كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۱۰۷,۲۶۲) کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۸,۹۲۶) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۷,۹۰۶) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۶۳,۴۹۰) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۹,۴۶۴) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۶,۸۰۹) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۸,۴۸۸) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۸,۳۰۶) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۳,۰۳۷) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۴۱,۲۱۱)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان
كتابخانه مهدوى

کتاب ها ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: سید اسد الله هاشمی شهیدی تاريخ تاريخ: ۱۹ / ۳ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۲۳۲۰۹ نظرات نظرات: ۰

ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه اسلام ومذاهب وملل جهان

نویسنده: اسد الله هاشمی شهیدی - ۱۳۲۱
ناشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۸۴

فهرست

پیشگفتار..................۱۳
بخش اول: مسأله مهدویّت واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)..................۱۵
۱ - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه جامعه اسلامی..................۱۹
۲ - اصالت مهدویّت وانکار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از سوی برخی از مغرضان ومتعصّبان..................۲۹
۳ - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه صحابه وتابعین..................۳۱
۴ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از نظر اقوام وادیان..................۳۷
اصالت اعتقاد به ظهور مُنجی..................۳۹
انتظار ظهور «منجی» در بین یهود ونصاری..................۴۰
مسیح های دروغین..................۴۱
۵ - عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود..................۴۳
۶ - اسامی مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) در کتب مذهبی اهل ادیان..................۴۶
۷ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله عقلی ومنطقی است..................۴۸
۸ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله فطری است..................۵۱
۹ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک اعتقاد اصیل مذهبی است..................۵۴
۱۰ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) اختصاص به اسلام ندارد..................۵۷
بخش دوّم: نوید اسلام درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)..................۵۹
۱ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه اسلام..................۶۲
۲ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه شیعه..................۶۳
۳ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت..................۶۸
۴ - ویژگی های حضرت مهدی در روایات..................۷۷
۵ - تعداد روایات وارده درباره حضرت مهدی (علیه السلام)..................۷۹
بخش سوّم: شناخت مهدی موعود (علیه السلام)..................۸۳
۱ - مهدی موعود اسلام از عرب است..................۸۶
۲ - مهدی (علیه السلام) از اولاد «کنانه» است..................۸۶
۳ - مهدی (علیه السلام) از «قریش» است..................۸۷
۴ - مهدی (علیه السلام) از «بنی هاشم» است..................۸۸
۵ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان عبدالمطلب است..................۸۹
۶ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان ابو طالب است..................۸۹
۷ - مهدی (علیه السلام) از عترت پیامبر است..................۹۰
۸ - مهدی (علیه السلام) از اهل بیت پیامبر است..................۹۱
۹ - مهدی (علیه السلام) هم نام پیامبر است..................۹۴
۱۰ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان پیامبر است..................۹۵
۱۱ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حضرت علی (علیه السلام) است..................۹۸
۱۲ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است..................۹۹
۱۳ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حسنین (علیهما السلام) است..................۱۰۰
۱۴ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است..................۱۰۲
۱۵ - مهدی (علیه السلام) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است.................۱۰۳.
۱۶ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) است..................۱۰۴
۱۷ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام باقر (علیه السلام) است..................۱۰۵
۱۸ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام صادق (علیه السلام) است..................۱۰۶
۱۹ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام کاظم (علیه السلام) است..................۱۰۷
۲۰ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام رضا (علیه السلام) است..................۱۱۰
۲۱ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام جواد (علیه السلام) است..................۱۱۱
۲۲ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام هادی (علیه السلام) است..................۱۱۱
۲۳ - مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است..................۱۱۴
۲۴ - مهدی (علیه السلام) از ذوی القربی است..................۱۱۶
۲۵ - مهدی (علیه السلام) از ذرّیه پیامبر است..................۱۱۷
بخش چهارم: اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدی (علیه السلام)..................۱۱۹
۱ - محمّد شبلنجی..................۱۲۱
۲ - شیخ محمّد صبّان..................۱۲۱
۳ - ابن حجر عسقلانی..................۱۲۲
۴ - ابن حجر هیثمی مکّی..................۱۲۲
۵ - ابو الطیّب سیّد محمّد صدّیق حسینی بخاری قنوجی هندی..................۱۲۲
۶ - شیخ منصور علی ناصف..................۱۲۳
۷ - احمد زینی دحلان..................۱۲۴
۸ - وهابیان..................۱۲۴
۱ - یک سند تاریخی ومدرک زنده..................۱۲۴
متن کامل بیانیّه علمای حجاز..................۱۲۵
۲ - توضیح مختصری پیرامون بیانیّه علمای حجاز..................۱۲۸
۳ - مخالفان وجود حضرت مهدی (علیه السلام) چه می گویند؟..................۱۳۲
۱ - ابن حزم اندلسی وگمراهی عجیب!..................۱۳۳
۲ - خطیب بغدادی..................۱۳۴
۳ - ابن کثیر شامی..................۱۳۴
رسوائی تا کجا؟..................۱۳۵
بخش پنجم: مهدی موعود (علیه السلام) در گفتار دانشمندان بزرگ اهل سنّت..................۱۳۷
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید..................۱۳۹
محمّد امین سویدی می گوید..................۱۳۹
ابن منظور، نویسنده کتاب «لسان العرب» می گوید..................۱۳۹
ابن اثیر می گوید..................۱۴۰
زبیدی نویسنده کتاب «تاج العروس» می گوید..................۱۴۰
ابن حجر مکّی می گوید..................۱۴۰
شمس الدین ذهبی می گوید..................۱۴۱
مقدّسی شافعی..................۱۴۱
بخاری (معروف به خواجه پارسای) می گوید..................۱۴۲
محیی الدین عربی می گوید..................۱۴۳
نویسنده کتاب «ارشاد المستهدی» می گوید..................۱۴۳
۱ - کسانی که مهدی (علیه السلام) را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند..................۱۴۴
۱ - ابن ابی ثلج بغدادی..................۱۴۵
۲ - علی بن حسین مسعودی..................۱۴۶
۳ - احمد بن حسین بیهقی شافعی..................۱۴۶
۴ - شیخ احمد جامی..................۱۴۷
۵ - فخر الدین رازی..................۱۴۸
۶ - یاقوت حموی..................۱۴۹
۷ - شیخ فرید الدین عطّار نیشابوری..................۱۴۹
۸ - محی الدین عربی..................۱۵۰
۹ - شیخ عبدالرحمان صوفی..................۱۵۱
۱۰ - شیخ سعد الدین حموی..................۱۵۲
۱۱ - کمال الدین محمّد بن طلحه شافعی..................۱۵۲
۱۲ - حافظ محمّد بن یوسف گنجی شافعی..................۱۵۳
۱۳ - مولانا جلال الدین رومی بلخی..................۱۵۴
۱۴ - ابن خلکان اشعری شافعی..................۱۵۵
۱۵ - حمد الله مستوفی قزوینی..................۱۵۶
۱۶ - حافظ شمس الدین محمّد ذهبی..................۱۵۶
۱۷ - محمّد خواوند شاه، مشهور به میر خواند..................۱۵۹
۱۸ - ملاّ حسین کاشفی..................۱۵۹
۱۹ - خواند میر..................۱۶۰
۲۰ - شمس الدین محمّد بن طولون دمشقی..................۱۶۰
۲۱ - شیخ عبد الله شبراوی شافعی..................۱۶۱
۲۲ - قاضی جواد ساباطی حنفی بصری..................۱۶۱
۲۳ - شیخ سلیمان قندوزی حنفی بلخی..................۱۶۲
۲۴ - سیّد مؤمن شبلنجی مصری..................۱۶۳
۲۵ - خیرالدین زرکلی معاصر..................۱۶۳
۲ - افسانه سرداب..................۱۶۷
بخش ششم: قضاوت های نادرست وداوری های حساب نشده..................۱۷۳
۱ - نظر مارگلی یوت اسلام شناس اروپایی در باره حضرت مهدی (علیه السلام)..................۱۷۵
ردّ نظریه مارگلی یوت..................۱۷۶
نکته ای که بر همه پوشیده مانده است..................۱۷۷
۲ - نظر سیّد امیر علی دانشمند اسلامی هندوستان..................۱۷۹
آیا نا کامی وستم، علّت عقیده به ظهور مهدی (علیه السلام) است؟..................۱۸۰
۳ - محمّد احمد سودانی وادّعای مهدویت..................۱۸۲
۴ - اعتراف «جیمز دارمستتر» به اصالت مهدویت..................۱۸۳
۵ - مدّعیان مهدویّت وسوء استفاده از عنوان مهدی موعود..................۱۸۴
بخش هفتم: مسأله انتظار..................۱۸۷
۱ - علّت پی جویی مفاهیم اسلامی..................۱۸۹
۲ - انتظار از نظر لغت..................۱۹۱
۳ - انتظار در نگاه مذهب..................۱۹۱
۴ - انتظار فرج در اسلام..................۱۹۳
الف) انتظار فرج در قرآن..................۱۹۴
ب) انتظار فرج در روایات اسلامی..................۱۹۸
۵ - انتظار فرج از دیدگاه نظام های سلطه گر..................۲۰۱
آیا انتظار عامل رکود است؟..................۲۰۲
۶ - مفهوم صحیح انتظار..................۲۰۲
۷ - انتظار مؤثّرترین عامل تحرّک..................۲۰۴
ارزش واهمیّت انتظار در روایات اسلامی..................۲۰۴
۸ - آثار سازنده انتظار ونقش آن در ساختن اجتماع..................۲۰۷
انتظار ومسئولیّت منتظران مؤمن..................۲۰۸
۱ - خود سازی..................۲۰۹
۲ - دگر سازی..................۲۲۰
۳ - زمینه سازی..................۲۲۲
انتظار عامل مقاومت وپایداری..................۲۲۴
انتظار عامل بقای جامعه تشیع..................۲۳۸
اعتراف دشمنان اسلام به سازندگی انتظار..................۲۳۹
بخش هشتم: حضرت مهدی (علیه السلام) ونویدهای ظهورش در قرآن کریم..................۲۴۵
۱ - سوره بقره..................۲۴۷
۲ - سوره آل عمران..................۲۵۱
۳ - سوره نساء..................۲۵۲
۴ - سوره انفال..................۲۵۴
۵ - سوره توبه..................۲۵۶
۶ - سوره هود..................۲۵۹
۷ - سوره ابراهیم..................۲۶۰
۸ - سوره حجر..................۲۶۱
۹ - سوره اسراء..................۲۶۲
۱۰ - سوره مریم..................۲۶۵
۱۱ - سوره نور..................۲۶۵
۱۲ - سوره قصص..................۲۶۶
۱۳ - سوره سجده..................۲۶۷
۱۴ - سوره فتح..................۲۶۷
بخش نهم: نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب های مقدّس ادیان واخبار اهل بیت (علیهم السلام)..................۲۶۹
۱ - مهدی موعود (علیه السلام) در کتب مقدسه هندیان..................۲۷۳
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب اوپانیشاد..................۲۷۳
۱ - مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان ظاهر می شود..................۲۷۴
۲ - مهدی (علیه السلام) بر اسب دست وپا سفیدی سوار است..................۲۷۵
۳ - مهدی (علیه السلام) با شمشیر قیام می کند..................۲۷۷
۴ - مهدی (علیه السلام) پاکی را به جهان بر می گرداند..................۲۸۰
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «باسک»..................۲۸۳
منظور از پادشاه عادل مهدی موعود (علیه السلام) است..................۲۸۴
۱ - مهدی (علیه السلام) زمین را پر از عدل وداد می نماید..................۲۸۴
۲ - مهدی (علیه السلام) در پایان همه دولتها می آید..................۲۸۵
۳ - حق وراستی با مهدی (علیه السلام) واو با حق همراه است..................۲۸۶
۴ - تمامی گنجهای عالم در اختیار مهدی (علیه السلام) است..................۲۸۷
۵ - مهدی (علیه السلام) از آسمان وزمین خبر می دهد..................۲۸۹
۶ - در همه عالم کسی بزرگتر از مهدی (علیه السلام) به دنیا نیاید..................۲۹۳
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «پاتیکل»..................۲۹۳
د) بشارت ظهور حضرت بقیة الله (علیه السلام) در کتاب «وشن جوک»..................۲۹۵
ه) بشارت ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) در کتاب «دید»..................۲۹۶
و) بشارت ظهور حضرت قائم (علیه السلام) در کتاب «دادتگ»..................۲۹۷
ز) بشارت ظهور حضرت حجة الله (علیه السلام) در کتاب «ریگ ودا»..................۲۹۸
ح) بشارت ظهور آخرین حجّت خدا (علیه السلام) در کتاب «شاکمونی»:..................۳۰۲
۲ - بشارات ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «تورات»..................۳۰۴
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در «زبور داوود»..................۳۰۵
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «اشعیای نبی»..................۳۱۱
چند بشارت دیگر از کتاب اشعیا..................۳۱۷
۱ - تأمین عدالت اجتماعی وامنیّت عمومی..................۳۱۷
۲ - تأمین رفاه همگانی وآباد ساختن جهان..................۳۲۰
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب بوئیل نبی..................۳۲۷
د) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «زکریای نبی»..................۳۲۸
۱ - سرنوشت یهودیان مغرور..................۳۲۹
۲ - اخراج یهود از سرزمینهای اسلامی..................۳۳۰
۳ - صهیونیسم وتشکیل دولتی به نام اسرائیل..................۳۳۱
ه) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «حزقیال نبی»..................۳۳۳
و) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب حجّی نبی..................۳۳۴
ز) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «صفینای نبی»..................۳۳۶
ح) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «دانیال نبی»..................۳۳۷
۳ - بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «انجیل»..................۳۳۸
الف) انجیل متّی..................۳۳۸
ب) انجیل مَرْقُس..................۳۴۰
ج) انجیل لوقا..................۳۴۱
ه) انجیل یوحنا..................۳۴۲
مکاشفه یوحنا..................۳۴۳
و) رساله پولس به رومیان..................۳۴۵
ز) اعمال رسولان..................۳۴۶
فرود آمدن حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمان..................۳۴۷
۴ - بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در منابع «زرتشتیان»..................۳۵۱
بخش دهم: دینِ آینده جهان..................۳۵۷
۱ - قرآن ودین آینده جهان..................۳۵۹
۲ - روایات اسلامی ودین آینده جهان..................۳۶۰
۳ - اسلام، دین همیشگی خدا..................۳۶۲
۴ - دعوت پیامبر اسلام، عمومی وجهانی است..................۳۶۷
۵ - رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) خاتم پیامبران است..................۳۶۸
دلایل خاتمیّت پیامبر اسلام در روایات..................۳۷۱
۶ - قرآن کریم، خاتم کتب آسمانی است..................۳۷۴
خاتمیّت قرآن در روایات..................۳۷۷
۷ - دین اسلام، خاتم ادیان است..................۳۸۰
بخش یازدهم: جهان پیش از ظهور..................۳۸۵
۱ - عوارض شوم تمدّن صنعتی..................۳۸۹
۱ - یأس ونا امیدی..................۳۸۹
۲ - گسترش فساد اخلاقی وازدیاد بزهکاری..................۳۹۴
۳ - مسابقه تسلیحاتی ورقابت خطرناک قدرتهای جهانی..................۳۹۷
۲ - انتقاد دانشمندان غربی از تمدّن کنونی..................۴۰۱
۳ - اختراع سلاح های مرگبار وهزینه های سنگین..................۴۰۶
۴ - جنگ جهانی سوّم، ارمغان تمدّن صنعتی..................۴۰۸
۵ - ضرورت تشکیل حکومت جهانی..................۴۱۱
۶ - اعتراف دانشمندان به لزوم حکومت جهانی..................۴۱۲
۱ - اینشتین..................۴۱۲
۲ - برتراند راسل..................۴۱۳
۳ - فولیتر فرانسوی..................۴۱۴
۴ - پروفسور آرنولدتوین پی..................۴۱۴
۵ - ویلیام لوکا اریسون، فیلسوف آمریکایی..................۴۱۴
۶ - دانته، ادیب شهیر ایتالیایی..................۴۱۴
۷ - کانت، فیلسوف مشهور آلمانی..................۴۱۵
۷ - خبر سطیح کاهن در باره مصلح موعود..................۴۱۷
بخش دوازدهم: سیمای راستین ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام)..................۴۲۱
۱ - برخی از ویژگی های حضرت مهدی (علیه السلام)..................۴۲۶
حضرت مهدی (علیه السلام) با میراثهای گرانبهای پیامبران می آید..................۴۲۶
حضرت مهدی (علیه السلام) با ملائکه یاری می شود..................۴۲۹
۲ - یاران حضرت مهدی (علیه السلام)..................۴۳۳
قرآن ویاران حضرت مهدی (علیه السلام)..................۴۳۳
روایات ویاران حضرت مهدی (علیه السلام)..................۴۳۷
۳ - وقت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)..................۴۴۱
الف) تورات..................۴۴۸
ب) انجیل..................۴۴۸
۴ - مدّت حکومت حقه..................۴۴۹

پیشگفتار

مطالعه سرگذشت جامعه های مختلف بشری وبررسی مکتب های فکری در طول تاریخ، نشان می دهد که انسان ها همواره به یک سلسله مسائل بنیادی، اعتقاد راسخ داشته اند تا جایی که با گذشت قرن ها وظهور مکتب های جدید فکری وپدیدار شدن تحول های شگرف در علم وصنعت، این گرایش ها تغییر نکرده وبه اصالت خود باقی مانده است.
یکی از این مسائل، اعتقاد به ظهور یک منجی ومصلح جهانی است. گرچه اعتقاد به ظهور این منجی در آخرالزمان، در میان پیروان ادیان الهی، فروغ بیشتری دارد، ولی بشر همواره در انتظار این مصلح به سر برده است وعقیده دارد که روزی، این منجی خواهد آمد وبه نابسامانی ها وبی عدالتی ها خاتمه خواهد داد وانسان را بسر منزل مقصود وسعادت وکمال که خواسته دیرینه او بوده، خواهد رساند.
در این کتاب، مؤلف محترم تلاش کرده تا عقیده به منجی ومصلح جهانی را، در ادیان الهی ومکتب های مختلف فکری پی گیرد ودیدگاه هر کدام را ارائه دهد که با این بررسی، اصالت اعتقاد به ظهور منجی وانتظار او، ثابت می شود.
ایشان با ارائه شواهد، ثابت می کند که تمام این دیدگاه ها به یک نفر اشاره دارند واو همان مهدی موعود اسلام است.
سپس به نویدهای اسلام درباره ظهور آن حضرت می پردازد وروایاتی را از طریق شیعه واهل سنت می آورد تا قطعیت این اعتقاد را بنمایاند. روایاتی را نیز برای شناخت نسب آن حضرت نقل می کند. آرای جمعی از دانشمندان اهل سنت را درباره صحت روایات وارده درباره مهدی (علیه السلام)، وتواتر آنها می آورد وشبهات برخی از اهل سنت را مطرح کرده، آن ها را پاسخ می دهد.

↑صفحه ۱۳↑

سپس دیدگاه جمعی از اهل سنت را که تصریح کرده اند که آن حضرت، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است، ذکر می کند.
اشاره ای نیز به دیدگاه تنی چند از مستشرقین ونقد آنها واعترافات برخی از آنها دارد. در بخشی از کتاب، مسأله انتظار را ریشه یابی کرده، آثار سازنده آن را در فرد واجتماع باز می گوید. در قسمتی دیگر از کتاب، آیاتی را که راجع به آن حضرت وظهورش رسیده است، نقل می کند.
بخش عظیمی از کتاب را به نقل نویدهای ظهور منجی، در کتاب های مقدّس تورات وانجیل وکتاب های هندوها وزرتشتیان اختصاص می دهد.
درباره دین آینده جهان با استمداد از آیات وروایات بحث می کند واز زاویه های گوناگون به این مسأله می نگرد وثابت می کند که دین آینده جهان، اسلام است.
در بخشی نیز به بررسی وضع جهان پیش از ظهور
وآثار منفی تمدن صنعتی می پردازد واعترافات تنی چند از دانشمندان را که بر لزوم حکومت واحد جهانی تأکید دارند، ذکر می کند.
در آخرین بخش کتاب، به برخی از ویژگی های حضرت مهدی (علیه السلام) ویاران آن حضرت می پردازد وبه چند سؤال پاسخ می دهد.
واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران، ضمن قدردانی از زحمات محقق گرانقدر حجه الاسلام والمسلمین سید اسد الله هاشمی شهیدی، افتخار دارد که تحقیق وتصحیح مصادر وویرایش متن کتاب را انجام داده وآن را آماده چاپ ونشر نموده است.
بدان امید که این اثر مورد قبول قطب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه قرار گیرد ودر شناسایی آن حضرت نزد شیفتگان عدالت مؤثر افتد والطاف آن جان جهان را شامل حالمان گرداند.

واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران
بهار ۱۳۸۰

↑صفحه ۱۴↑

بخش اول: مسأله مهدویّت واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)

↑صفحه ۱۵↑

مسأله «مهدویّت» واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، واین که وی از سلاله پاک خاندان نبوّت، واز دودمان مقام شامخ ولایت (پسر عمّ، جانشین، ووارث علوم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) علی بن ابی طالب (علیهما السلام))، واز ذریّه طیّبه دخت گرامی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)، بزرگ بانوی بانوان عالم حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)، واز نسل سرور آزادگان جهان حضرت حسین بن علی (علیهما السلام) است، یکی از مسائل بسیار مهمّ دینی ومشهور اسلامی است.
مسأله مهدویّت واندیشه ظهور مهدی موعود (علیه السلام) در آخر الزمان، در آیین مبین اسلام، مسأله ای اصیل، ریشه دار وبا سابقه است که هرگز با گذشت زمان کهنه وفرسوده نمی گردد، وبا آن که از زمان رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) تاکنون، مدّت چهارده قرن از آن می گذرد، نه تنها از فروغ این عقیده کهن وباستانی کاسته نشده است، بلکه با پیشرفت سریع صنعتی، وانحطاط اخلاقی جوامع بشری، واحساس یأس ونومیدی، وزندگی سراسر رنج زا ودرد آلود، هر آن وهر لحظه، عشق سوزان بشریّت نسبت به وجود مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) بیشتر، ونور امید وآرزو در دلهای خداپرستان افروخته تر، واشتیاق توده های محروم ودردمند، برای ظهور آن خورشید فروزان شعله ور تر می گردد.
در آیین مقدّس اسلام کمتر مسأله ای را می توان یافت که به اندازه مسأله مهدویّت بدان اهمیّت داده شده باشد، وشاید بتوان گفت: در مورد هیچ مسأله ای از مسائل حیاتی اسلام به اندازه مسأله «مهدویّت» روایت نرسیده است.
زیرا علاوه بر آیات متعدّدی از «قرآن کریم» که پیشوایان معصوم (علیهم السلام)، آنها را به وجود مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) تفسیر وتأویل کرده اند، روایات فراوانی از طریق اهل سنّت نیز از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وصحابه وتابعین وائمّه معصومین (علیهم السلام) در باره ظهور مبارک آن یکتا بازمانده حجج الهی وارد شده است، در این روایات، ویژگی های

↑صفحه ۱۷↑

شخصی واوصاف وجزئیّات زندگی آن یگانه مظهر قدرت خداوندی بیان گردیده، وهم اکنون بیش از شش هزار حدیث از منابع ومدارک معتبر شیعه وسنّی در باره آن وجود مقدّس در دسترس ما قرار دارد.(۱)
مسأله مهدویّت، واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) که به عنوان یک شخصیّت ممتاز الهی، ورهبر آسمانی، و«خاتم اوصیا» وآخرین سفیر خداوند، در پایان جهان ظهور خواهد کرد، وبر سرتاسر کره خاکی استیلا خواهد یافت، وبه وسیله آن وجود مقدّس، همه مکتبهای موجود زمان، وحکومت های مقتدر جهان، وتمام نیروهای تخریبی، وقدرت های اهریمنی، نابود خواهند شد، ودر تمام جهان، صلح وصفا وعدالت وامنیّت بر اساس حکومت حقّ وعدل، بر قرار خواهد گردید، اندیشه ای است که کلیه فِرَق اسلامی آن را پذیرفته وسرسختانه از آن دفاع می نمایند.(۲)
مسأله مهدویّت، واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وگسترش جهانی ایمان اسلامی، وپیروزی نهایی حق بر باطل، واستقرار کامل وهمه جانبه ارزشهای انسانی، وبالاخره تشکیل «مدینه فاضله» وحکومت جهانی واحد، در میان «مسلمانان» ریشه قرآنی دارد. قرآن کریم، با قاطعیّت هرچه تمامتر، پیروزی نهایی ایمان اسلامی، وغلبه قطعی «صالحان وپرهیزکاران» بر مستکبران وزورمداران، وکوتاه شدن دست جبّاران وستمکاران از دامان محرومان ومستضعفان، وآینده درخشان فرزندان انسان را، در پرتو حکومت حقّ وعدل الهی به همه مسلمانان وپیروان ادیان وعده داده است.(۳)
آنچه در رابطه با مسأله مهدویّت واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) گفته شد، حقایقی است که سابقه ای بس طولانی داشته، ودر نخستین روزهای طلوع اسلام بر سر زبانها بوده است. وپیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمّه اهل بیت (علیهم السلام) آنها را به عنوان (۱) متن ۶۰۰۰ حدیثی که یاد آور شده ایم در کتاب نفیس «منتخب الاثر» نوشته دانشمند گرانقدر، آیه الله لطف الله صافی گلپایگانی، جمع آوری شده است. در این کتاب جمعاً ۶۲۰۷ حدیث با ذکر مأخذ از ۱۵۴ کتاب معتبر شیعه وسنّی نقل شده است.

-----------------
(۲) برای اطلاع بیشتر به بخش چهارم کتاب که تحت عنوان: اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدی (علیه السلام) آورده ایم، مراجعه فرمایید.
(۳) در زمینه غلبه قطعی صالحان وپرهیزکاران بر مستکبران، ووعده های نویدبخش قرآن به مسلمانان، در بخش هشتم تحت عنوان: «نویدهای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در قرآن کریم» به تفصیل سخن گفته ایم، به آنجا رجوع شود.

↑صفحه ۱۸↑

نویدهای ظهور مهدی موعود (علیه السلام) برای اُمّت اسلامی بازگو نموده، ودر کمال صراحت از ظهور مردی از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) که با فرمان مدبّر جهان هستی در پایان جهان ظهور خواهد نمود سخن گفته اند.
گرچه ما در آینده در این باره به تفصیل سخن خواهیم گفت، ولی در عین حال، در اینجا نیز برای این که تصویر روشنی از مسأله مهدویّت داشته باشیم، نخست مسأله عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را از دیدگاه مسلمانان وجامعه اسلامی به صورت مختصر مورد بررسی قرار می دهیم، سپس آنچه در کتب روایی شیعه وسنّی آمده است از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم تا حقیقت وواقعیّت مسأله مهدویّت بر همگان روشن شود.
۱ - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه جامعه اسلامی
بر پژوهشگران، صاحب نظران وارباب دانش پوشیده نیست که مسأله مهدویّت واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان، یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام، واز اعتقادات قطعی عموم مسلمانان است، که شیعه وسنّی در طی قرون واعصار متمادی همه بر این عقیده اتّفاق نظر داشته وآن را جزء عقاید قطعی خود می دانند.
گرچه وجود این عقیده در اسلام به خصوص در میان شیعیان، از مسایل بسیار حایز اهمیّت، واز اعتقادات بنیادی محسوب می شود، واز این رهگذر در میان همه مذاهب اسلامی، شیعیان بیش از همه با این عقیده شناخته شده اند، لذا برخی از افراد نا آگاه وبی اطّلاع، یا لجوج ومعاند پیوسته کوشیده ومی کوشند تا این عقیده را در مذهب شیعه محصور کنند، ولی هرگز عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در اسلام اختصاص به شیعه ندارد. بلکه عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) مورد اتّفاق واجماع همه مسلمین بوده، وکلیّه فِرَق اسلامی در این عقیده باهم اتّفاق نظر دارند، وحتّی فرقه ساخته شده «وهّابیت» نیز آن را جزء عقاید قطعی ومسلّم خود می دانند وبه طور جدّی از آن دفاع می نمایند، ومعتقدند که: اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بر هر مسلمانی واجب است، وجز افراد

↑صفحه ۱۹↑

نادان وبی اطّلاع وبدعت گزار، منکر آن نخواهند بود.(۴)
به طور خلاصه، آنچه از مجموع منابع معتبر حدیثی وتاریخی شیعه وسنّی استفاده می شود این است که: مسأله مهدویّت وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یکی از ضروریات دین مقدّس اسلام است که منکر آن از آیین اسلام بیرون است. از این رو، کلیّه مسلمانان از شیعه وسنّی - وبه طور کلّی عموم اُمّت اسلامی - عقیده دارند، که بر اساس روایات وارده، ناچار باید در آخر الزمان (وتاریک ترین دوران تاریخ بشر) مردی از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) به نام حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور کرده، بر همه کشورها مسلّط شود، ودین را تأیید بخشد، وسراسر روی زمین را پر از عدل وداد کند، واو از دودمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز نسل حضرت فاطمه (علیها السلام) است.
از نظر مسلمانان، مسأله «مهدویّت» وعقیده به ظهور مهدی موعود (علیه السلام) یک اعتقاد عمیق دینی ومذهبی، ویکی از مهمترین وحسّاس ترین فرازهای عقیدتی اسلامی است.
این عقیده در اسلام وبه خصوص در میان شیعیان، از اعتقادات بنیادی وتردید ناپذیری است که هیچ گونه شک وتردید در آن وجود ندارد.
عموم مسلمانان وبه ویژه شیعیان عقیده دارند که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از ضروریات مذهب است، واخبار وروایات مربوط به آن حضرت، از طریق شیعه وسنّی به حد «تواتر» رسیده است.(۵)
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک مهدی موعود (علیه السلام) که در روایات متواتر اسلامی با اوصاف: «قرشی، هاشمی، فاطمی، علوی، حسنی، وحسینی» معرّفی گردیده، ونویدهای ظهور مبارک آن حضرت سالها پیش از ولادت با سعادتش از زبان مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وخاندان پاکش (علیهم السلام) برای اُمّت اسلامی بازگو شده، یک امر قطعی ومسلّم است.

-----------------

(۴) ر ک: بخش چهارم (اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدی (علیه السلام)).
(۵) خبر «متواتر» خبری است که جماعتی آن را نقل کنند که راویان آن در کثرت وفراوانی به حدّی باشند که عادتاً اتّفاق وتوطئه آنها بر دروغ محال باشد، واز اخبار آنها علم به صحّت خبر حاصل شود، واین گونه روایت حجّت است. ابن حجر عسقلانی در کتاب «نزهه النواظر»، صفحه ۱۲ می نویسد: خبر متواتر، مفید یقین است، وعمل کردن به آن نیاز به بحث ندارد.

↑صفحه ۲۰↑

عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان، وعده قطعی خداوند است، ونویدهای ظهور آن موعود جهانی در قرآن کریم وروایات اسلامی به صورتی گسترده در نهایت وضوح وروشنی بیان شده است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که طبق وعده های قرآن کریم وروایات اسلامی، در آینده تاریخ ودر آخر الزمان، مردی از اهل بیت به نام حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور خواهد کرد که دین را تأیید، وعدل وداد را آشکار خواهد نمود، ودشمنان دین وانسانیّت چه بخواهند وچه نخواهند، سرانجام او ظاهر می شود، وبر همه کشورها وممالک اسلامی مسلّط می گردد.
در زمان او اسلام جهانگیر می شود، سراسر روی زمین پر از عدل وداد می شود، پرچم توحید ویکتاپرستی در همه جهان به اهتزاز در می آید، دینی جز دین مبین اسلام باقی نمی ماند، نظام جهانی بر اساس ایمان به خدا واحکام اسلام استوار می گردد، بر تمام جهان دین واحد، قانون واحد، نظام واحد، ورهبر واحد حکومت می کند، ودر همه جا صلح وصفا ایجاد می شود، وحقّ وعدالت پیروز، وظلم وستم یکسره از بین می رود.
عموم مسلمانان عقیده دارند که با جهانی شدن ظلم وستم، فساد وتبهکاری ووجود حکومت های ظالمانه با معیارهای غیر عادلانه در سطح جهان، از نقطه نظر رحمت الهی، ظهور مهدی موعود (علیه السلام) یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که طبق وعده های صریح اسلامی آنچنان که در قرآن کریم واخبار اهل بیت (علیهم السلام) آمده است، سرانجام باید ظاهر شود؛ کاخهای ستمگران را بر سرشان فرو ریزد، پرچم حقّ وعدالت را بر فراز گیتی به اهتزاز درآورد، ریشه ظلم وبیداد را از بیخ وبن برکند، وبر ویرانه های کاخ جبّاران وستمکاران، جهانی آباد وآزاد بنیان نهد، وانسانها را از زیر یوغ استعباد، استثمار واستعمار رهایی بخشد.
آری خواننده گرامی! عموم مسلمانان وبه ویژه شیعیان، عقیده دارند که ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک امر محتوم ومسلّم است که بدون تردید واقع خواهد شد، وکفر کافران، لجاجت منکران وسرسختی معاندان، در تحقّق اراده ومشیّت الهی، وظهور منجی آسمانی، کمترین اثری نخواهد داشت، واز این رو همه منتظر وچشم به راهند،

↑صفحه ۲۱↑

وهمه انتظار روزی را می کشند که ندای نوید ظهور «منجی موعود» در سرتاسر جهان طنین انداز شده، همه ساکنان روی زمین، طنین آن ندای آسمانی را با گوش خود بشنوند، واز جان ودل اجابت کنند، وسر از پا نشناخته شتابان به سویش روان گردند.
اینک برای این که مهدی موعود اسلام را بشناسیم، وبدانیم که اسلام در زمینه ظهور آن یکتا بازمانده حجج الهی چه نوید هایی را به مسلمانان ومردم جهان داده است، فشرده مطالبی را که در دریای ژرف وناپیدا کرانه متون اصیل اسلامی آمده است در اینجا می آوریم.
آنچه در مقام معرّفی مهدی موعود (علیه السلام)، در منابع معتبر شیعه وسنّی آمده، بدین قرار است:
«او، حجّت خدا، خاتم اوصیا، رهایی بخش اُمّت، مهدی، منتظر، قائم آل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)، صاحب الأمر، صاحب الزمان، عدالت گستر، بقیّه الله، صاحب شمشیر، ظاهر کننده دین، خلف صالح، باعث، وارث، صاحب، خالص، صاحب الدار (صاحب خانه) مأمول، مؤمَّل، (امید آینده) نایب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابی)، منتقم، سیّد، جابر (ترمیم کننده دین)، خازن (خزینه دار علوم الهی)، امیر امیران، قاتل تبهکاران، آقای دو جهان، وامام منتظر برای تأسیس حکومت عدل الهی است».(۶)
پدرش گنج دانش ایزدی، امام حسن عسکری (علیه السلام)، ومادر بزرگوارش نرجس خاتون بانوی کنیزان جهان از بیتی رفیع وخاندانی جلیل است که از امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی جز آن آخرین حجّت خدا از این بانوی بزرگوار نمانده است.(۷)
در سال ۲۵۵ هجری قمری، در سپیده دم پانزدهم ماه شعبان در شهر «سامرّا» پایتخت عبّاسیان چشم به جهان گشود.(۸) نامش، نام پیامبر - محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) - وکنیه اش کنیه

-----------------

(۶) دلائل الامامه، ص ۵۰۲، منتخب الأثر، ص ۲۵۶، ۳۲۴، ۳۲۶، ۳۴۵، ۳۴۶ و۴۶۷؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۷؛ بشاره الاسلام، ص ۴۹ و۶۶، نور الابصار، ص ۳۴۲؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۰۹؛ وبسیاری از کتابهای روایی دیگر.
(۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳، ینابیع الموده، ج ۳، باب ۷۹، ص ۳۰۲؛ مشارق الانوار، ص ۱۰۱ وکمال الدین صدوق، ج ۱، ص ۳۰۷، باب ۲۷، ح ۱.
(۸) فصول المهمّه، ص ۲۹۲؛ ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۱۳۸، الاتحاف، ص ۱۷۹، الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۱۴۳، وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، وغیبت طوسی، ص ۱۳۷.

↑صفحه ۲۲↑

پیامبر - ابوالقاسم - است.
«ولادت با سعادتش از دشمنان پنهان ماند، ونام ونشانش از بدخواهان در نهان؛ زیرا حکومت خون آشام وقت ودستگاه ستمگر خلافت، سخت در پی او ومشتاق یافتن ونابود ساختنش بود، وتمام نیروی خود را در اطراف خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) متمرکز کرده ودهها جاسوس به کار گرفته بود، وبر هر جاسوسی، جاسوسی دیگر گمارده بود تا از ولادت ولیّ خدا حضرت بقیّه الله (علیه السلام) آگاه شده، نور خدا را خاموش کند، ولی مشیّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود که حجّت خود را از گزند دشمنان حفظ کند».(۹)
با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام) در شب هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری، بار دشوار وتوان فرسای امامت بر دوش او نهاده شد، وبه فرمان حکمت آمیز پروردگار، از مردم «غیبت» اختیار فرمود.(۱۰)
دوران غیبت آن حضرت دو بخش متمایز دارد:
۱ - غیبت صغری یا کوتاه مدّت - سال ۲۵۵ تا ۳۲۹ هجری - که در این دوره شیعیان می توانستند توسط سفیران چهار گانه اش با آن حضرت تماس بگیرند وبا وی ارتباط برقرار کنند.
این چهار تن نایب خاص، که شیعیان می توانستند در دوران غیبت صغری توسط آنها با حضرت مهدی (علیه السلام) تماس بگیرند ومشکلات خود را به ناحیه مقدّسه برسانند وپاسخ های لازم را دریافت نمایند، عبارتند از: جناب عثمان بن سعید عمروی، محمّد بن عثمان بن سعید، حسین بن روح نوبختی وعلی بن محمّد سمری، که با رحلت او باب «نیابت خاص» بسته شد.
۲ - غیبت کبری یا بلند مدّت که تا امروز ادامه یافته است. در این دوره سفیر ونایب خاصّی برای آن حضرت نیست، وراه تماس رسمی وآشکار برای مردم وجود ندارد.

-----------------

(۹) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۴، وج ۵۱، ص ۱۳، ۲۵، ۳۰ و۳۲؛ کافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ منتخب الاثر، ص ۲۸۶ و۲۸۸، فصول المهمّه، ص ۲۹۰ والاتحاف بحبّ الاشراف، ص ۱۷۹.
(۱۰) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۴، ح ۹؛ کافی، ج ۱، ص ۵۰۳، محجّه البیضاء، ج ۴، ص ۳۳۵؛ ارشاد مفید، جزء دوم، ص ۳۳۶؛ وفیات الاعیان، ج ۴.

↑صفحه ۲۳↑

وبر آنهاست که از نوّاب عام امام (علیه السلام) - یعنی از فقهای پارسا وخویشتن دار - پیروی کنند.(۱۱)
غیبت صغری از همان لحظه ولادت حضرت ولی عصر (علیه السلام) آغاز می شود(۱۲) وتا روز وفات چهارمین سفیر حضرتش ادامه می یابد(۱۳) ولی دوران سفارت، از رحلت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) آغاز شده وتا وفات علی بن محمّد سمری، امتداد می یابد.(۱۴)
بنابراین، طول غیبت صغری ۷۴ سال تمام، ومدّت سفارت سفیران چهارگانه ۶۹ سال وشش ماه وپانزده روز است.
به هر حال، نهان زیستی آن حضرت بدین معناست که دور از چشم مردمان ولی زیر همین آسمان کبود بسر می برد. اگر برخوردی هم برایش پیشامد کند، اغلب ناشناخته می ماند ودیدار هایش با شیعیان تنها به اذن خداست.
هم اکنون - سال ۱۴۱۴هجری قمری - نزدیک به ۱۱۵۹ سال از عمر شریفش می گذرد وبنا به اراده ومشیّت حکیمانه الهی، هنوز شاداب، جوان ونیرومند است.(۱۵) واین حالت کهنسالی ونا فرسودگی او، بهترین محک برای رسوایی وسیه رویی دروغگویان ودروغ پردازان «مهدی نما» ومدّعیان مهدویّت است.
مهدی قائم (علیه السلام) وارث نهایی فضایل وکمالات انبیاء واولیاء خداست. در خرد ودانش از همه پیشتر است، ودر طاعت وعبادت وبندگی از همه پیشرو تر، ودر کرم وبخشش از همه پیشگام تر، ودر شجاعت وشهامت ورشادت از همه پیشتاز تر است.(۱۶)
از کنار خانه کعبه - مکّه مکرّمه - قیام شکوهمند خود را آغاز می کند، نخبه ترین پارسایان دلیر، وبرگزیده ترین جنگاوران پرهیزکار آن زمان که ۳۱۳ نفرند - هم شمار

-----------------

(۱۱) در مورد لزوم تقلید از مراجع عالیقدر وفقهای عالی مقام، مرحوم شیخ حرّ عاملی رضی الله عنه ۴۸ روایت با ذکر سند در کتاب شریف وسائل الشیعه جلد ۱۸، صفحه ۹۸، ۱۱۱، آورده است.
(۱۲) نیمه شعبان، ۲۵۵ هجری قمری.
(۱۳) نیمه شعبان ۳۲۹ هجری قمری، به غیبت شیخ طوسی، ص ۲۴۲ وکشف الغمّه، ج ۳، ص ۳۲۰، در مورد رحلت علی بن محمّد سمری که با رحلت او باب سفارت بسته شد، وهمچنین به کتاب شریف بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۰، باب احوال السفراء مراجعه فرمایید.
(۱۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳۶ وج ۵۳، ص ۶.
(۱۵) منتخب الاثر، ص ۲۸۵ و۲۲۱، کشف الغمّه، ج ۳، ص ۳۳۱، بیروت؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۶۶، باب ۵۷، ح ۱۲؛ وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۵ و۳۲۲.
(۱۶) در این زمینه در بخش های مختلف این کتاب به تفصیل سخن رفته است.

↑صفحه ۲۴↑

یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر - به دورش حلقه می زنند، وچون دژی محکم واستوار او را در میان می گیرند.
خبر ظهور او به سرتاسر جهان می رسد، وچون ده هزار نفر از مردمان دیندار ویکدل ونیرومند - هم شمار یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) در فتح عظیم مکّه - به یاریش بشتابند وفرمانش را گردن نهند از مکّه بیرون می آید(۱۷) وبا نبردی آزادی بخش وسخت خونین، ملّت های اسیر وبه دام افتاده را رهایی می بخشد.
سپاه پیروزمند آن یگانه منجی عالم که در هیچ برخوردی شکست نمی خورد(۱۸) سراسر گیتی را تسخیر می کند، تمامی دولت های ستمگر وباطل را از روی صفحه زمین، بر می اندازد، وحکومت واحد جهانی را بر اساس موازین عدالت اسلامی تشکیل می دهد(۱۹)، فرمانروایی زمین به بندگان صالح، شایسته ونیک کردار خدا می رسد، وستمدیدگان ومستضعفان، وارث ثروتها، نعمت ها وقدرت ها در پهنه گیتی می شوند چنان که خداوند متعال می فرماید:
«وَنُرید أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضعِفُوا فِی الأَرْضِ، وَنَجْعَلَهُمْ أئِمّهً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ».(۲۰)
«وما اراده کرده ایم که بر کسانی که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند، منّت نهاده، آنها را پیشوایان ووارثان زمین قرار دهیم».
در سایه چنین حکومتی، ظلم، جور، جفا، تعدّی وتجاوز، وجنایت وخیانت ریشه کن می گردد.(۲۱) وبرادری وبرابری وعدالت ومحبّت، همه جا را فرا می گیرد.(۲۲) تعالیم سعادت بخش اسلام به بهترین شکل به اجرا در می آید، وآئین جاوید رسول

-----------------

(۱۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، ح ۷؛ کمال الدین، باب ۳۶، ح ۲.
(۱۸) کمال الدین، باب ۳۲، حدیث ۷. «إنّه لا تُردّ له رایهٌ».
(۱۹) منتخب الاثر، ص ۲۹۲، ۴۳۶، ۴۷۰ و۴۷۱.
(۲۰) سوره قصص، آیه ۵.
در رابطه با این آیه شریفه، در مجمع البحرین می نویسد: این آیه در حقّ حضرت قائم (علیه السلام) نازل شده، وابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه» نوشته است: اصحاب ما (معتزله) معتقدند که این آیه در حقّ امام غایبی است که ظهور خواهد کرد، وبر سرتاسر جهان حکومت خواهد نمود. (مجمع البحرین، ج ۵، ص ۸۵، مادّه «ضعف»، وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۹، ص ۲۹، بخش کلمات قصار، شماره ۲۰۵).

-----------------
(۲۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۴، ح ۸؛ وکمال الدین، باب ۳۳، ح ۷.
(۲۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶، ح ۱۱.

↑صفحه ۲۵↑

اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بر همه سرزمینها سایه گستر می شود.(۲۳)
در تمام معابدی که غیر خدا پرستش می شد تنها خدا را می پرستند، وهمگان به کیش توحید می گرایند(۲۴)، وآنها که به هیچ رو در برابر منطق وبرهان سر فرود نمی آورند وهنوز به وسوسه نفس وابلیس، به بتها وطاغوتها دلبستگی تامّ وتمام دارند وبه حکومت «الله» به هیچ وجه گردن نمی نهند، نابود می گردند.(۲۵) وجانیان، زورگویان، آشوبگران وگردنکشان همگی از بین می روند.
انتقام خون شهیدان راه حق - بویژه سرور آزادگان حضرت حسین بن علی (علیه السلام) - از جلّادان وخون خواران گرفته می شود.(۲۶)
زمین، برکات بی شمار خود را نثار مقدم مبارک حضرتش می نماید، وگنجهای پر بهایش را برای او آشکار وپدیدار می سازد. همه جا سبز، خرّم، شاداب وشکوفا می گردد، آسمان نیز نعمت های بی مانندش را بر زمین فرو می بارد. فراوانی نعمت وبرکت، به گونه ای زندگی را برای مردم شیرین ودلپذیر می سازد که مردگان آرزوی برگشت به دنیا وزندگی دوباره را می کنند.(۲۷)
حضرت مهدی (علیه السلام) دست عنایت خود را بر سر مردم می گذارد، وبا پرتوی از ولایت، به آنان رشد عقلانی وکمال اخلاقی می بخشد.(۲۸) وزمین به نور پروردگار جهان، پر فروغ ودرخشان می گردد.
هر کجا ویرانه ای باشد، به فرمان حضرتش آباد می شود. أمن وأمان بر همه جا سایه افکن شده، وترس، هراس ونگرانی از میان می رود تا حدّی که زنی تنها، با زیب وزیور، مسافتی طولانی را می پیماید بدون آن که هراسی از راهزنان یا درندگان به دل راه دهد.(۲۹)

-----------------

(۲۳) منتخب الاثر، ص ۱۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.
(۲۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۶، ح ۱۴؛ کمال الدین، باب ۳۳، ح ۳۱.
(۲۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰، ح ۲؛ کمال الدین، باب ۳۴، ح ۶.
(۲۶) مکیال المکارم، ج ۱، ص ۶۳، ح ۱۲۰؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۸، ح ۷.
(۲۷) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۴۶۵؛ ومنتخب الاثر، ص ۱۴۶، فصل ۲، باب اول، ح ۱۳.
(۲۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۱.
(۲۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶، ح ۱۱؛ مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۰۱، ح ۲۲۸.

↑صفحه ۲۶↑

اموال عمومی وثروت های همگانی را میان مردم یکسان بخش وپخش می نماید،(۳۰) ومردم آنچنان دست گشاده وسخاوتمند ومهربان خواهند شد که انسان حاجتمند، بدون آن که لازم باشد تمنّایی کند یا تقاضایی بر زبان آورد یا دست نیاز به سوی این وآن دراز کند، از جیب برادر ایمانی خود به اندازه نیاز بر می دارد، وپس از فراغ وگشایش، آن را باز می گرداند.(۳۱)
تعلیم وتربیت در زمان آن حضرت گسترش می یابد؛ حضرتش چندین برابر علوم ومعارفی را که فرستادگان الهی برای بشر آورده اند، آشکار می سازد.(۳۲)
سطح دانش مردم آنچنان بالا می رود که زنان، در خانه یارای آن را دارند که بر پایه کتاب خدا وسنّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) قضاوت کنند.(۳۳)
خلاصه مطلب آن که، روزگار زرّین تاریخ بشر، که مصلحان واندیشمندان جهان به نام های گوناگون چون: «مدینه فاضله»، «شهر آفتاب»، وسرزمین «الدورادو» از آن یاد کرده اند(۳۴) همین دوران است که نوید تحقّق حتمی وقطعی آن در یک آیه از آیات قرآن مجید به اجمال آمده است آنجا که خدای عزّ وجلّ می فرماید:
«وَعَدَ الله الَّذِینَ آمَنوُا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلهِمْ، وَلَیمَکِنِنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیُبَدّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدونَنِی لایُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ».(۳۵)
«خداوند به کسانی از شما، که ایمان آورده وعمل نیک وشایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنها را خلیفه روی زمین خواهد گرداند، همان گونه که مردم پیشین را خلافت روی زمین بخشید. ودین وآیینی را که برایشان پسندیده در سراسر جهان گسترده وپابرجا خواهد ساخت، وترس

-----------------

(۳۰) عقد الدرر، ص ۴۰، مسند احمد، ج ۳، ص ۳۷، ومنتخب الاثر، ص ۱۴۷.
(۳۱) اختصاص مفید، ص ۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۲.
(۳۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۳.
(۳۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲، ح ۱۰۶.
(۳۴) مدینه فاضله» تعبیر افلاطون است، وسرزمین «الدورادو» تعبیر «ولتر»، و«شهر آفتاب» تعبیر «توماس کامپانلّا».
(۳۵) سوره قصص، آیه ۵.

↑صفحه ۲۷↑

وهراس شان را به آرامش وامنیّت مبدّل خواهد نمود، آنچنان که همگان تنها مرا پرستش نمایند، وچیزی را شریک من قرار ندهند وبعد از آن هر کس که کافر شود از پلیدان وبدکاران خواهد بود».
در این آیه قرآن، چهار نوید اساسی به مؤمنان صالح داده شده است:
۱ - حکومت واحد جهانی با رهبری آخرین حجّت خدا حضرت مهدی (علیه السلام) به وسیله مردمان صالح وبا ایمان اداره خواهد شد.
۲ - نظام کامل وعالی اسلامی در سراسر گیتی، برقرار خواهد شد وقوانین نجات بخش وسعادت آفرین اسلام دقیقاً به مرحله اجرا در خواهد آمد.
۳ - بیم وهراس توده مردم به آسایش وامنیّت مبدّل خواهد گشت.
۴ - همگان، خدای یکتای بی همتا را خواهند پرستید، وهرگونه شرک، کفر وبت پرستی ریشه کن خواهد گردید.
چکیده وعصاره این چهار برنامه، همان جمله معروف ومشهوری است که شیعه وسنّی در کتاب های معتبر خود نقل کرده اند، وبیش از هر عبارت دیگری در مورد خروج قائم آل محمّد (علیه السلام) بر زبان مبارک پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) ودودمان پاکش (علیهم السلام) جاری گشته که فرموده اند:
«یَمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلئِت ظُلماً وجَوْراً».(۳۶)
«سراسر روی زمین را پر از عدل وداد می کند، همان گونه که پر از ظلم وجور شده است».
زمان ظهور منجی عالم تعیین نشده است.(۳۷) سبب این «نامعیّنی»، وابستگی مستقیم زمان ظهور به پندار وگفتار وکردار آزادانه مردم است.
این بود فشرده آن چیزی که جامعه اسلامی وبه خصوص شیعیان دوازده امامی درباره مهدی موعود (علیه السلام) وظهور او، بدان عقیده دارند، وچشم به راه هستند، واز همه

-----------------

(۳۶) منتخب الاثر، ص ۲۴۷ - ۲۴۹، فصل ۲، باب ۲۵. کتاب بسیار نفیس وپر ارزش «منتخب الاثر» آکنده از این تعبیر است، وکتب حدیث شیعه وسنّی به وفور آن را روایت کرده اند.
(۳۷) منتخب الاثر، ص ۳۰، ح ۴۱، وکفایه الاثر، ص ۱۶۸، باب ما روی عن الحسن بن علی (علیهما السلام) حدیث آخر وباب ما جاء عن علی بن الحسین (علیهما السلام).

↑صفحه ۲۸↑

منادیان آزادی ومدّعیان بشر دوستی که به دروغ، هر روز در گوشه ای از جهان ندای آزادی سر می دهند ولی خود در فرصت های مناسب آزادی را از ریشه وبن بر می کنند، بیزارند، وتنها در انتظارِ ظهور آن یگانه منجی آسمانی ومصلح الهی بسر می برند.
واین بود خلاصه آن اخبار واحادیثی که علما، دانشمندان وحدیث نگاران اسلام - از شیعه وسنّی - از عصر معصومین (علیهم السلام) تا به امروز، آنها را در کتاب های معتبر وپر ارزش خود درباره مهدی موعود (علیه السلام) روایت نموده اند، ودر گردآوری آنها از زبان مبارک پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) ودیگر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وصحابه وتابعین تلاشها کرده اند، ودر تدوین وتألیف آنها رنجها کشیده اند. ودر این راه، جانبازی ها وفداکاریها کرده اند تا آنها را دست نخورده وبدون هیچ گونه دخل وتصرّفی در نهایت رعایت امانت، به دست ما بسپارند.
۲ - اصالت مهدویّت وانکار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از سوی برخی از مغرضان ومتعصّبان
مسأله مهدویّت وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، یکی از مسائل بسیار مهمّ ومشهور اسلامی است که ریشه های ثابت آن در کتاب وسنّت - آیات وروایات - قرار داشته، ودر منابع ومدارک اهل سنّت نیز درباره آن از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمّه معصومین (علیهم السلام)، وصحابه وتابعین روایت شده است، وحتّی در معروفترین ومعتبرترین واصولی ترین منابع حدیثی اهل سنّت مانند «مسند احمد حنبل» (۳۸) و«صحاح ستّه» (۳۹) روایات مربوط به آن حضرت به فراوانی آمده است.
با این حال، برخی از متعصّبان، مغرضان وکج اندیشان، ویا افراد عنود ولجوج، ویا بالاتر از آن، تحصیل کرده های از خود راضی - از اهل سنّت - که علم ودانش خود را بالاتر از حقّ وحقیقت می پندارند، وهمه چیز را با معلومات ناقص خود می سنجند، وبه هرچه با معلومات ناقص شان سازگار نباشد با دیده تردید وانکار می نگرند، وزبان به ایراد واعتراض می گشایند، موضوع بدین روشنی را مخدوش نموده، وپس از گذشت

-----------------

(۳۸) این احادیث را می توانید به خصوص، در کتاب «مسند احمد بن حنبل» جلد یکم صفحه ۸۴، ۹۹، ۳۷۶، وجلد دوّم صفحه ۳۳۶، وجلد سوّم صفحه ۱۷، ۲۶، ۲۸، ۳۶، ۹۸، ۳۱۷، ۳۴۵، ۳۴۶، ۳۸۴، وجلد پنجم صفحه ۵۷۷، وجلد ششم صفحه ۳۱۶ ملاحظه کنید.
(۳۹) «صحاح ستّه» معتبرترین کتب روایتی اهل سنّت می باشد که عبارتند از: صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن نسائی، وسنن ابن ماجه.

↑صفحه ۲۹↑

چهارده قرن از این واقعیّت - در عصر تمدّن وفرهنگ - تمام مطالب کتابهای خودشان را نادیده گرفته، وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را افسانه ای پنداشته اند که فقط شیعه معتقد به آن است!!(۴۰)
غافل از این که مسأله مهدویّت وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در اسلام، مسأله ای اصیل وریشه دار است، واختصاص به «تشیّع» ندارد، وقبل از این که یک عقیده «شیعی» باشد، یک عقیده اسلامی ثابت وخالص است که مدّت چهارده قرن از عمر آن می گذرد، ودر طول این مدّت پیوسته مورد اتّفاق واجماع عموم مسلمانان بوده، وعلما، دانشمندان، نویسندگان، محققان ومحدّثان - از شیعه وسنّی - در این باره کتابها، رساله ها ومقاله ها نوشته اند، تا آنجا که هم اکنون بیش از پنجاه جلد کتاب معتبر مستقل درباره وجود مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) از علمای اهل سنّت(۴۱) ومتجاوز از یکهزار جلد کتاب مستقل در مسأله مهدویّت در دست است(۴۲) که این خود دلیل قاطعی بر اصالت مسأله مهدویّت وریشه دار بودن این عقیده است.
البته ما در اینجا در مقام پاسخگویی به افترا های ناروای این گونه افراد عنود وماجراجو نیستیم. وپیش از این، دانشوران، پژوهشگران واندیشمندان آزاد اندیش ومنصف جهان در این باره حقّ مطلب را ادا کرده، وپاسخ یاوه گوئی های آنان را داده اند، ولی آنچه گفتن ونوشتن آن بر یک انسان مسلمان با ایمان لازم است وبه صراحت باید اعلام نماید این است که، مهدی موعود (علیه السلام) یک انسان عادی ویا قهرمان خیالی نیست، بلکه او حجّت خدا، وجانشین پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)، ومردی الهی وآسمانی، ومظهر قدرت خداوند است که پذیرش وانکار او از سوی شخصی یا گروهی، ذرّه ای از شکوه وعظمت او نمی کاهد، زیرا او چون مهر تابان وخورشید فروزانی است که سرانجام به هر خانه ای خواهد تابید، واز هر روزنه ای خواهد درخشید، وهرگز تیرگی اندیشه جاهلان وتنگ نظری خفّاشان، از نور افشانی آن آفتاب عالمتاب مانع نخواهد شد.

-----------------

(۴۰) به کتاب «دانشمندان عامّه ومهدی موعود (علیه السلام)» مراجعه فرمایید.
(۴۱) اسامی آنها را در کتاب «الامام المهدی»، علی محمد علی دخیّل، صفحه ۲۶۰، وکتاب «او خواهد آمد» صفحه ۷۹ - ۸۴، بخوانید.
(۴۲) انتظار بذر انقلاب، ص ۱۶، وروزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶.

↑صفحه ۳۰↑

شب پره گر وصل آفتاب نخواهد * * * رونق بازار آفتاب نکاهد

آری! ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) از وعده های حتمی پروردگار است، وخداوند در وعده هایش تخلّف نمی ورزد، وبی شک قیام شکوهمند آن مصلح پیروز تحقّق خواهد یافت، ودنیا را آن چنان که پر از ظلم وجور شده، از عدل وداد پر خواهد نمود وانکار منکران، لحظه ای آن را به تأخیر نخواهد انداخت.
همچنین اعتراض معترضان، که بدون توجّه به دلایل روشن وبراهین آشکار، بی مهابا به پیش می تازند، واز شنیدن حقّ وپذیرفتن آن امتناع می ورزند، در تحقّق ظهور آن مصلح الهی هیچ گونه اثری نخواهد داشت، وظهورش بدون تردید به وقوع خواهد پیوست، وکسی را یارای مقاومت در برابر آن نخواهد بود.
«وَیَسْتَنْبِؤُنَکَ أحَقٌّ هُوَ قُلْ اِی وَرَبّی إنَّه لَحَقٌّ وَما أنْتُمْ بِمُعْجِزین».(۴۳)
«از تو می پرسند آیا به راستی آن حقّ است؟ بگو: آری! به پروردگارم سوگند، که آن حقّ است وشما هرگز راه فراری ندارید».(۴۴)
«فَوَرَبِّ السَماءِ وَالأَرض أنّه لَحَقٌّ مثلَ ما أنّکُمْ تَنْطِقونَ».(۴۵)
«به پروردگار آسمان وزمین سوگند، که این وعده، همانند این که شما با یکدیگر سخن می گویید حقّ وحقیقت است».
۳ - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه صحابه وتابعین
اگر ما از این قرن خودمان - که قرن چهاردهم هجری، وعصر برخوردها، تضادها، وستیز مکتب ها وتمدّنها است - بگذریم، وبخواهیم این مسأله را تا عصر رسالت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) مورد بررسی قرار دهیم، می بینیم که اصل مسأله مهدویّت وظهور

-----------------

(۴۳) سوره یونس، آیه ۵۳.
(۴۴) گفته شده است: این آیه از مدّتها ومهلت های توده ها وغایب شدن پیامبران وتکذیب آنها از سوی ملّتها، ونزول عذاب بر آنها سخن گفته، نوید ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) را به هنگام انحراف امّت اسلامی از راه هدایت، مژده می دهد. (غیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۰ به نقل از روزگار رهایی، ج ۱، ص ۷۱).
(۴۵) سوره الذاریات، آیه ۲۳. در مورد تفسیر این آیه از ابن عبّاس وحضرت امام زین العابدین (علیه السلام) روایت شده است که منظور از آن، قیام قائم (علیه السلام) است (غیبت شیخ طوسی رحمه الله، ص ۱۱۰، وینابیع المودّه، ص ۵۱۱، باب ۷۱).

↑صفحه ۳۱↑

حضرت مهدی (علیه السلام) در چهارده قرن گذشته، بین تمام مسلمانان مطرح بوده است، وصحابه بزرگ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وتابعین، وسپس تابعین تابعین، وسایر طبقات روات، از آن زمان تا به امروز، روایات مربوط به آن حضرت را با تمام مشخّصات، اوصاف ونشانه ها روایت نموده، وعلما ومحدّثان بزرگ اسلامی نیز آنها را در کتابهای خود گردآوری نموده، وحتّی برخی از آنان در این خصوص کتابهای مستقلّی تألیف کرده اند.
بسیاری از شخصیّتهای سرشناس علمی، ادبی وسیاسی نیز ایمان وعقیده خود را نسبت به این موضوع، در اشعار وکتاب ها اظهار داشته اند ودر موارد متعدّدی اصالت این عقیده را مورد تأیید قرار داده، ودر فرصت های مناسب سخنانی در این رابطه ابراز داشته اند که در کتب تاریخ ثبت گردیده تا در اختیار آیندگان قرار بگیرد.
در این زمینه، شواهد بسیار زیادی از کتب حدیث، تاریخ، تفسیر، لغت، جغرافی، رجال، عقاید، کلام، وحتّی شعر وادب - از عربی وفارسی - در دست داریم که نشانه اصالت مهدویّت وحقیقت این اعتقاد بزرگ اسلامی است. اینک قسمتی از آنچه که در این زمینه از شخصیتهای علمی، ادبی وسیاسی نقل شده، می آوریم:
ابن عبّاس می گوید:
«شبها وروزها سپری نمی شود - جهان به پایان نمی رسد - جز این که جوانی از ما اهل بیت زمام امور را به دست می گیرد که دستخوش فتنه ها نمی شود وخود فتنه بر نمی انگیزد.
گفته شد: چگونه است که پیر مردان شما از آن محروم می شوند وجوانان شما به آن می رسند؟!
گفت: آری! این امانت خدا است، به هر کس بخواهد عطا می فرماید».(۴۶)
ممکن است کسی خیال کند که ابن عبّاس، شخص دیگری غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) را قصد کرده است، ولی روایات صریحی که مکرّراً از او نقل شده، آن را توضیح می دهد که منظور، همان مهدی موعود (علیه السلام) است.(۴۷)

-----------------

(۴۶) الملاحم والفتن، ص ۳۴۳ و۳۴۴، ح ۵۰۷؛ الحاوی والفتاوی، ج ۲، ص ۴۸ و۵۸؛ منتخب الاثر، ص ۱۶۳.
(۴۷) رجوع شود به کتاب «الملاحم والفتن سید ابن طاووس»، ص ۹۶ و۹۷، ح ۶۴ وص ۱۳۵، ح ۱۵۳ وص ۱۶۱، ح ۲۱۱ وص ۱۷۷، ح ۲۳۹ و۲۴۰، ح ۴۶۰ وص ۳۴۵، ح ۵۰۹.

↑صفحه ۳۲↑

عبد الله بن عمر می گوید:
«مهدی (علیه السلام) کسی است که حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمان بر او نازل می شود وپشت سر او نماز می خواند».(۴۸)
عثمان بن عفّان می گوید:
«از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند که نُه نفر آنها از فرزندان حسین (علیه السلام) هستند. ومهدی این اُمّت از ما - اهل بیت - است.
هر کس که بعد از من به آنها تمسّک جوید، به ریسمان الهی تمسّک جسته، وهر کس از آنها دوری گزیند، از خدای تعالی دوری گزیده است».(۴۹)
حذیفه بن یمان می گوید:
«از پیامبر اکرم شنیدم که فرمود: وای بر این اُمّت از دست پادشاهان ستمگری که بندگان خدا را می کشند وآنها را می ترسانند... هنگامی که خداوند اراده کند که عظمت وعزّت اسلام را باز گرداند همه ستمگران سرکش وعنود را هلاک می سازد که او بر هرچه بخواهد، قادر است. او این امّت را پس از آن که تباه شده اند، اصلاح می کند. ای حذیفه! اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می سازد تا این که مردی از اهل بیت من جهان را مالک شود، واسلام را آشکار وظاهر گرداند، وخداوند هرگز در وعده خود تخلّف نمی ورزد».(۵۰)
طاووس یمانی می گوید:
«بسیار دوست داشتم که نمیرم تا آن که زمان حضرت مهدی (علیه السلام) را درک کنم، زیرا در آن زمان به پاداش نیکوکاران افزوده می شود، واز گناه گنه کاران جلوگیری می شود، وآن حضرت مال را به فراوانی بخشش می کند، وبر مسئولین کشوری بسیار سخت می گیرد، وبر بی نوایان بسیار رؤوف ومهربان است».(۵۱)

-----------------

(۴۸) الملاحم والفتن، ص ۱۸۰، باب ۱۹۷، ح ۲۴۵.
(۴۹) کفایه الاثر، ص ۹۳.
(۵۰) بشاره الاسلام، ص ۳۲، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۳، ح ۲۸، ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۹۸، غایه المرام، ص ۷۰۰، ومنتخب الأثر، ص ۱۴۹.
(۵۱) عقد الدرر، ص ۱۴۳؛ والملاحم والفتن، ص ۱۴۸، باب ۱۵۱، ح ۱۸۰.

↑صفحه ۳۳↑

ابن سیرین می گوید:
«به طور قطع، حضرت مهدی (علیه السلام) بر بسیاری از پیامبران برتری دارد».(۵۲)
کعب الاحبار می گوید:
«من مهدی (علیه السلام) را در اسفار - کتابهای - همه پیامبران می یابم، که در داوری او هیچ ستم وتباهی وجود ندارد».(۵۳)
همو در جای دیگری می گوید:
«مهدی قائم (علیه السلام) که از نسل علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است در اخلاق واوصاف، شکل وسیما، هیبت وشکوه چون عیسی بن مریم (علیه السلام) است. خدای تعالی آنچه به پیامبران داده، به او نیز با اضافات بیشتری خواهد داد».(۵۴)
صعصعه بن صوحان می گوید:
«آن شخص بزرگواری که حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد، دوازدهمین نفر از عترت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ونهمین نفر از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است. اوست خورشید فروزانی که از مغرب طلوع می نماید، در بین رکن ومقام - در کنار کعبه - ظاهر می شود، وزمین را - از وجود ستمگران - پاک می سازد، وترازوی عدل را برقرار می نماید، به طوری که هیچ فردی به فرد دیگری ستم نخواهد کرد».(۵۵)
زید شهید رضی الله عنه می فرماید:
«خداوند به وسیله ما شناخته می شود، وبه وسیله ما پرستیده می شود، وماییم راهنمایان به سوی خدا. محمّد مصطفی (صلّی الله علیه وآله وسلم) از ماست. علی مرتضی از ماست. ومهدی، قائم این اُمّت، از ماست... خداوند او را بعد از امامت امامان معصوم (علیهم السلام) ظاهر می گرداند، واو دنیا را پر از عدل وداد می کند همان گونه که پر از ظلم وستم شده است».(۵۶)
شعر حکیم بن عیّاش کلبی، شاعر بنی اُمیّه:
در بیشتر منابع تاریخی که توسّط مورّخان عامّه تألیف شده نوشته اند که: وقتی

-----------------

(۵۲) عقد الدرر، ص ۱۴۹.
(۵۳) همان، ص ۴۱.
(۵۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۶، ح ۸۹، وغیبت نعمانی، ص ۱۴۶، باب ۱۰، ح ۴.
(۵۵) الامام المهدی (علیه السلام)، ص ۸۵، ح ۱۲.
(۵۶) بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۰۱، ذیل حدیث ۷۷، والامام المهدی، ص ۸۷، ح ۲۲.

↑صفحه ۳۴↑

جناب زید فرزند رشید امام چهارم، بر ضدّ حکومت جبّار هشام بن عبدالملک قیام کرد وسرانجام به شهادت رسید وپس از مرگ، بدنش را در کوفه به دار آویختند، حکیم بن عیّاش کلبی که از دشمنان سرسخت خاندان نبوّت بود، این شعر را خطاب به بنی هاشم گفت:

صَلبنا لَکمْ زیداً علی جذعِ نَخلَهٍ * * * وَلَم أرَ مَهْدیّاً عَلی الجذع یُصْلبُ

«زید انقلابی شما را بر تنه نخلی به دار آویختیم، ومن فکر نمی کنم که مهدی بر تنه نخل آویخته شود».
مقصود شاعر این است که آن مهدی که ظهور می کند، فاتح همه کشورها می شود وبر تمام ممالک مستولی می گردد، پس چگونه ممکن است جناب زید که بر تنه نخل به دار آویخته شد، مهدی موعود باشد؟!!
بعضی از مورّخان عامّه وبرخی از هم فکران شان از منحرفان وروشن فکرها، این شعر را دلیل بر افسانه بودن مسأله مهدویّت گرفته اند، در صورتی که همین شعر دلیل بر واقعیّت داشتن مسأله مهدویّت است، زیرا همین شعر که در اوایل قرن دوّم هجری گفته شده است به خوبی گواه بر این مطلب است که حتّی متعصّبان بنی اُمیّه نیز می دانستند که مهدی موعود (علیه السلام) از دودمان رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز نسل مطهّر علی وفاطمه (علیهما السلام) است وهمان گونه که در روایات آمده است او بر ضدّ دولت های جبّار وخودکامه قیام می کند وپیروز می شود، ولذا این شاعر می گوید: اگر شما جناب زید را «مهدی» ونجات دهنده می دانید نمی بایست شکست بخورد وکشته شود، یعنی آنچه ما درباره مهدی (علیه السلام) شنیده ایم این نیست که او مصلوب می شود.
بنابراین، آیا این شعر دلیل بر سابقه ذهنی مردم نسبت به مسأله مهدویّت است، یا نشانه افسانه بودن ظهور مهدی موعود؟ قضاوت با خواننده است.(۵۷)

-----------------

(۵۷) ابن حجر عسقلانی شافعی در کتاب «الاصابه» ذیل ترجمه حکیم بن عیّاش کلبی جلد ۱، صفحه ۳۹۵، از «فوائد» کوکبی روایت نموده، که همین حکیم بن عیّاش کلبی به سبب نفرین امام صادق (علیه السلام) با وضع عجیبی به هلاکت رسید، وداستان هلاکت او از این قرار است:
موقعی که امام صادق (علیه السلام) شنید که این شاعر اُموی این گونه سخن سرایی کرده است، سخت منقلب شد، در حالی که دستهایش از شدّت ناراحتّی می لرزید، آنها را به طرف آسمان بلند نموده، عرض کرد:
پروردگارا! اگر گوینده این شعر دروغگوست، کلب خود را بر او مسلّط گردان.
طولی نکشید که دعای امام (علیه السلام) مستجاب شد، وموقعی که این شاعر بی ایمان عازم کوفه بود در بین راه شیری به او حمله ور شد واو را از پای درآورد.

↑صفحه ۳۵↑

گفتار منصور خلیفه عبّاسی:
سیف بن عمیره نقل می کند: روزی در نزد ابوجعفر منصور - خلیفه عباسی - بودم که خود آغاز سخن کرد وبه من گفت: ای سیف! به ناچار ندا کننده ای از آسمان به نام مردی از فرزندان ابوطالب ندا خواهد کرد.
گفتم: ای امیر! شما هم این مطلب را روایت می کنی؟ گفت: آری! به خدایی که جان من در دست قدرت اوست که من این موضوع را با دو گوش خود شنیده ام.
گفتم: من این حدیث را پیش از این نشنیده بودم.
گفت: ای سیف! این حدیث حقّ است، وچون چنین است ما سزاوارتریم که آن را اجابت نماییم. بدان که منادی به نام مردی از عمو زادگان ما ندا خواهد کرد.
گفتم: مردی از فرزندان فاطمه؟ گفت: آری، ای سیف اگر این مطلب را از محمّد بن علی - امام باقر (علیه السلام) - نشنیده بودم، آن را برای تو بازگو نمی نمودم، ولی گوینده محمّد بن علی (علیهما السلام) است، ودر همه روی زمین کجا می توان کسی را مانند او پیدا کرد؟(۵۸)
گفتار هارون الرشید:
سلیمان بن اسحاق - که خود از بنی عبّاس واز نواده های عبد الله بن عبّاس است - گوید: پدرم برای من نقل کرد که روزی نزد هارون الرشید بودم که از «مهدی» وعدالت او سخن به میان آمد، وسخن در این باره به درازا کشید.
آنگاه هارون الرشید گفت: گمان من این است که شماها چنین می پندارید که پدر من - مهدی عبّاسی - همان مهدی موعود است!! ولی من به شما می گویم که پدرم از پدرانش، از ابن عبّاس، واو از پدرش عبّاس بن عبدالمطلب برای من نقل کرد که پیامبر خطاب به عبّاس فرمود:
ای عمو! دوازده نفر از فرزندان من امام خواهند بود. حوادث ناگواری روی خواهد داد، وروزگار بسیار سختی فراخواهد رسید، آنگاه مهدی (علیه السلام) که از فرزندان

-----------------

(۵۸) عقد الدرر، ص ۱۱۰، ارشاد مفید، ص ۳۳۷، کافی، ج ۸، ص ۲۰۹، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۸؛ والمهدی، ص ۵۱.

↑صفحه ۳۶↑

من است ظاهر می شود، وخداوند امر او را در یک شب اصلاح می نماید، او سراسر زمین را پر از عدل می کند همان گونه که پر از ستم شده است، آنگاه هر چه خدا بخواهد در زمین حکومت می کند.(۵۹)
۴ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از نظر اقوام وادیان
انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانی، وامید به آینده واستقرار صلح وعدل جاویدان، امری فطری وطبیعی است که با ذات ووجود آدمی سر وکار داشته وبا آفرینش هر انسانی همراه است وزمان ومکان نمی شناسد وبه هیچ قوم وملّتی اختصاص ندارد.
از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتی خود مایلند روزی فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبری الهی وآسمانی وبا تأیید وعنایت پروردگار، از ظلم ظالمان وستم ستمگران نجات یافته، شور وبلوا در جهان پایان پذیرد وانسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند واز نابسامانی ونا امنی وتیره روزی خلاص شوند وسرانجام به کمال مطلوب وزندگی شرافتمندانه ای که شایسته مقام انسان است، نایل آیند.
به همین دلیل، در تمام ادیان ومذاهب مختلف جهان از مصلحی که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود وبه جنایتها وخیانتهای انسانها خاتمه خواهد داد وشالوده حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت وآزادی واقعی بنیان خواهد نهاد، سخن به میان آمده وتمام پیامبران وسفیران الهی در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نوید هایی داده اند.
در این زمینه، یکی از نویسندگان معروف چنین می نویسد:
«موضوع ظهور وعلایم ظهور، موضوعی است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّی است. صَرفِ نظر از عقیده وایمان که پایه این آرزو را تشکیل می دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، وطالب تکامل معنوی وقتی که از همه نا امید می شود، ومی بیند که با وجود این همه ترقّیات فکری وعلمی شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل وبی خبر، روز به روز خود را به سوی فساد وتباهی می کشاند

-----------------

(۵۹) غایه المرام، ص ۷۰۴، فرائد السمطین، ج ۲،ص ۳۲۹، باب ۶۱؛ والامام المهدی، ص ۳۰۷.

↑صفحه ۳۷↑

واز خداوند بزرگ بیشتر دوری می جوید، واز اوامر او بیشتر سرپیچی می کند؛ بنا به فطرت ذاتی خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ می شود، واز او برای رفع ظلم وفساد یاری می جوید.
از این رو در همه قرون واعصار، آرزوی یک مصلح بزرگ جهانی در دلهای خداپرستان وجود داشته است. واین آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتی ویهودی ومسیحی ومسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب های قدیم چینیان ودر عقاید هندیان، ودر بین اهالی اسکاندیناوی وحتّی در میان مصریان قدیم وبومیان وحتّی مکزیک ونظایر آنها نیز می توان یافت».(۶۰)
آری! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانی در پایان جهان، یکی از مسایل بسیار مهمّ وحسّاسی است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانی، ونه تنها در میان پیروان ادیان ومذاهب بلکه در نزد بسیاری از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، وتمامی پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان وزرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب های الحادی، همه وهمه بدان عقیده دارند.
ناگفته نماند که پیروان ادیان ومذاهب گوناگون، ودیگر ملل واقوام گذشته ومکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدی موعود منتظر (علیه السلام)»، وپیروان سایر ادیان ومکتب ها وملّتها وتوده های محروم، وی را «مصلح جهانی» یا «مصلح غیبی»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانی» ویا «منجی اعظم» می نامند؛ ولی در باره اوصاف کلّی، برنامه های اصلاحی، تشکیل حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی، وظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.
جالب توجّه این که حتّی در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهی از دانشمندان وفلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی» درسطح وسیعی مطرح گردیده است:
«در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه ای که در تمام مسایل علمی نصیب

-----------------

(۶۰) مقدّمه کتاب «مهدی موعود» ترجمه سیزدهم بحار، ص ۱۷۷، ومهدی انقلابی بزرگ، ص ۵۷، به نقل از کتاب علائم الظهور.

↑صفحه ۳۸↑

بشریّت شده، این ایده وعقیده نیز از مرز ادیان ومذاهب قدم فراتر نهاده وبه عنوان یکی از مهمترین مسایل حیاتی مورد بحث وبررسی قرار گرفته است».(۶۱)
آری خواننده گرامی! امروز بسیاری از اندیشمندان وفلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت وتکنولوژی، زندگی ماشینی، رقابت های نا سالم نظامی، بازیهای خطرناک سیاسی، واحساس یأس ونا امیدی در بین جوامع بشری برای رهایی از اوضاع نا بسامان کنونی، تشکیل حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی لازم وضروری است.(۶۲)
بنابراین، بر غم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که می پندارند مسأله مهدویّت وانتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانی در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان ویا از عقاید خاص شیعیان است ومی کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان وشیعیان ندارد؛ بلکه یک اعتقاد عمومی مشترک است که همه اُمّتها وملّتها وپیروان ادیان - وحتّی مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان واندیشمندان واقع بین جهان نیز - در این عقیده ومرام باهم شریک اند.(۶۳)
اصالت اعتقاد به ظهور مُنجی
عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانی وامید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها وهراسها مرتفع گردد، وبه برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهی همه تاریکیها از پهنه گیتی برچیده شود، وریشه ظلم وجهل وتباهی از روی کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومی ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، ودر همه زمانها بین تمام ملّتها شایع ورایج بوده است.
بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامی، این عقیده در طول دوران زندگی

-----------------

(۶۱) او خواهد آمد، ص ۷۵.
(۶۲) به بخش یازدهم، تحت عنوان: «نظریّات فلاسفه ودانشمندان درباره آینده جهان» مراجعه فرمایید.
(۶۳) در مورد این که همه امّتها وملتها درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) باهم، هم عقیده اند در بخش نهم، تحت عنوان: «نویدهای ظهور مهدی موعود (علیه السلام) در کتب مقدّسه» به تفصیل سخن رفته است.

↑صفحه ۳۹↑

انسانها پیوسته در میان همه ملّتها وپیروان ادیان بزرگ موجود بوده، وحتّی اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها وسلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایی در آخر الزمان ظهور کرده، بی عدالتی ها را از بین برده، حکومت واحد جهانی تشکیل داده، ودر بین مردم بر اساس عدالت وانصاف داوری کند.
آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده می شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهی وآمدن مصلحی در آخر الزمان به نام مُنجی موعود جهانی به قدری اصیل وریشه دار است که در اعماق دل ملّتها وپیروان همه ادیان الهی، وتمام اقوام وملل جهان جا گرفته است تا جایی که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز ونشیب های زندگی، با یادآوری ظهور چنین رهبر مقتدری، پیوسته خود را از یأس ونا امیدی نجات داده، ودر انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانی در پایان جهان، لحظه شماری می کنند.
برای اثبات این مطلب، کافی است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّی از نظر یهود ونصاری نیز قطعی است. وحتّی این که در میان همه طوایف یهود وهمه شاخه های مسیحیّت وجود این عقیده قطعی ومسلّم است.
اینک برای توضیح بیشتر به مطالبی که در این زمینه می آوریم، توجه فرمایید.
انتظار ظهور «منجی» در بین یهود ونصاری
نویسنده آمریکایی کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، وانتظار پیدایش یک «منجی بزرگ جهانی» در میان قوم «یهود» چنین می نویسد:
«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، ووعده آن وجود مبارک... مکرّراً در «زبور» وکتب انبیا، علی الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتی که «یحیای تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وی بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگویی ها) را نفهمیده با خود همی اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، وایشان را از دست جور پیشگان وظالمان رهایی خواهد داد، وبه اعلا درجه مجد وجلال ترقّی خواهد کرد».(۶۴)

-----------------

(۶۴) قاموس مقدّس، ص ۸۰۶، به نقل از کتاب «او خواهد آمد»، ص ۳۲.

↑صفحه ۴۰↑

نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود از یهودیان، زبان به شکایت می گشاید که دعوت عیسای مسیح را بعد از آن همه اشتیاق وانتظار، سرانجام نپذیرفتند واو را مسیح واقعی نپنداشتند واو را با مسیح موعودی که سلطان زمان خواهد بود ومنجی واپسین ومژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود وسالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شماری می کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنی برخاستند، حتّی وی را جنایتکار به ملّت اسرائیل، وتعالیمش را، ضدّ آرمان اساسی کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات وملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند وبه اعدام محکومش کردند، وهمچنان با احساس غبنی جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» ورهایی بخش از رنج وستم، نشستند.
مسیحیان، با این که حضرت عیسی (علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان می دانستند، چون نسبت به پیروی او احساس نا تمامی کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد؛ حماسه انتظار را از سر گرفتند ودر انتظار «مسیح» وبازگشت وی از آسمان، در پایان جهان نشستند.
طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایی، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» ۸۰ بار در «انجیل» وملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط ۳۰ مورد آن با حضرت عیسی (علیه السلام) قابل تطبیق است(۶۵)، و۵۰ مورد دیگر از «مصلح» ونجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد(۶۶).!
مسیح های دروغین
اعتقاد به ظهور یک «منجی بزرگ جهانی» واشتیاق، به ظهور یک رهبر آسمانی در میان یهود ونصاری، آن چنان اصیل وریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتی را پدید آورده، وافراد زیادی پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفی کرده اند. به طوری که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» می نویسد:

-----------------

(۶۵) او خواهد آمد، ص ۳۳، به نقل از قاموس مقدس، ص ۲۱۹.
(۶۶) او خواهد آمد، ص ۳۳، به نقل از قاموس مقدس، ص ۲۱۹.

↑صفحه ۴۱↑

«۲۴ نفر مسیحیان (مسیح های) دروغگو در میان بنی اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین ومعروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانی می زیست. وآن دجّال معروف ادّعا می نمود که رأس ورئیس وپادشاه قوم یهود است.
ودر مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، - یعنی: مسیح های دروغگو - ظاهر گردیده، جمعی را به خود گروانیده، واین مطلب اسباب فتنه وجنگ شده، وجمعی کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. وآخرین مسیحیان – مسیح های دروغگو - «مردخای» است. او شخصی بود آلمانی که در سال ۱۶۸۲ میلادی ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، واشتعال نائره فساد گشت، وچون آتش فتنه بالا گرفت، فراری گردیده معدوم الاثر شد.
نویسنده کتاب «دیباچه ای بر رهبری» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» می نویسد:
«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایی - کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسی، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است - درباره شماره مدّعیان «مسیحائی» وهمچنین درباره آخرین کسی که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست.
شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وی یادآور شده است، همچنین قیام «مردخای» آلمانی در قرن هفدهم، واپسین قیامی نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد می آورد. تنها طی دو قرن هیجده ونوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، واغتشاش هایی را هم دامن زده اند، وپاره ای از آنان نیز به کیفر رسیده اند».(۶۷)
«البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح های دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکی از مسیح های یهودی، «داود آل روی» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعی شد که او «مسیح موعود» است».(۶۸)

-----------------

(۶۷) دیباچه ای بر رهبری، ص ۹۵ - ۹۶.
(۶۸) دیباچه ای بر رهبری، ص ۱۰۱ - ۱۰۲.

↑صفحه ۴۲↑

۵ - عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود
مسأله عقیده به ظهور مصلحی جهانی در پایان دنیا امری عمومی وهمگانی است، واختصاص به هیچ قوم وملّتی ندارد. سر منشأ این اعتقاد کهن وریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونی ومیل باطنی هر انسان - که به طور طبیعی خواهان حکومت حقّ وعدل، وبرقراری نظام صلح وامنیّت در سرتاسر جهان است - نویدهای بی شائبه پیامبران الهی در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن وآزادی خواه جهان است.
تمام پیامبران بزرگ الهی در دوران مأموریّت الهی خود به عنوان جزیی از رسالت خویش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان ودر پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانی ظهور خواهد نمود ومردمان جهان را از ظلم ظالمان وستم ستمگران نجات خواهد داد وفساد، بی دینی وبی عدالتی را در تمام جهان ریشه کن خواهد ساخت وسراسر جهان را پر از عدل وداد خواهد کرد.
سیری کوتاه در افکار وعقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران ویونان ونگرش به افسانه های دیگر اقوام مختلف بشری، این حقیقت را به خوبی روشن ومسلّم می سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید واندیشه های متضادّی که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانی، بسر می برند.
اینک برای این که در باره این موضوع سخنی به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصری از بازتاب این عقیده را در میان اقوام وملل مختلف جهان در اینجا می آوریم:
۱ - ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخی آنان زنده است ودر «کابل» خوابیده، وصد هزار فرشته او را پاسبانی می کنند تا روزی که بیدار شود وقیام کند وجهان را اصلاح نماید.
۲ - گروهی دیگر از ایرانیان می پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور واستوار ساختن شالوده فرمانروایی، دیهیم پادشاهی به فرزند خود داد وبه کوهستان رفت ودر آنجا آرمیده تا روزی ظاهر شود واهریمنان را از گیتی براند.
۳ - نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد وتمام قبایل اسلاو را متّحد سازد وآنها را بر دنیا مسلّط گرداند.
۴ - نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و«ژرمن» را بر

↑صفحه ۴۳↑

دنیا حاکم گرداند.
۵ - اهالی صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.
۶ - برهمائیان از دیر زمانی براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید وبر اسب سفیدی سوار شود وشمشیر آتشین بر دست گرفته ومخالفین را خواهد کشت، وتمام دنیا «برهمن» گردد وبه این سعادت برسد.
۷ - ساکنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند ومنتظرند که: «ارتور» روزی از جزیره «آوالون» ظهور نماید ونژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند وسعادت جهان نصیب آنها گردد.
۸ - اسن ها معتقدند که پیشوایی در آخر الزمان ظهور کرده، دروازه های ملکوت آسمان را برای آدمیان خواهد گشود.
۹ - سلت ها می گویند: پس از بروز آشوب هایی در جهان، «بوریان بور ویهیم» قیام کرده، دنیا را به تصرّف خود درخواهد آورد.
۱۰ - اقوام اسکاندیناوی معتقدند که برای مردم دنیا بلاهایی می رسد، جنگهای جهانی اقوام را نابود می سازد، آنگاه «اودین» با نیروی الهی ظهور کرده وبر همه چیره می شود.
۱۱ - اقوام اروپای مرکزی در انتظار ظهور «بوخص» می باشند.
۱۲ - اقوام آمریکای مرکزی معتقدند که: «کوتزلکوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثی در جهان، پیروز خواهد شد.
۱۳ - چینی ها معتقدند که «کرشنا» ظهور کرده، جهان را نجات می دهد.
۱۴ - زرتشتیان معتقدند که: «سوشیانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را در جهان رواج دهد، فقر وتنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر وهم گفتار وهم کردار گرداند.
۱۵ - قبایل «ای پوور» معتقدند که: روزی خواهد رسید که در دنیا دیگر نبردی بروز نکند وآن به سبب پادشاهی دادگر در پایان جهان است.
۱۶ - گروهی از مصریان که در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد، در شهر «ممفیس» زندگی می کردند، معتقد بودند که سلطانی در آخرالزمان با نیروی غیبی بر جهان مسلّط

↑صفحه ۴۴↑

می شود، اختلاف طبقاتی را از بین می برد ومردم را به آرامش وآسایش می رساند.
۱۷ - گروهی دیگر از مصریان باستان معتقد بودند که فرستاده خدا در آخر الزمان، در کنار خانه خدا پدیدار گشته، جهان را تسخیر می کند.
۱۸ - ملل واقوام مختلف هند، مطابق کتاب های مقدّس خود، در انتظار مصلحی هستند که ظهور خواهد کرد وحکومت واحد جهانی را تشکیل خواهد داد.
۱۹ - یونانیان می گویند: «کالویبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد کرد، وجهان را نجات خواهد داد.
۲۰ - یهودیان معتقدند که در آخر زمان «ماشیع» (مهدی بزرگ) ظهور می کند وابد الآباد در جهان حکومت می کند، او را از اولاد حضرت اسحاق می پندارند، در صورتی که «تورات»، کتاب مقدّس یهود، او را صریحاً از اولاد حضرت اسماعیل دانسته است.
۲۱ - نصارا نیز به وجود حضرت مهدی (علیه السلام) قایلند ومی گویند: او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد وعالم را خواهد گرفت، ولی در اوصافش اختلاف دارند.(۶۹)
آنچه از نظر خوانندگان گرامی گذشت - گرچه همه آنها با حضرت مهدی (علیه السلام) کاملاً تطبیق نمی کند وحتّی برخی از آنها اصلاً با مهدی موعود اسلام وفق نمی دهد. - از یک حقیقت مسلّم حکایت می کند وآن این که:
این افکار وعقاید وآرا که همه آنها با مضمون های مختلف، از آینده ای درخشان وآمدن مصلحی جهانی در آخر الزمان خبر می دهند، نشانگر این واقعیّت است که همه آنها در واقع از منبع پر فیض وحی سرچشمه گرفته است، ولکن در برخی از مناطق دور دست که شعاع حقیقت در آنجا کمتر تابیده است در طول تاریخ به تدریج از فروغ آن کاسته شده، وفقط کلّیاتی از نویدهای مهدی موعود و«مصلح جهانی» در میان ملّتها به جای مانده است.
البته سالم ماندن این نویدها در طول قرون متمادی، خود بر اهمیّت موضوع می افزاید، ومسأله «مهدویّت» وظهور مصلح جهانی را قطعی تر می کند.

-----------------

(۶۹) او خواهد آمد، ص ۸۷ - ۸۸.

↑صفحه ۴۵↑

بنابراین، عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان یک عقیده عمومی است واگر کلمه «مهدی» وواژه های دیگر را - که پیروان سایر ادیان ومذاهب مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق می کنند - از قالب اصطلاح اختصاصی آنها درآوریم، وآن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسمانی» یا «مصلح جهانی» ویا «رهایی بخش غیبی» بنامیم، اختلاف اسمی هم رفع می شود.
۶ - اسامی مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) در کتب مذهبی اهل ادیان
اینک قسمتی از اسامی مبارک آن حضرت را که با الفاظ مختلفی در بسیاری از کتب مذهبی اهل ادیان وملل مختلف جهان آمده است، از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم.
۱ - «صاحب» در صحف ابراهیم (علیه السلام)؛
۲ - «قائم» در زبور سیزدهم؛
۳ - «قیدمو» در تورات به لغت ترکوم؛
۴ - «ماشیع» (مهدی بزرگ) در تورات عبرانی؛
۵ - «مهمید آخر» در انجیل؛
۶ - «سروش ایزد» در زمزم زرتشت؛
۷ - «بهرام» در ابستاق زند وپازند؛
۸ - «بنده یزدان» هم در زند وپازند؛
۹ - «لند بطاوا» در هزار نامه هندیان؛
۱۰ - «شماخیل» در ارماطس؛
۱۱ - «خوراند» در جاویدان؛
۱۲ - «خجسته» (احمد) در کند رال فرنگیان؛
۱۳ - «خسرو» در کتاب مجوس؛
۱۴ - «میزان الحق» در کتاب اثری پیغمبر؛
۱۵ - «پرویز» در کتاب برزین آذر فارسیان؛
۱۶ - «فردوس اکبر» در کتاب قبروس رومیان؛
۱۷ - «کلمهُ الحقّ» در صحیفه آسمانی؛

↑صفحه ۴۶↑

۱۸ - «لِسانِ صدق» هم در صحیفه آسمانی؛
۱۹ - «صمصام الاکبر» در کتاب کند رال؛
۲۰ - «بقیه الله» در کتاب دوهر؛
۲۱ - «قاطع» در کتاب قنطره؛
۲۲ - «منصور» در کتاب دید براهمه؛
۲۳ - «ایستاده» (قائم) در کتاب شاکمونی؛
۲۴ - «ویشنو» در کتاب ریگ ودا؛
۲۵ - «فرخنده» (محمّد) در کتاب وشن جوک؛
۲۶ - «راهنما» (هادی ومهدی) در کتاب پاتیکل؛
۲۷ - «پسر انسان» در عهد جدید (اناجیل وملحقات آن)؛
۲۸ - «سوشیانس» در کتاب زند وهومو من یسن، از کتب زردشتیان؛
۲۹ - در کتاب «شابوهرگان» کتاب مقدس «مانویه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ایزد» آمده که باید در آخر الزمان ظهور کند، وعدالت را در جهان آشکار سازد؛
۳۰ - «فیروز» (منصور) در کتاب شعیای پیامبر.(۷۰)
علاوه بر این ها اسامی دیگری نیز برای حضرت مهدی (علیه السلام) در کتب مقدّسه اهل ادیان ذکر شده است که ما به جهت اختصار از نقل آنها خودداری نمودیم.(۷۱)
اسامی مقدّسی چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور وبقیه الله» که در کتب مذهبی ملل مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن

-----------------

(۷۰) اسامی مقدس حضرت مهدی (علیه السلام) در کتابهای مربوطه به تفصیل آمده است، وما اسامی مذکوره را از این کتابها نقل کرده ایم: النجم الثاقب، ص ۳۱ - ۷۰، کتاب یأتی علی الناس زمان، ص ۷۰۸ - ۷۱۱، اقوال الائمه، ج ۱، ص ۳۲۹، او خواهد آمد، ص ۶۴ - ۷۰ والزام الناصب ج ۱، ص ۴۸۱ - ۴۹۱
(۷۱) ناگفته نماند که نامها، کنیه ها ولقب های حضرت مهدی (علیه السلام)، در دو کتاب پر محتوای «الزام الناصب»، تألیف مرحوم حائری یزدی، وکتاب بسیار نفیس «نجم الثاقب» تألیف محدّث نوری - طاب ثراه - به تفصیل ذکر شده است.
در کتاب «الزام الناصب»، ۱۸۶ نام، ودر کتاب «نجم الثاقب» هم ۱۸۲ نام برای آن حضرت ذکر گردیده است. کسانی که طالب شرح ومعانی الفاظ یاد شده واسامی مبارک آن حضرت می باشند، می توانند به کتاب «نجم الثاقب» از صفحه ۳۱ تا ۷۰ وجلد اوّل کتاب «الزام الناصب» از صفحه ۴۸۱ تا ۴۹۱ مراجعه فرمایند.

↑صفحه ۴۷↑

العسکری - عجّل الله تعالی فرجه الشریف - است که در بیشتر روایات اسلامی، به آنها تصریح شده وائمّه معصومین (علیهم السلام) در اکثر روایات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و«بقیه الله» یاد کرده اند. واین خود بیانگر این واقعیّت است که موعود همه اُمّتها وملّتها همان وجود مقدّس منتظر غایب، حضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیه السلام) است.
۷ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله عقلی ومنطقی است
هنگامی که به وضع کنونی جهان نظر می افکنیم وسیر صعودی جنایتها، جنگها وخونریزی ها، کشمکش ها، واختلافات بین المللی وگسترش روز افزون مفاسد اخلاقی واجتماعی را مشاهده می کنیم، پرسشهایی برایمان مطرح می شود که:
آیا اوضاع کنونی جهان به همین منوال پیش خواهد رفت؟
آیا دامنه این جنایتها، خیانتها وکشتارها همچنان گسترش خواهد یافت؟
آیا این کشور گشایی ها، توسعه طلبی ها وظلم وستم های بی حد ومرز همچنان ادامه خواهد داشت؟
آیا این همه انحرافات عقیدتی ومفاسد اخلاقی وظلم های اجتماعی همچون باتلاق متعفّنی، بشریّت را در کام خود فرو خواهد برد؟ یا این که روزنه امیدی برای نجات بشر واصلاح جامعه وجود خواهد داشت؟
در پاسخ این سؤالات مهم باید گفت: از نظر عقل واندیشه سالم، روزنه امیدی برای نجات واصلاح بشر وجود دارد وسرانجام روزی فراخواهد رسید که این ابرهای سیاه وتاریک وطوفان های مرگبار وسیل های ویرانگر فتنه وفساد از میان خواهد رفت، آسمان صاف وروشن وآفتاب تابنده ودرخشان به دنبال خواهد آورد، واین گرداب های مخوف وهولناک برای همیشه در برابر بشر نخواهد بود، ودر افقی نه چندان دور نشانه های ساحل نجات به چشم می خورد، چه آن که جهان در انتظار یک مصلح بزرگ الهی است که با یک قیام عظیم وگسترده همه عالم را به نفع حقّ وعدالت دگرگون خواهد نمود، وبشریّت را از تیرگی، ظلم، فساد، ستم وتباهی نجات خواهد داد.
برای روشن شدن مطلب، به دو دلیل عقلی توجّه فرمایید:
الف: نظام آفرینش به ما این درس را می دهد که جهان بشریّت سرانجام باید به

↑صفحه ۴۸↑

قانون عدالت تن در دهد، وخواه ناخواه تسلیم یک نظم عادلانه وپایدار گردد.
توضیح مطلب این که: جهان هستی تا آنجا که می دانیم مجموعه ای از نظام های عالم است، وجود قوانین منظم در سرتاسر این جهان، دلیل بر یکپارچگی وبه هم پیوستگی این نظام است ومسأله نظم وقانون، یکی از جدّی ترین واساسی ترین مسایل این جهان محسوب می شود.
از منظومه های بزرگ جهان گرفته تا یک ذرّه «اتم» - که میلیونها از آن را می توان بر روی نوک سوزنی جای داد - همه وهمه تابع یک نظام دقیق ومعیّن وبرنامه حساب شده ای می باشند.
دستگاه های مختلف بدن انسان نیز از ساختمان یک سلّول کوچک گرفته تا مغز، اعصاب، قلب، ششها وسایر اعضا وجوارح آدمی همه وهمه دارای آنچنان نظم دقیقی هستند که هر کدام از آنها مانند یک ساعت بسیار دقیق در بدن انسان کار می کند، وساختمان منظم دقیق ترین کامپیوترهای جهان در برابر آنها بسیار ناچیز وکم ارزش می نماید.
به طور خلاصه، با یک نگاه ساده به جهانی که در آن زندگی می کنیم به این حقیقت می رسیم که جهان هستی در هم وبرهم نیست، بلکه تمام پدیده ها بر یک خط سیر معیّنی حرکت می کنند، وهمه دستگاههای جهان هستی همچون لشکر انبوهی که به واحدهای منظمی تقسیم شده باشند به سوی مقصد معیّنی به پیش می روند.
بنابراین، آیا در جهانی این چنین که انسان «جزء» این «کلّ» است، می تواند به صورت یک وصله نامنظّم ونا همرنگ، با جنگ وخونریزی وظلم وستم اجتماعی زندگی کند؟!
آیا بی عدالتی ها وفسادهای اخلاقی واجتماعی که نوعی بی نظمی است می تواند برای همیشه بر جامعه بشریّت حاکم باشد؟!
آیا خدایی که در نظام شگفت انگیز جهان هیچ یک از نیازهای موجودات عالم را از نظر لطف وعنایتش دور نداشته، وبه انسان چشم بینا، گوش شنوا وعقل وهوش کافی عنایت فرموده است می توان گفت که: بشریّت را به حال خود رها ساخته است تا همچنان در وادی ضلالت وگمراهی گام بردارد، وبا بی نظمی وبی عدالتی به زندگی

↑صفحه ۴۹↑

خود ادامه دهد؟!
آیا ممکن است خداوندی که این چنین نیازمندیهای انسان را تأمین می کند او را از وجود یک راهنمای دانا وتوانا ومعصوم که با غیب این عالم در ارتباط بوده وبشریّت را به راه سعادت وخوشبختی رهنمون شود، محروم سازد؟!
تردیدی نیست که از نظر عقل واندیشه، برای برقراری نظم وقانون وجلوگیری از هرج ومرج وریشه کن شدن فتنه وفساد، واجرای قسط وعدالت، وجود رهبری الهی وآسمانی لازم وضروری است.
به همین دلیل است که امیرمؤمنان (علیه السلام) در یکی از سخنان خود در «نهج البلاغه» می فرماید:
«اللهمّ بلی، لا تخلو الأرض من قائمٍ للّه بحجّهٍ إمّا ظاهراً مشهوراً، وإمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج الله وبیّناته».(۷۲)
«آری بار خدایا! زمین هرگز از حجّت خدا خالی نخواهد بود که یا ظاهر وآشکار، ویا ترسان ونهان خواهد بود، تا حجّتها ودلایل روشن پروردگار باطل نگردد».
بنابراین، نتیجه ای که از این بحث به دست می آید این است که مشاهده نظام هستی وجهان آفرینش ما را به این حقیقت متوجّه می سازد که سرانجام جهان بشریّت وجامعه انسانیّت نیز در برابر نظم وعدالت سر تسلیم فرود خواهد آورد، وبه مسیر اصلی آفرینش باز خواهد گشت.
ب: سیر تکاملی جامعه ها نیز دلیل دیگری بر آینده روشن جهان بشریّت است؛ زیرا ما هرگز نمی توانیم این حقیقت را انکار کنیم که جامعه بشریّت از روزی که خود را شناخته است پیوسته در حال پیشرفت بوده ورو به کمال وترقّی حرکت نموده وهیچ گاه در یک مرحله توقّف نکرده است.
در جنبه های مادّی، از نظر خوراک، پوشاک ومسکن، وتهیّه سایر لوازم زندگی، روزی در ابتدایی ترین شرایط زندگی قرار داشته، وامروز بر خلاف زمان های گذشته، به

-----------------

(۷۲) نهج البلاغه فیض، کلمات قصار، شماره ۱۳۹، ص ۱۱۵۸؛ منتخب الأثر، ص ۲۷۰؛ وقریب به این مضمون بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲ از امام صادق (علیه السلام).

↑صفحه ۵۰↑

مرحله ای رسیده است که عقل ها را حیران وچشمها را خیره ساخته، وبه طور مسلّم این سیر صعودی باز همچنان ادامه خواهد یافت.
از نظر علوم ودانش وفرهنگ نیز پیوسته رو به سمت جلو حرکت نموده، به اختراعات واکتشافات جدید ومدرنی دست یافته، وروز به روز کشف تازه وتحقیق جدید ومطلب نوی را در این زمینه به دست آورده است.
این «قانون تکامل» سرانجام شامل جنبه های اخلاقی ومعنوی واجتماعی نیز می شود، وانسانیّت را به سوی یک قانون عادلانه، وصلح وعدالت پایدار، وفضایل اخلاقی ومعنوی به پیش می برد، واگر امروز می بینیم که مفاسد اخلاقی در دنیای کنونی رو به فزونی است وبشریّت در گرداب فساد وتباهی دست وپا می زند، این خود نیز زمینه را برای یک انقلاب تکاملی، سرانجام آماده می کند.
البته ناگفته پیداست که هرگز نمی گوییم که فساد را باید تشویق کرد، ولی می گوییم: فساد وقتی که از حدّ گذشت عکس العمل آن یک انقلاب تکاملی معنوی خواهد بود که بشریّت را به جهان انسانیّت باز خواهد گرداند؛ زیرا هنگامی که انسانها در دام بلا گرفتار شدند، وبه بن بست رسیدند، وعواقب نامطلوب گناهان خویش را دیدند، وسرهای آنها به سنگ خورد، وجان هایشان به لب رسید، حدّ اقل آماده پذیرش اصول سعادت آفرینی که از ناحیه یک رهبر الهی ودینی ارائه می شود، خواهند گردید.
پس باتوجّه به آنچه گذشت، به این نتیجه می رسیم که: عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)،یک مسأله عقلی ومنطقی است که نیازی به هیچ بیان ندارد؛ زیرا هر انسان عاقلی آن را تصدیق، وهر خردمندی آن را تأیید می نماید.
۸ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله فطری است
از دیدگاه مذاهب وادیان، عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، یک مسأله ای کاملاً فطری وطبیعی است که با سرشت آدمی آمیخته شده، وعمری به درازای عمر آفرینش انسان دارد.
برای اثبات این مطلب، نیاز چندانی به دلیل وبرهان نیست وهمین قدر کافی است که بدانیم با همه اختلافاتی که در میان ملّتها واُمّتها در طرز فکر، آداب ورسوم، عقاید

↑صفحه ۵۱↑

وآراء وتمایلات وخواسته های باطنی آنها وجود دارد، عشق وعلاقه به صلح وعدالت وزندگی مسالمت آمیز، مطلوب کلیه جوامع بشری وخواست طبیعی همه انسانهاست.
این که ما می بینیم همه انسان ها در همه زمانها می جوشند ومی خروشند وبه دنبال روزی بهتر وزندگی مرفّه تر می گردند ودر انتظار تحقّق پیروزی نهایی بسر می برند وبا دیدن ظلم وستم فریاد برمی آورند وبر ضدّ جبّاران وطاغوت های زمان طغیان می نمایند وفریادرسی را به یاری می طلبند، خود دلیل قاطعی بر ریشه دار بودن این تمایل باطنی وخواست درونی وفطری بودن مسأله «مهدویّت» است.
زیرا فطرت، همان الهام ودرک درونی وخواست طبیعی وتمایل باطنی انسان است که نیاز به دلیل ندارد وهر انسانی بدون دلیل وبرهان آن را می پذیرد وبه آن ایمان دارد.
به عنوان مثال: وجود تشنگی وگرسنگی در نهاد آدمی، یک امر فطری وطبیعی است ونیاز به دلیل ندارد، پس اگر تشنه می شویم واحساس گرسنگی می کنیم وعلاقه به آب وغذا داریم، دلیل بر آن است که آب وغذایی وجود دارد که دستگاه آفرینش، تشنگی وگرسنگی ومیل به آن را در وجود بشر قرار داده است.
از اینجا به آسانی می توان نتیجه گرفت که اگر انسان ها در انتظار ظهور یک مصلح بزرگ جهانی بسر می برند وشبانه روز انتظارش را می کشند که بیاید وجهان را پر از عدل وداد کند وریشه ظلم وستم را از بیخ وبن برکند، دلیل بر آن است که چنان نقطه اوجی در تکامل جامعه انسانی امکان پذیر، وعشق وعلاقه به ظهور آن یگانه ولیّ مطلق خداوند در درون جان یکایک افراد بشر نهفته است.
به راستی اگر صلح وعدالت، آرامش وامنیّت وصفا فطری بشر نبود، آیا زورمداران وتجاوز گران وسلطه جویان می توانستند مقاصد شوم خود را زیر پوشش عدل وصلح وهمزیستی مسالمت آمیز به مردم عرضه کنند، وبه ظلم وباطل، لباس حقّ وعدل بپوشانند وبا اسمهای تو خالی مردمان را فریب دهند وعدّه ای را به استضعاف بکشند وبر آنها فرمان روایی کنند؟!
آیا خود این موضوع دلیل بر این مطلب نیست که چون فطرت بشر، حقّ وعدل را می خواهد واز ظلم وباطل نفرت دارد، اینان به این گونه مسائل متوسّل می شوند؟!!
آری خواننده عزیز!

↑صفحه ۵۲↑

«... انتظار فرج واعتقاد به «مهدی موعود» یا «واپسین منجی»، یک اشتیاق ومیل باطنی است. اسلام وادیان دیگر نیز با وعده ظهور «رهاننده بزرگ»، این خواسته وشوق درونی را بی پاسخ نگذاشته است. واین خواسته نیز مانند دیگر خواسته ها در شرایط گوناگون کم وزیاد وشدّت وضعف پیدا می کند.
آشفتگی اوضاع، نا امنی حاصل از آن وفشار وتبعیض وستم در جامعه، عقیده به «منجی بزرگ» را تشدید می نماید، آن چنان که این شوق دیرین وانتظار، در لحظات فشار واختناق، ضعف وتنگدستی، تبدیل به التهاب سوزان ونیاز شدید می شود، واین شرایط، خرمن اشتیاق توده ها را برای ظهور «واپسین منجی» ومهدی موعود (علیه السلام) شعله ور می سازد».(۷۳)
آری! حقیقت مهدویّت در واقع منتهی شدن سیر جوامع بشری به سوی جامعه واحد، سعادت عمومی، تعاون وهمکاری، امنیّت ورفاه همگانی، حکومت حقّ وعدل، نجات مستضعفان، نابودی مستکبران، پیروزی جنود «الله» بر جنود «شیطان» وخلافت مؤمنان وشایستگان به رهبری موعود پیامبران وادیان است، واین همان چیزی است که مطلوب هر فطرت پاک وخواست طبیعی هر انسان سالم ووجدان بیدار است.
کدام انسان با شرف وبا فضیلتی است که با ظلم وستم موافق باشد؟ وکدام انسان عاقل وآزاد اندیش سالمی است که از طاغوت وطاغوتچه ها ورژیم های ضدّ مردمی حمایت کند؟ وکدام انسان با وجدان ومنصفی است که با دیدن ظلم وستم های بی حدّ ومرز وتقسیم ملّتهای جهان به غالب ومغلوب، ظالم ومظلوم، سلطه گر وسلطه پذیر وپیشرفته وعقب مانده، ساکت وآرام بنشیند وفریاد بر نیاورد وناله سر ندهد ووجدان خود را راضی نگه دارد وبا فطرت انسانی خویش به نبرد بر نخیزد وهمه آن مظاهر نفرت انگیز را وجداناً قبول داشته باشد؟!!
سرانجام قیام جهانی مهدی (علیه السلام) به وقوع خواهد پیوست، ووعده خداوند تحقّق خواهد یافت، وعالم انسانیّت از فسادها وتباهی ها ونابسامانی ها خلاص خواهد گردید. وعاقبت، بشریّت نجات پیدا خواهد کرد، وطرفداران ظلم وستم شکست خواهند خورد، وبلندگو هایشان خاموش خواهد شد، وقلم های نویسندگان شان درهم خواهد شکست.

-----------------

(۷۳) او خواهد آمد، ص ۴۷.

↑صفحه ۵۳↑

۹ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک اعتقاد اصیل مذهبی است
تردیدی نیست که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، یک اعتقاد اصیل دینی ومذهبی می باشد که ریشه های محکم واستوار آن، در تمام ادیان الهی وکتاب های آسمانی قرار داشته وجزء عقاید قطعی ودیرین مسلمانان وهمه پیروان ادیان عالم است.
بر خلاف تصوّر برخی از بیمار دلان که می پندارند مسأله «مهدویّت» وانتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) برای مرهم نهادن بر زخم های جانکاه بشریّت واختلافات جهان اسلام پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)، یا ساخته وپرداخته «شیعیان» است، این مسأله اختصاص به اسلام وتشیّع ندارد؛ بلکه مسأله «مهدویّت» که در واقع همان عقیده به ظهور یک منجی بزرگ آسمانی است، یک عقیده مشترک جهانی ویکی از حسّاس ترین فرازهای عقیدتی ادیان ومذاهب واز آمال وآرزوهای دیرین بشریّت است که در تاریخ خلقت بشر، عمری به درازای عمر آفرینش انسان ودر اسلام، عمری به درازای عمر اسلام دارد.
بر اساس نویدهای فراوانی که در رابطه با ظهور یک «منجی بزرگ» در کتب مذهبی اهل ادیان آمده، وتمام انبیای بزرگ الهی به عنوان جزیی از رسالت خود در هر زمان، ظهور یک مصلح جهانی را در پایان جهان به مردم وعده داده اند، جای هیچ گونه شکّ وتردید نیست که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله اعتقادی اصیل وریشه داری است که از اعماق وجود انسانها سرچشمه گرفته وتوسّط پیامبران وسفیران الهی به مردم با ایمان جهان ابلاغ گردیده ونشانه های ظهورش به روشنی بازگو شده است.
«در جای خود ثابت شده است که اعتقادات دینی در فطرت بشر ریشه قطعی دارند واز این لحاظ، میان تعالیم دینی وخواسته های درونی انسان هماهنگی کامل وجود دارد، ودر حقیقت تعالیم دینی، تعیین کننده وتأمین کننده خواسته های بشر وتکمیل کننده خلقت انسان است.
به این معنی، عقیده دینی در ژرفای فطرت بشر جا دارد ودر درون بشر یک خواسته ومیل باطنی است، گرچه این میل باطنی وخواسته درونی، همانند امیال دیگر انسان، در شرایط گوناگون، کم وزیاد می شود وشدّت وضعف پیدا می کند، ولی اصل

↑صفحه ۵۴↑

خواسته ممکن نیست به کلّی از بین برود».(۷۴)
آنچه از آیات شریفه قرآن کریم وروایات اسلامی استفاده می شود این است که «دین»، جزء نهاد بشر وخمیر مایه ذات ووجود اوست که خداوند عالم، بشر را توأم با آن آفریده واز او قابل انفکاک نیست، ولی انسان ها فقط کلیّات آن را - از قبیل توحید، پی بردن از علّت به معلول وشکر منعم - درک می کنند ودرک جزئیات آن، نیاز به بعثت انبیا وآمدن پیامبران الهی دارد که با توضیح، تبیین وتبلیغ آنها انسان به فطری بودن دین بیش از پیش متوجّه می شود.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
«فَأقِمْ وَجْهَکَ للِدّینِ حَنیِفاً فِطْرَتَ الله الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدّینُ القَیِّمُ» (۷۵)
«به دین خالص پروردگار که بدان مایلی روی آور، به آن فطرت پاکی که خداوند تمام بشر را از آن آفریده است، دگرگونی در آفرینش خدا نیست، این است دین محکم وآیین استوار».
از این آیه شریفه به خوبی استفاده می شود که دین وآیین به طور کلّی، یک امر فطری وطبیعی بوده وجزء ذات ونهاد بشر است که خداوند آدمی را توأم با آن آفریده وهرگز از او جدا نمی شود.
پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز در حدیثی می فرماید:
«کلُّ مولود یولد علی الفطره، حتّی یکون أبواه یُهوّدانهِ ویُنصّرانه» (۷۶)
«هر مولودی با فطرت اسلام - از مادر - متولّد می شود، واین پدر ومادر است که او را یهودی یا نصرانی می کند».
از این حدیث شریف استفاده می شود که اساس اوّلیه پذیرش دین، در فطرت تمام کودکان بشر وجود دارد، وپدران ومادران که مربّیان اصلی فرزندان هستند، از این سرمایه فطری استفاده می کنند وفرزندان خود را به آیینی که مایلند متدیّن وبه راهی که

-----------------

(۷۴) او خواهد آمد، ص ۴۶.
(۷۵) سوره روم، آیه ۳۰.
(۷۶) بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۸۱، ح ۲۲.

↑صفحه ۵۵↑

در نظر دارند سوق می دهند.
اگر اصل تقاضای مذهب در فطرت بشر نبود وسرشت آدمی درخواست آن را نداشت، عرضه مذهب های مختلف از طرف پدران ومادران بی فایده بود وبشر هرگز یک عمر، دین وآیینی را با عشق وعلاقه نمی پذیرفت، وبدون چون وچرا از آن پیروی نمی نمود.
به هر حال، یکی از وظایف بزرگ پیامبران الهی بیدار کردن فطرت های بشر وبه کار انداختن سرمایه های معنوی انسان است. آنها آمده اند تا بشر را به ادای پیمان فطرت وا دارند ونعمت های فراموش شده خدا را به مردم یادآوری کنند وبا فعالیّت های تبلیغی خود، نیروهای نهفته عقل مردم را برانگیخته وبه کار اندازند، چنان که امیرمؤمنان (علیه السلام) ضمن خطبه ای درباره بعثت انبیا (علیهم السلام) می فرماید:
«فبعث (الله) فیهم رسله، وواتر إلیهم أنبیائه، لیستأدوهم میثاق فطرته، ویذکّروهم منسیّ نعمته، ویحتجّوا علیهم بالتبلیغِ، ویثیروا لهم دفائن العقول...».(۷۷)
«خداوند تبارک وتعالی، پیغمبران خود را در بین مردم برانگیخت وآنان را پی در پی فرستاد تا عهد وپیمان خداوند را که جزء ذات وجبلّی آنان بود از آنها بخواهند، ونعمت فراموش شده الهی - توحید فطری - را به آنان یادآور شوند، واز راه تبلیغ با مردمان گفت وگو نمایند، وافکار وعقول پنهانی آنها را که بر اثر ضلالت وگمراهی در زیر غبار کفر وجهل پوشیده ومستور گردیده، به کار اندازند».
بنابراین، از آنجایی که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ویا به تعبیر دیگر، عقیده به ظهور یک «منجی بزرگ آسمانی»، از مسایل قدیم ادیان واسلام است ودر تمام کتب مقدّسه اهل ادیان ومذاهب مختلف جهان وبه ویژه در اسلام به صورت گسترده ای عنوان گردیده ودامنه آن به حدّی است که حتّی شعاع آن در بین «مکاتب» ومردم غیر مذهبی نیز دیده می شود، معلوم می شود که این مسأله مهمّ وحیاتی همانند مسأله عقیده به ذات اقدس حضرت احدیّت، یک عقیده اصیل دینی ومذهبی، ویک میل باطنی ودرونی است که در ژرفنای فطرت بشر جا دارد وهر زمان که بشریّت بر اثر ظلم وستم

-----------------

(۷۷) نهج البلاغه، فیض، خطبه ۱، ص ۳۳، وصبحی صالح، خطبه ۱، ص ۴۳.

↑صفحه ۵۶↑

ستمکاران به ستوه آید وجانش به لب رسد وراه نجاتی نیابد، انتظار ظهور آن یگانه مصلح الهی در دلش زنده می شود واو را به جست وجوی رهبر وراهنما بر می انگیزد.
به همین جهت است که هم ادیان ومذاهب مختلف وهم دین مبین اسلام به این میل باطنی وخواسته درونی توجّه خاصّی مبذول داشته وظهور یک رهبر الهی ومنجی آسمانی را در پایان جهان به پیروان خود وعده داده اند.
نویدهای ظهور «منجی موعود» که در روایات اسلامی به عنوان «مهدی موعود» آمده است، قرنها پیش از اسلام، از زبان پیامبران «اولوا العزم (علیهم السلام)» بازگو شده، وحدّ اقل در حدود ۶۰ قرن - ۶۰۰۰ سال پیش - این نویدها دست به دست گشته تا امروز به دست ما رسیده است.
نویدهای «منجی موعود» ویا به تعبیر دیگر: «مصلح جهانی موعود»، مربوط به امروز ودیروز وده قرن قبل وبیست قرن قبل ویا مخصوص این دین وآن دین واین ملّت وآن ملّت نیست؛ بلکه از زمان های خیلی دور، بین ملّتها وپیروان ادیان شایع بوده است.
نکته شایان توجّهی که در اینجا لازم است تذکّر دهیم این است که تا کنون تعداد زیادی از این نویدها که به عنوان نشانه های ظهور از زبان پیامبران الهی بازگو شده، دقیقاً طبق وعده های انبیا تحقّق یافته، ودر عصر ما نیز برخی از آنها در حال تحقّق یافتن است.
جالب توجّه این که ده ها نشانه از نشانه های فراوانی که توسّط رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان اهل بیت (علیهم السلام) در چهارده قرن قبل به عنوان مقدّمه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) برای اُمّت اسلامی بیان شده است، یکی پس از دیگری، در روزگار ما تحقّق می یابد، وما امروز تحقّق تعدادی از آنها را با چشم خود می بینیم.
۱۰ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) اختصاص به اسلام ندارد
اسناد ومدارک موجود تاریخی نشان می دهد که این اعتقاد، یک اعتقاد جهانی وهمگانی وعالم گیر است ومنحصر به اسلام ومذهب تشیّع ویا حتّی منحصر به مذاهب شرقی وغربی نیست. برای اثبات این مدّعا کافی است تنها به یک نمونه از اعترافات یکی از خاورشناسان متعصّب یهودی اشاره کنیم:
گلدزیهر، خاور شناس ویهودی متعصّب، درباره جهانی بودن مسأله انتظار وعمومیّت انتظار اقوام مختلف برای ظهور یک «منجی بزرگ» می گوید:

↑صفحه ۵۷↑

«اعتقاد به بازگشت وظهور «منجی موعود»، اختصاص به اسلام ندارد... پندارهای مشابهی را می توان در میان اقوام دیگری نیز، به فراوانی یافت...
بنابر اعتقاد «هندوایسم»، «ویشنو» در حالی که بر اسبی سفید سوار است وشمشیری از شعله آتش به دست دارد، در پایان دوره کنونی جهان، به عنوان «کال کی» ظاهر خواهد شد وسرزمین «آریا» را از دست ستمگران غاصب - که منظور اقوام فاتح مسلمانند - رهایی خواهد بخشید.
در میان اقوام مغول، تا امروز (۱۹۱۰م) این عقیده شایع است که «چنگیز خان» پیش از مرگ خود، وعده کرده است که در هشت - یا نُه قرن دیگر از نو، باز در زمین ظاهر خواهد شد ومغولان را از زیر یوغ «چینیان» نجات خواهد داد.
در میان اقوام شرقی وغربی، حتّی در میان سرخ پوستان آمریکا، پندارهای مشابهی درباره بازگشت یا ظهور «منجی موعود» پدید آمده است» (۷۸).
عقیده به ظهور یک «مصلح بزرگ جهانی»، در نزد بسیاری از جوامع قدیمی دیده می شود. این عقیده که در واقع همان «انتظار فرج» مسلمانان است، دارای ابعاد گوناگون فلسفی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ومذهبی است که در زمینه آن، صاحبان ادیان ومذاهب، فیلسوفان وجامعه شناسان، روانکاوان وروانشناسان وطرفداران احزاب ومکاتب، بحث بسیار کرده اند. واز این رو:
«یهودی، از همه فرقه هایش، در انتظار ظهور مسیح موعود است که عدالت واقعی را در آخر الزمان در سرتاسر جهان برقرار نماید.
مسیحی، از همه گروه هایش، در انتظار بازگشت مسیح پاک است که شالوده عدالت را در آخرالزمان در پهنه گیتی استوار سازد.
مسلمان، از همه مذاهب مختلفش، در انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وبازگشت حضرت عیسی (علیه السلام) است که حکومت عدل واقعی را در آخرالزمان در سراسر جهان از کران تا کران بنیان نهند».(۷۹)
به امید آن روز.

-----------------

(۷۸) او خواهد آمد، ص ۳۰ و۳۱.
(۷۹) روزگار رهائی، ج ۱، ص ۵۹.

↑صفحه ۵۸↑

بخش دوّم: نوید اسلام درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)

↑صفحه ۶۰↑

در بحث های گذشته از ظهور یک مصلح بزرگ جهانی برای ریشه کن ساختن ظلم وفساد سخن گفتیم وبه اینجا رسیدیم که پیش بینی چنین قیامی چه از نظر دین ومذهب وچه از نظر فطرت وطبیعت وچه از نظر عقل ومنطق کاملاً امکان پذیر است.
اکنون می خواهیم ببینیم آن شخصیّت بی نظیری که تحقّق بخش اهداف دیرینه همه انبیا واولیای الهی است، وبا ظهور مبارک خود همه جهان را نورانی می کند، چگونه شخصیّتی است؟ برای دانستن وپی بردن به حقیقت این موضوع لازم است مقدّمه کوتاهی را بیان نماییم وآن این که:
برای تحقّق بخشیدن به یک نظام جامع وکامل - وحتّی اداره امور یک خانواده چند نفری - نخستین چیزی که لازم است «مدیریّت ورهبری» صحیح است؛ زیرا مسلّم است که هیچ جامعه ای بدون رهبر وهیچ کاروانی بدون کاروان سالار وهیچ لشکری بدون فرمانده، دوام وبقا نخواهد داشت وهمه چیز در گرو وجود مدیریّت ورهبری صحیح است. بنابراین، شکّی نیست که برای ایجاد نظم کامل جهانی وتسلّط بر قدرتهای کوچک وبزرگ استکباری وبرقراری عدالت وامنیّت عمومی، وجود رهبری آگاه ودانا وتوانا ومصون از خطا وگناه که از هر نظر احاطه کاملی بر کلّ جهان داشته وبه یک قدرت بی نهایت متّکی باشد، لازم است.
با توجّه به این مقدّمه، از آنجایی که نظام «امامت ورهبری» در اسلام، یک نظام الهی ودارنده مقام امامت، دارای یک مقام ومنصب الهی است و«امام»، رهبر دینی، فکری وسیاسی مسلمانان وخلیفه خدا در زمین وولیّ امر مسلمین است، تردیدی نیست که ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) برای به ثمر رساندن اهداف توحیدی اسلام وتحقّق بخشیدن به تمام وعده های قرآن وتشکیل حکومت واحد جهانی، یک امر کاملاً ضروری

↑صفحه ۶۱↑

ومنطقی است؛ زیرا او آخرین حجّت خدا وتنها امام معصومی است که نوید ظهور مبارکش در قرآن وروایات اسلامی وکتاب های آسمانی به مردم داده شده است.
اینک برای این که این موضوع کاملاً مشخّص شود ومعلوم گردد که اسلام برای احراز مقام رهبری در حکومت الهی، چگونه شخصیّتی را معرّفی کرده است، مسأله مهدویّت وعقیده به ظهور آن یگانه مصلح بزرگ جهانی را از دیدگاه اسلام ومسلمانان ومنابع اسلامی - منابع شیعه واهل سنّت - بررسی می کنیم.
۱ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه اسلام
دین مبین اسلام به عنوان دین خاتم وآخرین دین جامع وکامل آسمانی، از نخستین روزهای طلوع که غریبانه سر از افق مکّه بیرون آورد ونمی توانست در زیر بار گران شکنجه های طاقت فرسای کفّار قریش ومشرکان مکّه کمر راست کند، با دیدی وسیع، عمیق وجدّی به مسأله «مهدویّت» وآینده بشر نگریسته وبه مسلمانان نوید «نیک فرجامی» در آینده تاریخ داده است.
طبق متون اصیل اسلامی، رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) در همان عصر غربت ودوران تنهایی خویش ودر روزگاری که هیچ کس باور نداشت که آئین توحید ویکتاپرستی از مرز جزیره العرب فراتر رود، از پیروزی اسلام وآینده جهان وسرانجام بشر سخن می راند.
شاهد صادق این گفتار، آیات متعددی است که در قرآن کریم وارد شده وپیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وپیشوایان معصوم (علیهم السلام) آنها را به وجود مقدّس مهدی موعود (علیه السلام) وزمان ظهور مبارک آن حضرت تفسیر وتأویل نموده اند.
علاوه بر این، در ضمن صدها حدیث معتبر ومتواتر که بزرگان ومحدّثان شیعه وسنّی در منابع موثّق خود آورده اند، به معرّفی مهدی موعود (علیه السلام) وپایه گذار حکومت واحد جهانی پرداخته اند.
اینک برای این که معلوم شود مسأله مهدویّت در اسلام تا چه اندازه اهمیّت دارد پیرامون عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه شیعه وسنّی توضیح می دهیم وبه برخی از روایاتی که درباره اهمیّت این موضوع در منابع موثّق شیعه وسنّی آمده است

↑صفحه ۶۲↑

اشاره می کنیم؛ آنگاه درباره ویژگی های حضرت مهدی (علیه السلام) در روایات وتعداد روایات رسیده در موضوع ظهور، مطالبی را به طور اختصار تحت چند عنوان می نگاریم.
۲ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه شیعه
از نظر «شیعه»، مسأله مهدویّت ونوید ظهور مهدی موعود (علیه السلام) یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام به شمار می رود وبه اندازه ای اهمیّت دارد که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در ردیف وقوع «قیامت» وتکذیب وتصدیقش در ردیف تکذیب وتصدیق رسول اکرم می باشد.
در این باره روایات فراوانی از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رسیده است که قسمتی از آنها از نظر خوانندگان می گذرد:
پیامبر اکرم می فرماید:
«من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی» (۸۰)
«هر کس که قائم (علیه السلام) از فرزندان مرا انکار کند به راستی که مرا انکار کرده است».
ودر حدیث دیگر می فرماید:
«من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتهً جاهلیهً».(۸۱)
«هر کس که مهدی قائم (علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».
ودر حدیث دیگری آمده است که فرمود:
«من أطاعه أطاعنی، ومن عصاه عصانی، ومن أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، ومن کذّبه فقد کذّبنی، ومن صدّقه فقد صدّقنی».(۸۲)
«آن کس که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است وآن کس که با او مخالفت ورزد با من مخالفت ورزیده است وآن کس که در دوران غیبتش او

-----------------

(۸۰) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۳، ح ۲۰.
(۸۱) همان، ح ۲۱.
(۸۲) همان، ح ۱۹.

↑صفحه ۶۳↑

را انکار کند مرا انکار کرده است وآن کس که او را تکذیب نماید مرا تکذیب نموده است وآن کس که او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است».
ودر حدیثی دیگر می فرمایند:
«لا تقوم الساعه حتّی یقوم القائم الحقُّ منّا وذلک حین یأذن الله عزّ وجلّ له ومن تبعه نجا، ومن تخلّف عنه هلک، الله الله عباد الله! فأتوه ولو علی الثلج، فإنّه خلیفه الله عزّ وجلّ وخلیفتی».(۸۳)
«قیامت برپا نمی شود تا هنگامی که قائمی از ما به حقّ قیام کند. واین هنگامی است که خدای تعالی اذن ظهورش دهد، کسی که از او پیروی کند نجات می یابد، وکسی که از او تخلّف کند هلاک می شود، از خدا بترسید، ای بندگان خدا! هر کجا باشید او را دریابید، اگرچه مجبور شوید بر روی برف حرکت کنید، که او خلیفه خدای تبارک وتعالی وجانشین من است».
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«لا تخلو الأرض من قائم لله بحجّه، إمّا ظاهراً مشهوراً، وإمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج الله وبیّناته».(۸۴)
«زمین هرگز از وجود قائمی که برای خدا قیام کند وحجّت حقّ را بر پا دارد خالی نخواهد بود، که یا ظاهر وآشکار است ویا ترسان ونهان، تا حجّتها ودلایل روشن حضرت پروردگار باطل نشود».
امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرماید:
«إنّ الأئمّه منّا، وإنّ الخلافه لاتصلح إلاّ فینا، وإنّ الله جعلنا أهلها فی کتابه وسنّه نبیّه».(۸۵)
«امامان - دوازده گانه - از ما هستند، وخلافت جز برای ما شایسته نیست، وخدای تعالی ما را در کتاب خود وسنّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اهل خلافت قرار داده است».

-----------------

(۸۳) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۵، منتخب الاثر، ص ۲۰۴ وکفایه الاثر، ص ۱۰۶.
(۸۴) نهج البلاغه، ص ۱۱۵۸ وصبحی صالح، ص ۶۳۵، کلمات قصار، شماره ۱۳۹.
(۸۵) احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۶.

↑صفحه ۶۴↑

امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
«قائم هذه الاُمّه هو التاسع من ولدی، وهو صاحب الغیبه، وهو الّذی یقسّم میراثه وهو حیّ».(۸۶)
«قائم این اُمّت نهمین فرزند منست؛ اوست که از دیده ها غایب می شود ودر حالی که زنده است میراثش تقسیم می شود».
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«... لاتخلو الأرض إلی أن یقوم الساعه من حجّهٍ ولولا ذلک لم یُعبد الله...» (۸۷)
«... تا روزی که قیامت برپا شود هرگز روی زمین از حجّت خالی نخواهد بود، واگر حجّت خدا روی زمین نباشد، خدا پرستیده نمی شود...».
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«من المحتوم الّذی حتّمه الله قیام قائمنا، فمن شکّ فیما أقول، لقی الله وهو به کافر وله جاحد».(۸۸)
«قیام قائم ما از وعده های حتمی خداوند است. هر کس در این گفتار که می گویم شکّ وتردید به خود راه دهد، خدا را به حال کفر وانکار ملاقات خواهد کرد».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«من أقرّ بجمیع الأئمّه وجحد المهدی کان کمن أقرّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً (صلّی الله علیه وآله وسلم) نبوّته».(۸۹)
«هر کس به همه امامان اعتراف کند ولی حضرت مهدی (علیه السلام) را انکار نماید، مانند کسی است که به همه پیامبران اعتراف کند ولی نبوّت حضرت

-----------------

(۸۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۳؛ منتخب الاثر، ص ۲۰۷، ح ۸؛ کمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۴۳۴.
(۸۷) منتخب الاثر، ص ۲۷۱، ح ۳؛ عربی باب ۳۰، ح ۲، ص ۳۱۷؛ اثبات الهداه، ج ۱، ص ۱۳۳؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۶۱، باب ۸۹.
(۸۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۹؛ منتخب الاثر، ص ۲۱۲ وغیبت نعمانی، ص ۸۶، ح ۱۷.
(۸۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۳، ح ۴، وص ۱۴۵، ح ۱۰؛ منتخب الاثر، ص ۲۱۸ و۲۱۹.

↑صفحه ۶۵↑

محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید».
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
«من أنکر واحداً من الأحیاء فقد أنکر الأموات» (۹۰)
«هر کس یکی از امامان زنده را انکار نماید، امامان قبلی را نیز انکار نموده است».
امام جواد (علیه السلام) می فرماید:
«إذا مات إبنی علی بدا سراج بعده، ثمّ خفی، فویلٌ للمرتاب، وطوبی للغریب الفارّ بدینه» (۹۱)
«هنگامی که پسرم علی - امام هادی - از دنیا برود چراغی بعد از او آشکار می شود، وسپس مخفی می گردد. وای بر کسی که در باره او شکّ وتردید به خود راه دهد، وخوشا به حال شخص غریبی که دین خود را برداشته - برای حفظ آن - از شهری به شهر دیگر فرار کند».
در فرمایش امام جواد (علیه السلام) منظور از چراغ آشکار، امام حسن عسکری (علیه السلام) ومنظور از چراغ مخفی، حضرت مهدی (علیه السلام) است.
امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید:
«أما إنّ المقرّ بالأئمّه بعد رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) المنکر لولدی کمن أقرّ بجمیع أنبیاء الله ورسله ثمّ أنکر نبوّه محمّد رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم)، والمنکر لرسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) کمن أنکر جمیع الأنبیاء، لأنّ طاعه آخرنا کطاعه أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا» (۹۲)
«آگاه باشید که هر کس به همه امامان بعد از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اعتراف کند ولی پسرم را انکار نماید همانند کسی است که به همه پیامبران اعتراف نموده ولی رسالت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید، وهر کس که رسالت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار کند همانند کسی است که همه پیامبران را انکار نماید؛ زیرا اطاعت

-----------------

(۹۰) کافی، ج ۱، ص ۳۷۳، وغیبت نعمانی، ص ۱۲۹.
(۹۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، وبشاره الاسلام، باب العاشر، ص ۱۶۴.
(۹۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، ح ۶، منتخب الاثر، ص ۲۲۶، اعلام الوری، ص ۴۴۲.

↑صفحه ۶۶↑

آخرین ما، اطاعت اوّل ماست، وانکار آخرین ما چون انکار اوّل ماست».
حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید:
«من أنکرنی فلیس منّی، وسبیله سبیلُ ابن نوح».(۹۳)
«کسی که مرا انکار نماید از من نیست، وراه او راه فرزند حضرت نوح (علیه السلام) است».
از نظر شیعه، مسأله مهدویت ونوید ظهور آن مصلح الهی، یک مسأله کهن وریشه دار است وسابقه آن به نخستین روزهای طلوع فجر اسلام ودوران شخص نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بر می گردد.
به اعتقاد شیعه، علاوه بر آیات متعددی که در «قرآن کریم» وارد شده وپیشوایان دینی آنها را به وجود مقدّس «مهدی موعود» تفسیر وتأویل کرده اند، صدها حدیث معتبر ومتواتر از حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) جانشینان آن حضرت صادر شده که در آنها کلیه صفات، خصوصیّات وجزئیات زندگی آن منتظر موعود واین که پس از تولّد دو بار غیبت خواهد داشت وپس از غیبت طولانی ظهور خواهد کرد، وبا تشکیل حکومت واحد جهانی، جهان را پر از عدل وداد خواهد نمود بیان شده است.
شیعیان بر اساس روایات عقیده دارند که مهدی موعود (علیه السلام) سرّی از اسرار حقّ ورازی از رازهای نهفته خداوند وآخرین برگزیده الهی است که پس از تولّد از نظرها غایب شده است وبعد از مدّت زمانی طولانی ظهور می نماید واو حجّه الله، خلیفه الله وبقیّه الله است.
مهدی موعود (علیه السلام) از نسل پاک پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز علی وزهرا (علیهما السلام) ونهمین نفر از فرزندان امام حسین (علیه السلام) وفرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
شیعیان دوازده امامی عقیده دارند که حضرت مهدی (علیه السلام) همنام وهم کنیه پیامبر وهم اکنون زنده است وهنگامی که خداوند اذن ظهورش دهد قیام می کند وزمین را پر از عدل وداد می نماید.
شیعیان، طبق وعده های انبیای سلف (علیهم السلام) ونویدهای کتب مذهبی، ووعده های

-----------------

(۹۳) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، غیبت شیخ طوسی، ص ۱۷۶، احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۸۳ وکمال الدین با ترجمه فارسی، ج ۲، ص ۱۶۰.

↑صفحه ۶۷↑

صریح قرآن کریم عقیده دارند که:
آنگاه که اخلاق ومعنویّت از میان بشر رخت بربندد وظلم وستم فراگیر شود واسباب ظهور مهیا گردد، حضرت مهدی (علیه السلام) به فرمان حقّ قیام می کند ودنیا را پر از عدل وداد می نماید وبه همه رنج ها پایان می دهد.
شیعیان بر اساس عقل، وجدان، کتاب وسنّت عقیده دارند که با ظهور ولیّ خدا وآمدن موعود مکتب ها ورهایی بخش انسانها هیچ حکومت باطلی روی زمین باقی نمی ماند؛ بلکه همه مکتب های موجود وحکومت های مقتدر زمان یکی پس از دیگری از بین رفته ومتلاشی می گردند، مرزهای جغرافیایی بین کشورها برداشته می شوند؛ مظاهر شرک، کفر، الحاد وبی عدالتی از بین می روند، عدالت اجتماعی تأمین می گردد، هر حقّی به صاحب حقّ می رسد، همگان در رفاه وآسایش زندگی می کنند، از ظلم وستم وبی عدالتی خبری نیست، ودر سرتاسر جهان هستی، تنها یک نظام حکومت می کند که آن هم نظام عادلانه اسلام واحکام نجات بخش آسمانی قرآن کریم است.
جعلنا الله من أنصاره والفائزین بلقائه.
۳ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت
ممکن است بعضی از افراد ناآگاه تصوّر کنند که عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) از مختصات شیعه وتمام منابع ومدارک آن هم مربوط به شیعه وراویان روایات مربوط به ظهور نیز همه دانشمندان وبزرگان وعلمای شیعه می باشند، ولی باید توجه داشت که:
عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) از مختصات شیعه ومنحصر به شیعه نیست وبسیاری از فرقه های اسلامی در این عقیده ومرام با هم اتفاق نظر دارند وآن را جزء عقاید قطعی ومسلم خود می دانند.
ایمان وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در اسلام به قدری اصیل وریشه دار وبا اهمیّت است که از دیدگاه دانشمندان وبزرگان اهل سنّت نیز - مانند شیعیان - یکی از ضروریّات دین مبین اسلام به شمار می رود ومنکر آن از آیین اسلام بیرون است.
در این باره علمای اهل سنّت از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده اند که آن

↑صفحه ۶۸↑

حضرت فرمود:
«من کذّب بالمهدی فقد کفر» (۹۴)
«هر کس مهدی (علیه السلام) را انکار کند به راستی کافر است».
گروهی از علمای اهل سنّت به مضمون این حدیث فتوا داده اند، ودر این باب، شیخ سلیمان قندوزی حنفی، در کتاب «ینابیع المودّه» از کتاب «فرائد السمطین»، از جابر بن عبد الله انصاری روایت کرده است که پیامبر اکرم فرمود:
«من أنکر خروج المهدیّ فقد کفر بما اُنزل علی محمّدٍ (صلّی الله علیه وآله وسلم)».(۹۵)
«هر که ظهور مهدی (علیه السلام) را انکار کند، به آنچه بر محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) نازل شده، کفر ورزیده است».
احادیث حضرت مهدی (علیه السلام) علاوه بر کتب شیعه در بسیاری از کتب معروف اهل سنّت نیز آمده است. در اکثر این کتابها، از اوصاف وخصوصیّات نسبی وزندگی حضرت مهدی (علیه السلام)، علایم ظهور، محلّ بیعت، تعداد اصحاب، مکان ظهور ودیگر ابعاد مربوط به آن حضرت نیز سخن رفته است.
به علاوه، در ۳۵ کتاب از کتب این دانشمندان تصریح شده که مهدی (علیه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است وحتّی عدّه زیادی از آنها نیز اعتراف کرده اند که این احادیث - یعنی احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) - از احادیث مشهور یا از احادیث متواتر است.
اینک ما وجدان پاک افراد منصف را «حَکَم» قرار داده، به طور اختصار دور نمایی از این اعتقاد را که در منابع ومدارک معتبر اهل سنّت وحتّی در «صحاح ستّه» - که معروف ترین ومعتبرترین کتب روایی آنها است - نیز آمده است، از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم:
یکی از کتاب های معتبر اهل سنّت، کتاب «مسند احمد بن حنبل» (۹۶) می باشد. کتاب

-----------------

(۹۴) عقد الدرر، ص ۱۵۷؛ منتخب الاثر، ص ۱۴۹؛ البرهان، ص ۱۷۰، باب ۱۲، ح ۲.
(۹۵) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۱۰۸، باب ۷۸، ح ۱؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۴، جهت اطلاع بیشتر از فتاوای علمای عامه در این باره به کتاب «البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان» ص ۱۷۷ - ۱۸۳ مراجعه فرمایید.
(۹۶) امام احمد بن حنبل، پیشوای فرقه حنبلی اهل سنّت، متوفّای سال ۲۴۱هجری، ومعاصر امام نهم ودهم، بوده است.

↑صفحه ۶۹↑

«مسند أحمد حنبل» کهن ترین ومعتبرترین مدرک حدیث اهل سنّت می باشد. در این کتاب مجموعاً ۱۳۶ حدیث درباره حضرت مهدی (علیه السلام) روایت شده است.
پس از او، محمّد بن اسماعیل بخاری،(۹۷) - با همه تعصّبی که نسبت به امامان اهل بیت (علیهم السلام) داشته است - در کتاب «صحیح» خود) (کتاب الاحکام) احادیث دوازده جانشین پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را که همگی از قریش خواهند بود وعزّت وسربلندی اسلام به وجود آنها بستگی خواهد داشت، نقل کرده است.
به علاوه، بخاری در همان کتاب خود، در «کتاب الانبیاء»، باب نزول عیسی بن مریم (علیه السلام)، از همکاری حضرت عیسی (علیه السلام) با حضرت مهدی (علیه السلام) سخن گفته است.
در همان عصر، مسلم بن حجّاج نیشابوری (متوفّای سال ۲۶۱هجری) با این که مانند «بخاری» اصرار دارد که نامی از حضرت مهدی (علیه السلام) نبرد، در کتاب «الفتن واشراط الساعه» وباب نزول عیسی (علیه السلام) از کتاب صحیح خود، که دوّمین کتاب «صحاح» أهل سنّت به شمار می رود، قسمتی از روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را نقل کرده است.
بعد از او، ابن ماجه قزوینی (متوفّای سال ۲۷۵ هجری) در کتاب «سنن» خود - که آن کتاب نیز یکی از کتب صحاح اهل سنّت است - احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در بخش مخصوصی به نام «باب خروج المهدی (علیه السلام)» آورده است.
در همین عصر، ابو داوود سیستانی (متوفّای سال ۲۷۵هجری) نیز در کتاب «سنن» خود - که از کتب «صحاح ستّه» می باشد - روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در بخشی از آن کتاب به عنوان: «کتاب المهدی (علیه السلام)» بیان داشته است.
باز در همین عصر، محمّد بن عیسای ترمذی (متوفّای سال ۲۷۹هجری) در کتاب «سنن» خود - که آن هم یکی از کتب صحاح است - در کتاب «الفتن، باب ما جاء فی المهدی رضی الله عنه» روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را روایت نموده است.
این شش محدّث نامی اهل سنّت که سرآمد همه محدّثان ودانشمندان آنها می باشند، روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را از: عمر بن خطّاب، عبد الله بن

↑صفحه ۷۰↑

مسعود، عبد الله بن عبّاس، ثوبان، جابر بن عبد الله انصاری، جابر بن سمره، عبد الله بن عمر، عبد الله بن عمرو بن عاص، أنس بن مالک، ابوسعید خدری، اُمّ سلمه - همسر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) - وغیر اینها نقل کرده اند.(۹۸)
به هر حال، آنچه از مجموع منابع تاریخی وحدیثی اهل سنّت استفاده می شود این است که: مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) مورد اتفاق واجماع مسلمین است؛ از این رو، در هر عصری کتاب هایی در مسائل مختلف مهدویّت نوشته شده، به طوری که هم اکنون بیش از پنجاه جلد کتاب مستقل از علمای اهل سنّت درباره حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در دسترس قرار دارد که این خود نشانه اهمیّت مسأله مهدویّت در نزد مسلمانان است.
استاد «علی محمد علی دخیّل» اسامی ۲۰۵ کتاب از بزرگان علمای سنّی را در کتاب نفیس خود «الامام المهدی (علیه السلام)» آورده است که سی نفر از آنها مستقلاً در باره حضرت ولی عصر (علیه السلام) کتاب نوشته اند، و۳۱ نفرشان فصلی را در کتاب های خود به روایات حضرت مهدی (علیه السلام) اختصاص داده اند، و۱۴۴ نفرشان به تناسب های مختلف، روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در کتاب های خود آورده اند.(۹۹)
اکنون نمونه هایی از این احادیث را که در معتبرترین کتب روایتی اهل سنّت وحتّی در برخی از «صحاح ششگانه» آمده است، در اینجا نقل می نماییم.
۱ - امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود، از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود:
«اُبشّرکم بالمهدی، یُبعث فی اُمّتی علی اختلافٍ من الناس وزلازل، فیملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً یرضی عنه ساکن السماء والأرض، یقسّم المال صحاحاً.
فقال له رجل: ما صحاحاً؟
قال (صلّی الله علیه وآله وسلم): بالسویّه بین الناس.
قال: ویملأ الله قلوب اُمّه محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) غنیً، ویسعهم عدله حتّی یأمر منادیاً

-----------------

(۹۷) محمّد بن اسماعیل بخاری، نامی ترین محدّث اهل سنّت ومعاصر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) که یک سال پس از ولادت حضرت ولی عصر (علیه السلام) (سال ۲۵۶ هجری) از دنیا رفته است.
(۹۸) اقتباس از کتاب «دانشمندان عامّه ومهدی موعود (علیه السلام)». ص ۱۳ - ۱۵.
(۹۹) اسامی آنها را در کتاب «الامام المهدی (علیه السلام)»، ص ۲۶۰ - ۲۷۵، وکتاب «او خواهد آمد»، ص ۷۹ - ۸۵ و«موعودی که جهان در انتظار اوست»، ص ۵۱ - ۶۸ بخوانید.

↑صفحه ۷۱↑

فیقول: من له فی مالٍ حاجه؟ فما یقوم من الناس إلاّ رجلٌ، فیقول: إئتِ السادن - یعنی الخازن - فقل له: إنّ المهدی یأمرک أن تعطینی مالاً، فیقول له: احث حتّی إذا جعله فی حجره وأبرزه ندم فیقول: کنت أجشع اُمّه محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) نفساً أو عجز عنّی ما وسعهم.
قال: فیردّه فلا یقبلُ منه فیقال له: إنّا لا نأخذ شیئاً أعطیناه».(۱۰۰)
«شما را به ظهور مهدی (علیه السلام) بشارت می دهم، او در میان اُمّت من برانگیخته می شود، ظهور وی پس از اختلاف زیاد وتزلزل وعدم امنیّت خواهد بود. پس از ظهور، زمین را پر از عدل وداد می کند، همان گونه که پر از ظلم وجور شده است. ساکنان آسمانها وزمین از او راضی می شوند، واموال را به طور صحیح تقسیم می کند.
مردی پرسید: معنی صحیح چیست؟
فرمود: مال را به طور مساوی در میان مردم تقسیم می نماید.
سپس فرمود: خداوند دلهای پیروان محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را پر از بی نیازی می کند، وعدالت مهدی (علیه السلام) همه جا را فرا می گیرد، تا آنجا که دستور می دهد کسی با صدای بلند اعلام کند: هر کس نیاز مالی دارد برخیزد. هیچ کس اظهار نیاز نمی نماید جز یک نفر.
امام دستور می دهد نزد خزینه دار برود وبه او بگوید: مهدی (علیه السلام) به تو فرمان می دهد که مالی در اختیار من قرار دهی.
خزینه دار می گوید: بگیر، ودامن او را پر می کند. چون در اختیار او قرار می گیرد پشیمان می شود که چرا آزمند وحریص شده است. لذا مال را بر می گرداند، ولی خزینه دار نمی پذیرد ومی گوید: ما آنچه را که بخشیدیم پس نمی گیریم».
همچنین امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود از ابوسعید خدری نقل می کند:
«قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): تملأ الارضُ ظلماً وجوراً، ثمّ یخرج رجل من عترتی

-----------------

(۱۰۰) مسند احمد حنبل، ج ۳، ص ۳۸.

↑صفحه ۷۲↑

یملک سبعاً - أو تسعاً - فیملأ الأرض قسطاً وعدلاً».(۱۰۱)
«پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هنگامی فرا می رسد که زمین پر از ظلم وجور شود، آن وقت مردی از خاندان من قیام می کند هفت - یا نُه - سال در روی زمین حکومت می کند، وزمین را پر از عدل وداد می نماید».
۲ - محمّد بن اسماعیل بخاری، نامی ترین محدّث اهل سنّت در کتاب «صحیح» خود از ابوهریره نقل می کند:
«قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): کیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیکم وإمامکم منکم؟».(۱۰۲)
«پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم (علیه السلام) در میان شما نازل شود وامام شما از میان خود شما باشد؟».
همچنین «بخاری» در کتاب «صحیح» خود، از سعید بن مسیّب، از ابوهریره نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«والّذی نفسی بیده! لیوشکنّ أن ینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً، فیکسر الصلیب ویقتل الخنزیر ویضع الجزیه ویفیض المال حتّی لا یقبله أحد حتّی تکون السجدهُ الواحده خیراً من الدنیا وما فیها».
«به خدای بزرگ سوگند! به یقین پسر مریم به عنوان داوری دادگر در میان شما نازل خواهد شد. صلیب را خواهد شکست، وخوک را از میان خواهد برد، وجزیه را کنار خواهد گذاشت، وبه قدری ثروت خواهد بخشید که دیگر کسی نپذیرد. در آن روزگار، یک سجده برای خدا بهتر از همه دنیا وهرچه در آن است خواهد بود».
۳ - مسلم بن حجّاج نیشابوری در کتاب «صحیح» خود - که دوّمین کتاب معروف از کتب «صحاح» اهل سنّت است - از ابو سعید خدری وجابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یکون فی آخر الزمان خلیفه یقسم المال ولا یعدّه».(۱۰۳)

-----------------

(۱۰۱) مسند احمد حنبل، ج ۳، ص ۲۸.
(۱۰۲) صحیح بخاری، ج ۴، ص ۶۳۳، باب ۹۴۵، ح ۱۶۰۱.
(۱۰۳) صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۷۲، کتاب الفتن، ح ۶۹.

↑صفحه ۷۳↑

«در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را - به طور مساوی - تقسیم می کند وآن را نمی شمارد».
همچنین «مسلم» در کتاب «صحیح» خود، از جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یکون فی آخر اُمّتی خلیفه یحثی المال حثیاً، لایعدّه عدداً».(۱۰۴)
«در پایان روزگار اُمّت من، خلیفه ای می آید که مانند سیل بخشش می کند وآن را نمی شمارد».
۴ - ابن ماجه در کتاب «سنن» خود، فصل «ابواب الفتن»، باب خروج المهدی (علیه السلام) از قول علی بن ابی طالب (علیهما السلام) آورده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«المهدیّ منّا أهل البیت، یصلحهُ الله فی لیلهٍ» (۱۰۵)
«مهدی از ما اهل بیت است، وخداوند یک شبه او را آماده قیام می کند»
ونیز ابن ماجه در «سنن» خود آورده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«ما اهل بیتی هستیم که خداوند به جای این دنیا، آخرت را برای ما برگزیده است. همانا اهل بیتم پس از من دچار آوارگی، سختی وگرفتاری خواهند گردید، تا این که گروهی از مشرق برخیزند که با خود پرچم های سیاه دارند، آنها حقّ (ویا خیر) رامی طلبند که به آنها داده نمی شود، پس می جنگند وپیروز می شوند وهرچه بخواهند به آنها داده می شود ولی آنها نمی پذیرند - وزیر بار نمی روند - تا این که حکومت را به دست مردی از اهل بیتم بسپارند که جهان را پر از عدل وداد خواهد کرد پس از آن که پر از ظلم وستم شده باشد. پس هرکه آن زمان را دریابد به سوی آنان بشتابد، هرچند چهار دست وپا بر روی برف ویا یخ به سوی آنان برود».(۱۰۶)
۵ - ابو داوود سیستانی در کتاب «سنن» خود - که یکی از کتب «صحاح ششگانه» است - از ابی الطفیل از علی (علیه السلام) نقل می کند که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

-----------------

(۱۰۴) صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۷۲، کتاب الفتن واشراط الساعه، ح ۶۷.
(۱۰۵) سنن ابن ماجه، ج ۲، باب خروج المهدی (علیه السلام)، ح ۴۰۸۵.
(۱۰۶) سنن ابن ماجه، ج ۲، باب خروج المهدی (علیه السلام)، ح ۴۰۸۲ و۴۰۸۷.

↑صفحه ۷۴↑

«لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم لبعث الله رجلاً من أهل بیتی، یملأها عدلاً کما ملئت جوراً».(۱۰۷)
«اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند مردی از اهل بیت مرا بر انگیزد تا زمین را پر از عدل وداد کند بعد از آن که پر از ظلم وستم شده باشد».
همچنین ابو داوود در کتاب «سنن» خود، از ابوسعید خدری نقل می کند:
«قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): المهدیُّ منّی، أجلی الجبهه، أقنی الأنف، یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً، یملک سبع سنین».
«پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدی از من است. پیشانیش باز ونورانی، وبینی اش کشیده وباریک است. زمین را پر از عدل وداد می کند همان گونه که پر از ظلم وستم شده است، هفت سال حکومت می کند».

۶ - ابو عیسی محمّد بن عیسی بن سوره ترمذی، در کتاب «الجامع الصحیح» معروف به «سنن ترمذی» از عبد الله بن عمر از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود:
«لا تذهب الدنیا حتّی یملک العرب رجل من أهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی» (۱۰۸)
«دنیا به آخر نمی رسد، تا این که مردی از اهل بیت من عرب را مالک شود او همنام من است».
همچنین ترمذی در کتاب «سنن» خود، از ابو هریره نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لو لَم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یلی رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی».(۱۰۹)
«اگر به پایان دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به حدّی طولانی می سازد تا مردی از اهل بیت من که هم نام من است، زمام امور را به دست

-----------------

(۱۰۷) سنن ابو داوود، ج ۲، ص ۲۰۷.
(۱۰۸) سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۵، باب ۵۲، باب ما جاء فی المهدی (علیه السلام)، کتاب الفتن، ح ۲۲۳۰.
(۱۰۹) سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۵، کتاب الفتن، باب ما جاء فی المهدی (علیه السلام)، ح ۲۲۳۱.

↑صفحه ۷۵↑

بگیرد».
۷ - ابو عبدالرحمان احمد بن شعیب، معروف به نسائی در کتاب «سنن» خود - که یکی از کتب «صحاح ششگانه» به شمار می رود - در کتاب جهاد «غزوه هند»، از ثوبان، غلام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«عصابتان من اُمّتی أحرزهما الله من النار، عصابه تغزو الهند، وعصابه تکون مع عیسی بن مریم (علیهما السلام)».(۱۱۰)
«دو گروه از امتّم هستند که خداوند آنها را از آتش دوزخ حفظ خواهد نمود؛ گروهی که برای فتح هندوستان عزیمت می کنند، وگروهی دیگر که با عیسی بن مریم (علیه السلام) همراه خواهند بود».
ونیز نسائی در کتاب «سنن» خود - بنابر نقل «غایه المرام» و«ینابیع المودّه» - در باب: «ما جاء فی العرب والعجم» در جلد سوّم، از مسعده نقل کرده است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«ابشروا وبشّروا، إنّما اُمّتی کالغیث لایُدری آخره خیر أم أوّله، أو کحدیقهٍ أطعم منها فوج عاماً، ثمّ أطعم منها فوج عاماً، لعلّ آخرها فوجاً یکون أعرضها عرضاً وأعمقها عمقاً، وأحسنها حسناً، کیف تهلک اُمّه أنا أوّلها، والمهدیّ أوسطها، والمسیح آخرها، ولکن بین ذلک ثیح أعوج لیسوا منّی ولا أنا منهم».(۱۱۱)
«مژده باد شما را وبه دیگران نیز مژده دهید که مَثَلِ اُمّت من چون باران است که معلوم نیست، آخر آن بهتر است یا اوّل آن ومانند بوستانی است که گروهی در مدّت یک سال از آن استفاده کنند وسپس گروهی دیگر از آن بهره برداری نمایند، (کسی چه می داند) شاید آخرین گروه مردمی داناتر، کنجکاو تر، ونیکوتر باشند. چگونه هلاک می شود اُمّتی که من در اوّل آن، ومهدی (علیه السلام) در وسط آن، ومسیح (علیه السلام) در آخر آن باشد، ولکن در این میان مردمانی کج

-----------------

(۱۱۰) سنن نسائی، باب ۴۱ غزوه الهند، ص ۳۲، ح ۳۱۷۵.
(۱۱۱) غایه المرام، ص ۶۹۷، ح ۴۳؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۸۸، ح ۲۱. ودر چاپ دیگر، ص ۴۸۹، الامام المهدی (علیه السلام)، ص ۲۵۷، کمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۳۸۵ وبسیاری از منابع دیگر.

↑صفحه ۷۶↑

وگمراه خواهند بود که نه آنها از منند ونه من از آنها هستم».(۱۱۲)
آنچه تا اینجا نقل نمودیم نمونه ای از انبوه روایاتی است که نامی ترین محدّثان اهل سنت آنها را در معتبرترین کتب روایتی خود، آورده اند وما نیز آنها را به عنوان پاسخی برای کسانی که تحت تأثیر عواطف شخصی وتعصّب خاص مذهبی قرار گرفته وبه مبارزه با شیعه برخاسته ومسأله «مهدویت» را افسانه ای پنداشته اند که تنها «شیعه» معتقد به آن است در اینجا آوردیم، باشد که روزی به خود آیند وبر میراث پیامبر خویش (عترت واهل بیت آن حضرت) بیش از این ظلم وستم روا ندارند.
در روایاتی که شیعه وسنی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان اهل بیت (علیهم السلام) نقل کرده اند، تنها به ذکر کلیات اکتفا نشده است، بلکه از اوصاف، خصوصیات وویژگی های آن حضرت نیز سخن رفته است که برای مزید اطلاع، فهرست قسمتی از آنها را از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم.
۴ - ویژگی های حضرت مهدی در روایات
در روایات گوناگونی که شیعه وسنّی درباره مهدی موعود (علیه السلام) وریشه خانوادگی ونسب عالی واصالت آن حضرت از پیامبر بزرگوار اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وسایر ائمّه اهل بیت (علیهم السلام) نقل کرده اند، چنین آمده است:
مهدی (علیه السلام) از عرب است.
مهدی (علیه السلام) از اُمّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان «کنانه» جدّ پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از «قریش» است.

-----------------

(۱۱۲) این حدیث را مرحوم سیّد هاشم بحرانی، متوفای سال ۱۱۰۷ در کتاب معروف «غایه المرام» از جزء سوم «صحیح نسائی» نقل نموده، وشیخ سلیمان قندوزی حنفی، متوفای سال ۱۲۹۴ نیز در کتاب «ینابیع الموده» آن را از کتاب «غایه المرام» مرحوم بحرانی نقل کرده است، در حالی که این حدیث در نسخه های چاپهای فعلی دیده نمی شود ومعلوم نیست که چرا حدیث مزبور در کتاب مذکور وجود ندارد، در صورتی که صاحب «مفتاح کنوز السنّه» می گوید:
«حدیث نزول حضرت عیسی (علیه السلام) را بخاری، مسلم، نسائی، ابن ماجه، احمد حنبل، ابی داود وطیالسی در روایات متعددی نقل کرده اند».
منتخب الاثر، ص ۴۷۹، ص ۶۰۰، فصل ۷، باب ۸.

↑صفحه ۷۷↑

مهدی (علیه السلام) از «بنی هاشم» است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان «عبدالمطلب» است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان «ابوطالب» است.
مهدی (علیه السلام) از آل محمد (علیهم السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از نسل پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از عترت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از «ذوی القربی» است.
مهدی (علیه السلام) از ذریّه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) نامش، نام پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) کنیه اش، کنیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان فاطمه زهرا (علیها السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) نهمین نفر از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام محمّد باقر (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام صادق (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام موسی کاظم (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام رضا (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام محمّد تقی (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام هادی (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.

↑صفحه ۷۸↑

مهدی (علیه السلام) شبیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) پیشوای شایسته است.
مهدی (علیه السلام) یکی از سروران اهل بهشت است.
مهدی (علیه السلام) بعد از پادشاهان ستمگر می آید.
مهدی (علیه السلام) خلیفه الله است.
مهدی (علیه السلام) بقیّه الله است.
مهدی (علیه السلام) دو غیبت دارد.
مهدی (علیه السلام) در همه عالم یکی است.
مهدی (علیه السلام) تمام روی زمین را از عدل پر می کند.
پس از مهدی (علیه السلام) زندگی سودی نخواهد داشت.(۱۱۳)
خواننده گرامی! هریک از این ویژگی ها، روایت جداگانه ای دارد ودر کتب روایتی شیعه وسنّی درج گردیده است.
۵ - تعداد روایات وارده درباره حضرت مهدی (علیه السلام)
روایاتی که درباره مهدی موعود (علیه السلام) وصفات وجزئیّات زندگی آن مصلح جهانی، از پیامبر وسایر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وارد شده است وعلمای شیعه وسنّی آنها را در منابع معتبر خود آورده اند، بیرون از شمار است، از این رو، فقط فهرست قسمتی از آنها را از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم:
۱ - در مورد این که حضرت مهدی (علیه السلام) نامش، نام مبارک پیامبر (محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)) وکنیه اش، کنیه شریف پیامبر (ابوالقاسم) است، ۴۸ حدیث نقل شده است.
۲ - در باره این که حضرت مهدی (علیه السلام) دوازدهمین امام وآخرین پیشوا است، ۱۳۶ حدیث آمده است.
۳ - در مورد این که حضرتش دهمین فرزند امیرمؤمنان علی (علیه السلام) است، ۲۱۴ حدیث

-----------------

(۱۱۳) برای آگاهی از مجموع احادیثی که در این زمینه رسیده است به کتاب نفیس «منتخب الاثر» تألیف آیه الله لطف الله صافی وکتاب «البیان» گنجی شافعی وکتاب «المهدی الموعود المنتظر» تحقیق نجم الدین عسکری وسایر کتاب های مربوطه مراجعه فرمایید.

↑صفحه ۷۹↑

وارد شده است.
۴ - در مورد این که آن حضرت از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است، ۱۹۲ حدیث ذکر شده است.
۵ - در مورد این که وی، نهمین فرزند حضرت امام حسین (علیه السلام) است، ۳۰۸ حدیث بیان شده است.
۶ - در مورد این که او، هشتمین فرزند امام سجّاد (علیه السلام) است، ۱۸۵ حدیث نقل شده است.
۷ - در مورد این که او، هفتمین فرزند امام باقر (علیه السلام) است، ۱۰۳ حدیث آمده است
۸ - در مورد این که او، ششمین فرزند امام صادق (علیه السلام) است، ۲۰۲ حدیث وارد شده است.
۹ - در مورد این که او، پنجمین فرزند حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) است، ۱۹۹ حدیث بیان شده است.
۱۰ - در مورد این که او، چهارمین فرزند حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است، ۹۵ حدیث آمده است.
۱۱ - در مورد این که او، سوّمین فرزند محمّد بن علی (حضرت جواد الائمّه (علیه السلام)) است، ۹۰ حدیث نقل شده است.
۱۲ - در مورد این که او، دوّمین فرزند امام علی النقی الهادی (علیه السلام) است، ۹۰ حدیث آمده است.
۱۳ - در مورد این که او، فرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) واز صلب آن حضرت است، ۲۹۳ حدیث نقل شده است.
۱۴ - در باب ولادت با سعادت حضرتش، ۲۹۳ حدیث آمده است.
۱۵ - در باره این که آن حضرت، در خفا وپنهانی متولّد گردید، ۱۴ حدیث بیان شده است.
۱۶ - راجع به این که عمر شریفش بسیار طولانی خواهد شد، ۳۱۸ حدیث نقل شده است.
۱۷ - در مورد این که مدّت زیادی از انظار غایب وپنهان خواهد بود، ۹۱ حدیث

↑صفحه ۸۰↑

آمده است.
۱۸ - در مورد این که غیبت حضرتش به دو غیبت صغری وکبری منقسم می گردد، ۱۰ حدیث ذکر شده است.
۱۹ - در مورد این که آیین وی، همان آیین مبین اسلام، وکتابش قرآن است، ۱۵ حدیث آمده است.
۲۰ - در مورد این که وی جهانیان را به دین مبین اسلام دعوت می نماید ودر تمامی روی زمین حکومت واحد جهانی بر اساس قانون اسلام تشکیل می دهد، ۴۷ حدیث نقل شده است.
۲۱ - در مورد این که شخصاً عدالت اجتماعی را در روی کره زمین برقرار می کند ودر دولت با سعادت آن حضرت، عدالت واقعی بر تمامی شؤون اجتماع حکومت می نماید وجهان انسانی پس از ظلم وجور وانحراف، از عدل وداد وخداشناسی پر می گردد، ۱۲۳ حدیث آمده است.
۲۲ - در مورد این که وی زمین را از کفر وشرک پاک می نماید، ۱۹ حدیث وارد شده است.
۲۳ - در مورد این که: ایمان وامنیّت واقعی در حکومت عادلانه اش حکم فرما خواهد گردید، ۷ حدیث آمده است.
۲۴ - در مورد این که اسلام، شرق وغرب جهان را فرا خواهد گرفت، ۱۲ حدیث نقل شده است.
۲۵ - در مورد این که بشر پیرو یک آیین خواهد گردید، وجمیع ملل عالم در تحت لوای اسلام در خواهند آمد، ۷ حدیث آمده است.
۲۶ - در مورد این که با شمشیر قیام خواهد کرد، ۷ حدیث ذکر شده است.
۲۷ - در مورد این که در دوران حکومت عدالت پیشه او، جهان، آباد خواهد گردید وعقول مردمان کاملتر خواهد شد، ۵ حدیث نقل شده است.
۲۸ - در مورد این که معجزات وامتیازات پیامبران در او جمع است وبه دست توانای حضرتش ظاهر می گردد، ۲۳ حدیث نقل شده است.
۲۹ - در مورد این که وقت ظهورش بر احدی از آحاد مردم معلوم نیست وهر کس

↑صفحه ۸۱↑

وقت تعیین کند دروغگوست، ۷ حدیث آمده است.
۳۰ - در مورد این که اصحاب خاصّ آن حضرت ۳۱۳ نفرند واز اطراف واکناف عالم به سرعت، به اندازه یک چشم به هم زدن، نزدش جمع می شوند، ۲۵ حدیث نقل شده است.
۳۱ - در مورد این که حضرت عیسی (علیه السلام) در نماز به وی اقتدا می نماید، ۲۹ حدیث بیان شده است.
۳۲ - در مورد این که منادی آسمانی حضرتش را به نام ونشان به جهانیان معرفی می کند، ۲۷ حدیث آمده است.
۳۳ - ودر مورد این که برای ظهور مبارک آن حضرت، علایم ونشانه هایی خواهد بود که پیش از ظهور مبارکش به وقوع خواهد پیوست، ۶۵۷ حدیث آمده است.

↑صفحه ۸۲↑

بخش سوّم: شناخت مهدی موعود (علیه السلام)

↑صفحه ۸۳↑

نام مبارک حضرتش - چنان که در روایات شیعه وسنّی آمده است - نام پیامبراکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می باشد. این نام - محمّد - نامی است که خدای تعالی وجدّش رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم)، سالها قبل از ولادت، برای او انتخاب نمودند وهمه مسلمانان او را به این نام می شناسند.
آن حضرت دارای چند کنیه می باشد. وکنیه مسلّم آن حضرت همان کنیه جدّش رسول خدا «ابو القاسم» است. برخی از دیگر کنیه هایش، ابو عبد الله، ابو جعفر وابو صالح می باشد.
اوصاف والقاب برجسته ومعروف آن حضرت که حاکی از مقام والا وعظمت وشخصیّت بی نظیر آن یگانه بازمانده حجج الهی است، در روایات شیعه وسنّی ونویدهای کتب مذهبی اهل ادیان، چنین آمده است:
«امام، امام دوازدهم، امام منتظر، امیر امیران، برگزیده ابراهیم، برهان، بقیه الله، بقیّه حجّت های خدا، بقیّه حضرت آدم، بقیّه حضرت ابراهیم، پسر انسان، تقی، ثائر (انقلابی)، خونخواه وانتقام گیرنده، حجّت، حجّت خدا، حجّت آل محمّد (علیهم السلام)، خاتم اوصیا، خازن (خزانه دار) علوم الهی، خالص، خلف صالح، خلیفه الله، خیر اُمّت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)، خیر الناس، ذخیره نوح، ذو الخلل، ذو الشامتین «خال»، ذو الغیبه، رهایی بخش اُمّت، زکی، سلطان، سیّد، شرید (آواره)، صاحب، صاحب الأمر، صاحب پرچم محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم)، صاحب الدار، صاحب الزمان، صاحب السیّف، صاحب الغیبه، طاهر، طرید (تبعید شده)، طیّب (پاک وپاکیزه)، عادل، عدالت گستر، غریب، قائم، قائم آل محمّد (علیهم السلام)، قائم اهل بیت، قائم به حقّ، قائم به شمشیر، قائم منتظر، قائم مهدی، مأمول، مبارک، مجهول، مظهر دین، منتقم،

↑صفحه ۸۵↑

منصور، مهدی، مهدی آل محمّد (علیهم السلام)، مهدی اُمّت، ومهدی منتظر».(۱۱۴)
اینک برای این که این آخرین پیشوای بر حقّ، را بهتر بشناسیم، بخشی از انبوه روایاتی را که درباره معرّفی آن حضرت از زبان مبارک رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وپدران بزرگوارش بازگو شده، در اینجا می آوریم:
۱ - مهدی موعود اسلام از عرب است
بر اساس روایات «متواتر»، مهدی موعود اسلام از «عرب» است.
تمام روایاتی که درباره نسب آن حضرت رسیده است، دلالت دارد که حضرت از «عرب» می باشد؛ ولی در عین حال برای اثبات این مطلب، روایتی نقل می کنیم.
مردی حضور امیرمؤمنان (علیه السلام) شرفیاب گردید وعرضه داشت:
یا امیرالمؤمنین! ما را از مهدی خودتان آگاه کنید!
حضرت فرمود:
هنگامی که رفتنی ها رفتند ومنقرض شدند، ومؤمنین اندک گردیدند وطرفداران حق از میان رفتند، پس آن وقت است آن وقت.
عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! مهدی (علیه السلام) از چه طایفه ای است؟
فرمود: مهدی (علیه السلام) از «بنی هاشم، قلّه شامخ نژاد عرب است...» (۱۱۵)
۲ - مهدی (علیه السلام) از اولاد «کنانه» است
مقدسی شافعی در کتاب عقد الدرر نقل کرده که «قتاده» گوید:
«قلت لسعید بن المسیّب: المهدیّ حقّ؟
قال: حقّ. قلت: ممّن؟ قال: من کنانه.قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من قریش. قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من بنی هاشم. قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من ولد فاطمه (علیها السلام)».(۱۱۶)

-----------------

(۱۱۴) این اوصاف والقاب که برخی از آنها را بر شمردیم، در روایات شیعه وسنّی ونویدهای کتب مقدسه اهل ادیان آمده است که هر کدام از آنها در ضمن یک یا چند حدیث در منابع مختلف از تفسیر وحدیث وتاریخ به دست آمده است.
(۱۱۵) غیبت نعمانی، باب ۱۳، ج ۱، ص ۲۱۲؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵.
(۱۱۶) عقد الدرر، ص ۴۲.

↑صفحه ۸۶↑

«از سعید بن مسیّب پرسیدم: آیا مهدی (علیه السلام) بر حقّ است؟گفت: آری. گفتم: مهدی (علیه السلام) از چه طایفه ای است؟ گفت: از کنانه. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از قریش. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از بنی هاشم. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است».
مقصود از «کِنانه»، کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان (جدّ پیامبر اسلام (علیه السلام)) است.
مرحوم آیه الله سید صدر الدین صدر، در کتاب «المهدی (علیه السلام)» در این باره می نویسد:
«در کتاب «سبائک الذهب» می گوید: «بنی کنانه» گروهی از «مضر» هستند. مضر، دارای فرزندانی بود که پدران واجداد پیامبر بودند تا به «نضر» منتهی می شود».
۳ - مهدی (علیه السلام) از «قریش» است
ابن حجر هیتمی مکّی، در کتاب «الصواعق المحرقه» از دو تن از دانشمندان بزرگ اهل سنّت (احمد وماوردی) روایت کرده است که پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی، یخرج فی اختلافٍ من الناس وزلزال، فیملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما مُلئت ظلماً وجوراً، ویرضی عنه ساکن الأرض والسماء، ویقسّم المال صحاحاً بالسّویه».(۱۱۷)
«بشارت باد شما را به مهدی (علیه السلام)! او مردی از «قریش» واز عترت من است که پس از اختلاف زیاد وعدم امنیّت ظهور خواهد نمود. زمین را از عدل وداد پر خواهد کرد همان گونه که از ظلم وستم پر شده باشد. ساکنان زمین وآسمان از او راضی وخشنود می گردند واموال را به طور مساوی در بین مردم تقسیم می کند».
در این باب گروهی از دانشمندان شیعه وسنّی مانند مرحوم سیّد بن طاووس رحمه الله در

-----------------

(۱۱۷) الصواعق المحرقهَ، ج ۲، باب ۱۱، فضائل اهل البیت النبوی، ص ۱۶۶، مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۳۷؛ اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص ۱۴۸، وفصول المهمّه، ص ۲۹۷، باب ۱۲.

↑صفحه ۸۷↑

کتاب «الملاحم والفتن» ویوسف بن یحیای مقدّسی شافعی در کتاب «عقد الدرر» وعلی متقی هندی در کتاب «البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان» از اسحاق بن یحیی بن طلحه تمیمی از طاووس روایت کرده اند که گفت:
«ودّع عمر بن الخطّاب البیت، ثمّ قال: والله! ما أدری أدعُ خزائن البیت، وما فیه من السلاح والمال، أم اُقسّمه فی سبیل الله؟
فقال له علی بن ابی طالب (علیه السلام): امض فلست بصاحبه، إنّما صاحبه منّا، شابٌّ من قریشٍ، یقسّمه فی سبیل الله تعالی فی آخر الزمان».(۱۱۸)
«عمر بن خطاب در هنگام وداع با کعبه، گفت: به خدا قسم! نمی دانم با آنچه در خزانه بیت است چه کنم؟ آیا این همه سلاح واموال را به حال خود وا گذارم یا آنها را در راه خدا قسمت کنم؟
امیرمؤمنان (علیه السلام) به او فرمود:
از آنها بگذر که تو صاحب آنها نیستی؛ صاحب آنها جوانی از ما (اهل بیت) واز «قریش» است که آنها را در آخرالزمان در راه خدا تقسیم می کند».
مقصود از قریش، نضر بن کنانه است. علاّمه دهخدا، در کتاب «لغت نامه» می نویسد: «قریش، نام قبیله ای است. پدر این قبیله، نضر بن کنانه است. این قبیله را قریش نامند از آن جهت که گِرد حرم (یعنی: در اطراف خانه خدا وسرزمین مکّه) فراهم آمده اند».(۱۱۹)
۴ - مهدی (علیه السلام) از «بنی هاشم» است
«قتاده» گوید:
«قلت لسعید بن المسیّب: أحقّ المهدی؟ قال: نعم، هو حقّ. قلت: ممّن هو؟ قال: من قریش. قلت: من أیّ قریش؟ قال: من بنی هاشم.

-----------------

(۱۱۸) الملاحم والفتن، ص ۱۵۲، باب ۱۵۷؛ عقد الدرر، ص ۱۵۴، باب ۷؛ البرهان، ص ۸۶، باب ۱، ح ۳۸؛ ومنتخب الاثر، ص ۱۶۲، ح ۶۵.
(۱۱۹) در این باره اقوال فراوان دیگری نیز هست که ما نیاز چندانی به ذکر همه آنها نمی بینیم وخوانندگان گرامی می توانند برای اطلاع بیشتر به کتاب «لغت نامه دهخدا» وکتاب «المهدی» (علیه السلام) نوشته مرحوم آیه الله سید صدر الدین صدر، مراجعه فرمایند.

↑صفحه ۸۸↑

«از سعید بن مسیّب پرسیدم: آیا مهدی بر حقّ است؟ گفت: آری، او حقّ است. گفتم: مهدی از چه طایفه ای است؟ گفت: از قریش است. گفتم: از کدام تیره قریش؟ گفت: از بنی هاشم است
۵ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان عبدالمطلب است
مقدسی در کتاب «عقد الدرر»، از جماعتی از اهل حدیث - مانند ابن ماجه در کتاب «سنن»، حافظ طبرانی در کتاب «معجم» وابو نعیم اصفهانی، - از انس بن مالک، از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده است که فرمود:
نحن سبعهٌ بنو عبدالمطلب ساداتُ أهل الجنّه: أنا وأخی علی وعمّی حمزه وجعفر والحسن والحسین والمهدیّ».(۱۲۰)
«ما هفت تن فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم؛ من، برادرم علی، عمویم حمزه، جعفر، حسن، حسین ومهدی».
۶ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان ابو طالب است
در کتاب «عقد الدرر»، «روضه کافی»، «ارشاد» مفید و«بحار الانوار» از سیف بن عمیره روایت کرده اند که گفت:
«نزد ابوجعفر منصور - دومین خلیفه عبّاسی - بودم که خود آغاز به سخن کرد وگفت: ای سیف! به ناچار ندا کننده ای از آسمان به نام مردی از «فرزندان ابوطالب» ندا خواهد کرد.
گفتم: ای امیر... شما هم این مطلب را روایت می کنی؟!
گفت: آری، به خدایی که جان من در دست قدرت اوست! من این موضوع را با دو گوش خود شنیده ام... این ندا متوجه مردی از عمو زادگان ماست

-----------------

(۱۲۰) عقد الدرر، ص ۱۹۴، باب ۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۲۶۹، باب خروج المهدی، کتاب الفتن؛ ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۹۱؛ مستدرک الحاکم، ج ۳، ص ۲۱۱، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۵، الصواعق المحرقه، ص ۲۳۵؛ منتخب الاثر، ص ۱۴۵، بشاره الاسلام، ص ۲۸۶ و۲۹۰؛ ذخائر العقبی، ص ۱۵، وغیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۳.

↑صفحه ۸۹↑

 گفتم: مردی از فرزندان فاطمه (علیها السلام) گفت آری، ای یوسف».(۱۲۱)
۷ - مهدی (علیه السلام) از عترت پیامبر است
در کتاب «عقد الدرر»، از ابوسعید خدری روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لا تقوم الساعه حتّی تُملأ الأرض ظلماً وعدواناً ثمّ یخرج من عترتی - أو من أهل بیتی - من یملأها قسطاً وعدلاً، کما مُلئت ظلماً وعدواناً».(۱۲۲)
«رستاخیز به پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم ودشمنی گردد، در آن هنگام مردی از عترت - یا از اهل بیت - من قیام می کند وآن را پر از عدل وداد می نماید همان گونه که پر از ظلم ودشمنی شده است».
ابن حجر مکّی نیز، از احمد حنبل وماوردی نقل کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی».(۱۲۳)
«مژده باد شما را به مهدی! او مردی از قریش واز عترت من است».
در «مسند» احمد بن حنبل نیز از قول ابوسعید خدری آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یُملأ الأرض ظلماً وجوراً، ثمّ یخرج رجل من عترتی یملک سبعاً - أو تسعاً - فیملأ الأرض قسطاً وعدلاً» (۱۲۴)
«زمین پر از ظلم وجور خواهد شد؛ در آن موقع، مردی از عترت من قیام می کند، هفت - یا نُه - سال در روی زمین حکومت می نماید وسراسر زمین را پر از عدل وداد می سازد».
در کتاب «مطالب السؤول» درباره معنای «عترت» چنین می نویسد:

-----------------

(۱۲۱) عقد الدرر، ص ۱۴۹، فصل ۳، کافی، ج ۸، ص ۲۰۹، ارشاد مفید، ص ۳۳۷، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۸ والمهدی، ص ۵۱.
(۱۲۲) عقد الدرر، ص ۳۶، باب ۱، ح ۳.
(۱۲۳) الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۷۹.
(۱۲۴) مسند احمد، ج ۳، ص ۲۸.

↑صفحه ۹۰↑

«گفته شده: معنای کلمه «عترت» عشیره، - یعنی طایفه، فامیل وخویشان نزدیک - است. قول دیگر آن است که: عترت به معنای ذرّیه - یعنی نسل وفرزند - است، واین هر دو معنا درباره آل پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) صدق می کند؛ زیرا آنان هم طایفه، فامیل وخویشان نزدیک، وهم نسل وفرزند آن حضرت هستند.
امّا عشیره، اهل وعیال نزدیک هستند که آنان چنین بودند، وامّا ذریّه، اولاد دختر انسان را گویند، وقول خدای تعالی در رابطه با حضرت ابراهیم (علیه السلام) بر این معنا دلالت می کند، چنان که می فرماید:
«وَمِنْ ذُرّیَّتِهِ داووُدَ وَسْلَیمانَ وَأیّوُبَ وَیُوسُفَ وَمُوسی وَهارون... وَزَکرِیّا وَیَحْیی وَعِیسی وَإلْیاسَ کُلٌ مِنَ الصّالِحِینَ».(۱۲۵)
«از فرزندان ابراهیم است: داوود، سلیمان، أیّوب، یوسف، موسی وهارون... وزکریّا ویحیی وعیسی والیاس که همگی آنها از مردمان شایسته بودند».
در این آیات، خداوند پیامبرانی را نام برده وآنها را از ذرّیّه وفرزندان حضرت ابراهیم (علیه السلام) شمرده است؛ از جمله این پیامبران، حضرت عیسی (علیه السلام) است که نسب شریفش از طرف مادرش، حضرت مریم (علیها السلام)، به حضرت ابراهیم (علیه السلام) می رسد».(۱۲۶)
۸ - مهدی (علیه السلام) از اهل بیت پیامبر است
در «سنن» ترمذی از قول عبد الله بن مسعود آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث رجلاً منّی - أو من أهل بیتی - یواطیء اسمه اسمی، یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً».(۱۲۷)
«اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به حدّی

-----------------

(۱۲۵) سوره انعام، آیه ۸۴ و۸۵.
(۱۲۶) المهدی، ص ۵۶.
(۱۲۷) التاجّ، ج ۵، ص ۳۴۳ رواه ابو داوود ترمذی؛ کتاب الفتن وعلامات الساعه؛ الجامع للأصول، ج ۵، ص ۳۱۱ وبحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۲.

↑صفحه ۹۱↑

طولانی می سازد تا این که در آن روز، مردی را که از فرزندان من - یا از اهل بیت من - وهم نام من است برانگیزاند که زمین را پر از عدل وداد کند چنان که پر از ظلم وستم شده باشد».
در کتاب «کنز العمّال» از قول ابوهریره آمده است:
«لو لم یبق من الدّنیا إلاّ لیله لطوّل الله تعالی تلک اللیله حتّی یلی رجلٌ من أهل بیتی».(۱۲۸)
«اگر از عمر دنیا به جز یک شب باقی نمانده باشد، خدای تعالی آن شب را طولانی می گرداند تا این که مردی از اهل بیت من زمام امور را به دست گیرد».
در «سنن» ابو داوود آمده که پیامبر فرمود:
«لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم لبعث الله رجلاً من أهل بیتی یملأها عدلاً کما مُلئت جوراً».(۱۲۹)
«اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند مردی از اهل بیت مرا بر انگیزد که دنیا را پر از عدل نماید چنان که پر از ستم شده باشد».
در «سنن» ابن ماجه، از قول ابوهریره آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یومٌ، لطوّله الله تعالی حتّی یملک رجل من أهل بیتی...».(۱۳۰)
«اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نمانده باشد، خدای تعالی آن روز را طولانی کند تا این که مردی از اهل بیت من حکومت را به دست گیرد».
در «سنن» ابن ماجه، ومصادر دیگر از قول علی بن ابی طالب (علیه السلام) آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«المهدی منّا أهل البیت، یصلحه الله فی لیله» (۱۳۱)
«مهدی از ما اهل بیت است وخداوند یک شبه امر او را به سامان می آورد».

-----------------

(۱۲۸) کنز العمّال، ج ۷، ص ۱۸۷.
(۱۲۹) سنن ابو داوود، ج ۲، ص ۲۰۷.
(۱۳۰) سنن ابن ماجه، باب الجهاد، ج ۲، ص ۹۲۸، ح ۲۷۷۹.
(۱۳۱) سنن ابن ماجه، باب خروج المهدی (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۶۹، ح ۴۰۸۵، منتخب کنز العمال، ص ۵۴۹.

↑صفحه ۹۲↑

در «مستدرک حاکم» از قول ابو سعید خدری آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«مهدی، از ما اهل بیت است».
سپس حاکم می نویسد: این حدیث بنا به شرط مسلم، صحیح است، امّا بخاری ومسلم آن را نیاورده اند.(۱۳۲)
در کتاب «مطالب السؤول» درباره معنای «اهل بیت» چنین می نویسد:
«گفته شده: اهل بیت پیغمبر خدا افرادی هستند که نَسَب آنان به جدّ آن حضرت منتهی می شود. قول دیگر آن است که: اهل بیت آن بزرگوار اشخاصی هستند که از یک «رَحِم» باشند. قول دیگر آن است که اهل بیت آن حضرت، آنهایی هستند که به واسطه نسب یا سبب به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) متّصل شوند.
کلیّه این معانی درباره اهل بیت آن بزرگوار صدق می کند؛ زیرا نسب آنان به جدّ پیغمبر خدا که عبدالمطلب باشد منتهی می گردد، واهل بیت پیغمبر با خود آن حضرت از یک رَحِم هستند، وبه وسیله نسب وسبب هم به پیغمبر خدا متّصل می شوند، پس ایشان حقیقتاً اهل بیت پیغمبر اکرم می باشند، ومعنای آل واهل بیت هم یکی است... پس معنای حقیقی کلمه آل واهل برای اهل بیت رسول خدا ثابت است.
مسلم در کتاب صحیح خود از یزید بن حیّان روایت کرده که گفت:
«من وحصین بن سبره وعمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم. وقتی پیش او نشستیم، حصین گفت: ای زید! تو خیر زیادی دیدی، تو رسول خدا را دیدی، حدیث آن حضرت را شنیدی، با آن بزرگوار در راه خدا جنگ کردی، پشت سر آن حضرت نماز خواندی، حقّا که تو خیر زیادی دیدی، بگو ببینیم که از پیغمبر خدا چه شنیدی؟
زید بن ارقم گفت: ای برادر زاده! پیر شده ام وبعید العهد، بعضی از چیزهایی را که از رسول خدا یاد گرفتم فراموش کرده ام، آنچه را که برای شما می گویم قبول کنید وآنچه را که نمی گویم مرا به گفتن آن مجبور ننمایید. سپس گفت:
یک روز پیغمبر اکرم کنار برکه آبی که بین مکّه ومدینه است وآن را «خم» می گویند،

-----------------

(۱۳۲) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۵۷.

↑صفحه ۹۳↑

بپا خاست وخطبه خواند؛ حمد وثنای خدای را به جا آورد وموعظه کرد آنگاه فرمود:
ای مردم! من هم بشری - مثل شما - هستم که نزدیک است قاصد پروردگارم (ملک الموت) بیاید ومن او را اجابت نمایم. من در میان شما دو چیز گرانبها را به جا می گذارم؛ یکی کتاب خدای که مشتمل بر هدایت ونور است، پس کتاب خدا را بگیرید وبه آن چنگ زنید... ودیگری اهل بیت من است؛ من خدا را درباره اهل بیتم به شما یادآور می شوم، خدا را در نظر آورید در رفتار با اهل بیتم.
حصین بن سبره به زید بن ارقم گفت: ای زید! اهل بیت پیغمبر خدا کیانند؟ مگر زنان آن حضرت از اهل بیتش نبودند؟
زید گفت: زنان پیامبر خانواده او بودند، ولی اهل بیت پیغمبر اکرم کسانی هستند که گرفتن صدقه بر آنها حرام است».(۱۳۳)
همچنین مسلم در کتاب «صحیح» خود در حدیث دیگری از زید بن ارقم آورده است که راویان حدیث مزبور گفتند:
«... پس ما با همدیگر گفتیم: اهل بیت پیغمبر چه کسانی می باشند؟ زنانش؟!
زید گفت: نه، به خدا قسم! زن مدّتی از زمان را با شوهرش می باشد، سپس ممکن است طلاقش دهد وبه سوی پدر وقومش بازگردد؛ ولی اهل بیت پیامبر کسانی هستند که گرفتن صدقه، بر آنان حرام است».(۱۳۴)
۹ - مهدی (علیه السلام) هم نام پیامبر است
در «سنن» ترمذی و«سنن» ابوداوود وبسیاری از منابع دیگر آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لا تذهب الدنیا، حتّی یملک العرب رجل من أهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی».(۱۳۵)

-----------------

(۱۳۳) به کتاب «المهدی» نوشته مرحوم آیه الله سید صدرالدین صدر، ص ۵۸ - ۵۹، وصحیح مسلم، ج ۲، ص ۴۵۰، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی (علیه السلام)، ح ۳۶، وهمچنین ترجمه کتاب «المهدی (علیه السلام)» به قلم دانشمند محترم آقای محمّد جواد نجفی، ص ۶۲، مراجعه فرمائید.
(۱۳۴) صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب فضائل علی (علیه السلام)، ج ۲، ص ۴۵۱، ح ۳۷.
(۱۳۵) سنن ترمذی، ج ۹، ص ۷۴، سنن ابو داوود، ج ۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷، عقد الدرر، ص ۲۷، باب ۲، حلیه الاولیاء، ج ۵، ص ۷۵.

↑صفحه ۹۴↑

«دنیا به آخر نمی رسد تا اینکه مردی از اهل بیت من، زمامِ امور عرب را به دست گیرد، او هم نام من است».
در «مسند» احمد بن حنبل، از عاصم، از زر، از عبد الله بن مسعود روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لا تنقضی الأیام ولایذهب الدهر، حتّی یملک العرب رجل من أهل بیتی اسمه یواطیء اسمی».(۱۳۶)
«روزها سپری نمی شود ودنیا به آخر نمی رسد، تا اینکه مردی از اهل بیت من، عرب را مالک شود؛ نام او، نام من باشد».
در کتاب «ارشاد» شیخ مفیدرحمه الله نیز در حدیثی آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لن تنقضی الأیّام واللیالی حتّی یبعث الله رجلاً من أهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی، یملأها عدلاً وقسطاً کما مُلئت ظلماً».(۱۳۷)
«روزها وشبها نمی گذرد (دنیا به پایان نمی رسد) تا این که خداوند، مردی از خاندان مرا برانگیزد که هم نام من است؛ او زمین را پر از عدل وداد کند همچنان که پر از ستم شده باشد».
۱۰ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان پیامبر است
در کتاب «عقد الدرر» و«تذکره الخواص» از قول عبد الله عمر آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی، اسمه کاسمی، وکنیته ککنیتی، یملأ الأرض عدلاً، کما مُلئت جوراً، فذلک المهدی».(۱۳۸)
«در آخر الزمان مردی از فرزندان من خروج می نماید؛ نام او همانند نام من و

-----------------

(۱۳۶) مسند احمد، ج ۱، ص ۷۶، تفسیر سیوطی، ج ۶، ص ۵۸.
(۱۳۷) ارشاد مفید، ص ۳۲۶، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۰ وفصول المهمّه فصل دوازدهم، ص ۲۹۱، حلیه الاولیاء، ج ۵.
(۱۳۸) عقد الدرر، ص ۳۲، باب ۲؛ تذکره الخواص، ص ۳۶۳.

↑صفحه ۹۵↑

کنیه او همانند کنیه من می باشد. او زمین را پر از عدل می نماید همان گونه که پر از ستم شده باشد، واو همان «مهدی» است».
در روایت دیگری از قول جابر بن عبد الله آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«المهدیّ من وُلدی، اسمه اسمی، وکنیته کنیتی، أشبه الناس بی خلقاً وخُلقاً».(۱۳۹)
«مهدی از فرزندان من است؛ نام او نام من وکنیه اش کنیه من، از نظر سیرت وصورت شبیه ترین مردمان به من است».
در حدیث مفصّلی که جلال الدین سیوطی در کتاب «الحاوی للفتاوی» از حذیفه نقل کرده، آمده است:
هنگامی که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره خروج سفیانی وظهور حضرت مهدی (علیه السلام) سخن می گفت، مردی به نام «عمران بن حصین» برخاست وعرض کرد: یا رسول الله! ما چگونه مهدی (علیه السلام) را بشناسیم؟
«قال (صلّی الله علیه وآله وسلم): هو رجل من ولدی کأنّه من رجال بنی إسرائیل، علیه عباءتان قطوانیّتان، کأنّ وجهه الکوکب الدرّیّ، فی خدّه الأیمن خال أسود، ابن أربعین سنه... فیبایع له بین الرکن والمقام، ثمّ یخرج متوجّهاً إلی الشام، وجبریل علی مقدّمته ومیکائیل علی ساقته، فیفرح به أهل السماء وأهل الأرض، والطیر والوحوش والحیتان فی البحر».(۱۴۰)
«رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدی، مردی از فرزندان من است. او شبیه مردان بنی اسرائیل است. (راست قامت تا حدّی بلند قدّ)... صورتش چون ستاره درخشان وبر گونه راستش خال سیاهی است. چهل ساله می نماید... مسلمانان بین «رکن ومقام» (کنار خانه خدا) با او بیعت می کنند. سپس در حالی که جبرئیل پیشاپیش او، ومیکائیل پشت سر او است متوجّه سرزمین شام می گردد. ساکنان آسمان وزمین، پرندگان، درّندگان وماهیان دریا، همه از او خشنود می شوند».

-----------------

(۱۳۹) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۱، ح ۱۳
(۱۴۰) الحاوی للفتاوی، ج ۲، باب آثار الوارده فی المهدی (علیه السلام)، ص ۸۲؛ عقد الدرر، ص ۱۱۹ و۱۲۰.

↑صفحه ۹۶↑

ودر روایت دیگری که مرحوم سیّد بن طاووس آن را در کتاب «الملاحم والفتن» از قول حذیفه از جابر بن عبد الله انصاری نقل نموده، چنین آمده است که جابر گفت:
«روزی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در بین اصحاب خود نشسته بود که جبرئیل بر آن حضرت نازل شد وعرضه داشت:... این پنج نهر (سیحون، جیحون، دجله، فرات ورود نیل مصر) برای تو واهل بیت تو وشیعیانت می باشد.
خداوند می فرماید: به عزّت وجلال خودم سوگند! هر کس یک قطره از این پنج نهر بیاشامد، در روز حساب به بهشت نخواهد رفت مگر این که تو از او راضی شوی واو را حلال کنی.
در آن موقع، چهره رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) باز شد وفرمود: برادرم جبرئیل! من بر این نعمت خدا را شکر وسپاس می گویم.
«فقال له جبرئیل (علیه السلام): اُبشّرک یا رسول الله! بالقائم من ولدک، لایظهر حتّی یملک الکفّار الخمسه الأنهر، فعند ذلک ینصر الله أهل بیتک علی أهل الضلال، ولم ترفع لهم رایه أبداً إلی یوم القیامه».
«جبرئیل عرضه داشت: یا رسول الله! تو را به ظهور «قائم» که از فرزندان تو می باشد بشارت می دهم! او ظهور نخواهد کرد تا این که کافران این رودها را به تصرّف خود درآورند(۱۴۱)، در آن وقت است که خداوند اهل بیت تو را بر گمراهان پیروز گرداند وپس از آن، دیگر هیچ پرچمی از پرچمهای کفر تا روز قیامت برافراشته نخواهد شد».
آنگاه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به خاطر شکر این نعمت، برای خدا سجده کرد و... (۱۴۲)

-----------------

(۱۴۱) لازم به تذکّر است که رودهای یاد شده چون: دجله، فرات ورود نیل، هم اکنون در دست ایادی استعمار ودست نشاندگان آنهاست ودر واقع غربی ها بر این رودها سیطره دارند، ورودهای سیحون وجیحون رسماً در دست کفّار است. زیرا این دو رودخانه معروف در «روسیّه» قرار دارند، وهر دو از کوه های «تیان شان» سرچشمه می گیرند وپس از سیراب کردن ترکمنستان وازبکستان در جمهوری قزاقستان به دریاچه «آرال» می ریزند. سیحون را امروز «سیرداریا» وجیحون را «آموداریا» می نامند. (نقل از پاورقی روزگار رهایی، ج ۲، ص ۹۵۸ و۹۸۵).
(۱۴۲) الملاحم والفتن، ص ۳۶۸، ح ۵۴۰، وصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۸، والزام الناصب، ج ۲، ص ۱۲۵، به طور خلاصه، والکتاب المبین، ج ۲، ص ۱۲۹.

↑صفحه ۹۷↑

۱۱ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حضرت علی (علیه السلام) است
در کتاب «ینابیع المودّه»، از ابن عبّاس روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«إنّ علیّاً وصییّ، ومن ولده القائم المنتظر المهدی، الّذی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً، والّذی بعثنی بالحقّ بشیراً ونذیراً، إنّ الثابتین علی القول بإمامته فی زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر».(۱۴۳)
«علی (علیه السلام) وصی من است واز فرزندان اوست قائم منتظر، حضرت مهدی (علیه السلام) که زمین را پر از عدل وداد می کند همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد؛ قسم به پروردگاری که به حقّ مرا بشارت دهنده وبیم دهنده مبعوث نمود! کسانی که در زمان غیبت او بر امامت او ثابت قدم بمانند، از کبریت احمر، کیمیا ترند...»
باز در «ینابیع المودّه» از علی (علیه السلام) روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یاعلیّ! أنت وصییّ، حربک حربی، وسلمک سلمی، وأنت الإمام وأبو الأئمّه الاحدی عشر الذین هم المطهّرون المعصومون، ومنهم المهدیّ الذی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً، فویل لمبغضیهم».(۱۴۴)
«ای علی! تو وصیّ منی؛ جنگ با تو، جنگ با من است؛ سازش با تو سازش با من است. تو امام وپدر یازده امام هستی که از هر پلیدی پاک وپاکیزه، واز هر خطا ولغزشی مصون ومحفوظ هستند. از جمله آنها مهدی (علیه السلام) است که روی زمین را از عدل وداد پر می کند. پس وای بر دشمنان آنها!»
ودر کتاب «بحار الانوار»، از عبد الله بن عمرو بن عاص روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«المهدیّ هو رجل من ولد هذا - وأشار بیده إلی علی بن أبی طالب (علیه السلام) - به یمحق الله الکذب، ویذهب الزمان الکلبِ، (و) به یخرج ذلَّ الرقِّ من

-----------------

(۱۴۳) ینابیع المودّه، ج ۳، باب ۸۷، ص ۱۰۹ ودر چاپ دیگر، ص ۴۴۸.
(۱۴۴) همان، ج ۱، باب ۱۶، ص ۲۵۳ ومنتخب الاثر، ص ۵۶، ح ۱.

↑صفحه ۹۸↑

أعناقکم».(۱۴۵)
«مهدی (قائم) (علیه السلام) مردی از فرزندان این است - وبا دست مبارک خود به علی (علیه السلام) اشاره فرمود - خداوند به وسیله او دروغ را محو می کند وسختی روزگار را برطرف می گرداند وطوق بندگی را از گردن های شما بیرون می آورد».
همچنین در کتاب «بحار الانوار»، در حدیثی آمده است که علی (علیه السلام) فرمود:
«... آگاه باشید، به خدا سوگند که من واین دو پسرم، حسن وحسین (علیهما السلام)، کشته می شویم وخداوند در آخرالزمان وپایان روزگار، مردی از فرزندان مرا بر می انگیزد که خون ما را مطالبه کرده، انتقام ما را بگیرد. او از دیده ها پنهان خواهد شد تا گمراهان شناخته شوند».(۱۴۶)
۱۲ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است
در «سنن» ابو داوود از قول اُمّ سلمه آمده است که گفت: شنیدم که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرمود:
«المهدیّ من عترتی، من ولد فاطمه (علیها السلام)» (۱۴۷)
«مهدی از عترت من واز فرزندان فاطمه (علیها السلام) است».
در کتاب «ینابیع المودّه» از قول ابو ایّوب انصاری آمده است:
هنگامی که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) بیمار شد، فاطمه (علیها السلام) به دیدار او آمد وچون رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) را بدان حال دید، گریه کرد. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) خطاب به وی فرمود:
«... سوگند به خدایی که جانم در قبضه قدرت اوست که مهدی این اُمّت از ماست واو از نسل تو می باشد».(۱۴۸)
در «کنز العمّال» آمده است که حضرت علی (علیه السلام) فرمود:

-----------------

(۱۴۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۵، ح ۲۹؛ غیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۴.
(۱۴۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۲، ح ۷، غیبت نعمانی، ص ۱۴۰، ح ۱.
(۱۴۷) سنن ابو داوود، ج ۴، ص ۸۷ وبسیاری دیگر از منابع معتبر حدیث.
(۱۴۸) ینابیع المودّه، ج ۳، باب ۷۳، ص ۲۶۹، ودر چاپ دیگر، ص ۴۶۳.

↑صفحه ۹۹↑

«المهدیّ رجل منّا، من ولد فاطمه».(۱۴۹)
«مهدی، مردی از ما واز فرزندان فاطمه (علیها السلام) است».
ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه»، ذیل خطبه ۱۶ می نویسد:
«اکثر محدّثان عقیده دارند که مهدی موعود (علیه السلام) از نسل فاطمه (علیها السلام) است».(۱۵۰)
ودر ذیل خطبه ۹۲ می نویسد:
«... امامیّه عقیده دارند که او - یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) - امام دوازدهم آنها است وفرزند کنیزی به نام «نرجس» است. ولی ما معتزله عقیده داریم که او از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است که در آینده تاریخ (آخرالزمان) از کنیزی متولد خواهد شد واکنون موجود نیست».(۱۵۱)
علاوه بر این، احادیث منقوله در کتب اهل سنّت، عقیده شیعه را تأیید وتثبیت می نماید؛ زیرا در این احادیث آمده است که حضرت مهدی (علیه السلام)، دوازدهمین امام ونهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) وچهارمین فرزند امام رضا (علیه السلام) وفرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
در بسیاری از منابع تاریخی اهل سنّت نیز آمده است که حضرت مهدی (علیه السلام)، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است ودر سال ۲۵۵ هجری در نیمه شعبان، در شهر «سامرّا» از مادری به نام «نرجس» به دنیا آمده است.(۱۵۲)
بنابراین، جای هیچ تردید نیست که مهدی (علیه السلام) متولّد گردیده وهم اکنون موجود وزنده واز نظرها غایب است تا روزی که به اذن خدا ظاهر شود وجهان را از عدل وداد پر نماید.
۱۳ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حسنین (علیهما السلام) است
در کتاب «فرائد السمطین»، در حدیثی طولانی از قول علی بن علی هلالی از پدرش روایت کرده است که گفت:
در حال احتضار رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) محضر آن جناب شرفیاب شدم؛ فاطمه زهرا (علیها السلام)

-----------------

(۱۴۹) کنز العمّال، ج ۷، ص ۲۶۱.
(۱۵۰) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۸۱، ذیل خطبه ۱۶.
(۱۵۱) همان، ج ۷، ص ۵۹، ذیل خطبه ۹۲.
(۱۵۲) جهت اطلاع بیشتر، به کتاب های: المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۱۸۲، باب ۱۶؛ الامام المهدی (علیه السلام)، ص ۲۷۹؛ دانشمندان عامّه ومهدی موعود وبخش پنجم همین کتاب مراجعه فرمایید.

↑صفحه ۱۰۰↑

بالای سر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نشسته، با صدای بلند گریه می کرد. در این هنگام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) دیدگان خود را به سوی او دوخت وفرمود:
دخترم! چه چیز تو را به گریه در آورد؟
فرمود: می ترسم پس از تو تباه ونابود گردم.
آنگاه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) برای تسلاّی دختر شان، فضایل اهل بیت را ذکر کردند، از آن جمله فرمودند:
«دو سبط این اُمّت از ما هستند وآن دو، پسران تو، حسن وحسین (علیهما السلام)، هستند که سرور جوانان اهل بهشت می باشند وقسم به پروردگاری که مرا به حقّ مبعوث نمود! مهدی این اُمّت از نسل این دو تن [حسن وحسین (علیهما السلام)] خواهد بود».(۱۵۳)
در کتاب «ذخائر العقبی» از قول ابو ایّوب انصاری آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یولد منهما [الحسن والحسین (علیهما السلام)] مهدیّ هذه الاُمّه».(۱۵۴)
«مهدی این اُمّت از این دو تن [حسن وحسین (علیهما السلام)] به دنیا خواهد آمد».
در کتاب «ینابیع المودّه»، به نقل از کتاب «جواهر العقدین» می گوید:
«برکات دعای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در وقت تزویج فاطمه به علی - رضی الله عنهما - در نسل حسن وحسین (علیهما السلام) ظاهر شد؛ بعضی از نسل آن دو بزرگوار آمدند ورفتند وبعضی از آنان بعداً می آیند واگر در بین آیندگان کسی غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) نباشد، برای برکت دعای پیامبر کفایت می کند».(۱۵۵)
جهت این که حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان حسنین (علیهما السلام) به شمار آمده است این

-----------------

(۱۵۳) این حدیث شریف را عدّه زیادی از علمای اهل سنّت وامامیّه به صورت مختصر ومفصّل نقل کرده اند. برای دستیابی به منابع فراوان آن می توانید به این کتابها مراجعه فرمائید: عقد الدرر، ص ۲۷۵؛ ذخائر العقبی، ص ۱۳۵؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۵؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۸۴؛ ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۹۰ ودر چاپ دیگر، ص ۴۳۴، باب ۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۸ - ۷۹؛ غایه المرام، ص ۶۹۹؛ بشاره الاسلام، ص ۳۳.
(۱۵۴) ذخائر العقبی، ص ۱۴۶.
(۱۵۵) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۶۱، باب ۷۳، ح ۲.

↑صفحه ۱۰۱↑

است که «فاطمه»، مادر امام باقر (علیه السلام) - همسر امام زین العابدین (علیه السلام) - دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، از این رو امام محمّد باقر (علیه السلام) وامامان بعدی حسنی وحسینی هستند وحضرت مهدی (علیه السلام) نیز، نوه دختری امام حسن مجتبی (علیه السلام) ونوه پسری امام حسین (علیه السلام) است.
۱۴ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است
در کتاب «عقد الدرر»، از حذیفه بن یمان روایت کرده است که گفت: «روزی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) برای ما خطبه خواند وآنچه تا روز قیامت اتّفاق خواهد افتاد برای ما بیان نمود، بعد از آن فرمود:
«اگر از عمر دنیا بیشتر از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از فرزندان مرا برانگیزاند که نام او نام من است.
سلمان رضی الله عنه برخاست وگفت: یا رسول الله! از کدام فرزند تو به دنیا خواهد آمد؟
فرمود: از این فرزندم، ودست خود را به حسین (علیه السلام) زد».(۱۵۶)
ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد با سند متّصل به حضرت علی (علیه السلام) روایت کرده است که علی (علیه السلام) از مهدی (علیه السلام) سخن به میان آورد وفرمود:
«مهدی (علیه السلام) از فرزندان حسین (علیه السلام) است»
سپس اوصاف او را برشمرد وفرمود:
«او مردی است که پیشانی اش باز ودرخشان، بینی اش کشیده وباریک... ودارای اندامی متناسب است ومیان دندانهایش فاصله دارد...» (۱۵۷)
ابن ابی الحدید پس از نقل این حدیث، می نویسد: این حدیث را عبد الله بن قتیبه در کتاب «غریب الحدیث» آورده است.

-----------------

(۱۵۶) عقد الدرر، ص ۴۶، باب ۱، ذخائر العقبی، ص ۱۳۶، فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۲۵، وغایه المرام، ص ۶۹۹.
(۱۵۷) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۸۱.

↑صفحه ۱۰۲↑

۱۵ - مهدی (علیه السلام) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است
سلمان فارسی گوید: خدمت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شرفیاب شدم، دیدم حسین (علیه السلام) روی زانوی آن حضرت است وپیغمبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) دیدگان او را می بوسد، ولبهایش را می مکد ومی فرماید:
«تو آقایی. تو آقا زاده ای. تو برادر شخص آقایی هستی. تو امامی. پسر امامی وبرادر امامی. تو حجّتی. پسر حجّتی. وبرادر حجّتی. تو پدر نُه نفر حجّتی که نهمی آنها، قائم ایشان است».(۱۵۸)
در کتاب «کمال الدین» از حضرت زین العابدین (علیه السلام) واو از پدر بزرگوارش حسین بن علی (علیهما السلام) روایت کرده است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) خطاب به وی فرمود:
«التاسع من ولدک یاحسین! هو القائم بالحقّ، والمظهر للدین، والباسط للعدل...» (۱۵۹)
«ای حسین! نهمین فرزند تو، قائم به حقّ است. او آشکار کننده دین وگستراننده عدل است...»
در کتاب «ینابیع المودّه»، از امام حسین (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«بر جدّم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وارد شدم؛ آن حضرت مرا روی زانوی خود نشانید وفرمود: ای حسین! خداوند از صلب تو نُه امام را اختیار نموده که نهمی آنها قائم ایشان است ومنزلت همه، نزد خدا یکسان است».(۱۶۰)
ودر کتاب «کفایه الاثر» از قول عبدالرحمان بن سلیط از حضرت امام حسین (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
«دوازده امام از ما هستند؛ اوّل آنها، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) وآخر آنها، نهمین فرزند من است. همو که به حق قیام می کند وخداوند به برکت وجود او، زمین مرده را زنده وآباد می کند ودین حقّ را بر تمام ادیان پیروز می گرداند اگرچه مشرکان کراهت داشته باشند...» (۱۶۱)

-----------------

(۱۵۸) ینابیع الموده، ج ۳، باب ۹۴، ص ۳۹۴، ح ۴۴؛ مقتل خوارزمی، ج ۱، فصل ۷، ص ۱۴۶.
(۱۵۹) کمال الدین، صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۴۲۱، ح ۲۶، باب ۲۷، وعربی باب ۲۵، ص ۳۰۴، ح ۱۶. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۴، اعلام الوری، ص ۴۲۶ وبشاره الاسلام، ص ۵۲.
(۱۶۰) ینابیع الموده، ج ۳، باب ۹۴، ص ۳۹۵، ح ۴۵ ودر چاپ دیگر ص ۴۹۲.
(۱۶۱) کفایه الاثر، ص ۲۳۲؛ منتخب الاثر، ص ۲۰۵، ح ۴؛ اعلام الوری، ص ۴۰۶؛ کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۷.

↑صفحه ۱۰۳↑

۱۶ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) است
در کتاب «ینابیع المودّه»، از جابر بن عبد الله انصاری روایت کرده است که گفت: جندل بن جناده بن جبیر یهودی، محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمد وگفت: یا محمّد!... شب گذشته حضرت موسی (علیه السلام) را در خواب دیدم که فرمود: ای جندل! به دست محمّد، خاتم انبیا، اسلام بیاور وبه اوصیایی که بعد از او خواهند بود چنگ بزن.
گفتم: اسلام می آورم، وحمد خدای را که اسلام آوردم وخداوند مرا به وسیله تو هدایت کرد.
سپس گفت: یارسول الله! از اوصیای خودت به من خبر ده تا به آنها تمسّک جویم.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اوصیای من دوازده نفرند.
گفت: ما نیز در کتاب تورات چنین یافته ایم. یا رسول الله! آنها را برایم نام ببرید.
حضرت فرمود:
«أوّلهم سیّد الأوصیاء أبو الائمّه علی، ثمّ ابناه الحسن والحسین فاستمسک بهم ولایغرنّک جهل الجاهلین، فإذا ولد علی بن الحسین زین العابدین یقضی الله علیک ویکون آخر زادک من الدنیا شربه لبن تشربه».
«اوّل آنها، سیّد اوصیا وپدر امامان، علی است؛ سپس دو پسر او حسن وحسین اند. به آنها تمسّک جوی وجهالت جاهلان، تو را فریب ندهد. هنگامی که فرزند حسین، علی، زینت عابدان به دنیا آمد، پایان عمر تو است وآخرین توشه تو از دنیا، شیری خواهد بود که می نوشی».
جندل گفت: ما در تورات ودر کتب انبیا (علیهم السلام) یافته ایم که «ایلیا وشبّر وشبیر»، اسامی علی، حسن وحسین (علیهم السلام) است. نام امامان پس از حسین چیست؟ حضرت فرمود:
«إذا انقضت مدّه الحسین فالإمام ابنه علی، ویلقّب بزین العابدین، فبعده ابنه محمّد یلقّب بالباقر، فبعده ابنه جعفر یدعی بالصادق، فبعده ابنه موسی یدعی بالکاظم، فبعده ابنه علی یدعی بالرضا، فبعده ابنه محمّد یدعی بالتقی والزکی، فبعده ابنه علی یدعی بالنقی والهادی، فبعده ابنه الحسن یدعی بالعسکری، فبعده ابنه محمّد یدعی بالمهدی والقائم والحجّه، فیغیب ثمّ یخرج، فإذا خرج یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً

↑صفحه ۱۰۴↑

وظلماً...»
«وقتی که مدّت حسین (علیه السلام) به سر رسید، امام، فرزندش علی خواهد بود که ملقّب به زین العابدین است. بعد از او فرزندش محمّد است که ملقّب به باقر خواهد بود. بعد از او فرزندش جعفر است، که صادق خوانده می شود. بعد از او فرزندش موسی که کاظم خوانده می شود. بعد از او فرزندش علی که رضا خوانده می شود. بعد از او فرزندش محمّد، که تقی وزکیّ خوانده می شود. بعد از او فرزندش علی، که نقی وهادی خوانده می شود. بعد از او فرزندش حسن، که عسکری خوانده می شود. بعد از او فرزندش محمّد است که به مهدی، قائم وحجّت خوانده می شود. او از دیده ها پنهان می شود وسپس ظاهر می گردد هنگامی که ظهور کند زمین را از عدل وداد پر خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وستم شده باشد...».
سپس فرمود:
«خوشا به حال آنان که در زمان غیبت او صبر کنند وخوشا به حال کسانی که بر محبّت آنها ثابت وپابرجا مانند...» (۱۶۲)
از این حدیث شریف که حاوی اسامی مبارکه همه معصومین (علیهم السلام) است، به خوبی ظاهر می شود که مهدی موعود (علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) است.
البته روایات در این زمینه از طریق شیعه وسنّی فراوان است ومنحصر به حدیث یاد شده نیست؛ بلکه مجموع آنها - طبق شمارش برخی از پژوهشگران - ۱۸۵ حدیث است.(۱۶۳)
۱۷ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام باقر (علیه السلام) است
در کتاب «ینابیع المودّه»، از جابر بن یزید جعفی نقل کرده است که گفت: از جابر بن عبد الله انصاری شنیدم که می گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود:
«ای جابر! اوصیای من وامامان مسلمین بعد از من، اوّل آنها علی بن ابی طالب

-----------------

(۱۶۲) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۸۳ - ۲۸۴ - ۲۸۵، باب ۷۶، ح ۲.
(۱۶۳) منتخب الاثر، ص ۲۱۰.

↑صفحه ۱۰۵↑

است. بعد از او حسن وبعد از او حسین، سپس علیّ بن الحسین وبعد از او محمّد بن علی است که معروف به باقر است. ای جابر! تو او را درک خواهی کرد وچون او را دیدی، سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر بن محمّد، بعد از او موسی بن جعفر، بعد از او علی بن موسی، بعد از او محمّد بن علی، بعد از او علی بن محمّد، بعد از او حسن بن علی وبعد از او «قائم» است که نامش نام من وکنیه اش کنیه من است. او همان کسی است که خدا به دست او، شرق وغرب جهان را می گشاید. او همان کسی است که از دوستان خود غایب می شود...» (۱۶۴)
۱۸ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام صادق (علیه السلام) است
در کتاب «ینابیع المودّه» از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«خلف صالح از فرزندان من است واو همان مهدی است».(۱۶۵)
شیخ صدوق رحمه الله در کتاب «کمال الدین» روایت کرده است که حبّان سرّاج گوید: از سیّد اسماعیل بن محمّد حِمیَری شنیدم که می گفت: به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم: ای پسر رسول خدا! برای ما اخباری از پدرانت (علیهم السلام) درباره غیبت رسیده وبه صحّت پیوسته است. بفرمایید کدام امام غایب می شود؟
حضرت فرمود:
ششمین فرزند من که دوازدهمین امام هدایتگر پس از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است؛ غایب می شود(۱۶۶)
باز در کتاب «کمال الدین»، از عبد الله بن ابی یعفور از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«هر کس به امامت پدرانم وفرزندانم اعتراف کند وامامت فرزندم «مهدی» را منکر شود مانند کسی است که به همه پیغمبران عقیده داشته باشد ونبوّت

-----------------

(۱۶۴) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۹۸ و۳۹۹، آخر باب ۹۴، ح ۵۴.
(۱۶۵) همان، ج ۳، ص ۳۹۲، باب ۹۴، ح ۳۷؛ غایه المرام، ص ۷۰۱.
(۱۶۶) کمال الدین صدوق، با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۱۱۲، وعربی ص ۳۳.

↑صفحه ۱۰۶↑

حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید.
عرض کردم: ای آقای من! مهدی، کدام یک از فرزندان شماست؟
فرمود: پنجمین نفر از فرزندان امام هفتم (موسی بن جعفر) است که شخصِ او از شما پنهان می شود ونام بردنش برایتان جایز نیست».(۱۶۷)
۱۹ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام کاظم (علیه السلام) است
در کتاب «فرائد السمطین» و«ینابیع المودّه» از ابن عبّاس نقل شده که گفت: شخصی یهودی به نام «نعثل» محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمد وگفت: یا محمّد! من از تو چیزهایی می پرسم که مدّتی است ذهن مرا به خود مشغول کرده است. اگر جواب قانع کننده ای دادی به دست تو مسلمان خواهم شد.
حضرت فرمود: بپرس ای ابا عماره!
نعثل پس از پرسش از صفات خدا وجواب آن حضرت، گفت: به من خبر ده که وصیّ وجانشین تو کیست؟ که هیچ پیامبری نیست مگر آن که وصیّ وجانشینی دارد وپیامبر ما موسی بن عمران به یوشع بن نون وصیّت کرد واو را جانشین خود قرار داد.
حضرت فرمود:
«نعم، إنّ وصییّ والخلیفه من بعدی علی بن أبی طالب، وبعده سبطای الحسن، ثمّ الحسین یتلوه تسعه من صُلب الحسین ائمّه أبرار.
قال: یا محمّد! فسمّهم لی؟
قال: نعم، إذا مضی الحسین فابنه علی، فإذا مضی علی فابنه محمّد، فإذا مضی محمّد فابنه جعفر، فإذا مضی جعفر فابنه موسی، فإذا مضی موسی فابنه علی، فإذا مضی علی فابنه محمّد، ثمّ ابنه علی، ثمّ ابنه الحسن، ثمّ الحجّه بن الحسن، فهذه اثنا عشر ائمّه عدد نقباء بنی إسرائیل».
آری! وصیّ وجانشین من علی بن ابی طالب است؛ پس از او دو نوه من، حسن وحسین؛ سپس نُه امام پاک سرشت از نسل حسین جانشین من خواهند بود.

-----------------

(۱۶۷) همان، ج ۲، ص ۸، ح ۱۲ وعربی، ص ۳۳۸.

↑صفحه ۱۰۷↑

گفت: یامحمّد! نام آنها را بگو.
فرمود: چون حسین از دنیا برود، فرزندش علی بن الحسین امام است؛ وقتی علی از دنیا رود پسرش محمّد وچون محمّد (باقر) از دنیا برود، پسرش جعفر (صادق) وچون جعفر از دنیا درگذرد پسرش موسی وهنگامی که موسی وفات کند، پسرش علی (رضا) ووقتی علی رحلت نمود پسرش محمّد وچون محمّد از دنیا برود پسرش علی وپس از او پسرش حسن وسپس حجّت بن الحسن، یکی پس از دیگری امام خواهند بود؛ اینها دوازده نفر به عدد نقبای بنی اسرائیل هستند».
نعثل گفت: جای آنها در بهشت کجاست؟
فرمود: در رتبه من هستند.
نعثل گفت: «اشهد أن لا إله إلاّ الله وأنّک رسول الله وأشهد أنّهم الأوصیاء من بعدک».
من در کتاب های گذشته همینطور یافته ام ودر عهد ووصیّت موسی بن عمران آمده است که:
چون آخر الزمان شود پیامبری به نام «احمد» مبعوث می شود. او خاتم پیامبران است وپس از او پیامبری نخواهد آمد واز صلب او، امامان ابرار به عدد اسباط به دنیا می آیند.(۱۶۸)
حضرت فرمود: ای ابا عماره! آیا اسباط را می شناسی؟
گفت: آری یا رسول الله! آنها دوازده نفر بودند؛ اوّلشان «لاوی بن برخیا» بود که مدّتی طولانی از بنی اسرائیل غایب شد وبعد ظاهر گردید وخداوند به وسیله او شریعت را پس از کهنه شدن ومحو شدن، آشکار کرد واو با «قرسطیای» پادشاه جنگید واو را کشت.

-----------------

(۱۶۸) در کتاب ینابیع الموده عبارت فوق چنین آمده است: «واوصیای او بعد از او دوازده نفر خواهند بود»، واین عبارت صحیح تر است، زیرا که علی (علیه السلام) از صلب آن حضرت نیست، مگر این که گفته شود: جمله مذکور از باب تغلیب است، چنان که در بعضی از روایات «اثنا عشر من ولدی»؛ «آنها دوازده نفر از فرزندان من هستند»، آمده است.

↑صفحه ۱۰۸↑

حضرت فرمود: آنچه در بنی اسرائیل اتّفاق افتاد، در اُمّت من نیز اتفاق می افتد؛ دوازدهمین نفر از نسل من غایب خواهد شد وبر اُمّت من، زمانی خواهد آمد که از اسلام جز نامی واز قرآن جز نوشته ای باقی نمی ماند. در آن وقت، خداوند به او اجازه خروج می دهد واو اسلام را آشکار ودین را تجدید می نماید.
سپس فرمود: خوشا به حال کسی که آنها را دوست بدارد! وای به حال کسی که آنها را دشمن بدارد! خوشا به حال کسی که به آنها تمسّک جوید ودنباله رو آنها باشد!
نعثل پس از شنیدن این سخنان، بپا خاست واشعاری چند در مدح پیامبر وائمّه (علیهم السلام) سرود...» (۱۶۹)
این حدیث مبارک، نمایانگر این واقعیّت است که حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان موسی بن جعفر (علیهما السلام) وپنجمین فرزند آن حضرت است.
در کتاب «غیبت» شیخ طوسی، از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که حضرت در ضمن حدیث مفصّلی فرمود:
«صاحب ما ظهور می نماید واو از صلب این است - وبا دست خود اشاره به موسی بن جعفر (علیهما السلام) نمود - آنگاه فرمود: زمین را از عدل پر می کند همان گونه که از ظلم وستم پر شده باشد ودنیا برای او هموار می گردد».(۱۷۰)
ودر کتاب «کمال الدین»، از یونس بن عبدالرحمان روایت کرده است که گفت: حضور حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) شرفیاب شدم وعرض کردم: ای پسر رسول خدا! قائم به حقّ شما هستید؟ فرمود:
من قائم به حقّ هستم، ولی آن قائمی که زمین را از وجود دشمنان خدا پاک می گرداند وآن را از عدل وداد پر می نماید، فرزند پنجمی من است که برای حفظ جانش مدّتی طولانی از انظار غایب می شود ودر آن مدّت، مردم بسیاری از دین بر می گردند وعدّه ای ثابت قدم می مانند.
سپس فرمود: خوشا به حال شیعیان ما که در دوران غیبت قائم ما، به دوستی ما چنگ می زنند ودر ولایت ما ثابت واستوار می مانند واز دشمنان ما بیزاری

-----------------

(۱۶۹) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۳۳؛ ینابیع المودّه، ج ۳، باب ۷۶، ص ۲۸۱، ح ۱.
(۱۷۰) غیبت شیخ طوسی، ص ۲۸.

↑صفحه ۱۰۹↑

می جویند! آنان از ما هستند وما از آنها هستیم. آنها ما را به امامت پذیرفته اند وما آنها را به عنوان «شیعه» پسندیده ایم. خوشا به حال آنها، بازهم خوشا به حال آنها! به خدا سوگند! که آنها در روز قیامت، در رتبه ما هستند».(۱۷۱)
۲۰ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام رضا (علیه السلام) است
در کتاب «فرائد السمطین» از دعبل بن علی خزاعی - شاعر اهل بیت - روایت شده است که گفت:
قصیده معروف خود را که اوّل آن «مدارس آیاتٍ خلت من تلاوه...» است برای مولایم امام رضا (علیه السلام) خواندم؛ هنگامی که به این دو بیت رسیدم:

خروج إمام لا محاله واقع * * * یقوم علی اسم الله والبرکات
یمیّز فینا کلّ حقّ وباطل * * * ویجزی علی النعماء والنقمات

آن حضرت گریه شدیدی کرد، سپس رو به من کرده، فرمود:
«ای دعبل! روح القدس این دو بیت را به زبان تو جاری کرده است. آیا این امام را که خروج می کند، می شناسی؟»
گفتم: نه، مولای من؛ همین قدر شنیده ام که امامی از شما اهل بیت قیام خواهد کرد تا زمین را از ظلم وفساد پاک کند واز عدل وداد پر گرداند.
فرمود:
«ای دعبل! امام بعد از من، پسرم محمّد وبعد از محمّد، پسرش علی وبعد از علی، پسرش حسن است وبعد از حسن پسرش حجّتِ قائم است که در دوران غیبتش، چشم به راهش باشند ودر زمان ظهورش، اطاعتش نمایند. اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نماند خداوند آن روز را به حدّی طولانی می سازد تا او ظاهر شود وزمین را از عدل وداد پر نماید چنان که از ظلم وجور پر شده باشد...» (۱۷۲).

-----------------

(۱۷۱) کمال الدین، صدوق، با ترجمه فارسی، ج ۲، ص ۳۰، ح ۵، وعربی ص ۳۶۱، ج ۲، باب ۳۴، ح ۵؛ کفایه الاثر، ص ۲۶۵؛ منتخب الاثر، ص ۲۱۹، ح ۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱، ح ۶.
(۱۷۲) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۷.

↑صفحه ۱۱۰↑

در کتاب «فرائد السمطین» نقل شده است که از امام رضا (علیه السلام) سؤال شد که کدام یک از شما اهل بیت، «قائم» است؟
آن حضرت فرمود:
«قائم» چهارمین فرزند من است. او پسر بانوی کنیزان است وخداوند به دست او، زمین را از هرگونه ظلم وستم پاک وپاکیزه می گرداند...» (۱۷۳)
۲۱ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام جواد (علیه السلام) است
حضرت جواد (علیه السلام) به عبد العظیم حسنی فرمود:
«ای ابو القاسم! قائم ما اهل بیت، همان «مهدی» موعودی است که همه باید در زمان غیبت او منتظرش باشند، ودر زمان ظهورش، از او فرمان برداری نمایند.
او فرزند سوّمی من است...» (۱۷۴)
۲۲ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام هادی (علیه السلام) است
در کتاب «کمال الدین»، از صقر بن ابی دلف روایت کرده است که گفت: از حضرت ابوجعفر، محمّد بن علی (امام جواد (علیه السلام)) شنیدم که می فرمود:
امام بعد از من، پسرم علی است؛ فرمان او فرمان من وگفتار او گفتار من واطاعت او اطاعت من است. سپس خاموش شد.
من عرض کردم: ای پسر رسول خدا! امام بعد از علی (علیه السلام) کیست؟
فرمود: امام بعد از او فرزندش حسن است.
عرض کردم: ای پسر پیامبر! امام بعد از حسن (علیه السلام) کیست؟
آن حضرت به سختی گریست وفرمود: بعد از حسن، پسرش، قائم به حقّ ومنتظر، امام است.
عرض کردم: ای پسر رسول خدا! چرا او را «قائم» می گویند؟

-----------------

(۱۷۳) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۷.
(۱۷۴) کمال الدین، ص ۳۷۷؛ کفایه الاثر، ص ۲۷۷.

↑صفحه ۱۱۱↑

فرمود: زیرا پس از آن که از یادها رفته باشد وبیشتر معتقدان به امامتش از عقیده خود برگشته باشند، قیام می کند.
عرض کردم: چرا او را «منتظر» می نامند؟
فرمود:
«زیرا غیبتی طولانی خواهد داشت که مخلصان، ظهورش را انتظار برند وبیمار دلان، منکر او گردند معاندان، یاد او را مسخره کنند کسانی که وقت ظهور او را تعیین کنند دروغ بگویند وشتاب کنندگان در امر ظهور او، هلاک گردند وآنهایی که تسلیم امر خدا هستند نجات یابند».(۱۷۵)
ونیز در کتاب «اعلام الوری» از مفضّل بن عمر روایت کرده است که گفت:
محضر مقدّس مولایم امام جعفر صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم وعرض کردم: ای مولای من! چه می شد اگر جانشین خودتان را به ما معرّفی می فرمودید؟
فرمود: ای مفضّل! امام بعد از من «موسی» است؛ امّا جانشینی که چشم به راهش باشند وآرزویش کشند، «م ح م د» فرزند حسن فرزند علی فرزند محمّد فرزند علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) است».(۱۷۶)
در کتاب «کفایه الاثر»، از مسعده روایت کرده است که گفت:
محضر امام صادق (علیه السلام) بودم که ناگاه پیر مردی قد خمیده بر آن حضرت وارد شد ودر حالی که بر عصای خود تکیه داشت، سلام کرد. امام (علیه السلام) جواب سلام او را داد.
سپس گفت: ای پسر رسول خدا! دستت را بده تا ببوسم.
آن حضرت دستش را به او داد وپیر مرد دست حضرتش را بوسید وگریه کرد.
امام (علیه السلام) فرمود: ای پیر مرد! چه چیز تو را به گریه در آورد؟
جواب داد: جانم به فدایت! سالهاست که در انتظار قائم شما بسر می برم؛ با خود می گویم این ماه می آید واین سال ظاهر می شود. واینک سنّم زیاد شده واستخوانم

-----------------

(۱۷۵) کمال الدین (عربی)، ج ۲، ص ۳۷۸، باب ۳۶، ح ۳؛ کفایه الاثر، ص ۲۷۹؛ منتخب الاثر، ص ۲۲۳، ح ۲؛ اعلام الوری، ص ۴۳۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، ح ۵.
(۱۷۶) اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ وکمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۲، ص ۳، ح ۴. وعربی، ج ۲، ص ۳۳۴، باب ۳۳، ح ۴.

↑صفحه ۱۱۲↑

پوسیده واجلم نزدیک گردیده وبه آنچه دوست دارم نرسیده ام، ومی بینم که شما کشته می شوید، آواره ودر به در می گردید در حالی که دشمنان شما در کمال سرور وشادمانی زندگی می کنند! پس چرا گریه نکنم؟!
در این هنگام دیدگان امام صادق (علیه السلام) پر از اشک گردید، آنگاه فرمود:
ای پیر مرد! اگر خداوند تو را حیات بخشید تا قائم ما را ببینی، با ما خواهی بود؛ واگر اجل تو فرا رسید در روز رستاخیز با ذخیره گرانبهای پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) خواهی آمد وآن ذخیره گرانبها ما هستیم؛ زیرا پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: «من در میان شما دو چیز نفیس می گذارم که اگر به آن دو تمسّک جویید هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکی کتاب خدای عزّ وجلّ ودیگری عترت واهل بیتم».(۱۷۷)
پیر مرد گفت: پس از شنیدن این خبر دیگر مرا باکی نیست.
آنگاه امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:
ای شیخ! بدان که قائم ما اهل بیت از صلب حسن (عسکری) است وحسن از صُلب علی (هادی) است وعلی از صلب محمّد (جواد) است ومحمّد از صلب علی (رضا) است وعلی از صلب این فرزند من است - وبا دست خود به موسای کاظم (علیه السلام) اشاره نمود - وفرمود: این نیز از صلب من است. ما دوازده امام، معصوم واز گناه وآلودگی پاک وپاکیزه ایم.
بعد از آن فرمود:
«ای پیر مرد! به خدا سوگند! اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به حدّی طولانی می کند تا قائم ما اهل بیت خروج نماید».(۱۷۸)
آگاه باش که شیعیان ما در دوران غیبت او دچار فتنه وسرگردانی خواهند گردید ودر آن موقع، خداوند هدایت یافتگان مخلص را بر اعتقاد به او ثابت واستوار نگه خواهد

-----------------

(۱۷۷) این حدیث از احادیث مشهور ومتواتری است که مورد قبول شیعه وسنّی است، ودر همه منابع معتبر طرفین نقل شده، واز طریق شیعه وسنّی اسناد فراوان دارد. برای دیدن آن اسناد به کتاب پر ارج الغدیر، عبقات الانوار، مراجعات مرحوم شرف الدین وسایر کتب حدیث مراجعه فرمایید.
(۱۷۸) این حدیث نیز از احادیث بسیار معروف ومشهوری است که با الفاظ وعبارات مختلف وگوناگون در معتبرترین منابع تاریخی وحدیثی شیعه وسنّی نقل شده ومورد قبول همگان است.

↑صفحه ۱۱۳↑

داشت. خداوندا! آنها را بر این امر یاری فرما».(۱۷۹)
اکثر احادیث گذشته نیز دلالت دارند که حضرت مهدی منتظر (عجل الله فرجه) از فرزندان امام علی النقی هادی (علیه السلام) است. وحضرت آیه الله لطف الله صافی گلپایگانی نیز در کتاب ارزشمند «منتخب الاثر» به این موضوع اشاره نموده که حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام دهم علی بن محمّد هادی (علیه السلام) است، واحادیثی که از آنها این مطلب استفاده می شود ۹۰ حدیث است که از جمله آنها حدیث مذکور می باشد وبه بقیه احادیث به نحو اجمال اشاره نموده اند.(۱۸۰)
۲۳ - مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است
موفّق بن احمد خوارزمی حنفی - که اهل سنّت او را صدر الأئمّه خوانده اند - در کتاب «مقتل الحسین (علیه السلام)» از ابی سلمی - شتربان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) - روایت کرده است که گفت: من از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود:
«شبی که مرا به آسمانها سیر دادند، خداوند عزیز - جل ثناؤه - فرمود: پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او فرو فرستاده شد، ایمان آورد.
من گفتم: ومؤمنان (نیز ایمان آوردند).
خدای متعال فرمود: راست گفتی ای محمّد! چه کسی را به جانشینی خود در میان امّت گذاشتی؟
گفتم: بهترین آنها را.
خطاب رسید: علی بن ابی طالب را؟
گفتم: آری پروردگارا!
فرمود: ای محمّد! من نظری به زمین افکندم واز میان اهل زمین تو را برگزیدم ونامی از نام های خود برای تو برگرفتم؛ پس من در جایی یاد نمی شوم مگر آن که تو هم با من یاد شوی، من محمودم وتویی محمّد. بار دیگر نظری به زمین افکندم و«علی» را برگزیدم ونامی از نامهای خود را برای او برگرفتم؛ پس من

-----------------

(۱۷۹) کفایه الاثر، ص ۲۶۰، منتخب الاثر، ص ۲۵۴، والمهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۱۷۳،حدیث ۴.
(۱۸۰) به کتاب نفیس «منتخب الاثر»، ص ۲۲۵ مراجعه فرمایید.

↑صفحه ۱۱۴↑

اعلا هستم واو علی است.
ای محمّد! من تو را وعلی، فاطمه، حسن، حسین وامامان از فرزندان حسین را از نور خود آفریدم وولایت شما را بر اهل آسمانها وزمین ها عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت در نزد من از مؤمنان است وهر که نپذیرفت در نزد من از کافران است.
ای محمّد! اگر بنده ای از بندگان من، مرا آن قدر عبادت کند تا از پای در افتد ویا بدنش مانند مشکی خشکیده گردد، سپس در حالی که منکر ولایت شماست نزد من آید، او را نمی آمرزم مگر آن که اقرار به ولایت شما نماید.
ای محمّد! آیا دوست داری که آنها را ببینی؟
گفتم: آری پروردگارا!
فرمود: به طرف راست عرش توجّه نما.
چون به طرف راست عرش خدا نگریستم، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن حسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، حسن بن علی ومهدی (علیهم السلام) را دیدم که هاله ای از نور آنها را احاطه کرده است وآنها ایستاده، نماز می خوانند واو - یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) - در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود.
پس خداوند فرمود: ای محمّد! اینها حجّتهای من هستند ومهدی انتقام گیرنده عترت تو است. به عزّت وجلال خودم سوگند! او حجّتی است که ولایتش بر اولیای من واجب است واوست که از دشمنان من انتقام خواهد گرفت».(۱۸۱)
آری خواننده گرامی! مهدی موعود منتظر (علیه السلام) فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است ورسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز در ضمن حدیث مفصّلی که شیخ الاسلام حموینی شافعی وگروهی از علمای امامیّه آن را نقل کرده اند، نسب شریف او را به طور صریح وروشن این گونه بیان فرموده است:

-----------------

(۱۸۱) مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۹۵، وفرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۱۹، ح ۵۷۱.

↑صفحه ۱۱۵↑

خداوند تبارک وتعالی در صلب امام حسن (عسکری (علیه السلام)) نطفه ای مبارک، میمون، پاک وپاکیزه قرار داده که هر مؤمنی که خداوند از او پیمان ولایت اهل بیت (علیهم السلام) گرفته، از او خشنود می شود وهر کس که درباره او تردید داشته ومنکر وجودش گردد از او روی می گرداند.
او امامی پارسا، پاکیزه، هادی ومهدی است که مورد پسند درگاه خداوند است. آغاز وانجامش عدالت است؛ به عدالت حکومت می کند وبه عدالت فرمان می دهد، او خدای تعالی را تصدیق می کند وخداوند هم او را در فرمانی که صادر می کند تصدیق می نماید... همراه او صحیفه ونوشته مهر شده ای هست که شماره اصحاب وکلیّه خصوصیّات وویژگی های یارانش، با اسم، نسب، شهر، شغل، زبان والقاب در آن نوشته شده است...» (۱۸۲)
۲۴ - مهدی (علیه السلام) از ذوی القربی است
در کتاب «ینابیع المودّه»، از بخاری ومسلم روایت کرده که ابن عبّاس درباره تفسیر این آیه: «قُلْ لا أَسْألُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّهَ فِی القُرْبی (۱۸۳) از سعید بن جبیر پرسش نمود؟
سعید بن جبیر گفت: منظور از «ذوی القربی» آل محمّد (علیهم السلام) است».(۱۸۴)
همچنین در همان کتاب، از احمد حنبل - در کتاب مسندش - از سعید بن جبیر، از ابن عبّاس روایت کرده است که گفت:
«موقعی که آیه «ذوی القربی» نازل شد، گفتند: یا رسول الله! آنان که خداوند ما را به دوست داشتن ایشان مأمور کرده کیانند؟
فرمود: علی وفاطمه وحسن وحسین (علیهم السلام)».(۱۸۵)
ابن حجر هیثمی مکّی نیز در کتاب «الصواعق المحرقه» وبرخی دیگر از مفسّران

-----------------

(۱۸۲) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۵۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۰ وج ۳۶، ص ۲۰۷؛ اعلام الوری، ص ۳۸۱؛ منتخب الاثر، ص ۱۳۱؛ بشاره الاسلام، ص ۸.
(۱۸۳) سوره شوری، آیه ۲۳ (بگو - ای پیامبر! - من در برابر رسالتم هیچ مزدی از شما نمی خواهم، جز این که خویشاوندانم را دوست بدارید).
(۱۸۴) ینابیع المودّه، ج ۱، ص ۳۱۵، باب ۳۲، ح ۲.
(۱۸۵) همان، ح ۱ ودر چاپ دیگر، ص ۱۲۳، ط ۷.

↑صفحه ۱۱۶↑

ومحدّثان در حدیثی آورده اند که:
هنگامی که حضرت سجاد را به اسارت شام آوردند وبر دروازه دمشق نگه داشتند، مردی از اهل شام گفت: شکر خدای را که شما را کشت وریشه کن ساخت. حضرتش خطاب به او فرمود: «آیا قرآن خوانده ای؟
گفت: آری.
فرمود: این آیه را نخوانده ای که می فرماید: «قُلْ لا أَسْألَکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ المَوَدّهَ فِی القُرْبی؟
مرد شامی گفت: آیا شما همانها هستید؟
فرمود: آری.(۱۸۶)
از آنجا که حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان پیامبر وامیرالمؤمنین وفاطمه زهرا (علیهم السلام) می باشد، داخل در خویشان نزدیک پیامبر است واین آیه، آن حضرت را شامل می شود.
۲۵ - مهدی (علیه السلام) از ذرّیه پیامبر است
در حدیثی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود:
«إنّ الله عزّ وجلّ جعل ذریّه کلّ نبیّ فی صلبه وجعل ذرّیتی فی صلب علی بن أبی طالب».(۱۸۷)
«خداوند ذریّه هر پیغمبری را در صلب خودش قرار داد ولی ذرّیه مرا در صلب علی بن ابی طالب قرار داده است».
در کتاب «تحف العقول» در ضمن یک خبر طولانی چنین آمده است:
«هارون به حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) گفت: چرا شما به علی (علیه السلام) که پدر شماست نسبت داده نمی شوید وبه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) که جدّ مادری شماست نسبت داده می شوید در حالی که فرزند به پدرش نسبت داده می شود؟
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمود:

-----------------

(۱۸۶) الصواعق المحرقه، ص ۱۷۰، تفسیر درّالمنثور، ج ۶، ص ۷ وتفسیر طبری، جزء ۲۵، ص ۲۵.
(۱۸۷) ینابیع المودّه، ج ۲، ص ۹۰، باب ۵۶، ح ۱۹۱؛ صواعق المحرقه، ص ۱۵۶، ومناقب خوارزمی، فصل ۱۹، ص ۳۲۸، ح ۳۳۹.

↑صفحه ۱۱۷↑

خدای تعالی حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) را به واسطه مادرش به حضرت ابراهیم (علیه السلام) نسبت داده چنان که در قرآن آمده است:
«وَمِنْ ذُرّیَته داووُد وَسُلَیمانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسی وَهارُونَ وَکَذلِکَ نَجْزِی الُمحسِنین * وَزَکَریّا وَیَحْیی وَعِیْسی وَإلیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحِینَ».(۱۸۸)
«واز نسل او (ابراهیم) داوود وسلیمان وایّوب ویوسف وموسی وهارون را [هدایت کردیم] واین گونه، نیکو کاران را پاداش می دهیم. وزکریّا ویحیی وعیسی والیاس را که همه از شایستگان بودند».
ما نیز به واسطه مادرمان، فاطمه به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نسبت داده می شویم.(۱۸۹)
این دو حدیث شریف، در کمال صراحت دلالت دارد بر این که اولاد علی (علیه السلام) که از فرزندان فاطمه (علیها السلام) بودند، ذرّیه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) محسوب می شوند. پس مهدی منتظر که از آل محمّد وذوی القربی واز فرزندان علی وفاطمه (علیهما السلام) است، جزو ذریه پیامبر می باشد.

-----------------

(۱۸۸) سوره انعام، آیه ۸۴ و۸۵.
(۱۸۹) تحف العقول، ص ۴۷۳، با ترجمه فارسی، البته ناگفته نماند که حدیث مزبور در بسیاری از منابع معتبر شیعه به صورت مختصر ومفصّل آمده است، از جمله: در کتاب عیون الاخبار، ج ۱، ص ۸۱، احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۱۶۱، بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۲۵ ونور الثقلین،ج ۱، ص ۷۴۳.

↑صفحه ۱۱۸↑

بخش چهارم: اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدی (علیه السلام)

↑صفحه ۱۱۹↑

علمای اهل سنت، فقط به نقل روایات راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) در صحاح خود ودیگر کتب معتبر دیگر اکتفا نکرده اند، بلکه گروه زیادی از شخصیّت های برجسته ایشان اعتراف کرده اند که این احادیث، «مشهور» یا «متواتر» است.
اینک برای مزید اطّلاع، نمونه هایی از اعتراف برخی از این دانشمندان را در این جا نقل می کنیم:
۱ - محمّد شبلنجی
دانشمند معروف مصری، در کتاب «نور الابصار» چنین می نویسد:
«تواترت الأخبار عن النبیّ (صلّی الله علیه وآله وسلم) علی أنّ المهدی من أهل بیته وأنّه یملأ الأرض عدلاً».(۱۹۰)
«اخبار متواتری از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) رسیده است که مهدی (علیه السلام) از خاندان اوست وزمین را از عدل پر می کند».
۲ - شیخ محمّد صبّان
در کتاب «اسعاف الراغبین» چنین می گوید:
وقد تواترت الأخبار عن النبیّ (صلّی الله علیه وآله وسلم) بخروجه، وأنّه من أهل بیته، وأنّه یملأ الأرض عدلاً، وأنّه یساعد عیسی (علیه السلام) علی قتل الدجّال بباب لد بأرض فلسطین، وأنّه یؤمّ هذه الاُمّه ویصلّی عیسی خلفه».(۱۹۱)
«اخبار متواتری از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که مهدی (علیه السلام) قیام خواهد کرد واین که او از خاندان پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است وزمین را پر از عدل می کند وحضرت عیسی (علیه السلام) را بر کشتن دجّال در سرزمین فلسطین دم دروازه «لُد» یاری می دهد وبر این اُمّت امامت

-----------------

(۱۹۰) نور الابصار، ص ۱۸۹.
(۱۹۱) اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص ۱۵۲.

↑صفحه ۱۲۱↑

می کند وحضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد.
۳ - ابن حجر عسقلانی
در کتاب «فتح الباری» درباره اخبار واحادیث راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) می گوید:
«اخبار به تواتر رسیده است که مهدی (علیه السلام) از این اُمّت است، وعیسی بن مریم از آسمان فرود می آید وپشت سر او نماز می خواند» (۱۹۲)
۴ - ابن حجر هیثمی مکّی
در کتاب «الصواعق المحرقه» از ابوالحسن آبری، چنین نقل می کند:
«قد تواترت الأخبار واستفاضت بکثره رواتها عن المصطفی (صلّی الله علیه وآله وسلم) بخروجه وأنّه من أهل بیته وأنّه یملأ الأرض عدلاً».(۱۹۳)
«اخبار متواتری از پیامبر اکرم نقل شده است که «مهدی» ظهور خواهد کرد واینکه او از اهل بیت پیامبر است وزمین را از عدل وداد پر خواهد نمود».
۵ - ابو الطیّب سیّد محمّد صدّیق حسینی بخاری قنوجی هندی
در کتاب «الاذاعه لما کان وما یکون بین یدی الساعه»، چنین می نویسد:
«... برخی از احادیث حضرت مهدی (علیه السلام) صحیح، برخی حسن وبرخی ضعیف است وجریان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بین تمام مسلمانان مشهور ودر طول تاریخ اسلام شهرت یافته است که ناگزیر باید در آخر الزمان مردی از اهل بیت پیامبر ظهور کند ودین را تأیید بخشد وعدل وداد را ظاهر نماید وهمه مسلمانان از او پیروی نمایند وبر تمام ممالک اسلامی مستولی گردد واو «مهدی» نامیده می شود وپس از ظهور او، «دجّال» خروج می نماید وطبق روایات وارده خروج دجّال از علایم قیامت است وحضرت عیسی (علیه السلام) بعد از ظهور او از آسمان فرود می آید ودر مورد قتل دجّال به او کمک می کند - یا این که همراه او نازل می شود واو را در کشتن دجّال یاری می دهد - وبه هنگام ادای نماز صبح به او اقتدا می نماید وپشت سر آن حضرت نماز می گزارد... وروایات مربوط به دجّال وحضرت عیسی (علیه السلام) به حدّ تواتر رسیده است».(۱۹۴)

-----------------

(۱۹۲) فتح الباری، ج ۷، ص ۱۶۹، کتاب احادیث الانبیاء، باب نزول عیسی (علیه السلام).
(۱۹۳) صواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۸۰.
(۱۹۴) الاذاعه لما کان ویکون بین یدی الساعه، ص ۵۳ وص ۱۲۶.

↑صفحه ۱۲۲↑

۶ - شیخ منصور علی ناصف
از دانشمندان معروف جامع «الازهر» مصر ونویسنده کتاب «التاج الجامع للاُصول» که در این کتاب معروف خود، احادیث قابل اطمینان کتب حدیث اهل سنّت را جمع آوری نموده است، وشش نفر از علمای برجسته مصر بر آن تقریظ نوشته اند، وآن را با شرحی به نام «غایه المأمول» به منظور بیان وتوضیح احادیث آن توأم نموده اند. او در جلد پنجم یعنی در «کتاب الفتن وعلامات الساعه» چنین می نویسد:
«الباب السابع فی الخلیفه المهدی - رضی الله عنه - اشتهر بین العلماء - سلفاً وخلفاً - أنّه فی آخر الزمان لابدّ من ظهور رجل من أهل البیت یسمّی «المهدی» یستولی علی الممالک الإسلامیّه، ویتّبعه المسلمون، ویعدل بینهم، ویؤیّد الدین...
وقد روی أحادیث المهدی جماعه من خیار الصحابه، وخرّجها أکابر المحدّثین کأبی داوود والترمذی وابن ماجه والطبرانی وأبی یعلی والبزّاز والإمام أحمد والحاکم - رضی الله عنهم أجمعین - ولقد أخطأ من ضعّف أحادیث المهدی کلّها کابن خلدون وغیره...»
«در میان دانشمندان امروز وگذشته اهل تسنّن، مشهور است که سرانجام باید در آخر الزمان مردی از اهل بیت پیامبر به نام «مهدی (علیه السلام)» ظهور کند. او بر کشورهای اسلامی مسلّط شود ومسلمانان نیز از او پیروی کنند ومهدی (علیه السلام) در میان آنان به عدالت رفتار کند ودین اسلام را تأیید بخشد.
احادیث راجع به مهدی (علیه السلام) را گروهی از برگزیدگان صحابه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده اند ومحدّثان بزرگ مانند: ابی داوود، ترمذی، ابن ماجه، طبرانی، ابو یعلی، بزّاز، امام احمد حنبل وحاکم نیشابوری، در کتب خود آورده اند.
کسانی که تمام احادیث مهدی (علیه السلام) را ضعیف شمرده اند مانند «ابن خلدون» ودیگران، راه خطا پیموده اند واین حدیث که «ابن خلدون» نقل کرده است که «مهدی، همان عیسی بن مریم است» ضعیف است چنان که بیهقی وحاکم نیشابوری وغیر اینان به این معنا تصریح کرده اند.
منصور علی ناصف پس از اشاره به کتاب «شوکانی»، عالم معروف اهل سنّت، که درباره تواتر احادیث مربوط به «مهدی (علیه السلام)» وخروج دجّال وبازگشت حضرت عیسی

↑صفحه ۱۲۳↑

است، چنین می گوید:
«هذا یکفی لمن کان عنده ذرّه من إیمان وقلیل من انصاف» (۱۹۵)
«آنچه گفته شد برای کسانی که ذرّه ای ایمان واندکی انصاف داشته باشند، کفایت می کند».
۷ - احمد زینی دحلان
دانشمند معروف حجاز ومفتی بزرگ مکّه، در کتاب «الفتوحات الاسلامیّه» چنین می نویسد:
«احادیثی که در آن از «مهدی» سخن رفته است بسیار زیاد و«متواتر» است والبتّه در میان آن همه احادیث صحیح، روایات ضعیف هم زیاد است؛ ولی به واسطه کثرت این احادیث وفزونی راویان آنها ومحدّثان فراوانی که این روایات را در کتب خود آورده اند، جمعاً مفید قطع ویقین است».
سپس این دانشمند می نویسد:
«محمّد بن عبدالرسول برزنجی، در آخر کتاب «الاشاعه فی اشراط الساعه» یاد آور شده است که اخبار مهدی موعود (علیه السلام) متواتر می باشد وامری مسلّم است.
از این احادیث به یقین باید دانست که «مهدی» از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است وزمین را از عدل وداد پر می کند».(۱۹۶)
۸ - وهابیان
نیز که از تندرو ترین گروه های اسلامی اهل تسنّن به شمار می روند، مسأله «مهدویت» وتواتر احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را پذیرفته اند وبا سایر فِرَقِ مسلمین اتّفاق نظر دارند وبه طور جدّی از آن دفاع می کنند وآن را از عقاید قطعی ومسلّم اسلامی می دانند.
۱ - یک سند تاریخی ومدرک زنده
هم اکنون به منظور تأیید این گفتار، بیانیه مهمّی را می آوریم که از طرف رابطه العالم الاسلامی، مرکز مهم دینی وهّابیها، در پاسخ سؤال یک نفر مسلمان از اهالی «کنیا» صادر شده است.

-----------------

(۱۹۵) به کتاب «التّاج، الجامع للاصول» ج ۵، ص ۳۴۱ و۳۶۰ مراجعه فرمایید.
(۱۹۶) الفتوحات الاسلامیه، ج ۲، ص ۲۹۹ - ۳۰۰.

↑صفحه ۱۲۴↑

«بعد التحیّه؛
«جواباً عمّا یسأل عنه المسلم الکینی، فی شأن المهدی المنتظر، عن موعد ظهوره، وعن المکان الّذی یظهر منه وعن ما یطمئنه عن المهدی (علیه السلام):
هو: محمّد بن عبد الله، الحسنی العلوی الفاطمی المهدی الموعود المنتظر. موعد خروجه فی آخر الزمان، وهو من علامات الساعه الکبری، یخرج من المغرب ویُبایعُ له فی الحجاز فی مکّه المکرّمه بین الرکن والمقام، بین باب الکعبه المشرّفه والحجر الأسود عند الملتزم.
ویظهر عند فساد الزمان وانتشار الکفر وظلم الناس، یملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما مُلئت جوراً وظلماً. یحکم العالم کلّه وتخضع له الرقاب بالاقناع تاره وبالحرب اُخری. وسیملک الأرض سبع سنین، وینزل عیسی (علیه السلام) من بعده فیقتل الدجّال، أو ینزل معه فیساعده علی قتله بباب لدّ بأرض فلسطین. وهو آخر الخلفاء الراشدین الاثنی عشر الّذین أخبر عنهم النبی - صلوات الله وسلامه علیه - فی الصحاح. واحادیث المهدی وارده عن الکثیر من الصحابه یرفعونها الی رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) و...
وقد نصّ علی أنّ أحادیث المهدی، أنّها متواتره، جمع من الأعلام قدیماً وحدیثاً، منهم السخاوی فی «فتح المغیث»... ونصّ الحفّاظ والمحدّثون علی أنّ أحادیث المهدی فیها الصحیح والحسن. ومجموعها متواتر مقطوع بتواتره وصحّته. وأنّ الاعتقاد بخروج المهدی واجب، وأنّه من عقائد أهل السنّه والجماعه، ولاینکرها إلاّ جاهل بالسنّه، ومبتدع فی العقیده».(۱۹۷)
متن کامل بیانیّه علمای حجاز
«پس از ادای سلام. این پاسخ سؤال مسلمان «کنیایی» است که از «مهدی منتظر» وهنگام ظهور او ومحل ظهورش پرسش نموده است.
«مهدی»، محمّد بن عبد الله حسنی، علوی وفاطمی است واو مهدی موعود منتظر

-----------------

(۱۹۷) به آخر کتاب «البیان» گنجی شافعی، که همراه با «احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل» در سال ۱۴۱۵ ه.ق - چاپ پنجم - توسط مؤسسه نشر اسلامی در قم چاپ شده است، مراجعه فرمائید.

↑صفحه ۱۲۵↑

است. موقع ظهور وی در آخر الزمان است وظهورش از نشانه های قیامت می باشد. از غرب ظاهر می شود، ودر حجاز در مکّه مکرّمه بین «رکن ومقام» با آن حضرت بیعت می نمایند.
هنگامی که کفر وظلم وفساد، عالم را فرا گرفته باشد، او ظهور می کند وزمین را از عدل وداد پر می کند همان گونه که از جور وستم پر شده باشد. بر همه جهان حکومت خواهد کرد وهمه جهانیان در برابر او سر تعظیم فرود خواهند آورد وهمگی تسلیم وی خواهند شد، یا به میل ودلخواه یا با نبرد.
او تمام روی زمین را مالک خواهد شد، وحضرت عیسی (علیه السلام) بعد از ظهور او، از آسمان فرود می آید و«دجّال» را می کشد ویا همراه با ظهورش از آسمان فرود می آید وحضرت مهدی (علیه السلام) را بر کشتن «دجّال» بر درِ دروازه «لد» در سرزمین فلسطین، یاری می دهد.
مهدی (علیه السلام) آخرین خلفای راشدین دوازده گانه است که پیامبر از آنها خبر داده است ودر صحاح اهل سنت آمده است.
احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) را بسیاری از «صحابه» از شخص پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند که از جمله آنهاست: عثمان بن عفّان، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، طلحه بن عبید الله، عبدالرحمان بن عوف، عبد الله بن عبّاس، عمّار یاسر، عبد الله بن مسعود، ابو سعید خدری، ثوبان، قرّه بن اساس مزنی، عبد الله بن حارث، ابوهریره، حذیفه بن یمان، جابر بن عبد الله، ابو امامه، جابر بن ماجد، عبد الله بن عمر، انس بن مالک، عمر بن حصین واُمّ سلمه.
اینها بیست نفر از کسانی هستند که روایات راجع به مهدی (علیه السلام) را نقل کرده اند وغیر از اینها افراد زیاد دیگری نیز وجود دارند. سخنان فراوانی نیز از خود «صحابه» نقل شده است که در آنها به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تصریح گردیده است، وآنها را نیز می توان در ردیف روایات پیامبر قرار داد؛ زیرا مسأله ظهور مهدی (علیه السلام) از مسایلی نیست که بتوان در آن اجتهاد کرد.
روایاتی که درباره ظهور مهدی منتظر (علیه السلام) از شخص رسول اکرم نقل شده وآنچه را که صحابه پیامبر با اعتماد به گفته رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) بیان کرده اند - وشهادت وگواهی آنان

↑صفحه ۱۲۶↑

نیز در حکم حدیث است - در بسیاری از کتب معروف اسلامی ومتون اصلی حدیث پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اعمّ از سنن، معاجم ومسانید آمده است که از آن جمله است: سنن ابو داود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن ابی عمرو الدانی، مسند احمد وابن یعلی، وبزار، صحیح حاکم، معاجم طبرانی، ورویانی، ودارقطنی، وابو نعیم در کتاب «اخبار المهدی»، وخطیب در «تاریخ بغداد»، وابن عساکر در «تاریخ دمشق» وغیر اینها.
وبعضی از دانشمندان اسلامی درباره «مهدی (علیه السلام)» کتاب های ویژه ای نوشته اند که از آن جمله است:
ابو نعیم در کتاب «اخبار المهدی»، ابن حجر هیثمی در کتاب «القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر»، شوکانی در کتاب «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر والدجّال والمسیح»، ادریس عراقی مغربی در کتاب «المهدی»، ابو العبّاس بن عبدالمؤمن المغربی در کتاب «الوهم المکنون فی الردّ علی ابن خلدون». وآخرین کسی که در این زمینه بحث مشروحی نگاشته، مدیر دانشگاه اسلامی مدینه است که در چندین شماره مجلّه دانشگاه مزبور بحث کرده است.
عدّه ای از بزرگان ودانشمندان متقدم ومتأخر نیز در نوشته های خود تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) متواتر است. (وبه هیچ وجه قابل انکار نیست) از آن جمله است:
سخاوی در کتاب «فتح المغیث»، محمّد بن احمد سفارینی در کتاب «شرح العقیده»، ابو الحسن آبری در کتاب «مناقب الشافعی»، ابن تیمیّه در کتاب فتاوایش، سیوطی در کتاب «الحاوی»، ادریس عراقی در تألیفی که درباره «مهدی» دارد، شوکانی در کتاب «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر والدجّال والمسیح»، محمّد بن جعفر کنانی در «نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر» وابو العبّاس بن عبدالمؤمن در کتاب «الوهم المکنون من کلام ابن خلدون».
واین تنها ابن خلدون است که احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) را با حدیثی مجعول وساختگی وبی اساس که می گوید: «لامهدیّ إلاّ عیسی؛ مهدی جز عیسی (علیه السلام) نیست» مورد ایراد قرار داده است. ولکن بزرگان، پیشوایان ودانشمندان اسلام گفتار او را رد کرده اند. وبه خصوص، ابن عبدالمؤمن که در ردّ گفتار او کتاب ویژه ای به نام «الوهم المکنون من

↑صفحه ۱۲۷↑

کلام ابن خلدون» نوشته است که از ۳۰ سال قبل، در شرق وغرب منتشر شده است.
حافظان، بزرگان ودانشمندان علم حدیث نیز تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) شامل احادیث «صحیح» و«حسن» است ومجموع آنها متواتر وصحّت آنها قطعی است. بنابراین، اعتقاد به ظهور مهدی (علیه السلام) بر هر مسلمانی واجب است وجزء عقاید اهل سنّت وجماعت است وجز افراد نادان وبی اطّلاع از اسلام وبدعت گزار، منکر آن نخواهند بود».
۲ - توضیح مختصری پیرامون بیانیّه علمای حجاز
به نظر ما، مطالب بیانیه مزبور آن چنان صریح، گویا، روشن وآشکار است که نیازی به توضیح اضافی ندارد؛ زیرا مدارک لازم در این «بیانیّه» آن چنان گردآوری شده که هیچ کس را یارای انکار آن نیست.
تنها تفاوت مهمّی که این «بیانیّه» با عقیده «شیعه» دارد این است که در این بیانیّه، نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) «عبد الله» ذکر شده است در حالی که در کتب شیعه، نام پدر بزرگوار آن حضرت به طور مسلّم «امام حسن عسکری (علیه السلام)» است. وسرچشمه این اختلاف آن است که در بعضی از روایات اهل سنّت، مانند روایتی که «ابو داوود» در کتاب «سنن» خود از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده است جمله «اسم ابیه اسم ابی نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) نام پدر من است» آمده است.
در حالی که قراین نشان می دهد که این جمله در اصل، «اسم ابیه اسم ابنی؛ اسم پدرش اسم فرزند من است» بوده است که منظور امام حسن مجتبی (علیه السلام) می باشد وبر اثر اشتباه در نقطه گذاری به این صورت در آمده است. این احتمال را «گنجی شافعی» نیز در کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان» تأیید کرده است.
در این زمینه، دانشمندان ونویسندگان اسلامی از شیعه وسنّی، سخن بسیار گفته اند که ما در اینجا نیازی به ذکر سخنان آنها نمی بینیم. ودر هر حال، آن جمله که درباره نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) در بیانیه علمای حجاز ودر بعضی از روایات اهل سنّت آمده است، قابل اعتماد نیست؛ زیرا:
نخست آن که در اکثر روایات وکتب معتبره اهل سنّت این جمله وجود ندارد.

↑صفحه ۱۲۸↑

دوم آن که در روایت معروف ابن ابی لیلی آمده است: «اسمه اسمی واسمُ أبیه اسمُ أبنی؛ نام حضرت مهدی (علیه السلام) نام من، ونام پدرش، نام فرزند من است». که منظور امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.
سوّم آن که روایات قطعی ومتواتر از طرق اهل بیت (علیهم السلام)، گواهی می دهند که نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) «حسن» است.
چهارم آن که در بعضی از روایات اهل سنّت نیز تصریح شده که مهدی موعود اسلام (علیه السلام)، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است وبعضی از بزرگان آنها هم مانند محمّد بن یوسف گنجی در کتاب «البیان» ومحیی الدین عربی در «فتوحات مکیّه» - به نقل شعرانی - وعبدالوهّاب شعرانی در کتاب «یواقیت وجواهر» مبحث (۶۵)، ومحمّد بن طلحه شافعی در کتاب «مطالب السئول»، وابن صبّاغ مالکی در «الفصول المهمّه» وافراد دیگری، این معنی را تأیید نموده وبه مهدی موعود پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) اعتراف کرده اند.
پنجم آن که نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) که در بیانیّه علمای حجاز به عنوان «عبد الله» آمده است ظاهراً مدرک ومستند آن همان جمله اخیر روایت ابو داوود است که نقل آن منحصر به ابو داوود وراوی آن هم «زائده» است، که بنا به نوشته گنجی شافعی وی در حدیث تصرّف می نموده وبه آن می افزوده است وچنین حدیثی که او واسطه نقل آن باشد فاقد اعتبار است.
ششم آن که روایت ابو داوود با اضافه جمله «واسم أبیه اسم أبی» که به قول گنجی شافعی «زائده» به آخر آن افزوده است ودر عین حال مورد استناد قرار گرفته، ودر واقع همان جمله سبب بروز اختلاف در نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) گردیده است، دارای زمینه جعل وساختگی است که ما به منظور توضیح این موضوع، توجه خوانندگان گرامی را به دو جریان تاریخی جلب می کنیم تا بی اعتباری قسمت آخر این روایت بر اهل تحقیق روشن شده، وخود بی پرده ومنصفانه در این باره به داوری بنشینند.
اینک دو جریان تاریخی:
۱ - ابن طقطقی، مورّخ مشهور ونکته سنج در کتاب تاریخ خود چنین می نویسد:
«محمّد بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) معروف به «نفس

↑صفحه ۱۲۹↑

زکیّه» مدّعی مهدویّت در اسلام گردید وگروههایی از شیعه وحتّی بنی عبّاس مانند منصور دوانیقی قبل از تکیه زدن بر مسند خلافت خود وبرادرش سفّاح برای رویارویی با بنی اُمیّه وقیام علیه آنان، با وی به عنوان خلیفه بیعت نمودند. او در آغاز امر، بین مردم شایع کرده بود که مهدی موعود مورد بشارت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اوست، وپدرش «عبد الله» نیز این مطلب را همواره در نفوس گروههایی از مردم تزریق وتثبیت می نمود، وروایت می کرد که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده است:
«لو بقی من الدنیا یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث فیه مهدیّنا - أو قائمنا - اسمه کإسمی وإسم أبیه کإسم أبی».(۱۹۸)
«اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی بماند خداوند آن روز را به قدری طولانی می گرداند تا این که «مهدی» ما یا قائم ما را برانگیزاند که نام او همانند نام من، ونام پدرش همانند نام پدر من باشد».
بنابراین، دور نیست که جمله: «واسم أبیه اسم أبی» را، این پدر وپسر یا اطرافیان وهواخواهان آنها به حدیث مزبور افزوده باشند تا از این رهگذر بتوانند مردم عوام را فریب داده ومهدی دروغین (یعنی نفس زکیّه) را به جای مهدی موعود واقعی معرّفی نمایند، والبته این کار هم تا حدّی عملی گردید، امّا دیری نگذشت که قضیّه کشف، ودروغ او آشکار گشت.
۲ - ابو الفرج اصفهانی می نویسد:
«هنگامی که منصور دوانیقی در صدد برآمد برای فرزندش مهدی بیعت بگیرد، فرزند دیگرش «جعفر» در این باره به او اعتراض داشت. پس امر به احضار مردم کرد وچون حاضر شدند وخطبا خطبه خواندند وشعرا به مدیحه سرایی وتوصیف مهدی وفضایلش پرداختند، مطیع بن أیاس که یکی از شعرای عیّاش ومتّهم به زندقه بود بپاخاست وشعر وخطبه خواند ووقتی که از شعر وخطبه فارغ شد رو به منصور نموده وگفت: ای امیرمؤمنان!! فلان از فلان از پیامبر نقل کرد که پیامبر فرمود:
«المهدیّ منّا محمّد بن عبد الله واُمّه من غیرنا، یملأها عدلاً کما مُلئت

-----------------

(۱۹۸) تاریخ فخری، با ترجمه فارسی، ص ۲۲۴؛ الفخری، ص ۱۶۵ - ۱۶۶.

↑صفحه ۱۳۰↑

جوراً»؛
«مهدی از ماست واو محمّد بن عبد الله است ومادرش از غیر ما است، دنیا را پر از عدل می کند همان طور که پر از ظلم شده است».
سپس گفت: وابن عبّاس بن محمّد، برادر تو، بدین حدیث گواهی می دهد؛ آنگاه رو به عبّاس نموده وگفت: تو را به خدا سوگند! آیا این حدیث را شنیده ای؟
عباس گفت: آری.
پس منصور دستور داد تا حاضرین با پسرش مهدی بر امر خلافت بیعت کنند.
چون مجلس به پایان رسید عبّاس بن محمّد رو به حاضرین کرد وگفت: آیا متوجّه شدید که این زندیق چگونه به خدا ورسولش نسبت دروغ داد وحتّی مرا نیز بر دروغش به شهادت طلبید؟ ومن از ترس منصور ناگزیر به دروغ شهادت دادم...» (۱۹۹)
به هر حال، با مراجعه به تاریخ وشرح وتوضیحی که ابو الفرج اصفهانی(۲۰۰) ودکتر سمیره مختار لیثی(۲۰۱) درباره محمّد بن عبد الله، معروف به «نفس زکیّه» ودعوی مهدویّت وخلافت او، وهم چنین در مورد برخوردها وعکس العمل های منصور دوانیقی، ودعوی مهدویّت برای فرزند خود (مهدی عبّاسی) نوشته اند، این موضوع به خوبی روشن می شود که هریک از آنان در صدد بودند تا با عنوان «محمّد بن عبد الله» مسأله مهدویّت در اسلام را درباره خود یا فرزند خود بر مردم تحمیل نمایند، وبا افزودن به حدیث مسلّمی که صحابه وتابعین وبزرگان اسلام درباره مهدی موعود (علیه السلام) از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل نموده وبرای همگان ثابت ومحرز بوده است. سوء استفاده نموده ومردم را فریب دهند تا بدین وسیله بتوانند سهل تر وآسان تر به مقصود خود برسند.
بنابراین، بی تردید می توان ادّعا کرد که جمله «واسم أبیه اسم أبی» که در آخر روایت ابو داوود آمده، ودر مورد نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) مدرک بی چون وچرای علما ودانشمندان اهل سنّت قرار گرفته، ساخته وپرداخته نامبردگان وعوامل دست نشانده آنان وهواخواهان آنها بوده است.

-----------------

(۱۹۹) اغانی، ج ۱۳، ص ۲۸۷، لسان المیزان، ج ۶، ص ۶۸.
(۲۰۰) مقاتل الطالبیین، ص ۲۰۶ - ۲۶۲.
(۲۰۱) جهاد الشیعه، ص ۱۱۱ - ۱۴۶.

↑صفحه ۱۳۱↑

در اینجا برای اثبات مطلب، روایتی را که ابوالفرج اصفهانی درباره مهدی عباسی از منصور دوانیقی نقل کرده است، می آوریم تا حقیقت گفته های پیشین روشنتر شود.
ابوالفرج در کتاب «مقاتل الطالبیین» می نویسد:
«مسلم بن قتیبه روایت کرده که گفت: روزی بر منصور دوانیقی وارد شدم به من گفت: محمّد بن عبد الله خروج کرده وخودش را «مهدی» می پندارد، ولی به خدا قسم! او مهدی - موعود - نیست. من در این باره می خواهم موضوعی را به تو بگویم که به کسی دیگر نگفته ام ونخواهم گفت وآن این است که در واقع، فرزند من هم، مهدی موعود روایات - وارده از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) - نیست، لکن من او را از باب تفأل مهدی نامیده ام».(۲۰۲)
امّا این که در بیانیه علمای حجاز، از حضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان «حسنی» یاد شده است، به این جهت است که مادر امام باقر (علیه السلام)، دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) است واز این رهگذر امامان بعدی حسنی وحسینی هستند وحضرت مهدی (علیه السلام) نوه پسری امام حسین (علیه السلام) ونوه دختری امام حسن مجتبی (علیه السلام) می باشد؛ پس حسنی بودن حضرت مهدی (علیه السلام) نیز صحیح است وایجاد مشکلی نمی نماید.
آنچه تا اینجا از نظر خوانندگان گرامی گذشت، چند نمونه کوتاه وگویا از اعتراف های دانشمندان بزرگ اهل سنّت بود که همگی آنها به آمدن مردی از دودمان خاندان پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) به نام «مهدی» (علیه السلام) اعتراف نموده واحادیث مربوط به مهدی موعود (علیه السلام) را پذیرفته اند.
اینک باید ببینیم مخالفان وجود مقدّس مهدی (علیه السلام) چه می گویند؟ ومنطق آنها چیست؟
۳ - مخالفان وجود حضرت مهدی (علیه السلام) چه می گویند؟
با این که مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در میان دانشمندان اهل سنّت، مشهور ومعروف است وعدّه زیادی از بزرگان آنها، اعتراف کرده اند که احادیث مزبور از احادیث مشهور ومتواتر است، برخی از متعصّبان ایشان، موضوع بدین روشنی را مخدوش نموده، وتعداد بسیار معدودی از آنها مانند احمد امین مصری در کتاب «المهدی

-----------------

(۲۰۲) مقاتل الطالبیین، ص ۲۱۸.

↑صفحه ۱۳۲↑

والمهدویّه فی الإسلام»، سعد محمّد حسن در کتاب «المهدیّه فی الإسلام»، فرید وجدی در کتاب «دائره المعارف» ماده «سلم» وطنطاوی در «تفسیر الجواهر» ومحمّد عبد الله عنان در کتاب «مواقف حاسمه» به مسأله مهدویّت با دیده تردید وانکار نگریسته وتمام مطالب کتاب های بزرگان ومفاخر خود را نادیده گرفته اند تا جایی که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را افسانه ای پنداشته اند که تنها «شیعه» به آن معتقد است، وگویی اصلاً اهل سنّت در این باره نظری ندارند!!
اینک برای روشن شدن اذهان خوانندگان عزیز، گفتار تنی چند از پیش قدمان مخالفان ومنکران وجود حضرت مهدی (علیه السلام) را در اینجا می آوریم تا معلوم شود که این عدّه معدود تا چه اندازه از حقّ وحقیقت دور، وحتّی از ضروریات مذهب وروش هم مسلکان خود نیز، بیگانه اند.
۱ - ابن حزم اندلسی وگمراهی عجیب!
نخستین کسی که در این راه پیش قدم شده است، ابن حزم اندلسی (متوفّای سال ۴۵۶ هجری) است. افکار این مرد سنّی عالِم نما، نسبت به وجود مقدّس مهدی منتظر (علیه السلام) وآنچه وی در کتاب «الفصل» خود نگاشته، وتهمت هایی که به پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد ساخته است، منشأ انحراف گروهی دیگر، به خصوص نویسندگان سنّی معاصر، از قبیل احمد امین مصری گردیده است.
ابن حجر عسقلانی، در کتاب «لسان المیزان» ذیل نام «ابن حزم» می نویسد:
کلیه دانشمندان اهل سنّت که در عصر «ابن حزم» می زیسته اند، او را تکفیر کردند. با این وصف، «ابن حزم» که مطرود هم مذهبان خود بوده است در کتاب «جمهره انساب العرب» با گستاخی خاصّی راجع به امام حسن عسکری (علیه السلام)» می نویسد:
«حسن عسکری، آخرین امام رافضیان است واو اولاد نداشت!! رافضیان ادّعا کردند که وی کنیزی به نام «صیقل» داشت، که بعد از مرگ وی پسری آورد؛ ولی این دروغ است!!».(۲۰۳)

-----------------

(۲۰۳) جمهره انساب العرب، ص ۶۱.

↑صفحه ۱۳۳↑

۲ - خطیب بغدادی
دوّمین نفری که از ذکر نام حضرت مهدی (علیه السلام) خودداری نموده واز او نامی نمی برد، خطیب بغدادی (متوفّای سال ۴۶۳ هجری) است. وی در «تاریخ بغداد»، آنجا که از امام حسن عسکری (علیه السلام) نام می برد بدون این که متذکر شود آن حضرت فرزندی داشته است، فقط می نویسد: «ابومحمّد» الحسن بن علی.(۲۰۴)
۳ - ابن کثیر شامی
ابن کثیر شامی (متوفّای سال ۷۷۴ هجری) در تاریخ معروف خود «البدایه والنهایه» در جلد یازدهم، ذیل حوادث سال ۲۵۴هجری، فقط از امام دهم حضرت امام علی النقی الهادی (علیه السلام) نام می برد ومی گوید: وی پدر حسن بن علی العسکری است.(۲۰۵) وحتّی از خود «امام حسن عسکری (علیه السلام)» نیز مانند سایر علمای عصر، جداگانه نام نمی برد.
شگفت انگیزتر از گفتارهای بی اساس وافکار بیمارگونه «ابن حزم» وهمفکران وی، گفتار علاّمه سمنانی است که به قول جامی در کتاب «شواهد النبوّه» وقاضی حسین «دیار بکری» در تاریخ «خمیس» می گوید: محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) متولّد شد، وبه مقام قطبیّت رسید وسپس وفات یافت!!(۲۰۶)
شگفت انگیزتر از گفتار علاّمه سمنانی، سخن حافظ ذهبی در «تاریخ اسلام» است که می نویسد: محمّد بن الحسن، در سال ۲۵۸ - یا ۲۵۶ - هجری متولّد شد، ودو سال بعد از پدرش زنده بود وبعد معدوم الاثر شد ومعلوم نیست چگونه وفات یافت!(۲۰۷)
وشگفت انگیزتر از گفتار این دو تن، گفتار «ابن حجر هیثمی مکّی» است. وی با این که در کتاب «الصواعق المحرقه» در آنجایی که از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) نام می برد، بعد از شرح حال امام حسن عسکری (علیه السلام) می نویسد:
باقی نگذاشت مگر پسرش «ابوالقاسم محمّد الحجّه» وسنّ او هنگام وفات پدرش

-----------------

(۲۰۴) تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۳۶۶.
(۲۰۵) البدایه والنهایه، ج ۱۱، ص ۱۷.
(۲۰۶) تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۲۸۹.
(۲۰۷) تاریخ الاسلام، ج ۱۹، ص ۱۱۳، حوادث ۵۱ - ۶۰.

↑صفحه ۱۳۴↑

پنج سال بود ودر این سنّ، خداوند به او حکمت بخشید، واو «قائم منتظر» نامیده می شود.
با این حال در دنباله سخنان خود در همان کتاب می گوید: گفته شده که وی در مدینه پنهان شد واز نظرها غایب گردید ومعلوم نشد به کجا رفت!(۲۰۸)
رسوائی تا کجا؟
رسوایی این گروه به جایی رسیده است که محدّث بزرگ اهل سنّت «ملاّ علی قاری» کتاب ویژه ای در ردّ آنها نوشته است، وکتابش را «الردّ علی من حکم وقضی بأنّ المهدی الموعود جاء ومضی» (۲۰۹) نامیده است.
ای کاش این متعصّبان گرفتار وعنود های لجوج، اندکی می اندیشیدند ولااقل به روایاتی که درباره مهدی موعود (علیه السلام)، در کتب معتبر اهل سنّت وارد شده وظهور مهدی موعود منتظر (علیه السلام) را در آخر الزمان دانسته است ونظریات گروهی از مشاهیر دانشمندان شان که در کتاب های خود از شخص محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) به عنوان حجّت قائم ومهدی نام برده وبه وجود مقدّس امام زمان شیعه اعتراف نموده اند، مراجعه می کردند تا این که در برابر محکمه تاریخ ووجدان های بیدار، وآزاد اندیشان منصف جهان، تا این اندازه سرافکنده وشرمسار وبی حیثیّت نمی شدند.

-----------------

(۲۰۸) الامام المهدی عند اهل السنه، ص ۳۷۱.
(۲۰۹) یعنی بطلان قول کسانی که گفته اند مهدی موعود آمده ورفته است.

↑صفحه ۱۳۵↑

بخش پنجم: مهدی موعود (علیه السلام) در گفتار دانشمندان بزرگ اهل سنّت

↑صفحه ۱۳۶↑

گفته آمد که یکی از مسایل مورد اتفاق شیعه وسنّی مسأله مهدویت وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است. همچنین اعتراف جمعی از علمای اهل سنت به صحت وتواتر احادیث راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) گذشت. در این بخش، آرای گروهی از علمای ایشان را درباره آن حضرت می آوریم تا اتفاق مسلمانان در این قضیّه، روشن تر شود.
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید
«وقد وقع اتّفاق الفِرَق من المسلمین أجمعین علی أنّ الدنیا والتکلیف لاینقضی إلاّ علیه» (۲۱۰)
«تمام فرقه های مسلمانان اتفاق دارند که دنیا وتکلیف به پایان نمی رسد مگر این که مهدی (علیه السلام) ظهور نماید».
محمّد امین سویدی می گوید
«الّذی اتّفق علیه العلماء أنّ المهدیّ هو القائم فی آخر الوقت، وأنّه یملأ الأرض عدلاً، والأحادیث فیه وفی ظهوره کثیره».(۲۱۱)
«آنچه مورد اتّفاق همه دانشمندان است این است که مهدی (علیه السلام) کسی است که در آخر الزمان قیام می کند، وزمین را از عدل پر می نماید، وروایات درباره مهدی (علیه السلام) وظهور او فراوان است».
ابن منظور، نویسنده کتاب «لسان العرب» می گوید
«المهدی الّذی قد هداه الله الی الحقّ، وقد استعمل فی الأسماء حتّی صار کالأسماء الغالبه، وبه سُمّی المهدیّ الذی بشّر به النبی - صلی الله علیه [وآله] وسلّم -

-----------------

(۲۱۰) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۰، ص ۹۶.
(۲۱۱) سبائک الذهب، ص ۷۸؛ منتخب الأثر، ص ۳۴، پاورقی؛ الامام المهدی، ص ۳۰۰.

↑صفحه ۱۳۹↑

أنّه یجیء فی آخر الزمان».(۲۱۲)
«مهدی یعنی کسی که خدا او را به سوی حقّ هدایت کرده باشد. کلمه مهدی به قدری در نام گذاری اشخاص به کار رفته است که به صورت اسم در آمده است. ومهدی که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) ظهور او را در آخر الزمان، بشارت داده است، به همین نام، نامیده شده است».
ابن اثیر می گوید
«المهدی الّذی بشّر به رسول الله - صلّی الله وعلیه [وآله] وسلّم - إنّه یجیء فی آخر الزمان».(۲۱۳)
«آن مهدی موعود (علیه السلام) که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ظهور او را بشارت داده است، در آخر الزمان خواهد آمد».
زبیدی نویسنده کتاب «تاج العروس» می گوید
«المهدی الّذی بُشّر به، إنّه یجیء فی آخر الزمان، جعلنا الله من أنصاره».(۲۱۴)
«مهدی موعودی که بشارت ظهور او را داده اند، در آخرالزمان می آید. خداوند ما را از جمله یارانش قرار دهد».
ابن حجر مکّی می گوید
«وقد ظهرت برکه دعائه - صلی الله علیه [وآله] وسلّم - فی نسلهما (یعنی علیّاً وفاطمه (علیهما السلام)) فکان منه من مضی ومن یأتی، ولو لم یکن فی الآتین إلاّ الإمام المهدیّ (علیه السلام) لکفی».(۲۱۵)
«برکت دعای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در موقع ازدواج علی (علیه السلام) وفاطمه (علیها السلام) در نسل آن دو بزرگوار ظاهر شد واز نسل علی وفاطمه (علیهما السلام)، عدّه ای آمدند که از این دنیا رفتند وعدّه ای هم خواهند آمد که اگر در میان آیندگان از نسل علی وفاطمه (علیهما السلام) کسی جز مهدی موعود (علیه السلام) نبود، برای ظهور برکت دعای پیامبر بس بود».

-----------------

(۲۱۲) لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، مادّه «هدی».
(۲۱۳) نهایه ابن اثیر، ج ۵، ص ۲۵۴، ماده «هدی».
(۲۱۴) تاج العروس، ج ۱۰، ص ۴۰۸.
(۲۱۵) الصواعق المحرقه، ص ۱۶۳.

↑صفحه ۱۴۰↑

همین ابن حجر در جای دیگر می گوید:
«مهدی منتظر (علیه السلام) یک تن بیشتر نیست وهرگز تعددی در آن وجود ندارد».(۲۱۶)
شمس الدین ذهبی می گوید
«إنّ الإمام المهدی من أولاد الإمام الحسن العسکری (علیه السلام) وهو باق إلی أن یأذن الله له بالخروج، فیملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً».(۲۱۷)
«حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسن عسکری (علیه السلام) است واو موجود وحاضر است تا روزی که خداوند اذن ظهورش دهد وزمین را پر از عدل وداد کند همان گونه که از ظلم وستم پر شده باشد».
شمس الدین قرطبی می گوید
«إنّ جمیع ملوک الدنیا کلّها أربعه: مؤمنان وکافران، فالمؤمنان سلیمان بن داوود والإسکندر، والکافران نمرود وبخت النصر، وسیملکها من هذه الاُمّه خامسٌ وهو المهدی عجّل الله تعالی فرجه».(۲۱۸)
«پادشاهانی که بر سراسر دنیا حکومت نمودند چهار نفرند؛ دو نفر مؤمن ودو نفر کافر. دو نفر مؤمن حضرت سلیمان (علیه السلام) واسکندر (ذوالقرنین) بودند ودو نفر کافر نمرود وبخت النصر، ودر آینده نفر پنجمی هم از این امّت تمام جهان را مالک خواهد شد واو حضرت مهدی (علیه السلام) است».
مقدّسی شافعی
که از علمای قرن هفتم هجری است - در دیباچه کتاب «عقد الدرر فی اخبار المنتظر» پس از آن که مقداری از دست زمانه وکثرت فتنه ها شکایت می کند، می گوید:
«برخی به قرینه ظاهر بعضی از اخبار، گمان کرده اند که حال روزگار پیوسته به همین وضع باقی خواهد ماند. من گفتم: ما صحّت این احادیث را قبول داریم، وآنها را به گوش جان می شنویم وبه چشم اطاعت می نگریم، ولی در اخبار دلیلی وجود ندارد که آن فتنه ها تا قیام قیامت دوام داشته باشد. شاید آن فتنه ها در موقع ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از

-----------------

(۲۱۶) المهدی، ص ۸۷.
(۲۱۷) المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۱۹۷.
(۲۱۸) تذکره قرطبی، ص ۶۰۷؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۳۰۵، المهدی، ص ۸۵؛ عقد الدرر، ص ۱۹ - ۲۰.

↑صفحه ۱۴۱↑

بین بروند، ونابودی آنها منوط به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) باشد؛ زیرا احادیث زیادی که علمای این امّت آنها را در کتاب های خود نوشته اند به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بشارت می دهند، ومژده می دهند که خداوند شخصی را بر می انگیزد که زمینه حکومت او را آماده می نماید که کوههای بلند در برابر او خراب خواهد شد، از دور ونزدیک او را یاری می دهند، واو مالک کوه ودشت وتمام کره زمین می گردد، وسراسر زمین را پر از عدل وداد می کند».(۲۱۹)
بخاری (معروف به خواجه پارسای) می گوید
«ومناقب المهدی - رضی الله عنه - صاحب الزمان، الغائب عن الأعیان، الموجود فی کلّ زمان، کثیره. وقد تظاهرت الأخبار علی ظهوره وإشراق نوره، یجدّد الشریعه المحمّدیّه، ویجاهد فی الله حقّ جهاده، ویطهّر من الأدناس أقطار بلاده، زمانه زمان المتّقین، وأصحابه خلصوا من الریب، وسلموا من العیب، وأخذوا بهدیه وطریقه واهتدوا من الحقّ إلی تحقیقه، به ختمت الخلافه والإمامه، وهو الإمام من لدن مات أبوه إلی یوم القیامه، وعیسی (علیه السلام) یصلّی خلفه، ویصدّقه علی دعواه ویدعو إلی ملّته الّتی هو علیها، والنبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) صاحب الملّه».(۲۲۰)
«مناقب حضرت مهدی صاحب الزمان (علیه السلام) که از دیده ها پنهان ودر هر زمانی حاضر است، فراوان است. احادیث بسیار زیادی رسیده است که مهدی (علیه السلام) ظاهر می شود ونور وجودش همه جا را روشن می کند، ودین اسلام وشریعت محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) را تجدید می نماید، وآن گونه که باید، در راه خدا جهاد می کند، وسراسر مملکت اسلامی را در زمان خود از آلودگیها پاک می سازد. روزگار او روزگار پرهیزکاران است. کسانی که به امامت او معتقدند از هر نکوهش وسرزنشی پیراسته اند که راه حقّ را پیموده اند وبه روش او گام برداشته اند وبه راهنمایی او به شاهراه هدایت رسیده اند. امامت وپیشوایی اُمّت اسلامی به وسیله او پایان می یابد. او از روز وفات پدر بزرگوارش تا روز رستاخیز امام است. حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد، واو را در امامتش تصدیق می نماید

-----------------

(۲۱۹) عقد الدرر، ص ۵.
(۲۲۰) کشف الاستار، ص ۵۹، البرهان علی وجود صاحب الزمان، ص ۶۷، الامام المهدی، ص ۳۰۳، والمجالس السنیّه، ج ۵، ص ۵۸۰، به نقل از الامام المهدی (علیه السلام).

↑صفحه ۱۴۲↑

ومردمان را به دین وشریعت او که همان شریعت پاک محمّدی است دعوت می کند».
محیی الدین عربی می گوید:
«واعلموا أنّه لابدّ من خروج المهدی (علیه السلام) لکن لایخرج حتّی تمتلیء الأرض جوراً وظلماً فیملأها قسطاً وعدلاً... وهو من عتره رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) من ولد فاطمه - رضی الله تعالی عنها - جدّه الحسین بن علی بن أبی طالب ووالده الإمام حسن العسکری (علیهم السلام)».(۲۲۱)
«بدانید وآگاه باشید که مهدی موعود (علیه السلام) قطعاً ظهور خواهد کرد، ولی او ظاهر نمی شود مگر این که زمین پر از ظلم وستم شده باشد که آنگاه او بیاید وآن را پر از عدل وداد کند. او از عترت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) از نسل حضرت فاطمه (علیها السلام) است. جدّش امام حسین (علیه السلام) وپدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) است».
نویسنده کتاب «ارشاد المستهدی» می گوید:
«بپرهیز ای خردمند از هر شبهه وشکّی در ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، زیرا عقیده به ظهور آن حضرت، اتمام ایمان به خدا ورسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وآنچه پیغمبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آورده واز آن خبر داده است، می باشد. وپیغمبر، صادق ومصدّق است.
همچنین شبهه ای نداشته باش در این که مهدی موعود (علیه السلام) تا حال ظاهر نشده وهر کس این ادّعا را کرد دروغگو وکذّاب است، به جهت این که علامات ونشانی هایی که در روایات شریف ذکر شده در آن اشخاص موجود نیست، وظهور مهدی (علیه السلام) وراه شناسایی او مشهور وروشن است، وظهور او پیش از نزول حضرت عیسی (علیه السلام) خواهد بود واجتماع او با حضرت عیسی (علیه السلام) بر حسب اخبار ثابت، امری ضروری وبدیهی است. هر کس بخواهد به طور مبسوط اطلاع پیدا کند به کتابهایی که در این موضوع تألیف شده رجوع نماید، مقصود ما در این کتاب (ارشاد المستهدی) اثبات تواتر روایات ظهور آن حضرت به اختصار است».(۲۲۲)
ودر جای دیگر در رابطه با احادیث ظهور چنین می گوید:

-----------------

(۲۲۱) الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۵۶۲، المبحث الخامس والستون؛ اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص ۱۵۴.
(۲۲۲) امامت ومهدویت، ج ۲، ص ۳۱۵ و۳۱۶.

↑صفحه ۱۴۳↑

«این احادیث وآثار را، عموم محدّثین وغیر محدّثین در کتابهایشان نقل کرده اند، وایمان به ظهور مهدی - رضی الله عنه - (این تعبیر از خود اوست) مشهور وشایع در بین صحابه بوده است واصحاب، این عقیده وایمان را از پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اخذ کرده اند، وهمچنین است آثار ومراسیلی که از تابعین رسیده؛ زیرا آنها در این گونه از مسایل به رأی (خود) واز پیش خود چیزی نمی گفتند».(۲۲۳)
۱ - کسانی که مهدی (علیه السلام) را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند
چنان که پیش از این اشاره کردیم، بیشتر دانشمندان بزرگ اهل سنّت وبلکه اکثریت قریب به اتّفاق آنان، عقیده دارند که «مهدی موعود» واقعیّت دارد، ومی گویند: او از دودمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وفاطمی وعلوی واز نسل امام حسین (علیه السلام) است؛ ولی در آخر الزمان متولّد می گردد ودر سنین جوانی دنیا را پر از عدل وداد می نماید.
در میان این عدّه که حضرت مهدی (علیه السلام) را از نسل امام حسین (علیه السلام) می دانند، کسانی بوده وهستند که با وجدانی پاک وبیدار یا به ملاحظه رعایت امانت در نقل حدیث وتاریخ، در کمال صراحت گفته اند: این مهدی موعودی که از دودمان پاک پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز نسل امام حسین (علیه السلام) است، کسی جز فرزند برومند امام حسن عسکری (علیه السلام) نیست.
این عدّه، بدون توجّه به وابستگی هایی که معمولاً علمای عامّه به حکومت های طاغوتی بنی اُمیّه وبنی عباس داشته اند وبه دور از هرگونه تعصّب، صریحاً اعلام داشته اند که: ابوالقاسم، محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) همان که در سال ۲۵۵ هجری (یا سنوات دیگر به قول آنها) در شهر «سامرا» ودر خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) متولّد شد وبه عقیده شیعه، امام دوازدهم است، همان «مهدی موعود» است؛ زیرا مجموع روایات صحیح ومعتبری که بزرگان اهل سنّت درباره «مهدی منتظر» نقل کرده اند تنها با او قابل تطبیق است، ونمی تواند شخصی غیر از او باشد.
البته در میان این عدّه، کسانی هم پیدا می شوند که فقط از پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) نام برده، ویا از ولادت او خبر داده اند، ولی نگفته اند که او «مهدی موعود»

-----------------

(۲۲۳) امامت ومهدویّت، ج ۲، ص ۳۱۵ و۳۱۶.

↑صفحه ۱۴۴↑

است.
شگفت آور اینجاست که حتّی آن عدّه معدود وتعداد انگشت شماری هم که گفته اند: «مهدی، پس از ولادت وفات یافت» مانند علاء الدوله سمنانی، حافظ ذهبی وابن حجر مکّی نیز، در شمار کسانی هستند که حضرت مهدی (علیه السلام) را، پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند!
زیرا اغلب کسانی که از ولادت محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) خبر داده اند نگفته اند که: او دیگر چه شد؟ وبه کجا رفت؟ وچه سرنوشتی پیدا کرد؟ ولی این چند نفر متعصب عنود، برای انحراف افکار شیعیان از پیش خود گفته اند که «مهدی (علیه السلام) وفات یافت» تا به خیال خام آنها، دیگر شیعیان در انتظار نمانند ومسأله مهدویّت وانتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در بین شیعیان، فراموش گردد.
به هر حال، عدّه زیادی از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، از مورّخان، محدّثان وحافظان حدیث، به وجود مقدّس مهدی موعود که فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است اعتراف نموده اند که برای نمونه فشرده گفتار برخی از آنان را در اینجا می آوریم.
۱ - ابن ابی ثلج بغدادی
(متوفای سال ۳۲۶ هجری) که در بغداد می زیسته ومعاصر نوّاب حضرت ولی عصر (علیه السلام) بوده وبه گفته خطیب بغدادی در «تاریخ بغداد»، استاد ابوالحسن دار قطنی معروف بوده است، در کتاب «موالید ووفیات الائمّه» (۲۲۴) آنجا که از فرزندان ابو محمّد امام حسن عسکری (علیه السلام) نام می برد، چنین می نویسد:
«فرزندان او محمّد، موسی، فاطمه وعایشه است(۲۲۵)... هنگام ولادت محمّد بن الحسن - حضرت حجّت (علیه السلام) - امام حسن عسکری (علیه السلام) سخنان بسیاری فرمود از آن جمله: ستمگران گمان کردند که مرا به قتل می رسانند تا این دودمان را ریشه کن سازند؛ ولی آنها قدرت خداوند را دیدند. واو را - حضرت مهدی (علیه السلام) - مؤمّل خواند (یعنی کسی که مورد امید آینده وآرزوی مردم است). ودر باب مادران ائمّه (علیهم السلام) می نویسد:

-----------------

(۲۲۴) کتاب موالید الائمه ابن ابی الثلج، به ضمیمه کتاب غیبت شیخ مفید ونوادر راوندی در سال ۱۳۷۰ هجری در نجف اشرف چاپ شده است.
(۲۲۵) نام فرزندان امام حسن عسکری (علیه السلام) را به نام های محمّد، موسی، فاطمه وعایشه، فقط در اینجا می بینیم. سایر علمای سنّی این اسامی را از وی گرفته اند، ولی همان گونه که می دانیم، مشهور این است که حضرت مهدی یعنی محمّد بن الحسن الحجّه تنها فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است.

↑صفحه ۱۴۵↑

«مادر امام قائم (علیه السلام) نامش حکیمه است، وگویند: نرجس، وهم گویند: سوسن».
سپس می گوید: «محمّد بن همام گفت که حکیمه، عمّه حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) است واوست که حدیث ولادت حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) را نقل کرده وگفته است که نام مادرش نرجس می باشد».(۲۲۶)
۲ - علی بن حسین مسعودی
(متوفای سال ۳۴۶ هجری) مورخ نامی وجغرافی دان مشهور که اهل سنّت به طور قطع او را از دانشمندان بنام خود می دانند، در جزء چهارم تاریخ خود «مروج الذهب» - که در سال ۳۳۶ هجری از تألیف آن فراغت یافته - درباره حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«در سال ۲۶۰ هجری ابو محمد حسن بن علی... ابن حسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) در زمان خلافت معتمد عبّاسی به سنّ ۲۹ سالگی وفات یافت واو پدر حضرت مهدی منتظر، امام دوازدهم شیعه امامیّه، است».(۲۲۷)
مسعودی در کتاب خود «التنبّیه والاشراف» که یک سال پیش از درگذشت خود یعنی در سال ۳۴۵ در شهر فسطاط مصر آن را به اتمام رسانیده است، چنین می نویسد:
«امام شیعیان که ظهورش را انتظار برند، در هنگام تألیف این کتاب، محمّد بن الحسن... ابن علی بن ابی طالب - رضوان الله علیهم أجمعین - است».(۲۲۸)
۳ - احمد بن حسین بیهقی شافعی
(متوفّای سال ۴۵۸ هجری) - که به گفته ابن خلکان، امام الحرمین عبدالملک جوینی گفته است: «هیچ فرد شافعی یافت نمی شود مگر این که شافعی بر او منّت دارد جز احمد بیهقی که او بر شافعی منّت دارد» - در کتاب «شعب الایمان» درباره حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«مردم درباره حضرت مهدی (علیه السلام) اختلاف نظر دارند، گروهی مردّد مانده وعلم آن را به خدای عالم محوّل نموده اند، وعقیده دارند که مهدی (علیه السلام) فردی از فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است که هرگاه خدا بخواهد او را می آفریند وبرای یاری دینش وی را برانگیخته می سازد. گروهی دیگر می گویند: مهدی موعود، در روز جمعه نیمه ماه

-----------------

(۲۲۶) موالید الائمّه، ص ۹ - ۱۰.
(۲۲۷) مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۱۲.
(۲۲۸) التنبیه والاشراف، ص ۱۹۸ - ۱۹۹.

↑صفحه ۱۴۶↑

شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری متولّد شده واو امام ملقّب به حجّت، وقائم منتظر محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) است که به سرداب سامرا(۲۲۹) داخل شد واز انظار مردم پنهان گردید ومنتظر خروج او هستند ومی گویند: زنده است ودر آینده تاریخ ظاهر می شود وجهان را پر از عدل وداد می نماید همان گونه که پر از ظلم وستم شده است...»
سپس می گوید:
«وطول عمر او وباقی ماندن وی در این مدّت طولانی، منع عقلی ندارد مانند بقای عیسی وخضر (علیهما السلام)، واینان شیعیان امامیه می باشند وگروهی از اهل کشف نیز در این عقیده با ایشان موافقت دارند».(۲۳۰)
۴ - شیخ احمد جامی
(متوفّای سال ۵۳۶ هجری) عارف معروف ومشهور - که عبدالرحمان جامی در کتاب «نفحات الاُنس»، ضمن شمارش مشایخ صوفیّه از وی ستایش فراوان نموده - از جمله کسانی است که مهدی موعود (علیه السلام) را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می داند.
نامبرده در اشعاری که بنا به قول صاحب «ینابیع المودّه» درباره دوازده امام ومهدی موعود (علیه السلام) سروده است، چنین می گوید:

من ز مهر حیدرم هر لحظه در دل صد صفاست * * * از پس حیدر حسن ما را امام ورهنماست
همچو کلب افتاده ام بر آستان بوالحسن * * * خاک نعلین حسین اندر دو چشمم توتیاست
عابدین تاج سر وباقر دو چشم روشنم * * * دین جعفر بر حق است ومذهب موسی رواست
ای موالی وصف سلطان خراسان را شنو * * * ذرّه ای از خاک قبرش دردمندان را دواست

-----------------

(۲۲۹) درباره افسانه سرداب که اکثر علمای اهل سنّت روی آن تکیه دارند وگاهی به وسیله آن به شیعیان طعنه می زنند، در آخر همین فصل به تفصیل سخن خواهیم گفت.
(۲۳۰) المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۱۸۲، باب ۱۶؛ کشف الاستار، ص ۹۸.

↑صفحه ۱۴۷↑

پیشوای مؤمنان است ای مسلمانان تقی * * * گر نقی را دوست داری بر همه مذهب رواست
عسکری نور دو چشم عالم است وآدم است * * * همچو یک مهدی سپهسالار، در عالم کجاست
شاعران از بهر سیم وزر سخنها گفته اند * * * احمد جامی غلام خاص شاه اولیاست(۲۳۱)

۵ - فخر الدین رازی
(متوفّای سال ۶۰۶ هجری) دانشمند متفکّر، فیلسوف، مفسّر ومحقّق عالی مقام اهل سنّت، درکتاب «الفِرَق» ضمن شمارش فرقه های شیعه، چنین می نویسد:
«سیزدهم منتظران اند. اینان چنان عقیده دارند که امامت بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام) ویژه فرزند اوست که از نظرها غایب است وروزی ظهور کند وحاضر شود، امامیّه زمان ما، بر این مذهب اند وهم ایشان در دعا می گویند:
«اللهمّ صلّ علی محمّد المصطفی وعلی المرتضی وخدیجه الکبری، وفاطمه الزهراء والحسن الزکی والحسین الشهید بکربلا وعلی بن الحسین زین العابدین ومحمّد بن علی الباقر وجعفر بن محمّد الصادق وموسی بن جعفر الکاظم وعلی بن موسی الرضا ومحمّد بن علی التقی وعلی بن محمّد النقی والحسن بن علی ومحمّد بن الحسن العسکری الإمام القائم المنتظر...» (۲۳۲)
با این که می دانیم فخر رازی در موارد بسیاری از تفسیر کبیر خود وآثار دیگرش به شیعه تاخته است؛ ولی در عین حال، این موضوع مانع از آن نشده است که وی نیز مانند ابن حجر با همه تعصّبی که داشته، حقّ وحقیقت بر قلمش جاری گردد وآنچه را به تعصّب پنهان داشته، گاهی آشکار کند.
وی در تفسیر کبیر خود که راجع به جهر واخفات «بسم الله» در نماز سخن گفته است، می گوید:

-----------------

(۲۳۱) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۴۹ - ۳۵۰.
(۲۳۲) این کتاب به ضمیمه چهارده مقاله دیگر از او وسایر دانشمندان توسّط آقای سیّد محمّد باقر سبزواری، استاد دانشکده الهیات تهران ترجمه وچاپ شده است.

↑صفحه ۱۴۸↑

«وامّا مذهب علی بن ابی طالب (علیه السلام)، بلند گفتن «بسم الله» در نماز است واین به تواتر ثابت شده است وهر کس در دین تابع علی بن ابی طالب (علیه السلام) باشد واو را پیشوای خود قرار دهد واو را امام خود بداند وبه او اقتدا کند، به طور حتم راه حق را یافته است. مگر کسی منکر آنست که پیامبر فرموده است: «اللهمّ أدر الحقّ مع علیٍ».
تا آنجا که می گوید: دلایل عقلی با ما موافق وعمل ما با عمل علی (علیه السلام) مطابق است، وهر کس «علی (علیه السلام)» را امام بداند واو را به امامت دینی برگزیند، جان، دین وایمان خود را به پناهگاهی محکم رسانیده است».(۲۳۳)
۶ - یاقوت حموی
(متوفّای سال ۶۲۶ هجری) دانشمند جغرافی دان مشهور، در کتاب «معجم البلدان» در لفظ «سامرّا» می نویسد:
«سرداب معروف که «شیعه» عقیده دارد مهدی آنها از آن بیرون می آید(۲۳۴) در مسجد جامع آن واقع است... سامرا در زمان مستعین - خلیفه عباسی - رو به ویرانی گذاشت ودر زمان معتضد به کلّی ویران شد به طوری که جز زیارتگاهی که شیعه معتقد است سرداب قائم مهدی در آن است چیزی از آن باقی نماند... ودر سامرّا قبر امام علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر وقبر پسرش حسن عسکری (علیهم السلام) قرار دارد، وهم در آنجا به عقیده شیعه امامیّه، مهدی منتظر غایب شد».(۲۳۵)
۷ - شیخ فرید الدین عطّار نیشابوری، عارف نامی قرن هفتم هجری ومقتول در سال ۶۲۷ هجری قمری، که جلال الدین مولوی بلخی سراینده کتاب مشهور «مثنوی» با همه مقامی که در عرفان دارد درباره وی می گوید:

هفت شهر عشق را عطّار گشت * * * ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

وی در کتاب «مظهر الصفات» می گوید:

مصطفی ختم رُسُل شد در جهان * * * مرتضی ختم ولایت در عیان
جمله فرزندان حیدر اولیا * * * جمله یک نورند حقّ کرد این ندا

وبعد از آن که بقیه ائمّه (علیهم السلام) را نام می برد، وقتی که به امام زمان حضرت بقیه الله (علیه السلام)

-----------------

(۲۳۳) تفسیر کبیر فخر رازی، ج ۱، ص ۱۶۸، در تفسیر سوره حمد، باب ۴، مسأله ۹، حجّه ۵.
(۲۳۴) باید توجه داشت که شیعه هرگز چنین عقیده ای ندارد، در این مورد مفصلاً سخن خواهیم گفت.
(۲۳۵) به کتاب «معجم البلدان»، ج ۳، ص ۲۰۰، ش ۶۲۰۲، لفظ «سامرّا» مراجعه فرمایید.

↑صفحه ۱۴۹↑

می رسد، می گوید:

صد هزاران اولیا روی زمین * * * از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی مهدیم از غیب آر * * * تا جهان عدل گردد آشکار
مهدی هادی است تاج اتقیا * * * بهترین خلق بُرج اولیا
ای ولای تو معیّن آمده * * * بر دل وجانها همه روشن شده
ای تو ختم اولیای این زمان * * * وزهمه معنی نهانی جان جان
ای تو هم پیدا وپنهان آمده * * * بنده عطّارت ثنا خوان آمده(۲۳۶)

۸ - محی الدین عربی
(متوفّای سال ۶۳۸ هجری) که دانشمندان عامّه عموماً، وعرفای شیعه خصوصاً او را سرآمد عارفان واصل به حقّ ورئیس شریعت وطریقت وحقیقت می دانند، درباره حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می گوید:
«مهدی (علیه السلام) از عترت رسول اکرم واز نسل حضرت فاطمه (علیها السلام) است. جدّش امام حسین وپدرش امام حسن عسکری، پسر امام علی نقی، پسر امام محمّد تقی، پسر امام علی رضا، پسر امام موسای کاظم، پسر امام جعفر صادق، پسر امام محمّد باقر، پسر امام زین العابدین علی، پسر امام حسین، پسر امام علی بن ابی طالب (علیهم السلام) است.
او هم نام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است، مسلمانان در بین رکن ومقام با او بیعت می کنند. وی در آفرینش چون رسول اکرم ودر اخلاق یک درجه پایین تر از اوست؛ زیرا بدیهی است که کسی نمی تواند در سطح پیامبر اکرم باشد چه آن که خدای تعالی درباره او فرموده است: «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ».(۲۳۷)
مهدی، پیشانی گشاده ونورانی وبینی کشیده وباریک دارد. خوشبخت ترین مردمان بعد از ظهور او اهل کوفه می باشند. او مال را به طور مساوی در بین مردم تقسیم می کند وبه عدالت رفتار می نماید، وقضایا را به سرعت فیصله می دهد...
خداوند به وسیله او اسلام را پس از ذلّت به عزّت می رساند. او جزیه را کنار می گذارد وبا شمشیر به سوی خدا دعوت می کند، هر کس نپذیرد کشته می شود وهر کس با او در افتد، زبون می شود.

-----------------

(۲۳۶) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.
(۲۳۷) الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۵۶۲ - ۵۶۳، مبحث ۵۶.

↑صفحه ۱۵۰↑

از دین خدا آنچه را که در واقع وحقیقت دین بوده ظاهر می کند، مذاهب دیگر را از روی زمین بر می چیند، ودر روی زمین چیزی جز دین خالص باقی نمی ماند».(۲۳۸)
۹ - شیخ عبدالرحمان صوفی، یکی از بزرگان مشایخ صوفیّه، در «مرآت الاسرار» راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«ذکر آن آفتاب دین ودولت، آن هادی جمیع ملّت ودولت، آن قائم مقام پاک احمدی، امام بر حقّ، ابوالقاسم محمّد بن الحسن رضی الله عنه.
وی امام دوازدهم است از ائمّه اهل بیت. مادرش اُمّ ولد بود، نرجس نام داشت. ولادتش شب جمعه، پانزدهم ماه شعبان سنه خمس وخمسین ومأتین (۲۵۵)... در سرّ من رأی - سامرا - واقع شد.
وامام دوازدهم در کنیت ونام حضرت رسالت پناهی موافقت دارد، والقاب شریفش، مهدی، حجّت، قائم، منتظر، صاحب الزمان، وخاتم اثنا عشر است.
وصاحب الزمان در وقت وفات پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) پنج ساله بود که بر مسند امامت نشست چنانچه حقّ تعالی یحیی بن زکریّا (علیه السلام) را در حال طفولیّت حکمت کرامت فرمود وعیسی بن مریم (علیه السلام) را در وقت صبا (هنگام کودکی) به مرتبه بلند رسانید، وهمچنین او را در صِغَرِ سن، امام گردانید.
سپس می گوید: وخوارق عادات او نه چندان است که در این مختصر گنجایش شود... وحضرت شیخ محی الدین عربی در کتاب «فتوحات» وحضرت مولانا عبدالرحمان جامی در کتاب «شواهد النبوّه» تمام احوالات وکمالات وحقیقت ولادت وغیبت امام محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) را مفصّلاً وبه وجه احسن از ائمّه اهل بیت عترت وارباب سیرت روایت کرده اند.
وحضرت شیخ سعد الدین حموی درباره امام مهدی (علیه السلام) یک کتاب تصنیف ودیگر چیزهای بسیار با او همراه نموده است که دیگر هیچ آفریده ای را در آن اقوال وتصرّفات ممکن نیست، ودر آن کتاب آورده است که چون مهدی (علیه السلام) ظاهر شود ولایت مطلقه آشکار گردد وظلم وستم برچیده شود واختلاف مذاهب از بین برود، چنان که اوصاف

-----------------

(۲۳۸) کشف الاستار، ص ۴۹ - ۵۰.

↑صفحه ۱۵۱↑

حمیده او در احادیث نبوی وارد شده است که مهدی (علیه السلام) در آخر زمان آشکار گردد وتمام ربع مسکون در روی زمین را از ظلم وجور پاک سازد ویک مذهب پدید آید».(۲۳۹)
۱۰ - شیخ سعد الدین حموی
(متوفّای سال ۶۵۰ هجری قمری) دانشمند مشهور وعارف معروف وجانشین شیخ نجم الدین کبری، کتاب مستقلّی در حالات وصفات حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) نگاشته، وآن حضرت را چنان که عبدالرحمان صوفی در کتاب «مرآت الاسرار» نقل کرده است، مطابق عقیده شیعه، «صاحب الزمان» دانسته است.
شیخ عزیز الدین نسفی - بنا به گفته صاحب ینابیع المودّه - در رساله ای که به فارسی درباره نبوّت وولایت نوشته است می گوید: شیخ الشیوخ، سعد الدین حموی - قدّس الله سرّه - می فرماید:
«پیش از پیغمبر ما محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) در ادیان سابق اسم ولیّ نبود واسم نبیّ بود؛ ومقرّبان حضرت خدای سبحان را که وارثان صاحب شریعت اند، جمله را انبیا می گفتند ودر هر دینی از یک صاحب شریعت زیاده نبود.
پس در دین آدم (علیه السلام) چندین پیغمبر بودند که وارثان او بودند، خلق را به دین او وشریعت او دعوت می کردند، وهمچنین در دین نوح ودر دین ابراهیم ودر دین موسی ودر دین عیسی (علیهم السلام).
وچون دین جدید وشریعت جدیده محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) نازل شد از جانب خدای تعالی، اسم ولیّ در دین محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیدا آمد. حقّ تعالی دوازده کس از اهل بیت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را برگزیده ووارثان او گردانید ومقرّب حضرت خود کرد وبه ولایت خود مخصوص گردانید وایشان را نایبان محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) ووارثان او گردانید، که حدیث «العلماء ورثه الأنبیاء» در حقّ این دوازده کس فرمود وحدیث «علماء اُمّتی کأنبیاء بنی اسرائیل» در حقّ ایشان فرمود؛ امّا ولیّ آخرین که نایب آخرین است ولیّ دوازدهم ونایب دوازدهم می باشد. خاتم اولیا ومهدی صاحب الزمان اوست وشیخ می فرماید که: اولیاء در عالم بیش از دوازده نفر نیستند».(۲۴۰)
۱۱ - کمال الدین محمّد بن طلحه شافعی
(متوفّای سال ۶۵۰ هجری) که از اجلّه علما

-----------------

(۲۳۹) کشف الاستار، ص ۴۹ ودر چاپ دیگر، ص ۸۱ - ۸۳؛ والمهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۲۰۵.
(۲۴۰) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۵۳، باب ۸۷، چاپ اسوه، قم.

↑صفحه ۱۵۲↑

وفقهای معروف ومشهور أهل سنّت به شمار می آید، در کتاب «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» باب دوازدهم درباره حجّت بن الحسن حضرت مهدی (علیه السلام) می نویسد:
«ابو محمّد حسن عسکری متولّد در سال ۲۳۱... منقبت ومزیّت بسیار بزرگی که خداوند به وی اختصاص داده... این است که مهدی (علیه السلام) از نسل او وفرزند اوست».(۲۴۱)
«ابوالقاسم محمّد بن الحسن الخالص بن علی المتوکّل بن محمّد القانع بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین الزکیّ بن علی المرتضی أمیرالمؤمنین بن أبی طالب (علیهم السلام)، المهدیّ، الحجّه، الخلف الصالح المنتظر (علیهم السلام) ورحمه الله وبرکاته».(۲۴۲)
وبنا به گفته شیخ سلیمان حنفی در «ینابیع المودّه»، ابن طلحه در کتاب «الدرّ المنظّم» نیز نوشته است:
«خداوند متعال را خلیفه ای است که در آخر الزمان هنگامی که سراسر روی زمین پر از ظلم وستم شده باشد، ظهور می کند وآن را پر از عدل وداد می نماید واگر حتّی بیش از یک روز از عمر دنیا باقی نمانده باشد این خلیفه زمام امور را به دست می گیرد. او از فرزندان فاطمه زهرا - رضی الله عنها - است که دارای بینی کشیده وباریک، ودیدگانی سرمه کشیده می باشد، وبرگونه راست او خالی جذّاب قرار دارد ونامش محمّد است...
این خلیفه همان امام به حقّ مهدی قائم (علیه السلام) است که به امر خدا قیام می کند وهمه مذاهب باطل را از میان می برد وجز دین خالص که اسلام باشد باقی نمی ماند...» (۲۴۳)
۱۲ - حافظ محمّد بن یوسف گنجی شافعی
(متوفّای سال ۶۵۸ هجری) - که ابن صبّاغ مالکی در کتاب «فصول المهمّه» از وی به «امام حافظ» تعبیر می کند، وابن حجر عسقلانی نیز در «فتح الباری فی شرح صحیح البخاری» به روایات او استناد می جوید - در کتاب معروف «کفایه الطالب» در مورد امام حسن عسکری (علیه السلام) می نویسد:
«ابو محمّد حسن العسکری... در خانه اش واقع در شهر سامرّا مدفون گردید، یک پسر از خود باقی گذاشت واو «امام منتظر» - صلوات الله علیه - است، ما کتاب خود را با

-----------------

(۲۴۱) مطالب السؤول، ص ۳۰۹ - ۳۱۱.
(۲۴۲) همان.
(۲۴۳) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۱۴، باب ۶۸.

↑صفحه ۱۵۳↑

نام او به پایان می بریم وجداگانه راجع به وی بحث می نماییم».(۲۴۴)
سپس در کتاب معروف دیگرش به نام «البیان فی اخبار صاحب الزمان» به تفصیل درباره آن حضرت سخن می گوید، وروایات وارده در مورد حضرتش را تحت عناوین مختلفی دسته بندی کرده ودر باب ۲۵ تحت عنوان: «فی الدلاله علی جواز بقاء المهدی (علیه السلام) حیّاً باقیاً» می نویسد:
«از هنگامی که غیبت نموده تا کنون زنده است وبقای او از نظر عقلی مانعی ندارد».(۲۴۵)
۱۳ - مولانا جلال الدین رومی بلخی
(متوفّای سال ۶۷۲ هجری) سراینده کتاب «مثنوی»، در دیوان شمس تبریزی با همان شور وشوق مخصوص به خود می گوید:

ای سرور مردان علی، مردان سلامت می کنند * * * وی صفدر مردان علی، مردان سلامت می کنند
با قاتل کفّار گو، با دین وبا دیندار گو * * * با حیدر کرّار گو، مستان سلامت می کنند
با دُرج دو گوهر بگو، با بُرج دو اختر بگو * * * با شبّر وشبیر گو، مستان سلامت می کنند
با زین دین عابد بگو، با نور دین باقر بگو * * * با جعفر صادق بگو، مستان سلامت می کنند
با موسی کاظم بگو، با طوسی عالم بگو * * * با تقی قائم بگو، مستان سلامت می کنند
با میر دین هادی بگو، با عسکری مهدی بگو * * * با آن ولیّ مهدی بگو، مستان سلامت می کنند

-----------------

(۲۴۴) کفایه الطالب، ص ۴۵۸.
(۲۴۵) استدلال های مشروح ومفصّل ومنطقی این دانشمند را در باب ۲۵ کتاب «البیان فی أخبار صاحب الزمان» بخوانید تا به حقیقت عقیده شیعه درباره مهدی موعود (علیه السلام) به خوبی آگاه شوید.

↑صفحه ۱۵۴↑

با باد نوروزی بگو، با بخت فیروزی بگو * * * با شمس تبریزی بگو، مستان سلامت می کنند(۲۴۶)

۱۴ - ابن خلکان اشعری شافعی
(متوفّای سال ۶۸۱ هجری قمری) دانشمند مشهور ومورّخ نامی، معروف به «قاضی القضات» در تاریخ مشهور ش «وفیات الأعیان» در پایان شرح حال آن حضرت می نویسد:
«... ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری دوازدهمین امام - به اعتقاد امامیّه - ومعروف به «حجّت» است. او همان کسی است که شیعه عقیده دارد او «منتظر»، «قائم» و«مهدی» است. وی صاحب سرداب است! آرای شیعه درباره او زیاد است. شیعیان انتظار دارند که او در آخر الزمان از سرداب سامرّا بیرون آید! ولادتش در سال ۲۵۵ هجری قمری است. هنگام وفات پدرش پنج ساله بود».(۲۴۷)
در این گفتار، هرچند که خود ابن خلکان نمی گوید که این ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری همان مهدی موعود است، ومی گوید: «دوازدهمین امام به اعتقاد امامیه ومعروف به «حجّت» است»؛ ولی جای آن دارد که بپرسیم؟ این ابو القاسم محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) که هم نام وهم کنیه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ونهمین فرزند برگزیده حسین بن علی (علیه السلام) است، وخود قاضی القضات هم تاریخ ولادت او را نقل کرده ومی گوید: شیعه عقیده دارد که او «منتظر، قائم ومهدی» است، چه کسی است؟
چرا قاضی القضات از سرنوشت او چیزی نمی گوید؟ وچرا به مهدی موعود بودنش اعتراف نمی کند؟
مگر پیامبر اکرم نفرموده است: «مهدی» از فرزندان من، از فرزندان علی وزهرا (علیهما السلام)، واز فرزندان امام حسین (علیه السلام) است؟ مگر خود علمای اهل سنّت پدرانش را تا امام حسن عسکری (علیه السلام) نام نبرده اند؟ ومگر هر کدام از آنان را بهترین فرد عصر خویش وشاخه زیبای درخت نبوّت ندانسته اند؟
بنابراین محمّد بن الحسن، به اعتراف کسانی که نام او را ذکر نموده وتولّدش را

-----------------

(۲۴۶) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۵۱، صاحب ینابیع المودّه شیخ سلیمان قندوزی حنفی می گوید: این ابیات را ملاّی رومی در دیوان بزرگش که به ترتیب حروف هجا سروده، آورده است.
(۲۴۷) وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ش ۵۶۲.

↑صفحه ۱۵۵↑

پذیرفته واو را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) معرفی کرده اند، چه کسی است؟
۱۵ - حمد الله مستوفی قزوینی
(متوفّای سال ۷۳۰ هجری قمری) نویسنده کتاب «نزهه القلوب» در جغرافی وصاحب کتاب «تاریخ گزیده» که هر دو کتاب را به زبان فارسی سلیس نگاشته است وخود او از منشیان ونویسندگان بنام اهل سنّت است، در کتاب اخیرش، یعنی «تاریخ گزیده» ضمن شرح تاریخ زندگانی ائمّه معصومین (علیهم السلام) درباره امام دوازدهم می نویسد:
«المهدی محمّد بن حسن العسکری... بن علی المرتضی، دوازدهمین امام است وخاتم معصومین، چهار سال ونیم امام بود، وشب پنجشنبه منتصَفِ شعبان سنه خمس وخمسین ومأتین ۲۵۵ به سامرّه متولّد شد، چون ۹ سال گذشت در رمضان اربع وستین ومأتین (۲۶۴) غایب شد(۲۴۸)».(۲۴۹)
۱۶ - حافظ شمس الدین محمّد ذهبی
(متوفّای سال ۷۴۸هجری قمری) مورّخ مشهور ودانشمند متعصّب معروف در کتاب «دول الاسلام» می نویسد:
«در این سال (یعنی سال ۲۶۰ هجری)، وفات یافت حسن بن علی بن الجواد بن رضا علوی، یکی از امامان اثنا عشر که رافضیان عقیده به عصمت آنها دارند، واو پدر منتظر ایشان محمّد بن الحسن است».(۲۵۰)
ودر کتاب «العبر فی خبر من غبر» نیز در ذیل حوادث سال ۲۶۰ هجری می نویسد:
«در این سال، حسن بن علی بن محمّد بن... جعفر الصادق، یکی از ائمّه اثنی عشر که رافضیان آنها را معصوم می دانند وفات یافت، واو پدر «محمّد منتظر» صاحب سرداب است».(۲۵۱)
علاوه بر اینها، ذهبی در کتاب «تاریخ الاسلام» می نویسد:
«محمّد بن الحسن العسکری... ابوالقاسم علوی حسینی، آخرین امام شیعه ومنتظر

-----------------

(۲۴۸) قول صحیح ومشهور این است که حضرت بقیه الله (علیه السلام) در شب جمعه نیمه ماه شعبان متولّد شده ودر سال ۲۶۰ هجری هنگام رحلت پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام) پس از آخرین دیدار عمومی که بر جنازه پدرش نماز خواند، ناپدید وغایب شد.

(۲۴۹) تاریخ گزیده، ص ۲۰۶.
(۲۵۰) تاریخ الاسلام، ج ۱۹، ص ۱۱۳، حوادث ۵۱ - ۶۰.
(۲۵۱) العبر فی خبر من غبر، ج ۱، ص ۳۷۳.

↑صفحه ۱۵۶↑

آنهاست که عقیده دارند مهدی وصاحب الزمان وخلف حجّت وصاحب سرداب سامرّا است».
سپس ذهبی به طعنه می گوید:
«۴۵۰ سال است که شیعه منتظر ظهور او می باشند وادّعا می کنند که وی داخل سرداب خانه پدرش شد ومادرش به او نگاه می کرد، وهنوز از آنجا بیرون نیامده است. او وارد سرداب شد ودر آنجا معدوم گردید ودر آن وقت ۹ ساله بود».
ودر ضمن شرح حال حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز پس از این که می گوید: وی پدر حجّت است، می نویسد:
«رافضیان ادّعا می کنند که او ۴۵۰ سال است که در سرداب به سر می برد! او صاحب الزمان وزنده است ودانش اوّلین وآخرین را می داند، واعتراف می کنند که هیچ کس او را ندیده است».(۲۵۲)
در سخنان ذهبی نکات چندی وجود دارد که خلاف حقیقت است، وما ناگزیریم در همین جا به پاسخ برخی از آنها اشاره کنیم.
۱) هرگز شیعه عقیده ندارد که امام زمان (علیه السلام) در سرداب سامرّا بسر می برد، ودر هیچ جا وهیچ تاریخی هم نداریم که او داخل سرداب شده ومادرش به وی نگاه می کرد، مگر در گفتار کسانی چون ذهبی وهم مسلکان او.
۲) طبق عقیده شیعه، حضرت مهدی (علیه السلام) از سرداب سامرّا بیرون نمی آید، بلکه ظهور مبارک او از مکّه مکرّمه ودر کنار خانه خدا خواهد بود، وخانه پدرش تنها محلّ غیبت آن بزرگوار است.
۳) هیچ کس وهیچ یک از مورّخان نامی در آثار قلمی خود نگفته وننوشته اند که مهدی موعود شیعه در سرداب سامرّا معدوم شد؛ بلکه شیعیان به حیات او عقیده دارند ومی گویند: او زنده است وزمانی که خدا به وی اجازه دهد، ظهور می نماید.
بنابراین، کسی جز علاء الدوله سمنانی وذهبی وابن حجر وافراد متعصّب وعنود، قایل به وفات آن حضرت نیست.

-----------------

(۲۵۲) دانشمندان عامّه ومهدی موعود، ص ۸۰؛ تاریخ الاسلام، ج ۱۹، ص ۱۱۳، حوادث ۵۱ - ۶۰.

↑صفحه ۱۵۷↑

۴) حضرتش به هنگام غیبت ۵ ساله بود نه ۹ ساله، چنان که اکثر دانشمندان بزرگ ومنصف اهل سنّت به این موضوع تصریح کرده اند.
۵) ذهبی که مانند سایر علمای اهل سنّت عقیده دارد حضرت عیسی، خضر، الیاس ودجّال وشیطان زنده هستند وتا پایان روزگار هم زنده خواهند بود، چرا از اعتقاد شیعه نسبت به زنده بودن آخرین امام معصوم از دودمان پیامبر اکرم تردید می کند، یا آن را مورد طعن واستهزا قرار می دهد؟
۶) طبق عقیده شیعه ونصّ قرآن کریم، امامت عهد وپیمان الهی است وامام خلیفه خدا وجانشین خدا وبرگزیده خداوند است.(۲۵۳) از این رو، امام (علیه السلام) علم اوّلین وآخرین را می داند، وحضرت مهدی (علیه السلام) نیز - به شهادت سایر علمای سنّی چنان که گذشت وخواهد آمد - مانند حضرت عیسی ویحیی (علیهما السلام) که خداوند در کودکی به آنها حکمت آموخت وبه مقام نبوّت برگزید، برگزیده خداوند است که در کودکی به او علم وحکمت آموخته وعالم بما کان وما یکون است».
۷) هرگز وهیچ گاه وهیچ زمان شیعه اعتراف نکرده ونمی کند که کسی حضرت مهدی (علیه السلام) را ندیده است، بلکه قبل از غیبت در دوران طفولیّت ودر زمان پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام) حدود ۵۰ نفر او را دیده اند، ودر مجلسی که مرکب از چهل تن از خواص شیعه امام حسن عسکری (علیه السلام) بوده، امام فرزند برومندش را به آنها نشان داده وبر امامت او تأکید نموده است،(۲۵۴) وهمچنین در دوران غیبت کوتاه مدّت وطولانی هم صدها نفر او را دیده اند که داستانهای آنها در کتابهای شیعه از جمله در جلد سیزدهم کتاب شریف «بحار الانوار» وترجمه آن به نام «مهدی موعود»، آمده است.(۲۵۵)
۸) از همه اینها گذشته، خود ذهبی پذیرفته است که امام حسن عسکری (علیه السلام) پسری به نام «محمّد» داشته است، وهمین پذیرش او منظور ما را تأمین می کند که او مهدی موعود (علیه السلام) است؛ زیرا طبق نصوص متواتری که از پیامبر اکرم به ما رسیده وشیعه وسنّی

-----------------

(۲۵۳) چنان که در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید: «وَإذْ ابْتَلی إِبْراهیم رَبّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهنّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمْنِ ذُرِّیَتی قالَ لا یَنالُ عَهْدی الظالِمینَ» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
(۲۵۴) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۲۳ - ۳۲۸، باب ۸۲ وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۶، ح ۱۹.
(۲۵۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱ - ۷۷؛ مهدی موعود، ص ۷۱۹ - ۸۴۱.

↑صفحه ۱۵۸↑

روایت کرده اند، پیامبر فرموده است:
«اسمه اسمی وکنیته کنیتی».(۲۵۶)
«نام او نام من وکنیه او کنیه من است».
۱۷ - محمّد خواوند شاه، مشهور به میر خواند
(متوفّای سال ۹۰۳ هجری قمری) که در مذهب تسنّن تعصب خاصّی دارد وحتّی از معاویه تعریف می کند، در کتاب تاریخ «روضه الصفا» تحت عنوان «ذکر احوال محمّد بن الحسن بن علی رضی الله عنهم» چنین می نویسد:
«کنیت او ابوالقاسم است، وامامیّه وی را حجّت قائم ومهدی منتظر وصاحب الزمان گویند.
ولادت امام مهدی - رضی الله عنه - مسمّی به اسم رسول ومکنّی به کنیت آن حضرت در سرّ من رأی (یعنی در سامرّا) بود. در شب نصف شعبان سنه خمس وخمسین ومأتین (۲۵۵) ودر وقت وفات پدر پنج ساله بود، وحقّ سبحانه او را در صغر سن (در کودکی) حکمت داد، چنانچه یحیای پیغمبر را، واو را در حال طفولیّت امام گردانید، چنان که عیسی (علیه السلام) را در ایّام کودکی نبیّ مرسل گردانید...» (۲۵۷)
۱۸ - ملاّ حسین کاشفی
(متوفّای سال ۹۱۰هجری) دانشمند مشهور، مؤلّف کتاب «جواهر التفسیر» وداماد عبدالرحمان جامی، در آخر کتاب «روضه الشهداء» (۲۵۸) درباره حضرت حجت بن الحسن (علیه السلام) می نویسد:
«... در ذکر محمّد بن الحسن؛ وی امام دوازدهم است وکنیت وی ابوالقاسم ولقبش - به قول امامیّه - حجّت وقائم مهدی ومنتظر وصاحب الزمان، وبه مذهب ایشان خاتم ائمّه اثنی عشر است.
ولادت وی در سرّ من رأی (سامرّا) بوده، به سرداب در آمد ودر سرای خود مخفی شد. در «شواهد» مذکور است که چون متولّد شد بر ذراع ایمن وی (بازوی راست او)

-----------------

(۲۵۶) تذکره الخواص، ص ۳۶۳؛ کفایه الاثر، ص ۶۷؛ منتخب الاثر، ص ۱۸۲؛ ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۹۵، باب ۹۴.
(۲۵۷) تاریخ روضه الصفا، ج ۳، ص ۵۹.
(۲۵۸) با وجود این که معروف است که ملا حسین کاشفی یک فرد سنّی است، واز آثار قلمی او نیز چنین پیداست. با این حال، نخستین کتابی که راجع به مصایب شهدای کربلا به زبان فارسی نگاشته شده، همین کتاب روضه الشهداء است که کلمه «روضه خوان» هم از آن گرفته شده است.

↑صفحه ۱۵۹↑

نوشته بود که: «جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کَانَ زَهُوقاً».(۲۵۹)(۲۶۰)
۱۹ - خواند میر
مورّخ مشهور، مؤلف تاریخ فارسی «حبیب السیر» ومتوفّای سال ۹۴۲ که خود دختر زاده «میر خواند» مؤلّف کتاب «روضه الصفا» است، در جلد دوّم «حبیب السیر» ضمن شرح حال ائمّه معصومین (علیهم السلام) چنین می نویسد:
«ذکر امام مؤتمن ابوالقاسم محمّد بن الحسن (علیهما السلام)؛ تولّد همایون آن دُر دُرج ولایت وجوهر معدن هدایت به قول اکثر اهل روایت، در منتصف شعبان سنه خمس وخمسین ومأتین (۲۵۵) در سامرّا اتّفاق افتاد... وآن امام ذو الاحترام در کنیت ونام با حضرت خیر الانام - علیه وآله تحف الصلاه والسلام إلی یوم القیام - موافقت دارد، ومهدی ومنتظر وخلف صالح وصاحب الزمان وحجّت وقائم، از جمله القاب آن جناب است...
وصاحب الزمان - علیه سلام الله المنّان - در زمان معتمد خلیفه - عبّاسی - در سنه خمس وستین ومأتین (۲۶۵) در سردابه سرّ من رأی (سامرّا) از نظر فرق برایا غایب شده... وبنابر زعم شیعه اثنی عشریّه، کالشمس فی وسط السماء ظاهر وهویدا می گردد که مهدی از اولاد امجاد امام حسین (علیه السلام) خواهد بود، بلکه به ثبوت می پیوندد که صاحب الزمان حضرت محمّد بن الحسن عسکری (علیه السلام) است.
وبعد از انقضای زمان غیبت طولانی ظهور خواهد نمود وعیسی بن مریم (علیهما السلام) چون از آسمان فرود آید، در نماز به آن جناب اقتدا خواهد کرد، ولوازم اطاعت وشرایط متابعتش به جای خواهد آورد...» (۲۶۱)
۲۰ - شمس الدین محمّد بن طولون دمشقی
(متوفّای سال ۹۵۳ هجری قمری) در کتاب «الائمّه الاثنی عشر» در شرح حال حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«الحجّه المهدی: ابوالقاسم محمّد بن الحسن بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب - رضی الله عنهم - امام دوازدهم به عقیده شیعه ومعروف به حجّت است. شیعه او را امام منتظر وقائم ومهدی می داند.

-----------------

(۲۵۹) سوره اسراء (بنی اسرائیل)، آیه ۸۱.
(۲۶۰) روضه الشهداء، ص ۵۱۹.
(۲۶۱) حبیب السیر، ج ۲، ص ۱۰۰ - ۱۱۳.

↑صفحه ۱۶۰↑

ولادت او - رضی الله عنه - روز جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری بوده است. سنّش بعد از پدر پنج سال بود».(۲۶۲)
۲۱ - شیخ عبد الله شبراوی شافعی
(متوفّای سال ۱۱۷۲ هجری) که یکی از بزرگترین علما ودانشمندان بنام مصر بوده ودر نزد عوام، خواص، رجال دولت وفرمانروایان آن دیار، با مهابت ومقام عالی می زیسته ودر سال ۱۱۳۷ به ریاست جامع «الازهر» رسیده است، در کتاب معروف خود «الاتحاف بحبّ الاشراف» درباره مهدی موعود (علیه السلام) چنین می نویسد:
«دوازدهمین امام از امامان، ابوالقاسم محمّد حجّت است. گویند: مهدی منتظر اوست. امام محمّد حجّت بن الحسن در نیمه شعبان سال ۲۵۵ متولّد گردید وهم اوست که ملقّب به مهدی وقائم ومنتظر وخلف صالح وصاحب الزمان است ومشهورترین لقب او همان مهدی (علیه السلام) است».(۲۶۳)
۲۲ - قاضی جواد ساباطی حنفی بصری
(متوفّای سال حدود ۱۲۵۰ هجری) که نصرانی بوده واسلام اختیار نموده ومسلمان سنّی شده واز اهل بحرین ودر بصره می زیسته است، در کتاب «براهین ساباطیه» پس از آن که عبارتی را از کتاب اشعیای نبی به زبان عبری نقل کرده وآن را به عربی ترجمه نموده است، در ردّ گفتار علمای یهود ونصاری در تأویل آن عبارت چنین می نویسد:
«این عبارت نصّ صریح در وجود حضرت مهدی - رضی الله عنه - است؛ زیرا مسلمانان اتّفاق دارند که مهدی - رضی الله عنه - نگاه به باطن افراد می کند وحکم را صادر می نماید وبه مجرّد اظهار شاهد وظاهر امر، حکم صادر نمی کند.
سپس می گوید: مسلمانان درباره وجود حضرت مهدی (علیه السلام) اختلاف نظر دارند. اصحاب ما - اهل سنّت وجماعت - عقیده دارند که او مردی از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است. نام او محمّد ونام پدرش عبد الله است(۲۶۴) ونام مادرش آمنه(۲۶۵) می باشد.

-----------------

(۲۶۲) الائمه الاثنی عشر، ص ۱۱۷.
(۲۶۳) الاتحاف بحبّ الاشراف، ص ۱۷۹، نقل به اختصار.
(۲۶۴) این که نام پدر بزرگوار امام زمان (علیه السلام) عبد الله است در حدیث صحیح ومعتبر نیامده است، ونگارنده در این باره توضیحی دارد که در پایان بیانیه معروف علمای حجاز آمده است. جهت اطلاع به آنجا مراجعه فرمایید.
(۲۶۵) طبق روایات شیعه، همان گونه که در متن نیز آمده نام مادر آن حضرت «نرجس خاتون» است.

↑صفحه ۱۶۱↑

وامامیّه می گویند: وی محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) است که در سال ۲۵۵ هجری از کنیزی به نام «نرجس» در سامرّا در زمان خلافت معتمد عبّاسی متولّد شده است؛ سپس غایب گردید، بعد آشکار شد ودوباره غایب گردید، واین غیبت، غیبت کبری است وتا روزی که خدا بخواهد ظهور می کند.
از آنجا که نظر شیعه امامیّه به نصّ صریح پیامبر نزدیکتر است ومنظور من نیز دفاع از ملّت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) بدون تعصّب می باشد، لذا آن را برای شما خوانندگان نقل نمودم، تا بدانید که آنچه شیعه امامیّه راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) می گویند، با گفتار پیامبر مطابقت دارد».(۲۶۶)
۲۳ - شیخ سلیمان قندوزی حنفی بلخی
(متوفّای سال ۱۲۹۴ هجری) از دانشمندان بزرگ وعرفای نامی اهل سنّت وصاحب کتاب پر ارزش «ینابیع المودّه» که مشتمل بر فضایل ومناقب اهل بیت عصمت وطهارت است، در چندین باب راجع به مهدی موعود اسلام (علیه السلام)، به عنوان امام دوازدهم وپسر امام حسن عسکری (علیه السلام) سخن گفته است، در پایان باب ۷۹ در رابطه با ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«آنچه میان دانشمندان موثّق ومورد اعتماد، محقّق ومسلّم است این است که ولادت حضرت قائم (علیه السلام) در شب پانزدهم ماه شعبان سال ۲۵۵هجری در شهر سامرّا اتّفاق افتاده است».(۲۶۷)
ودر پایان باب ۸۶ نیز در همین رابطه می نویسد:
«شیخ مشایخ عظام، حضرت شیخ الاسلام احمد جامی وعطّار نیشابوری وشمس الدین تبریزی وجلال الدین رومی وسیّد نعمه الله ولیّ وسیّد نسیمی وغیر از اینها - (که همگی سنّی بوده اند) - در اشعار خود که به مناسبت مدایح اهل بیت سروده اند، همگی آنها این اشعار را به حضرت مهدی (علیه السلام) ختم کرده اند وهمین خود دلیل بر این است که «مهدی» متولّد شده، وهر کس آثار این عرفا را بررسی کند به وضوح خواهد دید که

-----------------

(۲۶۶) به کشف الاستار، ص ۵۲، ودر چاپ دیگر به ص ۸۴ - ۸۵ مراجعه فرمایید.
(۲۶۷) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۰۶.

↑صفحه ۱۶۲↑

موضوع، بسیار روشن است».(۲۶۸)
۲۴ - سیّد مؤمن شبلنجی مصری
(از علمای اواخر قرن سیزدهم) در کتاب نور الابصار - که در سال ۱۲۹۰هجری قمری از تألیف آن فراغت یافته است - به مناسبت معرفی وشناساندن مهدی موعود (علیه السلام) چنین می نویسد:
«... در ذکر مناقب محمّد بن الحسن الخالص بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب - رضی الله عنهم -.
مادرش کنیزی بود که به وی نرجس - یا صیقل ویا سوسن - می گفتند. کنیه او ابوالقاسم است وشیعه به او حضرت حجّت ومهدی وخلف صالح وقائم ومنتظر وصاحب الزمان می گویند، ومشهورترین لقب آن حضرت، مهدی (علیه السلام) است.
او جوانی چهارشانه، خوش صورت، دارای موهایی جاذب است که بر دو طرف شانه اش فرو ریخته، وپیشانی باز ونورانی وبینی کشیده وباریک دارد، دربانش محمّد بن عثمان بوده واو آخرین امامان اثنا عشریه به مذهب امامیّه است».
سپس می نویسد:
«در کتاب «فصول المهمّه» گوید: وی در سرداب سامرّا غایب شد، در حالی که نگهبانان فراوانی بر آن گماشته بودند، ودر صواعق می گوید: او همان است که قائم منتظر نامیده می شود...» (۲۶۹)
۲۵ - خیرالدین زرکلی معاصر
در کتاب «الاعلام» که آن را در ده جلد مشتمل بر شرح حال مختصر مشاهیر ودانشمندان، رجال وشخصیتهای نامدار به زبان عربی نگاشته، وبه عکس اغلب نویسندگان اهل سنّت بسیاری از رجال برجسته شیعه وهمه امامان عالی مقام را نام برده، وطبق معمول آنها را به طور اجمال می شناساند، تحت عنوان «مهدی منتظر» چنین می نویسد:
«محمّد بن الحسن العسکری بن علی الهادی، ابوالقاسم وصاحب الزمان ومنتظر وحجّت وصاحب سرداب است. در سامرّا متولّد شد. هنگامی که پدرش وفات یافت او پنج

-----------------

(۲۶۸) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۳۹، ودر چاپ دیگر، ص ۴۷۲.
(۲۶۹) نور الابصار، ص ۱۸۵، طبع اجنو، دار الفکر، ۱۳۹۹ وص ۳۴۲، طبع دار الجیل بیروت.

↑صفحه ۱۶۳↑

سال داشت. وقتی به سنّ ۹ یا ۱۰ ویا ۱۹ سالگی رسید، وارد سردابی در خانه پدرش در سامرّا گردید ودیگر از آن بیرون نیامد».(۲۷۰)
این عدّه از دانشمندان وعدّه زیاد دیگری از آنها - که ما به جهت اختصار از ذکر نام وگفتار آنان خودداری می نماییم - از جمله کسانی هستند که به ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) اعتراف نموده واو را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند.
جالب توجّه آن که علاوه بر آنچه گفتیم، اسامی مبارک امامان معصوم شیعه، از جمله نام مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در کتیبه های دور تا دور مسجد النبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) در مدینه منوره نوشته شده، که این خود بهترین دلیل وگواه صادقی است که مهدی موعود اسلام، کسی جز محمّد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) وقائم منتظر وحضرت صاحب الزمان (علیه السلام) به عقیده شیعه امامیّه نیست.
در این زمینه دانشمند گرانقدر حضرت آیه الله لطف الله صافی در کتاب «امامت ومهدویّت»، می نویسد:

«از حسن موافقات که دلیل بر امکان حصول تفاهم... بین شیعه واهل سنّت است، این است که اسامی ائمّه اثنی عشر (علیهم السلام) در کتیبه های مسجد مقدّس پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) در مدینه طیّبه در قسمتی که در زمان ملک سعود بن عبدالعزیز وفیصل تجدید بنا شده، ثبت گردیده است.
وبر حسب آنچه که زمانی در یکی از کتب تاریخی معتبر دیده ام، سابق بر این هم، این اسامی طیّبه در کتیبه های مسجد ثبت بوده با این تفاوت که در کتیبه هایی که قبل از تعمیر وتجدید بوده، اسامی ائمه (علیهم السلام) متّصل به هم بود، ودر کتیبه های فعلی به تفریق و- با فاصله - در بین اسامی صحابه وائمّه اربعه (اهل سنّت) نوشته شده ونام (مبارک) حضرت مهدی (علیه السلام) به این عبارت: «محمّد المهدی رضی الله عنه»، رو به روی کسی است که از باب مجیدی به صحن مقدّس اول مشرّف می شود، در وسط قرار گرفته است».(۲۷۱)

-----------------

(۲۷۰) این جمله را فقط در اینجا می بینیم، در صورتی که اکثر اهل سنّت نوشته اند که امام عصر (علیه السلام) وقتی به سن پنج سالگی رسید، پدرش وفات یافت، واو در همان سال (۲۶۰هجری) در خانه اش غایب شد، واو به هنگام وفات پدرش پنج ساله بود.
(۲۷۱) امامت ومهدویّت، ج ۲، ص ۲۹۸، پاورقی.

↑صفحه ۱۶۴↑

ودر همین رابطه، نویسنده محترم کتاب «دانشمندان عامّه ومهدی موعود» نیز می نویسد:
«سر سلسله سلاطین حجاز در عصر ما که در تعصّب دینی وغلوّ در تسنّن مشهورند، طبق صلاحدید وبه فرمان وی، علمای بزرگ، اسامی خلفای چهارگانه وعشره مبشّره وفقهای اربعه را با حروف طلایی برجسته هر کدام در دایره بزرگی در بلندی دور تا دور بنای جدید مسجد النبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) نوشته، واز جمله اسامی دوازده امام، هر کدام با لقب مخصوص به خود همان طور که شیعه معتقد است، نوشته شده است، بدینگونه:
علی المرتضی رضی الله عنه، حسن المجتبی رضی الله عنه، حسین الشهید رضی الله عنه، علی زین العابدین رضی الله عنه، محمّد الباقر رضی الله عنه، جعفر الصادق رضی الله عنه، موسی الکاظم رضی الله عنه، علی الرضارضی الله عنه، محمّد التقی رضی الله عنه، علی النقی رضی الله عنه، حسن العسکری رضی الله عنه، محمّد المهدی رضی الله عنه».(۲۷۲)
وبرای آگاهی بیش تر یادآور می شویم که احمد بن مستضیء بنور الله، خلیفه عبّاسی نیز که یکی از بهترین وداناترین خلفای آل عبّاس بوده است، در سال ۶۰۶ هجری قمری دستور داد تا سرداب منسوب به امام زمان (علیه السلام) را تعمیر کنند، ومیان صفّه وسرداب دری از چوب ساج بسیار عالی وزیبا کار گذارند.
بر روی این در نوشته است:
«بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * قُلْ لا أَسأَلَکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّهَ فی الْقُرْبی وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إنَّ الله غَفُورٌ شَکُورٌ».(۲۷۳)
«هذا ما أمر بعمله سیّدنا ومولانا الإمام المفترض الطاعه علی جمیع الأنام، أبوالعبّاس أحمد الناصر لدین الله أمیرالمؤمنین وخلیفه ربّ العالمین الّذی طبّق البلاد إِحسانه وعدله... وحسبنا الله ونعم الوکیل، وصلّی الله علی سیّدنا خاتم النبیین وعلی آله الطاهرین وعترته وسلّم تسلیماً».
ودر داخل صُفّه بر پشت چوب ساج نوشته است:
«بسم الله الرحمن الرحیم، محمّد رسول الله، أمیرالمؤمنین علیّ ولیّ الله، فاطمه، الحسن بن علی، الحسین بن علی، علی بن الحسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد،

-----------------

(۲۷۲) دانشمندان عامّه ومهدی موعود، ص ۱۵۸.
(۲۷۳) سوره شوری، آیه ۲۳.

↑صفحه ۱۶۵↑

موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، الحسن بن علی ومحمّد بن الحسن القائم بالحقّ (علیهم السلام)».(۲۷۴)
مرحوم محدّث قمی رحمه الله در کتاب «تتمه المنتهی» درباره این درب می نویسد:
«در زمان ما که سنه ۱۳۳۵ هجری است، آن در موجود است، وبه اعلا درجه امتیاز منبّت کاری شده، والحقّ در صناعت نجّاری از نفایس روزگار است. وبا آن که این همه زمان بر آن گذشته ودر مرور دهور به حفظ ونگاهداری آن اعتنا نشده وبعض جاهای آن را شمع وچراغ سوخته اند، هنوز مثل بهترین جواهر جلوه گر است».(۲۷۵)
عالم بزرگوار محدّث نوری رحمه الله نیز در کتاب «کشف الاستار» پس از نقل تعمیر سرداب شریف به دستور الناصر لدین الله، می نویسد:
«اگر ناصر عقیده نداشت که سرداب مزبور، منسوب به حضرت مهدی (علیه السلام) است ویا محلّ ولادت ویا موضع غیبت ویا مقام بروز کرامت آن بزرگوار است، هرگز دستور نمی داد تا آن را تعمیر وبازسازی کنند وبا مخارج گزافی آن را تزیین نمایند.
واگر تمام علمای عهد ناصر در انکار وجود حضرت مهدی (علیه السلام) ومتولّد شدن آن حضرت متفق بودند، بر حسب عادت انجام چنین کاری دشوار وبلکه اقدام او به تعمیر سرداب با این کیفیت محال بود.
بنابراین، تردیدی نیست که در میان علمای آن عصر، کسانی بوده اند که مانند گروهی دیگر از پیشینیان ایشان، دور از هرگونه تعصّب وبد نظری عقیده داشته اند که مهدی موعود (علیه السلام) جز بر پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) که در سرداب سامرّا غایب شده، قابل تطبیق نیست وناصر هم به همین جهت اقدام به تعمیر وتزیین سرداب سامرّا - یعنی محلّ غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) - نموده است».
سپس محدّث نوری قدس سره در دنباله سخنان خود می گوید:
«علّت این که ما ناصر خلیفه عبّاسی را در شمار دانشمندان معتقد به وجود حضرت مهدی (علیه السلام) آوردیم، این است که ناصر از لحاظ فضل ودانش در میان محدّثان عصر خود ممتاز بوده است؛ زیرا ابن سکینه وابن اخضر وابن نجّار وابن دامغانی از وی روایت

-----------------

(۲۷۴) کشف الاستار، ص ۴۳ ودر چاپ دیگر، ص ۷۵ - ۷۶.
(۲۷۵) تتمه المنتهی، جلد سوّم منتهی الآمال، ص ۳۶۸ - ۳۶۹.

↑صفحه ۱۶۶↑

کرده اند».(۲۷۶)
از آنچه نقل نمودیم، این معنا به خوبی روشن می شود که از نظر اکثریّت علمای عامّه، مهدی موعود اسلام همان «ابوالقاسم محمّد بن الحسن (علیهما السلام)» فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است که از دودمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وفاطمی وعلوی ونهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است.
زیرا اکثریّت قریب به اتّفاق ایشان گفته اند که ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) در سال ۲۵۵ هجری در شهر سامرّا متولّد شده، واو هم نام وهم کُنیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است وخلف صالح ومهدی وحجّت وقائم منتظر وغایب از دیده ها خوانده می شود، واین گفتار با شخص دیگری غیر از پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) تطبیق نمی کند. چون این اسم وکنیه ولقب، نه با آنها که پیش از ولادت وی دعوی مهدویّت کرده اند قابل تطبیق است، ونه با آنها که پس از ولادت او چنین ادعایی کرده اند.
۲ - افسانه سرداب
غالب علمای متعصّب اهل سنّت وحتّی برخی از افراد منصف آنها ضمن بیان اوصاف مهدی صاحب الزمان (علیه السلام)، او را «صاحب سرداب» نامیده وگفته اند: شیعه می گوید که امام آنها در سرداب غایب شده، ودر آنجا بسر می برد، واز سرداب بیرون می آید، یا از آنجا ظاهر می شود، ویا موقع رفتن به سرداب مادرش به او نگاه می کرد؛ ولی او دیگر برنگشت. اکنون به بحث وبررسی این موضوع می پردازیم.
«... این که حضرت بقیه الله (علیه السلام) کجا، کی وچگونه غایب شد؟! مطلبی است که جهان تشیّع در معرض تهمت های فراوان از طرف دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) قرار گرفته است.
آخرین دیدار عمومی حضرت بقیه الله (علیه السلام) با شیعیان، روز هشتم ربیع الاوّل ۲۶۰ هجری بود که در مراسم تشییع جنازه پدرش برای آنان ظاهر شده، بر جنازه پدر بزرگوارش نماز خوانده، ناپدید شد؛ دیگر ملاقات رسمی وعمومی نداشت. این دیدار

-----------------

(۲۷۶) کشف الاستار، ص ۴۳، ودر چاپ دیگر، ص ۷۶.

↑صفحه ۱۶۷↑

در «سامرّا» درخانه پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) انجام یافت.
خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) همانند دیگر خانه های اشراف عراق، شامل غرفه ای برای مردان وغرفه ای برای زنان وسرداب زیر زمین بود که سرداب نیز شامل غرفه هایی برای مردان وزنان می شد ودر تابستان از شدّت گرما به این سرداب پناه می بردند.
این سرداب محل زندگی وعبادت امام هادی (علیه السلام)، امام حسن عسکری (علیه السلام) وحضرت بقیه الله (علیه السلام) بود وتمام دیدارها با حضرت ولی عصر (علیه السلام) در عهد پدر در همین منزل ودر همین سرداب انجام یافته بود. از این رهگذر، شیعیانی که بعد از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) برای زیارت قبر عسکریین (علیهما السلام) وارد سامرا می شدند، بعد از زیارت قبر آن بزرگواران، در محلّ عبادت سه امام بزرگوار نیز تبرّکاً نماز می خواندند وآنجا را زیارت می کردند.
مقدّس شمردن آن سرداب از طرف شیعیان موجب شد که دشمنان اهل بیت، شیعیان را متّهم کنند بر این که آنها می گویند: امام زمان (علیه السلام) در سرداب مخفی شده است
ولی شیعیان از چنین اعتقادی پاک ومنزّه هستند آنها سرداب را به این دلیل مقدّس می شمارند که محلّ زندگی وپرستش ونیایش سه امام معصوم (علیهم السلام) بوده است، محلّ زندگی حضرت حکیمه - عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام) - وجناب نرجس خاتون - مادر والا گهر امام زمان (علیه السلام) - بوده است؛ وبه خصوص محلّ رؤیت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در عهد پدر بزرگوارش می باشد وبس.
ما هرگز چنین اعتقادی نداریم. ما فقط از دشمنان شیعه می شنویم که به ما نسبت می دهند که ما معتقدیم حضرت ولیّ عصر در چاهی در سرداب مقدّس مخفی است وتا روز ظهور در همانجا خواهد بود!
برای اثبات چنین مطلبی، مدرکی از کتاب های شیعه، از احادیث شیعه، از اقوال علمای شیعه لازم است که چنین مدرکی وجود ندارد وبه صرف اتّهام از طرف دشمنان چنین مطلبی ثابت نمی شود».(۲۷۷)
محدّث عالی مقام مرحوم حاج میرزا حسین نوری رحمه الله در خاتمه کتاب «کشف

-----------------

(۲۷۷) روزگار رهایی، ج ۱، ص ۲۸۷ - ۲۸۸.

↑صفحه ۱۶۸↑

الاستار» درباره سرداب سامرّا می نویسد.
«ما هرچه مراجعه کردیم وتفحّص نمودیم از آنچه درباره سرداب گفته اند، در کتابهای علمای شیعه هیچ گونه اثری ندیدیم؛ بلکه اصلاً ذکری از سرداب به عنوان «سرداب غیبت» به میان نیامده است».(۲۷۸)
مرحوم آیت الله صدررحمه الله نیز در کتاب «المهدی (علیه السلام)» در این باره می نویسد:
«مسأله غیبت ابوالقاسم محمّد بن الحسن (علیه السلام) نزد ما شیعیان امامیّه صحیح است؛ امّا آنچه را که در این باره بعضی از عوام شیعه می گویند وبسیاری از خواص اهل سنّت نیز به ما نسبت می دهند، من نه برای آن مدرکی می شناسم ونه سندی یافته ام».(۲۷۹)
اکنون ببینید دانشمند بزرگ اهل سنّت، ابن خلدون در کتاب مشهور خود به نام «مقدّمه» چگونه دُر افشانی می کند؛ زیرا آنجا که از «اثنا عشریّه» سخن می گوید می نویسد:
«شیعیان عقیده دارند که دوازدهمین امام از امامان ایشان، یعنی محمّد بن الحسن العسکری که او را مهدی می خوانند وارد سرداب خانه خود در «حلّه» (۲۸۰) شد وهنگامی که مادرش بازداشت شد، همانجا غایب گردید وتا کنون منتظر او هستند. هر شب بعد از نماز مغرب اسبی را می آورند جلو در سرداب مزبور می ایستند واو را به نامش صدا می زنند واز وی می خواهند که خروج کند تا این که ستارگان به درآیند، آنگاه پراکنده می شوند وموکول به شب آینده می کنند وتا کنون آنها چنین اند».(۲۸۱)
دانشمند بزرگوار فقید، علاّمه حاج شیخ عبدالحسین امینی رحمه الله در کتاب گرانقدر «الغدیر» آنجا که تهمت های «قصیمی» مؤلّف کتاب «الصراع بین الإسلام والوثنیّه» را پاسخ می دهد، می نویسد:
«داستان عجیب سرداب، زشت ترین چیزی است که دشمنان ومخالفان به ما نسبت داده اند. هرچند که قصیمی در این نسبت ناروا تنها نیست، ولی او اضافه بر گذشتگان

-----------------

(۲۷۸) کشف الاستار، ص ۲۱۲، ط ۳.
(۲۷۹) المهدی، ص ۱۶۲ - ۱۶۳.
(۲۸۰) حلّه، یکی از شهرهای بزرگ عراق است که میان بغداد وکوفه واقع شده است، (لغتنامه دهخدا).
(۲۸۱) مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴۹، فصل ۲۷، چاپ دار الفکر بیروت.

↑صفحه ۱۶۹↑

نوشته است که «افزون از هزار سال است که شیعیان هر شب در مقابل سرداب می ایستند ومنتظر ظهور هستند» در صورتی که شیعه نمی گوید غیبت امام زمان (علیه السلام) در سرداب انجام گرفته، یا از آنجا ظهور می کند، بلکه شیعه مطابق احادیث رسیده معتقدند که امام غایب آنها در مکّه معظّمه مقابل خانه کعبه ظهور می کند، وهیچ کس نگفته است وی در سرداب بسر می برد یا سرداب محلّ غیبت آن حضرت است. بلکه سرداب سامرّا جزء خانه امامان معصوم (علیهم السلام) بوده ومانند سایر قسمت های خانه احترام دارد واین احترام بدین جهت است که سرداب محلّ زندگی سه امام معصوم (علیهم السلام) بوده است».
آنگاه علاّمه امینی رحمه الله می افزاید:
«ای کاش این افترا زنندگان درباره سرداب نظر واحدی ابراز می داشتند تا دروغ آنها موجب آن همه رسوایی نشود. مثلاً «ابن بطوطه» در سفر نامه اش می نویسد: این سرداب در «حلّه» است، وقرمانی در «اخبار الدول» می گوید: در بغداد است، ودیگران گفته اند: در «سامرّا» است، وقصیمی آمده ومتحیّر گردیده که بگوید این سرداب در کجاست؟ ولذا به ذکر «سرداب» اکتفا نموده تا منظور پلید خود را بپوشاند».(۲۸۲)
همچنین دانشمند فقید سیّد محمّد سعید هندی رحمه الله مؤلف کتاب «الامام الثانی عشر» در آغاز تخطئه تهمت سرداب به شیعه، می نویسد:
«موضوع سرداب از نسبت های ناروا وشگفت آوری است که به ما نسبت داده اند، زیرا نه یک حدیث از طریق شیعه در این خصوص وارد شده است، ونه مخالفان نام کتابی از شیعه می برند که در آن نوشته باشد، ونه دانشمندی از ما را ذکر می کنند که گفته باشد واز وی نقل نمایند. از اینها گذشته، غیبت در سرداب وبقای حضرت در آنجا در هیچ کتاب شیعه نیست».(۲۸۳)
البته باید توجّه داشت که در بعضی از کتب ادعیه وغیر آن نام سرداب سامرّا به میان آمده است وبرخی از دعاها وزیارات در آنجا خوانده می شود؛ ولی این بدان معنا نیست که سرداب محلّ غیبت امام زمان (علیه السلام) است وحضرتش در سرداب باقی مانده است؛ بلکه همان گونه که قبلاً یادآور شدیم چون سرداب محلّ زندگی سه امام معصوم (علیهم السلام) از

-----------------

(۲۸۲) الغدیر، ج ۳، ص ۳۰۸ و۳۰۹.
(۲۸۳) دانشمندان عامّه ومهدی موعود (علیه السلام)، ص ۳۹.

↑صفحه ۱۷۰↑

جمله امام حسن عسکری (علیه السلام) وحضرت ولی عصر (علیه السلام) بوده است، از این رو دعاها وزیارت ها را در آنجا می خوانند.
آری خواننده گرامی! داستان سرداب سامرّا افسانه ای است که ساخته وپرداخته دشمنان اهل بیت عصمت وطهارت است، وما هرگز چنین اعتقادی نداریم که سرداب، محلّ غیبت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) بوده ویا از آنجا ظهور می نماید، بلکه «... ما مثل همه شیعیان در طول تاریخ معتقدیم که حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در تحت عنایات خاصّ پروردگار در اقطار واکناف جهان در گردش است؛ همه ساله در مراسم حجّ شرکت می جوید وقبر اجداد طاهرینش را در مدینه، عراق وطوس زیارت می کند وبا خدم وحشم - که تعداد آنها سی نفر است - به اقامتگاه خود در نقاط دور دست جهان وبه دور از تیر رس دشمنان باز می گردد.
ما به صراحت اعلام می کنیم که مقدّس شمردن سرداب به همین دلیل است، واین تقدیس اختصاص به این مکان ندارد، بلکه هر کجا که مشخّصاً معلوم باشد که محلّ عبادت یکی از امامان معصوم بوده است، از آنجا هم تبرّک می جوییم، وهر کجا بدانیم که حتّی یک بار ویک لحظه حضرت ولی عصر (علیه السلام) دیده شده، آنجا را هم زیارت کرده وتبرّک می جوییم - همچون مسجد سهله در کوفه ومسجد جمکران در قم وجز آنها - وهرگز راز دیگری در آن معتقد نیستیم.
ما اگر زادگاه حضرت بقیه الله (علیه السلام) را زیارت می کنیم، در مکّه نیز علیرغم فشار شرطه سعودی زادگاه رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) را زیارت می کنیم وتبرّک می جوییم که حبّ محمّد وآل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) با آب وگِل ما آمیخته است وچون اکنون دست ما به دامن مقدّس امام، حجّت، مولی، سرور ورهبرمان نمی رسد، هر کجا بدانیم گام نهاده، آنجا را زیارت می کنیم وهر کجا بدانیم که از هوای آنجا استنشاق نموده، از آنجا نیز تبرّک می جوییم؛ کجا رسد به محلّی که به طور جزم مشخص است که سه تن از امامان معصوم (علیهم السلام) زندگی پر ثمر شان آنجا سپری شده، در آنجا شبها را تا به سحر به عبادت حقّ پرداخته اند. حجّت خدا در آنجا به دنیا آمده، نفس هایش بر در ودیوار آنجا نقش بسته است، وهر سال برای زیارت قبور شریفه پدر، جد، مادر وعمّه اش به آنجا تشریف فرما شده است».(۲۸۴)

-----------------

(۲۸۴) روزگار رهایی، ج ۱، ص ۲۸۸.

↑صفحه ۱۷۱↑

بخش ششم: قضاوت های نادرست وداوری های حساب نشده

↑صفحه ۱۷۲↑

اکثریّت قریب به اتّفاق دانشمندان بزرگ اهل سنّت، احادیث مربوط به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را پذیرفته، وعدّه زیادی از بزرگان آنها، این روایات را از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وبزرگان صحابه وتابعین در کتب خود نقل نموده، وبه صحّت وتواتر آنها گواهی داده وحتّی گروه زیادی از آنان به میلاد مسعود پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) به نام حضرت مهدی (علیه السلام) اعتراف کرده اند؛ ولی برخی از خاورشناسان مغرض غربی وتعداد معدودی از پژوهشگران شرقی واسلامی که تحت تأثیر افکار غربی های اسلام شناس قرار گرفته اند، این اصل مسلّم اسلامی را نپذیرفته ومعتقدند که ایمان به وجود مهدی موعود (علیه السلام)، واکنشی از وضع نابسامان مسلمانان در دوران های تاریک تاریخ اسلام است. وحتّی اصرار دارند که عقیده به ظهور یک «مصلح جهانی» را، یک فکر وارداتی که از یهود ونصاری گرفته شده است، تلقّی کنند.
۱ - نظر مارگلی یوت اسلام شناس اروپایی در باره حضرت مهدی (علیه السلام)
بسیار شگفت انگیز است که جستجو گرانی از غرب همچون «مارگلی یوت» در مسأله مهدویّت به کنکاش وتحقیق پرداخته وبه انکار احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) برخاسته اند وپیدایش عقیده به ظهور مهدی موعود اسلام را، ناشی از ظلم، فشار وتبعیض در جامعه اسلامی، وپریشانی، وآشفتگی اوضاع نابسامان جهان اسلام پس از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وناشی از نا امنی حاصل از آن، دانسته است.
نویسنده کتاب «دیباچه ای بر رهبری» در این باره می نویسد:
«مارگلی یوت، اسلام شناس بزرگ اروپایی، در مقاله تحقیقی خود در باره «مهدی» که در سال ۱۹۱۵ میلادی برای دائره المعارف دین واخلاق نگاشته است، پس از نقد

↑صفحه ۱۷۵↑

تفصیلی از احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) وریشه شناسی واژه مهدی، در اصالت احادیث که از پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) باشد تردید می ورزد وهمچنان منشأ اعتقاد به مهدی (علیه السلام) را، در نابسامانی ها واختلافات جهان اسلام پس از وفات پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) جستجو می کند».(۲۸۵)
نویسنده در ادامه می نویسد: «مارگلی یوت» می گوید:
«احادیث را هرگونه تفسیر کنند، دلیلی قانع کننده در دست نیست که تصوّر کنیم پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) ظهور یک «مهدی» را برای احیا، تحقق، اکمال وتقویت اسلام، لازم وحتمی شمرده باشد. لیکن درگیری آتش جنگ داخلی در میان یک نسل پس از وفات پیغمبر ودرهمی وآشفتگی جهان اسلام که بر اثر اختلافات آنان با یکدیگر روی داد، موجب اقتباس فکر ظهور منجی از یهود یا مسیحیان گردید که به ترتیب در انتظار وبازگشت مسیح بسر می برند».(۲۸۶)
ردّ نظریه مارگلی یوت
باتوجّه به عدم صداقت خاورشناسان وغرض ورزی آنان ونداشتن اطلاعات کافی در باره اسلام ومحدود بودن مطالعات آنان بر اثر مشکلات ناشی از زبان شناسی وجامعه شناسی، ما نمی دانیم که جناب مستر «مارگلی یوت» کدام یک از منابع اصیل اسلامی را مطالعه کرده وچه کتابهایی را خوانده که دلیل قانع کننده ای که او را قانع کند در منابع معتبر اسلامی نیافته است؟!!
چگونه است که همه دانشمندان ومحقّقان اسلامی بدون استثناء، حتّی ابن خلدون که به عنوان مخالف احادیث مربوط به ظهور مهدی (علیه السلام) شناخته شده، لا اقل به صحّت وشهرت برخی از آن احادیث گواهی داده، وعدّه زیادی از بزرگان ودانشمندان اسلام در نوشته های خود تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) متواتر است وبه هیچ وجه قابل انکار نیست، ولی جناب مستر مارگلی یوت، نتوانسته است قانع شود؟!
چگونه است که آن همه حدیث شناسان اسلامی ودانشمندان شیعه وسنّی وحتّی تندرو ترین گروههای اسلامی مانند وهّابیان، احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) را در مهمترین

-----------------

(۲۸۵) دیباچه ای بر رهبری، ص ۲۰۰.
(۲۸۶) همان، ص ۲۰۱.

↑صفحه ۱۷۶↑

منابع روایتی خود نقل کرده واعتراف نموده اند که در میان این احادیث، احادیث صریح وصحیحی وجود دارد که غیر قابل انکار است؛ ولی جناب مستر مارگلی یوت آنها را انکار می کند؟!!
آیا تعداد (۶۲۰۷) حدیث که از (۱۵۴) کتاب معتبر شیعه وسنّی نقل شده است، با ذکر مشخّصاتی که برای معرّفی مهدی موعود آمده است واعتراف آن همه حدیث شناس ودانشمند، نمی تواند دلیلی قانع کننده بر اصالت عقیده به ظهور مهدی موعود (علیه السلام) باشد، تا نیازی به اقتباس این فکر، از یهود ونصارا، نباشد؟!
اینها سؤال هایی است که خود او باید پاسخگوی آن باشد. به عقیده ما ظاهراً خاورشناسان واسلام شناسانی چون مارگلی یوت به دلیل محدود بودن مطالعات شان، تحت تأثیر نوشته های ابن خلدون قرار گرفته وبه انکار احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) پرداخته اند؛ در صورتی که منطق ابن خلدون کاملاً نادرست وانگیزه مخالفت او با احادیث مزبور، تعصّب های خاصّ مذهبی وپاره ای از مصلحت اندیشی های بی دلیل است.
نکته ای که بر همه پوشیده مانده است
در اینجا بد نیست به نکته بسیار مهمی که بر همه نویسندگان شرقی وغربی وحتّی بر بسیاری از پژوهشگران اسلامی پوشیده مانده است، اشاره کنیم وانگیزه مخالفت ابن خلدون را با احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) آشکار سازیم.
آنچه از منابع مهم وموثق تاریخی وحتّی از نوشته های خود ابن خلدون در کتاب «مقدّمه» استفاده می شود این است که:
از آنجا که ابن خلدون از مردم اندلس بوده ودر مصر می زیسته واصولاً میانه خوبی با خلفای فاطمی شیعی مصر نداشته است، سعی کرده است با ردّ وانکار احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) ثابت کند که «مهدی موعود اسلام» ربطی به «مهدی فاطمی» سر سلسله سلاطین فاطمی مصر که برخی پنداشته بودند او «مهدی موعود» است، ندارد.
به همین جهت، وی بحث خود را با آن شرح وتفصیل، تحت عنوان «گفتگو در باره خروج مردی فاطمی» آغاز نموده وبرای اثبات این مطلب که عبید الله بن محمّد

↑صفحه ۱۷۷↑

سرسلسله وجدّ سلاطین فاطمی مصر که در شمال آفریقا بر ضد امرای «سنّی اغلبی» قیام نمود، وشهر «مهدیّه» را بنا نهاد، مهدی موعود نیست، احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را با استدلال های واهی مورد انتقاد قرار داده است، تا بدین وسیله با خراب کردن احادیث مربوط به مهدی موعود (علیه السلام)، مهدی فاطمی را خراب کند، واو را تخطئه نماید، غافل از این که این کار نادرست او بیشتر احادیث مربوط به «مهدی موعود (علیه السلام)» را بی اعتبار می کند.
با توجّه به آنچه گذشت، برخی چنین پنداشته اند که منظور ابن خلدون از مرد فاطمی، حضرت مهدی (علیه السلام) است، در صورتی که چنین نیست وهمان گونه که توضیح دادیم مقصود او عبید الله بن محمّد، مهدی فاطمی جدّ سلاطین فاطمی مصر است، زیرا وی در آخر همان بحث وقتی با انبوه روایات مربوط به مهدی (علیه السلام) رو به رو می شود ومی بیند که همه منابع معتبر اهل سنّت، این روایات را نقل کرده اند، گوید که قسمتی از احادیث مربوط به «مهدی» غیر قابل انتقاد است. وهرچند که این ابراز عقیده بسان ضرب المثل معروف «کوسه وریش پهن» است، امّا در عین حال، از نتیجه گیری خود او در آخر بحث مذکور، معلوم می شود که وی عقیده داشته است که شخصی به نام «مهدی» از دودمان اهل بیت (علیهم السلام) در آخر الزمان قیام خواهد کرد.
اما بر اساس کدام روایات؟ ظاهرش آن است که بر اساس همان روایاتی که وی آنها را مردود، دانسته است.
به طور خلاصه، سخنان جنجال برانگیز ابن خلدون در باره مهدویّت، هرگونه تفسیر شود، مسلّم است که باتوجّه به زمینه تب مهدی پرستی وگرم بودن بازار مهدویّت در عصر وی وشرایط خاصی که در زمان او در جهان اسلام پدید آمده بود واینکه برخی از افراد فرصت طلب، برای پیشبرد اهداف خود از عنوان «مهدی موعود» استفاده می کردند، ابن خلدون به خاطر این سوء استفاده از حقیقت، به اصل حقیقت تا اندازه ای بی اعتقاد شده، ودر واقع برای تخطئه کردن «مهدی فاطمی» سر دودمان سلاطین فاطمی مصر، در صحّت برخی از احادیث مهدی موعود ایجاد شبهه نموده است.
او با این روش غیر علمی خود را در نظر علما، بزرگان، دانشمندان، تاریخ نویسان ودیگر طبقات مردم، وهمچنین نسلهای آینده تاریخ بی اعتبار ساخته تا جایی که وی را به

↑صفحه ۱۷۸↑

عنوان مخالف احادیث مهدی موعود بشناسند، واشخاصی هم مانند غربی های شرق شناس واسلام شناس مغرض، امثال مارگلی یوت با تکیه واعتماد به نوشته های او، به خود حقّ دهند که در باره اسلام وعقاید اسلام واحادیث اسلامی اظهار عقیده کنند وبگویند که دلیل قانع کننده ای بر اثبات وجود «مهدی» وصحّت احادیث از پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) که ظهور یک مهدی را برای تقویت اسلام، لازم وحتمی شمرده باشد، در دست نیست.
۲ - نظر سیّد امیر علی دانشمند اسلامی هندوستان
شگفت انگیزتر از نظریه اسلام شناس اروپایی، نظریه «سید امیر علی» دانشمند اسلامی هندوستان است.
وی در کتاب «روح اسلام» که در باره تاریخ تکوین عقاید اسلامی نوشته است، پس از بحث مختصری در مورد چگونگی اعتقاد به «مهدی موعود در اسلام» می نویسد:
«پژوهشگر فیلسوف مَشربِ ادیان، در ملاحظه همانندی میان پندار شیعه وسنّی (در باره مهدی) وادیان گذشته، دستخوش دشواری نخواهد شد. در میان زرتشتیان، کشتار وستم بارگی «سلوکیان» سبب پیدایش این عقیده گشت که یک منجی مبعوث آسمانی به نام «سوسیوس» از خراسان خروج خواهد کرد تا آنان را از اسارت نکبت بار بیگانگان رهایی بخشد.
علل مشابهی موجب زایش اشتیاق سوزانی در میان یهود، هنگام طلوع ستاره «مسیح» گردید. یهودیان هنوز در انتظار «مسیح موعود» خود بسر می برند.
اهل سنّت در اسلام نیز همانند یهود معتقدند که هنوز مهدی، واپسین منجی بزرگ اسلام، از مادر نزاییده است. ترسایان می گویند: مسیح آمده است ورفته است؛ ولی از نو باز خواهد آمد.
شیعیان اثنا عشری به مثابه ترسایان، در انتظار بازگشت ورجعت مهدی زنده غایب اند که به خاطر استقرار عدل وبهزیستی، قیام خواهد کرد».
سپس همین دانشمند، در باره سبب پیدایش این انتظار همانند، به ریشه یابی پرداخته، وعلل اختلاف تفصیلی آن را نزد هریک از ادیان، بر شمرده است وآنگاه

↑صفحه ۱۷۹↑

می نویسد:
«شرایط عصری که در اسلام، عقیده «مهدی موعود» به دو صورت مشخص خود، میان سنّی وشیعه، تکوین یافته است، همان شرایطی است که در تاریخ ادیان دیگر دیده می شود.
هر زمان که در اسلام دستها به سوی آسمان برافراشته می شود، همانند لبهای دعا گوی فرزندان اسرائیل وپیروان مسیح، ظهور مبعوث موعود آسمانی را التماس می کنند تا مگر هرچه زودتر، جهان را از رنج وگناه رهایی بخشد».(۲۸۷)
وبدین ترتیب پژوهشگر فیلسوف مشربِ ادیان «سیّد امیر علی» نیز، در دام حیله های خاورشناسان غربی گرفتار آمده وهمانند برخی از خاورشناسان، سبب پیدایش عقیده به ظهور مهدی (علیه السلام) را، پریشانی وآشفتگی اوضاع جهان اسلام دانسته است؛ غافل از این که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک عقیده اصیل دینی ومذهبی است که در تمام کتب مذهبی ملل مختلف جهان از آن سخن رفته است ودر منابع ومدارک اسلامی، ادلّه آن به حدّی زیاد است که به قول دانشمند معروف اهل سنّت، مؤلف کتاب «التاج»: اگر کسی ذرّه ای ایمان واندکی انصاف داشته باشد، هیچ گاه نمی تواند در اصالت احادیث وصحّت عقیده به ظهور مهدی موعود (علیه السلام) تردید نماید.
آیا نا کامی وستم، علّت عقیده به ظهور مهدی (علیه السلام) است؟
بر خلاف تصوّر کسانی که می پندارند ناکامی وستم، علّت عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است ومی گویند که هر زمان که فشارها ومحرومیّت های اجتماعی وسیاسی واقتصادی وغیره بالا رود، عقیده به ظهور یک «نجات دهنده بزرگ» تشدید می شود، احساس ناکامی، ستم، فشار وتبعیض در جامعه، باعث پیدایش این عقیده دیرین در بین مردم نشده است.
عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ، عقیده ای اصیل ودینی است که در فطرت بشر، مانند ترس وخشم وتشنگی وسایر تمایلات ریشه قطعی دارد ووجود این عقیده

-----------------

(۲۸۷) دیباچه ای بر رهبری، ص ۲۰۲ و۲۰۳.

↑صفحه ۱۸۰↑

در هر شرایطی، خواه در حال رفاه وآسایش وخواه در حال نا امنی وگرفتاری، حاکی از همین فطری بودن است. منتهی در موقعی که در یک جامعه، فشار واختناق وزورگویی واحساس تبعیض وستم به اوج خود می رسد، انگیزه روی آوردن مردم آن جامعه به یک «رهاننده بزرگ» شدّت می یابد.
زیرا اشتیاق به بهروزی، وتحقّق آرمانهای دیرپای انسانی، نیاز به رهبری را در وجود انسان ها تشدید می نماید وآنها را به جستجوی یک رهبر وراهنمای دلسوز وپیشوای قدرتمند، برای رهایی از ظلم وستم بر می انگیزد.
روی این بیان، انسان ها در کشاکش این اشتیاق، بهروزی وامید به بهروزی، «برترین رهبری» را در وجود «برترین رهبران» جستجو می کنند، واین اشتیاق وامید به حدّی در وجود آنها شعله ور می گردد که به اشتباه، به جای رهبر واقعی، به بدل از راهنما ویا رهبران انتزاعی روی می آورند وهنگامی که به صورت ظاهر، برترین رهبر خود را پیدا کردند، در راه او از هیچ کوششی دریغ نمی نمایند ودر مقام ایثار وفداکاری سر از پا نمی شناسند.
به تعبیر نویسنده «دیباچه ای بر رهبری»:
«بدین ترتیب، در حقیقت بشریّت در احلام زرّین ورؤیاهای طلائی خود از حکومت ایده آل، در مدینه فاضله، در مسیح جویی ها، خضر خواهی ها ومهدی پرستی های خود، در اشتیاق سوزان وعمیق ودیرین خویش، برای یک قطب، یک پیر، یک مراد، یک امام، وبالاخره منجی بزرگ بشریّت، در واقع خواهان همان «برترین رهبری» است».(۲۸۸)
بنابراین، احساس نا امنی وشیوع فتنه وآشوب در جامعه، می تواند انگیزه تشدید گرایش به «برترین رهاننده» بشود؛ ولی نمی تواند عامل پیدایش اصل عقیده وایمان به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وگرایش به «منجی موعود» گردد. زیرا این عقیده، یک عقیده ثابت دینی است که با اعماق فطرت بشر سر وکار دارد.
اینک، برای شناخت کامل این موضوع، به یک جریان مهم تاریخی توجّه فرمایید.

-----------------

(۲۸۸) دیباچه ای بر رهبری، ص ۹۱ - ۹۲.

↑صفحه ۱۸۱↑

۳ - محمّد احمد سودانی وادّعای مهدویت
قرن نوزدهم، قرن سیادت استعمار انگلستان بر نیمی از جهان بود. از آن میان سرزمین سودان، بیش از همه زجر وشکنجه می دید؛ زیرا گرفتار بهره کشی مضاعف شده بود که می بایست هم زور وآزار مصریان وهم تحقیر وفشار انگلستان را تحمّل نماید. چه بسیار جوانان بی گناه سودانی را که به اجبار، به بازارهای جهانی «برده فروشی» کشانده وبه عنوان غلام وکنیز فروخته بودند. مالیّات های سنگین وکمرشکن، دیگر رمقی برای این توده رنجبر وفقیر به جا نگذارد ه بود.
در چنین روزگاری در کشور همسایه، شیخی از اهالی «سنوس» مراکش، بینوایان را مژده می داد که به زودی «مهدی» منجی دادگر خواهد آمد. چیزی نگذشت که در سال ۱۲۹۷ هجری قمری، درویشی جوان به نام «محمّد احمد بن عبد الله دنقلی» که گِرد خویش مریدانی دیده بود، خود را «مهدی منتظر» خواند ویکباره دریایی از هیجان در سودان پدید آورد.
مردم ستمدیده به او پیوستند. او به وسیله نیروی انتظار، از همان سر وپا برهنگان، سپاهی جنگاور ساخت که نه فقط نیروهای مصری را شکست دادند، بلکه نظامیان مجهّز وکارآزموده انگلیسی را نیز تار ومار نمودند. روحیه آنها به حدّی قوی شده بود که با یک دست، گلوی سربازان تفنگدار را می گرفتند وبا دست دیگر، به یک ضربت شمشیر سر از بدنشان جدا می ساختند.
چند تن از فرماندهان ارشد انگلیسی همچون «کلنل هیکس» و«ژنرال استوارت» و«ژنرال گوردن» در نبرد با او نابود شدند. در نبرد با «هیکس» نزدیک به دوازده هزار نظامی تفنگ به دوش، با هزاران شتر واسب وبیست توپ، به جنگ درویشان آمدند، امّا در نهایت امر، تنها سیصد سرباز زخمی ونیمه جان، بجا ماندند.
با مرگ ژنرال گوردن، «خارطوم» به تصرّف محمّد احمد در آمد. «گلادستون» نخست وزیر وقت انگلستان در پارلمان انگلیس، به خاطر این شکست افتضاح آمیز از یک مشت درویش بی ساز وبرگ، استیضاح شد وبناچار در برابر نمایندگان پارلمان، قرآنی به دست گرفت وچنین گفت:
«تا وقتی این کتاب، بر افکار انسان های مشرق زمین حکومت می کند، نفوذ ما

↑صفحه ۱۸۲↑

وحکومت ما بر این کشورها امکان ناپذیر، وتحقّق افکار ما غیر ممکن خواهد بود».(۲۸۹)
آری! از نقل همین یک نمونه مختصر، اصالت مسأله مهدویت آفتابی می شود وروشن می گردد که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک اعتقاد عمیق دینی ومذهبی است. لذا تا هنگامی که «مهدی موعود» برترین رهایی بخش، ظهور نکرده است، قلب توده های محروم از عشق به برترین رهبر، مالامال وهنگام یأس ونومیدی، به خصوص در لحظات فشار واختناق، دستها به سوی آسمان برافراشته می شود وظهور مبعوث آسمانی را التماس می کنند. این یک حقیقت است که دروغ در آن راه ندارد.
۴ - اعتراف «جیمز دارمستتر» به اصالت مهدویت
در سال ۱۸۸۵ میلادی، به هنگام شکست قوای انگلیس از محمّد احمد سودانی، دانشگاه «سوربن» فرانسه کنفرانسی از استادان وپژوهشگران ترتیب داد و«دار مستتر» خاورشناس وزباندان فرانسوی را پشت تریبون فرستاد تا اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را از ریشه بی اعتبار وانمود سازد ومستعمرات مسلمان نشین فرانسه، کمتر در خطر انقلاب ناشی از این عقیده انگیزنده قرار گیرند.
دار مستتر، خاورشناس فرانسوی پشت تریبون رفت وهنگام بحث در باره ظهور وقیام «محمّد احمد» (متمهدی سودانی) چهار ماه قبل از مرگ مرموز ونابهنگام متمهدی مزبور، ضمن اعتراف به اصالت مهدویّت وعقیده به ظهور «منجی بزرگ» در بحث طولانی خود در پاریس، چنین گفت:
در این دنیا به ویژه در جهان اسلام، تاریخ با چنان وضع غریبی تکرار می شود که اگر سرگذشت متمهدی های گذشته را برای شما نقل کنند، مثل این است که تاریخ ماضی وحال وآینده مهدی امروزی را بیان کرده باشند. متمهدی امروزی، در نوع خود، نمونه نخستین نیست که ظهور کرده است ومسلماً آخرین نفر هم نخواهد بود. مدعیان مهدویّت بسیار بوده اند وبعد از او نیز خواهند بود. تاریخچه ونفوذ سحر آسای این مردمان ونوید دادن وکامیابی آنان ونومیدی که ناچار در آخر کار رخ می دهد، مکرر در

-----------------

(۲۸۹) انتظار بذر انقلاب، ص ۱۷۰ - ۱۷۲، به نقل از مجله قانون، سال ۱۳۳۱ سری مقالات عبدالهادی حائری.

↑صفحه ۱۸۳↑

عالم اسلام صورت گرفته وبعد از این هم مکرر صورت خواهد گرفت. ظهور مهدی را از نخستین ایّام پیدایش اسلام انتظار داشته اند. وتا زمانی که یک نفر مسلمان باقی باشد، مهدی ها ظهور خواهند کرد».(۲۹۰)
آری! همان گونه که خوانندگان گرامی ملاحظه نمودند، با این که دار مستتر، خاورشناس وزباندان فرانسوی، مأموریّت پیدا می کند تا در سخنرانی خود، اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را از ریشه بی اعتبار وانمود سازد، با این همه وی در ضمن سخنرانی خود، به اصالت مسأله مهدویّت اعتراف می کند ومی گوید: «ظهور مهدی را از نخستین ایّام پیدایش اسلام انتظار داشته اند».
از اینجا معلوم می شود که دلایل عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تا چه اندازه قوی ومحکم وقانع کننده است که حتّی یک نفر غیر مسلمان نیز، جرأت انکار اصل مسأله مهدویّت را ندارد وآن را از مسایل اعتقادی مسلمانان به شمار می آورد ویادآور می شود که عقیده به ظهور مهدی موعود از نخستین دوران پیدایش اسلام در بین مسلمانان وجود داشته است.
جدّاً جای بسی تأسّف است که برخی از مسلمان نماها وبه تعبیر دیگر، کاسه های داغ تر از آش وپژوهشگران فیلسوف مشرب، که تحت تأثیر افکار غربی های مغرض قرار گرفته اند، می کوشند تا با استدلال های احمقانه، عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را یک فکر وارداتی تلقّی کنند.
۵ - مدّعیان مهدویّت وسوء استفاده از عنوان مهدی موعود
یکی از دلایل مخالفان مسأله مهدویّت وایراد های بنی اسرائیلی آنان در عدم پذیرش احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) این است که می گویند: این اخبار واحادیث، مورد سوء استفاده «مدّعیان مهدویّت» قرار گرفته ودر طول تاریخ اسلام، مدّعیان فراوانی را که به دروغ ادّعای مهدویّت نموده، وخود را به عنوان «مهدی موعود» معرفی کرده اند، برانگیخته است.

-----------------

(۲۹۰) او خواهد آمد، ص ۴۳ - ۴۴، به نقل از مهدی، دار مستتر، ترجمه محسن جهانسوز، ص ۳ - ۴.

↑صفحه ۱۸۴↑

پاسخ ما به این کوته نظران ساده لوح کج اندیش یا در حقیقت غرض ورزان بی منطق، این است که یکی از دلایل روشن اصالت مسأله مهدویّت خود همین موضوع مدّعیان مهدویّت است؛ زیرا اگر چیزی اصالت نداشته باشد تقلّبی آن یافت نمی شود.
دلیل ما بر اثبات این مدّعا آن است که در طول تاریخ بشر، فرعون ها ادّعای خدایی کرده اند؛ چون وجود «خدا» اصالت دارد واصالتش برای همگان ثابت وروشن است. واز این رو، عدّه ای خواسته اند خود را به جای آن حقیقت وواقعیت جا بزنند.
«مسیلمه ها» ادّعای نبوّت کرده اند، چون نبوّت اصالت دارد وعدّه ای خواسته اند که خود را به جای انبیا قالب کنند.
مهدویّت نیز، اصالت دارد ولذا عدّه ای چون ابومحمّد عبید الله (مهدی فاطمی، سر سلسله سلاطین فاطمی مصر) ومحمّد احمد سودانی وعلی محمّد باب شیرازی ودیگران خواسته اند خود را به جای مهدی واقعی جا بزنند. پس وجود متمهدی ها (یعنی مدّعیان دروغین مهدویّت) خود یکی از دلایل اصالت وواقعیّت مهدویّت است.
اگر بخواهیم اندکی عمیق تر در باره این مسأله گفتگو کنیم، باید بگوییم: سیری کوتاه در مسأله مهدویّت، ما را به این حقیقت آشنا می سازد که هر موقع در میان ملّتها، زور، فشار وتبعیض واحساس ظلم وستم وبی عدالتی رو به فزونی رفته است ومردم وجود چنین وضعی را از نشانه های ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) دانسته وطبق فطرت ذاتی خود متوجّه درگاه حضرت احدیّت گردیده وبا الحاح ونیایش برای رفع جنایتها وخیانت ها ورهایی از ظلم وستم، از ذات مقدّس باری تعالی یاری طلبیده اند تا به چنین وضع نکبت باری خاتمه دهد، فرصت طلبان ریاکار که زمینه مساعدی برای تحقّق اهداف نامشروع خود آماده ومهیّا دیده اند، بی درنگ از عقاید پاک مردم سوء استفاده نموده، خود را «مهدی موعود» معرفی کرده اند وبرخی از ساده اندیشان هم که در باره مهدی موعود (علیه السلام)، دچار اشتباه گردیده به آنها گرویده وبه دعوت آنان پاسخ مثبت داده اند.
باری، هر چند در طول تاریخ از این حقیقت، یعنی: مهدویّت سوء استفاده شده است؛ ولی کدام حقیقت است که در جهان مورد سوء استفاده قرار نگرفته است؟ آیا مدّعیان دروغین الوهیّت ویا نبوّت ویا سایر مقامات معنوی در دنیا کم بوده اند؟! آیا ادیان ساختگی وقلاّبی در جهان کم است؟! آیا باید همه حقایق را به خاطر سوء استفاده

↑صفحه ۱۸۵↑

یک مشت گمراه ومنحرف وریاست طلب کنار بگذاریم ویکسره منکر خداپرستی ونبوّت انبیا بشویم؟! آیا در طول تاریخ از وجود نیروهای مادّی کم سوء استفاده شده است؟ آیا ما باید همه آن نیروها را از بین ببریم ونابودشان سازیم؟!
در قرن دوازدهم میلادی - آن گونه که صاحب «قاموس کتاب مقدّس» می نویسد -: حدود ده نفر «مسیح های دروغگو» ظاهر شدند وجمعی را به خود گروانیدند واین مطلب، اسباب فتنه وجنگ شد وگروه زیادی در آن معرکه، طعمه شمشیر شدند. بنابراین، آیا ما باید وجود حضرت مسیح (علیه السلام) را به طور کلّی انکار کنیم؟ چراکه از نام وعنوان حضرت مسیح (علیه السلام) سوء استفاده شده است!!
کوتاه سخن آن که، سوء استفاده از یک حقیقت، دلیل بر بطلان آن حقیقت نمی شود؛ بلکه خود این موضوع دلیل بر اصالت وواقعیّت آن حقیقت است. ودیگر اینکه برای پیش گیری از این سوء استفاده ها، مسلمانان باید مهدی موعود را با مراجعه به منابع خویش بشناسند ونشانه ها وویژگی های او را بدانند تا دچار چنین اشتباهاتی نگردند، نه اینکه به جهت جلوگیری از این سوء استفاده، اصل این اعتقاد، انکار شود.

↑صفحه ۱۸۶↑

بخش هفتم: مسأله انتظار

↑صفحه ۱۸۷↑

مطابق بسیاری از آیات قرآن کریم وروایات فراوانی که از ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده است بشر در طول دوران زندگی فردی واجتماعی خود، مرهون نعمت انتظار است، واگر از حالت انتظار خارج شود وامیدی به آینده نداشته باشد، زندگی برایش مفهومی نخواهد داشت. آنچه انسان را به زندگی امیدوار می سازد ونگرانی ها وناراحتی ها را برای او آسان می نماید، انتظار وامید به آینده است. آدمی در پرتو همین انتظار، رنجها وگرفتاریها را تحمّل می کند وبا کشتی امید وآرزو در دریای متلاطم وطوفان زای زندگی به سیر خود ادامه می دهد.
اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد وهیچ باغبانی درختی در زمین نمی کاشت وهیچ صاحب خانه ای تشکیل خانواده نمی داد وهیچ پدری به تربیت فرزندان خود همّت نمی گماشت وهیچ کشاورزی بیل نمی زد وهیچ تاجری تجارت نمی کرد وهیچ زمامداری اداره امور کشوری را به دست نمی گرفت. بنابراین، اگر آرزو از انسان گرفته شود وانتظار از میان جامعه رخت بربندد، ادامه حیات وزندگی برای بشر بی روح وبی لذّت وبی معنا خواهد بود. این انتظار است که به زندگی صفا وجلا می بخشد وزندگی را برای آدمی لذت بخش می کند واو را به حرکت وجنبش وامی دارد ودلش را به ادامه زندگی، علاقه مند می سازد.
۱ - علّت پی جویی مفاهیم اسلامی
در این روزگار آشفته وبی سامان که تمام امکانات مادّی جهان در دست ابرقدرتها وزمامداران خود سر وسیاستمداران فریب کار ومسئولان بی اعتقاد تمرکز یافته است، وعقاید، آرا واندیشه های غلط وضدّ مذهبی آنها به عناوین مختلف، به زور تبلیغات عمومی وبه وسیله ارتباطات جمعی جهان، بر پیروان مکاتب ومذاهب دنیا تحمیل می گردد بر هر فرد مسلمان وهر کس که بخواهد با روح تعالیم عالیه اسلام وحقیقت

↑صفحه ۱۸۹↑

برنامه های تربیتی این مکتب انسان ساز آشنا شود، قبل از هر چیز، درک صحیح وشناخت درست مفاهیم واقعی واژه ها واصطلاحات اسلامی لازم وضروری است.
زیرا در این دوران پر غوغای مسلک ها که همه نظامها وگروه ها، در جهت ضدّیت با خدا ومذهب وبخصوص در جهت مخالفت با اسلام وتشیّع شکل گرفته است وباطل گرایان ونظام های فاسد ومفسد کنونی جهان نیز، با اِعمال رویّه های ضد انسانی به تبلیغ افکار واندیشه های ضدّ دین پرداخته وسخت می کوشند تا با انواع دسیسه ها، تحریف واقعیت ها وقلب مفاهیم واقعی اصطلاحات اسلامی، مرام های باطل خود را با طرح شعارهای زیبا ودلپذیر والفاظ فریبنده، به عنوان تنها فلسفه علمی وجهان بینی مترقّی به خورد مردم دنیا بدهند ومسلمانان را از آگاهی های کافی درباره اصطلاحات وشعایر دینی محروم نمایند وآیین پاک محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) را به سرنوشت آیین های وابسته به «تورات» و«انجیل» دچار سازند، اگر مفاهیم واقعی واژه های اسلامی ومعانی حقیقی آنها به درستی درک شود، برداشت های غلط که برای گروهی از ره گم گشتگان در شناخت واقعی دین ومذهب پیش آمده است، مرتفع می گردد.
واگر مفاهیم واقعی اصطلاحات اسلامی به گونه ای که هست، معرفی نشود وسیاست بازان کهنه کار، افراد مغرض ودزدان عقیده، آنها را به صورت دیگری جلوه دهند، زیان وضرر آن برای مسلمانان کمتر از گمراهی صریح، نخواهد بود.
بنابراین، در چنین هنگامه ای، بر یکایک ما مسلمانان واجب است که برای حفظ آثار اصیل اسلامی، به پاسداری از میراث کهن اسلامی خود برخیزیم ودر نگهداری فرهنگ غنی اسلامی خویش، بیش از پیش ساعی وکوشا باشیم ونگذاریم که هویّت تاریخی، واصالت ملّی ومیراث فرهنگی مان دستخوش آفت تحریف، ومورد دست برد دزدان عقیده قرار گیرد.
به هر حال، در آیین مقدّس اسلام واژه های فراوانی چون قسط، عدل، زهد، قناعت، توکّل، تسلیم، خلافت، ولایت، امامت، مهدویّت، دعا وزیارت یافت می شوند که مفاهیمی مخصوص به خود دارند وانحراف از درک معانی حقیقی آنها، مساوی با گمراهی در اصل دین ویا یکی از رشته ها وپایه های اساسی دین است.
از جمله این واژه ها، واژه «انتظار» است که مربوط به ظهور آخرین حجّت خداوند ومصلح

↑صفحه ۱۹۰↑

آخرالزمان حضرت مهدی (علیه السلام) است که بیگانگان با تلقینات وتبلیغات سوء وغرض آلود، کوشیده اند تا آن را عامل انحطاط وعقب ماندگی معرّفی نمایند؛ در حالی که «انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)» یکی از حساسّ ترین وتاریخ سازترین فرازهای عقیدتی اسلام است.
اینک برای شناخت کامل انتظار، نخست در باره معنا ومفهوم کلمه «انتظار» از نظر لغت ومذهب بحث می کنیم؛ سپس در باره انتظار فرج در اسلام ودلایل آن در قرآن وحدیث، سخن می گوییم؛ آنگاه در باره «انتظار فرج از دیدگاه نظامهای سلطه گر» وبرداشت های غلطی که برخی از احزاب ومکاتب از این عقیده اصیل کرده اند، به بحث وبررسی می پردازیم ودر پایان قسمتی از روایات مربوط به انتظار را - که حاکی از سازندگی این اصل حیات بخش وتلاش انگیز است - متذکر می شویم.
چنان که پیش تر روشن ساختیم، انتظار فرج از آمال وآرزوهای دیرین بشر وهمه ملّتها ومذاهب بزرگ جهان است که خمیر مایه اصلی آن در اعماق وجود همه انسانها وجوامع مختلف بشری وجود دارد.
۲ - انتظار از نظر لغت
«انتظار» در لغت، به معنای چشم داشت وچشم به راه بودن ونوعی امید به آینده داشتن است؛ آینده ای خوب یا بد، زشت یا زیبا، مطلوب یا منفور.
نتیجه ای که از معنای لغوی «انتظار» به دست می آید این است که، کسی که عمل زشت وناهنجاری انجام داده، منتظر کیفر آن است. وکسی که بذری را در زمین پاشیده، منتظر است که محصولش از زمین سر بر آورد وسر سبز شود وبالاخره کسی که کار خیر وعمل شایسته ای انجام داده، منتظر است تا روزی فرا رسد واو پاداش کار خیر وعمل شایسته خود را دریافت نماید.
۳ - انتظار در نگاه مذهب
از نظر مذهب، «انتظار» حالتی است که از ترکیب ایمان به خدا واعتقاد کامل وراسخ به مبانی دین واشتیاق وعلاقه به ظهور رهبری الهی وآسمانی - که بتواند با مدد خداوند، مردمان جهان را تحت فرمان یک آیین در آورد وستمگران را سر جای خود بنشاند وآیین توحید ویکتاپرستی را رواج دهد وحکومت قسط وعدل را در تمام زمین

↑صفحه ۱۹۱↑

برقرار نماید - به وجود می آید ودر درون آدمی شعله می کشد وآمال وآرزوهای انسانی ورفتار فردی واجتماعی وی را دگرگون می کند.
انتظار از نظر دین ومذهب، به معنای «امید وآرزو» است؛ امید به آینده ای نوید بخش وسعادت آفرین، امید به آینده ای که در آن جهانیان از مفاسد وبدبختی ها رهایی یافته، وبشر راه خیر وصلاح را در پیش گیرد ودنیا در پرتو تحقق عدل الهی، مدینه فاضله ای گردد.
این معنای «انتظار فرج» از نظر دین است که در حقیقت به معنی چشم به راهی برای تحقّق حقّ وعدل وپیروزی دین وبرقراری نظام عدل الهی، می باشد.
بر این اساس، شکی نیست که انتظار فرج، حدیث نفس همه انسانها وخواسته مشترک تمامی ملل دنیاست وزمان ومکان نمی شناسد وبه قوم وگروهی اختصاص ندارد.
به قول یکی از نویسندگان معروف:
«اعتقاد به وجود یک «قائم» که در آخر دنیا باید به نحوی خارق عادت ومعجزه آسا ظهور کند ودنیا را پس از آن که پر از ظلم وجور شده از عدل وداد پر نماید وپایه ایمان را مستحکم سازد، در اغلب مذاهب، حتّی در مصر قدیم نیز وجود داشته است.
این عقیده، یکی از آرزوهای مهم ودیرین بشر است. وعجبی نخواهد بود اگر می بینیم در هر زمان، انسان امیدوار به آینده بهتری بوده است... عامل عمده این عقیده ایمان است».(۲۹۱)
آری خواننده گرامی! عامل اصلی عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وانتظار فرج آخرین حجّت خدا، ایمان است. ایمان عامل بسیار قوی ونیرومندی است که با وجود آن، پیوسته آدمی خود را خوشبخت وکامروا می بیند وهرگز با فشار روزگار وتراکم ناملایمات وگرفتاریهای زندگی، روحیّه خود را نمی بازد وامید نجات ورستگاری را از دست نمی دهد. پیوسته می کوشد ومی جوشد ومی خروشد واز خدای خود امید پاداش دارد، واز او درخواست می کند که:

-----------------

(۲۹۱) مقدمه کتاب مهدی موعود، ص ۱۷۸.

↑صفحه ۱۹۲↑

«خدایا! بر امام ما «مهدی (علیه السلام)» درود فرست ودوریش را نزدیک گردان... وبه وسیله ظهور او دلها را پایدار ساز وپیکار سرنوشت ساز را برپا دار».(۲۹۲)
اینک برای این که این موضوع کاملاً روشن شود به بحث وبررسی انتظار فرج ودلایل آن در قرآن وحدیث، می پردازیم.
۴ - انتظار فرج در اسلام
انتظار فرج در اسلام وبه ویژه در مذهب حقّه تشیّع، عبارت از ایمان استوار به امامت وولایت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) وامید به ظهور مبارک آن واپسین حجّت خداوند، وآرزوی فرا رسیدن روزگار رهایی مستضعفان از چنگال مستکبران، وتمام شدن دوران داعیه «لمن الملکی» طاغوتیان، وفتح وپیروزی نهایی مؤمنان، وآغاز حکومت صالحان، تا پایان جهان است که همه اعتقادهای اساسی اسلام را - از یکتایی خدا ورسالت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامت امامان معصوم (علیهم السلام) وتحقّق وعده تخلّف ناپذیر خداوند - در بر دارد.
انتظار فرج در اسلام، در واقع نوعی آمادگی است. آمادگی برای پاک شدن، پاک زیستن، ودور ماندن از زشتیها ووصول به تزکیه نفس. آمادگی برای حرکتی مستمرّ ودائم، با تلاش وکوشش پی گیر وخستگی ناپذیر توأم با خودسازی ودگرسازی وزمینه سازی. وسرانجام آمادگی برای تهیّه قوا برای شرکت در نهضت عظیم آسمانی حضرت مهدی (علیه السلام) که آغاز آن، ظهور مبارک حضرت ولی عصر (علیه السلام) وفرجام آن، شکست تاریکیها، ظلمها، فسادها، جهل ها، جنایتها، قدرت طاغوتها، ونتیجه آن، برپایی حکومت عدل «الله» وتحقّق قول وپیمان خداوند به عزّت بخشی مؤمنان است.
پس از روشن شدن اهمیّت انتظار در زندگی بشر، به بررسی انتظار فرج در اسلام می پردازیم تا مفهوم صحیح آن را دریابیم.
اینک برای روشن شدن مطلب به سراغ متون اصیل اسلامی وروایات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) می رویم، ولحن گوناگون آیات وروایاتی که از ائمّه معصومین (علیهم السلام) در باره مسأله انتظار وارزش واهمیّت این عقیده اصیل رسیده است، مورد بررسی قرار می دهیم.

-----------------

(۲۹۲) مفاتیح الجنان، باب زیارات، ذکر صلوات بر آن حضرت.

↑صفحه ۱۹۳↑

الف) انتظار فرج در قرآن
مسأله مهمّی که همیشه در طول تاریخ پر افتخار اسلام مایه امید مسلمانان وبه ویژه «شیعیان» منتظر بوده است، وعده های تخلّف ناپذیر الهی در مورد آینده اسلام وپیروزی نهایی مؤمنان ومستضعفان ومحرومان می باشد.
آیین مبین اسلام از همان آغاز پیدایش خود وحتّی از همان نخستین سال های ظهور پیامبر گرامی (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیوسته مسلمانان را به آینده ای درخشان امیدوار ساخته است.
مسلمانان وبه خصوص شیعیان نیز از همان روزگار بعثت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) تا به امروز بر اثر همان وعده هایی که پیامبر بزرگوار اسلام به وسیله آیات روحبخش ودلنواز قرآن کریم بدانها داده است، با اعتقادی عمیق وراسخ تمامی آن وعده ها را جدّی گرفته، وعلی رغم همه مشکلات ومصایبی که در دوران های مختلف تاریخ اسلام دیده اند، هرگز امید خویش را از دست نداده وهمواره این اعتقاد اصیل اسلامی را نصب العین خود قرار داده اند.
مسلمانان بر اساس وعده های صریحی که قرآن کریم بدانها داده است، عقیده دارند که طبق قانون خلقت وسنّت آفرینش، تاریخ بر مبنای سنّتهای الهی ووعده های خدایی به پیش می رود، واگر چند روزی دنیا به نفع ستمگران وتجاوز گران وبی اعتقادان تمام شود، ولی سرانجام، حکومت مطلق جهان به دست صالحان وحقّ پرستان خواهد افتاد وستمکاران وطاغوتیان وزورمداران نابود خواهند شد وبالاخره عدالت وامنیّت واقعی بر اساس قانون خدا در سرتاسر جهان برقرار خواهد گردید.
مسلمانان وتمام شیعیان بر اساس این عقیده سازنده، ایمان راسخ دارند که «حق» امری اصیل، وباطل امری عارضی است، وهر عارضه ای دیر یا زود، سهل یا دشوار، از بین می رود وخواه ناخواه، در آینده ای دور یا نزدیک، حقّ در همه جا حاکم وپیروز می شود، وباطل وباطل گرایان محو ونابود می گردند؛ زیرا تحقّق حقّ وعدل، سنّت خدا، وخواست خدا ووعدّه قطعی خداوند است وخداوند در وعده ای که به بندگان صالح خود داده است، تخلّف نخواهد نمود.
به هر حال، از نظر اسلام، قرآن ومسلمانان، مسأله «انتظار» وامید به آینده، وحاکمیّت مطلق حقّ در تمام جهان در آخر زمان، یکی از مسایل حیاتی اسلام است،

↑صفحه ۱۹۴↑

وقرآن کریم با قاطعیّت هرچه تمامتر این مسأله را به عنوان یک وعده تخلّف ناپذیر الهی مطرح نموده، ودر کمال صراحت، پیروزی نهایی ایمان اسلامی وآینده درخشان آیین پاک محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) را به مسلمانان نوید داده، وجای هیچ گونه شکّ وتردید وابهام برای احدی باقی نگذارد ه است.
در این زمینه، آیات بسیاری در قرآن کریم وارد شده که برای نمونه برخی از آنها را در اینجا می آوریم.
۱ - در سوره «توبه» آیه ۳۳ در مورد جهانی شدن آیین اسلام وغلبه این دین مبین بر همه ادیان جهان، چنین آمده است:
«هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».
«او کسی است که پیامبر خود را با هدایت ودین حقّ فرستاد، تا دین حقّ را بر تمام ادیان غالب وپیروز گرداند، اگرچه مشرکان کراهت داشته باشند».
۲ - در همان سوره آیه ۳۲، در مورد اراده خداوند بر تکامل نور اسلام، چنین آمده است:
«یُریدوُنَ أَنْ یُطْفِؤوُا نُورَ الله بأفْواهِهِمْ وَیَأْبَی الله إِلاّ أنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِروُنَ».
«دشمنان می خواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش کنند، ولی خدا می خواهد نور خود را کامل گرداند، اگرچه کافران کراهت داشته باشند».
۳ - در سوره «نور» آیه ۵۵ در مورد وعده خداوند به صالحان وشایستگان وموادّ مورد وعده چنین آمده است:
«وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنوُا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخلِفنَّهُمْ فی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذِینَ مِنْ قَبْلِهمْ وَلُیمَکّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلیُبَدِّلَنّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوِفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لایُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الفاسِقُونَ».
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند وعمل صالح انجام دادند، وعده داده است که آنها را خلیفه وجانشین خود در روی زمین قرار خواهد داد. همان گونه که پیشینیان ایشان را خلافت روی زمین مرحمت فرمود. وآیینی را که بر ایشان پسندیده در سراسر گیتی خواهد گسترد، وترس وهراس شان را به

↑صفحه ۱۹۵↑

آرامش وامنیّت مبدّل خواهد نمود آنچنان که همگان تنها مرا پرستش کنند وهیچ چیزی را شریک من قرار ندهند. وکسانی که بعد از آن کافر شوند از پلیدان وبدکاران خواهند بود».
۴ - در سوره «غافر» آیه ۵۱ در مورد این که خداوند قطعاً فرستادگان خود را یاری خواهد نمود، چنین آمده است:
«إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذینَ آمَنُوا فی الحیوة الدُّنْیا وَیَوْمَ یَقُومُ الأَشْهاد».
«به طور قطع ویقین، ما پیامبران مان وکسانی را که ایمان آوردند در زندگی دنیا وروزی که شاهدان (حضرات معصومین (علیهم السلام)) بپاخیزند، یاری می نماییم».
۵ - در سوره «انبیاء» آیات ۱۰۵ - ۱۰۶ در رابطه با وعده ای که خداوند به بندگان صالح وشایسته خود در مورد فرمان روایی آنان بر تمام جهان داده است، چنین آمده است:
«وَلَقَدْ کَتَبنا فِی الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحونَ».
«ما پس از «تورات» در کتاب «زبور» چنین نوشتیم، که در آینده، صالحان وپاکان وارثان زمین خواهند بود».
۶ - در سوره «قصص» آیه ۴، در مورد آینده مستضعفان وحکومت آنان بر سرتاسر کره خاکی، چنین آمده است:
«وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارثِینَ».
«وما اراده کرده ایم بر آنها که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند منّت نهاده، آنان را پیشوایان ووارثان زمین قرار دهیم».
۷ - در سوره «سجده» آیات ۲۸ - ۲۹، در مورد روز قیام منجی بشریّت، وسرنوشت کافران، چنین آمده است:
«وَیَقُولُونَ مَتی هذا الفَتْحُ إنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * قُلْ یَوْمَ الفَتحِ لایَنْفَعُ الّذینَ کَفَروا اِیمانُهُمْ وَلاهُمْ یُنْظَرُون».
«وناباوران می گویند: پس کی این پیروزی بزرگ فرا می رسد اگر شما راست می گویید؟ بگو (ای پیامبر) روزی که فتح وپیروزی فرا رسد، دیگر ایمان آوردن برای کسانی که قبلاً ایمان نداشتند سودی ندارد، وبه آنان مهلت

↑صفحه ۱۹۶↑

وفرصتی داده نمی شود».
۸ - در سوره «صافّات» آیات ۱۷۱ - ۱۷۳ در مورد این که خداوند به انبیا وفرستادگان خود، وعده نصرت وغلبه همه جانبه داده است، چنین آمده است:
«وَلَقدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرسَلِینَ * إنّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورونَ * وَإنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الغالِبوُنَ».
«ولی (وقتی قرآن آمد) به آن کافر شدند، وزود که بدانند، وقطعاً فرمان ما درباره بندگان فرستاده ما از پیش (چنین) رفته است، که آنان (بر دشمنان خودشان) حتماً پیروز خواهند شد».
۹ - در سوره «حجّ»
آیه ۴۱ - در مورد مؤمنانی که زمامداری وحکومتشان بر اساس پرستش حقّ، ونظام اجتماعی، واقتصادی وسیاسی دین حقّ است، وخداوند بدانها وعده داده است که آنان را یاری خواهد نمود، چنین آمده است:
«الَّذِینَ اِنْ مَکَّنّاهُمْ فی الأَرْضِ اَقامُوا الصَّلاهَ وَآتوُا الزَّکاهَ وَاَمَرُوا بِالمَعْروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنْکَرِ وَلِلّهِ عاقِبَهُ الاُمُورِ».
«آنها (مؤمنان به خداوند) کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنان قدرت دادیم (وآنها را زمامدار مردم گردانیدیم) نماز به پا می دارند، وزکات می دهند، وامر به معروف می کنند، ونهی از منکر می نمایند، وپایان همه کارها از آن خداوند است».
از مجموع آیات یاد شده به خوبی استفاده می شود که جهان روزی را در پیش دارد که حکومت مطلق دنیا به دست پاکان وصالحان وافراد با ایمان خواهد افتاد، وطبق روایات ونویدهای تمام انبیای الهی، آن عصر درخشان وروزگار طلایی که مورد انتظار بشر وهمه مسلمانان وشیعیان جهان است، همان روز قیام منجی عالم بشر، ودوران پر شکوه ظهور مبارک مهدی موعود (علیه السلام) خواهد بود.
در این نویدها چهار رکن اساسی برای کارنامه قیام مصلح جهانی و«موعود قرآن کریم» بیان شده است که ذیلاً از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:
۱ - حکومت واحد جهانی بر اساس توحید وخداپرستی به رهبری موعود قرآن، تشکیل خواهد شد واداره آن حکومت عادلانه به دست مردم صالح وبا ایمان واگذار

↑صفحه ۱۹۷↑

خواهد گردید.
۲ - برنامه های عالی اسلامی ونظام کامل حکومت «الله» در سرتاسر جهان بدون کم وکاست اجرا، وهمه احکام الهی به خود جامه عمل خواهد پوشید.
۳ - بیم وهراس توده مردم از بین خواهد رفت، وآرامش وامنیّت کامل در سراسر گیتی برقرار خواهد گردید.
۴ - همگان، خدای یکتا را پرستش خواهند نمود، وهرگونه استعباد وبندگی وبت پرستی ریشه کن خواهد شد.
ب) انتظار فرج در روایات اسلامی
امید وآرزو ودل بستن به آینده بهتر وزندگی مرفّه تر که شامل عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلّی نظام طبیعت وسیر تکاملی تاریخ واطمینان به آینده روشن تر، وطرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است، در زبان روایات اسلامی «انتظار فرج» خوانده می شود.
اصل انتظار فرج، از یک اصل کلّی اسلامی وآیات کریمه قرآن مجید مایه می گیرد، وآن اصل حرمت یأس ونومیدی از لطف ورحمت خداوند است.
مسلمانان بر اثر نویدهای قرآن کریم وپیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وجانشینان معصوم آن حضرت عقیده دارند که در پایان روزگار، خداوند مردی را از دودمان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) بر می انگیزاند که به وسیله او «دین اسلام» را آشکار می سازد.
این موعود عزیز، بر اساس صحیح ترین واستوارترین مصادر اسلامی وبشارت های انبیای الهی، ونویدهای کتب مذهبی اهل ادیان، دوازدهمین جانشین رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز فرزندان پاک ومعصوم علی وزهرا (علیهما السلام) وهم نام وهم کنیه پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است که در بین مسلمانان به عناوین مختلفی چون: «مهدی»، «قائم»، «منتظر»، «صاحب الامر»، «صاحب الزمان»، «حجّه الله»، «بقیّه الله» و«خَلَف صالح» شهرت دارد.
اینک به قسمتی از این روایات که ما آنها را به عنوان نمونه در اینجا می آوریم، توجّه فرمایید.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«لو لم یبق من الدنیا إلّا یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث رجلاً منّی - أو

↑صفحه ۱۹۸↑

من أهل بیتی - یواطیء اسمه اسمی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً...».
«اگر از دوام دنیا به جز یک روز بیشتر نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می گرداند تا مردی از دودمان من - ویا از اهل بیت مرا - برانگیزد که هم نام من است... او زمین را پر از عدل وداد می نماید همچنان که پر از ظلم وجور شده است».(۲۹۳)
همچنین در حدیث دیگری می فرماید:
«أبشّرکم بالمهدی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً، یرضی عنه ساکن السّماء وساکن الأرض».
«شما را به حضرت مهدی (علیه السلام) مژده می دهم که او زمین را پر از عدل وداد می کند همان طوری که پر از ظلم وستم شده است. ساکنان آسمان وزمین از او خشنود می شوند».(۲۹۴)
ونیز در یک حدیث دیگر می فرماید:
«لا تنقضی الساعه حتّی یملک الأرض رجلٌ من أهل بیتی، یملأ الأرض عدلاً کما مُلئت جوراً».(۲۹۵)
«دنیا به آخر نمی رسد مگر این که مردی از اهل بیت من، تمام جهان را مالک شود؛ او سراسر روی زمین را پر از عدل کند همچنان که پر از ستم شده باشد».
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«المهدیّ منّا فی آخر الزمان، لم یکن فی اُمّهٍ من الاُمم مهدی ینتظر غیره».(۲۹۶)
«مهدی (علیه السلام) مردی از دودمان ماست که در آخرالزمان ظاهر می شود. در همه عالم شخصی به نام مهدی منتظر که مردم انتظارش را می کشند جز او وجود

-----------------

(۲۹۳) کتاب التاج الجامع للاصول، ج ۵، ص ۳۴۳ وبحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۴، ح ۲۷ وبسیاری از کتب حدیث.
(۲۹۴) فصول المهمّه، ص ۲۹۷ ومسند احمد، ج ۳، ص ۳۷، ومنابع دیگر حدیث. التاج الجامع للاصول، ج ۵، کتاب الفتن وعلامات الساعه، ص ۳۴۳.
(۲۹۵) المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۹۴، ح ۹۰، وبحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۸.
(۲۹۶) منتخب الاثر، ص ۱۷۱، ح ۹۰، دلائل الامامه طبری، ص ۲۵۶.

↑صفحه ۱۹۹↑

ندارد. (او یک تن بیشتر نیست)».
از این حدیث شریف استفاده می شود که مهدی موعود منتظر (علیه السلام) در سراسر عالم یکی است واز دودمان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وفاطمه زهرا (علیها السلام) وعلی مرتضی (علیه السلام) است که در آخر زمان ظهور می نماید، وهرگز تعددی در آن وجود ندارد، وبه قول معروف، «مهدی شخصی است نه نوعی».
امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
«منّا اثنا عشر مهدیّاً، اوّلهم أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالبٍ وآخرهم التاسع من ولدی هو الإمام القائم بالحقّ، یحیی الله به الأرض بعد موتها، ویظهر به دین الحقّ علی الدین کلّه ولو کره المشرکون».(۲۹۷)
«امامان دوازده گانه از ما هستند که اوّل آنها امیرمؤمنان علی (علیه السلام) وآخرینشان نهمین فرزند من امام قائم به حقّ است. خداوند به وسیله او زمین مرده را زنده وآباد گرداند، ودین حقّ را بر همه ادیان پیروز گرداند گرچه مشرکان خوش ندارند».
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«إنّ الدنیا لاتذهب حتّی یبعث الله عزّ وجلّ رجلاً منّا أهل البیت یعملُ بکتاب الله، لا یری فیکم مُنکراً إلّا أنکره».(۲۹۸)
«دنیا به پایان نمی رسد تا این که خدای تعالی مردی از خاندان مرا برانگیزد که به کتاب خدا (قرآن) عمل کند، ودر میان شما کار زشتی را نبیند جز آنکه از آن جلوگیری نماید».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«الخلف الصالح من ولدی وهو المهدی، اسمه محمّد وکنیته أبو القاسم یخرج فی آخر الزمان».(۲۹۹)

-----------------

(۲۹۷) بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۴، منتخب الاثر، ص ۲۰۵، ح ۴؛ کفایه الأثر، ص ۲۳۲ وکمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۴۳۴، باب ۳۰، ح ۳.
(۲۹۸) کافی، ج ۸، ص ۳۹۶، ح ۵۹۷؛ وبشاره الاسلام، ص ۲۴۶.
(۲۹۹) ینابیع الموده، باب ۹۴، ص ۵۸۹؛ منتخب الاثر، باب ۱۳، ص ۲۱۴، ح ۱.

↑صفحه ۲۰۰↑

«خلف صالح از فرزندان من همان مهدی است که نام او «محمّد» وکنیه اش ابوالقاسم است ودر آخر زمان ظاهر می شود».
احمد بن زیاد از امام کاظم (علیه السلام) پرسید:
آیا در میان شما امامان کسی هست که از انظار مردم غایب شود؟
امام (علیه السلام) فرمود:
«آری، او کسی است که شخصاً از دیدگان مردم غایب می شود ولی
یادش از دلهای مؤمنان نمی رود؛ او دوازدهمی ما امامان است که خداوند هر مشکلی را برای او آسان می کند وهر سختی ونا همواری را برای او هموار می نماید. گنجها ومعادن زمین را برای او ظاهر می گرداند وهر دور ودرازی را برای او نزدیک وکوتاه می کند وهر ستمگر گردن کشی را به وسیله او نابود می سازد وهر شیطان سرکشی را به هلاکت می رساند. او پسر بانوی کنیزان است که ولادتش بر مردم پوشیده می ماند... تا زمانی که خداوند او را ظاهر گرداند وبه وسیله او زمین را پر از عدل وداد کند چنان که پر از ظلم وستم شده باشد».(۳۰۰)
آنچه تا بدین جا گفته شد نمونه ای از روایات فراوانی است که در باره آینده تاریخ وانتظار فرج آخرین حجّت خدا از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وارد شده است.
۵ - انتظار فرج از دیدگاه نظام های سلطه گر
بر اساس تعالیم تمام مکاتب آسمانی، «انتظار» در همه انسانها وجود دارد وزمینه آن در همه جوامع بشری از متمدّن وغیر متمدّن به چشم می خورد؛ ولی استکبار پیشگان، پیوسته کوشیده ومی کوشند تا مبانی اعتقادی جامعه ها را سست وبی اعتبار سازند، چنین تبلیغ می کنند که، «انتظار» عامل رکود وسستی است وایمان به وجود یک آینده روشن، بازتابی از محرومیّت های طبقه شکست خورده ویک آرامش موقّت است که در لباس مذهب خودنمایی می کند.

-----------------

(۳۰۰) بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰، ح ۲؛ وکمال الدین، ج ۳، ص ۴۰، ح ۷، باب ۳۴.

↑صفحه ۲۰۱↑

به نظر ما یکی از مسایل مهم اعتقادی اسلام که در طول چهارده قرن تاریخ اسلام بی رحمانه مورد هجوم دزدان عقیده قرار گرفته است، همین مسأله «انتظار» وعقیده به ظهور آخرین حجّت خدا حضرت مهدی (علیه السلام) است؛
زیرا استعمارگران وشکم بارگان استثمارگر که این عقیده زیربنایی را سدّ راه استعماری خود دیده اند، پیوسته کوشیده اند تا با انواع دسیسه ها، آن را از کار انداخته وبی ثمر سازند وگروهی هم ندانسته به پیروی از آنان پنداشته اند که انتظار فرج وعقیده به ظهور امام غایب، عامل رکود وعقب ماندگی است. در حالی که بررسی این آرمان اصیل وسازنده وانگیزنده، نادرستی بینش وروش هر دو دسته را به خوبی روشن می سازد.
آیا انتظار عامل رکود است؟
حال برای این که میزان صداقت وراستگویی این گمراهان هادی نما که به دروغ سنگ غمخواری مردم را به سینه می زنند، به خوبی روشن شود وچهره حقیقی این فریب کاران از پشت پرده نفاق ونیرنگ به وضوح آشکار گردد، نخست اندکی در باره مفهوم صحیح انتظار توضیح می دهیم وسپس به سراغ انتظار فرج وارزش واهمیّت آن در اسلام می رویم تا معلوم کنیم که آیا انتظار فرج وایمان وعقیده به ظهور، انسان را در بی خبری وافکار رؤیایی آن چنانی فرو می برد که از همه چیز غافل وبی خبر می ماند؟ یا این که بر خلاف گفتار آنان، ایمان وعقیده به ظهور، یک نوع دعوت به قیام ومبارزه وسازندگی فرد واجتماع است؟ آیا انتظار، وعقیده به ظهور مصلح آخر زمان، دعوت به سکون، سکوت وسستی است، یا تحرّک بخشی ومسئولیت آفرینی است؟ وبالاخره، آیا ایمان وعقیده به ظهور، عامل رکود، انزوا وعقب ماندگی است، یا این که عامل حرکت، مقاومت، پیشرفت ومبارزه است؟
۶ - مفهوم صحیح انتظار
انتظار به مفهوم مذهبی اش، امید به آینده است، آینده ای که در آن مردم جهان، از زور وفشار واستبداد وتسلّط نظامهای غلط، نجات پیدا کنند ورژیم های ضدّ انسانی از میان بروند وزندگی پر نشیب وفراز انسانها که از آغاز با نبرد وکشتارهای فجیع همراه بوده است، پر از صلح وصفا وآرامش وامنیّت گردد وحقّ پرستان پیروز، وباطل گرایان

↑صفحه ۲۰۲↑

نابود شوند.
اینک بحث ما در باره مفهوم چنین انتظاری است که در اینجا به طور اختصار به توضیح آن می پردازیم:
آنچه از مجموع آیات وروایات اسلامی ومفهوم خود کلمه «انتظار» استفاده می شود این است که انتظار، در تمام ابعاد زندگی فردی واجتماعی، عامل رشد واصلاح، عامل مقاومت وپیشرفت، عامل بیداری وبقای جامعه، وبالاخره عامل حرکت وجنبش وقیام واز عقاید تاریخ ساز وانقلاب آفرین اسلامی وبذر اصلی قیام جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) است.
ولی چنان که گفتیم، متأسّفانه دشمنان اسلام وگروهی از انسان های فریب خورده وبی اطلاع یا اشخاص کج اندیش وسست عنصر، این انتظار وچشم به راهی را عامل رکود وعقب ماندگی دانسته وچنین می پندارند که آدمی باید از هر تلاش وکوشش اصلاحی دست بشوید ودر برابر زور وفشار وظلم وفساد راه خاموشی وسکوت در پیش گیرد وبسان مردگان زنده نما، در تابوت انتظار دراز کشیده ودست روی دست گذارد وبه خواب دایمی فرو رود واگر می خواهد که موعود جهانی ومصلح غیبی زودتر از راه فرا رسد وبه ظلم وجنایتها پایان دهد، می بایست به گسترش جور وفساد کمک کند تا گیتی پر از ستم وتباهی گردد وظهور مهدی موعود (علیه السلام) نزدیک شود، در صورتی که چنین برداشتی از مفهوم «انتظار» بدترین ونادرست ترین وگمراه کننده ترین مفهومی است که می توان به «انتظار» نسبت داد. زیرا: این مفهوم انتظار نیست، بلکه تحریف حقیقت وواقعیت است. چرا که:
«لازمه چشم به راهی، مهیّا شدن ومهیّا ساختن برای ظهور است. تنبل ترین وبی حال ترین آدمها، وقتی منتظر میهمان عزیزی باشد، از پیش، وسایل راحتی وپذیرایی او را از همه جهت آماده وفراهم می سازد، به سر ووضع خود، خانه واهل خانه، رسیدگی می کند. حتّی مسیر او را آب (می پاشد) وجارو می کشد. وبالاتر از این، اگر بداند که به محض ورود میهمان دچار هجوم بدخواهان خواهد شد، به ترمیم وتحکیم خانه وکاشانه، وتجهیز وتسلیح خود وخانواده می پردازد».(۳۰۱)

-----------------

(۳۰۱) انتظار بذر انقلاب، ص ۹۱.

↑صفحه ۲۰۳↑

۷ - انتظار مؤثّرترین عامل تحرّک
اگر ما به مفهوم واقعی انتظار بنگریم دور از انصاف است که «انتظار» را عامل رکود وسستی بدانیم، زیرا چنان که گفتیم، «انتظار» به معنای امید وآرزو است. وتردیدی نیست که «امید وآرزو» در زندگی انسان یکی از مؤثّرترین عوامل تحرّک بشر است که ایجاد جاذبه می کند وانسان را به راه می اندازد واو را به سوی خود می کشاند. جوهره این امیدواری، همان «خوشبینی» نسبت به آینده بشر، وپشتوانه آن، نوید حتمی ومژده قطعی خداوند به پیروزی مستضعفان وفرمان روایی صالحان ونیک فرجامی پرهیزکاران است.
حال، برای این که این موضوع کاملاً روشن شود، مسأله انتظار را تحت چند عنوان دنبال می کنیم:
۱ - ارزش واهمیّت انتظار در روایات اسلامی.
۲ - آثار سازنده انتظار ونقش آن در ساختن اجتماع.
۳ - انتظار عامل مقاومت وپایداری.
۴ - انتظار عامل بقای جامعه تشیّع.
ارزش واهمیّت انتظار در روایات اسلامی
طبق روایات فراوانی که از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) در باره «انتظار فرج امام زمان (علیه السلام)» رسیده است، «انتظار فرج» به آرمانهای بلند وعالی انسانی مرتبط می شود وآدمی را در طول تاریخ زندگی، به عمل صالح، انجام کارهای نیک، رعایت حقوق انسان ها وطرد قدرت های ناصالح وامی دارد واو را بر صحیح ترین اعتقادات دینی ومذهبی ثابت وپابرجا نگه می دارد.
علاوه بر این مؤمنان ومنتظران را برای جهاد ومبارزه، فداکاری واز خود گذشتگی، مقاومت وایستادگی در برابر ظلم وبیدادگری وتلاش وکوشش برای برقراری نظام عدل، حقّ وحقیقت وایجاد نظم وآرامش وآسایش عمومی آماده ومهیّا می سازد. واز این رو، این اصل تلاش انگیز در اسلام عبادت شمرده شده ودر سخنان پیشوایان معصوم (علیهم السلام) از بزرگترین عبادات به شمار آمده است.

↑صفحه ۲۰۴↑

در این زمینه، روایات شوق انگیز فراوانی از ائمّه معصومین (علیهم السلام) رسیده است که برای نمونه به برخی از آنها اشاره می کنیم.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«... انتظار الفرج عبادهٌ. وفی روایه اخری أفضل أعمال اُمّتی انتظار فرج الله عزّ وجلّ».(۳۰۲)
«انتظار فرج عبادت است. برترین وبا ارزش ترین عمل اُمّت من، انتظار فرج از خدای تبارک وتعالی است».
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«أفضل العباده الصّمتُ وانتظار الفرج».(۳۰۳)
«برترین عبادت، سکوت وانتظار فرج است».
ودر باب مواعظ آن حضرت آمده است که کسی از آن حضرت
پرسید:
«أیّ ُ الأعمال أحبُّ إلی الله عزّ وجلّ؟
قال: انتظار الفرج».(۳۰۴)
«کدام یک از اعمال نزد خدا محبوب تر است؟
فرمود: انتظار فرج».
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«انتظار الفرج من أعظم العمل» (۳۰۵)
«انتظار فرج از برترین اعمال است».
ودر حدیث دیگری می فرماید:
«ما ضرّ من مات مُنتظراً لأمرنا ألاّ یموت فی وسط فسطاط المهدی وعسکره».(۳۰۶)
«بر کسی که در حال انتظار امر ما بسر می برد باکی نیست که - آن عصر را درک

-----------------

(۳۰۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۲ و۳.
(۳۰۳) کشکول شیخ بهائی، ص ۱۵۱.
(۳۰۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۳.
(۳۰۵) منتخب الاثر، ص ۲۴۴، ح ۱، به نقل از کمال الدین صدوق.
(۳۰۶) کافی، ج ۸، ص ۳۷، ح ۷.

↑صفحه ۲۰۵↑

نکند - ودر میان خیمه حضرت مهدی (علیه السلام) ودر لشکر آن حضرت نباشد».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«إعلموا أنّ المُنتظِر لهذا الأمر لهُ مثلُ أجر الصائم القائم».(۳۰۷)
«بدانید کسی که منتظر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) باشد پاداش کسی را دارد که شبها را برای انجام عبادت بیدار وروزها روزه دار باشد».
ودر ضمن حدیث مفصّلی آمده است که آن حضرت فرمود:
«... أنّ من انتظر أمرنا وصبر علی مایری من الأذی والخوف هو غداً فی زمرتنا».(۳۰۸)
«هر کس که منتظر امر ما باشد وبر ترس وآزاری که از دشمنان ما می بیند صبر کند فردای قیامت با ما خواهد بود».
ودر حدیث دیگری آمده است که در همین زمینه فرمود:
«من مات منکم وهو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم فی فسطاطه.
قال: ثمّ مکث هنیئه ثمّ قال: لا، بل کمن قارع معه بسیفه. ثمّ قال: لا والله إلاّ کمن استشهد مع رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم)».(۳۰۹)
«هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر امر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) باشد همانند کسی است که با حضرت قائم (علیه السلام) در خیمه او باشد.
آن حضرت لحظه ای سکوت کرد وسپس فرمود: نه، بلکه مانند کسی است که همراه او با دشمن بجنگد.
سپس فرمود: نه به خدا سوگند! بلکه مانند کسی است که در رکاب رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به فیض شهادت برسد».
از آنجا که حالت انتظار امامی که گستراننده عدل است، آدمی را خواهان قسط وعدالت ودشمن ستم وستمگر می سازد، دارای نقش تربیتی سازنده ای است که منتظران را در جریان زمان، در برابر تمام صدمات ولطماتی که بر آنها وارد می شود،

-----------------

(۳۰۷) کافی، ج ۲، ص ۲۲۲، ح ۴.
(۳۰۸) کافی، ج ۱، ص ۳۷۲، ح ۶.
(۳۰۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶، ح ۱۸، به نقل از محاسن برقی ومنتخب الاثر، ص ۴۹۸، ح ۱۳.

↑صفحه ۲۰۶↑

پرورش می دهد وآنان را محکم ومقاوم، با اراده ونفوذ ناپذیر، مستقل وشجاع، بلند نظر وعالی همّت بار می آورد، وبا آن همه راههای انحرافی ودام های شیطانی که گمراهان وستمگران ودشمنان دین وانسانیّت در پیش رویشان گسترده اند، آنها را بر صحیح ترین اعتقادات دینی ثابت واستوار نگه می دارد.
بنابراین، انتظار به خودی خود، آدمی را متعهّد ومسئول می سازد که برای تحقّق هدف های اسلامی وآرمان های انسانی وعملی شدن برنامه های دینی، بدون هیچ گونه ضعف وسستی ویأس ونا امیدی، تلاش وکوشش نماید وبه سوی مقاصد متعالی اسلام گام بردارد وپیوسته مقاوم واستوار به وظایف دینی واسلامی خود عمل نماید. واز همین جهت است که «انتظار» در این روایات، عبادت شمرده شده واز برترین وبا ارزش ترین عبادات به شمار آمده وبدین پایه از ارزش واهمیّت رسیده است.
۸ - آثار سازنده انتظار ونقش آن در ساختن اجتماع
بر خلاف تصوّر کسانی که می پندارند «انتظار» عامل رکود وسستی است، انتظار عامل حرکت وجنبش است. واز آن جهت که آدمی را به آمادگی وامی دارد واو را در مسیر حقّ و عدالت قرار داده وبرای از بین بردن باطل، تشویق وترغیب می نماید، دارای نقش تربیتی مهم وسازنده ای است.
مطابق آیات کریمه قرآن مجید وروایات بی شماری که از امامان اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است «انتظار فرج» یکی از عقاید انسان ساز وانقلاب آفرین واز مهم ترین منابع الهام وشوق دهی برای زمینه سازی جهت ایجاد تحوّل وتکامل وسوق دادن انسانها به سوی حکومت عدل وایمان است.
از دیدگاه اسلام وبه خصوص مذهب حقّه «تشیّع» انتظار همه گاه برانگیزنده، تحرّک بخش، جنبش آفرین وسرچشمه شور مقاومت، ایثار وقیام وحرکت مستمر است.
روی این بیان، نخستین نکته ای که با عنایت به مفهوم انتظار باید بدان توجه نمود، «شناخت وآگاهی» از محتوای انتظار، و«گرایش ودلبستگی» نسبت به محتوای آن است.
بنابراین، در این زمینه باید دید اولیای دین چه خصلت ها وفضایلی را برای منتظران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ویاران پاکباز آن حضرت برشمرده اند، تا آنها را در خود ایجاد نماید.

↑صفحه ۲۰۷↑

اینک ما در اینجا برای روشن شدن اذهان، به نمونه هایی از آن اوصاف اشاره می کنیم:
«پرهیزکاران، که به امام غایب می گروند، نماز به پا می دارند واز دارایی خود میبخشند، به قرآن وکتابهای آسمانی پیش، ایمان آورده، وبه جهان ابدی یقین دارند.(۳۱۰)
[مردمان] فرمانبردار، اخلاص کیش، نیکوکار، عزّتمند، قناعت پیشه، دین باور، ستمدیده، بردبار، پاک زاد، نیک سرشت، پاک دل، وخوش قلب (می باشند)(۳۱۱) که دلهایی سخت تر از پولاد دارند، واگر بر کوهساری آهنین بگذرند از هم می پاشد،(۳۱۲) همچون مشک، همواره خوش بویند، وهمچون ماه تابان، پیوسته فروزان،(۳۱۳) از سرنیزه تیز ترند، واز شیر بیشه دلیر تر.(۳۱۴) آری! آنان، پارسایان شب وشیر مردان روزند.(۳۱۵)
[هر کس بخواهد که به هنگام رستاخیز حضرت مهدی (علیه السلام) از یاران او باشد، باید به خصایص فوق خود را بیاراید و] در ایّام غیبت، به آداب وعقاید دینی خویش تمسّک جوید، ونگذارد شیطان در او شکّ وتردید راه دهد(۳۱۶)، شناخت ومعرفت خویش را راست ودرست گرداند، بر ایمان ویقین خویش بیفزاید، وتسلیم خاندان پیامبر شود به حدّی که در دلش چیزی نیابد که او را از فرمان آنها باز دارد».(۳۱۷)
انتظار ومسئولیّت منتظران مؤمن
باتوجّه به مجموع آیات، روایات، دعاها وزیاراتی که در باره مسأله انتظار وارد شده، وهمچنین با دقّت وتأمّل در مفهوم واقعی کلمه «انتظار» این معنا به خوبی روشن می شود که منتظر راستین ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بار سنگین ومسئولیت خطیری به عهده دارد. چرا که هم باید خود را بسازد، وهم دیگران را توجیه وارشاد کند، وهم ابزار

-----------------

(۳۱۰) تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۱، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم.
(۳۱۱) مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۸۸ - ۱۸۹.
(۳۱۲) الزام الناصب، ج ۱، ص ۶۷.
(۳۱۳) کمال الدین، باب ۲۴، ح ۱۱، با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۳۸۴. وعربی، ج ۱، باب ۲۴، ص ۲۶۸، ح ۱۲.
(۳۱۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۸، ح ۱۸، باب ۲۷.
(۳۱۵) منتخب الاثر، ص ۴۹۰، ح ۱.
(۳۱۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۸، ح ۱۰ واثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۵۹، ح ۹۷.
(۳۱۷) کمال الدین، باب ۳۱، ص ۳۲۴، ح ۸ وبا ترجمه فارسی ج ۱، ص ۴۴۰.

↑صفحه ۲۰۸↑

وامکانات لازمه ظهور را فراهم آورد. واینها سه برنامه ومسئولیت مشخص، به نام: «خودسازی»، «دگرسازی» و«زمینه سازی» است، که توجّه بدان لازم، وموجب اصلاح فرد وجامعه وجلوگیری از مفاسد اجتماع، وباعث نجات ورستگاری، ومایه دلگرمی وآمادگی برای ظهور منجی بشریّت، وپذیرش امام معصوم غایب است.
اینک برای روشن شدن یکایک این برنامه ها تا بدانجا که نیاز به بحث وبررسی است، به تفصیل سخن می گوییم.
۱ - خود سازی
نخستین وظیفه انسان منتظر، خودسازی وتربیت جسم وجان وآمادگی برای ظهور امام غایب است. زیرا شوق دیدار امام (علیه السلام) آدمی را می سازد، واو را برای درک ظهورش آماده می کند، وآمادگی نیز، جز در سایه انجام فرامین حقّ ودستورات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) به دست نمی آید. چرا که «آمادگی»، تنها صرف ادّعا نیست، بلکه ایمان وعمل است که آمادگی را جلوه می دهد.
قرآن کریم، یاوران حضرت مهدی (علیه السلام) ومنتظران واقعی آن حضرت را بندگان صالح وشایسته خدا، وافراد پرهیزکاری می داند که ایمان به خدا دارند وکارهای نیک وشایسته انجام می دهند.
روایات اسلامی نیز، آنها را کسانی معرّفی می کند که خدا را آن گونه که باید بشناسند، شناخته اند. وپرهیزکارانه عمل می کنند، وبه ولایت ائمّه معصومین (علیهم السلام) معترفند، وبه امامت امام غایب از انظار عقیده دارند، وخود را به اخلاق نیکو متخلّق می سازند، وبه آداب وعقاید دینی تمسّک می جویند، وبر ایمان ویقین خود می افزایند، وتسلیم دستورات دین وفرمان خاندان پیامبر می شوند.
اینک به نمونه ای چند از احادیثی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.
پیامبر اکرم می فرماید:
«ثلاثٌ من کنّ فیه وجد حلاوهَ الإیمان: أن یکون الله ورسوله أحبّ إلیه ممّا سواهما، وأن یحبّ المرء لایحبّه إلاّ للّه، وأن یکره أن یعود فی الکفر بعد إذ

↑صفحه ۲۰۹↑

أنقذه الله منه، کما یکره أن یلقی فی النار» (۳۱۸)
«سه خصلت است که در هر کس باشد، شیرینی ایمان را چشیده است:
۱ - خدا وپیامبر خدا در نزد او، از هر چیز وهر کس محبوب تر باشد.
۲ – هر کس را که دوست می دارد، برای خدا دوست داشته باشد.
۳ - بعد از نعمت اسلام که خداوند او را از گمراهی نجات داده است، از بازگشت به کفر، کراهت داشته باشد همان گونه که از افکنده شدن در آتش کراهت دارد».
آن حضرت در رابطه با عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وایمان واعتقاد به ولایت وامامت آن حضرت، واوصاف مؤمنان ومنتظران واقعی ظهور، وعشق وعلاقه ومحبّت آنان نسبت به حضرت ولی عصر (علیه السلام) وبردباری وشکیبایی شان در ثابت ماندن بر حقّ وحقیقت در روزگار بسیار سخت ودشوار عصر غیبت، چنین می فرماید:
«طوبی للصابرین فی غیبته! طوبی للمقیمین علی محبّته! اُولئک الّذین وصفهم الله فی کتابه وقال: «هُدیً للمتقین الّذین یؤمنون بالغیب» (۳۱۹)».(۳۲۰)
«خوشا به حال شکیبایان در غیبت او، خوشا به حال پابرجایان در محبّت او، که خدای تبارک وتعالی آنها را در کتاب خود چنین توصیف فرموده است: (این قرآن هدایت است برای پرهیزکاران، آنها که به غیب ایمان می آورند)».
ودر همین رابطه در حدیث دیگری در مورد غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام) ومسئولیت منتظران مؤمن در عصر غیبت می فرماید:
«سوگند به خدایی که مرا به حقّ برانگیخت، قائم اولاد من بر اساس پیمانی که خدا به وسیله من با او بسته است، از دیده ها غایب می شود، تا جایی که بیشتر مردمان بگویند: خدا نیازی به آل محمّد (علیهم السلام) ندارد، وگروهی در نشانه های او دچار شکّ وتردید شوند.
هر کس آن زمان را درک کند باید محکم به دین خود چنگ زند، وبرای

-----------------

(۳۱۸) الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۳۵، حرف الثاء، ح ۳۴۱۵.
(۳۱۹) سوره بقره، آیه ۲ و۳.
(۳۲۰) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۱۰۱، ودر چاپ دیگر، ص ۴۴۳.

↑صفحه ۲۱۰↑

شیطان راه شک را ببندد، تا شیطان نتواند او را به شک انداخته واز دین وآیین من بیرون ببرد چنان که پدر ومادرتان را از بهشت بیرون برد. خداوند شیطان را دوست وولیّ کسانی قرار داده است که به خدا ایمان نمی آورند».(۳۲۱)
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید:
«انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح الله، فإنّ أحبّ الأعمال إلی الله عزّ وجلّ انتظار الفرج. الآخذ بأمرنا معنا غداً فی حظیره القدس، والمنتظر لأمرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله!».(۳۲۲)
«منتظر فرج باشید واز رحمت خدا مأیوس ونومید نشوید که محبوبترین اعمال در نزد خدای تبارک وتعالی انتظار فرج است. کسی که پذیرای امر ما باشد، فردا در «حظیره القدس» (در بهشت) با ماست، وکسی که منتظر امر ما باشد مانند کسی است که در راه خدا به خون خود آغشته گردد».
ودر مورد غیبت حضرت بقیه الله (علیه السلام) می فرماید:
«... المهدی الّذی یملأها قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً، تکون له حیره وغیبه یضلُّ فیها أقوامٌ ویهتدی فیها آخرون...، أولئک خیار هذه الاُمّه مع أبرار هذه العتره».(۳۲۳)
«... مهدی موعود زمین را پر از عدل وداد می کند چنان که پر از ظلم وستم شده باشد، برای او غیبتی است که گروههایی در آن گمراه می شوند، وگروهی بر هدایت استوار می مانند... که آنها بهترین این اُمّت هستند که با نیکان وبزرگان عترت همراهند».
ودر همین رابطه، در بخشی از سخنان خود در «نهج البلاغه» که در مورد سختیها ودشواریهای زمان غیبت ایراد نموده، می فرماید:
«وآن زمانی است که در آن نجات نمی یابد مگر مؤمن گمنام، که اگر حضور

-----------------

(۳۲۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۸، ح ۱۰، منتخب الاثر، ص ۲۶۲، بشاره الاسلام، ص ۲۳؛ الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۶۵ واثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۵۹، ح ۹۷.
(۳۲۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۳، ح ۷.
(۳۲۳) غیبت شیخ طوسی، ص ۲۰۴، واعلام الوری، ص ۴۲۵.

↑صفحه ۲۱۱↑

داشته باشد شناخته نمی شود واگر غایب باشد کسی از او سراغ نمی گیرد. آنها مشعل های هدایت ونشانه های روشن روی زمین اند که از سخن چینی، تفرقه افکنی، اشاعه فساد وبیهوده گویی به دور هستند، خداوند درهای رحمتش را به روی آنها می گشاید، وغمهای نقمتش را از آنها برطرف می سازد».(۳۲۴)
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«برای قائم ما اهل بیت دو غیبت است، یکی کوتاه مدّت ودیگری طولانی... وغیبت دوّم به قدری طول خواهد کشید که بیشتر معتقدان به آن برگردند وبر آن ثابت وباقی نماند مگر کسی که ایمان ویقین او قوی وشناخت او درست باشد ودر دل شک وتردیدی (نسبت به ما) به خود راه ندهد وتسلیم امر ما اهل بیت باشد».(۳۲۵)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابطوا» (۳۲۶)
به یزید بن معاویه عجلی فرمود:
«اِصْبِروا، یعنی صبر کنید بر ادای واجبات.
وَصابِروا، یعنی شکیبا باشید بر اذیّت دشمنان.
وَرابطوُا، یعنی رابطه ناگسستنی داشته باشید با امام خود مهدی منتظر (علیه السلام)».(۳۲۷)
حضرت به هنگام تلخیص عقاید اسلامی که آن را برای «ابی الجارود» بیان می نمود، خطاب به وی فرمود:
«دین من ودین پدران من - که تو نیز باید بدان معتقد شوی - شهادت به یکتایی خدا ورسالت پیامبر اکرم حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)، واعتراف به آنچه او از جانب خدا آورده، ودوستی دوستان ما ودشمنی دشمنان ما، وتسلیم در

-----------------

(۳۲۴) نهج البلاغه، ص ۳۰۵، ح ۱۰۲، وصبحی صالح، ص ۱۴۹، ح ۱۰۳.
(۳۲۵) کمال الدین صدوق، باب ۳۱، حدیث ۸، وبحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴، ح ۱.
(۳۲۶) سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
(۳۲۷) منتخب الاثر، ص ۵۱۵، ح ۸، به نقل از ینابیع المودّه.

↑صفحه ۲۱۲↑

برابر فرمان ما، وانتظار قائم ما، وتلاش وکوشش - در امر واجب وحلال - وتقوا وپرهیزکاری - از محرّمات - است».(۳۲۸)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«بدون تردید برای ما دولتی است که هرگاه خدا بخواهد آن را می آورد، پس هر کس که دوست دارد که از یاران حضرت
قائم (علیه السلام) باشد، باید انتظار او را بکشد وبه نیکویی وپرهیزکاری عمل نماید وبا این حال منتظر او باشد. پس اگر در این حال بمیرد وپیش از قیام حضرت قائم (علیه السلام) از دنیا برود، پاداش او همانند پاداش یاران حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود. پس بکوشید وتلاش وجدیّت کنید، وچشم به راه باشید که بر شما گوارا باد».(۳۲۹)
ونیز در حدیث دیگری می فرماید:
«من دین الأئمّه الورع والعفّه والصلاح... وانتظار الفرج بالصبر».
«از آیین امامان (علیهم السلام): تقوا، عفّت، صالح بودن در گفتار خود... وانتظار فرج با صبر وشکیبایی است».(۳۳۰)
همچنین در حدیث دیگری آمده است که وقتی حضرتش دید گروهی از یاران وی در باره ظهور دولت حقّ سخن می گویند، خطاب به آنها فرمود:
«شما در باره چه سخن می گویید؟ هرگز چنین نیست، نه به خدا سوگند! آنچه شما چشم به سوی آن دوخته اید هرگز واقع نمی شود مگر این که بیخته وغربال شوید. نه به خدا سوگند! آنچه شما چشم به راه ودر انتظارش هستید واقع نمی شود مگر این که شما تصفیه وپاک گردید. نه به خدا سوگند! نمی شود مگر این که نیک وبد تان از هم جدا شوید. نه به خدا سوگند! این امر واقع نمی شود مگر بعد از آن که همه مأیوس ونومید شوند. نه به خدا سوگند! نمی شود تا آن که اشخاص شقی، شقاوت خود را ظاهر سازند وسعادتمندان راه سعادت را در

-----------------

(۳۲۸) کافی، ج ۲، ص ۲۲، ح ۱۰، ومنتخب الاثر، ص ۴۹۸ - ۴۹۹، ح ۱۵.
(۳۲۹) غیبت نعمانی، ص ۲۰۰، باب ۱۱، ح ۱۶، منتخب الاثر، ص ۴۹۷، ح ۹، وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۰، ح ۵۰.
(۳۳۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۱ ومنتخب الاثر، ص ۴۹۸، ح ۱۰.

↑صفحه ۲۱۳↑

پیش گیرند».(۳۳۱)
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
«هنگامی که پنجمین فرزند من، از دیده ها ناپدید شد، در مورد دین وآیین خود به خدا پناه ببرید - مواظب باشید - کسی شما را از دینتان بیرون نبرد؛ زیرا برای صاحب این امر، به ناچار غیبتی هست که حتّی بیشتر معتقدان به او، از اعتقاد خود بر می گردند... وآن امتحان بزرگی است که خداوند بندگان خود را با آن می آزماید. اگر پدران ونیاکان شما صحیح تر از این دین راهی را می یافتند، از آن پیروی می کردند».(۳۳۲)
امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
«به خدا سوگند! آنچه شما انتظار آن را می کشید وگردن هایتان را به سوی آن دراز می کنید واقع نمی شود مگر بعد از آن که امتحان وآزمایش شوید تا اینکه باقی نماند از شما جز اندکی(۳۳۳) سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
(آیا شما چنین پنداشته اید که شما را بدون امتحان رها می کنند؟ در حالی که هنوز خداوند شما را نیازموده است که چه کسی از شما در راه خدا مجاهده می کند؟)(۳۳۴)».
ودر یک حدیث دیگر از معمّر بن خلاّد نقل شده است که گفت:
از حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
«الم * أَحَسِبَ الناسُ أَنْ یُترَکُوا أَنْ یَقولوا آمَنّا وَهُمْ لا یُفتَنوُن» (۳۳۵)
آنگاه خطاب به من فرمود: فتنه چیست؟
عرض کردم: جانم به فدایت! آنچه ما می دانیم این است که امتحانی در دین

-----------------

(۳۳۱) کافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶، والزام الناصب، ح ۱، ص ۲۶۱.
(۳۳۲) منتخب الاثر، ص ۲۱۸، ح ۱، کفایه الاثر، ص ۲۶۴، بشاره الاسلام، ص ۱۵۷، غیبت شیخ طوسی، ص ۱۰۴ وغیبت نعمانی، ص ۱۵۴، ح ۱۱.
(۳۳۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳، ح ۲۴، غیبت شیخ طوسی، ص ۲۰۴.
(۳۳۴) سوره توبه، آیه ۱۶.
(۳۳۵) سوره عنکبوت، آیه ۱ و۲. (الف، لام، میم، آیا مردم چنین پنداشته اند که تنها با گفتن این که ما ایمان آورده ایم رها می شوند ومورد فتنه وآزمایش قرار نمی گیرند؟).

↑صفحه ۲۱۴↑

واقع شود.
فرمود: [آری] امتحان می شوند همان طوری که طلا محک زده می شود؛ همگی باید همچون طلای ناب از ناخالصی ها پاک شوند».(۳۳۶)
امام جواد (علیه السلام) می فرماید:
«هنگامی که پسرم علی (یعنی امام هادی (علیه السلام)) از دنیا برود چراغی بعد از او آشکار شود وچراغ بعد از او، مخفی می گردد. وای به حال کسی که در حقّ او شکّ وتردید به خود راه دهد، وخوشا به حال غریبی که دین خود را برداشته از شهری به شهری فرار کند. آنگاه بعد از آن - دوران غیبت - حوادثی به وجود می آید که بسیار سخت وطاقت فرسا است وگروهی از عقیده خود بر می گردند».(۳۳۷)
منظور از چراغ آشکار در این حدیث امام حسن عسکری (علیه السلام)، ومنظور از چراغ مخفی وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) می باشد.
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین» از حضرت عبدالعظیم حسنی رضی الله عنه نقل کرده که گفت:
محضر آقای خود حضرت امام هادی (علیه السلام) شرفیاب شدم، همین که مرا مشاهده نمود فرمود:
«مرحبا به تو ای ابوالقاسم! به راستی که تو دوست ما هستی.
عرضه داشتم: ای پسر رسول خدا! من می خواهم دین خود را خدمت شما عرضه بدارم، اگر رضای خداست بر همان ثابت بمانم تا مرگ مرا دریابد.
فرمود: آنچه عقیده داری بگو.
عرض کردم: من اعتقاد دارم که خداوند تبارک وتعالی یکی است، ومانند او چیزی نیست... وحضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) بنده وفرستاده او وخاتم پیامبران است، وبعد از او تا روز قیامت پیامبری نیست وشریعت او ختم کننده همه

-----------------

(۳۳۶) غیبت نعمانی، ص ۲۰۲، باب ۱۲، ح ۲، ارشاد مفید، ص ۳۲۹، کافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۴، منتخب الاثر، ص ۳۱۵، وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۵.
(۳۳۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷ وبشاره الاسلام، ص ۱۶۴.

↑صفحه ۲۱۵↑

ادیان وشرایع است، وبعد از شریعت او تا روز قیامت شریعتی نیست، وامام وخلیفه وولیّ امر بعد از او، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) است، پس از او حسن (علیه السلام)، بعد از او حسین (علیه السلام)، وبعد از او علی بن الحسین - زین العابدین (علیه السلام) - سپس محمّد بن علی - امام باقر (علیه السلام) - پس از او جعفر بن محمّد - امام صادق (علیه السلام) - بعد از او موسی بن جعفر - امام کاظم (علیه السلام) - بعد از ایشان علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، بعد از او محمّد بن علی - امام جواد (علیه السلام) - وبعد از ایشان شما هستید.
فرمود: «وبعد از من، پسرم حسن - عسکری - امام خواهد بود، وچگونه باشند مردم با جانشین پس از او؟».
عبدالعظیم گوید: عرض کردم برای چه ای فرزند رسول خدا؟
فرمود: «زیرا او دیده نمی شود وبردن نامش حرام است تا این که ظهور نماید ودنیا را پر از عدل وداد کند بعد از آن که پر از ظلم وجور شده باشد».
گوید: عرض کردم: به امامت آنها هم اقرار می نمایم ومعتقدم که دوست شما، دوست خدا، ودشمن شما، دشمن خدا، وپیروی شما، پیروی خدا، ونافرمانی شما، نافرمانی خداست. ونیز می گویم: معراج وسؤال در قبر، وبهشت وجهنّم وصراط ومیزان حقّ است وواقعیّت دارد، وروز قیامت خواهد آمد وهیچ شکّی در آن نیست... واعتقاد دارم که امور واجب ولازم بعد از دوستی وولایت شما خاندان، نماز، روزه، زکاه، حج، جهاد وامر به معروف ونهی از منکر است.
در این موقع حضرت فرمود:
«یا أبا القاسم! هذا والله! دین الله الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبّتک الله بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا والآخره».
«ای ابا القاسم! به خدا سوگند! این همان دینی است که خداوند آن را برای بندگان خود پسندیده است؛ بر این اعتقاد ثابت باش که خداوند تو را در این

↑صفحه ۲۱۶↑

گفتارت در دنیا وآخرت استوار ومحکم باقی بدارد».(۳۳۸)
هنگامی که احمد بن اسحاق، یار وفادار امام حسن عسکری (علیه السلام) ونماینده وی در قم، به محضر آن جناب شرفیاب گردید واز امام وجانشین پس از وی پرسش نمود وآن حضرت فرزند برومند خود حضرت مهدی (علیه السلام) را به او نشان داد واز دوران سخت ودشوار غیبت با وی سخن گفت، خطاب به او فرمود:
«ای احمد بن اسحاق! مَثَلِ او در میان این اُمّت مَثَلِ حضرت «خضر» و«ذی القرنین» است. به خدا سوگند! آن چنان از دیده ها غایب می شود که از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خدا او را در اعتقاد به امامت او ثابت واستوار نگه دارد، واو را برای دعا به تعجیل فرجش موفّق بدارد».
احمد بن اسحاق پرسید:
«ای فرزند پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)! آیا غیبت او به طول خواهد انجامید؟
فرمود: آری، سوگند به پروردگارم! آنقدر طول می کشد تا آنجا که اکثر آنها که به این امر اعتقاد داشتند، از اعتقاد خود بر می گردند. بر اعتقاد خود ثابت نمی ماند جز کسی که خدا از او بر ولایت ما پیمان گرفته، ودر دل او ایمان را نوشته، واو را با روحی از رحمت خودش تأیید فرموده باشد».(۳۳۹)
حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در نامه شریفی که به افتخار شیخ مفید رحمه الله صادر نموده چنین مرقوم فرموده اند:
«ای دوست با اخلاص ما، که همواره در راه ما با ستمگران در ستیز هستی، خداوند تو را تأیید کند آن چنان که دوستان شایسته پیشین ما را تأیید کرده است؛ ما با تو پیمان می بندیم که هر کس از برادران دینی تو تقوا پیشه کند واز حالتی که هست بیرون آمده، به حالتی که باید باشد، درآید، از فتنه آشوبگر وگرفتاریهای اندوهبار در امان خواهد بود».(۳۴۰)
ودر نامه جانبخش دیگری خطاب به وی چنین می فرماید:

-----------------

(۳۳۸) کمال الدین صدوق، ج ۲، ص ۳۷۹، باب ۳۷، ح ۱.
(۳۳۹) بشاره الاسلام، ص ۱۶۸، منتخب الاثر، ص ۲۲۸، ح ۵، وکمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۵، باب ۳۸، ح ۱.
(۳۴۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷، توقیع هشتم، به نقل از احتجاج طبرسی.

↑صفحه ۲۱۷↑

«هریک از شما باید آن گونه عمل کند که به دوستی ما نزدیک شود واز آنچه مقام او را پست می گرداند واو را به خشم وناخشنودی ما می کشاند پرهیز نماید؛ زیرا امر خداوند به طور ناگهانی فرا می رسد، آن هم در حالی که دیگر توبه سودی به حال کسی ندارد وپشیمانی، او را از کیفر ما نجات نمی دهد».(۳۴۱)
از این کلام دلنشین روشن می شود که اگر ما در اعتقاد خود ثابت قدم باشیم ودر وضع کنونی خود تجدید نظر نماییم وآن چنان که پیشوایان معصوم (علیهم السلام) دستور داده اند رفتار نماییم، از فتنه ها در امان خواهیم بود.
همچنین اگر بخواهیم در ظهور حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) تعجیل شود باید به سلاح تقوا مسلّح شویم ورابطه خود را با امام حیّ وحاضر وغایب از دیده ها، حفظ کنیم ودر فکر اصلاح خویشتن باشیم وخود را آن چنان که شایسته یک انسان مؤمن است بسازیم ومنتظر ظهور حضرتش باشیم. زیرا برای غیبت آن حضرت، عاملی جز اعمال نکوهیده ما وجود ندارد چنان که خود حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در نامه ای که برای شیخ مفیدرحمه الله مرقوم فرموده، به این حقیقت اشاره نموده ومی فرماید:
«... اگر شیعیان ما - که خداوند آنها را به اطاعت خود موفّق بدارد - دلهایشان در راه وفا کردن به پیمانی که بر عهده آنهاست یکی بود، هرگز سعادت دیدار ما از آنها به تأخیر نمی افتاد، وسعادت پشتیبانی ما از ایشان به خاطر معرفت راستینی که به ما دارند، زودتر دست می داد؛ پس ما را چیزی جز اعمال نکوهیده آنها دور نمی سازد، که اعمال آنها به ما می رسد وما را اندوهگین می سازد وما چنین انتظاری از آنها نداریم».(۳۴۲)
آری! نخستین گام انتظار، خود سازی است؛ باید خود را ساخت وبه تربیت جسم وروح پرداخت ودر ولایت ودوستی امامان ثابت قدم ماند، وچندان دشوار هم نیست؛ زیرا شوق دیدار امام آدمی را می سازد واو را برای درک حضورش آماده می کند.
اینک به این داستان شورانگیز که از جوانی خام وناپخته، شخصیّتی برازنده ونیک نام ساخته است توجّه کنید وداستان را از زبان خودش بشنوید.

-----------------

(۳۴۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶، توقیع هفتم، واحتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۳۲۳.
(۳۴۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷، توقیع هشتم.

↑صفحه ۲۱۸↑

«من جوانی بودم تازه سال ونیک رخسار که به کار عبا بافی در دمشق روزگار می گذراندم. به پیروی از نفس سرکش، زیاده روی ها داشتم، تا روزی به مسجد اموی رفتم. گوینده ای بر فراز منبر در زمینه قیام حضرت مهدی (علیه السلام) وبرنامه ظهور او سخن می راند.
پس دوستی ومحبّت او با دل وجانم آمیخت. از آن پس هرگاه به مسجد می رفتم، از خدا می خواستم مرا به او برساند. یک سال بر این منوال گذشت ومن پیوسته دعا می کردم، تا این که شبی پس از نماز مغرب، مردی در مسجد به سویم آمد که عمّامه ای همچون دستار ایرانیان ونیم پوشی از پشم شتران در برداشت، پس دست بر شانه ام نهاد وگفت: تو را چه شده که می خواهی در کنار من باشی؟
گفتم: شما کیستید؟
گفت: من «مهدی» هستم.
بر دستش بوسه زدم ودرخواست کردم که به خانه رویم. پذیرفت وفرمود: برایم جایی فراهم ساز که جز تو هیچ کس بدان در نیاید.
پس برایش آماده ساختم. آنگاه یک هفته نزد من ماند ودر آن روزها، مرا آموزشها داد وسفارش ها نمود وچون خواست از پیش من برود، فرمود:
آنچه از من آموختی تو را کافی است. دنبال دیگری مرو که هرچه پیش او باشد، از آنچه تو یافتی کم بها تر است؛ پس منّت بی فایده از کسی مکش. شنیدم وپذیرفتم.
پس خواستم برای بدرقه اش بیرون روم، مرا در کنار دَرِ خانه نگهداشت وفرمود: تا همینجا بس است... در آن روزها از مهدی (علیه السلام) سنّش را پرسیده بودم، گفت: فرزندم! اینک ششصد وبیست سال دارم».(۳۴۳)
این سرگذشت دل انگیز «شیخ حسن عراقی» است که به تصدیق «شیخ عبدالوهاب شعرانی» عالم مشهور سنّی - که راوی این داستان می باشد - نیک مردی عابد وزاهد وبرخوردار از معنویّت وروحانیّت بوده است.(۳۴۴)

-----------------

(۳۴۳) الامام الثانی عشر، ص ۴۰ - ۴۱ به نقل از شیخ عبدالوهاب شعرانی در «لواقح الانوار فی طبقات الاخبار»، ج ۲، ص ۱۳۹؛ نجم الثاقب، ص ۶۶۲.
(۳۴۴) همان مدرک.

↑صفحه ۲۱۹↑

۲ - دگر سازی
بر اساس تعالیم عالیه اسلام ودستورات پیشوایان دین، تلاش برای فراهم آوردن انگیزه ها ووسایلی که موجب شناخت معارف اسلامی وپراکندن آنها می شود، بزرگترین خدمت انسانی وعالی ترین عمل اجتماعی ووالاترین گام اصلاحی ومهمترین تکلیف واجب الهی است که هر انسان هوشیار وبیدار که توانایی کشیدن بار آن را به دوش دارد، بایستی بدون آن که در آن کار سستی روا بدارد، بدان قیام کند.
بنابراین، تردیدی نیست که تنها پرداختن به خود کافی نیست ودردی را دوا نمی کند، بلکه بر هر انسان مسلمان منتظر لازم است که در عین «خود سازی» تا آنجا که برای او امکان دارد به دیگران هم برسد تا آنها نیز به مقام شامخ آخرین حجّت خدا، وشکوه روز ظهور ولزوم انتظار فرج، آشنا شوند. زیرا:
«رسالت عظیم انتظار، به مدد اصل «دگر سازی»، همچون آتشی که در نیزار افتد، از هر کس به اطرافیانش وحتّی آیندگانش سرایت می کند. هر قلب فروزان، هزاران قلب دیگر را شعله ور می سازد تا این رسالت انسانی، سینه به سینه، در تاریخ پیش رود، وسرانجام به روزگار ظهور پیوندد».(۳۴۵)
اینک برای این که اهمیّت دگر سازی معلوم شود به سه حدیثی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.
۱ - جابر جعفی می گوید:
بعد از خاتمه اعمال حج، با گروهی حضور امام محمّد باقر (علیه السلام) شرفیاب شدیم وبا آن حضرت وداع نمودیم وعرض کردیم: یابن رسول الله! به ما سفارشی بفرمایید.
فرمود:
«باید قدرتمندان شما به ضعیف های شما کمک کنند. وثروتمندان شما از فقرا دلجویی نمایند، وهر فردی از شما برادر دینی خودش را نصیحت نماید (خیرخواه برادر دینی خودش باشد وآنچه برای خود می خواهد برای او نیز همان را بخواهد) واسرار ما را از نا اهلان مخفی بدارید، ومردم را بر

-----------------

(۳۴۵) انتظار بذر انقلاب، ص ۹۷.

↑صفحه ۲۲۰↑

گردن های ما مسلّط نسازید. به گفته های ما وآنچه از ما به شما می رسانند توجّه کنید، اگر دیدید موافق با قرآن است آن را بپذیرید، واگر آن را موافق قرآن نیافتید، از نظر بیاندازید. (یعنی: اگر موافق قرآن بود سخن ما است وگرنه از ما نیست)، واگر مطلب بر شما مشتبه گشت در باره آن تصمیمی نگیرید وآن را به ما عرضه بدارید تا همان طور که برای شما بیان کرده اند، تشریح کنیم».
«فإذا کنتم کما أوصیناکم ولم تعدوا الی غیره فمات منکم میّت قبل أن یخرج قائمنا کان شهیداً، ومن أدرک قائمنا فقُتل معه، کان له أجر شهیدین، ومن قَتَل بین یدیه عدوّاً لنا کان له أجر عشرین شهیداً».
«پس اگر شما به دستورها وسفارشهای ما بدون کم وکاست رفتار نمودید وهمان گونه که به شما توصیه کردیم عمل کردید، واز این حدود تجاوز ننمودید، هر کس از شما پیش از ظهور قائم ما در این حال بمیرد، شهید از دنیا رفته است. وهر کس از شما قائم ما را درک کند ودر رکاب او کشته شود، ثواب دو شهید دارد، وهر کس در رکاب او یکی از دشمنان ما را به قتل برساند ثواب بیست شهید خواهد داشت».(۳۴۶)
۲ - حمّاد سمندی می گوید: به امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کردم: من به سرزمین مشرکان سفر می کنم، بعضی می گویند، اگر در آنجا بمیری با آنان محشور می شوی!
فرمود: ای حمّاد! هنگامی که در آنجا هستی، به یاد امر ما (حاکمیت حقّ) هستی وآن را تبلیغ می کنی؟
گفتم: آری.
فرمود: هنگامی که در این شهرها - که شهرهای اسلام است - هستی چطور، آیا امر ما را مطرح می سازی وتبلیغ می کنی؟
گفتم: نه.
فرمود: تو اگر در آنجاها بمیری، خود به تنهایی همچون پیشوایی (از این اُمّت) محشور می شوی، ودر روز رستاخیز نور تو، در پیشاپیش تو حرکت

-----------------

(۳۴۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۵.

↑صفحه ۲۲۱↑

می کند، وراه تو را (در تاریکی های محشر) روشن می سازد».(۳۴۷)
۳ - امام هادی (علیه السلام) می فرماید:
«لو لم یبق بعد غیبه قائمنا من العلماء الداعین إلیه، والدّالّین علیه، والذابّین عن دینه بحجج الله، والمنقذین لضعفاء عباد الله من شباک إبلیس ومردته، لما بقی
أحد إلاّ ارتدّ عن دین الله. ولکنّهم الّذین یمسکون أزمّه قلوب ضعفاء الشیعه کما یُمسک صاحب السفینه سکّانها أولئک هم الأفضلون عند الله عزّ وجلّ».(۳۴۸)
«اگر نبودند دانشمندانی که بعد از غیبت قائم ما، به سوی او دعوت می نمودند وبه سوی او رهنمون می شدند واز دین او دفاع می کردند وبندگان ناتوان را از دام های شیطان - لعنه الله - ومرید های شیطان نجات می دادند، احدی باقی نمی ماند جز این که از دین خدا بر می گشت ومرتد می شد. ولی این دانشمندان زمام دلهای ضعفای شیعه را به دست با کفایت خود می گیرند، چنان که ملوان ها زمام کشتی را به دست می گیرند وسرنشین های کشتی را از خطر مرگ حفظ می کنند. اینها در نزد خدای تبارک وتعالی برترین بندگان خدا هستند».
آری! همین علما ودانشمندان ربّانی اسلام هستند که در طول چهارده قرن، دین مقدس اسلام را از انحراف ودگرگونی حفظ نموده، مسایل سخت وپیچیده وابهام آمیز را برای مسلمانان تشریح کرده، بندگان خدا را از دام وفریب شیطان وشیطان نماها نجات داده ودلهای شیعیان را بر اساس عقاید صحیح اسلامی ثابت واستوار نموده اند.
۳ - زمینه سازی
آنچه در روایات اسلامی به نام قیام سید حسنی، نهضت هاشمی خراسانی یا قیام یمانی، قبل از ظهور امام زمان (علیه السلام) بیان شده است، نمونه ای از قیام هایی است که جهت آمادگی برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) انجام می پذیرد.
البته شکّی نیست که این جریانها ابتداء به ساکن وبدون زمینه قبلی رخ نمی دهد؛ بلکه بعضی از پیش آمدها وحوادثی که قبل از ظهور اتفاق می افتد، منتظران مؤمن را بر

-----------------

(۳۴۷) وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۷۷، ح ۶.
(۳۴۸) محجّه البیضاء، ج ۱، ص ۳۲.

↑صفحه ۲۲۲↑

آن می دارد تا بکوشند وتلاش کنند وبرای پاسداری از دین وادامه حیات با سختیها دست وپنجه نرم کنند ودشواریها را از پیش پای خود بردارند وناگزیر به انگیزه ای طبیعی برای دفاع از خود، به تهیه نیرو وابزار وآلات جنگی بپردازند ولوازم وامکانات را فراهم آورند، چنان که خداوند در قرآن کریم به این امر فرمان داده وفرموده است:
«وَأَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوّهٍ وَمِنْ رِباطِ الخَیْلِ تُرهبونَ بِهِ عَدُوّ الله وَعدوّکُمْ وَآخرینَ مِنْ دونِهِمْ، لاتَعْلمونَهُمْ الله یَعْلَمهُمْ ومَا تُنْفِقوا مِنْ شَیْء فی سَبیلِ الله یُوفّ إلیکُمْ وَأنْتُمْ لا تُظلمُونَ».(۳۴۹)
«برای نبرد با کافران وبدخواهان آنچه می توانید از هرگونه نیرو فراهم آورید، ونیز از اسبان زین بسته وآماده - مهیّا کنید - تا دشمن خدا ودشمن خودتان ودیگرانی که شما آنها را نمی شناسید وخدا آنها را می شناسد، به هراس افکنید و(بدانید) آنچه را که در راه خدا می دهید بی کم وکاست به شما پرداخت می شود وهرگز ستمی نخواهید دید».
بنابراین، یکی از ابعاد دیگر انتظار، آمادگی وزمینه سازی وتهیه ابزار وآلات جنگی مورد نیاز برای قیام شکوهمند امام غایب است چنان که حدیث ذیل نیز اشاره به همین معناست.
ابو عبد الله، عمرو بن شمر جعفی می گوید:
«امام باقر (علیه السلام) فرمود: هر کس برای یاری ما مرکبی را آماده نگهدارد تا زمانی که آن مرکب نزد اوست به اندازه وزن آن ودو برابر وزن آن پاداش دارد، وهر کس اسلحه ای را به همین هدف نگاه دارد تا موقعی که آن اسلحه پیش اوست هم وزن آن پاداش دارد».(۳۵۰)
آری خواننده گرامی! انسان منتظر که میان دو قطب «یأس وامید» قرار گرفته، پیوسته در حال حرکت وپویایی است ونمی تواند آرام بگیرد. واز این رو، منتظران واقعی نیز مانند جهاد گرانی که در جبهه جنگ ومیدان نبرد در انتظار فرمان حمله بسر می برند، در حال آماده باش کامل اند.

-----------------

(۳۴۹) سوره انفال، آیه ۶۰.
(۳۵۰) کافی، ج ۸، ص ۳۸۱، ح ۵۷۶.

↑صفحه ۲۲۳↑

انتظار عامل مقاومت وپایداری
بر اساس روایات انتظار فرج یکی از بزرگترین عوامل مقاومت وپایداری است. واز آن جهت که مسلمانان وبه ویژه شیعیان را در برابر ظلمها، فسادها، زورگویی ها، وانواع بلاها وسختیها، ثابت وپابرجا نگه می دارد وبه آنان دل وجرأت می دهد تا در برابر تهدیدها، تطمیع ها وسختگیری های دشمنان اسلام خود را نبازند، واز هیچ چیز وهیچ کس نترسند ونهراسند، ومقاومت وایستادگی خود را از دست ندهند، ودر عقیده خود همچنان محکم ومستحکم استوار وثابت قدم بمانند، سرمایه روحی بزرگی برای مؤمنان ومنتظران ومستضعفان است.
انتظار از دیدگاه اسلام وبه خصوص مکتب حرکت بخش وتلاش آفرین تشیّع، مشوّق مردم به استقامت، مقاومت وپایداری، وجهاد ومبارزه است، واز آنجا که چشم داشتی به ظهور یک قیام الهی وروحانی واجتماعی در سطح جهان است، به منتظران دید وسیعی می بخشد وبه آنها دلگرمی می دهد وصفوف حقّ را در برابر ناحقّ فشرده تر می کند وحقّ طلبان ومصلحان ومؤمنان را به ادامه راه حقّ وعدل، در برابر فسادها وبی عدالتی ها مقاوم می نماید، وسرانجام از آنها انسان هایی پولادین وآبدیده می سازد.
بنابراین، بیهوده نیست که در روایات اسلامی «انتظار فرج» عبادت شمرده شده، وحتّی از بزرگترین عبادات به شمار آمده است.
آری! انتظار فرج در اسلام عبادت است. واز آن رو که انسان منتظر، میان دو قطب «یأس وامید» قرار گرفته، ودر برابر امواج کوه پیکر تاریکی ها که فضای زندگی انسانها را تیره وتار ساخته، هرگز دچار شکّ وتردید نمی شود وانواع واقسام آزارها واهانتهای بی دینان را به جان ودل می خرد ودر عین حال، همچون کوه در عقیده خود ثابت واستوار می ماند وکوچکترین تردیدی در حقّانیّت عقیده خویش به خود راه نمی دهد، از برترین عبادت ها است.
زیرا با آن همه راههای انحرافی ودامهای شیطانی، که استکبار پیشگان در طول تاریخ حیات اسلام در برابر منتظران با ایمان گشوده اند، اعتراف به حق، وحفظ همه عقایدی که منتظران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از مبدء تا معاد، از روی اخبار وارده از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان معصوم (علیهم السلام) آموخته اند، وبه مرکّب سیاهی روی کاغذی سفید

↑صفحه ۲۲۴↑

ایمان آورده اند، در قلمرو حکومت های باطل، کار ساده وآسانی نیست.
اینک به قسمتی از روایاتی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«المهدی من ولدی الّذی یفتح الله به مشارق الأرض ومغاربها، ذاک الّذی یغیب عن أولیائه غیبهً لایثبت علی القول بإمامته إلاّ من امتحن الله قلبه للإیمان.
فقلتُ: یا رسول الله! هل لأولیائه الانتفاع به فی غیبته؟
فقال: والّذی بعثنی بالحقّ نبیّاً إنّهم یستضیئون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس إذا سترها سحاب. یا جابر! هذا من مکنون سرّ الله، ومخزون علمه، فاکتمه إلاّ عن أهله».(۳۵۱)
«مهدی (علیه السلام) از فرزندان من است. خداوند به وسیله او مشرق ها ومغرب های زمین را فتح می کند. مهدی کسی است که از دوستان خود پنهان می شود پنهان شدنی طولانی که بر اعتقاد خود در امامت او استوار نمی ماند مگر کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده است.
راوی گوید: من عرض کردم: یا رسول الله! آیا دوستان او در زمان غیبت حضرتش از وی نفعی می برند؟
فرمود: قسم به پروردگاری که به حقّ مرا به پیغمبری مبعوث نمود! دوستان مهدی از پرتو نور او کسب روشنایی می کنند ودر زمان غیبت آن حضرت از ولایتش بهره مند می گردند، همان گونه که مردم از خورشید بهره می برند ولو این که ابر آن را پنهان کرده باشد. ای جابر! این امر از رازهای پنهانی خدا است، پس آن را جز از اهلش پوشیده بدار».
رسول گرامی اسلام در یک حدیث دیگر که در باره ایمان واعتقاد شیعیان آخرالزمان، با امیرمؤمنان (علیه السلام) سخن گفته است در حالی که آن حضرت را مورد خطاب قرار داده وایمان استوار این گروه مقاوم را مورد ستایش قرار داده است، چنین می فرماید:

-----------------

(۳۵۱) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۸، باب ۷۱، ح ۱۱.

↑صفحه ۲۲۵↑

«یا علی! واعلم أنّ أعجب النّاس إیماناً وأعظمهُم یقیناً قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی، وحُجب عنهم الحجّه، فآمنوا بسوادٍ فی بیاض».(۳۵۲)
«یاعلی! شگفت انگیزترین مردمان از نظر ایمان ووالاترین آنان از نظر یقین، قومی هستند در آخرالزمان، که پیامبر را درک نکرده اند وحجّت خدا از آنها پنهان گردیده وآنان به مرکّب سیاه روی کاغذ سفید ایمان آورده اند».
در حدیث دیگری که در همین رابطه، در باره استقامت مؤمنین منتظر از آن حضرت نقل شده، چنین آمده است: روزی پیامبر اکرم در محضر اصحاب خود راجع به وضع شیعیان در آخر الزمان دستها را به سوی آسمان بلند نموده وفرمود:
«اللهمّ لقّنی إخوانی - مرّتین - فقال من حوله من أصحابه: أما نحن إخوانک یا رسول الله؟
فقال: لا، إنّکم أصحابی، وإخوانی قومٌ فی آخر الزمان، آمنوا بی ولم یرونی، لقد عرّفنیهم الله بأسمائهم وأسماء آبائهم من قبل أن یُخرجهم من أصلاب آبائهم وأرحام اُمّهاتهم، لأَحدهم أشدُّ بقیّهً علی دینه من خرط القتاد فی اللیله الظلماء، أو کالقابض علی جمر الغضا! اُولئک مصابیح الدُّجی، یُنجیهم الله من کلّ فتنهٍ غبراءٍ مظلمهٍ!» (۳۵۳)
«خداوندا! برادرانم را به من بنمایان. - واین جمله را دوبار تکرار نمود -.
یکی از اصحاب گفت: مگر ما برادران شما نیستیم، ای رسول گرامی خدا!
فرمود: نه، شما یاران واصحاب من هستید. برادران من کسانی هستند که در آخرالزمان می آیند ومرا ندیده، به من ایمان می آورند. خداوند آنها را پیش از آن که از صلب پدرانشان به رحم مادرانشان درآیند، با نام خود ونام پدرانشان به من معرّفی نموده است. استقامت هریک از آنها در دین خود، از کندن خارهای «گوَن» در شب تاریک وبه دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آنها مشعل های هدایت اند که خداوند آنها را از فتنه های تیره وتار نجات می بخشد».

-----------------

(۳۵۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵، ح ۱۲.
(۳۵۳) همان، ص ۱۲۴، ح ۸.

↑صفحه ۲۲۶↑

در حدیث دیگری آمده است که پیامبر فرمود:
«سیأتی قوم من بعدکم، الرجل منهم له أجر خمسین منکم...
قالوا: یا رسول الله! نحن کنّا معک ببدرٍ واُحدٍ وحُنینٍ ونزل فینا القرآن!
فقال: إنّکم لو تحمّلوا لما حُمّلوا، لم تصبروا صبرهم».(۳۵۴)
«بعد از شما قومی خواهند آمد که پاداش هر یک از آنها
برابر پاداش پنجاه تن از شماست.
گفتند: یا رسول الله! مگر نه این است که ما در حضور شما در جنگ بدر واُحد وحُنین شرکت جستیم وقرآن در میان ما نازل شده است؟!
فرمود: اگر آنچه بر آنها روی خواهد داد، بر شما روی می داد شما هرگز نمی توانستید چون آنها صبر وشکیبایی را پیشه خود سازید».
در این روایات چنان که ملاحظه می شود، رسول گرامی اسلام مؤمنان منتظر را برادران خود خوانده واز صبر وشکیبایی ومقاومت آنان در برابر مشکلات ستایش نموده ورمز آن را هم سختی ودشواری دوران غیبت وثابت ماندن بر حقّ وحقیقت معرّفی فرموده است.
امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
«برای او غیبتی هست که گروهی در آن مرتدّ می شوند وگروهی دیگر در دین ثابت واستوار می مانند؛ پس اذیّت وآزار می بینند - واز راه شماتت - به آنها گفته می شود: این وعده کی هست اگر شما راست می گویید؟! آگاه باشید آنها که در زمان غیبت او بر آزار وتکذیب، صبر می کنند مانند کسانی هستند که در حضور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شمشیر زده اند».(۳۵۵)
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«غیبت ولیّ خدا ودوازدهمین وصیّ پیامبر به درازا می کشد. اهل زمان غیبت او که قایل به امامت او ومنتظر ظهور او هستند، برتر از مردمان هر زمان دیگر می باشند، زیرا خدای تبارک وتعالی به آنها آنقدر عقل وفهم وشناخت عطا

-----------------

(۳۵۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۰، ح ۲۶.
(۳۵۵) همان، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۴ وکمال الدین صدوق، ج ۱، ص ۳۱۷، ح ۳.

↑صفحه ۲۲۷↑

فرموده است که غیبت امام در پیش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شمشیر بزنند؛ آنها مخلصان حقیقی وشیعیان واقعی ودعوت کنندگان به دین خدا در آشکار ونهان می باشند».(۳۵۶)
ودر حدیث دیگری که ابی خالد کابلی از آن حضرت روایت نموده آمده است که فرمود:
من دوست می داشتم که در سخن گفتن آزاد بودم وبا مردم سه کلمه حرف می زدم وسپس خداوند هرگونه که خود مصلحت می دانست در باره من عمل می کرد. ولی چه کنیم که پیمانی است که با خدا بسته ایم که صابر وشکیبا باشیم.
آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «وَلَتَعْلَمُنّ نَبَأَهُ بَعْدَ حینٍ» (۳۵۷)، «وخبرش را پس از گذشت زمانی خواهید دانست».
وسپس این آیه مبارکه را نیز تلاوت فرمود:
«وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الذّینَ اُوتُوا الکتاب من قبلِکُم وَمِنَ الّذینَ أشرکوا أَذیً کثیراً وَإِن تَصْبروا وَتَتّقوا فَإنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الاُمورِ».(۳۵۸)
«وشما حتماً از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی بر آنها نازل شده، زخم زبان خواهید شنید واز آنها که راه شرک در پیش گرفتند آزار فراوان خواهید دید واگر صبر کنید (واستقامت ورزید) وتقوا را پیشه سازید (البته پیروز خواهید شد) زیرا که صبر وتقوا سبب نیرومندی وقدرت اراده در کارهاست».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
یکی از یاران با وفای امام صادق (علیه السلام) به نام «زراره» از آن حضرت نقل می کند که در حدیثی فرمود:
«برای حضرت قائم (علیه السلام) پیش از آن که قیام کند غیبتی هست.

-----------------

(۳۵۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۴ ومنتخب الاثر، ص ۲۴۴، باب ۲۴، ح ۱.
(۳۵۷) سوره ص، آیه ۸۸.
(۳۵۸) سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.

↑صفحه ۲۲۸↑

عرض کردم: چرا؟ فرمود: می ترسد - وبا دست خود به شکمش اشاره کرد (یعنی او را می کشند) -
سپس فرمود: ای زراره! او همان کسی است که در انتظارش بسر می برند، واو همان کسی است که مردم در
مورد ولادت او دچار تردید می شوند، برخی گویند: پدرش از دنیا رفت وفرزندی نداشت؛ برخی گویند: او (به آسمانها) برده شد؛ برخی گویند: او از دیده ها پنهان شده وغایب است. وبرخی گویند: چند سال پیش از وفات پدرش دیده به جهان گشود وما به انتظارش هستیم. ولی خداوند دوست دارد که دلهای شیعیان را بیازماید، در این هنگام است - ای زراره - که باطل گرایان دچار تردید می شوند».(۳۵۹)
در همین رابطه در یک حدیث دیگر آمده است:
یکبار گروهی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به خدمت آن حضرت شرفیاب شدند وآن حضرت را دیدند که روی زمین نشسته ودر حالی که به شدّت می گریست، می فرمود:
«سیّدی! غیبتک نفت رقادی، وضیّقت علیّ مهادی، وأسرت منّی راحه فؤادی! سیّدی! غیبتک أوصلت مصابی بفجائعِ الأبدِ! وفقد الواحدِ بعد الواحدِ یُفنی الجمعَ والعددَ! فما اُحسُّ بدمعهٍ ترقأ من عینی، وأنینٍ یفترُ من صدری عن دوارجِ الرزایا وسوالف البلایا، إلاّ مثل لعینی عن عواید أعظمها وأفظعها، وتراقی أشدُها وأنکرها، ونوایبُ مخلوطهٌ بغضبک، ونوازلُ مجبونهٌ بسخطکَ!!!»
«سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، خاطرم را پریشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است.
سرور من! غیبت تو، مصیبتی جانکاه بر سراسر هستی ام فرو ریخته که هرگز تسلّی نمی یابم، از دست دادن یاران، یکی بعد از دیگری اجتماعات را درهم می ریزد، بلاها وسختیها، رنجها واندوه ها، آنچنان بر دلم سنگینی می کند که دیگر اشک دیده وفریادهای سینه ام را احساس نمی کنم. که هرچه بر اشک

-----------------

(۳۵۹) غیبت نعمانی، ص ۱۶۶، ح ۶، باب ۱۰، منتخب الاثر، ص ۵۰۱، ط ۳، فصل ۱۰، باب ۳، ح ۱. وکافی ج ۱، ص ۳۳۷ ح ۵.

↑صفحه ۲۲۹↑

دیده وفریاد سینه ام می نگرم، مصیبت شدیدتر وجانکاه تری در نظرم مجسّم می گردد که از مصایب قبلی دشوارتر وشکننده تر است»!
یکی از یاران عرضه نمود: ای مولای من! خدا دیدگانت را نگریاند، چه چیزی موجب شده که این چنین سیلاب اشک بر صورت مبارکت جاری شده؟ چه عاملی این چنین قلب عالم امکان را به لرزه درآورده وبر این ماتم نشانده؟
امام صادق (علیه السلام) آهی کشید که قفسه های سینه اش باز شد ولرزه بر اندامش افتاد وفرمود:
«وَیلکم!... نظرتُ فی کتاب الجفرِ صبیحهَ هذا الیومِ...، وتأمّلت مولد قائمنا وغیبتهُ وإبطاءهُ وطول عمره وبلوی المؤمنین فی ذلک الزمان، وتولد الشکوک فی قلوبهم من طولِ غیبتهِ، وارتداد أکثرهم عن دینهم، وخلعهم ربقهَ الاسلامِ من أعناقهم الّتی قال الله تعالی جلّ ذکره: «وکُلّ إنْسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقهِ» (۳۶۰) یعنی الولایهَ فأخذتنی الرقّه واستولت علی الأحزانُ» «وای بر شما! من امروز صبح کتاب «جفر» (۳۶۱) را مطالعه می کردم، در زندگی قائم ما می اندیشیدم که از دیده ها غائب می شود وغیبتش به طول می انجامد وعمرش بسیار طولانی می شود ومؤمنان در آن زمان به سختی آزموده می شوند واز طول غیبتش دچار شکّ وتردید شده، بیشترشان از دین خود مرتدّ می شوند وریسمان اسلام را - که خدای متعال می فرماید: «وکارنامه هر انسانی را به گردن او بستیم» - از گردن خود می گشایند، یعنی همان رشته ولایت را از گردن خود دور می کنند. از مطالعه وضع آنها رشته افکارم گسست وکوه غم واندوه بر تنم فرو ریخت».(۳۶۲)

-----------------

(۳۶۰) سوره اسراء، آیه ۱۳.
(۳۶۱) جفر، کتابی است شامل علم منایا وبلایا ومرگ ومیر ها، آنچه در جهان اتّفاق افتاده وآنچه در آینده روی خواهد داد. در این کتاب منعکس گردیده است. خداوند این کتاب را به رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمه معصومین (علیهم السلام) عطا فرموده که هم اکنون در دست مبارک حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) می باشد. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به این منابع مراجعه شود: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۹ وینابیع الموده، ج ۳، ص ۵۲، ۵۶، ۶۷ والزام الناصب، ص ۷ - ۹ و۷۲.
(۳۶۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۹، غیبت شیخ طوسی، ص ۱۰۵ بشاره الاسلام، ص ۱۴۵، منتخب الاثر، ص ۲۵۹ ومنابع دیگر.

↑صفحه ۲۳۰↑

از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: آیا عبادت پنهانی با امام معصوم از شما که در تحت ستم ستمگران مخفی باشد، برتر است یا عبادت آشکار در دولت حقّ با امام ظاهر از شما؟
حضرت (علیه السلام) فرمود:
«الصدقه فی السرّ والله أفضلُ من الصدقه فی العلانیه، وکذلک والله! عبادتکم فی السرّ مع إمامکم المستتر فی دوله الباطل وحال الهُدنهِ أفضل ممّن یعبدُ الله عزّ وجلّ فی ظهور الحقّ مع الإمام الظاهر فی دوله الحقّ. ولیست العباده مع الخوف فی دوله الباطل، مثلَ العباده مع الأمن فی دوله الحقّ».
«به خدا سوگند! صدقه پنهانی برتر از صدقه آشکار است. همچنین به خدا سوگند! عبادت پنهانی با امام مخفی در حکومت ستمگران ودر حال صلح، برتر ووالاتر است از کسی که به هنگام ظهور دولت حقّ در محضر امام ظاهر خدای تبارک وتعالی را پرستش کند. هرگز عبادت توأم با ترس ووحشت در دولتهای باطل با عبادت توأم با أمن وامان در دولت حقّ قابل مقایسه نیست...».
این حدیث بسیار طولانی است. در پایان یکی از اصحاب سؤال نمود: چگونه ممکن است ما که در زیر ستم دولت باطل زندگی می کنیم، از کسانی که در دولت مقتدر حضرت مهدی (علیه السلام) زندگی خواهند کرد، برتر باشیم؟! فرمود:
«إنّکم سبقتموهم إلی الدخول فی دین الله عزّ وجلّ، وإلی الصلاه والصوم والحجّ وإلی کلّ فقهٍ وخیر، وإلی عباده الله جلّ وعزّ سرّاً من عدوّکم مع إمامکم المستتر مطیعین له، صابرین معه، منتظرین لدوله الحقّ، خائفین علی إمامکم وأنفسکم من الملوک الظلمه، تنظرون إلی حقّ إمامکم، وحقوقکم فی أیدی الظلمهِ، قد منعوکم ذلک واضطّروکم إلی حرث الدنیا وطلب المعاش مع الصبر علی دینکم وطاعه إمامکم والخوف من عدوّکم، فبذلک ضاعف الله عزّ وجلّ لکم الأعمال، فهنیئاً لکم.
قلت: جُعلتُ فداک! فماتری إذاً أن نکون من أصحاب القائم ویظهر الحقّ، ونحنُ الیوم فی إمامتک وطاعتک أفضلُ أعمالاً من أصحاب دوله الحقّ

↑صفحه ۲۳۱↑

والعدل؟
فقال (علیه السلام): سبحان الله! أما تحبّون أن یظهر الله تبارک وتعالی الحقّ والعدل فی البلاد، ویجمع الله الکلمه، ویؤلف الله بین قلوب مختلفه، ولایعصون الله عزّ وجلّ فی أرضه، وتقام حدوده فی خلقه، ویردّ الله الحقّ إلی أهله، فیظهر حتّی لایستخفی بشیء من الحقّ مخافه أحدٍ من الخلق؟
أما والله یا عمّار! لایموت منکم میّت علی الحال الّتی أنتم علیها إلاّ کان أفضل عند الله من کثیر من شهداء بدرٍ واُحدٍ فأبشروا».(۳۶۳)
«شما در حالی اقدام به ایمان، نماز، روزه، حجّ وهر خیر وفقه وعبادت خدای تبارک وتعالی نموده اید که از دشمن در ترس وهراس هستید، وامام شما مخفی هست وشما از او فرمان می برید ودر کنار او صبر می کنید وظهور دولت حقّ را انتظار می کشید وبر خود وامامتان از پادشاهان ستمگر نگران هستید، می بینید که حقّ امامتان وحقّ خودتان در زیر پای ستمگران لگدمال شده، وشما را از حقوق خود محروم ساخته اند، وشما را ناگزیر کرده اند که با ترس ونگرانی بر جان ودین خود، به دنبال متاع دنیا وکسب معاش بروید وزیر ستم آنها از امام خود فرمان می برید واز دشمنتان در امان نیستید. از این رهگذر، خداوند پاداش اعمال شما را چند برابر نموده است. گوارا باد بر شما.
یکی از اصحاب گفت: اکنون که ما در عهد امامت تو برتر از اصحاب قائم هستیم، پس چرا ظهور حقّ وعدالت را طلب کنیم؟!
فرمود: سبحان الله! مگر نمی خواهید که خدای تبارک وتعالی حقّ وحقیقت وعدالت را در شهرها ظاهر سازد وهمگان را بر یک کلمه گرد آورد ودلهای پراکنده وپریشان را الفت عطا کند که دیگر در روی زمین، خدا را معصیت نکنند؟!
به خدا سوگند! هر کدام از شما در این حال که هستید، اگر از دنیا بروید در نزد حضرت پروردگار از بیشتر شهدای بدر واُحد برتر وپر ارج تر خواهید بود.

-----------------

(۳۶۳) کافی، ج ۱، ص ۳۳۴، ح ۲، ومنتخب الاثر، ص ۴۹۶، ح ۸، فصل ۱۰، باب ۲.

↑صفحه ۲۳۲↑

بشارت باد بر شما».
امام صادق (علیه السلام) در لوح مادرش حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) یک حدیث طولانی مشاهده نمود که خدای تبارک وتعالی حال مؤمنان را در عهد غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام) وصف نموده است که فرازی را از آن در اینجا می آوریم:
«سیذلُّ أولیائی فی غیبتهِ، ویتهادونَ برؤوسهم کما تُتهادی رؤوس الترکِ والدّیلمِ، فیُقتلونَ ویُحرقُونَ ویکونونَ خائفین مرعوبینَ وجلینَ، تُصبغُ الأرض بدمائهم، ویفشو الویلُ والرنینُ فی نسائهم، أولئک أولیائی حقّاً، بهم أدفع کلّ فتنهٍ عمیاءٍ حندسٍ، وبهم أکشفُ الزلازلَ وأدفعُ الآصارَ والأغلالَ، «أُولئِکَ عَلیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولئِکَ هُمُ المُهْتَدوُن» (۳۶۴)».(۳۶۵)
«... دوستان من در زمان غیبتش خوار وزبون می شوند؛ سرهای آنها چون سرهای ترک ودیلم هدیه فرستاده می شود، آنها کشته می شوند، سوزانیده می شوند وتا زنده هستند با ترس ووحشت واضطراب زندگی می کنند. زمین از خون آنها گلگون می شود. ناله وفریاد در میان زنهای آنها آشکار می شود، آنها دوستان واقعی من هستند.
من به وسیله آنها امواج فتنه های تیره وتار را که چون تیرگی شب در افق زندگی ظاهر می شود، دفع می کنم. وبه وسیله آنها اضطرابات را رفع می کنم وسختیها وگرفتاریها را کشف می کنم.
(بر آنهاست صلوات ورحمت از پروردگارشان، وآنها هستند هدایت یافتگان)».
محمّد بن ابراهیم نعمانی
در کتاب «غیبت» خود در حدیثی از ابراهیم بن هلال روایت کرده است که گفت:
«به حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر (علیهما السلام) عرض کردم: پدرم در انتظار این امر (دولت حقّ) از دنیا رفت، ومن نیز به سنّی رسیده ام که می بینی (آیا) بمیرم ودر این باره

-----------------

(۳۶۴) سوره بقره، آیه ۱۵۷.
(۳۶۵) عیون الاخبار، ج ۱، ص ۳۵، معانی الاخبار، ص ۳۷۳، بشاره الاسلام، ص ۱۳ ومنتخب الاثر، ص ۱۳۵، فصل ۱، باب ۸.

↑صفحه ۲۳۳↑

چیزی به من خبر ندهی؟
حضرت (علیه السلام) فرمود: ای ابا اسحاق! تو نیز شتاب می کنی؟
عرض کردم: آری به خدا سوگند! شتابزده هستم، وچرا شتاب نکنم در حالی که می بینی سنّم به کجا رسیده است؟
فرمود: به خدا سوگند ای ابا اسحاق! این امر واقع نمی شود مگر این که از هم دیگر جدا شوید وپاک وپاکیزه شوید واز شما باقی نماند مگر تعداد بسیار کمی...».(۳۶۶)
ودر یک حدیث دیگر آمده است که در همین رابطه به یونس بن عبدالرحمان فرمود:
«طوبی لشیعتنا المتمسّکین بحبّنا فی غیبه قائمنا، الثابتین علی موالاتنا، والبراءه من أعدائنا، أُولئک منّا ونحن منهم، قد رضوا بنا أئمّهً ورضینا بهم شیعهً، وطوبی لهم، هم والله معنا فی درجتنا یوم القیامه».
«خوشا به حال شیعیان ما، که در دوران غیبت قائم ما به دوستی ما چنگ می زنند ودر ولایت ما ثابت واستوار می مانند واز دشمنان ما برائت وبیزاری می جویند. آنان از ما هستند وما نیز از آنها هستیم. آنها ما را به امامت پذیرفته اند وما هم آنها را به عنوان «شیعه» پسندیده ایم. وخوشا به حال آنها. به خدا سوگند! آنها در روز قیامت با ما ودر ردیف ما هستند».(۳۶۷)
امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید:
امام حسن عسکری (علیه السلام) در نامه ای که به افتخار ابوالحسن، علی بن حسین
بابویه (پدر شیخ صدوق)رحمهما الله نگاشته، چنین مرقوم فرموده اند:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد للّه ربّ العالمین، والعاقبه للموحّدین، والنار للملحدین، ولاعدوان إلاّ علی الظالمین، ولا إله إلاّ الله أحسن الخالقین، والصلاه علی خیر خلقه محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) وعترته الطاهرین.
امّا بعد: ای دوست کهن سال وآگاه ومورد اعتماد من! ای ابوالحسن، علی

-----------------

(۳۶۶) غیبه نعمانی، ص ۲۰۸، باب ۱۲، ح ۱۴.
(۳۶۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱، ح ۶، منتخب الاثر، ص ۲۱۹، ح ۳، کفایه الاثر، ص ۲۶۵، کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۴، اعلام الوری، ص ۴۰۷، ودر چاپ دیگر، ص ۴۳۳ والزام الناصب، ص ۶۸.

↑صفحه ۲۳۴↑

بن حسین بابویه قمّی! که خداوند تو را در مورد آنچه موجب رضای اوست موفّق بدارد واز اولاد تو فرزندانی صالح وشایسته قرار دهد، تو را سفارش می کنم به تقوای الهی واقامه نماز وپرداختن زکات، زیرا نماز بدون زکات پذیرفته نمی شود.
وسفارش می کنم تو را به عفو وگذشت، وفرو بردن خشم وغضب وبه جا آوردن صله ارحام، ویاری رساندن به برادران دینی در حال فراخ وتنگدستی، وبردباری در وقت جهالت، وتفقّه در دین، وثبات قدم در کارها، ومواظبت داشتن بر قرآن، وحسن خُلق، وامر به معروف ونهی از منکر...
پس به سفارشم عمل کن وهمه شیعیانم را به آن وادار نما تا به آن عمل کنند.
وبر تو باد به صبر وشکیبایی و«انتظار فرج»، که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: «برترین اعمال امّت من انتظار فرج است»، - واین را بدان - که شیعیان ما پیوسته در غم واندوه بسر خواهند برد تا زمانی که فرزندم - مهدی (علیه السلام) - که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بشارت ظهور او را داده است، ظهور نماید، زیرا او - که درود خدا بر او باد - فرموده است: سراسر روی زمین را پر از عدل وداد می کند همان گونه که پر از ظلم وستم شده است.
پس ای دوست کهن سال ومورد اعتماد من! صبر را پیشه کن وهمه شیعیان مرا نیز به شکیبایی وبردباری وادار نما که تمام زمین از آن خداست، آن را به هر کس که بخواهد میبخشاید وسرانجام، از آن پرهیزکاران خواهد بود، وسلام ورحمت وبرکات خداوند بر تو وشیعیان ما باد. وحسبنا الله ونعم الوکیل، نعم المولی ونعم النصیر».(۳۶۸)
آنچه از این نامه مبارک استفاده می شود این است که، چون لازمه ظهور، مهیّا شدن گروه بسیاری از شیر مردان پارسا وکار آزموده برای یاری دادن ونصرت حضرت مهدی (علیه السلام) است، پس ملّت شیعه باید بیش از هر چیز وپیش از هر کار به فراهم ساختن این جنگاوران پاک ودلاور همّت گمارد، وبرای تربیت وپرورش آنان در آینده تاریخ

-----------------

(۳۶۸) منتخب الاثر، ص ۲۳۲ - ۲۳۵، فصل ۲، باب ۲۱.

↑صفحه ۲۳۵↑

تلاش وکوشش نماید.
پس شکیبایی، خود نوعی نبرد ومبارزه است که در کمین گاه صبر وانتظار انجام می شود، وگرچه به صورت ظاهر در جبهه جنگ به پیش نمی رود؛ امّا چون از پیشروی دشمن جلوگیری می کند تلاش مثبت ومفید را دربردارد، وآن این که شخص منتظر در کمین گاه صبر وسنگر مقاومت واستقامت هم خود وهم دین خود را حفظ می کند وهم از این پناهگاه به دشمن یورش می برد واو را وادار به عقب نشینی می نماید واین خود، درنگ لازمی است تا قدرت لازم برای آینده فراهم آید وزمان مساعد فرا رسد.
به سبب همین اهمیّت وحسّاسیّت است که امام حسن عسکری (علیه السلام) در نامه خود به پدر شیخ صدوق رحمه الله از صبر وانتظار سخن می گوید وبه او توصیه می نماید تا سفارش وی را به شیعیانش برساند، وآنان را برای بسیج نیروهای شیعی در نبرد سرنوشت ساز روز ظهور مبارک مهدی (علیه السلام) آماده ومهیّا سازد.
حضرت ولی عصر (علیه السلام) می فرماید:
«اگر چه ما در سرزمین دور دستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنا گزیده ایم. زیرا خداوند مصلحت ما وشیعیان مؤمن ما را در این دیده است که تا حکومت دنیا در دست تبهکاران است در این نقطه دور دست مسکن گزینیم - ولی از اخبار وحالات شما آگاهیم وهرگز چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند، ومی دانیم که چه سختیها وگرفتاریها به شما رسیده است.
از آن وقت که بسیاری از شماها به کارهایی دست زدند که پیشینیان صالح شما از آن به دور بودند وپیمانی را که خداوند از آنها گرفته بود پشت سر انداختند، گویی که از آن بی خبر بودند، اما ما شما را رها نکرده ویاد شما را از خاطر نبرده ایم وگرنه سختیها وپریشانی ها به شما روی می آورد ودشمنان، شما را از ریشه وبن بر می کندند».(۳۶۹)
آری! انتظار عامل مقاومت وپایداری است وطرفداران حقّ وعدالت واسلام خواهان را در برابر تمام فشارها، ظلم وستم ها، ناهمواریها ومشکلات روزگار مقاوم

-----------------

(۳۶۹) احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۳۲۲، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵، والزام الناصب، ج ۱، ص ۴۶۵.

↑صفحه ۲۳۶↑

وپایدار نگه می دارد، وپیوسته بر فروغ چراغ امیدواری منتظران وثبات قدم واستواری آنها می افزاید، وآنان را در انجام وظایف دینی وتکالیف مذهبی تهییج وتحریک می نماید، وبه ضمیر باطنشان شور وشوق ونشاط می بخشد.
این انتظار است که در مبارزه حقّ وباطل، صفوف طرفداران حقّ را فشرده تر می کند وبه آنها امید وحرکت می دهد، وآنان را به نصرت خدا وفتح وپیروزی در آینده نوید می دهد، وگوش وجانشان را به آوای بلند ونوید بخش قرآن آشنا می سازد که: «فَانْتَظِرُوا إنّی مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرینَ(۳۷۰)؛ پس به انتظار باشید که من نیز همراه با شما از منتظران هستم».
این انتظار است که تمام نظامهای سلطه گر را واپس می زند، وهمه رژیم های انحرافی را مطرود می سازد، وبا ظلم وفساد وانحراف به مبارزه بر می خیزد، ومنتظران را به حرکت وجنبش وخیزش وامی دارد، واز آنان مردانی مبارز، مقاوم وضدّ سلطه می سازد، وآنان را همچون سدّی آهنین در برابر جنایتکاران، سلطه جویان وقدرت طلبان ثابت واستوار نگه می دارد.
این انتظار است که منتظران راستین ظهور را به سلاح عفّت، تقوا، پاکی وپاکیزگی مسلّح می سازد که تحت هیچ شرایطی زیر بار ظلم نمی روند، ودر برابر هیچ ستمکاری سر تعظیم وتسلیم فرود نمی آورند، وبا قامتی بلند وافراشته در انتظار می مانند تا ندای روحبخش وحدت را از فراز خانه کعبه بشنوند وآن را لبّیک گویند.
این است فلسفه بزرگ اجتماعی انتظار فرج، واین است یکی از اسرار مهمّ غیبت حضرت صاحب الأمر - عجّل الله تعالی فرجه الشریف - وبه همین دلیل است که پاداش منتظران ظهور مانند پاداش مجاهدان راه حقّ، وبلکه همانند پاداش شهدای بدر واُحد می باشد.
بنابراین، آیا چنین انتظاری عامل حرکت وجنبش وعامل مقاومت وپایداری است یا این که عامل سقوط ورکود؟
آیا انسان را متعهّد ومسئول، محکم ومستحکم، با اراده ونفوذناپذیر بار می آورد یا او را سست وزبون وبی اراده می سازد؟

-----------------

(۳۷۰) سوره اعراف، آیه ۷۱، وسوره یونس، آیه ۱۰۳.

↑صفحه ۲۳۷↑

حال اگر دیگران آن را به گونه ای دیگر تفسیر می کنند وآن را عامل انحطاط وسقوط می دانند، برای این است که مردمان را بفریبند وبه اهداف شوم خود نایل شوند که هرگز در این امر توفیق نخواهند یافت.
انتظار عامل بقای جامعه تشیع
آنچه از بررسیهای دقیق وعمیق علمی در ابعاد گوناگون فلسفی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی «انتظار» در تاریخ، فلسفه ادیان، آیات کریمه قرآن واخبار واحادیث اسلامی استفاده می شود این است که: «انتظار» در طرحی کلّی وعمومی ودر سطحی جهانی، عامل بقای نسل بشر ورمز موجودیّت تمام ادیان ومذاهب الهی وامروز نیز یکی از بزرگترین عوامل بقای جامعه اسلامی و«تشیّع راستین» در میان جامعه بشریّت است.
در طول تاریخ حیات پر افتخار «تشیّع» - اگر نگوییم یگانه عامل -، مهم ترین عاملی که شیعیان را در برابر تمام حکومت های جور وستم ودستگاههای ظلم وفساد حفظ نموده وآنها را در جریان زمان، با همه محرومیّت ها، رنج وشکنجه ها وحبس وتبعید ها، در برابر تمام صدمات ولطماتی که از ناحیه زمامداران ستمکار بر آنان وارد شده است، از زوال وانقراض نگه داشته است، همین مسأله انتظار وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بوده است.
تاریخ پر فراز ونشیب اسلام هیچ دسته وگروهی را نشان نمی دهد که به اندازه «شیعه» از دست دوست ودشمن آن همه آسیب دیده باشد؛ امّا همچنان با قامتی افراشته چون کوهی سر به فلک کشیده ثابت واستوار بماند، وروز به روز به رشد وترقّی خود ادامه دهد.
«پس از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وشهادت امیرالمؤمنین وسید الشهدا (علیهما السلام) تا امروز، ریشه تمام حرکات ونهضت های شیعه ومسلمین، علیه باطل واستثمار گران، همین فلسفه اجتماعی انتظار، عقیده به ادامه مبارزه حقّ وباطل،

↑صفحه ۲۳۸↑

تا پیروزی مطلق بوده است».(۳۷۱)
آری! جامعه تشیّع، در طول تاریخ حیات سراسر رنج زا ودرد آلود ودر عین حال افتخار آفرین خود، که پیوسته با خون وشهادتها ودست وپا بریدن ها، قتل وکشتارها، وزجر وشکنجه های طاقت فرسا وغیر قابل تحمّل همراه بوده است با همین امید وانتظار، همواره با حکومتهای جابرانه وسیاست های فریبکارانه وخدعه آمیز جنگیده واز خود، حرکت وجنبش بروز داده ومقاومت واستقامت نموده وزمینه را برای جاودانی ساختن خویش از هر حیث فراهم کرده است.
اگر انتظار وعقیده به ظهور نبود ومسلمانان وبه ویژه «شیعیان»، منتظر آینده روشنی نبودند وعقیده به پیروزی نهایی حقّ وآینده قیام جهانی اسلام نداشتند، مسلّماً تا امروز شکست خورده بودند وتسلیم حکومت های زور وقدرت های استعماری گشته بودند، وشاید کوچکترین اثری هم از آنان در تاریخ باقی نمانده بود.
«از بهترین رازهای نهفته بقای «تشیّع» همین روح انتظاری است که کالبد هر شیعه را آکنده ساخته، وپیوسته او را به تلاش وکوشش وجنبش وجوشش وامی دارد ومانع از نومیدی وبی تابی وافسردگی ودرماندگی او می گردد. به تعبیر «دکتر علی وردی» استاد جامعه شناسی دانشگاه بغداد: تشیّع، «برکان خامد، آتشفشان خاموش» کوهسار اسلام است که گاه وبی گاه، دود وبخار ولرزه وتکان اندکی پدید می آورد، وهمین تأثیر اندک، ریشه تمام انقلابات دنیای اسلام می باشد».(۳۷۲)
اعتراف دشمنان اسلام به سازندگی انتظار
این حقیقت که انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بذر تمام انقلاب های شیعی در طول تاریخ حیات اسلام است چنان مسلّم وبدیهی است که حتّی مخالفان شرقی وغربی اسلام نیز بدان معترفند وبا همه عناد ولجاجی که با اسلام وقرآن ومسلمانان ومکتب انسان ساز تشیّع دارند واز هیچ گونه تهمت ودروغ وافتراء خودداری نمی ورزند،

-----------------

(۳۷۱) امامت ومهدویّت، ج ۱، ص ۳۵۳.
(۳۷۲) انتظار بذر انقلاب، ص ۱۶۴.

↑صفحه ۲۳۹↑

بی پرده از سازندگی انتظار سخن می گویند وآن را یکی از عقاید انقلاب آفرین کم نظیر «تشیّع» می شمارند.
«ای.پ.پتروشفسکی» تاریخدان، وایران شناس فرهنگستان علوم شوروی - که در توجیه تاریخ ما با معیارهای حزبی، گرچه به زور مسخ وتحریف، سخت استاد است - در این زمینه می نویسد:
«چشم به راه «مهدی» بودن، در عقاید مردمی که نهضت های قرن سیزدهم را در ایران به پا داشتند، مقام بلندی داشته است، ولی در قرن چهاردهم وپانزدهم میلادی، این عقیده راسخ تر ومشهود تر گشت... داستانی که «یاقوت حموی» نقل می کند بسیار آموزنده است... در شهر «کاشان»، سران شهر، هر روز هنگام سپیده دم از دروازه خارج می شدند واسب زین کرده ای را «یَدَک» می بردند، تا قائم مهدی، در صورت ظهور، بر آن سوار شود. در زمان فرمانروایی «سربداران» نیز... در سبزوار... به طوری که «میر خواند» در «روضه الصفا» می گوید: هر بامداد وشب، به انتظار «صاحب الزمان» اسب کشیدندی».(۳۷۳)
به عقیده ما هرچند که جناب «پتروشفسکی»، تاریخدان وایران شناس فرهنگستان علوم شوروی، تمام آموخته های خود را از افسانه های ساخته وپرداخته دست دشمنان تشیّع فرا گرفته، ودر توجیه این افسانه ها سخت ماهر است؛ ولی در عین حال، جای بسی تعجّب است که گویا به خاطر مبارک حضرت استاد نرسیده است که تمام عبارات وگفته هایشان حاکی از بیداری، آگاهی، روشندلی، آمادگی، وتلاش وکوشش ناشی از انتظار نهضت آفرین تشیّع است، وچنین اقرار واعتراف روشنی با مخدّر بودن «دین» وعامل انحطاط وعقب ماندگی بودن آن سازگار نمی باشد. وگرنه حتماً در این تعابیر رسا وگویا که حاکی از سازندگی عقیده نجات بخش وتحرّک آفرین انتظار است، تجدید نظر می نمودند.

«جیمز دار مستتر»، شرق شناس وزبان دان «معروف» فرانسوی نیز، که به شیوه

-----------------

(۳۷۳) ای.پ. پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، ص ۱۵ و۱۶.

↑صفحه ۲۴۰↑

غربیان، سخت می کوشد تا در اصالت اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خدشه وارد کند، در این باره می گوید:
«در حلّه که نزدیک بغداد واقع است... همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشیر برهنه می رفتند واز حاکم شهر اسبی با زین وبرگ می ستاندند و... فریاد می زدند که: تو را به خدا، ای صاحب الزمان! تو را به خدا بیرون بیا.
... صفویّه هر چند «سیّد» بودند واز اولاد علی (علیه السلام) به شمار می آمدند، خود را فقط نایب امام وحکّام موقتی محسوب می داشتند... ومهدی غایب (علیه السلام) را بر خود مقدّم می دانستند. پادشاهان صفوی، در کاخ خود در اصفهان، دو اسب با زین افزار مجلّل، مجهّز داشتند تا برای سواری مهدی حاضر باشد».(۳۷۴)
ما بدین جهت که سخنان این شرق شناس وزباندان یاوه سرای فرانسوی تا چه اندازه حقیقت دارد، کاری نداریم؛ ولی سخن ما در این است که این جناب مستشرق نیز، چون به خوبی دریافته است که چشم به راهی قیام قائم آل محمّد (علیهم السلام) مایه سرسختی، مقاومت واستقامت بی نظیر شیعیان در برابر استعمارگران وزورگویان چپاولگر است، از این رو به اروپائیان استعمار کننده وغارتگر هشدار می دهد که:
«قومی را که با چنین احساسات پرورش یافته است، می توان کشتار کرد؛ امّا مطیع نمی توان ساخت».(۳۷۵)
آری خواننده عزیز! از دیدگاه مکتب تشیّع، انتظار، لفظ نیست، گفتار نیست، توقّع تنها نیست، امید وآرزوی خالی نیست؛ بلکه پندار وکردار است، عمل وحرکت است، نهضت ومبارزه است، تلاش وکوشش است، صبر ومقاومت است، جهاد وفداکاری است. واز این رو، ریشه تمام حرکتها ونهضت های اسلامی وجنبش ها وقیام های شیعی پس از رحلت رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) تا کنون، همین روح حرکت بخشی انتظار است.
بنابراین، باتوجّه به کلّیه مطالبی که تا اینجا گفته شد روشن می گردد که:
«انتظار نه تنها آرامش موقّت نیست، بلکه اعتراضی دایمی علیه

-----------------

(۳۷۴) دار مستتر، مهدی از صدر اسلام تا قرن ۱۳ هجری، ترجمه محسن جهانسوز، ص ۳۸ و۳۹.
(۳۷۵) همان، ص ۷۹.

↑صفحه ۲۴۱↑

بی عدالتی هاست. ونه تنها تسلّی دادن نیست؛ بلکه برافروختن وتحریک کردن برای احقاق حق وابطال باطل است. انتظار، پذیرش نوعی انقلاب، تحوّل وتکامل، هدفداری ومعنی داری است. موجبی برای دفاع جاودانه از هدف ومسلک است. سرمایه ای روحی برای تکامل وتعالی وحفظ جنبه های انسانی وایدئولوژیکی است. انتظار، عامل تحرک است. اسلحه ای قوی وبرّان علیه روح مردگی است. نجات از اعتزال وکناره گیری است. موجد تحوّل است. بر این اساس، انتظاری خلاف چنین جهت، از آنِ بی عرضه ها وبی شخصیت هاست».(۳۷۶)
اینک بنگرید که منتظر راستین ظهور در فضای حیات بخش انتظار، به چه میزان از رشد وکمال وفداکاری واز خود گذشتگی می رسد ودر زادگاه امام معصوم خود، در شهر سامرا، به یاد قائم منتظر، که امر او روشن تر از خورشید فروزان است، چگونه حماسی وشورانگیز، لب به سخن می گشاید وبا وی راز دل می گوید وپیمان فداکاری واز خودگذشتگی می بندد وخویشتن را برای جهاد ومبارزه در پیشگاه حضرتش، آماده می نماید.
«واشهدک یا مولای... وهو عهدی إلیک... فلو تطاولت الدّهور وتمادت الأعمار لم أزدد فیک إلاّ یقیناً ولک إلاّ حبّاً وعلیک إلاّ متّکلاً ومعتمداً ولظهورک إلاّ متوقّعاً ومنتظراً ولجهادی بین یدیک مترقّباً، فأبذلُ نفسی ومالی وولدی وأهلی وجمیع ما خوّلنی ربّی بین یدیک والتصرّف بین أمرک».(۳۷۷)
«مولای من! شاهد باش... این پیمان من با تو است... که اگر روزگار غیبت تو به درازا کشد، از ایمان به تو برنگردم؛ بلکه بر یقینم بیفزاید ودوستیم به تو زیادتر شود وبیشتر به تو پشت گرم وقوی دل گردم وبا اشتیاق فراوان تر انتظار ظهور تو را داشته باشم وبرای جهاد در پیشگاه تو آماده تر شوم. پس اینک، جانم، مالم، فرزندانم، همسرم وهرآنچه خدای به من ارزانی داشته است به راه تو فدا می کنم وفرمان تو را بی چون وچرا گردن می نهم».

-----------------

(۳۷۶) مسأله انتظار، ص ۱۰۳.
(۳۷۷) مفاتیح الجنان، باب سوّم، زیارت دوّم حضرت صاحب الزمان (علیه السلام).

↑صفحه ۲۴۲↑

به راستی که این عشق وعلاقه، عاطفه ومحبّت ومهر ومودّت را نسبت به کدام یک از پیشوایان عادی دیده اید؟ که انسانی از راه صدق وصفا این گونه آشفته وجگر سوخته سخن بگوید وتنها در فضای حیات بخش انتظار، این گونه با محبوب خود راز ونیاز کند، واز درد فراق ودوری هجران زار زار بنالد واز پیمان وایثار وانتظار وجهاد مشتاقانه سخن براند. با یک دنیا شوق وامید اعلام آمادگی کند ودردمندانه سر بر آستان محبوب خویش بساید وجان وتن را برای شرکت در نهضتی عظیم سرمایه بگذارد.
شما را به خدا! آیا سخنی از این انگیزنده تر، فریاد گرایانه تر وناله ای پر سوز وگداز تر دیده اید؟
اکنون ای خواننده فرزانه! به مطالبی که ما در ابتدای همین بحث، تحت عنوان «انتظار فرج از دیدگاه نظامهای سلطه گر» آوردیم، نظری دو باره بیفکن، تا در یابی که مدّعیان دروغین «اندیشه علمی»، چگونه به دین خدا تهمت می زنند، وافترا می بندند، ومی گویند: انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) «عامل انحطاط وعقب ماندگی است»، در حالی که همه آن تهمتها وافتراها برازنده دامان خود آن آلوده دامنان رسوای تاریخ است.
از مجموع مطالبی که تا اینجا درباره «انتظار» گفتیم، نتایج ارزشمندی به دست می آید که اینک به آنها اشاره می کنیم:
۱ - انتظار فرج، وعده حتمی الهی است.
۲ - انتظار فرج، نوعی عبادت است.
۳ - انتظار فرج، ایمان به غیب است.
۴ - انتظار فرج، اقرار واعتراف به یگانگی خدا، ورسالت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وپیشوایی امامان معصوم (علیهم السلام) است.
۵ - انتظار فرج، تلاش وکوشش وسازندگی است.
۶ - انتظار فرج، عامل مقاومت، استقامت وپایداری است.
۷ - انتظار فرج، نوعی فریاد وخروشی از درون، ونوعی اعراض واعتراض وروی گردانی وبی اعتنایی به نظامهای موجود، وعدم پذیرش سلطه ها، واعراض از ابراز قدرت زمامداران خود سر، خودبین وخودپرست است.
۸ - انتظار فرج، با دو بُعد جاذبه ودافعه (یعنی امید ویأس) یکی از عامل های

↑صفحه ۲۴۳↑

اساسی تحرک در تاریخ بشر است که، ابرهای تیره وتار یأس وبدبینی را از آسمان روح وفکر واندیشه آدمی دور می سازد ومنتظران واقعی را به پیش می راند وبا شتابی شگفت انگیز آنان را به سوی ترقّی وکمال سوق می دهد واز خود باختگی وتسلیم در برابر باطل باز شان می دارد وبدین وسیله، آنان را برای یک آینده روشن بسیج می نماید ونیروها را برای فداکاری واز خود گذشتگی وایثار، در راه به پا داشتن حق، آماده تر، افکار را بیدارتر، آمادگی ها را افزون تر، عشق ها را آتشین تر، انقلابها را سریع تر وراه را برای رسیدن به یک جامعه اصیل کاملاً اسلامی به معنی واقعی کلمه، هموارتر می سازد.
بنابراین، «انتظار فرج» نه تنها عامل رکود وسستی ومایه انحطاط وعقب ماندگی نیست؛ بلکه یکی از بزرگترین ومهمترین عوامل پیشرفت به شمار می رود واز آن جایی که دائماً احساسات را بر می انگیزاند، ومنتظران را به آینده امیدوار می سازد وبه آنان دلگرمی می دهد، تا در برابر زورگویان ومستکبران وستم پیشگان، تسلیم نشوند، برای احیای حقوق از دست رفته خود به پاخیزند وپیوسته تلاش کنند وبا سیاستهای فریبکارانه وخدعه آمیز حکومتهای زور وجور بجنگند، رزمی تدافعی، نبردی دایمی وپیکاری مستمر وجاودانه است که به عنوان مقدّمه «جنگ بزرگ» برای رهایی مظلومان از چنگال ظالمان تا قیام قائم آل محمّد (علیهم السلام) ادامه دارد ورزم آوران این نبرد جاودانه، منتظران با ایمانی هستند که پیوسته هشیار وبیدار وآگاهانه، در درون کمینگاه صبر وانتظار، زیر پوشش کتمان وسکوت، به پیکار مقدّس خود ادامه می دهند وشبانه روز در انتظار فرج آخرین حجّت خدا، وظهور آن امام غایبی که با قیام مقدّسش سراسر روی زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود، به سر می برند.
ودلیل این انتظار وچشم براهی هم همان نویدهای صریح قرآن کریم وروایات معتبر ومتواتری است که مسأله ظهور مهدی موعود (علیه السلام) وامید به آینده را به عنوان یک وعده الهی تخلّف ناپذیر مطرح نموده، ومسلمانان را به آینده ای روشن ودرخشان امیدوار ساخته، وبه آنان وعده فتح وپیروزی نهایی داده، وبا صراحت وقاطعیّت اعلام کرده اند که در آینده، «صالحان وپاکان» وارثان زمین خواهند گردید، وبر همه جهان حکومت خواهند کرد، وبرای همیشه بساط ظلم وستم برچیده خواهد شد وجهان بشریّت از لوث وجود افراد نا صالح پاک خواهد گردید.

↑صفحه ۲۴۴↑

بخش هشتم: حضرت مهدی (علیه السلام) ونویدهای ظهورش در قرآن کریم

↑صفحه ۲۴۵↑

تردیدی نیست که از نظر جامعه اسلامی، کلیه مفاهیم ومعتقدات اصیل اسلامی ریشه در کلام الهی دارد وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نیز که یکی از معتقدات اصیل اسلامی است، صورت کلّی ومایه اساسی آن در کتاب خدا «قرآن کریم» تجلّی یافته واین کتاب بزرگ آسمانی در این زمینه نیز مانند زمینه های دیگر، یک بحث کلّی واصولی مطرح نموده وفرا رسیدن آن روز فرخنده ومبارک را به تمام پیروان اسلام بشارت داده است.
در این زمینه، آیات متعددی در قرآن کریم وارد شده است که پیشوایان دینی آنها را به وجود مقدّس مهدی (علیه السلام) وظهور مبارک آن حضرت تفسیر وتأویل کرده اند. ما برای مزید اطّلاع واثبات مدّعای خود آنها را در اینجا می آوریم.
اینک آیاتی که به وجود مقدس مهدی (علیه السلام) تفسیر ویا تأویل شده است:
۱ - سوره بقره
آیه اوّل: «هُدیً لِلْمُتَّقینَ * اَلَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (۳۷۸)
«(قرآن) هدایت است برای پرهیزکاران، آنان که به غیب ایمان می آورند».
جابر بن عبد الله انصاری ضمن نقل حدیث مفصلی گوید:
جندل بن جناده بن جبیر یهودی نزد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمد [وپس از دریافت پاسخ سؤالی که مطرح نمود، اسلام آورد] آنگاه درباره اوصیای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) از آن

-----------------

(۳۷۸) سوره بقره، آیه ۲ و۳.

↑صفحه ۲۴۷↑

حضرت پرسش نمود. پیامبر خدا در جواب او نام یکایک آنان را بر شمرد تا این که فرمود:
«... پس از او [یعنی بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام)] فرزندش محمّد است که مهدی، قائم وحجّت خوانده می شود. او از دیده ها پنهان می شود وسپس ظاهر می گردد، وهنگامی که ظهور کند زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وستم شده است».
سپس فرمود:
«خوشا به حال آنان که در زمان غیبت او صبر می کنند وخوشا به حال کسانی که در محبّت آنها ثابت قدم می مانند؛ آنها همان اهل تقوا هستند که خداوند در کتاب خود توصیف شان نموده وفرموده است:
«هُدیً لِلْمُتَّقینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (۳۷۹) (۳۸۰)
امام صادق (علیه السلام) نیز در تفسیر این آیه فرموده است:
«متّقین، شیعیان علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) هستند، وغیب، حجت غایب است».(۳۸۱)
در حدیث دیگری در همین رابطه آمده است که فرمود:
««اَلَّذین یُؤمِنونَ بِالْغَیْب»، در حق کسانی است که به قیام حضرت قائم (علیه السلام) ایمان بیاورند وآن را حق بدانند».(۳۸۲)
آنچه از این أحادیث استفاده می شود این است که:
«مقصود از متقین، همان مؤمنان به حضرت مهدی (علیه السلام) می باشند وغیب خود آن حضرت است. چرا که غیب چیزی است که از حواس پنجگانه پنهان باشد وهمان گونه که خداوند وجهان آخرت غیب محسوب می شود - بدین دلیل که با حواس پنجگانه درک نمی شود - حضرت مهدی (علیه السلام) نیز غیب است. چرا که

-----------------

(۳۷۹) سوره بقره، آیه ۲ و۳
(۳۸۰) ینابیع المودّه، ج ۳ ص ۲۸۴، باب ۷۶.
(۳۸۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۲، ح ۲۹.
(۳۸۲) همان، ح ۲۸.

↑صفحه ۲۴۸↑

آن حضرت در زمان غیبت با رؤیتی عمومی که به واسطه آن شناخته شود، دیده نمی شود. [یعنی یا کسی ایشان را نمی بیند ویا اگر هم [او را به بیند] نمی شناسد، وفقط عدّه ای محدود به زیارت ایشان مشرّف می شوند]».(۳۸۳)
آیه دوّم: «وَإذ ابتلی إبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ».(۳۸۴)
«هنگامی که حضرت ابراهیم را پروردگارش به وسیله کلماتی آزمود، پس آنها را به انجام رسانید».
مفضّل بن عمر در تفسیر این آیه مبارکه گوید:
درباره این آیه مبارکه «وإِذِ ابتلی إبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ...»، از امام صادق (علیه السلام) پرسش نمودم، حضرت فرمود:
«این همان کلماتی است که حضرت آدم (علیه السلام) از پروردگار خود دریافت نمود. پس توسّط آن کلمات به پیشگاه پروردگار توبه نمود وخداوند توبه اش را پذیرفت.
وجریان توبه چنین بود که حضرت آدم (علیه السلام) عرض کرد:
«یا رَبِّ أَسْألُکَ بحقِّ محمّد وعلیٍّ وفاطِمَهَ واْلَحَسَنِ والْحُسَیْن إلاّ تُبْتَ عَلَیَّ»
[ای خدای من! از تو می خواهم که به واسطه محمّد وعلی وفاطمه وحسن وحسین (علیهم السلام) توبه مرا بپذیری! پس خداوند توبه او را پذیرفت که او بسیار توبه پذیر ومهربان است]».
گفتم: ای فرزند رسول خدا! مقصود از «فَأتَمَّهُنَّ» در این آیه چیست؟
فرمود:
«مقصود این است که: خداوند آنها را تا قائم مهدی (علیه السلام) به اتمام رسانید ودوازده امام (علیهم السلام) را که ۹ تن آنان از فرزندان حسین (علیه السلام) می باشند، برای او بیان فرمود».(۳۸۵)

-----------------

(۳۸۳) موعود قرآن، ص ۱۰.
(۳۸۴) سوره بقره، آیه ۱۲۴.
(۳۸۵) تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۱۲۰، ح ۳۳۸؛ الزام النّاصب، ج ۱ ص ۱۷۹؛ معانی الأخبار، ص ۱۲۶؛ ینابیع المودّه، ج ۱، ص ۲۹۰، باب ۲۴.

↑صفحه ۲۴۹↑

در توضیح این حدیث شریف باید به این نکته توجّه داشت که:
«... ابتلاء به معنی امتحان واختیار است ومعنای حدیث این است که خداوند متعال، پیامبر خلیل خود حضرت ابراهیم (علیه السلام) را آزمایش نمود واو را با اسامی مبارک رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمّه اثنی عشر (علیهم السلام) امتحان فرمود. وامّا این که حقیقت آزمون چه بوده است؟ آیه کریمه در مورد آن سخنی نگفته؛ ولیکن احادیث شریفه آن را روشن نموده اند، ودر آنها چنین آمده است که، آن امتحان، خضوع در برابر افضلیّت وبرتری آنان، یعنی برتری رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وأهل بیت او (علیهم السلام) واعتقاد به متابعت (حضرت ابراهیم (علیه السلام)) از ایشان بوده است».(۳۸۶)
آیه سوم: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ والْجُوْعِ ونَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ والأَنْفُسِ وَالَّثمَراتِ وبَشِّرِ الصَّابِرینَ».(۳۸۷)
«ما شما را به چیزی از قبیل ترس وگرسنگی وکاهشی در اموال وجانها ومحصولات می آزماییم، ومژده بده به آنها که شکیبا وثابت قدم هستند».
محمّد بن مسلم گوید: امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:
«پیش از آمدن قائم (علیه السلام) علامت هایی برای امتحان مؤمنین خواهد بود».
عرض کردم: آن علامتها چیست؟ فرمود:
«بیماری های گوناگون که سبب ترس ودلهره است وبالا رفتن نرخها که سبب گرسنگی است وکاهش در اموال وجانها که قحطی ومرگ ومیر فراوان است ونقص در محصولات که به نیامدن باران است. پس در آن موقع به آن ها که در عقیده به ما ثابت می مانند مژده بده».
آن گاه فرمود:
«ای محمّد! این تأویل آیه است، وهیچ کس جز آن ها که راسخ در علم اند، تأویل آن را نمی داند، ومائیم راسخان در علم».(۳۸۸)

-----------------

(۳۸۶) موعود قرآن، ص ۱۲
(۳۸۷) سوره بقره، آیه ۱۵۵.
(۳۸۸) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۵، ح ۲، باب ۷۱.

↑صفحه ۲۵۰↑

۲ - سوره آل عمران
«أَفَغَیر دینِ الله یَبغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وکَرْهاً وإلَیه یُرجَعُونَ».(۳۸۹)
«آیا جز دین خدا را می جویند؟ با آن که آنچه در آسمانها وزمین است خواه وناخواه تسلیم او هستند، وبه سوی او باز گردانیده می شوند».
در تفسیر این آیه شریفه وجهانی شدن آیین توحید وحاکمیت آخرین دین خدا بر سرتاسر جهان، روایات چندی از حضرات معصومین (علیهم السلام) رسیده است که به قسمتی از آنها در اینجا تبرّک می جوئیم:
۱ - امام باقر (علیه السلام) در مورد ظهور حضرت قائم (علیه السلام) می فرماید:
«هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، هیچ آبادی وسرزمینی در روی کره زمین باقی نمی ماند مگر این که ندای «لا إله إلاّ الله ومحمّداً رسول الله» در آنجا بلند شود. واین همان گفتار خدای تعالی است که «ولَهُ أَسْلَمَ مَنْ فی السّماوَاتِ والأَرْضَ...» (۳۹۰) وحضرت صاحب الأمر (علیه السلام) «جزیه» را نمی پذیرد چنان که رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) می پذیرفت واین، همان قول خدای تعالی است که، با کافران بجنگید تا هیچ فتنه ای باقی نماند ودین تماماً از آن خدا باشد».(۳۹۱)
۲ - در تفسیر همین آیه شریفه از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«هنگامی که حضرت قائم مهدی (علیه السلام) قیام کند هیچ نقطه ای در روی زمین باقی نمی ماند جز این که بانگ «لا اله الا الله ومحمّداً رسول الله» در آنجا بلند شود».(۳۹۲)
۳ - در مورد همین آیه مبارکه در حدیثی از امام کاظم (علیه السلام) در باره حضرت قائم (علیه السلام) چنین می خوانیم:
ابن بکَیْر، گوید: از امام کاظم (علیه السلام) در مورد این آیه شریفه پرسیدم، حضرت فرمود:
«انزلَتْ فِی القائم (علیه السلام) اِذا خَرَجَ بِالْیَهُوْدِ والنَّصاری والْصَّابئین واْلزَّنادِقَه

-----------------

(۳۸۹) سوره آل عمران، آیه ۸۳.
(۳۹۰) سوره انفال، آیه ۳۹.
(۳۹۱) المحجّه، ص ۵۰ وتفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۶۵.
(۳۹۲) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۶، باب ۷۱ - تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۰۷، ح ۸۱، تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۶۲، ح ۲۲۹.

↑صفحه ۲۵۱↑

وأَهْل الرَدَّه والکُفَّار، فِی شَرْقِ الأرْضِ وغَرْبِها فَعَرَضَ (علیهم السلام)، فَمَنْ أسْلَمَ طَوْعاً أمَرَهُ بِالصَّلاهِ والزَّکاهِ وما یُؤمَرُ بِهِ الْمُسْلِم ویَجِبُ للَّه عَلَیْه، ومَنْ لَمْ یسلم ضَرَبَ عُنُقَهُ حتّی لا یَبْقی فِی المَشارِقِ والْمَغارِبِ أحَدٌ إِلاّ وَحَّدَ الله».(۳۹۳)
«این آیه، در باره حضرت قائم (علیه السلام) نازل شده است. هنگامی که ظاهر شود، آیین مقدّس اسلام را در شرق وغرب جهان، به یهود ونصاری وصائبان وملحدان ومرتدان وکافران عرضه می دارد، هر کس آن را از روی میل ورغبت بپذیرد، به نماز وزکات ودیگر فرائض اسلامی امر می فرماید وهر کس امتناع ورزد، گردنش را می زند تا در همه شرق وغرب جهان جز موحّد ویکتا پرست باقی نماند».
۳ - سوره نساء
«وإنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقیامَهِ یَکوُنُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً».(۳۹۴)
«وهیچ یک از اهل کتاب نیست جز این که پیش از مرگ، به او [یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) یا حضرت عیسی (علیه السلام)] ایمان می آورد».
پیش از آن که در باره تفسیر این آیه شریفه سخنی بگوییم، لازم است نکته ای را یاد آور شویم وآن این که، در مورد ضمیر «مَوتِهِ» دو احتمال است؛ یکی این که به اهل کتاب بر گردد ودیگر این که به حضرت عیسی (علیه السلام). بنابر احتمال اوّل، معنای آیه شریفه این است که «احدی از اهل کتاب نیست جز این که پیش از مرگ، به حضرت عیسی (علیه السلام) ایمان آورد» وبنابر احتمال دوم، معنای آیه چنین خواهد بود «احدی از اهل کتاب نیست جز این که پیش از مرگ حضرت عیسی (علیه السلام) به او ایمان خواهد آورد».
برخی از مفسّران اهل سنّت که احتمال اوّل را برگزیده اند ناچار شده اند که توجیهات عجیب وغریبی را در مورد آیه شریفه ملتزم شوند؛ ولی بنابر احتمال دوم، معنای آیه بسیار روشن است. چون طبق عقیده قطعی ما مسلمانان، حضرت عیسی (علیه السلام)

-----------------

(۳۹۳) تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۰۷، ح ۸۲؛ المحجه، ص ۵۰، اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۴۹، ح ۵۵۲؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۶۲، ح ۲۳۰.
(۳۹۴) سوره نساء آیه ۱۵۹.

↑صفحه ۲۵۲↑

هنوز زنده است وبعد از ظهور حضرت بقیه الله (علیه السلام) او نیز - از آسمان - نازل شده واز یاران واصحاب آن حضرت خواهد بود».(۳۹۵)
واینک در رابطه با تفسیر آیه شریفه به دو روایت که از طریق معصومین (علیهم السلام) رسیده است، تبرّک می جوییم:
۱ - علامه قندوزی حنفی، در تفسیر آیه مزبور از محمّد بن مسلم از حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«حضرت عیسی (علیه السلام) پیش از روز رستاخیز به دنیا فرود می آید؛ پس پیروان هیچ ملّتی، نه یهودی ونه غیر یهودی، باقی نمی ماند مگر این که پیش از مرگشان، به او ایمان می آورند، وحضرت عیسی (علیه السلام) در پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می خواند».(۳۹۶)
ومانند این روایت را، علاّمه ابن صبّاغ مالکی(۳۹۷)، ونیز کسان دیگری غیر از او در کتابهای خود نقل کرده اند.
۲ - بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعه در ذیل آیه مزبور، در کتب تفسیر وحدیث، از «شهر بن حوشب» روایت کرده اند که گفت:
روزی حجّاج به من گفت: آیه ای در کتاب خدا هست که مرا ناتوان ساخته است.
گفتم: ای امیر! کدام آیه است؟
گفت: این آیه: «وَإنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوتِه» (۳۹۸) این آیه به صراحت می گوید: احدی از اهل کتاب نیست جز این که پیش از مرگش به حضرت عیسی (علیه السلام) ایمان می آورد، در صورتی که من یهودی ونصرانی را می آورم وگردن می زنم وچشم به دهان او میدوزم ومی بینم که دیده از جهان فرو می بندد ولبهایش را حرکت نمی دهد واعترافی نمی کند.
گفتم: ای امیر! معنای آیه آن طور نیست که شما تصور کرده اید.
گفت: پس چگونه است؟

-----------------

(۳۹۵) رجعت یا دولت کریمه، ص ۲۸، جهت اطلاع بیشتر به تفسیر درّ المنثور، ج ۲، ص ۴۲۷ مراجعه فرمایید.
(۳۹۶) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۷، باب ۷۱.
(۳۹۷) الفصول المهمّه، ص ۲۹۵، باب ۱۲.
(۳۹۸) سوره نساء، آیه ۱۵۹.

↑صفحه ۲۵۳↑

گفتم: پیش از آن که قیامت بر پا شود حضرت عیسی (علیه السلام) به زمین باز می گردد ودر روی زمین هیچ یهودی ومسیحی وغیر از آنها باقی نمی ماند جز این که به او ایمان می آورد واو در پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می خواند.
حجّاج گفت: وای بر تو! این معنا را از کجا آورده ای؟
گفتم: آن را محمّد بن علیّ بن حسین بن علیّ بن ابی طالب (علیهما السلام) به من فرموده است.
حجّاج گفت: به خدا سوگند! آن را از چشمه زلال معرفت آورده ای».(۳۹۹)
این حدیث در کتب اهل سنّت نیز نقل شده است، ودر بسیاری از کتب حدیثی، تفسیری وکلامی آنها تصریح شده که ضمیر «موته» به حضرت عیسی (علیه السلام) بر می گردد.(۴۰۰)
به هر حال، که حضرت عیسی (علیه السلام) پیش از قیام قیامت، به هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از آسمان فرود می آید ودر پشت سر آن حضرت نماز می گزارد، وبه حضرتش اقتدا می نماید، ودر نتیجه نصاری به جهت اقتدای حضرت عیسی به حضرت صاحب الامر (علیه السلام) در نماز، به آن حضرت ایمان می آورند، ویهود نیز به حضرت مهدی (علیه السلام) می گروند.(۴۰۱)
زیرا حضرت مهدی (علیه السلام) الواح تورات را - که در آنها علامات حضرت مهدی (علیه السلام) ونشانه های امامت ورهبری او موجود است - از فلسطین یا غاری در انطاکیه بیرون می آورد، وپیروان سایر ادیان نیز به سبب معجزاتی که از آن حضرت می بینند به حضرتش ایمان می آورند.
۴ - سوره انفال
«وقاتِلوُهُمْ حتّی لا تکونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ».(۴۰۲)
«با کافران بجنگید تا فتنه ای باقی نماند ودین یک سره از آن خدا باشد».
محمّد بن مسلم گوید:

-----------------

(۳۹۹) تفسیر مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۱۱، المحجه، ص ۶۲؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۲۶؛ تفسیر صافی، ج ۲، ص ۳۵۰؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۵؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۵۷۱، ۶۶۲.
(۴۰۰) تفسیر فخر رازی، ج ۳ ص ۵۰۵؛ درّ المنثور، ج ۲، ص ۲۴۱.
(۴۰۱) در مورد نزول حضرت عیسی (علیه السلام) در بخش بعدی به تفصیل سخن خواهیم گفت.
(۴۰۲) سوره انفال، آیه ۳۹.

↑صفحه ۲۵۴↑

محضر امام محمّد باقر (علیه السلام) عرض کردم: تأویل قول خدای تعالی در سوره انفال که می فرماید: «وقاتِلوُهُمْ حتّی لا تکونَ فِتْنَهٌ...» چیست؟ فرمود:
«تأویل این آیه هنوز نیامده است، وهنگامی که تأویل آن بیاید با مشرکان پیکار خواهد شد تا وقتی که یگانگی خدای تعالی را بپذیرند وشرکی در روی زمین باقی نماند، واین در زمان قیام «قائم» ما خواهد بود».(۴۰۳)
ودر یک روایت دیگر از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«... تأویل این آیه هنوز نیامده است. هنگامی که قائم ما (علیه السلام) قیام کند، هر کس که زمان او را درک کند، تأویل این آیه را می بیند که، هر کجا را که تاریکی شب فرا گیرد آیین محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) آنجا را فرا خواهد گرفت، تا این که دیگر شرکی در روی زمین باقی نباشد».(۴۰۴)
نکته مهمی که در اینجا قابل ذکر است این که:
«تعبیر این حدیث بسیار جالب است [به] خصوص که تاریکی شب را مثال آورده وروشنایی روز را مثال نزده است؛ زیرا شمول تاریکی بیش از روشنایی است چون ممکن است در روی زمین نقطه ای یافت شود که نور به آنجا راه پیدا نکند؛ ولی تاریکی همه جا را فرا می گیرد وهیچ نقطه ای مستثنی نیست.
هنگامی که آفتاب عالمتاب امامت ظهور کند همه جهان به نور پروردگار منوّر می شود وآثار قیام شکوهمند آن مهر تابان در تمام ذرات عالم آشکار می شود».(۴۰۵)
آری! هنوز تأویل این آیه واقع نشده است؛ زیرا به طوری که می دانیم، نه در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ونه در دوران احدی از خلفاء ونه هم در روزگار هیچ یک از اوصیا، زمانی که در آن، جز دین حق، دین دیگری در روی زمین وجود نداشته باشد، به طور کامل در دنیا پدید نیامده است وبنابراین، شکی نیست که چنین وضعیتی فقط در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) تحقق خواهد یافت.

-----------------

(۴۰۳) ینابیع المودّه، ص ۲۳۹، باب ۷۱؛ تفسیر مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۴.
(۴۰۴) تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۶۰، ح ۴۸؛ تفسیر البرهان، ج ۳، ص ۸۱، تفسیر صافی، ج ۳، ص ۳۴۰، واثبات الهداه، ج ۳، باب ۳۲، ح ۵۸ وبا ترجمه فارسی، ج ۷، ص ۹۹، ح ۵۵۸.
(۴۰۵) جهان بعد از ظهور، ص ۷۵.

↑صفحه ۲۵۵↑

۵ - سوره توبه
«هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِیْنِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلیَ الدِّیْنِ کُلِّهِ ولوْکَرِهَ المُشْرِکوُنَ».(۴۰۶)
«او خداوندی است که پیامبرش را با هدایت ودینی حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند اگر چه مشرکان ناخشنود باشند».
این آیه مبارکه در سه سوره از سوره های قرآن کریم تکرار شده که اهمیّت این وعده الهی بخوبی روشن می شود؛ ولی مهم این است که، این وعده خداوند کی محقق می شود؟ زیرا مسلّم است که تا کنون این وعده خداوند تحقّق نیافته وهم اکنون ادیان باطل وادیان آسمانی تحریف شده در روی زمین وجود دارند، وشکّی نیست که وعده خداوند تخلف ناپذیر است. بنابراین، باید دید طبق روایات ومدارک معتبر اسلامی هنگام تحقق این وعده بزرگ که تحقق قول وپیمان خداوند است، چه وقت خواهد بود؟
آنچه از مجموع روایات معتبر واحادیث متواتر اسلامی که از طریق شیعه وسنّی روایت شده استفاده می شود این است که این آیه مبارکه، مربوط به زمان ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) است؛ زیرا در زمان حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) است که دین مقدس اسلام در سراسر زمین حاکم می شود وبشر پیرو یک آیین می گردد، ونشانی از ادیان باطل وتحریف شده در روی زمین باقی نمی ماند.
اینک برای اثبات این مطلب به احادیث چندی که در این باره می آوریم، توجّه فرمایید:
۱ - مقداد بن اسود گوید: از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود:
«لا یَبْقی عَلی ظَهْرِ الأَرْضِ بَیْتُ مَدَرٍ ولا وَبَرٍ إلاّ أدْخَلَهُ الله (عَلَیهِم) کَلِمَهَ الاسْلام، [إمّا] بِعِزٍّ عَزِیزٍ و[إمّا] بِذُّلٍ ذَلِیل، [إمّا]یُعِزُّهُم فَیَجْعَلَهُمْ مِنْ أهْلِها فَیُعِزّوا بِهِ، وإمّا یُذِلُّهُمْ فَیَدِینُون لَهُ».(۴۰۷)
«در روی زمین هیچ خانه خشت وگلی وخیمه مویین نمی ماند مگر این که خداوند آیین اسلام را در آن خانه وارد می کند، یا با عزّت وسر بلندی یا با

-----------------

(۴۰۶) سوره توبه (برائت)، آیه ۳۳ - سوره فتح، آیه ۲۸ وسوره صف، آیه ۹