كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۷,۲۳۱) کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۷۸۱) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۳,۵۳۷) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۶۰,۰۸۴) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۷۴۶) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۴,۰۶۵) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۴۵۱) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۶۱۵) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۱۵۱) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۷۲۱)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » انتظار پویا
كتابخانه مهدوى

کتاب ها انتظار پویا

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: آية الله محمد مهدى آصفى تاريخ تاريخ: ۲۱ / ۱ / ۱۴۰۰ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۱۷۷۵ نظرات نظرات: ۰

انتظار پویا

محمد مهدی آصفی
ترجمه: تقی متقی
ناشر: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه السلام)
مرکز تخصصی مهدویت، ۱۳۸۳

فهرست مطالب


قدردانی

مقدمه ناشر
سخن آغازین
نگاهی گذرا به زندگی و آثار حضرت آیت الله آصفی
فصل اول: «انتظار» و «حرکت»
تبیین مسأله انتظار
انتظار در مکاتب فکری غیردینی
انتظار در ادیان پیش از اسلام
انتظار نزد اهل سنّت
انتظار نزد شیعه امامیه
انتظار چیست؟
انواع انتظار
نظام تغییر
تأخیر در «فرج»
بررسی نظریه نخست
بررسی نظریه دوم
سنّت های الهی و امداد غیبی
گروه «زمینه سازان»
۱. زمینه سازان از مشرق (خراسان)
۲. زمینه سازان خراسان
۳. زمینه سازان از قم و ری
۴. زمینه سازان از یمن
نشانه های زمینه سازان ظهور
۱. گروه محکم و استوار
۲. گروه مبارز
۳. بازتاب های جهانی
برنامه زمینه سازی
«انصار» در روایات اسلامی
جوانان، یاران مهدی (عجّل الله فرجه)
فرماندهان سپاه
نشانه ها و اندیشه ها
۱. گنج هایی غیر از طلا و نقره
۲. قدرت و آگاهی
۳. هشیاری وبصیرت
۴. عزم نافذ
۵. نیرومندی
۶. شهادت طلبی
۷. تعادل شخصیّت
۸. زاهدان شب، شیران روز
بایسته های انتظار
۱. آگاهی
۲. امیدواری
۳. مقاومت
۴. حرکت
۵. دعا برای ظهور امام
انتظار مطلوب
یک. تصحیح مفهوم انتظار
دو. منتظر کیست؟
سه. ارزش انتظار
فصل دوم: پیوند «حرکت» و «انتظار»
حرکت و انتظار
اقدام انقلابی
بهای اقدام انقلابی
تکلیف به حرکت
ضعف انسان
رهایی از سقوط
عوامل رستگاری
یک. استعانت از صبر و صلاه (نماز وروزه)
دو. ولا (همبستگی)
سه. میراث
چهار. امید وانتظار

قدردانی

با قدردانی و تشکر از همکارانی که در تولید این اثر نقش داشته اند:
اعضای محترم شورای کتاب حجج اسلام مجتبی کلباسی، محمدصابر جعفری، مهدی یوسفیان، محمدرضا فؤادیان و آقایان احمد مسعودیان (مدیر داخلی)، عبدا… شریفی (مدیر فروش)، مرتضی دانش طلب (مدیر مالی)، عباس فریدی (طراح جلد و صفحه آرا) و کلیه کسانی که ما را یاری نمودند.

مدیر مسئول انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجّل الله فرجه)
حسین احمدی

مقدمه ناشر
بسم الله الرحمن الرحیم

تبیین انتظار و رویکردهای متفاوت آن، انگاره ای است که در دوران غیبت بر او گرد و غبار زمان نمی نشیند. چرا که پویایی طرح انتظار، منجر به انتظار پویا می گردد. اهمیت انتظار و اثر آن در امروز و فردای بشریت، مساله ای است حیاتی که درهر عصری نیازمند بیانی نو و جدید است تا در پرتو آن از آسیب ها، خرافه ها و تحریف ها پیراسته گشت و با تبیین وظایف و ویژگی منتظران واقعی حضرت، به سمت ظهور قدم برداریم.
از آنجا که بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجّل الله فرجه)، یکی از رسالت های خویش را تبیین معارف مهدوی از جمله انتظار راستین قرار داده است، لذا اقدام به نشر اثر حاضر نموده است.
این نوشتار ترجمه کتاب «الانتظار الموجّه» اثر اندیشمند گرامی، حضرت آیت الله آصفی (حفظه الله) است که توسط محقق گرانقدر جناب آقای تقی متقی ترجمه گردیده است.
امید آن که این اثر مورد رضایت الهی و در سایه سار توجّهات حضرت ولی عصر (عجّل الله فرجه) قرار گیرد.

بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجّل الله فرجه)

سخن آغازین
ای مدنی برقع ومکّی نقاب * * * سایه نشین چند بُوَد آفتاب
منتظران را به لب آمد نَفس * * * ای ز تو فریاد! به فریاد رس

می آیی
ای شکفته در نگاه انتظار خاک!
وپایان کتاب غربت عالم وآدم با نام تو آغاز می شود.
ای حجّت نهفته!
ای اندوهِ نگفته!
با ما بگو: راز سترگت، با سر انگشت کدام نیاز بزرگ، گشوده می شود؟ تقدیر پایانیِ زمین از رنگین کمان کدامین شادمانیِ شگفت، رنگ می گیرد؟
تو را با بادها چه نسبتی است که در کرانه یادت می چرخند وطوفان را نوید می دهند؟
ای طوفانِ آخرین!
تک سوارِ دشت های آشوب!
از کدام کرانه می وزی وکدامین ساعتِ سعید بر گُرده تازیانه های تازنده فرود می آیی؟
چه تهی دست اند انسان ها بی تو وچه غفلتی بر جبینِ خورد وخوابشان نشسته است!
ای ذوالفقارترین تیغ بر شَرَیانِ فتنه های کور!
می آیی، به خون خواهیِ مظلومان تاریخ؛ از «هابیل» تا «حسین (علیه السلام) » واز حسین (علیه السلام) تا هر که حتّی نامی از او در صحیفه یادِ خاک، باقی نیست.
آه،ای مسیحِ مسلّح!
پایان کتاب غربت عالم وآدم، با نام تو آغاز می شود ورنگین کمانی از ستاره وسرود، حاصلِ یک نگاهِ روشن تو است.

* * *

بندگان شایسته خدا، در انتظار به ارث بردن زمین اند؛ چنان که خدای تعالی در قرآن کریم بدیشان وعده داده است:
﴿ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون﴾ (انبیاء: ۱۰۵)؛ «و در حقیقت، در زبور پس از آن یادکرد، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد».
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز بدین وعده پای فشرده وفرموده است:
«اُبشّرکم بالمهدی یبعث فی امّتی علی اختلاف من الناس وزلازل، فیملأ الارض قسطاً وعدلاً بعد ما ملئت ظلماً وجوراً»(۱)؛ «شما را به ظهور مهدی (علیه السلام) بشارت می دهم که در هنگامه اختلاف و کوبش های [سخت]، در امتم پدیدار شود وزمین را پس از ظلم وجور، از عدل و داد آکنده سازد».
برخی دوست دارند، «انتظار» را حالت فرار از واقعیت های تلخ و رویکرد به آینده ای شیرین بدانند که در آن زمین از عدل و داد پر شده است. بی گمان چنین آینده ای - همان گونه که خدای تعالی وعده داده - فرا خواهد رسید و در این موضوع اختلافی نیست؛ بلکه اختلاف در طبیعت انتظار نمود می یابد. انتظار حالت گریز از رویارویی با واقعیت های گرانبار و سختی ها و رویکرد به شیرینی تغییر و اکتفا بدان نیست؛ بلکه انتظار ارتباط تنگاتنگی با حرکت در راستای تغییر و تلاش در جهت تحقق وراثت بندگان شایسته خدا در زمین دارد.
در این پژوهش، علاوه بر تبیین درست مفهوم انتظار، بحث های فرعی دیگری همچون انتظار در مکاتب فکری غیردینی، انتظار در نزد اهل تسنن وشیعه امامیه، ارزش فرهنگی انتظار، ابزار تغییر واسباب تأخیر در فرج، زمینه سازان ظهور ویاوران مهدی (علیه السلام)، بایسته های انتظار و... مطرح شده است.
به راستی چه کسی منتظر دیگری است، ما یا امام عصر (علیه السلام) ؟ آن حضرت حرکت و مقاومت و جهاد ما را انتظار می کشد، نه آنکه ما منتظرِ قیام او باشیم. چنین عقیده ای درباره انتظار، ارزش زیادی بدان می بخشد.
از این رو قرآن کریم اهتمام ویژه ای به مسأله حرکت وجنبش وجهاد ما مبذول داشته است. قرآن مسلمانان را به تغییر واقعیت های اجتماعی وجایگزین ساختن توحید در محل شرک وبرداشتن موانع از سر راه دعوت به سوی خدا وارزش های انسانی فرا می خواند. چنین مسأله ای اقتضا دارد که انسان نیز خود را به اسباب و وسایل متعدد، از سقوط باز دارد. این وسایل عبارت است از: استعانت از صبر و صلاه، همبستگی، انتظار و امید و....
در پایان، این نتیجه حاصل می شود که حرکت توحیدی امت اسلامی، از یک سو به قانون «وراثت» واز دیگر سو به قانون «انتظار» احاطه شده است. این دو از عمده ترین استوانه های حرکت توحیدی در مسیر طولانی و پر پیچ و خم آن است و ما باید با این دو آموزه قرآنی بیش از پیش آشنا شویم.

* * *

اثر حاضر ترجمه کتاب -الانتظار الموجّه- نوشته آیت الله آصفی - حفظه الله - است که در آن مباحث مربوط به انتظار، با تأمّلی عالمانه مورد بازکاوی قرار گرفته است.
امید که این پژوهش، دوستداران معارف اهل بیت (علیهم السلام) را به کار آید و در آنان معرفت آفریند و بصیرت افزاید.

تقی متّقی

نگاهی گذرا به زندگی و آثار حضرت آیت الله آصفی:
آیت الله محمدمهدی آصفی در سال ۱۳۱۷ ش در یک خانواده روحانی در نجف اشرف دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم شیخ علی محمّد آصفی، از فقها ومدرسان حوزه علمیه نجف اشرف بود که آثاری از وی در زمینه مسائل قرآنی به یادگار مانده است.
آیت الله آصفی، پس از گذراندن دوران ابتدایی و مقداری از تحصیلات متوسطه، به فراگیری مبادی علوم دینی از نحو و منطق و بلاغت پرداخت. دروس سطح فقه، اصول وفلسفه را نزد اساتید وقت، شیخ صدرالدین بادکوبی، شیخ مجتبی لنکرانی، سید جعفر جزایری و پدرش فرا گرفت. خارج فقه و اصول را نزد آیت الله میرزا باقر زنجانی، آیت الله شیخ حسین حلی و آیت الله حکیم تلمّذ کرد. در درس مکاسب امام خمینی قدس سرّه نیز مدتی حضور یافت؛ امّا بیشترین فراگیری او از آیت الله خویی قدس سرّه بود.
وی در ضمن تحصیل علوم حوزوی از دانشگاه بغداد در رشته معارف اسلامی نیز، مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرد. مدتی در عراق تحت تعقیب نیروهای امنیتی حزب بعث بود وپس از هفت ماه اختفا توانست از طریق سوریه به ایران مهاجرت کند. در ایران، مدتی در درس آیت الله گلپایگانی قدس سرّه و میرزاهاشم آملی قدس سرّه حاضر شد و از آیت الله آملی اجازه اجتهاد گرفت.
استاد در طول این مدت، در حوزه علمیه نجف ودو دانشکده در نجف و بغداد و نیز در حوزه علمیه قم، در رشته های فقه، اصول، علوم قرآنی، تفسیر و فلسفه به تدریس مشغول بوده است و اینک به تدریس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم اشتغال دارد. از آغاز جوانی به نوشتن علاقه داشت وبیش از چهل کتاب و رساله در مسائل مختلف فرهنگ اسلامی - چون اخلاق، تفسیر، عرفان، علوم قرآن، فقه، اصول، سیره، تاریخ، فلسفه و عقاید - به زبان عربی تألیف کرده است. برخی از آنها به طور مکرّر در عراق، ایران و لبنان انتشار یافته و تعدادی از آنها به زبان های فارسی، اردو، انگلیسی، فرانسوی و ترکی ترجمه شده است.
برخی آثار چاپ شده آیت الله آصفی به قرار زیر است:
التقوی فی القرآن؛ العلاقه الجنسیه فی القرآن؛ آیه الکنز؛ درآمدی بر علم تفسیر؛ وعی القرآن؛ المیثاق؛ آیه التطهیر؛ المذهب التاریخی فی القرآن؛ الشهود فی القرآن؛ الولاء والبرائه؛ الکلمات الابراهیمیه العشره؛ الاستعاذه؛ تفسیر بخشی از سوره بقره؛ تفسیر سوره انفال؛ الجسور الثلاثه و کتاب های دیگر.

فصل اول: «انتظار» و «حرکت»

تبیین مسأله انتظار:
«انتظار»، پیوند و ارتباط برجسته ای با «حرکت» دارد. حرکت از برآیندهای انتظار و انتظار از جهت دهنده های آن است.
برخی دوست دارند حالت انتظار را یک مسأله روانی ناشی از حرمان، در اقشار محروم جامعه و تاریخ تفسیر کنند و یا حالت فرار به سوی تصوّر آینده ای بدانند که محرومان در آن بتوانند تمام حقوق از دست رفته و سیادتشان را باز پس گیرند. این، نوعی خیال بافی یا نوعی گریز از دامن واقعیّت به آغوش تخیّل است.
بی گمان، هنگامی که در پیشینه تاریخی مسأله، نظر کنیم وگستره وسیع نفوذ آن را در عقاید دینی معروف بنگریم، چنین توجیهی برای مسأله انتظار غیرعلمی وبی پایه خواهد بود.
انتظار در مکاتب فکری غیردینی:
مسأله «انتظار» از محدوده دین فراتر رفته و مذاهب و رویکردهای غیر دینی، نظیر مارکسیسم را نیز شامل شده است؛ چنان که «برتراند راسل» می گوید:
«انتظار، تنها به ادیان تعلّق ندارد؛ بلکه مکاتب ومذاهب نیز ظهور نجات بخشی چه عدل را بگستراند و عدالت را تحقّق بخشد، انتظار می کشند».
انتظار نزد مارکسیست ها، مانند انتظاری است که مسیحیان بدان اعتقاد دارند. انتظار نزد «تولستوی» نیز به همان معنایی است که مسیحیان عقیده دارند؛ جز آنکه این داستان نویس روسی، از زاویه ای دیگر آن را مطرح کرده است.
انتظار در ادیان پیش از إسلام:
در عهد قدیم از -کتاب مقدّس- آمده است:
«از وجود اشرار وظالمان دلتنگ مباش که به زودی ریشه ظالمان بریده خواهد شد، ومنتظران عدل الهی زمین را به میراث برند وآنان که لعنت شده اند، پراکنده شوند و صالحان از مردم، همان کسانی اند که زمین را به میراث برند وتا فرجام حیات جهان در آن زندگی کنند»(۲).
این حقیقت، در قرآن کریم نیز تکرار شده است:
﴿وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الارْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ﴾ (انبیاء: ۱۰۵)؛ «و بی گمان، در زبور، پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد».
انتظار نزد اهل سنّت:
انتظارِ «مهدیِ نجات بخش»، اختصاص به شیعه ندارد. روایات متواتر بسیاری درباره مهدی (عجّل الله فرجه) از طریق اهل سنّت با سندهای صحیح و مستفیض وجود دارد که نمی توان در آنها تشکیک کرد؛ چنان که از طریق شیعه امامیه نیز چنین روایاتی رسیده است.
عبدالرحمن ابن خلدون(۳) - از دانشمندان قرن نهم هجری - در «مقدمه» مشهور بر کتاب اَلْعِبَر(۴) می گوید:
«بدان که مشهور اهل اسلام در طول اعصار بر این عقیده اند که به ناچار در آخرالزمان مردی از اهل بیت ظهور خواهد کرد که دین را تأیید کند وعدالت را ظاهر سازد و مسلمانان از وی پیروی کنند. او بر ممالک اسلامی استیلا خواهد یافت و نام او «مهدی» است. خروج دجّال و حوادث دیگر پس از آن و اینکه «عیسی» در پی او خواهد آمد ودجّال را خواهد کشت، یا با او خواهد آمد ودر کشتن دجّال یاور وی خواهد بود ودر نمازش به مهدی اقتدا خواهد کرد، از نشانه های ثابت ظهور است که در منابع روایی صحیح ذکر شده است»(۵).
شیخ عبدالمحسن العبّاد - مدرّس دانشگاه اسلامی مدینه منوّره - در پی حادثه اشغال حرم مکی، در مورد روایاتی که از رسول خدا درباره انتظار و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) رسیده، رساله ای نوشته است. وی در این رساله می گوید:
«من این رساله را به منظور تبیین سخن خروج مهدی آخرالزمان - که روایات صحیحی بر آن دلالت دارد ودانشمندان اهل سنّت از قدیم و جدید - مگر به ندرت - بر آن بوده اند، به رشته تحریر درآورده ام»(۶).
ابن حجر هیثمی در -الصواعق المحرقّه- در تفسیر سخن خداوند تعالی: ﴿وَاِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَهِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها...﴾(۷) می نویسد:
«مقاتل و پیروان وی از مفسّران، گفته اند: این آیه درباره حضرت مهدی (علیه السلام) نازل شده است، و احادیثی خواهد آمد که تصریح به این نکته دارند چه وی از اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است. بنابراین در آن دلالتی است بر برکت در نسل فاطمه وعلی - رضی الله عنهما - و اینکه از آنان فرزندان پاکیزه فراوانی ظهور خواهد کرد و خداوند نسل آنان را مفاتیح حکمت و معادن رحمت قرار داده است. راز این نکته این است که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای علی وفاطمه وفرزندانش دعا کرد تا از شرّ شیطان رانده شده، محفوظ بمانند»(۸).
شیخ ناصرالدین البانی، از شیوخ معاصر حدیث، در مجله -التمدن الاسلامی می نویسد:
«امّا مسأله مهدی، باید دانست که درباره خروج (قیام) وی احادیث صحیح فراوانی نقل شده است. بخش وسیعی از آنها دارای سندهای تأیید شده ای است که نمونه هایی از آنها را نقل می کنیم...».
انتظار نزد شیعه امامیه:
احادیث انتظار امام مهدی (عجّل الله فرجه) نزد شیعه امامیه، فراوان و متواتر است که دسته ای از آنها از طریق های صحیح به ما رسیده است. برخی دانشمندان، این احادیث را به شیوه ای علمی و ارزشمند گردآوری کرده اند؛ مانند [آیت الله] شیخ لطف الله صافی گلپایگانی در کتاب گران سنگ -منتخب الاثر- و شیخ علی کورانی در موسوعه الامام المهدی(۹) و دیگران.
ما هم اکنون در صدد نقل این روایات از طریق تشیع یا تسنّن نیستیم. موضوع این پژوهش نیز در مورد احادیث مربوط به امام مهدی (عجّل الله فرجه) و مناقشه در آنها از حیث سند و دلالت نیست؛ بلکه در این پژوهش مسأله دیگری را می جوییم و آن بحث از خود «انتظار» است.
انتظار چیست؟
انتظار، مفهومی اسلامی و ارزشی فرهنگی است که از آن، رفتار فرهنگی معیّنی سرچشمه می گیرد.
مردم گاهی از انتظار، برداشت منفی می کنند که در این صورت، انتظار به مفهومی برای تخدیر ومانعی برای حرکت تبدیل می شود و گاهی نیز از آن برداشت مثبت دارند که در این صورت، عاملی برای حرکت، قیام و انگیزش در زندگی مردم خواهد بود.
بنابراین ناچاریم که از مسأله انتظار تصوّر شفّاف و دقیقی داشته باشیم و همین نکته وظیفه اساسی ما در این پژوهش است.
«انتظار»، فرهنگ است ومفهومی فرهنگی که در ساختار ذهنی، اسلوب اندیشه، شیوه زندگی وچگونگی نگرش ما به آینده، دخالت مؤثر و فعّالی دارد و در ترسیم خط سیاسی ما برای حال و آینده، تأثیرگذار است.
نزدیک به هزار وصد سال است که انتظار، در زندگی ما ریشه فرهنگی خود را گسترده است؛ زیرا غیبت صغری در سال ۳۲۹ ه-. به پایان رسید واز آن تاریخ تقریباً هزار و اندی سال گذشته است.
در طول این مدّت، مسأله انتظار به گونه ای مؤثّر، در ساختار اندیشه سیاسی وانقلابی ما دخالت داشته است. اگر بدون عامل انتظار به تاریخ سیاسی و انقلابی خود بنگریم، این تاریخ بلند، جایگاه دیگری خواهد داشت.
اگر کسی در «دعای ندبه» تأمّل کند، به ژرفای مسأله انتظار و میزان نفوذ آن در روح مؤمنان و اندیشه و روش فکری و انقلابی آنان، پی خواهد برد.
انواع انتظار:
انتظار نجات بر دو گونه است:
یکم. انتظار نجاتی که در توان انسان نیست، آن را جلو یا عقب بیندازد؛ همانند انتظاری که شخص غریق در رسیدن گروه نجات مستقر در ساحل به سوی خود دارد. در این حال وی آنان را می نگرد که برای نجات او به راه افتاده اند. بی گمان، غریق را یارای آن نیست که زمان رسیدن گروه نجات را به خود نزدیک کند.
البته این انتظار، امید به نجات را در درون او تقویت کرده ونور امید را بر تیرگی های یأس و ناامیدی - که از هر سو احاطه اش کرده - خواهد تابانید.
دوّم. انتظاری که انسان می تواند آن را نزدیک گرداند وطلب کند؛ مانند بهبود یافتن از بیماری، اجرای طرحی عمرانی، علمی و تجاری، پیروزی بر دشمن و رهایی از فقر. همه اینها ریشه در انتظار دارند و امر سرعت بخشیدن یا تأخیر انداختن آنها به دست خود انسان است.
پس این امکان برای انسان وجود دارد که در بهبود یافتن و شفا تعجیل کند، یا آن را به تعویق اندازد و یا حتی منتفی گرداند. چنان که امکان آن هست در اجرای پروژه ای تجاری، عمرانی و علمی عجله کند، یا اجرای آن را به وقتی دیگر موکول کند و یا آن را رها سازد. همچنین این امکان برای وی هست که به سوی پیروزی بر دشمن وبی نیازی مالی بشتابد، یا سستی ورزد و تأخیر کند و یا از خیر آن بگذرد.
با این بیان، انتظار از نوع دوم با انتظار از نوع اوّلی که از آن سخن گفتیم، تفاوت دارد و در محدوده قدرت و اختیار انسان است که در تحقق آنچه که انتظارش را می کشد، شتاب ورزد، یا درنگ و سستی روا دارد و یا عطایش را به لقایش بخشد.
از این رو انتظار از نوع دوم، علاوه بر «امید» و«مقاومت»، به انسان «حرکت» نیز می بخشد و حرکت، مخصوص انتظار است. بی گمان اگر انسان بداند که نجات ورهایی اش به حرکت، عمل و تلاشش وابسته است؛ آن چنان حرکت و تلاشی برای رهایی و نجات خویش به خرج می دهد که در گذشته، توان انجام دادن آن را نداشته است.
بنابراین اگر انتظار از نوع اول به انسان، تنها «امید» و «مقاومت» می بخشد، انتظار از نوع دوم به وی «حرکت» و پویایی نیز خواهد بخشید.
امید این قدرت را به انسان می دهد تا پرده حال را بدرد و آینده را ببیند، وچه قدر فاصله است میان کسی که «خدا»، «هستی» و «انسان» را از خلال درد ورنج حاضر می بیند و میان کسی که همه این سه را از خلال حال و گذشته و آینده می نگرد. بی گمان تیرگی، ظلمت و ابهام و اشکالی که دیدگاه نخست را احاطه کرده، در دیدگاه دوم وجود ندارد.
امید انسان را در پایداری و مقاومت در برابر سقوط و نابودی تا رسیدن نیروهای کمکی، توانمند می سازد و تا زمانی که چراغ امید به رسیدن کمک در دل وجان انسان ندرخشد، مقاومتی نخواهد داشت.
امید انسان را در نیل به نجات، رهایی، نیرومندی و توانگری قادر خواهد ساخت. چنین انتظاری، همان «انتظار پویا» وبرترین نوع انتظاری است که در این پژوهش ما در پی آنیم.
نظام تغییر:
این انتظار، شبیه انتظار مردم از خداوند است که کارهایشان را از بد به خوب، از نیازمندی به بی نیازی، از ناتوانی به توانایی واز شکست به پیروزی تغییر دهد. چنین انتظاری، انتظار درست وعقلانی است؛ زیرا انسان، توده ای از ضعف، عجز، فقر، نادانی و زشتی است و از خدای تعالی، انتظار می رود که همه اینها را تغییر داده و به نیرو، توان، بی نیازی، دانایی و خوبی تبدیل کند. ایرادی نیست که انسان از خدا چنین توقّع و انتظاری داشته باشد؛ به شرط آنکه برای تحقق آن، نظام معقولی را - که خدای تعالی برای چنین تغییری مقرّر کرده - در پیش گیرد.
تا زمانی که انسان چنین نظامی را به کار نگیرد، درست نیست که توقع و انتظار تغییر از جانب خدا را داشته باشد. این نظام آن است که انسان، ابتدا در خودش تغییر ایجاد کند تا خدای تعالی، شرایط را به نفع او تغییر دهد.
بی تردید عقب ماندگی اقتصادی وعلمی، شکست نظامی وسوء مدیریت و... از ضعف، سستی، ناامیدی و جهل نهفته در وجودمان و نبود جسارت و شجاعت، ریشه می گیرد. پس اگر ما در خودمان تغییر ایجاد کنیم، خدا نیز شرایط را به نفع ما تغییر خواهد داد.
اگر ما حال خود را تغییر ندهیم، خدا نیز شرایط را به نفع ما دگرگون نخواهد ساخت. در این دو حقیقت، هیچ شک و مناقشه ای نیست. انتظار تغییر از سوی خدای تعالی، حقیقتی است قطعی؛ البته در صورتی که این انتظار با حرکت وعمل انسان همراه گردد، وبه تعبیر دیگر، این همان انتظار انقلابی است.
پس خطا است که از واژه انتظار، مترصد بودن منفی را بفهمیم؛ بی آنکه خود نقش منفی یا مثبتی در آنها داشته باشیم؛ همان گونه که چشم انتظار خسوف ماه یا کسوف خورشید می مانیم. بنابراین تفسیر صحیح آن است که انتظار، «حرکت»، «کار»، «تلاش» و «عمل» است.
تأخیر در «فرج»:
فهم درست معنای انتظار - که آیا به معنای مترصد بودن است یا حرکت - به جواب درست سبب تأخیر در فرج وابسته است. در اینجا دو دیدگاه مطرح است:
دیدگاه نخست: اگر سبب تأخیر در فرج وظهور امام عصر (عجّل الله فرجه) وانقلاب جهانی فراگیر او را این بدانیم که زمین تا از ظلم وجور پر نشده است، آن حضرت ظهور نخواهد کرد؛ به ناچار «انتظار» می باید به معنای «مترصد بودن» باشد! از طرفی به روشنی می دانیم که دامن زدن به ظلم و جور و گسترش دامنه آن، از دیدگاه اسلام جایز نیست.
بر اساس این برداشت، درست نیست که به مقابله با ظلم برخیزیم؛ زیرا چنین مقابله ای دوره غیبت را طولانی تر می سازد! پس به ناچار باید منتظر بمانیم تا ظلم و جور در زندگی سیاسی، اقتصادی، نظامی وقضایی ما به حدّ کمال برسد و کره زمین از ظلمت ستم پر شود تا امام (علیه السلام) ظهور کند وانقلاب خود را علیه ستمگران و در حمایت از مظلومان، علنی سازد.
دیدگاه دوم: اگر سبب تأخیر در فرج، عدم وجود یارانی باشد که جامعه و [در گستره ای وسیع تر] دنیا را برای ظهور امام و قیام فراگیر او، آماده سازند و پشتیبان و تکیه گاه انقلاب امام تلقّی شوند، مسأله فرق می کند.
در اینجا چاره ای جز اقدام وتجهیز وآمادگی وامر به معروف ونهی از منکر، به منظور برپایی اقتدار حق بر روی زمین و حصول فرج به سبب ظهور امام زمان (عجّل الله فرجه) نیست. در نتیجه، انتظار به معنای «مترصد» بودن نخواهد بود؛ بلکه به معنای حرکت، اقدام وجهاد برای برپایی اقتدار حق است؛ یعنی، مفهومی که مهیّاسازی زمین برای ظهور امام و قیام جهانی او را طلب می کند.
بنابر چنین برداشتی از ظهور امام (علیه السلام) و تحقّق فرج به دست او، معنای انتظار نیز از جهت مثبت ومنفی، میان «مترصّد بودن» و«حرکت» در نوسان خواهد بود. هم اکنون برای رسیدن به جواب صحیح، به بررسی این دو دیدگاه خواهیم پرداخت:
بررسی نظریه نخست:
۱. «پر شدن زمین از ظلم و جور»، به معنای خشکیدن چشمه توحید و عدل در زمین یا باقی نماندن مکانی برای پرستش خدا نیست! چنین چیزی محال و خلاف سنّت های الهی است؛ بلکه معنای آن، طغیان و سرکشی قدرت باطل، بر ضدّ حق در نبرد دایمی میان حق و باطل است.
۲. ظلم و ستمی که امروزه در گستره عظیمی از زمین بر مستضعفان و بینوایان می رود و تهاجم وسیعی که علیه ارزش های الهی می شود، شاید در تاریخ کم نظیر باشد!!
آنچه در منطقه بالکان توسّط صرب ها بر ضد مسلمانان بوسنی وهرزگوین گذشت، در تاریخ ظلم و کشتار کمتر نظیر داشته است. صرب ها بارها شکم زنان آبستن را پاره کردند وجنین ها را بیرون کشیدند!! کودکان را به قتل رساندند وسر بریدند وبا سرهای بریده، پیش چشم پدران ومادرانشان توپ بازی کردند!!
در «چچن» کودکان را سر بریدند وگوشت تنشان را طعمه خوکان ساختند! ستمی که کمونیست ها در دوره حکومت کمونیستی، بر مسلمانان آسیای میانه روا داشته اند، چنان است که لرزه بر اندام انسان می اندازد! شکنجه های وحشیانه ای که بر مسلمانان در زندان های اسرائیل اعمال می شود، از محدوده بیان بیرون است! برتر و بالاتر از همه اینها، شکنجه ها، زندانی کردن ها و ستم هایی است که در عراق بر مؤمنان به دست پلیس بعثی صدامی در جریان بوده و هیچ تعبیری از عهده توصیف آن بر نمی آید و...!
آنچه در گوشه گوشه دنیای اسلام بر مسلمانان می رود، بسیار وحشتناک و فراتر از ظلم و ستم و «پر شدن زمین از ظلم و جور» است؛ ولی کمتر دیده شده که افکار عمومی جهان نسبت به این ستم های وحشتناک اعتراضی داشته باشند! این بی تفاوتی از همه بدتر وزشت تر ونشانه انحطاط وجدان اخلاقی در جامعه جهانی وفرهنگ مادّی بشر معاصر است.
انحطاط وجدان اخلاقی، نمودِ خطری است که پیوسته سقوط فرهنگی را در پی دارد و قرآن از آن به «نابودی امّت ها» تعبیر می کند.
«وجدان» نیاز اصلی واساسی انسان است؛ همان گونه که انسان بدون «امنیت»، «بهداشت و درمان»، «غذا»، «نظام سیاسی» و «علم [و فن آوری]» قادر به ادامه زندگی نیست، به همان سان بدون وجدان، قادر به ادامه حیات نیست و هرگاه سرچشمه های وجدان بخشکد، سقوط فرهنگی نتیجه طبیعی این حالت خواهد بود. به تعبیر قرآن پس از سقوط نیز قانون «استبدال»، «تبدیل» و «ارث» بر زندگی بشر حاکم خواهد بود و این، همان حالت قیام جهانی امام عصر (علیه السلام) و برپایی دولت جهانی و فراگیر او است.
۳. بر خلاف انتظار برخی، گرایش دنیای امروز به سمت سقوط نظام های سیاسی، نظامی واقتصادی ستمگر است. همه ما چگونگی سقوط اتحاد شوروی را در ظرف چند ماه شاهد بوده ایم. مَثَل چنین کشورهایی، مانند ساختمانی است که از درون پوسیده شده و کسی قادر به نگه داری آن از ویرانی نیست.
طوفان تغییر، هم اکنون در امریکا - یعنی ابرقدرت دنیا - وزیدن گرفته واین کشور را در بُعد اقتصادی، امنیتی، اخلاقی و مقبولیّت، دچار زلزله های سخت و درهم کوبنده ای کرده است(۱۰).
نظام جاهلی امروز، شمارش معکوس سقوط وفروپاشی خود را شروع کرده است؛ بنابراین از چنین نظامی، چگونه انتظار جنگ و وحشی گری بیشتری نداشته باشیم؟!
۴. آنچه در قرآن و روایات دیده می شود، این است که: «[امام عصر (علیه السلام)] زمین را از عدل وداد پر می کند، همان گونه که از ظلم وجور پر شده است»(۱۱)؛ نه بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد!
معنای آن، این نیست که امام (علیه السلام) منتظر بماند تا ظلم و فساد بیشتر بشود! بلکه معنای روایت این است که آن حضرت هنگامی که ظهور می کند، زمین را از عدل و داد آکنده می سازد و با ظلم و فساد در جامعه مبارزه می کند، تا جایی که جامعه بشری، از ظلم و فساد پاک شود؛ همان گونه که در گذشته از ظلم و فساد پر بوده است.
اعمش از ابی وائل روایت کرده که امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) فرموده است:
«یخرج علی حینِ غفله من النّاس واِماته من الحقِّ واظهار من الجور، یفرح لخروجه اَهْلُ السَّماءِ وسکّانها، وَیَمْلأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجَوْراً»(۱۲)؛
«در هنگامه غفلت مردم، نابودی حق وآشکاری ظلم، [مهدی] خروج می کند. به سبب این خروج، اهل آسمان و ساکنان آن شادمان می شوند و زمین را از عدل و داد آکنده می سازد؛ چنان که از ظلم وجور پر شده باشد».
به نظر می رسد معنای جمله -«پر شدن زمین از ظلم و جور»-، این است که ظلم وجور چنان زیاد شود که مردم از آن، فریاد و فغان بردارند. ظلم، نقاب تبلیغاتی خود را - که نزد مردم خوب جلوه می کرد - فروافکند وچهره حقیقی اش را آشکار سازد! این تشکیلات و نظام ها در تحقّق آنچه مردم را بدان وعده می دادند - رفاه، آسایش و امنیّت - شکست می خورند و پس از این شکست های گسترده، مردم در جست وجوی نظامی الهی که آنان را از این ناکامی ها برهاند، به حرکت در می آیند و رهبری را می جویند که دستشان را بگیرد و به سوی خدای تعالی رهنمونشان سازد.
این شکست های پی درپی، هم اکنون در زندگی مردم یکی پس از دیگری رخ نموده است. بزرگ ترین آن با سقوط اتحاد جماهیر شوروی بوده ودر سال های اخیر آشوب های تندی امریکا را به لرزه در آورده است. هر کدام از این ناکامی ها، مردم را به سوی نظام الهی ورهبر ربّانیِ نجات بخش سوق می دهد.
بررسی نظریه دوم:
این نظریه در فهم علل تأخیر فرج و ظهور امام (علیه السلام)، به علل واقعی تکیه کرده است که نخستینِ آنها، عدم وجود یاوران کافی از جهت کمیّت و کیفیت، در میان شیعیان و انصار آن حضرت است.
بی گمان انقلابی که امام (علیه السلام) رهبری آن را به عهده خواهد داشت، انقلابی جهانی و همگانی است که مستضعفان و محرومان در آن، امامت و سرپرستی جامعه بشری را عهده دار خواهند بود:
﴿ونُریدُ ان نَمُنَّ علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمهً ونجعلهم الوارثین﴾ (قصص: ۵)؛
«ما می خواهیم بر آنان چه در زمین خوارشان شمرده اند، منّت نهیم وآنان را پیشوایان [مردم] گردانیم وایشان را وارث زمین کنیم».
و مؤمنان مستضعف در این مرحله، تمام آنچه را که طاغوت ها از قدرت وثروت در دست دارند، به ارث می برند: ﴿ونجعلهم الوارثین﴾؛ «و آنان را میراث بران قرار دهیم» و ﴿اَنَّ الارضَ یرثها عبادی الصالحون﴾ (انبیاء: ۱۰۵)؛ «بندگان شایسته ام میراث بران زمین خواهند شد».
و سلطه بر گستره زمین، نصیب آنان خواهد بود: ﴿وَ نُمکِّنَ لهم فی الارضِ﴾ (قصص: ۶)؛ «و در زمین، قدرتشان دهیم».
امام زمان (علیه السلام) در این مرحله، تمام زمین را از لوث شرک وظلم پاک خواهد کرد: (یملأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً) ؛ «زمین را از عدل و داد آکنده می سازد؛ چنان که از ظلم وجور پر شده است».
در برخی روایات، تصریح شده، درشرق وغرب عالم جایی که در آن ندای «لا اله الاّ الله» طنین انداز نشود، یافت نخواهد شد. محور این انقلاب فراگیر، جز «توحید» و «عدل» نخواهد بود. چنین انقلابی، به ناچار زمینه سازی های زیادی را در سطح عالی - هم از جهت کمیّت و هم از جهت کیفیت (نیروها و امکانات) - می طلبد. اگر این آمادگی ها ایجاد نشود، چنین انقلاب فراگیری در سنّت های الهی، در تاریخ بشری به تحقق نخواهد پیوست.
سنّت های الهی و امداد غیبی:
این انقلاب در رویارویی با متکبران، طاغوت ها، نظام ها و نهادهای جاهلی حاکم بر مردم، به یقین بدون امداد غیبی وپشتیبانی وتأیید الهی، به پیروزی نخواهد رسید.
در منابع اسلامی وجود چنین امدادی تأیید و چگونگی آن بیان شده است؛ البته این امداد الهی یکی از دو طرف قضیّه است و طرف دیگر آن، نقش سنّت های الهی در تاریخ وجامعه در تحقق این نهضت جهانی و گسترش و کمال بخشی بدان است. این سنّت ها نیز بی هیچ تغییر و تبدیلی، جاری خواهند بود:
﴿سنّه الله فی الّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ الله تَبْدیلاً﴾ (أحزاب: ۶۲)؛
«درباره کسانی که پیش تر بوده اند [همین] سنّت خدا جاری بوده است؛ و در سنّت الهی هرگز تغییری نخواهی یافت».
این سنت ها، تعارضی با امداد و تأیید الهی ندارد. این انقلاب در امتداد دعوت رسول خدا برای تحقق توحید در زندگی مردم است.
خدای تعالی به واسطه فرشتگان نشان دار و بادها و لشکری که قابل رؤیت نبود، و نیز به سبب رُعبی که در دل دشمنانش انداخت، رسولش را یاری کرد. از طرف دیگر رسولش را به فراهم کردن تجهیزات برای این جنگ سرنوشت ساز فرمان داد: ﴿وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا استطعتم مِنْ قُوَّه...﴾ (انفال: ۶۰)؛ «و هر چه در توان دارید در مقابل دشمنان بسیج کنید...».
مراحل این نبرد نیز به موجب سنّت های خدای تعالی در تاریخ وجامعه، تحقق می یافت و گاهی رسول خدا بر دشمنانش پیروز می شد و گاه این پیروزی به دست نمی آمد.
آن حضرت در این نبردها، از نیروهای نظامی، امکانات مالی وسلاح های جنگی بهره می گرفت. نقشه جنگ تدارک می دید ودشمن را با وسایل مختلف وشیوه های جدید، در زمان و مکان نبرد غافلگیر می کرد و هیچ یک از این امور با امداد غیبی الهی نسبت به رسول خدا - که شکّی در آن نیست - منافاتی ندارد.
انقلاب جهانی به رهبری فرزند پیامبر خدا (مهدی (عجّل الله فرجه))، از دعوت و نهضتی که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رهبری آن را به دوش داشته، به امر الهی، منحرف نخواهد شد.
از سنّت های بایسته در این انقلاب جهانی، «آمادگی» و «زمینه سازی» قبل از ظهور امام (علیه السلام) و«یاری» و«یاوران» در هنگام ظهور است. بدون این آمادگی و زمینه سازی ویاری، امکان ندارد انقلابی با این عظمت، در تاریخ انسان به ثمر برسد.
در این رابطه دو گونه روایات وجود دارد:
گروه نخست، روایاتی است که به «زمینه سازان» (مُوَطِّئان) تعلّق دارد. اینان جامعه انسانی وکر زمین را، برای ظهور و انقلاب جهانیِ همگانی امام عصر (عجّل الله فرجه) آماده می سازند وبه طور طبیعی قبل از ظهور امام (علیه السلام) پیدا می شوند.
گروه دوم از روایات، به «انصار» اختصاص دارد. انصارِ امام (علیه السلام)، آن حضرت را در قیام بر ضد ظالمان همراهی می کنند و امام (علیه السلام) رهبری آنان را در این قیام بر عهده می گیرد. پس این دو گروه عبارت است از:
۱. «زمینه سازان» که زمین را برای ظهور وقیام امام (علیه السلام) مهیّا می سازند.
۲. «انصار» که امام (علیه السلام) با پشتیبانی آنان بر ض ظالمان قیام می کند.
گروه «زمینه سازان»:
در روایات شیعه و سنّی، درباره گروه زمینه سازان مطالبی بیان شده است. این نصوص برخی مناطق اسلامی را - که این گروه از آنجا برخواهند خاست - مشخص کرده اند. مهم ترین این مناطق عبارت است از: خراسان (مشرق)، قم، ری و یمن. در روایات زیر، گروه زمینه سازان به مناطق یاد شده منتسب شده اند:
۱. زمینه سازان از مشرق (خراسان):
«حاکم» در -مستدرک صحیحین- از عبدالله بن مسعود نقل کرده است:
«اَتانا رسول الله (صلی الله علیه وآله) فخرج الینا مستبشراً یُعرف السّرور فی وجهه، فما سألناه عن شیء الاّ اخبرنا به ولا سکتنا اِلاّ ابتدأنا حتّی مَرَّ فتیهٌ مِنْ بنی هاشم منهم الحسن والحسین، فلمّا راهم التزمهم وانهملت عیناه، فقلنا: یا رسول الله، ما نزال نری فی وجهک شیئاً نکرهه؟ فقال: اِنّا اهل بیت اختار الله لنا الآخره علی الدّنیا، وانّه سیلقی اهل بیتی من بعدی تطریداً وتشریداً فی البلاد حتّی ترتفع رایاتٌ سودٌ فی المشرق، فیسألون الحقّ لا یعطونه، ثمَّ یسألون فلا یعطونه، ثمّ یسألونه فلا یعطونه - فیقاتلون - فینصرون. فمن ادرکه منکم ومِنْ اعقابکم فَلْیَأْتِ اِمامَ اهل بیتی، ولو حَبواً علی الثّلج، فانّها رایات هُدی، یدفعونها الی رجل مِنْ اهل بیتی»(۱۳)؛
«[روزی] رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) با شادمانی تمام به سوی ما آمد، به گونه ای که برق شادی در نگاهش می درخشید. هر چه می پرسیدیم، پاسخ می گفت و هرگاه سکوت می کردیم، خود شروع می فرمود؛ تا آنکه گروهی از جوانان بنی هاشم - که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) - در میانشان بودند، آمدند که از مقابل ما بگذرند. حضرت همین که آنان را دید، در آغوششان کشید و اشک از دیدگان مبارکش جاری شد. گفتیم:ای فرستاده خدا! آن چیست که پیوسته در چهره شما چیزی می بینیم که خوش نداریم. فرمود: ما خاندانی هستیم که خدای تعالی آخرت را در مقابل دنیا برای ما برگزیده است. پس از من خاندانم رانده وآواره شهرها گردند تا آنکه پرچم هایی سیاه در مشرق سربلند می کنند. آنان حق را می طلبند و بدیشان نمی دهند، در برهه ای دیگر حق را طلب می کنند و بدیشان نمی دهند، و باز نیز چنین شود؛ پس آن گاه نبرد می کنند و پیروز می شوند. [سپس فرمود:] هر که از شما یا فرزندان تان، چنین روزی را درک کرد؛ نزد امامی که از خاندانم است، حاضر شود - اگرچه جامه به خود پیچد وبر برف گام نهد - زیرا این پرچم ها، پرچم های هدایتند که آنها را به مردی از خاندانم تقدیم می کنند».
ابی خالد کابلی از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند:
«کَأَنّی بقوم قد خرجوا بالمشرقِ یطلبون الحقّ فَلا یُعَطْونَهُ ثُمَّ یطلبونه، فاذا رَأَوْا ذلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلی عَواتِقِهِمْ فیعطون ما شاؤُوا فلایقبلونه حتّی یقوموا ولایدفعونها الاّ اِلی صاحبکم قَتْلاهُمْ شُهَداءُ، اَمااِنّی لَوْاَدْرَکْتُ ذلِکَ لاََبقیتُ نَفْسی لصاحب هذاالامر»(۱۴)؛
«گویا می بینم مردمی را که در مشرق قیام کرده اند وحق را می طلبند و بدیشان داده نمی شود؛ ولی از پای نمی نشینند. از این رو سلاح در دست می گیرند، در نتیجه آنچه می خواستند بدیشان داده می شود. اما نمی پذیرند تا آنچه قیام می کنند و حکومت را به کسی جز صاحب شما (امام عصر (عجّل الله فرجه)) تحویل نمی دهند. کشته شدگان از آنان، شهیدند. آگاه باشید که اگر من در آن زمان حضور داشتم، وجودم را وقف صاحب این امر می کردم».
۲. زمینه سازان خراسان:
محمد بن حنفیه، در روایتی از امام علی (علیه السلام) نقل کرده است:
«ثُمَّ تخرج رایه مِنْ خُراسانَ یهزمون اصحاب السّفیانی حتّی تنزل ببیت المقدس توطئ للمهدی سلطانه»(۱۵)؛
«پرچمی از خراسان بیرون می آید، [حاملان این پرچم] اصحاب سفیانی را شکست می دهند تا اینکه به بیت المقدس می رسند وزمینه حکومت [حضرت] مهدی (عجّل الله فرجه) را فراهم می سازند».
۳. زمینه سازان از قم و ری:
علاّمه مجلسی روایت کرده است:
«رجلٌ مِنْ اَهْلِ قُم یدعو النّاس الی الحقّ یَجتمع معه قومٌ کَزُبرِ الحدیدِ، لا تزلّهم الریاح العواصف، لا یَملُّونَ من الحرب ولا یجبنونَ وعلی الله یتوکّلونَ والعاقبه للمتّقین»(۱۶)؛
«مردی از اهالی قم مردم را به حق فرا می خواند، گروهی که دل های آنان چون پاره های آهن است، گرد او جمع می شوند. طوفان های سخت آنان را نمی لرزاند. از جنگ خسته نمی شوند و بیمی به خود راه نمی دهند، بر خدا توکّل می کنند و عاقبت [نیک] از آن پرهیزگاران است».
۴. زمینه سازان از یمن:
امام باقر (علیه السلام) درباره رهبری یمانی قبل از ظهور امام عصر (علیه السلام) فرموده است:
«... ولیس فی الرایات اهدی من رایه الیمانی، هی رایه هدی لانّه یدعو الی صاحبکم...»(۱۷)؛
«... در میان پرچم ها، پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست. آن پرچم، پرچم ارشاد است؛ زیرا [مردم را] به سوی صاحب شما [امام عصر (علیه السلام)] فرا می خواند...».
نشانه های زمینه سازان ظهور:
۱. گروه محکم و استوار:
نخستین چیزی که در این قشر جلب نظر می کند، صلابت، نیرومندی و استواری آنان است. بنابراین آنان قوی و نیرومند هستند و زمین را برای ظهور امام (علیه السلام) آماده می سازند.
محمد بن یعقوب کلینی ذیل آیه ﴿فاذا جاء وعدُ اولیهما بعثنا علیکم عباداً لنا اُولی بأس شدید﴾(۱۸) آورده که: امام صادق (علیه السلام) «بندگان سخت نیرومند» را به همین قشر تفسیر کرده است.
در روایتی از این گروه، با عنوان «قلوبهم کزبر الحدید، لاتزلّهم الریاح العواصف»(۱۹)؛ توصیف شده است.
ایشان با آنکه دارای «دل» هستند وطبیعت دل، نرمی و رأفت است؛ لیکن این دل ها در رویارویی با طاغوت ها و ستمگران، به تکّه های آهن بدل می شوند که دیگر نرمی ورقّت نمی شناسند.
صلابت و نیرومندی، از ویژگی های نسل هایی است که خدای تعالی مسؤولیت تغییر [نظام های اجتماعی] وایجاد انقلاب را به دوش آنان گذاشته است. همچنین این دو صفت از ویژگی نسل هایی است که خدای تعالی، آنان را در گردنه های بزرگ تاریخ برای انتقال مردم از مرحله ای به مرحله دیگر، برگزیده و گروه زمینه سازان، دارای این ویژگی ها است.
۲. گروه مبارز:
وظیفه این گروه، مبارزه با نظام جهانی وعصیان علیه آن است. اینکه نظام جهانی چیست وچگونه این نظام در خدمت به ابرقدرت ها وهم پیمانان آنها و حفظ مراکز قدرت وموقعیت استراتژیکی شان در مناطق مختلف دنیا عمل می کند، یک پرسش جدّی است.
مسؤولیت حفظ این مراکز قدرت، مسؤولیتی بسیار دشوار وظریف است که نظام جهانی در تمام سطوح دنیا - نه تنها در سطوح منطقه ای یا کشوری - بدان پایبند است.
این نظام، از یک سری معادلات وموازنه های سیاسی، اقتصادی، نظامی وخبری دقیق شکل گرفته است. همچنین این نظام از رژیم های سیاسی تشکیل یافته که به عنوان عضو یک خانواده جهانی محسوب می شوند و مجموعه ای از خطوط قرمز و سبز و زرد در میان آنها در زمینه حوادث، امتیازها، تنظیم نقش ها، تقسیم درآمدها، بازار و منابع ثروت و مناطق نفوذ وجود دارد.
این مجموعه پیچیده، قدرت های بزرگ را به سلطه بر دنیا قادر ساخته است؛ همان طور که یک اهرم(۲۰) کوچک، انسان را در جا به جایی اجسام سنگین با کمترین حرکت، توانا می سازد. از این رو نظام جهانی، قبل وبعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، همچنان نزد همگان احترامش را حفظ کرده است؛ زیرا هر یک از آنان، به قدر گستره و توان خویش از این نظام بهره می برد.
این جوانان (زمینه سازان ظهور امام عصر (علیه السلام))، به سادگی و بی هیچ تردیدی، این خطوط قرمز را زیر پا می گذارند و معادلات و موازنه های مورد توافق را بر هم می زنند. همچنین استقرار، توازن و شوکت جهانی این رژیم ها و سازمان های بین المللی را بی اعتبار می سازند.
این سازمان ها ورژیم ها، نه قدرت سلطه بر این جوانان را دارند و نه توانایی تحمّل یا دفعشان را؛ زیرا بیشترین توان این حکومت ها وهیبت جهانی شان، در رویارویی با حکومت ها وسازمان هایی همانند خودشان است وآخرین سلاح آنان قتل، زندان، شکنجه و تبعید است؛ حال آنکه این جوانان از هیچ یک از این امور نمی هراسند.
از این رو، وصفی که در روایت درباره این گروه به کار رفته، بسیار دقیق است:
«لا تزلّهم الریاح العواصف، لا یملّون من الحرب ولا یجبنون وعلی الله یتوکّلون والعاقبه للمتّقین»؛
«آنان را تندبادها نمی لرزاند، از نبرد دلتنگ و ملول نمی شوند و نمی هراسند، و بر خدا توکل می کنند وعاقبت [نیک] از آن پارسایان است».
بی گمان آن که [در دل] هراسی ندارد، از نبرد خسته ودلتنگ نمی شود و تندبادها او را تکان نمی دهد. نیرو وامتیاز اینان در آن است که نمی هراسند و دشواری اینها از دیدگاه حکومت ها وقدرت های بزرگ، در همین نکته نهفته است.
در انتخابات عمومی ریاست جمهوری امریکا، در دوره رئیس جمهوری اسبق (کارتر)، گفت وگویی تلویزیونی در ضمن فعالیت های تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری، برگزار شد. در این برنامه، نامزد رقیب رو به کارتر کرد و گفت:
«در حادثه انفجار مقرّ نیروی دریایی امریکا در بیروت (مارینز)، به هیبت جهانی امریکا خدشه زیادی وارد شد وتو - خطاب به کارتر - به تنهایی بایدمسؤولیت کامل این خسارت را به عهده بگیری».
رئیس جمهور نیز در یک جمله پاسخ او را چنین داد:
«فکر می کنی من در مقابل انسانی که به طلب کشته شدن آمده چه می توانم بکنم؟! نهایت کاری که می توانم بکنم، این است که مردم را باترس وتهدید ازامثال چنین اقدامی بازدارم. امّااگر کسی که دست به چنین انفجاری زده، خود طالب مرگ باشد وبه سوی مرگ آغوش بگشاید، چگونه می توانم وی را از این کار بازدارم؟ واگر تو در موقعیت من بودی چه کار می توانستی بکنی؟!»
اینها از ویژگی های نسل مبارزی است که در رویارویی با رژیم ها وقدرت های بزرگ در ایران، عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین، الجزایر، مصر، سودان، چچن و بوسنی و هرزگوین پا به عرصه نهادند.
کار این نسل شگفت آور است؛ در عین حالی که در قبضه قدرت وسلطه و شلاّق جلادان قرار دارند و انواع عذاب ها وشکنجه ها را می بینند؛ در مقابل آنان سر خم نمی کنند و نرمی نمی پذیرند... چنان که یکی از آنها در زیر شکنجه های جلادان، چنین گفت: «حسرت شنیدن یک آخ را هم بر دلت خواهم گذاشت!»
۳. بازتاب های جهانی:
بازتاب های جهانی در مقابل این نسل - چنان که در روایات بدان تصریح شده - خشمگینانه ومتعرّضانه است؛ زیرا آنان معادلات و موازنه های جهانی را با چالش های سخت و حقیقی مواجه می سازند؛ از این رو عکس العمل های جهانی در برابرشان با عصبانیت و خشم همراه است. ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است:
«اِذا ظَهَرَتْ رایه الحقّ لعنها اهل الشرق واهل الغرب، اَتدری لِمَ ذلک؟ قلت: لا، قال: للذی یلقی النّاس من اهل بیته قبل ظهوره»(۲۱)؛
«آن گاه چه پرچم حق آشکار شود، اهل شرق وغرب لعنتش کنند. آیا می دانی، برای چه؟ گفتم: نه، فرمود: به دلیل مشکلات و سختی هایی که اهل بیت او برای [نظام های] شرق وغرب ایجاد خواهند کرد».
اهل بیت وی قبل از ظهور، زمینه سازان ظهور هستند که مشکلاتی را برای این رژیم ها وسازمان ها فراهم کرده وراحتی وآرامش را از آنان سلب می کنند. کلینی از امام صادق (علیه السلام) - در تفسیر سخن خدای تعالی: ﴿بعثنا علیکم عباداً لنا اولی بأس شدید﴾(۲۲) - چنین نقل کرده است:
«قومٌ یبعثهم الله قبل خروج القائم فلا یدعون واتِراً لآلِ محمّد اِلاّ قتلوه»(۲۳)؛
«گروهی هستند که خدای تعالی قبل از ظهور قائم (علیه السلام) بر می انگیزد.
آنان هیچ ستم کننده ای به خاندان محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را رها نمی کنند؛ جز آنچه او را به قتل می رسانند».
بازتاب های جهانی که در این روایات ذکر شده، تا حدّ زیادی به عکس العمل دنیای امروز در برابر بیداری اسلامی - که از آن به «بنیادگرایی اسلامی» تعبیر می کنند و ناجوانمردانه ترین صفاتی چون خشونت و تروریسم را بدان منتسب می سازند - همسانی دارد.
برنامه زمینه سازی:
آماده سازی دنیا برای انقلاب امام عصر (عجّل الله فرجه) وظیفه ای گسترده، سترگ و پیچیده است که این گروه در رویارویی با ستمگران وطاغوت های مستکبر و سردمداران کفر، بدان اقدام می کند.
این ستمگران، یک جبهه سیاسی وسیع را - به رغم تمامی اختلاف هایی که در میانشان حاکم است - تشکیل می دهند! این جبهه اهرم های قدرت زیادی در اختیار دارد؛ همچون: ثروت، اقتدار سیاسی، نظامی و تبلیغاتی، ارتباطات [گسترده] و تشکیلات [پیچیده]، و از این وسایل در کوبیدن بیداری نوپای اسلامی ونابودی آن بهره می برد.
از این رو گروهی که عهده دار آماده سازی جهان برای ظهور امام عصر (علیه السلام) است، به ناچار در رویارویی با این نیروها، باید از همان تشکیلات جبهه استکبار جهانی برخوردار باشد؛ بلکه با تربیت ایمانی وجهادی و آگاهی سیاسی از دشمن پیشی گیرد.
بنابراین، آماده سازی برای قیام امام عصر (علیه السلام) - که زمینه سازان تدارک می بینند - دارای دو جنبه خواهد بود:
۱. رشد ایمانی، جهادی و آگاهی سیاسی (این همان چیزی است که جبهه مقابل فاقد آن است).
۲. [ایجاد] تشکیلات سیاسی، نظامی، اقتصادی، اداری و اطلاعاتی که به ناچار در مانند چنین نبردی باید موجود باشد.
بی گمان، گروه مؤمنی که جهان را برای ظهور امام عصر (علیه السلام) مهیا می سازد؛ باید چنین امکاناتی را فراهم کند؛ اگرچه [در این زمینه] قدرت برابری با جبهه جهانی دشمن را نداشته باشد.
این تشکیلات سیاسی، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی، بدون وجود نظام سیاسی و دولت در جهان، محقق نخواهد شد و این همان دولت زمینه ساز است که در روایات، مژده برپایی آن داده شده است و شکل گیری چنین نیرویی در جهان، ظهور امام (علیه السلام) را نزدیک می کند و بدون آن، عوامل طبیعی ظهور امام فراهم نمی آید. کسب چنین نیرویی، نیازمند عمل و حرکت در متن زندگی است و فقط «مترصّد» بودن و به «انتظار» نشستن - به معنای منفی آن - دردی را درمان نمی کند.
«انصار» در روایات اسلامی:
«زمینه سازان» قیام امام مهدی (علیه السلام)، قبل از «انصار» پا به عرصه می گذارند. انصار از شاگردان نسل پیشین محسوب و به واسطه ویژگی های منحصر به فردشان شناخته می شوند.
به عنوان نمونه درباره «جوانان طالقان» روایتی زیبا نقل شده است.
متقی هندی در -کنزالعمّال- و سیوطی در -الحاوی- درباره انصار امام از «طالقان» چنین نقل کرده اند:
«وَیْحاً للطّالقان، فانَّ للهِ عزّ وجل بها کنوزاً لَیْسَتْ مِنْ ذهب وفضّه، ولکن بها رجالٌ عرفوا الله حَقَّ معرفته وهم انصار المهدی»(۲۴)؛
«خوشا به حال طالقان! همانا برای خدای باشکوه و بزرگ در طالقان، گنج هایی است که از طلا و نقره نیست؛ بلکه در آنجا مردانی هستند که خدا را - آن چنان که حقّ معرفت او است - شناخته اند و آنان از یاوران مهدی (علیه السلام) هستند».
در روایتی دیگر چنین آمده است: «بخٍّ بخٍّ للطّالقان»؛ «آفرین، آفرین بر طالقان!»
علاّمه مجلسی در این باره حدیث مفصل تری را نقل کرده است:
«له کنزٌ بالطالقان ما هو بذهب ولا فضّه، ورایه لم تنشر مُذطُویت، ورجالٌ کَأَنَّ قلوبهم زبر الحدید لا یشوبها شکٌ فی ذات الله اَشَدُّ مِنَ الْجَمْرِ، لو حُملوا علی الجبال لاََزالوها، لا یقصدون برایاتهم بلدهً اِلاّ خرّبوها کَأَنَّ علی خیولهم الْعُقْبان، یتمسّحون بسرج الامام یطلبون بذلک البرکه، ویحفّون به ویقونه بانفسهم فی الحروب، یبیتون قیاماً علی اطرافهم ویصبحون علی خیولهم. رُهبان باللیل، لیوث بالنهار. هم اطوع من الامَهِ لسیّدها، کالمصابیح کَأَنَّ فی قلوبهم القنادیل وهم من خشیته مشفقون. یدعون بالشهاده و یتمنّون ان یُقْتلوا فی سبیل اللهِ. شعارهم: یا لثارات الحسین. اذا ساروا یسیر الرعب امامهم مسیره شهر یمشون الی المولی ارسالاً، بهم ینصر الله امام الحقّ»(۲۵)؛
«برای او گنجی است در طالقان که [از جنس] طلا ونقره نیست، وپرچمی است که از هنگام فرو پیچیده شدن، گشوده نشده است، ومردانی است که دل هایشان پاره های آهن است. در دل این مردان تردیدی در ذات الهی راه نیافته وسوزنده تر از پاره های اخگر است(۲۶). اگر به کوه ها حملهور شوند، آنها را متلاشی سازند، با پرچم هایشان آهنگ هیچ دیاری را نکنند، جز آنکه ویرانش سازند؛ گویی که بر اسب هایشان عقابانند. برای برکت به زین اسب امام (علیه السلام) دست کشند وگرداگرد او بگردند ودر نبردها با جان خویش یاری اش کنند(۲۷). شب را به قیام وعبادت گذرانند و روز را بر اسبان خود. زاهدان شب و شیران روزاند. اطاعت پذیرتر از کنیز به سرور خویش اند. چونان چراغ هایند؛ گویا چلچراغ هایی در دلشان فروزان است. و از بیم الهی ترسان اند. برای شهادت دعا می کنند وآرزوی کشته شدن در راه خدا را در سر می پرورانند.
شعارشان: «ای خون خواهان حسین!» است. آن گاه که به راه افتند، ترس ووحشت پیشاپیش ایشان مسیر یک ماه را بپیماید. متوجه مولا شوند وبه حرکت درآیند. خدای تعالی بدیشان امام حق را یاری رساند».
جوانان، یاران مهدی (عجّل الله فرجه):
در روایات بیان شده که یاران امام عصر (علیه السلام) را جوانان تشکیل می دهند ومیانسال وکهنسال در میانشان - جز به ندرت - پیدا نمی شود. حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) فرموده است:
«اصحاب المهدی شباب لا کهول فیهم، اِلاّ کمثل کُحل العین والملح فی الزاد واقلّ الزاد الملح»(۲۸)؛
«یاران مهدی (علیه السلام) جوانند و میان سال در میانشان نیست، مگر به مثل سرمه چشم و نمک در غذا و نمک [همیشه] کمتر از غذاست (کنایه از آن که پیران بسیار کم هستند) ».
فرماندهان سپاه:
امام باقر (علیه السلام) در این باره چنین فرموده است:
«فیجمع الله علیه اصحابه [وهُمْ] ثلاث مائه وثلاثه عشر رجلاً، ویجمعهم الله عَلی غیر میعاد... فیبایعونه بین الرّکن والمقام ومعه عهدٌ من رسول الله (صلی الله علیه وآله) قد توارثته الابناء عن الآباء...»(۲۹)؛
«وخداوند بی هیچ میعادی یارانش را برای وی گرد می آورد، در حالی که ۳۱۳ نفرند... وحدّ فاصل رُکن ومقام [ابراهیم] با امام (علیه السلام) بیعت می کنند وبا آن حضرت عهدی است از رسول خدا که پشت در پشت از پدرانش به ارث برده است».
نشانه ها و اندیشه ها:
پیش از آغاز این بحث، گفتنی است زبان رایج در زمان صدور این روایات، زبانی رمزی و نمادین بوده است؛ از این رو می توان «سیوف» را به سلاح و «خیول» را به ماشین ها، نفربرها، تانک ها و وسایل نقلیه زرهی و رزمی معنا کرد. چنان که وصف «رُهبانٌ باللیل، لیوثٌ بالنهار» نیز تعبیری نمادین ومجازی است که از آن عبادت و تهجّد در شب و شجاعت و جرأت در روز مقصود است.
زبان رمزی برای کسی که آشنا به شیوه های تعبیر در منابع وروایات اسلامی باشد، زبانی شناخته شده است. پس از این مقدمه، بحث از «نشانه ها واندیشه ها» را در این روایات آغاز می کنیم:
۱. گنج هایی غیر از طلا و نقره:
یاران امام، گنج هستند. گنج، ثروتی است که مردم از محلّ اختفای آن بی خبرند. ممکن است گنجی در خانه انسان، زیر گام های او، یا در زمین مجاور منزلش، یا در شهر وی باشد؛ ولی او از آن بی خبر باشد. انصار امام نیز گنج های پنهانند. ممکن است یکی از آنان در خانه یکی از ما یا در همسایگی و شهر ما باشد؛ امّا ما وی را نشناسیم وحقیرش بشماریم و یا در چشم مردم - که دیده بصیرتشان از نفوذ در اعماق وکشف گنج ها ناتوان است - کوچک آید!
بی گمان این بصیرت، یقین، توجّه به خدا، شجاعت وبی باکی وذوب شدن در ذات خدای تعالی - که انصار امام (علیه السلام) بدان ها توصیف شده اند - به یکباره شکل نمی گیرد؛ بلکه در جان این جوانان وجود داشته، ولی از دیدگان مردم پنهان مانده است؛ چنان که گنج ها از چشم ها پنهان می مانند.
۲. قدرت و آگاهی:
خدای بلندمرتبه در وصف بندگان شایسته خود «ابراهیم»، «اسحاق» و «یعقوب» (علیهم السلام) می فرماید:
﴿واذکر عبادنا ابرهیم واسحق ویعقوب اولِی الایدی والابصار انّا اخلصناهم بخالصهٍ ذکری الدّار وانّهم عندنا لمن المصطفین الاخیار﴾ (ص: ۴۵-۴۷)؛
«و بندگان ما ابراهیم واسحاق ویعقوب را که نیرومند ودیده ور بودند، به یاد آور. ما آنان را با موهبت ویژه ای - که یادآوری آن سرای بود - خالص گردانیدیم. وآنان در پیشگاه ما به جِدّ از برگزیدگان نیکانند».
بصیرت، نیازمند قدرت است وبدون قدرت، از دست می رود وبه خاموشی می گراید. بصیرت را جز مؤمن نیرومند بر نمی تابد و هنگامی که نیروهایش تحلیل رود، فاقد بصیرت می شود. بنابراین، قدرت نیاز به بصیرت دارد؛ زیرا توانایی بی بصیرت، به لجاجت ودشمنی واستکبار بدل می شود.
خدای تعالی ابراهیم، اسحاق و یعقوب را چنین توصیف فرموده که آنان صاحبان «قدرت» و «بصیرت» هستند. در برخی روایات نیز، یاران امام عصر (علیه السلام) به صاحبان «قدرت» و«بصیرت» توصیف شده اند.
۳. هشیاری و بصیرت:
تعبیر روایت از حالت آگاهی وبصیرت یاران امام عصر (علیه السلام) تعبیر عجیبی است: «کالمصابیح کَأَنَّ فی قلوبهم القنادیل»؛ «آنان چونان چراغ هایند؛ انگار که در دل هایشان قندیل هایی روشن است».
آیا امکان پذیر است که ظلمت، قندیل را بشکند؟ هر چند که ظلمت قندیل را احاطه می کند؛ لیکن قدرت درهم شکستن آن را نخواهد داشت.
تیرگی شک و تردیدها هر چند متراکم گردد و فتنه ها پی در پی درآیند؛ ولی نمی تواند در روح و جان و هشیاری یاران امام نفوذ کند. از این رو آنان هنگامی که رهسپار می شوند، دچار شک نمی گردند و تردید نمی کنند و به قهقرا نمی روند و به پشت سر نمی نگرند. تعبیر روایت در این زمینه چنین است: «لایشوبه شکٌّ فی ذات الله»؛ «دل هایی که به شک در ذات خدا آلوده نشوند».
از این تعبیر فهمیده می شود که منظور امری غیر از شک است؛ ترکیبی از شک و یقین و یا لحظاتی از شک که حالت یقین را می شکافد وبه نحوی به درون یقین نفوذ می کند؛ ولی در اندک مدتی در مقابل آن شکست می خورد و جا خالی می کند. چنین چیزی برای بسیاری از مؤمنان اتفاق می افتد؛ در حالی که هیچ شکّی، یقین یاران امام را بر نمی آشوبد. یقین آنان ناب و خالص و به دور از شایبه شک و تردید است.
۴. عزم نافذ:
این بصیرت، چنان عزم نافذی به آنان می بخشد که هیچ تردید و دو دلی در آن راه ندارد. تعبیر از این عزم به «اخگر و پاره آتش» (الجمر)، تعبیری با شکوه و حکایتگر است. «اخگر» مادام که ملتهب و فروزان است، نفوذ می کند و می درد و «پاره آتش»، دلپسندترین تعبیری است که در باب نفوذ عزم می شناسیم. ما نمی دانیم که خدای تعالی، در روح وجان جوانان طالقان چه گنجینه هایی از هشیاری، یقین، عزم و نیرو قرار داده است! تعابیر وارد در این روایت، تعابیر غیرمأنوسی است. انگار که سخن از آنان، سخن از روی وَجْد وشیفتگی است:
«زُبر الحدید کالمصابیح، کأنَّ فی قلوبهم القنادیل، اشدُّ من الْجَمْر، رُهبانٌ باللیل، لیوثٌ بالنهار»؛ «[آنان] پاره های آهن اند، چون چراغ اند، انگار در دل هایشان قندیل هایی روشن است، نافذتر از پاره آتش، زاهدان شب و شیران روز».
گویا روایت از تمام توانایی های لغت، سود جسته تا امکان تعبیر از آگاهی، بصیرت، نیرومندی و عزم نافذ این جوانان را بیان کند.
۵. نیرومندی:
در روایت، جوانان طالقان به [صاحبان] قدرت شگرف توصیف شده اند که تاکنون هیچ جوانی را بدان نیرومندی مشاهده نکرده ایم. در این عبارت تأمل کنید: «کأنّ قلوبهم زُبر الحدید»؛ «گویی که دل هایشان پاره های آهن است».
آیا تاکنون کسی را دیده اید که بتواند تکه های آهن را در کف دست ذوب کند، یا بشکند یا نرم سازد؟
«لَوْ حملوا علی الجبال لاَزالوها، لا یقصدون برایاتهم بلده اِلاّ خرّبوها کأَنَّ علی خیولهم الْعُقبانُ»؛ «اگر به کوه ها حمله ور شوند، آنها را متلاشی سازند، با پرچم هایشان آهنگ هیچ دیاری را نکنند، جز آنکه ویرانش سازند، گویی که عقابانند بر اسب ها».
این تعابیر از توانایی شگرفی حکایت می کند. این قدرت، از نوع قدرتی نیست که طاغوت ها از آن بهره مندند؛ بلکه فقط برخاسته از نیروی عزم و اراده و یقین است.
۶. شهادت طلبی:
«یدعون بالشهاده ویتمنّون اَنْ یُقتلوا فی سبیل الله»؛
«برای شهادت دعا می کنند وآرزوی کشته شدن در راه خدا را در سر می پرورانند».
مرگ، پیرمردان نود یا صد ساله را دچار وحشت می سازد؛ در حالی که تمام لذت های زندگی و میل بدان ها را از کف داده اند... اما این جوانان - که در عنفوان جوانی به سر می برند - به این مرگ عشق می ورزند. عشق به شهادت از دو چیز سرچشمه گرفته و دارای دو نتیجه است.
این دو چیز - که منشأ عشق به شهادت در وجود انسان است - روی گردانی از دنیا وتوجّه به خدای تعالی است. اگر انسان با دوستی دنیا در دلش مقابله کند وخود را از بند آن رها سازد وفریبش را نخورد، بی گمان گام نخست را در این راه - که دشوارترین گام است - برداشته است. گام دیگر آن است که دل به محبّت خدا دهد و شیفته یاد و عشق او باشد و صاحب چنین دلی، با تمام وجود به سوی خدا بازگردد.
برای این گروه، امور دنیوی اهمیّتی ندارد. با دیگران در بازارها و اجتماعات حاضر می شوند؛ اما در دل از این امور غایب اند و درباره اینان اصطلاح «حاضرِ غایب»(۳۰) کاملاً مصداق می یابد.
این جنگجویان دلاور، عاشق مرگی هستند که مردم از آن می هراسند. شهادت را طلب می کنند ودر آن لقای الهی را می جویند. اشتیاقشان به شهادت، مانند اشتیاق مردم به لذت های دنیا، بلکه برتر از آن است.
عده اندکی آنان را درک می کنند. انسان های غربی راهی برای درک آنان ندارند. غربیان گاهی عمل آنان را به «خودکشی»(۳۱) توصیف می کنند! حال آنکه کسی خودکشی می کند که از دنیا خسته شده و در زندگی به بن بست می رسد؛ ولی این جوانان درهای دنیا را به روی خود گشوده می یابند. دنیا به رویشان لبخند می زند وبا تمام طراوت وزیب وزیورهایش به سرشان سایه می افکند. بنابراین آنان از دنیا خسته نشده و در آن به بن بست نرسیده اند؛ بلکه از آن رویگردان شده و مشتاق لقای الهی اند.
غربیان، این جوانان را به «تروریسم» متهم می کنند؛ حال آنکه اینان تروریست نیستند و اگر می گفتند که اینان از ترور نمی هراسند، سخنی نزدیک تر به واقعیت بود.
روی گردانی از دنیا وعشق به لقای الهی، سرمنشأ عشق به شهادت وکشته شدن در راه خداوند است. آنچه که از عشق به شهادت حاصل می شود، عزم و نیرومندی است. رزمنده بی باکی که می تواند خود را از [بند] دنیا آزاد سازد، چنان عزم واراده ونیرویی در خود می یابد که دیگران از آن بی نصیب اند.
این عزم [قاطع] وتوان [بالا] هیچ ارتباطی به اسباب قدرت مادّی - که در جبهه مخالف موجود است - ندارد؛ هر چند که ما ضرورت وجود این اسباب و قدرت های مادّی و اهمیّت آنها را در ظهور امام (علیه السلام) ونزدیک تر شدن فرج آن حضرت، انکار نمی کنیم.
۷. تعادل شخصیّت:
از بارزترین نشانه این گروه، تعادل در شخصیت، بین دنیا و آخرت و بین قدرت و بصیرت است و همین راز نیرومندی و نفوذ آنان است. خدای تعالی این موازنه وتعادل را دوست دارد وافراط وتفریط وگرایش به چپ وراست را ناپسند می شمارد:
﴿وَابْتَغِ فیما ءاتَیکَ الله الدّار الآخره ولا تَنْسَ نصیبکَ مِنَ الدّنیا﴾ (قصص: ۷۷)؛
«و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی وسهم خود را از دنیا فراموش مکن».
خدای تعالی در مقام آموزش دعا به ما فرموده است:
﴿ربّنا آتنا فی الدنیا حسنهً وفِی الآخره حسنهً﴾ (بقره: ۲۰۱)؛ «پروردگارا! در این دنیا به ما نیکی ودر آخرت نیز نیکی عطا کن».
﴿وَلا تجعل یدَکَ مغلوله الی عنقک ولا تبسطها کُلَّ البسطِ فتقعد ملوماً محسوراً﴾ (اسراء: ۲۹)؛ «دستت را به گردنت زنجیر مکن (بخیل مباش) و بسیار [هم] گشاده دستی منما که سرزنش شده و حسرت زده بر جای مانی».
تعادل بین خشوع وعبودیت برای خدا وفروتنی در مقابل مؤمنان وشدّت و قاطعیت در مقابل کافران نیز از همین موازنه محسوب می شود: ﴿اَذِّله علی المومنین اعزّه علی الکافرین﴾ (مائده: ۵۴)؛ «با مؤمنان، فروتن وبر کافران سرفرازند».
تعادل بین توکّل بر خدا وتلاش وکار وبرنامه ریزی نیز داخل در همین موازنه است. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) برای «همّام» جوانب این موازنه وتعادل در شخصیّت «متّقین» را چنین توصیف کرده است:
«فمن علامه احدهم انّک تری له قوّه فی دین وحزماً فی لین وایماناً فی یقین وحرصاً فی علم وعلماً فی حلم وقصداً فی غنیً وخشوعاً فی عباده وتجمّلاً فی فاقه وصبراً فی شدّه وطلباً فی حلال ونشاطاً فی هُدیً وتَحَرُجّاً عن طمع یعمل الاعمال الصالحه وهو علی وجل، یُمْسی وَهمُّهُ الشکر ویُصبحُ وهَمُّهُ الذکر یَبیت حذراً ویُصبح فرحاً،... یمزج الحلم بالعلم والقول بالعمل... فی الزلازل وقور وفی المکاره صبورٌ وفی الرَّخاءِ شکورٌ... نفسه منه فی عَناء والنّاس منه فی راحه»(۳۲)؛
«از نشانه های یکی از آنان این است که در کار دین نیرومندش بینی و پایدار، نرم خوی هشیار ودر ایمان استوار، ودر طلب دانش حریص وبا داشتن علم بردبار ودر توانگری میانه رو ودر عبادت فروتن، وبه درویشی نکویی نمودن، و در سختی شکیبایی کردن و جستوجوی آنچه رواست وشادمانی در رفتن راه راست ودوری گزیدن از طمع. کارهای نیک می کند ودر هراس است. روز را به شب می رساند ودر بند سپاس است. بامداد می کند ذکرگویان، شب ر ابه سر می برد ترسان، وروز می کند شادان... بردباری را با دانش در می آمیزد وگفتار را با کردار... به هنگام دشواری ها بردبار است ودر ناخوشایندها پایدار ودر خوشی ها سپاسگزار... نفسِ او از او در زحمت است ومردم از وی در راحت».
این موازنه از ویژگی های بارز، در شخصیت یاران امام عصر (علیه السلام) است.
۸. زاهدان شب، شیران روز:
عبارت «رهبانٌ باللیل، لیوث بالنهار» در روایت پیشین به چنین موازنه ای اشاره کرده است. در ساختار شخصیت انسان، شب وروز، نقش های مختلفی را ایفا می کنند. گردش شب وروز، یک گردش تکاملی است. هر کدام از آنها، دیگری را کامل می کند و به ناچار با مشارکت یکدیگر در بنای شخصیت انسان مؤمن دعوتگر و مجاهد نقش دارند.
اگر تهجّد وعبادت در شب نباشد، انسان در رویارویی با گردنه های دشوار، استواری لازم را نمی یابد واز ادامه حرکت در راه پرخاری که در طیّ روز باید بپیماید، باز می ماند. همچنین اگر حرکت در «روز» نباشد، «شب» یار و همراه خود را از عمل به وظیفه دعوتگری به سوی خدا در اجتماع باز می دارد وانسان دومین نقش خود را در زندگی دنیا پس از عبادت خدا - که دعوت به سوی عبودیت او است - از کف می دهد.
قرآن کریم بر تأثیر شب در ایجاد آمادگی در انسان ها به منظور دعوت به سوی خدا و کوشش در این راه تأکید دارد. در آغازین روزهای رسالت پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) سوره مبارک «مزمّل» بر آن حضرت نازل شد. در این سوره خدای تعالی از پیامبرش خواسته است تا شبانگاهان، خود را برای تحمّل «قول ثقیل»(۳۳) در روز، آماده سازد:
﴿یا ایّها المزّمّل قُم اللّیل اِلاّ قلیلاً نصفه او انقص منه قلیلاً اَوْزِدْ علیه وَرتّل القرآنَ ترتیلاً اِنّا سَنُلْقی عَلَیْکَ قَولاً ثقیلاً اِنَّ ناشئَه اللّیل هِیَ اشَدُّ وَطْأً وَ اَقْوَمُ قیلاً اِنَّ لَکَ فی النهار سَبْحاً طویلاً﴾ (۲)؛
«ای جامه به خود پیچیده! شب را برخیز، مگر اندکی. نیمی اش را یا کمی از نیم بکاه یا بر آن بیفزای و قرآن را آرام و با درنگ بخوان. ما بر تو سخنی گران القا می کنیم. که خیزش شب، به اثر سخت تر است وبه گفتار استوارتر که تو را در روز، آمد وشدی دراز است».
تعبیر از شب به «ناشئه»، دقیق وگویا است. شب، انسان را می سازد و او را آماده انجام دادن کارهای بزرگ می کند و شخصیت وی را صیقل می دهد. واژه «قیلاً»؛ یعنی، سخن و یاد خدا. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) دو بخش از زندگی پرهیزگاران را چنین توصیف کرده است:
«اَمّا اللّیلُ فصافّونَ اَقدامهم تالینَ لأجزاء القرآنِ یُرَتّلونه ترتیلاً. یُحزِّنونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثیرون به دَواءَ دائِهم. فَاِذا مَرُّوا بآیه فیها تشویقٌ رَکَنُوا الیها طمعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْها شوقاً وَظَنُّوا اَنَّها نَصْبُ اَعْیُنِهِمْ، وَ اِذا مَرُّوا بِآیه فیها تخویفٌ اَصْغَوْا اِلَیْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ وَظَنُّوا اَنَّ زَفیرَ جهنَّمَ وَشَهیقَها فی اُصُولِ آذانِهِمْ، فَهُمْ حانونَ عَلی اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، یَطَّلِبُونَ اِلَی الله تَعالی فی فَکاکِ رِقابِهِمْ. وَ اَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ، اَبْرارٌ اَتْقِیاءٌ، قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِداحِ، یَنْظُرُ اِلَیْهِم النّاظِرُ فَیَحْسَبَهُمْ مَرْضی وَما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض وَیَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَلَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظیمٌ»(۳۴)؛
«چون شب شود برپا ایستاده، آیات قرآن را با تأمّل واندیشه می خوانند وبا خواندن وتدبّر در آن، خود را اندوهگین می سازند وبه وسیله آن به درمان درد خویش کوشش دارند. پس هرگاه به آیه ای برخورند که به شوق آورده وامیدواری در آن است، به آن طمع نموده و با شوق به آن نظر کنند، آن سان که گویی پاداشی که آیه از آن خبر می دهد، در برابر چشم ایشان است وآن را می بینند. هرگاه به آیه ای برخورند که در آن بیم دادن است، گوش دل های خویش بدان نهند، چنان که گویا شیون [اهل] دوزخ در بیخ گوش های ایشان است. [در پیشگاه الهی برای رکوع] قد خم می کنند و [برای سجود] پیشانی ها و کف ها و زانوها و اطراف قدم هایشان را بر روی زمین می گسترانند. از خدای تعالی آزادی خویش را [از عذاب رستاخیز] درخواست می کنند. امّا در روز، دانشمندانی خویشتن دار و نیکوکارانی پرهیزگاراند. ترس [از خدا] آنان را چون تیر پیراسته لاغر و نزار کرده است. چون کسی بدان ها نگرد، پندارد بیمارند؛ امّا آنان بیمار نیستند، و گوید خردهایشان آشفته است، [امّا] موجب آشفتگی ایشان کاری است بزرگ».
شب و روز دو نیمه زندگی انسان اند که یکدیگر را تکمیل می کنند.
شب را دولتی ودولتمردانی است وروز را دولتی ودولتمردانی. دولتمردان روز، بدون قیام شب به نتیجه نمی رسند و دولتمردان شب، بدون تلاشِ روز، در دعوت مردم به بندگی خدا وحاکمیت دین حق موفّق نخواهند بود.
یاران امام عصر (علیه السلام) هم مردان شب اند و هم مردان روز و خداوند بدیشان دولت شب و روز هر دو را عنایت فرموده است:

سمه العبید من الخشوع علیهم * * * لله اِنْ ضمتهم الاسحارُ
فاذا ترجلّت الضحی شهدت لهم * * * بیض القواضب انهم احرارُ
نشان بندگی بندگان از خشوع آنان هویداست * * * خدا را اگر سپیده دمان بدیشان ضمیمه شود
و هنگامی که بامداد برآید، گواهی دهد * * * برق تیغ ها که آنان آزاد مردانند

اگر آنان مردان دولت شب نبودند، به تنهایی قدرت رویارویی با گردنکشان زمین را نداشتند و اگر مردان روز نبودند، قادر به تطهیر زمین از آلودگی شرک وبرپایی توحید وعدل نبودند. همچنین اگر آنان از مردان روز نبودند، در زندگی مردم به توحید وعدل حکم نمی کردند و نیز اگر از مردان شب نبودند، دچار غرور شده واز صراط مستقیم منحرف می شدند.
دو مرحله یا دو نسل؟
ما در مقابل دو نسل قرار داریم: نخست، نسلی که شاهد سقوط و فروپاشی تجربه سوسیالیسم مارکسیستی و تجربه دموکراسی سرمایه داری [غربی] است وزمین را مهیّای ظهور امام عصر (عجّل الله فرجه) خواهد ساخت. اینان همان «زمینه سازان» هستند. دوم، نسلی که به یاری امام (علیه السلام) بر می خیزد وپیش روی او نبرد می کند. اینان همان «انصار»اند.
آیا اینان تنها دو نسل محسوب می شوند یا آنکه دو نسل ودو مرحله از تاریخ هستند؟ ما [به درستی] نمی دانیم؛ لیکن بعید است که چنین اقدام بزرگی تنها در یک نسل سامان پذیرد.
بایسته های انتظار:
ما اکنون در دوران انتظار به سر می بریم که درازدامن ترین مرحله در تاریخ اسلام است. به راستی مهم ترین بایسته ها ومسؤولیت های این مرحله چیست؟ آنچه در پی می آید خلاصه ای از این بایسته ها ومسؤولیت ها است:
۱. آگاهی:
آگاهی بر چند گونه است:
الف. بینش توحیدی، و اینکه تمام هستی از خدا و همه چیز در کف قدرت او است. خدا بر هر کاری توانا وهمه چیز در آسمان وزمین، تحت فرمان او است و از خود هیچ اختیاری ندارد.
ب. آگاهی به وعده الهی در شرایط سخت سیاسی و مرحله ضعف و ناکامی و در شرایط سقوط. یکی از دشوارترین کارها در چنین عصری، آن است که انسان به درک این سخنان خدای متعال نایل آید:
﴿وَلا تَهِنوا وَلا تحزنوا واَنْتُمُ الاعلون ان کنتم مؤمنین﴾ (آل عمران: ۱۳۹)؛ «سست مشوید واندوه مخورید، شما برترید اگر مؤمن باشید».
﴿وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استضعفوا فِی الارضِ ونجعلهم ائمّهً ونجعلهم الوارثین ونمکّن لهم فی الارض﴾ (قصص: ۵-۶)؛ «ما می خواهیم، بر آنان که در زمین خوارشان شمرده اند منّت نهیم وآنان را پیشوایان [مردم] گردانیم وایشان را وارث زمین کنیم ودر زمین قدرتشان دهیم».
﴿ولقد کتبنا فی الزبور مِنْ بَعْدِ الذّکر اَنَّ الارضَ یَرثها عبادِیَ الصّالِحُونَ﴾ (انبیاء: ۱۰۵)؛ «همانا در زبور، پس از آن یادکرد، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد».
﴿کَتَبَ الله لاَغْلِبَنَّ اَنَا وَ رُسُلی﴾ (مجادله: ۲۱)؛ «خداوند مقرّر کرده است که حتماً من وفرستادگانم هر آینه پیروز خواهیم شد».
﴿وَلَیَنْصُرَنَّ الله مَنْ یَنْصُرُهُ﴾ (حج: ۴۰)؛ «هر آینه خدا هر که را یاری اش کند، یاری می کند».
ج. آگاهی به نقش انسان مسلمان در روی زمین، که عبارت است از سرپرستی، گواهی دادن و رهبری بشریّت [به سوی خیر و فلاح]. خدای تعالی می فرماید:
﴿وَکذلِکَ جعلناکم اُمَّهً وَسطاً لِتکونوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ ویکون الرَّسُولُ علیکم شهیداً﴾ (بقره: ۱۴۳)؛ «این چنین شما را مردمی میانه[رو] قرار دادیم تا خود بر مردمان گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد».
د. آگاهی به نقش دین اسلام در زندگی بشری، در از میان برداشتن فتنه وامیال نفسانی از مسر دعوت حقّ:
﴿وقاتلوهم حَتّی لا تکونَ فِتْنَهٌ ویکونَ الدّینُ لله﴾ (بقره: ۱۹۳)؛ «با آنان بجنگید تا آشوبی نباشد ودین از آنِ خدای شود.»
ه-. آگاهی به سنّت های [رایج] الهی در تاریخ واجتماع وضرورت آمادگی، زمینه سازی، حرکت وفعالیّت در ضمن این سنن ومحال بودن گذر از آنها. بر این اساس خداوند فرمان داده است تا مسلمانان در خود، آمادگی های لازم برای ورود در این مبارزه قاطع و سرنوشت ساز ایجاد کنند: ﴿وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَا استطعتم مِنْ قُوّه﴾ (انفال: ۶۰)؛ «تا می توانید در مقابل دشمنان نیرو مهیّا کنید».
۲. امیدواری:
در صورتی که انسان به برآورده شدن وعده های خداوند و قدرت و اقتدار او امیدوار باشد؛ بی گمان این امید پایان ناپذیر بوده و صاحبش ناکام نخواهد شد. به همین دلیل مسلمان، نیرو و توان خود را به نیرو و قدرت الهی پیوند می زند (اعتصام بحبل الله) و هر که چنین کند، نیرو و اقتدارش پایان ناپذیر خواهد بود.
۳. مقاومت:
مقاومت، نتیجه امیدواری است. غریقی که گروه نجات را از دور می نگرد که به سوی او در حرکت است، بر امواج آب غلبه خواهد کرد و برای این کار در خود نیرویی شگرف خواهد یافت.
۴. حرکت:
حرکت، همان امر به معروف ونهی از منکر، دعوت به سوی خدا، آماده سازی زمین برای ظهور امام عصر (علیه السلام) وبرپایی دولت جهانی او وایجاد آمادگی های بینشی، ایمانی وتشکیلاتی و توانایی در نسل مؤمنی است که به یاری امام وزمینه سازی ظهورش قیام کنند.
۵. دعا برای ظهور إمام:
تردیدی نیست که دعا به همراه حرکت وفعالیّت ودر کنار امر به معروف ونهی از منکر، از عوامل نزدیک ساختن ظهور امام زمان (علیه السلام) است. دعاهای زیادی در باب ظهور امام و ثواب انتظار رسیده است. یکی از دعاهایی که مؤمنان، آن را می خوانند و تکرار می کنند، دعای زیر است:
«اللّهم کن لولیّک الحجه ابن الحسن، صلواتک علیه وعلی آبائه، فی هذه الساعه وفی کُلّ ساعه، ولیّاً وحافظاً وقائداً وناصراً ودلیلاً وعیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً وتمتّعه فیها طویلاً».
در دعای «افتتاح» این شکایت تلخ واین دعای دلپذیر را می خوانیم:
«اللّهُمَّ اِنّا نرغب الیک فی دوله کریمه تُعِزُّ بها الاسلام واهله وتذلُّ بها النّفاق واهله وتجعلنا فیها مِنَ الدّعاهِ الی طاعتک والقاده الی سبیلک وترزُقُنا بها کرامه الدّنیا والآخره... اللّهُمَّ اِنّا نَشْکُو الیک فَقْدَ نَبیّنا - صلواتک علیه وآله - وغَیْبَهَ وَلیّنا وکثره عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدَّهَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ الزمان علینا»؛
«خدایا! ما از تو امید داریم آن حکومت کریمی را برقرار سازی و به سبب آن اسلام و مسلمین را عزت بخشی و نفاق و اهل آن را ذلیل گردانی و ما را در آن، از دعوت کنندگان به طاعت خویش واز رهبران راه هدایتت قرار دهی وکرامت دنیا وآخرت را به ما روزی فرمایی... خدایا! از نبودِ پیامبرمان - که درود تو بر او و خاندانش باد - و غیبت ولیّ مان و فزونی دشمن مان و کمی عددمان و زیادی فتنه هایی که بر ما فرود می آید و ناسازگاری زمانه، به تو شکوه می کنیم».
انتظار مطلوب:
انتظار بر دو گونه است: انتظار آگاهانه ومطلوب، وانتظار نامطلوب. دوّمی، همان مترصد بودن علامت های ظهور، مانند صدای آسمانی (صیحه)، فرو رفتن در زمین (خَسْف)، ظهور سفیانی ودجّال است. ما این علایم را نفی نمی کنیم و در این باره روایات زیادی در مجموعه روایات «مَلاحِم» آمده است. هر چند این روایات تاکنون مورد پژوهش سندی به صورت دقیق علمی قرار نگرفته است؛ امّا از قبل بر درستی برخی از آنها تأکید می کنیم. لیکن در اینجا بر شیوه «مترصد بودن» در معنای انتظار، انتقاد داریم. به نظر ما این شیوه، امّت را از عمل به وظایفی که در دوره انتظار بر دوش دارد، منحرف می سازد واز شیوه انتظار صحیح باز می دارد.
اوّلی، همان «انتظار مطلوب» است. در چنین انتظاری، هم فعالیت وحرکت و امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد وهم دعوت به سوی خدا و جهاد. این، از زمینه های اساسی ظهور امام عصر (علیه السلام) است؛ زیرا ظهور او با زنجیره ای از سنّت های الهی در جامعه و تاریخ ارتباط دارد و این سنّت ها جز با فعالیت و حرکت، تحقّق نمی یابد.
علامت های ظهور در روایات، اجمالاً صحیح هستند؛ امّا به نظر ما محدود به زمان خاصی نیستند و در روایات نیز به صراحت وارد شده که تعیین کنندگان وقت (وقّاتون)(۳۵) را تکذیب کنید.
عبدالرحمن بن کثیر می گوید: ما نزد امام صادق (علیه السلام) بودیم که مهزم وارد شد وبه امام عرض کرد: قربانت شوم، درباره این حادثه ای که ما انتظار آن را می کشیم (ظهور امام عصر (علیه السلام)) بفرمایید کی اتفاق می افتد؟ امام (علیه السلام) فرمود:
«یا مَهْزَم! کذب الوقّاتون وهلک المستعجلون»(۳۶)؛ «ای مهزم!
آنان که [برای این امر] وقت مشخص می کنند، دروغ می گویند وآنان که [تحقق آن را] پیش از موعدش می جویند، هلاک می شوند».
فُضیل بن یسار از امام باقر (علیه السلام) سؤال کرد: آیا برای این امر (ظهور حضرت) زمان خاصّی است؟ فرمود: «کذب الوقّاتون»(۳۷)؛ «دروغ گفته اند آنان که زمان خاصی را مقرر کرده اند».
بنابراین، مقصود از بیان علامت ها، مشخص کردن دقیق زمان ظهور امام عصر (علیه السلام) نیست. درست آن است که بگوییم اینها به اعمال ما ارتباط دارد. بله «خسف» و«صیحه» [مثلاً] از علامت های ظهور است؛ لیکن عمل ما، تحقق این امور را نزدیک یا دور می سازد.
این تصحیح و توجیه در تفسیر مفهوم ظهور، ضروری است که از آن به «انتظار مقبول و موجّه» یاد شود. در این باره توجّه به سه نکته بایسته است:
یک. تصحیح مفهوم انتظار:
امروز در عصری زندگی می کنیم که در آن بحث های زیادی در مورد ظهور امام عصر (علیه السلام) ردّ وبدل می شود. در عصرهای تاریخی دور ونزدیک خودمان، دوره ای را سراغ نداریم که مردم به گستردگی امروز، از ظهور امام (علیه السلام) و دولت او سخن گفته وتوجه نشان داده باشند. بنابراین، «انتظار» از مشخّصه های بارز عصر ما است. اما متأسفانه اصلاح وارشادی در سطح عموم درباره مسأله انتظار صورت نگرفته است! جوانان ما مسأله ظهور امام عصر (علیه السلام) وعلایم ظهور او را، صرفاً در لابه لای کتاب ها می جویند. چنین رویکردی صحیح نیست؛ بلکه درست آن است که ظهور امام و انقلاب جهانی به رهبری او را در متن زندگی سیاسی واجتماعی خودمان جستوجو کنیم.
علامت های ظهور امام (علیه السلام) به میزانی که ما در متن زندگی سیاسی و فرهنگی معاصر - در آگاهی، مقاومت، وحدت کلمه، انسجام سیاسی، فداکاری، توانایی های انقلابی و سیاسی و تبلیغاتی مان - می یابیم، در کتاب ها بیان نمی شود.
شیوه جوانان ما در پژوهش از نشانه های ظهور امام (علیه السلام) از لابه لای کتاب ها، شیوه ای کاملاً منفی است. باید مفهوم انتظار را تصحیح کنیم و آن را به سمت مثبت جهت دهیم. فرق دو مفهوم این است که مفهوم نخست، نقش انسان را در مسأله انتظار، منفی جلوه گر می سازد؛ امّا مفهوم دوم، این نقش را در روند ظهور امام (علیه السلام) مثبت و فعّال و مرتبط با زندگی و وضعیت سیاسی و انقلابی و درد و رنج ما قرار می دهد.
معمّر بن خلاّد از حضرت ابی الحسن (علیه السلام) در تفسیر سخن خدای تعالی ﴿الم، اَحسب النّاس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هُم لا یفتنون﴾(۳۸) نقل کرده است:
(یفتُنونَ کما یُفتن الذَّهب، ثُمَّ قال: یُخلصون کما یُخلص الذهب)(۳۹)؛ «[مردم] آزمایش می شوند، همان طور که طلا آزمایش می شود. سپس فرمود: ناخالصی مردم گرفته می شود، چنان چه طلا را خالص می سازند».
منصور صیقل می گوید: من وحارث بن مغیره نشسته بودیم و [درباره ظهور امام عصر (علیه السلام)] با هم سخن می گفتیم که امام صادق (علیه السلام) سخنان ما را شنید. آن حضرت به ما فرمود:
«فی ای شیء انتم هاهنا؟ هیهات لا واللهِ لا یکون ما تمدّون الیه اعینکم حتّی تمیّزوا»؛ «برای چه اینجا نشسته اید؟ دریغا! نه به خدا قسم آنچه که انتظارش را می کشید، واقع نخواهد شد، مگر آنکه متمایز (آزمایش) شوید».
منصور از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند:
«یا منصور! انّ هذا الامر لا یأتیکم اِلاّ بعد أیاس، لا واللهِ حتّی یمیّزوا، لا واللهِ حتّی یشقی من یشقی ویَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ»(۴۰)؛ «ای منصور! ظهور امام (علیه السلام) واقع نمی شود، مگر پس از نا امیدی. نه به خدا مگر آنکه متمایز شوند؛ نه به خدا مگر آنکه شقی و نیک بخت هر دو خود را نشان دهند».
بنابراین، ارتباط ظهور امام عصر (علیه السلام) با علم، زندگی، گرفتاری و درد، نیکبختی و بدبختی ما بیشتر از ارتباط آن با نشانه های کیهانی ذکر شده در کتاب ها است و این، مفهومی است که باید با ژرف اندیشی و روشنگری به آن بنگریم.
دو. منتظر کیست؟
براساس مفهوم ذکر شده، مسأله برعکس می شود وامام (علیه السلام) منتظر حرکت و مقاومت وجهاد ما خواهد بود؛ نه ما منتظر ایشان. مسأله ظهور امام (علیه السلام) هنگامی که با واقعیت های سیاسی وانقلابی ما مرتبط باشد، بی گمان این ماییم که این واقعیت ها را تحقق می بخشیم. بنابراین می توانیم دو گونه عملکرد در این رابطه بروز دهیم: یا آنکه با اقدام، حرکت، اتحاد، نظم تشکیلاتی، فداکاری و امر به معروف، زمینه قیام آن حضرت را فراهم سازیم و یا آنکه کار را به عهده دیگران گذاشته و خود از هرگونه اقدامی شانه خالی کنیم و از رویارویی با مسؤولیت ها بگریزیم.
سه. ارزش انتظار:
برای مفهوم مثبت ومقبول «انتظار»، منابع اسلامی، ارزش و اهمیت زیادی داده است. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: «افضل اعمال اُمّتی الانتظار»(۴۱)؛ «برترین اعمال امّت من انتظار است» و «انتظار الفرج عبادهٌ»(۴۲)؛ «انتظار فرج، خود عبادت است».
در حدیث دیگری آمده است: «المنتظر لاَِمْرِنا کالمتشحّطِ بدمه»(۴۳)؛ «کسی که انتظار امر ما را بکشد (منتظر ظهور باشد)، چونان کسی است که [در راه خدا] به خون خود در غلتیده باشد».
این ارزش بزرگی که در روایات برای انتظار بیان شده، با تصور مثبت از این معنا تناسب دارد واز تصوّر منفی انتظار به معنای «مترصد بودن» بسیار دور است.

فصل دوم: پیوند «حرکت» و «انتظار»

حرکت و انتظار:
ارتباط دو سویه ای میان حرکت وانتظار موجود است. پیش از این درباره پیوستگی انتظار به «حرکت» سخن گفتیم و هم اکنون از وابستگی «حرکت» به «انتظار» سخن خواهیم گفت.
اقدام انقلابی:
«اقدام انقلابی» آمیزه ای از تخریب و ساختن است؛ از این رو با چالش، مقاومت و سختی همراه است. اگر انقلاب، فقط ساختن بود - بی هیچ انهدامی - نیاز به این همه زمت و تلاش نبود. چون انهدام بر رژیم سیاسی فاسدِ موجود وارد می شود؛ در نتیجه با سختی های فراوانی همراه است. زیرا هر رژیمی، بهره بردارانی دارد که از آن نفع می برند و دفاع می کنند.
دعوت به توحید، یک دعوت انقلابی است؛ از این رو چنین دعوتی با «جهاد و جنگ» همراه است:
﴿وقاتلوهم حتّی لا تکون فتنه ویکون الدّین کلّه لله﴾ (انفال: ۳۹)؛ «و با آنان بجنگید تا فتنه ای بر جای نماند و دین یکسره از آن خدای گردد».
بدون از میان برداشتن فتنه ها و موانع بزرگی که بهرهوران رژیم سیاسی شرک آلود ایجاد کرده اند، امکان ندارد دعوت به توحید راهی به زندگی مردم بگشاید. از طرف دیگر، از میان برداشتن فتنه نیز بدون جهاد و مبارزه، امکان پذیر نیست؛ زیرا توحید (نظام توحیدی) در خلأ سیاسی و اجتماعی استقرار نمی یابد؛ بلکه جایگزین شرک می شود و دعوت به خدا، جز با نابودی شرک صورت نمی پذیرد.
بهای اقدام انقلابی:
برپا دارندگان شرک و رهبران آن، از تمام توان خود برای مبارزه با حرکت توحیدی و برانگیختن فتنه ها و ایجاد موانع در مسیر دعوتگران به خدا، بهره می برند. دعوت به توحید نیازمند از بین بردن تمام این فتنه ها و رویارویی با همه این موانع ومبارزه با رژیم شرک است.
رویارویی با موانع ومبارزه با کیان شرک، هزینه جانی ومالی زیادی به دعوتگران به سوی خدای تعالی و نزدیکان آنان تحمیل می کند و خسارت های سنگینی را در پی دارد.
تکلیف به حرکت:
قرآن با توجّه به این عوامل، در تکلیف مردم به حرکت، اهتمام ویژه ای نشان داده است. اگر این رنج ها و مشقّت ها در حرکت توحیدی نبود، این همه تأکید وجهی نداشت:
﴿قوموا لله قانتین﴾ (بقره: ۲۳۸)؛ «خاضعانه برای خدا به پاخیزید».
﴿وَأمُر بالمعروف وَانْهَ عن المنکر واصْبِرْ علی ما اصابکَ﴾ (لقمان: ۱۷)؛ «به کار پسندیده وادار واز کار ناپسند بازدار وبر آسیبی که بر تو وارد آید شکیبا باش».
﴿فَاسْتَقِمْ کَما اُمِرتَ﴾ (هود: ۱۱۲)؛ «پس همان گونه که دستور یافته ای ایستادگی کن».
﴿اُدع الی سبیلِ ربِّکَ﴾ (نحل: ۱۲۵)؛ «به راه پروردگارت دعوت کن».
﴿اِقْرأ باسم ربّکَ﴾ (علق: ۱)؛ «به نام پروردگارت بخوان».
﴿جاهد الکفّار والمنافقین﴾ (توبه: ۷۳)؛ «با کافران ومنافقان جهاد کن».
﴿وَ جاهِدُوا فی سبیل اللهِ﴾ (بقره: ۲۱۸)؛ «ودر راه خدا جهاد کنید».
﴿اِنفروا خِفافاً وثقالاً وَجاهِدوا باَموالکم وانفسکم فی سبیل اللهِ﴾ (توبه: ۴۱)؛ «سبکبار و گران بار بسیج شوید وبا مال وجانتان در راه خدا جهاد کنید».
﴿وَاقتلوهم حیث ثقفتموهم﴾ (بقره: ۱۹۱)؛ «و هر کجا به ایشان دست یافتید، آنان را بکشید».
﴿وَ قاتِلوا فی سبیلِ الله الذینَ یُقاتلونکم﴾ (بقره: ۱۹۰)؛ «و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید».
﴿و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنهٌ﴾ (انفال: ۳۹)؛ «و با آنان بجنگید تا فتنه ای بر جای نماند».
تمام اینها آموزه های انقلابی در راستای تغییر وضع موجود و نشاندن توحید به جای شرک و از بین بردن فتنه ها ورفع موانع از مسیر دعوت به سوی خداوند است.
ضعف إنسان:
انسان از انجام چنین مسؤولیّت دشواری، احساس ناتوانی می کند ودر وجود خود، قدرتی برای رویارویی با تمام این موانع ومشکلات نمی یابد. نبرد بین دو جبهه توحید و شرک، شدید و ویرانگراست؛ از این رو انسان به تنهایی یا با کمی مؤمنان، در برخورد با این جبهه، احساس ضعف کرده و چنین کاستی را می پذیرد واز رودررویی عقب نشینی می کند؛ مگر آنکه خدای تعالی او را حفظ کند.
پذیرش عوامل ضعف در نفس انسان، نخستین مشکلی است که فعّالان در راه خدا با آن مواجه اند. این ضعف به شکل هراس از طاغوت ودستیاران او، درماندگی از ادامه راه، یأس از سودمندی استمرار آن، عافیت جویی و راحت طلبی و یا تمامی این عوامل بروز می کند و آنان که از ادامه مسیر ناتوانند و در راه می مانند، فراوان هستند.
رهایی از سقوط:
در اینجا بایسته است از اسباب وعواملی که ما را در طیّ این مسیر، از سقوط حفظ می کند و از وسوسه های شیطانی وضعف درونی خودمان باز می دارد، سخن بگوییم. وسایل حفظ و مصونیّت در زندگی فعالان بسیار است. مهم ترین آنها چهار عامل است که قرآن کریم از آنها یاد کرده است: ۱. استعانت از صبر و صلاه؛ ۲. ولا؛ ۳. میراث؛ ۴. انتظار.
عوامل رستگاری:
یک. استعانت از صبر و صلاه (نماز وروزه):
خدای تعالی می فرماید: ﴿استعینوا بالصّبر والصّلوه﴾ (بقره: ۴۵)؛ «از شکیبایی و نماز یاری جویید» و ﴿یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر والصّلوه﴾ (بقره: ۱۵۳)؛ «ای مؤمنان! از شکیبایی و نماز یاری جویید».
خداوند در سوره «هود»، قلب رسولش را در وسط میدان کارزار با سران شرک در جزیره العرب با بیان قصّه مسیر توحید، نیرو می بخشد و بعد از بررسی اجمالی این مسیر طولانی، به وی می فرماید:
﴿فاستقم کما اُمِرْتَ ومَنْ تاب مَعَکَ ولا تَطْغَوْا انّه بما تعملون بصیر ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النّار وما لکم من دون الله من اولیاء ثمّ لا تنصرون واقم الصلوه طَرَفَیِ النَّهار وزلفاً من اللّیل انّ الحسنات یذهبن السیّئات ذلک ذکری للذّاکرین واصبر فانّ الله لا یُضیعُ اَجْرَ الْمحسنین﴾ (هود: ۱۱۲-۱۱۵)؛
«پس همان گونه که دستور یافته ای، ایستادگی کن و [همین طور] هر چه با تو توبه کرده است. و طغیان مکنید که او به آنچه انجام می دهید بینا است. به کسانی که ستم کرده اند، متمایل مشوید که آتش [دوزخ] به شما می رسد، ودر برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود، و سرانجام یاری نخواهید شد. و در دو طرف روز [اوّل و آخر آن] و نخستین ساعات شب، نماز را برپا دار؛ زیرا خوبی ها بدی ها را نیست می کند. این برای پندگیرندگان پندی است وشکیبا باش چه خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی گرداند».
صبر، پایداری براساس سنّت های الهی است وجنگ به موجب این سنّت ها به وجود می آید. آن که دوست دارد پیروز این نبرد باشد، به ناچار باید این سنّت ها را بشناسد و بر آنها پایداری ورزد و با قدرتی هم تراز به مقابله با آنها برخیزد. این مقابله نیز خود از سنّت های الهی است.
مهیّا کردن نیرویی هم تراز با قدرت دشمن در صحنه نبرد، یا در میدان سیاست یا تبلیغات و... جزئی از صبر و پایداری است.
صبر و شکیبایی، بدین معنا نیست که انسان دشمنش را تحمّل کند؛ بلکه به معنای مقاومت وپایداری در مقابل دشمن و عدم وازدگی و درماندگی در رویارویی با او است؛ تا آنجا که توان دفع ورفع او را با نیرویی برابر با توان وی بیابد. این، معنای مثبت صبر و شکیبایی است.
نماز، نمودِ ارتباط با خدا و یاد او است. انسان مسلمان در بحبوحه نبرد، باید از خدا ویاد وی بسیار کمک بگیرد و از وی عزم و نیرو بطلبد و قوایش را با قوای الهی استحکام بخشد. اگر انسان در میدان نبرد، از خداوند یاری بطلبد، دیگر از چیزی نخواهد ترسید و احساس ضعف نخواهد کرد و این، معنای صبر و صلاه است.
دو. ولا (همبستگی):
مسلمانان مانند پیکری واحدند که اعضای آن ارتباطی منسجم دارند که همان رابطه ولا (همبستگی) است. این امر، ولایت در خطّ افقی است؛ در مقابل ولایت خدا و رسول و اولیای امور که ولایت آنان در خطّ عمودی و در بافت جامعه اسلامی است.
قرآن به همین رابطه منسجم و هماهنگ - که افراد امّت اسلامی را به یکدیگر پیوند می زند واز مجموع آنها توده ای مرتبط با هم پدید می آید - اشاره دارد: ﴿والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض﴾ (توبه: ۷۱)؛ «و مردان وزنان با ایمان، دوستان یکدیگرند».
این «ولا»، دوستی، همیاری، همبستگی، همزیستی، تعاون، سازش وخیرخواهی را شامل می شود. امّتی که با چنین پیوندهای مستحکمی به یکدیگر مرتبط باشند، ملّتی توانمند و یکپارچه در میدان مبارزه خواهند بود. خدای تعالی به سبب مصلحتی، پایه ارتباط میان این امّت را براساس ولا - که از مستحکم ترین پیوندها در خانواده ای واحد است - قرار داده است.
از آنجا که نخستین وظیفه امّت اسلامی، رویارویی و درگیری در میدان مبارزه است، به ناچار می باید از ساختار داخلی مستحکم و بافت استواری برخوردار باشد تا بتواند در برابر وحشی گری های نبرد سرنوشت سازی که در آن وارد شده است، پایداری ورزد.
بدون این ولای مستحکم - که تک تک مردم مسلمان در آن به تقویت یکدیگر بر می خیزند - امّت اسلامی قدرت ایستادگی در مقابل جبهه کفر ونفاق را در این نبرد سرنوشت ساز نخواهد داشت.
این امّت، با وحدت کلمه، به ریسمان الهی چنگ می زند و در رویارویی با سران کفر، مجموعه و خانواده واحدی می شود: ﴿واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرّقوا﴾ (آل عمران: ۱۰۳)؛ «و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید وپراکنده مشوید».
در این آیه، خدای متعال امّت اسلامی را به چنگ زدن به ریسمان الهی در میدان مبارزه فرمان می دهد. البته این اعتصام باید از جانب همه و به طور جمعی باشد؛ زیرا طبیعت مبارزه چنین است که هر یک از دو طرف درگیری، تمام نیرو و امکانات خود را به کار می گیرد. نیروی امّت اسلامی نیز در دو چیز خلاصه می شود: پناه بردن به خدا و اجتماع و یکپارچگی آنان.
سه. میراث:
اعضای این خانواده باید ریشه های تاریخی خود را به یاد آورند. بی گمان شناخت چنین اصالت و هویت تاریخی، در هنگامه نبرد، به آنان نیرو، صلابت، ثبات و استحکام چند برابر خواهد بخشید.
حرکت اسلام در تاریخ، حرکت بی ریشه ای نیست؛ بلکه از حرکت تمام انبیا - از آدم تا خاتم - نشأت گرفته است.
حرکتی که دارای چنین عمق وریشه ای است ودر درازنای ده ها قرن، در مقابل مکر و دسیسه های مشرکان ثابت قدم مانده، سزاوار آن است که در این معرکه نیز ثابت قدم بماند وشایستگی وصلاحیتش را حفظ کند. بی گمان خانواده توحید، شجره طیّبه ای است در زمین که: «اصلها ثابت وفرعها فی السّماء»؛ «ریشه اش ثابت و شاخه هایش برافراشته بر آسمان است».
﴿اَلم تَرَ کیف ضرب الله مثلاً کلمهً طیّبه کشجره طیّبه اصلها ثابت وفرعها فی السّمآءِ تُؤتی اُکُلها کلّ حین باذن ربّها ویضرب الله الامثال للنّاس لعلّهم یتذکرون﴾ (ابراهیم: ۲۴-۲۵)؛ «آیا ندیدی خدا چگونه مَثَل زده: سخن پاک مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار وشاخه اش در آسمان است؛ میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش می دهد وخدا مَثَل ها را برای مردم می زند، شاید که آنان پند گیرند».
شرک نیز، یک خانواده است، جز آنکه بریده و بی ریشه است: ﴿اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرار﴾ (ابراهیم: ۲۶)؛ «از روی زمین کنده شده وقراری ندارد».
برای کسانی که به خدا دعوت می کنند، بایسته است ریشه ها، عمق واصالت تاریخی خود و نیز پیوندشان با صدیقان، صالان، راکعان، ساجدان، ذاکران و دعوتگران به سوی خدا را به یاد آورند. به همین جهت، بر امام حسین (علیه السلام) به سبب میراث بزرگی که از پدران خود - آدم، نوح، ابراهیم و رسول خدا - به ارث برده است، سلام و درود می فرستیم و می گوییم: «السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله، السلام علیک یا وارث نوح نبی الله، السلام علیک یا وارث ابراهیم خلیل الله».
بسیار مهمّ و بایسته است که در میدان نبرد، انسان این ریشه داری و اصالت را یاد آورد؛ زیرا وی را در میانه این نبرد خسارت بار، مصون ومحفوظ داشته و تقویت خواهد کرد.
چهار. امید وانتظار:
انتظار، چهارمین عاملی است که انسان را در حرکت، یاری می دهد. انتظار، امید را در درون انسان بر می انگیزد و امید توانایی مقاومت و حرکت را به وی می بخشد. غریقی که منتظر رسیدن گروه نجات است، بی گمان چندین برابر کسی که امیدی به نجات ندارد، از خود استقامت نشان می دهد.
ایمان به «وراثت زمین به وسیله صالحان» و«امامت مستضعفان مؤمن» و اینکه «عاقبت از آن متّقین» است، به صالحان و تقواپیشگان، ثبات و قدرت بیشتری بخشیده و در میدان نبرد، آنان را ثابت قدم خواهد داشت. همچنین قدرت رویارویی با مشکلات ومبارزه با گردنکشان ومستکبران را در سخت ترین شرایط برای آنان فراهم خواهد ساخت. چنین ایمان واعتقادی، از شکست و فروپاشی آنان در شرایط سخت و دشوار، جلوگیری خواهد کرد.
بدین جهت است که قرآن کریم بر این حقیقت - «عاقبت از آن تقواپیشگان است»(۴۴) - تأکید میورزد و به وراثت زمین به وسیله صالحان و شایستگان اقرار می کند: ﴿ولقد کتبنا فی الزّبور من بَعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون﴾ (انبیاء: ۱۰۵)؛ «در حقیقت، در زبور پس از آن یاد کرد، نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد».
به سبب اهمیّت این حقیقت و بایستگی تأکید بر آن و بای اندیشه اسلامی بر آن، خدای متعال آن را در «ذکر» و «زبور»، یادآوری کرده است. خداوند امامت مستضعفان و سرپرستی آنان را در سیر تمدن انسانی، تثبیت فرموده، و این وعده پروردگار و اراده حتمی او است که پس از فراخواندنشان به ایمان و عمل صالح، درخواستشان را پذیرفت؛ چنان که فرمود:
﴿ونرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمّه ونجعلهم الوارثین ونمکّن لهم فی الارض﴾ (قصص: ۵-۶)؛ «و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم و در زمین قدرتشان دهیم».
این دو آیه، اگرچه در مسأله داستان موسی (علیه السلام) وفرعون وهامان وارد شده است؛ امّا اراده الهی در باب مستضعفان محروم، مطلق است و به چیزی جز استجابت امری که خدای تعالی، مؤمنان را به سوی آن دعوت کرده (ایمان و عمل صالح)، مقیّد نشده است.
وعده الهی بر امامت مستضعفان در زمین، به مؤمنان مستضعف نیرو، اطمینان، آرامش، استقامت و شکیبایی بر مشکلات مبارزه، و در ناراحتی ها نیروی مقاومت بخشیده و در میدان نبرد ثابت قدم می دارد.
انتظار حقیقی برای نجات، امید را در روحیّه دلاوران عرصه های نبرد، برمی انگیزد؛ [چنان که] در رویارویی با فرعون و هامان، موسی بن عمران (علیه السلام) قوم خود را با وعده الهی وانتظار فرج وکمک از سوی خدای بلندمرتبه، نیرو بخشید:
﴿قال موسی لقومه استعینوا باللهِ وَاصْبِروا اِنّ الارض للهِ یُورثُها مَنْ یَشآءُ مِنْ عِبادِه والعاقبه للمتّقین، قالوا اُوذینا مِنْ قَبْلِ اَنْ تأتیَنا وَمِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا، قال عسی ربُّکُمْ اَنْ یُهْلِکَ عدوّکم ویَسْتَخْلفکُمْ فی الارضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْملونَ﴾ (اعراف: ۱۲۸-۱۲۹)؛
«موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری جویید وپایداری ورزید چه زمین از آنِ خدا است؛ آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد می دهد وفرجام نیک برای پرهیزگاران است. [قوم موسی] گفتند: پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و [حتّی] بعد از آنکه به سوی ما آمدی، مورد آزار قرار گرفتیم. گفت: امید است که پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند وشما را روی زمین جانشین [آنان] سازد؛ آن گاه بنگرد تا چگونه عمل می کنید».
موسی بن عمران می کوشید تا بنی اسرائیل را در میدان مبارزه و رویارویی، متوجّه امید به خدا و وعده او و انتظار فرج کند. از این رو، این دستور بزرگ الهی را برای آنان بیان می کند: ﴿قال موسی لقومه: استعینوا باللهِ واصبروا انّ الارض للهِ یورثُها من یشاء من عباده والعاقبه للمتّقین﴾.
شگفت آنکه موسی بن عمران بین «صبر» و «انتظارِ تحقّق وعده الهی» ارتباط برقرار کرده است: ﴿اصبروا انّ الارض لله یورثها من یشاءُ من عباده﴾.
بنی اسرائیل می کوشند تا پیامبرشان را از انتظار آینده، متوجّه مرارت زمان حاضر کنند، از این رو به وی می گویند: ﴿اُوذینا مِنْ قَبْلِ اَنْ تأتینا ومن بَعْدِ ما جِئْتَنا﴾.
موسی دوباره آنان را به انتظار تحقق وعده خداوند و صبر بر ناراحتی ها متوجه می سازد که بی گمان این گشایش نزدیک خواهد بود: ﴿قال: عسی ربّکم ان یهلک عدوّکم ویستخلفکم فی الارض فینظر کیف تعملون﴾.
بنابراین، خدای تعالی اراده کرده تا این امّت را با فرهنگ «وراثت» و«انتظار» آشنا سازد؛ یعنی، وراثت پیامبران و صالحان وانتظار وعده خدای تعالی به فرج و امامت شایستگان.
از یک طرف قانون «وراثت» واز دیگر سو قانون «انتظار»، حرکت توحیدی را احاطه کرده است. وراثت و انتظار، دو رکن اصلی حرکت توحیدی در مسیر دشوار و طولانی آن است و باید با این دو فرهنگ قرآنی آشنا شویم.
والسلام

پاورقی:

-----------------

(۱) مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۹۳، ح۱۰۷۴۶.
(۲) کتاب مقدّس، سفر مزامیر داوود: مزمور ۳۷.
(۳) وی متأسفانه از جمله افرادی است که بدون داشتن تخصص در زمینه «حدیث شناسی» و با چشم پوشی از تواتر روایات مهدویت، به تضعیف و تردید در آنها پرداخته است!! البته از سوی اندیشمندان شیعه و سنی، دیدگاه وی رد شده است. ر.ک: در انتظار ققنوس، سید ثامر العمیدی، مترجم مهدی علیزاده. (ناشر)
(۴) عنوان کامل این کتاب العبر ودیوان المبتدأ والخبر فی ایّام العرب والعجم والبربر است. (مترجم)
(۵) مقدمه ابن خلدون، ص۳۱۱.
(۶) مجله الجامعه الاسلامیه، شماره ۴۵.
(۷) سوره زخرف: ۶۱: «وی نشانه ای برای رستاخیز است، پس در آن در گمان میفتید و راه مرا پی گیرید، این راهی است راست».
(۸) ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرّقه، ج۱، ص۲۴۰.
(۹) معجم احادیث الامام المهدی، (نشر مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ ه-).
(۱۰) انفجارهای ۱۱ سپتامبر سال (۲۰۰۱ م) در برج های ۱۱۰ طبقه سازمان تجارت جهانی ووزارت دفاع امریکا (پنتاگون) در نیویورک، نمونه آشکار این زلزله های سخت است. (مترجم)
(۱۱) «یملأ الارض عدلاً کما مُلِئَتْ ظلماً وجوراً».
(۱۲) بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۲۰.
(۱۳) حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، صص ۴۶۴ و ۵۳۳.
(۱۴) بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۴۳، (دار احیاء التراث العربی ومؤسسه التاریخ العربی، لبنان); غیبت نعمانی، (انتشارات صدوق)، باب ۱۴، ح۵۰.
(۱۵) عصر الظهور، ص۲۰۶.
(۱۶) بحار الانوار، ج۶۰، ص۲۱۶; ونیز: سفینه البحار، ج۲، ص۴۴۶.
(۱۷) بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۳۲.
(۱۸) اسراء(۱۷) آیه ۵: «پس آن گاه که وعده تحقق نخستین آن دو فرارسد، بندگانی ازخود را که سخت نیرومندند بر شما می گماریم...».
(۱۹) دل هایشان همچون پاره های آهن است که طوفان ها آنان را نلرزاند.
(۲۰) اهرم: میله آهنی ضخیمی که به وسیله آن اجسام سنگین را جا به جا می کنند.
(۲۱) بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۶۳.
(۲۲) اسراء (۱۷) آیه ۵: «بندگانی از خود را که سخت نیرومندند بر شما می گماریم.»
(۲۳) کافی، ج۸، ح۲۵۰، ص۱۴۲ (بیروت: دارالاضواء); سیمای حضرت مهدی در قرآن، ص۲۱۳.
(۲۴) کنز العمّال، ج۷، ص۲۶.
(۲۵) بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۰۷.
(۲۶) در نسخه ای دیگر به «سخت تر از سنگ» تعبیر شده است.
(۲۷) در برخی نقل ها پس از این جمله، فقره های زیر اضافه شده است: «ویکفونه ما یرید فیهم، رجالٌ لا ینامون اللیل، لهم دویٌّ فی صلاتهم کدویّ النّحل»; «هر انتظاری که امام از اینان داشته باشد، کفایتش کنند، مردانی اند که شب نمی خوابند. در نماز خویش صدایی چون صدای زنبوران عسل دارند (کنایه از ابتهالی که در نماز دارند).»
(۲۸) بحار الانوار، ج۵۲، ص۳۳۳.
(۲۹) بحار الانوار، ج۵۲، ص۲۳۸ و۲۳۹.
(۳۰) آیا حدیث حاضر و غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است.
(۳۱) کسانی که علیه منافع استکبار دست به عملیات شهادت طلبانه می زنند.
(۳۲) نهج البلاغه (ترجمه دکتر شهیدی)، خطبه ۱۹۳، ص۲۲۶; نهج البلاغه (فیض الاسلام)، خ ۱۸۴، ص۶۱۱.
(۳۳) کنایه از دریافت وحی الهی.
(۳۴) نهج البلاغه (ترجمه شهیدی)، ص۲۲۵-۲۲۶.
(۳۵) آنان که زمان خاصی را برای ظهور حضرت حجت (علیه السلام) پیش بینی می کنند. (مترجم)
(۳۶) الزام الناصب، ج۱، ص۲۶۰.
(۳۷) الزام الناصب، ج۱، ص۲۶۰.
(۳۸) «الف، لام، میم، آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم، رها می شوند ومورد آزمایش قرار نمی گیرند؟»; عنکبوت: ۱-۲.
(۳۹) الزام الناصب، ج۱، ص۲۶۱.
(۴۰) الزام الناصب، ج۱، ص۲۶۱.
(۴۱) الزام الناصب، ج۱، ص۴۶۹.
(۴۲) الزام الناصب، ج۱، ص۴۶۹.
(۴۳) الزام الناصب، ج۱، ص۴۶۹.
(۴۴) اعراف: ۱۲۸

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم