كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۳) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۱۹) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۴۶) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۶) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۳) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۸۷) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۸۷) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۲) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۲) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۵)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)
كتابخانه مهدوى

کتاب ها چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: عبد الله صالحی تاريخ تاريخ: ۲۰ / ۳ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۱۶۶۵۳ نظرات نظرات: ۰

چهل داستان وچهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)

نویسنده: عبد الله صالحی

فهرست مطالب

پیشگفتار
خلاصه حالات چهاردهمین معصوم، دوازدهمین اختر امامت
در مدح دوازدهمین اختر امامت
میلاد سعادت بخش
فایده عطسه وبرخورد با آن
جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال
تشخیص حرام وحلال برای کودکی خردسال
ظهور از پشت پرده با خصوصیات
او را نخواهید دید
فقط حجّت بر حجّت نماز می خواند
مشورت با آینده نگر آگاه
علائم ونشانه های قبل از ظهور نور
حوادث ظهور وخروج نور
قانون پیاده رو وسواره
همچون شمایل جدّش ظاهر می شود
ظهور نور در مدینه واعدام دو جنایت کار
تهیه آذوقه لشکر امام زمان (عجّل الله فرجه الشریف)
پیراهن یوسف وابراهیم کجاست؟
سرزنش در برگرداندان هدایا
ریگ طلا در طواف کعبه
خلیفه تمام انبیاء وائمّه در شهر کوفه
هفده نوع اطّلاعات
خصوصیات حضرت از زبان رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها
خصایص حضرت حجّت (علیه السلام)
مردی کهن سال با شکل جوانی
شهرسازی وتخریب وکندی حرکت اءفلاک
ظهور نور وانتقام از ظالم
قاتل شیطان کیست؟
آشنائی به درون واستجابت دعا
درخواست مطالبات سفارشی
دریافت وجوهات وتعیین نماینده
اوّلین برنامه عملی پس از ظهور وقیام
جبرئیل اوّلین بیعت کننده در کعبه الهی
سیره وروش تشکیل حکومت جهانی
خبر از درون میهمان مسافر وپذیرائی
نابودی آثار ظالمان وقتل مخالفان بعد از بیان حجّت
زیارت امام حسین (علیه السلام) وهمراهی با یکی از مخالفین
راهنمائی وکمک به حاجی اسدآبادی گم گشته
تقسیم عادلانه وحکم بر حقایق مذاهب
مهمان نوازی وهدایت
جواب نامه وناراحتی از برگشت هدیه
اطّلاعیه ای بر غیبت کبری
منقبت دوازدهمین ستاره هدایت
پنج درس ارزشمند وآموزنده
اظهار محبّت نسبت به حضرت مهدی (عجّل الله فرجه الشریف)
چهل حدیث گهربار منتخب

پیشگفتار
به نام هستی بخش جهان آفرین

شکر وسپاس بی منتها، خدای بزرگ را، که ما را از امّت مرحومه قرار داد وبه صراط مستقیم، ولایت اهل بیت عصمت وطهارت صلوات الله علیهم اجمعین هدایت نمود.
بهترین تحیّت ودرود بر روان پاک پیامبر عالی قدر اسلام حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله)؛ وبر اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام)، خصوصا دوازدهمین خلیفه بر حقّش حضرت مهدی موعود (عجّل الله فرجه الشریف).
ولعن ونفرین بر دشمنان ومخالفان اهل بیت رسالت که در حقیقت دشمنان خدا وقرآن می باشند.
نوشتاری که در اختیار شما خواننده محترم قرار دارد، برگرفته شده است از زندگی سراسر آموزنده آن شخصیّت ممتاز ووالائی که تمام ملّت ها - هر یک به عنوانی - در انتظار ظهور مبارکش هستند وتمام انبیاء واوصیاء به عنوان مهدی موعود (علیه السلام) بر وجود آن حضرت بشارت داده اند.
وچون ظهور نماید، حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) فرود آید وپشت سرش نماز جماعت بخواند؛ وحضرتش جهان را پر از عدل وداد نماید؛ ونیز به برکت وجود پرافتخارش زمین وآسمان برکات خود را بر مؤمنین وبندگان صالح، وافر گردانند.
وجدّ بزرگوارش حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) ضمن حدیثی طولانی فرمود:
همانا خداوند متعال، نطفه فرزندم مهدی (علیه السلام) را مبارک وپاک وپاکیزه قرار داده است، بندگان با ایمان به برکت وجود او شادمان خواهند بود.
همچنین خداوند متعال عهد ومیثاق ولایت او را از همگان، برایش گرفته است، او هدایت گر وسعادت بخش مؤمنین خواهد بود، او سبب عزّت وشرافت بندگان صالح؛ وسبب ذلّت وخواری مخالفان ومنافقان می باشد.
هنگام ظهور وخروجش، جبرئیل سمت راست ومیکائیل سمت چپ ودیگر یاران پشت سر او حرکت می نمایند و...
آیات شریفه قرآن، احادیث قدسیّه وروایات بسیار با سندهای مختلف در منقبت وشخصیّت آن خاتم اوصیاء وفریاد رس مظلومان، در کتاب های مختلف به زبان های گوناگون وارد شده است.
واین مجموعه مختصر، ذرّه ای از قطره اقیانوس بی کران حیات بخش، وجود جامع وکامل آن امام همام می باشد، که برگزیده وگلچینی است از ده ها کتاب معتبر(۱) در جهت های مختلف: عقیدتی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی و...
باشد که این ذرّه دلنشین ولذّت بخش مورد استفاده وإفاده عموم، خصوصا جوانان عزیز قرار گیرد.
وذخیره ای باشد «لِیَوْمٍ لا یَنْفَعُ مالٌ ولا بَنُون إِلاّ مَنْ أتَی الله بِقَلْبٍ سَلیم لی ولِوالِدَیَّ ولِمَنْ لَهُ عَلَیَّ حَقّ» ان شاء الله تعالی.
خلاصه حالات چهاردهمین معصوم: دوازدهمین اختر امامت
آن حضرت نزدیک طلوع فجر، روز جمعه، نیمه ماه شعبان، سال ۲۵۴ هجری قمری(۲) در شهر سامراء به طور مخفی وپنهان از دید عموم، پا به عرصه وجود نهاد.
نام: م ح م د(۳) صلوات الله وسلامه علیه؛ وعجّل الله تعالی فی فرجه الشّریف(۴).
کنیه: ابوالقاسم، ابوجعفر و...
لقب: بیش از نهصد لقب برای حضرتش ذکر کرده اند که در کتب مختلف موجود می باشد از آن جمله: مهدی، حجّت، منتقِم، بقیه الله الا عظم، قائم آل محمّد، صاحب الزّمان و...
پدر: امام حسن عسکری صلوات الله وسلامه علیه.
مادر: به نام های نرجس، ملیکه، ریحانه، صیقل وسوسن معروف است.
نقش انگشتر: «أنَا حُجَّهُ الله وخاصَّتُهُ».
دربان: چهار نفر به نام های عثمان بن سعید، محمّد بن عثمان، حسین بن روح، علیّ بن محمّد سمری، در غیبت صغری وکالت ووساطت حضرت را بر عهده داشته اند.
جریان ولادت آن حضرت، همانند حضرت موسی کلیم (علیه السلام) در کنار کاخ طاغوت زمان، مخفی وپنهان از دید جاسوس ها وعموم مردم انجام گرفت.
حضرت دارای دو غیبت بوده است: یکی غیبت صغری - که حدود هفتاد وپنج سال به طول انجامید - ودیگری غیبت کبری می باشد - که تقریبا از سال ۳۳۰ هجری قمری شروع شد.
واز آن زمان به بعد برای حضرت، وکیل ونائب خاصّ معرّفی ومعیّن نشده است، بلکه مجتهدین جامع الشّرایط - به عنوان وکیل ونائب عامّ - امور جامعه را بر عهده داشته ودارند.
آن حضرت در همین جامعه، بین افراد رفت وآمد ودر مجالس به صورت ناشناس شرکت می نماید؛ ونیز همه را می بیند وشاهد اعمال همگان خواهد بود.
ولی دیگران هم گرچه او را می بینند، امّا شخص حضرتش را نمی شناسند که کدام یک از اشخاص می باشد.
افراد بسیاری در غیبت کبری به محضر مبارکش شرفیاب شده اند وکسب فیض کرده اند.
علائم ونشانه های متعدّد وگوناگونی جهت ظهور وقیام آن حضرت، توسّط معصومین (علیهم السلام) بیان ومطرح شده است، که در کتاب های مختلف اهل سنّت وشیعه به طور مشروح ومبسوط مذکور می باشد.
وقتی حضرت در مکّه معظّمه ظهور نماید، ۳۱۳ نفر از اصحاب وفرماندهان او از اطراف وشهرهای مختلف در کنار کعبه الهی جمع شوند ودر دست هر کدام شمشیری خواهد بود.
وسپس منادی بین زمین وآسمان گوید: این مهدی موعود است که ظهور کرده وبه شیوه حضرت داوود وسلیمان (علیهما السلام) قضاوت خواهد نمود وبیّنه وشاهد، لازم ندارد.
طبق آنچه در روایات آمده است: حکومت آن حضرت بین هفت تا نُه سال به طول خواهد انجامید(۵).
مدّت امامت: حضرت بنابر مشهور بین روایات، روز جمعه، نُهم ربیع الاوّل، سال ۲۶۰ هجری قمری پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سنین پنج سالگی به منصب ومقام عظمی ووالای امامت وخلافت نائل گردید.
واز آن زمان تاکنون حدود ۱۱۵۷ سال می باشد ودر آینده تا هر لحظه که خداوند متعال اراده نماید، امامت وهدایت جامعه را به عهده خواهد داشت.
مدّت عمر: آن حضرت حدود پنج سال، هم زمان با پدر بزرگوارش حضرت ابومحمّد، امام حسن عسگری (علیه السلام) بوده وپس از آن تا این زمان - که روی هم ۱۱۶۲ سال باشد - عمر پربرکت آن حضرت می باشد ودر آینده تا هر زمان که خداوند بخواهد، تداوم خواهد یافت.
نماز امام زمان (علیه السلام) دو رکعت است، که در هر رکعت سوره حمد یک مرتبه وچون به جمله «إیّاک نعبد وایّاک نستعین» برسد، صد مرتبه آن را تکرار نماید؛ وبعد از سوره حمد، یک مرتبه سوره توحید خوانده می شود، همچنین هر یک از ذکر رکوع وسجود را هفت مرتبه بگوید.
وچون سلام نماز را دهد، تسبیح حضرت زهراء (علیها السلام) را بگوید ودر بعضی عبارات آمده است که بعد از آن، نیز صد مرتبه صلوات بر محمّد وآل محمّد فرستاده شود.
وبعد از آن، حوائج مشروعه خود را از خداوند طلب نماید(۶).

در مدح دوازدهمین اختر امامت
سحر از دامن نرجس، برآمد نوگلی زیبا * * * گلی کز بوی دلجویش، جهان پیر شد برنا
زهی سروی که الطافش، فکنده سایه بر عالم * * * زهی صبحی که انفاسش، دمیده روح در اعضا
سپیده دم ز دریای کرم برخواست امواجی * * * که عالم غرق رحمت شد، از آن مواج روح افزا
به صبح نیمه شعبان تجلّی کرد خورشیدی * * * که از نور جبینش شد، منوّر دیده زهرا
چه مولودی که همتایش ندیده دیده گردون * * * چه فرزندی که مانندش، نزاده مادر دنیا
به صولت تالی حیدر، به صورت شبه پیغمبر * * * به سیرت مظهر داور، ولیّ والی والا
قدم در عرصه عالم، نهاده پاک فرزندش * * * که چِشم آفرینش شد، ز نورش روشن وبینا
به پاس مقدم او شد، مزیّن عالم پائین * * * ز نور طلعت او شد، منوّر عالم بالا
چو گیرد پرچم (انّا فتحنا)، در کف قدرت * * * لوای نصرت افرازد، بر این نُه گنبد خضراء
شها چشم انتظاران را، ز هجران جان به لب آمد * * * بتاب ای کوکب رحمت، بر افکن پرده از سیما
تو گر عارض بر افروزی، جهان شود روشن * * * تو گر قامت برافرازی، قیامت ها شود برپا
تو گر لشگر برانگیزی، سپاه کفر بُگریزد * * * تو گر از جای برخیزی، نشیند فتنه وغوغا
بیا ای کشتی رحمت، که دریا گشت طوفانی * * * چو کشتیبان توئی، ما را چه غم از جنبش دریا
خوش آن روزی که برخیزد، ز کعبه بانگ جاء الحقّ * * * خوش آن روزی که برگیرد، حجاب از چهره زیبا(۷)

میلاد سعادت بخش
مورّخین ومحدّثین بسیاری در کتاب های خود آورده اند:
حکیمه دختر امام محمّد جواد وعمّه امام حسن عسکری (علیهما السلام) حکایت کند:
روزی منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری (علیه السلام) بودم، چون خورشید غروب کرد، از جای برخاستم تا به منزل خودمان بروم.
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: ای عمّه! امشب را در منزل ما باش، در این شب نوزادی کریم وعزیز به دنیا می آید، نوزادی که خداوند زمین را به وسیله او حیات می بخشد، او حجّت خداوند متعال خواهد بود.
چون نگاهی به مادرش نرجس کردم، آثار حمل در او ندیدم؛ وقتی موضوع را برای امام حسن عسکری (علیه السلام) اظهار داشتم، حضرت فرمود: نزدیک طلوع فجر وعده الهی، عملی خواهد شد وسپس افزود: داستان حمل وزایمان او همانند حضرت موسی (علیه السلام) مخفی وناگهانی است.
آن روز را روزه بودم، بعد از نماز مغرب وعشاء در منزل حضرت افطار کردم ودر رختخواب دراز کشیدم، نیمه شب برای نماز شب برخاستم، نرجس نیز بلند شد ونماز شب خواند، حضرت مرا صدا کرد وفرمود: ای عمّه! مشیّت الهی نزدیک است.
بعد از آن مشغول قرائت قرآن گشتم، ناگهان نرجس ناله ای کرد، سریع نزد او رفتم، وملاّفه ای روانداز روی آن مخدّره انداختم وپس از ساعتی کوتاه صدائی شنیدم، همین که ملاّفه را کنار زدم، چشمم افتاد به نوزادی که در حال سجده بود.
او را در بغل گرفتم، بسیار تمیز وخوشبو بود، در همین بین امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: ای عمّه! فرزندم را بیاور.
هنگامی که نوزاد خود را در برگرفت، اظهار داشت: ای عزیزم! سخن بگو. نوزاد لب به سخن گشود وبا زبان فصیح گفت: «أشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شریک له، وأشهد أنّ محمّداً رسول اللّه»، سپس نام یازده امام را یکی پس از دیگری بر زبان آورد وبر آن ها صلوات وتحیّت فرستاد.
چون صبح شد خدمت امام حسن عسگری (علیه السلام) آمدم تا نوزاد را بار دیگر بنگرم ولی او را نیافتم، گفتم: ای مولای من! نوزاد عزیز کجاست؟
فرمود: همان طور که حضرت موسی (علیه السلام) به ودیعه رفت، نوزاد ما هم به ودیعه رفته است.
وچون روز هفتم شد وبر آن حضرت وارد شدم، فرمود: ای عمّه! نوزادم را بیاور، وقتی به اتاق درونی رفتم، نوزاد را مشاهده کردم واو را در بغل گرفته وبوسیدم.
همین که او را نزد پدر بزرگوارش آوردم، همانند روز اوّلی که به دنیا آمده بود، شهادتین را گفت، پس از آن امام عسکری (علیه السلام) زبان مبارک خود را در دهان نوزاد عزیز قرار داد ونوزاد، زبان پدر را همانند شیر وعسل می مکید.
پس از آن، امام (علیه السلام) فرمود: عزیزم! سخن بگو.
نوزاد مجدّدا، همانند قبل پس از شهادتین، یکایک ائمّه (علیهم السلام) را نام بُرد وصلوات وسلام بر آن ها فرستاد.
سپس این آیه شریفه قرآن را تلاوت نمود:
(وَنُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاْ رْضِ ونَجْعَلَهُمْ أئمَّهً ونَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ ونُمَکِّنَ لَهْمُ فِی الاْ رْضِ ونُرِیَ فِرْعَوْنَ وهامانَ وجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ)(۸).
وبعد از آن، نام کتاب هائی را که بر حضرت شیث، ابراهیم، ادریس، نوح، هود، صالح، موسی وعیسی (علیهم السلام) نازل شده بود، بر زبان شیرین ومبارک خویش جاری نمود(۹).
فایده عطسه وبرخورد با آن

مرحوم شیخ صدوق، طوسی، طبرسی وبرخی دیگر از بزرگان رضوان الله تعالی علیهم، به نقل از نسیم - خادم امام حسن عسکری (علیه السلام) - حکایت کنند:
هنگامی که حضرت صاحب الزّمان (علیه السلام) از رحم مادر به دنیا آمد، انگشت سبّابه خود را به سمت آسمان بلند نمود؛ ودر همین لحظه ناگهان عطسه ای کرد وسپس اظهار داشت: «الحمد للّه ربّ العالمین، وصلّی الله علی محمّد وآله».
بعد از آن با کمال فصاحت فرمود: ظالمان وستمگران گمان کرده اند که حجّت وولیّ خداوند متعال زایل ونابود شونده است، چنانچه به ما اجازه سخن گفتن وبیان حقایق داده شود، همانا شکّ وشُبهه از بین خواهد رفت.
همچنین به نقل از نسیم خادم حکایت نمایند:
یک شب پس از آن که حضرت مهدی موعود (عجّل الله تعالی فرجه الشرّیف) تولّد یافت، چند روزی بعد از آن به محضر مبارک آن حضرت شرفیات شدم، هنگامی که نشستم عطسه کردم.
حضرت در حقّ من دعائی کرد وفرمود: «یَرْحَمُکَ اللّهُ».
من از محبّت ودعای حضرت، بسیار خوشحال شدم.
سپس به من فرمود: ای نسیم! آیا می خواهی تو را به نتیجه وفایده عطسه آشنا سازم؟
عرضه داشتم: بلی، فدایت گردم.
حضرت در همان موقعیّتی که تازه به دنیا آمده بود، فرمود: «هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَهُ أ یّامٍ» یعنی؛ عطسه انسان را از مرگ به مدّت سه روز در أمان می دارد(۱۰).
جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال
سعد بن عبد الله قمی حکایت نماید:
روزی متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشکل را طرح وتنظیم نمودم تا از سرور ومولایم حضرت ابومحمّد امام حسن عسکری صلوات الله علیه پاسخ آن ها را دریافت نمایم.
از شهر قم به همراه بعضی دوستان حرکت کردیم، هنگامی که وارد شهر سامراء شدیم به سوی منزل آن حضرت روانه گشته؛ وپس از آن به منزل رسیدیم واجازه ورود گرفتیم، داخل منزل رفتیم.
همین که وارد شدیم، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است وکودکی خردسال را - که چون ستاره مشتری می درخشید - روی زانوی خود نشانیده بود.
امام عسکری (علیه السلام) به ما اشاره نمود که جلو بیائید ودر نزدیکی ما بنشینید.
پس طبق فرمان حضرت، جلو رفتیم ونشستیم وسپس مسائل خود را به طور کلّی مطرح کردیم.
امام حسن عسکری صلوات الله علیه پس از شنیدن سخنان ومسائل ما، اشاره به کودک نمود واظهار داشت: ای فرزندم! جواب شیعیان خود را بیان کن.
پس ناگهان، آن کودک لب به سخن گشود وتمامی سؤال های ما را یکی پس از دیگری جواب کافی داد.
وبعضی سؤال ها را پیش از آن که مطرح کنیم، خود کودک مطرح می نمود وجواب آن را می داد، به طوری که همه ما مبهوت ومتحیّر گشتیم که این کودک خردسال چگونه در همه علوم وفنون شناخت کافی دارد وبا بیان شیوا تمامی سؤال های ما را پاسخ داده وهمه افراد را قانع می نماید؟!
پس از آن، امام حسن عسگری صلوات الله علیه متوجّه من شد وفرمود: ای سعد بن عبد الله! برای چه از قم به این جا آمده ای؟
عرضه داشتم: یاابن رسول اللّه! چون عشق زیارت ودیدار شما را داشتم، بدین جا آمده ام.
حضرت فرمود: پس بقیّه سؤال هائی را که تهیّه وتنظیم نموده بودی، چه شد؟
پاسخ دادم: آماده وموجود می باشد.
فرمود: از فرزندم ونور چشمم مهدی موعود (علیه السلام) آنچه می خواهی سؤال کن.
ومن بعضی از سؤال های باقی مانده را مطرح کردم، از آن جمله عرضه داشتم: یا بن رسول اللّه! تأویل وتفسیر کهیعص چیست؟
کودک در حالی که روی زانوی پدر نشسته بود، فرمود: این حروف، رموز واخبار غیبی الهی است که خداوند متعال در رابطه با حضرت زکریّا پیغمبر (علیه السلام) بیان نموده است؛ چون زکریّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامی خمسه طیّبه - پنج تن آل عبا (علیهم السلام) - را تعلیم او نماید.
لذا جبرئیل (علیه السلام) نازل شد وآن اسامی مقدّس را به او تعلیم داد؛ وهر زمان حضرت زکریّا (علیه السلام) یادی از آن اسامی: «محمّد، علیّ، فاطمه، حسن، حسین (علیهم السلام)» می کرد، هر نوع مشکل وناراحتی که داشت، حلّ وبر طرف می گردید.
امّا هرگاه نام حسین (علیه السلام) بر زبان جاری می نمود وبه یاد آن حضرت می افتاد، غم واندوه فراوانی بر او عارض می شد؛ وافسرده خاطر می گردید.
پس روزی اظهار داشت: خداوندا! علّت چیست که هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور می شوم، دلم آرام می گیرد؛ وچون پنجمین نفر را یاد می کنم محزون گردیده ودر چشمانم اشک حلقه می زند؟!
خداوند متعال کهیعص را در جواب حضرت زکریّا (علیه السلام) برایش فرستاد؛ وتمامی اخبار وجریاناتی را که بر امام حسین (علیه السلام) مقدّر شده بود، به وسیله آن رموز کلّی برایش بیان نمود:
«کاف» یعنی؛ کربلاء وحوادث آن، «هاء» اشاره به هلاکت وشهادت اهل بیت سلام الله علیهم، «یاء» یزید - بن معاویه است - که بر امام حسین (علیه السلام) ظلم نمود، «عین» اشاره به عطش وتشنگی آن حضرت واصحاب می باشد؛ و«صاد» صبر واستقامت آن حضرت خواهد بود.
سپس آن کودک در ادامه فرمایشات گهر بارش فرمود: چون حضرت زکریّا (علیه السلام) این خبر را - از فرشته الهی یعنی؛ جبرئیل امین (علیه السلام) - دریافت نمود، وارد مسجد شد وبه مدّت چند روز در مسجد ماند ومرتّب گریه وزاری می کرد.
ودر پایان افزود: حضرت یحیی پیغمبر وامام حسین (علیهما السلام) هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ ودر شش ماهگی به دنیا آمدند(۱۱).
تشخیص حرام وحلال برای کودکی خردسال
احمد بن اسحاق یکی از اصحاب وکسانی بود که وجوهات شیعیان را جمع آوری می کرد وخدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) تقدیم می نمود، او حکایت نماید:
روزی به قصد تحویل مقدار قابل توجّهی وجوهات شرعیّه به همراه تعدادی سؤال در مسائل مختلف، به محضر مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام) عازم سامراء شدم.
وچون وارد شهر سامراء گشتم، به سمت منزل آن حضرت حرکت نمودم، هنگامی که به منزل رسیدم، اذن دخول طلبیده ووارد شدم، چشمم به کودکی خردسال افتاد که بر زانوهای حضرت نشسته وبسیار خوش سیما ونورانی بود.
همین که کیسه های پول وجواهرات را خدمت حضرت نهادم، امام (علیه السلام) نگاهی به کودک نمود وفرمود: ای پسرم! این اموال از شیعیان ودوستان تو می باشد، آن ها را باز کن وتحویل بگیر.
ناگهان کودک اظهار داشت: ای پدر! وای سرورم! آیا جایز است که دست به سوی اموالی دراز کنم که آغشته به حرام است؟!
سپس امام حسن عسکری (علیه السلام) خطاب به احمد بن اسحاق کرد وفرمود: آنچه در کیسه ها می باشد، بیرون بیاور تا فرزندم حلال وحرام آن ها را از یکدیگر جدا نماید.
چون یکی از کیسه ها را خدمت حضرت نهادم، کودک فرمود: این مال فلان شخص است که در فلان محلّه شهر قم سکونت دارد ومقدار آن ۷۲ دینار است که بابت فروش باغ ارثیه پدرش ونیز فروش هفت عدد پیراهن وکرایه مغازه هایش می باشد.
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: عزیزم! صحیح گفتی، اکنون بگو کدام حرام است؟
کودک اظهار داشت: در این کیسه یک دینار مشکوک، از اهالی شهر ری مربوط به فلان تاریخ می باشد که مغشوش می باشد.
بعد از آن اشاره به یکی دیگر از کیسه ها نمود وفرمود: وامّا صاحب این کیسه فلانی است که در فلان شهر مقدار یک مَن ویک چارک نخ، جهت بافتن پارچه به فلان بافنده معروف داد وچون مدّتی طولانی سپری شد، نخ ها را دزد به سرقت برد.
وصاحب نخ ها نسّاج را تکذیب وجریمه کرده وبه جای آن، یک مَن ونیم غرامت گرفت.
پس یک دینار با تکّه ای پارچه در این کیسه از چنین راهی به دست آمده است که حرام می باشد.
سپس کودک به سوّمین کیسه اشاره نمود واظهار داشت: آنچه درون آن است، مال فلان شخص است که در فلان محلّه قم زندگی می کند ومقدار هفتاد دینار می باشد که نباید دست زده شود.
امام حسن عسگری (علیه السلام) سؤال نمود: چرا؟
فرزند جواب داد: چون این ها بابت فروش گندم هائی است که مالک با کشاورز اختلاف داشتند ومالک سهم کشاورز را کمتر از حقّش داد.
پدر فرمود: بلی، صحیح است.
پس از آن کودک فرمود: ای احمد بن اسحاق! این اموال را به صاحبانش برگردان، ما نیازی به آن ها نداریم.
واکنون کیسه آن پیرزن را بیاور.
احمد گفت: من به طور کلّی آن کیسه را فراموش کرده بودم...(۱۲).
آری برای امام معصوم، چون از طرف خداوند متعال منصوب است، سنّ وسال، موقعیّت مطرح نیست؛ بلکه هر زمان هر چه اراده نماید حاصل خواهد شد وبه همه امور آگاه می گردد.
پس مواظب اعمال وگفتار خود در تمام حالات باشیم که امام زمان، روحی له الفداء وسلام الله علیه غافل نخواهد بود.
ظهور از پشت پرده با خصوصیات
یکی از اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) به نام یعقوب بن منقوش حکایت کند:
روزی به منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد شدم، حضرت داخل ایوان جلوی یکی از اتاق ها نشسته بود وسمت راست امام (علیه السلام) پرده ای جلوی درب اتاق آویزان بود، خدمت حضرت عرض کردم: یاابن رسول اللّه! امام وصاحب ولایت بعد از شما کیست؟
فرمود: پرده را بالا بزن، تا متوجّه شوی!
همین که پرده را بالا زدم، کودکی پنج ساله را در قیافه نوجوانی ده ساله با این خصوصیات نمایان شد:
چهره سفید ونورانی، ابروانی کشیده وبا فاصله، کفان دست درشت وغلیظ، شانه های بزرگ وبافاصله ودر سمت راست گونه اش خالی سیاه وجود داشت.
سپس آن کودک، با وقار وهیبتی مخصوص به طرف پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام) جلو آمد؛ ودر بغل پدر، روی زانویش نشست.
بعد از آن امام عسکری (علیه السلام) به من فرمود: ای یعقوب! این کودک بعد از من امام وصاحب شماها خواهد بود.
همین که سخن پدر تمام شد واو را معرّفی نمود، از روی زانوی پدر برخاست وپدرش اظهار نمود: ای عزیزم! ای پسرم! در حال حاضر داخل برو ومخفی باش تا آن هنگامی که خداوند متعال اراده کند.
وچون آن حجّت خدا وارد اندرون منزل شد، امام حسن عسکری (علیه السلام) مرا مخاطب قرار داد وفرمود: ای یعقوب! اکنون بلند شو وداخل اتاق را خوب نظر کن که چه می بینی؟
پس طبق فرمان امام (علیه السلام) بلند شدم وهر چه به اطراف نگاه کردم کسی را نیافتم؛ ومتوجّه شدم که حجّت خدا از چشم ها ناپدید وغایب شده است(۱۳).
او را نخواهید دید
مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه به نقل از علیّ بن بلال بغدادی - که یکی از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) می باشد - حکایت کند:
روزی به همراه عدّه ای از علماء وبزرگان حضور مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام) رسیدیم تا آن که از آن حضرت درباره امام وحجّت بعد از او جویا شویم.
همین که وارد مجلس حضرت شدیم، مشاهده کردیم که بیش از چهل نفر در منزل آن حضرت، اجتماع نموده اند.
عثمان بن سعید عَمری حرکت کرد وایستاد، سپس اظهار داشت: یا بن رسول اللّه! می خواهم از چیزی سؤال نمایم که شما خود نسبت به آن آگاه هستی.
حضرت فرمود: فعلاً بنشین.
بعد از آن، امام حسن عسکری (علیه السلام) با حالت غضب حرکت نمود وخواست که از مجلس خارج شود، فرمود: کسی بیرون نرود تا من برگردم.
چون لحظاتی گذشت، حضرت مراجعت نمود وبا صدائی بلند فرمود: ای عثمان بن سعید!
وعثمان بن سعید با شنیدن سخن حضرت، از جای خود برخاست وسر پا ایستاد.
امام (علیه السلام) اظهار داشت: آیا مایل هستی که شما را به آنچه می خواهید، خبر بدهم؟
همگان گفتند: آری، یاابن رسول الله!
امام (علیه السلام) فرمود: آمده اید تا از خلیفه وحجّت خداوند متعال، بعد از من سؤال نمائید!؟
تمام افراد گفتند: بلی، ما برای همین موضوع آمده ایم.
در همین اثناء، کودکی همانند پاره ای از ماه وشبیه ترین افراد به امام حسن عسکری (علیه السلام) ظاهر گشت.
سپس امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: این کودک، امام شما پس از من خواهد بود واو خلیفه وجانشین من می باشد، او را تابع وپیرو باشید؛ واز یکدیگر متفرّق نشوید که هلاک می گردید.
وسپس افزود: از این پس دیگر او را نخواهید دید، مگر آن که وقتش فرا برسد(۱۴).
فقط حجت بر حجت نماز می خواند
مرحوم شیخ صدوق، راوندی وبرخی دیگر از بزرگان، به نقل از ابوالا دیان حکایت کنند:
چون امام حسن عسکری (علیه السلام) مسموم وشهید شد، جعفر برادر امام عسکری آمد تا بر جنازه اش نماز بخواند، ناگهان کودکی با چهره ای گندمگون وموهائی کوتاه وارد شد وعبای جعفر را گرفت واو را کنار کشید وبه او فرمود: ای عمو! کنار برو، من سزاوارترم که بر پدرم نماز بخوانم.
پس جعفر با چهره ای دَرهم وخشمناک کنار رفت وآن کودک معصوم جلو آمد وبر جنازه مقدّس پدر نماز خواند وسپس حضرت را کنار پدر بزرگوارش - امام هادی (علیه السلام) - دفن کردند.
بعد از آن، کودک رو به من کرد وفرمود: ای ابوالا دیان بصری! جواب نامه ها را بیاور.
ابوالا دیان گوید: من با خود گفتم: تاکنون این دوّمین علامت از نشانه های امامت؛ ودو نشانه دیگر باقی مانده است.
پس از آن، نزد جعفر رفتم، دیدم که شخصی به او گفت: این کودک چه کسی بود که بر جنازه امام (علیه السلام) نماز خواند وبه شما جسارت کرد؟
جعفر جواب داد: واللّه! تاکنون او را ندیده بودم ونمی شناسم.
در همین بین که مشغول صحبت بودیم، چند نفر از شهر قم آمدند واحوال امام حسن عسکری (علیه السلام) را جویا شدند وچون از وفات وشهادت حضرت آگاه گشتند، سؤال کردند: امام وحجّت خدا، بعد از او کیست؟
بعضی افراد اشاره به جعفر کردند، پس مردم قم به جعفر سلام کرده وتسلیت گفتند واظهار داشتند: تعدادی نامه ومقداری وجوهات نزد ما است، چنانچه نشانی ومقدار آن پول ها را بگوئی، تحویل شما خواهیم داد.
جعفر با عصبانیّت از جای خویش برخاست ولباس های خویش را تکان داد وگفت: مردم از ما علم غیب می خواهند، مگر ما علم غیب می دانیم؟!
وسپس از مجلس خارج گردید.
بعد از این جریان خادمی وارد شد واظهار داشت: نامه های شما از فلانی وفلانی وفلانی است ونیز داخل کیسه همیانی که همراه آورده اید، مقدار هزار وده دینار وجوه شرعیّه می باشد.
پس مردمی که از قم آمده بودند، نامه ها وپول هائی را که همراه آورده بودند، همه را تحویل خادم دادند.
ابوالا دیان گوید: آنچه امام حسن عسگری (علیه السلام) نسبت به فرزندش امام زمان - (عجّل الله فرجه الشریف) - بیان نموده بود تحقّق یافت؛ ودیگر شکّ وشبهه ای باقی نماند.
پس از آن جعفر به دربار معتمد عبّاسی رفت وقضیّه حضور حضرت مهدی - فرزند امام حسن عسکری (علیهما السلام) - وچگونگی اقامه نماز، همچنین جریان مردم قم ووجوهات شرعیّه را برای او مطرح کرد ومتوکّل دستور داد تا آن کودک را که خلیفه بر حقّ خداوند است دست گیر نمایند.
پس تمام مأمورین وجاسوسان برای دست گیری حجّت خدا، بسیج شدند؛ ولیکن به هر حیله ووسیله ای متوسّل گشتند، آن حضرت را نیافتند(۱۵).
مشورت با آینده نگر آگاه
مرحوم علاّمه مجلسی به نقل از مرحوم شیخ بهائی رضوان الله علیهما استخاره ای را نقل کرده است وآن را به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با این کیفیّت نسبت داده است:
تسبیح را به دست گرفته وسه مرتبه گوید: «اللّهمّ صلّ علیّ محمّد وآل محمّد» وسپس مقداری از دانه های تسبیح را در مُشت گرفته وپس از آن دانه ها را - دو عدد، دو عدد - رها نماید، پس اگر یک دانه باقی ماند خوب است وآن کار مورد نظر خویش را اقدام نماید، ولی چنانچه دو عدد باقی بماند، خوب نیست ونباید اقدام کند(۱۶).
همچنین مرحوم صاحب جواهر استخاره ای را به حضرت حجّت (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با این کیفیّت نسبت داده است:
پس از آن که تسبیح را در دست گرفتی، باید مراد خویش را نیّت کنی وسه مرتبه صلوات بر محمّد وآلش (علیهم السلام) بفرستی وسپس مقداری از دانه های تسبیح را در مشت بگیری.
بعد از آن، دانه ها را - هشت تا، هشت تا - رها کرده، در نهایت اگر یکی باقی بماند، متوسّط است واقدام بر انجام آن کار بهتر می باشد، ولی اگر دو عدد بماند، بهتر است که آن کار ترک شود.
امّا اگر سه عدد باقی مانده باشد، انجام آن کار وترک آن یکی است وفرقی ندارد.
وچنانچه چهار عدد باقی بماند، خیلی بد است ونباید به آن کار اقدام نماید.
اگر پنج عدد باقی بماند، خوب است ولی زحمت وسختی دارد.
اگر شش عدد باقی بماند، خیلی خوب است وباید در آن کار تعجیل نماید.
واگر هفت عدد باقی بماند، مانند آن موردی است که پنج عدد باقی مانده باشد.
ولی اگر هیچ باقی نماند، بسیار بسیار بد است وضرر وزیان زیادی را در بردارد(۱۷).
علائم ونشانه های قبل از ظهور نور
مرحوم شیخ صدوق وبرخی دیگر از بزرگان آورده اند:
روزی حضرت امیرالمؤمنین، امام علیّ (علیه السلام) در جمع بسیاری از مردم سخنرانی می نمود؛ در ضمن فرمایشات خود، خطاب به مردم کرد واظهار داشت(۱۸):
ای مردم! پیش از آن که من از بین شما رحلت نمایم ومرا از دست دهید، آنچه می خواهید سؤال کنید وجویا بشوید تا از علوم من بهره مند گردید.
از بین افراد جمعیّت، شخصی به نام صعصعه بن صوحان از جای برخاست وسؤال کرد: یا امیرالمؤمنین! دَجّال چگونه ودر چه زمانی خارج می شود؟
امام علیّ (علیه السلام) در جواب فرمود: پیش از خروج دجّال، علائم ونشانه هائی است که یکی پس از دیگری ظاهر وواقع خواهد شد، از آن جمله:
مردم نسبت به نماز بی توجّه شده وکارهای دنیا وامور شخصی را در اولویّت قرار می دهند، نسبت به امانت بی اعتنا گشته وسهل انگاری می کنند، دروغ ودروغ گوئی را حلال وتوجیه می نمایند؛ ونیز رباخواری شایع وعادی گردد.
مردم ساختمان ها را محکم ومجلّل بنا می کنند، دین واحکام شریعت را با دنیا واموال آن مبادله می نمایند، افراد سفیه وبی خرد برای اجراء امور جامعه برگزیده می شوند، زنان در مسائل مختلف مورد مشورت قرار می گیرند، دید وبازدید خویشاوندان با یکدیگر قطع می گردد.
وپیروی از تمایلات وهواهای نفسانی انجام می پذیرد؛ وخونریزی، عادی وساده گردد، حلم وبردباری مذموم وبه ظلم وتجاوز فخر ومباهات شود.
رؤساء وحکماء، اشخاصی فاجر وفاسق باشند، کارگزاران وگردانندگان امور جامعه، افرادی ظالم وبی باک خواهند بود؛ وعارفان عالم، نسبت به دین خائن باشند؛ قاریان، قرآن را وسیله معاش وخودنمائی قرار دهند، شهادت وگواه ناحقّ رایج گردد، تهمت وارتکاب گناه عادی وساده باشد.
قرآن را - فقط - زیبا بنویسند وزیبا بخوانند (بدون آن که توجّهی به معنا ومحتوای آن داشته باشند؛ ونیز بدون آن که در امور زندگی وموقعیّت کاری خود، مورد عمل قرار دهند)، مساجد وعبادتگاه ها مزیّن ومجلّل - ولی بی محتوا - باشد، دل ها از یکدیگر جدا وبلکه مخالف همدیگر گردند، عهد ووفا اهمیّتی نداشته؛ وزن ها با مردان در امور اقتصادی وتجاری مشارکت نمایند.
افراد فاجر وفاسد - بجهت ایمنی از شرّشان - مورد احترام قرار می گیرند، دروغ گویان تصدیق وتأیید می شوند، هرکس نسبت به دیگری بدبین ومشکوک می باشد؛ وبه همدیگر جسارت وتوهین روا داشته وانجام می دهند، زنان سوار اسب وموتور، دوچرخه و... می شوند؛ وهمچنین از جهت قیافه، زنان ومردان شبیه یکدیگر می گردند.
برای هر قضیّه وجریانی شهادت دهند، بدون آن که در جریان أمر ویا از واقعیّت خبر داشته باشند ویا بدانند که حقّ با کیست.
مردم احکام ومسائل دین را می آموزند نه برای دین، بلکه برای دنیا ومعاش، آن ها دنیا ومتعلّقات آن را با ارزش وعظیم بدانند؛ ولی آخرت را بی ارزش وهیچ محسوب نمایند.
گرگان صفتان، لباس میش بر تن کنند؛ ولی دل ها ودرون آن ها متعفّن وفاسد باشد.
سپس حضرت امیرالمؤمنین علیّ صلوات الله علیه افزود:
در یک چنین زمانی هرکس وهر مؤمنی به دنبال پناهگاهی می گردد؛ در آن هنگام دجّال ظهور وخروج می کند، در حالی که چشم راست ندارد وچشم چپش در پیشانی او همچون ستاره صبح می درخشد، در پیشانیش نقش کافر می باشد.
او سوار بر الاغی سفید رنگ خواهد بود وبه سوی شامات حرکت می کند ودر محلّی به نام بیداء - که بین مکّه معظّمه ومدینه منوّره واقع شده است - درون زمین فرو می رود؛ وتمام تابعین وپیروان او حرام زاده هستند.
سپس امام زمان (علیه السلام) ظهور وقیام می نماید؛ ونیز حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) حضور می یابد وپشت سر او نماز می خواند(۱۹).
همچنین مرحوم شیخ مفید آورده است:
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: پیش از آن که حضرت قائم - آل محمّد (علیهم السلام) - قیام وظهور نماید؛ به جهت زیادی معصیت وگناه، مردم به وسیله آتش ونور سرخی که در آسمان نمایان می شود مورد زجر وسختی قرار می گیرند، در بغداد وبصره خَسف ونقصان به وجود آید، در بصره خونریزی شود وساختمان هایش خراب واهل آن فانی گردند، در عراق خوف ووحشتی حاکم شود که راه فرار ونجاتی بر آن ها نباشد(۲۰).
حوادث ظهور وخروج نور
حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) به بعضی از دوستان خود فرمود: دست از پا خطا نکنید ومشغول انجام وظایف خود باشید تا زمانی که علائم ونشانه هائی که برایت مطرح می کنم آشکار شود(۲۱).
قبل از ظهور امام زمان (علیه السلام) بین مردم یک درگیری وسیعی انجام خواهد شد وجمع بسیاری کشته می شوند، بعد از آن شخصی به عنوان سُفیانی، لشکری را متشکّل از هفتاد هزار مرد جنگی ومسلّح، به سوی کوفه بسیج می کند ودر نتیجه آن خونریزی وغارت اموال ونفوس بسیاری رُخ می دهد.
در همین بین، لشکری از سمت خراسان با در دست داشتن پرچم های مخصوصی حرکت می کنند که در بین آن ها تعدادی از یاران امام زمان (علیه السلام) نیز وجود دارد.
سپس لشکر خراسانی با لشکر سفیانی در بین شهر حیره وکوفه با یکدیگر درگیر می شوند.
سپس سفیان متوجّه خواهد شد که مهدی موعود (علیه السلام) ظهور کرده است وآن حضرت در حال حرکت به سوی مکّه می باشد، به همین جهت گروه عظیمی را جهت تعقیب آن حضرت روانه می کند.
پس چون لشکر سفیانی هنگامی که در محلّی به نام بیداء - بین مکّه ومدینه - برسند وفرود آیند، ندائی از آسمان به زمین خطاب می شود که: تمامی نیروهای سفیانی را به جز سه نفر در خود فرو بِبَر، که اثری از آن ها باقی نباشد.
وامّا آن سه نفر را خداوند متعال، صورت هایشان را به پشت بر می گرداند وبه صورت وقیافه سگ در می آیند ومسخ می شوند.
سپس در یک چنین زمانی حضرت ولیّ عصر، امام زمان (علیه السلام) در کنار کعبه الهی قرار گرفته وبر دیوار آن تکیه زده وبه اهل زمین خطاب می نماید ومی فرماید:
ای مردم! ما برای یاری دین خدا آمده ایم وهرکس مایل باشد، می تواند به گروه ما بپیوندد.
وبه دنباله آن می افزاید: ما اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) هستیم؛ واز هر فردی نسبت به خداوند متعال ورسولش نزدیک تر واولی تر می باشیم، پس هرکس بخواهد که نسبت به حضرت آدم، نوح وابراهیم؛ وهمچنین نسبت به تمامی پیامبران الهی، حتّی حضرت محمّد صلوات الله علیهم با من مذاکره واحتجاج کند، آماده ام.
پس از آن، می فرماید: آیا خداوند متعال در قرآن نفرموده است: (إنَّ الله اصْطَفی آدَمَ ونُوحاً وآلَ إبْراهیم وآلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ ذُریَّهً بَعْضُها مِنْ بَعْضِ وَاللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ(۲۲).
من تداوم بخش وخلف آدم ونوح هستم، من برگزیده ابراهیم ومحمّد صلوات الله علیهم هستم، هر که می خواهد پیرامون قرآن ویا پیرامون سنّت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) با من احتجاج ومناظره نماید، آماده ام؛ چون از هرکس دیگری به آن ها نزدیک تر وبه آن ها آشناتر هستم.
بعد از آن، در ادامه فرمایشات خود می افزاید: آن هائی که کلام مرا شنیدند ومتوجّه شدند، خداوند آن ها را هدایت نماید.
ضمناً شنوندگان حاضر، این مطالب ومسایل را به دیگران که غایب هستند گزارش دهند...
امام محمّد باقر (علیه السلام) فرمود: در چنین موقعیّتی خداوند متعال اصحاب ویاران حضرت حجّت (علیه السلام) را که تعداد آن ها سیصد وسیزده نفر می باشند، جمعشان می نماید، همان طوری که در قرآن چنین فرموده است:
(أیْنَما تَکُونُوا یَأتِ بِکُمُ الله جَمیعا إنَّ الله عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ)(۲۳).
سپس این تعداد افراد با امام زمان (علیه السلام) بیعت می کنند؛ وعهد ومیثاق حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) نزد اوست که از پیامبران یکی از پس دیگری به إرث نهاده شده است.
حضرت باقر العلوم (علیه السلام) در پایان افزود: امام زمان (علیه السلام) از فرزندان حسین بن علیّ (علیهما السلام) می باشد که خداوند متعال قضیّه قیام آن حضرت را در یک شب تنظیم واصلاح می نماید ونام مبارک وگرامی او همانند نام جدّش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خواهد بود(۲۴).
قانون پیاده رو وسواره
بنابر فرمایش امام موسی کاظم (علیه السلام) که فرمود:
هنگامی که حضرت صاحب أمر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف وسلام الله علیه) ظهور نماید، قانونی را برای عبور ومرور از خیابان ها وپیاده روها تعیین وبه مرحله اجراء در می آورد، که به شرح ذیل می باشد:
کلّیه سواره ها - موتوری، ماشین، دوچرخه، الاغ و... باید از خیابان حرکت وعبور نمایند.
وکلّیه پیاده ها باید از پیاده رو استفاده ورفت وآمد نمایند.
تبصره:
هر سواره ای که از پیاده رو استفاده وحرکت نماید، چنانچه برخوردی با عابر کند وآسیبی به او برساند، مقصّر وضامن است وباید خسارت او را پرداخت کند.
هر پیاده وعابری که از خیابان استفاده ورفت وآمد نماید، هرگونه آسیبی توسّط سواره ای به او برسد ضمانتی برایش نیست وخسارت بر عهده خودش می باشد(۲۵).
همچون شمایل جدش ظاهر می شود

روزی حضرت صادق آل محمّد صلوات الله علیهم در جمع بعضی از شاگردان خود پیرامون شروع ظهور قائم آل محمّد (عجّل الله فرجه الشریف)، چنین اظهار نمود:
به خدا سوگند! او را می بینم که در حال ورود به مکّه معظّمه می باشد، در حالتی که پیراهن وعبای رسول الله (صلی الله علیه وآله) را بر تن؛ وعمامه آن حضرت را بر سر وکفش های وصله دارش را در پای خود کرده؛ ونیز چوب دستی او را در دست گرفته وبه عنوان یک چوپان به همراه چند گوسفند می آید تا داخل مکّه گردد...
با این که صدها سال از عمر مبارکش سپری شده، امّا با شکل وقیافه جوانی شاداب ظاهر می گردد وهیچ أثر پیری در او دیده نمی شود؛ وبه تنهائی وارد مسجدالحرام وبه کعبه پناهنده می گردد.
وچون شب فرا رسد ومردم به خواب بروند، جبرئیل به همراه میکائیل وتعدادی از دیگر ملائکه نازل می شوند ونزد حضرت ولیّ عصر، امام زمان صلوات الله علیه می آیند.
در این هنگام، جبرئیل (علیه السلام) به صاحب الزّمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) گوید: ای سرور من! گفتار تو مقبول ودستور تو نافذ خواهد بود.
پس از آن، امام زمان (علیه السلام) دستی بر صورت خود می کشد واظهار می دارد: حمد وستایش مخصوص خداوندی است که وعده اش فرا رسیده وما را وارث زمین گردانیده است وجایگاه ما بهشت خواهد بود، خداوند بهترین پاداش را برای عمل کنندگان مخلص قرار داده است.
بعد از آن، حضرت بین رکن ومقام می ایستد وبا فریادی رعدآسا ندا می دهد: ای کسانی که خدا شما را برای یاری من ذخیره داشته است، به پاخیزید وبه سوی من بشتابید ومرا یاری کنید.
امام صادق (علیه السلام) در ادامه فرمایش خود افزود: صدای امام زمان به گوش همگان در شرق وغرب عالَم خواهد رسید.
وچون این صدا به گوش همه برسد، تمامی اصحاب ویاران آن حضرت کمتر از یک چشم بر هم زدن گرد او جمع خواهند شد، که تعداد آن ها سیصد وسیزده نفر، به تعداد اصحاب حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) در جنگ بدر خواهد بود.
سپس تمامی افراد با حضرت بیعت خواهند کرد؛ واوّل کسی که دست امام زمان را می گیرد وبیعت می کند، جبرئیل امین (علیه السلام) است وپس از آن سایر ملائکه که بر زمین فرود آمده اند؛ وسپس جنّیانی که در رکاب آن حضرت باید باشند وبعد از آن ها مؤمنینی که کنار آن حضرت اجتماع کرده اند، بیعت می نمایند(۲۶).
ظهور نور در مدینه واعدام دو جنایت کار
یکی از اصحاب وشاگردان امام صادق (علیه السلام) ضمن پرسش های متعدّدی از آن حضرت سؤال کرد:
وقتی امام زمان (علیه السلام) در شهر کوفه برنامه خود را اجرأ نماید، به کدام شهر رهسپار خواهد شد؟
فرمود: به مدینه جدّم رسول الله (صلی الله علیه وآله) مراجعت می نماید؛ وچون حضرت - ولیّ عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) - وارد مدینه منوّره گردد حوادثی عجیب رخ می دهد؛ مؤمنین در شادکامی وسرور قرار خواهند گرفت وکافران در ذلّت وبدبختی خواهند بود.
سپس حضرت وارد مسجد النّبی می شود وکنار قبر جدّش رسول الله (صلی الله علیه وآله) می آید وبا صدای بلند می گوید: ای جمع خلایق! آیا این قبر جدّم رسول الله است؟
خواهند گفت: آری، ای مهدی آل محمّد!
پس از آن اظهار می فرماید: چه کسانی کنار قبر او قرار گرفته اند؟ گویند: دو هم نشین او، ابوبکر وعمر کنار آن حضرت دفن شده اند.
امام زمان (عجّل الله فرجه) با این که از واقعیّت أمر آگاه است، مطرح می نماید: چرا از بین تمام امّت فقط این دو نفر اینجا دفن شده اند؟
آیا احتمال نمی دهید که کسانی دیگر دفن شده باشند؟
در جواب گویند: غیر از آن دو نفر کسی دیگر کنار حضرت رسول دفن نشده است، چون که آن دو خلیفه آن حضرت بوده اند.
بعد از آن می فرماید: آیا کسی از شماها در این موضوع - ودفن آن دو نفر - شکّ وشبهه ای ندارد؟
همه خواهند گفت: خیر.
وچون مدّت سه روز از این جریان بگذرد، دستور دهد تا نبش قبر کنند وجسد آن دو نفر را از قبر درآورند، بدون آن که تغییری در شکل وقیافه آن ها پدید آمده باشد؛ وسپس دستور می دهد: جسد هر دو نفرشان را بر درختی خشک آویزان کنند؛ وآن درخت سبز ودارای میوه گردد وکسانی که ولایت وحکومت آن ها را قبول داشته اند، گویند: این دو نفر، چه افراد شریفی بوده اند؛ اکنون حقّ بر همگان آشکار شد وما پیروز گشتیم.
بعد از آن ندائی از طرف حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) به گوش همگان می رسد: دوستداران این دو نفر هر که هست، سر جای خود بایستد وآن هائی که مخالف این دو می باشند، در سمتی دیگر قرار گیرند.
چون جمعیّت از یکدیگر جدا شوند، به دستور آن حضرت، باد سیاه ووحشتناکی می وزد وآن دو جسد را با تمام علاقه مندانشان به همراه درخت می سوزاند.
سپس حضرت دستور می دهد تا آن دو جسد سوخته شده را فرود آورند وبه اذن واراده خداوند زنده می شوند واجتماعی عظیم از اقشار مختلف گرد هم آیند.
بعد از آن، حضرت ضمن خطبه ای مفصّل تمام جنایت ها وظلم هائی که از حضرت آدم به بعد شده، برای جمعیّت بازگو می فرماید تا آن موقعی که به خانه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها وامیرالمؤمنین امام علیّ (علیه السلام) حمله کردند ودر خانه را آتش زدند ومحسن آن حضرت را بین در ودیوار سقط کردند.
وجریان کربلاء وشهادت امام حسین (علیه السلام) ویارانش ونیز اسارت اهل بیت ش را، همچنین به شهادت رسیدن تمامی ائمّه وذراری آن ها وتمام ظلم وجنایاتی که بر علیه مؤمنین انجام گرفته است ونیز عمل های زنا که در جامعه واقع شده - تا زمان ظهور امام زمان (علیه السلام) - به تمامی آن ها اشاره می نماید.
وچون همه ظلم ها وجنایت ها را برشمارد، با دلیل وبرهان بر علیه آن دو نفر اثبات می نماید وآنها نیز می پذیرند واعتراف می کنند.
پس از آن که اعتراف کردند، هر دو نفرشان را مؤاخذه وقصاص می کند ودستور می دهد: آن ها را دار بزنند ودر آن هنگام آتشی از درون زمین خارج می گردد وآن ها را می سوزاند، سپس باد شدیدی می وزد وخاکستر آن ها را متلاشی وپراکنده می کند(۲۷).
تهیه آذوقه لشکر امام زمان
مرحوم شیخ صدوق، کلینی وبرخی دیگر از بزرگان آورده اند:
حضرت صادق آل محمّد از قول پدرش، حضرت باقرالعلوم (علیهما السلام) حکایت فرماید: هنگامی که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نماید وبخواهد قیام نماید، قیام خود را از مکّه معظّمه شروع نموده وابتداء به سمت شهر کوفه حرکت می کند.
وقبل از آن که به همراه لشکر ویاران خویش حرکت نماید، منادی حضرت در بین جمعیّت، نداء دهد: کسی حقّ ندارد به همراه خود غذا وآب حمل کند، سپس حضرت دستور می دهد تا سنگ حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) - که به مقدار بار شتری است - برداشته شود وهمراه نیروها آورده شود، پس در هر منزلی که فرود آیند، از آن سنگ چشمه ای از آب گوارا جاری گردد که هر گرسنه ای از آن میل کند، سیر گردد؛ ونیز هر تشنه ای از آن آب بیاشامد، سیراب شود ونیازی به طعام ومایعات نخواهند داشت.
واین آذوقه خوراکی وآشامیدنی برای تمامی افراد لشکر امام زمان (علیه السلام) می باشد، تا هنگامی که در نجف اشرف وکوفه وارد شوند(۲۸).
پیراهن یوسف وابراهیم کجاست؟
مرحوم شیخ صدوق، راوندی وبعضی دیگر از بزرگان به نقل از مفضّل بن عمرو حکایت کند:
روزی در خدمت حضرت صادق آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین نشسته بودم، آن حضرت فرمود: آیا می دانی پیراهن حضرت یوسف (علیه السلام) چه بود وکجاست؟
عرض کردم: خیر، نمی دانم؛ شما بفرمائید تا فرا بگیرم.
امام (علیه السلام) فرمود: چون حضرت ابراهیم (علیه السلام) را خواستند داخل آتش بیندازند، جبرئیل امین (علیه السلام) پیراهنی از لباس های بهشتی برایش آورد وبر او پوشانید وآتش در مقابلش سرد وبی أثر شد.
ودر آخرین روز حیاتش آن را تحویل حضرت اسحاق (علیه السلام) داد واو نیز پیراهن را بر حضرت یعقوب (علیه السلام) پوشانید که اندازه قامت او بود.
وهنگامی که حضرت یوسف (علیه السلام) به دنیا آمد، پدرش آن پیراهن را بر یوسف پوشانید، تا آن جائی که همان پیراهن را توسّط برادرانش برای پدر خود - که نابینا گشته بود - فرستاد واو بینا گردید واین همان پیراهن بهشتی بود.
عرض کردم: اکنون آن پیراهن کجاست وچه خواهد شد؟
فرمود: الا ن نزد اهلش می باشد ودر نهایت، تقدیم قائم آل محمّد صلوات الله علیه خواهد شد.
وهنگامی که آن حضرت ظهور نماید، آن پیراهن را بر تن مبارک خود می نماید وتمام مؤمنین در شرق وغرب دنیا، هر کجا که باشند بوی خوش آن را استشمام خواهند کرد.
واو - یعنی؛ امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) - در تمام امور وارث تمامی پیغمبران الهی می باشد(۲۹).
سرزنش در برگرداندان هدایا
مرحوم شیخ صدوق، کلینی، طبرسی وبرخی دیگر از بزرگان، به نقل از حسن بن فضل حکایت کنند:
روزی وارد عراق شدم وبر این تصمیم بودم که خار نشوم وحرکت نکنم، مگر آن که شواهد ونشانه های کافی از حضرت ولیّ عصر، امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) دریابم ودر ضمن با خود گفتم: آن قدر اینجا می مانم تا به خواسته خود برسم، گرچه فقیر شوم وبا گدائی امرار معاش کنم.
پس از گذشت چند روزی، نزد یکی از سفیران ونمایندگان حضرت به نام محمّد بن احمد آمدم واز او در رسیدن به مقصود خود تقاضای کمک کردم.
او در جواب اظهار داشت: داخل فلان مسجد برو، آن جا شخصی را ملاقات می کنی که تو را راهنمائی می نماید.
به همین جهت حرکت کردم وهنگامی که وارد آن مسجد شدم، شخصی نزد من آمد وچون نگاهش بر من افتاد خندید وگفت: غمگین وناراحت مباش، در همین سال به سفر حجّ خواهی رفت وسپس سالم به سوی خانواده وفرزندانت برمی گردی.
با شنیدن این پیش بینی ها، دلم آرام گرفت ومطمئن شدم، ولی با خود گفتم: باید حتما نشانه ودلیل آن را ببینم، إن شاء اللّه.
موقعی که به منزل بازگشتم، شخصی کیسه ای را که در آن چندین دینار وتعدادی لباس بود، درب منزل آورد وتحویل من داد؛ وپس از خدا حافظی رفت.
در آن حال بسیار افسرده خاطر شدم وبا خود گفتم: نصیب وسهم من همین بوده است؛ واز روی نادانی آن ها را به ضمیمه نامه ای گلایه آمیز پس دادم.
پس از گذشت مدّتی از این کار جاهلانه خود پشیمان شده وگفتم: نسبت به مولایم حضرت صاحب الا مر (علیه السلام) کافر وبی اعتبار شده ام، لذا نامه ای دیگر نوشتم واز کردار ناشایست خود، عذرخواهی کرده واظهار پشیمانی وتوبه نمودم.
وچون نامه را فرستادم، حرکت کردم تا برای انجام واقامه نماز آماده شوم.
در این بین فکرهای گوناگونی مرا احاطه کرده بود؛ ودر افکار خویش غوطه ور بودم که ناگهان همان شخصی که کیسه پول ولباس ها را آورده بود، دو مرتبه وارد شد ومرا مخاطب قرار داد واظهار نمود: ای حسن بن فضل! رفتار بدی را انجام دادی، چون که هنوز امام ومولایت را نشناخته ای.
سپس در ادامه سخن خویش افزود: ما در بعضی موارد جهت تبرّک مقدار اندکی پول وغیره برای دوستانمان می فرستیم، بدون آن که از ما سؤال وتقاضائی کرده باشند؛ وسپس آن شخص نامه ای را به دستم داد ورفت.
هنگامی که نامه را گشودم، در آن چنین مرقوم شده بود:
ای حسن بن فضل! در رابطه با این که هدیه ما را برگرداندی اشتباه کرده ای، پس اگر چنانچه به درگاه خداوند متعال توبه نمائی، خداوند توبه ات را پذیرا می باشد.
امّا نسبت به مقدار دیناری که برایت فرستاده بودیم وآن ها را برگرداندی، در موردی دیگر مصرف کردیم؛ ولیکن لباس را قبول بکن که برای انجام مراسم ومناسک حجّ، در این لباس احرام ببندی(۳۰).
ریگ طلا در طواف کعبه
مرحوم شیخ طوسی رحمه الله علیه در کتاب خود به طور مستند حکایت نموده است:
شخصی به نام أزُدی - آودی - گفت: سالی از سال ها به مکّه معظّمه مشرّف شده بودم ومشغول طواف کعبه الهی در دور ششم بودم، که ناگهان اجتماع عدّه ای از حاجیان - در سمت راست کعبه - توجّه مرا جلب کرد، مخصوصا جوانی خوش سیما وخوشبو، با هیبت ووقار عجیبی که در میان آن جمع حضور داشت، توجّه همگان جلب او گشته بود.
پس نزدیک رفتم وآن جوان را در حال صحبت دیدم که چه زیبا وشیرین، سخن مطرح می فرمود، خواستم جلوتر بروم وچند جمله ای با او سخن گویم، ولی افرادی مانع من شدند.
پرسیدم: او کیست؟
گفتند: او فرزند رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است که هر سال در کنگره عظیم حجّ، در جمع حاجیان شرکت می فرماید وبا آن ها صحبت ومذاکره می نماید.
با صدای بلند گفتم: من دنبال هادی می گردم، ای مولایم! مرا نجات بده وهدایت ویاریم فرما.
پس با دست مبارک خود مُشتی از ریگ های کنار کعبه الهی را برداشت وبه من فرمود: این ها را تحویل بگیر.
یکی از افراد حاضر جلو آمد وگفت: ببینم چه چیزی تقدیم نمود؟
اظهار داشتم: چند ریگی بیش نیست، وقتی دست خود را باز کردم، در کمال حیرت چشمم به قطعه ای طلا افتاد.
در همین لحظه آن جوان خوش سیما نزدیک من آمد واظهار داشت: حجّت برایت ثابت گردید وحقّ روشن شد، از سرگردانی نجات یافتی، اکنون مرا می شناسی؟
عرضه داشتم: خیر، شما را نمی شناسم!
فرمود: من مهدی موعود هستم، من صاحب الزّمان هستم، من تمام دنیا را عدالت می گسترانم، بدان که در هیچ زمانی زمین از حجّت وخلیفه خدا خالی نخواهد بود.
وسپس در ادامه فرمایش خود افزود: توجّه کن که موضوع وجریان امروز امانتی است بر عهده تو، که باید برای اشخاص مورد وثوق واطمینان بازگو وتعریف نمائی(۳۱).
خلیفه تمام انبیاء وائمه در شهر کوفه
امام صادق (علیه السلام) در ادامه سخنان مفصّلی که برای یکی از اصحابش به نام مفضّل مطرح فرموده است، چنین حکایت نماید:
در آن هنگامی که قائم آل محمّد (عجّل الله تعال فرجه الشّریف) ظهور نماید، پایگاه ومرکز حکومتش شهر کوفه خواهد بود.
وچون از مکّه معظّمه ومدینه منوّره حرکت نماید وداخل شهر کوفه گردد، اوّلین سخن آن حضرت با مردم چنین است:
ای جمع خلایق! آگاه وهوشیار باشید، هر که مایل است حضرت آدم وشیث را بنگرد، نزد من آید؛ همانا که من خلیفه آن ها هستم.
هر کس بخواهد که حضرت نوح وسام را ببیند، سوی من بیاید که من خلیفه آن ها می باشم.
هر که تصمیم دارد حضرت ابراهیم واسماعیل را مشاهده نماید، نزد من آید که من خلیفه آن ها می باشم.
هر کس علاقه دارد حضرت موسی ویوشع را بشناسد، نزد من آید که من خلیفه آن ها هستم.
هر که دوست دارد حضرت عیسی وشمعون را بنگرد، سوی من آید که من خلیفه آن ها می باشم.
هر که شیفته دیدار حضرت محمّد مصطفی وامیرالمؤمنین است، نزد من آید که من خلیفه آن ها هستم.
هر که میل دارد بر حسن وحسین نگاه کند، نزد من آید که من جانشین آن ها هستم.
هر که علاقه مند دیدار اهل بیت وائمّه اطهار است، نزد من آید که من خلیفه آن ها می باشم.
ای مؤمنین! بشتابید به سوی من تا شما را به تمام آنچه آگاهید وآنچه ناآگاه هستید آشنا سازم؛ هرکس آشنا به کتاب های آسمانی است، توجّه کند وگوش فرا دهد.
سپس امام زمان (علیه السلام) مقداری از کتاب حضرت آدم وشیث ونیز مقداری از کتاب حضرت نوح وابراهیم (علیهم السلام) را تلاوت می فرماید ومواردی که از آن ها را تحریف ودگرگون شده است مطرح می نماید؛ وپس از آن نیز آیاتی از قرآن را - طبق آنچه بر حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) نازل شده وامام علیّ (علیه السلام) تألیف وجمع آوری نموده - تلاوت می فرماید.
وتمام مسلمان ها گویند: قرآنی که بر محمّد رسول الله (صلی الله علیه وآله) نازل شده است، این است که حضرت تلاوت می نماید.
پس از آن، امام علیّ (علیه السلام) رجعت وظهور می نماید وعلائم ایمان وکفر بر چهره هرکس آشکار می گردد(۳۲).
هفده نوع اطلاعات
مرحوم کلینی - صاحب کتاب شریف کافی - به نقل از برادرش، اسحاق بن یعقوب حکایت نماید:
سؤال های مختلفی را نوشتم وخدمت وکیل خاصّ امام زمان عجّل الله تعال فرجه الشّریف، به نام ابوجعفر محمّد بن عثمان عَمری رفتم واز او تقاضا کردم تا جواب سؤال های مرا از حضرت حجّت (علیه السلام) دریافت نماید.
پس از گذشت مدّتی کوتاه، جواب کلّیه آن سؤال ها را به عنوان توقیع آن حضرت - به این شرح - دریافت کردم:
آنچه پیرامون منکرین ومخالفین من از خویشان من وپسر عمویم سؤال کردی، پس بدان که بین خداوند متعال وهیچ یک از بندگانش خویشاوندی وجود ندارد؛ وهر که منکر من باشد، من نیز از او بیزار هستم وباید بداند که راه او همچون راه پسر حضرت نوح (علیه السلام) می باشد.
وامّا نسبت به عمویم جعفر وفرزندانش، همانند راه وروش برادران یوسف (علیه السلام) است.
وامّا نسبت به فقّاع، حرام می باشد؛ ولی آب جو - که در منازل گرفته می شود - مانعی ندارد.
وآنچه از اموال - به عنوان خمس، زکات ودیگر وجوهات شرعیّه را که از شما - دریافت می کنیم، جهت تطهیر وتزکیه - نفوس وثروت خود - شما است، هر که مایل بود بپردازد وهر که مایل نبود نیازی به آن نیست.
ونسبت به زمان ظهور وفرج، مربوط به خداوند متعال است وهر که تعیین وقت نماید، دروغ گفته است.
وکسانی که معتقد باشند که امام حسین (علیه السلام) زنده است وکشته نشده، کافر وگمراه خواهند بود.
وحوادث ومسائلی که رخ می دهد به علماء وفقهاء - راویان احادیث ما مراجعه کنید، چون که آن ها حجّت من بر شما ومن حجّت خدا بر آن ها هستم.
امّا محمّد بن عثمان عَمری، خداوند از او واز پدرش راضی وخوشنود باشد؛ او مورد وثوق من ونوشته های او همانند نوشته من می باشد.
وامّا محمّد بن علیّ بن مهزیار اهوازی، خداوند دل او را نورانی وروشن نماید وشکّهای او را زایل گرداند.
وآن مقدار پولی را - که طبق وصیّت اسحاق با فروش کنیزانِ آوازه خوانش - برای ما فرستاده، مورد قبول نیست؛ مگر آن که طاهر گردد، چون اُجرت وقیمت غنا وآوازه خوانی حرام است.
امّا محمّد بن شاذان، مردی از شیعیان ودوستان ما می باشد.
وابوالخطّاب محمّد بن ابو زینب، ملعون - وخبیث است ونیز اصحاب ویاران او ملعون هستند، با آن ها هم نشین وهم سخن مباش، چون که من وپدران من از آن ها بیزار می باشیم.
وآن هائی که اموال ما را - وآنچه مربوط به ما باشد - بی جهت حلال ومباح بدانند ومصرف کنند - آن اموال برایشان - همچون آتش دوزخ خواهد بود.
وامّا خمس - یعنی سهم امام وسهم سادات - را برای شیعیان ودوستان خود حلال ومباح کرده ایم وتا هنگام ظهور، می توانند مورد استفاده قرار دهند.
وآن هائی که در دین وشریعت خداوند متعال ویا نسبت به ما - اهل بیت عصمت وطهارت - شکّ دارند، اگر توبه کنند پذیرفته است ونیازی نداریم که برای ما چیزی ارسال نمایند.
ونسبت به علّت وقوع غیبت: اوّلا که خداوند متعال در قرآن فرموده است: (ولا تَسْئَلُوا عَنْ أشْیاءَ إنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ)(۳۳). یعنی؛ از بعضی مسائل سؤال نکنید، چون که موجب ناراحتی شما خواهد شد.
وثانیا هر یک از ائمّه اطهار وپدرانم در حکومتِ یکی از ظالمان قرار گرفته بودند؛ ولی من هنگامی ظهور می نمایم که هیچ ظالمی قدرت واراده ای ندارد.
امّا این که چگونه از وجود من در زمان غیبت استفاده وبهره گیری شود؟
همانا جریان وموضوع غیبت من همانند خورشید است که ابر جلوی آن را پوشانیده باشد، بدانید که من برای موجودات زمینی وسیله امنیّت وآسایش هستم، همان طوری که ستارگان برای اهل آسمان امان هستند.
واز آنچه برایتان مفید نیست وسودی ندارد، سؤال نکنید وخود را به زحمت نیندازید، وسعی نمائید برای تعجیل ظهور وفرج من بسیار دعا کنید.
ودر خاتمه، ای اسحاق! سلام بر تو وبر کسانی باد که از نور هدایت ما اهل بیت عصمت وطهارت پیروی کنند(۳۴).
خصوصیات حضرت از زبان رسول خدا
حضرت جواد الائمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین در حدیثی بسیار طولانی حکایت فرماید:
روزی بر جدّم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وارد شدم، شخصی به نام أبیِّ بن کعب حضور داشت وسؤال وجواب هائی پیرامون ائمّه اطهار (علیهم السلام) مطرح شد تا جائی که جدّم رسول الله (صلی الله علیه وآله) اظهار داشت:
خداوند متعال در صُلب یازدهمین خلیفه ام، نطفه ای پاک ومنزّه قرار داده است که تمام انسان های مؤمن به وسیله آن شادمان وراضی خواهند شد.
خداوند تبارک وتعالی در عالم ذرّ عهد ومیثاق ولایت او را گرفته است وکسانی نسبت به او کافر خواهند شد که منکر خداوند باشند.
او امامی است پرهیزکار وپاک، مسرور کننده ورضایت بخش، هدایت گر وهدایت بخش، حکم به عدل می نماید وبر اجرای عدالت دستور می دهد.
در تمام امور، خداوند حکیم را تصدیق می کند وخداوند هم او را تصدیق وتأیید خواهد کرد، او از دید افراد، مخفی وپنهان می گردد تا زمانی که آمادگی ظهور وبیان احکامش در جامعه آشکار شود.
در طالقان گنج های ارزشمندی در انتظار اوست که نه طلا است ونه نقره، بلکه مردانی قوی وپایدار خواهند بود.
خداوند متعال هنگام فزرندم، از تمام شهرها ودورترین نقاط اصحاب او را گرد یکدیگر جمع می نماید که به تعداد اصحاب جنگ بدر - یعنی؛ سیصد وسیزده نفر - خواهند بود.
وطوماری در دست دارد که در آن نام تمام اصحاب ویارانش با معرّفی کامل از جهت نسب، شهر، شغل وفامیل خانوادگی ثبت وضبط گردیده است.
امام حسین (علیه السلام) افزود: أُبیّ بن کعب سؤال کرد: علائم ونشانه های ظهور او چگونه وچیست؟
جدّم رسول الله (صلی الله علیه وآله) در جواب او، فرمود: بیرقی مخصوص او قرار گرفته است که هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بیرق، باز وگسترده خواهد شد وخداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا می زند ومی گوید:
ای ولیّ اللّه! ظاهر شو ودشمنان خدا را به هلاکت برسان.
همچنین شمشیری مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است، که هنگام خروج حضرتش شمشیر از قلاف بیرون آید وبا قدرت خداوند به سخن آید وگوید:
ای ولیّ اللّه! خارج وظاهر شو، چون که دیگر بر تو جائز نیست که نسبت به دشمنان خدا ساکت وآرام بنشینی.
پس در همان حال، ظاهر وخارج می گردد ودشمنان خداوند متعال را در هر کجای عالَم ودر هر حالتی بیابد پس از إتمام حجّت به قتل خواهد رساند.
واو تمام حدود واحکام الهی را به اجراء در خواهد آورد، در حالتی که جبرئیل سمت راست ومیکائیل سمت چپ وشعیب فرزند صالح جلوی او قرار دارد.
وبه همین زودی قبل از قیام قیامت، او را خواهید یافت ومن تمام امور خود را به خداوند واگذار می کنم.
سپس رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در ادامه فرمایش خود افزود: ای أُبیّ! خوشا به حال کسی که در آن زمان حجّت خدا را درک کند وخوشا به سعادت کسی که دوستدار او، ومعتقد ومؤمن به ولایت وامامت او باشد، همانا که خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد وهلاکت ها نجات می بخشد(۳۵).
ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها
حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه الله علیه حکایت کند:
روزی خدمت حضرت جواد الائمّه (علیهم السلام) عرض کردم: یاابن رسول اللّه! امیدوارم که شما قائم از اهل بیت محمّد (صلی الله علیه وآله) باشید.
امام جواد (علیه السلام) فرمود: ای ابوالقاسم! هر یک از ما ائمّه، در زمان وموقعیّت خود، قائم ومجری احکام الهی وهدایت گر مردم به سوی دین خدا می باشیم.
ولیکن آن قائمی که خداوند به وسیله او زمین را از شرک وفساد پاک می گرداند وعدل وداد را می گستراند، ولادتش مخفی وپنهان می باشد واز دید انسان ها غایب ونامعلوم خواهد بود، بردن نام او در زمان غیبتش حرام است.
او هم نام وهم کُنیه با حضرت رسول، محمّد (صلی الله علیه وآله) می باشد؛ طیّ الا رض می نماید وزمین برایش می چرخد، تمام مشکلات برایش آسان می گردد وسختی ها وناملایمات در مقابل حضرتش ذلیل ومتواضع می باشند.
به تعداد اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در جنگ بدر یعنی سیصد وسیزده نفر از دورترین سرزمین ها برایش احضار واجتماع می نمایند که خداوند متعال در قرآن، نیز به آن اشاره نموده: (أیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ الله جَمیعا إنَّ الله عَلی کُلِّ شَیّْءٍ قَدیرٌ)(۳۶).
یعنی؛ هر کجا باشید، خداوند شما را حاضر می گرداند، زیرا که او بر هر کاری قادر وتوانا است.
وچون این تعداد نفرات تکمیل گردد، با حضرت قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) عهد وپیمان ببندند، ده هزار نیروی کمکی دیگر برایش می رسد وبا اذن خداوند متعال قیام وخروج می نماید؛ ودشمنان ومخالفان خداوند را به قدری به هلاکت می رساند تا خدا از او راضی گردد.
حضرت عبدالعظیم حسنی گوید: اظهار داشتم: ای مولا وسرورم! چگونه به رضایت وخوشنودی پروردگار، علم پیدا می کند؟
فرمود: خداوندِ توانا، در قلب ودرونش رحمت ورأفت ایجاد می گرداند.
وچون امام زمان (علیه السلام) داخل مدینه منوّره شود، دو بُت لات وعُزّی را خارج نماید وآن ها را در حضور افراد به آتش می کشد(۳۷).
خصایص حضرت حجت
محمّد بن مسلم ثقفی گوید:
محضر مبارک حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) رفتم، تا درباره قائم آل محمّد عجّل الله تعال فرجه الشّریف سؤالی نمایم، هنگامی که خدمت حضرت رسیدم، پیش از آن که سخنی بگویم، مرا مخاطب قرار داد وفرمود: ای محمّد بن مسلم! قائم آل محمّد (عجّل الله فرجه) دارای پنج امتیاز از پیامبران الهی می باشد که آن حضرت در این پنج امتیاز وخصوصیّت با آن پیامبران شبیه است:
شبیه حضرت یونس (علیه السلام) می باشد، از این جهت که او پس از سال ها غیبت در شکم ماهی، هنگام ظهور وخروجش جوانی شاداب ونیرومند بود.
شبیه حضرت یوسف (علیه السلام) است، از جهت این که از دید واز چشمِ غریب وآشنا مخفی وپنهان بود، به طوری که حتّی برادرانش هم او را نمی شناختند.
شبیه حضرت موسی (علیه السلام) است، چون مرتّب طاغوتیان از ظهورش وحشت داشتند وولادتش مخفی انجام گرفت.
ونیز غیبتی طولانی داشت ودوستان وپیروانش صدمات وسختی های بسیاری را - در زمان غیبت حضرت موسی بن عمران - متحمّل شدند؛ ومرتّب در انتظار ظهورش چشم به راه بودند تا آن که خداوند متعال او را ظاهر گردانید وبر دشمنش پیروز آمد ومؤمنین در آسایش قرار گرفتند.
شبیه حضرت عیسی (علیه السلام) است، همچنان که امتّش درباره او اختلاف کردند وعدّه ای گفتند: اصلا عیسی متولّد نشده، گروهی ادّعا کردند که تولّد یافته، ولی مرده است؛ بعضی هم گفتند: او را به دار آویختند وکشته اند وبرخی هم بر واقعیّت وحقیقت امر آگاه وپابرجا ماندند.
ونیز شبیه جدّش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می باشد، از این جهت که با شمشیر خروج وقیام می نماید ودشمنان خدا ورسولش را به قتل می رساند، همچنین ستمگران وتجاوزگران را سرکوب ونابود می نماید.
پس او مانند جدّش با نصرت های الهی بر همگان مسلّط وپیروز خواهد شد؛ وهیچ پرچمی از او بدون پیروزی باز نمی گردد.
سپس امام باقر (علیه السلام) افزود: بعضی از نشانه های ظهور آن حضرت عبارتند از: خروج سفیانی از شام، صیجه آسمانی در ماه مبارک رمضان خواندن نام مبارک آن حضرت با نام پدر بزرگوارش(۳۸).
مردی کهن سال با شکل جوانی
مرحوم شیخ صدوق، طبرسی وبرخی دیگر از بزرگان به نقل از ریّان بن صلت - که یکی از یاران وخدمت گزاران امام علیّ بن موسی الرّضا (علیهما السلام) است - حکایت نمایند:
روزی خدمت آن حضرت شرف حضور یافته واظهار داشتم: یاابن رسول اللّه! آیا شما صاحب الزّمان وولیّ امر هستی؟
فرمود: بلی، من ولیّ امر هستم؛ ولیکن نه آن کسی که دنیا را پر از عدل وداد می کند، وچگونه این کار از من ساخته باشد با این وضعیّتی که در آن هستم!؟
آن کسی که منظور تو است، او قائم آل محمّد (عجّل الله فرجه) می باشد که تمام ظلم ها وبی عدالتی ها را برطرف وعدالت را جایگزین می نماید.
او هنگامی که ظهور وخروج می نماید، با این که کهن سال وعمری طولانی از او گذشته است، امّا شکل وقیافه اش همچون جوانی شاداب، بسیار نیرومند وقوی است، که چنانچه بخواهد بزرگ ترین درخت را ریشه کن کند، با یک دست چنین نماید(۳۹).
امام زمان (علیه السلام) اگر فریادی بلند کند، تمام صخره ها متزلزل ودگرگون شوند، عصای حضرت موسی (علیه السلام) - با همان خصوصیّت وحالت - ونیز انگشتر حضرت سلیمان (علیه السلام) همراه ودر دست حضرت قائم آل محمّد (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد.
سپس امام رضا (علیه السلام) افزود: او چهارمین فرزند من می باشد که خداوند متعال او را پنهان ومخفی نگه می دارد، تا به موقع ظاهر گردد ودنیا را پر از عدل وداد نماید(۴۰).
شهرسازی وتخریب وکندی حرکت افلاک
مرحوم شیخ طوسی، صدوق، طبرسی وبعضی دیگر از بزرگان، به نقل از ابو بصیر حکایت کنند:
رزوی حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر (علیه السلام) در جمع برخی از اصحاب فرمود:
هنگامی که قائم آل محمّد (علیه السلام) ظهور نماید وبه شهر کوفه وارد شود، دستور می دهد تا چهار مسجد از مساجد کوفه را تخریب نمایند، ودیوار وساختمان سایر مساجد را کوتاه نمایند، تا برسد به آن مقدار ارتفاعی که در عهد پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بوده است، به طوری که بر هیچ ساختمانی از منازل وخانه ها إشراف نداشته باشد.
همچنین دستور می دهد تا خیابان های اصلی شهرها از شصت ذرع - یعنی؛ سی متر - کمتر نباشد وآنچه مسجد وعبادت گاه در مسیر توسعه خیابان ها باشد تخریب می گردد.
ونیز تمامی پیش آمد ساختمان ها وبالکن هائی که مقداری از فضای جادّه ها را گرفته باشد؛ ونیز سکّو وپلّه هائی که قدری از راهروها را اشغال کرده، دستور می دهد تا همه آن ها تخریب واصلاح شود.
کلّیه بدعت ها وسنّت های نامشروع را باطل ونابود می نماید وسنتّهای حسنه سعادت بخش را جایگزین آن ها خواهد نمود.
تمامی شهرهای قسطنطنیه وچین ودیلم را فتح ودر قلمرو حکومت اسلامی درخواهد آورد.
ومدّت حکومت امام زمان (عجّل الله فرجه)، هفت سال به طول خواهد انجامید(۴۱) وپس از آن خداوند متعال آنچه را مقدّر نموده باشد واقع خواهد شد.
ابو بصیر که راوی این حکایت است، گوید: از حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) سؤال کردم: چگونه ممکن است این همه برنامه ها وفعّالیّت ها در مدّت هفت سال إجراء شود؟!
حضرت فرمود: خداوند متعال تمامی أفلاک وکُرات را دستور می دهد که از سرعت حرکت خود بکاهند تا زمان، طولانی گردد؛ بنابر این روزگار وسال ها - در آن زمان ظهور حضرت صاحب الزّمان (عجّل الله فرجه) طولانی تر از الان خواهد بود.
سؤال کردم: منجّمین وستاره شناسان گویند: اگر تغییری در حرکت أفلاک وستارگان به وجود آید، فساد بر پا می شود، آیا گفته آنان صحیح است؟
امام (علیه السلام) فرمود: خیر صحّت ندارد، این گفتار زندیق ها وبی دین ها است؛ ولیکن مسلمین چنین اعتقادی را ندارند، مگر نه این است که خداوند متعال ماه را برای پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) دو نیم کرد.
وحتّی قبل از پیغمبر اسلام، خورشید برای حضرت یوشع (علیه السلام) از مسیر خود برگردانیده شد(۴۲) وهیچ فساد وخللی در نظام زمین وآسمان واقع نگردید.
سپس امام باقر (علیه السلام) اشاره نمود: به طولانی شدن زمان در قیامت برای محاسبه وبررسی اعمال بندگان -، که قرآن نیز به آن تصریح کرده است(۴۳).
ظهور نور وانتقام از ظالم
مرحوم شیخ صدوق رحمه الله علیه به نقل از عبد السلام هروی حکایت کند:
روزی محضر شریف حضرت علیّ بن موسی الرّضا (علیه السلام) شرفیاب شدم وپیرامون حدیثی از امام صادق (علیه السلام) سؤال کردم که فرمود: هنگامی که امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) خروج نماید تمام ذرّیه قاتلین امام حسین (علیه السلام) را به جهت کردار پدرانشان نابود می نماید وانتقام خون جدّ مظلومش را می گیرد؛ آیا صحیح می باشد؟
امام رضا (علیه السلام) فرمود: بلی، صحیح است.
گفتم: آیه قرآن که می فرماید: نمی توان گناه شخصی را بر دیگری تحمیل کرد، چه می شود؟
فرمود: خداوند متعال در تمام گفتارش صادق وراست گو است، ولیکن ذرّیه قاتلین حضرت أبا عبد الله الحسین (علیه السلام) چون راضی به کردار پدرانشان بودند وبه اعمال وحرکات زشت آن ها فخر ومباهات می کردند، پس شریک جرم هستند.
چون هر کس راضی به کردار دیگری - چه خوب وچه بد - باشد در ثواب وعقاب او شریک است، گرچه شخصی در مغرب ظلم کند ودیگری در مشرق نسبت به کار او راضی وخوشحال باشد، پس در این صورت شریک جرم محسوب می شود.
سپس افزود: امام زمان (علیه السلام) چنین افرادی را خواهد کشت.
بعد از آن عرضه داشتم: یا ابن رسول اللّه! بعد از آن که امام زمان (علیه السلام) خروج نماید، ابتداء از کجا ونسبت به چه اموری اقدام می فرماید؟
امام رضا (علیه السلام) در جواب فرمود: وقتی قائم آل محمّد صلوات الله علیهم خروج نماید، ابتداء به مجازات بنی شیبه در مکّه می پردازد، چون آن ها دزدان اوّلیه ای هستند که تمام اموال بیت الله الحرام را دزدیده اند وبدین جهت دست آن ها را طبق دستور اسلام جدا خواهد کرد(۴۴).
قاتل شیطان کیست؟
اسحاق بن عمّار گوید:
روزی محضر شریف امام جعفر صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم وپیرامون آیه شریفه قرآن: (رَبّ فَأنْظِرْنی إلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ)(۴۵) سؤال کردم که آخرین روز مهلت حیات شیطان چه زمانی است؟
حضرت فرمود: آیا فکر می کنی تا قیامت وصحرای محشر باشد؟!
خیر چنین نیست، بلکه منظور روز ظهور وقیام قائم آل محمّد صلوات الله علیهم می باشد؛ چون امام زمان (عجّل الله فرجه) را ظاهر گردد وقیام کند، وارد مسجد کوفه خواهد شد وشیطان در مقابل حضرت دو زانو می نشیند ومی گوید: وای از این روز که چه روز سختی است.
پس از آن امام زمان (علیه السلام) او را به قتل می رساند.
بنابراین مهلت شیطان تا آن روزی خواهد بود که به دست پُر توان حضرت صاحب الزّمان (عجّل الله فرجه) به هلاکت أبدی خواهد رسید(۴۶).
آشنایی به درون واستجابت دعا
قاسم بن العلاء حکایت کند:
روزی مشکلات خود را در نامه ای نوشتم واظهار داشتم که مدّتی از عمر من سپری گشته وفرزندی ندارم، سپس آن نامه را برای حضرت صاحب الزّمان (علیه السلام) فرستادم.
پس از مدّتی کوتاه جواب نامه آمد ولی اشاره ای نسبت به فرزند نفرموده بود؛ پس نامه ای دیگر برای حضرت نوشتم وتقاضا کردم تا دعائی نماید که خداوند، فرزندی پسر به من عنایت فرماید ونامه را ارسال کردم؛ در حالی که هیچ خبری از وضعیّت همسرم نداشتم.
وچون جواب نامه آمد، نوشته بود: خداوندا! فرزندی پسر، عطایش فرما که چشمش به آن روشن گردد ووارث او باشد.
پس به منزل رفته واز همسرم جویا شدم که آیا آبستن می باشد؟
پاسخ داد: بلی، ناراحتی ومانعی که وجود داشت برطرف شد ودر حال حاضر آبستن می باشم؛ وخداوند متعال به برکت دعای حضرت، فرزندی پسر به من عنایت فرمود(۴۷).
درخواست مطالبات سفارشی
مرحوم شیخ طوسی، مفید، کلینی ودیگر بزرگان به نقل از بدر خادم - غلام احمد بن الحسن - حکایت کرده اند:
من اعتقاد به امامت ائمّه إثنی عشر (علیهم السلام) نداشتم، ولیکن دوستدار وعلاقه مند به آن ها بودم.
روزی وارد جبل عامل شدم وچون اربابم خواست از دنیا برود سفارش کرد: اسب وشمشیر ودیگر لوازم شخصی او را تحویل مولایش امام زمان (علیه السلام) بدهم.
همین که اربابم رحلت کرد، با خود گفتم: والی واستاندار حکومت از فوت ارباب اطّلاع یافته واگر این اموال را تحویل او ندهم، ممکن است مرا تحت تعقیب واذیّت قرار دهد.
به همین جهت قیمت آن ها را در نظر گرفتم وبدون آن که کسی متوجّه نیّت وافکار من شود، مبلغ هفتصد دینار بر ذمّه خود گرفتم واموال را تحویل والی حکومت دادم.
پس از گذشت مدّتی کوتاه، نامه ای از طرف امام زمان (عجّل الله فرجه) به دستم رسید، وقتی نامه را گشودم در آن، چنین مرقوم شده بود:
مبلغ هفتصد دیناری را که بر عهده گرفته ای بابت قیمت اسب وشمشیر ودیگر اشیاء، برای ما بفرست.
پس من تعجّب کرده ومتحیّر شدم که حضرت چگونه از نیّت وافکار آگاه گشته، لذا ایمان آوردم وبر حقانیّت امام دوازدهم وسایر ائمّه (علیهم السلام) اعتقاد ومعرفت پیدا کردم وتمامی آنچه را که بر ذمّه گرفته بودم تحویل مأمور حضرت دادم(۴۸).
قابل ذکر است: در رابطه با این حکایت، حکایاتی مشابه آن از دیگر اشخاص وارد شده است که در پاورقی کتاب ها به طور مفصّل آن ها را مطرح کرده اند.
دریافت وجوهات وتعیین نماینده
مرحوم کلینی، طوسی، راوندی وبعضی دیگر از بزرگان به نقل از محمّد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی حکایت کنند:
پس از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) أموال بسیاری - از وجوهات توسط مؤمنین - نزد پدرم جمع شده بود، او متحیّر شد که پس از آن حضرت به چه کسی رجوع کنیم.
پدرم تمام اموال را برداشت وبا یکدیگر حرکت کردیم وراه دریا را به وسیله کشتی پیمودیم وچون مسافتی را طیّ کردیم از کشتی پیاده شدیم؛ پدرم سخت مریض شد وپیش از آن که رحلت نماید، اظهار داشت: نسبت به حفظ این اموال سعی وتلاش کن وآن ها را به دست صاحبش برسان.
من با خود گفتم: پدرم بدون جهت وبدون اطّلاع حرفی نمی زند وبیهوده وصیت نمی کند، باید این اموال را به عراق برسانم.
بر همین اساس آن ها را برداشتم ودر بغداد، کنار رود دجله خانه ای کرایه کردم ودر حالی که هیچکس از افکار وموقعیّت من خبری نداشت، تصمیم بر این داشتم که اگر کسی همانند حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری (علیه السلام) پیدا شود ونشانی وخصوصیّات اموال را بگوید، تحویل او بدهم وگرنه مصرف زندگی خود نمایم.
پس از آن که منزل را کرایه کردم، چند روزی را با همین سرگردانی سپری کردم، بعد از گذشت چند روز، ناگهان نامه ای توسّط شخصی به دستم رسید.
وقتی نامه را گشودم، در آن با اشاره به تمام خصوصیّات اموال وصاحبان آن ها، به من خطاب نموده بود: ای محمّد ابراهیم! آن اموال واشیاء را تحویل حامل نامه بده.
چون تمام نشانی ها وخصوصیّات، حقیقت وواقعیّت داشت فهمیدم که فرزند امام عسکری (علیه السلام)، حضرت مهدی امام زمان صلوات الله علیه نامه را فرستاده است، لذا آن ها را تحویل آورنده نامه دادم وچند روزی دیگر را در همان منزل ماندم تا آن که نامه ای دیگر از همان حضرت به این مضمون به دستم رسید:
ما تو را به جای پدرت قرار دادیم وباید در هر حالی که هستی شکرگزار خداوند متعال باشی(۴۹).
اولین برنامه عملی پس از ظهور وقیام
حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم (علیه السلام) درباره اوّلین مرحله ظهور حضرت حجّت امام زمان (روحی له الفداء وعجّل الله تعالی فرجه الشریف) چنین مطرح فرموده است:
مثل این که در حال مشاهده ظهور قائم آل محمّد (عجّل الله فرجه) هستم که از مکّه به همراه پنج هزار ملائکه به سوی کوفه حرکت می کند، وجبرئیل سمت راست ومیکائیل سمت چپ ومؤمنین در جلو حضرت حرکت می کنند ودر حال فرستادن نماینده ولشکر به سوی شهرها می باشد.
هنگامی که وارد شهر کوفه گردد، سه پرچم برافراشته شده وبه یکدیگر ملحق شوند.
سپس حضرت داخل مسجد کوفه می شود وبالای منبر می رود ومشغول صحبت وسخنرانی خواهد شد؛ ولی در أثر تراکم جمعیّت وگریه افراد، کسی متوجّه محتوای فرمایشات آن حضرت نمی شود.
تا آن که جمعه دوّم فرا می رسد ومردم درخواست می کنند تا حضرت نماز جمعه را اقامه نماید.
به همین جهت، حضرت دستور می فرماید تا بیرون مسجد شهر کوفه - بین نجف وکوفه - محلّی را جهت إقامه نماز جمعه تهیّه کنند ودر همان مکان، نماز جمعه را اقامه می نماید.
بعد از آن دستور می دهد تا آن که نهر وکانالی از (شطّ فرات) کربلاء تا نجف اشرف حفر نمایند ودر همان زمان بدون فاصله، چندین پُل بر سر هر گذرگاهی نصب خواهد شد؛ ودر کنار هر پُلی یک آسیاب ساخته شود.
امام محمّد باقر (علیه السلام) در پایان افزود: مثل این که می بینم پیرزنی را که مقداری گندم بر سر نهاده وجهت آرد کردن به سمت یکی از آن آسیاب ها می آورد وآسیابان، گندم های او را بدون مُزد وبدون اُجرت آرد نموده وتحویلش می دهند(۵۰).
امام صادق (علیه السلام) پیرامون مسجدی که بیرون شهر کوفه به دستور حضرت حجّت (عجّل الله فرجه) ساخته می شود فرمود: دارای یک هزار درب ورودی وخروجی خواهد بود؛ وخانه های شهر کوفه را به نهر فرات در کربلاء متّصل می گرداند(۵۱).
جبرئیل اولین بیعت کننده در کعبه الهی
مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه به نقل از مفضّل بن عمر حکایت کند:
روزی در محضر مبارک امام جعفر صادق (علیه السلام) بودم، از آن حضرت ضمن فرمایشاتی شنیدم که درباره جریان ظهور وخروج قائم آل محمّد صلوات الله علیه چنین فرمود:
موقعی که خداوند متعال حضرت قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را جهت ظهور وخروج اجازه دهد.
حضرت در مکّه معظّمه بالای منبر می رود ومردم را به سوی خود دعوت می نماید وآن ها را به خداپرستی ومعنویّت راهنمائی می کند.
ودستور می دهد بر این که جامعه باید در مسیر اجراء احکام وروش زندگی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) حرکت نماید.
در همین بین خداوند متعال جبرئیل (علیه السلام) را می فرستد ودر محلّی به نام حطیم نزد امام عصر صلوات الله علیه حضور می یابد واظهار می دارد: برنامه ات چیست؟
ومردم را به چه چیزی دعوت می کنی؟
حضرت قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برنامه ومسیر حرکت خود را با جبرئیل در میان می گذارد.
پس از آن جبرئیل می گوید: من اوّل کسی هستم که با تو بیعت می کنم؛ وسپس دست خود را در دست حضرت قرار می دهد.
وسپس تعداد سیصد وسیزده نفر که از شهرهای مختلف جمع شده اند، با حضرت بیعت می کنند.
بعد از آن، حضرت در شهر مکّه باقی خواهد ماند تا تعداد اصحاب ویارانش به دَه هزار نفر برسد وپس از آن که تکمیل شد به سوی مدینه حرکت می نماید(۵۲).
سیره وروش تشکیل حکومت جهانی
پنجمین اختر ولایت حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) ضمن یک سخن طولانی چنین اظهار فرمود:
مهدی موعود (علیه السلام) همچون حضرت موسی (علیه السلام) با حالتی بین خوف ورجاء ظهور وخروج می نماید وچون وارد مکّه معظّمه گردد، لشکر سفیانی در بیابانی به نام بیداء در زمین فرو می رود واثری از آن ها باقی نمی ماند.
امام زمان بین رکن ومقام، نماز به جا می آورد وقیام خود را با این کلمات شروع می نماید:
ای مردمان! ما بر علیه کسانی که بر ما ظلم وتجاوز کردند وحقّ ما را غصب وچپاول کردند، طلب کمک می کنیم ویاری می جوئیم، من نسبت به آدم، نوح، ابراهیم وهمه پیامبران اولویّت دارم، من از تمامی افراد نسبت به کتاب خدا آشناتر هستم.
امروز همه افراد را شاهد وگواه می گیرم که ما - اهل بیت رسالت - مظلوم ومطرود شده ایم، حقّ ما وشیعیان ما را غارت کرده اند وماها را از دیار خود رانده اند؛ پس، از همه مسلمان ها یاری وکمک می خواهیم تا بر حقّ خود نائل آئیم.
سپس امام باقر (علیه السلام) افزود: سیصد وچند نفر مرد وپنجاه نفر زن از نقاط مختلف، در مکّه معظّمه تجمّع می کنند که هر کدام نسبت به دیگری تابع ومتواضع خواهد بود.
عهدنامه وسلاح وپرچم جدّش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همراه امام زمان سلام الله علیه است ومنادی بین زمین وآسمان با نام آن حضرت، فریاد می زند وتمامی اهل زمین خواهند شنید، که حجّت خدا وقائم آل محمّد ظهور وقیام کرده است.
پس از آن به سوی مدینه واز آن جا به سمت کوفه حرکت می نماید ودر کوفه مدّتی طولانی را سپری خواهد نمود.
وچون حکومتش در کوفه مستقرّ گردد، تمامی انسان ها طبق احکام اسلام آزاد خواهند بود، ومشکلات اقتصادی تمام تهی دستان ودرماندگان را حلّ خواهد نمود، وهرکس که به هر نوعی حقّش غصب شده باشد، جبران می گردد.
هر کس محکوم به اعدام گردد، خون بهای او را به خانواده اش می پردازند؛ وعدالت از هر جهت در جامعه حکم فرما خواهد شد.
حضرت با خانواده اش در محلّی به نام رحبه - که محلّ سکونت حضرت نوح (علیه السلام) بوده است - سکونت ومنزل می گزیند(۵۳).
خبر از درون میهمان مسافر وپذیرایی
یکی از بزرگان شیعه معروف به ابومحمّد، عیسی بن مهدی جوهری حکایت کند:
در سال ۲۶۸ شنیدم که حضرت مهدی، امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از عراق به سوی مدینه طیّبه کوچ نموده است.
من نیز به قصد زیارت خانه خدا وانجام حجّ عازم مکّه معظّمه شدم، به امید آن که بتوانم مولایم امام زمان (عجّل الله فرجه) را زیارت وملاقات کنم، چون به روستای صِریا رسیدم، بسیار خسته وبی حال گشتم ومیل خوردن ماهی با ماست وخرما پیدا کردم که چیزی همراه نداشتم وبه هر شکلی بود خودم را به مدینه رساندم.
موقعی که با دوستانم برخورد کردم، مرا بر ورود امام زمان (عجّل الله فرجه) بشارت دادند وبه ساختمانی راهنمائی کردند که حضرت در آن جا ساکن شده بود، نزدیک آن ساختمان رفتم ومنتظر ماندم تا هنگام نماز مغرب وعشاء فرا رسید، نماز را خواندم وبعد از سلام نماز، مشغول دعا وراز ونیاز با خدای خود شدم که بتوانم مولایم را زیارت کنم.
ناگهان غلامی از ساختمان بیرون آمد وبا صدای بلند گفت: ای عیسی بن مهدی جوهری! وارد ساختمان بشو، پس بسیار خوشحال شدم وبا گفتن: لا إله إلاّ الله وتکبیر وحمد وستایش خداوند، داخل منزل رفتم.
وقتی به درون ساختمان رسیدم، سفره ای را گسترده دیدم، غلام مرا کنار آن سفره برد ونشاند وگفت: مولایت فرموده است: از این غذاها آنچه میل داری تناول کن.
با خود گفتم: چگونه غذا بخورم وحال آن که هنوز مولایم را ندیده ام، ناگهان صدائی را شنیدم: ای عیسی! از غذاهای ما آنچه را اشتهاء کرده ای، میل کن ومرا خواهی دید.
نگاهی بر سفره کردم، دیدم همان چیزهائی است که اشتهاء کرده بودم، با خود گفتم: چگونه از درون من آگاهی یافت وآنچه را خواسته بودم بدون آن که به زبان بیاورم، برایم آورده شده است؟!
در همین لحظه صدائی شنیدم که فرمود: ای عیسی! نسبت به ما أهل بیت عصمت وطهارت در خود شکّ وتردید راه مده، ما به هر چیزی آشنا وآگاه هستیم.
با شنیدن این سخن گریان شدم واز افکار خود توبه کردم ومشغول خوردن ماهی وماست با خرما گشتم وهر چه می خوردم، از غذا کم نمی شد؛ وچون در عمرم غذائی به آن لذیذی ندیده ونخورده بودم، بسیار تناول کردم وبا خود گفتم: دیگر کافی است، زشت است بیش از این بخورم وخجالت کشیدم.
نیز سخنی را شنیدم که فرمود: ای عیسی! خجالت نکش وآنچه که میل داری تناول کن، این غذای بهشتی است ودست انسان به آن نخورده است، پس مقداری دیگر میل کردم وعرضه داشتم: ای مولا وسرورم! کافی است، سیر شدم.
صدائی دیگر را شنیدم: اکنون به نزد ما بیا.
هنگامی که خواستم حرکت کنم، با خود گفتم: آیا با دست های نشسته نزد مولایم بروم!؟
حضرت از درون من همچون گذشته آگاه بود، لذا فرمود: اثر غذای بهشتی باقی نمی ماند ونیازی به شستن نیست.
پس برخاستم ونزدیک محلّی که صدا از آن جا به گوشم می رسید، رفتم.
ناگهان شخصی نورانی وعظیم القدر در مقابلم ظاهر گشت ومن مبهوت جلالت وعظمت آن حضرت شدم؛ در همین لحظه فرمود: چه شده است که شما توان دیدن مرا ندارید؟
برو ودوستانت را نسبت به آنچه دیدی با خبر گردان وبگو: درباره ما شکّ نکنند.
گفتم: برایم دعا کن تا ثابت قدم وبا ایمان بمانم، فرمود: اگر ثابت قدم وبا ایمان نمی بودی، این جا نمی آمدی ومرا نمی دیدی(۵۴).
نابودی آثار ظالمان وقتل مخالفان بعد از بیان حجت
یکی از اصحاب وشاگردان امام جعفر صادق (علیه السلام)، به نام مفضّل، از آن حضرت سؤال نمود:
هنگامی که حضرت مهدی صلوات الله علیه ظهور نماید با ساختمان کعبه چه خواهد کرد؟
حضرت در پاسخ فرمود: ساختمان کعبه را به همان حالت اوّلیه اش که حضرت آدم (علیه السلام) بنا کرد وحضرت ابراهیم واسماعیل (علیهما السلام) آن را تکمیل وتعمیر کردند، در خواهد آورد.
وتمام آثار ونشانه های سلاطین وظالمین در مکّه، مدینه وعراق را تخریب ونابود می گرداند.
سپس در جواب این سؤال که امام زمان (عجّل الله فرجه) با اهالی مکّه چه برخوردی خواهد داشت؟
فرمود: أهالی مکّه را موعظه وارشاد می نماید وچون اظهار تبعیّت وهمدلی کنند، کاری به آن ها نخواهد داشت وهنگامی که عازم مدینه گردد، شخصی را در مکّه جانشین خود قرار دهد.
ولیکن وقتی حضرت از مکّه خارج شود، مردم شورش کنند ونماینده حضرت را به قتل برسانند وبه ناچار حضرت به مکّه باز می گردد وأهالی نزد او آیند وبا حالت گریه وزاری اظهار ندامت کنند وگویند: ای مهدی آل محمّد! (صلوات الله علیهم) ما توبه کردیم، ما را ببخش ومورد عفو قرار بده.
پس حضرت آن ها را مورد عفو قرار می دهد ودر مرحله دوّم اهالی مکّه را موعظه ونصیحت می فرماید وشخص دیگری را به عنوان جانشین خود منصوب می گرداند وبه قصد مدینه حرکت می نماید.
بار دیگر أهالی مکّه شورش کنند وجانشین حضرت را به قتل رسانند، وحضرت با شنیدن این خبر به مکّه باز گردد، وأهالی مکّه نیز با حالت گریه وشیون حضور امام زمان (علیه السلام) آیند وگویند: ای مهدی آل محمّد! (صلوات الله علیهم) ما بیچاره شدیم وفریب خوردیم، اکنون پشیمان هستیم، توبه ما را بپذیر، شما اهل بیت رحمت ومحبّت هستید.
حضرت این بار نیز آن ها را مورد عفو قرار می دهد ودر مرحله سوّم نیز آن ها را موعظه وارشاد می فرماید وهشدار می دهد که چنانچه تکرار کنند، دیگر قابل بخشش نیستند؛ وسپس شخص دیگری را به عنوان خلیفه وجانشین خود قرار می دهد وبه سوی شهر مدینه حرکت می نماید.
ولی متأسّفانه باز هم اهالی مکّه شورش کنند ونماینده آن حضرت را به قتل رسانند.
هنگامی که مجدّدا حضرت، از قتل نماینده اش با خبر شود، تمام انصار ولشکر خود را دستور دهد تا به مکّه برگردند وتمام اهالی آن دیار را به هلاکت رسانند؛ چون تبه کاران عذری برای نجات خود باقی نگذاشتند؛ وهمه به هلاکت خواهند رسید مگر آن افرادی را که آثار سیمای ایمان وخلوص در چهره شان مشاهده گردد.
مفضّل در ادامه پرسش های خویش، مطرح نمود: منزل ومأوای حضرت مهدی موعود صلوات الله علیه؛ ونیز محلّ تجمّع مؤمنین در کجا خواهد بود؟
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ فرمود: محلّ حکومت وریاست امام زمان (علیه السلام) در شهر کوفه خواهد بود، ومسجد کوفه جایگاه قضاوت وحلّ وفصل امور قرار می گیرد، ومسجد سهله، محلّ جمع آوری بیت المال وتقسیم در بین نیازمندان می باشد(۵۵).
زیارت امام حسین وهمراهی با یکی از مخالفین
یکی از مشایخ وبزرگان طایفه زیدیّه به نام أبوسوره محمّد بن حسین تمیمی حکایت کند:
روزی از کوفه به قصد زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) حرکت کردم، وقتی وارد حرم مطهّر شدم، موقع نماز عشاء فرا رسید.
خواستم در نماز سوره حمد را شروع کنم که متوجّه شدم، جوانی خوش سیما(۵۶).
پالتوئی پوشیده وقبل از من شروع به خواندن نماز نمود ونیز قبل از من به پایان رسانید.
چون صبح شد، به همراه آن جوان به سمت شطّ فرات روانه شدم، پس رو به من نمود واظهار داشت: مقصد تو کوفه است به همان سمت روانه شو وبرو.
ومن طبق دستور، از کنار شطّ فرات حرکت کردم وآن جوان راه خشکی را انتخاب نمود.
وقتی جوان از من جدا شد، بسیار تأسّف خوردم وناراحت شدم بر این که چرا از یکدیگر جدا شدیم، برگشتم تا همراه او باشم.
پس مجدّدا رو به من نمود وفرمود: همراه من بیا.
پس با یکدیگر حرکت کردیم تا به قلعه مسنّات رسیدیم ودر آن جا استراحت نموده؛ وسپس به سوی نجف روانه شدیم وچون به تپّه خندق رسیدیم، فرمود: ای ابوسوره! تو در وضعیّت سختی به سر می بری واز جهت تأمین زندگی خانواده ات در مضیقه می باشی، برای آن که از سختی نجات یابی، برو به سمت منزل ابوطاهر رازی وچون به منزل او برسی، از خانه اش در حالتی بیرون می آید که دست هایش آلوده به خون گوسفند قربانی شده است.
به او بگو: جوانی با این اوصاف پیام داد که آن کیسه دینارهائی را که پائین تخت خوابت پنهان ودفن کرده ای، تحویل من بدهی.
ابو سوره گوید: هنگامی که وارد کوفه شدم، به سوی منزل ابوطاهر روانه شده واو را با دست های خون آلود مشاهده کردم؛ وپیام حضرت را برایش بازگو کردم.
گفت: حتما دستور او اجراء می گردد، چون واجب الا طاعه است وکیسه ای را آورد وتحویل من داد(۵۷).
راهنمایی وکمک به حاجی اسدآبادیِ گم گشته
محدّثین وتاریخ نویسان شیعه وسنّی در کتاب های مختلف، به نقل از شخصی به نام راشد همدانی از اهالی اسدآباد حکایت کنند:
پس از انجام مراسم حجّ خانه خدا، به سمت دیار خود مراجعت کردم ودر بین مسیر، راه را گم کرده وسرگردان شدم تا آن که به سرزمینی سبز وخرّم رسیدم؛ خاک آن بسیار معطّر بود.
خیمه های متعدّدی در آن مشاهده کردم، نزدیک رفته ودو نفر پیشخدمت را دیدم، آن دو خادم به من گفتند: در محلّ خوبی وارد شده ای، همین جا بنشین.
سپس یکی از آن دو نفر، وارد خیمه ای شد وبعد از گذشت لحظاتی بیرون آمد وگفت: وارد شو، حضرت اجازه فرمود.
همین که داخل آن خیمه شدم، جوانی را دیدم که نشسته است وشمشیر بزرگی را بالای سرش نصب کرده بودند، پس سلام کردم.
جواب سلام مرا داد وفرمود: آیا مرا می شناسی؟
عرض کردم: خیر، تاکنون شما را ندیده ام.
اظهار داشت: من قائم آل محمّد هستم، من آن کسی هستم که در آخر الزّمان به همراه این شمشیر خروج می کنم وجهان را پر از عدل وداد می نمایم وظلم وستم را نابود می سازم.
هنگامی که این سخنان را شنیدم، روی زمین افتادم ودر مقابلش تعظیم کردم.
فرمود: بلند شو، برای من سجده نکن، چون که برای غیر خداوند متعال نباید سجده کرد، تو راشد همدانی هستی که راه را گم کرده ای، آیا مایل هستی به خانواده ودیار خود بازگردی؟
عرض کردم: بلی.
بعد از آن بسیار در حیرت وتعجّب قرار گرفتم که چگونه واز کجا مرا می شناسد ونام مرا می داند!!
سپس آن حضرت کیسه ای را به من لطف نمود وبه خادم خود اشاره ای کرد.
پس به همراه خادم چند قدمی راه رفتیم، ناگهان اسدآباد را مشاهده کردم وخادم حضرت با اظهار محبّت گفت: ای راشد! این دیار شما اسدآباد است، برو در پناه خداوند.
سپس خادم از چشم من ناپدید گشت واو را ندیدم، وقتی وارد منزل شدم، کیسه را باز کردم در آن پنجاه دینار بود وبا آن دینارها خداوند برکت وتوسعه عجیبی در زندگی ما عطا نمود(۵۸).
تقسیم عادلانه وحکم بر حقایق مذاهب
مرحوم شیخ صدوق وبعضی دیگر از بزرگان رضوان الله علیهم به نقل از جابر جعفی - که یکی از روات حدیث واز اصحاب امام باقر (علیه السلام) است - حکایت کنند:
روزی در محضر شریف آن حضرت بودم، شخصی وارد شد ومبلغ پانصد درهم تحویل امام (علیه السلام) داد وگفت: این زکات اموالم می باشد، در هر راهی که مصلحت می دانی مصرف نما.
حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) فرمود: خودت آن ها را بردار وبین همسایگان وخویشانی که محتاج هستند، تقسیم کن.
سپس افزود: هنگامی که قائم آل محمّد (عجّل الله فرجه) قیام نماید، بیت المال را بین مستحقّین وافراد جامعه به طور تساوی وعادلانه تقسیم می نماید وتفاوتی بین افراد نمی گذارد، در آن زمان هرکس از آن امام بر حقّ اطاعت کند، از خداوند متعال فرمان برده است؛ وهر که او را نافرمانی ومخالفت کند، خدای سبحان را معصیت کرده است.
ودر ادامه فرمایش خود، فرمود: علّت آن که به آن حضرت، مهدی گفته اند، به آن جهت است که جامعه را به سمت واقعیّات وحقایق هدایت می نماید.
وسپس افزود: همین که آن حضرت - یعنی؛ امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) - ظهور وقیام کند، کتاب های آسمانی همانند تورات وغیره را از غاری در سرزمین انگلستان بیرون می آورد واهل تورات را به وسیله محتوای تورات واهل انجیل را به وسیله آن وأهل زبور وأهل فرقان را به وسیله حقایق نهفته در کتاب هایشان هدایت وارشاد می فرماید.
تمام ثروتهای دنیا در اختیارش قرار خواهد گرفت، تمام ذخائر وگنج های زیر زمین آشکار ودر اختیار آن حضرت می باشد.
در آن هنگام خواهد فرمود: آنچه که به وسیله قطع صله رحم، ظلم، وستم وارتکاب گناه ومعصیت از شما پنهان شده بود ومحروم گشته بودید، اکنون ظاهر گشته ودر اختیار شما قرار گرفته است؛ وبه هر کسی به مقدار نیازش عطا خواهد نمود.
امام باقر (علیه السلام) در پایان فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) فرموده است: مهدی موعود از اهل بیت من می باشد وهم نام من خواهد بود، دین من به وسیله او محفوظ می ماند، واو سنّت های مرا اجراء خواهد کرد ودنیا را پُر از عدل وداد می نماید(۵۹).
مهمان نوازی وهدایت
همچنین مرحوم شیخ صدوق، طوسی، راوندی وبرخی دیگر به نقل از شخصی به نام أبومحمّد فرزند وجناء حکایت نمایند:
روزی در کنار کعبه الهی زیر ناودان طلا در مقابل عظمت خداوند متعال سر به سجده نهاده ومشغول دعا وگریه وزاری بودم، ناگهان متوجّه شدم شخصی مرا تکان داد وسپس اظهار داشت: ای حسن بن وجناء! بلند شو.
وقتی بلند شدم، دیدم یک جاریه ای بسیار لاغر وضعیف که قریب چهل سال داشت، نزد من ایستاده وگفت: همراه من بیا.
پس دنبال او به راه افتادم تا آن که وارد خانه حضرت خدیجه کبری (علیها السلام) شدیم وجاریه از پلّه هائی که به طبقه بالا راه داشت بالا رفت؛ ومن متحیّر وسرگردان ایستادم.
ناگهان صدائی را شنیدم که فرمود: ای حسن! بالا بیا.
سپس من نیز از پلّه ها بالا رفتم وحضرت صاحب الزّمان صلوات الله علیه را دیدم که داخل اتاق نشسته است، موقعی که وارد بر حضرت شدم سلام کردم، مرا مخاطب قرار داد وفرمود:
ای حسن! آیا فکر می کنی از دید من مخفی وپنهان هستی؟
نه چنین نیست، به خدا قسم! من در تمام اعمال ومناسک حجّ همراه تو بوده ام.
بعد از آن تمام جاهائی را که من رفته بودم واعمالی را که انجام داده بودم با تمام خصوصیّات وجزئیات بیان ومعرّفی نمود ومن بسیار حیرت زده شدم واز خود بی قرار گشتم وبی هوش روی زمین افتادم؛ وپس از لحظه ای حالم بهتر شد واحساس کردم دستی به من خورد ومرا حرکت می دهد.
هنگامی که برخاستم ونشستم فرمود:
زمانی که به شهر مدینه وارد شدی، قصد اقامت کن ومحلّ سکونت خود را منزل حضرت ابو عبد الله، جعفر بن محمد الصّادق (علیه السلام) قرار بده؛ واز جهت لوازم خوراکی وآشامیدنی ناراحت نباش، همچنین فکر لباس نکن، ان شاء الله همه آن ها مرتّب خواهد بود.
بعد از آن دفتری را که در آن دعای فرج ونیز دعای صلوات بر حضرت بود، تحویل من داد وفرمود: برای فرج وظهور من این دعا را بخوان وبرای من درود وصلوات فرست.
سپس افزود: مواظب باش این دفتر را در اختیار هرکس قرار ندهی مگر آن که از دوستان وعلاقه مندان به ما اهل بیت رسالت باشد، خداوند متعال تو را موفّق گرداند.
عرضه داشتم: ای مولا وسرورم! آیا بار دیگر موفّق به دیدار شما خواهم شد؟
فرمود: اگر خداوند متعال بخواهد.
حسن وجناء گوید: پس چون مناسک حجّ را انجام دادم، طبق فرمایش حضرت عازم مدینه منوّره گشتم وپس از قصد اقامت، در منزل امام صادق (علیه السلام) وارد شده وساکن شدم.
وطبق وعده حضرت ولیّ عصر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، هر روز به طور مرتّب مقداری غذا ونان وآب برایم آورده می شد، همچنین لباس مورد نیاز جهت هر فصلی برایم فراهم می گردید، بدون آن که در این مورد تلاشی داشته باشم(۶۰).
جواب نامه وناراحتی از برگشت هدیه
ونیز مرحوم شیخ مفید، صدوق، کلینی ودیگر بزرگان رضوان الله علیهم، به نقل از شخصی به نام حسن فرزند فضل بن زید - از اهالی یمن - حکایت کند:
رزوی پدرم نامه ای با دست خطّ خودش برای حضرت حجّه بن الحسن، امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نوشت وحضرت جواب آن را برای پدرم فرستاده، من نیز به دنبال آن نامه ای برای حضرت نوشتم وجوابش برایم آمد.
سپس پدرم نامه ای دیگر توسطّ یکی از دانشمندان نوشت وبرای حضرت فرستاد؛ ولی جواب این نامه نیامد، وقتی تحقیق وبررسی کردیم، فهمیدیم که آن دانشمند از اعتقادات حقّه خود دست برداشته است، به همین جهت حضرت جواب دست خطّ او را نفرستاده بود.
حسن بن الفضل افزود: پس از مدّتی به قصد زیارت مشاهد مشرّفه، به سمت عراق وخراسان حرکت کردم؛ وچون به شهر سامراء رسیدم وزیارت کردم، در پایان وارد مقام وسرداب غیبت امام زمان (علیه السلام) شدم، با خود گفتم: ایّام حجّ نزدیک است وترسیدم از این که مبادا نتوانم برای حجّ مشرّف شوم.
در همین افکار بودم که پیش یکی از علماء به نام محمّد بن احمد رفتم واز او تقاضای کمک نمودم؟
در پاسخ، به من گفت: به فلان مسجد می روی، در آن جا شخصی را خواهی دید که او مشکل تو را حلّ خواهد نمود.
وقتی وارد آن مسجد شدم، پس از لحظاتی شخصی داخل شد وبدون آن که مرا از قبل دیده باشد، با نگاهی به من تبسّمی نمود واظهار داشت: ای حسن بن الفضل! غمگین وناراحت مباش، در همین سال به زیارت خانه خدا مشرّف می شوی ومناسک حجّ را انجام می دهی وبعد از آن صحیح وسالم به منزل ونزد خانواده ات بازخواهی گشت.
با شنیدن سخنان دلنشین او، قلبم آرام گرفت.
بعد از آن، همان شخص کیسه ای را به من داد که داخل آن مقداری پول وتعدادی لباس بود، با خود گفتم: این ها ناقابل است وبرگرداندم، او هم کیسه ولباس ها را گرفت وبدون آن که با من مطرح سخنی نماید، حرکت ورفت.
در همین لحظه به خود آمدم وگفتم: عجب کار زشت واشتباهی کردم، چرا هدایا را برگرداندم؟!
وسپس نامه ای به محضر شریف حضرت نوشتم وضمن عذرخواهی، از آن حضرت طلب پوزش کردم.
این جریان در حالی واقع شد که از اموال دنیا هیچ نداشتم، مگر لباسی را که پوشیده بودم ومرا غم واندوه شدیدی فرا گرفته بود، ناگهان شخصی به عنوان مأمور حضرت وارد شد واظهار داشت: کار بدی کردی؛ هنوز مولایت را نشناخته ای، ما به دوستان این چنین کمک هائی را می کنیم وچه بسا دوستان ما خودشان به جهت تبرّک، از ما تقاضا ودرخواست کمک کنند؛ وپس از این صحبت ها نامه ای تحویل من داد که در آن نوشته شده بود:
اشتباه کردی که هدایای ما را برگرداندی ونپذیرفتی، پس اگر استغفار وتوبه کردی، خداوند متعال گناهان تو را می آمرزد ودر هر حال چنانچه از کردار خود پشیمان هستی، این کیسه را بگیر وپول های آن را خرجی راه وهزینه زندگی خود قرار بده وپیراهن را برای احرام حجّ استفاده کن.
ومن بسیار خوشحال شدم وبا گرفتن آن هدایا شکر وسپاس خداوند متعال را به جای آوردم(۶۱).
اطلاعیه ای بر غیبت کبری
مرحوم شیخ طوسی وصدوق آورده اند براین که یکی از اصحاب به نام ابومحمّد، حسن بن احمد حکایت کند:
در آن سالی که وکیل خاصّ حضرت بقیّه الله الا عظم (علیه السلام) به نام شیخ علیّ بن محمّد سمریّ رضوان الله علیه وفات یافت، چند روز پیش از آن به دیدارش رفتم؛ وعدّه ای از مردم نیز به ملاقات آن بزرگوار آمده بودند.
نامه ای را از طرف حضرت صاحب الزّمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به جمعیّت حاضر در منزلش، ارائه نمود، که در آن مرقوم فرموده بود:
بسم الله الرّحمن الرّحیم، ای علیّبن محمّد سمریّ! خداوند به دوستان وآشنایان تو أجر عنایت فرماید، همانا که مدّت عمر تو به پایان رسیده است وتا شش روز دیگر رحلت خواهی نمود، کارهای خود را انجام بده وآماده رحلت برای جهان أبدی باش.
به کسی بعد از خودت وصیّت نکن وکسی را جانشین خویش مگردان، چون که زمان غیبت کبری فرا رسیده است.
وپس از آن، دیگر - به طور مشخّص وآشکارا - ظهور نخواهم کرد، مگر آن که خداوند متعال اجازه فرماید، که مدّت زمانی بسیار طولانی باید سپری شود.
قبل از ظهور من دل های مردم، سیاه وتاریک وبی رحم خواهد شد، ظلم وتجاوز بر زمین گسترانیده می شود.
سپس در پایان آن نامه شریفه، چنین مرقوم فرموده بود:
بعضی از افراد ادّعای دیدار وملاقات با مرا می نمایند، هرکس قبل از خروج سفیانی وقبل از صیحه آسمانی چنین ادّعائی را بنماید - که مرا به طور مشخّص دیده است - او دروغ گو ومفتری می باشد(۶۲).
«ولا حول ولا قوّه إلاّ بالله العلیّ العظیم».
ابو محمّد حسن بن احمد در ادامه افزود: من آن نامه ومرقومه شریفه را دیدم وچون روز ششم فرا رسید به منزل وی آمدیم، او را در حال احتضار یافتیم، به او گفته شد: وصیّ وجانشین تو کیست؟
در پاسخ اظهار داشت: تمام امور برای خداوند ودر اراده او می باشد وتمام مقدّرات در دست او است.
واین آخرین کلامی بود که گفت وبه لقاء الله پیوست ودیگر کسی از او سخنی نشنید(۶۳).

منقبت دوازدهمین ستاره هدایت
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم * * * از یار بماندیم وبه مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت وتجارت ننمودیم * * * جز حسرت واندوه متاعی نخریدیم
پس سعی نمودیم که ببینیم رخ دوست * * * جان ها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیّر * * * آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم
ای بسته به زنجیر تو دل های محبّان * * * رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم
چندان که به یاد تو شب وروز * * * نشستیم از شام فراقت چو سحر گه ندمیدیم
ای حجّت حقّ پرده ز رخسار برافکن * * * کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
ما چشم به راهیم به هر شام وسحرگاه * * * در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم
ای دست خدا دست برآور که ز دشمن * * * بس ظلم بدیدیم وبسی طعنه شنیدیم
شمشیر کَجَت، راست کند قامت دین را * * * هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم(۶۴)
ای صاحب ولایت ووالاتر از همه * * * ای چشمه حیات وافاضات دائمه
ای ابتدای خلقت وسر حلقه وجود * * * ای انتهای سلسله اولیاء همه
از جلوه تو، خلقت عالم شروع شد * * * از عمر تو، به دور زمان، حُسن خاتمه
شاها به افتخار قدوم شریف تو * * * شد سامرا به عالم ایجاد عاصمه
یابن الحسن بیا، که شد از روز غیبتت * * * دنیا پر اضطراب وبشر در مخاصمه
از سینه هاست، نعره صلح وصفا بلند * * * وز کینه هاست، فکر همه در مهاجمه
مشکل بود، که جمله حقّ بشنود کسی * * * کز باطل است، گوش بشر پر ز همهمه
قرآن، که «لا یَمسُّه اِلاّ المُطهَّرُون» * * * با رأی هر کسی، شده تفسیر وترجمه
تا دولتِ جهانیِ خود را به پا کنی * * * دادت خدا شجاعت ونیروی لازمه
حکم تو عدل مطلق وفرمان داور است * * * حاجت نباشدت به شهود ومحاکمه
ز آن سرکشان، که مردم دنیا به وحشتند * * * قلب سلیم وپاک تو را نیست واهمه
با این قوای جهان گیر ظالمان * * * تنها توئی امید بشر، یا ابن فاطمه (ع)
ای پرچم شکوه تو بر آسمان بلند * * * یک ره، نظر فکن به علمدار علقمه
بنگر به خاک وخون، عَلَم سر نگون او * * * گوئی که با درفش تو دارد مکالمه
امشب (حسان) به یاد تو از غصّه فارغ است * * * هر دم کند دعای ظهور تو، زمزمه(۶۵)

پنج درس ارزشمند وآموزنده
یکی از اصحاب امام حسن عسکری (علیه السلام) به نام ابوهارون حکایت کند:
روزی خدمت آن حضرت شرفیاب شدم، نوزادی را در حضور او دیدم - که همچون ماه شب چهارده نورانی بود - قنداقه او را گرفتم وباز کردم، دیدم که ختنه شده است.
از پدرش امام عسکری (علیه السلام) سؤال کردم که چه وقت وچگونه ختنه شد؟
فرمود: این نوزاد مهدی موعود است واو همانند دیگر ائمّه ختنه شده به دنیا آمده است، چون هر یک از ما ائمّه، ختنه شده وارد دنیا شده ایم، ولی به جهت إجرای سنّت شریعت اسلام تیغ را بر محلّ ختنه گاه می کشیم(۶۶).
۲ - دو نفر از خدمت گزاران امام حسن عسکری (علیه السلام) به نام نسیم وماریه حکایت کنند:
چون حضرت مهدی، نوزاد امام حسن عسکری (علیهما السلام) تولّد یافت، انگشت سبّابه خود را به نشانه یکتائی خداوند متعال به سوی آسمان بلند کرد وپس از آن عطسه ای نمود واظهار داشت: «الحمد للّه ربّ العالمین، وصلّی الله علی محمّد وآله».
یعنی؛ سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است ودرود بر محمّد وبر اهل بیتش باد؛ وسپس فرمود: ظالمان وستمگران گمان کرده اند حجّت الهی بی زبان می باشد!!
چنانچه خداوند اجازه سخن گفتن دهد، آن وقت شکّ وشبهه همگان برطرف می گردد(۶۷).
۳ - امام محمّد باقر (علیه السلام) فرمود:
مهدی موعود (عجّل الله فرجه) چهار سیره وروش از چهار پیامبر از پیغمبران الهی را دارا می باشد:
سنّت وروش حضرت موسی کلیم (علیه السلام) که «خائفا یترقّب» بود، یعنی؛ خوفناک وهر لحظه در انتظار فرج وظهور می باشد.
سنّت وسیره حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) که گفتند: مرده است ولی فوت نکرد، بلکه غایب گردید.
سنّت حضرت یوسف (علیه السلام) که ناپدید شد.
سنّت وسیره جدّش، حضرت رسول محمّد بن عبد الله (صلی الله علیه وآله) که با شمشیر وجهاد قیام نمود ووظیفه خود را به پایان رساند(۶۸).
۴ - امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود:
هنگامی که امام زمان (عجّل الله فرجه) ظهور نماید ووارد شهر کوفه گردد، گوشه ای از مسجد کوفه را اشاره نماید تا حفر نمایند؛ وچون آن محلّ را حفر کنند، تعداد دوازده هزار زره، شمشیر وسپر بیرون آورند.
سپس دوازده هزار نفر عرب وعجم از پیروان خود را - که از شهرها ومناطق مختلف حضور یافته اند - دستور می دهد تا هر کدام با آن سلاح، مجهّز شوند وچون آماده گردند، دستور دهد: هرکس در موقعیّت شما قرار نگرفت او را به هلاکت رسانید - چون حجّت الهی بر همگان تمام شده است -(۶۹).
۵ - همچنین از حضرت صادق آل محمّد (علیه السلام) وارد شده است که فرمود:
تمام علوم وفنون وتمام احکام وقوانین در بیست وهفت حرف خلاصه گشته است وتوسّط پیامبران الهی (علیهم السلام) تنها دو حرف از آن حروف منتشر شده است ومردم غیر از آن دو حرف چیز دیگری را نمی دانند.
ولی هنگامی که مهدی موعود، قائم آل محمّد (عجّل الله فرجه) ظهور نماید بیست وپنج حرف نزد او باقی مانده است؛ وآن حضرت مردم را نسبت به مجموع حروف آشنا می نماید وتمام قوانین واحکام شریعت مقدّس سعادت بخش اسلام را در آن جامعه به اجراء در خواهد آورد(۷۰).

اظهار محبت نسبت به حضرت مهدی
صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمد * * * گفت برخیز که آرامِ دم وجان آمد
این نسیم ملکوتی ز کدامین چمن است * * * که چو انفاس سحر غالیه افشان آمد
می کند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل * * * که ز نرجس ثمری پاک به دوران آمد
سحر از پرده نشینان حریم ملکوت * * * نغمه برخاست که آن خسرو خوبان آمد
خفتگان را رسد این طرفه بشارت ز سروش * * * که سحرگاه شب نیمه شعبان آمد
چهره، ای زُهره بپوشان که ز بام ملکوت * * * زهره فاطمه با چهره تابان آمد
شهسواریست که با صولت وشمشیر علیّ (ع) * * * از پی کشتن کفّار به میدان آمد
مظهر صلح حسن (ع) اوست که وجه حسن * * * پی آرامش دل های پریشان آمد
آن که اندر رگ او خون حسین بن علیّ است * * * پی خونخواهی سالار شهیدان آمد
در ره زهد وعبادت چو علیّ بن حسین * * * پی خونخواهی سالار شهیدان آمد
علم باقر (ع) همه در اوست که با مثل علم * * * رهبر جامعه بی سر وسامان آمد
تا ز ناپاک کند مذهب صادق (ع) را پاک * * * با دلی روشن وآکنده ز ایمان آمد
همچو کاظم که بود قبله حاجات ومراد * * * دردمندان جهان را پی درمان آمد
چون رضا تا که کند تکیه بر او رنگِ علوم * * * وارث افسر سلطان خراسان آمد
اوست سرچشمه تقوی وفضیلت چو جواد (ع) * * * منبع فیض وجوانمردی واحسان آمد
هادی وادی حق کز پی ارشاد بشر * * * با چراغ خرد ودانش وعرفان آمد
یادگار حسن عسکری (ع) پاک سرشت * * * که جهان را کند از عدل گلستان آمد
قائم آل محمّد (ص) شه اقلیم وجود * * * که به فرماندهی عالم امکان آمد
ای شه منتظر از منتظران چهره مپوش * * * که دگر جان به لب از محنت هجران آمد
همه گویند که مفتاح فرج صبر بود * * * صبر نَتْوان که دگر عمر به پایان آمد(۷۱)

چهل حدیث گهربار منتخب
قال الإمام المهدی، صاحب العصر والزّمان سلام الله علیه و(عجّل الله تعالی فرجه الشریف):
۱ - الَّذی یَجِبُ عَلَیْکُمْ ولَکُمْ أنْ تَقُولُوا: إنّا قُدْوَهٌ وأئِمَّهٌ وخُلَفأُ الله فی أرْضِهِ، واُمَناؤُهُ عَلی خَلْقِهِ، وحُجَجُهُ فی بِلادِهِ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَالْحَرامَ، ونَعْرِفُ تَأْویلَ الْکِتابِ وفَصْلَ الْخِطابِ(۷۲).
ترجمه:
فرمود: بر شما واجب است وبه سود شما خواهد بود که معتقد باشید بر این که ما اهل بیت رسالت، محور وأساس امور، پیشوایان هدایت وخلیفه خداوند متعال در زمین هستیم.
همچنین ما امین خداوند بر بندگانش وحجّت او در جامعه می باشیم، حلال وحرام را می شناسیم، تأویل وتفسیر آیات قرآن را عارف وآشنا هستیم.
۲ - قالَ (علیه السلام): أنَا خاتَمُ الاَوْصِیاءِ، بی یَدْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ أهْلی وَشیعَتی(۷۳).
ترجمه:
فرمود: من آخرین وصیّ پیغمبر خدا هستم به وسیله من بلاها وفتنه ها از آشنایان وشیعیانم دفع وبرطرف خواهد شد.
۳ - قالَ (علیه السلام): أمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعُوا فیها إلی رُواهِ حَدیثِنا (أحادیثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وأنَا حُجَّهُ الله عَلَیْکُمْ(۷۴).
ترجمه:
فرمود: جهت حلّ مشکلات در حوادث - امور سیاسی، عبادی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و... - به راویان حدیث وفقهاء مراجعه کنید که آن ها در زمان غیبت خلیفه وحجّت من بر شما هستند ومن حجّت خداوند بر آن ها می باشم.
۴ - قالَ (علیه السلام): الحَقُّ مَعَنا، فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَعَنّا، ونَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا، والْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعِنا(۷۵).
ترجمه:
فرمود: حقانیّت وواقعیّت با ما اهل بیت رسول الله (صلی الله علیه وآله) می باشد وکناره گیری عدّه ای، از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد، چرا که ما دست پروره های نیکوی پروردگار می باشیم؛ ودیگر مخلوقین خداوند، دست پرورده های ما خواهند بود.
۵ - قالَ (علیه السلام): إنَّ الْجَنَّهَ لا حَمْلَ فیها لِلنِّساءِ ولا وِلادَهَ، فَإذَا اشْتَهی مُؤْمِنٌ وَلَدا خَلَقَهُ الله عَزَّ وجَلَّ بِغَیرِ حَمْلٍ ولا وِلادَهٍ عَلَی الصُّورَهِ الَّتی یُریدُ کَما خَلَقَ آدَمَ (علیه السلام) عِبْرَهً(۷۶).
ترجمه:
فرمود: همانا بهشت جایگاهی است که در آن آبستن شدن وزایمان برای زنان نخواهد بود، پس هرگاه مؤمنی آرزوی فرزند نماید، خداوند متعال بدون جریان حمل وزایمان، فرزند دلخواهش را به او می دهد همان طوری که حضرت آدم (علیه السلام) را آفرید.
۶ - قالَ (علیه السلام): لا یُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، ولا یَدَّعیهِ إلاّج احِدٌ کافِرٌ(۷۷).
ترجمه:
فرمود: کسی با ما، در رابطه با مقام ولایت وامامت مشاجره ومنازعه نمی کند مگر آن که ستمگر ومعصیت کار باشد، همچنین کسی مدّعی ولایت وخلافت نمی شود مگر کسی که منکر وکافر باشد.
۷ - قالَ (علیه السلام): إنَّ الْحَقَّ مَعَنا وفینا، لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إلاّ کَذّابٌ مُفْتَرٍ، ولا یَدَّعیهِ غَیْرُنا إلاّ ضالُّ غَویٌّ(۷۸).
ترجمه:
فرمود: حقیقت - در همه موارد وامور - با ما ودر بین ما اهل بیت عصمت وطهارت خواهد بود وچنین سخنی را هر فردی غیر از ما بگوید دروغ گو ومفتری می باشد؛ وکسی غیر از ما آن را ادّعا نمی کند مگر آن که گمراه باشد.
۸ - قالَ (علیه السلام): أبَی الله عَزَّ وجَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماما ولِلْباطِلِ إلّا زَهُوقا(۷۹).
ترجمه:
فرمود: همانا خداوند متعال، إباء وامتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن که به إتمام وکمال برسد وباطل، نابود ومضمحل گردد.
۹ - قالَ (علیه السلام): إنَّهُ لَمْ یَکُنْ لاحَدٍ مِنْ آبائی إلاّ وقَدْ وَقَعَتْ فی عُنُقِه بَیْعَهٌ لِطاغُوتِ زَمانِهِ، وإنّی اءخْرُجُ حینَ أخْرُجُ ولا بَیْعَهَ لاِ حَدٍ مِنَ الطَّواغیتِ فی عُنُقی(۸۰).
ترجمه:
فرمود: همانا پدران من (ائمّه واوصیاء (علیهم السلام))، بیعت حاکم وطاغوت زمانشان، بر ذمّه آن ها بود؛ ولی من در هنگامی ظهور وخروج نمایم که هیچ طاغوتی بر من منّت وبیعتی نخواهد داشت.
۱۰ - قالَ (علیه السلام): أنَا الَّذی أخْرُجُ بِهذَا السَیْفِ فَأمْلاَ الاَرْضَ عَدْلا وقِسْطا کَما مُلِئَتْ ظُلْما وجَوْرا(۸۱).
ترجمه:
فرمود: من آن کسی هستم که در آخر زمان با این شمشیر - ذوالفقار - ظهور وخروج می کنم وزمین را پر از عدل وداد می نمایم همان گونه که پر از ظلم وجور شده است.
۱۱ - قالَ (علیه السلام): اِتَّقُوا الله وسَلِّمُوا لَنا، ورُدُّوا الاْ مْرَ إلَیْنا، فَعَلَیْنا الاْ صْدارُ کَما کانَ مِنَّا الاْ یراُ، ولا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّیَ عَنْکُمْ(۸۲).
ترجمه:
فرمود: از خدا بترسید وتسلیم ما باشید، وامور خود را به ما واگذار کنید، چون وظیفه ما است که شما را بی نیاز وسیراب نمائیم همان طوری که ورود شما بر چشمه معرفت به وسیله ما می باشد؛ وسعی نمائید به دنبال کشف آنچه از شما پنهان شده است نباشید.
۱۲ - قالَ (علیه السلام): أمّا أمْوالُکُمْ فَلا نَقْبَلُها إلاّ لِتُطَهِّرُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْیَصِلْ، ومَنْ شاءَ فَلْیَقْطَعْ(۸۳).
ترجمه:
فرمود: اموال - خمس وزکوت - شما را جهت تطهیر وتزکیه زندگی وثروتتان می پذیریم، پس هر که مایل بود بپردازد، وهر که مایل نبود نپردازد.
۱۳ - قالَ (علیه السلام): إنّا نُحیطُ عِلْما بِأنْبائِکُمْ، ولا یَعْزُبُ عَنّا شَیْء مِنْ أخْبارِکُمْ(۸۴).
ترجمه:
فرمود: ما بر تمامی احوال واخبار شما آگاه وآشنائیم وچیزی از شما نزد ما پنهان نیست.
۱۴ - قالَ (علیه السلام): مَنْ کانَتْ لَهُ إلَی الله حاجَهٌ فَلْ یَغْتَسِلْ لَیْلَهَ الْجُمُعَهِ بَعْدَ نِصْفِ اللَّیْلِ ویَأْتِ مُصَلاّهُ(۸۵).
ترجمه:
فرمود: هر که خواسته ای وحاجتی از پیشگاه خداوند متعال دارد بعد از نیمه شب جمعه غسل کند وجهت مناجات وراز ونیاز با خداوند، در جایگاه نمازش قرار گیرد.
۱۵ - قالَ (علیه السلام): یَا بْنَ الْمَهْزِیارِ! لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ، لَهَلَکَ مَنْ عَلَیْها، إلاّ خَواصَّ الشّیعَهِ الَّتی تَشْبَهُ أقْوالُهُمْ أفْعالَهُمْ.(۸۶)
ترجمه:
فرمود: اگر طلب مغفرت وآمرزش بعضی شماها برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک می گردید، مگر آن شیعیان خاصّی که گفتارشان با کردارشان یکی است.
۱۶ - قالَ (علیه السلام): وَأمّا قَوْلُ مَنْ قالَ: إنَّ الْحُسَیْنَ لَمْ یَمُتْ فَکُفْرٌ وَتَکْذیبٌ وضَلالٌ(۸۷).
ترجمه:
فرمود: وامّا کسانی که معتقد باشند حسین زنده است ووفات نکرده، کفر وتکذیب وگمراهی است.
۱۷ - قالَ (علیه السلام): مِنْ فَضْلِهِ، أنَّ الرَّجُلَ یَنْسَی التَّسْبیحَ ویُدیرُا السَّبْحَهَ، فَیُکْتَبُ لَهُ التَّسْبیحُ(۸۸).
ترجمه:
فرمود: از فضائل تربت حضرت سیّدالشّهداء آن است که چنانچه تسبیح تربت حضرت در دست گرفته شود ثواب تسبیح وذکر را دارد، گرچه دعائی هم خوانده نشود.
۱۸ - قالَ (علیه السلام): فیمَنْ أفْطَرَ یَوْما مِنْ شَهْرِ رَمَضان مُتَعَمِّدا بِجِماعٍ مُحَرَّمٍ اَوْ طَعامٍ مُحَرَّمٍ عَلَیْهِ: إنَّ عَلَیْهِ ثَلاثُ کَفّاراتٍ(۸۹).
ترجمه:
فرمود: کسی که روزه ماه رمضان را عمدا با چیز یا کار حرامی افطار - وباطل - نماید، (غیر از قضای روزه نیز) هر سه نوع کفّاره (۶۰ روزه، اطعام ۶۰ مسکین، آزادی یک بنده) بر او واجب می شود.
۱۹ - قالَ (علیه السلام): ألا أُبَشِّرُکَ فِی الْعِطاسِ؟ قُلْتُ: بَلی، فَقالَ: هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَهَ أیّامٍ(۹۰).
ترجمه:
نسیم خادم گوید: در حضور حضرت عطسه کردم، فرمود: می خواهی تو را بر فوائد عطسه بشارت دهم؟
عرض کردم: بلی.
فرمود: عطسه، انسان را تا سه روز از مرگ نجات می بخشد.
۲۰ - قالَ (علیه السلام): مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمّانی فی مَحْفِلٍ مِنَ النّاسِ.
(وَقالَ (علیه السلام):) مَنْ سَمّانی فی مَجْمَعٍ مِنَ النّاسِ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللهِ(۹۱).
ترجمه:
فرمود: ملعون ومغضوب است کسی که نام اصلی مرا در جائی بیان کند.
ونیز فرمود: هر که نام اصلی مرا در جمع مردم بر زبان آورد، بر او لعنت وغضب خداوند می باشد.
۲۱ - قالَ (علیه السلام): یَعْمَلُ کُلُّ امْرِیء مِنْکُمْ ما یَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّب ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهیَّتِنا وسَخَطِنا، فَاِنَّ امْرَءا یَبْغَتُهُ فُجْأهٌ حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَهٌ، ولا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلی حُوبَهٍ(۹۲).
ترجمه:
فرمود: هر یک از شما باید عملی را انجام دهد که سبب نزدیکی به ما وجذب محبّت ما گردد؛ وباید دوری کند از کرداری که ما نسبت به آن، ناخوشایند وخشمناک می باشیم، پس چه بسا شخصی در لحظه ای توبه کند که دیگر به حال او سودی ندارد ونیز او را از عِقاب وعذاب الهی نجات نمی بخشد.
۲۲ - قالَ (علیه السلام): إنَّ الاْرْضَ تَضِجُّ إلَی الله عَزَّ وجَلَّ مِنْ بَوْلِ الاْ غْلَفِ أرْبَعینَ صَباحا(۹۳).
ترجمه:
فرمود: زمین تا چهل روز از ادرار کسی که ختنه نشده است ناله می کند.
۲۳ - قالَ (علیه السلام): سَجْدَهُ الشُّکْرِ مِنْ ألْزَمِ السُّنَنِ وأوْجَبِها(۹۴).
ترجمه:
فرمود: سجده شکر پس از هر نماز از بهترین وضروری ترین سنّتها است.
۲۴ - قالَ (علیه السلام): إنّی لاَمانٌ لاهْلِ الارْضِ کَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لاهْلِ السَّماءِ(۹۵).
ترجمه:
فرمود: به درستی که من سبب آسایش وامنیّت برای موجودات زمینی هستم، همان طوری که ستاره ها برای اهل آسمان أمان هستند.
۲۵ - قالَ (علیه السلام): قُلُوبُنا اَوْعِیَهٌ لِمَشیَّهِ اللّهِ، فَإذا شاءَ شِئْنا(۹۶).
ترجمه:
فرمود: قلوب ما ظرف هائی است برای مشیّت واراده الهی، پس هرگاه او بخواهد ما نیز می خواهیم.
۲۶ - قالَ (علیه السلام): إنَّ الله مَعَنا، فَلا فاقَهَ بِنا إلی غَیْرِهِ، وَالْحَقُّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا(۹۷).
ترجمه:
فرمود: خدا با ما است ونیازی به دیگران نداریم؛ وحقّ با ما است وهر که از ما روی گرداند باکی نداریم.
۲۷ - قالَ (علیه السلام): ما أُرْغَمَ أنْفَ الشَّیْطانِ بِشَیْء مِثُلِ الصَّلاهِ(۹۸).
ترجمه:
فرمود: هیچ چیزی وعملی همانند نماز، بینی شیطان را به خاک ذلّت نمی مالد واو را ذلیل نمی کند.
۲۸ - قالَ (علیه السلام): لا یَحِلُّ لاحَدٍ أنْ یَتَصَرَّفَ فی مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إذْنِهِ(۹۹).
ترجمه:
فرمود: برای هیچکس جائز نیست که در اموال وچیزهای دیگران تصرّف نماید مگر با اذن واجازه صاحب ومالک آن.
۲۹ - قالَ (علیه السلام): فَضْلُ الدُّعاءِ والتَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَی الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَی النَّوافِلِ(۱۰۰).
ترجمه:
فرمود: فضیلت تعقیب دعا وتسبیح بعد از نمازهای واجب نسبت به بعد از نمازهای مستحبّی همانند فضیلت نماز واجب بر نماز مستحبّ می باشد.
۳۰ - قالَ (علیه السلام): أفْضَلُ أوْقاتِها صَدْرُ النَّهارِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ(۱۰۱).
ترجمه:
فرمود: (برای انجام نماز جعفر طیّار) بهترین وبا فضیلت ترین اوقات پیش از ظهر روز جمعه خواهد بود.
۳۱ - قالَ (علیه السلام): مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أخَّرَ الْغَداهَ إلی أنْ تَنْقَضِی النُّجُومُ(۱۰۲).
ترجمه:
فرمود: ملعون ونفرین شده است آن کسی که نماز صبح را عمدا تاءخیر بیندازد تا موقعی که ستارگان ناپدید شوند.
۳۲ - قالَ (علیه السلام): إنَّ الله قَنَعَنا بِعَوائِدِ إحْسانِهِ وفَوائِدِ اِمْتِنانِهِ(۱۰۳).
ترجمه:
فرمود: همانا خداوند متعال، ما اهل بیت را به وسیله احسان ونعمت هایش قانع وخودکفا گردانده است.
۳۳ - قالَ (علیه السلام): إنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ الله عَزَّ وجَلَّ وبَیْنَ أَحَدٍ قَرابَهٌ، ومَنْ أنْکَرَنی فَلَیْسَ مِنّی، وسَبیلُهُ سَبیلُ ابْنِ نُوحٍ(۱۰۴).
ترجمه:
فرمود: بین خداوند وهیچ یک از بندگانش، خویشاوندی وجود ندارد - وبرای هرکس به اندازه اعمال ونیّات او پاداش داده می شود - هرکس مرا انکار نماید از (شیعیان ودوستان) ما نیست وسرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح خواهد بود.
۳۴ - قالَ (علیه السلام): أما تَعْلَمُونَ أنَّ الارْضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّهٍ إمّا ظاهِرا وَإمّا مَغْمُورا(۱۰۵).
ترجمه:
فرمود: آگاه ومتوجه باشید بر این که در هیچ حالتی، زمین خالی از حجّت خداوند نخواهد بود، یا به طور ظاهر وآشکار ویا به طور مخفی وپنهان.
۳۵ - قالَ (علیه السلام): إذا أذِنَ الله لَنا فِی الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ، واضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وانْحَسَرَ عَنْکُمْ(۱۰۶).
ترجمه:
فرمود: چنانچه خداوند متعال اجازه سخن وبیان حقایق را به ما بدهد، حقانیّت آشکار می گردد وباطل نابود می شود وخفقان ومشکلات برطرف خواهد شد.
۳۶ - قالَ (علیه السلام): وأمّا وَجْهُ الاْ نْتِفاعِ بی فی غَیْبَتی فَکَالاْ نْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إذا غَیَّبَها عَنِ الاْ بْصارِ السَّحابُ(۱۰۷).
ترجمه:
فرمود: چگونگی بهره گیری واستفاده از من در دوران غیبت همانند انتفاع از خورشید است در آن موقعی که به وسیله ابرها از چشم افراد ناپدید شود.
۳۷ - قالَ (علیه السلام): وَاجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إلَیْنا بِالْمَوَدَّهِ عَلَی السُّنَّهِ الْواضِحَهِ، فَقَدْ نَصَحْتُ لَکُمْ، واللّهُ شاهِدٌ عَلَیَّ وعَلَیْکُمْ(۱۰۸).
ترجمه:
فرمود: هدف وقصد خویش را نسبت به محبّت ودوستی ما - اهل بیت عصمت وطهارت - بر مبنای عمل به سنّت واجراء احکام الهی قرار دهید، پس همانا که موعظها وسفارشات لازم را نموده ام؛ وخداوند متعال نسبت به همه ما وشما گواه می باشد.
۳۸ - قالَ (علیه السلام): أمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإنَّهُ إلَی اللّهِ، وکَذَبَ الْوَقّاتُونَ(۱۰۹).
ترجمه:
فرمود: زمان ظهور من مربوط به اراده خداوند متعال می باشد وهرکس زمان آن را معیّن ومعرّفی کند دروغ گفته است.
۳۹ - قالَ (علیه السلام): أکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ، فَإنَّ ذلِکَ فَرَجَکُمْ(۱۱۰).
ترجمه:
فرمود: برای تعجیل ظهور من - در هر موقعیّت مناسبی - بسیار دعا کنید که در آن فرج وحلّ مشکلات شما خواهد بود.
۴۰ - دَفَعَ إلَیَّ دَفْتَرا فیهِ دُعاءُ الْفَرَجِ وصَلاهٌ عَلَیْهِ، فَقالَ: فَبِهذا فَادْعُ(۱۱۱).
ترجمه:
یکی از مؤمنین به نام أبومحمّد، حسن بن وجناء گوید: زیر ناودان طلا در حرم خانه خدا بودم که حضرت ولیّ عصر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم، دفتری را به من عنایت نمود که در آن دعای فرج وصلوات بر آن حضرت بود.
سپس فرمود: به وسیله این نوشته ها بخوان وبرای ظهور وفرج من دعا کن وبر من درود وتحیّت بفرست.
وآن دعا بر حسب مشهور چنین نقل شده است:
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ فُلانِ بْنِ فُلانْ «الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْکَریّ» صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وعَلی آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وفی کُلِّ ساعَهٍ، وَلیّا وَحافِظا وقاعِدا وناصِرا وَدَلیلا وعَیْنا حَتّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعا وتُمَتِّعَهُ فیها طَویلا»(۱۱۲).

پاورقی:

-----------------

(۱) فهرست نام ومشخصّات بعضی از کتاب هائی که مورد استفاده قرار گرفته است در آخرین قسمت جلد دوّم همین مجموعه نفیسه موجود می باشد.
(۲) مطابق با بیست ودوّم مرداد ماه، سال ۲۴۷ هجری شمسی می باشد.
(۳) نام ولقب مبارک آن حضرت به عنوان امام «محمّد، مهدی» (علیه السلام) طبق عدد حروف أبجد کبیر - ۹۲، ۵۹ - می باشد.
(۴) طبق احادیث وارده: گفتن نام صریح امام زمان (علیه السلام) در زمان غیبت حرام وغیرمجاز است، که بعضی از آن احادیث، ضمن چهل حدیث منتخب خواهد آمد.
(۵) شخصی از امام جعفر صادق (علیه السلام) سؤال نمود که امام زمان (علیه السلام) چند سال حکومتش به طول می انجامد؟
حضرت فرمود: هفت سال، روزها وشبهایش به اندازه ای طولانی می گردد که یک سال آن مساوی است با ده سال از سالهای دوران شما، پس مجموع حکومت آن حضرت هفتاد سال از سالهای شما خواهد بود. غیبه طوسی: ص ۴۷۴، ح ۴۹۷، إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۹۰.
ودر بعضی روایات آمده که مدّت حکومت حضرت ۳۰۹ (سیصد ونُه) سال خواهد بود. توضیح در اوّلین پاورقی داستان ۲۴ موجود است.
(۶) ولادت ودیگر حالات حضرت برگرفته شده است از:
اصول کافی: ج ۱، تهذیب الا حکام: ج ۶، تاریخ اهل البیت (علیهم السلام)، مجموعه نفیسه، أعیان الشیعه: ج ۲، کشف الغمّه: ج ۲، ینابیع المودّه، بحارالانوار، جمال الاُسبوع، دعوات راوندی، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، دلائل الا مامه و...
(۷) اشعار از شاعر محترم: مرحوم دکتر قاسم رسا «ره».
(۸) سوره قصص: آیه ۵.
(۹) تلخیص از: إکمال الدّین: ص ۴۲۴ - ۴۲۶، غیبت طوسی: ص ۱۴۱، إعلام الوری طبرسی: ج ۲ ص ۲۱۵، أعیان الشّیعه: ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶، ینابیع المودّه: ج ۳ ص ۳۰۱، عیون المعجزات: ص ۱۴۲ ومجموعه نفیسه: ص ۲۴۲ با این تفاوت که نام مبارک ۱۴ معصوم را به ترتیب بیان فرموده است؛ وما به جهت اختصار وروشن بودن، فقط به اشاره بسنده نمودیم.
(۱۰) آدرس هر دو داستان: إکمال الدّین: ص ۴۳۰، ح ۵، غیبه شیخ طوسی: ص ۲۳۲، ح ۲۰۰، وص ۲۴۴، ح ۲۱۱، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۱۷، الخرائج والجرائح: ج ۱، ص ۴۶۵، ح ۱۱، وج ۲، ص ۶۹۳، ح ۷.
(۱۱) إکمال الدّین: ص ۴۵۲، ح ۲۱، إرشادالقلوب دیلمی: ص ۴۲۲، احتجاج طبرسی: ج ۲، ص ۵۲۳، ح ۳۴۱، بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۷۸ - ۸۸، داستان بسیار طولانی است، به قطعاتی از آن بسنده گردید.
(۱۲) احتجاج طبرسی: ج ۲، ص ۵۲۴ - ۵۲۷، ینابیع المودّه: ج ۳، ص ۳۱۹، ح ۵.
(۱۳) إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۵۰، إ کمال الدین: ص ۴۰۷، ح ۲.
(۱۴) کتاب الغیبه شیخ طوسی: ص ۳۵۷، ح ۳۱۹.
(۱۵) الخرایج والجرایح: ج ۳، ص ۱۱۰۲، ذیل ح ۲۳، إکمال الدین: ص ۴۷۶ ینابیع المودّه: ج ۳، ص ۳۲۶، با تفاوت در الفاظ.
(۱۶) مستدرک الوسائل: ج ۶، ص ۲۶۵، ح ۵، بحار الا نوار: ج ۹۱، ص ۲۵۰، ح ۴.
(۱۷) مستدرک الوسائل: ج ۶، ص ۲۶۸، ح ۲، جواهر الکلام: ج۱۲، ص ۱۷۲.
(۱۸) حدیث طولانی بود، فرمایشات حضرت گلچین گردیده است.
(۱۹) الخرایج والجرایح: ج ۳، ص ۱۳۳ - ۱۳۷، ح ۵۳، اکمال الدّین: ص ۵۲۵، ح ۱.
(۲۰) ارشاد: ج ۲، ص ۳۷۸، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۸۴، س ۱۳.
(۲۱) علائم ونشانه هائی از غیبت وظهور منجی عالم بشریّت، حضرت بقیّه الله الا عظم - روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، عجّل الله فی فرجه الشّریف - می باشد که هر کدام نیاز به توضیح وتشریح دارد که باید به کتابهای مربوطه ارجاع شود. ضمنا حدیث بسیار طولانی بود که به قطعه هائی از ترجمه آن اکتفا شد.
(۲۲) سوره آل عمران: آیه ۳۳ و۳۴.
(۲۳) سوره بقره: آیه ۱۴۸.
(۲۴) اختصاص شیخ مفید: ص ۲۵۵ ۲۵۷، بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۳۰۵، ح ۷۸.
(۲۵) وسائل الشّیعه: ج ۲۹، ص ۲۴۳، ح ۳.
(۲۶) مختصر بصائرالدّرجات ص ۱۸۲ - ۱۸۳.
(۲۷) مختصر بصائر: ص ۱۸۶ - ۱۸۸، هدایه الکبری حضینی: ص ۴۰۱، س ۱، بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۲، س ۱۵.
(۲۸) اصول کافی: ج ۱، ص ۲۳۱، ح ۳، إ کمال الدّین: ص ۶۷۰، ح ۱۷، الخرایج والجرایح: ج ۲، ص ۶۹۱، ح ۱.
(۲۹) إکمال الدّین: ص ۳۲۷، ح ۷، الخرایج والجرایح: ج ۲، ص ۶۹۱، ح ۶، با تفاوتی مختصر.
(۳۰) اصول کافی: ج ۱، ص ۵۲۰، ح ۱۳، إ کمال الدّین: ص ۴۹۰، ح ۱۳، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۶۳.
(۳۱) غیبه طوسی: ص ۲۵۳، ح ۲۲۳، اصول کافی: ج ۱، ص ۳۳۲، ح ۱۵، إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۶۷، إکمال الّدین: ص ۴۴۴، ح ۱، الخرایج والجرائح: ج ۲، ص ۷۸۴، ح ۱۱۰، مدینه المعاجز: ج ۸، ص۷۱، ح ۲۶۷۴، وص ۱۶۵، ح ۲۷۶۴.
(۳۲) مختصر بصائرالدّرجات: ص ۱۸۴، هدایه الکبری حضینی: ص ۳۹۷، س ۱۲۵، بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۹، س ۴.
(۳۳) سوره مائده: آیه ۱۰۱.
(۳۴) غیبه شیخ طوسی: ص ۱۷۶، ح ۲۴۷، إ کمال الدّین:ص ۴۸۳، ح ۴، الخرایج والجرایح: ج ۳، ص ۱۱۱۳، ح ۳۰، احتجاج طبرسی:ج ۲، ص ۵۴۲، ح ۳۴۴، إعلام الوری:ج ۲، ص ۲۷۰.
(۳۵) إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۱۸۶ - ۱۹۰، إ کمال الدّین صدوق: ۲۶۴، ح ۱۱، عیون اخبارالرّضا (علیه السلام): ج ۱، ص ۵۹، ح ۲۹.
(۳۶) سوره بقره: آیه ۱۴۸.
(۳۷) احتجاج طبرسی: ج ۲، ص ۴۸۱، ح ۳۲۴، إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۴۲، إ کمال الدّین: ص ۳۷۷، ح ۲، کفایه الا ثر: ص ۲۸۱، با مختصر تفاوتی در الفاظ.
(۳۸) اکمال الدّین: ص ۳۲۷، ح ۷، غیبه شیخ طوسی: ص ۲۶۱، إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۳۳، وینابیع المودّه: ج ۳، ص ۳۱۱ با تفصیلی بیشتر به نقل از امام صادق (علیه السلام) آورده است.
(۳۹) همان طوری که پدرش امیرمؤمنان علیّ (علیه السلام) درب قلعه خیبر را با یک دست از جای کَند وچندین متر آن طرف تر پرتاب نمود که چهل نفر هم نتوانستند آن را بردارند.
(۴۰) إکمال الدّین: ص ۳۷۶، ح ۷، غیبه نعمانی: ص ۱۶۸، ح ۹، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۴۰.
(۴۱) ودر بعضی روایات وارد شده است که مدّت حکومت حضرت ۳۰۹ (سیصد ونُه) سال خواهد بود، به همان مقداری که اصحاب کهف در غار مخفی وغائب بودند. إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۹۳، به نقل از غیبه شیخ طوسی، تاج الموالید ودلائل الا مامه طبری.
(۴۲) هچنین برای حضرت امیر المؤمنین امام علیّ صلوات الله علیه، خورشید چندین بار از جای خود حرکت کرد وباز گشت، مانند رجوع خورشید در آن هنگامی سر مقدّس پیغمبر اکرم بر زانوی امام علیّ (علیه السلام) بود؛ ونبز در سر زمین بابل و... که شیعه وسنّی در کتابهای خود نگاشته اند ونیز در جلد دوّم همین مجموعه اشاره ای شده است.
(۴۳) کتاب الغیبه شیخ طوسی ص ۴۷۵، ح ۴۹۸، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۹۱، روضه الواعظین: ص ۲۶۴ با تفاوت مختصر در عبارات.
(۴۴) عیون اخبار الرّضا (علیه السلام): ج ۱، ص ۲۷۳، ح ۵.
(۴۵) سوره حِجر: آیه ۳۶-۳۸.
(۴۶) تفسیر عیّاشی: ج ۲، ص ۲۴۲، ح ۱۴، بحارالانوار: ج ۶۳، ص ۲۵۴، ح ۱۱۶.
(۴۷) اثبات الهداه: ج ۳، ص ۷۰۱، ح ۱۴۱، مدینه المعاجز: ج ۸، ص ۱۰۶، ح ۲۷۲۱، بحارالانوار: ج ۵۱، ص ۳۰۳، س ۲۰.
(۴۸) إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۶۵، اصول کافی: ج ۱، ص ۴۳۸، ح ۱۶، غیبه طوسی: ص ۲۸۲، خرائج راوندی: ج ۲، ص ۴۶۴، ح ۹، عیون المعجزات: ص ۱۴۷.
(۴۹) اصول کافی: ج ۱، ص ۴۳۴، ح ۵، غیبه طوسی: ص ۲۸۱، ح ۲۳۹، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۶۱، الخرائج والجرائح: ج ۱، ص ۴۶۲، ح ۷.
(۵۰) غیبه طوسی: ص ۴۶۸، ح ۴۸۵، إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۸۷، خرایج: ج ۳، ص ۱۱۷۶، روضه الواعظین: ص ۲۶۳، تلخیص از سه حدیث می باشد.
(۵۱) غیبه طوسی: ص ۴۶۷، ضمن ح ۴۸۴، إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۸۷.
(۵۲) إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۸۸، روضه الواعظین: ص ۲۶۵.
(۵۳) تفسیر عیّاشی: ج ۱، ص ۶۴ - ۶۶، ح ۱۷.
(۵۴) هدایه الکبری حضینی: ص ۳۷۳، بحار: ج ۵۲، ص ۶۸، ح ۵۴، وج ۸۱، ص ۳۹۵.
(۵۵) هدایه الکبری حضینی: ص ۳۹۸ - ۴۰۰، بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۶، ح ۱.
(۵۶) امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) برای فریادرسی نیازمندان وحضور در مجامع ومکانها به شکلهای مختلف ولباسهای گوناگون ظاهر می گشته است، تا مبادا حضرت را بشناسند همچنین در فریادرسی نسبت به عموم افراد لطف ومحبّت داشته ودارد، داستان موجود نمونه ای از آنها است. ضمنا حضرت در داستان بعد که ادامه همین داستان است نام صریح خود را در جواب سؤال مطرح فرموده است.
(۵۷) الثّاقب فی المناقب: ص ۵۹۶، ح ۵۳۸، غیبه طوسی: ص ۲۹۸، ح ۲۵۴، خرائج راوندی: ج ۱، ص ۴۷۰، ح ۱۵، بحار: ج ۵۱، ص ۳۱۸، ح ۴۱.
(۵۸) إکمال الدّین: ص ۴۵۳، ج ۲۰، الثّاقب فی المناقب: ص ۶۰۵، ح ۱، ینابیع المودّه: ج ۳، ص ۳۳۲، ح ۱۰، حلیه الا برار: ج ۵، ص ۲۳۱، ح ۳، مدینه المعاجز: ج ۸، ص ۱۸۳، ح ۲۷۸۱.
(۵۹) علل الشّرایع: ص ۱۶۱، ح ۳، إثبات الهداه: ج ۳، ص ۴۹۷، ح ۲۶۸، حلیه الا برار: ج ۵، ص ۲۰۷، ح ۳، غیبه نعمانی: ص ۲۳۷، ح ۲۶.
(۶۰) إکمال الدّین شیخ صدوق: ص ۴۴۳، ح ۱۷، خرائج راوندی: ج ۲، ص ۹۶۱، الثّاقب فی المناقب: ص ۶۱۲، ح ۶، إثبات الهداه: ح ۳، ص ۶۷۰، ح ۳۸، بحار: ج ۵۲، ص ۳۱، ح ۲۷.
(۶۱) اصول کافی: ج ۱، ص ۵۲۰، ح ۱۳، ارشاد شیخ مفید: ص ۳۵۳، غیبه شیخ طوسی: ص ۲۸۲، ح ۲۴۰، إکمال الدّین شیخ صدوق: ص ۴۹۰، ح ۱۳.
(۶۲) بنابراین، بزرگانی که خدمت حضرت شرف حضور یافته اند در ابتداء ملاقات، امام زمان سلام الله علیه را نشناخته اند، بلکه پس از جدائی به وسیله علائم ونشانه هائی، آن حضرت را شناخته اند؛ وفرمایش حضرت شامل این افراد نمی شود.
(۶۳) غیبت شیخ طوسی: ص ۳۹۵، ح ۳۶۵، إ کمال الدّین شیخ صدوق: ص ۵۱۶ ح ۴۴، خرائج راوندی: ج ۳، ص ۱۱۲۸، بحار: ج ۵۱، ص ۳۶۰، ح ۷، وج ۵۳، ص ۳۱۸، س ۳.
(۶۴) اشعار از شاعر محترم: آقای میرزای نوغانی خراسانی.
(۶۵) اشعار از شاعر محترم: آقای حسان.
(۶۶) إکمال الدّین مرحوم صدوق: ص ۴۳۴، ح ۱، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۱۷.
(۶۷) إکمال الدّین ص ۴۳۰، ح ۵، غیبه شیخ طوسی: ص ۲۴۴، ح ۲۱۱، إعلام الوری طبرسی: ج ۲، ص ۲۱۷.
(۶۸) غیبه طوسی: ص ۴۲۸، ح ۴۰۸، إکمال الدّین ص ۳۲۶، ح ۶ وص ۳۵۰، ح ۴۶، إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۳۲، س ۱۴، وص ۲۳۱، س ۸ و۲۳۳، س ۱، با تفاوت.
(۶۹) الغیبه طوسی: ص ۴۲۸، ح ۴۰۸، إکمال الدّین ص ۳۲۶، ح ۶ وص ۳۵۰، ح ۴۶، إعلام الوری: ج ۲، ص ۲۳۲، س ۱۴، وص ۲۳۱، س ۸ و۲۳۳، س ۱، با تفاوت.
(۷۰) مختصر بصائرالدّرجات: ص ۱۱۷.
(۷۱) اشعار از شاعر محترم: مرحوم دکتر قاسم رسا «ره».
(۷۲) تفسیر عیّاشی: ج ۱، ص ۱۶، بحار الانوار: ج ۸۹، ص ۹۶، ح ۵۸.
(۷۳) دعوات راوندی: ص ۲۰۷، ح ۵۶۳.
(۷۴) بحار الانوار: ح ۲، ص ۹۰، ح ۱۳، و۵۳، ص ۱۸۱، س ۳، وج ۷۵، ص ۳۸۰، ح ۱.
(۷۵) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۸، ضمن ح ۹.
(۷۶) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۶۳، س ۱۶، ضمن ح ۴.
(۷۷) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۹، ضمن ح ۹.
(۷۸) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۹۱، ضمن ح ۱۹.
(۷۹) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۹۳، ضمن ح ۲۱.
(۸۰) الدّرّه الباهره: ص ۴۷، س ۱۷، بحار الانوار: ج ۵۶، ص ۱۸۱، س ۱۸.
(۸۱) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۹، س ۱۴، وج ۵۵، ص ۴۱.
(۸۲) إکمال الدّین: ج ۲، ص ۵۱۰، بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۹۱.
(۸۳) إکمال الدّین: ج ۲، ص ۴۸۴، بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۸۰.
(۸۴) احتجاج: ج ۲، ص ۴۹۷، بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۵.
(۸۵) مستدرک الوسائل: ج ۲، ص ۵۱۷، ح ۲۶۰۶.
(۸۶) مستدرک ج ۵، ص ۲۴۷، ح ۵۷۹۵.
(۸۷) غیبه طوسی: ص ۱۷۷، وسائل الشّیعه: ج ۲۸، ص ۳۵۱، ح ۳۹.
(۸۸) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۶۵، س ۸، ضمن ح ۴.
(۸۹) من لا یحضره الفقیه: ج ۲، ص ۷۴، ح ۳۱۷، وسائل الشّیعه: ج ۱۰، ص ۵۵، ح ۱۲۸۱۶.
(۹۰) إکمال الدّین: ص ۴۳۰، ح ۵، وسائل الشّیعه: ج ۱۲، ص ۸۹، ح ۱۵۷۱۷.
(۹۱) وسائل الشّیعه: ج ۱۶، ص ۲۴۲، ح ۱۲، بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۸۴، ح ۱۳ و۱۴.
(۹۲) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۶، س ۵، ضمن ح ۷، به نقل از احتجاج.
(۹۳) وسائل الشّیعه: ج ۲۱، ص۴۴۲، ح ۲۷۵۳۴.
(۹۴) وسائل الشّیعه: ج ۶، ص ۴۹۰، ح ۳، بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۶۱، ضمن ح ۳.
(۹۵) الدّرّه الباهره: ص ۴۸، س ۳.
(۹۶) بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۵۱، س ۴، به نقل از غیبه نعمانی.
(۹۷) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۹۱، إکمال الدّین: ج ۲، ص ۵۱۱.
(۹۸) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۸۲، ضمن ح ۱۱.
(۹۹) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۸۳، ضمن ح ۱۱.
(۱۰۰) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۶۱، ضمن ح ۳.
(۱۰۱) بحار الانوار: ج ۵۶، ص ۱۶۸، ضمن ح ۴.
(۱۰۲) بحار الانوار: ج ۵۵، ص ۱۶، ضمن ح ۱۳، وص ۸۶، ص ۶۰، ح ۲۰.
(۱۰۳) بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۳۸، ضمن ح ۲۸.
(۱۰۴) بحار الانوار: ج ۵۰، ص ۲۲۷، ح ۱، به نقل از احتجاج.
(۱۰۵) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۹۱، س ۵، ضمن ح ۱۹.
(۱۰۶) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۹۶، س ۱۲، ضمن ح ۲۱
(۱۰۷) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۸۱، س ۲۱، ضمن ح ۱۰.
(۱۰۸) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۹، س ۱۶، ضمن ح ۹.
(۱۰۹) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۸۱، س ۱، ضمن ح ۱۰.
(۱۱۰) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱۸۱، س ۲۳، ضمن ح ۱۰.
(۱۱۱) إکمال الدّین شیخ صدوق: ص ۴۴۳، ح ۱۷، بحار الانوار: ج ۵۲، ص ۳۱، ضمن ح ۲۷.
(۱۱۲) کافی: ج ۴، ص ۱۶۲، ح ۴، فلاح السّائل سیّد بن طاووس: ص ۴۶.

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۱ / ۵.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم