كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۶) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۳۰) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۵۰) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۸) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۶) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۹۱) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۹۱) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۴) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۶) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۷)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » چشم اندازی به حکومت مهدی (عجل الله فرجه)
كتابخانه مهدوى

کتاب ها چشم اندازی به حکومت مهدی (عجل الله فرجه)

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: حجت الاسلام نجم الدین مروجی طبسی تاريخ تاريخ: ۲۳ / ۴ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۱۲۷۴۱ نظرات نظرات: ۰

چشم اندازی به حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نویسنده: نجم الدین طبسی

فهرست موضوعات

پیش گفتار
بخش اوّل: دورنمایی از جهان پیش از ظهور
فصل اوّل: حکومت
الف) استبداد حکومت ها
ب) ترکیب دولت ها
ج) نفوذ زنان بر حکومت ها
د) فرمانروایی کودکان
ه) تزلزل حکومت ها
و) ناتوانی قدرت ها از اداره کشورها
فصل دوم: وضعیت دینی مردم
الف) اسلام ومسلمانان
ب) مساجد
ج) فقیهان
د) خروج از دین
ه) دین فروشی
فصل سوم: اخلاق پیش از ظهور
الف) سردی عواطف انسانی
ب) فساد اخلاقی
ج) گسترش اعمال منافی عفّت
د) آرزوی کمی تعداد فرزند
ه) افزایش خانواده های بی سرپرست
فصل چهارم: امنیت پیش از ظهور
الف) هرج ومرج وناامنی
ب) ناامنی راه ها
ج) جنایات هولناک
د) آرزوی مرگ زندگان
ه) به اسارت رفتن مسلمانان
و) فرورفتن در زمین
ز) افزایش مرگ های ناگهانی
ح) ناامیدی جهانیان از نجات
ط) نداشتن دادرس وپناه
ی) جنگ، کشتار وفتنه ها
فصل پنجم: وضعیت اقتصادی جهان در عصر ظهور
الف) کمبود باران وباریدن باران های بی موقع
ب) خشک شدن دریاچه ها ورودها
ج) شیوع گرانی، گرسنگی، فقر وکساد تجارت
د) مبادله زنان در مقابل مواد غذایی
فصل ششم: روزنه های امید
الف) مؤمنان حقیقی
ب) نقش عالمان ودانشمندان (شیعه)
ج) نقش شهر قم در آخرالزمان
قم حرم اهل بیت
شهر قم حجّت بر دیگران
مرکز نشر فرهنگ اسلامی
د) تأیید خط فکری قم
یاوران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
ایران، کشور امام زمان
تمجید از ایرانیان
زمینه سازان ظهور
بخش دوم: انقلاب جهانی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
فصل اوّل: قیام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
الف) اعلان ظهور
ب) شعار پرچم قیام
ج) خرسندی جهانیان از قیام
د) نجات محرومان
هـ) نقش زنان در قیام امام (علیه السلام)
بررسی سابقه زنان عصر ظهور در کتاب های تاریخی
۱. صیانه
۲. اُمّ ایمن
۳. زبیده
۴. سمیه مادر عمار یاسر
۵. اُمّ خالد
۶. حبابه والبیه
۷. قنواء دختر رشید هجری
نقش زنان در دوران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)
فصل دوم: رهبر قیام
الف) خصوصیات جسمی
۱. سن وچهره
۲. مشخصات بدنی
ب) کمالات اخلاقی
۱. ترس از خدا
۲. زهد
ج) لباس
د) اسلحه
ه) چهره شناسی امام
و) کرامات
۱. سخن گفتن برنده
۲. جوشش آب وآذوقه از زمین
۳. طی الأرض ونداشتن سایه
۴. وسیله ی انتقال
۵. کندی حرکت زمان
۶. قدرت تکبیر
۷. عبور از آب
۸. شفای بیماران
۹. عصای موسی در دست
۱۰. ندای ابر
فصل سوم: سپاهیان امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
الف) فرماندهان سپاه
۱. حضرت عیسی (علیه السلام)
۲. شعیب بن صالح (علیه السلام)
۳. إسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) وعبد الله بن شریک
۴. عقیل وحارث
۵. جبیر بن خابور
۶. مفضل بن عمر
۷. اصحاب کهف
ب) ملّیت سپاهیان
۱. ایرانیان
قم
خراسان
طالقان
۲. عرب ها
۳. پیروان ادیان گوناگون
۴. جابلقا وجابرسا
ج) تعداد سپاهیان
۱. نیروهای مخصوص
۲. ارتش مهدی (عجل الله فرجه)
۳. گارد حفاظت
د) اجتماع سپاهیان
ه) شرایط پذیرش وآزمایش سپاهیان
و) ویژگی های سپاهیان
۱. عبادت وپارسایی
۲. عشق به امام وفرمانبرداری از او
۳. سپاهیان قدرتمند وجوان
۴. سپاهیان محبوب
۵. عاشقان شهادت
فصل چهارم: جنگ های حضرت
الف) پاداش مجاهدان وشهیدان
ب) تجهیزات جنگی
ج) جهان گشایی امام برای نجات بشر
د) سرکوبی شورش ها
ه) پایان جنگ ها
فصل پنجم: امدادهای غیبی
الف) رعب وترس، سلاح امام
ب) فرشتگان وجنّیان
ج) فرشتگان زمین
د) تابوت موسی (علیه السلام)
فصل ششم: شیوه رفتار امام (علیه السلام) با دشمنان
الف) قاطعیت امام (علیه السلام) در رویارویی با دشمنان
۱. جنگ وکشتار
۲. اعدام وتبعید
۳. قطع دست
ب) برخورد با گروه های مختلف
۱. قوم عرب
۲. اهل کتاب
۳. فرقه های باطل ومنحرف
۴. مقدس نماها
۵. ناصبی ها
۶. منافقان
۷. شیطان
فصل هفتم: احیای سنّت محمدی (صلّی الله علیه وآله وسلّم)
الف) احکام جدید
۱. اعدام زناکار ومنع کننده ی از زکات
۲. قانون ارث
۳. کشتن دروغگویان
۴. پایان حکم جزیه
۵. انتقام از بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام)
۶. حکم رهن ووثیقه
۷. سود تجارت
۸. کمک برادران دینی به یک دیگر
۹. حکم قطایع
۱۰. حکم ثروتها
ب) اصلاحات اجتماعی وتجدید ساختمان مساجد
۱. تخریب مسجد کوفه وتعدیل قبله آن
۲. تخریب مساجد در مسیر جاده ومشرف
۳. ویران کردن مناره ها
۴. تخریب سقف مساجد ومنبرها
۵. بازگرداندن مسجد الحرام ومسجد النبی به اندازه ی اصلی
ج) قضاوت
د) حکومت عدل
نظر مرحوم طبرسی
بخش سوم: حکومت
فصل اوّل: دولت حق
الف) حکومت بردل ها
ب) پایتخت حکومت
ج) کارگزاران دولت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
د) مدّت حکومت
فصل دوم: رشد دانش وفرهنگ اسلامی
الف) شکوفایی دانش وصنعت
ب) گسترش فرهنگ اسلامی
۱. آموزش قرآن ومعارف اسلامی
۲. ساختن مساجد
۳. رشد معنویت واخلاق
فصل: سوم امنیت
الف) امنیت عمومی
ب) امنیت راه ها
ج) امنیت قضایی
فصل چهارم: اقتصاد
الف) شکوفایی اقتصاد ورفاه اجتماعی
۱. تقسیم اموال وبخشش دارایی ها
۲. ریشه کن شدن فقر از جامعه
۳. رسیدگی به محرومان ومستضعفان
ب) عمران وآبادانی
ج) کشاورزی
۱. فراوانی باران
۲. فراوانی محصولات کشاورزی
۳. گسترش دام پروری
۴. بازرگانی
فصل پنجم: بهداشت ودرمان
الف) گسترش بیماری ها ومرگ های ناگهانی
ب) بهداشت
ج) درمان
شهادت یا رحلت امام (علیه السلام)
چگونگی شهادت امام (علیه السلام)
فهرست منابع

پیش گفتار

منطقه شوش دانیال تازه از چنگال کافران بعثی آزاد شده بود ومردم کم کم به شهر باز می گشتند. من که در آن زمان افتخار حضور در جمع عزیزان رزمنده را داشتم، در آن فرصت در مسجد جامع آن شهر تاریخی، درس هایی را درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس کتاب بحار الانوار علّامه مجلسی بیان کردم.
در آن هنگام بدین نکته توجّه کردم که درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرچه مباحث گوناگونی، مانند: راز طول عمر، فلسفه غیبت، عوامل ظهور و... مطرح شده است، ولی درباره چگونگی قیام، سیستم حکومتی وشیوه زمامداری آن حضرت، آن چنان که شایسته است، تحقیق وپژوهشی به عمل نیامده است. از این رو، بر آن شدم تحقیقی در این زمینه داشته باشم؛ شاید بتوانم برای سؤالاتی که کم وبیش برای همگان مطرح است، پاسخی بیابم.
یکی از پرسش هایی که ذهن بیش تر انسان ها را به خود مشغول داشته، آن است که امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه نظام های سیاسی گوناگون را - که دارای افکار وتوانایی های مختلفی هستند - از میان برمی دارد ونظام واحد جهانی تشکیل می دهد؟
سیستم وبرنامه حکومتی آن حضرت چگونه است که در آن ظلم وستمی در جهان نخواهدبود؛ فسادی صورت نمی گیرد وگرسنه ای یافت نمی شود؟
این اندیشه چهار سال مرا به تحقیق وپژوهش در موضوع یاد شده واداشت، ونتیجه آن، کتابی شد که در پیش روی دارید.
در بخش نخست این کتاب، اوضاع جهان پیش از ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - که آکنده از جنگ وکشتار، ویرانی وقحطی، مرگ وبیماری، ظلم وستم وناامنی وتجاوز است - مورد بررسی قرار گرفته، نتیجه گیری می شود که مردم در آن هنگام از مرام ها، مکتب ها وحکومت های گوناگون - که هرکدام ادّعای رعایت حقوق بشر، سعادت انسان ونجات آنان را داشته اند - مأیوس شده، از بهبود اوضاع نابسامان جهان ناامید گشته اند ودر انتظار ظهور مصلحی به سر می برند تا نجات بخش آنان باشد.
بخش دوم کتاب، به چگونگی قیام وانقلاب جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پردازد؛ نهضتی که از کنار کعبه با اعلام آن حضرت آغاز می گردد. یاران وپیروان حقیقی از سراسر جهان به او می پیوندند. ستاد فرماندهی شکل می گیرد، سپاهیان منظم شده، فرماندهان منصوب می شوند وعملیات در سطح وسیعی آغاز می گردد.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند وبه ریشه کن کردن ستم وستمگر از جامعه می پردازد. این جامعه، محدود به سرزمین حجاز، خاورمیانه وآسیا نیست؛ بلکه به وسعت کره زمین است.
اصلاح چنین جامعه ای که پر از ظلم وفساد است، کاری بس دشوار ومدّعی - آن در حقیقت - ادّعای معجزه ای بزرگ دارد واین معجزه به دست او تحقّق می یابد.
سومین بخش کتاب، به حکومت آخرین امام (علیه السلام) اشاره دارد. آن حضرت برای اداره جهانی رهیده از ستم وفساد ونیز تحقق حاکمیت اسلام، دولتی قوی وکارآمد، از یاران توانمند زمان خویش وبزرگانی چون حضرت عیسی (علیه السلام)، سلمان فارسی، مالک اشتر، صالح و... از سَلَف صالح تشکیل می دهد. هر چند نقش آنان را در براندازی حکومت های جور نمی توان نادیده گرفت، ولی نقش اصلی آنان در سازندگی واصلاح جهان در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
آن چه در این پیش گفتار به اختصار ذکر شد، با بهره گیری از ده ها کتاب از - شیعه وسنّی- وبررسی صدها روایت، به صورت مبسوط ومستدل در کتابی که در پیش رو دارید، آمده است.
امید است این کتاب که دورنمایی - هر چند نارسا - از جامعه اسلامی پس از ظهور عدالت گستر آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را ترسیم کرده است، مقبول امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ومورد استفاده مسلمانان ایران ومنتظران واقعی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گیرد وآنان را برای فراهم کردن زمینه ظهور آن حضرت آماده سازد.
از خداوند بزرگ خواهانیم که مرجع بزرگوار امام خمینی(ره) را که جلوه ای از حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در ایران به ما نشان داد با انبیا ومعصومین محشور فرماید وخادمان به اهل بیت ومملکت اهل بیت را موفق ودر حراست از این امّ القرای اسلام مؤید بدارد. در این جا تذکر چند نکته ضروری است:
۱. ما مدّعی آن نیستیم که در این کتاب مطلب تازه ای ارائه کرده ایم؛ زیرا روایات آن را عالمان گذشته جمع آوری نموده، در برخی موارد، نتیجه گیری نیز کرده اند؛ امّا ویژگی این کتاب، در این است که سعی شده به دور از اصطلاحات خاص ونزاع های دینی، مطالب را در قالبی نو، ساده ودر خور فهم عموم ارائه کند.
۲. برداشت هایی که از روایات صورت گرفته وبه جایی استناد داده نشده است، نظر شخصی نویسنده می باشد. از این رو، ممکن است که با دقت وتحقیق بیش تر ومقایسه روایات با یک دیگر، مطالب دیگری برداشت شود.
۳. هم چنین مدّعی نیستیم که تمامی روایات مورد استناد در این کتاب، صحیح وغیر قابل خدشه است؛ بلکه سعی بر این بوده است که آن چه محدّثان ومؤلفّان معتبر در کتاب های شان آورده اند، نقل شود. هم چنین جز در پاره ای از موارد، از سند روایات بحثی به میان نیامده است؛ زیرا در مقام اثبات یا نفی آن نبوده ایم. علاوه بر آن که در بسیاری از موارد، با تواتر اجمالی به صدور روایت قطع پیدا می کنیم؛ به ویژه در روایاتی که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است.
۴. روایات این کتاب پیش از تألیف وتدوین کتاب معجم احادیث(۱) الامام المهدی (علیه السلام) جمع آوری شده است. از این رو، مشتاقان به تحقیق بیش تر در این زمینه را به آن کتاب که بحمداللّه پس از این کتاب موفق به جمع آوری وتألیف ونشر آن شدم ارجاع می دهیم.
۵. در بسیاری از روایات کلمه الساعه والقیامه به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تفسیر شده است. ازاین رو، روایاتی که به عنوان شرایط یا علائم الساعه والقیامه آمده، در این کتاب به عنوان علائم ظهور آورده شده است.
۶. برخی از مطالب کتاب نیاز به تحقیق بیش تری دارد؛ هر چند سعی شده درباره آنها توضیح داده شود. امید است با عنایات الهی کتاب را در چاپ های بعدی با تحقیق بیش تری منتشر نماییم.
در خاتمه به مصداق من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، لازم است از برادران ودوستان به ویژه از دو برادر بزرگوارم، حجج اسلام محمد جواد ومحمد جعفر طبسی برای رهنمودهای شان واز حجج اسلام علی رفیعی وسیدمحمد حسینی شاهرودی برای بازنویسی وتنظیم مطالب کتاب، تشکر وقدردانی کنم.

قم - نجم الدین طبسی
۱۳۷۳ ه.ش

بخش اوّل: دورنمایی از جهان پیش از ظهور

آن گاه که در روشنایی قرار داریم، از ارزش آن کم تر آگاه می گردیم وزمانی به ارزش واقعی آن پی می بریم که در ظلمت وتاریکی قرار گرفته باشیم.
هنگامی که خورشید جهان افروز در پهنه آسمان می درخشد، کم تر بدان توجّه داریم، ولی آن گاه که در پس ابرها قرار گیرد وبرای مدتی نور وگرما را از موجودات دریغ ورزد، به ارزش آن، آگاه می گردیم.
ضرورت ظهور خورشید ولایت را آن گاه احساس خواهیم کرد که از شرایط واوضاع نابسامان پیش از ظهور آگاه شویم وشرایط سخت روانی آن دوران را درک کنیم. ترسیمی کلّی از آن دوران - که برگرفته از روایات است - به شرح زیر می باشد:
پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فتنه وآشوب، هرج ومرج، نابسامانی، ناامنی وظلم وبیداد، نابرابری واجحاف، قتل وکشتار وتجاوز، همه جا را فرا می گیرد وزمین سرشار از ستم وبی عدالتی می شود.
جنگ های خونین میان ملّت ها وکشورهای جهان آغاز شده، زمین از کشته ها انباشته می گردد. کشتار ناحق به حدّی زیاد است که هیچ خانه وخانواده ای یافت نمی شود که یک یا چند عزیز خود را از دست ندهد. مردان وجوانان بر اثر جنگ ها از بین می روند، تا آن جا که هر سه نفر، دو نفر کشته می شوند.
امنیت مالی وجانی از میان ملّت ها رخت بر می بندند، راه ها وجاده ها ناامن می گردد، ترس، وحشت وهراس بشر را فرا می گیرد، مرگ های زودرس وناگهانی فراوان می شود. کودکان معصوم با بدترین شکنجه ها، به دست فرمانروایان ستمگر کشته می شوند، در خیابان ها ومعابر عمومی به زنان باردار تجاوز می گردد، بیماری های واگیر ومرگ بار -شاید بر اثر تعفّن پیکر کشته شدگان یا به کارگیری سلاح های میکربی وشیمایی- گسترش می یابد. کمبود مواد غذایی، گرانی وقحطی، زندگی مردم را فلج می کند وزمین از پذیرش بذر ورشد وشکوفایی سر باز می زند. باران ها قطع شده، یا بی هنگام فرومی آید وزیان می رساند. بر اثر قحطی، زندگی چنان سخت می شود که برخی از مردم برای تأمین قوت لایموت خود، زنان ودختران خود را در برابر اندکی غذا واگذار می کنند.
در آن شرایط دشوار، ناامیدی، بشر را فرا می گیرد ومرگ بهترین هدیه الهی به انسان ها تلقّی می شود وتنها آرزوی مردم، پایان یافتن زندگی است. در آن هنگام چون شخصی از میان پیکر کشته شدگان واز کنار گورستان ها بگذرد، آرزو می کند: کاش یکی از آنان بود تا از زندگانی ذلت بار آسوده می گشت.
در آن هنگام هیچ قدرت وسازمان وتشکیلاتی وجود ندارد که بتواند آن همه نابسامانی، تجاوز وکشتار را مهار کند وستمکاران وقدرتمندان را به سزای کردار ننگینشان برساند. هیچ فریادی برای رهایی مردم به گوش نمی رسد. همه مدّعیان نجات بشر، خائن ودروغ گو از کار در می آیند وانسان ها تنها ظهور مُصلحی الهی ومعجزه ای خدایی را انتظار می کشند.
در آن هنگام که ناامیدی همه را فرا گرفته است، لطف ورحمت الهی، مهدی موعود را، پس از سال ها غیبت وانتظار، برای نجات انسانیت ظاهر می کند وسروش آسمانی در همه جهان به گوش می رسد که: «ای اهل عالم! دوران فرمانروایی ستمگران به سرآمد وحکومت عدل الهی فرا رسید ومهدی ظهور کرد». این ندای آسمانی، روح امید را در پیکره بی رمق انسان ها می دمد وبه محرومان وستمدیدگان مژده رهایی می دهد.
آری، با درک این زمینه هاست که می توان، به ضرورت ظهور مصلحِ الهی پی برد، واهمیت وارزش حکومت عدالت گستر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را درک کرد.
در این جا اوضاع نابسامان پیش از ظهور امام (علیه السلام) را در پنج فصل، از دیدگاه روایات بررسی می کنیم.
فصل اوّل: حکومت
قوانین ادیان ومکتب ها، هنگامی در جامعه اجرا می شود که حکومتی از آن پشتیبانی کند. از این رو، هر گروهی در پی به دست آوردن حکومت، برای اجرای اهداف خویش است. اسلام نیز - که برترین آیین آسمانی است - در پی تشکیل حکومت اسلامی بوده، پیدایش وحفظ حکومت حق را از بزرگ ترین فرایض می داند.
پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) همه کوشش های خویش را برای تشکیل حکومت اسلامی به کار گرفت ودر شهر مدینه به پایه ریزی آن پرداخت. پس از رحلت آن حضرت - هر چند امامان معصوم (علیهم السلام) وعالمان، آرزوی تشکیل حکومت اسلامی را داشته اند - جز در موارد انگشت شماری، حکومت ها الهی نبوده است وتا زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نیز بیش تر حکومت ها بر باطل خواهند بود.
در روایاتی که از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وائمه (علیهم السلام) به ما رسیده است، چشم انداز عمومی حکومت ها، پیش از قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ترسم شده است که به مواردی از آن اشاره می کنیم:
الف) استبداد حکومت ها
یکی از مسائلی که جامعه بشری پیش از ظهور امام (علیه السلام) از آن رنج می برد، بیدادگری وستمی است که به وسیله حکومت ها بر مردم می رود. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این باره می فرماید: «زمین از ستم وبیداد پُر می شود؛ تا جایی که در هر خانه ای ترس وجنگ وارد می گردد»(۲).
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «زمین پر از ستم وبیداد می گردد؛ تا آن که ترس واندوه در هر خانه ای وارد شود»(۳).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حضرت قائم (علیه السلام) قیام نمی کند، مگر در دورانی پر از بیم وهراس»(۴).
این بیم وترس چیزی است که غالباً از حکومت زمامداران ستمگر وخودسر جهان سرچشمه می گیرد؛ زیرا پیش از ظهور آن حضرت، ستمگران بر جهان فرمانروایی می کنند.
امام باقر (علیه السلام) در این باره می فرماید: «مهدی (علیه السلام) هنگامی قیام می کند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد»(۵).
ابن عمر می گوید: مرد شرافتمند ودارای مال وفرزند (در آخر الزمان) به سبب رنج ها وگرفتاری هایی که از سوی فرمانروایان می بیند، آرزوی مرگ می کند(۶).
نکته قابل توجّه این است که پیروان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) تنها از تجاوز وهجوم قدرت های بیگانه رنج نمی برند، بلکه از سوی حکومت های خودکامه ومستبد خودشان نیز در فشار ورنجند؛ آن چنان که زمین با همه گستردگی اش بر آنان تنگ می شود وبه جای احساس آزادی، خود را در زندانی بزرگ احساس می کنند. هم اکنون در جهان اسلام جز ایران - که با عنایت خداوند وامام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن فقیه عادل حکومت می کند - باقی رهبران کشورهای اسلامی با اسلام ومسلمانان میانه خوبی ندارند وبا آنان بیگانه اند.
در روایات، در این زمینه چنین آمده است:
رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «در آخر الزمان بلای شدیدی - که سخت تر از آن شنیده نشده باشد - از سوی فرمانروایان اسلامی بر امّت من وارد خواهد شد؛ به گونه ای که فراخنای زمین بر آنان تنگ خواهد گشت وزمین از بیداد وستم لبریز گردد؛ آن چنان که مؤمن برای رهایی از ستم، پناهگاهی که بدان پناهنده شود، نمی یابد»(۷).
در پاره ای از روایات به ابتلای مسلمانان به رهبران خودکامه تصریح گشته، در پی حکمرانی آن فرمانروایان ستمگر، ظهور مصلح کلّ، نوید داده شده است. در این دسته از روایات، از سه گونه حکومت - که پس از رسول گرامی اسلام بر سر کار می آیند - سخن به میان آمده است. این سه گونه حکومت عبارتند از: خلافت، امارت وملوک وپس از آن، جباران حاکم می شوند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «پس از من خلفایی بر سر کار خواهند آمد؛ بعد از خلفا، امرایی وپس از امرا، پادشاهان وپس از آنان جباران وستمگران؛ سپس مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند»(۸).
ب) ترکیب دولت ها
هنگامی مردم در آسایش وراحتی به سر می برند که کارگزاران حکومت، افرادی صالح وکاردان باشند؛ ولی وقتی که افراد ناشایست بر مردم فرمانروا شدند، طبیعی است که انسان ها از رنج وعذاب به ستوه آیند؛ درست همان وضعیتی که پیش از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیش می آید. در این هنگام، دولت ها را افرادی خیانتکار، فاسق وستمکار تشکیل می دهند.
پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «زمانی خواهد آمد که فرمانروایان، ستم پیشه؛ فرماندهان، خیانتکار؛ قاضیان، فاسق ووزیران، ستمگر می گردند»(۹).
ج) نفوذ زنان بر حکومت ها
یکی دیگر از مسائلی که در حکومت های آخرالزمان مطرح است، سلطه ونفوذ زنان می باشد که یا به گونه مستقیم بر مردم فرمانروایی می کنند ویا فرمانروایان را به زیر سلطه خود می برند. این مطلب، پیامدهای ناگواری را به دنبال دارد. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «زمانی خواهد رسید که افراد فاسد وزناکار به ناز ونعمت می رسند وفرومایگان مقام وموقعیتی پیدا می کنند وانسان های با انصاف ضعیف می شوند». سؤال شد: این دوره در چه وقت خواهد بود؟ فرمود: «هنگامی که زنان وکنیزان بر امور مردم مسلّط گردند وخردسالان به فرمانروایی برسند»(۱۰).
د) فرمانروایی کودکان
حاکمان باید افرادی باتجربه ومدیر باشند تا مردم در راحتی وآسایش قرار گیرند. اگر به جای آنان، کودکان یا کوته فکران، سرپرستی کارها را در دست گیرند، باید از شرّ فتنه ای که رخ می دهد، به خدا پناه می برد.
در این باره به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «از اوّلِ سال هفتاد وحکومت کودکان، به خدا پناه ببرید»(۱۱).
سعید بن مسیب می گوید: «فتنه ای رخ می دهد وابتدای آن بازی کودکان خواهد بود»(۱۲).
ه) تزلزل حکومت ها
حکومتی قادر است به مردم کشورش خدمت کند که دارای ثبات سیاسی باشد؛ زیرا در صورتی که در حال تغییر باشد، قادر به انجام کارهای بزرگ در کشور نیست.
حکومت ها در آخرالزمان در حال تزلزلند وگاهی حکومتی در آغازِ روز بر سر کار می آید، ولی هنگام غروب از کار برکنار می شود. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید: «چگونه خواهید بود، هنگامی که بدون امام هدایتگر وبدون علم ودانش بمانید واز یک دیگر بیزاری جویید؟ [واین] زمانی باشد که آزمایش شوید وافراد خوب وبد شما از هم جدا گردند وغربال وزیر ورو شوید. آن وقت که شمشیرها در رفت وآمد باشد وجنگ شعله ور. حکومتی در آغاز روز، روی کار می آید وبا کشتار در آخر روز بر کنار وسرنگون می شود»(۱۳).
و) ناتوانی قدرت ها از اداره کشورها
پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکومت های ستمگر به ضعف می گرایند واین زمینه ای می شود تا حکومت جهانی حضرت مهدی را بپذیرند. امام سجاد (علیه السلام) درباره آیه شریفه (حتی إذا رأوا ما یوعدون فسیعلمون من أضعف ناصراً وأقلّ عدداً؛(۱۴) تا آن گاه که ببینند، آن چه وعده داده شده است وبه زودی خواهند دانست چه کسی یاوران کم تری دارد وناتوان تر است.)، فرمود: «وعده ای که در این آیه داده شده است، مربوط به حضرت قائم (علیه السلام) واصحاب ویاوران ودشمنانش است. آن گاه که امام زمان (علیه السلام) قیام کند، دشمنانش ناتوان ترین دشمنان خواهند بود وکم ترین نیروها وتجهیزات را خواهند داشت»(۱۵).
فصل دوم: وضعیت دینی مردم
در این فصل به بررسی وضعیت دینی مردم پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پردازیم. از روایات فهمیده می شود که در آن روزگار، از اسلام وقرآن جز نامی بر جای نمی ماند، مسلمانان تنها به نام، مسلمان هستند. مساجد، دیگر جای ارشاد وموعظه مردم نیست. فقهای آن زمان بدترین فقهای روی زمینند ودین با کالای کم ارزش وبهای اندکی معاوضه می شود.
الف) اسلام ومسلمانان
اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر دستورات الهی است. اسلام برترین وبهترین ادیان است که خوش بختی بشر را در دنیا وآخرت تضمین می کند؛ ولی آن چه ارزش دارد، عمل کردن به دستورات اسلام وقرآن است. در آخر زمان همه چیز بر عکس می شود؛ یعنی از اسلام جز نامی بر جای نمی ماند. قرآن در جامعه حضور دارد؛ ولی تنها خطوطی است که بر برگ ها نقش بسته است ومسلمانان تنها از نام مسلمانی برخوردارند واز اسلام نشانی ندارند. پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «دورانی بر امّت من می آید که در آن، از اسلام جز نامی نماند واز قرآن اثری جز نقش وتصویری نباشد. مسلمانان به نام، مسلمان خوانده می شوند؛ ولی نسبت به اسلام از هر کس بیگانه ترند»(۱۶).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «به زودی دورانی فرا رسد که مردم خدا را نشناسند ومعنای توحید را ندانند تا این که دجّال خروج کند»(۱۷).
ب) مساجد
مسجد جای پرستش خداوند وتبلیغات دینی وارشاد وهدایت مردم است. در صدر اسلام، حتی کارهای مهم حکومتی در مساجد انجام می شد. جهاد در مساجد برنامه ریزی می شد وانسان از مسجد به معراج می رفت؛ ولی در آخرالزمان مساجد ماهیت خود را از دست می دهند وبه جای آموزش وتبلیغات وارشاد دینی، بر تعداد مساجد وتجملات آن افزوده می شود. در صورتی که مساجد از مؤمنان تهی است. پیامبر خدا می فرماید: «مسجدهای آن زمان آباد وزیباست؛ ولی از هدایت وارشاد در آن خبری نیست»(۱۸).
ج) فقیهان
عالمان ودانشمندان اسلامی، حافظان دین خدا در روی زمینند وراهنمایی وارشاد مردم در دست آنان است. آنان با تحمّل زحمات، مسائل دینی را از منابع شرعی استخراج کرده، در دسترس مردم قرار می دهند؛ ولی در آخرالزمان وضع دگرگون می شود وعالمان آن روزگار بدترین عالمان خواهند بود. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این باره می فرماید: «فقیهان آن روزگار، بدترین فقیهانی اند که در زیر آسمان به سر می برند. فتنه وآشوب، از آنان آغاز می شود وبه آنان نیز بازمی گردد»(۱۹).
شاید بتوان گفت: منظور، عالمان درباری ووابسته ای هستند که جنایات پادشاهان ستمگر وفرمانروایان خودسر را توجیه می کنند وبه آن رنگ اسلامی می دهند؛ آنانی که حاضرند با هر مجرم وجنایت پیشه ای، کنار آیند؛ مانند وعاظ السلاطین وابسته به وهابیت، که مبارزه با آمریکا واسرائیل را خلاف شرع می دانند. آنان که در برابر جنایات اسرائیل دم برنیاوردند وجنایات وهابیان را در کشتن زائران خانه خدا توجیه کردند وبرایش آیه وروایت آوردند. آری، باید گفت: آنان بدترین فقیهانند که فتنه ها از آنان شروع شده، به آنان نیز بازمی گردد.
د) خروج از دین
یکی دیگر از علائم آخرالزمان این است که مردم از دین خارج می شوند. روزی امام حسین (علیه السلام) به نزد امیرمؤمنان (علیه السلام) آمد. گروهی در گرداگرد حضرت (علیه السلام) نشسته بودند. ایشان به آنان فرمود: «حسین پیشوای شماست. رسول خدا او را سید وسرور نامیده است. از نسل او مردی ظهور خواهد کرد که در اخلاق وچهره، شبیه من است. او دنیا را پر از عدل وداد می کند؛ چنان که (پیش از آن) پر از ستم وجور شده است». سؤال شد: این قیام در چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: «افسوس! هنگامی که از دین خارج شوید؛ هم چنان که زن برای شوهرش از لباسش خارج می شود»(۲۰).
ه) دین فروشی
انسان مکلّف است که اگر جانش به خطر افتاد، از مالش بگذرد تا جانش محفوظ بماند واگر دینش را خطری تهدید کرد، از جانش مایه بگذارد تا خطر متوجّه دینش نشود؛ ولی در آخرالزمان دین را به بهای کمی می فروشند وانسان هایی که صبح مؤمن بوده اند، بعد از ظهر کافر می گردند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این باره فرموده است: «وای بر عرب از شرّی که به آنان نزدیک شده است. فتنه هایی چون پاره های شب تاریک وظلمانی. صبح گاهان مرد مؤمن است وبه هنگام غروب کافر. گروهی دین خود را به بهای ناچیز ومتاع اندک می فروشند. کسی که در آن روز به دین خود چنگ زده وپای بند است، همانند کسی است که گلوله ای از آتش را در دست گرفته یا بوته ای از خار را در دست می فشرد»(۲۱).
فصل سوم: اخلاق پیش از ظهور
سست شدن بنیان خانواده، خویشاوندی، دوستی، وسردی عواطف انسانی وبی مهری از ویژگی های بارز آخرالزمان است.
الف) سردی عواطف انسانی
رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وضعیت آن روزگار را از نظر عاطفی چنین بیان می دارد: «در آن روزگار، بزرگ تران به زیردستان وکوچک تران رحم نمی کنند وقوی بر ضعیف ترحم نمی نماید. در آن هنگام، خداوند به او (مهدی) اذن قیام وظهور می دهد»(۲۲). نیز آن حضرت می فرماید: «قیامت برپا نمی شود تا آن که زمانی فرا رسد که مردی (از شدت فقر) به اقوام وبستگان خود مراجعه کند وآنان را به خویشاوندی سوگند دهد تا بلکه به او کمک کنند؛ ولی چیزی به او نمی دهند. همسایه از همسایه خود کمک می طلبد واو را به حقّ همسایگی سوگند می دهد؛ ولی همسایه کمکش نمی کند»(۲۳).
نیز آن حضرت می فرماید: «از نشانه های قیامت، بدرفتاری با همسایه وگسستن پیوندهای خویشاوندی است»(۲۴).
از آن جا که در برخی از روایات «الساعه» به ظهور حضرت تأویل شده است(۲۵)، روایات «اَشراط الساعه» را به نشانه های ظهور تفسیر کردیم.
ب) فساد اخلاقی
هرگونه انحراف وفسادی ممکن است به گونه ای قابل تحمّل باشد، جز فساد جنسی که برای انسان های غیرتمند وشرافتمند، بسیار ناگوار وغیرقابل تحمّل است. از انحراف های بسیار زشت وخطرناکی که جامعه پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن گرفتار می شود، بی امنیتی خانوادگی وناموسی است.
در آن روزگار، فساد وبی بند وباری اخلاقی، به طور گسترده ای گسترش می یابد. قبح وزشتی کردارهای حیوانی گروهی انسان نما، بر اثر گسترش فساد وتکرار آن از بین می رود وحالت عادی وطبیعی به خود می گیرد. فساد چنان فراگیر می شود که کم تر کسی می تواند ویا می خواهد از آن جلوگیری کند.
جشن های دو هزار وپانصد ساله سلطنتی در سال ۱۳۵۰ شمسی ودر زمان سلطنت محمدرضا پهلوی، با عنوان جشن هنر شیراز که در آن صحنه های بسیار زشتی از زندگی حیوانی نمایش داده شد، اعتراض وخشم جامعه اسلامی ایران را برانگیخت؛ ولی در روزگار پیش از ظهور، خبری از این اعترض ها نیست وتنها اعتراض، این است که چرا در وسط چهارراه ها چنین اعمال زشتی صورت می گیرد. این بالاترین نهی از منکری است که انجام می شود وچنین شخصی، عابدترین فرد زمان خود است.
اینک نظری به روایات می افکنیم تا عمق فاجعه از بین رفتن ارزش های اسلامی وگسترش فساد در آن روزگار را درک کنیم. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «قیامت بر پا نمی شود تا آن که زنی را در روز روشن وبه طور آشکار (ودر پیش روی همگان از چنگ صاحبش) گرفته، در وسط راه به او تعدّی کنند؛ ولی احدی این کار را نکوهش نکند واز آن جلوگیری ننماید. بهترین آن مردم، کسی است که می گوید: ای کاش کمی از وسط راه کنار می رفتی وکارت را انجام می دادی»(۲۶).
هم چنین حضرت می فرماید: «سوگند به آن که جان محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در دست اوست، این امّت از بین نمی روند تا آن که مرد بر سر راه زنان می ایستد (وچون شیر درنده) به آن تجاوز می کند. بهترین آن مردم، کسی است که می گوید: ای کاش او را پشت این دیوار پنهان می کردی ودر ملأ عام، این عمل را انجام نمی دادی»(۲۷).
در بیانی دیگر می فرماید: «آن مردمان چون حیوانات، در وسط راه بر هم می شورند وبا هم می ستیزند وآن گاه یکی از آنان به مادر، خواهر ودختر او در وسط راه ودر حضور همگان تجاوز می کند، سپس آنان را در معرض تعدّی دیگران قرار می دهد ویکی پس از دیگری عمل زشت را انجام می دهند؛ ولی کسی این کردار زشت را نکوهش نمی کند وتغییر نمی دهد. بهترین آنان کسی است که می گوید: اگر از جاده واز نظر مردم دور می شدید، بهتر بود»(۲۸).
ج) گسترش اعمال منافی عفّت
محمد بن مسلم می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ امام فرمود: «هنگامی که مردها خود را شبیه زنان کنند وزنان شبیه مردان شوند. آن گاه که مردان به مردان اکتفا کنند [یعنی لواط کنند] وزنان به زنان»(۲۹).
روایت دیگری به همین مضمون از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است(۳۰). ابوهریره نیز از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل می کند: «قیامت برپا نمی گردد تا آن که مردان برای انجام عمل زشت بر یک دیگر سبقت بگیرند؛ چنان که نسبت به زنان چنین می کنند»(۳۱).
روایات دیگری نیز به همین مضمون آمده است(۳۲).
د) آرزوی کمی تعداد فرزند
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «رستاخیز بر پا نمی شود، تا آن که کسی که پنج فرزند دارد، آرزوی چهار فرزند کند وآن که چهار فرزند دارد، می گوید: کاش سه فرزند داشتم وصاحب سه فرزند آرزوی دو فرزند دارد وآن که دو فرزند دارد، آرزوی یک فرزند نماید وکسی که یک فرزند دارد، آرزو کند که: کاش فرزندی نداشت»(۳۳).
در روایت دیگری می فرماید: «روزگاری خواهد آمد که غبطه مرد کم فرزند را بخورید، چنان که امروز غبطه فرزند وثروت زیادتر را می خورید؛ تا آن جا که یکی از شما، از کنار قبر برادرش می گذرد وخود را بر قبر او می غلطاند؛ آن گونه که حیوانات خود را بر خاک چراگاه می غلطانند ومی گوید: ای کاش من به جای او بودم واین سخن نه به سبب شوق دیدار خداوند ویا به دلیل اعمال نیکی است که از پیش فرستاده است؛ بلکه به جهت بلاها وگرفتاری هایی است که بر او فرود می آید»(۳۴).
نیز آن حضرت می فرماید: «قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که فرزند کم گردد»(۳۵). در این روایت «الولد غیضاً» آمده است که معنای آن سقط جنین وجلوگیری از بارداری است؛ ولی کلمه «غیظاً» که در روایت دیگری آمده است به معنای غم ومشقّت ومحنت وغضب است.
یعنی مردم در آن دوران با سقط جنین وجلوگیری از افزایش فرزند، مانع زیادشدن فرزندان می شوند. یا فرزند داشتن موجب غم واندوه وخشم خواهد بود وشاید این به علت مشکلات سخت اقتصادی، گسترش بیماری ها در کودکان ونبودن امکانات، تبلیغ وتشویق به کنترل جمعیت ویا عامل دیگر باشد.
ه) افزایش خانواده های بی سرپرست
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «از نشانه های قیامت این است که مردان کم می شوند وزنان بسیار. تا آن جا که هر پنجاه زن یک سرپرست خواهند داشت»(۳۶).
شاید این وضعیت بر اثر افزایش تلفات جانی مردان باشد که در جنگ های پی در پی وطولانی صورت می گیرد.
نیز آن حضرت می فرماید: «قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که روزگاری فرا رسد که به دنبال یک مرد، حدود سی زن به راه افتد وهر کدام از او تقاضا کند که با او ازدواج نماید»(۳۷).
حضرت در روایت دیگری می فرماید: «خداوند دوستان وبرگزیدگان خود را از دیگران جدا می کند تا این که زمین از منافقان وگمراهان وفرزندان آنان پاک شود. زمانی فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد روبه رو شده، یکی می گوید: ای بنده خدا! مرا بخر ودیگری می گوید: به من پناه ده»(۳۸).
اَنس می گوید: پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «قیامت برپا نمی شود، مگر آن که زمانی فرا رسد که (براثر تلفات مردان وکثرت زنان) زنی کفشی را در راه بیابد و(از روی دریغ وافسوس) گوید: این کفش از آن مردی بوده است؛ در آن روزگار، برای هر پنجاه زن، یک سرپرست خواهد بود»(۳۹).
اَنس می گوید: آیا نمی خواهید حدیثی را که از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شنیدم، نقل کنم؟ پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «مردان از بین خواهند رفت وزنان باقی می مانند»(۴۰).
فصل چهارم: امنیت پیش از ظهور
الف) هرج ومرج وناامنی
بر اثر تجاوز قدرت های بزرگ، امنیت از میان حکومت های کوچک وملّت های ضعیف رخت بر خواهد بست ودیگر آزادی وامنیت مفهومی نخواهد داشت. قدرت های حاکم بر جهان آن چنان عرصه را بر ملل ضعیف تنگ می کنند وتجاوز به حقوق ملّت ها را تا آن جا گسترش می دهند که مردم اجازه نفس کشیدن هم نمی یابند.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آن دوران را چنین ترسیم می کند: «به زودی امّت ها (پیروان دیگر آیین ها ومکاتب) بر ضد شما وارد عمل خواهند شد؛ آن گونه که گرسنگان به ظروف غذا حمله ور می شوند». شخصی گفت: از آن جهت که در آن زمان در اقلیت به سر می بریم، این گونه مورد هجوم قرار خواهیم گرفت؟ پیامبر فرمود: «تعداد شما در آن زمان بسیار خواهد بود، ولی چون خس وخاشاک روی سیل خواهید بود. خداوند، مهابت وعظمت شما را از دل دشمنانتان خارج ساخته، بر دل های تان سستی خواهد افکند». کسی پرسید: ای رسول خدا! این وهن وسستی به علت چیست؟ فرمود: «دنیا دوستی وناخوش داشتن مرگ»(۴۱).
این دو خصلت زشت که رسول مکرّم از آن یاد کرده است، کافی است که ملتی را از رسیدن به آزادی ودفاع از ارزش های خود باز دارد وآنان را به زندگی ذلت بار تحت هر شرایطی انس دهد؛ هر چند با از دست دادن دین واصول مکتب باشد.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگامی خواهد بود که دنیا آشفته وپُراز هرج ومرج گردد وگروهی به گروه دیگر یورش برند(۴۲)؛ نه بزرگ به کوچک رحم کند ونه نیرومند بر ضعیف ترحّم نماید. در چنین هنگامی خداوند به او اجازه قیام می دهد»(۴۳).
ب) ناامنی راه ها
دامنه هرج ومرج وناامنی به راه ها نیز کشیده خواهد شد وبی رحمی گسترش می یابد. در این زمان خداوند، مهدی را بر خواهد انگیخت ودژهای گمراهی را به دست توانمند او فتح می کند. مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تنها به گشودن قلعه های استوار نمی پردازد؛ بلکه دل های بسته به روی حقایق ومعنویت را نیز می گشاید وبرای قبول حقایق آماده می سازد.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) خطاب به دختر گران قدرش می فرماید: «سوگند به آن خدایی که مرا به حق برانگیخت، به راستی مهدی این امّت از نسل حسنین (علیه السلام) است. هنگامی که جهان را هرج ومرج ونابسامانی فرا گیرد وفتنه ها (یکی پس از دیگری) آشکار گردد. جاده ها وراه ها ناامن شود وبرخی بر عده ای هجوم برند؛ نه بزرگ بر کوچک ترحّم کند ونه کوچک بر بزرگ احترام گذارد؛ در چنین هنگامه ای خداوند، شخصی از نسل این دو (امام حسن وامام حسین علیهما السلام) را برمی انگیزد تا دژهای گمراهی را (درهم شکند و) فتح کند ودل هایی را که پرده جهل وناآگاهی آنها را فرو پوشانده (واز درک حقایق محجوب ساخته است) بگشاید. او در آخرالزمان به پا می خیزد - همان گونه که من در اوّل زمان به پا خاستم- ودنیا را پر از عدل وداد می کند؛ همان گونه که از ظلم وجور پر شده است»(۴۴).
ج) جنایات هولناک
جنایات ستمگران وجلّادان در طول تاریخ بسیار سهمگین ووحشتناک بوده است. صفحات تاریخ پر از ستم ها وظلم ها وجنایاتی است که فرمانروایان ستمگر وخون آشام بر ملّت های محروم روا داشته اند که چنگیز، هیتلر وآتیلا نمونه هایی از آنان هستند.
امّا جنایاتی که پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جهان رخ می دهد، از هولناک ترین جنایاتی است که می توان تصور کرد. اعدام کودکان خردسال به وسیله چوبه های دار، سوزاندن کودکان وفروبردن آنان در مایعات گداخته، قطعه قطعه کردن آدم ها با اره ومیله های آهنی وآسیاب ها، حوادث تلخی است که پیش از برپایی حکومت عدل جهانی، به وسیله حکومت هایی که خود را مدافع حقوق بشر می دانند، رخ می دهد. با بروز چنین وحشی گری هایی است که اهمیت حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - که به تعبیر روایات، پناه محرومان است - آشکار می گردد.
علی (علیه السلام) حوادث تلخ آن روزگار را چنین ترسیم می کند: «همانا سفیانی، گروهی را مأمور می کند تا کودکان را در محلّی جمع کنند؛ آن گاه روغن را برای سوزاندن آنان داغ می کند؛ کودکان می گویند: اگر پدران ما با تو مخالفت کردند، گناه ما چیست، که باید سوزانده شویم؟ او دو تن به نام های حسن وحسین را از میان کودکان بیرون می کشد وبه دار می آویزد. پس از آن به سوی کوفه می رود وهمان رفتار (وحشتناک پیشین) را با کودکان آن جا انجام می دهد ودو کودک به همان نام ها را بر در مسجد کوفه به دار می زند واز آن جا بیرون می رود وباز جنایت می کند ودر حالی که در دستش نیزه ای قرار دارد، زنی باردار را دستگیر می کند وآن را به یکی از یارانش می سپارد وفرمان می دهد که در وسط خیابان به او تجاوز کند. او پس از تجاوز، شکم زن را می درد وجنینش را بیرون می آورد وهیچ کس نمی تواند چنین وضعیت هولناکی را تغییر دهد»(۴۵).
امام صادق (علیه السلام) در خبر لوح می فرماید: «... خداوند رحمت خویش را به وسیله فرزند دختر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) کامل می گرداند؛ همان کسی که کمال موسی، ابهت عیسی وصبر واستقامت ایوب پیامبر را داراست. دوستان من، در دوران (پیش از ظهور) او خوار وذلیل باشند وسرهای شان، همانند سرهای اهالی ترک ودیلم (برای حکام وظالمان) هدیه برده می شود. آنان کشته شوند وسوزانده گردند وترسان، وحشت زده وهراسناک باشند. زمین از خونشان رنگین شود وناله وفریاد در میان زنانشان زیاد گردد. آنان دوستان واقعی من هستند. او به وسیله آنان هر فتنه کور وتاریکی را دفع می کند وزلزله ها (وناآرامی ها) را بر طرف می سازد وزنجیرها وبندهای اسارت را از ایشان بر می دارد. درود خداوند بر آنان باد که ایشان همان هدایت شدگانند»(۴۶).
ابن عباس می گوید: «سفیانی وفلانی خروج می کنند وبا هم می جنگند؛ به گونه ای که (سفیانی) شکم زنان را می درد وکودکان را در دیگ های بزرگ می گدازد ومی سوزاند»(۴۷).
ارطات می گوید: سفیانی هر کس را که با او مخالفت کند، می کشد. با اره ها مخالفانش را به دو نیم می کند وبا دیگ ها آنان را نابود می سازد. این ستم ها، شش ماه به طول می انجامد(۴۸).
د) آرزوی مرگ زندگان
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، دنیا به پایان نمی رسد تا آن که زمانی فرا رسد که مرد به هنگام عبور از گورستان، خود را روی قبر انداخته، می گوید: ای کاش من به جای صاحب این قبر بودم. در حالی که مشکل او بدهکاری نیست؛ بلکه گرفتاری ها وفشار روزگار وظلم وجور است»(۴۹).
از ذکر کلمه رجل در روایت، دو مطلب استفاده می شود: یکی این که گرفتاری ها ومشکلات آن دوران وبه دنبال آن آرزوی مرگ، به طایفه، ملّت وگروه خاصی اختصاص ندارد وهمه از حوادث ناگوار در رنج وعذاب خواهند بود. دوم این که تعبیر مرد نشان دهنده شدت فشار وسختی آن روزگار است؛ زیرا غالباً مرد در برابر مشکلات ونابرابری ها بیش تر از زن مقاومت می کند واز این که مردان تاب وتحمّل مشکلات ورنج های آن روزگار را ندارند، استفاده می شود که مشکل بسیار بزرگ وکمرشکن است.
ابوحمزه ثمالی می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «ای ابا حمزه! حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمی کند، مگر در دورانی که خوف وترس شدید ومصیبت ها وفتنه ها (بر جامعه) حاکم باشد وگرفتاری وبلا دامنگیر مردم شود وپیش از آن، بیماری طاعون شیوع یابد، درگیری شدیدومهلکی میان عرب اتفاق افتد، اختلاف شدیدی بین مردم حاکم شود، از هم گسیختگی در دین وآیین آنان رخ دهد ووضعیت مردم تغییر کند تا جایی که هر آرزومندی هر شب وروز - از آن چه که از درنده خویی مردم وتجاوز آنان به حقوق یک دیگر می بیند - آرزوی مرگ می کند»(۵۰).
حذیفه صحابی، از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل می کند: «به یقین زمانی بر شما فرا می رسد که انسان در آن روزگار، آرزوی مرگ می کند؛ بدون آن که از جهت فقر وتنگ دستی در فشار باشد»(۵۱).
ابن عمر می گوید: به یقین زمانی بر مردم بیاید که مؤمن در اثر شدّت گرفتاری ها وبلاهای روی زمین، آرزو کند که ای کاش که خود وخانواده اش بر کشتی سوار می شدند ودر دریا به سر می بردند(۵۲).
ه) به اسارت رفتن مسلمانان
حذیفة بن الیمان می گوید: پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ضمن بر شمردن مشکلاتی که مسلمانان با آن رو به رو خواهند شد، فرمود: «در اثر فشارهایی که بر آنان وارد می شود، آزاده ها را می فروشند وزنان ومردان به بردگی اقرار می کنند. مشرکان، مسلمانان را به استخدام ومزدوری خود درمی آورند وآنان را در شهرها می فروشند وکسی بر این امر دل گیر نمی شود؛ نه نیکان ونه بدان وفاجران.
ای حذیفه! گرفتاری بر اهل آن دوران ادامه می یابد؛ به گونه ای که مأیوس می شوند وبه فَرَج وگشایش گمان بد می برند. در این موقع خداوند، مردی از پاکان عترت من ونیکان فرزندانم را که عادل، مبارک وپاک می باشد، می فرستد واز ذرّه ای چشم پوشی واغماض نمی کند. خداوند دین، قرآن، اسلام واهل آن را به کمک او، عزیز وشرک را ذلیل می کند. او همواره از خداوند بیمناک است وهرگز به خویشاوندی خود [با من] مغرور نمی شود؛ سنگی را روی سنگ نمی گذارد واحدی را شلّاق نمی زند، مگر به حق وبرای اجرای حد. خداوند به سبب او، بدعت ها را محو وفتنه ها را نابود می کند ودرِ حق را باز ودرهای باطل را می بندد واسیران مسلمان را - در هر نقطه ای که هستند - به وطن خودشان بازمی گرداند»(۵۳).
و) فرورفتن در زمین
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «به یقین، بر این امّت، روزگاری فرا رسد که روز را به شب رسانند، در حالی که از یک دیگر بپرسند، زمین امشب چه کسانی را فرو برد، هم چنان که از یک دیگر می پرسند از فلان قبیله چه کسانی زنده مانده اند وآیا از فلان خاندان کسی زنده مانده است؟»(۵۴).
شاید این سخنان کنایه از جنگ وکشتار در آخرزمان باشد که با استفاده از سلاح های پیشرفته وکشتار جمعی، هر روز تعداد زیادی کشته می شوند وشاید بر اثر کثرت گناه، زمین اهلش را فرو می برد.
ز) افزایش مرگ های ناگهانی
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «از نشانه های رستاخیز، بیماری فلج ومرگ ناگهانی است»(۵۵). نیز می فرماید: «قیامت بر پا نمی گردد، تا این که مرگ سفید ظاهر شود». گفتند: یارسول الله! مرگ سفید چیست؟ فرمود: «مرگ ناگهانی»(۵۶).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «پیش از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرگ سرخ وسفید وجود دارد... مرگ سفید طاعون است»(۵۷).
امام محمد باقر (علیه السلام) می فرماید: «قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمی کند، مگر در روزگاری که ترس شدید حاکم باشد وپیش از آن نیز طاعون شیوع یابد»(۵۸).
ح) ناامیدی جهانیان از نجات
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرمود: «ای علی! ظهور مهدی در هنگامی است که شهرها دگرگون شده، بندگان خدا ضعیف می شوند واز فَرَج وظهور مهدی مأیوس می گردند. در این هنگام مهدی قائم از فرزندان من ظاهر می گردد»(۵۹).
ابوحمزه ثمالی می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «قیام وظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ناامیدی ویأس مردم از گشایش در کارها وفرج حضرتش می باشد»(۶۰).
علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «به یقین از اهل بیت من، کسی به جانشینی من خواهد نشست وجانشینی او پس از دورانی سخت ومصیبت بار خواهد بود؛ دورانی که بلا وگرفتاری در آن شدّت می یابد وامیدها از بین می رود»(۶۱).
ط) نداشتن دادرس وپناه
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «بلا وگرفتاری چنان بر این امّت فرود می آید که انسان هیچ پناهگاهی که از ظلم به آن پناه برد، نمی یابد»(۶۲).
نیز می فرماید: «در آخرالزمان بلای شدیدی بر امّت من از سوی حکومت های شان نازل می شود؛ به گونه ای که مؤمن پناهی نمی یابد که از ستم به آن پناه آورد»(۶۳).
در روایت دیگری می فرماید: «بر شما بشارت باد به مهدی از فرزندان فاطمه. وی ازجانب مغرب ظاهر می شود وزمین را از عدل پر می کند». گفته شد: ای رسول خدا! (این ظهور) در چه زمانی خواهد بود؟ حضرت فرمود: «هنگامی که قاضیان رشوه گیر ومردم فاجر شوند». عرض شد: مهدی چگونه خواهد بود؟ فرمود: «از اهل وخاندان خود (جدا شده) تنهایی اختیار می کند واز وطن خود دور می باشد ودر غربت زندگی می کند»(۶۴).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «آن چه که به انتظارش هستید، نخواهید دید، مگر زمانی که چون (ماده) بُز مرده ای شوید که در زیر چنگال های درنده ای قرار گرفته است که برایش فرق نمی کند بر کجا دست گذارد. در آن هنگام نه محلّی دوردست از تجاوز دارید که به سوی آن بالا روید ونه پناهی دارید که به آن تکیه دهید»(۶۵).
ی) جنگ، کشتار وفتنه ها
از روایات استفاده می شود که پیش از قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جنگ وکشتار همه جا را فرا می گیرد. برخی از روایات سخن از فتنه ها دارد، تعدادی از روایات، از جنگ های پیاپی خبر می دهد وروایاتی درباره کشتار انسان ها به وسیله جنگ وبیماری های ناشی از آن چون طاعون، سخن به میان می آورد.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «پس از من چهار فتنه به شما خواهد رسید: در فتنه اوّل، خون ها مباح شمرده می شود وکشتار زیاد می گردد. در فتنه دوم، خون ها واموال حلال می شود وقتل وغارت اموال بسیار می گردد. در فتنه سوم، خون ها ومال ها ونوامیس مردم مباح شمرده می شود وعلاوه بر قتل وغارت، ناموس انسان ها نیز در امان نمی ماند. در فتنه چهارم، - که فتنه ای است کر وکور وبسیار سخت وچون کشتی متلاطم ومضطرب در دریا - هیچ کس از آن فتنه پناهی نمی یابد. فتنه از شام به پرواز درمی آید وعراق را فرا می گیرد ودست وپای جزیره - حجاز - به آن آغشته می شود. گرفتاری ها مردم را از پای درمی آورد وچنان می شود که کسی توانایی چون وچرا ندارد واز هر سویی که فروکش می کند از سوی دیگر شعله ور می گردد»(۶۶).
در حدیث دیگری می فرماید: «پس از من فتنه هایی پدید می آید که راه نجاتی از آن نخواهد بود. در آنها جنگ، فرار وآوارگی است. پس از آن فتنه هایی خواهد بود که از فتنه های پیشین شدیدتر است. هنوز فتنه ای فروکش نکرده که فتنه دیگری شعله ور می شود تا جایی که هیچ خانه ای از خانه عرب ها باقی نمی ماند که این آتش در آن نرفته باشد وهیچ مسلمانی نمی ماند که آن فتنه به او نرسیده باشد. آن گاه مردی از خاندان من ظهور می کند»(۶۷).
نیز می فرماید: «به زودی پس از من فتنه ای رخ خواهد داد که اگر از هر سو آرام گیرد، از دو سوی دیگر گسترش می یابد تا این که منادی از آسمان فریاد می زند: امیر وفرمانده شما حضرت مهدی است»(۶۸).
در این روایات سخن از فتنه ای است که پیش از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فراگیر خواهد شد، ولی در روایات دیگر با صراحت از جنگ های خانمان سوز سخن به میان آمده است که به ذکر آن می پردازیم.
عمار یاسر می گوید: پیام ودعوت اهل بیت پیامبرتان در آخرالزمان این است که از هرگونه درگیری پرهیز کنید تا زمانی که رهبران از اهل بیت را ببینید؛ آن گاه که تُرک ها با رومیان مخالفت کنند وجنگ ها در زمین بسیار شود»(۶۹).
تعدادی از روایات، از قتل وکشتاری سخن می گوید که پیش از ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وقوع می پیوندد. برخی از این روایات، تنها کشتار را یادآور می شود وبرخی وسعت کشتار را نیز مشخص می کند.
امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرماید: «پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کشتارهای پیاپی وبی وقفه رخ خواهد داد»(۷۰).
ابوهریره می گوید: در شهر مدینه کشتاری خواهد شد که در آن، منطقه «احجار الزیت»(۷۱) از هم می پاشد وفاجعه «حَرّه»(۷۲) در برابر آن، مانند ضربه تازیانه ای بیش نیست؛ آن گاه که - پس از کشتار - به اندازه دو فرسنگ از مدینه دور شوند، باحضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می شود(۷۳).
ابوقبیل می گوید: شخصی از بنی هاشم زمام حکومت را به دست می گیرد وتنها بنی امیه را قتل عام می کند؛ به طوری که جز عده اندکی، کسی از آنان بر جای نمی ماند. پس از آن، فردی از بنی امیه خروج می کند ودر مقابل هر نفر، دو تن را می کشد؛ چنان که جز زنان کسی باقی نمی ماند(۷۴).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنین می فرماید: «سوگند به خدایی که جانم در دست (قدرت) اوست، دنیا پایان نمی یابد تا این که زمانی فرا رسد که نه قاتل بداند برای چه دست به قتل زده است ونه علّت کشته شدن مقتول مشخص باشد وهرج ومرج همه جا را فرا می گیرد؛ در چنان زمانی، قاتل ومقتول به جهنم می روند»(۷۵).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «پیش از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان دچار دو نوع مرگ می شود: مرگ سفید وسرخ. مرگ سرخ با شمشیر (اسلحه) است ومرگ سفید با طاعون است»(۷۶).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «برای قائم آل محمد، دو غیبت است که یکی طولانی تر از دیگری است. در آن دوران، مردم را مرگ وکشتار فرا می گیرد»(۷۷). جابر می گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: در چه زمانی این امر (قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) روی خواهد داد؟ امام در پاسخ فرمود: «ای جابر! چگونه این امر تحقق یابد در حالی که هنوز بین حیره(۷۸) وکوفه تعداد کشته ها زیاد نشده است»(۷۹).
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «پیش از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو نوع مرگ پدیدار می گردد: مرگ سرخ ومرگ سفید. به اندازه ای از انسان ها کشته می شوند که از هر هفت نفر، پنج تن نابود می گردند»(۸۰).
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمی کند، مگر این که یک سوم مردم کشته شوند ویک سوم بمیرند ویک سوم باقی بمانند»(۸۱).
از امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسیدند: «آیا برای ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) علامت ونشانه ای است؟ فرمود: «نعم، قتل فظیع وموت سریع وطاعون شنیع»(۸۲).
وبه نقل ارشاد القلوب(۸۳): «قتل ذریع» یعنی با سرعت وعالمگیر.
وبه نقل مدینة المعاجز(۸۴): «قتل رضیع» یعنی لئیم وپست.
وبه نقل حلیة الابرار(۸۵): قتل «فضیع» یعنی ناگوار.
معنای روایت چنین است:
«آری، برای ظهور حضرت (علیه السلام) نشانه هایی است، از جمله کشتارهای عالمگیر وناگوار وپست ومرگ هایی سریع وپی در پی وشیوع طاعون».
محمد بن مسلم می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «امام زمان ظهور نمی کند، مگر این که دو سوم مردم جهان از بین بروند». عرض شد: اگر دو سوم مردم کشته شوند، پس چه تعداد خواهند ماند؟ فرمود: «آیا راضی نیستید (ودوست ندارید) از یک سوم باقی مانده باشید؟»(۸۶).
امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «امر (ظهور) تحقق نمی یابد تا این که نه دهم (۹/۱۰) مردم نابود شوند»(۸۷).
علی (علیه السلام) می فرماید: «... در آن روزگار از مردم جز یک سوم (۱/۳) آنان، کسی بر جای نمی ماند»(۸۸).
پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «از هر ده هزار نفر، نه هزار ونه صد تن به قتل می رسند وجز تعداد اندکی، جان سالم به در نمی برند»(۸۹).
ابن سیرین می گوید: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمی کند تا این که از هر نه نفر، هفت تن کشته شوند(۹۰).
از مجموع روایات نکات زیر استفاده می شود:
۱. پیش از ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کشتارهایی رخ می دهد وتعداد زیادی از انسان ها کشته می شوند وافرادی که باقی می مانند کمتر از کشته شدگان هستند.
۲. تعدادی از کشته شدگان در جنگ کشته می شوند وتعدادی دیگر به واسطه بیماری های مسری که به احتمال قوی از کشته های به جا مانده جنگ، تولید شده است، جان می سپارند. هم چنین احتمال دارد که این گروه به وسیله سلاح های شیمیایی ومیکربی که بیماری تولید می کنند، جان دهند.
۳. در میان اقلیتی که باقی می مانند، شیعیان ودوست داران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند؛ زیرا آنان هستند که با مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می کنند. نیز در سخن امام صادق (علیه السلام) آمده بود که آیا راضی نیستید از یک سوم باقی مانده باشید؟
فصل پنجم: وضعیت اقتصادی جهان در عصر ظهور
از روایات این فصل استفاده می شود، که بر اثر گسترش فساد وتباهی ها واز بین رفتن رحم وعاطفه وایجاد جنگ، جهان از نظر اقتصادی در وضعیت بدی به سر خواهد برد؛ به طوری که آسمان نیز بر آنان رحم نمی کند ونزول باران که رحمت الهی است نیز برای آنان به غضب تبدیل شده، ویرانگر می شود.
آری، در آخر الزمان باران کم می شود ویا در غیر موسم فرود می آید وباعث نابودی کشاورزی می گردد. دریاچه ها ورودخانه ها خشک می گردد وزراعت ها به بار نمی نشیند وتجارت از رونق می افتد.فقر وگرسنگی گسترش می یابد تا آن جا که افراد برای سیرکردن شکم خود، دختران وزنانشان را به بازار می آورند وآنان را با کمی غذا عوض می کنند.
الف) کمبود باران وباریدن باران های بی موقع
پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «زمانی بر مردم فرا رسد که خداوند باران را درفصل وموسمش حرام می گرداند وباران نازل نمی شود وآن را در غیر موسمش فرومی فرستد»(۹۱).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «... باران در فصل گرما وتابستان می بارد»(۹۲).
امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید: «پیش از ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سالی خواهدبود که باران های بسیاری می بارد ومیوه ها را از بین می برد وخرماها را بر نخل ها فاسد می کند؛ پس در آن دوران دچار شک وشبهه نشوید»(۹۳).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «... باران ها کم می شود تا جایی که نه زمین بذری را می رویاند ونه آسمان بارانی می بارد؛ در این هنگام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند»(۹۴).
عطاء بن یسار می گوید: «از نشانه های قیامت این است که باران می بارد، ولی زراعتی نخواهد رویید»(۹۵).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «... زمانی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واصحابش قیام کنند، آب بر روی زمین نایاب است ومؤمنان با ناله وزاری از درگاه الهی، آب طلب می کنند تا آن که خداوند بر آنان آب نازل می کند وآنان می نوشند»(۹۶).
ب) خشک شدن دریاچه ها ورودها
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «شهرهای مصر در اثر خشکی رود نیل، ویران می شوند»(۹۷).
ارطات می گوید: «در آن هنگام، فرات، رودخانه ها وچشمه ها خشک می شوند»(۹۸).
نیز آمده است: «آب دریاچه طبرستان خشک می شود ونخل های خرما ثمر نمی دهد وآب چشمه «زعر» - که در شام است - به زمین فرو می رود»(۹۹).
هم چنین آمده است: «... رودخانه ها خشک می شوند وگرانی وقحطی سه سال، به درازا می کشد»(۱۰۰).
ج) شیوع گرانی، گرسنگی، فقر وکساد تجارت
مردی از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) پرسید: ای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ! قیامت چه وقت بر پا خواهد شد؟ فرمود: «کسی که مورد سؤال قرار گرفته (خود پیامبر) از سؤال کننده (آن مرد) در این زمینه آگاه تر نیست، ولی قیامت دارای نشانه هایی است: یکی از آنها تقارب بازارهاست». پرسید: تقارب بازارها چیست؟ فرمود: «کساد بازارها وتجارت وبارش باران بدون آن که گیاهان ومحصولاتی بروید»(۱۰۱).
امیرمؤمنان (علیه السلام) به ابن عباس فرمود: «تجارت ومعاملات زیاد می شود، ولی بهره ای اندک نصیب مردم می گردد وپس از آن قحطی سختی رخ می دهد»(۱۰۲).
محمد بن مسلم می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «پیش از ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سوی خداوند برای مؤمنان نشانه هایی است». گفتم: خدا مرا فدای تو گرداند؛ آن نشانه ها کدام است؟ فرمود: «آنها همان گفته خداوند است که فرمود: «(ولنبلونّکم بشیء من الخوف والجوع ونقص من الأموال والأنفس والثمرات وبشّر الصابرین(۱۰۳)؛ وشما (مؤمنان) را (پیش از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) به چیزی از ترس وگرسنگی وکمی دارایی ها وجان ها ومیوه ها می آزماییم؛ پس صابران را مژده ده)» آن گاه فرمود: «خداوند مؤمنان را به سبب ترس از پادشاهان بنی فلان در دوران پایانی حکومت شان می آزماید ومراد از گرسنگی، گرانی قیمت هاست ومنظور از کمی دارایی ها، کساد تجارت وکمبود درآمد است ومقصود از نقصان جان ها، مرگ های فراوان وسریع وپی در پی است ومراد از کمبود میوه ها، کمبود عایدات ومحصولات کشاورزی است. پس صابران را بشارت باد به تعجیل ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن هنگام»(۱۰۴).
وبه نقل از اعلام الوری، قلّة المعاملات به معنای کساد بازار وکمی داد وستد است(۱۰۵).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «... در آن هنگام که سفیانی خروج می کند، مواد غذایی کم شده، قطحی به مردم می آورد وباران کم می بارد»(۱۰۶).
ابن مسعود می گوید: هنگامی که تجارت ها از بین برود وراه ها ویران گردد، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند(۱۰۷).
شاید وضعیت بد بازار در آن زمان، معلول ویرانی مراکز تولید وصنعت، کم شدن نیروی انسانی، کاهش قدرت خرید، قحطی، ناامنی راه ها و... است.
در مسند احمد آمده است: پیش از ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سه سال مردم دچار گرسنگی شدید می شوند(۱۰۸).
ابوهریره می گوید: وای بر اعراب از شرّی که به آنان نزدیک می شود؛ گرسنگی شدیدی رخ می دهد ومادران از گرسنگی فرزندان خود، به گریه می افتند(۱۰۹).
د) مبادله زنان در مقابل مواد غذایی
عمق فاجعه قحطی وگرسنگی پیش از ظهور به اندازه ای است که گروهی مجبور می شوند دختران خود را برای خوراک اندکی معامله کنند.
ابومحمد از مردی از اهل مغرب روایت می کند: مهدی ظهور نمی کند تا آن که شخص (از شدت فقر وتنگ دستی) دختر یا کنیز زیبای خود را به بازار می آورد ومی گوید: کیست که این دختر را از من بخرد ودر برابر آن خوراک بدهد؟ در این شرایط است که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند(۱۱۰).
فصل ششم: روزنه های امید
در بحث های گذشته با بخشی از روایات درباره وضعیت جهانی پیش از ظهور امام عصر (علیه السلام) آشنا شدیم. هر چند در این روایات سخن از نابسامانی ها ومشکلات است -به حدی که شاید انسان هایی را به یأس بکشاند - امّا روایات دیگری نیز وجود دارد که به نکات روشن وروزنه های امید برای شیعیان وانسان های مؤمن ومتعهد اشاره دارد.
برخی از این روایات درباره مؤمنانی است که هیچ گاه زمین از آنان خالی نمی شود وآنان در شرایط سختِ پیش از ظهور نیز در سراسر جهان حضور دارند.
تعدادی از روایات به نقش دانشمندان اسلامی وعالمان در زمان غیبت اشاره می کند که هر چندگاه باعث دگرگونی در جامعه می شوند وآنان را به عنوان حافظان دین معرفی می کند. در بعضی از سخنان معصومین (علیهم السلام) از نقش ویژه شهر قم پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یاد شده است وروایاتی نیز از حضور فعال ایرانیان، پیش وپس از ظهور امام سخن می گوید.
الف) مؤمنان حقیقی
گاهی با روایاتی رو به رو می شویم که در پاسخ کسانی آمده است که گمان می کرده اند، روزگاری پیش خواهد آمد که جامعه از وجود انسان های مؤمن تهی می شود. امام (علیه السلام) این گمان را نفی کرده، از وجود مؤمنان در هر روزگاری خبر داده است.
زید زراء می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: می ترسم ما از مؤمنان نباشیم. امام فرمود: «چرا چنین فکر می کنید؟» گفتم: زیرا می بینم در میان ما کسی نیست که برادرش را بر درهم ودینار مقدم دارد؛ ولی این را می بینم که درهم ودینار را بر برادر دینی- که ولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) ما را دور یک دیگر گرد آورده - ترجیح می دهیم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «این چنین نیست که می گویی، شما اهل ایمان هستید؛ امّا ایمان شما کامل نمی شود مگر هنگامی که قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند؛ در آن هنگام خداوند خِرَد شما را کامل می کند وشما مؤمنان کامل می شوید.
سوگند به آن خدایی که جانم در دست قدرت اوست، در سراسر جهان، انسان هایی هستند که همه دنیا در نظرشان با پر پشه ای برابری نمی کند»(۱۱۱).
ب) نقش عالمان ودانشمندان (شیعه)
در هر روزگاری که پرده های سیاهی وجهل، سایه خود را بر جوامع بشری می گستراند این دانشمندان وعالمان دینی بودند که مسؤولیت خود را در جهت زدودن جهل ونادانی از اندیشه ها وفساد وتباهی از دامن مردمان به خوبی انجام می دادند واز روایات فهمیده می شود که عالمان در آخر الزمان نیز این نقش را به خوبی ایفا می کنند.
امام هادی (علیه السلام) می فرماید: «اگر در دوران غیبت قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دانشمندانی نبودند که مردم را به سوی او هدایت وراهنمایی کنند وبا حجت های الهی از دین دفاع نمایند وشیعیان ضعیف را از دام های شیطان وپیروانش رهایی واز شرّ ناصبی ها (ودشمنان اهل بیت) نجات بخشند، کسی در دین خدا پا برجا نمی ماند وهمه مرتد می شدند؛ ولی آنان رهبری دل های شیعیان ضعیف را با قدرت در دست می گیرند وحفظ می کنند؛ چنان که ناخدای کشتی، سکان وفرمان کشتی را نگاه می دارد. بنابراین، آنان نزد خدا، والاترین انسان ها هستند»(۱۱۲).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره زنده کننده دین در هر قرن می فرماید: «خداوند بزرگ برای امّت اسلام در آغاز هر قرن، شخصی را بر می انگیزاند تا دین را زنده نماید»(۱۱۳).
این دو روایت وروایاتی از این گونه، با صراحت به نقش عالمان در روزگار غیبت اشاره دارد وخنثا شدن، توطئه شیطان ها وتجدید حیات دین را به دست دانشمندان می داند.
البته اثبات این مطلب در روزگار ما به دلیل وبرهان نیازی ندارد؛ زیرا نقش حضرت امام خمینی(ره) برای از بین بردن نقشه های شوم دشمنان - که اساس دین را در جهان معاصر در معرض خطر قرار داده بودند - بر کسی پوشیده نیست.
بدون شک عزتی که اسلام در این عصر یافته است، به برکت انقلاب اسلامی ایران وبنیان گذار آن، حضرت امام خمینی(ره) است.
ج) نقش شهر قم در آخرالزمان
آن گاه که جامعه بشری به سوی انحطاط وتباهی پیش می رود، روزنه امیدی نمایان می گردد ومردمی پرچمدار نور در دل آن تاریکی ها می گردند؛ شهر قم در آخرالزمان این نقش را به عهده دارد.
روایات بسیاری وجود دارد که این شهر مقدس وانسان های وارسته آن را - که وجود خود را از چشمه زلال مکتب اهل بیت سیراب کرده ورسالت ابلاغ پیام را به عهده گرفته اند - می ستاید.
امامان معصوم (علیهم السلام) سخنان گوناگونی درباره قم ونقش آن در نهضت فرهنگی زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارند که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
قم حرم اهل بیت
از برخی روایات استفاده می شود که قم واهل آن رمز والگوی تشیع وولایت می باشند.
از این رو، هر کس را که می خواستند، دوست دار اهل بیت وعلاقه مند به آنان معرفی کنند، او را قمی خطاب می کردند.
گروهی خدمت امام صادق (علیه السلام) مشرّف شدند وگفتند: ما از مردم ری هستیم. حضرت فرمود: «آفرین به برادرانمان از اهل قم». آنان چندبار تکرار کردند. ما از ری خدمت شما رسیده ایم وحضرت نیز سخن نخست خود را تکرار کرد. آن گاه فرمود: خداوند حرمی دارد که در مکه است وبرای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز حرمی است وآن در مدینه است. کوفه حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) است وحرم ما (اهل بیت) شهر قم است وبه زودی دختری از فرزندانم به نام فاطمه، در آن دفن می شود. هر کس او را (با معرفت) زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود».
راوی گوید: امام صادق (علیه السلام) این سخن را هنگامی بیان کرد که هنوز امام کاظم (علیه السلام) متولد نشده بود(۱۱۴).
صفوان می گوید: روزی نزد ابا الحسن - امام کاظم (علیه السلام) - بودم وسخن از مردم قم وعلاقه ومیل آنان به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان آمد؛ امام هفتم (علیه السلام) فرمود:
«خداوند آنان را رحمت کند واز آنان خشنود باشد. آن گاه ادامه داد، بهشت هشت در دارد که یکی از آن ها برای مردم قم است. در میان شهرها وکشورها، آنان نیکان ونخبگان شیعیان ما هستند. خداوند ولایت ودوستی ما را، با طینت وسرشت آنان آمیخته است»(۱۱۵).
از این روایت استفاده می شود که ائمه معصومین (علیهم السلام) شهر قم را پایگاه عاشقان اهل بیت وحضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می دانسته اند وشاید دری از بهشت که به شهر قم اختصاص دارد، باب المجاهدین یا باب الاخیار (درب نیکان) باشد، چنان که در روایت نیز به اهل قم، نیکان شیعه گفته شده است.
شهر قم حجّت بر دیگران
خداوند در هر زمان، انسان هایی دارد که بر دیگران حجّت می باشند وچون آنان در راه خدا قدم برداشته، برای اعتلای کلمة الله مبارزه می کنند، خداوند یاور آنان خواهد بود وشرّ دشمنان را از آنان دور می کند. در زمان غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قم ومردم آن بر دیگر انسان ها حجّت هستند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «گرفتاری ها ومشکلات از قم ومردمش به دور است وروزگاری خواهد رسید که قم ومردم آن، حجّت بر همه مردمان باشند وآن هنگام در زمان غیبت قائم ما تا به هنگام ظهور حضرتش می باشد واگر چنین نبود، زمین اهلش را فرو می برد.
به یقین فرشتگان، گرفتاری ها را از قم ومردمانش دور می کنند وهیچ ستمگری قصد قم را نمی کند، مگر آن که خداوند، کمرش را می شکند واو را گرفتار درد، مصیبت یا دشمن می گرداند. خداوند نام قم ومردم آن را از یاد ستمگران می برد؛ چنان که آنان خدا را فراموش کرده اند»(۱۱۶).
مرکز نشر فرهنگ اسلامی
یکی دیگر از موارد قابل توجه در روایات این است که شهر قم در روزگار غیبت به عنوان مرکزی برای رساندن پیام اسلام به گوش مستضعفان زمین در خواهد آمد وعالمان ودانشمندان دینی آن، حجّتی بر جهانیان خواهند شد.
امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید: «به زودی شهر کوفه از مؤمنان تهی می گردد وعلم ودانش از آن جا رخت بر می بندند وچون ماری که در گوشه ای چنبره زده است، محدود می گردد واز شهری که آن را قم می نامند، ظهور می کند وآن جا پایگاه علم وفضیلت ومعدن دانش وکمال می گردد؛ به گونه ای که روی زمین هیچ مستضعف (فکری) نمی ماند که از دین آگاهی نداشته باشد؛ حتی زنان پرده نشین، واین زمان، نزدیک به زمان ظهور قائم ما خواهد بود.
خداوند، قم ومردمش را جانشین حضرت حجّت قرار می دهد واگر چنین نبود، زمین اهلش را فرو می برد وحجّتی بر زمین نمی ماند. بنابراین، علم ودانش از شهر قم به شرق وغرب جهان سرازیر می شود وحجّت بر جهانیان تمام می گردد؛ به گونه ای که هیچ شخصی نمی ماند که دین ودانش به او نرسیده باشد وآن گاه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند وعذاب الهی بر کافران به دست آن حضرت فرود می آید؛ زیرا خداوند، از بندگان انتقام نمی گیرد، مگر هنگامی که حجّت بر آنان تمام شده باشد»(۱۱۷).
در روایت دیگری آمده است: «اگر مردم قم نبودند، دین از بین می رفت»(۱۱۸).
د) تأیید خط فکری قم
از برخی روایات فهمیده می شود که، ائمه معصومین (علیهم السلام)، شیوه عالمان قم را مورد تأیید قرارداده اند.
امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید: «بر فراز قم فرشته ای است که دو بال خود را بر آن به حرکت درمی آورد وهیچ ستمگری به آن قصد سوئی نمی کند؛ مگر آن که خداوند، او را همانند نمک در آب ذوب می کند».
حضرت آن گاه به عیسی بن عبد الله قمی اشاره کرد وفرمود: «درود خداوند بر قم! پروردگار جهان، سرزمینشان را از باران سیراب وبرکاتش را بر آنان نازل می گرداند وگناهانشان را به حسنات مبدّل می سازد. آنان اهل رکوع، سجود، قیام وقعودند؛ چنان که آنان فقیه، دانشمند واهل درک وفهم هستند. آنان اهل درایت وروایت وبینش عبادت کنندگان نیکی هستند»(۱۱۹).
هم چنین آن امام در پاسخ شخصی که گفت: می خواهم از تو چیزی بپرسم که کسی پیش از من نپرسیده باشد وپس از من نخواهد پرسید، می فرماید: «شاید می خواهی از حشر ونشر سؤال کنی؟»
گفت: آری، سوگند به آن که محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را بشارتگر وهشدار دهنده، مبعوث کرد.
حضرت فرمود: «حشر همه مردمان به سوی بیت المقدس است؛ مرگ بقعه ای در سرزمین جبل که آن را قم می نامند وآمرزش الهی شامل حالشان می گردد».
آن مرد، در حالی که نیم خیز شد، گفت: ای فرزند رسول خدا! آیا این اختصاص به مردم قم دارد؟
امام پاسخ داد: «آری؛ آنان وهر کس که هم عقیده ایشان باشد وسخن آنان را بگوید»(۱۲۰).
یاوران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
نکته قابل توجه ودقت، این است که در روایات از مردم قم به یاوران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وکسانی که برای گرفتن حق اهل بیت قیام می کنند، نام برده شده است.
عفان بصری می گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «آیا می دانی، چرا قم را قم نامیده اند؟» گفتم: خداوند ورسولش وشما بهتر می دانید. فرمود: «قم را بدین جهت به این اسم نامیدند که اهل آن گرد قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) جمع می گردند وبا حضرتش قیام می کنند ودر این راه، پایداری از خود نشان می دهند وآن حضرت را یاری می نمایند»(۱۲۱).
صادق آل محمد (علیه السلام) در روایت دیگری در این باره چنین می فرماید: «خاک قم، مقدس است واهل قم از ما وما از آنان هستیم. ستمگری قصد بد به آن نمی کند، مگر این که در کیفر او تعجیل می گردد. البته این تا زمانی است که به برادران خود خیانت نکنند واگر چنین کردند، خداوند، ستمکاران بدکردار را بر آنان مسلط می کند؛ امّا مردم قم، یاران قائم ما ودعوت کنندگان به حق ما هستند».
آن گاه امام (علیه السلام) سر به آسمان بلند کرد وچنین دعا فرمود: «خداوندا! آنان را از هر فتنه ای حفظ فرما واز هر هلاکتی نجات بخش»(۱۲۲).
ایران، کشور امام زمان
روایاتی که درباره شهر قم گفته شد، تا اندازه ای نقش ایرانیان را، پیش وهنگام ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روشن می سازد؛ ولی با کمی دقّت در سخنان معصومین (علیهم السلام) به این نتیجه می رسیم که آنان، نسبت به ایران ومردم آن توجه خاصی داشتند ودر موقعیت های مختلف از نقش آنان در یاری رساندن به دین وزمینه سازی برای ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته اند.
در این جا به ذکر چند روایت درباره تمجید از ایرانیان وزمینه سازان ظهور، بسنده می کنیم:
تمجید از ایرانیان
ابن عباس می گوید: خدمت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از فارسیان، سخن به میان آمد، آن حضرت فرمود: «اهل فارس - ایرانیان - جمعی از ما اهل بیت هستند»(۱۲۳).
هنگامی که از موالی یا اعاجم(۱۲۴)، نزد پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یاد شد، حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «سوگند به خدا که من به آنان بیش تر از شما اطمینان دارم»(۱۲۵).
ابن عباس می گوید: «زمانی که پرچم های سیاه به سوی شما روی آورند، فارسیان را گرامی بدارید؛ زیرا دولت شما با آنهاست»(۱۲۶).
روزی اشعث به علی (علیه السلام) با اعتراض گفت: ای امیرالمؤمنین! چرا این عجم ها پیرامون تو گرد آمده، بر ما پیشی گرفته اند؟ حضرت خشمگین شد ودر پاسخ فرمود: «چه کسی مرا معذور می دارد که در مقابل این آدم های بزرگ جثه بی خیر که هر کدام از آنان چون دراز گوش بر بستر خود می غلطند وبه خاطر آوازه وفخرفروشی از قومی روی گردان می شوند؛ آیا به من فرمان می دهید تا آنان را از خود دور سازم؟ هر گز، من آنان را کنار نمی زنم(۱۲۷) تا از جاهلان گردم. سوگند به خدایی که دانه را شکافت وآفریدگان را آفرید، آنان برای بازگرداندن شما به دین اسلام، با شما به نبرد برمی خیزند؛ چنان که شما برای اسلام آوردن در میانشان شمشیر می کشید»(۱۲۸).
زمینه سازان ظهور
بخش عمده ای از روایاتی که درباره رویدادهای پیش از ظهور ویاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است، درباره ایران وایرانیان است که با تعبیرات گوناگونی مانند: اهل فارس، عجم، اهل خراسان، اهل قم، اهل طالقان، اهل ری و... بیان شده است.
با بررسی مجموع این روایات، به این نتیجه می رسیم که در کشور ایران، پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نظامی الهی ومدافع ائمّه معصومین (علیهم السلام) بر پا می گردد که مورد نظر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است ونیز مردم ایران، نقش عمده ای در قیام آن حضرت دارند که در بخش قیام به آن می پردازیم. در این جا به ذکر چند روایت بسنده می کنیم:
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «مردمی از مشرق زمین قیام می کنند وزمینه را برای قیام حضرت مهدی (علیه السلام) فراهم می سازند»(۱۲۹).
نیز می فرماید: «پرچم های سیاهی از سمت مشرق خواهد آمد که دل های آنان همانند پاره های آهن است؛ پس هر کس از حرکت آنان، آگاهی یافت، به سوی آنان برود وبا آنان بیعت کند؛ هر چند لازم باشد که بر روی یخ حرکت کند»(۱۳۰).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «گویا قومی را می بینم که در مشرق قیام کرده اند وحق را می طلبند؛ ولی حق را به آنان نمی دهند. بار دیگر طلب می کنند؛ ولی باز به آنان واگذار نمی کنند. در این حالت، شمشیرها را از نیام کشیده، بر شانه می گذارند که در این هنگام، دشمن خواسته آنان را می پذیرد؛ ولی آنان نمی پذیرند وقیام می کنند وحق را واگذار نمی کنند، مگر به صاحب أمر. کشتگان آنان شهید هستند واگر من آنان را درک می کردم، خودم را برای صاحب این امر آماده می کردم»(۱۳۱).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سی صد وسیزده نفر واز فرزندان عجم هستند»(۱۳۲).
هر چند عجم به غیر عرب گفته می شود، ولی به طور حتم ایرانیان را در برمی گیرد وبا توجه به روایات دیگر، در بین نیروهای ویژه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعداد زیادی از ایرانیان حضور دارند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «به زودی پس از شما، اقوامی خواهند آمد که زمین زیر پای شان جمع می شود - طی الارض می کنند - ودرهای دنیا بر روی آنان گشوده می گردد وآنان را مردان وزنان فارس خدمت می کنند. زمین زیر گام های شان پیچیده می شود؛ به گونه ای که هر یک از آنان بخواهد، فاصله شرق تا غرب را در یک ساعت می پیماید. نه آنان خود را به دنیا فروخته اند ونه اهل دنیایند ونه دنیا در آنان حظّ ونصیبی دارد»(۱۳۳).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «خوشا به حال طالقان؛ زیرا خداوند در آن جا گنج هایی دارد که نه از طلا ونه از نقره اند، بلکه مردان با ایمانی هستند که خدا را به حق شناخته اند وآنان یاوران مهدی آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان خواهند بود»(۱۳۴).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز درباره خراسان می فرماید: «در خراسان گنج هایی است؛ امّا نه از طلاو نقره؛ بلکه آنان مردانی هستند که خدا ورسولش آنان را دوست می دارند»(۱۳۵).

بخش دوم: انقلاب جهانی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

فصل اوّل: قیام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
روایات مختلفی درباره روز قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد. در برخی، از نوروز به عنوان روز آغاز قیام، یاد شده است. برخی احادیث دیگر روز عاشورا را روز آغاز قیام ذکر کرده است. در تعدادی از روایات روز شنبه ودر تعدادی دیگر، جمعه، روز قیام تعیین شده است. در هم زمانی نوروز، با عاشورا اشکالی به نظر نمی رسد؛ زیرا نوروز طبق سال شمسی وعاشورا بر اساس سال قمری محاسبه میشود ویکی شدن این دو روز امکان پذیر است وهم زمانی این دو روز با جمعه یا شنبه نیز ممکن است. آن چه مشکل ومتعارض به نظر می رسد، ذکر دو روز از هفته به عنوان روز قیام است؛ ولی می توان این دسته از روایات را نیز توجیه کرد؛ زیرا اگر سند این روایات صحیح باشد، در این صورت احادیثی که جمعه را روز ظهور حضرت، تعیین کرده است، بر روز قیام وظهور حمل می شود وروایاتی که شنبه را روز قیام می داند، بر استقرار وتثبیت نظام الهی ونابودی مخالفان تفسیر شود.
باید توجه داشت که روایاتی که شنبه را روز قیام می داند، از نظر سند مورد تأمّل است؛ ولی روایاتی که جمعه را ذکر کرده است، از این نظر ایرادی ندارد.
اینک به روایاتی در این باره توجه فرمایید:
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «قائم ما اهل بیت، در روز جمعه ظهور می کند»(۱۳۶).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «گویا حضرت قائم را می بینم که در روز عاشورا، روز شنبه، میان رکن ومقام ایستاده وجبرئیل نیز جلوی حضرتش ایستاده است ومردم را به بیعت بااوفرامی خواند»(۱۳۷).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حضرت قائم (علیه السلام) روز شنبه که روز عاشوراست، قیام می کند؛ روزی که امام حسین (علیه السلام) شهید شد»(۱۳۸). نیز آن حضرت می فرماید: «آیا می دانید که این روز -عاشورا- چه روزی است؟ همان روزی است که خداوند توبه آدم وحوّا را پذیرفت؛ روزی است که خداوند دریا را برای بنی اسرائیل شکافت وفرعون وپیروانش را غرق کرد وموسی بر فرعون پیروز شده؛ روزی است که ابراهیم (علیه السلام) متولد شد؛ روزی است که خداوند توبه قوم یونس را پذیرفت؛ روز تولد حضرت عیسی است وروزی است که حضرت قائم در آن روز قیام می کند»(۱۳۹).
روایت دیگری نیز به همین مضمون از امام باقر (علیه السلام)(۱۴۰) نقل شده است؛ ولی در این روایت وثاقت ابن بطائنی که در سلسله سند آن است، مورد بحث است.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «در شب بیست وسوم، به نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندا داده می شود ودر روز عاشورا، روز شهادت حسین بن علی (علیه السلام)، قیام می کند»(۱۴۱).
هم چنین آن حضرت می فرماید: «روز نوروز همان روزی است که قائم ما اهل بیت در آن روز ظهور می کند»(۱۴۲).
الف) اعلان ظهور
ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، ابتدا به وسیله منادی آسمانی اعلام می گردد، آن گاه حضرت در حالی که پشت به کعبه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام می کند.
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که منادی از آسمان ندا می دهد: حق از آنِ آل محمد است، شما اگر طالب هدایت وسعادت هستید، به دامان آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنگ زنید، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند»(۱۴۳).
نیز امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه به هنگام نماز عشا ظهور می کند؛ در حالی که پرچم وپیراهن وشمشیر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را همراه دارد وچون نماز عشا را خواند، فریاد بر می آورد: ای مردم! شما را به ذکر خدا وبه ایستادنتان در برابر خدا (در روز قیامت) متذکر می شوم؛ در حالی که حجّتش را (در دنیا) بر شما تمام کرده است وپیامبران را مبعوث نموده وقرآن را فرو فرستاده است. خداوند به شما فرمان می دهد که به او شرک نورزید وفرمانبر او وپیامبرانش باشید. آن چه را قرآن امر به احیای آن کرده است، احیا وزنده کنید وآن چه را که امر به نابودی آن کرده است، نابود سازید ویاوران راه هدایت باشید وبر تقوا وپرهیزگاری همکاری نمایید؛ زیرا دنیا، فنا وزوالش فرا رسیده ونفخه وداع سر داده است.
من شما را به سوی خدا ورسولش وعمل به کتاب او ونابودی باطل واحیا وزنده ساختن سیره پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دعوت می کنم. آن گاه در میان سی صد وسیزده نفر از یارانش ظهور می کند»(۱۴۴).
ب) شعار پرچم قیام
هر حکومتی دارای پرچمی است که به وسیله آن شناخته می شود وقیام ها وانقلاب ها نیز از پرچم مخصوصی برخوردارند که آرم آن تا حدودی نمایانگر اهداف رهبرانش می باشد. انقلاب جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز پرچم مخصوصی دارد وبر آن شعاری نقش بسته است. البته هر چند درباره شعار پرچم آن حضرت اختلاف است، ولی نکته ای در همه اقوال مشترک است وآن این که مردم را به فرمانبری از حضرتش دعوت می کند(۱۴۵).
اینک به ذکر چند نمونه در این باره بسنده می کنیم:
در روایتی آمده است: «بر روی پرچم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است:
«گوش شنوا داشته باشید واز حضرتش اطاعت کنید»(۱۴۶).
در جای دیگری می خوانیم: «شعار پرچم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «البیعة لله؛ بیعت برای خدا می باشد»(۱۴۷).
ج) خرسندی جهانیان از قیام
از روایات فهمیده می شود که قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موجب خرسندی انسان ها می شود. این شادی ورضایت به اشکال گوناگونی بیان شده است. در بعضی روایات، سخن از شادی اهل زمین وآسمان است ودر برخی دیگر از شادی مردگان سخن به میان آمده است. در روایتی، از استقبال مردم از قیام بحث شده است ودر روایت دیگر از آرزوی مردم برای زنده شدن مردگانشان پرده بر می دارد.
در این جا با ذکر چند روایت، نمونه هایی از آن را بازگو می کنیم:
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «همه اهل آسمان وزمین، پرندگان، حیوانات درنده وماهیان دریا، از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شاد وخرسند می شوند»(۱۴۸).
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند، نام مبارکش بر سر زبان ها خواهد بود ووجود مردم سرشار از عشق به مهدی است؛ به گونه ای که جز نام او، هیچ نامی در یاد وزبان آنان نیست وبا دوستی او، روح خود را سیراب می کنند»(۱۴۹).
در روایت تعبیر «یشربون حبّه؛ محبتش را می نوشند»، آمده است که در آن، علاقه به جضرت را به آب یا مایع نوشیدنی گوارایی تشبیه کرده است که مردم با کمال میل آن را می نوشند وعشق به مهدی در وجودشان نفوذ می کند.
حضرت رضا (علیه السلام) ضمن بر شمردن حوادث تلخ وفتنه های پیش از ظهور، درباره گشایش وفَرَج پس از ظهور می فرماید: «در آن هنگام فَرَج وگشایش بر مردم می رسد؛ به طوری که مردگان آرزوی زندگی دوباره می کنند»(۱۵۰).
امام صادق (علیه السلام) نیز در این باره می فرماید: «گویا قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینم که بر فراز منبر کوفه نشسته است وزره رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را بر تن دارد». آن گاه برخی از حالات حضرتش را بازگو کرد ودر ادامه فرمود: «هیچ مؤمنی در قبر نمی ماند، مگر آن که آن شادی وسرور در قبرش وارد می شود؛ به گونه ای که مردگان به دیدار یک دیگر می روند وظهور حضرتش را به هم دیگر تبریک می گویند».
در برخی از روایات عبارت «تلک الفرجة آمده است؛ یعنی گشایشی در امور» برزخیان نیز به برکت ظهور حضرت پدید می آید وطبق این نقل، عظمت نهضت ورهبری قیام به اندازه ای است که بر ارواح نیز تأثیر می گذارد(۱۵۱).
د) نجات محرومان
شکی نیست که قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موجب برقراری عدالت وریشه کن شدن همه محرومیت ها از جامعه بشری می گردد؛ در این قسمت به اقداماتی که حضرت به هنگام قیام برای ستمدیدگان ومحرومان انجام می دهد، به گونه ای که باعث پناه آوردن محرومان به او می شود خواهیم پرداخت.
پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از امّت من، ظهور می کند؛ خداوند او را به عنوان فریاد رس انسان ها می فرستد. آن زمان مردم در نعمت به سر خواهند برد»(۱۵۲).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فریادرسی را محدود به طایفه یا ملیت خاصی نکرده است؛ بلکه باتعبیر کلمه ناس (مردم)، آن حضرت را رهایی بخش همه انسان ها می داند. از این رو، پیش از ظهورش، شرایط به گونه ای می شود که همه انسان های جهان آرزوی ظهورش را دارند.
جابر می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «حضرت مهدی در مکه ظهور می کند... خداوند سرزمین حجاز را (به دست او) می گشاید وحضرت زندانیان بنی هاشم را از زندان آزادمی سازد»(۱۵۳).
ابو ارطات می گوید: حضرت مهدی (از مکه) عازم مدینه می شود وزندانیان بنی هاشم را رهایی می بخشد. آن گاه به کوفه می رود وزندانیان بنی هاشم را آزاد می سازد(۱۵۴).
شعرانی می گوید: هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مغرب زمین می رسد، مردم اندلس به سوی او رفته، می گویند: ای ولی الله (وحجّت خدا)! جزیره اندلس را یاری کن که خود ومردمش هلاک شده اند(۱۵۵).
هـ) نقش زنان در قیام امام (علیه السلام)
با بررسی روایات درباره نقش زنان پیش وپس از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نکات قابل توجهی دست می یابیم. هر چند طبق بعضی از روایات، اکثر پیروان دجّال را یهود وزنان تشکیل می دهند(۱۵۶)، ولی در کنار آنان، زنانی مؤمن وعفیف نیز هستند که در حفظ عقیده خود سخت کوش بوده، از اوضاع پیش از ظهور بسیار متأثرند.
برخی از زنان از ثبات قدم وروحیه جهاد گرانه ای برخوردارند وهرجا که می روند با جنگ تبلیغاتی علیه دجّال، ماهیت ضد انسانی او را آشکار می سازند.
بر پایه برخی از روایات چهارصد زن هنگام قیام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آن حضرت را همراهی می کنند واکثر آنها در بخش بهداشت ودرمان مشغول فعالیت می باشند. البته در روایات درباره تعداد زنانی که به هنگام قیام حضرت با او خواهند بود، اختلاف وجود دارد. برخی از روایات از سیزده زن نام می برند که هنگام ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حضرتش می باشند وشاید آنان از کسانی هستند که از نیروهای ابتدایی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشند. برخی از روایات نیز عدد زنانی را که به حضرت یاری می رسانند، هفت هزار وهشت صد نفر ذکر کرده است وآنان زنانی هستند که پس از قیام، حضرت را همراهی می کنند ودر کارها به آن حضرت کمک می کنند.
در کتاب فتن از ابن حمّاد آمده است: تعداد مؤمنان به هنگام خروج دجال، دوازده هزار مرد وهفت هزار وهفت صد یا هشت صد زن هستند(۱۵۷).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «عیسی بن مریم در بین هشت صد مرد وچهار صد زن فرود می آید که آنان از بهترین ساکنان روی زمین واز صالح ترین مردمان گذشته هستند»(۱۵۸).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «به خدا سوگند سی صد واندی نفر خواهند آمد وپنجاه زن نیز در میان آنان است»(۱۵۹).
مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «همراه حضرت قائم، سیزده زن هستند». عرض کردم: آنان چه می کنند وچه نقشی خواهند داشت؟ فرمود: «زخمی ها را مداوا می کنند واز بیماران پرستاری می نمایند؛ هم چنان که همراه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بودند». گفتم: آن سیزده نفر را نام ببرید؟ فرمود: «قنوا دختر رشید، اُمّ اَیمَن، حبابه والبیه، سمیه مادر عمار یاسر، زُبَیدَه، اُمّ خالد أحمسیه، اُمّ سعید حنفیه، صیانه ماشطه وامّ خالد جهنیه»(۱۶۰).
در کتاب منتخب البصائر از دو زن به نام وتیره واحبشیه نام برده شده است که از اصحاب ویاوران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شمرده شده اند(۱۶۱). برخی از روایات نیز تنها به همراه بودن زنان با حضرت اکتفا کرده، وتعدادشان را ذکر نکرده اند.
بررسی سابقه زنان عصر ظهور در کتاب های تاریخی
در روایات مفضل بن عمر به روشنی تعداد زنانی که با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند بود، سیزده نفر ذکر شده است؛ ولی از این تعداد تنها نُه نفر به اسم ومشخصات معرّفی شده اند. تأکید امام صادق (علیه السلام) بر این نام ها ما را بر آن داشت تا درباره زندگی نامه وویژگی های آنان بررسی کنیم وپس از تحقیق، به نکاتی دست یافتیم که پاسخ قانع کننده ای بر راز تأکید امام صادق (علیه السلام) است.
این افراد هر کدام شایستگی هایی دارند، امّا اکثر آنان در جهاد با دشمنان خدا، از خود لیاقت نشان داده اند. برخی از آنان هم چون صیانه، مادر چند شهید بوده، خود نیز با وضعی جان سوز به شهادت رسید. برخی دیگر چون سمیه، در راه دفاع از عقیده اسلامی خود، سخت ترین شکنجه ها را تحمل کرده، تا پای جان از عقیده خود دفاع کرده اند وگروهی دیگر هم چون ام خالد نعمت تن درستی پیکر را برای حفظ اسلام، بر خود حرام کردند وجانباز شدند. گروهی دیگر همانند زُبَیدَه، زرق وبرق دنیا وتوانگری مادی، هرگز آنان را از اسلام بازنداشت؛ بلکه بر عکس، از آن امکانات در راه عقیده استفاده کرده، به برپایی حج که یکی از مظاهر مهم اسلامی واز ارکان دین می باشد، کمک نمودند. بعضی دیگر، افتخار دایگی رهبر امت اسلامی وتربیت فرزندانی لایق را داشتند وخود نیز از معنویتی برخوردار بودند که زبانزد خاص وعام گردیدند. جمعی دیگر از خانواده شهیدانی هستند که خود پیکر نیمه جان آنان را حمل کرده، وبا آنان سخن ها گفته اند.
آری، آنان دل سوختگانی هستند که با انجام آن رشادت ها ثابت کرده اند که می توانند گوشه ای از بار سنگین حکومت جهانی اسلام را بر دوش کشند.
 اکنون به معرفی تعدادی از آنان می پردازیم:
 ۱. صیانه
 در کتاب خصائص فاطمیه آمده است: در دولت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سیزده زن برای معالجه زخمیان، زنده گشته، به دنیا بازمی گردند که یکی از آنان صیانه است که همسر حزقیل وآرایشگر دختر فرعون بوده است وشوهرش حزقیل پسر عموی فرعون وگنجینه دار وی بوده است وبه گفته او، حزقیل، مؤمن خاندان فرعون است وبه پیامبر زمانش، موسی (علیه السلام)، ایمان آورد(۱۶۲).
 پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «در شب معراج، در سیر بین مکه معظمه ومسجد اقصی، ناگهان بوی خوشی به مشامم رسید که هرگز مانند آن را نبوییده ام. از جبرئیل پرسیدم که این بوی خوش چیست؟ گفت: ای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم)! همسر حزقیل به حضرت موسی بن عمران ایمان آورده بود وایمان خود را پنهان می کرد. عمل او آرایشگری در حرمسرای فرعون بود. روزی مشغول آرایش دختر فرعون بود که ناگهان شانه از دست او افتاد وبی اختیار گفت: «بسم الله». دختر فرعون گفت: آیا پدر مرا ستایش می کنی؟ گفت: نه؛ بلکه آن کسی را ستایش می کنم که پدر تو را آفریده است واو را از بین خواهد برد. دختر فرعون شتابان نزد پدرش رفت وگفت: زنی که در خانه ما آرایشگر است، به موسی ایمان دارد. فرعون او را احضار کرد وبه او گفت: مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ صیانه گفت: هرگز، من از خدای حقیقی دست نمی کشم وتو را پرستش نمی کنم. فرعون دستور داد، تنور مسی را برافروختند وچون آن تنور سرخ شد، دستور داد همه بچه های آن زن را در حضور او در آتش انداختند.
 زمانی که خواستند بچه شیرخوارش را که در بغل داشت، بگیرند ودر آتش افکنند، صیانه منقلب شد وخواست که با زبان از دین اظهار برائت وبیزاری کند که ناگاه به امر خدا، آن کودک به سخن آمد وگفت: اصبری یا أُماه إِنَّک علی الحق؛ ای مادر صبر کن که تو راه حق را می پیمایی. فرعونیان آن زن وبچه شیرخوارش را نیز در آتش افکندند وسوزاندند وخاکسترشان را در این زمین ریختند وتا روز قیامت این بوی خوش، از این زمین استشمام می شود...»(۱۶۳).
 او از زنانی است که زنده می شود وبه دنیا باز می گردد ودر رکاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام وظیفه می کند.
 ۲. اُمّ ایمن
 نام او برکه است. وی کنیز پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود که از پدر بزرگوارش، عبد الله، به آن حضرت به ارث رسیده بود وپرستاری رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را بر عهده داشت(۱۶۴).
 حضرت او را مادر خطاب می کرد ومی فرمود: هذه بقیة أهل بیتی؛ او باقی مانده از خاندان من است. وی فرزندی از همسر اوّلش، عبید خزرجی، به نام ایمن داشت. ایمن از مهاجران ومجاهدان بود ودر جنگ حنین به شهادت رسید.
 امّ ایمن شخصیتی است که وقتی در راه مکه ومدینه تشنگی بر او غلبه کرد ونزدیک بود از پای درآید، دلو آبی از آسمان بر او فرود آمد واز آن نوشید وهرگز پس از آن تشنه نشد(۱۶۵).
 او به هنگام رحلت پیامبر بسیار می گریست؛ چون از او علت گریه اش را پرسیدند، در پاسخ گفت: به خدا سوگند می دانستم که ایشان رحلت خواهد کرد، ولی گریه من برای آن است که وحی قطع شد(۱۶۶).
 فاطمه زهرا(س) در مسأله فدک او را به عنوان شاهد وگواه معرفی کرد وسرانجام او در روزگار خلافت عثمان رحلت کرد.
 ۳. زبیده
 وی همسر هارون الرشید واز شیعیان بوده است. هنگامی که هارون از عقیده او آگاه گشت، سوگند یاد کرد که او را طلاق دهد. او به انجام کارهای نیک معروف بود. درزمانی که یک مشک آب در شهر مکه یک دینار طلا ارزش داشت، او، حُجاج وشاید هم مردم مکه را سیراب کرد. او با کندن کوه ها واحداث تونل ها، آب را از خارج حرم –از فاصله ده میلی - به حرم آورد. زبیده صد کنیز داشت که همگی حافظ قرآن بودند وهرکدام موظف بودند که یک دهم قرآن را بخوانند؛ به گونه ای که از منزل مسکونی او صدای قرائت قرآن، همانند زمزمه زنبورهای عسل بلند بود(۱۶۷).
 ۴. سُمیه مادر عمار یاسر
 او هفتمین نفری بود که به اسلام گروید وبه همین سبب بدترین شکنجه ها را بر او رواداشتند. گاهی که گذر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به عمار وپدر ومادرش می افتاد ومی دید که آنان در گرمای سوزان مکه روی زمین های داغ در حال شکنجه هستند، می فرمود: ای خاندان یاسر! صبر کنید؛ بدانید که وعده گاه شما بهشت است.
 سرانجام سمیه با نیزه دژخیمی خونخوار چون ابوجهل به شهادت رسید واو نخستین زن شهید در اسلام است(۱۶۸).
 ۵. اُمّ خالد
 هنگامی که استاندار عراق، یوسف بن عمر، زید بن علی را در شهر کوفه به شهادت رسانید، دست امّ خالد را نیز به جرم تشیع وتمایل به قیام زید قطع کرد.
 ابوبصیر می گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودیم که امّ خالد با دست بریده شده آمد، حضرت فرمود: «ای ابابصیر! آیا میل داری سخن امّ خالد را بشنوی؟» عرض کردم: آری وبه آن شادمان می گردم. امّ خالد به نزد حضرت مشرّف شد وسخنانی عرضه داشت. من او را در کمال فصاحت وبلاغت یافتم. حضرت (علیه السلام) نیز در مسأله ولایت وبرائت از دشمنان با او سخن گفت...(۱۶۹).
 ۶. حبابه والبیه
 شیخ طوسی وی را از اصحاب امام حسن (علیه السلام) شمرده است وابن داود او را از اصحاب امام حسن، امام حسین، امام سجاد وامام باقر (علیه السلام) می داند. برخی دیگر ایشان را از اصحاب هشت امام معصوم - تا امام رضا (علیه السلام) - شمرده اند، هم چنین گفته شده است که امام رضا (علیه السلام)، ایشان را در پیراهن شخصی خود کفن کرد. سن او به هنگام مرگ بیش از ۲۴۰ سال بود. اودوبار به دوران جوانی بازگشت که یک بار با معجزه امام سجاد وبار دوم با معجزه امام هشتم بود واوست که هشت امام معصوم بر سنگی که به همراه داشت، با خاتم خود، بر آن نقش زدند(۱۷۰).
 حبابه والبیه می گوید:... به امیرمؤمنان عرض کردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد، دلیل امامت چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن سنگ ریزه را نزد من بیاور». آن را به حضور حضرت آوردم، علی (علیه السلام) با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونه ای که آن مُهر بر آن سنگ، نقش بست وبه من فرمود: «ای حبابه! هر کس که مدّعی امامت شد وتوانست مانند من این سنگ را مُهر کند، او امامی است که پیروی از او واجب است. امام کسی است که هر چیز را بخواهد، می داند».
 من پی کار خود رفتم، تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دنیا رفت. آن گاه خدمت امام حسن (علیه السلام) آمدم که بر جای علی (علیه السلام) نشسته بود ومردم از او سؤال می کردند؛ چون مرا دید، فرمود: «ای حبابه والبیه!» عرض کردم: بلی ای سرور من! فرمود: «آن چه همراه داری بیاور». من آن سنگ کوچک را به آن حضرت دادم. آن بزرگوار، مانند علی (علیه السلام) با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونه ای که جای مُهر بر آن نقش بست.
 سپس به حضور امام حسین (علیه السلام) که در مسجد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود، آمدم مرا نزد خود خواند وخوشامد گفت وفرمود: «دلیل آن چه تو می خواهی موجود است. آیا نشانه امامت را می خواهی؟» گفتم: آری، ای آقای من! فرمود: «آن چه با خود داری بیاور»؛ من آن سنگ کوچک را به او دادم؛ انگشترش را بر آن زد ومُهرش بر آن نقش بست.
 پس از امام حسین (علیه السلام)، خدمت امام سجاد (علیه السلام) رسیدم وبه قدری پیر شده بودم که رعشه بر اندامم مستولی شده بود وصد وسیزده سال داشتم. آن حضرت در رکوع وسجود بود وبه من توجّهی نداشت. از دریافت نشانه امامت ناامید شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره کرد وبه اشاره او جوانی ام برگشت. گفتم: ای آقای من! از دنیا چه اندازه گذشته وچه اندازه مانده است؟ فرمود: «نسبت به آن چه گذشته است، آری وآن چه مانده است نه» یعنی ما به گذشته علم داریم؛ امّا آینده از غیب است که غیر خدا آن را نمی داند ویا مصلحت نیست بگویم. آن گاه به من فرمود: «آن چه با خود داری بیاور». من آن سنگ را به حضرت دادم وحضرت مُهر بر آن زد. پس از گذشت زمانی، به حضور امام باقر (علیه السلام) آمدم، آن حضرت نیز بر آن سنگ مهر زد. بعد از او نزد امام صادق (علیه السلام) آمدم وآن جناب نیز آن را مهر کرد. پس از طی شدن سال ها به حضور امام کاظم (علیه السلام) شرفیاب شدم؛ آن بزرگوار نیز بر آن مُهر زد وبعد از او خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدم، مُهر آن حضرت نیز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زنده بود(۱۷۱).
 ۷. قنواء دختر رشید هجری
 هر چند در خصوص شخصیت این زن در کتاب های شیعه وسنّی، سخنی به میان نیامده است وبه اصطلاح مهمل است(۱۷۲)؛ ولی از جریانی که در خصوص شیوه اسارت وشهادت پدر بزرگوارش، به دست ابن زیاد به وقوع پیوست او ایشان آن را نقل کرد، میزان صلابت وپایداری در عقیده وپای بندی او به اسلام وتشیع وعلاقه او به امیرالمؤمنین (علیه السلام) آشکار می شود.
 ابوحیان بجلی می گوید: از قنواء دختر رشید هجری پرسیدم: از پدرت چه حدیث وروایتی شنیده ای؟ گفت: پدرم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل کرد که آن حضرت فرمود: «ای رشید! صبر تو چگونه است، هنگامی که پسرخوانده بنی امیه (ابن زیاد) تو را به نزد خود بخواند ودو دست ودو پا وزبانت را قطع کند؟» عرض کردم: آیا پایان کارم بهشت است...؟ فرمود: «ای رشید! در دنیا وآخرت به همراه من هستی».
 قنواء می گوید: به خدا سوگند، پس از مدتی ابن زیاد پدرم را احضار کرد واز او خواست تا از علی (علیه السلام) بیزاری بجوید؛ ولی او هرگز این کار را نکرد. ابن زیاد گفت: علی (علیه السلام) کیفیت قتل تو را چگونه توصیف کرده است؟ پدرم پاسخ داد: دوست من علی (علیه السلام) مرا چنین آگاه ساخت که تو مرا به بیزاری از علی (علیه السلام) می خوانی، ولی من اجابت نمی کنم؛ سپس دو دست ودو پا وزبانم را قطع می کنی. ابن زیاد گفت: به خدا سوگند، خلاف پیشگویی علی را در حق تو اجرا می کنم. آن گاه دستور داد دو دست ودو پایش را قطع کنند وزبانش را سالم باقی گذارند. قنواء می گوید: من پدرم را به دوش کشیدم ودرراه به او گفتم: ای پدر! آیا احساس درد وزجر می کنی؟ فرمود: خیر، فقط به مقدارفشاری که جمعیت بر من وارد کند، احساس ناراحتی می کنم. چون پدرم را برداشتم واز کاخ ابن زیاد بیرون بردم، مردم به گرد او جمع شدند. پدرم از فرصت استفاده کرد وگفت: قلم ودوات وکاغذ بیاورید تا برای شما حوادثی را بازگوکنم؛ ولی چون این خبر به ابن زیاد رسید، دستور داد زبانش را نیز قطع کنند وپدرم در همان شب به شهادت رسید(۱۷۳).
 نقش زنان در دوران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)
 با توجه به این که زنان در حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان نقشی را دارند که در دوران صدر اسلام داشته اند، به اختصار، نقش زنان را در آن روزگار بررسی می کنیم. هرچند در روایت اشاره شده است که: «یداوین الجرحی ویقمن علی المرضی؛ زخمیان را مداوا کرده، واز بیماران پرستاری می کنند». ولی شاید این نمونه ای از مهم ترین خدمات زنان در روزگار پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) باشد؛ زیرا آنان فعّالیت های دیگری هم داشته اند وهمین نقش را در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند داشت. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «زنان همان کارهایی را که در زمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) انجام می دادند، در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز انجام خواهند داد».
 زنان در جنگ های پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، وظایف دیگری هم چون رساندن آب وغذا به رزمندگان، آشپزی، نگه داری وسایل رزمندگان، تهیه دارو، رساندن مهمات، تعمیر تجیهزات، انتقال شهدا، شرکت در جنگ های دفاعی، تشویق رزمندگان برای عزیمت به جبهه، تشویق آنان در صحنه نبرد و... را عهده دار بودند.
 تشبیه زنان دوران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به زنان دوران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به وسیله امام صادق (علیه السلام) ما را بر آن داشت که برخی از فعّالیت های آنان را در صدر اسلام یادآور شویم.
 بعضی از زنانی که در این فعّالیت ها نقش مهمّی داشتند، عبارتند از:
 ۱. اُمّ عطیه؛
 او در هفت غزوه شرکت کرد. مداوای زخمیان از جمله خدمات وی بود(۱۷۴).
 امّ عطیه می گوید: یکی از وظایف من نگهبانی از وسایل سربازان بود(۱۷۵).
 ۲. امّ عماره (نسیبه)؛
 رشادت های او در جنگ اُحُد به قدری بود که مورد ستایش وتقدیر فراوان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قرار گرفت(۱۷۶).
 ۳. امّ ابیه؛
 او جزو شش زنی بود که راهی قلعه خیبر شد. پیامبر به آنان فرمود: «به دستور چه کسی به این جا آمده اید؟» امّ ابیه می گوید: چون آثار خشم را بر چهره آن حضرت مشاهده کردیم، گفتیم: ما با مقداری دارو به منظور مداوای زخمیان آمده ایم. آن گاه حضرت، با ماندن ما در آن جا موافقت کرد. شغل ما در این جنگ مداوای زخمیان وپختن غذا بود.
 ۴. امّ ایمن؛
 در جنگ ها، زخمیان را مداوا می کرد(۱۷۷).
 ۵. حمنّه؛
 به زخمیان آب می رساند وآنان را مداوا می کرد. او شوهر، برادر ودایی خود را در جبهه نبرد از دست داد(۱۷۸).
 ۶. ربیعه دختر معوذ؛
 زخمیان را مداوا می کرد(۱۷۹). او می گوید: با رسول خدا عازم نبرد شدیم وشهدا را به مدینه انتقال دادیم.
 ۷. امّ زیاد؛
 او از جمله شش زنی بود که به منطقه جنگ خیبر برای مداوای زخمیان رفت(۱۸۰).
 ۸. امیه دختر قیس؛
 پس از هجرت مسلمان شد. او می گوید: با گروهی از زنان بنی غفار به حضور پیامبر رسیده، عرض کردیم: مایل هستیم در خدمت شما برای معالجه زخمیان وکمک به رزمندگان، به سوی خیبر حرکت کنیم.
 پیامبر به نشانه خشنودی فرمود: «با عنایات الهی حرکت کن»(۱۸۱).
 ۹. لیلای غفاریه؛
 می گوید من زنی بودم که با پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای مداوای زخمیان به جنگ می رفتم(۱۸۲).
 ۱۰. امّ سلیم؛
 در جنگ احد به رزمندگان آب می رساند وبا این که حامله بود؛ در جنگ حنین شرکت کرد(۱۸۳).
 ۱۱. معاذه غفاریه؛
 بیماران را پرستاری وزخمیان را معالجه می کرد(۱۸۴).
 ۱۲. امّ سنان اسلمیه؛
 هنگام عزیمت به جنگ خیبر به پیامبر عرض کرد: دوست دارم با شما حرکت کنم ودر میدان جنگ به معالجه زخمیان ومداوای بیماران ویاری مجاهدان بپردازم واز وسایل ایشان نگه داری وتشنگان را سیراب کنم. حضرت (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «رواست؛ با همسر من امّ سلمه حرکت کن»(۱۸۵).
 ۱۳. فاطمه زهرا(س)؛
 محمد بن مسلمه می گوید: در جنگ احد زنان به جست وجوی آب پرداختند وایشان چهارده نفر بودند که فاطمه(س) نیز با ایشان بود(۱۸۶).
 زنان، آب وغذا را بر پشت خویش حمل می کردند وبه درمان زخمیان می پرداختند وبه آنان آب می دادند(۱۸۷).
 ۱۴. امّ سلیط؛
 عمر بن خطّاب می گوید: امّ سلیط در جنگ اُحد، مشک های آب را برای ما حمل می کرد وبه تعمیر وسایل وتجهیزات می پرداخت(۱۸۸).
 ۱۵. نسیبه؛
 او همراه شوهر ودو پسرش در جنگ احد شرکت کرد ومشک آبی برداشت وزخمیان را سیراب می کرد. آن گاه که جنگ شدّت گرفت، او نیز به نبرد پرداخت ودوازده زخم شمشیر ونیزه را متحمّل شد(۱۸۹).
 ۱۶. انیسه؛
 او در جنگ احد، به حضور پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسید وگفت: ای رسول خدا! فرزندم عبد الله بن سلمه، از رزم آوران بدر، اینک در جنگ احد شهید شده است؛ دوست دارم او را به مدینه انتقال دهم ودر آن جا به خاک بسپارم تا مزارش نزدیک (خانه ام) باشد وبا وی انس گیرم.
 پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به او اجازه داد. انیسه، پیکر پاک فرزند شهید خود را به همراه یکی دیگر ازشهدای اسلام به نام مجدر بن زیاد در عبایی پیچیده، آنان را به وسیله شتر به مدینه حمل کرد(۱۹۰).
 این گوشه ای از فعّالیت ونقش زنان در جبهه اسلام به فرماندهی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود. شاید همیاری زنان در امور نظامی وپشتیبانی برای آن بود که از نیروهای رزمنده در نبرد وجنگ رودررو با دشمن، حداکثر استفاده بشود. زنان دوران حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با همین هدف، نقش زنان دوران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را ایفا می کنند.
 در آن دوران یا پیش از آن، زنان نقش های گوناگونی دارند؛ تبلیغات علیه دجّال وبرحذر داشتن مردم از وی، از جمله نقش ها ووظایف آنان است.
 ابوسعید خدری می گوید: هرجا دجّال قصد می کند به آن جا برود زنی به نام لئیبه (طیبه) پیش از او خود را به آن جا می رساند ومی گوید: دجّال به سوی شما می آید؛ از او دوری جویید واز عاقبت کارش بر حذر باشید(۱۹۱)!
 فصل دوم: رهبر قیام
 پیرامون انقلاب وقیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تاکنون مطالبی را بازگو کرده ایم. در این فصل، خصوصیات جسمی، اخلاقی وکرامات آن حضرت را با استفاده از روایات، مورد بحث قرار می دهیم.
 الف) خصوصیات جسمی
 ۱. سن وچهره
 عمران پسر حصین می گوید: به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) گفتم: این مرد (مهدی) را برایم توصیف کن وشمّه ای از حالات او را بیان فرما. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنی اسرائیل سخت وستبر است؛ به هنگام سختی وگرفتاری امّت من قیام می کند؛ رنگ چهره اش به عرب ها شباهت دارد؛ قیافه اش چون مرد چهل ساله می نماید؛ صورتش چون پاره ماه می درخشد؛ زمین را پر از عدل وداد می کند؛ آن گاه که آکنده از ظلم وستم شود. بیست سال زمام امور را در دست دارد وهمه شهرهای کفر، چون قسطنطنیه، روم و... را می گشاید..»(۱۹۲).
 امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرماید: «... خداوند عمر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در روزگار غیبت طولانی می گرداند. پس از آن با قدرت بی پایانش او را از چهره جوانی کم تر از چهل سال ظاهرمی کند»(۱۹۳).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «زمانی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند، مردم او را انکارمی کنند وکسی بر او درنگ نمی کند؛ جز آنان که خداوند در عالم ذر(۱۹۴) از آنان پیمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانی کامل وموفّق - معتدل - ظاهر می شود»(۱۹۵).
 امیرمؤمنان می فرماید: «هنگامی که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، سن او بین سی تا چهل سال خواهد بود»(۱۹۶).
 مروی می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: نشانه وعلامت قائم شما به هنگام قیام وظهور چیست؟ امام فرمود: «نشانه اش این که سن حضرت زیاد است؛ ولی از نظر چهره جوان می نماید؛ به گونه ای که اگر کسی به او نظر کند، می پندارد او در سن چهل سالگی یا کم تر است. نشانه دیگرش این که گذشت روزگار او را پیر نمی کند تازمانی که اجلش فرارسد»(۱۹۷).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «به طور حتم، ولی خدا صد وبیست سال همانند ابراهیم خلیل عمر خواهد کرد وبه چهره ورخسار جوانی کامل وسی ساله ظاهر خواهد شد»(۱۹۸).
 مرحوم مجلسی می گوید: شاید مراد مدت حکومت وسلطنت حضرت باشد یا این که عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولانی کرده است.
 مراد از کلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست وکنایه از این که در سنین متوسط ویا آخر سنین جوانی است(۱۹۹).
 درباره سن حضرت به هنگام ظهور، اقوال دیگری نیز هست. ارطات می گوید: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شصت ساله است(۲۰۰). ابن حمّاد می گوید: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیجده ساله است(۲۰۱).
 ۲. مشخصات بدنی
 ابوبصیر می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: از پدر شما شنیده ام که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سینه ای گشاده وکتف هایی باز وعریض دارد. حضرت فرمود: «ای ابا محمد! پدرم زره پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را پوشید؛ ولی برایش بلند بود؛ به طوری که بر زمین می رسید. من نیز آن را پوشیدم؛ ولی بر قامتم بلند بود؛ ولی آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب واندازه است که بر بدن رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اندازه بود وقسمت پایین آن زره کوتاه است؛ به طوری که هر بیننده گمان می کند اطراف آن را گره زده اند»(۲۰۲).
 ریان پسر صلت می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟
 فرمود: «من امام وصاحب امر هستم؛ ولی نه آن صاحب امری که زمین را از عدل وداد پرمی کند؛ آن گاه که از ستم وبیداد پر شده باشد. چگونه می توانم صاحب آن امر باشم، درحالی که ناتوانی جسمی مرا می بینی؟ حضرت قائم کسی است که وقتی ظهور می کند، در سن پیران است؛ ولی به نظر جوان می آید. اندامی قوی وتنومند دارد؛ به طوری که اگر دست را به سوی بزرگ ترین درخت دراز کند، آن را از ریشه بیرون می آورد واگر میان کوه ها فریاد برآورد، صخره ها می شکند واز جا کنده می شود. عصای موسی وانگشتر سلیمان همراه اوست»(۲۰۳).
 ب) کمالات اخلاقی
 حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند پیشوایان معصوم دیگر دارای کمالات اخلاقی ویژه ای است. از آن جا که معصومین (علیهم السلام) انسان های کاملی هستند واز هر جهت اسوه والگوی بشریت هستند، اخلاق نیکو را نیز در بالاترین حد دارا می باشند.
 حضرت رضا (علیه السلام) می فرماید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داناترین، بردبارترین وپرهیزگارترین مردمان است. او از همه انسان ها بخشنده تر، شجاع تر وعابدتر است»(۲۰۴).
 ۱. ترس از خدا
 کعب می گوید: خشوع وترس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر خداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است(۲۰۵). شاید مقصود کعب این باشد که هر چند عقاب پرنده ای قدرتمند است، امّا این نیرو بستگی تمام به میزان یاری بال هایش دارد؛ اگر بال ها لحظه ای او را یاری نکنند، از آسمان به زمین سقوط می کند. حضرت مهدی نیز هر چند قدرتمندترین رهبران الهی است، ولی این قدرت از ذات حق تعالی است. اگر خداوند، لحظه ای حضرتش را یاری نکند، توان ادامه فعّالیت را ندارد. از این رو، حضرتش در برابر ذات الهی، کمال خشوع وخضوع وترس را دارد.
 طبق نقل ابن طاووس(۲۰۶) خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهای نیزه تشبیه شده است. سرعت عمل ودقت نشانه گیری در کار نیزه بستگی به دو سر آن که همانند دو بال هستند، دارد واگر یک سرش کج باشد، نیزه به خطا می رود.
 شاید منظور این است که قدرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خداوند است وبستگی تمام به یاری حق دارد.
 ۲. زهد
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «چرا در ظهور حضرت مهدی تعجیل می کنید؟ خدا می داند که پوشاک او سخت وخشن، خوراکش نان جو وحکومتش، حکومت شمشیر است ومرگ در سایه شمشیر»(۲۰۷).
 عثمان بن حمّاد می گوید: در مجلس امام صادق (علیه السلام) حاضر بودم که شخصی به حضرتش عرض کرد: علی بن ابی طالب لباسی سخت می پوشید که ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندی بر تن دارید! حضرت در پاسخ فرمود: «علی (علیه السلام) در زمانی آن لباس را می پوشید که مورد انکار واعتراض قرار نمی گرفت. بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامی که قائم ما قیام کند، نظیر لباس علی (علیه السلام) را می پوشد واز سیاست وخط مشی آن حضرت پیروی می کند»(۲۰۸).
 ج) لباس
 در روایات از لباس مخصوصی برای حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور یاد شده است؛ گاهی از پیراهن رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) سخن گفته شده وگاه از پیراهن یوسف (علیه السلام) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.
 یعقوب پسر شعیب می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیا نمی خواهی پیراهنی را که حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض کردم: البته مایلم آن را ببینم. حضرت، صندوقچه ای را خواست وآن را گشود واز آن پیراهن کرباسی بیرون آورد وآن را باز کرد ودر گوشه آستین چپ آن لکه خونی بود.
 امام (علیه السلام) فرمود: «این پیراهن پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است ودر روزی که چهار دندان پیشین حضرت را (در جنگ احد) شکستند، آن را بر تن داشت وحضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حالی که این پیراهن را بر تن دارد، قیام می کند. من آن خون را بوسیدم وبر دیده خود نهادم. آن گاه حضرت لباس را پیچیده وبرداشت»(۲۰۹).
 مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «می دانی پیراهن یوسف چه بود؟» گفتم: خیر، فرمود: «چون برای ابراهیم (علیه السلام) آتش افروختند، جبرئیل برای او پیراهنی آورد وبر تن او پوشاند تا گرما وسرما به او آسیب نرساند وچون وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایی نهاد وبه بازوی فرزندش اسحاق آویخت. او نیز آن را به یعقوب داد. آن گاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوی یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثی گذشت تا این که عزیز مصر شد. چون یوسف آن را در آن جا از جلد بیرون آورد، یعقوب (علیه السلام) بوی آن را شنید واین سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب می فرماید: «ومن بوی یوسف را استشمام می کنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید»(۲۱۰) وآن همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمده است».
 عرض کردم: قربانت گردم؛ آن پیراهن به دست چه کسی رسیده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پیراهن همراه قائم ماست؛ آن گاه که ظهور کند». سپس فرمود: «هر پیامبری که دانش یا چیز دیگری را به ارث برده است، همه آنها به محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسیده است»(۲۱۱).
 د) اسلحه
 رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به علی (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام می کند وزمانی که مأموریت ظهورش فرا می رسد، شمشیری همراه دارد که به وی ندا می دهد: ای ولی خدا! قیام کن ودشمنان خود را بکش»(۲۱۲).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور، پیراهن پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را که در جنگ احد پوشیده بود وعمامه وزره آن حضرت را که بر قامت او آراسته است، می پوشد وذوالفقار (شمشیر) پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را در دست می گیرد وشمشیر می کشد ودر مدّت هشت ماه از کشته بی دینان، پشته ها می سازد»(۲۱۳).
 جابر جعفی می گوید، امام باقر (علیه السلام) فرمود: «امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مکه بین رکن ومقام به همراه وزیر وسی صد واندی (سیزده) نفر از یارانش ظهور می کند؛ در حالی که عهد ودستور العمل پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وپرچم واسلحه آن حضرت با اوست. آن گاه ندا کننده ای از آسمان مکه به نام وولایت حضرتش ندا می دهد؛ به طوری که تمامی اهل زمین آن نام را می شنوند واسم حضرت، اسم پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است»(۲۱۴).
 ه) چهره شناسی امام
 یکی از ویژگی های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که شخصیت درونی انسان ها را از چهره شان می شناسد وافراد صالح را از ناصالح تشخیص می دهد ومفسدان را با همان شناخت به سزای اعمالشان می رساند.
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم، قیام می کند، احدی نمی ماند، مگر آن که حضرت او را می شناسد: که فردی صالح ونیک است یا منحرف وفاسد»(۲۱۵).
 نیز می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دشمنان ما را از چهره های شان می شناسد. آن گاه آنان را از پیشانی (سر) وپاهای شان می گیرد (ودستگیر می کند) وخود با یارانش، آنان را با شمشیر به قتل می رسانند»(۲۱۶).
 هم چنین می فرماید: «هنگامی که قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قیام کند، دوستانش را به کمک قدرت تشخیصی که دارد، از دشمنانش می شناسد».
 معاویه دهنی می گوید: امام صادق (علیه السلام) در رابطه با آیه مجرمین از چهره های شان شناخته می شوند، آن گاه از سر وقدم های شان گرفته می شوند(۲۱۷)، فرمود: «ای معاویه! دیگران درباره آن چه می گویند؟» عرض کردم: می پندارند که خداوند، روز قیامت، گناهکاران را از قیافه شان می شناسند واز موهای جلوی سر وپاهای شان می گیرند وآنان را در آتش می اندازد. امام فرمود: «خداوند چه نیازی دارد که مجرمان را از چهره شان بشناسد وحال آن که آنان را آفریده است». عرض کردم: پس معنای آیه چیست؟ فرمود: «هنگامی که حضرت قائم قیام کند، خداوند به او علم سیماشناسی عطا می کند وحضرت دستور می دهد، کافران را از سرو پا گرفته وبا شمشیر ضربات سختی بر آنان بزنند»(۲۱۸).
 و) کرامات
 در آخرالزمان هر چند مردم برای روی کارآمدن دولتی قدرتمند ودر عین حال پشتیبان ستمدیدگان، لحظه شماری می کنند، ولی به بسیاری از دولت هایی که روی کار می آیند، خوش بین نیستند وسخن هر حزب وگروهی را نمی پذیرند واصولاً کسی را قادر نمی دانند که بتواند نظم را به جامعه جهانی بازگرداند ودنیای پرآشوب را سامان بخشد.
 از این رو، مدّعی بازگشت نظم به جامعه وگسترش امنیت در جهان، باید دارای توانی فوق توان دیگر انسان ها باشد واثبات این مطلب نیاز به نشان دادن کرامات وکارهای خارق العاده دارد وشاید برای این است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آغاز ظهور، دست به یک سلسله کرامات ومعجزات می زند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره می کند واو فوراً فرودمی آید ودر دست حضرت قرار می گیرد. چوب خشک را در زمین بایر فرومی برد وآن چوب بی درنگ سبز می شود وشاخ وبرگ می دهد.
 با این کارها به مردم ثابت می شود که سرو کار آنان با شخصیتی است که آسمان وزمین به امر خداوند در اختیار وتحت فرمان اوست. این کرامات نویدی برای مردمی است که سال ها وبلکه قرن ها خود را زیر فشار وقهر آسمان وزمین می دیدند. مردمی که از بالای سر، مورد تهاجم هواپیماها وموشک ها قرار گرفته، میلیون ها قربانی داده اند وقدرتی را نمی یافتند که مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولی اینک خود را در برابر شخصیتی می بینند که آسمان وزمین وآن چه در آنهاست در اختیار اویند.
 مردمی که تا دیروز، چنان در قحطی به سر می بردند که حتی برای تهیه نیازهای اوّلیه زندگی، رنج ها ومشکلاتی را متحمّل می شدند ودر اثر خشکسالی وکمبود زراعت، در محاصره اقتصادی شدیدی قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصیتی قرار گرفته اند که با اشاره ای زمین را سبز وخرّم می کند وآب وباران را جاری می سازد.
 مردمی که دچار بیماری های بی درمان شده اند، با کسی رو به رو می شوند که حتی بیماری های غیر قابل درمان را نیز علاج می کند ومردگان را زندگی می بخشد. این ها معجزات وکراماتی هستند که حکایت از توانایی، صداقت وحق بودن گفته های این رهبر آسمانی دارد. کوتاه سخن آن که جهانیان باور می کنند که این نوید دهنده با هیچ یک از مدّعیان پیشین شباهتی ندارد واو همان رهایی بخش واقعی وذخیره الهی ومهدی موعود است.
 کرامات مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گاهی برای رزمندگانش روی می دهد که بر ایمانشان می افزاید واعتقادشان را استوارتر می گرداند وگاه برای دشمنان ویا تردید کنندگان است که سبب ایمان واعتقاد آنان به حضرت می شود.
 اینک به بخشی از آن معجزات وکرامات اشاره می کنیم:
 ۱. سخن گفتن پرنده
 امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسیر حرکت خود به یکی از سادات حسنی که دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد می کند؛ حسنی در مقام احتجاج برمی آید وخود را سزاوارتر به رهبری می داند. حضرت در پاسخ او می گوید: «من مهدی هستم». حسنی می پرسد: آیا دلیل ونشانه ای داری تا با تو بیعت کنم؟ حضرت به پرنده ای که در آسمان در حال پرواز است، اشاره می کند وآن پرنده فرود می آید ودر دستان حضرت قرار می گیرد. آن گاه به قدرت خداوند لب به سخن می گشاید وبر امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گواهی می دهد.
 برای اطمینان بیشتر سید حسنی، امام (علیه السلام) چوب خشکی را به زمین فرو می برد؛ آن چوب سبز می شود وشاخ وبرگ می دهد. بار دیگر، پاره سنگی را از زمین بر می دارد وبا یک فشار آن را خرد کرده، همانند خمیر نرم می کند.
 سید حسنی با دیدن آن کرامات به حضرت ایمان می آورد. خود وهمه نیروهایش تسلیم امام (علیه السلام) می شوند وحضرت او را به عنوان فرمانده نیروی خط مقدّم می گمارد»(۲۱۹).
 ۲. جوشش آب وآذوقه از زمین
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که امام (علیه السلام) در شهر مکه ظهور می کند وقصد حرکت به کوفه را دارد، به نیروهایش اعلام می کند که کسی آب وغذا وتوشه راه با خود برندارد. حضرت (علیه السلام) سنگ موسی (علیه السلام) را که به وسیله آن دوازده چشمه آب زلال از زمین جوشاند، همراه دارد. در مسیر راه هر جا توقف می کنند، آن سنگ را نصب می کند واز زمین چشمه های آب می جوشد. هر کس گرسنه باشد با نوشیدن آن سیر می گردد وهر کس تشنه باشد، سیراب می شود.
 تهیه آذوقه وآب بین راه سپاهیان به همین ترتیب است تا هنگامی که به شهر نجف برسند؛ در آن جا با نصب آن سنگ، برای همیشه از زمین آب وشیر می جوشد که گرسنه وتشنه ای را سیر می کند»(۲۲۰).
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) ظهور می کند، پرچم پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وانگشتر سلیمان وسنگ وعصای موسی همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بین سپاهیان اعلام می شود که کسی زاد وتوشه برای خود وعلوفه برای چهارپایان بر ندارد. برخی از همراهان می گویند: او می خواهد ما را به هلاکت بیندازد ومرکب های مان را از گرسنگی وتشنگی نابود کند. اصحاب با حضرت حرکت می کنند. به اوّلین جایی که می رسند، حضرت سنگ را بر زمین می کوبد وآب وغذا برای نیروها وعلوفه برای حیوانات بیرون می آید واز آن استفاده می کنند تا به شهر نجف می رسند»(۲۲۱).
 ۳. طی الارض ونداشتن سایه
 امام رضا (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند، زمین از نور خداوند روشن می شود وزمین زیرپای مهدی به سرعت حرکت می کند (واو با سرعت، مسیرها را می پیماید) واوست که سایه نخواهد داشت»(۲۲۲).
 ۴. وسیله انتقال
 امام باقر (علیه السلام) به شخصی به نام سوره فرمود: «ذوالقرنین مخیر گردید که یکی از دوابرسخت ورام را برگزیند. او ابر رام برگزید وابر سخت برای حضرت صاحب (علیه السلام) ذخیره شد».
 سوره پرسید: ابر سخت چیست؟ حضرت فرمود: «ابرهایی که در آن رعد وبرق وآذرخش وصاعقه باشد. هرگاه ابری چنین بود، صاحب شما بر آن سوار است. بی شک او سوار بر ابر می شود وبا آن به سوی آسمان بالا می رود وآسمان ها وزمین های هفت گانه را می پیماید؛ همان زمین هایی که پنج عدد آن مسکونی ودو تای دیگر ویران است»(۲۲۳).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «خداوند، ذوالقرنین را در انتخاب بین دو ابر سخت ورام مخیر کرد. او ابر رام را برگزید وآن ابری است که در آن رعد وبرق وجود نداشت واگر ابر سخت را برمی گزید، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زیرا خداوند، ابر سخت را برای حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذخیره کرده است»(۲۲۴).
 ۵. کندی حرکت زمان
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «چون امام زمان (علیه السلام) ظهور کند، به سوی کوفه حرکت می نماید. در آن جا هفت سال حکومت می کند که هر سال آن برابر ده سال از سالیان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده کند، انجام می دهد». گفته شد چگونه سال ها طولانی می شود؟ امام فرمود: «خداوند به منظومه (وفرشته اداره کننده آن) دستور می دهد که از سرعت خود بکاهد. از این رو، روزها وسال ها طولانی می شود».
 گفته شد: می گویند اگر کم ترین تغییری در حرکت آنها پدید آید، آنها به هم می ریزند وفاسد می شوند. امام فرمود: «این سخن افراد مادّی گرا وکافر به خداست؛ ولی مسلمانان (که عقیده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنین سخنی را نمی توانند بگویند»(۲۲۵).
 ۶. قدرت تکبیر
 کعب درباره گشودن شهر قسطنطنیه به دست مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید: حضرت، پرچم را به زمین فرو می برد وبه سوی آب می رود تا برای نماز صبح وضو بگیرد؛ آب از حضرت دور می شود. امام (علیه السلام) پرچم را بر می دارد وبه دنبال آب حرکت می کند تا آن که از آن ناحیه می گذرد. آن گاه پرچم را در زمین فرو می برد وسپاهیان را فرا می خواند ومی فرماید: «ای مردم! خداوند دریا را برای شما شکافت؛ هم چنان که آن را برای بنی اسرائیل شکافت». پس سپاهیان از دریا می گذرند ورو به روی شهر قسطنطنیه قرار می گیرند. سپاهیان ندای تکبیر سر می دهند ودیوارهای شهر به لرزه درمی آید.
 بار دیگر تکبیر می گویند ودوباره دیوارها می لرزد. بار سوم که صدا به تکبیر بلند می کنند، دیوارهایی که میان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو می ریزند(۲۲۶).
 رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «... حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلوی قسطنطنیه فرود می آید. در آن روزگار، آن دژ، هفت دیوار دارد. حضرت هفت تکبیر می گوید ودیوارها فرو می ریزد وبا کشتن تعداد بسیاری از رومیان، آن جا به تصرف حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در می آید وگروهی نیز به اسلام رو می آورند»(۲۲۷).
 امیرمؤمنان (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «... سپس حضرت مهدی ویارانش به حرکت خود ادامه می دهند وبر هیچ دژی از دژهای رومیان نمی گذرند، مگر آن که با گفتن «لا إله إلّا الله» دیوارهای آن فرو می ریزد تا آن که در نزدیکی شهر قسطنطنیه فرود می آیند. در آن جا چند تکبیر می گویند وناگهان خلیجی که در مجاورت آن شهر است، خشک می شود وآب هایش در زمین فرو می رود ودیوارهای شهر نیز فرو می ریزد. از آن جا به سوی شهر رومیه حرکت می کنند وچون به آن جا می رسند، مسلمانان سه تکبیر می گویند وشهر چون رمل وشن نرم - که در برابر تند بادها قرار گرفته باشد - از هم می پاشد»(۲۲۸).
 نیز آن حضرت می فرماید: «... مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پیش روی خود ادامه می دهد تا این که به یکی از شهرهای مشرف به دریا می رسد. لشکریان حضرت تکبیر سر می دهند ودر پی آن دیوارهای شهر از هم گسیخته شده، فرو می ریزند»(۲۲۹).
 ۷. عبور از آب
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «پدرم فرمود: هنگامی که حضرت قائم قیام کند... سپاهیانی را به شهر قسطنطنیه می فرستد. آن گاه که به خلیج برسند، جمله ای بر روی پاهای خود می نویسند واز روی آب می گذرند. رومیان چون این معجزه وعظمت را می بینند، به یک دیگر می گویند: وقتی سپاهیان امام زمان این چنین باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود! از این رو، درها را بر روی آنان می گشایند وسپاهیان حضرت وارد شهر شده، در آن جا فرمانروایی می کنند»(۲۳۰).
 ۸. شفای بیماران
 امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «... حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرچم ها را به اهتزاز درمی آورد ومعجزات خود را آشکار می کند وبه اذن خداوند چیزهایی را از نیستی به وجود می آورد. بیماران دچار پیسی وخوره را شفا می دهد ومردگان را زنده، وزندگان را می میراند»(۲۳۱).
 ۹. عصای موسی در دست
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «عصای موسی متعلّق به آدم بوده است که به شعیب (پیامبر) رسیده وپس از او به موسی بن عمران داده شده است. آن عصا نزد ماست وبه تازگی که من آن را دیدم، هنوز سبز بود؛ مانند روزی که از درخت جدایش کردند. چون از آن عصا سؤال شود، سخن می گوید وآن برای قائم ما آماده است وآن چه موسی با آن کرد، حضرت قائم نیز با آن انجام می دهد وهر چه بدان عصا دستور داده شود، انجام می دهد وهرجا افکنده شود، جادوها را می بلعد»(۲۳۲).
 ۱۰. ندای ابر
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «... حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان ظهور می کند. بر سر آن حضرت ابری در حرکت است وهرجا برود، آن ابر نیز می رود تا حضرت را از تابش خورشید حفظ کند وبا صدایی رسا وآشکار، ندا می دهد، این مهدی است»(۲۳۳).
 سرانجام طبق فرموده امام صادق (علیه السلام): «هیچ معجزه ای از معجزات پیامبران واوصیا نمی ماند، مگر آن که خداوند عزّوجلّ آن را به دست قائم ما انجام می دهد تا حجّت بر دشمنان تمام گردد»(۲۳۴).
 فصل سوم: سپاهیان امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
 نیروهای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ملّیت های گوناگونی تشکیل شده اند وبه هنگام قیام، با شیوه خاصی فراخوانی می شوند. افرادی که از پیش برای فرماندهی تعیین شده اند، هدایت لشکریان وعملیات جنگی را به عهده می گیرند. سپاهیانی که با شرایط خاصی در ارتش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پذیرفته می شوند، دارای ویژگی های مخصوص به خود هستند. تعدادی در کادر اوّلیه حضور دارند وگروهی به ارتش حضرت می پیوندند واز گروهی به عنوان گارد حفاظت نام برده شده است.
 در این فصل روایات مربوط به این موضوع را ملاحظه می فرمایید:
 الف) فرماندهان سپاه
 در روایات، نام افرادی را می بینیم که یا عملیات نظامی خاصی ویا فرماندهی تعدادی از لشکریان به آنان نسبت داده شده است. در این قسمت به نام ها وعملکرد برخی از آنان اشاره می کنیم:
 ۱. حضرت عیسی (علیه السلام)
 امیرمؤمنان (علیه السلام) در خطبه ای می فرماید: «... آن گاه مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت عیسی را به جانشینی خود، در عملیات تهاجمی علیه دجّال برمی گزیند. عیسی (علیه السلام) برای یافتن وسرکوبی دجّال حرکت می کند. دجّال که همه جهان را در سلطه خود دارد وکشاورزی ونسل بشری را نابود کرده است، مردم را به خویش می خواند وهر کس او را بپذیرد، مورد لطف قرار می گیرد واگر خودداری ورزد، او را می کشد. سراسر جهان، جز مکه، مدینه وبیت المقدس را درهم نوردیده است وهمه فرزندان نامشروع از شرق وغرب جهان پیرامونش گرد آمده اند.
 دجّال به سوی حجاز حرکت می کند وعیسی (علیه السلام) در گردنه «هرشا» به او می رسد وفریادی هولناک بر او می کشد وضربه ای سخت بر او فرود می آورد واو را در شعله های آتش ذوب می کند؛ آن سان که سرب در آتش ذوب می شود»(۲۳۵).
 فرود آوردن ضربه ای که ذوب شدن دجّال را در پی دارد، شاید در اثر به کارگیری مدرن ترین سلاح های آن روز باشد وممکن است حکایت از اعجاز حضرت عیسی کند.
 در ویژگی حضرت عیسی (علیه السلام) آمده است: او چنان اُبّهتی دارد که چون دشمن او را می بیند، به یاد مرگ می افتد؛ چنان که گویی عیسی قصد جانش را کرده است(۲۳۶).
 ۲. شعیب بن صالح (علیه السلام)
 امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «سفیانی وصاحبان پرچم های سیاه با یک دیگر رودررو می شوند، در حالی که میان آنان جوانی از بنی هاشم است که در کف دست چپ او خال سیاهی است ودر پیشاپیش لشکریان او شخصی از قبیله بنی تمیم به نام شعیب بن صالح است»(۲۳۷).
 حسن بصری می گوید: در سرزمین ری، شخصی به نام شعیب بن صالح که چهارشانه، سبزینه وبدون ریش است، خروج می کند. لشکری چهارهزار نفری تحت امر دارد که لباس های شان سفید وپرچم های شان سیاه است وآنان پیشقراول سپاهیان مهدی اند»(۲۳۸).
 عمار یاسر می فرماید: شعیب بن صالح، پرچمدار حضرت مهدی است(۲۳۹).
 شبلنجی می گوید: فرمانده لشکریان پیشرو حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مردی از قبیله بنی تمیم است که محاسن کمی دارد واو را شعیب بن صالح می نامند(۲۴۰).
 محمد بن حنفیه می گوید: از خراسان سپاهی حرکت می کند که کمربندهای سیاه وپیراهن سفید پوشیده اند؛ جزو پیشقراولان سپاه، فرمانده ای به نام شعیب بن صالح یا صالح بن شعیب است که از قبیله تمیم است. آنان سپاهیان سفیانی را شکست داده، گریزان می کنند ودر بیت المقدس فرود می آیند وزمینه حکومت حضرت مهدی را پایه ریزی می کنند(۲۴۱).
 ۳. اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) وعبدالله بن شریک
 ابوخدیجه می گوید: امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «من از خدا خواستم که (فرزندم) اسماعیل را پس از من بر جای گذارد؛ ولی خداوند نخواست ودرباره او مقام دیگری به من بخشید؛ وی نخستین کسی است که با ده نفر از یارانش ظهور می کند وعبدالله بن شریک یکی از آن ده نفر است که پرچم دار اوست»(۲۴۲).
 امام باقر (علیه السلام) می فرمود: «گویا عبد الله بن شریک عامری را می بینم که عمامه مشکی بر سر نهاده، دو طرف عمامه اش بین شانه هایش افتاده، با سپاهی چهار هزار نفری پیش روی قائم ما از دامنه کوه بالا می روند وهمواره تکبیر می گویند»(۲۴۳).
 ۴. عقیل وحارث
 حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «... حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لشکر را حرکت می دهد تا آن که وارد عراق می شود؛ در حالی که سپاهیان، پیشاپیش وپشت سر او حرکت می کنند وفرمانده نیروهای پیشرو، مردی به نام عقیل است وفرماندهی سپاهیان پشت سر را مردی به نام حارث عهده دار است»(۲۴۴).
 ۵. جبیر بن خابور
 امام صادق (علیه السلام) از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل فرموده است: «این شخص - جبیر - در جبل الاهواز به همراه چهار هزار نفر - در حالی که سلاح ها را از نیام کشیده اند - منتظرند تا قائم اهل بیت ما ظهور کند. آن گاه این شخص همراه حضرت ودر رکابش با دشمنان خواهدجنگید»(۲۴۵).
 ۶. مفضل بن عمر
 امام صادق (علیه السلام) به مفضل فرمود: «تو با چهل وچهار نفر دیگر با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهید بود. تو در سمت راست حضرت (علیه السلام) امر ونهی می کنی ومردم در آن زمان بهتر از امروز از تو اطاعت می کنند»(۲۴۶).
 ۷. اصحاب کهف
 امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «اصحاب کهف برای یاری مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند آمد»(۲۴۷).
 ب) ملّیت سپاهیان
 نیروهای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ملّیت های گوناگونی تشکیل می شوند. در روایات، سخنان گوناگونی در این باره وجود دارد. گاه از عجم ها به عنوان سپاهیان حضرت نام می برند که غیر عرب را در بر می گیرد. برخی روایات نام شهرها وکشورهایی را ذکرمی کنند که سپاهیان از آن جا به یاری حضرت می شتابند وگاهی سخن از قوم خاصی مانند توبه کنندگان بنی اسرائیل، مؤمنان مسیحی وانسان های وارسته رجعت یافته است که به یاری حضرت می آیند.
 در این فصل برخی روایات را در این زمینه یادآور می شویم:
 ۱. ایرانیان
 از روایات فهمیده می شود که تعداد قابل توجّهی از سپاهیان مخصوص وارتش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ایرانیان هستند واز آنان با تعبیرهای، اهل ری، اهل خراسان، گنج های طالقان، قمی ها، اهل فارس و... یاد شده است.
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «نیروهایی با پرچم های سیاه - که از خراسان قیام کرده اند - در کوفه فرود می آیند وهنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهر مکه ظهور می کند، با آن حضرت بیعت می کنند»(۲۴۸).
 امام باقر (علیه السلام) می فرمود: «یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سی صد وسیزده نفرند واز فرزندان عجم (غیر عرب) می باشند»(۲۴۹).
 عبدالله بن عمر می گوید: پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «خداوند قدرت شما (مسلمانان) را از عجم ها قرار می دهد؛ آنان شیرانی هستند که هرگز از رزمگاه نمی گریزند. شما (عرب ها) را می کشند ودارائی های تان را می برند»(۲۵۰).
 حذیفه نیز از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) روایتی به همین مضمون نقل می کند(۲۵۱). البته در دلالت این روایت جای اندیشه واشکال است. بر پایه روایات، روزی فرا می رسد که ایرانیان برای گسترش اسلام وبازگرداندن عرب ها به اسلام، بر آنان شمشیر می کشند ومخالفان را گردن می زنند. وضعیت عرب ها در آن روزگار بسیار ناخوشایند است وروزهای سخت وناگواری را در پیش دارند.
 هر چند عجم به غیر عرب گفته می شود، ولی به طور قطع ایرانیان را نیز در بر می گیرد. بر اساس روایاتی دیگر، در زمینه سازی عملیاتی که پیش از ظهور وبه هنگام قیام حضرت مهدی صورت می گیرد، ایرانیان نقش اساسی دارند وتعداد فراوانی از جنگ آوران را تشکیل می دهند.
 در خطبه ای که علی (علیه السلام) درباره یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وملّیت آنها، ایراد کرده است، نام برخی از شهرهای ایران ذکر شده است.
 اصبغ بن نباته می گوید: امیرمؤمنان (علیه السلام) خطبه ای ایراد کرد ودر ضمن آن، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویارانش را - که همراه حضرت قیام می کنند - بر شمرد وفرمود: «از اهواز یک نفر؛ از شوشتر یک نفر؛ از شیراز سه نفر به نام های حفص، یعقوب وعلی؛ از اصفهان چهار نفر به نام های موسی، علی، عبد الله وغلفان؛ از بروجرد یک نفر به نام قدیم؛ از نهاوند یک نفر به نام عبدالرزاق؛ از همدان(۲۵۲) سه نفر به نام های جعفر، اسحاق وموسی؛ از قم ده نفر که هم نام اهل بیت رسول خدا هستند (ودر حدیثی دیگر هیجده نفر ذکر شده است)؛ از شیروان یک نفر؛ از خراسان یک نفر به نام درید ونیز پنج نفر که هم نام اصحاب کهف هستند؛ از آمل یک نفر؛ از جرجان یک نفر؛ از دامغان یک نفر؛ از سرخس یک نفر؛ از ساوه یک نفر؛ از طالقان بیست وچهار نفر؛ از قزوین دو نفر؛ از فارس یک نفر؛ از ابهر یک نفر؛ از اردبیل یک نفر؛ از مراغه سه نفر؛ از خوی یک نفر؛ از سلماس یک نفر؛ از آبادان سه نفر؛ از کازرون یک نفر».
 پس امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) سی صد وسیزده نفر از یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به تعداد یاران بدر را برای من بر شمرد وفرمود: خداوند آنان را، در کم تر از یک چشم به هم زدن از مشرق ومغرب زمین، در کنار کعبه گرد می آورد»(۲۵۳).
 چنان که مشاهده می کنید از سی صد وسیزده نفر سپاه مخصوص حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) -که در آغاز قیام همراه آن حضرت هستند - هفتاد ودو نفر از شهرهای کنونی ایران می باشند واگر طبق نقلی که دلائل الامامه(۲۵۴) طبری آمده است، محاسبه شود، یا نام شهرهایی که در آن روزگار از ایران بوده است، آورده شود، تعداد ایرانیان از این نیز بیش تر می شود.
 در این روایت گاهی نام شهری دوبار آمده است یا این که نام چند شهر از یک کشور آمده است وآن گاه نام همان کشور نیز ذکر شده است.
 در صورتی که روایت به طور صحیح نقل شده باشد، شاید نمایانگر تقسیمات ونام گذاری آن روزگار است وتقسیمات جغرافیایی این عصر نمی تواند ملاک تفسیر وفهم این روایت قرار گیرد؛ زیرا نام شهرها تغییر یافته، گاهی نام یکی از شهرها، در روزگار کنونی بر کشوری گفته می شود.
 نکته دیگر این که با تطبیق دادن نام شهرها بر نقشه جغرافیایی کنونی جهان، شاید بتوان نتیجه گرفت که یاوران حضرت در سراسر جهان پراکنده هستند وممکن است واژه افرنجه - که در روایت آمده است - اشاره به مغرب زمین باشد. اگر این تطبیق وسخن صحیح باشد، روایت با جمله «لوخلیت قلبت» مصداق ومعنا پیدا می کند؛ زیرا زمین در هیچ دورانی از افراد نیک تهی نمی گردد وگرنه سرنگون ونابود می گردد.
 در روایاتی دیگر از شهرهای به خصوصی نیز نام برده شده است که در این جا به ذکر چند روایت درباره شهرهای قم، خراسان وطالقان بسنده می کنیم:
 قم
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «خاک قم، مقدس است....مگر نه این که آنان یاران قائم ما هستند ودعوت کننده به حق ما می باشند؟»(۲۵۵).
 عفان بصیری می گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «آیا می دانی چرا شهر قم را به نام قم نامیدند؟» عرض کردم: خدا ورسولش وشما بهتر می دانید. فرمود: «زیرا مردم قم پیرامون قائم گرد می آیند وبا او می مانند وپایداری می کنند وبه او یاری می رسانند»(۲۵۶).
 خراسان
 امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «... در خراسان گنج هایی است که از جنس طلا ونقره نیست؛ بلکه مردانی هستند که عقیده به خدا ورسولش، آنان را در کنار هم دیگر گرد خواهد آورد»(۲۵۷). شاید مقصود این است که آنان در اعتقاد راستین به خدا ورسولش مشترکند. یا این که همه را خداوند در یک روز در مکه گرد خواهد آورد.
 طالقان
 امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «خوشا به حال طالقان! زیرا خداوند در آن جا گنج هایی دارد که از جنس طلا ونقره نیستند؛ بلکه مردانی مؤمن هستند که خداوند را به حق شناخته اند وآنان یاوران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان می باشند»(۲۵۸).
 ۲. عرب ها
 روایات مربوط به شرکت عرب ها در قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر دو دسته اند: برخی بر عدم شرکت آنان در انقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد وتعدادی از روایات، برخی ازشهرهای کشورهای عربی را نام می برد که از آن جا افرادی به پشتیبانی از حضرت قیام می کنند.
 روایاتی که دلالت بر عدم شرکت عرب ها دارد، در صورت صحیح بودن سند، قابل توجیه است؛ زیرا ممکن است در سپاهیان مخصوصی - که در آغاز قیام همراه حضرت خواهند بود - عرب ها شرکت نداشته باشند؛ چنان چه شیخ حرّ عاملی در کتاب اثبات الهداة روایات را این گونه شرح داده است ودرباره شهرهای عربی نیز که در روایات نام برده شده است، شاید از آن جا سپاهیان غیر عربی - که در آن جا سکونت دارند - به یاری حضرت بشتابند؛ نه کسانی که اصالت عربی دارند ویا مراد حکومت ها ودولت های عربی است. به این دسته روایات توجّه کنید:
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «از عرب ها بپرهیزید؛ زیرا آینده بد وخطرناکی درپیش دارند؛ مگر نه این است که کسی از آنان همراه حضرت مهدی قیام نمی کند»(۲۵۹). شیخ حرّ عاملی می گوید: شاید مراد از این سخن امام صادق (علیه السلام) آغاز قیام حضرت (علیه السلام) است یا کنایه از کمی شرکت آنان است....
 رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «بزرگان وانسان های شریفی از سرزمین شام (سوریه) به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پیوندند ونیز کسانی که از قبایل وسرزمین های گوناگون اطراف شام هستند؛ آنان چنانند که گویی دل های شان پاره های آهن است. آنان پارسایان شب وشیران روزند»(۲۶۰).
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «سی صد وسیزده نفر، به عدد یاران جنگ بدر، در میان رکن ومقام (در کعبه) با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می کنند. در میان آنان بزرگانی از مردم مصر ونیکانی از شام ونیکانی از مردم عراق به چشم می خورند. حضرت فرمانروایی خواهدکرد، آن مقدار که خدا بخواهد»(۲۶۱).
 نیز امام باقر (علیه السلام) درباره شهر کوفه می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند وبه کوفه بیاید، خداوند از پشت کوفه (نجف) هفتاد هزار انسان صدیق وراستگو را برمی انگیزد. آنان از یاران واصحاب حضرتش خواهند بود»(۲۶۲).
 ۳. پیروان ادیان گوناگون
 مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ظهورکند، تعدادی از پشت کعبه بیرون می آیند که عبارتند از: بیست وهفت نفر از قوم موسی -آنان که به حق قضاوت می کنند-، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری(۲۶۳) ومالک اشتر»(۲۶۴).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «روح مؤمنان، آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را در کوه های رضوی می بینند واز غذای آنان می خورند واز نوشیدنی های آنان می آشامند؛ در مجالس آنان شرکت می جویند وبا ایشان هم سخن می شوند تا روزگاری که قائم ما اهل بیت قیام کند. در آن هنگام که خداوند آنان را بر می انگیزد؛ آنان گروه گروه، دعوت حضرت را می پذیرند وهمراه حضرت می آیند. در آن روزگار صاحبان عقاید باطل به شک وتردید دچار می شوند وگروه ها واحزاب ومدّعیان طرفداری وپیروی، از هم می پاشند ومقرّبان درگاه الهی (ومؤمنان) نجات می یابند»(۲۶۵).
 ابن جریح می گوید: شنیده ام هنگامی که دوازده قبیله از بنی اسرائیل پیامبران خود را کشتند وکافر شدند، یک قبیله از این رفتار پشیمان شد، واز کرده خویش بیزاری جستند واز خداوند درخواست جدایی میان آنان با دیگر قبایل کردند. خداوند کانالی در زیرزمین گشود که آنان به مدّت یک سال ونیم در آن حرکت می کردند تا این که از پشت سرزمین چین سر در آوردند وهنوز در آن جا به سر می برند. آنان مسلمان هستند وبه قبله ما روی می آورند(۲۶۶).
 برخی می گویند: جبرئیل در شب معراج، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را نزد آنان برد وحضرت ده سوره از سوره های مکی قرآن را برای آنان خواند. آنان ایمان آوردند ورسالت حضرتش را تصدیق کردند. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به آنان دستور داد در همان جا اقامت داشته باشند وشنبه (که روز تعطیلی یهودیان است) کار را رها کنند ونماز را به پا دارند وزکات بدهند. آنان نیز پذیرفتند واین وظایف را انجام دادند(۲۶۷). وفریضه دیگری واجب نشده بود.
 ابن عباس می گوید: در تفسیر آیه مبارکه (وقَلنا مِنْ بعَدِهِ لِبَنی إسرائیلَ اسْکنُوا الأرضَ فإذا جاءَ وَعْدُ الآخرِةِ جِئْنا بِکمْ لَفیفاً)(۲۶۸)؛ وپس از آن به بنی اسرائیل فرمان دادیم که در آن سرزمین ساکن شوید تا از آن پس که وعده آخرت فرا رسد، همه شما را باز مبعوث گردانیم). گفته اند که مراداز وعده آخری، ظهور حضرت عیسی (علیه السلام) است که بنی اسرائیل همراه آن حضرت قیام می کنند؛ ولی اصحاب ما روایت کرده اند که آنان به همراه حضرت قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قیام می کنند(۲۶۹).
 در تفسیر آیه شریفه (وَمِنْ قَوْمِ موسی أمَّةٌ یهْدُونَ بِالحقِّ وبه یعْدلُونَ)(۲۷۰)؛ گروهی از قوم موسی به (دین) حق هدایت گردیده، به آن دین باز می گردند (مردم را هم به دین اسلام وقرآن دعوت می کنند)). مرحوم مجلسی می فرماید: در این که این امت چه کسانی هستند، اختلاف نظر است.
 برخی چون ابن عباس می گویند: آنان قومی هستند که در آن سوی چین زندگی می کنند ومیان سرزمین آنان وچین، بیابانی از شن روان فاصله شده است. آنان هرگز در حکم خدا، دگرگونی وتبدیل پدید نمی آورند(۲۷۱).
 امام باقر (علیه السلام) در وصف آنان می فرماید: «آنان مالی را مخصوص به خود نمی دانند، بدون این که برادر ایمانی شان را در آن شریک بدانند. آنان نیز شب استراحت می کنند وروز بیدارند وبه کشاورزی اشتغال دارند. ولی کسی از ما (مردم) به سرزمین آنان نمی رسد وفردی از آنان به سرزمین ما (مردم) نمی آید وآنان بر حق هستند»(۲۷۲).
 درباره آیه شریفه (وَمِنَ الَّذینَ قالُوا إنّا نصاری أخذنا میثاقَهُم، فَنَسُوا حَظَّاً مِمّا ذُکرُوا به)(۲۷۳)؛ برخی از آنان که گفتند: ما به کیش عیسی هستیم، از آنان عهد گرفتیم که پیرو (کتاب) ورسول خدا باشند. آنان از آن چه (در انجیل) پند داده شدند، نصیب بزرگی را از دست دادند (وبا حق مخالفت کردند)).
 امام صادق (علیه السلام) فرمود: «نصارا این راه ورسم را متذکر خواهند شد وگروهی از آنان همراه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهند بود»(۲۷۴).
 ۴. جابلقا وجابرسا
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «خداوند در شرق زمین، شهری به نام جابلقا دارد که دارای دوازده هزار در از طلاست. فاصله هر دری از دیگری، یک فرسنگ است. بر روی هر یک از درها بُرجی وجود دارد که یک لشکر دوازده هزار نفری را در خود جای داده است. آنان تجهیزات، سلاح وشمشیر خود را آماده کرده اند ومنتظر ظهور حضرت قائم می باشند. نیز خداوند شهری را در غرب زمین به نام جابرسا (با همان خصوصیات) دارد ومن حجّت خدا بر آنان هستم»(۲۷۵).
 روایات متعدّد دیگری نیز بر این که شهرها وسرزمین های دیگری در جهان وجود دارد که هرگز مردم آن، خدا را معصیت نمی کنند. برای آگاهی بیشتر به جلد ۵۴ کتاب بحار الانوار رجوع کنید.
 از مجموع این روایات فهمیده می شود که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سراسر جهان لشکریان وپایگاه هایی به طور آماده دارد که به هنگام ظهور، وارد پیکار می شوند؛ ولی از برخی روایات فهمیده می شود که آنان سال ها پیش، از دنیا رفته اند وبرای یاری حضرتش، خداوند آنان را دوبار زنده کرده، به دنیا باز می گرداند وآنان رجعت می کنند(۲۷۶).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «نجم فرزند اعین از کسانی است که در رجعت (دوباره زنده شده) جهاد می کند»(۲۷۷). نیز درباره حمران ومیسر می فرماید: «گویا حمران بن اعین ومیسربن عبدالعزیز را می بینم که شمشیر به دست گرفته، بین صفا ومروه (در کعبه) برای مردم خطبه می خوانند»(۲۷۸).
 آیة الله خوئی در معجم الرجال الحدیث، «یخبطان الناس» را به زدن با شمشیر تفسیرمی کند.
 هم چنین امام صادق (علیه السلام) به داود(۲۷۹) رقّی نگاه کرد وفرمود: «هر کس که می خواهد مردی از یاران حضرت قائم را ببیند، به این مرد بنگرد. (یعنی این مرد از یاران حضرت است که دوباره زنده خواهد شد)»(۲۸۰).
 ج) تعداد سپاهیان
 درباره تعداد لشکریان ویاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایات گوناگونی در دسترس است. برخی روایات، تعداد آنان را سی صد وسیزده نفر یادآور شده اند وبرخی روایات، از ده هزار نفر وبیش تر سخن می گویند. در این جا یادآوری دو نکته ضروری است:
 الف) سی صد وسیزده نفر - که در روایات آمده است - نیروهای ویژه ای هستند که در آغاز قیام همراه آن حضرت خواهند بود. آنان در حکومت جهانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از کارگزاران می شوند؛ چنان چه مرحوم اربلی در کشف النعمه فرموده است: از این روایت (روایت ده هزارنفر) استفاده می شود که تعداد یاران حضرت در عدد سی صد وسیزده محدود نمی شود؛ بلکه این تعداد، نفراتی هستند که در آغاز قیام، همراه حضرت هستند.
 ب) تعداد چهارهزار، ده هزار نفر و... - که در برخی روایات گفته شده است - آمار کل نیروهای ارتش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست؛ بلکه - هم چنان که از روایات نیز استفاده می شود- هریک از این ارقام، نمایانگر تعداد نیروهایی هستند که در برهه ای از زمان ظهور حضرت (علیه السلام) ویا در پیکار خاصی در گوشه ای از جهان شرکت دارند. شاید هم مطلب دیگری باشد که ما آن را نمی دانیم که با ظهور حضرت، روشن خواهد شد.
 ۱. نیروهای مخصوص
 یونس پسر ظبیان می گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که ایشان نامی از یاران حضرت قائم به میان آورد وفرمود: «آنان سی صد وسیزده تن هستند وهر یک خود را در میان سی صد نفر می بیند»(۲۸۱).
 از این که حضرت می فرماید: «هر یک خود را در میان سی صد نفر می بیند»، دو احتمال تصور می شود: ۱. این که توان جسمی هر یک از آنان برابر سی صد نفر باشد؛ چنان که توان هر یک از مؤمنان در آن روزگار برابر نیروی چهل مرد است. ۲.هر کدام از آنان، سی صد نفر نیرو دارند وخود را در میان سی صد نیرو تحت فرمان می بینند. بنابراین احتمال، آنان حدود سی صد گردان نیروی نظامی را فرماندهی می کنند ومحتمل است که همان ظاهر لفظ مراد باشد؛ یعنی هر یک خود را جزء آن عدّه می داند؛ چنان که بعضی گفته اند.
 امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید: «آنان که از بستر خود برای یاری امام قائم (علیه السلام) ناپدید می شوند، سی صد وسیزده نفر به تعداد اهل بدر هستند که صبح آن شب (صبح روز بعد) در مکه گرد می آیند»(۲۸۲).
 امام جواد (علیه السلام) می فرماید: «پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سرزمین تهامه (مکه) ظهور می کند. او گنج هایی دارد که از جنس طلا ونقره نیست؛ بلکه آنها اسب هایی نیرومند ومردانی نامور به تعداد اصحاب بدر هستند. آنان سی صد وسیزده نفرند که از سراسر جهان به دور او گرد می آیند. کتاب مُهر کرده ای با حضرت است که تعداد یارانش با نام، شهر، نوع نژاد، مشخصات وکنیه آنان در آن نوشته شده است. آنان همه در فرمانبرداری از مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می کوشند»(۲۸۳).
 رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «مردم مانند پرندگان در اطرافش گرد می آیند تا این که سی صد وچهارده مرد - که در بین آنان زنانی نیز هستند - گرد می آیند وآن حضرت بر هر ستمگر وفرزند ستمگری پیروز می گردد وعدالت چنان می شود که مردم آرزو می کنند: ای کاش مردگانشان در بین زندگان بودند واز عدالت بهره مند می شدند»(۲۸۴).
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با سی صد وسیزده نفر به تعداد اصحاب بدر، بدون آگاهی ووعده قبلی ظهور می کند؛ در حالی که آنان چون ابری پاییزی پراکنده اند؛ آنان شیران روز ونیایشگران شب هستند»(۲۸۵).
 ابان بن تغلب می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «به زودی سی صد وسیزده نفر به مسجد شما (مکه) می آیند. مردم مکه می دانند که این افراد نسبتی با پدران واجدادشان ندارند (وجزو مردم مکه نیستند). هر کدام از آنان شمشیری دارد که بر روی آن کلمه ای ثبت است که از آن کلمه هزار کلمه (مشکل) گشوده وحل می شود»(۲۸۶).
 در برخی از روایات، نام برخی از آنان گفته شده است که به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:
 امام صادق (علیه السلام) به مفضل بن عمر - یکی از اصحاب آن حضرت - فرمود: «تو وچهل وچهار مرد دیگر، جزو یاران وهمراهان حضرت قائم هستید»(۲۸۷).
 شاید مراد از چهل وچهار نفر، کسانی باشند که از اصحاب امام صادق (علیه السلام) هستند.
 نیز آن حضرت می فرماید: «هنگامی که قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ظهور کند، بیست وهفت تن از پشت کعبه بیرون می آیند وبیست وپنج تن از قوم موسی - که همگی قاضیان به حق وعادل هستند - زنده می شوند ونیز هفت تن از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری ومالک اشتر به دنیا باز می گردند»(۲۸۸). در بعضی از روایات، مقداد بن اسود نیز ذکر شده است.
 طبق روایات فرشتگان جابه جاکننده، مردگان نیکان را به اماکن مقدسی مانند خانه خدا منتقل می کنند(۲۸۹). بنابراین، شاید این مردگان از آن دسته ای باشند که اجسادشان به کنار کعبه انتقال داده شده است ورجعت ودوباره زنده شدن آنان نیز از همان جا خواهد بود. طبق نقل دیگری، این مکان پشت شهر کوفه، یعنی شهر نجف است که باز معنای روایت صحیح می شود؛ زیرا اجسادشان به آن جا، یعنی نجف اشرف انتقال داده شده است.
 شایسته ذکر است که این افراد، سابقه مبارزه در ابعاد سیاسی ونظامی را با طاغوت های روزگار خویش داشته اند؛ به خصوص سلمان فارسی، ابودجانه، مالک اشتر ومقداد که در جنگ های صدر اسلام شرکت کرده، رشادت های بسیاری از خود نشان داده اند وگروهی از آنان سابقه فرماندهی نیز داشته اند.
 ۲. ارتش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
 ابوبصیر می گوید: مردی از اهالی کوفه، از امام صادق (علیه السلام) پرسید: چند نفر با حضرت قائم (علیه السلام) قیام می کنند؟ مردم می گویند: همراهان حضرت به تعداد سربازان بدر یعنی سی صد وسیزده نفرند. امام (علیه السلام) فرمود: «حضرت مهدی ظهور نمی کند، مگر با ارتشی قوی ونیرومند وارتش قدرتمند کم تر از ده هزار نیروی رزمنده نخواهد داشت»(۲۹۰).
 نیز آن حضرت می فرماید: «هنگامی که خداوند به حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اجازه قیام دهد، سی صد وسیزده تن با او بیعت می کنند. آن حضرت در مکه توقف می کند تا این که عدد اصحابش به ده هزار نفر برسد. آن گاه به سوی مدینه حرکت می نماید»(۲۹۱).
 امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «مهدی حدّاقل با لشکر دوازده هزار نفری وحدّاکثر پانزده هزار نفری ظهور می کند. رعب وترس از نیروی نظامی او، پیشاپیش سپاهیانش در حرکت است. هیچ دشمنی با ایشان روبه رو نمی شود، جز این که شکست می خورد. آن حضرت وسپاهیانش در راه خدا به سرزنش کسی نمی اندیشند. شعار لشکریانش این است: بمیران، بمیران»(۲۹۲).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمی کند، مگر آن که حلقه وتعداد آنان کامل گردد». راوی پرسید: تعداد آنان چند نفر است؟ حضرت فرمود: «ده هزار نفر»(۲۹۳).
 شیخ حرّ عاملی می گوید: در روایت است که تعداد کامل سپاه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صد هزار نفر است(۲۹۴).
 ۳. گارد حفاظت
 کعب می گوید: مردی از بنی هاشم، در بیت المقدس منزل می کند. تعدد نیروهای محافظ وی دوازده هزار نفرند ودر روایت دیگری می گوید: تعداد محافظان وی سی وشش هزار نفرند وبر سر هر یک از بزرگ راه های منتهی به بیت المقدس، دوازده هزار نفر مستقر می شوند(۲۹۵).
 البته کلمه حرس که در روایت است، به معنای اعوان وکمک نیز آمده است واین معنا با عنوان حدیث مناسب نیست؛ چون ممکن است مقصود یاران واعوان حضرت باشد.
 د) اجتماع سپاهیان
 چنان که پیش تر گفته شد، لشکریان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از گوشه وکنار جهان گرداگرد او جمع می شوند. درباره شیوه آگاهی سپاهیان از قیام وگرد هم آمدن آنان در مکه، روایات به شیوه های گوناگونی اشاره دارد. بعضی شب در بستر خود به خواب رفته اند وصبحگاهان خود را در محضر امام (علیه السلام) می بینند. برخی با طی الارض - پیمودن مسافت طولانی در مدّتی بسیار کوتاه - به حضرت می پیوندند وگروهی پس از آگاهی از قیام به وسیله ابرها نزد حضرت می آیند.
 به روایتی در این باره توجّه فرمایید:
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اذن خروج وقیام داده شود، خداوند را به نام عبری آن می خواند. در آن هنگام یارانش - که سی صد وسیزده نفرند وهمانند ابرهای پاییزی پراکنده اند - مهیا می شوند وآنان همان صاحبان پرچم ها (وفرماندهان) هستند. برخی از آنان شب هنگام در حالی که در بستر آرمیده اند، ناپدید می شوند وبه هنگام صبح خود را در مکه می بینند وبرخی به هنگام روز سوار بر ابرها دیده می شوند. آنان با نام خود وپدر وفامیل وشهرت شناخته می شوند»(۲۹۶).
 مفضل بن عمر می گوید: عرض کردم: فدایت شوم؛ کدام دسته از نظر ایمان در مرتبه برتری قرار دارند؟ حضرت فرمود: «آنان که بر فراز ابرها در حرکت خواهند بود، همان ناپدیدشدگانند که در شأن آنان این آیه مبارک فرود آمده است: (أَینَ ماتَکونوا یأْتِ بِکمُ الله جَمیعاً)(۲۹۷)؛ هر کجا باشید، خداوند همگی شما را خواهد آورد).
 رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «پس از شما اقوامی خواهند آمد که زمین زیر پای شان جمع می شود ودنیا به روی آنان گشوده می گردد ومردان وزنان فارس، آنان را خدمت می کنند. زمین کم تر از یک چشم به هم زدن، زیر پای شان طی می گردد؛ به گونه ای که هر یک از آنان می تواند، شرق تا غرب زمین را در یک لحظه سپری کند. آنان از این دنیا نیستند ودنیا نیز در آنان بهره وسهمی ندارد»(۲۹۸).
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «شیعیان ویاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سراسر زمین به سوی او حرکت می کنند؛ زمین زیر پایشان جمع می شود وبا طی الارض به امام (علیه السلام) می رسند وبا او بیعت می کنند»(۲۹۹).
 عبدالله پسر عجلان می گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) سخن از قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان آمد. به حضرت عرض کردم: چگونه از ظهور حضرت آگاهی می یابیم؟ فرمود: «صبح می کنید، در حالی که زیر بالش خود، نامه ای را می بینید که در آن نوشته شده است: پیروی از مهدی کار معروف وخوبی است»(۳۰۰).
 امام رضا (علیه السلام) می فرماید: «سوگند به خدا که اگر قائم ما قیام کند، خداوند، شیعیان را از همه شهرها، نزد او گرد می آورد»(۳۰۱).
 نیز امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «در حالی که جوانان شیعه، بر پشت بام ها خوابیده اند، ناگهان آنها را گروه گروه در یک شب وبدون وعده قبلی نزد حضرت می آورند. آن گاه همگی صبحگاه نزد حضرت گرد می آیند»(۳۰۲).
 ه) شرایط پذیرش وآزمایش سپاهیان
 امیرمؤمنان (علیه السلام) در این باره می فرماید: «یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - که سی صد وسیزده نفرند - به سوی او می روند واو را که پنهان شده است، می یابند ومی پرسند: آیا تو مهدی موعود هستی؟ می فرماید: «آری، یاران من!» آن گاه دوباره خودش را از آنان پنهان می کند وبه مدینه می رود. یاران حضرت چون آگاهی می یابند، به سوی شهر مدینه به راه می افتند وآن گاه که به شهر مدینه می رسند، امام پنهانی به شهر مکه باز می گردد ویارانش برای پیوستن به حضرت به مکه می روند. بار دیگر امام (علیه السلام) به شهر مدینه می رود وچون یاران مدینه می رسند، حضرت به سوی مکه حرکت می کند واین رفتار سه بار تکرار می شود».
 امام (علیه السلام) یاران را این گونه می آزماید تا از میزان پیروی ایشان آگاه گردد. پس از آن، در میان صفا ومروه - در کعبه - ظاهر می شود وخطاب به یارانش چنین می گوید: «من به کاری دست نمی زنم، مگر آن که شما با من بر شرایطی بیعت کنید وبر آن پای بند باشید وچیزی از آن را تغییر ندهید؛ من نیز هشت چیز را متعهد می شوم». یارانش در پاسخ امام (علیه السلام) همگی می گویند: ما به طور کامل تسلیم هستیم واز تو پیروی می کنیم وهر شرطی را که قرار دهید، می پذیریم. بفرمایید آن شرایط چیست؟
 حضرت به سوی کوه صفا در مکه به راه می افتد ویاران نیز در پی او می روند. در آن جا خطاب به آنان می فرماید: «با شما بر این شرایط پیمان می بندم:
 ۱. از میدان رزم نگریزید.
 ۲.دزدی نکنید.
 ۳. عمل نامشروع انجام ندهید.
 ۴.کارهای حرام انجام ندهید.
 ۵. کار منکر وزشت انجام ندهید.
 ۶. کسی را جز به حق نزنید.
 ۷.زر وسیم نیندوزید.
 ۸. جو وگندم احتکار نکنید.
 ۹. مسجدی را ویران نسازید.
 ۱۰. به ناحق شهادت ندهید.
 ۱۱. مؤمنی را خوار وکوچک نکنید.
 ۱۲. ربا نخورید.
 ۱۳. در سختی ها ومشکلات پایداری کنید.
 ۱۴.فرد خداپرست ویکتاپرستی را لعنت نکنید.
 ۱۵. شراب ننوشید.
 ۱۶. لباس زربافت نپوشید.
 ۱۷.لباس ابریشم وحریر بر تن نکنید.
 ۱۸. شخص فراری را تعقیب نکنید.
 ۱۹.خون حرامی را نریزید.
 ۲۰. به منافق وکافر انفاق نکنید.
 ۲۱. لباس خز نپوشید.
 ۲۲.خاک را بالش خود قرار دهید (شاید به این معنا باشد که فروتن ومتواضع باشید).
 ۲۳.از کارهای ناشایست بپرهیزید.
 ۲۴. به معروف امر کنید واز منکر باز دارید.
 اگر به این شرایط، پای بند شوید ورفتار کنید، بر من واجب است که جز شما را به عنوان یاور برنگزینم ونپوشم مگر آن چه شما می پوشید ونخورم جز، آن چه شما می خورید وبر مرکبی که شما سوار می شوید، سوار شوم وهرجا که شما باشید، با شما باشم وهرجا که رهسپار شوید، با شما بیایم وبه نیروی کم خرسند وخشنود باشم وزمین را از عدل وداد آکنده سازم؛ آن سان که از ستم وجور پر شده است وخدا را به گونه ای که شایسته است، پرستش نمایم. من به آن چه گفتم، وفادار خواهم بود وشما نیز به عهد خود وفا کنید».
 اصحاب می گویند: راضی شدیم وبه آن چه فرمودی با تو بیعت می کنیم. آن گاه امام (علیه السلام) با تک تک یاران (به نشانه بیعت) مصافحه می کند(۳۰۳).
 البته باید توجّه داشت که حضرت، این شرایط وآزمایش را با نیروهای ویژه انجام می دهد؛ زیرا آنان در حکومت امام (علیه السلام) از کارگزاران خواهند بود وآنانند که با کردار خوب خود، در گسترش عدالت در جهان نقش مؤثری دارند.
 ضمناً، سند این روایت مورد تأمّل است؛ چون از خطبة البیان است که برخی آن را ضعیف دانسته اند؛ هر چند بعضی دیگر از بزرگان در مقام دفاع از آن برآمده، آن را تقویت کرده اند(۳۰۴).
 و) ویژگی های سپاهیان
 در روایات برای اصحاب ویاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویژگی های بسیاری گفته شده که به پاره ای از آنها بسنده می کنیم:
 ۱. عبادت وپارسایی
 امام صادق (علیه السلام) در توصیف یاران حضرت می فرماید: «آنان مردانی شب زنده دار هستند که شب را در حال قیام - به پرستش می پردازند - وبه هنگام نماز، زمزمه ای مانند زنبور عسل دارند وصبح هنگام در حالی که بر اسب های خود سوارند، برای انجام مأموریت می روند. آنان پارسایان شب وشیران روزند واز ترس خدا، حالت خاصی پیدا کرده اند. خداوند به وسیله آنان، به امام حق یاری می رساند»(۳۰۵).
 ونیز آن حضرت می فرماید: «گویا قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویارانش را در پشت شهر کوفه می بینم. گویی پرندگان بر بالای سر آنان بال گسترده اند. زاد وتوشه شان پایان یافته ولباس های شان مندرس وژنده است وسجده بر پیشانی آنان اثر گذارده است. آری، آنان شیران روز ونیایشگران شبند. دل های شان مانند پاره های آهن، محکم واستوار است. هرکدام از آنان نیروی چهل مرد را داراست. کسی جز کافر ومنافق آنان را نمی کشد. خداوند در قرآن از آنان این گونه یاد کرده است: «(إنَّ ذلک لآیاتٍ لِلْمُتّوسِّمینَ)(۳۰۶)؛ در این مطلب، هوشمندان را آیت وعبرت بسیار است)»(۳۰۷).
 ۲. عشق به امام وفرمانبرداری از او
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «صاحب امر را در برخی از این درّه ها (ذی طوی) غیبتی خواهد بود. دو شب پیش از ظهورش، نزدیک ترین پیشخدمتش، به دیدار برخی از یاران حضرت می رود واز ایشان می پرسد: شما در این جا چند نفرید؟ می گویند: چهل تن. می گوید: چگونه خواهید بود، اگر پیشوای خود را ببینید؟ پاسخ می دهند: به خدا سوگند، اگر در کوه ها زندگی کند، همراه او خواهیم بود وهمان گونه زندگی خواهیم کرد»(۳۰۸).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «یاران حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دست های خود را بر زین مرکب امام (علیه السلام) می کشند وبا این کار، درخواست برکت می کنند. دور حضرت حلقه می زنند ودر جنگ ها جسم وجان خود را سپر بلای او می کنند وهر چه از آنان بخواهد، اجابت کرده، انجام می دهند»(۳۰۹).
 نیز آن حضرت در توصیف یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «او مردانی دارد که گویا دل های شان از پاره آهن است... آنان در برابر حضرت از یک کنیز نسبت به مولا ومالک خود، فرمانبردارتر ودر برابر اوامرش تسلیم هستند»(۳۱۰).
 رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «خداوند برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از گوشه وکنار جهان به تعداد اهل بدر، جنگجو گرد می آورد. آنان در فرمانبرداری از حضرتش بسیار کوشا ومصمم هستند»(۳۱۱).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «گویا می بینم که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویارانش در نجف (کوفه) مستقر شده اند (وچنان ثابت واستوارند) که گویی پرنده بر سر آنان نشسته است»(۳۱۲).
 جنگاوران چنان منظّم، بی حرکت وتسلیم محض در برابر حضرت می ایستند که گویی پرنده بر سرشان نشسته است که اگر کوچک ترین حرکتی از خود نشان دهند، پرنده پروازمی کند.
 ۳. سپاهیان قدرتمند وجوان
 امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه جوانند وپیر وکهنسال در میان آنان وجود ندارد، جز تعداد اندکی که مانند سرمه برای چشم ونمک برای غذا لازم هستند. البته کم ترین چیز مورد نیاز در غذا نمک است»(۳۱۳).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «منظور لوط پیامبر، از این سخن خود که به دشمنان گفت: ''ای کاش نیروی قدرتمندی علیه شما داشتم یا به استوانه ای محکم پناه می بردم»، نیرویی همانند نیروی مقتدر مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویاران او بود که یک تن از آنان، توان چهل مرد را دارد. آنان دل هایی استوارتر از پاره های آهن دارند وچون از برابر کوه ها بگذرند، صخره ها به لرزه درآیند. شمشیرها را غلاف نمی کنند تا آن هنگام که خداوند بخواهد وخشنود شود»(۳۱۴).
 امام سجاد (علیه السلام) در این باره می فرماید: «آن گاه که قائم ما قیام کند، خداوند سستی وضعف را از شیعیان ما دور می کند ودل های شان را چون پاره های آهن محکم واستوار می نماید وبه هر کدام از آنان قدرت چهل مرد را می بخشد وآنان فرمانروایان وبزرگان زمین می شوند»(۳۱۵).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «در حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شیعیان ما، فرمانروایان وبزرگان زمین خواهند بود وهر کدام از آنان، قدرت چهل مرد را داراست»(۳۱۶).
 امام باقر (علیه السلام) فرمود: «در دل شیعیان ما (امروز) از دشمنان ترس انداخته شده است؛ ولی روزگاری که حکومت ما فرا رسد وامام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، هر یک از شیعیان ما، از شیر بی باک تر واز نیزه برنده تر خواهند شد. آنان دشمنان ما را با پا لگدمال می کنند وبا دست می کشند»(۳۱۷).
 عبدالملک بن اعین می گوید: هنگامی که از خدمت امام باقر (علیه السلام) برخاستم، به دستم تکیه دادم وگفتم: آرزو داشتم، ظهور حضرت قائم (علیه السلام) را در روزگار جوانی، (روزهایی که توان جسمی داشتم) درک کنم. امام (علیه السلام) فرمود: «آیا به این خشنود نیستید که دشمنان شما یک دیگر را بکشند، ولی شما در خانه های تان در امان باشید؟ اگر امام (علیه السلام) ظهور کند، به هر یک از شما توان چهل مرد داده می شود ودل هایتان همانند پاره های آهن می گردد؛ به گونه ای که اگر با آن دل ها به کوه بزنید، کوه ها را می شکافد وازجا می کند وشما رهبران زمین وامانت داران آن خواهید بود»(۳۱۸).
 امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «به هنگام فرا رسیدن امر ما (حکومت حضرت مهدی) خداوند، ترس را از دل شیعیان ما برمی دارد ودر دل های دشمنان ما جای می دهد. در آن هنگام هر یک از شیعیان ما از نیزه بُرنده تر واز شیر شجاع تر می شود. یک شیعه، دشمن خود را با نیزه هدف می گیرد وبا شمشیر می زند وزیر پای خود لگدمال می کند»(۳۱۹).
 هم چنین آن حضرت می فرماید: «یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردانی هستند که دل های آنان مانند آهن سخت ومحکم است. هرگز شک وشبهه ای در ذات خدا، بر آن دل ها راه نمی یابد. آنان از سنگ ها سخت ترند. اگر به آنان مأموریت داده شود تا کوه ها را از جای برکنند وجابه جاکنند، این کار را به سرعت انجام می دهند واگر مأموریت سرکوبی ونابودی شهری به آنان داده شود، آن را ویران می سازند (در سرعت عمل وقاطعیت چنانند که) گویی عقاب هایی بر اسب ها نشسته اند»(۳۲۰).
 ۴. سپاهیان محبوب
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «گویا یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینم که سراسر زمین وآسمان را احاطه کرده اند وهیچ چیز در جهان نیست که فرمانبردار وتسلیم محض آنان نباشد. درندگان زمین وپرندگان شکاری نیز در پی خشنودی آنان هستند. آنان به قدری محبوبیت دارند که جایی از زمین بر جای دیگر فخر ومباهات می کند ومی گوید: امروز یکی از یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر من گام نهاد واز این جا گذشت»(۳۲۱).
 ۵. عاشقان شهادت
 امام صادق (علیه السلام) درباره ویژگی های یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «آنان از ترس خدا، بیمناکند وآرزوی شهادت دارند. خواسته شان این است که در راه خدا کشته شوند. شعارشان ای خونخواهان حسین (علیه السلام) است. چون حرکت می کنند ورعب وترس از آنان در دل دشمن به فاصله یک ماه در حرکت است»(۳۲۲).
 فصل چهارم: جنگ های حضرت
 از آن جا که هدف از قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برپایی حکومت الهی در سراسر جهان ونابودی ستم وستمگر در جهان است، طبعاً حضرت برای دستیابی به این هدف، بادشواری ها وموانعی رو به رو خواهد شد که باید با انجام عملیات نظامی آن موانع را ازسرراه بردارد وکشورها را یکی پس از دیگری بگشاید تا بر شرق وغرب جهان چیره گرددو حکومت عدل الهی را در زمین پی ریزد. در این فصل روایاتی در این باره را به نظر شما می رسانیم.
 الف) پاداش مجاهدان وشهیدان
 چون هدف از جنگ ها در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نابودی مفسدان وستمگران برای تشکیل حکومت اسلامی در جهان می باشد، شرکت در جنگ در رکاب حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز از پاداشی چند برابر برخوردار است؛ به گونه ای که اگر رزمنده ای یک نفر از دشمن را نابود سازد، پاداش بیست ویا بیست وپنج شهید را دارد. اگر خود به فیض شهادت دست یابد، پاداش دو شهید نصیب او می گردد. هم چنین جانبازان وزخمیان آن افزون بر مقامات معنوی از ارزش ویژه ای در دولت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخوردارند وخانواده شهیدان نیز ارزش ویژه ای دارند.
 امام باقر (علیه السلام) خطاب به شیعیان می فرماید: «اگر شما چنان باشید که ما سفارش کرده ایم واز امر ما سرپیچی نکنید، اگر در آن حال کسی از شما پیش از ظهور قائم ما بمیرد، شهید خواهد بود واگر حضرت را درک کند ودر رکاب او به شهادت برسد، پاداش دو شهید را دارد واگر یکی از دشمنان ما را بکشد، پاداش بیست شهید را خواهد داشت»(۳۲۳).
 در این روایت، ارزش نابودی دشمن را به مراتب از شهید شدن بالاتر می داند؛ زیرا کشتن دشمنان، خشنودی خدا، آسایش بندگان وعزّت اسلام را در پی دارد؛ ولی رسیدن به فیض شهادت، شهید را به کمال می رساند. از این رو، رزمندگان در جبهه باید بیش تر در اندیشه دشمن باشند، تا به شهادت رسیدن.
 امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «شهادت در رکاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاداش دو شهید را دارد»(۳۲۴).
 در کافی چنین آمده است: «رزمنده امام، اگر دشمن ما را بکشد، پاداش بیست شهید را دارد وکسی که همراه قائم ما به شهادت برسد، پاداش بیست وپنج شهید برای اوست»(۳۲۵).

امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره شیوه رفتار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شهیدان وخانواده آنان می فرماید: «(حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از عملیات) روانه کوفه می شود ودر آن جا اقامت می گزیند... وهیچ شهیدی نمی ماند مگر آن که حضرت بدهی او را می پردازد وبرای خانواده اش حقوق ومستمری قرار می دهد»(۳۲۶).
این روایت نمایانگر رسیدگی حضرت به خانواده شهیدان است.
ب) تجهیزات جنگی
به طور قطع نوع سلاحی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نبردها به کار می گیرد با دیگر سلاح های آن روزگار تفاوت اساسی دارد وواژه سیف که در روایات آمده است، شاید کنایه از اسلحه است نه این که مراد خصوص شمشیر باشد؛ زیرا اسلحه امام به گونه ای است که با به کارگیری آن دیوارهای شهر فرومی ریزد یا شهر پودر شده، تبدیل به دود می گردد ودشمن با یک ضربه، همانند نمک آب شده، چون سرب ذوب می گردد.
طبق روایتی، سلاح سربازان حضرت از آهن است؛ ولی چنان است که اگر بر کوه فرود آید، آن را به دو نیم می کند.
شاید دشمن نیز از اسلحه آتش زا استفاده کند؛ زیرا که امام (علیه السلام) لباسی را می پوشد که ضدّ گرماست وآن لباسی است که جبرئیل (علیه السلام) آن را از آسمان برای ابراهیم (علیه السلام) آورد تا از آتش نمرود رهایی یابد وآن لباس در اختیار حضرت بقیة الله است واگر چنین نبود - یعنی اسلحه وصنعت پیشرفته در اختیار دشمن نبود - شاید ضرورتی برای پوشیدن آن لباس وجود نمی داشت. هر چند که شاید جنبه اعجاز آن منظور باشد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، شمشیرهای نبرد فرود می آید، شمشیرهایی که بر هر کدام، نام ونام پدر یک رزمنده نوشته شده است»(۳۲۷).
حضرت صادق (علیه السلام) درباره گروهی از یاران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «یاران مهدی (علیه السلام) شمشیرهایی از آهن دارند؛ ولی جنس آن غیر از آهن است. اگر یکی از آنان با شمشیر خود بر کوهی ضربه زند، آن را دو نیم می کند. حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با آن سپاهیان وتجهیزات به جنگ هند، دیلم، کردها، رومیان، بربر، فارس وبین جابرسا وجابلقا می رود»(۳۲۸).
وسایل دفاعی نیروهای مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به گونه ای است که اسلحه دشمن بر آنان کارگر نیست. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید: «یاران مهدی (علیه السلام) اگر با سپاهیانی که بین شرق وغرب را فرا گرفته اند، درگیر شوند، آنان را در لحظه ای نابود می کنند وهرگز سلاح دشمن در آنان تأثیر نمی کند»(۳۲۹).
ج) جهان گشایی امام برای نجات بشر
درباره عملیات نظامی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وگشودن شهرها وکشورها، روایات بر دو گونه است: بعضی روایات سخن از گشودن شرق وغرب، جنوب وقبله وسرانجام همه جهان به میان آورده است وبرخی روایات دیگر، به گشودن سرزمین های معینی از جهان اشاره دارد.
جای شک وتردید نیست که حضرت همه جهان را تحت سیطره وحکومت خود می آورد؛ ولی این که چرا از بعضی شهرها نام برده شده است، شاید به لحاظ اهمیتی باشد که آن شهرها در آن روزگار پیدا خواهند کرد. این اهمیت برای این است که آنها از قدرت های آن روزگار به حساب می آیند وسرزمین هایی از جهان را تحت نفوذ خود دارند یا آن سرزمین ها منطقه پهناوری هستند که بخش بزرگی از جمعیت را در خود جای داده اند ویا این که قبله آمال پیروان یکی از مذاهب وادیان می باشند؛ به طوری که اگر آن شهر سقوط کند، همه پیروان آن آیین تسلیم می شوند یا به سبب اهمیت نظامی واستراتژیکی آن است؛ به طوری که با سقوط آن، عملیات دشمن مختل شده، زمینه برای تهاجم نیروهای حضرت فراهم می گردد.
برگزیدن شهر مکه به عنوان نقطه آغاز قیام، پس برگزیدن عراق وکوفه به عنوان مرکزیت سیاسی - نظامی حکومت وحرکت به سوی شام وگشودن بیت المقدس، شاید تأییدی بر این سخن باشد؛ زیرا امروزه اهمیت سیاسی، مذهبی ونظامی این سه سرزمین بر کسی پوشیده نیست.
دسته اوّل از روایات درباره تسلّط حضرت بر سراسر جهان است که برخی عبارتند از:
حضرت رضا (علیه السلام) از پدرانش نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «وقتی مرا به معراج بردند... عرض کردم: پروردگارا! آیا اینان (امامان) پس از من جانشینان من خواهند بود؟ ندا آمد: ای محمد! آری، اینان دوستان وبرگزیدگان وحجّت های من پس از تو بر بندگانم می باشند وجانشینان وبهترین بندگانم پس از تو خواهند بود. به عزّت وجلالم سوگند، دین وآیینم را به وسیله آنان به افراد بشر غالب می سازم وکلمه الله را به وسیله آنان برتری می بخشم وبه وسیله آخرین آنان، زمین را از وجود سرکشان وگنهکاران پاک می کنم وفرمانروایی شرق وغرب را به او می دهم»(۳۳۰).
در تفسیر آیه شریفه (الَّذینَ إنْ مَکنّاهُمْ فی الأرضِ أقامُوا الصَّلوةَ وأتوْا الزَّکوة)(۳۳۱)؛ آنان که اگر در زمین حاکمشان گردانیم، نماز را به پا می دارند وزکات می دهند). امام باقر (علیه السلام) فرمود: «این آیه مربوط به آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وآخرین امامان است. خداوند شرق وغرب زمین را در اختیار ونفوذ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ویارانش قرار می دهد»(۳۳۲).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «مهدی از فرزندان من است وبه دست او خداوند شرق وغرب زمین را می گشاید»(۳۳۳).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، خداوند دین را به جایگاه اصلی اش باز می گرداند وپیروزی های درخشانی برای او وبه دست او انجام می دهد. در آن روزگار کسی بر روی زمین نمی ماند، مگر آن که مسلمان باشد وکلمه لا إله إلّا الله را بر زبان داشته باشد»(۳۳۴).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حضرت قائم از ماست وگسترش فرمانروایی آن حضرت شرق وغرب را فرا می گیرد»(۳۳۵).
نیز می فرماید: «هنگام قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خداوند اسلام را بر همه ادیان پیروزمی کند»(۳۳۶).
از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل شده است: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، لشکریانش را به سراسر زمین گسیل می دارد»(۳۳۷).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «اگر از زندگانی وپایان دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد،... خداوند مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می فرستد وبه وسیله او، عظمت را به دین باز می گرداند وپیروزی های درخشانی برای او وبه دست او انجام می دهد. در آن روزگار کسی بر کره خاکی نیست جز آن که ذکر لا إله إلا الله بر زبان دارد»(۳۳۸).
جابر بن عبد الله انصاری می گوید: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرمود: «ذوالقرنین، بنده ای شایسته بود که خداوند، او را بر بندگانش حجّت قرار داد. وی قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد وبه تقوا دستور داد؛ ولی آنان بر سرش ضربه ای زدند واو مدّتی از آنان پنهان شد؛ به طوری که آنان گمان بردند که مرده است. پس از مدّتی نزد قومش بازگشت؛ ولی باز بر سمْت دیگر سرش ضربه ای زدند.
در میان شما شخصی است که به سنّت رفتار می کند. خدای عزّوجلّ، برای ذوالقرنین در زمین اقتداری فراهم آورد واز هر چیز، وسیله ای برای او قرار داد واو را به شرق وغرب جهان رساند. خداوند متعال، رفتار وروش او را پیرامون امام غائب (علیه السلام) - که از فرزندان من است - جاری می کند واو را به شرق وغرب زمین می رساند وهیچ آبگاه ومنزلی در کوه وبیابان باقی نمی ماند که ذوالقرنین بر آن گام نهاده باشد، جز آن که او گام می نهد. خداوند برای او گنج ها ومعادن زمین را آشکار می سازد وبا ایجاد ترس در دل دشمن، او را یاری می دهد وزمین را به وسیله او پر از عدل وداد می کند؛ چنان که قبل از قیام پر از جور وستم شده است»(۳۳۹).
دسته دیگری از روایات به گشودن شهرهای مخصوصی اشاره دارد که به گفتن چند روایت در این زمینه بسنده می کنیم:
امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره حرکت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوی شام می فرماید: «به دستور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امکانات حمل ونقل لشکریان فراهم می شود. پس از این فرمان، چهارصد کشتی ساخته می شود ودر کنار ساحل عکا پهلو می گیرند. از سویی، کشور روم با صد صلیب - که همراه هر صلیب ده هزار نفر نیرو است - بیرون می آیند وبا نیزه ها (وسلاح) خود طرسوس را می گشایند. حضرت با سپاهیانش به آن جا می رسند واز آنان به قدری می کشند که آب فرات تغییر رنگ می دهد وساحل از اجساد آنان، بوی تعفّن می گیرد. (باشنیدن این خبر) کسانی که در کشور روم مانده اند، به انطاکیه می گریزند»(۳۴۰).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم قیام کند... لشکری به قسطنطنیه می فرستد. چون آنان به خلیج برسند، جمله ای بر روی پاهای خود می نویسند واز روی آب می گذرند»(۳۴۱).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «اگر از دنیا جز یک روز نماند، به طور حتم، خداوند مردی از عترت مرا می فرستد که همنام من است وپیشانی او می درخشد، او قسطنطنیه وجبل دیلم را می گشاید»(۳۴۲).
حذیفه می گوید: «قسطنطنیه، دیلم وطبرستان گشوده نمی شود، مگر به دست مردی ازبنی هاشم»(۳۴۳).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم قیام کند، قسطنطنیه، چین(۳۴۴) وکوه های دیلم را گشوده، مدّت هفت سال فرمانروایی می کند»(۳۴۵).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «حضرت مهدی ویارانش حرکت می کنند تا این که وارد قسطنطنیه می شوند وبه جایی که پادشاه روم سکونت دارد می روند وسه گنج را از آن جا بیرون می آورند؛ گنجی از جواهرات، گنجی از طلا، وگنجی از نقره، آن گاه حضرت اموال وغنیمت ها را بین لشکریان تقسیم می کند»(۳۴۶).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حضرت قائم، سه پرچم را برای (عملیات در) سه نقطه آماده می سازد؛ پرچمی را به قسطنطنیه(۳۴۷) گسیل می دارد وخداوند آن جا را برای او می گشاید؛ پرچم دیگری را برای چین می فرستد وآن جا نیز حضرت گشوده می گردد وپرچم سوم را برای کوه های دیلم(۳۴۸) می فرستند وآن جا به تصرف نیروهایش در می آید»(۳۴۹).
حذیفه می گوید: بلنجر(۳۵۰) وکوه های دیلم گشوده نمی گردد، مگر به دست مردی از آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)(۳۵۱).
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «... سپس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با هزار کشتی از شهر قاطع به سوی شهر قدس شریف رهسپار می شود واز عکا، صور، غزّه وعسقلان(۳۵۲) وارد سرزمین فلسطین می گردد، اموال وغنیمت ها را بیرون می آورد. سپس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد قدس شریف شده، در آن جا فرود می آید وهمان جا اقامت می گزیند تا زمانی که دجّال ظاهر شود»(۳۵۳).
ابوحمزه ثمالی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «هنگامی که قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ظهور می کند، به همراه او شمشیری است که آن را از نیام می کشد وخداوند به دست او سرزمین های روم(۳۵۴)، چین، تُرک(۳۵۵)، دیلم، سند، هند(۳۵۶)، کابل، شام، وخزر را می گشاید»(۳۵۷).
ابن حجر می نویسد:... اوّلین پرچمی را که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای جنگ می بندد، به تُرک روانه می کند(۳۵۸).
شاید منظور از سیف مخترط که در روایت ثمالی آمده است، کنایه از سلاح خاصی باشد که در دسترس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار می گیرد؛ زیرا برای گشودن همه سرزمین ها - که نیاز به توان تهاجمی فوق العاده ای دارد - سلاحی مناسب لازم است که برتر از همه سلاح ها باشد؛ به ویژه اگر بگوییم که آن حضرت فعّالیت های گوناگونی را ازطریق عادّی انجام می دهند.
درباره گشودن هند، کعب می گوید: فرمانروایی که در بیت المقدس می باشد، سپاهی را به هند گسیل می دارد وآن جا را می گشاید. آن گاه آن سپاه، وارد خاک هند می شوند وگنج های آن جا را برای فرمانروای بیت المقدس می فرستند واو نیز آن جا را تزیین می کند وپادشاهان هند را به صورت اسیر نزد او می آورند. شرق وغرب زمین برای آنان گشوده می شود ونیروها در هند حضور خواهند داشت تا هنگامی که دجّال خروج کند(۳۵۹).
حذیفه می گوید: پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «طاهر فرزند اسماء با بنی اسرائیل جنگید وآنان را به اسارت گرفت وبیت المقدس را به آتش کشید ومقدار هزار وهفت صد (یا نُه صد) کشتی طلا وجواهرات را از آن جا به شهر رومیه آورد. به طور حتم، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنها را از آن شهر بیرون برده، به بیت المقدس باز می گرداند»(۳۶۰).
هر چند قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مکه آغاز می شود، ولی سرزمین حجاز(۳۶۱) را پس از ظهور می گشاید. امام باقر (علیه السلام) در این باره می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه ظاهر می شود وخداوند، سرزمین حجاز را می گشاید وحضرت هر کس از بنی هاشم را که در زندان است، آزاد می سازد»(۳۶۲).
امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره گشودن خراسان می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حرکت خود ادامه می دهد تا این که خراسان(۳۶۳) را می گشاید وپس از آن دوباره به شهر مدینه بازمی گردد»(۳۶۴).
آن حضرت درباره گشودن ارمینیه(۳۶۵) به دست حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حرکت خود ادامه می دهد تا این که به ارمینیه می رسد. چون مردم آن سرزمین او را می بینند، یکی از راهبان دانشمند را برای مذاکره، خدمت حضرت می فرستند. راهب به امام (علیه السلام) می گوید: آیا مهدی تو هستی؟ حضرت می فرماید: آری، منم؛ آن که نامم در انجیل آمده است وبشارت داده شده که در آخر زمان، ظهور می کنم. اوپرسش هایی را مطرح می کند وامام (علیه السلام) پاسخ می دهد.
راهب مسیحی، اسلام می آورد؛ ولی ساکنان ارمینیه، سرپیچی وتمرّد می کنند. پس ازآن سپاهیان حضرت وارد شهر می شوند وپانصد هزار نفر از نیروهای مسیحی را نابود می سازند وخداوند با قدرت بی پایانش شهر آنان را بین آسمان وزمین معلّق می کند؛ به طوری که پادشاه واطرافیانش که در بیرون شهر مستقر شده اند، شهر را در وسط آسمان وزمین آویزان می بینند.
پادشاه ارمینیه از ترس می گریزد وبه اطرافیانش نیز دستور می دهد به پناهگاهی پناه برند. در بین راه، شیری راه را بر آنان می بندد وآنان هراسان، سلاح ها واموالی را که به همراه دارند، می اندازند وسربازان حضرت که در تعقیب آنان می باشند، اموال را می گیرند وبین خود تقسیم می کنند؛ به طوری که به هر یک، صد هزار دینار می رسد»(۳۶۶).
بخش دیگری از جهان گشایی های حضرت در شهرهای زنج است. حضرت امیر (علیه السلام) در این باره می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پیشروی خود ادامه می دهد تا این که به شهر زنج کبری می رسد. در آن شهر هزار بازار است ودر هر یک از بازارها، هزار مغازه وجود دارد وحضرت آن شهر را می گشاید.(۳۶۷) حضرت پس از گشودن آن جا، عازم شهری به نام قاطع - که به صورت جزیره وبر روی دریاست - می شود»(۳۶۸).
حضرت باقر (علیه السلام) درباره اعزام لشکریان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سراسر جهان می فرماید: «گویا حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینم که سربازانش را به سراسر جهان گسیل می دارد»(۳۶۹).
نیز آن حضرت می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) لشکریان خود را برای گرفتن بیعت، به سراسر جهان می فرستد وستم وستمگر را نابود می کند وشهرهای گشوده شده، برای او تثبیت می گردد وخداوند به دست مبارکش، قسطنطنیه را می گشاید»(۳۷۰).
د) سرکوبی شورش ها
پس از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وگشودن شهرها وکشورهای گوناگون، برخی از شهرها وقبایل به رویارویی با حضرت می پردازند که به وسیله لشکریان امام (علیه السلام) سرکوب می شوند وگروهی کج اندیش، سخن حضرت را در برخی مسائل نمی پذیرند وبه سرکشی علیه حضرت دست می زنند که دوباره به وسیله لشکریان حضرت سرکوب می گردند. به روایاتی در این زمینه توجّه کنید:
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «سیزده شهر وطایفه هستند که مردم آن با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نبرد می پردازند وحضرت با آنان می جنگد. آنان عبارتند از: مردم مکه، مدینه، شام، بنی امیه، بصره، دمنسیان، کردها، واعراب قبایل: بنی ضبّه(۳۷۱)، غنی(۳۷۲)، باهله(۳۷۳)، ازد وسرزمین ری»(۳۷۴).
امام باقر (علیه السلام) درباره پرخاش گروهی به سخنان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «وقتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پاره ای از احکام را بیان می دارد ودرباره برخی از سنّت ها سخن می گوید، گروهی به عنوان اعتراض وقیام علیه حضرت، از مسجد بیرون می روند. حضرت به یارانش دستور تعقیب آنان را صادر می کند. سپاه حضرت، در محله تمارین بر آنان دست می یابند وآنان را اسیر کرده، نزد حضرت می آورند. امام (علیه السلام) دستور می دهد که همگی را سر ببرند واین آخرین شورش وحرکتی است که علیه حضرت رخ می دهد»(۳۷۵).
درباره شورش در رمیله وسرکوبی آن، فرزند ابی یعفور می گوید: به حضور امام صادق (علیه السلام) آمدم، در حالی که گروهی از یارانش نیز در خدمت ایشان بودند. حضرت، به من فرمود: «آیا قرآن خوانده ای؟» عرض کردم: آری؛ ولی به همین قرائت متعارف. فرمود: «مقصود من هم، همین قرائت بود». گفتم: منظور از این پرسش چیست؟ فرمود: «حضرت موسی مطالبی را برای قوم خود گفت، ولی آنان تاب وتوان آن را نداشتند وعلیه حضرت - در مصر - قیام کردند؛ موسی (علیه السلام) نیز با آنان جنگید وآنان را به قتل رساند.
حضرت عیسی (علیه السلام) نیز مطالبی را برای قوم خود بازگو کرد وآنان نیز تحمّل نکرده، علیه او - در شهر تکریت - دست به شورش زدند. عیسی (علیه السلام) نیز به رویارویی با آنان برخاست ونابودشان کرد. این است معنای سخن خداوند که می فرماید:
(فآمنت طائفة من بنی إسرائیل وکفرت طائفة فأیدنا الَّذین آمنوا علی عدوّهم فأصبحوا ظاهرین؛(۳۷۶) طایفه ای از بنی اسرائیل ایمان آوردند وطایفه دیگر کافر شدند وما ایمان آورندگان را نصرت دادیم وبر دشمنانشان پیروز کردیم).
حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز هنگامی که ظهور کند، سخنانی برای شما می گوید که تاب وتوان پذیرش آن را نخواهید داشت. از این رو، علیه حضرت در شهر رمیله قیام می کنید وبا او می جنگید. حضرت نیز به رویارویی با شما می پردازد وشما را به قتل می رساند واین شورش آخرین قیام علیه حضرت است»(۳۷۷).
ه) پایان جنگ ها
با پی ریزی نظام الهی وحکومت جهانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وفروپاشی قدرت های شیطانی، شعله های جنگ فرو می نشیند ودیگر قدرتی نمی ماند که بتواند با ارتش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به رویارویی برخیزد. از این رو، ساز وبرگ نظامی در بازارها بدون تقاضا می ماند ودر نتیجه ارزان وبی خریدار می شود.
علی (علیه السلام) می فرماید: «... وجنگ ها نیز به پایان می رسد»(۳۷۸).
کعب می گوید: روزها به پایان نمی رسد تا این که مردی از قریش، در بیت المقدس فرود می آید... وجنگ ها نیز به پایان می رسد»(۳۷۹).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در خطبه ای درباره دجّال وکشته شدنش فرمود: «پس از آن بهای یک اسب، چند درهم (پول نقره) خواهد بود»(۳۸۰).
ابن مسعود می گوید: از نشانه های قیامت این است که زن واسب گران می شود؛ سپس ارزان می گردد وتا روز قیامت نرخ آن گران نمی شود(۳۸۱).
شاید مقصود از گرانی زن پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کنایه از این باشد که در اثر نامساعد بودن اوضاع اقتصادی، اداره ونگه داری یک زن وتشکیل خانواده بسیار مشکل می شود؛ چنان که در اثر کثرت جنگ ها ونیاز به مرکب، تهیه اسب (وتجهیزات جنگی) دشوار وگران می شود؛ ولی با پایان جنگ ها - پس از قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - جنگ افزارها ارزان می شود ودر اثر بهبود وضع اقتصادی، دشواری های ازدواج وزندگی از بین می رود وگویا زن ارزان می شود.
زمخشری نقل می کند: یکی از نشانه های قیام - مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - این است که از شمشیرها، به جای داس استفاده می کنند»(۳۸۲).
چون در آن روزگار دیگر جنگی نیست؛ در نتیجه از صنایع وابزاری که در خدمت جنگ قرار داشت، برای پیشرفت کشاورزی بهره برداری می کنند.
پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این زمینه می فرماید: «... نرخ گاو بالا می رود ونرخ اسب ناچیز می شود»(۳۸۳).
شاید این روایت نیز همین گونه تفسیر شود؛ زیرا از گاو در کشاورزی استفاده می شود وگوشت وشیر آن قابل مصرف است؛ ولی از اسب بیش تر به عنوان ابزار جنگی بهره برداری می کرده اند.
فصل پنجم: امدادهای غیبی
هر چند در روایات بسیاری، جنگ های پس از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نیروهای رزمی ای نسبت داده شده است که از سراسر جهان به یاری حضرت می شتابند، امّا پیروز شدن بر تمام جهان، با توجّه به پیشرفت علم وصنایع نظامی قبل از ظهور حضرت، کاری دشوار ومحال است؛ مگر به رهبری شخصی که از سوی خداوند یاری می شود، انجام گیرد.
امدادهای الهی گاهی در قدرتی است که خداوند به حضرت داده است وبا انجام کراماتی، حضرت مشکلات را از سر راه برمی دارد ویا به وسیله رعب وترسی است که خداوند در دل دشمن ایجاد می کند ویا این که خداوند ملائکه را به یاری حضرت می فرستد. در برخی از روایات سخن از نیروهایی است که دارای خصوصیات فرشتگان هستند ومنتظر ظهور حضرتند تا او را یاری کنند واز تابوت واشیایی که در آن است نیز به عنوان وسیله ای دیگر برای نصرت ویاری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام برده شده است.
در این فصل به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
الف) رعب وترس، سلاح امام
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «قائم ما اهل بیت با ترس ورعب یاری می شود»(۳۸۴).
نیز می فرماید: «خداوند، حضرت قائم را با سه لشکر یاری می دهد: فرشتگان، مؤمنان ورعب (ترس انداختن در دل دشمن)»(۳۸۵).
امام باقر (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «ترس ووحشت - از قدرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) - پیشاپیش سپاهیانش به فاصله یک ماه واز پشت سر آنها به فاصله یک ماه درحرکت است»(۳۸۶).
هم چنین آن حضرت می فرماید: «ترس ورعب در پیشاپیش پرچم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به فاصله یک ماه واز پشت سر نیز به فاصله یک ماه واز سمت راست به فاصله یک ماه واز سمت چپ نیز به فاصله یک ماه در حرکت است»(۳۸۷).
از این روایات استفاده می شود که وقتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایی را قصد کند، دشمن پیشاپیش دچار ترس ووحشت شده، توان رویارویی وایستادگی در برابر سپاهیان حضرت را از دست می دهد. هم چنین وقتی لشکریان از جایی حرکت می کنند، کسی جرأت شورش ندارد؛ زیرا دشمن از لشکریان حضرت دچار وحشت می شود. این تفسیر وتوجیه با ظاهر بعضی از روایاتی که پیش تر گفته شد، منافات دارد.
ب) فرشتگان وجنّیان
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «... خداوند، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را با فرشتگان، جن وشیعیان مخلص یاری می کند»(۳۸۸).
ابان بن تغلب می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «گویا هم اکنون، حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در پشت شهر نجف می بینم؛ هنگامی که بر آن نقطه از جهان دست یافته است. او بر اسبی سیاه که خال های سفیدی دارد ومیان چشمانش پاره ای سفیدی می درخشد، سوار می شود (وشهرهای جهان را می گشاید). هیچ شهری در جهان بر جای نمی ماند، جز آن که مردمش می پندارند، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان آنان ودر شهرشان می باشد. آن گاه که او پرچم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را به اهتزاز درآورد، سیزده هزار وسیزده فرشته - که سال ها منتظر ظهورش بوده اند - به زیر پرچمش گرد می آیند (وآماده نبرد می شوند). همان فرشتگانی که با نوح پیامبر در کشتی، با ابراهیم خلیل در آتش وبا عیسی هنگام عروج به آسمان، همراه بودند.
هم چنین چهار هزار فرشته به یاری حضرت می شتابند؛ آن فرشتگانی که بر سرزمین کربلا فرود آمده بودند تا در رکاب حسین (علیه السلام) بجنگند؛ ولی اذن این کار را نیافتند وبه آسمان رفتند وچون با اذن جهاد بازگشتند، امام حسین (علیه السلام) را شهید یافتند ودر اندوه از دست دادن این فیض بزرگ، همواره ناراحت واندوهگینند وتا روز رستاخیز، گرداگرد ضریح امام حسین (علیه السلام) می چرخند واشک می ریزند»(۳۸۹).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «گویا هم اکنون حضرت قائم ویارانش را می بینم... که فرشته جبرئیل در سمت راست مهدی (علیه السلام) ومیکائیل در سمت چپ آن حضرت حرکت می کنند وترس ووحشت، پیشاپیش سپاهیانش وپشت سر آنان به فاصله یک ماه در حرکت است وخداوند، او را با پنج هزار فرشته آسمانی یاری می رساند»(۳۹۰).
نیز آن حضرت می فرماید: «فرشتگانی که در جنگ بدر به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یاری دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند تا این که حضرت صاحب الامر (علیه السلام) را یاری رسانند وتعدادشان پنج هزار فرشته می باشد»(۳۹۱).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «برای حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نُه هزار وسی صد وسیزده فرشته فرود می آید؛ آنان همان فرشتگانی هستند که همراه حضرت عیسی (علیه السلام) بوده اند؛ هنگامی که خداوند او را به آسمان برد»(۳۹۲).
علی (علیه السلام) می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با سه هزار فرشته یاری می شود؛ آنان بر چهره وپشت دشمنان می کوبند»(۳۹۳).
در تفسیر آیه شریفه (أتی أمرُ الله فلا تستعجِلُوه)(۳۹۴)؛ امر خدا فرا رسید، پس درباره آن شتاب نکنید). امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «این أمرالله، امر ماست؛ یعنی خداوند برای قیام مهدی فرمان داده است که برای آن شتاب نکنیم؛ زیرا خداوند، صاحب امر ما را با سه لشکر از فرشتگان، مؤمنان ورعب پشتیبانی می کند وما به حقمان می رسیم»(۳۹۵).
حضرت رضا (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، خداوند به فرشتگان دستور می دهد تا بر مؤمنان سلام دهند ودر مجالس آنان شرکت کنند واگر یکی از مؤمنان با حضرت کاری داشت، امام (علیه السلام) برخی از فرشتگان را مأمور می کند که آن شخص را به دوش گیرند ونزدش بیاورند وهرگاه نیازش برطرف شد، او را به جایگاه نخستینش بازگردانند.
برخی از مؤمنان بر روی ابرها حرکت می کنند وبرخی دیگر به همراه فرشتگان در آسمان پرواز می کنند وگروهی دیگر به همراه فرشتگان راه می روند وگروهی نیز بر فرشتگان سبقت می گیرند. برخی از مؤمنان را فرشتگان به عنوان قاضی قرار می دهند ومؤمن نزد خداوند با ارزش تر از فرشته است؛ به گونه ای که برخی از مؤمنان را حضرت بر صد هزار فرشته به عنوان قاضی می گمارد»(۳۹۶).
شاید قضاوت این مؤمنان در میان فرشتگان برای رفع اختلاف آنان در مسائل علمی وموضوعات باشد واین گونه اختلافات با عصمت فرشتگان منافاتی ندارد.
ج) فرشتگان زمین
محمد بن مسلم می گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره میراث علم واندازه آن پرسیدم؟ حضرت در پاسخ فرمود: «خداوند، دو شهر یکی در شرق زمین ودیگری در غرب آن دارد، در آن دو شهر گروهی سکونت دارند که نه ابلیس را می شناسند ونه از آفرینش او آگاهی دارند. هر چند مدّت یک بار با آنان دیدار می کنم. آنان درباره مسائل مورد نیاز خود وچگونگی دعا از ما می پرسند وما به آنان می آموزیم. هم چنین آنان درباره زمان ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پرسند. آنان عبادت وکوشش بسیاری در پرستش خداوند دارند.
آن شهر درهایی دارد که بین هر یک از لنگه های آن صد فرسنگ فاصله است. آنان پرستش، تمجید، دعا وکوشش بسیاری دارند. اگر آنان را ببینید، کردار ورفتار خود را دربرابر آنان کوچک می شمارید. وقتی برخی از آنان به نماز می ایستند، یک ماه در حال سجده هستند. خوراک آنان ستایش خداست ولباسشان برگ ورخسارشان از نور می درخشد. اگر با یکی از ما (امامان) رو به رو شوند، گرداگرد او را می گیرند وخاک جای پای او را برمی دارند وبه آن تبرّک می جویند. در هنگام نماز، زاری وناله ای دارند که از صدای طوفان سهمگین تر است. گروهی از آنان - از روزی که به انتظار حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده اند - هرگز سلاح خود را بر زمین نگذاشته اند ووضع آنان همین گونه بوده است. آنان همواره از خدا می خواهند که صاحب الامر (علیه السلام) را به آنان بنمایاند.
هر یک از آنان، هزار سال زندگانی می کند وآثار فروتنی وپرستش وتقرّب به خداوند عزّوجل، در رخسار آنان آشکار است. وقتی نزد آنان نمی رویم، می پندارند ما از ایشان خشنود نیستیم وزمانی را که ما به دیدارشان می رویم، در نظر می گیرند ودر همان زمان به انتظار ما می نشینند وهرگز از کار خسته نمی شوند.
همان گونه که به آنان آموختیم، قرآن می خوانند وپاره ای از قرائت ها که به آنان آموخته ایم، اگر بر مردم خوانده شود، آن را نمی پذیرند. مطالبی را که از قرآن می پرسند، وقتی پاسخ می دهیم، سینه ها (وفکر واندیشه) را برای گرفتن آن چه می شنوند، باز می کنند. برای ما از خداوند، طول عمر می خواهند تا ما را از دست ندهند. آنان می دانند، آن چه را از ما می آموزند، منّتی از خداوند بر آنان است.
هنگامی که حضرت قائم قیام کند، آنان به همراه حضرت خواهند بود واز دیگر سپاهیان امام (علیه السلام) پیشی می گیرند واز خداوند می خواهند دینش را به وسیله آنان یاری نماید.
اجتماع آنان متشکل از پیر وجوان است. اگر یک جوان، پیری را ببیند، به احترام او همانند غلام می نشیند وبدون اجازه اش ازجا برنمی خیزد. از راهی که خودشان بهتر می دانند، بر اندیشه های امام (علیه السلام) آگاه می شوند. اگر امام به آنان دستوری دهد، تا آخر بر آن پابرجا هستند؛ مگر این که حضرت خودش کار دیگری به آنان واگذار کند.
اگر به جنگ مردم شرق وغرب روند، همگی را در لحظه ای نابود می کنند وهرگز اسلحه بر آنان تأثیر نمی کند. شمشیرها وسلاح هایی از آهن دارند؛ امّا آلیاژش غیر از آهن است. اگر با شمشیر بر کوهی بزنند، آن را دو نیم می کنند وازجا برمی دارند. امام (علیه السلام) این سپاهیان را به جنگ هند، دیلم، کرد، روم، بربر، فارس، جابرسا وجابلقا - دو شهر در شرق وغرب - می فرستد.
بر هیچ یک از پیروان ادیان وارد نمی شوند، مگر آن که آنان را به اسلام دعوت می کنند وبه یکتاپرستی ونبوت پیامبر وولایت ما اهل بیت می خوانند. پس هر کس اجابت کرد، او را رها می کنند وهر کس نپذیرفت، او را به قتل می رسانند؛ به گونه ای که در شرق وغرب زمین کسی نمی ماند، مگر آن که ایمان می آورد»(۳۹۷).
از چشم اندازی که درباره این سپاهیان آمده است، چنین فهمیده می شود که شاید آنان همان فرشتگانی باشند که در زمین بر جای مانده اند ومنتظر قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.
د) تابوت موسی (علیه السلام)
در کتاب غایة المرام به نقل از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) آمده است: «به هنگام ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت عیسی (علیه السلام) فرود می آید وکتاب ها را از انطاکیه گردآوری می کند. خداوند برای او، از چهره (إرم ذاتِ العماد)(۳۹۸) پرده بر می دارد وکاخی را که حضرت سلیمان پیش از مرگش ساخت، آشکار می سازد. حضرت، دارائی های کاخ را گردآوری می کند وآن را بین مسلمانان تقسیم می نماید وتابوتی را - که خداوند به «ارمیا» دستور انداختن آن را در دریای طبرستان داده بود - خارج می سازد.
آن چه را که خاندان موسی وهارون به یادگار گذشته اند، در آن تابوت موجود است ونیز الواح وعصای موسی وقبای هارون وده صاع از غذایی که بر بنی اسرائیل فرودمی آمد ومرغ های بریانی که بنی اسرائیل، برای آیندگان خود ذخیره کرده اند، درآن می باشد. آن گاه به کمک آن تابوت شهرها را می گشاید؛ همان گونه که پیش از او نیز چنین کردند»(۳۹۹).
ینابیع المودّه، این مطلب را با اندکی تغییر به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت می دهد ومی گوید «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از غاری در سرزمین انطاکیه، کتاب هایی را بیرون می آورد وکتاب زبور داود را از دریاچه طبرستان بیرون می آورد. در آن کتاب، یادگارهای خاندان موسی وهارون موجود است وفرشتگان آن را بر دوش می کشند والواح وعصای موسی (علیه السلام) در آن است»(۴۰۰).
فصل ششم: شیوه رفتار امام (علیه السلام) با دشمنان
شیوه رفتار امام (علیه السلام) با دشمنان
پس از قرن ها انتظار وتحمّل رنج، سرانجام روزگار ستم وتاریکی ها به سر آمده، پرتو خورشید سعادت، نمایان می گردد وشخصیت بزرگی که با یاری الهی، بنای زدودن آثار ستم وجور را دارد، ظهور می کند. آن حضرت، دست به اصلاحات گسترده ودگرگونی های بنیادی در دو بُعد معنوی ومادی می زند وجامعه بشری را چنان سامان می بخشد که خشنودی خداوند را در پی داشته باشد.
در این میان، اگر اشخاص، احزاب وگروه هایی بخواهند با ایجاد مشکلات، مانع این قیام عظیم شوند یا با اخلالگری حرکت قیام او را کند نمایند، دشمنان سرسخت بشریت ودین الهی محسوب می شوند وکیفر آنان جز نابودی به دست قدرتمند حضرت مهدی نخواهد بود.
افراد اخلالگر در انقلاب امام، کسانی هستند که دستشان به خون بشریت آلوده است یا انسان های بی تفاوتی هستند که در برابر جنایات تجاوز گران، سکوت پیشه کرده، ولی در برابر حضرت، پرچم مخالفت بر می دارند ویا کج فهمانی هستند که درک خود را بر سخن حضرت برتری می دهند. طبیعی است که باید آنان با قاطعیت تمام سرکوب شوند تا جامعه بشری برای همیشه از شرّ آنان مصون بماند. از این رو، روش وسیاست حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با آنان بسیار قاطعانه وبدون اغماض است.
در این فصل به بررسی دو مطلب اساسی که از روایات فهمیده می شود، می پردازیم:
الف) قاطعیت امام (علیه السلام) در رویارویی با دشمنان
آن چه در این قسمت مورد نظر است، این که حضرت در برخورد با دشمنان، ازیک نوع مجازات استفاده نمی کند؛ بلکه برخی از آنان را در جنگ نابود می سازد وحتی فراریان وزخمیان آنان را نیز تعقیب می کند. گروهی را اعدام نموده، خانه های شان را ویران می کند وگروهی را تبعید می نماید ودست برخی را قطع می کند.
۱. جنگ وکشتار
زراره از امام صادق (علیه السلام) پرسید: آیا روش وسیاست حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همانند روش پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) خواهد بود؟ امام (علیه السلام) فرمود: «هرگز، هرگز؛ ای زراره! او سیاست پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) (دربرخورد با دشمنان) را در پیش نمی گیرد. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) با ملایمت ونرمی ومهربانی رفتارمی کرد تا دل ها را به دست آورد ومردم با آن حضرت اُلفت گیرند؛ ولی حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سیاست قتل را در پیش می گیرد وطبق دستوری که دارد، رفتار می کند وتوبه کسی را نمی پذیرد. پس وای بر کسی که با او مخالفت کند»(۴۰۱).
حسن بن هارون می گوید: در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم. معلّی بن خنیس از حضرت پرسید: آیا هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، برخلاف روش امیرمؤمنان (علیه السلام) در برخورد با مخالفان رفتار می کند؟ امام (علیه السلام) فرمود: «آری؛ علی (علیه السلام) ملایمت ونرمش را در پیش گرفت؛ چون می دانست پس از او دشمنان بر یاران وشیعیانش چیرگی پیدا می کنند؛ ولی سیاست حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قهر وغلبه وبه اسارت گرفتن آنان است؛ زیرا می داند که پس از او کسی بر شیعیان تسلّط نخواهد یافت»(۴۰۲).
حضرت رضا (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما ظهور کند، جز خون ریختن (وکشتن دشمنان) وعرق کردن(۴۰۳) (در اثر جنگ وتلاش زیاد) وخوابیدن بر زین اسب ها (به سبب پیکارهای فراوان) نخواهد بود»(۴۰۴).
مفضل می گوید: امام صادق (علیه السلام) یادی از حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به میان آورد. من عرض کردم: امیدوارم که برنامه وحکومت حضرت به آسانی برقرار شود. حضرت فرمود: «خیر؛ چنان نمی شود مگر آن که سختی های بسیاری را ببینید»(۴۰۵).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «علی (علیه السلام) فرمود: برای من روا بود که فراریان را به قتل برسانم وزخمیان را بکشم؛ ولی دست به این کار نزدم؛ برای این که اگر شیعیان قیام کردند، زخمیانشان را به قتل نرسانند؛ ولی برای حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایز ورواست وزمینه وجود دارد که فراریان را به قتل برساند وزخمیان را نابود گرداند»(۴۰۶).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «اگر مردم می دانستند که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه برنامه ای دارد وچه کارهایی انجام می دهد، اکثر آنان آرزو می کردند که هرگز آن حضرت را نبینند؛ زیرا حضرت کشتار زیادی می کند وبه یقین اوّلین کشتار را در قبیله قریش خواهد داشت. پس از قریش نخواهد گرفت جز شمشیر وبه آنان نخواهد داد مگر شمشیر. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کار را به جایی می رساند که بسیاری از مردم می گویند. این شخص از آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیست واگر از اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بود، رحم می کرد»(۴۰۷).
نیز آن حضرت می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با برنامه ای نو، سنّتی جدید وقضاوتی تازه قیام می کند. بر عرب ها روزگار بسیار سختی خواهد بود وشایسته شأن وموقعیت او جز کشتن دشمنان نیست»(۴۰۸).
۲. اعدام وتبعید
عبدالله مغیره می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ظهور کند، پانصد نفر از قریش را ایستاده اعدام می کند. سپس پانصد نفر دیگر را به همین گونه اعدام می نماید واین کار شش بار تکرار می شود». عبد الله می پرسد: آیا تعدادشان به این اندازه می رسد؟ حضرت فرمود: «آری؛ خودشان ودوستانشان»(۴۰۹).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، بر یک یک ناصبیان، ایمان را عرضه می کند، اگر به حقیقت، آن را بپذیرند، آنان را رها می سازد وگرنه هر کس که ایمان را نپذیرفت، گردنش را می زند یا از او جزیه می گیرد - چنان که امروز از اهل ذمّه می گیرند - واو را به روستاها وآبادی های دور تبعید می کند»(۴۱۰).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما ظهور کند، دشمنان ما را از چهره های شان تشخیص می دهد. آن گاه آنان را از سر وپاهای شان می گیرد وبا شمشیر به آنان می زند (وآنان را نابود می کند)»(۴۱۱).
۳. قطع دست
هروی می گوید: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: حضرت قائم پیش از هر کاری به چه چیز خواهد پرداخت؟ حضرت فرمود: «در آغاز به سراغ بنی شیبه می رود ودست های آنان را قطع می کند؛ چون آنان دزدان خانه خدایند»(۴۱۲).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، بنی شیبه را دستگیر کرده، دست های شان را قطع می کند وآنان را در میان مردم می گرداند واعلام می کند که اینان دزدان خانه خدا هستند»(۴۱۳).
نیز می فرماید: «نخستین رویارویی، برخورد حضرت با بنی شیبه است. دست های آنان را قطع می کند وبر کعبه می آویزد واز سوی حضرت اعلام می شود که اینان دزدان خانه خدایند»(۴۱۴).
شیبه، در فتح مکه مسلمان گشت وپیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) او را کلیددار خانه کعبه کرد وطایفه بنی شیبه تا مدّت ها کلیددار وپرده دار خانه خدا بودند(۴۱۵).
مرحوم مامقانی می گوید: بنی شیبه از دزدان خانه خدایند وإن شاء الله دست های شان به این جُرم، قطع می شود وبر دیوار کعبه آویزان می گردد(۴۱۶).
ب) برخورد با گروه های مختلف
هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، با گروه ها ودسته های گوناگونی برخوردخواهد کرد. برخی از آنان قوم ونژاد خاصی هستند، گروهی پیرو ادیان دیگری غیر از اسلامند وگروهی هر چند به ظاهر مسلمانند، ولی منافقانه رفتار می کنندویا از مقدس نماهای کج فهمی هستند که با حضرت مخالفت می نمایند ویا پیروفرقه های باطل می باشند. امام (علیه السلام) با هر یک ستیز خاصی دارد که با نقل روایاتی آن را بازگو می کنیم:
۱. قوم عرب
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «آن گاه که قائم ما قیام کند، بین او وعرب وقریش راهی جز شمشیر (وجنگ نظامی) نخواهد بود»(۴۱۷).
نیز آن حضرت در حالی که با دست به گلوی خود اشاره می کرد، فرمود: «میان ما وعرب راهی جز بریدن سرها نمانده است»(۴۱۸). شاید مراد، زمامداران وفرمانروایان خود سر آنان است ویا مراد پیروان مذهب دیگر اسلامی باشد.
امام صادق (علیه السلام) در زمینه ستیز با قریش می فرماید: «هنگامی که حضرت قیام کند... قریش را هدف قرار می دهد. از آنان نمی ستاند جز شمشیر وبه آنان نمی دهد جز شمشیر»(۴۱۹).
شاید مراد از «از قریش نمی گیرد مگر شمشیر» این باشد که قریش از حضرت فرمانبرداری نمی کنند ودر اخلالگری وایجاد مشکلات می کوشند وبه طور مستقیم وغیر مستقیم سبب پیکار وجنگ با حضرت می شوند وحضرت نیز جز اسلحه، روش دیگری را مناسب نمی بیند.
۲. اهل کتاب
عبدالله بن بکیر از امام کاظم (علیه السلام) درباره تفسیر آیه (وَلَهُ أسْلَمُ مَنْ فی السَّمواتِ والأرض طَوْعاً وکرْهاً)(۴۲۰)؛ هر آن که در آسمان وزمین است چه از روی اختیار یا اجبار مطیع فرمان خداست) سؤال کرد.
امام فرمود: «این آیه درباره قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرود آمده است؛ هنگامی که علیه یهود، نصارا،صابئیان، مادی گرایان وبرگشتگان از اسلام وکافران در شرق وغرب کره زمین قیام می کند واسلام را به آنان پیشنهاد می نماید. هر کس از روی میل پذیرفت، دستور می دهد که نماز بخواند وزکات بدهد وبر طبق آن چه فرد مسلمان مأمور به انجام آن است، رفتار نماید وهر کس مسلمان نشود، گردنش را می زند تا آن که در شرق وغرب جهان، یک کافر برجای نماند».
عبدالله بن بکیر پرسید: قربانت گردم، در روی زمین مردم بسیاری هستند؛ چگونه حضرت می تواند همه آنان را مسلمان کند یا گردن بزند؟
امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «وقتی خداوند چیزی را اراده کند، چیز اندک را بسیار وبسیار اندک می گرداند»(۴۲۱).
شهر بن حوشب می گوید: حجاج به من گفت: ای شهر! در قرآن آیه ای است که مرا خسته کرده است (ومعنای آن را نمی فهمم). گفتم: کدام آیه؟ گفت: آن جا که خداوند می فرماید: (وإن من أهل الکتاب إلاّ لیؤمننّ به قبل موته(۴۲۲)؛ هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر آن که قبل از مرگش ایمان می آورد) ومکرر اتفاق افتاده است که فردی نصرانی یا یهودی را پیش من می آورند وگردنش را می زنم وآن گاه به لب هایش خیره می شوم، ولی حرکتی نمی کند تا این که نفس او قطع می شود.
شهر بن حوشب می گوید: به او گفتم: معنای آیه، این نیست که تو پنداشتی؛ بلکه مراداین است که وقتی پیش از قیامت، عیسی بن مریم از آسمان فرود آید وبه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتدا کند، در آن هنگام هیچ یهودی ونصرانی نمی ماند، مگر آن که پیش از مرگ به او ایمان می آورد.
حجاج پرسید: این تفسیر را از کجا فرا گرفته ای وچه کسی آن را به تو آموخته است؟ گفتم: این تفسیر را امام باقر (علیه السلام) فرمود. حجاج گفت: از چشمه ای زلال به دست آورده ای(۴۲۳).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «قیامت برپا نمی شود، مگر آن که با یهود بجنگید. آن گاه یهودیان (شکست خورده) می گریزند وپشت سنگ ها پنهان می شوند؛ ولی سنگ فریاد می زند: ای مسلمان! ای بنده خدا! این یهودی پشت من پنهان شده است»(۴۲۴).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «... یهودیانی که با دجّال هستند، می گریزند وپنهان می شوند؛ ولی درختان وسنگ ها فریاد برمی آورند: ای روح الله! این یهودی است. حضرت نیز آنان را می کشد وکسی را بر جای نمی گذارد»(۴۲۵).
البته از روایات دیگری فهمیده می شود که ستیز ورویارویی حضرت با اهل کتاب همیشه یکسان نبوده، بلکه در مواردی با دریافت جزیه به آنان اجازه می دهد به دین خودشان بر جای بمانند وبا گروهی به بحث ومناظره بپردازد وآنان را با این روش به اسلام دعوت می کند وممکن است بگوییم در آغاز قیام با آنان به بحث می پردازد وبا کسانی که حق را پنهان سازند، می جنگد.
ابوبصیر می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا پایان زندگانی در مسجد سهله (کوفه) خواهد ماند؟ فرمود: «آری». پرسیدم: اهل ذمّه، در نظرش چگونه خواهند بود؟ فرمود: «با آنان از راه مسالمت آمیز وارد می شود؛ هم چنان که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رفتار می کرد. آنان در حال خواری جزیه می پردازند»(۴۲۶).
ابن اثیر می گوید: در آن روزگار هیچ اهل ذمّه ای نمی ماند که جزیه بپردازد(۴۲۷).
ابن شوذب می گوید: بدین علّت به حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مهدی می گویند که به سوی یکی از کوه های شام هدایت می شود ودر آن جا اسفار تورات را خارج می سازد وبا آن با یهودیان به بحث ومناظره می پردازد وگروهی از آنان به دست حضرت اسلام می آورند»(۴۲۸).
۳. فرقه های باطل ومنحرف
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «وای به حال مرجئه! فردا هنگامی که قائم ما قیام کند. به چه کسی پناه خواهند برد؟» راوی گفت: می گویند، در آن هنگام که ما وشما در برابر عدالت یکسان خواهیم بود؟ فرمود: «هر یک از آنان توبه کند، خدا از او می گذرد واگر در درون خود نفاق ودورویی داشته باشد، خداوند جز او کسی را تبعید وآواره نمی کند واگر چیزی از آن نفاق را آشکار سازد، خداوند خونش را خواهد ریخت». سپس فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، هم چنان که قصاب، گوسفندش را سر می برد، آنان را خواهد کشت وبا دست به گردن مبارکش اشاره کرد».
راوی گفت: می گویند که اگر حضرت ظهور کند، همه کارها وفعّالیت ها به نفع حضرت خواهد بود وایشان خونی نمی ریزد. امام (علیه السلام) فرمود: «خیر؛ به خدا سوگند (این چنین نخواهد شد) تا این که ما وشما خون آنان را بریزیم وعرق را از خویش پاک کنیم» وبا دست مبارک به پیشانی اشاره کرد(۴۲۹).
امیرمؤمنان (علیه السلام) پس از شکست خوارج به هنگام گذشتن از کشتگان آنان فرمود: «آن کس شما را به کشتن داد که شما را فریفت».
پرسیده شد: او کیست؟ فرمود: «شیطان ونفس های پلید» اصحاب گفتند: خداوند، ریشه آنان را تا پایان دنیا قطع کرد.
حضرت پاسخ داد: «خیر؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست، آنان در صلب های مردان ورحم زنان خواهند بود وپی در پی خروج خواهند کرد تا آن که به سرکردگی شخصی به نام اشمط بین رودهای دجله وفرات خروج کنند. در آن روزگار مردی از اهل بیت ما به جنگ او می رود واو را به هلاکت می رساند واز آن پس هیچ قیامی از خوارج تا روز قیامت نخواهد بود»(۴۳۰).
نیز آن حضرت درباره فرقه بتریه(۴۳۱) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، به سوی کوفه رهسپار می شود. در آن جا تعداد ده هزار نفر - که آنان را بتریه می نامند، در حالی که سلاح بر دوش گرفته اند - جلوِ حضرت را می گیرند ومی گویند: از همان جا که آمده ای، بازگرد؛ زیرا ما به فرزندان فاطمه نیازی نداریم. حضرت شمشیر می کشد وهمگی را از دم تیغ می گذراند»(۴۳۲).
۴. مقدس نماها
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «... حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوی کوفه رهسپار می شود. در آن جا شانزده هزار نفر از بتریه مجهز به سلاح در برابر حضرت می ایستند؛ آنان قاریان قرآن ودانشمندان دینی هستند که پیشانی های آنان از عبادت زیاد پینه بسته، چهره های شان در اثر شب زنده داری زرد شده است ونفاق سراپای شان را پوشانده است. آنان یک صدا فریاد برمی آورند: ای فرزند فاطمه! از همان راه که آمده ای بازگرد، زیرا به تو نیازی نداریم.
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پشت شهر نجف، از ظهر روز دوشنه تا شامگاه بر آنان شمشیر می کشد وهمه را از دم تیغ می گذراند. در این نبرد از یاران حضرت حتی یک نفر زخمی نمی شود»(۴۳۳).
ابوحمزه ثمالی می گوید: امام باقر (علیه السلام) می فرمود: «مشکلاتی که صاحب این امر، هنگام ظهور، از مردم می بیند، به اندازه ای مشکلات پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا بیش تر از آن است»(۴۳۴).
فضیل می گوید، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، بیش از آن چه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از جاهلان دوران جاهلیت ناراحتی دید، از جاهلان رنج وناراحتی خواهد دید».
پرسیدم: چگونه وچرا؟ فرمود: «پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در روزگاری مبعوث شد که مردم سنگ وچوب وبت های تراشیده شده را می پرستیدند، ولی قائم ما در روزگاری قیام می کند که با قرآن علیه حضرت احتجاج می کنند وآیات را علیه آن حضرت تأویل می نمایند»(۴۳۵).
نیز آن حضرت می فرماید: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن قدر از انسان ها می کشد تا ساق پا را خون فرا می گیرد. شخصی از فرزندان پدرش به حضرت اعتراض شدید می کند ومی گوید: مردم را از خود دور می کنی؛ هم چنان که گوسفندان را رم می دهند! آیا این روش، طبق دستور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است؟
یکی از یاران حضرت از جای برمی خیزد ومی گوید: سکوت می کنی یا گردنت رابزنم!؟
حضرت عهد وپیمانی را که از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) همراه دارد، بیرون می آورد وارائه می کند»(۴۳۶).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، گروهی از دین وولایت خارج می شوند؛ در صورتی که پنداشته می شد که آنان از پیروان حضرت می باشند. نیز افرادی ولایت حضرت را می پذیرند؛ در صورتی که مانند آفتاب پرستان وماه پرستان بودند»(۴۳۷).
۵. ناصبی ها
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، همه ناصبیان ودشمنان اهل بیت را بر آن حضرت عرضه می کنند. اگر به اسلام - که همان ولایت اهل بیت است - اقرار کردند، آنان را رها می کند وگرنه به قتل می رسند، یا آنان را به پرداخت جزیه - هم چنان که اهل ذمّه می پردازند - ملزم می کند»(۴۳۸).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، بر یک یک ناصبیان ایمان را عرضه می کند؛ اگر پذیرفتند، آنان را رها می سازد وگرنه گردنشان را می زند، یا از آنان جزیه می گیرد. چنان که امروز از اهل ذمّه جزیه می گیرند وآنان را از شهرها به روستاها (وکشتزارها) تبعید می کنند»(۴۳۹).
مرحوم مجلسی می گوید: شاید این حکم مربوط به آغاز قیام باشد؛ زیرا ظاهر روایات این است که از آنان جز ایمان پذیرفته نمی شود واگر نپذیرند، کشته می شوند(۴۴۰).
ابوبصیر می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: رفتار امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ناصبی ها وکسانی که با شما دشمنی دارند، چگونه خواهد بود؟ فرمود: «ای ابا محمد! در دولت وحکومت ما، مخالفان بهره ای نخواهند داشت. خداوند برای ما خون های شان را در آن هنگام حلال خواهد کرد؛ ولی امروز خونشان بر ما وشما حرام است. پس کسی تو را فریب ندهد وبدان روزگاری که قائم ما قیام کرد، حضرت برای خدا ورسولش وبرای ما انتقام خواهد گرفت»(۴۴۱).
۶. منافقان
در تفسیر آیه (لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنا الَّذینَ کفَروا مِنْهُم عَذاباً ألیماً)(۴۴۲)؛ اگر شما عناصر کفر وایمان از یک دیگر جدا می گشتید، همانا آنان که کافرند را به عذاب دردناک معذّب می ساختیم)، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خداوند، در صُلْب کافران ومنافقان، امانت هایی از مؤمنان دارد. حضرت قائم ما ظهور نمی کند، مگر آن که آن امانت ها را خداوند از صُلب آنان بیرون آورد (وآن مؤمنان متولد شوند). پس از آن، حضرت کافران ومنافقان را به قتل می رساند»(۴۴۳).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، نیازی ندارد که از شما درخواست یاری کند ونسبت به بسیاری از شما منافقان، حدّ خدا را جاری می کند»(۴۴۴).
امام حسین (علیه السلام) به فرزندش امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: «سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمی ایستد تا این که خداوند، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برانگیزد. آن حضرت به انتقام خون من از منافقان فاسق وکافر، هفتاد هزار نفر را می کشد»(۴۴۵).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «چون حضرت قائم قیام کند... به کوفه می آید ودر آن جا همه منافقان را (که به امامت حضرت عقیده ندارند) به قتل می رساند وکاخ های آنان را ویران می کند وبا جنگجویان آنان می جنگد وآن قدر از آنان می کشد تا خداوند خشنود گردد»(۴۴۶).
۷. شیطان
وهب بن جمیع می گوید: از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم: این که خداوند به شیطان فرمود: (فإنَّک من المُنظرینَ إلی یوْمِ الوَقْتِ الْمَعلُوم)(۴۴۷)؛ (خداوند فرمود): آری، به تو (شیطان) مهلت داده خواهد شد تا به وقت معین وروز معلوم)، این وقت معلوم چه زمانی خواهدبود؟ فرمود: «آیا پنداشته ای این روز، روز قیامت است؟ خداوند تا روز قیام قائم ما، به شیطان مهلت داده است. وقتی خداوند او را مبعوث می کند (واجازه قیام می دهد)، حضرت به مسجد کوفه می رود. در آن هنگام شیطان در حالی که با زانوان خود راه می رود، به آن جا می آید ومی گوید: ای وای بر من از امروز!
حضرت مهدی پیشانی او را می گیرد وگردنش را می زند وآن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان می رسد»(۴۴۸).
فصل هفتم: احیای سنّت محمدی (صلّی الله علیه وآله وسلّم)
در زمینه احکام جدید وقضاوت های حضرت مهدی واصلاحاتی که حضرت انجام می دهد، روایات بسیاری وجود دارد؛ احکامی که در نظر اوّل با متون فقهی موجودو گاهی با ظواهر روایات وسنّت سازگاری ندارد. قانون ارث برادر در عالم ذر، کشتن شرابخوار، کشتن فرد بی نماز، اعدام دروغگو، تحریم سود گرفتن از مؤمن در معاملات، نابودی مناره های مساجد وبرداشتن سقف مساجد از آن جمله است. روش هایی که حضرت در کارها وامور اتخاذ می کند - که در فصل قبل گذشت - نیز از این گونه است.
در روایات از این تغییرات با عباراتی مانند قضای جدید، سنّت جدید، دعای جدید وکتاب جدید نام برده شده است که ما آن را جز زنده کردن سنّت محمدی نمی دانیم؛ ولی دگرگونی ها به اندازه ای چشمگیر است که وقتی مردم با آن رو به رو می شوند، با تعبیر «اودین جدیدی آورده است» یاد می کنند.
در صورتی که صدور این روایات از معصومین ثابت شود، توجّه به چند نکته دراین باره ضروری است:
۱. برخی از احکام الهی هر چند از سوی خداوند پایه ریزی شده است، ولی شرایط اعلام واجرای آن در زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فراهم می شود واوست که آن احکام را اعلام واجرا می کند.
۲. با گذشت زمان به وسیله زورمندان وتحریف گران، دگرگونی ها وتحریفاتی در احکام الهی پدید آمده است وحضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ظهور آنها را تصحیح وتعدیل می کند.
در کتاب القول المختصر آمده است: بدعتی را بر جای نمی گذارد وسنّتی نمی ماند مگر آن که آن را احیا می کند(۴۴۹).
۳. چون فقها در استنباط حکم شرعی، از یک سلسله قواعد واصول بهره می جویند، گاهی حکمی را که استنباط کرده اند با حکم واقع مطابقت ندارد؛ هر چند نتیجه آن استنباط برای مجتهد ومقلّدینش حجّت شرعی است؛ ولی در حکومت امام زمان (علیه السلام)، حضرت، احکام واقعی را بیان می فرماید.
۴. برخی از احکام شرعی در شرایطی خاص واضطراری وبرای تقیه به صورت غیرواقعی اعلام شده است که در روزگار حضرت، تقیه برداشته می شود وحکم واقعی بیان می گردد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، تقیه از بین می رود وحضرت، شمشیر را از نیام بیرون می کشد واز مردم جز شمشیر نمی گیرد وبه آنان جز شمشیرنمی دهد»(۴۵۰).
درباره موارد بالا به گفتن چند روایت بسنده می کنیم:
امام صادق (علیه السلام) ضمن حدیث مفصّلی می فرماید: «بر شما (مسلمانان) است که تسلیم (امر ما) باشید وامور را به ما باز گردانید وبه انتظار حکومت ما وشما باشید ومنتظر فرج وگشایش ما وشما بمانید. هنگامی که قائم ما ظهور کند وسخنگوی ما به سخن آید وتعلیم قرآن ودستورات دین واحکام را از نو به شما بیاموزد - به همان شکلی که بر محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نازل شده است -، دانشمندان شما این رفتار حضرت را، انکار کرده، مورد اعتراض قرار می دهند وبر دین خدا وراه او استوار وپابرجا نمی شوید، مگر در سایه شمشیر؛ شمشیری که بالای سر شما باشد.
خداوند، سنّت امّت های پیشین را بر این مردم قرار داده؛ ولی آنان، سنّت ها را تغییر داده، ودین را تحریف کردند. هیچ حکم رایجی در بین مردم نیست، مگر این که از شکل وحی شده اش تحریف گشته است. خدا تو را رحمت کند. به هر چه فرا خوانده می شوی، بپذیر تا آن کس که دین را تجدید می کند، فرا رسد»(۴۵۱).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم ظهور کند، مردم را از نو به اسلام دعوت می کند وآنان را به سوی (اسلام) هدایت می نماید، در حالی که اسلام کهنه ونابود شده، مردم از آن گمراه گشته اند»(۴۵۲).
از این روایت فهمیده می شود که امام دین جدیدی را به جهان عرضه نمی کند؛ بلکه چون مردم از اسلام واقعی منحرف شده اند، حضرت دوباره به آن دین دعوت می کند؛ چنان که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به آن دعوت کرد.
امام صادق (علیه السلام) به برید فرمود: «ای برید! به خدا سوگند، هیچ حریمی برای خداوند نماند، مگر این که آن را دریدند وهرگز به کتاب خدا وسنّت پیامبرش در این جهان عمل نشد واز روزی که امیرمؤمنان رحلت کرد، هرگز حدّ خداوند در بین مردم جاری نگشت». آن گاه فرمود: «به خدا سوگند روزها وشب ها به پایان نمی رسد، مگر آن که خداوند مردگان را زنده وزندگان را بمیراند وحق را به صاحبش بازگرداند وآیین خود را -که برای خود وپیامبرش پسندیده است - برپا دارد. بر شما بشارت باد، بشارت باد شما را. به خدا سوگند که حق فقط وفقط در دست شماست»(۴۵۳).
این روایت نشان می دهد که دگرگونی ها برای غیر شیعه بیش تر چشمگیر است؛ هرچند برخی از موارد برای آنان نیز تازگی دارد.
در این فصل، دگرگونی ها واصلاحات در روزگار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در سه قسمت: احکام جدید، اصلاحات وتجدید بناها وقضاوت های تازه بیان می کنیم:
الف) احکام جدید
۱. اعدام زناکار ومنع کننده از زکات
ابان بن تغلب می گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «در اسلام به حکم خدا دو خون حلال است، ولی کسی به آن حکم نمی کند تا این که خداوند، قائم اهل بیت (علیهم السلام) را بفرستد. او به حکم خدا حکم خواهد کرد وبینه وشاهدی نمی طلبد. حضرت زناکار محصن را(مرد زن دار وزن شوهردار) را سنگسار می کند وکسی که زکات نمی دهد گردنش را می زند»(۴۵۴).
امام صادق (علیه السلام) وامام کاظم (علیه السلام) می فرمایند: «هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، در سه مورد چنان حکم می کند که کسی پیش از او آن گونه حکم نکرده است. آن حضرت پیرمرد زناکار را اعدام می کند وکسی را که مانع زکات می شود، به قتل می رساند وارث برادر را به برادر مقامی (که در عالم ذر با هم برادر بودند) می دهد»(۴۵۵).
علاّمه حلّی درباره حکم اعدام منع کننده زکات می فرماید: در همه عصرها، مسلمانان بر وجوب زکات اتفاق نظر داشته اند وزکات را یکی از پایه های پنج گانه اسلام می دانند. در نتیجه کسی که واجب بودنش را نپذیرد ومسلمان فطری باشد وبین مسلمانان بزرگ شده باشد، او را بدون توبه دادن اعدام می کنند واگر این فرد، مسلمان ملی باشد تا سه بار پس از ارتداد، توبه اش می دهند وپس از آن اعدام می شود، این احکام در صورتی است که فرد علم وآگاهی به وجوب آن داشته باشد؛ ولی اگر وجوب آن را نداند، حکم به کفرش نمی شود»(۴۵۶).
مجلسی اوّل، در شرح این روایت، ضمن بیان وجوهی می فرماید: شاید مراد این باشد که حضرت در این دو مورد بر طبق علم خود حکم وقضاوت می کند ونیازی به شاهد نخواهد داشت؛ چنان که این روش در دیگر قضاوت های حضرت نیز می باشد ولی راز اختصاص دادن به این دو مورد به لحاظ اهمیت آن است(۴۵۷).
۲. قانون ارث
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید: «خداوند، ارواح را دو هزار سال پیش از بدن ها آفرید. هر یک از آنها که با دیگری در آسمان ها آشنا شد، در زمین نیز با هم آشنا خواهند بود وهر کدام که از دیگری بیگانه بوده است، در زمین نیز چنان خواهد بود. هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، به برادر دینی ارث می دهد وارث برادر نسبی رإ؛غ غ قطع می کند واین است معنای قول خداوند در سوره مؤمنون: (فإذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم یؤمئذ ولا یتسائلون)(۴۵۸)؛ پس هنگامی که در شیپور صور دمیده شود، هیچ نسبی بین آنان نخواهد بود وهرگز از علّت آن جویا نخواهندشد)(۴۵۹).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «خداوند دو هزار سال پیش از آن که پیکرها را بیافریند، بین ارواح برادری برقرار کرد. هنگامی که قائم ما اهل بیت قیام کند، برادرانی که بینشان برادری برقرار شده است، از یک دیگر ارث می برند وبرادران نسبی که از یک پدر ومادر هستند از یک دیگر ارث نمی برند»(۴۶۰).
۳. کشتن دروغگویان
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما ظهور کند، نخست به سراغ دروغگویان شیعه می رود وآنان را به قتل می رساند»(۴۶۱).
احتمال دارد که مراد از این افراد، منافقان یا مدّعیان مهدویت وبدعت گذاران در دین باشد که سبب انحراف مردم شدند.
۴. پایان حکم جزیه
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «خداوند، دنیا را به پایان نمی رساند، مگر آن که حضرت قائم از ما قیام کند ودشمنان ما را نابود سازد ودیگر جزیه را نپذیرد وصلیب وبت ها را بشکند ودوران جنگ وخونریزی به پایان رسد ومردم را برای دریافت مال وثروت فراخواند واموال را در بین آنان یکسان تقسیم کند ودر میان مردم به عدالت رفتار نماید»(۴۶۲).
پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره شکستن صلیب ها وکشتن خوک ها - که به معنای پایان یافتن دوران مسیحیت وحکم جزیه است - می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان فرمانروایی دادگر ظهور می کند وصلیب ها را می شکند وخوک ها را می کشد ودستور می دهد، کارگزارانش مال وثروت را برداشته، در شهرها بگردند تا هر کس نیازمند است، از آن بردارد؛ ولی کسی پیدا نمی شود که اظهار نیازمندی کند»(۴۶۳).
شاید این حدیث کنایه از پایان دوران مسیحیت واهل کتاب باشد.
۵. انتقام از بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام)
هروی می گوید: به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! نظرتان درباره این سخن امام صادق (علیه السلام) که می فرماید: «هرگاه قائم ما قیام کند، بازماندگان از قاتلان امام حسین (علیه السلام) به کیفر کردار پدرانشان کشته می شوند» چیست؟ حضرت رضا فرمود: «این سخن صحیح است».
گفتم: پس این آیه قرآن (ولا تزر وازرة وزر اُخری)(۴۶۴)؛ گناه کسی را به پای کسی نمی نویسند)، چه معنایی دارد؟
فرمود: «آن چه خداوند می فرماید: صحیح است؛ ولی بازماندگان قاتلان امام حسین (علیه السلام)، به کردار پدرانشان خرسند هستند وبه آن افتخار می کنند وهر کس از چیزی خشنود باشد، مانند آن است که آن کار را انجام داده باشد. اگر مردی در مشرق کشته شود ومرد دیگری در مغرب به کشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شریک گناه قاتل است.
وحضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که فرزندان قاتلان امام حسین (علیه السلام) را هنگام ظهورش نابود می سازد؛ برای این است که آنان از کردار پدرانشان خشنود هستند».
گفتم: قائم شما از چه طایفه ای شروع می شود؟ فرمود: «از بنی شیبه شروع می کند ودست های آنان را قطع می نماید؛ زیرا آنان دزدان خانه خدا در مکه معظمه هستند»(۴۶۵).
۶. حکم رهن ووثیقه
علی می گوید: پدرم، سالم از امام صادق (علیه السلام) درباره حدیث «کسی که به رهن وسپردن وثیقه، از برادر مؤمن خود مطمئن تر باشد من از او بیزام»؛ سؤال کردم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «این مطلب در دوران قائم ما اهل بیت است»(۴۶۶).
۷. سود تجارت
سالم می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: روایتی نقل شده است که سود وبهره گرفتن از مؤمن برای برادر مؤمنش حرام ورباست؟ حضرت فرمود: «این مطلب در هنگامی است که قائم ما اهل بیت ظهور کند؛ ولی امروز جایز است که شخصی به مؤمن چیزی بفروشد واز او سودبگیرد»(۴۶۷).
مجلسی اوّل پس از قوی دانستن سند این روایت، می فرماید: از این روایت به دست می آید، روایاتی که سود گرفتن از مؤمن را مکروه دانسته، آن را ربا می خواند، مبالغه نیست وممکن است در حال حاضر مکروه باشد، ولی در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حرام گردد(۴۶۸). ولی مجلسی دوم ضمن مجهول خواندن این روایت می گوید: شاید حرمت در این دو مورد، مقید به زمان قیام حضرت حجّت باشد(۴۶۹).
۸. کمک برادران دینی به یک دیگر
اسحاق می گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که آن حضرت از کمک وهمکاری با برادران سخن به میان آورد وآن گاه فرمود: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، کمک کردن به برادران واجب می شود وباید آنان را تقویت وکمک کنند»(۴۷۰).
۹. حکم قطایع
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آن گاه که قائم ما قیام کند، قطایع (ومالکیت اموال غیر منقول) از بین می رود؛ به گونه ای که دیگر قطایعی در میان نخواهد بود»(۴۷۱).
قطایع که همان مالکیت های بزرگ مانند روستاها، اراضی بسیار وقلعه هاست وپادشاهان وقدرتمندان آنها را به نام خود ثبت می کنند، همگی در روزگار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن حضرت تعلّق دارد.
۱۰. حکم ثروت ها
معاذبن کثیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «شیعیان ما در فراخی بوده، آزادند ازاین که آن چه را به دست می آورند، در راه خیر ونیکی مصرف کنند؛ ولی هنگامی که قائم ما قیام کند، بر هر گنجینه داری، اندوخته اش حرام می شود؛ مگر آن که آن را به خدمت آن حضرت آورد واز آن در جنگ با دشمن، یاری وکمک بگیرد واین است سخن خداوند که می فرماید: (والّذین یکنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشّرهم بعذاب ألیم)(۴۷۲)؛ کسانی که طلا ونقره می اندوزند وآن را در راه خدا انفاق نمی کنند، آنان را به عذاب دردناکی بشارت ده)(۴۷۳).
ب) اصلاحات اجتماعی وتجدید ساختمان مساجد
۱. تخریب مسجد کوفه وتعدیل قبله آن
اصبغ بن نباته می گوید: امیرمؤمنان (علیه السلام) هنگام ورود به مسجد کوفه - که در آن هنگام باخزف وگِل پخته ساخته شده بود - فرمود: «وای بر کسی که تو را ویران کرد! وای بر کسی که زمینه ویرانی تو را آسان کرد! وای بر آن که تو را با گل وخاک پخته بنا کرد وجهت قبله نوح (علیه السلام) را تغییر داد!» آن گاه ادامه داد: «خوشا به حال کسی که شاهد ویرانی تو در روزگار حضرت قائم از اهل بیت می باشد! آنان نیکان امّت هستند که همراه نیکان عترت می باشند»(۴۷۴).
هم چنین آن حضرت می فرماید: «بی گمان هنگامی که قائم ما قیام کند، مسجد کوفه را ویران کرده، قبله آن را تعدیل می کند»(۴۷۵).
۲. تخریب مساجد در مسیر جاده ومشرف
ابوبصیر می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، چهار مسجد را در کوفه ویران می سازد وهیچ مسجد مشرفی را نمی گذارد، مگر این که کنگره واشراف آن را ویران می کند وبا حالت سادگی وبدون اشراف، آن را بر جای می گذارد وهر مسجدی را که در مسیر جاده قرار گیرد، ویران می سازد»(۴۷۶).
شاید مراد، چهار مسجدی باشد که سران لشکر یزید، پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) به شکرانه کشتن آن حضرت در کوفه ساختند وبعدها به «مساجد ملعونه» معروف شدند. هر چند این مساجد اکنون موجود نیست، ولی ممکن است بعدها گروهی از روی دشمنی با اهل بیت، آنها را دوباره بسازند(۴۷۷).
امام باقر (علیه السلام) درباره این مساجد می فرماید: «در کوفه به دلیل شادی از کشتن، حسین (علیه السلام) چهار مسجد ساخته شد که عبارتند از: مسجد اشعث، مسجد جریر، مسجد سماک ومسجد شبث بن ربعی»(۴۷۸).
۳. ویران کردن مناره ها
ابوهاشم جعفری می گوید: خدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) بودم که ایشان فرمود: «هنگامی که حضرت قائم قیام کند، دستور می دهد، مناره ها ومقصوره هایی(۴۷۹) که در مساجد است، ویران شود». با خود گفتم: چرا حضرت چنین می کند؟ امام عسکری (علیه السلام) روبه من کرد وفرمود: «چون اینها بدعت ونوآوری هایی است که پیامبر وامامی آن را نساخته است»(۴۸۰).
مرحوم صدوق طبق روایتی می گوید: امیرمؤمنان (علیه السلام) هنگام گذشتن از مسجدی - که مناره اش بلند بود - دستور داد آن مناره را ویران کنند(۴۸۱).
مجلسی اوّل می فرماید: از این روایات، حرمت ساختن مناره های بلند به دست می آید؛ زیرا اشراف داشتن ومسلّط شدن بر خانه های مسلمانان حرام است. ولی اکثر فقها این روایت را بر کراهت حمل کرده اند(۴۸۲). به نقل از مسعودی وطبرسی: وی دستور می دهد منبرها را ویران کنند(۴۸۳).
۴. تخریب سقف مساجد ومنبرها
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «نخستین چیزی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آن آغاز می کند سقف مساجد است. آنها را ویران می کند وسقف هایی مانند عریش(۴۸۴) موسی (علیه السلام) بر آن قرارمی دهد»(۴۸۵).
این روایت بر استجاب حمل شده است؛ زیرا نبودن مانع وحائل بین نمازگزار وبین آسمان مستحب است ونبودن حایل یکی از اسباب قبولی نماز واستجابت دعاست.
۵. بازگرداندن مسجد الحرام ومسجد النبی به اندازه اصلی
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ساختمان مسجد الحرام را ویران می کند وآن را به ساختمان نخستین واندازه اصلی اش باز می گرداند. مسجد پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را نیز پس از ویران کردن، به اندازه اصلی اش باز می گرداند وکعبه را در جایگاه اصلی اش می سازد»(۴۸۶).
هم چنین آن حضرت می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، خانه خدا را به اندازه نخستین آن باز می گرداند(۴۸۷) وبا مسجد پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ومسجد کوفه نیز چنین می کند».
ج) قضاوت
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «پس از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خداوند بادی می فرستد تا در هر سرزمینی ندا کند: این مهدی است که به روش داود وسلیمان قضاوت می کند وبر حکم خود گواهی نمی طلبد»(۴۸۸).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) احکام وقضاوت هایی دارد که حتی برخی از یاران وکسانی که در رکابش شمشیرها زده اند، به آن احکام اعتراض می کنند وآن قضاوت حضرت آدم (علیه السلام) است وحضرت نیز گردن معترضان را می زند. سپس به روش دیگری قضاوت می کند که قضاوت داود است؛ ولی گروه دیگری از یارانش اعتراض می کنند وحضرت گردن آنان را نیز می زند.
برای بار سوم حضرت به شیوه ابراهیم (علیه السلام) قضاوت می کند وباز هم گروهی از یارانش -که در رکابش شمشیر زده اند - اعتراض می کنند وحضرت آنان را نیز اعدام می کند. آن گاه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به روش محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رفتار می کند ودیگر کسی بر حضرت اعتراض نمی کند»(۴۸۹).
سازمان های بزرگ وبا عظمت با نام ونشان های گوناگون واساسنامه های پرزرق وبرق که از حمایت محرومان وحقوق بشر سخن می گفتند، در بین بشریت چنان رفتارکرده اند که گویی جز دشمنی با بشریت کار دیگری ندارند.
سرانجام حکومت مهدی وارث جهانی است که در آن ستمگران با همه توان به جنگ ونبرد با بشریت پرداخته، تعداد بسیاری از انسان ها را کشته اند وآنان که زنده مانده اند نیز از حکومت های دیگر ناامید شده، به حکومتی که وعده های خویش را محقّق می سازد، پناه می آورند واین حکومت، همان حکومت مهدی آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حکومت ودولت ما، آخرین دولت است وهیچ حزب، گروه وخاندانی نمی ماند که دارای حکومت باشد، مگر این که پیش از ما، حکومتشان بر روی کار می آید واین برای آن است که اگر روش وسیاست حکومت ما را دیدند، نگویند، ما هم اگر زمامدار امور می شدیم، این چنین رفتار می کردیم واین معنای سخن خداوند است که فرمود: (والعاقبة للمتقین)(۴۹۰)؛ وعاقبت کار از آن پرهیزکاران است)(۴۹۱).
د) حکومت عدل
عدالت، واژه ای است آشنا که همگان آن را دوست دارند ودر پی آنند. عدالت چیزی است که از هر کس صادر شود، نیکو وزیباست واز مسؤولان وفرمانروایان زیبنده تر؛ ولی جای تأسّف است که در روزگاران بسیاری، جز نام، نشان دیگری از عدالت نمی توان یافت وبشریت جز در روزگاران اندکی - آن هم در حکومت مردان الهی- عدالت را مشاهده نکرده است.
استعمارگران برای استثمار بیش تر ونفوذ حاکمیت خود، به اشکال گوناگون از این واژه مقدس سوء استفاده می کنند وبا تبلیغ این شعار جذّاب، گروهی را به دور خود گردمی آورند؛ ولی دیری نمی پاید که رسوا شده، ادامه حکومت خود را جز با به کارگیری زور وبی عدالتی نمی بینند.
نظر مرحوم طبرسی
مرحوم طبرسی درباره زنده کردن سنّت به وسیله حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخنانی دارد که به ذکر آن می پردازیم:
اگر پرسیده شود همه مسلمانان معتقدند که پس از حضرت ختمی مرتبت (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دیگر پیامبری نخواهد آمد، ولی شما شیعیان عقیده دارید که چون قائم قیام کند، جزیه را از اهل کتاب نمی پذیرد وهر کس را که بیش از بیست سال داشته باشد واحکام دینش را نداند، به قتل می رساند ومساجد وزیارتگاه های دینی را ویران می سازد وبه روش حضرت داود -که برای صدور حکم شاهد نمی خواست - حکم می کند ومانند اینها که در روایات شما وارد شده است واین عقیده موجب نسخ دیانت وابطال احکام دینی است ودر حقیقت شما با این عقیده، نبوت وپیامبری را پس از خاتم پیامبران اثبات نموده اید؛ هر چند نام آن را پیامبری نگذارید، پاسخ شما چیست؟
می گوییم: ما از آن چه در این پرسش گفته شده - که قائم، جزیه را از اهل کتاب نمی پذیرد وکسانی را که به سن بیست سالگی برسند واحکام دین خود را ندانند، به قتل می رساند - آگاهی نداریم وبر فرض هم که در این خصوص روایتی رسیده باشد، نمی توان آن را به طور قطع پذیرفت. ممکن است منظور از ویران سازی برخی از مساجد وزیارت گاه های دینی، مساجد وزیارت گاه هایی باشد که بر خلاف تقوا ودستور خدا ساخته شده است که البته کاری مشروع خواهد بود وپیامبر هم چنین کاری را انجام داد.
این که قائم، مانند فرزندان داود حکم می کند ودر صدور حکم شاهد ودلیل نمی خواهد، این هم مطلبی است که نزد ما قطعی ویقینی نیست واگر درست باشد، آن را بدین گونه باید تأویل کرد که در مواردی که خودش به حقیقت قضایا وماهیت دعوا علم دارد، طبق علمش حکم می کند؛ زیرا هرگاه امام یا قاضی به مطلبی یقین پیدا کرد، لازم است که موافق با علمش قضاوت کند ودیگر شاهد ودلیلی نمی خواهد واین نکته موجب نسخ دیانت نیست. هم چنین این سخن که گفته اند: قائم جزیه نمی گیرد وگوش به گواهی شاهد وگواه نمی دهد، در صورتی که درست باشد، باعث منسوخ گشتن دیانت نخواهد بود؛ زیرا نسخ آن است که دلیلش متأخر از حکم منسوخ باشد وهم زمان با هم نیاید واگر هر دو دلیل با هم آمدند، نمی توانند یکی ناسخ دیگری باشد؛ هر چند در معنا مخالف آن باشد؛ مثلاً اگر فرض کردیم که خداوند فرمود: «روز شنبه تا فلان وقت را در خانه به سر برید وپس از آن وقت آزاد هستید». به این سخن نسخ نمی گویند؛ زیرا دلیل رافع، همراه دلیل موجب است.
چون این معنا روشن گشت ودانستیم که پیامبر به آگاهی ما رسانده است که قائم از فرزندان من است واز دستورات او پیروی کنید وهر حکمی می کند بپذیرید، بر ما واجب است از وی پیروی کنیم وهر گونه قائم در میان ما حکم کرد، رفتار نماییم. پس اگر ما حکم او را پذیرفتیم - هر چند با برخی از احکام پیشین فرق داشته باشد - احکام دین اسلام را منسوخ ندانسته ایم؛ زیرا چنان که گفتیم نسخ احکام در موضوعی که دلیلش وارد شده باشد، متحقق نمی شود(۴۹۲).

بخش سوم: حکومت

فصل اوّل: دولت حق
اداره سرزمینی به گستردگی دنیا، کار دشواری است که تنها با برخورداری از رهبری الهی وکارگزارانی دلسوز ومعتقد به نظام الهی وحاکمیت اسلام امکان پذیر است. آری، امام (علیه السلام) برای اداره سرزمین ها وزیرانی را می گمارد که پیشینه مبارزاتی داشته، در تجربه وعمل، پایداری وقاطعیت از خود نشان داده اند.
استاندارانی با شخصیتی قوی، اداره روش امور استان ها را به عهده می گیرند که جز مصالح کشور اسلامی وخشنودی خداوند، به چیز دیگری نمی اندیشند. روشن است، کشوری که مسؤولانش دارای این ویژگی ها باشند، بر دشواری ها پیروز می شود وویرانی های حکومت های پیشین با موفقیت به آبادانی تبدیل می گردد ووضع به گونه ای دگرگون می شود که زندگان آرزوی زندگی دوباره مردگان را می نمایند.
باید توجّه داشت که حضرت (علیه السلام) هنگامی زمام امور را به دست می گیرد که دنیا وارث انبوهی از نابسامانی هاست ومیلیون ها معلول وبیمار جسمی وروانی وجود دارد. هاله ای از ویرانی ها بر دنیا سایه افکنده است وناامنی همه جا را فرا گرفته است. شهرها در اثر جنگ ونبرد به ویرانه ای تبدیل گشته است ونابودی کشتزارها در اثر آلودگی محیط زیست، کمبود ارزاق را به دنبال داشته است.
از سویی، مردم جهان، دولت ها، احزاب وسازمان های بسیاری را دیده اند که مدّعی بوده اند، اگر زمام امور را به دست گیرند، می توانند به جهان وجهانیان خدمت کنند وآرامش وامنیت وبهبودی وضع اقتصادی را به ارمغان آورند؛ ولی در عمل هر کدام از دیگری بدتر رفتار کردند وجز فساد وکشتار وویرانی چیزی به ارمغان نیاورند.
کمونیسم متلاشی شد، مائوئیسم مغضوب سران خود قرار گرفت ودمکراسی غربی جز شعاری مردم فریب چیزی بیش نبود.
سرانجام روزگاری فرا می رسد که عدل وعدالت به دست توانای مرد الهی در روی زمین مرده از ستم پیاده می شود. او آن چنان در اجرای این شعار «یملاء الأرض قسطاً وعدلاً؛ زمین را پر از عدل وقسط می کند». جدّی ومصمّم است که آثار آن در همه جا نمایان می شود.
حضرت، حکومت را به گونه ای سازماندهی می کند ومردم را به گونه ای تربیت می نماید که دیگر واژه ستم از ذهن ها رخت بر می بندد وبه تعبیر روایات، دیگر کسی به دیگری ستم نمی کند؛ حتی حیوانات نیز دست از تعدّی وستم بر می دارند وگوسفند همنشین گرگ می گردد.
امّ سلمه می گوید: پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان عدالتی در جامعه برپا می کند که زندگان آرزو می کنند، کاش مردگانشان زنده می بودند واز آن عدالت بهره مند می گردیدند»(۴۹۳).
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (واعلموا أنّ الله یحیی الأرض بعد موتها)(۴۹۴)؛ بدانید وآگاه باشید که خداوند، زمین را پس از مرگش زنده می کند)، می فرماید: «خداوند زمین را با حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده می گرداند. آن حضرت در زمین به عدالت رفتار می کند وزمین را با گسترش عدالت زنده می نماید؛ پس از آن که در اثر گسترش ستم مرده بود»(۴۹۵).
نیز امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «به خدا سوگند، به طور حتم عدالت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به درون خانه ها واتاق های شان نفوذ می کند؛ هم چنان که سرما وگرما در آن وارد می شود»(۴۹۶).
از این روایت استفاده می شود که با وجود خواسته گروهی وحتی مخالفت آنان، عدالت همه جهان را بدون استثنا در بر می گیرد.
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (الّذین إن مکنّاهم فی الأرضِ أقاموا الصلوةَ...)(۴۹۷)؛ آنان که وقتی در زمین حاکمیتشان بخشیم نماز را بپا می دارند و...) می فرماید: «این آیه در شأن مهدی ویارانش فرود آمده است. خداوند به وسیله آنان، دین خود را آشکار می کند وحاکم می گرداند؛ به گونه ای که اثری از ستم وبدعت دیده نمی شود»(۴۹۸).
امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرماید: «آن گاه که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، ترازوی عدالت را در جامعه برقرار می کند واز آن پس، کسی به دیگری ستم نمی کند»(۴۹۹).
نیز امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «حضرتش در میان کشاورزان ومردم به عدالت رفتارمی کند»(۵۰۰).
جابر بن عبد الله انصاری می گوید: شخصی خدمت امام باقر (علیه السلام) رسید وعرض کرد: این پانصد درهم زکات اموالم را از من تحویل بگیر! امام (علیه السلام) فرمود: «خودت آن را داشته باش وبه همسایگان وبیچارگان ونیازمندان مسلمان بده». پس فرمود: «هنگامی که مهدی ما اهل بیت قیام کند، اموال را یکسان تقسیم می کند وبه عدالت با آنان رفتار می نماید. پس هر کس که از او پیروی کند، از خدا پیروی کرده است وکسی که نافرمانی او کند، خدا را سرکشی نموده است وبدین سبب نام حضرتش را مهدی گذارده اند که به امور ومسائلی پنهان هدایت می شود»(۵۰۱).
عدالت در روزگار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان فراگیر می شود که حتی اولویت های شرعی رعایت می گردد وکسانی که می خواهند واجبات خود را انجام دهند، بر کسانی که درصدد انجام مستحبات هستند، در بهره گیری از امکاناتی که برای آن منظور است، مقدّم هستند. مثلاً در روزگار حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که اسلام وحکومت الهی در سراسر جهان برقرار می شود، طبیعی است که شعایر الهی نیز با شکوهی وصف ناشدنی برگزارمی شود.
حج ابراهیمی یکی از شعایر الهی است که بر اثر گسترش حکومت اسلامی، دیگر مانعی برای رهسپاری به سوی حج بر جای نمی ماند ومردم برای انجام حج، مانند سیلی خروشان به سوی کعبه می شتابند ودر نتیجه گرداگرد کعبه شلوغ شده، برای همه حج گزاران کفایت نمی کند. امام (علیه السلام) دستور می دهد که اولویت را به کسانی دهند که حج واجب بر عهده دارند وبه سخن امام صادق (علیه السلام) این نخستین جلوه گاه عدالت مهدی موعود است.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «نخستین چیزی که از عدالت حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آشکارمی شود، این است که اعلام می کند، کسانی که حج یا مناسک مستحب به جامی آورند وحجر الاسود را استلام می کنند وطواف مستحبی انجام می دهند، آن را به کسانی که حج واجب دارند واگذار کنند»(۵۰۲).
الف) حکومت بردل ها
بدیهی است، حکومتی که در مدّتی کوتاه، بر دشواری ها چیره گردد ونابسامانی ها را از بین ببرد وبا برچیدن نا امیدی از دل ها، بذر امید در آنها بکارد، از پشتیبانی مردمی برخوردار خواهد شد. نظامی که آتش جنگ ها را خاموش کند وامنیت وآسایش را چنان به جامعه باز گرداند که حتی حیوانات نیز از آن بهره مند شوند، این چنین حکومتی، حکومت بر دل ها خواهد بود وآرزوی انسان ها این است که در چنان حکومتی زندگی کنند. از این رو، در روایات از پیوند مردم با امام وعلاقه آنان به حکومت آن حضرت با سخنان دلپذیری یادشده است.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «شما را به مهدی، مردی از قریش بشارت می دهم که ساکنان آسمان وزمین از خلافت وفرمانروایی او خشنودند»(۵۰۳).
نیز آن حضرت می فرماید: «مردی از امّت من قیام می کند که مردم زمین وآسمان او را دوست می دارند»(۵۰۴).
صباح می گوید: در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خردسالان آرزو می کنند که ای کاش بزرگ بودند وبزرگسالان آرزوی کودکی وخردسالی می نمایند»(۵۰۵).
شاید برای این آرزوی خردسالی می کنند که دوست دارند زمان بیش تری را در حکومت آن حضرت به سر برند وخردسالان آرزوی بزرگسالی دارند، زیرا می خواهند مکلّف باشند ودر اجرای برنامه های حکومت الهی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقش داشته باشند وبه پاداش اخروی دست یابند.
حکومت حضرت چنان تأثیری دارد که حتی مردگان نیز از آن بهره می برند.
حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «مردی از فرزندانم ظهور می کند که در نتیجه ظهور وحکومتش هیج مرده ای در گور نمی ماند، مگر این که گشایش وبرکاتی در گور برایش پدید می آید وآنان به دیدار یکدیگر می روند وقیام قائم را به یک دیگر مژده می دهند»(۵۰۶).
در کامل الزیارات(۵۰۷)، «الفرحة» به معنای شادی وخوش حالی آمده است وآوردن واژه میت در روایت، شایسته دقت است؛ زیرا می توان نتیجه گرفت که این گشایش وآسایش همگانی است وویژه گروه خاصی از ارواح نیست. اگر این روایت را در کنار روایاتی که می فرماید: «روح کافران در بدترین شرایط در زنجیر وزندان به سر می برند» بگذاریم، معنای این روایت روشن می گردد؛ زیرا گویا با ظهور امام، حکم آزادی از عذاب به آنان داده می شود ویا حالت «گشایش ورحمتی که در رفتار فرشتگان عذاب نیست»، دگرگون شده برای مدّتی هر چند کوتاه به احترام تشکیل حکومت الهی بر روی زمین، از شکنجه روح کافران ومنافقان دست می کشند.
ب) پایتخت حکومت
ابوبصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابا محمد! گویا می بینم که قائم آل محمد با خانواده اش در مسجد سهله فرود آمده است». گفتم: آیا خانه او مسجد سهله است؟ فرمود: «آری؛ همان جا که منزلگاه ادریس پیامبر بوده است وهیچ پیامبری برانگیخته نشده، مگر آن که در آن مسجد نماز گزارده است. کسی که در آن اقامت کند، مانند کسی است که در خیمه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بوده است. هیچ مرد وزن مؤمنی نیست، مگر آن که دلش به سوی آن مسجد است. هر شب وروزی که می گذرد، فرشتگان الهی به آن مسجد پناه می برند وخدا را می پرستند. ای ابا محمد! اگر من هم نزدیک شما بودم، هیچ نمازی را جز در آن مسجد به جا نمی آوردم.
آن گاه که قائم ما قیام کند، خداوند انتقام رسولش وهمه ما را از دشمنان خواهد گرفت»(۵۰۸).
امام صادق (علیه السلام) از مسجد سهله یاد کرد وفرمود: «آن خانه صاحب ما (حضرت مهدی) است؛ زمانی که با خاندانش در آن جا سکونت گزیند»(۵۰۹).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند وبه سوی کوفه می رود ومنزلش را آن جا قرار می دهد»(۵۱۰).
نیز آن حضرت می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند وبه کوفه برود، هیچ مؤمنی نیست، مگر آن که در آن شهر در کنار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سکونت می گزیند یا به آن شهر می آید»(۵۱۱).
حضرت امیر (علیه السلام) در این باره می فرماید: «روزگاری فرا رسد که این جا (مسجد کوفه) نمازگاه ومصلای مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گردد»(۵۱۲).
ابوبکر حضرمی می گوید: به امام باقر (علیه السلام) یا به امام صادق (علیه السلام) گفتم: کدام سرزمین پس از حرم خدا وحرم پیامبرش با فضیلت تر است؟ فرمود: «ای ابابکر! سرزمین کوفه که جایگاه پاکی است ودر آن مسجد سهله قرار دارد ومسجدی که همه پیامبران در آن نماز خوانده اند واز آن جا عدالت الهی پدیدار می گردد وقائم خداوند وقیام کنندگان پس از او از همان جا خواهند بود. آن جا جایگاه پیامبران وجانشینان صالح آنان است»(۵۱۳).
محمد بن فضیل می گوید: قیامت بر پا نمی شود تا این که همه مؤمنان در کوفه گردآیند(۵۱۴).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نُه یا ده سال حکومت می کند وخوشبخت ترین مردم نسبت به او مردم کوفه هستند»(۵۱۵).
از مجموع روایات چنین فهمیده می شود که شهر کوفه پایگاه اصلی فعالیت ها ومرکز فرمانروایی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
ج) کارگزاران دولت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
طبیعی است که در حکومتی که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رهبری آن را به عهده دارد، کارگزاران ومسؤولان حکومت نیز باید از بزرگان ونیکان امّت باشند. از این رو، می بینیم در روایات ترکیب دولت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان وصالحان روزگار وامّت های پیشین واز سران وبزرگان اصحاب پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بیان می کند که نام برخی از آنان بدین گونه است: حضرت عیسی (علیه السلام)، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی (علیه السلام)، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر نخعی وقبیله همدان.
از حضرت عیسی (علیه السلام) در روایات با واژه های گوناگونی مانند وزیر، جانشین، فرمانده ومسؤول در حکومت یاد شده است.
عیسی (علیه السلام) به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید: همانا من به عنوان وزیر فرستاده شده ام؛ نه امیر وفرمانروا(۵۱۶).
حضرت عیسی (علیه السلام) وزیر حضرت قائم وپرده دار وجانشین آن حضرت است(۵۱۷).
... آن گاه عیسی فرود می آید ومسؤول دریافت اموال حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شود واصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود(۵۱۸).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قیام کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده می گرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم موسی (علیه السلام)؛ آنان که به حق قضاوت کرده وبا عدالت رفتار می کنند، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری ومالک اشتر»(۵۱۹).
در روایتی تعداد آنان بیست وهفت نفر گفته شده است وقوم موسی را چهارده نفر بیان می کند(۵۲۰) ودر روایت دیگری از مقداد نام برده شده است(۵۲۱).
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «... سپاهیان در پیشاپیش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار می گیرند وقبیله همدان(۵۲۲) وزیران او خواهند بود»(۵۲۳).
باز هم در این باره چنین آمده است: «مردان الهی با مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همراه هستند؛ مردانی که به دعوت او پاسخ گفته اند واو را یاری می کنند. آنان وزیران ودولتمردان اویند که بار سنگین مسؤولیت های حکومت را بر دوش دارند»(۵۲۴).
ابن عباس می گوید: اصحاب کهف، یاران مهدی هستند(۵۲۵).
حلبی می گوید: اصحاب کهف همگی از نژاد عربند وجز به عربی سخن نمی گویند. آنان وزیران مهدی هستند(۵۲۶).
از روایات وسخنان بالا نتیجه می گیریم که بار سنگین حکومت واداره سرزمین های پهناور اسلامی را نمی توان به دوش هر کس نهاد؛ بلکه افرادی باید این مسؤولیت را بپذیرند که بارها آزمایش شده، شایستگی خود را در آزمایش های گوناگون به اثبات رسانده باشند. از این رو، می بینیم که در رأس وزیران حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت عیسی (علیه السلام) قرار دارد که یکی از پیامبران اولواالعزم است. هم چنین از جمله مسؤولان برجسته حکومتی او سلمان فارسی، مقداد، ابودجانه ومالک اشتر می باشند که شایستگی سرپرستی کارها را در روزگار پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وامیرمؤمنان (علیه السلام) داشته اند وقبیله همدان که برگ های درخشانی را در تاریخ اسلام ودر روزگار حکومت علی بن ابی طالب (علیه السلام) به خود اختصاص داده اند، از مسؤولان این حکومتند.
د) مدّت حکومت
درباره مدّت حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، روایات گوناگونی از طریق شیعه واهل سنّت وجود دارد. برخی از روایات، روزگار حکومت امام (علیه السلام) را به هفت سال محدود می کنند. برخی احادیث دیگر هشت، نُه، ده وبیست سال را یادآور می گردند وبرخی اخبار، حتی تا هزار سال را نیز یادآور گشته اند. آن چه مسلّم است این که حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کم تر از هفت سال نیست ودر برخی احادیث که از ائمه (علیه السلام) رسیده است، بر آن تأکید فراوانی شده است.
شاید بتوان گفت: مدّت حکومت هفت سال است؛ ولی سالیان آن با سال های روزگار ما متفاوت است؛ چنان که در بعضی از روایات آمده است:
«حکومت حضرت، هفت سال است وهر سالی به مقدار ده سال از سال های شما می باشد. پس سالیان حکومت آن حضرت به اندازه هفتاد سال شما خواهد بود»(۵۲۷).
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «حضرت مهدی هفت سال حکومت می کند که هر سال آن روزگار، ده سال شما خواهد بود»(۵۲۸).
حضرت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست... وهفت سال سرپرستی کارها را به دست می گیرد»(۵۲۹).
نیز می فرماید: «آن حضرت هفت سال بر این امّت حکومت می کند»(۵۳۰).
هم چنین آن حضرت می فرماید: «مدّت عمر - حکومت - مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هفت سال، اگر کوتاه باشد وگرنه هشت یا نه سال خواهد بود»(۵۳۱). نیز آمده است: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نُه سال در این جهان حکومت می کند»(۵۳۲).
جابر بن عبد الله انصاری از امام باقر (علیه السلام) پرسید: «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال زندگی خواهد کرد؟ حضرت فرمود: «از روز قیام تا هنگام وفات، نوزده سال طول می کشد»(۵۳۳).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیست سال حکومت می کند وگنج ها را از زمین بیرون آورده، سرزمین های شرک را می گشاید»(۵۳۴).
نیز می فرماید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است وبیست سال حکومت می کند»(۵۳۵).
هم چنین آمده است: آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ده سال حکومت می کند(۵۳۶).
حضرت علی (علیه السلام) در پاسخ این پرسش که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چند سال فرمانروایی خواهد کرد؟ فرمود: «سی یا چهل سال فرمانروای مردم خواهد بود»(۵۳۷).
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است وعمری برابر عمر ابراهیم خلیل الرحمن خواهد داشت ودر هشتاد سالگی ظهور می کند وچهل سال فرمانروایی می نماید»(۵۳۸).
نیز آن حضرت فرمود: «مدّت فرمانروایی حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوزده سال وچند ماه است»(۵۳۹).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سی صد ونُه سال حکومت می کند؛ چنان که اصحاب کهف نیز در غار همین اندازه ماندند»(۵۴۰).
مرحوم مجلسی(ره) می فرماید: روایاتی را که درباره مدّت حکومت امام (علیه السلام) آمده است باید به احتمالات زیر توجیه کرد: برخی روایات بر تمام مدّت حکومت دلالت دارد وبرخی بر مدّت ثبات واستقرار حکومت. بعضی بر طبق سال ها وروزهایی است که ما با آشناییم وبعضی احادیث دیگر بر طبق سال ها وماه های روزگار حضرت است که طولانی می باشد وخداوند به حقیقت مطلب آگاه است(۵۴۱).
مرحوم آیة الله طبسی - پدر بزرگوارم - پس از گفتن این روایات، روایت هفت سال را ترجیح می دهد؛ ولی می فرماید: بدین معنا که هر سالی به قدرت خدا، به اندازه ده سال از سالیان ما خواهد بود(۵۴۲).
فصل دوم: رشد دانش وفرهنگ اسلامی
حکومتی که در رأس آن رهبری مانند مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که درهای دانش بر روی او گشوده است، آن هم نه تنها به آن اندازه که بر پیامبران واولیا گشوده بوده است، بلکه بیش از سیزده برابر آن چه آنان از دانش بهره داشته اند، طبعاً از نظر علمی پیشرفتی شگفت انگیز خواهد داشت ودگرگونی چشمگیری در جهان دانش وفرهنگ وصنعت پدید خواهد آورد.
به سخن دیگر، درک دانش وعلمی که امام عصر (علیه السلام) بر روی مردم می گشاید، قابل سنجش با پیشرفتی که بشر از نظر علمی داشته است، نیست ومردم نیز استقبال بیش تری به فراگیری دانش نشان خواهند داد تا جایی که حتی زنان جوان که هنوز سنّی از آنان نگذشته است، آن چنان به کتاب خدا ومبانی مذهب آشنا می شوند که به آسانی، حکم خدا را از قرآن کریم استخراج می کنند.
در بُعد صنعت وتکنیک نیز پیشرفت شگفت انگیزی انجام خواهد گرفت. هر چند روایات، جزئیات این پیشرفت را بازگو نکرده است، ولی مجموع، روایاتی که در این باره آمده است، نمایانگر دگرگونی شگرفی در این زمینه است. مانند روایاتی که می گوید: شخصی در مشرق برادرش را در مغرب می بیند، حضرت را به هنگام سخنرانی، همه جهانیان می بینند، یاران حضرت از فاصله دور با هم سخن می گویند وسخن یک دیگر را می شنوند، چوب تعلیمی وبند کفش با انسان سخن می گویند، اشیای درون خانه به انسان گزارش می دهند، برای مسافرت بر روی ابر سوار شده، از این سو به آن سو پرواز می کنند ونمونه های زیادی از این گونه که هر چند برخی از آنها شاید اشاره به اعجاز داشته باشد، ولی با توجّه به همه روایات، آن دگرگونی را می توان دریافت.
روایات، جهان را در روزگار امام عصر (علیه السلام) جهانی متمدن ودر اوج قدرت وپیشرفت علمی معرّفی می کند وبه طور کلی صنعت در آن روزگار با صنعت کنونی فرسنگ ها فاصله خواهد داشت؛ چنان که صنعت کنونی با قرن های پیشین، تفاوت چشمگیری دارد.
فرق بنیادین پیشرفت در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با جهان کنونی در این است که در روزگار ما پیشرفت علم وصنعت در جهت سقوط فرهنگ واخلاق جامعه بشری است وهر چه انسان ها از نظر دانش پیشرفت می کنند، از انسانیت بیش تر فاصله می گیرند وبه فساد وتباهی وکشتار رو می آورند؛ ولی در روزگار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این شرایط درست بر عکس شرایط کنونی است وبشر در عین این که به بالاترین رشد علمی وصنعتی می رسد، به همان اندازه به تعالی اخلاق وکمال انسانی نزدیک می گردد.
در حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با اجرای برنامه های آسمانی، آن چنان انسان ها از نظر شخصیت پرورش می یابند که گویی آنان غیر از انسان هایی هستند که در گذشته زندگی می کرده اند. آنان که تا دیروز برای درهم ودیناری، خون نزدیک ترین افراد خود را می ریختند، در حکومت آن حضرت پول وثروت آن چنان در نظرشان بی ارزش وخوار می گردد که درخواست کردن آن را نشانه ای از پستی ودنائت طبع می دانند.
اگر تا دیروز حسد وکینه ودشمنی بر آنان چیره بود، در حکومت آن حضرت، دل ها به هم نزدیک می شود تا جایی که گویی یک جان می گردند که در چند کالبد قرار گرفته است. انسان هایی که بی اراده وسست وضعیف بودند، دل های شان قوی ومحکم تر از آهن سخت می شود.
آری، حکومت آن حضرت باعث رشد وتکامل خردها واخلاق است وآن روزگار، روز تکامل یافتن استعدادهاست. آن چه تا دیروز رخ می داد، در اثر کوته فکری بشر بود ودر نظام الهی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشریت به نهایت بلوغ خود می رسد واخلاق، اندیشه، آرزوو... رنگ کمال ورشد به خود می گیرد واین وعده، همان وعده بزرگی است که در حکومت عدل مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تحقق می یابد. ارمغانی که هیچ حکومتی در هیچ روزگاری نتوانسته است که آن را به جامعه بشری هدیه کند.
الف) شکوفایی دانش وصنعت
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «علم ودانش، بیست وهفت حرف است وهمه آن چه پیامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است ومردم تاکنون جز با آن دو حرف [با حرف های دیگر] آشنایی ندارند وهنگامی که قائم ما قیام کند، بیست وپنج حرف دیگر را بیرون آورده، آن را بین مردم نشر وگسترش می دهد. وآن دو حرف را نیز ضمیمه می کند ومجموع بیست وهفت حرف را در میان مردم منتشر می سازد»(۵۴۳).
به نقل راوندی در خرائج «جزءاً» بدل از صرفاً می باشد.
از این روایت استفاده می شود که بشر هر چه از نظر علم ودانش پیشرفت کند، در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یک باره بیش از دوازده برابر رشد وگسترش می یابد وبا اندکی دقت درمی یابیم که در روزگار آن حضرت، دانش چه پیشرفت شگفت انگیز وخیره کننده ای خواهد داشت.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «دانش گاهی به کتاب خداوند عزّوجلّ وسنّت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، در قلب مهدی ما می روید؛ چنان که گیاهی در بهترین کیفیت خود رشد می کند. هر کس از شما که تا روزگار ظهور حضرتش باقی بود واو را ملاقات کرد، به هنگام دیدار با ایشان بگوید: سلام بر شما ای خاندان رحمت ونبوت وگنجینه دانش، وجایگاه رسالت(۵۴۴)
نیز آن حضرت می فرماید: «این امر (حکومت جهانی اسلام) در شأن کسی است که سنّ او (به هنگام امامت) از همه ما کم تر ویاد او از همه ما دل نشین تر است. خداوند علم ودانش را به او می دهد وهرگز او را به خودش وا نمی گذارد»(۵۴۵).
آن حضرت در سخن دیگری می فرماید: «امامی که قرآن، دانش وسلاح نزد اوست، ازماست»(۵۴۶).
در این روایت راز پیشرفت وکمال بشریت گفته شده است؛ زیرا پیشوایی می تواند جامعه را به سوی خوشبختی وکمال رهبری کند که دارای سه چیز باشد: قانونی الهی که بشر را به سوی کمال هدایت کند؛ دانشی که در جهت رفاه زندگی بشر به کار گرفته شود وقدرت واسلحه ای که مفسدان وموانع تکامل بشریت را از سر راه بردارد وحضرت ولی عصر (علیه السلام) به این چند چیز مجهز است. بنابراین، بر جهان حکومت می کند وانسان ها را علاوه بر این که به رشد علمی وتکنیکی می رساند، به تکامل اخلاقی وانسانی نیز می رساند.
در این جا به برخی از روایات که نشان دهنده رشد وپیشرفت صنعت ودانش در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، اشاره می کنیم:
امام صادق (علیه السلام) پیرامون چگونگی ارتباط در روزگار امام عصر (علیه السلام) می فرماید: «درروزگار حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مؤمن در شرق زمین، برادرش را که در غرب زمین است می بیند. هم چنین مؤمنی که در غرب است، برادرش را که در مشرق است مشاهده می کند»(۵۴۷).
این روایت با توجّه به اختراع تلفن های تصویری، بیش تر قابل درک است؛ روشن نیست که آیا همین روش ارتباطی به گونه ای گسترش می یابد که در همه جهان، مردم بتوانند از آن استفاده کنند یا این که سیستم پیشرفته تری جای آن را می گیرد ویا این که مطلب دیگری فوق همه اینهاست.
نیز آن حضرت در روایتی دیگر می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند، قدرت شنوایی وبینایی شیعیان ما را افزایش می دهد؛ به گونه ای که از فاصله یک برید (چهار فرسنگ) حضرت با شیعیانش سخن می گوید وآنان سخنش را می شنوند وحضرت را می بینند؛ در حالی که حضرت در جایگاه خودش مستقر است»(۵۴۸).
مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) پرسید: در چه بقعه ومکانی حضرت مهدی ظاهرمی شود؟
حضرت پاسخ داد: «هیچ بیننده ای نیست که به هنگام ظهور، حضرت را ببیند ودیگران او را نبینند (یعنی به هنگام ظهور همه او را می بینند) واگر کسی جز این مطلب را ادّعا کند، تکذیبش کنید»(۵۴۹).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «گویا حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می بینیم، در حالی که زره پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را بر تن دارد... واهل سرزمینی نماند، مگر این که حضرت را ببینند؛ به گونه ای که گویی حضرتش با آنان در کشورشان است»(۵۵۰).
از این روایت دانسته می شود که در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم با وسیله ای جز آنچه اکنون وجود دارد، حضرت را می بینند؛ زیرا در روایت آمده است: «مردم به گونه ای او را می بینند که گویی حضرت در میان آنان ودر کشورشان به سر می برد» ودر این باره دو احتمال وجود دارد: ۱. سیستم پخش تصویر سه بعدی در آن روزگار در سراسر جهان گسترش می یابد. ۲. سیستم پیشرفته تری جایگزین آن می گردد که به وسیله آن، حضرت را می بینند یا آن که حدیث اشاره به اعجاز امام دارد.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره چگونگی حمل ونقل در آن روزگار می فرماید: «پس از شما اقوامی خواهند آمد که زمین زیر پای شان طی وپیموده می شود ودرهای جهان به روی شان باز می گردد... زمین در کم تر از یک چشم به هم زدن پیموده می گردد؛ به گونه ای که اگر کسی از آنان بخواهد شرق تا غرب زمین را در ساعتی بپیمایند، این کار را انجام می دهند»(۵۵۱).
درباره پیشرفت وسایل اطلاعاتی به هنگام ظهور حضرت ودر حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایاتی آمده است که به ذکر دو روایت بسنده می کنیم:
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، قیامت بر پا نمی شود تا این که کفش یا چوب تعلیمی یا عصای شخصی به او خبر دهد که خانواده او پس از خارج شدنش از خانه، چه کاری انجام داده است»(۵۵۲).
امام باقر (علیه السلام) درباره اطلاعات در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «آن حضرت بدین سبب مهدی نام گرفت که به امور مخفی هدایت می شود تا جایی که افرادی را گسیل می دارد تا شخصی را - که مردم او را مجرم وگناهکار نمی دانند - به قتل برسانند.
میزان آگاهی حضرت از مردم به اندازه ای است که اگر کسی در خانه خودش سخنی بگوید: بیم آن دارد که مبادا، دیوارهای خانه اش گزارش وشهادت دهند»(۵۵۳).
این روایت ممکن است به پیشرفت خیره کننده سیستم اطلاعاتی در روزگار حضرت اشاره داشته باشد که البته حکومتی که بر سراسر جهان سیطره دارد، نیاز به تشکیلات وسیستم پیچیده اطلاعاتی نیز دارد. هم چنین ممکن است مراد همان ظاهر عبارت باشد که خود دیوار گزارش می دهد.
ب) گسترش فرهنگ اسلامی
در حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم به گونه بی سابقه ای به اسلام روی می آورند وروزگار خفقان وسرکوب دین داران وممنوعیت مظاهر اسلامی به سر آمده، در همه جا آوای اسلام طنین انداز است وآثار مذهب تجلّی می کند. به تعبیر برخی از روایات، اسلام در هر خانه، کوخ وچادری رخنه می کند؛ چنان که سرما وگرما در آن نفوذ می نماید. چون نفوذگرما وسرما اختیاری نیست وهر چند از نفوذ آن جلوگیری کنند، باز هم نفوذکرده وآنان را تحت تأثیر قرار می دهد. اسلام نیز در این روزگار به همه جا، شهروروستا ودشت وبیابان وبا وجود مخالفت قلبی برخی از آنان، رخنه کرده، آنان را تحت تأثیر قرارمی دهد ودگرگون می سازد.
در چنین شرایطی طبعاً استقبال وپذیرش مردم به مظاهر وشعارهای دینی، بی سابقه خواهد بود. استقبال مردم از آموزش قرآن، نماز جماعت ونماز جمعه چشمگیر خواهدشد ومساجد کنونی وحتی مساجدی که در آینده ساخته می شود، برطرف کننده نیاز آنان نخواهد بود. آن چه در روایت است مبنی بر این که در یک مسجد دوازده بار نمازجماعت خوانده می شود، خود دلیل روشنی بر اندازه پذیرش مردم نسبت به مظاهر دینی است. این مطلب با توجّه به این که به هنگام ظهور امام، جمعیت جهان در اثر کشتار کاهش می یابد، قابل توجّه است.
در آن شرایط نقش اداره یا وزارتخانه ای که مسؤولیت امور فرهنگی ودینی را دارد، بسیار بزرگ است وبه تناسب جمعیت، مساجدی ساخته می شود وحتی در جایی لازم می شود مسجدی بسازند که پانصد در داشته باشد ویا در روایت هست که کوچک ترین مساجد کوفه در آن روزگار، همان مسجد کوفه کنونی است که این مسجد اکنون یکی از بزرگ ترین مساجد جهان است.
در این جا به گسترش آموزش قرآن ومعارف، مساجد ورشد معنویت واخلاق کریمانه از دیدگاه روایات در حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می پردازیم:
۱. آموزش قرآن ومعارف اسلامی
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «گویا شیعیانم را می بینم که در مسجد کوفه گرد آمده اند وبا برپایی چادرهایی، مردم را به همان ترتیبی که قرآن فرود آمده بود، آموزش می دهند»(۵۵۴).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «گویا می بینم که شیعیان علی (علیه السلام) قرآن ها را در دست دارند ومردم را آموزش می دهند»(۵۵۵).
اصبغ بن نباته می گوید: از علی (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «گویا عجم (نژاد غیر عرب) را می بینم که چادرهای شان در مسجد کوفه برافراشته شده است وبه مردم قرآن می آموزند؛ به همان گونه که فرود آمده است»(۵۵۶).
این روایت، هویت آموزش دهندگان را روشن می کند که از عجم هستند وبه گواهی لغت شناسان(۵۵۷) مراد از عجم در این جا فارس ها وایرانیان هستند.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اندازه ای به شما حکمت وفهم داده خواهد شد که یک زن در خانه اش، بر طبق کتاب خدا وسنّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قضاوت می کند»(۵۵۸).
۲. ساختن مساجد
حبه عرنی می گوید: امیرمؤمنان به سوی سرزمین «حیره»(۵۵۹) رهسپار شد وفرمود: «...به طور حتم، در شهر حیره مسجدی ساخته خواهد شد که پانصد در داشته باشد ودوازده امام جماعت عادل در آن نماز جماعت برگزار کنند. گفتم: ای امیرالمؤمنین! این گونه که توصیف می کنی، آیا مسجد کوفه، گنجایش مردم را خواهد داشت؟ فرمود: «چهار مسجد در آن جا ساخته می شود که مسجد کوفه (فعلی) از همه آنها کوچک تر خواهد بود. واین مسجد (حیره که پانصد در دارد) ودو مسجد دیگر که در دو سوی شهرکوفه قرار می گیرند، احداث خواهد گشت». آن گاه حضرت(۵۶۰) به سوی رودخانه بصریین ورودخانه غربیین اشاره کرد.
نیز آن حضرت می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حرکت خود ادامه می دهد... تااین که در قسطنطنیه ونزدیک آن مساجد بسیاری ساخته می شود»(۵۶۱).
مفضل می گوید: حضرت صادق (علیه السلام) می فرمود: «هنگامی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، در بیرون از شهر کوفه (ظهر الکوفه)، مسجدی خواهد ساخت که هزار در خواهد داشت»(۵۶۲).
شاید مراد از ظهرالکوفه که در روایت آمده است، شهر نجف اشرف باشد؛ چون دانشمندان از نجف به ظهرالکوفه تعبیر کرده اند.
۳. رشد معنویت واخلاق
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «مردم در روزگار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عبادت ودین روی می آورند ونماز را با جماعت برگزار می کنند»(۵۶۳).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «خانه های کوفه به رودخانه کربلا وحیره متصل می شود؛ به گونه ای که فرد نمازگزار روز جمعه برای شرکت در نماز جمعه سوار بر مرکبی تیزرو می شود، ولی بدان نمی رسد»(۵۶۴).
شاید این کنایه از افزایش وتراکم جمعیت باشد که مانع شرکت وحضور به هنگام او در نماز جمعه می گردد واین که همه نمازگزاران در یک جا گرد می آیند وبیش از یک نماز جمعه، برگزار نمی شود، شاید بر اثر یکی شدن این سه شهر باشد؛ زیرا از نظر شرعی برگزاری بیش از یک نماز جمعه در یک شهر جایز نیست.
مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، شخص شب را به صبح می رساند، در حالی که نادان، ترسو وبخیل است وبه هنگام صبح، داناترین مردم، شجاع ترین آنان وبخشنده ترین انسان هاست وپیروزی پیشاپیش امام در حرکت خواهد بود»(۵۶۵).
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند...، کینه های بندگان نسبت به یک دیگر از دل های شان زدوده می گردد»(۵۶۶).
نیز پیامبر مکرّم اسلام در این باره می فرماید: «... در آن روزگار کینه ها ودشمنی ها از دل ها زدوده خواهد گشت»(۵۶۷).
درباره نابودی فساد اخلاقی وانحراف، پیشوای دوم شیعیان می فرماید: «خداوند در آخرالزمان مردی را برمی انگیزد که کسی از منحرفان وفاسدان نمی ماند مگر این که اصلاح گردد»(۵۶۸).
یکی از ویژگی های روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که حرص وطمع از میان می رود وروح بی نیازی در انسان ها پدیدار می شود.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «زمانی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، خداوند، غنا وبی نیازی را در دل بندگانش می نهد؛ به گونه ای که حضرت اعلام می کند، هر کس به مال وثروت نیاز دارد، بیاید؛ ولی برای آن، کسی پیشقدم نمی شود»(۵۶۹).
نکته جالب توجّه در این روایت، این است که در حدیث واژه «عباد» به کار رفته است؛ یعنی این دگرگونی روحی به گروه ویژه ای اختصاص ندارد؛ بلکه این دگرگونی درونی در همه انسان ها پدید می آید.
هم چنین آن حضرت می فرماید: «شما را به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت می دهم که به سوی مردم برانگیخته می گردد؛ در حالی که زلزله ها واختلاف بر مردم چیره است. آن گاه زمین را پر از عدل وداد می کند؛ چنان که پر از ستم وجور شده است وساکنان زمین وآسمان از او خشنودمی گردند.
خداوند، دل های امّت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را سرشار از بی نیازی می کند؛ به گونه ای که منادی ندا می دهد، هر کس به مالی نیاز دارد؛ بیاید (تا نیازش رفع شود) ولی جز یک نفر کسی نمی آید. آن گاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او می فرماید: «نزد خزینه دار برو وبگو مهدی دستور داده است که به من مال وثروت بدهی». خزانه دار می گوید: دو دستی پول ها را جمع کن. او نیز پول ها را در دامن خود می ریزد؛ ولی هنوز از آن جا بیرون نرفته است که از رفتار خویش پشیمان می گردد وبا خود می گوید: چه شد که من طمعکارترین امّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شدم! آیا کسی که سبب غنا وبی نیازی آنان گشت، از بی نیاز کردن من ناتوان است. آن گاه باز می گردد تا اموال را بازگرداند؛ امّا خزانه دار نمی پذیرد ومی گوید: ماچیزی را که بخشیدیم پس نمی گیریم!»(۵۷۰).
در روایت جمله یملأ قُلوب أمّة محمد به کار رفته است که شایسته دقت است؛ زیرا غنا وبی نیازی مطرح نیست؛ بلکه استغنا وبی نیازی روح مطرح است وممکن است انسان فقیر باشد، ولی روحی بی نیاز داشته باشد. در این روایت، جمله یملأ قلوب آمده است که می رساند قلب های آنان پر از حس بی نیازی است وافزون بر آن از نظر مالی نیز در وضعیت خوبی به سر می برند.
درباره رشد خرد، کمال اخلاقی وقوّت قلب مردم در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایاتی رسیده است که به بازگویی چند روایت بسنده می کنیم:
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان خدا می گذارد وخردهای شان را جمع کرده (تمرکز می بخشد ورشد می دهد) اخلاقشان را کامل می کند»(۵۷۱). در بحار الانوار «أحلامهم» یعنی آرزوهای شان(۵۷۲) آمده است.
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چون دستورات اسلامی را به طور کامل اجرا می کند، باعث رشد فکری مردم می شود وهدف پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) که می فرماید: «برای به کمال رساندن اخلاق مردم مبعوث شدم» تحقق می یابد.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به حضرت فاطمه(س) می فرماید: «خداوند از نسل این دو (حسن وحسین (علیه السلام)) شخصی را برمی انگیزد که دژهای گمراهی را می گشاید ودل های سیاه قفل خورده را تسخیر می نماید»(۵۷۳).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «مردی از فرزندانم ظهور می کند... ودستش را بر سر بندگان خدا می گذارد. آن گاه هیچ مؤمنی نمی ماند، مگر این که، دلش از پاره های بزرگ آهن وسندان محکم تر می شود وتوان چهل مرد را دارد»(۵۷۴).
مردم در روزگار حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فریبندگی دنیا را باور کرده، همه گرفتاری ها وگناهان را از آن می دانند واز نظر ایمان وتقوا به حدّی می رسند که دیگر دنیا مایه فریب آنان نمی شود.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «زمین بهترین چیزهایی که در دل دارد، بیرون می ریزد؛ مانند پاره های طلا ونقره. آن گاه قاتل می آید وچنین می گوید: برای اینها دست به قتل زدم وکسی که قطع رحم کرده است؛ می گوید: این باعث قطع رحم شده بود. دزد می گوید: برای این دستم بریده شد. پس همگی طلا را رها می کنند وچیزی از آن بر نمی دارند»(۵۷۵).
زید زراد می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: بیم آن داریم که از مؤمنان نباشیم. فرمود: «چرا؟» عرض کردم: چون در میان خود، کسی را نمی یابیم که برادر دینی خود را بر درهم ودینارش برتری دهد ومی بینیم که درهم ودینار در نزد ما برتری دارد بر برادر مؤمنی که میان ما واو را دوستی وولایت امیرمؤمنان (علیه السلام) پیوند زده است.
حضرت فرمود: «خیر، شما مؤمن هستید؛ ولی ایمانتان کامل نمی گردد، مگر آن که قائم ما ظهور کند. در آن هنگام، خداوند در شما بردباری وشکیبایی پدید می آورد وآن گاه مؤمن کامل خواهید شد»(۵۷۶).
فصل سوم: امنیت
در حالی که پیش از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرایط ناامنی بر جهان چیره است، یکی از بنیادی ترین کارهای حضرت، بازگرداندن امنیت به جامعه است. در حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با برنامه ریزی دقیقی که انجام می شود، در مدّت کوتاهی امنیت در همه زمینه ها به جامعه باز می گردد ومردم در محیطی پر از امنیت به زندگی خود ادامه می دهند؛ امنیتی که بشر در هیچ روزگاری مانند آن را ندیده است.
راه ها به گونه ای امن می شود که زنان جوان از جایی به جای دیگر، بدون همراه داشتن محرمی، سفر می کنند واز هر گونه تعرّض وسوء نظر در امان هستند.
مردم در امنیت کامل قضایی به سر می برند؛ به گونه ای که دیگر کسی از این که ممکن است حقش پایمال شود، کوچک ترین بیمی ندارد. برنامه ها وقوانین به گونه ای طرح ریزی واجرا می شود که مردم خود را در امنیت کامل مالی وجانی می بینند. دزدی از جامعه رخت برمی بندد وامنیت مالی تا جایی فراگیر می شود که اگر کسی دست در جیب دیگری ببرد، هرگز احتمال دزدی داده نمی شود وکار او توجیه می گردد.
چنان ناامنی از جامعه رخت برمی بندد وجایش را به امنیت می دهد که حیوانات وجانداران را نیز در برمی گیرد؛ به گونه ای که گوسفند وگرگ در کنار هم زندگی می کنند وکودکان با عقرب وگزندان همبازی می شوند؛ بدون این که آسیبی ببینند.
الف) امنیت عمومی
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این باره می فرماید: «هنگامی که عیسی بن مریم از آسمان به زمین آید ودجّال را به قتل رساند...، چوپان به گوسفندان خود می گوید: برای چَرا به فلان مکان بروید ودر این ساعت بازگردید! گله گوسفندی میان دو کشتزار می شوند؛ ولی هرگز به خوشه ای از آن تعدّی نمی کنند وشاخه ای از آن را با پای خود نمی شکنند»(۵۷۷).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «... زمین را از عدالت پر می کند تا جایی که مردم به فطرت خویش باز می گردند. نه خونی به ناحق ریخته می شود ونه خوابیده ای را بیدار می کنند»(۵۷۸).
ابن عباس درباره گسترش امنیت در روزگار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید: حتی در آن عصر، گرگ، گوسفند را نمی درد وشیر، گاو را از بین نمی برد ومار به انسان آسیبی نمی رساند وموش، انبانی را نمی جود وبه آن دستبرد نمی زند(۵۷۹).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «هرگاه قائم ما قیام کند، آسمان باران های خود را می بارد ودرندگان با چارپایان از در آشتی وارد می شوند وبا انسان ها کاری ندارند تا جایی که زنی از عراق به شام می رود؛ بدون این که درنده ای او را نگران سازد ویا از درنده ای بترسد»(۵۸۰).
نیز آن حضرت می فرماید: «لشکر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتش «أعور دجّال» را نابود می سازد زمین را از وجود آن پاک می کند. از آن پس، مهدی فرمانروایی شرق وغرب زمین را به دست می گیرد واز جابلقا تا جابرسا را می گشاید وبر همه کشورها چیره می شود وحکومت وفرمانروایی او تثبیت می گردد»(۵۸۱).
آن حضرت با مردم به عدالت رفتار می کند تا جایی که گوسفند در کنار گرگ به چریدن مشغول است وکودکان با عقرب بازی می کنند؛ بدون این که آسیبی به آنان برسد. بدی ها از بین می رود ونیکی ها بر جای می ماند.
در روایتی آمده است: «قیامت برپا نمی شود تا این که حضرت عیسی فرود آید... وگرگ در گله ای از گوسفند، همانند سگ گله باشد وشیر در گله شتر، گویی بچه شتر یاجفت آن است»(۵۸۲).
حذیفه می گوید: از پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شنیدم که می فرمود: «به هنگام ظهور حضرت قائم...، پرندگان در لانه های خود تخم گذاری می کنند وماهیان در دریا»(۵۸۳).
شاید منظور این باشد که آنها احساس امنیت می کنند وبدون دغدغه خاطر در لانه ومحلّ زندگی خود تخم گذاری می کنند.
ابو امامه باهلی می گوید: روزی پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای ما خطبه خواند ودر پایان آن فرمود: «پیشوای مردم در آن روزگار مردی صالح است... در آن عصر به گوسفند وگاو تعدّی نمی شود وکینه ها از سینه ها زدوده می گردد. افسار را از دهان حیوانات برمی دارند (وحیوانات به حقوق دیگران تجاوز نمی کنند تا چه رسد به این که انسان ها به حقوق یک دیگر تجاوز کنند). کودک دستش را در دهان درنده می گذارد، ولی حیوان آزاری به او نمی رساند. بچه حیوان در جلو شیر ودرنده انداخته می شود وبه او آسیبی نمی رسد وشیر در میان گله شتر، همانند سگ گله وگرگ در میان گوسفندان، مانند سگ گله است»(۵۸۴).
شاید این روایت کنایه از امنیت کامل وپیدایش جوّ اطمینان به یک دیگر باشد.
نیز آن حضرت می فرماید: «روزگاری که عیسی بن مریم به زمین فرود آید ودجّال را به قتل رساند، مارها وعقرب ها آشکارند وبه کسی آزاری نمی رسانند»(۵۸۵).
از این احادیث اندازه امنیت مالی وجانی در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به خوبی روشن می گردد؛ زیرا چوپانی که گله خود را به بیابان می فرستد، از دستبرد انسان ها وتعدّی درندگان به آنها آسوده خاطر است. انسانی که به سفر می رود یا در بین جانوران موذی زندگی می کند، از آزار واذیت آنها در امان است؛ به گونه ای که گویا قانون احترام به حقوق دیگران حتی برای حیوانات درنده وحشرات نیز پذیرفته شده است وهمه در برابر آن خاضع وتسلیم هستند. شاید مقداری از امنیت بدین سبب باشد که در روزگار آن حضرت نعمت های الهی فراوان است وچون همه جانداران نیز از آن نعمت ها بهره مندند واحساس امنیت می کنند، به کسی آسیب نمی رسانند.
امنیت عمومی در عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان فراگیر می شود که حتی اگر کسی به خواب رود، اطمینان دارد که او را بیدار نمی کنند ومزاحم خواب او نمی گردند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این باره می فرماید: «امّت مهدی به آن حضرت پناه می برند؛ چنان که زنبورهای عسل به ملکه خود پناه می آورند. آن حضرت زمین را پر از عدل وداد می کند؛ چنان که (پیش از آن) پر از ستم وجور شده بود؛ به حدّی که مردم به فطرت نخستین خود بازمی گردند. شخص خوابیده را از خوابش بیدار نمی کنند وخون کسی ریخته نمی شود»(۵۸۶).
ب) امنیت راه ها
درباره امنیت راه ها در حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایات بسیاری رسیده است که به گفتن چند روایت بسنده می کنیم:
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به گونه ای است که دو زن شبانه حرکت کرده، مسافرت می کنند واز بی عدالتی وستم هراسی ندارند»(۵۸۷).
نیز آن حضرت می فرماید: «به یقین خداوند، این امر (دین خود) را به پایان می رساند؛ به گونه ای که شخص سواره در شب از صنعا به حضرموت مسافرت می کند وجز خدا، از کسی ترس ندارد»(۵۸۸).
شاید گفتن نام این دو سرزمین به لحاظ داشتن بیابان های ترسناک باشد که گاهی از آن به مفازه تعبیر شده است وبه دلیل تفأل زدن به پیروزی وجان سالم به در بردن از آن بیابان هامی باشد.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «به خدا سوگند، یاران مهدی آن اندازه می جنگند تا خدا به یگانگی پرستیده شود وبه او شرک نورزند وتا آن جا که پیرزنی سالخورده وناتوان از این سوی جهان به آن سوی رهسپار شود وکسی متعرّض او نشود»(۵۸۹).
شخصی از حضرت صادق (علیه السلام) پرسید: چرا آرزوی ظهور حضرت قائم (علیه السلام) را داشته باشیم؟ آیا در دوران غیبت مقام والایی داریم؟ حضرت فرمود: «سبحان الله! آیادوست نداری که امام، عدالت را در جهان بگستراند وامنیت را در راه ها برقرار کند وباحکم منصفانه با ستمدیده رفتار نماید وبه او یاری رساند(۵۹۰)؟»
یکی از یاران امام صادق (علیه السلام) می گوید: روزی ابوحنیفه نزد امام صادق (علیه السلام) آمد. حضرت خطاب به او فرمود: «این آیه که می فرماید: (سیروا فیها لیالی وأیاماً آمنین)(۵۹۱)؛ در زمین شبانه روز سیر کنید در حالی که در امان باشید.)» درباره چه سرزمینی است؟»
ابوحنیفه گفت: گمان دارم بین مکه ومدینه باشد.
حضرت به یارانش رو کرد وفرمود: «آیا می دانید که مردم در بین این راه، مورد تعرّض راهزنان قرار می گیرند واموال آنان به غارت برده می شود وافراد امنیت ندارند وکشته می گردند؟»
اصحاب پاسخ دادند: آری، چنین است وابوحنیفه سکوت کرد.
حضرت بار دیگر از او پرسید: «این آیه که خداوند می فرماید: (ومن دخله کان آمناً)(۵۹۲)؛ هرکس در آن وارد شود، در امان خواهد بود). درباره کدام نقطه از زمین است؟»
ابوحنیفه گفت: کعبه است.
امام فرمود: «آیا می دانی که حجاج بن یوسف ثقفی کعبه را برای سرکوبی ابن زبیر به منجنیق بست واو را کشت. آیا او در جای امن بود؟»
ابوحنیفه سکوت کرد ودیگر سخن نگفت.
چون او از جلسه بیرون رفت؛ ابوبکر حضرمی به حضرت عرض کرد: فدایت شوم!
پاسخ این دو پرسش چیست؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ای ابابکر! مراد از آیه اوّل، همراهی با قائم ما اهل بیت است. نیز سخن خداوند که فرمود: "هر کس در آن وارد شود در امان است" یعنی کسی که دست بیعت به او دهد ودر بیعت حضرتش وارد شود واز یاران واصحاب حضرتش گردد، در امان خواهدبود».
علی بن عقبه از پدرش نقل می کند: روزگاری که حضرت قائم ظهور می کند، به عدالت حکم می نماید وستم در حکومتش برچیده می شود وبه سبب وجود آن حضرت راه ها وجاده ها امن می گردد(۵۹۳).
قتاده می گوید: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین انسان هاست.... در زمان او زمین از چنان امنیتی برخوردار می گردد که زنی به همراه پنج زن دیگر، بدون همراه داشتن مردی، به حج می روند واز چیزی ترس ندارند(۵۹۴).
عدی بن حاتم می گوید: به یقین روزی فرا می رسد که زنی ناتوان، به تنهایی از حیره (در نزدیکی نجف) به زیارت خانه خدا می رود واز کسی جز خدا نمی ترسد(۵۹۵).
ج) امنیت قضایی
یکی از اموری که پس از ظهور امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مطرح است، مجازات افرادی است که جهان را سراسر ناامن کرده، میلیون ها کشته وزخمی ومعلول بر جای گذاشته اند ونابسامانی های مادی ومعنوی را پدیدآوردند. آنان جنایتکارانی هستند که جهان را به آن وضعیت اسفبار کشانده اند.
پس از ظهورحضرت،تعقیب، دستگیری ومحاکمه آنان امری حتمی است؛ زیرا اجرای حدود الهی، یکی از واجبات مهم به شمار می رود؛ به ویژه در روزگار حضور امام معصوم وحضرت بقیة الله در زمین که طبق کتاب خدا وبه دور از هر گونه هواهای نفسانی، حدود اجرامی شود.
در آن عصر برای سرپرستی این وظیفه مهم، از افرادی استفاده می شود که علاوه بر تسلّط کامل بر مبنای اسلامی وفقهی، از نظر پیشینه نیز کم ترین ایراد واشکالی بر آنان وارد نباشد. در روایات به تسلّط آنان به کارهای قضایی وپیشینه وویژگی های فردی آنان اشاره شده است که به بازگویی چند روایت در این زمینه می پردازیم:
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قیام کند، از پشت کعبه هفده نفر را بیرون می آورد. پنج نفر از قوم موسی هستند که به حق قضاوت می کنند... وهفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه ومالک اشتر»(۵۹۶).
ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) پرسید: آیا جز این گروه (سی صد وسیزده نفر) افراد دیگری در پشت کعبه نیستند؟ حضرت فرمود: «آری، مؤمنان دیگری نیز هستند؛ ولی این گروه فقها، نخبگان، حاکمان وقاضیانی خواهند بود که پیش رو (سینه) وپشت سرشان را حضرت دست می گذارد ومسح می کند ودر پی آن، هیچ قضاوتی بر آنان دشوار نخواهدبود»(۵۹۷).
در بحار الانوار آمده است: آنان یاوران مهدی وحاکمان روی زمین خواهند بود(۵۹۸).
صادق اهل بیت (علیهم السلام) می فرماید: «آن گاه که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، برای هر مرز وبومی از زمین، فرمانروایی تعیین می کند وبه او می فرماید: "برنامه کار تو در دست تو است وچنان چه در هنگام انجام وظیفه، مشکلی پیش آمد که حکم آن را ندانستی، به کف دستت بنگر وبر طبق آن چه در آن می یابی، رفتار نما"»(۵۹۹).
ممکن است فهمیدن حکم مشکلات به وسیله کف دست، کنایه از سرعت ارتباط با حکومت مرکزی وکسب تکلیف برای رفع مشکل باشد یا اشاره به مهارت خیره کننده مسؤولان بر کار داشته باشد که با یک نگاه می توانند اظهار نظر کنند وشاید به وسیله معجزه مشکل حل شود که عقل بشر از فهم آن ناتوان است.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «پس از ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ حقّی از کسی بر عهده دیگری نمی ماند، مگر آن که حضرت آن را باز می ستاند وبه صاحب حق می دهد»(۶۰۰).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) قیام کند، به حکم وقضاوت داود پیامبر، قضاوت می کند وبه شاهد وبرهان نیازی ندارد. خداوند (احکام الهی را) به او الهام می کند واو نیز بر طبق دانش خود رفتار می نماید وبر طبق آن قضاوت می کند»(۶۰۱).
جعفر فرزند سیار شامی می گوید: اندازه وحدود پس گیری حقوق از بین رفته (در روزگار مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدان اندازه است که اگر حقّی از کسی در زیر دندان دیگری باشد، حضرت آن را باز می ستاند وبه صاحبش باز می گرداند(۶۰۲).
البته این گونه رفتار کردن با حقوق مردم، شایسته دادگاه هایی است که در حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند وقاضیان آن افرادی مانند: سلمان، مالک اشتر، بزرگانی از قوم موسی و... باشند ورهبری دستگاه قضایی نیز با خود حضرت باشد. طبیعی است که دیگر جای نگرانی از نابود شدن حقوق، باقی نمی ماند؛ هم چنان که جمله «اگر زیر دندان دیگری حقّی از کسی باشد باز می ستاند»، گویای این حقیقت است.
فصل چهارم: اقتصاد
حکومت اگر پشتوانه ای از سوی خداوند داشت واحکام ومقرّرات الهی را در جامعه اجرا کرد، مردم نیز به برکت آن دگرگون می گردند وبه تقوا ونیکی روی می آورند ودرنتیجه نعمت های خداوند، از همه سوی بر بندگان سرازیر می شود.
در قرآن کریم می خوانیم: (وَلَوْ أنَّ أهْلَ القُری آمَنُوا واتَّقوا لَفَتَحْنا عَلَیهم برکاتٍ من السَّماءِ والأرضِ)(۶۰۳)؛ اگر مردم شهر ودیار ایمان آورند وتقوا پیشه سازند، ما درهای برکات زمین وآسمان را بر آنان می گشاییم).
در حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مردم به اطاعت خداوند روی می آورند وبر فرمان حجّت خدا گردن می نهند، دیگر دلیلی ندارد که زمین وآسمان از برکاتش بر بندگان خدا مضایقه کنند. از این رو، باران های موسمی شروع به باریدن می کند، رودخانه ها پر از آب می شود، زمین ها حاصلخیز می گردد وکشاورزی شکوفإ؛غ غ می گردد، باغ ها سرسبز وپر از میوه می شود، بیابان هایی مانند مکه ومدینه که هرگز سبزی را به خود ندیده است، به یک باره به نخلستان تبدیل می گردد ودامداری گسترش می یابد.
اقتصاد جامعه شکوفا گشته، فقر وتنگدستی رخت بربسته، آبادانی همه جا به چشم می خورد وبازرگانی رونقی شایان توجّه می یابد.
در خصوص شکوفایی اقتصادی در روزگار امام عصر (علیه السلام) روایات بسیاری رسیده است که در هر زمینه به گفتن چند روایت بسنده می کنیم:
الف) شکوفایی اقتصاد ورفاه اجتماعی
آن چه از روایات در این زمینه استفاده می شود، این است که در اثر بهبود وضع اقتصادی، فقر وتهیدستی از جامعه بشری ریشه کن می شود وبه شخص نیازمند به اندازه ای مال وثروت داده می شود که توان بردن آن را نداشته باشد ووضعیت عمومی جامعه چنان بهبودمی یابد که دارندگان زکات برای رساندن آن به نیازمندان به رنج می افتند.
۱. تقسیم اموال وبخشش دارایی ها
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم اهل بیت قیام کند، بیت المال را به گونه ای یکسان در میان مردم قسمت کرده، به عدالت در میان مردم رفتار می کند.
ثروت های روی زمین (مانند خمس وزکات) وثروت های زیرزمین (مانند گنج ها ومعادن) نزد آن حضرت گرد می آید. آن گاه حضرت به مردم خطاب می کند: «بیایید وبگیرید آن چه را که برایش خویشاوندی را قطع می کردید وبه خونریزی وگناهان دست می زدید. او چنان اموال می بخشد که کسی پیش از او چنان نکرده است»(۶۰۴).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «در آخرالزمان، خلیفه ای ظهور می کند که مال را بدون شمارش می بخشد»(۶۰۵).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «در روزگار ناامیدی وپیدایش فتنه ها، شخصی به نام مهدی ظهور می کند که بخشش های او بر مردم؛ گوارا خواهد بود»(۶۰۶).
بخشش مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پدرانه وبدون منّت است. بنابراین، گوارا می باشد. برخلاف بخشش دیگران که به قیمت بندگی، یا دین فروشی یا گروگذاشتن آبرو تمام می شود.
نیز آن حضرت می فرماید: «شخصی از قریش پدیدار می گردد... ودر میان مردم، اموال را تقسیم می کند وبه سنّت پیامبرشان رفتار می نماید»(۶۰۷).
در روایتی دیگر می فرماید: «مهدی گنج های زیرزمین را بیرون آورده، اموال را میان مردم تقسیم می کند واسلام شکوه دوباره خود را باز می یابد»(۶۰۸).
هم چنین می فرماید: «در آخرین دوران امّت من، خلیفه ای خواهد بود که اموال را مشت مشت به مردم می دهد وآن را نمی شمارد»(۶۰۹).
عبدالله بن سنان می گوید: پدرم به امام صادق (علیه السلام) گفت: من مقداری از زمین های خراجی را در اختیار دارم ودر آنها کشت وزرع کرده ام. حضرت قدری ساکت ماند؛ آن گاه فرمود: «اگر قائم ما قیام کند، سهم تو از زمین بیش از این است»(۶۱۰).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم اهل بیت قیام کند، بیت المال را به گونه ای یکسان تقسیم می کند ودر بین مردم به عدالت رفتار می نماید»(۶۱۱).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «آخرین امامان، هم نام من است. او ظاهر می شود وجهان را پر از عدل می کند. در حالی که اموال بر هم انباشه شده است، شخصی از او درخواست مال می کند. امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: "خودت از این اموال بردار"»(۶۱۲).
۲. ریشه کن شدن فقر از جامعه
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند... اموال وزکات ها را در کوچه ها می برند؛ ولی کسی پیدا نمی شود که حاضر به دریافت آنها باشد»(۶۱۳).
نیز آن حضرت می فرماید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در امّت من خواهد بود ودر حکومت او مال وثروت بر هم انباشته خواهد شد»(۶۱۴).
این حدیث کنایه از رفع نیازمندی های جامعه است؛ به گونه ای که اموال از موارد مصرف بیش تر می گردد. به سخن دیگر، دولت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها کسری بودجه ندارد، بلکه در آمد آن بر بودجه اش فزونی دارد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند...، زمین گنج های خود را بیرون ریخته، آشکار می کند؛ به گونه ای که مردم با چشم خود، آن را بر روی زمین می بینند ودارندگان زکات سراغ کسی می گردند که نیازمند باشد تا زکاتشان را به او بدهند؛ ولی کسی یافت نمی شود ومردم - از فضل وبخشش خداوند - از دیگران بی نیاز می گردند»(۶۱۵).
علی بن عقبه نقل می کند: در آن روزگار، کسی جایی را برای دادن صدقات وصرف پول در راه نیک نمی یابد؛ زیرا بی نیازی همه مؤمنان را فرا گرفته است»(۶۱۶).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «مردم مالیات خود را بر گردن گذاشته، به سوی مهدی می روند. خداوند به شیعیان ما در زندگی رفاه وآسایش داده است وآنان در بی نیازی به سر می برند واگر لطف وسعادت خداوند آنان را در بر نمی گرفت، با آن بی نیازی، سرکشی می کردند»(۶۱۷).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سالی دو بار عطایایی به مردم می دهد. آن حضرت ماهی دوبار حقوق می دهد وبین مردم یکسان رفتار کرده، به گونه ای که فرد نیازمند به زکات، در جامعه یافت نمی شود. دارندگان زکات، سهم فقیران را نزد آنان می آورند؛ ولی آنان نمی پذیرند. به ناچار اموال را در کیسه های مخصوص پول می گذارند ودر محلّه های شیعه می چرخانند؛ ولی آنان می گویند ما را به درهم های شما نیازی نیست»(۶۱۸).
از روایات بالا دو نکته دانسته می شود: نخست این که مردم در حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنان از نظر فکری رشد می کنند که بدون زور وفشار به وظایف خود در همه ابعاد عمل می کنند. یکی از آن وظایف، پرداخت مالیات درآمد به دولت اسلامی است.
اگر همه مسلمان ها خمس درآمد وزکات اموال خود را به حکومت اسلامی پرداخت کنند، رقم بزرگی را پدید می آورد ودولت بر هر گونه اقدام اصلاحی وخدمات همگانی قادر می شود.
دوم این که هر چند بخشش آن حضرت در آن روزگار بی حساب است ومردم به شیوه های گوناگونی درآمدهایی دارند که آنان را بی نیاز می کند، ولی آن چه بیش تر نظر را جلب می کند، بلند طبعی وروح بی نیازی در آنان است؛ زیرا چه بسیارند انسان های ثروتمندی که طبعی گرسنه وروحی آزمند دارند وچه بسا انسان هایی که در عین فقر، از طبعی بزرگ وروحی غنی برخوردارند. مردم در عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از غنای روحی برخوردارند واین همان دگرگونی معنوی است که در آن عصر پدید می آید.
۳. رسیدگی به محرومان ومستضعفان
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «... در آن عصر، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند واو از فرزند این شخص (علی بن ابی طالب (علیه السلام)) است. خداوند به دست او، دروغ را نابود می کند وروزگار سخت را از بین می برد وریسمان بردگی وبندگی را از گردن های تان برمی دارد»(۶۱۹).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «آن گاه که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند، هیچ برده مسلمانی باقی نمی ماند، مگر آن که حضرت او را خریده، در راه خدا آزاد می کند وهیچ بدهکاری نمی ماند، مگر آن که حضرت بدهی او را می پردازد»(۶۲۰).
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «وقتی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند، به سوی شهر مدینه می رود وهر کس از بنی هاشم را که در آن جا زندانی باشد، آزاد می کند»(۶۲۱). سپس ابن ارطاة می گوید: او به کوفه می رود وبنی هاشم را از زندان های آن جا آزاد می سازد.
طاووس یمانی می گوید: ویژگی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که نسبت به فرمانروایان وکارگزاران خود سختگیر است ودر بخشش مال دستی باز دارد ونسبت به بیچارگان وبینوایان ومسکین ها مهربان وبا عطوفت است(۶۲۲).
ابو رؤبه می گوید: مهدی به دست خود به بینوایان عطایایی می بخشد(۶۲۳).
احتمال دارد منظور این باشد که حضرت در عطا وبخشش، به محرومان وبینوایان توجّه ویژه ای دارد وبه آنان اموال بیش تری می بخشد وافزون بر حقوقی که هر مسلمان از بیت المال دارد، به آنان هر مقدار که صلاح بداند، می بخشد.
ب) عمران وآبادانی
هنگامی که به عظمت واهمیت عمران وآبادانی در حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پی می بریم که میزان ویرانی را پیش از ظهور در نظر بگیریم. آری، جهانی که گرفتار جنگی ویرانگر شده، طعمه هواهای نفسانی قدرت طلبان گشته، مدت ها در آتش جنگ سوخته، کشته ها وویرانی هایی به جای گذاشته است، نیاز بیش تری به آبادانی دارد وحکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اصلاح آن ویرانی ها می پردازد وعمران وآبادانی را در سراسر جهان چشمگیر می کند.
علی (علیه السلام) می فرماید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یاران خود را به سرزمین های گوناگون می فرستد. یارانی را که در آغاز قیام با او عهد وپیمان بستند، به سوی شهرها روانه می سازد وآنان را به عدل واحسان سفارش می نماید. هر یک از آنان فرمانروای سرزمینی می گردد وپس از آن، همه شهرهای جهان با عدل واحسان آباد می گردد»(۶۲۴).
امام باقر (علیه السلام) در این باره می فرماید: «در زمان حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روی زمین هیچ ویرانه ای نمی ماند، مگر آن که آباد می گردد»(۶۲۵).
نیز آن حضرت می فرماید: «پس از آن که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد کوفه می شود... گروهی را مأمور می کند تا از پشت آرامگاه امام حسین (علیه السلام) (بیرون شهر کربلا) رودخانه ای به سوی غریین حفر کنند تا آب به سوی شهر نجف سرازیر شود وبر روی آن رودخانه، پل هایی می سازند»(۶۲۶).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند...، خانه های کوفه به رودخانه کربلا وحیره متصل می گردد»(۶۲۷).
این روایت از گسترش آبادانی شهر کوفه خبر می دهد که از یک سو به حیره - که اکنون حدود شصت کیلومتر از کوفه دور است - واز سوی دیگر، به کربلا متصل می شود که آن نیز همین مقدار از کوفه فاصله دارد.
حبه عرنی می گوید: امیرمؤمنان (علیه السلام) به شهر حیره رفت ودر آن جا در حالی که با دستش به کوفه اشاره می کرد، فرمود: «به طور حتم خانه های شهر کوفه به شهر حیره متصل می شود وتا اندازه ای رشد می کند که هر یک ذراع(۶۲۸) (متر) از زمین این دو شهر به دینارها وقیمت گرانی خرید وفروش می شود»(۶۲۹).
شاید گسترش کوفه وگرانی زمین آن بدین دلیل باشد که آن جا پایتخت حکومت اسلامی خواهد بود وطبق روایاتی، مؤمنان به آن جا خواهند رفت.
هم چنین در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه ها وجاده ها گسترش می یابد ومقرّرات ویژه ای در این زمینه وضع می شود. امام باقر (علیه السلام) در این باره می فرماید:
«هنگامی که حضرت قائم قیام کند، به شهر کوفه می رود... آن گاه هیچ مسجدی بر روی زمین نمی ماند که شرفه (ایوان وکنگره داشته باشد یا بر خانه های دیگر مشرف باشد) مگر آن که آن را ویران می سازد وآن را به شکلی قرار می دهد که مُشرف نباشد وراه های اصلی را گسترش می دهد»(۶۳۰).
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، به آگاهی دارندگان مرکب می رساند که از میان جاده وخیابان حرکت کنند؛ چنان که به افراد پیاده دستور می دهد که ازدو سوی خیابان حرکت نمایند. پس هر سواره ای که از کنار خیابان حرکت کرد وبه کسی آسیب رساند، او را به پرداخت دیه وخون بها ملزم می کند وچنان چه فردی پیاده در میان خیابان حرکت کرد ودچار آسیب شد، حق گرفتن دیه را ندارد»(۶۳۱).
از این روایت می فهمیم که شهرها چنان گسترش می یابد ووسائل عبور ومرور چنان فراوان می گردد که نه تنها برای وسائل نقلیه، بلکه برای عابران پیاده نیز قانون وضع می شود.
آری، حکومتی که از دانش وصنعت بهره می گیرد وراه های اصلی را گسترش می دهد وخیابان های پهناور احداث می کند، به یقین در کنار آن برای رانندگی نیز قوانینی با ضمانت اجرایی قوی وضع می کند.
ج) کشاورزی
یکی از بخش هایی که در حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دگرگونی شایان توجّه پیدا می کند، بخش کشاورزی ودامداری است. پس از آن که مردم طعم تلخ کمبود باران وخشکسالی های پیاپی وکمبود مواد غذایی ونابودی کشتزارها را چشیده اند وزمانی که از دام ودامپروری خبری نیست وبرای تهیه لقمه نانی گاهی باید گران بهاترین چیز یعنی ناموس وآبرو را فدا کرد، دگرگونی شگفت انگیزی در کشاورزی ودامداری پدید می آید ومواد غذایی در جامعه فراوان می گردد.
پیش از ظهور امام اگر گاهی باران می بارید، ولی زمین پذیرای آن نبود وگاهی که زمین پذیرای آن بود، باران نمی بارید ومحصولات کشاورزی نابود می گشت وگاهی نیز باران نا به هنگام محصولات را از بین می برد. در زمان حضرت وضعیت بارندگی دگرگون می گردد. نخست بارانی می بارد که مردم در سراسر زندگانی ندیده اند وپس از آن نیز به موقع رحمت الهی بر انسان ها سرازیر می شود ودر نتیجه نعمت های خداوند بر انسان ها فراوان می شود؛ به گونه ای که گویی محصول ده ها سال را در یک روز گرد می آورند ودر روایات آمده است که از یک من (سه کیلوگرم) گندم، صد مَن محصول به عمل می آید.
روایات از باریدن بیست وچهارباران خبر می دهند که پس از ظهور فرو می ریزند ودر پی آن برکات بسیاری شامل حال مردم می شود. سبزی وخرمی، کوه ودشت وصحرا را فرا می گیرد وبیابان های بایر وهمیشه خشک، اثری از خشکی نخواهند داشت ونعمت های الهی آن چنان فراوان می شود که مردم برای مردگان خود آرزوی زندگانی دوباره می کنند.
۱. فراوانی باران
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: «آسمان بر آنان باران های فراوانی می بارد»(۶۳۲).
در روایت دیگری می فرماید: «خداوند برای او (مهدی) برکت را ازآسمان فرومی فرستد»(۶۳۳).
نیز می فرماید: «زمین را عدل وداد فرا می گیرد وآسمان بارانی می بارد ودر نتیجه، زمین محصول خود را پدیدار می سازد وامّت من در حکومت آن حضرت از نعمتی برخوردار می شوند که هرگز مانند آن را ندیده اند»(۶۳۴).
امیرمؤمنان (علیه السلام) در این باره می فرماید: «خداوند بزرگ، به سبب وجود ما آفرینش را آغاز کرد وبه سبب وجود ما نیز ختم می کند. آن چه را بخواهد، به وسیله ما نابود می گرداند وبا ما آن چه را بخواهد، استقرار می بخشد. به وجود ما روزگار سخت را برطرف می سازد وبه سبب ما باران فرو می فرستد، پس فریبکاری شما را از راه خدا نفریبد. از روزی که خداوند درهای آسمان را بست، قطره ای باران از آن نبارید واگر قائم ما قیام کند، آسمان باران رحمت خود را فرو می فرستد»(۶۳۵).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که روزگار ظهور حضرت قائم فرا رسد، در جمادی الثانی وده روز از ماه رجب بارانی می بارد که مردم مانندش را ندیده باشند»(۶۳۶).
سعید بن جبیر می گوید: در سالی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن قیام می کند، بیست وچهاربار باران می بارد که آثار وبرکات آن آشکار خواهد بود(۶۳۷).
درباره فراوان شدن آب در عصر حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول گرامی اسلام می فرماید: «در دولت او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) آب ها فراوان می شود وآب رودخانه ها بالا می آید»(۶۳۸).
در روایتی دیگر می فرماید: «... رودخانه ها پر از آب می شود وچشمه سارها به جوشش آمده، لب ریز می گردد وزمین چند برابر محصول می دهد»(۶۳۹).
۲. فراوانی محصولات کشاورزی
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «خوشا به زندگی، پس از آن دوران که مسیح (علیه السلام) دجّال را می کشد؛ زیرا به آسمان اذن بارش وبه زمین اجازه روییدن داده می شود. اگر دانه ای بر روی کوه صفا گذارده شود، حتماً خواهد رویید. در آن روزگار، کینه وحسادتی نخواهدبود؛ به گونه ای که اگر شخصی از کنار شیری بگذرد به او آسیبی نمی رساند واگر بر مار پا گذارد، اورا نمی گزد»(۶۴۰).
نیز آن حضرت می فرماید: «امّت من در دوران مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نعمت هایی می رسند که هرگز مانندش دیده نشده است وهیچ مؤمن یا کافری به چنان نعمتی نرسیده است. آسمان، بارانش را پی در پی می فرستد وزمین نیز چیزی از گیاهان را در خود نگه نمی دارد؛ بلکه آن را بیرون می فرستد»(۶۴۱).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) پیرامون آمادگی زمین در عصر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «زمین همانند نقره ای که پس از جوشش آرام می گیرد، آماده کشت می شود وگیاهانش را می رویاند؛ هم چنان که در زمان حضرت آدم (علیه السلام) بود»(۶۴۲).
نیز آن حضرت درباره برکت محصولات وخوب عمل آمدن آنها می فرماید:
«... یک دانه انار چندین نفر را سیر می کند(۶۴۳) ویک خوشه انگور را چندین نفر می خورند (وسیرمی گردند)»(۶۴۴).
علی (علیه السلام) می فرماید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرق وغرب زمین را تسخیر می کند... بدی ها وناراحتی ها را برطرف می سازد وخیر ونیکی جایگزین آن می گردد؛ به طوری که یک کشاورز گندم وجو از هر مَنْ (سه کیلوگرم) گندم، صد مَنْ محصول به دست می آورد؛ همان گونه که خداوند فرمود(۶۴۵): «در هر سُنبلی صد دانه به عمل می آید وخداوند برای هرکس که اراده نماید، زیادتر می کند»(۶۴۶).
نیز می فرماید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کارگزاران خود را در شهرها به عدالت بین مردم سفارش می کند... کشاورز در آن عصر یک مُدّ(۶۴۷) کشت می کند وهفت صد مُدّ محصول به دست می آورد؛ چنان که خداوند تعالی فرمود وهم چنان خداوند این مقدار را بیش تر می کند»(۶۴۸).
درباره باروری درختان می فرماید: «در زمان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درختان بار می گیرند وبرکت ها فراوان می گردد»(۶۴۹).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، آسمان، بارانش را فرو می ریزد وزمین گیاهش را می رویاند؛ به گونه ای که یک زن از عراق پیاده به شام می رود ودرسراسر راه جز بر سبزی وبوته گام نمی گذارد»(۶۵۰).
شاید حضرت این منطقه را به عنوان مثال بیان می فرماید وباید توجّه داشت که وضعیت جغرافیایی این منطقه به گونه ای است که اکنون در این مسیر جز خارهای بیابانی چیز دیگری یافت نمی شود. شاید نام بردن از این منطقه برای این باشد که در عصر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه زمین های بایر، تبدیل به زمین های کشاورزی می شود.
در همین رابطه پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «هنگامی که حضرت مهدی در امّت من ظاهرمی شود، زمین محصول، میوه وگل های خود را می رویاند وآسمان بارانش را فرومی ریزد»(۶۵۱).
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (مدهامّتان؛ دو برگ سبز) می فرماید: «بین مکه ومدینه را درخت های خرما به هم متصل می کند»(۶۵۲).
نیز آن حضرت می فرماید: «... به خدا سوگند، پس از خروج دجّال، کشاورزی خواهدشد ودرخت کاشته می شود»(۶۵۳).
وبه نقل شیخ طوسی در تهذیب «کشاورزی می کنیم ودرختان را می کاریم»(۶۵۴).
۳. گسترش دام پروری
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «در روزگار پایانی زندگانی امّت من، حضرت مهدی ظهورمی کند... ودام وگوسفند فراوان می گردد»(۶۵۵).
نیز می فرماید: «در آن عصر گله های دام وجود دارند وبه زندگی ادامه می دهند»(۶۵۶).
در سخن پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نکته ای وجود دارد وآن این که گویا پیش از آن عصر، در اثر کمبود آب وعلوفه وگسترش بیماری ها، دام ها نمی توانستند به زندگانی ادامه دهند.

نیز آن حضرت می فرماید: «پس از کشته شدن دجّال، خداوند به گله ها برکت می دهد؛ به گونه ای که بچه شتری (که در سن آمادگی برای بارداری است) گروهی از مردم را سیرمی کند وگوساله ای، غذای قبیله ای را فراهم می سازد وبزغاله ای، برای سیرکردن گروهی کافی است»(۶۵۷).
۴. بازرگانی
رشد وگسترش بازرگانی در کشور وجامعه، نشانه شکوفایی اقتصاد وثروتمند بودن آن جامعه می باشد؛ هم چنان که تعطیل شدن بازارها وکساد بازرگانی نشانه فقر جامعه است. از آن جا که در حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم در وضعیت اقتصادی خوبی به سرمی برند، بازرگانی رونق می گیرد وبازارها فعّال می شوند.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این باره می فرماید: «از نشانه های قیامت (ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) این است که مال وثروت همانند سیل در میان مردم به جریان می افتد، علم ودانش ظاهر می شود وبازرگانی گسترش یافته، شکوفا می گردد»(۶۵۸).
عبدالله بن سلام می گوید: مردم پس از خروج دجّال، چهل سال زندگی می کنند ونخل ها می نشانند وبازارها بر پا می گردد(۶۵۹).
فصل پنجم: بهداشت ودرمان
یکی از مشکلات جامعه، پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کاهش بهداشت ودرمان است که در نتیجه گسترش بیماری هایی واگیر ومرگ های ناگهانی را در سراسر جهان در پی دارد. گسترش بیماری هایی مانند جذام، طاعون، فلج، کوری، سکته وصدها بیماری خطرناک دیگر آن چنان زندگانی مردم را مورد تهدید قرار می دهد که گویی همگان به انتظار مرگ حتمی خود نشسته اند وهرگز امیدی به زندگی ندراند. شب که به بستر می روند، امید زنده ماندن تا صبح وبرخاستن از خواب در آنان نیست وآن گاه که از خانه بیرون می روند، امیدی به بازگشت خود ندارند.
این اوضاع دلخراش ودردناک، در اثر آلودگی محیط زیست ودر نتیجه به کارگیری سلاح های شیمایی، اتمی ومیکربی پدید می آید یا افزایش اجساد کشتگان ودفن نشدن آنان ومتعفّن شدنشان، عامل آن بیماری ها می شود ویا بر اثر دیگر بیماری های روانی وروحی است که از ناامنی واز دست دادن عزیزان پدید می آید وشاید نیز معلول همه اینها وچیزهایی است که ما از آن آگاهی نداریم.
حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن شرایط، نور امیدی در دل انسان های بلازده ودردمند آن عصر، برای نابودی آن وضعیت وبه ارمغان آوردن تندرستی برای جامعه بشری است واین درست همان چیزی است که حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن زمینه انجام می دهد.
در این جا به بازگویی چند روایت درباره وضعیت بهداشت ودرمان، پیش از ظهور می پردازیم وآن گاه روایاتی را درباره کوشش های حضرت حجّت (علیه السلام) در تأمین بهداشت ودرمان جامعه بیان می داریم:
الف) گسترش بیماری ها ومرگ های ناگهانی
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «از نشانه های نزدیک شدن قیامت ورستاخیز این است که یک مرد بدون درد وبیماری می میرد»(۶۶۰).
در روایتی دیگر می فرماید: «در نزدیکی قیامت (ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) صاعقه ها (رعد وبرق ها که باعث آتش گرفتن وسوختن می شود) فراوان وپیاپی خواهد بود؛ به گونه ای که وقتی شخصی نزد خویشاوندان خود یا گروهی می رود ومی پرسد، دیروز چه کسی از شما دچار صاعقه شد وسوخت؟ جواب می شنود: فلانی وفلانی...»(۶۶۱).
صاعقه به معنای بی هوش شدن واز بین رفتن خرد در اثر شنیدن صدای ترسناک ونیز به معنای آتش گرفتن وسوختن آمده است. از این رو، اشخاصی که دچار صاعقه می شوند یا عقلشان را از دست می دهند یا بر اثر آتش صاعقه، سوخته(۶۶۲) وتبدیل به خاکستر می شوند. البته ممکن است صاعقه در اثر انفجار گلوله سلاح های پیشرفته آن عصر باشد که هم صدای وحشتناک وهم آتشی سوزنده دارند؛ به گونه ای که هر کس در نزدیکی آن باشد، به خاکستر تبدیل می گردد وآثاری که بر انسان ها به جا می گذارد، جز بیماری نیست واین سه بیماری وبلا تنها از آثار سلاح های ویرانگر می باشد.
حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در روایتی دیگر می فرماید: «به هنگام نزدیک شدن قیامت ورستاخیز، مرگ های شدید ودر پی آن سال های پرزلزله خواهد بود»(۶۶۳).
امیرمؤمنان (علیه السلام) در این باره می فرماید: «پیش از ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو گونه مرگ فراوان می گردد: مرگ سرخ ومرگ سفید که مرگ سفید، همان گسترش طاعون است»(۶۶۴).
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «از نشانه های قیامت ورستاخیز، گسترش بیماری فلج ومرگ های ناگهانی است»(۶۶۵).
امام کاظم (علیه السلام) از قول پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «پیدایش مرگ های ناگهانی، جذام وبواسیر، از نشانه های نزدیک شدن قیامت ورستاخیز است»(۶۶۶).
در کتاب بیان الائمه آمده است: از نشانه های نزدیک شدن ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گسترش بیماری وبا وطاعون در سراسر جهان، به ویژه در بغداد وشهرهای پیرامون آن است که در نتیجه گروه بسیاری از مردم نابود می گردند(۶۶۷).
ب) بهداشت
شکوفایی شگفت انگیز دانش ها، به ویژه علم بهداشت ودرمان در عصر حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وبهره گیری از آن برای گسترش بهداشت در جامعه وفرونشستن شعله های جنگ وپیدایش آرامش روانی وتأمین بهداشت روحی با اصلاح شدن انسان ها ونیز گسترش کشاورزی ودامداری وتأمین تغذیه در حدّ مطلوب، از جمله عواملی است که بهداشت را در روزگار امام عصر (علیه السلام) به حدّ بالا وایده آل خود می رساند وچنان می شود که وضعیت جسمی مردم دگرگون می گردد وعمر آنان طولانی می شود؛ به گونه ای که گاهی یک شخص هزار فرزند، نوه و... خود را می بیند وآن گاه چشم از جهان فرو می بندد.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «هنگامی که عیسی (علیه السلام) از آسمان فرود آمد ودجّال را کشت وشب، هنگامی که در صبح آن، خورشید از مغرب طلوع کند (نه از سوی مشرق) تاچهل سال زندگی پربار وآسوده ای خواهید داشت ودر این مدّت نه کسی می میرد ونه بیمار می شود»(۶۶۸).
شاید منظور از این سخن، آن باشد که مرگ ها وبیماری هایی که پیش از ظهور حضرت، گسترش یافته، در دوران حضرت به اندازه ای اندک وناچیز است که می توان آن را در حکم عدم دانست وشاید معنای ظاهری مراد باشد؛ یعنی در این مدّت مرگ وبیماری وجود نداشته باشد وآن به دلیل مقدم مبارک حضرت بقیة الله الاعظم است.
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «در حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ... عمرها طولانی می شود»(۶۶۹).
مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند... مردم درسایه فرمانروایی او، عمری دراز خواهند داشت؛ به گونه ای که برای هر شخص هزارفرزند متولدمی شود»(۶۷۰).
امام سجاد (علیه السلام) در این باره می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند عزّوجلّ، بیماری وبلا را از شیعیان ما دور می سازد وقلب های شان را همانند آهن های محکم قرارمی دهد وتوان ونیروی هر یک از آنان را برابر نیروی چهل مرد می گرداند وآنان فرمانروایان روی زمین وبزرگان آن می شوند»(۶۷۱).
امام باقر (علیه السلام) درباره بهداشت محیط زیست در حکومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند... چاه های فاضلاب وناودان هایی را که در مسیر راه هاست، از بین می برد»(۶۷۲).
حفظ بهداشت شهرها ومحیط جامعه، از وظایف حکومت هاست. بنابراین، باید از هر عاملی که سبب به خطر افتادن بهداشت محیط زیست می شود، جلوگیری گردد. ریختن فاضلاب خانه ها در کوچه ها واحداث چاه های توالت ودستشویی در بیرون از خانه ها - چنان چه در برخی از شهرها وروستاها مرسوم است - سبب نابودی بهداشت محیط زیست می شود. از این رو، می بینیم که یکی از کارهای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلوگیری از این گونه تخلّفات بهداشتی می باشد.
ج) درمان
چون در روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهداشت در حدّ مطلوب آن وجود دارد، بیماری ها کاهش یافته، تعداد اندکی از افراد به بیماری های گوناگون دچار می شوند؛ ولی دانش پزشکی نیز در آن عصر در اوج پیشرفت خود می باشد وبیماران گوناگون در کوتاه ترین مدّت معالجه می شوند. افزون بر این که حضرت با یاری الهی بیماران غیر قابل درمان را نیز خود بهبود می بخشد ومی توان گفت: در حکومت حضرت بیماری یافت نمی شود.
امام حسین (علیه السلام) درباره حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: «هیچ نابینا، زمین گیر ودردمندی بر روی زمین نمی ماند، مگر آن که خداوند درد او را برطرف می سازد»(۶۷۳).
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «... آن گاه قائم ما که پنهان ومخفی است، ظاهر می شود در حالی که جبرئیل پیشاپیش او وکتاب خدا در پیش روی اوست. آن حضرت بیماران پیسی وخوره را شفا می بخشد»(۶۷۴).
از این روایت استفاده می شود که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود در درمان بیماری های غیرقابل درمان، نقش اساسی دارد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم قیام کند، خداوند بیماری ها را از مؤمنان دور می سازد وتندرستی را به آنان باز می گرداند»(۶۷۵).
امام باقر (علیه السلام) در این باره می فرماید: «هر کس قائم اهل بیت مرا درک کرد، اگر به بیماری دچار باشد، شفا می یابد وچنان که دچار ناتوانی باشد، توانا ونیرومند می گردد»(۶۷۶).
در کتاب خصال شیخ صدوق آمده است: «روزگار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیماری برطرف می شود وآنان (مؤمنان) مانند پاره های آهن می گردند»(۶۷۷).
شهادت یا رحلت امام (علیه السلام)
درباره شهادت یا رحلت حضرت (علیه السلام)، روایات گوناگونی رسیده ولی با توجّه به سخن امام حسن مجتبی (علیه السلام) که می فرماید: «هیچ یک از ما امامان نیست، جز آن که مسموم یا شهیدمی شود»(۶۷۸). می توان روایاتی را که دلالت بر شهادت حضرت (علیه السلام) دارد، بر دیگر روایات ترجیح داد.
در این جا تنها به بازگویی چند روایت بسنده می کنیم:
۱. امام صادق (علیه السلام) در دنبال آیه شریفه (ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم)(۶۷۹) می فرماید: «مقصود زنده شدن دوباره امام حسین (علیه السلام) وهفتاد نفر از اصحابش در عصر امام زمان است؛ درحالی که کلاه خودهای طلایی بر سر دارند وبه مردم، رجعت وزنده شدن دوباره حضرت حسین (علیه السلام) را اطلاع می دهند تا مؤمنان به شک وشبهه نیفتند.
این در حالی است که حضرت حجّت در میان مردم است. چون معرفت وایمان به حضرتش در دل های مردم استقرار یافت، مرگ حضرت حجّت (علیه السلام) فرا می رسد. پس حضرت امام حسین (علیه السلام) متولّی غسل وکفن وحنوط ودفن ایشان خواهد شد وهرگز غیر از وصی، وصی را تجهیز وآماده خاک سپاری نمی کند»(۶۸۰).
زهری می گوید: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چهارده سال زندگی می کند؛ سپس به مرگ طبیعی به جوار حق می رود(۶۸۱).
ارطاة می گوید: به من (خبر) رسیده است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چهل سال زندگی می کند؛ سپس به مرگ طبیعی در بستر خود می میرد(۶۸۲).
کعب الاحبار می گوید: منصور این امّت مهدی است وساکنان زمین وپرندگان آسمان بر او درود می فرستند.
اوست که در جنگ با روم وجنگ های عظیم مورد آزمایش قرار می گیرد واین آزمایش بیست سال طول می کشد وحضرتش به همراه دو هزار نفر از فرماندهان پرچم دار، به شهادت می رسند؛ سپس هیچ مصیبتی پس از مصیبت فقدان رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بر مسلمانان گران تر از شهادت حضرت مهدی (علیه السلام) نخواهد بود(۶۸۳).
البته سخنان زهری وارطاة وکعب از نظر ما مورد اعتماد نیست؛ مگر آن که شاهد صدق داشته باشد.
چگونگی شهادت امام (علیه السلام)
در الزام الناصب درباره چگونگی شهادت حضرت آمده است: «هنگامی که سال هفتاد به پایان آید ومرگ حضرت فرا رسد، زنی به نام سعیده از طایفه بنی تمیم، ایشان را به شهادت می رساند. ویژگی آن زن، این است که همانند مردها محاسن وریش دارد.
او از بالای بام، به هنگامی که حضرت در حال عبور است، سنگی به سوی ایشان پرتاب می کند وآن حضرت را به شهادت می رساند. چون حضرت رحلت می کند، امام حسین (علیه السلام) مراسم غُسل، کفن ودفن آن حضرت را عهده دار می شود»(۶۸۴).
البته جز در این کتاب، در جای دیگری به این مطلب - یعنی چگونگی شهادت- برخوردنکرده ام.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «حسین (علیه السلام) با اصحابش - که با او شهید شدند - می آیند(۶۸۵) وهفتاد پیامبر آنان را همراهی می کنند؛ چنان که همراه حضرت موسی هفتاد نفر فرستاده شدند، آن گاه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انگشتر را به وی می سپارد وامام حسین (علیه السلام) غسل، کفن، حنوط، ودفن حضرت قائم را بر عهده می گیرد».
سلام علیه یوم ولد ویوم یظهر ویوم یموت، ویوم یبعث حیاً.

فهرست منابع

* قرآن کریم.
* نهج البلاغه.
* إثبات الوصیه، علی بن حسین مسعودی، ت ۳۴۶هـ.ق، انتشارات الرضی، قم، ۱۴۰۴هـ.ق.
* إثبات الهداة، محمد بن الحسن حرّ عاملی، ت ۱۱۰۴هـ.ق، چاپخانه علمیه، قم.
* الاحتجاج، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، قرن ششم هجری، دار النعمان، نجف اشرف، ۱۳۸۶ه ق.
* إحقاق الحقّ وإزهاق الباطل، شهید قاضی نور الله حسینی مرعشی تستری، ت ۱۰۱۹هـ.ق. (با تعالیق آیة الله مرعشی نجفی)، کتابخانه آیة الله مرعشی، قم.
* الاختصاص، محمد بن محمد بن النعمان، ت ۴۱۳هـ.ق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
* اختیار معرفة الرجال (رجال کشّی)، ابوعمرو محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشی، ت ۳۸۵هـ.ق، تلخیص از ابوجعفر محمد بن الحسن طوسی، دانشگاه مشهد.
* الإذاعة لما کان وما یکون بین یدی الساعة، محمد صدیق حسن قنوجی بخاری، ۱۳۰۷هـ.ق، دار الکتب العلمیه، بیروت.
* الإرشاد، محمد بن محمد بن النعمان، ۴۱۳هـ.ق، بصیرتی، قم.
* إرشاد القلوب، ابو محمد الدیلمی، مؤسسة الأعلمی، بیروت.
* إسعاف الراغبین، محمد بن علی الصبّان، ت ۱۲۰۶هـ.ق، دارالفکر، قاهرة.
* اُسد الغابه، ابن الاثیر شیبانی، ت ۶۳۰هـ.ق، چاپخانه اسلامیه، تهران.
* الاصابة فی معرفة الصحابة، ابن حجر عسقلانی، ت ۸۵۲هـ.ق، دار الکتاب، بیروت.
* الأُصول الستة عشر، تحقیق حسن مصطفوی، تهران، ۱۳۷۱ ش.
* أعلام المنجد، لویس معلوف الیسوعی، دار المشرق، بیروت.
* أعلام النساء، عمر رضاکحاله، مؤسسة الرساله، بیروت، ۱۴۰۱هـ.ق.
* إعلام الوری بأعلام الهدی، ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، ت ۵۴۸هـ.ق، دار المعرفة، بیروت.
* أعیان الشیعه، سید محسن أمین عاملی، دار التعارف، بیروت.
* اقبال، رضی الدین أبوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، ت ۶۶۴هـ.ق، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۰هـ.ق.
* الزام الناصب، شیخ علی یزدی حائری، قم، ۱۴۰۴هـ.ق.
* امالی الشجری (الأمالی الخمیسیه)، یحیی بن حسین شجری، ت ۴۷۹هـ.ق، عالم الکتب، بیروت.
* امالی شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن الحسن طوسی، ت ۴۶۰هـ.ق، المکتبة الأهلیه، بغداد.
* امالی مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ت ۴۱۳هـ.ق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
* الامامة والتبصره، علی بن الحسین بن بابویه قمی، ت ۳۲۹هـ.ق، مدرسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم.
* الانساب، ابو سعد عبدالکریم تمیمی سمعانی، ت ۵۶۳هـ.ق، مؤسسة الکتب الثقافیه، بیروت، ۱۴۰۸هـ.ق.
* الایقاظ من الهجعه، محمد بن الحسن حرّ عاملی، ت ۱۱۰۴هـ.ق، دارالکتب العلمیه، قم.
* الایام المکیه، نجم الدین طبسی، دانشکده علوم اسلامی قم.
* بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ت ۱۱۱۱هـ.ق، مؤسسة الوفاء، بیروت.
* البدء والتاریخ، منسوب به ابو زید احمد بن سهل بلخی مقدسی، ت ۳۵۵هـ.ق، کتابخانه اسدی، تهران.
* البرهان فی تفسیر القرآن، سیدهاشم بحرانی، ت ۱۱۰۷هـ.ق، چاپخانه علمیه، قم.
* البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، علاء الدین علی بن حسام الدین، معروف به متقی هندی، ت ۹۷۵هـ.ق، چاپخانه خیام، قم.
* برهان قاطع، محمد حسین برهان، ت ۱۰۸۳هـ.ق، نشر خرد، نیما، تهران.
* بشارة الإسلام، سید مصطفی آل السید حیدر کاظمی، ت ۱۳۳۶، کتابخانه نینوی الحدیثه، تهران.
* بشارة المصطفی، ابو جعفر، محمد بن أبی القاسم طبری، کتابفروشی حیدریه، نجف اشرف.
* بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، محمد بن الحسن بن فروخ صفّار قمی، ت ۲۹۰هـ.ق، کتابخانه آیةاللّه مرعشی، قم.
* بهجة الآمال، ملاّ علی علیاری تبریزی، ت ۱۳۲۷هـ.ق، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، تهران.
* بیان الائمه، محمد مهدی نجفی، قم، ۱۴۰۸هـ.ق.
* البیان فی اخبار صاحب الزمان، محمد بن یوسف بن محمد قرشی، گنجی شافعی، ت ۶۵۸هـ.ق، دار احیاء تراث أهل البیت، تهران.
* تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العتره الطاهره، سید شرف الدین علی حسینی استرابادی نجفی، قرن ششم، مدرسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم.
* تاریخ الامم والملوک، ابو جعفر محمد بن جریر طبری، ت ۳۱۰هـ.ق، دار المعارف، قاهره.
* تاریخ بغداد، ابوبکر أحمد بن علی خطیب بغدادی، ت ۴۶۳هـ.ق، دار الکتب العلمیه، بیروت.
* تاریخ ما بعد الظهور، سید محمّد صادق صدر، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.
* تبصرة الولی، سیدهاشم بحرانی، ت ۱۱۰۷هـ.ق، مؤسسة الأعلمی، بیروت.
* تحف العقول عن آل الرسول، ابو محمد حسن بن علی بن الحسین بن شعبة حرّانی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
* تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ت ۷۲۶هـ.ق، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، قم.
* الترغیب والترهیب من الحدیث الشریف، عبدالعظیم بن عبد القوی المنذری، ت ۶۵۶هـ.ق، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
* التصریح بما تواتر فی نزول المسیح، محمد انور شاه کشمیری هندی، ت ۱۳۵۲هـ.ق، دار القرآن الکریم، بیروت.
* التطبیق بین السفینة والبحار بالطبعة الجدیدة، سید جواد مصطفوی، آستان قدس رضوی، مشهد. ۱۴۰۳هـ.ق.
* تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ت ۱۰۹۱هـ.ق، مؤسسة الأعلمی، بیروت.
* تفسیر العسکری (علیه السلام)، منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام)، مدرسة الامام المهدی (علیه السلام)، قم، ۱۴۰۹هـ.ق.
* تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش سمرقندی، کتابفروشی اسلامیه، تهران.
* تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی، کتابفروشی داوری، قم.
* تفسیر قمی، ابوالحسن علی بن ابراهیم قمی، اواخر قرن سوم هجری قمری، کتابفروشی الهدی ، نجف اشرف.
* تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، ت ۱۱۱۲هـ.ق، چاپخانه علمیه، قم.
* تقریب المعارف، شیخ تقی الدین ابو الصلاح حلبی، ت ۴۴۷هـ.ق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۴هـ.ق.
* التقریب والتیسیر، ابو زکریا یحیی بن شرف النووی، بیروت.
* تنقیح المقال فی علم الرجال، شیخ عبد الله بن محمد حسن بن المولی عبد الله المامقانی النجفی، ت ۱۳۵۱هـ.ق.
* تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه، ابو جعفر محمد بن الحسن طوسی، ت ۴۶۰هـ.ق، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
* ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، محمد بن الحسین بن بابویه، ت ۳۸۱هـ.ق، کتابخانه آیةالله مرعشی، قم.
* جامع احادیث الشیعه، سید حسین بروجردی، ت ۱۳۸۰هـ.ق، مدینة العلم، قم.
* جامع الاخبار، تاج الدین شعیری، قرن ششم هجری قمری، انتشارات رضی، قم.
* جامع الاصول من احادیث الرسول، ابوالسعادات مبارک بن محمد معروف به ابن الاثیر، ت ۶۰۶هـ.ق، دارإحیاء التراث العربی، بیروت.
* الجامع الصحیح، محمد بن عیسی بن سورة ترمذی، ت ۲۹۷هـ.ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
* جمع الجوامع (الجامع الکبیر)، جلال الدین عبد الرحمن سیوطی، ت ۹۱۱هـ.ق، چاپ سنگی.
* الحاوی للفتاوی، جلال الدین عبد الرحمن سیوطی، ت ۹۱۱هـ.ق، دار کتب العلمیه، بیروت.
* حق الیقین، محمد باقر مجلسی، ت ۱۱۱۱هـ.ق، جاویدان، تهران.
* حلیة الابرار فی فضائل محمد وآله الاطهار، سیدهاشم بن اسماعیل بحرانی، ت ۱۱۰۷هـ.ق، دارالکتب العلمیه، قم.
* حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ابو نعیم اصفهانی احمد بن عبد الله، ت ۴۳۰هـ.ق، دار الکتاب العربی، بیروت.
* الخرائج والجرائح، ابو الحسین سعید بن هبة الله معروف به قطب الدین راوندی، ت ۵۷۳هـ.ق، مؤسسة الامام المهدی (علیه السلام)، قم.
* الخصال، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، ت ۳۸۱هـ.ق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
* خلاصة الاقوال (رجال علّامه)، حسن بن یوسف بن مطهر حلّی، ت ۷۲۶هـ.ق، الرضی، قم.
* درر الاخبار فیما یتعلق بحال الاحتضار، شیخ محمد رضا طبسی نجفی، ت ۱۴۰۵هـ.ق، چاپخانه نعمان، نجف اشرف.
* الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، جلال الدین سیوطی، ت ۹۱۱هـ.ق، دار المعرفة، بیروت.
* دلائل الامامة، ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری، کتابفروشی رضی، قم.
* دلائل النبوة، احمد بن عبد الله، ابو نعیم اصفهانی، ت ۴۳۰هـ.ق، دار المعرفة، بیروت.
* ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب الدین احمد بن عبد الله الطبری، ت ۶۹۴هـ.ق، کتابفروشی محمدی، قم.
* الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ طهرانی، ت ۱۳۸۹هـ.ق، کتابفروشی اسلامیه، تهران.
* راموز الاحادیث، ضیاء الدین احمد بن مصطفی استانبولی، ت ۱۳۱۱هـ.ق، چاپ هند.
* رجال ابن داود، حسن بن علی بن داود حلّی، ت اوایل قرن هشتم، نجف، ۱۹۷۲ م.
* رجعت از نظر شیعه، نجم الدین طبسی، چاپخانه علمیه، قم، ۱۴۰۰هـ.ق.
* الرجعة فی احادیث الفریقین، نجم الدین طبسی
* راهنمای کتب اربعه، محمد مظفری، چاپخانه علمیه، قم، ۱۴۰۵هـ.ق.
* روضة المتقین، محمد تقی مجلسی، ۱۰۷۰هـ.ق، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، تهران.
* روضة الواعظین، محمد بن فتال نیسابوری، ت ۵۰۸هـ.ق، انتشارات الرضی، قم.
* ریاحین الشریعة، ذبیح الله محلاتی، دار الکتب الاسلامیة، تهران.
* ستاره درخشان، شیخ محمد رضا طبسی نجفی، ترجمه سید محمد میر شاه ولد، انتشارات محمدی، تهران.
* سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ت ۱۳۵۹هـ.ق، انتشارات اُسوه، قم.
* سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، ت ۲۷۵هـ.ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
* سنن ابی داود، سلیمان بن الاشعث سجستانی، ت ۲۷۵هـ.ق، دار احیاء السنة النبویه.
* السنن الکبری، ابوبکر احمد بن الحسین بیهقی، ت ۴۵۸هـ.ق، دار المعرفة، بیروت.
* سنن الدارمی، ابو محمد عبد الله دارمی، ت ۲۵۵هـ.ق، دار الفکر، بیروت.
* السیرة الحلبیه، علی بن برهان الدین حلبی شافعی، ت ۱۰۴۴هـ.ق، بیروت.
* شرح نهج البلاغه، عز الدین ابو حامد بن هبة الله بن ابی الحدید مدائنی، ت ۶۵۵هـ.ق، چاپخانه بابی حلبی، قاهره.
* الشیعة والرجعه، شیخ محمد رضا طبسی نجفی، چاپخانه الآداب، نجف اشرف، ۱۳۸۵هـ.ق.
* صحیح البخاری، اسماعیل بن ابراهیم جعفی بخاری، ت ۲۵۶هـ.ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
* صحیح ترمذی، ابو عیسی محمد بن عیسی بن سوره، ت ۲۹۷هـ.ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
* صحیح مسلم، ابو الحسین مسلم بن حجاج قشیری نیسابوری، ت ۲۶۱هـ.ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
* الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، زین الدین ابو محمد علی بن یونس عاملی نباطی، ت ۸۷۷هـ.ق، کتابفروشی مرتضویه، تهران.
* الصواعق المحرقه، احمد بن حجر هیثمی، ت ۹۷۴هـ.ق، کتابخانه قاهره.
* الطبقات الکبری، ابو عبد الله محمد بن سعد بن منیع بصری زهری، ت ۲۳۰هـ.ق، دار صادر، بیروت.
* الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، علی بن موسی معروف به سید بن طاوس، ت ۶۶۴هـ.ق، چاپخانه خیام، قم.
* العدد القویة لدفع المخاوف الیومیه، رضی الدین علی بن یوسف بن المطهر حلّی، ت ۷۲۶هـ.ق، کتابخانه آیةالله مرعشی، قم.
* العطر الوردی، محمد بلبیسی شافعی، ت ۱۳۰۸هـ.ق، چاپخانه امیریه، بولاق.
* عقائد صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، ت ۳۸۱هـ.ق، چاپ سنگی، ۱۲۹۲هـ.ق.
* عقد الدرر فی اخبار المنتظر، یوسف بن یحیی مقدسی سلمی شافعی، قرن هفتم هجری قمری، عالم الفکر، قاهره.
* العقد الفرید، ابن عبد ربه اندلسی، ت ۳۲۷هـ.ق، دار الکتاب العربی، بیروت.
* علل الشرایع، ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه، ت ۳۸۱هـ.ق، کتابفروشی حیدریه، نجف اشرف.
* العلل المتناهیه، ابو الفرج عبد الرحمن بن الجوزی، ت ۵۹۷هـ.ق، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۳هـ.ق.
* العمدة لابن البطریق، یحیی بن الحسن اسدی حلّی معروف به ابن البطریق، ت ۶۰۰هـ.ق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
* عوالم العلوم، والمعارف والاحوال من الآیات والاخبار والاقوال، شیخ عبد الله بحرانی اصفهانی، مدرسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم.
* عیون الاخبار، عبد الله بن مسلم بن قتیبه دینوری، ت ۲۷۸هـ.ق، دار الکتب العلمیه، بیروت.
* عیون أخبار الرضا، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، ت ۳۸۱هـ.ق، نشر توس، قم.
* الغارات، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی، ت ۲۸۳هـ.ق، انجمن آثار ملی، تهران.
* غایة المرام فی حجة الخصام عن طریق الخاص والعام، سیدهاشم بن سلیمان بحرانی، ت ۱۱۰۷هـ.ق، موسسة الاعلمی، بیروت.
* الغیبه، ابو جعفر، محمد بن الحسن طوسی، ت ۴۶۰هـ.ق، کتابفروشی نینوی، تهران.
* الغیبه، محمد بن ابراهیم نعمانی، ۳۶۰هـ.ق، کتابفروشی صدوق، تهران.
* الفائق فی غریب الحدیث، جار اللّه، محمود بن عمر زمخشری، ت ۵۸۳هـ.ق، دار المعرفة، بیروت.
* الفتاوی الحدیثیه، احمد بن حجر هیثمی، ت ۹۷۴هـ.ق، التقدم العلمیه، مصر.
* الفتن، ابو عبد الله نعیم بن حمّاد مروزی، ت ۲۲۸هـ.ق، خطی، کتابخانه المتحف، انگلستان.
* الفتوحات المکیه، محمد بن علی معروف به ابن عربی، ت ۶۳۸هـ.ق، دار صادر، بیروت.
* فرائد السمطین فی فضائل المرتضی والبتول والسبطین والأئمة من ذریتهم (علیه السلام)، ابراهیم بن محمد جوینی خراسانی، ت ۷۳۰هـ.ق، موسسة المحمودی، بیروت.
* فرائد فوائد الفکر، مرعی بن یوسف بن ابی بکر، قرن یازدهم هجری قمری، بنیاد معارف اسلامی، قم.
* فردوس الاخبار، ابو شجاع شیرویه بن شهردار بن شیرویه دیلمی، ت ۵۰۹هـ.ق، دار الکتب العلمیه، بیروت.
* فرهنگ عمید، حسن عمید، جاویدان، تهران.
* الفصول المهمة فی معرفة احوال الأئمة، علی بن محمد بن احمد مالکی مکی مشهور به ابن صباغ، ت ۸۵۵هـ.ق، کتابفروشی دار الکتب، نجف اشرف.
* فضل الکوفة، وفضل اهلها، محمد بن علی بن الحسن علوی حسینی کوفی، ت ۴۴۵هـ.ق، مؤسسة اهل البیت، بیروت.
* الفقیه (کتاب من لایحضره الفقیه)، محمد بن علی بن بابویه قمی، ت ۳۸۱هـ.ق، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
* قرب الاسناد، ابوالعباس عبد الله بن جعفر حمیری، ت ۳۱۰هـ.ق، چاپ سنگی، چاپخانه اسلامیه، تهران.
* قصص الانبیاء، قطب الدین راوندی، ت ۵۷۳هـ.ق، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، ت ۱۴۰۹هـ.ق.
* القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، احمد بن حجر هیثمی، ت ۹۷۴هـ.ق، خطی، کتابخانه امیرالمؤمنین، نجف اشرف.
* کامل الزیارات، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه، ۳۶۷هـ.ق، چاپخانه مرتضویه، نجف اشرف، ۱۳۵۶ه.
* الکامل فی التاریخ، ابوالحسن علی بن ابی المکرم معروف به ابن الاثیر، ت ۶۳۰هـ.ق، دار صادر، بیروت.
* کشف الاستار، میرزا حسین نوری، ت ۱۳۲۰هـ.ق، کتابفروشی نینوی، تهران.
* کشف الحق (الاربعون)، امیر محمد صادق خاتون آبادی، ت ۱۲۰۷هـ.ق، بنیاد بعثت تهران، ۱۳۶۱ ش.
* کشف الغمة فی معرفة الأئمّة، ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی، ت ۶۹۲هـ.ق، دار الکتاب الاسلامی، بیروت.
* الکافی، محمد بن یعقوب کلینی رازی، ت ۳۲۹هـ.ق، دار الکتب الاسلامیة، تهران.
* کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر، ابو القاسم علی بن محمد بن علی (الخزاز)، قرن چهارم هجری قمری، نشر بیدار، قم.
* کمال الدین وتمام النعمة، ابوجعفر محمد علی بن بابویه قمی، ت ۳۸۱هـ.ق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
* الکنی والألقاب، شیخ عباس قمی، ت ۱۳۵۹هـ.ق، کتابخانه صدر، تهران.
* کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، علاء الدین علی معروف به متقی هندی، ت ۹۷۵هـ.ق، مؤسسةالرساله،بیروت.
* لسان المیزان، احمد بن علی بن حجر عسقلانی، ت ۸۵۲هـ.ق، مؤسسة الاعلمی، بیروت.
* لوائح الانوار البهیه، شمس الدین محمد بن احمد سفارینی نابلسی، ت ۱۱۸۸هـ.ق، مجله المنار، مصر.
* مجمع البحرین، فخر الدین طریحی، ت ۱۰۸۵هـ.ق، کتابفروشی مرتضویه، تهران.
* مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن الحسن طبرسی، ت ۵۴۸هـ.ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
* مجمع الرجال، زکی الدین عنایة اللّه بن مشرف الدین قهبائی، قرن یازدهم هجری قمری، چاپخانه ربانی، اصفهان.
* مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدین علی بن ابی بکر هیثمی، ت ۸۰۷هـ.ق، دار الکتاب العربی، بیروت.
* المحاسن، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد برقی، ت ۲۷۴هـ.ق، دار الکتب الاسلامیه، قم.
* المحجة فیما نزل فی الحجة، سیدهاشم بحرانی، ت ۱۱۰۷هـ.ق، مؤسسه الوفاء، بیروت، ت ۱۴۰۳هـ.ق.
* مختصر اثبات الرجعه، فضل بن شاذان نیسابوری، مجله تراثنا، شماره ۱۵.
* مختصر بصائر الدرجات، عز الدین حسن بن سلیمان حلی، قرن نهم هجری قمری، چاپخانه حیدریه، نجف اشرف.
* مدینة المعاجز، سیدهاشم بحرانی، ت ۱۱۰۷هـ.ق، چاپ سنگی، تهران.
* مرآة العقول، محمد باقر مجلسی، ۱۱۱۱هـ.ق، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
* مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، ت ۳۴۶هـ.ق، دار الاندلس، بیروت.
* المستجاد من کتاب الارشاد، حسن بن مطهر حلی، ت ۷۲۶هـ.ق، کتابخانه آیةالله مرعشی.
* مستدرکات علم رجال الحدیث، شیخ علی نمازی، ت ۱۴۰۵هـ.ق، چاپخانه حیدریه، تهران.
* المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ابو عبد الله، محمد بن عبد الله معروف به حاکم نیسابوری، ت ۴۰۵هـ.ق، دار الفکر بیروت.
* مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، ت ۱۳۲۰هـ.ق، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، قم.
* المسترشد، ابو جعفر، محمد بن جریر بن رستم الطبری، قرن چهارم هجری قمری، چاپخانه حیدریه، نجف اشرف.
* مسند ابوعوانه، یعقوب بن إسحاق اسفرائینی، ت ۳۱۶هـ.ق، دار المعرفه، بیروت.
* مسند ابی یعلی الموصلی، احمد بن علی بن المثنی التمیمی، ت ۳۰۷هـ.ق، دار المأمون للتراث، دمشق.
* مسند احمد، احمد بن حنبل، ت ۲۴۱هـ.ق، دار الفکر، بیروت.
* مسند ابی داود، سلیمان بن داود بن الجارود فارسی بصری، ت ۲۰۴هـ.ق، دار المعرفة، بیروت.
* مصابیح السنة، حسین بن مسعود بن محمد الفراء بغوی، ت ۵۱۶هـ.ق، دار المعرفة، بیروت.
* مصادقة الاخوان، ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، ت ۳۸۱هـ.ق، مدرسة الامام المهدی (علیه السلام)، قم.
* المصنّف، عبدالرزاق بن همام صنعائی، ت ۲۱۱هـ.ق، المکتب الاسلامی، بیروت.
* المصنّف، عبد الله بن محمد بن ابی شیبه، ت ۲۳۵هـ.ق، دار السلفیه، بمبئی.
* المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیة، احمد بن حجر عسقلانی، ت ۸۵۲هـ.ق، دار المعرفة، بیروت.
* معجم احادیث الإمام المهدی، نجم الدین طبسی با همکاری جمعی از فضلا، نشر معارف اسلامی، قم.
* معجم البلدان، ابوعبداللّه یاقوت بن عبد الله حموی بغدادی، ت ۶۲۶هـ.ق، دارالتراث العربی، بیروت.
* معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، سید ابوالقاسم خوئی، مدینة العلم، قم.
* المعجم الصغیر، سلیمان بن احمد طبرانی، ت ۳۶۰هـ.ق، دار الکتب العلمیه، بیروت.
* المعجم الاوسط، سلیمان بن احمد طبرانی، ت ۳۶۰هـ.ق، کتابفروشی المعارف، ریاض.
* المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد طبرانی، ت ۳۶۰هـ.ق، وزارت اوقاف عراق.
* الملاحم والفتن فی ظهور الغائب المنتظر، رضی الدین علی بن موسی بن طاووس، ت ۶۶۴هـ.ق، مؤسسةالأعلمی، بیروت.
* ملاذ الأخیار، محمد باقر مجلسی، ت ۱۱۱۱هـ.ق، کتابخانه آیةالله مرعشی، قم.
* المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ابن قیم الجوریة، ت ۷۵۱هـ.ق، مکتب المطبوعات الاسلامیة.
* مناقب آل ابی طالب، ابو جعفر رشید الدین محمد بن علی بن شهرآشوب، ت ۵۸۸هـ.ق، انتشارات علّامه، قم.
* منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (علیه السلام)، شیخ لطف اللّه صافی، کتابخانه صدر، تهران.
* منتخب الانوار المضیئة، سید علی بن عبدالکریم نیلی نجفی، قرن نهم هجری قمری، چاپخانه خیام، قم، ۱۴۰۱ه.
* منتخب کنز العمّال، علاء الدین متقی هندی، ت ۹۷۵هـ.ق، دار الفکر، بیروت.
* المنجد، لویس معلوف یسوعی، دار المشرق، بیروت.
* منن الرحمن، محمد بهاء الدین الحارثی، ت ۱۰۳۰هـ.ق، چاپخانه حیدریه، نجف اشرف، ۱۳۴۴ه.
* منیة المرید، زین الدین بن علی بن احمد عاملی، ت ۹۶۵هـ.ق، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۸ش.
* منهاج الدموع، شیخ علی قرنی گلپایگانی، مؤسسه مطبوعاتی دین ودانش، قم، ۱۳۴۴هـ.ق.
* مهدی موعود، محمد باقر مجلسی، ۱۱۱۱هـ.ق، ترجمه علی دوانی، آخوندی، تهران.
* المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، شیخ جمال الدین ابو العباس، احمد بن فهد حلی اسدی، ۸۴۱هـ.ق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
* موارد السجن فی النصوص والفتاوی، نجم الدین طبسی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۴۱۱هـ.ق.
* الموطّا، مالک بن اَنس، ت ۱۷۹هـ.ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
* المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ت ۱۴۰۲هـ.ق، دار الکتب الاسلامیة، تهران.
* النفی والتغریب، نجم الدین طبسی، مجمع الفکر الاسلامی، قم.
* نقش زنان مسلمان در جنگ، محمد جواد طبسی نجفی، چاپخانه طلوع آزادی، ۱۳۶۷ ش.
* نور الابصار، فی مناقب آل النبی المختار (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، شیخ مؤمن بن حسن مؤمن شبلنجی، ت ۱۲۹۰هـ.ق، دارالفکر، بیروت.
* النهایه فی غریب الحدیث والاثر، مبارک بن محمد جزری معروف به ابن الاثیر، ت ۶۰۶هـ.ق، اسماعیلیان، قم.
* وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، محمد بن الحسن حرّ عاملی، ت ۱۱۰۴هـ.ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
* وقعة صفین، نصر بن مزاحم منقری، ت ۲۱۲هـ.ق، کتابخانه آیةالله مرعشی، قم، ۱۴۰۳هـ.ق.
* الهدایة الکبری، حسین بن حمدان حسینی حصینی، ت ۳۴۴هـ.ق، مؤسسة البلاغ، ۱۴۰۶هـ.ق.
* ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم بن قندوزی حنفی، ت ۱۲۹۴هـ.ق، کتابفروشی محمدی، قم.
* یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی (علیه السلام)، کامل سلیمان، دار الکتاب اللبنانی، ۱۴۰۲هـ.ق.


 

 

 

 

 

 

 

 

پاورقی:

-----------------

(۱) اینجانب با همکاری چند تن از فضلای حوزه این کتاب را در پنج جلد تألیف کردم وبنیاد معارف اسلامی قم آن را در ۱۴۱۱ قمری به چاپ رساند ودر آینده نزدیک -إن شاء اللّه- به بازنگری آن خواهیم پرداخت.
(۲) ابن ابی شیبه، مصنّف، ج ۱۵، ص ۸۹؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۸۴.
(۳) کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۸۴؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۱۷.
(۴) شجری، امالی، ج ۲، ص ۱۵۶.
ر.ک: نعمانی، غیبة، ص ۲۵۳؛ طوسی، غیبة، ص ۲۷۴، اعلام الوری، ص ۴۲۸؛ مختصر بصائر الدرجات، ص ۲۱۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۰؛ حلیة الابرار، ج ۳، ص ۶۲۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳؛ بشارة الاسلام، ص ۸۲؛ عقدالدرر، ص ۶۴؛ القول المختصر، ص ۲۶؛ متقی هندی، برهان، ص ۷۴؛ سفارینی، لوائح، ج ۳، ص ۸.
(۵) ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۷.
(۶) عقد الدرر، ص ۳۳۳.
(۷) حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۴۶۵؛ عقد الدرر، ص ۴۳؛ احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۶۶۴.
(۸) المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۷۵؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۲۱؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۴۵۶؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۹۶.
(۹) شجری، امالی، ج ۲، ص ۲۲۸.
(۱۰) کافی، ج ۸، ص ۶۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۶۵.
(۱۱) احمد، مسند، ج ۲، ص ۳۲۶، ۳۵۵، ۴۴۸.
(۱۲) ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۰.
(۱۳) کمال الدین، ج ۲، ص ۳۴۸.
(۱۴) جن (۷۲) آیه ۲۴.
(۱۵) کافی، ج ۱، ص ۴۳۱؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۴۱؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۲۹؛ ینابیع المودّه، ص ۴۲۹؛ المحجّه، ص ۱۳۲.
(۱۶) ثواب الاعمال، ص ۳۰۱؛ جامع الاخبار، ص ۱۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰.
(۱۷) تفسیر فرات، ص ۴۴.
(۱۸) بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۹۰.
(۱۹) ثواب الاعمال، ص ۳۰۱؛ جامع الاخبار، ص ۱۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰.
(۲۰) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۴.
(۲۱) احمد، مسند، ج ۲، ص ۳۹۰.
(۲۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۰ وج ۳۶، ص ۳۳۵.
(۲۳) شجری، امالی، ج ۲، ص ۲۷۱.
(۲۴) اخبار اصبهان، ج ۱، ص ۲۷۴؛ فردوس الاخبار، ج ۴، ص ۵؛ الدرالمنثور، ج ۶، ص ۵۰؛ جمع الجوامع، ج ۱، ص ۸۴۵؛ کنزالعمّال، ج ۱۴، ص ۲۴۰.
(۲۵) ر.ک: تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۴۰؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۶۵؛ تفسیر صافی، ج ۵، ص ۹۹؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۷۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۳؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۸۰؛ شافعی، البیان، ص ۵۲۸؛ الصواعق المحرقه، ص ۱۶۲.
برای بررسی واژه های یوم الظهور، یوم الکرّه ویوم القیامه به تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۰۸ رجوع کنید.
(۲۶) عقد الدرر، ص ۳۳۳؛ حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۴۹۵.
(۲۷) المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۱۱۹؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۹۱؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۲۱۷.
(۲۸) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۰۱.
(۲۹) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۱.
(۳۰) مختصر اثبات الرجعه، ص ۲۱۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۰؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۳۵.
(۳۱) فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۶؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۲۴۹.
(۳۲) الف) عن الصادق (علیه السلام): «إذا رأیتَ الرجل یعیر علی إتیان النساء» کافی، ج ۸، ص ۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۷؛ بشارةالاسلام، ص ۱۳۳.
(ب) «إذا صار الغلام یعطی کما تعطی المرأة، ویعطی قفاهُ لمن ابتغی» کافی، ج ۸، ص ۳۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۷.
(ج) «یزف الرجال للرجال کما تزف المرأة لزوجها» بشارة الاسلام، ص ۷۶؛ الزام الناصب، ص ۱۲۱.
(د) قال الصادق (علیه السلام): «یتمشط الرجل کما تتمشط المرأة لزوجها، ویعطی الرجال الأموال علی فروجهم ویتنافس فی الرجل ویغار علیه من الرجال، ویبذل فی سبیل النفس والمال» کافی، ج ۸، ص ۳۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۴۵۷.
(ه) قال الصادق (علیه السلام): «تکون معیشة الرجل من دبره، ومعیشة المرأة من فرجها» کافی، ج ۸، ص ۳۸.
(و) قال الصادق (علیه السلام): «عندهما یغار علی الغلام کما یغار علی الجاریة (الشابة) فی بیت أهلها»). بشارة الاسلام، ص ۳۶، ۱۳۳ -۷۶.
(ز) قال النبی (صلّی الله علیه وآله وسلّم): «کأنّک بالدنیا لم تکن إذا ضیعت أُمّتی الصلاة واتبعت الشهوات وغلت الأسعار وکثر اللواط». بشارة الاسلام، ص ۲۳؛ الزام الناصب، ص ۱۸۱.
(۳۳) فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۷.
(۳۴) المعجم الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۲.
(۳۵) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۵۱؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۱؛ المعجم الکبیر، ج ۱۰، ص ۲۸۱؛ بحار الانوار، ج ۳۴، ص ۲۴۱.
(۳۶) طیالسی، مسند، ج ۸، ص ۲۶۶؛ احمد، مسند، ج ۳، ص ۱۲۰؛ ترمذی، سنن، ج ۴، ص ۴۹۱؛ ابویعلی، مسند، ج ۵، ص ۲۷۳؛ حلیة الاولیاء، ج ۶، ص ۲۸۰؛ دلائل النبوّة، ج ۶، ص ۵۴۳؛ الدر المنثور، ج ۶، ص ۵۰.
(۳۷) فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۵۰۹.
(۳۸) مفید، امالی، ص ۱۴۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۰.
(۳۹) عقد الدرر، ص ۲۳۲؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۵.
(۴۰) احمد، مسند، ج ۳، ص ۳۷۷.
(۴۱) طیالسی، مسند، ص ۱۳۳؛ ابی داود، سنن، ج ۴، ص ۱۱۱؛ المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۱۰۱.
(۴۲) بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۳۵؛ ج ۵۲، ص ۳۸۰.
(۴۳) همان، ج ۵۲، ص ۱۵۴.
(۴۴) عقد الدرر، ص ۱۵۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۴، ۲۶۶؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۱۶؛ الاربعون حدیثاً، (ابونعیم) ذخائر العقبی، ص ۱۳۵؛ ینابیع المودّه، ص ۴۲۶.
(۴۵) عقد الدرر، ص ۹۴؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۵۵.
(۴۶) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج ۲، ص ۲۹۷؛ اعلام الوری، ص ۳۷۱؛ اثبات الوصیه، ص ۲۲۶.
(۴۷) ابن حمّاد، فتن، ص ۸۳؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۵۱.
(۴۸) حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۵۲۰، الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۵؛ منتخب کنز العمّال، ج ۶، ص ۳۱ (حاشیه مسنداحمد)؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۹۳.
(۴۹) احمد، مسند، ج ۲، ص ۶۳۶؛ مسلم، صحیح، ج ۴، ص ۲۲۳۱؛ المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۴۱۰؛ مصابیح السنه، ج ۲، ص ۱۳۹؛ عقد الدرر، ص ۲۳۶.
(۵۰) نعمانی، غیبة، ص ۲۳۵؛ طوسی، غیبة، ص ۲۷۴؛ اعلام الوری، ص ۴۲۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۰؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۶؛ بشارة الاسلام، ص ۸۲.
(۵۱) ابن ابی شیبه، مصنّف، ج ۱۵، ص ۹۱؛ مالک، موطأ، ج ۱، ص ۲۴۱؛ مسلم، صحیح، ج ۸، ص ۱۸۲؛ احمد، مسند، ج ۲، ص ۲۳۶؛ بخاری، ج ۹، ص ۷۳؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۲۲۱.
(۵۲) عقد الدرر، ص ۳۳۴.
(۵۳) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۳۲.
(۵۴) المطالب العالیه، ج ۴، ص ۳۴۸.
(۵۵) شجری، امالی، ج ۲، ص ۲۷۷.
(۵۶) الفائق، ج ۱، ص ۱۴۱.
(۵۷) نعمانی، غیبة، ص ۲۷۷؛ طوسی، غیبة، ص ۲۶۷؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ خرائج، ج ۳، ص ۱۱۵۲؛ عقد الدرر، ص ۶۵؛ الفصول المهمّه، ص ۳۰۱؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۴۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۱.
(۵۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۸.
(۵۹) ینابیع المودّه، ص ۴۴۰؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۲۵.
(۶۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۸.
(۶۱) ابن المنادی، ملاحم، ص ۶۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۷۶؛ المسترشد، ص ۷۵؛ مفید، ارشاد، ص ۱۲۸؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۹۲؛ غایة المرام، ص ۲۰۸؛ بحار الانوار، ج ۳۲، ص ۹؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۱۴؛ منتخب کنز العمّال، ج ۶، ص ۳۵.
(۶۲) شافعی، بیان، ص ۱۰۸.
(۶۳) عقد الدرر، ص ۴۳.
(۶۴) احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۶۷۹
(۶۵) کافی، ج ۸، ص ۲۱۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۶.
(۶۶) ابن طاووس، ملاحم، ص ۲۱؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۱.
(۶۷) عقد الدرر، ص ۵۰.
(۶۸) احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۹۵؛ احمد، مسند، ج ۲، ص ۳۷۱.
(۶۹) طوسی، غیبة، چاپ جدید، ص ۴۴۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۲.
(۷۰) قرب الاسناد، ص ۱۷۰؛ نعمانی، غیبة، ص ۲۷۱.
(۷۱) محلّه ای در شهر مدینه که محلّ اقامه نماز استسقا (باران) بود؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۱۰۹.
(۷۲) پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) وقیام مردم مدینه علیه یزید، اهل مدینه به دستور یزید قتل عام شدند ودر آن واقعه بیش از ده هزار نفر کشته شدند واین محل همان «حرّة واقم» است؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۴۹.
(۷۳) ابن طاووس، ملاحم، ص ۵۸.
(۷۴) همان، ص ۵۹.
(۷۵) فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۹۱.
(۷۶) نعمانی، غیبة، ص ۲۷۷؛ مفید، ارشاد، ص ۳۵۹؛ طوسی، غیبة، ص ۲۶۷. صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۴۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۱.
(۷۷) نعمانی، غیبة، ص ۱۷۳؛ دلائل الامامه، ص ۲۹۳؛ تقریب المعارف، ص ۱۸۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۶.
(۷۸) شهری در سه میلی (شش کیلومتری) کوفه است؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۲۸.
(۷۹) طوسی، غیبة، چاپ جدید، ص ۴۴۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹.
(۸۰) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۶۵؛ العدد القویه، ص ۶۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷.
(۸۱) ابن طاووس، ملاحم، ص ۵۸؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۹.
(۸۲) حصینی، هدایه، ص ۳۱.
(۸۳) ارشاد القلوب، ص ۲۸۶.
(۸۴) مدینة المعاجز، ص ۱۳۳.
(۸۵) حلیة الابرار، ص ۶۰۱.
(۸۶) طوسی، غیبة، چاپ جدید، ص ۳۳۹؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۳۶؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۹۱؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۸۷؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۱۱.
(۸۷) الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۳۶، ۱۸۷؛ عقد الدرر، ص ۵۴، ۵۹، ۶۳ - ۶۵، ۲۳۷؛ نعمانی، غیبة، ص ۲۷۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۲.
(۸۸) حصینی، هدایه، ص ۳۱؛ ارشاد القلوب، ص ۲۸۶.
(۸۹) مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۸۸.
(۹۰) ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۸.
(۹۱) جامع الاخبار، ص ۱۵۰؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱ ص ۳۷۵.
(۹۲) دوحة الانوار، ص ۱۵۰؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۵۱؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۲۴۱.
(۹۳) مفید، ارشاد، ص ۳۶۱؛ طوسی، غیبة، ص ۲۷۲؛ اعلام الوری، ص ۴۲۸؛ خرائج، ج ۳، ص ۱۱۶۴؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۲۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۴.
(۹۴) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۳۴.
(۹۵) عبدالرزاق، مصنّف، ج ۳، ص ۱۵۵.
(۹۶) دلائل الامامه، ص ۲۴۵.
(۹۷) بشارة الاسلام، ص ۲۸.
(۹۸) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۴۸.
(۹۹) بشارة الاسلام، ص ۱۹۱؛ الزام الناصب، ص ۱۶۱.
(۱۰۰) بشارة الاسلام، ص ۹۸.
(۱۰۱) الترغیب والترهیب، ج ۳، ص ۴۴۲.
(۱۰۲) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۲۵.
(۱۰۳) بقره (۲) آیه ۱۵۵.
(۱۰۴) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۰؛ نعمانی، غیبة، ص ۲۵۰؛ مفید، ارشاد، ص ۳۶۱؛ اعلام الوری ص ۴۵۶؛ عیاشی، تفسیر، ج۱، ص ۶۸.
(۱۰۵) اعلام الوری، ص ۴۵۶.
(۱۰۶) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۳۳.
(۱۰۷) الفتاوی الحدیثیه، ص ۳۰، متقی هندی، برهان، ص ۱۴۲؛ عقد الدرر، ص ۱۳۲.
(۱۰۸) ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۶۳.
(۱۰۹) کنز العمّال، ج ۱۱، ص ۲۴۹.
(۱۱۰) ابن طاووس، ملاحم، ص ۵۹.
(۱۱۱) بحار الانوار، ج ۶۷، ص ۳۵۱.
(۱۱۲) تفسیر امام عسکری (علیه السلام)، ص ۳۴۴؛ احتجاج، ج ۲، ص ۲۶۰؛ منیة المرید، ص ۳۵؛ محجة البیضاء، ج ۱، ص ۳۲؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۴۵۵؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۶؛ العوالم، ج ۳، ص ۲۹۵.
(۱۱۳) عن النبی (صلّی الله علیه وآله وسلّم): «إنَّ الله تعالی یبعث لهذه الأُمّة علی رأس کل مائة سنة من یجدد لها دینها» ابی داود، سنن، ج ۴، ص ۱۰۹، حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۵۲۲؛ تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۶۱؛ جامع الاصول، ج ۱۲، ص ۶۳؛ کنز العمّال، ج ۱۲، ص ۱۹۳ وتا آن جا که تتبّع کردم مدرکی از کتاب های شیعه برای آن نیافتم.
(۱۱۴) بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۷.
(۱۱۵) همان، ص ۲۱۶.
(۱۱۶) همان، ص ۲۱۳.
(۱۱۷) همان، ج ۶۰، ص ۲۱۳؛ سفینة البحار، ج ۲، ص ۴۴۵.
(۱۱۸) بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۷.
(۱۱۹) بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۷.
(۱۲۰) همان، ص ۲۱۸.
(۱۲۱) همان، ص ۲۱۶.
(۱۲۲) همان، ص ۲۱۸.
(۱۲۳) ذِکر اصبهان، ص ۱۱.
(۱۲۴) موالی ومولی، در لغت شناسی، واژه های گوناگونی دارد. علاّمه امینی در جلد اوّل الغدیر، بیست ودو واژه را نقل فرموده اند ودر اصطلاح، در آیه وحدیث، پنج معنا دارد: ولاء عتق، ولاء اسلام، ولاء حلف، ولاء قبیله، ولاء، در برابر عرب ومراد غیر عرب است واین معنا غالباً مقصود عالمان علم رجال است؛ ر. ک: التقریب والتیسیر، ج ۲، ص ۳۳۳.
راز این که این کلمه را بر ایرانیان تطبیق می دهند، شاید به حکم غلبه وجودی ویا استعمالی باشد. چنان که بعضی این معنا را مدّعی شده اند.
علاوه بر این در نوشته های عالمان قدیم ومعاصر، این چنین تفسیر شده است وما به پیروی از آنان چنین تفسیر کرده ایم، ولی بر آن پافشاری نداریم.
«فارس» به سرزمین هایی می گفتند که در برابر کشور روم بود وشامل ایران امروز وبخش دیگری از سرزمین هایی بود که جزء قلمرو ایران آن زمان بود.
(۱۲۵) ذکر اصبهان، ص ۱۲؛ ر. ک: الجامع الصحیح، ج ۵، ص ۳۸۲.
(۱۲۶) راموز الاحادیث، ص ۳۳.
(۱۲۷) با توجه به این که بازار کوفه اکثراً فارس وایرانی بودند وبا زبان فارسی سخن می گفتند (چنان که از مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۵۰، حدیث ۴، فهمیده می شود). به خوبی روشن می شود، که موالی مورد اعتراض اشعث ومورد دفاع امیرمؤمنان، همان ایرانیان بودند.
(۱۲۸) الغارات، ج ۲۴، ص ۴۹۸؛ سفینة البحار، ج ۲، ص ۶۹۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۸۴.
(۱۲۹) ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۶۸؛ المعجم الاوسط، ج ۱، ص ۲۰۰؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۸ - کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۹۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۷.
(۱۳۰) عقد الدرر، ص ۱۲۹؛ شافعی، بیان، ص ۴۹۰؛ ینابیع المودّه، ص ۴۹۱؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۹۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۴.
(۱۳۱) نعمانی، غیبة، ص ۳۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۳؛ ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۶۶؛ حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۴۶۴.
(۱۳۲) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۵؛ اثبات الهداة، ج ۲، ص ۵۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۹.
(۱۳۳) فردوس الاخبار، ج ۳، ص ۴۴۹.
(۱۳۴) شافعی، بیان، ص ۱۰۶، متقی هندی، برهان، ص ۱۵۰؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۹۱؛ ینابیع المودّه، ص ۴۹۱؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۸۶.
(۱۳۵) کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۹۱.
(۱۳۶) اثبات الهداة، ص ۴۹۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۹.
(۱۳۷) طوسی، غیبة، ص ۲۷۴؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۰.
(۱۳۸) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۳؛ طوسی، غیبة، ص ۲۷۴، التهذیب، ج ۴، ص ۳۳۳؛ ملاذ الاخیار، ج ۷، ص ۱۷۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۵.
(۱۳۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۵.
(۱۴۰) التهذیب، ج ۴، ص ۳۰۰؛ ابن طاووس، اقبال، ص ۵۵۸؛ خرائج، ج ۳، ص ۱۱۵۹؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۳۸؛ بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۴؛ ملاذ الاخیار، ج ۷، ص ۱۱۶.
(۱۴۱) طوسی، غیبة، ص ۲۷۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۰.
(۱۴۲) المهذب البارع، ج ۱، ص ۱۹۴؛ خاتون آبادی، اربعین، ص ۱۸۷؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۲۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۸.
(۱۴۳) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۸؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۲۴.
(۱۴۴) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۵؛ عقد الدرر، ص ۱۴۵؛ سفارینی، لوائح، ج ۲، ص ۱۱؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۴؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۶۲.
(۱۴۵) امام باقر (علیه السلام) به ابوحمزه فرمود: «گویا قائم اهل بیتم را می بینم که وارد نجف می شود وهنگامی که به بالاترین نقطه نجف رسید، پرچم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را می گشاید. زمانی که پرچم باز شد، فرشتگانی که در جنگ بدر حضور داشتند، بر او فرودمی آیند». عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۱۰۳؛ نعمانی، غیبة، ص ۳۰۸؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۲؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۲۰۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۶.
(۱۴۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۵.
(۱۴۷) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۸؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۸، القول المختصر، ص ۲۴؛ ینابیع المودّه، ص ۴۳۵؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۰.
(۱۴۸) عقدالدرر، ص ۸۴، ۱۴۹؛ البیان، ص ۱۱۸؛ حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۴۳۱؛ الدر المنثور، ج ۶، ص ۵۰؛ نور الابصار، ص ۱۷۰؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۲؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۵۰.
(۱۴۹) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۸؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۲۴.
(۱۵۰) خرائج، ج ۳، ص ۱۱۶۹؛ طوسی، غیبة، ص ۲۶۸.
(۱۵۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۰.
(۱۵۲) عقد الدرر، ص ۱۶۷.
(۱۵۳) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۵؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۴؛ الفتاوی الحدیثیه، ص ۳۱؛ القول المختصر، ص ۲۳.
(۱۵۴) ابن حمّاد، فتن، ص ۸۳؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۷؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۱۸؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۴.
(۱۵۵) قرطبی، مختصر تذکره، ص ۱۲۸؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۶۰.
(۱۵۶) احمد، مسند، ج ۲، ص ۷۶؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۴۲۴؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۱۵.
(۱۵۷) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۵۱.
(۱۵۸) فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۵۱۵؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۳۳۸؛ التصریح، ص ۲۵۴.
(۱۵۹) عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۶۵؛ نعمانی، غیبة، ص ۲۷۹.
(۱۶۰) دلائل الامامه، ص ۲۵۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۵.
(۱۶۱) بیان الأئمه، ج ۳، ص ۳۳۸.
(۱۶۲) ریاحین الشریعه، ج ۵، ص ۱۵۳؛ خصائص فاطمیه، ص ۳۴۳.
(۱۶۳) منهاج الدموع، ص ۹۳.
(۱۶۴) تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷؛ حلبی، سیره، ج ۱، ص ۵۹.
(۱۶۵) عبدالرزاق، مصنّف، ج ۴، ص ۳۰۹؛ الاصابه، ج ۴، ص ۴۳۲.
(۱۶۶) تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۰.
(۱۶۷) همان، ص ۷۸.
(۱۶۸) اسد الغابه، ج ۵، ص ۴۸۱.
(۱۶۹) معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۲۳، ۱۰۸، ۱۷۶؛ ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۳۸۱.
(۱۷۰) تنقیح المقال، ج ۲۳، ص ۷۵.
(۱۷۱) کافی، ج ۱، ص ۳۴۶؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۵.
(۱۷۲) اعیان الشیعه، ۳۲، ص ۶.
(۱۷۳) اختیار معرفة الرجال، ص ۷۵، شرح حال رشید؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۳۱ وج ۳، ص ۸۲؛ معجم رجال الحدیث، ج ۷، ص ۱۹۰؛ اعیان الشیعه، ج ۳۲، ص ۶؛ سفینة البحار، ج ۲، ص ۵۲۲؛ ریاحین الشریعه، ج ۵، ص ۴۰.
(۱۷۴) ابو عوانه، مسند، ج ۴، ص ۳۳۱.
(۱۷۵) واقدی، مغازی، ج ۱، ص ۲۷۰.
(۱۷۶) کنز العمّال، ج ۴، ص ۳۴۵.
(۱۷۷) الاصابه، ج ۴، ص ۴۳۳.
(۱۷۸) ابن سعد، طبقات، ج ۸، ص ۲۴۱.
(۱۷۹) اسد الغابه، ج ۵، ص ۴۵۱؛ بخاری، صحیح، ص ۱۴، ص ۱۶۸.
(۱۸۰) الاصابه، ج ۴، ص ۴۴۴.
(۱۸۱) اسد الغابه، ج ۵، ص ۴۰۵.
(۱۸۲) نقش زنان در جنگ، ص ۲۲.
(۱۸۳) ابن سعد، طبقات، ج ۸، ص ۴۲۵.
(۱۸۴) اعلام النساء، ج ۵، ص ۶۱.
(۱۸۵) ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۴۱۰.
(۱۸۶) واقدی، مغازی، ج ۱، ص ۲۴۹.
(۱۸۷) واقدی، مغازی، ج ۱، ص ۲۴۹.
(۱۸۸) بخاری، صحیح، ج ۱۲، ص ۱۵۳.
(۱۸۹) واقدی، مغازی، ج ۱، ص ۲۶۸.
(۱۹۰) اسد الغابه، ج ۵، ص ۴۰۶؛ ر. ک: حجة الاسلام محمد جواد طبسی، نقش زنان.
(۱۹۱) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۵۱؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۶۰۲.
(۱۹۲) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۲.
(۱۹۳) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۵؛ کفایة الاثر، ص ۲۲۴؛ اعلام الوری، ص ۴۰۱؛ الاحتجاج، ص ۲۸۹.
(۱۹۴) عالم ذر - عالم پیش از آفرینش انسان ها بر روی زمین است که خداوند در آن عالم، از انسان ها درباره پروردگاری خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّک مِنْ بَنی آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذریتهُمْ وأشْهَدهُمْ عَلی أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّکم قالُوا بَلی شَهِدنا أنْ تَقُولوا یوْم القیمَة إنّا کنّا عَنْ هذا غافِلینَ؛ ای رسول ما به یاد آور هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت وآنان را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی ما به خدایی تو گواهی می دهیم.) برخی مفسران گفته اند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در عالم روح وگواهی آنان به توحید خدا وپروردگاری او در عالم ملک وملکوت تا آن که دیگر نگویند ما از این واقعه (قیامت یا یکتایی خدا) غافل بودیم؛ اعراف(۷) آیه ۱۷۲.
(۱۹۵) نعمانی، غیبة، ص ۱۸۸؛ عقد الدرر، ص ۴۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۷؛ ینابیع المودّه، ص ۴۹۲.
(۱۹۶) احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۶۵۴.
(۱۹۷) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۲؛ اعلام الوری، ص ۴۳۵؛ خرائج، ج ۳، ص ۱۱۷۰.
(۱۹۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۳.
(۱۹۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۳.
(۲۰۰) ملاحم، ابن طاووس، ص ۷۳؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۸۶.
(۲۰۱) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۰۲.
(۲۰۲) بصائر الدرجات، ج ۴، ص ۱۸۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۰ و۵۲۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۹.
(۲۰۳) کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸؛ اعلام الوری، ص ۴۰۷؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۳۱۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۲؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۸.
(۲۰۴) ینابیع المودّه، ص ۴۰۱؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۷؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۶۷.
(۲۰۵) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۰۰؛ عقد الدرر، ص ۱۵۸؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۳؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۰۱.
(۲۰۶) ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۳.
(۲۰۷) نعمانی، غیبة، ص ۲۳۳ و۲۳۴، با کمی تفاوت؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴.
(۲۰۸) کافی، ج ۶، ص ۴۴۴؛ بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۱۵۹، وج ۴۷، ص ۵۵.
(۲۰۹) نعمانی، غیبة، ص ۲۴۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۲؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۵۷۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵.
(۲۱۰) یوسف (۱۲) آیه ۹۴.
(۲۱۱) کافی، ج ۱، ص ۲۳۲؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۷.
(۲۱۲) کفایة الاثر، ص ۲۶۳؛ بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۴۰۹؛ عوالم، ج ۱۵، بخش ۳، ص ۲۶۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۳.
(۲۱۳) نعمانی، غیبة، ص ۳۰۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۳؛ ر. ک: ارشاد، ص ۲۷۵.
(۲۱۴) الاصول الستة عشر، ص ۷۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۸؛ بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۰۹؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۸.
(۲۱۵) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۱؛ خرائج، ج ۲، ص ۹۳۰؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۸ وج ۵۲، ص ۳۸۹.
(۲۱۶) احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۵۷؛ ر. ک: نعمانی، غیبة، ص ۲۴۲؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۶۶؛ ارشاد، ج ۵، ۳۶؛ اعلام الوری، ص ۴۳۳؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۶.
(۲۱۷) (یعْرَفُ المُجرمونَ بِسیماهُمْ فَیؤخَذُ بِالنَّواصی والأقْدامِ؛ (آن روز) بدکاران به سیمای شان شناخته می شوند. پس موی پیشانی آنان با پاهای شان بگیرند)؛ الرحمن (۵۵) آیه ۴۱.
(۲۱۸) اختصاص، ص ۳۰۴؛ نعمانی، غیبة، ص ۱۲۸؛ بصائر الدرجات، ص ۳۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۱؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۴۳۱؛ المحجة، ص ۲۱۷؛ ینابیع المودّه، ص ۴۲۹.
(۲۱۹) عقدالدرر، ص ۹۷، ۱۳۸، ۱۳۹؛ القول المختصر، ص ۱۹؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۵۸.
(۲۲۰) بصائر الدرجات، ص ۱۸۸؛ کافی، ج ۱، ص ۲۳۱؛ نعمانی، غیبة، ص ۲۳۸؛ خرائج، ج ۲، ص ۶۹۰؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۸۴؛ بحار الانوار، ج ۱۳، ص ۱۸۵ وج ۵۲، ص ۳۲۴.
(۲۲۱) کمال الدین، ص ۶۷۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۱؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۲.
(۲۲۲) کمال الدین، ص ۳۷۲؛ کفایة الاثر، ص ۳۲۳؛ اعلام الوری، ص ۴۰۸؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۳۱۴؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۶؛ ینابیع المودّه، ص ۴۸۹؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷؛ ر. ک: کفایة الاثر، ص ۳۲۴؛ احتجاج، ج ۲، ص ۴۴۹؛ اعلام الوری، ص ۴۰۹؛ خرائج، ج ۳، ص ۱۱۷۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۳۳.
(۲۲۳) مفید، اختصاص، ص ۱۹۹؛ بصائر الدرجات، ص ۴۰۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۱.
(۲۲۴) اختصاص، ص ۳۲۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۲؛ غایة المرام، ص ۷۷.
(۲۲۵) مفید، ارشاد، ص ۳۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۴۰۰.
(۲۲۶) عقد الدرر، ص ۱۳۸.
(۲۲۷) العلل المتناهیه، ج ۲، ص ۸۵۵؛ عقد الدرر، ص ۱۸۰.
(۲۲۸) عقد الدرر، ص ۱۳۹.
(۲۲۹) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۶۱.
(۲۳۰) نعمانی، غیبة، ص ۱۵۹؛ دلائل الامامه، ص ۲۴۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵.
(۲۳۱) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۶۹.
(۲۳۲) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۸، ۳۵۱؛ کافی، ج ۱، ص ۲۳۲.
(۲۳۳) تاریخ موالید الائمه، ص ۲۰۰؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۵؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۶۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۴۰؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۶۱۵؛ نوری، کشف الاستار، ص ۶۹.
(۲۳۴) خاتون آبادی، اربعین، ص ۶۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۰۰.
(۲۳۵) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۶۷.
(۲۳۶) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۱.
(۲۳۷) ابن حمّاد، فتن، ص ۸۶؛ عقد الدرر، ص ۱۲۷؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۸۸.
(۲۳۸) ابن طاووس، ملاحم، ص ۵۳؛ عقد الدرر، ص ۱۳۰؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۰.
(۲۳۹) ابن طاووس، ملاحم، ص ۵۳؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۱.
(۲۴۰) نور الابصار، ص ۱۳۸؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۱.
(۲۴۱) ابن حمّاد، فتن، ص ۸۴؛ ابن المنادی، ص ۴۷؛ دارمی، سنن، ص ۹۸؛ عقد الدرر، ص ۱۲۶؛ ابن طاووس، فتن، ص ۴۹.
(۲۴۲) الایقاظ من الهجعه، ص ۲۶۶؛ ر. ک: کشی، اختیار معرفة الرجال، ص ۲۱۷؛ ابن داود، رجال، ص ۲۰۶.
(۲۴۳) الایقاظ من الهجعه، ص ۲۶۶؛ ر. ک: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۱.
(۲۴۴) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۵۸.
(۲۴۵) خرائج، ج ۱، ص ۱۸۵؛ بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۲۹۶؛ مستدرکات علم رجال الحدیث ۲: ۱۱۸.
درباره جبیر بن خابور با وجود پژوهش فراوان در کتاب های شیعه وسنّی جز مطلب زیر، مطلب دیگری یافت نشد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «جبیر بن خابور، گنجینه دار معاویه بود. او مادر پیری داشت که در شهر کوفه زندگی می کرد. روزی جبیر به معاویه گفت: دلم برای مادرم تنگ شده است؛ اجازه بده تا از او دیدار کنم تا کمی از حقوقی که بر گردن من دارد، ادا کنم.
معاویه گفت: در شهر کوفه چه کار داری؟ در آن جا مرد جادوگری به نام علی بن ابی طالب است واطمینان ندارم که تو را نفریبد. جبیر گفت: من با علی کاری ندارم. من می خواهم به دیدار مادرم بروم وحقّ او را به جا آورم. جبیر پس از کسب اجازه عازم سفر شد. آن گاه که به شهر کوفه رسید چون امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از جنگ صفین پیرامون شهر کوفه دیده بان گماشته بود ورفت وآمدها را کنترل می کردند دیده بانان او را دستگیر کردند وبه شهر آوردند. علی (علیه السلام) به او فرمود: «تو یکی از گنجینه های خداوندی. معاویه به تو چنین گفته است که من جادوگر هستم». جبیر گفت: سوگند به خدا که چنین گفته است.
حضرت فرمود: «تو مالی همراه داشته ای که مقداری از آن را در منطقه عین التمر به خاک سپرده ای». جبیر این مطلب را نیز تصدیق کرد. سپس امیرمؤمنان (علیه السلام) به امام حسن (علیه السلام) دستور داد تا از وی پذیرایی کند. روز بعد علی (علیه السلام) به یاران خود فرمود: «این شخص در جبل الاهواز..». (ادامه مطلب در متن کتاب است).
(۲۴۶) دلائل الامامه، ص ۲۴۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳.
(۲۴۷) حصینی، الهدایه، ص ۳۱؛ ارشاد القلوب، ص ۲۸۶؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۰۱.
(افراد دیگری هم چون: داو رق ونجم بن اعین، حمران بن اعین ومیسر بن عبدالعزیز هستند که در روایات، به زنده شدن دوباره آنان وحضورشان در زمام امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره شده است که مادر بخش آینده به آن اشاره خواهیم کرد.
(۲۴۸) ابن حمّاد، فتن، ص ۸۵؛ عقد الدرر، ص ۱۲۹؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۹.
(۲۴۹) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۹.
(۲۵۰) فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۳۶۶.
(۲۵۱) عبدالرزاق، مصنّف، ج ۱۱، ص ۳۸۵؛ المعجم الکبیر، ج ۷، ص ۲۶۸؛ حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۲۴؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۴۴۵.
(۲۵۲) احتمال دارد که منظور قبیله همدان از قبایل عرب باشد.
(۲۵۳) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۶.
(۲۵۴) دلائل الامامه، ج ۳۱۶.
(۲۵۵) عن ابی عبد الله الصادق (علیه السلام): «تربة قم مقدسة.... أما وانّهم أنصار قائمنا ودعاة حقنا..».؛ بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۸.
(۲۵۶) بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۶.
(۲۵۷) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۷؛ روضة الواعظین، ص ۳۱۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.
(۲۵۸) کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۸؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۹۱؛ شافعی، بیان، ص ۱۰۶؛ ینابیع المودّه، ص ۹۱.
(۲۵۹) طوسی، غیبة، ص ۲۸۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۳.
(۲۶۰) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.
(۲۶۱) طوسی، غیبة، چاپ جدید، ص ۴۷۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۸.
(۲۶۲) ابن طاووس، ملاحم، ص ۴۳؛ ینابیع المودّه، ج ۲، ص ۴۳۵؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۴۵۶.
(۲۶۳) نامش سماک بن خرشه انصاری است. مرحوم مامقانی درباره اش می فرماید: من او را حسن الحال می دانم... (تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۸).
(۲۶۴) روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۶.
(۲۶۵) کافی، ج ۳، ص ۱۳۱؛ الایقاظ، ص ۲۹۰؛ بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۳۰۸.
(۲۶۶) بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۱۶.
(۲۶۷) بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۱۶.
(۲۶۸) الاسراء (بنی اسرائیل) (۱۷) آیه ۱۰۴.
(۲۶۹) بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۱۶.
(۲۷۰) اعراف (۷) آیه ۱۵۹.
(۲۷۱) بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۱۶.
(۲۷۲) بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۱۶.
(۲۷۳) مائده (۵) آیه ۱۴.
(۲۷۴) کافی، ج ۵، ص ۳۵۲؛ التهذیب، ج ۷، ص ۴۰۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵۶؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۰۱؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۵۴؛ ینابیع المودّه، ص ۴۲۲.
(۲۷۵) بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۳۴ وج ۲۶، ص ۴۷.
(۲۷۶) شیعه بر این عقیده است که در همین دنیا وپس از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امامان معصوم وگروهی از مؤمنان وگروهی از کافران دوباره زنده می شوند وبه دنیا باز می گردند. در این باره ده ها روایت وارد شده است. مرحوم آیة الله والد(ره) در جلد دوم الشیعه والرجعه به گستردگی در این باره سخن گفته است. اخیراً این کتاب را حجة الاسلام میرشاولد به نام ستاره درخشان ترجمه ومنتشر کرده است واز این جانب نیز پانزده سال پیش جزوه ای به نام رجعت از نظر شیعه منتشر شده است که با استفاده از نوشته ها وسخنان مرحوم والدم می باشد.
(۲۷۷) الایقاظ من الهجعه، ص ۲۶۹.
(۲۷۸) کشی، رجال، ص ۴۰۲؛ الخلاصه، ص ۹۸؛ قهبائی، رجال، ج ۲، ص ۲۸۹؛ الایقاظ، ص ۲۸۴؛ بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۴؛ معجم رجال الحدیث، ج ۶، ص ۲۵۹.
(۲۷۹) درباره موثق بودن داود، علمای رجال بحث های گسترده ای کرده اند. برخی این روایت را ضعیف شمرده وبعضی آن را موثق دانسته اند. روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرموده است: «منزلت ومقام داود نزد من، همانند موقعیت مقداد نزد پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است». تنقیح المقال، ج ۲، ص ۴۱۴.
(۲۸۰) الایقاظ، ص ۲۶۴.
(۲۸۱) دلائل الامامه، ص ۳۲۰؛ المحجّه، ص ۴۶.
(۲۸۲) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۴؛ عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۵۶؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۳۹ وج ۴، ص ۹۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۳.
(۲۸۳) عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۵۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۰.
(۲۸۴) مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۵.
(۲۸۵) ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۴؛ الفتاوی الحدیثیه، ج ۳۱.
(۲۸۶) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۱؛ بصائر الدرجات، ص ۳۱۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۶.
(۲۸۷) دلائل الامامه، ص ۲۴۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳.
(۲۸۸) روضة الواعظین، ص ۲۶۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵.
(۲۸۹) درر الاخبار، ج ۱، ص ۲۵۸.
(۲۹۰) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۴؛ عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۱۳۴؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۹۸؛ ج ۱، ص ۳۴۰؛ العدد القویه، ص ۶۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۸.
(۲۹۱) المستجاد، ص ۵۱۱.
(۲۹۲) ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۵.
(۲۹۳) نعمانی، غیبة، ص ۳۰۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۵.
(۲۹۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷، ۳۶۷؛ بشارة الاسلام، ص ۱۹۰.
(۲۹۵) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۰۶؛ عقد الدرر، ص ۱۴۳.
(۲۹۶) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۲؛ عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۶۷؛ نعمانی، غیبة، ص ۳۱۵؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۳۶۸؛ کافی، ج ۸، ص ۳۱۳؛ المحجّة، ص ۱۹.
(۲۹۷) بقره (۲) آیه ۱۴۸.
(۲۹۸) فردوس الاخبار، ج ۲، ص ۴۴۹.
(۲۹۹) روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۳؛ عقد الدرر، ص ۶۵؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۴۵.
(۳۰۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۲؛ ترجمه جلد ۱۳، بحار الانوار ص ۹۱۶.
(۳۰۱) مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۳۱؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۴۰، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۱.
(۳۰۲) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۸؛ بشارة الاسلام، ص ۱۹۸.
(۳۰۳) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۵۷؛ عقد الدرر، ص ۹۶.
(۳۰۴) مرحوم والدم در پاورقی جلد اوّل الشیعة والرجعه، درباره خطبة البیان چنین فرموده اند: ما این خطبه را از کتاب دوحةالانوار شیخ محمد یزدی نقل کرده ایم؛ ولی منحصر به این کتاب نیست، بلکه در کتاب های دیگری نیز درج شده است. چنان چه آقا بزرگ طهرانی در جلد ۷ الذریعه نام چند کتاب را ذکر می کند:
(۱). قاضی سعید قمی در شرح حدیث غمامه م. ۱۱۰۳ ه. ق؛
(۲). محقق قمی در جامع الشتات، ص ۷۷۲؛
(۳). نسخه ای در کتابخانه امام رضا (علیه السلام) به تاریخ ۷۲۹ ه. ق؛
(۴). نسخه ای به خط علی بن جمال الدین به تاریخ ۹۲۳ ه. ق؛
(۵). خلاصة الترجمان؛
(۶). معالم التنزیل.
این خطبه عباراتی دارد که با توحید نمی سازد، ولی در همه نسخه ها این عبارات نیست وبدون شک از ساخته های غلات می باشد.
امّا عباراتی هم چون: «انا مورق الاشجار ومثمر الثمار» مانند آن در روایت دیگر فراوان است؛ هم چون «بنا أثمرت الاشجار وأینعت الثمار، وجرت الأنهار وبنا تنزل الغیث وتنبت عشب الأرض» ودر زیارت مطلقه چنین آمده است:
«وبکم تنبت الأرض أشجارها وبکم تخرج الأشجار وأثمارها...». ودر زیارت رجبیه: «أنا سائلکم وآملکم فیما إلیکم التفویض وعلیکم التعویض، فبکم یجبر المهیض ویشفی المریض و...».
بنابراین، هر عبارتی که مخالف ظاهر قرآن بود وقابل تأویل وتوجیه صحیحی نبود، معصومین از آن بری ومنزّه هستند؛ امّا جعلی بودن عبارات این خطبه، سبب نادرستی همه خطبه شریف نمی شود.
(۳۰۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸.
(۳۰۶) حجر (۱۵) آیه ۷۵.
(۳۰۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۶.
(۳۰۸) عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۱.
(۳۰۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸.
(۳۱۰) همان جا.
(۳۱۱) همان، ص ۳۱۰.
(۳۱۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵.
(۳۱۳) طوسی، غیبة، ص ۲۸۴؛ نعمانی، غیبة، ص ۳۱۵؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۵؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۹۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۷.
(۳۱۴) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷ و۳۲۷.
(۳۱۵) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷، ۳۲۷، ۳۷۲؛ ینابیع المودّه، ص ۴۲۴؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۴۶.
(۳۱۶) مفید، اختصاص، ص ۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۲.
(۳۱۷) مفید، اختصاص، ص ۲۴؛ بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۲۴؛ ینابیع المودّه، ص ۴۴۸، ۴۸۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۸، ۳۷۲.
(۳۱۸) کافی، ج ۸، ص ۲۸۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۵.
(۳۱۹) خرائج، ج ۲، ص ۸۴۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶؛ ر. ک: حلیة الاولیاء، ج ۳، ص ۱۸۴؛ کشف الغمّه، ج، ص ۳۴۵؛ ینابیع المودّه، ص ۴۴۸؛ مانند این روایت از امام باقر (علیه السلام) رسیده است: بصائر الدرجات، ص ۲۴؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۸۹.
(۳۲۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸.
(۳۲۱) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۷.
(۳۲۲) مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۱۴.
(۳۲۳) طوسی، امالی، ج ۱، ص ۲۳۶؛ بشارة المصطفی، ص ۱۱۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷-۱۲۳.
(۳۲۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۰؛ ر.ک: طوسی، امالی، ج ۱، ص ۲۳۶؛ برقی، محاسن، ص ۱۷۳؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۳۵۶.
(۳۲۵) کافی، ج ۲، ص ۲۲۲.
(۳۲۶) عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۲۶۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۴.
(۳۲۷) نعمانی، غیبة، ص ۲۴۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۲.
(۳۲۸) بصائر الدرجات، ص ۱۴۱؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳؛ تبصرة الولی، ص ۹۷؛ بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۴۱ وج ۵۴، ص ۳۳۴.
(۳۲۹) بصائر الدرجات، ص ۱۴۱؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳؛ تبصرة الولی، ص ۹۷؛ بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۴۱ وج ۵۴، ص ۳۳۴.
(۳۳۰) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۶۶؛ عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۶۲؛ بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۳۴۶.
(۳۳۱) حج (۲۲) آیه ۴۱.
(۳۳۲) تفسیر برهان، ج ۲، ص ۹۶؛ ینابیع المودّه، ص ۴۲۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱.
(۳۳۳) احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۵۹؛ ینابیع المودّه، ص ۴۸۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۸؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۸.
(۳۳۴) عقد الدرر، ص ۲۲۲؛ فرائد فوائد الفکر، ص ۹.
(۳۳۵) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۱؛ الفصول المهمّه، ص ۲۸۴؛ اسعاف الراغبین، ص ۱۴۰.
(۳۳۶) ینابیع المودّه، ص ۴۲۳.
(۳۳۷) القول المختصر، ص ۲۳.
(۳۳۸) عیون أخبار الرضا، ص ۶۵؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۴۶؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۸.
(۳۳۹) کمال الدین، ج ۲، ص ۳۹۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۳، ۳۳۶؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۸؛ ر. ک: ابن حمّاد، فتن، ص ۹۵؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۰، ۲۶۲؛ مفید، ارشاد، ص ۳۶۲؛ اعلام الوری، ص ۴۳۰.
(۳۴۰) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۱۶؛ عقد الدرر، ص ۱۸۹.
(۳۴۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵.
(۳۴۲) فردوس الاخبار، ج ۳، ص ۸۳؛ شافعی، بیان، ص ۱۳۷؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۲۹ وج ۱۹، ص ۶۶۰.
(۳۴۳) ابن ابی شیبه، مصنّف، ج ۱۳، ص ۱۸.
(۳۴۴) صین (چین) به آسیای شرقی گفته می شود وشامل شوروی سابق، هند، نپال، برمه، ویتنام، ژاپن ودریای چین وکره می شود (المنجد).
(۳۴۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۹؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۵۲؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۴۰۰.
(۳۴۶) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۶۲.
(۳۴۷) قسطنطنیه شهری در ترکیه است، که در قرن هفتم قبل از میلاد ساخته شده ومدّتی پایتخت امپراتوری روم بوده است؛ معجم البلدان، ج ۴، ص ۳۴۷؛ اعلام المنجد، ص ۲۸.
(۳۴۸) دیلم نام سرزمینی در بخش کوهستانی گیلان که در شمال قزوین قرار گرفته است؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۹۹؛ اعلام المنجد، ص ۲۲۷؛ برهان قاطع، ج ۱، ص ۵۷۰.
(۳۴۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۸؛ ر. ک: بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۳۲، حدیث های شماره: ۱، ۶، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۴۶.
(۳۵۰) خزر (شوروی سابق)؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۹۹؛ اعلام المنجد، ص ۲۱۴.
(۳۵۱) عقد الدرر، ص ۱۲۳ به نقل از: ابن المنادی، ملاحم.
(۳۵۲) شهری در شام، از توابع فلسطین وبر روی ساحل دریاست. این نقطه، بین دو شهر غزّه وبیت جبرین قرار گرفته است؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۶۷۳.
(۳۵۳) عقد الدرر، ص ۲۰۱.
(۳۵۴) روم اکنون پایتخت ایتالیاست. در آن روزگار مرکز حکومتی بود که پادشاهانی با نام رسمی قیصر بر آن حکومت می کردند وبر بخش بزرگی از جهان تسلّط داشتند، به طوری که گستره نفوذ آنان از دریای مدیترانه، شمال آفریقا، یونان، ترکیه، سوریه، لبنان تا فلسطین را در بر می گرفت وهمه این سرزمین ها را روم می نامیدند.
(۳۵۵) ترکستان در قاره آسیا قرار گرفته وبین چین وشوروی تقسیم شده است وشامل سین کیانغ از چین وترکمنستان، ازبکستان، تاشکند، تاجیکستان، قرنجیر، قزاقستان است؛ اعلام المنجد.
(۳۵۶) شبه جزیره ای به شکل مثلث در جنوب آسیا است وشامل جمهوری هند، پاکستان، بوتان ونپال می باشد؛ برهان قاطع، ج ۱، ص ۷۰۳؛ اعلام المنجد، ص ۵۴۲.
(۳۵۷) نعمانی، غیبة، ص ۱۰۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۸.
(۳۵۸) القول المختصر، ص ۲۶.
(۳۵۹) عقد الدرر، ص ۹۷، ۳۱۹؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۸۱؛ حنفی، برهان، ص ۸۸.
(۳۶۰) عقد الدرر، ص ۲۰۱؛ شافعی، بیان، ص ۱۱۴؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۲۹.
(۳۶۱) حجاز از شمال به خلیج عقبه، از مغرب به دریای سرخ، از مشرق به نجد واز جنوب به عسیر محدود می شود؛ اعلام المنجد، ص ۲۲۹ وبه نقل حموینی، از اعماق صنعا در یمن، تا شام را حجاز می نامند، وتبوک وفلسطین نیز جزو آن است؛ معجم البلدان.
(۳۶۲) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۵؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۴۱؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۴؛ القول المختصر، ص ۲۳.
(۳۶۳) خراسان در آن روزگار به سرزمین هایی از ایران، افغانستان وشوروی گفته می شد؛ اعلام المنجد، ص ۲۶۷.
(۳۶۴) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۵۸.
(۳۶۵) ارمینیه در آسیای صغیر ومحدود به کوه های آرارات، قفقاز، ایران، ترکیه ورود فرات می باشد وروزگاری حکومتی مستقل داشت وپس از انقراض امپراتوری بیزانس، این سرزمین بین ایران، روس، وعثمانی ها تقسیم شد؛ المنجد، ص ۲۵.
(۳۶۶) همان، ص ۱۶۲.
(۳۶۷) همان، ص ۱۶۴.
(۳۶۸) همان، ج ۱، ص ۱۶۴؛ ر. ک: عقد الدرر، ص ۲۰۰؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۲۹.
(۳۶۹) مفید، ارشاد، ص ۳۴۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷.
(۳۷۰) ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۴؛ الفتاوی الحدیثیه، ص ۳۱.
(۳۷۱) ضبه نام روستایی در حجاز است که در راه شام در ساحل دریا قرار گرفته است. در کنار آن، روستای حضرت یعقوب به نام «بدا» قرار دارد.
بنی ضبّه قبیله ای است که در جنگ جمل به پشتیبانی از دشمنان علی (علیه السلام) برخاستند وبیش تر اشعار ورجزهایی که در جنگ جمل خوانده شد، متعلّق به قبیله ضبه وازد بود. آنان در آن جنگ گرداگرد شتر عایشه را گرفتند واز او حمایت کردند؛ سمعانی، انساب، ج ۴، ص ۱۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص ۳۲۰ وج ۱، ص ۲۵۳.
(۳۷۲) غنی قبیله ای است که در «هار» در سرزمین جزیرة العرب - میان موصل وشام - زندگی می کردند وبه شخصی به نام غنی بن یعصر منسوب هستند؛ سمعانی، انساب، ج ۴، ص ۳۱۵.
(۳۷۳) باهله طایفه ای منسوب به باهلة بن أعصر می باشد. عرب ها در آن روزگار از پیوند با این قبیله خودداری می ورزیدند؛ زیرا افراد شرافتمند ومحترمی در میان آنان نبود وطایفه باهله مردمی پست بودند. حضرت علی (علیه السلام) پیش از حرکت به صفین به آنان فرمود: «خدا را گواه می گیرم که من از شما وشما از من خشمگین هستید، پس بیایید، حقوق خود را دریافت کنید واز کوفه به دیلم کوچ کنید؛ سمعانی، انساب، ج ۱، ص ۲۷۵؛ وقعة صفین، ص ۱۱۶؛ النفی والتغریب، ص ۳۴۹. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۲۷۲؛ الغارات، ج ۲، ص ۲۱.
(۳۷۴) نعمانی، غیبة، ص ۲۹۹؛ بصائر الدرجات، ص ۳۳۶؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۳۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۳ وج ۴۸، ص ۸۴.
(۳۷۵) عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۶۱؛ تفسیر برهان، ج ۲، ص ۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۵.
(۳۷۶) صف (۶۱) آیه ۱۴.
(۳۷۷) بصائر الدرجات، ص ۳۳۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۵ وج ۴۷، ص ۸۴ وج ۱۴، ص ۲۷۹.
(۳۷۸) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۲؛ المعجم الصغیر، ص ۱۵۰؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۰۴.
(۳۷۹) عقد الدرر، ص ۱۶۶؛ ر. ک: عبدالرزاق، مصنّف، ج ۱۱، ص ۴۰۱.
(۳۸۰) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۵۲.
(۳۸۱) المعجم الکبیر، ج ۹، ص ۳۴۲ ومانند این مطلب را در عقد الدرر، ص ۳۳۱، از «خارجة بن الصلت» نقل شده است.
(۳۸۲) الفائق، ج ۱، ص ۳۵۴.
(۳۸۳) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۵۹؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۸۲.
(۳۸۴) مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۳۵ وج ۱۴، ص ۳۵۴.
(۳۸۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۶.
(۳۸۶) همان، ص ۳۴۳.
(۳۸۷) نعمانی، غیبة، ص ۳۰۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۱.
(۳۸۸) حصینی، الهدایه، ص ۳۱؛ ارشاد القلوب، ص ۲۸۶.
(۳۸۹) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۲؛ نعمانی، غیبة، ص ۳۰۹؛ کامل الزیارات، ص ۱۲۰؛ العدد القویه، ص ۷۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۵.
(۳۹۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۳؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۸۸؛ القول المختصر، ص ۲۱.
(۳۹۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۹؛ نورالثقلین، ج ۱۲، ص ۳۸۸؛ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۴۴۸.
(۳۹۲) بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۳۹؛ ر. ک: نعمانی، غیبة، ص ۳۱۱.
(۳۹۳) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۰۱؛ شافعی، بیان، ص ۵۱۵؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۷۳؛ الصواعق المحرقه، ص ۱۶۷؛ کنزالعمّال، ج ۴، ص ۵۸۹؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۳؛ احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۶۵۲.
(۳۹۴) نحل (۱۶) آیه ۱.
(۳۹۵) تأویل الآیات الظاهرة، ج ۱، ص ۲۵۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۶.
(۳۹۶) دلائل الامامه، ص ۲۴۱؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳.
(۳۹۷) بصائر الدرجات، ص ۱۴۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳؛ تبصرة الولی، ص ۹۷؛ بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۴۱ وج ۵۴، ص ۳۳۴.
(۳۹۸) اشاره به این آیه شریفه است: (إرَم ذاتِ العِماد الَّتی لَمْ یخلَق مثلها فی البِلاد؛ ای رسول خدا! آیا ندیدی که خدای تو مردم شهر ارَم را که صاحب قدرت وعظمت بودند، چگونه کیفر داد؟ در صورتی که مانند آن شهر در استحکام وبزرگی در جهان نبود). فجر (۸۹) آیه ۸. مقصود این حدیث آن است که چنین شهر پرشکوه وبا عظمتی برای عیسی (علیه السلام) دوباره آشکار می شود واین شهر مخفی، پدیدار می گردد.
(۳۹۹) غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۳۶؛ ر. ک: ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۹، ۵۴۱.
(۴۰۰) ینابیع المودّه، ص ۴۰۱؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۹۸؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۵۷؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۷.
(۴۰۱) نعمانی، غیبة، ص ۲۳۱؛ عقد الدرر، ص ۲۲۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۹؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۳.
(۴۰۲) برقی، محاسن، ص ۳۲۰؛ کافی، ج ۵، ص ۳۳؛ علل الشرائع، ص ۱۵۰؛ التهذیب، ج ۶، ص ۱۵۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۵۸؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۳، ص ۱۰۱.
(۴۰۳) شاید مراد از «العرق» رگ، وکنایه از گردن زدن باشد.
(۴۰۴) نعمانی، غیبة، ص ۲۸۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۳.
(۴۰۵) نعمانی، غیبة، ص ۲۸۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۳.
(۴۰۶) نعمانی، غیبة، ص ۲۳۱؛ ر. ک: التهذیب، ج ۶، ص ۱۵۴؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۵۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۵۴.
(۴۰۷) نعمانی، غیبة، ص ۲۳۱؛ عقد الدرر، ص ۲۲۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴.
(۴۰۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۹.
(۴۰۹) مفید، ارشاد، ص ۳۶۴؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۵؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۵؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸، ۳۴۹.
(۴۱۰) کافی، ج ۸، ص ۲۲۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۰؛ مرآة العقول، ج ۲۶، ص ۱۶۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۵.
(۴۱۱) احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۵۷؛ المحجّه، ص ۴۲۹.
(۴۱۲) عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۷۳؛ علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۱۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۳.
(۴۱۳) علل الشرائع، ج ۲، ص ۹۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷.
(۴۱۴) نعمانی، غیبة، ص ۱۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۱، ۳۶۱.
(۴۱۵) اسد الغابة، ج ۳، ص ۷، ۳۷۲.
(۴۱۶) تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۴۶.
(۴۱۷) نعمانی، غیبة، ص ۱۲۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵.
(۴۱۸) نعمانی، غیبة، ص ۱۲۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵.
(۴۱۹) نعمانی، غیبة، ص ۱۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵.
(۴۲۰) آل عمران (۳) آیه ۸۴.
(۴۲۱) عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۱۸۳؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۶۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۹؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۶۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۰.
(۴۲۲) نساء (۴) آیه ۱۵۹.
(۴۲۳) تفسیر قمی، ص ۱۴۶؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۳۲؛ العرائس الواضحه، ص ۲۰۹؛ بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۴۹.
ابن اثیر می گوید: در آن روزگار هیچ اهل ذمّه ای نمی ماند که جزیه بپردازد. شاید مراد این باشد که اهل ذمّه یا اسلام می آوردند یا کشته می شدند. البته روایاتی نیز برخلاف این معنا وارد شده است؛ نهایه، ج ۵، ص ۱۹۷.
(۴۲۴) احمد، مسند، ج ۲، ص ۳۹۸، ۵۲۰.
(۴۲۵) احمد، مسند، ج ۳، ص ۳۶۷؛ حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۵۰۳؛ ر. ک: ابن حمّاد، فتن، ص ۱۵۹؛ ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۵۹.
(۴۲۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶.
(۴۲۷) نهایه، ج ۵، ص ۱۹۷.
(۴۲۸) عقد الدرر، ص ۴۰.
(۴۲۹) نعمانی، غیبة، ص ۲۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۷.
(۴۳۰) مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۸.
(۴۳۱) بتریه یکی از فرقه های زیدیه از پیروان کثیرالنوی می باشند. آنان عقاید مشابهی با سلیمانیه یکی دیگر از فرقه های زیدیه دارند. در اسلام وکفر عثمان توقف وتردید دارند. در مسائل اعتقادی مشرب اعتزال ودر فروع فقهی بیش تر پیرو ابوحنیفه هستند. گروهی از آنان نیز پیرو شافعی یا مذهب شیعه می باشند؛ بهجة الآمال، ج ۱، ص ۹۵؛ ملل ونحل، ج ۱، ص ۱۶۱.
(۴۳۲) ارشاد، ص ۳۶۴؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۵؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۳۵۴، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۵؛ اعلام الوری، ص ۴۳۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۸.
(۴۳۳) دلائل الامامه، ص ۲۴۱؛ طوسی، غیبة، ص ۲۸۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۶؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۵۹۸.
(۴۳۴) نعمانی، غیبة، ص ۲۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۳۶۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۲؛ بشارة الاسلام، ص ۲۲۲.
(۴۳۵) همان جا.
(۴۳۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۷.
(۴۳۷) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۷؛ طوسی، غیبة، ص ۲۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۳، ۳۲۹.
(۴۳۸) تفسیر فرات، ص ۱۰۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۲.    
(۴۳۹) کافی، ج ۸، ص ۲۲۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۵؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۴۳.
(۴۴۰) مرآة العقول، ج ۲۶، ص ۱۶۰.
(۴۴۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶.
(۴۴۲) فتح (۴۸) آیه ۲۵.
(۴۴۳) کمال الدین، ج ۲، ص ۴۶۱؛ المحجّه، ص ۲۰۶؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۵۷.
(۴۴۴) التهذیب، ج ۶، ص ۱۷۲؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۸۲؛ ملاذ الاخیار، ج ۹، ص ۴۵۵.
(۴۴۵) ابن شهرآشوب، مناقب، ج ۴، ص ۸۵؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۲۹۹.
(۴۴۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸.
(۴۴۷) حجر (۱۵) آیه ۳۸.
(۴۴۸) عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۲۴۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۱؛ تفسیر صافی، ج ۱، ص ۹۰۶؛ تفسیر برهان، ج ۲، ص ۳۴۳؛ بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۵۴.
علاّمه سید محمد حسین طباطبائی، روایت دیگری را به همین مضمون از تفسیر قمی آورده، در دنباله آن می فرماید: روایات وارد شده از اهل بیت (علیهم السلام) در تفسیر اکثر آیات قیامت که گاهی آیات را به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وگاهی به رجعت وگاهی به قیامت تفسیر می کند، شاید بدین لحاظ است که این سه روز در ظاهر شدن حقایق شریکند؛ هر چند از حیث شدت وضعف با هم اختلاف دارند؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۲، ص ۱۸۴؛ الرجعة فی احادیث الفریقین.
(۴۴۹) قیل: «لا یترک بدعة إلا أزالها ولا سنة إلا أحیاها»؛ القول المختصر، ص ۲۰.
(۴۵۰) تأویل الآیات الظاهرة، ج ۲، ص ۵۴۰؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۴.
(۴۵۱) کشی، رجال، ص ۱۳۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۰؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۴۶؛ العوالم، ج ۳، ص ۵۵۸.
(۴۵۲) مفید، ارشاد، ص ۳۶۴؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۴؛ اعلام الوری، ص ۴۳۱؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰.
(۴۵۳) التهذیب، ج ۴، ص ۹۶؛ ملاذ الاخیار، ج ۶، ص ۲۵۸.
(۴۵۴) کافی، ج ۳، ص ۵۰۳؛ الفقیه، ج ۲، ص ۱۱؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۱؛ وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۱۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۵.
(۴۵۵) صدوق، خصال، باب ۳، ص ۱۳۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۵.
(۴۵۶) تذکرة الفقهاء، ج ۵، ص ۷. کتاب زکات؛ ر. ک: مرآة العقول، ج ۱۶، ص ۱۴.
(۴۵۷) روضة المتقین، ج ۳، ص ۱۸.
(۴۵۸) مؤمنون (۲۳) آیه ۱۰۱.
(۴۵۹) دلائل الامامه، ص ۲۶۰؛ تفسیر برهان، ج ۳، ص ۱۲۰؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۴۰۲.
(۴۶۰) الفقیه، ج ۴، ص ۲۵۴؛ صدوق، عقاید، ص ۷۶؛ حصینی، هدایه، ص ۶۴، ۸۷؛ مختصر البصائر، ص ۱۵۹؛ روضة المتقین، ج ۱۱، ص ۴۱۵؛ بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۴۹ وج ۱۰۱، ص ۳۶۷.
(۴۶۱) کشی، رجال، ص ۲۹۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۱.
(۴۶۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۶.
(۴۶۳) عقد الدرر، ص ۱۶۶؛ القول المختصر، ص ۱۴.
(۴۶۴) کهف (۱۸) آیه ۹.
(۴۶۵) علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۱۹؛ عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۵.
(۴۶۶) من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۰۰؛ التهذیب، ج ۷، ص ۱۷۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۱۲۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۵؛ ملاذ الاخیار، ج ۱۱، ص ۳۱۵.
(۴۶۷) من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۰۰؛ التهذیب، ج ۷، ص ۱۷۹؛ وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۱۲۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۵؛ ملاذ الاخیار، ج ۱۱، ص ۳۱۵.
(۴۶۸) روضة المتقین، ج ۷، ص ۳۷۵.
(۴۶۹) ملاذ الاخیار، ج ۱۱، ص ۳۱۵.
(۴۷۰) صدوق، مصادقة لاخوان، ص ۲۰؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۵.
(۴۷۱) قرب الاسناد، ص ۵۴، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۹ وج ۹۷، ص ۵۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳، ۵۸۴؛ بشارة الاسلام، ص ۲۳۴.
(۴۷۲) توبه (۹) آیه ۳۶.
(۴۷۳) کافی، ج ۴، ص ۶۱؛ التهذیب، ج ۴، ص ۱۴۳؛ عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۸۷؛ المحجّه، ص ۸۹؛ تفسیر صافی، ج ۲، ص ۳۴۱؛ تفسیر برهان، ج ۲، ص ۱۲۱؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۱۳؛ بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۱۴۳؛ مرآة العقول، ج ۱۶، ص ۱۹۳.
(۴۷۴) طوسی، غیبة، ص ۲۸۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲.
(۴۷۵) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۳۶۹ وج ۱۲، ص ۲۹۴.
(۴۷۶) من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۵۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۷، ۵۵۶؛ الشیعة والرجعه، ج ۲، ص ۴۰۰؛ ر. ک: من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۳۲؛ ارشاد، ص ۳۶۵؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۴.
(۴۷۷) مهدی موعود، ص ۹۴۱؛ الغارات، ج ۲، ص ۳۲۴، پاورقی.
(۴۷۸) بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۸۹.
(۴۷۹) محلّی از مسجد که برای خلیفه یا امام جماعت می ساختند تا در حال نماز در آن جا بایستند واز دسترس دشمن دور باشند؛ فرهنگ فارسی عمید.
(۴۸۰) طوسی، غیبة، ص ۱۲۳؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج ۴، ص ۴۳۷؛ اعلام الوری، ص ۳۵۵؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۰۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۱۲؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۱۵ وج ۵۲، ص ۳۲۳؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۳۷۹، ۳۸۴.
(۴۸۱) من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۵۵.
(۴۸۲) روضة المتقین، ج ۲، ص ۱۰۹.
(۴۸۳) اثبات الوصیه، ص ۲۱۵؛ اعلام الوری، ص ۳۵۵.
(۴۸۴) عریش سایبانی است که برای محافظت خود از گرما وآفتاب می سازند وبه نقل از طریحی آن را از سعف خرما می سازند وتا پایان فصل خرما، در آن به سر می برند. تخریب آن شاید بدین دلیل است که مساجد پیش از ظهور امام (علیه السلام) از حالت سادگی بیرون آمده، جنبه تشریفاتی به خود می گیرد. ویرانی منابر نیز به دلیل آن است که دیگر جنبه ارشاد وهدایت مردم را ندارد؛ بلکه به وسیله ای برای تقویت فرمانروایان ستمگر وخائن وتوجیهی برای نفوذ دشمنان در سرزمین های اسلامی تبدیل شده است.
(۴۸۵) من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۵۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۲۵؛ وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۴۸۸؛ روضة المتقین، ج ۲، ص ۱۰۱.
(۴۸۶) ارشاد، ص ۳۶۴؛ طوسی، غیبة، ص ۲۹۷؛ نعمانی، غیبة، ص ۱۷۱؛ اعلام الوری، ص ۴۳۱؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲.
(۴۸۷) حدود آن را مرحوم صدوق ومجلسی بیان کرده اند؛ ر. ک: روضة المتقین، ج ۲، ص ۹۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۴۹.
(۴۸۸) کافی، ج ۱، ص ۳۹۷؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۱؛ مرآة العقول، ج ۴، ص ۳۰۰؛ مجلسی این حدیث را موثق می داند؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۰، ۳۳۰، ۳۳۶، ۳۳۹.
(۴۸۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۹.
(۴۹۰) اعراف (۷) آیه ۱۲۷.
(۴۹۱) ارشاد، ص ۳۴۴؛ روضة الواعظین، ص ۲۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲.
(۴۹۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۳؛ روایاتی هم از اهل سنّت به همین مضامین وارد شده است.
(۴۹۳) مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۵؛ الاذاعه، ص ۱۱۹؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۹۴.
(۴۹۴) بقره (۲) آیه ۲۵۱.
(۴۹۵) کمال الدین، ص ۶۶۸؛ المحّجه، ص ۴۲۹؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۴۲؛ ینابیع المودّه، ص ۴۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۴.
(۴۹۶) نعمانی، غیبة، ص ۱۵۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۲.
(۴۹۷) حج (۲۲) آیه ۴۱.
(۴۹۸) تفسیر قمی، ج ۲، ص ۸۷؛ المحجّه، ص ۱۴۳؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۴۱.
(۴۹۹) کمال الدین، ص ۳۷۲؛ کفایة الاثر، ص ۲۷۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۸؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۳۱۴؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۶؛ ینابیع المودّه، ص ۴۴۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۱؛ غایة المرام، ص ۶۹۶؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۶۴.
(۵۰۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۶.
(۵۰۱) عقد الدرر، ص ۳۹؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۸۶.
(۵۰۲) کافی، ج ۴، ص ۴۲۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۴.
(۵۰۳) ینابیع المودّه، ص ۴۳۱؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴.
(۵۰۴) فردوس الاخبار، ج ۴، ص ۴۹۶؛ اسعاف الراغبین، ص ۱۲۴؛ احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۶۶۳؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۶.
(۵۰۵) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۹؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۷۸؛ القول المختصر، ص ۲۱؛ متقی هندی، برهان، ص ۸۶؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۰.
(۵۰۶) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۸؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۲.
(۵۰۷) کامل الزیارات، ص ۳۰.
(۵۰۸) کافی، ج ۳، ص ۴۹۵؛ کامل الزیارات، ص ۳۰؛ راوندی، قصص الانبیاء، ص ۸۰؛ التهذیب، ج ۶، ص ۳۱؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳؛ وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷، ۳۷۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۱۴.
(۵۰۹) کافی، ج ۳، ص ۴۹۵؛ ارشاد، ص ۳۶۲؛ التهذیب، ج ۳، ص ۲۵۲؛ طوسی، غیبة، ص ۲۸۲؛ وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۵۳۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۱؛ ملاذ الاخیار، ج ۵، ص ۴۷۵.
(۵۱۰) راوندی، قصص الانبیاء، ص ۸۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۵.
(۵۱۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۵؛ طوسی، غیبة، ص ۲۷۵ با اندکی تفاوت.
(۵۱۲) روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۳۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۲.
(۵۱۳) کامل الزیارات، ص ۳۰؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۴۱۶.
(۵۱۴) طوسی، غیبة، ص ۲۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۰.
(۵۱۵) فضل الکوفه، ص ۲۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۶۰۹؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۷۱۹؛ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۵۱.
(۵۱۶) ابن طاووس، ملاحم، ص ۸۳؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۰.
(۵۱۷) غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰.
(۵۱۸) غایة المرام، ص ۶۹۷؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۲۰.
(۵۱۹) عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۳۲؛ دلائل الامامه، ص ۲۷۴؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۸۹؛ ارشاد، ص ۳۶۵؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۶؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۶.
(۵۲۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳.
(۵۲۱) مقداد از یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وعلی (علیه السلام) است. در بزرگی شأن او همین بس که طبق یکی از روایات، خداوند به سبب هفت نفر - که یکی از آنان مقداد است - به شما رزق وروزی می دهد وبه شما یاری می رساند وباران می فرستد.
او در موضوع خلافت وامامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پافشاری داشت وکوشش فراوان کرد.
پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره او فرمود: «خداوند مرا فرمان داد تا چهار تن را دوست بدارم: علی (علیه السلام)، مقداد، ابوذر وسلمان». در روایت دیگر آمده است: «بهشت مشتاق مقداد است». (معجم رجال الحدیث، ج ۸، ص ۳۱۴).
او دوبار هجرت کرد ودر جنگ های گوناگونی شرکت جست ودر جنگ بدر به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) عرض کرد: ما سخن بنی اسرائیل به حضرت موسی را به تو نمی گوییم؛ بلکه می گوییم در کنار تو ودر رکابت با دشمن می جنگیم. مقداد در روزگار حکومت امیر (علیه السلام) جزء شرطة الخمیس بود.
سرانجام مقداد در هفتاد سالگی در سرزمینی به نام «جرف» در فاصله سی میلی از مدینه به سرای جاودانه شتافت وپیکرش را مردم بر دوش گرفته وتا بقیع تشیع کردند ودر آن جا به خاک سپردند. (تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۴۵؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۰۹).
(۵۲۲) همدان قبیله ای بزرگ در یمن است. آنان پس از جنگ تبوک، نمایندگانی را به حضور پیامبر فرستادند وحضرت در سال نهم امیرمؤمنان (علیه السلام) را به یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند. پس از قرائت پیام پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) همه آنان اسلام آوردند. علی (علیه السلام) در نامه ای خبر اسلام آوردن طایفه همدان را به پیامبر نوشت ودر آن نامه سه بار بر همدان درود فرستاد وپیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) پس از خواندن نامه به شکرانه این خبر، سجده شکر به جای آورد. (کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۲۶، ۲۹، ۳۰).
علی (علیه السلام) در مدح آنان چنین سروده است: «همدانیان صاحبان دین واخلاق نیکند، دینشان، شجاعت آنان وقهرشان بر دشمنان به هنگام رویارویی، آنان را زینت بخشیده است. اگر من دربان بهشت می بودم، به همدانیان می گفتم: به سلامت به آن وارد شوید». (عقدالفرید، ج ۴، ص ۳۳۹؛ وقعة صفین، ص ۲۷۴).
آن حضرت در پاسخ به تهدیدات معاویه، توانایی ونیرومندی قبیله همدان را به رخ او کشید وفرمود: «هنگامی که مرگ را مرگی سرخ یافتم، پس طایفه همدان را بسیج کردم وآنان نیز قبیله حمیر را». (وقعة صفین، ص ۴۳).
هنگامی که علی (علیه السلام) مردم را برای جنگ با معاویه بسیج می کرد، فردی به حضرت اعتراض کرد. وچون ممکن بود در گردآوری سپاه اختلال پدید آید شاهدان واقعه با مشت ولگد به زندگانی او پایان دادند وحضرت دیه او را پرداخت. (همان، ص ۹۴، ۹۵).
طایفه همدان یکی از سه طایفه ای بود که بالاترین تعداد رزمندگان لشکر حضرت علی (علیه السلام) را تشکیل می دادند. (همان،ص ۲۹۰).
در یکی از پیکارهای صفین آنان در جناح راست، پایداری بی مانندی از خود نشان دادند؛ به ویژه هشت صد تن از جوانان همدان که تا پای جان پایداری کردند وصد وهشتاد نفر از آنان شهید وزخمی شدند ویازده فرمانده از آنان به شهادت رسید. پرچم از دست هر یک از آنان که به زمین می افتاد، دیگری آن را به دست می گرفت ودر پیکار با رقیب خود «اَزُد» و«بُجَیله» سه هزار از آنان را کشتند.
هنگامی که در یکی از شب های جنگ صفین، معاویه با چهار هزار نفر قصد شبیخون زدن به لشکر علی (علیه السلام) داشت، طایفه همدان از آن آگاهی یافت وتا صبح به صورت آماده باش به نگهبانی پرداخت. (همان، ص ۲۵۲، ۳۲۹، ۳۳۰).
روزی معاویه با لشکریانش وارد جنگ با این طایفه شد؛ ولی او نیز با شکستی چشمگیر میدان نبرد را ترک کرد وگریخت. معاویه، طایفه «عک» را به پیکار با آنان فرستاد وهمدانیان چنان بر آنان هجوم آوردند که معاویه چاره ای جز دستور عقب نشینی نداشت. علی (علیه السلام) از آنان خواست تا سپاهیان سرزمین حمص را سرکوب کنند. همدانیان بر آنان یورش بردند وپس از نبردی دلاورانه آنان را شکست داده تا نزدیکی جایگاه وچادر معاویه به عقب راندند.
طایفه همدان همیشه فرمانبردار آن حضرت بودند وهنگامی که با برافراشتن قرآن ها بر نیزه در میان لشکریان علی (علیه السلام) اختلاف نظر پدید آمد، فرمانده این قبیله به حضرت گفت: ما هیچ اعتراضی نداریم وهر دستوری بدهی، اجرا می کنیم. (همان، ص ۴۳۴، ۴۳۶، ۴۳۷، ۵۲۰).
(۵۲۳) عقد الدرر، ص ۹۷.
(۵۲۴) نورالابصار، ص ۱۸۷؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۴؛ به نقل از «فتوحات مکیه».
(۵۲۵) الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۱۵؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۵۰؛ العطر الوردی، ص ۷۰.
(۵۲۶) السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۲۲؛ منتخب الاثر، ص ۴۸۵.
(۵۲۷) مفید، ارشاد، ص ۳۶۳؛ طوسی، غیبة، ص ۲۸۳؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۴؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۱؛ الفصول المهمّه، ص ۳۰۲؛ الایقاظ، ص ۲۴۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۱؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۰۱.
(۵۲۸) عقدالدرر، ص ۲۲۴، ۲۳۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۶۲۴.
(۵۲۹) الفصول المهمه، ص ۳۰۲؛ ابن بطریق، عمده، ص ۴۳۵؛ دلائل الامامه، ص ۲۵۸؛ حنفی، برهان، ص ۹۹؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۴؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۰؛ عقد الدرر، ص ۲۰، ۲۳۶؛ شافعی، بیان، ص ۵۰، حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۵۵۷؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۲۶۴؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۲؛ ینابیع المودّه، ص ۴۳۱؛ غایة المرام، ص ۶۹۸؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۲.
(۵۳۰) عقد الدرر، ص ۲۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۲.
(۵۳۱) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۰؛ کشف الاستار، ج ۴، ص ۱۱۲؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۴.
(۵۳۲) ابن طاووس، طرائف، ص ۱۷۷.
(۵۳۳) عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۳۲۶؛ نعمانی، غیبة، ص ۳۳۱؛ اختصاص، ص ۲۵۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۸.
(۵۳۴) فردوس الاخبار، ج ۴، ص ۲۲۱؛ العلل المتناهیه، ج ۲، ص ۸۵۸؛ دلائل الامامه، ص ۲۳۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۹۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۹۱؛ ر. ک: طبرانی، معجم، ج ۸، ص ۱۲۰؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۵۳؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۱۴؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۸؛ لسان المیزان، ج ۴، ص ۳۸۳.
(۵۳۵) کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۷۱؛ ابن بطریق، عمده، ص ۴۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱، ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۲؛ فردوس الاخبار، ج ۴، ص ۶؛ دلائل الامامه، ص ۲۳۳؛ عقد الدرر، ص ۲۳۹؛ ینابیع المودّه، ص ۴۳۲.
(۵۳۶) نورالابصار، ص ۱۷۰؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۲۵؛ ر.ک: فضل الکوفه، ص ۲۵؛ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۵۱؛ ینابیع المودّه، ص ۴۹۲.
(۵۳۷) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۰۴؛ کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۵۹۱.
(۵۳۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۴.
(۵۳۹) نعمانی، غیبة، ص ۳۳۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۸ وج ۵۳، ص ۳.
(۵۴۰) طوسی، غیبة، ص ۲۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۰؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۴.
(۵۴۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۰.
(۵۴۲) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۲۵.
(۵۴۳) خرائج، ج ۲، ص ۸۴۱؛ مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۱۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۶.
(۵۴۴) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۳؛ العدد القویه، ص ۶۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۱؛ حلیة الابرار، ج ۳، ص ۶۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶ وج ۵۲، ص ۳۱۷.
(۵۴۵) عقد الدرر، ص ۴۲.
(۵۴۶) مثالب النواصب، ج ۱، ص ۲۲۲.
(۵۴۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۱؛ حق الیقین، ج ۱، ص ۲۲۹؛ بشارة الاسلام، ص ۳۴۱.
(۵۴۸) کافی، ج ۸، ص ۲۴۰؛ خرائج، ج ۲، ص ۸۴۰؛ مختصر البصائر، ص ۱۱۷؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۶۲؛ منتخب الانوار المضیئه، ص ۲۰۰؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶.
(۵۴۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶.
(۵۵۰) کامل الزیارات، ص ۱۱۹؛ نعمانی، غیبة، ص ۳۰۹؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۳؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۸۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۵؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۲، ص ۳۷۰.
(۵۵۱) فردوس الاخبار، ج ۲، ص ۴۴۹؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۵۱.
(۵۵۲) احمد، مسند، ج ۳، ص ۸۹؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۹۸؛ جامع الاصول، ج ۱۱، ص ۸۱.
(۵۵۳) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵.
(۵۵۴) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۴.
(۵۵۵) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۴.
(۵۵۶) الارشاد، ص ۳۶۵؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۵؛ نورالثقلین، ج ۵، ص ۲۷؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۵.
(۵۵۷) مجمع البحرین، ج ۶، ص ۱۱۱.
(۵۵۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲.
(۵۵۹) حیره، شهری در یک فرسنگی کوفه بود که در زمان ساسانیان در آن جا ملوک لخمی سلطنت داشتند ودست نشانده ایران بودند. خسرو پرویز در سال ۶۰۲ م. این سلسله را منقرض وحاکم برای آن تعیین کرد. بعد از آن که حیره به دست مسلمانان افتاد، به علت بنای کوفه تنزل یافت وقبل از قرن دهم م. وقرن چهارم ه. به کلی از میان رفت؛ فرهنگ فارسی معین، ج ۵، ص ۴۷۰.
(۵۶۰) التهذیب، ج ۳، ص ۲۵۳؛ کافی، ج ۴، ص ۴۲۷؛ من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۵؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۴۱۲؛ مرآةالعقول، ج ۱۸، ص ۵۸؛ ملاذ الاخیار، ج ۵، ص ۴۷۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۵.
(۵۶۱) احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۱۲.
(۵۶۲) الارشاد، ص ۳۶۲؛ طوسی، غیبة، ص ۲۹۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۷؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۰، ۳۳۷.
(۵۶۳) عقد الدرر، ص ۱۵۹.
(۵۶۴) طوسی، غیبة، ص ۲۹۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۷؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷،۳۳۰.
(۵۶۵) وافی، ج ۲، ص ۱۱۳، به نقل از: فتوحات مکیه.
(۵۶۶) خصال، ج ۲، ص ۲۵۴، ح ۱۰۵۱.
(۵۶۷) عبدالرزاق، مصنّف، ج ۱۱، ص ۴۰۲؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۲؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۵۲.
(۵۶۸) منن الرحمن، ج ۲، ص ۴۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴؛ به نقل از: امیرالمؤمنین (علیه السلام).
(۵۶۹) ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۱؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۸۶؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۷.
(۵۷۰) احمد، مسند، ج ۳، ص ۳۷، ۵۲؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص ۳۴؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۴۶.
(۵۷۱) کافی، ج ۱، ص ۲۵؛ خرائج، ج ۲، ص ۸۴۰؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۵.
(۵۷۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶.
(۵۷۳) عقد الدرر، ص ۱۵۲؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۱۶؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۸، ۴۹۵.
(۵۷۴) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۳؛ دلائل الامامه، ص ۲۴۳؛ کامل الزیارات، ص ۱۱۹.
(۵۷۵) مسلم، صحیح، ج ۲، ص ۷۰۱؛ ترمذی، صحیح، ج ۳۴، ص ۴۹۳؛ ابویعلی، مسند، ج ۱۱، ص ۳۲؛ جامع الاصول، ج ۱۱، ص ۳۸.
(۵۷۶) الاصول الستة عشر، ص ۶؛ بحار الانوار، ج ۶۷، ص ۳۵۰.
(۵۷۷) ابن طاووس، ملاحم، ص ۹۷.
(۵۷۸) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۹؛ متقی هندی، برهان، ص ۷۸؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۰؛ ر. ک: عقدالدرر، ص ۱۵۶؛ القول المختصر، ص ۱۹؛ سفارینی، لوائح، ج ۲، ص ۱۲؛ طوسی، غیبة، ص ۲۷۴؛ خرائج، ج ۳، ص ۱۱۴۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۹۰.
(۵۷۹) بحار الانوار، ج ۱، ص ۶۱؛ بیهقی، سنن، ج ۹، ص ۱۸۰.
(۵۸۰) صدوق، خصال، باب ۴۰۰، ص ۲۵۵؛ الامامة والتبصره، ص ۱۳۱؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶.
(۵۸۱) ینابیع المودّه، ص ۴۲۲؛ المحجّه، ص ۴۲۵؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۴۱.
(۵۸۲) عبدالرزاق، مصنّف، ج ۱۱، ص ۴۰۱؛ ر. ک: احمد، مسند، ج ۲، ص ۴۳۷، ۴۳۸؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۲.
(۵۸۳) اختصاص، ص ۲۰۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.
(۵۸۴) طیالسی، مسند، ج ۱۰، ص ۳۳۵؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۵۲.
(۵۸۵) ابن طاووس، ملاحم، ص ۹۷.
(۵۸۶) الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۷۷؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۰ ودر ص ۶۳، با اندکی تفاوت؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۵۴.
(۵۸۷) المعجم الکبیر، ج ۸، ص ۱۷۹.
(۵۸۸) المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۷۲؛ جامع الاصول، ج ۷، ص ۲۸۶؛ بیهقی، سنن، ج ۹، ص ۱۸۰.
(۵۸۹) عیاشی، تفسیر، ج ۲، ص ۶۲؛ نعمانی، غیبة، ص ۲۸۳؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۳۶۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۵؛ ینابیع المودّه، ص ۴۲۳؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۳۸۰.
(۵۹۰) مفید، اختصاص، ص ۲۰؛ عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۶۴؛ نعمانی، غیبة، ص ۱۴۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۷؛ در بحار الانوار، «ینصر المظلوم» به جای «ینصف المظلوم» آمده است؛ ر. ک: الفائق، ج ۴، ص ۱۰۰.
(۵۹۱) سباء (۳۴) آیه ۱۸.
(۵۹۲) آل عمران (۳) آیه ۹۷.
(۵۹۳) علل الشرائع، ج ۱، ص ۸۳؛ نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۳۲؛ تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۱۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۴.
(۵۹۴) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۸؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۹؛ عقدالدرر، ص ۱۵۱؛ القول المختصر، ص ۲۱.
(۵۹۵) فردوس الاخبار، ج ۳، ص ۴۹۱.
(۵۹۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵، به نقل از: عیاشی، تفسیر، وبه نقل از: روضة الواعظین، ص ۲۶۶، امام بیست وهفت نفر را از پشت کعبه بیرون می آورد.
(۵۹۷) ابن طاووس، ملاحم، ص ۲۰۲؛ دلائل الامامه، ص ۳۰۷، با اندکی تفاوت.
(۵۹۸) دلائل الامامه، ص ۲۴۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵.
(۵۹۹) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۹؛ دلائل الامامه، ص ۲۴۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵ وج ۵۳، ص ۹۱.
(۶۰۰) عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۶۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۴.
(۶۰۱) روضةالواعظین، ص ۲۶۶؛ بصائر الدرجات، ج ۵، ص ۲۵۹.
(۶۰۲) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۸؛ عقدالدرر، ص ۳۶؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۸؛ القول المختصر، ص ۵۲.
(۶۰۳) اعراف (۷) آیه ۹۵.
(۶۰۴) علل الشرائع، ص ۱۶۱؛ نعمانی، غیبه، ص ۲۳۷؛ عقد الدرر، ص ۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۰؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۷.
(۶۰۵) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۸؛ ابن ابی شیبه، مصنّف، ج ۱۵، ص ۱۹۶؛ احمد، مسند، ج ۳، ص ۵؛ ابن بطریق، عمده، ص ۴۲۴.
(۶۰۶) شافعی، بیان، ص ۱۲۴، احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۴۸؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۰۷.
(۶۰۷) ابی داود، سنن، ج ۴، ص ۱۰۸.
(۶۰۸) ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۹.
(۶۰۹) عبدالرزاق، مصنّف، ج ۱۱ ص ۳۷۲؛ ابن بطریق، عمده، ص ۴۲۴؛ الصواعق المحرقه، ص ۱۶۴؛ بغوی، مصابیح السنه، ج ۲، ص ۱۳۹؛ شافعی، بیان، ص ۱۲۲؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۹.
(۶۱۰) کافی، ج ۵، ص ۲۸۵؛ التهذیب، ج ۷، ص ۱۴۹.
(۶۱۱) نعمانی، غیبة، ص ۲۳۷؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۹.
(۶۱۲) ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۰؛ بحار الانوار، ص ۳۷۹؛ ر. ک: احمد، مسند، ج ۳، ص ۲۱؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۵۵.
(۶۱۳) عقد الدرر، ص ۱۶۶؛ المستجاد، ص ۵۸، در روایت چنین آمده است: «یطاف بالمال فی الحواء؛ مال را در خانه های محلّه می گردانند». حواء = خانه های نزدیک به هم ودر یک محلّه را می گویند.
(۶۱۴) حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۵۵۸؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۴.
(۶۱۵) مفید، ارشاد، ص ۳۶۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷.
(۶۱۶) مفید، ارشاد، ص ۳۴۴؛ المستجاد، ص ۵۰۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۹؛ ر. ک: احمد، مسند، ج ۲، ص ۵۳، ۲۷۲، ۳۱۳ وج ۳، ص ۵؛ مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۶.
(۶۱۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۵.
(۶۱۸) نعمانی، غیبة، ص ۲۳۸؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۶۴۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۰؛ ر. ک: بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲؛ ابن ابی شیبه، مصنّف، ج ۳، ص ۱۱۱؛ احمد، مسند، ج ۴، ص ۳۰۶؛ بخاری، صحیح، ج ۲، ص ۱۳۵؛ مسلم، صحیح، ج ۲، ص ۷۰.
(۶۱۹) طوسی، غیبة، ص ۱۱۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۲؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۵.
(۶۲۰) عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۶۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۴.
(۶۲۱) ابن حمّاد، فتن، ص ۸۳؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۷؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۱۸.
(۶۲۲) عقد الدرر، ص ۱۶۷.
(۶۲۳) ابن طاووس، ملاحم، ص ۶۸؛ عقد الدرر، ص ۲۲۷.
(۶۲۴) الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۶۸.
(۶۲۵) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۱؛ الفصول المهمّه، ص ۲۸۴؛ اسعاف الراغبین، ص ۱۵۲؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۱۲؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۳۴۲.
(۶۲۶) مفید، ارشاد، ص ۳۶۲؛ طوسی، غیبة، ص ۲۸۰؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۳؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۶۲؛ اعلام الوری، ص ۴۳۰؛ المستجاد، ص ۵۸۰؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۵۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۱ وج ۹۷، ص ۳۸۵.
(۶۲۷) طوسی، غیبة، ص ۲۹۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۰، ۳۳۷ وج ۹۷، ص ۳۸۵؛ در ارشاد مفید چنین آمده است: «اتصلت بیوت أهل الکوفة بنهری کربلا»؛ ر. ک: روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۴؛ اعلام الوری، ص ۴۳۴؛ خرائج، ج ۳، ص ۱۱۷۶؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۱؛ المحجّه، ص ۱۸۴.
(۶۲۸) هر ذراع بین پنجاه تا هفتاد سانتیمتر است؛ المنجد.
(۶۲۹) التهذیب، ج ۳، ص ۲۵۳؛ ملاذ الاخیار، ج ۵، ص ۴۷۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۴.
(۶۳۰) مفید، ارشاد، ص ۳۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۹.
(۶۳۱) التهذیب، ج ۱۰، ص ۳۱۴؛ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۱۸۱؛ ملاذ الاخیار، ج ۱۶، ص ۶۸۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۵.
(۶۳۲) مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۳۱۷؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۳۹.
(۶۳۳) عقد الدرر، ص ۱۶۹؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۷۱ و۱۴۱.
(۶۳۴) المطالب العالیه، ج ۴، ص ۲۴۲؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۳۹؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴؛ احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۶۵۵؛ ر. ک: احمد، مسند، ج ۲، ص ۲۶۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۵؛ احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۱۶۹، ۶۶۳.
(۶۳۵) منن الرحمن، ج ۲، ص ۴۲.
(۶۳۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۳.
(۶۳۷) احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۱۶۹.
(۶۳۸) عقد الدرر، ص ۸۴.
(۶۳۹) مفید، اختصاص، ص ۲۰۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.
(۶۴۰) فردوس الاخبار، ج ۳، ص ۲۴.
(۶۴۱) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۴۱؛ ر. ک: طوسی، غیبة، ص ۱۱۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۴.
(۶۴۲) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۵۲؛ ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۵۹؛ ابن حمّاد، فتن، ص ۱۶۲؛ عبدالرزاق، مصنّف، ج ۱۱، ص ۳۹۹، با تفاوت.
(۶۴۳) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۵۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۵۵، با تفاوت؛ عبدالرزاق، مصنّف، ج ۱۱، ص ۴۰۱.
(۶۴۴) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۵۲؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۵۵، با تفاوت؛ عبدالرزاق، مصنّف، ج ۱۱، ص ۴۰۱.
(۶۴۵) بقره (۲) آیه ۲۶۱.
(۶۴۶) الشیعه والرجعه، ج ۱، ص ۱۶۷.
(۶۴۷) مُدّ، پیمانه ای است که در عراق معادل ۱۸ لیتر؛ فرهنگ فارسی عمید، ص ۹۳۵.
(۶۴۸) عقد الدرر، ص ۱۵۹؛ ابن طاووس، ملاحم، ص ۹۷؛ القول المختصر، ص ۲۰.
(۶۴۹) ابن طاووس، ملاحم، ص ۱۲۵؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۶۱؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۱۷.
(۶۵۰) تحف العقول، ص ۱۱۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶، ۳۴۵.
(۶۵۱) المناقب والمثالب، ص ۴۴؛ احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۶۷۷؛ ر. ک: ابن ماجه، سنن، ج ۲، ص ۱۳۵۶؛ حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۴۹۲؛ الدر المنثور، ج ۲، ص ۲۴۴.
(۶۵۲) تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۴۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۴۹، آیه در سوره الرحمن آیه ۶۴ است.
(۶۵۳) کافی، ج ۵، ص ۲۶۰؛ من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۸؛ وسائل الشیعه، ج ۱۳، ص ۱۹۳؛ التهذیب، ج ۶، ص ۳۸۴.
(۶۵۴) التهذیب، ج ۶، ص ۳۸۴.
(۶۵۵) حاکم، مستدرک، ج ۴، ص ۵۵۸؛ عقدالدرر، ص ۱۴۴؛ متقی هندی، برهان، ص ۸۴؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۶۰؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۱۵، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۱؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۲۱۴.
(۶۵۶) جامع الاحادیث، ج ۸، ص ۷۷؛ احقاق الحق، ج ۱۳، ص ۲۱۵ وج ۱۹، ص ۶۸۱.
(۶۵۷) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۴۸.
(۶۵۸) ابن قتیبه، عیون الاخبار، ج ۱، ص ۱۲.
(۶۵۹) ابن ابی شیبه، مصنّف، ج ۱۵، ص ۱۴۲؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۳۵۴؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۹۳.
(۶۶۰) فردوس الاخبار، ج ۴، ص ۲۹۸.
(۶۶۱) احمد، مسند، ج ۳، ص ۶۴؛ فردوس الاخبار، ج ۵، ص ۴۳۴.
(۶۶۲) فرهنگ عمید، ج ۲، ص ۶۸۸.
(۶۶۳) المعجم الکبیر، ج ۷، ص ۵۹.
(۶۶۴) مفید، ارشاد، ص ۳۵۹؛ نعمانی، غیبة، ص ۲۷۷؛ طوسی، غیبة، ص ۲۶۷؛ اعلام الوری، ص ۴۲۷؛ خرائج، ج ۳، ص ۱۱۵۲؛ صراط المستقیم، ص ۲۴۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۱؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۴۷.
(۶۶۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۳؛ ابن اثیر، نهایه، ج ۱، ص ۱۸۷.
(۶۶۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۶۹، به نقل از: الامامة والتبصره؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۲۵.
(۶۶۷) بیان الائمه، ج ۱، ص ۱۰۲.
(۶۶۸) ابن طاووس، ملاحم، ص ۹۷.
(۶۶۹) عقد الدرر، ص ۱۵۹؛ القول المختصر، ص ۲۰.
(۶۷۰) مفید، ارشاد، ص ۳۶۳؛ المستجاد، ص ۵۰۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷؛ وافی، ج ۲، ص ۱۱۳.
(۶۷۱) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۷؛ صدوق، خصال، ج ۲، ص ۵۴۱؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۹۵؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۶۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷.
(۶۷۲) من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۳۴؛ مفید، ارشاد، ص ۳۶۵؛ طوسی، غیبة، ص ۲۸۳؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۶۴؛ اعلام الوری، ص ۴۳۲؛ الفصول المهّمه، ص ۳۰۲؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۳.
(۶۷۳) خرائج، ج ۲، ص ۴۸۹؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۲.
(۶۷۴) دوحة الانوار، ص ۱۳۳؛ الشیعة والرجعه، ج ۱، ص ۱۷۱.
(۶۷۵) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۴؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۳.
(۶۷۶) نعمانی، غیبة، ص ۳۱۷؛ صدوق، خصال، ج ۲، ص ۵۴۱؛ روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۹۵؛ صراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۶۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۵؛ به نقل از: خرائج.
(۶۷۷) صدوق، خصال، ص ۵۰۷.
(۶۷۸) کفایة الاثر، ص ۲۲۶؛ بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۲۱۷.
(۶۷۹) اسراء (۱۷) آیه ۶.
(۶۸۰) کافی، ج ۸، ص ۲۰۶؛ تأویل الآیات الظاهره، ج ۱، ص ۲۷۸ وج ۲، ص ۷۶۲، مختصر البصائر، ص ۴۸؛ تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴۰۱؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۳ وج ۵۱، ص ۵۶.
(۶۸۱) ابن حمّاد، فتن، ص ۱۰۴؛ البدء والتاریخ، ج ۲، ص ۱۸۴؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۶۳.
(۶۸۲) ابن حمّاد، فتن، ص ۹۹؛ عقد الدرر، ص ۱۴۷؛ متقی هندی، برهان، ص ۱۵۷.
(۶۸۳) عقد الدرر، ص ۱۴۹.
(۶۸۴) الزام الناصب، ص ۱۹۰؛ تاریخ ما بعد الظهور، ص ۸۸۱.
(۶۸۵) درباره رجعت امام حسین (علیه السلام) به کتاب ستاره درخشان نوشته مرحوم آیة الله والد مراجعه شود.

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم