كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۴) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۲۲) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۵۰) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۷) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۴) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۹۰) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۹۰) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۲) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۵) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۶)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » آثار اعتقاد به امام زمان (علیه السلام)
كتابخانه مهدوى

کتاب ها آثار اعتقاد به امام زمان (علیه السلام)

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: هادی قندهاری تاريخ تاريخ: ۲۱ / ۳ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۹۳۹۷ نظرات نظرات: ۰

آثار اعتقاد به امام زمان (علیه السلام)

نویسنده: هادی قندهاری

فهرست

مقدمه
۱ - پایه اصلی دین
۲ - شرط ایمان
۳ - توحید عملی
۴ - بندگی خداوند
۵ - شرط قبول اعمال
۶ - در عوالم وادیان قبل
۷ - برترین راه تقرب به خداوند
۸ - تنها راه نجات
۹ - شرط لازم برای مغفرت حق
۱۰ - هدایت الهی
۱۱ - برترین نعمت خداوند
۱۲ - در معرفت امام زمان
۱۳ - سبب علو مقام پیروان
۱۴ - تذکرات
الف - عمل، لازمه ی ولایت ودوستی اهل بیت (علیهم السلام)
ب - وعده ووعید خداوند به محبین
ج - نهی از غلو در شأن اهل بیت
د - شرط ولایت اهل بیت برائت از دشمنان
هـ - تنها محبت اهل بیت کافی نیست
و - اولویت ولایت بر دیگر فرائض
ز - لزوم تربیت فرزندان بر ولایت آل محمد
ح - درجات بالاتر ولایت، با تقاضای از خدا
خاتمه

مقدمه

پیش از آن که به بحث در اصل مهدویت بپردازیم، لازم است بدانیم که اصولاً جایگاه این بحث در اعتقادات شیعی کجا است؟ آیا اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وآشنایی ومعرفت به آن حضرت وانتظار ظهور آن حضرت وتوجه وتوسل به آن حضرت ضرورت دینی دارد، ویا اینکه مسلمانی بدون آن نیز امکان پذیر است! اصولاً تا انسان به اهمیت چیزی پی نبرد، به آن دل نمی دهد وبرای آن همت نمی گمارد وآن طور که شایسته است به آن ارج نمی گذارد. لذا است که گفتگوی در این زمینه را در (۱۴) فصل زیر دنبال می کنیم.
پایه اصلی دین:
از این تقسیم بندی عرفی ومشهور که اعتقاد به ولایت وامامت در اصول مذهب قرار گرفته، برخی به غلط این نتیجه را گرفته اند که اعتقاد به امامت وولایت اهل بیت (علیهم السلام) ضرورت اسلامی نداشته، ایمان اسلامی بدون آن امکان پذیر است!
در حالی که نصوص دینی، خلاف این دیدگاه را اثبات می کند. حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند: (بُنی الإسلام علی خمس: علی الصلاة والزکاة والصوم والحجّ والولایة ولم یناد بشیء کما نودی بالولایة)، اسلام بر پنج پایه بنا شده است: بر نماز وزکات وروزه وحج وولایت وبرای هیچ کدام از چهار اصل قبلی به اندازه ولایت، سفارش نشده است.
سپس امام فرمودند: (فأخذ الناس بأربع وترکوا هذه _ یعنی الولایة _). ولی مردم، چهار اصل قبلی را گرفته، ولایت را رها کرده اند..
این روایت، اولویت ولایت را بر چهار اصل عبادی اسلام، یعنی بر نماز وزکات وحج وولایت نشان می دهد. در روایت دیگری از امام باقر (علیه السلام) ولایت اهل بیت (علیهم السلام) بالاترین حقیقت دینی معرفی شده است.
آنجا که می فرمایند: (ذروة الأمر وسنامه ومفتاحه وباب الأشیاء ورضا الرحمن، الطاعة للإمام بعد معرفته).
بالاترین ومرتفع ترین امر دین وکلید همه امور دینی ومدخل آنها، ومایه خرسندی خدای جهان، اطاعت از امام پس از معرفت او است. بنابراین، ولایت اهل بیت (علیهم السلام) فرع دین نبوده، همه دین (غیر از توحید ونبوت) فرع ولایت محسوب می شود. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) که گزارش معراجهای مکرر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به ملکوت آسمانها است، اولویت ولایت اهل بیت بر دیگر فرائض ومبانی دین این گونه ترسیم شده است: (عرج بالنبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) إلی السماء مئة وعشرین مرَّة، ما من مرَّة إلاَّ وقد أوصی الله عزَّ وجلَّ فیها النبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) بالولایة لعلی والأئمّة (علیهم السلام) أکثر ممَّا أوصاه بالفرائض). پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) صد وبیست بار به معراج رفت، در هر بار خدای بزرگ، پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را بیش از آن که به واجبات دینی توصیه نماید به ولایت علی وائمه (علیهم السلام) توصیه می فرمود. پس امر ولایت از همه واجبات دینی اوجب واز یکایک فرائض الهی مهم تر است.
درجه این اهمیت چنان است که در فرمایش دیگری از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) دوستی اهل بیت (علیهم السلام) اساس دین معرفی شده است. امام صادق (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرمایند: (... ولکلّ شیء أساس وأساس الإسلام حبّنا أهل البیت). هر چیزی پایه هایی دارد وپایه اسلام، محبت ما اهل بیت است.
حضرت باقر (علیه السلام) در مقام بیان پایه های دین، پس از معرفی نماز وزکات وروزه وحج وولایت به عنوان ارکان دین، در پاسخ سوال زراره که پرسید: کدامیک از این ارکان پنجگانه افضل است، فرمودند: (الولایة أفضل لأنَّها مفتاحهنَّ والوالی هو الدلیل علیهنَّ). ولایت از دیگر مبانی برتر است.
زیرا که کلید آنها ولایت است، پیشوای الهی مردم را به روش انجام آنها راهنمایی می نماید.
نکته قابل توجه اینجا است که از پنج رکن (نماز، زکات، روزه، حج وولایت) یاد شده، در چهار اصل آنها عذر موجه افراد در ناچاریها پذیرفته است وشارع مقدس تخفیف قائل گردیده است، مثل اینکه در سفر، نماز شکسته شده، زکات تا زمانی که مال به حد نصاب نرسد واجب نبوده، روزه بر بیمار ومسافر وپیر واجب نیست، حج به شرط استطاعت واجب می باشد.
ولی ولایت با هیچ عذری از دوش افراد برداشته نشده، در همه شرائط وحالات، افراد به معرفت واطاعت امام، موظف بوده وبدان آزموده می گردند. حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند: (لا یعذر الله یوم القیامة أحداً یقول: یا ربّ لم أعلم أنَّ ولد فاطمة هم الولاة علی الناس کافّة) خداوند روز قیامت، عذر کسی را که بگوید: من از اینکه فرزندان حضرت فاطمه پیشوای همه مردم بوده اند خبر نداشتم، نمی پذیرد.
پس زیبنده است که ما نسبت به این اصل که مهمترین رکن دینی (پس از توحید ونبوت) قلمداد شده است، توجه واهتمام بیشتری ورزیم.
شرط ایمان:
خداوند متعال در قرآن، برخی از مسلمانان را شایسته مقام ایمان ندانسته، نام مسلمان را مناسب آنان معرفی نموده می فرماید: (قالَتِ الأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلکنْ قُولُوا أَسْلَمْنا)(۱).
اعراب مدعی ایمان شدند، ای پیامبر، به آنان بگو که لیاقت ایمان ندارید، ولی بگویید که ما اسلام آوردیم. پس بین مسلمان ومومن تفاوت است. این تفاوت در کجا است؟ مومن چه اعتقادی دارد که مسلمان ندارد؟
تفاوت ایمان واسلام، غیر از اعتقاد قلبی وعمل به مبانی دینی، در اعتقاد به اصل مهم ولایت اهل بیت (علیهم السلام) نهفته است.
مومن کسی است که به جانشینان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم)، از امیر المومنین گرفته تا حضرت مهدی (علیه السلام)، به همگی آنان معتقد بوده آنان را جانشینان پیامبر وحجج الهی بداند.
کسی که این اعتقاد را ندارد، شایسته لقب مومن نیست. فردی از امام صادق (علیه السلام) درباره فرق اسلام وایمان پرسید. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (الإسلام هو الظاهر الذی علیه الناس: شهادة أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شریک له وأنَّ محمّداً عبده ورسوله وإقامة الصلاة وإیتاء الزکاة وحجّ البیت وصیام شهر رمضان، فهذا الإسلام).
وقال: (الإیمان معرفة هذا الأمر مع هذا، فإن أقرَّ بها ولم یعرف هذا الأمر کان مسلماً وکان ضالاً)(۲).
اسلام همان اعتقاد آشکاری است که مردم بر آن هستند. یعنی گواهی به توحید خداوند متعال ونبوت پیامبر اکرم وبر پاداشتن نماز وپرداخت زکات وانجام حج وروزه ماه رمضان، این اسلام است.
ولی ایمان عبارت است از اعتقاد به امامت اهل بیت (علیهم السلام) همراه با مبانی قبل (توحید ونبوت و...)، پس اگر فرد، به اسلام اقرار نمود وولایت اهل بیت را نشناخت، مسلمان گمراه است (مومن نخواهد بود).
در روایتی دیگر، حضرت باقر یا امام صادق علیهما السلام ایمان را این گونه توصیف فرموده اند: (لا یکون العبد مؤمناً حتَّی یعرف الله ورسوله والأئمّة کلّهم وإمام زمانه ویرد إلیه ویسلّم له). هیچ کس مومن نخواهد بود مگر اینکه خدا وپیامبرش وهمه امامان را بشناسد به معرفت امام زمانش نائل آید ومسائل را به او ارجاع دهد وتسلیم فرمان امام زمانش باشد(۳).
فردی از امیرالمومنین درباره حد اقل ایمان وکفر وگمراهی پرسید، امام در پاسخ فرمودند: حد اقل ایمان آن است که خدای بزرگ، خود را به انسان بشناساند، پس انسان به اطاعت خدا اقرار کند، سپس خدا پیغمبرش را بشناساند وانسان به نبوت ودریافت تعالیم دین اقرار کند. (آن گاه خدا) حجت خود بر خلق وگواه بر خلق را به انسان معرفی نماید وانسان به فرمانبرداری او اقرار نماید... وحد اقل گمراهی آن است که انسان حجت خدا در زمین وگواه خدا بر خلق را که خداوند به اطاعت اوامر نموده وولایت او را واجب کرده است نشناسد(۴).
امام کاظم به نقل از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (من أحبَّ أن یلقی الله عزَّ وجلَّ وقد کمل إیمانه وحسن إسلامه فلیتول الحجّة بن الحسن المنتظر صلوات الله علیه). کسی که می خواهد در حالی خدا را ملاقات کند که ایمان او کامل واسلام او نیکو باشد پس به ولایت حجه بن الحسن که همه در انتظار اویند معتقد شود(۵).
به همین جهت، در زیارت امام زمان (علیه السلام) خطاب به آن حضرت می گوییم: (السلام علیک یا باب الله الذی لا یؤتی إلاَّ منه، السلام علیک یا سبیل الله الذی من سلک غیره أهلک).
سلام بر تو ای دروازه (دین) خدا که جز از طریق آن نمی توان (به سوی خدا) آمد، سلام بر تو ای راه خدا که هر کس غیر آن را رود، هلاک می گردد. پس اعتقاد به ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) ودر زمان حاضر، ایمان به امامت وولایت حضرت مهدی (علیه السلام) لازمه ایمان هر مومنی است که بدون آن، کسی به جرگه ایمان وارد نمی گردد.
توحید عملی:
اگر چه حد اقل اسلام، اقرار زبانی به شهادتین است ولی ایمان به توحید، زمانی محقق می شود که فرد به قلب، خدا را پذیرفته خویش را مطیع فرمان او قرار دهد که لازمه این اعتقاد وتسلیم، ایمان به قرآن ونبوت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) است. همچنین لازمه چنین ایمانی، اعتقاد به خلفایی است که خداوند برای پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) مشخص فرموده است. پس کسی که به نبوت پیامبر اکرم ایمان نمی آورد، نمی تواند خود را مطیع فرمان خدا معرفی نموده، یکتا پرستی در زندگانی او متجلی نخواهد بود. هم چنین، کسی که به خلفاء راستین پیامبر ایمان نمی آورد، نمی تواند از اعتقاد به خدا وپیامبر دم زند که اگر او به خدا وپیامبر ایمان می داشت، به سخن خدا ورسول در اطاعت از اهل بیت (علیهم السلام) توجه می نمود.
ابوحمزه از حضرت باقر (علیه السلام) در معنای معرفت خدا پرسید: امام (علیه السلام) معرفت خدا را این گونه توصیف فرمودند: (تصدیق الله عزَّ وجلَّ وتصدیق رسوله (صلّی الله علیه وآله وسلم) وموالاة علی (علیه السلام) والائتمام به وبأئمّة الهدی (علیهم السلام) والبراءة من عدوّهم، هکذا یعرف الله عزَّ وجلَّ). معرفت خدا عبارت است از تصدیق خدای بزرگ وقبول نبوت پیامبر اکرم واعتقاد به ولایت علی (علیه السلام) وپیروی از آن حضرت واز دیگر پیشوایان الهی (علیهم السلام) وبیزاری از دشمنان آنان، خدا این گونه شناخته می شود(۶).
در روایت دیگری از حضرت سید الشهداء امام حسین (علیه السلام). پس از آن که آن حضرت، هدف آفرینش را معرفت وعبادت خداوند معرفی فرمودند، فردی از آن حضرت درباره معنای معرفت خدا پرسید، امام فرمودند: (معرفة أهل کلّ زمان إمامهم الذی یجب علیهم طاعته). معرفت خدا عبارت است از معرفت مردم هر زمان، آن پیشوایی را که خدا اطاعت از او را بر آنها واجب ساخته است(۷).
بدین گونه، ائمه (علیهم السلام)، خدا شناس بودن را در معرفت واطاعت از امام زمان (علیه السلام) دانسته اند.
در سفر تاریخی امام رضا (علیه السلام) از مدینه به طوس، به هنگام عبور از نیشابور، محدثین بزرگ اهل سنت، افسار قاطری که امام بر آن سوار بودند را گرفتند وامام را به حق پدرانشان سوگند دادند وتقاضا کردند که آن حضرت، روایتی از اجداد خود نقل فرماید. امام (علیه السلام) سر از کجاوه بیرون آوردند وبه نقل از ایشان: امام کاظم، امام صادق، امام باقر، امام سجاد، امام حسین، امیرالمومنین واز پیامبر اکرم نقل کردند که خدای بزرگ فرمود: (لا إله إلاَّ الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی).
اعتقاد به توحید، دژ مستحکم من است پس کسی که در این دژ وارد شود (به توحید اعتقاد داشته باشد) از عذاب من در امان است.
هنگامی که قافله امام حرکت کرد، آن حضرت، حدیثی را که نقل فرموده بودند، این گونه تفسیر کردند: (بشروطها وأنا من شروطها). اعتقاد به توحید، شرائطی دارد وایمان به ولایت من، از شرائط موحد بودن است(۸).
از اینروست که در برخی روایات، منکران ولایت اهل بیت (علیهم السلام) کافر وگمراه معرفی شده اند. زیرا که آنان حجتهای الهی را نپذیرفته اند.
بدین جهت خداوند، اکثریت معتقدین به خدا را مشرک دانسته می فرماید: (وَما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَهُمْ مُشْرِکونَ) بیشتر آنها به خدا ایمان نمی آورند بلکه شرک می ورزند(۹).
این شرک شرک در عبادت نبوده، شرک در اطاعت است(۱۰).
لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مردم به معرفت ما وارجاع مسائل به ما وتسلیم امور به ما امر شده اند. (پس) اگر روزه گرفته، نماز خوانده وبه توحید شهادت دهند، ولی تصمیم بگیرند که کارزها را به ما ارجاع ندهند به این جهت مشرک خواهند بود(۱۱).
حضرت باقر (علیه السلام) نیز فرمودند: (إنَّ الله عزَّ وجلَّ نصَّب علیاً (علیه السلام) علماً بینه وبین خلقه، فمن عرفه کان مؤمناً ومن أنکره کان کافراً ومن جهله کان ضالاً ومن نصب معه شیئاً کان مشرکاً ومن جاء بولایته دخل الجنّة).
خدای بزرگ، حضرت علی (علیه السلام) را نشانه ای میان خود ومخلوقاتش قرار داد، پس هر کس او را بشناسد مومن بوده وهر که او را انکار کند کافر است وهر کس به مقام او جاهل باشد گمراه است. کسی که دیگری را در مقام او انگارد مشرک است وهر کس با ولایت او (به نزد خدا) آید به بهشت داخل شود(۱۲).
در زیارت جامعه که منقول از امام هادی (علیه السلام) است واز معتبرترین زیارات می باشد، نیز می خوانیم: (من اتَّبعکم فالجنة مأویه ومن خالفکم فالنار مثویه ومن جحدکم کافر ومن حاربکم مشرک ومن ردَّ علیکم فی أسفل درک من الجحیم).
کسی که از شما اهل بیت پیروی کند جایگاه او بهشت بوده، جایگاه مخالفین شما در آتش جهنم است. کسی که مقام شما را انکار کند کافر است، آن کس که با شما به جنگ بپردازد مشرک است وکسی که با شما مخالفت کند در پایین ترین درجات جهنم جای خواهد داشت.
بندگی خداوند:
در مباحث توحیدی مطرح است که خداوند متعال از همه صفات وخصوصیاتی که در مخلوقات مادی وغیر مادی وجود دارد منزه ومتعالی است. یعنی بین خالق ومخلوق هیچ شباهتی از هیچ جهتی وجود ندارد. بنابر این خداوند متعال، صورت ندارد، دست ندارد، چشم وزبان ندارد، خشم وخشنودی ندارد. این صفات، مربوط به مخلوقات بوده، در خدای تعالی نیست. صورت ودست وچشم وزبان خدا، حجت های او، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) واهل بیت آن حضرت _ ودر زمان ما حضرت مهدی (علیه السلام) _ می باشند. آنان صورت خدایند، زیرا برای توجه به خدا باید به آنان توجه کنیم. آنها دست خدایند زیرا که خداوند از قدرت خود به آنان اعطا کرده، آنها وسیله دریافت وانتشار لطف وفیض خدا در میان مخلوقاتند.
آنها چشم خدا هستند زیرا که امام هر زمان از جانب حق بر مردم آن زمان، شاهد وناظر می باشد. آنها زبان خدایند، زیرا که دستورات حق را برای مردم بیان می کنند. خشم وخشنودی آنان خشم وخشنودی خدا است واطاعت از آنان بندگی خدا است. پس بندگی خدا از غیر طریق اطاعت آنان ودر غیر راه ولایت آنان انجام نمی پذیرد. امام صادق (علیه السلام) خطاب به ابن ابی یعفور فرمودند: بدرستی که خداوند یگانه ویکتا بوده ودر یکتایی خود یگانه است، همه امور تنها در دست او است.
مخلوقاتی را آفرید وسپس امر دینش را به آنها واگذار کرد، پس ما آن مخلوقاتیم. ای پسر ابی یعفور، ما حجت خدا در میان بندگان وگواهان خدا بر خلق وامین بر وحی الهی وخزانه دار علم او هستیم. ما صورت خداییم که از آن بسوی خدا توان رفت وما چشم خدا در میان مخلوقاتیم وما زبان گویای خداوند بوده، قلبی هستیم که علم او را در بر گرفته، دری هستیم که بسوی او راهنمایی می کند. ما عمل کننده به امر او ودعوت کننده به راه او بوده، خدا توسط ما شناخته می شود.
واز (طریق ولایت) ما بندگی می گردد، ما راهنمایان بسوی خدا هستیم واگر ما نبودیم خدا بندگی نمی شد(۱۳).
آن حضرت در روایت دیگر فرمودند: خدای بزرگ همچون ما ناراحت نمی شود، ولی او اولیایی را برای خود آفرید که آنان ناراحت وخشنود می گردند. (زیرا که) آنان مخلوق بوده تحت تدبیر خدایند. پس خداوند، خشنودی آنان را خشنودی خود وخشم آنان را خشم خود قرار داده است، زیرا که آنان، دعوت کنندگان بسوی خدا وراهنمایان بسوی او می باشند...(۱۴)
همین مضمون را در زیارت جامعه این گونه می خوانیم: (من أراد الله بدأ بکم ومن وحَّده قَبِل عنکم ومن قصده توجَّه بکم). هر کس که خدا را بخواهد، از شما اهل بیت آغاز می کند وآن کس که به یگانگی خدا ایمان آورد، آن را از شما اهل بیت می پذیرد وهر کس بخواهد بسوی خدا رو کند، به شما اهل بیت توجه می نماید. در حدیث قدسی آمده است: (إنَّ أعظم الطاعات توحیدی وتصدیق نبیی والتسلیم لمن ینصبه بعده وهو علی بن أبی طالب (علیه السلام) والأئمّة الطاهرون من نسله (علیهم السلام)) به درستی که برترین راه بندگی من، اعتقاد به یکتایی من وقبول پیامبر من وتسلیم بودن در برابر کسی است که پیامبر او را منصوب نموده، یعنی علی بن ابی طالب وپیشوایان معصوم از نسل او می باشد(۱۵).
از این روی اگر ما در مقام بندگی خدا واطاعت از او باشیم، بندگی وعبادت بستری جز ولایت اهل بیت واطاعت از امام (علیه السلام) وتوجه وتوسل به او ندارد.
شرط قبول اعمال:
آن هنگام که خدا ابلیس را به سجده آدم امر کرد، ابلیس تکبر نموده از خدا خواست که او را از این فرمان معاف داشته در عوض، عبادتی کند که هیچ کس خدا را آن گونه عبادت نکرده باشد! خداوند در پاسخ او فرمود: عبادت آن است که من فرمان می دهم نه آن که تو می خواهی(۱۶) یعنی عبادت، اطاعت فرمان خدا است، وتنها به سجده رفتن وتضرع نمودن عبادت نیست. نماز ودعا به شرطی عبادت است که در اطاعت از فرمان خدا باشد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به خدا قسم اگر ابلیس پس از نافرمانی وتکبر از اطاعت دستور خدا، به مقدار عمر دنیا بر خدا سجده می کرد، برای او سودی نمی داشت وخدا از او نمی پذیرفت، مگر اینکه او طبق فرمان خدا بر آدم سجده می کرد.
وضعیت این امتی که بعد از پیامبرش (صلّی الله علیه وآله وسلم) نافرمانی کرده گمراه شده است نیز چنین است. بعد از ترک گفتن پیشوایی که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) برای آنها منصوب کرد، خداوند هرگز عملی از آنها را نمی پذیرد ونیکیهای آنها را بالا نمی برد، مگر اینکه از آن جهتی که خدا امر کرده است بیایند وامامی را که خدا به ولایتش امر کرده اطاعت کنند واز بابی که خدا ورسول برای آنها گشوده اند وارد شوند(۱۷).
امام باقر یا امام صادق (علیهم السلام) فرمودند: خاندانی در بنی اسرائیل بودند که در پی چهل روز عبادت، هر چه از خدا طلب می کردند، خداوند به آنها مرحمت می فرمود. یکی از آنان به عبادتی چهل روزه پرداخت ولی دعای او پذیرفته نشد. به نزد حضرت عیسی شکایت کرد. حضرت عیسی (علیه السلام) تطهیر نموده نماز خواند.
آن گاه به درگاه حق دعا کرد. وحی آمد: (یا عیسی إنَّ عبدی أتانی من غیر الباب الذی أؤتی منه، إنَّه دعانی وفی قلبه شک منک فلو دعانی حتَّی ینقطع عنقه وتنتثر أنامله ما استجبت له). ای عیسی او از غیر دری که باید بیاید به نزد من آمد. او مرا خواند.
اما در دلش نسبت به تو تردید داشت. پس اگر (با این حال، آن قدر) مرا بخواند که گردنش قطع شده انگشتانش جدا شود، دعایش را اجابت نخواهم کرد. حضرت عیسی از او پرسید: آیا تو به نبوت من شک داری؟ او اعتراف کرد واز حضرت عیسی تقاضا کرد که برای او دعا کند تا خدا تردید قلبی او را برطرف سازد، عیسی (علیه السلام) دعا نموده، خدا توبه او را پذیرفت ودعای او مستجاب شد(۱۸).
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز در خطبه غدیریه فرمودند: ای مردم، خدای بزرگ دینش را با امامت علی کامل کرد، پس کسانی که امامت او وجانشینان او از فرزندان من که تا قیامت وحضور در برابر حق می آیند را نپذیرند، اعمالشان در دنیا وآخرت نابود شده در آتش جاودانه خواهند بود(۱۹).
این مطلب، تعجبی ندارد، زیرا خداوند، قبول زحمات بیست وسه ساله پیامبر در ایام نبوت را نیز به ابلاغ ولایت امیر المومنین (علیه السلام) مشروط کرده فرمود: (وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)(۲۰) اگر وظیفه خود در ابلاغ ولایت علی را انجام ندهی، رسالت خود را انجام نداده ای! ودر جای دیگر می فرماید: (مَثَلُ الَّذِینَ کفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یوْمٍ عاصِفٍ لا یقْدِرُونَ مِمَّا کسَبُوا عَلی شَیءٍ) اعمال کسانی که به خدا کافر شدند. به خاکستری می ماند که در روز طوفانی با تندبادی شدید، از بین رفته، از کوشش خویش بهره ای نبرند(۲۱).
در روایت حضرت باقر (علیه السلام)، منکرین ولایت اهل بیت (علیهم السلام) مصداق این آیه معرفی شده اند(۲۲).
لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند: برای دشمن ما اهل بیت تفاوتی ندارد، چه روزه گرفته نماز بخواند ویا زنا کرده دزدی کند، او در آتش خواهد بود، او در آتش خواهد بود(۲۳).
در عصر حاضر نیز، آن بابی که هیچ عبادتی جز از طریق ولایت او پذیرفته نیست، وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) است. در زیارت جامعه، خطاب به این بزرگواران می گوییم: (وبموالاتکم تقبل الطاعة المفترضة).
با ولایت شما است که خداوند عبادات واجب را می پذیرد. پس کسی که خدا را از غیر این باب، بندگی کند، خدا از او نخواهد پذیرفت. امام صادق (علیه السلام) در نامه ای به مفضل بن عمر مرقوم فرمودند: کسی که نماز خوانده، زکات بدهد، حج وعمره بجا آورد ولی معرفت آن کس که خدا اطاعت او را واجب ساخته است نداشته باشد، نه نماز خوانده، نه روزه گرفته، نه زکات داده، نه حج وعمره بجا آورده، نه از جنابت غسل کرده وتطهیر نموده، ونه حرامی را رها کرده ونه حلالی را حلال داشته است.
برای او نماز نیست هر چند که رکوع وسجود کند، وبرای او زکات وحجی نخواهد بود. تمام این اعمال با شناخت آن فردی انجام می شود که خداوند بزرگ با امر به اطاعت او بر مردم منت نهاده است(۲۴).
مضمون روایات فوق در مجامیع حدیثی شیعه آن قدر زیاد است که فقهاء شیعه در آغاز کتب فقهی خویش، بابی تحت عنوان (إبطال العبادة بدون ولایة الأئمّة (علیهم السلام) واعتقاد إمامتهم) گشوده اند.
یعنی هر عبادتی که بدون ولایت ائمه واعتقاد به امامت آنها انجام شده باشد باطل است. محدث بزرگ شیعه، مرحوم شیخ حر عاملی باب ۲۹ جلد اول از کتاب وسائل الشیعه خویش را به این مطلب اختصاص داده ودر آن ۱۹ حدیث نقل نموده ومحدث نوری در مستدرک الوسائل، ۶۶ حدیث دیگر به این مجموعه در این موضوع افزوده است. این قبیل روایات، در کتب اهل سنت نیز نقل شده است. جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل نموده که فرمودند: (یا علی لو أنَّ أمّتی صاموا حتَّی یکونوا کالحنایا وصلّوا حتَّی یکونوا کالأوتار وبغضوک لأکبَّهم الله فی النار).
ای علی اگر امت من آن قدر روزه بگیرند که همچون کمان (گوژ پشت) شده وآن قدر نماز بخوانند که چون زه (لاغر) شوند ولی تو را دشمن بدارند، خداوند آنان را در آتش جهنم می افکند(۲۵).
در عوالم وادیان قبل:
قبل از اینکه جد ما حضرت آدم (علیه السلام) آفریده شود وما به خلقت جسمانی به این دنیا منتقل شویم، خداوند متعال ارواح همه انسانها را آفریده(۲۶) ودر آن عالم، در حالی که همه ارواح حضور داشتند، معرفت خویش را به همه ارزانی داشت وبر بندگی خود از آنان میثاق گرفت(۲۷).
آن گاه خداوند متعال، پیامبر اکرم وامیر المومنین (علیه السلام) ودیگر پیشوایان معصوم ودر پایان، حضرت مهدی (علیه السلام) وغیبت وظهور آن حضرت در آخر الزمان را بر همه ارواح ارزانی داشت(۲۸) وهمگان را به پذیرش ولایت آنان آزمود.
در این آزمایش، که در عالم قبل برگزار شد، همچون آزمایش های بعدی آن در دنیا (غدیر، سقیفه، عاشورا و...) همه ایمان نیاورده _ با آنکه بر آنان اتمام حجت شده بود _ برخی با آن به مخالفت برخاسته، به علت مخالفت با حکم خدا، کافر قلمداد شدند.
روایاتی که بیانگر مطالب فوق باشد، آن قدر در کتب وجوامیع حدیثی شیعه واهل سنت فراوان است که از حد تواتر گذشته، از مسلمیات اعتقاد اسلامی تلقی می گردد. امام صادق (علیه السلام) به صحابی بزرگ خود داود رقی فرمودند: هنگامی که خدای بزرگ اراده کرد مخلوقات را بیافریند، آنان را آفرید ودر مقابل پراکنده ساخت، آن گاه به آنان گفت: پروردگار شما کیست؟ پس اول کسی که سخن گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) امیر المومنین وائمه صلوات الله علیهم اجمعین بودند.
آنان گفتند: خدایا تو پروردگار ما هستی. لذا خداوند آنان را حامل علم ودین خود فرمود. آن گاه به ملائکه فرمود: اینان حاملان دین وعلم من بوده امین من در میان خلقم هستند، و(درباره) آنان پرسش خواهد شد. آن گاه خدا به (ارواح) آدمی زادگان گفت: به ربوبیت خدا و(لزوم) اطاعت وولایت این افراد (اهل بیت) اقرار کنید... سپس امام، در پایان حدیث فرمودند: ای داود، ولایت ما در عالم میثاق (قبل از دنیا) مورد تاکید بوده است(۲۹). حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند: اگر مردم می دانستند که (حضرت) علی در چه زمان به (لقب) امیر المومنین نامیده شد ولایت او را انکار نمی کردند!
راوی پرسید: خدا شما را رحمت کند، چه زمان به این لقب ملقب شد؟ فرمودند: آن زمان که خدای بزرگ، فرزندان آدم را از پشت آنها بیرون کشید وآنان را بر خویش گواه گرفته فرمود: آیا من آفریدگار شما ومحمد پیامبر من وعلی امیر مومنان نیست(۳۰)؟ ولایت نه فقط در عالم قبل به همه انسانها عرضه شد وافراد بر آن آزموده شدند، در عالم دنیا نیز، خداوند متعال، ولایت چهارده معصوم (علیهم السلام) را در متن تمام کتابهای آسمانی قرار داده، افراد را به ایمان به آن دعوت فرمود. حضرت کاظم (علیه السلام) فرمودند: (ولایة علی مکتوب فی جمیع صحف الأنبیاء ولن یبعث الله نبیاً إلاَّ بنبوّة محمّد وولایة وصیه علی (علیه السلام))(۳۱).
ولایت حضرت علی در تمامی کتابهای آسمانی انبیاء نوشته شده بود وخدا هیچ پیامبری را به نبوت برانگیخته نکرد مگر اینکه او مامور به دعوت خلق به سوی نبوت محمد وولایت وصی او علی (علیه السلام) بود(۳۲).
این مطلب در کتب اهل سنت نیز به صراحت یافت می شود. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) در گزارش سفر معراج فرمودند: فرشته ای بسوی من آمد وگفت: ای محمد از (ارواح) پیامبرانی که بیش از تو فرستادیم بپرس(۳۳) که بر چه چیز مبعوث شدند. من پرسیدم. آنان گفتند: بر ولایت تو وولایت علی بن ابی طالب مبعوث شده بودیم(۳۴).
پس ولایت اهل بیت (علیهم السلام) در عالم قبل بر همه عرضه گردیده وسیله آزمایش الهی در آن عالم بوده است، چه رسد به این عالم. وانبیاء وادیان سابق، مامور تبلیغ ولایت بوده اند، چه رسد به این دین!
برترین راه تقرب به خداوند:
مسلما راه تقرب به خداوند، انجام دستورات ودوری از منهیات او است. ولی در میان فرائض دینی، هیچ فریضه ای (پس از توحید ونبوت) به اهمیت ولایت نمی باشد. لذا است که برترین راه تقرب به خدا، ولایت آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) است. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در همین زمینه فرمودند: (لکلّ أمر سید وحبّی وحبّ علی سید ما تقرَّب به المتقرّبون من طاعة ربّهم). در هر کاری رتبه برتری وجود دارد، ومحبت من ومحبت علی، برترین طاعتی است که افراد می توانند از طریق آن به خدا تقرب جویند(۳۵).
لذا در نظام آفرینش، مقام آن مخلوقی برتر است که در امر ولایت، اعتقاد واخلاص بیشتری نشان داده باشد. در همین راستا، انبیا در عالم قبل، با آزمون ولایت برگزیده شده، مقام رفیع نبوت، به این دلیل به آنان واگذار شد که در آن آزمایش، آنان ولایت را در درجه بالاتری پذیرفته، ونسبت به اهل بیت (علیهم السلام) خضوع بیشتری داشتند. حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند:... آن گاه خداوند از انبیاء میثاق گرفته، فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟
سپس خداوند فرمود: آیا محمد پیامبر من وعلی رهبر مومنین نمی باشد؟ همه آنها پذیرفتند.
لذا نبوت آنها تثبیت شد. گزینش انبیای اولو العزم، از میان گروه کثیر انبیا ورسل نیز به آزمون ولایت ومعرفت اهل بیت وپذیرش غیبت وظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بود. امام باقر در ادامه حدیث فوق فرمودند: وخداوند از پیامبران اولو العزم عهد گرفت به اینکه: من پروردگار شما ومحمد پیامبر من وعلی امیر مومنان بوده، جانشینان او صاحب ولایت وخزانه دار علم من خواهند بود ومهدی کسی است که توسط او دینم را یاری کرده، دولتم را ظاهر می سازم وبه واسطه او از دشمنانم انتقام می گیرم وبه واسطه او در زمین، با اشتیاق یا کراهت بندگی خواهم شد. همه آنها گفتند: پروردگارا به همه مطالب فوق اقرار کرده شهادت می دهیم.
ولی آدم (توقف نموده) نه انکار کرد ونه اقرار نمود، لذا مقام اولو العزمی برای آن پنج پیامبر، به علت پذیرش ولایت مهدی تثبیت شده، برای آدم این مقام قرار نگرفت. زیرا او نسبت به مهدی (در ابتداء امر) اقرار ننمود.
آن گاه امام (علیه السلام) به این آیه شریفه استناد کردند: (وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِی وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً)(۳۶) ما از قبل بر آدم عهدی کردیم، ولی آدم عهد ما را فراموش کرد وما او را صاحب عزم نیافتیم(۳۷).
ملائکه آسمانها نیز با همین ملاک از میان دیگر مخلوقات، گزیده شده، در این مقام منصوب گردیده، ورمز درجات گوناگون آنان نیز به همین امر برگشت می کند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ملائکه الهی با همه تقربی که به حق متعال دارند، به علت همین اعتقادی که شما بر آن هستید (عقیده ولایت) به مجاورت خداوند راه یافته اند...(۳۸)
در روایت دیگری، آن حضرت، پس از بیان کثرت تعداد ملائکه می فرمایند: (ما منهم أحد إلاَّ ویتقرَّب کلّ یوم إلی الله بولایتنا أهل البیت ویستغفر لمحبّینا ویلعن أعدائنا) همه ملائکه، هر روز با ولایت ما اهل بیت بسوی خدا تقرب جسته، برای محبین ما استغفار نموده دشمنان ما را نفرین می کنند.
آن گاه امام (علیه السلام)، این گونه به قرآن استناد فرمودند: (الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیؤْمِنُونَ بِهِ وَیسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا)(۳۹).
حاملان عرش واطرافیان آنها (ملائکه)، با حمد پروردگارشان خدا را تسبیح گفته، برای افراد مومن طلب آمرزش می کنند(۴۰).
وقتی پدر ما حضرت آدم (علیه السلام) به علت عدم یقین به امام زمان (علیه السلام)، از مقام والای اولو العزمی تنزل می کند ودیگر انبیا با پذیرش آن به این مقام ارتقاء یابند، آیا در عصر حاضر، برای ما، راهی جز اخلاص در قبول ولایت امام زمان (علیه السلام) وارتباط وتوسل به آن حضرت در تقرب به خداوند وجود خواهد داشت؟
آری، ولایت امام زمان (علیه السلام) بالاترین راه تقرب به حق متعال ومحکمترین ریسمان ایمان در عصر حاضر است. امام صادق (علیه السلام) از یکی از اصحابشان پرسیدند: کدام ریسمان ایمان محکمتر است؟
گفتند: نماز، فرمودند: نماز فضیلت دارد، ولی محکمترین ریسمان ایمان نیست.
گفتند زکات. فرمودند: زکات فضیلت دارد، ولی محکمترین ریسمان ایمان نیست.
گفتند: روزه ماه رمضان... حج وعمره... جهاد در راه خدا وامام در هر یک، با تایید فضیلت این اعمال، آن را محکمترین ریسمان ایمان ندانستند. هنگامی که اصحاب از پاسخ ناتوان شدند.
امام فرمودند: (إنَّ أوثق عری الإیمان الحبّ فی الله والبغض فی الله وتوالی ولی الله وتعادی عدوّ الله). بدرستی که محکمترین وقابل اعتمادترین ریسمانهای ایمان، تولی وتبری وقبول ولایت اولیاء خدا ودشمنی با دشمنان خدا است(۴۱).
تنها راه نجات:
همان طور که در فصل اول گفته شد، ایمان غیر از اسلام است. مسلمان (گوینده شهادتین) از اسلام خویش در دنیا بهره مند می شود: ارث می برد، ازدواج می کند واز حقوق یک مسلمان در جامعه بهره مند است.
ولی مومن، یعنی آن کس که مطیع ولایت آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) است، علاوه بر اینکه در بهره وری از آثار دنیوی اسلام، با مسلمان برابر است، مزیتی که دارد این است که از آثار معنوی واخروی ایمان نیز بهره مند است، در حالی که مسلمان غیر مومن از آن بهره ای ندارد.
وآن عبارت است از: قبول اعمال ونجات اخروی وشفاعت اولیاء خدا در عالم آخرت. در حدیث شیعه واهل سنت آمده که عمر بن خطاب از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره صحت این روایت پرسید که: (من قال: لا إله إلاَّ الله، محمّد رسول الله دخل الجنّة). کسی که به توحید ونبوت معتقد باشد، اهل بهشت است.
رسول خدا حدیث فوق را تایید نموده، فرمودند: (نعم، إذا تمسَّک بمحبّة هذا وولایته). آری، بشرط اینکه به محبت علی بن ابی طالب وولایت او متمسک باشد(۴۲).
یعنی ولایت آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) در دنیا وآخرت به مانند دژ مستحکمی است که انسان را از عذاب الهی حفظ می کند(۴۳)، زیرا امام رضا (علیه السلام) در روایتی از اجداد طاهرینشان از رسول خدا از جبرئیل، از میکائیل، از اسرافیل، از لوح از قلم نقل نمودند، که خدای تبارک وتعالی فرمود: (ولایة علی بن أبی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی). ولایت علی بن ابی طالب سنگر من است، هر کس که در این سنگر وارد شود از عذاب الهی ایمن است(۴۴).
رمز این سخن این است که در مراحل مختلف از عالم آخرت، قبل از هر گونه محاسبه وپرسشی، از امر ولایت واعتقاد به امامت ائمه هدی علیهما السلام می پرسند، وآن کس که پاسخگو نباشد نجات نخواهد یافت.
ابن حجر عسقلانی _ دانشمند بزرگ اهل سنت _ از یونس بن خباب نقل می کند که پس از توضیح درباره چگونگی عذاب قبر، گفت: در اینجا مطلبی است که ناصبی ها (دشمنان اهل بیت) آن را پنهان داشته اند! گفتم: آن مطلب چیست؟ گفت: (إنَّه لیسئل فی قبره: من ولیک، فإن قال: علی نجی).
در عالم قبر درباره امامت می پرسند، اگر فرد بگوید: امامم علی است نجات پیدا می کند(۴۵).
در قیامت نیز آن گاه که نامه اعمال را منتشر کنند، عنوان نامه عمل هر کس، موضع او در قبال امر ولایت است(۴۶).
وعبور از پل صراط نیز نیازمند اعتقاد به ولایت بوده، منکر ولایت در جهنم سقوط نموده، پیرو اهل بیت امکان عبور دارد(۴۷) که امام صادق به نقل از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در روایتی که سنی وشیعه نقل کرده اند فرمودند: (أثبتکم قدماً علی الصراط أشدّکم حبّاً لأهل بیتی). کسی از شما بر پل صراط ثابت قدم تر است که محبت بیشتری به اهل بیت من دارد(۴۸).
در زیارت جامعه نیز می خوانیم: (بکم یسلک إلی الرضوان وعلی من جحد ولایتکم غضب الرحمن) با ولایت شما است که افراد به بهشت می روند وبر منکرین ولایت شما، خشم خدا خواهد بود.
مفسر بزرگ اهل سنت، آلوسی در ذیل آیه: (وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُولُونَ)(۴۹)، ایشان را از حرکت بازدار، آنها باید مورد رسیدگی قرار گیرند، درباره موضوع پرسش، اقوالی نقل کرده، آن گاه گوید: (وأولی هذه الأقوال إنَّ السؤال عن العقائد والأعمال ورأس ذلک لا إله إلاَّ الله ومن أجلّه ولایة علی کرَّم الله وجهه). بالاترین اقوال اینکه: سئوال از عقائد واعمال است ودر راس همه عقائد توحید، وبرترین این اعتقادات ولایت علی (علیه السلام) است(۵۰).
به امام باقر (علیه السلام) خبر رسید که عکرمه، غلام ابن عباس، که مردی خبیث ودشمن اهل بیت بود، در حال مردن است. فرمودند: اگر قبل از مرگ به او برسم به او مطلبی می آموزم که به آتش جهنم دچار نشود. اصحاب عرض کردند: (او که مرد) پس آن مطلب را به ما بیاموزید! فرمودند: (والله ما هذا إلاَّ الأمر الذی أنتم علیه). به خدا قسم این مطلب جز همین اعتقاد به ولایت که شما بر آن هستید نمی باشد(۵۱).
لذا است که بزرگترین محدث اهل سنت _ بخاری _ از قول رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده است که درباره قیامت فرمودند: (لیردنَّ علی حوضی أقوام فیختلجون فأقول: أصحابی، فیقال: إنَّک لا تدری ما أحدثوا بعدک، فیختلجون)(۵۲). گروههائی از امت اسلام در قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شده، ملائکه مانع آمدن آنها می شوند، من می گویم: خدایا اصحابم (از رسیدن به من مانع شده اند)، پاسخ گفته می شود: تو نمی دانی پس از مرگ تو آنها چه کرده اند، پس مانع آمدن آنها ونجات آنها می گردند.
یعنی اگر فرد، از اصحاب پیامبر نیز باشد وبه راه پیامبر جان فشانی کرده باشد، اگر پیرو ولایت نباشد نجات نخواهد یافت. پس رمز نجات اهل بهشت، ولایت اهل بیت وسر شقاوت اهل جهنم، انکار ولایت اهل بیت است، که امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفه: (فَیوْمَئِذٍ لا یسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلا جَانٌّ)(۵۳) در روز قیامت، از گناهان (برخی) انسانها وجن ها پرسش نخواهد شد (مورد شفاعت قرار می گیرند). فرمودند: (والله لا یری منکم فی النار اثنان، لا والله، ولا واحد). به خدا قسم از شما شیعیان(۵۴) در جهنم دو نفر حتَّی یک نفر هم دیده نمی شود(۵۵).
ونیز فرمودند: (أمَا والله ما هلک من کان قبلکم وما هلک من هلک حتَّی یقوم قائمنا إلاَّ فی ترک ولایتنا وجحود حقّنا). به خدا قسم علت هلاکت اقوام قبل از شما واقوام بعد، تا زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، چیزی جز ترک ولایت ما وانکار حق امامت وخلافت ما نیست(۵۶).
بنابراین، راه نجات ما که در عصر غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) قرار گرفته ایم، نیز چیزی جز پناه بردن به ولایت ومحبت وانتظار ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست. از این روست که در زیارت آن حضرت، خطاب به آن بزرگوار عرض می کنیم: (أشهد أنَّ بولایتک تُقبل الأعمال وتزکّی الأفعال وتضاعف الحسنات وتمحی السیئات، فمن جاء بولایتک واعترف بإمامتک، قبلت أعماله وصدقت أقواله وتضاعفت حسناته ومحیت سیئاته، ومن عدل عن ولایتک وجهل معرفتک واستبدل بک غیرک کبَّه الله علی منخره فی النار ولم یقبل له عملاً ولم یقم له یوم القیامه وزناً) گواهی می دهم که به ولایت تو (ای امام زمان)، (خدا) اعمال را پذیرفته، افعال را پاکیزه کرده، حسنات را دو برابر نموده، گناهان را پاک می کند.
پس کسی که معتقد به ولایت تو باشد وبه امامت تو اعتراف کند، اعمالش پذیرفته شده، گفتارهایش تصدیق شده، حسناتش دو برابر وگناهانش محو خواهد شد وآن کس که از ولایت تو سر باز زند ومعرفت تو را جاهل باشد وبه جای تو دیگری را به امامت بپذیرد، خداوند او را به صورت در آتش پرتاب می کند وعمل او را نمی پذیرد، برای سنجش اعمال او میزانی اقامه نمی کند.
شرط لازم برای مغفرت حق:
یکی از جلوه های رحمت بیکرانه خدای متعال، مغفرت او است. از اسماء او غفور، غفار، تواب، غافر الذنب وخیر الغافرین است که خداوند صد وده بار در قرآن به این اوصاف، توصیف گردیده است. ولی برخورداری از مغفرت خداوند متعال، شرائطی دارد که مهمترین آنها شرط ایمان است.
(یا قَوْمَنا أَجِیبُوا داعِی اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ یغْفِرْ لَکمْ مِنْ ذُنُوبِکمْ وَیجِرْکمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ).
ای قوم ما، دعوت پیامبر را اجابت کرده، به او ایمان آورید تا خداوند، گناهان شما را ببخشاید وشما را از عذاب دردناک پناه دهد(۵۷).
بدین جهت کسانی که از ایمان بهره ندارند، از این رحمت واسعه الهی بی بهره اند، حتَّی در صورت شفاعت اولیاء خدا، آنان، مورد فضل ومغفرت حق قرار نمی گیرند. (اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِک بِأَنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ). ای پیامبر، اگر برای آنان طلب مغفرت نمایی یا اینکه این کار را نکنی، حتَّی اگر هفتاد بار هم برای آنها استغفار کنی، خدا هرگز آنان را نمی آمرزد، زیرا آنان به خدا وپیامبرش کافرند(۵۸).
در فصل دوم نیز بیان کردیم که از شرائط لازم ایمان، اعتقاد به ولایت دوازده امام ومحبت آنان وبیزاری از دشمنان آنان است. لذا کسی که از نعمت ولایت اهل بیت ومعرفت امام زمان (علیه السلام) برخوردار نیست، از رحمت حق در عالم آخرت وشفاعت اولیاء خدا بی بهره خواهد بود. امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفه: (وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی).
بدرستی که من بسیار آمرزنده ام کسی را که توبه کند، ایمان داشته باشد وعمل نیکو انجام دهد آن گاه به هدایت رهنمود گردد(۵۹).
فرمودند: آیا ندیدی که خداوند چگونه (مغفرت خویش را به ولایت ما) مشروط کرده است؟ زیرا توبه وایمان وعمل صالح سودی ندارند، مگر اینکه فرد هدایت شود.
بخدا قسم اگر فرد، در راه بندگی تلاش فراوان نیز کند، اعمال او پذیرفته نمی شود مگر اینکه هدایت شده باشد. راوی گوید: عرض کردم: قربانت شوم، بسوی چه کسی هدایت شده باشد؟ فرمودند: بسوی ما(۶۰).
بدین روی برای رحمت حق ومغفرت او وشفاعت اولیائش در مواقف سهمگین عالم آخرت، راهی جز ولایت آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) ودر زمان ما، محبت ومعرفت امام زمان (علیه السلام) وانتظار ظهور آن حضرت وجود ندارد.
رسول خد (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (حبّی وحبّ أهل بیتی نافع فی سبعة مواطن أهوالهنَّ عظیمة: عند الوفاة، وفی القبر، وعند النشور، وعند الکتاب، وعند الحساب، وعند المیزان، وعند الصراط).
حب من واهل بیت من در هفت جایگاه که بشدت هراسناک می باشند، سودمند است: در لحظه مرگ ودر داخل قبر ودر حشر ونشر وبهنگام (دادن) نامه اعمال ودر زمان محاسبه اعمال ودر موقف سنجش اعمال ودر (گذر) از پل صراط(۶۱).
این مطلب، فقط در آثار ما شیعیان نیامده، کتب اهل سنت نیز بدان اقرار دارند. در روایتی که آنان از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند، آمده است: (معرفة آل محمّد براءة من النار، وحبّ آل محمّد جواز علی الصراط، والولایة لآل محمّد أمان من العذاب).
معرفت آل محمد شرط دوری از آتش جهنم است ودوستی آل محمد لازمه عبور از صراط است وولایت آل محمد باعث محفوظ بودن از عداب الهی است(۶۲).
محبت اهل بیت (علیهم السلام) آن چنان رحمت الهی را بر انسان سرازیر می کند که حتَّی اگر غیر مسلمانی یافت شود که محب اهل بیت باشد، گر چه به علت عدم ایمان به دیگر مبانی دین، راهی به بهشت برین الهی ندارد، ولی با محبت اهل بیت، از عداب الهی در جهنم مصون خواهد ماند.
ابن عباس گوید: مردی یهودی بشدت به حضرت علی (علیه السلام) علاقه داشت، ولی قبل از اینکه مسلمان شود مرد. بعد از مرگ او، خدای بزرگ فرمود: اما او را از بهشت من بهره ای نیست، ولی ای آتش او را بی قرار مکن(۶۳).
ولی دنیا، دار حجاب است وبسیاری از این حقائق بر حواس ما پوشیده است. حقیقت اینست که ما در لحظه چشم بستن از دنیا وچشم گشودن به حقائق عالم آخرت است که بزرگی نعمت ولایت واهمیت آن را در می یابیم.
امام صادق (علیه السلام) پس از آنکه لازمه ایمان را معرفت امام زمان (علیه السلام) معرفی کردند، به بیان آثار اخروی این معرفت پرداخته، فرمودند: (وأحوج ما یکون أحدکم إلی معرفته إذا بلغت نفسه هیهنا _ وأهوی بیده إلی صدره _). در لحظه مرگ آن هنگام که جان شما به سینه برسد، بیش از هر زمان دیگر به معرفت امام نیازمندید(۶۴).
پس چه بهتر که تا نفس باقی است، در مسیر ولایت اهل بیت بکوشیم وبا امام زمان (علیه السلام) آشنا شویم. وشیرینی محبت آن بزرگوار وپدران گرامش را در قلب خویش احساس نماییم تا شاید مورد لطف ورحمت ومغفرت حق قرار گیریم.
هدایت الهی:
در منطق قرآن، حیات وزندگی، در آثار ظاهری آن از قبیل تنفس وحرکت و... نیست، بلکه در نور ایمان وشناخت خدا وپیامبر واعتقاد به معاد ودین می باشد. به همین دلیل قرآن کریم، منکرین حقائق دینی را مرده وناشنوا وساکنان ظلمت قلمداد می نماید ومی فرماید: (وَما یسْتَوِی الأعْمی وَالْبَصِیرُ * وَلاَ الظُّلُماتُ وَلاَ النُّورُ * وَلاَ الظِّلُّ وَلاَ الْحَرُورُ * وَما یسْتَوِی الأَحْیاءُ وَلاَ الأمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یسْمِعُ مَنْ یشاءُ وَما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ).
نه کور وبینا مساوی اند ونه تاریکیها با نور، ونه سایه وگرما ونه زندگان با مردگان، بدرستی که خداوند هر که را بخواهد شنوا می کند ولی تو نمی توانی ساکنان قبرها را شنوا کنی(۶۵).
بدین جهت، فرزند مومنی که به تقدیر خدا از خانواده ای کافر متولد شده است، مصداق: (یخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ)(۶۶) است.
یعنی او زنده ای است که از مرده یعنی از کافر وبی دین بیرون آمده است(۶۷).
لذا است که در روایات اهل بیت (علیهم السلام)، حیات حقیقی زمین، در ظهور امام زمان حضرت مهدی (علیه السلام) وگسترش حکومت آن حضرت بر سر تا سر زمین قلمداد شده است. قرآن کریم می فرماید: (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْی الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِها). بدانید که خداوند زمین را بعد از مرگش زنده خواهد گردانید(۶۸).
امام باقر (علیه السلام) درباره آیه فوق فرموده اند: (یحییها الله عزَّ وجلَّ بالقائم (علیه السلام) بعد موتها، بموتها: کفر أهلها والکافر میت). خدای بزرگ، زمین را بعد از مرگش به حضرت مهدی (علیه السلام) زنده می دارد. مرگ زمین، کفر ساکنان آن بوده وکافر مرده است(۶۹).
با توجه به آنچه در فصول گذشته آمد، تنها کسانی که به هدایت الهی، خلفاء رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) را شناخته، پیرو آن بزرگواران می باشند، از نظر قرآن حیات داشته، منحرفین از طریق ولایت به مردگان می مانند، زیرا قرآن کریم می فرماید: (أَوَمَنْ کانَ مَیتاً فَأَحْییناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنْها).
آیا کسی که مرده بود وما او را زنده گردانیدیم وبرای او نوری قرار دادیم که با آن نور در میان مردم حرکت می کند، مانند کسی است که در تاریکی ها بوده از آن خارج نمی گردد(۷۰)؟
وحضرت باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه فوق فرمودند: (المیت الذی لا یعرف هذا الشأن). مرده کسی است که به خلافت اهل بیت معتقد نیست(۷۱).
بنابراین، نوری که خداوند به وسیله آن، مردگان را زنده می گرداند، امامت امیر المومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ودیگر فرزندان مطهر آن حضرت می باشد(۷۲).
پس ولایت آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) زنده کننده انسان بوده، انسان را از مرگ حقیقی نجات می بخشد. امام صادق (علیه السلام) منظور از حیات در آیه شریفه زیر را ولایت معرفی نمودند: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذا دَعاکمْ لِما یحْییکمْ)(۷۳).
بنابراین، معنای آیه بنابر تفسیر آن حضرت اینگونه خواهد بود: ای افراد مومن، سخن خدا ورسول را اجابت کنید آن زمان که پیامبر شما را به سوی ولایت علی بن ابی طالب که با آن زنده خواهید شد، می خواند(۷۴).
بدین جهت آن کسانی که از این دعوت پیامبر، یعنی امر او به تبعیت از ولایت وامامت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) اطاعت ننموده، به ولایت اهل بیت پشت کردند، از نور هدایتی که با قبول توحید ونبوت، تا قبل از این بر حیات آنان سیطره داشت بیرون رفته، در ظلمات گمراهی غرق شده، همراه با رهبران طاغوتی خویش در عذاب الهی جایگیر خواهند شد. سند ما روایت ارجمندی است که در ذیل آیه زیر نقل گردیده است. خدای متعال می فرماید: (اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِک أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ).
خدا سرپرست افراد با ایمان بوده آنان را از تاریکیها به سوی نور هدایت می کند. وکسانی که کافرند، تحت سرپرستی طغیانگرها هستند که این رهبران طاغوتی، آنان را از نور به سوی تاریکی بیرون می برند. اینان اصحاب آتشند که در آن جاودانه خواهند بود(۷۵).
هنگامیکه عبدالله بن ابی یعفور در محضر امام صادق (علیه السلام) از حسن اخلاقی برخی مخالفین ولایت، وکج رفتاری پیروان اهل بیت ابراز شگفتی نمود، امام صادق (علیه السلام) غضبناک شده، با سخنان زیر، دید ظاهر بین او را اصلاح نموده، معیار درست ارزیابی را ابراز فرمودند: کسی که با پیروی از رهبری پیشوایی ظالم که خدا او را منصوب ننموده، خدا را بندگی کند، دین ندارد، وبر آن کس که به ولایت امام عادلی که از طرف خدا می باشد معتقداست، سرزنشی نخواهد بود.
یعنی قبل از اینکه به رفتار این دو گروه بنگری، باید عقیده آنها را بسنجی وملاک ومعیار اصلی، اعتقاد درست بوده، در مرحله بعد، عمل قرار دارد. آنگاه امام (علیه السلام)، در توضیح مطلب فوق، به آیه شریفه استناد نموده، فرمودند: خدا سرپرست افراد با ایمان بوده، آنها را از تاریکیها به سوی نور هدایت می کند. یعنی آنان را از تاریکی گناهان به سوی نور توبه ومغفرت رهنمایی می کند زیرا آنان پیرو ولایت پیشوایان عادلی هستند که خدا آنان را منصوب فرموده است. سپس سخن را به قسمت دیگر آیه معطوف داشته، اینگونه دنبال کردند: وکسانی که کافرند تحت سرپرستی طغیانگر هستند که این رهبران طاغوتی انان را از نور به سوی تاریکی ها بیرون می برند. زیرا آنان، بر نور اسلام بودند، ولی هنگامی که از ولایت پیشوایان ظالمی که از جانب خدای بزرگ نبودند پیروی نمودند، با این اعتقاد، از نور اسلام به سوی تاریکی کفر بیرون رفتند، پس خداوند، آتش جهنم را همراه با کفار بر آنان واجب ساخت، پس آنان اصحاب آتشند که در آن جاودانه خواهند بود(۷۶).
پس اگر ما طالب حیات واقعی وهدایت الهی هستیم، در زمان حاضر، راهی جز توسل به ذیل ولایت امام زمان (علیه السلام) ومعرفت آن حضرت وپیوند قلبی با آن حضرت ندارد. زیرا قرآن دستور می دهد: (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ). پس بخدا وپیامبرش وبه نوری که نازل کردیم ایمان آورید که خدا به آنچه شما انجام می دهید، آگاه است(۷۷).
امام باقر (علیه السلام) در ذیل آیه فوق، منظور از عبارت نوری که نازل کردیم، را نور ائمه (علیهم السلام) در همه اعصار دانسته اند(۷۸).
پس آن نور الهی که مردم این زمان مامور به ایمان به او هستند ودر پی اعتقاد به او، هدایت یافته وزنده خواهند شد، امام زمان حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد.
برترین نعمت خداوند:
خداوند متعال نعمتهای فراوانی به بشر ارزانی داشته است که قابل شمارش نیست. (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها)(۷۹).
اگر نعمتهای خدا را بشمارید، به عدد در نمی آید. از میان این نعمتهای بی شمار، برخی نعم مادی ودنیوی است که خداوند به اقتضای رحمانیت خویش به مومن وکافر عطا فرموده، وبرخی دیگر نعمتهای معنوی واخروی هستند که راهنمای انسان بسوی سعادت ابدی می باشند. خداوند این نعمتها را به اقتضای رحیمیت خویش، صرف به مومنان عطا فرموده است.
از برترین این نعمتهای معنوی، نعمت ولایت واطاعت ومحبت اهل بیت (علیهم السلام) است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (إنَّ الله یعطی الدنیا لمن یحبّه ویبغض ولا یعطی هذا الأمر إلاَّ أهل صفوته)(۸۰).
خداوند نعمتهای دنیا را به مومن وکافر می دهد، ولی نعمت ولایت را جز به برگزیدگان از مخلوقاتش عطا نمی کند. این نعمت، خیر دنیا وآخرت است زیرا که راه صحیح زیستن در دنیا را به انسان آموخته، دستگیر انسان در عرصات سهمگین عالم آخرت خواهد بود. رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (من رزقه الله حبّ الأئمّة من أهل بیتی فقد أصاب خیر الدنیا والآخرة). کسی که خداوند حب اهل بیت را به او اعطا کرد باشد، خیر دنیا وآخرت به او رسیده است(۸۱).
این محبت، از جواهرات دنیوی بسیار گرامی تر وارزشمندتر است(۸۲)، زیرا که تنها وسیله رسیدن به قرب حق متعال بوده، خیر کثیر، می باشد. امام صادق (علیه السلام) لفظ حکمت در آیه شریفه (وَمَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً)(۸۳) را به اطاعت از دستورات الهی ومعرفت امام معنا فرموده اند(۸۴) که بر این اساس، مفهوم آیه چنین خواهد بود: کسی را که طاعت خدا ومعرفت امام زمان عطا کرده باشند، به او خیر زیادی رسیده است.
معرفت امام زمان وولایت اهل بیت (علیهم السلام) برترین نعمتهای الهی است ودر میان نعمتهای الهی نعمتی برتر از آن یافت نمی شود. امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه شریفه: (فَاذْکرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ). نعمتهای خدا را یاد کنید شاید که رستگار گردید(۸۵).
فرمودند: (هی أعظم نعم الله علی خلقه وهو ولایتنا).
منظور از آلاء خدا برترین نعمتهای خداوند بر آفریدگان می باشند که همان ولایت ما است(۸۶).
نعمت ولایت همان نعمتی است که خداوند آن را در روز غدیر بر همه مسلمانها به حد اتمام رسانید وفرمود: (الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الأسْلامَ دِیناً)(۸۷).
امروز دین شما را (به ولایت علی بن ابی طالب) کامل کرده، نعمت را (به معرفی ولایت او) بر شما به اتمام رسانیدم وبه این اسلام به عنوان دین برای شما خشنود گشتم. این همان نعمتی است که روز قیامت مورد پرسش قرار خواهد گرفت. خداوند متعال می فرماید: (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ)(۸۸).
آنگاه در آن روز از آن نعمت حتما پرسش خواهند شد. امام صادق (علیه السلام) درباره آیه فوق فرمودند: (والله ما هو الطعام والشراب ولکن ولایتنا أهل البیت). به خدا قسم نعمت مورد پرسش، غذا ونوشیدنیها نیستند. بلکه ولایت ما اهل بیت است که مورد پرسش قرار می گیرد(۸۹).
این مطلب در رویات اهل سنت نیز نقل شده است، محدث بزرگ اهل سنت _ جلال الدین سیوطی _ در این زمینه از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل نموده است که فرمودند: (لا یزول قدما عبد یوم القیامة حتَّی یسئل عن أربع: عن عمره فیما أفناه، وعن جسده فیما أبلاه، وعن ماله فیما أنفقه ومن أین اکتسبه، وعن حبّنا أهل البیت). گامهای فرد در روز قیامت حرکت نمی کند تا اینکه از چهار چیز از او پرسش شود: از عمرش که آن را در هیچ راهی مصرف کرده، از بدنش که آن را در چه راهی به زحمت انداخته، واز مالش که آن را چگونه خرج واز کجا کسب کرده، واز محبت ما اهل بیت(۹۰).
حال که ولایت واعتقاد به اهل بیت ومحبت آنها وپیوند با آنان، برترین نعمتی است که خدا به ما عطا کرده است، در مواقع دعا ودر مظان استجابت، این نعمت عظیم را باید از خدا تقاضا کرد، چرا که این گوهر الهی را به هر کسی عطا نکرده ودر هر مکانی قرار نداده اند، پس باید دست استغاثه به درگاه حق بلند کرد واز او تقاضا نمود که: (اللّهمّ ولا تسلبنا الیقین لطول الأمد فی غیبته وانقطاع خبره عنّا ولا تنسنا ذکره وانتظاره والإیمان به وقوّة الیقین فی ظهوره والدعاء له والصلاة علیه...) خدایا در طول زمان غیبت وبی خبری ما از امامان، یقین را از ما سلب مکن، ویاد وانتظار او وایمان به او واعتقاد راسخ به ظهور او وتوفیق دعا وصلوات برای او را از ما مگیر(۹۱).
در معرفت امام زمان:
همانطور که اعتقاد به توحید ونبوت ومعاد، بدون ایمان به ولایت امیر المومنین (علیه السلام) وبرائت از غاصبین حق خلافت ارزشی ندارد، وبه همانگونه که نماز وحج ودیگر عبادات، بدون ولایت اهل بیت (علیهم السلام) پشیزی نمی ارزد، همه این اعتقادات وعبادات اگر انجام شود وانسان به ولایت اهل بیت نیز ایمان داشته باشد ولی امام زمان خویش را نشناسد، از هیچ یک از معتقدات خود، حتَّی از ولایت ائمه قبل نیز بهره مند نخواهد گردید. بهترین سند بر ادعای فوق، روایت مشهوری است که اهل سنت وشیعه آن را نقل نموده وبر آن اعتماد کرده اند وآن اینکه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة)(۹۲).
کسی که بمیرد وامام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. منظور از جاهلیت در این روایت، ایام کفر وضلالت قبل از اسلام است. بنابراین معنای حدیث چنین خواهد شد: اگر مسلمانی _ یعنی کسی که توحید ونبوت وقرآن وقیامت ودیگر مبانی دین را پذیرفته وبه واجبات دین اهتمام نموده است _ بمیرد وامام معصوم زمان خویش را نشناخته باشد، او نامسلمان مرده، دین او همان کفر وضلالت کفار ومشرکین قبل از اسلام تلقی خواهد شد واز اسلام، توحید، نبوت، تقوی وعبادت خود نفعی نخواهد برد. لفظ جاهلیت، در این نقل از حدیث، توصیف روشن تری یافته است.
راوی گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: آیا رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده اند: من مات ولا یعرف إمامه مات میتة جاهلیة؟ کسی که بمیرد وامامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؟ فرمودند: آری، عرض کردم: این جاهلیت به معنی جاهلیت ایام نادانی قبل اسلام است، یا منظور جاهلیت عدم آشنایی با امام می باشد؟ یعنی آیا جاهلیت چنین کسی در همه زمینه ها ومطلق بوده ویا در محدوده خاص امامت بوده، به دیگر محدوده های دین لطمه نمی زند؟ امام فرمودند: (جاهلیة کفر ونفاق وضلال)(۹۳) جاهلیت او از سنخ جاهلیت کفار، منافقین وگمراهان است.
یعنی جاهلیت مطلق بوده، گمراهی از امامت مساوی با گمراهی در تمامی مبانی دین خواهد بود(۹۴).
پس علاوه بر معرفت اصل ولایت وشناخت حق اهل بیت (علیهم السلام)، ما موظف به معرفت واطاعت وتسلیم در برابر امام زمانمان (علیه السلام) نیز هستیم ومعرفت ولایت، ما را بی نیاز از معرفت آن حضرت نخواهد کرد. محمد بن تمام گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فلان کس از دوستان شما اهل بیت است... ولی او به ولایت امیر المومنین (علیه السلام) ایمان داشته، اوصیاء آن حضرت را نمی شناسد. امام فرمودند: او گمراه است، او مانند کسی است که به نبوت عیسی اقرار کرده نبوت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار کند یا نبوت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) را پذیرفته ونبوت عیسی را انکار نماید. ما بخدا پناه می بریم از کسی که حجتی از حجج الهی را انکار نماید(۹۵).
فرد دیگری نیز از امام صادق (علیه السلام) می پرسد: کسی که به ائمه قبل معرفت داشته، فقط امام زمان خویش را نمی شناسد، آیا چنین کسی مومن است؟ فرمودند: خیر(۹۶).
راوی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: فردی است که به ولایت شما قائل بوده از دشمن شما بیزار است، حلال وحرام شما را مراعات می کند ومعتقد است که امامت با شما خاندان است وبه خاندان دیگری تعلق ندارد، ولی می گوید: در اینکه کدامیک از افراد این خاندان امام هستند، امری اختلافی است واگر انها بزودی اجتماع کرده او را امام بنامند، من نیز به امامت او معتقد خواهم بود! وضعیت او چگونه است؟ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اگر بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است(۹۷).
نکته این بحث در این است که بنابر روایات، انکار یکی از ائمه در حکم انکار جمیع آنها ودر حکم انکار رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) بوده. چنین کسی قطعا گمراه ومنحرف خواهد بود(۹۸).
شاعر بزرگ اهل بیت سید حمیری (م ۱۷۳) که شیعه بوده ولی از پیروان کیسانیه بود، یعنی بعد از حضرت امام حسین (علیه السلام) به امامت برادر آن حضرت محمد حنفیه معتقد بود، با وجود همه اشعاری که در حق اهل بیت داشت ومبارزه ادبی که با دشمنان آنان می نمود خبر دار شد که امام صادق (علیه السلام) او را کافر نامیده اند. نزد آن حضرت آمده عرض کرد: آیا من، با همه محبتی که با شما داشته، با دشمنان شما مخالفت می نمایم.
آیا منهم کافرم؟ امام فرمودند: (وما ینفعک ذاک وأنت کافر بحجّة الدهر والزمان). در حالی که تو به امام زمانت ایمان نداری، اعتقادات به ولایت ائمه قبل ومحبت تو به ما ودشمنی با دشمنان، برای تو سودی نخواهد داشت. آنگاه حضرت او را به سر قبر ابن حنفیه بردند، ابن حنفیه زنده شد به امامت امام صادق (علیه السلام) اعتراف کرد وسید حمیری از اعتقاد سابق خود دست برداشته اثنا عشری گردید. وقصیده رائیه خود را سرود(۹۹).
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (من أقرَّ بالأئمّة من آبائی وولدی وجحد المهدی من ولدی کان کمن أقرَّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً (صلّی الله علیه وآله وسلم))(۱۰۰).
کسی که به امامت پدران من اقرار نموده، امامت فرزندان (معصوم) مرا نیز بپذیرد، ولی مهدی را که از فرزندان من خواهد بود انکار کند، مانند کسی است که نبوت جمیع انبیاء را پذیرفته، نبوت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید. رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز فرمودند: (من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته، فمات. فقد مات میتة جاهلیة). کسی که در ایام غیبت مهدی از فرزندان من، او را انکار نماید وبمیرد، به مرگ جاهلیت (یعنی غیر مسلمان وکافر وگمراه) از دنیا رفته است(۱۰۱).
پس در عصر ما شناخت امام زمان حضرت مهدی (علیه السلام) از لوازم ایمان وسعادت اخروی انسان وقبول اعمال او است. این اعتقاد است که او را از معرف دیگر ائمه ودیگر مبانی دینی، بهره مند می سازد.
سبب علو مقام پیروان:
پیروان ولایت اهل بیت (علیهم السلام) ومنتظران ظهور امام زمان (علیه السلام) از مقامی بلند در نزد خداوند متعال برخوردارند. گر چه لازمه تشیع ومحبت، پیروی از دستورات پیشوایان است، ولی بلندی مرتبه پیروان اهل بیت (علیهم السلام) از جهت اعمال نیک ورفتار پسندیده آنان نیست، تقرب آنها در نزد خداوند متعال، ابتداء به جهت پیروی آنان از امامی است که خدای سبحان برگزیده وبه اطاعت او امر کرده است.
حق تعالی از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید: (فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی). پس هر کس پیرو من باشد، او از من است(۱۰۲).
حضرت باقر (علیه السلام) در ذیل آیه فوق فرمودند: (من أحبَّنا فهو منّا أهل البیت). هر کس که ما را دوست بدارد، از ما اهل بیت می باشد. راوی از این مقام بلند (از اهل بیت بودن) برای دوستدارن اهل بیت شگفت زده شد، امام برای روشن ساختن او به آیه فوق استناد نموده، فرمودند: پس هر کس پیرو من باشد، او از من است(۱۰۳).
پس حشر معنوی، ملکوتی واخروی هر کس با امامی است که از او در دنیا پیروی نموده است. لذا است که پیرو اهل بیت در نزد خدا ودر عالم آخرت ودر بهشت برین الهی در جایگاه رفیع اهل بیت (علیهم السلام) جای داشته، علت این مقام بلند، حشر دنیوی او با آن ذوات مقدسه است. خدای متعال می فرماید: (وَمَنْ یطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِک مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِک رَفِیقاً). آن کس که از خدا ورسول پیروی کند، پس آنان همراه کسانی که خدا به آنان نعمت عطا کرده است، یعنی با انبیاء وصدیقین وشهداء وصالحین خواهند بود وچه نیکو همراهانی هستند(۱۰۴)!
به فرموده حضرت رضا (علیه السلام)، شیعیان ودوستداران اهل بیت (علیهم السلام) مصداق آیه فوق بوده، همنشین انبیاء وصدیقین وشهداء وصالحین خواهند بود(۱۰۵).
دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) با پیروی از پیشوایان الهی در حزب خدا وارد گشته، مصداقی از این آیه شریفه هستند: (وَمَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ). وآن کس که ولایت خدا ورسول، وولایت مومنین (ائمه (علیهم السلام)) را بپذیرد، پس بدرستی که حزب الهی پیروزند(۱۰۶). آنان با پیروی از ائمه معصومین (علیهم السلام)، در زمره بهترین خلق خدا قرار می گیرند، زیرا خدای متعال می فرماید: (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ). کسانی که ایمان آورده اعمال نیکو انجام دهند، بهترین مخلوقات خدایند(۱۰۷).
دانشمند بزرگ اهل سنت، سیوطی، با نقل روایات متعدد، مصداق این آیه را امیر المومنین (علیه السلام) وپیروان آن حضرت قلمداد نموده است(۱۰۸).
دوستداران اهل بیت را خدا دوست داشته، آنان آن چنان مقامی در نزد حق متعال دارا هستند که علی بن ابی طالب در نزد رسول خدا دارا است، خدای عز وجل خطاب به رسول خدا فرمود: (محبّوا علی منّی حیث علی منک). دوستداران علی در نزد من همانگونه اند که علی در نزد تو است(۱۰۹).
در روایات بسیاری، مقام دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) در قیامت ورتبه آنان در نزد خداوند، مقام شهیدان راه حق قرار داده شده است. امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: (من مات منکم علی فراشه وهو علی معرفه حقّ ربّه وحقّ رسوله وأهل بیته مات شهیداً). کسی که بر بستر خویش بمیرد وحق پروردگار وپیامبرش آشنا باشد وحق اهل بیت را بشناسد، شهید از دنیا رفته است(۱۱۰).
مقام آنان آن چنان در نزد خداوند متعال بلند است که: ملائکه آسمان، همانگونه به پیروان اهل بیت (علیهم السلام) در زمین می نگرند که اهل زمین به ستارگان نظر می کنند(۱۱۱).
لذا است که هر گاه کسی از شیعیان از دنیا رود، فرشتگان به تشییع جنازه او می پردازند، چنانکه در تشیع جناره رباح _ غلام سیاه آل نجار _ هفتاد هزار گروه از ملائکه شرکت نمودند. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در توضیح این مرتبه رفیع، فرمودند: (والله ما نال ذلک إلاَّ بحبّک یا علی). بخدا قسم رباح به این مقام نرسید مگر بخاطر دوستی تو ای علی(۱۱۲).
ولی بلندی مقام پیروان اهل بیت (علیهم السلام) در قیامت آشکارتر می گردد، زیرا که حقائق در آنجا آشکار می شود. رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: خدای بزرگ، گروهی را (در قیامت) بر می انگیزد که صورتهای آنان نورانی است وبر جایگاهی از نور قرار گرفته اند ولباسی نوری به تن کرده، در سایه عرش خدا جای گرفته اند. آنان پیامبر نیستند.
ولی منزلتی چون انبیاء دارند. آنان شهید نیستند ولی از مقام شهدا برخوردارند. ابوبکر پرسید: آیا من از آنان هستم! فرمودند: خیر. عمر پرسید: آیا من از آنان هستم! فرمودند: خیر. آنگاه عبد الله بن مسعود پرسید: آنان چه کسانی هستند؟ رسول خدا، دست مبارک را بر سر حضرت علی (علیه السلام) قرار داده فرمودند: این مرد وشیعیان او هستند(۱۱۳).
کوتاه سخن آنکه هر آیه ای از قرآن که در تمجید اقوامی وارد شده، سخن از ورود آنان به بهشت می گوید، در شان اهل بیت وپیروان آنان نازل گردیده است(۱۱۴).
از این روی انسان عاقل، با توجه به مطالب فوق ولایت اهل بیت ومحبت آنان را خفیف نشمرده، به اهمیت آن قائل است وجز در خانه اهل بیت را نمی کوبد وجز به امام زمان (علیه السلام) مراجعه نمی کند. زیرا که از هیچ طریق دیگری نمی توان به این مقام نائل آمد. ولی آیا مگر طریق دیگری وجود دارد(۱۱۵)؟!
تذکرات:
در تکمیل مطالب فشرده قبل، تذکر هشت نکته زیر، لازم بنظر می رسد:

عمل، لازمه ولایت ودوستی اهل بیت

همان طور که در فصل دوم گفتیم، مومن کسی است که قلبا به خدا ورسول واهل بیت (علیهم السلام) اعتقاد داشته، به فرامین آنها عمل می کند. ترویج اعتقاد بدون عمل از باورهای نادرست گروه مرجئه بوده، که روایات بسیاری در رد ولعن آنها وارد شده است. زیرا علاوه بر آن که لازمه ایمان، عمل به ارکان است، نشانه محبت راستین ومعرف محب صادق، پیروی محب از محبوب خویشتن است. حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند: (تعصی الإله وأنت تظهر حبّه _ هذا لعمرک فی الفعال بدیع)، (لو کان حبّک صادقاً لأطعته _ إنَّ المحبّ لمن أحبَّ مطیع)(۱۱۶) خدا را عصیان می نمایی ومحبت او را اظهار می کنی؟ به دینم قسم که این کار از اعمال شگفت می باشد! اگر محبت تو راستین می بود، از خدا اطاعت می نمودی زیرا محب مطیع محبوبش می باشد.
وعده ووعید خداوند به محبین:
وعده معمولا در معنای مژده به رحمت خدا ووعید عموما در مفهوم ترسانیدن از عذاب وغضب خدا بکار می رود.
آنچه در فصول گذشته از وعده های الهی گفته شد، اگر چه مشتی از خروار واندکی از بیشمار بیش نبود، ولی هرگز به معنای انکار وعید خداوند متعال در قران نیست. خدای متعال، صادق فی وعده ووعیده(۱۱۷) بوده، فرموده های او درباره بهشت وجهنم، رحمت وعذاب، هر دو صحیح ومطابق واقع است.
ولی به علت لطفی که خداوند در حق مومنین یعنی پیروان اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) دارد مجازات گناهان آنان را موکول به عذاب ابد در جهنم ننموده، وعید خویش درباره گناهان آنان را _ اگر آنها را به رحمت خویش نبخشوده باشد _ با بلاها وسختی های دنیا، با مرگ سخت وسهمگین، با فشار وعذاب قبر وچه بسا با عذاب موقت او در جهنم اجرا نموده، بدین گونه او را آماده ورود در رحمت جاودان خویش می سازد.
حضرت عسکری (علیه السلام) فرمودند: مردی همسر خویش را به نزد حضرت فاطمه علیها السلام فرستاد تا از آن حضرت بپرسد: آیا من از شیعیان شما هستم یا خیر؟ حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند به او بگو: اگر به آنچه، امر کرده واز آنچه نهی نموده ایم عمل می نمایی شیعه ما هستی والا خیر. زن، پیغام را رسانید وشوهرش ناله سرداد: ای وای بر من، چه کسی است که گناه واشتباهی نداشته باشد؟ پس من همواره در جهنم خواهم بود، زیرا هر کس که شیعه آنان نباشد، جاودانه در جهنم بسر خواهد برد. همسر او به نزد حضرت فاطمه (علیه السلام) آمد وسخنان شوهرش را عرضه داشت.
آن حضرت فرمودند: این گونه نیست (که او فهمیده است). شیعیان ما از بهترین افراد بهشت هستند وتمام دوستان ما که دوست دوستداران ما بوده با دشمنان ما دشمن باشند وبا قلب وزبان تسلیم امر ما گردند، اگر با اوامر ونواهی ما مخالفت کرده، اعمال زشت دیگری نیز مرتکب شوند به بهشت می روند، ولی پس از اینکه با بلایا ومصائب (دنیا) یا شدائد موجود در مراحل قیامت پاک شدند ویا در طبقه بالای جهنم عذاب گردیدند. ما آنان را بعلت محبتی که به ما دارند، از جهنم نجات داده به جوار خود در بهشت انتقال می دهیم(۱۱۸).
امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: (فاعلموا وأطیعوا لا تتلکوا ولا تستصغروا عقوبة الله عزَّ وجلَّ فإنَّ من المسرفین من لا تلحقه شفاعتنا إلاَّ بعد عذاب ثلاثمائة ألف سنة) به دستورات خدا عمل کرده واطاعت کنید وبه پشتوانه شفاعت ما گناه نکنید وکیفر خدای بزرگ را کوچک نشمارید، زیرا به برخی از گناهکاران (از شیعه) شفاعت ما نمی رسد مگر بعد از اینکه سیصد هزار سال عذاب شوند(۱۱۹).
لذا ائمه (علیهم السلام) در روایات متعدد به ما فرموده اند: با تقوی وعبادت واطاعت ما را (به شفاعت خود) کمک کنید(۱۲۰).
نهی از غلو در شأن اهل بیت:
با آن که ما هر چه در وصف اهل بیت (علیهم السلام) بگوییم، که گفته ایم واوج مقامات ومدارج آنان برای ما قابل درک وبیان نیست(۱۲۱)، ولی در بیان مرتبه آنان، نباید آنان را از حد مخلوق بالاتر برده، به اندیشه هایی همچون: اتحاد آنان با خدا ویا حلول خدا در آنان ویا ازلیت وجود آنان ویا استقلال کمالات آنان از خدا گرایید که این گونه اندیشه ها، ولایت نبوده، غلو وچه بسا شرک وباعث خروج از اسلام باشد(۱۲۲).
امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: (إیاکم والغلوّ فینا، قولوا: إنّا عبید مربوبون، وقولوا فی فضلنا ما شئتم). از گزافه گویی درباره ما پرهیز کنید. ما را بنده خدا وتحت سرپرستی او بدانید و(با قید این خصوصیت) در فضائل ما هر چه خواستید بگویید(۱۲۳).
در جای دیگری فرمودند: (هلک فی رجلان: محبّ غال ومبغض قال) در (اعتقاد به) من دو نفر هلاک وگمراه شدند: کسی که مرا دوست دارد ولی در (مقام) من غلو می کند، وکسی که با من دشمن بوده در دشمنی افراط کند(۱۲۴).
شرط ولایت اهل بیت برائت از دشمنان:
بدیهی است، انسان، دوستدار هر کسی که باشد، از دشمنان او فاصله می گیرد والا در محبت او باید تردید کرد. قرآن نیز در آیات متعددی به این اصل، تصریح نموده می فرماید: (لا تَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الأخِرِ یوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ). کسی را که به خدا وقیامت ایمان دارد نخواهی یافت که با دشمن خدا وپیامبر دوستی نماید(۱۲۵).
لذا، شرط صحت ولایت اهل بیت، دشمنی با کسانی است که غاصب حق خلافت آنان بوده، آنان را آزار داده، به قتل رسانیده، فضائل آنان را انکار کرده اند. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در روایتی در شان حضرت علی (علیه السلام) که اهل سنت نیز نقل کرده اند، فرمودند: (لا یقبل الله إیمان عبد إلاَّ بولایته والبراءة من أعدائه). خداوند ایمان هیچ کسی را نمی پذیرد مگر اینکه او به ولایت حضرت علی معتقد بوده، از دشمنان او بیزار باشد(۱۲۶).
بدین جهت در روایات، آن کس از دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) که با دشمنان اهل بیت دوستی نموده، دوستداران اهل بیت را دشمن بدارد، به دجال تشبیه شده، وجود آنان را باعث گمراهی مردم دانسته وفرموده اند: (إنَّ ممَّن یتَّخذ أهل البیت لمن هو أشدُّ فتنة علی شیعتنا من الدجّال) از میان کسانی که دوستدار ما اهل بیت هستند کسی است که فتنه او در جمع شیعیان ما از فتنه دجال شدیدتر است. راوی پرسید: به چه جهت؟ ای پسر رسول خدا؟ فرمودند: (بموالاة أعدائنا ومعاداة أولیائنا). زیرا با دشمنان ما دوستی نموده، دوستان ما را دشمن می دارند(۱۲۷).
در حقیقت، محبت اهل بیت واقرار به فضائل آن بزرگواران، اختصاصی به فرقه ناجیه، شیعه اثنا عشری نداشته، بسیاری از دانشمندان اهل سنت همچون ابن شعیب نشانی (م ۳۰۳)، ابن مردویه (م ۴۱۰)، ثعلبی (م ۴۲۷)، ابو نعیم (م ۴۳۰)، ابن مغازلی (م ۴۸۳)، حاکم حسکانی (م حدود ۴۷۰)، ابن شیرویه (م ۵۰۹)، خطیب خواندی (م ۵۶۸۰)، ابن عساکر (م ۵۷۳)، گنجی شافعی (م ۶۵۸)، محمد بن طلحه (م ۶۵۲)، سبط ابن جوزی (م ۶۵۴)، محب الدین طبری (م ۶۹۴)، میر سید علی همدانی (م ۷۸۶) و... در این امر با ما مشترکند. آنچه جدا کننده اعتقاد شیعی از آنها می باشد، علاوه بر اعتقاد به خلافت ائمه اهل بیت (علیهم السلام)، توجه به لزوم تبری در کنار تولی است، که بنا بر مدارک فوق، ولایت بی برائت منشا نجات نخواهد بود.
تنها محبت اهل بیت کافی نیست:
اگر چه محبت اهل بیت (علیهم السلام) خود گوهر گرانقدری است، ولی آن کس که از دوستداران اهل بیت بوده، به امامت وخلافت آنان معتقد نباشد (مانند بسیاری از دانشمندان اهل سنت) نجات نیافته، به بهشت برین الهی وارد نمی گردد. لذا در روایت مشهوری که سنی وشیعه، متواترا از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل نموده اند، آن حضرت فرمود: (مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح من رکبها نجی ومن تخلَّف عنها هلک).
اهل بیت من در میان شما مانند کشتی حضرت نوح است، هر کس در آن در آید نجات یابد وهر که از آن تخلف ورزد هلاک می شود(۱۲۸).
مثال نقل شده در این روایت که به حدیث سفینه شهرت دارد، بیانگر حقیقت فوق است. زیرا فرزند حضرت نوح (علیه السلام) با آنکه به پدر علاقمند بود، ولی به علت عدم اطاعت از رهنمود او در عذاب الهی هلاک شد.
لذا کسانی که محب اهل بیت (علیهم السلام) بوده، به مقام خلافت الهی آنان بعد از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اقرار ندارند ودیگران را در این مقام بر آنان ترجیح می دهند، مانند فرزند نوح، نجات نمی یابند.
امیرالمومنین (علیه السلام) در گفتگو با یکی از رهبران یهود، پس از بیان این که ملت یهود به هفتاد ویک فرقه، ومسیحیان به (۷۲) فرقه ومسلمانان به (۷۳) فرقه منشعب خواهند گردید وتنها فرقه ناجیه از میان آنان، پیروان اوصیاء الهی، پس از درگذشت پیامبر آن دین بوده است، فرمودند: (ثلاث عشرة فرقه من الثلاث والسبعین کلّها تنتحل مودَّتی وحبّی، واحدة منها فی الجنّة واثنتا عشره منها فی النار).
از هفتاد وسه فرقه مسلمان، سیزده فرقه، مودت ومحبت مرا پذیرفته اند، ولی فقط یکی از آن سیزده فرقه در بهشت بوده، بقیه دوازده فرقه از محبین در جهنم خواهند بود(۱۲۹).
این دوازده فرقه از محبینی که نجات نیافته، به جهنم در خواهند افتاد، چه گروههایی هستند؟ با مطالبی که در فصول قبل گفته شد برخی از صفات آنان معلوم می گردد: کسانی که محب اهل بیت بوده ولی امامت آنان را نپذیرفته اند، کسانی که ولایت وامامت اهل بیت را پذیرفته ولی اهل تبری نیستند یعنی با دشمنان اهل بیت دوستی می کنند، کسانی که به تولی وتبری معتقد هستند ولی به همه امامان اثنا عشر ایمان نداشته زیدی یا اسماعیلی هستند، امام زمان حضرت مهدی (علیه السلام) را نشناخته ودرباره آن حضرت تردید دارند، کسانی که به تولی وتبری وچه بسا به ائمه اثنا عشر ایمان دارند ولی در شان اهل بیت غلو کرده آنان را به مقام خدایی رسانیده اند.
اولویت ولایت بر دیگر فرائض:
توجه به آیات وروایات نقل شده در فصول گذشته بخوبی می رساند که پس از توحید ونبوت، فریضه ای واجب تر ومهم تر از معرفت وولایت اهل بیت (علیهم السلام) در دین یافت نمی شود وحتی بهره گیری از اعتقاد به توحید ونبوت نیز مشروط به این است که فرد، پیرو ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) باشد وامام زمان خود را بشناسد.
اعمال وعبادات او نیز به همین شرط پذیرفته شده، نجات اخروی او نیز مشروط به همین شرط می باشد. لذا زیبنده است که توجه انسان به ولایت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین، از هر امر دیگری بیشتر باشد واین امر را خفیف نشمرد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (لا تستصغروا مودَّتنا فإنَّها من الباقیات الصالحات) محبت ما را کم نشمرید زیرا که از مصادیق باقیات صالحات است(۱۳۰).
بنابراین انسان باید همه هم خویش را مصروف به امر ولایت کند، زیرا امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (ما استأهل خلق من الله النظر إلیه إلاَّ بالعبودیة لنا) کسی شایسته توجه خدا نمی گردد مگر یا کوچکی در برابر ما(۱۳۱).
لذا کسانی که رحمت وعنایت خدا را می طلبند، جز به در خانه امام زمان حضرت بقیه الله (علیه السلام) مراجعه نمی کنند، زیرا خدای عز وجل فرمود: (فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ)(۱۳۲) حضرت باقر (علیه السلام) درباره این آیه فرمودند: منظور از خیرات، ولایت است(۱۳۳). به این ترتیب معنای آیه شریفه این گونه خواهد بود: پس بشتابید بسوی ولایت. کسی که رعایت مرزهای اعتقادی را نموده، در حق اهل بیت گزافه گویی نمی کند، هر اندازه در مقام توجه وتوسل وکوچکی در برابر آنان قرار گرفته، درجات ومراتب آنان را توصیف کند، نباید تصور کند که زیاده روی کرده است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (لا تظننَّ أنَّک مفرط فی أمرنا) مبادا گمان کنی که در ولایت ما افراط کرده ای(۱۳۴).
زیرا مقام وفضائل آنها بالاتر از درک وبیان ما بوده، عبادت خدا از طریق اطاعت ومحبت وتوسل به آنها نیز حدی ندارد.
لزوم تربیت فرزندان بر ولایت آل محمد:
آرزوی هر پدر ومادری داشتن فرزندان صالح بوده، دغدغه ذهنی آنها همین نکته وتلاش آنان برای فرزندان خویش نیز در همین جهت می باشد. هنگامی که ما جایگاه اعتقاد به ولایت ومعرفت امام زمان (علیه السلام) را در صحنه تفکر دینی دانستیم، لازم است تا اهمیت ویژه ای به معرفت وتربیت فرزندان خویش در جهت تولی وتبری داده، آن را محور تربیت دینی فرزندان خویش قرار دهیم. یعنی با فراهم آوردن زمینه های معرفت دینی، آنان را با اصول ولایت آل محمد (علیهم السلام) ومنطق شیعه آشنا سازیم.
تلاشهای دشمن در طول قرون متمادی را برای نابودی اهل بیت (علیهم السلام) واخفاء فضائل ومناقب آل محمد (علیهم السلام) به آنان گوشزد کنیم. آنان را در مجالس سرور وعزای اهل بیت (علیهم السلام) شرکت دهیم وبه این ترتیب، قلب آنان را از محبت اهل بیت (علیهم السلام) وتنفر نسبت به دشمنانشان مالامال گردانیم. باید به آنان بیاموزیم که وحدت سیاسی با اهل سنت در برابر دشمن مشترک، تعارضی با تفکی مرزهای حق از باطل در مقام عقیده نداشته، رفتار امیر المومنین (علیه السلام) در این جهت بهترین الگوی عصر ما است. باید به امر ولایت در اعتقادات فرزندان خویش وبروزات بیرونی آن بیشتر اهتمام کنیم که امیرالمومنین (علیه السلام) بارها فرمودند: (أیها الناس، دینکم دینکم، تمسَّکوا به ولا یزیلنَّکم ولا یردنَّکم أحد عنه، لأنَّ السیئة فیه خیر من الحسنة فی غیره، لأنَّ السیئة فیه تغفر والحسنة فی غیره لا تُقبل) ای مردم، دینتان را مواظب باشید، مبادا کسی شما را از دینتان لغزانده ومنحرف کند. زیرا گناه اگر همراه با اعتقاد صحیح باشد، بهتر از حسنه ای است که با عقائد باطل انجام گیرد. زیرا گناهی که با دینداری همراه باشد بخشوده شده، حسنه ای که با انحراف فکری قرین باشد، مورد پذیرش خدا قرار نمی گیرد(۱۳۵).
یعنی که پدر ومادر در عین پیگیری وتوجه به نماز، تقوا، حجاب ودیگر فرائض فرزندان، باید به معرفت دینی آنان: خداشناسی، پیامبر شناسی، معاد شناسی وبالاخص ولایت وامام زمان شناسی آنان بهای بیشتری داده، هم بیشتری بر آن بگمارند. در روایت دیگری که اهل سنت از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند، آمده است: جابر بن عبد الله انصاری، صحابی بزرگوار رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در کوچه ها ومحله های شهر مدینه می چرخید ومی گفت: (یا معاشر الأنصار، أدّبوا أولادکم علی حبّ علی) ای گروه انصار، فرزندانتان را بر محبت علی (علیه السلام) تربیت کنید(۱۳۶).
(أدّبوا أولادکم علی ثلاث خصال: حبّ نبیکم، وحبّ أهل بیته، وعلی تلاوة القرآن) فرزندان خود را بر سه صفت تربیت کنید بـ: علاقه به پیامبرتان وبر محبت به اهل بیت پیامبر وبر تلاوت قرآن(۱۳۷).
درجات بالاتر ولایت، با تقاضای از خدا:
برای افزایش معرفت ومحبت اهل بیت (علیهم السلام) باید از خدای متعال تقاضا کرد. در فصل (۱۱) گفته شد که معرفت ومحبت اهل بیت (علیهم السلام) وپیوند وتوسل به امام زمان (علیه السلام)، نعمت، بلکه برترین نعمت خداوند در حق انسان است واینکه این نعمت، لطف ورزقی است که خدای عز وجل صرفا به بندگان نیک وبرگزیدگان از آنها عطا فرموده است. لذا خدای عز وجل می فرماید: (وَلکنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیکمُ الأیمانَ وَزَینَهُ فِی قُلُوبِکمْ وَکرَّهَ إِلَیکمُ الْکفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ) ولی خداوند شما را علاقمند به ایمان گردانید وایمان را در قلب شما آراست، وکفر وگناه ونافرمانی را منفور شما گردانید(۱۳۸).
امام صادق (علیه السلام) مصداق ایمان که خدا مومنین را بدان علاقمند ساخته، به اعتقاد امیرالمومنین (علیه السلام) بیان فرموده، منظور از کفر وگناه ونافرمانی را دشمنان آن حضرت دانسته اند(۱۳۹). خدای عز وجل نیز فرمود: (یا محمّد آلیت علی نفسی وأقسمت علی أنّی ألا الهم حبّ علی بن أبی طالب إلاَّ من أحببته) به خودم سوگند خورده ام که محبت علی بن ابی طالب را جز به (قلب) کسانی که آنها را دوست دارم الهام نکنم(۱۴۰).
وامام صادق (علیه السلام) فرمودند: محبت ما اهل بیت را خداوند از آسمان، از مخازنی زیر عرش فرو می فرستد که مانند معادن طلا ونقره بوده، آن را به مقدار مشخص نازل کرده، به بهترین مخلوقات خویش عطا می کند(۱۴۱).
اکنون که دانستیم معرفت ومحبت اهل بیت (علیهم السلام) وتوجه وپیوند قلبی با امام زمان (علیه السلام)، لطف وکرامت خدا در حق انسان است، لذا علاوه بر انجام اعمال شایسته که شاید مقدمه این لطف الهی قرار گیرد، باید به خدای متعال استغاثه نمود وبرای خود وفرزندان خود، تقاضای مقادیر عظیم تر وبهره وافرتری از این نعمت نمود. همان گونه که امام صادق (علیه السلام) وحضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در دو حدیث گوناگون به ما آموخته اند که بگوییم: (... اللّهمّ عرّفنی حجَّتک فإنَّک إن لم تعرّفنی حجَّتک ضللت عن دینی) خدایا معرفت حجت خویش را به من ارزانی کن که اگر معرفت او را به من عطا نکنی، از دینم گمراه خواهم شد(۱۴۲).
خاتمه:
خاتمه بحث خود را بخشی از دعای امام رضا (علیه السلام) درباره امام زمان حضرت مهدی (علیه السلام) قرار می دهیم که شیعیان را به خواندن این دعا امر می فرمودند. شاید که خداوند متعال، تفضلی کند وبه یمن این دعای شریف، ما را از پیروان اهل بیت (علیهم السلام) واز یاران حضرت مهدی (علیه السلام) قلمداد فرماید: (اللّهمّ أسلک بنا علی یدیه منهاج الهدی والمحجّة العظمی والطریقة الوسطی، التی یرجع إلیها الغالی ویلحق بها التالی) خدایا بر دست امام زمان (علیه السلام) ما را به مسیر هدایت وراه بزرگ وطریقه معتدلی که هر کس که تند رفته وگزاف گفته باید به آن راه بازگشت کند، وآن کس که کند رفته وعقب مانده باید به آن بپیوندد برسان. (وقوّنا علی طاعته وثبّتنا علی مشایعته وامنن علینا بمتابعته).
وما را بر پیروی از امام زمان (علیه السلام) نیرو ده وبر دنباله روی از او ثابت قدم فرما، به متابعت او بر ما منت گذار. (واجعلنا فی حزبه القوّامین بأمره الطالبین رضاک بمناصحته). وما را در گروه او _ که به امر او قیام کرده، در رکاب او شکیبایی نموده، با دلسوزی برای او خشنودی ترا جستجو می کنند _ قرار ده. (حتَّی تحشرنا یوم القیامة فی أنصاره وأعوانه ومقوّیه سلطانه). تا اینکه در قیامت ما را در بین یاران ویاری دهندگان وتقویت کنندگان حکومت او محشور گردانی.
(اللّهمّ واجعل ذلک لنا خالصاً من کلّ شکّ وشبهة ورئاء وسمعة حتَّی لا نعتمد به غیرک ولا نطلب به إلاَّ وجهک وحتَّی تحلّنا محلّه وتجعلنا فی الجنّة معه).
خدایا تمام این کارها (ئی که در راه پیوند ویاری آن حضرت انجام می دهیم) را خالص از هر گونه تردید واشتباه وتظاهر وشهرت طلبی قرار ده، تا با انجام آنها جز بر تو اعتماد نکرده، خشنودی غیر ترا نجوئیم، تا (در نتیجه) ما را در مکان او ودر بهشت همراه با او جای دهی. (وأعذنا من السامة والکسل والفترة).
و(در مسیر خدمت به امام زمان (علیه السلام)) ما را از تنگدلی وتنبلی وسستی پناه ده. (واجعلنا ممَّن تنتصر به لدینک وتعزُّ به نصر ولیک ولا تستبدل بنا غیرنا فإنَّ استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر وهو علینا کثیر). وما را از کسانی قرار ده که توسط آنها دینت را یاری داده، پیروزی امام زمانت را توسط آنها بزرگ می گردانی و(در این خدمت) وما را با دیگری جایگزین مکن، که جایگزین کردن دیگری بجای ما بر تو آسان وبرای ما زیاد خواهد بود.

پاورقی:

-----------------

(۱) سوره حجرات: ۱۴.
(۲) تفسیر برهان ۴: ۲۱۲/ ح ۵ (ذیل آیه فوق)؛ کافی ۲: ۲۴ و۲۵/ ح ۴.
(۳) کافی ۱: ۱۸۰/ ح ۲.
(۴) کتاب سلیم: ۵۸ و۵۹/ ح ۹؛ کافی ۲: ۴۱۴ و۴۱۵/ ح ۱.
(۵) بحار ۲۷: ۱۰۸/ ح ۸۰، بنابراین قاعده، منافقینی که از سر ترس یا طمع، اظهار اسلام کردند، وقلبا اعتقادی به توحید یا نبوت نداشتند، در ظاهر ودر عالم دنیا مسلمان محسوب می گردند.
(۶) کافی ۱: ۱۸۰/ ح ۱.
(۷) بحار ۲۳: ۹۳/ ح ۴۰.
(۸) عیون اخبار الرضا ۲: ۱۳۴/ باب ۳۷/ ح ۴.
(۹) سوره یوسف: ۱۰۶.
(۱۰) کافی ۲: ۳۹۷/ ح ۴، از امام صادق (علیه السلام).
(۱۱) کافی ۲: ۳۹۸/ ح ۵.
(۱۲) کافی ۱: ۴۳۷/ ح ۷.
(۱۳) التوحید: ۱۵۲/ ح ۹.
(۱۴) التوحید: ۱۶۸ و۱۶۹/ ح ۲؛ کافی ۱: ۱۴۴ و۱۴۵.
(۱۵) بحار ۲۷: ۹۶/ ح ۵۹.
(۱۶) مضمون فوق در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: بحار ۶۳: ۲۵۰.
(۱۷) وسائل ۱: باب ۲۹/ ح ۵.
(۱۸) کافی ۲: ۴۰۰/ ح ۹؛ مشابه آن در بحار ۱۳: ۳۵۵/ ح ۵۳ در عصر حضرت موسی (علیه السلام).
(۱۹) احتجاج ۱: ۷۶.
(۲۰) سوره مائده: ۶۷.
(۲۱) سوره ابراهیم: ۱۸.
(۲۲) کافی ۱: ۱۸۴/ ح ۸.
(۲۳) عقاب الاعمال: ۲۵۱/ ح ۱۸.
(۲۴) بحار ۲۷: ۱۷۵ و۱۷۶/ ح ۲۱.
(۲۵) مناقب ابن مغازلی شافعی: ۲۹۷/ ح ۳۴۰.
(۲۶) آیه ۱۷۲ سوره اعراف بیانگر این حقیقت اعتقادی است.
(۲۷) روایات این بحث بسیار فراوان است که تعدادی از آن را علامه مجلسی قدس سره در بحار جلد ۶۱/ باب ۴۲ و۴۳ نقل نموده است.
(۲۸) در زیارت آل یس نیز به این مطلب اشاره شده است: (السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه ووکَّده) سلام بر تو ای کسی که خدا درباره ولایت تو عهد گرفته وآن را محکم ساخت.
(۲۹) بحار ۵: ۲۴۴/ ح ۱۹، و۲۶: ۲۲۷/ ح ۳۳، و۵۷: ۹۵/ ح ۸۰.
(۳۰) بحار ۳۷: ۳۰۶/ ح ۳۵.
(۳۱) بصائر الدرجات: ۷۲.
(۳۲) اگر چه از کتب آسمانی قبل، معدودی چون تورات وانجیل باقی مانده، آنها نیز به صورتی کاملا تحریف یافته ودستکاری شده موجودند، ولی هنوز آثار ولایت اهل بیت (علیهم السلام) در این کتب قابل کشف می باشد. رجوع کنید به کتاب ارجمند انیس الاعلام: جلد ۵.
(۳۳) مضمون آیه ۴۳ سوره زخرف.
(۳۴) تاریخ دمشق، ترجمه الامام علی/ ابن عساکر ۲: ۹۷.
(۳۵) بحار ۲۷: ۱۲۹/ ح ۱۹، در زیارت عاشورا نیز ما با ولایت سید الشهداء وبرائت از دشمنان آن حضرت به نزد خدا واهل بیت (علیهم السلام) تقرب جسته می گوییم: (یا أبا عبد الله إنّی أتقرَّب إلی الله و... بموالاتک وبالبرائة ممَّن أسس أساس ذلک).
(۳۶) سوره طه: ۱۱۵.
(۳۷) بصائر الدرجات: ۷۰/ ح ۲؛ کافی ۲: ۸/ ح ۱.
(۳۸) بصائر الدرجات: ۶۸.
(۳۹) سوره غافر: ۷.
(۴۰) بحار ۶۸: ۷۸/ ح ۱۳۹.
(۴۱) محاسن: ۱۶۵/ ح ۱۲۱.
(۴۲) امالی شیخ طوسی ۱: ۲۸۸؛ صحیح مسلم ۱: باب من لقی الله تعالی بالإیمان.
(۴۳) روایات این باب بسیار فراوان است، بعنوان نمونه مرحوم علامه مجلسی در کتاب ارجمند بحار الانوار جلد ۶۸/ باب ۱۸ باب الصفح عن الشیعه، ۹۷ روایت در این زمینه نقل نموده است.
(۴۴) عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ۲: ۱۳۶.
(۴۵) تهذیب التهذیب/ ابن حجر ۱۱: ۴۳۹.
(۴۶) این مطلب در روایات سنی وشیعه آمده است، بعنوان نمونه: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: (عنوان صحیفة المؤمن حبّ علی بن أبی طالب). تاریخ بغداد/ خطیب بغدادی ۴: ۴۱۰.
(۴۷) مضمون حدیثی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در کتب اهل سنت وشیعه بعنوان مثال: المناقب ابن مغازلی شافعی: ۲۴۲/ ح ۲۸۹.
(۴۸) فضائل الشیعه/ شیخ صدوق: ۵.
(۴۹) سوره صافات: ۲۴.
(۵۰) تفسیر روح البیان ۲۳: ۷۴.
(۵۱) محاسن: ۱۴۹ و۶۳۹؛ بحار ۶۸: ۱۱۹/ ح ۴۸.
(۵۲) تیسیر الوصول/ ابن ربیع ۳: ۱۶۸.
(۵۳) سوره الرحمن: ۳۹.
(۵۴) ناگفته نماند نجات پیروان اهل بیت از عذاب الهی، به معنای انکار مواعید الهی در عذاب گناهکاران نیست، بلکه پس از اینکه گناه شیعه را به بلایای دنیا یا سختی مرگ وعذاب قبر ودیگر عرصات عالم آخرت پاک کردند، به شفاعت اهل بیت نجات می یابد رجوع کنید به فصل ۱۴ همین نوشتار.
(۵۵) بحار ۶۸: ۱۴۴/ ح ۹۱.
(۵۶) کافی ۱: ۴۲۶/ ح ۷۴.
(۵۷) سوره احقاف: ۳۱.
(۵۸) سوره توبه: ۸۰.
(۵۹) سوره طه: ۸۲.
(۶۰) تفسیر قمی: ۴۲۰؛ وسائل الشیعه ۱: ۹۶/ ح ۱۹.
(۶۱) خصال ۲: ۱۲؛ بحار ۲۷: ۱۵۸/ ح ۳.
(۶۲) الغدیر ۲: ۳۲۴، به نقل از الصواعق المحرقة/ ابن حجر: ۱۳۹.
(۶۳) بحار ۳۹: ۲۵۸.
(۶۴) کافی ۲: ۲۱/ ح ۹.
(۶۵) سوره فاطر: ۱۹ - ۲۲.
(۶۶) سوره روم: ۱۹.
(۶۷) تفسیر المیزان ۱۶: ۱۶۲/ طبع بیروت.
(۶۸) سوره حدید: ۱۷.
(۶۹) کمال الدین: ۶۶۸/ ح ۱۳.
(۷۰) سوره انعام: ۱۲۲.
(۷۱) تفسیر عیاشی ۱: ۳۷۵ و۳۷۶/ ح ۸۹ و۹۰.
(۷۲) همان مدرک.
(۷۳) سوره انفال: ۲۵.
(۷۴) تفسیر صافی ۱: ۶۵۵.
(۷۵) سوره بقره: ۲۵۷.
(۷۶) کافی ۱: ۳۷۵ و۳۷۶/ ح ۳؛ الغیبه نعمانی: ۱۳۲ و۱۳۳/ ح ۱۴.
(۷۷) سوره تغابن: ۸.
(۷۸) کافی ۱: ۱۹۴/ ح ۱.
(۷۹) سوره ابراهیم: ۳۴؛ سوره نحل: ۱۸.
(۸۰) بحار ۲۷: ۱۲۲/ ح ۱۰۷.
(۸۱) خصال ۲: ۹۹، در زیارت عاشورا نیز، از تولی وتبری تعبیر به رزق شده است: (فأسأل الله الذی أکرمنی بمعرفتکم ومعرفه أولیائکم ورزقنی البراءة من أعدائکم...).
(۸۲) بحار ۳۶: ۱۳۶/ ح ۹۳.
(۸۳) سوره بقره: ۲۷۳.
(۸۴) کافی ۱: ۱۸۵/ ح ۱۱؛ محاسن: ۱۴۸/ ح ۶۰.
(۸۵) سوره اعراف: ۶۹.
(۸۶) بصائر الدرجات: ۸۱.
(۸۷) سوره مائده: ۳.
(۸۸) سوره تکاثر: ۸.
(۸۹) تفسیر برهان ۴: ۵۰۲/ ح ۶.
(۹۰) إحیاء المیت/ سیوطی: ۱۱۵.
(۹۱) مفاتیح/ دعاء ایام غیبت، منقول از جناب عثمان بن سعید عمروی - نائب اول امام زمان (علیه السلام) -.
(۹۲) این روایت را احمد حنبل در ۳ موضع از کتاب مسند جلد ۴: ۹۶، و۳: ۴۴۶، و۲: ۸۳؛ بخاری در صحیح ۵: ۱۳؛ مسلم در صحیح: رقم ۱۸۴۹، ابو داود در مسند: ۲۵۹ نقل نموده، بیش از بیست کتاب دیگر از کتب اهل سنت آن را نقل کرده اند. در کتب شیعه مرحوم علامه مجلسی این روایات را در بحار الانوار، جلد ۲۳/ باب ۴ طی چهل حدیث گوناگون جمع کرده است.
(۹۳) کافی ۱: ۳۷۷/ ح ۳.
(۹۴) علامه امینی رضوان الله علیه صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر می فرمودند: در سفری به سوریه، دانشمندان آن دیار، به دیدار من آمدند، در مجلسی از بزرگان اهل سنت آن منطقه، یکی از آنان به من رو کرده گفت: آیا در اسلام جز ولایت وامامت، اصلی دیگر وجود ندارد که تو فقط درباره ولایت وغدیر ومفاهیم مربوطه می نویسی؟! آیا اسلام، توحید ندارد، نبوت وقرآن واخلاق واحکام ندارد؟ من هر چه فکر کردم که به این فرد سنی در مجمعی از اهل سنت چه جوابی بدهم که دندان شکن باشد، چیزی به ذهنم نیامد. قلبا به حضرت امیر المومنین (علیه السلام) متوسل شدم که: من در این جمع زبان شما اهل بیت هستم. مرا یاری دهید تا بتوانم از منطق شما دفاع کنم. به عنایت مولا به ذهنم رسید که به این حدیث شریف استناد کنم، لذا روایت: (من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة) را خوانده، مدارک آن را بیان کرده معنای آن را توضیح دادم وگفتم: این کار را فقط از ولایت می گویم ومی نویسم، سلیقه من نیست، بلکه فرمایش رسول خدا در این حدیث است که کسی که ولایت ندارد، از توحید ونبوت ومعاد وقرآن واحکام بهره ای نمی برد. وآنها هم ساکت شدند.
(۹۵) بحار ۲۳: ۹۷ و۹۸/ ح ۵.
(۹۶) کمال الدین: ۴۱۰/ باب ۳۹/ ح ۳.
(۹۷) الغیبه نعمانی: ۱۳۳ تا ۱۳۵/ ح ۱۶ و۱۷ و۱۹.
(۹۸) بحار ۲۳: ۹۵ تا ۹۸/ باب ۵ (من أنکر واحداً منهم قد أنکر الجمیع) کسی که یکی از ائمه را انکار کند همه آنها را انکار کرده است.
(۹۹) بحار ۴۷: ۳۲۰/ ح ۱۱.
(۱۰۰) کمال الدین: ۴۱۱/ ح ۵ و۶.
(۱۰۱) کمال الدین: ۴۱۳/ ح ۱۲.
(۱۰۲) سوره ابراهیم: ۳۶.
(۱۰۳) تفسیر عیاشی ۲: ۲۳۱/ ح ۳۲.
(۱۰۴) سوره نساء: ۶۹.
(۱۰۵) تفسیر عیاشی ۱: ۲۵۶/ ح ۱۸۹.
(۱۰۶) سوره مائده: ۵۶.
(۱۰۷) سوره بینه: ۸.
(۱۰۸) تفسیر درّ المنثور/ سیوطی ۶: ۳۷۹.
(۱۰۹) مئة منقبة: منقبت ۲۰؛ غایة المرام: ۵۸۵/ ح ۷۶.
(۱۱۰) نهج البلاغه: خطبه ۲۳۲.
(۱۱۱) عیون اخبار الرضا ۲: ۲/ ح ۲، به نقل حضرت رضا (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام).
(۱۱۲) بحار ۳۹: ۲۸۹/ ح ۸۴، به نقل از امام صادق (علیه السلام).
(۱۱۳) امالی شیخ صدوق: ۱۴۷/ مجلس ۴۲؛ بحار ۶۸: ۸ و۹/ ح ۳؛ فضائل الشیعه: ۱۱ و۱۲/ ح ۱۱.
(۱۱۴) کافی ۸: ۳۶/ ح ۶، از امام صادق (علیه السلام).
(۱۱۵) مضمون روایتی از امام صادق (علیه السلام) در بحار ۲۷: ۷۵/ ح ۳، محبت ما را کوچک نشمارید...
(۱۱۶) تحف العقول: ۳۰۳.
(۱۱۷) التوحید شیخ صدوق: ۲۳۵/ ح ۲، از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم).
(۱۱۸) بحار ۶۸: ۱۵۵/ ح ۱۱.
(۱۱۹) معانی الأخبار: ۲۸۸/ ح ۲؛ بحار ۶: ۱۵۴/ ح ۹.
(۱۲۰) تفسیر فرات: ۵۵۱/ ح ۷۰۵، از امام صادق (علیه السلام).
(۱۲۱) تعبیر زیارت جامعه از امام هادی (علیه السلام): (موالی لا اُحصی ثنائکم ولا أبلغ من المدح کنهکم ومن الوصف قدرکم).
(۱۲۲) عروه الوثقی/ مرحوم آیه الله سید کاظم یزدی ۱: ۶۸/ مساله ۲.
(۱۲۳) خصال ۲: ۶۱۴؛ بحار ۲۵: ۲۷۰/ ح ۱۵.
(۱۲۴) نهج البلاغه: حکمت ۱۱۳ و۴۶۱.
(۱۲۵) سوره مجادله: ۲۳.
(۱۲۶) المناقب/ خطیب خوارزمی: ۳۲ و۳۳/ ح ۲.
(۱۲۷) صفات الشیعه: ۵۰/ ح ۱۴، از حضرت رضا (علیه السلام).
(۱۲۸) این روایت را دانشمندان شیعه از ۹۲ کتاب اهل سنت سند داده اند. مراجعه کنید به احقاق الحق جلد ۹؛ وخلاصه العبقات جلد ۴؛ والغدیر جلد ۲.
(۱۲۹) کتاب سلیم: ۱۷۵ و۱۷۶/ ح ۳۹.
(۱۳۰) بحار ۲۷: ۷۵/ ح ۳.
(۱۳۱) بحار ۲۶: ۲۹۴/ ح ۵۶.
(۱۳۲) سوره بقره: ۱۴۸؛ سوره مائده: ۴۸.
(۱۳۳) کافی ۸: ۳۱۳/ ح ۴۸۷؛ بحار ۵۲: ۲۸۸/ ح ۳۱۶، و۲۶: ح ۳۶۹، و۱۰: ح ۱۵۶.
(۱۳۴) صفات الشیعه: ۳۷/ ح ۳۷؛ بحار ۶۸: ۶۹/ ح ۱۲۴.
(۱۳۵) معانی الأخبار: ۶/ و۱۸۵.
(۱۳۶) من لا یحضره الفقیه ۳: ۳۱۸.
(۱۳۷) جامع الصغیر/ سیوطی ۱: ۴۲.
(۱۳۸) سوره حجرات: ۷.
(۱۳۹) کافی ۱: ۴۲۶/ ح ۷۱.
(۱۴۰) بحار ۴۰: ۴۷/ ح ۸۳.
(۱۴۱) تحف العقول: ۳۱۳.
(۱۴۲) الغیبه نعمانی: ۱۶۶/ ح ۶، از امام صادق (علیه السلام)؛ کمال الدین: ۵۱۲/ ح ۴۳، از حضرت مهدی (علیه السلام).

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم