كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۵) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۲۴) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۵۰) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۷) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۵) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۹۰) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۹۰) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۲) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۵) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۶)
كتابخانه مهدوى

کتاب ها عطر حضور

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: نسترن قدرتی تاريخ تاريخ: ۲ / ۵ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۱۷۶۵۴ نظرات نظرات: ۰

عطر حضور
مجموعه سروده های حضور وانتظار

سروده: نسترن قدرتی

فهرست

مقدمه
لحظه های عشق
مولود نورانی
فجر ماه
دوباره مژده های گل
آغاز بهار
بانگ شادمانی
فجر شکوفان
مژده دوباره
عطر حضور
عطر سبز قیام تو
سایه مهر
فرصت تماشا
جرعه جرعه عاطفه
عطر گل
جاری سبز
سمت باغ آینه
نغمه ظهور
آیه های روشن
عطر ظهور
اگر دوباره
دور از تو
شوق تماشا
دست مهر
آرزو!
سمت باغ نور
شعر غریب
پایان غم
حسرت دیدار
کار عشق
سرود عدالت
در انتظار
کاش!
وبی خیال تو حاشا!
آخرین نشانه
انتظار سبز
گل عشق
هوای سفر
در سایه سبز
روز دیدار
بهار انتظار
با بهار تو
وناگهان
مثل عشق!
انتظار همیشه
صبح فردا
دور از بهار
قطره دریایی
شوق تو
غربت ما
تا کِی؟
زخمی غم
حرمت انتظار
یا مهدی
سِرّ خدا
جشن ولادت
با شما
امید بهار
باور دل
وعده دیدار
امید دیرینه
عطر گل عشق
انگار
لحظه های سبز
بازآ
ستاره عشق
پیغام سبز
برای چاره
صبر، صبر
اسیر درد
آخر کار
فجر بهار
پایان انتظار
طلوع عید
مژده میلاد
عطر محمدی
ای روشنی
دلتنگی
حرمت آیینه
یک روز زیبا
وپایان

مقدمه
«هل الیک یابن احمد سبیلٌ فتلقی»
زیبا گل نرگس

عالم وجود از آغاز تا کنون در انتظار ظهور تو به سر می برد وژرفای انتظارت به همه ی تاریخ برمی گردد. محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وبلندای آسمان معراجش، علی (علیه السلام) وسجده محراب نمازش، فاطمه (علیها السلام) وسینه رازدارش، حسن (علیه السلام) وصبر جمیلش، حسین (علیه السلام) وقیام خونینش، چشم انتظار ظهور تواند.
«لیت شعری أین استقرَّت بک النوی بل ای ارض تقلّک أو ثری»

بس طعنه زهجران رخ یار شنیدیم * * * از بار گران غم ایام خمیدیم
ما تشنه دیدار جمال رخ یاریم * * * زین روی ازاین کوی به آن کوی دویدیم
پرتو انتظارت از برق چکاچک شمشیر هزاران شهید مسلخ عشقت می درخشد که:
به تیغم گر کشد دستش نگیرم * * * وگر تیرم زند منت پذیرم
برآی ای آفتاب صبح امید * * * که در دست شب هجران اسیرم

شکوه ی هجرانت از نای سوختگان غمت به گوش می رسد که:
«اللّهم انّا نشکو الیک فقد نبینا وغیبة ولینا»
مونسا، دیدن روی خلق وندیدن روی تو سخت گران است:
«عزیزٌ علی أن اری الخَلق ولا تُری»
در فراق تو جز سخن عاشقانه ما را کاری نیست.
این مجموعه که حکایت گر احساسات پاک یکی از سوختگان غمت وسرشار از تازگی ها می باشد، در طَبَقی از اخلاص به آستان مقدست پیشکش می شود. در پایان از زحمات حجت الاسلام والمسلمین حسن زاده دبیر گروه ادبیات وهنر انتظار کمیته علمی وهمکاران محترمشان صمیمانه تشکر می نماییم.
﴿فأوفِ لنا الکَیل وتصدَّقْ عَلینا﴾ (یوسف / ۸۸)

کمیته علمی دبیرخانه دائمی اجلاس

به نام خدا
به نام قادر یکتای دانا * * * خداوند زمین وآسمانها
خدای بینیاز جاودانه * * * همه هستی زذات او نشانه
همآوای دل تنهای تنها * * * خدای آشنا با درد جانها
خداوندی که هستی را بنا کرد * * * زلطفش عاشقی را سهم ما کرد
خدای چاره ساز وحی سرمد * * * خدای قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)
امام سبز پوش قصه ها مان * * * امام انتظار دیر پامان
امام گل امام روشنایی * * * دلیل راه، راز پارسایی
گل سرخ گلستان رسالت * * * امام عشق، معنای عدالت
زلالی از زلال کوثر عشق * * * بهار آخرین دفتر عشق
زنورش روشنی دارد دل ما * * * زهجرش بیقراری حاصل ما
پناه جمله دلهای شکسته * * * نهان از دیده، در جانها نشسته
گل زیبای باغ جان زهرا (علیها السلام) * * * حضورش جاری هر لحظه ما
زلال چشمه های نور جاری! * * * تویی پایان فصل بی قراری
تویی گلواژه دیوان هستی * * * معطر از حضورت، جان هستی
تو شعر ناب دیوان خدایی * * * سرود خلوت آیینه هایی
تو زیبایی، چنانکه عشق زیباست * * * شکوفا از حضورت باغ دل هاست
تو رازسر به مهرروزگاری * * * برای هر چه هستی، اعتباری
بیا ایسرّ پنهان خدایی! * * * بیا ای ترجمان روشنایی!
بیا ای از گل وآیینه سرشار! * * * زراز آفرینش پرده بردار!
لحظه های عشق
ای خوشا یک دل، دل لبریز عشق * * * لحظه های سبز وعطر آمیز عشق
ای خوشا عشق وخوشا دلدادگی * * * ای خوشا با عشق خوبان زندگی
ما که دلهامان لبالب از خداست * * * جانمان سرچشمه مهر وصفاست
ما که چون آیینه سبز وساده ایم * * * دل به سودای محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) داده ایم
آفتاب معرفت نور یقین * * * لطف یزدان رحمةٌ للعالمین
آخرین پیغام از سوی خدا * * * ترجمان عشق معنای صفا
او تمنّای دل تنهای ماست * * * دردهای غربت ما را دواست
ما که از عشق علی (علیه السلام) دم می زنیم * * * پشت وپا بر هر دو عالم می زنیم
با علی در سوز وساز دیگریم * * * زآتش سوزان عشقش، پرپریم
شورش دلهای ما، عشق علی است * * * ضامن فردای ما عشق علی است
سر سپار راه مولاییم ما * * * سر به سر شوق وتولاّییم ما
عشق زهرا (علیها السلام) آتشی در جان ماست * * * شعله سوزنده پنهان ماست
کیست زهرا علیها السلام؟ نو گل باغ بهشت * * * قصه زیبای سرخ سرنوشت
چشمه خورشید رخشان، فاطمه (علیها السلام) * * * کوثر تقوی وایمان فا طمه (علیها السلام)
از غمی همواره در تاب وتبیم * * * همنوای ناله های زینبیم (علیها السلام)
کیست زینب (علیها السلام)؟ باور آیینه ها * * * وارث گلهای سرخ کربلا
قهرمان قصه های آرزو * * * اعتبار وافتخار وآبرو
باز هم مائیم وداغ کربلا * * * داغ ودرد لاله های نینوا
باز ما ولحظه های انتظار * * * انتظار مردی از نسل بهار
مهدی (علیه السلام) زهرا (علیها السلام) امام * * * آخرین مهدی موعود (علیه السلام) پرچم دار دین
از تبار آسمان وآفتاب * * * یادگار نسل پاک انقلاب
آخرین فریاد سرخ روزگار * * * فصل پایان حدیث انتظار
دوستی با آل طاها عاشقیست * * * با شقایق های زهرا (علیها السلام) عاشقی ست
آل طاها رمز«یاء» ورمز«سین» * * * واژهایسرخ قرآن مبین
آفتاب آسمانِ باورند * * * راه سرخ عشق را روشنگرند
عشق، سرفصل کرامات خداست * * * عشق مارارهبر است ورهنما است
عشق جان را قوّت بال وپراست * * * دل به دست عشق دادن، خوشتر است
مولود نورانی
زبام عرش میآید اشارتهای پنهانی * * * تمام لحظه ها پر میشود از عطر عرفانی
صدای عشق میآید از آنسوی نهایتها * * * معطر میشود عالم از این آوای سبحانی
نوای سبز توحید است تا هفت آسمان جاری * * * نوای آشنای نغمه های سبز قرآنی
به سمت نور میخواند کسی دلهای شیدا را * * * به بزم عشق میخواند کسی ما را به مهمانی
کسی از جنس گلها از تبار آبی دریا * * * ودست مهربانش چاره درد وپریشانی
کسی وامی کند دروازه های روشنایی را * * * که تا پایان بگیرد قصه شبهای ظلمانی
زلبخندش شکوفا میشود باغ گل نرگس * * * زلبخندی زلال وروشن وشفاف وروحانی
حضورش نورمیبخشد تمام بزم هستی را * * * زنورش میشود هر جای این عالم چراغانی
سرود عشق میخواند فلک از شوق دیدارش * * * سرود مهرمیخواند دل، این دریای توفانی
گل فریاد میروید زحجم خاک از شوقش * * * به پایان میرسد چشم انتظاری های طولانی
بساط شادمانیها مهیا گشته در هر جا * * * رسیده فصل گلها، فصل زیبای گل افشانی
نصیب عاشقان از فیض دیدار گل رویش * * * نگاهی آفتابی، دیدهای از شوق، بارانی
چراغ روشنی باید شبستان ولایت را * * * ومیتابد به صحن عشق آن خورشید کنعانی
به زیرسایه سبزش جهان آسوده میماند * * * گلستان میشود عالم از این مولود نورانی
فجر ماه
امشب زمین وآسمانها غرق نور است * * * ذرات عالم را سراپا شوق وشور است
امشب تمام کهکشانها در خروشند * * * زیبا رخان آسمانی نقره پوشند
بر طاقها رنگین کمان نور بستند * * * از عرش تا دروازه های دور بستند
در بزم هستی شور وحالی جاودانه است * * * آهنگ سبزیک سرود عاشقانه است
افلاکیان در انتظار یک ظهورند * * * در اضطراب لحظه پاک حضورند
درهای رحمت را ملائک باز کردند * * * مرغان عاشق، تا خدا پرواز کردند
هر ذره را در دل هزاران پیچ وتاب است * * * شور وشرار وشعله های التهاب است
دریا، نوایی خوش زرقص موج دارد * * * هر قطرهای در سر هوای اوج دارد
از بهر دیداری زمین در انتظار است * * * هر دیده در راه است وهر دل بیقرار است
بانگ طرب خیزد زخاک لاله زاران * * * هر لاله میخواند سرود نوبهاران
لبخند نرگس صد هزاران راز دارد * * * بوی وصال وشور یک اعجاز دارد
از خاک میجوشد زلال زندگانی * * * بر پاست در افلاک بزم شادمانی
گلهای عشق ومهروایمان فرش راه است * * * آری! جهان در انتظار فجر ماه است
ماهی درخشان بر جبین عالم پاک * * * تاج سر، هستی، نگین عرش وافلاک
عطرگل روی محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را نشان است * * * دین خدا را همچو گنجی شایگان است
او ارمغان بینظیر ملک هستی است * * * اسطوره عدل ونشان حق پرستی است
او آیه ای زآیات پاک ذوالجلال است * * * دریای عشق ومظهر عدل وکمال است
گنجینه اسرار حق، فجر رهاییست * * * آیینه انوار پاک کبریاییست
او برفرازد پرچم عدل خدا را * * * احیا کند آیین پاک مصط فی (صلی الله علیه وآله وسلم) را
ماهی فروزان از زلال نور سرمد * * * منجی عالم، قائم آل مح مد (صلی الله علیه وآله وسلم)
میآید وبا او طلوعی جاودانیست * * * پایان ظلمتها وفصل شادمانیست
تضمین غزلی از مولانا
دوباره مژده های گل
جان زخود رمیده را، مژده یار میرسد * * * بر دل وجان عاشقان صبر وقرار میرسد
زمشرق سپیده آن، طلایه دار میرسد * * * طلایه دار مشرقی، سپیده وار میرسد
«آب زنید راه را، زان که نگارمیرسد * * * مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد»
رسید مژده سحر، شبان انتظار را * * * شکست خنده های گل سکوت شام تار را
سرود لاله میبرد زجان ما قرار را * * * وجاودانه میکند شکوه روزگار را
«راه دهید یار را، آن مه ده چهار را * * * کز رخ نور بخش او نور نثار میرسد»
گل ستاره میچکد زحجم سبز آسمان * * * دوباره مژده های گل، دوباره بوی ارغوان
شکفته باغ آرزو، زخنده های ناگهان * * * ترانه ساز میکند به شاخه مرغ نغمه خوان
«چاک شده است آسمان غلغله ایست در جهان * * * عَنبر ومشک میدمد، سنجق یار میرسد»
تا دل سبز آسمان، بانگ وترانه میرود * * * سرود عاشقانه مان به هر کرانه میرود
بنفشه سوی نسترن، چه عاشقانه میرود! * * * خزان باغ لاله ها زیادمان نمیرود
«تیر روانه میرود، سوی نشانه میرود * * * ما چه نشسته ایم پس، شه زشکار میرسد»
عطر نسیم صبحدم زباغ وداغ میرسد * * * زکوی یار مرهمی به درد وداغ میرسد
نوبت غصّه میرود، گاه فراغ میرسد * * * تیرگی شبانه را طرفه ایاغ میرسد
«رونق باغ میرسد، چشم وچراغ میرسد * * * غم به کناره میرود، مه به کنار میرسد»
باده خوشگوار را، باغ به جام میکند * * * لاله که باده میکشد، عیش مدام میکند
زیر وزبر زمانه را به یک پیام میکند * * * حجت خویش را به ما باز تمام میکند
«باغ سلام میکند، سرو قیام میکند * * * سبزه پیاده میرود، غنچه سوار میرسد»
زجام نور، لاله ها دوباره آب میخورند * * * فصل گل است وعاشقان، باده ناب میخورند
باده ناب ناب را چه بی حساب میخورند * * * به شور وشوق روی گل، مست وخراب میخورند
«خلوتیان آسمان تا چه شراب میخورند * * * روح خراب ومست شد، عقل خمار میرسد»
به گل نشسته ناگهان، نهال آرزویما * * * پر از شراب نور شد، سبوی ما سبوی ما
به سر رسید عاقبت تمام های وهوی ما * * * ز راه عشق میرسد نگار مشک بوی ما
«چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما * * * زان که زگفت وگوی ما، گرد وغبارمیرسد»
آغاز بهار
تا پنجره های روبه خورشید * * * جاریست زلال روشنایی
بر دامن خاک گل بریزد * * * دستی ز نهایت خدایی
لبخند ستاره ترجمانیست * * * از شادی وشورو همزبانی
درکوچه سبز خلوت دل * * * جاریست نوای آسمانی
عشق است که بیبهانه اینجاست * * * همسایه بی قرار دل ها
شوق است که میچکد زدیده * * * از مطلع آفتاب طاها
عطر نفس مسیح مریم * * * جاریست به باور زمانه
از بارش گل از آسمانها * * * گل کرده بهار، عاشقانه
هستی به ترنّمی دوباره است * * * غوغای قیامت است برپا
گل آمده مقدمش مبارک * * * گل آمده از بهشت گلها
آغاز بهار روی مهدی (علیه السلام) * * * پایان همیشه خزان است
پایان غم است ونامرادی * * * آغاز دوباره جهان است
بانگ شادمانی
هان به پاخیزید وبانگ شادمانی سر کنید! * * * از زلال اشک شوقی دیده ها را تر کنید
آیه های نور می بارد زحجم آسمان * * * یک نظر کافیست تابر گنبد اخضر کنید
تشنگان! ای راهیان راه سبز انتظار * * * جرعه های نور در پیمانه وساغر کنید
عاشقان، چشم انتظاران!فصل فصل عاشقیست * * * خنده را مهمان دل های زغم پرپر کنید
از فراسوی زمان ها میرسد پیغام عشق * * * گوش براین نغمه های سبز جانپرور کنید
آفتابی روشن از گلدسته ها سر میزند * * * سینه را آیینه از نور جهان گستر کنید
غنچه میجوشد زباغ ولاله میخندد به دشت * * * حال گیتی شددگرگون، حال خوددیگرکنید
کهکشان شد گلفشان وآسمان شد گل نشان * * * دیده را روشن زروی ماه روشنگر کنید
نوبت پرواز آمد، لحظه شادی رسید * * * آسمان را عاشقان لبریز بال وپر کنید
مژده میآرد صبا از خاک پاک کوی دوست * * * جان، معطر از شمیم روی آن دلبر کنید
یار میآید سرودی تازه میباید سرود * * * واژه های عشق را آویزه دفتر کنید
ازحضورش ذره ذره خاک، گلشن میشود * * * ارمغانش دسته دسته لاله احمر کنید
میوزدازگلشن سبزمحمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بوی عشق * * * مطلع صبح ظهور عشق را باور کنید
«نسترن» چشم انتظاران وصالش را بگو * * * هان به پا خیزید وبانگ شادمانی سرکنید!
فجر شکوفان
عطر اهورایی عشق پیچیده در جان هستی * * * لبریز نور خداییست باغ گل افشان هستی
جاریست درلحظه هامان بوی زلال رهایی * * * سرشارعطر قیام است، روح پریشان هستی
زیباترین لاله آمد، ازباغ سبزمحمد (صلی الله علیه وآله وسلم) * * * تا سبز گردد به نامش، باغ بهاران هستی
آمد که ما را بشارت از آب وآیینه باشد * * * این روشنای خدایی، این سرّ پنهان هستی
سبز است در آرزویش هر لحظه باور ما * * * بر عاشقانش مبارک، فجر شکوفان هستی
مژده دوباره
تو آمدی که سر آید شبان یلدایی * * * سپیده سرزند از مشرق اهورایی
تو آمدی که بر وید گل وبهار شود * * * بهار سبز وشکوفا، در اوج زیبایی
تو آمدیکه به پایان بری غم ما را * * * تو ای شکوفه گلزار عدل مولایی!
گل ستاره ببارد از آسمان بلند * * * به سررسد غم واندوه وناشکیبایی
غم زمانه به لطف شما شفا گیرد * * * تو آمدی گره از کار بسته بگشایی
زلال رحمت حق رادوباره مژده دهی * * * دوباره چاره شوددرد وداغ تنهایی
عطر حضور
عطر دلارای خدا آمد، خوش آمد! * * * بوی محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) از فضا آمد، خوش آمد!
عطر گل نرگس گرفته کوچه ها را * * * آن آشنا با کوچه ها آمد، خوش آمد!
همراه با لبخند گلهای شقایق * * * گلبانگ تکبیر ودعا آمد، خوش آمد!
تفسیر آیات زلال زندگانی * * * تعبیر آیات صفا آمد، خوش آمد!
از خلوت آیینه های باور عشق * * * آزاد وسرشار ورها آمد، خوش آمد!
نوری ز شرق آسمان آبی عشق * * * از جاده های آشنا آمد، خوش آمد!
خورشید رویش از کجا تابید ای دل؟! * * * عطر حضورش از کجا آمد؟ خوش آمد!
نور زلال چشمه های سبز کوثر * * * آیینه دارمصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد، خوش آمد!
دریای ایمان، گنج اسرار ولایت * * * گنجینه ارض وسما آمد، خوش آمد!
آیینه ذات جمال کبریایی * * * آیینه ایزد نما آمد، خوش آمد!
آن یادگار بینظیر آفرینش * * * گنج نهان ما سوا آمد، خوش آمد!
از یمن میلادش زاوج آسمانها * * * آوای سبز ربنا آمد، خوش آمد!
بوی شقایق میدهد دلهای عاشق * * * مهدی (علیه السلام) گل باغ ولا آمد، خوش آمد!
زیباترین آلاله گلزار زهرا (علیها السلام) * * * عطر پیام کربلا آمد، خوش آمد!
دانی که آمد؟ سرپناه دردمندان * * * غمهای غربت را دوا آمد، خوش آمد!
درد غریبی سوخت از غم خاطر ما * * * آن یار با درد آشنا آمد، خوش آمد!
گر مشکلی افتاد گوما را غمینیست * * * آن رهبر ومشکل گشا آمد، خوش آمد!
خورشید سرزد از بلند آسمانها * * * خورشید بزم کبریا آمد، خوش آمد!
شیرازه بنددفترعشق است مهدی (علیه السلام) * * * دُردانه آل عبا آمد، خوش آمد!
فردا نماز عشق وغوغای قیامت * * * فردایمان را مقتدا آمد، خوش آمد!
عطر ظهورش مینوازد جان ما را * * * ای عاشقان! مولای ما آمد، خوش آمد!
عطر سبز قیام تو
تو آمدی که زمان با تو جاودانه شود * * * زنقش نام تو عالم، نگارخانه شود
زشوق عطرحضورت جهان سراسرمست * * * زفجر روی تو روشن دل زمانه شود
زنور صبح جمال تو، ای طلیعه مهر! * * * تمام وسعت شب، شعر عارفانه شود
شفق به راه تو، آیینه ظفر بندد * * * فلق زمهر تو سر مست وشادمانه شود
بهار را به درختان باغ مژده دهی * * * که تا سراسر این باغ پر جوانه شود
به دست مهر تو درهای بسته باز شوند * * * به تیغ قهر تو، قلب ستم نشانه شود
زعطر سبز قیام تو ای گل خورشید! * * * به کوچه کوچه دل، زندگی روانه شود
سرود عشق برآید زذره ذره خاک * * * جهان لبا لب گلبانگ عاشقانه شود
چنان به جلوه درآیی که اززمین وزمان * * * خروش وهلهله تا عرش بیکرانه شود
وخواب شب زدگان را چنان بر آشوبی * * * که نقش ظلم ونشان ستم، فسانه شود
فضای دیده پر از اشک شوق دیدارت * * * هوای سینه پر از نغمه وترانه شود
برای رفع غم ما، کسی ظهور کند * * * شکست فاصله ها را، کسی بهانه شود
سایه مهر
از افق نور شادی دمیده * * * نوبت شادمانی رسیده
خنده میبارد از آسمانها * * * از طلوع زلال سپیده
گل به رقص آمده شادمانه * * * زدلهای ما پرکشیده
عطر لبخندگل گشته جاری * * * اشک شوقیزمژگان چکیده
آمدی ای بهار دل ما! * * * آرزوی دل ونور دیده
مقدمت گلفشان گلفشان باد! * * * سایه مهر تو جاودان باد!
با تو سرشار عطر خداییم * * * باره سبز تو آشناییم
با تو ای یارما، یاورما! * * * همنوا، همنوا، همنواییم
با تو ای مژده آسمانی! * * * شادمانیم واز غم رهاییم
غرق شادیدل عاشق ماست * * * سر به سر شوروشوق ونواییم
بر قدوم توگل میفشانیم * * * یاوران تو همواره ماییم
آیه روشن باور ما! * * * سایه ات جاودان بر سر ما
فرصت تماشا
آمد وگل افشان کرد، باغ باور ما را * * * بر دودیده بنشانید، این بهار زیبا را
آشناتر از خورشید، در شبان ما تابید * * * مژده داد پایانِ رنج شام یلدارا
باصفاتر از شبنم، بیریاتر از مهتاب * * * آمد وقرار آورد، جان نا شکیبا را
از دیار آبیها، شهر روشناییها * * * جرعه بقا آورد، تشنگان شیدا را
دست مهربانش را، سایه ساردلهاکرد * * * چاره کرد غم های بی کرانِ دلها را
از نگاه اوخواندم، رمزوراز پنهانی * * * در نگاه او دیدم، معجز مسیحا را
در صفای چشمانِ از ستاره سرشارش * * * میتوان تلاوت کرد، آیه آیه دریا را
صبح روی زیبایش، خنده شکوفایش * * * مرهم پریشانیست، خستگان تنها را
لحظه لحظه دیدارش، فرصتی تماشاییست * * * عاشقانه دریابید! فرصت تماشا را
رمز یک معما بودمطلع درخشانش * * * جز خدا نمیداند، رمز این معما را
جرعه جرعه عاطفه
آمد، چه ساده، سبز، صمیمانه! * * * با او بهار وآینه معنا شد
در باغ جان زشوق تماشایش * * * شور ونشاط وغلغله بر پاشد
از انتهای فاصله ها آمد * * * از کوچه های خلوت رؤیایی
از سمت باغ، باغ شقایق ها * * * از سرزمین عشق وشکوفایی
درها به سمت آینه ها واشد * * * بوی گل وستاره وسیب آمد
همراه با نسیم سحرگاهی * * * آوای یاس های نجیب آمد
آمد که آفتاب نگاهش را * * * بر لحظه های خسته بتاباند
آمد که داغ تشنگی ما را * * * با جرعه جرعه عاطفه بنشاند
آمد که شوق لحظه دیدارش * * * از آسمان دیده، فرو ریزد
دل را به نور وآینه پیوندد * * * جان را به عطرعشق در آمیزد
از شرق آسمانی چشمانش * * * سر زد بهار وفصل تماشا شد
عطرش به باغ باور ما پیچید * * * دلتنگی همیشه مداوا شد
عطر گل
از یاد تو باغ باورم، رنگین است * * * شعرم به بهانه تو عطر آگین است
در تاب وتبم زعشق، خودمیدانی * * * چشمم به گل ستاره ها آذین است
در جان زحضور سبز تو غوغایی است * * * در جان ودلم عطر گل نسرین است
در کوچه باورم ز عطر نفست * * * همواره روان نسیم فروردین است
همسایه جاودانه مهتابم * * * سهم دل عاشقم زهستی، این است
تا یاد توجاودانه درمن جاریاست * * * از شوق تو دامنم پراز پروین است
جاری سبز
جاری سبز نگاه تو وتوفانی سبز * * * ترجمانی ست زاندیشه وایمانی سبز
عطردستان تو، عطر نفس باغچه هاست * * * از نفسهای توجاریست بهارانی سبز
روشن ازنور نگاه تو، دل عاشق ماست * * * آیه در آیه نگاه تو، گلستانی سبز
ای زلال نفست زمزمه بیداری * * * این تویی راه مرا آینه گردانی سبز
تشنه سوخته جانم;زکرامت بنشان * * * عطش جان مرا با نمِ بارانی سبز
سمت باغ آینه
پیغام سبز باد صبا آمد * * * آن دل که رفته بود، به ما آمد
بوی ستاره در همه جا پیچید * * * تا مژده نسیم صبا آمد
آن ترجمان مهر ووفاداری * * * مثل نسیم، سبزورها آمد
مرز هزار فاصله را طی کرد * * * تا شهر سرخ حادثه ها آمد
عطرش به قلب پنجره ها پیچید * * * با او به باغ سینه صفا آمد
از بی نشانه های خدا کوچید * * * بنگر که از کجا به کجا آمد!
شاید زسمت باغ صنوبرها * * * شاید زسمت کرب وبلا آمد
از روشن سپیده خبر آورد * * * فارغ زهرچه چون وچرا آمد
باغ خیال باور ما، گل کرد * * * از سمت باغ آیینه تا آمد
آمیزه صداقت وبیداری * * * آیینه حضور خدا آمد
نغمه ظهور
فصل رویش گلهاست، فصل سبز باران است * * * از نوازش خورشید کوچه ها چراغان است
بر لب شقایق ها، شعر زندگی جاری است * * * در دل صنوبرها، جوش سبز توفان است
در نگاه آیینه، هر چه هست زیبایی ست * * * در کمال زیبایی، هر چه دیده حیران است
مژده شکوفایی می رسد دل ما را * * * مژده ها ترا ای دل! نوبت بهاران است
از نهایتِ آبی عطر لاله می بارد * * * جاری دل صحرا، عطر لاله زاران است
اشک شوق میجوشد، بویعشق می آید * * * کو دلی که از غم ها خسته وپریشان است؟
شام غم به سر آمد، مژده سحر آمد * * * درد غربت ما را، این بهانه درمان است
بهر شادمانی ها، دست عشق در کار است * * * در پناه عشق آری، کار ما به سامان است
عید سبز میلاد است، چشم عاشقان روشن * * * خانه خانه گلباران، آسمان گل افشان است
قاصدی زنور آمد، نغمه ظهور آمد * * * نغمه ظهور او، او که مژده جان است
از قبیله خورشید، از سلاله عشق است * * * از تبار آیینه، از نژاد باران است
این طلوع زیبا را، عاشقانه باور کن! * * * فصل باورعشق است، فصل سبزایمان است
آیه های روشن
جرعه نوش چشم مستت، آفتاب * * * از نگاهت هر دعایی مستجاب
بوی باران، بوی باران میدهی * * * مژده سبز بهاران میدهی
با تو دل آیینه کاری میشود * * * مهربانی، باز جاری میشود
گل، گلِ روی ترا بو میکند * * * شیوه چشم تو جادو میکند
در هوایت بیقرارم، بیقرار * * * با تو سرشارم زعطر نوبهار
میبری با خود مرا تا دورها * * * تا زلال روشنی از نورها
عطر پیغام سحر میآوری * * * از گل وآیینه حتی، بهتری!
شب چراغان نگاه روشنت * * * بوی گل دارد، گل پیراهنت
تو زلالی مثل دریاهای دور * * * مثل آبیها، پر از عطر حضور
مژده داری از بهارانی که نیست * * * از نماز سبز بارانی که نیست
با تو بوی عشق دارد سینه ام * * * با تو لبریز گل وآیینه ام
صبح از چشم تو سربر میزند * * * در هوایت باز دل پر میزند
ای زلال روشن ومهتابیام! * * * آسمان تا همیشه آبیام!
چشمهایت آیه های روشن است * * * چاره دلواپسیهای من است
ای تمام باورم از انتظار! * * * تشنه کام لحظه ای بر من بیار
عطر ظهور
از جاده های سبز آدینه * * * مردی زنسل نور میآید
با کوله باری از صفا لبریز * * * از جاده های دور میآید
میآیداز شهر شقایق ها * * * مردی که بوی کربلا دارد
از آسمان روشن چشمش * * * بارانی از آیینه میبارد
میآید از شهر خدا، مردی * * * مثل گل خورشید، نورانی
از نور رویش میشود روشن * * * شبهای بیپایان ظلمانی
با ذوالفقار عدل میآید * * * تا هر چه ظلمت را براندازد
تا پرچم سبز محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را * * * بر بام آزادی برافرازد
از بوی گل پر میشود هر جا * * * یک روز زیبای خدا، آری!
در کوچه های انتظار ما * * * عطر ظهورش میشود جاری
او از تبار آبی دریاست * * * ما عاشق دریا وبارانیم
تا مژده صبح ظهور او * * * در انتظاری سبز میمانیم
اگر دوباره
به پیشواز تو میآید، دل شکسته تنهایم * * * هوای روی ترا دارم، بهار سبز شکوفایم!
به سمت آینه وا کردم، دری برای تماشایت * * * دری به قبله آیینه، برای هر چه تماشایم
دل هوایی من اینک، به شوق روی توبیتاب است * * * بیا برای مداوای دل هوایی شیدایم
تمام هستی من با تو، دوباره عطر خدا دارد * * * رسیده تا به فلک امروز، طنین دلکش آوایم
به بام باور من روزی، اگر دوباره بیفروزی * * * ظهور صبح درخشانی، به شام تیره یلدایم
قسم به عشق دلم تنگ است!بیا وچاره کن این غم را * * * بیا بیا که حضورت را، به اشک شوق پذیرایم
اسیر غصه وغم ماندم، هزار بار ترا خواندم * * * خدا کند که بیایی تو، تو ای تمام تمنّایم!
زمان بی تو نشستن ها، به انتظار تو ماندنها * * * کسی ندیده که خاموشم، کسی نگفته شکیبایم
تو راز خلوت رؤیایی، تو صبح روشن فردایی * * * تو روح آبی دریایی، منم که عاشق دریایم
هلال ماه خبر داده است، ز شهر فاصله می آیی * * * زشهر فاصله میآیی، تو ای غزال غزل هایم
دوباره زمزمه هاییسبز، زبان ذهن مرا وا کرد * * * به گوش پنجره پیچیده است، سرود خلوت رؤیایم
قسم به حرمت بیداری، به حق عشق ووفاداری * * * جوانه میزند از شادی، دوبال سبز تولاّیم
نسیم خوش خبری آمد، پیام سبز ترا آورد * * * برای باور دیدارت، به سمت پنجره میآیم
دور از تو
بی قرار درد غربت، گوشه ای تنها نشستم * * * ای تمام باور من! از غم رویت شکستم
ز انتظارت بر لب آمد جان از غم خسته من * * * کی به پایان میرسد این غصّه پیوسته من؟
رفته از دل صبر وتابم دور از رخسار ماهت * * * مینشینم تا همیشه ای امید من به راهت!
من غریبی دردمندم بی تو ای آرام جانم! * * * چارهای کو بر غم وبر ماتم ودرد نهانم؟
ای نگاه مهربانت چاره ساز دردهایم! * * * بی تو درمانی ندارد این غم بی انتهایم
بیقرار لحظه های دیر پای انتظارم * * * میرسی آیا به فریادم؟ گل باغ بهارم!
شوق تماشا
باغم سودای تو، روز وشب ما خوش است * * * روز وشب ما دراین آتش سودا خوش است
قصه شبهایما، قصه دلدادگیست * * * بهر تسلای دل، یاد تو ما را خوش است
سبزتر از باغ گل، سرخ تر از لاله ای * * * دیده مشتاق را، منظر زیبا خوش است
در تب وتاب است دل، مست وخراب است دل * * * مست بلادیده را، مهرتوتنهاخوش است
بی خبر از دل شدیم، از همه غافل شدیم * * * بی خبر از خویش را، ذوق تمنا خوش است
گرچه به آتش دریم، سوخته بال وپریم * * * سوختگان ترا، شعله سراپا خوش است
مژده دیدار ده، جانِ زخود رفته را * * * دیدن روی تو ای قبله دلها! خوش است
میبرد از دست دل، شوق تماشا مرا * * * دیده به یاد تو با شوق تماشا خوش است
فارغم از این وآن، تا به تو رو میکنم * * * برسرکوی توام، منزل ومأوا خوش است
سیر گلستان عشق میکنم وسر خوشم * * * روی به هر سوکنم، خاطرم آنجا خوش است
قطره دریاییام، مست وتماشاییام * * * قطره سر مست را، دامن دریا خوش است
بود ونبودم تویی، شعروسرودم تویی * * * لطف وعطای تو ام، توشه فرداخوش است
دست مهر
بتاب ای چشمه خورشید رخشان! * * * تو ای آیینه ذات خدایی!
بیا ای چشمه سار مهربانی! * * * ببر ما را به شهر روشنایی
ترا ای آشنا در انتظاریم * * * به عطر روشنی مهمانمان کن
بیا ای آیه سبز معطر! * * * به دست مهر، گل افشانمان کن
بیا ای آرزوی تا همیشه! * * * دری بر خانه خورشید واکن
بیا فرزند زهرا (علیها السلام)، قائم عشق! * * * بیا ما راز دست غم رها کن
بیا تا از نگاه مهربانت * * * دل بی تاب ما، آرام گیرد
بیا تا از زلال چشم هایت * * * شب ما روشنی را وام گیرد
زشرق آسمان آبی عشق * * * بتاب ای آفتاب پاک وروشن!
بیا با ذو الفقار عدل مولا * * * بساط ظلم را از ریشه بر کن
آرزو!
امشب دوباره سمت دل خسته رو کنم * * * از درد بی نهایت خود گفتگو کنم
با یادت ای تمامی دار وندارمن! * * * دل را رها زوسوسه وهای وهو کنم
مقصود من تویی وتویی آرزوی من * * * شرح فراق روی ترا، مو به مو کنم
دستی به سمت روشن آیینه ها برم * * * یعنی:حضور سبز ترا آرزو کنم
زیباترین بهار منی هر زمان که من * * * با آفتاب وآینه ات، روبه رو کنم
حیف است حیف!عمرکه بیعشق بگذرد * * * باید تمام عمر ترا جستجو کنم
تا از در کرامت بی انتهای تو * * * کسب مقام ومنزلت وآبرو کنم
میآیم از نهایت غربت به سمت نور * * * تاکی به دردغربت دیرینه خوکنم!
سمت باغ نور
میآید از آنجا که بوی یاس جاریست * * * توفانی از آیینه واحساس جاریست
میآید از آبیترین سمت رهایی * * * از شهر عشق واز دیار روشنایی
آن جلوه ذات خدا، آیینه جان * * * میتابد از شرق عدالت، شرق ایمان
از سرزمین لاله های نو شکوفا * * * میآید آن پیغامدار روشنیها
می آید آن نورخدا، عدل مجسّم * * * با اوگلستان میشود هرجای عالم
با اوست سمت اوج ها، بال رهامان * * * جاریست عطر عاشقیدرلحظه ها مان
چشم انتظاران بهار باغ نوریم * * * ازمطلعش غرق نشاط وشوق وشوریم
شعر غریب
در آتش رهایم، خدا شاهد است! * * * به غم مبتلایم، خدا شاهد است!
شب است ودل وبیکسی وای من! * * * به درد آشنایم، خدا شاهد است!
دگر صبر وتابی، دگر طاقتی * * * نمانده برایم، خدا شاهد است!
دلم میگدازد در آتش، دریغ! * * * به غم همنوایم، خدا شاهد است!
شکسته است آیینه های مرا * * * غم دیر پایم، خدا شاهد است!
رسیده است تا نا کجا، نا کجا * * * طنین صدایم، خدا شاهد است!
بگو جان ما را زغم چاره چیست؟ * * * اسیر بلایم، خدا شاهد است!
به شعر غریبم به شبهای غم * * * ترا میسرایم، خدا شاهد است!
پایان غم
پایان این شب های سرد وتار ویلداییست * * * پایان فصل بیقراری، فصل تنهاییست
پایان شام انتظارِ دیر سال ماست * * * آغاز صبح رویش گلهای صحراییست
دل های بیتاب پریشان را قراری هست * * * هرلحظه مان سرشار عطر ورنگ وزیباییست
باغ وبهار وگل، طراوت، آب، آیینه * * * دنیای رنگین بهار ما، تماشاییست
هر لحظه مان از شوق دیدار تو سرشار است * * * این دیده از شوق تماشای تو، دریاییست
میآیی از سمت حضور سرخ شب بوها * * * با تو بهارانی لبالب از شکوفاییست
از کوچه های روشن آیینه میتابی * * * دیدار تو درمان درد نا شکیباییست
بوی تومیپیچدشبیدرکوچه های دل * * * عطر تو عطر لاله های سرخ زهرایی (علیها السلام) ست
اینجا دلی در آرزوی سبز پرواز است * * * با انتظار وآرزوهایی که فرداییست
فردایمان فردایی از آیینه لبریز است * * * فردایمان یک روز خوب وسبزو رؤیاییست
حسرت دیدار
ای سبزترین بهار! کی میآیی؟ * * * منظومه انتظار! کی میآیی؟
ای لاله سرخ باغ زیبای خدا * * * ای سبزترین سوار کی میآیی؟
ای راز بزرگ آفرینش، ای مرد! * * * گنجینه روزگار! کی میآیی؟
ای روشنی چشم جهان!یا مهدی (علیه السلام)! * * * ای صاحب ذوالفقار! کی میآیی؟
ماییم ونگاه انتظاری بر در * * * ای مونس وغمگسار کی میآیی؟
خورشید درخشان حریم زهرا (علیها السلام)! * * * آیینه کردگار! کی میآیی؟
ای باور ما زنور رویت روشن! * * * از نسل گل وبهار! کی میآیی؟
در حسرت دیدار، نصیب دل ماست * * * درد وغم بی شمار، کی میآیی؟
یک دل، دل غمدیده عاشق به خدا! * * * ای جان مرا قرار! کی میآیی؟
بی روی تو مانده ایم درماتم وغم * * * با یک دل داغدار، کی میآیی؟
کار عشق
عمری دل وداغ ماتم، همواره چشم انتظاری * * * با اشک وآه دمادم، با ناله وبی قراری
عمری دل وانتظارت، ای انتظارِ همیشه! * * * عمری دل وآرزویت، ای پیک سبز بهاری!
یک سینه درد غریبی، یک آسمان بی نصیبی * * * ای راز سبز نگاهت! سر چشمه رستگاری
سوز تب وتشنه کامی، کو جرعه های زلالی؟ * * * ای کاش ابر سخاوت! یک لحظه بر ما بباری
عمری من ودل بریدن، از هر چه غیر خیالت * * * کو قاصدی؟ کو پیامی؟ کو وعده غمگساری؟
بال وپری بسته دارم، جان ودلی خسته دارم * * * هرگز مباد آن که روزی ما را به خود واگذاری!
باید ترا آرزو کرد، باید ترا جستجو کرد * * * عمری من وجستجویت، ای مژده سبز جاری!
امیدوار رهایی سربررهت میسپارم * * * هردم نظر از سرِ مِهر برما نداری که داری!
روزی به دستان مهرت، وا میشود بال پرواز * * * پر میشودکوچه ها مان، از عطر بال قناری
میآیی ای لحظه هایم، از عطر یاد تو سرشار! * * * میتابیازمشرق عشق، روزی تو میتابی آری!
از عشق میگویم ای دل! با «نسترن» همنوا شو * * * ازعشق خوش تر نباشد، درزندگی هیچ کاری!
سرود عدالت
صدای پای تو میپیچد، به کوچه کوچه تنهایی * * * دوباره بوی شقایق ها، دوباره بوی شکوفایی
تو میرسی زفراسوها، ز اوج آبی اشراقی * * * زلال نور تو میبارد، در این سکوت اهورایی
تو میرسی، زنهایت ها، زعطر عاطفه سرشاری * * * به شوق روی تو میخواند، بهار با همه زیبایی
زمان زعطر بهارانت، دوباره زمزمه ها دارد * * * ستاره میچکد از حجم زلال این شب رؤیایی
نوای سبز حضور توست، سرود صبح ظهور توست * * * نوای دم به دم صحرا، سرود آبی دریایی
نگاه پنجره میخواند، حدیث شوق ترا هر دم * * * ترانه های لب گلها، گواه آن که تو میآیی
تو میرسیکه قیامت ها، به نام عشق بر انگیزی * * * تو میرسیکه جهانی را، به عدل ومهر بیارآیی
در انتظار بهار توست، زمین شبزده از بیداد * * * بخوان سرود رهایی را، به نام لحظه شیدایی
مسیح فاطمه (علیها السلام) جاری کن، زلال سبز کرامت را * * * بخوان که زنده شود عالم، زنغمه های مسیحایی
زدیده شوق تو میبارد، وانتظار ترا دارد * * * دلی شکسته زدست غم، دلی شکسته زتنهایی
چه سالیان درازی را، به انتظار تو سر کردیم * * * ببین که رفته زدل هامان، قرار وصبر وشکیبایی
تو می رسی که بر افرازی لوای سبز عدالت را * * * همان لوای سرافرازی، همان عدالت مولایی
بریده ام زهمه دنیا، سپرده ام دل ودینم را * * * به دست عشق تو یا مولا!وحکم آنچه تو فرمایی
در انتظار
تا کی گل باغ زهرا (علیها السلام)، در انتظارت بمانم؟ * * * ای آشنای غم ما، در انتظارت بمانم
تا کی گل باغ زهرا (علیها السلام)، من باشم وبیقراری * * * من باشم ودر هوایت، همواره چشم انتظاری
من شاخهای بی بهارم، یک شعله آتش سراپا * * * عمری ست شب زنده دارم، تنهای تنهای تنها
عمری گذشت وندیدم از ماه رویت نشانی * * * در انتظارم بیایی، ای مژده زندگانی!
عمریست تنهای تنها، همواره در جستجویم * * * تا کی در آتش بسوزد، بال وپر آرزویم؟
بی تو پناهی ندارد این دل، دل بی شکیبم * * * ای مژده سبز باران! من بی پناهی غریبم
تا کی بمانم به راهت، با یک دل زار خسته * * * با یک دل بی نصیب در آرزویت نشسته
ای آفتاب درخشان در قلب شام سیاهم! * * * بر جاده های خیالت، تا کی بماند نگاهم؟
ای کاش! باز آیی ای جان! تا ماه رویت ببینم * * * در آرزوی شکفتن، در سایه سارت نشینم
ای نورسبز محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ماندیم درحسرت ودرد! * * * ای آرزوی همیشه!برگرد، برگرد، برگرد
کاش!
کاش! روزی سینه ها دریای توفان خیز گردد * * * کوچه از عطر عبوری، ناگهان لبریز گردد
جان بگیرد لحظه ها مان از حضور آشنایت * * * از نوایت وسعت هر سینه عطر آمیز گردد
انتظار دیرپا، پایان بگیرد کاش روزی! * * * بزم دلهامان سراسر شاد وشور انگیز گردد
با بهار سبز رخسارت گل باغ محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) * * * باغهای غصّه واندوه مان پاییز گردد
وبی خیال تو حاشا!
به نام نامیات ای آفتاب عالم بالا! * * * غریب لحظه دردم، در این دو روزه دنیا
تمام هستی من نذر روشنایی نگاهت * * * تمام دارو ندارم به راه توست مهیا
نبود ونیست به جانم هوای گشت وگذاری * * * وبی هوای تو هرگز! وبی خیال تو حاشا!
مرا ببر به نهایت، نهایتی که تو دانی * * * مرا بخوان به حضورت به بزم عشق وتولا
به راه سبز نگاهت امید بسته دل من * * * بیا که بی تو اسیرم، به دست غربت یلدا
عطش نشسته به جانم ببخش جرعه نوری * * * تو ای ترنم باران! تو ای ترانه دریا!
نمیشود که بخوانم بدون یاد تو هرگز! * * * نمیشود که بمانم بدون مهر تو این جا
به لحظه لحظه عمرم، خیال بود وتو بودی * * * به لحظه لحظه عمرم، خیال هست وتماشا
هماره همرهیام کن که بی پناه نمانم * * * هماره همدم من باش، ای نهایت رؤیا!
نه صبر مانده دلم را نه طاقت ونه قراری * * * به انتظار نشستم، به انتظار تو، تنها
امیدوارم ودانم که بی نصیب نمانم * * * تویی که میبری ام تا به اوج سبز تمنّا
بیا بیا که سرآید شبان تیره عالم * * * تو ای نهایت آبی! تو ای بهار شکوفا!
به حال «نسترن» از راه لطف مرحمتی کن * * * ترا به حق محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، ترا به حرمت زهرا (علیها السلام)!
آخرین نشانه
تا میوزد ز باغ خدا، عطر آشنا * * * گل میکند تمامی باغ خیال ما
میبارد از کرانه دل، عطر آفتاب * * * سر میزند زمشرق آیینه، نور ناب
آوای عشق میرسد از هر کران های * * * گلبانگ شوق وزمزمه عاشقانه ای
رقص نسیم وخنده مهتاب، دیدنیست * * * شعر بهار از لب گلها، شنیدنیست
ما را به بزم آینه ها بار میدهند * * * فرصت برای لحظه دیدار میدهند
با تو زمانه خانه آیینه میشود * * * فصل طلوع گل، گل آدینه میشود
میآیی ای زلال ترین آیه خدا * * * از سمت عشق از حرم سبز آشنا
با تو سرود لاله، سرود شکفتن است * * * از آسمان وروشنی ونور گفتن است
با تو هوای سرخ رهایی است در پَرم * * * سبز است با خیال تو گلهای باورم
با تو هزار حنجره آواز با من است * * * با تو، هوای آبی پرواز با من است
مهمان بزم آینه ها میشود دلم * * * در دست آفتاب، رها میشود دلم
دلتنگی ام زآمدنت چاره میشود * * * هر غصه ای زشهر دل آواره میشود
یاد تو میبَرد غم دل های خسته را * * * وا میکند تمامی درهای بسته را
از عطر سبز عاطفه سرشار میشوم * * * مست زلال لحظه دیدار میشوم
آبیتر از تمامی این آسمان تویی * * * زیباترین بهار گلافشان جان، تویی
تو راز سر به مُهر فلک، گنج سرمدی * * * فرزند فاطمه (علیها السلام) گل باغ محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم)
میآیی ای غزال غزل های انتظار! * * * ای آخرین نشانه وای آخرین بهار!
انتظار سبز
آرزو دارم بیایی، مژده سبز بهارم! * * * ای تمام باور من، ای همه دارو ندارم!
آرزو دارم بتابی در دل تاریک غم ها * * * ای جمالت روشنای خلوت شبهای تارم!
بی تو ای آرام جانم! پَرپَر دست خزانم * * * بی تو کو درمان دردم؟ بی توکو صبروقرارم؟
مانده ام در حسرت وغم زانتظار دیرپایت * * * آرزو دارم بیایی، تا سر آید انتظارم
محرمی کو تا بداند، درد بی پایان ما را؟ * * * همدمی کو تا شود هنگامه غم، غمگسارم؟
در دل توفان غم ها، این منم غمگین وتنها * * * بی تو یعنی: چاره ای بر درد تنهایی ندارم
عاشقم، حصرت نصیبم، بیقرارم، بی شکیبم * * * مرهمی ایکاش! بگذاری به درد بیشمارم
ز آتش غم میگدازد، جان از غم پرپر من * * * اشک حسرت میچکد از دیده امّیدوارم
در هجوم غصه وماتم، غریبی، بی پناهی * * * با خیال سبزت ای گل! لحظه ها را میشمارم
تاب ماندن نیست این دل، این دل درد آشنا را * * * کاش! میشد دستهای مهربانت، سایه سارم
کی به پایان میرسد این لحظه های بیقراری؟ * * * کی به درمان میرسد دردی که از داغ تو دارم
مژده سبز رهایی! آرزو دارم بیایی * * * چاره سازی درد ما را، چاره ساز روزگارم!
گفته ای آدینه ها را چشم در راهت بمانم * * * بعد عمری باز هم آدینه را چشم انتظارم
گل عشق
بیا تا شب ما چراغان شود * * * به جانها گل عشق، مهمان شود
بیا تا زعطر نفس های تو * * * درودشت آیینه بندان شود
ببارد گل از طاق آیینه ها * * * زمین وزمان نور باران شود
ثمر آورد شاخه انتظار * * * جهان روشن از نور قرآن شود
بیا تا دل عاشق ما پر از * * * نوای دل انگیز باران شود
شکوفا شود گل به بزم چمن * * * بهاری دل باغ وبستان شود
بیا تا گل چشمه آفتاب * * * زشوق جمال تو، خندان شود
به پایان رسد قصه داغ ما * * * غم ما زروی تو، درمان شود
سر آید غم بیکسیهای ما * * * همه کارها روبه سامان شود
بیا تا زعطر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) جهان * * * گلستان، گلستان، گلستان شود
بیا تا ز دیدارت ای مهربان! * * * شکوفاگل سرخ ایمان شود
زمین واکند سفره عشق را * * * چو دستان سبزت گل افشان شود
بیا تا دل خسته «نسترن» * * * جدا از غم ودرد وحرمان شود
هوای سفر
بیا که خسته دل از کار روزگاران * * * بیا به همرهی، ای چراغ تابانم!
بگیر دست مرا از کرامت ویاری * * * تو ای حضور زلال طراوت جاری!
مرا بخوان به حضور تمام آینه ها * * * رها کن از غم دل، خاطر غمین مرا
مرا ببر به دیار گل وستاره ونور * * * به شهر عاطفه ها وزلال سبز حضور
بخوان به خطّه خورشید وآفتاب مرا * * * به سمت زمزمه های زلال آب مرا
به سمت سبز ترین سبز، رهسپارم کن * * * قسم به نور! خزانم بیا بهارم کن
بریز جرعه نوری به ساغرجانم * * * بپرس از دل شوریده پریشانم
مرا ببر به دیار کبوتران سپید * * * دیار سرخ پرستو، دیار سبز امید
مرا ببر به تماشای باغ نیلوفر * * * به روشنای سپیده به روشنایی سحر
مرا به خانه سبز نسیم مهمان کن * * * دل مرا زحضورت، ستاره باران کن
مرا ببر به زیارت، زیارت گل یاس * * * به بیکرانه ترین بیکرانه احساس
مرا ببر به زلالی ترین کرانه رود * * * به سوی سبزترین لحظه لحظه موعود
بیا که تنگی دل را به مِهر چاره کنی * * * دل غمین مرا خانه ستاره کنی
بیا که دست بدارم زهر چه اینجاییست * * * مرا هوای سفر در دیار رؤیاییست
بیا زدست غم وغصه ها، رهایم کن * * * بیا وبا گل وآیینه، آشنایم کن
بیا که بی تو دلم تنگ از زمانه شده است * * * غم فراق تو در سینه جاودانه شده است
به روی «نسترن» از مرحمت دری واکن * * * بیا وچاره درد همیشه ما کن
در سایه سبز
کاش! روزی قصه غم هایمان پایان بگیرد * * * دردهای بینصیبیهایمان، درمان بگیرد
کاش! روزی دست بردارد زدلها بیقراری * * * کارهای بی سرو سامانمان، سامان بگیرد
ز آسمان دل ببارد قطره قطره روشنایی * * * لحظه هامان بوی سبز نغمه باران بگیرد
بشکند بغض زمین را گریه های عاشقانه * * * ناگهان در ناگهان زندگی، توفان بگیرد
شام بی فردای بی پایان ما شب زنده داران * * * روشنی از چشمه خورشید جاویدان بگیرد
درسکوت لحظه ها جاری شود عطر شقایق * * * لحظه ها مان عطر دلجوی گل ایمان بگیرد
چشمه نوری بتابد از افق هایرهایی * * * عالم از سرچشمه نور خدایی جان بگیرد
سایه سار رحمتی پیدا شود از بیکرانها * * * زندگی را در پناه روشن قرآن بگیرد
آفتاب عالم افروزی برآید ناگهانی * * * شادمانیها نشانی از دل ویران بگیرد
«نسترن» در سایه دستان سبز مهربانی * * * کاش! روزی قصه غم هایمان پایان بگیرد
روز دیدار
روزی زشهر روشن خورشید * * * بوی بهار عشق میآید
از جاده های روشن امید * * * میراث دار عشق میآید
مردی که داغ کربلا دارد * * * در سینه اش از بوی گل غوغاست
او وارث خون شهیدان است * * * او امتداد سرخ عاشورا است
سوز عطش درجان اوجاری است * * * از تشنه کامیها خبر دارد
او قائم فجر قیامت هاست * * * داغ شقایق برجگر دارد
از چشم هایش میتوان فهمید * * * راز گل سرخ شقایق را
دلواپسیهای مداوم را * * * داغ پرستوهای عاشق را
با توسنی رهوار میآید * * * مردی معطر، آسمانی، پاک
مردی فراتر از همه عالم * * * مردی فراتر از همه افلاک!
از آسمان کعبه میتابد * * * با خود بهاری تازه می آرد
دارم به راه سبز دیدارش * * * چشمی که مشتاقانه میبارد
در انتظار مژده وصل اند * * * دلهای آتش خیز توفانی
در آرزوی روز دیدارند * * * جانهای سرشارِ پریشانی
او مژده فجر سحر دارد * * * با انقلاب سرخ صحرایی
آری قسم بر عشق میآید! * * * آن یادگارسبز زهرایی (علیها السلام)
از خشم او بیداد میلرزد * * * از قهر او بیداد میمیرد
او انتقام خون گلها را * * * با ذوالفقار عدل میگیرد
ای کاش! فردایی که میآید * * * با هر چه زیبایی قرین باشد
روز ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) * * * پیغام دار آخرین باشد
بهار انتظار
گل باغ اهورایی! به دیدارم نمیآیی * * * شفای درد تنهایی! به دیدارم نمی آیی
تمنای دل شیدا، امید دیده تنها! * * * شب است وناشکیبایی، به دیدارم نمی آیی
زهجرانت غمی دارم، فراق وماتمی دارم * * * گرفتارم نمیآیی، به دیدارم نمی آیی
بیا وروشنایی ده، حضور خلوت ما را * * * چراغ شام یلدایی، به دیدارم نمی آیی
به هر سویی که رو کردم، جمالت آرزو کردم * * * گل باغ تماشایی! به دیدارم نمی آیی
سرشکی دارم وآهی، شرار ودرد جانکاهی * * * تسلای دل مایی، به دیدارم نمی آیی
گل باغ تمنایم زعشقت ناشکیبایم * * * سرود بزم صحرایی! به دیدارم نمی آیی
دمی بنشین کنار من، بهار انتظار من! * * * امید جان سودایی! به دیدارم نمی آیی
به یادت ای گل زیبا! ببین سرشارِ سرشارم * * * زشور وشوق وشیدایی، به دیدارم نمی آیی
با بهار تو
ما ویک عمر پریشانی وسرگردانی * * * در غم هجر تو ای آینه نورانی
میگدازد دل حسرت زده تنها را * * * آتش خانه بر انداز وغم پنهانی
روز در ماتم دیدار تو همخانه غم * * * شب همه شبدل وهمسایگی ویرانی
شد نصیب دل ماتم زده از دوری تو * * * شعله حسرت وآوارگی وحیرانی
کو قراری که سر آریم غم هجر ترا؟ * * * آه! از دربه دری، وای زبی سامانی
چشم درراه توماندیم قسم بر همه عشق! * * * با دلی غمزده، چشمی همه دم بارانی
تا نتابی گل خورشید به باغ دل ما * * * کی به پایان رسد این تیره شب ظلمانی
ذره را کاش! به لطف وبه کرم بنوازی * * * قطره را کاش! به دریای محبت خوانی
چاره ای کن به غم ودرد وپریشانی ما * * * تو فقط حال دل سوخته را میدانی!
کاش! کار دل غمدیده به سامان برسد * * * با بهار تو رسد مژده گل افشانی
«نسترن» را زغم وغصّه رهایی چه شود؟ * * * سوی ما کن نظری تا غم ما بنشانی
وناگهان
میتابی ای فجر زیبا! ای مژده آسمانی! * * * ای نور سبز رهایی! آیینه مهربانی
می تابی ای فجر زیبا! از مشرق انتظارم * * * ای آفتاب درخشان در پرده پرنیانی!
می تابی ای روشنای شبهای دلواپسیها! * * * خورشید بزم محبت، ای پرتو جاودانی!
ای یادگار سپیده! ای از تبار نجابت! * * * زندانی این حصارم با درد وداغ نهانی
سوز عطش میگدازد، دلهای در آرزو را * * * ای قاصد سبز باران! ای مژده زندگانی!
دیگر برایم نمانده، آرام وصبر وقراری * * * دل برده ای از بر ما با آن همه دلستانی
فجر امیدم تو هستی، من ماندم وداغ غم ها * * * ایکاش روزی دلم را، از دست غم وا رهانی!
ایکاش پایان بگیرد! روزی غم انتظارم * * * عطر زلالت بپیچد، در کوچه ها، ناگهانی!
ای یاد رویت قرارم! جانم لبالب زدرد است * * * تنها تویی کز دل من، رفع بلا میتوانی
میآیی ومی فشانی از چهره گرد ملالم * * * از چهره گرد ملالم، میآیی ومیفشانی
آقا! قسم بر محبّت! چشم انتظار تو هستم * * * چشم انتظار کرامت، زان در گه آسمانی
می آیی ای انتظارم! ای عطر سبز بهارم! * * * آن روز، روزهایی ست، آن دم دم شادمانی
آن روز، آن روز موعود، ای آرزوی همیشه! * * * هنگام فجر بهار است، هنگامه گل فشانی
مثل عشق!
لحظه لحظه با تو هستم، ای تمام انتظارم! * * * چشم در راهت نشستم، ای گل باغ بهارم!
مثل رؤیا سبز سبزی، مثل دریا مهربانی * * * با دل درد آشنایم، همنوایی، همزبانی
میتراود از نگاهت قطره قطره روشنایی * * * مینشاند در دل من عطر ناب آشنایی
از نفس های زلالت میچکد بوی بهاران * * * قلب من میگوید آیا میرسی همراه باران؟
مینوازی خاطرم را با نسیمی از کرامت * * * میبری صبر وقرارم، ای حضور بی نهایت!
میوزی همراه گلها، هر سحر درباور من * * * مینشینی در خیالم، ای گل نیلوفر من!
بوی خوب عشق داری، آشنا با کوچه هایی * * * مثل عشقی، مثل نوری، با دل من آشنایی
بی تو نومیدم زهستی، با تو سرشار بهارم * * * یادگار سبز زهرا (علیها السلام) من شما را دوست دارم!
انتظار همیشه
کاش! میآمدی گل زهرا (علیها السلام) * * * انتظار همیشه دل ها
کاش! میآمدی زجاده نور * * * ای تو معنای عشق! رمز حضور!
عطر پیغام سرمدی، مهدی (علیه السلام)! * * * گل باغ محمدی، مهدی (علیه السلام)!
عاشقانیم وبی قرار توایم * * * جمعه ها را در انتظار توایم
بیحضور تو دیده دریایییست * * * سینه را شعله های تنهایی ست
کاش! میآمدی زخلوت راز * * * ای تو معنای جاودان نماز!
ای تو تفسیر ذکر ومدح وثنا! * * * ترجمان امید ومهر ووفا
قائم آل عشق، روح قیام * * * آخرین لاله، آخرین پیغام
قائم آل نور، یا مهدی (علیه السلام)! * * * آیه های حضور یا مهدی (علیه السلام)!
سوره سوره عدالتی به خدا! * * * بندگی را نهایتی به خدا!
ای نماز تو زینت دینم! * * * رسم وراه تو رسم وآیینم
راز گویای عالم هستی! * * * انتظار همیشه ام هستی
شور عشق است در سجود شما * * * در قیام شما، قعود شما
عطر سجاده تان بهاری سبز * * * راهِ پایان انتظاری سبز
از تبار زلال آیینه! * * * مقتدای نماز آدینه!
چه شکوهی است در نیایش تو * * * در ثنای تو وستایش تو
همه دلهاست در تب وتابت * * * عطر گل میوزد زمحرابت
در نماز تو عطر عاشورا است * * * بوی گلهای باور زهرا (علیها السلام) است
کاش! روزی به اقتدای شما * * * فجر آدینه ای شود بر پا
با تو عطر قیام برخیزد * * * شوردرجسم وجان برانگیزد
با تو جاری شود در آیینه * * * عطر سبز نماز آدینه
با تو جاری شود زلال خدا * * * ای امید همیشه دنیا
صبح فردا
پشت پَرچین سپیدار، من او را دیدم * * * سایه در سایه دیوار، من او را دیدم
سبدی از گل وسیب وغزل وآینه داشت * * * با یکی توسن رهوار، من او را دیدم
من زلال نفسش را به خدا! حس کردم * * * نه خیال است ونه پندار، من او را دیدم
به صنوبر، به شقایق، به گل یاس قسم! * * * پشت این پنجره صد بار من او را دیدم
به گل افشانی دلهای رها میآمد * * * شاد وآزاد وسبکبار من او را دیدم
عطر پیغام سحر بود که جاری میشد * * * در تن کوچه اسرار من او را دیدم
پی درمان غمِ دخترکی می آمد * * * دختری خسته وتبدار من او را دیدم
ردّ پایش سر آن کوچه خلوت پیدا است * * * دور از دیده اغیار من او را دیدم
در هوایش دل من بود که از خود میرفت * * * با دل ودیده بیدار من او را دیدم
مثل هر روز سلامی وگل لبخندی * * * باز هم وعده دیدار! من او را دیدم
عابران را گل وآیینه تعارف میکرد * * * نه همین بار که بسیار من او را دیدم
صبح فردا زهمین کوچه گذر خواهد کرد * * * باز این جمله به تکرار «من او را دیدم»
دور از بهار
دانی که انتظار تو با ما چه میکند؟ * * * توفان ببین به پهنه دریا چه میکند
آشفته ام چو موج به دریای زندگی * * * آشفتگی ببین به دل ما، چه میکند
یکدم بپرس این همه غم این همه بلا * * * در خاطر شکسته زغم ها چه میکند
دور از بهار روی تو بیبرگ مانده ام * * * بی برگ وبار مانده به دنیا چه میکند؟
بنشین ز راه لطف دمی در کنار دل * * * آخر بپرس این دل تنها چه میکند
قطره دریایی
ای روی تو در خوبی، آیینه زیبایی * * * ای حسن تو جاویدان در اوج دلارایی
از عطر دلاویزت سرمست شده جانها * * * ای عطر تو جان پرور چون روح مسیحایی
ماییم ودلی تنها در اوج پریشانی * * * ای در لب نوشینت صد چشمه گوارایی
رونق زرُخ ماهت در باغ وگلستان است * * * زینت زجمال توست، بر گنبد مینایی
در صحن گلستان، گل در صحن چمن، بلبل * * * از چشم تو آموزد آیین فریبایی
از آتش عشق تو، بس شعله به جان دارم * * * کی غم ببری از جان، ای روح شکوفایی!
فارغ زگل وگلشن، آسوده زگلزارم * * * تا با رخ زیبایت اندر نظرم آیی
شوریده سرم یارا! بنواز دمی ما را * * * ای مژده بیداری! ای ماه تماشایی
با یاد تو در جوشم، با غصه وغم تنها * * * ای آرزوی جانها! امید که میآیی
امید به تو دارم، لطف تو بود یارم * * * ای یاور مشتاقان! ای مونس تنهایی!
تو وسعت ناپیدا، من قطره بی تابم * * * دانی چه بر سر دارد، این قطره دریایی؟
از شوق تو بی خوابم، در آتش ودر آبم * * * ای کاش شود روزی! کز پرده برون آیی
شوق تو
باز به شوق آمدم از بوی تو * * * از گل رخساره نیکوی تو
باد صبا بار دگر میدهد * * * بردل زارم خبر ازسوی تو
باز به جانم شرری میزند * * * سروِ قدِ قامت دلجوی تو
در سر سودایی من عشق توست * * * در دل من، شور وهیاهوی تو
گرچه سراپا شررم از غمت * * * پا نکشم یک نفس از کوی تو
غربت ما
کشتی شکسته ایم وبه توفان نشسته ایم * * * دوراز رخت به ماتم وحرمان نشسته ایم
از دل شرار وناله برآید زدست غم * * * از دست ناله سر به گریبان نشسته ایم
در شام انتظار تو با ناله همدمیم * * * از داغ غم همیشه پریشان نشسته ایم
در دل نبودجز غم وحسرت زدوریات * * * در آتش فراق تو گریان نشسته ایم
ماییم وماتمی که بفرسود جان ما * * * با دردجانگداز تو ای جان! نشسته ایم
آشفته وشکسته ودرمانده وغریب * * * غمگین وزار وخسته ونالان نشسته ایم
در سوز وساز میگذرد روزگار ما * * * در انتظار صبح درخشان نشسته ایم

تا کِی؟

اینجا زمین غریب!.
اینجا زمان
در قاب سرد پنجره ها ایستاده است
آیینه ها به غربت هم خو گرفته اند
دیگر برای رُستن گلها
بهانه نیست
پروانه ها به ماتم وگل، غرق تشنگی
حسرت به قلب خاک ودرخت وجوانه است
هر قطره در هوای تو
امّا به انتظار!
غمگین وزار وخسته ونالان
نشسته است
دریا، چه، غمگنانه زجوش ایستاده است
هر ذره را
هوای تو دیوانه می کند
ای بارش کرامت وای سبزی بهار!
تا کی به انتظار؟!

زخمی غم

با الهام از زیارت ناحیه مقدسه درد دل حضرت زهرا (علیها السلام) با حضرت مهدی (علیه السلام) در واقعه عاشورا

از گریه های دَم به دَمت سوخت جانِ من * * * آتش گرفت این دل بی همزبان من
از شِکوههای سرخ تو جانم به لب رسید * * * درد تو بُرد یکسره تاب وتوان من
بی صبر وبیقرار ببین همنوا شده است * * * هفت آسمان به ناله وآه وفغان من
از داغ گل در آتش جانسوزم ای دریغ! * * * درد است وآه، همدم روز وشبان من
من داغدار داغ شهیدان بی سرم * * * کومرهمی به درد وغم بیکران من؟
قلب شکسته ام به خدا! زخمی غم است * * * از داغ سرخِ باغِ گل ارغوان من
دست بلا وظلم وجفا وستم شده است * * * همراهِ تا همیشه من، سایبان من
داغم دوباره تازه شد از گریه های تو * * * بشنو حدیث غصّه ودرد نهان من
بنشین کمی کنار دلِ لاله پرورم * * * آرام باش یک نفس، آرام جان من!
بگذار سر به شانه لرزان فاطمه (علیها السلام) * * * آتش مزن زگریه به روح وروان من
بس کن که نیست تاب تحمل دگر مرا * * * بس کن ترا قسم به غمِ بی امان من!
غمگریه های لاله امانم بریده است * * * جز غصّه نیست آنچه بگیرد نشان من
دل را قرینِ ماتم واندوه میکند * * * فریادهای العطشِ کودکان من
یک شعله ام زداغ غریبان کربلا * * * هرگز نبود این همه غم، درگمان من
در گوشه خرابه غریبانه جان سپرد * * * بی بال وپر پرنده بی آشیان من
در جان من نشسته غمِ ناگهانِ گل * * * طاقت زدست برده غمِ ناگهانِ من
بس کن که داغ غربت گلها مرا بس است * * * مهدی (علیه السلام)! عزیز دیده! گل بی خزان من!
مهدی (علیه السلام)! بس است، گریه مکن طاقتم مگیر * * * رحمی به ناله های دل خونفشان من
یک روز میرسی ز فراسوی غصّه ها * * * زیباترین ستاره هفت آسمان من!
با ذوالفقار عدل به خونخواهی حسین (علیه السلام) * * * میآیی ای شفای غم جاودان من!
پایان غصّه های تبار محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) است * * * روز مصیبت است وغم دشمنان من
حرمت انتظار
ما منتظران لحظه دیداریم * * * از عطر گل محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) سرشاریم
این حرمت وعزّت وسر افرازی را * * * از حُرمت انتظار مهدی(عج) داریم
یا مهدی
قائم آل نور، یا مهدی! * * * عطر سبز حضور، یا مهدی (علیه السلام)!
تا همیشه صبور می مانیم * * * در هوای ظهور، یا مهدی (علیه السلام)!
سِرّ خدا
سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است * * * مهدی گل بی خزان آل الله است
ای منتظران حضرتش برخیزید * * * پیغام دوباره سحر در راه است
جشن ولادت
از جرعه کوثر ولایت مستیم * * * یعنی که به آب وروشنی پیوستیم
در خانه گل جشن ولادت برپاست * * * امشب همه مهمان محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) هستیم
با شما
ای معطر ز عطر روی شما * * * باغ سبز بهار باور ما!
با شما ما ویک جهان شادی * * * بی شما ما ویک دل تنها
امید بهار
جانی همه داغ انتظار است مرا * * * چشمی همه دم ستاره بار است مرا
از بس که گل لاله به دامن دارم * * * امید شکفتن بهار است مرا
باور دل
ما زمزمه حضور را می فهمیم * * * معنای زلال نور را می فهمیم
از بس که به داغ انتظارت ماندیم * * * ای باوردل! ظهور را میفهمیم
وعده دیدار
از نسل گل وبهار وآیینه تویی * * * منظومه انتظار دیرینه تویی
ما منتظران وعده دیداریم * * * خورشید زلال روز آدینه تویی
امید دیرینه
تا نقش تو هست نقش آیینه ما * * * بوی خوش گل نشسته در سینه ما
در دیده بهار جاودان می شکفد * * * با یاد تو ای امید دیرینه ما!
عطر گل عشق
یک روز نسیم خوش خبر می آید * * * بس مژده به هر کوی وگذر می آید
عطر گل عشق در فضا می پیچد * * * می آیی وانتظار سر می آید
انگار
آهوی رمیده ای که بر می گردی * * * پیغام سپیده ای که برمی گردی
گفتیم شبی سیاه از غم داریم * * * انگار شنیده ای که بر می گردی
لحظه های سبز
لبریز ترانه ونوایم با تو * * * از درد وغم زمان رهایم با تو
تو سبزترین بهار در جان منی * * * سبز است تمام لحظه ها یم با تو
بازآ
یک عمر به انتظار ماندیم همه * * * غمدیده وبیقرار ماندیم همه
بازآ که شکست، دل ز یاد غم تو * * * بی روی تو بی بهار ماندیم همه
ستاره عشق
ای وسعت آسمان آبی! * * * آیینه سبز آفتابی!
رخشنده ترین ستاره عشق * * * ای کاش به شام ما بتابی!
پیغام سبز
ای روشنای راه سبز رستگاری! * * * از چشمه چشم تو نور عشق جاری
می آیی از سمت حضور باور من * * * می آیی وپیغام سبز عشق داری
برای چاره
دیدیم ترا دوباره بر می گردی * * * از باغ پر از ستاره برمی گردی
گفتند که چاره نیست بر درد فراق * * * انگار! برای چاره برمیگردی
صبر، صبر
تا وعده قیامت تو صبر می کنیم * * * بر داغ بی نهایت تو، صبر میکنیم
ای از تبار آینه وآفتاب وعشق * * * تا مژده زیارت تو، صبر میکنیم
اسیر درد
غریب آشنا ما را صدا کن * * * زدست غصّه دلها را رها کن
اسیر دردهای انتظاریم * * * به لطفی دردهامان را دوا کن
آخر کار
ایدل ایدل! آشنایی می رسد * * * ناله ها را هم نوایی می رسد
ما که از عشق وجنون آکنده ایم * * * کارمان آخر به جایی می رسد
فجر بهار
ماندیم به داغ انتظارت، مددی! * * * ما وغم ودرد بی شمارت، مددی!
دلخسته از این غمی که در ریشه ماست * * * در آرزوی فجر بهارت، مددی!
پایان انتظار
ای انتظار سبز! گل باغ سرمدی * * * زیباترین بهار حریم محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم)!
پایان گرفت با تو شب انتظار ما * * * ای آخرین ستاره زهرا (علیها السلام)! خوش آمدی
طلوع عید
برخیز که غم به سر شد وعید آمد * * * از مشرق عشق، صبح امید آمد
صد چشمه نور هر طرف جاری شد * * * شب رفت وحضور سبز خورشید آمد
مژده میلاد
امشب به سرِ زمانه گل می ریزد * * * عطر تو به جان خسته میآمیزد
از مژده میلاد تو در باغ خدا * * * ذرّات زمان به رقص برمی خیزد
عطر محمدی
گنج جاویدان سرمد می رسد * * * لاله گلزار احمد میرسد
از فضای کوچه های انتظار * * * عطر دلجوی محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) می رسد
ای روشنی
از یاد تو سبز باورِ آینه هاست * * * از نور تو آیینه دلها، زیباست
ای روشنی شبان یلدایی ما! * * * بی ماه رخت، شبان ما بیفرداست
دلتنگی
ای راحت دل، قرار جانها! برگرد * * * درمان دل شکسته ما، برگرد
ماندیم در انتظار دیدار، ای داد! * * * دلها همه تنگِ توست آقا! برگرد
حرمت آیینه
ای نور خدا به وسعت آیینه * * * آگاه ز راز خلوت آیینه!
یک لحظه بتاب در شب تنهایی * * * سوگند ترا به حرمت آیینه!
یک روز زیبا
دل گفت: زراه آشنا می آیی * * * از جاده سرخ کربلا می آیی
یک روز ز روزهای زیبای خدا * * * یک روز به دلجویی ما میآیی!
وپایان
خواهی که در پناه کرامات سرمدی * * * ایمن شوی زفتنه وایمن زهر بدی
لبریز کن زعطر گلِ نور سینه را * * * با ذکر سبز یک صلوات محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم)
* * *
ماییم ودلی زعشق رویت سرشار * * * ای مرد خدا! سوار آیینه تبار!
هر فاصله ترجمان دلتنگی ماست * * * بازآ وهمه فاصله ها را بردار

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم