كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۱) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۱۹) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۴۶) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۴) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۳) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۸۴) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۸۷) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۱) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۰) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۵)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » امام مهدی (علیه السلام) امید ملت ها
كتابخانه مهدوى

کتاب ها امام مهدی (علیه السلام) امید ملت ها

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: حسن موسی الصفار تاريخ تاريخ: ۱۱ / ۴ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۴۶۰۲ نظرات نظرات: ۰

امام مهدی (علیه السلام) امید ملت ها

نویسنده: حسن موسی الصفار - ۱۹۵۶م
مترجم: محمد علی مجیدیان
مشخصات نشر: تهران - آفاق - ۱۳۸۲
یادداشت: چاپ هشتم - ۱۳۸۷

فهرست مندرجات

پیشگفتار
بخش اوّل: امید ملتها
اوراق تاریخ کهن
پرونده ‏های تاریخ جدید
واقعیت در عصر حاضر
اما درباره‏ آینده‏ بشریت؟
چگونه می‏توان نجات یافت؟
اسلام مکتب امید بخش
آینده بشریت از دیدگاه قرآن
چگونه این آرزو بوقوع می‏پیوندد
احادیث چه می‏گویند؟
اهتمام امت
نمونه‏ هایی از احادیث
بخش دوّم: رهبر موعود
تابش پرتو امید
اهل بیت مخالفت ومبارزه پی‏گیر
امام حسن عسکری رهبری دانا وحکیم
جلوه‏ های فجر
نوری درخشید
اعلام آرام
هم اکنون عمر او یک هزار وصد وچهل وسه سال است؟
تا کی؟
در انتظار

پیشگفتار
بسم الله الرحمن الرحیم
(ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین). «قصص - ۵»

وما اراده کردیم که بر آن طائفه ی ضعیف ذلیل در آن سرزمین منت گذارده وآنان را پیشوایان خلق قرار دهیم ووارث ملک وجان فرعونیان گردانیم.
«اللهم ارنا الطلعه الرشیده والغره الحمیده واکحل ناظری بنظره منی الیه وعجل فرجه...».

(امام صادق - دعای عهد)

راستی که انسان، این دردانه ی آفرینش وناز پرورده ی خلقت، در طول تاریخ زندگی خود دچار چه بلایا ومشکلاتی که نشده است؟ استثمار وبردگی، استعمار وجنگ وتبعیضات نژادی وفقر...همه وهمه از دیر باز گریبانگیر او بوده ولذات زندگی مادی را بر او حرام کرده است.
آن هنگام که به ژرفای تاریخ بشریت بنگریم در میان اوراق واسناد گذشته، برگی را نمی یابیم که آدمی - این اشرف موجودات وخلیفه ی خدا در زمین - شاهد درد ورنج، ظلم وجور، مشقت وبدبختی نباشد. گوئی که آلام ورنجها تشکیل دهنده وشالوده ی اساسی صحنه های زندگی بشر بوده است وفراعنه وچنگیزها وحجاج ها مسئول برپائی وکارگردانی این صحنه ها.
انسان، بعنوان عامل اصلی ودرگیر با این مسائل، خود را برای مبارزه با این بلایا آماده نموده وبطور مداوم در ستیز بوده است تا شاید این جدال را پایان بخشد وزندگی خویش را نجات دهد؛ اما نتیجه ای جز یاس وناامیدی عایدش نگشته است.
مصلحین واندیشمندان جوامع بشری در جستجوی راهی که پیام آور آینده ای روشن ونوید بخش خوشبختی وشادکامی باشد آرزوهای خویش را در جوامعی ایده آل چون «مدینه ی فاضله» و«شهر خورشید» مجسم می سازند که متاسفانه جز یک طرح غیر عملی ورویائی بیش جلوه ننموده است.
با گذشت از تاریخ کهن، به دوره ی فرهنگ وتمدن بشری نزدیک می شویم تا شاید که با شکوفائی علم وپیشرفتهای شگفت آور تکنیک، شاهد از بین رفتن ظلم وتبعیض وگسترش عدل وآزادی باشیم. اما با تاسفی دردبار، این آرزو نیز تحقق نمی یابد وبشریت بطوری بیش از پیش مورد حمله وتجاوز وظلم قرار گرفته که گذشته ی تاریک خویش را از یاد می برد.
کشتار جنایت بار جنگ اول ودوم جهانی با بجای گذاشتن میلیونها کشته وزخمی وجنگهای بین بریتانیای کبیر وچین، الجزائر وفرانسه، امریکا وویتنام، اسرائیل وفلسطین ولبنان ونیز نبردهای دیگر، روی جنایت کاران گذشته تاریخ را سپید نمود وآوارگی وسرگردانی، بیماری ودرد، اسارت وگرسنگی وبدبختی ومشقت را برای انسان معاصر به ارمغان آورد که براستی جنایات نابخشودنی عصر ماست.
وهمانگونه که در گذشته مصلحین جوامع بشری جز با بیان آرزوهای خویش برای انسان ره آوردی نداشتند؛ روشنفکران ومتفکران معاصر وجوامع تشکیل شده از سوی آنان چون سازمان ملل وشورای امنیتی وسازمان عفو بین المللی وصدها سازمان وگروه ودسته ی دیگر که با اهداف خیرخواهانه وعقل پسندانه آغاز بکار نموده اند نیز برای آدمی همچون طبلی تو خالی بوده اند که هرگز نوائی سر نداده اند که مرحمی بر زخمهای پیکر او باشد، ولذاست که آنان را در تامین خوشبختی وامنیت وآرامش ناتوان می بیند.
بهر صورت روز به روز ولحظه به لحظه که، وضع تاریک ومشقت بار بشریت تیره تر می شود بایستی زمینه ی آنکه این انسان زجر کشیده وستم دیده زیر بار این همه شکنجه ودرد وبا پایمال شدن حیثیت انسانی اش وملاحظه ی وخیم تر شدن اوضاع هنوز مایوس نشده وشعله ی امید را در درون خویش، روشن نگهداشته است.
باید دید که این چه نیروئی است که نمی گذارد رشته ی امید آدمی قطع گردد ومایوس وناامید از همه جا وهر نیروئی خود را تسلیم به حوادث روزگار نماید؟ این چه جاذبه ای است که با کشش خویش، محرومین ومستضعفین جهان را بسوی خود می خواند وآنها را به آینده ای نیکو، خوشبین وامیدوار می سازد؟ این چه پیام ونویدی است که علیرغم همه ی ناراحتی ها ومشکلات، هنوز در نظر انسانها معتبر وقابل اجر است؟ ودر انتظار آن بایستی تمام این لحظات دردآلود را تحمل نمود؟ جز نویدی الهی که پیام آوری آسمانی وپاک آنرا بر بشر بشارت داده باشد کدام وعده وبشارتی چنین نفوذ وقدرتی خواهد داشت؟
بلی، پیام آوران الهی در طول تاریخ همواره امت ستم کشیده خویش را به فرجامی نیکو وایده آل بشارت داده وسرانجام، پیروزی وسعادت وکامیابی را از آن مستضعفین دانسته اند زیرا که این وعده ی خداست ودر وعده ی خدا خلافی نیست:
«ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین».
«وما چنین اراده کردیم که بر ناتوان شدگان زمین منت گذارده وآنان را پیشوا ووارثان آن قرار دهیم».
بدون شک، طلایه دار این وعده ی الهی وانقلاب جهانی ورهبر رهائی بخش آن که در گذشته ی بشریت تحقق نیافت وتا کنون جامه ی عمل نپوشیده است؛ درآینده - هر چند آینده ای دور - بایستی تحقق یابد دست با قدرت وپر برکت مردی را سزاست که تایید الهی وفیوضات ربانی در همه حال شامل احوالش گردد وقرعه خدائی بنام او زده شود.
آری همانا او آخرین جانشین پیامبر معظم اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم)، حجت خدا بر مردم، چشم بینا وگوش شنوا ودست توانای حق ویادگار خدا در زمین است که این بشارت الهی به دست با کفایت او عملی خواهد شد.
بلی او، فرزند پیامبر خداست؛
او، پور علی مرتضی است؛
او، پسر فاطمه ی زهراست؛
او حجه بن الحسن العسکری،
یگانه ولی زمان ماست.
شیعه، این گروه پیرو علی (علیه السلام)، در طول این دوازده قرن، با محرومیت از دیدار امامش، یک لحظه از پا ننشسته وگوشه ی عزلت نگزیده ونگذاشته است که شیطان صفتان روزگار، یاد محبوبش را از خاطرش برده وشراره ی امید به آینده ای روشن همراه با سعادت را در دلش خاموش نمایند.
شیعه، هر لحظه چشم براه فرا رسیدن آن آرمان بزرگ الهی وآن روز موعود است؛ روزی که بشریت در محیطی مملو از عدل وبرابری، به رهبری حضرت مهدی (ع) حیاتی ایده آل را آغاز نماید. ودر این مسیر هرگونه حیله وفتنه ی دشمنان را که جهت تحریف ومتلاشی نمودن این باور اصیل اسلامی گستردند، پشت سر نهاده واز هرگونه فداکاری وایثار دریغ ننموده است.
شیعه، از طرفی با عقیده بر اینکه امام ورهبرش به خاطر عدم شایستگی ونبود وحدت ویکپارچگی بین امت، از آنان رخ برتافته(۱)، خودسازی وتهذیب را پیشه ی خود ساخته وعلیرغم همه ی کوبندگی حملات دشمن که خواستار برکندن ریشه ی او وتزلزل اعتقاد اوست؛ بدون هیچگونه اتلاف وقت، تلاش کرده وخود را آماده وپذیرای ظهور مهدی می نماید وراستی که در قاموس شیعه اولین قدم در مسیر انتظار حضرتش، جز تلاش واقدام برای خودسازی وتربیت خویش نخواهد بود.
اما قدم بعدی در این راه، دیگرسازی وبالنتیجه آماده سازی جامعه بوده ووظیفه هر انسان مومن پس از آنکه آتش انتظار، خرمن وجودش را فرا گرفت سرایت دادن این آتش بر پیکر دیگران وجامعه می باشد تا این رسالت عظیم به تدریج آیندگان را فراگیرد وزمان ظهور فرا رسد.
کتابی که هم اکنون پیش رو دارید نیز گویای تلاشی است که در این زمینه صورت گرفته و«الامام المهدی امل الشعوب» نام دارد که بوسیله ی مترجم کوشا آقای محمد علی مجیدیان از عربی به فارسی ترجمه شده واز آثار پر ارزشی است که پیرامون حضرت مهدی (علیه السلام) نوشته شده است.
کتاب، با سیری اجمالی در تاریخ بشریت وبررسی ظلمها وستمهائی که در گذشته وحال بر آدمی رفته است آغاز می گردد که همه وهمه بیانگر وضعیت انسان روزگار ماست که سرگشته ودرمانده شده وناکام وخسته از تمامی مصائب دنیا با یاس ونومیدی از آینده در حرکت است.
آنگاه آینده ی بشریت از دیدگاه اسلام مطرح شده وکالبد بی روح وسرد انسانی را حرارت می بخشد. سپس با بخشهائی بعنوان آشنائی پیرامون میلاد وطول عمر حضرتش، شناخت بیشتری را در این زمینه میسر می سازد تا در انتها با طرح مسئله ی انتظار ووظیفه مومنان در زمان غیبت سخن خویش را به پایان می برد.
امید آنکه نشر این کتاب، در مسیر هر چه بیشتر معرفت منجی عالم بشریت، مقبول حضرتش قرار گیرد وشیعه را در مسئولیت سنگینی که بر دوش دارد رهنما ویاور باشد.
والسلام علی ناموس الله الاکبر والامام الثانی عشر، ابی الوقت ومولی الزمان الذی هو للحق امین وللخلق امان مولانا وسیدنا صاحب الزمان ارواح العالمین له الفدا وجعلنا من شیعته وانصاره واعوانه.

ناشر
فروردین ماه سال یک هزار وسیصد وشصت ودو
تهران

بخش اوّل: امید ملتها

پروردگارا...
این آدمی چه ها که از جنگها وناملایمات وستمها وسختیهای دوران نکشیده است؟! همین آدمی که خدا آفریدش تا خلیفه ی او در زمین باشد:
«واذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون»(۲).
«بیاد آر آنگاه که پروردگار فرشتگان را فرمود من در زمین خلیفه خواهم گماشت. گفتند: پروردگارا آیا کسانی خواهی گماشت که در زمین فساد کنند وخونها ریزند وحال آنکه ما خود ترا تسبیح وتقدیس می کنیم.
خداوند فرمود: من چیزی از اسرار خلقت بشر می دانم که شما نمی دانید».
انسانی که خداوند او را توان فرمانروائی بر این عالم هستی داده وتمامی آفرینش وموجودات را بخاطر مصلحت وخوشبختی اش در اختیار او قرار داده است:
«الله الذی خلق السماوات والارض وانزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم وسخر لکم الفلک لتجری فی البحر بامره وسخر لکم الانهار، وسخر لکم الشمس والقمر دائبین وسخر لکم اللیل والنهار، وآتاکم من کل ما سالتموه وان تعدوا نعمت الله لا تحصوها...»(۳).
«خداست آنکه آسمانها وزمین را آفرید وباران را از آسمان فرو بارید تا انواع ثمرات وحبوبات را برای روزی شما برآورد وکشتیها را به امر خود به روی دریا ونهرها را به روی زمین به اختیار شما جاری گردانید، وخورشید وماه وشب وروز را برای شما مسخر کرد، واز انواع نعمتهائی که از او درخواست کردید به شما عطا فرمود که اگر نعمتهای بی انتهای خدا را بخواهید به شماره آورید هرگز حساب آن نتوانید کرد...».
همان آدمی که پروردگار او را به بالاترین جاه ومقام رسانیده است:
«ولقد کرمنا بنی آدم وحملنا هم فی البر والبحر ورزقنا هم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا»(۴).
«وما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم وآنها را به مرکب بر وبحر سوار کردیم (جهان جسم وجان را مسخر انسان ساختیم) واز هر غذای لذیذ وپاکیزه آنها را روزی دادیم وبر بسیاری از مخلوقات خود برتری وفضیلت بزرگ بخشیدیم».
چه بسا این انسان عزیز خدا، رنجها ودردها در طول تاریخ خود متحمل شده است؟ وچه ها از بردگی واستثمار وتفرقه ونژادپرستی وتعصب های دینی وجنگهای قومی وستم وطغیان، کشیده است!!
وچنانچه صفحات تاریخ این آدمی را از همان زمانیکه پا به عرصه ی زمین گذارده ورق زنیم، حتی یک صفحه را در آن تاریخ طولانی وممتد نخواهیم یافت که ما را مطمئن سازد که این آدمی یک روز را هم به خوشی وشادکامی سپری کرده باشد!! چه، صفحات تاریخ بشریت سرتاسر با رنج ودرد رنگ آمیزی شده وبا حروفی از بدبختی ومشقت که بوسیله ی ستم وستمگری وانحراف دیکته شده برشته ی تحریر درآمده است وتنها سطوری کوتاه ومحدود از این صفات که تقریبا جائی را در تاریخ دردآلود بشری نیز پر نمی کند با کلماتی از آسایش وخوشبختی که ادیان الهی وپیامهای آسمانی در فواصل زمانی کوتاه ودور از هم آنرا فراهم آورده اند متمایز است.
اوراق تاریخ کهن:
هنگامیکه تاریخ کهن را ورق می زنیم به صحنه هائی از درد ورنج وبدبختی برمی خوریم.... ودر یکی از این صفحات، صحنه های زیر را مشاهده می کنیم:
گروه کثیری از مردم را که از زندگی برده وار واستثمار زده به ستوه آمده اند مشاهده می کنیم که درباره ی باورها وعقاید خود نسبت به هستی وحیات تجدید نظر می کنند تا مالا به یک باور درست وسالم دست بیابند وآن همان ایمان به وجود خداوند تعالی ونفی زمامداری است که خود را بعنوان معبودی حاکم وفاعلی قادر به برده نمودن مردم تحمیل می کنند... پس دیدید که سرنوشت این گروه از مردم چه شد؟!
زمامداران یاد شده برای این گروه یک خندق بزرگ حفر نمودند وآنرا پر از هیزم کرده وشعله ور ساختند وافراد آن گروه با ایمان را روانه ی آن خندق فروزان کردند تا بدنهایشان خاکستر آن آتش گردد!! واین عمل دلیلی ندارد مگر اینکه این گروه از یک عقیده ی معینی پیروی می کنند وآن ایمان به خدا است!!
منظره ی بسیار دردناکی است چه بسا مردم خوب وبی گناهی در شعله های آتش می سوزند، در حالیکه جنایتکاران لبخند زنان وبا خیال آسوده نظاره گر آنانند!!
پروردگار نیز از این جنایت بزرگ به خشم آمد وآنرا در قرآن حکیم وبا شیوه یی بس هولناک وشگفت، جاودانه کرد.
حق تعالی می فرماید:
«والسماء ذات البروج، والیوم الموعود، وشاهد ومشهود، قتل اصحاب الاخدود، النار ذات الوقود، اذهم علیها قعود، وهم علی ما یفعلون بالمومنین شهود، وما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید»(۵).
«قسم به آسمان بلند که دارای کاخهای با عظمت است، وقسم به روز موعود (قیامت که وعده گاه خلایق است)، وقسم به شاهد عالم (پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه وآله وسلم)) وبه مشهود او قیامت (و امت)، قسم به اینان که اصحاب اخدود (یعنی آن قوم کافری که بر مومنان به مکر مسلط شدند وآنها را به خندق های آتش در افکندند) همه کشته ونابود شدند، همان مردم ظالمی که آتش سختی به جان خلق برافروختند، که (بیرحمانه) بر کنار آن خندقهای آتش بنشستند وسوختن مومنانی که به آتش افکندند مشاهده می کردند، وبا آن مومنان که بسوختند هیچ عداوتی نداشتند جز آن که آنان به خدای مقتدر ستوده صفات ایمان آورده بودند».
ودر صفحه ی دیگر تاریخ باستان می خوانیم که: پادشاهی جبار وستمگر بنام فرعون شبی در خواب، رویایی را دید که او را برآشفت، از کاهنان وساحران تعبیر آن رویای ناراحت کننده را که خواب واستراحت لذت بخشش را از او سلب نموده وموجب ناراحتی او شده است جویا شد....
آنان خوابش را چنین تعبیر کردند: که جوانی از گروه مستضعف مردم (از قوم بنی اسرائیل) خواهد آمد تا به حکومت فرعون وسرکشی او پایان دهد.
آیا می دانید که فرعون جبار وستمگر با آن طبقه ی ضعیف وبه زنجیر کشیده به خاطر حفظ وبقاء جاه ومقام وحکومتش چه کرد؟
او همه ی فرزندان ذکور بنی اسرائیل را کشت، وآنگاه زنان باردار را در یک جا گرد آورد وآنان را تحت مراقبت وزیر نظر داشت، ودستورهای ملوکانه صادر کرد مبنی بر اینکه به هیچ نوزاد پسری بیش از چند لحظه که کشتن او وقت می گیرد جایز نیست حق حیات داده شود! ودر اجرای این اوامر ودستورات ملوکانه وجابرانه، صدها کودک بی گناه را بخاطر حفظ تخت وتاج فرعونیان بقتل رساندند!!
وبدین سان منظره های ظلم ودرد وعذاب، که انسان در ژرفای تاریخ با آن زیست، بهنگام جستجوی صفحات واوراق تاریخ به پیشواز ما خواهد آمد...
وباز در بردگی دیگر این تراژدی دردناک را می خوانیم:
مقامات بنی امیه حجاج بن یوسف ثقفی را به مدت بیست سال بعنوان والی بر عراق تحمیل کردند، ودر پی مرگ حجاج سال ۹۵ ه - ق، مسعودی مورخ مشهور در کتاب مروج الذهب می نویسد:
«شمارش کشتگان حجاج به غیر از سپاهیان وکشته شدگان جنگها بالغ بر یکصد وبیست هزار نفر ودر زندان پنجاه هزار مرد وسی هزار زن بودند (شانزده هزار زن از این عده عاری از پوشش ولباس بودند) وی زنان ومردان را در یک محل وبطور مختلط بازداشت وزندانی می کرد! بازداشتگاه هیچ گونه پوشش وحفاظی که زندانیان را تابستانها از آفتاب وزمستانها از باران وسرما مصون ومحفوظ دارد نداشت!!
در یکی از روزها هنگامیکه حجاج سواره روانه ی محل اقامه ی نماز جمعه بود هیاهوئی را شنید پرسید: این چه صدائی است؟ گفتند: زندانیان شیون می کنند واز گرفتاری خود شکوه وشکایت می کنند. پس روی به آنان کرد وگفت:
خفه شوید... حرف نزنید!!)(۶).
پرونده های تاریخ جدید:
آنچه گذشت راجع به تاریخ کهن بود؛ اما راجع به پرونده های تاریخ نو.... آیا این پرونده ها ومدارک پیام آور شادی وخوشبختی است وما را از اینکه انسان دوران بدبختی ورنج را پشت سر گذارده است خوشحال می کند؟ وآیا دست کم بما مژده ی کاهش درجه ی عذاب ودرد وبدبختی را می دهد؟ ویا....؟
تاریخ با ناراحتی عمیق با ما درباره ی گرفتاری های انسان در آغاز تاریخ نو حرف می زند!! در آن هنگام که ابرهای بدبختی وآلام سخت او را در برمی گرفت وپیوسته خنجرهای شکنجه بر سرش فرود می آمد؛ تاریخ شاهد یک پیشرفت شگرف ودگرگونی قابل توجهی در زمینه ی تولید آلات ودست ابزارهای شکنجه وبنیان برانداز ودیگر سلاح های فلاکت بار بود، ونخستین قربانی آن پیشرفت، نیز همان انسان مورد آزمایش بود.
واکنون برای شما چند سطری از تاریخچه ی نگون بختی تازه ی بشریت معذب را بازگو می کنیم:
کشتار فجیع جنگ اول جهانی با بجای گذاردن بیست ودو میلیون کشته وزخمی های بی شمار هنوز به پایان نرسیده بود که چند سالی بعد آتش جنگ دوم جهانی که بیش از هفتاد میلیون انسان را در کام خود فرو برد زبانه کشید!
از آن گذشته بشر همچنان از آثار این جنگ رنج می برد بطوریکه پس از گذشت بیش از سی سال از این جنگ، مقامات ویژه ی شهر هیروشیما با انتشار آماری اعلام کردند که نام نوزده هزار تن، جزو آسیب دیدگان بمبی که به سال ۱۹۴۵ روی این شهر پرتاب شد همچنان دیده می شود! وعلت آن باران سیاهی است که چهل وپنج دقیقه فقط پس از این انفجار روی شهر هیروشیما شروع به باریدن نمود. باران یاد شده با اشعه ی اتمی شارژ شده بود!
اما این افراد رسما نیز جزو آسیب دیدگان به حساب نیامده اند زیرا به هنگام پرتاب بمب در حومه ی هیروشیما بسر می بردند. بیماریهای این افراد که از بیست ونه سال پیش تابحال از آن می نالند عبارتند از: ضعف کلی، سرگیجه واستفراغ(۷).
بریتانیای کبیر نیز بیش از بیست میلیون انسان را بخاطر اشغال چین نابود کرد وعلیرغم اراده ی ملت الجزائر که سخت جلوی استعمار ایستادگی می نمود فرانسه این کشور را به تصرف خود درآورد وبه ندای آزادی که ملت الجزائر سر میداد کوچکترین توجهی نمی کرد تا اینکه نزدیک به دو میلیون تن از این ملت ستمدیده را بیرحمانه کشت!
همزمان با جنگ الجزائر، زمامداران فرانسه از فرمانده ی کل ارتش خواستند تا زیباترین مسجد الجزائر را به کلیسا تبدیل کند. او مسجد قشاره در محله ی اورلی را انتخاب نموده ویک گروه مهندسی ارتش فرانسه را هنگام نماز مغرب روانه ی مسجد نمود. در این هنگام مسجد مملو از نماز گزارانی بود که عدد آنان حدود ۱۴۰۰ تن برآورد میشد. گروه یاد شده وارد مسجد شدند وتا نیمه شب به کشتار نمازگزاران پرداختند تا آنکه تمامی آنان را از میان بردند!!(۸).
در هند وچین جنگ سختی بین ویتنام شمالی وویتنام جنوبی روی داد وسی سال تمام ادامه یافت. ونتایج دردناک این جنگ استعماری که انسان متحمل آن شد از این قرار است:
بیش از سه میلیون ودویست هزار (۳۲۰۰۰۰۰) کشته ی نظامی وغیر نظامی، هفت میلیون وچهارصد وپنجاه وسه هزار (۷۴۵۳۰۰۰) زخمی نظامی وغیر نظامی، وچهار صد هزار (۴۰۰۰۰۰) معلول وناتوان!!
ضمنا در فاصله ی سالهای ۱۹۶۱ و۱۹۷۲ میلادی نیروی هوائی آمریکا، نزدیک به شش میلیون وهفتصد وبیست وهفت هزار (۶۷۲۷۰۰۰) تن بمب بر منطقه ی هند وچین پرتاب کرد! وهواپیماهای آمریکائی هفتاد ویک میلیون (۷۱۰۰۰۰۰۰) لیتر از مواد سمی شیمیائی را روی منطقه در جنوب ویتنام وبرابر با مساحت ایرلند شمالی فرو ریختند!!(۹).
واقعیت در عصر حاضر:
واما درباره ی وضعیت انسان معاصر؟
که عبارتست از بدبختی وویرانی وهلاکت؛ چه بسیارند ملتهائی که در مقابل چشم وگوش جهانیان دست بگریبان استعمار وآوارگی وناکامی می باشند؟
همین ملت فلسطین را می بینم که ابرقدرتها را توطئه های خود، وطن وسرزمینشان را غصب کرده وآواره شان نمودند با چند صهیونیست فراری وسرگردان را به منظور ایجاد کشور رویائی وتحقق بخشیدن به آرزوی دیرینه ی خود در فلسطین مقدس جایگزین آن کنند!
بدینسان، یهودیان سرگردان، فلسطین را اشغال وآن را بصورت یک انبار اسلحه درمی آورند واین در حالی است که ملت فلسطین علیرغم اصرار ومبارزاتی که برای باز پس گرفتن سرزمین غصب شده اش بکار می برد؛ آواره وسرگردان ودور از سرزمین ومیهن خود بسر می برد.
این ملت از سال ۱۹۴۸ میلادی تابحال بطور مداوم در داخل فلسطین کشته وشهید وقربانی میدهد؛ لیکن، استعمار اراده کرده است تا این ملت همچنان در آوارگی وستم بسر برد! واقعا که این جنایت نابخشودنی عصر ماست.
اما مساله ی فلسطین تنها جنایتی نیست که گواه بدبختی وسختی های انسان معاصر باشد فجایع دیگری هستند که دست کمی از آن ندارند... ملت اریتره را مشاهده می کنیم که همچنان از استعمار وسلطه ی اتیوپی ستمگر که فن کشتار دسته جمعی مردم بیگناه را بخوبی بکار می برد رنج می کشد.
شهر حرقیقو در دوازده کیلومتری جنوب بندر مصوع در دهم آوریل ۱۹۷۵ میلادی شاهد کشتار فجیعی بود که منجر به قربانی شدن بیش از پانصد تن گردید که بیشتر آنان افراد ناتوان وپیرزن وکودک بودند. در این کشتار، نیروهای اتیوپی سحرگاه با شبیخون به شهر، دست به یک کشتار دسته جمعی زدند. سپس اجساد را یک هفته تمام روی زمین رها کرده وخود در آنجا مستقر شدند!(۱۰).
رژیمهای نژادپرست حاکم در رودز یا وآفریقای جنوبی همچنان مشغول تجاوز به حقوق وحیثیت مردم اند.
خدا میداند تعداد زندانیان واسرای این عالم را؟!
بنا بگفته ی مطبوعات ایالات متحده ی آمریکا: زندانهای این کشور مملو از زندانیان است که شمارش آنان در حدود سی وپنج هزار می رسد(۱۱).
چندی پیش یکی از کشورها که سکنه ی آن از هفت میلیون تجاوز نمی کند، به مناسبت یکی از جشنهائی که برپا کرده بود هفت هزار زندانی را آزاد کرد. مگر این کشور کوچک چقدر زندانی دارد؟
از آن گذشته آیا می دانید زندانیان چه حال واوضاعی دارند؟ حال واوضاع آنها در بسیاری از کشورهای جهان بی نهایت بد ودردناک است.
همگام با پیشرفت دانش وصنعت، یک پیشرفت ودگرگونی بزرگی نیز در زمینه ی شیوه های شکنجه آدمی وپایمال نمودن حیثیت وخرد کردن اعصاب او به وجود آمده است که عبارتند از:
شلاق زدن وخونین وبیهوش کردن زندانی، آویزان کردن وی چون گوسفند از دست وپا وسپس کتک زدن وی بوسیله ی شلاق وتسمه وجاری شدن خون از تمام بدن وی، وادار کردن زندانی به نوشیدن آبهای بسیار شور وکثیف وآلوده ی چاهها وفاضلابها، استعمال شیشه های نوشابه، اتصال جریان برق به مناطق حساس بدن رنجور زندانی، به بند کشیدن دستگاه تناسلی او وزخمی کردن آن(۱۲)!! ودیگر دستگاهها وشیوه های بسیار بد ودوزخی که بشر معاصر دربازداشتگاه ها وزندان های دنیا از آن رنج می برد.
اما درباره آینده بشریت؟
بسی جالب وخوشایند است که نسبت به آینده بشریت خوشبین وبه فردائی روشن که پرتو امنیت وآسایش وصلح، انسان را فراگیرد، امیدوار باشیم.
لیکن خبرهای مربوط به رقابت شدید در زمینه ی تولید اسلحه های کشنده وویرانگر وخبرهای راجع به آزمایشات سهمگین اتمی ومدل های بمب نوین اتمی وئیدروژنی ونیتروژنی هر گونه نور امیدی که آدمی در راه آینده خوش وسعادتمند خود می پروراند از میان می برند وتک تک ذرات اطمینان حاصل در دورنمای دل را متلاشی می سازند وهرگونه نسیم ملایمی که بر ساحل اندیشه وخیال می وزد از میان برمی دارد؟
پس آن کدام فال نیک ودورنمائی است که مورد قبول نفس باشد ووجدان آدمی را با بودن خبرهای موحشی که پاره یی از آن را بازگو خواهیم کرد آسوده نگهدارد.
مقدار بمب اتمی وئیدروژنی که بشر امروز در دست دارد کافی است که تمامی زمین را دوازده ونیم بار ویران کند(۱۳)!
در سال ۱۹۷۴ میلادی شوروی ۱۵۲۰ موشک قاره پیما، ۲۷۰ موشک اتمی ویژه ی زیر دریائی ها، ۷۰۰ موشک با برد متوسط و۲۰۰ موشک با برد کوتاه داشت!!
اما آمریکا ۱۰۵۴ موشک قاره پیما و۵۴۴ موشک ویژه ی زیر دریائی ها و۱۰۰۰ موشک با برد متوسط و۱۰۰۰ موشک با برد کوتاه در اختیار داشت(۱۴)!!
نمی دانم این موشکهای مهلک برای که وعلیه که بکار گرفته خواهد شد؟ آیا به منظور زیر ورو کردن زندگی این انسان رنجدیده وعلیه خوشبختی وهستی او بکار می روند؟؟
انجمن مطالعات استراژیکی لندن در گزارش سال ۱۹۷۲ میلادی خود می گوید:
مقدار ذخیره ی هر انسان خاکی بالغ بر ۱۵ تن از مواد اتمی (تی - ان - تی) می باشد واین در حالیست که میزان مواد غذائی ذخیره برای هر شخص از نیم تن تجاوز نمی کند!!
در این گزارش همچنین آمده است: که حجم هزینه های نظامی جهان با درآمد ملی کشورهای جهان سوم برابر است؛ وکشورهای عقب مانده ۳۰ تا ۶۰ درصد بودجه ی خود را به امر تسلیحات اختصاص می دهند(۱۵).
بدتر وعجیب تر از همه، همین اختراع تازه یعنی بمب نوترونی است که به ساختمانها وکارخانه جات وآلات وادوات هیچگونه گزند وآسیبی نمی رساند؛ اما انسان وسایر موجودات زنده را در اندک زمانی نابود می کند.
دیدید که انسان چقدر رنج وزجر می برد وچه ها که در این دنیا می کشد؟!
صریحا باید گفت که وجود او مهم نیست وارزش ندارد وآنچه مهم است سلامتی ساختمانها وکارخانه ها می باشد!!
یک اسلحه ی شیمیائی وبیولوژیکی سمی وحشتناکی هست که از یک باکتری بنام: (botulimus chlostridium) تهیه می شود که معمولا سبب مسمومیت کشنده ی غذائی می شود. وحدود ۲۲۵ گرم (هشت اونس) آن کافی است تا تمام سکنه ی روی زمین را نابود کند(۱۶).
اما ماده ی ال - اس - دی (L.S.D) که با داخل شدن یک کیلوگرم آن در مخزن آب یک شهر کافی است تا روی بدن وعقل تمامی سکنه ی آن اثر بگذارد وهمگی آنرا از کار بیندازد وبه قول دکتر «جوردن تایلور» انگلیسی: ژنرالهای آمریکائی استفاده از ماده ی (D.S.L) را در جنگ که روی تصمیم واراده ی مقاوم دشمنان اثر سوء می گذارد توصیه کرده اند، بدین دلیل که این سلاح یاد شده، سلاحی است انسانی وسبب خونریزی نمی شود!!
بگفته ی برخی از منابع: مقدار گازهای عصبی کشنده ی ذخیره شده در ایالات متحده ی امریکا نه تنها برای نابودی همه مردم جهان کافی است بلکه اگر تعداد انسانها به سی برابر جمعیت فعلی بالغ شود این مقدار گاز برای نابودی آنها کفایت می کند. ومیزان قدرت شوروی در زمینه ی تسلیحات شیمیائی ومیکروبی هفت الی هشت برابر قدرت مغرب زمین است(۱۷).
شما را به خدا با بودن چنین اوضاع وگزارشهای دردناک چگونه می توان امیدوار وخوشبین وآرام بود؟
چگونه می توان نجات یافت؟
با در نظر گرفتن این نکته ی مهم که امید امکان ندارد در خلأ تفکر وخیال وتفال پدیدار شود؛ مگر اینکه پشتوانه ی آن انگیزه واحتمالاتی باشد که آنرا مساله ای وارد ومورد قبول فکر آدمی گرداند.
آیا تصور تکامل یافته ای جهت تحقق آرمان های خوشبختی انسان در ساختن یک زندگی امن وآرام توام با صلح یافت می شود؟
آیا یک اندیشه ی فراگیر وجود دارد که إنسان با اعتقاد به آن وپیاده نمودنش این اطمینان قلبی را پیدا کند که خوشبختی وحیثیت وآسایشی را که طی سالها واعصار تاریخ از آن محروم بوده می تواند بدست آورد؟
وبه عبارت دیگر: آن نقشه ی احتمالی برای آینده ی انسان که بتوان بر مبنای آن به نجات ورهائی ورستگاری خود امیدوار بود کدام است؟
چندی پیش انظار مردم متوجه موسسات وسازمانهای بین المللی شده بود که دفاع از مسائل انسانی را بعهده گرفته وشعارهای حقوق بشر وامنیت واستقلال آدمی را سر داده بودند.
مانند: سازمان ملل متحد وشورای امنیت، جنبش عدم تعهد، سازمان عفو بین المللی ویا کنفرانس شمال وجنوب.... ونظائر آن از موسسات بین المللی که انظار مردم ستمدیده ورنج کشیده را برای مدتی دراز متوجه خود کرد....
اما آیا این موسسات توانستند درد وجنگ واستعمار ومشکلات را از زندگی آدمی دور کنند؟ وآیا برای انسان کمترین امیدی باقی مانده ویا اینکه در بن بستی از نومیدی قرار گرفته است؟
همین کافی است که بگوئیم برای انسان ثابت شده است که این موسسات موفق به تامین خوشبختی وامنیت وآرامش ملل جهان نشده وبدین دلیل از آنها نومید شده است.
پس نقشه ی احتمالی اصلاح جهان ونجات بشریت کدام است؟ وآیا برای انسان مقدر شده است که از همان روزی که پا به عرصه وجود نهاده تا زمانیکه روز رستاخیز فرا رسد یک زندگانی محکوم به نابودی وهمراه با درد داشته باشد؟
آیا در آینده، بشر از لحظات خوشبختی وشادکامی خود بر روی کره زمین احساس رضایت وسعادت خواهد نمود؟
اسلام مکتب امید بخش:
باور نداریم هر شخصی که به آینده ی بشریت خوشبین وامیدوار است بتواند ما را نسبت به نقشه یی قابل اجرا واندیشه یی که احتمالا یک اصلاح ودگرگونی همه جانبه در سطح جهانی به وجود آورد متقاعد کند.
یگانه سرچشمه ی امید وخوشبینی که اصول واحکام آن به وفور، لزوم برآمدن سپیده دم خوشبختی در تاریخ بشریت را تاکید وبر پیروزی حتمی عدالت وامنیت وآرامش حقیقی علیه سردمداران ستم وبدبختی ودرد که زندگی انسان را در طول تاریخ فرا گرفته نوید می دهد همانا اسلام است.
اسلام، اسلام به تنهائی پیام آور امید وخوشبختی برای بشر است تا او را به کمک یک طرح اصلاحی وهمه جانبه وتکامل یافته از پریشانی حاصل از نومیدی کشنده رهائی بخشد.
آینده بشریت از دیدگاه قرآن:
بسیاری از آیات قرآن مجید موید این حقیقت است ودوران خوشی وامنیت را نوید می دهد که یقینا همه ی جهان را فرا خواهد گرفت وبشریت از رفاه وعدالت وآزادی واز تمام مایحتاج یک زندگی آبرومندانه برخوردار خواهد شد.
قرآن مجید می فرماید:
«ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»(۱۸).
«وما بعد از تورات در زبور داود نوشتیم ودر کتب انبیاء سلف وعده دادیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث ومتصرف خواهند شد».
پس اسلام ادامه ی ادیان پیشین آسمانی است که جملگی به بشریت، آینده ی سعادت باری را نوید می دهند تا فرمانروائی زمین تا فرمانروائی زمین وجهان از آن طلایه داران با ایمان ونیکوکار گردد وزمانی که این فرمانراوائی بدست طلایه داران با ایمان ونیکوکار بیفتد فرصتی برای سعادت ویک دوره رفاه، دست خواهد داد.
خداوند بزرگ می فرماید:
«انا لننصر رسلنا والذین آمنوا فی الحیاه الدنیا ویوم یقوم الاشهاد»(۱۹).
«ما (که خدای توانائیم) البته رسولان خود واهل ایمان را هم در دنیا (بر دشمنانشان) ظفر ونصرت می دهیم وهم روز قیامت که گواهان (اعمال نیک وبد) به شهادت برخیزند».
بدیهی است پیامبران که خود، خواهان خوشبختی وعدالت وآزادی اند وپیروانشان که خویشتن را وقف خدمت آرمان های مقدس یاد شده کرده اند از گزند وآسیب در امان نبوده اند. آنچه پیامبران وپیروانشان متحمل شدند به مراتب سخت تر از رنج هائی است که سایر مردم کشیدند؛ زیرا آنان جبهه ی مبارزه وجهاد را بخاطر خوشبختی بشریت وحیثیت او رهبری می کردند، لذا سرنیزه های ستم وطغیان بسوی سینه های آنان روانه گشت وزندگی دنیائی آنان مبدل به یکپارچه درد ورنج وتعب در راه خدا شده بود. ولکن خداوند تبارک وتعالی به پیامبران واهل ایمان وعده ی برآورده شدن آرمانهای والایشان وچشیدن طعم شیرین پیروزی سریع در دنیا ولذت اجر وثوابش در آخرت را داده است.
بفرموده ی خدای تعالی:
«هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون»(۲۰).
«اوست خدائی که رسول خود (محمد مصطفی (صلّی الله علیه وآله وسلم)) را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ی ادیان عالم تسلط وبرتری دهد هرچند مشرکان وکافران ناراضی ومخالف باشند».
این آیه سه بار در قرآن کریم تکرار شده است تا وعده ی پروردگار را در مورد گسترش دین اسلام در پهنه ی گیتی وپیدایش حقیقی وبکار بردن آنرا در پی ناکامی همه ی مکاتب وادیان دیگر به ثبوت برساند.
بفرموده ی خدای تبارک وتعالی:
«ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین»(۲۱).
«ما اراده کردیم که بر ناتوان شدگان زمین منت گذارده وآنها را پیشوایان خلق قرار دهیم ووارث ملک وجاه فرعونیان گردانیم».
پروردگار، گروه های ستمدیده ومستضعف ورنجدیده ی زمین که بهترین نمونه های آنان ائمه ی برحق واهل بیت محمد صلوات الله علیهم اجمعین هستند منت خواهد گذارد تا عملا رهبری جهان را بعهده گیرند ودر پناه حکومت عدل وایمان وارثان ثروتهائی شوند.
اینها همه به راستی نشانه های روشنی است که تاکید بر این دارند که حق سرانجام پیروز شده وپیروان حق زمام جهان را بدست گرفته وآن را بساحل امن وامان رهنمون خواهند شد.
بی شک این وعده ها در تاریخ گذشته ی انسان تحقق نیافت وتا به امروز نیز جامه عمل نپوشیده است وجز دو راه چاره ای نیست: یا اینکه بدرستی این وعده مشکوک باشیم که باید از این تفکر پناه بر خدا برد یا اینکه بر این عقیده باشیم که این وعده ها درآینده تحقق خواهند یافت ویقینا نمی توان در صحت ودرستی این وعده ها تشکیک نمود زیرا که:
«وعد الله لا یخلف الله وعده»(۲۲).
این وعده الهی است وخدا هرگز خلاف وعده نمی کند.
ونیز بر مبنای آیه ی شریفه ی قرآن که می فرماید:
«ان الله لا یخلف المیعاد»(۲۳).
به درستی که خداوند خلاف وعده نخواهد کرد.
ناگزیریم که مطمئن باشیم که این وعده ها در آینده بصورت یک حقیقت واقعی درآیند هر چند که این آینده دور باشد.
چگونه این آرزو بوقوع می پیوندد:
واما آن آرزوی بزرگی که بشریت بدان چشم دوخته است بویژه در مواقعی که مورد ظلم وستم وطغیان قرار می گیرد چگونه تحقق خواهد یافت؟ کی وچه زمانی عملی خواهد شد؟ وآن برنامه ی اصلاحی ودگرگونی مورد نظر کدام است؟ وبوسیله ی چه کسی صورت خواهد گرفت؟
این ها پرسش هائی است که همچنان از دیر باز واز قرون واعصار پیش فکر آدمی را به خود مشغول نموده اند. ولذا بخاطر اهمیت وحساسیتی که این سوالات در زندگی انسان وسرنوشت بشریت دارد سنت (که احادیث پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وروایات پیشوایان معصوم اهل بیتش گویای آن هستند) پاسخ مفصل وکامل تمام این سوالهای خطیر را به عهده گرفته است وتابجائی پیش میرود که تعداد احادیث روایت شده درباره ی همین مسئله از مرز شش هزار می گذرد وبندرت دیده می شود که درباره ی یک مسئله ی اسلامی این تعداد حدیث نقل شود.
احادیث چه می گویند؟
روایات مصرانه موید آن وعده ی قرآن مقدس اند که ایجاد وتشکیل جامعه ای بدون ظلم ومملو از ایمان ونیز پیشرفت در این دنیا وبرپائی حکومت جهانی حق بر روی کره زمین را نوید می دهد.
وآن برنامه ی اصلاحی وایجاد دگرگونی همانا آئین گرانقدر اسلام است وپایان این برنامه همزمان با پایان دنیا وتا آستانه ی روز قیامت است که آخرین گام زندگی آدمی در این دنیا خواهد بود.
طلایه دار این انقلاب جهانی ورهبر این عملیات رهائی بخش ودگرگونی همه جانبه، مردی است از خاندان پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبد الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) که از پیامبر اکرم فقط ده پدر فاصله دارد.
آری همانا او حضرت محمد بن الحسن (المهدی) فرزند حسن بن علی (العسگری) فرزند علی بن محمد (الهادی) فرزند محمد بن علی (الجواد) فرزند علی بن موسی (الرضا) فرزند موسی بن جعفر (الکاظم) فرزند جعفر بن محمد (الصادق) فرزند محمد بن علی (الباقر) فرزند علی بن الحسین (السجاد) فرزند حسین بن علی (الشهید) فرزند علی بن ابیطالب (امیر المومنین) که بهترین سلام ودرود بر همگی آنها باد باشد.
اهتمام امت:
بخاطر اهمیت خطیر مساله ونیز از زمانیکه رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) آنرا در جامعه مطرح نمود همواره قیام مهدی مورد توجه نسلهای متعاقب امت مسلمان از روحانیون گرفته تا راویان حدیث بوده است.
دهها تن از صحابه ویاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) آنچه درباره ی قیام امام مهدی (عجّل الله فرجه) ورهائی جهان بدست او را از حضرتش شنیده بودند نقل کرده اند وصدها تن از پیروانشان احادیث یاد شده را از آن صحابه برای اعقاب خود بازگو نموده اند وهمه ی پیشوایان حدیث وعلاقه مندان به حفظ سنت مقدس روایات نقل شده را در کتب خود ثبت وضبط کرده اند.
گروه بسیاری از دانشمندان وعلمای مسلمان درباره ی جزئیات واثبات تحقق این وعده ی الهی بررسی های ویژه ای کرده وکتب ارزنده یی نوشته اند که همه ی این تلاشها نشانگر اهمیت خطیر مساله بوده ونیز راه را بروی هر اقدامی که بخواهد بمنظور سلب آرزوی بزرگ بشریت وملبس نمودن آن به جامه ی سیاه وکشنده ی یاس وناامیدی باعث انکار این عقیده ی اسلامی می شود؛ می بندد. تا جائیکه شیخ ابوالاعلی المودودی در کتاب «البیانات» خود می نویسد:
«انها - روایات خروج المهدی - تحمل حقیقه اساسیه هی القدر المشترک فیها، وهی ان النبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) اخبر آنه سیظهر فی آخر الزمان زعیم عامل بالسنه یملا الارض عدلا، ویمحو عن وجهها اسباب الظلم والعدوان، ویعلن فیها کلمه الاسلام، ویعم الرفاه فی خلق الله»(۲۴).
«روایات نوید دهنده ی خروج وقیام مهدی، نشاندهنده وگویای واقعیتی اساسی ووجه مشترکی است که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) با جملات زیر آنرا بیان نموده است که:
در آخر الزمان، رهبری پای بند وعامل به سنت ظاهر خواهد شد که زمین را پر از عدل وداد می کند وهمه ی مسببین ستم وتجاوز را در پهنه ی گیتی از بین می برد واسلام را در آن اجرا وپیاده می کند، وبندگان خدا از رفاه وآسایش برخوردار می شوند.
در این زمینه دو نوع حدیث نقل شده است:
یکی احادیثی که در آنها از نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به وضوح وصراحت یاد شده است ودیگری احادیثی که از ظهور خلیفه ای دادگر بدون اینکه نامی از مهدی (عجّل الله فرجه) برده باشند. واز آنجائیکه موضوع احادیث دسته ی دوم مشابه با گروه اول می باشد از اینرو به عقیده ی محدثان، خلیفه ی دادگر همان محمد بن الحسن العسکری (مهدی) می باشد(۲۵).
شیخ عبد العزیز بن باز دانشمند نامی عربستان سعودی در قطعیت این مسئله می گوید:
«ان امر المهدی امر معلوم والاحادیث فیه مستفیضه بل متواتره متعاضده... فهی بحق تدل علی ان هذا الشخص الموعود به، امره ثابت وخروجه حق»(۲۶).
«مساله مهدی روشن است واحادیث در این باره فراوان ودر حد استفاضه بلکه تواتر متعاضده است... وآن حقیقتا دلالت می کند که آن شخص موعود، امرش بحق است وخروجش حقیقت دارد».
واز آخرین بحثهای جدی که در اثبات این مساله مطرح شده است بحثی است جالب از دانشمند معاصر واستاد دانشگاه اسلامی مدینه ی منوره، شیخ عبد الحسین العباد که مطالب خود را در این دانشگاه در یک سخنرانی تحت عنوان «عقیده اهل سنت واثر آن در مهدی منتظر» ایراد کرده است ودر سال ۱۳۸۹ ه - در سومین شماره ی مجله ی «جامعه الاسلامیه» در صفحات ۱۲۶ تا ۱۶۴ منتشر شد. او در این بحث خود، آمار وحقایق زیر را بیان داشت:
از جمله کسانی که روایاتی از پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره ی حضرت مهدی نقل کرده اند به نامهای زیر برخوردم که عبارتند از:
۱ - علی بن ابیطالب (ع)
۲ - حسین بن علی (ع)
۳ - عبدالله بن عباس
۴ - عبدالله بن عمر
۵ - عثمان بن عفان
۶ - طلحه بن عبیدالله
۷ - عبدالرحمن بن عوف
۸ - ام سلمه
۹ - ام حبیبه
۱۰ - عبدالله بن مسعود
۱۱ - عبدالله بن عمرو
۱۲ - ابوسعید خدری
۱۳ - جابربن عبدالله
۱۴ - ابوهریره
۱۵ - انس بن مالک
۱۶ - عمار بن یاسر
۱۷ - عوف بن مالک
۱۸ - قره بن ایاس
۱۹ - ثوبان مولی رسول الله
۲۰ - علی الهلالی
۲۱ - حذیفه بن الیمان
۲۲ - ابوالطفیل
۲۳ - عبدالله بن الحارث بن حمزه
۲۴ - جابر الصدفی
۲۵ - عمران بن حصین
تعداد کسانی که احادیث وآثار راجع به مهدی را در کتابهایشان آورده اند:
بسیاری از جمع کنندگان حدیث، روایات راجع به حضرت مهدی را از کتابهای صحاح وسنن معاجم ومسانید وغیره جمع آوری کرده اند که شخصا به کتاب ویا نامهای آنها که به ۳۸ تن بالغ می شود برخورد نموده ام.
کتابهائی که در مقام ومنزلت مهدی (عجّل الله فرجه) نوشته اند: دانشمندان این امت به جهت آنکه احادیث راجع به مساله مهدی (عجّل الله فرجه) از اهمیت ویژه ای برخوردار است به جمع آوری وتالیف وشرح روایات نقل شده از پیامبرشان (صلّی الله علیه وآله وسلم) همت گماردند وباید گفت که برخی از این دانشمندان این احادیث را همانگونه که در سنن ومسانید وغیره آمد است در آثار کلی وعمومی خود نیز وارد کرده اند وبعضی از آنان کتب ویژه ای درباره ی این احادیث نوشته اند که بخاطر پشتیبانی از دین خدا وهدایت ونصیحت مسلمانان رحمت وپاداشهای الهی بر آنها باد.
در میان ده تن از دانشمندان بزرگی که در این باره همت گماردند؛ کسانی یافت می شوند که تواتر احادیث راجع به مهدی را نقل کرده اند: (آنگاه نام شش تن از دانشمندان وعلماء بزرگ حدیث که تواتر احادیث پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) راجع به مهدی (عجّل الله فرجه) را ثابت کرده اند برده شده است).
نمونه هایی از احادیث:
از میان احادیث متواتره ی معروف، به این چند حدیث اشاره می کنیم:
۱ - قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): «لن تنقضی الایام واللیالی حتی یبعث الله رجلا من اهل بیتی یواطیء اسمه اسمی یملوها عدلا وقسطا کما ملئت ظلما وجورا»(۲۷).
«پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: روزها وشبها سپری نمی شوند تا اینکه مردی را از خاندان من که همنام من است مبعوث خواهد کرد تا دنیا را پر از عدل وداد کند بعد از اینکه پر از ظلم وجور شده باشد».
۲ - قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): «لو لم یبق من الدنیا الا یوم لبعث الله فیه رجلا من اهل بیتی یملوها عدلا کما ملئت جورا»(۲۸).
«پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اگر از عمر دنیا فقط یک روز هم مانده باشد خداوند در آن روز مردی از خاندانم را مبعوث خواهد نمود تا زمین را از عدل وداد پر کند همانگونه که از ستم پر شده باشد».
۳ - قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم):
«ابشرکم بالمهدی یبعث فی امتی علی اختلاف من الناس وزلازل فیملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما، یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض»(۲۹).
«پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمو: شما را به ظهور مهدی در میان امتم با تمام اختلافاتی که دارند مژده می دهم تا زمین را پر از عدل وداد کند همانگونه که پر از ظلم وستم شده باشد وساکنان زمین وآسمان از او خشنود خواهند بود».
۴ - قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): «یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه کاسمی وکنیته ککنیتی یملا الارض عدلا کما ملئت جورا، فذلک هو المهدی»(۳۰).
«پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: در آخر الزمان مردی از فرزندانم که همنام وهم کنیه ی منست ظاهر میشود ودنیا را پر از عدل وداد خواهد کرد همانگونه که پر از جور وستم شده باشد، همانا او مهدی است».
۵ - قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): «لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجل من اهل بیتی تجری الملاحم علی یدیه، ویظهر الاسلام، لا یخلف الله وعده وهو سریع الحساب»(۳۱).
«پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اگر از عمر دنیا فقط یک روز هم بماند خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا اینکه مردی از اهل بیت من با برپائی نبردهائی شدید به حکومت میرسد واسلام را آشکار می کند که وعده ی خدا تخلف پذیر نبوده واو سریع الحساب است».

بخش دوم: رهبر موعود

تابش پرتو امید:
مهمترین مسئله ای که طاغوتیان را می هراساند وحکام مستبد را نگران می کند اندیشه ی دشمنی با سلطه واستبداد آنان است. آنها خواهان بردگی مردم وبازی با سرنوشت وثروتهای آنانند واز مردم نیز انتظار دارند که با طیب خاطر وخوشحالی هر چه تمامتر آنرا بپذیرند! وبه خود اجازه ندهند حتی فکر مخالفت ومعارضه کردن با رژیم حاکم را در سر بپرورانند. زیرا نه تنها بر جسم مردم حکومت می کند بلکه خواستار سلطه بر عقل وفکر واحساس آنان نیز هست. وآنگاه که رژیم ستمگر احساس نمود که اندیشه ای مخالف در ذهن شخصی ویا گروهی در حال پرورش است... جائی برای او جز در دل زمین وچاره ای جز مرگ وفنا برایش نیست وآنهم باید در پی یک مرحله سخت تنبیهی صورت گیرد؛ چه مخالف حق حیات ندارد.
اهل بیت مخالفت ومبارزه پی گیر:
اهل بیت (علیهم السلام)، ذریه ی پاک رسول خدا حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) که خداوند آنان را برای رهبری این امت وبدوش گرفتن مسئولیت مکتب وحفظ اصالت وپاکی ودور نگهداشتن آن از آلودگی وتحریف وانحراف آماده کرده است؛ لازم است که با حضورشان وایفای نقش توجیهی وبیدار کننده ی خود وپشتیبانی از مکتب، مهمترین جبهه ی مخالفت ومبارزه را تشکیل دهند. چه آنان در برابر حکام طاغوتی اموی وعباسی که بناحق وبدون لیاقت وشایستگی بر این امت مسلط شدند به منزله ی شبحی ترسناک ومانعی سرسخت در راه گمراه شدن مردم وبر حذر داشتن آنان از استبداد وحاکمیت دروغین اند ولذا بیش از دیگران مورد ستم وسرکوب حکام بوده اند.
اهل بیت وپیروان برگزیده شان متحمل هرگونه ستم وقلع وقمعی که حکام جابر علیه آنان بکار می بردند شده وبا پایداری وسیاستی حکیمانه واندیشه های مکتبی وسنجیده توانستند به یاری مکتب خود از تمام دوره های سیاه بگذرند وبر آن شرایط واوضاع سخت چیره شوند واز همه ی موانعی که زمامداران به منظور ایجاد شکاف وجدائی بین توده های امت وشالوده ی دین عظیم ورهبران راستین وواقعی ساخته بودند عبور نمایند.
با گذشت بیش از دو قرن از مبارزه ی سرسختانه ایکه زمامداران طی آن همه ی امکانات وکوشش های خود را علیه اندیشه ی حق طلبانه وپیشوایان راه هدایت وارشاد بکار بردند جبهه ی حق طلبان ادامه ودامنه ی مخالفت در بین توده های امت وملل مسلمان گسترش یافت؛ واطمینان مردم وتفاهم وهمفکری آنان درباره ی رهبران مکتبی یعنی اهل بیت (علیهم السلام) فزونی گرفت.
در نیمه قرن سوم پیروان اهل بیت در همه ی کشورهای اسلامی پراکنده شده بودند ودر مغرب کشور عظیمی داشتند که توانست بخش مهمی از کشور اسلامی را از چنگ حکام سرکش عباسی بدر آورد. در طبرستان انقلابی بزرگ به وجود آوردند که توانست بر سردمداران رژیم حاکم، پیروز وبا اعلام انفصال آن خطه از حکومت عباسی یک حکومت علوی را تاسیس نماید.
در کوفه، نشانه ها ومقدمات یک انقلاب ودر حجاز تلاشهائی در راه ایجاد شورش ودر یمن وجود مخالفان، همه وهمه زائیده ی یک اندیشه ی انقلابی مکتبی است که اهل بیت میان امت مسلمان رواج دادند.
امام حسن عسکری رهبری دانا وحکیم:

امامی که رهبری طلایه داران امت را در آن زمان بعهده داشت، همانا امام یازدهم از ائمه ی اهل بیت حضرت امام حسن بن علی العسکری بود که از طرف حکام وقت مجبور شد تا در سامراء پایتخت خلفای عباسی زندگی کند.
اما علیرغم همه ی فشارها ومراقبت های دقیقی که از طریق حکام علیه آنحضرت وحتی در بازداشتگاه یا زندان اعمال می شد، همچنان نقش خود را در توجیه وارشاد وبیداری امت ورهبری پیشتازان آن جامعه ایفا می کرد.
حقوق شرعی اعم از خمس وزکوه، بصورتی بسیار محرمانه به امام حسن عسکری، وسیله ی یکی از وکلای مورد اطمینان خود بنام عثمان بن سعید عمری از علمای بزرگ می رسید؛ لیکن امام وی را به تجارت روغن واداشت تا این شغل بصورت سرپوشی ظاهری، روی کار مهم رساندن اموال ونیابت حضرت را به شکلی بسیار مخفی ومحرمانه بپوشاند.
وی بعنوان یک روغن فروش، خیک های روغن را از اموال جمع آوری شده یعنی حقوق شرعی پر می کرد، سپس در حالیکه آن خیک ها به ظاهر آغشته به روغن بودند آنها را به منزل امام حسن عسکری می فرستاد. بدیهی است وارد کردن این خیک ها به منزل امام شبهه وشکی برای جاسوسان ایجاد نمی کرد(۳۲).
کما اینکه حضرت امام حسن عسکری به یکی از اصحاب خود بنام محمد بن مسعود عیاشی ماموریت داد تا روایات باقی مانده از ائمه ی اهل بیت را که به سبب جو خفقان آلود ووحشت از هم پاشیده بود جمع آوری کند. وبدین ترتیب عیاشی ثروت کلان پدری خویش را صرف این مهم نمود تا جائی که منزلش چون مسجد محل تجمع ده ها تن نسخه بردار ومقابله کننده وخواننده ومفسر بود... در نتیجه ی این تلاش وکوشش فراوان، بیش از دویست جلد کتاب مشتمل بر احادیث اهل بیت ورهنمودهای آنان در زمینه های گوناگون جمع آوری کرد(۳۳).
ودر عین اینکه توده های مسلمان از آمادگی وپشتکار بیشتری برخوردار بودند اما نگرانی طلایه داران ایمان در این بود که آینده ی این تلاشها وسرنوشت بیداری صحیح دینی پس از امام حسن عسکری که یقینا همچون آباء گرامیش به دستور حکام به زندگیش پایان داده می شد چه خواهد بود وبعد از آنحضرت، رهبری بعهده چه کسی است؟ وآن پیشوائی که مسئولیت مکتب ورهبری جامعه ی مسلمان را بعهده گیرد کیست؟
مومنین این سوالات را از خود می پرسند... ولی بزودی به یاد احادیث موکد ومتواتری از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) می افتادند که در آن بگونه ای رک وآشکار آمده است که:
خداوند متعال برای این امت دوازده امام معصوم در نظر گرفته است که خود را وقف خدمت در مسیر حفظ شریعت ونشر رسالت عظیم اسلامی کرده اند.
ونیز در کتاب صحیح بخاری (جزء چهارم صفحه ی ۱۷۵ چاپ مصر، سال ۱۳۵۵) به نقل از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمده است که:
«یکون اثنا عشر امیرا کلهم من قریش».
«دوازده امیر می آیند که جملگی اهل قریش اند».
ونظیر این احادیث در صحیح مسلم وترمذی وهمه ی کتب حدیث نقل شده است(۳۴).
جامعه ی اسلامی تا بحال امامت ورهبری یازده امام را درک نموده ودر پرتو رهنمودهای امام حسن عسکری بعنوان یازدهمین پیشوا بسر می برد واما این دوازدهمین امام که بعنوان خاتم اوصیاء وجانشینان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وآخرین رهبر امت مسلمان برگزیده شده کیست؟
امام حسن عسکری که تا کنون صاحب پسری نشده است وحکومت وقت هم این مسئله را دقیقا زیر نظر داشته زیرا که احادیث به وجود امامی بشارت داده اند که بدست وی ریشه های ستم وگردن کشی قلع وقمع می گردد وحکومت امنیت وایمان برقرار می شود.
جلوه های فجر:
سال دویست وپنجاه وپنج هجری فرا رسید تا به همه ی این پرسش ها یک پاسخ قاطع دهد...
امام حسن عسکری (ع) با کنیزی پاکدامن از خاندان قیصر روم که نسبت او به شمعون جانشین حضرت مسیح منتهی می شود ازدواج کرد...
وخداوند اراده فرمود تا این کنیز که روایات درباره ی پاکدامنی ومعرفت وایمان او به درازا سخن گفته اند؛ مادر خاتم اوصیاء پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) ورهائی بخش بندگانش وپشتیبان دینش ودوازدهمین پیشوا وحجت گردد.
او به امام موعود حامله شد واین در زمان معتز خلیفه ی عباسی بود که نسبت به امام حسن عسکری شدیدا سنگدل بود وسعی داشت که آنحضرت را پیش از تولد پیشوای موعود نابود کند... ولی تا زمانیکه خداوند اراده فرموده است که نور خود را علیرغم مخالفت ونارضایتی کافران به حد کمال برساند؛ کاری از دستش ساخته نبود.
جنین در شکم مادرش که همچون دیگر زنان حضرت عسکری (ع) زیر نظر جاسوسان حکومتی قرار داشت پوشیده وپنهان بود وهیچگونه اثر ونشانه ی ظاهری نداشت.
در آستانه ی تولد آن حضرت آسمان سیاست مملو از ابرهای موسمی گردید که هر گاه شهوت حکومت وفرمانراوائی در یکی از افراد خاندان حاکم عباسی زبانه می کشید همراه با سران ارتش برای براندازی خلیفه ی حاکم وبدست گرفتن مقام وی، مشغول توطئه می شد...
کما اینکه عینا واقعه ای در بیست وهفتم رجب سال ۲۵۵ هجری رخ داد ودر آن تاریخ محمد المهدی عباسی علیه عموزاده ی خود المعتز فرزند متوکل عباسی وبا تشویق سران ارتش ترک دست بیک توطئه زد ودر نتیجه المعتز خلع وبرای المهتدی بیعت گرفته شد. طبعا این رویداد پی آمدهائی سیاسی داشت تا خلیفه ی جدید را برای مدتی به خود مشغول کند وبرای خاندان حضرت عسکری (ع) یک مرحله از آرامش نسبی تامین نمایند تا اینکه تولد امام موعود سپری شود وعملا هم این تولد خیلی آرام وبی صدا در نیمه شب پانزدهم شعبان ودرست هیجده شب پس از به قدرت رسیدن المهتدی صورت گرفت.
نوری درخشید:
میلاد این نوزاد، داستان جالبی داشت که برای خوانندگان بازگو می کنیم:
«حد ثتنی حکیمه بنت محمد بن علی الجواد، اخت اللامام علی الهادی عمه الامام الحسن العسکری (علیهم السلام).
بعث الی ابو محمد الحسن بن علی (علیه السلام) فقال: یا عمه اجعلی افطارک عندنا هذه اللیله فانها اللیله النصف من شعبان فان الله تبارک وتعالی سیظهر فی هذه اللیله الحجه، وهو حجته فی ارضه.
قالت: فقلت له: ومن امه؟
قال لی: نرجس.
قلت له: جعلنی الله فداک والله ما بها اثر!!
فقال: هو ما اقول لک
قالت: فجئت فلما سلمت وجلست، فجائت نرجس تنزع خفی وقالت لی: یا سیدتی وسیده اهلی کیف امسیت؟
فقلت: بل انت سیدتی وسیده اهلی.
قالت: فانکرت قولی، وقالت: ما هذا یا عمه؟
فقلت لها: یا بنیه ان الله تعالی سیهب لک فی لیلتک هذه غلاما سیدا فی الدنیا والاخره... فخجلت واستحیت.
فلما اذ فرغت من صلوه العشاء الاخره، افطرت واخذت مضجعی فرقدت فلما ان کان فی جوف اللیل، قمت الی الصلوه ففزعت من صلوتی وهی نائمه لیس بها حادثه!! ثم جلست معقبه ثم اصطجعت ثم انتبهت فزعه وهی راقده.
ثم قامت نرجس فصلت ونامت.
قالت حکیمه:
وخرجت اتفقد الفجر، فاذا انا بالفجر الاول کذنب السرحان وهی نائمه!
فدخلنی الشک فصاح بی ابو محمد (علیه السلام) من المجلس: لا تعجلی یا عمه فهناک الامر قد قرب!
قالت: فجلست وقرات الم السجده ویس، فبینما انا کذلک، انتبهت نرجس فزعه، فوثبت الیها فقلت: بسم الله علیک، اتحسین شیئا؟
قالت: نعم یا عمه.
فقلت لها: اجمعی نفسک واجمعی قلبک فهو ما قلت لک.
قالت حکیمه: فاخذتنی فتره، واخذتها فتره وانتبهت یحس سیدی الامام المنتظر!
فکشفت عنها فاذا انا به (علیه السلام) ساجدا یتلقی الارض بمساجده فضممته (علیه السلام)، فاذا انا به نظیف متنظف!
فصاح لی ابو محمد (علیه السلام): هلمی الی ابنی یا عمه.
فجئت به الیه. فوضع یدیه تحت الیتیه وظهره ووضع قدمه فی صدره، ثم ادلی لسانه فی فیه وامریده علی عینیه وسمعه ومفاصله(۳۵).
وبعد ان اجری علیه مراسیم خاصه، قال لعمته حکیمه: یا عمه اذهبی به الی امه... ثم أتینی به...
ثم قال: یا عمه اذا کان یوم السابع فأتینا.
قالت حکیمه: فلما اصبحت جئت لاسلم علی ابی محمد (علیه السلام) وکشفت الستر لا تفقد سیدی (علیه السلام) فلم اره.
فقلت: جعلت فداک ما فعل سیدی؟
فقال الامام العسکری: یا عمه استودعناه الذی استودعت ام موسی...(۳۶).
«حکیمه خاتون دختر امام جواد وخواهر امام هادی وعمه ی امام حسن عسکری (علیهم السلام) در این مورد می گوید:
ابو محمد حسن بن علی العسکری (علیه السلام) در پی من فرستاد وفرمود: امشب افطار نزد ما باش چه آن شب نیمه شعبان است وخدای تبارک وتعالی در این شب حجت را ظاهر خواهد ساخت واو حجت خداست در زمین.
گفت: بدو عرض کردم: مادرش کیست؟
بمن فرمود: نرجس.
عرض کردم: قربانت شوم اثری در او نمی بینم!!
امام فرمود: همین است که به تو می گویم.
گفت: پس آمدم وسلام کردم ونشستم، آنگاه نرجس برای درآوردن نعلینم بسوی من آمد وبه من گفت: ای بانوی من وخانواده ام، شب را چگونه بسر بردی؟
گفتم: این توئی بانوی من وبانوی خانواده ام.
سخنم را رد کرد وگفت: عمه این چه سخنی است؟
گفتمش: دخترم خدای تعالی امشب بتو پسری عطا خواهد فرمود که هم در دنیا وهم در آخرت آقا خواهد بود... پس وی خجل وشرمسار گردید.
من پس از فراغت از نماز عشاء، افطار کردم ودر بستر خوابیدم چون نیمه شب شد برخاستم ونماز خواندم وقتی از نماز فارغ شدم او همچنان خواب بود وهیچ اثری در او نبود!! سپس نشستم ودعا خواندم ودراز کشیدم، پس از آن هراسان از خواب پریدم واو هنوز خواب بود.
سپس نرجس بیدار شد وبعد از خواندن نافله های شب دوباره خوابید.
حکیمه گوید: برای دیدن سپیده دم از اطاق بیرون آمدم که فجر اول یا فجر کاذب را مشاهده نمودم واو همچنان در خواب بود! به شک افتادم که یکباره ابومحمد (علیه السلام) از محل خود بانگ برآورد وفرمود: عمه جان شتاب مکن اینجاست که آن امر نزدیک است.
حکیمه گوید: پس نشستم ومشغول خواندن سوره های «الم سجده» و«یس» شدم در این میان نرجس هراسان از خواب بیدار شد. بطرف او شتافتم وگفتم: نام خدا بر تو باد، آیا چیزی احساس می کنی؟
گفت: آری عمه.
گفتم: خودت را جمع کن ودل آسوده دار زیرا همان نیست که بتو گفتم:
حکیمه گوید: یک حالت آرامش وفتوری به من واو دست داد که به صدای سرورم امام موعود به خود آمدم!
پس جامه از روی نرجس کنار زدم که مولای خود را دیدم که در حال سجده ومواضع سجودش بر زمین است. او را به آغوش کشیدم دیدم پاک وپاکیزه است.
آنگاه ابومحمد (علیه السلام) صدا زد: عمه جان، فرزندم را نزد من بیاور.
او را نزدش بردم. دست مبارکش را زیر کمر وپشتش قرار داد وپاهای او را بر سینه ی خود گذارد وزبان در دهانش نهاد ودو دستش را بر چشمها وگوشها ومفاصلش کشید. پس از اجرای مراسمی ویژه، روی به عمه اش حکیمه خاتون نموده وفرمود: عمه جان روز هفتم به سراغ ما بیا.
حکیمه گوید: صبح که شد برای ادای سلام نزد حضرت ابومحمد حسن عسکری (علیه السلام) آمدم وپرده را کنار زدم تا موعود را ببینم... اما او را نیافتم.
عرض کردم: فدایت گردم، سرورم را چه کرده اند؟
امام عسکری (علیه السلام) فرمود: عمه جان او را همانگونه که مادر موسی، فرزندش را به ودیعه گذارد؛ ما نیز او را به ودیعه گذاردیم».
وبدینسان میلاد مهدی موعود (علیه السلام) بصورت محرمانه وپنهانی وهمراه با آرامش وامنیت نسبی که دگرگونی های سیاسی فراهم آورده بود؛ پایان یافت.
اعلام آرام:
وقتی که اوضاع وشرائط جامعه، اختفاء وپنهانی امام مهدی (ع) را هنگام بارداری مادر گرامیش، ودر نخستین روز تولد، حتی از عمه اش حکیمه خاتون که شاهد لحظه های تولدش نیز می باشد، ایجاب می کند؛ پس چگونه توده های مومن ونگران آینده ی مکتب وسرنوشت قیام همگانی وانقلاب خطیر وجهانی از میلاد ووجود حضرتش بعنوان رهبر آن قیام مطلع ومطمئن باشند؟ واین در حالی است که در آتش عشق ظهور امام دوازدهم که احادیث ومکاتب آسمانی موکدا از آن یاد کرده اند می سوختند.
وبر امام حسن عسکری (ع) نیز لازم بود که عهده دار این دو امر مهم باشد:
یکی پنهان کردن میلاد مهدی (ع) ودور نگهداشتن حضرتش از دید جاسوسان حکومتی ودیگر مطلع نمودن افراد مومن ومعتقد از وقوع میلاد مهدی موعود.
از این رو امام حسن عسکری (ع) کار اعلام آرام را بدینسان آغاز نمود:
۱ - بیکی از یاران مطمئن خود ماموریت داد تا مقدار زیادی نان وگوشت را میان شخصیتهای بنی هاشم وافراد سرشناس وبا ایمان به گونه ای که جلب توجه ننماید توزیع ومژده تولد امام موعود را به آنان دهد.
از ابوجعفر العمری نقل شده است:
«لما ولد السید (علیه السلام) قال ابومحمد ابعثوا الی ابی عمر وفبعث الیه، فصار الیه.
فقال له الامام العسکری (علیه السلام): اشتر عشره آلاف رظل خبز وعشره آلاف رظل لحم وفرقه حسبه علی بنی هاشم وعق عنه بکذا وکذا شاه»(۳۷).
«زمانیکه حضرت مهدی (ع) متولد شد ابومحمد عسکری (علیه السلام) فرمود: دنبال ابوعمرو بفرستید. پس دنبالش فرستادند ونزد امام آمد.
امام عسکری (علیه السلام) به او فرمود: ده هزار رطل نان وده هزار رطل گوشت بخر وآنرا در راه خدا میان بنی هاشم تقسیم کن وبرای فرزندم این مقدار راس گوسفند را عقیقه کن.
از محمد بن ابراهیم کوفی نقل شده است که:
«ان ابامحمد (علیه السلام) بعث الی بعض من سماه لی شاه مذبوحه وقال: هذه من عقیقه ابنی محمد»(۳۸).
«حضرت ابومحمد حسن عسکری (علیه السلام) برای برخی افراد که نامشان را برای من ذکر کرد؛ گوسفند ذبح شده ای را فرستاد وفرمود: این از عقیقه ی پسرم محمد است».
واز حسن بن منذر به نقل از حمزه بن ابی الفتح نقل شده است:
«کان یوما جالسا فقال: لی البشاره ولد البارحه مولود لابی محمد (علیه السلام) وامر بکتمانه، وأمر ان یعق عنه ثلاثمائه شاه قلت وما اسمه؟ قال: یسمی محمدا»(۳۹).
«یک روز که نشسته بود رو به من کرد وگفت: مژده... دیشب نوزادی برای ابومحمد (ع) به دنیا آمد ودستور داد که این راز پنهان بماند وبرای وی سیصد راس گوسفند عقیقه کنند پرسیدم: نامش چیست؟ گفت: محمد».
علی بن ابراهیم از اصحاب امام عسکری (ع) می گوید:
«وجه الی مولای ابومحمد باربعه اکبش وکتب الی:
بسم الله الرحمن الرحیم، هذه عن ابنی محمد المهدی وکل هنیئا واطعم من وجدت من شیعتنا»(۴۰).
«مولایم ابومحمد (علیه السلام) چهار قوچ برای من فرستاد ونوشت:
بنام خداوند بخشنده ی مهربان، این از عقیقه ی فرزندم محمد مهدی است گوارایت باد خودت بخور وبه هر یک از شیعیان ما هم که دیدی بخوران».
۲ - حضرت عسکری (علیه السلام) خبر ولادت فرزندش حضرت مهدی (ع) را شفاها به برخی از یاران مورد اعتماد خود داد. وی ابوهاشم جعفری(۴۱) وابو طاهر بلالی(۴۲) را نیز از این ولادت آگاه نمود. احمد بن اسحاق بن سعد از حضرت عسکری (علیه السلام) نقل می کند:
«الحمدلله الذی لم یخرجنی من الدنیا حتی ارانی الخلف من بعدی، اشبه الناس برسول الله، خلقا وخلقا، یحفظه الله فی غیبته، ویظهره فیملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما»(۴۳).
«مر خدای را شکر که مرا از این دنیا بیرون نبرد تا اینکه خلف پس از خودم را نشانم داد. او به لحاظ خوی وخلقت، شبیه ترین مردم به پیامبر خدا است. خداوند بهنگام غیبت نگهبان اوست، سپس او را ظاهر می کند تا زمین را مالامال از عدل وداد نماید همانگونه که از ظلم وجور پر شده باشد».
۳ - امام عسکری (علیه السلام)، به رهبران جوامع مسلمانان هر شهر ومنطقه ای که طرفدار اهل بیت بودند کتبا خبر ولادت امام موعود را داد.
در نامه ای که به موسی بن جعفر بن وهب بغدادی نوشت؛ آمده است:
«زعموا انهم یریدون قتلی فیقطعون هذا النسل وقد کذب الله عزّ وجلّ قولهم والحمدلله»(۴۴).
«به گمان آنان که در صدد کشتن من بودند این نسل قطع می شد؛ لیکن خداوند عزّ وجلّ این گفته ی آنان را تکذیب کرد وخدا را سپاس می گویم».
ودر نامه ای که برای احمد بن اسحاق عالم بزرگ ایرانی به قم فرستاد چنین نوشت:
«ولد لنا مولود فلیکن عندک مستورا، وعن جمیع الناس مکتوبا، فانا لم نظهر علیه الا الاقرب لقرابته والولی لولایته، احببنا اعلامک لیسرک الله به مثل ما سرنا به والسلام»(۴۵).
«فرزندم متولد شد وباید این مطلب نزد تو مستور بماند واز همه ی مردم پوشیده باشد. زیرا ما جز خویشان نزدیک ودوستان پذیرای ولایت او را باین امر آگاه نمی کنیم ومایل بودیم که تو را از این خبر مطلع سازیم تا خدا همانگونه که ما را خشنود نمود تو را نیز خوشحال وخشنود سازد والسلام».
واز علی بن بلال نقل شده است:
«خرج الی مره من ابی محمد الحسن بن علی العسکری قبل مضیه بسنتین یخبرنی بالخلف من بعده، ثم اخرج الی مره قبل مضیه بثلاثه ایام یخبرنی بالخلف من بعده»(۴۶).
«از جانب امام حسن عسکری (علیه السلام) دو سال پیش از وفاتش پیاپی به من رسید که از جانشین بعد از خود به من خبر داد
وبار دیگر سه روز پیش از وفاتش پیامی رسید واز جانشین پس از خود به من خبر داد».
وهمچنین حضرت عسکری (ع) خبر ولادت قائم (ع) را کتبا به اطلاع مادر گرامیش رساند(۴۷).
۴ - امام عسکری (ع) حضور پیروان خاصش را غنیمت شمرده ویا تعمدا آنان را در مجلس خود جمع می نمود تا بدینوسیله امام مهدی را به آنان معرفی نموده وبر ایشان تاکید کند که او امام دوازدهمشان است.
معاویه بن حکیم ومحمد بن ایوب بن نوح ومحمد بن عثمان عمری نقل کرده اند:
«عرض علینا ابو محمد الحسن بن علی (علیه السلام) ولده ونحن فی منزله وکنا اربعین رجلا، فقال: هذا امامکم من بعدی وخلیفتی علیکم، اطیعوا ولا تتفرقوا من بعدی فی ادیانکم لتهلکوا اما انکم لا ترونه بعد یومکم هذا. قالوا: فخرجنا من عنده فما مضت الا ایاما قلائل حتی مضی ابو محمد»(۴۸).
«چهل نفر در منزل ابومحمد حسن بن علی (علیه السلام) بودیم که او پسرش را بما نشان داد وفرمود: پس از من این امام وخلیفه ی شما خواهد بود، از او اطاعت کنید وبعد از من در دین خود پراکنده ومتفرق نشوید که هلاک ونابود می گردید ودگر روز او را نخواهید دید گفتند: پس از نزد وی بیرون آمدیم چند روزی نگذشته بود که ابومحمد (ع) درگذشت».
از عمر واهوازی نقل شده است:
«ارانی ابو محمد (علیه السلام) ابنه وقال هذا صاحبکم من بعدی»(۴۹).
«حضرت عسکری (ع) پسرش را بما نشان داد وفرمود: پس از من این مولا وصاحب شماست».
ونیز ابوغانم خادم درباره ی یکی از مشاهداتش چنین گوید:
«ولد لابی محمد (علیه السلام) مولود فسماه محمدا، فعرضه علی اصحابه یوم الثالث وقال: هذا صاحبکم من بعدی وخلیفتی علیکم، وهو القائم الذی تمتد علیه الاعناق بالانتظار، فاذا امتلأت الأرض جورا وظلما خرج فیملأها قسطا وعدلا»(۵۰).
«برای ابومحمد (علیه السلام) نوزادی بدنیا آمد که نامش را محمد نهاد، پس روز سوم او را به یارانش نشان داد وفرمود: پس از من، این سرور وخلیفه ی شما خواهد بود. او قائمی است که گردن ها به انتظار به سویش کشیده می شود وزمانیکه زمین مالامال از جور وستم گردید ظاهر شده وآنرا پر از عدل وداد خواهد کرد».
وبدین سان خبر میلاد مهدی در میان توده های با ایمان منتشر شده تا بذر امید به آینده ی مکتب را که بدست حضرتش فروزان می گردید در دلهای آنان کاشته وابرهای نگران کننده شک ودودلی را از قلوب آنها بزداید.
هم اکنون عمر او یک هزار وصد وچهل وسه سال است؟
با توجه به سال ترجمه ی کتاب که ۱۴۰۳ هجری است باید گفت که هم اکنون عمر حضرتش، ۱۱۴۸ سال است. (مترجم).
برای بشر چنین مقدر شده که در این دنیا برای مدتی محدود ومعین زندگی نموده وسپس آنرا ترک کرده وبوسیله ی پلی بنام مرگ به دنیای دیگر منتقل شود.
میانگین عمر آدمی در این دنیا، بین شصت تا هفتاد سال وگاهی به بیش از صد سال می رسد؛ ولی اگر سن انسان از صد گذشت ودست بگریبان دهه های قرن دوم حیات گردید، وارد حالتی استثنائی می گردد وتاریخ از آنان بعنوان معمرین یا افراد کهنسال یاد می کند(۵۱).
بنابراین چگونه به وجود حضرتش که به سال دویست وپنجاه وپنج هجری متولد شده وتابحال که سال ۱۳۹۷ هجری می باشد از عمر شریفش ۱۱۴۳ سال می گذرد؛ میتوان ایمان آورد. آیا برای بشر امکان دارد که این همه عمر کند؟
در واقع، برای شناخت امکانات این عمر طولانی باید از خود سوال کنیم وبه دنبال علت مرگ بگردیم که چرا مرگ پیش می آید؟
نزدیک به دویست پاسخ برای این سوال خطیر (علت مرگ) که چه بسا در محافل ومجالس علمی مطرح می شود موجود است، از آن جمله:
فقدان فعالیت بدن،
پایان یافتن،
عمل اجزاء ترکیبی،
انجماد وخشکیدن نسوج وبافتهای عصبی،
جایگزین شدن مواد زلالی کم تحرک بجای مواد زلالی پرتحرک،
ضعف نسوج وبافتهای رابط،
انتشار سوم مترشحه ی باکتریها در روده،
وپاسخهای بسیاری دیگر که درباره ی پدیده ی مرگ گفته می شود.
سخن پیرامون فقدان فعالیت بدن، بعنوان علت مرگ از نظر عقل جالب توجه است.... چه ابزار آلات آهنی وچرمی وپارچه ای همگی پس از زمان معینی که مورد استفاده قرار می گیرند مستهلک شده وعمرشان به پایان می رسد. بدن ما نیز همچون پوستینی که در زمستانها بتن می کنیم؛ فعالیت خود را از دست می دهد. اما دانش نو این نظر را رد می کند زیرا مشاهدات علمی درباره ی بدن انسان ثابت می کند که بدن آدمی همچون ابزارآلات آهنی ویا چرمی وحتی مانند کوهها نیست. بلکه نزدیکترین چیزی که می توان بدن انسان را بدان تشبیه نمود همان رودخانه است که همچنان وبطور مداوم از هزاران سال پیش بر روی سطح زمین جاری است وآیا کسی می تواند ادعا کند که رودخانه ی جاری وروان، ناتوان شده واز بین می رود؟ وبر این اساس بعقیده ی دکتر «لنس بالنج» برنده ی جایزه ی علوم نوبل از نظر تئوری، انسان تا حدود زیادی ابدی است چون سلولهای بدن او خود به خود هرگونه بیماری را معالجه ودرمان می کند با این همه انسان باز هم ناتوان می شود ومی میرد؛ وعلل پدیده ی مرگ بصورت رازها واسراری دانشمندان را گیج ومتحیر ساخته است.
بدن ما پیوسته در حال نوسازی است؛ مواد زلالی سلولهای موجود در خونمان از بین رفته ونیز از نو ساخته می شوند. به همین ترتیب تمام سلولهای بدن بجز سلولهای عصبی می میرند وجای آنها را سلولهای تازه می گیرند.
از بررسی های علمی چنین برمی آید که خون انسان تقریبا هر چهار سال یکبار تماما عوض می شود همانگونه که تمامی ذرات بدن انسان ظرف چند سال تعویض ونو می گردد.
بنابراین بدین نتیجه می رسیم که بدن آدمی همچون مجموعه ای ثابت واسکلتی جامد نیست بلکه همانند رودخانه ای روان است که پیوسته در حال فعالیت می باشد ودر نتیجه همه ی تئوریهائی که علت مرگ را ناشی از ناتوانی بدن واز دست دادن قدرت آن می دانند رد می نماید.
پس آنچه از بدن آدمی در کودکی ویا جوانی فاسد ویا دچار مسمومیت شده بود؛ دیر زمانی است که از بدن او خارج شده ومعنی ندارد که آنها را انگیزه ی مرگ بدانیم، چه علت مرگ در روده ها ونسوج وبافتهای بدن وقلب نیست بلکه در چیز دیگری است.
برخی از دانشمندان مدعی هستند که بافتهای عصبی علت مرگ است باین دلیل که تا پایان زندگی می مانند وبازسازی نمی شوند. اگر این گفته که سیستم عصبی خود نقطه ی ضعف بدن آدمی است صحت داشته باشد برای ما امکان دارد که بگوئیم هر بدنی که فاقد دستگاه اعصاب باشد حتما بیش از آن دسته از موجودات دارای سیستم عصبی، زنده خواهد ماند.
اما مشاهدات علمی بر این گفته ونظر ما صحه نمی گذارند زیرا مثلا سیستم عصبی در درختان موجود نیست وبرخی مانند گندم بیش از یکسال زنده نمی ماند. در موجوداتی چون آمیب با اینکه فاقد دستگاه عصبی است معهذا بیش از نیم ساعت زنده نیست در صورتیکه بطور معمول بایستی این جانداران که از نظر رده ی وجودی در ردیف بالاتری به شمار می آیند ودارای سیستم عصبی کامل تر وبهتری می باشند؛ بیش از جانداران رده ی پائین تر ودارای سیستم عصبی ضعیف تر زنده بمانند لیکن واقعیت چیز دیگری است؛ چه عمر لاک پشت وتمساح وماهی «باتیک» از هر حیوان دیگری بیشتر است در حالیکه همه از نظر نسل در رده ی پائین ودارای سیستم ضعیفی می باشند(۵۲).
پس چرا بدن آدمی با اینکه آمادگی هستی وجاودانگی داشته ودور از هرگونه علل اصولی وپنهانی مرگ می باشد بدون اینکه دچار عارضه ی خارجی که سبب مرگ ونابودی او گردد می میرد؟
تنها پاسخ واقعی آنست که مرگ به خواست واراده ی خداوند خالق انسان صورت می گیرد واوست که عمر آدمی ولحظه ی مرگ او را تعیین می نماید واین ندای قرآن است که می فرماید:
«ولن یوخر الله نفسا اذا جاء اجلها...»(۵۳).
«هرگاه زمان مرگ نفسی (انسانی) فرا رسید خداوند آن را به تاخیر نمی اندازد».
واز آنجائیکه مساله مرگ بخواست خداوند سبحان واراده ومشیت او بستگی دارد، لذا بر مبنای حکمت پروردگار است که عمر هر فردی را بنا به حکمتی ومصلحتی تعیین نماید.
ممکن است این حکمت خداوند متعال ایجاب کند که به زندگی شخصی در دنیا در دوران کودکی ویا آغاز جوانی وبهار عمر پایان دهد... وممکن است حکمت او ایجاب نماید که زندگی شخصی دیگر، صدها سال ادامه داشته باشد... کما اینکه قرآن درباره ی زندگی پیامبر خدا حضرت نوح (علیه السلام) چنین گوید:
«ولقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنه الا خمسین عاما»(۵۴).
«وبتحقیق نوح را بسوی قومش فرستادیم پس نزد آنان نهصد وپنجاه سال درنگ نمود».
از این رو بنظر می رسد که وجود امام مهدی (علیه السلام) جای تعجب وانکار ندارد وبا تئوری علمی هماهنگ بوده واز نظر شواهد تاریخی تایید شده است. حتی اگر این تئوری علمی ما را با دلائل قانع کننده کمک نکند ویا اینکه تاریخ نمونه های مشابهی بما ارائه نداده باشد؛ برای تفسیر این پدیده ی (طولانی بودن عمر امام مهدی (علیه السلام)) می توانیم به قانون اعجاز الهی که هم قوانین طبیعی شناخته شده در مقابل آن زانو می زنند وبرایش زمینه ی انجام هر مساله را در ارتباط با حکمت آسمانی ومغایرت سنت های شناخته شده ی زندگی، آزادانه بازمی گذارد؛ دست یابید.
این حقیقتی است که یک فرد مومن به شریعت آسمانی در این باره جر وبحث نمی کند، چه کتب آسمانی، حمایت ابراهیم خلیل را از آتش گداخته ای که در آن انداخته شد وبدنیا آوردن مریم، عیسی را، وسخت شدن آب دریا برای موسی وهمه ی این نوع مسائل ووقوع آنها را علیرغم مغایرت با قوانین مستدل علمی، اعلام داشته وتاکید می کند.
تا کی؟
آنگاه که، آدمی را تازیانه های ستم وظلم بدرد آوردند، وجور وطغیان زمانه خسته وناتوان سازد، وفساد وانحراف حاکم بر جامعه، آبرو وحیثیت او را برد؛ باقلبی پر اشتیاق وچشمانی در انتظار، منجی عالم بشریت وامام عصرش را می خواند وبا استغاثه وسر دادن آه وناله های سوزان و.... ظهور هر چه زودتر امامش را درخواست خواهد کرد.
وهر گاه که انسانی مومن متوجه مظاهر کفر ونفاق شود ودست بدست دادن وهم پیمان شدن رژیمهای ستمگر را برای پایمال کردن احکام اسلام ببیند وشرایط اختناق ووحشتی که مومنین مخلص وپاک در آن بسر می برند او را ناراحت کنند... در آن صورت است که به خدا پناه می آورد واز او درخواست می کند که هر چه زودتر امید انسانیت وامام برحق وولی عصر وزمان ظهور کند.
گاهی این استغاثه بشکل دعائی تجلی می کند که بوسیله ی آن فرد با ایمان رو بسوی خدای حکیم خود می آورد تا با آشکار ساختن امام عصر (علیه السلام) ودین برحق وعدل خود به وعده ی خویش جامه به وعده ی خویش جامه ی عمل بپوشاند:
«اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه وآله وغیبه ولینا وکثره عدونا وقله عددنا وشده الفتن بنا وتظاهر الزمان علینا، فصل علی محمد وآل محمد واعنا علی ذلک بفتح منک تعجله، وبضر تکشفه، ونصر تعزه، وسلطان حق تظهره ورحمه منک تجللناها وعافیه منک تلبسناها برحمتک یا ارحم الراحمین»(۵۵).
«بارالها، ما بدرگاه تو از نبودن پیامبرمان که درودهایت بر او وخاندانش باد، وغیبت ولی واماممان، وبسیاری دشمنانمان وکمی نفراتمان واز فشار فتنه های سخت وغلبه وتظاهر زمانه علیه ما شکایت می بریم، پس بر محمد وخاندانش درود فرست وما را در مقابل اینهمه ناتوانی با فتحی سریع از جانب خود وبرطرف ساختن رنج وسختی ونصرت با اقتدار وعزت وحکومت برحقی که آشکارش سازی ورحمتی که بر همه ی ما شامل گردد ولباس عافیتی که ما را بپوشاند؛ یاری کن بحق رحمت بی نهایتت ای مهربانترین مهربانان عالم».
وزمانی در دعائی دیگر، تراژدی واقعیت با امیدهای تابناک آینده درهم می آمیزد وطلب یاری از خدا با خواستن قیام امام موعود بهم می پیوندد:
«هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی؟ هل یتصل یومنا منک بغده فتحظی؟ متی نرد مناهلک الرویه فنروی؟ متی ننتقع من عذب مائک فقد طال الصدی؟ متی نغادیت ونراوحک فتقر عیوننا؟ متی ترانا ونریک وقد نشرت لواء النصر؟ اترانا نحف بک وانت تام الملأ وقد ملأت الارض عدلا واذقت اعدائک هوانا وعقابا، وابرت العتاه وجحده الحق وقطعت دابر المتکبرین واجتثثت اصول الظالمین ونحن نقول الحمد لله رب العالمین، اللهم انت کشاف الکرب والبلوی، والیک استعدی فعندک العدوی، وانت رب الاخره والاولی، فاغث یا غیاث المستغیثین عبیدک المبتلی، واره سیده یا شدید القوی، وازل عنه به الاسی والجوی، وبرد غلیله یا من علی العرش استوی، ومن الیه الرجعی والمنتهی، اللهم نحن عبیدک التائقون الی ولیک، المذکر بک وبنبیک خلقته لنا عصمه وملاذا، واقمته لنا قواما ومعاذا وجعلته للمومنین منا اماما، فبلغه منا تحیه وسلاما...»(۵۶).
«ای پسر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)، آیا به سوی تو راه ملاقاتی هست؟ آیا امروز ما به فردائی می رسد که به دیدار جمالت محظوظ شویم؟ کی شود که برجویبارهای رحمتت درآئیم وسیراب شویم؟ کی شود که از چشمه آب زلال (ظهور) تو ما (تشنگان جرعه ی وصالت) بهره مند گردیم که عطش ما به درازا کشیده است؟ کی شود که با تو صبح وشام کنیم تا چشمانمان را بدیدارت روشن ومنور گردانی؟ کی شود که تو ما را وما ترا ببینیم هنگامی که پرچم نصرت وپیروزی در عالم برافراشته ای؟ آیا خواهی دید که ما به گردت حلقه زده ومردم را رهبری می کنی در حالیکه زمین را پر از عدل وداد کرده ای ودشمنانت را کیفر خواری وعقاب چشانده ای وسرکشان وکافران ومنکران خدا را نابود کرده وریشه ی متکبران عالم وستمکاران جهان را از بیخ کنده ای وما پروردگار جهانیان را حمد وستایش می کنیم. بار پروردگارا توئی برطرف کننده ی همه سختی ها وغمها واز درگاهت یاری می طلبم که یاری کننده توئی، وتو خدای دنیا وآخرتی پس بداد ما برس ای فریادرس فریاد خواهان وبندگان ضعیف وگرفتارت، وای خدای مقتدر وتوانا، سید وآقای بنده ی ضعیف وناتوانت را برای او ظاهر گردان واز این راه اندوه وسوز دل را از او برکنار کن، وآتش وحرارت قلبش را فرونشان ای خدائی که بر عرش استقرار داری وبازگشت همه بسوی تست. بارالها ما بندگان حقیرت بی صبرانه مشتاق ظهور ودیدار ولی توایم که یادآور تو ورسول تو است او را برای عصمت ونگاهداری وپناه دین وایمان ما آفریدی واو را برانگیخته ای تا قوام وحافظ وپناه خلق باشد واو را برای اهل ایمان از ما بندگانت امام وپیشوا قرار دادی پس درود وتحیت ما را به او برسان...».
وگاه احساس درد در دل اهل ایمان انفجاری پدیدار می سازد که چشمه هائی از شعر حماسی وانقلابی از درونش بیرون می ریزد که قطرات شوق واندوه بی شمار ایجاد می نماید؛ شوق ظهور دولت عدل وامنیت که خدا در آن حکومت، از ستمگران زمین وطاغوتهای تاریخ انتقام می گیرد وبر مستضعفان ومحرومان ومومنان منت می نهد واینک یکی از آن حماسه سرایانست که این چنین می سراید:
«ای صاحب زمان، ما را دریاب که نه چشمه ی آب گوارائی داریم ونه زندگی آرام.
شبهای انتظار ما به درازا کشیدند ای فرزند پاکان آیا شب انتظار هم فردائی دارد؟
با دیدار خودت به چشمان ما سرمه ی روشنی بکش که نزدیک است که از تاریکی غیبت چشم انسانیت نابینا شود.
این مائیم که آماج تیر مصیبتها قرار گرفته ایم آیا شکیبائی که خود زرهی آهنین است سودی دارد؟
چه بسا ستمگران علیه شما گرد هم آیند وجمع شما بدست دشمنانتان از هم پاشیده می شود.
پس قیام کن ای که بازماندگان فدایت گردند بازماندگانی که صبر وشکیبائی آنان به پایان رسیده ومصیبتها آنان را از پای درآورده اند»(۵۷).
واین دیگری به امام مهدی (علیه السلام) استغاثه می کند وچنین مصرانه از او می خواهد تا بنام عدالت ودین وانسانیت ظهور کند چه، بر او سخت گران است که گروهی از شراب خواران ولا ابالیان، آزادی وشرف زیردستان خود را می ستانند تا بر سرنوشت ملتها حکومت کنند.
ای ولی عصر، آیا راضی هستی که زیر سنگ مصائب له شویم وبر سرمان دور زند؟
عدالت رخت بربسته وستون هدایت ویران وستم بر دین چیره ومسلط شده است.
خدا یار ویاور تو باد این رعیت را دریاب که پهنه های دشت وبیابان بر او تنگ شده اند.
اینست دل رعیت، دلهای مردمان که شوق انتظار آنرا آب نموده است.
کی شمشیرها از غلاف بیرون آیند وچه زمانی نیزه ها بکار افتند وجنگ زبانه کشد؟(۵۸).
از سوی دیگر، آدمی بخاطر طغیان وانحرافی که در جامعه حکمفرما است اظهار دلتنگی وناراحتی می کند وبعلت نبودن یک زندگی توام با سعادت وامنیت، جویای علت به تاخیر افتادن ظهور حضرتش می باشد که چرا تاکنون ظهور ننموده است؟
آیا این همه گرفتاری ودرد ورنج که بر انسانیت در طول تاریخ رفته است بس نیست؟
آیا زمان آن فرا نرسیده است تا به گرفتاریهای این انسان محروم پایان داده شود؟
در اینجا سعی ما براین است که به این پرسشهای شگفت آور که از وجدان ودرون انسان سرچشمه می گیرند ودر نتیجه ی دردهائی که می کشد بزبان می آورد؛ پاسخ دهیم.

* * *
(۱)

خداوند بزرگ، هستی را بدین خاطر آفرید تا صحنه ی گرفتاری برای آزمایش انسان از راه بالا گرفتن مبارزه میان نیک وبد (خیر وشر) وحق وباطل گردد. این گفتار خدای تعالی است که می فرماید:
«تبارک الذی بیده الملک وهو علی کل شییء قدیر الذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا»(۵۹).
«بزرگوار خدائیکه سلطنت ملک هستی بدست قدرت اوست وبر همه چیز توانا است، خدائیکه مرگ وزندگانی را آفرید تا شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارتر است واو مقتدر وآمرزنده ی گناهان بندگان است».
«انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا، انا هدیناه السبیل، اما شاکرا واما کفورا»(۶۰).
«به درستی که ما انسان را از آب نطفه ی مختلط آفریدیم تا او را بیازمائیم پس او را شنوا وبینا گردانیدیم به درستی که ما او را براه راست هدایت کردیم (راه حق وباطل را به او نشان دادیم) حال خواه هدایت پذیرد وشکر این نعمت گوید وخواه کفران نعمت کند».
«... ونبلوکم بالشر والخیر فتنه والینا ترجعون»(۶۱).
«ما شما را به بد ونیک (شر وخیر) مبتلا کردیم تا بیازمائیم وبازگشت شما بسوی ما است».
وتا زمانیکه هستی وحیات، سرای گرفتاری وآزمایش ومیدان مبارزه وپیکار است؛ خدا به انسان آزادی کامل داده تا جبهه ی مبارزه ی خود را در عرصه ی زندگی برگزیند.
ونقش ادیان آسمانی منحصرا در توجیه انسان وراهنمائی وی به حقیقت دو جبهه ی پهناور وزندگی (حق وباطل) ودعوت انسان به پیوستن به جبهه ی حق ورویاروئی با نغمه های باطل وسردمداران شر خلاصه می شود.
آسیاب مبارزه ی خطیر میان عوامل خیر وشر زندگی انسان از آغاز تاکنون همچنان در حال چرخش است وعناصر هر نسلی را به هنگام گذر از آن، تفکیک ومسیرهای افراد، را مشخص وطرفداران حق از باطل را تمیز داده واز هم جدا می سازد.
وخدای تعالی اراده فرموده است تا مبارزه ی همیشگی وهمراه انسان در زندگی او باشد:
«لیمیز الله الخبیث من الطیب»(۶۲).
«تا خداوند پاک را از ناپاک جدا سازد».
«... فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین»(۶۳).
«پس خداوند دروغگویان را از راستگویان کاملا مشخص کند ومقام منافق ومومن را از هم جدا سازد».
این مبارزه ی همیشگی پرده از سقوط اکثریت نزدیک به اتفاق مردم در منجلاب باطل ولغزشگاههای شر وپایداری اقلیتی از مردم با ایمان بمنظور انجام کارهای خوب وخیرخواهانه وپافشاری روی حق وحقیقت برداشت.
از اینرو غالبا پیروزی در بیشتر اوقات واکثر موارد تاریخ، یار وهم پیمان جبهه ی باطل ودار ودسته ی اشرار بوده است. اما خداوند باطل را وعده ی شکستی سخت داد تا انتقام حق وپیروانش را از باطل وتفاله های آن در یک مبارزه ی سرنوشت ساز بستاند واثری از باطل نگذارد.
آیا این درست است که زمان آن مبارزه ی (سرنوشت ساز) در طول زندگی ودر نیمه راه آن قرار گیرد؟
خیر! در اینصورت مبارزه پایان می گیرد وفرصت ابتلاء وآزمون از دست خواهد رفت ولی چنانچه ستم وکفر از جهان رخت بربندد وخورشید هدایت وحقیقت پرتو افکن شود آنوقت است که ظالم شکست خورده جائی برای خود در این کره خاکی که پر از عدل وداد خواهد شد؛ نمی یابد.
پس لازم است زمان آن مبارزه ی (سرنوشت ساز) به اواخر دوران زندگی بشریت وواپسین ایام عمر دنیا ودر آستانه روز رستاخیز وفرارسیدن قیامت به تعویق افتد. از اینرو اراده ی حق تعالی بر این شد که امام مهدی را برگزیند تا رهبر آن مبارزه وقهرمان آن واپسین مبارزه ی حق وباطل باشد.
لذا تاکید بیشتر احادیث اسلامی راجع به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بر این نکته است که وی ظهور نمی کند مگر در آخر الزمان... ودر واپسین روز عمر دنیا... وپیش از روز رستاخیز... که بفرموده ی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم):
«ابشروا بالمهدی فانه بابی فی آخر الزمان علی شده وزلزال یسع الله له الارض عدلا وقسطا»(۶۴).
«شما را به مهدی مژده می دهیم... او در آخر الزمان به هنگامی که همه جا را سختی وبی ثباتی فرا گرفته است ظهور می کند وخداوند پهنه ی کره ی خاکی را برای او پر از عدل وداد خواهد کرد».
«لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجل من اهل بیتی...»(۶۵).
«اگر از عمر دنیا یکروز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا مردی از اهل بیت من زمامدار آن شود...».
«لا تقوم الساعه حتی یملک رجل من اهل بیتی یملاء الارض عدلا کما ملئت قبله جورا»(۶۶).
«روز رستاخیز فرا نخواهد رسید مگر اینکه مردی از اهل بیت من زمین را پر از عدل نماید همانگونه که قبلا پر از ظلم وستم شده است».

* * *
(۲)

مشکل عمده ی تاریخ بشریت ایجاد سیستم برتر زندگی اجتماعی است. چه در گذشته، آدمی به لحاظ برخورد منافع وتضاد حقوق واز بین رفتن مرزهای موجود در میان افراد جامعه ی بشری از تجاوز برخی افراد جامعه بر دیگر افراد آن رنج می برد.
اما آیا انسان قادر است این سیستم برتر را برای زندگی خود فراهم کند که ضمن اینکه در برگیرنده ی حقوق همه ی افراد باشد از منافع آنان نیز حمایت کند ومرز یکاکی این افراد را جداگانه ترسیم ومشخص نماید؟
انسان با آن همه تجربه های تاریخی اش بدلیل محدود بودن میزان دانش ونیز خودخواهی وشهوت واختلاف اندیشه ومیزان فرهنگ او، ناتوانی خود را در فراهم آوردن این نظام برتر زندگی اجتماعی به ثبوت رسانده است. لیکن خداوند، آدمی را یکه وتنها در وادی گمراهی وبرهوت نادانی رها نکرده است؛ بلکه خود عهده دار این مسئولیت مهم گردید وآدمی را از بار مسئولیت سنگین دور نگه داشت واز برای او نظامی وضع وتشریع نمود که به شیوه ای نیکوتر وپسندیده تر، ضامن خوشبختی وگره گشای همه ی مسائل ومشکلات او باشد.
لیکن انسان شیفته وگمراه خودبینی، وفریفته ی طمع وشهوت، زیر بار این رسالت الهی ودین آسمانی نرفت، وبه تکاپو در همه جا وهمه سو پرداخت وبه انگیزه این خودبینی وشهوت در پی آن بود که راه حل دیگری برای خود بیابد که خویشتن را از رسالت الهی بی نیاز کرده وخوشبختی را به گونه ای بهتر وبرتر تامین نماید.
انسان، علیرغم رنج ها وبدبختی هائی که بدنبال تجربه های سخت به او روی کرده وناتوانی هائی که پی آمد کوشش های نافرجامش بوده؛ همچنان در کجروی وسرکشی خویش پافشاری وبه غرور وخود کامگی اش ادامه می دهد با این گمان که می تواند به سیستم زندگی نوین واجتماعی اش دست یابد؛ سیستمی که جدا وبدور از رهنمودهای الهی وآسمانی باشد.
از این رو ضروری می نماید که خداوند فرصتی کامل به انسان عنایت فرماید تا همه ی کوششهایش را در این زمینه آزموده وهمه ی آرمانها وپندارهایش را در این باره به اجرا درآورد.
اما بالاخره انسان بجائی می رسد که در برابر راهی بن بست قرار گرفته وبا از دست دادن امید خود، ناتوانی وشکست خویش را باور می کند. در چنین هنگامی است که زمینه بطور جدی برای پیدایش آئین اسلام وپیاده کردن احکام الهی فرا می رسد که انجام این امر بدست امام عصر (علیه السلام) خواهد بود.
از اینرو طبیعی است که ظهور امام مهدی (علیه السلام) به عقب افتد تا همه ی طرح ها، ایدئولوژی ها، سیستم ها وقوانینی که انسان در مغز خویش می پرورد عرضه شده به معرض آزمون وارزیابی گذارده شود و:
«... حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت، وضاقت علیهم انفسهم، وظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه...»(۶۷).
«تا آنکه زمین با همه ی فراخیش بر آنان تنگ شد واز خود نیز دلتنگ شدند ودانستند که از خشم خدا جز به لطف او پناهگاهی نیست».
آنوقت است که امام عصر (علیه السلام) ظهور می کند تا با پیاده کردن احکام الهی ورهنمودهای پیامبرش (صلّی الله علیه وآله وسلم) بشریت را خوشبخت وکامروا سازد.
اشاره ی امام صادق (علیه السلام) به این مساله است آنجا که می فرماید:
«ما یکون هذا الامر - یعنی دوله المهدی - حتی لا یبقی صنف من الناس الا وقد ولوا من الناس، حتی لا یقول قائل: انا لو ولینا لعدلنا، ثم یقوم القائم بالحق والعدل»(۶۸).
«این امر صورت نمی گیرد - منظور دولت حضرت مهدی (ع) - مگر اینکه همه ی مردم از هر گروه وطبقه ای که هستند به حکومت وفرمانروائی برسند تا دیگر کسی یافت نشود که بگوید: اگر حکومت از آن ما بود با مردم به عدل وانصاف رفتار می کردیم. سپس قائم بر حق وعدل قیام خواهد کرد».
ونیز به فرموده ی آنحضرت:
«ان دولتنا آخر الدول، ولم یبق اهل بیت لهم دوله الا ملکوا قبلنا، لئلا یقولوا اذا راو اسیرتنا، لو ملکنا سرنا مثل سیره هولاء»(۶۹).
«حکومت ما آخرین حکومتها خواهد بود وصاحب هیچ اهل وطایفه ای یافت نخواهد شد مگر اینکه پیش از ما حکومت کند؛ تا مبادا زمانیکه رفتار وطرز حکومت وفرمانروائی ما را دیدند اظهار نمایند: اگر ما به حکومت می رسیدیم همین رفتار را در پیش می گرفتیم».

* * *
(۳)

چه امر مهمی است که ظهور امام مهدی (علیه السلام) را انتظار می کشد؟ مسلما ماموریتی است بس خطیر که تاریخ بشریت با همه ی فراخیش تاب بازگوئی، درک ویا فرصت وتوان بررسی وتحقیق آنرا ندارد.
آن امر مهم وماموریتی که در انتظار مهدی موعود است همانا برپائی یک حکومت جهانی وعالمگیر است که تمامی ملل وجوامع بشری را زیر لوای رهبر ویک نظام حکومتی منحصر بفرد که همان نظام حکومت اسلامی است دربرگیرد.
درباره ی جهانی بودن دولت مهدی (علیه السلام)، امام صادق (ع) چنین می فرماید:
«اذا قام القائم المهدی لا تبقی ارض الا نودی فیها بشهاده ان لا اله الا الله وان محمدا رسول الله»(۷۰).
«چون مهدی قائم قیام کند سرزمینی یافت نخواهد شد مگر اینکه بانگ لا اله الا الله ومحمد رسول الله در آن طنین افکن باشد».
ونیز از حضرت امام محمد باقر نقل شده است که:
«المهدی واصحابه یملکهم الله مشارق الارض ومغاربها، ویظهر الدین ویمیت الله (عز وجل) به وباصحابه البدع والباطل، کما امات السفهه الحق حتی لا یری اثر من الظلم»(۷۱).
«خدای (عز وجل) خاور وباختر زمین را از آن مهدی ویارانش می کند، دین خود را حاکم می نماید وبدست آنحضرت هر گونه بدعت وباطلی را به گونه ای نابود می کند، که سبکسران وبی خردان حق را، تا دیگر اثری از ستم وظلم دیده نشود».
به پاره ای از احادیث برخورد کردیم که به ثبوت میرساند که آنحضرت سراسر زمین را مملو از قسط وعدل می کند. اما چگونه قائدی به تنهائی عهده دار مسئولیت پاسداری ورهبری همه ی ممالک، اقوام، جوامع بشری جهان تواند بود؟ آیا تنها یک دولت توانائی آنرا دارد که همه ی نیازها وخواسته های تمامی سکنه ی عالم را تامین کند؟ وچگونه میتوان آئین مشترکی را در جهانی با ملیت ها، رسوم ومشکلات گوناگون پیاده کرد؟
درست است که مسخر کردن عالم ودر اختیار گرفتن آن کار را تا حدی آسان می کند؛ لیکن در راه تحقق آن خوشبختی وآینده ی دلخواه بیک سری از مشکلات وموانع طبیعی برمی خوریم که باید آنرا در اندیشه ی خود بحساب آورد... از آن جمله است اختلاف زبانها، دوری فاصله ها وراهها، کثرت نیازها وخواسته های زندگی، مشکل برقراری تماس همگان با یک رهبر وپیچیدگی مسائل زندگی و... که شاید بعضی افراد مسئولیت آنرا بگردن اعجاز نهند؛ چه امام از طرف خدا نیرو ومدد می گیرد وقادر است تا با یاری ومدد الهی وبه کمک معجزه، گره گشای این همه مشکلات باشد که در آن صورت حکومتی خواهد بود که غیب ومعجزه آنرا اداره خواهد کرد گرچه غیب جز از راه سنتها وقوانین طبیعی آنهم در چند مورد استثنائی وموقت در امور زندگی دخالت نمی کند. ودر چنین حالتی است که مداخله ی مستقیم انجام می گیرد ومعجزه روی خواهد داد. یا اینکه معجزه حکم قانونی حاکم بر همه ی جهان را داشته باشد واین بر خلاف مشیت واراده ی خداوندی است که تغییر ناپذیر وغیر قابل تبدیل می باشد.
بنابراین باید معتقد شویم که حکومت جهانی مهدی بطور طبیعی اداره خواهد شد ونه از راه معجزه بوسیله ی حضرت مهدی (علیه السلام). واگر چنین باشد باید تمام امکانات لازم برای یک حکومت فراهم باشد تا بتوان جهان را اداره کند.
همه ی متون اسلامی که در دست است جملگی در اختیار بودن این وسائل وامکانات را در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) تایید می کند ودر آن حالت تمام سختیها بدست حضرتش آسان گشته وتمام منابع طبیعی جهان کشف ودر دسترس قرار خواهد گرفت. فاصله ها کوتاه خواهد شد، مشکل حمل ونقل حل می گردد، برقراری تماس با حضرتش ویا با هر مسئول دیگری در حکومت او بدلیل فراهم بودن تمامی این وسائل آسان وممکن خواهد بود.
حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرمایند:
«الثانی عشر منا، یسهل الله تعالی له کل عسر، ویذلل کل صعب، ویظهر له کنوز الارض، ویقرب علیه کل بعید»(۷۲).
«خداوند متعال تمامی مشکلات را بر امام دوازدهم آسان خواهد گردانید وسختیها وموانع را از پیش پای او برخواهد داشت وگنجینه های جهان را در اختیار او قرار خواهد داد ومسافت وفاصله را برای او کوتاه خواهد کرد».
از حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان سلام الله علیه آمده است که:
«یبعث الله رجلا فی آخر الزمان، وکلب من الدهر، وجهل من الناس، یویده الله بملائکته ویعصم انصاره، وینصره بآیاته، ویظهره علی اهل الارض حتی یدینوا طوعا او کرها، یملا الارض عدلا وقسطا ونورا وبرهانا، یدین له عرض البلاد وطولها، لا یبقی کافر الا آمن، ولا طالح الا صلح، وتصطلح فی ملکه السباع، وتخرج الارض نبتها، وتنزل السماء برکتها، وتظهر له الکنوز»(۷۳).
«خداوند در آخر الزمان به آن هنگام که روزگار سخت پر فشار، ومردم به نادانی درغلطند؛ مردی را برخواهد انگیخت واو را به فرشتگان خویش تایید نماید ویاورانش را حفظ نموده وبه آیات خویش پیرزش گرداند وبر ساکنان زمین نمایان وظاهرش سازد تا اینکه از روی میل ویا اکراه (طوعا وکرها) سر به فرمانش نهند وآنگاه زمین را سراسر پر از داد وبرابری ومهر وروشنائی نماید وهمه ی بلاد عالم را از مشرق تا مغرب واز شمال تا جنوب به او سپارد. کافری نماند مگر اینکه ایمان آرد وناشایستی باقی نماند مگر اینکه شایسته ونکو گردد. درنده خوها وددان در فرمانروائی او رام گردند، وزمین وآسمان برکت خود فرود آورد وگنجها بر او آشکار شود».
واز امام رضا (علیه السلام) منقول است که:
«هو الذی ستطوی له الارض»(۷۴).
«اوست که زمین از برای او درنوردیده خواهد شد».
وبفرموده ی امام صادق (علیه السلام):
«ان قائمنا اذا قام مد الله لشیعتنا فی اسماعهم وابصارهم. حتی لا یکون بینهم وبین القائم برید، یکلمهم فیسمعون وینظرون الیه وهو فی مکانه»(۷۵).
«چون قائم ما قیام کند خداوند بر قدرت شنوائی وبصیرت شیعیان ما خواهد افزود تا از آن پس با قائم فاصله ای نداشته باشند، با آنان سخن می گوید سخنانش را می شنوند واز همان جائی که قرار دارد به آنان نگاه می کند».
ونیز می فرماید:
«ان المومن فی زمان القائم وهو بالمشرق یری اخاه الذی فی المغرب، وکذا الذی فی المغرب یری اخاه الذی بالمشرق»(۷۶).
«مومن در زمان قائم از مشرق زمین برادر خود را که در مغرب است می بیند ونیز آنکه در مغرب زمین است برادرش را در مشرق می بیند».
این شرایط برای موفقیت ماموریت امام مهدی مساعد است در صورتیکه پشتوانه اش بر اساس معجزه نباشد وبه گونه ای طبیعی تحقق یابد. وقطعا در سایه ی کارآئی وپیشرفت بشر که به آدمی این امکان را می دهد تا همه ی وسائل وامکانات یاد شده را تهیه نماید؛ فراهم خواهد شد.
ما امروز شاهد برخی از آن وسائلیم که بعضی احادیث بدان اشاره کرده اند مانند کوتاه شدن راهها که از آن با: «فاصله ها برای او کوتاه می شود ویا اینکه زمین برایش درمی نوردد.» یاد شده است. همچنین مساله ارتباط که امروزه کاری دشوار نیست ودر سایه ی پیشرفتهای شگرف دانش، یک رهبر قادر است گفتارش را بگوش افراد خود در سراسر جهان برساند؛ به نحوی که عادت بر آن شده است که اهل مشرق صدای اهل مغرب وبالعکس ساکنان مغرب زمین صدای ساکنان مشرق زمین را می شنوند وشاید اختراعات واکتشافات دیگری باشد که عقل ودانش آدمی درآینده به آنها دست یابد تا برای حکومت واحد امام که رهبری همه ی جهان رابه عهده دارد یاور وپشتیبان باشد. از اینرو ما حق داریم که این احتمال را بدهیم که یکی از انگیزه های به عقب افتادن ظهور امام مهدی (علیه السلام) همانا انتظار بخاطر فراهم آمدن موقعیت های مناسب مادی، ماشینی واجتماعی است تا بدان وسیله امام بتواند ماموریت ونقش خطیر خود را به مدد پیشرفت های دانش نوین ودست آوردهای عظیم انسانی به بهترین وجه ایفا کند.
در انتظار:
ما هم اکنون در زمان غیبت امام (عجل الله تعالی فرجه) بسر می بریم وبه مقتضای حکمت خدای تعالی حضرت ولی عصر (علیه السلام) از ما پنهان وظهورش به عقب افتاده است.
آیا معنی غیبت امام، آشتی حق وباطل وپایان نبرد واعلام آتش بس میان آن دو در میدان کارزار است؟
آیا باطل به فعالیت خود پایان داده وحق از نقش خویش در این مرحله ی طولانی کناره گیری کرده است یا اینکه مبارزه میان دو جبهه ی حق وباطل همچنان ادامه دارد؟
هیچکس نمی تواند مدعی ترک جنگ باشد، چه باطل همچنان به تجاوزات خود ادامه داده ودامنه ی فعالیتش را گسترش ووسائل وآلات وابزار وشیوه های خود را بازسازی می نماید.
آیا رواست که حق بی تفاوت وبی حرکت در مقابل آن باطل بایستد وشاهد نابودی مواضع ومتلاشی شدن نیرو وتوان خویشتن باشد؟
از آنجا که کشمکش حق وباطل بوسیله ی رهروان وپیروان آن دو صورت می گیرد، پس لازم است پرسش خود را به این گونه مطرح کنیم:
آیا پیروان باطل از یاری باطل خویش وتوسعه وگسترش قلمرو ونفوذ آن باز ایستاده اند یا اینکه پیوسته سرگرم رویاروئی با حق وجبهه گیری در مقابل آن وجلوه دادن باطل در همه ی زمینه ها وتمامی سطوح می باشند؟
هر گاه اهل باطل کمر به خدمت باطل خود ببندند ودر این راه کوشا وفعال باشند آیا درست است که اهل حق اعلام آتش بس کنند ویکجانبه به مبارزه پایان دهند وپذیرای سرنیزه های باطل وضربه های آن گردند ودر مقابل تجاوزهای آن تا ظهور امام منتظر سکوت اختیار کنند؟
چنین چیزی هرگز نمی تواند معنی انتظار ویا وظیفه ی مومنان در زمان غیبت باشد!
احکام اسلام که دعوت بسوی خدا وامر به معروف ونهی از منکر می کند ومردم را به راه راست رهنمون واز آنان می خواهد تا سفارشگر حق وبردباری به یکدیگر باشند احکامی است کلی، فراگیر ودربرگیرنده ی همه زمانها، وهمه ی نسلها را ملزم به پیروی از این احکام می کند ومفهوم غیبت امام مهدی (علیه السلام) نسخ این اصول ویا بی اثر کردن کاربرد آن نیست.
بگفته ی علامه مظفر:
آنچه در این باره در خور گفتن ویادآوریست آن است که منتظر ماندن بخاطر این مصلح نجات بخش مهدی (علیه السلام) بدان معنی نیست که مسلمانان نسبت به حقایق دین خویش، ووظایفشان در یاری وجهاد در راه آن، وعمل به احکامش وامر به معروف ونهی از منکر خاموش وبی تفاوت بمانند بلکه یک فرد مسلمان همواره ملزم به پیاده کردن همه ی احکام شرعی بوده وبایستی در شناخت صحیح آن با روش وشیوه های درست کوشا باشد وبر اوست که تا حد مقدور وآنچه در توان دارد امر به معروف ونهی از منکر کند «کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته» همگی شما نگاهبانانید وهمگی نسبت به بندگان او مسئول. پس روا نیست که در وظایف ومسئولیتهای خود به صرف اینکه منتظر ظهور مهدی (علیه السلام) این مصلح راهنما ونوید دهنده ی بشریت است درنگ وکوتاهی ورزد که این نه تکلیفی را ساقط می کند ونه کاری را به عقب می اندازد ونه مردم را چون ستوران، بی ارزش ومهمل می انگارد»(۷۷).
پس در زمان غیبت امام زمان وظیفه ما که چشم براه حضرتش هستیم چیست؟
۱ - از خویشتن باید افرادی مسلمان وبیدار بسازیم تا بتوانیم با بالا بردن آگاهی عقیدتی وپای بند بودن به اخلاق نیکو وپسندیده ی اسلامی، جلوی تهدیدهای دشمنان را بگیریم:
هر گاه توانستیم به قدرت تهدیدهای فکری ومادی معاصر وخطرهای ناشی از اغواگری ها وفریب کاری ها پی ببریم؛ میزان مسئولیت انسان مومن ومیزان تعهد وپایبندیش را خواهیم دانست.
از اینرو روایات منقول از امامان معصوم (علیهم السلام) پای بند بودن انسان مومن به ایمان ومعتقدات مذهبی خویش وپیکارش با تهدیدهای خصمانه زمان غیبت را، جهاد ومبارزه ای بزرگ که دست کمی از جهاد یاران پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) ندارد؛ می داند.
از حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) نقل شده است که:
«من ثبت علی موالاتنا فی غیبه قائمنا، اعطاه الله (عز وجل) اجر الف شهید من شهداء بدرو احد»(۷۸).
«هر که در بیعت خود با ما در زمان غیبت قائممان ثابت قدم بماند خداوند (عز وجل) به وی پاداش هزار شهید از شهداء بدر واحد را عطا خواهد فرمود».
از امام صادق (علیه السلام) منقول است که:
«طوبی لمن تمسک بامرنا فی غیبه قائمنا فلم یزع قلبه بعد الهدایه»(۷۹).
«خوشا بحال آنکه در زمان غیبت قائممان به ولایت ما متعهد بماند وپس از هدایت گمراه نگردد.»
پیشوایمان حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در پیامی که بوسیله ی شیخ مفید علیه الرحمه برای پیروان با ایمان خود فرستاد اهمیت پای بند بودن به اخلاق نیکو وپسندیده وعدم پیروی از هواهای نفسانی وشهوانی گمراه کننده را مورد تاکید قرار داده وبه آنان فرمود:
«فلیعمل کل امریء منکم بما یقربه من محبتنا ویتجنب ما یدنیه من کراهتنا وسخطنا»(۸۰).
«هر یک شما کاری بکنید که شما را به مهر ومحبت ما نزدیک کند واز کارهائی که بیزاری وخشم ما را برانگیزد دوری کنید».
هر گاه انسان مومن، رشد بیداری خود را تا سر حدی بالا برد که خود را با حضرتش مواجه بیند؛ واخلاق ورفتارش را در این شرائط حساس در این سطح قرار دهد. آنگاه در سایه ی دانش، کمال وموقعیت والای خویش سرآمد واز همه ی نسل های با ایمانی که درگذشته می زیستند برتر ووالاتر خواهد بود.
بفرموده ی امام زین العابدین (علیه السلام):
«ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته، والمنتظرین لظهوره، افضل من اهل کل زمان، لان الله تبارک وتعالی اعطاهم من العقول والافهام والمعرفه، ما صارت به الغیبه عندهم بمنزله العیان، وجعلهم فی ذلک الزمان بمنزله المجاهدین بین یدی رسول الله بالسیف، اولئک المخلصون حقا والدعاه الی دین الله سرا وجهرا»(۸۱).
«همانا مردمانی که در زمان غیبت بسر می برند وامامت حضرتش را قبول داشته وچشم براه ظهورش هستند بهتر از مردم هر زمان دیگرند چون خدای تبارک وتعالی آنان را آنقدر عقل، فهم وادراک عطا فرموده است که غیبت برایشان بمنزله ی دیدن است، وآنان را هم ردیف مجاهدینی که در کنار رسول خدا شمشیر می زدند قرار داده است بدرستی که آنان وفاداران واقعی اند وبه دین خدا در نهان وآشکار دعوت کنند».
۲ - آماده کردن نفس وتربیت وتهذیب آن در راه فداکاری وایثار وجهاد در راه خدا:
چه نقش آدمی ناگهان ودر یک چشم بهم زدنی دگرگون وآماده ی جهاد وفداکاری نمی گردد بلکه قبلا بایستی خویشتن را آماده کند وتهذیب نماید تا بهنگام نیاز وآزمون پیروز وسرفراز گردد وگرنه هم خود را از دست خواهد داد وهم فرصت را؛ ودر شمار هلاک شوندگان خواهد بود.
انسان با ایمانی که در زمان غیبت به انتظار ظهور امام وقیام آن قائد الهی بسر می برد باید خویشتن را برای استقبال از امام وورود به جبهه ی آنحضرت وکار وفعالیت زیر لوای او آماده کند.
این برای انسان میسر نیست مگر اینکه از هم اکنون وپیش از فرا رسیدن ساعت موعود که در آن هنگام اختیار نفس واراده ی خویش را از دست می دهد؛ آماده کند واز آنجائیکه زمان ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) برای انسان نامشخص است پس همیشه ودر همه ی احوال باید خود را آماده ی این امر کند واحتمال وقوع آنرا در هر یک لحظه بدهد.
از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) پرسیده شد: ای پیامبر خدا، قائم خاندان تو کی ظهور می کند؟ فرمود:
«مثله مثل الساعه لا یجلیها لوقتها الا الله عز وجل، لا تاتیکم الا بغته»(۸۲).
«مثل (ظهور) او همچون مساله قیامت است که زمانش جز به اراده خدای (عز وجل) معین نمی شود ویکباره وبطور ناگهانی بر شما فرا می رسد».
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است:
«عندها فتوقعوا الفرج صباحا ومساء»(۸۳).
«در آن هنگام، صبح وشب چشم براه فرج باشید».
واز حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) منقول است که:
«ان امرنا بغته فجاه»(۸۴).
«همانا ظهور ما ناگهانی است».
اما بچه سان انسان با ایمان خود را بخاطر ظهور امام موعود آماده ی فداکاری وجهاد می کند؟
الف - تغذیه وتهذیب نفس از طریق فرهنگ پویا وبیانگر مذهبی چون قرآن، نهج البلاغه، احادیث ورهنمودهای اهل بیت که آدمی را به ایثار وفداکاری وا میدارد وهمه ی احساسات انسان را در این راه، بسیج کرده وبکار می گیرد.
بعنوان مثال: ادعیه اسلامی که مجموعه ایست از بهترین دعاها که مستحب است انسان با ایمان آنها را در دعای عهد، دعائی که عشق به فداکاری واز خود گذشتگی را در انسان تقویت می کند لذا خواندن این دعا در هر بامداد مستحب است. پس به اتفاق چکیده ای از این دعای عظیم را می خوانیم:
«اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی القائم بامرک صلوات الله علیه وعلی آبائه الطاهرین عن جمیع المومنین والمومنات فی مشارق الارض ومغاربها سهلها وجبلها وبرها وبحرها وعنی وعن والدی من الصلوات زنه عرش الله ومداد کلماته وما احصاه علمه واحاط به کتابه. اللهم انی اجدد له فی صبیحه یومی هذا وماعشت من ایامی عهدا وعقدا وبیعه له فی عنقی لا احول عنها ولا ازول ابدا. اللهم اجعلنی من انصاره واعوانه والذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه والممتثلین لاوامره والمحامین عنه والسابقین الی ارادته والمستشهدین بین یدیه. اللهم ان حال بینی وبینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا، فاخرجنی من قبری موتزرا کفنی، شاهرا سیفی، مجردا قناتی، ملبیا دعوه الداعی فی الحاضر والبادی، اللهم ارنی الطلعه الرشیده، والغره الحمیده، واکحل ناظری بنظره منی الیه، وعجل فرجه وسهل مخرجه واوسع منهجه واسلک بی محجته وانفذ امره واشدد ازره»(۸۵).
«پروردگارا تو بر مولای ما حضرت امام عصر، هادی امت ومهدی آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم)، قیام کننده ی به فرمان تو که درود خدا بر او وبر پدران پاک گوهر او از تمام مرد وزن اهل ایمان که در مشرق ومغرب های زمین هستند ودر صحرا وکوهها وخشکیها ودریاهای عالمند واز من وپدر ومادر من بر او درود وتحیتی فرست برابر عرش با عظمت خدائی وباندازه کلماتش وآنچه که علم خدا احصاء وکتاب آفرینش حق احاطه بر آن نموده است. پروردگارا در صبح همین روزم وتا روزیکه زنده ام با او تجدید می کنم عهد خود وعقد بیعت او را که بر گردن من است که هرگز از این عهد وبیعت برنگردم وتا ابد بر آن ثابت قدم باشم. خدایا مرا از انصار ویاران آن بزرگوار قرار ده واز آنان که از او دفاع می کنند واز پی انجام مقاصدش می شتایند واوامرش را امتثال واز وی حمایت کرده واز پیشکسوتان ارادتمند درگاهش واز شهیدانی که به فیض شهادت در رکابش نائل آمده اند؛ قرار بده. پروردگارا اگر مرگ که آنرا بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار داده ای بین من وحضرتش جدائی افکند پس مرا در حالی که از گورم کفن بر تن، وشمشیر از نیام برکشیده، وبا نیزه ای برهنه ولبیک گویان دعوتش را که بر تمام مردم شهر ودیار لازم الاجابه است اجابت کنم؛ بیرون آر. بارالها بما آن طلعت زیبای رشید وآن ستوده ی روشن جبین را بنمای وچشمانم را بیک نظر بر او روشن کن وفرج آن حضرت را نزدیک وخروجش را آسان ساز ومسیر وطریق او را توسعه وفراخی عطا کن ومرا براه او کشان وفرمانش را نافذ وپشتش را قوی (سپاهش را فاتح) گردان».
در دعای افتتاح نیز که خواندنش در همه ی شبهای ماه مبارک رمضان مستحب است؛ گوشه هائی است که وجدان انسان با ایمان را بیدار واو را به حقیقت دردناکی که همان زندگی در جامعه ی فاقد حکومت حق وعدالت (حکومت امام عصر (علیه السلام)) است آگاه می کند وهمانگونه که در جملات ذیل روشن است سبب می شود تا عشق به فداکاری وایثار در راه خدا، در آدمی زنده گردد:
«اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله وتجعلنا فیها من الدعاه الی طاعتک والقاده الی سبیلک وترزقنا بها کرامه الدنیا والاخره. اللهم ما عرفتنا من الحق فحملناه وما قصرنا عنه فبلغناه. اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه وآله وغیبه ولینا وکثره عدونا وقله عددنا وشده الفتن بنا وتظاهر الزمان علینا فصل علی محمد وآله واعنا علی ذلک بفتح منک تعجله وبضر تکشفه ونصر تعزه وسلطان حق تظهره ورحمه منک تجللناها وعافیه منک تلبسناها برحمتک یا ارحم الراحمین»(۸۶).
«خدایا، از تو امید داریم که دولت با کرامت آن امام زمان را به ظهور رسانی واسلام ومسلمانان را به آن عزت بخشی ونفاق ومنافقین را خوار گردانی وما را در آن دولت حقه اهل دعوت به طاعتت واز پیشوایان راه هدایت قرار دهی وبواسطه ی آن بزرگوار (دولت جهانیش) بما عزت وکرامت دنیا وآخرت عطا فرمائی. پروردگارا آنچه از حق که بما شناساندی به عمل آن هم وادار کن وآنچه نشناخته ایم بما بشناسان. بار الها، ما بدرگاه تو از نبودن پیامبرمان که درودهایت بر او وخاندانش باد، وغیبت ولی واماممان، وبسیاری دشمنانمان وکمی نفراتمان واز فشار فتنه های سخت وغلبه وتظاهر زمانه علیه ما شکایت می بریم، پس بر محمد وخاندانش درود فرست وما را در مقابل اینهمه ناتوانی با فتحی سریع از جانب خود وبرطرف ساختن رنج وسختی، ونصرت با اقتدار وعزت وحکومت بر حقی که آشکارش سازی ورحمتی که بر همه ی ما شامل گردد ولباس عافیتی که ما را بپوشاند؛ یاری فرما بحق رحمت بی نهایتت ای مهربانترین مهربانان عالم».
می بینید که چگونه این دعاها، یک انسان مومن را آماده وتشویق به فداکاری وایثار می کند تا جائیکه شهادت در راه خدا، آرزوی او گردد واز درگاه احدیت بخواهد آنرا برآورد؟
ب - با بخشش مال به فقرا ومحرومان، واقدام واقعی به بذل وفداکاری وایثار در مسیر خدا در حدود امکانات وشرائط.
پس در کارها وفعالیتهای خیریه اسلامی بکوشید واز حق وعدالت اجتماعی پشتیبانی وجانبداری کنید، وبامور جامعه واوضاع وحوادث جهان توجه داشته باشید. وگرنه هر که امروزه در مال خود بخل ورزد فردا بخشش مشکل توان کرد وهر که اکنون از شرکت در کارهای نیک سرباز زند؛ درآینده نخستین فراری میدان کارزار خواهد بود، وآنکه به اوضاع واحوال زمانه توجه ودر حقایق جامعه ی خود تفکر نکند، هرگز در حین وحدت جهان وبرقراری حکومت جهانی، زیر سایه ی پرچم اسلام درنگ نخواهد نمود. هرگز شوخی وتعارف وخواهش نمی تواند جایگزین کار مجدانه باشد؛ چه قرآن مجید بما درباره ی قومی که از بذل وبخشش در راه خدا خودداری می کردند، به این امید که درآینده موفق به عطا وبخشش گردند وهمزمان با تغییر شرائط، اوضاعشان بهبود یابد؛ خبر می دهد. لیکن چون روحیه ی آنان سابقه ی ایثار وفداکاری نداشته وگرایش بسوی عطا وبخشش از خود نشان نداده است در این امر موفق نخواهند بود.
بفرموده ی خدای تعالی:
«ومنهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن ولنکونن من الصالحین. فلما آتاهم من فضله بخلوابه وتولوا وهم معرضون»(۸۷).
«برخی از آنان بدینسان با خدا پیمان بستند که از نعمت ورحمتی نصیب ما باشد البته پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را تصدیق کرده واز نیکان می شویم. وبا این عهد وپیمان باز چون فضل ونعمت خدا نصیب آنان گشت بر آن بخل ورزیدند واز دین روی گردانیده واز حق اعراض کردند».
۳ - فراهم نمودن زمینه برای ظهور امام مهدی (علیه السلام):
ماموریت اساسی امام مهدی بهنگام ظهور، همانا انتشار حق وعدالت، وتاسیس یک حکومت ودولت جهانی اسلامی برای همه ی مردم است. پس بر انسان مومن واجب است برای انجام این ماموریت خطیر، با انتشار آگاهی درست اسلامی در وسیع ترین سطح جهانی وایجاد هسته ی جامعه ی اسلامی که خواست امام است؛ زمینه سازی کند.
پس هر گاه مردم با ایمان، مسیر تلاش ومبارزه را برای تحقق پیام خدا ومبدل کردن آن بیک عینیت زنده ی اجتماعی آغاز کردند؛ امام مهدی (علیه السلام) در هنگام ظهور آن راه به پایان برده وهمراه یارانش دست به فتوحات قاطع جهانی خواهد زد.
یک دسته از روایات اسلامی موجود است که باین حقیقت اشاره می کند همچون روایتی که از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که:
«یاتی قوم من قبل المشرق ومعهم رایات سود، فیسالون الخیر فلا یعطونه، فیقاتلون فینصرون، فیعظون ما سألوه، فلا یقبلونه حتی یدفعوها الی رجل من اهل بیتی، فیملوها قسطا کما ملوها جورا، فمن ادرک ذلک منکم فلیاتهم ولوحبوا علی الثلج»(۸۸).
«مردمی از مشرق می آیند با پرچمهای سیاده در دست وسپس سراغ خیر ونیکی را می گیرند ولی نصیبشان نمی شود پس به جنگ برخاسته وپیروز می شوند وبه خواسته ی خود می رسند ولی از قبول آن اعراض می کنند تا آنرا بدست مردی از اهل بیتم می دهند. پس او عدل را در زمین می گستراند پس از آنکه ظلم آنرا در برگرفته بود. پس هر که از شما آن زمان را درک نمود بر او لازم است که حتی سینه خیز هم که شده بسوی آنان روی آورد».
ونیز از امام باقر (علیه السلام) منقول است که:
«کأنی بقوم قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحق فلا یعطونه، ثم یطلبونه فلا یعطونه، فاذا رأوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ما سألوا، فلا یقبلون حتی یقیموا، ولا یدفعونها الا الی صاحبکم (یعنی الامام المنتظر) قتلاهم شهداء».
«قومی را در خاوران می بینم جویای حق ولی بآنان داده نمی شود، چون باز خواهند باز هم به آنان داده نمی شود. چون آن بینند شمشیر کشیده (شمشیرهای خود را به نشانه ی جنگ روی شانه های خود می گذارند) آنگاه به خواسته ی خویش دست می یابند ولی از قبول آن اعراض می کنند مگر اینکه به رهبری صاحب شما (حضرت مهدی (علیه السلام)) قیام کننده کشتگان آنان در شمار شهداءاند».
ونیز در روایات گذشته منقول از امام سجاد (علیه السلام) داشتیم که حضرتش درباره ی مردم با ایمان عصر غیبت چنین فرمود:
«اولئک هم المخلصون حقا، والدعاه الی الله سرا وجهرا».
«آنان وفاداران واقعی اند ودر نهان وآشکار دعوت به خدا کنند».
خدایا ما را از آنان بدار

پاورقی:

-----------------

(۱) کلام مولای مهربانمان حکایتگر این واقعیت تلخ است که فرمود:
«ولو ان اشیاعنا - وفقهم الله لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه وصدقها منهم بنا. فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه ولا نوثره منهم».
«همانا اگر شیعیان ما - که خدا آنان را بر طاعت خود توفیق دهد - در راه وفا به پیمانی که برآنها است همدل بودند برکت ملاقات ما از ایشان تاخیر نمی افتاد وسعادت دیدار ما برای آنان - بخاطر معرفت راستینی که به ما دارند - زودتر دست می داد. پس ما را از آنان دور نمی دارد، مگر آنچه از ناخشنودیها وناپسندیده ها که از ایشان به ما می رسد».
(بحار الانوار، جلد ۵۳).
(۲) قرآن کریم، سوره ی بقره آیه ی ۳۰.
(۳) قرآن کریم، سوره ی ابراهیم آیه ی ۳۲ - ۳۴.
(۴) قرآن کریم، سوره ی اسراء آیه ی ۷۰.
(۵) قرآن کریم، سوره ی البروج آیات ۱ - ۸.
(۶) مروج الذهب، مسعودی.
(۷) مجله ی الحوادث، شماره ۹۲۶، صفحه ی ۲۹.
(۸) نعم للاسلام، سید هادی مدرسی، صفحه ی ۲۵.
(۹) روزنامه ی النهار، ۱۹۷۵ میلادی.
(۱۰) روزنامه ی کویتی السیاسه شماره ی مورخه ی ۲۵/ ۴/ ۱۹۷۵ میلادی.
(۱۱) روزنامه ی کویتی القبس شماره ی مورخه ی ۲۴/ ۸/ ۱۹۷۵ میلادی.
(۱۲) کتاب «العقوبات فی الاسلام» علامه سید صادق شیرازی دام تاییده.
(۱۳) رسالت انبیاء درعصر فضا، سید هادی مدرسی، صفحه ی ۸.
(۱۴) الروس قادمون، صفحه ی ۲۷۳.
(۱۵) روزنامه ی لبنانی الحوادث شماره مورخه ی ۹/۵/۱۹۷۵ میلادی.
(۱۶) تسلیحات شیمیائی ومیکروبی، صفحه ی ۱۹.
(۱۷) تسلیحات شیمیائی ومیکروبی، صفحه ی ۱۹.
(۱۸) قرآن کریم، سوره ی انبیاء آیه ی ۱۰۵.
(۱۹) قرآن کریم، سوره ی غافر آیه ی ۵۱.
(۲۰) قرآن کریم، سوره ی توبه آیه ی ۳۳.
(۲۱) قرآن کریم، سوره ی قصص آیه ی ۵.
(۲۲) قرآن کریم، سوره ی روم، آیه ی ۶.
(۲۳) قرآن کریم، سوره ی آل عمران، آیه ی ۹.
(۲۴) البیانات، صفحه ۱۱۶.
(۲۵) البیانات، صفحه ی ۱۶۱.
(۲۶) مجله ی جامعه الاسلامیه، شماره سوم صفحه ۱۶۱ و۱۶۲.
(۲۷) امام مهدی - علی محمد علی دخیل.
(۲۸) امام مهدی - علی محمد علی دخیل.
(۲۹) امام مهدی - علی محمد علی دخیل.
(۳۰) امام مهدی - علی محمد علی دخیل.
(۳۱) امام مهدی - علی محمد علی دخیل.
(۳۲) کتاب غیبت صغری، سید محمد صدر، صفحه ی ۲۲۷.
(۳۳) سیره الائمه وتاسیس الشیعه العلوم الاسلام.
(۳۴) در کتاب با ارزش «منتخب الاثر» علامه ی صافی گلپایگانی بیش از سیصد حدیث از صحاح ومجامع ومسانید جمع آوری شده است وهمگی حکایت از وجود دوازده امام وجانشین پس از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) می کند.
(۳۵) دنباله ی حدیث بدین ترتیب ادامه می یابد:
«... ثم قال تکلم یا بنی فقال اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له وان محمدا رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) ثم صلی علی امیر المومنین وعلی الأئمه (علیهم السلام) الی ان وقف علی ابیه ثم احجم...».
(۳۶) منتخب الاثر، صفحه ۳۲۲.
(۳۷) منتخب الاثر، صفحه ی ۳۴۱.
(۳۸) منتخب الاثر، صفحه ی ۳۴۳.
(۳۹) منتخب الاثر، صفحه ی ۳۴۳.
(۴۰) الامام المهدی، علی محمد علی دخیل، صفحه ی ۱۲۶ بنقل از بحار الانوار وغیبت شیخ طوسی.
(۴۱) کشف الغمه، صفحه ی ۳۴۲.
(۴۲) کمال الدین، صفحه ی ۱۷۶.
(۴۳) منتخب الاثر، صفحه ی ۳۴۲.
(۴۴) منتخب الاثر، صفحه ی ۳۴۲.
(۴۵) منتخب الاثر، صفحه ی ۳۴۴.
(۴۶) الامام المهدی، علی محمد علی دخیل، صفحه ۱۲۷ به نقل از المجالس السنیه.
(۴۷) الامام المهدی، علی محمد علی دخیل، صفحه ۱۲۷ به نقل از کمال الدین.
(۴۸) منتخب الاثر، صفحه ی ۳۵۵.
(۴۹) منتخب الاثر، صفحه ۳۵۶ به نقل از غیبت طوسی وکافی.
(۵۰) الامام المهدی، علی محمد علی دخیل، صفحه ی ۱۳۲.
(۵۱) کتاب «المعمرون» حاوی سرگذشت دراز عمران تاریخ است که مستقلا در این مورد نگاشته شده است. (مترجم).
(۵۲) الاسلام یتحدی، صفحه ی ۸۰.
(۵۳) قرآن کریم، سوره ی منافقون، آیه ی ۱۱.
(۵۴) قرآن کریم، سوره ی عنکبوت، آیه ی ۱۴.
(۵۵) دعای افتتاح.
(۵۶) دعای ندبه.
(۵۷) از سید رضا هندی.
(۵۸) از سید صالح حلی.
(۵۹) قرآن کریم، سوره ی الملک، آیه های ۱ و۲.
(۶۰) قرآن کریم، سوره ی دهر، آیات ۲و۳.
(۶۱) قرآن کریم، سوره ی انبیاء، آیه ی ۳۵.
(۶۲) قرآن کریم، سوره ی انبیاء، آیه ی ۳۵.
(۶۳) قرآن کریم، سوره ی عنکبوت، آیه ی ۲.
(۶۴) امام مهدی، علی محمد علی دخیل، صفحه ی ۱۰۴.
(۶۵) مدرک سابق، صفحه ۶۹.
(۶۶) مدرک سابق، صفحه ۱۰۶.
(۶۷) قرآن کریم، سوره ی توبه، آیه ی ۱۱۸.
(۶۸) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ی ۳۸۹.
(۶۹) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ی ۳۸۹.
(۷۰) در انتظار امام، صفحه ی ۶۶.
(۷۱) منتخب الاثر، صفحه ی ۴۷.
(۷۲) منتخب الاثر، صفحه ۲۳۹.
(۷۳) منتخب الاثر، صفحه ۴۸۷.
(۷۴) منتخب الاثر، صفحه ۲۲۰.
(۷۵) منتخب الاثر، صفحه ۴۸۳.
(۷۶) منتخب الاثر، صفحه ۴۸۳.
(۷۷) شیخ محمد رضا المظفر، عقائد الامامیه.
(۷۸) منتخب الاثر، صفحه ۵۱۳.
(۷۹) منتخب الاثر، صفحه ی ۵۱۴.
(۸۰) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ۴۲۷.
(۸۱) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ۴۴۸.
(۸۲) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ی ۴۲۸ - ۴۲۷.
(۸۳) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ۴۲۸ - ۴۲۷.
(۸۴) تاریخ الغیبه الکبری، صفحه ۴۲۸ - ۴۲۷.
(۸۵) کتاب الدعاء والزیاره، آیه الله سید محمد شیرازی دام ظله.
(۸۶) کتاب الدعاء والزیاره، آیه الله سید محمد شیرازی دام ظله.
(۸۷) قرآن کریم، سوره ی توبه، آیات ۷۵ و۷۶.
(۸۸) در انتظار امام، صفحه ی ۱۴۵.

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۱ / ۵.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم