمان را چگونه تقریر می کنید؟
برهان واسطه در فیض چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
برهان علت غایی چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
با برهان امکان اشرف چگونه بر وجود امام زمان استدلال می شود؟
برهان مظهر جامع بر وجود امام زمان را چگونه تقریر می نمایید؟
برهان تجلی اعظم چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
برهان تقابل قطبین چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
قانون عدم تبعیض در فیض چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
برهان لزوم عقل بالفعل چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
آیا می توان از راه حساب احتمالات وجود امام زمان را به اثبات رساند؟
آیا ادله عقلی وجود امام زمان معینی را اثبات می کند؟
چه فایده ای در وجود امامی است که حافظ شرع وملت نبوده واجرای احکام الهی نمی کند؟
وجود امام مهدی از دیدگاه قرآن
از آیات سوره قدر چگونه وجود امام زمان استفاده می شود؟
از آیه امام چگونه وجود امام زمان استفاده می شود؟
آیه انذار چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
آیات شهادت چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
شاهد بر خلق در هر زمان دارای چه صفاتی باید باشد؟
آیه نذیر چگونه دلالت بر وجود امام زمان دارد؟
آیه هدایت چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
آیه صادقین چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
آیه اولی الامر چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
وجود امام مهدی در روایات شیعه
وجود امام مهدی را از روایات شیعه چگونه می توان به اثبات رسانید؟
ابواب حدیثی که دلالت بر وجود امام مهدی دارد کدام است؟
وجود امام مهدی در روایات فریقین
حدیث ثقلین چگونه دلالت بر وجود امام زمان دارد؟
چگونه احادیث وجوب معرفت امام بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
حدیث امان چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
حدیث سفینه چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
حدیث (عدم خلو زمان از امام قرشی) چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
وجود امام مهدی در احادیث دوازده خلیفه
احادیث دوازده خلیفه چیست؟
مقصود از دوازده خلیفه چه کسانی اند؟
آیا احادیث دوازده خلیفه دلالت بر حکومت ظاهری امامان معصوم دارد در صورتی که در واقع چنین نبوده است؟
احادیث دوازده خلیفه در چه مکانی ایراد شده است؟
چرا در احادیث دوازده خلیفه از اسامی آنها سؤال نشده است؟
در برخی روایات اهل سنت ابوبکر وعمر هم جزء دوازده خلیفه معرفی شده اند آن را چگونه توجیه می کنید؟
آیا احادیث دوازده خلیفه نزد شیعه ضعیف السند وغیر معتبر است؟
احادیث دوازده خلیفه چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
احادیث دوازده خلیفه با حدیث الخلافة بعدی ثلاثون عاما چگونه قابل جمع است؟
احادیث سیزده امام چگونه قابل توجیه است؟
غیبت صغری
مبدأ غیبت صغری از چه زمانی به حساب می آید؟
حکمت غیبت صغری قبل از غیبت کبری چه بوده است؟
امتیاز عصر غیبت صغری بر غیبت کبری چیست؟
آیا خداوند برای امامت حضرت مهدی زمینه سازی کرده است؟
برای غیبت امام مهدی چه زمینه سازی از جانب امامان انجام گرفت؟
آیا رسول اکرم خبر از غیبت امام زمان داده است؟
آیا امام علی به غیبت حضرت مهدی اشاره کرده است؟
آیا امام حسن از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام حسین از غیبت فرزندش مهدی خبر داده است؟
آیا امام سجاد از غیبت فرزندش مهدی خبر داده است؟
آیا امام باقر از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام صادق از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام کاظم از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام رضا از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام جواد از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام هادی از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
آیا امام عسکری برای غیبت فرزندش مهدی زمینه سازی نموده است؟
امام مهدی برای اثبات وجود خود در عصر غیبت صغری چه تدابیری اندیشید؟
امام زمان چه تدابیری برای اختفای خود از دشمنان داشته است؟
سفیران
سفیر اول امام مهدی چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
آیا روایتی که تصریح به سفارت عثمان بن سعید دارد ضعیف السند نیست؟
آیا موضوع غیبت امام زمان ساخته عثمان بن سعید است؟
سفیر دوم امام زمان چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
سفیر سوم امام زمان چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
سفیر چهارم امام زمان چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
نیابت چهار سفیر حضرت چگونه اثبات می گردد؟
ارتباط نواب اربعه با شیعیان چگونه بوده است؟
وظایف ومسئولیت های نواب اربعه چه بوده است؟
ملاک ومعیار انتصاب نواب اربعه چه بوده است؟
چه عواملی باعث شد برخی ادعای سفارت دروغین از طرف حضرت نمایند؟
مدعیان دروغین سفارت چه کسانی بوده اند؟
آیا امام زمان غیر از سفرا وکیل نیز داشته است؟
چه مصلحتی در وجود وکلای ناحیه مقدسه بوده است؟
سازمان وکالت چه وظایف ومسئولیت هایی را برعهده داشته است؟
توقیعات
توقیع به چه معناست؟
نقش سفیر در توقیعات چه بوده است؟
در چه مدت زمانی توقیع از طرف حضرت صادر می شده است؟
آیا توقیعات به خط خود حضرت مهدی بوده است؟
چه مقدار توقیع از ناحیه مقدسه صادر شده است؟
غیبت کبری
عصر غیبت کبری چه خصوصیات ویژه ای دارد؟
غیبت حضرت مهدی به چه کیفیتی است؟
با توجه به فراگیری ظلم وفساد در عالم چرا امام ظهور نمی کند؟
چرا امام زمان خود را برای مؤمنان مورد وثوق ظاهر نمی سازد؟
مقصود از نیابت عامه در عصر غیبت کبری چیست؟
چه کنیم تا مردم به سوی امام زمان جذب شوند؟
راه رسیدن به لقای حضرت مهدی چیست؟
چرا با شنیدن نام قائم از جا بر می خیزیم؟
منظور از مهدویت نوعی وشخصی چیست؟
آیا در عصر غیبت کبری نیز نامه ای از ناحیه مقدسه صادر شده است؟
سند دو توقیع صادر شده از امام مهدی بر شیخ مفید چگونه قابل اثبات است؟
آیا این گونه غیبت در بین انبیا هم سابقه داشته است؟
چه محذوری داشت اگر امام زمان در بین مردم ظاهر می بود؟
آیا خداوند نمی توانست حضرت مهدی را بدون غیبت حفظ نماید؟
آیا با حضور امام زمان در بین مردم ممکن نبود که ستمگران تسلیم او گردند؟
اگر امام ظاهر بود وبا ظالمان زمان خود مصالحه کرده وپیمان عدم تعرض می بست چه می شد؟
فلسفه غیبت امام زمان چیست؟
نظر فرقه شیخیه درباره امام زمان چیست؟
جابلقا وجابرسا چه شهرهایی است؟
مقصود از بدن هور قلیائی چیست؟
چه اشکالاتی نسبت به اعتقاد شیخیه درباره کیفیت وجود امام زمان در عصر غیبت وجود دارد؟
اینکه حضرت زهرا الگوی حضرت مهدی است یعنی چه؟
دعا برای تعجیل فرج چه تأثیری در فرج شیعیان دارد؟
وجود امام زمان در رفع بلا چه تأثیری دارد؟
حکم کسی که منکر امام زمان است چیست؟
وظیفه کلی ما در عصر غیبت نسبت به امام زمان چیست؟
چه تناسبی بین خورشید پشت ابر وغیبت امام زمان وجود دارد؟
آیا ما در عصر فترت قرار داریم؟
حضرت مهدی در عصر غیبت چه کارهایی را انجام می دهند؟
آیا موضوع غیبت با وظیفه هدایت گری امام سازگاری دارد؟
با غیبت امام زمان چگونه می توان امام زمان خود را شناخت؟
به چه دلیل این زمان آخرالزمان است؟
چگونه ممکن است که امام در میان ما باشد ولی او را نشناسیم؟
چه کنیم که ایمانمان به وجود حضرت مهدی بیشتر شود؟
امام زمان چگونه در عصر غیبت مردم را هدایت می کند؟
جشن های میلاد چه آثاری دارد؟
چگونه می توان دیدار صالحان با امام مهدی را اثبات نمود؟
چگونه می توان عشق به امام زمان را در دل مردم زنده کرد؟
آیا امام زمان به تمام نقاط جهان سر می زنند؟
معنای بقیة الله که از القاب حضرت است چیست؟
چرا وقتی عده ای امام زمان را می بینند از ابتدا او را نمی شناسند؟
چرا برای امامان دیگر غیبت مقرر نگردیده است؟
چرا ما نمی توانیم خدمت امام خود برسیم؟
با چه شرایطی می توان عاشق واقعی امام زمان بود؟
علت تأخیر فرج حضرت مهدی چیست؟
آیا حدیث لو أدرکته لخدمته أیام حیاتی دلیل برتری امام زمان بر سایر ائمه است؟
چرا اگر امام زمان خود را نشناسیم به مرگ جاهلی از دنیا رفته ایم؟
وظیفه ما برای نزدیک شدن ظهور چیست؟
آیا گناهان شیعیان سبب تأخیر در ظهور می شود؟
صدقه دادن به جهت سلامتی امام زمان چه حکمی دارد؟
چرا با وجود فساد در جهان حضرت ظهور نمی کنند؟
آیا از وقت ظهور اطلاع دادن صحیح است؟
آیا عریضه نویسی به امام زمان مدرک معتبری دارد؟
آیا قیام قبل از ظهور حجت صحیح است؟
سرداب مقدس
آیا امام زمان در عصر غیبت در سرداب خانه خود مخفی وغایب شده است؟
مکان حضرت مهدی در عصر غیبت کبری کجا است؟
آیا امام زمان از سرداب مقدس ظهور خواهد کرد؟
تکالیف عصر غیبت
مؤمنین چه تکالیفی در عصر غیبت نسبت به امام زمان دارند؟
حسب ونسب امام مهدی
مشخصات ظاهری حضرت چیست وآیا کسی می تواند خودش را به صورت حضرت درآورد؟
آیا نام بردن اسم حضرت (محمد) جایز است؟
آیا مهدی از اولاد ونسل عباس است؟
آیا مهدی همان عیسی بن مریم است؟
به حدیث: اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی چگونه پاسخ می گویید؟
به حدیث: المهدی من ولد الحسن چگونه پاسخ می گویید؟
ملاقات با امام مهدی در غیبت کبری
آیا تشرف به لقای امام زمان در عصر غیبت کبری ممکن است؟
چه کسانی از علما قائل به جواز وامکان تشرف بوده اند؟
آیا رؤیت وملاقات حضرت در عصر غیبت با حکمت غیبت منافات دارد؟
در صورت امکان رؤیت در عصر غیبت کبری چه فرقی بین این غیبت با غیبت صغری است؟
مطابق توقیع امام زمان به علی بن محمد سمری آیا در عصر غیبت کبری ملاقات حضرت ممنوع است؟
آیا قبول امکان ملاقات در عصر غیبت سبب رواج مدعیان دروغین وعوام فریبی نمی شود؟
آیا می توان طبق قاعده سد ذرایع ادعای ملاقات با حضرت را دروغ دانست؟
مطابق برخی از روایات حضرت مهدی در عصر غیبت شناخته نمی شود پس آیا رؤیت ممکن نیست؟
آیا امتحان مردم در عصر غیبت با قول به ملاقات منافاتی ندارد؟
چه کسانی به ملاقات حضرت در غیبت کبری مشرف شده اند؟
کیفیت ملاقات مردم با حضرت مهدی چگونه است؟
امام زمان چه اهداف کلی وعمومی در ملاقات های خود دارد؟
امام زمان چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟
آیا ممکن است کسی در ملاقاتش با حضرت مهدی او را بشناسد؟
وظیفه ما نسبت به کسانی که مدعی دائمی یا غالبی رؤیتند چیست؟
آیا اصرار والحاح به جهت ملاقات با حضرت مطلوب است؟
مسجد مقدس جمکران
مستند ساختمان مسجد جمکران چیست؟
مدرک نماز خاص مستحبی در مسجد جمکران چیست؟
آیا سند قضیه بنای مسجد جمکران معتبر است؟
چرا در کتاب تاریخ قم که پنج باب دارد اثری از قضیه جمکران نیست؟
از آنجا که کتاب مونس الحزین کتاب معروفی از صدوق نیست لذا چگونه می توان قضیه را ثابت نمود؟
چرا کتاب مونس الحزین به شیخ صدوق نسبت داده شده است؟
مسجد جمکران از چه اهمیت ویژه ای برخوردار است؟
آیا چهل بار رفتن به جمکران برای قضای حاجت مدرکی دارد؟
آیا شب چهارشنبه به مسجد جمکران رفتن مدرکی دارد؟
آیا اگر کسی چهل شب چهارشنبه به جمکران مشرف شود به زیارت آقا نایل می گردد؟
اگر امام زمان به همه جا احاطه دارد پس چرا به جمکران می رویم؟
مسجد سهله چه ارتباطی با حضرت مهدی دارد؟
در مورد حضور در مسجد سهله چه سفارشی شده است؟
آیا در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهارشنبه مدرکی وجود دارد؟
ازدواج امام مهدی
آیا طبق قاعده امام زمان ازدواج کرده است؟
آیا قول به عدم ازدواج حضرت با سنت محمدی منافات دارد؟
در صورت قول به عدم ازدواج به روایت مفضل بن عمر چگونه پاسخ می دهید؟
آیا روایت احمد بن محمد بن یحیی انباری بر ازدواج امام زمان دلالت دارد؟
آیا قصه جزیره خضرا دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟
در برخی از روایات بر اهل وعیال حضرت اشاره شده آیا این دلالت بر ازدواج دارد؟
آیا کنیه اباصالح دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟
دعای ندبه
آیا دعای ندبه نزد علما معتبر است؟
راه تشخیص روایت صحیح از غیر صحیح چیست؟
نظر بزرگان علما درباره دعای ندبه چیست؟
چه کسانی دعای ندبه را نقل کرده اند؟
راوی دعای ندبه که معاصر امام نبوده چگونه دعا را نقل می کند؟
محمد بن مشهدی راوی با واسطه دعای ندبه کیست؟
محمد بن علی بن ابی قره راوی دیگر دعای ندبه کیست؟
ابن مشهدی دعای ندبه را چگونه از محمد بن ابی قره نقل کرده است؟
آیا درباره محمد بن حسین بن سفیان بزوفری معروف به ابن مشهدی توثیقی رسیده است؟
دعای ندبه از کدامین امام است؟
آیا دعای ندبه انشای برخی از علمای شیعه است؟
چه ارتباطی بین امام زمان با کوه رضوی وذی طوی است؟
چرا اسامی تمام امامان در این دعا ذکر نشده است؟
آیا جمله وعرجت بروحه مخالف با معراج جسمانی است؟
چه تألیفاتی درباره دعای ندبه نوشته شده است؟
چه دعاهایی در عصر غیبت امام زمان درباره حضرت مستحب است؟
در چه مکان هایی سفارش دعا برای امام زمان شده است؟
فلسفه توسل به امام زمان چیست؟
آیا دعا برای ظهور حضرت مهدی با نهی از عجله در ظهور منافات دارد؟
آیا اگر کسی چهل روز دعای عهد بخواند از یاران امام مهدی خواهد شد گرچه انسان بدی باشد؟
طول عمر
آیا مسأله طول عمر امام زمان مورد اعتراض اهل سنت واقع شده است؟
آیا خداوند می تواند عمر کسی را به این حد طولانی کند؟
آیا طول عمر به این حد از حیث علمی امکان دارد؟
آیا طول عمر امکان عملی داشته است؟
آیا در روایات اهل سنت به طول عمر اشخاص اشاره شده است؟
آیا کسانی در امت های پیشین عمر طولانی داشته اند؟
آیا طول عمر امکان فلسفی ومنطقی دارد؟
علایم ظهور
چه آثاری در نقل علایم ظهور است؟
چه فرقی بین علایم ظهور وشرایط ظهور است؟
آیا علایم ظهور با احادیث نفی توقیت منافات دارد؟
آیا اعلان علایم وشرایط ظهور سبب اطلاع دشمنان از اسرار سیاسی است؟
آیا علایم ظهور متعلق بدا واقع می شود؟
چه راه صحیحی در بررسی علایم ظهور پیشنهاد می کنید؟
آیا روایات علایم ظهور اشکال سندی ومتنی دارد؟
مقصود از نفس زکیه که قبل از ظهور کشته خواهد شد کیست؟
مسیح دجال کیست؟
سفیانی کیست؟
معرکه هرمجدون چیست؟
مقصود از مسیحیت صهیونیستی چیست؟
مقصود از خسوف وکسوف که از علایم ظهور است چیست؟
مقصود از صیحه وفزع آسمانی در علایم ظهور چیست؟
مقصود از ندای آسمانی در علایم ظهور چیست؟
مقصود از خروج دجال که از علایم ظهور به حساب آمده چیست؟
قرآن وظهور موعود جهانی
آیه وعد چگونه بر ظهور موعود جهانی دلالت دارد؟
آیه ارسال رسول چگونه بر ظهور امام زمان دلالت دارد؟
آیه وراثت چگونه بر ظهور امام زمان دلالت دارد؟
آیه استضعاف چگونه بر ظهور حضرت مهدی دلالت دارد؟
آیه ارتداد چگونه بر ظهور امام زمان دلالت دارد؟
آیه قتال چگونه بر ظهور حضرت مهدی دلالت دارد؟
ابتدای ظهور
از کجا که مهدی موعود ظهور نکرده باشد؟
امام زمان چگونه از زمان مناسب ظهور خود آگاهی می یابد؟
حکمت معین نبودن وقت ظهور حضرت چیست؟
آیا تعیین وقت ظهور صحیح است؟
آیا جمله کما ملئت ظلماً وجوراً با صالح بودن مردم منافات دارد؟
معنای ظهور امام زمان چیست؟
مراد از ظهور اصغر واکبر چیست؟
چه عواملی زمینه ساز حکومت واحد جهانی است؟
ظرفیت کلی برای ظهور حضرت مهدی چیست؟
امام زمان در ظاهر با چه سنی ظهور می کنند؟
خصوصیات جسمی امام زمان هنگام ظهور چگونه است؟
آیا علایم قریب برای ظهور با اینکه حضرت به طور ناگهانی ظهور می کند منافات دارد؟
خداوند متعال چه عنایتی به جهت پیروزی حضرت مهدی هنگام ظهور انجام خواهد داد؟
اولین مکانی که حضرت در آنجا ظهور می کند کجاست؟
حضرت مهدی بعد از ظهور چه عملی انجام می دهند؟
اول کسی که با حضرت مهدی بیعت می کند چه کسی است؟
آیا جبرئیل بعد از وفات رسول خدا عهد کرده که بر زمین نازل نشود؟
مقصود از اصلاح امر حضرت مهدی در یک شب چیست؟
غلبه بر جهان با یاران اندک چگونه ممکن است؟
آیا پیروزی حضرت مهدی بر مخالفان وگسترش حکومتش همراه با اعجاز است؟
آیا حضرت مهدی با شمشیر قیام خواهد کرد؟
کشتاری که در روایات مهدویت به آن اشاره شده به چه وقتی اشاره دارد؟
حجم کشتارها وخونریزی ها در هنگام قیام حضرت مهدی چه مقدار است؟
مطابق روایات شیعه قتل ها در چه وقتی خواهد بود؟
با امکان هدایت بشر از راه دعوت اخلاقی وتربیت انسانی چرا امام زمان از شمشیر استفاده می کند؟
شیوه ورفتار امام زمان با ظالمان ودشمنان چگونه خواهد بود؟
آیا بیشتر قتل ها که توسط حضرت انجام می گیرد از مسلمانان است؟
آیا امام زمان بعد از ظهور با اعراب به جنگ برمی خیزد؟
اینکه امام زمان هنگام ظهور بر عرب شدید است به چه معناست؟
آیا امام زمان در مقابله خود با منحرفان از منحرفان شیعه شروع می کند؟
وظایف حضرت عیسی بعد از نزول از آسمان چیست؟
حضرت عیسی بعد از نزول به چه شریعتی عمل می کند؟
منجی ورهبر در حکومت عدل توحیدی جهانی کیست؟
زندگانی حضرت عیسی بعد از نزول چه مقدار است؟
اصحاب امام مهدی
عدد اصحاب خاص امام زمان بعد از ظهور چند نفر است؟
آیا امام زمان غیر از سیصد وسیزده نفر اصحاب دیگری نیز دارند؟
اصحاب حضرت مهدی چگونه وارد مکه می شوند؟
اصحاب امام زمان از چه کشورهایی هستند؟
آیا در میان اصحاب امام زمان عرب وجود ندارد؟
آیا در میان اصحاب امام زمان زن نیز وجود دارد؟
آیا یاران زن حضرت از جمله سیصد وسیزده نفرند؟
اگر اسامی اصحاب حضرت از ابتدا مشخص شده چگونه ما می توانیم خود را از اصحاب او قرار دهیم؟
آیا با امام زمان از روی اکراه بیعت می شود؟
چه کسانی با حضرت مهدی بیعت خواهند کرد؟
امام زمان با اصحاب خود بر سر چه اصولی پیمان می بندد؟
اصحاب امام زمان در شجاعت چگونه اند؟
آیا اصحاب حضرت مهدی از منطقه خاصی هستند؟
اصحاب حضرت مهدی چه ویژگی هایی دارند؟
چگونه می توان با سیصد وسیزده نفر دنیا را تسخیر کرد؟
وزیران دولت حضرت مهدی غالباً از چه قشری هستند؟
بیشتر یاران حضرت از شرق هستند چگونه با عقب ماندگی شرق می توان بر غرب پیروز شد؟
کارگزاران دولت حضرت مهدی چه کسانی هستند؟
آیا در میان این همه مسلمان وشیعه سیصد وسیزده نفر یار برای حضرت وجود ندارد؟
تاریخ بعد از ظهور
آیا در عصر ظهور همه یک عقیده ومرام خواهند داشت؟
امام مهدی با کدام دین بر عالم حکومت می کند؟
آیا در دولت حضرت مهدی جز مسلمان روی زمین باقی نمی ماند؟

در عصر ظهور کدامین مذهب حاکم است؟
حضرت مهدی بعد از ظهور با انحرافات فکری چگونه برخورد خواهد کرد؟
آیا حکومت امام مهدی نژادی است؟
آیا نوع حکومت حضرت مهدی همانند سایر حکومت ها است؟
امام زمان در مقابله با ستمگران واجرای حدود واحکام الهی چگونه رفتاری دارند؟
آیا در عصر ظهور زندگی بشر سامان می یابد؟
سرلوحه برنامه های حضرت مهدی چیست؟
چه عواملی در موفقیت حضرت مهدی در گسترش عدل تأثیر گذار است؟
سیره عملی وروش شخصی حضرت مهدی بعد از ظهور چگونه است؟
وضعیت امنیت اجتماعی در عصر ظهور چگونه است؟
در عصر ظهور رشد عقلی وتکامل علمی انسان چگونه است؟
عصر ظهور حضرت مهدی از حیث رشد تربیتی چگونه است؟
حضرت مهدی در تقسیم اموال چگونه رفتار خواهد کرد؟
وضعیت مردم در عصر ظهور از حیث رفاه اقتصادی چگونه است؟
کثرت اموال در عصر ظهور از چه راهی حاصل می شود؟
در عصر ظهور وضع مساجد چگونه خواهد بود؟
آیا حضرت مهدی بعد از ظهور مسجد الحرام ومسجد النبی را تغییر خواهد داد؟
آیا امام زمان بعد از ظهور از ابوبکر وعمر انتقام خواهد گرفت؟
چرا امام زمان بعد از ظهور به حکم داوود عمل می کند؟
امام زمان یأتی بدین جدید یعنی چه؟
امام زمان یأتی بسلطان جدید یعنی چه؟
امام زمان به امر جدید قیام می کند یعنی چه؟
امام زمان یأتی بقضاء جدید یعنی چه؟
امام زمان یأتی بسنة جدیدة یعنی چه؟
آیا امام مهدی قیام کننده به کتاب جدید است؟
حکمت مشارکت حضرت مسیح در حکومت عدل جهانی چیست؟
با وجودی که حضرت عیسی پیامبر است چرا ریاست حکومت جهانی برای حضرت مهدی است؟
حضرت مهدی با یهود ونصارا چگونه رفتار خواهد کرد؟
بین ظهور امام زمان وبرپایی قیامت چه مقدار فاصله است؟
اگر حکومت حضرت حکومت عدل جهانی است پس چرا به شهادت می رسد؟
آیا در حکومت حضرت مهدی تمام مردم اصلاح خواهند شد؟
مقر حکومت امام مهدی بعد از ظهور کجاست؟
اگر در عصر ظهور عقل ها کامل می گردد دیگر چه احتیاجی به امام می باشد؟
آثار وبرکات ظهور حضرت چیست؟
آیا امام زمان بعد از ظهور تکنولوژی کنونی را گسترش می دهد؟
چه علاماتی در عصر ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد؟
چگونه یک فرد می تواند عهده دار یک تحول بسیار بزرگ گردد؟
اگر باید امام را امام دیگر غسل دهد حضرت را چه کسی غسل خواهد داد؟
مدت حکومت عدل جهانی توحیدی
مقتضای قاعده عمومی در رابطه با مدت حکومت عدل توحیدی امام زمان چیست؟
مفاد روایات در مورد مدت حکومت حضرت مهدی چیست؟
روایات مختلف در مورد مدت حکومت حضرت مهدی را چگونه توجیه می کنید؟
وسعت حکومت حضرت مهدی چه مقدار است؟
مطابق قواعد مدت حیات بشریت بعد از ظهور چه مقداری باید باشد؟
رجعت
رجعت به چه معنا می باشد؟
سابقه اعتقاد به رجعت از چه زمانی است؟
آیا رجعت از ضروریات تشیع است؟
چرا متکلمین بحث از رجعت را در علم کلام مطرح می کنند؟
درباره رجعت چه دیدگاه هایی وجود دارد؟
آیا دلیل عقلی بر ضرورت رجعت وجود دارد؟
آیا قرآن به رجعت کسانی به این دنیا اشاره نموده است؟
چه آثاری بر اعتقاد به رجعت مترتب است؟
آیا رجعت با عقل وفلسفه سازگاری دارد؟
آیا اعتقاد به رجعت برگرفته از یهود است؟
آیا تمام احادیث رجعت از طرق شیعه وارد شده است؟
آیا قول به رجعت مستلزم تناسخ باطل است؟
آیا قرآن مخالف قول به رجعت است؟
آیا رجعت عمومی وهمگانی است؟
آیا در عصر ظهور بانوان نیز رجعت می کنند؟

پیشگفتار

بحث مهدویت از بحث های ریشه دار اسلام، به ویژه مذهب اثنی عشری است. این بحث که نشان دهنده عظمت اسلام وبقا وجاودانگی احکام ان است، نه تنها در اسلام که در همه ادیان مطرح شده ومسئله نجات ومنجی از مسائل اساسی ادیان در طرح ارمان های دینی بوده است. البته در ادیان غیر الهی وفرق ومکاتب غیر دینی نیز، این مقوله تحت عنوان موعود، با معرفی منجی ونشان دادن ابعاد جامعه ارمانی موعود رخ نموده است.
بحث موعود از ریشه دارترین بحث ها در طول تاریخ زندگی بشر بوده است، به طوری که کتب مقدّس ومذهبی ادیان ونیز اثار قبل وبعد از اسلام به وضوح بر اصالت ان شهادت داده اند وبالاتر اینکه اگر در طول تاریخ، شبهاتی پیرامون ان مطرح شده، خود نشان دهنده ترسیخ این مسئله در بین جوامع مختلف بوده است. تمامی ادیان ومکاتب، اقدام به ترسیم ابعاد وشاخصه های این مسئله نموده اند؛ ولی در بیان وتوضیح ابعاد مختلف موعود، بحث کامل صورت نگرفته وهر یک از زاویه خاصّی به ان نگریسته اند؛ ولیکن قدر مشترک تمام دیدگاه ها، شهادت به ظهور نیک مردی دارد که جامعه پوسیده را به حیات طیبه می خواند وابر ظلم وجهالت را کنار زده تا خورشید علم ومعرفت وعدل واحسان ودر یک کلمه تمامی حقیقت اشکار شود ومردم در پرتو نور فروزان ان به تعادل ورشد ولقای پروردگار نایل ایند وزمین وزمان به تعادل وقوام دست یابد.
علمای اسلام با عنایت به چشمه لایزال وحی وکلام جاوید معصومین (علیهم السلام) تعریف جامعی از موعود ومنجی وجامعه موعود وبیان اوصاف وشمایل ان قطب عالم امکان، ارائه کرده وبا توجه به اسناد نقلی، تاریخی وگاه عقلی، معارف مهدویت را تبیین کرده اند ودر طول تاریخ به سؤالاتی پیرامون موعود جواب داده وتاکنون با تحریر کتب ورسالات ومقالات متعدد، جهت تنویر افکار امت اسلام اقدامات لازم را انجام داده اند. با این حال، مسائلی هست که علت ومبنای تدوین این کتاب شده که در زیر به ان اشاره می شود.
۱ - در طول تاریخ اسلام سؤالات وشبهات مختلفی درباره مهدویت مطرح شده وعلمای اسلام در قالب های مختلف به ان جواب داده اند ولیکن جواب ها قبل از اینکه عقلی باشد، عمدتا نقلی یا تاریخی بوده است. بر این اساس کتب حدیثی وتا حدودی تاریخی به منظور تبیین حقایق مهدویت تدوین گردیده است که از کتب حدیثی می توان به کتاب (الغیبه) شیخ طوسی وکتاب (کمال الدین) شیخ صدوق واز متاخرین به کتاب (المهدی) سید صدر الدین صدر و(نجم الثاقب) محدث نوری واز کتب تاریخی می توان به (موسوعة الامام المهدی) سید محمّد صدر اشاره کرد.
۲ - از انجا که در عصر حاضر، شبهات مطرح شده بیشتر جنبه کلامی دارد، بدیهی است که جوابِ به انها می طلبد که مباحث با دلایل عقلی همراه باشد وسپس با استفاده از دلایل تاریخی ونقلی مساله مهدویت به صورت شفاف بیان شود.
۳ - البته عده ای در مقابل شبهات، اقدام به دادن جواب عقلی وکلامی وپاسخی جامع وکلامی نموده اند که خلا مذکور را تا حدی پر می کند، ولی این کتاب ها نیز فاقد تمامی شبهات عصر حاضر می باشد که در این زمینه می توان به کتاب ارزشمند (بحث حول المهدی) تالیف متفکر بزرگ شهید سید محمّد باقر صدر اشاره کرد که در عین اختصار، مباحث کلامی متقن ومطلوبی را دربر دارد.
۴ - بدیهی است که دشمنان اسلام در تهاجم فرهنگی از نقاط ضعف شروع می کنند ودر بحث مهدویت سعی دارند از ناحیه ای به این بحث ضربه بزنند که خاکریزهای ما در ان نقطه محکم نیست واز انجا که بعد از انقلاب اسلامی حملات دشمن به ساحت مقدّس اسلام بالاخص بحث مهدویت بیشتر شده، بر علما واهل قلم فرض است که تلاش خود را در جهت تقویت بنیه های دینی بیش از هر زمان دیگر توسعه داده تا در مقابل یورش کلامی دشمن بتوانند از طریق بحث های عقلی وکلامی جواب دندان شکنی به انها بدهند.
طرح حاضر براین اساس شکل گرفته ودر ان سعی شده که مباحث مهدویت به صورت ریشه ای با دلایل نقلی، عقلی وتاریخی مورد نقد وبررسی قرار گیرد وتمامی دلایل وشبهات دشمن را که سعی دارد از ان ناحیه، هویت بحث را تضعیف کند، مخدوش نماید.
ویژگی طرح حاضر، بررسی مسائل مهدویت از دیدگاه کلامی است وسعی شده اصول اساسی این بحث به صورت شفاف با دلایل مختلف به ویژه دلیل عقلی، ارائه وقلمرو بحث طوری ترسیم شود که زمینه تمامی شبهات پیرامون مهدویت، از بین برود. البته برای سهولت دسترسی به مباحث واستفاده اهل علم وعموم از این مباحث، به صورت سؤال وپاسخ مطرح شده تا ره توشه ای برای کسانی که درصدد پاسخ به سؤالات در زمینه مهدویتند باشد.
امید است این حرکت مورد توجه امام زمان (علیه السلام) قرار گرفته وبرای جویندگان حق وحقیقت سودمند باشد. از همه علما واندیشمندان می خواهم تا کاستی ها را بر من ببخشایند وعیوب این نوشتار را متذکر شوند. در پایان از کلّیه کسانی که با اینجانب همکاری داشته ودر اماده شدن این کتاب مرا یاری کرده اند خصوصا حضرت حجّة الاسلام والمسلمین حسین احمدی مسؤول انتشارات مسجد مقدس جمکران که در مراحل مختلف مشوق این جانب بودند، کمال تشکر را دارم وپاداش همه انان را از خداوند متعال خواستارم.

علی اصغر رضوانی کاشانی
شب بیست وسوم رمضان المبارک ۱۴۲۵

شک وشبهه

آیا ایجاد شک وشبهه در مسائل اعتقادی صحیح است؟
مسلّما انچه در ابتدا به نظر می رسد این است که شک در دین، بد بوده ونشانه سیاهی قلب است؛ زیرا هدف این است که انسان به یقین برسد. ایمان بایستی توام با یقین باشد. ولی شک وشبهه در جایی که دالان ومعبر خوبی برای رسیدن به ایمان ویقین باشد پسندیده است. ایمان چیزی است که انسان باید به ان دسترسی پیدا کند، امّا این ایمان از همان ابتدا در انسان وجود ندارد، زیرا تا شک نکند به یقین نمی رسد. قران می خواهد که در اعتقادات وراثتی انسان شک ایجاد کند تا او را به یقین برساند. لذا می فرماید: (اوَ لَوْ کانَ اباؤُهُمْ لا یعْقِلُونَ شَیئا وَلا یهْتَدُونَ)؛(۱) (آیا بایست انها تابع پدران باشند در صورتی که انها بی عقل ونادان بودند).
شهید مطهری می فرماید: (... اگر این تشکیکات وارد جامعه نشود خطر است. اگر وارد نشود کم کم مردم ان حالت دینی شان رو به تحجّر، ونه تحجّر که رو به عفونت می رود. درست مثل اب کاملا صافی که ان را در حوض قرار می دهیم واگر مدتی بماند می گندد. اگر در مردم یک حالت ارامشی باشد وبر معتقدات دینی ومذهبی تازیانه شک نخورد در ان صورت عوام پیشتاز ان معتقدات می شوند. وقتی عوام پیشتاز بشوند دائم از خودشان چیزی می سازند...).(۲)
ولی برخی شک ها نوعی بیماری است، مانند وسوسه، شک کثیرالشک در نماز، وضو وسایر عبادات وطهارت ونجاست. این گونه شک ها وشبهه ها نوعی بیماری ومرض است. زیاد شک کردن نوعی بیماری است.
آیا خداوند ضمانت کرده شخص حقیقت جو را به حقیقت برساند؟
انسان ها در دوران زندگی خود معمولا از نظر شک وشبهه دچار بحران می شوند، اینجا است که انسان وضع حسّاسی پیدا می کند، مخصوصا هنگامی که با مجموعه ای از افکار وعقاید وارای مخالف محیط خود وگاهی نیز با تبلیغات از راه های گوناگون مواجه گردد. لذا اگر واقعا حقیقت جو باشد خداوند او را راهنمایی خواهد کرد. خداوند متعال می فرماید: (وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا)؛(۳) (وکسانی که در راه ما جهاد وکوشش کنند البته ما انها را به راه هایمان هدایت خواهیم کرد).
ولی این بدان معنا نیست که علما ودانشمندان هیچ وظیفه ای ندارند، بلکه وظیفه سنگینی بر دوش انان است وباید به هر نحو ممکن توجیه گر عقلایی شک ها وشبهه ها باشند تا مردم خصوصا نسل جوان به سر منزل یقین برسند.
وظیفه ما در برابر شبهات چیست؟
برخی معتقدند انسان در هر سنّ ومعلوماتی که باشد بی هیچ قید وشرطی می تواند به هر سخنی گوش فرا دهد. اینان به ایه شریفه: (فَبَشِّرْ عِبادِ – الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ القَوْلَ فَیتَّبِعُونَ احْسَنَهُ)؛(۴) تمسک می کنند. در صورتی که ایه شریفه در مورد اندیشمندان وصاحب نظرانی است که قدرت وتوان تشخیص (قول احسن) را دارند نه هر کسی، در هر سن وسال وسطحی از معلومات می تواند این چنین باشد. چنان که در ادامه ایه شریفه می فرماید: (اولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ الله وَاوُلئِکَ هُمْ اولُوا الالْبابِ)؛(۵) (انان کسانی اند که خدا هدایتشان کرده وانان خردمندان وصاحبان مغز وعقل اند).
بنابراین تا وقتی که انسان اعتقادهایش را از منابع موثّق ومعتبر محکم نکرده وقدرت پاسخگویی به شبهات را ندارد، نباید در این وادی قدم بگذارد. انسان باید زمان شناس باشد، برای حال واینده اش برنامه ریزی کند؛ نه اینکه بنشیند وهنگامی که با شبهات بنیان کن وتبلیغات مسموم روبه رو شد به فکر چاره ای بیفتد، بلکه مانند واکسنی که برای پیشگیری امراض به کودکان تزریق می کنند ما نیز با طرح شبهات وجواب انها به طور فشرده اطلاعی از انها داشته باشیم تا هنگام مواجهه با مخالفان خود را نباخته وتوان جواب گویی را داشته باشیم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس)؛(۶) (کسی که زمان شناس است شبهات بر او هجوم نخواهد اورد).
امام علی (علیه السلام) فرمود: (من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد)؛(۷) (هر کسی که روزگار خود را شناخته وزمان شناس باشد از امادگی غافل نخواهد شد).

آثار بحث از مهدویت

چه آثار وفوایدی بر بحث از مهدویت در این زمان مترتب است؟
برخی بر این گمان اند که طرح وبررسی موضوع مهدویت در این زمان امری بی فایده است، زیرا این موضوع مربوط به اینده بشریت است واینده واتفاقات ان امری است مجمل ومبهم، امّا انچه وظیفه ماست اینکه به تکالیف خود در عصر وزمان خود عمل کنیم؛ زیرا هر عصر وزمانی مقتضیات خود را می طلبد...(۸)
پاسخ: بحث از مهدویت در این عصر وزمان اثار وفوایدی دارد که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - ارمان قیام وانقلاب مهدی (علیه السلام) یک فلسفه بزرگ اجتماعی، اسلامی است. این ارمان بزرگ گذشته از اینکه الهام بخش ایده وراه گشای به سوی اینده است، اینه بسیار مناسبی است برای شناخت ارمان های اسلامی.(۹)
۲ - نوید به برپایی حکومتی جهانی واسلامی ارکان وعناصر مختلفی دارد که برخی فلسفی وجهانی است وجزئی از جهان بینی اسلامی است، وبرخی فرهنگی وتربیتی است، برخی سیاسی است وبرخی اقتصادی وبرخی اجتماعی است. وبرخی انسانی یا انسانی، طبیعی می باشد.(۱۰)
انسان می تواند با الگوپذیری از برنامه های جامع وفراگیر حضرت در عصر ظهور به ارمان های واقعی اسلام نزدیک شود.
۳ - در طول تاریخ ودر سطح جهان، انقلاب های گوناگونی از قبیل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... صورت گرفته است، ولی اکثر این انقلاب ها یا در شروع موفق نبوده ویا اینکه در مواجهه با مشکلات فراوان ومقابله با دشمنان خود نتوانسته است دوام بیاورد... وتنها نگاه سبزی که شیعه به مهدویت دارد می تواند با ایجاد روحیه امید در جامعه، مردم را از ناامیدی ویاس برهاند. شیعه معتقد به امام زمانی زنده وحاضر وناظر بر اعمال خود است که او را در مواقع حساس کمک کار خواهد بود. این اعتقاد از جهت روان شناسی اثار عمیقی را در روحیه شیعیان خواهد گذاشت.
۴ - از ان جهت که وقت تشکیل حکومت امام زمان (علیه السلام) مشخص نیست وهر لحظه می تواند زمان ظهور باشد، لذا وظیفه داریم که نظری به مباحث مهدویت وظهور کرده وخصوصیات عصر ظهور ووظایف خود در ان عصر را بدانیم.
۵ - رسیدن به حکومت جهانی توحیدی در عصر ظهور، شرایطی دارد که برخی از انها به دست خود بشر حاصل می گردد، از ان جمله رسیدن بشر به تکامل همه جانبه ورسیدن به مستوای عالی فکری است. لذا بر ماست که ارمان های اصیل اسلامی در عصر ظهور را بدانیم تا بتوانیم هر چه بهتر در نزدیک شدن ان سهیم بوده وزمینه ساز ظهور حضرت باشیم.
۶ - بحث از مهدویت تنها بحث از اموری نیست که مربوط به اینده بشریت باشد، بلکه بحث از امامت ومهدویت است، بحث از اینکه در هر زمانی باید امام معصومی موجود باشد، خواه حاضر ومشهور وخواه غایب وپنهان تا حجت ها وبینات خداوند باطل نگردد.
ولذا در روایات اسلامی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می خوانیم: (من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة)؛(۱۱) (هر کس بمیرد وپیشوای زمان خود را نشناسد مرده است از نوع مردن زمان جاهلیت).
بحث از مهدویت، بحث از غیبت وفلسفه ان واثار وبرکات وجود امام در این عصر غیبت است.
ولذا بحث از مهدویت از وظایف وتکالیف شیعه در عصر غیبت است.

فلسفه حکومت عدل جهانی

ضرورت برپایی حکومت عدل جهانی از راه فطرت چگونه قابل تبیین است؟
ایمان به حتمیت ظهور منجی عالم در فکر عموم انسان ها وجود دارد، منشا این فکر یک رشته اصول قوی ومتین است که از سرشت وفطرت اصیل انسانی سرچشمه گرفته است؛ زیرا بشر فطرتا طالب رسیدن به کمال در تمام زمینه های مربوط به خود است واو می داند که این کمال، تنها در سایه حکومت عدل توحیدی تحقق می یابد.
شهید صدر (رحمه الله) می فرماید: (اعتقاد به مهدی (علیه السلام) تنها نشانه یک باور اسلامی با رنگ خاص دینی نیست، بلکه افزون بر ان، عنوانی است بر خواسته ها وارزوهای همه انسان ها با کیش ها ومذاهب گوناگون، ونیز بازده الهام فطری مردم است که با همه اختلاف هایشان در عقیده ومذهب دریافته اند که برای انسانیت در روی زمین، روز موعودی خواهد بود که با فرارسیدن ان، هدف نهایی ومقصد بزرگ رسالت های اسمانی تحقق می یابد...).(۱۲)
برهان فطرت را با بیان های مختلف می توان تبیین نمود:
بیان اول
الف. انسان در درون خود میل به حکومت عدل جهانی توحیدی را احساس می کند.
ب. این حکومت باید موجود شود؛ زیرا میل وکشش درونی از امور ذات الاضافه است که بدون مضاف الیه امکان پذیر نیست.
ج. مصداق کامل ان حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است.
نتیجه: حکومت عدل جهانی ضرورت دارد.
بیان دوم
الف. انسان با قطع امید از وضعیت موجود جهان احساس نوعی امید به حکومتی برتر دارد.
ب. وجود چنین امیدی دلیل بر تحقق ان در عالم خواهد بود.
نتیجه: حکومت عدل جهانی ضرورت دارد.
بیان سوم
الف. انسان فطرتا از ظلم متنفّر است.
ب. انسان انچه را که از او متنفّر است طبیعتا نابودی ان را خوش دارد.
ج. بشر، خود به تنهایی قادر بر این عمل نیست.
نتیجه: برپایی حکومتی که در ان اثری از ظلم نباشد ضرورت دارد.
آیا عدالت خواهی فطری است؟
در بین صاحب نظران بحث است که آیا میل به عدالت با قطع نظر از منافع شخصی انسان، فطری است ودر نهاد انسان وجود دارد یا خیر؟
اسلام معتقد است که در نهاد بشر عدالت خواهی وجود دارد، گرچه منافعش را نیز تامین نکند. اگر بشر خوب تربیت شود به جایی می رسد که خودش واقعا عدالت خواه می شود. برای اثبات این مطلب می توانیم مواردی را عرضه کنیم که افرادی عادل وعدالت خواه بوده اند در حالی که منافعشان هم ایجاب نمی کرده است ولی عدالت، ایده وهدف وارزویشان بوده است، بلکه عدالت را در حدّ یک محبوب دوست داشته اند وخودشان را فدای راه عدالت کرده اند.
در مقابل، اکثر فیلسوفان اروپا معتقدند که در نهاد بشر چنین قوه ونیرویی اساسا وجود ندارد، وهمین فکر است که دنیا را به اتش جنگ سوق داده ومی دهد. انان معتقدند که عدالت اختراع مردان زبون است؛ زیرا مردان ضعیف وزبون وقتی در مقابل افراد قوی قرار گرفتند چون زور نداشتند با انها مبارز کنند کلمه عدالت را اختراع کردند که عدالت خوب است وانسان باید عادل باشد. ودلیلش هم این است که همین شخص طرفدار عدالت اگر خودش زورمند شود همان کاری را خواهد کرد که ان زورمند سابق می کرد.
(نیچه)، فیلسوف معروف المانی می نویسد: (چقدر زیاد اتفاق افتاده که من خندیده ام وقتی دیده ام ضُعفا دم از عدالت وعدالت خواهی می زنند. نگاه می کنم می بینم اینها که می گویند عدالت، چون چنگال ندارند. می گویم: ای بیچاره! تو اگر چنگال می داشتی هرگز چنین حرفی را نمی زدی).
این گروه خود نیز بر دو دسته اند: یک دسته می گوید: عدالت را به عنوان یک ارزو نباید به دنبالش رفت، بلکه باید به دنبال قوت ونیرو رفت. وگروهی دیگر معتقدند که به دنبال عدالت باید رفت از ان جهت که منافع فرد در ان است نه از جهت مطلوبیت ذاتی ان. برتراند راسل فکرش چنین است.
ولی از همه این اقوال که بگذریم هنگامی که به فطرت خود باز می گردیم درمی یابیم که موضوع عدالت خواهی از امور فطری بشر است.
فطری بودن عدالت خواهی را از چند راه می توان به اثبات رسانید:
۱ - درون کاوی ومطالعه حالات روانی؛ زیرا گرایش های فطری از نهاد روح وجان انسان سرچشمه گرفته واز پدیده های روانی اوست.
۲ - رجوع به ارای روان شناسان که به فعالیت های روانی ورفتارهایی که نمودار انها است می پردازد.
آیا از راه براهین فلسفی می توان ضرورت حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟

فلاسفه اسلامی (قسر دائم) و(قسر اکثری) را در عالم طبیعت محال وامری نشدنی می دانند.
مقصود از (قسر دائم) ان است که حقیقتی از حقایق هستی در دوره روزگارش از خواسته طبیعی خود محروم باشد. مثلا اتش هیچ گاه حرارت نداشته باشد یا در جهان نیرویی باشد که از اغاز پیدایش اتش تا هنگامی که اتش در جهان وجود دارد از حرارت اتش جلوگیری کند. این امری محال است، که در فلسفه به اثبات رسیده است.
مقصود از (قسر اکثری) ان است که طبیعت در اکثر دوره عمرش از اقتضای ذاتی خود محروم باشد. این را هم فلاسفه محال می دانند. این نظریه فلسفی که به شکل قانون در جهان هستی جاری است به ما می گوید که روزگار ظلم وجور در بشر سپری خواهد شد وبه جای ان روزگار عدل وداد خواهد امد.
این نظریه فلسفی می گوید: قسر انسانیت در عمر او محال است، چنان که در بیشتر عمر او نیز محال خواهد بود. پس روزگاری خواهد امد که روزگار انسانیت باشد. وبه یقین روزی خواهد امد که بشر از اسارت وبردگی حیوان صفتان رهایی یابد ودر سایه مهر انسان ها زیست کند وزندگی داشته باشد.
ضرورت حکومت عدل جهانی را از راه تکامل چگونه می توان تبیین کرد؟
انسان مانند یک نهال است که استعداد ویژه ای برای رسیدن به کمال در او وجود دارد واحتیاج او به عوامل بیرونی برای شکوفایی این استعداد است. انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش، تدریجا از وابستگی اش به محیط طبیعی واجتماعی کاسته وبه نوعی وارستگی که مساوی است با وابستگی به عقیده وایمان وایدئولوژی افزوده می شود، ودر اینده به ازادی کامل معنوی یعنی وابستگی کامل به عقیده وایمان ومسلک وایدئولوژی خواهد رسید.
برحسب این بینش از ویژگی های انسان، تضادّ درونی اوست میان جنبه های مادی وجنبه های معنوی. نبرد درونی انسان خواه ناخواه به نبرد میان گروه ها وانسان ها کشیده می شود، یعنی نبرد میان انسان کمال یافته از یک طرف وانسان منحطّ از طرفی دیگر.
نتیجه اینکه: بشر احتیاج دارد به نیرویی غیبی ورهبری الهی تا به کمک او عدل وتوحید وکمال را در سرتاسر گیتی گسترش داده ونیروهای مخالف را نابود سازد.
آیا با دلیل عقلی می توان ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی را اثبات نمود؟
مطابق ایات وروایات، انسان عبث وبیهوده افریده نشده است، بلکه هدف وغرضی خاص برای خلقت او در نظر گرفته شده که همان رسیدن انسان به کمال یعنی لقای الهی است که از راه یقین وعبودیت همه جانبه حاصل می گردد.
در علم کلام به اثبات رسیده که لطف بر خداوند واجب است. لذا از باب لطف باید خداوند هر امری را که در راستای اهداف خلقت است ایجاد کرده وموانع ان را نیز برطرف سازد. با مراجعه تاریخ گذشته پی می بریم که تاکنون این هدف عمومی در سطح کلّ جامعه بشری تحقق نیافته است. لذا به این نتیجه می رسیم که: به جهت تحقق هدف کلّی خلقت لازم است خداوند با زمینه سازی خاص که همان تشکیل حکومت عدل جهانی توحیدی است مردم را در پیاده کردن این هدف عمومی یاری دهد.
آیا واقعیت های تاریخی می تواند ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی را به اثبات رساند؟
با مراجعه به تاریخ گذشته وحال پی می بریم که بشر در طول تاریخ خود گرفتار انواع عذاب ها وشقاوت ها وقتل وغارت ها بوده است، خصوصا انسان های موحّد که به جرم پاسداری از حق وحقیقت وتوحید، انواع عذاب ها را به جان خریده اند.
قران کریم در رابطه با قضیه اصحاب اخدود که خندق بزرگی حفر کردند ودر ان اتشی بس عظیم فراهم اوردند تا مؤمنان وموحدان را در ان زنده زنده بسوزانند سخن به میان اورده است.(۱۳)
در صفحه ای از تاریخ می خوانیم فرعون مصر به مجرد دیدن رؤیایی در خواب چه جنایاتی در طول عمر خود انجام داد تا وجودش از گزند بلیات محفوظ بماند.
باز در صفحه ای دیگر از تاریخ جنایات شخصی دیگر به نام (حجاج بن یوسف سقفی) را مشاهده می نماییم که در مدّت بیست سال حکومت بر عراق، چه جنایات هولناکی را انجام داد.(۱۴)
در جنگ جهانی اوّل چه انسان های بی گناهی به قتل رسیدند که بنابر امار رسمی تنها تعداد کشته شدگان این جنگ به بیست ودو میلیون نفر رسید. پس از مدت کوتاهی اتش جنگ جهانی دوم شعله ور شد وبا کمال تاسّف اتش ان دامان هفتاد میلیون انسان را گرفت وبه کام مرگ فرو برد.
در جریان اشغال الجزایر بیش از دو میلیون مسلمان توسط فرانسوی ها به شهادت رسیدند. در جنگ ویتنام نیز صدها هزار نفر از مردم بی گناه توسط امریکایی ها قتل عام شدند.
ودر نیم قرن گذشته مشاهده می کنیم که ملت فلسطین در زیر چکمه های اسرائیل غاصب صدها هزار کشته وزخمی واواره از خود به جای گذاشته است.
حال با تامّلی نسبت به اینده بشر وخصومت هایی که میان ملّت های مختلف پدید آمده وخصوصا با در نظر گرفتن تسلیحات کشتار جمعی که کشورها برای نابودی یکدیگر فراهم اورده اند که می تواند ده ها بار کره زمین را به نابودی بکشاند، وبالاخص با طرح برخورد تمدن ها که از سوی برخی از روشنفکران امریکایی همچون (ساموئل هانتینگتون) داده شده وامروز، سیاست مداران امریکایی ان را دنبال می کنند، در می یابیم که چه خطر عظیمی جامعه بشری را تهدید می کند. حال آیا بشر، امیدی به اینده زندگی خود دارد؟ راه حل چیست؟
آیا بشر خود می تواند با طرح برنامه ای که ضمانت اجرایی نیز داشته باشد صلاح وسعادت را بر کلّ عالم حکم فرما سازد؟ قطعا این چنین نیست ولذا تاکنون نتوانسته است چنین کاری بکند وبعدها نیز به تنهایی نمی تواند چنین کاری را انجام دهد. لذا ضرورت اقتضا می کند که مصلحی غیبی از جانب خداوند متعال برای هدایت ونجات بشر ظهور کرده ومردم را از این بلاها نجات بخشد واو کسی غیر از مهدی موعود (علیه السلام) نیست.
آیا بشر احتیاج به امداد غیبی دارد؟
برخی معتقدند که بشر با پیشرفت علمی وتکنیک وتمدنی که در ظاهر پیدا کرده احتیاج به امدادهای غیبی ندارد.
ولی جواب این است که: منشا انحرافات بشر تنها نادانی نیست تا با پیشرفت علم وتکنیک، انحرافات برطرف شود، بلکه عوامل دیگری نیز منشا انحرافات بشر است که نه تنها در بشر امروزی باقی مانده بلکه بیشتر نیز شده است. این عوامل عبارتند از: غرایز وتمایلات مهار نشده، شهوت وغضب، افزون طلبی، جاه طلبی، لذت طلبی وبالاخره نفس پرستی ونفع پرستی که همه اینها در بشر امروز موجود است. علم در امروز به صورت بزرگ ترین دشمن بشر در آمده است. علم گرچه چراغ روشنایی است ولی استفاده از ان بستگی به موارد استعمال ان دارد. علم ابزاری برای هدف است نه تشخیص دهنده هدف.
ویل دورانت می گوید: (ما از نظر ماشین توانگر شده ایم واز نظر مقاصد فقیر).(۱۵) انسان عصر علم با انسان ما قبل این عصر در اینکه اسیر وبنده خشم وشهوت خویش است هیچ فرقی نکرده است. علم نتوانسته است ازادی از هوای نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است ماهیت هیتلرها را تغییر دهد، بلکه علم دست انها را درازتر کرده وشمشیر را تبدیل به بمب اتم کرده است.
راسل می گوید: (زمان حاضر زمانی است که در ان حسّ حیرت توام با ضعف وناتوانی همه را فرا گرفته است. می بینیم به طرف جنگی پیش می رویم که تقریبا هیچ کس خواهان ان نیست. جنگی که همه می دانیم قسمت اعظم نوع بشر را به دیار نیستی خواهد فرستاد...).(۱۶)
اگر انسان بر اساس علل مادّی وظاهری قضاوت کند پی می برد که این بدبینی ها بجاست، فقط یک ایمان معنوی وایمان به امدادهای غیبی لازم است که این بدبینی ها را زایل وتبدیل به خوش بینی کند ومعتقد باشد که سعادت بشریت، رفاه وکمال او، زندگی انسانی ومقرون به عدل وازادی وامن وخوشی بشر در اینده است وانتظار بشر را می کشد.
اری شخص تربیت شده در مکتب الهی می گوید: ممکن نیست که جهان به دست چند نفر دیوانه ویران شود. او می گوید: درست است که جهان بر سر پیچ خطر قرار گرفته است، ولی خداوند همان طور که در گذشته - البته در شعاع کمتری - این معجزه را نشان داده وبر سر پیچ خطر، بشر را یاری کرده واز استین غیب، مصلح ومنجی رسانده است، در این شرایط نیز چنان خواهد کرد که عقل ها در حیرت فرو رود....
شهید مطهری (رحمه الله) می فرماید: (... این اندیشه، بیش از هر چیز، مشتمل بر عنصر خوش بینی نسبت به جریان کلّی نظام طبیعت وسیر تکاملی تاریخ واطمینان به اینده وطرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشریت است...).(۱۷)
چرا در عصر انبیای گذشته حکومت عدل جهانی تحقق نیافته است؟
این سؤال گاهی به طریق دیگری نیز مطرح می شود که چرا حکومت عدل جهانی در پایان تاریخ واخر الزمان اجرا می گردد؟ آیا این امر اتفاقی است یا اینکه وجه ودلیلی دارد؟ می گوییم: تکامل فرد ودر نتیجه ایجاد مجتمع کامل ونیز دولت وحکومت عدل در جامعه با دو عامل اساسی تحقق پذیر است:
۱ - عامل خارجی: به این معنا که هر فرد از افراد جامعه، معنای عدل وکمالی را که هدف خلقت در اوست بداند ونیز راهی را برای رسیدن به ان بیابد، واز انجا که فهم بشر قاصر از درک این امور است لذا بشر در طول تاریخ محتاج به انبیا برای هدایت ورسیدن به اهداف خود بوده است.
۲ - عامل داخلی: که همان شعور بشر به این مسئولیت وهدف بزرگ است. لذا برای رسیدن به هدف، تحقق این عامل داخلی در وجود انسان لازم است. این شعور به مسئولیت تحقق نمی یابد مگر به اینکه:
الف. عقل، اهمیت اطاعت خداوند وخضوع وخشوع نسبت به او را درک کند.
ب. بداند که اطاعت خدا ضامن حقیقی برای سعادت خود وجامعه وایجاد عدل مطلق در جامعه خواهد بود.
ج. حقیقت عدل وقسط واثار وبرکات ان را بداند.
این عامل داخلی با انواعش از چند طریق قابل پیاده شدن است:
۱ - اینکه این ایمان واخلاص در افراد جامعه به صورت معجزه تحقق یابد.
این احتمال با قانون معجزات منافات دارد، زیرا معجزه طریق انحصاری است، در حالی که برای رسیدن به نتیجه وهدف راه های دیگر غیر از طریق معجزه وجود دارد. ونیز با اختیار انسان - که کمال او در گرو ان است - منافات دارد.
۲ - بشر بدون جبر وبا تجربه وارشاد به سطحی عالی از فهم وشعور برسد تا بتواند ان هدف عالی را با رهبری الهی پیاده کند.
با ملاحظه حالات وخصوصیات بشر پی می بریم که هنوز انسان به ان سطح عالی از فهم وشعور برای رسیدن به این هدف کامل نرسیده است، زیرا بشر از ابتدای خلقت، دو شرط اساسی از شرایط تطبیق عدل کامل را نداشته است:
الف. شناخت عدل به صورت کامل.
ب. امادگی برای فداکاری در راه تطبیق وپیاده کردن عدالت بعد از شناخت ان.
اگر بر فرض، بشر شرط اوّل را دارا باشد، هنوز امادگی کامل برای شرط دوّم را پیدا نکرده است. ولذا حتی در عصر صحابه رسول اکرم که ان را بهترین عصر می دانند ان حضرت مشکلاتی با صحابه در زمینه فداکاری انان در راه اسلام داشته است.
خداوند متعال در اعتراض به جماعتی از صحابه می فرماید: (یا ایهَا الَّذِینَ امَنُوا ما لَکُمْ اذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ الله اثّاقَلْتُمْ الَی الارْضِ ارَضِیتُمْ بِالحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الاخِرَةِ فَما مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنْیا فِی الاخِرَةِ الّا قَلِیلٌ)؛(۱۸) (ای کسانی که ایمان اورده اید! چرا هنگامی که به شما گفته می شود: به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید بر زمین سنگینی می کنید [وسستی به خرج می دهید]؟! آیا به زندگی دنیا به جای اخرت راضی شده اید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر اخرت، جز اندکی نیست).
حال به این نتیجه می رسیم که بشر تاکنون به شروط اساسی برای تشکیل حکومت جهانی دست نیافته وزمینه را برای ظهور فراهم نساخته است.
سید رضا صدر (رحمه الله) می گوید: (روزی خواهد رسید که بشر قابلیت پیدا کند که دادگستری توانا وبینا بر او حکومت کند وقابلیت پیدا کردن بشر برای چنین حکومت عبارت است از تکامل او. بشر تکامل نیافته شایستگی ولیاقت حکومت عدل را ندارد وان را نمی پذیرد، واگر با جبر وزور بر او تحمیل شود نقض غرض خواهد بود. جبر وزور ظلم است وظلم نردبان عدل نخواهد بود. عدلی که به وسیله ظلم برقرار شود عدل نیست، هر چند نام عدل بر ان گذارند. بشر تکامل نیافته حاکم عدل را نمی پسندد ودوست می دارد که او برکنار شود. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: (این مردم از من ملول شده اند ومن هم از انها ملول هستم)، سپس در حقّ انها نفرینی کرده، فرمود: (خدآیا مرا از اینها بگیر). حکومت عدل بایستی با رضایت خلق برقرار شود، وان وقتی است که بشر خواستار ان باشد. بشر وقتی خواستار حکومت عدل می شود که خوی حیوانی تحت فرمان خوی انسانی او قرار گیرد).(۱۹)
در روایات نیز به جهتی دیگر اشاره شده است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (دولتنا اخر الدول ولن یبقی اهل البیت لهم دولة الّا ملکوا قبلنا لئلّا یقولوا اذا راوا سیرتنا اذا ملکنا سرنا مثل سیرة هؤلاء وهو قول الله عزّ وجلّ: وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ)؛(۲۰) (دولت وحکومت ما اخرین دولت ها وحکومت هاست. حکومت برای هیچ اهل بیتی باقی نمی ماند مگر اینکه قبل از ما به حکومت رسیده وان را به نهایت رسانده است، به جهت انکه هر گاه سیره ما را در حکومت مشاهده کردند نگویند: اگر ما نیز مالک وعهده دار حکومت بودیم این چنین حکومت می کردیم. اشاره به این معناست قول خداوند متعال که می فرماید: (وعاقبت برای پرهیزگاران است)).
چه ضرورتی در تحقق حکومت عدل جهانی در این دنیا است؟
برخی بعد از اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت عدل جهانی می گویند: چه ضرورتی برای تشکیل این عدالت در سطح گسترده در این دنیاست، اگر در عالم اخرت این عدالت در سطح گسترده پیاده شود - که حتما هم چنین خواهد بود - غرض وهدف خلقت تامین خواهد شد؟
در پاسخ این اشکال می گوییم:
۱ - از انجا که هدف از خلقت، عبادت ورسیدن به یقین ولقای خداوند معرفی شده است، لذا باید این حکومت در روی زمین وقبل از انقضای دنیا پیاده شود تا هدف غایی خلقت در برهه ای از زمان پیاده شود.
۲ - بشر مخلوق در این دنیا گرایش فطری به این نوع حکومت دارد، لذا باید برای او در این عالم با مقدماتش فراهم گردد.
۳ - از انجا که قسر دائم واکثری محال است، لذا انسان در این عالم طبیعت باید روزی را به خود ببیند که ظلم وتعدی از بین رفته وعدالت وانسانیت جای ان را در سطح گسترده گرفته است.
۴ - تکامل انسان در این دنیا برای او ارزشمند است نه در عالمی دیگر، واز انجا که انسان طبیعتا وفطرتا کمال خواه وکمال جو است باید زمینه لازم برای سیر کمالی او در سطح گسترده در این عالم فراهم گردد، که در عصر ظهور مهدی (علیه السلام) این خواسته عملی خواهد شد.
با توجه به علم وعقل وتجربه چه نیازی به امام است؟
ممکن است افرادی خیال کنند که در عصر علم ودانش، بشر چه نیازی به امام دارد؟ بشریت روز به روز مستقل تر وکامل تر می شود وطبعا نیازمندی اش به کمک های غیبی کمتر می گردد، عقل وعلم تدریجا این خلاها را پر می کنند....
پاسخ: قطعا خطراتی که در عصر علم وتکنیک برای بشریت است به مراتب از خطرهای عصرهای پیشین بیشتر است. اشتباه است که خیال کنیم منشا انحرافات بشر همیشه نادانی بوده است. انحرافات بشر بیشتر از ناحیه غرایز وتمایلات مهار نشده است، از ناحیه شهوت وغضب است. از ناحیه افزون طلبی، جاه طلبی، برتری طلبی، لذت طلبی وبالاخره نفس پرستی ونفع پرستی است. آیا در پرتو علم همه اینها اصلاح شده وروح عدالت وتقوا ورضا به حقّ خود وحد خود وعفاف وراستی ودرستی جایگزین ان شده است؟ یا کار کاملا برعکس است.
علم امروزه به صورت بزرگ ترین دشمن بشر درآمده است. چرا چنین شده است؟ جوابش این است که علم چراغ است، روشنایی است. استفاده از ان بستگی دارد که بشر این چراغ را در چه مواردی وبرای چه هدفی به کار برد. بشر از علم همچون ابزاری برای هدف های خویش استفاده می کند، امّا هدف بشر چیست وچه باید باشد، علم قادر به بیان ان نیست! این کار دین است. علم، همه چیز را تحت تسلّط خود قرار می دهد مگر انسان وغرایز او را.
ویل دورانت درباره انسان عصر ماشین می گوید: (ما از نظر ماشین توانگر شده ایم واز نظر مقاصد فقیر).(۲۱) انسان عصر علم ودانش با انسان ما قبل این عصر در اینکه اسیر وبنده خشم وشهوت خویش است هیچ فرقی نکرده است. علم نتوانسته است ازادی از هوای نفس را به او بدهد. علم نتوانسته است....

جهانی شدن

جهانی شدن به چه معنایی است؟
به نظر می رسد با همه تعاریفی که از جهانی شدن ارائه شده، تاکنون تعریف روشن وجامعی از ان ارائه نشده است. زیرا اوّلا: این پدیده هنوز به حدّ تکامل نهایی خود نرسیده است. ثانیا: هر کسی در مقام تعریف، بُعدی از ابعاد ان را بازگو کرده است.
در عین حال به برخی از تعاریف اشاره می کنیم:
۱ - برخی جهانی شدن را فرایندی اجتماعی می دانند که در ان قید وبندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی وفرهنگی سایه افکنده است از بین می رود.(۲۲)
۲ - برخی دیگر جهانی شدن را به معنای تشدید روابط اجتماعی در سرتاسر جهان می دانند که مکان های دور از هم را چنان به هم مرتبط می سازد که اتفاقات هر محل، زاده حوادثی است که کیلومترها دورتر به وقوع می پیوندد.(۲۳)
۳ - هاروی، جهانی شدن را در بردارنده دو مفهوم فشردگی زمان ومکان وکاهش فاصله ها تلقّی می کند.(۲۴)
ریشه های تاریخی جهانی شدن از چه زمانی است؟
ریشه های تاریخی جهانی شدن را می توان به عمق تاریخ بشر مربوط دانست. طبق نظر جامعه شناسان وباستان شناسان، زندگی بشر از زندگی های محدود خانوادگی وانفرادی در جنگل ها وغارها وپناهگاه ها شروع شده وبه تدریج به جمعیت های عشیره ای وقبیله ای واجتماعات محدود در کنار چشمه ها ورودخانه ها تبدیل شده، بعدا تبدیل به روستاها وواحدهای کوچک شده اند وسپس شهرها تشکیل شده واز شهرها به تدریج کشورها ودولت ها پدید آمده اند. بنابراین، در مجموع، زندگی بشر به سوی جهانی شدن در حرکت است. یعنی هر چه که به پیش می رویم تفرقه ها کم وتجمع ها زیاد می شود. البته این حرکت در قرون اخیر سرعت بیشتر به خود گرفته است، وبا بهره گیری از وسایل جدید ارتباط جمعی حرکت به سوی جهانی شدن شتاب بیشتری خواهد گرفت.
غربی ها از جهانی شدن چه اهدافی را دنبال می کنند؟
به نظر می رسد با سه وجه مهم واساسی وگاهی متمایز از هم روبه رو هستیم که به اشتباه یا تسامح به هر سه عنوان (جهانی شدن) اطلاق می گردد:
۱ - فرایند طبیعی وتدریجی جهانی شدن.
۲ - جهانی سازی غربی.
۳ - جهانی سازی امریکایی.
(جهانی شدن) گر چه یک روند وحرکت تدریجی، طبیعی وتکاملی را طی کرده ودر عصر جدید به مراحل بالایی از بالندگی وشکوفایی علمی، اقتصادی وتکنولوژی دست یافته است، ولی همین روند طبیعی در حرکت رو به رشد وتکاملی خود شاهد دست اندازی ودخل وتصرّف قدرت های اقتصادی وسیاسی بزرگ بوده ودر بعضی موارد در خدمت منافع وامال انها قرار گرفته است، که از ان به (جهانی کردن) تعبیر می شود. به عبارت روشن تر قدرت های پیشرفته غربی وصاحبان شرکت های بزرگ اقتصادی وتجاری و... این روند را در خدمت منافع خود گرفته وبه نوعی خود را بر این فرایند طبیعی تحمیل کرده وحتی در مسیر حرکت ان انحراف ایجاد کرده اند.
پروژه (جهانی سازی) امریکایی دقیقا همان امریکایی سازی وتحت سلطه قرار دادن کلّ جهان از سوی امریکا است وامری کاملا متمایز با روند (جهانی شدن) است. پس در حقیقت بین (جهانی شدن طبیعی) و(جهانی کردن غربی) با (جهانی سازی امریکایی) فرق فاحشی است. (جهانی کردن اقتصاد) به دنبال تحوّل عمیق سرمایه داری وحاکمیت نظام سلطه ومبادله نامتوازن صورت می پذیرد. این پروژه، اوج پیروزی سرمایه داری جهانی وحاکم شدن رقابت بی قید وشرط در سراسر جهان است.
(جهانی سازی امریکایی) در زمینه نظامی، سیاسی وحتّی اقتصادی پروژه ای است که ناشی از سیاست ها واستراتژی های کلان ایالات متحده امریکا است. به عبارت دیگر جهانی سازی همان امریکایی سازی است.
جهانی شدن چه جنبه های منفی دارد؟
(جهانی شدن) به رغم انکه یک روند وحرکت تدریجی، طبیعی وتکاملی را طی کرده ودر عصر جدید به مراحل بالایی از بالندگی وشکوفایی علمی، اقتصادی وتکنولوژی دست یافته است، ولی در عین حال اثار منفی نیز در پی داشته است، که می توان به برخی از انها اشاره کرد:
۱ - نبود رهبری واحد وتاثیرگذار در عرصه بین الملل وفزونی رقابت ها وستیزه جویی ها.
۲ - ترویج فساد، بی بند وباری، فحشا وفرهنگ منحط غربی واز بین رفتن اموزه های اخلاقی ومعنوی در پرتو این فرایند.
۳ - به وجود امدن نابرابری های اقتصادی در برخی از کشورها.
۴ - افزوده شدن بر معضل بیکاری به جهت رشد سریع فنّ اوری ومکانیکی شدن بسیاری از امور زندگی.
۵ - جهانی شدن جرایم وخلاف ها از قبیل قاچاق مواد مخدّر، قاچاق زنان وکودکان و... ونیز شیوع بیماری هایی از قبیل ایدز و....
۶ - تسلّط فرهنگ غربی بر دیگر فرهنگ ها به شکل تلاش برای مسخ کردن هویت فرهنگی ملّت های دیگر ومطرح کردن فرهنگ غربی به عنوان جایگزین.
آیا در منابع دینی به جهانی شدن اشاره شده است؟
در قران کریم وروایات اسلامی به موضوع (جهانی شدن وجهانی سازی) اشاره شده است، هر چند معنا ومفهومی را که اسلام از این دو واژه ارائه می دهد با معنا ومفهوم غربی وغیر اسلامی ان متفاوت است. ولی در عین حال اگر (جهانی شدن) به صورت طبیعی خود پیش برود می تواند زمینه ساز حکومت جهانی باشد که اسلام ان را معرفی کرده است.
اینک به برخی از ایات وروایات در این باره اشاره می کنیم:
۱ – (وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ انَّ الْارْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)؛(۲۵) (وما بعد از تورات، در زبور داوود هم نوشتیم که حتما بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث ومتصّرف خواهند شد).
۲ – (وَعَدَ الله الَّذِینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الارْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلِیمَکِنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلِیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْنا...)؛(۲۶) (خداوند به کسانی از شما که ایمان اورده وکارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعا انان را حکمران روی زمین خواهد کرد همان گونه که به پیشینیان انها خلافت روی زمین را بخشید ودین وایینی را که برای انان پسندیده پا برجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت وارامش مبدّل می کند...).
۳ – (هَوَ الَّذِی ارْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ)؛(۲۷) (او کسی است که رسول خود را با هدایت ودین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد هرچند مشرکان کراهت داشته باشند).
در روایت آمده که حضرت علی (علیه السلام) هنگام تلاوت این ایه از یاران خود پرسید: آیا این پیروزی حاصل شده است؟ گفتند: اری. حضرت فرمود: (نه، سوگند به کسی که جانم به دست اوست، این پیروزی اشکار نمی شود مگر زمانی که هیچ ابادی روی زمین نماند مگر انکه صبح وشام بانگ لا اله الا الله از ان به گوش رسد).(۲۸)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (همانا این پیروزی به هنگام قیام مهدی از ال محمّد (علیهم السلام) خواهد بود، ان چنان که هیچ کس در جهان باقی نمی ماند مگر انکه اقرار به رسالت محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد کرد).
جهانی شدن وجهانی سازی که اسلام معرفی می کند چه امتیازاتی دارد؟
همان گونه که اشاره شد، جهانی شدن وجهانی سازی وجهانی کردن که اسلام معرفی می کند با انچه دیگران به تصویر کشیده ودرصدد پیاده کردن ان هستند فرق اساسی دارد. انچه را که اسلام تصویر می کند از امتیازات خاصی برخوردار است که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - حکومت واحد جهانی اسلامی، تحت رهبری افراد صالح ووارسته وشخصیت های برجسته دینی که معصوم از خطا وتالی تلو معصومند اداره می شود، وقانون خدا در ان جامعه حاکم است، ولی حکومت واحد جهانی پیشنهادی غرب، تحت نظر واشراف قدرتمندان وزورمداران وستمگران است.
۲ - از دید اسلام، محور تمام امور در جامعه، خدا واحکام اوست، ولی در جهانی شدن وجهانی سازی غرب، محور، قوانین موضوعه بشری است.
۳ - حکومت جهانی امام مهدی (علیه السلام) بر محور توسعه اخلاقی، اجتماعی، امنیتی استوار است، در حالی که در حکومت جهانی غرب، معنویت هیچ جایگاهی ندارد.
۴ - توسعه علمی از ویژگی های حکومت جهانی امام مهدی (علیه السلام) است،(۲۹) در حالی که در عصر جهانی شدن غربی، دانش پیشرفته در انحصار کشورهای خاصی است که این کشورها از انتقال ان به کشورهای دیگر جلوگیری می کنند.
۵ - حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) حکومتی است مبتنی بر اموزه های حیاتی ودینی، در حالی که جهانی شدن، پیامد وحاصل اگاهانه ونااگاهانه پیشرفت های سیاسی، اقتصادی، فن اوری، در ارتباط با نظام سرمایه داری وسلطه طلبی است.
۶ - حکومت واحد جهانی مهدی (علیه السلام) ولایی است ومشروعیت خود را از خدا دارد که از ناحیه مردم نیز مورد پذیرش است، در حالی که جهانی شدن، مشروعیت حکومت جهانی را از ناحیه مردم می داند، ان هم با هزاران فریب کاری که در گرفتن ارای مردم به کار می گیرد.
۷ - حکومت واحد جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) بر مبنای حاکمیت عقل است، زیرا عقل انسان ها در عصر ظهور به کمال می رسد، در حالی که حکومت، بر اساس جهانی شدن، بر مبنای هواهای نفسانی وتمایلات حیوانی شکل می گیرد.
از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که فرمود: (اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم وکملت بها احلامهم)؛(۳۰) (هنگامی که قائم ما قیام کند دستش را بر سر مردم می گذارد وعقول انها را کامل وافکارشان را پرورش داده وتکمیل می کند).
۸ - در حکومت واحد جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) به خاطر توسعه ای که در دانش وعقل بشر پیدا می شود، تمامی ظرفیت های اقتصادی طبیعت کشف می شود وسرمایه به حد وفور در اختیار مردم قرار می گیرد وسیستم توزیع نیز درست عمل می کند...(۳۱) در حالی که در نظام های اقتصادی حاکم بر جهان، شکاف های اقتصادی وحشتناکی وجود دارد.
۹ - طبق کلام امیر المؤمنین (علیه السلام) در حکومت واحد جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) مؤمنان به دور او اجتماع می کنند واز افراد فاسق وفاجر وکافر در ان حکومت اثری نیست،(۳۲) در حالی که در جهانی سازی غربی، مؤمنان واقعی جایگاهی ندارند واطراف حاکمان وقدرتمندان را افراد هواپرست ولاابالی گرفته اند.
۱۰ - در حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) ستمگران وطاغوتیان وکارگزاران بد کیفر می شوند،(۳۳) زیرا حکومت حضرت بر اساس عدل وقسط اداره می شود، ولی در عصر (جهانی سازی وجهانی شدن) درست قضیه به عکس است، به جنایتکاران لقب (مصلح) می دهند، وعدالت خواهان را (تروریست) می نامند.
۱۱ - پدیده جهانی، هر چند به سرعت در حال گسترش وپیشروی در عرصه های مختلف جهانی است، ولی در عین حال امری مبهم، نارسا وپیچیده است. ژان ماری گینو در این باره می گوید: (وضعیت اجتماعات انسانی در تجربه جهانی شدن، با وضعیت شخص نابینایی قابل مقایسه است که ناگهان بینایی اش را به دست می اورد... رویارویی بی واسطه فرد با جهانی شدن دنیا سکر اور است...).(۳۴) در حالی که تصویر حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) به روشنی در روایات واحادیث بیان شده وویژگی ها وساختار کارامد وجامع نگری این حکومت، با دقّت هر چه تمام تر، ترسیم وتبیین گشته است وهیچ گونه ابهام وکاستی در ان وجود ندارد.
۱۲ - جهانی سازی غربی در حقیقت باعث تسلّط غرب وامریکا در عرصه های سیاسی واقتصادی است وبه دنبال خود ناامنی ورفتارهای خصمانه به همراه دارد. چیزی که هیچ ملّتی حاضر به پذیرش ان نیست، در حالی که اساس وبرنامه اصلی حضرت مهدی (علیه السلام) گسترش وبرقراری صلح وامنیت واسایش وریشه کنی ظلم وستم، جنگ وخونریزی از جهان است. همان گونه که قران می فرماید، ترس مردم به امنیت واسایش مبدّل خواهد شد: (وَلَیبَدِلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْنا).(۳۵)
۱۳ - جهانی شدن از نظر فرهنگی واجتماعی، ادعای نزدیکی فرهنگ ها وجوامع را دارد، امّا روشن است که - بر خلاف نظر مدعیان غربی - در جهان اینده یکپارچگی به وجود نخواهد امد، وپس از تقابلی بنیادین، تمدن ها وفرهنگ هایی نوین سر برکشیده وچهره جهان را متحول خواهند ساخت. ودر نتیجه برخورد وتضادّ تمدن ها وفرهنگ ها جهان را ابستن التهاب، تنش وناامنی می کند، در حالی که در عصر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نشانی از اختلاف وکشمکش فرهنگی وسیاسی وحتّی سلطه جویی تمدّن ها وفرهنگ ها نخواهد بود، ومردم با گزینش وانتخاب خود، ایین وفرهنگ واحدی را پذیرا خواهند شد ودر سایه ان با ارامش واسودگی خاطر زندگی خواهند کرد.

نجات بخشی تطبیقی

آیا تاریخ بی هدف است؟
اسوالد اشپنگلر متفکّر المانی وصاحب اثر معروف (انحطاط تمدن غرب) تاریخ را همچون موجود زنده ای فرض می کند، واز تاریخ تفسیری ادواری دارد. از نظر وی هر دوره تاریخی حدود هزار سال است که با مرگ محتوم او دوره بعدی جایگزین ان می شود....
مطابق نظر او سیر تاریخ روند تکاملی ندارد، بلکه تاریخ مجموعه ای از تمدن هاست که هر کدام پس از طلوع وطی مراحلی غروب خواهند کرد وان گاه تمدّنی دیگر طلوع وپس از طی زمان به غروب خواهد گرایید، واین دور باطل همواره ادامه دارد. در واقع از دیدگاه او تاریخ جهان تصویری از تکوین وپیشرفت پایان ناپذیر حیات ومرگ تمدن هاست.(۳۶)
از اشپنگلر سؤال می کنیم: دوره جدید از تاریخ آیا مثل دوره قبل است در فرهنگ وتمدن، ویا از ماقبل منحطتر است ویا کامل تر.
اگر مثل دوره قبل است، دوره جدید ادامه همان دوره قبل است، ودر حقیقت دوره جدیدی وجود ندارد. واگر منحطتر است که این خلاف واقع است. واگر کامل تر است سؤال می کنیم که این کمال از درون او برخاسته است ویا از بیرون وعوامل خارجی در ان دخیل بوده است. اگر از درون ان برخاسته که همان نظر صحیح در باب تکامل تاریخ است. واگر از برون وخارج به تکامل رسیده است این همان نظریه مادّیت تاریخ است.
از طرفی دیگر این نظریه بر خلاف واقعیت خارجی است؛ زیرا نوع بشر در تکامل معنوی ومادی است ودر هر عصری از تجربیات عصر دیگر بهره گرفته وبر ان می افزاید وبه جلو می رود.
مادیون چه نظری راجع به پایان تاریخ دارند؟
از مادّیون چهار طرح ونظریه درباره اینده ای درخشان از تاریخ بشریت رسیده است که هر کدام با هدف رسیدن به سعادت بشر ترسیم شده است:
۱ - تصویر اینده ای درخشان برای جامعه بشری از زاویه علم تکنیک جدید.
۲ - تصویر اینده ای درخشان از زاویه جعل قانون.
۳ - تصویر اینده ای درخشان با تک قطبی کردن عالم.
۴ - تصویر اینده ای درخشان از زاویه (مادیت تاریخی).
آیا بشر می تواند از راه تکنیک جدید به سعادت برسد؟
برخی معتقدند که تمدن مادی بشر تنها راه رسیدن جامعه به سعادت ورفاه است ولذا در اینده ای نه چندان دور با تجربیاتی که در این زمینه کسب کرده به مدینه فاضله وسعادت خود خواهد رسید.
پاسخ: در پیشرفت صنعتی وتکنیک بشر شکّی نیست، ولی این بدان معنا نیست که علم به تنهایی می تواند ضامن سعادت بشر وایجاد عدل وداد گردد. علم وتکنیک تنها جنبه مادّیت ومدنیت انسان را تامین می کند. لذا اگر در اختیار یک نظام عادل وقانون سالم قرار گیرد سعادت افرین است.
منشا انحرافات بشر نادانی در زمینه مادی نیست تا با تمدّن وتکنیک برطرف شود بلکه عوامل دیگر دارد از قبیل:
۱ - غرایز وتمایلات مهار نشده.
۲ - شهوت وغضب.
۳ - افزون طلبی.
۴ - جاه طلبی.
۵ - برتری طلبی.
۶ - لذت طلبی.
۷ - وبالاخره نفس پرستی ونفع پرستی که همه بشر امروز به ان مبتلایند: (حبّ الدنیا راس کلّ خطیئة). لذا علم، امروزه به صورت بزرگ ترین دشمن بشر درآمده است. علم چراغ روشنی است که استفاده از ان بستگی به موارد استعمال دارد. علم مانند چراغی است که روغن ان عقل است. علم ابزاری است برای هدف، نه تشخیص دهنده هدف.
ویل دورانت در مقدمه کتاب لذّات فلسفه درباره انسان عصر ماشین می گوید: (ما از نظر ماشین توانگر شده ایم واز نظر مقاصد فقیر).
لذا علم اگر در اختیار حکومت ظالم قرار گیرد اثار وخیمی دارد از ان جمله:
۱ - در راستای نابودی بشر گام بر می دارد.
۲ - تنها درصدد ایجاد رفاه طبقه مرفّه است.
۳ - علم بدون عدالت ضامن زوال ظلم وتعدی از بشر نیست.
آیا سیطره نهایی جهان با لیبرالیسم است؟
برخی از متفکرین غربی، اینده سیطره بر جهان را در اختیار لیبرالیسم یعنی ازادی همه جانبه بشر می دانند وتنها راه نجات را در این فرضیه خلاصه می کنند. لیبرالیسم گرچه انواع مختلفی دارد از قبیل فرهنگی، سیاسی واقتصادی ولی عمده نظر انها در ازادی به معنای اول دور می زند.
نظر فوکویاما درباره پایان تاریخ چیست؟
نظر فوکویاما، نویسنده معاصر ژاپنی الاصل امریکایی درباره پایان تاریخ، برگرفته از نظریه جریان حقیقی تاریخ هگل است. او می گوید:
الف. تاریخ دارای تکامل است.
ب. این تکامل هم معنوی وهم مادی است.
ج. با طی هر دو کمال، تاریخ به پایان می رسد.
د. کمال معنوی در سال ۱۸۰۶ در زمان شکست ناپلئون اتفاق افتاد.
ه. کمال مادی تاریخ به تاخیر افتاده ودوره کنونی که دوره لیبرالیسم است همان دوره پایان تاریخ هگل است که مایه سعادت بشر می باشد.(۳۷)
پاسخ:
۱ - این نظریه، بنیادگرایی حرکت های اسلامی را نادیده گرفته، که در این برهه از زمان ظهور کرده است.
۲ - این فکر نژادپرستی بر اساس این باور است که امریکا در سیاست خارجی وداخلی رمز وراز خوشبختی را کسب کرده است ومی خواهد ان را به سراسر جهان تعمیم دهد که این خیالی بیش نیست.
۳ - این استدلال بر اساس این است که بهترین ها کسانی اند که غالبند واین حرفی باطل است؛ زیرا چه بسا در تاریخ ظالمینی که غالب شدند.
تحلیل مارشال مک لوهان از سیطره لیبرالیسم چیست؟
او در پیش بینی اینده جهان وسیطره نهایی لیبرالیسم می گوید:
الف. انقلاب در عملیات واطلاعات سبب شده که افراد کره زمین به راحتی به یکدیگر دسترسی داشته باشند.
ب. این امر طبیعتا اقتضای تشکیل یک حکومت جهانی واحد را دارد.
ج. فرهنگ وساختار اجتماعی این دهکده جهانی حکومت خود را معین می کند.
د. تفکر لیبرالیسم بیش از هر فکر دیگری فرصت بسط وعرضه پیدا کرده است.
ه. با بسط تفکر غالب، فرهنگ ها وتفکرات مختلف به نحو طبیعی داخل فرهنگ غالب حلّ خواهند شد.
نتیجه: فرهنگ غالب در پایان تاریخ همان فرهنگ دموکراسی لیبرال است.(۳۸)
پاسخ: شکی در انقلاب عظیم اطلاعاتی نیست، ولی نکته اساسی در ان است که نظم وسعادت اجتماع بر اساس دسترسی افراد به یکدیگر حاصل نمی شود، بلکه دلایل وریشه های متعدد ومهم دیگری دارد.
لیبرالیسم نیز به خاطر نداشتن بعضی از نیازهای واقعی حکومت جهانی واحد، نمی تواند داعی پرچمدار این نوع حکومت باشد. این را تقریبا همه متفکران دنیا قبول دارند که اگر یک مکتبی بخواهد جامعیت داشته باشد پیش از هر چیز احتیاج به یک جهان بینی دارد که واقعیت جهان وانسان را ترسیم کند. واگر بخواهد دوام داشته باشد ومنطبق با حقایق خارجی حرکت کند باید در مرتبه اول، جهان وانسان را ان جوری که هست بشناسد وارزیابی درستی از ان داشته باشد.
مشکل مکتب لیبرالیسم همانند مارکسیسم این است که این دو مکتب با اصل فطرت انسان سازگار نبوده، بخش اصلی واساسی انسان را نادیده گرفته اند ومی خواهند از وسط شروع کنند.
امروز بحث کردن از اینکه غرب دچار اشکال واقعی است کار اسانی نیست، برای اینکه مظاهر قدرت وپیشرفت غربی ها چشم وگوش مردم را پر کرده است.
شاید در غرب موفق ترین ملت ها الان امریکا باشد که از لحاظ مادی از کشورهای دیگر پیشرفته تر است، آیا جامعه امریکا واقعا ایده ال است؟ جامعه امریکا وعموما جامعه غربی دارای اشکالات متعددی است که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - پوچ گرایی
نخستین مساله ای که کشورهای لیبرالیستی وحتی امریکا به ان معترفند احساس روحیه پوچی در جامعه امریکا است، یعنی اینها فکر می کنند: ما به کجا می رویم وبه دنبال چه هستیم؟ از این خورد وخواب چه حاصل خواهد شد؟ واین به جهت بی توجهی به زیرساخت های جامعه وعدم ارزیابی صحیح از انسان وبی توجهی به معنویات است.
۲ - بحران خانواده
خانواده که نخستین سلول اجتماعی می باشد، در غرب ضعیف ترین سلول پیکر جامعه بشری است. خانواده برای انها بی مفهوم است، انها روی فرد بیشتر حساب می کنند تا خانواده، ولذا انهدام این سلول در جامعه غربی باعث ازدیاد فرزندهای نامشروع شده وارقام ان غیر قابل تصور است.
۳ - اعتیاد
به دلیل همان پوچی وبی هویتی در جامعه غربی، نسل جوان گرفتار اعتیاد بسیار شدیدی شده است. اگر اعتیاد به مشروبات الکلی را ضمیمه کنیم که از بدترین اعتیاد است، این رقم سرسام اور می شود. اعتیادها درحال بی خانمان کردن غرب است.
۴ - خشونت
روحیه خشونت وبی بند وباری نه تنها در جوانان بلکه در بچه ها هم بیداد می کند. هرروز خبرهای وحشتناکی از اعمال خشونت امیز در ان جوامع خصوصا امریکا مشاهده می کنیم، اگر ان حوادث به دنیا نشان داده شود به عمق مشکل انها پی خواهیم برد.
۵ - ناامنی
ناامنی خصوصا در امریکا به گونه ای است که در اکثر شهرهای بزرگ از اول شب، انسان هایی که کمی برای خود شخصیت قائلند در خیابان ها حاضر نمی شوند.
۶ - تبعیض
از لحاظ اجتماعی، در غرب خصوصا امریکا، مظاهر تبعیض نژادی بسیار فراوان است. اگر کسی کنار سیاه پوستان، سرخ پوستان، ومسلمانانی که از کشورهای مختلف به اروپا رفته اند بنشیند ودرد دل انها را بشنود، متوجه می شود که چه بلایی این کشورها را فراگرفته وچقدر الوده اند.
۷ - فقر
از لحاظ سطح برخورداری از نعمت ها وسطح استاندارد، در خصوص جامعه امریکا چنان که خودشان می گویند سیزده یا چهارده درصد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند. این رقم در یک جامعه ۲۵۰ میلیونی حدود ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر را در بر می گیرد که زیر خطّ فقر هستند، حال چطور این جامعه می تواند ایده ال باشد.
۸ - بی بند وباری جنسی
به دنبال تزلزل در خانواده وحالت پوچی وناامیدی که در اکثریت مردم، خصوصا جامعه امریکا دیده می شود، بی بند وباری جنسی که محصول ان، بچه های نامشروع است، زیاد به چشم می خورد که افتی فوق العاده کشنده برای غربی ها ودر راس انها امریکا است.
۹ - ابتذال رسانه ای
مشکل بسیار جدّی امریکا وغرب، رسانه های انهاست که متاسفانه کشورهای دیگر نیز از ان تقلید می کنند. الان رسانه های غربی بی بند وبار هستند. وضعیت به گونه ای است که همه احساس ناامنی می کنند ومی ترسند که مسائل خصوصی وشخصی شان به صورت شایعه، دروغ وجنگ های روانی افشا گردد وحریم شخصی انها شکسته شود.
۱۰ - سیستم اموزشی نا کارامد
سیستم اموزش انها که می خواهند ان را به همه جهان صادر کنند سیستمی نا کارامد است. بسیاری از کارهای مهم اینها را مهاجرانی با مزد کم انجام می دهند، واز انها مانند ماشین کار می کشند.
۱۱ - اقتصاد بیمار
از لحاظ اقتصادی فکر می شود که غرب بهشت دنیاست. امریکا مقروض ترین کشور دنیا است. بدهی های داخلی وخارجی فراوانی دارد که ارقام ان سرسام اور است، اما سیستم انها به گونه ای عمل می کند که این بدهکاری ها را می پوشاند.
۱۲ - وابستگی به بازارهای دنیا
صنعت در امریکا به گونه ای است که اگر بازار دنیا برایش ناامن شود، صنایع او از حرکت باز می ایستد.
حال با چنین وضعیتی در غرب به خصوص در امریکا که مظهر لیبرالیسم است چگونه می توان ان را الگو برای جهان دانست؟
نظر تافلر درباره پایان تاریخ چیست؟
الوین تافلر روزنامه نگار امریکایی صاحب کتاب (موج سوّم) در رابطه با پیش بینی پایان تاریخ وسیطره نهایی لیبرالیسم می گوید:
الف. امروز روزگار (ترین ها) است، پر بیننده ترین فیلم یعنی بهترین فیلم و....
ب. در قرن نوزدهم ونیمه اول قرن بیستم معیار برتری، قدرت سیاسی در صحنه جهانی بوده وبه تدریج جای خود را به توان اقتصادی داده که وضعیت امروز است ودر اینده نیز توان خود را به دانش می دهد، ولذا در اینده کشورهایی در صحنه جهانی صاحب قدرت خواهند بود که از توان بالایی در امر دانش واطلاعات دارند.
ج. غرب در اینده محور عمده قدرت تکنیک ودانش بشری است.
د. دموکراسی لیبرال با همه اشکالاتی که داشته بهترین راه ورسم زندگی اجتماعی است.
نتیجه: اینده جهان از ان لیبرالیسم غربی است.
پاسخ:
۱ - این نظریه پایان تاریخ نیست، بلکه تاریخ بعد است.
۲ - در مقدمه اول، ملاک برتر بودن هر چیز را خواست انسان می داند در حالی که ملاک، حکم عقل ونقل است، نه حتّی مصالح زودگذر. خداوند متعال می فرماید: (عَسی انْ تَکْرَهُوا شَیئا وَهُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَعَسی انْ تُحِبُّوا شَیئا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ)؛(۳۹) (چه بسا چیزی را کراهت دارید در حالی که خیر شما در ان است وچه بسا چیزی را دوست دارید که برای شما شرّ است).
۳ - او در مقدمه دوم خود توان نظامی را معیار قدرت سیاسی در صحنه جهانی می داند در حالی که سلطه سیاسی واستعمار مردم از طریق زورگویی جز اغتشاش وگسترش استبداد وظلم چیزی به ارمغان نمی اورد.
۴ - آیا رسیدن به محور عمده قدرت به هر قیمتی، با معیارهای عقلی وفطری وانسانی سازگاری دارد؟
۵ - وظیفه نظریه پرداز سیاسی گمانه زنی برای اینده تاریخ نیست، بلکه باید با در نظر گرفتن مصالح کلّ جامعه برای بشر برنامه ریزی کرده واینده بهتری را نوید دهد.
۶ - آیا نظام سرمایه داری برای جوامع خود خوشبختی به ارمغان اورده، یا نظام طبقاتی فاحش ایجاد کرده است؟
ولذا تافلر می گوید: (فهرست مشکلاتی که جامعه ما (غرب) با ان مواجه است تمامی ندارد).(۴۰)
دیدگاه هانتینگتون راجع به پایان تاریخ چیست؟
ساموئل هانتینگتون نظریه پرداز غربی در رابطه با پایان تاریخ می گوید:
الف. تقابل ودرگیری عمده بین ملّت ها وگروه ها در اینده، فرهنگ ها وتمدن های مختلف است نه ایدئولوژی واقتصاد.
ب. تمدّن های زنده جهان هشت تمدن است: تمدن غرب، کنفوسیوسی، ژاپنی، اسلامی، هندو، اسلاو، ارتدکس وتمدن امریکای لاتین.
ج. برخورد تمدن ها اساسی است وتغییر ناپذیر.
د. خوداگاهی تمدّنی در حال افزایش است.
ه. رفتار غرب موجب رشد خوداگاهی تمدّنی دیگران گردیده است.
و. خصومت ۱۴۰۰ ساله اسلام وغرب در حال افزایش بوده وروابط میان تمدن اسلام وغرب ابستن حوادث خونین است.
ز. سرانجام تمدن اسلام وکنفوسیوسی در کنار هم رو در روی تمدن غرب قرار خواهد گرفت.
نتیجه: درگیری تمدن ها اخرین مرحله تکامل درگیری جهان بوده، تمدن غالب تمدن غرب است.(۴۱)
پاسخ:
۱ - ایشان تفسیری از تمدن ننموده است.
۲ - دلیلی برای برخورد تمدن ها بیان نکرده است.
۳ - ایشان بین فرهنگ وتمدن خلط کرده است، در حالی که این دو با یکدیگر متفاوتند. تمدّن جنبه علمی وعینی دارد وفرهنگ بیشتر جنبه ذهنی ومعنوی. هنر، فلسفه وحکمت، ادبیات واعتقادات مذهبی وغیر مذهبی در قلمرو فرهنگ هستند، ولی تمدن، بیشتر ناظر به سطح حوایج مادی انسان است در اجتماع. ونیز تمدن بیشتر جنبه اجتماعی دارد وفرهنگ جنبه فردی. تمدن، تامین کننده پیشرفت انسان در هیئت اجتماع است، ولی فرهنگ، گذشته از این جنبه می تواند ناظر به تکامل فردی باشد. تمدن وفرهنگ با هم مرتبطند نه ملازم.
۴ - ایشان بی انکه تعریف روشنی از غرب ارائه دهد ان را موجودیتی یک پارچه با محورّیت امریکا تصور می کند در حالی که خلاف واقع است. برژینسکی، فساد درونی نظام غربی را عامل تهدید کننده قدرت جهانی امریکا می داند نه برخورد تمدن ها را.
۵ - ایشان تضاد بین دو فرهنگ را تضادی ماهوی وبرطرف نشدنی وناشی از جبر تاریخی می داند ولذا ضرورت استراتژیک اماده شدن غرب را برای مصاف با کشورهایی که درصدد احیای تمدن اسلامی هستند توصیه می کند، در حالی که تنش ها بین این دو تمدّن از سیاست دولت های غربی سرچشمه گرفته نه تمدن مسیحی واسلامی.
ویل دورانت می گوید: (هر چند محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) پیروان دین مسیح را تقبیح می کند، با این همه نسبت به ایشان خوش بین است وخواستار ارتباط دوستانه بین انها وپیروان خویش است).(۴۲)
روبتسون می گوید: (تنها مسلمانان هستند که با عقیده محکمی که نسبت به دین خود دارند، یک روح سازگار وتسامحی نیز با ادیان دیگر در انها وجود دارد).(۴۳)
ادام متز می گوید: (کلیساها وصومعه ها در دوران حکومت اسلامی چنان می نمودند که گویی خارج از حکومت اسلامی به سر می برند وبه نظر می رسید بخشی از سرزمین دیگری هستند، که این به نوبه خود موجب می شد چنان فضایی از تسامح برقرار گردد که اروپا در سده های میانه با ان اشنایی نداشت).(۴۴)
آیا قوانین پیشرفته بشری می تواند کمال بشری را تامین کند؟
برخی می گویند: بشر در طول تاریخ خود با تجربیاتی که کسب کرده می تواند به نقطه ای برسد که با قوانین پیشرفته ای که جعل می کند سعادت بشر را تامین نماید؛ زیرا مشکلات را به خوبی شناخته ودر راه حل هایی که برای انها ارائه می کند می تواند به موفقیت نهایی برسد.
پاسخ:
۱ - بشر بدون کمک از وحی وعالم غیب نمی تواند مصالح واقعی وحقیقی خود را درک کند ودر نتیجه نمی تواند راهکارهای اسلامی را برای خود ارائه دهد.
۲ - مصالح گروهی یا شخصی در بسیاری از مواقع مانع تدوین قانون جامع است واین کار تنها از کسانی برمی اید که از مقام عصمت برخوردار باشند.
۳ - از ان جهت که اختلاف سلیقه ها وبرداشت ها وجود دارد، لذا رسیدن به وحدت قانونی امکان پذیر نیست.
آیا تک قطبی کردن جهان می تواند نجات بخش بشر باشد؟
برخی می گویند: تنها راه نجات بشر از ظلم وبی عدالتی ورسیدن به سعادت، تک قطبی کردن جهان وبه اصطلاح نظم نوین جهانی است. وبرخی از نظریه پردازان به جهت اقتدار تمام عیار وهمه جانبه امریکا این کار را تنها ساخته امریکایی ها می دانند.
پاسخ: نظریه تک قطبی کردن جهان از گذشته های بسیار دور بین فلاسفه ودانشمندان عالم مطرح بوده است.
فیلسوف یونانی (زیو) ۳۵۰ سال قبل از میلاد می گوید: (بر جمیع مردم عالم است که از یک نظام جهانی واحد پیروی کنند تا سعادت ونجات یابند). لذا اسکندر که معاصر زیو بود درصدد برامد تا با اتّکا بر قدرت خویش این نظریه را به اجرا گذارد. بُلتاک نویسنده یونانی صد سال قبل از میلاد با طرح حکومت واحد جهانی می گوید: (بر مردم است که سعی نموده تا مجتمع واحدی را تشکیل دهند واز قانون واحدی پیروی کنند).
ولیام لوید (۱۸۳۸) از فیلسوفان متاخر امریکایی می گوید: (هرگز بشر نمی تواند به دوستی وزندگی مسالمت امیز برسد مگر انکه حکومت واحد جهانی تاسیس نماید).(۴۵)
دانتی، ادیب مشهور ایتالیایی می گوید: (لازم است تا کلّ مردم زمین نسبت به یک حکومت وحاکم خاضع باشند تا ارامش وصلح به جهان سایه افکند).(۴۶)
راسل می گوید: (عالم در انتظار مصلحی است که تمام مردم را تحت یک پرچم وشعار دراورد).
جورج بوش پدر می گوید: (نظم نوین عبارت است از صلح ودموکراسی برای همه جهان تحت رهبری ایالات متحده).او نیز در سخنرانی خود در کنگره می گوید: (در میان ملت های جهان تنها امریکاست که هم از ارزش های اخلاقی وهم از ابزار لازم برای پشتیبانی از نظم جهانی برخوردار است).
اشکال:
۱ - در خود امریکا نظریه پردازانی از قبیل کیسینجر ودیگران وجود دارند که اقتدار مطرح امریکا را مردود می شمارند.
برژینسکی به گونه ای ناتوانی امریکا را ترسیم کرده ومی گوید: (هر چند امریکا در حال حاضر داعیه پرستیژ جهانی دارد وکمتر کشوری می تواند داعیه رقابت با او را داشته باشد... امّا استمرار قدرت وموقعیت امریکا در صحنه جهانی وداخلی از جنبه های زیادی اسیب پذیر است).
۲ - زمینه پذیرش تک قطبی کردن جهان بسیار کم است خصوصا انکه وضعیت بسیار فاجعه امیز اقتصادی امریکا اجازه چنین بلندپروازی را به او نمی دهد.
۳ - این نظریه غافل از ان است که هرگز ملت ها زیر بار سلطه بیگانگان نخواهند رفت.
گرچه ما اصل نظریه را ردّ نمی کنیم ومعتقدیم که تنها راه نجات ملت ها در سایه وحدت حکومت جهانی است ولی ان را با تاییدات الهی ورهبری معصوم که همان امام زمان (علیه السلام) است امکان پذیر می دانیم.
مارکسیست ها تکامل تاریخ را با چه شیوه ای توجیه می کنند؟
مارکسیست ها تاریخ را جزئی از طبیعت ودر نتیجه محکوم به سرنوشت طبیعت می دانند. مرحوم شهید مطهّری (رحمه الله) دیدگاه مارکسیست ها را در زمینه تکامل تاریخ چنین ترسیم می کند: (تاریخ یک جریان دائم ویک ارتباط میان انسان وطبیعت انسان واجتماع ویک صف ارایی وجدال دائم میان گروه های در حال رشد انسانی وگروه های در حال زوال انسانی است که در نهایت امر یک جریان تند وانقلابی به سود نیروهای در حال رشد پایان می یابد، وبالاخره یک تکاپوی اضداد است که همواره هر حادثه به ضدّ خودش واو به ضدّ ضدّ تبدیل می گردد وتکامل رخ می دهد. اساس زندگی بشر وموتور به حرکت دراورنده تاریخ او کار تولیدی است....
نزاع وکشمکش میان دو گروه که یکی جامد الفکر ووابسته به گذشته ودیگری روشنفکر ووابسته به اینده است... سخت در می گیرد وشدّت می یابد تا به اوج خود که نقطه انفجار است می رسد وجامعه با یک گام انقلابی به صورت دگرگونی نظام کهن وبرقراری نظام جدید وبه صورت پیروزی نیروهای نو وشکست کامل نیروهای کهنه تبدیل به ضدّ خود می گردد ومرحله ای از تاریخ اغاز می شود.
این مرحله از تاریخ نیز به نوبه خود سرنوشتی مشابه با مرحله قبلی دارد،... این مرحله نیز جای خود را به ضدّ ونفی کننده خود می دهد ومرحله جدیدتری اغاز می گردد وهمین طور تاریخ - مانند خود طبیعت - همواره از میان اضداد عبور می کند.
این طرز تفکّر درباره طبیعت وتاریخ، تفکر دیالکتیکی نامیده می شود وچون در مورد تاریخ همه ارزش های اجتماعی را در طول تاریخ تابع ووابسته به ابزار تولید می داند ما این طرز تفکّر واین بینش را در مورد تاریخ (بینش ابزاری) می نامیم. ومقصودمان از بینش ابزاری طرز تفکر خاص درباره تحوّلات تاریخی است که از ان به مادّیت تاریخی (ماتریالیسم تاریخی) تعبیر می شود...).(۴۷)
پاسخ: توجیه تکامل تاریخ با شیوه ابزاری ودیالکتیکی اشکالاتی دارد که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - تکامل را با ابزار تولید نمی توان توجیه کرد، زیرا تکامل ابزار تولید به نوبه خود معلول حسّ فطری کمال جویی وتنوع طلبی وگسترش خواهی وناشی از ابتکار انسان است.
۲ - نظریه ابزاری که تمام نهضت های مذهبی واخلاقی وانسانی تاریخ را توجیه طبقاتی می کند، نوعی قلب وتحریف معنوی تاریخ واهانت به مقام انسانیت تلقّی می شود.
۳ - واقعیات تاریخی، پوچی این نظریه را روشن می کند، زیرا در یک قرن گذشته کشورهایی به سوسیالیسم گرویدند که مرحله کاپیتالیسم را طی نکرده بودند. وبرعکس کشورهایی که کاپیتالیسم را به اوج خود رسانده اند در همان مرحله باقی مانده اند، پس جبری در کار نیست.
۴ - نظریه ابزاری ودیالکتیک، ایجاد نابسامانی ها وتخریب ها به منظور ایجاد بن بست وبحران را تجویز می کند که این امر نامشروع است.
۵ - طبق نظریه ابزاری، سیر تکاملی تاریخ جبری ولا یتخلّف است، یعنی هر جامعه در هر مرحله تاریخی لزوما نسبت به مرحله قبل از خود کامل تر است، در حالی که این نظر باطل است، زیرا نظر به اینکه عامل اصلی این حرکت انسان است وانسان موجود مختار وازاد وانتخاب گر است، تاریخ در حرکت خود نوسانات دارد، گاهی جلو می رود وگاهی به عقب برمی گردد و... تاریخ تمدّن های بشری جز یک سلسله تعلیم ها وسپس انحطاطها وانقراض ها نیست.
۶ - سیر تکاملی بشرّیت به سوی ازادی از اسارت طبیعت مادی وبه سوی هدفی ومسلکی بودن وحکومت واصالت بیشتر از ایمان وایدئولوژی بوده وهست.
سید محمد صدر (رحمه الله) می گوید: (... حرکت دائما به سوی تکامل نیست، بلکه گاهی حرکت به سقوط ونقض است همانند تحول اهن به خاک در نتیجه ارتباط ان با رطوبت... وگاهی نیز این حرکت به هیچ نتیجه ای منجرّ نمی شود، مثل باقی ماندن بعضی از جوامع اولیه که تاکنون هیچ نوع پیشرفتی نداشته اند...).(۴۸)
بینش انسانی - فطری در تکامل تاریخ چیست؟
بینش انسانی - فطری، نقطه مقابل بینش ابزاری است، این بینش به انسان وارزش های انسانی چه در فرد وچه در جامعه اصالت می دهد. این نظر معتقد است که بذر یک سلسله بینش ها وگرایش ها در نهان او نهفته است ونیاز انسان به عوامل بیرون نظیر نیاز یک نهال به خاک واب ونور وحرارت است که به کمک انها مقصد وراه وثمره ای که بالقوه در او نهفته است به فعلیت برساند وبه همین علّت است که انسان باید پرورش داده شود نه اینکه ساخته شود.
برحسب این بینش، تاریخ مانند خود طبیعت به حکم سرشت خود متحوّل ومتکامل است، حرکت به سوی کمال، لازمه ذات اجزای طبیعت واز ان جمله تاریخ است. انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش تدریجا از وابستگی اش به محیط طبیعی واجتماعی کاسته وبه نوعی وارستگی که مساوی است با وابستگی به عقیده وایمان وایدئولوژی افزوده است ودر اینده به ازادی کامل معنوی یعنی وابستگی کامل به عقیده وایمان ومسلک وایدئولوژی خواهد رسید. برحسب این بینش از ویژگی های انسان تضاد درونی فردی است میان جنبه های زمینی وخاکی وجنبه های اسمانی وماورایی انسان، یعنی میان غرایز متمایل به پایین که هدفی جز یک امر فردی ومحدود وموقت ندارد، وغرایز متمایل به بالا که می خواهد از حدود فردیت خارج شود وهمه بشر را در برگیرد ومی خواهد شرافت های اخلاقی ومذهبی وعلمی وعقلانی را مقصد قرار دهد.
در طول تاریخ گذشته واینده، نبردهای انسان تدریجا بیشتر جنبه ایدئولوژیک پیدا کرده وانسان تدریجا از لحاظ ارزش های انسانی به مراحل کامل خود یعنی به مرحله انسان ایده ال وجامعه ایده ال نزدیک تر می شود تا انجا که در نهایت امر حکومت وعدالت یعنی حکومت کامل ارزش های انسانی که در تعبیرات اسلامی از ان به (حکومت مهدی (علیه السلام)) تعبیر شده است مستقر خواهد شد واز حکومت نیروهای باطل وحیوان مابانه وخودخواهانه وخودگرایانه اثری نخواهد بود.
بنابراین بینش، انسان موجودی است دارای سرشت الهی، مجهّز به فطرتی حق جو وحق طلب، حاکم بر خویشتن وازاد از جبر طبیعت ومحیط، وجبر سرشت وسرنوشت، برخلاف بینش مارکسیست ها که انسان را در ذات خود فاقد شخصیت انسانی می دانند که هیچ امر ماوراء حیوانی در سرشت او نهاده نشده است وهیچ اصالتی در ناحیه ادراکات وبینش ها ویا در ناحیه احساسات وگرایش ها ندارد. از این رو انها انسان را موجودی مادی ومحکوم به جبر، ابزار تولید ودر اسارت شرایط مادی اقتصادی می دانند، که وجدانش، تمایلاتش، قضاوت واندیشه اش، انتخابش جز انعکاس از شرایط طبیعی واجتماعی محیط نیست.
رهبری در حکومت عدل جهانی چه اهمیتی دارد؟
هر حکومت اصلاحی احتیاج به رهبری دارد که در پیشاپیش، قافله سالار ان حرکت بوده واز ابتدا تا انتها دنباله رو ان قیام ونهضت باشد، زیرا هر نوع قیام وحرکتی گرچه کوچک باشد بدون رهبری وتوجیه او امکان وجود وادامه حیات ندارد ونیز نمی تواند مصالح خود را چه در حال وچه در اینده حفظ نماید تا چه رسد به حرکت اصلاحی که قرار است در سطح اصلاح کلّ جامعه باشد. لذا به جهت توجیه نیروهای مستعدّ واداره وکنترل انها برای پیاده نمودن هدف بزرگ الهی که همان گسترش عدل وتوحید در سراسر گیتی است احتیاج به شخصی است که از همه جهات قابلیت برای به دست گرفتن ان حکومت را داشته باشد واو غیر از مهدی موعود (علیه السلام) نیست.
برپا کننده عدل جهانی چه شرایطی باید داشته باشد؟
عقل می گوید: برپا کننده عدل جهانی باید دارای شرایط وصفاتی باشد تا بتواند موفّق به انجام وظیفه خطیر خود گردد:
۱ - در دعوتش راستگو باشد.
۲ - دارای نقشه ای صحیح وجامع باشد.
۳ - دارای هیچ گونه نقطه ضعفی نباشد.
۴ - از مقام عصمت برخوردار باشد.
۵ - مورد تایید خداوند باشد.
۶ - دارای یارانی فداکار باشد.
فولتر، ادیب فرانسوی مشهور می گوید: (اگر بر انسان یک شخص صالح حکومت کند برای او گویا یک وطن است، ولی اگر حاکم بر انسان شخص غیر صالح باشد گویا او هیچ وطنی ندارد).(۴۹)
متفکر ایرلندی مشهور (برنارد شو) در رابطه با خصوصیات لازم برای منجی بشر می گوید: (او انسانی است زنده ودارای نیرویی قوی در بدن او، ودارای عقل کامل وخارق العاده، از همه مردم عالی تر که می تواند مردم را به سوی خود جذب کند. عمر او طولانی بوده، بیشتر از سیصد سال..).(۵۰)
تکامل تاریخ از نظر قران چگونه است؟
با نظر وتامل در قران کریم پی می بریم که توجیه ان بر اساس تکامل تاریخ به شیوه انسانی - فطری است. از منظر قران کریم از اغاز جهان همواره نبردی پیگیر وبی امان میان گروه حقّ وباطل بر پا بوده است. قران با اشاره به مبارزه افرادی از طراز ابراهیم وموسی وعیسی ومحمّد (علیهم السلام) وپیروان مؤمن انها از سویی، وگروهی دیگر از طراز نمرود وفرعون وجبّاران یهود وابو سفیان وامثالهم بر تکامل تاریخی فطری عملا صحّه گذاشته که در این نبرد وستیزها گاهی حقّ وگاهی باطل پیروز شده است، ولی البته این پیروزی وشکست ها بستگی به یک سلسله عوامل اجتماعی واقتصادی واخلاقی داشته است.
از نظر قران، جهاد مستمّر پیش برنده ای که از فجر تاریخ وجود داشته ودارد ماهیت معنوی وانسانی دارد، نه مادّی وطبقاتی.
از دیدگاه اسلام اینده درخشان چه مشخصاتی دارد؟
از نظر اسلام اینده درخشان ویژگی هایی دارد که به انها اشاره می کنیم:
۱ - خوشبینی به اینده بشریت.
۲ - گسترش عدالت.
۳ - رابطه انسان با انسان.
۴ - برقراری مساوات کامل میان انسان ها در زمینه قانون.
۵ - بهره برداری از مواهب طبیعی وتقسیم بیت المال و....
۶ - بلوغ بشریت به خردمندی کامل.
۷ - عمران وابادی در سطح عالم.
۸ - برطرف شدن جنگ وخونریزی در سایه حکومت جهانی.
۹ - ایین وروش جدید.
۱۰ - گسترش توحید در کلّ جامعه.
آیا سیر تکاملی انسان ها اینده درخشانی را نوید می دهد؟
شکی نیست که در یک نظر ابتدایی قرائن گواهی می دهد که دنیا به سوی فاجعه پیش می رود، ولی اگر خوب بنگریم در افق های دوردست نشانه های ساحل نجات به چشم می خورد.
از ان روز که انسان خود را شناخته هیچ گاه زندگی یکنواخت نداشته، بلکه با الهام از انگیزه درونی، کوشش داشته که خود وجامعه خویش را به پیش براند. این نهاد بزرگ ارام نخواهد نشست وهمچنان انسان را در مسیر تکامل ها به پیش می راند، ونیروهایش را برای غلبه بر مشکلات ونابسامانی ها وناهنجاری های زندگی کنونی بسیج می کند. به سوی جامعه ای پیش می رود که تکاملات اخلاقی در کنار تکاملات مادی قرار گیرد. به سوی جامعه ای که در ان از جنگ وخونریزی های ویرانگر وضدّ تکامل اثری نباشد. به سوی جامعه ای که تنها صلح وعدل حاکم بر مقدرات انسان باشد، وروح تجاوز طلبی واستعمار که مهم ترین سدّ راه تکامل مادی ومعنوی اوست در ان مرده باشد.
آیا نظام افرینش نوید بخش اینده ای درخشان برای جامعه بشری است؟
جهان هستی مجموعه ای از نظام ها است. وجود قوانین منظّم وعمومی که در سرتاسر این جهان حکم فرماست دلیل بر یکپارچگی وبه هم پیوستگی این نظام است. مساله نظم وقانون وحساب در پهنه افرینش یکی از اساسی ترین مسائل این عالم محسوب می شود.
آیا انسانی که جزئی از عالم است می تواند یک وضع استثنایی به خود بگیرد وبه صورت وصله ناهمرنگی دراید؟
آیا جامعه انسانی می تواند با انتخاب هرج ومرج، ظلم وستم، نابسامانی وناهنجاری، خود را از مسیر رودخانه عظیم جهان افرینش که همه در ان با برنامه ونظم پیش می روند کنار بکشد.
آیا مشاهده وضع عمومی جهان، ما را به این فکر نمی اندازد که بشریت نیز خواه نا خواه باید در برابر نظام عالم هستی سر فرود اورد، وقوانین منظم وعادلانه ای را بپذیرد وبه مسیر اصلی باز گردد وهمرنگ این نظام شود؟!
نتیجه: نظام افرینش دلیل دیگری بر پذیرش یک نظام صحیح اجتماعی در اینده در جهان انسانیت خواهد بود.
آیا قانون عکس العمل نوید جامعه ای بهتر ومتکامل را به ما می دهد؟
تنها در مباحث فیزیکی نیست که ما با قانونی به نام (قانون عکس العمل) روبه رو هستیم که اگر مثلا جسمی با فشار معینی به دیوار برخورد کند با همان نیرو وفشار به عقب رانده می شود، بلکه در مسائل اجتماعی این قانون را محسوس تر می یابیم. ازمون های تاریخی به ما نشان می دهد که همواره تحول ها وانقلاب های وسیع، عکس العمل مستقیم فشارهای قبلی بوده است، وشاید هیچ انقلاب گسترده ای در جهان رخ نداده مگر انکه پیش از ان فشار شدیدی در جهت مخالف وجود داشته است.
این قانون به ما می گوید: وضع کنونی جهان، ابستن انقلاب است. فشار جنگ ها وبیدادگری ها، تبعیض ها وبی عدالتی ها، توام با ناکامی وسرخوردگی انسان ها از قوانین فعلی، سرانجام واکنش شدید خود را برای از بین بردن یا کاستن این فشارها اشکار خواهد ساخت.
سرانجام، این خواست های واپس زده انسانی در پرتو اگاهی روزافزون ملّت ها، چنان عقده اجتماعی تشکیل می دهد که از نهان گاه ضمیر باطن جامعه با یک جهش برق اسا خود را ظاهر خواهند ساخت، وسازمان نظام کنونی جوامع انسانی را بر هم می ریزند وطرح نوینی را ایجاد می کنند. طرحی که در ان نه از مسابقه کمرشکن تسلیحاتی خبری باشد ونه از این همه کشمکش های خسته کننده وپیکارهای خونین واستعمار واستبداد وظلم وفساد وخفقان. واین بارقه دیگری است از اینده روشنی که جامعه جهانی در پیش رو دارد.
آیا الزام ها وضرورت های اجتماعی جامعه را به زندگی امیخته با صلح وعدالت سوق می دهد؟
مقصود از (الزام اجتماعی) ان است که وضع زندگی اجتماعی بشر به چنان مرحله ای برسد که احساس نیاز به مطلبی کند وان را به عنوان یک ضرورت بپذیرد. ولی مهم ان است که یک نیاز واقعی جامعه ان قدر اشکار گردد که ضرورت بودنش را همه یا حدّاقل متفکّران ورهبران جامعه بپذیرند، واین در درجه اوّل، بستگی به بالا رفتن سطح اگاهی وشعور اجتماعی مردم دارد، وسپس با اشکار شدن نتایج نامطلوب وضع موجود جامعه وعدم امکان ادامه راه، ارتباط پیدا می کند.
شاید بسیاری از مردم در قرون ۱۷ و۱۸ با مشاهده پیشرفت های چشمگیر صنعتی، ترسیمی که از قرن بیستم داشتند، ترسیم یک بهشت برین بود، ولی باور نمی کردند که انسان صنعتی وماشینی، زندگی مرفه تری نخواهد داشت، بلکه پا به پای پیشرفت تکنولوژی، نابسامانی های تازه ومشکلات جدیدتری پدید خواهد امد. عفریت جنگ های جهانی سایه وحشتناک خود را بر کانون های ماشین وصنعت خواهند افکند. تازه می فهمند که چقدر زندگی انها خطرناک شده است. کم کم می فهمند برای حفظ وضع موجود وپیروزی های بزرگ صنعتی وتمدّن، مقررات گذشته هرگز کافی نیستند، وباید تن به مقررات تازه ای داد.
زمانی فرا می رسد که وجود حکومت واحد جهانی برای پایان دادن به مسابقه کمرشکن تسلیحاتی وپایان دادن به کشمکش های روز افزون قدرت های بزرگ وکنار زدن دنیا از لب پرتگاه جنگ، به عنوان یک ضرورت وواقعیت اجتناب ناپذیر احساس می گردد که باید سرانجام این مرزهای ساختگی ودردسرساز برچیده شود وهمه مردم جهان زیر یک پرچم وبا یک قانون زندگی کنند.
بنابر قانون (الزام اجتماعی) عامل مؤثر دیگری وجود دارد که با کاربرد نیرومند خود، مردم جهان را خواه نا خواه به سوی یک زندگی امیخته با صلح وعدالت پیش می برد وپایه های یک حکومت جهانی را براساس طرح تازه ای مستحکم می سازد.
آیا برای ایجاد تحول در جامعه احتیاج به اصلاحات تدریجی است یا انقلاب بنیادی؟
در مورد اینکه اصلاحات اجتماعی باید از چه راه انجام پذیرد عقیده واحدی وجود ندارد، بلکه جمعی طرفدار اصلاحات تدریجی هستند که به انها (رفورمیست) می گویند. وگروهی دیگر (انقلابیون) هستند که هیچ دگرگونی اساسی را در وضع جوامع انسانی بدون انقلاب ممکن نمی دانند وبرخی دیگر می گویند: درجه فساد در اجتماعات متفاوت است، انجا که فساد به صورت همه گیر وهمه جانبه در نیامده، اصلاحات تدریجی می تواند اساس برنامه های اصلاحی را تشکیل دهد، امّا انجا که فساد همه جا را فرا گرفت ویا در بیشتر سازمان های اجتماعی نفوذ کرد، جز با یک انقلاب بنیادی نمی توان بر نابسامانی ها چیره گشت.
شواهد زیادی مؤید نظر سوم است:
۱ - اصلاحات تدریجی همیشه بر شالوده ها وضوابط والگوهای سالم بنا می شود ودر غیر این صورت باید به سراغ الگوها وضوابط جدید رفت ومسائل زیربنایی را در مسیر دگرگونی قرار داد.
۲ - اصلاحات تدریجی غالبا از طریق مسالمت امیز صورت می گیرد، واین در صورتی اثر دارد که امادگی فکری وزمینه اجتماعی وجود داشته باشد. ولی انجا که این زمینه ها وجود ندارد باید از منطق انقلاب که منطق قدرت است استفاده کرد.
۳ - در جامعه ای که فساد به ریشه ها نفوذ کرده، عناصر قدرتمند ضدّ اصلاح، تمام مراکز حسّاس اجتماع را در دست دارند وبه اسانی می توانند هر طرح تدریجی را از کار بیندازند، مگر انکه با یک حمله انقلابی غافلگیر شوند.
۴ - نیروهای عظیم اصلاحی وانقلابی را معمولا نمی توان برای مدّت زیادی پرحرارت وپرجوش نگاه داشت واگر به موقع از انها استفاده نشود ممکن است با گذشت زمان کارایی خود را از دست بدهند.
۵ - با مراجعه به تاریخ به دست می اید که اجتماعاتی که فساد در انها بنیادی شده، خردمندان ان جوامع خصوصا انبیا واولیا ومردان اصلاح طلب همواره روش انقلابی را در پیش گرفته اند.
در مورد اصلاح وضع عمومی جهان وبرچیده شدن نظام کنونی که بر اساس ظلم وتبعیض بنا شده واحتیاج به جانشین شدن یک نظام عادلانه است، به طور حتم پدید امدن یک انقلاب ودگرگونی عظیم را می طلبد، انقلابی وسیع ودر همه زمینه ها.
چه نوع آمادگی برای رسیدن به حکومت عدل جهانی لازم است؟
ما هر قدر خوشبین وامیدوار باشیم، باید بدانیم رسیدن به مرحله ای از تاریخ که در ان همه انسان ها زیر یک پرچم گرد ایند وکشمکش ها وبازی های خطرناک سیاسی واستعمارگری از بین برود، احتیاج به امادگی های عمومی دارد، گرچه به جهت تحول ها ودگرگونی هایی که به سرعت در عصر اخیر پدید آمده نباید ان را دور بدانیم، ولی در هر حال برای اینکه دنیا چنان حکومتی را پذیرا گردد احتیاج به امادگی هایی از قبیل موارد ذیل است:
۱ - امادگی فکری وفرهنگی: یعنی سطح افکار مردم جهان ان چنان بالا رود که بدانند مثلا مساله (نژاد) یا (مناطق مختلف جغرافیایی) مساله قابل توجهی در زندگی بشر نیست، و....
۲ - امادگی اجتماعی: زیرا مردم جهان باید از ظلم خسته شده وعدالت را از جان ودل طلب نمایند.
۳ - امادگی های تکنولوژی وارتباطی: زیرا وجود صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانی نخواهد بود، بلکه شاید بدون ان، وصول چنین هدفی محال باشد.
اری، اگر بنا بود همه کارها با (معجزه) صورت پذیرد، وجود چنین نظامی بدون وسایل پیشرفته صنعتی قابل تصور بود، ولی مگر اداره زندگی مردم جهان با معجزه ممکن است؟ معجزه استثنایی است منطقی در نظام جاری طبیعت برای اثبات حقانیت یک امر اسمانی، نه برای اداره همیشگی نظام جامعه، زیرا این کار تنها باید بر محور قوانین طبیعی صورت بگیرد.

انتظار فرج

حقیقت انتظار چیست؟
انتظار، کیفیتی روحی است که موجب به وجود امدن حالت امادگی است برای انچه انتظار دارند، وضدّ ان یاس وناامیدی است. هر چه انتظار بیشتر باشد امادگی بیشتر است. اگر انسان، مسافری داشته باشد که چشم به راه امدن او است، هر چه زمان رسیدن او نزدیک تر گردد امادگی برای امدنش فزونی می یابد. حالت انتظار، گاهی به پایه ای می رسد که خواب را از چشم می گیرد، چنان که درجات انتظار از این نظر تفاوت می کند، همچنین از نظر حبّ ودوستی نسبت به انچه را انتظار دارد تفاوت دارد. هر چه عشق به (منتظر) افزون باشد امادگی برای فرا رسیدن محبوب افزون می گردد ودیر امدن وفراق محبوب دردناک می گردد، تا بدانجا که انسان منتظر از خود بی خود می شود ودردها وسختی های درداور ومشکلات سخت خود را در راه محبوب حس نمی کند.
انتظار چه ویژگی های خاصی دارد؟
انتظار، در درجه نخست ویژه حیات وزندگی است. ماهیت زندگی انسان با انتظار وامید به اینده عجین شده است به گونه ای که بدون انتظار، زندگی مفهومی ندارد وشور ونشاط لازم برای تداوم ان در کار نیست. حیات حاضر وکنونی ظرف پویایی، تلاش وحرکت به سوی فردا وفرداهاست، واین چنین پویایی وحرکتی بدون عنصر (انتظار) ممکن نیست؛ زیرا احتمال معقول بقا وپایداری وامید به تداوم حیات است که به زندگی کنونی معنا ومفهوم می بخشد، وپویایی ونیروی لازم برای ادامه ان را تامین می کند. از این رو است که ماهیت زندگی با انتظار پیوستگی ناگسستنی دارد.
هر انسان زنده ای که در انتظارهای خویش، به تداوم حیات می اندیشد وبقای خویش را انتظار دارد، تمام حرکت وسکون خود را در راستای این انتظار ودر جهت متناسب با تداوم حیات قرار می دهد.
ولذا در روایات اسلامی می بینیم که انتظار فرج از افضل اعمال امت پیامبر شمرده شده است. یعنی ویژگی انتظار در عمل در راه رسیدن به حیات است. شاید یکی از علل این گونه اموزش ها این بوده است که پیروان امام مهدی (علیه السلام) بکوشند تا خود را به امامشان نزدیک کنند ومانند او بیندیشند وامت با امام در انتظار به سر برند، زیرا امام نیز در انتظار ظهور خود به سر می برد.
در حالت انتظار، بهترین شیوه پیوند وهمسویی وهمدلی با امام نهفته است، وغفلت از انتظار ومعنای صحیح ان باعث بی خبری وبی احساسی نسبت به سوزها وشورهای امام موعود است. شاید در دوران غیبت، انتظار راستین برای فرج، یعنی حضور امام در جامعه انسانی، نخستین راه بیعت وهم پیمانی با امام موعود باشد؛ زیرا انتظار حضور در متن جریان ها وحوادث پیش از ظهور است ومایه یاداوری هدف ها وارمان های امام موعود وزمینه اگاهی وهوشیاری همیشگی است. ودر حال انتظار نبودن به معنای غفلت وبی خبری وبی احساسی وبی تفاوتی نسبت به حوادث پیش از ظهور واصل ظهور است.
جامعه منتظر، هر حادثه ای هر چند عظیم وویرانگر، وهر عاملی هر چند بازدارنده ویاس افرین، او را از تحقق هدف های مورد انتظار مایوس نمی کند ودر راه ان هدف ها از پویایی وتلاش باز نمی ایستد، وهمواره به امام خود اقتدا می کند.
امامی که در برابر مشکلات شکننده وحوادث کوبنده قرن ها وعصرها استوار ونستوه ایستاده است وذره ای در اصالت راه وکار خود تردید نکرده است.
حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود: (... لانّ الله معنا ولا فاقة بنا الی غیره، والحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنّا)؛(۵۱) (... چون خدا با ما است، نیازی به دیگری نیست، حقّانیت با ما می باشد وکناره گیری عده ای از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد).
اری! امام مهدی (علیه السلام) در چنین انتظاری به سر می برد وبا چنین ایمانی در این شب یلدای زندگی، استوار وتزلزل ناپذیر ایستاده است وجامعه (منتظر) وامت چشم به راه نیز باید این ویژگی ها را در امام موعود و(منتظر) خویش، نیک بشناسد، وتا حدّ امکان مانند خود او در انتظار باشد.
عناصر تشکیل دهنده انتظار چیست؟
انتظار ظهور منجی هیچ گاه به حقیقت نمی پیوندد مگر در صورتی که سه عنصر اساسی در ان محقّق گردد:
۱ - عنصر عقیدتی: شخص منتظر باید ایمان راسخی به حتمی بودن ظهور منجی ونجات بخشی او داشته باشد.
۲ - عنصر نفسانی: زیرا شخص منتظر باید در حالت امادگی دائمی به سر ببرد.
۳ - عنصر عملی وسلوکی: شخص منتظر باید به قدر استطاعت خود در سلوک ورفتارش زمینه های اجتماعی وفردی را برای ظهور منجی فراهم نماید.
با نبود هر یک از این سه عنصر اساسی، انتظار حقیقتا معنا پیدا نمی کند.
چه نوع انتظاری راجح است؟
انتظار فرج بر دو گونه است:
۱ - انتظاری که سازنده است، تحّرک بخش است، تعهّداور است، عبادت بلکه با فضیلت ترین عبادات است.
از مجموعه ایات وروایات اسلامی استفاده می شود که ظهور مهدی موعود (علیه السلام) حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که ان فرد عملا در گروه اهل حقّ باشد. امامان ورهبران معصوم الهی به طور روشن وصریح با ارائه تصویری مناسب از انتظار، روی برداشت درست وصحیح از مفهوم ان تکیه داشته اند وانتظار را از مقوله عمل به حساب اورده اند، ولذا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: (افضل اعمال امّتی انتظار الفرج)؛(۵۲) (افضل اعمال امت من انتظار فرج است).
و نیز در روایتی دیگر از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم: (افضل الاعمال انتظار الفرج من الله)؛(۵۳) (بزرگ ترین اعمال انتظار فرج از خداست).
اهمیت امادگی وزمینه سازی را می توان در پیام امام صادق (علیه السلام) یافت که فرمود: (لیعدنّ احدکم لخروج القائم ولو سهما)؛(۵۴) (باید هرکدام از شما برای خروج قائم امادگی پیدا کند اگرچه با تهیه کردن یک تیر باشد).
۲ - انتظاری که ویرانگر است، بازدارنده است، فلج کننده است ونوعی اباحی گری است. برداشت قشری مردم از مهدویت وقیام وانقلاب مهدی (علیه السلام) این است که صرفا ماهیت انفجاری دارد. فقط وفقط از گسترش واشاعه ورواج ظلم ها وتبعیض ها واختناق ها وحق کشی ها ناشی می شود، ان گاه که صلاح به نقطه صفر برسد وحقّ وحقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد.
این نوع برداشت، از ان جهت که با اصلاحات مخالف است وفسادها وتباهی ها را به عنوان مقدمه یک انفجار مقدّس وموجّه می شمارد، باید (شبه دیالکتیکی) خوانده شود، با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی با اصلاحات از ان جهت مخالفت می شود وتشدید نابسامانی ها از ان جهت داده می شود که شکاف وسیع تر شود ومبارزه پیگیرتر وداغ تر گردد. ولی این تفکّر عامیانه فاقد این مزیت است، فقط به فساد وتباهی فتوا می دهد که خود به خود منجرّ به نتیجه مطلوب بشود.
این نوع برداشت از ظهور وقیام مهدی موعود، واین نوع انتظار فرج که منجرّ به نوعی تعطیل در حدود ومقرّرات اسلامی می شود ونوعی اباحی گری باید شمرده شود به هیچ وجه با موازین اسلامی وقرانی وفق نمی دهد.
انتظار چه تاثیری در بعد اجتماعی دارد؟
انتظار در ابعاد گوناگون حیات انسانی اثار ژرف می گذارد، وبیشترین اثر گذاری ان در بعد تعهدها ومسئولیت های اجتماعی واحساس دیگر خواهی واحسان دوستی عینیت می یابد؛ زیرا که در مفهوم انتظار، انسان گرایی نهفته است. انسان منتظر پیوندی ناگسستنی با هدف ها وارمان های امام منتظَر وموعود خود دارد ودر ان راستا گام بر می دارد وهمسان وهمسوی ان اهداف وارمان ها حرکت می کند وهمه جهت گیری ها وگرایش ها وگزینش هایش در ان چارچوب قرار می گیرد. امام موعود، غمگسار راستین غمزدگان ویار ویاور واقعی مظلومان وحامی حقیقی مستضعفان است.
پس جامعه منتظر وانسان های دارای خصلت انتظار باید در زمینه خواست ها وهدف های امامشان عمل کنند وبه یاری انسان های مظلوم ومحروم بشتابند ودل ازردگان را مرهم نهند ودشواری ها ومشکلات مردم را تا حدّ توان، طبق خواسته ورضای امامشان برطرف سازند. واگر چنین شد در قلمرو جامعه منتظر، محروم وتهیدست وبیمار بی درمان ودلتنگ وافسرده واندوهگین وگرفتار باقی نخواهد ماند.
شاید یکی از معانی برخی از احادیث درباره انتظار فرج که گفته اند: (انتظار فرج خود فرج است) همین معنا باشد که جامعه منتظر اگر انتظاری راستین وصادقانه داشته باشد دست کم در حوزه خود، مشکلات ونابسامانی های مردم را برطرف می کند وخواسته ها وارمان های امام موعود را در محیط خویش تحقق می بخشد؛ لذا امام رضا (علیه السلام) فرمود: (... انتظار الفرج من الفرج)؛(۵۵) (... انتظار فرج جزء فرج است).
عنصر انتظار چگونه در آمادگی نظامی منتظران تاثیر دارد؟
انتظار، نخست یک ارمان وعقیده است وسپس در عمل وعینیت اشکار می گردد وانسان منتظر به مرزبانی وپاسداری از حوزه جغرافیایی وفرهنگی وایدئولوژی خود وهمکیشان وهم مسلکان خویش می پردازد وهمواره در موضع دیده بانی است وهوشیارانه وتیزنگرانه به افق های دور ونزدیک می نگرد وهر تحرّک وتحول ونقل وانتقالی را در اردوگاه های دشمن زیر نظر می گیرد ودر سنگر دفاع ایدئولوژیکی وزمینی وجغرافیایی، دشمن را از پیشروی باز می دارد، ودر صورت فراهم بودن زمینه به تهاجم نیز دست می یازد.
این است که جامعه منتظر همواره به امادگی نظامی ودفاعی فرا خوانده شده است وتهیه ابزار جنگ وقدرت از هر مقوله وبا هر کیفیت، تکلیف گشته است. فقها در کتاب جهاد بحثی را تحت عنوان (مرابطه) و(رباط) ذکر کرده اند، به این معنا که مؤمنان در مرزها اقامت گزینند وامادگی کامل داشته باشند تا در هنگام حمله وتهاجم ناگهانی دشمن، دفاع کنند وکشور را نجات دهند.
معنای دیگر مرابطه ورباط، پیوند ورابطه با امام ودر خدمت امام زیستن ومرزبان دستورها وخواسته های امام بودن است. به این معنا که جامعه مؤمنان با امام خویش ارتباط برقرار کنند وبه ریسمان ولایت امام چنگ زنند وبا او هم پیمان شوند وبه یاری امام متعهد گردند. این قسم از (مرابطه) بر هر فرد واجب عینی است، نیابت بردار نیست، وپایه ای از پایه های ایمان است وعملی بدون ان پذیرفته نمی شود.(۵۶)
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر ایه: (یا ایهَا الَّذِینَ امَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا الله لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)،(۵۷) فرمود: (اصبروا علی المصائب وصابروا علی الفرائض ورابطوا علی الائمّة (علیهم السلام))؛(۵۸) (در برابر مشکلات شکیبایی ورزید ودر انجام تکلیف ها ومسئولیت ها پایدار باشید، وبا امامان رابطه برقرار کنید).
ودر روایتی دیگر از امام صادق (علیه السلام) آمده است که (رابطوا) به معنای حضور نزد امام است.(۵۹)
عنصر صبر در تحقق انتظار تا چه مقدار مؤثر است؟
روح وجوهر اصلی انتظار، مقاومت وصبر است. کسی که منتظر تحقق یافتن هدف ارمانی است باید تا فرا رسیدن زمان پیدایی هدف وشکل گرفتن ارمان، پایداری وشکیبایی کند وتاب وتوان از دست ندهد، وهر ناملایمی را در ان با بردباری بپذیرد، وچون صبر وپایداری را از دست داد وبی شکیب گردید وتاب وتوان بر زمین نهاد، انتظار نیز از دست داده است؛ زیرا که پایداری وصبر، تحقق بخش جوهر انتظار است. لذا در احادیث از انتظار فرج همراه با صبر سخن گفته اند.
امام رضا (علیه السلام) فرمود: (ما احسن الصبر وانتظار الفرج...)؛(۶۰) (چه نیکو است شکیبایی وانتظار فرج).
برای ظهور، وقت تعیین نشده است وهمواره وقوع ان را (امری ناگهانی) توصیف کرده اند ولذا باید انتظار لحظه به لحظه باشد.
حقیقت انتظار فرج چیست؟
اندیشه پیروزی نهایی نیروی حقّ وصلح وعدالت، بر نیروی باطل وستیز وظلم، استقرار کامل وهمه جانبه ارزش های انسانی، تشکیل مدینه فاضله وجامعه ایده ال وبالاخره اجرای این ایده عمومی وانسانی به وسیله شخصی مقدس وعالی قدر که در روایات اسلامی از او به عنوان (مهدی) نام برده شده است، اندیشه ای است که کم وبیش همه فِرق ومذاهب اسلامی - با اختلافاتی - بدان مؤمن ومعتقدند.
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلّی نظام طبیعت وسیر تکامل تاریخ واطمینان به اینده وطرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است (که طبق بسیاری از نظریه ها وفرضیه های غیر اسلامی، پایان نظام طبیعت، تاریک وابتر است).
امید وارزوی تحقق این نوید کلّی جهانی انسانی، در زبان روایات اسلامی (انتظار فرج) خوانده شده است.
آیا مکاتب فلسفی نیز انتظار فرج را امری ارزشی می دانند؟
انتظار ظهور منجی در اخر الزمان ونجات بشر از وضعیت موجود، اختصاص به اسلام وحتّی ادیان اسمانی ندارد، بلکه مکاتب فلسفی غیر دینی ومادّی نیز معتقد به این نظریه می باشند.
راسل می گوید: (انتظار منجی واعتقاد به ظهور نجات بخش در اخر الزمان اختصاص به ادیان اسمانی ندارد، بلکه مکاتب غیر دینی ومادّی نیز در انتظار ظهور منجی برای جامعه بشریت وگسترش دهنده عدل وداد به سر می برند).
آیا در کتاب مقدس یهود سخن از انتظار فرج به میان آمده است؟
شور والتهاب انتظار موعود اخر الزمان در تاریخ پرفراز ونشیب یهودیت موج می زند. در عهد قدیم از کتاب مقدس، سفر مزامیر داوود، مزمور ۳۷ می خوانیم: (به جهت وجود اشرار وظالمین مایوس مشو؛ زیرا نسل ظالمین از روی زمین برچیده خواهد شد ومنتظرین عدل الهی وارثان زمین خواهند شد. وکسانی که مورد لعن الهی واقع گردند بینشان تفرقه خواهد افتاد. وانسان های صالح کسانی هستند که وارثان زمین شده وتا پایان تاریخ در روی زمین زندگی خواهند کرد).(۶۱)
تب وتاب انتظار دخالت اعجازامیز خداوند در دوران سیطره والیان رومی بر فلسطین به اوج خود رسید، وبه همین علّت هنگامی که یحیای تعمید دهنده ندا داد: (توبه کنید، زیرا ملکوت اسمان نزدیک است).(۶۲) توده های مردم پیام او را با جان ودل شنیدند، کلمات هیجان اور او دل های شنوندگان را تکان می داد والهام بخش گروه های ستمدیده وبینوایی بود که همواره اتش شوق انتظار برای قیام (مسح شده خدا) در قلوبشان زبانه می کشید.
مقصود از انتظار مسیحا چیست؟
یهودیان در سراسر تاریخ محنت بار خود هر گونه خواری وشکنجه را به این امید بر خود هموار کرده اند که روزی (مسیحا) بیاید وانان را از گرداب ذلّت ودرد ورنج رهانده، فرمانروای جهان گرداند. هم اکنون صهیونیست های اشغالگر فلسطین، علاوه بر دعاهای مسیحایی مرسوم در پایان مراسم سالگرد بنیان گذاری رژیم اسرائیل غاصب (پنجم ماه ایار عبری) پس از دمیدن در شیپور عبادت، این گونه دعا می کنند: (اراده خداوند، خدای ما چنین باد که به لطف او شاهد سپیده دم ازادی باشیم ونفخ صور مسیحا گوش ما را نوازش دهد).(۶۳)
بسیار طبیعی است که قوم بنی اسرائیل با گذشته تیره وتار خود در انتظار اینده بهتری باشد. به همین علت که حضرت موسی (علیه السلام) به عنوان یک منجی میان ایشان برخاست انان در پذیرفتن او درنگ نکردند. این ارمان در دوران ابتلا پا گرفت وهرگز از ایشان جدا نشد، وتنها با انتخاب داوود به پادشاهی بود که ارزوی قوم، برای قیام یک منجی کاملا براورده شد. داوود نمونه یک پادشاه یهودی والگوی جاودانی شخص مسیحا گردید. ودر واقع، برخی از انبیا وحکیمان هم او را مسیحا می دانستند.(۶۴)
عصر داوود وسلیمان را می توان دوران شکوفا شدن ارمان مسیحایی در اذهان قوم یهود دانست. امید مسیحایی با دو نیم شدن حکومت بنی اسرائیل پس از حضرت سلیمان جدی تر شد.
انبیا نه تنها اتش شوق را در دل ها روشن نگه می داشتند، بلکه به توسعه دادن مفهوم مسیحا ودوران مسیحایی می پرداختند. انان معتقد بودند که شخص مسیحا که خدا به وسیله او جهان را مبارک خواهد ساخت، در اذهان بیشتر انبیا حاضر بود.
اندیشه مسیحایی در پیشگویی های (اشَعیا) به طور وضوح آمده است. مسیحای ارامش افرین وتسلّی بخش قوم یهود در یکی از پیشگویی های او تصویر شده است. او حکومت ارمانی عادلانه ای را پی می افکند که در ان زمان (جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد مثل اب هایی که دریا را می پوشاند) وان، پس از گسترش دین بنی اسرائیل در سراسر گیتی است که همچون پرچم قوم ها برپا خواهد شد وامت ها ان را خواهند طلبید.(۶۵)
ونیز می خوانیم: (ودر ایام اخر واقع خواهد شد که کوه خانه خداوند بر قلّه کوه ها ثابت خواهد شد وفوق تلّ ها برافراشته خواهد گردید وجمیع امت ها به سوی ان روان خواهند شد...).(۶۶)
برخی از پیشگویی های (صَفنیا) حتی از پیشگویی های اشعیا جهان شمول ترند. از دید او عصر مسیحایی زمان اصلاح کلّی جهان است؛ زیرا که در ان زمان، زبان پاک به امت ها خواهد داد تا جمیع ایشان اسم یهْوَه را بخوانند وبه یک دل او را عبادت کنند. تصور تَلمود پیرامون شخص مسیحا به قرار زیر است: (یک انسان که نهالی از خاندان سلطنتی داوود است وقداست او تنها به سبب موهبت های طبیعی وی خواهد بود، امتّ های مشرک به دست او نابود خواهند گشت وبنی اسرائیل قوّت خواهد گرفت).(۶۷)
مقصود از روایات مطلق در باب انتظار فرج چیست؟
در برخی از روایاتی که از طرق شیعه واهل سنّت رسیده به صورت مطلق به انتظار فرج اشاره شده است بدون انکه مقید به فرج حضرت مهدی (علیه السلام) در ان شده باشد. در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می خوانیم: (افضل العبادة انتظار الفرج)؛(۶۸) (برترین عبادت، انتظار فرج است).
ونیز از ان حضرت می خوانیم: (انتظار الفرج عبادة)؛(۶۹) (انتظار فرج عبادت است).
وهمچنین در روایت دیگری از ان حضرت می خوانیم: (افضل اعمال امّتی انتظار فرج الله عزّ وجلّ)؛(۷۰) (افضل اعمال امّت من انتظار فرج خداوند عزّ وجلّ است).
شیخ صدوق به سندش از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (ما احسن الصبر وانتظار الفرج، اما سمعت قول الله عزّ وجلّ: (وَارْتَقِبُوا انِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ)،(۷۱) فَانْتَظِرُوا انِّی مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرِینَ(۷۲) فعلیکم بالصبر فانّه انّما یجیء الفرج علی الیاس، فقد کان الذین من قبلکم اصبر منکم)؛(۷۳) (چقدر نیکوست صبر وانتظار فرج، آیا نشنیده ای گفتار خداوند عزّ وجلّ را که فرمود: (شما انتظار بکشید، من هم در انتظارم) و(پس شما منتظر باشید، من هم با شما انتظار می کشم) پس بر شما باد به صبر؛ زیرا فرج بعد از یاس وناامیدی است. به راستی کسانی که قبل از شما زندگی می کردند از شما صبورتر بودند).
مرحوم مجلسی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (من دین الائمّة الورع والعفّة والصلاح... وانتظار الفرج بالصبر)؛(۷۴) (از دین ائمه پرهیزکاری، عفّت، رستگاری... وانتظار فرج به صبر است).
ترمذی نیز به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (... وافضل العبادة انتظار الفرج)؛(۷۵) (... وبرترین عبادت انتظار فرج است).
در ظاهر مراد از انتظار فرج همان انتظار فرج حضرت مهدی (علیه السلام) است که در این روایات متعلق ان یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) به جهت وضوح، بیان نشده است؟ چون در احادیث فریقین ان حضرت به عنوان نجات دهنده مردم از ظلم وبی عدالتی معرّفی شده است.
شیخ صدوق (رحمه الله) به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبته)؛(۷۶) (خوشا به حال شیعیان قائم ما، کسانی که منتظر ظهور او در عصر غیبت اویند).
این معنا برای روایات مطلق با نظر اهل سنّت نیز موافقت دارد؛ زیرا انان گرچه عموما به ولادت مهدی موعود (علیه السلام) اعتقادی ندارند ولی او را منجی بشریت از ظلم وبی عدالتی می دانند که باید مستضعفین انتظار او را بکشند.
ونیز از جمله قرائنی که می تواند مصداق احادیث مطلق را مشخّص کرده وبر حضرت مهدی (علیه السلام) وقیام او تطبیق دهد مساله لزوم تناسب بین حکم وموضوع است؛ زیرا انتظار فرجی که تا این حدّ مهم برشمرده شده وتا این حدّ مورد تاکید واقع شده است به طور حتم همان انتظار روز موعود است، از ان جهت که در ان روز وعده الهی به نصرت مظلومین در سرتاسر عالم تحقق می یابد وحکومت عدل توحیدی در روی کره زمین گسترش خواهد یافت. انتظار با ان اثار وبرکاتی که دارد تنها در انتظار چنین فرجی قابل پیاده شدن است. ونیز چنین انتظاری است که می تواند از اساس دین شمرده شود، نه انتظار رفع هر گرفتاری ولو جزئی وبا هر سبب باشد.
چه امتیازی در انتظار منجی موجود است؟
اهل سنّت گرچه اصل انتظار فرج مهدی (علیه السلام) را قبول دارند، ولی اعتقاد به ولادت او ندارند، ولی شیعه امامیه وبرخی دیگر از مذاهب اسلامی وغیر اسلامی به انتظار ظهور شخصی به عنوان منجی نشسته اند که او موجود است وناظر اعمال ورفتار وگرفتاری های مسلمانان است. این نوع انتظار به طور قطع وحتم، اثرات بیشتری در زنده نگه داشتن جامعه وایجاد روح وامید بیشتر دارد؛ زیرا کسی که معتقد به اصل فرج است بدون انکه نجات دهنده را در قید حیات ودر کنار خود ببیند واو را احساس کند وناظر اعمال خود بداند، چندان تاثیری در وجود او ندارد، بر خلاف کسی که معتقد است او زنده بوده وبر تمام احوالش ناظر است، وهنگام گرفتاری های شدید به فریاد او خواهد رسید. به طور حتم اعتقاد به چنین منجی وانتظار چنین شخصی تاثیر به سزایی در روحیه انسان منتظر دارد، تاثیری که قابل مقایسه با تاثیر نوع اوّل نیست.
لذا شیعه به جهت اعتقاد به این چنین انتظاری همیشه در طول تاریخ خود زنده بوده وهیچ گاه با این همه فشارها که بر او وارد شده امید خود را از دست نداده است.
شیعه همیشه خویش را در کنار منجی ومصلح خود احساس می کند واین نوع احساس اثار تربیتی وایمانی بیشتری دارد.
آیا تاخیر در فرج موجب قساوت قلب می شود؟
انچه که بر هر مؤمنی بلکه بر هر انسانی لازم است، اینکه هیچ گاه از تاخیر فرج وظهور منجی ناامید نباشد، بلکه باید به ریسمان صبر چنگ زده تا به سر منزل مقصود رهنمون شود. واین تنها از راه ایمان قلبی به خداوند متعال واینکه او خُلف نمی کند، میسّر است ونیز با سیر وبررسی سرگذشت امت های پیشین که چگونه بعد از هر عسر وگرفتاری شدید، خداوند اخر الامر برای انها یسر وفرجی حاصل نمود، به دست می اید. وهمچنین با مراجعه به فطرت ومیل درونی خود که چگونه به ظهور منجی بشریت متمایل است می تواند خود را از یاس ونا امیدی رهانیده وبه ظهور منجی امیدوار باشد.
در ذیل ایه شریفه (وَلا یکُونُوا کَالَّذِینَ اوتُوا الکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیهِمُ الامَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ)؛(۷۷) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: (تاویل هذه الایة جاء فی اهل زمان الغیبة وایامها دون غیرهم من اهل الازمنة وانّ الله تعالی نهی الشیعة عن الشک فی حجة الله تعالی، او ان یظنّوا انّ الله تعالی یخلی ارضه منها طرفة عین)؛(۷۸) (تاویل این ایه برای مردم عصر غیبت است، وروزهای زمان غیبت غیر از روزهای اهل زمان های دیگر است. خداوند متعال شیعیان را از شک در حجّت خود نهی کرده است ونیز نهی کرده از اینکه گمان کنند که خداوند زمین را یک چشم برهم زدن از حجت خالی می گرداند).
آیا انتظار طولانی فرج خسته کننده وملالت اور است؟
انتظار اگر از قسم مثبت ان باشد که همراه با امادگی کامل منتظر برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است نه تنها ملالت اور نیست بلکه دائما در انسان روحیه امید را شعله ور کرده واو را سرحال وزنده نگه می دارد. شخص منتظر دائما در فکر امدن محبوب خود است واین بهترین حالتی است که به او دست می دهد، او دائما به عشق رسیدن محبوب خود شب را به روز وروز را به شب می رساند.
از طرفی دیگر، از انجا که انتظار منجی حقیقی یعنی امام زمان (علیه السلام) در حقیقت یک نوع توسل وارتباط باطن با او نیز هست لذا با این ارتباط هر لحظه فیوضاتی از ناحیه ان حضرت به انسان می رسد که او را از خستگی وملالت بیرون می اورد.
بر انتظار موعود حقیقی اثار وبرکاتی بسیار مترتّب است که در جای خود به ان اشاره می نماییم.
چه آثاری بر انتظار منجی مترتب است؟
ضرورت واهمیت انتظار را می توان از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد:
۱ - انتظار، دوره اماده سازی وزمینه سازی برای یک نهضت به شمار می اید وهر انقلاب وحرکتی که این دوره را پشت سر نگذاشته باشد ناقص وبی ثمر است.
۲ - در اهمیت انتظار همین بس که دشمنان، ان را مانع تسلّط خود بر مسلمانان برشمرده اند. میشل فوکر، کلر بریر در بحث مبارزه با تفکّر مهدی باوری، ابتدا قیام امام حسین (علیه السلام) وبعد انتظار امام زمان (علیه السلام) را دو عامل پایداری شیعه معرفی می کنند. در کنفرانس تل اویو نیز افرادی مثل برنارد لوییس، مایکل ام جی، جنشر، برونبرگ ومارتین کرامر بر این نکته تکیه فراوان داشتند. انان در توصیف شیعه گفته اند: (شیعیان به نام امام حسین قیام می کنند وبه اسم امام زمان قیامشان را حفظ می نمایند).(۷۹)
ماربین، محقق المانی می گوید: (از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهمّی که موجب امیدواری ورستگاری شیعه می باشد، اعتقاد به وجود حجت عصر وانتظار ظهور است).(۸۰)
پتروشفسکی، تاریخدان وایران شناس علوم شوروی سابق در این زمینه می نویسد: (چشم به راه مهدی بودن در عقاید عمومی مردمی که نهضت های قرن سیزدهم را در ایران بر پا داشتند، مقام بلندی را داشته است).(۸۱)
۳ - دوران انتظار، دوران هجوم فتنه ها ومشکلات وگرفتاری ها است وانچه می تواند ارامش قلبی وقدرت روحی به شیعه منتظر بدهد، یاد منجی حی وحاضر است.
۴ - پیراستن از خصایص ناپسند واراستن خود به اخلاق نیکو از فواید دیگر انتظار است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: (من سرّ ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق)؛(۸۲) (... هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم (علیه السلام) گردد باید که منتظر باشد ودر عین حال به پرهیزکاری واخلاق نیکو مشغول گردد).
۵ - از نتایج انتظار، تلاش فکری مؤمن منتظر وبصیرت واگاهی اوست. فتنه ها علاوه بر انکه غفلت می اورد، شبهه وتردید وتزلزل را نیز در افکار جامعه ایجاد می کند، واین منتظر واقعی است که چون به هوشیاری فکری رسیده، بیدار است وبه شبهات پاسخ می گوید.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (طوبی لمن تمسّک بامرنا فی غیبة قائمنا فلم یزغ قلبه بعد الهدایة...)؛(۸۳) (خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما به فرمان ما تمسک جوید که در نتیجه قلب او هرگز به طرف باطل متمایل نخواهد شد).
۶ - انتظار از انجا که انسان را به عمل وا می دارد ودر جامعه ای که حالت انتظار منجی الهی حاکم است، تحّرک وپویایی حکم فرماست وبشر را به زمینه سازی واصلاح فردی واجتماعی وا می دارد، عاملی ارزشمند برای حفظ وبقای شریعت است.
۷ - انتظار از ان جهت که محّرک عمل است، زمینه ساز ظهور منجی عالم بشریت خواهد بود.

ظهور منجی از دیدگاه ادیان

آیا ایمان به ظهور منجی نزد ادیان وملل دیگر نیز وجود دارد؟
ایمان به ظهور منجی بشریت از وضع موجود واقامه عدل وداد، فطری بشر است ولذا این عقیده در هر ملت ودینی وجود دارد.
محمّد امین زین الدین می گوید: (شکی نیست که اعتقاد به اصلاح جامعه از وضعیت موجود، از ابتدای تاریخ بشر در ذهن مردم وجود داشته است واز عقاید اختصاصی دین اسلام نیست، زیرا در بین ادیان اسمانی قبل از ظهور اسلام مشاهده می کنیم که همگی خبر از وقوع این حقیقت داده اند وحتی صفات مصلح وراه کارهای اصلاحی او را نیز بیان کرده اند، گرچه نام او را مهدی ودعوت اصلاحی او را به نام مهدویت نگذاشته اند... این عقیده وفکر حتی به ادیان دیگر از قبیل زردشتی وبرهمنی و... نیز سرایت کرده است...).(۸۴)
در بین ادیان اسمانی وایین های شبه دینی وملت ها، می توان از اینها نام برد:
۱ - یهود به بازگشت عزیر یا منحاس بن عازر بن هارون اعتقاد دارد.
۲ - مسیحیت با ایمان به بازگشت عیسی (علیه السلام).
۳ - زردشت با ایمان به بازگشت بهرام شاه.
۴ - هندوها با ایمان به بازگشت فیشنوا.
۵ - مجوس با ایمان به بازگشت اوشیدر.
۶ - بودایی ها در انتظار ظهور بودا.
و....(۸۵)
از چه زمانی خطوط کلی برای روز موعود جهانی ترسیم شده است؟
ترسیم خطوط کلّی برای روز موعود به شروع خلقت باز می گردد؛ زیرا این روز هدف وغرض اساسی برای خلقت است. برای توضیح این مطلب به نکاتی چند اشاره می کنیم:
۱ - برای برپایی حکومت عدل جهانی دو شرط اساسی وجود دارد: یکی شناخت کامل عدل به معنای وسیعش ودیگری امادگی برای فداکاری در راه پیاده کردن عدالت در سطح جهان، بعد از علم وشناخت عدل. بشر این دو شرط اساسی را از ابتدای خلقت نداشته است، بلکه انبیا متکفّل این دو امر مهم شده ودرصدد تربیت بشر برای رسیدن به ان دو بوده اند. گرچه انبیا در شرط اوّل به موفقیت رسیده وعدل را به معنای وسیع وهمه جانبه اش برای مردم تبیین نموده اند ولی در طول تاریخ خود نتوانستند شرط دوم را به طور کامل محقق سازند، واین نه به جهت قصور در انجام وظیفه انان بوده، بلکه به خاطر قصور یا تقصیر از جانب مردم بوده است.
۲ - انبیا در طول تاریخ بعثت خود مردم را به هدف وغرض اساسی از خلقت بشر که همان رسیدن به حکومت عدل توحیدی است گوشزد می کرده اند. خداوند متعال می فرماید: (وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ انَّ الارْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)؛(۸۶) (در زبور بعد از ذکر [تورات] نوشتیم بندگان شایسته ام وراث [حکومت] زمین خواهند شد).
ونیز می فرماید: (وَنُرِیدُ انْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ ائِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ)؛(۸۷) (ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم وانان را پیشوایان ووارثان روی زمین قرار دهیم).
ونیز می فرماید: (هُوَ الَّذِی ارْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ)؛(۸۸) (او کسی است که رسول خود را با هدایت ودین حقّ فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد هر چند مشرکان کراهت داشته باشند).
۳ - برای هیچ یک از انبیا، شرایط اساسی وعمومی برای هدایت کلّ بشر وتشکیل حکومت عدل توحیدی در سطح جهان فراهم نشد، زیرا دو شرط اساسی برای تشکیل چنین حکومتی فراهم نگشت:
الف) انبیا گرچه مفهوم عدل کامل وبه معنای وسیع ان را برای مردم تفهیم نمودند ولی بشر به ان درجه از فهم وشعور نرسیده است تا به حقیقت ان در سطح گسترده اش پی برده باشد. لذا هدف انبیای سابق بر حضرت موسی (علیه السلام)، ترسیخ وتثبیت عقیده مردم بوده، وتکالیف شرعی فرعی زیادی نداشته اند، تا اینکه از زمان حضرت موسی (علیه السلام) تا عصر بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خصوصا در شریعت اسلام شرایع به صورت تفصیل تبیین شده است.
ب) تاکنون هیچ امّتی به حدّی نرسیده است که بتواند در راه پیاده شدن حکومت عدل توحیدی جهانی فداکاری تام وتمام داشته باشد. حضرت نوح (علیه السلام) ۹۵۰ سال قوم خود را به حقّ وحقیقت دعوت کرد ولی به جز اندکی به او ایمان نیاوردند. قوم حضرت ابراهیم (علیه السلام) به جای پذیرش دعوتش او را در اتش انداختند. قوم حضرت موسی (علیه السلام) درخواست او را برای مقابله با حاکمان ظالم فلسطین رد کرده وگفتند: (فَاذْهَبْ انْتَ وَرَبُّکَ فَقاتِلا انّا ههُنا قاعِدُونَ)؛(۸۹) (تو وخدایت بروید وبا انان بجنگید ما اینجا نشسته ایم).
حواریون حضرت عیسی (علیه السلام) در قدرت خداوند شک نمودند وبه عیسی خطاب کرده، گفتند: (یا عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ هَلْ یسْتَطِیعُ رَبُّکَ انْ ینَزِّلَ عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ)؛(۹۰) (ای عیسی بن مریم! آیا پروردگارت قدرت دارد که برای ما سفره ای غذا از اسمان نازل کند).
نتیجه: گرچه خطوطی کلّی واساسی روز موعود از ابتدای خلقت ترسیم شده است ولی هنوز شرایط تحقق وپیاده شدن ان فراهم نگشته است.
منجی در ایین هندو کیست؟
بشارت به ظهور منجی در کتاب های مقدس هندوها نیز به چشم می خورد. در کتاب (ماللهند) از کتاب های مقدس هندوها آمده است: (در اواخر دوره چهارم اهل زمین به فساد کشیده شده واکثر انها کافر می شوند انان معصیت های بزرگ را انجام داده وحاکم انها افراد پست خواهد بود. مردم در ان روز به گرگ ها شبیه اند که همدیگر را می درند وغارت می کنند. کاهنان ومردان دین فاسد می شوند وحقّ با دزدان می شود وافراد باتقوا وزاهد را تحقیر می کنند... در ان زمان (برهمن کلا) یعنی مردی شجاع ودین دار ظهور می کند وزمین را با شمشیر برنده اش از مفسدین وپلیدی ها پاک کرده وافراد پاک وطاهر را حفظ خواهد نمود).(۹۱)
در کتاب (شاکمونی) آمده است: (حکومت ودولت جهانی به دست مردی از ذرّیه سید خلایق عالمیان (کشن) بزرگ ختم خواهد شد، او کسی است که بر کوه های شرق وغرب عالم حکومت خواهد کرد... وتمام ادیان الهی، یک دین خواهد شد، او که اسمش قائم وعارف بالله است، دین خدا را احیا خواهد نمود).(۹۲)
ودر کتاب (وشن جوک) از کتاب های هندوها آمده است: (ودر اخر الزمان زمین به دست مردی خواهد افتاد که خداوند متعال را دوست دارد واو از خواص بندگان خداست. نام او (فرخنده وخجسته) است.(۹۳)
ودر کتاب (باسک) از کتاب های هندوها آمده است: (دوره اخر الزمان به حکومت حاکم عادلی ختم خواهد شد که رهبر ملائکه وجنّ وانس است. حق با اوست. او بر دریا وخشکی وکوه ها سیطره پیدا می کند واز انچه در اسمان ها وزمین است خبر می دهد وکسی بزرگ تر از او متولد نشده است).(۹۴)
در کتاب (اوپانیشاد) آمده است: (این مظهر (ویشنو) در اخر الزمان ظهور می کند در حالی که بر اسبی سفید سوار وبه دست او شمشیری برهنه است، وبه ماننده ستاره دنباله دار می درخشد وهمه افراد پست را به هلاکت می رساند وزندگی نوینی را برپا کرده وطهارت وپاکی را بر می گرداند).(۹۵)
منجی در آیین بودا کیست؟
مؤسس ایین بودا شخصی است به نام (سدهارتا جوتوما) معروف به (بودا)، او کسی بود که در نپال متولد شد وبودایی ها او را فرزند خدا می دانند ومعتقدند که در اخر الزمان ظهور کرده، بشریت را از وضع موجود وگرفتاری ها نجات خواهد داد. انان می گویند: بودا با کامل کردن وظیفه خود با جسدش به اسمان رفته وبار دیگر به زمین باز می گردد تا صلح وبرکت را به مردم بازگرداند.
بودایی ها دو مذهب بزرگ دارند: یکی مذهب شمالی که در حق بودا تا به حدّی غلو کرده او را خدای خود می دانند. ودیگری مذهب جنوبی که غلوّشان در حقّ بودا کمتر است. وعمدتا در منطقه اسیای شرقی ساکنند.
موعود از دیدگاه زردشتیان کیست؟
در کتاب معروف زردشتیان به نام (زند) بعد از انکه سخن از مقابله ومبارزه ابدی بین ایزدان واهریمنان به میان می اورد، می گوید: (در این هنگام فتح وپیروزی ونصرت از ناحیه ایزدان واقع می شود وبعد از نصرت ویاری ایزدان ونابودی نسل اهریمنان عالم به سعادت اصلی خود می رسد وفرزندان ادم بر کرسی سعادت وبرکت خواهند نشست).(۹۶)
جاماسب در کتاب (جاماسبنامه) از زردشت نقل کرده که فرمود: (مردی از سرزمین تازیان از ذریه هاشم خروج خواهد کرد، او مردی بزرگ سر، با جسمی عظیم، ساقی طولانی، بر دین جدّش وبا لشکری فراوان رو به ایران خواهد نمود، زمین را اباد کرده وان را پر از عدل وداد خواهد نمود).(۹۷)
در همان کتاب بعد از بشارت به نبوّت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می گوید: (واز ذریه دختر ان پیامبر که به (خورشید عالم وشاه زمان) معروف است، مردی به خلافت خواهد رسید که در دنیا به حکم یزدان حکم خواهد نمود، او اخرین خلیفه ان پیامبر در وسط عالم یعنی مکه است، ودولتش تا روز قیامت دوام خواهد داشت...).(۹۸)
در کتاب (زند بهمن یسن) شرح کتاب (اوستا) کلام جاماسب را از قول استادش زردشت این چنین نقل می کند: (قبل از ظهور سوشیانس خلف وعده، دروغ، بی دینی وبی بند وباری در عالم گسترش می یابد، مردم از خداوند دور شده وظلم وفساد عالم را فرا می گیرد. این امور، احوال عالم را دگرگون کرده وزمینه را برای ظهور منجی جهانی فراهم می اورد وعلائمی که هنگام ظهور اتفاق می افتد عبارت است از حادثه عجیب وغریبی در اسمان ظاهر می شود که دلالت بر امدن (خردشهر ایزد) دارد. ملائکه از طرف مشرق ومغرب به اذن او فرستاده می شوند تا خبرها واعلان ها را به عالم برسانند...).(۹۹)
ونیز در کتاب (زند بهمن یسن) می خوانیم: (... وبعد از ان، سوشیانس عالم را پاک خواهد نمود، ان گاه قیامت برپا خواهد شد).(۱۰۰)
در همان کتاب در تفسیر کلمه سوشیانس آمده است: (سوشیانس اخرین کسی است که می اید وزردشت را در عالم نجات خواهد داد).(۱۰۱)
منجی نزد یهود چه کسی است؟
با مراجعه به کتاب های مقدس یهود پی می بریم که اشارات وتصریحات فراوانی به مساله موعود جهانی شده است. واز جمله کتاب هایی که در انها به این موضوع اشاره شده: کتاب دانیال نبی، حجّی نبی، صفینای نبی، اشعیای نبی وزبور داوود است.
لذا در قران کریم می خوانیم: (وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ انَّ الارْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)؛(۱۰۲) (وبه تحقیق در زبور بعد از ذکر نوشتیم که همانا زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد).
در زبور داوود می خوانیم: (بار خدایا! حکومت خود را به ملک ببخش وعدالتت را به فرزند مَلِک عطا فرما تا به نیکی بین مردم حکم کرده وبر افتادگان انصاف دهد... تمام پادشاهان بر او خضوع کرده وهمه ملت ها خدمت گذار او گردند...).(۱۰۳)
چرا حضرت مسیح تاکنون زنده مانده است؟
حکمت بقا وزنده ماندن حضرت مسیح (علیه السلام) تاکنون بر حسب انچه که عقول ما درک می کند اموری است:
۱ - در حضرت عیسی (علیه السلام) خصوصیاتی یافت می شود که در سایر انبیا نبوده است، از قبیل ولادت بدون پدر، زنده کردن مردگان، به اسمان ها رفتن ودیگر خصوصیات.
۲ - زنده بودن وبقای او برهان ودلیل وشاهدی بر غیبت امام مهدی (علیه السلام) خواهد بود، زیرا بقای مسیح با عمری بیش از دو هزار سال، دلیلی بر امکان وجود وحیات حضرت مهدی (علیه السلام) در کمتر از این مقدار سال است، همان حکمتی که در روایات برای طول عمر حضرت خضر بیان شده است.
شیخ صدوق (رحمه الله) در (کمال الدین) به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (... بلی، انّ الله تبارک وتعالی لمّا کان فی سابق علمه ان یقدّر من عمر القائم (علیه السلام) فی ایام غیبته ما یقدّر، وعلم ما یکون من انکار عباده بمقدار ذلک العمر فی الطول، طوّل عمر العبد الصالح فی غیر سبب یوجب ذلک الا لعلّة الاستدلال به علی عمر القائم (علیه السلام) ولیقطع بذلک حجة المعاندین لئلا یکون للناس علی الله حجة)؛(۱۰۴) (... اری، از انجا که در علم سابق خداوند مقدّر شده بود که عمر قائم (علیه السلام) را در ایام غیبتش طولانی می گرداند ومی دانست که این مقدار طول عمر را بندگانش انکار می کنند، لذا عمر بنده صالحش را تنها به جهت استدلال وشاهد اوردن عمر قائم (علیه السلام) طولانی کرد، وتا اینکه حجت ودلیل معاندین قطع گردد وبرای مردم حجت واستدلالی بر خدا نباشد).
حکمت مشارکت حضرت مسیح در تشکیل حکومت جهانی چیست؟
شرکت حضرت مسیح (علیه السلام) در تشکیل حکومت عدل توحیدی جهانی ومساعدت حضرت مهدی (علیه السلام) در این امر مهم جهاتی دارد که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - از انجا که مسیحیان جماعت زیادی را از مردم عالم تشکیل می دهند، لذا با نزول او از اسمان ومشاهده معجزه از او، ایمان اورده ودر حقیقت به جهت پیروی واقتدای او به حضرت مهدی (علیه السلام)، مسیحیان نیز تسلیم حضرت مهدی می شوند.
۲ - در نتیجه جهت اوّل، فتح وپیروزی حضرت بر عالم سریع تر واسان تر خواهد شد، ولذا به جهت ایمان مسیحیان به امام مهدی (علیه السلام) بدون جنگ وخونریزی بخش عظیمی از عالم تحت اختیار حضرت قرار خواهد گرفت.
آیا حضرت عیسی به زمین باز می گردد؟
مطابق نصّ ایات قران واناجیل، حضرت عیسی (علیه السلام) به اسمان ها رفت ودر پایان تاریخ به زمین باز می گردد.
در انجیل یوحنّا می خوانیم: (از من شنیدید که به شما گفتم: من می روم ودوباره به سوی شما باز می گردم).(۱۰۵)
در قران نیز به نزول حضرت عیسی (علیه السلام) اشاره شده است:
۱ - خداوند متعال می فرماید: (وَیکَلِّمُ النّاسَ فِی المَهْدِ وَکَهْلا)؛(۱۰۶) (واو [عیسی] در گهواره وهنگام پیری با مردم سخن می گوید).
می دانیم که حضرت عیسی (علیه السلام) هنگام سی سالگی به اسمان ها رفت، پس مقصود به پیری همان زمان نزول او از اسمان در اخر الزمان است.
۲ - ونیز خداوند می فرماید: (وَانْ مِنْ اهْلِ الکِتابِ الّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیوْمَ القِیامَةِ یکُونُ عَلَیهِمْ شَهِیدا)؛(۱۰۷) (وهیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او [مسیح] ایمان می اورد وروز قیامت بر انها گواه خواهد بود).
ضمیر در (به) و(موته) به حضرت عیسی (علیه السلام) باز می گردد. از این ایه به خوبی استفاده می شود که حضرت عیسی در اخر الزمان از اسمان نزول کرده ومردم به او ایمان خواهند اورد.(۱۰۸)
۳. ونیز می فرماید: (وَانَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها)؛(۱۰۹) (وهمانا عیسی نشانه روشنی برای قیامت است پس در ان شک نداشته باشید).(۱۱۰)
و نیز روایات شیعه وسنّی به نزول حضرت عیسی اشاره کرده است:
بخاری به سند خود از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم وامامکم منکم)؛(۱۱۱) (شما را چه می شود هنگامی که فرزند مریم در میان شما فرود آمده در حالی که امام شما از بین شماست).
شیخ صدوق (رحمه الله) به سندش از محمّد بن مسلم ثقفی نقل کرده که از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (القائم منّا منصور بالرعب... وینزل روح الله عیسی بن مریم، فیصلّی خلفه)؛(۱۱۲) (قائم از ماست که با رعب ووحشت [که در قلوب مردم می افتد] یاری خواهد شد... وروح الله عیسی بن مریم فرود آمده وپشت سر او به نماز خواهد ایستاد).
حضرت عیسی در کجا فرود خواهد آمد؟
از روایات استفاده می شود که مکان نزول حضرت مسیح در اخر الزمان سرزمین دمشق است.
طبرانی به سند خود از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (ینزل عیسی بن مریم (علیه السلام) عند المنارة البیضاء شرقی دمشق)؛(۱۱۳) (عیسی بن مریم کنار مناره سفید قسمت شرق در سرزمین دمشق فرود خواهد امد).
ابن کثیر می گوید: (مسیح دجال خروج می کند، ان گاه مسیح از اسمان بر زمین فرود می اید ومحلّ فرود او کنار مناره سفید شرقی در دمشق هنگام نماز صبح است).(۱۱۴)
منجی نزد مسیحیان کیست؟
حضرت مسیح (علیه السلام) مبعوث شد تا مردم را بشارت دهد. کلمه (انجیل) از لغت یونانی گرفته شده وبه معنای (خبر خوش) وبشارت به رهایی آمده است. این بشارت همان قیام ملکوت خداوند ویا به تعبیر دیگری می توان از ان به حکومت توحیدی در سطح کره زمین یاد نمود.
در کتاب مقّدس می خوانیم: (بر من واجب است تا تمام شهرها را به ملکوت خدا بشارت دهم وبرای این امر فرستاده شده ام).(۱۱۵)
در انجیل متّی آمده است: (حضرت عیسی در جمیع شهرها ودهات سیر می کرد ودر مجامع انها مردم را تعلیم وبه ملکوت بشارت می داد).(۱۱۶)
در کلمات حضرت مسیح کلمه (فرزند انسان) زیاد به چشم می خورد، در انجیل متّی آمده است: (به حقّ می گویم که از میان حاضرین در این مکان کسانی هستند که مرگ را نمی چشند تا اینکه فرزند انسان را مشاهده نموده که در ملکوتش می اید).(۱۱۷)
ونیز می خوانیم: (همان گونه که برق از مشرق طلوع کرده وهمه را روشن می کند امدن فرزند انسان نیز این چنین است).(۱۱۸)
ونیز می خوانیم: (به همین جهت اماده باشید، در ساعتی که انتظار ان را نمی کشید فرزند انسان خواهد امد).(۱۱۹)
مقصود از (فرزند انسان) کیست؟ مسیحیان درصدد ان هستند که بر حضرت مسیح منطبق سازند، ولی از قرائن وشواهد موجود استفاده می شود که مقصود از (فرزند انسان) شخصی غیر از مسیح است که همان حضرت مهدی (علیه السلام) باشد:
الف) در انجیل یوحنا از حضرت مسیح می خوانیم: (من طالب مجد وعظمت خود نیستم در انجا کسی است که ان را می طلبد وحکم می کند).(۱۲۰)
ب) از عباراتی که در انجیل متّی آمده به خوبی استفاده می شود که (فرزند انسان) در ان عبارات غیر از حضرت مسیح است که در اخر الزمان به جهت پیاده کردن ملکوت خداوند ظهور کرده وعیسی بن مریم او را متابعت ومشایعت خواهد نمود.
ظهور منجی در اناجیل در چه وقتی معین شده است؟
از برخی عبارات اناجیل به دست می اید که وقت ملکوت اسمان ها که همان حکومت عدل جهانی توحیدی در روی زمین است، اخر الزمان معین شده است.
حضرت عیسی (علیه السلام) در مورد مقدمات برپایی ملکوت خداوند می گوید: (وزود است که خبر از جنگ ها وشایعات بشنوید، مبادا که فزع کنید؛ زیرا حدوث انها حتمی است، ولی نهایت عالم نخواهد بود).(۱۲۱)
ونیز می فرماید: (... انکه تا نهایت باقی می ماند اوست کسی که خلاصی می یابد).(۱۲۲)
واین مطلب موافق روایاتی است که از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیده واشاره دارد به اینکه: (المهدی یخرج فی اخر الزمان)؛(۱۲۳) (مهدی در اخر الزمان خروج خواهد نمود).
وسعت حکومت حضرت مهدی چقدر است؟
از عهد جدید استفاده می شود که حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) که از ان به ملکوت اسمان ها یا ملکوت خداوند برای فرزند انسان تعبیر شده تمام روی زمین را فرا خواهد گرفت، در انجیل لوقا آمده است: (در اینده مردمی از شرق وغرب وشمال وجنوب زمین آمده وبر سر سفره، در ملکوت خداوند خواهند نشست).(۱۲۴)
ودر انجیل مرقس می خوانیم: (وواجب است که قبل از ان به جمیع عالم بشارت داده شود).(۱۲۵)
در احادیث اسلامی نیز به این موضوع اشاره شده است، امام باقر (علیه السلام) می فرماید: (القائم منّا... یبلغ سلطانه المشرق والمغرب)؛(۱۲۶) (قائم از ما... حکومت او مشرق ومغرب عالم را فرا خواهد گرفت).
ابو داوود به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (ویهلک الله فی زمانه الملل کلّها الا الاسلام)؛(۱۲۷) (خداوند در زمان او [مهدی (علیه السلام)] اهل همه ملت ها به جز اسلام را هلاک خواهد نمود).
اوصاف یاران منجی در اناجیل چیست؟
در اناجیل مسیحیان اوصافی برای یاران منجی بشریت ذکر شده که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - اطاعت: در انجیل مرقس آمده است: (به حقّ به شما می گویم: هرکس که همانند طفل، ملکوت خدا را نپذیرد در ان داخل نخواهد شد).(۱۲۸) مثال به طفل اشاره به اطاعت مطلق است.
۲. عمل به احکام: در انجیل متّی آمده است: (این گونه نیست که هر کسی یا ربّ یا ربّ بگوید داخل در ملکوت اسمان ها شود، بلکه هر کس به خواست پروردگار عمل کند در اسمان هاست).(۱۲۹)
۳. استضعاف: در انجیل لوقا آمده است: (خوشا به حال شما ای فقرا، زیرا برای شماست ملکوت خداوند. خوشا به حال شما ای گرسنگان در امروز، زیرا در اینده سیر خواهید شد. خوشا به حال شما ای گریه کنندگان، زیرا در اینده خندان خواهید شد. این در حالی است که در جای خود (ملکوت اسمان) به عصر ظهور تطبیق شده است).(۱۳۰)
آیا در اناجیل به علائم ظهور منجی اشاره شده است؟
در انجیل متّی آمده است: (... ودر ان هنگام که عیسی در باغ زیتون نشسته بود شاگردانش به نزد او آمده وبا او خلوت کردند واز او سؤال نمودند: به ما بگو: در چه زمانی این امور تحقّق خواهد یافت وعلامت ونشانه امدن تو وپایان عالم چیست؟)(۱۳۱) ونیز می خوانیم: (وزود است که خبر از جنگ هایی می شنوید... مبادا که فزع کنید زیرا وقوع انها حتمی است).(۱۳۲)
ونیز آمده است: (وهنگامی که فرزند انسان در مجد وعظمتش می اید ودر حالی که ملائکه او را همراهی می کنند بر روی عرش عظمتش می نشیند وجمیع امتّ ها نزد او محشور خواهند شد...).(۱۳۳)
در انجیل لوقا آمده است: (فریسیون از او سؤال نمودند: چه زمانی ملکوت خداوند می اید؟ او در جواب فرمود: ملکوت خدا غیر مترقّبه می اید).(۱۳۴)
ونیز می خوانیم: (وهنگامی که خبر از جنگ ها وفتنه ها شنیدید فزع نکنید زیرا این امور باید در ابتدا تحقق یابد ولی این پایان عالم نیست. ان گاه به انان فرمود: زود باشد که امتی بر امتی ومملکتی بر مملکتی قیام کند وزلزله های شدید وگرسنگی ها وقحطی ها در مکان های زیادی به وقوع پیوندد وزود است که امور خوفناک ونشانه های بزرگی حادث گردد).(۱۳۵)
هر یک از صاحبان ادیان منجی را از دین خود می داند راه حل این اختلاف چیست؟

در تشخیص هویت منجی عالم در پایان تاریخ نزد صاحبان ادیان اختلاف است، هر کسی بزرگی از دین خود را رهبر این نهضت می پندارد واو را احیاگر دین خود می داند.
اهمّ اسباب اختلاف عبارتند از:
۱ - نصوص وبشارت های اسمانی از ان جهت که خبر غیبی است لذا هر کسی به جهت تعصب دینی که دارد ان را به رهبر وبزرگ دینی خود حمل می کند.
۲ - علمای ادیان ودانشمندان مکاتب مختلف از ان جهت که به هوّیت وشخصیت مهدی موعود اخر الزمان جاهلند، لذا منجی را بر رهبران خود حمل نمودند.
برای حلّ مشکل وتحدید هویت منجی بشریت مراحلی را باید طی نمود:
۱ - تمییز بشارات ونصوص خاصه ای که در رابطه با منجی در کتاب های مقدس اسمانی اهل کتاب وارد شده است.
۲ - بررسی صفات وخصوصیات منجی در کتاب های مقدس بدون تاثیرپذیری از پیش فرض ها.
۳ - بررسی حقایق تاریخ ومقایسه ان با صفات وخصوصیاتی که در کتاب های مقدس درباره منجی آمده است تا مصداق واقعی وهویت شخصی منجی، معین شود.
۴ - معرفی حضرت مهدی (علیه السلام) به دیگران تا قدرت تطبیق برای انان نیز فراهم گردد.
لذا مشاهده می کنیم که گروهی از مسیحیان با بررسی صفات وخصوصیات مصلح ومنجی جهانی در کتاب های مقدس خود وتطبیق انها بر منجی ترسیم شده در اسلام، به اسلام وتشیع گرویدند ومهدویت اسلامی را پذیرفتند، اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - قاضی ساباطی مسیحی
او بعد از بررسی بشارت اشعیای نبی در شان مصلح جهانی ومناقشه در تفسیر یهود ونصارا برای ان می گوید: (در نتیجه مقصود از این کلام همان مهدی موعود اسلامی است؛ زیرا در انجا درباره منجی می گوید: او به مجرّد شنیدن، جزا نمی دهد. واین با اجماع مسلمین سازگاری دارد که می گویند: این صفت از خصوصیات مهدی موعود است).
ونیز می گوید: (عقیده امامیه در اینکه منجی، فرزند حسن عسکری است که در سال ۲۵۵ از مادری به نام نرجس متولد شد وسپس غایب گشت وبه اذن خداوند ظهور خواهد نمود، به واقع نزدیک تر است).(۱۳۶)
۲ - علامه محمد صادق فخر الاسلام
او که شخصی مسیحی بوده وپس از تحقیقات فراوان مسلمان شیعی شده است در کتابی به نام (انیس الاسلام) که در ردّ یهود ونصارا نوشته، در انجا تمام بشارت ها به ظهور منجی را بر حضرت مهدی موعود اسلامی منطبق کرده است.
۳ - علامه محمّد رضا رضایی
او نیز که شخصی یهودی بوده واسلام را انتخاب کرده است در کتاب خود به نام (منقول رضایی) بشارات بر منجی را بر مهدی موعود منطبق کرده است.
چگونه با وجود تحریف در تورات وانجیل به ان دو استشهاد می شود؟
گاهی سؤال می شود که شما قائل به وجود تحریف در تورات وانجیل ودیگر کتب غیر از قران هستید چگونه در قضیه مهدویت وسایر موضوعات به ان استدلال می کنید؟
پاسخ:
۱ - در موضوع مهدویت چنان ایات وروایات فراوانی وجود دارد که برای اثبات ان احتیاج به منابعی دیگر غیر قران نباشد.
۲ - استناد واستشهاد به بشارات کتاب های اسمانی وغیر اسمانی دیگران از باب تایید است نه اثبات.
۳ - نقل بشارات از کتاب های مقدس دیگران به جهت تقارن بین ادیان وهدایت اهل ادیان به دین حق یعنی اسلام است.
۴ - کسی ادعا نکرده که تمام انچه که در کتاب های مقدس ادیان دیگر آمده تحریف شده است، بلکه انچه مسلّم است اینکه بخشی از انها مورد تحریف قرار گرفته است.
۵ - در اثبات عدم تحریف در مواردی که به انها استشهاد می شود همین بس که در مصادر اسلامی نیز به ان اشاره بلکه تصریح شده است.
۶ - برخی از بشارات کتاب های مقدس ادیان دیگر با واقعیات تاریخی مطابقت داشته است، از قبیل اینکه: مصلح جهانی همان امام دوازدهم از ذریه اسماعیل واز نسل بهترین زنان است که ولادت او در وضع شدید واختناق سیاسی به وقوع خواهد پیوست، وبه همین جهت خداوند او را از ظالمان تا هنگام ظهور محفوظ خواهد داشت.
چرا قوانین ادیان آسمانی پیشین به نحو اکمل پیاده نشد؟
پیاده شدن عدل وداد وقوانین الهی در جامعه احتیاج به گذران دو مرحله دارد:
۱ - مرحله تنظیم قوانین اجتماعی از ناحیه قانون گذاری که عالم وعادل است. این مرحله با ارسال رسل وانزال کتب انجام پذیرفت.
۲ - مرحله تطبیق قوانین الهی، که با گذر از دو شرط قابل پیاده شدن در جامعه بشری است:
الف. رسیدن جامعه بشری به رشد وتکامل فکری، تا استطاعت درک ان قوانین را داشته باشد ونیز به ان ایمان اورد.
ب. تنفیذ کننده وپیاده کننده ان قوانین، عالم، مقتدر ومعصوم باشد تا بتواند ان قوانین را در سطح عالم پیاده نماید.
چرا در عصر پیامبر اکرم حکومت جهانی توحیدی تحقق نیافت؟
بشر به مانند طفلی است که در ابتدای زندگی خود احتیاج به طی مدارس ومدارج علمی وعملی در سطوح مختلف دارد تا بتواند به رشد وتکامل نهایی خود برسد.
به همین جهت است که رهبران الهی بدون ایجاد شرایط وزمینه کافی برای رسیدن به ان هدف، امادگی برای اجرای حکومت عدل جهانی را ندارند، واین به جهت نقص انها نیست، بلکه مشکل از ناحیه نبودِ قابلیت محل است.
بعد از ظهور اسلام خطوط کلی برای روز موعود چگونه ترسیم شد؟
پاسخ این سؤال را با ذکر مقدماتی خواهیم داد:
۱ - اسلام کامل ترین طرح را برای تطبیق حکومت عدل جهانی توحیدی در پایان تاریخ داده است؛ زیرا اسلام اخرین شریعت اسمانی است. واز طرفی دیگر دعوت اسلام جهانی است. بشر قبل از اسلام از انجا که فهم ودرکش به این حدّ نرسیده بود که این طرح کامل را بفهمد ودرک نماید لذا به دوره ظهور اسلام واگذار شد. موقعی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) طرح حکومت عدل جهانی را داده است که بشر به این سطح عقلی وفرهنگی رسیده بود تا این طرح جامع را احساس کرده ودرک کند.
۲ - پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) وامامان معصوم (علیهم السلام) بعد از او وبسیاری از صحابه در اخبار، از این طرح وبشارت ان به مردم سهم بسزایی داشته اند؛ زیرا انها حاملان اصلی این طرح هستند. این بزرگواران تمام سعی وتلاش خود را به کار گرفته وبرای امادگی ذهنی مردم از راه های مختلف این موضوع مهم را تثبیت نمودند، از قبیل:
الف. خبر دادن از تحقق هدف بزرگ خلقت هنگام تحقق حکومت عدل جهانی.
ب. تاکید بر اینکه رهبر این حکومت امامی معصوم از ذریه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
ج. خبر از وقوع ظلم وبیدادی که قبل از ظهور در عالم گسترش خواهد یافت.
۳ - خود امام مهدی (علیه السلام) نیز در اماده سازی مردم برای پذیرش این امر مهم سهم بسزایی داشته وبا پیامبر وامامان قبل از خود تشریک مساعی کرده است، از قبیل:
الف. اقامه دلیل بر ولادت ووجودش با تکرار ملاقات ها با مردم.
ب. بیان طرح کامل برای غیبت وظهورش.

دفاع از مهدویت

اول کسی که از مسلمانان در عقیده مهدویت تشکیک کرد چه کسی بود؟
در تاریخ آمده است، معاویه به جماعتی از بنی هاشم خطاب کرده گفت: (اینکه شما گمان می کنید پادشاهی هاشمی ومهدی قائم از ان شما است عقیده ای باطل است، بلکه مهدی همان عیسی بن مریم است. امر خلافت به دست ما است تا ان را به او تسلیم کنیم).(۱۳۷)
ابن عباس از جمله کسانی بود که در ان جلسه حضور داشت، او در مقابل این تحریف تاریخی وبازی کردن با عقیده اسلامی سخت ایستاده، به معاویه گفت: (... امّا اینکه گفتی ما گمان داریم که برای ما حکومتی است که مهدی حاکم ان است، جواب ان این است که گمان، شرک است همان گونه که خداوند متعال می فرماید: (زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا انْ لَنْ یبْعَثُوا)(۱۳۸)، در حالی که همه شهادت می دهند که برای ما ملک وحکومتی است. اگر از عمر دنیا یک روز باقی باشد خداوند متعال کسی را از ما می فرستد تا زمین را پر از عدل وداد کند همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد.
وامّا اینکه می گویی: مهدی همان عیسی بن مریم است، عیسی کسی است که برای مقابله با دجّال فرستاده می شود، وهر گاه دجال او را ببیند نابود می شود، ولی امام از ما کسی است که عیسی بن مریم به او اقتدا کرده ونماز می خواند...).(۱۳۹)
آیا کسی از علمای اهل سنت منکر احادیث مهدویت شده است؟
برخی از علمای اهل سنّت درصدد انکار وتوجیه روایات مهدویت برآمده تا این موضوع مهم را در جامعه لوث کنند که از ان جمله می توان از افراد زیر نام برد:
۱ - ابن خلدون؛ او گرچه موضوع مهدویت را مشهور بین کافه اهل اسلام در گذر زمان ها می داند ولی با تمسک به قاعده (جرح، مقدم بر تعدیل است)(۱۴۰) درصدد ابطال روایات مهدویت برآمده است.(۱۴۱)
۲ - محمّد ابوزهره؛ او نیز خطّ ابن خلدون را ادامه داده ومی گوید: علمای اهل سنّت در سندهای این احادیث خدشه کرده اند، ولذا این عقیده را نزد اهل سنّت ثابت نمی داند.(۱۴۲)
۳ - سعد محمّد حسن از شیوخ ازهر؛ او نیز به دنبال نقّادین احادیث مهدویت رفته وحرف های انها را تکرار می کند.(۱۴۳)
۴ - محمّد فرید وجدی؛ او می گوید: (بسیاری از امامان حدیث، احادیث مهدویت را تضعیف نموده اند...).(۱۴۴)
۵ - احمد امین مصری؛ او نیز به کلام ابن خلدون رضایت داده است.(۱۴۵)
۶ - شیخ جبهان؛ او نیز از جمله کسانی است که گمان کرده احادیث مهدویت همگی باطل است.(۱۴۶)
۷ - شیخ سائح لیبیایی؛ او نیز از جمله کسانی است که احادیث مهدویت را نقد کرده است.(۱۴۷)
پاسخ اجمالی: از انجا که تکیه گاه کلام عموم مخالفین احادیث مهدویت، ابن خلدون است، لذا در نقد کلمات انها به ردّ کلام ابن خلدون به صورت اجمالی بسنده می کنیم:
۱ - ابن خلدون هنگام نقد احادیث مهدویت تنها به برخی از روایات می پردازد، در حالی که روایات دیگری وجود دارد که از صحت سند برخوردار است. لذا دکتر بستوی ۴۶ روایت را با سند صحیح یا حسن در زمینه مهدویت در کتاب خود اورده است.(۱۴۸)
۲ - او تنها اسامی برخی از صحابه را نقل کرده که احادیث مهدویت را نقل کرده اند، در حالی که بیش از اینهاست، ولذا شیخ عبد المحسن بن حمد العباد اسامی ۲۶ نفر از صحابه را که ناقل احادیث مهدویتند نقل کرده است.(۱۴۹)
۳ - همو می گوید: (ابن خلدون شخصی موّرخ است نه رجالی ولذا به تضعیفات او توجهی نمی شود...).(۱۵۰)
۴ - اینکه ابن خلدون جرح را مقدم بر تعدیل می داند نزد اهل سنّت عمومیت ندارد؛ زیرا عوامل جرح نزد انان مختلف است. برخی با کوچک ترین جهت راوی را جرح می کنند؛ لذا متخصصان فن شرط کرده اند که علت جرح باید تفسیر شود که به چه جهتی بوده است. از جمله کسانی که این قاعده را قبول ندارند ابن حجر عسقلانی، قاضی سبکی، خطیب بغدادی، نووی، سخاوی، سیوطی وسندی است.
دکتر عبد الحکیم بستوی می گوید: (حتی در صورتی که جرح در راوی به اثبات برسد، هر جرحی روایت را از اعتبار ساقط نمی کند، بلکه برخی از جرح ها است که شدید بوده ومستلزم ترک روایت است. وبرخی تا این حدّ نیست، بلکه راوی متّصف به جرح با غیر خود از کسانی که دارای اعتبارند تقویت شده وروایتش قابل احتجاج است).(۱۵۱)
۵ - ابن خلدون احادیث را احصا نکرده ونمی داند که از حدّ تواتر گذشته است ولذا احتیاج به بررسی سندی ندارد.
چرا بخاری ومسلم احادیث مهدویت را در صحاح خود ذکر نکرده اند؟
از جمله اشکالات برخی بر قضیه مهدویت از سوی اهل سنّت ان است که بخاری ومسلم اشاره ای به احادیث مهدویت نکرده وانها را در صحیح خود نقل نکرده اند، واین به نوبه خود می تواند سبب وهن وضعف این احادیث باشد.
احمد امین مصری می گوید: (از افتخارات صحیح بخاری ومسلم ان است که این گونه احادیث در ان دو وارد نشده است، گرچه در غیر این دو کتاب از کتاب های حدیث وارد شده است).(۱۵۲)
همین اشکال از ناحیه اشخاصی دیگر از متفکرین غرب زده اهل سنّت از قبیل شیخ محمد ابو زهره،(۱۵۳) سعد محمّد حسن(۱۵۴) حسین سائح لیبیایی مغربی،(۱۵۵) سید محمد رشید رضا (۱۵۶) وشیخ بن محمود(۱۵۷) وارد شده است.
پاسخ: این اشکال مورد توجه اهل سنّت واقع شده وشدیدا با ان به مقابله پرداخته اند.
(دکتر بستوی) می گوید: (اینان گمان می کنند که بخاری ومسلم احادیث مهدویت را به جهت ضعف در اسنادشان نقل نکرده اند. این گمانی باطل است، زیرا این دو به تمام احادیث صحیح احاطه نداشته وهرگز چنین ادعایی نکرده اند).(۱۵۸)
بخاری می گوید: (انچه را که در کتاب خود (الجامع الصحیح) اورده ام صحیح است ولی چه بسیار احادیث صحیح السندی که به جهت طولانی شدن کتابم نقل نکردم).(۱۵۹)
مسلم بن حجاج قشیری می گوید: (من تمام احادیث صحیح نزد خود را در این کتاب (صحیح) نیاورده ام، بلکه درصدد ان بوده ام که تنها احادیثی را ذکر کنم که اجماعی است).(۱۶۰)
حاکم نیشابوری می گوید: (بخاری ومسلم حکم به عدم صحت احادیثی که در دو کتابشان نیآمده نکرده اند).(۱۶۱)
ابن قیم جوزیه می گوید: (آیا بخاری گفته است که هر حدیثی را من در کتابم نیاورده ام باطل وغیر حجت وضعیف است؟ چه بسیار احادیثی که بخاری به انها در غیر کتاب (الجامع الصحیح) احتجاج نموده ولی در این کتاب نیاورده است. وچه بسیار احادیثی که در غیر این کتاب تصحیح نموده ولی در این کتاب نیاورده است).(۱۶۲)
عبد المحسن بن حمد العباد می گوید: (حدیث صحیح همان گونه که در صحیحین موجود است در غیر این دو از کتاب های حدیثی نیز وجود دارد، مثل: موطا، صحیح ابن خزیمه، صحیح ابن حبّان، مستدرک حاکم، جامع ترمذی، سنن ابی داوود، سنن نسائی، سنن ابن ماجه، سنن دارقطنی، سنن بیهقی ودیگر کتب، واین امری در نهایت وضوح واشکار است).(۱۶۳)
دیگر اینکه چه کسی ادّعا کرده که بخاری ومسلم توجهی به احادیث مهدویت به طور عموم نداشته اند؟ این حرف باطل است، زیرا این دو به برخی از احادیث مربوط به خروج مهدی (علیه السلام) اشاره کرده اند. از قبیل:
الف) احادیث خروج دجال
بخاری وخصوصا مسلم احادیث زیادی را در باب خروج دجال از طرق مختلف نقل کرده اند.(۱۶۴)
ابن حجر عسقلانی با نقل کلامی از ابرّی در تواتر احادیث مهدی (علیه السلام) قصه دجال را به خروج حضرت مهدی (علیه السلام) ربط می دهد.(۱۶۵)
ب) احادیث نزول عیسی بن مریم
بخاری به سند خود از ابوهریره نقل کرده که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم وامامکم منکم)؛(۱۶۶) (شما را چه خواهد شد زمانی که فرزند مریم در میان شما فرود خواهد امد در حالی که امام شما از میان شماست).
مسلم نیز همین مضمون را نقل کرده است.(۱۶۷)
مقصود از امام در این روایات کسی جز مهدی (علیه السلام) نخواهد بود، ولذا شارحین صحیح بخاری همگی متفق القول (امام) در این روایت را حضرت مهدی (علیه السلام) معرفی کرده اند.
ج) احادیث بخشش مال
مسلم به سند خود از جابر بن عبد الله انصاری نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (یکون فی اخر امّتی خلیفة یحثی المال حثیا لا یعدّه عددا)؛(۱۶۸) (در پایان امتم خلیفه ای خواهد بود که مال فراوان می دهد بدون انکه شماره کند).
با رجوع به روایات دیگر پی خواهیم برد که مقصود از این خلیفه همان حضرت مهدی (علیه السلام) است.
ابن ابی شیبه به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (یخرج رجل من اهل بیتی عند انقطاع من الزمان وظهور من الفتن یکون عطاؤه حثیا)؛(۱۶۹) (مردی از اهل بیتم بعد از وقفه ای از زمان وظهور فتنه ها خروج خواهد کرد که عطای او ریزان است).
د) احادیث خسف بیداء
مسلم در (صحیح) به سند خود از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (یعوذ عائذ بالبیت فیبعث الیه بعث فاذا کانوا ببیداء من الارض خسف بهم)؛(۱۷۰) (شخصی به خانه پناه می برد، لشکری به سوی او فرستاده می شود، ان لشکر به سرزمین بیداء که می رسد در انجا به زمین فرو می رود).
با مراجعه به سایر روایات پی می بریم که فرو رفتن زمین بیداء از علائم ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است.(۱۷۱)
آیا احادیث مهدویت متعارض است؟
سید رشید رضا واستاد سائح مغربی به جهت تشکیک وتضعیف احادیث مهدویت ادعای تعارض ان احادیث را نموده اند.
سید رشید رضا می گوید: (تعارض در احادیث مهدی اقوی واظهر وجمع بین انها دشوارتر است. ان گاه از باب مثال به اختلاف در اسم او واینکه حسنی است یا حسینی، عباسی است یا علوی ودیگر جهات اشاره می کند).(۱۷۲)
پاسخ: اوّلا: اختلاف، مقتضای طبیعت تفصیل قضایای ثابت است، لذا استدلال به اختلاف تفاصیل یک قضیه بر عدم ثبوت ان، مغالطه ای بیش نیست، ودر غیر این صورت نمی توان هیچ مساله اعتقادی را اثبات نمود، زیرا تمام مسائل، مورد اختلاف واقع شده اند.
ثانیا: در هر یک از مسائل مورد اختلاف، قول حق به اثبات رسیده است، ولذا در هیچ مساله ای تردید وجود ندارد.
آیا احادیث مهدویت تنها از طرق شیعه بوده ودر سند همه آنها شیعه وجود دارد؟
برخی از اهل سنّت گمان کرده اند که احادیث مهدویت تماما از جعل شیعه بوده یا لااقل در سندهای ان، کسانی وجود دارند که متهم به تشیعند، ولذا مورد قبول انها واقع نشده است.
دکتر بستوی بعد از نقل این اشکال در پاسخ به ان می گوید: (معیار در قبول روایت راوی عدالت وضابط بودن اوست با قطع نظر از اینکه عقیده او چیست، مگر انکه از اسلام خارج شده باشد. این روش بسیاری از علمای قدیم وجدید است. ان گاه از علی بن مدینی نقل می کند که اگر روایات اهل کوفه به جهت تشیع ترک شود کتاب ها ضایع شده ومذهب از هم خواهد پاشید).(۱۷۳)
او همچنین می گوید: (در عین حال مدار در روایات مهدی بر کسانی که منسوب به تشیعند نیست. یعنی چه بسیار از کسانی که هیچ نسبت به تشیع ندارند ولی در عین حال این احادیث را نقل کرده اند. او در اخر بحث خود می گوید: (تا به اینجا به دست امد که بیشتر روایات ثابت در امر مهدی در سندهایش فرد شیعی وجود ندارد، وروایاتی که این چنین است غالبا شواهدی از طرق دیگر دارد، لذا شبهه از این جهت زایل می گردد).(۱۷۴)
آیا پدید آمدن مدعیان مهدویت از آثار سوء اعتقاد به مهدویت است؟
احمد امین می گوید: (از اثار سوء اعتقاد به مهدویت، انقلاب های پیاپی در طول تاریخ مسلمانان است. در هر عصری شخص یا اشخاصی پیدا شده وبا یدک کشیدن نام مهدی منتظر، مردم را به سوی خود دعوت نموده وگروهی نیز دعوت انها را پذیرفته اند، واز این جهت باعث مشکلات در جامعه اسلامی شده اند...).(۱۷۵)
پاسخ: اوّلا: شکی نیست که مشکلاتی از ناحیه مدعیان دروغین مهدویت در جامعه اسلامی پدید آمده است، ولی گناه ان به عهده علما بوده که درست حضرت را تعریف نکرده وعلائم وشرایط ظهور را معین نکرده اند. ونیز گناه از مردم است که بدون تفحص از اصل قضیه، فریب این گونه افراد را خورده اند. وگرنه اصل قضیه مهدویت از برکات شایانی برخوردار است.
ثانیا: راه مقابله با این گونه انحراف ها، انکار عقیده ای مسلّم نیست، وگرنه به جهت مقابله با مدعیان نبوت نیز باید با اصل نبوت انبیا مقابله کرد.
ثالثا: گرچه مدعیان مهدویت چند روزی جولان داده ومردم را فریب داده اند، ولی به لطف خداوند وعنایات حضرت مهدی (علیه السلام) وکوشش فراوان علما، مکر وحیله انها برملا شده واز جامعه طرد شده اند.
آیا اعتقاد به مهدویت انسان را از عمل باز می دارد؟
برخی می گویند: (از اثار سوء اعتقاد به مهدویت وانتظار ظهور مهدی (علیه السلام) در جامعه اسلامی ان است که مردم را مایل به توکل به خدا نموده واز عمل ومبارزه باز می دارد...).
پاسخ: معنای صحیح انتظار مهدی موعود (علیه السلام) این نیست که مسلمانان دست بر روی دست گذاشته وبه انتظار مهدی (علیه السلام) به سر برند، بدون انکه به وظایف دینی خود عمل کرده وزمینه ساز ظهور او باشند.
ولذا در روایات اسلامی (انتظار فرج) از بهترین اعمال برشمرده شده است. معلوم می شود که انتظار جنبه عملی دارد وشخص منتظر خودش را از حیث عمل نیز اماده ظهور منجی می گرداند.
آیا اعتقاد به مهدویت در جامعه اسلامی نتیجه فشارهای سیاسی بوده است؟
برخی از مستشرقین وبه تبع انها برخی از روشنفکران غرب زده اسلامی معتقدند که اعتقاد به مهدویت در نتیجه فشارهای سیاسی بوده که بر مستضعفین جامعه اسلامی وارد شده است.
فان فلوتن می گوید: (جور وستم دولت عباسیان از هنگام به حکومت رسیدن، کمتر از دولت امویان نبوده است. این جور وستم ها به حدّی بود که مستضعفین ومظلومین را بر این وا داشت که خود را امیدوار کنند، لذا چاره ای جز این ندیدند که به عقیده به مهدی وانتظار ظهورش دل ببندند، تا بتوانند از شدّت تالّمات روحی خود بکاهند...).(۱۷۶)
(دونالد سن) می گوید: (احتمال جدّی است که اختناق وفشارهای سیاسی که در مملکت اسلامی از طرف حاکمان بنی امیه پدید آمده از اسباب ظهور نظریه مهدویت در اخر الزمان بوده است).(۱۷۷)
احمد امین مصری می گوید: (عامل اساسی در پیدایش عقیده مهدویت نزد شیعه واصرار بر ان، فشارهای سیاسی ومصائبی بود که بعد از شهادت امام علی [(علیه السلام)] وبه حکومت رسیدن معاویه با ان روبه رو شدند. این مصائب با بیعت با حسن بن علی [(علیهما السلام)] وپس از ان شهادت حسین بن علی [(علیهما السلام)] واز هم پاشیدن حرکت های ضدّ اموی وقوت گرفتن حکومت امویان شدت گرفت. لذا درصدد برامدند تا تاکتیک خود را تغییر داده از دعوت اشکار صرف نظر کرده، به دعوت سرّی برای ریشه کن کردن ظلم روی اورند...).(۱۷۸)
محمّد عبد الکریم عتوم می گوید: (واقع ان است که عقیده به مهدی قبل از وقوع غیبت امام پدید آمده وپرورش پیدا کرد. واین به صورت دقیق بعد از واقعه کربلا وبعد از تفرّق شیعه توسط دولت اموی بوده است. این وضعیت نابهنجار برای شیعه زمینه را برای پذیرش عقیده مهدویت فراهم ساخت تا انان را از وضعیت موجود نجات دهد. در نتیجه مهدویت ارزویی شیعی بود که اثری منفی در زندگی شیعیان داشت اگرچه انان را از وضعیت موجود نجات داد).(۱۷۹)
پاسخ:
۱ - گرچه در طول تاریخ، مستضعفین ومظلومان اعم از مسلمان وغیرمسلمان، شیعه وغیر شیعه تحت فشارهای سیاسی بوده اند، ولی این به ان معنا نیست که این فشارها باعث شد تا مستضعفان اعتقاد به منجی ومهدی را از خود جعل کنند، بلکه خداوند متعال مطابق مصلحت وحکمتی که ملاحظه کرده موضوع منجی وظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را به جهت اقامه عدل وعدالت در سطح گسترده مطرح کرده است.
۲ - همان گونه که در جای خود بحث کرده ایم موضوع مهدویت مقتضای خواست فطری بشر بوده وعقل، قران وروایات نیز به طور صریح بر ان اتفاق کرده اند ونیز اجماع مسلمین به جز برخی اندک از روشنفکران غرب زده معتقد به مهدویت شده اند.
۳ - مهدویت وانتظار ظهور مهدی موعود (علیه السلام) در صورتی که معنا ومفهوم صحیح ان در نظر گرفته شود نه تنها اثار منفی به بار نخواهد اورد بلکه اثار مثبتی داشته، در ایجاد روحیه امید در جامعه وفراهم کردن زمینه مناسب برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تاثیر بسزایی داشته ودارد.
آیا عقیده به منجی ومهدویت عقیده ای شرقی است؟
فان فلوتن می گوید: (روحیه شرقی به طور عموم، دنبال کردن اخبار غیبی است. انان علاقه فراوانی به کشف پرده های غیبی از اینده مجهول دارند، لذا اعتقاد به خلاصی بخش یا به تعبیر انها منقذ یا... با طبیعت شرقی انس دارد، واین در نتیجه تاریکی های جهل واستبداد است که پدید آمده است).(۱۸۰)
پاسخ:
۱ - این عقیده تنها از انسان های شرقی نیست، بلکه در بین همه ادیان ومکاتب وایین های شبه دینی یافت می شود.
۲ - این عقیده با فطرت انسان عجین است که در همه یکسان است.
۳ - همان گونه که اشاره شد، این عقیده مطابق ایات قران وروایات متواتر واجماع مسلمین، بلکه همه ادیان ومکاتب فلسفی وغیر فلسفی است.
فیلسوف انگلیسی (برتراند راسل) می گوید: (عالم در انتظار مصلحی است که تمام عالم را یکپارچه کرده وانان را تحت یک پرچم ویک شعار دراورد).(۱۸۱)
(پرفسور انشتاین) - صاحب نظریه نسبیت - می گوید: (روزی که صلح وصفا تمام عالم را فراگیرد ومردم با دوستی وبرادری با یکدیگر زندگی کنند چندان دور نیست).(۱۸۲)
آیا عقیده به مهدویت از جوامع دیگر واز اصول غیر اسلامی وارد شده است؟
برخی عقیده مهدویت را عقیده ای غیر اسلامی می دانند که وارد جامعه اسلامی شده است.
جولد زیهر می گوید: (بازگشت عقیده به مهدی، از اصول ومبانی غیر اسلامی است ودر حقیقت این عقیده اسطوره واز امور غیرواقعی است).(۱۸۳)
سائح علی حسین، نویسنده لیبیایی می گوید: (عقیده ونظریه غیبت وبازگشت، عقیده ای است مشترک بین یهود ونصارا، وتاثرپذیری فکر شیعی از این دو مصدر بعید نیست...).(۱۸۴)
دکتر عبد الرحمن بدوی می گوید: (کعب الاحبار کسی بود که عقیده به مهدی را در بین مسلمین منتشر ساخت).(۱۸۵)
پاسخ:
۱ - مطابق انچه در قران وروایات متواتر اسلامی وارد شده، عقیده به ظهور مهدی موعود عقیده ای اصیل واسلامی است که در ادیان دیگر نیز به ان اشاره شده است ولذا هرگز نمی توان ان را اسطوره واز عقاید ساختگی قرار داد.
۲ - این عقیده اختصاص به شیعه ندارد بلکه صحابه به تبع ایات قران وروایات نبوی معتقد به این عقیده بوده ودر طول تاریخ اسلام عموم علمای اسلامی اعم از شیعی وسنّی به این عقیده معتقد بوده اند.
۳ - اشتراک این عقیده بین یهود ونصارا ومسلمین دلیل بر ان نیست که مسلمانان از ادیان دیگر گرفته اند، بلکه دلالت بر ان دارد که موضوع انتظار منجی حقیقی مقتضای فطرت بشر بوده ولذا در هر دین وایینی به ان اشاره شده است.
۴ - این کعب الاحبار نبوده که عقیده به مهدویت را در بین جامعه اسلامی منتشر ساخته است بلکه خدا ورسولان او خصوصا پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) واهل بیت معصومش این عقیده را در جامعه منتشر ساخته اند.
آیا عقیده به مهدویت ناشی از پیاده نشدن حکومت جهانی اسلام بوده است؟
دکتر (سلمان بدور) - رئیس بخش فلسفه در دانشگاه اردن - درباره منشا رواج پیدا کردن عقیده مهدویت در تاریخ مسلمین می گوید: (حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) صورت مجسم مدینه فاضله ای بود که اسلام وادیان ومکاتب نوید ان را داده بودند. ارزوی بسیاری از مسلمانان این بود که در همان عصر، این مدینه فاضله در سرتاسر عالم گسترش پیدا کند، ولی این ارزو تحقق نیافت، امّا هرگز از ذهن متفکّرین اسلامی خصوصا جامعه شیعه امامی بیرون نرفت).(۱۸۶)
پاسخ: گرچه اسلام در عصر رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بر تمام عالم گسترش پیدا نکرد، ولی؛ اولا: خبر اسلام ودعوت ان به گوش غالب بلاد اسلامی رسید وشخص رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مردم عالم را به اسلام دعوت نمود.
ثانیا: خود قران وشخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر از تحقق اسلام در سطح گسترده ودر تمام روی زمین داده است، نه اینکه مسلمانان بعد از یاس از فراگیری اسلام به این عقیده روی اورده باشند.
دکتر عبد الجبار شراره می گوید: (انچه جای تعجب است اینکه برخی از مدعیان علم ومعرفت از قدیم الایام ودر این زمان درصدد ایجاد تشکیک در جامعه اسلامی برآمده وموجبات تشویش افکار جامعه را فراهم کرده اند، واین تنها به جهت قصور فهم انان از درک اسرار این عقیده (مهدویت) ومقاصد عالی ان است، ویا اینکه اسباب واغراض دیگری دارند که ما از ان اگاهی نداریم. از جمله این افراد، مستشرقین وشاگردان انانند از قبیل: (جولد زیهر)، (فلهاوزن)، (فان فلوتن)، (مک دونالد)، (برنارد لویس)، (مونتگری)، (وات وماسینیون) ودیگران از کسانی که از افکار مستشرقین پیروی کرده اند، با وجود انکه ادعای مسلمان بودن دارند. وخوشبختانه هیچ گونه دلیل بر مدعای خود ندارند، بلکه دلیل بر خلاف مدعای انان دلالت دارد. ونیز برهان اشکار وقطعی بر صحت عقیده مهدویت قائم است، زیرا به طور متواتر ثابت شده که در اخر الزمان، مهدی (علیه السلام) ظهور خواهد کرد، همان گونه که جماعتی از اهل سنّت از قبیل برزنجی وشوکانی ودیگران بر تواتر ان تاکید دارند...).(۱۸۷)
آیا عقیده مهدویت مورد اجماع مسلمین است؟
عقیده به مهدویت از عقایدی است که مسلمانان با اختلافات مذهبی که دارند بر ان اتفاق دارند، وهرگز به مذهب خاصی اختصاص ندارد، زیرا جمیع شیعه امامیه، زیدیه، مالکی ها، حنفی ها، شافعی ها، حنبلی ها ووهابیان بر این مساله اتفاق نظر دارند که شخصی از عترت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قیام کرده وزمین را پر از عدل وداد خواهد کرد، ان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد.
جماعتی از علمای اهل سنّت تصریح کرده اند که این عقیده مورد اتفاق مسلمین است وحتی برخی از فقهای اهل سنّت به وجوب قتل منکر ان فتوا داده اند.
احمد امین مصری با انکه منکر اصل مهدویت است، ولی این عقیده را از عقاید مسلّم اهل سنّت می شمارد که به ان ایمان دارند.(۱۸۸)
آیا کسی از علمای اهل سنت ادعای تواتر در احادیث مهدویت کرده است؟
گروهی از علمای اهل سنّت که در علم حدیث تخصّص دارند تصریح به تواتر احادیث در موضوع مهدویت نموده اند که از ان جمله می توان به افراد زیر اشاره نمود:
۱ - ابن قیم جوزیه.(۱۸۹)
۲ - جلال الدین سیوطی.(۱۹۰)
۳ - ابوالحسن محمّد بن حسین بن عاصم سحری.(۱۹۱)
۴ - علامه مناوی.(۱۹۲)
۵ - حافظ ابن حجر عسقلانی.(۱۹۳)
۶ - قاضی شوکانی.(۱۹۴)
۷ - ابن حجر هیتمی.(۱۹۵)
۸ - تفتازانی.(۱۹۶)
۹ - قرمانی دمشقی.(۱۹۷)
۱۰ - مبار کفوری.(۱۹۸)
۱۱ - احمد بن محمّد بن صدیق.(۱۹۹)
۱۲ - سفارینی حنبلی.(۲۰۰)
۱۳ - سید محمّد صدیق حسن.(۲۰۱)
۱۴ - ابوالخطیب محمّد شمس الحق عظیم ابادی.(۲۰۲)
۱۵ - شیخ ابوالحسین ابری.(۲۰۳)
۱۶ - برزنجی.(۲۰۴)
۱۷ - شیخ محمّد خضر حسین.(۲۰۵)
۱۸ - ابو الاعلی مودودی.(۲۰۶)
۱۹ - احمد زینی دحلان.(۲۰۷)
۲۰ - شیخ منصور علی ناصف.(۲۰۸)
۲۱ - شیخ ناصرالدین البانی.(۲۰۹)
آیا می توان به مضمون حدیث غیر متواتر اعتقاد پیدا نمود؟
اهل سنّت، از انجا که موضوع ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را از جمله خبرهایی می دانند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به ان بشارت داده است، لذا به جهت وجود روایات صحیح السند در این موضوع، اعتقاد وایمان به ان را واجب می دانند، گر چه - بر فرض - روایات در حدّ تواتر نباشد.
حمود بن عبد الله تویجری می گوید: (هر چه به طریق صحیح از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به ان خبر داده شده، ایمان به ان بر هر مسلمانی واجب است، زیرا در راستای اعتراف وشهادت به رسالت اوست...). ان گاه تویجری از احمد بن حنبل وموفق ابومحمّد مقدسی نیز همین ادعا را نقل می کند.(۲۱۰)
او در جای دیگر می گوید: (در ایمان به خبرهای غیبی تواتر شرط نیست... بلکه هر خبر غیبی که به سند صحیح از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) ثابت شده ایمان به ان واجب است، خواه ان خبر متواتر باشد یا واحد، واین قول اهل سنّت وجماعت است...). ان گاه برای مدعای خود به ایه نبا تمسک کرده است.(۲۱۱)
دکتر محمد احمد اسماعیل مقدّم می گوید: (هر حدیثی که به طور صحیح از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیده ایمان به ان بر هر مسلمانی واجب است، واین از لوازم شهادت به نبوت ورسالت پیامبر اسلام است...).(۲۱۲)
چه کسانی قائل به صحت احادیث مهدویت شده اند؟
گروهی از علمای اهل سنّت به صحت یا حسن احادیث مهدی (علیه السلام) تصریح نموده وبرخی نیز به تواتر ان اعتراف دارند. اینک به اسامی برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - ترمذی.(۲۱۳)
۲ - ابوجعفر عقیلی.(۲۱۴)
۳ - بربهاری.(۲۱۵)
۴ - محمد بن حسین ابری.(۲۱۶)
۵ - حاکم نیشابوری.(۲۱۷)
۶ - بیهقی.(۲۱۸)
۷ - بغوی.(۲۱۹)
۸ - ابن اثیر.(۲۲۰)
۹ - قرطبی.(۲۲۱)
۱۰ - ابن منظور.(۲۲۲)
۱۱ - ابن تیمیه.(۲۲۳)
۱۲ - جمال الدین مزّی.(۲۲۴)
۱۳ - ذهبی.(۲۲۵)
۱۴ - ابن قیم جوزیه.(۲۲۶)
۱۵ - ابن کثیر.(۲۲۷)
۱۶ - تفتازانی.(۲۲۸)
۱۷ - نورالدین هیثمی.(۲۲۹)
۱۸ - شیخ محمد جزری شافعی.(۲۳۰)
۱۹ - احمد بن ابی بکر بویصری.(۲۳۱)
۲۰ - ابن حجر عسقلانی.(۲۳۲)
۲۱ - سیوطی.(۲۳۳)
۲۲ - شیخ عبد الوهاب شعرانی.(۲۳۴)
۲۳ - ابن حجر هیتمی.(۲۳۵)
۲۴ - متقی هندی.(۲۳۶)
۲۵ - شیخ مرعی بن یوسف مقدسی حنبلی.(۲۳۷)
۲۶ - محمّد بن عبد الرسول برزنجی.(۲۳۸)
۲۷ - محمّد عبد الباقی زرقانی.(۲۳۹)
۲۸ - ابوالعلاء عراقی.(۲۴۰)
۲۹ - شیخ محمّد بن احمد سفارینی حنبلی.(۲۴۱)
۳۰ - سید محمد مرتضی زبیدی.(۲۴۲)
۳۱ - شیخ محمّد بن علی صبّان.(۲۴۳)
۳۲ - محمّد امین سویدی.(۲۴۴)
۳۳ - شوکانی.(۲۴۵)
۳۴ - محمّد بن حسن بن مؤمن شبلنجی.(۲۴۶)
۳۵ - احمد بن زینی دحلان.(۲۴۷)
۳۶ - شهاب الدین احمد بن اسماعیل حلوانی شافعی.(۲۴۸)
۳۷ - ابوالبرکات الوسی حنفی.(۲۴۹)
۳۸ - محمد بلبسی شافعی.(۲۵۰)
۳۹ - ابوالطیب عظیم ابادی.(۲۵۱)
۴۰ - مبارکفوری.(۲۵۲)
۴۱ - شیخ منصور علی ناصف.(۲۵۳)
۴۲ - شیخ خضر حسین مصری.(۲۵۴)
۴۳ - ابو الاعلی مودودی.(۲۵۵)
۴۴ - ناصرالدین البانی.(۲۵۶)
۴۵ - شیخ عبد المحسن بن حمد العباد.(۲۵۷)
۴۶ - شیخ حمود بن عبد الله تویجری.(۲۵۸)
۴۷ - شیخ عبد العزیز بن عبد الله بن باز.(۲۵۹)
چه کسانی از صحابه احادیث مهدویت را نقل کرده اند؟
راویان احادیث مهدویت از صحابه بسیارند که از ان جمله می توان به این افراد اشاره کرد:
امام امیر المؤمنین (علیه السلام)، ابوامامه باهلی، صدی بن عجلان، ابوایوب انصاری، ابوسعید خدری، ابوسلمی، ابوالطفیل عامر بن واثله، ابولیلی، ابووائل، ابوهریره، انس بن مالک، ثوبان مولی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، جابر بن سمره، جابر بن عبد الله انصاری، جابر بن عبد الله صدفی، امام حسن بن علی (علیهما السلام)، امام حسین (علیه السلام)، سلمان فارسی، طلحة بن عبید الله، عباس بن عبد المطلب، عبد الرحمن بن عوف، عبد الرحمن بن حرث، عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر بن خطاب، عبد الله بن عمرو بن عاص، عبد الله بن مسعود، عثمان بن عفان، عثمان بن ابی العاص، علقمة بن عبد الله، علی الهلالی، عمار بن یاسر، عمر بن خطاب، عمران بن حصین، عمرو بن عاص، عمرو بن مرّه جهنی، عوف بن مالک، قتادة بن نعمان، قرّة بن ایاس مزنی، کعب بن علقمه، معاذ بن جبل، فاطمه زهرا (علیها السلام)، امّ سلمه، عایشه، ام حبیبه ودیگران.
حکم منکر حضرت مهدی وظهور او در نزد اهل سنت چیست؟
برخی از علمای اهل سنّت ایمان به خروج حضرت مهدی (علیه السلام) را واجب دانسته وبرخی دیگر منکر ان را کافر به حساب اورده اند:
احمد بن محمّد بن صدیق می گوید: (ایمان به خروج مهدی واجب، واعتقاد به ظهور او به جهت تصدیق پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حتمی وثابت است...).(۲۶۰)
همین تعبیر از سفارینی حنبلی،(۲۶۱) ناصرالدین البانی،(۲۶۲) عبد المحسن بن حمد العبّاد،(۲۶۳) نیز رسیده است.
فقیه شافعی ابن حجر تصریح کرده که انکار مهدی اگر موجب انکار سنت از اصل واساس گردد، سبب کفر می شود، وهر کس چنین کند قتلش واجب است. واگر انکار، تنها به جهت عناد ودشمنی با ائمه اسلام است نه سنت، لازم است که او را تعزیر اشکار واهانت نمود تا دست از این کار بردارد...).(۲۶۴)
احمد بن محمد بن صدیق غماری ازهری در رابطه با احادیث مهدویت می گوید: (این احادیث متواترند ومنکرین انها بدعت گزار وگمراه به حساب می ایند).(۲۶۵)
چه کسانی در طول تاریخ اسلام مهدویت را به شعر درآورده اند؟
یکی از علائم وقرائن قطعی بودن یک موضوع ان است که کار به جایی رسد که شعرا ان موضوع را به شعر در اورند. قضیه مهدویت از این قبیل است. شعرای اسلامی در طول تاریخ این قضیه را به شعر در اورده اند. اینک به اسامی برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - امام علی (علیه السلام).(۲۶۶)
۲ - زید بن علی بن الحسین (علیهم السلام).(۲۶۷)
۳ - امام صادق (علیه السلام).(۲۶۸)
۴ - امام رضا (علیه السلام).(۲۶۹)
۵ - امام حسن عسکری (علیه السلام).(۲۷۰)
۶ - ابن ابی الحدید معتزلی.(۲۷۱)
۷ - محیی الدین بن عربی.(۲۷۲)
۸ - محمّد بن طلحه شافعی.(۲۷۳)
۹ - صدرالدین قونوی.(۲۷۴)
۱۰ - شیخ عبد الرحمن بسطامی.(۲۷۵)
۱۱ - فضل بن روز بهان.(۲۷۶)
۱۲ - محمّد بن طولون (م ۹۵۳ ه. ق).(۲۷۷)
۱۳ - کمیت بن زید اسدی.(۲۷۸)
تالیف در قضیه مهدویت از چه زمانی بوده است؟
با مراجعه به کتب تراجم ورجال پی می بریم که تالیف درباره مهدویت حرکتی بنیادین بوده که نه تنها قبل از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) در بین شیعه رواج داشته، بلکه حرکتی مقدّس نزد شیعه وسنّی بعد از وفات رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده است، واین به نوبه خود دلیل بر ان است که اصل قضیه از مسلّمات مسائل اسلامی است که مورد اتفاق بین مسلمین قرار گرفته است، واز مسائلی نبوده است که بعد از عصر حیرت پدید آمده باشد که جامعه شیعی بعد از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) به ان مبتلا شده باشد.
به طور جزم می توان گفت که شروع حرکت تالیف در قضیه مهدویت به ظهور حرکت تدوین حدیث در تاریخ اسلامی یعنی اوایل قرن دوّم هجری باز می گردد؛ زیرا از کتب رجال استفاده می شود که شروع تالیف در این زمینه در جامعه شیعی در عصر امام صادق (علیه السلام) بوده است.
شیخ طوسی در کتاب (الفهرست) نقل می کند که علی بن یقطین بن موسی بغدادی اسدی کوفی الاصل، کتابی در ملاحم تالیف نموده است.
تالیفات درباره مهدویت با چه روش هایی بوده است؟
در موضوع مهدویت به روش های گوناگون ومتنوعی علمای فریقین دست به تالیف وتصنیف زده اند از قبیل:
۱ - روش روایی
زیرا جزئیات قضیه مهدویت از مصادیق بارز ایمان به غیب به حساب می اید. این روش به نوبه خود از خصوصیاتی برخوردار است: برخی تنها احادیثی را درباره مهدویت نقل کرده اند که تفسیر ایات قران به حساب می آمده وروایات تفسیری بوده اند. برخی نیز عموم احادیث مهدویت را در کتاب خود جمع اوری کرده اند. روش دوم نزد شیعه واهل سنّت هر کدام به نوبه خود به شیوه ای خاص تدوین شده است.
نزد علمای شیعه امامیه تالیف موضوعی درباره مهدویت سه گونه بوده است:
الف. استناد به احادیثی که از طرق شیعه نقل شده است. همانند کتاب (کفایة المهتدی فی معرفة المهدی (علیه السلام)) و(بحار الانوار).
ب. تقویت وتایید روایات شیعه به روایاتی که از طرق اهل سنّت نقل شده است. همانند تالیف علی بن عیسی اربلی در (کشف الغمه) وسید بن طاووس در (الطرائف) وشیخ حرّ عاملی در (اثبات الهداة).
ج. استناد به روایات اهل سنّت برای قبولاندن موضوع مهدویت به انان بدون توجه به روایات شیعی، همانند کتاب (المهدی) از سید صدرالدین صدر، وکتاب (المهدی الموعود المنتظر) از نجم الدین عسکری.
اهل سنّت نیز در این زمینه روش های مختلف حدیثی داشته اند از قبیل:
الف. اکتفا به احادیث از طرق خود، همانند کتاب (اخبار المهدی) از عباد بن یعقوب رواجنی (م ۲۵۰ ه) وکتاب (جمع الاحادیث الوارده فی المهدی) از حافظ ابی بکر بن ابی خیثمه احمد بن زهیر نسائی (م ۲۷۹ ه).
ب. نقل از مصادر شیعه واهل بیت (علیهم السلام)، همانند کتاب (الملاحم) از نعیم بن حماد (م ۲۲۸ ه) وکتاب (عقد الدرر فی اخبار المنتظر) از یوسف بن یحیی شافعی وکتاب (البرهان فی علامات مهدی اخر الزمان) از متقی هندی.
ج. اثبات عقیده امامیه در مساله مهدویت با استناد به روایات اهل بیت (علیهم السلام)، همانند کتاب (ینابیع الموده) از قندوزی، وکتاب (فرائد السمطین) از جوینی شافعی.
۲ - روش برهانی وکلامی
در این روش مؤلّف درصدد عرضه کردن مباحث مهدویت به صورت استدلالی وبرهانی است. این روش درصدد تثبیت ایمان به مهدویت ودفع شبهات در این موضوع است. کتاب های متعددی که شیخ مفید در این زمینه تالیف کرده همگی از این قبیل است. ونیز کتاب (المقنع فی الغیبة) از سید مرتضی و(بحث حول المهدی) از شهید سید محمّد باقر صدر را می توان از این قبیل به حساب اورد.
۳ - روش مقارنی
از جمله تالیفاتی که در مورد موضوع مهدویت شاهد ان بوده وهستیم روش بحث مقارنی بین عقیده شیعه امامی ودیگر طوایف مسلمین است. این گونه بحث را در لابلای کتاب های شیخ مفید وسید مرتضی وشیخ طوسی رحمهم الله به خوبی مشاهده می کنیم. واز جمله کتاب های مستقل در این زمینه کتاب (بیان الاشکال فیما حکی من امر المهدی من الاقوال) از ابو عبد الله حمیدان بن یحیی قاسمی حسنی از علمای قرن هفتم است. ونیز از کتاب (مع المهدی المنتظر فی دراسة منهجیة مقارنة بین الفکر الشیعی والسنی) از شیخ مهدی فتلاوی وکتاب (المهدی الموعود المنتظر عند علماء اهل السنة والامامیة) از نجم الدین عسکری می توان نام برد.
۴ - روش تحلیلی تاریخی
در این روش مؤلفان درصدد ترسیم قضیه مهدویت از ابعاد گوناگون تاریخی ان می باشند که می توان از بارزترین این نوع تالیف به کتاب های شهید سید محمّد صدر، (تاریخ الغیبة الصغری، تاریخ الغیبة الکبری وتاریخ ما بعد الظهور) اشاره کرد.
۵ - روش مقارنی بین ادیان
برخی دیگر درصدد عرضه موضوع مهدویت در سطحی وسیع تر برآمده واین موضوع مهم را در محدوده ادیان الهی دینی وشبه دینی مورد بحث وبررسی قرار داده اند، که از ان جمله می توان به کتاب (بشارات العهدین) از دکتر صادقی، وکتاب (المسیح الدجال) از سعید ایوب اشاره کرد.
۶ - روش تحلیل فلسفه تاریخ
برخی دیگر از مؤلّفان مهدویت در این زمینه از زاویه فلسفه تاریخ ویا به تعبیر دیگر از دیدگاه تکامل تاریخ به موضوع مهدویت نگریسته اند، که از ان جمله به کتاب (قیام وانقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ) اثر شهید مطهّری (رحمه الله) می توان اشاره کرد.
آیا پدید امدن مدعیان مهدویت بر حتمی بودن ظهور مهدی دلالت دارد؟
عقیده مهدویت به حدّی در جامعه اسلامی رسوخ کرده بود که حتّی برخی افراد از این عقیده مسلّم سوءاستفاده کرده وادعای مهدویت نمودند، ولی خوشبختانه با گذشت زمان مفتضح شدند.
احمد امین مصری در کتاب (المهدیة فی الاسلام) درصدد برآمده که مدعیان مهدویت را از عوامل واسباب طعن بر عقیده مهدویت واصالت ان به حساب اورد، ولی صحیح عکس ان است؛ زیرا ادعای مهدویت در طول تاریخ از افراد، دلیل بر حقانیت اصل این عقیده ورسوخ ان در میان جامعه است.
اگر این نظریه صحیح باشد که ادعا سبب بطلان یک حقیقت است، باید نبوّت انبیا را نیز انکار کنیم؛ زیرا در طول تاریخ انبیا افرادی پیدا شدند که به دروغ ادعای نبوت کردند.
چه کسانی ادعای مهدویت کرده یا در حق انها ادعای مهدویت شده است؟
این گونه افراد در طول تاریخ اسلام بسیار بوده اند که برخی از انها عبارتند از:
۱ - محمّد بن حنفیه؛ که مختار در حق او ادعای مهدویت کرد.(۲۷۹)
۲ - موسی بن طلحه؛ که مردم در حق او ادعای مهدویت کردند.(۲۸۰)
۳ - ابوهاشم بن محمّد بن حنفیه؛ که گروهی معتقد به مهدویت او بودند.(۲۸۱)
۴ - عمر بن عبد العزیز.(۲۸۲)
۵ - عبد الله بن معاویة بن عبد الله بن جعفر.(۲۸۳)
۶ - اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام)؛ گروهی مرگ او را انکار کرده وقائل به مهدویت او شدند.(۲۸۴)
۷ - محمّد بن عبد الله بن حسن؛ او در سال صد هجری ادعای مهدویت نمود. بزرگان خط اعتزال مردم را به بیعت با او دعوت می نمودند.(۲۸۵) ابو الفرج اصفهانی می گوید: (کسی شک نداشت که او مهدی است، وحتّی گروهی از بنی هاشم نیز با او بیعت کردند).(۲۸۶)
۸ - مهدی عباسی؛ منصور عباسی لقب فرزندش را مهدی گذاشت تا مردم را از این طریق اغفال کرده وبه اعتقاد مهدویت با او بیعت کنند.(۲۸۷)
آیا زیدیه منکر مهدی هستند؟
احمد امین مصری در کتاب (ضحی الاسلام) ادّعا می کند که زیدیه به طور شدید مهدی (علیه السلام) را انکار می کنند.(۲۸۸)
پاسخ: ادعای احمد امین به طور حتم باطل است، زیرا با مراجعه به کتاب های زیدیه پی می بریم که انها هم مانند سایر فِرَق اسلامی به ظهور وقیام حضرت مهدی (علیه السلام) اعتقاد کامل دارند.
مجد الدین بن محمّد بن منصور حسنی مؤیدی از بزرگان علمای زیدیه است که در کتاب (لوامع الانوار) بابی را تحت عنوان (اخبار المهدی) بیان کرده واحادیث بسیاری درباره ان حضرت (علیه السلام) اورده است.(۲۸۹)
او در بخشی از کلمات خود می گوید: (امامان از ال محمّد که درودهای خداوند متعال بر انها باد به حضرت مهدی بشارت می دادند وفرج او را از خداوند انتظار می کشیدند. اول امامان اخر امامان را به این موضوع وصیت می نمودند، وسابق انان به کسانی که بعد از انها می امدند موضوع حضرت مهدی (علیه السلام) را ابلاغ می نمودند).(۲۹۰)
او نیز بعد از نقل اخبار وروایات بسیار درباره حضرت مهدی (علیه السلام) می گوید: (روایات درباره مهدی واینکه او از اهل بیت است به حدّ تواتر می باشد).(۲۹۱)
ونیز می گوید: (خبرهای نبوی وبشارت های علوی به امام امّت وخاتمه امامان (مهدی)... بیش از ان است که شماره شود. وامر درباره او همان چیزی است که شارح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) در شرح کلام وصی (امام علی) صلوات الله علیه (قد لبس للحکمة جنتها) گفته است. کلامی که نصّ ان این است. وبه تحقیق اتّفاق تمام فرقه های مسلمانان بر این است که دنیا وتکلیف تمام نمی شود مگر بر او (ظهور او)).(۲۹۲)
همین مضامین را امام زیدیه، ابن حمزه، در کتاب (الشافی) نقل کرده است.(۲۹۳)
از عبارات ابن حمزه استفاده می شود که او حتّی به ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) اعتقاد دارد، نه اینکه در اخر الزمان متولد می شود.(۲۹۴)
ونیز قاضی حسین بن ناصر مهلا از علمای زیدیه در کتاب (مطمح الامال) به اصل قضیه مهدویت تصریح کرده است. او می گوید: (درباره مهدی احادیثی است که به حد تواتر رسیده است).(۲۹۵)
آیا اعتقاد به مهدویت مردم را از عمل خیر باز می دارد؟
قبل از هر چیز باید عقیده به مهدویت وانتظار مهدی موعود (علیه السلام) را معنا کرد.
اگر مقصود از عقیده مهدویت ان باشد که انسان به انتظار ظهور کسی بنشیند که به سبب فراگیر شدن ظلم با ظهورش به تنهایی همه امور را اصلاح می کند وما هیچ نقشی در ظهور او نداریم بلکه می توانیم با گسترش ظلم در ظهور او تعجیل کنیم، با این دیدگاه می توان گفت که اعتقاد به مهدویت انسان را از عمل خیر باز می دارد.
ولی اگر برداشت ما از اعتقاد به مهدویت عقیده به ظهور کسی است که ما می توانیم با زمینه سازی برای او در ظهورش تعجیل کنیم واگر تاخیر در ان شده به جهت کوتاهی ما است، نه تنها این عقیده انسان را از عمل باز نمی دارد بلکه در عمل کردن به خیر نیز تشویق خواهد نمود، زیرا منتظران مصلح، خود افرادی صالح هستند. لذا در روایات اسلامی، انتظار فرج از مقوله عمل واز افضل اعمال امّت اسلامی به حساب آمده است.

موارد اتفاقی در قضیه مهدویت

آیا مذاهب اسلامی بر اصل ظهور امام زمان اتفاق نظر دارند؟
تمام مذاهب اسلامی بر اصل مسئله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از ذریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) اتفاق نظر دارند. همه معتقدند که در اخر الزمان شخصی به نام مهدی (علیه السلام) ظهور کرده، زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد، همان گونه که از ظلم وجور پر شده است.
الف. از علمای شیعه
شهید صدر (رحمه الله) می فرماید: (به راستی اعتقاد به حضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان پیشوای منتظر برای تغییر جهان به جهانی بهتر، در احادیث پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به طور عموم ودر روایات اهل بیت (علیهم السلام) به طور خصوص آمده است وبه حدی به این مسئله تاکید شده که جای هیچ شکی را برای انسان باقی نمی گذارد...).(۲۹۶)
شیخ محمد رضا مظفر می فرماید: (مسئله بشارت به ظهور مهدی (علیه السلام) از اولاد فاطمه (علیها السلام) در اخر الزمان واینکه زمین را از عدل وداد پر می کند بعد از انکه از ظلم وجور پر شده باشد، از مسائلی است که به طور متواتر از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیده است ومسلمانان در کتاب های روایی خود انها را نقل کرده اند).(۲۹۷)
ب. از علمای اهل سنّت
ناصر الدین البانی می گوید: (اما مسئله مهدی، باید دانسته شود که درباره خروج او احادیث صحیح بسیاری وارد شده است...).(۲۹۸)
شیخ عبد المحسن بن حمد العباد می گوید: (همانا کثرت احادیث مهدی (علیه السلام) وتعدد طرق انها واثبات انها در کتاب های اهل سنّت به حدی است که بسیار دشوار به نظر می رسد که بتوانیم بگوییم حقیقتی ندارند، مگر اینکه کسی جاهل بوده یا اهل جدل باشد، یا دقت در سندهای انها نکرده باشد وبر کلام بزرگان اهل علم واقف نباشد...).(۲۹۹)
شیخ عبد العزیز بن عبد الله بن باز می گوید: (پس امر مهدی (علیه السلام) معلوم واحادیث در ان مستفیض بلکه متواتر وتقویت کننده یکدیگرند، وجماعتی از اهل علم ادعای تواتر انها را نموده اند...).(۳۰۰)
آیا مذاهب اسلامی بر وجوب اعتقاد به ظهور مهدی اتفاق نظر دارند؟
همه مذاهب اسلامی بر این امر اتفاق نظر دارند که خروج مهدی (علیه السلام) در اخر الزمان از امور غیبی است که باید به ان اعتقاد پیدا کرد.
الف. از علمای شیعه
شیخ صدوق می فرماید: (ایمان شخص مؤمن به امام زمان (علیه السلام) بدون علم به احوال ان حضرت صحیح نخواهد بود. زیرا ایمان کسی که به قضیه مهدویت اعتقاد دارد به او نفعی نمی رساند مگر در صورتی که عارف به شان ان حضرت در زمان غیبت باشد).(۳۰۱)
ب. از علمای اهل سنّت
ناصرالدین البانی می نویسد: (همانا عقیده به خروج حضرت مهدی (علیه السلام) عقیده ای است ثابت ومتواتر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) که ایمان به ان واجب است، زیرا این عقیده از امور غیب است که ایمان به ان در قران کریم از صفات پرهیزکاران شمرده شده است...).(۳۰۲)
عبد المحسن بن حمد العباد می نویسد: (تصدیق واعتقاد به قضیه مهدویت، داخل در ایمان به رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است، زیرا از اثار ایمان به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تصدیق او است در اموری که به انها خبر داده ونیز داخل در ایمان به غیبی است که خداوند متعال مؤمنین را به جهت ایمان به ان مدح کرده است...).(۳۰۳)
دیدگاه مذاهب اسلامی راجع به توسعه حکومت حضرت مهدی چیست؟
یکی دیگر از موارد اعتقاد در قضیه مهدویت، موضوع فراگیر بودن دعوت وحکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است.
خداوند متعال می فرماید: (وَعَدَ الله الَّذِینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الارْضِ...)؛(۳۰۴) (خداوند به کسانی که از شما بندگان ایمان اورده ونیکوکار گردند وعده داده است که بر روی زمین خلافت دهد).
احمد بن حنبل به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (تملا الارض ظلما وجورا ثمّ یخرج رجل من عترتی یملک سبعا او تسعا فیملا الارض قسطا وعدلا)؛(۳۰۵) (زمین پر از ستم وظلم می شود، در این هنگام شخصی از عترتم خروج می کند ودر مدت هفت یا نه روز مالک کلّ زمین خواهد شد، ودر این هنگام زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد).
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (یملک القائم ثلاثمائة سنة ویزداد تسعا کما لبث اهل الکهف فی کهفهم، یملا الارض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا فیفتح الله له شرق الارض وغربها)؛(۳۰۶) (امام قائم (علیه السلام) ۳۰۹ سال مالک زمین می شود ودر ان حکومت می کند، همان مقدار که اهل کهف در غارشان درنگ کردند. زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد، ان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد. خداوند برای او شرق وغرب عالم را فتح خواهد نمود...).
دیدگاه مذاهب اسلامی درباره لقب منجی چیست؟
با ملاحظه روایاتی که از شیعه وسنی به دست ما رسیده، پی می بریم که همگی بر این اتفاق دارند که لقب منجی جهانی (مهدی) است.
حاکم نیشابوری به سند خود از ابن سعید خدری نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (المهدی منّا اهل البیت)؛(۳۰۷) (مهدی از ما اهل بیت است).
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (یخرج المهدی وعلی راسه غمامة فیها مناد ینادی هذا المهدی خلیفة الله فاتّبعوه)؛(۳۰۸) (مهدی خروج می کند در حالی که بالای سر او ابری است، در میان ان ابر کسی است که ندا می کند: این مهدی خلیفه خدا است، او را پیروی کنید).
مهدی موعود از ذریه چه کسی است؟
همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که مهدی موعود (علیه السلام) از ذریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
سعید بن مسیب می گوید: نزد ام سلمه بودم که سخن از مهدی (علیه السلام) به میان امد ام سلمه فرمود: از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود: (المهدی من ولد فاطمة)؛(۳۰۹) (مهدی از اولاد فاطمه است).
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (لاتقوم الساعة حتی تمتلئ الارض ظلما وعدوانا. قال: ثمّ یخرج رجل من عترتی (او من اهل بیتی) یملاها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وعدوانا)؛(۳۱۰) (قیامت برپا نمی شود تا اینکه زمین پر از ظلم وجور شده باشد. فرمود: سپس مردی از عترتم یا از اهل بیتم [تردید از راوی است] قیام می کند وزمین را پر از عدل وداد خواهد کرد همان گونه که پر از ظلم وجور شده است).
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (المهدی رجل من ولد فاطمه)؛(۳۱۱) (مهدی مردی از اولاد فاطمه است).
دیدگاه مذاهب اسلامی درباره نزول حضرت عیسی چیست؟
از روایات فریقین استفاده می شود که هنگام خروج حضرت مهدی (علیه السلام) حضرت عیسی (علیه السلام) از اسمان فرود امده، در نماز به امام زمان (علیه السلام) اقتدا خواهد کرد.
بخاری به سند خود از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم وامامکم منکم)؛(۳۱۲) (چگونه اید زمانی که فرزند مریم فرود اید در حالی که امام بر شما فردی از خودتان است).
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (القائم منصور بالرعب مؤید بالنصر، تطوی له الارض وتظهر له الکنوز، ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب، ویظهر الله عزّ وجلّ به دینه ولو کره المشرکون. فلا یبقی فی الارض خراب الا عمر، وینزل روح الله عیسی بن مریم (علیهما السلام) فیصلّی خلفه)؛(۳۱۳) (قائم توسط ترس یاری وبه نصرت تایید می شود. زمین برای او خواهد چرخید وگنج ها برای او ظاهر خواهد شد وسلطنتش مشرق ومغرب عالم را فرا خواهد گرفت. خداوند عزّ وجلّ به واسطه او دینش را ظاهر می کند، هر چند که مشرکان بر ان کراهت داشته باشند. در ان هنگام در زمین جای خرابی نیست جز انکه اباد شود وروح الله عیسی بن مریم فرود می اید وپشت سر او اقامه نماز خواهد کرد).
در چه مدتی مقدمات ظهور حضرت مهدی فراهم می گردد؟
اتفاق امت اسلامی است بر اینکه امر حضرت مهدی (علیه السلام) یک شبه از جانب خداوند اصلاح شده وظهورش امضا خواهد شد.
احمد بن حنبل به سند خود از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود: (المهدی منّا اهل البیت، یصلحه الله فی لیلة)؛(۳۱۴) (مهدی از ما اهل بیت است. خداوند امر فرج او را در یک شب اصلاح خواهد کرد).
شیخ صدوق به سند خود از امام حسین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (فی التاسع من ولدی سنّة من یوسف وسنّة من موسی بن عمران (علیهما السلام) وهو قائمنا اهل البیت، یصلح الله تبارک وتعالی امره فی لیلة واحدة)؛(۳۱۵) (در نهمین فرزند از اولاد من سنتی از یوسف وسنتی از موسی بن عمران (علیه السلام) است واو قائم ما اهل بیت است. خداوند تبارک وتعالی امر او را در یک شب اصلاح خواهد کرد).
دیدگاه مذاهب اسلامی درباره حکومت عدل گستر حضرت مهدی چیست؟
احادیث بسیار زیادی در متون اسلامی اعم از شیعه وسنی بر این امر اتفاق دارند که امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور خود زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد، همان گونه که از ظلم وجور پر شده باشد.
ابوسعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده که فرمود: (لا تقوم الساعة حتی تمتلئ الارض ظلما وعدوانا. قال: ثمّ یخرج رجل من عترتی (او من اهل بیتی) یملاها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وعدوانا)؛(۳۱۶) (قیامت برپا نمی شود تا اینکه زمین پر از ظلم وستم گردد. سپس فرمود: ان گاه شخصی از عترتم یا از اهل بیتم [تردید از راوی است] خروج کرده، زمین را از عدل پر خواهد کرد، همان گونه که از ظلم وستم پر شده باشد).
شیخ طوسی به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (یظهر صاحبنا وهو من صلب هذا - واوما بیده الی موسی بن جعفر (علیهما السلام) - ویملاها عدلا کما ملئت جورا وظلما)؛(۳۱۷) (صاحب ما ظهور می کند، در حالی که از نسل این شخص است (حضرت با دست مبارک خود به موسی بن جعفر (علیه السلام) اشاره کرد) ان گاه زمین را پر از عدل وداد می کند، همان گونه که از ظلم وجور پر شده باشد).

ولادت امام مهدی

آیا کسی از علمای اهل سنت به ولادت مهدی اعتراف کرده است؟
گروهی از علمای اهل سنّت به ولادت فرزندی برای امام حسن عسکری (علیه السلام) به نام مهدی (علیه السلام) اعتراف نموده اند. اینک اسامی برخی از انها را ذکر می نماییم:
۱ - علامه شمس الدین قاضی ابن خلکان شافعی.(۳۱۸)
۲ - علامه صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدی.(۳۱۹)
۳ - ابن اثیر جزری.(۳۲۰)
۴ - علامه میرخواند.(۳۲۱)
۵ - علی بن حسین مسعودی.(۳۲۲)
۶ - محمّد فرید وجدی.(۳۲۳)
۷ - ابوالفداء اسماعیل بن علی شافعی.(۳۲۴)
۸ - سبط بن جوزی.(۳۲۵)
۹ - محمد بن طلحه شافعی.(۳۲۶)
۱۰ - شمس الدین محمّد بن طولون حنفی.(۳۲۷)
۱۱ - میرزا محمّد بن رستم بدخشی شافعی.(۳۲۸)
۱۲ - احمد بن حجر هیتمی شافعی.(۳۲۹)
۱۳ - محمّد بن یوسف گنجی شافعی.(۳۳۰)
۱۴ - عارف عبد الوهاب شعرانی حنفی.(۳۳۱)
۱۵ - محیی الدین عربی.(۳۳۲)
۱۶ - مؤمن بن حسن شبلنجی شافعی.(۳۳۳)
۱۷ - شیخ سلیمان قندوزی حنفی.(۳۳۴)
۱۸ - شیخ محمّد بن علی صبان شافعی.(۳۳۵)
۱۹ - صفی الدین عبد المؤمن بغدادی.(۳۳۶)
۲۰ - زین الدین عمر بن وردی.(۳۳۷)
۲۱ - ابوالعباس احمد بن علی قلقشندی شافعی.(۳۳۸)
۲۲ - ابوعبد الله یاقوت حموی.(۳۳۹)
۲۳ - محمّد امین بغدادی معروف به سویدی.(۳۴۰)
۲۴ - ابن خلدون.(۳۴۱)
۲۵ - ابوالفتح محمّد بن عبد الکریم شهرستانی.(۳۴۲)
۲۶ - نورالدین ابن صبّاغ مالکی.(۳۴۳)
۲۷ - نورالدین عبد الرحمن جامی حنفی.(۳۴۴)
۲۸ - ملا علی قاری حنفی مکّی.(۳۴۵)
۲۹ - فضل بن روزبهان.(۳۴۶)
۳۰ - جمال الدین محمّد بن یوسف زرندی حنفی.(۳۴۷)
۳۱ - احمدامین مصری.(۳۴۸)
۳۲ - صدرالدین حموینی.(۳۴۹)
۳۳ - عطار نیشابوری.(۳۵۰)
۳۴ - جلال الدین بلخی رومی.(۳۵۱)
۳۵ - صدرالدین قونوی.(۳۵۲)
۳۶ - حسین بن محمّد دیاربکری مالکی.(۳۵۳)
۳۷ - احمد بن یوسف ابوالعباس قرمانی حنفی.(۳۵۴)
۳۸ - شمس الدین ذهبی شافعی.(۳۵۵)
۳۹ - فخر رازی شافعی.(۳۵۶)
۴۰ - شیخ عبد الله بن محمّد شبراوی مصری شافعی.(۳۵۷)
۴۱ - ابن عماد دمشقی حنبلی.(۳۵۸)
۴۲ - محمّد بن عبد الرسول برزنجی شافعی.(۳۵۹)
۴۳ - ابوالبرکات نعمان بن محمود الوسی حنفی.(۳۶۰)
ودیگران.
آیا کسی از اهل سنت فرزند امام عسکری (مهدی) را همان منجی منتظر می داند؟
گر چه برخی از علمای اهل سنّت تنها به ولادت فرزندی به نام مهدی از امام حسن عسکری (علیه السلام) اشاره کرده اند وحیات او تا این زمان ومنجی وموعود بودن او را به شیعه نسبت می دهند، ولی برخی از انان تصریح به زنده بودن او تاکنون ونیز موعود ومنجی بودن او دارند که می توان از میان انها به افراد ذیل اشاره نمود:
۱ - محمّد بن یوسف گنجی شافعی (متوفای ۶۵۸ه ق) می گوید: (ابو محمّد حسن عسکری (علیه السلام) ازخود فرزندی به جای گذاشت که همان امام منتظراست. صلوات الله علیه).(۳۶۱)
۲ - عبد الوهاب شعرانی حنفی می گوید: (در اخر الزمان امید به خروج مهدی است. او از اولاد امام حسن عسکری (علیه السلام) است. ولادت او نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری اتفاق افتاد. تا به حال زنده است تا با حضرت عیسی (علیه السلام) اجتماع کند. عمرش تا این زمان ۷۰۶ سال است. این چنین شیخ حسن عراقی به من خبر داد).(۳۶۲)
۳ - نورالدین عبد الرحمن جامی حنفی؛ بعد از بیان تاریخ ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) می گوید: (او کسی است که زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد).(۳۶۳)
۴ - قاضی بهلول بهجت افندی می گوید: (ولادت امام دوازدهم در پانزدهم ماه شعبان سال ۲۵۵ هجری بود واسم مادرش نرجس است. برای او دو غیبت است: یکی صغرا ودیگری کبرا. هر گاه خداوند به او اذن دهد ظهور کرده، ان گاه زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد).(۳۶۴)
۵ - صدر الدین حموینی؛ در ذیل حدیثی که او از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده آمده است: (...همانا دوازدهمین از فرزندانم غیبت می کند... تا اینکه خداوند متعال به او اذن خروج می دهد).(۳۶۵)
۶ - شیخ فریدالدین عطار نیشابوری؛ او در قصیده ای می گوید:

صد هزاران اولیا روی زمین * * * از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی مهدی ام از غیب ار * * * تا جهان عدل گردد اشکار(۳۶۶)

۷ - جلال الدین رومی: او نیز در قصیده ای می گوید:

ای سرور مردان علی! مستان سلامت می کنند * * * وی صفدر مردان علی! مردان سلامت می کنند

تا اینکه بدین جا می رسد:

با میر دین هادی بگو با عسکری مهدی بگو * * * با ان ولی مهدی بگو: مستان سلامت می کنند(۳۶۷)

۸ – صدر الدین قونوی؛ او هنگام وفات در وصیت خود به شاگردانش می گوید: (... هفتاد هزار بار ذکر (لا اله الا الله) را در شب اوّل مرگم با حضور قلب بگویید وسلام مرا نیز به حضرت مهدی (علیه السلام) برسانید).(۳۶۸)
۹ - احمد بن یوسف ابوالعباس قرمانی حنفی؛ او می گوید: (محمّد حجّت، خلف صالح، عمرش هنگام وفات پدرش پنج سال بود. خداوند در ان سنّ به او حکمت اموخت، همان گونه که در کودکی به حضرت یحیی (علیه السلام) اموخت... علما اتفاق دارند بر اینکه مهدی همان قائم در اخر الزمان است...).(۳۶۹)
مبنای مؤلفان حدیثی مصادر مهدویت چه بوده است؟
برخی می گویند: معروف نزد قدما چنین بوده که هر روایتی در مسائل تاریخی واز ان جمله موضوع مهدویت را بدون بررسی سند ان نقل می کردند. ولی بعد از ان عصر، حرکت جدیدی پدید امد وبین روایات تمییز داده شد، تا زمانی که حرکت اصولیین پدید امد واخبار را به دسته های مختلف از قبیل: صحیح، حسن، قوی وضعیف تقسیم نمودند، ولی این پیشرفت وحرکت شامل روایت های تاریخی که از ان جمله روایات مهدویت است، نگردید...).(۳۷۰)
پاسخ:
۱ - انچه از قدمای محدثین امامیه می دانیم ان است که انان نهایت سعی وکوشش واحتیاط خود را در جمع ونقل احادیث در کتب خود داشته اند، که از ان جمله کلینی (رحمه الله) است. او نزد اهل فن حدیث، معروف به دقت نظر واحتیاط در نقل اخبار است. ونیز می دانیم که بزرگانی امثال شیخ طوسی (رحمه الله) چه اهتمام وافری به شناخت شیوخ روایی خود داشته اند. شخصی مثل شیخ صدوق (رحمه الله) عادتا شیوخ خود را می شناخته ونیز از حالات انان از ایمان وعدالت اگاهی داشته است، واز کسی که او را نمی شناخته روایت نقل نمی کرده است.
۲ - ما اطمینان داریم که این بزرگان به صحت این گونه روایات که در باب امامت ومهدویت وارد شده اطمینان کامل داشته اند، ویا لااقلّ به جهت برخی قرائن معتبر که همراه انها بوده وموجب جبران ضعف برخی از انها می شده، انها را با اطمینان کامل نقل می کردند. وگرنه جای این سؤال باقی است که امثال شیخ صدوق وطوسی ودیگران چه اهدافی غیر از احتجاج واستدلال به انها، داشته اند. مگر این نیست که شیخ صدوق کتابش را برای رفع حیرت در امر حضرت مهدی (علیه السلام) نوشته است؟

۳ - تمام یا بیشتر اصول ومنابع اصلی احادیث مهدویت که در سه قرن اوّل نوشته شده به دست شیخ صدوق، طوسی ونعمانی رسیده واز خود به ان کتاب ها استناد داشته اند، ولذا به ان روایات استدلال می نمودند.
۴ - گرچه تقسیم حدیث به چهار قسم از اصطلاحات متاخرین است ولی قدمای محدثین از ان جمله شیخ طوسی (رحمه الله) روش خاصی در قبول خبر داشته اند.
شیخ بهایی بعد از تقسیم حدیث به چهار قسم معروف، می گوید: (این اصطلاح نزد قدما معروف نبوده بلکه انان حدیث صحیح را به حدیثی اطلاق می کردند که مقرون به قرائن مورد وثوق واطمینان باشد. واین قرائن انواعی دارد:
الف. وجود حدیث در اصول ۴۰۰ گانه حدیثی که نزد راویان مشهور بوده است.
ب. تکرار حدیث در یک یا دو اصل یا بیشتر از این اصول با سندهای متعدد ومعتبر.
ج. وجود حدیث در اصلی که انتسابش به یکی از اصحاب ائمه ثابت واجماع اصحاب بر صدق او بوده است.
د. وجود حدیث در یکی از کتبی که بر ائمه عرضه شده وان حضرات، مصنّف ان کتب را تمجید نمودند، از قبیل کتاب: عبید الله بن علی حلبی که بر امام صادق (علیه السلام) عرضه شد.(۳۷۱)
ه. وجود حدیث در کتبی که نزد قدما مورد وثوق واطمینان بوده است.(۳۷۲)
۵ - علمای رجال، مجهول را بر دو نوع تقسیم کرده اند:
الف. مجهول اصصلاحی: وان به کسی اطلاق می شود که تصریح به جهالت او از سوی رجالیون شده باشد.
ب. مجهول لغوی: وان به کسی اطلاق می شود که وضعیت او معلوم نیست ولذا در کتب رجال از او یادی به میان نیآمده است. تنها قسم اول از جهالت است که موجب ضعف راوی است، ودر مورد دوم احتیاج به بررسی دقیق دارد که سبب مطرح نشدن او در کتب رجال چیست؟ گاه ممکن است به جهت معروف بودنش درباره او سکوت کرده اند.(۳۷۳)
۶ - احتمالی نیز وجود دارد که بنای قدما بر تمسک به (اصالة الصدق والعدالة) باشد. یعنی اصل اولی بر صدق وعدالت راوی است مگر انکه خلاف ان ثابت شود. ومقصود به ان، همان اصل عدم ویا استصحاب عدم فسق است. به همین جهت است که ما احتیاجی به اثبات عدالت - خواه به معنای ملکه یا حسن ظاهر - نداریم؛ زیرا احراز ان مستلزم تعطیل امور وتضییع بسیاری از مصالح است. کمتر کسی است که بتوان عدالت او را به اثبات رسانید. این مطلب مورد تایید عقلا نیز هست.
۷ - برای اثبات اعتبار روایات نباید تنها اعتبار سندی را مطرح ساخت، بلکه باید به همه راه ها واسباب اعتبار شخص توجه کرد ودر نظر داشت که مبنای بسیاری از عالمان شیعه، بلکه اکثریت قریب به اتفاق انان، حجیت خبر موثوقٌ به است؛ یعنی خبری که از طرق مختلف به ان اطمینان ووثوق حاصل شود.
آیا روایات ولادت حضرت مهدی ضعیف است؟
برخی می گویند: (... مؤلّفان در مورد ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) به هر روایتی تمسک کرده اند در حالی که خود به ضعف سند انها پی برده اند...).(۳۷۴)
پاسخ:
۱ - احادیث مربوط به ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) به جهت وجود برخی از سندهای صحیح در میان انها کافی است که سند روایات دیگر که از ضعف برخوردارند، تقویت کند، واین مسلکی است که مورد قبول محدثین شیعه واهل سنّت واقع شده است.(۳۷۵)
۲ - احادیثی که درباره مسائل مسلّم اعتقادی وکلامی است از ان جهت که نزد شیعه ثابت بوده وبه تایید قطعی عقل نیز رسیده است، راویان ان مورد جرح وتعدیل قرار نگرفته اند، وبه طور کلی احتیاجی به ان نبوده است، که از ان جمله می توان به احادیث مهدویت اشاره کرد.
۳ - احادیث ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) که به دلالت مطابقی یا تضمنی یا التزامی دلالت بر ولادت حضرت دارد از حدّ لازم تواتر فراتر رفته است، لذا به جهت انکه مفید یقین است احتیاج به بررسی سندی ندارد. خبر متواتر، نقل جماعت کثیری است که اتفاقشان بر دروغ، محال است. ومی دانیم که در خبر متواتر لازم نیست که هر یک از راویان حدیث از ثقات وعدول باشند، بلکه می توان از راه تراکم احتمالات به یقین رسید.
۴ - شخص متتبّع بعد از ملاحظه وضع سیاسی عصر امام عسکری (علیه السلام) وقبل وبعد از ان پی می برد که یکی از عوامل جهالت حال راویان احادیث ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) همان فشارهای سیاسی بوده که از طریق حاکمان ظلم وجور بر شیعیان وارد شده است، ولذا بسیاری از راویان، خود را با اسامی مستعار معرّفی می کردند تا شناخته نشوند، خصوصا با در نظر گرفتن اینکه برخی از راویان از مناطق دور به سامرا می آمده ودر مورد حضرت سؤال می کردند وبرای دیگران نقل می نمودند.
چه عواملی در حصول تواتر ویقین به ولادت امام مهدی مؤثر است؟
از انجا که اعتبار خبر متواتر به جهت حصول یقین است، در مورد موضوع ولادت امام مهدی (علیه السلام) عواملی چند در حصول یقین به این موضوع دخالت داشته است:
۱ - احادیثی که به دلالت مطابقی بر ولادت امام مهدی (علیه السلام) وبشارت به ان حضرت دلالت دارد. که مجموع انها به ۲۱۴ حدیث می رسد.(۳۷۶)
۲ - روایاتی که در مورد سال ولادت حضرت رسیده است.(۳۷۷)
۳ - روایاتی که در رابطه با خصوصیات فردی امام زمان (علیه السلام) وارد شده است.(۳۷۸)
۴ - روایاتی که نصّ بر امامت ان حضرت دارد.(۳۷۹)
۵ - توقیعاتی که از ناحیه مقدسه صادر شده است که عدد انها به ده ها توقیع می رسد، ودر جای خود فهرستی از انها را اورده ایم.
۶ - تضییقات سیاسی که از ناحیه حکومت بنی العباس برای مواجهه ومقابله با حضرت وقتل ایشان گذاشته شده بود.
۷ - وجود چهار سفیر در عصر غیبت صغرا وارتباط مردم با حضرت از طریق انها.
۸ - وکلای ناحیه مقدّسه که در کشورها وشهرهای مختلف وجود داشته اند.
۹ - عدّه زیادی که مشرّف به لقا ورؤیت حضرت مهدی (علیه السلام) شده اند.
۱۰ - معجزاتی که از حضرت مهدی (علیه السلام) صادر شده ودر کتاب ها مکتوب است.
۱۱ - اعتراف علمای انساب به ولادت فرزند امام عسکری (علیه السلام).
۱۲ - اجماع وتبنّی شیعه بر ولادت ووجود امام مهدی (علیه السلام).
۱۳ - تصریح مورخان بر ولادت حضرت مهدی (علیه السلام).
۱۴ - مدّعیان سفارت دروغین از طرف امام زمان (علیه السلام).
۱۵ - شهادت هر یک از معصومین (علیهم السلام) بر ولادت حضرت مهدی (علیه السلام).
آیا در بین احادیث ولادت حضرت حدیث صحیح السند نیز وجود دارد؟
در بین احادیثی که دلالت بر ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) دارد پی به روایاتی می بریم که از سند صحیح یا حسن یا موثّقی برخوردار است. اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - کلینی به سند صحیح اعلائی از محمّد بن عبد الله ومحمّد بن یحیی از عبد الله بن جعفر حمیری نقل می کند که فرمود: (اجتمعت انا والشیخ ابوعمرو (رحمه الله) عند احمد بن اسحاق فغمزنی احمد بن اسحاق ان اساله عن الخلف، فقلت له: یا اباعمرو! انّی ارید ان اسالک عن شیء وما انا بشاکٍّ فیما ارید ان اسالک عنه، فانّ اعتقادی ودینی انّ الارض لا تخلو من حجّة الّا اذا کان قبل یوم القیامة باربعین یوما فاذا کان ذلک رفعت الحجّة واغلق باب التوبة... ولکنّی احببت ان ازداد یقینا. ثمّ قال: سل حاجتک؟ فقلت له: انت رایت الخلف من بعد ابی محمّد (علیه السلام) فقال: ای والله ورقبته مثل ذا، واوما بیده...)؛(۳۸۰) (من وشیخ ابوعمرو - عثمان بن سعید عَمْری - خدمت احمد ابن اسحاق بودیم. احمد بن اسحاق به من اشاره کرد تا از ابوعمرو درباره جانشین امام عسکری (علیه السلام) سؤال کنم. به ابوعمرو گفتم: از تو سؤالی می پرسم که درباره ان شک ندارم، زیرا اعتقادم این است که زمین هیچ گاه از حجت خالی نمی ماند مگر چهل روز قبل از برپایی قیامت، که چون ان روز فرا رسد حجت برداشته وراه توبه بسته خواهد شد... ولی من دوست دارم که بر یقینم افزوده شود... سپس گفت خواسته ات را سؤال کن، سؤالم این است که: آیا جانشین امام عسکری (علیه السلام) را دیده ای؟ ابوعمرو فرمود: اری به خدا سوگند، گردن او چنین بود، وبا دست اشاره کرد...). شیخ صدوق (رحمه الله) نیز این حدیث را با سند صحیح نقل کرده است.(۳۸۱)
۲ - ونیز کلینی به سند صحیح از حسین بن علا نقل کرده که گفت: (قلت لابی عبد الله (علیه السلام): تکون الارض لیس فیها امام؟ قال: لا.)؛(۳۸۲) (به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: آیا ممکن است که زمین بدون امام باشد؟ حضرت فرمود: هرگز).
۳ - ونیز به سندی دیگر که ان هم صحیح است از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (انّ الارض لا تخلو الا وفیها امام)؛(۳۸۳) (همانا زمین هرگز از وجود امام خالی نمی گردد).
۴ - ونیز به سند صحیح از حسن بن علی وشاء نقل می کند که از امام رضا (علیه السلام) سؤال کردم: (هل تبقی الارض بغیر امام؟ قال: لا. قلت: انّا نروی انّها لا تبقی الّا ان یسخط الله عزّ وجلّ علی العباد. قال: لا تبقی اذا لساخت)؛(۳۸۴) (آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ حضرت فرمود: هرگز. عرض کردم: ما چنین روایت می کنیم که زمین از حجت خالی نمی ماند مگر انکه خداوند بر بندگانش غضب کند؟ حضرت فرمود: زمین (بدون حجت) باقی نمی ماند، ودر غیر این صورت مضطرب می شود).
۵ - ونیز به سند صحیح از ابی هاشم جعفری نقل می کند که گفت: (قلت لابی محمّد (علیه السلام): جلالتک تمنعنی من مسالتک فتاذن لی ان اسالک؟ فقال: سل. قلت: یا سیدی! هل لک ولد؟ فقال: نعم. فقلت: فان بک حدث فاین اسال عنه. فقال: بالمدینة)؛(۳۸۵) (به امام عسکری (علیه السلام) عرض کردم: جلالت شما مرا مانع شده تا مساله ای را از شما سؤال کنم، آیا اجازه می دهید تا از شما بپرسم؟ حضرت فرمود: سؤال کن. عرض کردم: ای اقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: اری. عرض کردم: اگر حادثه ای برای شما اتفاق افتاد، کجا از او سؤال کنم؟ فرمود: در مدینه).
۶ - ونیز به سند صحیح از محمّد بن علی بن بلال نقل کرده که فرمود: (خرج الی من ابی محمّد قبل مضیه بسنتین یخبرنی بالخلف من بعده ثمّ خرج الی من قبل مضیه بثلاثة ایام یخبرنی بالخلف من بعده)؛(۳۸۶) (دو سال قبل از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) نامه ای از حضرت به دستم رسید که در ان خبر از جانشین ان حضرت داده بود. ونیز سه روز قبل از شهادتشان نامه ای دیگر رسید که باز خبر از جانشین بعد از خود دادند).
۷ - کلینی نیز به سند صحیح از زراره نقل می کند که از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (انّ للغلام غیبة قبل ان یقوم. قال قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف واوما بیده الی بطنه، ثمّ قال: یا زرارة! وهو المنتظر وهو الّذی یشکّ فی ولادته)؛(۳۸۷) (همانا برای ان کودک قبل از قیام غیبتی است. عرض کردم: برای چه؟ فرمود: به جهت خوف، واشاره به شکم مبارک کرد. ان گاه فرمود: ای زراره! واو همان منتظری است که در ولادت او شک می شود...).
۸ - صدوق به سند تام از داوود بن قاسم جعفری نقل کرده که امام هادی (علیه السلام) می فرمود: (الخلف من بعدی الحسن، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولِمَ جعلنی الله فداک؟ فقال: انّکم لا ترون شخصه ولا یحلّ لکم ذکره باسمه. فقلت: فکیف نذکره؟ فقال: قولوا الحجّة من ال محمّد (علیهم السلام))؛(۳۸۸) (جانشین بعد من فرزندم حسن است. پس چگونه است شما را نسبت به جانشین از بعد این جانشین؟ عرض کردم: چگونه، خداوند مرا فدای تو گرداند؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمی بینید، وبرای شما حلال نیست که نام او را ببرید. عرض کردم: پس چگونه نام او را ببریم؟ فرمود: بگویید: حجت از ال محمّد (علیهم السلام)).
آیا خبر ولادت امام مهدی تنها از طریق حکیمه نقل شده است؟
خیر، این چنین نیست، بلکه عدّه زیادی از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) ودیگران از ولادت امام زمان (علیه السلام) خبر داده اند، وبرخی نیز ان حضرت را در غیبت صغرا یا کبرا دیده اند. اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ – ابو الفضل حسین بن حسن علوی می گوید: (دخلت علی ابی محمد الحسن بن علی (علیهما السلام) بسرّ من رای فهنّاته بولادة ابنه القائم)؛(۳۸۹) (بر امام عسکری (علیه السلام) در سامرا وارد شدم تا در ولادت صاحب الزمان (علیه السلام) به ان حضرت تهنیت بگویم).
۲ - احمد بن محمّد می گوید: (خرج عن ابی محمد (علیه السلام) حین قتل الزبیری: هذا جزاء من افتری علی الله تبارک وتعالی فی اولیائه زعم انّه یقتلنی ولیس لی عقب، فکیف رای قدرة الله عزّ وجلّ. وولد له وسمّاه م ح م د سنة ستّ وخمسین وماتین)؛(۳۹۰) (بعد از کشته شدن زبیری نامه ای از امام عسکری (علیه السلام) به دستم رسید که در ان نوشته شده بود: این جزای کسی است که بر خدا واولیایش افترا ببندد، وگمان کند که می تواند بدون جانشین، مرا بکشد، وقدرت خدا را چگونه دیده است. ان گاه می گوید: فرزندی برای ان حضرت در سال ۲۵۵ زاییده شد که اسم ایشان را (محمّد) گذاشت).
۳ - ابو هاشم جعفری می گوید: (قلت لابی محمّد (علیه السلام): جلالتک تمنعنی من مسالتک، فتاذن لی ان اسالک. فقال: سل! قلت: یا سیدی! هل لک ولد؟ فقال: نعم...)؛(۳۹۱) (به امام عسکری (علیه السلام) عرض کردم: (جلالت شما مانع از سؤال کردن من است، آیا اجازه سؤال به من می دهید؟ حضرت فرمود: سؤال کن. عرض کردم: ای اقای من! آیا برای شما فرزندی است؟ فرمود: اری...).
۴ - صدوق از نسیم، خادم امام عسکری (علیه السلام) نقل می کند: (قد دخلت علیه بعد مولده بلیلة فعطست عنده فقال لی: یرحمک الله! قالت نسیم: فرحت بذلک، فقال لی: الا ابشّرک فی العطاس؟! فقلت: بلی یا مولای! فقال: هو امان من الموت ثلاثة ایام)؛(۳۹۲) (بر حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) بعد از گذشت یک شب از ولادتش داخل شدم، نزد او عطسه کردم، حضرت فرمود: یرحمک الله. من از این جمله خوشحال شدم. ان گاه فرمود: آیا می خواهی تو را در عطسه بشارت دهم؟ عرض کردم: بلی ای مولای من. فرمود: عطسه تا سه روز انسان را از مرگ در امان می دارد).
۵ - شیخ طوسی به سندش از نسیم وماریه نقل کرده است: (لمّا خرج صاحب الزمان (علیه السلام) من بطن امّه سقط جاثیا علی رکبتیه، رافعا سبابته نحو السماء ثمّ عطس. فقال: الحمد للَّه ربّ العالمین وصلی الله علی محمّد واله عبدا... زعمت الظلمة انّ حجّة الله داحضة ولو اذن لنا فی الکلام لزال الشکّ)؛(۳۹۳) (هنگامی که صاحب الزمان (علیه السلام) از شکم مادرش بیرون امد بر دو زانوی خود قرار گرفت، انگشت سبابه خود را به طرف اسمان اشاره کرد، سپس عطسه ای کرد وفرمود: (الحمد للَّه ربّ العالمین وصلی الله علی محمّد واله عبدا داخرا غیر مستنکف ولامستکبر). ان گاه فرمود: ظالمان گمان کرده اند که حجّت خدا زایل خواهد شد، واگر برای ما اذن در کلام داده شود به طور حتم شک زایل خواهد شد).
۶ - شیخ طوسی (رحمه الله) روایتی را از کامل بن ابراهیم مدنی وقصه ملاقات او با امام عسکری (علیه السلام) نقل کرده که در ان چنین آمده است: (فجاءت الریح فکشفت طرفه فاذا انا بفتی کانّه فلقة قمر من ابناء اربع سنین او مثلها، فقال لی: یا کامل بن ابراهیم! فاقشعررت من ذلک والهمت ان قلت: لبیک یا سیدی! فقال: جئت الی ولی الله وحجّته وبابه تساله هل یدخل الجنّة الّا من عرف معرفتک؟ وقال بمقالتک؟ فقلت: ای والله)؛(۳۹۴) (... بادی زد وپرده کنار رفت، ناگهان کودکی را به مانند پاره ماه با حدود چهار سال سن یا همین اندازه مشاهده کردم. به من فرمود: ای کامل بن ابراهیم! بدنم از این خطاب لرزید والهام شدم که بگویم: لبیک ای اقای من! حضرت فرمود: تو نزد ولی خدا وحجت وباب او آمده ای تا از او سؤال کنی آیا به جز کسی که مثل معرفت تو را داشته وهمانند تو می گوید داخل بهشت می شود؟ عرض کردم: اری...).
۷ - عمرو اهوازی می گوید: (ارانی ابومحمد (علیه السلام) ابنه وقال هذا صاحبکم بعدی)؛(۳۹۵) (امام عسکری (علیه السلام) فرزند خود را به من نشان داد وفرمود: این صاحب شما بعد از من است).
شیخ حرّ عاملی (رحمه الله) می گوید: (کلینی ودیگران به سندهایشان نقل کرده اند که جماعت زیادی امام زمان (علیه السلام) را بعد از ولادتش ملاقات کردند که از ان جمله عبارتند از: محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، حکیمه دختر محمّد بن علی عموی پدرش، ابو علی بن مطهر، خادم ابراهیم بن عبده، ابو عبد الله بن صالح، ابراهیم بن ادریس، جعفر بن علی عمویش، عمرو اهوازی، ظریف خادم، فارسی، مدائنی ودیگران).(۳۹۶)
۸ - معاویة بن حکیم ومحمّد بن ایوب بن نوح ومحمّد بن عثمان عَمْری می گویند: (عرض علینا ابومحمد الحسن بن علی (علیهما السلام) ونحن فی منزله وکنّا اربعین رجلا. فقال: هذا امامکم من بعدی وخلیفتی علیکم اطیعوه ولا تتفرّقوا من بعدی...)؛(۳۹۷) (امام عسکری (علیه السلام) در منزل خود فرزندش را بر ما که چهل نفر بودیم عرضه داشت وفرمود: این امام شما بعد از من وجانشین من بر شماست، او را اطاعت کنید وبعد از من متفرّق نشوید...).
آیا رسول خدا از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
اری، از ۱۰۷ حدیث شهادت به ولادت ان حضرت از ناحیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) استفاده می شود. ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (انّ الله تبارک وتعالی اطلع الی الارض اطلاعه فاختارنی منها فجعلنی نبیا، ثم اطلع الثانیة فاختار منها علیا فجعله اماما، ثم امرنی ان اتّخذه اخا وولیا ووصیا وخلیفةً ووزیرا، فعلی منّی وانا من علی وهو زوج ابنتی وابو سبطی الحسن والحسین. الا وانّ الله تبارک وتعالی جعلنی وایاهم حججا علی عباده وجعل من صلب الحسین ائمّة یقومون بامری ویحفظون وصیتی، التاسع منهم قائم اهل بیتی ومهدی امّتی، اشبه الناس بی شمائله واقواله وافعاله، یظهر بعد غیبة طویلة وحیرة مضلّة...)؛(۳۹۸) (خداوند تبارک وتعالی توجّهی بر زمین کرد ومرا انتخاب نمود ومن را نبی قرار داد سپس بار دوم توجهی کرد وعلی را از روی زمین انتخاب نمود واو را امام قرار داد ومرا امر نمود که او را برادر وولی ووصی وخلیفه ووزیر خود قرار دهم، پس علی از من ومن از علی ام، او شوهر دختر من وپدر دو نوه ام حسن وحسین است. اگاه باشید! که خداوند تبارک وتعالی من وانان را حجت هایی بر بندگانش قرار داده است. واز صلب حسین امامانی قرار داد که به امر من قیام کرده ووصیت مرا حفظ خواهند نمود. نهمین از انها قائم اهل بیت من ومهدی امّت من است. شبیه ترین مردم به من در شمایل واقوال وافعال است. بعد از غیبت طولانی وحیرت گمراه کننده ظهور می کند...).
آیا حضرت علی از ولادت امام مهدی خبر داده است؟
اصبغ بن نباته می گوید: (اتیت امیر المؤمنین (علیه السلام) فوجدته متفکّرا ینکت فی الارض، فقلت: یا امیر المؤمنین! ما لی اراک متفکّرا تنکت فی الارض، ا رغبةً منک فیها؟ فقال: لا والله ما رغبتُ فیها ولا فی الدنیا یوما قطّ، ولکنّی فکّرتُ فی مولودٍ یکون من ظهری الحادی عشر من ولدی، وهو المهدی الّذی یملا الارض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما، تکون له غیبة وحیرة یضلّ فیها اقوام ویهتدی فیها اخرون...)؛(۳۹۹) (خدمت امیر المؤمنین (علیه السلام) رسیدم، دیدم که در فکر فرو رفته وبا چوب دستی بر زمین می زند. عرض کردم: ای امیر المؤمنین! چه شده که شما را متفکر می بینم وچوب در زمین فرو می برید، آیا در ان رغبتی پیدا کرده اید؟ حضرت فرمود: نه به خدا سوگند، من حتّی یک روز به زمین ودنیا رغبت ننمودم، ولی در مولودی فکر می کردم که از پشت من است، او یازدهمین فرد از اولاد من است. او مهدی ای است که زمین را پر از عدل خواهد کرد ان گونه که از جور وظلم پر شده باشد. از برای او حیرت وغیبتی است که اقوامی در ان گمراه وگروهی نیز در ان هدایت می یابند...).
آیا امام حسن از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
اری، در حدیثی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) روایت شده که فرمود: (الائمّة بعد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) اثنی عشر من صلب اخی الحسین ومنهم مهدی هذه الامّة)؛(۴۰۰) (امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) دوازده نفرند، (نه نفر از انان) از صلب برادرم حسین است، واز انان مهدی این امت است).
آیا امام حسین از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
صدوق (رحمه الله) به سندش از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (فی التاسع من ولدی سنّة من یوسف وسنّة من موسی بن عمران وهو قائمنا اهل البیت یصلح الله تبارک وتعالی امره فی لیلة واحدة)؛(۴۰۱) (در نهمین از فرزندانم سنّتی از یوسف وسنتی از موسی بن عمران (علیه السلام) است. او قائم ما اهل بیت است. خداوند متعال امر او را در یک شب اصلاح خواهد نمود).
ونیز از ان حضرت روایت شده که فرمود: (قائم هذه الامّة هو التاسع من ولدی وهو صاحب الغیبة وهو الّذی یقسم میراثه وهو حی)؛(۴۰۲) (قائم این امت همان نهمین از فرزندان من است، واوست صاحب غیبت. واوست کسی که میراث او در حالی که زنده است تقسیم می شود).
عبد الرحمن بن سلیط از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (ومنّا اثنی عشر مهدیا، اوّلهم امیر المؤمنین علی بن ابی طالب واخرهم التاسع من ولدی وهو القائم بالحقّ، یحیی الله به الارض بعد موتها...)؛(۴۰۳) (از ما دوازده مهدی است که اول انها امیر المؤمنین علی بن ابی طالب واخر انها نهمین از فرزندانم می باشد، واوست امام قائم به حق که خداوند زمین را به واسطه او بعد از هلاکتش زنده خواهد گردانید...).
آیا امام سجاد از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
فرزند امام زین العابدین (علیه السلام) از حضرت سؤال کرد: (یا ابة! ولِمَ سمّیته الباقر؟ قال: فتبسّم وما رایته یتبسّم قبل ذلک... ثم قال: یا بنی! انّ الامامة فی ولده الی ان یقوم قائمنا (علیه السلام) فیملاها قسطا وعدلا، کما ملئت ظلما وجورا وانّه الامام وابو الائمّة، معدن الحلم وموضع العلم یبقره بقرا والله لهو اشبه الناس برسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فقلت: فکم الائمّة بعده؟ قال: سبعة ومنهم المهدی الّذی یقوم بالدین فی اخر الزمان)؛(۴۰۴) (ای پدر! چرا برادرم را باقر نامیدی؟ ایشان تبسمی فرمودند که من پیش از ان چنین ندیده بودم سپس حضرت فرمود: (ای فرزندم! همانا امامت در اولاد او خواهد بود تا قائم ما قیام کند وزمین را پر از عدل وداد نماید، همان گونه که از ظلم وجور پر شده باشد واوست امام، پدر امامان، معدن حلم وموضع علم، علم را خواهد شکافت. به خدا سوگند! هر اینه او شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است. عرض کردم: امامان بعد از او چند نفرند؟ فرمود: (هفت نفر که از میان انها مهدی است که در اخر الزمان به دین قیام خواهد کرد).
آیا امام باقر از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
مسعودی در (اثبات الوصیة) به سند خود از علی بن ابی حمزه نقل کرده که فرمود: من با ابوبصیر بودم وبا ما نیز یکی از موالیان امام باقر (علیه السلام) بود. او برای ما نقل کرد که از امام باقر (علیه السلام) شنیده که فرمود: (منّا اثنی عشر محدثا، السابع من ولدی القائم...)؛(۴۰۵) (از ما دوازده محدّث است، هفتمین بعد از من قائم است...).
آیا امام صادق از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
اری، صدوق به سندش در حدیث مفصّلی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (... ستقع بالسادس من ولدی وهو الثانی عشر من الائمّة الهداة بعد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، اوّلهم امیر المؤمنین علی بن ابی طالب واخرهم القائم بالحقّ بقیة الله فی الارض وصاحب الزمان...)؛(۴۰۶) (... همانا زود است که ششمین فرزند من غایب شود، واو دوازدهمین نفر از امامان هدایت گر بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است که اوّل انها امیر المؤمنین واخر انها قائم بحقّ بقیةالله در روی زمین وصاحب الزمان است...).
ونیز به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (من اقرّ بجمیع الائمّة وجحد المهدی کان کمن اقرّ بجمیع الانبیاء وجحد محمّدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نبوّته. فقیل له: یابن رسول الله! فمن المهدی من ولدک؟ قال: الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه ولا یحلّ لکم تسمیته)؛(۴۰۷) (هر کس به جمیع ائمه اقرار کند ولی مهدی را انکار کند مثل کسی است که اقرار به جمیع انبیا کرده ولی محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را انکار کرده است. به حضرت عرض شد: ای فرزند رسول خدا! چه کسی از فرزندان تو مهدی است؟ فرمود: پنجمین از اولاد هفتم، کسی که از شما غایب می شود ونام بردن او بر شما حلال نیست).
ونیز در حدیثی از ابی بصیر نقل می کند که فرمود: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: (ومن القائم منکم اهل البیت؟ فقال: یا ابابصیر! هو الخامس من ولد ابنی موسی ذلک ابن سیدة الاماء یغیب غیبة یرتاب فیها المبطلون ثمّ یظهره الله عزّ وجلّ فیفتح علی یده مشارق الارض ومغاربها...)؛(۴۰۸) (ای فرزند رسول خدا! قائم از شما اهل بیت کیست؟ حضرت فرمود: ای ابابصیر! او پنجمین فرزند از اولاد فرزندم موسی است، او فرزند بهترین زنان است، غیبتی دارد که در ان اهل باطل شک خواهند کرد، ان گاه خداوند عزّ وجلّ او را ظاهر کرده وبه دست او مشرق ها ومغرب های زمین را فتح خواهد نمود...).
آیا امام کاظم از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
یونس بن عبد الرحمن می گوید: بر حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) وارد شدم وعرض کردم: (یابن رسول الله! انت القائم بالحقّ؟! قال: انا القائم بالحقّ ولکنّ القائم الّذی یطهّر الارض من اعداء الله ویملاها عدلا وقسطا کما ملئت جورا، هو الخامس من ولدی، له غیبة یطول امدها...)؛(۴۰۹) (ای فرزند رسول خدا! آیا شما قائم به حقّید؟ حضرت فرمود: من قائم به حقّم، ولی قائمی که زمین را از دشمنان خدا پاک می کند وان را از عدل وداد پر می نماید ان طوری که از جور پر شده باشد، پنجمین نفر از اولاد من است، برای او غیبتی است که مدت ان طولانی خواهد بود...).
ونیز صدوق به سندش از حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) نقل کرده که فرمود: (اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم...)؛(۴۱۰) (هر گاه که پنجمین فرزند از فرزندان امام هفتم غایب شد خدا را خدا را در دین هایتان...).
آیا امام رضا از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
حسین بن خالد در حدیثی می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض شد: (... ومن القائم منکم اهل البیت؟ قال: الرابع من ولدی ابن سیدة الاماء یطهّر الله به الارض من کلّ جور، ویقدّسها من کلّ ظلم، وهو الّذی یشکّ الناس فی ولادته وهو صاحب الغیبة قبل خروجه)؛(۴۱۱) (قائم از شما اهل بیت کیست؟ حضرت فرمود: (چهارمین از اولادم، فرزند بهترین زنان، خداوند به واسطه او زمین را از هر گونه ظلم وجور پاک ومقدس خواهد کرد. واوست است کسی که مردم در ولادتش او شک کنند، واو کسی است که قبل از خروجش غیبت خواهد نمود...).
دعبل خزاعی می گوید: قصیده ای را برای مولایم امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) انشاد کردم. هنگامی که به این اشعار رسیدم:

خروج امام لا محالة واقع * * * یقوم علی اسم الله والبرکات
یمیز فینا کلّ حقّ وباطل * * * ویجزی علی النّعماء والنقمات

(خروج امام به طور حتم واقع خواهد شد. او که بر اسم خدا وبرکات قیام خواهد کرد. در بین ما هر حق وباطلی را تمییز خواهد داد. وبر نعمت ها ومصیبت ها جزا خواهد داد).
(بکی الرضا (علیه السلام) بکاءا شدیدا، ثمّ رفع راسه الی، فقال لی: یا خزاعی! نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین فهل تدری من هذا الامام ومتی یقوم؟ فقلت: لا یا مولای الّا انّی سمعت بخروج امام منکم یطهّر الارض من الفساد ویملاها عدلا. فقال: یا دعبل! الامام بعدی محمد ابنی، وبعد محمد ابنه علی، وبعد علی ابنه الحسن، وبعد الحسن ابنه الحجّة القائم المنتظر فی غیبته المطاع فی ظهوره...)؛(۴۱۲) (امام رضا (علیه السلام) گریه شدیدی کرد، پس سرش را به سوی من بلند کرد ان گاه فرمود: ای خزاعی! روح القدس بر زبان تو به نطق درامد، آیا می دانی که این امام کیست؟ وکی قیام می کند عرض کردم: خیر، ای مولای من جز انکه شنیده ام که امامی از شما خروج خواهد کرد وزمین را از فساد پاک خواهد نمود وپر از عدل وداد خواهد نمود. حضرت فرمود: همانا امام بعد از من فرزندم محمّد است، وبعد از محمّد فرزندش علی، وبعد از علی فرزندش حسن، وبعد از حسن فرزندش حجت قائم است، او کسی است که در غیبتش منتظر ودر هنگام ظهورش مطاع خواهد بود...).
آیا امام جواد از ولادت امام مهدی خبر داده است؟
اری، در حدود ۹۰ حدیث از امام جواد (علیه السلام) اشاره به ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) شده است. صدوق به سندش از عبد العظیم حسنی نقل کرده که فرمود: من بر محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) وارد شدم ومی خواستم تا از قائم سؤال کنم که آیا او مهدی است یا شخص دیگر؟ حضرت در ابتدا فرمود: (یا ابا القاسم! انّ القائم منّا هو المهدی الّذی یجب ان ینتظر فی غیبته ویطاع فی ظهوره وهو الثالث من ولدی)؛(۴۱۳) (ای ابا القاسم! همانا قائم از ما مهدی است که واجب است در غیبت او به انتظار نشسته شود ودر ظهورش اطاعت شود. واو سومین از اولاد من است).
صدوق (رحمه الله) به سندش از صقر بن ابی دلف نقل کرده که از امام جواد (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (الامام بعدی ابنی علی، امره امری وقوله قولی وطاعته طاعتی، والامام بعده ابنه الحسن امره امر ابیه وقوله قول ابیه وطاعته طاعة ابیه. ثمّ سکت فقلت له: یابن رسول الله! فمن الامام بعد الحسن؟ فبکی (علیه السلام) بکاءً شدیدا، ثم قال: انّ من بعد الحسن ابنه القائم الحقّ المنتظر...)؛(۴۱۴) (امام بعد از من فرزندم علی است، امر او امر من وقول او قول من وطاعت او طاعت من است. وامام بعد از او فرزندش حسن است. امر او امر پدرش، وقول او قول پدرش، وطاعت او طاعت پدرش می باشد. ان گاه ساکت شد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن کیست؟ امام گریه شدیدی کرد، سپس فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حقّ منتظر است...).
آیا امام هادی از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
صقر بن ابی دلف می گوید: از امام هادی (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (الامام بعدی الحسن وبعد الحسن ابنه القائم الّذی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما)؛(۴۱۵) (امام بعد از من حسن وبعد از حسن فرزندش قائم است، کسی که زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد ان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد).
داوود بن قاسم جعفری می گوید: از امام ابوالحسن هادی (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (الخلف من بعدی الحسن، فکیف بکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولِمَ؟ جعلنی الله فداک! فقال: انّکم لا ترون شخصه ولا یحلّ لکم ذکر اسمه...)؛(۴۱۶) (جانشین بعد از من فرزندم حسن است. پس چگونه است شما را به جانشین بعد از او؟ عرض کردم: چطور؟ خداوند مرا فدای تو گرداند! فرمود: زیرا شما شخص او را نمی بینید ونام بردن اسم او بر شما حلال نیست...).
آیا امام عسکری از ولادت حضرت مهدی خبر داده است؟
اری، در روایات زیادی به این موضوع اشاره شده است:
موسی بن جعفر بن وهب بغدادی می گوید: از امام عسکری (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (کانّی بکم وقد اختلفتم بعدی فی الخلف منّی، اما انّ المقرّ بالائمّة بعد رسول الله المنکر لولدی کمن اقرّ بجمیع انبیاء الله ورسله ثم انکر بنبوّة محمّد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)...)؛(۴۱۷) (گویا شما را می بینم که بعد از من در جانشین من اختلاف خواهید نمود. اگاه باشید! همانا کسی که اقرار به امامان بعد از رسول خدا کند ولی منکر فرزندم باشد، همانند کسی است که اقرار به جمیع انبیا ورسولان داشته باشد ولی نبوت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را انکار کند...).
عثمان بن سعید عَمْری می گوید: از امام عسکری (علیه السلام) سؤال شد در حالی که من نزد او بودم درباره روایتی که از اباء او نقل شده که زمین خالی از حجت خدا بر خلقش تا روز قیامت نخواهد بود. وهمانا کسی که بمیرد وامام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؟ حضرت فرمود: (انّ هذا حقّ کما انّ النهار حقّ. فقیل له: یابن رسول الله! فمن الحجّة والامام بعدک؟ فقال: ابنی محمّد وهو الامام والحجّة بعدی، من مات ولم یعرفه مات میتة جاهلیة...)؛(۴۱۸) (این حق است، همان گونه که روز حق است. به حضرت عرض شد: ای فرزند رسول خدا! حجت وامام بعد از شما کیست؟ فرمود: فرزندم محمّد امام وحجّت بعد از من است. هرکس بمیرد در حالی که او را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است..).
احمد بن اسحاق می گوید: از امام حسن عسکری (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (الحمد للَّه الذی لم یخرجنی من الدنیا حتی ارانی الخلف من بعدی اشبه الناس برسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) خَلقا وخُلقا...)؛(۴۱۹) (ستایش مخصوص خداوندی است که مرا از دنیا خارج نکرد تا اینکه جانشین بعد از مرا به من نشان داد. او شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از حیث خلقت واخلاق است...).
چرا هیچ یک از امامان هویت شخصی حضرت مهدی را بیان نکرده اند؟
اوّلا: تا انجا که ممکن بود هر یک از معصومین (علیهم السلام) از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) گرفته تا امام عسکری (علیه السلام) درصدد تشخیص هویت حضرت مهدی (علیه السلام) برآمده اند، همان گونه که از روایات ذکر شده استفاده شد.
ثانیا: همان گونه که از بسیاری روایات استفاده می شود موقعیت حضرت مهدی (علیه السلام) از جهت سیاسی بسیار خطیر بوده است، زیرا حاکمان ظلم وجور از انجا که می دانستند او با ظلم وبی عدالتی در سطح گسترده مقابله می کند وزمین را پر از عدل وداد خواهد کرد، لذا از ابتدا درصدد مقابله شدید با او برآمده بودند.
به همین جهت، اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) نیز با احتیاط تمام با نشر قضیه ولادت حضرت برخورد می کردند، تا از طرفی زمینه سازی اعتقاد ولادت ان حضرت رابیان کرده باشند واز طرف دیگر کاری نکنند که جان ان حضرت در خطر افتد.
وضعیت سیاسی در عصر امام عسکری وولادت حضرت مهدی چگونه بوده است؟
امام عسکری (علیه السلام) در ماه ربیع الاول سال ۲۳۲ هجری متولد شد. او معاصر با حکومت سه نفر از حاکمان بنی عباس؛ یعنی معتز، مهتدی ومعتمد بوده است. معتمد عباسی تعصّب وکینه خاصی نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) داشت. از جمله کارهای او این بود که بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام) دستور داد خانه حضرت را تفتیش کرده، تا از وجود فرزند حضرت اگاه شود، واین به جهت سعایتی بود که جعفر به دستگاه حاکم کرده بود.
داوود بن اسود می گوید: امام عسکری (علیه السلام) عصایی به من داد وفرمود: این را به عَمْری برسان. در بین راه عصا شکست، ناگهان مشاهده کردم که در میان ان نامه ای است. خدمت امام که رسیدم جریان را بازگو کردم. حضرت فرمود: (... واذا سمعت لنا شاتما فامض لسبیلک الّتی امرت بها وایاک ان تجاوب من یشتمنا او تعرفه من انت، فانا ببلد سوء ومصر سوء وامض فی طریقک فانّ اخبارک واحوالک ترد الینا فاعلم ذلک)؛(۴۲۰) (هر گاه مشاهده کردی که کسی ما را دشنام می دهد تو به دنبال ماموریتی که فرستاده شدی برو، ومبادا درصدد پاسخ او برایی یا خودت را به او معرفی کنی، زیرا ما در بد شهری قرار داریم، تو به راه خودت ادامه بده، زیرا اخبار واحوال تو به ما می رسد، این را به خوبی بدان).
وحتی مشاهده می کنیم که امام به اصحاب خود دستور می دهد تا هیچ کس به او سلام نکند وبا دست به او اشاره ننماید؛ زیرا در غیر این صورت جانش در امان نخواهد بود.(۴۲۱)
حضرت (علیه السلام) برای ملاقات با شیعیان خود مکانی را معین می کرد ومی فرمود: (صیروا الی موضع کذا وکذا والی دار فلان بن فلان. العشاء والعتمة فی لیلة کذا، فانّکم تجدونی هناک...)؛(۴۲۲) (در فلان مکان وفلان خانه، شب هنگام مراجعه کنید که مرا در انجا خواهید یافت).
محمّد بن عبد العزیز بلخی می گوید: صبح هنگامی در خیابان گوسفند فروشان نشسته بودم که ناگهان مشاهده کردم امام عسکری (علیه السلام) از منزل خود خارج شده وبه سوی خانه عمومی می رود. در دلم گفتم: اگر فریاد زنم که این مرد، حجت خداست، بر شما باد که او را بشناسید مرا خواهند کشت؟ هنگامی که حضرت به من نزدیک شد با انگشت سبّابه خود بر دهان خود اشاره فرمود که ساکت باش!. همان شب حضرت را ملاقات کردم، فرمود: (انّه هو الکتمان او القتل فاتّقِ الله علی نفسک)؛(۴۲۳) (یا باید کتمان کنی ویا اینکه به قتل خواهی رسید. بر خودت از خدا بترس).
به همین جهت است که مرحوم مقدس اردبیلی می فرماید: (هرگاه حدیثی از (رجل) نقل شد، مقصود امام حسن عسکری (علیه السلام) است).(۴۲۴)
این قضآیا وضعیت بس دشوار سیاسی عصر امام عسکری (علیه السلام) وزمان ولادت امام زمان (علیه السلام) را می رساند. وبه همین جهت است که ولادت ان حضرت در اختفای تام صورت پذیرفت.
در این بین امام عسکری (علیه السلام) دو وظیفه را دنبال می کرده است: یکی اینکه حضرت درصدد اثبات ولادت ووجود فرزندش بوده است ودیگر اینکه طوری باید فرزندش را معرفی کند که جانش در خطر نیفتد.
با وجود ضعف دولت عباسی چگونه مساله خوف بر جان حضرت مهدی توجیه می شود؟
برخی می گویند: در دولت عباسی از انجا که اتراک در شؤون خلافت سیطره پیدا کرده بودند وعزل ونصب ها به دست انها افتاده بود، لذا حکومت عباسیان به ضعف وسستی گراییده بود ونمی توانستند زمام حکومت را به دست داشته باشند، لذا موقعیت سیاسی که در عصر غیبت امام زمان (علیه السلام) به وجود امد توجیه گر خوف وتقیه بر ان حضرت نبود تا امام عسکری (علیه السلام) او را مخفی بدارد.
پاسخ:
۱ - اگر چه دولت عباسی در ان عصر نسبت به اوّل تاسیس ان از قوت ان چنانی برخوردار نبود ولی فی نفسه دولت مقتدری به حساب می امد.
۲ - از انجا که کفر همگی یک ملت واحد است، لذا گرچه حکومت عباسی با معارضین داخلی از قبیل اتراک درگیر بودند ولی همگی بر این اتفاق داشتند که باید با اهل بیت (علیهم السلام) وعلویین مقابله ومبارزه نمود.
۳ - دولت بنی عباس گرچه مشغول مبارزه با معارضین داخلی بوده است ولی همان گونه که قبلا اشاره شد هرگز از مبارزه با اهل بیت غافل نبودند.
وضع سیاسی بعد از شهادت امام عسکری چگونه بوده است؟
از انجا که حاکمان ظلم وجور شنیده بودند که فرزند امام عسکری (علیه السلام) مهدی موعود، ذخیره الهی برای رفع ظلم وجور از عالم است، لذا درصدد برامدند تا به هر نحو ممکن او را دستگیر کرده وبه قتل برسانند. سه بار طرح ترور وقتل حضرت مهدی (علیه السلام) ریخته شد ولی در هیچ مرتبه انان به این عمل شوم موفّق نشدند. یک بار توسط معتمد عباسی، چند روز بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام)، ودو بار دیگر توسط معتضد عباسی که بعد از معتمد حکومت را به دست گرفته بود. وخلفای دیگر بعد از انکه از دستگیری وترور حضرت مایوس شدند، اقدامی بر ضدّ او انجام ندادند.
شیخ طوسی (رحمه الله) یکی از این موارد را در کتاب (الغیبة) از رشیق نقل کرده که می گوید: (معتضد عباسی، من ودو نفر دیگر را به جهت دستگیری هر کسی که در خانه امام عسکری (علیه السلام) است فرستاد، ما با دیدن معجزه ای نتوانستیم حضرت را دستگیر کنیم ولذا از تصمیم خود منصرف شدیم...).(۴۲۵)
اولین مالک نرجس خاتون چه شخصی بوده است؟
در این موضوع سه نظریه وفرضیه وجود دارد:
فرضیه اول: اینکه حضرت نرجس خاتون در ملک امام هادی (علیه السلام) داخل شد وسپس ان حضرت او را به تزویج فرزندش امام عسکری (علیه السلام) دراورد که در روایتی به ان اشاره شده است.(۴۲۶)
فرضیه دوم: ان است که مالک او از خانواده امام، حکیمه دختر امام هادی (علیه السلام) بوده است، که از ظاهر برخی روایات دیگر استفاده می شود.(۴۲۷) زیرا حضرت هادی (علیه السلام) به خواهرش فرمود: (نرجس را به سوی فرزندم بفرست...).
فرضیه سوم: ان است که بین این دو قول جمع شود به اینکه در ابتدا امام هادی (علیه السلام) کسی را فرستاده تا برای او بخرد، وبعد از خرید به خواهرش بخشیده است. واین احتمال به جهت جمع بین روایات ترجیح دارد.
آیا ایمان به وجود امام زمان وولادت او فرضیه ای فلسفی وظنی است؟
خیر، مساله ایمان به وجود وولادت حضرت مهدی (علیه السلام) گرچه پشتوانه عقلی وفلسفی قطعی دارد، ولی ادلّه نقلی قرانی وحدیثی نیز بر ان دلالت دارد.
نه تنها روایات فراوانی در حدّ تواتر بر ولادت حضرت دلالت دارد، بلکه احادیث صحیح السند نیز این موضوع را تایید می نماید. ونیز ادله نقلی فراوانی در حدّ تواتر بر وجود حضرت دلالت دارد که در موضع خود به انها اشاره خواهیم کرد.
آیا برخی از شیعیان بعد از شهادت امام عسکری قائل به توقف شدند؟
احمد کاتب می گوید: (برخی از مورخین نقل کرده اند که بعضی از شیعیان قائل به توقف وانقطاع امامت شدند، ان گونه که بین رسل توقف بود. واز برخی روایات نیز استفاده می شود که ممکن است در صورتی که مردم مورد غضب الهی واقع شوند، امامت وامام مرتفع شده ومنقطع گردد...).
پاسخ:
۱ - همان گونه که از کتب تواریخ وملل ونحل استفاده می شود اکثر جامعه شیعی در ان زمان، معتقد به ولادت امام زمان (علیه السلام) بودند.
۲ - ان گونه که شیخ مفید (رحمه الله) ودیگران اشاره کرده اند، گرچه بعد از وفات امام عسکری (علیه السلام) شیعیان در ابتدا به چهارده فرقه متفرق شدند ولی بعد از مدتی کوتاه با ارشادات علما واصحاب، همگی بر اعتقاد به ولادت ووجود امام خود اتفاق نمودند.(۴۲۸)
۳ - در مورد روایتی که ادعا کرده دلالت بر تحقق فترت وانقطاع امامت دارد، با دقت در ان، خلاف انچه ادعا شده استفاده می شود، زیرا در ان روایت از امام باقر (علیه السلام) نقل است که فرمود: (اذا غضب الله تبارک وتعالی علی خلقه نحّانا عن جوارهم)؛(۴۲۹) (هر گاه خداوند تبارک وتعالی بر خلقش غضب کند ما را از جوارشان دور خواهد گرداند).این حدیث به خوبی دلالت بر وجود وغیبت امام زمان (علیه السلام) دارد.
۴ - اگر مجرد اختلاف، دلیل بر بطلان است، باید اختلاف در هر امری از جمله اصل امامت وخلافت ونبوت را نیز دلیل بر بطلان ان دانست، در حالی که هیچ کس چنین ادعایی نکرده است. آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر نداده که امتش بعد از او به ۷۳ فرقه متفرق خواهند شد؟!
آیا ممکن است که ولادت ووجود شخصی را در خارج با دلیل فلسفی استدلال کرد؟
دلیل بر ولادت ووجود حضرت مهدی (علیه السلام) در حقیقت همان ادله نقلی متواتر وصحیح است که دلالت بر ولادت ووجود حضرت دارد، زیرا روایات صحیح السند در این باره شنیده شده وجماعت بسیاری نیز ان حضرت را مشاهده نمودند وشیعه نیز بر این امر تبانی واتفاق داشتند.
قدمای از شیعه ومتاخرین، مضافا به این ادّله، بر ولادت ووجود حضرت به ادله عقلی وفلسفی به جهت تایید این مساله استدلال کرده اند، خصوصا انکه این ادله می تواند قرینه ای قطعی برای روایات در این موضوع باشد. حال چه اشکالی در این نوع استدلال وجود دارد؟
آیا اعتقاد به ولادت حضرت مهدی ووجود او تا این زمان از ضروریات ایمان است؟
اعتقاد به ولادت ووجود امام مهدی (علیه السلام) بر اساس ایمان واعتقاد به امامت در هر زمان، وضرورت وجود حجت در هر زمان است. شیعه معتقد است که امامت از اصول دین است وزمین هیچ زمانی خالی از حجت نیست، کسی که چنین عقیده ای دارد معتقد به ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) است. زیرا مطابق نصّ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) امامان بعد از ایشان دوازده نفرند که پیاپی تا روز قیامت خواهند بود. واز طرفی دیگر هر یک از امامان بر امام بعد از خود نصّ وتصریح نموده اند.
واز حیث تاریخ نیز جامعه شیعی، امامت امام مهدی (علیه السلام) را پذیرفته اند. از طرفی دیگر می دانیم که هر کس وظیفه دارد امام زمان خود را بشناسد وبیعت او را بر گردن داشته باشد. در نتیجه اعتقاد به ولادت ووجود امام زمان، حضرت مهدی (علیه السلام) ضروری است، گرچه به جهت شرایط وموانعی در غیبت به سر می برد.
چرا قرآن به طور رسمی به مساله ولادت ووجود امام مهدی اشاره نكرده است؟
اولا: قران به بسیاری از مسائل عقیدتی وعملی اشاره نکرده است، بلکه بیان ان را به پیامبرش واگذار نموده است، گرچه اصول معارف واحکام در قران کریم موجود است.
ثانیا: از برخی از ایات قران به طور وضوح ولی کلّی استظهار می شود که باید در هر زمانی انسان کامل ومعصومی به نام حجت خدا موجود باشد، که درباره هر یک از این ایات در جای خود بحث خواهیم کرد.
چه ضرورت دارد انسانی در گذشته دور برای اینده ای دورتر به دنیا آمده باشد؟
گاهی سؤال می شود اگر خداوند متعال اراده کرده که در پایان تاریخ بشر جهان را پر از عدل وداد کند، واین کار احتیاج به رهبری الهی دارد، چه ضرورتی است که او را قبل از تشکیل حکومت عدل جهانی خلق کند؟ چرا او را در همان زمان که احتیاج به اوست خلق نمی کند؟
پاسخ:
۱ - از ادله عقلی ونقلی استفاده می شود که زمان، هیچ گاه نباید از حجت وولی خدا خالی باشد، هم از جهت فیض تشریع وهم تکوین. این مطلب در جای خود به اثبات خواهد رسید.
۲ - علم جدید این مطلب را بدون استثنا به اثبات رسانده که عالم بر اساس حرکت تدریجی پایه گذاری شده است. هر چیزی حرکت تدریجی خود را دارد، بدون انکه این مطلب با قدرت خداوند تنافی داشته باشد. لذا خداوند متعال اسمان ها وزمین را در مدت شش روز افرید نه در یک لحظه.
آیا خداوند عاجز بود که در یک لحظه انها را بیافریند؟ هرگز. چرا باید نطفه انسان نه ماه در شکم مادر بماند وشرایط طبیعی خود را طی کند تا تبدیل به انسانی مستوی الخلقه گردد؟ آیا خداوند عاجز است که انسان را در یک لحظه ایجاد نماید؟ در مورد تشکیل حکومت عدل جهانی نیز همین حکم جاری است، خداوند امور ان زمان را از پیش تدارک می بیند.
۳ - با فلسفه انتظار بیشتر هماهنگ است یعنی انتظار کسی که وجود دارد ولی غایب است بیشتر مؤثر است تا کسی که هنوز خلق نشده ودر اینده پا به هستی وجود می گذارد.
آیا ممکن است با سری بودن ولادت حضرت ادعای تواتر واجماع در موضوع ولادت نمود؟
تواتر عبارت است از خبر دادن عدّه زیادی تا به ان حد که توافق انها بر دروغ ممتنع باشد. وولادت سرّی حضرت مهدی (علیه السلام) نمی تواند مانع از حصول خبر متواتر بر ان شود، زیرا هم اخبار زیادی از امام عسکری (علیه السلام) ودیگران بر ولادت حضرت وجود داشت، وهمچنین عده فراوانی که توانستند حضرت را ملاقات نمایند.
اختلاف برخی از شیعیان نیز هرگز نمی تواند به این تواتر ضرری برساند؛ زیرا اصل این اختلاف به جهت سرّی بودن ولادت امری طبیعی است، خصوصا انکه تمام کسانی که در مساله ولادت حضرت مخالف بودند - به تعبیر شیخ مفید (رحمه الله) - با ارشادات علما واصحاب ونیز با بررسی دقیق موضوع ودیدن معجزات از طرف حضرت، ولادت او را پذیرفتند.(۴۳۰)
آیا اختلاف در امر ولادت حضرت سبب وهن در آن می شود؟
احمد کاتب درصدد ان است که از اختلافی که در مساله ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) پدید امد بهره برداری کرده واز ان برای سست جلوه دادن مساله ولادت حضرت استفاده نماید.
پاسخ: اولا: اختلاف در موضوع وقضیه ای هرگز مستلزم نبود ان موضوع نیست، بلکه بر وجود ان دلالت دارد، وگرنه هیچ قضیه ای را نمی توان به اثبات رسانید؛ زیرا در هر قضیه وموضوعی از جهات مختلف اختلاف شده است.
آیا امت اسلامی بعد از پیامبر مطابق احادیث، به ۷۳ فرقه تقسیم نشدند؟ آیا این افتراق وتفرّق باعث می شود که اصل اسلام زیر سؤال رفته ودر گزاره های دینی شک نماییم؟
ثانیا: همان گونه که از وضعیت سیاسی ان زمان ومخفی بودن امر ولادت به جهت ان وضعیت استفاده می شود، اختلاف امری طبیعی به نظر می رسد.
ثالثا: مطابق نقل شیخ مفید (رحمه الله) جامعه شیعی بعد از مدتی نه چندان دور به وحدت نظر در امر ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) رسیدند. او می گوید: (از این فرقه ها که ذکر شد در این زمان که سال ۳۷۳ است به جز فرقه دوازده امامی که قائل به امامت فرزند امام حسن (علیه السلام) است، وجود ندارد...).(۴۳۱)
جالب توجه اینکه، انکار برخی بر ولادت امام مهدی (علیه السلام) از دید اهل بیت (علیهم السلام) مخفی نمانده ولذا در روایاتی به ان اشاره کرده اند. شیخ صدوق (رحمه الله) به سند صحیح از امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) نقل کرده که فرمود: (صاحب هذا الامر من یقول الناس لم یوجد بعد)؛(۴۳۲) (صاحب این امر کسی است که [بعضی از] مردم می گویند: هنوز متولد نشده است).
آیا بعد از وفات امام عسکری عصر حیرت بوده است؟
احمد کاتب می گوید: (بعد از وفات امام عسکری (علیه السلام) حیرت وشک وتردید در جامعه شیعه در امر امامت بعد از ان حضرت وولادت فرزند او پدید امد). او درصدد ان است که از این موضوع بهره برداری کرده واثبات کند که موضوع ولادت حضرت اجماعی نبوده است.
پاسخ: اولا: مساله حیرت وتردید در بین عوام مردم همان گونه که تشریح شد امری طبیعی به نظر می رسید، زیرا جوّ خاص سیاسی واحتمال قتل حضرت اقتضا داشت که امر ولادت حضرت مستور باشد، وتنها عده ای خاص از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) از ان مطلع گردند، وتوسط انها این موضوع منتشر شود.
ثانیا: وجود حیرت وغموض در امر ولادت حضرت، دلیل بر وجود اوست نه عدم ان. یعنی ولادتی بوده ولی از انجا که مخفی واقع شد، عده ای را در حیرت فرو برد.
ثالثا: همان گونه که مکرّرا اشاره شد، گرچه در ابتدای غیبت برخی از عوام مردم در حیرت به سر می بردند، ولی بعد از مدتی نه چندان دور به واسطه کوشش فراوانی که بزرگان امامیه در روشن ساختن عموم مردم در امر ولادت وامامت حضرت مهدی (علیه السلام) داشتند، تمام جامعه شیعی از حیرت خارج شده وهمگی به امامت ان حضرت معتقد شدند.
برای رفع حیرت از جامعه شیعی علما واصحاب چه کارهایی انجام دادند؟
شکی نیست که بعد از غیبت امام مهدی (علیه السلام) حیرت وشک جامعه شیعی را در سطح عوام مردم فرا گرفت، زیرا انان امام خود را نمی دیدند، ولی با فداکاری وتبلیغ علما واصحاب، این حیرت برداشته شد. از جمله کارهایی که در این مدت انجام گرفت تالیف کتاب هایی متناسب با وضع موجود در جهت رفع حیرت بود، که از ان جمله می توان به این کتاب ها اشاره نمود:
۱ - کتاب (الغیبة) از محمّد بن ابراهیم نعمانی که بین سال ۳۳۳ تا ۳۴۲ هجری تالیف یافته است.
۲ - کتاب (الامامة والتبصرة من الحیرة) از علی بن بابویه قمی (م ۳۲۹ه).
۳ - کتاب (اکمال الدین واتمام النعمة) از محمّد بن علی بن بابویه (م ۳۸۶ه).
۴ - کتاب (الغیبة) از شیخ طوسی (م ۴۶۰ه).
ودیگر کتاب ها.
علی بن بابویه در مورد کتاب خود می گوید: (... من در این کتاب اخباری را جمع نمودم که می تواند حیرت را برطرف سازد...).(۴۳۳)
آیا در عصرهای مختلف در جهت رفع حیرت در امر ولادت ووجود حضرت کتاب تألیف شده است؟
بزرگان جامعه شیعه به پیروی از پیشینیان در راستای اهداف انان که همان تثبیت ایمان مردم به ولادت ووجود امام زمان (علیه السلام) بود قدم گذاشته ودست به تالیفات گوناگون در این زمینه زدند که از ان جمله می توان به این تالیفات اشاره نمود:
۱ - ابو اسحاق ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی: (کتاب الغیبة).(۴۳۴)
۲ - ابو اسحاق ابراهیم بن الانماطی کوفی اسدی: (کتاب الغیبة).(۴۳۵)
۳ - احمد بن حسین عبد الله مهرانی ابی: (ترتیب الادلة فیما یلزم خصوم الامامیة دفعه عن الغیبة والغائب).(۴۳۶)
۴ - ابوالعباس احمد بن علی رازی: (الشفاء والجلاء عن الغیبة).(۴۳۷)
۵ - ابوالحسن احمد بن محمّد بن عمران بن موسی معروف به ابن الجندی: (الغیبة).(۴۳۸)
۶ - اشرف بن اعز معروف به تالج العُلی علوی حسینی: (الغیبة).(۴۳۹)
۷ - ابو محمّد حسن بن حمزه معروف به طبری: (الغیبة).(۴۴۰)
۸ - ابو محمّد حسن بن محمّد بن یحیی معروف به ابن اخی طاهر: (کتاب الغیبة وذکر القائم).(۴۴۱)
۹ - ابوالحسن حنظلة بن زکریا تمیمی قزوینی: (کتاب الغیبة).(۴۴۲)
۱۰ - ابوالحسن سلامة بن محمّد بن اسماعیل: (کتاب الغیبة وکشف الحیرة).(۴۴۳)
۱۱ - ابوالفضل عباس بن هشام ناشری اسدی: (کتاب الغیبة).(۴۴۴)
۱۲ - ابوالعباس عبد الله بن جعفر بن حسین حمیری قمّی: (کتاب الغیبة والتوقیعات).(۴۴۵)
۱۳ - ابو محمّد عبد الوهاب مادرائی: (کتاب الغیبة).(۴۴۶)
۱۴ - شیخ مفید محمّد بن محمّد بن نعمان: او در زمینه امام زمان (علیه السلام) وموضوعات مربوط به ان حضرت تالیفات متعددی دارد از قبیل: (کتاب الغیبة)، (المسائل العشرة فی الغیبة)، (مختصر فی الغیبة)، (النقض علی الطلحی فی الغیبة)، (جواب الفارقیین فی الغیبة).
ونیز در برخی از کتب خود به طور ضمنی بحث فراوانی از مهدویت نموده است از قبیل: (الایضاح فی الامامة والغیبة)، (الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد)، (العیون والمحاسن)، (الجوابات فی خروج الامام المهدی (علیه السلام)).
۱۵ - ابوالقاسم علی بن حسین معروف به شریف مرتضی: (المقنع فی الغیبة).(۴۴۷)
۱۶ - علی بن محمد بن علی بن عمر بن ریاح: (کتاب الغیبة).(۴۴۸)
۱۷ - ابو عبد الله کاتب محمّد بن ابراهیم بن جعفر: (کتاب الغیبة).(۴۴۹)
۱۸ - ابوعلی کاتب اسکافی محمّد بن احمد بن جنید: (ازالة الران عن قلوب الاخوان فی الغیبة).(۴۵۰)
۱۹ - ابوعبد الله محمد بن احمد صفوانی: (کتاب الغیبة وکشف الحیرة).(۴۵۱)
۲۰ - محمد بن زید بن علی فارسی: (کتاب الغیبة).(۴۵۲)
۲۱ - ابوالفتح محمّد بن علی بن عثمان کراجکی: (البرهان علی طول عمر صاحب الزمان) و(الاستطراف فی ذکر ما ورد فی الغیبة فی الانصاف).(۴۵۳)
۲۲ - ابوبکر محمّد بن قاسم بغدادی: (کتاب الغیبة).(۴۵۴)
۲۳ - ابوالنضر محمّد بن منصور عیاشی: (کتاب الغیبة).(۴۵۵)
۲۴ - ابوالفرج مظفّر بن علی بن حسین همدانی: (کتاب الغیبة).(۴۵۶)
اینها اسامی کتاب هایی بود که تا اخر قرن سوم هجری درباره رفع حیرت به طور مستقل نوشته شده است.
آیا ممکن است گروهی اخباری را در موضوع ولادت حضرت جعل کرده باشند؟
درباره روایات امام مهدی (علیه السلام) وولادت ووجود ان حضرت ممکن است کسی بگوید: جماعتی این روایات را جعل کرده ان گاه شیعیان انها را نقل کرده اند، در حالی که به جعل ان علم نداشته اند.
پاسخ:
۱ - این احتمال در تمام اخبار متواتر وارد است واگر این راه به اخبار باز شود، همه شرایع باطل شده وهیچ خبری قابل اثبات نیست.
۲ - اگر امر چنین بود، باید در طول زمان برای دشمنان شیعه اشکار می گشت، وانها از این طریق، شیعه را مورد هجوم قرار می دادند، در حالی که چنین هجومی را از انها مشاهده نمی کنیم.
آیا با اجماعی که شیعه قبول ندارد می توان دلیل ولادت حضرت را اجماع قرار داد؟
اولا: شیعه اجماع را در صورتی که کاشف از دلیل معتبر باشد قبول دارد، وان را یکی از ادله استنباط می داند. حتی در مواردی هم می تواند انسان را به یقین به مفاد خبر مجمعین برساند واجماعی که در جامعه شیعی وجود دارد از این قبیل اجماع است.
ثانیا: شیعه بر وجود وولادت حضرت مهدی (علیه السلام) تنها به اجماع استدلال نمی کند، بلکه به ادله ای دیگر از قبیل عقل، قران وروایات صحیح السند نیز نظر دارد.
آیا اخبار مهدی غامض وپیچیده است؟
روایاتی که از اهل بیت (علیهم السلام) در مورد حضرت مهدی (علیهم السلام) وولادت او رسیده، همگی حکایت از شخصی معین ومحدود دارد که متولد خواهد شد، وپس از مدتی طولانی که در غیبت به سر می برد ظهور خواهد کرد. لذا مشاهده می کنیم که هر یک از امامان به این نکته اشاره کرده اند که او چندمین از فرزندانشان است. انان به موضوع غیبت وانواع ان ومخفی بودن ولادت وحیرت مردم در ان نیز اشاره نموده اند. گرچه بخشی از ابهامات که جزئی است، مقتضای طبیعی وضع اختناق سیاسی ان عصر بوده است. آیا با این وضع می توان ادعا کرد که موضوع امام مهدی (علیه السلام) غامض بوده است؟
اگر موضوع مهدویت حضرت مهدی واضح بوده چرا عده ای به مهدویت غیر او معتقد شدند؟
احمد کاتب می گوید: (اگر مهدویت حضرت مهدی (علیه السلام) واضح بوده، چرا قبل از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) گروهی قائل به مهدویت امام علی (علیه السلام) یا فرزندش محمد بن حنفیه ونفس زکیه وامام صادق (علیه السلام) وامام کاظم (علیه السلام) وسید محمّد فرزند امام هادی (علیه السلام) وحتی امام عسکری (علیه السلام) شدند؟)
پاسخ:
۱ - اگر چه در برخی از احادیثی که از جانب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) واهل بیت او درباره خروج مهدی (علیه السلام) وارد شده، تصریح شده که او قطعا فرزند امام عسکری (علیه السلام) امام یازدهم است، ولی برخی هنگامی که ظلم وتجاوز را زیاد می دیدند واز طرفی همه اهل بیت را هدایت شده وهادی می دانستند، گاهی به امید اینکه یکی از اهل بیت، مهدی امت است به سراغ او می امدند وادعای مهدویت در حق او می کردند وجماعتی را نیز به دنبال خود می کشیدند. این افراد غالبا از انسان های ساده اندیش وجاهل بودند، ودر برخی از موارد مساله سیاسی نیز در این ادّعا دخالت داشته است.
۲ - کسانی که چنین ادعایی داشته اند هرگز دوام نیاورده وبعد از مدت کوتاهی به جرگه عموم شیعیان پیوسته ویا منقرض شده اند.
۳ - میزان در عقیده یک مذهب، نظر غالب افراد وعلمای ان مذهب است. ومی دانیم که عقیده به مهدویت حضرت مهدی (علیه السلام) فرزند امام عسکری (علیه السلام) عقیده قریب به اتفاق شیعیان به حساب می اید.
۴ - در برخی از موارد که گروهی قائل به مهدویت غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) شدند به جهت شبهه ای بوده که برای انها پدید آمده است؛ زیرا موقعیت ان عصر چنین حیرت وتردیدی را اقتضا داشته است، گرچه این حیرت نیز بعد از مدت کوتاهی برطرف گشت.
آیا امام عسکری قبل از شهادت خود به مادرش وصیت کرده است؟
شیخ مفید (رحمه الله) می گوید: برخی موضوع وصیت امام عسکری (علیه السلام) به مادرش در امر وقوف وصدقات را دلیل بر انکار ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) گرفته اند در حالی که هرگز چنین دلالتی ندارد؛ زیرا این کار به جهت اخفای ولادت ومستور نمودن امر حضرت از دستگاه حاکم بوده است. اگر در وصیت نامه حضرت، نام مهدی ذکر می شد وصدقات وموقوفات به او نسبت داده می شد به طور حتم با غرض حضرت از محافظت فرزندش منافات داشت. خصوصا انکه وصیت، احتیاج به شهادت شهودی از خواص دولت بنی عباس بود تا بر اصل وصیت گواهی داده وبر ان امضا کنند. مگر در عصر امام صادق (علیه السلام) نبود که ان حضرت به جهت حفظ فرزندش موسی بن جعفر (علیه السلام) از تعرّض دستگاه حکومت، تصریح به امامت ووصایت او در ملا عام ودر وصیت نامه اش نکرد، بلکه به پنج نفر وصیت نمود که اوّل انها منصور عباسی وبعد ربیع وقاضی وقت وکنیزش حمیده بربریه، ودر اخر نام فرزندش موسی بن جعفر را ذکر کرد، تا از این طریق بتواند جان فرزندش را حفظ کند، گرچه امر امامت او را برای خواص از اصحاب واولیای خود روشن ساخته بود تا با مرور زمان بر دیگران واضح سازند...).(۴۵۷)
آیا نص متواتر بر امامت امام زمان از امام عسکری رسیده است؟
برای اثبات امامت امام زمان (علیه السلام) از راه های مختلف می توان وارد شد وبه نتیجه قطعی ومطلوب در این مساله رسید. این بحث در رابطه با امامت همه امامان مطرح است.
۱ - همان گونه که اشاره شد از طریق امام عسکری (علیه السلام) نصوص متعدی صحیح السند در امر امامت فرزندش رسیده است.
۲ - اگر چه در باب اصل امامت واینکه زمین هرگز از حجت خالی نیست احتیاج به ادله قطعی ویقینی است ولی در بحث اینکه امام بعدی کیست از ان جهت که موضوع خارجی است خبر واحد صحیح السند کافی است.
۳ - همان گونه که قبلا نیز اشاره شد نصوص فراوان ودر حدّ تواتر از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وهر یک از امامان (علیهم السلام) در این رابطه وارد شده است.
۴ - همان گونه که یکی از راه های اثبات نبوت، بلکه عمده ترین راه ان، اعجاز است در مورد اثبات امامت نیز از این راه می توانیم امامت هر یک از امامان را به اثبات برسانیم، زیرا نصّ خاص از جانب امام قبل بر امام بعد، موضوعیت ندارد بلکه نصّ، راهی برای اثبات امامت امام بعد است.
۵ - بر فرض اینکه نصوص وارده درباره برخی از ائمه خبر واحد باشند ولی با قرائن خارجی، که این گونه روایات به همراه دارند ما را به قطع واطمینان به مفاد انها می رسانند، همانند اقبال شیعه واجماع اصحاب امامیه بر امامت شخص خاص، با در نظر گرفتن این نکته که وضعیت خاص سیاسی وفشارهای شدیدی که از ناحیه حکام بنی امیه وبنی عباس بر شیعیان وپیروان اهل بیت وتابعان انها وارد می شد، چنین وضعی را اقتضا داشته است.
۶ - با بررسی تمام جوانب موضوع، اعم از روایاتی که از امام عسکری (علیه السلام) در باب امامت فرزندش امام مهدی (علیه السلام) رسیده ونیز روایاتی که از جانب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وهر یک از امامان وارد شده ونیز معجزاتی که از حضرت مهدی (علیه السلام) صادر شده وقرائن خارجی دیگر، پی خواهیم برد که مساله امامت حضرت مهدی (علیه السلام) از راه تواتر قابل اثبات است.
آیا بزرگان طایفه امامیه بعد از وفات امام عسکری بر ولادت حضرت اتفاق داشتند؟
اری، اصحاب وعموم طایفه شیعه امامیه بعد از وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) در طول قرن ها بر ولادت امام زمان (علیه السلام) اتفاق داشته اند، اگر چه در ابتدا حیرت وشکی در ولادت وامامت ان حضرت در بین گروهی از شیعیان پدید امد، ولی بعد از گذشت زمان نه چندان طولانی وبه عنایت وتبلیغ بزرگان امامیه، همگی به راه مستقیم هدایت شده وبه امامت امام عصر (علیه السلام) اعتقاد پیدا نمودند، همان گونه که شیخ مفید در کتاب (الفصول المختاره) به ان اشاره کرده است.
او می گوید: (از این فرقه هایی که ذکر شد هیچ فرقه ای در زمان ما که سال ۳۷۳ هجری است باقی نمانده است جز شیعه دوازده امامی که قائل به امامت فرزند امام حسن همنام رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده وهمگی بر زنده بودن ایشان قطع داشته ومعتقد به بقای ان حضرت تا زمانی که قیام به شمشیر کند، هستند...).(۴۵۸)
مؤرخان شیعه در مورد تاریخ ولادت حضرت مهدی چه گفته اند؟
مورخان شیعه در مورد تاریخ ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) به طور اتفاق ان را در سال ۲۵۵ هجری دانسته اند. اینک به اسامی برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - کلینی (رحمه الله).(۴۵۹)
۲ - شیخ مفید (رحمه الله).(۴۶۰)
۳ - اربلی (رحمه الله).(۴۶۱)
۴ - شیخ طوسی (رحمه الله).(۴۶۲)
۵ - کفعمی (رحمه الله).(۴۶۳)
۶ - طبرسی (رحمه الله).(۴۶۴)
۷ - علامه مجلسی (رحمه الله).(۴۶۵)
۸ - شیخ بهائی (رحمه الله).(۴۶۶)
حکم کسی که ایمان به ولادت امام مهدی ندارد چیست؟
از انجا که ولادت ووجود حضرت مهدی (علیه السلام) مبنای شیعه در طول تاریخ بوده وبه تعبیری ضرورت مذهب به حساب می آمده است ولذا اجماع شیعه از عوام وخواص بر ان بوده است، بدین جهت کسی که منکر ولادت ووجود امام مهدی (علیه السلام) است، از تشیع وجامعه شیعی خارجی می شود، گرچه برای خود ادله ای وهمی ذکر کند، زیرا امر ضروری، خود بهترین دلیل بر اثبات ان است.
بلکه بالاتر از این، مطابق رای متقدمین ومتاخرین از علمای امامیه که امامت را از اصول دین می دانند، کسی که منکر امامت ووجود امام معصوم در برهه ای از زمان باشد از دین خارج است، گرچه در ظاهر حکم به اسلام او می شود، همان گونه که چنین حکمی درباره اهل سنّت صادق است.
چه کسانی هنگام ولادت حضرت مهدی او را زیارت کرده اند؟
اسامی پنج نفر را در این مورد می توان نام برد:
۱ - حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام).(۴۶۷)
۲ - زن قابله.(۴۶۸)
۳و۴ - نسیم وماریه.(۴۶۹)
۵ - کنیز امام عسکری (علیه السلام).(۴۷۰)
چه کسانی در مدت پنج سال اخر حیات امام عسکری امام زمان را دیده اند؟
در مورد این سؤال می توان به اسامی عده ای اشاره کرد:
۱ - محمّد بن عثمان عَمْری با چهل نفر.(۴۷۱)
۲ - ابوهارون.(۴۷۲)
۳ - یعقوب بن منقوش.(۴۷۳)
۴ - عمرو اهوازی.(۴۷۴)
۵ - حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام).(۴۷۵)
۶ - محمّد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر.(۴۷۶)
۷ - ابو نصر ظریف خادم.(۴۷۷)
۸ - ابوعلی بن مطهر.(۴۷۸)
۹ - عقید خادم واسماعیل بن علی نوبختی.(۴۷۹)
۱۰ - نسیم، خادم امام عسکری (علیه السلام).(۴۸۰)
۱۱ - اصحاب امام عسکری (علیه السلام).(۴۸۱)
۱۲ - مردی از فارس.(۴۸۲)
۱۳ - ابوعمرو.(۴۸۳)
۱۴ - ابراهیم بن عبده نیشابوری وخادمش.(۴۸۴)
۱۵ - رشیق صاحب مادرای.(۴۸۵)
۱۶ - کامل بن ابراهیم مدنی.(۴۸۶)
۱۷ - احمد بن اسحاق قمّی.(۴۸۷)
چه کسانی در عصر غیبت صغری حضرت را ملاقات نموده اند؟
جماعت بسیاری در عصر غیبت صغرا به ملاقات حضرت شرفیاب شده اند که به اسامی برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - محمد بن عثمان عَمْری.(۴۸۸)
۲ - طریف وابو نصر.(۴۸۹)
۳ - ازدی.(۴۹۰)
۴ - ابراهیم بن ادریس.(۴۹۱)
۵ - ابی عبد الله بن صالح.(۴۹۲)
۶ - ابراهیم بن مهزیار.(۴۹۳)
۷ - محمّد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر.(۴۹۴)
ودیگران.
مرحوم مجلسی در روایتی اسامی ۲۶۵ نفر از کسانی که در عصر غیبت صغرا به ملاقات حضرت شرفیاب شده اند را نام برده است.(۴۹۵)
آیا علمای انساب به ولادت فرزند امام عسکری اعتراف نموده اند؟
اری، گروهی از انان معترفند که برای امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی به نام محمّد وبا القاب: حجّت ومهدی و... متولد شده است. اینک به اسامی برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - نسّابه سهل بن عبد الله بن داوود بن سلیمان بخاری، که معاصر عصر غیبت صغری می زیسته است.(۴۹۶)
۲ - سید عمری، نسّابه مشهور در قرن پنجم هجری.(۴۹۷)
۳ - فخر رازی شافعی، نسّابه قرن پنجم.(۴۹۸)
۴ - نسّابه قرن ششم مروزی ازورقانی.(۴۹۹)
۵ - نسّابه جمال الدین احمد معروف به ابن عنبه.(۵۰۰)
۶ - نسّابه ابوالحسن محمّد حسینی یمانی صنعانی زیدی، نسّابه قرن یازدهم.(۵۰۱)
۷ - محمّد امین سویدی.(۵۰۲)
۸ - محمّد ویس حیدری سوری.(۵۰۳)
۹ - علامه نسّابه سید محمّد بن حسین بن عبد الله حسینی سمرقندی مدنی.(۵۰۴)
۱۰ - شریف انس کتبی حسنی در تعلیقه بر کتاب (تحفة المطالب).(۵۰۵)
۱۱ - علامه نسّابه سید محمّد بن احمد بن حمید الدین نجفی.(۵۰۶)
۱۲ - علامه نسّابه شریف انس کُتُبی حسنی.(۵۰۷)
آیا جعفر عموی امام مهدی منکر ولادت ایشان بوده است؟
جعفر اگر چه انکار چنین مطلبی را داشته است، ولی از جهاتی نمی توان به انکار او توجه نمود:
۱ - با ادله متقن ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) به اثبات رسیده است.
۲ - اتفاق امت بر ان است که جعفر معصوم نبوده است، بلکه از جمله مردم عادی بوده که در او احتمال گمراهی ویا سهو واشتباه رواست. همان گونه که برخی از فرزندان یعقوب به گمراهی کشیده شدند.
۳ - از برخی اخبار استفاده می شود که جعفر به سبب انحراف وگمراهی که داشت، ادعای دروغین عدم ولادت فرزند برای امام عسکری (علیه السلام) نمود.
۴ - نهایت چیزی را که از روی احتیاط می توان گفت اینکه: از انجا که او کشش وقابلیت وتحمّل خبر ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) را نداشته، امام عسکری (علیه السلام) فرزندش را به او نشان نداده است. ولذا از ان بی اطلاع بوده است.
چرا جعفر به دروغگو معروف شده است؟
در توقیعی که از ناحیه مقدسه صادر شد حضرت اشاره به جعفر کرده، می فرمایند: (... وقد ادّعی هذا المبطل المفتری علی الله الکذب بما ادعاه، فلا ادری بایة حالة هیی له رجاء ان یتم دعواه، ابفقه فی دین الله؟ فوالله ما یعرف حلالا من حرام ولا یفرق بین خطاء وصواب...)؛(۵۰۸) (... به طور حتم این شخص مبطل وتهمت زننده به خدا است ودر انچه می گوید ادعای دروغ وکذب نموده است، نمی دانم که به کدامین حالت امید دارد که ادعای خود را تمام نماید؟ آیا به فهم در دین خدا؟ به خدا سوگند که او حلال را از حرام نمی شناسد واشتباه وصحیح را تشخیص نمی دهد...).
از این توقیع استفاده می شود اول کسی که به جعفر لقب دروغگو داد خود حضرت بوده است وبعد از ان این عنوان بر او شهرت یافت. برخی نیز وجه توصیف او را به دروغگو به جهت تمییز بین او وامام جعفر صادق (علیه السلام) می دانند.
کارهای ناشایست جعفر چه بوده است؟
جعفر فرزند امام هادی (علیه السلام) پس از رحلت برادرش امام عسکری (علیه السلام) به یک سری اقداماتی روی اورد که در شان او نبوده است. اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - قصد نماز خواندن بر پیکر مطهّر برادرش امام عسکری (علیه السلام).(۵۰۹)
۲ - ادعای امامت ورهبری، زیرا او به وزیر عباسی عبید الله بن یحیی بن خاقان گفت: (مقام برادرم را به من بدهید، من سالانه مبلغ بیست هزار دینار بابت ان به شما می پردازم).(۵۱۰)
۳ - ادعای ارث، زیرا در اقدامی دیگر کوشید تا اموال امام (علیه السلام) را تصاحب نماید وادعا کرد که برادرش ابو محمّد (علیه السلام) فرزندی ندارد، وتنها وارث، برادر اوست. حکومت نیز اجازه داد تا بر اموال برادر تسلط یابد.(۵۱۱)
۴ - تحریک حکومت برای دستگیری امام مهدی (علیه السلام).
چرا امام زمان عمویش جعفر را به برادران یوسف تشبیه کرد؟
امام زمان (علیه السلام) در ذیل توقیعی که به محمّد بن عثمان عَمْری (رحمه الله) صادر شد فرمود: (... وامّا سبیل عمّی جعفر وولده فسبیل اخوة یوسف (علیه السلام)...)؛(۵۱۲) (امّا راه عمویم جعفر واولادش همانند راه برادران یوسف است...).
برای نکته تشبیه به وجوهی می توان اشاره نمود:
۱ - حکم جعفر عموی امام زمان (علیه السلام) را همانند اولاد انبیا، باید به اباء واجدادشان واگذار نمود ودرباره انها سخنی نگفت.
۲ - همان گونه که برادران یوسف از عمل ناشایست خود توبه کردند، او نیز چنین نموده است. ولذا برخی او را به جعفر توّاب لقب داده اند.
۳ - فرزندان یعقوب گرچه گناه مرتکب شدند، ولی خداوند متعال به جهت کرامت یعقوب از انان عفو نمود. همچنین در مورد جعفر، زیرا او فرزند امام، برادر امام، وعموی امام بود.
۴ - ممکن است که تشبیه، ناظر به اثبات خطا وگناه برای جعفر باشد، همان گونه که اولاد یعقوب مرتکب گناه شدند، بدین معنا که هرگز نمی توان ادعا کرد اولاد انبیا واوصیا همانند خود انها از گناه معصومند، بلکه همان گونه که فرزندان یعقوب مرتکب گناه شدند، فرزند امام نیز ممکن است مرتکب گناه شود. در حقیقت، هدف امام از تمثیل رفع استبعاد از این جهت است.
چرا فرزندان برخی از پیامبران یا امامان نااهل شدند؟
اولا: جعفر گرچه فرزند امام است ولی از ناحیه مادر ضمانت داده نشده است. انچه مسلّم است اینکه امام معصوم باید در اصلاب شامخه وارحام مطهره باشد، ولی نسبت به اولاد انها چنین ادعایی نشده است ولذا مشاهده می کنیم که فرزندان برخی از انبیا واوصیا نااهل ومنحرف درامدند.
ثانیا: گاهی ابتلاءات ومشکلاتی در زندگی برخی از انبیا وامامان پدید می امد تا کسی توهّم وخیال ربوبیت انها را نکند.
آیا انتقال امامت به دو برادر بعد از حسنین جایز است؟
احمد کاتب می گوید: (قول به عدم جواز انتقال امامت به دو برادر بعد از حسن وحسین ووجوب استمرار ان در اعقاب، ضعیف است، واجماعی بر ان در ان وقت نبوده است...).
پاسخ:
جمهور شیعه امامیه ومشهور بلکه متواتر نزد انان قبل از ولادت امام مهدی (علیه السلام)، قول به عدم جواز انتقال امامت به دو برادر بعد از امام حسن وامام حسین (علیهما السلام) است.
اسماعیل بن علی نوبختی می گوید: (از اخبار متواتر از امامان صادق علم پیدا نمودیم که امامت بعد از حسن وحسین (علیهما السلام) تنها در اولاد امام خواهد بود نه در برادر یا اقوام).(۵۱۳)
اشعری قمی(۵۱۴) وعلی بن حسن نوبختی(۵۱۵) نیز همین اعتقاد را داشته اند.
از برخی روایات نیز این مطالب به خوبی استفاده می شود:
کلینی به سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (لا تعودُ الامامة فی الاخوین بعد الحسن والحسین ابدا)؛(۵۱۶) (بعد از حسن وحسین هرگز امامت در دو برادر نخواهد بود).
ونیز به سند دیگر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (لا تجتمع الامامة فی اخوین بعد الحسن والحسین انّما هی فی الاعقاب واعقاب الاعقاب.)؛(۵۱۷) (امامت در دو برادر بعد از حسن وحسین جمع نخواهد شد. همانا امامت در نسل ها ونسل های نسل هاست).
ونیز از اسماعیل بن بزیع نقل شده که از امام رضا (علیه السلام) سؤال شد: (انّه سُئل: ا تکون الامامة فی عمٍّ او خالٍ؟ فقال: لا. فقلتُ: ففی اخٍ، قال: لا...)؛(۵۱۸) (آیا امامت در عمو یا دایی قرار خواهد گرفت؟ فرمود: خیر. عرض کردم: دو برادر چطور؟ فرمود: خیر...).
آیا شیعیان بعد از شهادت امام عسکری به جعفر تعزیت وتهنیت گفتند؟
احمد کاتب می گوید: (مطابق حدیث ابوالادیان عموم شیعه که در ضمن انها نایب اول وجود داشت به جعفر در سوگ امام عسکری (علیه السلام) تعزیت گفته ونیز به جهت امامت او، تهنیت گفتند.
پاسخ:
۱ - با مراجعه به حدیث ابو الادیان(۵۱۹) پی می بریم که برداشت احمد کاتب به طور عموم صحیح نیست. بلکه انچه در ان حدیث آمده این است که ابوالادیان می گوید: (... واذا انا بجعفر بن علی اخیه بباب الدار والشیعة حوله یعزّونه ویهنّئونه...)؛ (... ناگهان جعفر بن علی برادر امام عسکری (علیه السلام) را کنار درب خانه دیدم در حالی که شیعیانی که دور او بودند به او تعزیت وتبریک می گفتند).از این تعبیر استفاده می شود که برخی از شیعیان که هنوز امر امامت حضرت مهدی (علیه السلام) به جهت اختفای ولادت روشن نشده بود به گمان اینکه او امام است درصدد تهنیت او برامدند.
۲ - در این روایت اثری از نایب اول عثمان بن سعید که به جعفر تعزیت وتبریک بگوید وجود ندارد. واین نسبتی دروغ است که کاتب به نایب اول داده است.
۳ - با مراجعه به مجموعه روایت ابوالادیان استفاده می شود که جعفر در ادعای خود دروغ گو بوده است.
ابوالادیان می گوید: (فلمّا صرنا فی الدار اذا نحن بالحسن بن علی صلوات الله علیه علی نعشه مکفّنا فتقدم جعفر بن علی لیصلّی علی اخیه، فلمّا همّ بالتکبیر خرج صبی بوجهه سمرة، بشعره قطط، باسنانه تفلیج، فجبذ برداء جعفر بن علی وقال: تاخّر یا عمّ فانا احق بالصلاة علی ابی، فتاخر جعفر، وقد اربد وجهه واصفر فتقدّم الصبی وصلّی علیه ودفن الی جانب قبر ابیه (علیهما السلام) ثمّ قال: یا بصری هات جوابات الکتب التی معک، فدفعتها الیه)؛(۵۲۰) (... هنگامی که به خانه حضرت رسیدم مشاهده کردم که نعش حسن بن علی (علیهما السلام) کفن پیچ است. جعفر جلو امد تا بر جنازه برادرش نماز بگذارد، همین که خواست تکبیر نماز میت بگوید، کودکی گندم گون، با موهایی فری، دندان هایی باز، از پشت پرده بیرون امد وردای جعفر بن علی را کشید وفرمود: (کنار برو ای عمو، زیرا من سزاوارترم که بر پدرم نماز گذارم). جعفر در حالی که رنگ صورتش تغییر کرده بود کنار رفت. این کودک جلو امد وبر جنازه امام عسکری (علیه السلام) نماز گزارد وجنازه کنار قبر پدرش (علیه السلام) به خاک سپرده شد. ان گاه فرمود: ای بصری! جواب نامه هایی که با توست به من بده. من هم انها را به حضرت دادم...).
ونیز ابو الادیان می گوید: (هنگامی که جعفر را چنین دیدم با خود گفتم: اگر این مرد امام است پس در حقیقت امامت باطل شده است، زیرا من او را ان گونه که می شناسم شخصی است که شرب نبیذ (مسکر) می کند ونیز با جوسق قمار کرده وبا طنبور بازی می کند...).(۵۲۱)

امامت در سنین کودکی

چه کسانی در امامت در سنین کودکی شک کرده اند؟
از جمله سؤال های مطرح در مورد امام زمان (علیه السلام) این است که آیا کسی می تواند در سنین کودکی به مقام امامت وخلافت برسد؟
ابن حجر هیتمی از علمای اهل سنّت می گوید: (انچه در شریعت مطهّر ثابت شده این است که ولایت طفل صغیر صحیح نیست، پس چگونه شیعیان به خود اجازه داده وگمان بر امامت کسی دارند که عمر او هنگام رسیدن به امامت، بیش از پنج سال نبوده است).(۵۲۲)
احمد کاتب می نویسد: (معقول نیست که خداوند طفل صغیری را به رهبری مسلمین منصوب کند).(۵۲۳)
آیا قران مؤید امامت ونبوت کودک است؟
از نظر قران امامت، نبوت وولایت در سنین کودکی نه تنها امری ممکن است بلکه از وقوع ان نیز خبر داده است.
الف. خداوند متعال خطاب به حضرت یحیی می فرماید: (یا یحْیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَاتَیناهُ الحُکْمَ صَبِیا)؛(۵۲۴) (ای یحیی! تو کتاب اسمانی ما را به قوت فراگیر وبه او در کودکی مقام نبوت دادیم).
فخر رازی درباره حکمی که خداوند به حضرت یحیی (علیه السلام) داد می گوید: (مراد از حکم در ایه شریفه، همان نبوت است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در کودکی محکم وکامل کرد وبه او وحی فرستاد، چرا که خداوند حضرت یحیی وعیسی را در کودکی به پیامبری برگزید، برخلاف حضرت موسی ومحمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) که انان را در بزرگسالی به رسالت مبعوث نمود).(۵۲۵)
ب. ونیز در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: (فَاشارَتْ الَیهِ قالُوا کَیفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی المَهْدِ صَبِیا – قالَ انِّی عَبْدُ الله اتانِی الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیا)؛(۵۲۶) (مریم [در پاسخ ملامت گران] به طفل اشاره کرد. انها گفتند: چگونه با طفل گهواره ای سخن گوییم؟ ان طفل گفت: همانا من بنده خدایم که مرا کتاب اسمانی وشرف نبوت عطا فرمود...).
قندوزی حنفی بعد از ذکر ولادت امام مهدی (علیه السلام) می نویسد: (گفته اند که خداوند تبارک وتعالی او را در سنّ طفولیت حکمت وفصل الخطاب عنایت نمود، واو را نشانه ای برای عالمیان قرار داد، همان گونه که در شان حضرت یحیی (علیه السلام) فرمود: (یا یحْیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَاتَیناهُ الحُکْمَ صَبِیا). ونیز در شان حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود: (قالُوا کَیفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی المَهْدِ صَبِیا - قالَ انِّی عَبْدُ الله اتانِی الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیا). خداوند، عمر حضرت مهدی (علیه السلام) را به مانند عمر حضرت خضر طولانی گردانید).(۵۲۷)
قطب راوندی ودیگران با سند از یزید کناسی نقل کرده اند که از حضرت ابی جعفر (علیهما السلام) سؤال کردم: (اکان عیسی ابن مریم (علیه السلام) حین تکلّم فی المهد حجة للَّه علی اهل زمانه؟ فقال: کان یومئذ نبیا حجة للَّه غیر مرسل اما تسمع لقوله حین قال: (انِّی عَبْدُ الله اتانِی الْکِتابَ وجَعَلَنی نَبِیا - وجَعَلَنی مُبارَکا اینَ ما کُنْتُ واوْصانی بِالصَّلاةِ والزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیا)(۵۲۸) قلت: فکان یومئذ حجة للَّه علی زکریا فی تلک الحال وهو فی المهد؟ فقال: کان عیسی فی تلک الحال ایة للناس ورحمة من الله لمریم حین تکلم فعبر عنها وکان نبیا حجة علی من سمع کلامه فی تلک الحال، ثم صمت فلم یتکلم حتی مضیت له سنتان وکان زکریا الحجة للَّه عزّ وجلّ علی الناس بعد صمت عیسی بسنتین ثم مات زکریا فورثه ابنه یحیی الکتاب والحکمة وهو صبی صغیر، اما تسمع لقوله عزوجل: (یا یحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ واتَیناهُ الْحُکْمَ صَبِیا)(۵۲۹) فلمّا بلغ عیسی (علیه السلام) سبع سنین تکلم بالنبوة والرسالة حین اوحی الله تعالی الیه، فکان عیسی الحجة علی یحیی وعلی الناس اجمعین ولیس تبقی الارض یا اباخالد یوما واحدا بغیر حجة للَّه علی الناس منذ یوم خلق الله ادم (علیه السلام)...)؛(۵۳۰) (آیا عیسی (علیه السلام) هنگامی که در گهواره سخن گفت حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود: (عیسی در ان روز پیامبر وحجّت غیر مرسل خدا بود.

آیا نشنیده ای قول خدا را هنگامی که فرمود: (من بنده خدایم، او کتاب [اسمانی] به من داده ومرا پیامبر قرار داده است. ومرا - هر جا که باشم - وجودی پربرکت قرار داده وتا زمانی که زنده ام، مرا به نماز وزکات توصیه کرده است).

عرض کردم: پس در ان روز عیسی حجّت خدا بر زکریا در ان حال بود، در حالی که در گهواره به سر می برد؟ حضرت فرمود: عیسی در ان حال نشانه ای برای مردم ورحمتی از جانب خدا برای مریم بود، ان هنگامی که سخن گفت واز او تعبیر کرد. (ونیز) پیامبر وحجت بود بر هر که کلام او را در ان حال شنید. سپس عیسی ساکت شد وتا دو سال با کسی سخن نگفت، ودر این مدّت زکریا (علیه السلام) حجّت بر مردم بود. پس از فوت او یحیی (علیه السلام) در سنین کودکی وارث کتاب وحکمت شد. آیا نشنیده ای قول خداوند عزّ وجلّ را که فرمود: (ای یحیی! کتاب [خدا] را با قوّت بگیر! وما فرمان نبوّت [وعقل کافی] در کودکی به او دادیم).عیسی وقتی به هفت سالگی رسید با اوّلین وحی که بر او نازل شد خبر از نبوت خود داد. در این هنگام او حجّت بر یحیی وتمام مردم شد. ای اباخالد! از هنگام خلقت ادم، حتّی یک روز نیز زمین خالی از حجّت خدا بر مردم نبوده است...).
کسی اشکال نکند که در مورد حضرت عیسی اگر چه قران لفظ ماضی را به کار برده ولی در حقیقت به معنای مضارع وزمان اینده است. زیرا در جواب می گوییم:
اولا: این احتمال خلاف ظاهر لفظ ماضی است وحمل بر خلاف ان احتیاج به دلیل وقرینه دارد در حالی که قرینه ای در بین نیست.
ثانیا: فرق است بین نبی ورسول، در مورد قصه حضرت عیسی تعبیر نبی آمده نه رسول، ولذا ممکن است که طفلی در سنین کودکی به مقام نبوت رسیده باشد گر چه به جهت طفولیت هنوز به مقام رسالت نرسیده است.
آیا از منظر تاریخ امامت در کودک تجسم یافته است؟
با مراجعه به تاریخ پی می بریم که مساله امامت ورهبری کودک، واقع شده است وفلاسفه وحکما می گویند: قوی ترین دلیل بر امکان شئ، وقوع ان است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در سال سوّم هجرت، بعد از نزول ایه شریفه (وَانْذِرْ عَشِیرَتَکَ الاقْرَبِینَ) علی بن ابی طالب را که نوجوانی بیش نبود به خلافت ووصایت منصوب کرد، وبه قوم خود دستور داد که سخنان او را گوش فرا داده واز او اطاعت کنند.(۵۳۱)
شیخ مفید (رحمه الله) می نویسد: (عموم شیعه واهل سنت بر این امر اتفاق دارند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حضرت علی (علیه السلام) را دعوت به وزارت وخلافت ووصایت کرد، در حالی که سنّ او کم بود، واز دیگر کودکان دعوت به عمل نیاورد...).(۵۳۲)
آیا عقل امامت کودک را تایید می کند؟
برخی می گویند: امامت در سنین کودکی عقلا محال است. در پاسخ می گوییم:
امر محال بر سه قسم است:
۱ - محال ذاتی: که فی حدّ نفسه محال است بدون در نظر گرفتن امری دیگر، مثل اجتماع نقیضین یا ارتفاع نقیضین.
۲ - محال وقوعی: که وقوع ان محال است، مثل وقوع معلول بدون علت.
۳ - محال عادی: که وقوع ان طبق قوانین شناخته شده طبیعت محال است ولی نه ذاتا محال است ونه مستلزم محال. همانند کارهایی که بر ان معجزه صدق می کند.
در مورد امامت در سنین کودکی می گوییم: این مساله، محال ذاتی یا وقوعی نیست، زیرا خداوند متعال قادر است تا تمام شرایط رسالت وامامت را در کودک قرار دهد. عقل انسان این مطالب را بعید نمی داند. ونبوت حضرت یحیی وعیسی (علیهما السلام) بهترین شاهد صدق بر این مدعا است.
محمّد بن حسن صفّار به سند خود از علی بن اسباط نقل کرده که گفت: (رایت اباجعفر (علیه السلام) قد خرج علی فاحددت النظر الیه والی راسه والی رجله لاصف قامته لاصحابنا بمصر، فخرّ ساجدا. فقال انّ الله احتجّ فی الامامة مثل ما احتجّ فی النبوة. قال الله تعالی: (وَاتَیناهُ الحُکْمَ صَبِیا)(۵۳۳) وقال الله: (فَلَمّا بَلَغَ اشُدَّهُ وَبَلَغَ ارْبَعِینَ سَنَةً).(۵۳۴) فقد یجوز ان یؤتی الحکمة وهو صبی ویجوز ان یؤتی وهو ابن اربعین سنة)؛(۵۳۵) (اباجعفر (علیه السلام) را در حالی که بر من وارد می شد مشاهده کردم. خوب به سر وپای مبارکش نظاره کردم تا بتوانم بر اصحاب خود در مصر ان حضرت را توصیف نمایم. ناگهان مشاهده کردم که حضرت به سجده افتاد وفرمود: (خداوند احتجاج نموده در امر امامت به انچه در امر نبوت احتجاج کرده است، ومی فرماید: وَاتَیناهُ الحُکْمَ صَبِیا ونیز می فرماید: (فَلَمّا بَلَغَ اشُدَّهُ وَبَلَغَ ارْبَعِینَ سَنَةً). پس گاهی ممکن است که خداوند به کسی حکمت عطا کند در حالی که کودکی بیش نیست، همان گونه که جایز است به کسی دیگر در سنین چهل سالگی حکمت عطا فرماید).
آیا طفل در سنین کودکی می تواند رشد عقلی داشته باشد؟
دانشمندان می گویند: برای رشد عقلی سنّ معینی وجود ندارد، زیرا چه بسا شخصی رشید است امّا سن او بیش از پنج سال نیست؛ چون قوّه عاقله او به قدرت خداوند به حدّ کافی رشد کرده است. چه مانعی دارد که خداوند متعال سنّ رشد را در امام (علیه السلام) سنّ پنج سالگی قرار دهد؟
علامه حلّی می فرماید: (طبیعت کودکان با دوستی ومحبت پدر ومادر ومیل به ان در امیخته است، لذا کناره گیری کودک از انان وتوجه به خداوند متعال دلیل بر قوّت کمال اوست).
او در ادامه می نویسد: (طبیعت کودکان با نظر وتامّل در امور عقلی وتکالیف الهی ناسازگار ومتناسب با بازی ولهو ولعب است، پس اگر کودکی با اموری که ناسازگار با طبع کودکانه است انس گرفته، دلیل رسیدن او به کمال است).(۵۳۶)
صفوان بن یحیی می گوید: هنگامی که امام رضا (علیه السلام) به امام جواد (علیه السلام) اشاره کرد واو را به امامت منصوب نمود در حالی که سنّ او از سه سال تجاوز نمی کرد، به ان حضرت عرض کردم: فدایت گردم! فرزند شما سه سال بیشتر ندارد؟ حضرت فرمود: (... وما یضرّه من ذلک شیء قد قام عیسی (علیه السلام) بالحجّة وهو ابن ثلاثة سنین)؛(۵۳۷) (چه اشکالی دارد در حالی که عیسی (علیه السلام) نیز در سنین سه سالگی حجت خدا گشت).
به امام جواد (علیه السلام) عرض شد: مردم به جهت کمی سنّ شما امامت شما را انکار می کنند. حضرت پاسخ فرمود: (وما ینکرون من ذلک قول الله عزّ وجلّ؟ لقد قال الله عزّ وجلّ لنبیه (صلی الله علیه وآله وسلم): (قُلْ هذِهِ سَبِیلِی ادْعُوا الی الله عَلی بَصِیرَةٍ انَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی) فوالله ما تبعه الّا علی (علیه السلام) وله تسع سنین وانا ابن تسع سنین)؛(۵۳۸) (چرا انکار می کنند، در حالی که خداوند به نبی خود فرمود: ای رسول ما! امت را بگو: طریقه من وپیروانم همین است که خلق را با بینایی وبصیرت به سوی خدا دعوت کنیم. پس به خدا سوگند! در ان هنگام او را متابعت نکرد مگر علی (علیه السلام) در حالی که نه سال بیشتر نداشت، ومن نیز فرزند نه ساله هستم).
آیا شیعیان به امامت امامان در سنین کودکی اطمینان داشتند؟
دانش اموختگان مدرسه اهل بیت (علیهم السلام) در طول تاریخ، فداکاری وجانفشانی های زیادی را در راه تثبیت عقیده خود در مساله امامت داشته اند؛ زیرا داشتن چنین عقیده وفکری منشا دشمنی وخصومت دستگاه خلفا با دوست داران اهل بیت بود. این امر منجرّ به درگیری نظام حاکم با اهل بیت (علیهم السلام) ویاران انها بود، لذا عدّه زیادی را زندانی وگروهی را نیز می کشتند. واین نشان می دهد که اعتقاد به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) حتی در سنین کودکی برای انها چنان روشن ومسلّم شده بود که از جان ومال خود مایه می گذاشتند.
آیا اعتقاد به امامت وولایت امامان در کودکی با تهدید وتحمیل بزرگان شیعه بوده است؟
این فرضیه به طور حتم باطل است؛ زیرا با ورع وقداست بزرگان طایفه امامیه سازگاری ندارد. هیچ گاه نمی توان باور کرد که انان با تهدید وزور مردم را به اطاعت امامان دعوت کرده باشند. به ویژه انکه انان در طول مدت امامت اهل بیت (علیهم السلام) در شدیدترین وضع - به جهت پذیرش دعوت انها - به سر می بردند.
پذیرش دعوت اهل بیت ودعوت به انان، سود مادی ومقام ظاهری نداشته است تا توهّم طمع به ان امور باعث شود که چنین دعوتی را داشته باشند. پذیرفتنی نیست که علمای امامیه به نادرستی بر امامت شخصی در کودکی تبانی واتفاق داشته باشند در حالی که این کار سبب ایجاد انواع محرومیت ها برای انان بود. این نیست مگر انکه دعوت انها ناشی از اعتقاد به امامت امامان در سنین کودکی بوده است.
آیا خلفا بر امامت امامان در سنین کودکی اذعان داشتند؟
خلفای معاصر، به فضایل اخلاقی وکمالات معنوی وعلمی امامانی که در سن کودکی بودند اذعان داشتند ولذا ان را زنگ خطری برای خود وخلافت غاصبانه خویش می دانستند. بر این اساس، تمام توان خود را برای از بین بردن امامان وفضایلشان به کار می گرفتند.
با توجه به این مطلب به خوبی روشن می شود که مساله امامت شخص - هر چند در سنین کودکی - امری ثابت بوده است؛ خصوصا انکه به طور مکرّر انها را امتحان کرده، به فضل وکمالاتشان پی برده بودند.
آیا از امامان قبل نصی بر امامت امامان کودک بوده است؟
در مورد هر یک از امامان که در سنین کودکی به امامت رسیده اند از امام قبل خود به طور صریح وضمنی بر امامت انها اشاره شده است.
الف. نصّ بر امام جواد (علیه السلام)
محمد بن ابی نصر می گوید: فرزند نجاشی به من گفت: امام بعد از صاحبت کیست؟ دوست دارم پاسخ ان را بدانم. محمّد بن ابی نصر می گوید: نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم وسؤال فرزند نجاشی را به امام عرض کردم. حضرت فرمود: (الامام ابنی)؛(۵۳۹) (امام، فرزند من است).
ب. نصّ بر امام مهدی (علیه السلام)
محمّد بن علی بن بلال می گوید: (از ناحیه امام عسکری - دو سال قبل از وفاتش - نامه ای به دستم رسید که در ان، خبر از جانشین بعد از خود داده بود، ونیز سه روز قبل از وفاتش نامه ای دیگر برای من فرستاد ودر ان از جانشین بعد از خود خبر داد).(۵۴۰)
عمرو اهوازی می گوید: امام عسکری (علیه السلام) فرزند خود را به من نشان داد وفرمود: (هذا صاحبکم من بعدی)؛(۵۴۱) (این صاحب وامام شما بعد از من است).
حمدان قلانسی می گوید: (به عَمْری عرض کردم: آیا امام عسکری (علیه السلام) از دنیا رحلت نمود؟ فرمود: اری، ولی کسی را به جانشینی خود قرار داد که گردنش مثل این بود. اشاره به دست خود نمود).(۵۴۲)
کودکی که ممنوع از تصرف در اموال است چگونه می تواند امام باشد؟
برخی می گویند: شما چگونه به امامت کودک اعتقاد دارید در حالی که خداوند می فرماید: (وَابْتَلُوا الیتامی حَتّی اذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَانْ انَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدا فَادْفَعُوا الَیهِمْ امْوالَهُمْ)(۵۴۳) حال اگر خداوند کسی را که به حدّ بلوغ نرسیده از تصرّف در اموالش منع می کند پس چگونه ممکن است او را امام قرار دهد؛ زیرا امام، ولی بر خلق در تمام امور دین ودنیا است، وصحیح نیست که والی وسرپرست تمام اموال از قبیل صدقه ها وخمس ها وامین بر شریعت واحکام و... کسی باشد که ولایت بر درهمی از اموال خود را هم ندارد.
پاسخ: این اشکال از کسی صادر می شود که بصیرتی در دین ندارد؛ زیرا ایه ای را که مخالفان در این باب به ان اعتماد کرده اند خاص است وشامل امام معصوم نمی شود، به جهت انکه خداوند با برهان عقلی ودلیل نقلی، امامت انان را ثابت نموده است واین می رساند که امام، مخاطب ایه فوق نمی باشد واز زمره ایتام خارج است. هیچ اختلافی بین امت نیست که ایه فوق مربوط به کسانی است که عقلشان ناقص است وهیچ ربطی به انان که عقلشان به عنایت الهی به حدّ کمال رسیده ندارد، اگر چه کودک باشند. لذا ایه شریفه شامل ائمه اهل بیت (علیهم السلام) نمی شود.(۵۴۴)
پاسخ دیگری که می توان داد این است که: عنوان حقیقی واصلی برای حکم به وجوب دفع مال به یتیمان، رشد عقلی است نه بلوغ، واگر تعبیر به بلوغ در ایه به حد نکاح ذکر شده، به جهت عنوان مشیر به رشد عقلانی است، زیرا غالبا در این هنگام است که انسان رشید می شود وشاهد این مطلب اینکه: اگر کسی از حد بلوغ بگذرد وحتی به سنین بالایی از عمر خود برسد ولی رشید نشده باشد اموالش را به او نمی دهند. از اینجا معلوم می شود که ملاک رشد عقلانی است که در امام معصوم از ابتدای سنین کودکی وجود دارد.
از اینجا پاسخ پرسش های دیگر نیز درباره امامت کودک داده می شود، مثل اینکه طفل چگونه می تواند امام باشد در حالی که نمی تواند حتّی امام جماعت باشد؟ طفل چگونه می تواند امام باشد با انکه معامله با او صحیح نیست؟ طفل چگونه می تواند امام باشد در حالی که عقد او باطل است؟ طفل چگونه می تواند امام باشد در حالی که گواهی او جز در موارد خاص مورد قبول نیست؟
طفل پنج ساله چگونه نمازش بر جنازه امام صحیح است؟
منشا این اشکال واشکالات مشابه این است که امام را با دیگران مقایسه کرده اند وبرای او امتیاز خاص قائل نیستند. ولی اگر معتقد شویم که امام - اگر چه کودک باشد - کسی است که با معجزه ونصّ، امامتش ثابت شده وعقلش به عنایت الهی کامل گردیده است، دیگر او را با مردم عوام مقایسه نمی کنیم. ونیز پاسخ این سؤال داده می شود که چگونه ممکن است طفلی هدایت تکوینی وتشریعی وباطنی داشته باشد، در حالی که هر یک از انها وظیفه بسیار سنگینی است که احتیاج به قابلیت های خاص دارد؟
پاسخ همان است که قبلا اشاره شد، زیرا اگر خداوند به کسی مقام هدایت وامامت می دهد قابلیتش را نیز عنایت می کند وعقل او را به حدّ اعلای رشد وکمال می رساند، اگر چه اختیار خود نیز در رسیدن به کمال دخیل است، ولی همه به لطف وعنایت الهی است.
کودک چگونه می تواند امام باشد در حالی که تکلیف ندارد؟
گاهی سؤال می شود که کودک چگونه می تواند امام ورهبر باشد در حالی که تکلیف ندارد، زیرا به حدّ بلوغ نرسیده است، وچون بر اعمالش عقوبت مترتب نیست ممکن است لغزش هایی از او سر زند که با مقام وشان امامت سازگاری ندارد.
پاسخ: بلوغ - در حقیقت - رسیدن به حدّ رشد عقلانی است، وعلّت اینکه برای نوجوانان سنّ بلوغ را پانزده سال قرار داده اند برای این است که غالبا در این سنّ انها به رشد عقلانی می رسند. ولی اگر افرادی در کودکی به طور یقین وقطع به حدّ اعلای کمال ورشد رسیدند - که باید هم رسیده باشند وگرنه امامت انها بی معنا خواهد بود - قطعا مورد تکلیف هستند، واز انجا که عقل کاملی داشته واز مقام عصمت بهره مندند، هرگز کار ناشایست انجام نخواهند داد.
از اینجا پاسخ اشکال برخی از علمای اهل سنّت درباره ایمان واسلام حضرت علی (علیه السلام) قبل از بلوغ نیز داده می شود، انان می گویند: علی بن ابی طالب (علیه السلام) به حدّ بلوغ نرسیده بود، ولذا اسلامش ارزشی نداشت. اسلامی که بدون تعقل وفهم وشعور عقلانی باشد چه فایده ای دارد؟ در حالی که اسلام ابوبکر در سنین بالا بوده است واسلام در این سنّ با تعقل وفکر همراه است واز این رو دارای ارزش خاصی است.
پاسخ: اگرچه امام علی (علیه السلام) قبل از بلوغ اسلام اورد ولی او از همان کودکی از کمال وعقلانیت کافی برخوردار بود. دوره کودکی حضرت، همراه با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) سپری شد. او اسلام را با بصیرت کامل پذیرفت. لذا حقیقتا حضرت علی (علیه السلام) اوّلین مؤمن ومسلم است.
چه کسی می تواند به طور عموم وکلّی ادعا کند که هر کس سنش بیشتر است عقلش نیز بیشتر است؟ چه بسیار افراد بزرگسال که یک دهم عقل ورشد یک کودک را ندارند.
ولذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خطاب به حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: (انّه لاوّل اصحابی اسلاما)؛(۵۴۵) (همانا او - علی (علیه السلام) - اوّل کسی است از اصحابم که به من ایمان اورده است).
انس بن مالک می گوید: (اوّل کسی که به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اسلام اورد علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود).(۵۴۶)
ابن اثیر می گوید: (پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) روز دوشنبه مبعوث شد وعلی (علیه السلام) در روز سه شنبه اسلام اورد).(۵۴۷)
شیخ محمّد خضری می گوید: (علی (علیه السلام) اوّل کسی است که دعوت اسلام را پذیرفت).(۵۴۸)
ابن ابی الحدید می گوید: (چه بگویم در حق کسی که از دیگران به هدایت سبقت گرفت، به خدا ایمان اورده واو را عبادت نمود در حالی که تمام افراد روی زمین سنگ را عبادت می کرده ومنکر خالق بودند).(۵۴۹)
وبه همین خاطر بود که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در سال سوّم بعثت بعد از نزول ایه شریفه (وَانْذِرْ عَشِیرَتَکَ الاقْرَبِینَ) حضرت علی (علیه السلام) را که نوجوان بود به خلافت ووصایت برگزید وبه قوم خود دستور داد که سخنان او را گوش فراداده واز او اطاعت کنند.(۵۵۰)
چرا خداوند امامت را در کودک قرار داد؟
برخی ممکن است سؤال کنند: چه ضرورتی دارد که کودک امام باشد در حالی که مورد شک وتردید عده ای قرار می گیرد؟
پاسخ: ممکن است عواملی چند در این انتخاب مؤثر باشد:
۱ - امتحان مردم؛ زیرا با اثبات امامت طفل از راه معجزه وجهات دیگر، انسان مورد امتحان قرار می گیرد که چگونه در برابر حق تسلیم گردد، همان گونه که حضرت عبد العظیم حسنی مورد امتحان قرار گرفت.
۲ - برای اثبات اینکه امامت این شخص از جانب خداوند است؛ زیرا اگر امامان تنها در بزرگسالی به مقام امامت نایل می شدند، ممکن بود کسانی گمان کنند که مقامات وکمالات انان همگی اکتسابی است ولی در طفل صغیر هیچ گاه این گمان برده نمی شود. واگر طفلی فضایلی در حدّ امامت داشت شکّی نیست که از جانب خداوند است.
۳ - برای اثبات اینکه مقام ومنزلت بر اساس لیاقت است نه بزرگی سنّ، چنان که در جریان فرماندهی اسامة بن زید چنین بود، در حالی که عده ای از صحابه بر عزل او اصرار داشتند پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به جهت لیاقت وی، اصرار بر فرماندهی او داشت.
۴ - از انجا که تا امام رضا (علیه السلام) امامان را یکی پس از دیگری به شهادت می رساندند، سنت الهی بر این قرار گرفت که از امام جواد (علیه السلام) امامت در سنین پایین قرار گیرد تا اینکه حاکمان جور وظلم امامت انان را باور نکرده وانها را نکشند، تا اینکه نوبت به امام زمان (علیه السلام) رسید وچون امامان پیشین از امتحان سربلند بیرون آمده بودند، دشمنان فهمیدند که امامت در سنین کودکی نیز ممکن است، لذا قصد داشتند تا حضرت مهدی (علیه السلام) را از همان ابتدای ولادت به قتل برسانند، لذا خواست خداوند بر این تعلّق گرفت که او را از هنگام ولادت در پشت پرده غیبت نگه دارد.
آیا امامت کودک با قاعده لطف سازگاری دارد؟
برخی ممکن است اشکال کنند که امامت در سنین کودکی، با قاعده لطف سازگاری ندارد؛ زیرا لطفِ مقرّب ان است که خداوند هر عملی را که در راستای اهداف خلقت برای رسیدن انسان به کمال، مؤثر است انجام دهد وگرنه نقض غرض خلقت است، ولذا لطف بر خداوند لازم است. از این رو اعطای امامت به کودک از انجا که مورد شک وتردید برخی از افراد قرار خواهد گرفت، خلاف قاعده لطف است.
پاسخ: گاهی لطف اقتضا می کند که امامت در سنین کودکی باشد، زیرا همان گونه که اشاره شد هم مردم با ان امتحان می شوند وهم گروهی به امامت او یقین پیدا می کنند. ودر ضمن می فهمند که امامت به لیاقت است نه به سن. با وجود این امتیازات واز انجا که بر هر فرد لازم است که تحقیق کند، دیگر هرگز جای شک وتردید باقی نمی ماند.
چرا امام زمان از همان کودکی در اختفا به سر بردند؟
برخی سؤال می کنند که چرا امام زمان (علیه السلام) از همان ابتدای کودکی در اختفا به سر بردند در حالی که وظیفه امام، حضور در میان مردم وارشاد انان است؟ وبه تعبیر دیگر: چرا امام عسکری (علیه السلام) فرزند خود را از هنگام ولادت از مردم مخفی داشت؟
پاسخ: شکّی نیست که فشار سیاسی بر امام عسکری (علیه السلام) وکنترل ان حضرت برای دسترسی به فرزندش حضرت مهدی (علیه السلام) به حدّی شدید بود که به شیعیان واصحاب خود سفارش نموده بود حتی کسی در ملا عام بر او سلام نکند یا با دست به او اشاره ننماید؛ زیرا در این صورت در امان نخواهد بود.(۵۵۱)
کار به جایی رسیده بود که امام عسکری (علیه السلام) برای ملاقات با اصحاب خود کسی را به سراغ انها می فرستاد ومی فرمود: (صیروا الی موضع کذا وکذا، والی دار فلان بن فلان العشاء والعتمة فی لیلة کذا فانّکم تجدونی هناک)؛(۵۵۲) (بعد از وقت عشا در فلان موضع وفلان خانه، در فلان شب جمع شوید که مرا در انجا خواهید دید).
با وجود همین فشارهای سیاسی بود که حضرت نظام وکالت را دنبال نمود تا هم بتواند به نیازهای مردم رسیدگی کند وهم از گرفتاری هایی که از ناحیه ملاقات ها برای مردم حاصل می شد، بکاهد.
در این موقعیت حسّاس، امام زمان (علیه السلام) متولّد شد. کسی که حجت خدا در روی زمین بعد از امام عسکری (علیه السلام) خواهد بود. او دوازدهمین امامی خواهد بود که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وعده تولدش را داده که با ظهورش در اخر الزمان زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد. کسی که به جهت قیام غیرمترقّبه اش نمی تواند بیعت کسی را بر گردن داشته باشد. آیا چنین امامی نباید از ابتدای ولادت وحتّی از هنگام به امامت رسیدن، از دید عموم مردم وخصوصا سلاطین جور که درصدد قتل او بودند مخفی باشد؟ هر چند که در میان مردم است وبا انان زندگی می کند قطعا باید این چنین باشد وگرنه برخلاف مصالح کلّی عالم خواهد بود.
آیا فضایل وکرامات امامان ناشی از نبوغ فکری انها بوده است؟
دانشمندان مادی که جهان بینی مادّی دارند وهستی را در چهارچوب ماده منحصر می دانند، هرگاه معجزات وامور خارق العادّه ای از کسی مشاهده می کنند، بر اثر ضعف ایمان وغرور علمی وغلبه مادیگری بر افکار انها، درصدد توجیه مادی ان برمی ایند واین امور را به نابغه اشخاص مرتبط می سازند وهرگز به ارتباط غیبی این عالم ارزش وبهایی نمی دهند در حالی که این افراطگری از جهاتی قابل مناقشه است:
۱ - افراد در این نظریه منکر اعتقاد به غیب می شوند وتنها به مادی گرایی صرف می اندیشند.
۲ - بخشی از کرامات ومعجزات امامان در سنین کودکی خبرهای غیبی بوده است که مطابق با واقع درامده، در حالی که دیده نشده کسی با ادعای امامت در سنین کودکی با اتکای به نبوغ فکری خود خبر از غیب دهد. افراد نابغه هر مقدار که به مرتبه ای از نبوغ فکری برسند نمی توانند به طور قطع ویقین خبر از حوادث اینده دهند، تا چه رسد به اینکه کودک باشند.
۳ - اگر این ادعا صحیح است چرا یکی از انبیا یا امامان، کرامات ومعجزات علمی وغیبی و... را به نبوغ فکری خود نسبت نداده است؟ بلکه بر عکس تنها ادعایشان ان بود که ما تابع وحی والهام الهی هستیم.
۴ - اگر منشا کرامات وفضایل امامان در سنین کودکی، نبوغ وزیرکی انها بوده، چرا دیگران از مقابله با انها عاجز ماندند وبه عجز وناتوانی خود اعتراف نمودند.
آیا اهل بیت در زمینه سازی برای امامت کودک اقدامی انجام داده اند؟
با مراجعه به روایات پی می بریم که اهل بیت (علیهم السلام) برای هموار کردن وزمینه سازی برای امامت کودک، از هیچ نوع اقدام ممکن فروگذار نکردند که از ان جمله تذکّر به تحقق پیدا کردن امامت در سنین کودکی است.
مقدسی شافعی در کتاب (عقد الدرر) از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (یکون هذا الامر فی اصغرنا سنّا)؛(۵۵۳) (امر امامت وخلافت در اشخاصی خواهد بود که کمترین سنّ را در میان ما دارند).
امام عسکری برای تثبیت امامت فرزندش چه تدابیری اندیشید؟
حضرت برای تثبیت امامت حضرت مهدی (علیه السلام) از راه های مختلف استفاده نمود:
۱ - تعلیمات وبیانات
موسی بن جعفر بن وهب بغدادی می گوید: از امام عسکری (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (کانّی بکم وقد اختلفتم بعدی فی الخلف منّی، اما انّ المقرّ بالائمّة بعد رسول الله المنکر لولدی کمن اقرّ بجمیع انبیاء الله ورسله ثمّ انکر نبوّة محمّد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)...)؛(۵۵۴) (گویا شما را می بینم که در حقّ جانشین من اختلاف خواهید کرد. اگاه باشید! هر کس به امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) اقرار کند ولی منکر فرزند من شود، همانند ان است که به جمیع انبیای خدا ورسولان او اقرار کرده ولی نبوت محمّد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را انکار کرده است...).
احمد بن اسحاق می گوید: از امام عسکری (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (الحمد للَّه الّذی لم یخرجنی من الدنیا حتّی ارانی الخلف من بعدی...)؛(۵۵۵) (ستایش خداوندی را سزاست که قبل از انکه از دنیا رحلت کنم، جانشین بعد از خودم را نشانم داد).
در روز سوم ولادت حضرت مهدی (علیه السلام)، پدرش امام عسکری (علیه السلام) او را بر اصحاب خود عرضه کرد وفرمود: (هذا صاحبکم من بعدی وخلیفتی علیکم وهو القائم الّذی تمتدّ الیه الاعناق بالانتظار...)؛(۵۵۶) (این فرزند، صاحب وامام شما بعد از من وخلیفه من بر شما است. او قائمی است که مردم در انتظار او به سر خواهند برد...).
۲ - نشان دادن به خواص
احمد بن اسحاق بن سعد اشعری می گوید: خدمت امام عسکری (علیه السلام) رسیدم تا از جانشین ان حضرت سؤال کنم. حضرت در ابتدا فرمود: ای احمد بن اسحاق! خداوند تبارک وتعالی هرگز زمین را از زمان خلقت حضرت ادم (علیه السلام) تا روز قیامت، از حجت بر خلق خالی نگذاشته ونخواهد گذاشت. به توسط حجّت است که بلا را از اهل زمین دفع می کند، وبه واسطه اوست که باران نازل کرده وبرکات زمین را بیرون می اورد.
ان گاه عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! امام وخلیفه بعد از شما کیست؟ حضرت فورا از جا بلند شد وداخل اتاق گشته، در حالی که کودکی به مانند ماه پاره با حدود سه سال بر شانه خود داشت بر من وارد شد وفرمود: (یا احمد بن اسحاق! لولا کرامتک علی الله عزّ وجلّ وعلی حججه، ما عرضت علیک ابنی هذا...)؛(۵۵۷) (ای احمد بن اسحاق! اگر کرامت تو نزد خداوند عزّ وجلّ ونزد حجت های خداوند نبود این فرزند را بر تو عرضه نمی کردم...).
شیخ صدوق از ابی غانم خادم نقل می کند: (ولد لابی محمّد (علیه السلام) ولد فسمّاه محمّدا فعرضه علی اصحابه به یوم الثالث وقال: هذا صاحبکم من بعدی وخلیفتی علیکم...)؛(۵۵۸) (خداوند به امام عسکری (علیه السلام) فرزندی عنایت فرمود که نام او را (محمد) نهاد. در روز سوّم از ولادتش او را به اصحابش عرضه داشت وفرمود: این صاحب وامام شما وخلیفه بعد از من است...).
معاویة بن حکیم ومحمّد بن ایوب بن نوح ومحمّد بن عثمان عَمْری می گویند: (عرض علینا ابومحمّد الحسن بن علی (علیهم السلام) ونحن فی منزله وکنّا اربعین رجلا فقال: هذا امامکم من بعدی وخلیفتی علیکم. اطیعوه ولا تتفرّقوا من بعدی فی ادیانکم فتهلکوا. اما انّکم لا ترونه بعد یومکم هذا...)؛(۵۵۹) (ما با چهل نفر در منزل امام عسکری (علیه السلام) بودیم که ان حضرت فرزند خود را بر ما عرضه کرده وفرمود: این امام وخلیفه شما بعد از من است، او را اطاعت کنید وبعد از من در ادیان خود متفرّق نشوید که هلاک خواهید شد. بدانید که بعد از این روز هرگز او را مشاهده نخواهید کرد...).
یعقوب بن منقوش می گوید: خدمت امام عسکری (علیه السلام) رسیدم در حالی که کنار اتاقی که بر درب ان پرده ای اویزان بود نشسته بودند. عرض کردم: ای اقای من! صاحب امر امامت - بعد از شما - کیست؟ فرمود: پرده را کنار بزن. کنار زدم، ناگهان کودکی با شمایلی خاص بر ما وارد شد وبر دامان امام عسکری (علیه السلام) نشست. حضرت فرمود: (هو صاحبکم وامامکم بعدی...)؛(۵۶۰) (این فرزند صاحب وامام شما بعد از من است...).
آیا حضرت مهدی برای اثبات امامتش در کودکی اقدامی انجام داده است؟
حضرت مهدی (علیه السلام) در راستای تثبیت امامت ورهبری خود نسبت به جامعه شیعی اقداماتی را انجام داد:
۱ - اقامه معجزات وکرامات
در قضیه ابوالادیان - که قبلا به ان اشاره شد - آمده است: (... کودک جلو امد وبر حضرت عسکری (علیه السلام) نماز گزارد وبعد در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. کودک - حضرت مهدی (علیه السلام) - به من فرمود: ای بصری! جواب نامه هایی که با تو است نزد من ار. انها را به حضرت تقدیم نمودم. در دلم گفتم: این دو نشانه از نشانه های امامت است که در این کودک مشاهده کردم. تنها باقی می ماند یک نشانه وان اینکه از انچه در همیان است خبر دهد....
ابوالادیان می گوید: خادم خارج شد وفرمود: نزد شما نامه های فلان شخص وفلان شخص است، ودر خورجین او هزار وده دینار وجود دارد که از ان جمله دینارهایی زرکوب است. ان جماعت نیز نامه ها ومال را به او داده وگفتند: کسی که تو را برای گرفتن اینها فرستاده همان امام است...).(۵۶۱)
۲ - جواب مسائل
یکی دیگر از راه های اثبات امامت خود، پاسخ به سؤال هایی بود که توسط نوّاب اربعه به ان حضرت ارسال می شد وحضرت نیز جواب انها را به صورت توقیع مرقوم می داشتند، همانند: جواب به مسائل احمد بن اسحاق اشعری، جواب به مسائل اسحاق بن یعقوب، جواب سؤال های حمیری، جواب به مسائل محمّد بن ابراهیم مهزیاری، جواب به مسائل ابی الحسین بن محمّد اسدی ودیگران.

ولایت امام مهدی

ولایت به چه معنایی است؟
ولایت در لغت به معنای قرب ونزدیکی است.
فیومی می گوید: (وَلْی مثل فَلْس به معنای قرب ونزدیکی است).(۵۶۲)
در اقرب الموارد آمده است: (وَلْی عبارت است از قرار گرفتن فرد یا شئ دوم به دنبال فرد یا شئ اول بدون فاصله...).(۵۶۳)
راغب اصفهانی می گوید: (ولاء وتوالی به معنای ان است که دو چیز ویا بیشتر طوری کنار هم قرار گیرند که بین ان دو، غیر از خود انها چیز دیگری فاصله نبوده باشد).(۵۶۴)
با توجّه به حالات اولیه انسان در کاربرد الفاظ واینکه معمولا کلمات را در اغاز برای بیان معانی مربوط به محسوسات به کار می برد، می توان گفت:
واژه (ولایت) در اغاز برای قرب ونزدیکی خاص در محسوسات (قرب حسی) به کار رفته است، ان گاه برای قرب معنوی استعاره اورده شده است. بر این اساس، هر گاه این واژه در امور معنوی به کار می رود بر نوعی از نسبت قرابت دلالت می کند ولازمه ان این است که ولی نسبت به انچه بر ان دلالت دارد دارای حقّی است که دیگری ندارد ومی تواند تصرّفاتی را بنماید که دیگری جز به اذن او نمی تواند. مثلا ولی میت می تواند در اموال او تصرف کند. این ولایت او ناشی از حق وراثت است. کسی که بر صغیر ولایت دارد حق تصرف در امور وی را دارد، وکسی که ولایت نصرت دارد می تواند در امور منصور (ان کسی که نصرتش را عهده دار است) تصرف کند. خداوند ولی امر بندگان خویش است یعنی امور دنیوی واخروی انها را تدبیر می کند واو ولی مؤمنان است، یعنی بر انها ولایت خاص دارد.
بنابراین، حاصل معنای ولایت در همه موارد استعمال ان، گونه ای از قرابت است که منشا تصرف ومالک بودن تدبیر است.(۵۶۵)
به عبارت دیگر: ولایت، نوعی اقتراب ونزدیکی به چیزی است، به گونه ای که موانع وحجاب ها از میان برداشته می شود.(۵۶۶)
حال اگر کسی با ریاضت های نفسانی وقابلیت هایی که برای خود ایجاد کرده، واز طرفی دیگر مورد عنایات والطاف الهی قرار گرفته وبه مقام قرب تامّ الهی نایل شود، این چنین شخصی از جانب خداوند بر مردم ولایت دارد، ولایتی که لازمه ان این است که ولی نسبت به انچه بر ان دلالت دارد، دارای حقّی است که دیگری ندارد واو می تواند تصرّفاتی بنماید که دیگری جز به اذن او نمی تواند. وهمه اینها به اذن واراده ومشیت خداوند است.
معنای ولایت تکوینی امام چیست؟
مقصود از ولایت تکوینی ان است که فردی بر اثر پیمودن راه بندگی ان چنان قرب وکمال معنوی پیدا کند که به فرمان واذن الهی بتواند در جهان تصرف نماید. (ولایت تکوینی) یک کمال روحی ومعنوی است که در سایه عمل به تکالیف الهی وقوانین شرع در درون انسان پدید می اید وسرچشمه مجموعه ای از کارهای خارق العاده می گردد. این نوع ولایت بر خلاف (ولایت تشریعی) کمال وواقعیتی است اکتسابی، وراه کسب برخی از مراتب ان به روی همه باز است، وامام می تواند به بالاترین مراتب ان برسد.
ولی مقاماتی که در (ولایت تشریعی) بیان گردیده، همه موهبت خداوندی است که پس از تحصیل یک سلسله زمینه ها، چیزی جز خواست خداوند در ان دخالت ندارد.
ولایت تکوینی دارای چه نتایجی است؟
در مصباح الشریعه آمده است: (العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة)؛(۵۶۷) (بندگی وپیمودن قرب به خدا، گوهری است که نتیجه ان خداوندگاری وکسب قدرت وتوانایی بیشتر است).
قرب الهی اثار فراوانی دارد که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - تسلّط بر نفس
خداوند متعال می فرماید: (انَّ الصَّلوةَ تَنْهی عَنِ الفَحْشاءِ وَالمُنْکَرِ)؛(۵۶۸) (نماز انسان را از منکرات وبدی ها باز می دارد).
۲ - بینش خاص
از مزایای قرب الهی این است که انسان در سایه صفا وروشنی دل، بینش خاصی پیدا می کند که با ان حق وباطل را به روشنی تشخیص می دهد وهرگز گمراه نمی شود.
قران می فرماید: (یا ایهَا الَّذِینَ امَنُوا انْ تَتَّقُوا الله یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا)؛(۵۶۹) (ای کسانی که ایمان اوردید، اگر پرهیزکار باشید خدا به شما نیرویی می بخشد که با ان، حق وباطل را به خوبی تشخیص می دهید).
۳ - نفی خواطر
پویندگان راه عبودیت به واسطه تکامل وقدرتی که در سایه بندگی می یابند، بر تمام اندیشه های پراکنده خود مسلّط می شوند ودر حال عبادت ان چنان تمرکز فکری وحضور قلب دارند که از غیر خدا غافل می شوند وغرق جمال وکمال خدا می گردند.
ابوعلی سینا می گوید: (عبادت، نوعی ورزش برای قوای فکری است که بر اثر تکرار وعادت به حضور در محضر خدا، فکر را از توجه به مسائل مربوط به طبیعت وماده، به سوی تصورات ملکوتی می کشاند. قوای فکری تسلیم باطن وفطرت خدا جوی انسان می گردد ومطیع او می شوند).(۵۷۰)
۴ - خَلع نفس
در جهان طبیعت، روح وبدن نیاز شدیدی به یکدیگر دارند. ولی گاهی روح، بر اثر کمال وقدرتی که از جانب قرب الهی پیدا می کند از استخدام بدن بی نیاز می شود ومی تواند خود را از بدن خلع نماید.
۵ - تصرف در جهان طبیعت
در پرتو عبادت وقرب الهی، نه تنها حوزه بدن تحت فرمان انسان قرار می گیرد، بلکه جهان طبیعت مطیع انسان می گردد وبه اذن پروردگار در پرتو نیرو وقدرتی که از تقرب به خدا کسب نموده است در طبیعت تصرف می کند ومبدا یک سلسله معجزه ها وکرامات می شود، ودر حقیقت دارای قدرت بر تصرف وتسلط برتکوین می شود.
آیا امام می تواند ولایت تکوینی داشته باشد؟
ولایت تکوینی امام معصوم همچون امام زمان (علیه السلام) را با چند مقدمه می توان به اثبات رساند:
الف. قران درباره اصف بن برخیا می گوید: (قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکِتابِ انَا اتِیکَ بِهِ قَبْلَ انْ یرْتَدَّ الَیکَ طَرْفُک فَلَمّا رَءاهُ مُسْتَقِرّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی...)؛(۵۷۱) (کسی که دانشی از کتاب [اسمانی] داشت گفت: پیش از انکه چشم بر هم زنی، ان را نزد تو خواهم اورد. وهنگامی که [سلیمان] ان [تخت] را نزد خود ثابت وپابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است).
ب. از برخی ایات دیگر استفاده می شود که خداوند وگروهی دیگر که عالم به کلّ کتابند بین پیامبر ومردم گواه می باشند.
خداوند متعال می فرماید: (قُلْ کَفی بِالله شَهِیدا بَینِی وَبَینَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتابِ)؛(۵۷۲) (بگو: کافی است که خداوند، وکسی که علم کتاب نزد اوست، میان من وشما گواه باشند).
ج. ونیز در قران آمده است که تنها مطهرون هستند که حقیقت معارف قرانی را مس کرده وبه ان راه می یابند. (لا یمَسُّهُ الَّا المُطَهَّرُونَ)؛(۵۷۳) (وجز پاکان نمی توانند به ان دست یابند).
د. قران کریم (مطهرون) را خود مشخص کرده ومصداق ان را اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که شامل خود حضرت نیز هست معرفی کرده است، انجا که می فرماید: (انَّما یرِیدُ الله لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهْلَ البَیتِ وَیطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا)؛(۵۷۴) (همانا خدا چنین می خواهد که هر رجس وپلیدی را از شما خاندان نبوت دور سازد وشما را از هر عیبی پاک ومنزه گرداند).
ه. در تشخیص مصداق اهل بیت در این ایه باید به روایات مراجعه کرد، زیرا قران می فرماید: (وَانْزَلْنا الَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ الَیهِمْ)؛(۵۷۵) (وبر تو قران را فرستادیم تا بر امت انچه فرستاده شد بیان کنی).
و. با مراجعه به روایات فریقین از شیعه وسنی پی می بریم که مقصود از اهل بیت در ایه تطهیر، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، علی، فاطمه، حسن وحسین (علیهم السلام) می باشند.(۵۷۶)
اگر چه حصر در ایه، اضافی است در مقابل همسران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وسایر صحابه، تا انها از شمول ایه خارج گردند. در نتیجه ایه تطهیر شامل بقیه اهل بیت (علیهم السلام) از دوازده امام نیز می شود.
نتیجه اینکه: اهل بیت عصمت وطهارت از ولایت تکوینی برخوردارند.
بریده بن معاویه می گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره ایه قُلْ کَفی بِالله شَهِیدا بَینِی وَبَینَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتابِ سؤال کردم؟ حضرت فرمود: (ایانا عنی، وعلی اوّلنا وافضلنا وخیرنا بعد النبی (صلی الله علیه وآله وسلم))؛(۵۷۷) (تنها ما را قصد کرده است، وعلی (علیه السلام) اول وافضل وبهترین ما بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است).
آیا ولایت تکوینی به معنای تفویض است؟
برخی گمان کرده اند که (ولایت تکوینی امام) به معنای تفویض امر عالم به شخص امام است که این با عقیده توحید افعالی سازگاری ندارد. وقران نیز یهود را به جهت این عقیده شدیدا مورد سرزنش قرار داده است.(۵۷۸)
برای جمع بین اعتقاد به (توحید افعالی) واینکه در عالم وجود هیچ کاری بدون اراده ومشیت خداوند انجام نمی گیرد واعتقاد به (ولایت تکوینی) امام باید گفت:
اولا: هرگز تمام امور عالم به امام واگذار نشده است.
ثانیا: در ان اموری نیز که امام تصرف تکوینی می کند همانند سایر امور، اراده ومشیت خاص الهی نیز بر ان تعلّق گرفته است.
آیا ولایت تکوینی متعلق به خداوند است؟
برخی می گویند از ایات قران استفاده می شود که ولایت تنها متعلق به خداوند است.
قران کریم می فرماید: (امِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اوْلِیاءَ فَالله هُوَ الوَلِی وَهُوَ یحْی المَوْتی وَهُوَ عَلی کُلِّ شَی قَدِیرٌ)؛(۵۷۹) (آیا انها غیر از خدا را ولی خود برگزیدند؟! در حالی که ولی فقط خداوند است واوست که مردگان را زنده می کند واوست که بر هر چیزی تواناست).
ونیز در جای دیگر می فرماید: (وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ الله مِنْ وَلِی وَلا نَصِیرٍ)؛(۵۸۰) (وبرای شما به جز خدا، ولی ویاری کننده ای نیست).
از جمع بین این ایات وایات دیگر استفاده می شود که (ولایت) در اصل برای خداوند متعال است ودیگران به جهت قرب به خدا وبه اذن او از این مقام بهره مند می شوند.
لذا در سوره مائده می خوانیم: (انَّما وَلِیکُمُ الله وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ امَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصِّلوةَ وَیؤْتُونَ الزَّکوةَ وَهُمْ راکِعُونَ)؛(۵۸۱) (سرپرست وولی شما تنها خداست وپیامبر او وانها که ایمان اورده اند، همان ها که نماز را برپا می دارند ودر حال رکوع زکات می دهند).
ونیز در سوره تحریم می خوانیم: (وَانْ تَظاهَرا عَلَیهِ فَانَّ الله هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِیلُ وَصالِحُ المُؤْمِنِینَ وَالمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ)؛(۵۸۲) (واگر بر ضد او [پیامبر (علیه السلام)] دست به دست هم دهید [کاری از پیش نخواهید برد] زیرا خداوند ولی اوست وهمچنین جبرئیل ومؤمنان صالح وفرشتگان بعد از انان پشتیبان اویند).
اگر امام ولایت تکوینی دارد پس چرا در مواقع ضروری از آن استفاده نمی کند؟
برخی می گویند: اگر امام دارای ولایت تکوینی وحق تصرف در نظام تکوین است، چرا در مواقع ضرورت، در تقدیرات الهی تصرّف نمی کند تا بلا را از خود دور کرده، دشمنان خود را ریشه کن کند وتمام امکانات را برای خود جلب نماید؟
پاسخ: اولا: قبل از هر چیز این نکته را باید ملتفت باشیم که چه بسا اموری را که گمان می کنیم برای ما ضرر دارد در حالی که خیر محض است، ونیز به عکس چه بسا اموری که گمان می کنیم برای ما خیر است در حالی که شر محض است. ما این را نمی دانیم، اگر چه علام الغیوب وهر که را که خداوند خواسته واو را از علم غیب مطلع ساخته است از ان اطلاع دارد. لذا نباید به ظاهر امر قضاوت کرد که چرا امام این مصیبت را از خود دور نکرد واین منفعت را برای خود تحصیل ننمود.
قران می فرماید: (کُتِبَ عَلَیکُمْ القِتالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسی انْ تَکْرَهُوا شَیئا وَهُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَعَسی انْ تُحِبُّوا شَیئا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ)؛(۵۸۳) (جهاد در راه خدا بر شما مقرر شد، در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال انکه خیر شما در ان است ویا چیزی را دوست داشته باشید، حال انکه شرّ شما در ان است).
ونیز می فرماید: (فَعَسی انْ تَکْرَهُوا شَیئا وَیجْعَلَ الله فِیهِ خَیرا کَثیرا)؛(۵۸۴) (چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد وخداوند خیر فراوانی در ان قرار می دهد).
ثانیا: امام از انجا که تسلیم تقدیرات الهی است در هر کاری دست به تصرف تکوینی نمی زند وخلاف اراده وتقدیر ومشیت الهی گام بر نداشته واقدام عملی انجام نمی دهد.
ثالثا: اراده حتمی اولی خداوند بر ان است که در این دار تکلیف هر کاری بر روال طبیعی واز روی اختیار انجام می گیرد وحتی الامکان از معجزه وخرق نظام طبیعت استفاده نشود.
رابعا: هرگز انسان معصوم در نظام تکوین به جهت مصالح شخصی اقدام وتصرّفی بر خلاف مقدرات الهی انجام نمی دهد، واگر معجزه واعمال ولایتی کند به جهت مصالح نوعی بشر وعالم است که این هم مطابق اراده وخواست ومشیت خداوندی است.

وجود امام مهدی از دیدگاه عقل

برهان لطف چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
در تقریر برهان لطف بر وجود امام زمان (علیه السلام) ابتدا به مقدماتی اشاره می کنیم:
۱ - به یک جهت لطف به دو قسم تقسیم می شود:
الف. لطف محصّل: لطفی که با ان، مکلّف به اختیار خویش طاعت را بر می گزیند.
ب. لطف مقرّب: لطفی که مکلف با ان، به انجام واجبات نزدیک تر واز ارتکاب محرمات دور می شود.
۲ - متکلمان عدلیه اعم از امامیه ومعتزله، لطف را بر خداوند واجب می دانند، زیرا او بندگان خود را عبث وبیهوده نیافریده است، لذا هر چه را که در رسیدن انها به هدف مؤثّر است باید انجام دهد که از ان جمله لطف است.
قاعده لطف مقرّب ایجاب می کند که در میان جامعه امامی باشد که محور حقّ بوده وجامعه را از خطای مطلق باز دارد. از همین رو است که می گوییم: اجماع حجّت است. قاعده لطف اقتضا می کند که رئیسی در میان مردم باشد، رئیسی که نمی تواند نسبت به جامعه بی تفاوت باشد، تا اگر همه جامعه به بیراهه رفتند انها را هدایت کند ونگذارد که امت، اجتماع بر باطل کنند.
صفّار به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (انّ الله جلّ وعزّ اجلّ واعظم من ان یترک الارض بغیر امام)؛(۵۸۵) (همانا خداوند عزّ وجلّ جلیل تر وعظیم تر از ان است که زمین را بدون امام رها کند).
الطاف وجود امام غایب
۱ - حراست از دین خداوند در سطح کلّی؛
مرحوم شریف العلماء می فرماید: (به طور حتم وجود امام در زمان غیبت لطف است، واز جمله لطف ان حفظ شریعت ونفی اتفاق بر باطل وارشاد مردم به حق است).(۵۸۶)
۲ - تربیت نفوس مستعد؛
برخلاف تصور برخی که گمان کرده اند رابطه امام با مردم در زمان غیبت به طور کلّی قطع می شود، ولی حق این است که این چنین نیست بلکه مطابق برخی روایات گروهی از افراد قابل ونفوس مستعدّ از نور وجود ان حضرت بهره مند می شوند.
۳ - وجود امام، سبب بقای مذهب؛
جامعه شناسان وروانکاوان معتقدند که اعتقاد به وجود امام ورهبر هر چند غایب می تواند اثر عمیقی در جوامع دینی وغیر دینی داشته باشد. در جنگ احد برای تضعیف روحیه مردم شایعه قتل پیامبر را منتشر کردند.
۴ - تاثیر وجود الگو در پیشرفت بشر؛
از امتیازات اساسی ادیان الهی ان است که اگر بشارت به امری می دهند در ابتدا برای ان الگویی معرفی می کنند تا مردم با توجه به او، خود را به کمال مطلق نزدیک کنند ومی دانیم که بهترین الگو، امام ومقتدای کامل وزنده است.
اگر وجود امام لطف است چرا در هر منطقه ای امامی وجود ندارد؟
اوّلا: متکلمین در مباحث علم کلام اثبات کرده اند که در هر زمان بیش از یک امام نباید باشد، زیرا همان گونه که تعدد خدا صحیح نیست بلکه محال عقلی بوده ودر نظام تکوین فساد ایجاد خواهد شد تعدد امام نیز محال است، به جهت اینکه امام حقّ سلطه داشته، ومی تواند اعمال سلطه وتصرف کند واین با فرض تعدد منجر به فساد عالم خواهد شد.
ثانیا: ان لطفی که برای امام عصر (علیه السلام) در نظر گرفته اند ودر جای خود به ان اشاره کرده ایم با وجود یک امام معصوم تحصیل خواهد شد، لذا احتیاج به افراد متعدد در هر منطقه ای نیست. اری انچه که در هر منطقه به ان نیاز است وجود عالم به دین است.
برهان عنایت چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
یکی از براهینی که بر وجود امام زمان (علیه السلام) استدلال می شود برهان عنایت است.
عنایت در لغت به معنای اراده وقصد است ودر اصطلاح، تعریفات گوناگونی برای ان شده است.
شیخ اشراق می گوید: (عنایت، احاطه حق تعالی به چگونگی نظام کلی وبه انچه که تمام این مجموعه بر ان است می باشد...).(۵۸۷)
فخر رازی می گوید: (عنایت، یعنی علم خداوند به اینکه اشیا به چه حالتی باشند تا بر بهترین وکامل ترین وجه واقع شوند).(۵۸۸)
صدر المتالهین می گوید: (نظام معقول که نزد حکما عنایت نام دارد، مصدر همین نظام موجود است، پس این عالم موجود، در نهایت خیر وفضیلت ممکن است).(۵۸۹)
وجوب وجود امام را از طریق برهان عنایت به دو بیان می توان تقریر کرد:
۱ - افرینش هستی بهترین ونیکوترین نظام ممکن است. لازمه این گفتار، لزوم وجود امام در افرینش است، وگرنه نظام، احسن نخواهد بود. لذا به همان دلیل وبرهانی که تکلیف وبعثت ضرورت دارد، وجود مستمر امام نیز ضرورت دارد.
۲ - خداوند برای کمال یابی هر موجودی که در این عالم رنگ هستی می گیرد همه نوع ابزار ضروری وغیرضروری را در اختیارش گذاشته تا به کمال برسد، چگونه ممکن است انسانی که در دامان همین طبیعت است از این قانون استثنا شده وارتقای معنوی او نادیده گرفته شود؟
برهان فطرت بر وجود امام زمان را چگونه تقریر می کنید؟
این برهان را با ذکر مقدماتی تقریر خواهیم نمود:
۱ - روان شناسان تمایلات غریزی وفطری انسان را به سه نوع تقسیم کرده اند:
الف. تمایلات شخصی از قبیل دوستی و....
ب. تمایلات اجتماعی از قبیل همنوع دوستی.
ج. تمایلات عالی از قبیل حقیقت جویی وحسّ دینی وپرستش ورسیدن به کمال مطلق و....
۲ - برای رسیدن به کمال مطلق ومعبود حقیقی، احتیاج به واسطه ای دارد که خود سفر کرده، تا بتواند انسان را دستگیری کند. تمایل به این واسطه نیز در وجود انسان احساس می شود.
۳ - اگر تمایل وکشش به چیزی در انسان وجود دارد، باید ان چیز در خارج وجود داشته باشد، وگرنه وجودش در انسان لغو است. وبه عبارت دیگر، کشش وعشق انسان به کامل مطلق وانسان کامل معصوم که واسطه او در عالم خلقت است، از امور ذات الاضافه است، وتحقّق این امور بدون تحقّق مضاف الیه امکان پذیر نیست. نتیجه اینکه وجود امام به عنوان واسطه وصول به کمال مطلق ضروری است.
حال اگر کسی سؤال کند که این کشش چگونه در انسان به وجود می اید؟ در جواب می گوییم هرگاه با عقل وفکر به این نتیجه رسیدیم که در عالم وجود، باید (واسطه فیض) موجود باشد که وجودش دارای اثار وبرکات چندی است انسان فطرتا به او گرایش پیدا می کند وبه همین جهت است که باید همیشه این انسان کامل، وجود خارجی داشته باشد.
برهان واسطه در فیض چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
فلاسفه برای عالم، چهار مرحله ذکر کرده اند: عالم ربوبی، عالم عقل، عالم مثال، وعالم طبیعت. ونیز انان به عقول ده گانه معتقدند که خداوند علت فاعلی وقریب عقل اول وعقل دوّم معلول عقل اوّل وهمچنین... ودر نهایت عقل دهم، علت فاعلی بر عالم مثال، وعالم مثال نیز علت عالم طبیعت وماده است، زیرا عالم، عالم اسباب ومسبّبات است وخداوند این نظام را بر اساس ان بنا نهاده است.
حال اگر کسی سؤال کند که چرا خداوند مستقیما وبدون واسطه، عالم طبیعت را ایجاد نکرده است؟ در جواب می گوییم به جهت انکه بین عالم ربوبی وعالم مادّه سنخیت وجود ندارد ولذا عوالم مختلف را به جهت برقراری سنخیت بین عالم ربوبی وعالم ماده وطبیعت، افرید. از میان موجودات عالم مادّه، تنها انسان است که با عالم مثال سنخیت دارد، وبرای ایجاد سنخیت کامل، احتیاج به انسان کامل است، زیرا او واسطه فیض بر مجموعه انسان های دیگر است. ودر این زمینه فرقی بین فیض تکوین وتشریع نیست.
به عبارت دیگر همان گونه که قانون سنخیت بین علت ومعلول ونیز نظام اسباب ومسببّات در عالم تکوین اقتضا می کند که بین عالم ربوبی وعالم طبیعت عوالم دیگری باشد تا فیض وجود از راه انها کانالیزه شده وبه عالم طبیعت برسد، در مورد فیض معنوی خداوند وتصرّفات او در قلوب انسان نیز با واسطه انجام خواهد گرفت که همان وجود امام معصوم کامل است. البته فیض تشریع نیز از این کانال به انسان می رسد.
از این بیان به خوبی معنای حدیث: (لولاک لما خلقت الافلاک ولولا علی لما خلقتک ولولا فاطمة لما خلقتکما)؛ ([ای پیامبر!] اگر تو نبودی هرگز افلاک را خلق نمی کردم، واگر علی نبود هرگز تو را خلق نمی کردم، واگر فاطمه نبود هرگز شما دو نفر را خلق نمی کردم).روشن می شود؛ زیرا وجود این انسان های از همه جهت کامل، سبب فیض الهی بر عالم ماده وافلاکند، وحضرت زهرا (علیها السلام) نیز حلقه وصل بین عالم عقل ونبوت با عالم امامت وانسان کامل است.
برهان علت غایی چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
در علم کلام در مبحث افعال الهی به این نکته اشاره شده که افعال خداوند دارای هدف وغرض است، ولی هدف وغرض الهی همانند هدف انسان نیست؛ زیرا غایت افعال خداوند رسیدن به کمال نیست، خداوند کامل مطلق است ونقص ندارد تا بخواهد از طریق فعل خود ان را برطرف سازد، بلکه غایت افعال الهی به مخلوقات باز می گردد وبه جهت استکمال مخلوقات است.
دلیل غایت مندی افعال خداوند ان است که فعل بدون هدف، عبث ولغو است وانجام چنین کاری از خداوند قبیح می باشد. قران کریم نیز در تایید هدفمند بودن افعال خداوند می فرماید: (وَما خَلَقْنَا السَّمواتِ وَالارْضَ وَما بَینَهُما لاعِبِینَ)؛(۵۹۰) (واسمان ها وزمین وانچه را میان ان دو است به بازی نیافریدیم).
حکما وفلاسفه الهی می گویند: (در قوس صعود از هیولی تا وجود محض، هر مرتبه عالی، غایت وثمره برای مرتبه دانی وپایین تر است. ونیز به اثبات رسیده که نتیجه، علت فاعلیت فاعل است. بنابراین، هر گاه در عالم خلقت، انسانی نباشد خلقت حیوان ووجود او لغو است و...).
از طرفی دیگر می دانیم که هر فردی از افراد انسان ولو در صورت با افراد دیگر از انسان ها شبیه بوده، وهمگی از افراد نوع واحد منطقی به حساب می ایند، ولی در واقع با یکدیگر اختلاف دارند. ولذا در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می خوانیم: (الناس معادن کمعادن الذهب والفضّة)؛(۵۹۱) (جوهر انسان ها به مانند معادن طلا ونقره با یکدیگر متفاوت است).
بنابر این، انسان به مانند درختی است که میوه ان وجود انسان کامل است، واو کسی غیر از حجّت معصوم خدا در روی زمین نیست. ولذا در روایات می خوانیم: (... لو بقیت الارض بغیر امام لساخت)؛(۵۹۲) (اگر زمین بدون امام شود دگرگون خواهد شد).
خلاصه اینکه انسان کامل - که از او به حجت خدا تعبیر می شود - از ان جهت که علت غایی وجود انسان و... است، وجودش همیشه ضروری است.
با برهان امکان اشرف چگونه بر وجود امام زمان استدلال می شود؟
حکما می گویند: وجود، حیات، علم، قدرت، رحمت وسایر کمالات از مبدا فیاض بر موجودات پایین نمی رسد مگر انکه در مرتبه سابق، بر موجود اشرف رسیده باشد، همانند چراغی که نزد ما روشن است، ابتدا مکانی که نزدیک به اوست روشن می شود، سپس دورتر از ان استفاده می کند و....
در امور غیر حسّی از قبیل وجود وحیات وعلم وقدرت وتمام کمالات که از ذات اقدس الهی تراوش نموده وبر ماهیات امکانی تجلّی می یابد، در ابتدا ماهیاتی بهره مند می شوند که در رتبه، اشرف واقدم از سایر ماهیات هستند.
علامه طباطبایی (رحمه الله) می گوید: (معنا ومفهوم قاعده امکان اشرف ان است که ممکن اشرف باید در مراتب وجود اقدم از ممکن اخسّ باشد، لذا باید ممکنی که اشرف از اوست قبل از او موجود باشد...).
ملاصدرا در استدلال بر این قاعده می گوید: (اگر ممکن اخسّ از طرف خداوند موجود شد باید قبل از او ممکن اشرف موجود باشد وگرنه در صورت تحقق، هم زمانی اشرف واخسّ لازم می اید که دو چیز در یک مرتبه برای یک ذات از یک جهت از واجب لذاته صادر شود، که محال است. ودر صورتی که موجود اشرف بعد از موجود اخس وبه واسطه موجود شود لازم می اید که معلول، اشرف از علت واقدم از او باشد، که این نیز محال است...).(۵۹۳)
می دانیم که انسان، اشرف مخلوقات است، زیرا او اشرف از حیوان، وحیوان اشرف از گیاه وگیاه اشرف از جماد است. وبه حکم قاعده امکان اشرف، محال است وجود از مبدا فیاض به جماد برسد قبل از انکه در رتبه سابق، به حیوان رسیده باشد، وهمچنین به حیوان برسد قبل از انکه در رتبه سابق به انسان رسیده باشد. ونیز محال است که وجود، حیات، علم، قدرت وجمال وجلال و... از مبدا فیاض بر افراد انسان برسد قبل از انکه این کمالات به انسان کاملی که حجت خدا روی زمین است رسیده باشد.
بنابراین قاعده، مادامی که فردی از افراد بشر در خارج موجود است باید فردی به نام انسان کامل که از او به حجت خدا تعبیر می شود روی زمین موجود باشد.
کلینی به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (الحجّة قبل الخلق ومع الخلق وبعد الخلق)؛(۵۹۴) (حجت، قبل از خلق وبا خلق وبعد از خلق خواهد بود).
ونیز می فرماید: (لو لم یبق فی الارض الّا اثنان، لکان احدهما الحجّة)؛(۵۹۵) (اگر در روی زمین جز دو نفر کسی نباشد حتما یکی از ان دو امام خواهد بود).
برهان مظهر جامع بر وجود امام زمان را چگونه تقریر می نمایید؟
ابن ترکه در (تمهید القواعد) بر ضرورت وجود امام حی در هر زمان، به دلیلی به نام (برهان مظهر جامع) تمسّک کرده است که ما ان را به طور خلاصه در ضمن مقدماتی این گونه تقریر می کنیم:
۱ - انسان کامل دارای مقامی است که هیچ موجودی از موجودات جهانِ امکان هم وزن ان نیست.
۲ - ذات واجب، به هیچ وصفی حتّی وصف اطلاق محدود نمی باشد، لذا اطلاق، وصف ذات نبوده بلکه عنوان ان می باشد. وامّا اوّلین تعین وظهور او همان وحدت حقیقی است که دارای دو چهره واحدیت واحدیت می باشد.
۳ - هویت مطلقه خداوند چون در مقام ظهور، احکام وحدت بر ان غلبه دارد، لذا کثرت نه تنها مقهور بلکه محو می گردد.
نتیجه: چون در وحدت ذاتی، مجالی برای اسمای تفصیلی نیست، زیرا که تفصیل نحوه ای از کثرت است وهر گونه کثرتی در انجا مقهور است، ودر مظاهر تفصیلی ای که در عالم خارج ظاهر می شوند واز اجزای عالم اکبر شمرده می شوند، احکام کثرت، غالب بر وحدت واحکام ان است، یعنی وحدت ذاتی در این مظاهر، ظهوری ندارد، پس فرمان الهی مقتضی صورتی اعتدالی است که در ان وحدت، ذاتی ویا کثرت امکانی بر یکدیگر غلبه نداشته باشد، تا انکه بتواند برای حق، مظهری از جهت اسمای تفصیلیه ووحدت حقیقیه ان باشد. وان صورت اعتدال که از عدالت کبرا برخوردار است همان انسان کامل است که احاطه بر جمیع مراتب مطلقه ذاتی ومقیده کونی دارد، واز یک سو به واحدیت که در دایره عالم الوهیت وفوق ان است مرتبط است واز دیگر سو به عالم طبیعت وابسته است.(۵۹۶)
برهان تجلی اعظم چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
از جمله ادلّه عقلی که بر وجود امام زمان (علیه السلام) استدلال کرده اند برهان تجلّی اعظم است. وتقریر ان چنین است:
الف. تجلیات که همان ظهورات است در قران وروایات به ان اشاره شده است، انجا که خداوند می فرماید: (کُلُّ یوْمٍ هُوَ فِی شَانٍ)(۵۹۷)؛ (هر روز خداوند در شانی است).
ب. این تجلیات وظهورات، انفطار موجودات از ذات واجب الوجود است که همگی به نحو قیام فعل به فاعل به او قائمند.
ج. اسمای الهی معرّف صفات جمالی وجلالی ذات اقدس حقّند، واین اسما به اعتبار جامعیت برخی بر برخی دیگر، فضیلت وبرتری دارند.
د. وجود اسم اعظم خداوند تجلّی اعظم لازم دارد که همان انسان کامل است که فردی از او شایسته تر نیست. وان مظهر اتَمّ وکعبه کلّ ومظهر اسم اعظم الهی در این زمان، خاتم اولیا حضرت مهدی (علیه السلام) است، ودیگر ابدال واوتاد کُمّل واحاد وافراد غیر کمّل به فراخور حظّ ونصیبشان از تحقّق به اسمای حُسنا وصفات علیای الهیه، به ان مرکز دایره کمال، قرب معنوی انسانی دارند.
برهان تقابل قطبین چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
این برهان را با دو مقدمه بیان می کنیم:
الف. خداوند متعال تجلیات جمالی وجلالی دارد، ودر الوهیت وتجلیات وصفات خود کامل است.
ب. به مقتضای تقابل بین قطبین ومحاذات بین قطب الوهیت وتجلّی تام، وبین قطب عبودیت ومتجلّی ومجلای تام ولزوم سنخیت بین این دو، لازم است که در روی زمین انسان کامل در عبودیت ومتجلّیات الهی موجود باشد تا تجلّی اتَمّ بدون مجلای اتَمّ لازم نیاید. واین انسان کامل کسی غیر از حجت خدا وخلیفه وولی او نیست که در اصطلاح فلسفه اشراقیون از او به (کلمه قدسیه الهیه) تعبیر شده ودر فلسفه مشّائیون از او به (عقل دهم) تعبیر می شود. واوست که چگونگی خضوع وعبادت مناسب با شان ومرتبه خداوند را می داند وبه ان عمل می کند، وچنین کسی جز حضرت حجة بن الحسن المهدی (علیه السلام) در این زمان نیست.
قانون عدم تبعیض در فیض چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
نبوّت وامامت فیض معنوی است. از دیدگاه کلیمیان با مرگ حضرت موسی (علیه السلام) این فیض وارتباط بشر با عالم لاهوت قطع شد. ونیز پروتستان های مسیحی معتقدند که با به دار اویخته شدن حضرت مسیح (علیه السلام) ارتباط بشر با عالم لاهوت قطع شد.
اهل سنّت از فرقه های اسلامی نیز خود را از این فیض محروم کرده ومعتقدند که با فوت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) این فیض قطع شده است. حال جای این سؤال است که چرا امت اسلامی بعد از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) از این فیض محروم باشد؟ مگر از امت های پیشین کمتر است؟ چرا خداوند متعال چنین فیضی - که همان ارتباط با عالم ربوبی توسط امام است - را به انها نداده باشد؟
شیعه امامیه این مشکل را حلّ کرده وبه این سؤال پاسخ داده است. امامیه می گوید: این فیض از طریق وحی ونبوت گر چه با فوت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) قطع شد ولی از طریق انسان کامل برقرار است که امروزه در وجود نازنین حضرت مهدی (علیه السلام) متبلور است.
پروفسور هانری کربن استاد دانشگاه سوربن پاریس می گوید: (به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی بین عالم انسانیت وخداوند را به طور مداوم حفظ نموده وولایت را به صورت زنده تا قیامت ثابت ومستمرّ نگاه داشته است...).(۵۹۸)
برهان لزوم عقل بالفعل چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
فارابی برهانی را اقامه کرده که قابل انطباق بر وجود امام زمان (علیه السلام) است. او می گوید: (هر عضوی از اعضای مدینه فاضله را صلاحیت ان نیست که ریاست مدینه فاضله را بر عهده گیرد. رئیس مدینه فاضله نمی تواند هر کسی باشد، زیرا ریاست به دو چیز است: یکی انکه شخص از حیث سرشت وطبیعت اماده ان مقام باشد. دیگر انکه ملکه وهیئت ارادی چنان کاری را داشته باشد. چنین انسانی، انسان کامل است که بالفعل هم عقل است وهم معقول.... این رئیس هم معلّم است وهم مرشد وهم مدبّر...).(۵۹۹) فارابی برای برپایی اجتماع، وجود معلّم را که همان امام است ضروری می داند. واین یکی از عقاید شیعه است که باید امام بر اجتماع، اشراف کامل داشته باشد.
این فیلسوف بزرگ، امام را عقل بالفعل می داند، یعنی انسانی که همه امکانات عقلی، طبعی وکسبی در وجود او در مرتبه کمال ونهایی به فعلیت رسیده ودائم الاتصال به عقل فعّال است، بلکه خود به گونه ای عقل فعّال است. فارابی چنین شخصی را شایسته ان می داند که در راس جامعه قرار گیرد ومعلّم ومربّی وامام ورئیس باشد. در نظر او این گونه رئیسی در جامعه به منزله قلب است در بدن انسان.(۶۰۰)
آیا می توان از راه حساب احتمالات وجود امام زمان را به اثبات رساند؟
مرحوم شهید صدر (رحمه الله) در این باره می فرماید: (قضیه مهدی (علیه السلام) حقیقتی است که امت اسلامی در طول قرن ها با ان زندگی نموده است، وخصوصا در طول هفتاد سال سُفرا ونوّاب خاص حضرت (علیه السلام) در خلال معاشرتشان با مردم به ان تذکّر داده اند، در حالی که هیچ کس در این مدت حرف خلافی از انها نشنیده است. آیا انسان می تواند باور کند که دروغی بتواند نه تنها در مدت هفتاد سال بلکه قرن ها دوام اورد، ویا چهار نفر به عنوان نایب ان حضرت (علیه السلام) بر او اتفاق داشته باشند بدون انکه هیچ گونه شکّ وتردیدی برای کسی پدید اید، وبدون انکه بین ان چهار نایب کمتر علاقه خاصی وجود داشته باشد تا مجوّز توافق بر کذب شود. از قدیم الایام گفته شده که ریسمان دروغ کوتاه است. ونیز منطق حیات وزندگانی ثابت می کند که از جهت علمی وبه حساب احتمالات محال است که دروغی به این شکل بتواند دوام اورده واطمینان تمام امت را جلب نماید).(۶۰۱)
آیا ادله عقلی وجود امام زمان معینی را اثبات می کند؟
در پاسخ باید گفت:
۱ - ادلّه عقلی، تنها دلالت بر ضرورت ولزوم وجود امام کامل وقطب عالم امکان دارد، وبر امام زمان شخصی که همان مهدی موعود (علیه السلام) است دلالتی ندارد، ولی این ادله نظریه شیعه امامیه را در اعتقاد به وجود امام کامل ومعصوم، مورد تایید قرار می دهد، ولذا این ادله تنها بر نظر شیعه انطباق دارد.
۲ - استاد حسن زاده املی می فرماید: (در این مقام دو نوع بحث لازم است: یکی کلّی ودیگری شخصی. مقصود از کلّی اینکه براهین قطعی عقلی، بر وجوب وجود حجّتی قائم به طور دائم قائمند، وبه امتناع خلوّ عالم امکان از لزوم چنین واسطه فیض الهی حاکمند که (الامام اصله قائم ونسله دائم). ومراد از بحث شخصی اینکه برهان معرّف فرد نیست که جزئی نه کاسب است ونه مکتسب. لذا باید ان را از طریق دیگر شناخت، چنان که احادیث متظافر بلکه متواتر اهل عصمت ووحی، معرف شخص ان حضرتند).(۶۰۲)
۳ - عرفای اسلامی یکی از شرایط حتمی سلوک را، داشتن شیخ واستاد می دانند، وان بر دو قسم است: استاد عام واستاد خاص.
استاد عام ان است که به طور خصوص مامور به هدایت نباشد ورجوع به او از باب رجوع به اهل خبره بوده باشد.
وامّا استاد خاص ان است که به طور خصوص منصوص به ارشاد وهدایت است وسالک را در هیچ حالی از احوال از مرافقت وهمراهی استاد خاص گریزی نیست.(۶۰۳)
این مطلب حتی نزد عرفای اهل سنّت نیز ثابت است، زیرا انها نیز به دو استاد یکی عام که از ان به قطب ومرشد ودیگری خاص که همان واسطه فیض الهی وقطب عالم وجود امکانی است، تعبیر می کنند. که اگر در عالم نباشد، عالم دگرگون می شود، زیرا ثبوت ووجود عالم وابسته به اوست. از این رو است که می بینیم عده ای از عرفای اهل سنّت با انکه معتقد به استاد عام ومرشد وپیر مرادند به وجود امام مهدی (علیه السلام) به عنوان قطب عالم امکان که انسان، با گذشتن از حقیقت نوریه ولائیه او به مقام کمال مطلق می رسد اعتراف دارند از قبیل:
۱ - عبد الوهاب شعرانی.(۶۰۴)
۲ - محیی الدین بن عربی.(۶۰۵)
۳ - جامی حنفی.(۶۰۶)
۴ - عطار نیشابوری.(۶۰۷)
۵ - ملای رومی.(۶۰۸)
و دیگران.
به تعبیر دیگر: ادله ای که ذکر شد بیانگر ضرورت وجود امام معصومی است که نزد عرفا از او به قطب دایره امکان تعبیر می شود. وقطب، در عرفان در هر زمان یکی بیش نیست، واجتماع قطبین محال است. وچون جامع جمیع نشات ومصداق اسم شریف (یا من لایشغله شان عن شان) می باشد از خطا وسهو ونسیان مبرّاست چه رسد به گناه وعصیان. وچون حجاب اقرب است ومتحقق به حقیقت محمدیه، همه ماسوی از مشکات نور او اقتباس می کنند.(۶۰۹)
لازم به ذکر است که این اصطلاحات از متون ایات وروایات استفاده شده است. واژه قطب می تواند یکی از این اصطلاحات باشد، امیر المؤمنین (علیه السلام) در خطبه شقشقیه برای خود تعبیر (قطب) را به کار برده است، انجا که می فرماید: (اما والله لقد تقمّصها ابن ابی قحافة وانّه لیعلم انّ محلّی منها محلّ القطب من الرحی)؛(۶۱۰) (هان! به خدا قسم - ابوبکر - پسر ابی قحافه ردای خلافت را پوشید در حالی که می دانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ اسیا به اسیاست).
چه فایده ای در وجود امامی است که حافظ شرع وملت نبوده واجرای احکام الهی نمی کند؟
گاهی سؤال می شود: اگر قرار است که امام در پشت پرده غیبت باشد وبر کسی ظاهر نگردد ونیز متولی اقامه حدّ وتنفیذ حکم نگردد ومردم را به حقّ وجهاد با دشمن دعوت نکند، چه فایده ای در وجود اوست؟
پاسخ:
۱ - غیبت امام به جهتی از ناحیه ما می باشد، ولذا در ظهور او نیز عملکرد ما دخیل است.
۲ - در عصر غیبت هرگز حدود الهی وتنفیذ احکام ودعوت به حق وجهاد با دشمنان تعطیل نمی گردد، بلکه بنابر توکیل عام از جانب امام زمان (علیه السلام) این امور به فقها واگذار شده است.
۳ - امام گرچه غایب است ولی نسبت به احکام کلّی جنبه نظارتی داشته وحافظ مجموعه شریعت است. ولذا در صورتی که اجماعی بر خلاف حق تشکیل شود دخالت کرده والقای خلاف می نماید.
۴ - وجود امام ان گونه که در جای خود گفته شد واسطه فیض الهی وعلت غایی خلقت است، وبدون او زمین مضطرب خواهد شد، ولذا او واسطه تکوین نیز می باشد.
۵ - امام، گرچه از انظار عموم مردم غایب است ولی نسبت به نفوس قابل هدایت باطنی دارد، او هر نفسی را که قابل هدایت ببیند از راه باطن او را به حقّ وحقیقت رهنمون خواهد ساخت.

وجود امام مهدی از دیدگاه قرآن

از آیات سوره قدر چگونه وجود امام زمان استفاده می شود؟
از سوره قدر به خوبی استفاده می شود که ملائکه، شب قدر در هر سال به جهت هر کاری بر زمین فرود می ایند.
(انّا انْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ القَدْرِ - وَما ادْریکَ ما لَیلَةُ القَدْرِ - لَیلَةُ القَدْرِ خَیرٌ مِنْ الْفِ شَهْرٍ - تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِاذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ امْرٍ - سَلامٌ هِی حَتّی مَطْلَعِ الفَجْرِ)؛(۶۱۱) (ما ان [قران] را در شب قدر نازل کردیم. وتو چه می دانی شب قدر چیست؟! شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان وروح در ان شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر] هر کاری نازل می شوند. شبی است سرشار از سلامت [وبرکت ورحمت] تا طلوع سپیده).
در سوره دخان نیز به این موضوع اشاره شده است. انجا که می فرماید: (حم - وَالکِتابِ المُبِینِ - انّا انْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ انّا کُنّا مُنْذِرِینَ - فِیها یفْرَقُ کُلُّ امْرٍ حَکِیمٍ)(۶۱۲)؛ (حم. سوگند به این کتاب روشنگر. که ما ان را در شبی پر برکت نازل کردیم. ما همواره انذار کننده بوده ایم. در ان شب هر امری بر اساس حکمت [الهی] تدبیر وجدا می گردد).
ماه رمضان تا روز قیامت تکرار می شود، ودر نتیجه لیلة القدر نیز تا روز قیامت استمرار دارد. پس نزول ملائکه وروح نیز در هر شب قدر تکرار می شود. سؤال این است: ملائکه وروح که در هر سال، شب قدر بر زمین فرود می ایند، بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بر چه کسی وارد می شوند؟ با تامل ودقّت پی می بریم که در هر زمان باید امامی کامل ومعصوم وجود داشته باشد تا محلّ نزول ملائکه وروح گردد. امام باقر (علیه السلام) فرمود: (یا معشر الشیعة! خاصموا بسورة انّا انْزَلْناهُ تفلجوا، فوالله انّها لحجّة الله تبارک وتعالی علی الخلق بعد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) وانّها لسیدة دینکم وانّها لغایة علمنا. یا معشر الشیعة! خاصموا ب حم - وَالکِتابِ المُبِینِ... فانّها لولاة الامر خاصّة بعد رسول الله...)؛(۶۱۳) (ای جماعت شیعه! با خصم خود به سوره (انا انزلناه) محاجّه کنید که پیروز خواهید شد، پس سوگند به خدا که این سوره از برای حجت خداوند تبارک وتعالی بعد از رسول است. این سوره همانا مدرک دین شما ونهایت علم ما است. ای جماعت شیعه! با ایه (حم. والکتاب المبین..).بحث کنید؛ زیرا این ایات اختصاص به والیان امر بعد رسول خدا دارد...).
ونیز فرمود: (وایم الله! انّ من صدّق بلیلة القدر، لیعلم انّها لنا خاصّة...)؛(۶۱۴) (به خدا سوگند، همانا هر کس تصدیق کند لیلة القدر را، علم پیدا می کند که از برای ما است...).
امام امیر المؤمنین (علیه السلام) به ابن عباس فرمود: (انّ لیلة القدر فی کلّ سنة، وانّه ینزل فی تلک اللیلة امر السنة وانّ لذلک الامر ولاة بعد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فقلت: من هم؟ فقال: انا واحد عشر من،صلبی ائمّة محدّثون...)؛(۶۱۵) (همانا در هر سال لیلة القدر است، در ان شب امر یک سال نازل می شود. برای ان والیانی است بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم). ابن عباس می گوید عرض کردم: انان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: من ویازده نفر از صلب من که همگی امام ومحدثند).
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به اصحاب خود فرمود: (امنوا بلیلة القدر، انّها تکون لعلی بن ابی طالب ولولده الاحد عشر من بعده)؛(۶۱۶) (به لیلة القدر ایمان اوردید؛ زیرا برای علی بن ابی طالب ویازده فرزند بعد از اوست).
از آیه امام چگونه وجود امام زمان استفاده می شود؟
خداوند متعال در سوره اسراء می فرماید: (یوْمَ نَدْعُو کُلَّ اناسٍ بِامامِهِمْ فَمَنْ اوتِی کِتابَهُ بِیمِینِهِ فَاولئِکَ یقْرَؤُونَ کِتابَهُمْ وَلایظْلَمُونَ فَتِیلا)؛(۶۱۷) (روزی که هر گروهی را به توسط امامشان می خوانیم. کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود ان را با [شادی وسرور] می خوانند وبه قدر رشته شکاف هسته خرمایی به انان ستم نمی شود).
مفاد ایه این است که از هر کس در روز قیامت، از امام به حق سؤال می شود، اگر معترف ومعتقد به ان بوده رستگار خواهد شد، ونامه عملش را به دست راست او می دهند. لذا باید در هر زمانی امامی واجب الاطاعة وجود داشته باشد، امامی که بدون معرفت ومتابعت از او فلاح ورستگاری هرگز در قیامت برای انسان نخواهد بود. ولذا در روایات می خوانیم که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (من مات لا یعرف امامه مات میتة جاهلیة)؛(۶۱۸) (هر کس بمیرد در حالی که امامش را نشناخته، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است).
از انجا که وظیفه هر شخصی متابعت از حق وحقیقت است، پس باید در هر زمانی امام به حق وحقیقت موجود باشد تا مردم با اراده واختیار، او را به عنوان رهبر خود برگزینند وبا پیروی از او از جمله اصحاب یمین گردند.
از انجا که (لوح محفوظ) یکی است واختصاص به طایفه ای دون طایفه ای دیگر ندارد لذا نمی توان لفظ (امامهم) در ایه را حمل بر (لوح محفوظ) نمود.
ونیز ممکن نیست که مقصود به کلمه (امام) در ایه، کتاب هر قوم باشد، زیرا ایه شامل همه انسان ها از اول خلقت تا اخر خلقت است، در حالی که اولین کتاب مشتمل بر شریعت، کتاب نوح است، وقبل از او کتابی این چنین بر مردم نازل نشده است.
سیوطی به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در ذیل ایه فوق نقل کرده که فرمود: (یدعی کلّ قوم بامام زمانهم وکتاب ربّهم وسنّة نبیهم)؛(۶۱۹) (هر قومی به امام زمانش وکتاب پروردگارش وسنت پیامبرش محشور خواهد شد).
ونیز از ابن عباس نقل کرده که مقصود به امام در ایه شریفه فوق امام هدایت وامام ضلالت است.(۶۲۰)
کلینی از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (لمّا نزلت هذه الایة: یوْمَ نَدْعُو کُلَّ اناسٍ بِامامِهِمْ قال المسلمون: یا رسول الله! الست امام الناس کلّهم اجمعین؟ قال: فقال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): انا رسول الله الی الناس اجمعین ولکن سیکون من بعدی ائمّة علی الناس من الله من اهل بیتی، یقومون فی الناس فیکذّبون)؛(۶۲۱) (زمانی که ایه (یوم ندعو کلّ اناسٍ بامامهم) نازل شد، مسلمانان عرض کردند: ای رسول خدا! آیا شما امام همه مردم نیستی؟ حضرت فرمود: (من فرستاده خدا به سوی همه مردمم، ولی زود است که بعد از من امامانی از اهل بیتم بیایند، انان در بین مردم قیام خواهند نمود ولی تکذیب می شوند..).
بشر بن غالب از امام صادق (علیه السلام) درباره ایه یوْمَ نَدْعُو... سؤال کرد؟ حضرت فرمود: (امام دعا الی هدی فاجابوه، وامام دعا الی ضلالة فاجابوا الیها، هؤلاء فی الجنة وهؤلاء فی النار، وهو قوله عزّ وجلّ: فَرِیقٌ فِی الجَنِّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ)؛(۶۲۲) (امامی است که مردم را به هدایت دعوت کرده، ومردم نیز او را اجابت نموده اند. وامامی است که مردم را به ضلالت دعوت کرده واو را اجابت نموده اند. انان در بهشت واینان در دوزخند. واین است قول خداوند عزّ وجلّ: (فریقٌ فی الجنّة وفریقٌ فی السّعیر)).
آیه انذار چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
خداوند متعال خطاب به پیامبرش کرده، می فرماید: (انَّما انْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ)؛(۶۲۳) (همانا تو بیم دهنده ای وبرای هر قومی هدایت گری است).
از ایه فوق به طور وضوح استفاده می شود که برای هر قومی در هر عصر وزمان هدایت کننده ای است به حقّ وحقیقت. واین مقتضای ربوبیت خداوند است. ونیز استفاده می شود که زمین هیچ گاه از هادی به حقّ خالی نمی گردد، خواه نبی باشد یا غیر نبی، زیرا اطلاق ایه حصر مصداق هادی در انبیا را نفی می کند، همان گونه که زمخشری در ذیل ایه شریفه فوق به ان اشاره کرده است، در غیر این صورت لازم می اید در عصرهایی که از نبی خالی است حجّت وهادی بشر وجود نداشته باشد.
طبری در تفسیر خود در ذیل ایه فوق از ابن عباس به سند صحیح نقل کرده: (لمّا نزلت انَّما انْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ وضع (صلی الله علیه وآله وسلم) یده علی صدره، فقال: انا المنذر ولکل قوم هاد، واوما بیده الی منکب علی، فقال: انت الهادی یا علی، بک یهتدی المهتدون بعدی)؛(۶۲۴) (هنگامی که ایه انَّما انْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ نازل شد، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دست خود را بر سینه گذاشت وفرمود: من منذرم وبرای هر قومی هادی است. ان گاه اشاره به شانه علی (علیه السلام) نمود وفرمود: تنها به واسطه تو است که هدایت شوندگان، بعد از من هدایت می گردند).
حاکم نیشابوری به سند صحیح از امام علی (علیه السلام) در ذیل ایه فوق نقل کرده که فرمود: (رسول الله المنذر وانا الهادی)؛(۶۲۵) (رسول خدا منذر ومن هادی ام).
کلینی به سند صحیح از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر ایه فوق نقل کرده که فرمود: (رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) المنذر ولکلّ زمان هادٍ یهدیهم الی ما جاء به نبی الله...)؛(۶۲۶) (رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) منذر وبرای هر زمانی امام وهادی ای است که مردم را به انچه پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) اورده دعوت می کند...).
ونیز از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که در ذیل ایه فوق فرمود: (رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) المنذر وعلی الهادی، اما والله ما ذهبت منّا وما زالت فینا الی الساعة)؛(۶۲۷) (رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) منذر وعلی هادی است. اگاه باش! به خدا سوگند که ایه از ما بیرون نخواهد رفت ودائما در بین ما است تا روز قیامت).
آیات شهادت چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
در ایات بسیاری اشاره شده که خداوند در میان هر امّتی کسی را به عنوان (شاهد) قرار داده تا در روز قیامت بر انها احتجاج کند. اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
الف) (فَکَیفَ اذا جِئْنا مِنْ کُلِّ امَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیدا)(۶۲۸)؛ (چگونه است حال (در روز محشر) ان گاه که از هر طایفه ای گواهی اوریم وتو را (ای پیامبر) بر انان گواه خواهیم).
ب) (وَیوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ امَّةٍ شَهِیدا ثُمَّ لایؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَلا هُمْ یسْتَعْتَبُونَ)؛(۶۲۹) (وان روز را که ما از هر امّتی شاهدی برانگیزیم، ان گاه به کافران اجازه سخن داده نشود وتوبه انان نیز پذیرفته نگردد).
ج) (وَیوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ امَّةٍ شَهِیدا عَلَیهِمْ مِنْ انْفُسِهِمْ وَجِئْنا بِکَ شَهِیدا عَلی هؤُلاءِ)؛(۶۳۰) (روزی که ما در هر امّتی از میان خودشان گواهی بر انان برانگیزیم وتو را (ای محمّد) بر این امت گواه اوریم).
از این ایات به خوبی استفاده می شود که در هر زمان وبرای هر امّتی خداوند افرادی معصوم از خطا واشتباه قرار داده است تا در روز قیامت به اعمال انان گواهی دهند. کسی که قرار است شاهد بر اعمال امّت باشد نباید در شهادتش اشتباه کند، ونیز باید احاطه علمی بر همه اعمال امت داشته باشد. اینان کسانی اند که در امر هدایت بشر حجت خدا در روی زمینند.
فخر رازی در ذیل ایه (وَنَزَعْنا مِنْ کُلِّ امَّةٍ شَهِیدا)؛(۶۳۱) (و[در ان روز] از هر امتی گواهی برمی گزینیم).می گوید: (انان شاهدانی هستند که در هر زمان بر مردم شهادت می دهند که از جمله انها انبیا هستند).(۶۳۲)
ونیز در ذیل ایه (یوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ امَّةٍ شَهِیدا)؛(۶۳۳) (روزی را که از هر امّتی گواهی بر انان برمی انگیزیم).می گوید: (هر جمعی که در دنیا به وجود می اید لازم است که کسی به عنوان شاهد در میان انها وجود داشته باشد). شاهد در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) خود حضرت بود به دلیل ایه: (وَکَذلِکَ جَعَلْناکُمْ امَّةً وَسَطا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَیکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُمْ شَهِیدا)،(۶۳۴) ونیز لازم است که در هر زمان بعد از رسول، شاهدی در میان امت باشد.
از اینجا به خوبی روشن می شود که هر عصری خالی از شاهد بر امت نیست، وان شهید باید از خطا مصون باشد، وگرنه احتیاج به شاهد دیگری است ودر نتیجه به بی نهایت منتهی خواهد شد که این باطل است).(۶۳۵)
شاهد بر خلق در هر زمان دارای چه صفاتی باید باشد؟
از ایات قران استفاده می شود که شاهد بر امت (حجت معصوم) باید دارای صفاتی چند باشد:
۱ - از جنس بشر باشد: شَهِیدا مِنْ انْفُسِهِمْ.
۲ - در هر زمان یکی باشد، زیرا از صیغه مفرد استفاده شده است: شَهِیدا.
۳ - دارای احاطه علمی باشد.
۴ - دارای علم به کتاب باشد: خداوند متعال می فرماید: (وَیقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلا قُلْ کَفی بِالله شَهِیدا بَینِی وَبَینَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الکِتابِ)؛(۶۳۶) (وکافران بر تو اعتراض کنند که تو رسول خدا نیستی بگو تنها گواه بین من وشما خدا وکسانی که نزدشان علم کتاب است خواهد بود).
ابو سعید خدری می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره این ایه سؤال کردم که مقصود به ان کیست؟ فرمود: ان برادرم علی بن ابی طالب است.(۶۳۷)
آیه نذیر چگونه دلالت بر وجود امام زمان دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (وَانْ مِنْ امَّةٍ الّا خَلا فِیها نَذِیرٌ)؛(۶۳۸) (وهر امّتی در گذشته انذار کننده ای داشته است).
از ایه فوق به خوبی استفاده می شود که در هر زمانی باید در میان مردم حجت خدا وهادی علی الاطلاق موجود باشد.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (ای گروه شیعه! خداوند تبارک وتعالی می فرماید: (وَانْ مِنْ امَّةٍ الّا خَلا فِیها نَذِیرٌ). عرض شد: ای اباجعفر! مگر نذیر بر این امت، محمّد نیست؟ حضرت فرمود: (... صدقت فهل کان نذیر وهو حی من البعثة فی اقطار الارض...)؛(۶۳۹) (اری راست می گویی، آیا محمّد در زمان حیاتش انذار کننده از زمان بعثت برای همه مناطق نبود؟...).
در تفسیر علی بن ابراهیم در ذیل ایه فوق می خوانیم: (...لکلّ زمان امام...)؛(۶۴۰) (...و برای هر زمانی امامی است).
آیه هدایت چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (وَمِمَّنْ خَلَقْنا امَّةٌ یهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ یعْدِلُونَ)؛(۶۴۱) (واز جمله کسانی که افریدیم فرقه ای به حقّ هدایت می یابند وبه حق بر می گردند).
فخر رازی در ذیل ایه فوق در تفسیرش از جبائی نقل کرده که: (این ایه دلالت دارد بر اینکه هیچ زمانی خالی از کسی که قیام وعمل به حق کرده ومردم را به ان هدایت کند نیست).(۶۴۲)
میرزا محمّد مشهدی در تفسیر (کنز الدقائق) می گوید: (ایه دلالت دارد بر اینکه در هر قرنی یک نفر معصوم وجود دارد؛ زیرا مفاد ان این است که هادین وعادلین بعضی از خلقند نه تمام انها، وهر کسی که معصوم نیست هادی وعادل کلّی نیست).(۶۴۳)
عبد الله بن سنان می گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره ایه (وَمِمَّنْ خَلَقْنا امَّةٌ...) سؤال کردم؟ حضرت فرمود: (هم الائمة)؛(۶۴۴) (مقصود از ایه ائمّه است).
آیه صادقین چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (یا ایهَا الَّذِینَ امَنُوا اتَّقُوا الله وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ)؛(۶۴۵) (ای مؤمنین! تقوا پیشه کرده وهمراه با صادقین باشید).
مقصود از (صادقین) در ایه برخی از مؤمنین است نه جمیع انان، حال این بعض چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
از خود ایه استفاده می شود که مقصود به صادقین کسانی هستند که صادق علی الاطلاق هستند، ولذا علی الاطلاق امر به اطاعت انها شده است، تا افراد مطیع با اقتدا وهدایت از انها به حقّ وحقیقت وسعادت نایل ایند. نتیجه اینکه: (صادقین) در ایه همان حاملان وحی وخلفای رسول وامینان شرع وحامیان دین وائمه هدایت وچراغ های هدایتند، کسانی که خداوند رجس وپلیدی را از انان دور کرده واز هر عیب ونقصی پاکشان کرده است. واینان کسانی غیر از اهل بیت عصمت وطهارت پیامبر (علیهم السلام) نیستند، که اوّل انها امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) واخر انها مهدی (علیه السلام) است.
فخر رازی از ایه فوق استفاده عصمت کرده ومی گوید: (از این ایه استفاده می شود که در هر زمان باید صادقین معصوم موجود باشند...).(۶۴۶)
کلینی به سند خود از برید بن معاویه عجلی نقل کرده که از امام باقر (علیه السلام) درباره ایه اتَّقُوا الله وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ سؤال کردم؟ حضرت فرمود: (ایانا عنی)؛(۶۴۷) (ما را قصد کرده است).
ونیز به سند خود از امام رضا (علیه السلام) در ذیل ایه فوق نقل کرده که فرمود: (الصادقون هم الائمّة)؛(۶۴۸) (صادقین همان ائمه اند...).
حاکم حسکانی حنفی به سند خود از عبد الله بن عمر در تفسیر ایه فوق نقل کرده که مقصود از ان، محمّد واهل بیت اوست.(۶۴۹)
سبط بن جوزی از قول علما در تفسیر ایه فوق نقل کرده که مقصود از ایه این است که با علی واهل بیتش باشید.(۶۵۰)
آیه اولی الامر چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (اطِیعُوا الله وَاطِیعُوا الرَّسُولَ وَاولِی الامْرِ مِنْکُمْ)؛(۶۵۱) (خدا ورسول وصاحبان امری را که از میان خود شماست اطاعت کنید).
از ایه فوق به خوبی استفاده می شود که در هر عصر وزمانی باید امام معصومی در قید حیات باشد تا او را اطاعت نماییم، اطاعتی که همانند اطاعت خداوند است.
مقصود از (اولی الامر) در ایه فوق، همان صاحبان شان وامر ونهی است، کسانی که امور مردم در اختیار انان است وانان غیر از معصومین کسانی دیگر نیستند، زیرا ایه دلالت بر وجوب اطاعت به طور مطلق وبدون هیچ قید وشرطی دارد، واین مستلزم عصمت انان است، وگرنه منجرّ به تناقض می شود، به جهت انکه اطاعت خدا ورسول بدون هیچ قید وشرطی واجب است، حال اگر اولی الامر معصوم نباشند ودر برخی از موارد اشتباه یا سهو ونسیان داشته باشند ودر عین حال اطاعت انها به طور مطلق واجب باشد، مستلزم تناقض در وجوب اطاعت است. نتیجه اینکه مقصود از (اولی الامر) در ایه، معصومین است که در هر زمان باید فردی از انها باشد تا اطاعت گردد، ودر این زمان کسی جز امام زمان (علیه السلام) نیست.
از جمله روایات متواتری که انطباق ایه فوق را بر اهل بیت (علیهم السلام) تایید می کند، حدیث معروف (ثقلین) است؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در ان حدیث امر به اطاعت از کتاب وعترت واهل بیت معصوم خود کرده که همان (اولوا الامر) در ایه فوق هستند، ودر ان نیز امر به اطاعت مطلق کرده است.
ونیز ایه شریفه (انَّما انْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ)(۶۵۲)، واحادیث (دوازده خلیفه) نیز بر این برداشت از ایه فوق دلالت دارد. به همین جهت است که برخی از علمای اهل سنّت نیز قائل به نزول ایه فوق در شان اهل بیت (علیهم السلام) شده اند از قبیل:
۱ - ابن حیان اندلسی.(۶۵۳)
۲ - نیشابوری.(۶۵۴)
۳ - محمد صالح کشفی ترمذی.(۶۵۵)
۴ - قندوزی حنفی.(۶۵۶)
۵ - حموینی شافعی.(۶۵۷)
۶ - حاکم حسکانی.(۶۵۸)
حاکم حسکانی به سندش از مجاهد در تفسیر ایه فوق نقل کرده که این ایه در شان امیر المؤمنین (علیه السلام) نازل شد هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) او را جانشین خود در مدینه قرار داد.

وجود امام مهدی در روایات شیعه

وجود امام مهدی را از روایات شیعه چگونه می توان به اثبات رسانید؟
وجود حضرت مهدی (علیه السلام) همانند ولادت ان حضرت را از راه های مختلف می توان به اثبات رسانید که یکی از انها، راه تواتر است. این راه را با ذکر مقدماتی به اثبات می رسانیم:
مقدّمه اوّل: در منطق ارسطویی خبر متواتر به خبر جماعت کثیر با کیفیتی تفسیر شده که محال است بر کذب ودروغ توافق کرده باشند. از این تعریف استفاده می شود که خبر متواتر دو رکن دارد:
۱ - اخبار جماعت بسیار.
۲ - جماعت به حدّی باشد که اجتماعشان بر کذب محال باشد.
در مورد احادیثی که دلالت بر وجود امام مهدی (علیه السلام) دارد، رکن اوّل به حس ووجدان ثابت است، زیرا به گوش خود شنیده وبه چشم خود اخبار بسیاری که دلالت بر وجود حضرت مهدی (علیه السلام) دارد دیده ایم.
در مورد رکن دوم نیز ادعای بداهت بر ان شده است، ولذا در منطق ارسطویی خبر متواتر، یکی از قضایای شش گانه بدیهی شمرده شده است.
مرحوم شهید صدر (رحمه الله) معتقد است که سبب پدید امدن یقین در قضیه متواتر وتجربی، حساب احتمالات است، نه انچه منطق ارسطویی می گوید، که قضیه متواتر از بدیهیات اولیه همانند (کل اعظم از جزء) است. در مورد یک خبر اولین شخصی که شناخته شده نیست از ان خبر می دهد درصدی از احتمال مطابقت با واقع در ان است وهمینطور نفر دوم وسوم و... تا به حدی خبرها می رسد که احتمال مطابقت با واقع به حدی قوی می شود که احتمال مخالفت با واقع، ضعیف یا معدوم می گردد ولذا انسان در مفاد ان خبر به یقین می رسد.
مقدّمه دوم: در مورد خبر متواتر لازم نیست که هر یک از خبردهندگان ثقه وعادل باشند بلکه همین که کذب وتعمّد انها بر دروغ ثابت نشود کافی است در حصول علم ویقین به خبر از راه تواتر.
مقدّمه سوم: تواتر بر سه قسم است:
۱ - تواتر لفظی: که محور مشترک در تمام خبرها لفظ خاصی است. همانند حدیث: (من فسّر القران برایه فلیتبوّء مقعده من النار).
۲ - تواتر معنوی: که محور مشترک تمام خبرها قضیه ای معنوی ومحدود است، همانند حدیث کساء.
۳ - تواتر اجمالی: که محور مشترک در تمام خبرها ولازمه التزامی قضیه است، همانند خبر از شجاعت امیر المؤمنین (علیه السلام)، که گر چه قضآیا مختلف است ولی همگی در یک لازمه مشترک هستند وان شجاعت امام امیر المؤمنین (علیه السلام) است. در مورد موضوع وجود وولادت امام مهدی (علیه السلام) نیز می توانیم از این طریق به یقین برسیم. ولذا جای این نیست که روایات این موضوع مورد بررسی سندی قرار گیرد، زیرا با مراجعه به ابواب مختلف مناسب با موضوع می توان یقین به ولادت ووجود امام مهدی (علیه السلام) از راه حساب تراکم احتمالات پیدا کرد، به جهت اینکه همگی در یک خبر اشتراک نظر دارند که همان ولادت ووجود امام مهدی (علیه السلام) است.
ابواب حدیثی که دلالت بر وجود امام مهدی دارد کدام است؟
در مصادر حدیثی شیعه ابوابی به چشم می خورد با روایات فراوان که هر کدام دلالت صریح یا ضمنی یا التزامی بر ولادت ووجود امام مهدی (علیه السلام) دارد وتعداد زیادی از انها صحیح السند است. اینک تنها به این ابواب به صورت فهرست وار اشاره می کنیم:
۱ - حجت بر خلق تنها توسط امام قائم است. در ذیل این باب ده ها روایات وجود دارد که برخی از سندها صحیح است.(۶۵۹)
۲ - ائمه ارکان زمین هستند.(۶۶۰)
۳ - برای هر زمانی هدایت گری است.(۶۶۱)
۴ - ائمه والیان امر خدایند.(۶۶۲)
۵ - امام مایه حیات مردم است.(۶۶۳)
۶ - احادیث غیبت: ده ها روایت در مصادر حدیثی وجود دارد که دلالت بر اصل غیبت دارد وتعداد بسیاری از انها صحیح السند است. روایاتی که کلینی ودیگران در کتاب های حدیثی خود نقل کرده اند.(۶۶۴)
ابن فارس می گوید: (ماده (غیب) اصل صحیحی است که دلالت بر مستور بودن شئ از چشم ها دارد).(۶۶۵)
فیومی می گوید: (ماده غیبت به معنای دور شدن شئ است...).(۶۶۶)
۷ - احادیثی که دلالت بر وجود دو غیبت برای حضرت مهدی (علیه السلام) دارد (ده حدیث).
۸ - احادیثی که دلالت دارد بر اینکه غیبت او طولانی است (نود ویک حدیث).
۹ - روایاتی که دلالت بر علّت غیبت دارد (هفت حدیث).
۱۰ - روایاتی که دلالت بر فواید وجود او وانتفاع مردم در عصر غیبت از حضرت دارد (هفت حدیث).
۱۱ - روایاتی که دلالت بر طول عمر او دارد (سیصد وهیجده حدیث).
۱۲ - روایاتی که دلالت دارد بر اینکه او دائما در سنّ جوانی است (هشت حدیث).
۱۳ - روایاتی که بر فضیلت ایمان به ان حضرت در عصر غیبت دلالت دارد. (بیست وسه حدیث).

وجود امام مهدی در روایات فریقین

حدیث ثقلین چگونه دلالت بر وجود امام زمان دارد؟
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مطابق حدیثی فرمود: (انّی تارک فیکم خلیفتین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والارض او ما بین السماء الی الارض، وعترتی اهل بیتی، وانّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض)؛(۶۶۷) (همانا من دو جانشین را در میان شما می گذارم: کتاب خدا، ریسمان کشیده شد مابین اسمان وزمین یا مابین اسمان تا زمین، وعترتم اهل بیتم، وهمانا این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند).
در این حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: (کتاب وعترت تا قیامت از یکدیگر جدا نمی شوند)، مطابق این گفتار اگر زمانی عدلِ کتاب که همان عترت است در روی زمین نباشد لازم می اید که این دو از یکدیگر جدا شده باشند، واین با ظاهر حدیث مخالف است.
ابن حجر مکّی می گوید: (در احادیثی که سفارش به اهل بیت شده به این نکته اشاره دارد که تا روز قیامت زمین خالی از اهل بیتی که اهلیت هدایت دارند نخواهد بود، همان گونه که کتاب عزیز چنین است. ولذا اهل بیت امان برای اهل زمین معرفی شده اند. ونیز در روایات آمده است: (در هر قوم ودسته ای عدولی از اهل بیت من است).(۶۶۸)
حافظ سمهودی می گوید: از این حدیث (ثقلین) استفاده می شود که هر زمان باید فردی از اهل بیت که سزاوار تمسک به اوست تا روز قیامت موجود باشد، تا امر به تمسکی که در روایت به انها شده معنا پیدا کند، همان گونه که کتاب عزیز چنین است، ولذا اهل بیت امان اهل زمین معرفی شده اند که هر گاه از روی زمین بروند زمین نیز نابود خواهد شد).(۶۶۹)
همین معنا از علامه مناوی در شرح جامع الصغیر سیوطی رسیده است.(۶۷۰) نتیجه اینکه از حدیث ثقلین که مورد اتفاق بین شیعه وسنی بوده واز احادیث متواتر است به خوبی استفاده می شود که در هر زمان، امام معصومی از عترت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) واهل بیت معصوم او باید موجود باشد، امامی که اهلیت برای اقتدا وتمسک را داشته باشد، کسی که خود به هدایت مطلق رسیده واز ضلالت به دور است ولذا می تواند دیگران را نیز به هدایت مطلق رسانده واز مطلق ضلالت وگمراهی دور کند. چنین شخصی در این زمان غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) نیست.
چگونه احادیث وجوب معرفت امام بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
مطابق روایات شیعه وسنی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة)؛(۶۷۱) (هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است).
با کمترین تامّل در این روایت ونظایر ان به مصداق واقعی امام در روایت پی خواهیم برد. این کدامین امام است که اگر به او معرفت پیدا نکنی به مرگ جاهلیت از دنیا رفته ای؟ مگر نه این است که باید بین حکم وموضوع تناسب باشد؟ چه تناسبی بین عدم معرفت امام ومرگ جاهلیت است؟ آیا اگر من طاغوتِ فاسق وفاجر زمان خود را نشناسم به مرگ جاهلیت از دنیا رفته ام؟ قطعا چنین نیست، بلکه مراد همان امام معصوم در هر زمان است که از ان در روایت به (امام) تعبیر شده است که اگر او را نشناسم واطاعت او را ننمایم به مرگ جاهلیت از دنیا رفته ام.
حدیث امان چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
مطابق روایات فریقین، اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) به عنوان امان اهل زمین معرفی شده اند. ابن حجر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (اهل بیت من امان برای اهل زمین هستند، پس هرگاه اهل بیتم هلاک شوند اهل زمین را انچه خداوند وعده داده خواهد رسید).(۶۷۲)
سمهودی بعد از نقل این حدیث می گوید: (محتمل است که مراد از اهل بیتی که امان امت هستند همان علمای از انها باشند که مردم را هدایت می نمایند، ان گونه که مردم به ستارگان هدایت می یابند).(۶۷۳)
این حدیث به خوبی دلالت بر این نکته دارد که باید در هر زمانی فردی از اهل بیت عصمت وطهارت که اهلیت برای تمسک دارد موجود باشد واو غیر از معصوم نیست. ودر این زمان غیر از مهدی موعود کسی دیگر نیست، پس باید موجود باشد وگرنه زمین وانچه در ان است نابود خواهد شد.
حدیث سفینه چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
مطابق روایات فریقین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از اهل بیت خود، به کشتی نوح تعبیر کرده است.
ابن حجر مکی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (مثل اهل بیتی کسفینة نوح، من رکبها نجی)؛(۶۷۴) (همانا مثل اهل بیتم همانند کشتی نوح است، هر کس سوار بر ان شود نجات یافته است).
این حدیث به طرق مختلف وتعبیرات گوناگون از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیده است. با تامل در معنای ان به خوبی استفاده می شود که لازم است در هر زمانی تا روز قیامت امام معصومی از اهل بیت عصمت وطهارت وجود داشته باشد تا برای امت اسلامی امکان داشته باشد که با سوار شدن بر کشتی نجات او از غرق شدن در منجلاب فساد وتباهی نجات یافته وبه ساحل نجات وبهشت رضوان رهنمون شوند.
حدیث (عدم خلو زمان از امام قرشی) چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
بخاری ومسلم ودیگران به سندهای خود از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند که فرمود: (لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان)؛(۶۷۵) (این امر خلافت در قریش ثابت است مادامی که دو نفر از مردم باقی باشد).
در این حدیث خبر از واقعیتی خارجی می دهد که واجب است تحقق یابد ووظیفه مسلمین است که خلافت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را در هر زمان به دست یک نفر شایسته از قریش قرار دهند. مقصود از (هذا الامر) چیست؟ همان امری است که در ایه (اولی الامر) به ان اشاره شده است: (اطِیعُوا الله وَاطِیعُوا الرَّسُولَ وَاولِی الامْرِ مِنْکُمْ).(۶۷۶) مطابق بیان فخر رازی ودیگران، مقصود از (اولی الامر) در این ایه معصومین هستند.(۶۷۷)
پس باید در هر زمانی امام معصومی از قریش باشد مادامی که عمر دنیا به سر نیآمده واز مردم روی زمین دو نفر باقی مانده است، واو در این زمان، غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) نیست.
به بیان دیگر: مقصود از (الامر) در روایت وایه، امر زعامت وولایت ورهبری ظاهری وباطنی وهدایت مطلق مردم به حق وحقیقت است، شخصی که به تمام معنا دارای صفات وخصوصیات پیامبر است تا بتواند امر خلافت وجانشینی او را در تمام شؤونات به جز وحی ادامه دهد، چنین شخصی در هر زمان باید موجود باشد، ودر این زمان کسی جز حضرت مهدی (علیه السلام) نیست.
ابن حجر عسقلانی می گوید: (نماز خواندن عیسی (علیه السلام) پشت سر مردی از این امت در اخر الزمان ونزدیک به برپایی قیامت، دلالت صحیح بر این قول دارد که: زمین هیچ گاه از حجتی که قائم بالله است خالی نخواهد بود).(۶۷۸)

وجود امام مهدی در احادیث دوازده خلیفه

احادیث دوازده خلیفه چیست؟
از جمله احادیث متواتر وصحیح نزد شیعه واهل سنّت احادیث دوازده خلیفه است. روایاتی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) امامان وجانشینان بعد از خود را دوازده نفر تعیین کرده است.
جابر بن سمره از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (لا یزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشر خلیفة ثمّ قال کلمة لم افهمها. فقلت لابی ما قال؟ فقال: کلّهم من قریش)؛(۶۷۹) (دائما اسلام عزیز است تا اینکه دوازده خلیفه بر انها حاکم گردد. ان گاه کلمه ای گفت که من ان را نفهمیدم، به پدرم گفتم: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چه فرمود: گفت: همه انها از قریشند).
این حدیث را با مضامین مختلف ۳۶ نفر از صحابه نقل کرده اند، ولی عمده روایات از جابر بن سمره سوائی نقل شده است. ونیز تعداد بسیاری از علمای اهل سنّت انها را در کتب خود اورده اند.
مقصود از دوازده خلیفه چه کسانی اند؟
این احادیث در حجة الوداع از جانب پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) ایراد شده است. همان حجّی که در ان حدیث ثقلین وحدیث غدیر از ناحیه پیامبر ذکر شده است.
روایات نیز همانند ایات قران یکدیگر را تفسیر می کنند. لذا با جمع بین این سه دسته روایات پی می بریم که دوازده امام از عترت واهل بیت پیامبر (علیهم السلام) بوده واول انها علی بن ابی طالب است. زیرا پیامبر مطابق حدیث ثقلین فرمود: (من دو شئ گران بها در میان شما می گذارم که با تمسک به ان دو هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا وعترتم). ودر روز غدیر خم نیز علی بن ابی طالب را به مقام خلافت وامامت بعد از خود مبعوث کرد.
ونیز در روایات دوازده خلیفه تعبیرات وصفاتی درباره انها به کار رفته که بر غیر امامان معصوم، منطبق نخواهد بود از قبیل اینکه:
۱ - اسلام به وجود انها عزیز است.
۲ - دین به وجود انها قائم است.
۳ - کسانی که درصدد خوار کردن انها برایند هیچ گونه ضرری به انها وارد نخواهند کرد.
ونیز مطابق برخی از روایات که حموینی وقندوزی حنفی نقل کرده اند پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) اسامی هر یک از دوازده امام از ذریه خود را ذکر کرده است.
آیا احادیث دوازده خلیفه دلالت بر حکومت ظاهری امامان معصوم دارد در صورتی که در واقع چنین نبوده است؟
برخی می گویند: احادیث دوازده خلیفه دلالت بر خلافت وحکومت ظاهری دوازده خلیفه بعد از پیامبر دارد، در حالی که امامان شیعه به جز امام علی وامام حسن (علیهما السلام) حکومت ظاهری نداشته اند.
پاسخ: این احادیث در حقیقت، دلالت بر انشا وامر ونصب الهی دارد نه اخبار واعلام، یعنی این دوازده نفر از انجا که از شاخص های معنوی بالایی برخوردارند لذا از جانب خداوند به ولایت وخلافت منصوبند ومردم وظیفه دارند تا با انها بیعت نمایند.
سید محمد تقی حکیم می گوید: (مقصود به بقای امر در بین انها، بقای امامت وخلافت به استحقاق است. یعنی انها مستحق امامت وخلافت هستند، نه اینکه هر کدام به سلطنت ظاهری خواهند رسید، زیرا خلیفه شرعی، مشروعیت سلطنت خود را از خداوند می گیرد واین سلطنت در حدود سلطنت تشریعی است نه تکوینی، زیرا این نوع از سلطنت است که مقتضای وظیفه امام به عنوان مشرّع است، واین معنا با غصب سلطنت ظاهری از انها وتسلط دیگران منافاتی ندارد...).(۶۸۰)
احادیث دوازده خلیفه در چه مکانی ایراد شده است؟
در رابطه با مکان ایراد این احادیث روایات اختلاف دارند: برخی نقل ان را در حجة الوداع روز عرفه در عرفات می دانند.(۶۸۱) وبرخی دیگر ایراد ان را در سرزمین منی معرفی کرده اند.(۶۸۲) در برخی روایات نیز اشاره شده که در مسجد بوده است. وتعدادی از روایات نیز از ذکر مکان ان ساکتند. آیا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در یک مکان این حدیث را بیان کرده است ویا در چند مکان؟
احتمال قوی ان است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در مکان های مختلف به این حدیث اشاره کرده است. ولی انچه مسلّم است اینکه این احادیث در حجة الوداع یا بعد از پایان گرفتن ان ایراد شده است، حجة الوداعی که در ان پیامبر خبر از نزدیک شدن وفات خود داده است. نتیجه اینکه پیامبر وصیت به اوصیای معصوم بعد از خود نموده است.
چرا در احادیث دوازده خلیفه از اسامی انها سؤال نشده است؟
رسم مسلمانان این بود که از همه نوع مسائل حتی در اثنای سخنرانی حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) سؤال می کردند. این روایت خبر از امر مهمّی که همان خلفای بعد از پیامبر است می دهد، خلافتی که از مسائل بسیار مهم در جامعه اسلامی است. حال سؤال این است که چرا کسی از اسامی این دوازده خلیفه سؤالی نکرده است. آیا معقول است که هیچ یک از مسلمانان در حجة الوداع یا بازگشت از حج به مدینه از اسامی انها سؤال نکرده باشد؟ هرگز! زیرا داب صحابه این بود که از جزئیات مسائل سؤال می کردند. امّا چرا وچگونه در این روایات اسامی انها ذکر نشده است؟
احتمالی که داده می شود این است که دست مخالفین اهل بیت بر این احادیث دراز شده ونگذاشته است که اسامی انها به طور صریح به گوش مردم برسد. گر چه مطابق انچه قبلا بیان شد با جمع بین این احادیث واحادیث غدیر وثقلین می توان پی برد که این دوازده خلیفه از عترت واهل بیت پیامبرند ونیز اوّل انها علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. با این حال مطابق برخی روایات که حموینی در (فرائد السمطین) وقندوزی در (ینابیع المودة) اورده اسامی آنها نیز از ناحیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ذکر شده است.(۶۸۳)
در برخی روایات اهل سنت ابوبکر وعمر هم جزء دوازده خلیفه معرفی شده اند آن را چگونه توجیه می کنید؟
طبرانی به سند خود از عبد الله بن عمرو نقل می کند: از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود: (بعد از من دوازده خلیفه خواهد امد: ابوبکر صدیق، او بعد از من بیش از مدتی کم درنگ نمی کند، وصاحب اسیاب خانه اش... عمر بن خطاب...).(۶۸۴) پاسخ:
۱ - حدیث از حیث سند اشکال دارد؛ زیرا از جمله رجال ان (عبد الله بن صالح) است که ذهبی احادیث او را منکر دانسته است. ونیز احمد بن حنبل می گوید: او در اخر عمر فاسد العقیده شد. وصالح بن محمد می گوید: به نظر من او در نقل حدیث دروغگوست. احمد بن صالح او را متهم دانسته ونسائی او را غیر ثقه می داند....
ونیز در سند ان لیث بن سعد است که مورد اعتماد منصور عباسی بوده وسعی وکوشش فراوان در تضعیف ولای اهل بیت در مصر داشته است.
۲ - در این حدیث هر یک از خلفای سه گانه خصوصا عثمان با تعبیراتی ستوده شده اند که با واقعیات خارجی سازگاری ندارد.
۳ - با مراجعه به روایات دیگر پی می بریم که مقصود از حدیث، دوازده نفر از ذریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می باشند.(۶۸۵)
آیا احادیث دوازده خلیفه نزد شیعه ضعیف السند وغیر معتبر است؟
احمد کاتب می گوید: (روایاتی که اصحاب نظریه دوازده امامی نقل می کنند همگی از اخبار احاد است وهیچ حجّت ودلیلی انها را تایید نمی کند وادعای علم به صحت انها نیز ممکن نیست. ودر عین حال راویان انها نیز مورد طعن واقع شده اند).(۶۸۶)
پاسخ:
۱ - روایاتی که دلالت بر دوازده امام بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد از حدّ تواتر فراتر رفته است. ومی دانیم که حدیث متواتر فی حدّ نفسه مفید یقین است واحتیاجی به بررسی سندی ندارد.
۲ - اصحاب ورجال شیعه همگی این احادیث را مورد قبول قرار داده وبر عمل به انها اتفاق کرده اند، واین خود دلیل بر صحّت این روایات واعتماد اصحاب بر صدور انها از امام است.
شهید صدر (رحمه الله) می فرماید: (این روایات با کثرت احتیاط از جانب امامان در نقل انها به جهت حفظ امام، به درجه بالایی از کثرت وانتشار رسیده است. وکثرت عددی در این روایات تنها اساس برای قبول انها نیست، بلکه اضافه بر ان مزآیا وقرائنی در اینها وجود دارد که دلیل بر صحت احادیث خواهد بود... مشاهده می کنیم بخاری که معاصر امام جواد وهادی وعسکری (علیهم السلام) است این حدیث را نقل کرده است، واین نکته مهمی است. این خود دلیل بر ان است که این حدیث از پیامبر ثابت شده است قبل از انکه مضمون ان تحقّق یافته وفکر دوازده امام به کمال برسد).(۶۸۷)
۳ - با ملاحظه مجموعه روایات، به تعداد بی شماری از احادیث صحیح السند بر می خوریم که اگر به حدّ تواتر نباشد لااقل در حد استفاضه است.(۶۸۸) خصوصا انکه کلینی در قبول روایات منهج روش خاصّی را دنبال می کرده است. او به روایاتی اخذ می کرده که قطع یا اطمینان به صدور انها از معصومین داشته است. خبر صحیح نزد کلینی ودیگران از قدما، خبری بوده که قرائن داخلی وخارجی ان را تایید می کرده است، واعتماد انها بر وثاقت اشخاص نبوده است، بلکه وثاقت تنها راهی برای صحت صدور روایت نزد او بوده است. از جمله قرائن نزد او بر قبول خبر، وجود حدیث در بسیاری از اصول چهارصدگانه حدیثی بوده که در عصر امامان تالیف شده است، ویا انکه حدیث در کتاب معروفی بوده که مورد تایید بزرگان از اصحاب قرار گرفته است.
واز جمله قرائن خارجی، وجود حدیث در کتاب هایی بوده که بر امامان عرضه شده وان حضرات مؤلفین انها را تمجید نموده اند، همانند کتاب سلیم که مورد تمجید امام صادق (علیه السلام) قرار گرفته است.
ونیز از جمله قرائن ان است که حدیث از کتاب هایی اخذ شده که نزد متقدمین مورد وثوق واعتماد بوده است، شیخ کلینی این گونه روایات را هم مورد توجه قرار داده وقبول کرده است، وتنها به روایاتی که راویانش ثقه اند توجه نداشته است بلکه این قسم از روایات بخشی از احادیث او را تشکیل داده است.
۴ - کاتب در تضعیف برخی روایات به تضعیفات ابن الغضائری استناد کرده، با انکه اصل کتابش به اثبات نرسیده ونیز تضعیفاتش مورد قبول علما قرار نگرفته است. ونیز برخی را همچون علی بن ابراهیم وسهل بن زیاد تضعیف کرده که در جای خود توثیق شده اند.
احادیث دوازده خلیفه چگونه بر وجود امام زمان دلالت دارد؟
می توان با این احادیث بر اثبات وجود امام زمان (علیه السلام) استدلال نمود؛ زیرا:
اولا: در بسیاری از روایات کلمه (بعدی) به کار رفته است، که ظهور در اتصال وپیاپی امدن دوازده امام بلافاصله بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد.
ثانیا: مطابق حدیث صحیح مسلم ودیگران، این دوازده نفر کسانی هستند که قیام وقوام دین به انها بستگی دارد. ونیز اسلام به وجود انها عزیز است. حال اگر دین پابرجاست وعزیز است به وجود این دوازده امام است، که یکی از انها باقی مانده وحافظ دین وشریعت است.
احادیث دوازده خلیفه با حدیث الخلافة بعدی ثلاثون عاما چگونه قابل جمع است؟
احمد بن حنبل در مسند خود از سفینه روایت کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (خلافت سی سال خواهد بود، ان گاه بعد از ان سلطنت وپادشاهی است).(۶۸۹)
برخی از علمای اهل سنّت این حدیث را مغایر با احادیث دوازده خلیفه دانسته اند، زیرا خلافت دوازده خلیفه در مدت سی سال نبوده است.
پاسخ:
۱ - بین این دو روایت فرق است؛ زیرا اوصافی که برای دوازده خلیفه ذکر شده امثال: دوازده امام به حقّ، قیام دین به وجود انها ودیگر تعبیرها، دلالت بر امدن دوازده امام معصوم دارد، ولی در حدیث سفینه، اشاره به امدن تعدادی خلیفه تا سی سال بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد، گر چه در بین انها شخص معصوم وجود نداشته باشد. ولذا مقصود به خلافت، معنای مجازی ان است، گر چه امیر المؤمنین وامام حسن (علیه السلام) امام معصوم وبه حق از ان دوازده نفرند.
۲ - حدیث سفینه غیر معتبر وغیر مشهور است، همان گونه که ابن تیمیه ان را در (منهاج السنة) تضعیف کرده است.(۶۹۰) راوی حدیث از سفینه، سعید بن جمهان است که در علم رجال تضعیف شده است.(۶۹۱)
احادیث سیزده امام چگونه قابل توجیه است؟
ظاهر برخی از روایات اشاره به امدن سیزده خلیفه بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد، در توجیه این روایات می گوییم:
۱ - هیچ یک از علمای شیعه چنین ادعایی نکرده که امامان بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) سیزده نفرند، جز هبة الله بن احمد مفید عمری که نجاشی درباره او نقل می کند: (او هم صحبت وهم مجلس با ابوالحسین بن ابی شیبه علوی زیدی بوده وبرای او کتابی تالیف کرده است. او امامان را سیزده نفر شمرده وزید بن علی بن حسین را به جهت خوشایندی ابن ابی شیبه زیدی جزء امامان به شمار اورده است.
۲ - روایاتی که برخی از کج فهم ها امامت سیزده امام را از انها فهمیده اند، برخی به جهت سوء تعبیر راویان حدیث است.
از ان جمله در روایت سلیم آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به علی (علیه السلام) فرمود: تو ودوازده نفر از اولادت امامان بر حق می باشید. معلوم است که در تعبیر به دوازده امام حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) نیز داخل بوده است، خصوصا به قرینه روایات متواتری که در کتب شیعه وسنّی وجود داشته واشاره، بلکه تصریح به امدن دوازده خلیفه بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد.
۳ - در کتاب سلیم بن قیس هلالی بیش از بیست حدیث است که دلالت بر امدن دوازده امام بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد.
۴ - کلینی وسلیم بن قیس که این گونه روایات را در کتب حدیثی خود اورده اند، از داعیان ومریدان دوازده امام هستند. واین خود دلالت بر اشتباه نسّاخ در نقل حدیث دارد. ولذا تمام کسانی که این گونه احادیث را نقل کرده اند در باب دوازده امام اورده اند.
۵ - همه احادیثی که ظهور بدوی در سیزده امام دارد ضعف سندی دارد.

غیبت صغری

مبدأ غیبت صغری از چه زمانی به حساب می آید؟
در اینجا دو نظریه وجود دارد:
نظریه اول اینکه: غیبت صغرا از زمان ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) بوده؛ زیرا ولادت حضرت در اختفا وپنهانی بوده است. ولی این نظریه مورد مناقشه واقع شده، زیرا بحث در غیبت امام است ودر ان هنگام حضرت به مقام امامت نرسیده بود. خصوصا انکه جماعت زیادی از شیعیان، حضرت را در ان پنج سال قبل از شهادت حضرت عسکری (علیه السلام) مشاهده کرده اند.
نظریه دوم اینکه: غیبت حضرت از زمان شهادت پدرش امام عسکری (علیه السلام) بوده است. وبه طور دقیق می توان گفت که بعد از نماز خواندن بر جنازه پدرش، در ان قضیه ای که ابوالادیان بصری نقل می کند.(۶۹۲)
حکمت غیبت صغری قبل از غیبت کبری چه بوده است؟
غیبت صغرا نشانگر اولین مرحله از امامت حضرت مهدی (علیه السلام) است، که خداوند متعال تقدیر نمود تا در مدتی نه چندان دور از عموم مردم مخفی بماند وامور شیعه را توسط سفرا انجام دهد.
امّا اینکه چرا غیبت صغرا قبل از غیبت کبرا قرار گرفت ممکن است که جهت ان این باشد که عادت شیعیان در طول عمر امامت بر این بوده که هر زمان اراده می کردند خدمت امام خود رسیده واز محضر او استفاده می بردند، وبا غیبت کلّی وتام وتمام هرگز انس نداشتند. لذا برای جا افتادن این موضوع ابتدا غیبت صغرا تحقق پیدا کرد که در ان تا اندازه ای ارتباط قطع شد. ومردم اگر چه در ابتدا به شک وتردید وتشویش خاطر افتادند ولی بعد از مدّتی نه چندان دور شک وتردیدها زایل شده وبا مشاهده دلایل قطعی، به وجود حضرت مهدی (علیه السلام) یقین پیدا کردند. وبعد از مدتی نه چندان طولانی غیبت کبرا شروع شد.
امتیاز عصر غیبت صغری بر غیبت کبری چیست؟
بنا بر قولی شروع غیبت صغرا از زمان شهادت امام عسکری (علیه السلام) بوده است، که از همان زمان امام (علیه السلام) متولّی امر امامت می شوند. حضرت خلافت خود را با نصب وکیل اوّلش هنگام مقابله با جماعت قمّیین اغاز نمودند. عصر غیبت صغرا از امتیازات ویژه ای برخوردار است که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - در این عصر امام مهدی (علیه السلام) متصدی امامت وخلافت شد.
۲ - در این عصر امام (علیه السلام) استتار کامل نداشتند، بلکه به جهت مصالح کلّی با برخی از خواص یارانش ملاقات برقرار می کردند.
۳ - در این عصر چهار سفیر وجود داشت که از طرف حضرت به طور خصوص مامور به رسیدگی امور مردم بوده ورابط بین انان وحضرت به شمار می امدند.
آیا خداوند برای امامت حضرت مهدی زمینه سازی کرده است؟
اری، از جمله موضوعاتی که قبل از ولادت امام مهدی (علیه السلام) اتفاق افتاد که ان را می توان زمینه ساز امامت حضرت مهدی (علیه السلام) در کودکی دانست، ولادت امام جواد وامام هادی (علیهما السلام) است؛ زیرا امام جواد در هشت سالگی یا هفت سالگی،و امام هادی در سنّ شش سالگی به امامت رسیدند. ولذا بعد از انکه شیعه به امامت این دو امام اعتقاد پیدا نمود، این مساله زمینه ساز اعتقاد به امامت حضرت مهدی (علیه السلام) ورفع استبعاد از امامت او در سنین پنج سالگی شد.
برای غیبت امام مهدی چه زمینه سازی از جانب امامان انجام گرفت؟
موضوع غیبت امام تجربه جدیدی برای امّت بود، تجربه ای که به این مقدار از غیبت هرگز هیچ امّتی به چشم خود ندیده بود، لذا امّت وجامعه شیعی احتیاج مبرم به زمینه سازی برای ورود به ان داشت. به همین جهت اهل بیت (علیهم السلام) وحتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) همگی به طور مکرّر به موضوع غیبت امام دوازدهم اشاره صریح داشته اند. همان گونه که غیبت صغرا قبل از شروع غیبت کبرا نیز به جهت زمینه سازی وایجاد انس در بین مردم برای ورود به غیبت کبرا بوده است.
آیا رسول اکرم خبر از غیبت امام زمان داده است؟
اری، در بسیاری از روایات به این موضوع اشاره شده است؛ ابن عباس در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود: (... وجعل من صلب الحسین ائمّة یقومون بامری ویحفظون وصیتی التاسع منهم قائم اهل بیتی ومهدی امّتی اشبه الناس بی فی شمائله واقواله وافعاله. یظهر بعد غیبة طویلة وحیرة مضلّة فیعلن امر الله ویظهر دین الله جلّ وعزّ...)؛(۶۹۳) (... واز صلب حسین امامانی قرار داد که به امر من قیام کرده ووصیت مرا حفظ خواهند نمود، نهمین از انها قائم اهل بیت من ومهدی امت من است. او شبیه ترین مردم به من در شمایل واقوال وافعال است. بعد از غیبتی طولانی وحیرتی گمراه کننده ظهور خواهد کرد، ان گاه امر خدا را اعلان کرده ودین او را ظاهر خواهد نمود...).
امام علی (علیه السلام) نیز از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده که فرمود: (ثمّ یغیب عنهم امامهم ما شاء الله ویکون له غیبتان احداهما اطول من الاخری...)؛(۶۹۴) (... ان گاه امامشان از میان انها تا هر زمان که خدا بخواهد غایب خواهد شد. وبرای او دو غیبت مقرر شده که یکی از ان دو از دیگری طولانی تر است...).
جابر بن عبد الله انصاری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) پرسید: (وللقائم من ولدک غیبة؟ قال: ای وربّی. ثمّ قرا هذه الایة: (وَلَیمَحِّصَ الله الَّذِینَ امَنُوا وَیمْحَقَ الکافِرِینَ)(۶۹۵)،(۶۹۶) (آیا برای قائم از اولاد تو غیبت است؟ فرمود: اری به خدا سوگند. ان گاه این ایه را قرائت نمود: وَلَیمَحِّصَ الله الَّذِینَ امَنُوا وَیمْحَقَ الکافِرِینَ).
آیا امام علی به غیبت حضرت مهدی اشاره کرده است؟
اری، در بسیاری از روایات به ان اشاره نموده است از جمله؛
صدوق در حدیثی به سند خود از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (للقائم منّا غیبة امرها طویل کانّی بالشیعة یجولون جولان النعم فی غیبته یطلبون المرعی فلا یجدونه الا فمن ثبت منهم علی دینه ولم یقس قلبه لطول امد غیبة امامه فهو معی فی درجتی یوم القیامة...)؛(۶۹۷) (برای قائم از ما غیبتی است که زمان ومدّت ان طولانی خواهد بود. گویا شیعه را می بینم که به مانند گوسفندان متحیر وسرگردان به دنبال چراگاه می گردد ولی ان را نمی یابد. اگاه باشید! هرکس که در ان زمان بر دین خود ثابت قدم باشد وقلبش به جهت طولانی شدن مدت غیبت سخت نشود، او با من ودر مرتبه من در روز قیامت خواهد بود).
آیا امام حسن از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
شیخ صدوق (رحمه الله) به سند خود در حدیثی نقل می کند که امام حسن مجتبی (علیه السلام) بعد از مصالحه با معاویه واعتراض برخی به ان حضرت در این جهت فرمود: (ویحکم ما تدرون ما عملت، والله الّذی عملت خیر لشیعتی مما طلعت علیه الشمس او غربت، الا تعلمون انّی امامکم مفترض الطاعة علیکم واحد سیدی شباب اهل الجنّة بنصّ رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) علَی؟ قالوا: بلی. قال: اما علمتم انّ الخضر (علیه السلام) لمّا خرق السفینة واقام الجدار وقتل الغلام کان ذلک سخطا لموسی بن عمران (علیهما السلام) اذا خفی علیه وجه الحکمة فی ذلک وکان ذلک عند الله تعالی ذکره حکمة وصوابا. اما علمتم انّه ما منّا احد الّا ویقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه الّا القائم الّذی یصلّی روح الله عیسی بن مریم (علیهما السلام) خلفه فانّ الله عزّ وجلّ یخفی ولادته ویغیب شخصه لئلّا یکون لاحد فی عنقه بیعة. اذا خرج ذلک التاسع من ولد اخی الحسین بن سیدة الاماء یطیل الله عمره فی غیبته ثمّ یظهره بقدرته فی صورة شابّ دون اربعین سنة ذلک لیعلم انّ الله علی کلّ شیء قدیر.)؛(۶۹۸) (وای بر شما! نمی دانید که من چه کردم؟ به خدا سوگند انچه را من انجام دادم برای شیعیانم از انچه خورشید بر او طلوع وغروب کرده بهتر است. آیا نمی دانید که من امام شما هستم که اطاعتم بر شما واجب است؟ آیا من یکی از دو اقای جوانان اهل بهشت به تصریح رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نیستم؟ گفتند: اری. فرمود: آیا نمی دانید خضر (علیه السلام) هنگامی که کشتی را سوراخ ودیوار را بر پا وغلام را کشت، مورد غضب موسی بن عمران قرار گرفت، به جهت انکه حکمت ان را نمی دانست؟ ولی این امر نزد خداوند متعال مطابق حکمت وصواب بود. آیا نمی دانید که هر یک از ما بر گردن خود بیعت طاغوت زمان خود را داریم، جز قائمی که عیسی بن مریم (علیهما السلام) پشت سر او نماز می گزارد. خداوند عزّ وجلّ ولادت او را مخفی خواهد نمود، وشخصش را غایب خواهد کرد تا انکه بر گردن او از جانب هیچ کس هنگام خروج بیعت نباشد. او نهمین از اولاد برادرم حسین وفرزند بهترین زنان است. خداوند عمر او را در غیبتش طولانی خواهد گرداند، ان گاه او را به قدرت خود در صورت جوانی کمتر از چهل سال ظاهر خواهد نمود، تا دانسته شود که خداوند بر هر کاری قدرتمند است).
آیا امام حسین از غیبت فرزندش مهدی خبر داده است؟
صدوق به سند خود از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (فی التاسع من ولدی سنّة من یوسف وسنّة من موسی بن عمران (علیهما السلام) وهو قائمنا اهل البیت یصلح الله تبارک وتعالی امره فی لیلة واحدة)؛(۶۹۹) (در نهمین از فرزندانم سنتی از یوسف وسنتی از موسی بن عمران است. واو قائم ما اهل بیت می باشد که خداوند تبارک وتعالی امر او را در یک شب اصلاح خواهد نمود).
ونیز از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (قائم هذه الامّة هو التاسع من ولدی وهو صاحب الغیبة)؛(۷۰۰) (...قائم این امت همان نهمین از اولاد من است، واو صاحب غیبت می باشد...).
ونیز فرمود: (... له غیبة یرتدّ فیها اقوام ویثبت علی الدین فیها اخرون...)؛(۷۰۱) (... برای او غیبتی است که اقوامی در ان مرتد شده وگروهی دیگر بر دین ثابت خواهند بود...).
آیا امام سجاد از غیبت فرزندش مهدی خبر داده است؟
شیخ صدوق (رحمه الله) به سندش از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (تمتدّ الغیبة بولی الله الثانی عشر من اوصیاء رسول الله والائمّة بعده (علیهم السلام). یا اباخالد! انّ اهل زمان غیبته القائلین بامامته والمنتظرین لظهوره افضل من اهل کلّ زمان، لانّ الله تبارک وتعالی اعطاهم من العقول والافهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة...)؛(۷۰۲) (ان گاه غیبت به ولی خدای عزّ وجلّ دوازدهمین از اوصیای رسول خدا وامامان بعد از او امتداد می یابد. ای ابا خالد! همانا اهل زمان غیبت او که به امامتش قائلند ومنتظر ظهور او می باشند افضل از اهل هر زمان هستند، زیرا خداوند تبارک وتعالی به انها چنان عقل وفهم ومعرفتی داده که غیبت نزد انان به منزله حضور ومشاهده است...).
آیا امام باقر از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
صدوق (رحمه الله) به سند خود از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: (یاتی علی الناس زمان یغیب عنهم امامهم. فیا طوبی للثابتین علی امرنا فی ذلک الزمان. انّ ادنی ما یکون لهم من الثواب ان ینادیهم البارئ جلّ جلاله فیقول عبادی وامائی امنتم بسرّی وصدقتم بغیبی، فابشروا بحسن الثواب منّی...)؛(۷۰۳) (زمانی بر مردم بیاید که امامشان از انها غایب گردد. پس خوشا به حال کسانی که بر امر ما در ان زمان ثابت قدم باشند. همانا کمترین ثوابی که برای انها در نظر گرفته شده این است که خداوند باری جلّ جلاله می فرماید: ای بنده ها وکنیزان من! به سرّ من ایمان اوردید، وغیب مرا تصدیق کردید، بشارت باد شما را به حسن ثواب از جانب من...).
آیا امام صادق از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: (الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه)؛(۷۰۴) (پنجمین از اولاد هفتمین، کسی است که شخصش از شما غایب خواهد شد).
ونیز فرمود: (اما والله لیغیبنّ عنکم مهدیکم حتی یقول الجاهل منکم ما للَّه فی ال محمد حاجة)؛(۷۰۵) (اگاه باشید! به خدا سوگند! که مهدی شما از بین شما غایب خواهد شد تا اینکه جاهل از شما می گوید: خداوند احتیاجی به ال محمّد ندارد...).
ونیز فرمود: (انّ الغیبة ستقع بالسادس من ولدی وهو الثانی عشر من الائمّة الهداة بعد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، اوّلهم امیر المؤمنین علی بن ابی طالب واخرهم القائم بالحقّ بقیة الله فی الارض...)؛(۷۰۶) (...همانا غیبت در ششمین از فرزندانم واقع خواهد شد. واو دوازدهمین از امامان هدایت بعد از رسول خداست که اول انها امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، واخر انها قائم به حقّ، بقیة الله در روی زمین است...).
ونیز فرمود: (انّ للقائم غیبة قبل ان یقوم)؛(۷۰۷) (همانا برای قائم غیبتی قبل از قیام است).
آیا امام کاظم از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: (اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم لا یزیلنّکم احد عنها، یا بنی! انّه لابدّ لصاحب هذا الامر من غیبة...)؛(۷۰۸) (هنگامی که پنجمین از اولاد هفتمین مفقود شد پس خدا را خدا را در ادیانتان، کسی شما را از ان جدا نکند، ای فرزندم! همانا به طور حتم برای صاحب این امر غیبتی است...).
یونس بن عبد الرحمن می گوید: من بر موسی بن جعفر (علیهما السلام) وارد شدم وعرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آیا شما قائم به حق می باشید؟ فرمود: (انا القائم بالحقّ ولکنّ القائم الّذی یطهّر الارض من اعداء الله عزّ وجلّ ویملاها عدلا کما ملئت جورا وظلما هو الخامس من ولدی له غیبة یطول امدها خوفا علی نفسه...)؛(۷۰۹) (من قائم به حقّم، ولی قائمی که زمین را از دشمنان خداوند عزّ وجلّ پاک کرده وان را پر از عدالت خواهد نمود ان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد همان پنجمین نفر از اولاد من است. برای او غیبتی طولانی است زیرا بر جان او خطر است...).
ونیز در بیان قول خداوند متعال (وَاسْبَغَ عَلَیکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً)(۷۱۰) فرمود: (النعمة الظاهرة الامام الظاهر والباطنة الامام الغائب. فقلت له: ویکون فی الائمّة من یغیب؟ قال: نعم، یغیب عن ابصار الناس شخصه ولا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره وهو الثانی عشر منّا...)؛(۷۱۱) (نعمت ظاهر امام ظاهر ونعمت باطن امام غایب است. راوی می گوید: به حضرت عرض کردم: آیا در میان ائمه کسی غایب می شود؟ فرمود: اری شخصش از چشمان مردم غایب می گردد، ولی از قلوب مؤمنان غایب نمی گردد، واو دوازدهمین از ما می باشد...).
آیا امام رضا از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
صدوق (رحمه الله) به سندش از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (الرابع من ولدی ابن سیدة الاماء یطهّر الله به الارض من کلّ جور ویقدّسها من کلّ ظلم، وهو الّذی یشکّ الناس فی ولادته وهو صاحب الغیبة قبل خروجه...)؛(۷۱۲) (... چهارمین از اولاد من، که فرزند بهترین زنان است، خداوند به واسطه او زمین را از هر ظلمی پاک وپیراسته خواهد نمود، واو کسی است که مردم در ولادتش شک خواهند کرد، واوست صاحب غیبت قبل از خروجش...).
ونیز به دعبل فرمود: (... یا دعبل! الامام بعدی محمد ابنی وبعد محمد ابنه علی وبعد علی ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجّة المنتظر فی غیبته...)؛(۷۱۳) (... ای دعبل! امام بعد از من محمّد فرزند من است. وبعد از محمّد، فرزندش علی وبعد از علی، فرزندش حسن وبعد از حسن فرزندش حجّت قائم است. کسی که در غیبتش به انتظار او می نشیند...).
آیا امام جواد از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
عبد العظیم حسنی (علیه السلام) می گوید: من بر اقایم محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) وارد شدم به قصد اینکه از او درباره قائم سؤال کنم که آیا او مهدی است یا دیگری، حضرت ابتدائا فرمود: (... یا ابا القاسم! انّ القائم منّا هو المهدی الّذی یجب ان ینتظر فی غیبته ویطاع فی ظهوره وهو الثالث من ولدی...)؛(۷۱۴) (ای ابا القاسم! همانا قائم از ما همان مهدی است که واجب است در غیبتش انتظار او را کشیده وهنگام ظهورش از او اطاعت شود، واو سومین از اولاد من است...).
صقر بن ابی دلف می گوید: به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: چرا قائم را منتظر خوانند؟ فرمود: (... لانّ له غیبة تکثر ایامها ویطول امدها فینتظر خروجه المخلصون وینکره المرتابون...)؛(۷۱۵) (زیرا برای او غیبتی است که روزهایش زیاد ومدّتش طولانی خواهد بود. مخلصین در انتظار خروج او به سر خواهند برد، وشک کنندگان، او را انکار خواهند کرد...).
آیا امام هادی از غیبت حضرت مهدی خبر داده است؟
صدوق (رحمه الله) به سندش از ابی هاشم داوود بن قاسم جعفری نقل می کند که از ابوالحسن (امام هادی (علیه السلام)) شنیدم که می فرمود: (... ومن بعدی الحسن ابنی فکیف للنّاس بالخلف من بعده؟ قال: فقلت: وکیف ذاک یا مولای؟! قال: لانّه لا یری شخصه ولا یحلّ ذکره باسمه...)؛(۷۱۶) (جانشین بعد از من فرزندم حسن است، پس چگونه است شما را به خلف بعد از خلف؟ عرض کردم: چگونه، خداوند مرا فدایت گرداند؟ حضرت فرمود: زیرا شخصش دیده نمی شود وحلال نیست که نامش برده شود...).
آیا امام عسکری برای غیبت فرزندش مهدی زمینه سازی نموده است؟
فعّالیت های امام عسکری (علیه السلام) را در این زمینه می توان به چند دسته تقسیم نمود:
۱ - تعلیمات وبیانات
امام عسکری (علیه السلام) در حدیث مبسوطی به احمد بن اسحاق فرمود: (... یا احمد بن اسحاق! مثله فی هذه الامّة مثل الخضر (علیه السلام) ومثله مثل ذی القرنین، والله لیغیبنّ غیبة لا ینجو فیها من الحرکة الّا من ثبّته الله عزّ وجلّ علی القول بامامته، ووفّقه فیها الدعاء بتعجیل فرجه...)؛(۷۱۷) (... ای احمد بن اسحاق! مَثل او در این امّت مَثل خضر (علیه السلام) ومثلش مثل ذی القرنین است. به خدا سوگند! هر اینه غیبتی خواهد نمود که تنها کسانی که خداوند انان را بر قول به امامت او ثابت کرده، وبه دعا بر تعجیل فرجش موفق ساخته، هلاک نخواهند شد...).
ونیز فرمود: (... اما انّ لولدی غیبة یرتاب فیها النّاس الّا من عصمه الله عزّ وجلّ)؛(۷۱۸) (... اگاه باشید! همانا برای فرزندم غیبتی خواهد بود که در ان مردم شک خواهند کرد جز کسانی که خداوند عزّ وجلّ انها را حفظ کرده باشد).
۲ - کم کردن ارتباطات خود با شیعیان
مسعودی می گوید: (هنگامی که امر امامت به او رسید با خواص خود وغیر خواص از پشت پرده سخن می گفت، مگر در اوقاتی که او را به خانه سلطان می بردند).(۷۱۹) لذا شیعیان حضرت برای ملاقات با او در راه می نشستند تا در ان اوقات حضرت را ملاقات کنند.(۷۲۰)
۳ - اتخاذ نظام وکالت
گر چه امام عسکری (علیه السلام) اولین کسی نبود که به نظام وکالت رو اورد، ولی در زمان ان حضرت برای زمینه سازی غیبت فرزندش مهدی (علیه السلام) ان را توسعه داد. ولذا در این راستا عثمان بن سعید وفرزندش را به عنوان وکیل مورد اعتماد وثقه خود معرفی فرمود: (... واشهدوا علی انّ عثمان بن سعید العَمْری وکیلی وانّ ابنه محمد وکیل ابنی مهدیکم)؛(۷۲۱) (وشهادت دهید بر اینکه عثمان بن سعید عَمْری وکیل من است وهمانا فرزند او محمد وکیل فرزند من، مهدی شماست).
ونیز از وکلای او محمّد بن احمد بن جعفر وجعفر بن صیقل است.(۷۲۲)
۴ - قربانی کردن برای فرزندش
صدوق به سندش از ابی جعفر عَمْری نقل کرده که فرمود: هنگامی که اقا متولد شد، ابومحمّد (عسکری) فرمود: (ابعثوا الی ابی عمرو، فبعث الیه فصار الیه، فقال: اشترِ عشرة الاف رطل خبزا وعشرة الاف رطل لحما وفرّقه - احسبه قال: - علی بنی هاشم، وعقِّ عنه بکذا وکذا شاة)؛(۷۲۳) (کسی را نزد ابوعمرو بفرستید. کسی را فرستادند. هنگامی که امد، حضرت به او فرمود: (ده هزار پیمانه نان وده هزار پیمانه گوشت بخر وبه گمانم فرمود ان را بین بنی هاشم تقسیم کن. واز طرف او فلان تعداد گوسفند عقیقه کن).
ونیز در نامه ای به خواصّ خود در قم دستور داد که از طرف فرزندش عقیقه کرده وبه مردم گوشزد کنند که این عقیقه به مناسبت ولادت مولود جدید امام عسکری (علیه السلام) محمّد است. ونیز به خواص خود در بغداد وسامرا نیز چنین نوشت.
۵ - ارائه دادن فرزند خود به خواص از شیعیان
امام عسکری (علیه السلام) برای تثبیت قلوب شیعیان نسبت به ولادت وامامت فرزندش مهدی (علیه السلام) او را به تعداد بسیاری از یارانش نشان داد. انها نیز از ان فرزند معجزاتی مشاهده کردند که موجب یقین به امامت او شد، که از ان جمله می توان به احمد بن اسحاق اشعری اشاره نمود.(۷۲۴)
امام مهدی برای اثبات وجود خود در عصر غیبت صغری چه تدابیری اندیشید؟
حضرت (علیه السلام) با قطع نظر از زمینه سازی هایی که امامان قبل برای تثبیت مساله ولادت وامامت وغیبت او داشتند، خود نیز به شخصه در این مساله دخالت کرده واز راه های مختلف درصدد اثبات ولادت وامامت خود برامدند.
اینک به برخی از این راه ها اشاره می کنیم:
۱ - حضرت کاری کردند که گروهی از بزرگان شیعه بتوانند به ملاقاتش شرفیاب شوند.
۲ - در مواقع ضروری اقدام به انجام کرامت ومعجزه می نمود. این معجزات بعضا توسط سفرا ودر برخی موارد نیز توسّط خود حضرت انجام می گرفت.(۷۲۵)
۳ - ان حضرت شخصا درصدد پاسخ به سؤال های مختلف مردم بر می امد تا اعتقاد ویقینشان نسبت به او بیشتر گردد.
۴ - خطّ خاصّ حضرت نیز از جمله قرائن ودلایلی بود که می توانست بر وجود امام عصر (علیه السلام) دلالت کند؛ زیرا این خطّ در زمان پدرش امام عسکری (علیه السلام) بین مردم مانوس بوده است، ولذا از جمله راه هایی بود که با رسیدن توقیعات از ناحیه مقدّسه، شیعیان به وجود امام زمان خود یقین واطمینان پیدا می نمودند.
امام زمان چه تدابیری برای اختفای خود از دشمنان داشته است؟
از انجا که بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام)، حاکمان ظلم وجور نیز درصدد نابودی حضرت بودند، لذا حضرت تدابیری برای اختفای خود از انها داشت. اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - حضرت خود را جز به کسانی که مخلص وفدایی بودند، نشان نمی داد.
۲ - بعد از انکه شخصی به حضور حضرت شرفیاب می شد، به او سفارش زیاد می شد که این امر را کتمان بدارد ودر خبر دادن به شیعیان نهایت احتیاط را داشته باشد.
۳ - تحریم نام بردن از اسم مخصوص امام زمان (علیه السلام) یعنی (محمّد). از این رو مشاهده می کنیم که در ان عصر در مورد امام (علیه السلام) از تعبیراتی همچون: قائم، غریم، حجت، ناحیه، صاحب الزمان ودیگر تعبیرات مبهم استفاده می شد.(۷۲۶)
۴ - مخفی شدن از دستگاه خلافت وهر کس که از موالیان ان حضرت به شمار نمی امد.
۵ - تغییر دادن مکان وخانه حضرت از جایی به جایی دیگر به نحوی که نظرها را به خود جلب نکند، ونیز کسی به ان حضرت مشکوک نشود. ولذا روایاتی را که در تعیین مکان وخانه حضرت اختلاف دارند به همین معنا توجیه می کنیم.
۶ - کیفیت ارتباط وکیل یا سفیر به قدری مخفیانه بود که هیچ کس از ان اطّلاعی پیدا نمی کرد.
۷ - حضرت وکالت یا سفارت خود را به کسانی واگذار می کرد که نهایت اخلاص وفداکاری را به حضرت داشتند، به حدّی که محال بود از مکان حضرت وخصوصّیات او اطلاع دهند. لذا هنگامی که به ابوسهل نوبختی گفتند: چرا سفارت به حسین بن روح واگذار شد نه به شما؟ در جواب گفت: (... او کسی است که اگر حجت در زیر عبایش باشد وبدنش را قطعه قطعه کنند تا عبایش را از روی او بردارد هرگز چنین نخواهد کرد).(۷۲۷)

سفیران

سفیر اول امام مهدی چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
سفیر اول امام مهدی (علیه السلام) ابوعمرو عثمان بن سعید عَمْری است. او به جهت شناخته نشدن، به شغل روغن فروشی روی اورد. در مصادر تاریخی سخن از سال ولادت ووفات او به میان نیآمده است، وتنها اسم او برای اولین بار به عنوان وکیل خاص امام هادی (علیه السلام) برده شده است.
او بعد از شهادت امام هادی (علیه السلام) وکیل خاص از طرف امام عسکری (علیه السلام) شد. ان حضرت نیز او را در مناسبت های مختلف مورد مدح وستایش خود قرار می داد. از جمله انکه در حق او فرمود: (هذا ابوعمرو الثقة الامین، ثقة الماضی وثقتی فی المحیی والممات، فما قاله لکم فعنّی یقوله، وما ادّی الیکم فعنّی یؤدّیه)؛(۷۲۸) (این ابو عمرو ثقه وامین است، مورد اطمینان گذشتگان ومورد اطمینان من در حیات وبعد از حیات من است، هر انچه برای شما می گوید از من است وانچه به شما می رساند از جانب من می باشد).
در مجلسی که او با چهل نفر از شیعیان امام عسکری (علیه السلام) بودند، حضرت فرزند خود مهدی را به او نشان داد وبر امامت وغیبت او تصریح نمود، ودرباره وکالت او فرمود: (هر انچه عثمان (بن سعید) می گوید قبول کنید...).(۷۲۹)
هنگام شهادت امام عسکری (علیه السلام) در سال ۲۶۰ هجری، در تغسیل حضرت حاضر بود وتمام امور ایشان را به عهده داشت.(۷۳۰)
ممکن است که این عمل را این گونه توجیه نماییم که او در ظاهر، عمل تغسیل را انجام داده تا امر بر حاکمان ظلم مشتبه گردد وگرنه مطابق برخی روایات، امر تغسیل وتکفین امام بر عهده امام است. عثمان بن سعید بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام) به تصریح ان حضرت ونصّ امام مهدی (علیه السلام) هنگام ورود قمّی ها به سامرّا، سفیر اوّل ان حضرت شد، واز ان موقع به انجام وظایف خود پرداخت، تا انکه وقت وفاتش رسید. فرزندش ابوجعفر محمّد بن عثمان متولّی تجهیز او شد ودر جانب غربی بغداد به خاک سپرده شد.(۷۳۱)
بعد از وفات عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه نامه ای صادر شد وحضرت در ان نامه با تسلیت به فرزندش محمّد، او را به سفارت خود منصوب گردانید.(۷۳۲)
آیا روایتی که تصریح به سفارت عثمان بن سعید دارد ضعیف السند نیست؟
احمد کاتب می گوید: روایتی که نصّ صریح در اعلام امام عسکری (علیه السلام) بر سفارت عثمان بن سعید از طرف امام مهدی (علیه السلام) است از حیث سند ضعیف می باشد؛ زیرا در سند ان، جعفر بن محمّد بن مالک فرازی است که نجاشی وابن الغضائری او را تکذیب نموده اند.
پاسخ:
۱ - جعفر بن محمّد بن مالک را شیخ طوسی (رحمه الله) توثیق نموده است. وتضعیف او از کتاب ابن الغضائری منشا شده که این کتاب نزد مشهور علمای امامیه به اثبات نرسیده است.
۲ - شیخ طوسی (رحمه الله) در کتاب (الغیبة) به سند اعلایی از بزرگان طایفه از احمد بن اسحاق قمّی مساله توکیل نایب دوم وپدرش را روایت کرده است.(۷۳۳)
۳ - شیعه در مساله امامت وسفارت دقت زیادی به کار برده وبه مجرّد ادعای شخصی بر سفارت، حرف او را تصدیق نمی کرده است، ولذا با مدّعیان دروغین سفارت شدیدا به مقابله پرداخته است.
آیا موضوع غیبت امام زمان ساخته عثمان بن سعید است؟
برخی می گویند: موضوع غیبت امام زمان (علیه السلام) ساخته برخی از اصحاب خصوصا عثمان بن سعید (نایب اول امام زمان (علیه السلام)) است.
پاسخ: اوّل کسی که به موضوع غیبت امام زمان (علیه السلام) اشاره کرد رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) وسپس امیر المؤمنین (علیه السلام) وسایر امامان بوده است. انان غیبت او را پیش بینی کرده ووقوع ان را به مردم گوشزد کرده اند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (سوگند به خدایی که مرا برای بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدی که به او می رسد غایب می شود، به طوری که بیشتر مردم خواهند گفت: خداوند به ال محمّد نیازی ندارد ودیگران در اصل تولّد او شک می کنند، پس هرکس زمان غیبت را درک کرد باید دینش را نگهداری کند...).(۷۳۴)
اصبغ بن نباته از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (اگاه باشید که ان جناب به طوری غایب می شود که شخص نادان خواهد گفت: خدا به ال محمّد احتیاجی ندارد).(۷۳۵)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (اگر خبر غیبت امام خود را شنیدید انکار نکنید).(۷۳۶)
لذا موضوع غیبت امام زمان (علیه السلام) ان چنان بین شیعیان شایع ورایج بود که شعرا در شعرهایشان ومؤلّفان در کتاب ها به ان پرداخته اند. از جمله کسانی که قبل از ولادت امام زمان (علیه السلام) در مورد غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) تالیف داشته اند عبارتند از:
۱ - علی بن حسن بن محمّد طائی طاطری از اصحاب موسی بن جعفر (علیهما السلام).(۷۳۷)
۲ - علی بن عمر اعرج کوفی از اصحاب موسی بن جعفر (علیهما السلام).(۷۳۸)
۳ - ابراهیم بن صالح از اصحاب حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام).(۷۳۹)
۴ - حسن بن علی بن ابی حمزه، معاصر امام رضا (علیه السلام).(۷۴۰)
۵ - عباس بن هشام ناشری اسدی، از اصحاب امام رضا (علیه السلام).(۷۴۱)
۶ - علی بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادی وعسکری (علیهما السلام).(۷۴۲)
۷ - فضل بن شاذان نیشابوری از اصحاب ان دو امام (علیهما السلام).(۷۴۳)
سفیر دوم امام زمان چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
ابو جعفر محمّد بن عثمان بن سعید عَمْری بعد از وفات پدرش همان گونه که امام عسکری (علیه السلام) تصریح نموده بود، به مقام سفارت نایل شد. ان حضرت به جماعت قمی ها فرمود: (اشهدوا علی انّ عثمان بن سعید وکیلی، وانّ ابنه محمّد وکیل ابنی مهدیکم)؛(۷۴۴) (شهادت دهید بر من که عثمان بن سعید وکیل من است. ونیز فرزند او محمّد وکیل فرزندم مهدی شماست).
ونیز سفارت او با نصّ وتصریح پدرش به امضا رسید.(۷۴۵)
او نزد شیعیان عصر خود مورد وثوق ومعروف به امانت داری بود. وهیچ یک از امامیه در این مطلب شک نداشتند. چگونه شک کنند در حالی که امام عسکری (علیه السلام) در حق او وپدرش فرمود: (العمری وابنه ثقتان)؛(۷۴۶) (عَمْری وفرزندش مورد وثوقند...).
ونیز امام مهدی (علیه السلام) او را مورد تایید خود قرار داد وفرمود: (لم یزل ثقتنا فی حیاة الاب رضی الله عنه)؛(۷۴۷) (تو در زمان حیات پدر دائما مورد وثوق ما بودی...).
وی در حدود پنجاه سال به نحو احسن وظایف خود را به خوبی انجام داد تا انکه در جمادی الاولی سال ۳۰۵ یا ۳۰۴ هجری به رحمت ایزدی پیوست.(۷۴۸)
محمد بن عثمان بیشتر از دیگر سفیران در این پست ومقام به خدمت پرداخت. کتاب هایی در فقه تالیف کرده که از امام عسکری وحضرت مهدی (علیهما السلام) وپدرش عثمان بن سعید واز امام هادی (علیه السلام) اخذ نموده است.(۷۴۹) او به ارشاد امام مهدی (علیه السلام) از زمان مرگش اطلاع داشته است، ولذا برای خود قبری را اماده نموده بود.(۷۵۰) بعد از وفات در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.
سفیر سوم امام زمان چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
سفیر سوم، شیخ جلیل ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی است. او در ابتدای امر وکیل ابی جعفر محمّد بن عثمان عَمْری بود که بر املاک او نظارت داشت، تا انکه وصیت با نصّ به او منتهی شد وهیچ کس در این امر شک نداشت.(۷۵۱)
برخی از شیعیان، مالی را برای ابو جعفر عَمْری به مقدار چهارصد دینار فرستادند تا به امام زمان (علیه السلام) برساند، ابو جعفر دستور داد تا ان را به حسین بن روح بدهند. او هنگامی که تردید وشک ان شخص را به جهت ثابت نشدن سفارتش دید، بار دیگر تاکید کرد که این مبلغ را به حسین بن روح برساند، زیرا این دستور امام زمان (علیه السلام) است.
بعد از انکه وضع مزاجی ابو جعفر عَمْری بحرانی شد جماعتی از بزرگان شیعه از ان جمله ابوعلی بن همام، ابوعبد الله بن محمّد کاتب، ابوعبد الله باقطانی، ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی، ابوعبد الله بن وجناء ودیگر بزرگان، بر او وارد شدند وعرض کردند که اگر بر شما اتفاقی افتاد چه کسی جانشین شما خواهد بود؟ ابو جعفر عَمْری فرمود: این ابوالقاسم حسین بن روح، قائم مقام من وسفیر بین شما وصاحب امر (علیه السلام) است. او وکیل وثقه وامین است، پس در امورتان به او مراجعه نموده ودر امور مهم بر او اعتماد نمایید، زیرا من به این مطلب امر شده ام تا بر شما ابلاغ نمایم.(۷۵۲)
ابو جعفر بن احمد متیل می گوید: هنگام وفات محمّد بن عثمان عَمْری من بالای سر او نشسته بودم واز او سؤال می کردم وحسین بن روح نیز بر پایین پای او قرار داشت. محمّد بن عثمان روی به من نموده وفرمود: من امر شدم تا بر ابی القاسم بن روح وصیت کنم. من با شنیدن این خبر از جای خود بلند شده، حسین بن علی روح را به جای خود بر بالای سر محمّد بن عثمان قرار دادم.(۷۵۳)
جهت این تاکیدات از ناحیه محمّد بن عثمان بر وصایت حسین بن روح این بود که او چندان جایگاه ویژه ای در بین شیعیان به جهت ارتباط با امامان (علیهم السلام) نداشته است، اگر چه از نزدیکان خاص محمّد بن عثمان بوده است. وسرّ سفارت دادن به او، به جهت اخلاص وفداکاری او بوده است. وی بعد از وفات ابو جعفر عَمْری به مدت ۲۱ سال سفارت را بر عهده داشت. اولین نامه ای را که از حضرت دریافت کرد مشتمل بر درود فراوان از جانب ان حضرت بر او بود.(۷۵۴)
از ان زمان به وظیفه خود مشغول شد. وروش او التزام به تقیه شدید ومضاعف بود، به حیثی که اظهار اعتقاد به مذهب اهل سنّت می نمود تا از این طریق بتواند به وظایف خود عمل کند. او در ایام سفارتش شدیدا با انحرافات وادعاهای انحرافی سفارت مبارزه می نمود، تا انکه در سال ۳۲۶ هجری رحلت نمود.
سفیر چهارم امام زمان چه کسی بوده وچه موقعیتی داشته است؟
سفیر چهارم، شیخ جلیل ابو الحسن علی بن محمّد سَمَری است. تاریخ ولادت او مشخص نیست، ولی برای اولین بار به عنوان یکی از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) شناخته شده است،(۷۵۵) که در بغداد با اشاره حسین بن روح از طرف امام زمان (علیه السلام) متصدّی امر سفارت شد.
در مورد سفارت او خبر معینی نرسیده، وتنها این مطلب را می توان با تسالم واتفاقی که در بین شیعیان درباره سفارت او بوده کشف نمود، واین موضوع را می توان در نتیجه، کاشف از ابلاغی دانست که از طرف امام زمان (علیه السلام) به حسین بن روح شده است. او وظایف خود را در امر سفارت از هنگام وفات حسین بن روح به مدّت سه سال ادامه داد. وی گرچه همانند دیگران مورد وثوق واطمینان بود، ولی همانند ان سه سفیر فعّالیت گسترده ای نداشته است. واین امر بعید به نظر نمی رسد؛ زیرا در ان سال ها مملکت اسلامی پر از ظلم وجور وخونریزی ها ودرگیری ها بوده است، اموری که با برنامه های فرهنگی واجتماعی منافات داشت. واین خود به تنهایی می تواند تاثیرگذار در انقطاع سفارت بعد از وفات او وعزم امام (علیه السلام) بر انقطاع وشروع غیبت کبرا نیز باشد. ولذا چند روز قبل از وفاتش توقیعی را از امام (علیه السلام) دریافت می کند که حضرت در ان، خبر از انتهای غیبت صغرا وعهد سفارت با مرگ او می دهد واو را از وصیت کردن به سفارت برای بعد از خودش منع می نماید.(۷۵۶)
راوی می گوید: بعد از شش روز از صدور این توقیع به خدمت علی بن محمّد رسیدیم در حالی که در حال احتضار بود. به او عرض شد: وصی تو کیست؟ فرمود: (برای خدا امری است که او رساننده ان است). این را گفت واز دار دنیا رحلت نمود.
نیابت چهار سفیر حضرت چگونه اثبات می گردد؟
۱ - در مورد عثمان بن سعید می گوییم: او مورد وثوق امام عسکری (علیه السلام) بوده وامام مهدی (علیه السلام) نیز بر منصبش تصریح نموده است.
در مورد فرزندش محمّد بن عثمان نیز می گوییم: او منصوب از طریق پدرش بوده وغیر از انکه مورد وثوق امام عسکری بوده، از طرف امام زمان (علیه السلام) نیز بر این امر نیابت خاصّه داشته است.
حسین بن روح نیز از طرف محمّد بن عثمان به این سمت منصوب شد، واو نیز علی بن محمّد سَمَری را بر این مقام منصوب کرد.
۲ - راه دوّم برای اثبات نیابت این چهار بزرگوار این است که انها خطّ امام را که معروف بود، به دیگران نشان داده، بازگو می کردند. خطّ حضرت در زمان پدرش امام عسکری (علیه السلام) نزد شیعیان معروف بود.
۳ - کرامات فراوانی که به دست مبارک این بزرگواران انجام می گرفت، می توانست اثبات کننده سفارت انها باشد. این کرامات در برخی موارد به دست انها انجام می گرفت وبرخی دیگر نیز منسوب به امام زمان (علیه السلام) بود که انها به اطلاع شیعیان می رساندند، همان گونه که در قضیه معروف از ابوعلی بغدادی رسیده است.(۷۵۷)
سید عبد الله شبّر می گوید: (شیعه هرگز گفتار نوّاب را نمی پذیرفت مگر در صورتی که معجزه ای از طرف امام عصر (علیه السلام) بر دست انها ظاهر می گشت که دلالت بر صدق گفتار وصحت نیابت انها داشت).(۷۵۸)
ارتباط نواب اربعه با شیعیان چگونه بوده است؟
شیعیان با نوّاب اربعه دو نوع ارتباط داشتند:
۱ - ارتباط با واسطه وغیر مستقیم
ارتباط با واسطه یک اصل در سازمان سفارت بود، چرا که این سازمان به جهت ظلم عباسیان نمی توانست اشکارا وازادانه فعالیت کند. بنابراین باید در ارتباط با مردم از راه های استتاری بهره می گرفت.
۲ - ارتباط مستقیم وبی واسطه
این ارتباط در اغاز فعّالیت نواب اربعه، در دوره غیبت صغرا وجود نداشت، زیرا بنا بود که مساله نیابت خاصه مخفی بماند، تا حاکمان جور بازتاب وواکنشی از خود نشان ندهند. ولی کم کم شیعیان به صورت پنهانی نام ونشانی سفیر را از وکلا وخواص گرفتند وتوانستند با انان مستقیما تماس بگیرند. این کار عمدتا از زمان سفارت دومین سفیر شروع شد وادامه یافت. شیخ طوسی درباره این نوع ارتباط می نویسد: (عده ای از افراد مورد اعتماد نزد سفرای امام مهدی (علیه السلام) می رفتند وبا دادن نامه ویا بیان داشتن خواسته های خود، پاسخ ان را از ناحیه مقدسه وتوسط سفرا دریافت می کردند).(۷۵۹)
وظایف ومسئولیت های نواب اربعه چه بوده است؟
وظایف ومحور کلّی فعالیت های نواب اربعه بدین قرار است:
۱ - زدودن شک وحیرت مردم درباره وجود امام مهدی (علیه السلام)
مهم ترین وظیفه ای که نواب اربعه به ویژه سفیر اول یعنی عثمان بن سعید عَمْری بر عهده داشت این بود که برای شیعیان ثابت کند، امام عسکری (علیه السلام) فرزندی دارد که اکنون امام است واو نایب خاص ان حضرت می باشد.
۲ - حفظ امام مهدی (علیه السلام) از راه پنهان داشتن نام ومکان ان حضرت
امام مهدی (علیه السلام) در توقیعی به محمّد بن عثمان بن سعید عَمْری بیان داشت که از ذکر نام ونشان ان حضرت خودداری کند ودر جهت پنهان داشتن نام ومکان ان حضرت بکوشد.(۷۶۰)
ابو سهل نوبختی در جواب این سؤال که چرا تو سفیر ناحیه مقدسه نشدی؟ فرمود: (من نمی توانم مانند حسین بن روح سرّ نگهدار باشم).(۷۶۱)
۳ - سازماندهی وسرپرستی سازمان وکالت
از طریق این سازمان، شیعیان پرسش ها وشبهات دینی خود را با وکلا در میان می گذاشتند وانان به واسطه سفیر از ناحیه مقدسه پاسخ را به شیعیان می رساندند، ونیز وجوه شرعی خود را به وکلا می دادند ووکلا ان را به مسئول سازمان تحویل می دادند.
۴ - پاسخ گویی به پرسش های فقهی ومشکلات عقیدتی
انان گاهی پرسش های فقهی ومسائل مستحدثه شیعیان را به عرض امام مهدی (علیه السلام) می رساندند وپاسخ ان را دریافت وبه شیعیان ابلاغ می کردند.(۷۶۲)
۵ - اخذ وتوزیع اموال متعلق به امام مهدی (علیه السلام)
امام مهدی (علیه السلام) در روز بعد از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) ویا در همان روز، بعد از مراسم خاک سپاری امام عسکری (علیه السلام) به هیئت قمی ها دستور داد که از این به بعد، اموال متعلق به ان حضرت را به وکیلش در بغداد (ابوعمرو، عثمان بن سعید عَمْری) تحویل دهند.(۷۶۳)
۶ - مبارزه با غلات ومدعیان دروغین نیابت وبابیت
در راستای همین وظیفه، در این دوره هفتاد ساله هر کسی که به دروغ ادعای بابیت ووکالت نمود، مثل حلاج، شلمغانی ودیگران، با انان به مبارزه برخاستند واز ناحیه مقدسه توقیعاتی به واسطه انان صادر شد، وبا روشن شدن ماهیت انان، شیعیان امامیه از این نوع انحرافات مصون ماندند وبه سفارت نواب اربعه ووکالت بیشتر اعتماد نمودند.
۷ - مبارزه با وکلای خائن
گاهی برخی از وکلا منحرف می شدند واز وظایف اصلی خود عدول می کردند. در این صورت مشکلاتی را برای سازمان مخفی وکالت به وجود می اوردند، وگاهی وجوه شرعی را نزد خود نگه می داشتند، در این صورت نواب اربعه هر کدام به نوبه خود مسئولیت داشتند تا با ان وکیل خائن مبارزه کنند.
۸ - اماده سازی مردم برای پذیرش غیبت کبری
این وظیفه بیش از همه بر دوش ابوالحسن علی بن محمّد سَمَری اخرین سفیر امام مهدی (علیه السلام) سنگینی داشت. از این رو امام مهدی (علیه السلام) از راه اعجاز به او کمک کرد وشش روز قبل از مرگش توقیعی صادر نمود وزمان دقیق وفات وی را بیان داشت تا اینکه حجت بر همگان تمام شود واذهان، اماده پذیرش دوره دیگری از غیبت ان حضرت باشد.
ملاک ومعیار انتصاب نواب اربعه چه بوده است؟
امامان معصوم (علیهم السلام) بر اساس حکمت رفتار می کردند وقطعا در نصب ها یک سری معیارها وملاک هایی را مد نظر داشتند از قبیل:
۱ - تقیه ورازداری در حدّ بالا
سفیر اوّل حضرت، عثمان بن سعید برای رعایت تقیه می کوشید تا خود را از بازرسی های رژیم عباسی دور نگه دارد. او بدین منظور در هیچ بحث ومجادله مذهبی یا سیاسی به صورت اشکار درگیر نمی شد.(۷۶۴)
حسین بن روح نیز در راستای رعایت وحفظ تقیه، یکی از خدمتگزاران خود را تنها به این دلیل که معاویه را لعن نمود عزل واخراج کرد.(۷۶۵)
۲ - صبر واستقامت بسیار عالی وممتاز
عده ای از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چرا تو نایب خاص حضرت نشدی؟ او در جواب گفت: (انان (امامان (علیهم السلام)) بهتر از همه می دانند که چه کسی لایق این مقام است. من ادمی هستم که با دشمنان رفت وامد دارم وبا انان مناظره می کنم. اگر انچه را که ابوالقاسم حسین بن روح درباره امام مهدی (علیه السلام) می داند من می دانستم، شاید در بحث هایم با دشمنان، ان گاه که جدال ولجاجت انان را می دیدم، می کوشیدم تا دلایل بنیادی را بر وجود امام ارائه دهم ودر نتیجه محل اقامت او را برملا می ساختم. اما اگر ابوالقاسم حسین بن روح، امام را زیر عبای خود پنهان داشته باشد، وبدنش را با قیچی قطعه قطعه کنند تا امام مهدی (علیه السلام) را نشان دهد، هرگز عبای خود را کنار نمی زند وامام را نشان نمی دهد).(۷۶۶)
۳ - نسبت به دیگران فهمیده تر بودن
شیخ طوسی در کتاب (الغیبة) به فهم ودرایت انان اشاره کرده است.(۷۶۷)
۴ - حسّاس نبودن حکومت نسبت به انان
امام مهدی (علیه السلام) در انتخاب نایبان خاص خود از افرادی استفاده می کرد که در دستگاه ظالمان عباسی نسبت به انها حساسیتی نباشد، چون نیابت خاص، کاری بود بسیار مخفی ومبهم ومهم؛ ولذا هر یک از انان دارای شغل بوده، کاسبی می کرده اند تا شناخته نشوند.
چه عواملی باعث شد برخی ادعای سفارت دروغین از طرف حضرت نمایند؟
هنوز مدّتی از عهد سفارت ناحیه مقدسه نگذشته بود که این دستگاه مقدس مبتلا به مصیبت مدعیان دروغین سفارت گشت. انان از این ادعای دروغین خود اهدافی را دنبال می نمودند که عبارت بود از:
۱ - از انجا که ایمان ضعیفی داشتند با این ادعا درصدد انحراف مردم وجامعه شیعی بودند.
۲ - طمع به دست اوردن اموال مردم وحقوق شرعیه، زیرا از انجا که امام زمان (علیه السلام) در غیبت به سر می بردند اینها می توانستند در اموال تصرّف نمایند.
۳ - گسترش موقعیت خود در جامعه، زیرا با این ادعا وانتساب خود به امام مهدی (علیه السلام) درصدد گسترش شهرت خود برمی امدند.
مدعیان دروغین سفارت چه کسانی بوده اند؟
شروع تزویر در امر سفارت به عصر سفیر دوّم محمّد بن عثمان عَمْری باز می گردد؛ زیرا پدر او عثمان بن سعید به قدری معروف بود که هیچ کس جرات معارضه با او را نداشت.
اول کسی که ادعای سفارت دروغین نمود ابومحمّد شریعی بود.(۷۶۸) وبعد از او محمدبن نصیر نمیری(۷۶۹) واحمد بن هلال کرخی(۷۷۰) وابوطاهر محمد بن علی بن بلال بلالی(۷۷۱) وابوبکر محمّد بن احمد بن عثمان بغدادی واسحاق احمر(۷۷۲) ومردی معروف به باقطانی.(۷۷۳)
برخی از انان در ابتدا از مردان صالح بودند ولی به جهات مختلف راه انحراف را پیشه نمودند. سفیر دوم با تمام قدرت به مقابله با انها پرداخت، ونیز از ناحیه مقدسه توقیعات وبیانات شدید در لعن وتبری از انان صادر شد که دلالت بر دروغگویی وسوء باطن انان داشت.
در زمان سفارت حسین بن روح - سفیر سوم - مصیبت در این زمینه بیشتر شد، زیرا شخصی به نام محمّد بن علی شلمغانی غزافری ادعای سفارت نمود وبیشترین تاثیر را در انحراف جامعه به جای گذاشت.(۷۷۴) او گر چه در ابتدای امر، مردی مؤمن به نظر می رسید ووکیل حسین بن روح بود، ولی عاقبت به انحراف کشیده شد. اخرین کسی که ادعای دروغین سفارت داشت ابودلف کاتب بود که بر این ادعای خود تا بعد از وفات سمری - سفیر چهارم - باقی بود.
آیا امام زمان غیر از سفرا وکیل نیز داشته است؟
از تاریخ به دست می اید که امام زمان (علیه السلام) به جز چهار سفیر معروف، وکلایی نیز داشته است که در اطراف ممالک وشهرهای اسلامی مشغول به انجام وظیفه بوده اند. ولی بین سفیران ووکیلان دو فرق اساسی وجود داشته است:
۱ - سفیر با امام زمان (علیه السلام) به طور مستقیم مواجهه داشته واو را به طور شخصی می شناخته است، در حالی که وکلا این چنین نبوده اند، وارتباطشان با حضرت از طریق سفیران انجام می گرفت.
۲ - مسئولیت سفیر، عمومی بود وشامل تمام شیعیان می شد، ولی مسئولیت وکیل در محدوده منطقه خودش بود.
چه مصلحتی در وجود وکلای ناحیه مقدسه بوده است؟
در مورد سؤال فوق به دو مصلحت اساسی می توان اشاره کرد:
۱ - کار وکیل، سهیم شدن در تسهیل کارهای گسترده ای بوده که بر عهده سفیر قرار گرفته بود. خصوصا با در نظر گرفتن این مطلب که قرار بر سرّی بودن وکتمان کردن امور شیعیان در ارتباط با حضرت بود.
۲ - عملکرد انها در مخفی نمودن سفیر وکتمان اسم وشخص او تاثیر بسزایی داشته است.
سازمان وکالت چه وظایف ومسئولیت هایی را برعهده داشته است؟
با بررسی شواهد تاریخی چنین به دست می اید که سازمان وکالت از اغاز تا پایان فعالیت ان، کارکردهای گوناگونی را دارا بوده است که از ان جمله عبارت است از:
۱ - دریافت، تحویل وتوزیع وجوه شرعی.
۲ - رسیدگی به اوقاف.
۳ - راهنمایی وارشاد شیعیان ومناظره با مخالفان.
۴ - ایفای نقش سیاسی سازمان وکالت.
۵ - ایفای نقش ارتباطی سازمان وکالت.
۶ - کمک به نیازمندان وحلّ مشکلات شیعیان.

توقیعات

توقیع به چه معناست؟
توقیع در لسان روایات، مطابق با مفهومی است که عرف ان را به کار گرفته است، وان عبارت است از کلمات کوتاه که بزرگان، ذیل نامه های رسیده وعریضه ها مکتوب می داشتند، وبا ان خواسته سائل را براورده می نمودند. در نتیجه توقیعات حضرت مهدی (علیه السلام) همان مطالبی بود که حضرت به خطّ مبارک خود در جواب سؤال ها وعریضه ها ذیل نامه ها مرقوم می داشتند وتوسط یکی از سفرا به صاحبان نامه ها باز می گرداندند.
اگر چه به لحاظ معنای اصطلاحی، (توقیع) در معنا ومفهوم ان سؤال از مساله ای نهفته است ولی در برخی موارد بر بیانات حضرت که به صورت ابتدایی صادر می شد - اگر چه از ان سؤال نشده بود - نیز توقیع اطلاق شده است.
نقش سفیر در توقیعات چه بوده است؟
اگر چه در صدور توقیعات حضرت مهدی (علیه السلام) جایگاه حضرت از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا اوست که ذیل نامه را به خطّ مبارکش تزیین کرده است، ولی نمی توان نقش سفیر را در پدید امدن ان نادیده گرفت. این سفیر است که نامه را از سائل گرفته وبه دست امام رسانده ودر مدت اندک یا طولانی جواب ان را به سائل رسانده است، بلکه به تعبیری، سفیر واسطه در ایجاد توقیع نیز بوده است، زیرا اگر امام چنین سفیر امینی نمی داشت هرگز نامه رسیده را توقیع نمی فرمود.
در چه مدت زمانی توقیع از طرف حضرت صادر می شده است؟
از برخی روایات استفاده می شود که مدت زمان خروج توقیع در جواب سؤال معینی دو یا سه روز بوده است، همان گونه که راوی در برخی روایات می گوید: بعد از چند روز صاحب من گفت که به سوی ابو جعفر بازگردم تا از جواب سؤال ها بپرسم.(۷۷۵) در روایتی دیگر آمده است: ان گاه سفیر بعد از سه روز، مرا از جواب حضرت خبر داد.(۷۷۶)
در برخی موارد نیز جواب، شفاهی بوده است که سفیر از حضرت می گرفته وبرای سائل می اورده است. مثل اینکه حسین بن روح نوبختی به عده ای می گوید: (شما امر شدید که به حائر روید).(۷۷۷)
ودر برخی از موارد نیز جواب سؤال کننده به جهت مصالحی داده نمی شد. از باب نمونه در موردی سائل از امام خواست که برای او دعا کند که خدا به او فرزندی دهد، ولی به جهت مصالحی جواب نیامد.(۷۷۸)
وگاه کسی سؤالی را برای حضرت فرستاد که جواب نیامد، وبعد از چند روزی مشاهده شد که جزء قرامطه درآمده است.(۷۷۹) گرچه در برخی از موارد نیز جواب سؤال ها ظرف چند ساعت داده شده است.(۷۸۰) ودر برخی دیگر از روایات می خوانیم که جواب امد در حالی که هنوز مرکب بر روی کاغذ خشک نشده بود(۷۸۱) ونیز در برخی روایات می خوانیم که به مجرّد خطور سؤال در ذهن شخص جواب بر روی کاغذ مکتوب بوده است،(۷۸۲) ولی این موارد زیاد نبوده است.
آیا توقیعات به خط خود حضرت مهدی بوده است؟
از مجموعه روایات استفاده می شود که برخی توقیعات به خطّ خود حضرت بوده، وبرخی نیز به خطّ سفرا با دستور امام (علیه السلام) بوده است.
اسحاق بن یعقوب می گوید: (توسط محمّد بن عثمان عَمْری مسائل مشکلی را به ناحیه مقدسه فرستادم وجوابش را به دست خطّ مبارک امام زمان (علیه السلام) دریافت داشتم).(۷۸۳)
محمّد بن عثمان عَمْری می گوید: (از ناحیه مقدسه توقیعی صادر شد که خطّش را خوب می شناختم).(۷۸۴)
شیخ صدوق (رحمه الله) می فرماید: (توقیعی که به خطّ امام زمان (علیه السلام) برای پدرم صادر شد اکنون نزد من موجود است).(۷۸۵)
شیخ ابوعمرو عامری می گوید: (ابن ابی غانم قزوینی با جماعتی از شیعیان در موضوعی اختلاف ومشاجره نمودند وبرای رفع نزاع، نامه ای به ناحیه مقدسه نوشته وجریان را به عرض رساندند. پس جواب نامه انان به خطّ مبارک امام (علیه السلام) صادر شد).(۷۸۶)
از این روایات معلوم می شود که توقیعات، قرائن وشواهد صدق به همراه داشته ویا اصحاب حضرت، دست خط او را می شناختند، ولذا مورد قبول انان قرار می گرفته است. لیکن در مقابل، روایاتی وجود دارد که برخی توقیعات به خطّ حضرت نبوده بلکه به خطّ سفیران وبه امر حضرت نوشته شده است.
ابو نصر هبة الله می گوید: توقیعات صاحب الامر (علیه السلام) به همان خطّی که در زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) صادر می شد به وسیله عثمان بن سعید ومحمّد بن عثمان برای شیعیان صادر می گشت.(۷۸۷)
چه مقدار توقیع از ناحیه مقدسه صادر شده است؟
حدود هفتاد توقیع یا بیشتر در مصادر مهدویت موجود است که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - توقیع به علی بن محمّد سَمَری.(۷۸۸)
۲ - توقیع به ابی جعفر عَمْری در سوگ پدرش.(۷۸۹)
۳ - توقیع به سعد بن عبد الله قمی.(۷۹۰)
۴ - توقیع به اسحاق بن یعقوب.(۷۹۱)
۵ - توقیع به محمّد بن عبد الله بن جعفر حمیری در جواب مسائلش.(۷۹۲)
۶ - توقیع دیگری به حمیری درباره زیارت حضرت.(۷۹۳)
۷ - توقیع به احمد بن خضر بن ابی صالح خجندی.(۷۹۴)
۸ - توقیع به حسن بن فضل یمانی.(۷۹۵)
۹ - توقیع به ابوعمرو وفرزندش ابو جعفر محمّد.(۷۹۶)
۱۰ - توقیع به محمّد بن ابراهیم مهزیاری.(۷۹۷)
۱۱ - توقیع در ردّ جعفر کذّاب.(۷۹۸)
۱۲ - توقیع به احمد بن حسن مادرایی.(۷۹۹)
۱۳ - توقیع درباره قصه احمد بن ابی روح.(۸۰۰)
۱۴ - توقیع به حاجز وشا.(۸۰۱)
۱۵ - توقیع به محمّد بن جعفر.(۸۰۲)
۱۶ - توقیع به محمّد بن صالح بعد از مرگ عبرتایی.(۸۰۳)
۱۷ - توقیع در جواب نامه سَمَری.(۸۰۴)
۱۸ - توقیع در جواب سؤال مردی از اهل فانیم.(۸۰۵)
۱۹ - توقیع در جواب نامه محمّد بن حسن مروزی.(۸۰۶)
۲۰ - توقیع در جواب نامه محمّد بن یوسف.(۸۰۷)
۲۱ - توقیع در جواب سؤال های محمّد بن جعفر اسدی.(۸۰۸)
۲۲ - توقیع در ردّ غلات به محمّد بن علی بن هلال کرخی.(۸۰۹)
۲۳ - توقیع به محمّد بن شاذان.(۸۱۰)
۲۴ - توقیع برای احمد بن حسن خازن.(۸۱۱)
۲۵ - توقیع برای علی بن محمّد بن اسحاق اشعری.(۸۱۲)
۲۶ - توقیع در خبر دادن از ضمیر عبید الله بن سلیمان.(۸۱۳)
۲۷ - توقیع در جواب نامه ابن ابی غانم قزوینی.(۸۱۴)
۲۸ - توقیع در کیفیت تعلیم نماز.(۸۱۵)
۲۹ - توقیع در جواب انچه محمّد بن شاذان برای حضرت فرستاد.(۸۱۶)
۳۰ - توقیع در جواب نامه محمّد بن یزداذ.(۸۱۷)
۳۱ - توقیع در جواب خواست قاسم بن علا.(۸۱۸)
۳۲ - توقیع در جواب نامه مردی از اهل ربض.(۸۱۹)
۳۳ - توقیع در جواب سائلی که از قم رسیده بود.(۸۲۰)
۳۴ - توقیع به حسن بن عبد الحمید.(۸۲۱)
۳۵ - توقیع در توثیق محمّد بن جعفر عربی.(۸۲۲)
۳۶ - توقیع در جواب سؤال ابوالحسن خضر بن محمّد.(۸۲۳)
۳۷ - توقیع اول به شیخ مفید (رحمه الله).(۸۲۴)
۳۸ - توقیع دوم به شیخ مفید (رحمه الله).(۸۲۵)
۳۹ - توقیع در جواب نامه علی بن بابویه.(۸۲۶)
۴۰ - توقیع در جواب نامه محمّد بن کشمر.(۸۲۷)
۴۱ - توقیع در جواب نامه جعفر بن حمدان.(۸۲۸)
۴۲ - توقیع در جواب نامه علی بن زیاد.(۸۲۹)
۴۳ - توقیع به حسن بن قاسم بن علاء.(۸۳۰)
۴۴ - توقیع به ابی القاسم بن ابی حلیس.(۸۳۱)
۴۵ - توقیع در جواب رقعه بلخی.(۸۳۲)
۴۶ - توقیع بر احمد بن حسن.(۸۳۳)
۴۷ - توقیع به محمّد بن همّام.(۸۳۴)
ودیگر توقیعات.

غیبت کبری

عصر غیبت کبری چه خصوصیات ویژه ای دارد؟
عصر غیبت کبرا زمانی است که با انتهای غیبت صغرا شروع شده است. انتهایی که توسط اعلان امام زمان (علیه السلام) در سال ۳۲۹ هجری صورت گرفت. حضرت در نامه ای به علی بن محمّد سَمَری از انتهای سفارت وشروع غیبت کبرا خبر داد.
عصر غیبت کبرا دارای شرایط وخصوصیاتی است که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - مسلمانان در این عصر در ظاهر از رهبر وامام خود جدا شده اند، واو را نمی بینند ویا اگر می بینند او را نمی شناسند. واین حکم کلّی برای عموم شیعیان است، گر چه ممکن است برخی به جهت مصالحی، مشرف به لقای حضرت شوند.
۲ - گسترش ظلم وستم در روی زمین، نیز از ویژگی های عصر غیبت کبرا است. وبا این ویژگی، بین این زمان وعصر حکومت اسلامی در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) تمییز داده می شود.
۳ - تاکید الهی بر امتحان امّت اسلامی در عصر غیبت کبرا؛ زیرا در این عصر مردم با مشکلات بیشتری روبه رو خواهند بود از قبیل:
الف. گسترش فساد وفحشا در جامعه اسلامی وجهان.
ب. انواع فشارهای سیاسی ومشکلات که در راه پذیرش حقّ وایمان است.
ج. مواجهه انسان با انواع شبهات در وجود امام زمان (علیه السلام).
در نتیجه مشاهده می کنیم که امامان (علیهم السلام) تاکید فراوانی بر این موضوع مهم داشته اند. همان گونه که از حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) روایت شده که فرمود: (اذا فقد الخامس من ولد السابع، فالله الله فی ادیانکم لا یزیلکم عنها احد، یا بنی! انّه لابدّ لصاحب هذا الامر من غیبة حتّی یرجع عن هذا الامر من کان یقول به، انّما هی محنة من الله عزّ وجلّ امتحن الله بها خلقه...)؛(۸۳۵) (هر گاه پنجمین از اولاد هفتمین مفقود شد، پس خدا را، خدا را در ادیانتان، مواظب باشید که معتقدات شما را زایل نکنند، ای فرزندم! به طور حتم برای صاحب این امر غیبتی است به حدّی که معتقدان به ان، از این امر رجوع می کنند، واین محنتی است که خداوند به واسطه ان خلقش را امتحان می کند...).
غیبت حضرت مهدی به چه کیفیتی است؟
در رابطه با کیفیت غیبت حضرت دو نظریه است:
۱ - نظریه خفای شخص: یعنی اینکه وجود حضرت از دید مردم مخفی است. دلیل این نظریه روایاتی است که از طرق اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است.
امام رضا (علیه السلام) فرمود: (لا یری جسمه...)؛(۸۳۶) (... جسم او دیده نمی شود...).
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (... الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه...)؛(۸۳۷) (...پنجمین از اولاد هفتمین، شخصش از شما غایب خواهد شد...).
۲ - نظریه خفای عنوان: به این معنا که مردم او را می بینند ولی هرگز به عنوان مهدی موعود به او اشنایی پیدا نمی کنند. دلیل بر این نظریه نیز روایت محمّد بن عثمان عَمْری است که فرمود: (والله انّ صاحب هذا الامر لیحضر الموسم کلّ سنة فیری الناس ویعرفهم ویرونه ولا یعرفونه)؛(۸۳۸) (به خدا سوگند! همانا صاحب این امر در موسم حجّ هر سال حاضر می شود، مردم را می بیند وانها را نیز می شناسد، ونیز مردم او را می بینند ولی نمی شناسند).
با توجه به فراگیری ظلم وفساد در عالم چرا امام ظهور نمی کند؟
غالب احادیثی که اشاره به عملکرد حضرت مهدی (علیه السلام) بعد از ظهور دارد به این نحو است که خداوند به توسط حضرت، عالم را از عدل وداد پر می کند همان طوری که زمین پر از ظلم شده باشد که این در حقیقت تشبیه است نه شرطیت وعلیت، یعنی ظلم وفساد علت ظهور باشد.
به تعبیر دیگر: فساد، هدف نیست، بلکه امادگی، هدف است. بر خلاف انچه برخی تصوّر می کنند انچه برای تسریع ظهور مصلح جهانی لازم است، وجود ظلم وفساد در سراسر زمین نیست، بلکه یک امادگی وتشنگی لازم است. البته نمی توان انکار کرد که افزایش ظلم وفساد یکی از علل امادگی وتشنگی خواهد بود، زیرا هنگامی که مردم جهان ثمره تلخ وشوم تبعیض ها وبی عدالتی ها را بچشند، ناراحت می شوند ودر جست وجوی یک طریق اصلاح ویافتن یک مصلح جهانی گام برمی دارند.
در نتیجه، باید گفت: هسته اصلی زمینه برای ظهور، امادگی واگاهی از عواقب وضع نابسامان امروز دنیا است، نه اینکه وجود ظلم وفساد هدف اصلی باشد.
چرا امام زمان خود را برای مؤمنان مورد وثوق ظاهر نمی سازد؟
اولا: ان حضرت برای هر کس که بخواهد ظاهر شود ناگزیر می بایست برای معرفی خود معجزه ای اظهار نماید تا در صحت ادعایش یقین کنند. در این میان عده ای حقّه باز وساحر پیدا می شوند وبرای فریب مردم از راه سحر وجادو چنین می کنند، وخود را به عنوان امام زمان وانمود می نمایند.
ثانیا: افراد حیله گر از این موضوع استفاده کرده وادعای رؤیت می کردند، ولی به جهت سدّ این گونه انحرافات، ملاقات در حدّ گسترده ممنوع شد، گر چه خواصّی از افراد در موقعیت های مناسب وبنابر مصالح کلّی وجزئی به ملاقات حضرت شرفیاب می شوند.
مقصود از نیابت عامه در عصر غیبت کبری چیست؟
مقصود از نیابت عامه این است که امام (علیه السلام) ضابطه ای کلّی به دست می دهد تا در هر عصر، فرد شاخصی که ان ضابطه از همه جهات ودر همه ابعاد بر او صدق می کند نایب امام شناخته شود ودر جامعه، نماینده او گردد.
بنابراین، کسانی که در دوره غیبت صغرا نیابت داشتند وبا اسم ورسم معرفی شده بودند (نایب خاص) نامیده می شوند.
بر اساس روایات وارده در این باب، مقام نیابت عامه به وسیله خود امامان (علیهم السلام) به ویژه حضرت حجت (علیه السلام) به فقیه جامع شرایط تفویض شده است، که از ان جمله می توان به این دو روایت اشاره کرد:
۱ - عمر بن حنظله از امام صادق (علیه السلام) سؤال می کند که اگر در مشکلات ومنازعاتی که معمولا برای انها به حاکم یا به قضات منصوب از طرف حاکم مراجعه می کنند، بین دو نفر شیعه رخ داد چه کنند؟ آیا می توانند به حاکم وقت ویا قضات منصوب از طرف انان مراجعه نمایند ومشکلشان را حل نمایند؟
حضرت در پاسخ فرمود: مراجعه به انها حرام است، زیرا رجوع به انها رجوع به طاغوت است وخدای سبحان مراجعه به طاغوت را نهی کرده است.
او دوباره سؤال کرد: پس چه کنند، زیرا در صورت عدم مراجعه، حقشان ضایع می شود؟
حضرت با ذکر معیارهایی علمای واجد شرایط را برای انها معرفی کرده، می فرماید: (ینظران (الی) من کان منکم ممّن قد روی حدیثنا ونظر فی حلالنا وحرامنا وعرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانّی قد جعلته علیکم حاکما، فاذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه فانّما استخفّ بحکم الله وعلینا ردّ، والرادّ علینا الرادّ علی الله وهو علی حدّ الشرک بالله...)؛(۸۳۹) (در بین خودتان از فقهای شیعه کسی را انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کرده ودر حلال وحرام ما نظر نموده واحکام ما را شناخته است ومشکل خود را از طریق او حل نمایید، زیرا انان از طرف من منصوبند ومن نیز انها را بر شما حاکم قرار دادم. اگر پس از مراجعه به انان وبیان حکم، طرفین دعوا حکم را نپذیرند، ما را ردّ کرده اند وحکم خدا را سبک شمرده اند، وردّ بر ما در حقیقت ردّ بر خداست وچنین شخصی در حدّ مشرک به خدا خواهد بود).
۲ - اسحاق بن یعقوب بعد از طرح مسائلی از حضرت مهدی (علیه السلام) جواب انها را طلب می کند. امام در توقیعی که در ذیل ان نامه به وسیله نایب دوم خود محمّد بن عثمان عَمْری می فرستد، از جمله مسائلی که در ان اشاره کرده اینکه: (... امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجّتی علیکم...)؛(۸۴۰) (امّا در حوادثی که پیش می اید به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا انان حجت من بر شمایند...).
چه کنیم تا مردم به سوی امام زمان جذب شوند؟
جذب مردم ومیل انها به امام زمان (علیه السلام) متوقّف بر معرفت انها به ان حضرت است، زیرا هیچ کس به چیزی که برایش مجهول بوده وبه ان علم ندارد توجه پیدا نمی کند. ولذا بر ما لازم است که امام زمان (علیه السلام) را به عموم مردم بشناسانیم، که خصوصیات عصر ایشان چیست؟ وانسان در زمان ظهور ان حضرت به چه برکاتی نایل خواهد شد؟ وچگونه ظلم وبی عدالتی در تمام سطوح جامعه با ظهور ایشان رخت خواهد بست وچگونه با ظهورش بشر از ظلمات به نور خواهد رسید.
اگر چه در عصر غیبت نیز مانند خورشید در پشت ابرها از ان حضرت بهره می بریم ولی این کجا وان کجا؟ مردم با شنیدن این مسائل متوجه امام زمان (علیه السلام) شده وبه حضرت میل پیدا می کنند.
راه رسیدن به لقای حضرت مهدی چیست؟
انسان از دو طریق می تواند به ملاقات حضرت شرفیاب شود:
۱ - از راه تحصیل کمالات روحی؛ زیرا انسان از این راه، رذایل اخلاقی را از خود دور کرده، با عمل به دستورات شرع به درجه ای می رسد که قابلیت شرفیاب شدن به محضر ان حضرت را پیدا می کند.
۲ - از راه عمل به برخی از دستورات وارده که در برخی روایات به ان اشاره شده است. از ان جمله اینکه هر کس چهل شب در طول چهل هفته به مسجد سهله برود وبا حضور قلب به حضرت توجه پیدا کرده، از خداوند طلب رؤیت ایشان را نماید به ملاقات ان حضرت شرفیاب می شود.
چرا با شنیدن نام قائم از جا بر می خیزیم؟
حاجی نوری می نویسد: در خبری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: روزی در مجلس امام صادق (علیه السلام) نام مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) برده شد، امام صادق (علیه السلام) به جهت تعظیم واحترام از جای برخاست.(۸۴۱)
ونیز در روایت آمده که دعبل خزاعی بعد از انکه ابیاتی راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) نزد امام رضا (علیه السلام) قرائت کرد، حضرت از جای برخاست...(۸۴۲)
میرزای نوری می گوید: وقتی نام حضرت حجة بن الحسن (علیه السلام) در مجلس امام رضا (علیه السلام) برده شد، ان حضرت از جای برخاست ودو دست مبارکش را روی سر گذاشت وفرمود: (اللهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه).(۸۴۳)
از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: چرا هنگام شنیدن نام امام زمان (علیه السلام) از جای خود برمی خیزیم؟ حضرت فرمود: چون غیبت حضرت مهدی طولانی است. وامام از شدّت محبّتی که به دوستان خود دارد هر زمانی که شخصی او را یاد کند نگاهی به او می نماید وسزاوار است که یاد کننده به جهت احترام وتعظیم، از جای خود برخیزد. هنگامی که مولای خویش او را به نظر مهر وعطوفت نگاه می کند، پس از جای خود برخیزد واز خدای تبارک وتعالی تعجیل فرج ایشان را بخواهد.(۸۴۴)
منظور از مهدویت نوعی وشخصی چیست؟
گاهی در تعبیرات از مهدویت شخصی ونوعی استفاده می شود، مثلا گفته می شود: اهل سنّت مهدویت نوعی را قبول دارند وشیعه امامی مهدویت شخصی را، مقصود از این دو چیست؟
شیعه قائل به مهدویت شخصی است؛ یعنی معتقد است به اینکه مهدی موعود (علیه السلام) شخصی است معین که متولد شده وتاکنون زنده است ودر اینده ظهور خواهد کرد، واو کسی جز فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) نیست.
ولی اهل سنّت معتقد به مهدویت نوعی است؛ یعنی معتقد است که در اخر الزمان شخصی از ذریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) به نام مهدی متولد شده، وظهور خواهد کرد. واوست کسی که زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد، گرچه وجود خارجی ندارد.
تعبیر مهدی نوعی وشخصی کاربرد دیگری نیز دارد که نزد عرفا متداول است. برخی از عرفای اهل سنّت همچون مولوی معتقدند به اینکه در هر زمانی باید یک مهدی موجود باشد خواه از نسل علی وخواه از نسل عمر.
مقصود انان از مهدی، همان قطب عالم امکان است، ولی شیعه قائل است که در هر زمان باید امام معصوم موجود باشد، زیرا بدون ان زمین مضطرب خواهد شد.
آیا در عصر غیبت کبری نیز نامه ای از ناحیه مقدسه صادر شده است؟
شیخ طبرسی (رحمه الله) در کتاب (الاحتجاج) دو نامه ای را که از ناحیه مقدسه حضرت مهدی (علیه السلام) برای شیخ مفید (رحمه الله) فرستاده شده نقل کرده است. در این دو نامه اشاره به برخی مطالب صحیح وعالی شده ونیز از برخی مسائل به طور رمز واشاره خبر داده است.(۸۴۵)
نامه اوّل در اواخر ماه صفر سال ۴۱۰ هجری سه سال قبل از وفات شیخ مفید (رحمه الله) به دست او رسیده است. ونامه دوم در سال ۴۱۲ هجری یعنی یک سال قبل از وفات شیخ به دست او رسیده است. واین در حقیقت بعد از گذشت هشتاد سال از وفات شیخ علی بن محمّد سمری سفیر چهارم است که همان انتهای غیبت صغرا وشروع غیبت کبرا در سال ۳۲۹ هجری است.
فرستنده نامه اوّل می گوید: این نامه را از منطقه ای که متصل به حجاز است اورده است. واز این کلام استفاده می شود که امام در ان هنگام در نواحی حجاز ساکن بوده است، واین نامه را به توسط برخی از خواص به شیخ مفید (رحمه الله) فرستاده اند.
نامه دوم نیز در اول ماه شوال سال ۴۱۲ از ناحیه مقدسه برای شیخ فرستاده شد. ودر روز پنجشنبه ۲۳ ماه ذی حجه همان سال به دست شیخ رسیده است. یعنی سه ماه وهفت روز کم در بین راه در دست قاصد بوده است.
هر دو خطاب به املای حضرت مهدی (علیه السلام) وخطّ برخی از ثقات ومعتمدین نزد امام زمان (علیه السلام) بوده همان گونه که از ظاهر رساله اولی ونصّ رساله دوم استفاده می شود. واخر هر دو نامه مزین به چند سطری کم از خطّ خود امام است که شهادت وگواهی بر صحت نامه است. امام در ان کلمات به شیخ مفید (رحمه الله) امر می کند تا این رساله را از هر کس مخفی بدارد، ولی نسخه ای از ان را بردارد تا موثقین از اصحابش بر ان مطلّع شده یا شفاها به اطلاع انها برساند.(۸۴۶)
سند دو توقیع صادر شده از امام مهدی بر شیخ مفید چگونه قابل اثبات است؟
سند این دو توقیع را از جهاتی می توان مورد توجه قرار داده وبرای اعتبار ان چاره ای اندیشید، گر چه شیخ طبرسی که تنها ناقل این دو توقیع است انها را مرسلا وبدون سند نقل کرده است.
۱ - طبرسی این دو روایت را از مسلّمات به حساب اورده که این به نوبه خود دلالت بر اعتقاد به صحت سند نزد او دارد. وممکن است که طبرسی به جهت شهرت ووضوح این دو توقیع، سند انها را حذف کرده است، همان گونه که سند بسیاری از روایات را حذف کرده است.
۲ - مضامین عالی که در این دو روایت است ونیز خبرهای صادقی که در ان دو به انها اشاره شده نیز از جمله شواهد صدق این دو توقیع وانتساب به حضرت مهدی (علیه السلام) است.
و امری که موجب ازدیاد اطمینان به این دو توقیع است اینکه محدّث بحرانی بعد از انکه اشعار منسوب به امام زمان (علیه السلام) در رثای شیخ مفید را نقل می کند که بر قبر او نوشته شده بود، می فرماید: (این اشعار از امام زمان (علیه السلام) نسبت به شیخ مفید (علیه السلام) بعید نیست، بعد از انکه توقیعاتی از ناحیه حضرت (علیه السلام) برای شیخ فرستاده شد، توقیعاتی که مشتمل بر تعظیم واجلال فراوانی بوده است...). ان گاه می گوید: (شیخ یحیی بن بطریق حلّی در رساله نهج العلوم الی نفی المعدوم معروف به (سؤال اهل حلب) دو طریق در تزکیه شیخ مفید ذکر کرده است:
الف) صحت نقل او از ائمه طاهرین (علیهم السلام)، ان طوری که در تصانیف او از مقنعه ودیگر کتب ذکر شده است.
ب) انچه را که عموم شیعه روایت کرده ومورد قبول قرار داده است که صاحب الامر - صلوات الله وسلامه علیه وعلی ابائه - دو نامه به او نوشته است به این نحو که در هر سال یک نامه، وعنوان نامه (به سوی برادر سدید..).است، واین بالاترین تعبیر در مدح وتزکیه وثنای شیخ مفید در گفتار امام امت وجانشین ائمه است.
گفتار ابن بطریق دلالت دارد بر اینکه این دو توقیع مورد اجماع است. ونیز از کلام طبرسی در مقدمه (احتجاج) استفاده می شود که این دو توقیع از قسم احادیثی است که مورد اجماع علما بوده ولذا سند ان دو را ذکر نکرده است.
ابن شهر اشوب در (معالم العلماء) در ترجمه شیخ مفید می گوید: (صاحب الزمان (علیه السلام) او را شیخ مفید نامید...).(۸۴۷) ظاهرا مراد او همان چیزی است که در توقیع حضرت به شیخ مفید آمده است که فرمود: (للاخ السدید والولی الرشید، الشیخ المفید...).

۳ - طبرسی در مقدمه کتاب (احتجاج) می گوید: (بیشتر روایاتی را که نقل می کنیم سند انها را نمی اوریم یا به جهت وجود اجماع بر ان روایت است، ویا به جهت موافقت ان با دلیل عقل ویا شهرت ان در سیره ها وکتاب ها بین مخالف وموافق...).(۸۴۸)
این دو توقیع نیز از یکی از این سه احتمال خالی نیست.
۴ - مصلحت عمومی نیز اقتضای صدور چنین نامه ها وتوقیعاتی را در اوایل عصر غیبت کبرا داشته است.
یکی اینکه حضرت با این نامه ها به جماعت شیعیانش دستورات لازم را برساند.
ودیگر اینکه با فرستادن این نامه ها به دست علمای صالح امثال شیخ مفید (رحمه الله) ریاست وزعامت او را تثبیت کرده، مردم را به اطاعت از او در عصر غیبت کبرا تشویق کند. همان گونه که در نامه خود به ابن بابویه خطاب به او فرمود: (یا شیخی! یا اباالحسن).
آیا این گونه غیبت در بین انبیا هم سابقه داشته است؟
غیبت ودوری حجّت خدا از بین مردم امری تازه وجدید نیست که در این امّت ان هم در اخرین وصی پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم) تحقق پیدا کرده باشد، بلکه سنتی الهی بوده که حتی در بین انبیا نیز پیدا شده است. اینک به اسامی برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - حضرت ادریس (علیه السلام)
مطابق برخی روایات، ادریس پیامبر به جهت مشاجره ای که بین او وجبّاران زمانش ایجاد شد، بیست سال از میان امتش غایب شد ودر کوه ها وغارها به سر می برد. خداوند ملکی را موکّل بر او نموده بود تا هنگام غروب افتاب افطاری او را حاضر کند...(۸۴۹)
۲ - حضرت صالح (علیه السلام)
صدوق (رحمه الله) به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (انّ صالحا (علیه السلام) غاب عن قومه زمانا، وکان یوم غاب عنهم کهلا... فلمّا رجع الی قومه لم یعرفوه بصورته...)؛(۸۵۰) (همانا صالح (علیه السلام) مدتی از قومش غایب شد. هنگام غیبت پیرمردی بود... ووقتی که به قومش بازگشت کسی او را به چهره نمی شناخت...).
۳ - حضرت ابراهیم (علیه السلام)
حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز بنابر نقل روایات، مدّتی از ابتدای ولادت تا سال های زیادی مخفی بود وامر خود را کتمان می کرد تا انکه خداوند او را مامور به ابلاغ رسالتش نمود.(۸۵۱)
۴ - حضرت موسی (علیه السلام)
صدوق نقل می کند: (... حضرت موسی (علیه السلام) از شهر مصر به مدین فرار کرده، در انجا مدّت زیادی نزد حضرت شعیب (علیه السلام) اقامت نمود...).(۸۵۲)
۵ - حضرت شعیب (علیه السلام)
مجلسی به سندش از امام علی (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (انّ شعیبا النبی (علیه السلام) دعا قومه الی الله حتی کبر سنّه، ودقّ عظمه، ثمّ غاب عنهم ما شاء الله، ثمّ عاد الیهم شابّا)؛(۸۵۳) (شعیب پیغمبر قومش را به سوی خدا دعوت کرد تا پیر شد واستخوان هایش ضعیف شد. ان گاه تا مدّتی که خواستِ خدا بود از میان مردم غایب شد وسپس در حالی که جوان شده بود به سوی انها بازگشت...).
۶ - حضرت الیاس (علیه السلام)
قطب راوندی نقل می کند که حضرت الیاس (علیه السلام) از میان قومش هفت سال غایب شد، در ان مدّت در صحراها وبیابان ها متواری بود.(۸۵۴)
۷ - حضرت دانیال نبی (علیه السلام)
صدوق (رحمه الله) می گوید: (دانیال نبی ۹۰ سال از میان قومش غایب واسیر دست بخت النصر بود وپیروانش همگی در این مدّت انتظارش را می کشیدند).(۸۵۵)
۸ - حضرت عیسی (علیه السلام)
حضرت عیسی (علیه السلام) دو نوع غیبت داشته است: یکی در مدّت ۱۲ سال در سرزمین های شام ومصر ودیگر از هنگامی که خواستند او را به دار اویزند، تا هم اکنون که بیش از دو هزار سال از عمر او می گذرد وهنوز زنده است. وی هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) برای تشکیل حکومت عدل جهانی ایشان را مساعدت خواهد نمود.
چه محذوری داشت اگر امام زمان در بین مردم ظاهر می بود؟
برخی ممکن است بگویند: چه اشکالی داشت اگر حضرت در بین مردم بود واز وجودش استفاده می کردند واو نیز در موقع مناسب قیام می نمود.
پاسخ: پیامبر اکرم وائمه اطهار (علیهم السلام) کرارا به مردم گوشزد کرده بودند که دستگاه ظلم وستم به دست حضرت مهدی (علیه السلام) برچیده خواهد شد. از این جهت وجود حضرت، مورد توجه دو دسته قرار گرفت:
الف. مظلومین وستم دیدگان عالم که تعدادشان زیاد بود. انان به قصد اظهار تظلّم وامید حمایت، به دور وجود امام اجتماع می کردند واز او تقاضای نهضت ودفاع می نمودند، ولذا همیشه در اطراف حضرت گروه کثیری احاطه شده بود. در حالی که هنوز شرایط اساسی فراهم نشده است.
ب. زورگویان وستمکاران خونخواری که بر ملّت های مظلوم تسلّط یافته ودر راه رسیدن به منافع شخصی خویش از هیچ عملی فرو گذار نمی کردند وحاضر بودند که تمام مردم را فدای مطامع شخصی خود کنند. در نتیجه این گروه چون وجود حضرت را مانع وسدّ راه خود می دیدند درصدد نابودی حضرت بر می امدند.
آیا خداوند نمی توانست حضرت مهدی را بدون غیبت حفظ نماید؟
در پاسخ می گوییم:
اولا: اعجاز، در نظام طبیعت وتکوین خلاف اصل است، مگر انکه ضرورتی اقتضا کند ودر مورد حضرت مهدی (علیه السلام) اراده خداوند بر این تعلّق گرفته که محافظت حضرت از راه غیبت باشد.
ثانیا: مصالح ومفاسد وتقدیرات الهی به تبع واقعیت های الهی تغییر پیدا می کند. خداوند متعال برای امت اسلامی یازده امام معصوم به جهت هدایتشان فرستاد، ولی یکی پس از دیگری انان را به شهادت رساندند وبا این عملکرد بد وکارنامه سوئی که از خود نشان دادند تقدیر خداوند بر این تعلّق گرفت که امام دوازدهم را تا مدّتی در پشت پرده غیبت قرار دهد تا محرومیت غیبت امام را احساس کنند وبا ظهور حضرتش قدر او را بدانند.
ثالثا: مطابق ایات وروایات، یکی از سنّت های حتمی خداوند متعال مساله امتحان امت هاست. امت اسلامی نیز از این قانون استثناپذیر نیست. وهر امّتی به نحوی امتحان خواهد شد. امتحان امت اسلامی در این عصر وزمان به غیبت امام زمان انهاست، که آیا با این حالت بر دین ومذهب خود استقامت دارند یا خیر؟
آیا با حضور امام زمان در بین مردم ممکن نبود که ستمگران تسلیم او گردند؟
می دانیم که همه افراد در مقابل حقّ وعدالت تسلیم نمی شوند، بلکه از اغاز عالم تاکنون همیشه گروهی در بین بشر وجود داشته اند که دشمن حقّ وحقیقت بوده وبرای پایمال کردن ان با تمام قوا کوشیده اند، ودر راه نابود کردن ان از هیچ عملی فروگذار نکرده اند. حضرت مهدی (علیه السلام) نیز اگر غایب نمی شد قطعا درصدد نابودی ایشان برمی امدند وان غلبه حق بر باطل، چون شرایطش فراهم نشده بود انجام نمی گرفت.
اگر امام ظاهر بود وبا ظالمان زمان خود مصالحه کرده وپیمان عدم تعرض می بست چه می شد؟
کسانی که با مساله مهدویت اشنایی دارند می دانند که برنامه حضرت با برنامه سایر امامان تفاوت اساسی دارد. امامان دیگر مامور بودند که در ترویج دین تا سرحدّ امکان کوشش کنند، ولی مامور به جنگ نبودند ولذا یک نوع بیعت ومتارکه جنگ وپیمان عدم تعرض وصلحی بین انان با حاکمان عصر خود، بسته بودند. ولی سیره حضرت مهدی (علیه السلام) از ابتدا با روش دیگر امامان فرق می کند. قرار بر این است که حضرت به مجرد ظهور، دست به مقابله با ظالمان زده وظلم وبی عدالتی را از جامعه برکند وبه جای ان عدل وقسط را برپا نماید. لذا باید بیعت هیچ کسی بر ذمّه او نباشد، زیرا هر لحظه احتمال ظهور است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (صاحب هذا الامر تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلّا یکون لاحد فی عنقه بیعة اذا خرج، ویصلح الله عزّ وجلّ امره فی لیلة)؛(۸۵۶) (ولادت صاحب الامر مخفی می شود تا وقتی که ظهور کند پیمان هیچ کس بر گردنش نباشد. خداوند امرش را در یک شب اصلاح می کند).
علاوه بر این، ستمکاران چون در هر لحظه احتمال قیامش را می دادند لذا منافع خود را در خطر دیده، به پیمان خود با حضرت مطمئن نمی شدند وچاره ای جز قتل وکشتن او نمی دیدند.
فلسفه غیبت امام زمان چیست؟
یکی از سؤال هایی که در طول تاریخ عصر غیبت مطرح بوده وهست این است که چرا امام زمان (علیه السلام) غایب شد، وچرا ما با ان حضرت ارتباط نداریم؟
پاسخ: سؤال مورد نظر را با بیان مقدماتی که خود انها ما را به نتیجه قطعی می رساند جواب خواهیم داد:
۱ - خداوند متعال در قران کریمش ونیز پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر از پیروزی وغلبه دین اسلام بر جمیع ادیان در پایان تاریخ بشریت داده است.
خداوند می فرماید: (هُوَ الَّذِی ارْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ)؛(۸۵۷) (اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط وبرتری دهد، گر چه مشرکان کراهت داشته باشند).
۲ - مصالح بندگان با اختلاف حالات انها متغیر می شود. خداوند متعال امر تدبیر بندگان ومصلحت انها را بر عهده گرفته است. عقلشان را کامل کرده وانها را به انجام اعمال صالح وادار نموده است تا از این طریق به سعادت برسند. حال اگر مردم به دستورهای خداوند تمسک کرده وانجام وظیفه کنند، بر خداوند است که انها را یاری کند وبا اضافه کردن عنایت هایش بر بندگان، راه را بر انها تسهیل وهموار نماید، ولی در صورتی که مخالف دستورهایش عمل کنند ومرتکب نافرمانی شوند، مصلحت بندگان تغییر می کند، ودر نتیجه، موقعیت ووضعیت نیز تغییر خواهد کرد، خداوند توفیق را از انان سلب خواهد نمود، ودر این هنگام مستحقّ ملامت وسرزنش می شوند.
خداوند متعال امامان را یکی پس از دیگری به سوی مردم فرستاد ولی هنگامی که انان را نافرمانی کرده وبه طور وسیع خونشان را ریختند، قضیه برعکس شد ومصلحت بر این تعلق گرفت که امام مردم، غایب ومستور گردد.
۳ - بی شک هر کار اجتماعی - بزرگ یا کوچک - احتیاج به اماده شدن شرایط مناسب دارد. لذا باید برای قیامی جهانی وفراگیر امادگی خاصی صورت گیرد.
۴ - بی تردید، دین غالب در عصر ظهور، احتیاج به رهبر وامامی غالب دارد که دارای شرایطی از قبیل: قدرت فوق العاده، علم جامع وعصمت باشد.
۵ - مطابق روایات متواتر بین شیعه وسنّی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) امامان بعد از خود تا روز قیامت را دوازده نفر برشمرده است که بعد از او پیاپی خواهند امد.(۸۵۸)
۶ - از مجموعه روایات وادله عقلی استفاده می شود که بقای امام معصوم وحجّت خدا بر روی زمین تا روز قیامت امری ضروری است.
مرحوم کلینی به سند صحیح از ابی حمزه نقل می کند که از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم: آیا زمین بدون امام باقی می ماند؟ حضرت فرمود: (لو بقیت الارض بغیر امام لساخت)؛(۸۵۹) (اگر زمین بدون امام باقی بماند دگرگون خواهد شد).
۷ - یکی از اسباب گوشه نشین شدن انبیا ورسل، خوف از قتل به جهت حفظ جان وبه امید نشر شرایعشان بوده است. امام مهدی (علیه السلام) نیز با نبود اسباب عادی برای نصرت ویاری اش وخوف از کشته شدن، به امر خداوند مامور به غیبت ودوری از مردم شدند.
امام صادق (علیه السلام) به زراره فرمود: (للقائم غیبة قبل قیامه. قلت: ولِمَ؟ قال: یخاف علی نفسه الذبح)؛(۸۶۰) (برای قائم غیبتی است قبل از قیامش. زراره می گوید: به حضرت عرض کردم: به چه جهت؟ فرمود: زیرا از قتل بر خود می ترسد).
۸ - یکی از اسباب وعوامل غیبت امام زمان (علیه السلام) که در روایات به ان اشاره شده، بیعت نکردن ان حضرت با حاکمان عصر خود است.
شیخ صدوق به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (یقوم القائم (علیه السلام) ولیس لاحد فی عنقه بیعة)؛(۸۶۱) (قائم (علیه السلام) قیام خواهد کرد در حالی که بیعت کسی بر گردن او نخواهد بود).
۹ - هدایت بر چند قسم است:
الف. هدایت فطری: که همان هدایت از راه فطرت است.
(فَاقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفا فِطْرَتَ الله الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ الله ذلِکَ الدِّینُ القَیمُ وَلکِنَّ اکْثَرَ النّاسِ لا یعْلَمُونَ)؛(۸۶۲) (پس روی خود را متوجّه ایین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر ان افریده، دگرگونی در افرینش الهی نیست، این است ایین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند).
ب. هدایت تشریعی: که متفرّع بر حضور امام در میان جامعه است تا مردم را از نزدیک راهنمایی کند.
(کانَ النّاسُ امَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ الله النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَانْزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لِیحْکُمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ...)؛(۸۶۳) (مردم [در اغاز] یک دسته بودند، [وتضادی در میان انها وجود نداشت. به تدریج جوامع وطبقات پدید امد واختلافات وتضادهایی در میان انها پیدا شد، در این حال] خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت وبیم دهند وکتاب اسمانی که به سوی حق دعوت می کرد، با انها نازل نمود، تا در میان مردم، در انچه اختلاف داشتند، داوری کند...).
ج. هدایت تکوینی: که همان تصرف وتدبیر در نظام افرینش است.
(قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکِتابِ انَا اتِیکَ بِهِ قَبْلَ انْ یرْتَدَّ الَیکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَءاهُ مُسْتَقَرّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی ااشْکُرُ امْ اکْفُرُ...)؛(۸۶۴) ([امّا] کسی که دانشی از کتاب [اسمانی] داشت گفت: پیش از انکه چشم بر هم زنی، ان را نزد تو خواهم اورد. وهنگامی که [سلیمان] ان [تخت] را نزد خود ثابت وپابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا ازمایش کند که آیا شکر او را بجا می اورم یا کفران می کنم؟!...).
د. هدایت باطنی: که شعبه ای است از ولایت تکوینی وبه معنای ایصال به مطلوب است.
(وَجَعَلْناهُمْ ائِمَّةً یهْدُونَ بِامْرِنا وَاوْحَینا الَیهِمْ فِعْلَ الخَیراتِ وَاقامَ الصَّلوةِ وَایتاءَ الزَّکوةِ وَکانُوا لَنا عابِدِینَ)؛(۸۶۵) (وانان را پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند وهر کار نیکو را [از انواع عبادات وخیرات] وخصوص اقامه نماز وادای زکات را به انها وحی کردیم وانها هم به عبادت ما پرداختند).
با نظر وتامّل در مجموع مقدمات فوق به این نتیجه خواهیم رسید که وجود نازنین امام زمان (علیه السلام) به عنوان دوازدهمین امام، باید برای روز موعود در پس پرده غیبت بوده، تا در ان هنگام به اذن خداوند برای هدایت بشر ظهور کند.
نظر فرقه شیخیه درباره امام زمان چیست؟
یکی از مهمترین اندیشه های شیخیه به ریاست (شیخ احمد احسائی) اعتقاد به (بدن هورقلیایی) است که این بدن در شهر (جابلقا وجابرسا) قرار دارد. او به گمان خود، با این نظریه، سه مسئله مهم وعمیق فلسفی را تحلیل نموده است؛ یعنی معراج جسمانی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) ومعاد جسمانی وحیات امام زمان (علیه السلام) را در طول بیش از ده قرن.
او معتقد است که امام زمان (علیه السلام) با بدنی غیر عنصری وتنها هورقلیایی در شهر جابلقا وجابرسا زندگی می کند.
شیخ احمد احسائی، امام زمان (علیه السلام) را زنده ودر عالم (هورقلیا) می داند.(۸۶۶)
وی می گوید: (هورقلیا ملک اخر است که دارای دو شهر جابرسا که در مغرب قرار دارد وجابلقا که در مشرق واقع است می باشد. پس حضرت قائم (علیه السلام) در دنیا در عالم مثال نیست، اما به گونه ای است که به صورت هیکل عنصری می باشد، با مثالش در مثال، وبا جسدش در اجساد وبا جسمش در اجسام وبا نفس خود در نفوس وبا روحش در ارواح است.(۸۶۷)
او همچنین می گوید: (امام زمان (علیه السلام) در هنگام غیبت در عالم هورقلیا است وهر گاه بخواهد به (اقالیم سبعه) تشریف بیاورد، صورتی از صورت های اهل این اقالیم را می پوشد وکسی او را نمی شناسد. جسم وزمان ومکان ایشان لطیف تر از عالم اجسام بوده واز عالم مثال است.(۸۶۸)
جابلقا وجابرسا چه شهرهایی است؟
عبد الکریم صفی پور می گوید: (جابلص شهری است به مغرب که بعد از ان انسانی نیست، وجابلق شهری است به مشرق برادر جابلص).(۸۶۹)
خلف تبریزی می گوید: (در عالم مثال گفته اند: جابلقا وجابرسا دو شهری است در عالم مُثُل. وبه اعتقاد محققان، منزل اخر سالک است در سعی وصول قید به اطلاق ومرکز به محیط. وسپس می گوید: جابلقا منزل اول سالک باشد.(۸۷۰)
قطب الدین شیرازی، تفاوت جابلقا وجابرسا را چنین مطرح می کند: (جابرسا وجابلقا) نام دو شهر از شهرهای عالم (عناصر مثل) است.(۸۷۱)
سید کاظم رشتی، مهم ترین شاگرد شیخ احمد احسائی گفته است: (جابلقا وجابرسا در سفر اول که سفر از خلق به حق است قرار دارد. این سفر (بلکه این شهر) دارای محله های متعددی است که محله نوزدهم ان (حظیره القدس) ومحل پرندگان سبز وصور مثالیه است. جابرسا وجابلقا دو محله از این شهر می باشند که هر کدام از انها دارای هفتاد هزار درب است ودر کنار هر دربی، هفتاد هزار امت وجود دارد که به هفتاد هزار زبان با یکدیگر صحبت می کنند وهر زبانی با زبان دیگر هیچ مشابهتی ندارد).(۸۷۲)
مقصود از بدن هور قلیائی چیست؟
در پاورقی کتاب (برهان قاطع) آمده است: (هورقلیا)، ظاهرا از کلمه عبری (هبل) به معنای هوای گرم، تنفس وبخار و(قرنئیم) به معنای درخشش وشعاع است. وکلمه مرکب به معنای تشعشع بخار است.(۸۷۳)
شیخ احمد احسائی معتقد است که (هورقلیایی) لغتی سریانی واز زبان صابئین گرفته شده است.(۸۷۴)
قطب الدین شیرازی می گوید: (جابُلقا) و(جابُرسا) نام دو شهر از شهرهای عالم (عناصر مثُل) و(هورقلیا) از جنس (افلاک مُثُل) است. پس هورقلیا بالاتر است.(۸۷۵)
با توجه به انچه گذشت روشن می شود که مراد از عالم (هورقلیایی) همان عالم مثال است، وچون (عالم مثال) بر دو قسم است: اول واخر، گفته اند: این عالم دارای دو شهر است: جابلقا وجابرسا. عالم مثال، یا خیال منفصل، یا عالم برزخ بین عالم عقول وعالم ماده، چیزی است که عارفان وفیلسوفان اشراق به ان معتقدند ولی فلاسفه مشّاء ان را نپذیرفته اند.
اشراقیان، عالم مثال را دو مرحله می دانند:
۱ - مثال در قوس نزول، که بین غیب مطلق وشهادت مطلق قرار دارد. این عالم را برزخ قبل از دنیا می دانند که به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات می کنند. این مثال را (جابلقا) می نامند.
۲ - مثال در قوس صعود، که بین دنیا واخرت قرار دارد، وپس از افول وغروب نفس ناطقه از این بدن ظلمانی، وارد عالم برزخ شده واز انجا به قیامت کبرا می رود. این مثال را (جابرسا) می نامند.
ولی شیخ احمد احسائی در جواب ملا محمد حسین اناری که از لفظ هورقلیا سؤال کرده بود، این چنین می گوید: (هورقلیا) به معنای ملک دیگر است که حد وسط بین عالم دنیا وملکوت بوده ودر اقلیم هشتم قرار دارد. ودارای افلاک وکواکبی مخصوص به خود است که به انها جابرسا وجابلقا می گویند.(۸۷۶)
چه اشکالاتی نسبت به اعتقاد شیخیه درباره کیفیت وجود امام زمان در عصر غیبت وجود دارد؟
عقیده ونظر (شیخیه) به سرکردگی شیخ احمد احسائی درباره کیفیت وجود امام زمان (علیه السلام) در عصر غیبت وکیفیت بدن او ومکان او، از اشکالات بسیاری برخوردار است. اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - تحلیل این بدن هورقلیایی واعتقاد به حیات امام زمان (علیه السلام) با بدن (هورقلیایی) در واقع به معنای انکار امام زمان (علیه السلام) در روی زمین است؛ زیرا اگر مراد ان است که حضرت مهدی (علیه السلام) در عالم مثال وبرزخ، چه برزخ اول یا برزخ دوم زندگی می کند، یا ان چنان که قبر را انان از عالم هورقلیا می دانند، پس ان حضرت حیات با بدن عنصری ندارد وحیات او مثل حیات مردگان در عالم برزخ است. واین با احادیث متواتر (عدم خلوّ زمین از حجت) سازگاری ندارد.
۲ - این اعتقاد با ادلّه عقلی که قبلا اشاره شد بر ضرورت وجود امام زمان (علیه السلام) در این عالم، مناسبت ندارد.
۳ - (شیخ احمد احسائی)، عالم هورقلیا را حد وسط بین دنیا وملکوت معرفی می کند در حالی که عالم ملکوت همان عالم مثال است.
۴ - این سخن که حضرت مهدی (علیه السلام) با بدن هورقلیایی زندگی می کند، صرفا یک ادعای بدون دلیل است وهیچ دلیل عقلی ونقلی بر ان اقامه نشده است.
۵ - در قرن سیزدهم، گزاف گویی وبه کار بردن واژه های نامانوس والفاظ مهمل، بسیار رایج شد وحتی عوام مردم اینها را نشانه علم ودانش می پنداشتند وبعید نیست که شیخ احمد احسائی ونیز سید کاظم رشتی به جهت خوشایند جاهلان وعوام به این واژه ها وکلمات روی اورده باشند.
نتیجه سخنان شیخ احمد، پیدایش مذاهب ضالّه بابیت وبهائیت وسرانجام بی دینی به اسم ایین پاک به وسیله کسروی بوده، واین میدان عمل ونتایج اسفبار سخنان شیخیه، خود محک وملاک خوبی بر ضعف وسستی این سخنان است.
اینکه حضرت زهرا الگوی حضرت مهدی است یعنی چه؟
امام زمان (علیه السلام) در توقیعی به خط مبارک خود، بعد از دعا برای عافیت شیعیان از ضلالت وفتنه ها ودرخواست روح یقین وعاقبت به خیری انها وتذکر به اموری چند می فرماید: (وفی ابنة رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) لی اسوة حسنة)؛(۸۷۷) (فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) برای من اسوه والگویی نیکوست).
در اینکه حضرت مهدی (علیه السلام)، کدام گفتار یا رفتار حضرت فاطمه (علیها السلام) را سرمشق خویش قرار داده اند، احتمالات فراوانی بیان شده است که در این جا به سه مورد ان اشاره می کنیم:
۱ - حضرت زهرا (علیها السلام) تا پایان عمر شریفش با هیچ حاکم ظالمی بیعت نکرد. حضرت مهدی (علیه السلام) هم بیعت هیچ سلطان ستمگری را بر گردن ندارد.
۲ - شان صدور این نامه این است که برخی از شیعیان، امامت ایشان را نپذیرفتند. حضرت در جواب عملکرد انها فرمود: (اگر می توانستم ومجاز بودم ان چنان می کردم که حق بر شما اشکار گردد به گونه ای که هیچ شکی بر شما باقی نماند، ولی مقتدای من حضرت زهرا (علیها السلام) است. ایشان با اینکه حق حکومت از حضرت علی (علیه السلام) سلب شد، هیچ گاه برای باز گرداندن خلافت، از اسباب غیر عادی استفاده نکرد، من نیز از ایشان پیروی می کنم وبرای احقاق حقّم در این دوران، راه های غیر عادی را نمی پیمایم).
۳ - حضرت در پاسخ نامه فرموده اند: (اگر علاقه واشتیاق ما به هدایت ودستگیری از شما نبود به سبب ظلم هایی که دیده ایم، از شما مردمان روی گردان می شدیم). امام، با اشاره به حضرت زهرا (علیها السلام) می خواهد بفرماید: همان طوری که دشمنان به حضرت زهرا (علیها السلام) ازار واذیت روا داشتند وسکوتی که مسلمانان پیشه کردند، هیچ کدام سبب نشد که ایشان از دعا برای مسلمانان دست بکشند، بلکه دیگران را بر خود مقدم می داشتند، من نیز این ظلم ها وانکارها را تحمل می کنم واز دل سوزی ودعا وراهنمایی و... برای شما چیزی فرو نمی گذارم.
دعا برای تعجیل فرج چه تاثیری در فرج شیعیان دارد؟
امام زمان (علیه السلام) در جواب سؤال های اسحاق بن یعقوب می نویسد: (اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فانّ ذلک فرجکم)؛(۸۷۸) (برای شتاب در گشایش حقیقی وکامل، بسیار دعا کنید؛ همانا فرج شما در ان است).
می دانیم که فرج وگشایش شیعیان از تمام گرفتاری ها وفتنه ها در سایه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) محقق می گردد، وتا زمانی که حضرت در غیبت به سر می برد شیعه تحت فشار وظلم وتعدّی حاکمان ظلم وجور است.
از این حدیث استفاده می شود که زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) متعلق (بداء) واقع می شود یعنی قابل تقدیم وتاخیر است، ویکی از عوامل تعجیل در فرج ان حضرت (علیه السلام)، دعا است. می دانیم که دعا بدون درخواست قلبی وزمینه سازی برای تحقق ان، مؤثر نخواهد بود. انسان باید با زبان وقلب بطلبد، ودر عمل هم زمینه ساز خواسته خود باشد.
وجود امام زمان در رفع بلا چه تاثیری دارد؟
امام زمان (علیه السلام) در توقیع اول خود به شیخ مفید (رحمه الله) می فرماید: (انّا غیر مهملین لمراعاتکم، ولا ناسین لذکرکم، ولولا ذلک لنزل بکم الاواء واصطلمکم الاعداء)؛(۸۷۹) (ما در رسیدگی وسرپرستی شما کوتاهی واهمال نکرده ویاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشواری ها ومصیبت ها بر شما فرود می امد ودشمنان، شما را ریشه کن می نمودند).
شیعه به جهت پیروی از حق وحقیقت، دائما مورد تعرّض حکّام جور ومعاندان ومخالفان بوده است، لذا به کسی نیاز دارد که در سختی ها وگرفتاری ها او را یاری کند واز نابودی نجاتش دهد. حضرت در این توقیع به شیعیانش این بشارت را می دهد که با وجود غیبتم، شما را حمایت می کنم وهرگز نمی گذارم نقشه های دشمنان حق وحقیقت به ثمر نشیند ومذهب شیعه نابود شود.
ودر حدیث دیگر حضرت می فرماید: (انا خاتم الاوصیاء، وبی یدفع الله عزّ وجلّ البلاء عن اهلی وشیعتی)؛(۸۸۰) (من خاتم اوصیایم. خداوند به سبب من بلا را از اهل وشیعیانم دفع می کند).
حکم کسی که منکر امام زمان است چیست؟
امام زمان (علیه السلام) در بخشی از جواب های خود به پرسش های اسحاق بن یعقوب می فرماید: (لیس بین الله عزّ وجلّ وبین احد قرابة، ومن انکرنی فلیس منّی وسبیله سبیل ابن نوح)؛(۸۸۱) (بین خداوند عزّ وجلّ وهیچ کس قرابت وخویشاوندی نیست، هر کس مرا انکار کند از من نیست، وراهِ او راه فرزند نوح است).
این حدیث را روایتی که شیعه وسنی در کتب روایی خود اورده اند، تایید می کند؛ وان اینکه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (مثل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است، هر کس سوار بر ان شود نجات می یابد وکسی که از ان تخلف کند غرق خواهد شد).(۸۸۲)
وظیفه کلی ما در عصر غیبت نسبت به امام زمان چیست؟
امام زمان (علیه السلام) در بخشی از نامه ای که به شیخ مفید (رحمه الله) ارسال داشته، نوشته اند: (فلیعمل کلّ امرء منکم بما یقرب به من محبّتنا ویتجنّب ما یدنیه من کراهتنا وسخطنا)؛(۸۸۳) (پس هریک از شما باید کاری کند که وی را به محبّت ودوستی ما نزدیک سازد واز انچه خوشایند ما نیست وباعث خشم وکراهت ما می شود دوری کند).
روشن است که محبّت اهل بیت (علیهم السلام) جنبه شخصی وفردی ندارد، بلکه به ملاک خدایی است؛ زیرا هر گاه اهل بیت (علیهم السلام) مشاهده کنند که شیعیان ومنتسبان به انان کارهایی را انجام می دهند که مورد رضایت الهی است، ونیز از کارهایی که مورد سخط وغضب خداوند است اجتناب می کنند، خوشحال شده وبه انان می بالند.
در نتیجه بر ما است که اگر به دنبال جلب محبّت اقا امام زمان (علیه السلام) ودوری از سخط وغضب ان حضرت هستیم، کاری نکنیم که از ایشان دور شده واز عنایاتش محروم گردیم. واز طرف دیگر، سعی ما بر این باشد که اعمال ورفتاری را انجام دهیم که هر چه بیشتر ما را به ایشان نزدیک گرداند.
چه تناسبی بین خورشید پشت ابر وغیبت امام زمان وجود دارد؟
در روایتی از امام زمان (علیه السلام) در پاسخ به پرسش های اسحاق بن یعقوب چنین آمده است: (... وامّا وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس اذا غیبها عن الابصار السحاب)؛(۸۸۴) (... واما کیفیت نفع بردن به وسیله من در زمان غیبتم به مانند نفع بردن به واسطه خورشید است هنگامی که ابرها او را از دیدگان مستور می نمایند).
از این حدیث شریف وجوهی از شباهت ها بین خورشید در پشت ابر وامام زمان (علیه السلام) در عصر غیبت استفاده می شود که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - همان گونه که مردم، هر ان، انتظار خارج شدن خورشید از پس ابرها را دارند تا تمام وکامل از وجود وظهورش استفاده ببرند، در ایام غیبت ان حضرت نیز مردم منتظر ظهور وخروج اویند واز ظهورش مایوس نمی گردند.
۲ - منکر وجود حضرت (علیه السلام) در عصر غیبت، همانند منکر وجود خورشید است هنگامی که در پشت ابرها از دیده ها پنهان گردد.
۳ - همان گونه که ابر کاملا خورشید را نمی پوشاند ونور خورشید به زمین وزمانیان می رسد، غیبت هم مانع کامل وتمامی برای بهره دهی حضرت نیست، مردم در زمان غیبت، حضرت را نمی بینند امّا از وجود او بهره می برند. توّسل یکی از راه های بهره بردن از ان امام است.
۴ - همان گونه که در مناطقی که هوا غالبا ابری است، گاهی خورشید ابرها را می شکافد وخود را از لابلای انها بیرون می اورد وبه عدّه ای از مردم نشان می دهد، هر از چند گاهی نیز، عده ای به محضر امام زمان (علیه السلام) شرفیاب می شوند واز وجودش استفاده می برند واز این راه وجود ان حضرت برای مردم به اثبات می رسد.
۵ - همان گونه که ابرها خورشید را نابود نمی کنند وتنها مانع رؤیت اویند، غیبت امام زمان (علیه السلام) هم تنها مانع رؤیت ایشان است.
آیا ما در عصر فترت قرار داریم؟
احمد کاتب می گوید: (برخی از شیعیان قائل به توقّف وانقطاع امامت وقول به فترت، همانند فترت بین انبیا شده اند ودر ادعای خود به اخباری تمسّک کرده اند که دلالت بر امکان انقطاع امامت دارد، خصوصا هنگامی که خداوند بر خلقش غضب کند. انان می گویند: (نزد ما الان همان وقت است).(۸۸۵)
پاسخ:
اولا: شیخ مفید (رحمه الله) در (الفصول المختاره) بعد از انکه به گروه های مختلف بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام) اشاره کرده، می فرماید: ولی در زمانی که الان ما در ان قرار داریم به جز شیعه دوازده امامی همگی منقرض شده ویا به این دسته گرویده اند.(۸۸۶) ثانیا: با مراجعه به روایاتی که مستمسک (احمد الکاتب) در انکار ولادت ووجود حضرت مهدی (علیه السلام) شده، پی می بریم که ان روایات نه تنها بر عدم ولادت دلالت ندارد بلکه بر وجود وولادت حضرت مهدی (علیه السلام) دلالتی صریح دارد. اینک نص روایت را مرور می کنیم:
محمد بن فرج می گوید: امام ابو جعفر (علیه السلام) در نامه ای بر من چنین نوشت: (اذا غضب الله تبارک وتعالی علی خلقه نحّانا عن جوارهم)؛(۸۸۷) (هر گاه خداوند تبارک وتعالی بر خلقش غضب کند ما را از همجواری انها دور خواهد کرد).
این روایت به طور صریح دلالت بر ولادت ووجود حضرت مهدی (علیه السلام) دارد، لکن مستفاد ان این است که در عین وجود، از منظر شما غایب است.
ثالثا: روایت از حیث سند ضعیف است، همان گونه که مرحوم مجلسی نیز به ان اشاره کرده است.
رابعا: این روایت مخالف روایات دیگری است که متواتر بوده ودلالت بر خالی نبودن زمین از حجّت دارد.
حضرت مهدی در عصر غیبت چه کارهایی را انجام می دهند؟
در عصر غیبت کبرا، کارها ومشاغل حضرت مهدی (علیه السلام) بسیار حسّاس ومهمّ است، واگر چه تصرف وبسط ید وحکومت ظاهری بر اوضاع ندارند، ولی مع ذلک ناظر بر اوضاع بوده وتصرفاتی می نمایند.
شؤون امامت ورهبری وزعامت را در حدّ امکان متصدی شده ووظایف خود را به نحو احسن انجام می دهند. عمر ایشان در راه اطاعت خدا می گذرد. تکالیف اجتماعی را، انچه مقتضی ومصلحت باشد انجام می دهند؛ مانند هدایت اشخاص، یاری دادن مؤمنین بر مخالفین، حلّ مسائل مشکل، نصیحت وموعظه افراد، شفای امراض، هدایت گمشدگان ورساندن انها به مقصد، تعلیم معارف، کمک مالی به نیازمندان، فریادرسی گرفتاران و....
در نتیجه می توان یکی از تصرّفات اساسی حضرت را همین نظام دادن به جامعه شیعی وحوزه های ان در طول تاریخ دانست که با عدم سازماندهی ظاهری، مشاهده می کنیم که دست غیبی حضرت حافظ ان بوده وان را تحت کنترل خود دارد.
آیا موضوع غیبت با وظیفه هدایت گری امام سازگاری دارد؟
با مراجعه به کتاب های کلامی وفلسفی وعرفانی به وجود دو تفسیر بر امامت پی می بریم:
۱ - تعریف کلامی: مطابق این تعریف، امامت ریاستی است بر عموم توسط یکی از اشخاص در امور دین ودنیا.(۸۸۸)
۲ - تعریف فلسفی - عرفانی: مطابق این تعریف، امامت منصبی است الهی همانند نبوت، وبین این دو (امامت ونبوت) هیچ فرقی جز وحی نیست. امامت استمرار تمام وظایف نبوّت جز تحمّل وحی الهی است، ونیز نوعی تصرف است در باطن ونفوس افراد برای رساندن انها به کمال مطلوب.
مطابق این تعریف، ریاست در امور دین ودنیا، شانی از شؤون امامت به این معناست. واین همان معنایی است که شیعه دوازده امامی به ان ملتزم است، لذا امامت را به همین جهت جزء اصول دین به حساب اورده وان را از نبوّت بالاتر می داند.
علامه طباطبایی (رحمه الله) می فرماید: (امامت حقیقتی ورای مقام اطاعت یا ریاست دین ودنیا یا وصایت وخلافت وجانشینی در روی زمین به معنای حکومت بین مردم است).(۸۸۹)
عمق معنای امامت نزد ایشان به این است که امامت، هدایت باطنی بوده که همان ولایت بر مردم وکردار انان است واین هدایت باطنی جز ایصال به مطلوب نیست.
متکلمین بر ضرورت معنایی که برای امامت ذکر کرده اند به ادلّه ای از قبیل: قاعده لطف، لزوم حفظ شریعت وتبیین دین خداوند استدلال کرده اند، که عمدتا با حضور امام در بین مردم تامین می شود.
حال اگر اشکال شود که این لطف چگونه با غیبت حضرت سازگاری دارد؟ در جواب باید بگوییم:
اولا: امام زمان (علیه السلام) حافظ کلّی شریعت است واز اتّفاق بر باطل جلوگیری می کند.
ثانیا: الطاف خداوند درجات مختلفی دارد که هنگام تزاحم، انچه که لطف بیشتری دارد مقدّم می گردد. ولذا اگر چه با حضور امام، مردم به الطافی خواهند رسید واز حضور او بهره مند خواهند شد، ولی لطف غیبت او مهم تر است، همان گونه که در بحث فلسفه غیبت به ان اشاره کردیم.
در مورد تفسیر دوم برای امامت که همان تفسیر عرفا است، جای هیچ نوع اشکالی در مورد غیبت امام نیست؛ زیرا بنا بر ان تعریف، امامت حقیقتی است که امام به جهت قابلیت هایی که پیدا کرده، می تواند در نفوس انسان ها تصرّف کرده وانها را به سرمنزل مقصود برساند.
این معنا برای امامت، با غیبت او نیز سازگاری دارد، وامام در عصر غیبت نیز این تصرّفات را می تواند انجام دهد که در طول عصر غیبت چنین هدایت هایی را فراوان داشته است.(۸۹۰)
با غیبت امام زمان چگونه می توان امام زمان خود را شناخت؟
مطابق روایاتی که در کتب فریقین امده، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة)؛(۸۹۱) (هرکس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است).جای این سؤال باقی است که با وجود غیبت امام زمان (علیه السلام) چگونه می توان او را شناخت؟
در جواب می گوییم: مقصود از شناخت ومعرفت حضرت، شناخت جسم وشکل وشمایل او نیست، بلکه مقصود معرفت به مقام ومنزلت وجایگاهی است که حضرت مهدی (علیه السلام) نزد خداوند متعال در این عالم دارد. او کسی است که حافظ کلّی شریعت است. واسطه فیض تکوینی وتشریعی الهی است. او کسی است که به اذن واراده الهی در (نفوس قابل) تصرف کرده وبه حقّ وحقیقت رهنمون می کند. او کسی است که جامع جمیع علوم اولین واخرین است. واو کسی است که....
این معرفت نسبت به حضرت مهدی (علیه السلام) که امام زمان ما است بدون دیدن شکل وشمایل ایشان هم قابل تحصیل است.
به چه دلیل این زمان آخر الزمان است؟
در روایات اسلامی برای دوره اخر الزمان علایم ونشانه هایی ذکر شده که با تحقق این علایم ونشانه ها، پی می بریم که هم اکنون در دوره اخر الزمان قرار داریم. اینک به برخی از این علایم ونشانه ها اشاره می کنیم:
۱ - گسترش ترس وناامنی
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: (لایقوم القائم الا علی خوف شدید...)؛(۸۹۲) (حضرت قائم (علیه السلام) قیام نمی کند مگر در دورانی پر از بیم وهراس).
ونیز فرمود: (مهدی (علیه السلام) هنگامی قیام می کند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد).(۸۹۳)
۲ - تهی شدن مساجد از هدایت
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره وضعیت مساجد در اخر الزمان می فرماید: (مساجدهم عامرة وهی خراب من الهوی)؛(۸۹۴) (مسجدهای ان زمان اباد وزیباست، ولی از هدایت وارشاد در ان خبری نیست).
۳ - سردی عواطف انسانی
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در این باره می فرماید: (فلاالکبیر یرحم الصغیر ولاالقوی یرحم الضعیف، وحینئذ یاذن الله له بالخروج)؛(۸۹۵) (در ان روزگار، بزرگترها به زیردستان وکوچکترها ترحّم نمی کنند وقوی بر ضعیف ترحّم نمی نماید. در ان هنگام خداوند به او [مهدی (علیه السلام)] اذن قیام وظهور می دهد).
۴ - گسترش فساد اخلاقی
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: (قیامت برپا نمی شود تا انکه زنی را در روز روشن وبه طور اشکار گرفته، در وسط راه به او تعدی می کنند وهیچ کس این کار را نکوهش نمی کند).
محمد بن مسلم می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: (اذا تشبّه الرجال بالنساء، والنساء بالرجال، واکتفی الرجال بالرجال، والنساء بالنساء)؛(۸۹۶) (هنگامی که مردها خود را شبیه زنان وزنان خود را شبیه مردان کنند. ان گاه که مردان به مردان اکتفا کرده وزنان به زنان اکتفا کنند).

۵ - ارزوی کمی فرزند
پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (رستاخیز بر پا نمی شود تا انکه که کسی پنج فرزند دارد ارزوی چهار فرزند کند. وانکه چهار فرزند دارد می گوید: کاش سه فرزند داشتم، وصاحب سه فرزند ارزوی دو فرزند دارد. وانکه دو فرزند دارد، ارزوی یک فرزند بنماید. وکسی که یک فرزند دارد ارزو کند که کاش فرزندی نداشت).(۸۹۷)
۶ - مرگ های ناگهانی
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (قیامت برپا نمی گردد، تا اینکه مرگ سفید ظاهر شود. گفتند: ای رسول خدا! مرگ سفید چیست؟ فرمود: مرگ ناگهانی).(۸۹۸)
۷ - جنگ وکشتار
امام رضا (علیه السلام) فرمود: (پیش از ظهور امام زمان (علیه السلام) کشتارهای پیاپی وبی وقفه رخ خواهد داد).(۸۹۹)
چگونه ممکن است که امام در میان ما باشد ولی او را نشناسیم؟
درباره کیفیت خفای مهدی (علیه السلام) در عصر غیبت کبرا دو نظریه است:
یکی اینکه شخص حضرت مخفی است (خفای شخص)، به این معنا که حضرت مهدی (علیه السلام) از ما دور بوده ودر مکانی زندگی می کنند که هیچ کس به ان دسترسی ندارد.
دیگر اینکه شخص حضرت از ما مخفی نیست، بلکه او در میان ما به سر می برد ولی عنوان او برای ما مخفی است (خفای عنوان)، به این معنا که او را می بینیم ولی به جا نمی اوریم ونمی توانیم تطبیق کنیم که این شخصی که ما تاکنون او را دیده ایم همان امام زمان است. فعلا بحث در این جهت نداریم که قول حقّ کدام است، ولی بنا بر نظر (خفای عنوان) ممکن است که انسان اوصاف کسی را شنیده باشد واو را مکرّر مشاهده کرده باشد، ولی به جا نیاورده وتطبیق نکرده باشد. موضوع غیبت امام زمان (علیه السلام) نیز از همین قبیل است.
چه کنیم که ایمانمان به وجود حضرت مهدی بیشتر شود؟
برای تقویت ایمان به وجود حضرت مهدی (علیه السلام) از راه هایی می توان استفاده نمود:
۱ - بررسی ادلّه عقلی که می تواند عقل وفکر انسان را نسبت به وجود حضرت مهدی (علیه السلام) تقویت نماید.
۲ - بررسی ایات قرانی وروایاتی که از انها استفاده می شود که حضرت مهدی (علیه السلام) وجود دارد.
۳ - مطالعه احوال کسانی که به محضر مقدّس حضرت بقیةالله الاعظم - ارواحنا له الفداء - مشرّف شده اند، که این می تواند نقش به سزایی در تقویت قلوب انسان نسبت به وجود حضرت (علیه السلام) داشته باشد.
۴ - قرائت دعاهایی که در آن، خطاب به حضرت شده وبا او نجوا دارد که می تواند تاثیر به سزایی در اعتقاد انسان به وجود حضرت (علیه السلام) داشته باشد.
امام زمان چگونه در عصر غیبت مردم را هدایت می کند؟
۱ - هدایت تشریعی: که به بیان احکام شرع ومعارف الهی برای مردم است. این نوع هدایت غالبا با حضور امام در میان مردم تحصیل می گردد.
۲ - هدایت باطنی: که همان دستگیری از راه باطن وهدایت انسان از راه درون است. این نوع هدایت از ان جهت که نوعی تکوینی است، احتیاج به حضور حضرت وملاقات مردم با او ندارد، بلکه با غیبت حضرت نیز امکان پذیر است، وتمام کسانی که در انها تحوّل ودگرگونی پیدا می شود واز راه درون به حقّ وحقیقت رهنمون می شوند با تصرّفاتی است که از ناحیه امام زمان (علیه السلام) وبه اراده ومشیت خداوند انجام می پذیرد.
۳ - برخی از انواع هدایت ها نیز هست که حضرت مهدی (علیه السلام) در حقّ شیعیانش انجام می دهد که متوقّف بر حضور وملاقات های مقطعی است، مثل هدایت گمشدگان وشفای بیماران و....
جشن های میلاد چه آثاری دارد؟
برپایی مراسم ویادبود میلاد حضرت مهدی (علیه السلام) اثار وبرکاتی دارد که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - هر ساله شیعیان در روزی خاص به یاد حضرت مهدی (علیه السلام) دور هم جمع شده با ابراز ارادتشان نسبت به حضرت یاد او را در دل ها زنده می کنند.
۲ - برپایی جشن ها در روح وروان انسان اثر خاصی گذاشته واعتقاد به وجود وظهور حضرت را تثبیت خواهد کرد.
۳ - در جشن هایی که برگزار می گردد کمالات وفضایل ان حضرت تشریح وتوضیح داده می شود ودر نتیجه مردم با تاسّی به حضرت به خدا نزدیک تر می شوند.
۴ - در ان مجالس، با اطعام وپخش شیرینی دل مردم را خشنود کرده وبه ثواب اطعام می رسند وگروهی از این ضعفا از این مجالس بهره مادی نیز می برند.
۵ - این مراسم فرصت مناسبی است که مردم را به خدا ودستورات او دعوت نماییم.
چگونه می توان دیدار صالحان با امام مهدی را اثبات نمود؟
سؤال فوق در حقیقت از دو جزء تشکیل شده است:
۱ - چگونه می توان ادعای کسانی که می گویند ما حضرت را ملاقات کرده ایم را به اثبات رساند؟
۲ - از کجا معلوم در ملاقاتی که با حضرت داشته اند خود ایشان را دیده اند؟
در مورد سؤال اول می گوییم: هر کسی که مدّعی ملاقات است، ما حرف او را نمی پذیریم مگر انکه برای ما قرائن معتبر بر صدق قول او وجود داشته باشد.
یکی اینکه او فردی صدّیق بوده وتاکنون هیچ گونه دروغ وعمل خلاف شرع وبی عدالتی از او دیده یا شنیده نشده است.
ودیگر اینکه: خبرهایی که می دهد همگی مطابق با واقع بوده وهمراه با اخبار غیبی است.
در مورد سؤال دوم می گوییم: مدّعیان راستین ملاقات با حضرت خود شواهد وقرائنی را ذکر کرده اند ومعجزه وخبرهای غیبی را شنیده اند که همراه با ادعای اثبات وجود حضرت بوده ولذا یقین به ملاقات با حضرت پیدا کرده، ان گاه خبر تشرّف خود را برای ما نقل کرده اند.
چگونه می توان عشق به امام زمان را در دل مردم زنده کرد؟
جذب مردم، خصوصا جوانان به امام زمان (علیه السلام) وزنده کردن عشق حضرت در دل انها که در اقتدا وپیروی از او بسیار مؤثر است راه هایی دارد:
۱ - انهایی را که می خواهند دلشان ظرف محبت وعشق به ولی خدا شود از عقاید باطل پاک کنیم، ونیز نفس انها را از صفات رذیله بزداییم، زیرا دل پاک می خواهد تا قابلیت وظرفیت عشق ومحبّت به ولی الله الاعظم را داشته باشد.
لذا بزرگان اخلاق در بحث سلوک اخلاقی گفته اند که سالک در مرحله اول باید تخلیه نفس کند وسپس خود را به محاسن اخلاقی متخلّق سازد.
۲ - سعی کنیم تا حدّ امکان وان قدری که از عهده ما برمی اید وطرف مقابل ظرفیت وکشش دارد مقامات وکمالات وفضایل اقا امام زمان (علیه السلام) را برای او بازگو کنیم، برای او بگوییم که حضرت چه جایگاهی در عالم وجود دارد. چگونه از حالات مردم به اذن خدا مطّلع است. چگونه مظهر رحمانیت خداوند است. چگونه به فکر شیعیان خود می باشد.
انسان ذاتا وفطرتا کمال دوست است وگرایش ذاتی به کمال وانسان کامل دارد. از طرفی اگر در انسان این عشق نسبت به کسی پیدا شد مطیع او می گردد، واز ان جهت که امام زمان (علیه السلام) مردم را به خدا دعوت می کند، لذا با ایجاد عشق ومحبّت ان حضرت در قلوب مردم در حقیقت مردم به سوی خدا رهنمون می شوند.
می توان گفت که دعوت مردم به امام زمان (علیه السلام) وایجاد عشق ان حضرت در قلوب انها در حقیقت دعوت به سوی خدا وایجاد عشق به خدا در قلوب مردم است.
آیا امام زمان به تمام نقاط جهان سر می زنند؟
اصولا امام زمان (علیه السلام) از ان جهت که مظهر علم غیب خداوند است از همه جا وهمه چیز اطّلاع دارد. وبه عبارت دیگر امام زمان (علیه السلام) هر گاه که بخواهد همه چیز نزد او حاضر است. وبه تمام موضوعات خارجی اطلاع داشته واز انها اگاهی دارد.
از طرفی دیگر حضرت (علیه السلام) مطابق مصالح خاص وعامی که هست گاهی از طرف خداوند متعال مامور به ملاقات ودستگیری از گرفتاری ها می شوند. گاهی احساس می کنند که باید به فلان مکان ونزد فلان شخص رفته وگرفتاری او را بر طرف سازند، وگاهی در فلان سرزمین حاضر شده تا از اهالی ان دفع بلا گردد، وگاهی شخص توجیه شده وهدایت گردد. لذا هر مکان وزمانی که مصلحت ببینند خود را در انجا حاضر می کنند.
معنای بقیة الله که از القاب حضرت است چیست؟
(بقیه) از بقای ضد فنا ونیستی است ودر لغت به معنای ثبات ودوام آمده است. و(بقیة الله) یعنی باقی مانده خدا که در روی زمین ثابت است.
در دعای ندبه می خوانیم: (این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیة)؛ (کجاست باقی مانده خدا که از غیر عترت طاهره نیست).
در مقصود از این کلمه دو احتمال است:
۱ - اینکه مقصود از (بقیة الله) عنوان کلّی بوده واشاره به حجت خدا در روی زمین است که هرگز زمین از ان خالی نبوده ونخواهد بود ودائما باید در ان ثابت باشد. وانطباق ان بر امام زمان (علیه السلام) از باب انطباق کلّی بر یک فرد ان در این زمان است.
۲ - اینکه مقصود از (بقیة الله) لقبی برای امام زمان (علیه السلام) باشد به اعتبار اینکه در روی زمین ثابت بوده ودوام وجودی دارد.
(ابن سکیت) می گوید: (این جمله در جایی گفته می شود که انسان کسی را مراعات کرده وبه انتظار او نشسته است).(۹۰۰) با در نظر گرفتن این معنا حضرت مهدی (علیه السلام) را (بقیة الله) می گویند از ان جهت که تحت رعایت خداوند بوده وبه او مقام وشانی داده که مردم، انتظار فرج او را در کارهای خود داشته باشند.
چرا وقتی عده ای امام زمان را می بینند از ابتدا او را نمی شناسند؟
در پاسخ این سؤال می گوییم:
اولا: این طور نیست که تمام کسانی که به ملاقات حضرت مشرّف شده اند در ابتدا حضرت را نشناخته اند، چه بسا افرادی که از همان ابتدا حضرت را شناخته وبا او انس داشته اند، همانند سید بحرالعلوم ومقدس اردبیلی و....
ثانیا: هدف حضرت از ملاقات ها به طور عمده رفع گرفتاری از شیعیان است که این هدف با ملاقات ولو بدون شناخت، حاصل می شود.
ثالثا: شناخته نشدن حضرت (علیه السلام) به جهت عدم انس است ومعمولا در ملاقات های اول بوده که حضرت را نمی شناختند، زیرا قبلا او را ندیده بودند.
رابعا: گاهی انسان به جهت شوق زیاد ویا بی توجّهی ویا توجه زیاد به کار خود است که از مخاطب خود غافل می شود وبعد از براورده شدن حاجتش به فکر می افتد که این شخص چه کسی بود.
خامسا: شناخته نشدن حضرت در عصر غیبت کبرا طبق مقتضای اصل اوّلی است، زیرا غیبت حضرت کلّی است، وقرار است که به جهت مصالحی حضرت ناشناخته بمانند.
چرا برای امامان دیگر غیبت مقرر نگردیده است؟
برای امام زمان (علیه السلام) شرایط خاصی پیدا شد که هرگز برای امامان دیگر مقرّر نشده بود، این شرایط باعث شد که تنها امام زمان (علیه السلام) از دید مردم غایب باشند نه دیگر امامان. از جمله ان شرایط وظرفیت ها عبارتند از:
الف. حضرت مهدی (علیه السلام) اخرین امام از دوازده امامی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از امدن انان خبر داده است. امامانی که هرگز نباید زمین از وجودشان خالی باشد.
ب. از انجا که حضرت (علیه السلام) هر لحظه ممکن است به اذن خداوند مامور به خروج وقیام شود لذا نمی تواند ظاهر باشد وتحت بیعت یکی از حاکمان ظلم وجور قرار گیرد.
ج. در صورت عدم غیبت امام زمان (علیه السلام) به طور حتم لازم می امد که تنها باقی مانده از حجت های الهی تا روز قیامت، از طرف دشمنان کشته شود.
در نتیجه مصلحت الهی بر این تعلّق گرفت که حضرت در پشت پرده غیبت تا زمان معینی باقی بمانند.
چرا ما نمی توانیم خدمت امام خود برسیم؟
اولا: ما باید ملاحظه کنیم که وظیفه ما در این عصر وزمان چیست وبرای رسیدن به کمالی که هدف از خلقت ما قرار گرفته چه باید بکنیم؟
وظیفه ما جز عمل به دستورات ووظایفی که از ناحیه امامان معصوم (علیهم السلام) به ما ابلاغ شده ورسیده چیز دیگری نیست. اگر چه مجرّد ملاقات حضوری خود نیز شرفی خاص است.
ثانیا: منشا محرومیت از ملاقات حضرت (علیه السلام) وغیبت ایشان خود ما بوده ایم. وخود ما نیز می توانیم با برداشتن موانع ظهور، در رفع این محرومیت ها سهیم باشیم.
ثالثا: برای هر امّتی، در هر عصر وزمانی یک نوع امتحان است، ومساله غیبت امام زمان (علیه السلام) در این دوره برای جامعه شیعی یک نوع امتحان بزرگ محسوب می شود.
رابعا: کسی نگفته ما نمی توانیم خدمت اقا امام زمان (علیه السلام) مشرّف شویم. این امر برای هر کس مقدور است، ولی مقداری سنخیت لازم دارد، باید غبار وزنگار را از چشم ودل زدود تا قابلیت لقای حضرت را پیدا کرد. وبه طور کلّی احتیاج به دویدن نیست بلکه اگر خود را اصلاح کنیم ان حضرت خود به دیدارمان خواهد امد.
با چه شرایطی می توان عاشق واقعی امام زمان بود؟
انسان که عاشق کسی می شود جهتی دارد، وما که می خواهیم عاشق حضرت مهدی (علیه السلام) باشیم به طور حتم جهتی دارد. او را دوست داریم وبه او عشق می ورزیم؛ زیرا او مظهر همه خوبی هاست او مظهر عدالت است. او مظهر عبودیت برای خداوند است و....
ما از ان جهت که خوبی ها را دوست داریم وعمل به انها را نیز می پسندیم وامام مهدی (علیه السلام) را فردی کامل در عمل به خوبی ها می بینیم لذا او را دوست داریم. پس عاشق واقعی امام زمان (علیه السلام) در حقیقت عاشق واقعی تمام خوبی هاست. عاشق واقعی امام زمان (علیه السلام) در حقیقت عاشق عمل به خوبی هاست.
حال اگر در خودمان عشق به خوبی ها وعمل به انها را می بینیم واین عشق ما را به انجام عمل به خوبی ها وا می دارد در حقیقت ما عاشق امام زمان (علیه السلام) هستیم وگرنه....
علت تاخیر فرج حضرت مهدی چیست؟
علت تاخیر فرج اقا ومولای ما امام زمان (علیه السلام) به خود انسان ها باز می گردد، زیرا تشکیل حکومت عدل وتوحیدی در سطح جهان، عمدتا احتیاج به شرایط وامادگی های لازم از طرف خود مردم دارد، از قبیل اینکه:
۱ - مردم مفهوم عدل را بدانند.
۲ - به حدّی برسند که از جان ودل خواهان عدل باشند.
۳ - با عمل به دستورات شرع به حدّ بالای شعور فکری وفرهنگی برسند، گر چه در محدوده بخشی از مردم باشد. ولذا مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در (شرح تجرید) غیبت حضرت را از ناحیه خود مردم می داند.
۴ - پیشرفت بشر از ناحیه صنعت وتکنیک.
ودر مجموع فراهم نشدن مجموع شرایط لازم برای ظهور، علت تاخیر ظهور حضرت است.
امام زمان (علیه السلام) در توقیعی که به شیخ مفید (رحمه الله) می فرستد می فرماید: (ولو انّ اشیاعنا - وفّقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تاخّر عنهم الیمن بلقائنا، ولتعجّلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حقّ المعرفة منهم بنا، فما یحبسنا عنهم الّا ما یتّصل بنا ممّا نکرهه ولا نؤثره منهم)؛(۹۰۱) (اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تاخیر نمی افتاد، وسعادت دیدار ما زودتر نصیب انها می گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین وصداقتی از انان نسبت به ما. علت مخفی شدن ما از انها چیزی نیست جز انچه که از کردار انها به ما می رسد وما توقّع انجام این کارها را از انها نداریم).
آیا حدیث لو أدرکته لخدمته أیام حیاتی دلیل برتری امام زمان بر سایر ائمه است؟
از امام صادق (علیه السلام) نقل است که در ضمن سخنانی فرمود: (... اگر من زمان او - مهدی (علیه السلام) - را درک می کردم در طول زندگانی ام به او خدمت می کردم).
آیا این جمله دلالت بر برتری امام زمان (علیه السلام) بر دیگر امامان دارد؟
در پاسخ می گوییم: هرگز، زیرا از انجا که در عصر ظهور، رهبر بالفعل وفعال مایشاء امام مهدی (علیه السلام) است وهمگی وظیفه دارند که در راستای اهداف ان حضرت او را یاری دهند، لذا امام صادق (علیه السلام) چنین تعبیری را فرموده اند.
چرا اگر امام زمان خود را نشناسیم به مرگ جاهلی از دنیا رفته ایم؟
اولا: شکی نیست که معرفت، تاثیر به سزایی در عملکرد انسان دارد، وهر چه معرفت انسان به کسی یا عقیده ای بیشتر وراسخ تر باشد، تاثیر ان در ناحیه عمل بیشتر خواهد بود. وبه طور کلّی انسان بدون معرفت نمی تواند در ناحیه عمل، حق مطلب را ادا کند. لذا علمای کلام از همین طریق وبه ملاک لزوم شکر منعم قائل به وجوب معرفت خداوند شده اند. امام زمان (علیه السلام) حجت خدا بر روی زمین است ومطابق نصوصات، اطاعت او واجب است، لذا باید به او در حدّ امکان معرفت حاصل کنیم، وگرنه با مرگ جاهلی از دنیا رفته ایم.
ثانیا: ما وظیفه داریم امام زمان خود را بشناسیم تا دنباله رو هر کسی نباشیم. چه کسی را الگوی خود قرار دهیم ودین را از چه کسی اخذ کنیم؟ آیا می توان از هر کسی که متاعی از دین را عرضه کرد به سراغش رفته، او را الگو وامام خود قرار دهیم؟
باید در مرحله اول خصوصیات امام را شناخته ومصداق ان را مشخص کنیم، ان گاه به دنبال ایشان رفته وان حضرت را رهبر خود قرار دهیم. قطعا باید چنین باشد وگرنه در هنگام مرگ، مرگی با جهالت خواهیم داشت.
وظیفه ما برای نزدیک شدن ظهور چیست؟
ظهور امام زمان (علیه السلام) وابسته به شرایط ومصالح خاصی است، ولی انچه که مربوط به شیعیان حضرت می شود این است که؛
اولا: خود را اصلاح نموده وبا شرایط حکومت وعصر ظهور حضرت وفق دهیم.
ثانیا: در جامعه، برای ظهور حضرت زمینه سازی کنیم ودرصدد اصلاح مردم در حدّ توان خود براییم تا شرایط فراهم شود وبه دست توانای حضرت موانع کلّی برطرف شده وشرایط اساسی برای حکومت عدل جهانی ایجاد گردد. لذا فرموده اند: (منتظران مصلح خود افرادی صالحند).
ثالثا: هرگز دعا واستغاثه به درگاه الهی را فراموش نکنیم که در ظهور حضرت - مطابق روایات - تاثیر به سزایی دارد.
آیا گناهان شیعیان سبب تاخیر در ظهور می شود؟
از ان جهت که حضرت (علیه السلام) در هنگام ظهورش احتیاج به افرادی پاک وخالص از هر جهت دارد تا بتواند حکومت عدل توحیدی خود را پیاده کند، طبیعتا گناهان می تواند سبب تاخیر در ظهور حضرت وفراهم نشدن یکی از شرایط اساسی ظهور باشد.
واز طرفی دیگر حضرت مهدی (علیه السلام) در عصری ظهور خواهد کرد که در سطح کلّی ونوعی، مردم از مستوای عالی فرهنگی برخوردار باشند که با ظهورش عقل ها کامل گردد، واین هدف در سایه عمل به دستورات شرع تحقق می یابد.
صدقه دادن به جهت سلامتی امام زمان چه حکمی دارد؟
اصل صدقه دادن دارای ارزش وثواب بسیاری است ومی تواند بلاها را از انسان دور کند. واگر انسان از طرف امام زمان (علیه السلام) وبه وکالت از ان حضرت (علیه السلام) صدقه دهد، هم برای انسان مؤثر است وهم برای حضرت.
برای انسان تاثیر دارد؛ زیرا هدیه به مؤمن، ان هم بالاترین مؤمن روی زمین ثواب دارد.
برای حضرت نیز تاثیر دارد؛ زیرا موجب می شود که خداوند به او برکات بیشتری دهد وبر عنایاتش بیفزاید، زیرا عنایات خداوند حدّ وحصری ندارد. ونیز موجب دفع بلا از وجود حضرت می گردد، زیرا خداوند متعال حضرت را از راه هایی که از ان جمله صدقه دادن است حفظ می نماید.
در مورد دعا برای سلامتی امام زمان (علیه السلام) نیز همین جواب را خواهیم داد.
چرا با وجود فساد در جهان حضرت ظهور نمی کنند؟
وجود فساد ویا گسترش ان در سطح کلّ جامعه بشری علت تامّه برای ظهور حضرت نیست. یکی از اهداف حضرت گسترش عدل وداد است، ولی برای ظهور حضرت احتیاج به فراهم شدن شرایط ومقدّماتی است که در جای خود به طور اجمال به ان اشاره کرده ایم که از ان جمله می توان به این موارد اشاره کرد:
الف. بالا رفتن سطح فکری جامعه.
ب. گسترش وسایل وامکانات ارتباط جمعی وتکنیک.
ج. فراهم شدن افرادی خاص وانسان هایی کامل برای همکاری با حضرت در گسترش عدل وتوحید در جامعه.
آیا از وقت ظهور اطلاع دادن صحیح است؟
به جهاتی نباید خبر از وقت ظهور داد:
۱ - در هیچ روایتی به وقت دقیق وحتی غیر دقیق ظهور اشاره نشده است.
۲ - از انجا که زمان ظهور ممکن است به جهت شرایطی تغییر پیدا کند وبه تعبیری متعلق (بداء) واقع شود وما از ان اطلاعی نداشته باشیم، لذا نباید از زمان ظهور خبر دهیم، گر چه انسان ممکن است از راه های غیر عادی به یک پرده از قضآیا علم حاصل نماید.
۳ - گاهی با برخی از خبرها نسبت به ظهور که در خارج هم تحقق نیافته است مردم به اصل ظهور بدبین می شوند واصل واقعه از دید انان بی اعتبار می گردد.
۴ - برخی از روایات، از توقیت ومعین کردن وقت ظهور نهی نموده اند.
آیا عریضه نویسی به امام زمان مدرک معتبری دارد؟
در مورد جواز بلکه رجحان عریضه نویسی به امام زمان (علیه السلام) می توان به ادلّه ای تمسک کرد:
۱ - عریضه نویسی از انواع توسّلات واستغاثه های به امام عصر (علیه السلام) به شمار می اید، توسلی که اصل ان از مستحبات مسلّم در مصادر دینی به حساب می اید.
۲ - عریضه نویسی از کارهای مسلّمی است که عمل وسیره بزرگان بر ان بوده واثار وبرکات شگفت انگیزی از ان برده شده است. محدّث نوری در کتاب (نجم الثاقب) قضایای عجیبی را در این رابطه نقل می کند.(۹۰۲)
۳ - کفعمی در (المصباح) و(البلد الامین) کیفیت وچگونگی عریضه نویسی را نقل کرده واین خود دلیل بر ان است که عریضه نویسی از مشروعیت برخوردار است.(۹۰۳)
مرحوم مجلسی نیز فرموده است: (هنگام انداختن عریضه چنین خیال کند که نامه را به نایب خاص تسلیم می کند).(۹۰۴)
شیخ الطائفه ابو جعفر طوسی (رحمه الله) در کتاب (مصباح المتهجّد) می گوید: (عریضه ای به سوی خداوند متعال می نویسی وان را می پیچی، سپس عریضه دیگری به محضر والای حضرت بقیة الله اروحنا فداه می نویسی...)،(۹۰۵) ان گاه کیفیت نوشتن هر یک از عریضه ها را بیان می دارد.
آیا قیام قبل از ظهور حجت صحیح است؟
برخی معتقدند که قیام وانقلاب بر ضدّ هر حاکم ظالم وبی دین قبل از ظهور امام زمان (علیه السلام) حرام است. انان به روایاتی در این باره استناد می کنند از قبیل انکه امام صادق (علیه السلام) فرمود: (کلّ رایة ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله عزّ وجلّ)؛(۹۰۶) (هر پرچمی که قبل از قیام قائم بالا رود صاحب ان طاغوت بوده وغیر خداوند عز وجل را عبادت می کند).
در توجیه این روایات می گوییم:
۱ - این روایات با اصول کلّی شریعت ومبانی قطعی ان، که از جمله ادله امر به معروف ونهی از منکر وجهاد است منافات دارد، زیرا این سه، مراتبی دارد که یکی از انها قیام است.
۲ - غالب روایات، مشکل سندی از قبیل ارسال وضعف راوی دارد. که در جای خود مورد بحث سندی وتضعیف قرار گرفته است.
۳ - از برخی روایات نیز استفاده می شود که امام درصدد خبر از غیب است به این معنا که امام می فرماید: این گونه انقلاب ها به پیروزی نهایی نمی رسد گر چه ممکن است اثار مثبتی بر ان مترتب شود، نه انکه امام درصدد تخطئه اصل انقلاب باشد، ان گونه که در مورد قیام زید شهید ومختار فرمودند.
۴ - دعوت انقلابی وانقلاب کننده بر دو گونه است: یکی دعوت به حق که به هدف برپا داشتن حقّ وبازگرداندن زمام امور حکومت به دست اهل بیت (علیهم السلام) است که البته چنین حکومتی مورد تایید امامان معصوم (علیهم السلام) است.
دیگری دعوت به باطل که به جهت مطرح کردن خود است. ومقصود از (کل رایة) گویا همین معنا است. بنابراین قیام هایی که درصدد دفاع از حریم شریعت وامامت اهل بیت (علیهم السلام) است تخصصا از این روایات خارج می باشد. ولذا هنگامی که درباره وظیفه شیعیان در مقابل قیام مختار از امام زین العابدین (علیه السلام) سؤال شد، حضرت فرمود: (لو انّ عبدا زنجیا تعصّب لنا اهل البیت، لوجب علی الناس مؤازرته)؛(۹۰۷) (هرگاه برده ای زنگی برای یاری ما، پیشانی بند به به پیشانی بست - کنایه از اینکه قیام کرد - بر مردم کمک ویاری او واجب است).
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (یخرج القائم حتی یخرج اثنا عشر من بنی هاشم کلهم یدعو الی نفسه)؛(۹۰۸) (قائم خروج نخواهد کرد تا انکه قبل از ان دوازده نفر از بنی هاشم خروج کنند وهمه انها مردم را به خود دعوت می کنند).

سرداب مقدس

آیا امام زمان در عصر غیبت در سرداب خانه خود مخفی وغایب شده است؟
اهل سنّت به جهت استهزای عقاید شیعه می گویند: شیعه قائل است که مهدی موعود بعد از تولّدش در سردابی مخفی شد وغیبت خود را از انجا شروع کرده وتاکنون نیز در ان سرداب به سر می برد، وظهورش نیز از همان سرداب خواهد بود. ولذا شیعیان هر روز از صبح تا غروب در ان سرداب به انتظار ظهورش می نشینند واشک ماتم می ریزند.(۹۰۹)
پاسخ: اولا: سرداب عبارت است از طبقه پایین ساختمان خانه که در مناطق گرمسیر به جهت حفاظت از گرمای شدید می سازند، واین نوع ساختمان در غالب خانه های عراق مشاهده می شود، وسامرّا نیز از ان مستثنی نبوده است. امام هادی (علیه السلام) در خانه خود به جهت اسایش اهل بیتش ومحافظت از گرما، چنین سردابی را ساخته بودند که بعد از شهادتش به ارث، منتقل به امام عسکری (علیه السلام) شد.
مطابق تاریخ، حضرت مهدی (علیه السلام) از زمان ولادت از دیدگان مردم خصوصا حکّام مخفی بود. وبعد از شهادت پدرش بر جسد او نماز گزارد ورسما غیبت خود را از ان خانه اغاز نمود. واز انجا که سکونت حضرت وسایر اعضای خانواده در ان سرداب بوده است، لذا مکان غیبت را به ان سرداب مقدّس نسبت می دهند. این سرداب برای شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) از ان جهت مقدّس شمرده شده است که امام زمان وپدر وجدّش (علیهم السلام) در ان سرداب به سر برده وعبادت به جای اورده اند واز همان مکان نیز حضرت مهدی (علیه السلام) غایب شده است. نسبت غیبت حضرت به سرداب همانند نسبت غیبت به تمام خانه وهر مکانی است که امام زمان در ان دیده شده وزندگی کرده است. واین نهایت جهل ونادانی است که کسی به شیعه نسبت دهد که انان معتقدند که امام زمان (علیه السلام) در سرداب خانه خود غایب شده وتا هنگام خروج در ان باقی است!! زیرا مطابق روایات فراوان، امام زمان (علیه السلام) در سرزمین های مختلف بر موالیان خود وارد می شوند ودر مناطق مختلف گردش می کنند.
حضرت در موسم های دینی همچون حجّ حاضر شده واقامه شعائر دینی می نمایند وگواه بر زنده ها ومرده ها خواهند بود. لذا بهترین تعبیری که می توان درباره سرداب مقدس وزیارت مردم از انجا داشت این است که حضرت مکان خاصّی ندارند، لذا شیعیان در محل های اختصاصی ان حضرت همچون مسجد سهله ومسجد جمکران و... دور هم جمع می شوند وبه یاد ان حضرت ندبه کرده واز او درخواست ظهورش را می نمایند. ودر حقیقت، سرداب مقدس از ان جهت که شروع غیبت از انجا بوده جنبه رمزی داشته، در انجا شیعیان گرد هم جمع می شوند واز خداوند طلب خروج او را می نمایند.
علامه امینی (رحمه الله) می فرماید: (... شیعه اعتقاد ندارد که غیبت امام در سرداب است وخودشان او را در سرداب مخفی کرده اند واز همان جا نیز ظهور خواهد کرد، بلکه اعتقاد شیعه - که با احادیث تایید شده - ان است که او از مکه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد کرد. هرگز کسی قائل نشده که سرداب مقدّس، ان نور را در خود مخفی کرده است. بلکه ان سرداب، خانه امامان در سامرّا بوده است. واین مساله ای همگانی در خانه های عراق است که به جهت حفاظت از گرما می سازند. این سرداب به طور خصوص از ان جهت شرف پیدا نموده که به سه نفر از امامان دین منسوب است، خانه ای که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوی یافته ودر ان اسم وذکر خدا برده شود).(۹۱۰)
ثانیا: عقیده هر مذهب یا دینی را می توان از لابلای کتاب های علمای ان مذهب یا دین یافت. با مراجعه به کتاب های علمای شیعه، قبل از ولادت امام مهدی (علیه السلام) تا این زمان - که در دسترس همه است - پی خواهیم برد که هیچ یک از انان حتّی نزد عوام از انها چنین اعتقادی وجود ندارد که دشمنان شیعه به انها نسبت می دهند.
مکان حضرت مهدی در عصر غیبت کبری کجا است؟
از روایات بسیاری استفاده می شود که امام زمان (علیه السلام) نه تنها در سرداب مقدس مخفی نیست بلکه هیچ مکان معینی ندارد.
امام زمان (علیه السلام) در خطاب خود به ابراهیم بن مهزیار فرمود: (پدرم مرا وصیت کرده که در سرزمین های مخفی ودور سکنی گزینم تا امرم از مردم مخفی بماند ومحلّم از کیدهای اهل ضلالت وارتداد واز حوادث امتّ های گمراه محفوظ بماند. لذا این سفارش، مرا به تپه های بلند کشانده است).(۹۱۱)
اری، مطابق برخی از روایات، مکان خاصی برای حضرت وجود دارد که تنها خواص از شیعیانش از ان اطلاع دارند.
اسحاق بن عمار از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (للقائم غیبتان: احداهما قصیرة والاخری طویلة، الغیبة الاولی لا یعلم بمکانه فیها الّا خاصّة شیعته، والاخری لا یعلم بمکانه فیها الا خاصّة موالیه)؛(۹۱۲) (برای قائم دو غیبت است: یکی کوتاه ودیگری طولانی. در غیبت کوتاه کسی غیر از خواص از شیعیانش از مکان او اطّلاع ندارند. ودر غیبت طولانی نیز تنها خواص از دوستدارانش از مکان او اگاهند).
آیا امام زمان از سرداب مقدس ظهور خواهد کرد؟
از جمله نسبت های ناروایی که به شیعه داده شده این است که انان معتقدند امام مهدی (علیه السلام) در اخر الزمان از سرداب سامرّا خروج خواهد کرد. ولی با مراجعه به کتاب های حدیثی وکلامی شیعه پی خواهیم برد که این نسبت کذب ودروغ است. بلکه شیعه معتقد است که ان حضرت همانند جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از مکه مکرّمه ظهور خواهند نمود.
فضل بن شاذان به سند خود از امام صادق (علیه السلام) واو از امیر المؤمنین (علیه السلام) در حدیثی طولانی نقل کرده که فرمود: (هو التاسع من ولدک یا حسین! یظهر بین الرکنین...)؛(۹۱۳) (...او نهمین از فرزندان توست ای حسین! که بین رکن ومقام ظهور خواهد کرد...).
شیخ صدوق (رحمه الله) نیز به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (القائم منّا منصور بالرعب، مؤید بالنصر... فعند ذلک خروج قائمنا، فاذا خرج اسند ظهره الی الکعبة، واجتمع الیه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا...)؛(۹۱۴) (قائم از ما کسی است که به رعب وترس یاری شده وبه نصرت، تایید می شود... در ان هنگام است خروج قائم ما. پس هنگامی که خروج کند بر کعبه تکیه زند، در ان هنگام سیصد وسیزده نفر دور او جمع می شوند...).

تکالیف عصر غیبت

مؤمنین چه تکالیفی در عصر غیبت نسبت به امام زمان دارند؟
در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) وموقعیت او، شیعیان ان حضرت هر یک وظایف سنگینی بر عهده دارند، اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - ایمان به حتمی بودن خروج مهدی (علیه السلام)
در روایات اهل سنّت می خوانیم که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمّد)؛(۹۱۵) (هر کس منکر خروج مهدی شود به انچه بر محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده کفر ورزیده است).
۲ - صبوری وتمسّک به دین حق در فتنه ها
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (طوبی لمن تمسّک بامرنا فی غیبة قائمنا، فلم یزغ قلبه بعد الهدایة...)؛(۹۱۶) (خوشا به حال کسی که در غیبت قائم ما متمسک به امر ما شده وقلب او بعد از هدایت منحرف نشود...).
۳ - تمسّک به ولایت امام غایب
امام باقر (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی وهو یاتمّ به فی غیبته قبل قیامه و...)؛(۹۱۷) (خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند ودر غیبت او قبل از قیامش به او اقتدا کند و...).
۴ - طلب معرفت امام زمان (علیه السلام) از خداوند متعال
کلینی (رحمه الله) به سند خود از ابوبصیر نقل کرده که امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: (هل عرفت امامک؟ قال: قلت: ای والله، قبل ان اخرج من الکوفة. فقال: حسبک اذا)؛(۹۱۸) (آیا امامت را شناخته ای؟ عرض کردم: اری به خدا سوگند قبل از انکه از کوفه خارج شوم. فرمود: بس است تو را در این هنگام).
۵ - تجدید بیعت وثبات بر اطاعت
در دعای عهد از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم: (اللهمّ انّی اجدّد له فی صبیحة یومی هذا وما عِشت فی ایامی عهدا وعقدا وبیعة له فی عنقی لا احول عنها ولا ازول ابدا، اللهمّ اجعلنی من انصاره واعوانه والذّابّین عنه...)؛(۹۱۹) (بار خدایا! همانا من برای او [حضرت مهدی (علیه السلام)] در این روزم عهد وپیمان وبیعتی را در گردنم تجدید می کنم، بیعتی که از ان بازنگشته وهرگز ان را زایل نمی سازم. بار خدایا! مرا از یاران وکمک کاران ومدافعین از ان حضرت قرار بده...).
در این دعا سخن از تجدید عهد با امام خود در هر روز است.
۶ - مقابله با شبهات واشکالات
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: (ایاکم والشّک والارتیاب، انفوا عن نفوسکم الشکوک، وقد حذّرتم فاحذروا، ومن الله اسئل توفیقکم وارشادکم)؛(۹۲۰) (... خود را از شک وتردید دور کنید واز شک ها بپرهیزید، شما بر حذر داده شدید پس حذر کنید، ومن توفیق وارشاد شما را از خداوند خواستارم).
۷ - کمک ویاری برادران مؤمن
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی جمله وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ در سوره (العصر) را بر مواسات وهم یاری برادران دینی منطبق ساخته اند.(۹۲۱)
در تفسیر امام عسکری (علیه السلام) آمده است: (هرکس متکفل یتیمی برای ما شود که محنت استتار ما او را وامانده کرده واز علوم ما که به دستش رسیده او را سرشار کند تا اینکه ارشاد شده وهدایت یابد، خداوند متعال در حقّ او می فرماید: (یا ایها العبد الکریم المواسی! انا اولی بالکرم منک، اجعلوا له یا ملائکتی فی الجنان بعدد کلّ حرف علّمه الف الف قصر...)؛(۹۲۲) (ای بنده کریم که یاری کننده ای! من از او در این کرم اولی ترم، ای ملائکه من برای او در بهشت به هر حرفی که تعلیم داده یک ملیون قصر دهید...).
۸ - فریب نخوردن از مدعیان دروغین مهدویت
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (ولتعرفنّ اثنی عشر رایة مشتبهة، لا یدری ای من ای)؛(۹۲۳) (... وبه طور حتم دوازده پرچم ودعوت مشتبه بر پا خواهد شد که از همدیگر تشخیص داده نمی شود...).
۹ - زیاد دعا کردن برای تعجیل فرج
حضرت مهدی (علیه السلام) در توقیعی که در جواب سؤال های اسحاق بن یعقوب فرستادند فرموده اند: (اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فانّ ذلک فرجکم)؛(۹۲۴) (... زیاد برای تعجیل فرج دعا کنید؛ زیرا فرج شما در ان است).
۱۰ - اجتناب از جزع
کلینی (رحمه الله) به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (انّما هلک الناس من استعجالهم لهذا الامر، انّ الله لا یعجل لعجلة العباد. انّ لهذا الامر غایة ینتهی الیها...)؛(۹۲۵) (همانا مردم به جهت عجله کردن در این امر هلاک شدند، خداوند به خاطر عجله بندگان عجله نخواهد کرد، زیرا برای این امر نهایتی است...).
۱۱ - وقت معین نکردن برای ظهور
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (انّا اهل بیت لا نوقّت)؛(۹۲۶) (... همانا ما اهل بیت وقت معین نمی کنیم...).
۱۲ - دوست داشتن حضرت (علیه السلام)
در روایات فراوانی به دوستی اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) واز ان جمله حضرت مهدی (علیه السلام) سفارش شده است، واین به نوبه خود می تواند در جلب توجه مردم به حضرت (علیه السلام) وپیروی از دستورات او ودیگر امامان تاثیر بسزایی داشته باشد.

حسب ونسب امام مهدی

مشخصات ظاهری حضرت چیست وآیا کسی می تواند خودش را به صورت حضرت درآورد؟
امام زمان (علیه السلام) بعد از شهادت پدرش هنگامی که برای نماز بر جنازه او حاضر شد مردم او را مشاهده کردند در حالی که طفلی گندم گون بود، با موهای فری وبین دندان های جلو او باز بود.(۹۲۷)
شیخ طوسی (رحمه الله) از برخی کسانی که حضرت را در خلال غیبت صغرا مشاهده کردند نقل می کند که ان حضرت جوانی زیبارو، با بویی معطّر، وهیبتی عظیم بود. راوی می گوید: (هنگامی که سخن می گفت، کسی را بهتر از او در سخن گفتن ندیدم).(۹۲۸)
در روایتی دیگر می خوانیم که راوی گفت: (حضرت جوانی گندم گون بود وهرگز کسی را به مانند او در زیبایی واعتدال قامت ندیدم).(۹۲۹)
ودر روایتی دیگر آمده است: (قد او نه طولانی است ونه کوتاه، بلکه معتدل القامه است. سر مبارکش گرد وپیشانی اش پهن است. بینی او کشیده وگونه های او صاف وبر گونه راستش خالی است).(۹۳۰)
در مورد ذیل سؤال که آیا کسی می تواند خودش را به شکل وشمایل حضرت (علیه السلام) دراورد یا خیر؟ می گوییم: اگر چه به حسب ظاهری کسی بتواند خودش را به مانند حضرت در اوصافی که ذکر شد دراورد، ولی با علایم ظهور که در جای خود ثابت شده ونیز با اعجازی که حضرت از خود نشان می دهند هرگز کسی در امامت او شک نخواهد کرد. واین مقتضای لطف خداوند است. ولطف بر او واجب است، ولذا به طور حتم کاری خواهد کرد که وجود حضرت در عصر ظهور به کسی مشتبه نخواهد شد.
آیا نام بردن اسم حضرت (محمد) جایز است؟
در مورد حکم نام بردن اسم شریف حضرت (علیه السلام) بیش از صد روایت وجود دارد که می توان انها را به چهار دسته تقسیم کرد:
۱ - روایاتی که به طور مطلق وبدون هیچ قید وشرطی از ذکر نام حضرت نهی کرده است.(۹۳۱)
۲ - روایاتی که از ذکر نام شریف ان حضرت تا زمان ظهور نهی کرده است.(۹۳۲)
۳ - روایاتی که علت نهی از ذکر نام شریف ان حضرت را خوف وتقیه وعلل دیگر دانسته است.(۹۳۳)
۴ - روایاتی که در انها به اسم شریف حضرت چه از سوی امام یا راوی تصریح شده است.(۹۳۴)
دسته اول ودوم بیانگر یک معناست. برخی با استناد این روایات به حرمت فتوا داده وذکر نام شریف حضرت را تا زمان ظهور حرام دانسته اند، از ان جمله می توان از علامه مجلسی، شیخ صدوق، شیخ مفید، طبرسی، میرداماد، محدّث جزایری، محدّث نوری، میرزای شیرازی، میرزا محمّد تقی اصفهانی - رضوان الله علیهم - نام برد.
وبرخی نیز حرمت ذکر نام شریف ان حضرت را مقید به صورت خوف وتقیه دانسته اند که از ان جمله می توان از اربلی، شیخ حرّ عاملی، خواجه نصیرالدین طوسی وفیض کاشانی ودیگران - رضوان الله علیهم - نام برد.
برخی نیز این حکم را به عصر غیبت صغرا اختصاص داده اند.
به نظر می رسد که حق با قول دوم باشد؛ یعنی حرمت مختص به صورت خوف وتقیه است به دلیل:
۱ - در باب تلقین محتضر در حدیثی چنین آمده است: (تلقین کن به محتضر کلمات فرج وشهادتین واسم هر یک از امامان را تا هنگام فوتش).(۹۳۵) معلوم است که هنگام تلقین به اسم حضرت تصریح می شود.
۲ - در مورد تلقین میت نیز همین دستور آمده که نام هر یک از امامان را بر او ببر وتلقین کن، که از ان جمله نام امام زمان (علیه السلام) است.(۹۳۶)
۳ - محمّد بن ابراهیم کوفی می گوید: امام عسکری (علیه السلام) برای کسی که اسمش را برد به توسط من پولی فرستاد تا گوسفندی از طرف حضرت قربانی کند وفرمود: (این به جهت عقیقه برای فرزندم محمّد (علیه السلام) است).(۹۳۷)
۴ - کنیه معروف حضرت عسکری (علیه السلام) ابومحمّد است ودر این کنیه تصریح به اسم حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد.
۵ - از امام رضا (علیه السلام) در مورد زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) سؤال شد، حضرت فرمود: (... وبسیار بر محمّد وال او درود می فرستی ونام هریک از انها را می بری وبه سوی خدا از دشمنانشان پناه می بری).(۹۳۸)
محقق اربلی می گوید: (نظر من چنین است که منع از ذکر نام شریف حضرت به جهت تقیه در دوران خوف وتحت تعقیب بودن وسؤال از نام ومحلّ ایشان بوده است، ولی الان که خوف وتقیه ای نیست منع وحرمتی از ذکر نام شریفش وجود ندارد).(۹۳۹)
۶ - جابر بن عبد الله انصاری به امام باقر (علیه السلام) می گوید: (وارد بر فاطمه زهرا (علیها السلام) شدم تا در ولادت امام حسن (علیه السلام) به حضرتش تهنیت بگویم، صحیفه ای از درّ سفید در دست مبارکش یافتم، سؤال کردم: ای بهترین زنان عالم! این صحیفه که در دستان شما می بینم چیست؟ حضرت فرمود: در ان اسامی امامان از فرزندانم هست... جابر می گوید: نگاه کردم واسامی هر یک از امامان را در ان صحیفه مشاهده کردم...).(۹۴۰)
۷ - در احادیث زیادی از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شده که حضرت مهدی همنام رسول خداست، واین تصریح ضمنی به نام مبارک امام زمان (علیه السلام) است.
آیا مهدی از اولاد ونسل عباس است؟
عباسیان برای تثبیت موقعیت سیاسی خود دست به جعل احادیث زده واز احادیث متواتر مهدویت به نفع خود استفاده کرده اند. اینک به نقد برخی از این احادیث می پردازیم:
۱ - احمد بن حنبل به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (هر گاه مشاهده نمودید که پرچم های سیاه از طرف خراسان می اید به انها ملحق شوید؛ زیرا در میان انها خلیفه خدا مهدی است).(۹۴۱)
این حدیث را ابن قیم جوزیه در کتاب خود (المنار المنیف) تضعیف کرده است، زیرا در سند ان علی بن زید وجود دارد که منفرداتش یعنی روایاتی که تنها او نقل کرده، قابل احتجاج نیست.(۹۴۲)
۲ - ابن ماجه در سُننش همین مضمون را نیز نقل کرده است.(۹۴۳) ولی ابن قیم نیز ان را به خاطر وجود یزید بن ابی زیاد در سلسله سند ان تضعیف نموده است. ان گاه می گوید: (این حدیث وحدیث قبلی بر فرض صحّت نمی تواند دلیل بر این باشد که متولّی سلطنت وحکومت جهانی مهدی از اولاد عباس است که در اخر الزمان خروج خواهد نمود...).(۹۴۴)
خصوصا انکه مهدی عباسی در اخر الزمان نبوده وبا او بین رکن ومقام بیعت نشده است، ودجال را نکشته ونیز حضرت عیسی (علیه السلام) برای مساعدت او از اسمان فرود نیآمده است، خصوصیاتی که در روایات برای حضرت مهدی (علیه السلام) آمده است.
به تعبیر دیگر هیچ یک از علایم وخصوصیات حضرت مهدی موعود (علیه السلام) بر او صادق نبوده است.
۳ - عثمان بن عفان از رسول خدا (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (مهدی از فرزندان عباس عموی من است).(۹۴۵)
اولا: ابن الجوزی پی به وضع این حدیث برده ولذا ان را در کتاب (الموضوعات) اورده است، کتابی که در ان احادیث جعلی جمع اوری شده است.
ثانیا: این حدیث توسط سه نفر از صحابه: کعب الاحبار، عثمان بن عفّان وعبد الله بن عمر نقل شده است. سند حدیث کعب که ابن حماد ان را نقل کرده منقطع بوده وحکم این نوع حدیث، حکم حدیث مرسل است که نزد شیعه وسنی اعتباری ندارد مگر مراسیل برخی از افراد خاص. وحدیث عثمان بن عفان را که محب الدین طبری نقل کرده در سندش محمّد بن ولید واقع است که علمای رجال او را تضعیف نموده اند. وسند روایت عبد الله بن عمر نیز ضعیف است.
آیا مهدی همان عیسی بن مریم است؟
از جمله ادلّه منکرین مهدویت واعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در اخر الزمان حدیث ابن ماجه است که به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (ولا مهدی الّا عیسی بن مریم)؛(۹۴۶) ومهدی جز عیسی بن مریم نیست.
پاسخ:
۱ - بسیاری از صحابه که احادیث مهدویت را از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند مهدی را از ذرّیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می دانند.
۲ - این حدیث مورد اعراض علمای حدیث ومتکلّمین بوده وهیچ کسی به ان استناد نکرده است.
۳ - خود ابن ماجه در سنن خود حدیث (المهدی حقّ وهو من ولد فاطمة) را نیز نقل کرده است.(۹۴۷)
۴ - ابن قیم جوزیه این حدیث را در (المنار المنیف) نقل کرده وبه طور مبسوط ان را تضعیف نموده است.(۹۴۸) حاکم نیشابوری نیز که این حدیث را نقل کرده از روی تعجب بوده نه انکه به جهت مطابقتش با شروط شیخین ان را نقل کرده باشد.(۹۴۹)
ذهبی می گوید: (... حدیث (ولا مهدی الا عیسی بن مریم) خبری است منکر که ابن ماجه ان را نقل کرده است).(۹۵۰)
قرطبی می گوید: (حدیث - ولا مهدی الا عیسی بن مریم - معارض با احادیث این باب است. ان گاه می گوید: احادیثی که نصّ بر خروج مهدی از عترت پیامبر واز اولاد فاطمه (علیهم السلام) است ثابت بوده واصحّ از این حدیث است، پس حکم، مطابق احادیث خروج مهدی از اولاد فاطمه است نه احادیث دیگر).(۹۵۱)
۵ - این حدیث را طبرانی نیز با سند خود از ابی امامه نقل کرده ولی در متن ان جمله (ولا مهدی الا عیسی بن مریم) نیآمده است.(۹۵۲)
۶ - روایات خروج مهدی از اولاد فاطمه (علیهم السلام) متواتر است، وهمان گونه که در جای خود اشاره شد عده زیادی به تواتر ان تصریح کرده اند، ولی حدیث (ولامهدی الا عیسی بن مریم) بر فرض صحّت سند، خبر واحد است، وهنگام تعارض، خبر متواتر مقدم است. ونیز مشهور بین مسلمین در طول تاریخ اسلام، ظهور شخصی از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) واز اولاد فاطمه (علیهم السلام) است، این شهرت می تواند مرجّح احادیث مهدویت اسلامی باشد.
ابو الفیض غماری نیز در صدد پاسخ به حدیث فوق برآمده وبا هشت اشکال به ان پاسخ گفته است.(۹۵۳)
به حدیث: اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی چگونه پاسخ می گویید؟
غالب علمای اهل سنّت معتقدند بر اینکه نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) عبد الله است، واین به جهت روایتی است که ابوداوود در سنن خود از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (اسمه اسمی واسم ابیه اسمی)؛(۹۵۴) (نام مهدی همنام من ونام پدرش همنام پدر من است).واین با اعتقاد علمای امامیه سازگاری ندارد؛ زیرا انان امام زمان حضرت مهدی (علیه السلام) را فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند.
پاسخ:
۱ - این مضمون در صحیح ترمذی وسنن ابن ماجه وکتاب های ابو نعیم که در مورد امام زمان (علیه السلام) تالیف شده ونیز در مسند احمد بن حنبل آمده ولی هرگز این ذیل (اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی) در انها وجود ندارد. ونیز در روایات اهل بیت (علیهم السلام) چنین تعبیری وجود ندارد.
۲ - احتمال زیادی داده می شود که روایت فوق با ذیلش از مجعولات وموضوعات عبّاسیان باشد، زیرا شکی نیست که دولت عباسی برای تایید سلطنت خود وتشویق مردم به بیعت با محمّد بن عباس ملقّب به مهدی عباسی، سومین خلیفه دولت عباسی دست به هر کاری از جمله جعل حدیث ونسبت ان به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) زدند.
منصور عباسی که عبد الله نام داشت فرزندش محمّد را به عنوان خلیفه وجانشین خود تعیین نمود ومردم را تشویق به بیعت با او کرد. او برای ترغیب بیشتر مردم به این کار لقب فرزندش را مهدی گذاشت، تا مردم به گمان اینکه او مهدی منتظر وموعود است با او بیعت کنند، ولی از انجا که اسم خودش عبد الله بود دستور داد تا حدیثی جعل کرده ودر ان اسم پدر مهدی امّت را عبد الله معرفی کنند.(۹۵۵)
به حدیث: المهدی من ولد الحسن چگونه پاسخ می گویید؟
ابوداوود در سنن خود از ابی اسحاق نقل می کند که علی (علیه السلام) به فرزندش حسن (علیه السلام) نظر کرده وفرمود: (همانا این فرزندم اقاست همان گونه که پیامبر او را اقا نامید، وزود است که از صلب او مردی خروج کند که هم نام پیامبر شماست).(۹۵۶)
پاسخ:
۱ - در مقابل این حدیث ده ها روایت دیگر وجود دارد که دلالت دارد بر اینکه مهدی از اولاد ونسل امام حسین (علیه السلام) است.
۲ - به یک معنا مهدی از ذریه امام حسن (علیه السلام) نیز هست، زیرا مادر امام باقر (علیه السلام) فاطمه دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) است ولذا با جمع بین دو دسته روایات، حضرت مهدی (علیه السلام) هم حسنی وهم حسینی است. ودر حدیثی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (از این دو - حسن وحسین - مهدی امت است).(۹۵۷)
۳ - صاحب کتاب (عقد الدرر) همین حدیث را نقل کرده ولی در ان آمده که امام علی (علیه السلام) به فرزندش حسین (علیه السلام) نظر کرد... ونیز در صحیح ترمذی وسنن نسائی وسنن بیهقی این گونه آمده است.(۹۵۸) خصوصا که احتمال تصحیف وجابجایی نیز داده می شود.
۴ - این نکته قابل توجه است که سادات حسنی به رهبری محمّد بن عبد الله حسنی که با او در منطقه ابواء بیعت شد بی تاثیر در پیدایش این گونه احادیث نبوده اند. واز انجا که سادات حسنی درصدد شورش وقیام بر علیه دولت بنی امیه بوده اند احتیاج به پشتوانه معنوی داشتند، لذا از روایاتی که درباره ظهور مهدی منتظر وارد شده، بهره برداری سیاسی کرده وان را بر عبد الله بن حسن منطبق کردند. انان با جعل روایتی ونسبت ان به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مهدی را از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) معرفی کردند.(۹۵۹)

ملاقات با امام مهدی در غیبت کبری

آیا تشرف به لقای امام زمان در عصر غیبت کبری ممکن است؟
اری، زیرا مقتضی موجود ومانع در این زمینه مفقود است:
الف. امّا وجود مقتضی رؤیت این است که در عصر غیبت کبرا مصلحت بر ان است که هر از چند مدّتی حضرت خودش را به برخی از مردم وبزرگانی که سخنشان مورد قبول است، نشان دهد تا مردم به وجود او اطمینان پیدا کرده وطولانی شدن غیبت، سبب انکار وجود حضرت نگردد، زیرا تنها دلیل وبرهان - خصوصا برای عوام مردم - موجب اطمینان ویقین به وجود امام زمان (علیه السلام) نیست. ولذا بزرگان دستور می دهند که قصه تشرف های بزرگان به خدمت امام زمان (علیه السلام) را برای مردم بازگو کنید که این به نوبه خود مردم را دلگرم کرده وبه انها روحیه وامید می دهد، وبر اعتقادشان نسبت به وجود حضرت می افزاید، زیرا قوی ترین دلیل بر امکان شئ، وقوع ان است.
ب. ونسبت به موانع، هیچ مانع ومحذور شرعی وعقلی در تشرّف به ملاقات حضرت نیست. در مباحث بعد به برخی موانع می پردازیم.
چه کسانی از علما قائل به جواز وامکان تشرف بوده اند؟
عموم علمای شیعه از قدما ومتاخرین قائل به امکان رؤیت وتشرف به لقای حضرت مهدی (علیه السلام) در عصر غیبت کبرا بوده اند. اینک به برخی از کلمات انها اشاره می کنیم:
۱ - سید مرتضی (رحمه الله)
(ما قطع نداریم که دست کسی به امام نمی رسد وبشر نمی تواند او را ملاقات کند، این امری غیر معلوم است که راهی بر قطع به ان نیست). ان گاه می گوید: (اگر گفته شود که علت استتار امام، خوف از ظالمین وتقیه از معاندین است، در جواب می گوییم: این علت در حقّ اولیا وشیعیانش نیست، پس واجب است که برای انها ظاهر گردد...).(۹۶۰)
۲ - شیخ طوسی (رحمه الله)
(ما تجویز می کنیم که بسیاری از اولیا وقائلین به امامت او به خدمتش رسیده واز او نفع ببرند).(۹۶۱)
۳ - سید بن طاووس (رحمه الله)
وی خطاب به فرزندش می گوید: (راه به سوی امامت باز است برای کسی که خداوند - جلّ شانه - اراده کرده تا به او عنایت ونهایت احسان کند).(۹۶۲)
ونیز در جایی دیگر می گوید: (گر چه امام الان از جمیع شیعیان غایب است ولی ممتنع نیست که جماعتی از انان به ملاقات حضرت مشرّف شده، از گفتار وکردار ایشان استفاده کنند واز دیگران کتمان نمایند...).(۹۶۳)
۴ - اخوند خراسانی (رحمه الله)
او در مبحث اجماع می گوید: (... گرچه احتمال تشرف برخی از افراد صالح واوحدی به خدمتش، داده می شود، واحیانا او را نیز می شناسند).(۹۶۴)
۵ - محقّق نائینی (رحمه الله)
او نیز در مبحث اجماع می گوید: (وامّا در زمان غیبت، عادتا رؤیت حضرت ممکن نیست. اری، گاهی در زمان غیبت برای اوحدی وافراد صالح، تشرّف به خدمت حضرت وگرفتن حکم از ایشان امکان پذیر است).(۹۶۵)
آیا رؤیت وملاقات حضرت در عصر غیبت با حکمت غیبت منافات دارد؟
برخی می گویند: ملاقات در عصر غیبت با حکمت غیبت ومقتضای انکه قطع رابطه به شکل عمومی است منافات دارد. غرض از غیبت این است که حضرت از عموم مردم غایب باشد وکسی از او اطلاع نداشته باشد.
پاسخ: حکمت ومقتضی غیبت نسبت به کلّ افراد است یعنی قرار نیست که همه بتوانند به خدمت حضرت شرفیاب شوند، واین منافات ندارد با اینکه برخی به جهت مصالحی خاص بتوانند شرفیاب حضور شوند.
در صورت امکان رؤیت در عصر غیبت کبری چه فرقی بین این غیبت با غیبت صغری است؟
در دوره غیبت صغرا امام زمان (علیه السلام) به کلّی از دیده ها پنهان نبود، بلکه با وکلا وسفیران خاصّش در تماس بوده، وگاهی سفیران ان حضرت ملاقات برخی از افراد را با امام مهدی (علیه السلام) ترتیب می دادند.(۹۶۶) ولی در عصر غیبت کبرا ملاقات ها به این نحو سازماندهی نشده است، بلکه در صورت ضرورت، خود حضرت به دیدار برخی آمده واز وجود حضرت بهره مند می شوند.
مطابق توقیع امام زمان به علی بن محمد سمری آیا در عصر غیبت کبری ملاقات حضرت ممنوع است؟
برخی در استدلال بر عدم امکان تشرف به ملاقات حضرت مهدی (علیه السلام) در عصر غیبت، به توقیع حضرت به علی بن محمّد سمری تمسّک کرده اند، زیرا در ذیل ان چنین آمده است: (الا فمن ادّعی المشاهدة قبل خروج السفیانی والصیحة فهو کذّاب مفترٍ...)؛(۹۶۷) (... اگاه باش! پس هر کس قبل از خروج سفیانی وصیحه، ادعای مشاهده کند پس او بسیار دروغگو وتهمت زننده است...).
پاسخ:
۱ - کسی اطلاق این روایت را قبول نکرده ولذا جماعت بسیاری از علما وصلحا قضیه تشرف خود را بر دیگران نقل کرده اند.
۲ - درتوقیع، ادّعای مشاهده تکذیب شده ومشاهده عبارت است از دیدن با شناخت،(۹۶۸) در حالی که می دانیم: غالب دیدارها با شناخت در مرحله اوّل همراه نبوده است.
۳ - ممکن است که مقصود از ادعای مشاهده خصوصا با وجود مدعیان دروغین نیابت وسفارت در عصر صدور این روایت، ادعای مشاهده ورؤیت وملاقات با حضرت به عنوان نایب خاص باشد، که حضرت به طور اکید در عصر غیبت کبرا نیابت خاص را نفی می کند، خصوصا به قرینه انکه در توقیع شریف آمده است: (وزود است که در میان شیعیانم کسانی پیدا شوند که ادعای مشاهده نمایند...).
۴ - شیخ طوسی (رحمه الله) با انکه این توقیع را نقل کرده ولی خودش به عموم ان عمل نکرده وقائل به امکان رؤیت برای افراد صالح امّت است.
۵ - ممکن است که مراد از مشاهده، دیداری باشد که بر ان اثار مترتب گردد. ودر حقیقت، حضرت درصدد ان است که ترتّب اثر را از این ملاقات ها وسخن هایی که در انها بوده برطرف نماید.
همان گونه که در روایتی می خوانیم: (اگر پنجاه نفر نزد تو قسم بر ضدّ کسی خوردند، ولی ان شخص خلاف ان را گفت، او را تصدیق کرده وان پنجاه نفر را تکذیب کن) این به معنای عدم ترتّب اثر بر قسم پنجاه نفر است.
۶ - روایت، بر فرض صحّت سند، مفید ظن است، در حالی که قضایای تشرفات به حدّی است که انسان را به یقین می رساند.
۷ - ممکن است که مقصود از مشاهده در توقیع شریف، ادعای مشاهده اختیاری باشد، به این معنا که رؤیت در عصر غیبت کبرا اختیاری نیست، بلکه هر کس را که ما صلاح دانستیم او را به شرف لقای خود مفتخر می سازیم.
۸ - توقیع، خبر مرسل است ولذا از حیث سند ضعیف می باشد.
آیا قبول امکان ملاقات در عصر غیبت سبب رواج مدعیان دروغین وعوام فریبی نمی شود؟
اگر بر امکانِ موضوعی در خارج ادله قطعی وجود دارد، نمی تواند به جهت مشکلاتی که در برخی موارد پدید می اید ان را انکار کرد، بلکه این وظیفه علما است که مردم را ارشاد کرده، از افراد شیاد وحیله گر وعوام فریب بر حذر دارند. آیا می توان به مجرّد اینکه عده ای ادّعای دروغین نبوت کرده اند، اصل نبوت را انکار نمود؟
آیا می توان طبق قاعده سد ذرایع ادعای ملاقات با حضرت را دروغ دانست؟
اهل سنّت معتقدند راه هایی که به حرام منجر می شود را باید به طور مطلق مسدود نمود. وبه تعبیر دیگر، مقدمه حرام مطلقا وبه طور کلّی حرام است، این را قاعده سدّ ذرایع می گویند.
ولی در جای خود به اثبات رسیده که مقدمه حرام همیشه حرام نیست، بلکه برای کسی حرام ودر مواردی حرام است که به طور حتم وقطع، امری منجر به حرام گردد.
در مورد ادّعای ملاقات، اگر در جایی این ادعا منجر به انحراف برخی گردد، نقل ان حرام است. ولی در عموم خبرها چنین نیست، بلکه نقل انها باعث تقویت ایمان مردم به حضرت خواهد شد، اگر چه ممکن است برخی سوء استفاده کرده وهوس چنین ادعاهایی نمایند، ولی وظیفه علما است که در مقابل این گونه افراد ایستاده ومردم را از مقاصد شوم انها مطلع سازند.
مطابق برخی از روایات حضرت مهدی در عصر غیبت شناخته نمی شود پس آیا رؤیت ممکن نیست؟
برخی برای استدلال بر عدم امکان رؤیت در عصر غیبت کبرا به روایات خاصی تمسک کرده اند از جمله انکه در روایت آمده است: (ولکن حجت مردم را می شناسد ولی انان او را نمی شناسند). ونیز در روایتی آمده است: (او مردم را می بیند ولی مردم او را نمی بینند).
پاسخ:
۱ - نفی در این گونه روایات نسبت به عموم مردم است ولذا منافاتی با رؤیت ومعرفت برخی از افراد ممتاز ندارد.
۲ - روایت دوّم در مورد حجّ است ولذا عمومیت ندارد.
۳ - مقصود از عدم رؤیت در روایت دوم به قرینه (لا یعرفونه) که در روایت اوّل امده، نشناختن است، خصوصا انکه در روایت، حضرت مهدی (علیه السلام) به حضرت یوسف تشبیه شده است که مردم او را می دیدند ولی نمی شناختند.
آیا امتحان مردم در عصر غیبت با قول به ملاقات منافاتی ندارد؟
برخی می گویند: قرار است که شیعیان در عصر غیبت با ندیدن امامشان امتحان شوند واین با ادّعای ملاقات در این عصر منافات دارد.
پاسخ: امتحان شیعه به لحاظ عموم افراد جامعه شیعی است ولذا منافاتی با ملاقات برخی از بزرگان واهل تقوا به جهت مصالح خاص ندارد.
چه کسانی به ملاقات حضرت در غیبت کبری مشرف شده اند؟
کسانی که در غیبت کبرا به لقای حضرت مشرف شده اند را نمی توان شمارش کرد، زیرا برخی از انها ناشناخته مانده وکسانی هم که شناخته شده اند چندان زیاد هستند که شمارش انها دشوار است، ولی از باب نمونه به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - سید بن طاووس (رحمه الله).(۹۶۹)
۲ - علامه حلّی (رحمه الله).(۹۷۰)
۳ - شیخ قطیفی.(۹۷۱)
۴ - مقدس اردبیلی (رحمه الله).(۹۷۲)
۵ - محمّد تقی مجلسی (رحمه الله).(۹۷۳)
۶ - سید مهدی بحرالعلوم (رحمه الله).(۹۷۴)
۷ - شیخ مفید (رحمه الله).(۹۷۵)
۸ - شیخ انصاری (رحمه الله).(۹۷۶)
۹ - میرزای شیرازی (رحمه الله).(۹۷۷)
۱۰ - شیخ حرّ عاملی (رحمه الله).(۹۷۸)
۱۱ - اسماعیل هرقلی.(۹۷۹)
ودیگران.(۹۸۰)
کیفیت ملاقات مردم با حضرت مهدی چگونه است؟
در مورد کیفیت ملاقات حضرت مهدی (علیه السلام) با افراد در صورت ضرورت احتمالاتی وجود دارد:
۱ - کسی که به ملاقات حضرت شرفیاب شده از حضرت دور نبوده بلکه در بین جامعه ای زندگی می کرده است که امام زمان (علیه السلام) نیز در ان جامعه بوده است.
۲ - ملاقات، به صورت اتفاقی بوده است، به این صورت که حضرت از محلّی عبور می کرده از قضا کسی گرفتار وحاجتمند بوده وبا او ملاقات داشته است.
۳ - اینکه امام (علیه السلام) هرگاه ملاحظه می کرد که شخصی گرفتار است ویا حاجتی دارد ورفع گرفتاری وحاجت او ضروری به نظر می رسید شخصا از مکان خود به طریق طبیعی حرکت کرده وخود را به او می رسانده تا حاجت او را براورده کند.
۴ - احتمال دارد که ملاقات ها برای قضای حاجت، یا هدایت شخص یا گروه، یا دفع ظلم وغیره، از راه معجزه باشد، به اینکه حضرت با طی الارض از مکان خود حرکت کرده وسریع خود را به مقصد می رساند. همه این احتمالات متصوّر است، به این معنا که حضرت از همه راه ها برای براوردن حاجات استفاده می کند.
امام زمان چه اهداف کلی وعمومی در ملاقات های خود دارد؟
در مورد اهداف ملاقات ها به چند هدف اساسی می توان اشاره نمود:
۱ - نجات مسلمانان از ظلم برخی از حاکمان منحرف، که از ان جمله می توان به نجات مردم بحرین اشاره کرد.(۹۸۱)
۲ - نجات مسلمانان از دست دزدان وجنایتکاران.(۹۸۲)
۳ - توجه دادن مردم به عدم تحقق شرط ظهور وتأکید بر اینکه امّت به شعور وقابلیتی نرسیده که بتواند عهده دار حکومت عدل جهانی گردد.(۹۸۳)
امام زمان چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟
اهداف خصوصی برای ملاقات ها فراوان است، ولی می توان به برخی از این اهداف اشاره نمود:
۱ - هدایت شخص وامانده در راه وملحق کردن او به قافله.
۲ - یاری دادن یکی از دو طرف مباحثه که بر طریق حقّ بوده به جهت مصلحتی که اقتضا کرده است.
۳ - حلّ برخی از مسائل که بر علما دشوار می شود، همان گونه که مقدّس اردبیلی برای حل مسائل دشوار خدمت حضرت مشرّف می شد.
۴ - خبر دادن از برخی مسائل سیاسی مهم زمان قبل از انکه به وقوع بپیوندد، به جهت حفظ مصالح شیعیان.
۵ - بالا بردن سطح علمی ومعیشتی شیعیان.
۶ - مساعدت مالی به شیعیان گرفتار.
۷ - شفای مریضانی که زمین گیر شده وپزشکان انها را جواب کرده اند.
۸ - تعلیم ادعیه واذکار به جماعتی از مردم، همانند تعلیم دعای فرج.
۹ - تحریص بر تلاوت ادعیه به جهت رفع گرفتاری ها.
ودیگر اهداف خاص.
آیا ممکن است کسی در ملاقاتش با حضرت مهدی او را بشناسد؟
مطابق قواعد عامّه در مورد غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) که قرار است از دشمنان محفوظ باشد تا کسی او را به قتل نرساند، باید بر کسی شناخته شده نباشد جز افراد ممتاز از مردم که از اولیای ان حضرت به شمار می ایند، همان گونه که مطابق برخی از روایات، سی نفر همیشه در رکاب حضرت بوده وبا حضرت به سر می برند.
همچنین از برخی روایات استفاده می شود که حضرت (علیه السلام) یا دیده نمی شوند ویا در صورت دیده شدن کسی او را نمی شناسد.
در روایتی از امام رضا (علیه السلام) می خوانیم که فرمود: (لا یری جسمه)؛(۹۸۴) (جسم او مشاهده نمی شود).
ونیز از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: (الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه...)؛(۹۸۵) (پنجمین از اولاد هفتمین [امام] شخصش از شما غایب می گردد).
ونیز روایت شده که فرمود: (یفقد الناس امامهم، فیشهد الموسم فیراهم ولایرونه)؛(۹۸۶) (مردم امامشان را مفقود وگم می کنند، پس او در موسم [حج] حاضر می شود ومردم را می بیند ولی انان او را مشاهده نمی کنند).
ونیز در خبر محمّد بن عثمان عَمْری می خوانیم که فرمود: (والله انّ صاحب هذا الامر لیحضر الموسم کلّ سنة یری الناس ویعرفهم ویرونه ولا یعرفونه)؛(۹۸۷) (به خدا سوگند! همانا صاحب این امر هر سال در موسم [حج] حاضر می شود، مردم را می بیند وانان را می شناسد ومردم نیز حضرت (علیه السلام) را می بینند ولی او را نمی شناسند).
وظیفه ما نسبت به کسانی که مدعی دائمی یا غالبی رؤیتند چیست؟
درباره سؤال فوق می گوییم:
اولا: مساله رؤیت این طور نیست که به اختیار انسان باشد وهر گاه که اراده ملاقات کند برای او حاصل گردد، بلکه وابسته به یک سری شرایط ومصالح خاصّی است که اگر اماده شود حضرت مقدّمات ملاقات را فراهم می سازد.
ثانیا: اگر کسی مدّعی ملاقات دائمی است واین گونه خود را وانمود می کند که دائما با حضرت ارتباط دارد وهر گاه که اراده کند می تواند خدمت حضرت برسد وواسطه بین مردم وایشان باشد، او مطابق توقیعی که حضرت به علی بن محمّد سمری داشته اند کذّاب است. ولذا باید او را تکذیب کرد.
ثالثا: باید مدّعی ملاقات را امتحان وازمایش کرد، آیا از حیث عمل به موازین اسلامی پایبند است؟ آیا هدفش ریا وجذب مردم وانحراف در جامعه نیست؟ و...؛ زیرا برای ملاقات خوبان باید در ابتدا انسان خود با انان سنخیت پیدا کند.
آیا اصرار والحاح به جهت ملاقات با حضرت مطلوب است؟
انچه که مطلوب است ووظیفه ما در عصر غیبت به حساب می اید این است که بکوشیم تا موانع ظهور حضرت را برطرف کرده، زمینه ظهور حضرت را فراهم نماییم. ونیز وظیفه داریم که به دستورات ووظایف خود عمل کنیم تا به قرب معنوی نسبت به حضرت نایل اییم.
اری اگر درخواست ملاقات با حضرت در عصر غیبت به جهت بهره مندی از وجود او ومورد عنایت خاص او قرار گرفتن است تا انسان به اطمینان قلب رسیده وبا تصرّفی که از جانب ایشان می شود انسان به کمالات نزدیک شود، این ملاقات واصرار بر ان مفید است، وگرنه این عصر غیبت است وقرار است که امام زمان (علیه السلام) از دیدگان مردم غایب باشد، تا چه مصلحتی اقتضا کند که در موردی ظهور کرده وکسی به ملاقات حضرت نایل شود. لذا باید صبر کرد ودر این موقع حسّاس که عصر امتحان است به وظایف خود خوب عمل کنیم تا از امتحان سرافراز بیرون اییم.
اری، اگر چه از ظاهر برخی از ادعیه تقاضای ملاقات حضرت به دست می اید ولی می توان ان را حمل بر ملاقات در عصر ظهور کرد.

مسجد مقدس جمکران

مستند ساختمان مسجد جمکران چیست؟
مستند مسجد جمکران قضیه ای است که مرحوم حاجی نوری در کتاب (نجم الثاقب) و(جنّة الماوی) و(الکلمة الطیبة) ونیز میرزا محمّد تقی ارباب قمی در کتاب (تاریخ دارالایمان) ودیگران از کتاب (تاریخ قم) تالیف حسن بن محمد بن حسن قمی، به نقل از کتاب (مونس الحزین) محمّد بن بابویه معروف به شیخ صدوق نقل کرده اند.
این نقل مشتمل بر قضیه ای از حسن بن مثله جمکرانی (رحمه الله) است که در ان اشاره به ملاقاتی شده که او در سال ۲۹۳ هجری در بیداری با امام زمان (علیه السلام) داشته است. در این دیدار حضرت به او دستور می دهد که با عالم جلیل القدر سید ابی الحسن الرضا از علمای قم ارتباط پیدا کرده وبا کمک او مسجدی را در این مکان موجود بنا نماید...(۹۸۸)
قابل توجه اینکه کتاب (انوار المشعشعین) از کتاب (تاریخ قم) واو نیز از کتاب (مونس الحزین) از امیر المؤمنین (علیه السلام)، قضیه به اهتزاز در امدن پرچم امام زمان (علیه السلام) از مسجد جمکران را نقل کرده است.
مدرک نماز خاص مستحبی در مسجد جمکران چیست؟
در قضیه ای که حسن بن مثله جمکرانی نقل می کند، آمده است: حضرت فرمود: (... در این مکان هفت روز اقامت کن ودر ان چهار رکعت نماز گزار، دو رکعت نماز تحیت مسجد، در هر رکعت یک بار سوره حمد وهفت بار سوره اخلاص، وتسبیح رکوع وسجود را نیز هفت بار تکرار کن. ودو رکعت نیز نماز به نیت نماز صاحب الزمان به جای اور، در رکعت اوّل سوره حمد، وهنگامی که به (ایاک نعبد وایاک نستعین) رسیدی این جمله را صدبار تکرار کن، وبعد از اکمال سوره حمد، یک بار سوره اخلاص را می خوانی، ان گاه ذکر رکوع وسجود را هر کدام هفت بار می گویی، ودر رکعت دوم نیز همین عمل را تکرار می کنی.
بعد از اتمام نماز یک بار ذکر (لا اله الا الله) می گویی وبعد از تسبیحات حضرت زهرا (علیها السلام) صد بار صلوات در سجده می فرستی. ان گاه فرمود: بر تو باد به مواظبت بر این نماز وهر کس در ان مسجد حاضر شود واین نماز را به جای اورد مثل ان است که در بیت العتیق (خانه خدا) نماز گزارده است).
آیا سند قضیه بنای مسجد جمکران معتبر است؟
در مورد بنای مسجد مقدس جمکران وخواندن نماز در ان، احتیاج به بررسی سند این قضیه نیست، زیرا مطابق احادیث صحیح السند که در مورد اعمال مستحب رسیده هرکس به گمان رسیدن به ثواب، عمل مستحبی را انجام دهد به او ثواب داده می شود گر چه ان حدیث واقعیت نداشته باشد.
کلینی به سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (هر کس چیزی از ثواب بر عملی بشنود وان را انجام دهد، به او پاداش داده خواهد شد گر چه مطابق انچه به او رسیده نباشد).
برقی به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (هرکس از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چیزی از ثواب به او برسد ومطابق ان عمل کند، پاداش ان به او داده می شود گر چه پیامبر ان را نفرموده باشد).
چرا در کتاب تاریخ قم که پنج باب دارد اثری از قضیه جمکران نیست؟
کتاب (تاریخ قم) که الان در دسترس محقّقین است یک چهارم اصل کتاب می باشد؛ زیرا مطابق انچه در کتاب آمده این کتاب مشتمل بر بیست باب بوده که تنها پنج باب ان به دست رسیده وچاپ شده است. ولذا احتمال قوی است که قضیه جمکران در ان بخشی از (تاریخ قم) بوده که مفقود شده است. ومرحوم محدّث نوری ومشایخ او بر اصل کتاب دسترسی پیدا نکرده اند. ولذا او این قضیه را از سید نعمت الله جزایری نقل کرده که اصل نسخه (تاریخ قم) در دسترس او بوده است.
از آنجا که کتاب مونس الحزین کتاب معروفی از صدوق نیست لذا چگونه می توان قضیه را ثابت نمود؟
ما نیز انتساب این کتاب را به شیخ صدوق (رحمه الله) بعید می دانیم، ولی این، دلیل نمی شود که کتاب (مونس الحزین) وجود خارجی نداشته باشد، بلکه برای شخص دیگری است.
ابن شهر اشوب در (المناقب) این کتاب را به فتّال نیشابوری نسبت می دهد ومی گوید: فتّال نیشابوری در کتاب مونس الحزین به سندش از عیسی بن حسن از صادق (علیه السلام)...، ان گاه با این سند معجزه ای از معجزات امام حسن مجتبی (علیه السلام) را نقل می کند.(۹۸۹)
علامه مجلسی نیز این معجزه را از کتاب (المناقب) نقل کرده ودر انتساب این کتاب به فتّال نیشابوری اعتراضی نکرده است.(۹۹۰)
قبل از مرحوم مجلسی، سید محمد بن ابی طالب حسینی در کتاب (تسلیة المجالس) از کتاب (مونس الحزین) فتّال نیشابوری حدیث نقل کرده ودر انتساب کتاب به او هیچ گونه تردیدی نکرده است.
چرا کتاب مونس الحزین به شیخ صدوق نسبت داده شده است؟
احتمال دارد که این قضیه به جهت تناسب با تاریخ قم در حاشیه این کتاب نوشته شده وسپس به مرور زمان از حاشیه داخل متن کتاب شده است. واز انجا که فتّال نیشابوری در سال ۵۰۸ به شهادت رسیده ودو قرن بعد از نویسنده کتاب تاریخ قم بوده که معاصر شیخ صدوق است، لذا این کتاب به شیخ صدوق نسبت داده شده است.
این کار بسیار زیاد اتفاق افتاده است که صاحب (قاموس الرجال) نمونه هایی از ان را نقل می کند. از ان جمله اینکه در کتاب (مقنعه) شیخ مفید (رحمه الله) در مورد حدیث نماز استخاره ذات الرقاع آمده است. (وهذه الروایة شاذة).(۹۹۱)
ولی مرحوم مجلسی بعد از نقل کلام (مقنعه) می گوید: (سید بن طاووس می گوید: نزد من نسخه ای قدیمی از کتاب (مقنعه) است که تاریخ ان منطبق بر عصر شیخ مفید است ودر ان این جمله: (وهذه الروایة شاذة) وجود ندارد. لذا ممکن است که برخی از حاشیه نویسان ان را در حاشیه کتاب نوشته ولی به مرور زمان داخل در متن کتاب شده است.(۹۹۲)
مؤید این مطلب اینکه در زمان قدیم چاپ نبوده واز روی هر کتاب استنساخ (رونویسی) می کرده اند وافرادی بودند که حرفه انها رونویسی بوده است هر چند خودشان عالم به مباحث ان کتاب نبوده اند.
مسجد جمکران از چه اهمیت ویژه ای برخوردار است؟
این مسجد از اهمیت خاص برخوردار است:
۱ - مسجد، در مکانی بنا شده که مطابق روایت حسن بن مثله جمکرانی از امام زمان (علیه السلام)، از مکان هایی است که خداوند متعال از قبل مورد توجه قرار داده است.
۲ - مسجد به امر ودستور حضرت حجت (علیه السلام) بنا شده است، وهمین جهت در شرافت وقداست ان کافی است.
۳ - ثواب خاصی که برای نماز در ان مسجد ذکر شده است، زیرا حضرت فرمود: (هر کس ان دو نماز را در این مکان بخواند به مانند ان است که در بیت العتیق نماز به جای اورده است).
۴ - مسجد مقدس جمکران محلّ اجتماع عشّاق وموالیان اهل بیت (علیهم السلام) خصوصا امام زمان (علیه السلام) است ولذا از جاذبه خاصّی برخوردار می باشد. چه بسا کسانی که هر هفته از راه های دور به عشق حضرت مهدی (علیه السلام) به این مکان آمده واز فیوضات حضرت بهره مند می شوند. طبق اماری که داده شده برخی از شب ها تا حدود یک میلیون نیز در این مکان مقدس از عشّاق امام زمان جمع شده اند.
۵ - این مکان از اماکن مقدس است که بسیاری از گرفتاران وبیماران صعب العلاج بلکه کسانی که محال بوده از راه طبیعی علاج شوند در این مکان مقدّس شفا یافته اند.
۶ - این مکان مقدّس از جمله مکان هایی است که بسیاری از عشّاق وموالیان حضرت به لقای ایشان شرفیاب شده اند.
۷ - این مکان از چنان قداست واحترامی برخوردار است که بزرگان علما در طول تاریخ ان با پای پیاده یا سواره برای توسل به حضرت ونماز گزاردن در ان، از راه های دور ونزدیک، مشرّف شده اند.
آیا چهل بار رفتن به جمکران برای قضای حاجت مدرکی دارد؟
در مورد سؤال فوق دلیل خاصی وجود ندارد بلکه از سه طریق می توان مشروعیت ان را به اثبات رسانید:
۱ - سیره متشرّعه از علما وصلحا واتقیا بر مداومت رفتن چهل بار به مسجد جمکران است همان گونه که این عمل در مسجد سهله نیز انجام می شود.
۲ - در روایات بسیاری به این مطلب اشاره شده که هرکس چهل روز خود را برای خدا خالص کند چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می گردد.(۹۹۳)
۳ - از مجموعه روایات استفاده می شود که عدد چهل در شکوفایی قابلیت های مادّی ومعنوی تاثیر بسزایی دارد، از ان جمله:
- تاثیر عدد چهل در رشد فرزند در رحم.
- تاثیر شراب خوردن در عدم قبولی نماز تا چهل روز.
- قبولی توبه بهلول نبّاش بعد از چهل روز.
- کناره گیری پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از خدیجه به جهت انعقاد نطفه حضرت زهرا (علیه السلام) به مدّت چهل روز.
- چهل روز دعای عهد را خواندن باعث می شود که انسان از یاران امام زمان (علیه السلام) باشد.
- امام زمان (علیه السلام) هم چهل روز تحت تربیت ملائکه بود.
- طینت حضرت ادم (علیه السلام) در چهل روز خمیر شد.
- حضرت موسی (علیه السلام) تا چهل روز با خداوند در کوه طور ملاقات داشت.
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از چهل سالگی به نبوّت مبعوث شد.
- عقل انسان تا چهل سال قابل رشد است.
- شهادت چهل مؤمن بر میت موجب مغفرت او از جانب خداوند می شود.
- حفظ چهل حدیث انسان را در قیامت، فقیه محشور می کند.
- حدّ همسایه تا چهل خانه است.
- حریم مسجد تا چهل خانه است.
وسایر موارد.
از این احادیث وموارد دیگر استفاده می شود که عدد چهل در قابلیت بخشیدن ورساندن انسان به کمالات وشکوفا شدن او تاثیر بسزایی دارد، ولذا می توانیم از این موارد الغای خصوصیت کرده، عدد چهل وچلّه گیری را در تمام موارد کارهای خیر تعمیم دهیم.
سید بحرالعلوم می گوید: (ما بالعیان مشاهده کرده ایم وبه بیان دانسته ایم که برای این رقم از عدد (چهل) خاصیت وتاثیر مخصوصی در ظهور استعدادها وتکمیل ملکات انسانی در طی منازل وپیمودن مراحل است).(۹۹۴)
آیا شب چهارشنبه به مسجد جمکران رفتن مدرکی دارد؟
مطابق روایت حسن بن مثله جمکرانی، که خدمت حضرت مشرّف شد، ملاقات در شب سه شنبه بوده است. حضرت به او دستور می دهد که در میان گله جعفر کاشانی بزی است، بر تو است که ان را خریده ودر این موضع ببری وان را در شب اینده (شب چهارشنبه) ذبح کنی وگوشت ان را در روز چهارشنبه توزیع نمایی...(۹۹۵)
از تعبیر ودستور امام (علیه السلام) که فرمود: شب چهارشنبه بز را ذبح کن استفاده شده که این شب از ارزش خاصّی برخوردار است، ولذا مخلصین حضرت در این شب مبارک دور هم جمع می شوند وبا استمداد از خداوند متعال وتوسل به ان حضرت درصدد ذبح نفس اماره خویش برآمده وحاجات خود را از ان حضرت طلب می کنند.
آیا اگر کسی چهل شب چهارشنبه به جمکران مشرف شود به زیارت آقا نایل می گردد؟
در مورد مسجد جمکران دلیل خاصّی نداریم که اگر کسی چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران برود به زیارت حضرت مهدی (علیه السلام) مشرّف می شود. ولی این مطلب را می توان از راه دیگری به اثبات رسانید، وان اینکه: مطابق برخی از روایات عدد چهل اثری تکوینی در بروز استعدادها وبه فعلیت رسیدن انها دارد. حال اگر کسی به نیت تشرّف به محضر مبارک حضرت بقیة الله الاعظم به این مکان مقدّس شرفیاب شود وجدا از خدا ملاقات را بخواهد. واز طرف دیگر خود را برای ملاقات با ان انسان کامل اماده کند وقابلیت ملاقات را نیز با اعمال صالحه تحصیل نماید، امید است که به ملاقات ان حضرت شرفیاب گردد، همان گونه که افراد بسیاری به این نتیجه رسیده اند.
اگر امام زمان به همه جا احاطه دارد پس چرا به جمکران می رویم؟
اری ما معتقدیم که امام زمان (علیه السلام) احاطه علمی دارد وهر کجا که مصلحت ببیند می رود، ولی مسجد جمکران از ویژگی خاصّی برخوردار است:
اولا: مطابق روایت حسن بن مثله جمکرانی، این مکان مقدس به امر مبارک امام زمان (علیه السلام) ساخته شده وحضرت از مردم خواسته اند تا در این مکان حاضر شده وچهار رکعت نماز با طرز مخصوص ان بخوانند.
ثانیا: این مکان مقدس در طول قرن ها محلّ اجتماع عشّاق ودلسوختگان حضرت است که از اطراف وبلاد مختلف به ان مکان می ایند، ولذا ما نیز می توانیم از برکات ان مکان مقدس بهره مند شده واز نفوس دیگران نیز استفاده نماییم. ولذا گفته اند که دست خدا با جماعت است.
ثالثا: نفس حرکت به سوی محبوب از راه دور برای رسیدن به او اثار وبرکات عجیبی دارد. از یک طرف باعث توجّه بیشتر او به انسان شده واز طرف دیگر انسان را در توجّه بیشتر به ان حضرت ترغیب می نماید.
مسجد سهله چه ارتباطی با حضرت مهدی دارد؟
مطابق برخی از روایات این مسجد اقامتگاه شخصی حضرت بقیة الله - ارواحنا فداه - در دوران ظهور خواهد بود.
۱ - روزی نزد امام صادق (علیه السلام) سخن از مسجد سهله به میان امد، حضرت فرمود: (اما انّه منزل صاحبنا اذا قام باهله)؛(۹۹۶) (اگاه باشید! همانا ان مکان اقامتگاه صاحب ما است، هنگامی که با اهلش قیام کند).
۲ - ونیز از حضرت (علیه السلام) نقل شده که خطاب به ابوبصیر فرمود: (یا ابامحمّد! کانّی اری نزول القائم (علیه السلام) فی مسجد السهلة باهله وعیاله)؛(۹۹۷) (ای ابامحمّد! گویا فرود امدن قائم (علیه السلام) را با اهل وعیالش در مسجد سهله با چشم خود می بینم).
در مورد حضور در مسجد سهله چه سفارشی شده است؟
مطابق برخی از روایات، حضور در این مسجد ونماز به جای اوردن در ان سفارش بسیار شده است:
۱ - امام صادق (علیه السلام) خطاب به علاء بن رزین فرمود: (در نزدیکی شما مسجدی هست که شما ان را (مسجد سهله) نامیده وما ان را (مسجد شری) می نامیم. آیا در ان مسجد نماز به جا می اوری؟ علاء گفت: اری، جانم به فدایت، من در ان جا نماز می خوانم. ان گاه حضرت فرمود: (ائته، فانّه لم یاته مکروب الا فرّج الله کربته - او قال: قضی الله حاجته...)؛(۹۹۸) (ان جا برو؛ زیرا هرگز اندوهناکی به ان جا نمی رود جز این که خداوند اندوهش را می زداید. - یا فرمود: حاجتش را براورده می کند -...).
۲ - ونیز از حضرت صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (ما من مکروب یاتی مسجد السهلة فیصلّی فیه رکعتین بین العشائین ویدعو الله تعالی الا فرّج الله کربه)؛(۹۹۹) (هیچ غم زده ای نیست که به مسجد سهله برود ودر ان دو رکعت نماز بین مغرب وعشاء به جای اورد وخدا را بخواند، جز ان که خداوند غم هایش را زایل می گرداند).
۳ - ونیز فرمود: (اذا دخلت الکوفه، فات مسجد السهلة، فصلّ فیه واسال الله حاجتک لدینک ودیناک)؛(۱۰۰۰) (هر گاه وارد کوفه شدی به مسجد سهله برو ودر ان جا نماز بگذار، ان گاه حاجت های مادّی ومعنوی خود را از خداوند طلب کن).
آیا در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهارشنبه مدرکی وجود دارد؟
در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهارشنبه، مدرکی از ناحیه اهل بیت (علیه السلام) به دست ما نرسیده است، جز این که سید بن طاووس فرموده: (اگر خواستی به مسجد سهله بروی، ان را در میان مغرب وعشای شب چهارشنبه قرار بده که این وقت از دیگر وقت ها برتر است).(۱۰۰۱)
محدّث نوری در این مورد می گوید: (امّا مستند چهل شب همان عمومات است).(۱۰۰۲)
مقصود ایشان از عمومات، روایاتی است که بر عدد چهل وعمل چله گیری اثار مترتّب کرده است.

ازدواج امام مهدی

آیا طبق قاعده امام زمان ازدواج کرده است؟
مطابق نظریه (خفای شخص)، باید ملتزم به عدم ازدواج شد؛ زیرا طبق این نظریه او از همه افراد مخفی است، وازدواج احتیاج به ارتباط با مردم دارد واین به نوبه خود با حکمت وفلسفه غیبت سازگاری ندارد. ومطابق نظریه (خفای عنوان)، می توان ملتزم به ازدواج حضرت شد، خصوصا انکه مطابق با سنّت اسلامی است. انچه به نظر می رسد ترجیح قول اول است، به جهت:
۱ - روایات بسیار بر خفای شخص.(۱۰۰۳)
۲ - گر چه در روایت عَمْری اشاره شده که مردم حضرت را در موسم حج می بینند ولی نمی شناسند،(۱۰۰۴) امّا این روایت از امام نقل نشده ونیز اختصاص به موسم حج دارد.
۳ - قرار است که حضرت در غیبت تام به سر برد.
۴ - اگر ازدواج صورت گرفته بود باید در یک مورد هم که شده سفرا ووکلای ناحیه مقدّسه به ان اشاره می کردند.
۵ - مسعودی از علی بن ابی حمزه نقل کرده که فرمود: ما به امام رضا (علیه السلام) عرض کردیم: برای ما روایت شده که امام از دنیا نمی رود تا انکه نسل خود را ببیند؟ امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: (آیا در خصوص این حدیث برای شما روایت نشده: (الّا القائم)؛ به جز قائم.(۱۰۰۵)
آیا قول به عدم ازدواج حضرت با سنت محمدی منافات دارد؟
در مورد سؤال فوق گر چه مطابق روایات نبوی نکاح از سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شمرده شده است، ولی گاهی مصلحت اهمّ که همان غیبت واستتار تامّ حضرت از عموم مردم است اقتضا دارد که امر ازدواج تحقّق پیدا نکند. می دانیم که در مورد تزاحم ملاکات، همیشه ملاک اهمّ بر ملاک مهمّ پیشی می گیرد. خصوصا انکه روایاتی وجود دارد که مفاد ان این است که در اخر الزمان در صورت امکان، عزوبت وزن نگرفتن ترجیح دارد.
در صورت قول به عدم ازدواج به روایت مفضل بن عمر چگونه پاسخ می دهید؟
کسانی که قائل به ازدواج حضرتند به روایت مفضل بن عمر تمسّک کرده اند. او از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: (... از مکان او هیچ یک از اولاد وغیر اولادش اطلاع نمی یابد مگر مولایی که متولّی امر اوست).(۱۰۰۶)
پاسخ:
۱ - این روایت را به همین مضمون نعمانی در کتاب (الغیبة) نقل کرده ولی به جای کلمه (ولد) کلمه (ولی) اورده است، به این شکل: (ولا یطّلع علی موضعه احد من ولی ولا غیره)؛(۱۰۰۷) (وبر موضع او کسی از ولی وغیر ولی اطلاع نمی یابد).
۲ - در روایت نیآمده که الان امام زمان دارای همسر وفرزند است، ولذا از این جهت اجمال دارد، ممکن است که مراد فرزندانی باشند که در استانه ظهور یا بعد از ان به دنیا می ایند.
۳ - ممکن است که این گونه تعبیر از باب مبالغه در خفای شخص باشد، یعنی حتی در صورتی که حضرت فرزند می داشت کسی از جایگاه او اطّلاع نداشت.
آیا روایت احمد بن محمد بن یحیی انباری بر ازدواج امام زمان دلالت دارد؟
برخی برای اثبات ازدواج واولاد حضرت ومکان دائمی او به روایت احمد بن محمد بن یحیی انباری استدلال کرده اند. در این روایت که مفصّل است اشاره به پنج شهر شده که محل اقامت فرزندان ونسل امام زمان (علیه السلام) است.(۱۰۰۸)
پاسخ: روایت انباری را عده زیادی تضعیف نموده وبه صورت جزم ردّ کرده اند، از ان جمله می توان به این افراد اشاره کرد:
۱. اقا بزرگ تهرانی.(۱۰۰۹)
۲. سید نعمت الله جزایری.(۱۰۱۰)
۳. شیخ محمّد تقی شوشتری.(۱۰۱۱)
شیخ اقا بزرگ تهرانی می گوید: (این حکایت تنها از طریق وجادت به دست ما رسیده وما حکایت کننده قصّه را نمی شناسیم جز انکه او مرد محترمی در ان مجلس بوده است. سند ومتن ان مشتمل بر تناقضات وامور عجیب وغریب است که می توان انها را انکار نمود... وغرض علما در نقل این حکایات مجرد انس گرفتن به یاد حبیب وذکر دیار وشنیدن اثار اوست...).(۱۰۱۲)
آیا قصه جزیره خضرا دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟
مرحوم مجلسی در (بحار الانوار) از علی بن فاضل روایتی مفصّل نقل کرده ودر ان اشاره به جزیره ای دارد که نسل حضرت در ان زندگی می کنند.
پاسخ:
۱ - از عبارت مجلسی استفاده می شود که روایت اعتبار چندانی نزد او نداشته است. او می گوید: (چون در کتاب های معتبر به این حدیث دست نیافتم ان را در فصلی جداگانه اوردم).(۱۰۱۳)
۲ - شیخ اقا بزرگ تهرانی نیز این داستان را تخیلی برشمرده است.(۱۰۱۴)
۳ - در متن تناقضاتی وجود دارد.
۴ - سخنان بی اساس در ان مشاهده می شود.
۵ - در سند ان افرادی ناشناخته وجود دارد.(۱۰۱۵)
در برخی از روایات بر اهل وعیال حضرت اشاره شده آیا این دلالت بر ازدواج دارد؟
محمّد بن مشهدی در مزار از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (گویا نزول قائم در مسجد سهله را با اهل وعیالش مشاهده می کنم).(۱۰۱۶)
پاسخ:
۱ - دعاها وروایات قابل جمع با اولاد حضرت هنگام ظهور یا بعد از ان است.
سید جعفر مرتضی عاملی می گوید: (چه بسا مراد، اولاد حضرت بعد از ظهور باشد ان گونه که از سیاق کلام در اکثر روایات استفاده می شود.(۱۰۱۷)
۲. تعبیر به ال بیت امام زمان (علیه السلام) که در برخی از ادعیه وارد شده با اباء واجداد ان حضرت نیز سازگاری دارد.
آیا کنیه اباصالح دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟
برخی ممکن است برای اثبات ازدواج واولاد دار بودن حضرت مهدی (علیه السلام) به کنیه (اباصالح) استدلال کنند یعنی پدر صالح، که این، دلالت بر وجود فرزندی به نام صالح برای حضرت دارد.
پاسخ: اولا: ممکن است که تکنّی حضرت به این کنیه به جهت ان باشد که امام زمان (علیه السلام) پدر ومجری اصلاح جامعه است، او تنها کسی است که به اذن واراده الهی جامعه بشری را در سطح کره زمین اصلاح خواهد کرد. همان گونه که در روایتی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره خود علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود: (من وعلی دو پدر این امّتیم). ثانیا: کلمه (اب) در لغت عرب تنها به معنای پدر نیست بلکه به معنای (صاحب) نیز آمده است. (اباصالح) یعنی کسی که صُلحایی در اختیار دارد.
ثالثا: ممکن است که این کنیه از ایه (وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ انَّ الارْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)(۱۰۱۸) گرفته شده باشد.

دعای ندبه

آیا دعای ندبه نزد علما معتبر است؟
روش عرف وعقلا در مسائل تاریخی، قبول هر خبری است که در کتب تاریخی معتبر یا مشهور نقل شده باشد. ولی علمای اسلام در قبول اخبار وروایاتی که مربوط به احکام شرع ومعارف دینی است به این مقدار اکتفا نمی کنند، بلکه درصدد بحث وتحقیق برآمده ودر سند احادیث وعدالت ووثاقت راویان حدیث بررسی کامل می کنند، ومادامی که اطمینان کامل ووثوق به احادیث پیدا نکنند به ان عمل نمی نمایند.
این دقت وتحقیق به جهت حصول اطمینان به صدور حدیث از معصوم در مورد تکالیف الزامی، اعم از وجوب وحرمت دو چندان می شود، ولی در مورد مستحبات احتیاج مبرم به این گونه بررسی نیست. مورد ادعیه از این قسم است، زیرا به جهت استحباب قرائت ان احتیاج مبرمی به بررسی سندی ندارد، بلکه قرائت ان به رجا وامید مطلوبیت کافی است، ومی توان از قوت متن والفاظ ومضامین دعا پی به اعتبار ان برد؛ زیرا این مضامین در ایات وروایات معتبر نیز وارد شده است. خصوصا انکه مطابق اخبار (من بلغ) که دلالت بر تسامح در ادله سنن ومستحبات دارد، احتیاج چندانی به بررسی سند ادعیه مستحبّه نیست.
راه تشخیص روایت صحیح از غیر صحیح چیست؟
از انجا که برخی از کذّابین از زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) درصدد جعل ووضع حدیث ونسبت ان به پیامبر واهل بیت (علیهم السلام) بوده اند، لذا جا دارد که میزانی را برای تمییز بین حدیث صحیح از غیرصحیح به دست دهیم. در این باره به چند میزان می توان اشاره نمود:
۱ - موافقت با قران
امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (انّ علی کلّ حقّ حقیقة وعلی کلّ صواب نورا، فما وافق کتاب الله فخذوه وما خالف کتاب الله فدعوه)؛(۱۰۱۹) (همانا بر هر حقّی حقیقتی وبر هر صوابی نوری است، پس انچه موافق کتاب خداست اخذ کرده وانچه مخالف کتاب خداست رها کنید).
۲ - موافقت با سایر کلمات معصومین (علیهم السلام)
حسن بن جهم می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: از جانب شما احادیث مختلف به ما می رسد؟ حضرت فرمود: (ما جاءک عنّا فقِس علی کتاب الله عزّ وجلّ واحادیثنا، فان کان یشبههما فهو منّا، وان لم یکن یشبههما فلیس منّا)؛(۱۰۲۰) (انچه از جانب ما به شما رسید بر کتاب خداوند عزّ وجلّ واحادیث ما مقایسه کنید، اگر شبیه ان دو است از ما می باشد، وگرنه از ما نیست).
۳ - موافقت با عقل وعدم مخالفت با حکم ان
در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل است که فرمود: (هر گاه از من حدیثی به شما رسید ان را بر کتاب خدا وحجت عقولتان عرضه بدارید، اگر موافق این دو بود قبول کرده وگرنه ان را بر دیوار زنید).(۱۰۲۱)
نظر بزرگان علما درباره دعای ندبه چیست؟
شیخ مرتضی انصاری (رحمه الله) در کتاب (المکاسب) در بخش خیارات در ذیل حدیث (المؤمنون عند شروطهم) می گوید: بعید نیست که بگوییم عنوان (شرط) بر التزامات ابتدائی صادق نیست، بلکه متبادر عرفی از (شرط) همان التزامات تابع عقد است، همان گونه که از موارد استعمال این کلمه در مثل قول امام در دعای ندبه استفاده می شود، انجا که در ابتدای دعا فرمود: (بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیة).(۱۰۲۲)
شیخ انصاری (رحمه الله) گویا این دعا را امر مفروغ عنه از حیث صحت گرفته ولذا به ان در مجال احکام شرعیه استدلال کرده است.
محشّین مکاسب شیخ بر او در این نکته هیچ اعتراضی نکرده وسند ان را نیز مورد منقاشه قرار نداده اند.
شیخ عبد الله مامقانی در حاشیه خود بر مکاسب می گوید: (وجه دلالت این جمله از دعا بر مقصود این است که: کلام امام به این بر می گردد که خداوند عزّ وجلّ به بندگان خود فرمود: هر کس در این دنیا زهد پیشه کند من به او نعمت مقیم عطا خواهم کرد...).(۱۰۲۳)
ایروانی نیز می گوید: (امّا اطلاق شرط در دعای ندبه به اعتبار این است که در ضمن التزام جزیل ما عنده... آمده است...).(۱۰۲۴)
چه کسانی دعای ندبه را نقل کرده اند؟
دعای ندبه را عده ای از علما ومحدثین نقل کرده اند از ان جمله:
۱ - شیخ مشهدی در (المزار) از محمّد بن ابی قره واو از کتاب ابی جعفر محمد بن الحسین بن سفیان بزوفری نقل کرده وان را به امام زمان (علیه السلام) نسبت داده است.(۱۰۲۵)
۲ - سید بن طاووس در (مصباح الزائر) و(اقبال الاعمال) از بعض اصحاب ما از محمّد بن علی بن ابی قرّه به نقل از کتاب محمّد بن حسین بن سفیان بزوفری نقل کرده وان را به امام زمان (علیه السلام) نسبت داده است.(۱۰۲۶)
۳ - علامه مجلسی (رحمه الله) در کتاب (زاد المعاد) می گوید: (وامّا دعای ندبه که مشتمل بر عقاید حقّه وتاسّف بر غیبت قائم (علیه السلام) است، به سند معتبر از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده است...).(۱۰۲۷)
۴ - قبل از این بزرگان، این دعا را شیخ جلیل ثقه ابوالفرج محمّد بن علی بن یعقوب بن اسحاق بن ابی قره قنانی که معاصر شیخ نجاشی واز اعلام قرن پنجم بوده، نقل کرده است. کسی که شیخ محمّد بن مشهدی در کتاب (المزار) از او زیاد نقل می کند.
۵ - ونیز شیخ جلیل ثقه ابو جعفر محمّد بن حسین بن سفیان بزوفری در کتاب (الدعاء) نقل کرده است. او که از مشایخ شیخ مفید (رحمه الله) به حساب می اید مورد تایید خاص او قرار گرفته است. حاجی نوری در (خاتمة المستدرک) او را از مشایخ شیخ مفید برشمرده وبه وثاقت وجلالت قدر او شهادت داده است.
مرحوم ایت الله بروجردی می فرمود: (یکی از راه های شناخت رجال، شناخت شخصیت شاگردان انان است. وهر گاه مشاهده شد که اشخاصی همچون شیخ مفید (رحمه الله) از شخص معینی زیاد روایت نقل می کند وهرگز مذمّتی در حق او ندارد این به نوبه خود نشانه این است که ان شخص مورد وثوق واطمینان است).
راوی دعای ندبه که معاصر امام نبوده چگونه دعا را نقل می کند؟
کسی ادعا نکرده که بزوفری این دعا را بدون واسطه از امام نقل کرده است. وآیا لازم است هرکسی که روایتی را از امام نقل می کند معاصر با امام باشد؟
ما اطمینان داریم که این دعا یا با سند در کتاب بزوفری روایت شده ولی دیگران که از ان کتاب نقل کرده اند از باب مسامحه ان سند را حذف کرده اند، ویا اینکه بزوفری از انجا که دعا را معروف ومشهور دیده احتیاجی به ذکر سند ندیده است؛ زیرا همان گونه که در این زمان معروف ومشهور است، در عصرهای گذشته نیز چنین بوده است. خصوصا انکه متن ان با ایات قران وروایات دیگر سازگاری تمام دارد.
محمد بن مشهدی راوی با واسطه دعای ندبه کیست؟
از کلمات ایت الله خوئی (رحمه الله) به نقل از شیخ حرّ عاملی به دست می اید که مراد از محمّد بن مشهدی، محمّد بن علی بن جعفر است.(۱۰۲۸)
ولی مرحوم حاجی نوری در (خاتمه مستدرک) در این باره می گوید: (مراد از محمّد بن مشهدی، محمد بن جعفر بن علی بن جعفر مشهدی است که از وی به عنوان (حائری) نیز یاد شده است. ایشان یکی از راویان ابی الفضل شاذان بن جبرئیل قمی است. او همچنین با دو واسطه از شیخ مفید روایت نقل می کند).(۱۰۲۹)
به هر حال او هر که باشد شخصی قابل اعتماد ومورد وثوق وجلیل القدر است که توصیف ومدح وی در کتب رجال آمده است.
محمد بن علی بن ابی قره راوی دیگر دعای ندبه کیست؟
او از جمله راویان صاحب کتاب ومورد اعتماد است. نجاشی درباره وی می گوید: (... او ثقه بوده وروایات فراوانی شنیده وکتاب های بسیاری تالیف کرده است. وی کسی بود که کتاب ها را ورق به ورق برای اصحاب امامیه می خواند وهمواره در مجالس با ما بود).(۱۰۳۰)
از انجا که نجاشی اجازه نقل کتاب های ابن ابی قرّه را از وی داشته است لذا می توان او را از مشایخ اجازه مرحوم نجاشی دانست.
ابن مشهدی دعای ندبه را چگونه از محمد بن ابی قره نقل کرده است؟
از انجا که محمّد بن جعفر مشهدی معاصر محمّد بن ابی قره نبوده است لذا می توان ان را این گونه توجیه کرد:
۱ - شیخ مشهدی معمّر بوده ولذا محمّد بن ابی قره را درک کرده است.
۲ - اگر چه خبر ارسال دارد ولی ابن مشهدی به نقلش از محمّد بن ابی قره یقین داشته است.
۳ - ابن مشهدی دعا را از کتاب مزار ابن ابی قره نقل کرده است، زیرا مطابق نقل صاحب ریاض ابن ابی قره کتابی به نام (مزار) داشته است.
آیا درباره محمد بن حسین بن سفیان بزوفری معروف به ابن مشهدی توثیقی رسیده است؟
او از شاگردان احمد بن ادریس به شمار آمده واز او روایت نقل کرده است. واز انجا که شیخ مفید از او روایت نقل کرده می توان او را از مشایخ شیخ مفید دانست.
درباره وثاقت وی باید گفت: هر چند پیرامون بزوفری در کتب رجال توثیق خاصی وارد نشده است، ولی از انجا که از مشایخ روایی شیخ مفید بوده ودر موارد زیادی برای وی رضا ورحمت خداوند را طلب کرده است، می توان بدون تردید گفت: قواعد توثیق عام، شامل حال وی می گردد.
دعای ندبه از کدامین امام است؟
ظاهر این است که این دعا از جانب امام صادق (علیه السلام) انشا شده است، همان گونه که مرحوم مجلسی به ان حضرت نسبت می دهد. واما اینکه در برخی از مصادر این گونه آمده که این دعا برای صاحب الزمان است، ممکن است این گونه توجیه کنیم که: این دعا، دعایی است که برای وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) انشا شده است نه اینکه این دعا از طرف ان حضرت انشا شده باشد.
هر چند برخی خواسته اند احتمال اول را به خاطر ناسازگاری برخی از مضامین دعا، با صدور ان از جانب امام صادق (علیه السلام) مردود سازند، ولی برای اهل تحقیق روشن است که این اشکالات قابل توجیه است، زیرا نظیر چنین مضامینی در موارد دیگر از امام صادق (علیه السلام) ودیگر ائمه (علیهم السلام) نیز نقل شده است.(۱۰۳۱)
ونیز احتمال دارد که بزوفری از پدرش حسین بن علی بن سفیان که از علما وراویان بزرگ قرن چهارم که هم عصر وزمان غیبت صغرا بوده نقل کرده واو هم به وسیله نواب اربعه از راه مکاتبه وتوقیع با امام زمان (علیه السلام) در ارتباط بوده واین دعا را در کتاب خود اورده وسپس به دست فرزندش ابو جعفر بزوفری رسیده است.
آیا دعای ندبه انشای برخی از علمای شیعه است؟
ممکن است برخی اشکال کنند که این دعا انشای برخی از علمای شیعه بوده است. ولی این احتمال از جهاتی باطل است:
۱ - بزوفری در ادامه روایت این چنین اورده است: (ویستحبّ ان یدعی به فی الاعیاد الاربعة). ظاهر این کلمه می رساند که این دعا از جانب معصوم صادر شده است، زیرا محکوم کردن هریک از افعال واذکار به هریک از احکام خمسه (وجوب، حرمت، استحباب، کراهت واباحه) از امور توقیفی است که فقط باید از جانب اولیای معصوم خداوند صورت پذیرد.
۲ - اینکه برای قرائت این دعا زمان خاص (اعیاد اربعه) ذکر شده خود دلیل بر ان است که از جانب معصوم صادر شده است؛ زیرا در غیر این صورت نمی تواند از چنین ویژگی خاصی برخوردار باشد.
۳ - رسم علما چنین بوده که هر گاه دعا یا زیارتی را خود انشا می کردند متذکر می شدند تا بر مردم مشتبه نگردد، از باب نمونه:
الف. شیخ صدوق در (من لایحضره الفقیه) زیارتی را برای فاطمه زهرا (علیها السلام) که از انشاهای خود اوست نقل کرده ومی گوید: من ان را در سفر حج در مدینه در کنار قبر فاطمه زهرا (علیها السلام) قرائت کردم. ولی ان را به این صورت در اخبار نیافتم...).(۱۰۳۲)
ب. سید بن طاووس در (الاقبال) می گوید: (فصلی است درباره انچه ان را ذکر می کنیم از دعایی که ان را انشا کردیم، ان را هنگام تناول طعام ذکر می کنیم).(۱۰۳۳)
ج. ونیز می فرماید: (وامّا انچه هنگام رؤیت هلال شوّال گفته می شود ما ان را در کتاب (عمل الشعر) در ضمن دعایی که انشا کردیم اوردیم، واین دعا صلاحیت برای تمام ماه ها را دارد...).(۱۰۳۴)
ودر موارد دیگر نیز در مورد ادعیه ای که خود انشا کرده چنین تعبیراتی اورده است.(۱۰۳۵)
۴ - ابن مشهدی در (المزار) می گوید: (من در این کتاب خود از فنون زیارات، اخباری را جمع کردم که به واسطه راویان ثقه ومورد اعتماد به سادات متصل شده اند).(۱۰۳۶)
۵ - در صورتی که جمله (انّه الدعاء لصاحب الامر) را به معنای انشا از امام زمان (علیه السلام) بدانیم می توانیم ان را از توقیعات حضرت به بزوفری بدانیم.
چه ارتباطی بین امام زمان با کوه رضوی وذی طوی است؟
امام زمان (علیه السلام) در عصر غیبت کبرا مکان خاصی ندارد، نه در کوه رضوی مخفی است ونه در ذی طوی ونه در سرداب مقدس. اری برخی از فرقه های کیسانیه که منقرض شده اند معتقد بودند که محمد بن حنفیه در کوه رَضْوی مخفی است. پس چه ارتباطی با این دو کوه وامام زمان (علیه السلام) وجود دارد که در دعای ندبه به ان اشاره شده است؟
پاسخ: قبل از پاسخ اشکال باید بدانیم که رضوی وذی طوی چه مکانی است؛
ذی طوی اسم مکانی است داخل حرم که حدود یک فرسخ تا مکه فاصله دارد، واز انجا خانه های مکه پیداست.(۱۰۳۷)
ورَضْوی کوهی از کوه های مدینه منوّره است در نزدیکی ینبُع، که فاصله بین ان کوه تا مدینه چهل میل است. در مدح وفضیلت ان کوه روایاتی وارد شده است.
در جواب سؤال فوق می گوییم: اری ما معتقدیم که حضرت (علیه السلام) مکان معینی در عصر غیبت ندارد وروایات وادعیه این مطلب را تایید می کند، ولی این جمله به معنای ان نیست که حضرت در کوه رَضْوی یا در منطقه ذی طوی مخفی است، بلکه معنایی کنایی دارد به این معنا که برای حضرت هیچ مکان معینی نیست، ولذا این جمله هیچ ارتباطی با عقیده کیسانیه ندارد.
وامّا اینکه چرا این دو مکان به طور خصوص در این دعا ذکر شده، به جهت تقدّس وتبرّک این دو مکان است، وثابت شده که حضرت (علیه السلام) در این دو مکان زیاد تردّد داشته اند.
وممکن است که در ذکر این منطقه اشاره به این نکته باشد که حتّی این دو موضع که مورد اهتمام کیسانیه است تحت تصرّف امام مهدی (علیه السلام) ومحلّ تردّد ان حضرت است. ویا اینکه مقصود از ذی طوی مکّه مکرّمه ورَضْوی مدینه منورّه باشد، ان گونه که در کتاب (اخبار مکّه) اشاره شده است.
چرا اسامی تمام امامان در این دعا ذکر نشده است؟
گاهی گفته می شود چرا اسامی تمام امامان در این دعا ذکر نشده است؟
پاسخ: تصریح نشدن به اسامی وعدد دوازده امام از قوّت متن ان نمی کاهد. در عین حال گر چه تصریح به نام هر یک از انها نشده ولی به طور کلّی واجمالی به مصائبی که انها در راه هدایت خلق متحمّل شده اند اشاره کرده است. انجا که می گوید: (لم یمتثل امر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فی الهادین بعد الهادین..).یا انجا که می فرماید: (فقتل من قتل وسُبی من سُبی واقصی من اقصی).
این عبارات اشاره به مصائبی دارد که هر یک از امامان در راه هدایت خلق متحمّل شده اند.
ونیز در جایی دیگر می فرماید: (این الحسن این الحسین، این ابناء الحسین...).
آیا جمله وعرجت بروحه مخالف با معراج جسمانی است؟
برخی می گویند: جمله (وعرجت بروحه الی سمائک) که در دعای ندبه آمده مخالف با اجماع وایات وروایاتی است که دلالت بر معراج جسمانی دارد، لذا از این جهت درصدد برآمده اند تا در انتساب این دعا به امام خدشه وارد کنند.
پاسخ:
صحیح در این جمله: (عرجت به الی سمائک) است نه (بروحه) ولذا دلالت بر معراج روحانی ندارد. شاهد این مطلب چند قرینه است:
۱ - محدّث نوری (رحمه الله) در کتاب (تحیة الزائر) می گوید: در نسخه ای که من از مزار محمّد بن مشهدی دارم: (عرجت به الی سمائک) ثبت شده است.(۱۰۳۸)
۲ - شیخ عباس قمی (رحمه الله) نیز در کتاب (هدیة الزائر) عبارت استاد خود حاجی نوری را نقل کرده وان را تایید نموده است.
۳ - الان نیز نسخه ای خطّی ونفیس از کتاب مزار محمّد بن مشهدی موجود است که در ان (وعرجت به) ثبت شده است.
۴ - جمله های دیگر در دعا نیز مؤید معراج جسمانی است از قبیل: (واوطاته مشارقک ومغاربک) و(سخّرت له البراق).
۵ - بر فرض صحّت نسخه (وعرجت بروحه) این جمله دلالت بر معاد روحانی فقط ندارد، از باب استخدام لفظ موضوع برای جزء واراده کلّ، مقصود معراج جسمانی وروحانی است. از قبیل اینکه گفته می شود: (روحی لک الفداء). مرحوم حاج میرزا ابوالفضل تهرانی می گوید: (گاهی کلمه روح را در معنای جسم با روح به کار می برند به جهت ارتباط بین حالّ ومحلّ یا علاقه ملابست که بین ان دو است...).(۱۰۳۹)
چه تالیفاتی درباره دعای ندبه نوشته شده است؟
دانشمندان ومحققان این دعای شریف را مورد توجه خود قرار داده وبر ان شروح وحواشی نوشته اند. اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - (شرح دعای ندبه) از صدرالدین محمد حسنی مدرس یزدی.
۲ - (عقد الجمان لندبة صاحب الزمان) از میرزا عبد الرحیم تبریزی.
۳ - (وسیلة القربة فی شرح دعاء الندبة) از شیخ علی خوئی.
۴ - (شرح دعای ندبه) از ملا حسن تربتی سبزواری.
۵ - (النخبة فی شرح دعاء الندبة) از سید محمود مرعشی.
۶ - (شرح یا ترجمه دعای ندبه) از سردار کابلی.
۷ - (معالم القربة فی شرح دعاء الندبة) از محدث ارموی.
۸ - (وظائف الشیعة فی شرح دعاء الندبة) از ادیب اصفهانی.
۹ - (کشف الکربة) از محدث ارموی.
۱۰ - (نوید بامداد پیروزی) از موسوی خرم ابادی.
۱۱ - (شرح وترجمه دعای ندبه) از محبّ الاسلام.
۱۲ - (نصرة المسلمین) از عبد الرضا خان ابراهیمی.
۱۳ - (فروغ الولایة) از ایت الله صافی.
۱۴ - (الکلمات النخبة) از عطائی اصفهانی.
۱۵ - (رسالة حول دعاء الندبة) از محمّد تقی تستری.
۱۶ - (رسالة حول دعاء الندبة) از میرجهانی اصفهانی.
۱۷ - (سند دعاء الندبة) از سید یاسین الموسوی.
۱۸ - (شرحی بر دعای ندبه) از علوی طالقانی.
ودیگر شروح ورساله ها در رابطه با دعای ندبه.
چه دعاهایی در عصر غیبت امام زمان درباره حضرت مستحب است؟
ادعیه درباره امام زمان (علیه السلام) بسیار است، که می توان به برخی از انها فهرست وار اشاره نمود:
۱ - دعایی از امام صادق (علیه السلام).(۱۰۴۰)
۲ - دعای غریق.(۱۰۴۱)
۳ - دعای بعد از هر فریضه در ماه رمضان.
۴ - دعای عهد صغیر.(۱۰۴۲)
۵ - دعای عهد.(۱۰۴۳)
۶ - دعا بعد از نماز ظهر.(۱۰۴۴)
۷ - دعا بعد از نماز عصر.(۱۰۴۵)
۸ - دعای شب نیمه شعبان.(۱۰۴۶)
در چه مکان هایی سفارش دعا برای امام زمان شده است؟
مطابق روایات در برخی از مکان های مقدس سفارش خاص به جهت دعا برای امام زمان (علیه السلام) شده است، از ان جمله:
۱ - مسجد الحرام.(۱۰۴۷)
۲ - سرداب مقدس.
۳ - مقامات منسوب به حضرت از قبیل مسجد کوفه، مسجد سهله، مسجد صعصعه ومسجد جمکران.
۴ - حرم امام حسین (علیه السلام).(۱۰۴۸)
۵ - حرم امام رضا (علیه السلام).(۱۰۴۹)
۶ - حرم عسکریین (علیهما السلام) در سامرا.(۱۰۵۰)
۷ - حرم هریک از امامان به طور عموم.(۱۰۵۱)
۸ - عرفات در محل وقوف.(۱۰۵۲)
فلسفه توسل به امام زمان چیست؟
توسل، وسیله وواسطه قرار دادن چیزی بین خود ومطلوب است. وسیله بر دو نوع است: گاهی از امور مادی است، مثل اب وغذا که وسیله رفع تشنگی وگرسنگی است. وزمانی نیز از امور معنوی است، مثل گناه کاری که خدا را به مقام وجاه یا حقیقت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) قسم می دهد تا از گناهش بگذرد. در هر دو صورت وسیله لازم است؛ زیرا خداوند متعال جهان افرینش را به بهترین صورت افریده است، انجا که می فرماید: (الَّذِی احْسَنَ کُلَّ شَیء خَلْقَهُ)؛(۱۰۵۳) (ان خدایی که همه چیز را به بهترین صورت افرید).
جهان بر اساس نظم علت ومعلول واسباب ومسببات، برای هدایت ورشد وتکامل انسان ها افریده شده است ونیازمندی های طبیعی بشر با عوامل واسباب عادی براورده می گردد. فیوضات معنوی خداوند همچون هدایت، مغفرت وامرزش نیز بر اساس نظامی خاص بر انسان ها نازل می شود واراده حکیمانه خداوند بر این تعلّق گرفته که امور از طریق اسباب خاص وعلل معین به انسان ها برسد.
بنابراین، همان گونه که در عالم ماده نمی توان پرسید: چرا خداوند متعال زمین را با خورشید نورانی کرده وخود بی واسطه به چنین کاری دست نزده است؟ در عالم معنا نیز نمی توان گفت: چرا خداوند مغفرت خویش را به واسطه اولیای الهی شامل حال بندگان می کند.
شهید مطهری (رحمه الله) می فرماید: (فعل خداوند دارای نظام است. اگر کسی بخواهد به نظام افرینش اعتنا نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است که خدای متعال گناه کاران را ارشاد فرموده است که درِ خانه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بروند وعلاوه بر اینکه خود طلب مغفرت کنند، از ان بزرگوار بخواهند که برای ایشان طلب مغفرت کند. قران کریم می فرماید: (وَلَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمُوا انْفُسَهُمْ جاؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا الله وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الله تَوَّابا رَحِیما)؛(۱۰۵۴) (اگر ایشان هنگامی که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو می امدند واز خدا امرزش می خواستند وپیامبر هم برای ایشان طلب مغفرت می کرد، خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند).(۱۰۵۵)
از همین رو می بینیم که در قران وسنت تاکید فراوانی بر وسیله وتوسل شده است. خداوند متعال می فرماید: (یا ایهَا الَّذِینَ امَنُوا اتَّقُوا الله وَابْتَغُوا الَیهِ الوَسِیلَةَ)؛(۱۰۵۶) (ای مؤمنین! تقوا پیشه کنید وبرای رسیدن به او وسیله طلب نمایید).
اثر وفایده دیگری که در توسل به اولیای الهی خصوصا ذوات مقدسه اهل بیت (علیهم السلام) است اینکه مردم به جهت دریافت فیوضات الهی به واسطه انان، نه تنها به مقام شامخ انها از نبوت یا امامت یقین حاصل می کنند، بلکه از باب اینکه (الانسان عبید الاحسان) فرمان بردار دستورات انها که همان دستورات خداوند است می شوند.
آیا دعا برای ظهور حضرت مهدی با نهی از عجله در ظهور منافات دارد؟
در روایات فراوان به مساله دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (علیه السلام) اشاره شده است ودر برخی روایات دیگر از عجله کردن واستعجال نهی شده است. از جمله: (هلک المستعجلون)؛ (کسانی که عجله کردند هلاک شدند).آیا بین این دو دسته روایات اختلاف وتنافی وجود دارد؟ در جواب می گوییم: خیر؛ زیرا:
اولا: استعجال در ظهور، اصرار زیاد بر فرج حضرت بدون تمهید مقدمات وشرایط وزمینه هاست، ولی دعا برای ظهور حضرت، با تمهید مقدمات وشروط است.
ثانیا: نفس دعا برای تعجیل فرج در ظهور حضرت تاثیر به سزایی دارد، به این معنا که خود دعا می تواند به منزله جزء علت تامه در تسریع ظهور تاثیر به سزایی داشته باشد.
آیا اگر کسی چهل روز دعای عهد بخواند از یاران امام مهدی خواهد شد گرچه انسان بدی باشد؟
مطابق روایتی که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده آمده است که: (هر کس چهل صبح دعای عهد را بخواند از یاوران (قائم) ما باشد، واگر پیش از ظهور ان حضرت بمیرد خداوند او را از قبر بیرون اورد تا در خدمت ان حضرت باشد...).(۱۰۵۷)
در مورد سؤال فوق می گوییم:
اولا: این اثار ممکن است مقید باشد به اینکه اعمال ورفتار دیگر نیز درست ومطابق موازین شرع باشد، زیرا انسان باید با حقیقت این دعا انس داشته باشد تا بتواند با خدای خود عهد کند.
ثانیا: ممکن است که خواندن دعای عهد گرچه از شخصی باشد که انسان بدی است ولی خداوند متعال به برکت این دعا او را متحوّل می گرداند وبا خواندن این دعا در چهل روز وعهد قلبی با حضرت مهدی (علیه السلام) چنان تحوّلی اساسی در وجود او ایجاد شود که به این قابلیت برسد که بتواند از اصحاب حضرت شود.

طول عمر

آیا مساله طول عمر امام زمان مورد اعتراض اهل سنت واقع شده است؟
شیعه امامیه به تبع ادله قطعی، معتقد به امامت امام زمان (علیه السلام) از سال ۲۵۵ هجری تاکنون است. این اعتقاد مستلزم ان است که امکان داشته باشد شخصی بیش از هزار سال عمر کرده باشد. این لازمه برای برخی از اهل سنّت گران آمده است. می گویند: چگونه ممکن است شخصی این مقدار عمر کند. اینان در حقیقت از ان جهت که اصل اعتقاد به امامت ومهدویت شیعه را قبول ندارند، مساله طول عمر را بهانه قرار داده اند تا اصل عقیده به مهدویت شیعه را زیر سؤال ببرند.
سائح علی حسین مغربی می گوید: (اهل سنّت نظریه بقا وزنده ماندن مهدی (علیه السلام) بیش از هزار سال تا هر زمان که خدا بخواهد را مورد انتقاد قرار داده اند، ومی گویند: عمری به این مقدار هرگز در بین بشر مرسوم نبوده ودلیلی نیز از شرع بر ان وجود ندارد).(۱۰۵۸)
همان گونه که دکتر احمد محمود صبحی اعتقاد به طول عمر امام زمان (علیه السلام) را از قوی ترین اعتراض ها متوجّه بر عقیده به حضرت مهدی (علیه السلام) نزد شیعه امامی قرار داده است. او می گوید: (زنده ماندن مهدی بیش از هزار سال جای تردید دارد، واین خود موجب سست کردن عقیده به مهدویت از ریشه واساس است).(۱۰۵۹)
آیا خداوند می تواند عمر کسی را به این حد طولانی کند؟
در علم کلام به اثبات رسیده که خداوند قادر بر هر امری است همان گونه که عالم به هر چیزی است. هر امری که قابلیت تعلق قدرت الهی را داشته باشد ومحال ذاتی ووقوعی نباشد، گرچه بر خلاف عادت عمومی است. لذا محال نیست که خداوند به جهت مصالحی عمر شخصی را طولانی کرده واز افات مرگ او را نگه دارد. طبیعت اتش، سوزاندن است ولی خداوند برای حضرت ابراهیم (علیه السلام) سرد وسلامت گردانید. واین همان اعجازی است که در علم کلام به ان اشاره شده است. علامه طباطبایی می فرماید: (کسی که روایات وارد شده از رسول اعظم وامامان اهل بیت (علیهم السلام) در خصوص امام غایب را مطالعه کرده باشد، به این نتیجه می رسد که نوع حیات ان حضرت با معجزه وخرق عادت است. وطبیعی است که خرق عادت امری محال نیست. ونمی توان خرق عادت را از طریق علم به طور مطلق نفی کرد. عوامل واسبابی که در عالم تاثیر گذارند هرگز منحصر در حدود دید ما وشناخت ظاهری ما نیست. ما نمی توانیم عوامل دیگر را از ماوراء طبیعت نفی کنیم... لذا ممکن است که عواملی در فرد یا افرادی از بشر وجود داشته باشد که بتواند انسان را بهره مند از عمر طولانی کند به حدّی که گاه به هزار یا هزاران سال برسد. بنابراین علم طبّ هرگز از کشف راز طول عمر انسان مطلع نشده است).(۱۰۶۰)
شهید صدر (رحمه الله) می گوید: (... ما فرض می کنیم که عمر طولانی از حیث علمی ممکن نیست... نتیجه چیست؟ مقصود شما این است که بگویید: طولانی شدن عمر انسان تا چند قرن بر خلاف قوانین طبیعی است که علم با وسایل تجربی وپیشرفته به اثبات رسانده است. تازه به این نتیجه می رسیم که این حالت معجزه بوده که قانون طبیعی را در حالتی معین به جهاتی خاص معطّل گذاشته وخرق کرده است....
این معجزه برای کسی که از نصوصات قران وسنّت استمداد جسته واستفاده می کند، چیز تازه یا غریبی نیست. ونیز عجیب تر از نقض قانون انتقال حرارت از جسم پرحرارت به جسم کم حرارت نیست، که در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) نقض شده است تا جان او محفوظ بماند. خداوند متعال می فرماید: (قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْدا وَسَلاما عَلی ابْراهِیمَ).(۱۰۶۱)
ان گاه نمونه هایی از معجزات وخوارق عادات به جهت مصالحی اهمّ را مثال می زند که اگر از مساله طول عمر در حدّ اعجاز مهمّ تر نباشد در اهمیت کمتر نیست...).(۱۰۶۲)
لذا خداوند متعال درباره حضرت یونس (ذوالنون) می فرماید: (فَلَوْ لا انَّهُ کانَ مِنَ المُسَبِّحِینَ - لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ الی یوْمِ یبْعَثُونَ)؛(۱۰۶۳) (اگر او از تسبیح گویان نبود به طور حتم در شکم ماهی تا روز قیامت باقی می ماند).
پس ممکن است کسی عمری طولانی تا روز قیامت به طریق اعجاز داشته باشد.
آیا طول عمر به این حد از حیث علمی امکان دارد؟
مقصود از امکان علمی ان است که ادعا کنیم برخی از امور که امکان علمی نداشته ونمی توان با وسایل مدرن وپیشرفته امروز ان را عملی ساخت، به لحاظ قوانین علمی هیچ گونه قاعده وقانونی که مانع وقوع وتحقق ان باشد وجود ندارد. در مورد طول عمر انسان نیز چنین است.
برنارد شو می گوید: (از اصول علمی ثابت نزد تمام علمای بیولوژی ان است که عمر انسان ممکن نیست که برای او حدّ ثابتی باشد، طول عمر مساله ای است که حدّ نمی پذیرد).(۱۰۶۴)
وایزمن دانشمند معروف المانی می گوید: (هیچ تلازمی بین مرگ وقوانین طبیعی نیست؛ زیرا ما در عالم طبیعت، عمری می بینیم که بین یک لحظه تا خلود علی الدوام پایین وبالا می رود...).(۱۰۶۵)
فلوکر فیزیکدان معروف می گوید: (حدّ طبیعی عمر انسان ۶۰۰ سال است).
روجر پیکن دانشمند انگلیسی ان را به ۱۰۰۰ سال رسانده است.(۱۰۶۶)
دکتر کیلور دهاوز امریکایی می گوید: (علم طبّ می تواند قیدها وحدودی را که مانع از طول عمر انسان است با کمک دانش تغذیه از بین ببرد. ما امروز امیدواریم که بر خلاف عمر پدران واجدادمان به چنین طول عمری دست یابیم).(۱۰۶۷)
پروفسور اتینگر می گوید: (نسل جدید همان گونه که به سفرهای فضایی ایمان اورد، در اینده ای نه چندان دور ایمان خواهد اورد که خلود انسان در حیات دنیوی امر بعیدی نیست؛ زیرا با پیشرفت تکنولوژی که امروز مشاهده می کنیم می توان عمر انسان را در قرن اینده به هزاران سال رساند).(۱۰۶۸)
دیمند وبرل از اساتید دانشگاه جونس هبکنس می گوید: (تمام اجزای اصلی انسان بدون استثنا با امتحان به اثبات رسیده که قابل خلود است، ویا حدّ اقلّ قابل عمری طولانی تر از این مقدار است...).(۱۰۶۹)
آیا طول عمر امکان عملی داشته است؟
فلاسفه ومتکلمین می گویند: قوی ترین دلیل بر امکان شئ وقوع ان در خارج است. در مورد طول عمر همین قانون جاری است. بهترین دلیل بر امکان ان، رجوع به تاریخ گذشته است. چه بسیار افرادی که در طول تاریخ عمرهای بسیار طولانی داشته اند که طول عمر حضرت مهدی (علیه السلام) نیز یکی از انها است.
خداوند متعال درباره حضرت نوح (علیه السلام) می فرماید: (وَلَقَدْ ارْسَلْنا نُوحا الی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ الْفَ سَنَةٍ الّا خَمْسِینَ عاما)؛(۱۰۷۰) (وهر اینه ما نوح را به سوی قومش فرستادیم پس او در میان انها هزار سال به جز پنجاه سال [نُه صد وپنجاه سال] درنگ کرد).
مطابق نظر مسلمانان ومسیحیان، حضرت مسیح (علیه السلام) تاکنون زنده بوده ودر اخر الزمان از اسمان فرود خواهد امد. ومطابق نظر اسلامی پشت سر امام زمان (علیه السلام) نماز به جای خواهد اورد.
آیا در روایات اهل سنت به طول عمر اشخاص اشاره شده است؟
عجب است که اهل سنّت اعتقاد به ولادت ووجود امام مهدی (علیه السلام) را به جهت طول عمر ان حضرت قبول نمی کنند، در حالی که در صحیح ترین مصادر حدیثی خود روایاتی را اورده اند که در ان به قضایا واشخاصی اشاره شده که عمرهای بسیار طولانی داشته ودارند. از ان جمله حدیث معروف به حدیث جسّاسه است که در (صحیح مسلم) به طور تفصیل از ان یاد شده است.
در ان حدیث به طور تفصیل اشاره به وجود شخصی به نام (دجّال) شده که با عمری بسیار طولانی غایب از دیدگان مردم در جزیره ای از دریا زندگی می کند ودر برهه ای از زمان به نهضتی باطل دست خواهد زد.(۱۰۷۱)
آیا کسانی در امت های پیشین عمر طولانی داشته اند؟
اری، با مراجعه به تاریخ پی می بریم که کسانی عمرهای بسیار طولانی داشته اند از قبیل:
۱ - خضر نبی که هزاران سال عمر کرده(۱۰۷۲) وهنوز زنده است.
۲ - لقمان بن عاد که ۳۵۰۰ سال عمر داشته است.(۱۰۷۳)
۳ - لقمان حکیم با ۴۰۰۰ سال یا بنابر نقلی دیگر هزار سال.
۴ - نوح پیامبر با ۲۵۰۰ سال.
۵ - شیث فرزند ادم با ۹۱۲ سال.(۱۰۷۴)
۶ - حضرت ادم (علیه السلام) با ۹۳۰ سال.(۱۰۷۵)
۷ - ادریس نبی با ۸۶۲ سال.(۱۰۷۶)
۸ - سلیمان نبی با ۷۱۲ سال.(۱۰۷۷)
۹ - سام پسر نوح با ۶۰۰ سال.(۱۰۷۸)
ودیگران.
آیا طول عمر امکان فلسفی ومنطقی دارد؟
مقصود از امکان فلسفی یا منطقی ان است که با مراجعه به عقل هیچ گونه مشکل عقلی وفلسفی که مخالف با نظریه طول عمر باشد وجود نداشته باشد.
شکی نیست که طولانی شدن عمر انسان به هزاران سال از جنبه عقلی ومنطقی ممکن است وهیچ گونه اشکال عقلی ندارد وهیچ گاه مستلزم تناقض نخواهد شد، زیرا در مفهوم حیات وزندگی، مرگ سریع نهفته نشده است.
فخر رازی در توجیه طول عمر انسان در ذیل ایه شریفه: (فَلَبِثَ فِیهِمْ الْفَ سَنَةٍ الا خَمْسِینَ عاما...)(۱۰۷۹)، می گوید: (برخی از اطبا گویند: عمر انسان بیش از ۱۲۰ سال نمی شود، ولی ایه بر خلاف ان دلالت داشته وعقل نیز بیش از این را تایید می کند؛ زیرا بقا بر ترکیبی که در انسان است ذاتا ممکن است وگرنه باقی نمی ماند. دوام تاثیر مؤثر در او ممکن است؛ زیرا مؤثّر در وجود انسان اگر واجب الوجود است که دوام دارد، واگر غیر واجب الوجود باشد برای او مؤثّری است، وبالاخره به واجب الوجود باز می گردد که دوام دارد. لذا ممکن است که تاثیر واجب الوجود دائمی شود که در نتیجه بقا ذاتا ممکن می گردد، وچنانچه بقا نداشته باشد به جهت امر عارض است، وعارض هم ممکن العدم است. واگر وجود عارض مانع واجب بود به همین مقدار عمر هم نمی توانست باقی بماند. نتیجه اینکه حرف برخی از اطبا که گفته اند: عمر انسان از ۱۲۰ سال فراتر نمی رود، باطل است).(۱۰۸۰)
شیخ مجتبی قزوینی خراسانی در استدلال عقلی وفلسفی بر ضرورت وجود شخص طویل العمر در خارج می گوید: (طبق قواعد فلسفی وحِکَمی، هر طبیعتی که قابل زیاده ونقصان در عالم وجود است، باید فرد کامل ان طبیعت در خارج موجود گردد؛ زیرا هر طبیعتی طالب کمال نهایی خود است. مطابق این قاعده تعدادی از مسائل فلسفی پایه گذاری شده است که از جمله انها وجود فرد کامل در بین بشر به اسم نبی یا حکیم است. ومطابق این قانون که با برهان به اثبات رسیده قابلیت زندگی وعمر بیشتر دارای مراتب متعددی در خارج است. عمر ۱۰۰۰ سال یا ۲۰۰۰ سال را نمی توان نهایت مرتبه امکان زندگی به طور یقین دانست؛ بلکه ممکن است که بیش از این مقدار نیز باشد...).(۱۰۸۱)

علایم ظهور

چه آثاری در نقل علایم ظهور است؟
با تاملی در روایاتِ علایم ظهور وبررسی همه جانبه ان، پی به اثار وفواید نشر انها در میان جامعه خواهیم برد. اینک به برخی از انها اشاره خواهیم کرد:
۱ - اگاهی امّت از پرچم ها ودعوت های ضلال وگمراه کننده.
۲ - بشارت به ظهور دعوت های حق وقیام هایی که در ان مردم را به حقّ دعوت می نمایند.
۳ - اخبار غیبی از ان جهت که خرق عادت است از اهمّ دلایل نبوت وامامت به شمار می اید، ولذا نشر وتحقق انها سبب زیاد شدن یقین در قلوب مسلمانان خواهد شد.
۴ - از ان جهت که کفّار برای پذیرش اسلام به دنبال دلیل وبرهان ومعجزه اند، این گونه اخبار بعد از تحقّق قطعی انها، حجّتی برای انها خواهد بود.
۵ - بعداز تحقق هر یک از علایم ظهور، اطمینان مردم به اصل ظهور بیشتر خواهد شد.
۶ - تحقق یکایک علایم ظهور در خارج، منعکس کننده عزم جدّی خداوند متعال در نصرت اسلام ومسلمین بر کفّار در سطح کلّ کره زمین است.
۷ - مسلمانان را برای اماده شدن وزمینه سازی ظهور تحریک کرده وبه انها امادگی روحی، سیاسی وجهادی برای شرکت در حکومت ان حضرت را خواهد داد.
۸ - از انجا که انسان غریزه ومیل به شنیدن اخبار غیبی دارد، با طرح این گونه اخبار واقعی واسلامی، جلوی انحرافات فکری ازناحیه کاهنان ومنجمان از این طریق گرفته می شود.
۹ - بخش مهمّی از علایم ظهور از امور سیاسی اسلام به حساب می اید که باید مسئولین رده بالا در بررسی مسائل استراتژیک خود به انها توجه نموده وبرنامه های خود را در سطح کلان بر اساس انها پی ریزی کنند.
۱۰ - بحث از علایم ظهور، موضوعی نیست که اختصاص به شیعه یا مسلمانان داشته باشد، بلکه در هر دین وایینی کم وبیش به علایم ظهور منجی بشریت، به هر اسم ونامی پرداخته شده است.
نویسنده المانی (هالسیل) در کتاب خود (خبر وسیاست) می گوید: ما مسیحیان ایمان داریم که تاریخ بشریت در اینده ای نه چندان دور در معرکه ای به نام (هرمجدّون) به پایان خواهد رسید. معرکه ای که در ان، مسیح بازگشته وبر تمام زنده ها ومردگان حکومت خواهد کرد).(۱۰۸۲)
چه فرقی بین علایم ظهور وشرایط ظهور است؟
علایم ظهور گر چه با شرایط ظهور، وجه اشتراکی دارند که همان تحقق هر یک قبل از ظهور امام مهدی (علیه السلام) است، ولی از جهاتی نیز با یکدیگر اختلاف دارند. اینک به برخی از اختلافات اشاره می کنیم:
۱ - منوط شدن ظهور به شرایط وتعلیق بر انها واقعی است، به این معنا که اگر شرایط مهیا نباشد، مشروط که همان ظهور است در خارج تحقق نخواهد یافت، بر خلاف منوط شدن ظهور به علامات وتعلیق بر انها، که واقعی نیست؛ زیرا علامات نسبت به ظهور، جنبه کاشفیت دارد.
۲ - علامات، حوادثی پراکنده اند که در طول عصر غیبت به صورت پراکنده انجام خواهد گرفت، بر خلاف شرایط که تا وقت ظهور به صورت متّصل ومستمر خواهد بود.
۳ - انسان نسبت به شرایط ظهور، تکلیف دارد بر خلاف علایم ظهور.
آیا علایم ظهور با احادیث نفی توقیت منافات دارد؟
ممکن است که به ذهن کسی چنین خطور کند که نشر شرایط وعلامات ظهور در جامعه با احادیث نهی از توقیت ومعین کردن وقت ظهور منافات داشته باشد، پس چرا از انها سخن به میان می اید؟
پاسخ: توقیت وتعیین وقت ظهور که در روایات از ان نهی شده شامل نقل علایم وشرایط ظهور نیست؛ زیرا مقصود از توقیت ان است که به طور دقیق، وقت خاصّی را برای ظهور معین کنیم، که روایات از ان نهی کرده است.
وقت معین کردن برای ظهور غیر از انکه مشتمل بر نهی است دارای اشکالات دیگری نیز می باشد:
۱ - ادعایی بدون دلیل است.
۲ - اگر تاریخ ظهور معلوم باشد دشمنان درصدد مقابله وجلوگیری از ان برخواهند امد. ولذا در روایات می خوانیم که ظهور حضرت (علیه السلام) به طور ناگهانی خواهد بود.
۳ - با وقت معین نکردن، روحیه امید وحیات در جامعه دمیده خواهد شد، زیرا در هر لحظه احتمال داده می شود که ظهور حضرت فرا رسد.
آیا اعلان علایم وشرایط ظهور سبب اطلاع دشمنان از اسرار سیاسی است؟
برخی می گویند از انجا که علایم ظهور وشرایط ان از اسرار سیاسی اسلام به حساب می اید نشر انها در بین مردم به جهت اطلاع دشمنان بر انها به صلاح اسلام ومسلمین نخواهد بود.
پاسخ: اگر خبر غیبی از ناحیه معصوم همچون پیامبر یا امامان (علیهم السلام) صورت گیرد، چون هرگز اشتباه وسهو وخطا ندارند، معلوم می شود که اراده حتمی الهی بر تحقّق ان صورت گرفته است، در این صورت، مقابله جبهه کفر هرگز تاثیری برای جلوگیری از تحقّق ان نخواهد داشت.
آیا علایم ظهور متعلق بدا واقع می شود؟
از برخی روایات استفاده می شود که علایم ظهور بر دو قسم هستند: برخی حتمی اند که مورد بدا وتجدید نظر واقع نمی شوند، وبرخی دیگر متعلق بدا واقع می گردند، ولی اصل ظهور امری حتمی است که خداوند متعال در ان جواب فطرت وخواسته درونی بشر را داده ووعده به تحقق ان داده است وخداوند هرگز خلف وعده نمی کند.
داوود بن ابی القاسم می گوید: (ما نزد ابی جعفر محمّد بن علی الرضا (علیهما السلام) بودیم که سخن از خروج سفیانی به میان امد واینکه در روایت آمده که امر او حتمی است. به ابو جعفر (علیه السلام) عرض کردم: آیا بدا در امر، حتمی خواهد شد؟ حضرت فرمود: اری. عرض کردم: ما می ترسیم که در امر قائم نیز بدا حاصل شود؟ فرمود: امر قائم از اموری است که وعده داده شده وخداوند در وعده خود تخلّف نخواهد کرد).(۱۰۸۳)
علایم حتمی که مورد بدا واقع نمی شود، نشانه هایی دارد که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - تصریح به حتمی بودن ان در روایات.
۲ - تاکید به قسم.
۳ - تاکید به (لابدّ).
۴ - تاکید به (لام).
۵ - تاکید به (انّ).
۶ - تاکید به تکرار.
۷ - تاکید به (سین وسوف).
چه راه صحیحی در بررسی علایم ظهور پیشنهاد می کنید؟
در مورد علایم ظهور سه مشکل اساسی وجود دارد که باید هر کدام مورد بررسی دقیق قرار گیرد:
۱ - اثبات علامت به دلیل معتبر.
۲ - خارج کردن علامت از قالب غموض وابهام.
۳ - کشف قواعد یقین برای اثبات یا نفی تحقق علامت در خارج.
برای اثبات صحت روایات علایم ظهور وتمییز انها از روایات جعلی، اعتماد بر افراد ثقه واطمینان به صدور روایات از معصوم کافی است، زیرا روایات علایم ظهور برخی متواتر یا مستفیض یا صحیح ومعتبرند، وبرخی دیگر گرچه ضعیف السند است ولی مؤیدات وشواهدی بر صحت در روایات دیگر دارد که با سند صحیح وارد شده است.
وراه روشن شدن علامت ظهور به دو نوع امکان پذیر است:
الف. اصول علمی، که در مورد روایات فقهی نیز مورد استفاده واقع می گردد.
ب. مقدمات علمی، که مربوط به خصوص علایم ظهور است ومهم ترین انها: تاریخ، جغرافیا، علم حساب وجمل واصطلاحات مربوط به علایم ظهور است.
وبرای کشف اثبات یا نفی علامتی در خارج می توان قواعدی را بیان داشت تا با اعمال انها به حقیقت امر پی برد:
۱ - اوصاف ان علامت را به صورت دقیق در نظر گرفته وبر خارج تطبیق نمود.
۲ - با دلیل ثابت شود که ان علامت زمان سابق در خارج تحقق نیافته است.
۳ - احتمال تحقق ان را در زمان اینده نفی کند.
آیا روایات علایم ظهور اشکال سندی ومتنی دارد؟
برخی می گویند بحث از علایم ظهور بی فایده است؛ زیرا غالب روایاتش از ناحیه سند ضعیف بوده، واز جهت مضمون نیز معقول نیست، خصوصا انکه اموری که اتفاق می افتد تشابه زیادی با یکدیگر دارد.
پاسخ:
۱ - بسیاری از اخبار علایم ظهور صحیح السند بلکه مستفیض یا متواتر است. مضافا اینکه تعداد بی شماری از انها مضمونی واضح وروشن دارند به درجه ای که در حکم نصّ صریح در موضوع خود است.
۲ - وجود روایات ضعیف در تمام موضوعات دینی وخبرهای مختلف وجود دارد، این مساله باعث نمی شود که انسان محقّق دست از بحث وبررسی ان بردارد، بلکه وظیفه دارد که با روشی صحیح به بررسی سندی انها بپردازد.
۳ - گر چه در تطبیق علایم ظهور اشتباهاتی صورت گرفته، ولی این امر باعث نمی شود که دست از بحث وتحقیق برداریم، بلکه وظیفه داریم تا با به کار گرفتن روشی علمی ومعتبر به طریقی صحیح ومعتبر برای تطبیق صحیح علایم در خارج دست یابیم.
مقصود از نفس زکیه که قبل از ظهور کشته خواهد شد کیست؟
در روایات شیعه به علامتی قبل از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان (قتل نفس زکیه) اشاره شده است که بعد از این جنایت، حضرت ظهور خواهند کرد.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (لیس بین قیام قائم ال محمّد وبین قتل النفس الزکیة الّا خمسة عشر لیلة)؛(۱۰۸۴) (بین قیام قائم (علیه السلام) وکشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست).
شیخ مفید (رحمه الله) می گوید: (از جمله علایم ظهور، کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه با هفتاد نفر از صالحین است).(۱۰۸۵)
از برخی روایات، وجود نفس زکیه دیگری نیز استفاده می شود که مامور تبلیغ از طرف امام زمان (علیه السلام) است که بین رکن ومقام به شهادت خواهد رسید.(۱۰۸۶)
برخی ممکن است گمان کنند که نفس زکیه که در این روایات به شهادت ان اشاره شده همان محمد بن عبد الله بن حسن بن علی بن ابی طالب است که در زمان منصور عباسی قیام کرد تا حق اهل بیت (علیهم السلام) را از ظالمان بستاند. ولی شواهد وقرائن موجود برخلاف این احتمال را دلالت دارد:
۱ - در برخی روایات اشاره به کشته شدن نفس زکیه بین رکن ومقام دارد، که محمّد بن عبد الله بن الحسن در ان نقطه به شهادت نرسیده است.
۲ - مطابق برخی روایات بین ظهور حضرت وکشته شدن نفس زکیه پانزده شب فاصله است.
۳ - کشته شدن محمد بن عبد الله بن الحسن قبل از ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) بوده است ولذا نمی توان ان را از علایم ظهور دانست.
۴ - محمد بن عبد الله نیت خالص از عملکرد خود نداشته است، ولذا بنابر نقل (مقاتل الطالبیین) ادعای مهدویت نمود وپدرش نیز او را بعد از زوال دولت بنی امیه وقبل از تاسیس دولت بنی عباس، به عنوان مهدی معرفی کرد.(۱۰۸۷)
۵ - در روایتی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم که فرمود: (بعد از کشته شدن نفس زکیه صاحب امر ظهور خواهد کرد).(۱۰۸۸) که در بعدیت نزدیک ظهور دارد.
مسیح دجال کیست؟
لقب مسیح همان گونه که بر پیامبر خدا حضرت عیسی (علیه السلام) اطلاق می شود، بر دجال نیز اطلاق می گردد، ولی وقتی به صورت مطلق وبدون قید اورده شود همان حضرت عیسی (علیه السلام) مراد است. در ظاهر، مسیح دجال همان دجال معروف است. ولی در وجه تسمیه دجال به مسیح احتمالاتی داده شده است:
۱ - چون با پرچم مسیحیت ظهور خواهد کرد.
۲ - قیام او همه زمین را فرا می گیرد وگویا ان را مسح می کند.
۳ - از انجا که حضرت مسیح با او به مقابله می پردازد به او نیز مسیح اطلاق شده است.
سفیانی کیست؟
در روایات اهل بیت (علیهم السلام) سخن از خروج سفیانی به عنوان یکی از علایم حتمی ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به میان آمده است:
شیخ طوسی (رحمه الله) به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (خروج سفیانی از علایم حتمی ظهور است).(۱۰۸۹)
از مجموعه روایات شیعه واهل سنّت به دست می اید که سفیانی، شخصی از معاندین است که به قصد مقابله با امام زمان (علیه السلام) برمی خیزد ودر سرزمینی به نام بیدا به امر خداوند با لشکریانش به زمین فرو خواهند رفت.
مسلم به سند خود از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (شخصی به خانه خدا پناه می برد، ان گاه لشکری به سوی او فرستاده می شود، هنگامی که به (بیدا) رسیدند به زمین فرو خواهند رفت).(۱۰۹۰)
نعمانی نیز به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (برای قائم پنج علامت است، از ان جمله خسف بیدا را بر می شمارد).(۱۰۹۱)
نعمانی در جایی دیگر، از جمله علایم ظهور را خروج سفیانی وخسف بیدا می داند.(۱۰۹۲)
معرکه هرمجدون چیست؟
برخی از دانشمندان، یکی از علایم ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را وقوع معرکه جنگی در منطقه ای به نام هرمجدّون وبه تعبیر روایات قرقیسیا می دانند. این قضیه حتّی در کتب اهل کتاب نیز به ان اشاره شده است.(۱۰۹۳)
اهل کتاب از یهود ونصارا این معرکه جنگی را بس عظیم وخطرناک می دانند که در پایان تاریخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
(هرمجدون) کلمه ای است مشتق از (هَرْ) به معنای کوه، و(مجدّو) که اسم وادی یا کوه کوچکی در شمال فلسطین است. اهل کتاب را گمان بر این است که مساحت معرکه این جنگ از منطقه (مجدّو) در شمال فلسطین تا (ایدوم) در جنوب امتداد دارد که حدود دویست میل است.(۱۰۹۴)
انان معتقدند که در این جنگ لشکری با حدود ۴۰۰ ملیون نفر شرکت خواهند داشت.(۱۰۹۵) لشکری که از عراق، ایران، لیبی، سودان وقفقاز در جنوب روسیه تشکیل شده است.(۱۰۹۶)
دکتر عبد الکریم زبیدی می گوید: (... این حادثه همان حادثه بزرگی است که قبل از ظهور امام مهدی (علیه السلام) تحقق خواهد یافت، ودر روایات از ان به معرکه (قرقیسیا) یاد شده است. در ان واقعه میلیون ها لشکر از امریکا، اروپا، روسیه، ترکیه، مصر ودولت های مغرب عربی، ولشکریانی از شهرهای شام یعنی سوریه، اردن، لبنان، فلسطین واسرائیل شرکت خواهند داشت. همگی در منطقه ای به نام قرقیسیا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت، وسفیانی در این هنگام خروج خواهد کرد...).(۱۰۹۷)
کلینی به سند خود از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که به میسّر فرمود: ای میسّر! چه مقدار بین شما وقرقیسیا فاصله است؟) عرض کرد: نزدیک شاطئ الفرات است. حضرت فرمود: (اما انّه سیکون بها وقعة لم یکن مثلها منذ خلق الله تبارک وتعالی السموات والارض ولا یکون مثلها ما دامت السموات والارض. مادبة للطیر تشبع منها سباع الارض وطیور السماء...)؛(۱۰۹۸) (اگاه باش که در ان مکان واقعه ای اتفاق خواهد افتاد که نظیر ان از زمان خلقت اسمان ها وزمین از جانب خداوند تبارک وتعالی اتفاق نیفتاده است ونخواهد افتاد. انجا محلّ پذیرایی پرندگان خواهد بود. درندگان زمین وپرندگان اسمان از ان سیر خواهند شد).
از مجموعه روایات در این باب به خوبی استفاده می شود که در این جنگ فرمانده عملیاتی این جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصی به نام سفیانی است. او کسی است که به کمک مراکز جاسوسی یهود وامریکا در میان مردم تفرقه انداخته ومردم را بر ضدّ شیعیان اهل بیت تحریک خواهد کرد، ونیز بعد از پناه بردن امام زمان (علیه السلام) به کعبه با عده ای از یاران خود درصدد مقابله با حضرت برآمده که خود او با لشکریانش درمنطقه ای به نام بیدا به زمین فرو خواهند رفت.
در همین جنگ است که بنیه یهود از هم پاشیده شده وبسیاری از انها نابود خواهند شد.
بخاری به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (قیامت برپا نمی شود تا انکه شما با یهود بجنگید، در ان هنگام به حدّی از انان کشته خواهد شد که حتّی سنگی که یک یهودی در ان پناه گرفته می گوید: ای مسلمان! این یهودی است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان).(۱۰۹۹)
مقصود از مسیحیت صهیونیستی چیست؟
(مسیحیت صهیونیستی) جریانی است سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ونظامی که امروزه با تمام قدرت وبا تکیه بر پیشگویی های اخر الزمان بر اریکه قدرت (در امریکا وبرخی کشورهای غربی) تکیه زده اند.
این گروه با ادبیاتی کینه توزانه وخصومتی اشکار با فرهنگ شیعی ومهدوی وبا اعلام قریب الوقوع بودن ظهور حضرت مسیح (علیه السلام) در اورشلیم سعی در بسیج تمامی قوا علیه کشورهای اسلامی دارد تا به زعم خود همه زمینه های لازم برای ظهور مقدس را فراهم سازد، وموانع بین راه را پیشاپیش از میان بردارد.
(مسیحیت صهیونیستی) با مراجعه به منابع توراتی وایمان به پیشگویی های کتب محرَّف یهودیان، ظهور حضرت عیسی (علیه السلام) را مشروط به وقوع جنگی بزرگ، عالم گیر وهسته ای می شناسند ومرکز این جنگ خانمان سوز را هم (منطقه ارماگدون) واقع در فلسطین اشغالی اعلام می کنند. وحسب همین پیشگویی ها وقوع جنگ ارمگدون را هم مشروط به تشکیل اسرائیل بزرگ وتسلط یهودیان بر کلّ سرزمین فلسطین وحتّی فراتر از ان یعنی سوریه وعراق معرفی می کند.
پر واضح است که انان تمامی حلقه های این زنجیر را به هم متصل کرده اند واخرین حلقه را هم رفع موانع فراروی اسرائیل یعنی انهدام سرزمین های اسلامی وسرکوب هر گونه حرکت عدالت خواهانه مسلمین وشیعیان وبه ویژه ایران اسلامی می دانند. چنان که حسب همین فرضیه وارد عراق شده واندیشه سلطه بر سوریه، عربستان وایران را در سر می پرورانند، وبا تقویت تمام عیار اسرائیل مقدمات به اصطلاح جنگ مقدس را فراهم اورده اند.
مقصود از خسوف وکسوف که از علایم ظهور است چیست؟
در روایات علایم ظهور آمده که یکی از نشانه های ظهور، کسوف در اواسط ماه وخسوف در اوّل ماه برخلاف عادت است.(۱۱۰۰)
دارقطنی به سندش از امام محمّد باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (همانا برای مهدی ما دو نشانه است که از زمان خلقت اسمان ها وزمین این گونه نبوده است، یکی خسوف ماه در اوّل شب رمضان ودیگری کسوف خورشید در نیمه ماه رمضان).(۱۱۰۱)
در کیفیت حدوث این دو واقعه غیر عادی چند احتمال است:
۱ - حدوث این دو به توسط جِرمی باشد که در فضا به طور ناگهانی پیدا می شود، اجرامی که امروزه از انها به اجرام سرگردان در هوا یاد می شود، که گاه بین ماه وخورشید فاصله می شود وبا انها خسوف وکسوف ایجاد می گردد.
۲ - تحقّق خسوف وکسوف به توسط جرمی باشد که از زمین جدا می شود؛ زیرا ممکن است که بشر با پیشرفت علمی وتکنیکی که دارد بتواند تکه هایی عظیم از کره زمین را جدا ساخته وان را در هوا معلّق گرداند ودر نتیجه باعث خسوف وکسوف گردد.
۳ - تحقق این دو به نحو اعجاز وخرق قانون طبیعت باشد.
مقصود از صیحه وفزع آسمانی در علایم ظهور چیست؟
این دو علامت در روایات به عنوان علایم ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) معرفی شده است. از امام باقر (علیه السلام) در حدیثی نقل شده: (وانّ من علائم خروجه... صیحة من السماء فی شهر رمضان)؛(۱۱۰۲) (وهمانا از علایم خروج مهدی... حدوث صیحه ای در ماه رمضان است).
از امام صادق (علیه السلام) در حدیثی نقل شده: (... والفزعة فی شهر رمضان... هی ایة تخرج الفتاة من خدرها، وتوقظ النائم وتفزع الیقظان)؛(۱۱۰۳) (وفزعی در ماه رمضان حادث خواهد شد که زنان جوان را سراسیمه از پشت پرده ها بیرون می اورد وانسان خواب را بیدار وبیدار را به فزع وا می دارد).
امام زمان (علیه السلام) در توقیع خود به علی بن محمّد سَمَری فرمود: (... اگاه باش، هر کس قبل از خروج سفیانی وصیحه، ادعای مشاهده کند او دروغگو وافترا زننده است).(۱۱۰۴)
در این روایات دو احتمال وجود دارد:
۱ - اینکه مقصود از صیحه وفزع همان ندایی باشد که از جبرئیل بلند می شود وهمه را به فزع می اندازد.
۲ - احتمال دیگر این است که مقصود از ان دو عذاب دنیوی وجنگ های جهانی باشد که به توسط بشر قبل از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تحقق می یابد، مانند انفجارهای اتمی در سرتاسر عالم در یک زمان، به این نحو که اصل این گونه انفجارها در اروپا وامریکا وروسیه وچین تحقق می یابد به نحوی که همه را به جزع وفزع وا می دارد، ولی مسلمین از ان در امانند وتنها صدایش به گوش انان می رسد.
مقصود از ندای آسمانی در علایم ظهور چیست؟
در این مورد سه دسته روایت وجود دارد:
۱ - روایاتی که دلالت بر وجود ندا به صورت اجمال دارد، واینکه این ندا از علایم حتمی ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است.(۱۱۰۵)
۲ - دسته دوم روایاتی است که دلالت بر دو گونه ندا دارد: یکی ندای به حقّ که در ابتدا پدید می اید، ودیگری ندای به باطل که بعد از ان است.(۱۱۰۶)
۳ - در برخی از روایات نیز اشاره شده که ندا به اسم قائم است.(۱۱۰۷)
با نظری به مجموع احادیث (صیحه وفزع وندای اسمانی) پی می بریم که تمام انها به یک معنای مشترک اشاره دارند، گر چه با تعبیرهای مختلف آمده اند وبر این ادّعا می توان شواهدی اقامه نمود:
الف. صیحه وندا هر دو به جبرئیل نسبت داده شده است.
ب. وقت هر دو در یک زمان یعنی شب جمعه، بیست وسوم ماه رمضان معین شده است.
ج. اثار این دو یکسان بیان شده است.
مقصود از خروج دجال که از علایم ظهور به حساب آمده چیست؟
روایات بسیاری عمدتا در مصادر حدیثی اهل سنّت درباره خروج دجال در اخر الزمان وقبل از برپایی حکومت امام مهدی (علیه السلام) وارد شده است.
بخاری به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (دجال خروج خواهد کرد تا اینکه در ناحیه ای از مدینه فرود می اید، وسه بار اعلان اماده باش جنگ می دهد، ان گاه به سوی او هر کافر ومنافقی حرکت می کند).(۱۱۰۸)
در مصادر اهل سنّت برای دجال صفاتی ذکر شده است از قبیل:
۱ - ادعای ربوبیت می کند.(۱۱۰۹)
۲ - عمر طولانی دارد.(۱۱۱۰)
۳ - همراه او اب واتش است.(۱۱۱۱)
۴ - کور را بینا کرده وبرص را شفا می دهد.(۱۱۱۲)
۵ - مرده را زنده می کند.(۱۱۱۳)
۶ - کسی را می کشد، ان گاه او را زنده می کند.(۱۱۱۴)
۷ - با او بهشت واتش است.(۱۱۱۵)
۸ - با او نهری از اب سفید ونهری از اتش است.(۱۱۱۶)
۹ - خواسته او براورده می شود.(۱۱۱۷)
درباره دجال با این اوصاف احتمالاتی وجود دارد:
الف. دجّال شخصی حقیقی است که کارهای خارق العاده ای را در قالب سحر وجادو انجام می دهد.
ب. مقصود به دجال همان ابلیس (شیطان) است.
ج. احتمال می رود که دجال همان سفیانی است که در روایات شیعه به خروج او در اخر الزمان تاکید فراوان شده است.
د. مقصود از دجال همان اسرائیل است.
در ابتدا این احتمال به نظر می رسد که احادیث دجال از جمله اسرائیلیاتی باشد که در احادیث اهل سنّت وارد شده است، زیرا:
اولا: اثری از این احادیث در روایات اهل بیت (علیهم السلام) به چشم نمی خورد.
ثانیا: غالب احادیث دجال از کعب الاحبار یهودی الاصل رسیده است. کسی که تمام افعال واقوالش مشکوک به نظر می رسد.
ثالثا: این اعتقاد که مسیح منتظر خروج می کند ودجال را به قتل می رساند در عقاید یهود مشاهده می شود.
در هر حال بر فرض صحّت این روایات احتمال تاویل این روایات ورمزی بودن وجنبه سمبلیک داشتن انها زیاد است.
سید محمّد صدر (رحمه الله) می فرماید: (دجال رمزی است از اوج تمدّن وتکنیک غرب که با اسلام ومبانی ان ستیز دارد. تمدّنی که درصدد به سلطه کشیدن هر انسانی است... ما به طور وضوح مشاهده می کنیم که چگونه تمدن وتکنیک غرب مادی گرا در این عصر بر تمام جوامع، حتّی مسلمانان تسلّط پیدا کرده است...).(۱۱۱۸)
از بیانات استاد محمّد طی(۱۱۱۹) ونویسنده مصری شیخ محمّد فهیم ابوعبیه در تعلیقه خود بر کتاب (نهایة البدایة والنهایة)(۱۱۲۰) نیز همین احتمال به دست می آید.

قرآن وظهور موعود جهانی

آیه وعد چگونه بر ظهور موعود جهانی دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (وَعَدَ الله الَّذِینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الارْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفَهُمْ امْنا یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکُونَ بِی شَیئا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَاولئِکَ هُمُ الفاسِقُونَ)؛(۱۱۲۱) (خداوند به کسانی از شما که ایمان اورده وکارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعا انان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان انها خلافت روی زمین را بخشید ودین وایینی را که برای انان پسندیده، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت وارامش مبدّل می کند، انچنان که تنها مرا می پرستند وچیزی را شریک من نخواهند ساخت. وکسانی که پس از ان کافر شوند، انها فاسقانند).
ایه فوق مربوط به زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وعصر حکومت جهانی توحیدی است. وشواهد وقرائن ان عبارت است از:
۱ - با ایات دیگر که ظهور در غلبه دین اسلام در اخر الزمان بر سایر ادیان دارد سازگاری ومناسبت دارد.
۲ - کلمه (الارض) که با الف ولام جنس امده، بدون قرینه ای بر انصراف ان به سرزمین خاص ومعین، حمل بر تمام روی زمین می شود.(۱۱۲۲)
۳ - تبدیل خوف به امنیت کامل تاکنون انجام نگرفته است واین تنها با حکومت گسترده مؤمنین بر روی زمین انجام می گیرد.
۴ - با مراجعه به روایاتی که در ذیل ایه فوق رسیده، این معنا تایید می گردد.
قرطبی در ذیل ایه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (در ان روز بر روی زمین خانه ای نیست جز انکه خداوند کلمه اسلام را در ان وارد خواهد ساخت).(۱۱۲۳)
سدی از ابن عباس نقل کرده که ایه در مورد ال محمّد (علیهم السلام) نازل شده است.(۱۱۲۴)
از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (ایه، در شان حضرت قائم (علیه السلام) است).(۱۱۲۵)
از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود: (ایه درباره قائم واصحاب اوست).(۱۱۲۶)
۵ - در زمان خلافت خلفای اربعه نیز امنیت کامل در سرتاسر جهان پدید نیامد، خصوصا انکه دو دشمن قدرتمند ایران وروم، اسلام را تهدید می کردند، ولذا در طول سی سال، جنگ های زیادی به وقوع پیوست.
فضل می گوید: (... به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: این نواصب گمان می کنند که ایه در شان ابوبکر وعمر وعثمان وعلی (علیه السلام) نازل شده است. حضرت فرمود: خداوند قلوب ناصبه را هدایت نمی کند، چه زمانی دین مرضی خدا ورسول تثبیت شده است وامر ان انتشار یافته وخوف وشک از قلوب وسینه های مردم در عهد یکی از ان سه خلیفه ودر عهد علی (علیه السلام) با ارتداد مردم بیرون رفته است. چه فتنه هایی که در ایام انها برانگیخته شد، وچه جنگ هایی به انها نسبت داده شده است که بین انان وکفار واقع شد).(۱۱۲۷)
آیه ارسال رسول چگونه بر ظهور امام زمان دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (هُوَ الَّذِی ارْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ)؛(۱۱۲۸) (او کسی است که رسولش را با هدایت ودین حقّ فرستاد تا او را بر همه ایین ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند).
مقصود از هدایت در ایه، هدایت الهی است که رسول خود را بر ان مبعوث کرده ومراد از (دین حق) نیز همان دین اسلام است. وضمیر در (لیظهره) به دین اسلام برمی گردد نه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) زیرا مرجعی نزدیک تر از کلمه رسول است. ونیز تناسب بین غالب که دین اسلام است با مغلوب که ادیان دیگر است برقرار می شود.
فخر رازی می گوید: (این بشارت از طرف خداوند است که باید در اینده تحقق یابد وطبق روایات در زمان حضرت عیسی وحضرت مهدی (علیه السلام) محقق می شود).(۱۱۲۹)
طبری می گوید: (در زمان نزول حضرت عیسی (علیه السلام) تمام ادیان باطل ونابود شده وتنها دین اسلام بر همه ادیان غالب خواهد شد).(۱۱۳۰)
از سعید بن جبیر روایت شده که ایه مربوط به مهدی (علیه السلام) از اولاد فاطمه (علیها السلام) است که خداوند او را بر همه ادیان غالب خواهد کرد.(۱۱۳۱)
ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر ایه فوق روایت کرده که فرمود: (به خدا سوگند، تاویل ایه هنوز تحقق نیافته ونخواهد یافت تا انکه قائم خروج کند. وهنگامی که خروج کرد کافر به خدای عظیم در روی زمین باقی نمی ماند).(۱۱۳۲)
آیه وراثت چگونه بر ظهور امام زمان دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ انَّ الارْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)؛(۱۱۳۳) (ما در زبور بعد از ذکر نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد).
مقصود از (زبور) در ایه، زبور داوود ومراد از (ذکر) تورات است. در زبور می خوانیم: (زیرا که شریران منقطع می شوند ولی متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد، وحال اندک است که شریر نیست می شود، هر چند مکانش را استفسار نمایی ناپدید خواهد شد، امّا متواضعان وارث زمین شده واز کثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد).(۱۱۳۴)
ودر ایه ۲۹ از مزمور داوود آمده است: (صالحان، وارث زمین خواهند شد ودر ان تا ابد سکونت خواهند داشت).
مقصود از کلمه (الارض) در ایه فوق، مطلق زمین دنیا واخرت (بهشت) است؛ زیرا تخصیص ان به زمین دنیا بدون وجه است.(۱۱۳۵)
ومقصود از (عبادی الصالحون) معنای عامی است که شامل هر زمان ومکان وهر قومی خواهد شد، ومصداق اکمل واتم ان - مطابق روایات - زمانی است که حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور کرده وزمین را پر از عدل وداد خواهد کرد. در ان زمان است که تمام کره زمین در اختیار بندگان صالح خداوند قرار خواهد گرفت.
ابن کثیر می گوید: (خداوند در ایه شریفه بشارت می دهد بر بندگان صالح خود که در دنیا واخرت انان را سعادتمند کرده وانان را وارث زمین وبهشت گرداند).(۱۱۳۶)
الوسی می گوید: (اگر بگوییم که این ایه مربوط به عصر مهدی ونزول عیسی است، به اقوال دیگر احتیاجی نیست).(۱۱۳۷)
ولذا در ذیل ایه روایاتی نقل شده که دلالت بر انطباق ایه بر عصر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) دارد.
ثوبان از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (خداوند برای من زمین را جمع نمود. پس من مشرق ها ومغرب های ان را مشاهده کردم وامت من زود است که به ان خواهند رسید).(۱۱۳۸)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (مقصود از (عبادی الصالحون) اصحاب مهدی (علیه السلام) در اخر الزمان است).(۱۱۳۹)
آیه استضعاف چگونه بر ظهور حضرت مهدی دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (وَنُرِیدُ انْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ ائِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ)؛(۱۱۴۰) (اراده ما بر این قرار گرفته که بر مستضعفین زمین منّت بگذاریم وانها را پیشوایان ووارثین [روی زمین قرار] دهیم).
مطابق سیاق ایه فوق، مفسران اهل سنّت وشیعه، شان نزول ایه را مربوط به قوم بنی اسرائیل می دانند،(۱۱۴۱) انان بودند که روی زمین به استضعاف کشیده شده وخداوند انها را بر فرعونیان پیروز گرداند، ولی ظاهر ایه دلالت بر قانون کلّی واراده ومشیت همیشگی خداوند نسبت به مستضعفین تا روز قیامت دارد. خداوند اراده کرده که به حسب شرایط خاص، مستضعفین را بر مستکبرین عالم پیروز گرداند، که نمونه ای از ان، تحقق مشیت الهی نسبت به پیروزی بنی اسرائیل وزوال حکومت فرعونیان بود. نمونه کامل تر ان حکومت پیامبر اسلام بعد از ظهور اسلام است. ومطابق روایات اسلامی مصداق کامل تر از همه حکومت ها، حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) در عصر ظهور است، که خداوند حکومت او را که همان حکومت مستضعفین است در سرتاسر گیتی گسترش خواهد داد وکره زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد. این معنا را می توان از قرائنی به دست اورد:
۱ - اراده خداوند در ایه به صیغه مضارع (نرید) آمده که دلالت بر استمرار دارد.
۲ - اراده حتمی الهی بر عنوان (مستضعفین) وارد شده، ومستضعفین بنی اسرائیل خصوصیت ندارند.
۳ - روایاتی که از طرق شیعه وسنی در ذیل ایه وارد شده دلالت بر عمومیت این سنت الهی دارد:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (همانا ایه مخصوص به صاحب امری است که در اخر الزمان ظهور کرده وجبّاران وفرعونیان را نابود خواهد کرد، او شرق وغرب زمین را مالک می شود پس زمین را پر از عدل می کند همان گونه که پر از ظلم شده باشد).(۱۱۴۲)
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: (دنیا بعد از انکه در برابر ما همچون شتر بد خلق چموشی وسرکشی کرد به سوی ما روی می اورد ودر برابر ما رام می شود. ان گاه این ایه را تلاوت نمود: (وَنُرِیدُ انْ نَمُنَّ...).(۱۱۴۳)
آیه ارتداد چگونه بر ظهور امام زمان دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (یا ایهَا الَّذِینَ امَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یاتِی الله بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ اذِلَّةٍ عَلَی المُؤْمِنِینَ اعِزَّةٍ عَلَی الکافِرِینَ یجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ الله وَلا یخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ الله یؤْتِیهِ مَنْ یشاءُ وَالله واسِعٌ عَلِیمٌ)؛(۱۱۴۴) (ای کسانی که ایمان اورده اید! هر کس از شما از ایین خود بازگردد [به خدا زیانی نمی رساند] خداوند جمعیتی را می اورد که انها را دوست دارد وانان [نیز] او را دوست دارند، در برابر مؤمنان، متواضع ودر برابر کافران، سرسخت ونیرومند، انها در راه خدا جهاد می کنند واز سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد [وشایسته ببیند] می دهد، و[فضل] خدا وسیع است، وخداوند داناست).
ایه فوق اشاره به قانون استبدال دارد، یعنی تبدیل جامعه ای به جامعه ای دیگر به جهت انکه جامعه قبل به وظایف خود عمل نکرده است. خلیفه رسول خدا را طرد کرده، ودر جهاد کوتاهی نموده است. ونیز در تطبیق دین خدا در جامعه سهل انگاری نموده است.
با مراجعه به روایات پی می بریم که اهل بیت (علیهم السلام) ایه را بر اصحاب امام زمان (علیه السلام) تاویل نموده اند، از جمله؛ سلیمان بن هارون عجلی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (همانا صاحب امر محفوظ است. اگر تمام مردم از بین بروند خداوند متعال اصحاب او را گرد او جمع می کند. انها هستند که خداوند در موردشان فرمود: (یا ایهَا الَّذِینَ امَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ...).(۱۱۴۵)
آیه قتال چگونه بر ظهور حضرت مهدی دلالت دارد؟
خداوند متعال می فرماید: (وَقاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ للَّهِِ...)؛(۱۱۴۶) (با انان پیکار کنید تا فتنه برچیده شود ودین همه اش مخصوص خدا باشد).
ایه فوق دلالت دارد بر اینکه باید شرک وکفر ریشه کن شود ودین همه اش مخصوص خدا باشد وهیچ مشرکی در روی زمین نماند جز انکه کشته شده یا داخل در دین اسلام شود. این هدف هنوز تحقق نیافته است در حالی که باید تحقق یابد وفتنه از روی زمین برچیده شود ودین خالصِ برای خدا گردد.
مطابق روایات، این هدف در عصر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تحقق خواهد یافت. همان گونه که در ایه ۳۳ از سوره توبه به ان اشاره شد.
الوسی در ذیل ایه فوق می گوید: (مقصود ان است که همه ادیان باطل از بین برود، یعنی یا اهل ادیان از بین رفته وهلاک شوند ویا از ترس وجهات دیگر به دین اسلام بازگردند).(۱۱۴۷)
ان گاه می گوید: (گفته شده که تاویل ایه تا کنون محقق نشده است، ودر هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تاویل ان خواهد امد، ودر ان عصر هیچ مشرکی بر روی زمین باقی نخواهد ماند).(۱۱۴۸)
از امام صادق (علیه السلام) در مورد ایه فوق سؤال شد، حضرت فرمود: (لم یجیء تاویل هذه الایة ولو قد قام قائمنا بعد سیری من یدرکه ما یکون من تاویل هذه الایة ولیبلغنّ دین محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) ما بلغ اللیل حتی لا یکون مشرک علی ظهر الارض...)؛(۱۱۴۹) (هنوز تاویل ایه نیآمده است. واگر قائم ما قیام کند زود است کسانی که او را درک می کنند تاویل این ایه را ببینند. البته دین محمّد به تمام نقاطی که شب پوشش ارام بخش خود را بر ان می افکند خواهد رسید تا اینکه در سراسر زمین، شرک وبت پرستی باقی نماند).

ابتدای ظهور

از کجا که مهدی موعود ظهور نکرده باشد؟
مطابق مباحثی که قبلا به ان اشاره شد ما به مهدی موعود شخصی معتقدیم نه نوعی، یعنی به ظهور شخصی به نام مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) با خصوصیات ظاهری وباطنی اعتقاد داریم، ولذا هیچ گاه در تطبیق ان اشتباه نخواهیم کرد، خصوصا انکه معجزه نیز مؤید ومثبت وجود او است. وامامان از اهل بیت (علیهم السلام) نیز هر کدام خصوصیات او را ذکر نموده اند.
البته ما منکر سوء استفاده از مفهوم عالی مهدویت نیستیم، چنان که از مقام منیع ربوبیت ومقام نبوّت نیز سوء استفاده هایی شده است. وظیفه ما است که امام زمان (علیه السلام) را با تمام اوصاف مشخّص شده از طرف پیامبر وامامان (علیهم السلام) بشناسیم تا فریب مدّعیان دروغین مهدویت را نخوریم.
امام زمان چگونه از زمان مناسب ظهور خود اگاهی می یابد؟
این سؤال گاه از دیدگاه شخص غیر شیعی مطرح گشته وگاه نیز از شخص شیعه امامی مطرح می گردد. در صورتی که سؤال از شخص غیر امامی مطرح گردد دو گونه می توان به او پاسخ داد:
الف. اینکه این موضوع را باید همانند سایر مسائل اجتماعی بررسی کرد، به این معنا که هر گاه مصلحت اسلام وبشریت اقتضای ظهور حضرت را داشته باشد، به طور حتم امام زمان (علیه السلام) ظهور خواهد کرد.
ب. اینکه امام (علیه السلام) از انجا که از جانب خداوند متعال مورد تایید است دستور ظهورش را مستقیما از جانب او خواهد گرفت.
و در صورتی که سؤال از شخصی امامی است در جواب سؤال او چند طرح ونظر داده شده است:
۱ - اینکه ان حضرت به زمان ظهور خود به جهت روایاتی که از اباء واجدادش رسیده اگاهی دارد. این احتمال در ادله نقلی به ان اشاره نشده است.
۲ - اینکه امام (علیه السلام) به طور اعجاز از زمان ظهورش اگاهی دارد به این نحو که خداوند هنگام رسیدن وقت ظهورش معجزه ای ایجاد خواهد کرد وبا ان، حضرت به وظیفه اش که همان ظهور است التفات پیدا می کند. در روایات اشاره به این احتمال شده است:
راوندی مرسلا از امام کاظم (علیه السلام) در حدیثی راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (... اذا حان وقت خروجه انتثر ذلک العلم من نفسه، وانطقه الله عزّ وجلّ فناداه: اخرج یا ولی الله! فاقتل اعداء الله، وله سیف مغمّد اذا حان وقت خروجه اقتلع ذلک السیف من غمده وانطقه الله عزّ وجلّ فناداه السیف: اخرج یا ولی الله! فلا یحلّ لک ان تقعد عن اعداء الله...)؛(۱۱۵۰) (هر گاه وقت خروج حضرت رسید علم به خروج در نفس او منتشر خواهد شد. ان علم او را ندا داده که ای ولّی خدا! خروج کن ودشمنان خدا را به قتل برسان. وبرای او شمشیری است، هنگامی که وقت خروج او فرا رسد از غلافش بیرون می اید وحضرت را ندا داده، می گوید: ای ولی خدا! خروج کن، که برای تو حلال نیست که از دشمنان خدا صرف نظر کنی).
صدوق نیز از مفضّل بن عمر نقل کرده که از امام صادق (علیه السلام) درباره تفسیر جابر سؤال کردم؟ حضرت فرمود: (... انّ منّا اماما مستترا، فاذا اراد الله عزّ وجلّ اظهار آمده نکت فی قلبه نکتة وامر بامر الله عزّ وجلّ)؛(۱۱۵۱) (همانا از ما امامی است پنهان، هر گاه خداوند اراده کند تا او را از پرده غیبت به در اورد، در قلب او علامتی می نهد، ان گاه به امر خدا سفارش خواهد کرد).
در حدیثی از امام زمان (علیه السلام) رسیده که فرمود: (علمنا علی ثلاثة اوجه: ماضٍ وغابر وحادث، امّا الماضی فتفسیر، وامّا الغابر فموقوف، وامّا الحادث فقذف فی القلوب ونقر فی الاسماع وهو افضل علمنا...)؛(۱۱۵۲) (علم ما اهل بیت بر سه نوع است: علم به گذشته واینده وحادث. علم گذشته، تفسیر است. علم اینده، موقوف است. وعلم حادث، انداختن در قلوب وزمزمه در گوش هاست. این بخش بهترین علم ماست...).
۳ - اینکه حضرت مهدی (علیه السلام) با ان ذکاوت وخُبْرَوِیتی که دارد وقت ظهور را دریابد.
احتمال دوّم مطابق روایات وعقل است.
حکمت معین نبودن وقت ظهور حضرت چیست؟
گاهی این سؤال در ذهن انسان خطور می کند که چرا وقت ظهور در منابع اسلامی معین نشده است؟ در جواب این سؤال می گوییم:
۱ - کسی که منتظر شخص دوست داشتنی است ووقت امدن او را نمی داند همیشه در حال انتظار است، همیشه اماده است، همیشه درصدد پیاده کردن دستورات او در خود واجتماع است. ولی در صورتی که زمان رسیدن او را بداند خصوصا انکه بداند که بسیار دور است، مایوس شده وهرگز خود را به این زودی اماده نمی کند.
۲ - معین نبودن وقت ظهور، یک نوع امتحانی است برای مردم تا معلوم گردد آیا مردم با این همه سختی های مختلف، روحیه خود را از دست می دهند یا خیر؟
۳ - گاه مصلحت در تقدیم وتاخیر زمان غیبت است که این معنا با معین بودن زمان ظهور سازگاری ندارد. ولذا در قصه حضرت موسی (علیه السلام) به جهت ادامه ملاقات او با خداوند از سی روز تا چهل روز، عده ای به انحراف کشیده شدند.
۴ - در صورت معین بودن ظهور، دشمنان حضرت (علیه السلام) درصدد تدارک برآمده وبا حضرت در همان زمان به مقابله برخواهند خواست. لذا در روایات اسلامی از عنصر (ناگهانی بودن ظهور) به عنوان عنصر اساسی در پیروزی حضرت یاد شده است.
امام صادق (علیه السلام) به ابن النعمان فرمود: (ای پسر نعمان! به راستی عالم نمی تواند به هر چه اطلاع دارد تو را اگاه سازد... پس عجله نکنید، به خدا سوگند! سه بار این امر - امر فرج - نزدیک شد ولی به جهت انکه شما ان را فاش کردید خداوند ان را به تاخیر انداخت. به خدا سوگند! نزد شما سرّی نیست مگر انکه دشمنان شما به ان از شما اگاه ترند).
۵ - در صورت عدم تعیین وقت ظهور، حالت انقطاع وتوجه وتضرّع خاصّی بر انسان ها حاکم خواهد شد، که چه بسا این امر سبب تعجیل در فرج امام زمان (علیه السلام) گردد. ولی اگر وقت ظهور به طور قطع مشخّص باشد دیگر از این اثر معنوی خبری نیست.
۶ - از انجا که وقت ظهور همانند علایم ظهور، متعلّق (بدا) واقع می شود، لذا نباید به طور دقیق وقت ظهور مشخص باشد تا مردم به کارهایی تشویق شوند که مؤثّر در ظهور امام زمان (علیه السلام) است.
۷ - از انجا که ممکن است ظهور حضرت به طول انجامد، لذا وقت ان معین نشده است تا مردم مایوس نباشند وبا احتمال ظهور حضرت در هر لحظه حالت انتظار مثبت را از دست ندهند.
آیا تعیین وقت ظهور صحیح است؟
تعیین تاریخ ظهور امام زمان (علیه السلام) به چند نحو متصور است:
۱ - اینکه تاریخ ووقت ظهور حضرت را به طور دقیق وتفصیلی معین کنیم که در فلان سال، وفلان ماه وفلان روز خواهد بود. این احتمال باطل است، زیرا در هیچ روایتی به ان اشاره نشده است ومضافا به اینکه در برخی از احادیث تعیین کننده وقت ظهور مورد لعن قرار گرفته است.
۲ - اینکه موعد ظهور به نحو اجمال تعیین گردد، به اینکه بگوییم: هر گاه خداوند اراده کند ان حضرت ظهور خواهد کرد. این احتمال به طور حتم اشکالی نداشته وصحیح است.
۳ - اینکه از طریق قواعد حساب وجفر، به طور اجمال یا تفصیل به زمان ظهور حضرت علم پیدا کرده واز ان خبر دهیم. این احتمال گر چه در برخی روایات به ان اشاره شده(۱۱۵۳) ولی از سند معتبری برخوردار نیست. خصوصا انکه تاریخ ظهور، ممکن است مورد بدا واقع شود.
۴ - اینکه مطابق برخی از روایات به طور کلّی واجمال به زمان ظهور ان حضرت اشاره گردد:
طبرسی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که: (لا یخرج القائم الّا فی وتر من السنین، سنة احدی او ثلاث او خمس او سبع او تسع)؛(۱۱۵۴) (قائم در سال وتر [فرد] ظهور خواهد کرد، سال یک یا سه یا پنج یا هفت یا نه).
ونیز به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (ینادی باسم القائم فی لیلة ثلاث وعشرین من شهر رمضان ویقوم فی عاشوراء، وهو الّذی قتل فیه الحسین بن علی (علیهما السلام)...)؛(۱۱۵۵) (به اسم قائم در شب بیست وسوّم ماه رمضان ندا داده خواهد شد ودر روز عاشورا قیام خواهد کرد، وان روزی است که حسین بن علی در ان روز به شهادت رسید).
آیا جمله کما ملئت ظلما وجورا با صالح بودن مردم منافات دارد؟
در مورد سؤال فوق می گوییم:
اولا: در بیشتر روایات جمله (کما ملئت..).به کار رفته نه (بعد ما ملئت)، واین جمله در حقیقت تشبیه حکومت پر از عدل است به حکومتی پر از ظلم، یعنی چگونه حکومتی پر از ظلم می شود، همان گونه که حکومت حضرت پر از عدل خواهد بود.
ثانیا: گسترش ظلم وتعدی وتجاوز، به نحو سببیت برای ظهور در این روایات ذکر نشده است، بلکه به عنوان شرط مقارن ظهور است.
ثالثا: در این روایات خبر از واقعیتی خارجی هنگام ظهور می دهد، نه اینکه مردم را تشویق به ظلم کند تا با گسترش ان، حضرت ظهور کند، بلکه ما وظیفه داریم گسترش دهنده عدالت، یعنی همان چیزی باشیم که حضرت به جهت ان ظهور می کند ودر این امر بزرگ سهیم شویم.
معنای ظهور امام زمان چیست؟
در اینکه معنای ظهور امام زمان (علیه السلام) چیست، سه احتمال داده شده که قابل جمع است:
۱ - اینکه مقصود از ظهور، بروز وانکشاف بعد از محجوب بودن واستتار باشد. این معنا مختص فهم شیعی است که معتقد به غیبت برای امام زمان (علیه السلام) است.
۲ - اینکه مقصود اعلان انقلاب وقیام به جهت پیاده کردن اسلام ناب ودر سایه حکومت عدل باشد. این مفهوم با دیدگاه امامی ودیگران نیز سازگاری دارد.
۳ - مقصود از ظهور، پیروزی وسیطره بر عالم است. این معنا بعد از ان حاصل می شود که حضرت از پرده غیبت به در آمده وامور او مرتّب گردد.
مراد از ظهور اصغر واکبر چیست؟
همان گونه که برای تثبیت وجا افتادن غیبت کبرا، خداوند متعال برای امام زمان (علیه السلام) غیبت صغرا را مقدّر کرد تا زمینه برای غیبت کبرا فراهم گردد، در مورد ظهور حضرت نیز گفته شده که قبل از ظهور اکبر، خداوند برای ایجاد امادگی برای ان، ظهور اصغری را پیش بینی کرده است.
به این معنا که خداوند مدّتی قبل از ظهور اکبر، سطح علمی مردم را در طبقات مختلف جامعه بالا می برد تا برای درک عصر حضرت مهدی (علیه السلام) قابلیت لازم را پیدا نمایند. این امادگی از دو طریق حاصل می شود:
۱ - بالا بردن شعور واگاهی مردم نسبت به احتیاج داشتن حکومت جهانی توحیدی.
۲ - بالا بردن سطح علمی مردم برای پذیرش چنین حکومتی.
چه عواملی زمینه ساز حکومت واحد جهانی است؟
ممکن است گفته شود با توجه به تشتّت ارا واختلاف مذاهب وتنوع حکومت ها وناسازگاری انها نسبت به یکدیگر، تشکیل حکومت واحد جهانی ممکن به نظر نمی رسد؛ چگونه می توان همه میلت ها را تحت حکومت واحدی جمع کرد. پاسخ: نه تنها تشکیل حکومت واحد جهانی ممکن ومیسور است، بلکه امری حتمی ولازم به نظر می رسد وعلل وعوامل زیادی در زمینه سازی ان دخیل می باشند:
۱ - خطر جنگ وخونریزی که همواره مانند کابوس وحشتناکی بر سر جوامع انسانی سایه افکنده، تنها با وحدت حکومت در سطح جهان ویکپارچگی همه امت ها برطرف می شود.
۲ - به تصریح دانشمندان (تضاد منافع) ریشه اصلی واوّلی برخوردهای خونین وپیکارهای سهمگین حکومت ها با یکدیگر است. حال اگر بدانیم که شعار حکومت حضرت، عدل وانصاف برای کلّ جامعه بشری است، همگی به سوی حکومت عدل جهانی سوق داده می شوند.
۳ - یکی دیگر از عوامل تشکیل حکومت جهانی، تکامل عقول وادراکات بشر است که به نوبه خود می تواند زمینه ساز حکومت جهانی گردد؛ زیرا بشر هم از ناحیه خود در راه حرکت به سوی کمال وترقّی وتکامل عقلانی است وهم در هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به کمال نهایی خود نایل می گردد، ولذا می توانند با یکدیگر تالّف کرده وبه حکومت جهانی تن دهند، زیرا همه تعارض وتزاحم ها از ناحیه کم عقلی وجهل وکم خردی است.
ظرفیت کلی برای ظهور حضرت مهدی چیست؟
شکی نیست که هر کار اجتماعی احتیاج به اماده کردن ظرفیت های مناسب دارد. در مورد ظهور منجی کل بشری که پدیده اجتماعی عظیمی است احتیاج به تحقق مقدمات وشرایط خاصی است؛
۱ - پیشرفت دینی در میان امت اسلامی ولو در طبقه خاصی از انها.
۲ - گسترش انحراف عمومی در بین مردم.
۳ - گسترش ظلم وفساد در سطح عموم ودر نتیجه دور شدن مردم از دین ومتابعت از هوای نفس.
۴ - پیشرفت بشر در صنعت وتکنولوژی.
۵ - اماده شدن یاران خاص حضرت برای نصرت ویاری او.
امام زمان در ظاهر با چه سنی ظهور می کنند؟
مطابق روایات شیعه وسنّی، امام زمان (علیه السلام) در حالی که ظاهر او جوان وبه سنّ چهل سالگی است ظهور خواهند کرد. اینک به برخی از روایات اشاره می کنیم:
۱ - ابن صباغ مالکی به سندش از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که در حدیثی فرمود: (مهدی از اولاد من با سن چهل سال است...).(۱۱۵۶)
۲ - شیخ صدوق (رحمه الله) به سندش از اباصلت هروی نقل می کند که گفت: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: قائم شما هنگام خروج چه علامتی دارد؟ حضرت فرمود: (علامت او این است که او از حیث سنّ پیر است ولی در ظاهر جوان نشان داده می شود، به حدی که هر گاه کسی به او نظر می افکند گمان می کند که او سی ساله یا کمتر است. واز جمله علامات او ان است که به مرور ایام وشب ها پیر نمی شود تا انکه مرگ او فرا رسد).(۱۱۵۷)
نعمانی به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (اگر قائم قیام کند مردم او را انکار خواهند کرد؛ زیرا در حالی که جوان رشیدی است به سوی انها باز می گردد...).(۱۱۵۸)
ممکن است روایاتی که اشاره به سن چهل سالگی دارد مقصود ان باشد که جسد وجسم او در حدّ کمال است؛ زیرا بدن تا چهل سالگی به کمال رشد خود می رسد. گر چه برخی روایات نیز به سنّ ۱۸ سالگی و۵۱ سالگی اشاره کرده است ولی روایت اوّل از محمّد بن حمیر نقل شده نه از یکی از معصومین (علیهم السلام).
وروایت دوّم گر چه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده ولی از صحت سند برخوردار نیست، خصوصا انکه هر دو روایت با روایات مستفیضی که دلالت بر ظاهر چهل سالگی دارد مخالف است.
خصوصیات جسمی امام زمان هنگام ظهور چگونه است؟
مطابق برخی از روایات سنّی وشیعی، امام زمان (علیه السلام) هنگام ظهور دارای صفات وخصوصیات جسمی خاص است از قبیل:
۱ - اجلی الجبهه: یعنی پیشانی وسیع وعریض.(۱۱۵۹)
۲ - اقنی الانف: وسط بینی او برآمده ولی دو سوراخ ان تنگ است.(۱۱۶۰)
۳ - کانّ وجهه کوکب درّی: گویا صورت او همانند ستاره ای درخشان است.(۱۱۶۱)
۴ - اللون لون عربی: با چهره ای گندم گون.(۱۱۶۲)
۵ - افرق الثنایا: ما بین دندان های او باز است.(۱۱۶۳)
۶ - اکحل العینین: مژه های او سیاه است.(۱۱۶۴)
۷ - براق الثنایا: با دندان های سفید.(۱۱۶۵)
۸ - ازج الحاجبین: با ابروانی کشیده وباریک.(۱۱۶۶)
۹ - مربوع القامة: قامتش متوسط.(۱۱۶۷)
۱۰ - الجسم جسم اسرائیلی: جسم او تنومند است.(۱۱۶۸)
۱۱ - علی خدّه الایمن خال اسود: بر گونه راست او خالی سیاه است.(۱۱۶۹)
آیا علایم قریب برای ظهور با اینکه حضرت به طور ناگهانی ظهور می کند منافات دارد؟
مطابق برخی از روایات، ظهور وقیام حضرت مهدی (علیه السلام) به طور ناگهانی خواهد بود، واین از عنایات خداوند در حق ان حضرت است تا دشمنان را غافلگیر کرده وجلو تدابیر انها را گرفته وهر گونه اقدامی را بر ضد حضرت از انها سلب کند.
طبرسی توقیعی را از ناحیه مقدسه به شیخ مفید (رحمه الله) نقل کرده که در اخر ان چنین آمده است: (هر کس باید کاری کند که محبت ما را به خود جذب کرده واز کاری که کراهت وسخط ما را بر می انگیزد دوری کند. پس همانا امر ما یک دفعه وبه طور ناگهانی اتفاق خواهد افتاد).(۱۱۷۰)
در توجیه اشکال فوق می گوییم:
علایم قریب برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) همانند ندای اسمانی وفرو رفتن زمین بیدا با اهلش ودیگر علایم، برای اگاهی مخلصین ومؤمنان است، تا از قرب ظهور اگاهی داشته باشند، ولذا ظهور برای انها ناگهانی نخواهد بود. اری عنصر اتفاق وظهور ناگهانی برای دشمنان حضرت مهدی (علیه السلام) است تا از این غفلتی که خداوند در انها قرار می دهد حضرت بتواند به مقاصد عالی خود که همان سلطه بر ظالمان وگسترش عدل وداد است برسد.
خداوند متعال چه عنایتی به جهت پیروزی حضرت مهدی هنگام ظهور انجام خواهد داد؟
مطابق روایات، خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان (علیه السلام) امدادهای غیبی را به کمک ان حضرت خواهد فرستاد که از ان جمله است:
۱ - عنصر ناگهانی وغفلت دشمنان
مطابق روایات، حضرت هنگامی ظهور می کنند که دشمنان، همه از ظهور او غافلند. ودر دانش نظامی این مطلب به خوبی روشن است که چقدر عنصر غفلت وناگهانی هجوم در پیروزی بر دشمن تاثیر دارد.
امام زمان (علیه السلام) در توقیعی که به شیخ مفید (رحمه الله) فرستاد فرمود: (... پس همانا امر ما به طور ناگهانی است...).(۱۱۷۱)
۲ - ایجاد رعب ووحشت
یکی دیگر از راه های نفوذ بر دشمن که در علم نظامی از ان بهره گیری فراوان می شود ایجاد ترس وخوف ورعب در قلوب دشمن است، تا از این راه تسلیم گردند.
نعمانی به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (امر الله عزّ وجلّ ان لاتستعجل به حتّی یؤیده [الله] بثلاثة [اجناد] : الملائکة، والمؤمنین، والرعب)؛(۱۱۷۲) (خداوند عزّ وجلّ امر نمود تا به ان عجله نکنی تا اینکه او - مهدی (علیه السلام) - را به سه لشکر تایید نماید: ملائکه، مؤمنین ووحشت).
۳ - جذب تمام مسلمین
یکی دیگر از تاییدات الهی در حقّ حضرت ان است که به عنایت الهی از راهی قیام خود را شروع خواهد کرد که مورد اتفاق تمام مسلمانان است. از جمله انکه:
الف. ظهور خود را از مسجدالحرام شروع خواهد کرد که مورد اتفاق تمام مسلمانان است.
ب. خطابه ای که در مسجدالحرام هنگام ظهورش می خواند به امور مشترک واتفاقی بین مسلمانان اشاره دارد.
ج. قیام خود را با همان شعارهای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شروع می کند.
د. مطالبه خون امام حسین (علیه السلام) می کند.
۴ - تایید از جانب ملائکه
از جمله تاییدات الهی نسبت به حضرت مهدی (علیه السلام) کمک فرستادن ملائکه برای یاری حضرت وقتال به همراه حضرت بر ضدّ ظالمان است.
گنجی شافعی به سند خود از علی بن ابی طالب (علیه السلام) در حدیثی در رابطه با مهدی (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (خداوند او را با سه هزار از ملائکه یاری خواهد کرد...).(۱۱۷۳)
قندوزی حنفی از کتاب (اسعاف الراغبین) صبان نقل کرده که در روایات فراوان آمده است که هنگام ظهور حضرت بر بالای سر او فرشته ای ندا می دهد: (این خلیفه خداست او را متابعت وپیروی کنید... وهمانا خداوند متعال او را با سه هزار فرشته یاری خواهد کرد...).(۱۱۷۴)
نعمانی به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (خداوند متعال او - مهدی (علیه السلام) - را با سه لشکر یاری خواهد کرد: با ملائکه...).(۱۱۷۵)
این تایید به نوبه خود در توجه مردم به حضرت نقش به سزایی دارد، زیرا هنگامی که مخالفان مشاهده کنند که حضرت مشمول نصرت فرشتگان خداوند است ترس سراسر وجود انها را فرا گرفته وپی به الهی بودن این قیام خواهند برد ودر نتیجه طوعا یا کرها خود را تسلیم حضرت می کنند.(۱۱۷۶)
اولین مکانی که حضرت در انجا ظهور می کند کجاست؟
مطابق روایات شیعه واهل سنّت اولین مکانی که حضرت در انجا ظهور می کند بین رکن ومقام است.
سیوطی به سندش از رسول خدا (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (مهدی از مدینه به سوی مکه خروج می کند، مردم از او می خواهند که از میانشان خروج کند ان گاه با او بین رکن ومقام بیعت می کنند در حالی که کراهت دارد...).(۱۱۷۷)
شیخ طوسی به سندش از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (گویا قائم را در روز عاشورا، روز شنبه، ایستاده بین رکن ومقام مشاهده می کنم...).(۱۱۷۸)
این اخبار به جهت کثرت وتظافر انها قابل اثبات تاریخی است.
حضرت مهدی بعد از ظهور چه عملی انجام می دهند؟
مطابق روایات، بعد از ظهور، بین رکن ومقام خطبه ای خوانده، ان گاه مردم را به بیعت با خود دعوت می نماید:
نعمانی به سندش از جابر بن یزید جعفی از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که در حدیثی طولانی فرمود: (وقائم در ان روز در مکه است، تکیه بر بیت الحرام داده وبه ان پناه می برد. ان گاه ندا می دهد: (یا ایها الناس!...).(۱۱۷۹)
مجلسی به سندش از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (همانا او - امام زمان (علیه السلام) - به سوی مسجدالحرام به حرکت در می اید ودر انجا کنار مقام ابراهیم چهار رکعت نماز می گزارد وبا تکیه بر حجرالاسود حمد خدا وثنای او را به جای اورده ویادی نیز از پیامبر کرده وبر او درود می فرستد. ان گاه سخنی را اغاز خواهد کرد که هرگز کسی چنین سخن نگفته است...).(۱۱۸۰)
نعمانی به سندش از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که در حدیثی فرمود: (گویا بر او نظر می کنم در حالی که بین رکن ومقام مردم با او بیعت می کنند...).(۱۱۸۱)
اول کسی که با حضرت مهدی بیعت می کند چه کسی است؟
مطابق روایات، اول کسی که با حضرت مهدی (علیه السلام) بیعت می کند جبرئیل است.
ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (همانا اول کسی که با قائم (علیه السلام) بیعت می کند جبرئیل است...).
طبرسی از ابی عبد الله (علیه السلام) نقل کرده که در حدیثی فرمود: (... پس خداوند عزّ وجلّ جبرئیل را می فرستد تا نزد او آمده وسؤال کند، به او می گوید: به چه چیزی دعوت می کنی؟ قائم او را از ماهیت دعوت خبر می دهد. جبرئیل می گوید: پس من اوّل کسی هستم که با تو بیعت می کنم. ان گاه می گوید: کف دستت را بده، وان را بر دست خود مسح می کند...).(۱۱۸۲)
در اینکه بیعت جبرئیل به چه معنا است، دو احتمال وجود دارد:
۱ - معنای رمزی: به این معنا که مقصود از ان تایید الهی برای حضرت است، زیرا جبرئیل بزرگ ترین نماینده الهی است. ولی این معنا در صورتی صحیح است که حمل بر معنای صریح وظاهر ان ممکن نباشد، در حالی که چنین نیست.
۲ - معنای رایج: به این معنا که مقصود به بیعت همان معنای رایج ان است که مردم با خلیفه ودیگران انجام می دهند. وفایده ان دو چیز است:
الف. توجه مردم به لزوم بیعت با حضرت.
ب. تایید حرکت وقیام امام زمان (علیه السلام).
آیا جبرئیل بعد از وفات رسول خدا عهد کرده که بر زمین نازل نشود؟
اربلی در (کشف الغمه) از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (جبرئیل نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به جهت عیادت امد وعرض کرد: سلام بر تو ای محمّد! این اخرین روزی است که به سوی دنیا فرود می ایم).(۱۱۸۳)
ونیز از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (هنگامی که وفات رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نزدیک شد... در ان هنگام جبرئیل گفت: ای محمّد! این اخرین نزول من به دنیا بود...).(۱۱۸۴)
پاسخ: اولا: همه این روایات مقید به قیدی است وان اینکه تا مادامی که مصلحتی در بین نباشد.
ثانیا: مقصود جبرئیل ان بود که به جهت نزول وحی دیگر بعد از وفات پیامبر نازل نمی شود، زیرا شریعت با رحلت ایشان کامل خواهد شد.
ثالثا: بر فرض تعارض، روایات نزول حضرت جبرئیل وبیعت با امام زمان (علیه السلام) از حیث تعداد بیشتر بوده واز حیث سند صحیح تر است.
مقصود از اصلاح امر حضرت مهدی در یک شب چیست؟
مطابق روایات شیعه وسنّی، خداوند متعال امر حضرت مهدی (علیه السلام) را در یک شب اصلاح خواهد کرد؛
ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (خداوند عزّ وجلّ امر او را در یک شب اصلاح خواهد نمود).
ونیز از امام حسین (علیه السلام) نقل است که فرمود: (قائم ما اهل بیت [کسی است که] خداوند متعال امر او را در یک شب اصلاح واماده خواهد نمود).
ابن ماجه از امام علی (علیه السلام) نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (مهدی از ما اهل بیت است که خداوند (امر) او را در یک شب اصلاح واماده خواهد نمود).(۱۱۸۵)
مقصود به اصلاح امر حضرت در یک شب ان است که مقدمات نصر وپیروزی را در اسرع وقت، ودر یک شب فراهم کرده واو را مامور به ظهور خواهد نمود. واولین اقدامی که برای او خواهد نمود اجتماع اصحاب خاص ان حضرت است.
ولی چیزی که باقی می ماند اینکه چگونه امر حضرت در یک شب اصلاح واماده می شود در حالی که مطابق روایات، گروهی همانند جیش سفیانی ودجال ودیگران به مبارزه با او خواهند پرداخت.
پاسخ: اولا: ممکن است مقصود از (یک شب) که در روایات آمده کنایه از سرعت اصلاح امر امام زمان (علیه السلام) باشد.
ثانیا: ممکن است مقصود از اصلاح امر حضرت (علیه السلام) پیروزی در یک شب باشد.
ثالثا: ممکن است مقصود از اصلاح امر حضرت، تنها مقدمه سازی برای اعلان ظهور باشد، گر چه پیروزی نهایی به طول انجامد.
رابعا: از انجا که معارضه با مخالفان به سرعت وبا اعجاز انجام می گیرد، لذا تعبیر به یک شب شده است.
غلبه بر جهان با یاران اندک چگونه ممکن است؟
اگر چه در روایات به یاران محدود حضرت یعنی ۳۱۳ نفر اشاره شده است، ولی پیروزی انان بر مستکبران به رهبری حضرت مهدی (علیه السلام) از جهاتی دور از انتظار نیست زیرا:
۱ - در روایات به یاران دیگری در حدود ده هزار نفر نیز اشاره شده که بدون تحقق انها حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور نخواهد کرد.
۲ - غلبه حضرت بر جهان ممکن است از طریق اعجاز باشد، زیرا خداوند متعال ضمانت کرده تا گروه اندک را در صورت استقامت بر گروه زیاد پیروز گرداند.(۱۱۸۶)
۳ - از طریق علل واسباب عادی وظاهری نیز حصول چنین فتح وپیروزی امری دور از انتظار نخواهد بود، زیرا حضرت در موقعی ظهور خواهند کرد که اوضاع واحوال اجتماعی، اخلاقی وسیاسی کاملا مساعد باشد. در ان موقع همه ملل به جهت سرخوردگی از نظام های مختلف وقتل وغارت ها به تنگ آمده اند، ولذا در انتظار چنین حکومتی به سر می برند، ومردم به مجرّد شنیدن خبر ظهور به ان حضرت وحکومتش روی خوش نشان می دهند، وایشان تنها با گروه خاصی درگیر خواهند شد.
۴ - از انجا که جهان به مانند دهکده ای کوچک درآمده وهر چه از عمر ان بگذرد این ارتباط تنگ تر خواهد شد، لذا با به دست گرفتن نقطه های کلیدی وبا استعانت از خداوند متعال، حکومت جهانی حضرت تحقق خواهد یافت.
آیا پیروزی حضرت مهدی بر مخالفان وگسترش حکومتش همراه با اعجاز است؟
در مورد سؤال فوق سه احتمال وجود دارد:
۱ - اینکه نصرت حضرت وپیاده کردن حکومت جهانی تماما با اعجاز وقدرت خارق العاده الهی باشد. ولی این احتمال از جهاتی قابل مناقشه است:
الف. اگر اعجاز راه صحیحی برای دعوت الهی بود، حضرت می توانست در خلال غیبت صغرا از ان برای سیطره بر عالم استفاده کند.
ب. با اعجاز احتیاج به تعداد زیادی از اصحاب نیست.
ج. مطابق برخی روایات بین حضرت ومخالفینش جنگ وخونریزی شدیدی در خواهد گرفت، ودر صورت اعجاز تام، احتیاج به این کارها نیست.
۲ - اینکه خداوند متعال اراده کرده که حضرت مهدی (علیه السلام) به صورت عادی بر دشمنان خود غالب شده وحکومت عدل جهانی را گسترش دهد، بدون انکه کوچک ترین کمکی از راه اعجاز در پیشبرد اهداف او بشود.
این احتمال نیز خالی از اشکال نیست زیرا مطابق روایات، حضرت مهدی (علیه السلام) مورد عنایت وتایید خاص الهی در جهت ظهورش خواهد بود.
۳ - با ردّ دو احتمال پیشین به این نتیجه می رسیم که نصرت حضرت به طور طبیعی وعادی خواهد بود، گر چه این نصرت همراه با تاییدات جزئی وخاصّی از جانب خداوند است، زیرا همان گونه که می دانیم بشر در عصر ظهور مورد ظلم وستم فراوان است، واز طرفی از حیث فرهنگی ورشد عقلانی، عموم بشر به بالاترین سطح خود رسیده است، ولذا به دنبال چنین رهبری الهی می گردد که با لبیک به دعوتش از او پیروی نماید. هرگز ابرقدرت ها با همه امکاناتی که دارند نمی توانند در مقابل اراده ملت ها بایستند. اگر مردم همگی یکپارچه ویک صدا فریاد براورند، دشمنانشان به زانو در خواهند امد. مگر نبود که در صدر اسلام چگونه مردم فوج فوج داخل اسلام شده ودعوت پیامبر را پذیرفتند؟ در عصر ظهور نیز هنگامی که مردم دنیا از وسایل ارتباط جمعی خبر قیام مصلحی جهانی را بشنوند به او گرویده واز او حمایت خواهند کرد، وکسی نمی تواند در صورت اقبال مردم با اراده انها مقابله کند. گر چه هر کجا که مانعی خاص پیدا شده خداوند متعال به کمک او آمده واز حضرت حمایت خواهد نمود.
ولذا در روایات آمده است که امام زمان (علیه السلام) با نصرت وترسی که در دل دشمنان می افتد حمایت خواهد شد. این ممکن است که به صورت عادی باشد؛ زیرا با نصرت مردم که به عنایت خداوند واقبال مردم است، چنان رعبی در دل دشمنان خواهد افتاد که همه امکانات خود را گذارده، فرار خواهند نمود.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید: (هنگامی که حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور می کند نام مبارکش بر سر زبان ها خواهد بود، ووجود مردم سرشار از عشق به مهدی است، به گونه ای که جز نام او هیچ نامی در یاد وزبان انان نیست، وبا دوستی او روح خود را سیراب می کنند).(۱۱۸۷)
آیا حضرت مهدی با شمشیر قیام خواهد کرد؟
برخی سؤال می کنند که مطابق برخی روایات، امام زمان (علیه السلام) با شمشیر قیام خواهد کرد وبا ان به مقابله با مخالفان حق وحقیقت وظالمان خواهد پرداخت. این مساله قابل پذیرش نیست، زیرا چگونه ممکن است یک نفر با شمشیر در مقابل تسلیحات کشتار جمعی جدید ومخرّب که می تواند کلّ کره زمین را چندین بار نابود کند ایستاده ومقابله کند؟
اصل این مساله در روایات به ان اشاره شده است. محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (... وامّا شبهه من جدّه المصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) فخروجه بالسیف وقتله اعداء الله واعداء رسوله (صلی الله علیه وآله وسلم) والجبّارین والطواغیت، وانّه ینصر بالسیف والرعب...)؛(۱۱۸۸) (وامّا شباهت مهدی به جدّش مصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) به خروج با شمشیر وکشتن دشمنان خدا ودشمنان رسولش وجبّاران وطاغوت ها است. وهمانا او به توسط شمشیر وترس نصرت ویاری خواهد شد...).
ولی بحث در ان است که مقصود از شمشیر چیست؟ آیا شمشیر موضوعیت وخصوصیت دارد، یا اشاره به چیزی دیگر است؟
پاسخ:
اولا: چه اشکالی دارد که شخصی با شمشیر ولی همراه با اعجاز الهی که حضرت را مساعدت می کند با دشمنان خود به مقابله پردازد؟
ثانیا: به احتمال زیاد مقصود از شمشیر، قوّت واسلحه است زیرا مسلمانان در ان عصر یعنی قبل از هزار سال اسلحه ای به جز شمشیر نداشته وهرگز به ذهن انها چنین تسلیحاتی خطور نمی کرده است، لذا از (اسلحه) به شمشیر تعبیر شده است.
در این صورت دو احتمال وجود دارد:
الف. اینکه امام زمان (علیه السلام) نیز به قدرت واعجاز الهی ویا از راه تسلط بر تسلیحات موجود بر ضد مخالفان وظالمان استفاده می کند.
ب. احتمال دیگر ان است که امام زمان (علیه السلام) با تسلط بر مراکز تصمیم گیری واز کار انداختن وسایل جنگی انها که با هسته های مرکزی ارتباط دارد، تمام انها را از راه اعجاز یا طریق عادی از کار می اندازد.
ثالثا: مطابق برخی روایات، شمشیرهای اصحاب حضرت از اهن است، ولی نه مثل این اهن هایی که در دسترس ما قرار دارد، بلکه به گونه ای است که اگر یکی از انان با شمشیر خود بر کوه زند، ان را دو نیم می کند. وبنابر تعبیر دیگر، وسیله دفاعی انان به گونه ای است که اسلحه دشمن هرگز بر انها کارگر نیست.(۱۱۸۹)
لذا ممکن است اسلحه ای را که حضرت ویاورانش به کار می برند از وسایلی باشد که بتواند همه دستگاه های دشمنان را از کار بیندازد ولی در مقابل، هیچ دستگاهی بر ان کارگر نباشد، همان گونه که در این زمان، بشقاب پرنده ها واشیای نورانی شناخته نشده را مشاهده می کنیم.
رابعا: پیروزی عمده امام زمان (علیه السلام) وسیطره ان حضرت بر جهان از راه اقبال مردمی به سوی ایشان است. ودیگر از راه ترس ورعبی است که خداوند در قلوب مخالفان وظالمان قرار می دهد تا تمام تسلیحات خود را بر زمین گذارده، فرار کرده یا تسلیم می شوند، خصوصا انکه در ابتدای ظهور، وقتی مقداری از معجزات حضرت را مشاهده کردند می فهمند که امر او الهی است ونمی توان با مرد الهی مقابله کرد، بدین جهت تسلیم حضرت می شوند وگروه اندکی نیز که به مخالفت ومقابله می پردازند نابود می شوند.
خامسا: از کجا که در زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، این اسلحه خطرناک در اختیار بشر باقی مانده باشد؛ زیرا ممکن است که در اثر حوادث واشوب ها وجنگ های جهانی که پیش از ظهور ان حضرت اتفاق می افتد این اسلحه ها نابود شود.
سادسا: جنگ ها وکشتارهای بی رحمانه، نتیجه جهل وضلالت وبی خردی بشر است. حال اگر در عصر ظهور، عقل مردم کامل شود، بر فرض که سلاح های خطرناک در اختیار داشته باشند ان را بر ضدّ یکدیگر به کار نمی گیرند؛ ونیروهایی که ان سلاح ها را در اختیار دارند پی به حقّانیت حضرت برده ویا با ایجاد رعب ووحشت که در دلشان قرار می گیرد از به کار بردن ان بر ضدّ حضرت خودداری می کنند.
کشتاری که در روایات مهدویت به آن اشاره شده به چه وقتی اشاره دارد؟
اخباری که در انها، کشتار در حجم وسیعی را مطرح کرده اند بر دو قسم است:
الف. قسمتی از انها مربوط به ملاحم وفتنه های قبل ظهور است وهیچ گونه ارتباطی به دوران ظهور ندارد وتنها ناظر به اوضاع نابسامان جهان پیش از ظهور است. بیشتر این روایات از روایات مرسه اهل سنت است.
ب. دسته ای دیگر از روایات مربوط به هنگامه ظهور وحکومت امام زمان (علیه السلام) است.
این نوع روایات نیز بر دو گونه اند:
۱ - روایاتی که از طریق عامه واز نبویات است وبیشتر انها مشکل سندی دارد، به طوری که بعضی از انها مرسل، وبرخی دیگر به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) منتهی نمی شود، بلکه از افرادی مانند کعب الاحبار نقل شده که در زمان پیامبر مسلمان نبوده است.
عمده این روایات از اسرائیلیات است که با اغراض مختلفی وارد کتاب های روایی شده اند. عالمی از اهل سنّت مانند ابن کثیر، هنگامی که به روایات امثال کعب الاحبار می رسد می گوید: (خدا ما را از این همه اخبار دروغی که وارد تفسیرها وکتاب های روایی و... شده، بی نیاز کند...).(۱۱۹۰)
۲ - روایاتی که از طرق اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده ویا در کتاب های شیعه ذکر شده است. در این کتاب ها، اخبار منقول از اهل بیت (علیهم السلام) وبرخی دیگر که نقل شده به ان حضرت منتهی نمی شود.
حجم کشتارها وخونریزی ها در هنگام قیام حضرت مهدی چه مقدار است؟
نمی توانیم ادعا کنیم که هنگام قیام امام زمان (علیه السلام) هیچ گونه قتل وکشتاری رخ نمی دهد؛ زیرا مسلّما این واقعه عظیم بدون برطرف کردن خارها ودشمنان سر راه ان حضرت میسّر نخواهد شد.
ولذا در روایات مشاهده می کنیم که اهل بیت (علیهم السلام) بر اصل قتل وخونریزی هنگام ظهور وقیام حضرت اشاره کرده اند.
بشیر بن ابی اراکه نبّال می گوید: هنگامی که به مدینه وارد شدم به طرف منزل ابو جعفر امام باقر (علیه السلام) رفتم... عرض کردم: مرجئه می گویند: هنگامی که قیام قائم روی دهد همه کارها برای او هموار خواهد شد وبه اندازه یک ظرف حجامت هم خون نمی ریزد. حضرت فرمود: (... کلّا والّذی نفسی بیده حتّی نمسح وانتم العرق والعلق...)؛(۱۱۹۱) (هرگز چنین نیست، سوگند به ان که جانم به دست اوست کار به اینجا می انجامد که ما وشما عرق وخون بسته شده را پاک خواهیم کرد).
به این مضمون روایات دیگری نیز رسیده است. ولی از طرفی دیگر تاریخ گواهی می دهد که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) وامامان اهل بیت (علیهم السلام) سعی داشته اند امور را به طور عادی واز مسیر طبیعی ان انجام دهند، وحتّی الامکان دست به شمشیر نبرند، زیرا هدف انان ارشاد وهدایت مردم است، جز انکه گسترش عدل در جامعه اقتضای کشت وکشتاری گر چه در حدّ محدود را دارد، وقرار نیست که تمام امور از طریق معجزه حلّ شود، ولی اندیشه افراطی نیز در این مساله صحیح نیست وهرگز دلیلی عقلی وعقلایی ونقلی بر گستردگی کشتارها در حدّی وسیع وجود ندارد، خصوصا انکه مطابق ادعای برخی، از هر نه نفر هفت نفر یا از هر هفت نفر پنج نفر کشته می شوند.!
مطابق روایات شیعه قتل ها در چه وقتی خواهد بود؟
با توجه به احادیث اهل بیت (علیهم السلام) پی خواهیم برد که جهان اندکی قبل از ظهور شاهد جنگ های خونین خواهد بود. ولذا می توان گفت که مردم با مشاهده ومواجهه با این جنگ ها به استقبال مصلحی عالمی خواهند رفت، وحضرت نیز از این موقعیت استفاده کرده وبا کمترین استقامتی از طرف مخالفین خود وظالمین، عالم را فتح خواهد کرد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (لا یکون هذا الامر حتّی یذهب ثلث الناس. فقیل له: اذا ذهب ثلث الناس فما یبقی؟ فقال (علیه السلام): اما ترضون ان تکونوا الثلث الباقی؟)؛(۱۱۹۲) (این امر - قیام امام زمان (علیه السلام) - واقع نمی شود تا اینکه دو سوّم مردم از بین بروند. راوی می گوید: به حضرت عرض کردم: اگر دو سوّم مردم از بین بروند، چه کسی باقی می ماند؟ حضرت فرمود: (آیا راضی وخرسند نمی شوید که شما از یک سوم باقی مانده باشید).
زراره می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: آیا ندای اسمانی حقیقت دارد؟ فرمود: (ای والله حتی یسمعه کلّ قوم بلسانهم. وقال (علیه السلام): لا یکون هذا الامر حتی یذهب تسعة اعشار الناس)؛(۱۱۹۳) (اری به خدا سوگند، چنان است که هر قومی با زبان خودشان ان را می شنوند. ان حضرت فرمود: (این امر محقّق نمی شود تا اینکه نُه دهم (۹۱۰) مردم از میان بروند).
سلیمان بن خالد می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (قدّم القائم موتتان: موت احمر وموت ابیض حتی یذهب من کلّ سبعة خمسة: الموت الاحمر، السیف، والموت الابیض: الطاعون)؛(۱۱۹۴) (قبل از قیام قائم دو نوع مرگ رخ می دهد، مرگ سرخ ومرگ سپید، تا اینکه از هر هفت نفر پنج نفر از بین برود. مرگ سرخ با شمشیر ومرگ سپید با طاعون است).
با ملاحظه این احادیث واحادیث دیگر پی خواهیم برد که حجم وسیعی از کشتارها وخونریزی ها مربوط به دوران پیش از قیام حضرت مهدی (علیه السلام) وقبل از ندای اسمانی است.
گرچه برخی از روایات نیز از مجعولات واسرائیلیات بوده وبا اهداف وانگیزه های خاصّی مانند خدشه دار کردن چهره نهضت جهانی وحکومت حضرت مهدی (علیه السلام) ویا توجیه کشتارها در فتوحات و... وارد کتاب های روایی شده وکشتارهای زیادی را به امام زمان (علیه السلام) نسبت داده است.
ونیز یک سری از انها مرسل ومرفوعه است ومشکل سندی دارد. همانند روایتی را که فضل بن شاذان مرفوعا از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که حضرت فرمود: (یقتل القائم (علیه السلام) حتّی یبلغ السوق. فیقول له رجل من ولد ابیه...)؛(۱۱۹۵) (حضرت قائم (علیه السلام) ان قدر از انسان ها را می کشد که تا ساق پا را خون فرا می گیرد، تا انکه شخصی از فرزندان پدرش به او اعتراض شدید می کند...).
البته همچنان که اشاره شد این حدیث مرفوعه بوده ومشکل سندی دارد. واز طرفی محتوا ودلالتش ناتمام است، زیرا ممکن است که (سوق) که در روایت آمده مقصود از ان نام شهر یا محلّی همانند (سوق الاهواز) باشد. خصوصا انکه در حدیث مذکور سخن از خون به میان نیآمده است. لذا چنین به نظر می رسد که (سوق) محل ومکان مخصوص باشد.
ونیز برخی از روایات به جهات دیگری ضعف سند دارد: در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (... وبه حدّی از ظالمان را خواهد کشت که جاهلان می گویند: اگر این مرد از ذریه محمّد بود ترحم می کرد).
ولی این روایت از حیث سند مورد اشکال است؛ زیرا در سند ان احمد بن عثمان ادمی است که مجهول می باشد.(۱۱۹۶)
زرّ بن حبیش می گوید: از علی (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (خداوند به واسطه مردی از ما فتنه ها واشوب ها را برطرف می سازد وانان - فتنه گران - را خوار وذلیل می گرداند وبر انان جز شمشیر وارد نمی کند. شمشیر بر دوش نهاده وهشت ماه به شدت مبارزه می کند تا اینکه می گویند: به خدا سوگند این از فرزندان فاطمه نیست، اگر از فرزندان فاطمه بود به ما رحم می کرد).(۱۱۹۷)
واز عیسی بن خشاب نقل شده که به امام حسین بن علی (علیهما السلام) عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ فرمود: (لا، ولکن صاحب الامر الطرید الشرید الموتور بابیه المکنّی بعمّه، یضع سیفه علی عاتقه ثمانیة اشهر)؛(۱۱۹۸) (خیر، ولی صاحب امر، رانده شده، دور افتاده، خونخواه پدرش ودارای کنیه عمویش می باشد. شمشیرش را هشت ماه بر دوش خود می نهد).
واز ابو بصیر نقل شده که فرمود: شنیدم که امام باقر (علیه السلام) می فرمود: (یضع السیف علی عاتقه ثمانیة اشهر هرجا هرجا حتّی یرضی الله. فقلت: فکیف یعلم رضی الله؟ قال: یلقی الله فی قلبه الرحمة...)؛(۱۱۹۹) (... شمشیر را هشت ماه بر دوش خود می نهد وبه شدّت مبارزه می کند تا اینکه خداوند راضی شود. عرض کردم: چگونه رضایت خدا را می داند؟ فرمود: خداوند در دل ایشان رحمت قرار می دهد).
این روایات از حیث سند ضعیف هستند، زیرا در سند اول ودوم عمر بن قیس وعیسی بن خشاب وجود دارند که هردو مجعولند.
ودر سند روایت سوّم ابن ابی حمزه واقع شده که او هم مورد تضعیف قرار گرفته است.
از طرفی دیگر ممکن است که مقصود از این احادیث، مدّت عملیات تهاجمی لشکریان حضرت باشد که در طول هشت ماه ادامه می یابد.
این نکته نیز قابل توجه است که کاری بس عظیم که حضرت انجام می دهد یعنی همان گسترش حکومت عدل جهانی در سطح کره روی زمین اقتضای چنین قتل وکشتاری گر چه در حدّی محدود را دارد، زیرا با قیام حضرت هرگز ستمگران ساکت نخواهند بود، ولی این کشتارها را در مقابل قیام ها ونهضت های دیگر که ملاحظه می کنیم چندان قابل توجه نیست.
با امکان هدایت بشر از راه دعوت اخلاقی وتربیت انسانی چرا امام زمان از شمشیر استفاده می کند؟
از کارهای حتمی امام موعود (علیه السلام) جنگی تمام عیار با تمام انسان های خون اشام است. در مساله جنگ ممکن است چنین انگاشته شود که هدایت انسان وساختن جامعه بشری با دعوت اخلاقی وتربیت درست، امکان پذیر است ونیازی به خونریزی وجنگ نیست؟
پاسخ: مطالعه تاریخ بشری - از روزی که تاریخی بر جای مانده است - به خوبی این واقعیت را اشکار می سازد که موانع راه رشد وتکامل انسان جز با قدرت وخونریزی از سر راه برداشته نمی شود، وتعالیم اخلاقی واصول تربیتی هر چند تاثیرهای ژرف وگسترده داشته است لیکن این تاثیرها در برخی از افراد نجیب انسانی بوده است، ودر طبقه سلطه طلب ودنیادار واستثمارگر که منابع اقتصادی، سیاسی ونظامی جامعه ها را در دست داشته ودارند، یا هیچ تاثیری نداشته ویا تاثیر ان تحوّل افرین ودگرگون ساز نبوده است. برای تربیت وهدایت انان باید عامل دیگری به کار می رفته است تا سدّ راه انسان ها نگردند وراه رشد را بر توده ها نبندند، تا همگان بتوانند بی هیچ گونه مانعی به راه رشد خویش ادامه دهند. از این رو مساله جنگ وکاربرد نیرو به عنوان یک ضرورت برای دستیابی به هدف های انسانی مطرح می گردد. اسلام، با توجه به همین واقعیت ها جنگ را نه به عنوان هدف وارمان بلکه به عنوان راه ووسیله برای تحقق توحید وعدل پذیرفته است.
در قران کریم آمده است: (وَقاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ للهِ...)؛(۱۲۰۰) (با انان نبرد کنید تا دیگر فتنه ای نباشد ودین، همه اش برای خدا گردد...).
از این رو پیامبر اسلام که (رحمة للعالمین) است فرمود: (الخیر کلّه فی السیف وتحت ظلّ السیف، ولا یقیم الناس الّا السیف، والسیوف مقالید الجنّة والنار)؛(۱۲۰۱) (تمام نیکی وخیر در شمشیر است ودر زیر سایه شمشیر، ومردمان را جز شمشیر راست نمی کند. وشمشیرها کلیدهای بهشت ودوزخند).
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (... انّ فی القائم من ال محمّد شبها من خمسة من الرسل... وامّا شبهه من جدّه المصطفی فخروجه بالسیف وقتله اعداء الله واعداء رسوله والجبّارین والطواغیت، وانّه ینصر بالسیف والرعب...)؛(۱۲۰۲) (قائم ال محمد (علیهم السلام) شباهت هایی با پنج تن از پیامبران دارد... امّا شباهت او به جدّ خود رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) قیام با شمشیر است وکشتن دشمنان خدا وپیامبرش، وجبّاران وسرکشان، او با شمشیر وترس [که در دل جباران افکنده می شود] مدد می گردد).
شیوه ورفتار امام زمان با ظالمان ودشمنان چگونه خواهد بود؟
مطابق برخی از روایات کسانی مورد غضب امام عصر (علیه السلام) قرار می گیرند که حجت بر انان تمام شده ولی عناد وسرکشی کرده وحجّت خدا را نمی پذیرند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (... در این هنگام قائم (علیه السلام) ظهور می کند وسبب نقمت خدا وخشم وغضب او بر بندگان می گردد؛ زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از انکه حجّتش را انکار کنند).
آیا بیشتر قتل ها که توسط حضرت انجام می گیرد از مسلمانان است؟
برخی می گویند: مستفاد از روایات ان است که بیشتر قتل ها در محدوده بلاد اسلامی وبین مسلمانان اتفاق خواهد افتاد، سؤال این است: چگونه چنین خواهد شد با انکه می دانیم مشرک وکافر از حقّ دورترند تا مسلمان، ولذا انها به کشته شدن سزاوارترند تا مسلمان.
پاسخ: اولا: روایات دلالت ندارد بر اینکه کشتارها وقتل ها فقط در محدوده مسلمانان است وحضرت کسی از کفار را به قتل نمی رساند، بلکه ظاهر برخی از روایات عموم است که شامل هر معاندی که درصدد ایجاد مانع از برپایی حکومت حضرت است، می شود.
ثانیا: گر چه اسامی برخی از جماعاتی که توسط حضرت واصحابشان به قتل می رسند در روایات ذکر شده است، ولی این دلالت ندارد که قتل وکشتار در دسته ها وجماعات دیگر اتفاق نمی افتد وحضرت از کفار ومشرکان کسی را به قتل نمی رساند.
ثالثا: بر فرض که روایات، ظهور در اختصاص کثرت قتل ها در مسلمین داشته باشد، این امری غیرمنتظره نیست، بلکه مطابق با قواعد کلّی است؛ زیرا مطابق برخی از روایات، بسیاری از بلاد کفر تسلیم حضرت خواهند شد، وکثرت قتل در بین مسلمین به جهت پاک سازی انان از عناصر نامطلوب است. در میان امت اسلامی حجّت در تمام جوانب برای مردم تمام شده است لذا از هیچ کس عذری پذیرفته نمی شود.
توضیح این مطلب اینکه: یکی از مشکلاتی که امام مهدی (علیه السلام) با ان روبه رو می شود مشکل انحراف ها وبرداشت ها وتفسیرهای نادرستی است که در راه وروش های دین خدا واصول وفروع احکام الهی پدید آمده وقرن ها در ذهن جامعه اسلامی نفوذ ورسوخ کرده است. این موضوع، مانعی عظیم بر سر راه امام مهدی (علیه السلام) است. مانع کفر وبی دینی وبی اعتقادی در برابر این مانع امری ساده است. کفر به سلاحی مجهّز نیست وانسان بی اعتقاد حقّی را به نام اسلام واژگونه نیاموخته است، وبرای او اصل یا اصولی را نادرست تفسیر نکرده است، وچیزی را به شکل انحرافی ونادرست به نام دین خدا در ذهن جای نداده است، وایه یا حدیثی را به دلخواه خویش معنی نکرده است. ولی با مسلمان ومدّعی خداشناسی که تعالیم دین یا بخش هایی از ان را به گونه ای انحرافی اموخته ومعنای بسیاری از احادیث وایات قرانی را واژگونه فهمیده است، وبه اصول ومبانی وراه وروش هایی پای بند ومعتقد است که در حقیقت ضدّ دین خدا وراه وروش پیامبران است، چگونه می توان روبه رو شد؟ بخشی از برنامه های کشتار گسترده وفراگیر امام مهدی (علیه السلام) در جامعه های اسلامی شاید به این علت باشد که مسلمانان با حربه اسلام انحرافی - که در حقیقت ضدّ اسلام است - به جنگ با امام بر می خیزند، وامام ناگزیر با قاطعیت با انان روبه رو می شود وکار انان را یکسره می کند، البته در صورتی که از افکار واندیشه های نادرست خویش دست برندارند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (... وانّ القائم یخرجون علیه فیتاوّلون علیه کتاب الله ویقاتلونه علیه)؛(۱۲۰۳) (لیکن قائم [در هنگام رستاخیز خویش] با مردمی روبه رو می شود که رو در روی او می ایستند وایه های کتاب خدا را در برابر او به نظر خود تاویل می کنند، ودر همین راستا با او به نبرد بر می خیزند).
آیا امام زمان بعد از ظهور با اعراب به جنگ برمی خیزد؟
مجلسی به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (ما بقی بیننا وبین العرب الّا الذبح، واوما بیده الی حلقه)؛(۱۲۰۴) (بین ما وبین عرب چیزی به جز ذبح باقی نمی ماند. ان گاه حضرت به دست مبارک خود به حلقشان اشاره نمودند).
پاسخ:
۱ - ظاهر حدیث این است که عرب هر یک از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) را به قتل خواهد رساند.
۲ - احتمال دیگر اینکه امام صادق (علیه السلام) اشاره به جنایات وقتل وذبحی است که منصور عباسی در عصر ان حضرت نسبت به بنی هاشم وذریه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) داشته است. ومطابق تاریخ تعداد زیادی از انها را به قتل رسانید.
اینکه امام زمان هنگام ظهور بر عرب شدید است به چه معناست؟
در غالب روایاتی که در ان سخن از سنت جدید، قضاوت جدید، امر جدید وکتاب جدید به میان آمده این تعبیر به چشم می خورد: (علی العرب شدید)، معنای این جمله چیست؟
پاسخ: انچه به ذهن می اید - والعلم عند الله تعالی - اینکه: حضرت مهدی (علیه السلام) قیام خود را از مکه که سرزمین عرب است شروع خواهد کرد. حضرت با برنامه ای اصلاحی وتوسعه همه جانبه، مقصد ومرام خویش را به پیش خواهد برد. طبیعی است که پیاده کردن این برنامه ها با مشکلات فراوانی همراه است، درگیری با سفیانی ها ودجّال ها ودیگر منحرفان که با برنامه های حضرت به مقابله برخواهند خاست، در همین منطقه خواهد بود. طبیعی است که با چنین شرایطی برنامه حضرت در عصر سختی پیاده خواهد شد. لذا عرب سختی های فراوانی از ان خواهد کشید، گرچه امام زمان (علیه السلام) از امکانات اعجازی نیز استفاده وبهره خواهند برد. شاهد این معنا اینکه در برخی از روایات ذیل جمله (علی العرب شدید) چنین آمده است: (ویل للعرب من شرّ قد اقترب)(۱۲۰۵) یعنی وای بر عرب از شرّی که بر او نزدیک شده است. واین ممکن است که به جهت اظهار ترحّم بر انها باشد.
آیا امام زمان در مقابله خود با منحرفان از منحرفان شیعه شروع می کند؟
مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (اگر قائم ما قیام کند از دروغ گویان شیعه شروع کرده، انها را به قتل خواهد رساند).(۱۲۰۶)
در توجیه این حدیث می گوییم:
اولا: بعد از چشم پوشی از ضعف سند حدیث، می دانیم که کلمه (شیعه) فرقه امامیه، اسماعیلیه، زیدیه ودیگر فرقه های شیعی را شامل می شود، همان گونه که بر کسی که خود را به تشیع نسبت داده ولی بعد از مدّتی از خطّ اهل بیت منحرف شده است اطلاق می گردد. ابوالخطاب، مغیرة بن سعید، احمد بن هلال عبرتایی، ابن ابی العزاقر ودیگر منحرفین که ادعای تشیع داشتند، در حالی که اهل بیت (علیهم السلام) از انها بی زار بودند از این دسته اند. لذا کشّی خبر فوق را تحت عنوان (ما روی فی محمّد بن ابی زینب) معروف به ابوالخطاب که فرقه خطابیه به او نسبت داده می شود، نقل کرده است. او کسی بود که احادیث زیادی از طرف امام در مورد لعن ونفرین او صادر شد واز خداوند طلب نمود که حرارت شمشیر را به او بچشاند.(۱۲۰۷)
در نتیجه: مقصود از کذابین شیعه، همین افراد ویا فرقه های دیگر شیعه، غیر از امامیه اند که با نسبت های ناروا ودروغ، گروهی را منحرف کرده اند ولذا امامان شیعه انها را لعن کرده وحکم به کفر انها نموده واز انها تبرّی جسته اند. وهنگام ظهور نیز امام زمان (علیه السلام) در ابتدا انها را نابود خواهد کرد.
ثانیا: از ان جهت که حضرت مهدی (علیه السلام) مردم را دعوت به اسلام ناب محمّدی که در تشیع اصیل متبلور است دعوت می کند، باید در مرتبه اوّل منحرفین از این راه اصیل را از بین برده، تا بتواند دیگران را به این راه وارد کند. کسانی که مقابله با انها به مراتب سخت تر ودشوارتر از کفّار وصاحبان ادیان ومذاهب دیگر است.
در نتیجه: حدیث فوق هرگز ربطی به راویان حدیث اهل بیت (علیهم السلام) ندارد، ان هایی که علوم اهل بیت را اخذ کرده وبا دقت تمام به دست ایندگان رساندند. انان کسانی بودند که از طریق امامان شیعه مورد مدح وستایش قرار گرفتند که می توان در راس انها از زراره، محمّد بن مسلم، برید عجلی، ابوبصیر نام برد.
وظایف حضرت عیسی بعد از نزول از آسمان چیست؟
ابوهریره در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود: (... او از اسمان فرود می اید... با مردم به جهت دعوت به اسلام جنگ خواهد کرد، صلیب را خرد کرده وخوک را می کشد وجزیه وضع می کند. خداوند در عصر او همه ملت ها به جز اسلام را نابود می گرداند ومسیح دجال را نیز به هلاکت می رساند. در روی زمین چهل سال درنگ می کند وبعد از وفات، مسلمانان بر او نماز می گزارند).(۱۲۰۸)
ممکن است که مقصود از کشتن خوک، کنایه از تحریم خوردن ان بر مسیحیان ان عصر باشد. ومقصود از وضع جزیه، کنایه از ابطال جمیع ادیان است.(۱۲۰۹)
حضرت عیسی بعد از نزول به چه شریعتی عمل می کند؟
از برخی روایات استفاده می شود که حضرت عیسی (علیه السلام) بعد از فرود امدن از اسمان، به شریعت اسلام عمل می کند نه به شریعت خود.
سمره از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (عیسی بن مریم در حالی که تصدیق کننده به محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) وبر ملت او است نزول می کند، ان گاه دجال را به قتل می رساند...).(۱۲۱۰)
ابن حبّان در صحیح خود از ابوهریره نقل کرده که گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود: (... وهنگامی که سر از رکوع برمی دارد (سمع الله لمن حمده) می گوید...).(۱۲۱۱)
منجی ورهبر در حکومت عدل توحیدی جهانی کیست؟
در مورد سؤال فوق سه احتمال وجود دارد:
۱ - منجی ورهبر جهانی همان عیسی بن مریم است، ومنظور از مهدی نیز اوست.
۲ - منجی ورهبر، مهدی موعود اسلامی است، که از او به مسیح نیز تعبیر شده است.
۳ - منجی ورهبر، حضرت مهدی است که حضرت عیسی نیز از جانب خداوند به مساعدت او می شتابد.
ادلّه احتمال اول
۱ - لفظ مسیح که مقصود از ان، نجات بخش ومنجی است لقب حضرت عیسی (علیه السلام) می باشد.
۲ - در برخی از اناجیل وروایات اسلامی به طول عمر حضرت مسیح در اخر الزمان اشاره شده است.(۱۲۱۲)
۳ - در برخی از روایات امده: (ولا مهدی الّا عیسی بن مریم)؛ (ومهدی به جز عیسی بن مریم نیست).
پاسخ: اولا: نامگذاری حضرت عیسی (علیه السلام) به مسیح بر استقلال او در برپایی حکومت عدل جهانی دلالت ندارد؛ زیرا نام (مسیح) را برخی از کاتبان اناجیل بر حضرت مسیح اطلاق نمودند وقران نیز به جهت شهرت ان بر ان حضرت اطلاق کرده است. ودیگر اینکه کافی است در لقب دادن حضرت عیسی به مسیح به جهت انکه در تاسیس حکومت عدل جهانی مشارکت دارد.
ثانیا: توافق اسلام ومسیحیت در بازگشت حضرت عیسی (علیه السلام) در اخر الزمان وطول عمر او دلالت بر استقلال ایشان در تشکیل حکومت ورهبری ندارد.
ثالثا: در مورد حدیث (ولا مهدی الّا عیسی بن مریم) که ابن ماجه ان را در سنن خود نقل کرده اشکالاتی وجود دارد:
الف. این حدیث معارض با روایات متواتری است که مهدی را از ذریه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) معرفی کرده است.
ب. این روایت از منفردات محمّد بن خالد جندی است وتنها اوست که ان را نقل کرده است در حالی که او کسی است که به تعبیر ابری، نزد اهل سنّت معروف نیست. وبه تعبیر حاکم نیشابوری، مجهول بوده ونقل حدیثش به جهت تعجب است.(۱۲۱۳) لذا قرطبی می گوید: (احادیث نبوی که دلالت بر خروج مهدی (علیه السلام) از عترت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) واز اولاد فاطمه (علیها السلام) دارد اصحّ از این حدیث است وحکم، مطابق ان احادیث است).(۱۲۱۴) ابو نعیم اصفهانی نیز حدیث را غریب می داند.(۱۲۱۵)
دلیل احتمال دوم:
مسیح در لغت گر چه به معنای مسح شده است ولی این کلمه لقب کسی قرار گرفته که از جانب خداوند مسح شده وقابلیت برای نجات عالم را دارد، ومطابق روایات این قابلیت تنها برای حضرت مهدی (علیه السلام) است.
پاسخ:
اولا: لقب دادن حضرت مهدی (علیه السلام) به (مسیح) به معنایی که ذکر شده گر چه امر معقولی است ولی در روایات به ان اشاره نشده است.
ثانیا: از مجموعه احادیث استفاده می شود که حضرت مسیح با تشریک مساعی با حضرت مهدی (علیه السلام) امر حکومت جهانی را به پیش خواهند برد.
ادلّه احتمال سوم:
از مجموعه قرائن وادله به دست می اید که حکومت جهانی با رهبری حضرت مهدی (علیه السلام) وتشریک مساعی حضرت عیسی (علیه السلام) بر پا خواهد شد زیرا:
۱ - امام مهدی (علیه السلام) وارث طرح کامل حکومت عدل جهانی توحیدی از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
۲ - در روایات اسلامی آمده است که حضرت عیسی از امامت جماعت بر مسلمین امتناع کرده وامام مهدی (علیه السلام) را به عنوان امامت معرفی می کند.
۳ - حکمت اقتضا می کند که رهبر حکومت جهانی از امت اسلام باشد.
۴ - در عبارات اناجیل آمده است که حضرت عیسی به کمک شخصی به نام (فرزند انسان) از اسمان فرود آمده وبا مساعدت او این حکومت بر پا خواهد شد.
زندگانی حضرت عیسی بعد از نزول چه مقدار است؟
از برخی روایات استفاده می شود، حضرت عیسی بعد از نزول به زمین چهل سال عمر می کند ودر این مدت ازدواج کرده، بعد از رحلت مسلمانان بر او نماز می گزارند:
۱ - ابوهریره در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (... او - مسیح - چهل سال در روی زمین مکث خواهد کرد وبعد از وفاتش مسلمانان بر او نماز می گزارند).(۱۲۱۶)
۲- عبد الله بن عمر از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (عیسی بن مریم به زمین فرود می اید وازدواج می کند وفرزنددار می شود).(۱۲۱۷)

اصحاب امام مهدی

عدد اصحاب خاص امام زمان بعد از ظهور چند نفر است؟
مطابق روایات مستفیض بلکه متواتر، عدد اصحاب امام زمان (علیه السلام) به تعداد لشکر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در غزوه بدر ۳۱۳ نفر است.
قندوزی در تفسیر ایه (وَلَئِنْ اخَّرْنا عَنْهُمُ العَذابَ الی امَّةٍ مَعْدُودَةٍ) از امام باقر وامام صادق (علیهما السلام) نقل کرده که فرمودند: (همانا امت معدوده ۳۱۳ نفر از اصحاب مهدی در اخر الزمان است همانند عدد اهل بدر، که در یک ساعت اجتماع می کنند...).(۱۲۱۸)
محمّد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: (پس اول کسی که از طرف خدا با او بیعت می کند جبرئیل است. ونیز از مردم ۳۱۳ نفر با او بیعت خواهند کرد...).
ونیز از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: (قائم از ما با ترس یاری شده وبا نصرت تایید خواهد شد. تا انکه فرمود: پس هنگامی که خروج می کند بر کعبه تکیه می دهد. و۳۱۳ نفر به دور او گرد ایند...).(۱۲۱۹)
آیا امام زمان غیر از سیصد وسیزده نفر اصحاب دیگری نیز دارند؟
از روایات استفاده می شود که اصحاب امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور از ده هزار نفر کمتر نیست.
محمّد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (... هر گاه برای او حضرت مهدی (علیه السلام) - ده هزار مرد جمع شد، پس در روی زمین معبودی به جز خدا باقی نمی ماند...).(۱۲۲۰)
در اینکه مقصود از این روایات وروایاتی که اصحاب حضرت را ۳۱۳ نفر معین کرده چیست چند احتمال است:
۱ - دو دسته کردن اصحاب حضرت به جهت اختلاف در درجات اخلاص انها است، به این نحو که ۳۱۳ نفر از انها در کمال درجه اخلاص اند، وبقیه تا ده هزار نفر یا ده هزار نفر دیگر در مرتبه ای پایین ترند.
۲ - اختلاف دو دسته در سرعت ملحق شدن انها ورسیدن انان به حضرت مهدی (علیه السلام) است، به این نحو که ۳۱۳ نفر از دیگران زودتر به حضرت ملحق می شوند.
۳ - اختلاف در سرعت ایمان وبیعت نمودن با حضرت است.
۴ - اختلاف در دفاع نمودن از حضرت باشد به این معنا که ۳۱۳ نفر اولین دسته ای است که حضرت را یاری خواهند نمود.
۵ - اختلاف به لحاظ وظایف وکارهایی است که به جهت اختلاف درجات اصحاب به انها محوّل خواهد شد. مثلا ۳۱۳ نفر از فرماندهان ورئیسانند، بر خلاف بقیه افراد.
اصحاب حضرت مهدی چگونه وارد مکه می شوند؟
در مورد سؤال فوق چند احتمال وجود دارد:
۱ - اینکه این جماعت به طور اعجاز وبا سرعت وارد مکه می شوند. این احتمال مطابق ظاهر برخی روایات وصریح برخی روایات دیگر است. در برخی روایات آمده که انها در یک ساعت در جایی اجتماع می کنند: (یجتمعون والله فی ساعة واحدة).(۱۲۲۱) ولی در برخی روایات تصریح به اعجازی بودن ان شده است.
در روایت ابن صباغ آمده است: (فیصیر الیه انصاره من اطراف الارض تطوی لهم طیا حتّی یبایعوه)؛ (پس انصار او از اطراف زمین به خدمت او می رسند در حالی که زمین برای انها می چرخد تا اینکه با او بیعت کنند).
و در خبر طبرسی آمده است: (فتصیر شیعته من اطراف الارض تطوی لهم طیا حتّی یبایعوه)؛ (پس شیعیان از اطراف زمین خدمت او می رسند در حالی که زمین برای انها می چرخد، تا انکه با او بیعت کنند).
۲ - احتمال دیگر اینکه مردم چند دسته شوند:
الف. برخی از راه طبیعی خدمت امام (علیه السلام) مشرّف می شوند.
ب. برخی نیز شب هنگام که در رختخواب خود ارمیده اند ناگهان خود را در مکه می یابند.
ج. برخی نیز بر ابر سوار در روز به خدمت حضرت مشرف می شوند.
۳ - احتمال سوّم ان است که همگی با سفر عادی به خدمت حضرت مشرف می شوند؛ زیرا همان گونه که در روایات اشاره شده به اسم مهدی (علیه السلام) در ماه رمضان ندا داده می شود، وظهور حضرت نیز در دهم محرم است. در فاصله این مدّت مخلصین، خود را به حضرت می رسانند.
از میان این احتمالات، احتمال سوّم ترجیح دارد؛ زیرا گرچه مطابق زمان صدور این روایات حرکت سریع به سوی مقصدی دور تنها با اعجاز متصور بوده، ولی در این عصر بلکه عصر ظهور، حرکت ها به حدّی سریع شده که اجتماع افرادی را از اطراف عالم در یک ساعت ممکن ساخته است. ولذا ممکن است که مقصود از سیر در سحاب وابرها سفر با هواپیما، وپیچیده شدن زمین، سفر با ماشین وقطار سریع السیر باشد.
اصحاب امام زمان از چه کشورهایی هستند؟
مطابق روایات، اصحاب امام زمان (علیه السلام) از کشورها وشهرهای مختلف هستند که خدمت حضرت مشرّف می شوند:
شیخ طوسی (رحمه الله) به سندش از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (بین رکن ومقام سیصد وچند نفر به تعداد اهل بدر با قائم بیعت خواهند کرد، در میان انها نجیبانی از اهل مصر، وشخصیت هایی از اهل شام، واخیاری از اهل عراق است...).(۱۲۲۲)
ونیز از امام علی (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (درود بر طالقان، پس همانا برای خداوند در ان گنج هایی است که از طلا ونقره نیست، ولکن در ان مردانی است که خداوند شناخت تمام به انها دارد، وانان یاوران مهدی اخر الزمان اند).(۱۲۲۳)
ونیز ابن طاووس در کتاب (الملاحم والفتن)(۱۲۲۴) اسامی بسیاری از اصحاب امام را با شهرهای انان نقل کرده است.
آیا در میان اصحاب امام زمان عرب وجود ندارد؟
مرحوم مجلسی به سند خود از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (اتّقِ العرب فانّ لهم خبر سوء، اما انّه لم یخرج مع القائم منهم واحد)؛(۱۲۲۵) (از عرب بپرهیز، زیرا برای انها خبر ناگواری است. اگاه باش که هیچ کس از عرب با قائم خروج نخواهد کرد).
پاسخ:
۱ - مجلسی این روایت را از کتاب (الغیبة) شیخ طوسی نقل کرده است. ولی سند ان به جهت وجود موسی الابار واسباط بن سالم که مجهول الحالند وهیچ توثیقی ندارند، ضعیف است.
۲ - با اغماض از سند این روایت، معارض با احادیث دیگری است که دلالت دارد بر اینکه برخی از انصار واصحاب امام زمان (علیه السلام) از عرب است.
از جمله ان روایات اینکه شیخ طوسی به سندش از جابر جعفی از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (یبایع القائم بین الرکن والمقام ثلاثمائة ونیف عدّة اهل بدر، فیهم النجباء من اهل مصر والابدال من اهل الشام والاخیار من اهل العراق، فیقیم ما شاء الله ان یقیم)؛(۱۲۲۶) (بین رکن ومقام سیصد واندی به عدد اهل بدر با قائم بیعت خواهند کرد، در میان انها نجیبانی از اهل مصر، وابدالی از اهل شام، واخیاری از اهل عراق وجود دارد، ان گاه دین را تا مقداری که خداوند بخواهد برپا خواهد داشت).
آیا در میان اصحاب امام زمان زن نیز وجود دارد؟
از برخی روایات استفاده می شود که در میان اصحاب حضرت مهدی (علیه السلام) تعدادی زن نیز وجود دارد:
نعمانی از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (به خدا سوگند! سیصد واندی خواهند امد وپنجاه نفر زن نیز در میان انان است).(۱۲۲۷)
مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (همراه حضرت قائم سیزده زن هستند. عرض کردم: انان چه می کنند وچه نقشی خواهند داشت؟ حضرت فرمود: (زخمی ها را مداوا می کنند واز بیماران پرستاری می نمایند، همچنان که همراه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودند...).(۱۲۲۸)
آیا یاران زن حضرت از جمله سیصد وسیزده نفرند؟
مطابق برخی از روایات پنجاه نفری که از زنان در رکاب حضرت مهدی (علیه السلام) هستند از میان ۳۱۳ نفر یاران خاص حضرتند:
جابر بن یزید جعفی ضمن حدیث مفصّلی از امام باقر (علیه السلام) در بیان برخی نشانه های ظهور نقل کرده که فرمود: (ویجیء والله ثلاثمائة وبضعة عشر رجالا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکّة...)؛(۱۲۲۹) (به خدا سوگند! سیصد وبالاتر از ده نفر می ایند که پنجاه نفر از این عده زن هستند ودر مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد...).
از کلمه (فیهم) که در روایت آمده استفاده می شود که این پنجاه زن از جمله ۳۱۳ نفرند. وتعبیر به (رجلا) به جهت تغلیب است. همان گونه که در ایه تطهیر ضمیر (کم) که برای جمع مخاطب مذکر است به کار رفته وبه طور حتم حضرت زهرا (علیها السلام) نیز مشمول ایه است واگر مقصود امام (علیه السلام) از وجود ان پنجاه زن، همراهی انان با ان ۳۱۳ نفر بود باید از تعبیر (معهم) استفاده می کرد، نه (فیهم).
واگر اشکال شود که: پس چرا اسامی این پنجاه نفر در بین نام ۳۱۳ نفر نیآمده است؟ در جواب گوییم: با مراجعه به روایاتی که اسامی یاران خاص حضرت را ذکر کرده اند پی می بریم که نام همه ۳۱۳ نفر نیآمده است ولذا ممکن است بقیه انان از زنان باشند که به جهت خاصی نام انان برده نشده است.
اگر اسامی اصحاب حضرت از ابتدا مشخص شده چگونه ما می توانیم خود را از اصحاب او قرار دهیم؟
گاهی سؤال می شود که اگر مطابق روایات، اسامی اصحاب خاص حضرت وشهرهای انان مشخص شده است، انسان از اینکه بتواند جهاد نفسانی کند تا به این درجه برسد که از اصحاب خاص حضرت شود مایوس می گردد.
پاسخ:
۱ - روایاتی که تعداد اصحاب حضرت را مشخص کرده گرچه مستفیض است ولی روایتی که اسامی وشهرهای انها را نقل کرده ضعیف السند است ولذا قابل اثبات نیست.
۲ - مطابق روایت ابن طاووس، اسامی همه ۳۱۳ نفر نیآمده است، بلکه حدود ۲۴۰ نفر از انها را نام برده است. ولذا احتمال داده می شود که انسان در بین نفرات دیگر باشد.
آیا با امام زمان از روی اکراه بیعت می شود؟
در برخی روایات فریقین اشاره شده که حضرت با اکراه با مردم بیعت می کند ویا اینکه مردم با اکراه با او بیعت می کنند.
قتاده از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (مهدی از مدینه به سوی مکه خروج می کند، مردم از او می خواهند که از بینشان خروج کند، پس با او بین رکن ومقام در حالی که کراهت دارد بیعت می کنند...).(۱۲۳۰)
زراره از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (به اسم قائم ندا داده می شود، پس او می اید وپشت مقام قرار می گیرد. به او گفته می شود: به تحقیق به اسم تو ندا داده می شود، منتظر چه چیزی هستی؟ دست او گرفته شده، با او بیعت می شود. زراره می گوید: الحمد للَّه، ما می شنیدیم که قائم (علیه السلام) با کراهت بیعت می کند (می شود) ووجه استکراه او را نمی دانستیم، ولی دانستیم این استکراهی است که گناهی دران نیست).(۱۲۳۱)
ممکن است مقصود به استکراهی که حضرت نسبت به بیعت مردم دارند این باشد که از انجا که مظلومان از ان حضرت تقاضای رفع ظلم می کنند لذا حضرت از روی تواضع در ابتدا استکراهی از خود نشان می دهند.
خصوصا انکه این کار باید به اذن واراده ومشیت خداوند صورت پذیرد.
چه کسانی با حضرت مهدی بیعت خواهند کرد؟
کسانی که با حضرت بیعت خواهند کرد به ترتیب عبارت اند از:
۱- جبرئیل امین (علیه السلام).
۲- اصحاب خاص حضرت.
۳- اصحاب عام حضرت.
۴- کسانی که در مکه حاضر بوده وبه او ودعوتش اعتماد واطمینان پیدا می کنند.
امام زمان با اصحاب خود بر سر چه اصولی پیمان می بندد؟
از برنامه ها وروش های امام مهدی (علیه السلام) پیمان گیری از یاران خویش است. پیمان وبیعت در جامعه اسلامی از اغاز تشکیل حاکمیت اسلام رسم شد، وپایه گذاری نخستین مرکزیت وحکومت اسلامی به دست مبارک پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) با ایین بیعت وپیمان گرفتن از یکایک مردم همراه بود.
امام مهدی (علیه السلام) نیز چون نیاکان خویش از یارانش بیعت می گیرد وبا انان پیمان می بندد. پیمان امام بر سر اصولی است که راه ورسم وشیوه وروش امام را در حکومت تبیین می کند.
امام علی (علیه السلام) می فرماید: (همانا قائم با یارانش پیمان می بندد واز انان بیعت می گیرد که: مسلمانی را دشنام ندهند... حریمی را هتک نکنند، به خانه ای هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا ونقره گنج نکنند، همچنین گندم وجو اندوخته نسازند. مال یتیمان را نخورند... لباس خزّ وحریر نپوشند. کمربند زرّین نبندند... در امور معاش به اندک بسنده کنند... لباس درشت بپوشند وصورت بر خاک بگذارند... ودر راه خدا به جهادی شایسته دست یازند.
خود (امام) نیز متعهد می شود که از همان راهی که انان می روند برود، وچون انان لباس بپوشد، وبر مرکوبی مانند مرکوب انان سوار شود وچنان باشد که انان هستند. به اندک بسنده کند، وزمین را با یاری خدای دادگری پر کند پس از انکه از ستم پر شده باشد... وصاحب ودربانی نگمارد).(۱۲۳۲)
اصحاب امام زمان در شجاعت چگونه اند؟
حاکم نیشابوری به سندش از محمّد بن حنفیه نقل می کند که گفت: ما نزد علی (علیه السلام) بودیم که شخصی از او درباره حضرت مهدی (علیه السلام) سؤال کرد؟ حضرت فرمود: (... یخرج فی اخر الزمان، اذا قال الرجل: الله الله قتل، فیجمع الله تعالی له قوما قزع کقزع السحاب، یؤلّف الله بین قلوبهم لا یستوحشون الی احد ولا یفرحون باحد یدخل فیهم...)؛(۱۲۳۳) (او در اخر الزمان خروج خواهد کرد، هنگامی که شخصی اعلان کند: خدا را خدا را! کشته شود. در ان هنگام خداوند برای او گروهی را جمع می کند که همانند ابرهای پراکنده متفرّق اند، قلب های انها را هماهنگ می نماید. از کسی احساس وحشت نکرده وبه کسی که داخل در جماعت انها شود شاد نمی گردد...).
آیا اصحاب حضرت مهدی از منطقه خاصی هستند؟
مطابق برخی از روایات، اصحاب حضرت از منطقه خاصّی نیستند بلکه در سرتاسر دنیا به سر می برند وخداوند متعال در وقتی بسیار اندک انها را کنار بیت الله الحرام جمع خواهد کرد.
سید بن طاووس در حدیثی از امام علی (علیه السلام) درباره اصحاب امام زمان (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (انها ۳۱۳ نفرند به عدد اصحاب بدر، خداوند انها را از شرق وغرب عالم در کنار بیت الله الحرام جمع خواهد کرد...).(۱۲۳۴)
اصحاب حضرت مهدی چه ویژگی هایی دارند؟
مطابق برخی از روایات، اصحاب حضرت (علیه السلام) از صفات وویژگی هایی برخوردارند از قبیل:
۱ - اخلاص
در روایتی امام جواد (علیه السلام) به عبد العظیم حسنی (علیه السلام) فرمود: (... وهنگامی که برای او این تعداد) ۳۱۳ نفر) از اهل اخلاص جمع شد خداوند امر او را ظاهر خواهد کرد...).(۱۲۳۵)
۲ - یقین واستقامت
از امام صادق (علیه السلام) در حدیثی نقل شده که فرمود: (... گویا قلب های انها به مانند تکّه های اهن است، شکی در قلوب انها راجع به خدا وجود ندارد. محکم تر از سنگ است...).(۱۲۳۶)
۳ - خداشناس واقعی
از امام علی (علیه السلام) در ضمن حدیثی نقل است که فرمود: (... ولکن در طالقان مردمانی مؤمن خواهند امد که به خداوند معرفت واقعی دارند وانان انصار مهدی در اخر الزمان می باشند).(۱۲۳۷)
۴ - شیران روز وزاهدان شب
از امام صادق (علیه السلام) در حدیثی راجع به اصحاب قائم (علیه السلام) نقل است که فرمود: (گویا من نظر می کنم به قائم واصحاب او در نجف کوفه... سجده ها به پیشانی های انها اثر گذارده است، شیران در روز وراهبان در شب اند...).(۱۲۳۸)
۵ - برخورداری از تایید الهی
طبرسی در روایتی از امام علی (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (تا اینکه خداوند مردی را در اخر الزمان برمی انگیزاند... او را به ملائکه اش تایید کرده وانصارش را حفظ خواهد نمود).(۱۲۳۹)
چگونه می توان با سیصد وسیزده نفر دنیا را تسخیر کرد؟
در مورد سؤال فوق می گوییم:
اولا: مطابق برخی از روایات، حضرت دو نوع یار ویاور دارند: یکی یاران خاص الخاص که ۳۱۳ نفرند ودیگری یاران خاص که ده هزار نفر می باشند.
این افراد انسان های عادی به حساب نمی ایند، بلکه کسانی هستند که قلب هایشان در راستای اهداف حضرت مهدی (علیه السلام) محکم بوده، راسخ قدم می باشند.
ثانیا: غلبه حضرت با یارانش وبرپایی حکومت عدل جهانی تنها از طریق امور عادی نیست تا بعید به نظر برسد، بلکه همان گونه که قبلا اشاره شد با تاییداتی از جانب خداوند، از قبیل ایجاد رعب در قلوب دشمنان حضرت (علیه السلام) وتاییداتی از ملائکه خواهد بود.
ثالثا: اراده حتمی خداوند بر پیروزی حضرت تعلّق گرفته است، واراده او به هر نحو ممکن محقق خواهد شد.
لذا در قران کریم می خوانیم: (کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِاذْنِ الله)؛(۱۲۴۰) (چه بسیارند گروه اندکی که به اذن خداوند، بر گروه بسیاری چیرگی می یابند).
رابعا: از لحاظ اسباب وعلل ظاهری هم اگر موضوع را بررسی کنیم، حصول چنین فتح وغلبه وتشکیل حکومت الهی، ممکن وعملی خواهد بود، زیرا حضرت در موقعی ظهور خواهد کرد که اوضاع واحوال اجتماعی واخلاقی وسیاسی کاملا مساعد باشد. نظیر رشد وتوسعه سریع اسلام در قرن اوّل است، زیرا در ان عصر، فساد اوضاع اجتماعی واداری کشورها به حدّی بود که مردم امادگی پذیرش حکومت اسلامی را داشتند. این وضعیت در عصر ظهور حضرت نیز وجود دارد.
وزیران دولت حضرت مهدی غالبا از چه قشری هستند؟
مطابق برخی از روایات، وزیران دولت حضرت مهدی (علیه السلام) از قشر جوان هستند، گرچه تعداد قلیلی از پیرمردان نیز در میان انها وجود دارد.
ابو یحیی حکیم بن سعید می گوید: از علی (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (انّ اصحاب القائم شباب لا کهول فیهم الّا کالکحل فی العین، او کالملح فی الزاد واقلّ الزاد الملح)؛(۱۲۴۱) (همانا اصحاب قائم جوان اند وهرگز در میان انها پیرمرد وجود ندارد مگر به مانند سرمه در چشم، یا همانند نمک در توشه، وکمترین توشه نمک است).
بیشتر یاران حضرت از شرق هستند چگونه با عقب ماندگی شرق می توان بر غرب پیروز شد؟
اولا: از طرفی یاران حضرت باید از افراد مسلمان باشند واز طرف دیگر عمده ممالک وزیست گاه امت اسلامی در شرق است لذا بیشتر یاران حضرت از شرق هستند.
ثانیا: حضرت مهدی (علیه السلام) از همه نوع پیشرفتی برای رفاه وتکامل انسان ها استفاده خواهد کرد ولی نه به دید استقلالی، بلکه از دنیا برای رسیدن به تعالی روحی بهره خواهد گرفت.
ثالثا: مقصود از عقب افتادگی شرق نسبت به غرب چیست؟ اگر در تکنیک ومسائل دنیوی است که هدف اصلی حضرت تنها تکامل مادّی نیست. واگر مقصود عقب افتادگی شرق در ناحیه عقل وفکر وشعور وپیشرفت فرهنگی است که این مطلب را ما قبول نداریم. چه کسی گفته است که غرب به لحاظ اخلاقی وفرهنگی بر شرق پیشی گرفته است.
کارگزاران دولت حضرت مهدی چه کسانی هستند؟
در حکومتی که رهبری ان به عهده حضرت مهدی (علیه السلام) است، کارگزاران ومسؤولان حکومت او نیز باید از بزرگان ونیکان امت باشند. از این رو در روایات، ترکیب دولت حضرت مهدی (علیه السلام) را از پیامبران، جانشینان انان، تقواپیشگان وصالحان روزگار معرفی می کند.
در روایتی می خوانیم که حضرت عیسی (علیه السلام) به حضرت مهدی (علیه السلام) می گوید: (همانا من به عنوان وزیر فرستاده شده ام نه امیر وفرمانروا).(۱۲۴۲)
همچنین در روایتی آمده است که حضرت عیسی (علیه السلام) وزیر حضرت قائم (علیه السلام) وپرده دار وجانشین ان حضرت است.(۱۲۴۳)
ونیز در روایتی دیگر آمده است: (... ان گاه عیسی فرود می اید ومسئول دریافت اموال حضرت قائم (علیه السلام) می شود واصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود).(۱۲۴۴) حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: (... سپاهیان در پیشاپیش حضرت مهدی (علیه السلام) قرار می گیرند وقبیله هَمْدان وزیران او خواهند بود).(۱۲۴۵)
ونیز در روایتی می خوانیم: (مردان الهی با مهدی (علیه السلام) همراه هستند، مردانی که به دعوت او پاسخ گفته اند واو را یاری می کنند. انان وزیران ودولت مردان اویند که بار سنگین مسئولیت های حکومت را بر دوش دارند).(۱۲۴۶)
آیا در میان این همه مسلمان وشیعه سیصد وسیزده نفر یار برای حضرت وجود ندارد؟
در پاسخ این سؤال می گوییم:
اولا: در روایات مختلف برای یاران واصحاب خاص حضرت مهدی (علیه السلام) صفات وخصوصیات ویژه ای ذکر شده که باید در ۳۱۳ نفر موجود باشد، وما به برخی از ان صفات قبلا اشاره کردیم.
ثانیا: همان گونه که در جای خود اشاره کرده ایم، از مجموعه احادیث استفاده می شود که حضرت دو دسته یار ویاور بعد از ظهور دارند: یکی یاوران خاص که ۳۱۳ نفرند ودسته دیگر یاوران عام که ده هزار نفرند وباید این تعداد جمعیت نیز اماده شود.
ثالثا: فراهم شدن ۳۱۳ نفر از یاران خاص حضرت علت تامّه برای ظهور حضرت نیست، بلکه یکی از شرایط تحقق ظهور است، حضرت با کمک این تعداد افراد حکومت عدل گستر جهانی را پیاده خواهد کرد، امّا اینکه آیا فراهم شدن این تعداد نفر علت تامّه ظهور است؟ خیر، بلکه علل وعوامل وشرایط دیگری از جمله فراهم شدن زمینه لازم ومساعد برای حکومت حضرت نیز لازم است.

تاریخ بعد از ظهور

آیا در عصر ظهور همه یک عقیده ومرام خواهند داشت؟
برای تشکیل جامعه واحد وامت واحده، یک موضوع ضروری است وان جهان بینی واحد واعتقاد واحد است.
در دوران ظهور وروزگار دولت عدل بنیاد مهدوی (علیه السلام) جهان بینی واحدی بر جهان حاکم می گردد وراه وروش وبرنامه ها یکی است، ویک پارچگی ویگانگی واقعی در عقیده ومرام پدید می اید، ومردمان همه یکدل ویک زبان به سوی سعادت وصلاح حرکت می کنند.
امام مهدی (علیه السلام) که مصلحی حقیقی است وراه وروش او بر پایه قانون جاویدان حقّ وعدل استقرار دارد وبا فطرت وسرشت انسان ها هماهنگ وسازگار است، وحدتی واقعی را بر اساس اصول توحید وایدئولوژی اسلامی پی می ریزد وهمه انسان ها را در زیر شعار یگانه ودین واحد گرد می اورد.
امام علی (علیه السلام) به مالک بن حمزه فرمود: (... در این زمان قائم ما قیام کند وهمه را بر یک مرام وعقیده گرد اورد).(۱۲۴۷)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (فوالله یا مفضّل! لیرفع عن الملل والادیان الاختلاف ویکون الدین کلّه للَّه)؛(۱۲۴۸) (... به خدا سوگند ای مفضّل! [امام قائم] از میان ملّت ها وایین ها اختلاف را برمی دارد ویک دین بر همه حاکم می گردد).
امام مهدی با کدام دین بر عالم حکومت می کند؟
دینی که خود امام مهدی (علیه السلام) به ان متدّین است وبعد از ظهور با ان بر مردم حکومت می کند دین اسلام است. این مدعا را با چند دلیل می توان به اثبات رساند:
۱ - از انجا که حضرت مهدی (علیه السلام) خاتم اوصیای پیامبر اسلام است، وقرار است به طور حتم او بر عالم حکومت کند، لذا به طور حتم دین حاکم در ان زمان، دین اسلام است.
۲ - از انجا که حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) مطابق روایات متواتره وصحیحه، حکومت عدل در تمام زمینه هاست، وعدل کامل نیز منحصر در اسلام است، نتیجه می گیریم نظامی را که حضرت مهدی (علیه السلام) با ان حکومت خواهد کرد، نظام اسلام خواهد بود.
۳ - مطابق برخی از اخبار، حضرت مهدی (علیه السلام) بر امت اسلامی حکومت خواهد کرد، این روایات به نوبه خود دلالت دارد که حکم او اسلامی بوده واحکام اجرایی او اسلامی خواهد بود.
ترمذی به سند حسن از ابی سعید خدری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (همانا در میان امّت من مهدی است که خروج خواهد کرد...).(۱۲۴۹)
۴ - برخی از روایات نیز به طور صریح دلالت دارد بر اینکه حضرت مهدی (علیه السلام) احکام اسلام وسنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را بعد از ظهور به اجرا خواهد گذاشت: طبرانی در (المعجم الاوسط) ونیز ابونعیم اصفهانی از ابی سعید خدری نقل کرده اند که گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود: مردی از اهل بیتم خروج می کند که به سنت من قیام می نماید...).(۱۲۵۰)
۵ - روایاتی که به طور متواتر از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وائمه اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده که امام مهدی (علیه السلام) زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد. وعدل کامل تنها در دین خاتم وکامل متجلّی است که همان دین اسلام است. نتیجه اینکه دینی که حاکم در عصر ظهور است همان دین اسلام می باشد.
آیا در دولت حضرت مهدی جز مسلمان روی زمین باقی نمی ماند؟
از برخی روایات استفاده می شود که در عصر دولت حضرت مهدی (علیه السلام) جز مسلمان احدی روی زمین باقی نمی ماند.
ابن بکیر می گوید: از حضرت ابوالحسن (علیه السلام) تفسیر ایه شریفه (وَلَهُ اسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالارْضِ طَوْعا وَکَرْها وَالَیهِ یرْجَعُونَ) را سؤال کردم، فرمود: (انزلت فی القائم (علیه السلام) اذا خرج فی الیهود والنصاری والصابئین والزنادقه واهل الردّة والکفّار فی شرق الارض وغربها، فعرض علیهم الاسلام، فمن اسلم طوعا امره بالصلوة والزکوة وما یؤمر به المسلم ویجب للَّه علیه، ومن لم یسلم ضرب عنقه حتّی لا یبقی فی المشارق والمغارب احد الّا وحّد الله)؛(۱۲۵۱) (ایه مذکور در شان قائم نازل شده است، وقتی ان جناب ظاهر شود دین اسلام را بر یهود ونصارا وصابئین وکفار شرق وغرب عرضه می دارد، پس هر کس با میل واختیار اسلام بیاورد او را به نماز وزکات وسایر واجبات امر می کند، وهر کس از قبول اسلام سرباز زند، گردنش را می زند، تا انکه در شرق وغرب زمین جز موحد وخداپرست کسی باقی نمی ماند...).
ولی با مراجعه به روایات دیگر پی خواهیم برد که یهود ونصارا تا روز قیامت باقی خواهند ماند:
ابوبصیر می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم که صاحب الامر با اهل ذمه، یهود ونصارا چه خواهد کرد؟ فرمود: (... یسالمهم کما سالمهم رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، ویؤدّون الجزیة عن ید وهم صاغرون...)؛(۱۲۵۲) (مانند پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با انان مصالحه می کند، انها هم با کمال تواضع وخواری جزیه می دهند).
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (صاحب امر، مهدی نامیده شده به جهت انکه تورات وسایر کتاب های آسمانی را از غاری که در انطاکیه واقع شده خارج می کند وبین اهل تورات به تورات واهل انجیل به انجیل واهل زبور به زبور واهل قران به قران حکم خواهد کرد).(۱۲۵۳)
از انجا که این دسته روایات که دلالت بر بقای یهود ونصارا تا روز قیامت دارد با ظاهر ایات قران مطابق است، لذا ان را بر طایفه اول از روایات مقدم می داریم.
خداوند متعال می فرماید: (وَمِنَ الَّذِینَ قالُوا انّا نَصاری اخَذْنا مِیثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ فَاغْرَینا بَینَهُمُ العَداوَةَ وَالبَغْضاءَ الی یوْمِ القِیامَةِ)؛(۱۲۵۴) (وما از کسانی که ادعای نصرانیت داشتند پیمان گرفتیم، پس قسمتی از پندهای ما را فراموش نمودند، ما هم دشمنی وکینه را تا قیامت در بینشان انداختیم).
ونیز می فرماید: (اذْ قالَ الله یا عِیسی انِّی مُتَوَفِّیکَ وَرافِعُکَ الَی وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا الی یوْمِ القِیامَةِ)؛(۱۲۵۵) (یاداور زمانی را که خداوند فرمود: ای عیسی! همانا من تو را گرفته وبه سوی خویش برارم واز کفّار دورت نمایم وپیروانت را تا قیامت بالادست ومسلط بر کفار گردانم).
از این ایات وایات دیگر استفاده می شود که یهود ونصارا تا روز قیامت باقی خواهند ماند، هر چند ممکن است در اقلیت باشند وبدون انکه صاحب اختیار واقتدار گردند، در پناه دولت اسلامی جان ومال وابرو وناموس آنها محفوظ باشد.
در آیه اخیر دو نکته قابل توجه است:
۱- اینکه مقصود به (توفّی در ایه اخذ به قوت وتمام است نه مرگ ان گونه که علامه طباطبایی رضی الله عنه از اهل لغت نقل کرده است.
۲- مقصود از متابعین حضرت عیسی (علیه السلام) که بر کفار تفوق داده شده اند کسانی هستند که در زمان ان حضرت وبعد از ایشان در خط توحید بوده وبعد از ظهور اسلام از پیامبر ان یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) پیروی کرده اند.
در عصر ظهور کدامین مذهب حاکم است؟
شکی نیست که اسلام اخرین دین بشر از جانب خداوند متعال است. لذا خداوند متعال پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را به عنوان (خاتم النبیین) توصیف کرده، ان حضرت نیز تصریح به این نموده که بعد از خود پیامبری دیگر نخواهد بود. لکن سؤال این است که از بین مذاهب موجود کدامین مذهب از مذاهب اسلامی به اجرا در خواهد امد؟
پاسخ: مطابق ایات وروایات فراوان دین حاکم در عصر ظهور دین اسلام است،(۱۲۵۶) ولی با ضمیمه کردن این ایات به ایه اکمال پی می بریم که مذهب رایج در عصر ظهور همان مذهب تشیع است.
خداوند متعال می فرماید: (الیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَاتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاسْلامَ دِینا)؛(۱۲۵۷) (امروز دین شما را کامل کردم ونعمت خود را بر شما تمام نمودم واسلام را به عنوان ایین [جاودان] شما پذیرفتم).
در ان روز چه اتفاق افتاده است که خداوند به سبب ان دین خود را بر مردم کامل کرده ونعمت را بر انان تمام نموده است، واسلام را همراه با ان پذیرفته است؟ کلید فهم این سؤال ها بررسی شان نزول ایه وروشن شدن مصداق کلمه (الیوم) در ایه شریفه است.
با مراجعه به روایات وبیان مفسّرین در ذیل ایه فوق پی می بریم که شان نزول ایه قضیه ای است که در غدیر خم، روز هیجدهم ذی حجه اتفاق افتاده است. در ان روز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) دست حضرت علی (علیه السلام) را بلند کرده واو را به عنوان امام وخلیفه وجانشین بعد از خود معرّفی کرده است. پس دین مرضی خداوند در عصر ظهور که بر همه ادیان غالب خواهد شد، همان دینی است که در مذهب تشیع یعنی پیروی از امام علی (علیه السلام) ویازده امام معصوم از فرزندان او متبلور شده است.
لذا خداوند متعال در سوره نور می فرماید:... (وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ...)؛(۱۲۵۸) (ودینی را که برای انها پسندیده است پیاده خواهد نمود).
این دین پسندیده همان دینی است که در روز غدیر خم با خطّ ولایت مستدام است.
حضرت مهدی بعد از ظهور با انحرافات فکری چگونه برخورد خواهد کرد؟
یکی از مشکلاتی که امام مهدی (علیه السلام) با ان روبه رو می شود، مشکل انحراف ها وبرداشت ها وتفسیرهای نادرستی است که در راه وروش های دین خدا واصول وفروع احکام الهی پدید آمده وقرن ها در ذهن جامعه اسلامی نفوذ ورسوخ کرده است. این موضوع، مانع عظیمی بر سر راه امام مهدی (علیه السلام) است؛ زیرا کفر وکافر به سلاحی مجهّز نیست وانسان بی اعتقاد، حقّی را به نام اسلام واژگونه نیاموخته است وبرای او اصل یا اصولی را نادرست تفسیر نکرده وچیزی را به شکل انحرافی ونادرست به نام دین خدا در ذهن مردم جای نداده است وایه یا حدیثی را به رای ودلخواه خویش معنی نکرده است... این کار اسانی است، لیکن با مسلمان ومدّعی خداشناسی که تعالیم دین یا بخش هایی از ان را به گونه ای انحرافی اموخته ومعنای بسیاری از احادیث وایات قرانی را برعکس فهمیده است و... چگونه می توان روبه رو شد؟ وچه سان می توان به این طبقه فهماند که این افکار واندیشه ها وتفسیر وتاویل ها که انان وجامعه وپیشوایان ومبلّغان مذهبی ایشان به نام دین اموزش داده اند وسال ها بلکه قرن ها گفته وتکرار کرده اند دین خدا نیست؟ در این جا مشکلاتی روی می دهد که در مورد کافران وبی اعتقادان وجود ندارد؟ این جریان یکی از موانع بزرگ بر سر راه امام مهدی (علیه السلام) است، زیرا در این جریان امام تنها با توده های نااگاه رو در رو نیست، بلکه عاملین اصلی توجیه ها وتاویل ها وانحراف ها وتحریف ها نیز پشت سر انان قرار دارند وهمواره به تحریک افکار وفتنه گری مشغول اند. عاملان اصلی برعکس تفسیر کردن قران وحدیث از سه جریان تشکیل می شوند:
۱ - روحانیان دنیادار ووابسته.
۲. سرمایه داران واشراف.
۳. حکومت های به ظاهر اسلامی.
شاید بخشی از برنامه های کشتار گسترده وفراگیر امام مهدی (علیه السلام) در جامعه های اسلامی در این ارتباط باشد وبه این علت باشد که مسلمانان با حربه اسلام انحرافی - که در حقیقت ضدّ اسلام است - به جنگ با امام برمی خیزند، وامام ناگزیر با قاطعیت با انان روبه رو می شود، البته در صورتی که از افکار واندیشه های نادرست خویش دست برندارند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (انّ قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشدّ ممّا استقبله رسول الله من جهّال الجاهلیة. قلت: وکیف ذلک؟ قال: انّ رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) اتی الناس وهم یعبدون الحجارة والصخور والعیدان والخشب المنحوتة، وانّ قائمنا اذا قام اتی الناس وکلّهم یتاوّل علیه کتاب الله ویحتجّ علیه به...)؛(۱۲۵۹) (ازاری که قائم به هنگام رستاخیز خویش از جاهلان اخر الزمان بیند بسی سخت تر است از ان همه ازار که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از مردم جاهلیت دید. راوی می گوید: گفتم این چگونه می شود؟ امام فرمود: پیامبر به میان مردم امد در حالی که ایشان سنگ وصخره وچوب وتخته های تراشیده را می پرستیدند، وقائم ما که قیام کند مردمان همه از کتاب خدا برای وی دلیل می اورند وایه های قران را تاویل وتوجیه می کنند).
مشکل امام زمان (علیه السلام)، مشکل توده های جاهل ونادانی است که در دوران عمر خود گرفتار بداموزی های گسترده در تعالیم دین بوده اند وبه رهبری وراهنمایی تزویرگران عالم نما از سر جهل رو در روی امام ومنجی خویش می ایستند، وبا تحریک مدعیان دروغین علم دین با امام بر حقّ به ستیز برمی خیزند، ودرگیری با حربه تاویل قران خواهد بود.
کوشش امام ورسالت او تطبیق درست ودقیق تعالیم قران بر مسائل حیات بشری ومشخّص کردن حدّ ومرزهای واقعی احکام اسلام است.
آیا حکومت امام مهدی نژادی است؟
گر چه برخی ادیان محرّف وایین های شبه دینی، معتقد به برتری برخی عناصر وانسان ها بر برخی دیگرند، لکن مطابق ادله ای که به انها اشاره خواهیم کرد در حکومت ودولت حضرت مهدی (علیه السلام) نژادپرستی جایگاهی ندارد:
۱ - دعوت حضرت بر اساس احکام اسلامی است، ومی دانیم که اسلام به طور صریح نژادپرستی را نفی می کند، انجا که می فرماید: (یا ایهَا النّاسُ انّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَانْثی وَجَعَلْناکُمْ شُعُوبا وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا انَّ اکْرَمَکُمْ عِنْدَ الله اتْقیکُمْ)؛(۱۲۶۰) (ای مردم! ما شما را از یک مرد وزن افریدیم وشما را از تیره ها وقبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید [ولی] گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست).
اسلام دین عموم مردم در عصر ظهور است واختصاص به قوم ودسته خاصّی ندارد. خداوند می فرماید: (وَما ارْسَلْناکَ الّا کافَّةً لِلنّاسِ بَشِیرا وَنَذِیرا وَلکِنَّ اکْثَرَ النّاسِ لا یعْلَمُونَ)؛(۱۲۶۱) (ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا بشارت دهی وبترسانی، ولی بیشتر مردم نمی دانند).
اسلام ملاک های جدیدی را برای برتری جویی قرار داده است که هیچ ارتباطی با نژادپرستی وعنصریت ندارد:
الف. علم: (قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یعْلَمُونَ انَّما یتَذَکَّرُ اولُوا الالْبابِ)؛(۱۲۶۲) (بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟ تنها خردمندان متذکّر می شوند).
ب. تقوا: (انَّ اکْرَمَکُمْ عِنْدَ الله اتْقیکُمْ)؛(۱۲۶۳) (همانا گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست).
ج. جهاد: (لا یسْتَوِی الْقاعِدُونَ مِنَ المُؤْمِنِینَ غَیرَ اولِی الضَّرَرِ وَالْمُجاهِدِینَ فِی سَبِیلِ الله بِامْوالِهِمْ وَانْفُسِهِمْ فَضَّلَ الله المُجاهِدِینَ بِامْوالِهِمْ وَانْفُسِهِمْ عَلَی القاعِدِینَ دَرَجَةً...)؛(۱۲۶۴) ([هرگز] افراد با ایمانی که بدون بیماری وناراحتی از جهاد بازنشستند، با مجاهدانی که در راه خدا با مال وجان خود جهاد کردند یکسان نیستند. خداوند مجاهدانی را که با مال وجان خود جهاد نمودند بر قاعدان [ترک کنندگان جهاد] برتری مهمّی بخشیده...).
۲ - دعوت حضرت مهدی (علیه السلام) ودولت او جهانی است، واین نوع دعوت با نژادپرستی سازگاری ندارد.
۳ - مطابق برخی از روایات، دولت حضرت مهدی (علیه السلام) دولتی متعادل ومخالف با نژاد پرستی است:
الف. روایاتی که دلالت دارد بر اینکه حکم حضرت بر عرب شدید است.(۱۲۶۵) واگر قرار بر حکومت نژادپرستی باشد این روایات متضافره بی معنا خواهد بود.
ب. روایاتی که دلالت دارد بر اینکه اصحاب خالص حضرت از نژادهای مختلف واز کشورهای مختلف هستند.
شیخ طوسی از ابی بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که درباره اصحاب قائم (علیه السلام) فرمود: (سیصد وسیزده نفر مرد به عدد اهل بدر از مکان های مختلف به سوی او می ایند).(۱۲۶۶)
۴ - مطابق برخی از روایات، حضرت به سیره رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) عمل خواهند نمود. ومی دانیم که سیره رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نفی هر گونه نژادپرستی بوده است.
آیا نوع حکومت حضرت مهدی همانند سایر حکومت ها است؟
می توان به طور جزم ادعا کرد که نوع حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) شبیه هیچ یک از حکومت های موجود در دنیا نیست زیرا:
اولا: حضرت مهدی (علیه السلام) قرار است در عصر ظهورش اسلام را به تمام معنا به عنوان برنامه حکومتی عادل پیاده کند، ومی دانیم که برنامه های اسلامی با هیچ یک از نظام های حکومتی جهان مطابقت ومشابهت کامل ندارد.
ثانیا: اساس وبنیاد حکومت های رایج در دنیا بر ظلم وتعدّی استوار است، حتّی حکومت دموکراسی که بر اساس رای اکثریت استوار است، در ان ظلم به اقلیتی است که حاکم وحکومت او را نپذیرفته است، در حالی که امام زمان (علیه السلام) یکی از اهداف اصلی حکومتش برچیدن ظلم وبی عدالتی وگسترش عدل وداد در سطح کلّ جامعه است.
ثالثا: همه نظام ها وقوانین موجود در جهان بر مادّیت واسقاط عنصر الهی در امور استوار است، خواه به صراحت تصریح کرده باشند همانند مارکسیست ها یا ضمنا همانند هر حکومتی دیگر، در حالی که نظام حکومتی حضرت مهدی (علیه السلام) بر پایه معنویت وربط انسان به خدا وتربیت جسم وروح استوار است. لذا تمام قوانین حکومت حضرت، قوانین الهی خواهد بود.
رابعا: حکومت امام زمان (علیه السلام) نوع حکومتی است که تمام خواسته های مادی ومعنوی بشر را که در دوره های قبل وحکومت های پیشین براورده نشده است تامین خواهد کرد. ومردم را از یاس وناامیدی که از ناکامی حکومت های پیشین پدید آمده برطرف می سازد. ولذا در روایات آمده است: (همانا دولت ما اخرین دولت است وبرای هیچ اهل بیتی دولتی نیست جز انکه قبل از ما مالک حکومت خواهند شد، تا اینکه وقتی که سیره ما را دیدند نگویند: اگر ما مالک شده بودیم به مثل همین روش عمل می کردیم. وان است گفتار خداوند متعال: (وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ).(۱۲۶۷)
امام زمان در مقابله با ستمگران واجرای حدود واحکام الهی چگونه رفتاری دارند؟
امام مهدی (علیه السلام) در راه وروش خویش سازش ناپذیر است ودر اجرای حدود واحکام الهی ومبارزه با ستمگران قاطعیتی خدایی دارد. چشم پوشی ومسامحه ای در راه وروش او نیست. از ملامت ملامت گران نمی هراسد، از هیچ مقام وقدرتی نمی ترسد، وبدون هیچ گونه ملاحظه ای تبهکاران را کیفر می دهد.
قاطعیت، خصلت همه رهبران راستین الهی است ودر امام مهدی (علیه السلام) این خصلت در حدّ اوج وکمال است. ومعیار پاک سازی اجتماعات بشری همین است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (قائم قیام می کند... بر اعراب سختگیر است وراه وروش او شمشیر بوده ودر راه اجرای برنامه های الهی از ملامت ملامت گران بیم نمی کند).(۱۲۶۸)
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: (... خداوند برای دوازدهمین امام از خاندان ما هر دشواری را اسان می گرداند وبه دست او هر جبّار سرسختی نابود می شود وهر شیطان سرکشی هلاک می گردد).(۱۲۶۹)
آیا در عصر ظهور زندگی بشر سامان می یابد؟
در زیارت نامه ها وروایاتی که درباره حضرت مهدی (علیه السلام) وعصر ظهور رسیده به زندگی اصیل ودرست انسان در پرتو فروغ جاودانه تعالیم امام مهدی (علیه السلام) اشاره رفته است.
در زیارتی درباره حضرت مهدی (علیه السلام) می خوانیم: (... السلام علی ربیع الانام ونضرة الایام...)؛(۱۲۷۰) (سلام بر بهاران زندگی مردمان وطراوت روزگاران...).
امام حسین (علیه السلام) فرمود: (منّا اثنی عشر مهدیا... واخرهم التاسع من ولدی وهو القائم بالحقّ، یحیی الله به الارض بعد موتها...)؛(۱۲۷۱) (در خاندان ما دوازده مهدی است... اخر انان نهمین فرزند من است که به حقّ قیام کند، وخداوند زمین مرده را به دست او زنده کند...).
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر ایه (اعْلَمُوا انَّ الله یحْیی الارْضَ بَعْدَ مَوْتِها...) فرمود: (یعنی خداوند زمین را با عدل قائم در رستاخیز ظهور او زنده می گرداند، پس از انکه از ستم فرمانروایان ضلالت مرده باشد...).(۱۲۷۲)
سرلوحه برنامه های حضرت مهدی چیست؟
گسترش عدالت در سراسر گیتی در راس ارمان های انقلاب امام مهدی (علیه السلام) قرار دارد واز هدف های اساسی ان تحوّل عظیم جهانی است، چنان که این اصل از نخستین هدف ها واصلی ترین برنامه های همه پیامبران بوده است، که در گذشته تاریخ، اجتماعات ومردمان را بدان فرا خوانده اند ودر راه تحقق ان فداکاری های فراوان کرده اند. می توان گفت بیشترین درگیری ومبارزه پیامبران بر سر اجرای عدالت بوده است....
امام زمان (علیه السلام) در برابر طبقات اگاه وعالمان وروشنفکرانی که بخواهند به گونه ای در برابر اجرای عدالت بایستند مقاومت می کند، وبا کسانی که با توجیه کلام خدا وتاویل ایات قران کریم، قصد تضعیف مبانی انقلاب او را دارند درگیر می شود وانان را از جلو راه انقلاب بر می دارد.
(عدل) به معنای رعایت دقیق حقّ وحقوق مردم وبرابری همه انها در برخورداری از حقوق ومنافع مشروع ومعقول خویش است، چنان که (ظلم) زیر پا نهادن حق وحقوق دیگران ونابرابری وتبعیض است. عدالت، زمینه حیات اجتماعی تنها در بخش ویژه ای از جامعه نیست، بلکه در همه ابعاد حیات فردی واجتماعی، عامل اصلی حیات وزندگی انسان، اصل عدالت وعدل است. عدل حیات زندگی است وزندگی بی عدالت مرگی است که حیات پنداشته می شود.
امام حسین (علیه السلام) فرمود: (لو لم یبق من الدنیا الّا یوم واحد لطوّل الله عزّ وجلّ ذلک الیوم حتّی یخرج رجل من وُلدی فیملاها عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما. کذلک سمعت رسول الله یقول)؛(۱۲۷۳) (اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند ان روز را دراز گرداند تا مردی از فرزندان من قیام کند وزمین را از عدل وداد بیاکند، ان گونه که از ستم وبیداد اکنده باشد. این چنین از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم).
امام زمان در لحظات نخستین پس از تولد، دهان به سخن گشود وعرض کرد: (... اللهمّ انجز لی ما وعدتنی واتمم لی امری وثبّت وطاتی واملا الارض بی عدلا وقسطا)؛(۱۲۷۴) (خداوندا! به انچه بر من وعده دادی وفا کن، وامر مرا به کمال برسان، وگام های مرا استوار بدار، وزمین را به دست من اکنده از عدل وداد ساز).
امام علی (علیه السلام) درباره عصر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید: (... لینزعنّ عنکم قضاة السوء ولیقبضن عنکم المراضین ولیعزلنّ عنکم امراء الجور ولیطهرنّ الارض من کلّ غاشٍ)؛(۱۲۷۵) (... امام مهدی (علیه السلام) قاضیان زشت کار را کنار می گذارد ودست سازشکاران را از سرتان کوتاه می کند وحکمرانان ستم پیشه را عزل می نماید، وزمین را از هر نادرست وخائنی پاک می سازد).
چه عواملی در موفقیت حضرت مهدی در گسترش عدل تاثیر گذار است؟
اگر بخواهیم راز ورمز موفّقیت ان حضرت را در پیاده کردن حکومت عدل در پهنه زندگی بشر ترسیم کنیم می توان گفت که در ان روز هم فاعلیت فاعل تام است وهم قابلیت محل، تکمیل شده است؛ زیرا در نظام امامت که عهده دار اجرای حقّ وعدالت است، شخص امام که در راس ان قرار دارد نمونه والگوی اعلا ونمایش عملی وتجسّم ظهور تمام برنامه های اسلامی وتعلیمات ان ونسخه سعادت بخش جامعه بشری است. در این نظام، هم قوانینی که اساس عمل است به عدل، حقّ وبرقراری توازن وتعادل نظر دارد، وهم حاکم ونظام حکومت وقوه مجریه ای که اجرای این قوانین را بر عهده دارد از طریق عدل منحرف نمی شود.
عامل دیگر برای موفّقیت حضرت مهدی (علیه السلام) در گسترش عدل در جامعه، تکامل عقول بشر در ان عصر است. کسانی با عدل وداد درگیرند که عقلشان کامل نیست ووقتی مردم از لحاظ عقل ضعیف باشند زیر بار حکومت عدل نمی روند؛ زیرا طبق احادیث، عدل از جنود عقل به شمار می اید وجور از جنود ولشکریان جهل.(۱۲۷۶)
لذا در روایتی از امام باقر (علیه السلام) می خوانیم: (اذا قام قائمنا وضع الله یده علی رؤوس العباد، فجمع بها عقولهم وکملت بها احلامهم)؛(۱۲۷۷) (هنگامی که قائم ما قیام کند خداوند دستش را بر سر بندگانش می گذارد وبدین وسیله عقول انها کامل وافکارشان را پرورش می دهد).
بنابراین، عصر حضرت مهدی (علیه السلام) به جهت تکامل عقولشان ونیز عظمت نظام امامت، به سرعت تمام، پذیرای حکومت ان حضرت خواهند بود.
سیره عملی وروش شخصی حضرت مهدی بعد از ظهور چگونه است؟
امام مهدی (علیه السلام) مانند همه پیامبران ورهبران راستین وشایسته الهی بسیار ساده زیست است، لباس های درشت وکم بها می پوشد، خوراک خشک وناگوار می خورد، و...؛ زیرا رهبری جامعه انسانی چنین سیره وروشی را نیز لازم دارد ودر فکر اسایش خلق بودن ولحظه ای برای انان نیاسودن، شرط اصلی ان است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (ما تستعجلون بخروج القائم، فوالله ما لباسه الّا الغلیظ ولا طعامه الّا الجشب)؛(۱۲۷۸) (به چه جهت درباره خروج قائم عجله دارید؟ به خدا سوگند! او جامه ای درشت می پوشد، وخوراک خشک وناگوار می خورد...).
وضعیت امنیت اجتماعی در عصر ظهور چگونه است؟
امنیت اجتماعی، امنیت در بخش های گوناگون زندگی اجتماعی را شامل می شود. یعنی امنیت در بخش های اقتصادی، سیاسی، دفاعی، فرهنگی وغیره. امنیت اجتماعی زمینه همه فعالیت های درست ومفید اجتماعی وشرط لازم رشد وتکامل فرد وجامعه است.
امام مهدی (علیه السلام) پدید اورنده امنیت اجتماعی است، امنیتی که بشریت در تمام دوران تاریخ خود مانند ان را ندیده است.
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر ایه (وَعَدَ الله الَّذِینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الارْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْنا...)(۱۲۷۹)، فرمود: این ایه درباره قائم ویارانش نازل شده است.
در عصر ظهور رشد عقلی وتکامل علمی انسان چگونه است؟
نقش اصلی دعوت پیامبران در گسترش دانایی واموزش وتجربه وتعلیم است وایمان از شاخه های دانایی وشناخت به شمار می رود. پیامبران به انسان ها راه ورسم زندگی، هدف ونتیجه ان را می اموختند.
از سوی دیگر چون هدف از خلقت انسان، رشد وتکامل معرفت وشناخت اوست باید روزی این هدف تحقق یابد وروزگار دانش های راستین وپیروزی خرد بر مجهولات فرا رسد. از این رو در دوران ظهور که روزگار تحقق همه ارمان های انسانی والهی است، شناخت انسان به تکامل نهایی می رسد، ودر ابعاد گوناگون دانایی، از جهان شناسی، انسان شناسی وخداشناسی، عروج لازم را می یابد.
در دوران امام زمان (علیه السلام)، همه مسائل بشری به هدف اصلی ومرز نهایی می رسد، وبشریت در تلاش اعصار وقرون خویش به محضر استاد ومعلمی راه می یابد که نکته ای از دید ژرف نگر وحقیقت بین او پوشیده نیست وهدف او پرده برداری از حقایق ومجهولات است وتا سرحد امکان وتوان انسان ها، انان را به اوج تکامل علمی می رساند. این موضوع از مهم ترین برنامه ها واقدام های حضرت مهدی (علیه السلام) است. واز این رهگذر دو محور اساسی تحقق می پذیرد:
۱ - با گسترش شناخت وکشف اسرار کائنات، پایه های خداشناسی استوار می گردد.
۲ - گسترش شناخت ودانایی، تشکیل جامعه انسانی وبسامان ومرفّه را ممکن می سازد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (... تاسعهم قائمهم الذی یملا الله عزّ وجلّ به الارض نورا بعد ظلمتها، وعدلا بعد جورها، وعلما بعد جهلها...)؛(۱۲۸۰) (نهمین از انان قائم است که خداوند به دست او سرزمین تاریک [زندگی] را نورانی وروشن می کند، واز عدل می اکند، پس از [دوران] ظلم، وعلم ودانایی را فراگیر می سازد پس از [دوران] جهل ونادانی...).
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم واکمل به احلامهم)؛(۱۲۸۱) (قائم ما به هنگام رستاخیز خویش نیروهای عقلانی توده ها را تمرکز دهد وخردها ودریافت های خلق را به کمال رساند).
عصر ظهور حضرت مهدی از حیث رشد تربیتی چگونه است؟
تکامل تربیت وبلوغ روحی انسان از جمله برنامه های مهمّ قیام امام مهدی (علیه السلام) است. حضرت برنامه خود را از این نقطه زیربنایی اغاز می کند تا برنامه های دیگر او به شایستگی انجام یابد، وزمینه ها وشرایط وعوامل اصلی صلاح، شایستگی، بسامانی، رفاه، عدالت، دادگری، قانون شناسی، تعهدپذیری، مهر ورزی، محبّت، ایثار وفداکاری در سطح جامعه ها پدیدار گردد.
امام علی (علیه السلام) فرمود: (... ولو قد قام قائمنا لذهبت الشحناء من قلوب العباد...)؛(۱۲۸۲) (چون قائم ما قیام کند، کینه ها از دل ها بیرون رود).
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد... واکمل به اخلاقهم)؛(۱۲۸۳) (هنگامی که قائم ما رستاخیز کند دستش را بر سر مردم می گذارد... واخلاق انان را تکامل بخشد).
حضرت مهدی در تقسیم اموال چگونه رفتار خواهد کرد؟
از جمله برنامه های حضرت مهدی (علیه السلام) اجرای اصل مساوات است. این اصل در ایات قران واحادیث پیامبر اکرم وامامان معصوم (علیهم السلام)، فراوان مورد تاکید قرار گرفته وابعاد وجوانب ان شکافته شده وتبیین گشته است.
درباره دوران ظهور وتحقّق اصل مساوات وگسترش برادری وبرابری در سراسر اجتماعات، احادیثی رسیده است که از بیان ومحتوای انها می توان کشف کرد که در دوران امام زمان (علیه السلام)، مساوات اجتماعی در سطحی بسیار عالی عینیت می یابد که شاید چگونگی ان وفراگیری وعمق نفوذ ان در این روزگاران برای ما - با ذهنیت های موجود - پذیرفتنی نباشد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (ابشرّکم بالمهدی یبعث فی امّتی... یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض یقسم المال صحاحا. فقال له رجل: وما صحاحا؟ قال: التسویة بین الناس)؛(۱۲۸۴) (به مهدی بشارتتان می دهم. او از میان امت من برانگیخته می شود... ساکنان اسمان وزمین از او خشنود خواهند بود. او مال را درست تقسیم می کند. مردی پرسید: درست چیست؟ فرمود: میان همه به طور مساوی).
وضعیت مردم در عصر ظهور از حیث رفاه اقتصادی چگونه است؟
از برنامه ها واقدام های امام مهدی (علیه السلام) پدید اوردن رفاه اقتصادی در سطح کلّ جامعه بشری است. بخش عظیم ومهمّی از مسائل عقب ماندگی ووابستگی وکمبود مواد غذایی به دو عامل بستگی دارد که با یکدیگر ارتباط دارند:
۱ - نظام اقتصادی استعمارگر حاکم بر جهان.
۲ - نظام سیاسی حاکم بر جامعه که همواره به زیان ملت های خود گام بر می دارند.
در رستاخیز ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) این بندها ودام ها از سر راه برداشته می شود، وعوامل سلطه بر فکر وفرهنگ واقتصاد وسیاست جهانی وکشورها نابود می گردد.
احادیث درباره رفاه اقتصادی دوران ظهور بسیار است وشاید از جمله مسائلی باشد که بیشترین تاکید بر ان شده است، وشاید پس از اصل عدالت دومین موضوعی باشد که در ان دوران در جامعه ها پدید می اید. واین هر دو با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارند؛ زیرا که اجرای عدالت برای از میان بردن روابط ظالمانه وغاصبانه اکل وماکول است تا اقویا حقّ ضعیفان را نخورند وانان را محروم نسازند. بنابراین، رفاه اقتصادی برای همه، با اجرای اصل عدالت اجتماعی وبرپایی قسط قرانی امکان پذیر است، بلکه رفاه وبی نیازی، از میوه های درخت تناور عدل است، وامام با تحقق بخشیدن به اصول دادگری وعدالت اجتماعی، همگان را به زندگی درست وسازمان یافته می رساند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (انّ قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربّها،... ویطلب الرجل منکم من یصله بماله ویاخذ من زکاته لا یوجد احد یقبل منه ذلک. استغنی الناس بما رزقهم الله من فضله)؛(۱۲۸۵) (هنگام رستاخیز قائم ما، زمین با نور خدایی بدرخشد... وشما به جست وجوی اشخاصی بر می ایید که مال یا زکات بگیرند، وکسی را نمی یابید که از شما قبول کند، ومردمان همه به فضل الهی بی نیاز می گردند).
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (امّت من در زمان مهدی (علیه السلام) به نعمت هایی دست یابند که پیش از ان ودر هیچ دوره ای دست نیافته بودند. در ان روزگار، اسمان باران فراوان دهد، وزمین روییدنی را در دل خود نگاه ندارد).(۱۲۸۶)
در حدیثی دیگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (... خداوند برای قائم (علیه السلام) گنج ها ومعادن زمین را اشکار می سازد...).(۱۲۸۷)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (... تطوی له الارض... فلا یبقی فی الارض خراب الّا قد عمر...)؛(۱۲۸۸) (... زمین برای قائم ما در هم پیچیده می شود و... در زمین جای نا ابادی باقی نمی ماند...).
همچنین امام باقر (علیه السلام) فرمود: (وتظهر له الکنوز...)؛(۱۲۸۹) (... برای قائم ما گنج ها اشکار می گردد...).
کثرت اموال در عصر ظهور از چه راهی حاصل می شود؟
در مورد سؤال فوق چند احتمال وجود دارد:
۱ - اینکه کثرت اموال در دست مردم از راه معجزه وبه برکت وجود امام زمان (علیه السلام) در میان مردم باشد. این احتمال از جهاتی قابل مناقشه است:
اولا: این نظریه خلاف قانون معجزات است، زیرا قرار نیست که همه کارها با معجزه صورت پذیرد. سعادت انسان که عصر ظهور زمینه ساز ان است در این است که از راه طبیعی به کمال خود برسد.
ثانیا: سیاق روایات در این باب به تشکیل نظامی اقتصادی عادل اشاره دارد که بشر می تواند در پرتو ان درامد کافی ووافر داشته باشد. واین معنا با اعجاز سازگاری ندارد.
۲ - اینکه وفور مال ونعمت ها به جهت گسترش زراعت وکشاورزی وتجارت است، گر چه الطاف خداوند متعال نیز در توفیر این گونه نعمت ها مؤثر است.
۳ - اینکه توفیر مال به جهت دسترسی وسیطره بر بانک های بزرگ در عالم باشد، به جهت انکه بیشتر اموالی که در انها نهفته اند، غصبی وحرام ونامشروع است، لذا حکومت عدل جهانی انها را به طور مساوات بین مردم تقسیم می کند.
در عصر ظهور وضع مساجد چگونه خواهد بود؟
در دوران ظهور، دین ومذهب به سوی هدف اصلی هدایت می شود، وجهت گیری وحرکت مذهبی در راه سعادت ورفاه وتعالی انسان قرار می گیرد، واز قشری گری وسطحی نگری وتجمّل گرایی زاید - که کار مذاهب باطل یا منحرف است - دور می گردد. از این رو امام مهدی (علیه السلام) در اغاز رستاخیز خویش به پیرایش وابادی ها از مظاهر تجمل گرایی ها ومصرف زدگی ها به ویژه در سازمان ها ومؤسسات مذهبی می پردازد.
امام همه امکانات ونیروها را صرف هدف های اصلی مذهب می کند؛ یعنی برپایی عدالت ورفاه عمومی ونجات انسان ها از چنگال اهریمنی ظلم ومحرومیت. برای تحقق این ارمان ها به ضرورت، تزیین معابد ومساجد وظاهرسازی های بی محتوا وتشکیلات عریض وطویل به نام مذهب ودین ممنوع می گردد وهمه مظاهر این گونه معابد ویران می شود ومعابد به صورت ساده وبی ارایش ودور از هر گونه تزیین وتجمّل در می اید.
عمر بن جمیع از امام باقر (علیه السلام) سؤال کرد: نماز گزاردن در مساجدی که نقش ونگار دارد (ایینه کاری، کاشی کاری وتزیینات دارد) چگونه است؟ امام فرمود: (اکره ذلک ولکن لا یضرّکم الیوم ولو قد قام العدل لرایتم کیف یصنع فی ذلک)؛(۱۲۹۰) (این کار را خوش ندارم، ودر این روزگار این موضوع ضرری برای شما ندارد، لیکن اگر عدالت حاکم گردد خواهید دید که در این امور چگونه عمل می کند).
آیا حضرت مهدی بعد از ظهور مسجد الحرام ومسجد النبی را تغییر خواهد داد؟
کلینی ومفید با سند خود از ابوبصیر واو نیز از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (انّ القائم (علیه السلام) اذا قام ردّ البیت الحرام الی اساسه ومسجد الرسول الی اساسه...)؛(۱۲۹۱) (هنگامی که قائم قیام کند مسجد الحرام را به اساس خود باز می گرداند ونیز مسجد نبوی را به اساس خود باز می گرداند...).
پاسخ:
۱ - شیخ مفید این روایت را مرسلا از ابی بصیر نقل کرده وکلینی نیز با این سند ان را نقل نموده است: (احمد بن محمّد، عمّن حدّثه، عن محمّد بن الحسین، عن وهیب بن حفص، عن ابی بصیر..).ومعلوم است که سند ارسال دارد؛ زیرا راوی از محمّد بن حسین مشخص نیست.
شیخ طوسی (رحمه الله) نیز در کتاب (الغیبة)(۱۲۹۲) حدیث فوق را نقل کرده ولی در سند ان علی بن ابی حمزه بطائنی است که از سردمداران واقفی ها واز دشمنان امام رضا (علیه السلام) به حساب می اید. نتیجه اینکه: این روایت هیچ سند معتبری ندارد، که قابل احتجاج باشد.
۲ - حضرت مهدی (علیه السلام) کسی است که مورد اعتماد شیعه واهل سنّت است، وشیعه علاوه بر اعتماد، او را معصوم نیز می داند. او کسی است که مطابق روایات فریقین سیره ای پسندیده دارد وبعد از ظهورش زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد. کسی که چنین اوصافی دارد هرگز شک وتردیدی در عملکرد او نخواهد شد، در صورتی که مسجد الحرام ومسجد النبی را برای مصالحی خراب کرده وبه اساس ان بازگرداند.
۳ - بر فرض صحت روایت ممکن است که توجیه ان این باشد: از انجا که برخی از نواحی این دو مسجد به توسط سلاطین جور به جهت ریا ودیگر اهداف ویا با مال حرام وغصبی ساخته شده است، برای انکه اثار ظالمین باقی نماند انها را خراب می کند وبه جای اصلی ان باز می گرداند.
۴ - مطابق روایت صحیح مسلم، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) قصد داشت که کعبه را خراب کرده واز نو بنا کند، ولی به جهت انکه مردم تازه مسلمان بودند از این کار صرف نظر کرد.
مسلم در صحیح خود از عبد الله بن زبیر از عایشه نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (یا عائشة! لو لا انّ قومک حدیثو عهد بشرکٍ لهدمتُ الکعبة فالزقتها بالارض، وجعلت لها بابین: بابا شرقیا وبابا غربیا وزدت فیها ستّة اذرع من الحجر، فانّ قریشا اقتصرتها حیث بنت الکعبة).(۱۲۹۳) حدیث دیگری نیز مسلم در همین باب نقل کرده است، که برخی از سلاطین کعبه را خراب کرده، ودوباره بازسازی کردند.(۱۲۹۴)
آیا امام زمان بعد از ظهور از ابوبکر وعمر انتقام خواهد گرفت؟
مجلسی به سندش از بشیر نبّال از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (هل تدری اوّل ما یبدء به القائم (علیه السلام)؟ قلت: لا. قال: یخرج هذین رطبین غضّین فیحرّقهما...)؛(۱۲۹۵) (آیا می دانی که اولین کاری که قائم انجام می دهد چیست؟ بشیر گفت: خیر، حضرت فرمود: ان دو نفر را در حالی که تر وتازه هستند خارج کرده وهر دو را اتش خواهد زد...).
پاسخ:
۱ - مجلسی (رحمه الله) این حدیث را از کتاب فضل بن شاذان به سندش از بشیر نبّال نقل کرده است. ولی توثیقی در کتب رجال برای بشیر نبّال نرسیده، ولذا روایت از این جهت ضعیف السند بوده وقابل احتجاج نیست.
۲ - بر فرض صحت سند روایت، همان گونه که اشاره شد مهم ترین کار امام مهدی (علیه السلام) اقامه حقّ وعدل است، واین عمل مصداق بارز ان به حساب می اید.
۳ - در روایت تصریح نشده که مقصود از ان دو نفر کیست، لذا ممکن است که مقصود برخی از خلفای بنی امیه یا بنی عباس باشند.
۴ - در صورت صحت حدیث، از انجا که امام مهدی (علیه السلام) معصوم بوده وعمل او عین عدل وحق است باید اهل سنّت نسبت به این دو خلیفه تجدید نظر کرده وبا دید دیگری به انان نظر کنند.
۵ - مکانی که این دو در ان دفن شده اند حجره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به حساب می اید، وهرگز حقّی نداشتند که در ان دفن شوند، واز انجا که کار حضرت اقامه عدل است، لذا جسد ان دو را از ان مکان بیرون می آورد.
چرا امام زمان بعد از ظهور به حکم داوود عمل می کند؟
کلینی به سندش از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که خطاب به اباعبیده فرمود: (... یا اباعبیدة! اذا قام قائم ال محمّد (علیه السلام) حکم بحکم داوود وسلیمان لا یسأل البینه)؛(۱۲۹۶) (... ای اباعبیده! هر گاه که قائم ال محمد (علیهم السلام) قیام کند به حکم داوود وسلیمان حکم خواهد کرد ولذا از دلیل وشاهد سؤال نمی کند).
نعمانی از ابان بن تغلب نقل کرده که گفت: من با جعفر بن محمّد (علیهما السلام) در مسجد کوفه بودیم که او دست مرا گرفته بود وفرمود: (ای ابان! زود است که خداوند سیصد وسیزده مرد را در این مسجد شما حاضر کند... ان گاه به منادی امر می کند که ندا دهد: این مهدی است که به حکم داوود وسلیمان قضاوت خواهد نمود؛ که در قضاوتش از بینه سؤال نمی کند).(۱۲۹۷)
پاسخ:
۱ - ظاهر روایات ان است که امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور به علم خود در هر واقعه ای حکم می کند نه به بینه، بر خلاف انچه که امامان سابق بر او انجام می دادند. شیخ مفید (رحمه الله) در کتاب المسائل می گوید: (امام (علیه السلام) می تواند به علم خود حکم کند همان طوری که به ظاهر شهادت ها نیز می تواند چنین کند وهر گاه شهادت را باطل ببیند بر علم خود حکم خواهد کرد...).(۱۲۹۸)
علامه مجلسی (رحمه الله) در (مراة العقول) می فرماید: (واین اختلاف در سیره اهل بیت (علیهم السلام) از قبیل نسخ نیست تا کسی اشکال کند که بعد از پیامبر نسخی نیست، بلکه یا به اعتبار تقیه در برخی موارد است ویا به جهت اختلاف اوضاع واحوال در زمان ها است...).(۱۲۹۹)
۲ - از انجا که وظیفه امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور پر کردن زمین از عدل وداد است، لذا طبیعی است که به واقع حکم نماید تا اینکه حقوق به صاحبان اصلی اش باز گردد، ومقتضای ان این است که حضرت به علم خود که از جانب خدا به او الهام شده حکم نماید، واین همان حکم داوود است.
۳ - حکم حاکم به علمش، بدون اتکا بر بینه وقسم، نه تنها مورد اتفاق علمای شیعه است بلکه برخی از علمای اهل سنّت نیز ان را جایز شمرده اند.
ابن قدامه می گوید: (... از احمد بنابر نقلی شنیده شده که حکم حاکم به علمش جایز است، واین قول ابویوسف وابوثور ورای دوم شافعی واختیار مزنی است، زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در موردی که ذکر می کند بدون بینه واقرار وتنها با علم به گفتار مدعی حکم صادر کرد.
ان گاه می گوید: حاکم که به قول دو گواه حکم می کند به جهت غلبه بر ظن اوست، پس در مورد علم وقطع، اولی به جواز حکم است.
ودیگر اینکه حاکم می تواند در تعدیل وجرح شهود به علم خود عمل کند، پس در ثبوت حقّ به طریق اولی می تواند به علم خود حکم نماید).(۱۳۰۰)
نتیجه اینکه: هیچ استبعادی ندارد که حضرت مهدی (علیه السلام) در قضآیا به علمی که از جانب خداوند به او الهام شده حکم نماید.
امام زمان یاتی بدین جدید یعنی چه؟
پاسخ: در بین برخی از مردم این مطلب زیاد مطرح می شود که حضرت مهدی (علیه السلام) هنگام ظهور، دین جدیدی را عرضه می کند، در حالی که ما می دانیم مطابق نصّ قران، پیامبر اسلام، خاتم انبیا ودین او نیز خاتم ادیان است.
با مراجعه به مصادر حدیثی پی خواهیم برد که چنین تعبیری در مجامع حدیثی وجود ندارد وتنها تعبیراتی می بینیم که ممکن است کسی از مجموعه انها چنین استنباط کند که حضرت (علیه السلام) دین جدیدی را می اورد، لکن در جای خود هر یک از این تعبیرات را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
طبیعت هر نهضت وقیام وانقلابی، گرچه تجدید نظر کردن در برنامه های گذشته بوده ودرصدد پیاده کردن امری جدید است، زیرا نواوری از ارکان هر نهضت به شمار می اید، ولی این بدان معنی نیست که از اصول اوّلی شریعت دست برداشته شود؛ زیرا حضرت، محیی الشریعه است ودرصدد احیای همان شریعت جدّ خود می باشد، گرچه ممکن است ان را با اسلوب جدیدی پیاده نماید.
این مطالب هنگامی بیشتر روشن می شود که به نکات زیر توجه شود:
۱ - مطابق برخی روایات، بخشی از احکام به جهت نبود شرایط ومقتضیات در عصر معصومین بیان نشده وتنها علمش نزد اهل بیت (علیهم السلام) باقی مانده است، ودر عصر ظهور، ان احکام بیان خواهد شد.
۲ - بخشی از احکام به جهت ضایع شدن کتاب ها واحادیث تلف شده وبه دست ما نرسیده است که قطعا نزد امام زمان (علیه السلام) موجود است ودر عصر ظهور انها را بیان کرده وبه اجرا خواهد گذاشت.
۳ - در عصر غیبت به جهت دوری از امام معصوم، علما وفقها مامور به اخذ وظیفه از ادله ای هستند که غالب انها ظنّی است ودر نتیجه، احکامی که استخراج می شود احکام ظاهری است نه واقعی، گر چه در عصر غیبت مامور به عمل به انها هستیم، ولی در عصر ظهور توسط امام زمان (علیه السلام) احکام واقعی عرضه می شود.
۴ - در طول تاریخ اسلام برخی از احکام کمتر به انها عمل شده ویا اصلا در جامعه بیان نشده است همانند گرفتن جزیه با خفّت وخواری از اهل ذمّه در ممالک اسلامی، که به طور حتم این گونه احکام در عصر ظهور به اجرا در خواهد امد.
۵ - تا عصر ظهور دیدگاه وسطح فکر وتعقل مردم بسیار بالا رفته وامادگی وقابلیت هایی فوق العاده در فهم معارف دینی خواهد یافت، که در نتیجه احتیاج به پاسخ گویی با انحای مختلف به این خواسته ها است.
امام زمان یاتی بسلطان جدید یعنی چه؟
از امام باقر (علیه السلام) وارد شده که فرمود: (به خدا سوگند! گویا نظر می کنم به مهدی بین رکن ومقام که با مردم به... سلطان جدید از اسمان بیعت می کند).(۱۳۰۱)
پاسخ: در این عنوان احتمالاتی وجود دارد:
۱ - اینکه مقصود از سلطان جدید، اسلوب وروش جدید در اداره حکومت وشؤون اجتماع باشد که بشریت نظیر ان را در هیچ نوع از حکومت ها ودولت ها ندیده است؛ حکومتی در سطح کل جامعه بشری به تمام معنا اسلامی ومطابق با تمدن وپیشرفت بشری.
۲ - اینکه مقصود سلطنتی است که نسبت به سلطنت ها وحکومت های سابق بر خود جدید است، ولی تجدید کننده حکومت وسلطنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در عصر خلافتشان می باشد.
امام زمان به امر جدید قیام می کند یعنی چه؟
امام باقر در روایتی می فرماید: (... هر گاه که مهدی خروج کند به امر جدید و... قیام خواهد نمود).(۱۳۰۲)
درباره این عنوان چند احتمال وجود دارد:
۱ - مقصود از (امر جدید) طلب جدید است که شامل طلب فعل وطلب ترک می شود، یعنی مجموعه ای از احکام جدید یعنی از انجا که حضرت به واقع حکم می کند، لذا در حقیقت به امر جدید قیام کرده است.
۲ - مقصود از (امر جدید) روش وبرنامه فکری وعقیدتی جدید با روش های نوین است که در برخی از روایات به ان اشاره شده است.
۳ - مقصود از (امر جدید) امارت، خلافت وامامت باشد، همان گونه که در ایه (اولی الامر) به ان اشاره شده است. واز انجا که امارت وخلافت حضرت (علیه السلام) با سایر خلافت ها متفاوت است لذا نسبت به انها جدید به حساب می آید.
امام زمان یاتی بقضاء جدید یعنی چه؟
در روایتی از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که فرمود: (... هر گاه قائم ال محمّد خروج کند به سنت جدید وقضاوت جدید قیام خواهد نمود).(۱۳۰۳)
در اینکه مقصود حضرت از قضاوت جدید در عصر ظهور به توسط حضرت چیست دو احتمال وجود دارد:
۱ - مقصود، خطوط جدید با برنامه های بسیار متنوع وپیشرفته برای بشر در عصر ظهور است.
۲ - مقصود داشتن اسلوب جدید در قضاوت وفصل خصومت بین مردم است، همان گونه که در روایات به ان اشاره شده که حضرت به حکم داوود عمل خواهد نمود ودرخواست بینه ودو شاهد عادل نمی کند.
امام زمان یاتی بسنة جدیدة یعنی چه؟
در روایتی از امام باقر (علیه السلام) می خوانیم که فرمود: (... هر گاه مهدی خروج کند به امر جدید وکتاب جدید وسنت جدید... قیام خواهد کرد).(۱۳۰۴)
با آنکه مطابق برخی روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (سنت مهدی همانند سنت من است).(۱۳۰۵)
در پاسخ این سؤال می توان گفت: چون حضرت از طرفی به واقع حکم می کند، ونیز حکومت او در سطح گسترده وعالمی است، وبشر نیز در عصر ظهور به مستوای عالی فکری وپیشرفت عقلانی رسیده است، لذا روش حکومتی واسلوب خاص او در حکومت داری با دیگر روش ها فرق می کند، گر چه نسبت به اصول وچهار چوب احکام اسلامی با سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرقی ندارد.
همچنین ممکن است مقصود آن باشد که سنت وروش حکومتی حضرت نسبت به روش های مردمی که قبل از حکومت حضرت بوده اند جدید به حساب می آید.
آیا امام مهدی قیام کننده به کتاب جدید است؟
ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (... والله لکانّی انظر الیه بین الرکن والمقام یبایع الناس علی کتاب جدید...)؛(۱۳۰۶) (به خدا سوگند! گویا نظر می کنم به مهدی در بین رکن ومقام که با مردم بر کتاب جدید بیعت می کند...).
در این تعبیر احتمالاتی وجود دارد:
۱ - مقصود، اوردن قران جدید باشد، که قطعا این احتمال باطل است، زیرا امت اسلامی اتفاق دارند بر اینکه در قران نقصان وزیادتی ایجاد نشده ونخواهد شد.
۲ - مقصود این باشد که حضرت (علیه السلام) قران را ان گونه که در عصر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده می اورد. یعنی ان را با تقدیم وتاخیر در ایات می اورد، این احتمال با قول به اینکه قران به امر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) تدوین شده سازگاری ندارد.
۳ - ممکن است که مراد همان قرانی باشد که علی بن ابی طالب (علیه السلام) تدوین کرده است، قرانی که متنش همین قران موجود است ولی با بیان شان نزول، تفسیر برخی ایات، ذکر ناسخ ومنسوخ، عام وخاص، مطلق ومقید وبرخی خصوصیات دیگر. این احتمال به واقع نزدیک تر است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: (اذا قام قائم ال محمّد ضرب فساطیط ویعلم الناس القران علی ما انزل الله عزّ وجلّ فاصعب ما یکون علی من حفظه الیوم، لانّه یخالف فیه التالیف)؛(۱۳۰۷) (هنگامی که قائم ال محمّد قیام کند خیمه هایی برپا می شود ومردم قران را ان گونه که خداوند عزّ وجلّ نازل کرده فرا می گیرند، واین امر برای کسانی که قران را امروز حفظ کرده اند بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا با انچه که الفت داشته واز قران مانوس بوده اند مخالفت ومغایرت دارد).
۴ - ممکن است که مقصود از (کتاب جدید) معارف ومفاهیم بلند ووالایی است که امام از ایات برداشت کرده وبه مردم عرضه می کند، معانی ای که برای انان تازگی دارد وگویا کتابی با مفاهیمی جدید اورده است.
حکمت مشارکت حضرت مسیح در حکومت عدل جهانی چیست؟
در مورد سؤال فوق حکمت هایی را می توان بیان داشت:
۱ - از انجا که مسیحیان به حضرت مسیح اعتقاد دارند واز طرفی دیگر جمعیت زیادی را در جهان تشکیل می دهند، لذا با مشاهده حضرت مسیح ویقین پیدا کردن پاپ وکشیش ها به او تسلیم او شده وبا تسلیم حضرت مسیح نسبت به حضرت مهدی (علیه السلام) عموم انان نیز تسلیم حضرت خواهند شد.
ولذا مفسران ایه (وَانْ مِنْ اهْلِ الکِتابِ الّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ)؛(۱۳۰۸) (وهیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او - حضرت مسیح - ایمان می اورد).را مربوط به عصر نزول حضرت مسیح از اسمان در اخر الزمان می دانند.
۲ - به جهت انکه زمینه پیروزی حضرت مهدی (علیه السلام) بر جهان وتسریع در ان فراهم گردد. واین از اثار حکمت اوّل است.
۳ - حضرت مسیح (علیه السلام) به نوبه خود می تواند متکفل مسئولیتی در حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) گردد.
با وجودی که حضرت عیسی پیامبر است چرا ریاست حکومت جهانی برای حضرت مهدی است؟
در پاسخ سؤال فوق می توان چند جواب را ذکر کرد:
۱ - حضرت مهدی (علیه السلام) وارث شرعی طرح کاملی است که پیامبر اسلام در این امت بر جای گذارده است واو اخرین وصی از اوصیای پیامبر اخر الزمان (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
۲ - حضرت مسیح پیامبر امّتی دیگر غیر از امت اسلامی است. امّتی که دینش نسخ شده ووظیفه مردم تا روز قیامت متابعت از دین اسلام وپیامبر جدید واوصیای اوست.
حضرت مهدی با یهود ونصارا چگونه رفتار خواهد کرد؟
مطابق برخی از روایات، حضرت مهدی (علیه السلام) بین اهل تورات به توراتشان وبین اهل انجیل به انجیلشان وبین اهل زبور به زبورشان حکم خواهد کرد.
حال سؤال این است که اگر همه اهل عالم مسلمان هستند، چرا حکم بین تمام مردم در عصر ظهور یکسان نخواهد بود؟
در پاسخ سؤال اول می گوییم: کسانی که از اهل کتاب معاند نبوده ودرصدد ستیز وجنگ ومقابله با حضرت وحکومت او برنیایند می توانند در ذمه اسلام ومسلمین بوده وبا اعطای جزیه به زندگی خود ادامه دهند.
ودر مورد سؤال دوم چند احتمال وجود دارد:
۱ - مقصود تطبیق این کتب در ان قسمتی است که فرمان به دخول در اسلام وایمان به پیامبر داده است. اموری که در نسخه هایی از انجیل که حضرت مهدی (علیه السلام) یا حضرت عیسی (علیه السلام) به انها نشان می دهند موجود است.
۲ - اینکه مقصود ان است که حضرت احکام این کتب را بر معتقدان به انها که اسلام نیاورده اند ولی تحت ذمه اسلامند به اجرا خواهد گذاشت.
بین ظهور امام زمان وبرپایی قیامت چه مقدار فاصله است؟
شیخ مفید (رحمه الله) می فرماید: (بعد از دولت قائم (علیه السلام) برای هیچ کس دولتی نخواهد بود مگر انچه در روایات اشاره شده که اولاد حضرت جانشین ایشان خواهند شد، ولی دلیل قطعی وثابتی بر ان نیست. واکثر روایات بر این دلالت دارند که مهدی (علیه السلام) این امت از دنیا رحلت نمی کند مگر چهل روز قبل از قیامت که در ان مدّت هرج ومرج خواهد شد وعلامت خروج اموات وقیام ساعت حساب وجزا است...).(۱۳۰۹)
شیخ حرّ عاملی (رحمه الله) در شرح وتوضیح کلام شیخ مفید (رحمه الله) می نویسد: (شاید چهل روز ایام رجعت باشد واین عدد اشاره به کمی دوران حضرتش باشد، چون مقدار زیاد را به هفتاد ومقدار کم را با عدد کمتر معرّفی می کنند. ویا اینکه هر روز از ان چهل روز برابر هزار سال باشد.
چنان که خداوند می فرماید: (وَانَّ یوْما عِنْدَ رَبِّکَ کَالْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ)؛(۱۳۱۰) (یک روز نزد پروردگار مثل هزار سالی است که شما می شمارید).
وشاید مراد از قیامت، قیامت صغرا باشد، والبته اطلاق قیامت بر رجعت مانعی ندارد، زیرا قیامت بر هر دو اطلاق می شود).(۱۳۱۱)
اگر حکومت حضرت حکومت عدل جهانی است پس چرا به شهادت می رسد؟
در مورد سؤال فوق می گوییم:
دلیل قطعی یا متواتری بر شهادت حضرت مهدی (علیه السلام) در دست نیست. اری، کسانی که قائل به شهادت حضرت شده اند به دو دلیل تمسّک کرده اند:
الف. روایات عام که دلالت دارد بر اینکه تمام امامان به مرگ غیر طبیعی از دنیا خواهند رفت.
از امام حسن (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (ما منّا الّا مسمومٌ او مقتولٌ)؛(۱۳۱۲) (هیچ یک از ما امامان نیست جز انکه مسموم یا شهید می شود).
ب. روایات خاص که مربوط به شهادت امام زمان (علیه السلام) است، که مطابق روایتی، زنی به نام سعیده از طایفه بنی تمیم ایشان را به شهادت می رساند، به این نحو که از بالای بام، به هنگامی که حضرت در حال عبور است، سنگی به سوی ایشان پرتاب می کند وبا ان، حضرت را به شهادت می رساند.(۱۳۱۳)
ولی در پاسخ می گوییم:
اولا: مساله شهادت حضرت مهدی (علیه السلام) با روایاتی که دلالت بر اصلاح عموم مردم در عصر ظهور دارد سازگاری ندارد.
ثانیا: روایت عام را که دلالت بر مرگ غیر طبیعی عموم اهل بیت (علیهم السلام) دارد، می توان به مورد امام مهدی (علیه السلام) تخصیص زد.
ثالثا: روایت شهادت حضرت مهدی (علیه السلام) به دست زن تمیمی از حیث سند تمام نیست.
رابعا: روایاتی وجود دارد که حضرت مهدی (علیه السلام) به مرگ طبیعی از دنیا رحلت می کنند:
کلینی (رحمه الله) به سندش از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (... چون معرفت وایمان به حضرتش در دل های مردم استقرار یافت، مرگ حضرت حجّت (علیه السلام) فرا می رسد. پس امام حسین (علیه السلام) متولّی غسل وکفن وحنوط ودفن ایشان خواهد شد).(۱۳۱۴)
زهری می گوید: (حضرت مهدی (علیه السلام) چهارده سال زندگی می کند سپس به مرگ طبیعی از دنیا رحلت می کند).(۱۳۱۵)
ارطاه می گوید: (به من خبر رسیده است که حضرت مهدی (علیه السلام) چهل سال زندگی می کند، سپس به مرگ طبیعی در بستر خود می میرد).(۱۳۱۶)
آیا در حکومت حضرت مهدی تمام مردم اصلاح خواهند شد؟
مطابق برخی از روایات، اصلاحات حضرت مهدی (علیه السلام) فراگیر بوده وشامل همه افراد روی زمین خواهد شد.
از امام حسن مجتبی (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (خداوند در اخر الزمان مردی را برمی انگیزاند که کسی از منحرفان وفاسدان نمی ماند مگر اینکه اصلاح گردد).(۱۳۱۷)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: (هنگامی که حضرت قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان خدا می گذارد وخردهایشان را جمع کرده (تمرکز می بخشد ورشد می دهد)، اخلاقشان را کامل می کند).(۱۳۱۸)
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به حضرت فاطمه (علیها السلام) می فرماید: (خداوند از نسل این دو (حسن وحسین (علیهما السلام)) شخصی را برمی انگیزد که دژهای گمراهی را می گشاید ودل های سیاه قفل خورده را تسخیر می نماید).(۱۳۱۹)
مقر حکومت امام مهدی بعد از ظهور کجاست؟
از برخی روایات استفاده می شود که مقرّ حکومت وبه تعبیر دیگر پایتخت حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) کوفه خواهد بود.
ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (ای ابامحمّد! گویا می بینم که قائم ال محمّد با خانواده اش در مسجد سهله فرود آمده است. گفتم: آیا خانه او مسجد سهله است؟ فرمود: اری...).(۱۳۲۰)
امام صادق (علیه السلام) از مسجد سهله یاد کرد وفرمود: (ان خانه صاحب ما (حضرت مهدی (علیه السلام)) است، زمانی که با خاندانش در انجا سکونت گزیند).(۱۳۲۱)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: (مهدی (علیه السلام) قیام می کند وبه سوی کوفه می رود ومنزلش را انجا قرار می دهد).(۱۳۲۲) ونیز ان حضرت می فرماید: (هنگامی که قائم ما قیام کند وبه کوفه برود، هیچ مؤمنی نیست مگر انکه در ان شهر در کنار مهدی (علیه السلام) سکونت می گزیند یا به ان شهر می اید).(۱۳۲۳)
حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: (روزگاری فرا رسد که این جا (مسجد کوفه) نمازگاه ومصلای مهدی (علیه السلام) گردد).(۱۳۲۴)
اگر در عصر ظهور عقل ها کامل می گردد دیگر چه احتیاجی به امام می باشد؟
اگر هنگام ظهور عقل ها کامل می گردد این طور نیست که از روی جبر وتکوینا باشد، بلکه به لحاظ اسباب طبیعی ان است که همان وجود امام عصر وحضور حضرت در میان مردم است؛ یعنی با وجود حضرت است که مردم از برکاتش استفاده کرده وبه کمال عقلی خواهند رسید، وگرنه با نبود ایشان مردم به جاهلیت بازگشت خواهند کرد.
آثار وبرکات ظهور حضرت چیست؟
امتیازات ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بر چند نوع است:
۱ - یک نوع امتیاز همانند امتیاز وجود پیامبر وبودن انسان در عصر ایشان ودیگر امامان است. اگر ما در عصر ان حضرات بودیم چه اثار وبرکاتی بر ما مترتب می شد که الان نیست، ان اثار وبرکات بر انسانِ در عصر ظهور نیز مترتب می گردد.
۲ - یک سری امتیازات دیگری است که مخصوص عصر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است. عصر ظهور حضرت عصری است که بهشت واقعی برای مردم در روی زمین تحقق یافته وعصر طلایی به حساب می اید، عصری که حتی برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز فراهم نشد، از همه جهت شرایط برای یک زندگی ایده ال فراهم است، عصری که در هیچ یک از نقاط عالم ظلم وتعدّی نخواهد بود... واین امتیاز واثر بسیار عالی است که انسان می تواند کسب کند.
آیا امام زمان بعد از ظهور تکنولوژی کنونی را گسترش می دهد؟
قبل از پاسخ به این سؤال باید دو نکته را در نظر بگیریم:
۱ - هدف غایی از خلقت که مطابق برخی از ایات، عبودیت در تمام سطوح است تنها وبه طور کامل در عصر ظهور حضرت تحقق می یابد.
۲ - اسلام به هر دو جنبه انسان، یعنی مادی وروحی او توجّه دارد. ولی اصالت را با روح او قرار داده واگر به امکانات ورفاهیات او توجه می کند به دید اصالتی نیست.
با توجه به این دو مقدمه به این نتیجه می رسیم که امام زمان (علیه السلام) هم از تکنیک روز استفاده می کند وهم در گسترش ان می کوشد ولی به مقدار ضرورت ودر راستای اهداف خلقت بشر که همان پیاده شدن عبودیت مطلقه در تمام زندگی بشر است.
چه علاماتی در عصر ظهور حضرت اتفاق خواهد افتاد؟
دانشمندان اسلامی به تبع روایات، علامات ظهور را بر دو قسم بعید وقریب تقسیم کرده اند. این تقسیم به لحاظ فاصله زمانی بین وقوع علامت وتحقق روز موعود است. علامات بعید ودور علاماتی هستند که قبل از ظهور در فاصله زمانی طولانی تحقق می یابد. این نوع علامات بسیارند، واکثر انها در خارج تحقق پیدا کرده است. ولی علامت های قریب ونزدیک، هر علامتی است که متصل به عصر ظهور بوده ودلالت بر قرب ظهور دارد. این نوع علامت ها را به (علامات عصر ظهور) می شناسیم.
از علامات قریب که در عصر وسال ظهور به وقوع می پیوندند، می توان به فرو رفتن عدّه ای در سرزمین بیدا، صیحه اسمانی، قتل نفس زکیه و... اشاره کرد.
چگونه یک فرد می تواند عهده دار یک تحول بسیار بزرگ گردد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) که سراغاز تمدّن جدید قرار گرفت، خود مولود تمدّن گذشته نبوده است. بنابر این، انسان ها همیشه مولود شرایط تاریخی ومادی نمی باشند. هنگامی که رابطه پیوسته وتنگاتنگ انسان را با عالم غیب در نظر بگیریم این رابطه عمیق می تواند جهت دهنده انسان به سوی اینده ای جدید باشد وانسان ها را انعکاسی از واقعیت های پیرامون خود تلقی نکنیم.
امامِ منتظران نیز تجربه ای همسان با تجربه گرانقدر پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) خواهد داشت، ویک فتح بزرگ جهانی وتمدّنی جدید را اغاز خواهد کرد. بدین ترتیب نقش عظیم یک شخصیت الهی در تغییر مسیر تاریخ اشکار خواهد شد.
اگر باید امام را امام دیگر غسل دهد حضرت را چه کسی غسل خواهد داد؟
آری مطابق برخی از روایات، امام را تنها امام باید غسل دهد، از جمله امام رضا (علیه السلام) فرمود: (انّ الامام لا یغسّله الّا الامام)؛(۱۳۲۵) (امام را جز امام غسل نمی دهد).
بنابراین، قدر مسلّم ان است که یکی از امامان معصوم باید حضرت مهدی (علیه السلام) را بعد از رحلت غسل دهد. امّا کدام یک از ان بزرگواران مراسم تغسیل وخاک سپاری را انجام می دهد؟
از روایات استفاده می شود که امام حسین (علیه السلام) بعد از رجعت، عهده دار این امر خواهد شد.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (... جاء الحجّة الموت فیکون الذی یلی غسله وکفنه وحنوطه وایلاجه حفرته الحسین ولا یلی الوصی الّا الوصی)؛(۱۳۲۶) (... مرگ حجت فرا می رسد پس متولّی غسل وکفن وحنوط ودفن او امام حسین (علیه السلام) است وکسی به جز وصی متولّی امور وصی نمی شود).
ونیز مطابق روایتی دیگر فرمود: (فاذا استقرّت المعرفة فی قلوب المؤمنین انّه الحسین (علیه السلام) جاء الحجّة الموت فیکون الذی یغسله ویکفنه ویحنطه ویلحده فی حفرته الحسین بن علی (علیهما السلام) ولا یلی الوصی الّا الوصی)؛(۱۳۲۷) (... چون معرفت وایمان به امام حسین (علیه السلام) در دل های مؤمنین استقرار یافت، مرگ حضرت حجّت فرا می رسد، پس امام حسین (علیه السلام) متولّی غسل وکفن وحنوط ودفن ایشان خواهد شد، وهرگز غیر از وصی، وصی را تجهیز واماده برای خاک سپاری نمی کند).

مدت حکومت عدل جهانی توحیدی

مقتضای قاعده عمومی در رابطه با مدت حکومت عدل توحیدی امام زمان چیست؟
مطابق قواعد عمومی، حدّ زمان لازم برای حکومت عدل جهانی توحیدی امام زمان (علیه السلام) باید وقت وسیعی باشد که بتواند اهداف عالی خلقت بشر در این دنیا در ان مدّت زمان تحقق یابد. این مطلب را با مقدماتی کوتاه تقریر می کنیم:
الف. هدف از خلقت ایجاد عبودیت خالص در سطح کلّ جامعه است، عبودیت در سطح وسیعش به نحو استغراقی نه بدلی. خداوند متعال می فرماید: (وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالانْسَ الّا لِیعْبُدُونِ)؛(۱۳۲۸) (من جنّ وانس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند).
ب. حضرت مهدی (علیه السلام) با برپایی حکومت جهانی اش در پیاده نمودن این هدف سهم عظیمی دارد.
ج. پیاده کردن این هدف عظیم احتیاج به زمان کافی دارد، زیرا اصل بر عدم معجزه است.
نتیجه: بقای امام وحکومت او در مدت کافی برای تطبیق هدف عالی خلقت انسان ضروری است، زیرا هدف خلقت بشر بر دو نوع است:
۱ - هدف کلّی: برای مجموعه بشر که در نهایت باید به نحو عام استغراقی، تمام بشر به کمال برسند.
۲ - هدف مقطعی: که برای بشر در هر برهه زمانی متصوّر است وان به نحو عام بدلی برای برخی از افراد بشر تحقق یافته است.
مفاد روایات در مورد مدت حکومت حضرت مهدی چیست؟
روایات در این زمینه بر دو دسته اند:
الف. روایاتی که دلالت دارند بر اینکه مدت بقای حکومت حضرت، ده سال یا کمتر است. این قول مشهور بین علما بوده، غالب روایاتش در مصادر اهل سنّت یافت می شود.
ب. برخی روایات دیگر دلالت دارد بر اینکه مدت حکومت حضرت بیش از ده سال است.
روایاتی از نوع اول
۱ - ابوداوود به سندش از ابو سعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (مهدی از من است... وهفت سال حکومت خواهد کرد).(۱۳۲۹)
۲ - ترمذی به سند خود از ابو سعید خدری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: (همانا در میان امّتم مهدی است که خروج خواهد کرد ودر مدت پنج یا هفت یا نه سال حکومت خواهد نمود).(۱۳۳۰)
روایاتی از نوع دوم
۱ - قندوزی حنفی از حذیفة بن یمان نقل کرده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (مهدی مردی از اولاد من است... بیست سال حکومت خواهد نمود).(۱۳۳۱)
۲ - سیوطی به سندش از امام علی (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (مهدی در مدت سی یا چهل سال متولّی امر مردم خواهد شد).(۱۳۳۲)
۳ - شیخ طوسی به سندش از جابر از امام باقر (علیه السلام) در حدیثی نقل می کند که به حضرت عرض کردم: چه مدت قیام حضرت در جهان طول خواهد کشید؟ حضرت فرمود: (نوزده سال).(۱۳۳۳)
۴ - ونیز به سندش از ابن ابی یعفور نقل کرده که امام صادق (علیه السلام) فرمود: (حکومت قائم از ما نوزده سال وچند ماه خواهد بود).(۱۳۳۴)
۵ - ونیز از عبد الکریم خثعمی نقل می کند که به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: مدت حکومت قائم (علیه السلام) چه مقدار است؟ حضرت فرمود: (هفت سال، خداوند روزها وشب ها را طولانی خواهد کرد به حدّی که یک سال از سال های او به مقدار ده سال از سال های شما است. لذا مدت حکومت ان حضرت هفتاد سال از سال های شما خواهد بود).(۱۳۳۵)
ونیز به سندش از ابی الجارود از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: (همانا قائم سیصد ونه سال حکومت خواهد نمود همان گونه که اهل کهف در غارشان درنگ کردند، زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد، ان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد).(۱۳۳۶)
روایات مختلف در مورد مدت حکومت حضرت مهدی را چگونه توجیه می کنید؟
با توجه به روایات موجود درباره مدت حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) سه قول وجود دارد:
۱ - ترجیح روایات هفت سال در مدت حکومت حضرت
این قول شواهد ومؤیداتی نیز دارد:
الف. چون از شهرت در عمل برخوردار است.
ب. این روایات بنابر قول ابوالحسین ابرّی مستفیض یا متواتر است.(۱۳۳۷)
ج. قیام وحکومت حضرت مهدی (علیه السلام) در مدت هفت سال فضیلتی برای ان حضرت است.
د. روایات هفت سال به روایتی تقیید می خورد که هر سال از ان هفت سال را برابر ده سال می داند که مجموع ان هفتاد سال می شود، که در نتیجه مدت معقولی برای برپایی حکومت عدل جهانی است.
و نیز ممکن است که روایت فوق را حمل بر مبالغه در طولانی بودن مدت حکومت حضرت نمود، زیرا عدد هفتاد به جهت مبالغه به کار می رود.
۲ - حمل روایات به مرحله حیات وحکومت
احتمال دوم ان است که روایات مختلف را بر دو مرحله حمل کنیم:
الف. مرحله حیات امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور؛ که کمتر از ده سال است.
ب. مرحله حکومت عدل جهانی توحیدی؛ که بیش از ده سال به طول خواهد انجامید. خصوصا انکه با رجعت هر یک از امامان قبل از برپایی قیامت وبعد از ظهور حضرت، حکومت عدل جهانی توحیدی ادامه خواهد یافت.
۳ - حمل بر مراحل شدّت وضعف
ممکن است اختلاف مدت در حکومت حضرت را به مراحل قوت وضعف حمل نمود.
سفارینی می گوید: (بر فرض صحت تمام روایات می توان همه را این گونه حمل کرد که حکومت حضرت از حیث ظهور وقوت متفاوت است، مدت بیشتر را حمل بر تمام مدت حکومت از اول زمان بیعت تا اخر حکومت حمل می کنیم. ومدت زمان کمتر را بر حدّ اقلّ ظهور ومدت حدّ وسط را نیز بر حدّ وسط ظهور وقوّت حمل می کنیم).(۱۳۳۸)
خلاصه کلام سفارینی این است که ایشان مراحل حکومت حضرت را بر سه بخش تقسیم می کند:
الف. مرحله ظهور وقوّت که در ان زمان، امور رتق وفتق می شود. (حدّ اقل).
ب. مرحله تثبیت وارامش. (حدّ وسط).
ج. مرحله نهایی، ونهایت حکومت حضرت: (حدّ اکثر).
وسعت حکومت حضرت مهدی چه مقدار است؟
مطابق برخی ادله، حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) بر کلّ کره زمین است زیرا:
۱ - هدف از خلقت، مطابق برخی از ایات، رسیدن کلّ بشر به عبودیت کامل در تمام زمینه هاست.
۲ - در برخی از ایات آمده است که حکومت حضرت تمام کره زمین را فرا خواهد گرفت.
۳ - مطابق برخی روایات که به حدّ تواتر رسیده، حضرت مهدی (علیه السلام) تمام زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد.
۴ - در برخی از روایات حکومت مهدی (علیه السلام) تشبیه به حکومت ذوالقرنین در گستردگی ان شده است.
۵ - همچنین در برخی روایات آمده است حضرت تمام مناطق روی زمین را فتح خواهد کرد.
نعمانی به سندش از ابی حمزه ثمالی نقل کرده که از امام باقر (علیه السلام) شنیدم، فرمود: (... خداوند برای او - قائم ال محمّد (علیهم السلام) - روم وچین وترک ودیلم وسند وهند وکابل شاه وخزر... را فتح خواهد کرد...).(۱۳۳۹)
۶ - مطابق برخی روایات همه مردم روی زمین موحّد شده وزمین اباد خواهد شد.(۱۳۴۰)
مطابق قواعد مدت حیات بشریت بعد از ظهور چه مقداری باید باشد؟
از انجا که هدف خلقت انسان رسیدن به تکاملی است که لایق ان است، وعصر ظهور زمینه مساعدی برای رشد انسان برای رسیدن به کمال است، لذا بشریت بعد از اجتماع شرایط تکامل در عصر ظهور استحقاق درجه ای جدید وعالی به جهت تطبیق عدل کامل در روی زمین را پیدا می کند، جز انکه این شرایط وقابلیت ها هنگامی به بار می نشیند واثر مطلوب خود را می گذارد که بشر در عصر ظهور مدت کافی زندگی کند تا در سایه حکومت عدل گستر الهی به نهایت کمال انسانی برسد، وبا عمری کوتاه هرگز به طور طبیعی نمی تواند کمال خود را به بار بنشاند، دلیل این مطلب این است که:
اولا: هدف از خلقت بشر تنها تحقق وتشکیل حکومت عالمی نیست تا با وجود ان ولو در برهه ای از زمان مقصود حاصل شده باشد، بلکه هدف مهم واعلی از تشکیل این نوع حکومت، پیاده شدن عبودیت به معنای وسیع وگسترده ان در تمام شؤونات جامعه است که این به نوبه خود اقتضای عمری طولانی برای بشر در عصر ظهور را دارد.
ثانیا: بعید به نظر می رسد که زمان نتیجه گیری کوتاه تر از زمان مقدمات ان باشد. می دانیم که چه زمان های طولانی بشر خود را اماده روز موعود کرده وبه انتظار ان به سر می برد، مدت زمانی که می توان به درازای عمر بشریت به حساب اورد وچه فداکاری ها که برای تحقق این هدف به کار رفته است، حال می توان طی این همه مقدمات طولانی را به جهت رسیدن به مدّتی کوتاه در نتیجه گیری دانست؟

رجعت

رجعت به چه معنا می باشد؟
شیعه امامیه معتقد است که پس از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وتشکیل حکومت عدل الهی در سرتاسر جهان، گروهی از اولیای الهی ودوست داران خاندان رسالت، وبرخی از معاندان ودشمنان خاندان وحی که از دنیا رفته اند، به دنیا باز می گردند. اولیای الهی وصالحان با دیدن حاکمیت حقّ وعدل در گستره گیتی شادمان می شوند. ونیز پرتویی از ثمرات ایمان واعمال صالح خود را در دنیا مشاهده می نمایند. معاندان ودشمنان اهل بیت (علیهم السلام) نیز بخشی از جزای اعمال ناشایست خود را در این دنیا مشاهده کرده وبه کیفر ان خواهند رسید.
سابقه اعتقاد به رجعت از چه زمانی است؟
اعتقاد به رجعت از مباحث ریشه داری است که اعتقاد به ان از خصوصیات مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است. گر چه اصل این عقیده سرچشمه ای قرانی داشته ودر احادیث رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز به ان اشاره شده است. لذا با مراجعه به کتاب های تراجم اهل سنّت مشاهده می نماییم که از امامیه با این اعتقاد یاد می کنند. در بین اصحاب امامان نیز مشاهده شده که با مخالفان خود بر سر این عقیده مباحثات زیادی داشته اند. که از ان جمله به مباحثات مؤمن الطاق با ابوحنیفه می توان اشاره کرد.
به همین جهت در طول تاریخ اسلام، علمای شیعه سعی زیادی در راه تثبیت این عقیده داشته اند به حدّی که برخی در این باره کتاب تالیف کرده اند.
شیخ صدوق (رحمه الله) می فرماید: (قول صحیح ان است که رجعت در میان امت های پیشین بوده است، وپیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر انچه در بین امّت های پیشین اتفاق افتاده در این امّت نیز اتّفاق خواهد افتاد، پس واجب است که در این امّت نیز رجعت باشد).(۱۳۴۱)
شیخ مفید (رحمه الله) می فرماید: (خداوند متعال گروهی از امّت محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) را بعد از وفاتشان وقبل از روز قیامت محشور خواهد نمود، واین عقیده مختصّ به ال محمّد (علیهم السلام) است وقران نیز بر ان شاهد می باشد).(۱۳۴۲)
سید مرتضی می فرماید: (از اعتقادات شیعه ان است که خداوند متعال هنگام ظهور امام مهدی (علیه السلام)، گروهی از شیعیان را که از دنیا رفته اند باز می گرداند تا به ثواب یاری ونصرت ان حضرت نایل شده ودولت او را مشاهده نمایند. همچنین گروهی از دشمنان را باز می گرداند تا انتقامش را از انان بستاند).(۱۳۴۳)
آیا رجعت از ضروریات تشیع است؟
اصل اعتقاد به رجعت مطابق رای گروهی از علمای امامیه از ضروریات مذهب به حساب می اید؛
شیخ حرّ عاملی می فرماید: (همانا ثبوت رجعت نزد همه علمای معروف ومصنفین مشهور از ضروریات مذهب امامیه به حساب می اید، وحتی عامه نیز از این موضوع باخبرند).(۱۳۴۴)
مرحوم مجلسی می فرماید: (همانا اعتقاد به رجعت در همه عصرها مورد اجماع شیعه بوده، واین مساله مانند خورشید در وسط روز معلوم است).(۱۳۴۵)
علامه طباطبایی (رحمه الله) می فرماید: (روایات رجعت از طریق اهل بیت (علیهم السلام) به تواتر معنوی به ما رسیده است).(۱۳۴۶)
گرچه در معنای (رجعت) بین علما اختلاف شده وبرخی ان را به معنای رجعت دولت گرفته اند، امّا در اصل عقیده به رجعت اتفاق است، بلکه معنای معهود ان، که همان بازگشت به این دنیا در عصر ظهور است، معنای مشهور نزد علمای شیعه است.
چرا متکلمین بحث از رجعت را در علم کلام مطرح می کنند؟
عوامل مختلفی در بحث از رجعت در علم کلام وجود دارد که به برخی از انها اشاره می کنیم:
۱ - رجعت از امور اعتقادی است که در روایات بسیاری به ان اشاره شده است.
۲ - رجعت با مساله امامت ارتباط دارد؛ زیرا به این نکته اشاره دارد که امامان شیعه مورد ظلم وتعدی قرار گرفته اند ولذا در عصر حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) بازگشته وحکومت خواهند کرد.
۳ - رجعت از انجا که از علایم قیامت ومربوط به معاد است لذا در عقاید بحث می شود.
۴ - رجعت زمینه ساز اعتقاد به معاد است، زیرا همان گونه که غیبت صغرا زمینه ساز غیبت کبرا وهموار کننده ان بود، قیامت صغرا نیز که همان رجعت است هموار کننده قیامت کبرا خواهد بود.
۵ - رجعت با مساله ثواب وعقاب نیز ارتباط دارد، زیرا در ان نشانه هایی است از عقاب وثواب برای کسانی که در کمال کفر ویا ایمان به سر برده اند.
درباره رجعت چه دیدگاه هایی وجود دارد؟
در مورد رجعت در این دنیا دیدگاه هایی وجود دارد:
۱ - رجعت همانند تمثّلاتی است برای ارواح مؤمنین وائمه اهل بیت (علیهم السلام) که از دنیا رفته اند ودوباره روح انان ظهور کرده، تصرفاتی در این عالم خواهند نمود.
این تفسیر گر چه به برخی از فلاسفه از قبیل: شاه ابادی ورفیعی قزوینی نسبت داده شده ولی با ظواهر ادله سازگاری ندارد.
۲ - مقصود از رجعت، ظهور امام زمان (علیه السلام) ورجوع او به مردم به جهت اقامه توحید وعدل است. اصل این معنا گرچه صحیح است ولی اطلاق رجعت بر ان، خلاف ظاهر ادله است.
۳ - مقصود از رجعت، رجوع عده ای از اموات به این دنیا به جهت مصالحی خاص در عصر حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) است. این قول رای مشهور وموافق ظواهر ادله می باشد.
آیا دلیل عقلی بر ضرورت رجعت وجود دارد؟
برخی از بزرگان برای اثبات ضرورت رجعت به ادله ای عقلی تمسک کرده اند. اینک به برخی از انها اشاره می کنیم:
دلیل اول: قسر دائم یا اکثری محال است
تقریر دلیل:
الف. روح ونفس ناطقه، علاقه تام به بدن عنصری دارد ولذا هر گاه بعد از مرگ توجه ان به بدن طبیعی به نحو کامل حاصل شود، زندگی جدید ممکن است.
ب. هر حقیقت، خاصیت واثری دارد، لذا پیامبر وامام دارای قوه تکمیل وتعلیم نسبت به جمیع بشر است تا روز قیامت.
ج. در حکمت به اثبات رسیده که قسر دائمی یا اکثری محال است، یعنی هر طبیعت وحقیقتی، محال است که در هیچ وقت یا در اکثر اوقات از خاصیتش محروم گردد.
نتیجه اینکه رجوع پیامبر وامامان (علیهم السلام) به دنیا از انجا که در زمان حیاتشان نسبت به تعلیم عموم بشر به فعلیت نرسیده، ضروری است.
دلیل دوم: ضرورت تداوم راه مصلحان
تقریر دلیل:
الف. هر شخص انقلابی که درصدد برپایی نهضتی بزرگ در سطح جامعه است، احتیاج به جانشینانی دارد که اصول ترسیم شده از ناحیه او را تبیین وتطبیق نمایند، ولذا بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دوازده امام (علیهم السلام) منصوب شدند.
ب. مطابق روایات شیعه وسنّی امامان بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تا روز قیامت دوازده نفرند.
ج. امام دوازدهم، حضرت مهدی (علیه السلام) بزرگ ترین قیام کننده جهانی است که با هدف برپایی حکومت عدل توحیدی در سطح جهان قیام خواهد نمود.
د. این گونه قیام، نیاز به امدن اشخاصی بعد از او دارد که ادامه دهنده راه او در زمینه تبیین وتطبیق منویات واصول نهضت او باشند که همانند او از مقام عصمت برخوردارند.
نتیجه: ضرورت رجعت اهل بیت (علیهم السلام).
دلیل سوم: فطری بودن رجعت
تقریر دلیل:
الف. ضرورت حکومت عدل عالمی، فطری بشر است.
ب. عمر حضرت بعد از ظهور عادی خواهد بود، زیرا اصل در عدم اعجاز است.
ج. مطابق قاعده وروایات، مدت حکومت عدل توحیدی طولانی خواهد بود.
د. باید کسانی باشند مثل خود حضرت که ادامه دهنده راه او هستند.
نتیجه: ضرورت رجعت.
غیر از این ادلّه عقلی، جهات دیگری وجود دارد که اعتقاد به رجعت را ضروری می سازد:
۱ - وجود روایات فراوان در موضوع رجعت.
۲ - رجعت، با مساله امامت گره خورده واشاره به مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام) دارد.
۳ - رجعت، زمینه ساز اعتقاد به معاد است واعتقاد مردم را به قیامت کبرا هموار می سازد.
۴ - عقیده به رجعت، اثر ترتیبی در جامعه دارد، زیرا از انجا که عصر ظهور به مانند بهشت روی زمین است که در ان انسان های بسیار خوب وبسیار بد رجعت می کنند، لذا این عقیده مشوّق انسان بر کار خوب است تا به این فضیلت یعنی زندگی در بهشت زمین در عصر ظهور با رجعت نایل اید.
آیا قران به رجعت کسانی به این دنیا اشاره نموده است؟
در قران به رجعت به معنای رجوع کسی به این دنیا در موارد زیادی اشاره شده است. اینک به برخی از نمونه های ان اشاره می کنیم:
۱ - خداوند متعال می فرماید: (الَمْ تَرَ الَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَهُمْ الُوفٌ حَذَرَ المَوْتِ فَقالَ لَهُمُ الله مُوتُوا ثُمَّ احْیاهُمْ)؛(۱۳۴۷) (آیا ندیدید کسانی را که از ترس مرگ از دیار خود بیرون رفتند که هزاران تن بودند، خداوند فرمود: بمیرید، همه مردند سپس انان را زنده کرد).
ایه اشاره به زنده شدن هفتاد هزار خانوار دارد که بر اثر طاعون از دنیا رفته بودند).(۱۳۴۸)
۲ - خداوند می فرماید: (فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یحْیی الله المَوْتی وَیرِیکُمْ ایاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)؛(۱۳۴۹) (پس دستور دادیم که پاره ای از اعضای ان گاو را بر بدن کشته بزنید تا ببینید که خداوند این گونه مردگان را زنده خواهد نمود وقدرت کامل خویش را اشکار خواهد ساخت، شاید شما به خرد درایید).
ایه مربوط به کشته بنی اسرائیل است که به قدرت خداوند زنده شد.(۱۳۵۰)
۳ - خداوند می فرماید: (وَاذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی الله جَهْرَةً فَاخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَانْتُمْ تَنْظُرُونَ - ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)؛(۱۳۵۱) (وبه یاد ارید وقتی را که گفتید: ای موسی! ما به تو ایمان نمی اوریم مگر انکه خدا را اشکارا ببینیم، پس صاعقه سوزان بر شما فرود امد وان را به چشم خود مشاهده کردید. سپس شما را بعد از مرگ برانگیختیم، باشد که خدا را شکر گزارید).
ایه مربوط به برخی از قوم حضرت موسی (علیه السلام) است که تقاضای رؤیت خدا به چشم را کردند که این خواسته سبب نزول عذاب ومرگ انان شد ولی خداوند بار دیگر انها را زنده کرد.(۱۳۵۲)
۴ - ونیز می فرماید: (اوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیةٍ وَهِی خاوِیةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ انّی یحْیی هذِهِ الله بَعْدَ مَوْتِها فَاماتَهُ الله مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ)؛(۱۳۵۳) (یا به مانند ان کسی که به دهکده ای گذر کرد که خراب وویران شده بود، گفت: به حیرتم که خداوند چگونه این مردگان را دوباره زنده خواهد کرد، پس خداوند او را صد سال میراند وسپس زنده اش کرد).
ایه مربوط به یکی از انبیای الهی است که پس از صد سال دوباره زنده شد.(۱۳۵۴)
۵ - خداوند از حضرت عیسی (علیه السلام) حکایت کرده که فرمود: (وَاحْیی المَوْتی بِاذْنِ الله)؛(۱۳۵۵) (من مرده را به اذن خدا زنده می کنم).
طبری می گوید: (حضرت عیسی (علیه السلام) مردگان را با دعایش زنده می کرد).(۱۳۵۶) مطابق روایات نبوی که هر انچه در امت های پیشین اتفاق افتاده در این امت نیز واقع خواهد شد، مساله رجوع به دنیا بعد از مرگ در این امت نیز امری واقع شدنی است.
چه آثاری بر اعتقاد به رجعت مترتب است؟
در اعتقاد به رجعت، اثار وفواید بسیاری مترتب است از ان جمله:
۱ - از ان جهت که عصر ظهور به مانند بهشت روی زمین است، واز طرفی دیگر مفاد روایات، رجعت مخصوص انسان های بسیار خوب وبسیار بد به این دنیا است، لذا این اعتقاد، انسان را تشویق می کند تا بکوشد ومصداق انسان خوب گردد تا بتواند در عصر ظهور وحکومت حضرت مهدی (علیه السلام) به این فضیلت نایل اید.
۲ - از انجا که انسان قبل از ظهور باید زمینه ساز ظهور مهدی (علیه السلام) باشد لذا بحث از رجعت اثر تربیتی وجنبه عملی دارد.
آیا رجعت با عقل وفلسفه سازگاری دارد؟
برخی معتقدند که رجعت با عقل وفلسفه ناسازگاری دارد:
۱ - اشکال عقلی
ولی الله دهلوی می گوید: رجوع معصیت کاران به جهاتی است:
الف. به جهت عذاب، که این ظلم است، زیرا عذاب انها در اخرت است، وتکرار ان در دنیا ظلم به حساب می اید.

ب. به جهت اذیت وازار اوست، که در قبر تحقق یافته ولذا دوباره با رجعت عبث وبیهوده است.
ج. به جهت اظهار خیانت انها به مردم است، که این جهت در زمان وعصر انها سزاوارتر است تا مردم ان عصر عبرت بگیرند.
د. با رجعت نیکان لازم می اید که به جهت دو بار مردن اذیت شوند.(۱۳۵۷)
پاسخ: اولا: عذاب کافران وگناه کاران بعد از رجعت از جمله عقوبات انها به حساب می اید که مصلحت اقتضا کرده بخشی از ان در این دنیا صورت پذیرد. پس محظور عقلی در بین نیست.
ثانیا: اظهار خیانت گناه کاران نسبت به مردمی که در عصر انها نبوده اند نیز مؤثر است، واگر در عصر انها این رجعت وعذاب صورت نگرفت به این جهت است که مردم به اجبار والجاء نیفتند.
ثالثا: مطابق روایات، مرگ ونزع روح نسبت به اولیای الهی خصوصا انبیا واوصیا همانند استشمام بوی خوش است.
۲ - اشکال فلسفی
می گویند: مرگ بدون استکمال حیات وخروج از قوه به فعل حاصل نمی شود. ورجوع به دنیا بعد از مرگ در حقیقت رجوع به قوّه بعد از فعلیت است که در فلسفه بطلان ان به اثبات رسیده است.
پاسخ: این اشکال در مرگ های طبیعی صادق است نه مرگ های اخترامی از قبیل قتل ومرض که حیات انها در این موارد به فعلیت تامه نرسیده است.
آیا اعتقاد به رجعت برگرفته از یهود است؟
احمد امین مصری می گوید: (یهود در قول واعتقاد به رجعت در تشیع نیز تاثیر داشته است).(۱۳۵۸)
پاسخ:
۱ - این گونه نیست که اسلام با یهودیت در همه امور مخالف باشد، ولذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در توصیف قران خطاب به انان می فرماید: (مُصَدِّقا لِما مَعَکُمْ)؛(۱۳۵۹) (این قران تصدیق کننده چیزی است که با شماست).
ونیز قران می فرماید: (کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ...)؛(۱۳۶۰) (روزه بر شما مکتوب شد ان گونه که بر امت های پیشین نوشته وفرض شده است).
۲ - اعتقاد به رجعت به تبع روایاتی است که از طرق اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) رسیده است، روایاتی که فوق حدّ تواتر است.
آیا تمام احادیث رجعت از طرق شیعه وارد شده است؟
برخی از اهل سنّت اشکال می کنند که احادیث رجعت تنها از طرق شیعه رسیده ولذا اعتباری ندارد.
پاسخ:
۱ - روایات شیعه در باب رجعت از طریق اهل بیت عصمت وطهارت است که به نصّ قران وحدیث، کلامشان از عصمت برخوردار است، ولذا اعتقاد به ان حتی بر اهل سنّت نیز واجب است.
۲ - سرّ عدم طرح این مساله در کتب اهل سنّت شاید به این جهت باشد که (رجعت) تجلّی امامت امامان شیعه است، ودر حقیقت اشاره به این نکته دارد که چون حقّ انها غصب شده، لذا خداوند دوباره انها را به دنیا ارجاع داده وبه ولایت کامل خواهد رسانید.
آیا قول به رجعت مستلزم تناسخ باطل است؟
برخی می گویند: رجعت همان تناسخی است که در علم کلام به اتّفاق اراء بطلان ان به اثبات رسیده است، زیرا با رجعت، روح انسان به بدن باز می گردد.
پاسخ: این اشکال ناشی از سوء برداشت وعدم فهم دقیق معنای تناسخ است. تناسخ به معنای انتقال روح است در این دنیا از بدنی به بدن دیگر که مباین با بدن اول است واین عمل تا پایان عمر دنیا ادامه پیدا کند. در حالی که مورد رجعت در عصر وزمان خاصّی است که در مورد برخی از اموات اتّفاق خواهد افتاد ودر ان وقت روح انها به جسمشان منتقل خواهد شد، ان گونه که در قیامت خواهد بود.
آیا قرآن مخالف قول به رجعت است؟
دهلوی می گوید: مطابق برخی از ایات، رجعت انسان به این دنیا امکان پذیر نیست زیرا خداوند متعال درخواست کسانی را که تقاضای رجوع به دنیا را نموده اند ردّ کرده است انجا که می فرماید:... (قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ - لَعَلِّی اعْمَلُ صالِحا فِیما تَرَکْتُ کَلّا انَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ الی یوْمِ یبْعَثُونَ)؛(۱۳۶۱) (می گوید: پروردگار من! مرا باز گردانید. شاید در انچه ترک کردم [وکوتاهی کردم] عمل صالحی انجام دهم. [ولی به او می گویند:] چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می گوید [واگر باز گردد، کارش همچون گذشته است]، وپشت سر انان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند).
پاسخ:
۱ - مورد بحث، رجعت گروهی خاص از مؤمنین وفاسقین است در حالی که ایه عموم واطلاق دارد، لذا می توان اطلاق ان را به اخبار متواتر رجعت برخی از افراد، تقیید زد.
۲ - ظهور ایه در تقاضای رجوع به دنیا قبل از مرگ وهنگام دیدن ملک الموت است نه بعد از مرگ، ومورد رجعت بعد از مرگ است.
۳ - ایه ظهور در عدم تحقق رجعت به دنیا با طلب کافر دارد، ومنافات ندارد که با امت های پیشین چنین اتّفاقی افتاده است.
۴ - ایات بسیاری نص در تحقق رجعت در این دنیا دارد، ولذا بر فرض ظهور ایه مورد نظر در عدم رجوع باید ظهور ان را تاویل نمود، زیرا نصّ مقدّم بر ظاهر است.
۵ - ایه اخصّ از مدّعی است، زیرا مربوط به درخواست رجعت از طرف کفّار است، در حالی که مورد بحث اعم است.
آیا رجعت عمومی وهمگانی است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: انچه از روایات اهل بیت (علیهم السلام) استفاده می شود این است که:
۱ - رجعت همانند معاد عمومی وهمگانی نیست، بلکه مخصوص کسانی است که ایمان محض وخالص یا کفر محض وخالص دارند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: (انّ الرجعة لیست بعامّة وهی خاصّة لا یرجع الّا من محض الایمان محضا او محض الشرک محضا)؛(۱۳۶۲) (رجعت عمومی نیست بلکه جنبه خصوصی دارد. تنها گروهی بازگشت می کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند).
۲ - روایاتی که اشاره به بازگشت افراد به طور خصوص دارد.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (نخستین کسی که زمین برای او شکافته می شود وبه زمین باز می گردد، حسین بن علی (علیهما السلام) است).(۱۳۶۳)
ونیز از حضرت نقل شده که فرمود: (نخستین کسی که به دنیا رجعت می کند حسین بن علی (علیهما السلام) است، او به قدری حکومت می کند که از کثرت سنّ، ابروهایش روی دیدگانش می ریزد).(۱۳۶۴)
آیا در عصر ظهور بانوان نیز رجعت می کنند؟
در عصر ظهور، یک گروه از یاوران حضرت مهدی (علیه السلام) زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان (علیه السلام) آنها را زنده خواهد کرد وبار دیگر به دنیا رجعت نموده ودر رکاب حضرت مهدی (علیه السلام) قرار خواهند گرفت. برخی با نام ونشان از زنده شدنشان خبر داده شده وبرخی دیگر فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است.
در منابع معتبر اسلامی نام سیزده زن یاد می شود که به هنگام ظهور قائم آل محمد (علیهم السلام) زنده خواهند شد ودر لشکر امام زمان (علیه السلام) به مداوای مجروحان جنگی وسرپرستی بیماران خواهند پرداخت.(۱۳۶۵)


 

 

 

 

 

 

 

پاورقی:

-----------------

(۱) سوره بقره، ایه ۱۷۰.
(۲) فصلنامه مطهّر، شماره صفر، ص ۳۴و۳۵.
(۳) سوره عنکبوت، ایه ۶۹.
(۴) سوره زمر، ایه ۱۷و۱۸.
(۵) سوره زمر، ایه ۱۸.
(۶) کافی، ج ۱، ص ۲۷، ح ۲۹؛ تحف العقول، ص ۳۵۶؛ بحار، ج ۷۵، ص ۲۶۹، ح ۱۰۹.
(۷) کافی ج ۸، ص ۲۳، ح ۴؛ امالی، شیخ صدوق، ص ۴۰۰، ح ۹؛ توحید، ص ۷۴، ح ۲۷؛ تحف العقول، ص ۹۸؛ بحار، ج ۷۴، ص ۲۸۷، ح ۱.
(۸) المهدی المنتظر، دکتر عداب محمود محش، ص ۲۱۴.
(۹) قیام وانقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، شهید مطهری (رحمه الله)، ص ۵۷.
(۱۰) همان.
(۱۱) شرح مقاصد، ج ۵، ص ۲۳۹.
(۱۲) بحث حول المهدی علیه السلام، ص ۷و۸.
(۱۳) سوره بروج، ایه ۸-۱.
(۱۴) مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۶۶و۱۶۷.
(۱۵) لذات فلسفه، بخش دعوت.
(۱۶) امیدهای نو، ص ۲.
(۱۷) قیام وانقلاب مهدی علیه السلام، ص ۷-۵.
(۱۸) سوره توبه، ایه ۳۸.
(۱۹) راه مهدی علیه السلام، ص ۵۴.
(۲۰) الغیبة، طوسی، ص ۴۷۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲، ح ۵۸.
(۲۱) لذات فلسفه، بخش دعوت.
(۲۲) کشورهای در حال توسعه وسازمان جهانی تجارت.
(۲۳) فصلنامه پژوهش وسنجش، شماره ۲۵، ص ۱۲۳.
(۲۴) جامعه شناسی سیاسی معاصر.
(۲۵) سوره انبیاء، ایه ۱۰۵.
(۲۶) سوره نور، ایه ۵۵.
(۲۷) سوره صف، ایه ۹.
(۲۸) مجمع البیان، ذیل ایه.
(۲۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶.
(۳۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۸، ح ۴۷. واصول کافی، ج ۱ کتاب العقل والجهل ح ۲۱.
(۳۱) منتخب الاثر، ص ۴۸۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸، ح ۸۳.
(۳۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۲.
(۳۳) نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
(۳۴) اینده ازادی، ص ۱۷.
(۳۵) سوره نور، ایه ۵۵.
(۳۶) ر.ک: انحطاط تمدّن غرب، اسوالد اشپنگلر.
(۳۷) کاوش های نظری در سیاست خارجی، ص ۱۸۲.
(۳۸) همان، ص ۲۷۱.
(۳۹) سوره بقره، ایه ۲۱۶.
(۴۰) به سوی تمدن جدید، الوین وهایدی تافلر، ص ۹۶و۹۷.
(۴۱) برخورد تمدن ها، ص ۲۲و۲۳، با تلخیص.
(۴۲) تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۳۲۹.
(۴۳) تمدن اسلام وغرب، ج ۱، ص ۱۴۱.
(۴۴) چند گونگی وازادی در اسلام، ص ۶۸.
(۴۵) اسلام وعقل، ص ۲۱۰.
(۴۶) همان.
(۴۷) قیام وانقلاب مهدی علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص ۲۱-۱۸، با تلخیص.
(۴۸) الیوم الموعود، ص ۸۳.
(۴۹) اسلام وعقل، ص ۲۱۰.
(۵۰) برنارد شو، عباس محمود عقاد، ص ۱۲۴و۱۲۵.
(۵۱) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۵، ح ۲۴۵؛ احتجاج، ج ۲، ص ۲۷۸؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۸، ح ۹.
(۵۲) کمال الدین، ص ۶۴۴، ح ۳.
(۵۳) بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۰۸، ح ۷۷.
(۵۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۶، ح ۱۴۶.
(۵۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱، ح ۲۹.
(۵۶) مکیال المکارم، ج ۲، ص ۴۲۵.
(۵۷) سوره ال عمران، ایه ۲۰۰.
(۵۸) تفسیر علی بن ابراهیم، ج ۱، ص ۱۲۹.
(۵۹) الغیبة، نعمانی، ص ۱۹۹.
(۶۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹، ح ۲۳.
(۶۱) کتاب مقدس، سفر مزامیر داوود.
(۶۲) متّی، ۲/۳.
(۶۳) انتظار مسیحا در ایین یهود، ص ۶۵.
(۶۴) هوشع، ۵/۳؛ ارمیا، ۹/۳۰؛ حزقیال، ۲۴/۳۷و۲۵.
(۶۵) اشَعیا، ۱۰/۱۱؛ صَفَنیا، ۹/۳.
(۶۶) صَفَنیا، ۴-۲/۲.
(۶۷) انتظار مسیحا در ایین یهود، ص ۶۵.
(۶۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵، ح ۱۱؛ کمال الدین، ص ۲۸۷، ح ۶.
(۶۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۳؛ جامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۱۶، ح ۲۷۱۷؛ کنز العمال، ح ۶۵۰۹.
(۷۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۲.
(۷۱) سوره هود، ایه ۹۳.
(۷۲) سوره اعراف، ایه ۷۱.
(۷۳) کمال الدین، ص ۶۴۵، ح ۵.
(۷۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۱.
(۷۵) سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۲۵، ح ۳۶۴۲.
(۷۶) کمال الدین، ص ۳۵۷، ح ۵۴.
(۷۷) سوره حدید، ایه ۱۶.
(۷۸) الغیبة، نعمانی، ص ۲۴؛ المحجة، ص۲۱۹و۲۲۰.
(۷۹) مجله بازتاب اندیشه، خرداد۸۰، ص ۱۹۳.
(۸۰) سیاست اسلام، اثر ماربین، ص ۴۹و۵۰.
(۸۱) نهضت سربداران خراسان، اثر پتروشفسکی.
(۸۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۰، ح ۵۰.
(۸۳) همان، ص ۱۲۳، ح۶.
(۸۴) مع الدکتور احمد امین فی حدیث المهدی والمهدیه، ص ۱۱.
(۸۵) الامامة وقیام القیامة، ص ۲۷۰و۲۷۱؛ العقیده والشریعة فی الاسلام، ص ۱۹۲.
(۸۶) سوره انبیاء، ایه ۱۰۵.
(۸۷) سوره قصص، ایه ۵.
(۸۸) سوره صف، ایه ۹.
(۸۹) سوره مائده، ایه ۲۴.
(۹۰) همان، ایه ۱۱۲.
(۹۱) ماللهند، ص ۳۲۱.
(۹۲) بشارت العهدین، ص ۲۴۲؛ بشارة الظهور، ص ۱۷.
(۹۳) همان، ص ۲۷۲؛ بشارة الظهور، ص ۱۸.
(۹۴) بشارة الظهور، ص ۱۸.
(۹۵) اوپانیشاد، ص ۷۳۷.
(۹۶) بشارات العهدین، ص ۲۳۷و۲۳۸؛ بشارة الظهور، ص ۳۴.
(۹۷) بشارت العهدین، ص ۲۴۳و۲۴۴.
(۹۸) بشارت العهدین، ص ۲۷۳؛ بشارة الظهور، ص ۲۰.
(۹۹) جاماسب نامه، ص ۲۵.
(۱۰۰) زند بهمن یسن، ص ۱۹.
(۱۰۱) همان، ص ۱۵۰.
(۱۰۲) سوره انبیاء، ایه ۱۰۵.
(۱۰۳) کتاب مقدس، عهد قدیم، مزامیر، مزمور ۷۲، ص ۱۲۱۲-۱۲۱۰، رقم ۱۷-۱.
(۱۰۴) کمال الدین، ص ۳۵۷، ح ۵۳؛ الغیبة، طوسی، ص ۱۷۲، ح ۱۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۲.
(۱۰۵) کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل یوحنّا، ص ۳۳۹، رقم ۳۰-۲۸.
(۱۰۶) سوره ال عمران، ایه ۴۶.
(۱۰۷) سوره نساء، ایه ۱۵۹.
(۱۰۸) ر.ک: صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۴۳؛ درالمنثور، ج ۲، ص ۲۴۱؛ و....
(۱۰۹) سوره زخرف، ایه ۶۱.
(۱۱۰) جامع البیان، ج ۲۵، ص ۱۱۵؛ البحر المحیط، ج ۹، ص ۳۸۶.
(۱۱۱) صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۴۳.
(۱۱۲) کمال الدین، ص ۳۳۱، ح ۱۶.
(۱۱۳) المعجم الکبیر، ج ۱، ص ۲۱۷.
(۱۱۴) الفتن والملاحم، ص ۱۷۲.
(۱۱۵) کتاب مقدس، عهد جدید، ص ۲۰۵، رقم ۴۳.
(۱۱۶) انجیل متّی، ۳۵/۶۲/۹.
(۱۱۷) کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل متّی، ص ۸۴-۸۲، رقم ۲۸-۱۳.
(۱۱۸) همان، ص ۱۰۴، رقم ۲۷.
(۱۱۹) همان، ۴۴/۱۰۵/۲۴.
(۱۲۰) همان، انجیل یوحنّا، ص ۳۱۷، رقم ۵۰.
(۱۲۱) کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل متّی، ص ۱۰۲، رقم ۶.
(۱۲۲) همان، ۱۳/۱۰۳/۲۴.
(۱۲۳) الغیبة، طوسی (رحمه الله)، ص ۱۷۸.
(۱۲۴) انجیل لوقا، ۲۹/۲۴۲/۱۳.
(۱۲۵) انجیل مرقس، ۱۰/۱۶۶/۱۳.
(۱۲۶) کمال الدین، ص ۳۳۰، ح ۱۶.
(۱۲۷) سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۱۹، ح ۴۳۲۴.
(۱۲۸) کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل مرقس، ص ۱۵۷، رقم ۱۵.
(۱۲۹) همان، انجیل متّی، ۲۱/۵۶/۷.
(۱۳۰) همان، انجیل لوقا، ص ۲۱۰، رقم ۲۰و۲۱.
(۱۳۱) کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل متّی، اصحاح ۲۴، ص ۱۰۲، رقم ۳.
(۱۳۲) انجیل متّی، ۶/۱۰۲/۲۴.
(۱۳۳) کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل متّی، اصحاح ۲۵، ص ۱۰۷، رقم ۳۴-۳۱.
(۱۳۴) انجیل لوقا، ۲۰/۲۵۲/۱۷.
(۱۳۵) انجیل لوقا، ۱۱-۹/۲۶۵/۲۱.
(۱۳۶) البراهین الساباطیة، ص ۲۰۷و۲۰۸.
(۱۳۷) بحار الأنوار، ج ۳۳، ص ۲۵۶.
(۱۳۸) سوره تغابن، آیه ۷، (کافران پنداشته اند که هرگز برانگیخته نمی شوند).
(۱۳۹) بحار الأنوار، ج ۳۳، ص ۲۵۷.
(۱۴۰) مقصود از این قاعده این است که تضعیف یک راوی مقدم بر توثیق آن است.
(۱۴۱) تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۳۲۲-۳۱۱.
(۱۴۲) الامام الصادق علیه السلام، ص ۲۳۹.
(۱۴۳) المهدیة فی الاسلام، ص ۶۹.
(۱۴۴) دائرة المعارف قرن عشرین، ج ۱۰، ص ۴۸۱.
(۱۴۵) المهدی والمهدویة، ص ۱۰۸.
(۱۴۶) تبدید الظلام، ص ۴۷۹ و۴۸۰.
(۱۴۷) تراثنا وموازین النقد، ص ۱۸۷.
(۱۴۸) المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحة.
(۱۴۹) عقیدة اهل السنة والأثر فی المهدی المنتظر، ص ۱۲۸.
(۱۵۰) همان.
(۱۵۱) المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحة، ص ۳۶۴و۳۶۵.
(۱۵۲) المهدی والمهدویة، ص ۴۱؛ ضحی الاسلام، ج ۳، ص ۲۷۷.
(۱۵۳) الامام الصادق علیه السلام، ص ۲۳۸و۲۳۹.
(۱۵۴) المهدیة فی الاسلام، ص ۶۹.
(۱۵۵) تراثنا وموازین النقد، ص ۱۸۷-۱۸۵.
(۱۵۶) تفسیر المنار، ج ۹، ص ۴۹۹.
(۱۵۷) لا مهدی ینتظر بعد الرسول، ص ۶.
(۱۵۸) المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحة.
(۱۵۹) مقدمه ابن الصلاح، ص ۲۱و۲۲.
(۱۶۰) همان.
(۱۶۱) مستدرک حاکم، ج ۱، ص ۲.
(۱۶۲) زاد المعاد.
(۱۶۳) الامام المهدی عند اهل السنة، ج ۲، ص ۴۴۵، به نقل از او.
(۱۶۴) صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۴۳، کتاب الانبیاء، باب ما ذکر عن بنی اسرائیل؛ صحیح مسلم با شرح نووی، ج ۱۸، ص ۵۸و۸۵.
(۱۶۵) تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۱۲۵.
(۱۶۶) صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۴۳.
(۱۶۷) صحیح مسلم، ج ۱، ص ۹۴.
(۱۶۸) صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۸۵.
(۱۶۹) المصنّف، ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۶۷۸.
(۱۷۰) صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۶۷.
(۱۷۱) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۲۰.
(۱۷۲) تفسیر المنار، ج ۹، ص ۵۰۱-۴۹۹؛ تراثنا وموازین النقد، ص ۱۸۷.
(۱۷۳) المهدی المنتظر فی الاحادیث الصحیحة، ص ۳۸۰.
(۱۷۴) همان.
(۱۷۵) ضحی الاسلام، ج ۳، ص ۲۴۴.
(۱۷۶) السیادة العربیه، ص ۱۳۲.
(۱۷۷) عقیدة الشیعه، ص ۲۳۱.
(۱۷۸) ضحی الاسلام، ج ۳، ص ۲۴۱.
(۱۷۹) النظریة السیاسیة المعاصرة للشیعة الامامیه، ص ۸۶.
(۱۸۰) السیادة العربیه، ص ۱۰۷.
(۱۸۱) تأثیر علم بر اجتماع، ص ۵۶.
(۱۸۲) مفهوم نسبیت، ص ۳۵.
(۱۸۳) العقیده والشریعه، ص ۲۱۸.
(۱۸۴) تراثنا وموازین النقد، ص ۱۸۴.
(۱۸۵) مذاهب الاسلامیین، ج ۲، ص ۷۶و۷۷.
(۱۸۶) دراسة عن الفرق فی تاریخ المسلمین، احمد محمّد جلّی، ص ۲۲۲.
(۱۸۷) بحث حول المهدی، ص ۱۶و۱۷.
(۱۸۸) المهدی والمهدویة، ص ۱۱۰.
(۱۸۹) المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ص ۱۴۱-۱۳۵.
(۱۹۰) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۲۸.
(۱۹۱) همان.
(۱۹۲) فیض القدیر، ج ۶، ص ۳۶۲، ح ۹۲۴۵.
(۱۹۳) فتح الباری، ج ۵، ص ۳۶۲.
(۱۹۴) ابراز الوهم المکنون، ص ۴، به نقل از رساله التوضیح شوکانی.
(۱۹۵) الصواعق المحرقة، ج ۲، ص ۲۱۱.
(۱۹۶) شرح مقاصد، ج ۲، ص ۶۲.
(۱۹۷) اخبار الدول وآثار الأول، ج ۱، ص ۴۶۳.
(۱۹۸) تحفة الاحوذی، ذیل حدیث ۲۳۳۱.
(۱۹۹) ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون، ص ۴۳۳.
(۲۰۰) الاذاعة، ص ۱۴۶.
(۲۰۱) همان، ص ۱۲۵.
(۲۰۲) عون المعبود، ج ۱۱، ص ۲۴۳.
(۲۰۳) نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص ۲۲۵.
(۲۰۴) الإشاعة لأشراط الساعة، ص ۱۳۹.
(۲۰۵) مجله التمدن الاسلامی، ج ۱۶، شماره ۳۵و۳۶.
(۲۰۶) البینات، ص ۱۱۶.
(۲۰۷) الفتوحات الاسلامیة، ص ۲۹۹و۳۰۰.
(۲۰۸) التاج الجامع للاصول، ج ۵، ص ۳۴۱.
(۲۰۹) مجله التمدن الاسلامی، شماره ۲۲، ص ۶۴۳.
(۲۱۰) اتحاف الجماعة، ج ۱، ص ۶.
(۲۱۱) همان، ص ۷.
(۲۱۲) المهدی وفقه اشراط الساعة، ص ۲۳ و۲۴.
(۲۱۳) سنن ترمذی، ج ۳، ص ۳۴۳.
(۲۱۴) الضعفاء الکبیر، ج ۴، ص ۳۸۰.
(۲۱۵) شرح السنه.
(۲۱۶) مناقب الشافعی.
(۲۱۷) المستدرک، ج ۴، ص ۴۶۵.
(۲۱۸) به نقل المنار المنیف، ص ۱۳۰.
(۲۱۹) مصابیح السنة، ج ۳، ص ۴۹۳.
(۲۲۰) النهایة، ج ۵، ص ۲۲۰.
(۲۲۱) التذکرة، ج ۲، ص ۲۹۹.
(۲۲۲) لسان العرب، ج ۲۵، ص ۳۵۴.
(۲۲۳) المنهاج السنة، ج ۴، ص ۲۱۱.
(۲۲۴) تهذیب الکمال، ج ۲۵، ص ۱۵۰.
(۲۲۵) تلخیص المستدرک، ج ۴، ص ۴۶۳.
(۲۲۶) المنار المنیف، ص ۱۳۵-۱۳۰.
(۲۲۷) النهایة فی الفتن والملاحم، ص ۵۳-۴۵.
(۲۲۸) شرح مقاصد، ج ۵، ص ۳۱۲.
(۲۲۹) مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۴.
(۲۳۰) اسنی المطالب، ص ۱۲۹.
(۲۳۱) مصباح الزجاجه، ج ۳، ص ۲۶۳.
(۲۳۲) تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۱۲۵.
(۲۳۳) الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۲۲و۵۵۳.
(۲۳۴) الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۵۶۱.
(۲۳۵) الصواع المحرقة، ص ۱۶۳؛ القول المختصر، ص ۲۶.
(۲۳۶) البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان.
(۲۳۷) فرائد فوائد الفکر، ص ۶۸-۶۰.
(۲۳۸) الاشاعة لأشراط الساعة، ص ۱۳۹.
(۲۳۹) شرح المواهب اللدنیة.
(۲۴۰) شرح احیاء المیت فی فضائل آل البیت.
(۲۴۱) اللوامع.
(۲۴۲) تاج العروس، ج ۲، ص ۳۳۲.
(۲۴۳) اسعاف الراغبین، ص ۱۶۱-۱۴۵.
(۲۴۴) سبائک الذهب، ص ۷۸.
(۲۴۵) به نقل از قنوجی در الاذاعة، ص ۱۲۶.
(۲۴۶) نور الابصار، ص ۱۸۵.
(۲۴۷) الفتوحات الاسلامیة، ج ۲، ص ۲۹۰.
(۲۴۸) القطر الشهدی، ص ۶۸.
(۲۴۹) علامات الساعه.
(۲۵۰) العطر الوردی، ص ۴۵.
(۲۵۱) نظم المتناثر، ص ۲۲۵.
(۲۵۲) تحفة الاحوذی، ج ۶، ص ۳۹۳.
(۲۵۳) التاج الجامع للاصول، ج ۵، ص ۳۴۱.
(۲۵۴) مجله التمدن الاسلامی.
(۲۵۵) البینات، ص ۱۱۶.
(۲۵۶) مجله التمدن الاسلامی.
(۲۵۷) عقیدة اهل السنة والاثر فی المهدی المنتظر.
(۲۵۸) الاحتجاج بالاثر علی من انکر المهدی، ص ۷۰.
(۲۵۹) الامام المهدی عند اهل السنة، ج ۲، ص ۴۳۲، به نقل از او.
(۲۶۰) ابراز الوهم المکنون، ص ۴۳۳.
(۲۶۱) الاذاعة، ص ۱۴۶.
(۲۶۲) مجله التمدن الاسلامی، شماره ۲۲، ص ۶۴۳.
(۲۶۳) مجله الجماعة الاسلامیة، شماره ۳.
(۲۶۴) البرهان، ص ۱۷۸.
(۲۶۵) المهدی المنتظر، ص ۵.
(۲۶۶) ینابیع المودة، ج ۳، ص ۲۷۵.
(۲۶۷) بحار الأنوار، ج ۴۶، ص ۲۰۲، ح ۷۷.
(۲۶۸) همان، ج ۵۱، ص ۱۴۳، ح ۳.
(۲۶۹) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۷، ح ۵۹۱؛ بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۲۳۹، ح ۹.
(۲۷۰) بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۲۷۵.
(۲۷۱) شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۵۳۵.
(۲۷۲) ینابیع المودة، ص ۴۱۶.
(۲۷۳) مطالب السؤول، ص ۱۵۲.
(۲۷۴) ینابیع المودة، ج ۳، ص ۳۴۰؛ الزام الناصب، ص ۹۵.
(۲۷۵) ینابیع المودة، ج۳، ص ۳۳۷.
(۲۷۶) اللآلی المنتظمة والدرر الثمینة، ص ۷۹و۸۰.
(۲۷۷) الائمة الاثنی عشر، ص ۱۱۸.
(۲۷۸) تاریخ الادب العربی، ج ۱، ص ۶۹۷.
(۲۷۹) وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۲.
(۲۸۰) طبقات ابن سعد، ج ۵، ص ۱۶۲.
(۲۸۱) فرق الشیعه، ص ۳۱.
(۲۸۲) البدایة والنهایة، ج ۹، ص ۲۲۵.
(۲۸۳) الفِصَل، ج ۴، ص ۳۶.
(۲۸۴) همان.
(۲۸۵) کافی، ج ۵، ص ۲۳، ح ۱.
(۲۸۶) مقاتل الطالبیین، ص ۱۵۸.
(۲۸۷) همان، ص ۱۶۲.
(۲۸۸) ضحی الاسلام ج ۳ ص ۲۴۳.
(۲۸۹) لوامع الانوار، ج ۱، ص ۶۴-۵۸.
(۲۹۰) همان، ص ۵۸.
(۲۹۱) همان.
(۲۹۲) همان.
(۲۹۳) کتاب الشافی، ج ۱، ص ۷۸.
(۲۹۴) همان، ص ۷۹.
(۲۹۵) مطمح الآمال، ص ۱۸۵.
(۲۹۶) بحث حول المهدی، ص ۱۰۳و۱۰۴.
(۲۹۷) عقائد الامامیه، ص ۷۷.
(۲۹۸) حول المهدی علیه السلام، البانی، مجله التمدن الاسلامی، سال ۱۳۷۱ه.
(۲۹۹) عقیدة اهل السنة والأثر فی المهدی المنتظر، مجله جامعة اسلامیة، شماره ۳.
(۳۰۰) همان.
(۳۰۱) کمال الدین، ج ۱، ص ۱۹.
(۳۰۲) مجله تمدن اسلامی، چاپ دمشق.
(۳۰۳) مجله الجماعة الاسلامیه، چاپ حجاز.
(۳۰۴) سوره نور، آیه ۵۵.
(۳۰۵) مسند احمد، ج ۳، ص ۲۸.
(۳۰۶) بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۹۰، ح ۲۱۲.
(۳۰۷) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۵۷.
(۳۰۸) بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۸۱.
(۳۰۹) سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۸، ح ۴۰۸۶.
(۳۱۰) مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶.
(۳۱۱) بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۴۳، ح ۳۲.
(۳۱۲) صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۴۳.
(۳۱۳) بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۹۱، ح ۲۴.
(۳۱۴) مسند احمد، ج ۱، ص ۸۴.
(۳۱۵) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۷، ح ۱.
(۳۱۶) مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶.
(۳۱۷) الغیبة، طوسی، ص ۴۲.
(۳۱۸) وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶.
(۳۱۹) الوافی بالوفیات، ج ۳، ص ۳۳۶.
(۳۲۰) الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۴۵۴.
(۳۲۱) روضة الصفا، ج ۳، ص ۵۹.
(۳۲۲) مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۱۲.
(۳۲۳) دائرة المعارف، ج ۶، ص ۴۳۹.
(۳۲۴) المختصر فی اخبار البشر، ج ۱، ص ۳۶۱.
(۳۲۵) تلبیس ابلیس، ص ۱۱۸.
(۳۲۶) مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج ۲، ص ۱۵۲.
(۳۲۷) الشذرات الذهبیه، ص ۱۱۷.
(۳۲۸) مفتاح النجا، ص ۱۰۴.
(۳۲۹) صواعق المحرقه، ص ۲۰۸.
(۳۳۰) کفایة الطالب، ص ۳۱۲.
(۳۳۱) الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۱۲۷.
(۳۳۲) فتوحات مکیه، باب ۳۶۶.
(۳۳۳) نور الابصار، ص ۳۴۱.
(۳۳۴) ینابیع المودة، ج ۳، ص ۳۰۶.
(۳۳۵) اسعاف الراغبین در حاشیه نور الابصار، ص ۱۵۴.
(۳۳۶) مراصد الاطلاع، ج ۲، ص ۶۸۵.
(۳۳۷) تتمة المختصر فی اخبار البشر، ج ۱، ص ۳۱۹.
(۳۳۸) نهایة الارب، ص ۱۱۸.
(۳۳۹) معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۷۳.
(۳۴۰) سبائک الذهب، ص ۷۸.
(۳۴۱) تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص ۳۶۱.
(۳۴۲) ملل ونحل، ج ۱، ص ۱۹۸.
(۳۴۳) الفصول المهمة، ص ۲۷۳.
(۳۴۴) شواهد النبوة، ص ۴۰۴.
(۳۴۵) المرقاة فی شرح المشکاة، ج ۱۰، ص ۳۳۶.
(۳۴۶) دلائل الصدق، ج ۲، ص ۳۷۰.
(۳۴۷) معارج الوصول.
(۳۴۸) ضحی الاسلام، ج ۳، ص ۲۱۰.
(۳۴۹) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۳۲.
(۳۵۰) به نقل از ینابیع المودة، ج ۳، ص ۳۵۰.
(۳۵۱) همان.
(۳۵۲) همان.
(۳۵۳) تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۲۸۸.
(۳۵۴) اخبار الدول وآثار الأول، ج ۱، ص ۳۵۳.
(۳۵۵) العبر فی خبر من غبر، ج ۱، ص ۳۸۱.
(۳۵۶) الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیه، ص ۷۸و۷۹.
(۳۵۷) الاتحاف بحبّ الاشراف، ص ۱۷۹.
(۳۵۸) شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج ۳، ص ۲۶۵.
(۳۵۹) الإشاعة لأشراط الساعة، ص ۱۴۹.
(۳۶۰) غالیة الواعظ، ج ۱، ص ۷۸.
(۳۶۱) کفایة الطالب، ص ۳۱۲.
(۳۶۲) الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۱۲۷.
(۳۶۳) شواهد النبوه، ص ۴۰۴.
(۳۶۴) المحاکمة فی تاریخ آل محّمد صلی الله علیه وآله، ص ۲۴۶.
(۳۶۵) فرائد السطمین، ج ۲، ص ۱۳۲.
(۳۶۶) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۵۰و۳۵۱.
(۳۶۷) همان، ج ۳، ص ۳۵۱.
(۳۶۸) همان، ص ۳۴۰و۳۴۱.
(۳۶۹) اخبار الدول وآثار الأول، ج ۱، ص ۳۵۳.
(۳۷۰) تطور الفکر السیاسی، ص ۲۰۹.
(۳۷۱) رجال نجاشی، ص ۲۳۰.
(۳۷۲) وسائل الشیعه، ج ۳۰، ص ۱۹۷و۱۹۸.
(۳۷۳) الرواشح، میرداماد، ص ۶۰و۶۱.
(۳۷۴) تطور الفکر السیاسی، ص ۲۰۸.
(۳۷۵) سلسلة الاحادیث الصحیحه، ناصرالدین البانی، ج ۴، ص ۳۵۸.
(۳۷۶) کمال الدین، ص ۴۰۸-۴۰۷و۴۲۶-۴۲۴و۴۳۳-۴۳۰و....
(۳۷۷) بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۴و۱۵و۱۷و۲۲.
(۳۷۸) کمال الدین، ص ۴۷۵؛ الغیبة، طوسی، ص ۲۵۳و۲۵۵و۲۶۳و۲۶۶و۲۷۱و۲۹۸.
(۳۷۹) کمال الدین، ص ۴۳۵.
(۳۸۰) کافی، ج ۱، ص ۳۲۹و۳۳۰، با تلخیص.
(۳۸۱) کمال الدین، ص ۴۴۱.
(۳۸۲) کافی، ج ۱، ص ۱۷۸، ح ۱.
(۳۸۳) همان، ح ۲.
(۳۸۴) همان، ص ۱۷۹، ح ۱۳.
(۳۸۵) همان، ص ۳۲۸، ح ۲.
(۳۸۶) همان، ح ۱.
(۳۸۷) همان، ص ۳۳۷، ح ۵.
(۳۸۸) کمال الدین، ص ۳۸۱، ح ۵؛ کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳.
(۳۸۹) بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۱۷، ح۲۴.
(۳۹۰) همان، ص ۴، ح ۴.
(۳۹۱) کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۲.
(۳۹۲) کمال الدین، ص ۴۳۰، ح ۵.
(۳۹۳) الغیبة، طوسی، ص ۲۴۵.
(۳۹۴) همان، ص ۲۴۷.
(۳۹۵) الارشاد، ج ۲، ص ۳۴۸.
(۳۹۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۲.
(۳۹۷) کمال الدین، ص ۴۳۵.
(۳۹۸) کمال الدین، ص ۲۵۷.
(۳۹۹) کافی ج ۱، ص ۳۳۸، ح ۷؛ کمال الدین، ص ۲۸۹.
(۴۰۰) بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۳۸۳، ح ۱.
(۴۰۱) کمال الدین، ص ۳۱۷؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲و۱۳۳.
(۴۰۲) همان.
(۴۰۳) همان.
(۴۰۴) بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۳۸۸، ح ۳.
(۴۰۵) اثبات الوصیة، ص ۲۸۳؛ بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۳۹۵، ح ۱۱.
(۴۰۶) کمال الدین، ص ۳۳؛ بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۷۹، ح ۸.
(۴۰۷) کمال الدین، ص ۳۳۳، ح ۱.
(۴۰۸) کمال الدین، ص ۳۴۵، ح ۳۱؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۱۴۶، ح ۱۴.
(۴۰۹) اعلام الوری، ص ۴۳۳.
(۴۱۰) کمال الدین، ص ۳۵۹، ح ۱.
(۴۱۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۱، ح ۲۹.
(۴۱۲) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۰۹، ح ۱؛ بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۲۳۷.
(۴۱۳) کمال الدین، ص ۳۷۷، ح ۱؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۶، ح ۱.
(۴۱۴) اعلام الوری، ص ۴۳۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، ح ۵.
(۴۱۵) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۳۹، ح ۳.
(۴۱۶) کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۰۶.
(۴۱۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، ح ۶.
(۴۱۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، ح ۷.
(۴۱۹) کمال الدین، ص ۴۰۸، ح ۷؛ بحار الانوار،ج ۵۱، ص ۱۶۱، ح ۹.
(۴۲۰) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۸۳، ح ۶.
(۴۲۱) همان، ص ۲۶۹.
(۴۲۲) همان، ص ۳۰۴.
(۴۲۳) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۸۹.
(۴۲۴) جامع الرواة، ج ۲، ص ۴۶۲.
(۴۲۵) الغیبة، طوسی، ص ۲۴۸، با تلخیص.
(۴۲۶) بحار الانوار، ج ۵۱.
(۴۲۷) کمال الدین، ص ۴۲۶و۴۲۷.
(۴۲۸) ر.ک: الفصول المختاره، ص ۳۲۵.
(۴۲۹) کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، ح ۳۱.
(۴۳۰) الفصول المختاره.
(۴۳۱) الفصول المختاره، ص ۳۲۱؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۳.
(۴۳۲) کمال الدین ص۳۶۰، بحار الانوار ج ۵۱ ص ۱۵۹ ح ۳.
(۴۳۳) الامامة والتبصرة، ص ۹.
(۴۳۴) رجال نجاشی، ص ۱۹، رقم ۲۱.
(۴۳۵) همان، ص ۱۵، رقم ۱۳.
(۴۳۶) معالم العلماء، ص ۶۰، رقم ۱۱۳.
(۴۳۷) رجال نجاشی، ص ۹۷، رقم ۲۴۰.
(۴۳۸) همان، ص ۸۵، رقم ۲۰۶.
(۴۳۹) الذریعة، ج ۱۶، ص ۷۵، رقم ۳۷۵.
(۴۴۰) رجال نجاشی، ص ۶۴، رقم ۱۵۰.
(۴۴۱) همان، رقم ۱۴۹.
(۴۴۲) همان، ص ۱۴۷، رقم ۳۸۰.
(۴۴۳) همان، ص ۱۹۲، رقم ۵۱۴.
(۴۴۴) همان، ص ۳۸۰، رقم ۷۴۱.
(۴۴۵) همان، ص ۲۱۹، رقم ۵۷۳.
(۴۴۶) همان، ص ۲۴۷، رقم ۶۵۲.
(۴۴۷) همان، ص ۲۷۰و۲۷۱، رقم ۷۰۸.
(۴۴۸) همان، ص ۲۵۹و۲۶۰، رقم ۶۷۹.
(۴۴۹) همان، ص ۳۸۳، رقم ۱۰۴۳.
(۴۵۰) همان، ص ۳۸۵، رقم ۱۰۴۷.
(۴۵۱) همان، ص ۳۹۳، رقم ۱۰۵۰.
(۴۵۲) فهرست طوسی، ص ۱۵۹، رقم ۶۹۹.
(۴۵۳) الذریعة، ج ۱۶، ص۷۹و۸۰.
(۴۵۴) الذریعة، ج ۳، ص ۹۲، رقم ۲۹۲؛ رجال نجاشی، ص ۳۸۱، رقم ۱۰۳۵.
(۴۵۵) رجال نجاشی، ص ۳۵۳-۳۵۰، رقم ۹۴۴.
(۴۵۶) الذریعة، ج ۱۶، ص ۸۲، رقم ۴۰۶.
(۴۵۷) المسائل العشرة، ص ۷۲-۶۹.
(۴۵۸) الفصول المختاره، ص ۳۲۱.
(۴۵۹) کافی، ج ۱، ص ۵۱۴.
(۴۶۰) الارشاد، ج ۲، ص ۳۳۹و۳۴۰.
(۴۶۱) کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۴۵.
(۴۶۲) مصباح المتهجد، ص ۸۴۲.
(۴۶۳) البلد الامین، ص ۱۸۷.
(۴۶۴) اعلام الوری، ص ۴۱۸.
(۴۶۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲.
(۴۶۶) توضیح المقاصد، ص ۲۰و۲۱.
(۴۶۷) کمال الدین، ص ۴۲۴.
(۴۶۸) الغیبة، طوسی، ص ۲۴۲-۲۴۰.
(۴۶۹) کمال الدین، ص ۴۳۰.
(۴۷۰) همان، ص ۴۳۱.
(۴۷۱) کمال الدین، ص ۴۳۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵، ح ۱۹.
(۴۷۲) همان، ص ۴۳۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵، ح ۱۸.
(۴۷۳) همان، ص ۴۳۶؛ بحار الانوار ج ۵۲، ص ۲۵، ح ۱۷.
(۴۷۴) الارشاد، ج ۲، ص ۳۵۳؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۲.
(۴۷۵) الارشاد، ج ۲، ص ۳۵۱.
(۴۷۶) همان.
(۴۷۷) همان، ص ۳۵۴.
(۴۷۸) همان، ص ۳۵۲.
(۴۷۹) الغیبة، طوسی، ص ۲۷۳-۲۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۶.
(۴۸۰) کمال الدین، ص ۴۴۱.
(۴۸۱) کمال الدین، ص ۴۳۱؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.
(۴۸۲) کافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ح ۶.
(۴۸۳) همان، ح ۱.
(۴۸۴) همان، ص ۳۳۱، ح ۶.
(۴۸۵) الغیبة، طوسی، ص ۲۵۰-۲۴۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ح ۳۶.
(۴۸۶) الغیبة، طوسی، ص ۲۴۶.
(۴۸۷) کمال الدین، ص ۳۸۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.
(۴۸۸) کمال الدین، ص ۴۴۰.
(۴۸۹) همان، ص ۴۴۱.
(۴۹۰) همان، ص ۴۴۴.
(۴۹۱) ینابیع المودة، ج ۳، ص ۳۲۴.
(۴۹۲) همان، ص ۲۲۹.
(۴۹۳) همان، ص ۳۳۵.
(۴۹۴) الارشاد، ج ۲، ص ۳۵۱.
(۴۹۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۷۷-۱.
(۴۹۶) سرّ السلسلة العلویة، ص۳۹و۴۰.
(۴۹۷) المجدی فی انساب الطالبیین، ص ۱۳۰.
(۴۹۸) الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیة، ص۷۸ و۷۹.
(۴۹۹) الفخری فی انساب الطالبیین، ص ۸.
(۵۰۰) عمدة الطالب فی انساب ال ابی طالب، ص ۱۹۹.
(۵۰۱) روضة الالباب لمعرفة الانساب، ص ۱۰۵.
(۵۰۲) سبائک الذهب، ص ۷۸.
(۵۰۳) الدرر البهیة فی الانساب الحیدریة والاویسیة، ص ۷۳.
(۵۰۴) تحفة المطالب بمعرفة من ینتسب الی عبد اللَّه وابی طالب، ص ۵۴و۵۵، چاپ ریاض.
(۵۰۵) همان، ص ۵۵.
(۵۰۶) بحر الانساب، ص ۳۹، چاپ ریاض.
(۵۰۷) الاصول فی ذریة البضعة البتول، ص ۱۰۰-۹۷.
(۵۰۸) الغیبة، طوسی، ص ۲۹۰-۲۸۸؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۵، ح ۲۱.
(۵۰۹) کمال الدین، ج ۲، ص ۴۷۵.
(۵۱۰) همان، ج ۲، ص ۳۷۹.
(۵۱۱) کافی، ج ۱، ص ۵۰۵.
(۵۱۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، ح ۱۰.
(۵۱۳) کمال الدین، ص ۹۲.
(۵۱۴) المقالات والفرق، ص ۱۰۲.
(۵۱۵) فرق الشیعه، ص ۱۱۰.
(۵۱۶) کافی، ج ۱، ص ۲۸۵، ح ۱.
(۵۱۷) همان، ص ۲۸۶، ح ۴.
(۵۱۸) همان، ح ۳.
(۵۱۹) کمال الدین، ص ۴۷۵و۴۷۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۶۷، ح ۵۳.
(۵۲۰) کمال الدین، ص ۴۷۵و۴۷۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۶۷، ح ۵۳.
(۵۲۱) همان.
(۵۲۲) صواعق المحرقه، ص ۱۶۶.
(۵۲۳) تطوّر الفکر السیاسی، ص ۱۰۲.
(۵۲۴) سوره مریم، ایه ۱۲.
(۵۲۵) تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲.
(۵۲۶) سوره مریم، ایه ۲۹و۳۰.
(۵۲۷) ینابیع المودة، ص ۴۵۴.
(۵۲۸) سوره مریم، ایه ۳۰و۳۱.
(۵۲۹) سوره مریم، ایه ۱۲.
(۵۳۰) کافی، ج ۱، ص ۳۸۲، ح ۱.
(۵۳۱) ر.ک: تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۲و۶۳؛ کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۴۰و۴۱.
(۵۳۲) الفصول المختاره، ص ۳۱۶.
(۵۳۳) سوره مریم، ایه ۱۲.
(۵۳۴) سوره یوسف، ایه ۲۲.
(۵۳۵) بصائر الدرجات، ص ۲۵۸، ح ۱۰.
(۵۳۶) کشف المراد، ص ۳۸۸و۳۸۹.
(۵۳۷) کافی، ج ۱، ص ۳۸۳، ح ۲.
(۵۳۸) کافی، ج ۱، ص ۳۸۴، ح ۸.
(۵۳۹) کافی، ج ۱، ص ۳۲۰، ح ۵.
(۵۴۰) کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱.
(۵۴۱) همان، ح ۳.
(۵۴۲) همان، ح ۴.
(۵۴۳) سوره نساء، ایه ۶، (ویتیمان را بیازمایید تا هنگامی که قابلیت زناشویی پیدا کنند، ان گاه اگر در انان کاردانی یافتید اموالشان را به انان برگردانید).
(۵۴۴) ر.ک: الفصول المختاره، ص ۱۴۹و۱۵۰.
(۵۴۵) مسند احمد، ج ۵، ص ۶۶۲، ح ۱۹۷۹۶.
(۵۴۶) صواعق المحرقه، ص ۱۱۸.
(۵۴۷) اسد الغابة: ج۴، ص۱۷.
(۵۴۸) تاریخ الامم الاسلامیه، ج ۱، ص ۴۰۰.
(۵۴۹) شرح ابن ابی الحدید، ج ۳، ص ۲۶۰.
(۵۵۰) تاریخ طبری ج ۲ ص ۶۲ و۶۳، کامل ابن اثیر ج ۲ ص ۴۰ و۴۱.
(۵۵۱) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۶۹، ح ۳۴.
(۵۵۲) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۰۴، ح ۸۰.
(۵۵۳) عقد الدرر، ص ۱۸۸، باب ۶؛ الغیبة، نعمانی، ص ۱۸۴؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۸، ح ۱۵.
(۵۵۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، ح ۶.
(۵۵۵) کمال الدین، ص ۴۰۸؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۱، ح ۹.
(۵۵۶) کمال الدین، ص ۴۳۱.
(۵۵۷) کمال الدین، ص ۳۸۴و۳۸۵، ح ۱.
(۵۵۸) کمال الدین، ص ۴۳۱، ح ۸.
(۵۵۹) کمال الدین، ص ۴۳۵، ح ۲.
(۵۶۰) همان، ص ۴۳۶و۴۳۷، ح ۵.
(۵۶۱) کمال الدین، ج ۲، ص ۵۰۲ و۵۰۳، ح ۲۴.
(۵۶۲) مصباح المنیر، ماده ولی.
(۵۶۳) اقرب الموارد، ماده ولی.
(۵۶۴) مفردات راغب، ص ۵۲۳.
(۵۶۵) المیزان، ج ۶، ص ۱۲.
(۵۶۶) المیزان، ج ۵، ص ۳۶۸.
(۵۶۷) مصباح الشریعه، ح ۱.
(۵۶۸) سوره عنکبوت، ایه ۴۵.
(۵۶۹) سوره انفال، ایه ۲۹.
(۵۷۰) اشارات، ج ۳، ص ۳۷۰.
(۵۷۱) سوره نمل، ایه ۴۰.
(۵۷۲) سوره رعد، ایه ۴۳.
(۵۷۳) سوره واقعه، ایه ۷۹.
(۵۷۴) سوره احزاب، ایه ۳۳.
(۵۷۵) سوره نحل، ایه ۴۴.
(۵۷۶) کافی، ج ۱، ص ۲۲۹، ح ۶.
(۵۷۷) کافی، ج ۱، ص ۲۲۹، ح ۶.
(۵۷۸) سوره مائده، ایه ۶۴.
(۵۷۹) سوره شوری، ایه ۹.
(۵۸۰) سوره شوری، ایه ۳۱.
(۵۸۱) سوره مائده، ایه ۵۵.
(۵۸۲) سوره تحریم، ایه ۴.
(۵۸۳) سوره نساء، ایه ۱۹.
(۵۸۴) سوره نساء، ایه ۱۹.
(۵۸۵) بصائر الدرجات، ص ۴۸۵، باب ۱۰، ح ۳.
(۵۸۶) کشف القناع، ص ۱۴۸.
(۵۸۷) اللمحات، سهروردی، ص ۱۶۶.
(۵۸۸) المباحث المشرقیة، ج ۲، ص ۵۱۶.
(۵۸۹) الحکمة المتعالیة، ج ۷، ص ۱۱۱.
(۵۹۰) سوره دخان، ایه ۳۸.
(۵۹۱) بحار الانوار، ج ۶۱، ص ۶۵، ح ۵۱.
(۵۹۲) کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰.
(۵۹۳) نهایة الحکمة، ص ۳۱۹و۳۲۰.
(۵۹۴) کافی، ج ۱، ص ۱۷۷، ح ۴.
(۵۹۵) همان، ص ۱۷۹، ح ۱.
(۵۹۶) تمهید القواعد، ص ۱۷۲؛ تحریر تمهید القواعد، ایت اللَّه جوادی املی، ص ۵۵۵-۵۴۸.
(۵۹۷) سوره الرحمن، ایه ۳۱.
(۵۹۸) الشیعة، علامه طباطبایی (رحمه الله)، ص ۱۵.
(۵۹۹) تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص ۴۳۸.
(۶۰۰) ر.ک: اراء اهل المدینة الفاضلة، فارابی، ص ۸۹.
(۶۰۱) بحث حول المهدی علیه السلام، ص ۱۰۹و۱۱۰.
(۶۰۲) نهج الولایه، ص ۷و۸.
(۶۰۳) رساله لب اللباب، ص ۱۳۳و۱۳۴.
(۶۰۴) الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۱۲۷.
(۶۰۵) فتوحات مکیه.
(۶۰۶) شواهد النبوة، ص ۴۰۴.
(۶۰۷) ر.ک: ینابیع المودة، ج ۳، ص ۳۵۰و۳۵۱.
(۶۰۸) همان.
(۶۰۹) ر.ک: مقدمه قیصری، فصل ۱۲، رسالة فی التوحید والنبوة والولایة.
(۶۱۰) نهج البلاغه، خطبه سوم.
(۶۱۱) سوره قدر، ایه ۵-۱.
(۶۱۲) سوره دخان، ایه ۴-۱.
(۶۱۳) کافی، ج ۱، ص ۲۴۹.
(۶۱۴) همان، ص ۲۵۲و۲۵۳، ح ۹.
(۶۱۵) همان، ج ۱، ص ۲۴۷و۲۴۸، ص ۲.
(۶۱۶) کمال الدین، ج ۱، ص ۲۸۰و۲۸۱، ح ۳.
(۶۱۷) سوره اسراء، ایه ۷۱.
(۶۱۸) کافی، ج ۲، ص ۱۹.
(۶۱۹) در المنثور، ج ۴، ص ۱۹۴.
(۶۲۰) همان.
(۶۲۱) کافی، ج ۱، ص ۲۱۵.
(۶۲۲) بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۱۳؛ تفسیر کنز الدقائق، ج ۵، ص ۵۶۹.
(۶۲۳) سوره رعد، ایه ۷.
(۶۲۴) جامع البیان، ج ۱۳، ص ۱۴۲.
(۶۲۵) مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۲۹.
(۶۲۶) کافی، ج ۱، ص ۱۹۱.
(۶۲۷) همان، ص ۱۹۲.
(۶۲۸) سوره نساء، ایه ۴۱.
(۶۲۹) سوره نحل، ایه ۸۴.
(۶۳۰) نحل، ایه ۸۹.
(۶۳۱) سوره قصص، ایه ۷۵.
(۶۳۲) تفسیر فخررازی، ج ۲۵، ص ۱۲و۱۳.
(۶۳۳) سوره نحل، ایه ۸۴.
(۶۳۴) سوره بقره، ایه ۱۴۳، (همان گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط وتفریط) تا بر مردم گواه باشید، وپیامبر هم بر شما گواه است).
(۶۳۵) همان، ج ۲۰، ص ۹۸.
(۶۳۶) سوره رعد، ایه ۴۳.
(۶۳۷) المیزان، ج ۱۱، ص ۳۸۸.
(۶۳۸) سوره فاطر، ایه ۲۴.
(۶۳۹) کافی، ج ۱، ص ۲۴۹.
(۶۴۰) تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج ۲، ص ۲۰۹.
(۶۴۱) سوره اعراف، ایه ۱۸۱.
(۶۴۲) تفسیر فخر رازی، ج ۱۵، ص ۷۲.
(۶۴۳) تفسیر کنز الدقائق، ج ۳، ص ۶۵۷.
(۶۴۴) کافی، ج ۱، ص ۴۱۴.
(۶۴۵) سوره توبه، ایه ۱۱۹.
(۶۴۶) تفسیر فخررازی، ج ۱۶، ص ۲۲۰.
(۶۴۷) کافی، ج ۱، ص ۲۰۸.
(۶۴۸) همان.
(۶۴۹) شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۳۴۵.
(۶۵۰) تذکرة الخواص، ص ۱۶.
(۶۵۱) سوره نساء، ایه ۵۹.
(۶۵۲) سوره رعد، ایه ۷.
(۶۵۳) البحر المحیط، ج ۳، ص ۲۷۸.
(۶۵۴) حاشیه جامع البیان طبری، ج ۵، ص ۲۰۸.
(۶۵۵) المناقب المرتضوی، ص ۵۶.
(۶۵۶) ینابیع المودة، ص ۱۳۴.
(۶۵۷) فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۴.
(۶۵۸) شواهد التنزیل، ج ۳، ص ۱۲۰۰.
(۶۵۹) کافی، ج ۱، ص ۱۷۷، ح ۱و۲و۴و...؛ کمال الدین، ج ۱، ص ۲۲۰؛ و....
(۶۶۰) کافی، ج ۱، ص ۱۹۷، ح ۲.
(۶۶۱) همان، ص ۱۹۱و۱۹۲، ح ۱و۲و۳.
(۶۶۲) همان، ص ۱۹۳، ح ۶.
(۶۶۳) همان، ص ۲۰۳، ح ۲.
(۶۶۴) کافی، ج ۱، ص ۳۳۶، ح ۴و۸و۱۰و۱۵و۱۸؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۰؛ و....
(۶۶۵) معجم مقاییس اللغه، ماده غیب.
(۶۶۶) مصباح المنیر، ماده غیب.
(۶۶۷) مسند احمد، ج ۵، ص ۱۸۱.
(۶۶۸) صواعق المحرقه، ص ۹۰.
(۶۶۹) جواهر العقدین.
(۶۷۰) فیض القدیر، ج ۳، ص ۱۵.
(۶۷۱) شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۳۹.
(۶۷۲) صواعق المحرقه، ص ۱۵۰.
(۶۷۳) رشفة الصادی، ص ۷۸.
(۶۷۴) صواعق المحرقه، ص ۲۳۴.
(۶۷۵) صحیح بخاری، ج ۹، ص ۷۸؛ صحیح مسلم، ج ۳، ص ۱۴۵۲؛ مسند احمد، ج ۲، ص ۲۹.
(۶۷۶) سوره نساء، ایه ۵۹.
(۶۷۷) تفسیر فخر رازی، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ تفسیر المیزان، ج ۴، ص ۴۰۱-۳۸۷.
(۶۷۸) فتح الباری، ج ۶، ص ۳۸۵.
(۶۷۹) صحیح مسلم، ج ۶، ص ۳.
(۶۸۰) الاصول العامة للفقه المقارن، ص ۱۷۳.
(۶۸۱) مسند احمد، ج ۵، ص ۹۳.
(۶۸۲) همان، ص ۹۹.
(۶۸۳) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۳۲، ح ۴۳۱؛ ینابیع المودة، ج ۳، ص ۲۸۱.
(۶۸۴) المعجم الکبیر، ج ۱، ص ۷، ح ۱۲.
(۶۸۵) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۳۳، ح ۴۳۱؛ ینابیع المودة، ج ۳، ص ۲۸۱.
(۶۸۶) برگرفته از ایمیلی که بر سایت جمکران فرستاده است.
(۶۸۷) بحث حول المهدی علیه السلام، ص۶۵و۶۶.
(۶۸۸) ر.ک: اصول کافی.
(۶۸۹) مسند احمد، ج ۵، ص ۲۲۰.
(۶۹۰) منهاج السنة، ج ۲، ص ۲۲۳.
(۶۹۱) تهذیب التهذیب، ج ۴، ص ۱۳.
(۶۹۲) کمال الدین، ص ۴۷۶-۴۷۴؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۲.
(۶۹۳) کمال الدین، ص ۲۵۶؛ بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۲۷، ح ۳.
(۶۹۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۰.
(۶۹۵) سوره ال عمران، ایه ۱۴۱.
(۶۹۶) همان، ج ۵۱، ص ۷۳، ح ۱۸؛ کمال الدین، ص ۲۸۷.
(۶۹۷) کمال الدین، ص ۳۰۳؛ اعلام الوری، ص ۴۲۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹، ح ۱.
(۶۹۸) کمال الدین، ص ۳۱۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲، ح ۱.
(۶۹۹) کمال الدین، ص ۳۱۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲و۱۳۳، ح ۲.
(۷۰۰) همان، ص ۳۱۷؛ بحار الانوار ح ۳.
(۷۰۱) همان، بحار الانوار، ح ۴.
(۷۰۲) کمال الدین، ص ۳۱۹؛ بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۸۶.
(۷۰۳) کمال الدین، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۵، ح ۶۶.
(۷۰۴) کمال الدین، ص ۳۳۸؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۳، ح ۴.
(۷۰۵) همان، ص ۳۴۱، بحار الانوار، ص ۱۴۵، ح ۱۲.
(۷۰۶) همان، بحار الانوار، ح ۱۳.
(۷۰۷) همان، ص ۳۴۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۶، ح ۷۰.
(۷۰۸) کمال الدین، ص ۳۵۹و۳۶۰؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۶، ح ۲.
(۷۰۹) همان، ص ۳۶۱؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱، ح ۶.
(۷۱۰) سوره لقمان، ایه ۲۰.
(۷۱۱) کمال الدین، ص ۳۶۸؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱، ح ۲.
(۷۱۲) کمال الدین، ص ۳۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۱، ح ۲۹.
(۷۱۳) همان، ص ۳۷۲؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴، ح ۴.
(۷۱۴) کمال الدین، ص ۳۷۷؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۶، ح ۱.
(۷۱۵) همان، ص ۳۷۸؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰، ح ۴.
(۷۱۶) کمال الدین، ص ۳۷۹و۳۸۰؛ اعلام الوری، ص ۴۳۷ و۴۳۸.
(۷۱۷) کمال الدین، ص ۳۸۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳و۲۴، ح ۱۶.
(۷۱۸) همان، ص ۴۰۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، ح ۶.
(۷۱۹) اثبات الوصیة، ص ۲۸۶.
(۷۲۰) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۹۰، ح ۶۳ وص ۲۹۳، ح ۶۷.
(۷۲۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴، ح ۱.
(۷۲۲) همان، ج ۵۰، ص ۳۰۹و۳۱۰، ح ۹.
(۷۲۳) کمال الدین، ص ۴۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵، ح ۹.
(۷۲۴) کمال الدین، ص ۳۸۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳و۲۴، ح ۱۶.
(۷۲۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۲۵، ح ۴۴.
(۷۲۶) الغیبة، طوسی، ص ۳۶۴؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵۱، ح ۳.
(۷۲۷) الغیبة، طوسی، ص ۳۹۱؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵۸، ح ۶.
(۷۲۸) الغیبة، طوسی، ص ۳۵۴؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴.
(۷۲۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۶، ح ۱.
(۷۳۰) الغیبة، طوسی، ص ۳۵۶.
(۷۳۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵۰، ح ۳.
(۷۳۲) الغیبة، طوسی، ص ۳۶۱؛ کمال الدین، ص ۵۱۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۸.
(۷۳۳) الغیبة، طوسی، ص ۳۵۹و۳۶۰.
(۷۳۴) اثباة الهداةج ۶، ص ۳۸۶.
(۷۳۵) همان، ص ۳۹۳.
(۷۳۶) همان، ص ۳۵۰.
(۷۳۷) رجال نجاشی، ص ۱۹۳.
(۷۳۸) همان، ص ۱۹۴.
(۷۳۹) همان، ص ۲۸.
(۷۴۰) همان.
(۷۴۱) همان، ص ۲۱۵.
(۷۴۲) همان، ص ۱۹۵.
(۷۴۳) همان، ص ۲۳۵.
(۷۴۴) الغیبة، طوسی، ص ۳۵۵.
(۷۴۵) همان، ص ۳۵۹.
(۷۴۶) همان، ص ۳۶۰؛ کافی، ج ۱، ص ۳۲۹.
(۷۴۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹.
(۷۴۸) الغیبة، طوسی، ص ۳۶۶.
(۷۴۹) همان، ص ۳۶۳.
(۷۵۰) همان، ص ۳۶۵.
(۷۵۱) همان، ص ۳۷۲.
(۷۵۲) همان، ص ۳۷۱.
(۷۵۳) همان، ص ۳۷۰.
(۷۵۴) همان، ص ۳۷۲.
(۷۵۵) رجال شیخ طوسی، ص ۴۰۰.
(۷۵۶) کمال الدین، ص ۵۱۶؛ اعلام الوری، ص ۴۴۵.
(۷۵۷) کمال الدین، ص ۵۰۲و۵۱۸.
(۷۵۸) حقّ الیقین، ص ۲۴۲.
(۷۵۹) الغیبة، طوسی، ص ۲۵۷.
(۷۶۰) همان، ص ۲۲۲.
(۷۶۱) همان، ص ۲۴۰.
(۷۶۲) اعلام الوری، ص ۴۵۲.
(۷۶۳) کمال الدین، ص ۴۷۸.
(۷۶۴) تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، دکتر جاسم حسین، ص ۱۴۹.
(۷۶۵) الغیبة، طوسی، ص ۲۳۷.
(۷۶۶) الغیبة، طوسی، ص ۲۴۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵۹.
(۷۶۷) همان، ص ۲۳۶.
(۷۶۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۷.
(۷۶۹) همان، ص ۳۶۷.
(۷۷۰) همان، ص ۳۶۸.
(۷۷۱) همان، ص ۳۶۹.
(۷۷۲) همان، ص ۳۰۱.
(۷۷۳) همان.
(۷۷۴) الغیبة، طوسی، ص ۳۰۳.
(۷۷۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۲۱، ح ۴۲.
(۷۷۶) الغیبة، طوسی، ص ۳۲۰.
(۷۷۷) همان، ص ۳۰۹.
(۷۷۸) همان، ص ۳۲۰.
(۷۷۹) ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۵۹.
(۷۸۰) الغیبة، طوسی، ص ۳۱۶.
(۷۸۱) همان، ص ۴۱۰.
(۷۸۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۳.
(۷۸۳) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۹.
(۷۸۴) همان، ص ۳۳.
(۷۸۵) انوار النعمانیه، ج ۳، ص ۲۴.
(۷۸۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۸.
(۷۸۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۶.
(۷۸۸) کمال الدین، ص ۵۱۶.
(۷۸۹) همان، ص ۵۱۰.
(۷۹۰) همان، ص ۴۶۳-۴۵۹.
(۷۹۱) همان، ص ۴۸۳.
(۷۹۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۰-۱۵۱.
(۷۹۳) همان، ج ۹۹، ص ۸۱، ح ۱.
(۷۹۴) کمال الدین، ص ۵۰۹.
(۷۹۵) کافی، ج ۱، ص ۵۲۰.
(۷۹۶) کمال الدین، ص ۵۱۰.
(۷۹۷) همان، ص ۴۸۶.
(۷۹۸) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۷.
(۷۹۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰۳، ح ۱۹.
(۸۰۰) همان، ج ۵۱، ص ۲۹۵.
(۸۰۱) کمال الدین، ص ۴۹۳.
(۸۰۲) کافی، ج ۱، ص ۵۲۴.
(۸۰۳) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۲۸.
(۸۰۴) دلائل الامامة، ص ۲۸۶.
(۸۰۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۶۹۹.
(۸۰۶) الغیبة، طوسی، ص ۴۱۵.
(۸۰۷) کافی، ج ۱، ص ۵۱۹.
(۸۰۸) کمال الدین، ص ۵۲۰.
(۸۰۹) بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۶.
(۸۱۰) کمال الدین، ص ۵۰۹.
(۸۱۱) کافی، ج ۱، ص ۵۲۳.
(۸۱۲) کمال الدین، ص ۴۹۷.
(۸۱۳) کافی، ج ۱، ص ۵۲۵.
(۸۱۴) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۵.
(۸۱۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲-۲۰.
(۸۱۶) جامع الرواة، ج ۲، ص ۶۳.
(۸۱۷) کمال الدین، ص ۴۹۳.
(۸۱۸) کافی، ج ۱، ص ۵۱۹.
(۸۱۹) کمال الدین، ص ۴۹۴.
(۸۲۰) الغیبة، طوسی، ص ۳۷۳.
(۸۲۱) کافی، ج ۱، ص ۵۲۱.
(۸۲۲) الغیبة، طوسی، ص ۴۱۵.
(۸۲۳) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۷.
(۸۲۴) احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷.
(۸۲۵) همان، ج ۲، ص ۴۹۸.
(۸۲۶) رجال علامه، ص ۹۴.
(۸۲۷) کمال الدین، ص ۴۹۵.
(۸۲۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۶.
(۸۲۹) کافی، ج ۱، ص ۵۲۴.
(۸۳۰) الغیبة، طوسی، ص ۳۱۵.
(۸۳۱) کمال الدین، ص ۴۹۳.
(۸۳۲) همان، ص ۴۸۸.
(۸۳۳) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰۳.
(۸۳۴) همان، ج ۵۳، ص ۱۸۴.
(۸۳۵) کافی، ج ۱، ص ۳۳۶، ح ۲.
(۸۳۶) کمال الدین، ص ۳۷۰.
(۸۳۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۲.
(۸۳۸) کمال الدین، ص ۴۴۰.
(۸۳۹) اصول کافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰.
(۸۴۰) کمال الدین، ص ۴۸۴؛ الغیبة، طوسی، ص ۱۷۷.
(۸۴۱) نجم الثاقب، ص ۴۴۴.
(۸۴۲) منتخب الاثر، ص ۵۰۵.
(۸۴۳) همان.
(۸۴۴) همان.
(۸۴۵) احتجاج، ج ۲، ص ۶۰۲-۵۹۷.
(۸۴۶) تاریخ الغیبة الکبری، ص ۱۴۰و۱۴۱.
(۸۴۷) معالم العلماء، ص ۱۱۳، رقم ۷۶۵.
(۸۴۸) مقدمه احتجاج، ص ۱۴.
(۸۴۹) کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۰، ح ۱؛ سعد السعود، ص ۱۲۵.
(۸۵۰) کمال الدین، ص ۱۳۶و۱۳۷.
(۸۵۱) کمال الدین، ج ۱، ص ۱۳۸.
(۸۵۲) کمال الدین، ج ۱، ص ۱۴۵.
(۸۵۳) بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۵، ح ۱۰.
(۸۵۴) قصص راوندی، ص ۲۴۸.
(۸۵۵) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۸۵، ح ۱۰.
(۸۵۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۶.
(۸۵۷) سوره توبه، ایه ۳۳؛ سوره صف، ایه ۹.
(۸۵۸) صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۲۷.
(۸۵۹) کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰.
(۸۶۰) کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۱۰.
(۸۶۱) کمال الدین، ص ۴۸۰.
(۸۶۲) سوره روم، ایه ۳۰.
(۸۶۳) سوره بقره، ایه ۲۱۳.
(۸۶۴) سوره نمل، ایه ۴۰.
(۸۶۵) سوره انبیاء، ایه ۷۳.
(۸۶۶) ارشاد العوام، ج ۲، ص ۱۵۱.
(۸۶۷) جوامع الکلم، رساله دمشقیه، قسمت دوم.
(۸۶۸) جوامع الکلم، رساله رشیته، قسمت سوم، ص ۱۰۰.
(۸۶۹) منتهی الارب، ج ۱، ص ۱۵۶.
(۸۷۰) برهان قاطع، ج ۲، ص ۵۵۲.
(۸۷۱) شرح حکمة الاشراق، ص ۵۱۷و۵۵۶.
(۸۷۲) شرح قصیده، ص ۵.
(۸۷۳) برهان قاطع، ج ۴، ص ۲۳۹۱.
(۸۷۴) جوامع الکلم، قسمت سوم، رساله ۹، ص ۱.
(۸۷۵) شرح حکمة الاشراق، ص ۵۱۷و۵۵۶.
(۸۷۶) جوامع الکلم، رساله ۹، ص ۱.
(۸۷۷) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۶، ح ۲۴۵.
(۸۷۸) کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۵، ح ۴.
(۸۷۹) احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳.
(۸۸۰) کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱، ح ۱۲.
(۸۸۱) کمال الدین، ص ۴۸۴، ح ۳.
(۸۸۲) مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۵۱؛ بصائر الدرجات، ص ۳۱۷، ح ۴.
(۸۸۳) احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳و۳۲۴.
(۸۸۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، ح ۱۰.
(۸۸۵) تطور الفکر السیاسی، ص ۱۲۳.
(۸۸۶) الفصول المختاره، ص ۲۵۹.
(۸۸۷) کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، ح ۳۲.
(۸۸۸) نهج المسترشدین، ص ۶۲.
(۸۸۹) المیزان، ج ۱، ص ۲۷۱.
(۸۹۰) ر.ک: المیزان، ج ۱۴، ص ۳۰۴.
(۸۹۱) شرح مقاصد، ج ۲، ص ۲۷۵.
(۸۹۲) الغیبة، نعمانی، ص ۲۳۵.
(۸۹۳) ملاحم، ابن طاووس، ص ۷۷.
(۸۹۴) بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۹۰.
(۸۹۵) همان، ج ۵۲، ص ۳۸۰.
(۸۹۶) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۱.
(۸۹۷) فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۷.
(۸۹۸) الفائق، ج ۱، ص ۱۴۱.
(۸۹۹) الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۱.
(۹۰۰) معجم مقاییس اللغه، ص ۱۲۸.
(۹۰۱) احتجاج، ج ۲، ص ۳۱۵.
(۹۰۲) نجم الثاقب، ص ۴۲۱؛ جنّة الماوی، ص ۲۴۸؛ دارالسلام، ج ۲، ص ۲۶۴.
(۹۰۳) المصباح، ص ۵۳۱؛ البلد الامین، ص ۲۲۷.
(۹۰۴) بحار الانوار، ج ۹۴، ص ۳۰.
(۹۰۵) همان، ص ۲۷.
(۹۰۶) کافی، ج ۸، ص ۲۹۵، ح ۴۵۲.
(۹۰۷) بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۳۶۵.
(۹۰۸) الغیبة، طوسی، ص ۴۳۷.
(۹۰۹) سیر اعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۱۱۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۹۹، فصل ۲۷؛ المهدّیة فی الاسلام، ص ۱۲۹و۱۳۰؛ الصراع بین الاسلام والوثنیة، ص ۴۲.
(۹۱۰) الغدیر، ج ۳، ص ۳۰۸و۳۰۹.
(۹۱۱) بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۱۰۸.
(۹۱۲) کافی، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۱۹.
(۹۱۳) معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج ۳، ص ۲۳، ح ۵۷۸.
(۹۱۴) کمال الدین، ص ۳۳۱، ح ۱۶؛ اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۹۲.
(۹۱۵) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۴، ح ۵۸۵ و....
(۹۱۶) کمال الدین، ص ۳۵۸.
(۹۱۷) کمال الدین، ص ۲۸۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۲، ح ۱۴.
(۹۱۸) کافی، ج ۱، ص ۱۸۵، ح ۱۲.
(۹۱۹) بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۱۱؛ مصباح الزائر، ص ۲۳۵.
(۹۲۰) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۶، ح ۱۷.
(۹۲۱) کمال الدین، ص ۶۵۶؛ بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۲۱۴، ح ۱.
(۹۲۲) تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام، ص ۳۴۲؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۴، ح ۵.
(۹۲۳) کمال الدین، ص ۳۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۱، ح ۹.
(۹۲۴) کمال الدین، ص ۴۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، ح ۱۰.
(۹۲۵) کافی، ج ۱، ص ۳۶۹، ح ۷.
(۹۲۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۹، ح ۴۸.
(۹۲۷) تاریخ الغیبة الصغری، ص ۵۴۰.
(۹۲۸) الغیبة، طوسی، ص ۱۵۲.
(۹۲۹) همان، ص ۱۵۳.
(۹۳۰) همان، ص ۱۵۶.
(۹۳۱) کافی، ج ۱، ص ۳۳۲.
(۹۳۲) کمال الدین، ص ۲۱۴.
(۹۳۳) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۱.
(۹۳۴) همان، ص ۵۰۰.
(۹۳۵) کافی، ج ۳، ص ۱۳۴.
(۹۳۶) وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۱۷۴.
(۹۳۷) همان، ج ۲۱، ص ۴۴۸.
(۹۳۸) همان، ج ۱۴، ص ۵۴۹.
(۹۳۹) کشف الغمة، ج ۳، ص ۳۱۰.
(۹۴۰) کمال الدین، ص ۳۰۷.
(۹۴۱) مسند احمد، ج ۵، ص ۲۷۷.
(۹۴۲) المنار المنیف، ص ۱۳۷، ذیل حدیث ۳۳۸.
(۹۴۳) سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۶، ح ۴۰۸۲.
(۹۴۴) المنار المنیف، ص ۱۳۷و۱۳۸.
(۹۴۵) کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، ح ۳۸۶۶۳.
(۹۴۶) سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۴۰، ح ۴۰۳۹.
(۹۴۷) همان، ص ۱۳۶۸، ح ۴۰۸۶.
(۹۴۸) المنار المنیف، ص ۱۳۰، ح ۳۲۵.
(۹۴۹) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۴۴۱.
(۹۵۰) تهذیب التهذیب، ج ۹، ص ۱۲۵، رقم ۲۰۲، ترجمه محمّد بن خالد جندی.
(۹۵۱) التذکرة، قرطبی، ج ۲، ص ۷۰۱.
(۹۵۲) المعجم الکبیر، ج ۸، ص ۲۱۴، ح ۷۷۵۷.
(۹۵۳) ابراز الوهم المکنون، ص ۵۳۸.
(۹۵۴) سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۰۹، ح ۴۲۸۲.
(۹۵۵) ر.ک: مجموعه اثار، شهید مطهری (رحمه الله)، ج ۱۸، ص ۱۷۳و۱۷۴؛ الاغانی، ج ۱۲، ص ۸۱.
(۹۵۶) سنن ابن داوود، ج ۲، ص ۳۱۱، ح ۴۲۹۰.
(۹۵۷) مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۵.
(۹۵۸) عقد الدرر، ص ۴۵، باب ۱.
(۹۵۹) ر.ک: مجموعه اثار، شهید مطهری (رحمه الله)، ج ۱۸، ص ۱۷۳.
(۹۶۰) تنزیه الانبیاء، ص ۱۸۴-۱۸۲.
(۹۶۱) کلمات المحققین، ص ۵۳۳.
(۹۶۲) کشف المحجة، ص ۱۴۳و۱۵۴.
(۹۶۳) الطرائف، ص ۱۸۵.
(۹۶۴) کفایة الاصول، ج ۲، ص ۲۹۱.
(۹۶۵) فرائد الاصول، ج ۲، مبحث اجماع.
(۹۶۶) الغیبة، طوسی، ص ۲۱۶.
(۹۶۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱.
(۹۶۸) مفردات راغب، ص ۲۶۷.
(۹۶۹) مهج الدعوات، ص ۲۹۶.
(۹۷۰) مجالس المؤمنین، ج ۱، ص ۵۷۳؛ جنة الماوی مطبوع با بحار، ج ۵۳، ص ۲۵۲؛ قصص العلماء ص ۳۵۹.
(۹۷۱) ریاض العلماء، ج ۱، ص ۱۸؛ الکنی والالقاب، ج ۳، ص ۶۱؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۵.
(۹۷۲) الانوار النعمانیة، ج ۲، ص ۳۰۳.
(۹۷۳) روضة المتقین، ج ۵، ص ۴۵۰؛ ج ۱۴ ص ۴۱۹و۴۲۰.
(۹۷۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۳۶و۲۳۴.
(۹۷۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۲؛ قصص العلماء، ص ۳۹۹.
(۹۷۶) دارالسلام؛ حیات وشخصیت شیخ انصاری، ص ۱۰۶.
(۹۷۷) مذاکرات ایت اللَّه حائری، ص ۳۰.
(۹۷۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۱۰، باب ۳۳.
(۹۷۹) کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۹۳؛ تبصرة الولی، ص ۲۳۴.
(۹۸۰) ر.ک: (جنة الماوی) و(نجم الثاقب) از حاجی نوری ودیگر کتب.
(۹۸۱) نجم الثاقب، ص ۳۶۷.
(۹۸۲) همان، ص ۳۷۰.
(۹۸۳) تاریخ الغیبة الکبری، ص ۱۳۵و۱۳۶.
(۹۸۴) کمال الدین، ص ۳۷۰.
(۹۸۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۲.
(۹۸۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱.
(۹۸۷) کمال الدین، ص ۴۴۰.
(۹۸۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۳۰.
(۹۸۹) المناقب، ج ۴، ص ۸.
(۹۹۰) بحار الانوار، ج ۳۳، ص ۳۲۷.
(۹۹۱) المقعنة، ص ۲۱۹.
(۹۹۲) بحار الانوار، ج ۸۸، ص ۲۸۸.
(۹۹۳) کافی، ج ۲، ص ۱۶؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام، ص ۲۵۸.
(۹۹۴) رساله سیر وسلوک، ص ۲۳.
(۹۹۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۳۲.
(۹۹۶) کافی، جلد ۳، ص ۴۹۵.
(۹۹۷) بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۴۳۶.
(۹۹۸) بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۴۳۷.
(۹۹۹) وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۶۶.
(۱۰۰۰) بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۴۳۴.
(۱۰۰۱) مصباح الزائر، ص ۱۰۵.
(۱۰۰۲) النجم الثاقب، ص ۸۴۵.
(۱۰۰۳) کمال الدین، ص ۳۷۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۱ وج ۵۱، ص ۳۲.
(۱۰۰۴) کمال الدین، ص ۴۴۰.
(۱۰۰۵) اثبات الوصیة، ص ۲۰۱.
(۱۰۰۶) الغیبة، طوسی، ص ۱۰۲.
(۱۰۰۷) الغیبة، نعمانی، ص ۱۷.
(۱۰۰۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۲۱-۲۱۳.
(۱۰۰۹) الذریعة، ج ۵، ص ۱۰۷و۱۰۸ در حاشیه.
(۱۰۱۰) الانوار النعمانیه، ج ۲، ص ۶۴و۶۵.
(۱۰۱۱) الاخبار الدخیلة، ج ۱، ص ۱۵۲-۱۴۶.
(۱۰۱۲) الذریعة، ج ۵، ص ۱۰۸.
(۱۰۱۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.
(۱۰۱۴) الذریعه، ج ۵، ص ۱۰۸.
(۱۰۱۵) ر.ک: دراسة فی علامات الظهور، جعفر مرتضی عاملی.
(۱۰۱۶) نجم الثاقب، ص ۲۲۵.
(۱۰۱۷) دراسة فی علائم الظهور، ص ۲۳۲.
(۱۰۱۸) سوره انبیاء، ایه ۱۰۵.
(۱۰۱۹) کافی، ج ۱، ص ۶۹، ح ۱.
(۱۰۲۰) وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۲۱، ح ۳۳۳۷۳.
(۱۰۲۱) شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۳۴۳، ح ۱؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج ۳، ص ۳۹۲.
(۱۰۲۲) المکاسب، ج ۵، ص ۲۱.
(۱۰۲۳) حاشیه مامقانی بر مکاسب، قسم خیارات، ص ۱۲.
(۱۰۲۴) حاشیه ایروانی بر مکاسب، ج ۲، ص ۵.
(۱۰۲۵) المزار، ص ۵۷۳، دعای ۱۰۷.
(۱۰۲۶) مصباح الزائر، ص ۴۴۶؛ اقبال الاعمال، ص ۲۹۹-۲۹۵.
(۱۰۲۷) زاد المعاد، ص ۴۸۸.
(۱۰۲۸) معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۲۵۹.
(۱۰۲۹) مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۳۶۸.
(۱۰۳۰) رجال نجاشی، ص ۲۸۳.
(۱۰۳۱) منتخب الاثر، ص ۱۴۰.
(۱۰۳۲) من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۷۴-۵۷۲؛ بحار الانوار، ج ۹۷، ص ۱۹۶، ح ۱۳.
(۱۰۳۳) اقبال الاعمال، ص ۱۱۵.
(۱۰۳۴) همان، ص ۳۰۵.
(۱۰۳۵) مهج الدعوات، ص ۳۰۲و۳۳۶و۳۴۸؛ امان الاخطار، ص ۱۷.
(۱۰۳۶) المزار، ص ۱۶.
(۱۰۳۷) مجمع البحرین.
(۱۰۳۸) تحیه الزائر، ص ۲۶۰.
(۱۰۳۹) شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، ص ۱۰۸.
(۱۰۴۰) کمال الدین، ص ۳۴۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۶، ح ۷۰.
(۱۰۴۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۸، ح ۲۳.
(۱۰۴۲) همان، ج ۸۶، ص ۶۱.
(۱۰۴۳) البلد الامین، ص ۸۲.
(۱۰۴۴) همان، ص ۱۳.
(۱۰۴۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۷، ح ۱۸.
(۱۰۴۶) مفاتیح الجنان، ص ۱۶۶.
(۱۰۴۷) کمال الدین، ص ۴۴۰.
(۱۰۴۸) کامل الزیارات، ص ۲۳۰، ح ۱۷.
(۱۰۴۹) همان، ص ۳۳۱.
(۱۰۵۰) همان، ص ۳۱۳.
(۱۰۵۱) همان، ص ۳۱۵.
(۱۰۵۲) زاد المعاد.
(۱۰۵۳) سوره سجده، ایه ۷.
(۱۰۵۴) سوره نساء، ایه ۶۴.
(۱۰۵۵) مجموعه اثار، ج ۱، ص ۲۶۴.
(۱۰۵۶) سوره مائده، ایه ۳۵.
(۱۰۵۷) مفاتیح الجنان.
(۱۰۵۸) تراثنا وموازین النقد، ص ۲۰۳.
(۱۰۵۹) نظریة الامامة لدی الشیعة الاثنی عشریة، ص ۴۱۱.
(۱۰۶۰) شیعه در اسلام، ص ۱۹۸.
(۱۰۶۱) سوره انبیاء، ایه ۶۹.
(۱۰۶۲) بحث حول المهدی علیه السلام، ص ۸۰-۷۷.
(۱۰۶۳) سوره صافات، ص ۱۴۳و۱۴۴.
(۱۰۶۴) عمر المهدی بین العلم والادیان، ص ۶.
(۱۰۶۵) همان.
(۱۰۶۶) مجله دانشمند، سال ۶، شماره ۱، ص ۴۳.
(۱۰۶۷) راهی به سوی حیات نو، ص ۱۴.
(۱۰۶۸) مجله دانشمند، سال ششم، شماره ۶.
(۱۰۶۹) مجلّه المقتطف، جزء سوم از سال ۵۹.
(۱۰۷۰) سوره عنکبوت، ایه ۱۴.
(۱۰۷۱) صحیح مسلم،ج ۸، ص ۲۰۵-۲۰۳، باب فی الدجال.
(۱۰۷۲) المستطرف، ج ۲، ص ۳۳.
(۱۰۷۳) اخبار الدول.
(۱۰۷۴) کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۱۹.
(۱۰۷۵) همان.
(۱۰۷۶) همان، ج ۱، ص ۲۱.
(۱۰۷۷) المستطرف، ج ۲، ص ۳۳.
(۱۰۷۸) کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۵۴.
(۱۰۷۹) سوره عنکبوت، ایه ۱۴.
(۱۰۸۰) تفسیر فخر رازی، ج ۲۵، ص ۴۲.
(۱۰۸۱) بیان القران، ج ۵، ص ۱۱و۱۲.
(۱۰۸۲) عمر امّة الاسلام، ص ۶۳.
(۱۰۸۳) الغیبة، نعمانی، ص ۳۰۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۰و۲۵۱.
(۱۰۸۴) کمال الدین، ص ۶۴۹.
(۱۰۸۵) ارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸.
(۱۰۸۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۱.
(۱۰۸۷) مقاتل الطالبیین، ص ۱۷۱.
(۱۰۸۸) کافی، ج ۸، ص ۲۲۵.
(۱۰۸۹) الغیبة، طوسی، ص ۴۳۵.
(۱۰۹۰) صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۶۷.
(۱۰۹۱) الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۲.
(۱۰۹۲) همان، ص ۲۶۴.
(۱۰۹۳) رؤیای یوحنّا، ۱۶-۱۳/۱۶؛ سفر زکریا، ۵-۱/۱۴؛ کتاب مقدس، ص ۸۴۳.
(۱۰۹۴) شبکه معلومات، ص ۴.
(۱۰۹۵) همان، ص ۲.
(۱۰۹۶) مجله الفکر الجدید، شماره ۱۵و۱۶.
(۱۰۹۷) همان.
(۱۰۹۸) کافی، ج ۸، ص ۲۴۵، ح ۴۵۱.
(۱۰۹۹) صحیح بخاری، ج ۳، ص ۲۳۲.
(۱۱۰۰) ارشاد مفید، ص ۳۶۸؛ اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۸۵.
(۱۱۰۱) سنن دارقطنی، ج ۲، ص ۵۱.
(۱۱۰۲) کمال الدین، ص ۳۲۸، ح ۷.
(۱۱۰۳) الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۲.
(۱۱۰۴) احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۹۷.
(۱۱۰۵) کمال الدین، ص ۶۴۹.
(۱۱۰۶) الغیبة، نعمانی، ص ۲۵۴.
(۱۱۰۷) کمال الدین، ص ۳۲۸، ح ۷.
(۱۱۰۸) صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۰۲.
(۱۱۰۹) سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۶۰.
(۱۱۱۰) صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۰۵.
(۱۱۱۱) صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۰۳.
(۱۱۱۲) مسند احمد، ج ۵، ص ۱۳.
(۱۱۱۳) همان.
(۱۱۱۴) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۳۷.
(۱۱۱۵) مسند احمد، ج ۵، ص ۴۳۵.
(۱۱۱۶) معجم الکبیر، ج ۲، ص ۵۶.
(۱۱۱۷) صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۹۷.
(۱۱۱۸) تاریخ ما بعد الظهور، ص ۱۴۱و۱۴۲.
(۱۱۱۹) المهدی المنتظر بین الدین والفکر البشری، ص ۱۷۷.
(۱۱۲۰) نهایة البدایة والنهایة، ج ۱، ص ۱۱۸.
(۱۱۲۱) سوره نور، ایه ۵۵.
(۱۱۲۲) تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۶۱۴؛ جامع البیان، ذیل ایه.
(۱۱۲۳) تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۴۲۹؛ درالمنثور، ذیل ایه.
(۱۱۲۴) شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۱۳.
(۱۱۲۵) تفسیر صافی، ج ۳، ص ۴۴۴.
(۱۱۲۶) الغیبة، نعمانی، ص ۱۲۶.
(۱۱۲۷) تفسیر کنز الدقائق، ج ۹، ص ۳۳۵.
(۱۱۲۸) سوره توبه، ایه ۳۳.
(۱۱۲۹) تفسیر فخررازی، ج ۱۲، ص ۱۰۴.
(۱۱۳۰) جامع البیان، ج ۱۳، ص ۱۰۹.
(۱۱۳۱) الفصول المهمه، ص ۳۰۰.
(۱۱۳۲) تفسیر برهان، ج ۳، ص ۴۰۷.
(۱۱۳۳) سوره انبیاء، ایه ۱۰۵.
(۱۱۳۴) مزمور، ۱۱-۹/۳۷.
(۱۱۳۵) المیزان، ج ۱۴، ص ۴۹۳.
(۱۱۳۶) تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۲۴.
(۱۱۳۷) روح المعانی، ج ۱۷، ص ۹۵.
(۱۱۳۸) همان.
(۱۱۳۹) مجمع البیان، ج ۷، ص ۶۶.
(۱۱۴۰) سوره قصص، ایه ۵.
(۱۱۴۱) مجمع البیان، ج ۸-۷، ص ۳۷۵؛ درّ المنثور، ج ۶، ص ۳۹۲.
(۱۱۴۲) تفسیر برهان، ج ۶، ص ۵۸.
(۱۱۴۳) شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۳۸، ح ۵۹؛ ینابیع المودة، ص ۴۳۷.
(۱۱۴۴) سوره مائده، ایه ۵۴.
(۱۱۴۵) تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴۷۳.
(۱۱۴۶) سوره انفال، ایه ۳۹.
(۱۱۴۷) روح المعانی، ج ۹، ص ۱۷۴.
(۱۱۴۸) همان.
(۱۱۴۹) تفسیر صافی، ج ۲، ص ۳۰۳.
(۱۱۵۰) خرائج وجرائح، ج ۳، ص ۱۱۶۷، ح ۶۴؛ کمال الدین، ص ۱۵۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۱، ح ۴.
(۱۱۵۱) کمال الدین، ص ۳۴۹، ح ۴۲؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۷، ح ۴۹؛ کافی، ج ۱، ص ۳۴۳، ح ۳۰.
(۱۱۵۲) دلائل الامامه، ص ۵۲۴، ح ۴۹۵.
(۱۱۵۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۰۶، ح ۱۳.
(۱۱۵۴) اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۸۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۱، ح ۳۶.
(۱۱۵۵) همان.
(۱۱۵۶) الفصول المهّمة، ص ۲۱۷.
(۱۱۵۷) کمال الدین، ص ۶۵۲، ح ۱۲.
(۱۱۵۸) الغیبة، نعمانی، ص ۱۸۸.
(۱۱۵۹) سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۲۲.
(۱۱۶۰) همان.
(۱۱۶۱) الفصول المهمة، ص ۳۱۷.
(۱۱۶۲) البیان، ص ۹۴.
(۱۱۶۳) همان، ص ۹۶.
(۱۱۶۴) همان.
(۱۱۶۵) همان.
(۱۱۶۶) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۴۷.
(۱۱۶۷) الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۱؛ ارشاد مفید، ص ۳۴۲.
(۱۱۶۸) البیان، ص ۹۴.
(۱۱۶۹) الفصول المهمة، ص ۳۱۷.
(۱۱۷۰) احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۴.
(۱۱۷۱) احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۴.
(۱۱۷۲) الغیبة، نعمانی، ص ۱۹۸.
(۱۱۷۳) البیان، ص ۹۶.
(۱۱۷۴) ینابیع الموده، ص ۵۶۳.
(۱۱۷۵) الغیبة، نعمانی، ص ۱۲۸.
(۱۱۷۶) همان.
(۱۱۷۷) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۵۲.
(۱۱۷۸) همان، ص ۱۰۲.
(۱۱۷۹) الغیبة، نعمانی، ص ۱۵۰.
(۱۱۸۰) بحار الانوار، ج ۱۳، ص ۱۸۰.
(۱۱۸۱) الغیبة، نعمانی، ص ۱۳۹.
(۱۱۸۲) احتجاج، ص ۴۳۱.
(۱۱۸۳) کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۸و۱۹.
(۱۱۸۴) همان.
(۱۱۸۵) سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۷۶.
(۱۱۸۶) سوره بقره، ایه ۲۴۹.
(۱۱۸۷) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۸.
(۱۱۸۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۸.
(۱۱۸۹) بصائر الدرجات، ص ۱۴۱.
(۱۱۹۰) تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۷.
(۱۱۹۱) الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۶.
(۱۱۹۲) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵و۶۵۶، باب ۵۷، ح ۲۹.
(۱۱۹۳) الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، باب ۱۴، ح ۵۴.
(۱۱۹۴) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵، باب ۵۷، ح ۲۷.
(۱۱۹۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۷، باب ۲۷، ح ۲۰۳.
(۱۱۹۶) مستدرک علم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۳۶۵.
(۱۱۹۷) کنز العمال، ج ۱، ص ۵۸۹.
(۱۱۹۸) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۸، باب ۳۰، ح ۵.
(۱۱۹۹) الغیبة، نعمانی، ص ۱۶۴.
(۱۲۰۰) سوره بقره، ایه ۱۹۳.
(۱۲۰۱) وسائل الشیعة، ج ۱۱، ص ۵.
(۱۲۰۲) کمال الدین، ج ۱، ص ۷.
(۱۲۰۳) الغیبة، نعمانی، ص ۲۹۷.
(۱۲۰۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۹.
(۱۲۰۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۴، ح ۴۲.
(۱۲۰۶) اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۵۸۹.
(۱۲۰۷) همان، ص ۵۹۱.
(۱۲۰۸) سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۱۹، ح ۴۳۲۴؛ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۳۳۳، ح ۳۸۸۴۳.
(۱۲۰۹) المسیح المنتظر ونهایة العالم، ص ۲۴۰.
(۱۲۱۰) مسند احمد، ج ۵، ص ۱۳؛ المعجم الکبیر، ج ۷، ص ۲۲۱.
(۱۲۱۱) صحیح ابن حبّان، ج ۵، ص ۲۲۳.
(۱۲۱۲) انجیل متّی، ۲۰-۱۹/۲۸.
(۱۲۱۳) المنار المنیف، ص ۱۲۹.
(۱۲۱۴) التذکرة، ج ۲، ص ۲۹۹.
(۱۲۱۵) حلیة الاولیاء، ج ۹، ص ۱۶۱.
(۱۲۱۶) مسند احمد، ج ۲، ص ۴۰۶؛ سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۳۱۹.
(۱۲۱۷) المنتظم، ج ۲، ص ۳۹.
(۱۲۱۸) ینابیع الموده، ص ۵۰۹، چاپ نجف.
(۱۲۱۹) اعلام الوری، ص ۴۳۳.
(۱۲۲۰) همان.
(۱۲۲۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۸، باب ۲۶.
(۱۲۲۲) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۴.
(۱۲۲۳) همان، ص ۱۶۱؛ البیان، گنجی شافعی، ص ۶۹؛ ینابیع المودة، ص ۵۸۹.
(۱۲۲۴) الملاحم والفتن، ص ۱۱۹.
(۱۲۲۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۳.
(۱۲۲۶) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۴.
(۱۲۲۷) الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۹.
(۱۲۲۸) دلائل الامامه، ص ۲۵۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۵.
(۱۲۲۹) مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۵؛ معجم الامام مهدی علیه السلام، ج ۱، ص ۵۰۰.
(۱۲۳۰) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۵۲.
(۱۲۳۱) الغیبة، نعمانی، ص ۱۴۰.
(۱۲۳۲) منتخب الاثر، ص ۴۶۹.
(۱۲۳۳) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۵۴.
(۱۲۳۴) التشریف بالمنن، ص۲۹۴-۲۸۸.
(۱۲۳۵) کمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۷و۳۷۸.
(۱۲۳۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ح ۸۲.
(۱۲۳۷) همان، ج ۵۱، ص ۸۷، ح ۸۳.
(۱۲۳۸) همان، ج ۵۲، ص ۳۸۶.
(۱۲۳۹) همان، ج ۵۲، ص ۲۸۰، ح ۶.
(۱۲۴۰) سوره بقره، ایه ۲۴۹.
(۱۲۴۱) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۴؛ الغیبة، نعمانی، ص ۳۱۵.
(۱۲۴۲) ملاحم، ابن طاووس، ص ۸۳؛ الفتن، ابن حماد، ص ۱۶۰.
(۱۲۴۳) غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰.
(۱۲۴۴) همان.
(۱۲۴۵) عقدالدرر، ص ۹۷.
(۱۲۴۶) وافی، ج ۲، ص ۱۱۴، به نقل از فتوحات مکیه؛ نور الابصار، ص ۱۸۷.
(۱۲۴۷) الغیبة، نعمانی، ص ۲۰۶.
(۱۲۴۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴.
(۱۲۴۹) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۱۲۶.
(۱۲۵۰) همان، ص ۱۳۱.
(۱۲۵۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۰.
(۱۲۵۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶و۳۸۱.
(۱۲۵۳) الغیبة، نعمانی، ص ۱۲۵.
(۱۲۵۴) سوره مائده، ایه ۱۴.
(۱۲۵۵) سوره ال عمران، ایه ۵۵.
(۱۲۵۶) سوره توبه، ایه ۳۳.
(۱۲۵۷) سوره مائده، ایه ۳.
(۱۲۵۸) سوره نور، ایه ۵۵.
(۱۲۵۹) الغیبة، نعمانی، ص ۲۹۷.
(۱۲۶۰) حجرات /۱۳.
(۱۲۶۱) سوره سبا، ایه ۲۸.
(۱۲۶۲) سوره زمر، ایه ۹.
(۱۲۶۳) سوره حجرات، ایه ۱۳.
(۱۲۶۴) سوره نساء، ایات ۹۵و۹۶.
(۱۲۶۵) صحیح بخاری، ج ۹، ص ۶۰.
(۱۲۶۶) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۴.
(۱۲۶۷) اعلام الوری، ص ۴۳۲.
(۱۲۶۸) الغیبة، نعمانی، ص ۲۳۳.
(۱۲۶۹) کمال الدین، ج ۲، ص ۳۶۹.
(۱۲۷۰) مفاتیح الجنان، ص ۵۳۱.
(۱۲۷۱) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۷.
(۱۲۷۲) الغیبة، نعمانی، ص ۲۵.
(۱۲۷۳) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۸.
(۱۲۷۴) همان، ج ۲، ص ۴۲۸؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳.
(۱۲۷۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۲۰.
(۱۲۷۶) کافی، ج ۱، کتاب العقل والجهل، ح ۱۴.
(۱۲۷۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۸. واصول کافی، ج ۱ / کتاب العقل والجهل، ح ۲۱.
(۱۲۷۸) الغیبة، نعمانی، ص ۲۳۳.
(۱۲۷۹) سوره نور، ایه ۵۵.
(۱۲۸۰) کمال الدین، ج ۱، ص ۲۶۰.
(۱۲۸۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶.
(۱۲۸۲) منتخب الاثر، ص ۴۷۴.
(۱۲۸۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶.
(۱۲۸۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۱.
(۱۲۸۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷.
(۱۲۸۶) همان، ج ۵۱، ص ۸۲.
(۱۲۸۷) اعلام الوری، ص ۴۱۳.
(۱۲۸۸) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۱.
(۱۲۸۹) کمال الدین ج ۱، ص ۳۳۱.
(۱۲۹۰) کافی، ج ۳، ص ۳۶۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۴.
(۱۲۹۱) کافی، ج ۴، ص۵۴۳؛ الارشاد، ص ۳۶۴.
(۱۲۹۲) الغیبة، ص ۲۸۲.
(۱۲۹۳) صحیح مسلم، ج ۴، ص ۹۸.
(۱۲۹۴) همان.
(۱۲۹۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۶.
(۱۲۹۶) کافی، ج ۱، ص ۳۹۷.
(۱۲۹۷) الغیبة، نعمانی، ص ۱۶۹.
(۱۲۹۸) بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۱۷۷.
(۱۲۹۹) مراة العقول، ج ۴، ص ۳۰۱.
(۱۳۰۰) المغنی، ج ۱۱، ص ۴۰۱.
(۱۳۰۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۰، ح ۹۶.
(۱۳۰۲) همان.
(۱۳۰۳) همان، ص ۳۴۸، ح ۹۹.
(۱۳۰۴) همان، ج ۵۲، ص ۲۳۰، ح ۹۶.
(۱۳۰۵) همان، ج ۵۱، ص ۷۳، ح ۱۹.
(۱۳۰۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۴، ح ۴۲.
(۱۳۰۷) ارشاد مفید، ص ۳۴۴.
(۱۳۰۸) سوره نساء، ایه ۱۵۹.
(۱۳۰۹) ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۸۷.
(۱۳۱۰) سوره حج، ایه ۴۷.
(۱۳۱۱) الایقاظ من الهجعة، ص ۳۷۱-۳۶۵.
(۱۳۱۲) بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۲۱۷.
(۱۳۱۳) الزام الناصب، ص ۱۹۰.
(۱۳۱۴) کافی، ج ۸، ص ۲۰۶.
(۱۳۱۵) البرهان، متقی هندی، ص ۱۶۳؛ الفتن، ابن حمّاد، ص ۱۰۴.
(۱۳۱۶) البرهان، متقی هندی، ص ۱۵۷؛ الفتن، ابن حمّاد، ص ۹۹؛ عقدالدُرر، ص ۱۴۷.
(۱۳۱۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴.
(۱۳۱۸) کافی، ج ۱، ص ۲۵.
(۱۳۱۹) عقدالدرر، ص ۱۵۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۸.
(۱۳۲۰) کافی، ج ۳، ص ۴۹۵؛ کامل الزیارات، ص ۳۰.
(۱۳۲۱) کافی، ج ۳، ص ۴۹۵؛ التهذیب، ج ۳، ص ۲۵۲.
(۱۳۲۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۵.
(۱۳۲۳) همان، ج ۵۲، ص ۳۸۵.
(۱۳۲۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۲.
(۱۳۲۵) کافی، ج ۱، ص ۳۸۴.
(۱۳۲۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۶، ح ۴۶.
(۱۳۲۷) کافی، ج ۸، ص ۲۰۶؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۴، ح ۱۰۳.
(۱۳۲۸) سوره ذاریات، ایه ۵۶.
(۱۳۲۹) سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۲۲.
(۱۳۳۰) صحیح ترمذی، ج ۳، ص ۳۴۳.
(۱۳۳۱) ینابیع المودة، ص ۵۳۷.
(۱۳۳۲) الحاوی للفتاوی، ص ۱۵۵.
(۱۳۳۳) الغیبة، طوسی، ص ۲۸۶.
(۱۳۳۴) همان، ص ۱۸۱.
(۱۳۳۵) همان، ص ۴۳۲.
(۱۳۳۶) همان، ص ۲۸۳.
(۱۳۳۷) صواعق المحرقه، ص ۱۶۲.
(۱۳۳۸) لوائح الانوار، ج ۲، ص ۷۹.
(۱۳۳۹) الغیبة، نعمانی، ص ۱۲۲و۱۲۳.
(۱۳۴۰) ینابیع الموده، ص ۵۰۸.
(۱۳۴۱) اعتقادات صدوق، ص ۴۱و۴۲.
(۱۳۴۲) المسائل السرویة، ص ۳۲؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۳۶.
(۱۳۴۳) رسائل الشریف المرتضی، ج ۱، ص ۲۵.
(۱۳۴۴) الایقاظ من الهجعة، ص ۶۰.
(۱۳۴۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۳.
(۱۳۴۶) المیزان، ج ۲، ص ۱۰۷.
(۱۳۴۷) سوره بقره، ایه ۲۴۳.
(۱۳۴۸) درالمنثور، ج ۱، ص ۳۱۱؛ جامع البیان، ج ۲، ص ۷۹۷.
(۱۳۴۹) سوره بقره، ایه ۷۳.
(۱۳۵۰) در المنثور، ج ۱، ص ۷۹؛ جامع البیان، ج ۱، ص ۵۰۹.
(۱۳۵۱) سوره بقره، ایات ۵۵ و۵۶.
(۱۳۵۲) درّ المنثور، ج ۱، ص ۷۰؛ کشاف، ج ۱، ص ۲۷.
(۱۳۵۳) سوره بقره، ایه ۲۵۹.
(۱۳۵۴) کشاف، ج ۱، ص ۲۹۵؛ در المنثور، ج ۱، ص ۳۳۱؛ جامع البیان، ج ۳، ص ۴۰.
(۱۳۵۵) سوره ال عمران، ایه ۴۹.
(۱۳۵۶) جامع البیان، ج ۳، ص ۳۷۵.
(۱۳۵۷) تحفه اثنی عشریه، ص ۴۸۴.
(۱۳۵۸) فجر الاسلام، ص ۳۳.
(۱۳۵۹) سوره بقره، ایه ۴۱.
(۱۳۶۰) بقره، ایه ۱۸۳.
(۱۳۶۱) سوره مؤمنون، ایات ۹۹و۱۰۰.
(۱۳۶۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۹.
(۱۳۶۳) الزام الناصب، ج ۲، ص ۳۶۰.
(۱۳۶۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۶.
(۱۳۶۵) دلائل الامامة، طبری، ص ۳۱۴.

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۱ / ۵.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم