كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۶۵۸) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۵۳۴) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۳,۴۳۱) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۹۱۰) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۶۴۴) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۷۹۱) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۲۶۷) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۳۴) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۴۲) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۶۱۰)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » شناخت امام عصر (عجل الله فرجه) یا چهل حدیث
كتابخانه مهدوى

کتاب ها شناخت امام عصر (عجل الله فرجه) یا چهل حدیث

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: احمد سیاح تاريخ تاريخ: ۲۹ / ۴ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۸۰۳۰ نظرات نظرات: ۰

شناخت امام عصر (عجل الله فرجه) یا چهل حدیث
چهل حدیث در مناقب وفضائل وظهور حضرتش به ضمیمه چهل غزل یا قصیده از معاصرین وشرح مختصری از احوالات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسنده: احمد سیاح

فهرست

مقدمه
حدیث رؤیت
شعر عربی از علامه اربلی
مناجات حضرت صاحب الامر
آیات قرآن
حدیث (۱)
حدیث (۲)
حدیث (۳)
حدیث (۴)
حدیث (۵)
حدیث (۶)
حدیث (۷)
حدیث (۸)
حدیث (۹)
حدیث (۱۰)
حدیث (۱۱)
حدیث (۱۲)
حدیث (۱۳)
حدیث (۱۴)
حدیث (۱۵)
حدیث (۱۶)
حدیث (۱۷)
حدیث (۱۸)
حدیث (۱۹)
حدیث (۲۰)
حدیث (۲۱)
حدیث (۲۲)
حدیث (۲۳)
حدیث (۲۴)
حدیث (۲۵)
حدیث (۲۶)
حدیث (۲۷)
حدیث (۲۸)
حدیث (۲۹)
حدیث (۳۰)
حدیث (۳۱)
حدیث (۳۲)
حدیث (۳۳)
حدیث (۳۴)
حدیث (۳۵)
حدیث (۳۶)
حدیث (۳۷)
حدیث (۳۸)
حدیث (۳۹)
حدیث (۴۰)

مقدمه

الحمد لولی الحمد والصلوة علی سید المرسلین محمد صلی الله علیه وآله والسلام علی اولیائه (علیهم السلام) سیما ولی الله الاعظم الحجة ابن الحسن صلوات الله علیه.
وبعد، در عصر حاضر بسیاری از مسلمانان ومعتقدین به مبدأ ومعاد، در اعتقادات خود سست وسرگرم به تشریفات ولهویات وخوشگذرانیها وبه دنبال متاع دنیا رفته، در حال غفلت! اسباب سفر هم مهیا نشده، ناگهان کوس الرحیل به گوش رسد، حقیر را بر آن داشت تا از وعده های حق سبحانه وتعالی وسفارشات رسول گرامی درباره ظهور حجت را یادآور شوم، امید است برای بعضیها چون امثال خود تنبهی به وجود آید وبه فکر عوالم بعد از مرگ شده ودر صدد توشه ئی باشیم.
لذا سی آیه از ۱۳۳ آیه شریفه قرآن مجید درباره صاحب الامر را به ضمیمه چهل وهفت حدیث در فضائل ومناقب وعلامات ظهور وتکالیف شیعیان از کتاب منتخب الاثر ویوم الخلاص اختیار وترجمه نموده با ذکر اصل مدارک آن، بعد از هر حدیث یک شعر غزل یا قصیده از معاصرین در وصف مولایمان حضرت ولی عصر آورده شده، انتظار داریم باعث تقویت ایمان مؤمنین ومخلصین به ساحت مقدس آن بزرگوار گردد وحقیر فقیر الی الله را بیش از پیش مورد عنایات خاصه خود قرار دهند، شاید توان خدماتی پیدا نماید وتوشه ئی باشد برای برزخ وقیامتش، ضمنا توصیه می شود که خصوصیات زندگانی وغیبت وده ها مطالب دیگر درباره آن حضرت سالیان قبل در مجموعه الرسول والذراری یا چهارده معصوم به طور اختصار گرد آمده وبه چاپ رسیده تهیه نمایند واولادهای خود را با شناسائی آن بزرگوار آشنا کنند که از اهم واجبات است وما توفیقی الا بالله العلی العظیم.

خادم اهل بیت احمد سیاح

حدیث رؤیت

وقال الباقر (علیه السلام) والله لکأنی انظر الیه وقد اسند ظهره الی الحجر (الاسود)، ثم یقول: یا ایها الناس انا نستنصر الناس علی من ظلمنا وسلب حقنا، انا اهل بیت نبیکم محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ونحن اولی الناس بمحمد، من یحاجنا فی الله فانا اولی الناس بالله، ومن یحاجنا فی آدم فانا اولی الناس بآدم، ومن یحاجنا بنوح فانا اولی الناس بنوح، ومن یحاجنا بابراهیم فانا اولی الناس بابراهیم، ومن یحاجنا بالنبیین فانا اولی الناس بالنبیین، ومن یحاجنا فی کتاب الله فانا اولی الناس بکتاب الله، الیس یقول الله تعالی فی محکم کتابه: ان الله اصطفی آدم ونوحا وآل ابراهیم وآل عمران علی العالمین، ذریة بعضها من بعض، والله سمیع علیم (۳۳ آل عمران)
فانا بقیة من آدم، وذخیرة من نوح، ومصطفی من ابراهیم، وصفوة من محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، الا ومن حاجنی فی سنة رسول الله فانا اولی الناس بسنة رسول الله فانشد الله من سمع کلامی الیوم، لما بلغ الشاهد منکم الغائب واسألکم بحق الله ورسوله وبحقی فان لی علیکم حق القربی من رسول الله اعنتمونا ومنعتمونا ممن یظلمنا، فقد اخفنا وظلمنا، وطردنا من دیارنا وابنائنا، وبغی علینا ودفعنا عن حقنا، فافنی اهل الباطل علینا.
فالله الله فینا لا تخذلونا، وانصرونا ینصرکم الله، انا نستنصر الیوم کل مسلم ثم یدعو الناس الی کتاب الله وسنة نبیه والولایة، ومعه عهد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) اول من یبایعه جبرائیل (علیه السلام)، ثم الانصار.

شعر عربی از علامه اربلی
تحیة الله ورضوانه * * * علی الامام الحجة القائم
علی امام حکمه نافذ * * * اذا اراد الحکم فی العام
خلیفة الله علی خلقه * * * والآخذ الحق من الظالم
العادل العالم اکرم به * * * من عادل فی حکمه عالم
مطهر الارض ومحی الوری * * * العلوی الطاهر الفاطم
ناصر دین الله کهف الوری * * * محی الندی خیر بنی آدم
الصاحب الاعظم والماجد * * * الاکرم المولی ابو القاسم
وصاحب الدولة یحیی بها * * * ممتحن فی الزمن الغاشم
لو اننی شاهد قد مقبل * * * فی حجفل ذی غیثر قائم
لقلت من فرط - سروری به * * * اهلا وسهلا بک من قادم
مناجات حضرت صاحب الامر

از کتاب نجم الثاقب نوری به نقل سید بن طاووس که در سحرگاهی در سرداب مطهر شنیده اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوارنا وبقیة طینتنا وقد فعلوا ذنوبا کثیرة اتکالا علی حبنا وولایتنا وان کانت ذنوبهم بینک وبینهم فاصفح عنهم فقد رضینا وما کان منها فیما بینهم فاصلح بینهم وقاس بها عن خمسنا وادخلهم الجنة وزحزحهم عن النار ولا تجمع بینهم وبین اعدائنا فی سخطک.
پروردگارا همانا شیعیان ما را از شعاع نور ما وبقیة طینت ما خلق کرده ئی چنانچه آنان گناهان زیادی به پشتیبانی بر محبت وولایت ما بجا آورده اند اگر گناهان آنها در ارتباط با تو است از آنان بگذر که ما را راضی نموده ای وآنچه از گناهان در ارتباط با خودشانست خودت بین آنها را اصلاح کن واز خمسی که حق ما است به آنان عطا فرما تا راضی شوند وآنها را از آتش جهنم نجات بخش وآنان را با دشمنان ما در غضب خود جمع نفرما.
در قرآن مجید ۱۳۳ آیه تفسیر وتأویل به ظهور قائم (علیه السلام) دارد، بعض آن آیات را تیمما متذکر شدیم وضمن روایات هم توضیح داده شده.

آیات قرآن

۱- ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبة للمتقین (اعراف - ۱۲۸)
موسی به قوم خود وعده می دهد که صبر کنید واز خدا کمک بخواهید آخر الامر زمین را بندگان صالح او وارث خواهند شد.
۲- قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم (حجر ۳۷ الی ۳۸)
شیطان می گوید مرا تا روز قیامت مهلت ده، خدای تعالی می فرماید تا روز ظهور حجت به تو مهلت دادیم.
۳- ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا (اسری ۳۳)
حضرت امام حسین (علیه السلام) مظلوم شهید گردید ولی خود او اولادش صاحب الامر است سلطه خواهد یافت.
۴- وقل جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا (اسری ۸۱)
پس از آن که دنیا را ظلم گرفت وحکومتهای باطل مستولی هستند، خدای تعالی به پیامبرش می فرماید بگو حق خواهد آمد وباطل را سرنگون می کند.
۵- ولقد کتبنا فیالزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون (انبیاء ۱۰۵)
همانا در زبور نوشتیم که بعد از قرآن زمین را از بندگان صالح پر کنیم.
۶- (وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم) (نور ۵۵)
وعده خداوند است برای اهل ایمان همان طور که قبلا خلیفه در زمین داشته (پیامبران)، همانا خلیفه خود را ظاهر سازد.
۷- ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثین (قصص ۵)
اراده کردیم که منت نهیم بر مستضعفین روی زمین وقرار می دهیم آنان را پیشوایان ووارثان.
۸- قل یوم الفتح لا ینفع الذین کفروا ایمانهم ولا هم ینظرون
آنان که کافرند در روز ظهور حجت نفعی نمی برند به سبب ایمان آوردنشان زیرا انتظاری برای ظهور نکشیدند.
۹- واشرقت الارض بنور ربها (زمر ۶۹)
روشن می گردد زمین به نور پروردگار
۱۰- سنریهم آیاتنا فی الآفاق وفی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق (فصلت ۵۳)
به زودی می بینند کافران آیات ما را در آفاق ونفوس خودشان تا آشکار شود که آن ایات حق است.
۱۱- واستمع یوم یناد المناد من مکان قریب (ق ۴۱)
گوش فرا دار، روزی که منادی از نزدیک ندا کند.
۱۲- اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها (حدید ۱۷)
بدانید که خدای تعالی زنده کند زمین را بعد از مردنش
۱۳- قل ارایتم ان اصبح ماءکم غورا فمن یأتیکم بماء معین (ملک ۳۰)
بگو با تأمل بنگرید که اگر آب مایه زندگی شماست صبحگاهی فرو رود کیست که آب گوارا را پدید آورد (وجود امام از آب بهتر ومهمتر است)
۱۴- والعصر ان الانسان لفی خسر الخ (سوره والعصر)
قسم به عصر عدل (زمان حجت) که انسانها در خسرانند مگر اهل ایمان که عمل صالح دارند.
۱۵- ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب (بقره ۲)
۱۶- بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین (هود ۸۶)
۱۷- فقل انما الغیب لله فانتظروا انی معکم من المنتظرین (یونس ۲۰)
۱۸- وله اسلم من فی السموات والارض طوعا وکرها (آل عمران ۸۳)
۱۹- الذین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلوة وآتو الزکاة (حج ۴۱)
۲۰- ولنبلونکم بشی ء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرین (بقره ۱۵۵)
۲۱- لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقة او معروف (نساء ۱۱۴)
۲۲- ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیه فظلت اعناقهم لها خاضعین (شعراء ۲۶)
۲۳- وان من اهل الکتاب الا لیؤمنن به قبل موته ویوم القیامة یکون علیهم شهیدا (نساء ۱۵۹)
حدیث از امام باقر (علیه السلام) که عیسی قبل از قیامت می آید وپشت سر مهدی (علیه السلام) نماز گزارد.
۲۴- ومن الذین قالوا انا نصاری اخذنا میثاقهم فنسوا حظا مما ذکروا به (مائده ۱۴)
حدیث از امام صادق (علیه السلام) فرمود مراد از فنسوا حظا طایفه ئی از اکراد هستند که با قائم ظاهر شوند.
۲۵- واذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابة من الارض تکلمهم ان الناس کانوا بایاتنا لا یوقنون (نمل ۸۲)
ویوم نحشر من کل امة فوجا ممن یکذب بایاتنا فهم یوزعون (نمل ۸۳)
قال رسول الله: انه تخرج دابه الارض ومعها عصا موسی وخاتم سلیمان تجلو وجه المؤمن بعصا موسی وتسم وجه الکافر بخاتم سلیمان
۱- حتی اذا رأوا ما یوعدون، فسیعلمون من اضعف ناصرا واقل عددا (جن ۲۴) حدیث قال السجاد (علیه السلام) یعنی القائم وانصاره بالنسبة لاعدائه
۲- ولئن اخرنا عنهم العذاب الی امة معدودة لیقولن ما یحبسه الا یوم یأتیهم (هود ۸)
حدیث قال الصادق ع، ان الامة المعدودة هم اصحاب المهدی هم والله الامة المعدودة
۳- امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاء الارض (نمل ۶۲)
حدیث قال الباقر (علیه السلام) نزلت فی القائم والله هو المضطر یجیبه الله ویکشف عنه السوء ویجعله خلیفة فی الارض.
۴- وقل اعملوا، فسیری الله عملکم ورسوله والمؤمنون (توبه ۱۰۵) ای الأئمه واحد بعد واحد یرون اعمال الاولیاء والاعداء
۵- ملة ابیکم ابراهیم، هو سماکم المسلمین (حج ۲۲) الی قوله فی قصة ابراهیم واسماعیل ربنا واجعلنا مسلمین لک، ومن ذریتنا امة مسلمة لک الی قوله فی قصة فرعون حتی اذا ادرکه الغرق قال امنت انه لا اله الا الذی امنت به بنو اسرائیل وانا من المسلمین الی قصة سلیمان وبلقیس، واتونی مسلمین وقولها واسلمت مع سلیمان لله رب العالمین، وقول عیسی (علیه السلام) من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله آمنا بالله واشهد بانا مسلمون
نتیجه آن که دین حق نزد حق تعالی اسلام است که تمام انبیاء بر ان روش بودند حتی فرعون هم وقت رسیدن عذاب وغرق به دریا گفت من از مسلمین هستم واز بین مسلمین فرقه ناجیه آنانی هستند که به وجود چهارده معصوم اعتراف وآنان را خلفاء حق دانند وانتظار فرج قائم دارند.
حدیث (۱)
عن کنز العمال روی عن ابن مسعود قال: قال رسول الله لیأتین علی الناس زمان لا یسلم لذی دین دینه الا من یفر من شاهق الی شاهق ومن حجر الی حجر کالثعلب با شباله، قالوا ومتی ذلک الزمان؟ قال: اذا لم ینل المعیشة الا بمعاصی الله فعند ذلک حلت العزوبة قالوا: یا رسول الله امرتنا بالتزویج قال (صلی الله علیه وآله وسلم): بلی ولکن اذا کان ذلک الزمان فهلاک الرجل علی یدی ابویه، فان لم یکن له ابوان فعلی یدی زوجته وولده، فان لم یکن له زوجة ولا ولد فعلی یدی قرابته وجیرانه، قالوا وکیف ذلک یا رسول الله، قال: یعیرونه لضیق المعیشة ویکلفونه ما لا یطیق حتی یوردونه موارد الهلکة،
حدیث اول - ابن مسعود صحابی گفت: رسول خدا فرمود: زمانی در پیش است که سالم نمی ماند دین صاحب دینی مگر آن که بگریزد از قله کوهها به قله کوههای دیگر واز مخفی گاهی به مخفی گاه دیگری مانند روباه وبچه او، گفتند چه وقت است این زمان، فرمود: زمانیست که تهیه معاش نشود مگر با گناه، لذا در چنین زمانی عزوبت جایز است گفتند: یا رسول الله تو ما را به ازدواج امر فرموده ای، فرمود (صلی الله علیه وآله وسلم): بلی ولکن در آن زمان هلاکت مرد به دست پدر ومادرش است واگر ابوین ندارد به دست زوجه واولادش می باشد، وچنانچه زوجه واولاد ندارد به دست اقوام وهمسایگانش است، گفتند: چگونه یا رسول الله، فرمود: به جهت تنگی معیشت وتکالیف ما لا یطاق تا این که برسد به هلاکت دین،

از سید رضا مؤید
آفتاب گمشده
گر قسمتم شود که تماشا کنم ترا * * * ای نور دیده جان ودل اهدا کنم ترا
این دیده نیست قابل دیدار روی تو * * * چشمی دگر بده که تماشا کنم ترا
تو در میان جمعی ومن در تفکرم * * * کاندر کجا برآیم وپیدا کنم ترا
هر صبح جمعه ندبه کنان در دعای آن * * * از کردگار خویش تمنا کنم ترا
یابن الحسن اگر چه نهانی ز چشم من * * * در عالم خیال، هویدا کنم ترا
گویند دشمنان که تو بنموده ای ظهور * * * زین افترای محض مبرا کنم ترا
همچون مؤیدم به تکاپو مگر دمی * * * ای آفتاب گمشده پیدا کنم ترا
از ملا محسن فیض
نور حضور
یا رب که کارها همه گردد به کام ما * * * نور حضور خویش فروزد امام ما
ما باده ی محبت او نوش کرده ایم * * * ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آنکه ازین باده زنده شد * * * ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
ای باد اگر به کوی امام زمان رسی * * * زنهار عرضه دار به پیشش پیام ما
گو همتی بدار که مخمور فرقتیم * * * شاید برآید از می وصل تو کام ما
از اشک در ره تو فشاندیم دانه ها * * * باشد که مرغ وصل بیفتد بدام ما
فیضت به صبح وشام ز جان می کند سلام * * * پیکی کجاست تا برساند سلام ما

حدیث (۲)
عن کفایة الاثر- عن ابی امامة قال: قال رسول الله لا تقوم الساعة حتی یقوم قائم الحق منا، وذلک حین یأذن الله عز وجل فمن تبعه نجی، ومن تخلف عنه هلک، فالله الله عباد الله ایتوه علی الثلج!! فانه خلیفة الله، قلنا یا رسول الله متی یقوم قائمکم؟ قال: اذا صارت الدنیا هرجا ومرجا وهو التاسع من صلب الحسین (علیه السلام).
حدیث دوم - ابی امامه گفت: رسول خدا فرمود: قیامت برپا نشود تا این که قائم ما بر حق قیام نماید، واین هنگامی است که خدای تعالی اذن فرماید، لذا کسانی که پیروی او کنند نجات یابند وآنان که سرپیچی نمایند هلاک گردند، سپس فرمود: به خدا قسم بندگان خدا می آیند بر روی برف ویخ، همانا او خلیفه خدای تعالاست، گفتیم ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) چه وقت قیام نماید قائم شما؟ فرمود (صلی الله علیه وآله وسلم): زمانی است که دنیا به هرج ومرج وبه هم ریخته شود، او نهمین از ذریه حسین (علیه السلام) است.
ایضا حدیث عن کتاب یوم الخلاص قال محمد الباقر ع، یخرج بعد غیبة وحیرة، لا یثبت فیها علی دینه الا المخلصون المباشرون لروح الیقین الذین اخذ الله میثاقهم بولایتنا، وکتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه ترجمه حدیث - حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمود: ولی عصر بعد از غیبت وحیره ظهور می کند در آن وقت ثابت نیستند در آن حیرت بر دینشان مگر آنان که خالصند ومباشرند به روح یقین آنچنانی که خداوند از آنها عهد وپیمان گرفته به ولایت ما ونوشته بر دلهاشان ایمان را ومؤید به روح الامری هستند.

از موحدیان (امید)
نا خدا
یا صاحب الزمان که پناهی مرا بیا * * * دستم بگیر تا نفتادم ز پا بیا
خون شد دلم ز طعنه بیگانگان ونیست * * * اکنون مرا به غیر تو کس آشنا بیا
عمرم گذشت ودولت وصلت نشد نصیب * * * تا سر بگیرم عمر خود از ابتدا بیا
تا راهیان کرببلا بار بسته اند * * * ای ره گشای قافله کربلا بیا
تا کی به چنگ مرحب دوران حریم قدس * * * ای جانشین حیدر خیبر گشا بیا
فلک نجات ماست حسین وتو ناخدا * * * ای ناخدای کشتی خون خدا بیا
طوفان فتنه موج فکن شد در این محیط * * * بهر نجات شیعه ز گردابها بیا
ما را میان این همه دشمن ز شرق وغرب * * * اکنون که نیست جز به خدا اتکا بیا
اکنون که بهر شیعه به کیش ستمگران * * * جرم وخطاست مهر وولای شما بیا
تا انتقام خون شهیدان بی گناه * * * گیری ز خصم بهر تسلای ما بیا
ای حجت زمان به زمان تو کی رواست * * * ریزد به خاک این همه خون ناروا بیا
از پیروان مکتب خونین کربلا * * * بنگر به وضع زمان اینهمه شور ونوا بیا
ای روی حق نمای تو روح (امید) جان * * * بنمای روی که جان کنمت رونما بیا

حدیث (۳)
عن کفایة الاثر عن عمار بن یاسر قال: کنت مع رسول الله فی بعض غزواته وقتل علی (علیه السلام) اصحاب الألویة وفرق جمعهم وقتل عمرو بن عبد الله الجمحی، وقتل شیبة بن نافع، اتیت رسول الله فقلت له: یا رسول الله ان علیا قد جاهد فی الله حق جهاده فقال (صلی الله علیه وآله وسلم): لانه منی وانا منه، وارث علمی، وقاضی دینی ومنجز وعدی والخلیفة بعدی، ولولاه لم یعزف المؤمن المحض بعدی، حربه حربی وحربی حرب الله، وسلمه سلمی وسلمی سلم الله، الا انه ابو سبطی والائمة بعدی من صلبه یخرج الله تعالی الأئمة الراشدین، ومنهم مهدی هذه الامة، فقلت بابی انت وامی یا رسول الله ما هذا المهدی؟ قال (صلی الله علیه وآله وسلم): یا عمار اعلم ان الله تبارک وتعالی عهد الی انه یخرج من صلب الحسین ائمة تسعة والتاسع من ولده یغیب عنهم وذلک قول الله عز وجل (قل ارأیتم ان اصبح ماءکم غورا فمن یأتیکم بماء معین) (سوره ملک ۳۰) یکون له غیبة طویلة، یرجع عنها قوم ویثبت علیها آخرون، فاذا کان فی آخر زمان یخرج فیملأ الدنیا قسطا وعدلا، ویقاتل علی التأویل کما قاتلت علی التنزیل وهو سمیی واشبه الناس بی.
حدیث سوم - عمار یاسر گفت: من با رسول خدا در یکی از جنگها بودم که علی (علیه السلام) صاحبان علمهای مشرکین را گشت (چون الویه جمع لواء به معنای علم است) وآنان را متفرق نمود وعمر بن عبد الله جمحی را هم از پای درآورد وهمینطور شیبه را، آمدم خدمت رسول خدا وگفتم: یا رسول الله، علی (علیه السلام) جادی کرد در راه خدا که حق جهاد را ادا نمود، رسول خدا فرمود: همانا علی از منست ومن از اویم، او وارث علم منست وادا کننده دین من ووعده مرا انجام دهد، وخلیفه بعد از منست، واگر نبود علی مؤمن خالص شناخته نمی شد، جنگ با او جنگ با منست وجنگ با من جنگ با خدا، وتسلیم او تسلیم من وتسلیم من تسلیم خداوند است، آگاه باش او پدر دو سبط منست وامامان بعد من از صلب او خارج می شوند، خدای تعالی امامان راشدین را از صلب او آورد واز ایشانست مهدی این امت، عمار گفت: پدر ومادرم قربانت ای رسول خدا کیست ابن مهدی فرمود: ای عمار بدان خدای تعالی عهد وپیمان بر من گرفت که خارج نماید از صلب حسین امامان نه گانه را ونهمین آنان از صلب حسین غیبت می کند واین قول خداوند آیه ۳۰ سوره تبارک (بگو ای رسول به دیده تأمل بنگرید که اگر آب مایه زندگانی شما است، صبحگاهی هم به زمین فرو رود جز خدا کیست که باز آب گوارا برای شما پدید آرد)، می باشد برای قائم غیبت طولانی، که برمی گردند گروهی از او وثابت می مانند بر آن گروهی دیگر، پس زمانی که در آخر زمان ظهور کرد همانا پر می کند دنیا را از عدل ومقاتله می کند بر تأویل قرآن کما این که من مقاتله کردم بر نزول قرآن واو هم اسم منست وشبیه ترین مردم است به من.

از صغیر اصفهانی
واسطه فیض
ای فلکت پایه ی کاخ وقار * * * ای ملکت چاکر وخدمتگزار
واسطه فیضی وخلاق جود * * * عالم امکان به تو دارد وجود
شاه وگدا جمله، غلام تواند * * * ریزه خور سفره ی عام تواند
ابر به فرمان تو بارد همی * * * خار به حکم تو گل آرد همی
خسرو عدلت چو فرازد علم * * * ظلم نهد روی به سوی عدم
مهروش آفاق مسخر کنی * * * عالمی از چهره ی منور کنی
خواست صغیر ای شه عالی جناب * * * ختم به نام تو شود این کتاب
موحدیان قمی
قبای فرج
بیا که دیده براه تو شد سپید بیا * * * بزیر بار غمت پشت ما خمید بیا
ز فرط، درد جدائی ورنج تنهائی * * * دل رمیده دمی را نیارمید بیا
ز طول شام سپاه فراقت ای همه حسن * * * بسان روی تو شد موی ما سپید بیا
بجای اشک روانی که سوخت ز آه سحر * * * ز دیده در شب هجر تو خون چکید بیا
برای دیدنت ای آفتاب چرخ کمال * * * * * * به اشتیاق دل از دیده سر کشید بیا
دل شکسته ز پا شد ولی ز گلشن وصل * * * به دست دیده گل آرزو نچشید بیا
در امتداد ره انتظار منتظرا * * * ز خون منتظران لاله ها دمید بیا

حدیث (۴)
عن کتاب البیان - اتیت ابا سعید الخدری فقلت له هل شهدت بدرا فقال: نعم فقلت: الا تحدثنی بشیی ء مما سمعته من رسول الله فی علی وفضله؟ فقال بلی اخبرک ان رسول الله مرض مرضة نقه منها، فدخلت علیه فاطمة علیهاالسلام تعوده، وانا جالس عن یمین رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، فلما رأت ما برسول الله من الضعف خنقتها العبرة حتی بدت دموعها علی خدها فقال: لها رسول الله ما یبکیک یا فاطمة اما علمت ان الله تعالی اطلع الی الارض اطلاعة فاختار منها اباک فبعثه نبیا، ثم اطلع ثانیة فاختار بعلک فاوحی الی فانکحته واتخذته وصیا، اما علمت انک بکرامة الله تعالی ایاک زوجک اعلمهم علما واکثرهم حلما واقدمهم سلما فضحکت واستبشرت فاراد رسول الله ان یزیدها مزید الخبر کله الذی قسمه الله لمحمد وآل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) فقال: لها یا فامة ولعلی ثمانیة اضراس یعنی مناقب: ایمان بالله ورسوله وحکمته وزوجته، وسبطاه الحسن والحسین، وامره بالمعروف ونهیه عن المنکر، یا فاطمة انا اهل بیت اعطینا ست خصال لم یعطها احد من الاولین ولا یدرکها احد من الآخرین غیرنا اهل البیت، نبینا خیر الانبیاء وهو ابوک ووصینا خیر الاوصیاء وهو بعلک، وشهیدنا خیر الشهداء وهو حمزة عم ابیک ومنا سبطا هذه الامة وهما ابناک، ومنا مهدی الامة الذی یصلی عیسی خلفه ثم ضرب علی منکب الحسین، فقال: من هذا مهدی الامة، ورواه الشیخ فی غیبته قال: رسول الله والذی نفسی بیده ان مهدی هذه الامة الذی یصلی عیسی خلفه منا ثم ضرب یده علی منکب الحسین وقال: من هذا من هذا.
حدیث چهارم - در کتاب بیان وعیون المعجزات (علم الهدی) وغیبت (شیخ طوسی) ودلائل الامامه از ابی سعید خدری نقل می کنند ابی هارون عبدی گفت آمدم نزد ابی سعید وبه او گفتم آیا حاضر بودی در جنگ بدر، او گفت: بلی، گفتم آیا حدیث می کنی چیزی از آنچه شنیده ئی از رسول خدا درباره ی علی (علیه السلام) وفضل او؟ گفت بلی خبر دهم ترا که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در بیماری موت بود که فاطمه (علیها السلام) وارد شد ومن نشسته بودم طرف راست رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، وقتی فاطمه (علیها السلام) پدر را به آن حالت ضعف مشاهده نمود گلویش از گریه گرفت تا این که اشکش به صورتش جاری شد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: چرا گریانی ای فاطمه جان، آیا می دانی خدای تعالی نظر افکند به زمین واختیار نمود پدرت را ومبعوث نموده او را به رسالت، سپس نظر کرد وشوهرت را اختیار نموده ووحی کرد به من که تو را به نکاح او درآورم، واو را وصی خود قرار دهم، آیا می دانی تو از کرامت حق تعالائی که شوهر ترا اعلم امت قرار داد از لحاظ علم وحلم ومقدم داشت اسلام آوردنش را، فاطمه (علیها السلام) تبسم نمود ورسول خدا زیاد کرد برای او زیادتهای خیر وخوبی را، سپس فرمود: ای فاطمه جان برای علی هشت منقبت است، ایمان به خدا ورسول، حکمت، زوجه اش، دو پسرش، امر به معرف، ناهی از منکر، ای فاطمه جان من که از اهل بیت هستم خداوند عطا نموده به من شش خصلت که به احدی عطا ننموده از اولین ودرک نخواهد کرد کسی از آخرین غیر از ما اهلبیت، پیامبرش بهترین پیامبران که پدر تست ووصی ما بهترین وصیین واو شوهر تست، وشهید ما بهترین شهداء واو حمزه عموی پدت است، واز ما دو سبط این امت است وآن دو فرزندان تست واز ما است مهدی (صاحب الزمان) این امت آن کسی که عیسی نماز خواند پشت سر او، سپس زد بر کتف حسین (علیه السلام) وفرمود: از این است از این است.

از محمد صالح مازندرانی مقیم سمنان یک از ده بند او
ای که در جمع ائمه همه ممتازی ومفرد * * * گرچه هست از تو علی وحسنین افضل وامجد
کوکبت دید فروزنده به معراج محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) * * * حلقه بر گرد تو یک سلسله خوش یازده بر زد
می درخشید ز تو عالم انوار مجرد * * * او ملک برده ز مهدت به سراپرده ایزد
مرحبا گفت خداوند بدان عید مؤید * * * به تو اعمال پذیرم به تو اعمال کنم رد
بتو بخشم بتو گیرم بتو هم فتح وبتو رسد * * * بتو روزی وهمی تنگ وفراخ از خوش واز بد
زادگاه تو چراغی است که خاموش نگردد * * * نام آن خانه حمد است وبه حمد است محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)
وان چراغی است که تا روز ظهور تو درخشد * * * بیعت هیچ که بر گردن تو بند نبندد
از لقبهای تو دارند ملایک همه مشهد * * * اوصیا را نشد اینان لقبی ورد وزبان زد
تو بهر بحر وبری حاضر وسرداب تو معبد * * * هست آیات وعلامات تو ناچار صدش عد
نام تو شد به همه کام ملل قند مجدد * * * واستمع یوم ینادی سخن از روز تو گوید
از ظهور تو خبر داده کتاب الله احمد * * * تا که بر پای به دستت علم حمد نمائی
حجة بن الحسن ای آنکه ولی الله مائی * * * تو بزرگی ودر آئینه کوچک ننمائی
از صدرالشریعه تنکابنی
روح مجسمی که بدش لامکان مکان * * * جسم مجردی که بدش در سما قرار
روحی که ساخت کالبدش را بدست خویش * * * نقاش قدرت ازلی پشت نه حصار
روح است ای عجب ز چه رو پس مجسم است * * * جسم است از چه رو نبود پس علاقه دار
آن علتی که ممکن واجب نما بود * * * وآن حجتی که واجب وامکانیش شعار
انسان کاملی که بود منشأ کمال * * * ام الکتاب شاهد غیبی هشت وچار
عنقای قاف سرمدی وموجد عقول * * * مصداق اسم اعظم ودر قاف حق نگار
سبط رسول نجل علی زاده بتول * * * پور حسن سلیل حسین دوده ی کبار
مولای عصر حجت حق صاحب الزمان * * * مهدی خلق قائم موعود کردگار

ایضا- حدیث عن کتاب یوم الخلاص قال موسی الکاظم (علیه السلام): طوبی لشیعتنا المتمسکین بحبنا فی غیبة قائمنا، الثابتین علی موالاتنا والبرائة من اعدائنا اولئک منا ونحن منهم، وقد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة، طوبی لهم! هم والله معنا فی درجتنا یوم القیامة.
ترجمه حدیث - حضرت موسی الکاظم (علیه السلام) فرمود: خوشا به حال شیعیان ما که تمسک به دوستی ما دارند در غیبت قائم ما، آنان ثابت اند بر دوستی وموالات ما وبیزارند از دشمنان ما، آنان از مایند وما از ایشان، ومحققا راضی اند به ما وما هم راضی هستیم به آنان که شیعه اند، خوشا به حال ایشان، ایشان والله با مایند در درجات ما روز قیامت.
حدیث (۵)
عن الروضة، عدة من اصحابنا عن معاویة بن عمار عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: خرج النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) ذات یوم وهو مستبشر یضحک مسرورا فقال: له الناس اضحک الله سنک یا رسول الله وزادک سرورا، فقال رسول الله: انه لیس من یوم ولا لیلة الا ولی فیها تحفة من الله، الا وان ربی اتحفنی فی یومی هذا بتحفة لم یتحفنی بمثلها فیما مضی ان جبرئیل اتانی فاقرأنی من ربی السلام وقال: یا محمد ان الله عز وجل اختار من بنی هاشم سبعة لم یخلق مثلهم فیمن مضی، ولا یخلق مثلهم فیمن بقی، انت یا رسول الله سید النبیین وعلی بن ابی طالب وصیک سید الوصیین، والحسن والحسین سبطاک سید الاسباط، وحمزة عمک سید الشهداء وجعفر بن عمک الطیار فی الجنة یطیر مع الملائکة حیث یشاء ومنکم القائم یصلی عیسی بن مریم خلفه اذا اهبطه الله الی الارض من ذریة علی (علیه السلام) وفاطمة (علیها السلام) من ولد الحسین (علیه السلام)
حدیث پنجم - عده ئی از اصحاب شیعه از معاویه بن عمار از امام صادق (علیه السلام) نقل می کنند که فرمود: روزی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) خارج شد خندان ومسرور، مردم گفتند خداوند ترا دائما خندان ومسرور نماید وزیاد کند سرور ترا، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: روز وشبی نیست مگر آن که برایم تحفه ئی از طرف خدای تعالی می رسد، آگاهید که پروردگارم تحفه ئی امروز به من عطا نمود ومانندش در گذشته نبود، جبرئیل آمد وگفت خدایت سلام می رساند ای محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) خداوند از بنی هاشم هفت کس را اختیار نمود که در گذشته مانندش را نیافریده ودر آینده هم نیافریند، تو رسول خدا بزرگ پیامبرانی وعلی بن ابیطالب وصی تو بزرگ وصیین، وحسن وحسین دو سبط تو آقای اسباط وحمزه عموی تو سید الشهداء وجعفر پسر عمویت طیران کند در بهشت با ملائکه هر جائی که بخواهد، واز شما قائم است که عیسی نماز کند پشت سر او در زمانی که هبوط دهد خداوند او را به زمین از ذریه علی وفاطمه واز اولاد حسین است.
حدیث (۶)
عن کتاب ینابیع المودة عن سعید بن جبیر ورواه الصدوق فی کمال الدین عن ابن جبیر عن ابن عباس قال: قا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): ان علیا امام امتی من بعدی ومن ولده القائم المنتظر الذی اذا ظهر یملأ الارض عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما والذی بعثنی بالحق بشیرا ونذیرا. ان الثابتین علی القول بامامته فی زمان غیبته لاعز من الکبریت الاحمر، فقام الیه جابر بن عبد الله الانصاری فقال یا رسول الله لولدک القائم غیبة؟ قال ای وربی لیمحصن الذین آمنوا ویمحق الکافرین، یا جابر ان هذا الامر من امر الله وسر من سر الله مطوی من عباد الله فایاک والشک فیه فان الشک فی امر الله عز وجل کفر.
حدیث ششم - سعید بن جبیر از ابن عباس حدیث کند که گفت رسول خدا فرمود: همانا علی امام امت منست بعد از من واز اولاد او قائم منتظر است که وقتی ظاهر گردد وپر کند زمین را از عدل همانطور که پر شده از ستم وظلم، به آن کسی که مرا مبعوث به حق وبشارت دهنده وترساننده گردانید، آنان که ثابت وپابرجا باشند بر قول به امامتش در زمان غیبتش از کبریت احمر عزیزترند، سپس جابر برخاست وگفت ای رسول خدا مگر برای فرزند شما قائم غیبت است؟ فرمود: بلی خدای من همانا آزمایش نماید مؤمنین را ومحو نماید کافران را، ای جابر این امر از امرهای خداوند وسری از اسرار خداوندیست که مخفی است از بندگان خدا، پس بر تو باد از شک در آن، هر آینه شک در امر خداوند عز وجل کفر است.
حدیث (۷)
عن کفایة الاثر، جابر جعفی عن جابر بن عبد الله الانصاری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): المهدی من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی اشبه الناس بی خلقا وخلقا یکون له غیبة وحیرة تضل فیها الأمم ثم یقبل (او یظهر) کالشهاب الثاقب یملأها عدلا وقسطا کما ملئت جورا وظلما، ورواه کمال الدین عن جعفر بن محمد (علیهما السلام).
حدیث هفتم - جابر بن یزید جعفی از جابر بن عبد الله انصاری حدیث کند که گفت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدی از اولاد منست واسم او اسم من وکنیه او کنیه من (محمد، ابوالقاسم) شبیه ترین مردم است به من خلقتا وخلقا، وبرای او غیبتی وحیرتی است که گمراه می شوند در آن حیرت وغیبت امتها، سپس ظاهر گردد مانند شهاب ثاقب (ستاره ایست) پر کند زمین را از عدل بعد از آن که پر شده باشد از ستم وظلم.
ایضا حدیث عن کتاب یوم الخلاص، قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): والذی بعثنی بالحق بشیرا، لیغیبن القائم من ولدی، بعهد معهود الیه منی حتی یقول اکثر الناس: مالله فی آل محمد حاجة، ویشک آخرون بدلائله، فمن ادرک زمانه فلیتمسک بدینه ولا یجعل للشیطان علیه سبیلا بشکه فیزیله عن ملتی ویخرجه عن دینی، فقد اخرج ابویکم من الجنة من قبل، والله عز وجل جعل للشیطان اولیاء للذین لا یؤمنون ترجمه حدیث، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: قسم به آن که مرا مبعوث نموده به حق تا بشارت دهنده باشم هر آینه غیبت می کند قائم از اولاد من، به عهد معین شده از من تا این که بیشتر مردم می گویند، نیست برای خدا در آل محمد حاجتی وشک کنند دیگران به دلائلی، پس کسانی که درک آن زمان نمایند به دین خود محکم باشند وقرار ندهند برای شیطان بر دینشان راهی به شک که از ملت من خارجند وخارج خواهند شد از دین همان طور که پدر ومادرشان از بهشت خارج شدند در قبل، وخداوند عزیز قرار داده برای شیطان دوستانی که به خدا ایمان نیاورده اند.
حدیث (۸)
عن کتاب ینابیع المودة عن فرائد السمطین عن جابر بن عبد الله الانصاری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، ومن انکر نزول عیسی فقد کفر، ومن انکر خروج الدجال فقد کفر ورواه فی غایة المرام فی فضل المرتضی والبتول والسبطین وفی البرهان فی علامات مهدی آخر زمان عن جابر قال: قال رسول الله من کذب بالدجال فقد کفر ومن کذب بالمهدی فقد کفر
حدیث هشتم - از جابر بن عبد الله انصاری حدیث کند که گفت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: کسی که انکار ظهور مهدی را نماید محققا کافر است به آنچه بر پیامبر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل گردید، وآن که انکار آمدن عیسی را (در وقت ظهور مهدی) نماید محققا کافر است، وکسی که انکار خروج دجال (قبل از ظهور) نماید تحقیقا کافر است، وروایت در کتاب غایة المرام (ترجمه آن کفایه الحضام) در فضیلت مرتضی علی وبتول العذراء وسبطین آمده ودر برهان قسمت علامات حضرت مهدی آخر زمان از جابر است که گفت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود کسی که تکذیب نماید دجال را کافر است وآن که دروغ پندارد حضرت مهدی (علیه السلام) را محققا کافر است.
حدیث (۹)
عن البرهان عن أمیر المؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) قال: السفیانی من ولد خالد بن یزید ابی سفیان، رجل ضخم الهامة، بوجهه اثر الجدری، بعینه نکتة بیاض یخرج من ناحیة مدینة دمشق، وعامة من یتبعه من کلب، فیقتل حتی یبقر بطون النساء ویقتل الصبیان فیجمع لهم قیس فیقتلها حتی لا یمنع ذنب قلعه، ویخرج رجل من اهل بیتی فی الحرم فیبلغ السفیانی فیبعث الیه جندا من جنده فیهزمهم فیسیر الیه السفیانی بمن معه حتی اذا جاوزوا ببیداء من الارض خسف بهم فلا ینجو منهم الا المخبر عنهم، اخرجه عبد الله والحاکم فی مستدرکه.
حدیث نهم - از کتاب برهان (اهل تسنن) از أمیر المؤمنین حضرت علی (علیه السلام) فرمود: سفیانی (در خبر دیگر است که او وامام قائم در یک سال ظاهر شوند) فرزند خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیانست، او مردی ضخیم الجثه ودر روی او اثر آبله، ودر چشم او نقطه سفیدیست، او از ناحیه دمشق برخیزد وعموم پیروان او از سگها، پس می کشد مردم را تا آن که شکم زنان را بشکافد وکودکان را بکشد وجمع می کند برای آنان قیس می کشد او را تا آن که، نماند از او چیزی وخارج می گردد شخصی از اهلبیت من در حرم وچون سفیانی آگاه شود لشگری به سوی او گسیل دارد ولی مواجه با شکست می شود آنگاه سفیانی با سایر افراد سپاه خود به سوی او حرکت می کند وچون به زمین بیداء می رسند زمین او را واصحابش را به خود فرو می برد وباقی نمی ماند از آنها مگر کسی که خبر دهد از آنان.

از محمد شاهرخی جذبه
مبشران ظهور
شکفت غنچه وبنشست گل ببار بیا * * * دمید لاله وسوری ز هر کنار بیا
بهار آمد ونشکفت باغ خاطر ما * * * تو ای روان سحر، روح نوبهار بیا
مگر چه مایه صبر عاشقان ترا * * * ز حد گذشت دگر رنج انتظار، بیا
ز هر کرانه شقایق دمیده از دل خاک * * * پی تسلی دلهای داغدار بیا
ز عاشقان بلاکش نظر دریغ مدار * * * فروغ دیده ی نرگس به لاله زار بیا
ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد * * * مباد آنکه فرو ریزد این حصار بیا
یکی به مجمع رندان پاکباز نگر * * * دمی به حلقه مزدان طرفه کار بیا
به سوی غاشیه داران میر عشق ببین * * * به کوی نادره کاران روزگار بیا
چه نقشها که نبشتند بر صحیفه دهر * * * ز خونشان شده روی شفق نگار بیا
طلایه دار تواند این مبشران ظهور * * * بپاش خاطر این قوم حق گزار بیا
در این کویر که سوزان بود روان سراب * * * تو ای سحاب کرم ابر فیض بار بیا
ز دست برد مرا شور عشق وجذبه شوق * * * قرار خاطر محزون بی قرار بیا
از حسین جوهری
عهد معدلت
برون ز حد عقول است وحیز امکان * * * خدیو کشور کون ومکان امام زمان
ملاذ وملجأ (من فی الوجود والآفاق) * * * طفیل هستی او هر چه ظاهر است ونهان
پیمبران همه بر خلقتش شهید وگواه * * * ببسته عهد همه اولیا باو پیمان
رضای اوست رضای خدای عز وجل * * * ولای اوست به گیتی نشانه ی ایمان
به قابلیت او بس همین ام الامکان * * * بفاعلیت او بس بود اب الاکوان
محب اوست بهشت آفرین به نزد خرد * * * عدوی اوست سزاوار دوزخ ونیران
نبود عالم وآدم که ذات بیمثلش * * * درود حضرت حق می سرود از دل وجان
بیمن حضرت او رزق می دهد رزاق * * * برای اوست بپا هر چه هست در دو جهان
به عهد معدلتش مردمان سلیم النفس * * * همه به نیکی وپاکی چو بوذر وسلمان
خراب هر چه شده می کند ز نو آباد * * * دکان زرق وریا را ز بن کند ویران
شوند جمله خلایق فرشته خو وخصال * * * چرا که پیرو حقند ومجری قرآن
توئی سلاله یس وسوره طه * * * توئی که حضرت جبریل باشدت دربان
ز اعتقاد بعمر دراز آن حضرت * * * سزد که فخر کند بر همه جهان ایران
فدای ذات شریفت شوم که بر هر درد * * * ز لطف ومهر توئی غمخور وتوئی درمان
مران ز درگه خود جوهری مسکین را * * * که با امید بلطفت شده مدیحت خوان
از صدر الشریعه تنکابنی
لطف بیکران
با صورت محمدی وصولت علی * * * با یک جهان کرشمه ویک عالمی وقار
از نرجس حدیقه عصمت گلی حسن * * * بشگفت وروزگار از او گشت نوبهار
هان فاش گویمت شده در سر من رأی * * * از نور روی مهدی موعود نوبهار
تا شد سحاب پرتو خورشید را حجاب * * * انکار ذات آن نتوان کرد در نهار
هم از علوم سری وآیات وافره * * * چون شمس نیمروز شدی پرتو آشکار
هان گر چه وقت بود که بوده است روزگار * * * بی حجت خدای؟ عیان یا در استتار
گر حجت خدا نبود او پس از پدر * * * تا حال شد که گردش افلاک را مدار
لطف است از خدای وجود چنین امام * * * لغو ار نه بود خلعت خلق ونعیم ونار
آری وجود اوست ز حق لطف بیکران * * * لیکن حضور او است دگر لطف کردگار
از ملا محسن فیض
خبرم باز آید
اگر آن نایب رحمان ز درم باز آید * * * عمر بگذشته به پیرانه سرم باز آید
دارم امید خدایا که کنی تأخیری * * * در اجل تا بسرم تاج سرم باز آید
گر نثار قدم مهدی هادی نکنم * * * گوهر جان بچه کار دگرم باز آید
آنکه فرق سر من خاک کف پای ویست * * * پادشاهی کنم ار او بسرم باز آید
کوس نو دولتی از بام سعادت بزنم * * * گر به بینم که شه ین ز درم باز آید
می روم در طلبش کوی به کو دشت به دشت * * * شخصم ار باز نیاید خبرم باز آید
(فیض) نومید مشو در غم هجران ومنال * * * شاید ار بشنود آه سحرم باز آید
از غفورزاده شفق
تب عشق
ای گوهر ولای تو در جوهرم بیا * * * تا پر نشسته تیر غمت در پرم بیا
آتش گرفتم از تب عشق تو سوختم * * * ای کرده سور هجر تو خاکسترم بیا
من رو به آستان تو آورده ام ز شوق * * * من انتظار وصل ترا می برم بیا
والفجر ما طلیعه فجر ظهور تست * * * ای لحظه طلوع تو در باورم بیا
اکنون که خط آتش وخون پیش روی ماست * * * ای دادخواه خون خدا در برم بیا
من خواب را ز دیده دشمن ربوده ام * * * گاهی به خواب دیده ی پرسشگرم بیا
دامن کشان ز دامنه ی موج انفجار * * * ای سایه ی عنایت حق بر سرم بیا
وقتی گلوله های منور غروب کرد * * * ای آرزوی گمشده در سنگرم بیا
یک عمر میزبان غمت بوده ام تو هم * * * یک شب به میهمانی چشم ترم بیا

حدیث (۱۰)
کفایة الأثر - عبد الرحمن بن ثابت قال: قال الحسین بن علی صلوات الله علیهما منا اثنی عشر اولهم أمیر المؤمنین علی بن ابیطالب وآخرهم التاسع من ولدی، وهو القائم بالحق یحیی الله به الارض بعد موتها، ویظهر به دین الحق علی الدین کله ولوکره المشرکون، له غیبة یرتد فیها قوم ویثبت علی الدین فیها آخرون فیؤذون ویقال لهم آیة... (متی هذا الوعد ان کنتم صادقین) اما ان الصابرین فی غیبته علی الأذی والتکذیب بمنزلة المجاهدین بالسیف بین یدی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ورواه فی کمال الدین وفی البحار لابن عیاش الهمدانی
حدیث دهم - کتاب کفایة الاثر از عبد الرحمن بن ثابت حدیث کند که حضرت حسین بن علی (علیهما السلام) فرمود: ما دوازده نفریم که اول آنان الله (علیه السلام) وآخر آنها نهمین فرزند منست واو قائم به حق است که زمین را خداوند بعد از مردنش به وجود او زنده می نماید، وظاهر می کند به او دین حق را بر تمام ادیان ولو کراهت داشته باشند مشرکان، وبرای او غیبت است که مرتد می شوند گروهی وثابت می مانند بر دین او گروهی دیگر که مورد آزار قرار گیرند (آیه ۲۵ سوره ملک چه وقت این وعده خواهد شد اگر باشید از راستگویان) اما صبر کنندگان در غیبت او مورد اذیت وآزار وتکذیب قرار گیرند که به منزله مجاهدین با شمشیرند در جلوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) این حدیث در کتاب کمال الدین وبحارالانوار از ابن عیاش همدانی نقل شده.

از نظامی گنجوی
منتظران را به لب آمد نفس
ای مدنی برقع ومکی نقاب * * * سایه نین چند بود آفتاب
منتظران را به لب آمد نفس * * * ای ز تو فریاد به فریادرس
ملک بر آرای وجهان تازه کن * * * هر دو جهان را تو پر آوازده کن
سکه تو زن تا امرء کم زنند * * * خطبه تو خوان تا خطبا دم زنند
باز کش این مسند از آسودگان * * * غسل ده این منبر از آلودگان
ما همه جسمیم بیان جان تو باش * * * ما همه موریم سلیمان تو باش
خلوتی پرده اسرار، شو * * * ما همه خفتیم تو بیدار، شو
ز آفت این خانه آفت پذیر * * * دست برآور همه را دستگیر
از ناصر مکارم
دوستانت همه سرگردانند
برو ای باد صبا کن گذری * * * ببر از ما سوی آن شه خبری
تو مهیمن پادشه خوبانی * * * تو در انی پیکر عالم جانی
به خدا طاقت ما طاق شده * * * دیده از بهرت ومشتاق شده
جام دل از غم تو لبریز است * * * سینه پر اخگر وآتش خیز است
دیده گریان وجگر پر خون است * * * خوب دانی که درونم چون است
مونس ومنتظر جان هائی * * * تسلیت بخش دل شیدائی
با همه فقر خریدار توام * * * عاشق خسته افکارت وام
فاش می گویم، دل باخته ام * * * به تو از غیر تو پرداخته ام
فاش می گویم، مجنون توام * * * طالب وواله ومفتون توام
من از آن روز که بشناختمت * * * یک نگه کردم ودل باختمت
کمر بندگیت را بستم * * * به صف چاکریت پیوستم
تو همان عیسی روح اللهی * * * وارث صدق کلیم اللهی
آدم ونوح نبی اللهی * * * بهترین پور خلیل اللهی
تو محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) تو حسین وحسنی
یادگار خلف بوالحسنی
صدف کون ومکان را گهری * * * از همه پاکدلان پاکتری
بهر دیدار تو در تاب وتبم * * * سخت سودائی آن خال لبم
در رهت خیل شهیدان تا چند * * * دوستان بی سر وسامان تا چند
در سماوات هدایت قمری * * * تو ز خوبان جهان خوبتری
همه از یمن تو روزی خوارند * * * آسمانها همه اندر کارند!
گر نبودی تو افلاک نبود * * * آب وباد، آتش وهم خاک نبود
آدم بوالبشر از کتم عدم * * * ننهادی به جهان هیچ قدم
سوخته ز آتش کین خرمن دین * * * ظلم وبیداد شده جایگزین
همه از ظلم وستم خسته شده * * * جمله درهای فرج بسته شده
عدل افسانه شده چون عنقا * * * قلب خونابه شده چون صهبا
رفته بر باد از آن صلح وقرار * * * بر جهان سایه فکن استکبار!
روح افسرده ودل پژمرده * * * آسمان خفته، خلایق مرده
چهره خلق جهان مسخ شده * * * سخن حق عملا نسخ شده
دوستانت همه سرگردانند * * * واله وغمزده وحیرانند
حاش لله که عنایت نکنی * * * مخلصان غرق کرامت نکنی
ناصرم از کرمت آگاهم * * * کمترین خادم آن درگاهم
از میر سید علی سادات اخوی
در میلاد مولانا صاحب الزمان (علیه السلام)
امشب شب ولادت شاهی است کز نخست * * * کوچکترین تجلی او عرش اعظم است
غوث زمان که نصرت او را ز انتظار * * * تنها نه جبرئیل که عیسی بن مریم است
مانند روح در تن گیتی اوامرش * * * زان رو بود روان که خداوند اکرم است
افزون شد از هزار اگر سال عمر او * * * از وی عجب مدار که روح مجسم است
تغییر کی پذیرد از حادثات دهر * * * آن را که فضل طینتست ارواح عالم است
آدم نهاد چون به دبستان او قدم * * * او را به سر ز تربیتش تاج علم است
خوانم گرت قدیم بود شرک ونقص تست * * * گویم که از حدوث وجود تو اقدم است
چون آدمی جمال سپاس تو می کند * * * نادان گمان برد که اصم است وابکم است
دانم من اینقدر که جهان جلوه ئی ز تست * * * ور نه هنوز کنه صفات تو مبهم است
بنما ز پرده منتظران را جمال خویش * * * کز فرقت تو روز همه شام مظلم است

حدیث (۱۱)
عن ینابیع المودة عن تفسیر العیاشی ان علی بن الحسین (علیهما السلام) قرأ آیه (وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض) قال: والله هم محبینا اهل البیت یفعل الله ذلک بهم علی ید رجل منا وهو مهدی هذه الامة، قال رسول الله لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یأتی رجل من عترتی اسمه اسمی یملأ الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.
حدیث یازدهم - امام سجاد (علیه السلام) قرائت فرموده (آیه ۵۵ سوره نور، خداوند وعده فرموده به کسانی که از شما بندگان (به خداوند وحجت عصر) ایمان آورد ونیکوکار گردد، در زمین خلافت (در ظهور حجت) دهد چنانچه امم صالح پیامبران سلف جانشین پیشینیان خود شدند) امام فرمود: به خدای تعالی قسم ایشان محب ما اهلبیت بجا آورد خداوند این را به دست مردی از ما واو مهدی این امت است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده: اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، آن را خداوند آن قدر طولانی نماید تا این که بیاید مردی از عترت من همنام من وپر کند زمین را از عدل بعد از آن که پر شده از ظلم وستم.
حدیث (۱۲)
کفایة الاثر، حدثنا محمد بن بکیر قال: دخلت علی زید بن علی وعنده صالح بن بشر فسلمت علیه وهو یریدالخروج الی العراق فقلت له یابن رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) الله حدثنی بشی ء سمعته عن ابیک فقال: نعم حدثنی ابی عن ابیه عن جده قال: قال رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) الله اربعة انا لهم الشفیع یوم القیمة المکرم لذریتی، والقاضی لهم حوائجهم، والساعی لهم فی امورهم عند اضطرارهم الیه، والمحب لهم بقلبه ولسانه قال: فقلت: زدنی یابن رسول الله من فضل ما انعم الله علیکم قال: نعم حدثنی ابی عن ابیه عن جده قال: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) من احبنا اهل البیت فنحن شفعائه یوم القیمة، یابن بکیر من احبنا فی الله حشر معنا وادخلناه معنا فی الجنة: یابن بکیر من تمسک بنا فهو معنا فی الدرجات العلی، یابن بکیر ان الله تبارک وتعالی اصطفی محمدا (صلی الله علیه وآله وسلم) واختار ناله ذریته، فلو لا نالم یخلق الله تعالی الدنیا والآخرة، یابن بکیر بنا عرف الله، وبنا عبد الله ونحن السبیل الی الله ومنا المصطفی ومنا المرتضی ومنا یکون المهدی قائم هذه الامة، قلت یابن رسول الله هل عهد الیکم رسول الله متی یقوم فائمکم؟
قال: یابن بکیر انک لن تلحقه، وان هذا الامر یکون بعد ستة من الاوصیاء بعد هذا ثم یجعل الله خروج قائمنا فیملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما فقلت: یابن رسول الله الست صاحب هذا الامر؟ فقال انا من العترة فعدت فعاد الی فقلت هذا الذی تقول عنک او عن رسول الله فقال: لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر لا ولکن عهد عهده الینا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ثم انشأ یقول نحن سادات قریش - وقوام الحق فینا - نحن الانوار التی - من قبل کون الخلق کنا - نحن منا المصطفی المختار - والمهدی منا - فیناقد عرف الله - وبالحق اقمنا سوف یصلاه سعیرا - من تولی الیوم منا - قال علی بن الحسین (علیه السلام).
حدیث دوازدهم - در کتاب کفایه الاثر گوید حدیث کرد ما را محمد بن بکیر گفت: وارد شدم بر زید بن علی ونزدش صالح بن بشر بود، سلام کردم در حالی که او قصد رفتن به عراق را داشت، گفتم: بر او ای پسر رسول خدا حدیثی برایم بازگو کن که از پدرت شنیده باشی، زید گفت: حدیث کرد مرا پدرم از پدرش از جدش که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده چهار کس را من شفاعت نمایم در قیامت،
۱- آن که به ذریه من کرامتی نماید،
۲- قضاء حوائج ذریه مرا برآورد،
۳- سعی در امور ذریه من نماید وقتی که آنان گرفتاری دارند،
۴- دوست ذریه من باشد با زبان ودل، گفت، گفتم: زیاد فرما یابن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) از آنچه که خداوند انعام نموده بر شما، گفت: حدیث نموده مرا پدرم از پدرش از جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم): کسی که دوست ما اهل بیت باشد ما هم در قیامت او را شفاعت می کنیم، ای پسر بکیر کسی که دوست داشته باشد ما را برای خدا محشور شود با ما ووارد شود با ما در بهشت، ای پسر بکیر کسی که متمسک شود به ما هر آینه او با ما در درجات اعلی است، ای پسر بکیر خدای تعالی پاک وپاکیزه کرد پیامبرش محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را واختیار نموده ما را به ذریه او پس اگر نبودیم ما خداوند نمی آفرید دنیا وآخرت را، ای پسر بگیر بما شناخته شد خدا وبه وسیله ما عبادت کرده شد حق تعالی، مائیم راه به سوی خدا، واز ما است برگزیده او مصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) واز ما است اختیار شده او مرتضی (علیه السلام) واز ما میباشد مهدی (علیه السلام) قائم این امت گفتم: یابن رسول الله آیا عهد به شما نمود رسول خدا چه وقت است قیام قائم شما، گفت: ای پسر بکیر تو هرگز ملحق به او نشوی همانا این امر می باشد بعد از شش پشت از اوصیاء من وبعد از آن قرار داده است خداوند ظهور قائم را پس از آن که دنیا پر از ظلم وستم شود، او پر نماید از عدل وداد، گفتم: یابن رسول الله آیا نیستی تو صاحب این امر، گفت: من از عترتم برگشت من، گفتم این را از خودت گوئی یا از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) گفت اگر من غیب می دانستم بسیاری از خیر وخوبی ها را به جا می آورم ولکن عهد فرموده به سوی ما رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، آن وقت این اشعار را انشاء نمود.
حدیث (۱۳)
فی کتاب کمال الدین عن محمد بن مسلم الثقفی الطحان قال: دخلت علی ابی جعفر محمد بن علی الباقر (علیه السلام) وانا ارید ان اسئله عن القائم، فقال لی مبتدئا یا محمد بن مسلم ان فی القائم من اهل بیت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) سنة من خمسة من الرسل، من یونس بن متی فرجوعه من غیبته، وهو شاب بعد کبر السن، فاما سنة من یوسف بن یعقوب فا الغیبة من خاصته و... واختفائه من اخوته واشکال امره علی ابیه یعقوب النبی (علیه السلام) مع قرب المسافة بینه وبین ابیه، واهله وشیعته، واما سنة من موسی فدوام خوفه، وطول غیبته، وخفاء ولادته، وتعب شیعته من بعده مما لقوا من الاذی والهوان الی ان اذن الله عز وجل فی ظهوره ونصره، وایده علی عدوه، واما سنة من عیسی فاختلاف من اختلف فیه حتی قالت طائفة ما ولد، وطائفة منهم قالت مات، وطائفة قالت قتل وصلب واما سنة من جده المصطفی محمد فتجریده السیف وقتله اعداء الله واعداء رسوله والجبارین، والطواغیت، وانه ینصر بالسیف والرعب وانه لا یرد له رأیه، وان من علامات خروجه (علیه السلام) خروج السفیانی من الشام وخروج الیمانی وصیحة من السماء فی شهر رمضان، ومناد ینادی من السماء باسمه واسم ابیه.
ترجمه حدیث سیزدهم در کتاب کمال الدین صدوق از محمد بن مسلم ثقفی آسیابان باسنادش حدیث می کند که گفت وارد شدم بر حضرت ابی جعفر محمد بن علی باقر (علیه السلام) وقصد داشتم سئوال کنم از خصوصیات قائم، آن حضرت قبل از سئوال من ابتداء فرمود یا محمد بن مسلم همانا در قائم از اهل بیت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) سنت از پنج پیامبر است، از یونس بن متی رجوع اوست از غیبتش واو جوانیست بعد از سن بسیار، واما سنت از یوسف بن یعقوب، غیبت او از اهلش واز عموم ومخفی بودنش از برادرانش واشکال امرش از پدرش یعقوب پیامبر با نزدیکی مسافت بین او وبین پدر واهل وشیعتش.
واما سنت از موسی ادامه خوف وترس وطول غیبت ومخفی بودن ولادتش وناراحتی شیعه از بعد او از آنچه صدمات وآزار واذیت تا آن که خدای تعالی اذن دهد ظهورش را ویاریش کند واو را بر دشمنانش ظفر دهد.
واما سنت از عیسی اختلاف در آن است که گروهی گویند او متولد شد وگروهی گویند مرده وطائفه ئی قائل به کشتن او وبه دار آویختنش باشند.
واما سنت از جدش پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله او را امر به شمشیر نماید در خروجش ومی کشد دشمنان خدا ودشمنان رسول وجبارین وطاغوتیان وهمانا او نصرت یابد با شمشیر وترس در دلها وهر آینه برنگردد برای او رایتش واز علامات قبل خروجش، خروج سفیانی از شام وخروج یمانی وصیحه وصدا آسمانی بنامش در ماه رمضان ومنادی ندا کند به اسم او واسم پدرش.
حدیث (۱۴)
عن کمال الدین، عن الحسین بن خالد عن الامام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) عن آبائه الکرام عن حسین بن علی (علیهما السلام) عن ابیه أمیر المؤمنین (علیه السلام) انه قال: التاسع من ولدک یا حسین هو القائم بالحق، والمظهر للدین، والباسط للعدل قال الحسین فقلت: له یا أمیر المؤمنین وان ذلک لکائن فقال (علیه السلام): ای والذی بعث محمدا بالنبوة واصطفاه علی جمیع البریة ولکن بعد غیبته وحیرة فلا یثبت فیها علی دینه الا المخلصون المباشرون لروح الیقین الذین اخذ الله عز وجل میثاقهم بولایتنا وکتب فی قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه.
حدیث چهاردهم - صدوق از حسین بن خالد نقل کند که حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) از پدران کرامش از أمیر المؤمنین حدیث کند که فرمود: یا حسین نهمین فرزند تو قائم به حق وظاهر کننده دین وبسط دهنده عدل است، حضرت حسین عرض کرد: یا أمیر المؤمنین (علیه السلام) همانا این از وقایع حتمیه است، أمیر المؤمنین فرمود: بلی به آن کسی که پیامبر را به نبوت برگزیده وبر جمیع مخلوقات قرار داد، ولکن بعد از غیبت او ثابت نمی مانند مگر مخلصون که مباشرت دارند باروخ الیقین آنانی که خداوند عهد ومیثاق گرفته، ایشان را به ولایت ما ونوشته شده در قلبهایشان ایمان ومؤید هستند به روح از قائم.

از کلامی
در ولادت با سعادت صاحب الزمان (علیه السلام)
وقت نشاط وخرمی شیعیان رسید * * * روز تولید شه کون ومکان رسید
ناموس دهر را چو زمین آستین فشاند * * * بر آسمان فروغ از این آستان رسید
ناراحتان ظلمت اهل فساد را * * * نور هدی وصاحب عصر وزمان رسید
با مقدم مبارک وی شد جهان جنان * * * نور رخش به سلسله ی کهکشان رسید
رو ای صبا به گلشن پژمرده مژده ده * * * بلبل دگر نوا نکند باغبان رسید
فجر طلوع صبح سعادت شد آشکار * * * فخر ملوک خسرو گوهر فشان رسید
دلدادگان حسن خداداد شاد باد * * * معشوق دل نواز دل عاشقان رسید
افسانه گشت چشمه ی ظلمات هان بیا * * * آب حیات زندگی جاودان رسید
بار غم فراق ز دلخستگان گرفت * * * آن مژده کز وصال شه انس وجان رسید
بر رهروان راه طریقت نوید باد * * * نور جبین رهبر این کاروان رسید
شاها زبان به مدح تو بگشود زین سبب * * * بر نطق ناتوان کلامی توان رسید
از پیروی
دنیا پر از ترانه الله اکبر است
دنیا ز ظلم وجور پلیدان چو تیره شد * * * فسق وفجور بر همه آفاق چیره شد
چشم عدو به ساحت اسلام خیره شد * * * از بهر حفظ دین محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ذخیره شد
مردی که بر همه سر وسالار وسرور است * * * ای قائم محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ای پیشوای دین
آشفته شد ز جور عدو وضع مسلمین
اسلام شد ضعیف ز جور معاندین * * * شد وقت آنکه مرکب شاهی کنی تو زین
ظاهر کن آن وجود که مهر منور است * * * یا صاحب الزمان (علیه السلام) به ظهورت مکن درنگ
بگرفته است آینه قلبها ز زنگ
بر شیعیان وآل علی گشته عرصه تنگ * * * محشور گشته عده ئی با فرقه فرنگ
گر بشمرم مفاسد آن شرم آور است * * * دنیا بود بدون فروغ تو تیره شب
افتاده ایم سخت به رنج وغم وتعب
شد وقت آنکه تیغ کشی ای شه عرب * * * بهر قصاص خون حسین (علیه السلام) شاه تشنه لب
شاهنشهی که کشته شمشیر وخنجر است
چون مرغ پرشکسته فتادیم در قفس * * * غیر از وجود تو نبود هیچ دادرس
یا صاحب الزمان (علیه السلام) تو بفریاد ما برس * * * تنها نه چشم پیروی بر این در است وبس
چشم تمام مردم دنیا بر این در است
از دکتر رسا
مدیحه حضرت صاحب العصر
صبح پیکی ز مسیحا دم جانان آمد * * * گفت برخیز که آرام دل وجان آمد
می کند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل * * * که ز نرگس ثمری پاک به دوران آمد
دعوی رهبری ای جعفر کذاب خطاست * * * که به صد جلوه برون حجت یزدان آمد
سحر از پرده نشینان حریم ملکوت * * * نغمه برخاست که آن خسرو خوبان آمد
مه تابان امامت ثمر باغ رسول * * * در سحرگاه شب نیمه شعبان آمد
تابش نور رخش بر همه ذرات وجود * * * روشنی بخش چو خورشید درخشان آمد
وارث علم نبی قوت بازوی علی * * * بهر افراشتن پرچم قرآن آمد
چهره ای زهره بپوشان که ز بام ملکوت * * * زهره فاطمه با چهره ی تابان آمد
مظهر حسن حسن اوست که با وجه حسن * * * پی آرامش دلهای پریشان آمد
آنکه اندر تن او خون حسین ابن علی است * * * پی خون خواهی سالار شهیدان آمد
در ره زهد وعبادت چو علی ابن حسین * * * سوی حق قافله را سلسله جنبان آمد
علم باقر همه با اوست که با مشعل نور * * * رهبر جامعه ی بی سر وسامان آمد
تا ز ناپاک کند مذهب صادق را پاک * * * با دو صد معجزه وحجت وبرهان آمد
همچو کاظم که بود قبله حاجات به خلق * * * دردمندان جهان را پی درمان آمد
چون رضا تا کند او تکیه به او رنگ علوم * * * وارث خسرو دین شاه خراسان آمد
اوست سرچشمه تقوی وفضیلت چو جواد * * * منبع فیض وجوانمردی واحسان آمد
هادی وادی حق از پی ارشاد بشر * * * با چراغ خرد ودانش وعرفان آمد
یادگاری بود از عسکری آن حجت حق * * * تا جهان را کند از عدل گلستان آمد
قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) شه اقلیم وجود * * * هان به فرماندهی عالم امکان آمد
ای شه منتظر از منتظران چهره مپوش * * * که دگر جان به لب از محنت دوران آمد
خسروا جز تو درین ملک سلیمانی نیست * * * کی رسد مژده به موران که سلیمان آمد
از فتی تبریزی
آیینه غیب نما
ای نهان ساخته از دیده ی ما صورت خویش * * * به دراز پرده ی غیب آی ونما طلعت خویش
طاق شد طاقت یاران بگشا پرده ز رخ * * * ای نهان ساخته از دیده ی ما صورت خویش
نه همین چشم به راه تو مسلمانانند * * * عالمی را نگران کرده ئی از غیبت خویش
آمد از غیبت تو جان به لب منتظران * * * همه دادند ز کف حوصله وطاقت خویش
بی رخت بسته به روی همه درهای امید * * * بگشا بر رخ احباب دراز رحمت خویش
گرچه غرقیم به دریای گناهان، لیکن * * * شرم ساریم وخجالت زده از غفلت خویش
روی دل سوی تو داریم به صد عجز ونیاز * * * جز تو ابراز نداریم به کس حاجت خویش
جز تو ما را نبود ملجائی ای حجت حق * * * باد سوگند ترا بر شرف وعصمت خویش
دست ما گیر که بیچارگی از حد بگذشت * * * بگشا مشگل ما را به ید همت خویش
روزگاریست که از جهل ونفاق ونخوت * * * هر کسی رنج کسان می طلبد، راحت خویش
تا که بر کار خلایق سر وسامان بخشی * * * گیر با دست خدائی علم نهضت خویش
توئی آن گوهر یکدانه ی دریای وجود * * * که خداوند جهان خواند ترا حجت خویش
ساخت حق آینه ی غیب نما روی ترا * * * نگرد خواست در آن آینه تا طلعت خویش
هست میلاد همایون تو آن عید که حق * * * در چنین روز عیان کرد مهین آیت خویش
یافت زان روی، شرف نیمه شعبان کامروز * * * شامل حال جهان کرد خدا رحمت خویش
قرب حق یافت به تحقیق کسی کو به صفا * * * با تو پیوست وگسست از دگران الفت خویش
خوش زدی دم ز مدیح ولی عصر (فتی) * * * که فزودی به بر اهل ولا حرمت خویش
کوش در بندگی آل علی با دل وجان * * * تا کند شامل حال تو خدا رحمت خویش

ایضا حدیث عن کتاب یوم الخلاص قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): طوبی لمن ادرک قائم بیتی وهو مقتد به قبل قیامه یتولی ولیه ویتبرأ من عدوه ویتولی الائمة الهادین من قبله، اولئک رفقائی، وذو وودی ومودتی، واکرم امتی علی یوم القیامة، طوبی لمن لقیه، وطوبی لمن احبه وطوبی لمن قال به، ینجیهم الله من الهلکة وبالاقرار بالله ورسوله، ویجمع الائمة یفتح الله لهم الجنة، مثلهم فی الارض کمثل المسک الذی یسطع ریحه فلا یتغیر ابدا ومثلهم فی السماء کمثل القمر المنیر الذی لا یطفأ ابدا.
ترجمه حدیث رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: خوشا به حال کسانی که درک کند زمان قائم از اولاد مرا واقتدا کند به او قبل از قیامش به دوستی او وبیزاری از دشمن او وبه دوستی امامان هادی از قبل او هم داشته، آنان رفقای منند وصاحب دوستی ومودت واکرام کنند امت مرا بر من روز قیامت، خوشا برای کسانی که او را ملاقات کنند، خوشا به حال کسانی که دوست اویند وخوشا به حال کسانی که خداوند آنان را از هلاکت نجات دهد وبه اقرار به خدا ورسولش وجمع می نماید امامان را ومی گشاید خدا برای آنان بهشت را، مثل آنان در زمین مانند مشکی که بوی آن فراگیر است وتغییر نمی کند هیچگاه ومثل آنان در آسمان مانند ماه نور دهنده است که خاموش نمی شود.
حدیث (۱۵)
عن کفایة الاثر، عن یونس بن عبد الرحمن قال: دخلت علی موسی بن جعفر (علیهما السلام) فقلت: یابن رسول الله انت القائم بالحق فقال: انا القائم بالحق ولکن القائم الذی یطهر الارض من اعداء الله ویملأها عدلا کما ملئت جورا هو الخامس من ولدی له غیبة یطول امدها خوفا علی نفسه یرتد فیها اقوام ویثبت فیها آخرون ثم قال (علیه السلام): طوبی لشیعتنا المتمسکین بحبلنا فی غیبة قائمنا الثابتین علی موالاتنا والبرائة من اعدائنا، اولئک منا ونحن منهم قد رضوا بنا ائمة ورضینا بهم شیعة، فطوبی لهم ثم طوبی لهم، هم والله معنا فی درجاتنا یوم القیمة، رواه فی کمال الدین.
حدیث پانزدهم - یونس بن عبد الرحمن گفت: وارد شدم بر حضرت امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) گفتم: بابن رسول الله تو قائم به حقی فرمود: من قائم به حقم ولکن قائم آنچنانیست که پاک می کند زمین را از دشمنان خدا وپر می کند از عدل کما آن که پر شده باشد از ظلم وجور، او پنجمین از اولاد منست وبرای او غیبتی طولانیست، منتها ترس بر نفس خود دارد در آن غیبت گروهی بر می گردند وثابت وپابرجا می مانند گروه دیگر، سپس فرموده: خوشا به حال شیعیان ما که تمسک به ریسمان ما دارند در غیبت قائم ما وثابت ومستقیم اند بر دوستی ما وبرائت دارند از دشمنان ما، آنان از مایند وما از ایشانیم، محققا راضی هستند بما امامان، وما راضی هستیم به آنان که شیعه مایند، پس خوشا برای آنان پس خوشا به حال آنان، آنان والله با مایند در درجات ما روز قیامت.
حدیث (۱۶)
عن کفایة الاثر - عن الحسین بن خالد قال: قال علی بن موسی الرضا (علیهما السلام): لا دین لمن لا ورع له، ولا ایمان لمن لاتقیة له، وان اکرمکم عند الله اتقیکم یعنی اعملکم بالتقیة فقیل له: یابن رسول الله الی متی فقال: الی یوم الوقت المعلوم وهو یوم خروج قائمنا، فمن ترک التقیة قبل خروج قائمنا فلیس منا قیل له: یابن رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ومن القائم منکم اهل البیت؟ قال: الرابع من ولدی ابن سیدة الاماء یطهر الله تعالی به الارض من کل جور ویقدسها من کل ظلم، وهو الذی یشک الناس فی ولادته وهو صاحب الغیبة قبل خروجه فاذا اخرج اشرقت الارض بنوره، ووضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم احد احدا، وهو الذی تطوی له الارض بالدعاء الیه یقول: الا ان حجة الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه فان الحق معه وفیه، وهو قول الله عز وجل (ان نشأ ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین) ورواه فی کمال الدین.
حدیث شانزدهم - حسین بن خالد گفت: حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فرمود: کسی که در اعمال خود ورع نداشته باشد دین ندارد، وآن که تقیه نداشته باشد ایمان ندارد، وفرمود مکرم ترین شما نزد خداوند با تقواترین شمایند یعنی اعمال شما با تقیه توأم باشد، گفته شد به آن حضرت تا چه وقت است، فرمود: تا وقت معلوم وآن روز خروج قائم ما است، کسی که ترک کند تقیه را قبل از ظهور قائم ما از ما نیست، گفته شد یابن رسول الله کیست قائم شما اهل بیت؟ فرمود چهارمین از اولاد من فرزند بانوی بانوان که خداوند به وجود او پاک می نماید زمین را از هر ظلم وجور وپاکیزه گرداند از هر ستمی، او کسی است که شک کنند مردم در ولادتش واو غیبتی کند قبل از خروجش، وزمانی که ظهور نمود نورانی نماید زمین را با نور خودش، وقرار دهد میزان عدل را بین مردم تا کسی به دیگری ظلم ننماید، واو آنچنانیست که زمین برایش پیچیده شود با خواستش، ومی فرماید آگاه باشید همانا حجت خداوند است، محققا ظاهر می شود در بیت الله (کعبه) پس متابعت نمایند او را هر آینه حق با اوست ودر اوست وآن قول خداوند است (ما اگر بخواهیم از آسمان آیت قهری نازل گردانیم که همه به جبر گردن زیر بار ایمان فرود آرند) این حدیث در کمال الدین هم آمده.

از شاهرخی (جذبه)
ماه شعبان می رسد
مژده ای دلدادگان کان راحت جان می رسد * * * جان بر افشانید مشتاقان که جانان می رسد
مژده مهجوران که طی شد دور صبر وانتظار * * * صبح وصل اینک به رغم شام هجران می رسد
مژده محرومان که میآید همایون طلعتی * * * کز جمالش رنج ودرد وغم به پایان می رسد
مژده ای لب تشنگان رشحه ی ابر کرم * * * اینک آن ینبوع عذب آن حیوان می رسد
شاد باشید ای گرفتاران غرقاب بلا * * * زانکه نوح اینک پس تسخیر طوفان می رسد
دردمندان بر شما این درد ومحنت نوش باد * * * کز نگاهی دردتان اینک به درمان می رسد
تهنیت گویان وپاکوبان بر افشانید دست * * * آرزومندان که اینک ماه شعبان می رسد
ماه میلاد مهین فرمانده ی ملک وجود * * * آنکه با طغرای او هستی به عنوان می رسد
حجت قائم امام عصر موعود امم * * * آنکه فیضش دمبدم بر ملک امکان می رسد
مظهر غیب مصون مستودع سر ازل * * * نور یزدان کهف ایمان روح قرآن می رسد
مالک ملک قضا سلطان ایوان قدر * * * وارث علم رسول وسر سبحان می رسد
آن سنا برق حقیقت کز فروغ طلعتش * * * بر همه ذرات هستی نور یزدان می رسد
آنکه برق قهرا وچونان شرار آذرخش * * * بی امان در خرمن ارباب طغیان می رسد
آنکه از انوار عدل دولت منصور او * * * دور ظلم وروزگار غم به پایان می رسد
ای مقیم خلوت بیت الحزن یعقوب وار * * * غم مخور کز مصر عزت ماه کنعان می رسد
ای امام منتظر ای مظهر عدل خدا * * * بنگر این محنت که بر خلق مسلمان می رسد
هر کجا سوزد جهان در آتش ظلم وفساد * * * دود آه خلق تا بهرام وکیوان می رسد
صیحه وامستغاثا باشد از هر سو بلند * * * ناله مستضعفان تا عرش رحمان می رسد
خواهیم از دادار بی چون تا شعاع آفتاب * * * بر زمین از طارم این سبز ایوان می رسد
رایت قرآن به گیتی ماند اندر اهتزاز * * * زآنکه جان را روشنی زین مهر رخشان می رسد
از فخر الدین عراقی
درمانم آرزوست
یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست * * * یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست
در خلوتی چنان که نگنجد کسی در آن * * * یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست
من رفته از میانه واو در کنار من * * * با آن نگار عیش بدینسانم آرزوست
جانا ز آرزوی تو جانم به لب رسید * * * بنمای رخ که قوت دل وجانم آرزوست
گر بوسه ای از آن لب شیرین طلب کنم * * * طیره مشو که چشمه حیوانم آرزوست
در لحظه ئی به کوی تو ناگاه بگذرم * * * عیبم مکن که روضه رضوانم آرزوست
وز روی آن که رونق خوبان ز روی تست * * * دایم نظاره ی رخ خوبانم آرزوست
بر بوی آن که بوی دارد نسیم گل * * * پیوسته بوی باغ وگلستانم آرزوست
سودای تو خوشست ووصال تو خوشتر است * * * خوشتر از این وآن چه بود؟ آنم آرزوست
ایمان وکفر من همه رخسار وزلف تست * * * در بند کفر مانده وایمانم آرزوست
درد دل عراقی ودرمان من توئی * * * از درد بس ملولم ودرمانم آرزوست

حدیث (۱۷)
عن کمال الدین، ریان بن الصلت قال: قلت للرضا (علیه السلام): انت صاحب الامر فقال (علیه السلام): انا صاحب الامر ولکنی لست بالذی املأها عدلا کما ملئت جورا، وکیف اکون ذلک علی ما تری من ضعف بدنی، ولکن القائم هو الذی اذا خرج کان فی سن الشیوخ، ومنظر الشباب قوی فی بدنه حتی لومد یده الی اعظم الشجر علی وجه الارض لقلعها، ولو صاح بین الجبال لتدکدکت صخورها، یکون معه عصا موسی وخاتم سلیمان (علیهما السلام)، وذاک الرابع من ولدی یغیبه الله فی ستره ما شاء الله ثم یظهر فیملأ به الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.
حدیث هفدهم - ربان بن الصلت گفت: گفتم به حضرت رضا (علیه السلام) شما صاحب الامرید، فرمود (علیه السلام): من صاحب الامرم ولکن نیستم ان کسی که پر کند زمین را از عدل کما این که پر شده باشد از ستم، چگونه توان من است بر آنچه می بینی از ضعف بدن من، ولکن قائم آن کسی است که وقتی ظهور نماید با سن بسیار وقیافه جوان قوی است از لحاظ بدن تا این که اگر بکشد دستش را به سوی بزرگترین درختها می خوابد بر روی زمین واز جای کنده شود، واگر صدا کند به این کوهها هر آینه تکه تکه شود سنگهای سختش، وبا او عصای موسی وانگشتر سلیمان (علیهما السلام) واو چهارمین فرزند منست پنهان می نماید خداوند در پوشیده بودن او هر اندازه بخواهد، سپس ظاهر شود وپر کند زمین را از عدل وداد همانطور که پر شده باشد از ظلم وستم.

از پیروی
توسل به حضرت ولی عصر
دلبر سیم تنم، پا به رکاب است هنوز * * * بخت این بنده بیچاره به خواب است هنوز
دلبرا گوشه چشمی بکن از بهر خدا * * * که مرا گوشه دل در تب وتاب است هنوز
دل ما را مشکن کن نظری از ره مهر * * * نظر لطف تو در پشت حجاب است هنوز
دارم امید بگیری خبر از حال دلم * * * گر چه این آرزویم هم چو سراب است هنوز
عکس تو در دل عشاق وفادار بود * * * عکس این عاشق دل خسته به قاب است هنوز
کار تو کار درست است وندارد حرفی * * * کار این شاعر بیچاره خراب است هنوز
گر چه درها به رویم بسته وباشد پنهان * * * پیروی منتظر اخذ جواب است هنوز
از سید محمد علی میرفخرائی جندقی * * * ترجیعات مهدویه صلوات الله علیه
بند اول
مژده کز غیب زد قدم به شهود * * * حجة بن الحسن شه موعود
داشت نورش ظهور حق ز نخست * * * که نشانی ز کائنات نبود
مظهر ذوالجلال والاکرام * * * جلوه ی حق به ملک غیب وشهود
بیند آن کس رخ دلارایش * * * که ز دل زنگ غیر را به زدود
والضحی وصف روی نیکویش * * * هم زو اللیل موی او مفقود
صورت آئینه خدای نما * * * سیرتش سیرت خدای ودود
پرده برداشت چون ز رخسارش * * * دل خلقی ز حسن خویش ربود
خرما موکب شهی که بر او * * * از خدا وخلایق است درود
مقدم صاحب الزمان امروز * * * باد بر جمله دوستان مسعود
قدمش بر همه مبارک باد * * * حق نگهدار او ز چشم حسود
قدسیان بهر حفظ او سوزند * * * در بهشت برین به مجمر عود
حبذا عید نیمه ی شعبان * * * خرما روز عید این مولود
کز قدوم مبارکش هستند * * * شیعیان شاد وخرم وخشنود
بهر تبریک مقدمش در باغ * * * بلبل از شاخ گل چنین به سرود
صاحب العصر والزمان آمد * * * خلق آواره را امان آمد
بند دوم
ای که اندر تن جهان جانی * * * جان چه خوانم ترا که جانانی
دل فدایت که دبری جانا * * * جان نثارت که بهتر از جانی
درد عشقت بجان هر که فتاد * * * یافت درمان که عین درمانی
ذره ای ز آتش محبت خود * * * بدل وجان ما کن ارزانی
تا چو پروانه هستی ما را * * * ز آتش عشق خود به سوزانی
پادشاها به زنده کردن خلق * * * نفخه ی صور ونفس رحمانی
در ترازوی عدل شاهینی * * * درة التاج فرق شاهانی
مهر بطحائی ومه یثرب * * * در پس پرده چند پنهانی
گر به تخت ظهور بنشینی * * * فتنه هائی که خاست بنشانی
ظلمت ظلم می شود نابود * * * گر ز رخ پرتوی بیفشانی
گر نگاهی ز الفتات کنی * * * حل مشکل شود به آسانی
بر فتد از زمانه رسم ستم * * * عدل را خانه گر شوی بانی
خسروا بهر جشن میلادت * * * شد بپا هر طرف چراغانی
از پی مدحتت همی خوانند * * * دوستان از ره ثناخوانی
صاحب العصر والزمان آمد * * * خلق آوارده را امان آمد
بند سوم
ای قدت سرو بوستان ولا * * * وی رخت شمع انجمن آرا
عکسی از طلعتت به گل افتاد * * * که چنین دلربا شد وزیبا
بلبل اندر چمن ز عشق رخت * * * سر دهد نغمه های روح افزا
شد سرافکنده در چمن نرگس * * * تا ز نرگس شدی چو عطر جدا
پرتوی از فروغ رخسارت * * * مهر وماهند دام ظلمتها
صادر اولی وصنع نخست * * * حجت آخری به خلق خدا
در بسیط زمین ودور زمان * * * صاحب المسمعی وو المرئی
به خدا روی حق نشاید دید * * * جز در این صورت وازین سیما
معدن حکمتی وکنز خفی * * * منبع رحمتی وغیب خفا
از وجود مبارکت هستند * * * سر وسامان گرفته ارض وسما
بر سر خوان رحمتت شب وروز * * * همه ی خلق می خورند غذا
قائمت ز آن سبب خدا خوانده است * * * که بود امر او به تو برپا
جز سر کوی تو نمی باشد * * * دوستان را ملاذی وملجا
دوش وقت سحر منادی غیب * * * دل خلقی گرفت وداد ندا
صاحب العصر والزمان آمد * * * خلق آواره را امان آمد
بند چهارم
صاحب العصر والزمانی تو * * * همچو جان در تن جهانی تو
در جهانی چو جان وبیرونی * * * در مکانی ولا مکانی تو
همه جا هستی ونه هر جائی * * * آفرینش چو جسم وجانی تو
چو رخت نیست در دل ودیده * * * گرچه در جسم ما نهانی تو
گرچه خود بی نشان وبی اثری * * * بی نشان را همین نشانی تو
وارث دانش نیاکانی * * * از نیا بر علوم کانی تو
خرمی بهار از رویت * * * عطرگلهای گلستانی تو
شمع جمع کمال عشاقی * * * گرمی بزم دوستانی تو
مظهر مهر ولطف یزدانی * * * ماه من به چه مهربانی تو
خسروانند بندگان درت * * * شاه شاهانی وخسروانی تو
بنده ی سر بر آستانم من * * * خسرو عرش وآسمانی تو
نشوم دور ز آستان درت * * * گر بخوانی ورم به رانی تو
هر چه خواهی صغیر آنم من * * * هر چه خواهم کبیر آنی تو
صبحدم داد مرغ حق از شاخ * * * مژده ای را که نیک دانی تو
صاحب العصر والزمان آمد * * * خلق آوارده را امان آمد
بند پنجم
باز آمد بهار وشد گلزار * * * عطرافشان چو طبله ی عطار
چمن از جویبار وگل گردید * * * رشگ جنات تحتها الانهار
مشک ریز است گلبن اندر باغ * * * مشک بیز است تا که باد بهار
رسته ی گوهری شده است چمن * * * بسکه ابر بهار شد دربار
قامت دوست می نماید سرو * * * گل حکایت کند ز طلعت یار
اندرین پرده های رنگارنگ * * * در تجلی است چهره ی دلدار
جلوه ی اولین حضرت حق * * * حجت آخرین هشت وچار
صاحب الامر آنکه در کف اوست * * * گردش سال وماه ولیل ونهار
آنکه از امر او برون آید * * * چشمه از سنگ خار وگل از خار
آنکه جز طلعت مبارک او * * * نیست حق را به حق حق رخسار
روی او فثم وجه الله * * * * * * کوی او پوفتلک نعم الدار
کاش با چشم دل همی دیدی * * * همه جا رویش از یمین ویسار
چشمی از باطن ولایت گیر * * * تا به بینی چو عارف هشیار
که جز او صاحبی به عالم نیست * * * لیس فی الدار غیره دیار
سوخت فخرا ز آتش عشقش * * * همچو پروانه در محبت یار
گوش دل باز کن که تا شنوی * * * این ندا را بالعشی والابکار
صاحب العصر والزمان آمد * * * خلق آوارده را امان آمد
مجاهدی پروانه
طور جنون
نشدی غایب از اندیهش که پیدا کنمت * * * تو هویداتر از آنی که هویدا کنمت
چشم دل روشنی از مهر رخت می گیرد * * * گم نکردست ترا دیده که پیدا کنمت
گرچه یک لحظه جدا از تو نبودم همه عمر * * * باز از شوق بهر لحظه تمنا کنمت
اشگ نگذاشت تماشائی رویت باشم * * * سببی ساز که بی پرده تماشا کنمت
بسکه با خلق ز حسن تو سخن می گویم * * * ترسم آخر که مه انجمن آرا کنمت
ای دل از تیرگی آینه خویش منال * * * دامنی اشگ بیاور که مصفا کنمت
همچو آیینه اگر پاک ومصفا گردی * * * محو رخساره ی جانانه سراپا کنمت
در ره عشق مدد از خرد خام مگیر * * * تا به تدبیر جنون واله وشیدا کنمت
شعله ئی از قبس طور جنون گیر وبسوز * * * تا به صحرای طلب بادیه پیما کنمت
لن ترانی شنوی گر ارنی گوئی باز * * * پرده افکندم از این راز که بینا کنمت
یک جهان درد اگر رو به تو آورد بیا * * * تا که رو سوی وی آورده مداوا کنمت
در غم مهدی موعود چو پروانه بسوز * * * تا چون او جرعه کش جام تولا کنمت
تتمه غزل امید
همای روح شهیدان حق ز ملسخ عشق * * * به عشق دیدن روی تو پر کشید بیا
بهار وعید طلیعت گرفته رنگ عزا * * * چنانکه ملت ما را نمانده عید بیا
ز بعد غیبت کبرایت ای امام زمان * * * زمانه روز خوشی را به خود ندید بیا
کنون که پنجه قدرت نمای حق ز ازل * * * بقامت تو قبای فرج برید بیا
دو روز عمر اگر فرصت وصال نداد * * * به گاه دادن جان بر سر امید بیا

حدیث (۱۸)
عن کتاب کمال الدین عن احمد بن اسحاق الاشعری قال: دخلت علی ابی محمد الحسن بن علی (علیهما السلام) وانا ارید ان اسئله عن الخلف من بعده فقال (علیه السلام): لی مبتدئا یا احمد بن اسحق ان الله تبارک وتعالی لم یخل الارض منذ خلق آدم (علیه السلام) ولا یخلیها الی ان تقوم الساعة من حجة الله علی خلقه به یدفع البلاء عن اهل الارض وبه ینزل الغیث وبه یخرج برکات الارض قال: فقلت: یابن رسول الله فمن الامام والخلیفة بعدک؟ فنهض مسرعا فدخل البیت ثم خرج وعلی عاتقه غلام کان وجهه الفجر لیلة البدر من ابناء ثلث سنین فقال یا احمد بن اسحق لو لا کرامتک علی الله عز وجل وعلی حججه ما عرضت علیک ابنی هذا انه سمی برسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) وکنیته الذی بملأ الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما یا احمد بن اسحق مثله فی هذا الامة مثل الخضر، ومثله مثل ذی القرنین والله لیغیبن غیبة لا ینجو من الهلکة فیها الا من ثبته الله عز وجل علی القول بامامته، ووقه فیها للدعاء بتعجیل فرجه فقال: احمد بن اسحق فقلت یا مولای فهل من علامة یطمئن الیها قلبی فنطق الغلام (علیه السلام) بلسان عربی فصیح فقال انا بقیة الله فی ارضه والمنتقم من اعدائه ولا تطلب اثرا، بعد عنی یا احمد بن اسحق قال: احمد بن اسحق فخرجت مسرورا فرجا فلما کان من الغد عدت الیه فقلت: یا رسول الله لقد عظم سروری بما مننت به علی فما السنة الجاریة فیه من الخضر وذی القرنین قال: طول الغیبة یا احمد قلت یابن رسول الله وان غیبته لتطول قال۶ ای وربی حتی یرجع عن هذا الامر اکثر القائلین به، ولا یبقی الا من اخذه الله عز وجل عهده لولایتنا وکتب فی قلبه الایمان وایده بروح منه یا احمد بن اسحق هذا امر من امر الله وسر من اسرار الله وغیب من غیب الله فخذ ما اتیتک واکتمه وکن من الشاکرین تکن معنا غدا فی علیین.
ترجمه حدیث هجدهم - در کتاب کمال الدین از احمد بن اسحاق اشعری گفت: وارد شدم بر امام حضرت عسکری حسن بن علی (علیهما السلام) واراده کردم که سئوال از جانشین وخلف بعد از امام نمایم، امام (علیه السلام) ابتداء فرمود یا احمد بن اسحاق خدای تعالی خالی نمی گذارد زمین را، از ابتدا آدم (علیه السلام) را آفرید وخالی نگذارد تا قیام قیامت از حجت بر مخلوقاتش که به سبب حجت دفع بلا از اهل زمین می نماید وبه سبب حجت باران می بارد وبه سبب حجت برکات از زمین خارج می شود. گفتم ای فرزند رسول خدا کیست امام وخلیفه بعد تو؟ سپس امام برخاست وداخل خانه شد وبا پسری که روی او چون شب بدر مانند ماه می درخشید وحدود سن او سه سال بود وفرمود ای احمد بن اسحق اگر کرامت تو بر خداوند نبود وبر حجتهای خود فرزندم را نشان تو نمی دادم، او هم اسم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وکنیه اش کنیه او پر کند زمین را از عدل بعد از آن که پر شده از ظلم یا احمد در این امت او مانند خضر است ومثل او مثل ذی القرنین می باشد، به خدا قسم هر آینه غائب شود به غیبتی که نجات نیابند از هلاکت مگر آنان که ثابت بدارد خداوند عز وجل بر قول به امامتش وموفق شوند به دعا به تعجیل فرجش، احمد بن اسحق گفت: آیا علامتی هست که سبب اطمینان دل من شود حجت خدا امام عصر فرمود: با زبان عربی فصیح منم بقیة الله در زمین وانتقام گیرنده از دشمنان خدا ونیابی اثری از من بعد از این، احمد بن اسحاق گفت خارج شدم با حالت خوش وسرور وفرحناک ودر فردای آن روز برگشتم وگفتم ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به تحقیق خوشحالی من بسیار بود به آنچه منت نهادی بر من واما سنت جاریه در این امت از خضر وذی القرنین چه است فرمود: طول غیبت ای احمد، گفتم یعنی غیبتش طولانی فرمود: بلی تا این که برگردند از این امر اکثر قائلین بوجود او وباقی نماند مگر کسانی که گرفته است خداوند از آنان پیمان برای ولایت ما، ونوشته شده باشد در قلبشان ایمان ومؤید باشند به روح ولایت، ای احمد این امر از امر خداوند وسری از اسرار اوست وپنهانست از پنهانها پس بگیر آنچه آمد ترا وکتمان کن وباش از شاکرین تا این که فردا با ما در اعلا علیین باشی.
حدیث (۱۹)
عن نور الابصار - عن ابی جعفر رضی الله عنه قال: اذا تشبه الرجال بالنساء والنسا بالرجال، ورکبت ذوات الفروج السروج، وامات الناس الصلوات، واتبعوا الشهوات، واستخفوا بالدماء وتعاملوا بالربا، وتظاهروا بالزنا، وشیدوا البناء، واستحلوا الکذب واخذوا الرشاء واتبعوا الهوی وباعوا الدین بالدنیا، قطعوا الارحام، وضنوا بالطعام، وکان الحلم ضعفا والظلم فخرا، والامراء فجرة والوزراء کذبة، والامناء خونة، والاعوان ظلمة، والقراء فسقة، وظهر الجور، وکثر الطلاق، وبدأ الفجور، وقبلت شهادة الزور، وشرب الخمور، ورکبت الذکور الذکور، واستغنت النساء بالنساء واتخذا لفی ء مغنما، والصدقة مغرما، واتقی الاشرار مخافة السنتهم، وخرج السفیانی من الشام، والیمانی من الیمن، وخسف بالبیداء بین مکة والمدینة، وقتل غلام من آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بین الرکن والمقام، وصاح صائح من السماء بان الحق معه ومع اتباعه قال: فاذا خرج اسند ظهره الی الکعبة واجتمع الیه ثلاثماة وثلاثة عشر رجلا من اتباعه، فاول ما ینطق به هذه الایة (بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین) ثم یقول: انا بقیة الله وخلیفته، وحجته علیکم فلا یسلم علیه احد الا قال السلام علیک یا بقیة الله فی الارض فاذا اجتمع عنده العقد عشرة آلاف رجل فلا یبقی یهودی ولا نصرانی، ولا احد ممن یعبد غیر الله تعالی الا آمن به وصدقه، وتکون الملة واحدة ملة الاسلام، وکل ما کان فی الارض من معبود سوی الله تعالی تنزل علیه نار من السماء فتحرفه.
حدیث نوزدهم از امام باقر (علیه السلام) روایت است زمانی که شباهت یافتند مردان به زنان وزنان به مردان، وسوار شوند زنان بر زین اسبها ونماز از بین مردم برداشته شود وپیروی شهوات نمایند وخون ریختن را سبک شمارند ومعاملات آنان با ربا باشد وزنا علنی گردد، وبناء وساختمان بسیار وبلند گردد ودروغ رایج شود ورشوه گیر بسیار باشد وپیروی هوای نفس نمایند وبفروشند دین را به دنیا وقطع رحم نمایند، وپنهان کنند طعام را وبردباری ضعیف گردد وستم وتجاوز فخر باشد، وامراء فاجر ووزراء دروغگو، وامنا خیانتکار، کمک کاران به ستمکاران، قراء فاسق، وآشکارا جور نمایند، جدائی زنان از مردان بسیار باشد، وفجورهای تازه آید، قبول شهادت ناروا بسیار، شرب خرم بسیار، مردان بر مردان سوار شوند، زنان به زنان اکتفا کنند در مساحقه، مالیات زیاد گیرند، صدقات زیان شود، پرهیز نمایند از اشرار از ترس زبانشان. سفیانی از شام ویمانی از یمن قیام کنند، فرو رفتن بیداء بین مکه ومدینه، کشتن جوانی از آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بین رکن ومقام کعبه، ندای آسمانی آید به این که حق با اوست وبا پیروان او، وقتیست که ظاهر شود وپشت بدیوار کعبه دهد واجتماع کنند سیصد وسیزده نفر مرد از تابعین او ابتدا نطق به این آیه نماید (بقیة الله بهتر است برای شما اگر باشید مؤمن)، پس از آن می گوید منم بقیة الله در زمین وخلیفه او وحجتم بر شما وسلام نکند کسی بر او مگر آن که گوید السلام علیک یا بقیة الله در زمین، پس اجتماع نمایند ده هزار نفر مردم بر او، وباقی نماند یهودی ونه نصرانی وکسی عبادت غیر از خداوند ننماید مگر آن که به خدا ایمان آورده وتصدیق نموده باشد، ومی باشند ملت واحد آن هم اسلام، وآنچه بماند در زمین که عبادت غیر خدا نماید با نزول آتش از آسمان سوزانیده شوند.
حدیث (۲۰)
اخرج الدار قطنی عن الحکم بن عتبیه قال: قلت لمحمد بن علی (علیه السلام) سمعت انه سیخرج منکم رجل یعدل فی هذه الامة قال: انا نرجو ما یرون الناس وانا نرجو لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یکون ما ترجو هذه الامة، وقبل ذلک فتن شر فتن یمسی الرجل مؤمنا، ویصبح کافرا فمن ادرک ذلک منکم فلیتق الله ولیکن من احلاس بیته.
حدیث بیستم - دار قطنی از حکیم بن عتبیه گفت: گفتم برای حضرت محمد بن علی (علیهما السلام) که شنیده ام همانا به زودی خارج شود از شما مردی که عدالت نماید در این امت، فرمود: من امید دارم آنچه را که می بینند مردم، ومن امیدوارم که اگر از دنیا باقی نماند مگر یک روز، آن را خداوند ان قدر طولانی نماید تا این که آنچه که امیدوارند این امت، وپیش از این فتنه هائی وشروری ظاهر گردد که شب نماید مرد مؤمن است وصبح کافر می شود پس کسانی که درک این ایام کنند از شما بپرهیزند خدا را ولکن کلیم خانه خود باشند (یعنی کمتر با مردم آمیزش کنند).
حدیث (۲۱)
عن کتاب ینابیع الموده، عن الباقر والصادق (علیهما السلام) فی قوله تعالی (ولقد کتبنا فی الزبور ان الارض یرثها عبادی الصالحون آیه ۱۰۵ سوره انبیاء) قالا: هم القائم واصحابه، فی تفسیر المجمع البیان قال: ابو جعفر (علیه السلام) هم اصحاب المهدی (علیه السلام) فی آخر الزمان ویدل علی ذلک ما رواه الخاص والعام عن النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) انه قال: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا صالحا من اهل بیتی یملأ الارض عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا.
حدیث بیست ویکم - امامین صادقین (علیهما السلام) در قوله تعالی (همانا محققا نوشتیم در کتاب زبور داود که هر آینه زمین را ارث می برند بندگان صالح ما) فرمودند: قائم واصحاب اویند ودر مجمع البیان حضرت ابو جعفر (علیه السلام) فرمود: آن بندگان صالح ایشان اصحاب حضرت مهدی (علیه السلام) اند در آخر زمان ودلالت می کند بر این آنچه روایت نموده، آن را خاص وعام از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر آینه باقی نماند از دنیا مگر یک روز، آن را طولانی نماید تا این که مبعوث شود مردی صالح از اهلبیت من که پر کند زمین را از عدل پس از آن که پر شده باشد از ظلم وجور.
حدیث (۲۲)
عن ینابیع المودة عن حذیفة بن الیمان قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) یقول: ویح هذه الامة من ملوک جبابرة، کیف یقتلون ویطردون المسلمین الا من اظهر طاعتهم، فالمؤمن التقی یصانعهم بلسانه ویفر منهم بقلبه فاذا اراد الله تبارک وتعالی ان یعید الاسلام عزیزا قصم کل جبار عنید وهو القادر علی ما یشاء واصلح الامة بعد فسادها، یا حذیفه لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجل من اهل بیتی یظهر الاسلام ولا یخلف وعده وهو علی وهو علی وعده قدیر، وروی البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نحوه ورویه فی البحار عن کشف الغمه باسناده عن حذیفه.
حدیث بیست ودوم - حذیفه صحابی گفت: شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمود: وای بر این امت از ملوک جبابره (از ملاحم، رسول خدا فرمود: بعد از من خلفا وبعد امراء وبعد ملوک وبعد جبابره حکومت کنند) که چگونه می کشند ومتفرق کنند مسلمانان را، مگر آنان که اطاعت ایشان کنند، لذا مؤمن متقی حفظ زبان خود کند با دلش واز ایشان دوری گزیند، وزمانی که اراده نماید خداوند اسلام را با عزت برگرداند، مضمحل نماید هر جبار عنید را، واوست قادر ما یشاء، وبه اصلاح آورد امت را بعد از فسادش، ای حذیفه اگر باقی نماند از دنیا مگر یک روز، هر آینه خداوند طولانی نماید آن روز را تا این که مالک شود مردی از اهلبیت من که ظاهر نماید اسلام را وخلاف وعده نکند واوست بر وعده اش قدرتمند.
این روایت در کتاب برهان در علامت مهدی آخر زمان آمده وبحار هم از کشف الغمه با اسنادش ذکر نموده.
حدیث (۲۳)
عن کتاب کمال الدین عن ابی عبد الله الصادق (علیه السلام) قال: خمس، قبل قیام القائم، الیمانی، والسفیانی، والمنادی ینادی من السماء وخسف بالبیداء وقتل نفس الزکیة.
حدیث بیست وسوم - امام صادق (علیه السلام) فرمود: پنج علامت قبل از قیام قائم است، خروج یمانی از یمن، خروج سفیانی از شام، ندای منادی از آسمان به نام قائم وپدرش، فرو رفتن زمین در بین مدینه ومکه، کشتن نفس زکیه در خانه کعبه (مؤلف ومترجم: احتمالا هر پنج علامت در یک سال واقع شود از جمادی تا رجب ورمضان، ودر حدیث دیگر است که بین کشتن نفس زکیه وقیام قائم (علیه السلام) پانزده شب بیشتر فاصله نیست، ودر حدیث دیگر آمده که وقتی منادی از آسمان به نام قائم وپدرش ندا کند، شیطانهم در زمین ندا نماید همان طور که در لیله عقبه به رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) ندا کرد).

از حسین جوهری
گل نرگس ز کرم جانب گلزار آید
ای خوش آن روز که از پرده برون یار آید * * * یار بی پرده عیان بر سر بازار آید
باغ گیتی چو خزان از دی وبهمن گردد * * * (گل نرگس) ز کرم جانب گلزار آید
شام هجران به سر آید ز پس پرده ی غیب * * * صبح امید دمد دولت دیدار آید
کوری چشم رقیبان وحسودان عنود * * * پی اصلاح جهان حجت دادار آید
غوث دین کهف حصین حضرت مهدی که بود * * * رافع دین خدا دافع اشرار آید
حجت ثانی عشر فخر ز من پور حسن (علیه السلام) * * * یادگار نبی وحیدر کرار آید
پی تسخیر دل خلق ز تأثیر کلام * * * با سلاح سخن ولعل گهربار آید
نه همین شاد ز دیدار رخش اهل زمین * * * به نشاط از قدمش گنبد دوار آید
زهق الباطل وجاء الحق اگر گوش کنی * * * ز همه خلق جهان ودر ودیوار آید
گذرد دوره ی بیداد ورسد موسم عدل * * * چونکه آن مظهر حق جلوه ی دلدار آید
حجة ابن الحسن العسکری آن نور هدی * * * عزت مؤمن وخواری ستمکار آید
مقدمش راحتی گیتی وآسایش خلق * * * بی شک این گفته قبول اولوالابصار آید
رشگ فردوس برین ساحت دنیا گردد * * * خار کفر وحسد وشرک دگر خوار آید
دارد امید شها (جوهری) از دولت عشق * * * واقف سر وعلن کاشف اسرار آید
از مفتون امینی
بشارت
ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد * * * یا درد وغم طی می شود یا شهریاری می رسد
گر کارگردان جهان باشد خدائی مهربان * * * این کشتی طوفان زده هم بر کناری می رسد
اندیشه از سرما مکن سر می شود دوران دی * * * شب را سحر باشد ز پی آخر بهاری می رسد
ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر * * * گردی بپاشد در افق گوئی سواری می رسد
یار همایون منظرم آخر درآید از درم * * * امید خوش می پرورم زین نخل باری می رسد
کی بوده است وکی شود ملک غزل بی حکمران * * * هر دوره آن را خواجه ای یا شهریاری می رسد
(مفتون) منال از یار خود گر با تو گاهی تلخ شد * * * کز گل بدان لطف وصفا گه نیش خاری می رسد
از نصیر
خورشید درخشان
ترسم آخر که شب هجر به پایان نرسد * * * روز وصلت به من بی سر وسامان نرسد
ماه نو را نزنم با مه روی تو مثل * * * ذره هرگز که به خورشید درخشان نرسد
هر چه از آتش دل سوزم وفریاد کنم * * * کس به داد من غمدیده نالان نرسد
دوش گفتم به طبیبی غم دل را گفتا * * * درد عشق است یقین دان که به درمان نرسد
دل دیوانه ما گشته چه خوش جای گزین * * * شانه ئی کاش بر آن زلف پریشان نرسد
آنچنان گشته نهال قدت ای دوست بلند * * * که مرا دست بر آن سیب زنخدان نرسد
گو به یعقوب ترا صبر فراوان باید * * * یوسف گمشده ات زود به کنعان نرسد
خاطر خضر چو جمع است یقین می داند * * * که سکندر به لب چشمه حیوان نرسد
آنچنان تیز رود مرکب عمر تو (نصیر) * * * که به گرد سم آن برق شتابان نرسد
از آزادگان واصل
پیدا شد
شمیمی از گل نرجس در این گلزار پیدا شد * * * بشارت چشم بر راهان نشان از یار پیدا شد
قرائن مژده ی وصل نکار پرده دار آمد * * * شواهد را نشان از وعده ی دیدار پیدا شد
بگو ظلمت ستیزان را که عمر شب به سر آمد * * * جهان را از ظهور منتظر آثار پیدا شد
در ودیوار این عالم نشان از ظلم وکین دارد * * * ظهورش را علائم از در ودیوار پیدا شد
مهیا تا شود بهر قیامش صحنه گیتی * * * ز هر سو نصرت اسلام در پیکار پیدا شد
ز خون بر خاک ره بهر چه می کارند آلاله * * * نشان از موکب فرخ فر دلدار پیدا شد
مگر آیینه دلها تجلیگاه یار آمد * * * که صدها طوطی گویا شکر گفتار پیدا شد
ز نقد جان خریداران حسن یوسف زهرا * * * هزاران لاله پیراهن سر بازار پیدا شد
مگو (واصل) همه گفتار دیدم نیست کرداری * * * که در ایندوره در گفتارها کردار پیدا شد
از حافظ
ماه شعبان
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد * * * عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد * * * چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل * * * تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر * * * مجلس وعظ درازست وزمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی * * * مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید * * * از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت * * * که به باغ آمد ازین راه واز آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان وسرود * * * چند گوئی که چنین رفت وچنان خواهد شد
(حافظ) از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود * * * قدمی نه بوداعش که روان خواهد شد
از مجاهدی پروانه
چشمه نو
روی تر از چشمه نور آفریده اند * * * لعل تو از شراب طهور آفریده اند
خورشید هم به روشنی طلعت تو نیست * * * آیینه ی ترا ز بلور آفریده اند
پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش * * * خورشید را برای ظهور آفریده اند
منعم مکن ز مهر خود ای مه که ذره را * * * مفتون مهر وعاشق نور آفریده اند
خیل ملک ز خاک در آستان تو * * * مشتی گرفته پیکر حور آفریده اند
عیسی وظیفه خوار لب روح بخش تست * * * کز یک دم تو نفخه ء صور آفریده اند
از پرتو جمال تو در کوه وبر وبحر * * * سینای عشق ونخله ی طور آفریده اند
آلوده ایم وبیم به دل ره نمی دهیم * * * از بس ترا رحیم وغفور آفریده اند
سرمایه سرور دل ما ز درد تست * * * درد ترا برای سرور آفریده اند
عمری اسیر هجر تو بود وفعان نکرد * * * بنگر دل مرا چه صبور آفریده اند
از نام دلربای تو همت گرفته اند * * * تا برج آخرین شهور آفریده اند
عشاق را به کوی وصال تو ره نبود * * * این راه دور را به مرور آفریده اند
(پروانه) را در آتش هجران خود مسوز * * * کو را برای درک حضور آفریده اند
از حسین جوهری
غایة الجود بذل الموجود
ماه شعبان وجهان پر ز گل ویاسمن است * * * رشگ فردوس برین ساحت دشت وچمن است
ناله ی بلبل شوریده ز هجر رخ گل * * * همچو آن آه جگرسوز شب تار من است
ناگوار است خدا دیدن روی اغیار * * * لیک در پرده بود، آنکه چو جانم به تن است
بلبل ار فرقت گل لیک من زار پریش * * * غمم از بهر شهشنشاه زمین وزمن است
یعنی آن باعث ایجاد وشه ملک وجود * * * سمی حضرت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وپور حسن است
حضرت مهدی صاحب ولی عصر وزمان * * * آنکه چون روح با بدان وچو جان در بدن است
یادگار نبی ووالی ملک امکان * * * آنکه با نام ویش نصر وظفر مقترن است
همچو خورشید سما از پس ظلمات سحاب * * * شمع هر محفل وزینت ده هر انجمن است
شیعه اندوه مخور از سخن زشت عدو * * * منتظر هر که شدش، همچو اویس قرن است
اندر این عصر اتم هر که شدش فرمانبر * * * فارغ از غصه وآسوده ز حزن ومحن است
دوستان مژده که در نیمه ی ماه شعبان * * * شب مولودی آن خسرو شیرین دهن است
بذل موجود بود غایت جود ای یاران * * * شب اتمام نعم بر همه ی مرد وزن است
(جوهری) منعم مذکور خداوند غفور * * * نعمتش حضرت حجت ولی مؤتمن است

ایضا حدیث عن کتاب یوم الخلاص قال الحسن العسکری (علیه السلام): اذا قام القائم، امر بهدم المنابر (ای المأذن) والمقاصیر فی المساجد لانها محدثة مبتدعة لم یبنها نبی ولا حجة وقال (علیه السلام) یکسر کل زجاج خارج فی الطریق، وبهدم شرفات المنازل المطلة علی مسالک الناس وبیوتهم، ولا یترک بدعة الا ازالها ولا سنة الا اقامها.
ترجمه حدیث - امام عسکری فرمود: زمانی که قائم قیام نماید. امر کند به خراب کردن مأذنه های مساجد به جهت آن که اینها حادثند وبدعت، وبنای آن را نه پیامبر ونه حجتی گزارده اند وفرمود: هر شیشه ای که رو به راه مردم باشد، وخراب نماید بالکانهای منازل که بر راه مردم باشد وهر بدعتی را زائل گرداند وهر سنتی را اقامه کند.
حدیث (۲۴)
عن ینابیع المودة فی قوله تعالی (قل یوم الفتح لا ینفع الذین کفروا ایمانهم ولا هم ینظرون احزاب ۳۰) عن ابن دراج قال: سمعت جعفر الصادق (علیه السلام) یقول: فی هذه الآید، یوم الفتح، یوم تفتح الدنیا علی القائم (علیه السلام) ولا ینفع احدا تقرب بالأیمان ما لم یکن قبل ذلک قبل ذلک مؤمنا واما من کان قبل هذا الفتح مؤمنا بامامته ومنتظرا بخروجه فذلک الذی ینفعه ایمانه، ویعظم اله عز وجل عنده قدره وشأنه وهذا اجر الموالین لاهل البیت.
حدیث بیست وچهارم - در آیه ۳۰ سوره احزاب (بگو روز فتح ایمان آنان که کافر بودند سود نبخشد وبه آنها با نظر لطف ورحمت ننگرند) ابن دراح گفت: شنیدم حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمود: در این آیه یوم الفتح، روزیست که مفتوح شود دنیا بر قائم (علیهم السلام) سود نبرند کسانی که قبلا ایمان نداشتند وآن وقت خود را به ایمان نزدیک نمایند واما کسی که قبل از چنین روزی مؤمن بود وبه امامت قائم (علیه السلام) وانتظار ظهورش را داشته نفع بخشد وخدای تعالی عظمت دهد از قدرت وشأنش واینست اجر دوستان اهلبیت.
حدیث (۲۵)
عن کتاب کمال الدین، عن هشام بن سالم عن الصادق جعفر بن محمد عن ابیه عن ابیه عن جده (علیهم السلام) قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: القائم من ولدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی وشمائله شمائلی وسنته سنتی یقیم الناس علی ملتی وشریعتی ویدعوهم الی کتاب ربی عز وجل، من اطاعه فقد اطاعنی ومن عصاه فقد عصانی ومن انکره فی غیبته فقد انکرنی ومن کذبه فقد کذبنی ومن صدقه فقد صدقنی الی الله اشکو، المکذبین لی فی امره، الجاحدین بقولی فی شأنه، والمضلین لامتی عن طریقته (وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون).
حدیث بیست وپنجم - هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام) از آباء گرامش فرمود: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: قائم از اولاد من است، اسم او اسم من، وکنیه او کنیه من، وشکل وشمائل او شمائل من، وسنت ورویه اش مانند من، بر پا دارد مردم را بر ملت وشریعت من، ومی خواند مردم را به کتاب پروردگار تعالی، هر کس اطاعت کند او را محققا اطاعت مرا نموده، وهر کس نافرمانی او کند به تحقیق مرا نافرمانی کرده، وآنان که منکر او شوند در غیبتش همانا انکار مرا نموده، وکسی که تکذیب او کند مرا تکذیب کرده وآنکه او را تصدیق نماید مرا تصدیق نموده، به خدای تعالی شکایت تکذیب کنندگان را نمایم، منکرین به گفتار من در شأن او، وگمراهان امت من از راه او (به زودی خواهند دانست آنان که ظلم کردند چگونه اند).
حدیث (۲۶)
من کتاب ینابیع المودة قال: جعفر الصادق (علیه السلام) فی قوله تعالی (ویقولون لو لا انزل علیه آیة من ربه فقل انما الغیب لله فانتظروا انی معکم من المنتظرین سوره یونس آیه ۲۰) قال (علیه السلام): الغیب فی هذه الآیة هو الحجة القائم (علیه السلام).
حدیث بیست وششم - امام صادق (علیه السلام) در قول خدای تعالی فرمود: می گویند چرا بر او آیت ومعجزی از جانب خدا نیامد، پاسخ ده که دانای غیب خدا است شما منتظر باشید من هم با شما منتظر می باشم)، امام فرمود غیب در این آیه حجت قائم (علیه السلام) است (همان طور که در آیه شریفه ذلک الکتاب لاریب فید هدی للمتقین، الذین یؤمنون بالغیب ویقیمون الصلوة ویؤتون الزکاة وهم بالاخره هم یوقنون، در اینجا هم تفسیر ایمان به غیب به وجود صاحب الامر شده است).
حدیث (۲۷)
عن کتاب غیبة النعمانی - عن زرارة بن اعین قال: سمعت ابا عبد الله یقول للقائم (علیه السلام) غیبة قبل ان یقوم، فقلت: ولم؟ قال (علیه السلام): یخاف واؤمی بید الی بطنه ثم قال (علیه السلام): یا زرارة وهو المنتظر وهو الذی یشک فی ولادته فمنهم من یقول مات ابوه ولا خلف، ومنهم من یقول حمل ومنهم من یقول غایب، ومنهم من یقول ولد قبل وفاة ابیه بسنتین وهو المنتظر غیر ان الله یمتحن قلوب الشیعة فعند ذلک یرتاب المبطلون، قال زرارة: فقلت: علت فداک ان ادرکت ذلک الزمان ای شیئی اعمل؟ قال (علیه السلام) یا زرارة متی ادرکت ذلک الزمان فلتدع بهذا الدعا (اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی) ثم قال یا زرارة لابد من قتل غلام بالمدینة، قتلت، جعلت فداک او لیس الذی یقتله جیش السفیانی؟ قال لا ولکن یقتله جیش بنی فلان، یخرج حتی یدخل المدینة، ولا یدری الناس فی ای شیئی جاء فیأخذ الغلام فیقتله فاذا قتله بغیا وعدوانا وظلما لم یمهلهم الله فعند ذلک یتوقع الفرج وروی فی الکافی وفی کمال الدین بسنده.
حدیث بیست وهفتم - زراره گفت شنیدم امام صادق (علیه السلام) فرمود: برای قائم (علیه السلام) غیبتی است قبل از قیامش، گفتم برای چه، فرمود: می ترسد واشاره نمود به شکم خود، سپس فرمود: ای زراره او منتظر امر خداوند است واو کسی است که شک کردند در ولادتش، وبعضی می گویند پدرش فوت شده وجانشین از خود نگذاشت وبعضی می گویند او در شکم مادرش بود، وبعضی می گویند غایب است، وبعضی می گویند دو سال قبل از وفات پدرش متولد شده واوست منتظر، اینست که امتحان می کند خداوند قلوب شیعه را ودر این وقت به شک افتند باطلان، زراره گفت فدایت شوم اگر چنین زمانی را درک کنم چه باید کرد فرمود: اگر درک کردی این زمان را مداومت کن این دعا را (خدایا بشناسان به من خود را واگر نشناسانی خود را هر آینه من پیامبرت را نشناسم، خدایا بشناسان به من پیامبرت را واگر نشناسانی رسولت را نشناسم حجت ترا، خدایا بشناسان به من حجت خود را که اگر نشناسانی به من حجت را از دین تو گمراه خواهم شد) سپس امام (علیه السلام) فرمود: ای زراره کشتن جوانی در مدینه حتمی است، گفتم فدایت شوم آیا کسی نیست که او را لشکر سفیانی می کشد، فرمود: نه لکن می کشند لشکر بنی فلان خروج می کند تا این که داخل می شوند به مدینه ونمی دانند مردم که از کجا آمد، جوان را می گیرند ومی کشند وزمانی که او را کشتند به ظلم وستم خدای تعالی مهلت نمی دهد ایشان را، در این وقت منتظر باشید فرج قائم را.
حدیث (۲۸)
عن کتاب کمال الدین، عن ابی حمزة عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): طوبی لمن ادرک قائم اهل بیتی وهو یأتم به فی غیبته قبل قیامه ویتولی اولیائه ویعادی اعدائه ذلک من رفقائی وذوی مودتی واکرام امتی علی یوم القیامة وروی فی الخرائج عن رسول الله حدیث بیست وهشتم - ابی حمزه از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل می کنند که فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده: خوشا به حال کسانی که درک قائم اهل بیت مرا بنمایند واو ثابت باشد به امامتش در غیبت او قبل از قیامش ودوستدار دوستان ودشمن دشمنان او باشید، اینان از نزدیکان من وصاحب مودت من هستند وعزیز امت منند در قیامت.
ایضا حدیث من یوم الخلاص قال زین العابدین (علیه السلام) فی علامات آخر الزمان: الناس فی زماننا ست طبقات، اسد، ذئب، ثعلب، کلب، خنزیر، شاة، فامأ الاسد فملوک الدنیا، واما الذئب فتجارکم، واما الثعلب فهؤلاء الذین یأکلون بادیانهم ولا یاکلون فی قلوبهم ما یصفون بالسنتهم، واما الکلب فهو الذی یهر علی الناس بلسانه، ویکرمه الناس من شر لسانه، واما الخنزیر فهؤلاء المخنثون واشباههم، فلا یدعون الی فاحشة الا اجابوا واما الشاة فالذین تجز شعورهم، ویؤکل لحومهم، ویکسر عظمهم فکیف تصنع الشاة بین اسد، وذئب، وثعلب، وکلب، وخنزیر.
ترجمه حدیث - امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود از علامات آخر زمان این است که مردم در آن زمان شش طبقه اند، شیر، گرگ، روباه، سگ، خوک، گوسفند، اما شیر ملوک وشاهان ورهبران دنیایند واما گرگ تجار وکسبه شما که بیرحم وخون مردم خورند واما روباه آنانیند که از راه دین ارتزاق کنند ونمی خورند در دلهاشان آنچه به زبان جاری می کنند، واما سگ آنانی هستند که پارس کنند به مردم با زبانشان ومردم اکرام آنان کنند از شر زبان آنها، واما خوک آنهائی هستند که مخنثند وشبه آنان که وقتی بخوانند آنها را به فاحشه اجابت کنند، واما گوسفند آنهائیند که شعورشان کم است وگوشت آنها را می خورند واستخوان آنها را می شکنند.

از کمپانی (مفتقر)
در مدح حجة ابن الحسن (علیه السلام)
دلبرا دست امید من ودامان شما * * * سر ما وقدم سرو خرامان شما
نه در این دائره سرگشته منم چون پرگار * * * چرخ سرگشته چو گوئیست به چوگان شما
درد عشق تو نگارا نپذیرد درمان * * * تا شوم از سر اخلاص به قربان شما
خضر را چشمه ء حیوان رود از یاد اگر * * * رسدش رشحه ئی از چشمه حیوان شما
عرش بلقیس نه شایسته فرش ره تست * * * آصف اندر صف اطفال دبستان شما
نبود ملک سلیمان همه با آن عظمت * * * موری اندر نظر همت سلمان شما
جلوه ی دید کلیم الله از آن دید جمال * * * نغمه ئی بود انا الله ز بیابان شما
قاب قوسین که آخر قدم معرفت است * * * اولین مرحله ی رفرف جولان شما
فیض روح القدس از مجلس انس تو وبس * * * نفخه صور صفیریست ز دربان شما
گر چه خود قاسم الارزاق بود میکائیل * * * نیست در رتبه مگر ریزه خور خوان شما
لوح نفس از قلم عقل نمی گردد نقش * * * تا نباشد نفس منشی دیوان شما
چیست تورات ز فرقان شما رمزی وبس * * * یک اشارت بود انجیل ز قرآن شما
هست هر سوره به تحقیق ز قرآن حکیم * * * آیه ی محکمه ئی در صفت شأن شما
خسروا گر به مدیح تو سخن شیرینست * * * لیکن افسوس نه زیبنده وشایان شما
ای که در مکمن غیبی وحجاب ازلی * * * آه از حسرت روی مه تابان شما
بکن ای شاهد با جلوه ئی از بزم وصال * * * چند چون شمع به سوزیم ز هجران شما
مسند مصر حقیقت ز تو تا چند تهی * * * ای دو صد یوسف صدیق به قربان شما
رخش همت بکن ای شاه جوانبخت تو زین * * * تا شود زال فلک چاکر میدان شما
زهره شیر فلک آب شود گر شنود * * * شیهه ی زهره جبین توسن غران شما
(مفتقر) را نه عجب گر بنمایی تحسین * * * منم امروز در این مرحله حسان شما
از فروغی
کی رفته ئی ز دل
کی رفته ئی ز دل که تمنا کنم ترا * * * کی بوده ئی نهفته که پیدا کنم ترا
غیبت نکرده ئی که شوم طالب حضور * * * پنهان نگشته ئی که هویدا کنم ترا
با صد هزار جلوه برون آمدی که من * * * با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
بالای خود در آینه ی چشم من به بین * * * تا با خبر ز عالم بالا کنم ترا
مستانه کاش در حرم ودیر بگذری * * * تا قبله گاه مؤمن وترسا کنم ترا
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم * * * خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم ترا
گر افتد آن دو زلف چلیپا به چنگ من * * * چندین هزار سلسله درپا کنم ترا
طوبی وسد ره گر به قیامت به من دهند * * * یکجا فدای قامت رعنا کنم ترا
زیبا شود به کار گه عشق کار من * * * هر گه نظر به صورت زیبا کنم ترا
از عراقی
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا دردی، که درمانش تو باشی * * * خوشا راهی، که پایانش تو باشی
خوشا چشمی، که رخسار تو بیند * * * خوشا ملکی، که سلطانش تو باشی
خوشا آن دل، که دلدارش تو گردی * * * خوشا جانی، که جانانش تو باشی
خوشی وخرمی وکامرانی * * * کسی دارد که خواهانش تو باشی
چه خوش باشد دل امیدواری * * * که امید دل وجانش تو باشی
همه شادی عشرت باشد، ای دوست * * * در آن خانه که مهمانش تو باشی
گل وگلزار خوش آید کسی را * * * که گلزار وگلستانش تو باشی
چه باک آید ز کس؟ آن را که او را * * * نگهدار ونگهبانش تو باشی
مپرس از کفر وایمان بیدلی را * * * که هم کفر وهم ایمانش تو باشی
برای آن به ترک جان بگوید * * * دل بیچاره، تا جانش تو باشی
(عراقی) صاحب درد است دایم * * * به بوی آنکه درمانش تو باشی
از ناظرزاده کرمانی
امید عارفان
نبود به ملک هستی بجز از تو پادشاهی * * * چه شود اگر ز رحمت فکنی به من نگاهی
تو امام انس وجانی تو امید عارفانی * * * تو مدبر جهانی همه عالمت سپاهی
به خطا اگر دل من بدری دگر نهد رو * * * برود ز کروه راهی نرود ز شاهراهی
به چه کس امید بندم که به جهل خود نخندم * * * نبود جز آستانت به جهان دگر پناهی
به امید آنکه شاید نظری کنی به حالم * * * به نهیم رو به سویت من وشوق واشگ وآهی
شب تار زندگانی تو در آسمان هستی * * * پی روشنی دلها به صفای مهر وماهی
تو مرا به لطف پنهان همه وقت دستگیری * * * بود از امید پیدا دل من بر این گواهی
به میان بحر حیرت چه غم از خروش طوفان * * * که بود به ساحل حق چو توام پناهگاهی
دل منکران دین را نه صفا بود نه نوری * * * دلشان بود ولیکن چه دلی دل سیاهی
مکن اشتباه ای دل ز خدای خویش مگسل * * * که بزرگتر از این نیست به عالم اشتباهی
به ولی عصر یارب که به ما ترحم آور * * * که بشر گناهکار است وکند گناه گاهی
از ناظرزاده کرمانی
تکیه گاه زمین
شنیدستی از بخردان این سخن * * * که بر ماهیست این زمین تکیه زن
چو معنای آن را ندانی درست * * * شگفت آیدت لاجرم این سخن
که چون تکیه گاه زمین ماهیست؟ * * * ز من گوش کن پاسخ خویشتن
ده ودو شمار همه ماههاست * * * در اینت نه تردید باشد نه ظن
به پایان رسد سال در برج حوت * * * کنون بشنو ای مرد با رای وفن
بود برج حوت امامت ترا * * * مهین قائم ایزد ذوالمنن
از این رو بود تکیه گاه زمین * * * امام زمان حجة الابن الحسن
از صادق سرمد
کوکبه عدل
گرچه از اهل جهان روی نهان ساخته ئی * * * روشن از پرتو خود روی جهان ساخته ئی
دیدن طلعت تو چشم جهان بین خواهد * * * که جهانی به سوی خود نگران ساخته ئی
آنچه پیداست به چشم تو نهانست زما * * * وآنچه پنهان بود از ما تو عیان ساخته ئی
تو چو خورشید پدیدی ولی از فرط ظهور * * * رخ نهان از نظر پیر وجوان ساخته ئی
عالم جم اگر از جنگ تپه گشت چه باک * * * کز پی صلح تو جا در دل وجان ساخته ئی
هر کجا کوکبه عدل تو پرچم افراشت * * * عرصه مظلمه را عهد امان ساخته ئی
هادی خلقی ومهدی حق وحجت عصر * * * وز رخ اهل جهان روی نهان ساخته ئی
به ولای تو که فرمان ولایت با تست * * * بنده ی درگه خود پادشهان ساخته ئی
هر که شد پیرو تو پیروی از ظلم نکرد * * * که ز بیدادگرش دادستان ساخته ئی
صاحب امری واز حکم تو بیرون نبود * * * آنچه در دایره ی کون ومکان ساخته ئی
تو به خود قائم وقائم به تو عالم که جهان * * * قائم از عدل کران تا به کران ساخته ئی
حجت بالغه ی عقلی ودر روی زمین * * * پیرو حکم خود اعصار وزمان ساخته ئی
دولت حق طلب ار دولت (سرمد) طلبی * * * گر بدین سودا بی سود وزیان ساخته ئی

حدیث (۲۹)
عن روضه الکافی عن ابی الربیع الشامی قال: سمعت ابا عبد الله (علیه السلام) یقول: ان قائمنا اذا قام مد الله لشیعتنا فی اسماعهم وابصارهم حتی لا یکون بینهم وبین القائم برید، یکلمهم فیسمعون، وینظرون الیه وهو فی مکانه، ورواه فی البحار عن الخرایج راوندی.
حدیث بیست ونهم - ابی الربیع شامی گوید: شنیدم حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «همانا قائم ما زمانی که قیام نماید خدای تعالی امتداد می دهد برای شیعیان ما در گوشها وچشمهایشان تا این که بین آنان وبین قائم فاصله ئی نمی باشد وکلام وسخن او را می شنوند واو را می بینند در جای خودش، این حدیث در بحار از خرائج راوندی آمده.
حدیث (۳۰)
عن المحجة، العیاشی باسناده عن ابن بکیر قال: سألت ابا الحسن عن قوله تعالی (وله اسلم من فی السموات والارض طوعا وکرها)، قال (علیه السلام) انزلت فی القائم اذا خرج بالیهود والنصاری، والصابئین، والزنادقة، واهل الردة، والکفار فی شرق الارض وغربها، فعرض (علیهم السلام) فمن اسلم طوعا امره بالصلوة والزکاة، وما یؤمر به المسلم، ویحب الله، ومن لم یسلم ضرب عنقه حتی لا یبقی فی المشارق والمغارب احد الا وحد الله، قلت جعلت فداک، ان الحق اکثر من ذلک فقال: ان الله اذا اراد امرا قلل الکثیر، وکثر القلیل.
حدیث سی ام - عیاشی با سند خود از ابن بکیر نقل کرد که گفت: پرسیدم از حضرت ابو الحسن (علیه السلام) از آیه ۸۳ آل عمران (برای اوست تسلیم آنچه در آسمانها وزمین است خواه ناخواه) امام (علیه السلام) فرمود: آیه نازله درباره قائم است زمانی که ظهور نماید بر یهود ونصاری وصابئین وزنادقه واهل رده وکفار در شرق وغرب زمین.
سپس امام بر آنان اسلام را عرضه می دارد، کسانی که اسلام آورند به طور رغبت امر نماید آنان را به نماز وادای زکاة، وبه مسلمین امر نمی نماید، ودوست می دارد برای خدای تعالی، وکسانی که اسلام نیاورند گردن آنها را می زند، تا این که باقی نمی ماند در تمام شرق وغرب کسی مگر آن که موحد وخداشناس باشد، گفتم فدایت شوم هر آینه مردم بسیارند از این فرمود: خدای تعالی وقتی اراده نماید کم می کند بسیار را وزیاد می نماید کم را.
حدیث (۳۱)
عن المحجة عن ابی الجارود عن ابی جعفر (علیه السلام) فی قوله تعالی (الذین ان مکنا هم فی الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزکاة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر ولله عاقبة الامور آیه ۴۱ حج) قال (علیه السلام) هذه لآل محمد: المهدی واصحابه یملکهم الله مشارق الارض ومغاربها، ویظهر الدین، ویمیت الله عز وجل به وباصحابه البدع والباطل کما امات السفهه الحق حتی لا یری اثر من الظلم، ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر، ولله عاقبة الامور، ورواه عن علی بن ابراهیم وفی ینابیع الموده.
حدیث سی ویکم - ابی الجارود گفت حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمود: آیه شریفه (آنان که خدا را یاری می کنند آنهائی هستند که اگر در روی زمین به آنان اقتدار دهیم نماز بپا می دارند وزکاة به مستحقان می دهند وامر به معروف ونهی از منکر می کنند وعاقبت کارها به دست خداوند است) برای مهدی آل محمد واصحاب اوست که مالک مشارق ومغارب زمین می شوند وظاهر می نمایند دین حق را وخدای تعالی به سبب او واصحابش می میراند بدعتها وباطلها را کما این که می میرانند سفیهان حق را تا اینکه نمی بینید، اثری از ستم وجور وآمرین به معروف وناهین از منکراند وبرای خداوند است عاقبت کارها، این روایت را علی بن ابراهیم هم نقل نموده ودر کتاب ینابیع قندوزی هم آمده.

از حبیب خراسانی
توئی تو
امروز امیر در میخانه توئی تو * * * فریادرس این دل دیوانه توئی تو
مرغ دل ما را که به کس رام نگردد * * * آرام توئی دام توئی دانه توئی تو
آن مهر درخشان که بهر صبح دهد تاب * * * از روزن این خانه به کاشانه توئی تو
آن درد که زاهد به همه شام وسحرگاه * * * بشمارد با سبحه صد دانه توئی تو
آن باده که شاهد به خرابات مغان نیز * * * پیمود به جام وخم وپیمانه توئی تو
آن غل که ز زنجیر سر زلف نهادند * * * بر پای دل عاقل ودیوانه توئی تو
ویرانه بود هر دو جهان نزد خردمند * * * گنجی که نهانست به ویرانه توئی تو
در کعبه وبتخانه به گشتیم بسی ما * * * دیدیم که در کعبه وبتخانه توئی تو
بسیار بگوئیم وچه بسیار بگفتیم * * * کس نیست به غیر از تو در این خانه توئی تو
یک همت مردانه در این کاخ ندیدیم * * * آن را که بود همت مردانه توئی تو
از صغیر اصفهانی
عدل جهان آرا
نیست بازار جهان را به از این سودائی * * * که دهی جان پی هم صحبتی دانائی
دوش پروانه چنین گفت به پیرامن شمع * * * سوزم اندر طلب صحبت روشن رائی
بایدت خون جگر خورد بیاد لب یار * * * نیست در خوان محبت به از این حلوائی
رفرف عشق بنازم که برد عاشق را * * * تا بجائی که نباشد دگر آنجا جائی
پای لرزان دل حیران ره پر چه شب تار * * * دست گیرد مگر از کوردلان بینائی
راستی کجروی چرخ فزون گشت کجاست * * * دست اختر شکنی پای فلک فرسائی
دست بیداد جهان ساخته ویران باید * * * پا گذارد به میان عدل جهان آرائی
شادمان باش صغیرا که خدیوی عادل * * * باز طرح افکند از عدل وعطا دنیائی
دکتر رسا
کوکب رحمت
سحر از دامن نرگس برآمد نوگلی زیبا * * * گلی کز بوی دلجویش جهان پیر شد برنا
چه صبح آمد ز دریای کرم برخاست امواجی * * * که عالم غرق رحمت شد از آن امواج روح افزا
خدا را ز آستین آمد برون دست درخشانی * * * که خط نسخ اعجازش کشیده بر موسا
سحر در نیمه شعبان تجلی کرد خورشیدی * * * که از نور جبینش شد منور دیده زهرا
قدم در عرصه عالم نهاد آن پاک فرزندی * * * که چشم آفرینش شد ز نورش روشن وبینا
چه مولودی که همتایش ندیده دیده گردون * * * چه فرزندی که مانندش نزاده مادر دنیا
به صورت شبه پیغمبر به صولت تالی حیدر * * * به سیرت حجت داور ولی والی والا
رخ او لاله ی رضوان خط او سبزه ی رحمت * * * لب او چشمه کوثر قد او شاخه ی طوبی
شهنشاه قدر قدرت که فرمان همایونش * * * چه منشور قشا گردد بهر کون ومکان اجرا
به ختم انبیاء ماند چو خواند خطبه در منبر * * * به شاه اولیاء ماند چو تازد بر صف اعدا
لب لعل روان بخشش چو آید در سخن روزی * * * پی بوسیدنش آید فرود از آسمان عیسا
جهان پیر چون یعقوب شد سرگشته وحیران * * * که شد آن یوسف ثانی به چاه غیب ناپیدا
بیا ای خسرو خوبان حمایت کن تو از قرآن * * * که شد پامال دین حق ز شر وفتنه اعدا
شها چشم انتظاران را ز هجران جان به لب آمد * * * به تاب ای کوکب رحمت چو خورشید جهان آرا
ز حد بگذشت مهجوری ز مشتاقان مکن دوری * * * رخ ماه ای نکو منظر مپوش از عاشق شیدا
شبی در کلبه احزان قدم بگذار تا گردد * * * شب تاریک ما روشن لب خاموش ما گویا
تو گر لشگر برانگیزی، سپاه کفر بگریزد * * * تو گر از جای برخیزی نشیند فتنه وغوغا
بیا ای کشتی رحمت که دنیا گشته طوفانی * * * چو کشی بان توئی ما را رهان از جنبش دریا
توئی فرمانده ی مطلق امام وحجت بر حق * * * توئی بر شیعیان سرور توئی بر بندگان مولا
(رسا) در مقدمت امروز اشک شوق افشاند * * * به امیدی کز آن خرمن به چیند خوشه ئی فردا
از وصاف
سلطان عصر
او را سزاست حمد که ایجاد جان کند * * * وز قدرت آفرینش کون ومکان کند
آن ناخدا خدای که این فلک نه فلک * * * جاری مدام بی مدد بادبان کند
بر برگ گل نگارد مخفی رموز عشق * * * بلبل بر او گمارد تا ترجمان کند
آن قادری که نیشتر نیش پشه را * * * کوپال مغز کله پیل دمان کند
آن گردگرد گردان آن چرخ چنبرین * * * گردنده طوق گردن گردنکشان کند
بر آن برم سپاس که ز الطاف بیقیاس * * * سلطان عصر مهدی صاحب زمان کند
آن استقطس هستی وآن منبع وجود * * * کار کان جود را کرمش پشتبان کند
بی پاس تو عجب نبود گر به کوه ودشت * * * بر گله گرگ گرسنه خود را شبان کند
دانی که چیست کار شهنشه به روزگار * * * روز وشبان به ماتم جدش فغان کند
(وصاف) شد ز رنج روان چهره زعفران * * * با آنکه دفع رنج گران زعفران کند
از حافظ
کمال عدل
بیا که رایت منصور پادشاه رسید * * * نوید فتح وبشارت به مهر وماه رسید
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت * * * کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد * * * جهان به کام اکنون رسد که شاه رسید
ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن * * * قوافل دل ودانش که مرد راه رسید
عزیز مصر به رغم برادران غیور * * * ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید
کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل * * * بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
صبا بگو که چها بر سرم در این غم عشق * * * ز آتش دل سوزان وبرق آه رسید
ز شوق روی تو جانا بر این اسیر فراق * * * همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول * * * ز درد نیم شب ودرس صبحگاه رسید
آزادگان واصل
یار از سفر رسید
شام دراز هجر عزیزان به سر رسید * * * اینک دهید مژده که یار از سفر رسید
بوی بهشتی گل سیمای مهدوی * * * پیچیده در فضا وبه هر بوم وبر رسید
زان روح بخش رایحه با همت نسیم * * * عطر وشمیم خوبتر از مشگ تر رسید
نور ظهور طلعتش از مغرب کمال * * * تا دیدگاه مردم صاحب نظر رسید
ای عندلیب خوش نفس گلشن امید * * * فریاد زن که منتظران منتظر رسید
مقصود حق ز خلق جهان گشت آشکار * * * احمد خصال حجت ثانی عشر رسید
خلق ستم رسیده ی مظلوم را بگو * * * اینک ز راه منتقم دادگر رسید
یعقوب را بگو که میفشان دگر سرشک * * * بگشای دیده بهر تو نور بصر رسید
از خون پاک پیکر عشاق راه دوست * * * نخل بلند پایه دین را ثمر رسید
واصل که باشدش دل خونین گواه عشق * * * بر مهر دوست این سند معتبر رسید
مهدی حسینی
بیاد مهدی (عجل الله فرجه)
دلم ز هجر تو در اضطراب می افتد * * * بسان زل تو در پیچ وتاب می افتد
شبی که بی توام ای ماه محفل افروزم * * * دلم ز هجر تو از صبر وتاب می افتد
تو آن مهی که اگر مهر رخ برافروزی * * * ز چشم اهل نظر آفتاب می افتد
تو آن گلی که ز پاکی طراوتی داری * * * که گل به پیش تو از رنگ وآب می افتد
به یاد روی تو ای گل عبور خاطر من * * * به باغ سبز غزلهای ناب می افتد
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ای دوست * * * دعای خسته دلان مستجاب می افتد

حدیث (۳۲)
عن الارشاد عن المفضل بن عمر الجعفی قال: سمعت ابا عبد الله جعفر بن محمد (علیهما السلام) یقول: اذا اذن الله تعالی للقائم فی الخروج صعد المنبر فدعی الناس الی نفسه، وناشدهم بالله، ودعاهم الی حقه، وان یسیر فیهم بسنة رسول الله ویعمل فیهم بعمله، فیبعث الله جل جلاله جبرئیل (علیه السلام) حتی یأتیه فینزل علی الحطیم یقول: الی ای شیئی تدعوا فیخبره القائم فیقول جبرئیل: انا اول من یبایعک ابسط یدک فیمسح علی یده، وقد وافاه ثلثماه وبضعة عشر رجلا فیبایعونه، ویقیم به مکه حتی یتم اصحابه عشرة آلاف نفس ثم یسیر منها الی المدینه وروی فی کشف الاستار عن الفضل بن شاذان فی کتابه فی الغیبة بسنده عن میسر بن عبد العزیز النخعی عن ابی عبد الله مثله الا انه قال (وان یسیر فیهم بسیرة رسول الله) وقال فی آخره (ثم یسیر بها الی المدینة).
حدیث سی ودوم - از کتاب ارشاد مفضل بن عمر جعفی گوید: شنیدم حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمود: وقتی که خدای تعالی به قائم اذن خروج دهد، او بر منبر مکه بالا رود ومردم را به سوی خود بخواند وقسم دهد مردم را به خدای تعالی وبه سوی حق دعوت نماید وسیر دهد آنان را به سیرت وسنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وعمل نماید در مردم به عمل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وخداوند بفرستد جبرئیل را تا این که نزول کند بر حطیم کعبه ومی گوید: به سوی کدام چیز می خوانی تو؟ سپس قائم خبر دهد پس جبرئیل می گوید: من اول کسی ام که بیعت با تو دستت را دراز کن ومسح کند بر دست او تحقیقا سیصد وسیزده مرد حاضر شوند وبیعت نمایند ومی ماند در مکه تا این که بقیه اصحابش که ده هزار نفراند حاضر شوند آن وقت رو به مدینه نهد واین حدیث را فضل بن شاذان در کشف الاستار از امام صادق نقل نموده ودر کمال الدین وینابیع الموده هم آمده.
حدیث (۳۳)
کمال الدین، عن محمد بن سنان عن ابی الجارود عن ابی جعفر الباقر (علیه السلام) عن ابیه عن جده (علیهم السلام) قال: قال أمیر المؤمنین وهو علی المنبر: یخرج رجل من ولدی فی آخر الزمان ابیض اللون مشرب بالحمرة مندح البطن عریض الفخذین عظیم مشاش المنکبین، یظهره شامتان علی لون جلده وشامته علی شبه شامة النبی له اسمان، اسم یخفی واسم یعلن، فاما الذی یخفی فاحمد، واما الذی یعلن محمد فاذا هز رأسه اضاء لها ما بین المشرق والمغرب ویوضع یده علی رؤس العباد فلا یبقی میت من المؤمنین الا دخلت علیه تلک الفرحة فی قلبه وهو فی قبره وهم یتزاورون فی قبورهم یتباشرون بقیام القائم.
حدیث سی وسوم - حدیث از امام باقر (علیه السلام) از پدرش واز جدش أمیر المؤمنین (علیه السلام) است که در منبر فرمود: خروج نماید مردی از اولاد من در آخر زمان سفید روی مایل به سرخی، شکم دار ووسیع ران وسر مرفقین ومنکبین او بزرگ ورشید وبه پشت او دو خال به رنگ پوستش وخالی بر روی او مانند خال رسول خدا، وبرایش دو اسم است، اسم مخفی احمد واسم آشکارش محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وزمانی که سر را تکان دهد وجنباند روشن شود برایش آنچه بین مشرق ومغرب است وقرار دهد دستش را بر سر بندگان خدا وباقی نمی ماند مرده ئی از مؤمنین مگر آن که وارد شود بر دل او این شعف وسرور واو در قبرش وایشان را در قبورشان زیارت نماید ومباشرت کنند به قیام قائم.
حدیث (۳۴)
الاربعین للخاتون آبادی، قال فضل بن شاذان عن محمد بن مسلم قال: سأل رجل ابا عبد الله متی یظهر قائمکم؟ قال: اذا کثر الغوایة وقل الهدایة، وکثر الجور والفساد، وقل الصلاح والسداد، واکتفی الرجال بالرجال، والنساء بالنساء، ومال الفقها الی الدنیا، اکثر الناس الی الاشعار والشعراء، ومسخ قوم من اهل البدع حتی یصیروا قردة وخنازیر، وقتل السفیانی ثم یخرج الدجال وبالغ فی الاغواء والاضلال فعند ذلک ینادی باسم القائم (علیه السلام) فی لیلة ثلاث وعشرین من شهر رمضان ویقوم فی یوم عاشوراء فکانی انظر الیه قائما بین الرکن والمقام وینادی جبرئیل بین یدیه: البیعة لله، فتقبل شیعته الیه من اطراف الارض تطوی لهم طیا حتی یبایعوا، ثم یسیر الی الکوفة فینزل علی نجفها ثم یفرق الجنود منها الی الامصار لدفع عمال الدجال فیملأ الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما، قال: فقلت له یابن رسول الله فداک ابی وامی ایعلم احدا من اهل مکة من این یجیی قائمکم الیها؟ قال: لائم قال: لا یظهر الا بغتة بین الرکن والمقام ورواه فی کشف الاستار.
حدیث سی وچهارم - از کتاب اربعین خاتون آبادی، فضل بن شاذان گوید (با حذف اسناد) از محمد بن مسلم گفت: پرسید مردی از حضرت امام صادق (علیه السلام) چه وقت ظاهر می شود قائم شما امام فرمود: وقتی که هوس رانی وگمراهی زیاد شود، وهدایت کم گردد، وظلم وستم بسیار شود، وکم باشد صلاح ودرستی وراستی، واکتفا نمایند مردان به مردان وزنان به زنان وفقها دنیا پرست شوند، واغلب مردم به شعر وشاعری روی آورند ومسخ گردند قومی از بدعت گزاران تا این که میمون وخنزیر شوند (یعنی اخلاق آنان را پیدا کنند)، وکشته شود سفیانی وسپس دجال خروج نماید، وبسیار در اغواء وضلالت مردم کوشد، در چنین زمانی منادی به نام قائم در شب ۲۳ رمضان ندا نماید وقیام نماید در روز عاشورا ومی بینم قائم را بین رکن ومقام وجبرئیل ندا نماید در جلوی او که بیعت کنید برای خدا، وشیعیانش از اطراف زمین به سوی او روی آورند با طی الارض تا این که بیعت نمایند.
سپس او به سوی کوفه حرکت کند ودر نجف نزول نماید واز آنجا لشکر به طرف بلاد متفرق شوند تا عمال دجال را دفع نمایند وزمین را از عدل وقسط پر نماید پس از آن که پر شده باشد از ستم وجور، آن مرد گفت بابن رسول خدا فدایت شود پدر ومادرم آیا از اهل مکه کسی می داند که قائم از کجا می آید به سوی آنان، فرموده: ظاهر نمی شود مگر ناگهانی بین رکن ومقام این حدیث در کشف الاسرار هم آمده.
حدیث (۳۵)
عن کتاب غیبة النعمانی، (با اسقاط اسناد) عن ابی بصیر عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: قلت له جعلت فداک متی خروج القائم (علیه السلام)؟ فقال: یا ابا محمد انا اهل بیت لا نوقت وقد قال محمد صلی الله علیه وآله کذب الوقاتون، یا ابا محمد ان قدام هذا الامر خمس علامات، اولهن النداء فی شهر رمضان، وخروج السفیانی، وخروج الخراسانی، وقتل النفس الزکیة، وخسف بالبیداء، ثم قال: یا ابا محمد انه لابد ان یکون قدام ذلک الطاعون الابیض، والطاعون الاحمر قلت: جعلت فداک وای شیئی هما؟ فقال: اما الطاعون الابیض فالموت الجارف واما الطاعون الاحمر فالسیف، ولا یخرج القائم حتی ینادی باسمه فی جوف السماء فی لیلة ثلث وعشرین فی شهر رمضان لیلة جمعه قلت: بم ینادی؟ قال: باسمه واسم ابیه، الا ان فلان بن فلان قائم آل محمد فاسمعوا له واطیعوه، فلا یبقی شیئی من خلق الله فیه الروح الا سمع الصیحة فتوقظ النائم، ویخرج الی صحن داره، وتخرج العذراء من خدرها ویخرج القائم مما یسمع وهی صیحة جبرئیل.
حدیث سی وپنجم - از کتاب غیبت نعمانی، ابو بصیر به امام صادق (علیه السلام) گفت فدایت شوم چه وقت قائم ظهور می نماید، امام فرمود: ای ابا محمد (کنیه ابوبصیر) ما که اهل بیت هستیم وقتی تعین نمی کنیم زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود دروغ می گویند وقت تعیین کنندگان، ای ابا محمد این امر پنج علامت دارد،
۱- ابتدا نداء است در شب ۲۳ ماه رمضان
۲- خروج سفیانی
۳- خروج خراسانی (مشهور به سید حسنی)
۴- کشته شدن نفس زکیه
۵- فرو رفتن زمین بیداء (بین مدینه ومکه)،
سپس فرمود ای ابا محمد مقدم بر این علامات طاعون سفید وطاعون سرخ آید، گفتم فدایت شوم کدامست آن دو، فرمود طاعون سفید موت وطاعون سرخ جنگ است، وخارج نمی شود قائم تا این که منادی به نام او از آسمان در شب جمعه ۲۳ رمضان ندا نماید، گفتم به چه ندا کند، فرمود به نام او ونام پدرش، آگاه باش فلان پسر فلان قائم آل محمد بشنوید واطاعت کنید او را، وباقی نماند چیزی از مخلوقات خدا که صاحب روحند می شنوند صیحه آسمانی را که هر خوابی بیدار شود وبیاید به صحن خانه اش، وخارج شوند مخدرات پشت پرده وآن صیحه جبرئیل است.
حدیث (۳۶)
عن بشارة الاسلام، عن محمد بن علی (علیهما السلام) قال: الصوت فی شهر رمضان فی لیلة الجمعه فاسمعوا واطیعوا، وفی آخر النهار صوت الملعون ابلیس ینادی ان فلانا قتل مظلوما یشکک الناس، ویفتنهم فکم فی ذلک الیوم من شاک متحیر، فاذا سمعتم ذلک الصوت فی رمضان یعنی الاول فلا تشکوا انه صوت جبرئیل، وعلامة ذلک انه ینادی باسم المهدی واسم ابیه.
حدیث سی وششم - در کتاب بشاره الاسلام از حضرت امام محمد بن علی (علیهما السلام) است که فرمود: نداء منادی در ماه رمضان شب جمعه است پس بشنوید واطاعت کنید، ودر آخر روز ندای شیطان است که گوید فلانی مظلوم کشته شده ومردم را به شک اندازد وفتنه می اندازد، چقدر مردمی که در این روز به حال شک وتحیر در آیند، لذا وقتی شنیدید ندای اول را شک نکنید آن صدای جبرئیل است وعلامتش آن است که ندا نماید به نام مهدی ونام پدرش امام حسن عسکری (عليه السلام).

از صادقی وفا
مهر جهانتاب
از طلعت زیبای تو گر پرده برافتد * * * ماه از نظر مردم صاحب نظر افتد
گر پیش رخت گل به زند لاف نکوئی * * * از شاخه به یک جنبش باد سحر افتد
در باده ی عشق تو ندانم چه اثرهاست * * * کز خویش هر آنکس که خورد بی خبر افتد
با کام هوس هر که ره عشق تو پوید * * * با هر قدمی مرحله ای دورتر افتد
ای حجت ثانی عشر ای مهر جهانتاب * * * از طلعت زیبای تو کی پرده برافتد
گردیدن روی تو به مرگ است میسر * * * با شوق دهم جان که به رویت نظر افتد
از فخر زنم طعنه بر افلاک چو گردی * * * از رهگذرت بر من بی پا وسر افتد
ای منجی عالم ستم وجور شد از حد * * * بازآ که ز دست متعدی سپر افتد
پر مظلمه شد دهر بیا تا شجر عدل * * * در سایه جان پرور تو بارور افتد
گر قوت دل منتظران خون جگر شد * * * غم نیست چو وصل تو به خون جگر افتد
ای منتقم خون شهیدان ره حق * * * مپسند که خونهای مقدس هدر افتد
گویند دعای سحری راست اثرها * * * لطفی که دعاهای (وفا) کارگر افتد
از محیط قمی
شاهد غیبی
ای منتظران مژده که آمد گه دیدار * * * بر بام برآئید که شد ماه پدیدار
آن شاهد غیبی که نهان بود به پرده * * * از پرده به بزم آمد واز بزم ببازار
باز آمد واز رنگ رخ وجلوه ی بالاش * * * شد کلبه ی ما رشک چمن غیرت گلزار
برخاست شمیم خوش آن طره ی مشکین * * * یا قافله ی مشگ رسیده است ز تاتار
هر سال بهار ار چه بسی نغز ونکو بود * * * امسال نکوتر بود از پا روز پیرار
عید است وبود مولد مسعود شه کل * * * همنام شهنشاه رسل احمد مختار
شاهنشه دین حجت موعود که باشد * * * بر قافله ی کون ومکان قافله سالار
هم آمر وهم ناجی وهم صاحب امر است * * * هم قادر وهم عالم وهم فاعل مختار
آن شمس ولایت که فروغی است از او مهر * * * شد در مه شعبان بگه نیمه نمودار
در طور جهان کرد تجلی چو جمالش * * * شد شش جهت از نور رخش مطلع انوار
هادی امم مظهر حق مهدی موعود * * * آن قایم غایب ز نظر واقف اسرار
چون جان به تن وعقل به سر نور بدیده * * * پیداست بر عقل ونهان است ز انظار
از مجاهدی پروانه
کیمیای نظر
ز سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم * * * چو شمع شعله کشم آنقدر که آب شوم
هزار چشمه نور از تو در دلم جاریست * * * به کهکشان روم ورشک آفتاب شوم
تو ای سلاله خورشید ذره پرور باش * * * مباد آنکه چو زلفت به پیچ وتاب شوم
مشام من ز گل روی خود معطر کن * * * که با نسیم سبک سیر هم رکاب شوم
به شوق چشمه ی وصل تو آمدم مپسند * * * که در کویر غمت خسته از سراب شوم
کنونکه دامنم از اشک شوق لبریز است * * * بیا که من ز وصال تو کامیاب شوم
هزار شکوه که ناگفته در دلم باقیست * * * ولی چو لب به سخن آوری مجاب شوم
من وغلامی درگاه مهدی موعود * * * که با شنیدن نامش در انقلاب شوم
در آن حریم که نامحرم است مهر منیر * * * کیم که ذره ی ناچیز آن جناب شوم
به گرد شعله چو (پروانه) سوختم ای دوست * * * بدین امید که از عاشقان حساب شوم
از صغیر اصفهانی
جاء الحق
هر آنچه می زنم از دفتر وجود ورق * * * نوشته است بخط جلی که: جاء الحق
نخست جلوه خالق، امام آخر خلق * * * یقین فراخته از غیب در عیان بیرق
به یمن مولد مسعود مهدی موعود * * * زمین به عرش برین از شرف گرفته سبق
ولی مطلب حق آنکه کارگاه وجود * * * به دست او ز ازل تا ابد بود مطلق
چگونه عالم ایجاد را نظامی بود * * * نمی گرفت ز اضداد اگر که نظم ونسق
از او قواعد اسلام راست استحکام * * * از او مسائل واحکام را، بود رونق
شد او به پرده غیب نهان ومنتظرند * * * به مقدمش همه خلق ها فرق به فرق
برای آنکه نمایند نثار مقدم او * * * زمانه هستی خود را نهاده روی طبق
(صغیر) دانی در بحر، زورقی باید * * * ببحر معرفت امروز او بود زورق
از حسین جوهری
اختر برج امامت گهر بحر وجود
سرور وصاحب ما جان جهان می آمد * * * حجت ثانی عشر فخر زمان می آمد
امشب از نور وجودش شده عالم روشن * * * ذکر خیرش همه جا ورد زبان می آمد
مظهر وآینه ی ذات خداوند احد * * * آنکه دارد ز نبی نام ونشان می آید
موسم حق کشی وظلم وستم می گذرد * * * دوره ی معدلت وامن وامان می آید
روز پیروزی یاران وفادار وی است * * * وقت رسوا شدن مدعیان می آید
بود یکچند چو خورشید پس ابر نهان * * * حال از لطف خداوند، عیان می آید
تا معطر کند از عطر عدالت دنیا * * * در گلستان جهان مشگ فشان می آید
شادی مقدم مسعود شه بخت جوان * * * پدر پیر فلک باز جوان می آید
ناظم کشور ایجاد وشه ملک وجود * * * سرپرست همه ی کون ومکان می آید
تا کند بندگیش حضرت عیسی ز فلک * * * بر زمین خرم وخوش وجد کنان می آید
ای صبا از طرف شاه تو این مژده ببر * * * ناتوانان جهان را که توان می آید
عالم ملک وشهادت ز تراب قدمش * * * غیرت خلد برین رشگ جنان می آید
اختر برج امامت گهر بحر وجود * * * (جوهری) فخر همه پادشهان می آید

حدیث (۳۷)
عن کمال الدین، محمد بن مسلم قال: سمعت ابا عبد الله (علیه السلام) یقول: ان قدام القائم علامات یکون من الله عز وجل للمومنین قلت: وماهی جعلنی الله فداک؟ قال ذلک قول الله تعالی (ولنبلونکم یعنی المؤمنین قبل خروج القائم بشیئی من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرین) قال: لنبلونکم بشیئی من الخوف من ملوک بنی فلان فی آخر سلطانهم والجوع بغلاء اسعارهم، ونقص من الاموال قال: فساد التجارات وقلة الفضل، ونقص من الانفس قال موت ذریع ونقص من الثمرات لعله ریع ما یزرع، وبشر الصابرین عند ذلک بتعجیل خروج القائم (علیه السلام) ثم قال لی یا محمد هذا تاویله ان الله تعالی یقول: وما یعلم تأویله الا الله والراسخون فی العلم ورواه النعمانی فی غیبته.
حدیث سی وهفتم - محمد بن مسلم گفت: شنیدم حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمود: همانا برای مقدمه ظهور قائم علاماتیست از طرف خدای تعالی به جهت مؤمنین، گفتم چیست خداوند مرا فدای تو نماید، فرمود: قوله تعالی (هر آینه می آزمائیم یعنی مؤمنین را قبل ظهور قائم به مقداری از ترس وگرسنگی وکمی مال واولاد ومیوه جات، بشارت دهید صابران را بقره ۱۵۵).
امام فرمود: آزمایش شما به ترس از شاهان بنی فلانست در آخرسلطه آنان، وگرسنگی به بالا رفتن نرخها، وکمی مال را فرموده فساد تجارت است (که دولتها دخالت کنند)، وکمی زوائد وکمی از نفوس را فرموده به مردن سریع (سکته های فعلی در مدت دقایقی انجام شود) وکمی میوه جات به ثمر نرسیدن ویا بی آبی، بشارت باد صبر کنندگان را در چنین وقتی به تعجیل ظهور قائم ع، سپس فرمود ای ابا محمد این است تاویل آیه که خدا فرموده: ونمی دانند تأویل آن را مگر خدا وراسخون در علم (که مائیم).
حدیث (۳۸)
قال علی الرضا: اذا رفع العلم من بین اظهرکم، فتوقعوا الفرج من تحت اقدامکم (ای فجأة) ینقص العلم فیغیض غیضا، ویفیض الجبل فیضا، وینقص العمل، ویلقی الشیخ ویسبق ذلک خروج اثنی عشر رجلا من آل ابی طالب کلهم یدعی الامامة لنفسه (من کتاب یوم الخلاص).
(ورد مثله عن الهادی ع) وسیکون الفرج قریبا باذن الله بعد ان طویت مرحلة العلم فانقبض وفشا الجهل، ولم یبق من العلماء الا افراد فی زوایا متنائیة فی اقاصی المعمور، اذا قالوا لا یسمع قولهم، واذا امروا لا یاتمر احد... اما الشیخ الطاعن فی السن فقد صار عبثا علی ذویه وقل احترامه وصارا بناؤه لا یتلقون آرائه الا بالسخریه وقول: اف!
وها نحن ننتظر الفرج بعد ان تحققت صغریات العلامات وبدأت کبریاتها تلوح فی الافق المنظور کامثال ثورة ایران التی هی فاتحه الخیر الذی قد یؤدی ای حدوث العلامات الخمس الممیزه کظهور رأیة الخراسانی التی تدفع الی القاء سهل الله مخرجه.
حدیث سی وهشتم - هرگاه علم از میان شما برداشته شود منتظر فرج باشید. ناگهان که از زیر قدمهای خود در آن زمان علم کم می شود وجهل بسیار وعمل ناقص باشد، وسبقت گیرد در این زمان دوازده نفر مرد از آل ابی طالب که مدعی امامت شوند برای خود.
ومانند آن حدیث از امام هادی (علیه السلام) رسیده که فرمود: فرج نزدیکست به فرمان خداوند بعد از آن که علم برچیده شود وجهل شایع گردد، ونماند از علما مگر گوشه نشینان در بلاد دوردست هرگاه چیزی بگویند، کسی قبول نکند واگر امر کنند کسی اطاعت ننماید، اما شیخ پیر که وجودش در میان بستگانش خبت خواهد بود واحترامی نخواهد داشت واو را به تمسخر گیرند وبگویند اف!
وما منتظر فرج هستیم بعد از آن که علائم کوچک آشکار شد وعلائم بزرگ شروع شده، ودر افق جامعه مشهود ومحسوس است مانند جمعیت ایران که ابتدای خیرات هستند، آن خیری که ابتدای تمام خیرها است، وبه علائم دیگر ختم می شود که عدد آنها پنج است مانند ظهور علم خراسانی که به قائم سپرده شود خداوند ظهورش را نزدیک کند.

از حسین شاهد
استغاثه به حضرت مهدی
عمرم تمام گشت ز هجران روی تو * * * ترسم شها به خاک برم آرزوی تو
با آنکه روی ماه تو از دیده شد نهان * * * عشاق را همیشه بود دیده سوی تو
خورشید چهره ات چون نهان شد ز چشم خلق * * * شد روزشان سیاه از این غم چو موی تو
دامن پر از ستاره کنم شب ز اشک چشم * * * چون بنگرم به ماه وکنم یاد روی تو
گردش به باغ بهر تماشای گل بود * * * گلهای باغ را نبود رنگ وبوی تو
هم چون مسیح جان به تن مردگان دمد * * * گر بگذرد نسیم سحرگه ز کوی تو
تا کی ز هجر روی تو سوزیم همچو شمع * * * شبها بیاد روی تو وگفتگوی تو
رحمی به حال (شاهد) از پا فتاده کن * * * تا کی بهر دیار کند جستجوی تو
از نوغانی خراسانی
ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم * * * از یار بماندیم وبه مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت وتجارت ننمودیم * * * جز حسرت واندوه متاعی نخریدیم
بس سعی نمودیم که به بینیم رخ دوست * * * جانها به لب آمد رخ دلدار ندیدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر * * * آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم
ای بسته به زنجیر تو دلهای محبان * * * رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم
رخسارتو در پرده نهانست وعیانست * * * بر هر چه نظر کردیم رخسار تو دیدیم
چندانکه به یاد تو شب وروز نشستیم * * * از شام فراقت چو سحرگه ندمیدیم
تا رشته طاعت بتو پیوسته نمودیم * * * هر رشته که بر غیر تو بستیم بریدیم
شاها به تولای تو در مهد غنودیم * * * بر یاد لب لعل تو ما شیر مکیدیم
ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن * * * کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
ما چشم به راهیم به هر شاه وسحرگاه * * * در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم
ای دست خدا دست برآور که ز دشمن * * * بس ظلم بدیدیم وبسی طعنه شنیدیم
شمشیر کجت راست کند قامت دین را * * * هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم
شاها ز (فقران) درت روی مگردان * * * بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم
از مجاهدی پروانه
گوهر دین
تا به کی در پرده مانی ماه من روشنگری کن * * * تا کنی هر دلبری را عاشق خود دلبری کن
جلوه ئی کن، زهره را چون ذره محو خویش گردان * * * رخ نما ومشتری را بر رخ خود مشتری کن
تا به کی از دوری ماه رخت اختر شماریم؟ * * * چرخ دین را مهر شو، در آسمان روشنگری کن
شاهباز دین ز هر سو می خورد تیری خدا را * * * طایر بشکسته ی بال دین حق را شهپری کن
قاف تا قاف جهان پر شد ز ظلم ای حجت حق * * * تکیه زن بر مسند عدل الهی داوری کن
موج بحر کفر پهلو می زند بر ساحل دین * * * نوح شو، طوفان بپا کن فلک دین را، لنگری کن
تا نداده حق پرستی جای خود بر بت پرستی * * * بت شکن شو چون خلیل ودفع خوی آذری کن
تا بکی چرخ ستمگر بر مدار ظلم گردد؟ * * * تا کند اندر مدار عدل گردش، محوری کن
کفر را از ریشه بر کن ظلم را از بن برافکن * * * برق شو، از دشمنان خرمن بسوزان، تندری کن
تا بکی ای گوهر دین از صدف بیرون نیائی؟ * * * ناخدا شو، کشتی دین خدا را رهبری کن
تیغ برکش از نیام وقصد جان دشمنان کن * * * پای برزن بر رکاب وحمله های حیدری کن
ای همه جانها بلب از هجر رویت چهره بگشا * * * وی همه آثار هستی از تو مشتق، مصدری کن
گر هوای یاری او را به سر داری (مجاهد) * * * تا توانی خدمت عشاق پور عسکری کن
از رسول زاده آشفته
شهریار گل
نگار من اگر از غیب در شهود آید * * * بپای بوسی او هر هست وبود آید
غبار درگه او تا کشد چو سرمه به چشم * * * مسیح از فلک چهارمین فرود آید
به شوق دیدن آن شهریار گل بلبل * * * به وجد خیزد ودر نغمه وسرود آید
طراز قامت او را فلک کشد تکبیر * * * چو او قیام کند چرخ در قعود آید
همانکه بر کند از خاک ریشه ی بیداد * * * همانکه بگسلد از ظلم تار وپود، آید
امام عصر به اجرای حکم شرع مبین * * * ولی امر به برپائی حدود، آید
ز هجر خاطر (آشفته) دارم وغم نیست * * * همانکه خواهدم این غم ز دل ز دود آید

حدیث (۳۹)
عن امالی صدوق عن ابی الجارود عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: کان النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) فی بیت ام سلمه قال لها: لا یدخل علی احد فجاء الحسین وهو طفل فما ملکت معه شیئا حتی دخل علی النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) فدخلت ام سلمه علی اثره فاذا الحسین علی صدره واذا النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) یبکی واذا فی یده شیئی یقلبه فقال النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) یا ام سلمه ان هذا جبرئیل یخبرنی ان هذا مقتول وان هذه التربة التی یقتل علیها فضعیها عندک فاذا صارت دما فقد قتل حبیبی فقالت ام سلمه یا رسول الله سل الله ان یدفع ذلک عنه قال: قد فعلت فاوحی عز وجل الی: ان له درجة لا تنالها احد من المخلوقین وان له شیعة یشفعون فیشفعون، وان المهدی من ولده فطوبی لمن کان من اولیاء الحسین وشیعته هم والله الفائزون یوم القیامة.
حدیث سی ونهم - ابی الجارود از امام باقر (علیه السلام) حدیث می کند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در حجره ام سلمه تشریف داشت باو فرمود: کسی داخل نشود، در این هنگام حسین (علیه السلام) که طفل کوچکی بود آمد ووارد شد بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، ام سلمه به دنبال او آمد، وقتی که حسین در روی سینه پیامبر بود وپیامبر می گریست ودر دستش چیزی بود که می گردانید، پیامبر فرمود: ای ام سلمه این جبرئیل است خبر می دهد مرا که این طفل کشته می شود واین خاکی است که روی آن خونش ریخته گردد، سپس فرمود نگهدار نزد خود زمانی که تبدیل به خون شد حبیب من کشته شده، ام سلمه گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بخواه از خداوند که از او این بلا را دفع کند، پیامبر فرمود: محققا خواهد شد ودر علم باری تعالی گذشته وخداوند به من وحی نمود که هر آینه درجه ئی برای اوست که به آن درجه کسی از مخلوقین نرسد وهمانا برای او شیعیانیست که شفاعت می کند، وهمان مهدی از اولاد اوست لذا خوشا برای کسانی که از دوستان حسین وشیعه او باشند که آنان به خدا قسم رستگاران روز قیامتند.
حدیث (۴۰)
عن مستدرک الوسائل، مکاتبة الامام الحسن العسکری (علیه السلام) وتوقیعه الشریف الی الشیخ الجلیل ابی الحسن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه القمی رحمه الله وهذا لفظه وصورته علی ما رواه الشیخ الطبرسی فی الاحتجاج بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین والعاقبة للموحدین والنار للملحدین ولاعدوان الا علی الظالمین ولا اله الا الله احسن الخالقین والصلوة علی خیر خلقه محمد وعترته الطاهرین اما بعد اوصیک یا شیخی ومعتمدی وفقیهی ابا الحسن علی بن الحسین بن بابویه القمی وفقک الله لمرضاته وجعل من ولدک اولادا صالحین برحمته بتقوی الله واقام الصلوة وایتاء الزکوة فانه لا تقبل الصلوة من مانعی الزکوة، واوصیک بمغفرة الذنب وکظم الغیظ وصلة الرحم، ومواساة الاخوان والسعی فی حوائجهم فی السعر والیسر، والحلم عند الجهل، والتفقه فی الدین، والتثبت فی الامور، والتعهد للقرآن، وحسن الخلق والامر بالمعروف والنهی عن المنکر قال الله عز وجل (لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین الناس) واجتناب الفواحش کلها وعلیک بصلوة اللیل فان النبی اوصی علیا فقال: یا علی بصلوة اللیل، علیک بصلوة اللیل، علیک بصلوة اللیل ومن استخف بصلوة اللیل فلیس منا، فاعمل بوصیتی وامر جمیع شیعتی بما امرتک به حتی یعملوا علیه، وعلیک بالصبر وانتظار الفرج، فان النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) قال: افضل اعمال امتی انتظار الفرج ولا تزال شیعتنا فی حزن حتی یظهر ولدی الذی بشر به النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) حیث قال انه یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا فاصبر یا شیخی ومعتمدی ابا الحسن، وامر جمیع شیعتی بالصبر فان الارض لله یورثها من یشاء والعاقبة للمتقین، والسلام علیک وعلی جمیع شیعتنا ورحمة الله وبرکاته وحسبنا الله ونعم الوکیل نعم المولی ونعم النصیر، انتهی.
حدیث چهلم - کتاب مستدرک الوسائل، نامه امام عسکری وتوقیع شریف آن حضرت به شیخ ابی الحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی نوشته واین کلمات بنا بر آنچه روایت نموده شیخ طبرسی در احتجاج است، به نام خداوند بخشنده مهربان، حمد وسپاس برای خدای پرورش دهنده عالمیان وعاقبت جهت موحدین وآتش برای الحاد کنندگان، ودشمنی نیست مگر بر ستمکاران، ونیست خدائی به جز الله که بهترین آفرینندگانست ودرود بر بهترین آفریده واهل بیت طاهرین اوست، اما بعد وصیت می کنم ترا ای شیخ ومعتمد وفقیه ما ابالحسن علی بن حسین بن بابویه قمی موفق بدارد ترا خداوند برای رضایتش وقرار دهد از اولاد تو ذریه صالح به رحمت وبه پاکی پرهیز از خداوند وبرپا دارند نماز وپرداخت زکاة، همانا قبول نشود نماز از کسانی که زکاة ندهند، ووصیت می کنم ترا به پرهیز از گناه وفرو بردن خشم وصله رحم وهم یاری برادران وکوشش به حوائج آنان در گرفتاری وراحتی وحلم با جاهلان واجتهاد در دین وثبوت در امور وتعهد به قرآن ونیکوئی اخلاق وامر به معروف ونهی از منکر که خداوند فرمود (خیری نیست در بسیاری در گوشی مگر آن که امر به صدقه یا امر به معروف ویا اصلاح بین مردم باشد) واجتناب از تمام فواحش وبر تو باد به نماز شب که پیامبر وصیت نموده به علی (علیه السلام) وفرمود یا علی به نماز شب بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب، وکسی که سبک شمارد نماز شب را از ما نیست، پس عمل نما به وصیت من وامر نما به جمیع شیعیان ما به آنچه به تو امر نمودم تا این که عمل کننده باشی بر آن، وبر تو باد به صبر وانتظار فرج، هر آینه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: بهترین عملهای امت من انتظار فرج است وکسی زائل نمی کند حزن واندوه از شیعیان ما تا اینکه ظاهر شود اولاد من آن کسی که بشارت داد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به او آنجا که فرمود پر کند زمین را از عدل وداد همانطور که پر شده باشد از ظلم وجور پس صابر باش ای شیخ ومعتمد ما ابوالحسن، وامر نما جمیع شیعیان مرا به صبر هر آینه زمین برای خداوند است که وارث می نماید هر که را بخواهد وعاقبت برای پرهیزکارانست وسلام بر تو وبر جمیع شیعیان ما ورحمت وبرکات خداوند، کفایت کند خدای تعالی ما را وبهترین وکیل وبهترین مولی وبهترین یاری کننده است.
مجموعا چهل وهفت حدیث شریف از رسول خدا وائمه طاهرین جمع آوری وانتخاب گردیده، امید است خدای تعالی توفیق مطالعه وعمل وتبلیغ آن را به ما مرحمت نماید والسلام علی من اتبع الهدی.

مسمط از ادیب مسعودی
یازدهم کوکب برج ولایت حسن * * * زاده شیر خدا کان فتوت حسن
پس از امام دهم رهبر امت حسن * * * گوهر درج شرف اصل مروت حسن
وارث علم نبی مظهر رحمت حسن * * * ز روی او جلوه گر صفات پیغمبری
به امر پروردگار آن گهر بی بدیل * * * عیان به ماه ربیع گشت ز بطن سلیل
که شیعیان را شود ز بعد بابش دلیل * * * پرچم توحید را بپا کند چون خلیل
شوند سنگین دلان به پیش حکمش ذلیل * * * برند درماندگان به نزد او داوری
فضایلش بی عدد مناقبش بی شمار * * * صاحب علم لدن امام والا تبار
مهدی صاحب زمان از او شده آشکار * * * برای دیدار او جهان کشد انتظار
دمی که ظاهر شود به امر پروردگار * * * نه کفر ماند بجا نه شیوه کافری
پیش محب وعدو شهره به ابن الرضا * * * مایه فخر وشرف معدن صدق وصفا
زهر به او داد چون معتمد بی حیا * * * به هشتم ماه ربیع آن ولی کبریا
روح شرفیش شد از پیکر پاکش جدا * * * جهان ندارد وفا اگر نکو بنگری
تیشه بیداد کین چون ز گلستان دین * * * ز پا فکند آنچنان سرو ز بستان دین
خون ز بصر جای اشک ریخت به دامان دین * * * رفت بر اوج فلک ناله وافغان دین
برد چو باد خزان لاله وریحان دین * * * بنده شد از آه دین گنبد نیلوفری
بس است مسعود یا ناطقه از کار ماند * * * بلبل طبع ترا زبان ز گفتار ماند
گشت خزان گلشن وبجای خود خار ماند * * * گنج به تاراج شد به جای آن مار ماند
در این ره پر خطر پای ز رفتار ماند * * * مگر کند لطف حق در این رهت رهبری
ادیب مسعودی
قصیده در تولد وظهور امام زمان عج
ز حب آل محمد گرت نشان باشد * * * همیشه ذکر تو با صاحب الزمان باشد
به امر خالق دادار چون ظهور کند * * * نجات بخش جهان وجهانیان باشد
ز فیض او همه اهل جهان نصیب برند * * * اگر چه صورتش از مردمان نهان باشد
چنانکه چهره خورشید زیر ابر بود * * * فروغ مهر رخش بر همه عیان باشد
ز عدل وداد سراسر کند جهان را پر * * * ز بعد آنکه پر از ظلم بیکران باشد
به ظالمان ستم پیشه سخت گیر بود * * * به مردمان ستم دیده مهربان باشد
به غیر او که تواند که داد عدل دهد * * * اگر چه توسن چرخش به زیر ران باشد
به باید از سر اخلاص بهر یاری او * * * مسیح آنکه مکانش در آسمان باشد
تمام مدعیان غیر او چو دجالند * * * که این حدیث ز ختم پیمبران باشد
شود مسخر او چون تمام روی زمین * * * ز ظلم وجور وستم کی دگر نشان باشد
هر آنکه پیرو او گردد از سر اخلاص * * * ز حادثات جهان جمله در امان باشد
به نص آیه پر فیض ماءکم غورا * * * امام ماء معین بهر مؤمنان باشد
هر آنکه سرکشی از امر او کند به یقین * * * به قعر دوزخ سوزنده اش مکان باشد
فدای سلاله حیدر امام جن وبشر * * * که خلق منتظرت پیر وهم جوان باشد
جمال خویش عیان کن ز پشت پرده غیب * * * که مرد وزن همه بر تو جان فشان باشد
سپاه جهل وریا وستم صف اندر صف * * * ز باختر زده تا حد خاوران باشد
بر آر تیغ خود ای زاده حسن ز نیام * * * که پیش تیغ تو آهن پرنیان باشد
ز جان اهل ستم سر به سر برآر دمار * * * که یاور تو خداوند انس وجان باشد
پیمبران ز ظهور تو داده اند خبر * * * ملک به درگه امر تو پاسبان باشد
در انتظار تو پیوسته العجل گوئیم * * * ز دوری تو به رخ اشگ ما روان باشد
ز بسکه عاشق رخسار تست مسعودی * * * همیشه نام تواش بر سر زبان باشد
ز محضرت با معذرت همی خواهم * * * در این قصیده اگر چند شایگان باشد
قصیده تهرانی
بزیر پای خود نگر که دسته دسته صف صف * * * ستاده ایم هر طرف گرفته ایم سر بکف
تراست حشمت وجلال وجاه وعزت وشرف * * * هر آنچه بود در سلف هر آنچه هست در خلف
بیا بیا که جان ما به لب رسید وشد تلف * * * سفید گشت چشم ما بره ز انتظارها
بحق ذات پاک حق بجلوه مجددی * * * قیامتی کند قیام قائم محمدی
که همچو قامتش شود بلند شرع احمدی * * * بچاه ویل می رود رسوم دیوی وددی
بقائم است بی گمان ظهور غیب سرمدی * * * خدای را مظاهری بود به روزگارها
چه آسمانخراشها که بر سر ستمگران * * * بکوبدش بامر حق بیک نهیب بی امان
بهار عمر خصم را به لحظه ای کند خزان * * * هزار سیل خون شود روان ز خیل دشمنان
بساط سرکشان کشد به آتش فنا چنان * * * که آسمان شکافد از صدای انفجارها
جهان ز عدل وداد ودین شود نمونه جنان * * * چه طعنه ها که از شرف زمین زند بر آسمان
به هیچ دوری از زمان به هیچ قطری از مکانی * * * ندیده چرخ پیر چون رژیم صاحب الزمان
به طاعتش پیمبران به خدمتش کروبیان * * * به بندگیش خسروان کنند افتخارها
به بند تو محمد آن کمینه بنده ات منم * * * به دام عشق آتشین ببین که آب شد تنم
منم که عاشقانه در فراق زار می زنم * * * قسم به روی وموی تو شب است روز روشنم
که بی فروغ روی تو چه زندگی که مردنم * * * هزار بار خوشتر از جوانی وبهارها
بیابیا که سوختم ز هجر روی ماه تو * * * تمام عمر دوختم دو چشم خود به راه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو * * * بدین امید زنده ام که گردم از سپاه تو
توئی که رشک می برد فلک به فر وجاه تو * * * منم که می کشم ز دل به ضجه «البدارها»
ببین که عترت نبی چگونه بی پناه شد * * * که آسمان به چشم سبط مصطفی سیاه شد
سیاه از سپاه کین چو خیمگاه شاه شد * * * جهان ز ظلم کوفیان قرین اشک وآه شد
اگر هزار جان بود «تهرانیت» تباه شد * * * که الظلیمه می کشد فرس برای ثارها
رضوانی فصیح الزمان شیرازی
برسم به آرزوئی
همه هست آرزویم که به بینم از تو روئی * * * چه زیان ترا که من هم برسم به آرزوئی
به کسی جمال خود را ننموده ئی وبینم * * * همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگوئی
غم ودرد ورنج ومحنت همه مستعد قتلم * * * تو به بر سر از تن من به بر از میانه گویی
به ره تو بسکه نالم ز غم تو بسکه مویم * * * شده ام ز ناله نالی، شده ام ز مویه موئی
همه خوشدل اینکه مطرب به زند تبار چنگی * * * من از آن خوشم که چنگی به زنم به تار موئی
چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی * * * چه شود که کام جوید ز لب تو کام جوئی
شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت * * * من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلوئی
به شکست اگر دل من به فدای چشم مستت * * * سر خم می سلامت شکند اگر سبوئی
همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا * * * تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جوئی
نه به باغ ره دهندم که گلی به کام بویم * * * نه دماغ اینکه از گل شنوم به کام بوئی
ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند * * * رخ شیخ وسجده گاهی سر ما وخاک کوئی
نه وطن پرستی از من به وطن نموده یاری * * * نه ز من کسی به غربت بنموده جستجوئی
بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی * * * بنموده مو سپیدم، صنم سپید روئی
نظری به سوی رضوانی دردمند مسکین * * * که به جز درت امیدش نبود به هیچ سوئی
ولادت با سعادت حجت ابن الحسن امام زمان (علیه السلام) ارواحنا فدا
شاهنشهی که مظهر پروردگار اوست * * * اندر سریر ملک جهان برقرار اوست
بین الطلوع صبح به عالم قدم نهاد * * * شمس امامت آمده مه شرمسار اوست
فرخنده روز گشته جهان طرفه لاله زار * * * اندر جهان یگانه گل نوبهار اوست
بدرد جا وشمس ضحی حجت خدا * * * مصداق هل اتی شه گردون مدار اوست
رکن ومقام وسعی وصفا مکه ومناست * * * دینی که گشته با شرفش پایدار اوست
نظم نظام عالم از آن است مطلقا * * * در عرصه ی حقیقت حق - شهریار اوست
کنز علوم ووارث علم امامت است * * * آری که از ائمه حق یادگار اوست
فیضش به مسلمین ز پس پرده می رسد * * * ما مستمند وسرور والاتبار اوست
خضر از کجا تجسس آب بقا نمود * * * صد آب زندگی لب شکر نثار اوست
عیسی چگونه زنده کند شخص مرده را * * * زیرا امام سرور وآموزگار اوست
رزقی که بندگان خداوند می خورند * * * لطف وتفضل کرم بی شمار اوست
یا رب چه چاره رشته صبرم گسسته شد * * * کو آنکه بر اوامر تو انتظار اوست
خون خواه کشته گان دیار کربلا کجاست * * * این ظلم را قصاص کند عهده دار اوست
کی می شود ظهور کند یار بی کسان * * * ما بی پناه وغمزده را غمگسار اوست
هر لطمه ای که بر تن اسلام می رسد * * * هر لحظه از تعصب دین اشگبار اوست
فسق وفجور قتل جنایت ز حد گذشت * * * اصلاح جمله ی فتنی مرد کار اوست
یکباره حامدا دل از این سروران به بر * * * سلطان تو امام زمان تاجدار اوست
سراینده ی اشعار آقا حاج اشرف سمنانی تهرانی
آرزو دارم قیامت از محبان تو باشم
دوست دارم کامیاب از صبح تابان تو باشم * * * تابکی باید شها در شام هجران تو باشم
دوست دارم کلبه ام یک شب شود کاخ وصالت * * * گنج در ویرانه بینم مات وحیران تو باشم
دوست دارم با تو باشم گل ز رخسارت بچینم * * * همچو نرگس نیمخواب ومست چشمان تو باشم
دوست دارم یک شبی را تا سحرگه از جمالت * * * توشه گیرم خوشه چینم بر سر خوان تو باشم
دوست دارم شمع خلوتگه شوم نزدت بسوزم * * * در میان آب وآتش شاد وگریان تو باشم
دوست دارم لاله باشم داغدار از عشق رویت * * * یا برآرم شعله از دل در شبستان تو باشم
دوست دارم پرده برداری ز رخ عاشق نوازی * * * تا چو سرو از شوق وصلت پای کوبان تو باشم
دوست دارم مرغ جانم صید ابروی تو باشد * * * یا که در خون غوطه ور از تیر مژگان تو باشم
دوست دارم سرو آزادت خرامد سوی بستان * * * فرش راهت دیده سازم خاک بستان تو باشم
ای ولی الله اعظم ناشر احکام قرآن * * * دوست دارم شادمان از صوت قرآن تو باشم
ای گل بی خار گشتم خوار از جور رقیبان * * * دوست دارم خار باشم در گلستان تو باشم
دوست دارم تیر باشم بهر چشم دشمنانت * * * یا که همچون خاک زیر پای یاران تو باشم
دوست دارم تیغ باشم در کف نام آورانت * * * یا که گرد سم مرکب روز میدان تو باشم
ای سحاب رحمت ار لطفی کنی بر من بباری * * * تا ابد شادان وخرم دل ز باران تو باشم
ای همای کاخ احسان سایه افکن بر سر من * * * خواهشی دارم که وقت مرگ میهمان تو باشم
ای طبیب دردمندان یاور بی خانمانها * * * در میان قبر خواهم سر به دامان تو باشم
رو سیاه وعذرخواهم ای شه والاتبارم * * * آرزو دارم قیامت از محبان تو باشم
ای مغیث وحامی افسرده گان (افسرده) ام من * * * شاد گردم گر پذیری از غلامان تو باشم
دوست دارم گر بچینی گل برای سینه خود * * * ساق آن گل گردم وسر در گریبان تو باشم
دوست دارم در تفرج گاهت ای آرام جانم * * * سر به چوگانت دهم شاهد به جولان تو باشم
دوست دارم تار وپودم را غمت از هم بپاشد * * * یا چو موی دلبر محزون پریشان تو باشم
دوست دارم ای خدای حسن اندر عید اضحی * * * در منای کعبه وصل تو قربان تو باشم
دوست دارم سویت آیم ور ببادم می رود سر * * * خوشدلم با دادن جان نقش ایوان تو باشم
ای امام منتظر بنما قیامت از قیامت * * * دوست دارم شاهد بالای فتان تو باشم
ای خدیو ملک ایمان پادشاه هر دو عالم * * * دوست دارم زندگی اما به دوران تو باشم

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم