كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۶) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۲۶) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۵۰) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۸) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۶) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۹۱) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۹۱) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۳) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۶) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۷)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » ظهور نور - ترجمه ی کتاب (الشموس المضیئه)
كتابخانه مهدوى

کتاب ها ظهور نور - ترجمه ی کتاب (الشموس المضیئه)

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: استاد حاج شیخ علی سعادت پرور تاريخ تاريخ: ۲۹ / ۴ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۱۴۳۹۴ نظرات نظرات: ۰

آیت الله علی سعادت پرور - ترجمه سید محمد جواد وزیری فرد

ظهور نور
ترجمه ی کتاب (الشموس المضیئه)
پژوهشی نو ومستند پیرامون وقایع دوره غیبت وایام ظهور ورجعت

نویسنده: استاد حاج شیخ علی سعادت پرور ۱۳۰۵ - ۱۳۸۳
مترجم: سید محمد جواد وزیری فرد

فهرست مطالب

مقدمه ی مترجم
یادآوری وهشدار
مقدمه ی مؤلف
باب اول: مسائل مربوط به پیش از غیبت صغری
۱-۱: ضرورت وجود حجت خدا در زمین در تمام زمانها
آیات قرآن
روایات
گفتار ما
۲- ۱: تولد وبعضی از ویژگی ها واموری که امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور انجام می دهد
روایات
گفتار ما
۳- ۱: خبر ولادت امام زمان (علیه السلام) پیش از تولدش
روایات
گفتار ما
۴- ۱: سال، ماه، روز وساعت ولادت امام زمان (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۵- ۱: نام های امام زمان (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۶- ۱: کسانی که آن حضرت را در خردسالی دیده اند
روایات
گفتار ما
۷- ۱: علت مخفی بودن ولادت صاحب الأمر (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۸- ۱: امامت آن حضرت
روایات
گفتار ما
۹- ۱: سن حضرت مهدی (علیه السلام) در آغاز امامت
روایات
گفتار ما
۱۰- ۱: گستره ی علم امام زمان (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۱- ۱: سیما وقامت حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۲- ۱: اسامی، القاب وکنیه های آن حضرت (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۳- ۱: معنی نامها، کنیه ها ولقبهای آن حضرت (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۴- ۱: حال منکران امام زمان (علیه السلام) وظهورش
روایات
گفتار ما
۱۵- ۱: علت انکار منکرین آن حضرت وظهورش
روایات
گفتار ما
۱۶- ۱: فضیلت انتظار فرج در دوران غیبت امام مهدی (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
باب دوم: غیبت صغری وکبری تا زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
۱- ۲: غیبت صغری، نواب اربعه، غیبت کبری
روایات
گفتار ما
۲-۲: علت غیبت وطولانی شدن
روایات
گفتار ما
۳- ۲: وضع شیعه ودیگران در دوران غیبت
روایات
گفتار ما
۴- ۲: وظائف شیعه در دوره ی غیبت
روایات
گفتار ما
۵- ۲: پاداش ثابت قدمان بر اعتقاد به حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۶- ۲: حکم تقیه وحدود آن، در دوره ی غیبت
روایات
گفتار ما
۷- ۲: امکان دیدار حضرت مهدی (علیه السلام) در دوره ی غیبت کبری
روایات
گفتار ما
۸– ۲: جواز نام بردن از حضرت مهدی (علیه السلام) در دوره ی غیبت
روایات
گفتار ما
۹- ۲: وجود امام غایب (علیه السلام) نعمتی در دسترس
روایات
گفتار ما
۱۰- ۲: خانه وخانواده ی امام مهدی (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۱- ۲: حوادث دوره ی غیبت
الف – حوادث جاری غیر حتمی در مورد قرآن وسنت واسلام
روایات
گفتار ما
ب – حوادث وگرفتاریهای غیر حتمی مسلمانان در دوره ی غیبت
روایات
گفتار ما
ج – وقایع غیر حتمی که از ناحیه ی طرفداران باطل اتفاق می افتد
روایات
گفتار ما
د- حوادث جوی، زمینی وزمانی غیر حتمی نزدیک زمان ظهور
روایات
گفتار ما
هـ - امور حتمی در روایات
روایات
گفتار ما
۱۲- ۲: ویژگی های حسنی، یمانی، سفیانی، ودجال
الف – حسنی
روایات
گفتار ما
ب – یمانی
روایات
ج – سفیانی
روایات
گفتار ما
د – دجال
روایات
گفتار ما
باب سوم: وقایع زمان ظهور تا زمان رجعت
۱- ۳: آیا وقت ظهور معلوم است؟
روایات
گفتار ما
۲- ۳: نشانه های زمان ظهور امام زمان (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۳- ۳: بیرقهای باطل در هنگام ظهور، ومشخصات پرچم حق حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۴- ۳: ظهور امام زمان (علیه السلام) از ایام الله، ونحوه ی خروج وچگونگی علم آن حضرت به وقت قیام
روایات
گفتار ما
۵- ۳: ویژگی های جانشین بیامبر (صلی الله علیه وآله) به طور عموم، وویژگی های خاص حضرت حجت (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۶- ۳: جریان سنت های بیامبران (علیهم السلام) به ویژه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) درباره ی حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۷- ۳: حضرت مهدی (علیه السلام)، وارث آثار ومیراث همه ی پیامبران (علیهم السلام)
روایات
گفتار ما
۸- ۳: محل ظهور ودعوت امام زمان (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۹- ۳: بیعت کنندگان با امام مهدی (علیه السلام) واصحاب ویاری کنندگان آن حضرت
روایات
گفتار ما
۱۰- ۳: ویژگی های یاران امام قائم (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۱- ۳: اجر یاوران امام قائم (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۲- ۳: جنگ کنندگان با حضرت مهدی (علیه السلام) وکثرت کشتارهای آن حضرت
روایات
گفتار ما
۱۳- ۳: قبیله ها وکافرانی که به دست آن حضرت کشته می شوند ونحوه ی رفتار امام (علیه السلام) با آنان
روایات
گفتار ما
۱۴- ۳: سلاح وادوات جنگی حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۵- ۳: وضع کفر وشرک وشیطان پس از قیام حضرت مهدی (علیه السلام)
آیات قرآن
روایات
گفتار ما
۱۶- ۳: محل حکومت وسکونت حضرت حجت (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۷- ۳: روش وسیره امام مهدی (علیه السلام) بعد از ظهور ومقایسه آن با صدر اسلام ودوره ی غیبت
روایات
گفتار ما
۱۸- ۳: حال مؤمنان (زنده ومرده) وفرشتگان ووظایف مؤمن در زمان ظهور حضرت حجت (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۱۹- ۳: وضع زمین وآسمان وجو در دوران ظهور مبارک حضرت حجت (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۲۰- ۳: نزول حضرت عیسی (علیه السلام) برای یاری قائم آل محمد (علیهم السلام) واقتدا به آن حضرت
روایات
گفتار ما
۲۱- ۳: مدت عمر وحکومت امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور، وتعیین کسی که غسل وکفن ودفن آن حضرت را به عهده می گیرد
روایات
گفتار ما
باب چهارم: رجعت
۱- ۴: تخلف ناپذیر بودن رجعت بعد از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
گفتار ما
۲- ۴: رجعت پیامبران وامامان دوازده گانه ی شیعه (علیهم السلام)
روایات
گفتار ما
۳- ۴: اولین امامی که رجعت می کند
روایات
گفتار ما
۴-۴: رجعت امیر المؤمنین (علیه السلام) وتعداد دفعات رجعت آن حضرت
روایات
گفتار ما
۵- ۴: امیر المؤمنین (علیه السلام) دابة الأرض ودابة الله
روایات
گفتار ما
۶- ۴: مدت عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وائمه (علیهم السلام) بعد از رجعتشان
روایات
گفتار ما
۷- ۴: رجعت عموم شیعه وخواص آنها وبعضی از امتهای پیشین
روایات
گفتار ما
۸- ۴: مؤمنان وکافران رجعت کننده
روایات
گفتار ما
۹- ۴: علت رجعت پیامبران واولیاء واشقیاء وکفار
آیات قرآن
روایات
گفتار ما
یک نکته
۱۰- ۴: چگونگی رجعت، ویژگی های رجعت کنندگان، رجعت خانواده ی رجعت کنندگان، رجعت زنان کافر ومؤمن وپایان رجعت
الف – چگونگی رجعت مؤمنان ناب وکافران خالص
روایات
گفتار ما
ب – رجعت خانواده های مؤمنان ناب وکافران خالص، ورجعت زنان کافران ومؤمنان ناب
روایات
گفتار ما
ج – در پایان رجعت چه اتفاق می افتد؟
خاتمه ی کتاب: حدیثی از امیر المؤمنین (علیه السلام)، پاسخگوی مشکلات غیبت ورجعت
ترجمه ی متن روایت
گفتار ما

مقدمه مترجم
بسم الله الرحمن الرحیم

متدینین به ادیان الهی، عموما، به ظهور انسان بلند مرتبه وجلیل القدری که نابسامانیهای بشر را به سامان رساند وعدل وداد را در روی زمین، برقرار نماید وبینی ستمگران را به خاک ذلت بمالد، امیدوار ومعتقد هستند، واز فرقه های بی بته وگروههای مضمحل شده که بگذریم، علی رغم اختلافی که در نام، خصوصیات ونسب آن مصلح وجود دارد، اصل این امید واعتقاد، در بین همه مشترک واز عمق وگسترش چشمگیری برخوردار است.
طبیعی است که چنین اعتقاد عمیق، ریشه دار وگسترده ای که با اساس وپایه های زندگی بشر در تماس بوده ودر اندیشه ونحوه ی رفتار دینی، سیاسی واجتماعی انسان تاثیر جدی دارد، سوالات متنوع ومتعددی را با خود همراه داشته باشد ومعتقدان به آن، با عشق وعلاقه ی وافری، به دنبال یافتن پاسخها ورفع اتهامات از مسائل مختلف مربوط به این موضوع باشند.
در بین معتقدان به امام زمان (علیه السلام)، طیف گسترده ای از اعتقادات، از اوج افراط گرفته تا غایت تفریط، به چشم می خورد؛ به خصوص درباره ی دیدن چهره ی مبارک آن حضرت با ممکن نبودن زیارت ایشان، نحوه ی رفتار سیاسی مناسب با ظهور حضرت، محل اقامت حضرت، جایی که بتوان دستی به دامنش رساند، ودر خصوص مسائلی از این قبیل، شاید چیزی در حدود تعداد معتقدان به آن حضرت، اعتقادات گوناگون، ونیز انواع مختلفی از امید وآرزو وجود داشته باشد.
کتابهای مختلف وفراوانی، چه در اصل مساله مهدویت وچه راجع به مسائل مربوط به آن، نوشته شده است که هر کدام با دیدگاهی خاص خود، قضیه را دنبال نموده ودرصدد بالا زدن پرده ای از پرده های روی حقیقت، برآمده است، اما نه تنها کتابهای موجود، بلکه حتی تمام کتابهایی که تا ظهور آن حضرت نوشته شوند نخواهند توانست تمام ابعاد قضیه ای را که بخش اصلی آن به اراده ی خداوند، پنهان است، روشن کنند وفقط نور ظهور، قادر خواهد بود همه ی ابهامات را از میان بردارد.
با این همه، پیگیری صحیح وجدی مسائل اصولی وسوالات راهگشا، کاری بس ضروری است وبرای رسیدن به توضیحات روشنگر وپاسخهای نزدیک به حقیقت، به هیچ نوع تلاشی نباید بسنده کرد ونباید مساله را تمام شده تلقی نمود.
اما آنچه در این مسیر ودر این تلاشها، حتی برای لحظه ای، نباید مورد غفلت واقع شود این است که چون اصل قضیه، به اراده پروردگار، از دید ودسترس مردم پنهان است واز همین رو قرار بر این نبوده است که همه چیز، به وضوح وبی پرده برای مردم آشکار باشد، بنابراین برای کسب اطلاعات صحیح، باید به سراغ منابعی که از غیب نازل شده اند یا با غیب مرتبط هستند، رفت واز ساحت عصمت اولیاء (علیهم السلام) وعلم الهی که نزد آنان به ودیعه گذاشته شده است مدد جست واز خیالبافی، داستانسرایی، قیاسهای بیمورد وخوشامدها واستحسانات، جدا پرهیز نمود.
البته معلوم است که استفاده ی تحقیقی از این منابع، به نوبه خود، کاری فنی است که علاوه بر آشنایی با آنها، به انس وممارست با قرآن وسنت وکسب بینش لازم ومناسب برای دریافت مخ مطلب از لابلای آنها، واز همه مهمتر به عنایت خاص الهی نیازمند است.
کتاب شریف (الشموس المضیئه فی الغیبه والظهور والرجعه)- کتاب حاضر برگردان آن کتاب از عربی به فارسی است - در چهار باب:
الف- مسائل مربوط به قبل از غیبت صغری
ب- مسائل مربوط به غیبت صغری وکبری تا زمان ظهور
ج- اتفاقات زمان ظهور
د- رجعت
تنظیم شده است که هر باب دارای فصلهای متعددی است وبه آنچه لازم است که یک انسان معتقد به حضرت مهدی (علیه السلام)، درباره ی موضوع بداند، پرداخته است وبا استفاده از آیات وروایات، در رفع مشکلات وحل پیچیدگیهای موضوع، تلاش نموده است.
از خصوصیات کتاب، این است که مولف محترم، با اعتقاد به نورانیت کلام امامان معصوم (علیهم السلام) وعین حق وصدق بودن آنها وشارح وبیانگر قرآن بودن آنها، وبه دور از اظهار نظرهای بی پایه شخصی، وعاری از کمترین ادعاها، مجموعه ای از آیات وروایات را گردآوری ودر فصول مربوط به هر باب، دسته بندی نموده است وبا این کار، مشکل بزرگ مراجعه به انبوه روایات متفرق را آسان کرده است.
برای کسانی که با تفسیر وتاویل آیات قرآن آشنایی ندارند وصحیح وسقیم روایات را نمی شناسند وبه خاطر اشراف نداشتن بر حقایقی که در طول زمان آشکار می شوند از فهم احادیث معصومین عاجزند، یا به علت برخورداری از منش انکار، ونداشتن سر تسلیم به حقیقت، یا دارا بودن روحیه تنسک وتعبد محض وبی بهره بودن از دین فهمی، از مجموعه ای از آیات وروایات پراکنده طرفی نمی بندند، صرف مراجعه به روایات، دردی را دوا نمی کند، به ویژه آنکه، گوناگونی در تعبیر واختلاف در مفهوم، در میان روایات، بسیار زیاد است وبرای اطراف غیر بصیر یا تازه کار، گیجی وسر درگمی به دنبال دارد.
هنر وویژگی اصلی کتاب، توجه به این مساله مهم، واقدامی بدیع برای استفاده مناسب از آیات قرآن وروایات امامان معصوم (علیهم السلام) است.
برخورد ناشیانه - والبته بی غرض - باروایات، یا موجب خواهد شد که مجموعه ای از اطلاعات مختلف ومغایر با یکدیگر را، فقط به خاطر تعبد به روایت - عینا بپذیریم وبه باقی ماندن ابهامات، رضایت دهیم، یا سبب خواهد شد که برای راحت کردن خیال خودمان، از مجموعه عظیمی از روایات، که اکثریت قریب به اتفاق آنها به نحو صحیح وقابل قبول از امام معصوم نقل شده اند، دست بشوییم ومعلوم است که هیچکدام از این دو راه، منطقی نیست وبه رسیدن به حقیقت منجر نمی شود.
توجه به خصوصیات دوره های مختلف زندگی حضرت مهدی (علیه السلام) ولوازم آن، فهم معنی ولایت ائمه (علیهم السلام)، اعتقاد به آن ودخالت دادن آن در برداشت صحیح از روایات، درک حقیقت ظهور ورجعت وقیامت ومراجعه ی عالمانه به روایات آنها واستفاده از روایاتی که آیات کریم را توضیح داده وتاویل آنها را بیان کرده است، زمینه ی جمع بین روایات را فراهم ساخته است، یعنی کاری که فقط درمباحث فقه واصول، برای رسیدن به واقع یا فهم تکلیف ظاهری، رایج بوده ودر بقیه زمینه ها مورد غفلت واقع شده است، در این کتاب انجام شده وبا عرضه ی روایات بر یکدیگر ونیز بر آیات قرآن کریم، تا جایی که ممکن بوده، بین روایات، جمع صورت گرفته است واز این رهگذر، گره هایی از روایات گشوده شده وبه سوالات زیادی پاسخ داده شده است.
رجعت، به جای آنکه با زمینه چینی مناسب واستدلال عقلی وبازگشت به مساله قدرت پروردگار، لااقل در بوته ی احتمال وامکان گذاشته شود، معمولا با تعجب وانکار واستبعاد تلقی شده وبدون هیچ دلیل منطقی، ناممکن شمرده شده، یا علی رغم کثرت ذکر آن در متون روایی، از سوی منصفترها، به وادی سکوت سپرده شده است.
گذشته از اصل مساله رجعت، که هیچ دلیل منطقی بر رد آن وجود ندارد، وبه عکس با همان ادله عقلی باید آن را کاملا ممکن ومحتمل شمرد، در توضیح جزئیات آن هیچ جایی برای میدانداری عقل نیست وکمیت استدلالات عقلی در آن کاملا لنگ است، وچنین است که در این زمینه فقط باید به روایات تمسک جست واز تفسیر روایی آیاتی که با رجعت رابطه ندارند واز تاویلات معصومین (علیهم السلام)، استفاده کرد واین همان کاری است که به علاوه ی هنر جمع روایات، در باب چهارم کتاب (الشموس المضیئه) صورت گرفته است تا خواننده را از گرفتاری در دام استبعاد وانکار رهانیده وبه سوی فهم موضوع ودرک اطلاعات درست، رهنمون شود. ضمن آنکه استفاده ی بجا از افاضات نورانی حضرت علامه طباطبائی رضوان الله علیه - که اوج درک وفهم دقیق از آیات وروایات را به نمایش گذاشته- به مطالب باب رجعت، لطافت واستحکام خاصی بخشیده است.
از سوی دیگر، مطالب فصلهای متعددی از کتاب، غیرمستقیم، خواننده را به نیازها ووظایف فکری وعملی انسان در رابطه با امام زمان (علیه السلام) وبهره برداری بهتر از این اعتقاد، توجه می دهد که به نظر مترجم، شاید در بین کتابهایی که در موضوع مهدویت وامام زمان (علیه السلام) نوشته شده است، از این نظر، منحصر به فرد است.
مطالبی چون:
الف- توجه دائمی به اصل وجود حضرت مهدی (علیه السلام).
ب - توجه دائمی به مقام نورانیت وولایت آن حضرت.
ج - توجه به غیبت ولی خدا.
د- توجه به حالات ایشان در غیبت.
ه- توجه به احاطه ی علمی ایشان به ما وافکار واعمالمان در هر حال.
و- یقین به ظهور آن حضرت وامید به درک ظهور.
ز- تلاش واستغاثه برای فرج شخصی قبل از فرج عمومی.
ح- استغاثه برای تعجیل در فرج عمومی.
ط- توجه به تحقیق فرج شخصی با عنایت آن حضرت، در فرج عمومی.
ی- ترغیب به ورع وزندگی همسو با عدالت.
ک- بیان شبهات در مورد حضرت مهدی وعلائم راهنما برای خلاصی از آنها وموارد متعدد دیگر، از جمله مطالب ارزشمندی هستند که اشاره به آنها، درلابلای مطالب عناوین اصلی، روح خواننده را نوازش می دهد.
کتاب (الشموس المضیئه) دارای مطالب ونکات ارزنده ی بسیار زیادی است که با مطالعه ی بدون تامل یا اکتفا به یک بار مطالعه، به تمام آنها نمی توان دست یافت.
کتاب حاضر که برگردان آن کتاب، به زبان فارسی است و(ظهور نور) نام گرفته است، از گرفتاری مشترک همه ی ترجمه ها - که عدم توانایی در رساندن دقیق معانی بلند متن است - نمی تواند خالی باشد.
هر چند ضمن توجه به رعایت امانت در ترجمه، سعی شده است، تا جایی که امکان داشته، لطافت عبارات متن حفظ شود، اما در عین حال با اعتراف به نقائص وقبول اشتباهات احتمالی، از خوانندگان محترم طلب بخشش نموده وامیدوارم در موارد ضروری، با رجوع به متن، زمختیهای ترجمه را هموار نمایند.
در این جا لازم می دانم، بعد از شکرگزاری به درگاه خداوند متعال که توفیق انجام این کار را عنایت فرمود، از مولف معظم، به خاطر اینکه در میان ترجمه های پیشنهاد شده، این قلم را قابل دانسته واجازه ی ادامه کار واتمام ترجمه را مرحمت فرمودند سپاسگزاری کنم واز افراد گرانمایه ای که در تصحیح ومقابله متن با ترجمه، اینجانب را یاری نمودند تشکر نمایم.

سید محمد جواد وزیری فرد

یادآوری وهشدار

خداوند تبارک وتعالی در قرآن کریم می فرماید: (وذکّر فان الذکری تنفع المؤمنین)(۱).
بر کسی پوشیده نیست که دانسته های انسان در برابر آنچه نمی داند همچون قطره ای در برابر دریاست، مگر کسی که توجه خاص پروردگار شامل حالش شده وبه مقام خلیفه ی اللهی مورد نظر در آیه ی (انی جاعل فی الارض خلیفه)(۲) رسیده ومقام ارتضا را که در آیه کریمه ی: (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول)(۳) به آن اشاره شده درک کرده باشد که در آن صورت خدا از گنجینه های دانش وعلوم الهی او را بهره مند می سازند.
برای کسی غیر از انبیاء واولیاء (علیهم السلام) پسندیده نیست که جز به اندازه ی اندک ومحدود، آنهم فقط در چارچوب نیازمندیهای زندگی مادی وامور عادی، ادعای دانشمندی وچیز فهمی کند، اما در امور غیر عادی وآنچه به فراتر از این عالم وجنبه های نا آشکار هستی مربوط است حتی همین مقدار اندک هم بر بیشتر مردم پوشیده است واز همین روست که خداوند سبحان در آیات متعددی از قرآن از جمله (اکثرهم لا یعلمون)(۴) و(اکثر الناس لا یعلمون)(۵) بر نادانی وچیز فهمی اکثر مردم تاکید فرموده است، چنانکه امیر المؤمنین (علیه السلام) نیز در وصیتی که به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) دارد مطالبی می فرماید که همین مضمون را در بردارد، آن وصیت چنین است: (فرزندم سفارش مرا به درستی دریاب، وبدان که همان خدایی که مرگ در اختیار اوست صاحب اختیار زندگی نیز هست وهمان کسی که هستی را آفریده هم او موجودات را می میراند وهمان خدایی که به هستی آفریده ها پایان می بخشد هم او درباره - انسان را- هستی می دهد وبر می گرداند، همان کسی که - به بلا ومصیبت- می آزماید هم او راحت وآسودگی می بخشد، و- بدان که- دنیا شایستگی نداشت که جز به همین شکل که سرشار از نعمت وآزمایش ووعده ی پاداش در آخرت است یا به هر شکل دیگری که نتیجه ی خواست واراده ی اوست- وتو از آن بی اطلاع هستی- به شکل دیگری آفریده شود، پس بنابراین اگر چیزی به نظرت نادرست آمد، این نادرستی را نتیجه نادانی خودت بدان، زیرا که تو در آغاز آفرینشت هیچ دانشی نداشتی وبعدا - به بعضی امور- آگاه شدی، وچقدر نادانیها وسرگردانیهایت در دایره ی علم واندیشه بسیار است، وچقدر زیاد است مواردی که بینش نادرستی نسبت به آن داری وپس از آن بدان بینا ودانا می شوی. حال که چنین است به آن کسی متوسل شو - وفهم ودرک را از او بخواه - که تو را آفرید وروزی داد- وامور مادی ومعنوی ات را- هماهنگ کرد، باید که خضوع، گردن کجی وکرنشت برای او باشد وبه او امیدوار ومشتاق واز هم او - وعدل وقطع عنایتش - بیمناک باشی(۶).
حقیقت مطلب همین است وجز این نیست، علاوه بر اینکه ما خود وقایع شگفت آور علمی واجتماعی بسیاری را به چشم دیده ایم که هیچ کس احتمال پیدایش آنها را نمی داد، با این وجود چطور ممکن است - بدون دلیل وبی اعتنا به تجربه - پیدایش امور غیر قابل پیش بینی دیگر را که تا آخر عمر جهان اتفاق خواهد افتاد انکار کنیم؟!
اینکه ما بعضی از پیشینیان چیزهای زیادی را انکار کرده ومی کنیم نتیجه ی نادانی عمیق وریشه دار بشریت است. خدای سبحان می فرماید: (بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولما یأتهم تاویله)(۷) امام سجاد (علیه السلام) در پاسخ سوال شخصی که علت پوشیده ماندن ذات پروردگار بر آفریده ها را جویا شده است می فرماید: (زیرا که خداوند تبارک وتعالی آفرینش انسان را بر گونه ای از جهل استوار فرمود)(۸).
در وصف همین نادانی انسان است که جملاتی از این قبیل از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: (مردم دشمن آن چیزی هستند که حقیقت آن را درک نکرده اند)(۹)، (انسان دشمن چیزی است که حقیقتش را نفهمیده است)(۱۰)، (نادان از آنچه دانشمندان درست اندیش به آن خو گرفته می هراسد)(۱۱)، (هر کس از دانشی بیخبر باشد با آن دشمنی می ورزد)(۱۲)، و(هر کس بالاترین حد دانش را برای خود ادعا کند، آخرین مرتبه نادانی را از خود بروز داده است)(۱۳).
هدف این مقدمه توجه دادن خواننده محترم به این مطلب است که: بیشتر آنچه در این کتاب عرضه شده است از چیزهایی است که آن طور که باید، برای مسلمانان وحتی برای بیشتر شیعیان مذهب جعفری (علیه السلام) روشن نشده است واز همین رو، هر کس آن گونه که خود می فهمد ومی پسندد آن را سمت وسو داده وصورتبندی می کند.
آری، این مسلم است که، ما شیعیان چون معتقدیم که پیامبر وائمه - صلوات الله علیهم اجمعین - دارای مقام خلافت اللهی ومرتبه ی ارتضاء نزد پروردگار هستند(۱۴)، - وحق هم هیمن است -، به طور قطع ویقین می دانیم که گفتار آن بزرگواران بدون علت وساختگی نیست، بلکه سخنشان نور وروشنی بخش، کار وعملشان هدایت انسانها، رتبه ومنزلتشان حقیقت وراستی، گفتارشان حکمت ودرستی بدون تردید واندیشه ونظرشان عین دانش ومتانت واطمینان ووقار است واز همین روست که کلامشان را کلامی راست ودرست می دانیم وآنچه را نمی دانیم در پهنه ی وسیع دانش ایشان که به گنجینه های بیکران دانش پروردگار متصل است جستجو می نماییم، هر چند که حقیقت بیان ودورنمایه ی اصلی مقصودشان را درست نفهمیم والبته شکل کار در این رجوع به دانش معصومین (علیهم السلام) این است که در امور جزئی(۱۵) به روایات متواتر(۱۶) مستفیض(۱۷) متکی هستیم.

مقدمه مؤلف
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وآله الطیبین الطاهرین

اللهم، صل علی ولی امرک القائم المومل... اللهم، انا نشکو الیک فقد نبینا... وعافیه منک تلبسناها برحمتک یا ارحم الرحمین(۱۸).
سدیر صیرفی می گوید: من به همراه مفضل بن عمر، وابو بصیر وابان بن تغلب بر مولایمان امام صادق (علیه السلام) وارد شدیم، ایشان را در حالی که روی خاک نشسته، عبایی از مو با یقه بدون جیب وآستین کوتاه بر دوش انداخته وچون سوگوار جوان از دست داده ی دلسوخته گریه می کرد دیدیم که اندوه از چهره اش می بارید، قیافه اش دگرگون شده واشک از گونه هایش سرازیر شده صورتش را شستشو داده بود ودر همان حال با تضرع می فرمود: آقای من! غیبتت خواب از چشمانم گرفت، آسایشم را از بین برد وآرام دلم را بر هم زد. آقای من! غیبتت برای همیشه دردمند ومصیبت زده ام کرد.
از دست رفتن امامان، یکی پس از دیگری، سرانجام دوران همگی را به پایان می رساند، - وکار به زمان غیبت امام منتظر کشیده می شود-، اگر من بر مصائب وبلایای پی در پی گذشته اشک می ریزم وآه می کشم، مصائب بزرگتر وفجیعتر وبلاهای دردناکتری در پیش است که با غضب وناراحتی تو- ای حجت خدا- همراه است، وآنها بیشتر اشکم را جاری ساخته ودرونم را مشتعل کرده است.
سدیر گفت: (هوش از سر ما رفت ودلمان از ترس این واقعه هولناک وحادثه هلاکت بار فرو ریخت، گمان کردیم امام (علیه السلام) خود را برای مصیبت شکننده ای آماده کرده یا فاجعه ی مرگباری به آن حضرت روی آورده است). به آن حضرت عرض کردیم: ای پسر خیرالبشر یابن رسول الله خداوند چشمانت را نگریاند، این چه مصیبت عظیمی است که اشکت را جاری کرده وچون باران می گریی؟ چه چیزی وجود مبارکت را به این ماتم نشانده است؟)
سدیر گفت: (امام (علیه السلام) نفس بلندی کشید وآثار ترس، وجودش را فرا گرفت وفرمود: ای وای بر شما، امروز صبح کتاب جفر را که علوم مربوط به مرگ وزندگی ومصیبتها وگرفتاریها وعلم مربوط به همه چیز وآنچه تا روز قیامت واقع می شود، در آن است وخداوند اطلاع بر آن را مخصوص پیامبر وائمه (علیهما السلام) قرار داده است، نگاهی کردم ودر مطالب مربوط به تولد قائم ما (علیه السلام) وغیبت او، وطولانی شدن غیبت وطول عمر آن حضرت ونیز برگشتن بیشتر مردم از دین وبرداشتن رشته اسلام از گردنشان، همان رشته که خداوند در گردنشان انداخته وفرمود: (وکل انسان الزمناه طائره فی عنقه)(۱۹) دقت کردم، دلم سوخت واندوه جانم را فرا گرفت..)(۲۰).
پس از ذکر حدیث شریف ومقدماتی که گذشت، در این کتاب با تکیه بر بعضی از آیات قرآن وروایات پیامبر اکرم وائمه (علیهما السلام)، درباره ی زندگانی حضرت قائم (علیه السلام) ومسائل مربوط به آن ونیز رجعت وجمع بین روایات مختلف بحث کرده وبا توضیح مختصری از خودمان زمینه را برای شناخت بعضی از ویژگیهای زندگی، غیبت، رجعت وحوادث زمان ظهور آن حضرت مهیا ساختیم.
کتاب را در چهار باب تنظیم کرده وهر باب را به چند فصل تقسیم نمودیم وآن را (الشموس المضیئه فی الغیبه والظهور والرجعه) نامیدیم.
از خداوند متعال درخواست می کنیم که ما را بر شناخت مولایمان وادای حقوق آن حضرت در ایام ظهور وغیبت، موفق کرده، در فرج آن امام قائم تعجیل نموده ودیدار وهمراهی آن حضرت را روزیمان فرماید تا کویر جهل خود را از دریای بیکران علم آن حضرت سیراب وآباد کنیم.

بنده ی امیدوار به رحمت پروردگار
علی (پهلوانی) سعادت پرور

باب اول: مسائل مربوط به پیش از غیبت صغری

۱-۱: ضرورت وجود حجت خدا در زمین در تمام زمانها
 آیات قرآن
۱- (انما انت منذر ولکل قوم هاد)(۲۱).
۲- (وان من امه الا خلا فیها نذیر)(۲۲).
۳- (لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا)(۲۳).
۴- (لکل امه رسول)(۲۴).
روایات
۱- از امیر المؤمنین (علیه السلام) در بخشی از یک حدیث طولانی چنین نقل شده است: (زمین - هیچگاه- از حجتی که به اقامه ی امر خدا قیام کند خالی نیست: یا آشکار است ومردم او را می شناسند- ویا در شدت وسختی ومخفی از دیدگان مردم نگران اداره اهل زمین است؛ تا حجتهای الهی وآیات پروردگار در مسیر حق دوام یابد- ونتیجه ی زحمات ایشان هدر نرود-)(۲۵).
۲- از امام جعفر صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از علی (علیه السلام) در خطبه ای که بر منبر کوفه ایراد فرموده است، نقل شده است: (پروردگارا- تو خود گواهی - که اهل زمین را از داشتن حجتی از ناحیه تو که آنان را به دین تو هدایت کند وعلم الهی را به ایشان بیاموزد، وحجتت از تمامیت نیفتد وپیروان اولیائت بعداز اینکه- به وسیله - پیامبران - هدایتشان کردی گمراه نشوند، گریزی نیست: این حجت تو یا درمیان مردم ظاهر وبرای آنان آشناست اما از او اطاعت نمی کنند؛ یا از دید مردم پنهان ومنتظر زمان ظهور است. زمانی که مردم در صلح وآرامش هستند اگر وجود حجت از نظر آنان غایب باشد دانش ومنش او به دلهای مؤمنین می رسد وایشان به آن عمل می کنند)(۲۶).
۳- ازامام حسن عسکری (علیه السلام) در مورد - صحت یا کیفیت - این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است که: (زمین هیچگاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست، هر کس بمیرد وامام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است). سوال شد، پس امام (علیه السلام) فرمود: (این مطلب حق است همانطور که وجود آتش - وجهنم- حق است). پس از آن حضرت سوال شد که: (یا بن رسول الله، حجت وامام بعد از شما کیست؟) فرمود: (فرزندم محمد، او امام وحجت بعد از من است، هر که بمیرد واو را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است)(۲۷).
۴- امام صادق (علیه السلام) از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می فرماید که فرمود: (بدانید که زمین از حجت خدای عز وجل خالی نیست، اما به واسطه ی ستمگریها وجهالتهای مردم، خداوند دیدگانش را از مشاهده ی او فروبسته است واگر زمین لحظه ای از حجت خدا خالی باشد نظامش درهم ریخته واهلش را در خود فرو خواهد برد، اما حجت خدا مردم را می شناسد ولی مردم او را نمی شناسند همانگونه که حضرت یوسف مردم - برادرانش- را می شناخت وآنها او را نشناختند)(۲۸).
گفتار ما
آیات وروایاتی که گذشت به روشنی بر چند مطلب دلالت می کنند:
اول: ضرورت وجود حجت خدا در تمام زمانها، زیرا که ائمه (علیهما السلام) به صراحت فرموده اند: (زمین از حجت خدای عز وجل خالی نیست).
دوم: علت ضرورت وجود حجت خدا درتمام زمانها، چنانکه از این جمله بر می آید: (تا پیروان اولیائت بعد از اینکه- به وسیله پیامبران وحجتهای قبلی - هدایتشان کردی گمراه نشوند). یعنی نبودن حجتی هدایتگر انسانها خود سبب گمراه شدن مؤمنین از راه راست وحقیقت است.
سوم: ضرورت شناخت حجت خدا، چنانکه از این جمله آشکار می شود: (هر کس بمیرد وامام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است). وعلت این امر این است که پیروی از حجت خدا - که یگانه راه هدایت است- بعد از شناخت او میسر است وکسی که او را نشناسد نمی تواند از او تبعیت نماید وچنین کسی بر جهل ومرام جاهلیت از عالم خواهد رفت.
چهارم: علت غایب بودن حجت خدا از دیدگان مردم ومحرومیت آنها از مشاهده ی وجود شریفش، که از این جمله بر می آید که: (به واسطه ی ستمگری وجهالت مردم خداوند دیدگانشان را از مشاهده ی او فرو خواهد بست). با توجه به این جمله ظاهرا مقصود از ظلم وجهل، تمام اشکال آن است، یعنی هم ظلم مردم به یکدیگر وهم ظلم به خودشان به خاطر پیروی نکردن از حق وفطرت وحجتهای الهی، هم جهل نسبت به حجت خدا وهم جهل نسبت به وظایف شرعی.
پنجم: نیاز هستی به وجود حجت خدا، که از این عبارت پیداست: (اگر زمین لحظه ای از حجت خدا خالی باشد نظامش درهم ریخته واهلش را در خود فرو خواهد برد).در این جمله به علت ضرورت وجود حجت وعظمت کار او اشاره شده است.
خداوند تبارک وتعالی می فرماید: (انی جاعل فی الارض خلیفه)(۲۹) ونیز می فرماید: (کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه)(۳۰) از این آیات به ترتیب برمی آید که پروردگار در نظام خلقت، ونیز نظام قانونگذاری ودیانت، ائمه وحجتهای خودش را خلیفه ی روی زمین قرار داد وآنان را مجرای بهره وریها وفیض عام وخاص برای مردم ساخت وتمام اسماء الهی را به ایشان آموخت (وعلم آدم الاسماء کلها)(۳۱) تا اینکه به اذن او همچون خودش در همه چیز تصرف ودخالت کنند وبا جانشینی خویش وعهده داری امور زمین وساکنان آنان ایشان را بر دیگران شرافت وبرتری داد وایشان واوصیای بعد از خودشان - که درود خدا بر تمامشان باد- در تمام زمانها صاحب اختیار وکارگزار امور زمین ومردم شدند وچنین است که اگر حجت وخلیفه خدا در زمین نباشد خاک هستی مردم را درخود خواهد کشید.
برای اینکه معنی خلافت وحجت بیشتر روشن شود باید افزود که خداوند تعالی با اسماء وصفات عالیه اش همه چیز وهمه پدیده ها را پدید آورده است وخود عهده دار تمام امور آنهاست، هستی همه ی آنها وابسته به اوست وهرگونه اراده کند در آنها دخل وتصرف می نماید اما بنای ذات مقدسش بر این است که امور خلقت مادی را فقط از طریق اسباب مادی- وبدون دخالت مستقیم ویا بی واسطه - اداره نماید، واز جمله اسباب مادی برای اصلاح امور ظاهری وباطنی مردم پیامبران وجانشینان آنها (علیهما السلام) هستند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (خداوند ناپسند وناخوش می دارد که امور عالم را جز با اسباب ووسائط اداره نماید از این رو برای هر چیزی سببی قرار داده است، وبرای هر سبب گسترده ومیدان قدرت ونفوذی قرار داده وهر میدانی را کلیدی بخشیده وبرای هر کلید وگشایشگری نشانه ای قرار داده وبرای هر نشانه ای پیشگاه وراه ورودی گویا - وخواننده ی به حق - مقرر فرموده است، هر که او را بشناسد- وبه رسمیت بپذیرد - خدا را شناخته وهر که او را انکار کند خدا را انکار کرده است، آن بارگاه وراه ورود، رسول الله وما هستیم)(۳۲).
پس اگر آن بزرگواران - درود خدا بر آنان باد- عناصری خاکی نبودند وامور عالم خلقت واز جمله زمین وساکنان آن را بر عهده نمی گرفتند امور زمین ومردمش از هم می پاشید، بنابراین باید واسطه ی بین آفریننده وپدیده های مادی کسی باشد که دارای خلقت مادی وجسمانی وعلاوه بر آن دارای درجه ای از شرافت معنوی باشد که شایستگی ارتباط بین آفریننده وآفریدگان را احراز کند وچنین افرادی جز خلفای ذات مقدس پروردگار یعنی پیامبران وجانشینان آنها (علیهما السلام) کسی نمی تواند باشد. اینکه خداوند می فرماید: (وما منع الناس ان یومنوا اذ جائهم الهدی الا ان قالوا: ابعث الله بشرا رسولا؟ قل: لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا)(۳۳) بر همین مطلب دلالت دارد، چنانکه این آیه نیز مشعر بر صحت همین ادعاست: (ولما ضرب ابن مریم مثلا اذا قومک منه یصدون وقالوا: ءالهتنا خیر ام هو؟ ما ضربوا لک الا جدلا بل هم قوم خصمون ان هو الا عبد انعمنا علیه وجعلناه مثلا لنبی اسرائیل ولو نشاء لجعلنا منکم ملائکه فی الارض یخلفون)(۳۴).
شاید با آنچه ذکر شد معنی کلام امام (علیه السلام) که فرمودند: (اگر زمین لحظه ای از وجود حجت خدا خالی باشد نظامش بهم ریخته واهلش را درخود فروخواهد برد) وبیانات نظیر آن روشن شده باشد، ضمن اینکه طی همین مطالب علت رجعت پیامبر وائمه - درود خدا بر تمامی آنان باد- روشن شد زیرا که جهان مادی تا وقتی برقرار است به وجود حجت حق نیازمند است(۳۵).
۲- ۱: تولد وبعضی از ویژگی ها واموری که امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور انجام می دهد
روایات
۱- در حدیث لوح از امام صادق (علیه السلام) آمده است: (بسم الله الرحمن الرحیم، این پیامی است از سوی خدای مقتدر شکست ناپذیر که در ساخته وپرداخته اش هیچ عیب ونقصی نیست، خطاب به محمد؛ پیامبر، نور، نماینده وپرده دار او وراهنمای بندگانش به سوی خدا، که روح الامین- جبرئیل (علیه السلام) - آن را از جانب پروردگار بر او نازل کرد). آنگاه رشته ی کلام به بیان نام ائمه (علیهم السلام) کشانده شده تا به حسن بن علی (علیهما السلام) رسیده وحدیث قدسی چنین ادامه می یابد: (سرانجام سلسله ی امامت را به فرزندش م ح م د که مایه رحمت برای جهان واهل آن است کامل فرمود، او کمال فرمود، او کمال موسی، درخشش عیسی وپایداری واستقامت ایوب، همه را داراست، اولیاء من در زمان - غیبت- او- نزد جهال وستمگران عالم - خوار وبی ارزشمند، سرشان از پیکر جدا شده وگویی سرهای کفار ترک ودیلم است که پادشاهان به یکدیگر پیشکش می کنند، کشته می شوند، به آتش سوزانده می شوند، ترسان وهراسان و- از ترس جان ودینشان - لرزانند، زمین از خونشان رنگین می شود، ناله سوزناک وفریاد- وامظلوما- در بین همسران وخانواده شان به آسمان می رود. اینان به حق وبی شک اولیاء من هستند..)(۳۶).
۲- از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است: (موسی (علیه السلام) در سفر(۳۷) اول نگاه کرد وآنچه را به قائم آل محمد داده می شود دید. عرض کرد: (پروردگارا مرا قائم آل محمد قرار بده)، پیام آمد: (او از نسل احمد است). آنگاه موسی در سفر دوم نظر انداخت ودرست همان چیزی را که در سفر اول دیده بود در آن نیز همان را یافت وهمان درخواست را کرد وهمان جواب را شنید، سپس در سفر سوم نیز همان دید، وهمان گفت وشنود تکرار شد)(۳۸).
۳- از قول پیامبر در بخشی از یک حدیث قدسی طولانی چنین نقل شده است: (خدای عز وجل به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: من علی را وزیر ودر بین اهل بیت وامتت جانشین بعد از تو قرار دادم، واز نسلت، از طریق زهرای بتول یازده جانشین مهدی (به حق راه یافته) به تو عنایت کردم که آخرین آنها مردی است که عیسی بن مریم به امامت او نماز گزارد، او زمین را همانگونه که از ستم پر شده است از عدالت سرشار خواهد کرد، به دست او انسانها را از هلاکت نجات بخشم وگمراهان را به راست راهبری کنم، دیده ی کوران باز کنم وبیماران را شفا دهم)(۳۹).
۴- از امام صادق (علیه السلام) به نقل از امام باقر (علیه السلام) به نقل از جدش به نقل از رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است: (امام قائم از فرزندان من است، نامش نام من، کنیه اش کنیه ی من، سیما وقامتش چون سیما وقامت من وسیره وروشش، سیره وروش من است، مردم را بر دین وآیئن من استوار نماید وبه کتاب خدای عز وجل فراخواند هر که او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است وهر که از او سرپیچی کند مرا سرپیچی کرده است. آن کسی که در غیبتش او را منکر شود مرا منکر شده ودروغ پندارنده ی او مرا به دروغ نسبت داده، پذیرنده او را به راستی، مرا به درستی باور داشته است. من از کسانی که سخن مرا درباره ی - وجود وغیبت وفرج وقیام - او تکذیب می کنند وامتم را از راه او منحرف می نمایند به خدا شکایت می برم، (وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون)(۴۰).(۴۱)
۵- از امام صادق (علیه السلام) به نقل از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است که به علی (علیه السلام) فرمود: (بدان که فرزندم از ستمکاران در حق تو وحق شیعیانت، در دنیا انتقام خواهد کشید ودر آخرت خداوند آنها را عذاب خواهد کرد). سلمان سوال کرد: (یا رسول الله او کیست؟) پیامبر فرمود: (نهمین فرزند از نسل پسرم حسین است که بعد از غیبتی طولانی ظاهر خواهد شد ودین وفرمان خدا را به صدای رسا به جهانیان خواهد رساند واز دشمنان خدا انتقام خواهد کشید وزمین را همان طور که از ظلم وستم پر شده است از عدل وداد سرشار خواهد کرد)(۴۲).
۶- اصبغ بن نباته می گوید: (دیدم امیر المؤمنین (علیه السلام) در حالی که در فکر فرو رفته است روی زمین خطوطی رسم می کند. گفتم: (چه شده است شما را می بینم که در اندیشه اید بر زمین خط می کشید، آیا علاقه وتمایلی به خاک وزمین پیدا کرده اید؟)
امام فرمود: (نه به خدا قسم، من هرگز به زمین ودنیا علاقه ای نداشته ام، اما در اندیشه ی کسی هستم که از نسل من متولد می شود؛ یازدهمین فرزندم که مهدی است وزمین را همانگونه که از ستم پر شده است از عدل وداد سرشار خواهد کرد، او دوران غیبتی خواهد داشت که در آن گروهی نسبت به آن گمراه می شوند وعده ای به راه درست قدم می نهند).- اصبغ می گوید- گفتم: (یا امیر المؤمنین! واقعا چنین چیزی اتفاق خواهد افتاد؟) فرمود: (آری چنین است واو پا به عرصه هستی خواهد نهاد(۴۳)، اما ای اصبغ دست تو از فهم این مطلب کوتاه است، آن رهیافتگان، نیکان امت پیامبر وابرار عترت او هستند). گفتم: (بعد از آن چه خواهد شد؟) فرمود: (خدا هر چه اراده کند به انجام خواهد رساند، او اراده واهدافی دارد- که به آنها جامه ی ظهور وتحقق خواهد پوشاند-)(۴۴).
۷- ابی وایل می گوید: امیر المؤمنین (علیه السلام) به فرزندش حسین (علیه السلام) نگاه کرد وفرمود: (این پسرم سید وسالار است همان طور که خداوند سید وآقایش نامیده است واز نسل او فرزندی همنام پیامبرتان که در سیما واندام واخلاق ورفتار شبیه اوست متولد خواهد شد ودر دوران بیخبری وگمراهی مردم ونابودی حق وغلبه ستم خروج خواهد نمود، به خدا قسم خروج او حتمی است وگرنه گردن زده خواهد شد(۴۵). اهل آسمان وملائک از خروج او خوشحال می شوند وزمین را همانگونه که از ستم پر شده است از عدل وداد سرشار خواهد نمود)(۴۶).
۸- ابی سعید عقیصاء می گوید: هنگامی که امام مجتبی (علیه السلام) با معاویه صلح کرد مردم به محضرش شرفیاب شده وعده ای از آنها به خاطر این مصالحه، آن بزرگوار را سرزنش می کردند.حضرت فرمود: (وای بر شما! شما نمی دانید من چه کاری انجام دادم. به خدا قسم آنچه من کردم برای شیعیانم از تمام عالم وآنچه خورشید بر آن می تابد بهتر وپر سودتر است). تا جایی که فرمود: (آیا نمی دانید هیچیک از ما اهل بیت از تن دادن به نوعی بیعت با جبار زمانش خلاصی ندارد مگر قائم که عیسی روح الله نمازش را به او اقتدا خواهد کرد. خداوند عز وجل زمان ولادت او ونیز خودش را از دیده ی مردم پنهان می کند تا در زمان ظهور، در گرو بیعت با کسی نباشد، او نهمین فرزند برادرم حسین است، پسر سرور کنیزان عالم، خداوند در دوره غیبت عمرش را طولانی می کند آنگاه به قدرت خویش در سیمای رشیدی جوانتر از چهل ساله، بر خلق، آشکارش خواهد فرمود تا مردم بدانند که خداوند بر انجام هر کاری تواناست)(۴۷).
۹- از امام باقر (علیه السلام) در بخشی از یک حدیث چنین آمده است: حسین (علیه السلام) فرمود: خداوند قائم ما را ظاهر می کند واز ستمکاران انتقام می کشد). به ایشان عرض شد: (یا بن رسول الله! قائم شما چه کسی است؟) فرمود: (هفتمین از نسل فرزندم محمد بن علی (امام باقر)، او حجه بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی فرزندم (امام سجاد) است، اوست که مدتی طولانی پنهان است، سپس ظاهر می شود وزمین را همان طور که از ستم پر شده است از عدل وداد سرشار خواهد کرد)(۴۸).
۱۰- ابو حمزه ثمالی از امام سجاد (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله)(۴۹) وآیه (وجعلها کلمه باقیه فی عقبه)(۵۰) در مورد ما نازل شده وامامت بعد از حسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) تا روز قیامت در خاندان ماست. وقائم ما دو غیبت دارد که یکی از دیگری طولانی تر است، اولی مدت شش سال وشش ماه وشش روز(۵۱) ودومی آن قدر طول می کشد که بیشتر معتقدان به غیبت هم از اعتقاد به خود بر می گردند وتنها کسانی بر این اعتقاد باقی می مانند که دارای یقینی محکم وشناختی درست باشند ونسبت به آنچه ما می گوییم کمترین ناباوری ودلتنگی در پذیرش به خود راه ندهند وکاملا گوش به فرمان ما باشند)(۵۲).
۱۱- ابو حمزه ثمالی می گوید: روزی در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم، وقتی مردم از حضورش مرخص وپراکنده شدند خطاب به من فرموند: (ای ابا حمزه از مسائل مسلم وحتمی در نزد خداوند که به هیچ رو قابل تغییر نیست قیام قائم ماست، پس هر که در آنچه می گویم شک کند خدا را در حالی ملاقات خواهد کرد که به او کفر ورزیده واو را انکار کرده باشد). سپس فرمود: (پدر ومادرم فدای آنکه همنام من است وکنیه اش همان کنیه من می باشد وهفتمین فرزند از نسل من است. پدرم فدای آنکه بعد از پرشدن زمین از ناراستی وستم، آن را از عدل وداد سرشار خواهد کرد). سپس فرمود: (ای ابا حمزه هر که او را درک کند وآن گونه که به پیامبر وامیر المؤمنین (علیهما السلام) معتقد وتسلیم آنها بوده، به او معتقد وتسلیم او نباشد، خداوند بهشت را بر او حرام می کند، جایگاهش جهنم خواهد بود- او ستمکار است - وجایگاه ستمکاران، بدجایگاهی است)(۵۳).
۱۲- محمد بن زیاد ازدی می گوید: از آقایم موسی بن جعفر (علیهما السلام) در مورد آیه (واسبغ علیکم نعمه ظاهره وباطنه)(۵۴) سوال کردم، حضرت فرمود: (نعمت ظاهری، امام ظاهر وآشکار است ونعمت باطنی امام غایب است). عرض کردم: (آیا در بین ائمه کسی هست که غایب شود؟) فرمود: (آری، جسمش از دیدگان مردم پنهان می شود اما یادش از دلهای مؤمنین غایب نیست، او دوازدهمین ماست، خداوند هر سختی را بر او آسان می سازد وهر مشکلی را برایش ساده می نماید، گنجینه های زمین را بر او آشکار می سازد، مسافتهای دور واموری را که غیر ممکن به نظر می رسد برایش نزدیک وممکن می کند، ستمگران سرکش را به خاک می افکند وبه دست او دیو سیرتان نافرمان را نابود می نماید، او فرزند سرور کنیزان عالم است که تولدش از مردم پنهان است، نامیدن او به اسم برای مردم جایز نیست تا وقتی خداوند او را برایشان ظاهر کند وبه دست او زمین مالامال از ستم را از عدل وداد پر کند)(۵۵).
۱۳- از اباصلت هروی نقل شده است که گفت: شنیدم دعبل خزاعی(۵۶).
می گوید: قصیده ای سرودم وبرای آقایم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) خواندم که بیت نخستین آن چنین است:

مدارس آیات خلت من تلاوه * * * ومنزل وحی مقفر العرصات(۵۷)

وقتی به اینجا رسیدم که:

خروج امام لا محاله خارج * * * یمیز فینا کل حق وباطل
یقوم علی اسم الله والبرکات * * * ویجزی علی النعماء والنقمات(۵۸)

امام رضا (علیه السلام) سخت گریست آنگاه سر مبارک خویش را بلند کرد وفرمود: (ای خزاعی این دو بیت را روح القدس از زبان تو سروده است. آیا می دانی این امام کیست وچه وقت قیام خواهد کرد؟) عرض کردم: (نه، مولای من، من فقط شنیده ام که از شما اهل بیت امامی ظهور خواهد کرد که زمین را از تباهی وآلودگی پاک می کند وآن را از عدل سرشار می کند). پس امام (علیه السلام) فرمود: امام بعد از من فرزندم محمد، بعد از محمد فرزندش علی، پس از علی فرزندش حسن وبعد از او فرزندش حجت قائم است که در زمان غیبت، ظهورش را انتظار می کشند ووقتی ظاهر شد همه چیز وهمه کس به فرمان اوست. اگر از دنیا حتی یک روز باقی نمانده باشد(۵۹) خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد تا او ظهور کند وزمین مالامال از ستم را پر از عدل وداد نماید)(۶۰).
۱۴- از عبد العزیز حسنی نقل شده است که گفت: (بر مولایم محمد بن علی (علیهما السلام) (امام جواد) وارد شدم در حالی که قصدم این بود از ایشان در مورد قائم سوال کنم وبپرسم که آیا او همان مهدی است یا غیر از مهدی کس دیگری امام قائم است؟ قبل از اینکه من لب به سخن باز کنم امام جواد خود خطاب به من فرمود: (یا ابا القاسم! قائم ما همان مهدی است که باید در زمان غیبت منتظر او بود وپس از ظهور به فرمانش گردن نهاد، او سومین فرزند از نسل من است، به خدایی که محمد را به پیامبری برگزید وامامت را مخصوص ما اهل بیت قرار داد، اگر از دنیا حتی یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آن قدر طولانی خواهد کرد تا او ظهور کند وزمین مالامال از ستم را از عدل وداد پر نماید. خداوند در یک شب کار او را درست خواهد کرد واسباب فرجش را مهیا خواهد نمود، چنانکه موسی کلیم الله (علیه السلام) برای گرفتن قطعه ای آتش وگرم کردن خانواده اش از آنها جدا شد اما در حالی به سوی آنها برگشت که به پیامبری ونبوت رسیده بود(۶۱) - در حالی که گمان چنین تحول بزرگی وجود نداشت-). سپس امام (علیه السلام) فرمود: (ارزشمندترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است)(۶۲).
۱۵- ابو هاشم جعفری می گوید: از امام هادی (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (جانشین من پسرم حسن است، با جانشین بعد از من جانشین چه خواهید کرد؟ گفتم: (فدایت شوم چرا چنین سوالی می فرمایید؟) فرمود: (زیرا سیما وقامت او را نمی بینید وجایز نیست که او را با نامش یاد کنید). عرض کردم: پس چطور او را یاد کنیم؟) فرمود: (بگویید حجت آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم))(۶۳).
۱۶- از محمد بن عبد الجبار نقل شده که گفت: (به مولایم حسن بن علی (علیهما السلام) (امام عسکری) عرض کردم: (یا بن رسول الله، خداوند مرا بلاگردانت کند، دوست دارم بدانم بعد از شما امام وحجت خدا بر مردم کیست).امام (علیه السلام) فرمود: (امام وحجت خدا بعد از من پسرم است، همنام وهم کنیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، او آخرین حجت خدا وپایانبخش خلفای الهی است). عرض کردم: (یا بن رسول الله، او از کدام زن متولد می شود؟) فرمود: (از نوه ی قیصر پادشاه روم، اما متولد می شود وبرای مدتی طولانی از دیدگان مردم پنهان می ماند، آنگاه ظهور می نماید)(۶۴).
۱۷- موسی بن جعفر بغدادی می گوید: از امام حسن عسکری (علیه السلام) شنیدم که می فرماید: (گویی می بینم که در مورد جانشین من دچار اختلاف شده اید، پس بدانید که اگر کسی امامان بعد از پیامبر را قبول داشته باشد اما فرزند مرا انکار کند مثل کسی است که تمام پیامبران الهی را قبول داشته باشد اما پیامبری حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را انکار کند، وکسی که حضرت محمد را انکار کند مثل کسی است که تمام پیامبران را انکار کرده است، زیرا گردن نهادن به آخرین فرد ما مثل فرمانبرداری از اولین ماست ومنکر آخرین فرد ما همچون منکر اولین ماست. توجه داشته باشید که فرزندم غیبتی خواهد داشت که عموم مردم غیر از آنهایی که خداوند از لغزش حفظشان کند به شک وتردید خواهند افتاد)(۶۵).
گفتار ما
اینها پاره ای از کلماتی است که راجع به غیر قابل تردید بودن تولد وغیبت وظهور حجت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین به دست ما رسیده است وپر شدن زمین ستم آلوده از عدل وداد را یاد آور شده وبا تعابیری چون (اگر از دنیا حتی بیش از یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را طولانی می کند تا او ظهور کند) و(خدا در یک شب اسباب فرجش را فراهم خواهد کرد) بر قطعی بودن موضوع تاکید می کنند.
همچنین، اخباری که آورده شد دلالت می کنند بر اینکه حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه - از نسل امام حسین (علیه السلام) وزاده ی نوه ی قیصر روم ونام وکنیه اش، نام وکنیه ی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) است، عیسی بن مریم (علیه السلام) در نماز به او اقتدا می کند، غیبتش به درازا می کشد وبا وجود عمری دراز در سیمای جوانی رشید ظاهر می شود واز ستمگران در حق علی (علیه السلام) وشیعه اش انتقام می گیرد و...
شاید منظور از یاد آوری این ویژگیها در روایات، از بین بردن شک وتردید منتظران فرج آن حضرت، ونشان دادن پوچی ودروغین بودن ادعای فریبکارانی که تا زمان ظهور آن حضرت، هر چند وقت یک بار پیدا می شوند وادعای مهدویت می کنند باشد.
در احادیثی که ذکر به مسائل دیگری نیز اشاره شده که بر ضرورت اعتقاد به غیبت وظهور آن حضرت تاکید می کند، بعضی از عباراتی که شامل آن مسائل است از این قرار است: (هر که او را اطاعت کند از من اطاعت کرده است وهر که از فرمان او سرپیچد از فرمان من گردن کشیده است، هر کس در زمان غیبت، او را انکار کند مرا انکار کرده است وهر کس او را دروغ پندارد مرا دروغ پنداشته است).و نیز: (هر کس امامان بعد از پیامبر را قبول داشته باشد اما فرزندم را انکار کند مثل کسی است که تمام پیامبران را قبول داشته باشد اما نبوت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را انکار کند).
همچنین در این احادیث با عبارات زیر به معترفین ومنکرین او در زمان غیبتش اشاره شده است: (گروهی نسبت به آن گمراه وگروهی رهیافته اند).، (تا اینکه اکثر معتقدان به وجود مهدی وغیبت او تردید می کنند واز اعتقاد خود برمی گردند مگر آنان که دارای یقینی محکم وشناختی درست باشند).
جمله ای که باید خواننده ی محترم بیشتر در آن دقت کند سخن علی (علیه السلام) در جواب اصبغ بن نباته است که می پرسد: (واقعا چنین چیزی اتفاق می افتد؟) وامام می فرماید: (آری - اتفاق می افتد- همان طور که او خلق شده است، ودست تو از معرفت به این مطلب، کوتاه است). نکته ی قابل دقت این است که مقصود امام (علیه السلام) از جمله ی (کما انه مخلوق)، (همان طور که او خلق شده است) چیست؟ آیا مقصود از آن، خلقت گمراهان ورهیافتگان در مراحل خلقت نوری ایشان است یا مقصود خلقت غیر مادی نیکان وبرگزیدگان امت است یا مقصود مراحل تمثلی ونوری خود غیبت وظهور است؟(۶۶).
شاید با توجه به این جمله که فرمود: (دست تو از معرفت به این مطلب کوتاه است). ونیز با نظر به وجود عوالم غیر مادی- که بر خلقت غیر مادی همه مخلوقات مشتملند ودست امثال اصبغ از آنها کوتاه است - همه ی این احتمالات، مورد نظر باشند. علم از آن خداست، ودانا اوست وبس.
۳- ۱: خبر ولادت امام زمان (علیه السلام) پیش از تولدش
روایات
۱- موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه فرزند امام موسی کاظم (علیه السلام) می گوید: (حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام) گفت: امام حسن عسکری (علیه السلام) کسی را به دنبال من فرستاد- وقتی خدمتش رسیدم - فرمود: عمه! امشب افطار نزد ما بمان، امشب شب نیمه شعبان است وخداوند امشب حجتش را ظاهر خواهد فرمود، او حجت خدا در زمین است). حکیمه گفت: عرض کردم: (مادرش کیست؟)، حضرت فرمود: (نرجس)، گفتم: (قربانت شوم، اثری از حمل در او نمی بینم). فرمود: (همان است که گفتم).
حکیمه گفت: (به مزل مولا وارد شدم، سلام کردم ونشستم، نرجس جلو آمد تا پاپوش مرا از پا در آورد، به من گفت: (سرورم حالت چطور است؟) من گفتم: (به عکس، تو سرور من وسرور خاندانم هستی)، نرجس حرف مرا رد کرد وگفت: (این چه حرفی است عمه؟!)به او گفتم: (دختر عزیزم! خداوند امشب به تو پسری عطا خواهد کرد که آقا وسرور دنیا وآخرت است). نرجس با اظهار حیا وخجالت نشست. حکیمه گفت: (وقتی نماز عشا را خواندم افطار کردم وبه رختخواب رفتم، خوابم برد. نیمه شب برای نماز برخاستم، دیدم نرجس خوابیده وهیچ تغییری در وضع او ایجاد نشده است، نشستم وبه تعقیبات مشغول شدم، باز دراز کشیدم ودوباره با نگرانی بیدار شدم، نرجس خوابیده بود، بلند شد ونماز خواند.
حکیمه گفت: (دچار تردید شدم، ناگاه صدای امام عسکری (علیه السلام) از همان محلی که نشسته بود بلند شد که فرمود: (عمه! شتاب مکن، که نزدیک است). حکیمه گفت: سوره سجده ویس را خواندم، در همین اثنا نرجس با نگرانی بیدار شد، به سوی او از جا پریدم وگفتم: (اسم الله علیک) وسپس گفتم: (آیا چیزی احساس می کنی؟) نرجس گفت: آری عمه)، گفتم: (خیالت راحت ودلت آرام باشد، همان است که گفتم).
حکیمه گفت: (مرا رخوت وآرامشی فرا گرفت وبه نرجس حالت ولادت دست داد، با احساس وجود مولایم (مهدی) (علیه السلام) به خود آمدم، پارچه را از رویش کنار زدم، دیدم اعضاء هفتگانه را بر زمین گذاشته وسجده می کند، او را در بغل گرفته، به خود چسباندم، پاک وپاکیزه بود، بلافاصله امام عسکری (علیه السلام) صدایم زد: (عمه! پسرم را بیاور). او را به نزدش بردم. امام (علیه السلام) دو دست خود را زیر بدن وپشت نوزاد نهاد ودو پای نوزاد را روی سینه خویش گذاشت، زبانش را در دهان طفل فرو برد، دست خود را بر چشم وگوش واعضای فرزند کشید، سپس فرمود: (فرزندم! سخن بگو. (نوزاد گفت: (اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، واشهد ان محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم))، آن گاه بر امیر المؤمنین (علیه السلام) وسایر امامان درود فرستاد وبعد از سلام بر پدرش، سکوت کرد). امام عسکری فرمود: (طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند، آن گاه نزد من برگردان). حکیمه گفت: (طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد، او را برگرداندم وهمان جا که پدرش نشسته بود گذاشتم)، سپس امام فرمود: (عمه! روز هفتم باز نزد ما بیا).
حکیمه گفت: صبح شد، آمدم به امام عسکری سلام عرض کردم، پارچه را برداشتم وبه دنبال مولایم (مهدی) (علیه السلام) گشتم، او را ندیدم، به امام عسکری عرض کردم، فدایت شوم، مولایم چه شد؟ فرمود: (عمه!او را به همان کسی سپردم که مادر موسی (علیه السلام)، فرزندش را به او سپرد).
حکیمه گفت: (روز هفتم که شد به منزل امام شرفیاب شدم، سلام کردم ونشستم. فرمود: (پسرم را بیاور)، مولایم را که پارچه ای به دورش پیچیده شده بود نزد امام آورد، مثل دفعه پیش او را گرفت، زبانش را در دهان او فرو برد مثل اینکه شیر وعسل به او می خوراند، سپس فرمود: (پسرم! سخن بگو). طفل (علیه السلام) گفت: (اشهد ان لا اله الا الله) وبر پیامبر، امیر المؤمنین وامامان - صلوات الله علیهم اجمعین - تا پدرش درود فرستاد ومدح نمود، سپس این آیه را تلاوت فرمود: (بسم الله الرحمن الرحیم ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الارض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون)(۶۷).(۶۸)
گفتار ما
از این حدیث(۶۹) چند مطلب فهمیده می شود:
۱- خبر دادن امام (علیه السلام) از نزدیک بودن تولد فرزندش واینکه او حجت خدا در زمین است. این امر به علم امام بر می گردد وشکی نیست که امام از گذشته وحال وآینده وتمام وقایع آنها مطلع است(۷۰).
۲- خبر دادن از اینکه پسرش از نرجس خاتون متولد می شود در حالی که با وجود نزدیکی وضع حمل، هیچ آثار بارداری در آن بانو نبوده است، شاید علت مخفی بودن این امر نیز به همان علت مخفی بودن سایر امور وجنبه های زندگی آن حضرت (علیه السلام) که در روایات آمده است برگردد.
۳- اطلاع داشتن امام از نهاد وزوایای دل حکیمه، وقتی درباره ی خبری که امام (علیه السلام) به او داد تردید کرد، که در نتیجه امام او را صدا زد وفرمود: (شتاب مکن) وباز اطلاع داد که ولادت حجت خدا نزدیک است. این مطلب نیز به علم امام (علیه السلام) بر می گردد.
۴- تلاوت کردن سوره های سجده ویس توسط حکیمه. شاید این عمل مخصوص زمان تولد حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه- بوده وامام عسکری (علیه السلام) به حکیمه چنین دستوری داده باشند یا شاید تلاوت این سوره ها در هنگام وضع حمل زنان به عنوان سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در بین اهل بیت معمول بوده است.
۵- اینکه حکیمه خطاب به نرجس (علیهما السلام) عبارت (اسم الله علیک) را ادا کرد شاید نوعی تبریک وتهنیت به او بوده است.
۶- پیدایش سستی وآرامش در حکیمه، که ممکن است ناشی از عظمت موضوع وتولد آن بزرگوار باشد.
۷- سجده کردن حضرت حجت (علیه السلام). شاید این سجده به خاطر شنیدن سوره سجده وآیه سجده در آن بوده است وشاید هم سپاسگزاری از خداوند است که به او هستی بخشیده وبه وعده ی امامت ووراثت مستضعفین که در آیه (ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض)(۷۱) آمده، وفا فرموده است. تلاوت کردن همین آیه، چنانکه در احادیث به آن اشاره شده است(۷۲)، می تواند شاهدی برای صحت احتمال دوم باشد.
۸- سخن گفتن حضرت حجت (علیه السلام) در هنگام ولادت وهفت روزگی وشهادت بر یگانگی خداوند ودرود فرستادن بر پیامبر وامیر المؤمنین وائمه (علیهما السلام) یا به تعبیر دیگر ادای شهادتین وسلام بر امیر المؤمنین وائمه (علیهما السلام) تا پدر بزرگوارش وسپس تلاوت آیه (ونرید ان نمن..).
نظیر اینگونه سخن گفتن در زمان ولادت از انبیاء واولیاء (علیهما السلام) نیز دیده شده است وهر کس به رتبه ومقام آنان در نزد پروردگار آشنایی داشته باشد کمترین تردیدی در صحت این قضیه نخواهد داشت واساسا چه جای تعجب وتردید است در حالی که خداوند سبحان در قرآن کریم از سخن گفتن بعضی از پیامبران(۷۳) از جمله حضرت عیسی بن مریم - علی نبینا وآله و (علیه السلام) - خبر داده است.
۴- ۱: سال، ماه، روز وساعت ولادت امام زمان (علیه السلام)
روایات
۱- علی بن محمد(۷۴) می گوید: (حضرت صاحب (علیه السلام) در نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج متولد شد)(۷۵).
۲- حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام) می گوید: (امام عسکری در نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج کسی به دنبال من فرستاد..)(۷۶).
۳- در ارشاد مفید آمده است: (تولد امام مهدی (علیه السلام) در شب نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج واقع شد)(۷۷).
۴- در روایت معلی بن علی آمده است: (...برای امام عسکری در سال دویست وپنجاه وپنج فرزندی متولد شد واو را م ح م د نامید..)(۷۸).
۵- محمد بن حسن کرخی می گوید: (از یکی از رفقایمان به نام ابی هارون شنیدم که می گفت: صاحب الزمان (علیه السلام) را دیدم، ولادت آن حضرت در روز جمعه سال دویست وپنجاه وشش واقع شد(۷۹).
۶- از حکیمه (از طریق دیگری غیر از سند روایات شماره ۲) نقل شده که گفت: (امام عسکری (علیه السلام) در شب نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج کسی دنبال من فرستاد)(۸۰).
۷- علان می گوید: (مولا (علیه السلام) در سال دویست وپنجاه شش هجری، دو سال پس از رحلت امام هادی (علیه السلام) متولد شد)(۸۱).
۸- شیخ کمال الدین بن طلحه می گوید: (حجه بن الحسن (علیهما السلام) در بیست وسوم رمضان سال دویست وپنجاه وهشت در سامرا متولد شد)(۸۲).
۹- عیسی بن محمد جوهری می گوید: (همراه گروهی برای تبریک به امام عسکری (علیه السلام) به خاطر تولد حضرت مهدی (علیه السلام) از منازل خارج شدیم؛ برادرانمان گفتند که زمان ولادت، هنگام طلوع فجر شب جمعه در ماه شعبان بوده است..)(۸۳).
گفتار ما
اینها پاره ای از اخبار گوناگونی است که در بیان تاریخ ولادت امام - عجل الله تعالی فرجه- به ما رسیده وآنچه بیشتر نقل شده همان مضامین سه روایت اول است.
شاید اختلافی که در بعضی از روایات وجود دارد از ناحیه راویان باشد که هر کدام در زمانی خبر ولادت را شنیده اند وگمان کرده اند که در همان موقع حضرت متولد شده است وچون معتقد بوده اند که زمین بعد از امام عسکری (علیه السلام) از حجت خالی نخواهد بود وقطعا حجت خدا جانشین او خواهد شد، آنچه را شنیده بودند وهمان را زمان تولد گمان کرده بودند نقل نمودند. آنگاه زمان ولادت را با همان اختلافی که پیدا شده بود پنهان داشتند واصل تولد حجت را بر سر زبانها انداختند زیرا معتقد بودند که مسائل مربوط به ولادت - مثل زمان ومکان سایر خصوصیات - باید مخفی بماند.
۵- ۱: نام های امام زمان (علیه السلام)
روایات
۱- شیخ کمال الدین بن طلحه می گوید: حضرت حجه بن الحسن در سامرا متولد شد... پدرش ابو محمد حسن ومادرش کنیزی به نام (صقیل) یا بعضی گفته اند (حکیمه) بود، نامهای دیگر نیز برای مادرش گفته اند، کنیه آن حضرت، ابوالقاسم، لقبش را حجت، خلف صالح وبعضی منتظر گفته اند(۸۴).
۲- ابی غانم خادم می گوید: برای ابو محمد فرزندی متولد شد که او را محمد نامید وروز سوم، او را به اصحابش نشان داد وفرمود: (بعد از من، این فرزند صاحب شما وجانشین من در بین شماست، او آن قائمی است که به انتظارش گردن می کشند وهر گاه زمین مالا مال از جور وبیداد شد خروج می کند وآن را از داد وعدل سرشار می سازد(۸۵).
۳- از امام صادق (علیه السلام) در ضمن حدیثی نقل شده است: (آیا نمی دانید که او پسر کنیزی است؟) مقصود امام قائم (علیه السلام) است(۸۶).
۴- عبد الرحیم قصیر می گوید: از امام باقر (علیه السلام) در مورد این کلام امیر المؤمنین (علیه السلام) که فرموده است: (پدرم فدای پسر بهترین کنیزان باد) سوال کردم که آیا مقصود از بهترین کنیزان فاطمه (علیهما السلام) است؟ امام باقر (علیه السلام) فرمود: فاطمه بهترین آزادگان است، او - صاحب الزمان (علیه السلام) - دارای سینه ای ستبر وچهره ای درخشان..)(۸۷).
۵- عتاب می گوید: امام مهدی (علیه السلام)، روز جمعه متولد شد، مادرش ریحانه نام دارد وبه او نرجس، صقیل وسوسن نیز می گویند ونامگذاری به صقیل به مناسبت حمل آن بانوست، تاریخ تولد آن حضرت سال دویست وپنجاه وشش است(۸۸).
گفتار ما
در باب اول، فصل دوم، روایتهای دو وسه وشانزده شامل مطالب مورد نظر ما در این فصل هستند.
شاید بیشتر اسماء والقاب آن حضرت نظیر: محمد، مهدی، حجت، قائم، خاتم الانبیاء، خاتم حجج الله، به اعتبار ویژگیهای ایشان در دوران غیبت وظهور باشد، ونیز ممکن است به خاطر از بین بردن اشتباه احتمالی امت بین آن جناب وسائر یا رد ادعای دروغگویان ومدعیان مهدویت در زمان غیبت آن حضرت باشد.
۶- ۱: کسانی که آن حضرت را در خردسالی دیده اند
روایات
۱- غیاث ابن اسد می گوید: از محمد بن عثمان عمری قدس سره شنیدم که می گفت: هنگامی که حضرت مهدی صلوات الله علیه به دنیا آمد، از سر مبارکش نوری به سمت آسمان اوج گرفت، آنگاه حضرت به سجده افتاد در برابر پروردگار جبین به خاک سائید سپس سر برداشت وچنین فرمود: (اشهد (ان لا اله الا هو والملائکه واولوا العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم، ان الدین عند الله الاسلام)(۸۹) محمد بن عثمان اضافه کرد: ولادت آن بزرگوار در شب جمعه بود)(۹۰).
۲- احمد بن اسحق سعد اشعری در یک حدیث طولانی از امام عسکری (علیه السلام) نقل می کند که از ایشان سوال کردم: (یا بن رسول الله! امام وخلیفه بعد از شما چه کسی است؟) امام (علیه السلام) به سرعت از جا برخاست ووارد خانه شد، پس در حالی که پسری ماهرو وسه ساله را بر دوش خود نشانده بود خارج شد وفرمود: (ای احمد بن اسحق! اگر تو در نزد خدا وائمه احترام نداشتی این پسرم را به تو نشان نمی دادم، او همنام وهمکنیه رسول الله است وزمین مالامال از ستم را از عدل وداد سرشار خواهد کرد)(۹۱).
۳- یعقوب بن منقوش می گوید: (بر امام عسکری (علیه السلام) وارد شدم، ایشان بر روی سکویی در خانه نشسته بودند، در سمت راست آن حضرت اتاقی بود که پرده ای جلوی در آن آویزان بود. عرض کردم: (مولای من، صاحب الامر کیست؟) فرمود: (این پرده را بالا بزن)، پرده را بالا زدم، پسری هشت ساله با قدی در حدود یک متر واندی - پنج وجب- با پیشانی بلند، چهره ای نورانی، چشمانی درشت ودرخشنده، دستانی قوی وگوشت آلود وزانوانی برجسته که خالی بر گونه ی راست وپارچه ای بر سر داشت خارج شد، روی پای امام عسکری (علیه السلام) نشست، امام فرمود: (این صاحب شماست) سپس به سرعت از جا بلند شد وفرمود: (پسرم!به داخل خانه برو تا زمان مقرر).در حالی که من به سیما وقد وقامتش نگاه می کردم داخل خانه شد. امام عسکری (علیه السلام) فرمود: (یعقوب! نگاه بکن ببین در خانه کیست؟) من وارد اتاق شدم اما هیچ کس را ندیدم(۹۲).
۴- محمد بن علی بن حمزه علوی می گوید: از امام عسکری (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: ولی خدا وحجت او بر بندگانش وجانشین من، پاک وپاکیزه ومختون در هنگام طلوع فجر در شب نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج متولد شد(۹۳).
گفتار ما
روایاتی که ما در اینجا برگزیده وذکر کردیم مربوط به آن دسته از نزدیکان امام عسکری (علیه السلام) است که حضرت مهدی (علیه السلام) را در اوایل عمر وخردسالی زیارت کرده اند.در فصل سوم نیز در مورد کسانی که ایشان را دیده اند روایاتی ذکر شده ودر فصل هشتم نیز در همین روایاتی نقل خواهد شد.
با توجه به آنچه ذکر شد اگر روایاتی پیدا شود که از آنها چنین برآید که کسی که بزرگوار را در خردسالی ندیده است باید گفت منظور این است که کسی که از غیر نزدیکان امام عسکری (علیه السلام)، آن حضرت را ندیده است نه اینکه به طور کلی هیچ کس آن حضرت را ندیده باشد.
در فصل هشتم همین باب درباره سن مبارک آن حضرت در دوره ی زندگی پدر بزرگوارش بحث خواهد شد.ان شاء الله تعالی.
۷- ۱: علت مخفی بودن ولادت صاحب الأمر (علیه السلام)
روایات
۱- امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (ولادت صاحب الامر (علیه السلام) بر مردم پوشیده است تا در زمان ظهور، در گرو بیعت کسی نباشد) (۹۴).
۲- امام باقر (علیه السلام) می فرماید: (همانا قائم، آن کسی - از ما- است که تولدش از مردم مخفی است) (۹۵).
۳- امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: (ولادت امام قائم بر مردم مخفی است به طوری می گویند متولد نشده است.بنابراین در حالی ظهور می کند که در گرو بیعت با هیچکس نیست) (۹۶).
۴- امام عسکری (علیه السلام) می فرماید: (بنی امیه وبنی عباس به دو علت بر روی ما شمشیر کشیدند: اول اینکه، می دانستند که در خلافت هیچ حقی ندارند ومی ترسیدند که ما ادعای خلافت کنیم وخلافت به محل اصلی خودش بازگردد، ودوم اینکه، از اخبار متواتره دریافته بودند که نابودی سلطنت ستمکاران وزورگویان به دست قائم ما صورت می گیرد، وشکی هم نداشتند که خودشان از ستمگران وزورگویان هستند، بنابراین به امید اینکه از تولد قائم (علیه السلام) جلوگیری کنند یا به کشتن او دست پیدا کنند در کشتار اهل بیت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) واز بین بردن نسل آن حضرت تلاش بسیار کردند، اما خداوند نخواست سر امر بر آنها آشکار شود بلکه اراده فرمود که بر خلاف میل کافران نور خود را تمام کند- وخیر بشریت را محقق نماید-)(۹۷).
گفتار ما
معلوم است که روایت چهارم، توضیح سه روایت اول است ودر این روایات، نکاتی است که باید روشن شود:
۱- در حدیث اول، اگرچه لفظ (تعمی) معنی لفظ (تخفی) را در بردارد، اما آمدن آن به جای (تخفی) رساننده ی مطلبی است که از (تخفی) چنین مطلبی فهمیده نمی شود(۹۸)، وآن نکته این است که در این لفظ اشاره به این است که ولادت آن حضرت برای خواص آشکار بوده است وخداوند سبحان دیده ی دیگران را از دیدن آن فرو بسته است.
شاهد این ادعا این است که لفظ (الناس) (مردم) که در روایت آمده است چنانکه از کاربرد آن در قرآن وحدیث پیداست به عموم بشر اشاره دارد نه به خواص وبرگزیدگان.
۲- این روایات به علامتی از علائم ولادت آن حضرت (مخفی بودن) نیز اشاره می کند.
۳- جمله ی (لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعه اذا خرج)، - تا اینکه در گرو بیعت هیچ کس نباشد- بیانگر آن است که هر امام معصومی در عصر خودش، وبه اقتضای مصالح اسلام ومسلمین، نسبت به مردم وحکام وظیفه ای بر عهده دارد.
بنابراین، اگر حضرت صاحب (علیه السلام) در بین مردم حضور داشتند، ناچار باید در برخورد با مردم وستمکاران، به اقتضای مصلحت اسلام ومسلمین، یا به نبرد با طاغوت بر می خاستند یا به خاطر تقیه به سکوت وصلح می گذراندند ودر هر یک از این صورت، همانطور که پدران بزرگوارش به شهادت رسیدند ایشان نیز به همین مطلب اشاره می کنند- وسرانجام زمین از حجت خدا خالی شده واهلش را در خود فرو می برد ومقصود نهایی از وجود حجت خدا در زمین برآورده نمی شد.
لفظ (منا) که در عبارت مشابه، در حدیث هشتم فصل دوم از همین باب، آمده است، وهمه امامان (علیهم السلام) واز آن جمله، حضرت حجت (علیه السلام) را شامل می شود گواه این مطلب است.
مطالعه ودقت در زندگی امیر المؤمنین وسایر امامان (علیهم السلام)، که گاه با نبرد ودرگیری وزمانی با سکوت وآرامش همراه بوده - ودر نهایت همگی به قتل امامان (علیهم السلام) انجامیده است - به روشنتر شدن آنچه ذکر شد کمک می نماید.
۸- ۱: امامت آن حضرت
روایات
۱- حسین بن ابی العلا می گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: (آیا می شود که زمین بدون امام بماند؟) فرمود: (نه).، عرض کردم آیا (قائم امام است؟)فرمود: (آری، امام پسر امام است. این مطلب پیشاپیش معین واعلام شده است)(۹۹).
۲- معاویه بن حکیم ومحمد بن ایوب بن نوح ومحمد بن عثمان عمری گفتند: (چهل نفر در منزل امام عسکری (علیه السلام) بودیم، حضرت، پسرش را به ما نشان داد وفرمود: (این بعد از من امام شما وجانشین من است، از او اطاعت کنید ودر امر دین اختلاف نکنید که هلاک خواهید شد؛ بدانید که از امروز به بعد او را نمی بینید)، چند روزی از این قضیه نگذشته بود که امام عسکری (علیه السلام) از دنیا رفت)(۱۰۰).
۳- حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام) گفت: (هنگامی که قائم (علیه السلام) به دنیا آمد، پدرش امام عسکری (علیه السلام) به او فرمود: (ای حجت خدا وبازمانده ی انبیاء وحکیم اوصیاء سخن بگو! ای جانشین اتقیاء وای نور اوصیاء سخن بگو!..)(۱۰۱).
۴- امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه (امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاء الارض)(۱۰۲) فرمود: این آیه در مورد قائم آل محمد نازل شده است که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز می خواند ودست دعا به درگاه خدا بر می دارد، خداوند دعایش را اجابت می کند وگرفتاری را برطرف می نماید واو را خلیفه روی زمین قرار می دهد)(۱۰۳).
۵- امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (قائم، امام پسر امام است، قبل از قیامش، مردم، حلال وحرام - وباید ونباید- خویش را از او می جویند..)(۱۰۴).
گفتار ما
در بعضی از جملات این روایات نکاتی وجود دارد که شایسته است درباره آنها قدری بیشتر دقت شود:
۱- شاید منظور از جمله ی (وقد اوذنتم به)، (این مطلب، پیشاپیش اعلام شده است). روایاتی باشد که سالها قبل از تولد آن حضرت از پدران بزرگوارش نقل شده واز تولد، برخی ویژگیها، ظهور واعمال آن حضرت پس از ظهور خبر می دهند(۱۰۵).
۲- ممکن است عبارت (حکیم الاوصیاء) در روایت سوم، به حکومت وقدرت فراگیر وبلا منازع آن حضرت در اجرای احکام الهی وبرقراری قوانین ومقررات دین که به طور کامل وبدون کمترین مصالحه ومماشاتی انجام می گیرد اشاره نماید(۱۰۶).
پیامبران وامامان گذشته چنین حکومت وقدرتی نداشته اند وخداوند تا این مقدار، دست ایشان را در امر حکومت باز نگذاشته است.
۳- در مورد عبارت (نور الاوصیاء) در حدیث سوم این احتمالات قابل تصور است:
الف - آن حضرت از نسل جانشینان رسول الله (ائمه) (علیهم السلام) است.
ب - انوار ومقامات بلند ائمه (علیهم السلام) بر مردم پوشیده وپنهان مانده وجز اندکی از خواص ایشان، آنان را نشناخته اند اما حضرت حجت (علیه السلام) با ظهورش، مقام ومنزلتش را آشکار می کند.
ج- چنانکه در فصل یازدهم همین باب ذکر می شود، مقصود بیان خصوصیات ظاهری آن حضرت وسیمای درخشان ایشان است.
۴- عبارت (یاخذون منه حلالهم وحرامهم قبل قیامه)، (قبل از قیام قائم، مردم، حلال وحرام - وباید ونباید- خود را از او می گیرند) که در حدیث پنجم آمده است، شاید دلالت کند بر اینکه آن حضرت حجت خدا بر روی زمین است وما باید حل مشکلات دینی خود را از ایشان جویا شویم.
معلوم است که چنین کاری- به علت غیبت آن حضرت - برای ما ممکن نیست، از این رو باید احکام دینی را از قرآن وسنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وسخنان ائمه معصومین (علیهم السلام) استخراج نماییم، یا- اگر خود اهل استنباط نیستیم - از کسی که آنها را استخراج کرده پیروی - وتقلید- نماییم، ومعنی چنین کاری این است که احکام وتکالیف دینی را از امام زمان (علیه السلام) جستجو کرده ایم زیرا فرمایش ایشان چیزی جز بیان قرآن وسنت نیست.
۹- ۱: سن حضرت مهدی (علیه السلام) در آغاز امامت
روایات
۱- محمد بن جعفر اسدی(۱۰۷) می گوید: امام قائم محمد بن حسن (علیهما السلام) در نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج متولد شد وبه هنگام رحلت پدرش پنج ساله بود(۱۰۸).
۲- علی بن مهزیار می گوید: (امام هادی (علیه السلام) به امامت حضرت عسکری (علیه السلام) - در حالی که آن حضرت هفت ساله بود- تصریح فرمود، من عرض کردم مولای من آیا می شود که پسری هفت ساله امام باشد؟ آن حضرت فرمود: آری ومی شود پسری پنج ساله امام باشد)(۱۰۹).
۳- ارشاد مفید: (ولادت آن حضرت در شب نیمه شعبان سال دویست وپنجاه وپنج واقع شد ومادرش کنیزی بود به نام نرجس، وسن آن حضرت هنگام رحلت پدرش پنج سال بود که خداوند به او حکمت عنایت فرمود وحق را در دل وزبان او نهاد ووی را آیتی برای جهانیان قرار داد. همان طور که به یحیی در کودکی حکمت عطا کرد به او نیز حکمت بخشید وهمان گونه که عیسی بن مریم را در گهواره به نبوت رساند، مهدی (علیه السلام) را نیز مقام امامت داد..)(۱۱۰).
۴- ارشاد مفید: امام عسکری (علیه السلام) روز اول ماه ربیع الاول سال شصت بیمار شد وروز جمعه هشتم همان ماه، همان سال در سن بیست وهشت سالگی از دنیا رفت ودر سامرا در همان خانه ای که پدرش مدفون بود دفن شد وپسرش، امام منتظر جانشین او شد(۱۱۱).
گفتار ما
از این حدیث ونمونه های مشابه آن، این طور فهمیده می شود که آن حضرت در هنگام شهادت پدر بزرگوارش پنج ساله بوده ودر همین سن امامت امت را بر عهده گرفته است. وبنابراین روایت سوم از فصل ششم که گویای آن بود که راوی در سن هفت هشت سالگی با قامتی حدود یک متر واندی آن حضرت را دیده به قد وقامت ایشان مربوط می شود وبا سن پنج سالگی در هنگام امامت منافاتی ندارد.
بعید دانستن امامت ایشان در این سن نیز هیچ دلیلی ندارد، زیرا در روایات سابق وروایاتی که بعدا ذکر خواهد شد(۱۱۲). به قدر کافی شاهد بر صحت امامت آن حضرت در خردسالی وجود دارد.
۱۰- ۱: گستره ی علم امام زمان (علیه السلام)
آیات
۱- ﴿عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول﴾(۱۱۳).
۲- ﴿قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الباب﴾(۱۱۴).
۳- ﴿وما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم﴾(۱۱۵).
۴- ﴿بل هو آیات بینات فی قلوب الذین اوتوا العلم﴾(۱۱۶).
روایات
۱- حمران بن اعین از امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه ی (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا) توضیح خواست، امام (علیه السلام) ادامه ی آیه را که می فرماید: (الا من ارتضی من رسول) تلاوت کرده وفرمود: به خدا قسم محمد از کسانی بود که پروردگار بر علم واطلاع او به غیب، رضا داده بود، اما اینکه فرموده است: (عالم الغیب) به این معنی است که خداوند قبل از اینکه چیزی را خلق کند وعلم وتدبیر آن را به ملائکه بسپارد خود به آنچه از قضا وقدر الهی که از آفریده ها پنهان است عالم است، حمران، این همان که فقط در نزد خداوند است، ومشیت خدا نیز در دائره ی همین علم الهی قرار دارد که هر وقت بخواهد آن را به انجام می رساند وهر گاه مصلحتی باشد، بدان حاصل می شود ومشیتش را جاری نمی نماید. اما علمی که از قلم تقدیر الهی بگذرد، دیگر گذشته واجرا شده است وبرگشتی نیست وآن همان علمی است که از ناحیه پروردگار به رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) وسپس به ما می رسد(۱۱۷).
۲- امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه: (هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الباب) فرمود: (آنها که می دانند، ما هستیم، وبی نصیبان از دانش، دشمنان ما هستند واندیشمندان متذکر شونده، شیعیان ما هستند)(۱۱۸).
۳- امام صادق (علیه السلام): راسخون وآرام گرفتگان در ژرفای دانش الهی ما هستیم وحقیقت باطن آن را می دانیم(۱۱۹).
۴- امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه (بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم) فرمود: (الذین اوتوا العلم) (صاحبان دانش وفرهیختگان)، ما امامان هستیم)(۱۲۰).
۵- امام صادق (علیه السلام): (همان طور که گیاه از بهترین بذر ونهال آن - در نهایت بالندگی - می روید، علم به کتاب خدا وسنت پیامبر نیز به همان گونه در دل مهدی ما می روید، پس هر کدام از شما که عمرش به جایی رسید که او را ببیند باید او را مخاطب قرار داده وعرض کند: (السلام علیکم یا اهل بیت الرحمه والنبوه ومعدن العلم وموضع الرساله)(۱۲۱). (۱۲۲)
۶- امام باقر (علیه السلام) درباره ی آیه (قل ارءیتم ان اصبح مآؤکم غورا، فمن یاتیکم بماء معین) (۱۲۳) فرمود: این آیه درباره ی امام قائم (علیه السلام) نازل شده است یعنی اگر امام شما غائب شود که ندانید در کجاست چه کسی امامی ظاهر برای شما به پهنه ی هستی خواهد آورد تا اخبار زمین وآسمان وحلال وحرام خدا را برای شما بیان نماید؟... به خدا قسم تاویل وحقیقت این آیه نیامده است وقطعا خواهد آمد)(۱۲۴).
۷- امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (وقتی نوبت به حضرت صاحب الامر برسد، خداوند هر بلندی دور از دسترس را برای او پست، وهر پستی را برایش بلند خواهد کرد تا اینکه دنیا برای او مثل کف دستش خواهد شد، کدام یک از شما هست که کف دستش مویی باشد وآن را نبیند(۱۲۵)؟
۸- کمیل بن زیاد از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (ای کمیل! هیچ علمی وجود ندارد مگر اینکه کلید آن در دست من است وهیچ رازی در عالم نیست مگر اینکه در اختیار قائم (علیه السلام) است. ای کمیل! (ذریه بعضها من بعض والله سمیع علیم)(۱۲۶) ای کمیل، گذشتگان شما بی تردید به این عالم باز می گردند وآیندگان شما بدون شک - در کنار مهدی (علیه السلام) - بر دشمنان پیروز خواهند شد(۱۲۷).
گفتار ما
در این فصل به بیان این مقدار از آیات وروایات بسنده می کنیم. کسانی که خواهان مطالعه آیات وروایات بیشتری هستند به منابع مراجعه نمایند.
۱۱- ۱: سیما وقامت حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
۱- حسن بن محبوب از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: پدر ومادرم فدای آن که هم نام جدم، شبیه من وشبیه موسی بن عمران (علیه السلام) است، هاله ای از نور او را فراگرفته که از اشعه ی انوار الهی روشن است(۱۲۸).
۲- یعقوب بن منقوش می گوید: بر امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد شدم، ایشان بر روی سکویی در خانه نشسته بودند، در سمت راست آن حضرت اتاقی بود که در جلوی در آن پرده ای آویزان بود. عرض کردم: (مولای من! صاحب الامر کیست؟ فرمود: این پرده را بالا بزن، پرده را بالا زدم، پسری هفت هشت ساله با قدی در حدود یک متر واندی - پنج وجب- با پیشانی بلند، چهره ای نورانی، چشمانی درشت ودرخشنده، دستانی قوی وگوشت آلود وزانوانی برجسته که خالی بر گونه ی راست وپارچه ای بر سر داشت - خارج شد-..)(۱۲۹).
۳- احمد بن اسحق بن سعد می گوید: (از امام حسن عسکری (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: حمد خدایی را که مرا از دنیا نبرد تا اینکه جانشین خودم را به من نمایاند. او از نظر قیافه ظاهری ورفتار واخلاق بیش از همه مردم به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شباهت دارد..(۱۳۰).
۴- امام باقر از قول پدرش از جدش (علیهم السلام) نقل می فرماید که امیر المؤمنین (علیه السلام) بالای منبر فرمود: (در آخر الزمان از نسل من فرزندی متولد می شود که دارای چهره ای درخشنده، سینه ای ستبر، پاهایی قوی، شانه هایی پهن وتناور، است که در پشتش دو علامت دارد، یکی همرنگ پوست خودش ودیگری همرنگ علامتی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) داشت..)(۱۳۱).
۵- جابر جعفی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (عمر بن خطاب در راهی با امیر المؤمنین (علیه السلام) در حرکت بود، از امام (علیه السلام) خواست او - حضرت مهدی (علیه السلام) - را برایش توصیف کند. امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: جوانی میان قامت، خوشرو ونیکو موی است که مویش بر شانه اش ریخته ونور چهره اش بر سیاهی محاسن وموی سرش غلبه کرده است، پدرم فدای پسر بهترین کنیزان باد!)(۱۳۲).
۶- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (مهدی مرد گندمگون از فرزندان فاطمه است)(۱۳۳).
گفتار ما
همان گونه که در فصل پنجم درباره ی اسامی والقاب آن حضرت احتمال داده شد، در اینجا نیز همان احتمال وجود دارد که احادیث زیادی که در مورد سیما وقامت آن حضرت وارد شده به خاطر از بین بردن اشتباه امت بین آن جناب وسایر ائمه، یا رد ادعای دروغگویان ومدعیان مهدویت در زمان غیبت آن حضرت باشد.
برخی از روایاتی که ذکر شد ونیز بعضی از روایاتی که در صفحات بعد آورده می شود این احتمال را تایید می کنند.
در این روایات، دو عبارت وجود دارد که شایسته دقت بیشتری است:
۱- (علیه جیوب النور)، (هاله ای از نور او را فرا گرفته) در حدیث اول؛ شاید مقصود از این عبارت همان معنایی باشد که در حدیث جابر جعفی آمده که امام (علیه السلام) فرمودند: (نور چهره اش بر سیاهی محاسن وموی سرش غلبه کرده است)و شاید منظور آن باشد که حضرت مهدی (علیه السلام) آثار، قدرت وعلوم پیامبران، همگی را داراست(۱۳۴).
از سوی دیگر ممکن است این عبارت به معنای دقیقتر ولطیفتری اشاره کند که همان مقام نورانیت ومقام ولایت است که از مقام ولایت کلیه ی الهی، نشات می گیرد وجمله ی بعدی که می فرماید (تتوقد بشعاع ضیاء القدس)، (از اشعه انوار الهی روشن است) شاهد صحت این احتمال زیرا تمام کرامات علمی وعملی وخوارق عادت که از پیامبران وامامان (علیهم السلام) سر می زند همه به مقام ولایت الهی وابسته است واز اشعه انوار الهی روشنی می گیرد. بنابراین توضیح، می توان گفت روایت در صدد بیان این مطلب است که آن بزرگوار دارای تمام کمالات بوده وقدرت نمایاندن همه ی آنها را دارد. با این همه باز هم باید گفت که علم به حقیقت معنی فقط از آن خداست.
۲- عبارت (اشبه الناس برسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) خلقا وخلقا)، (از نظر قیافه ورفتار واخلاق، بیش از همه مردم به پیامبر شباهت دارد) که در حدیث سوم از قول پدر بزرگوارش نقل شده است؛ احتمالا همان معنایی را می رساند که از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمود: (وشمائله شمائلی، وسنته سنتی)(۱۳۵).
۱۲- ۱: اسامی، القاب وکنیه های آن حضرت (علیه السلام)
روایات
۱- جابر بن عبد الله انصاری می گوید: رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (مهدی از نسل من است، نامش، نام من وکنیه اش کنیه ی من است..)(۱۳۶).
۲- ابی غانم خادم می گوید: (برای امام عسکری (علیه السلام) فرزندی متولد شد که او را محمد نامید وروز سوم، وی را به اصحابش نشان داد وفرمود: (بعد از من، این فرزند، صاحب شما وجانشین من در بین شماست، او آن قائمی است که گردنها به انتظارش کشیده می شود..)(۱۳۷).
۳- حذیفه می گوید: (از پیامبر شنیدم که مهدی (علیه السلام) را یاد کرده ومی فرمود: بین رکن ومقام با او بیعت انجام می گیرد، احمد، عبد الله ومهدی، هر سه نامهای شریف او هستند)(۱۳۸).
۴- امام باقر (علیه السلام) پس از تلاوت آیه ی (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا)(۱۳۹) واضافه فرمود: خداوند مهدی را منصور نامیده است چنانکه او را احمد، محمد ومحمود نیز نامیده وعیسی را مسیح نام گذاشته است)(۱۴۰).
۵- غسان بحرانی می گوید: بر ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی این روایت را خواندم که: (م ح م د پسر امام عسکری، پسر امام هادی، پسر امام جواد، پسر امام رضا (علیه السلام) در سال دویست وپنجاه وشش در سامرا متولد شد، مادرش (صیقل) وکنیه اش (ابو القاسم) بود، این کنیه را پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برایش تعیین فرمود، پیامبر فرمود: (نام او نام من، کنیه او کنیه ی من ولقبش مهدی است، او حجت، منتظر وصاحب الزمان است). آنگاه اسمعیل بن علی گفت: (در بیماری آخر عمر امام عسکری (علیه السلام) بر آن حضرت وارد شدم...کودک، اعضاء پدر را یک یک وضو داد وسر وپاهایش را مسح کشید، پس امام عسکری (علیه السلام) به او فرمود: (پسرم مژده باد بر تو که صاحب الزمان، مهدی وحجت خدا در زمین هستی، تو فرزند ووصی وزاده ی من هستی، تو م ح م د بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب وزاده ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هستی، تو آخرین امامان وجانشینان پیامبری، پیامبر به تو مژده داده ونام وکنیه ی تو را اعلام کرده است، واین مطلب از پدرم واز پدران بزرگوارت به من رسیده است)، (علی بن اسمعیل اضافه می کند:) در همان اوقات امام عسکری (علیه السلام) از دنیا رفت)(۱۴۱).
گفتار ما
اسامی والقاب وکنیه های آن حضرت در روایات ذکر شد، اینک به دو مطلب باید توجه داشت:
۱- راویان تعمد داشته اند که نام شریفش را به صراحت ذکر نکنند وفقط با (محمد) از آن حضرت یاد کنند، که شاید این کار به دستور ائمه (علیهم السلام) بوده است، یا ایشان نام حضرت را به شکل می بردند بو روایان از آنها پیروی کرده اند.
در فصل هشتم باب دوم، در این باره بحث خواهد شد.
۲- در حدیث پنجم امام فرمود: (انا ولدتک) تو زاده ی من هستی، واندکی بعد فرمود: (ولدک رسول الله) تو زاده پیامبر هستی، واین دو عبارت با هم منافاتی ندارد چون جمله دومی به این معنی است که تو از نسل پیامبر وذریه او هستی.
۱۳- ۱: معنی نامها، کنیه ها ولقبهای آن حضرت (علیه السلام)
روایات
۱- صقر بن دلف می گوید: از امام جواد (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (امام بعد از من پسرم علی است، امر او امر من، سخن او سخن من واطاعت او اطاعت از من است؛ امامت پس از او به پسرش حسن می رسد، امر او امر پدرش، سخن او سخن پدرش وپیروی از او پیروی از پدرش است. سپس ساکت شد. عرض کردم: یابن رسول الله، پس امام بعد از حسن کیست؟ امام (علیه السلام) سخت گریه کرد، سپس فرمود: (بعد از حسن، فرزندش قائم به حق، امام منتظر است). عرض کردم: (یا بن رسول الله چرا آن حضرت، قائم نامیده شده است؟ فرمود: (زیرا بعد از آنکه یاد ونام او مرد واکثر معتقدان به امامتش از او برگشتند قیام می کند). بعد عرض کردم: (چرا آن حضرت منتظر نامیده شده است؟) فرمود: زیرا دوران غیبت او بسیار طولانی می شود، دینداران وخداجویان ناب منتظر خروج او هستند وشکاکان بی ایمان، او را انکار می کنند، منکران - حق ودیانت- یاد ونام او مرد واکثر معتقدان به امامتش از او برگشتند قیام می کند). بعد عرض کردم: (چرا آن حضرت منتظر نامیده شده است؟) فرمود: زیرا دوران غیبت او بسیار طولانی می شود، دینداران وخداجویان ناب منتظر خروج او هستند وشکاکان بی ایمان، او را انکار می کنند، منکران- حق ودیانت - یاد ونام او را مسخره می کنند، وعده زیادی برای ظهور او وقت وزمان تعیین می نمایند، برخی که شتابزده وعجولند - یا با متوسل شدن به مدعیان دروغگو یا با ناامید شدن از آمدن مهدی وانکار او- خود- ودینشان را به نابودی می کشانند ومسلمانان واقعی که تسلیم امر امامت هستند از خطرها رسته ونجات می یابند)(۱۴۲).
۲- جابر می گوید: در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم که مردی وارد شد- وامام شروع به صحبت فرمود- تا به اینجا رسید که فرمود: (از آن رو، امام غایب، مهدی نامیده شده است که به امر پنهان از تمام مردم، رهنما می شود؛ او تورات وسایر کتابهای آسمانی را از غاری در انطاکیه خارج می کند، آنگاه در بین اهل تورات وسایر کتابهای آسمانی را از غاری در انطاکیه خارج می کند، آنگاه در بین اهل تورات به تورات، در بین اهل انجیل به انجیل، در میان اهل زبور به زبور ودر میان اهل قرآن به قرآن حکم می کند(۱۴۳)، آنچه از اموال دنیا که روی زمین ظاهر یا در دل زمین پنهان است برای او جمع شده ودر خدمتش قرار می گیرد، سپس به مردم می فرماید: (آنچه که از پیوند خویشاوندی بریدید وقطع رحم نمودید، خونهایی که ریختید وحرامهایی که انجام دادید همه را اصلاح وجبران کنید). به آن حضرت چیزی داده می شود که به پیشینیان او داده نشده است..)(۱۴۴).
۳- ابو سعید خراسانی می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: (آیا مهدی وقائم یکی هستند؟) حضرت فرمود: (آری)، گفتم: (چرا آن حضرت مهدی نامیده شده است؟) فرمود: (زیرا به تمام امور پنهان رهنما می شود وقائم نامیده شده است زیرا بعد از آنکه بمیرد(۱۴۵) به امر بسیار مهمی قیام می کند)(۱۴۶).
۴- از امام صادق به نقل از پدران بزرگوارش آمده است: (رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (قائم از نسل من است، نام او نام من، کنیه اش کنیه ی من، سیما وقامتش سیما وقامت من وروش او روش من است، مردم را بر پیروی از من ودینم بپا می دارد وآنان را به کتاب خدا دعوت می کند، هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده است..)(۱۴۷).
۵- محمد بن عجلان می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم (علیه السلام) قیام کند از نو مردم را به اسلام دعوت می کند، مردم را به چیزی که کهنه وفراموش شده است واکثریت مردم از آن جدا شده وبه گمراهی افتاده اند هدایت می نماید، قائم (علیه السلام)، مهدی نامیده شده است زیرا به چیزی که دیگران نسبت به آن گمراه شده اند رهنما می شود وقائم نامیده شده است زیرا به حق قیام می نماید)(۱۴۸).
۶- محمد بن علی سلمی می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (همانا مهدی، مهدی نامیده شده است زیرا به امری پنهان وآنچه در دل مردم نهفته است رهنما می شود..)(۱۴۹).
گفتار ما
هر چند تمام این روایات در صدد توضیح معنی کلمات (قائم)، (منتظر)، و(مهدی) هستند اما هر کدام معنایی جدا از معنای ذکر شده در روایات دیگر را بیان می کنند ولی در عین حال با اندکی دقت معلوم می شود که بین این معنیهای متعدد ومختلف منافاتی وجود ندارد.
شایسته است خواننده محترم در بعضی عبارات حدیث اول دقت بیشتری به خرج دهد؛ عبارت (لانه یقوم بعد موت ذکره وارتداد اکثر القائلین)، (او پس از اینکه یاد ونامش از میان می رود وبیشتر معتقدان به او از دین واعتقاد به آن حضرت بر می گردند قیام می کند) که در توضیح معنی قائم آمده است، وعبارت (فینتظر خروجه المخلصون)، (دینداران وخداجویان ناب منتظر خروج او می مانند) که در توضیح معنی منتظر آمده است، از عبارات شایسته دقت وتفکر هستند(۱۵۰).
۱۴- ۱: حال منکران امام زمان (علیه السلام) وظهورش
روایات
۱- سدیر صیرفی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (صاحب الامر با یوسف (علیه السلام) شباهتی دارد)، گفتم: (زندگی آن حضرت را می فرمائید یا غیبتش را؟)، فرمود: (خوک منشان این امت چه چیزی را درباره ی آن حضرت انکار می نمایند؟؛ برادران یوسف که نوادگان وفرزندان پیامبر بودند یوسف را فروختند، آنگاه - بعد از مدتی - با او همکلام شدند وبا وجود اینکه برادرشان بود او را نشناختند تا اینکه حضرت یوسف، خود را به آنان معرفی کرد وفرمود: (انا یوسف وهذا اخی)(۱۵۱)، این امت دور از رحمت الهی چه چیزی را انکار می کنند؟ آیا اینکه خداوند مدتی با حجت خودش همان کاری را انجام دهد که با یوسف انجام داد- قابل انکار است -؟)(۱۵۲).
۲- ابو حمزه ثمالی می گوید: روزی در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم، وقتی مردم از حضورش مرخص وپراکنده شدند خطاب به من فرمود: (ای ابا حمزه، از مسائل مسلم وحتمی در نزد خداوند که به هیچ رو قابل تغییر نیست قیام قائم ماست، پس هر که در آنچه می گویم شک کند در حالی خدا را ملاقات خواهد کرد که به او کفر ورزیده واو را انکار کرده باشد..)(۱۵۳).
۳- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (وقتی امام قائم (علیه السلام) ظهور کند عده زیادی از مردم، او را انکار خواهند کرد، زیرا در سیمای جوانی رشید ظاهر خواهد شد، وجز مؤمنینی که خداوند در عالم ذر از آنها پیمان گرفته است کسی بر اعتقاد به او باقی نخواهد ماند(۱۵۴).
۴- در حدیث هشام بن سالم از امام صادق از پدران بزرگوارش آمده است که فرمود: رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (قائم از نسل من است... هرکس از او اطاعت کند از من اطاعت کرده وهر کس از او سرپیچی کند از من سر پیچی کرده است، هر کس غیبت او را انکار کند مرا انکار کرده است وهر که او را دروغ پندارد، مرا دروغ پنداشته است، هر که او را به راستی قبول کند وبپذیرد، مرا تصدیق کرده است، از آنان که سخن مرا درباره ی او دروغ می پندارند وسخنم را انکار می کنند وامتم را از اعتقاد به او وراهش گمراه می نمایند به خدا شکایت می برم، (وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون)(۱۵۵))(۱۵۶).
گفتار ما
این روایات - چنانکه پیداست وبدون نیاز به هیچ توضیحی - حال منکرین آن حضرت وظهورش را بیان می کنند وان شاء الله در فصل بعدی، روایاتی که علت این انکار را بیان می نمایند ذکر خواهد شد.
۱۵- ۱: علت انکار منکرین آن حضرت وظهورش
روایات
۱- امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه (واذ اخذ ربک من بنی آدم) فرمود: پیمانی که از آنان گرفته شد نسبت به خداوند، اقرار به ربوبیت، نسبت به پیامبر، اقرار به نبوت، ونسبت به امیر المؤمنین وامامان، اقرار به امامت آنان بود، آن گاه فرمود: (الست بربکم) وامام (علیه السلام) بعد از تلاوت این قسمت از آیه اضافه فرمود: وآیا محمد پیامبر شما نیست؟ وآیا علی امام شما نیست؟ وآیا ائمه هدایتگر به سوی حق، امامان شما نیستند؟ آنگاه بنی آدم گفتند آری (قالوا بلی)، پس خداوند فرمود (ان تقولوا یوم القیامه) یعنی تا اینکه در روز قیامت نگویید: (انا کنا عن هذا غافلین)(۱۵۷))(۱۵۸).
۲- حسین بن نعیم صحاف می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه (فمنکم کافر ومنکم مؤمن)(۱۵۹) سوال کردم. امام (علیه السلام) فرمود: (خداوند در روز میثاق که بنی آدم ذراتی که در صلب آدم بودند، کفر وایمان مردم را با اعراض از ولایت ما وتمسک به آن، به ایشان شناساند(۱۶۰).
۳- امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به نامه عبد الله بن جندب می فرماید: (شیعیان ما ونیز پدرانشان با نام ونشان مشخص شده اند، خداوند از ما وآنها پیمان گرفته است، در مسیر ما هستند وبه جایگاه ما راه می یابند، جز ما وآنها کسی تا روز قیامت بر اسلام باقی نمی ماند..)(۱۶۱).
گفتار ما
در حدیث (صقر بن دلف)(۱۶۲) در توضیح اینکه چرا امام منتظر، منتظر نامیده شده است، از قول امام جواد (علیه السلام) آمده بود که: (فینتظر خروجه المخلصون... وینجو فیها المسلمون)، (دینداران وخدا جویان ناب منتظر خروج او هستند... ومسلمانان واقعی که تسلیم امر امامت هستند از خطرها رسته ونجات می یابند. ودر حدیث ابو بصیر(۱۶۳) از امام صادق (علیه السلام) نقل شد که فرمود: (فلا یثبت علیه الا کل مؤمن اخذ الله میثاقه فی الذر الاول)، (جز مؤمنینی که خداوند در عالم ذر از آنها پیمان گرفته است، کسی بر اعتقاد به او باقی نخواند ماند).، از این دو عبارت واحادیثی که در این فصل ذکر شد فهمیده می شود که: انکار منکران ودشمنی ورزیدن دشمنان دارای سبب وعلتی ازلی است وشاید به مساله طینت وسرشت که در احادیث طینت به آن پرداخته شده است برگردد(۱۶۴).
۱۶- ۱: فضیلت انتظار فرج در دوران غیبت امام مهدی (علیه السلام)
روایات
۱- مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (بهترین سبب نزدیکی بندگان به خداوند وبرترین چیزی که موجب خشنودی او از ایشان می شود این است که در ایام غیبت حجت خدا که مردم، مکان او را نمی دانند، معتقد باشند که حجت خدا بر حق است وروی زمین وجود دارد، در آن هنگام، هر صبح وشب منتظر فرج آن حضرت باشید..)(۱۶۵).
۲- مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (کسی که در حال انتظار فرج صاحب الامر از دنیا برود، نه تنها مثل کسی است که همراه با امام قائم، در کنار او در اردوگاهش است، بلکه همچون جنگاور مجاهدی است که در رکاب رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) شمشیر می زند)(۱۶۶).
۳- علی بن ابی حمزه از قول ابو بصیر نقل می کند: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (...ای ابا بصیر! خوشا به حال شیعیان امام قائم ما، که در ایام غیبت منتظر ظهور آن حضرت هستند ودر دوران ظهور آن حضرت از او اطاعت می کنند، آنها همان اولیاء خدا هستند که ترس واندوهی ندارند)(۱۶۷).
۴- علی بن مهزیار: (به امام هادی (علیه السلام) نامه نوشتم ودر مورد فرج از آن حضرت سوال کردم حضرت در پاسخ من مرقوم فرمود: (هر گاه صاحب شما از دید ستمگران پنهان شد، منتظر فرج باشید)(۱۶۸).
۵- علاء بن سیابه می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (هر که از شما در حال انتظار امر فرج از دنیا برود مثل کسی است که در خیمه واردوگاه امام قائم (علیه السلام) جای ومقام دارد)(۱۶۹).
۶- عبد الحمید واسطی می گوید:امام باقر (علیه السلام) فرمود: (هر کس از شما که بگوید: (اگر من قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را درک می کردم او را یاری می نمودم) مثل کسی است که در کنار او شمشیر می زند، بلکه بالاتر، مثل کسی است که همراه او شهید شده است)(۱۷۰).
۷- مفضل بن عمر می گوید: درباره ی امام قائم (علیه السلام) وآن عده از دوستانمان که در انتظار آن حضرت از دنیا رفته اند گفتگو می کردیم، امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی قائم قیام کند در قبر مؤمن ندا داده می شود: (فلانی! صاحب تو ظهور کرده است اگر می خواهی به او ملحق شوی، ملحق شو واگر می خواهی در ضیافت وبزرگداشت پروردگارت باقی بمانی، باقی بمان)(۱۷۱).
۸- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) روزی فرمود: (آیا بگویم که چه چیزی است که خداوند هیچ عملی را بدون آن قبول نمی کند؟) عرض کردم: (آری بفرمایید)، فرمود: (شهادت به یگانگی خدا). تا اینکه فرمود: (ونیز انتظار قائم ما)، سپس فرمود: (ما دولتی داریم که هر موقع خدا بخواهد آن را مستقر خواهد کرد) وسپس فرمود: (هر کس خشنود است به اینکه از اصحاب قائم باشد، باید منتظر آن حضرت باشد واهل پرهیز از محرمات الهی وعمل به بهترین اخلاق باشد، در آن صورت او منتظر خواهد بود، واگر قبل از قیام قائم بمیرد مثل کسی که امام قائم را درک کرده پاداش خواهد دید..)(۱۷۲).
۹- امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدران بزرگوارش فرمود: رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (بهترین اعمال امت من انتظار فرج از طرف خداوند عز وجل است)(۱۷۳).
۱۰- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (فرج به هنگام ظهور هفتمین(۱۷۴) از ماست)(۱۷۵).
۱۱- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (برای خروج امام قائم چه عجله ای دارید؟ به خدا قسم، او جز لباس خشن نپوشیده وجز خوراک ناگوار میل نکند، او چیزی جز شمشیر نیست، ومرگ در سایه شمشیر گریبان مردم را می گیرد)(۱۷۶).
۱۲- عبد الله بن زراره می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (شما باید تسلیم ما باشید وامور - مربوط به دین وحکومت - را از ما بگیرید وامر ما وامر خودتان وفرج ما وفرج خودتان را انتظار بکشید..)(۱۷۷).
۱۳- اسحق بن سعد اشعری از امام عسکری (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (...ای احمد بن اسحق! مثل حجت خدا در این امت مثل خضر وذوالقرنین است، به خدا قسم آنچنان غیبتی خواهد داشت که هیچکس جز کسی که خدا او را در اعتقاد به امامتش استوار ودر دعا برای تعجیل فرجش موفق کرده است از هلاکت وگمراهی رهایی نخواهد یافت..)(۱۷۸).
گفتار ما
پاره ای از روایات درباره ی فضیلت انتظار فرج ذکر شد. شایسته است به مناسبت موضوع، درباره ی معنی فرج مطالبی بیان شود:
با دقت در روایات فهمیده می شود که فرج بر دو قسم است: فرج شخصی وفرج عمومی؛ وفرج شخصی، خود به دو نوع تقسیم می شود:
الف: پاک شدن انسان از اخلاق زشت وویژگیها وصفات پست وفرومایه، وبه دنبال آن، رسیدن به کمالات فطری ودرجات والای انسانی واخلاق ومنش الهی.
ب: فرجی که به ولی عصر وامام قائم به حق - عجل الله تعالی فرجه- منسوب است، که این نوع از فرج شخصی، به نوبه خود، بر دو نوع است:
۱- شناخت مقام نورانیت امام (علیه السلام) که چیزی جز مقام ولایت الهی نیست، واین معرفت را فقط به دنبال فرج شخصی که همان رسیدن به کمالات فطری درونی است می توان به دست آورد.
۲- رسیدن به خدمت امام (علیه السلام) ودرک ظهور آن حضرت؛ ومعلوم است که اگر این فرج حاصل شود، فرج به معنی اول که همان رسیدن به کمالات عالی انسانی است نیز حاصل می شود زیرا چنانکه از بعضی روایات(۱۷۹) فهمیده می شود رسیدن به حضور امام (علیه السلام) در زمان ظهور آن حضرت، برای تمام افراد بشر یا لا اقل برای خواص ووارستگان از غیر حق، در رسیدن به کمالات انسانی ودرجات عالی اثر بسیار ونقش جدی دارد.
واما فرج عمومی عبارت است از رها شدن جامعه از شر ستم وبیداد ورسیدن به عدل وداد وبر پاشدن دولت آقایی وعدل که در آن دولت، حق عزیز ومحترم وباطل، ذلیل وپایمال گردد.
بعضی از دعاها وروایات وبه ویژه دعاهایی که در ماه رمضان وارد شده است درخواست فرج شخصی را به انسان الهام می کند وبرخی از روایات به طلب فرج عمومی در زمان امامان (علیهم السلام) ودر زمان غیبت مربوط است که برای آن پاداش بزرگی ذکر کرده اند(۱۸۰).
روشن است که کسی که معتقد باشد فرجی عمومی که از ناحیه خداوند خواهد رسید ومسلمانان از ستم وبیداد ستمکاران رهایی می یابند، وبر این اعتقاد ثابت بماند واستقامت کند وآخرتش را به دنیا نفروشد، به خاطر این انتظار، پاداش بزرگی خواهد داشت.
شاید بتوان احادیثی مثل حدیث نهم ودوازدهم را که به طور مطلق وبدون هیچ قید وشرطی فضیلت فرج را یادآور شده اند این گونه تفسیر کرد که مقصود آنها مطلوب بودن فرج به همه ی معانی که ذکر شد می باشد به ویژه آنکه در حدیث دوازدهم فرموده اند: (فرجنا وفرجکم)، (فرج ما وفرج شما).
این را نیز باید دانست که منظور از نهی تعجیل در خروج قائم، که در حدیث یازدهم، ذکر شده است، نهی از طلب فرج وانتظار نیست، بلکه مقصود مذمت عجله کردن در امر فرج است. یعنی بنده ی فرمانبردار خداوند باید امر فرج را به خداوند سبحان بسپارد.

باب دوم: غیبت صغری وکبری تا زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)

۱- ۲: غیبت صغری، نواب اربعه، غیبت کبری
روایات
۱- مفضل بن عمر می گوید: (شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: صاحب الامر دو غیبت دارد. در یکی از این دو غیبت، در مسائل دینی وشبهات، مردم به اهلش - نمایندگان خاص امام - مراجعه می نمایند ودرغیبت بعدی گفته می شود: (امام غایب از دنیا رفته است، اگر زنده هست پس کجاست؟)، (مفضل می گوید) عرض کردم: (در آن زمان چه باید کرد؟) فرمود: (اگر کسی ادعای امامت کرد از او سؤالاتی بکنید(۱۸۱) می بینید همان جوابهایی را می دهد که افراد دیگری که مثل او ادعا کرده اند یا می کنند جواب می دهند)(۱۸۲).
۲- اسحق بن عمار می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (امام قائم دو غیبت دارد، یکی کوتاه ودیگری بلند، در غیبت اول غیر از شیعیان خاص او کسی از محلش اطلاع ندارد ودر غیبت دوم، غیر از دوستان نزدیک وخاص او کسی جایش را نمی داند)(۱۸۳).
۳- عبد السلام هروی از امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوار آن حضرت از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: به حق آن کسی که مرا به پیامبری فرستاد، امام قائم از نسل من، بعد از اینکه ولایت من به او می رسد، غایب خواهد شد تا جایی که بیشتر مردم می گویند: (خداوند به آل محمد نیازی ندارد). وبرخی در اصل ولادت آن حضرت تردید می نمایند. کسی که زمان آن امام را درک کند باید به دین او چنگ زند وبه شیطان اجازه ندهد که او را به شک اندازد واز دین وآیین من بیرون برد، شیطان سابقا، پدر ومادر شما را از بهشت بیرون کرد(۱۸۴)، وخداوند شیاطین را اولیاء ودوستدار غیر مؤمنین قرار داده است)(۱۸۵).
۴- محمد بن اسماعیل حسنی وعلی بن عبد الله حسنی از امام عسکری (علیه السلام) نقل می کنند که به گروهی از شیعیان فرمود: (گواه باشید که عثمان بن سعید عمری وکیل ونماینده ی من است وپسرش محمد بن عثمان، نماینده ی پسرم مهدی (شما امت) است)(۱۸۶).
۵- از گروهی از شیعیان از امام عسکری (علیه السلام) نقل شده است که به ایشان فرمود: (آمده اید تا درباره حجت بعد از من، از من سوال کنید؟) عرض کردند (آری)، ناگاه پسری چون پاره ی ماه که بیش از همه مردم به امام عسکری شبیه بود حاضر شد. امام فرمود: این امام شما وجانشین من است، از او پیروی کنید، وپس از من - در امر دین وامامت - پراکنده نشوید که دینتان از دست خواهد رفت. بدانید که از امروز به بعد، تا عمری طولانی بر او بگذرد، او را نخواهید دید، هر چه عثمان بن سعید به شما گفت بپذیرید وامر او را ملتزم شوید، او نماینده ی امام شما وکار به دست اوست)(۱۸۷).
۶- غیاث بن اسد می گوید: (...ولادت امام (علیه السلام) در شب هشتم ماه شعبان سال دویست وپنجاه وشش بود. نماینده ی آن حضرت، عثمان بن سعید بود، عثمان هنگام مرگ، نمایندگانی را به پسرش ابو جعفر محمد بن عثمان سپرد واو این منصب را برای ابو جعفر ابوالقاسم حسین بن روح وصیت کرد واو نیز منصب نمایندگی را به ابوالحسین علی بن محمد سمری - که خدا از همگی آنها راضی باد- واگذار کرد.
وقتی هنگام وفات علی بن محمد سمری رسید، از او خواستند که برای نمایندگی وصیت کند، او گفت (خدا را امری است که خود آن را به انجام رساند)(۱۸۸). وغیبت تامه (کبری)، همان غیبتی است که بعد از سمری - رحمه الله علیه - واقع شد)(۱۸۹).
گفتار ما
از این اخبار واخبار مشابه آشکار می شود که آن حضرت - عجل الله تعالی فرجه - دو غیبت دارند:
الف - غیبت صغری، وآن همان غیبتی است که از آغاز ولادت آن حضرت شروع شد وتا وفات سمری پایان یافت ودر آن مدت جز خواص شیعه که همان چهار نماینده بودند، کسی امام (علیه السلام) را ندید.
ب - غیبت کبری؛که از زمان وفات سمری شروع شده وتا لحظه ی ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت وکسی حق ندارد برای غیبت، مدت وانتهایی تعیین نماید واز اخبار وروایات، فقط طولانی بودن آن واینکه دارای نشانه های تخلف ناپذیر است فهمیده می شود، اما اخباری هم وجود دارد که بیانگر آن است که ممکن است بداء(۱۹۰) جاری شوی - وحتی با پیدا شدن نشانه های قطعی وتخلف ناپذیر باز هم ظهور به تاخیر بیفتد(۱۹۱).
۲-۲: علت غیبت وطولانی شدن
روایات
۱- زراره می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (همانا فرزند (مهدی (علیه السلام))، قبل از قیامتش غیبتی خواهد داشت). گفتم: (چرا؟)، در حالی که با دست به شکمش اشاره می فرمود گفت: (می ترسد). سپس فرمود: (ای زراره! او (امام) منتظر است وهم اوست که تولدش مورد شک وتردید واقع می شود..)(۱۹۲).
۲- محمد بن فرج می گوید: (امام ابو جعفر (علیه السلام) برایم نوشت: (وقتی خداوند تبارک وتعالی بر مردم خشم بگیرد ما را از کنارشان دور می سازد)(۱۹۳).
۳- زراره بن اعین می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (قائم قبل از قیامش غیبتی دارد). گفتم: (چرا) فرمود: (می ترسد) تا آن جا که فرمود: (او منتظر است، اما خداوند دوست دارد شیعه را آزمایش کند، آن گاه معتقدان وطرفداران باطل به شک می افتند..)(۱۹۴).
۴- حنان بن سدیر به نقل از پدرش از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (قائم ما غیبتی دارد که طولانی می شود). عرض کردم: (یابن رسول الله! علت آن چیست؟) فرمود: (خداوند نمی خواهد این امر انجام شود مگر اینکه تمام سنتهایی را که پیامبران در غیبتهایشان داشته اند، در این غیبت قرار دهد وای سدیر!- بنابراین باید تمام مدت مجموع غیبتهای پیامبران، در این غیبت وجود داشته باشد. خداوند می فرماید: (لترکبن طبقا عن طبق)(۱۹۵) مقصود این است که سنتهای گذشتگان در مورد شما جاری خواهد شد)(۱۹۶).
۵- ابراهیم کرخی می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم (یا اینکه شخصی به ایشان عرض کرد): (خداوند سالمت بدارد، آیا علی (علیه السلام) در دین خدا قوی نبود؟) فرمود: (آری، چنین بود)، گفتم (ابراهیم یا آن شخص دیگر): (پس چگونه مردم با او چیره شدند واو جلوی ایشان نایستاد؟ وچه چیزی باعث شد جلوی آنها را نگیرد؟) فرمود: (آیه ای از قرآن، او را از این کار بازداشت،)گفتم (یا آن مرد گفت): (آن آیه کدام است؟) فرمود: (لو تزیلوا لعذبنا الذین کفروا منهم عذابا الیما)(۱۹۷) خداوند عز وجل فرزندانی مؤمن در پشت افرادی از کافران ومنافقان قرار داده است وعلی (علیه السلام) پدران - کافر یا منافق- را نمی کشت تا اینکه این امانتهای الهی از پشت آنها خارج شوند ووقتی این فرزندان از صلب آنها خارج می شدند بر هر کدام دست می یافت با آنها می جنگید؛ قائم ما اهل بیت نیز چنین است، تا تمام امانتهای الهی از پشت پدرانشان خارج نشوند ظهور نکرده وکسی را نمی کشد، اما وقتی امانتها(۱۹۸).
خارج شدند، بر کافران ومنافقان مسلط شده وآنها را می کشد)(۱۹۹).
۶- مروان انباری می گوید: از امام باقر (علیه السلام) (نوشته یا پیامی) صادر شد که در آن فرمود: (وقتی خداوند بودن ما را در میان قومی، ناخوش دارد ما را از میان آنها خواهند برد)(۲۰۰).
۷- فرات بن احنف از امام صادق از پدران بزرگوارش از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (به خدا قسم من واین دو پسرم کشته خواهیم شد ودر آخر الزمان مردی از نسل من به خونخواهی ما برخواهد خاست، او برای شناخته شدن گمراهان از رهیافتگان غیبتی طولانی خواهد کرد تا جایی که گویندگان نادان بگویند: خداوند را- برای فرستادن قائم - به آل محمد احتیاجی نیست)(۲۰۱).
۸- مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (بدانید که زمین از حجت خدا خالی نیست، اما خداوند به واسطه ی نادانی وستمکاری مردم دیده ی ایشان را از دیدن حجتش فرو می بندد..)(۲۰۲).
۹- امام باقر (علیه السلام) می فرماید: وقتی قائم ما خاندان ظهور کند می گوید: (ففررت منکم لما خفتکم فوهب لی ربی حکما)(۲۰۳) از میان شما رفتم چون از شما بر جان خود بیمناک بودم واینک چون پروردگارم اذن داد وامر فرجم را به سامان رسانید به میانتان آمدم)(۲۰۴).
۱۰- ابی وایل می گوید: امیر المؤمنین (علیه السلام) به فرزندش حسین (علیه السلام) نگاهی انداخت وفرمود: (این پسرم سید وسالار است، همان طور که خداوند سید وآقایش نامیده است، واز نسل او فرزندی همنام پیامبرتان که در سیما واندام ونیز اخلاق ورفتار، شبیه اوست متولد خواهد شد ودر دوران بیخبری وگمراهی مردم ونابودی حق وغلبه ی ستم خروج خواهد نمود، به خدا قسم خروج او حتمی است وگرنه گردن زده خواهد شد)(۲۰۵).
۱۱- امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (وچنین است که ایام غیبت امام قائم (علیه السلام) طولانی می شود تا اینکه با بازگشت وارتداد شیعیان بدسرشتی که احساس به حکومت وقدرت رسیدن در زمان امام قائم (علیه السلام)، به نحو منافقانه ای آنها را شیعه نگهداشته است، حقیقت ناب پدیدار گردد وایمان از غش پالوده شود)(۲۰۶).
۱۲- در بخشی از حدیث ابو سعید عقیصا به نقل از امام مجتبی (علیه السلام)، که در فصل دوم از باب اول هم ذکر شد، آمده است: (...هیچیک از ما خاندان از تن دادن به نوعی بیعت با جبار زمانش خلاصی ندارد جز قائم که عیسی روح الله نمازش را به او اقتدا می کند، خداوند عز وجل، ولادت او ونیز خودش را از دیده ی مردم پنهان می کند تا در زمان ظهور، در گرو بیعت با کسی نباشد..)(۲۰۷).
۱۳- عبد الله بن فضل هاشمی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (صاحب الامر غیبتی دارد که ناگزیر اتفاق می افتد وناراستان وطرفداران باطل به شک می افتند). عرض کردم: (فدایت شوم! چرا چنین می شود؟) فرمود: (حکمت وفایده ی این غیبت چیست؟) فرمود: (حکمت غیبت او همان حکمت غیبت آن عده از حجتهای خداست که قبلا از آنها یاد شده است، حکمت این غیبت نیز تا بعد از ظهور آن حضرت، بر مردم معلوم نخواهد شد همان طور که حمکت کارهایی که خضر انجام داد تا قبل از جدا شدنش از حضرت موسی، معلوم نشد. ای پسر فضل! این امری است وسر آن وجهات پنهانی وبه خدا مربوط است وهنگامی که ما می دانیم که خداوند عز وجل حکیم است، قبول واعتراف می کنیم که تمام کارهایش عین حکمت ودرستی است - هر چند که علت وچرایی آن کارها برای ما روشن نشده باشد)(۲۰۸).
گفتار ما
از مجموع این روایات، فقط بعضی از علل غیبت حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - را می توان فهمید والبته دسترسی به تمام علل ممکن نیست، زیرا چنانکه در روایت سیزدهم ملاحظه می شود حکمت غیبت تا زمان ظهور حضرت بر مردم روشن نخواهد شد. بنابراین شاید بتوان گفت که تمام آنچه در روایات آمده است جزئی از علت غیبت آن حضرت است نه تمام علت.
در این مبحث آنچه اصل واساس به شمار می رود، فهمیدن معنی بعضی از این علتها ودقت در آنهاست، که ذیلا به بعضی از آنها توجه داده می شود:
الف - ترسیدن آن حضرت، که در روایت اول آمده است، واحتمالا منظور، آن است که اگر آن حضرت غایب نشود، دشمنان، او را می کشند ودر نتیجه، زمین از حجت خالی شده واهلش را در خاک هلاک فرو خواهد بود.
ب - در برگرفتن ویژگیهای غیبت تمام پیامبران، که در روایت چهارم آمده است، وشاید مقصود این باشد که خداوند می خواهد طول غیبت آن حضرت با طول مجموع غیبت پیامبران (علیهم السلام) برابر باشد. اما اینکه چرا باید این طور باشد بر ما روشن نیست غیر از اینکه بگوییم خداوند با غیبت پیامبران، امت آنها را آزمایش کرده است وشاید این برابری طول غیبت خاتم الاوصیاء با غیبت مجموع پیامبران برای این باشد که می خواهد این امت را با آزمایشهایی سختتر از آزمایش آنها بیازماید.
ج - آشکار شدن امانتها وودیعه های الهی، که در حدیث پنجم آمده است، یعنی خداوند به این امانتهایی که در پشت کافران هستند توجه خاص دارد.
د- ناخوش داشتن پروردگار زندگی اولیاء معصمومش را در کنار گنهکاران، که در حدیث ششم آمده است، واحتمالا علتش این است که خداوند از امتی که قدر خود را نمی شناسد خشمناک است، زیرا در حالی که خداوند با فرستادن بهترین پیامبران وبهترین جانشینان پیامبران برای آنها، ایشان را گرامی داشته وبر امتهای دیگر آقایی وشرافت داده است، آنها به جانشینان پیامبر ستم کرده وقدر ایشان را ندانستند واز راه وروش ومرامشان منحرف شدند.
ه- سخن امام (علیه السلام) در حدیث دهم که فرمود: (به خدا قسم اگر خروج نکند گردن زده می شود)، واحتمالا این مطلب، چنانکه در ابتدای همین حدیث آمده- به غافل بودن مردم در هنگام خروج امام اشاره می کند وبه این مطلب توجه می دهد که اگر آن حضرت - قبل از موعد- ظاهر شود گرفتار سیره ی ستمگرانه جباران شده وبرای حفظ حکومت وریاستشان، آن حضرت را خواهند کشت.
و- سخن امام مجتبی (علیه السلام) در حدیث دوازدهم که فرمود: (هیچ یک از ما خاندان به جز قائم، از تن دادن به نوعی بیعت با جبار زمانش خلاصی ندارد). که توضیح این عبارت در فصل هفتم از باب اول از نظر خواننده محترم گذشت.
۳- ۲: وضع شیعه ودیگران در دوران غیبت
روایات
۱- امام جواد (علیه السلام) می فرماید: (او - حضرت مهدی- بعد از اینکه یادش از خاطرها محو شد وبیشتر معتقدان به امامتش، از اعتقاد خود برگشتند قیام می کند)(۲۰۹).
۲- یمان تمار می گوید: (نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بودیم که به ما فرمود: (صاحب الامر غیبتی خواهد داشت که کسی که در آن دوره ی غیبت بخواهد دیندار بماند سخت در مشقت ودر معرض مشکلات است). وسپس فرمود: (صاحب الامر غیبتی دارد وبنده ی خدا- برای حفظ دینش - باید تقوای الهی را پیشه کند ودو دستی به دین خود بچسبد)(۲۱۰).
۳- امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (... جدا مورد آزمایش قرار می گیرید تا جایی که مردم می گویند: (- مهدی (علیه السلام) - مرده یا کشته شده است، اگر زنده است پس کجاست - وچه می کند-؟) چشمان مؤمنین بر او می گریند وهمچون کشتی طوفان زده به اضطراب می افتند، جز کسانی که خداوند از آنها پیمان گرفته وبه دم الهی یاریشان کرده، کس دیگری رستگار نخواهد شد-)(۲۱۱).
۴- از امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارش در وصیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به امیر المؤمنین آمده است که فرمود: (یا علی! شگفت انگیزترین مردم از نظر ایمان وبلند مرتبه ترین آنها در یقین، مردمی هستند که در آخر الزمان می آیند که پیامبر را ندیده اند، حجت خدا هم از دیده ی ایشان پنهان است اما فقط از طریق روایات ونوشته هایی که به دستشان رسیده است ایمان می آورند-)(۲۱۲).
۵- علی بن فضال از پدرش از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (گویا شیعه را می بینم در حالی که سومین فرزند از نسل من از دیده ی آنها مخفی است در جستجوی مأمن وپناهگاهی هستند اما آن را نمی یابند) علی بن فضال می گوید: عرض کردم: (چرا چنین است یا بن رسول الله؟) فرمود: (زیرا امامشان از دیده ی آنها غایب گشته است..)(۲۱۳).
۶- پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (او (مهدی (علیه السلام)) غیبت وگمگشتگی خواهد داشت که مردم در آن دوره گمراه خواهند شد..)(۲۱۴).
۷- پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (... کسانی که در دوره ی غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) بر اعتقاد به او استوار هستند از کبریت احمر نایاب ترند). جابر بن عبد الله انصاری بلند شد وگفت: (یا بن رسول الله! آیا فرزندت قائم، غیبت خواهد کرد؟) فرمود: (آری به خدا قسم (ولیمحصن الله الذین آمنوا ویمحق الکافرین)(۲۱۵)، خداوند مؤمنین را جدا می آزماید وکافران را از میان بر می دارد(۲۱۶).
۸- اصبغ بن نباته می گوید: امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (... (مهدی)غیبتی طولانی خواهد داشت تا آن جا که نادانان گویند: (خداوند - برای فرستادن مصلح - از آل محمد بی نیاز است)(۲۱۷).
۹- امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امیر المؤمنین نقل می کند که فرمود: (...در دوران غیبت، جز دینداران ناب که یقین در جانشان رسوخ کرده وخداوند از آنان بر ولایت ما پیمان گرفته وایمان را در جانشان ثابت کرده وبه دم الهی یاریشان نموده است، کسی بر اعتقاد خود، استوار نخواهد ماند)(۲۱۸).
۱۰- امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید: (...مدت غیبت آن قدر طول می کشد که بیشتر معتقدان به حضرت از اعتقاد خود دست بر می دارند، مگر آنان که دارای یقینی محکم وشناختی درست باشند ودر درون خویش نسبت به حکم ما هیچ دلتنگی واضطرابی احساس نکنند وکاملا تحت اختیار وتسلیم امر ما باشند)(۲۱۹).
۱۱- ابی الجارود می گوید: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: (وقتی حرکت چرخ گردون به آنجا رسید که مردم گفتند: (- امام - قائم مرده یا کشته شده است، اگر نه پس کجاست وچرا نمی آید؟) وکسی که دنبال امام بود کارش به آنجا رسید که بگوید: (چطور می شود امام غایب باشد با اینکه الان استخوانهایش هم پوسیده است). آن موقع - به ظهور امام - امیدوار باش واگر شنیدی - ظهور کرده است- به سوی او بشتاب، اگر چه مجبور باشی خود را بر یخ وبرف بکشانی)(۲۲۰).
۱۲- امام باقر (علیه السلام) می فرماید: (ای محمد بن مسلم! در قائم آل محمد شباهتهایی به پنج پیامبر وجود دارد...و سنتی از موسی در اوست که عبارت است از ادامه وطول کشیدن ترس او، دراز شدن زمان غیبت، مخفی بودن تولد، مصیبت ورنج پیروانش واذیت وآزاری که می بینند... واما شباهت او به عیسی این است که مردم درباره ی او اختلاف کردند، بعضی گفتند: (اصلا متولد نشده است)، برخی گفتند: (مرده است) وعده ای گفتند: (کشته شده وبه دار آویخته شده است).)(۲۲۱).
۱۳- عبد الرحمن بن سیابه می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (چه بر شما خواهد گذشت وقتی امام هدایتگر ونشانه ی حق را به چشم نبینید، گروهی از گروهی دیگر بیزاری می جوئید، آن گاه سخت مورد آزمایش واقع می شوید وناخالصان شما از راستانتان جدا خواهند شد، اول روز در اخبار وآثار اختلاف ومشاجره خواهید داشت وآخر روز، کارتان به کشت وکشتار خواهد کشید)(۲۲۲).
۱۴- سدیر صیرفی می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (...وای بر شما! در کتاب جفر نظر انداختم... ودر ولادت قائم ما وغیبت آن حضرت وطولانی شدنش ومدت عمر وی تامل کردم و- دیدم که - مردم با ایمان گرفتار بلاها ومصیبتها هستند وبه خاطر طولانی شدن دوران غیبت، در دلهایشان شک وتردید راه می یابد وبیشتر آنها از دینشان بر می گردند..)(۲۲۳).
۱۵- احمد بن زکریا می گوید: امام رضا (علیه السلام) فرمود: (... بدون تردید دچار گرفتاری هولناک وفتنه ای شدید خواهید شد که در آن هنگام به نزدیکترین افراد انسان نیز نمی شود اعتماد کرد وآن هنگامی است که سومین فرزند از نسل من غایب شود)(۲۲۴).
۱۶- اسحق بن سعد اشعری می گوید: امام عسکری (علیه السلام) فرمود: (به خدا قسم غیبتی خواهد داشت که جز آنها خداوند در اعتقاد به امامت او استوارشان کرده وبرای دعا در تعجیل فرجش موفقشان کرده، کسی دیگر، از نابودی رهایی نخواهد یافت). به آن حضرت عرض کردم: (یا بن رسول الله! آیا غیبتش به طول می انجامد؟) فرمود: (آری به خدا قسم، تا آن قدر به درازا می کشد که بیشتر معتقدان به او از اعتقادشان بر می گردند وجز آنها که خداوند درباره ی ولایت ما از آنها پیمان گرفته وایمان را در قلبشان راسخ کرده وبه دم الهی یاریشان کرده است کسی دیگر بر اعتقاد به او باقی نخواهد ماند)(۲۲۵).
۱۷- جعفر بن وهب بغدادی از امام عسکری (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (بدانید که فرزندم غیبتی خواهد داشت که غیر از کسی که خدایش از لغزش نگهداشته است، بقیه ی مردم درباره ی او دچار شک وتردید خواهند شد)(۲۲۶).
۱۸- امام عسکری (علیه السلام) می فرماید: (...بدانید که فرزندم غیبتی خواهد داشت که نادانان، در آن دچار سرگردانی می شوند، طرفداران باطل نابود می شوند وآنها که برای ظهورش، از پیش خود، وقت تعیین می نمایند به دروغگویی می افتند)(۲۲۷).
۱۹- امام عسکری (علیه السلام) می فرماید: (این پسرم، امام قائم بعد از من است که آنچه از سنتهای الهی در زمینه ی طول عمر وغیبت، درباره ی پیامبران جاری شده است، درباره او جریان می یابد که به جایی که به خاطر طولانی شدن غیبتش، دلها سخت وتیره می شود وجز آنها که خداوند ایمان به او را در قلوبشان نگاشته وبه دم الهی یاریشان کرده است کسی دیگر بر اعتقاد به او باقی نمی ماند)(۲۲۸).
۲۰- مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد کلمه (والعصر) توضیح خواستم.آن حضرت فرمود: (العصر) همان عصر خروج امام قائم (علیه السلام)، (ان الانسان لفی خسر) یعنی دشمنان ما در زیان هستند، (الا الذین آمنوا) مقصود، ایمان به نشانه های ماست، (وعملوا الصالحات) یعنی همراهی وهمنوایی با برادران، (تواصوا بالحق) یعنی توصیه یکدیگر به مساله امامت و(وتواصوا بالصبر)(۲۲۹) یعنی استقامت در دوران غیبت)(۲۳۰).
۲۱- مفضل می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (صاحب الامر دو غیبت دارد که یکی از دیگری طولانی تر است تا جایی که می گویند - آن حضرت- مرده است وبرخی می گویند کشته شده است وجز عده ی کمی از اصحابش کسی معتقد به او باقی نخواهد ماند..)(۲۳۱).
۲۲- محمد بن منصور از پدرش نقل می کند که گروهی خدمت امام صادق (علیه السلام) نشسته بودیم وصحبت می کردیم که ایشان به ما فرمودند: (چه می گویید؟- وبه اصطلاح کجای کار هستید؟- هیهات! هیهات! نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستید نخواهد شد مگر اینکه غربال شوید، نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستید نخواهد شد مگر اینکه - مؤمن ومتزلزل شما- از هم جدا شوند، نه به خدا قسم آنچه چشم انتظار آن هستید نخواهد شد مگر اینکه آزمایش شوید؛ نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستید نخواهد شد مگر بعد از اینکه ناامید شوید، نه به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستید نخواهد شد مگر بعد از آنکه شقی وبدبخت به شقاوتش برسد وسعید ونیک انجام به سعادتش دست یابد)(۲۳۲).
۲۳- محمد بن ابی نصر می گوید: (امام ابو الحسن(۲۳۳) (علیه السلام) فرمود: (بدانید که به خدا قسم، آنچه چشم انتظار آن هستید نخواهد شد مگر آنکه - مؤمن ومتزلزل- از هم جدا شوند، مورد آزمایش قرار گیرید تا اینکه جز افراد بسیار نادری از شما باقی نماند)، آنگاه آیاتی از قرآن تلاوت فرمود که: (ام حسبتم ان تترکوا ولما یعلم الله الذین جاهدوا منکم)(۲۳۴)، (ویعلم الصابرین)(۲۳۵)، (آیا پنداشتید که بدون مشخص شدن مجاهدان واستقامت کنندگان، - از شما دست برداشته می شود؟)(۲۳۶).
۲۴- محمد بن مسلم وابو بصیر روایت کرده اند که: از امام صادق (علیه السلام) شنیدیم که می فرمود: این کار به سامان نمی رسد- وظهور محقق نخواهد شد- مگر اینکه دو سوم مردم(۲۳۷) از دین برگردند، ما گفتیم: آیا دوست ندارید در بین یک سوم باقیمانده باشید؟)(۲۳۸).
۲۵- جابر جعفی می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: (فرج شما کی خواهد بود؟) فرمود: هیهات، هیهات، فرج ما شدنی نیست مگر اینکه غربال شوید، باز هم غربال شوید) سه مرتبه این مطلب را فرمود، (تا اینکه آلودگیها از میانتان برود وصفا وخلوص باقی بماند)(۲۳۹).
۲۶- عبایه بن ربعی اسدی می گوید: (از امیر المؤمنین (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (چه بر شما خواهد گذشت وقتی امام هدایتگر ونشانه ی حق را به چشم نبینید، گروهی از گروه دیگر بیزاری می جوئید)(۲۴۰).
۲۷- ابن ابی عمیر می گوید: به موسی بن جعفر (علیهم السلام) عرض کردم: (آیا در بین امامان کسی هست که غیبت داشته باشد؟) فرمود: (آری، جسمش از دیدگان مردم پنهان می شود اما یاد وخاطره اش از دلهای مؤمنان محو نمی شود، واو دوازدهمین ماست)(۲۴۱).
۲۸- ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود(۲۴۲): (عده کمی از عرب همراه امام قائم خواهند بود). به ایشان عرض شد: (افرادی از آنها که در این باره صحبت می کنند زیاد هستند). فرمود: (مردم باید امتحان شوند، مؤمن وغیر مؤمن از هم باز شناخته شوند، غربال وجداسازی انجام شود ودر آن صورت، عده ی زیادی از غربال خارج خواهند شد)(۲۴۳).
۲۹- مالک بن خمره - یا حمزه - می گوید: امیر المؤمنین (علیه السلام) در حالی که انگشتان دو دستش را در هم فرو می برد فرمود: (چه خواهید کرد وقتی که شیعه اینگونه اختلاف کنند؟ گفتم: یا امیر المؤمنین: در آن موقع دیگر هیچ خیری قابل تصور وانتظار نیست؟ فرمود: تمام خیر، در همان موقع جمع است، ای مالک! در آن موقع است که قائم ما قیام می کند..)(۲۴۴).
گفتار ما
از این روایات ونظیر آنها معلوم می شود که مؤمنان در دوره ی غیبت گرفتار آزمایشهای بزرگی خواهند شد وهمین روایات بیان می کند که چه کسی رستگار وپیروز وچه کسی زیانکار است.
روشن است که آزمایش مؤمنان وغیر مؤمنان، در هر عصر وزمانی، از سنتهای الهی است ومخصوص دوره ی غیبت نیست وخداوند، هر شخص وگروهی را به چیزی امتحان می کند. این امت، پس از پیامبر وامامان (علیهم السلام)، به غیبت - حضرت مهدی - وبعضی چیزهایی دیگر مبتلا وآزمایش شده اند- واز آزمایش الهی نمی توان گریخت - چنانکه خدای تعالی می فرماید: (احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا وهم لا یفتنون ولقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین)(۲۴۵).
ما باید برای رستگاری وموفق شدن در این آزمایشها تلاش کنیم، وآن گونه که روایاتی که گذشت اشاره می نمایند، رستگاری کامل جز برای دینداران ناب - مخلصین- وکسانی که جانشان با یقین در آمیخته واعتقادشان محکم وشناختشان از نادانیها ونادرستیها پیراسته شده است، برای کسی دیگر میسر نیست.
فقط با داشتن چنین شرایط وحالاتی است که بنده ی پروردگار، به قضاء الهی وحکم پروردگار در تمام امور، خشنود است ونسبت به غیبت ودیگر مسائل مربوط به آن، هیچ شک وتردیدی به دل راه نمی دهد وبر اعتقاد به امامت امام غایب ثابت واستوار می ماند وهمیشه یاد او را در دل دارد، واین چیزها جز با تلاش پیگیر وحرکت در راه بندگی حقیقی وخالصانه، از راه دیگری به دست نمی آید. خداوند همه ی ما را، در این راه توفیق عنایت فرماید.
۴- ۲: وظائف شیعه در دوره ی غیبت
روایات
۱- یمان تمار می گوید: (نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بودیم که به ما فرمود: (صاحب الامر غیبتی خواهد داشت که کسی که بخواهد در آن دوره دیندار بماند سخت در مشقت ودر معرض مشکلات است). وسپس فرمود: (صاحب الامر غیبتی دارد وبنده ی خدا- برای حفظ دینش - باید تقوای الهی را پیشه کند ودو دستی به دین خود بچسبد)(۲۴۶).
۲- عمر بن عبد العزیز می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (هرگاه زمانی آمد که امامی نیافتی - که در مسیر هدایت - به دنبالش قرار گیری، با موالیانی که - به هدایت امام پیشین - آنها را دوست می داشتی دوستی بورز وبا دشمنانی که - به اشاره ی امام پیشین - دشمنی داشتی، دشمن باش(۲۴۷) تا هنگامی که خداوند عز وجل، آن امام را ظاهر کند(۲۴۸).
۳- یونس بن یعقوب از معتمدانش از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (در چه حالی به سر خواهید برد در روزگاری که امامتان را نشناسید؟) به آن حضرت عرض شد: (اگر چنین شد چه باید کرد؟) فرمود: (از دستورات امام سابق پیروی کنید تا وقتی خداوند او را ظاهر کند)(۲۴۹).
۴- عبد الله بن سنان می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: شبهه ای دامنتان را خواهد گرفت وبه حیرتی دچار خواهید شد، نشانه ی هدایت وامام راهبرتان دیده نخواهد شد، ودر آن هنگام جز کسی که مانند غریق ناامید از همه جا، دست دعا به درگاه پروردگار بردارد، کس دیگری نجات نخواهد یافت). عرض کردم: (دعاء غریق چگونه است؟) فرمود: (غریق می گوید: یا الله! یا رحمن! یا رحیم! یا مقلب القلوب! ثبت قلبی علی دینک..)(۲۵۰).
۵- یونس بن عبد الرحمن می گوید: حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرمود: (خوشا به حال آن عده از شیعیان ما که در دوره ی غیبت قائم ما به محبت ما چنگ انداخته اند وبر ولایت ما وبیزاری از دشمنانمان استوارند! آنها از ما هستند وما از آنها هستیم، آنها به امامت ما خشنودند وما از شیعه بودن آنها خشنودیم، خوشا به حالشان وبهشت گوارایشان باد، به خدا قسم، اینان در روز قیامت هم درجه ی ما هستند)(۲۵۱).
۶- عبد العظیم حسنی: امام جواد (علیه السلام) فرمود: (قائم ما، همان مهدی است که باید در دوره ی غیبت، انتظارش را کشید وپس از ظهور، از او اطاعت کرد). سپس فرمود: (برترین اعمال شیعه ی ما انتظار فرج است)(۲۵۲).
۷- حازم بن حبیب می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (هر کس ادعا کرد که صاحب الامر را غسل داده، کفن کرده وخاک بر قبرش پاشیده است، حرفش را قبول نکن)(۲۵۳).
۸- امام صادق (علیه السلام): (هر کس در حالی که امام زمانش را شناخته است از دنیا برود، دیر وزود شدن ظهور به او زیانی وارد نخواهد کرد ومثل کسی است که همراه امام قائم ودر اردوگاه او باشد)(۲۵۴).
۹- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (هر کس خشنود است به اینکه از اصحاب قائم باشد، باید منتظر بماند، در عین حال پایبند پرهیزکاری واخلاق نیکو باشد ودر آن صورت اگر از دنیا برود وامام قائم، بعد از مردن او قیام نماید، پاداش او مثل کسی است که امام قائم را درک کند..)(۲۵۵).
۱۰- ابو خالد کابلی نقل کرده است که امام زین العابدین فرمود: غیبت دوازدهمین ولی از امامان وجانشینان پیامبر طولانی می شود. ای ابا خالد! مردم دوره ی غیبت که به امامت امام غایب معتقد ومنتظر ظهور آن حضرت هستند برترین مردم همه ی زمانها هستند زیرا خدای تعالی به ایشان عقل ومعرفتی داده است که برای آنها غیبت، مثل مشاهده است، وخداوند آنها را مثل کسانی که در کنار رسول الله شمشیر زده اند قرار داده است، آنها جدا دینداران ناب وپیروان راستین ما ودر آشکار ونهان، خواننده ی به دین خدا هستند). وفرمود: (انتظار فرج، بزرگترین فرج است)(۲۵۶).
۱۱- رفاعه بن موسی ومعاویه بن وهب از امام صادق (علیه السلام) نقل می کنند که فرمود: رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند وقبل از قیامش از او تبعیت کند، دوستانش را دوست بدارد واز دشمنانش بیزاری جوید، وولایت امامان قبل از او را گردن نهد! آنها، یاران، دوستداران وعلاقمندان به من وگرامی ترین افراد امت نزد من هستند). رفاعه می گوید: (نزد من نیز گرامی ترین خلق خدا هستند)(۲۵۷).
۱۲- زراره از امام صادق (علیه السلام) روایتی نقل می کند که در بخشی از آن آمده است: (...گفتم: فدایت شوم! اگر من آن دوره (غیبت) را درک کردم چه بکنم؟) فرمود: (ای زراره، اگر آن دوره را درک کردی، همیشه این دعا ودرخواست را داشته باش: (اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک، اللهم عرفنی رسولک، فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت عن دینی)، (خدایا خودت را به من بشناسان، اگر خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسولت را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی حجت وولیت را نخواهم شناخت، خدایا حجتت را به من بشناسان، اگر حجتت را به من نشناسانی، در دینم به گمراهی خواهم افتاد)(۲۵۸).
گفتار ما
این روایات درصدد بیان این مطلب است که ابتلاء وآزمایش وسرافراز در آمدن از آنها میدان رشد انسانی، بازگشت به سوی پروردگار ومبنای رسیدن به درجات وکمالات است.
مطلب دیگری که از این روایات فهمیده می شود راه رهایی از تنگناها ومصیبتها در دوره ی غیبت وچگونگی حرکت در مسیر خالی از آفات وشبهات مربوط به طولانی شدن غیبت وفتنه های آن است.
البته، هرچیز فهم دین آشنایی می داند که توصیه امام به درخواست ودعا در روایت دوازدهم، فقط مقصود ادای کلمات ولقلقه ی زبان نیست، هر چند که خواندن دعا هم ثواب مخصوصی دارد، بلکه منظور توجه قلبی دائمی به معنی ومفهوم این دعا وتوجه به این است که در دوره ی غبیت، امر دین ودینداری واعتقاد صحیح به غیبت وامامت کار دشواری است که فقط از آدم اهل یقین وبا استقامت ساخته است.
تنها، کسی که از دریای معرفت پروردگار چشیده باشد وبه قلزم شناخت پیامبر وائمه وامام غایب (علیهم السلام) دستی رسانده واز کجراهه های گمراهی وسرگردانی پرهیز کرده باشد، سختیهای دوره ی غیبت را به آسانی تحمل خواهد کرد وناباوریها، برایش به یقین مبدل خواهد شد(۲۵۹). بعضی از احادیث فصل سوم از باب دوم نیز بیانگر همین مطلب است.
۵- ۲: پاداش ثابت قدمان بر اعتقاد به حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
۱- امام صادق (علیه السلام) فرمود: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: خوشا به حال- بهشت، گوارا باد بر - آنکه قائم اهل بیت مرا درک کند ودر دوره ی غیبت وقبل از قیامت، از او تبعیت کند، دوستانش را دوست بدارد وبا دشمنانش دشمنی ورزد، او از یاران ودوستداران من وگرامی ترین افراد امتم نزد من است:)(۲۶۰).
۲- علی (علیه السلام) فرمود: (...بدانید! هر که از شیعیان، بر دینش محکم باقی بماند، واز به درازا کشیدن غیبت امام، دلش به زنگار شک، تیره وسخت نگردد، روز قیامت او با من ودر رتبه ی من است)(۲۶۱).
۳- امام سجاد (علیه السلام) فرمود: (هر کس در دوره ی غیبت قائم ما، بر ولایت ما، استوار باقی بماند خداوند اجر هزار شهید از شهدای بدر واحد به او عطا می فرماید)(۲۶۲).
۴- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (بهترین سبب نزدیکی بندگان به خداوند وبرترین چیزی که موجب خشنودی او از ایشان می شود، این است که در ایام غیبت حجت خدا مردم، مکان او را نمی دانند، معتقد باشند که حجت خدا بر حق است وروی زمین وجود دارد..)(۲۶۳).
۵- مفضل بن عمر می گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: کسی که در حال انتظار فرج صاحب الامر از دنیا برود نه تنها مثل کسی است که با امام قائم، در کنار ودر ارودگاهش است، بلکه همچون مجاهد جنگاوری است که در رکاب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شمشیر می زند)(۲۶۴).
۶- امام صادق (علیه السلام) (هر یک از شما که بر اعتقاد به صاحب الامر وغیبتش بمیرد، مثل کسی است که در راه خدا شمشیر می زند)(۲۶۵).
۷- حکم بن عیینه می گوید: هنگامی که امیر المؤمنین (علیه السلام) در نهروان، با خوارج می جنگید، مردی برخاست وعرض کرد: ای امیر المؤمنین! خوشا به حال ما که در کنار تو در این میدان هستیم ودر رکاب تو با این خوارج می جنگیم، امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (به آن خدایی که دانه را شکافت وموجودات را خلق کرد سوگند، مردمی هستند که هنوز خداوند پدران واجدادشان را هم خلق نکرده است اما در این میدان، با ما هستند).آن مرد گفت: چگونه ممکن است گروهی که هنوز به دنیا نیامده اند با ما باشند؟ حضرت فرمود: (آری، گروهی در آخرالزمان هستند که در آنچه ما انجام می دهیم با ما شریکند ودلشان تسلیم امر ماست، براستی وجدا که آنها در آنچه ما انجام می دهیم با ما شریک هستند)(۲۶۶).
۸- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (هر کس امامش را بشناسد وقبل از قیام صاحب الامر از دنیا برود، مثل کسی است که در لشگر او مستقر است، وبلکه بالاتر، مثل کسی است که زیر پرچم او مستقر است)(۲۶۷).
گفتار ما
از احادیث این فصل معلوم می شود که، حفظ ایمان وولایت در دوره ی غیبت، ودوست داشتن دوستان حضرت حجت (علیه السلام) ودشمنی با دشمنانش دارای ثوابی ارجمند وآثار معنوی والاست.
شاید علت مترتب بودن چنین ثواب وآثاری، این باشد که مؤمنان دوره ی غیبت با اینکه از دیدن امام خود ورسیدن به محضرش وشنیدن کلام نافذش محرومند، اما در عین حال او را دوست می دارند وبه او ایمان دارند ودل ودین خود را به او سپرده اند، حال، انسان مؤمنی که در دوره ی غیبت چنین روحیه ای داشته باشد اگر یکی از امامان پیشین را درک می کرد چه وضعی داشت؟ قطعا چنین است که اگر او را درک می کرد، از او پیروی می نمود ودر کنار او می جنگید وپاداش مجاهدان در رکاب امام حاضر را از آن خود می نمود؛ وچنین است که امیر المؤمنین (علیه السلام) - در حدیث هفتم - می فرماید: (مردمی هستند که هنوز خداوند، پدران واجدادشان را هم خلق نکرده است اما در این میدان با ما هستند... گروهی در آخر الزمان هستند که در آنچه ما انجام می دهیم با ما شریکند، دلشان تسلیم امر ماست، به راستی وجدا که در آنچه ما انجام می دهیم، آنها با ما شریک هستند).
همچنین ممکن است علت این ثوابها وآثار ارزشمند، این باشد که از آنجا که مؤمنان راستین دوره ی غیبت، به امامشان ایمان آورده، دل ودین وجان به او سپرده وخود را برای جهاد در زمان حضور وقیامش آماده نموده اند، مثل این باشد که محضر آن بزرگوار را درک کرده ودر کنار او جنگیده اند وبنابراین از پاداش کسی که او را درک کرده ودر کنارش جنگیده است برخوردارند. این مطلب در مجموعه ی روایات این فصل به وضوح به چشم می خورد(۲۶۸).
۶- ۲: حکم تقیه وحدود آن، در دوره ی غیبت
روایات
۱- امام رضا (علیه السلام) فرمود: (هرکس قبل از خروج قائم ما - تقیه را - ترک کند از ما نیست)(۲۶۹).
۲- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم ما قیام کند، تقیه از میان برداشته شده وشمشیر به میدان می آید وجز با شمشیر با مردم معامله نمی شود)(۲۷۰).
۳- ابو عمر اعجمی می گوید: (امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: ای ابا عمر! اگر دین را به ده جزء تقسیم کنی، نه جزء آن تقیه است وکسی که تقیه نکند دین ندارد..)(۲۷۱).
۴- عبد الله بن ابی یعفور می گوید: (از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: تقیه، سپر وپناهگاه مؤمن است وکسی که تقیه نکند ایمان ندارد..)(۲۷۲).
۵- امام صادق (علیه السلام): هر چه این امر- غیبت یا ظهور- نزدیکتر شود، تقیه شدیدتر می شود)(۲۷۳).
۶- حسین بن خالد می گوید: امام رضا (علیه السلام) فرمود: (کسی که اهل پرهیز نیست، دین ندارد وکسی که اهل تقیه نیست، ایمان ندارد، گرامی ترین شما در نزد خدا پایبندترین شما به تقیه است). عرض شد: (یا بن رسول الله! تا کی؟) فرمود: (تا قیام قائم، بنابراین کسی که قبل از خروج قائم ما، تقیه را ترک کند، از ما نیست)(۲۷۴).
۷- معمر بن خلاد می گوید: (از امام رضا (علیه السلام) در مورد از جا حرکت کردن برای حکام پرسیدم: فرمود: امام باقر (علیه السلام) فرمود: تقیه، دین من ودین پدران من است، کسی که تقیه نکند، ایمان ندارد)(۲۷۵).
۸- مفضل می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه: (اجعل بینکم وبینهم ردما)(۲۷۶) فرمود: (آن سد، تقیه است)، (فما استطاعوا ان یظهروه وما استطاعوا له نقبا)(۲۷۷) فرمود: (اگر طبق تقیه عمل نمایی، راهی برای مسلط شدن بر تو پیدا نمی کنند؛ تقیه، دژ محکمی است، ودر بین تو ودشمنان خدا به صورت سد مانعی واقع می شود که نمی توانند در آن رخنه نمایند)(۲۷۸).
۹- حبیب بن بشر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود از پدرم شنیدم که فرمود: (نه به خدا قسم، پیش من چیزی دوست داشتنی تر از تقیه، در روی زمین، یافت نمی شود؛ ای حبیب، هر کس اهل تقیه باشد خداوند او را بالا می برد وهرکس اهل تقیه نباشد خداوند او را پست می گرداند، ای حبیب! اگر تقیه رعایت شود، مردم در صلح آرامش بسر خواهند برد)(۲۷۹).
۱۰- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (در حالی که تقیه واجب است، قتل هیچیک از کفار ودشمنان جایز نیست، مگر آنکه کسی را کشته یا مشغول فساد در زمین باشد، واین کار هم وقتی جایز است که از به خطر افتادن جان خودت ودوستانت نترسی. در زمان ومکانی که تقیه - با حفظ جان خودت ودوستانت ودینت - تناسب دارد، تقیه کردن واجب است وکسی که به خاطر تقیه ودفع ستم وخطر از جان خودش، سوگند بخورد وبعد از آن، سوگند خود را بشکند، بر او کفاره واجب نیست)(۲۸۰).
۱۱- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (در هر جا ضرورت ایجاب کند تقیه کردن لازم است، وآن کسی که باید تقیه کند خود بهتر می داند که جای آن کجاست)(۲۸۱).
۱۲- امام عسکری (علیه السلام) فرمود: امام رضا (علیه السلام) از گروهی از شیعیان دوری گزید وبه آنان اجازه ملاقات نداد. آن گروه گفتند: (یابن رسول الله! چه شده است که تا این حد از ما اعراض می فرمایی وبا مانع قرار دادن بین ما وخودت، ما را خوار می شماری؟) فرمود: (برای اینکه شما ادعا می کنید که شیعه امیر المؤمنین هستید ودر بیشتر کارهایتان برخلاف عمل می کنید ودر انجام واجبات، کوتاهی می نمایید وبسیاری از حقوق برادرنتان را کوچک می شمارید وآنجا که نباید تقیه کنید تقیه می کنید وآنجا که باید تقیه کنید، تقیه را ترک می کنید)(۲۸۲).
۱۳- امام عسکری (علیه السلام) درباره ی آیه ی: (والهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحیم)(۲۸۳) فرمود: (نسبت به بندگان مؤمن وشیعه ی آل محمد رحیم است که میدان تقیه را برایشان باز کرده است، تا هر جا که بتوانند دوستی با دوستان خدا ودشمنی با دشمنان خدا را آشکار کنند وهر جا قدرت اظهار آن را نداشتند آن را پنهان نمایند)(۲۸۴).
۱۴- محمد بن میمون از امام باقر از پدرش (علیهم السلام) نقل می کند که فرمود: امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (از شما می خواهند که مرا دشنام دهید، واز شما می خواهند که از من بیزاری جوئید، در این صورت گردنهایتان را بکشید- یا به افتخار گردنفرازی کنید یا تا سر حد کشته شدن آماده باشید- که محبت وولایت من در فطرت انسانها نهفته است)(۲۸۵).
۱۵- امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (آگاه باشید که پس از من، آدمی گشادگلو، وشکم گنده بر شما مسلط می شود که هر چه بیابد می خورد وهر چه را نیابد به جستجویش بر می خیزد، پس او را بکشید- که هرگز نخواهید کشت، بدانید! که او شما را امر می کند تا مرا دشنام دهید واز من بیزاری جوئید، اما درباره ی دشنام دادن، - می گویم - دشنام دهید که برای من نوعی تزکیه وبرای شما رهایی - از جور- خواهد بود، اما درباره ی بیزاری جستن، می گویم از من بیزاری مجوئید که من اینگونه خلق شده ام که درون پاک انسانها مرا دوست بدارد ومن اولین کسی هستم که ایمان آوردم وهجرت کردم)(۲۸۶).
۱۶- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (تقیه برای حفظ جان وجلوگیری از ریختن خون است، پس هرگاه تقیه، خود موجب ریختن خون شد، دیگر تقیه جایز نیست)(۲۸۷).
۱۷- ابو حمزه ثمالی می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (زمین بر جا باقی نمی ماند مگر اینکه عالمی از ما که حق را از باطل بشناسد بر روی آن زنده است). وفرمود: (تقیه برای حفظ جان وجلوگیری از ریختن خون است، پس هرگاه تقیه، خود موجب ریختن خون شد، دیگر تقیه جایز نیست. وبه خدا قسم اگر فرا خوانده شوید تا ما را یاری کنید بگویید: (ما این کار را نمی کنیم، تقیه می نماییم). تقیه برای شما دوست داشتنی تر از پدران ومادرانتان است، واگر قائم (علیه السلام) قیام کند، نیازمند به سوال از شما - در این باره - نخواهد بود و- خود می داند هر کس چه کاره است - وحدود الهی را در مورد عده ی زیادی از منافقین شما مردم اجرا خواهد کرد)(۲۸۸).
گفتار ما
اگرچه این روایات روشن است ونیاز به توضیح چندانی نیست ولی برای روشن شدن بیشتر، بهتر است بیان کوتاهی در مورد مطالب آنها عرضه شود:
ظاهر روایات نشان می دهد که در زمان امامان وبه ویژه در دوره ی غیبت، تقیه، روش خوب وپسندیده ای است وتمسک به آن مطلوب است، اما این مطلوبیت تقیه با اینکه، تقیه هم مثل چیزهای دیگری که نزد خداوند واولیاء مطلوب است، حد ومرزی داشته باشد منافات ندارد.
همان طور که از تعابیر (سپر) و(پناهگاه) که درباره ی تقیه آمده است ونیز از معنای لغوی آن پیداست، تقیه برای حفظ جان امامان، شیعیان وامور مهم دیگر- نظیر حفظ دین وصیانت عموم مسلمانان- است، از همین رو در روایات فرمودند: (راهی برای مسلط شدن بر تو پیدا نمی کنند) و(تقیه دژ مستحکم است) و(خدا بین تو ودشمنانت سدی قرار داد).و (در زمان ومکانی که تقیه - برای حفظ جان خود ودوستانت ودینت - تناسب دارد، تقیه کردن واجب است).
پس لازم است ببینیم تا چه حد می توانیم به تقیه تمسک نماییم:
بدیهی است که وقتی یک حکم اولی الهی برای ما مشخص شد، دست برداشتن از آن، به عنوان تقیه یا عناوینی دیگر، فقط وقتی صحیح است که بر اساس نص یا دلیلی معتبر وقابل اعتماد، علم قطعی پیدا کنیم به اینکه تکلف الهی ثانوی پیدا شده است، اما به محض پیدا شدن شک در رفع حکم اولی یا ایجاد حکم ثانوی، نمی توان از حکم اولی دست برداشت.
اگر کسی در احادیثی که در این فصل آمد دقت وتعمق نماید، متوجه خواهد شد که در زمان غیبت، در کجا وتا چه حدی باید تقیه نماید.
مطلب دیگر اینکه، در حدیث چهاردهم نکته ای قابل توجه وجود دارد وآن عبارت از این است که تقیه تا هنگامی جایز است که به نابودی اساس وپایه دین منجر نشود.
ولایت از پایه های دین است(۲۸۹) واگر تقیه به نابودی یا سست شدن ولایت منتهی شود، دیگر تقیه جایز نیست چنانکه فرمودند: (گردنهایتان را - برای افتخار به ولایت وتا سر حد کشته شدن - برافراشته وکشیده نگهدارید). ونیز عبارت (فانی علی الفطره)، (ولایت من در فطرت انسانها نهفته است)، به وضوح دلالت می کند بر اینکه همان طور که در توحید، به جایی برای تقیه نیست(۲۹۰)، در ولایت نیز جایی برای تقیه نیست زیرا ولایت، جزئی از توحید- وبر اساس برخی روایات - لازمه ی صحت وکمال آن است(۲۹۱).
۷- ۲: امکان دیدار حضرت مهدی (علیه السلام) در دوره ی غیبت کبری
روایات
۱- عبید بن زراره می گوید: (از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: (مردم امامشان را از کف داده اند، او در موسم حج، بر اعمال مردم ناظر است، آنها را می بیند ولی آنها او را نمی بینند)(۲۹۲).
۲- از امام رضا (علیه السلام) درباره ی قائم (علیه السلام) سوال شد، فرمود: جسمش دیده نمی شود ونامش برده نمی شود)(۲۹۳).
۳- حسن بن علی بن فضال می گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (خضر (علیه السلام) از آب حیات نوشید وتا نفخ صور زنده است، نزد ما می آید، به ما سلام می کند، صدایش را می شنویم اما خودش را نمی بینیم).
تا اینکه فرمود: (وخداوند، در دوره ی غیبت، به وسیله ی او غربت وتنهایی قائم ما را به انس والفت بدل خواهد کرد)(۲۹۴).
۴- ابو هاشم جعفری می گوید: (شنیدم که امام هادی (علیه السلام) فرمود: (جانشین من فرزندم حسن است، با جانشین بعد از من چه خواهید کرد؟) عرض کردم: (فدایت شوم چرا چنین چیزی می فرمایید؟) فرمود: (زیرا شما خودش را نمی بینید وجایز نیست با نامش از او یاد کنید). عرض کردم، (پس چگونه از او یاد کنیم؟) فرمود: (بگویید حجت آل محمد)(۲۹۵).
۵- در بخشی از حدیث حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام) آمده است: (...خداوند، ولی الله را از دیدگان بندگانش پنهان می کند وهیچکس او را نمی بیند تا اینکه جبرئیل اسبش را به او تقدیم می کند تا آنچه در علم خدا شندنی است انجام گیرد)(۲۹۶).
۶- امام صادق (علیه السلام) فرمود: امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (بدانید که زمین از حجت خدا خالی نیست اما خداوند به واسطه ی ستم ونادانی مردم، دیده ی ایشان را از دیدارش می پوشاند، واگر زمین لحظه ای از حجت خدا خالی باشد اهلش را در خود فرو خواهد برد، اما حجت خدا، مردم را می شناسد ولی مردم او را نمی شناسند همان طور که یوسف، مردم (برادرانش) را می شناخت وآنها او را نمی شناختند)(۲۹۷).
۷- اسحق بن عمار می گوید: (قائم (علیه السلام) دو غیبت دارد، یکی طولانی ودیگری کوتاه، در اولی (کوتاه) جز شیعیان خاص او کسی از محلش اطلاع ندارد ودر دومی (طولانی) جز دوستان خاصش کسی مکانش را نمی داند)(۲۹۸).
گفتار ما
از روایات این فصل وبعضی روایات قبلی، که اوضاع دوره ی غیبت را ترسیم می کند، بر می آید که مقصود از ندیدن آن حضرت بعد از دوره ی غیبت صغری، این است که گرفتن دستورات دینی از آن حضرت، به طور مستقیم وبدون وساطت نواب اربعه، ممکن نیست، ولی ملاقات بعضی از خواص - برای انجام کاری غیر از گرفتن دستورات دینی، که وظیفه ی نواب اربعه است، غیر ممکن نیست.
روایت سوم همین فصل ونیز آنچه در این زمینه، نقل شده است(۲۹۹) گواه آن است که بعضی از بزرگان ونخبگان از دوستانش، آن حضرت را زیارت کرده اند ودر این هیچ تردیدی نیست.
۸– ۲: جواز نام بردن از حضرت مهدی (علیه السلام) در دوره ی غیبت
روایات
۱- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (...جسمش از دید شما پنهان می شود ونام بردنش جایز نیست)(۳۰۰).
۲- ابو هاشم جعفری می گوید: امام عسکری (علیه السلام) فرمود: (...زیرا شما جسمش را نمی بینید وبردن نامش برایتان جایز نیست). عرض کردم: (پس چگونه از او یاد کنیم؟) فرمود: (بگویید حجت آل محمد)(۳۰۱).
۳- جابر بن زید جعفی از امام باقر (علیه السلام) از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (اما اسمش را نه (اسم نمی برم)، دوست ورفیقم (پیامبر) از من پیمان گرفت که نام او (حجت خدا) را نبرم تا اینکه خداوند او را برانگیزد واین از مطالبی است که خداوند آن را در گنجینه علم پیامبرش به ودیعه گذاشته است)(۳۰۲).
۴- ابو الجارود از امام باقر (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند: (او دو اسم دارد، اسمی پنهان واسمی آشکار، اسم پنهانش احمد واسم آشکارش محمد است)(۳۰۳).
۵- ابو خالد کابلی از امام باقر (علیه السلام) خواست تا حضرت قائم را با اسم به او بشناساند. حضرت فرمود: (ای ابو خالد از چیزی سوال کردی که اگر فرزندان فاطمه هم می دانستند درصدد بودند او را پاره پاره کنند)(۳۰۴).
۶- در بعضی از نامه های آن حضرت، در جواب به سؤالی که از اسم ومحل آن امام شده است فرموده اند: (اگر اسم را بدانید، راز منتشر می شود واگر مکان را کسی بداند به سمت آن سرازیر خواهند شد)(۳۰۵).
۷- در نامه ی دیگری از آن حضرت آمده است: (هر کس در مجلس عمومی نام مرا ببرد جدا ملعون است)(۳۰۶).
۸- در نامه دیگری آمده است: (هر کس در جمعی از مردم نام مرا ببرد خداوند او را لعنت کند)(۳۰۷).
۹- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (صاحب الامر، مردی است که جز کافران کسی او را به نام نمی خواند)(۳۰۸).
۱۰- عبد العظیم حسنی از امام جواد (علیه السلام) نقل می کند که در مورد نامیدن حضرت قائم (علیه السلام) فرمود: (ولادتش از مردم مخفی وجسمش از دیده ها غایب وبه اسم نامیدنش حرام است. او هم نام وهم کنیه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است..)(۳۰۹).
۱۱- محمد بن ابراهیم کوفی می گوید: امام عسکری (علیه السلام) گوسفندی را ذبح فرمود واز گوشت آن برای بعضی از افرادی که نامش را برد فرستاد وفرمود: این از عقیقه پسرم محمد است)(۳۱۰).
۱۲- ابی غانم خادم می گوید: (برای امام عسکری (علیه السلام) پسری متولد شد که او را محمد نامید..)(۳۱۱).
۱۳- ابی الجارود از امام باقر (علیه السلام) از جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که گفت: وارد خانه ی فاطمه شدم، در برابرش لوحی قرار داشت که اسامی جانشینان ائمه از نسل فاطمه نوشته شده بود، تعداد آنها را شمردم، دوازده نفر وآخرین آنها قائم بود، سه نفر از آنها محمد وچهار نفر علی بودند)(۳۱۲).
۱۴- مفضل بن عمر می گوید: بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم وبه ایشان عرض کردم: (قول داده بودید جانشین خودتان را به ما معرفی کنید. فرمود: (امام بعد از من، پسرم موسی است وجانشین منتظر، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی موسی می باشد)(۳۱۳).
۱۵- از امام عسکری (علیه السلام) درباره ی حجت وامام بعد از خودش سوال شد. آن حضرت فرمود: (پسرم محمد، امام وحجت بعد از من است..)(۳۱۴).
گفتار ما
اگر منصفانه واز روی بی غرضی، در این روایات دقت شود به این نتیجه خواهیم رسید که منع وتهدیدهایی که از سوی امامان (علیهما السلام)، نسبت به نامیدن حضرت - به اسم مبارکش - وارد شده است مربوط به فاصله ی زمانی عصر پدر آن بزرگوار تا زمان غیبت است تا اینکه از توجه بیش از حد مردم وخطرات ناشی از حکومت طاغوتیان محفوظ بماند، چنانکه در ایام حمل وتولد وخردسالی نیز به همین علت، همه چیز مخفی بوده است. روایت چهارم فصل هفت از باب اول ونیز روایات پنجم وششم همین فصل شاهد این مطلب است.
روایاتی نظیر روایت چهارم ویازدهم تا پانزدهم این فصل - که نام آن حضرت را به صراحت ذکر کرده واجازه ی نام بردن داده است - گواه این است که آن دسته از روایاتی که از نام بردن نهی کرده درصد بیان حکم تعبد ی محض(۳۱۵) نیست، بلکه مقصود همان چیزی است که ما به آن اشاره نمودیم؛ اگرچه علم به حقیقت امور، فقط از آن خداست.
۹- ۲: وجود امام غایب (علیه السلام) نعمتی در دسترس
روایات
۱- اعمش می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (از زمانی که خداوند، آدم را خلق کرده است، زمین از حجت خدا خالی نبوده است، حجتی که یا آشکار وشناخته شده است ویا پنهان وناشناس، وتا روز قیامت هم زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود واگر غیر از این بود عبادت خدا انجام نمی گرفت). سلیمان اعمش می گوید عرض کردم: (مردم چگونه از امام پنهان از دیده ها بهره مند می شوند؟) فرمود: (همان طور که وقتی خورشید زیر ابرها پنهان است مردم از آن بهره مند می شوند)(۳۱۶).
۲- در توقیعی که از ناحیه مقدسه حضرت مهدی (علیه السلام) به دست محمد بن عثمان خارج شد آمده است: (...چگونگی بهره مند شدن امت از من، در دوره غیبت، مثل بهره مندی آنها از خورشید است وقتی که ابرها آن را از دیده ها پنهان می کنند، من برای اهل زمین مایه امنیت هستم همچنانکه ستارگان آسمان برای اهل آسمان چنین هستند، پس، از سوال کردن درباره ی آنچه برای شما فایده ای ندارد خودداری کنید ودر بیش از آنچه مورد نیاز شماست خود را به زحمت نیندازید، برای تعجیل فرج، بسیار دعا کنید که فرج شما در آن است..)(۳۱۷).
۳- جابر جعفی از جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که او از پیامبر پرسید: (آیا شیعیان در دوره ی غیبت از امام قائم (علیه السلام) بهره مند می شوند؟) فرمود: (آری، سوگند به آن خدایی که مرا به پیامبری فرستاد، از او بهره مند می شوند وهمان طور که از خورشید پنهان زیر ابرها بهره می برند، از نور ولایت او، در دوره ی غیبتش، استفاده کرده به زندگی خود روشنی می بخشند)(۳۱۸).
۴- امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) درباره ی آیه ی (واسبغ علیکم نعمة ظاهرة وباطنة)(۳۱۹) فرمود: (نعمت ظاهر، امام آشکار ونعمت باطن، امام غایب است که جسمش از دیدگان مردم پنهان است، گنجهای زمین برایش پدیدار می گردد وهر امر غیر ممکنی، ممکن وهر راه دوری برایش نزدیک می شود)(۳۲۰).
گفتار ما
این مطالب وآنچه در فصل اول از باب اول از امامان معصوم (علیهم السلام) نقل شد، تاثیر وجود پیامبر وامام (علیهم السلام) را- چه آشکار وچه از دیده ها پنهان باشند- در عالم هستی، روشن می سازد وحقیقت آنچه را که در روایت وادعیه وزیارتها در شان ایشان وفضلیت آنها آمده است توضیح می دهد.
در فصل اول از باب اول نیز در ذیل روایات مربوط به لزوم حجت، مطالبی ذکر کردیم که دقت در آنها برای کسی که بخواهد روایات این فصل را بهتر بفهمد مفید است.
۱۰- ۲: خانه وخانواده ی امام مهدی (علیه السلام)
روایات
۱- عبد الاعلی مولی آل سام می گوید: همراه با امام صادق از شهر خارج شده به منطقه روحاء رسیدیم، امام (علیه السلام) در حالی که از کوه بالا می رفت نگاهی به آن اندخت وبه من فرمود: (این کوه را می بینی، این کوه رضوی از کوههای فارس است، چون ما را دوست داشته، خداوند آن را به نزدیک ما منتقل کرده است، هر درخت وهر نعمتی در آن موجود است، محل امنی است برای کسانی که بیمناکند. بدان که صاحب الامر در این کوه دو غیبت دارد، یکی کوتاه ودیگری طولانی)(۳۲۱).
۲- سلام بن ابی حمزه از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (صاحب الامر خانه ای دارد که (حمد) نام دارد، از روزی که به دنیا آمده چراغی در آن روشن است تا هنگامی که با شمشیر قیام کند)(۳۲۲).
۳- عبد الاعلی حلبی می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (صاحب الامر در یکی از این درها غیبتی خواهد داشت).سپس با دستش به بخشی از ذی طوی اشاره کرد...(۳۲۳)
۴- در دعای ندبه آمده است: (ای کاش می دانستم قصد اقامت در کجا داری؟ کدام زمین وجود نازنینت را بر خود حمل می کند وقدم بر کدام خاک می نهی؟ آیا در رضوی هستی یا در جای دیگر؟ آیا در ذی طوی هستی؟)(۳۲۴).
۵- صالح بن اسود می گوید: امام صادق (علیه السلام) در حالی که نام مسجد سهله را می برد فرمود: (آن خانه ی صاحب ماست وقتی اهل بیتش را به همراه دارد)(۳۲۵).
۶- ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (گویا می بینم که قائم ما با خانواده اش در مسجد سهله اقامت گزیده است. ابو بصیر می گوید گفتم منزلش آنجاست؟ فرمود: آری. گفتم: فدایت شوم. قائم (علیه السلام) همیشه در آن مسجد است؟ فرمود: آری..)(۳۲۶).
۷- عبد الوهاب بن ابی الفوارس می گوید: اقامتگاه صاحب الامر (علیه السلام) خانه هایی بزرگ وچرمی است که یک سوار کار با نیزه در آن داخل می شود. منطقه ای که آن حضرت در آن ساکن است آب وچراگاه دارد وهر گاه او از آنجا کوچ می کند آثار چرانیدن (حیوانات) در آن پیداست(۳۲۷).
گفتار ما
از مجموع این روایات معلوم می شود که حضرت حجت (علیه السلام)، خانواده واقامتگاه دارد، هر چند که جزئیات آن را نمی دانیم.
علامه مجلسی قدس سره در بحث مربوط به کسانی که محضر آن حضرت را درک کرده اند، قضیه ی جزیره خضراء را به طور مفصل نقل می کند وشیخ حر عاملی در کتاب اثبات الهداة بعد از ذکر آخرین روایت همین فصل، از یکی از راویان نقل می کند که گفت: (از امام هادی نیز نظیر همین مطالب نقل شده است)، وآن گاه داستانی مفصل نقل می کند که خلاصه اش این است که حضرت مهدی (علیه السلام) وفرزندانش در جزایر بزرگ وپهناوری زندگی می کنند، وشیعیان آن جزیره، از تمام مردم دنیا تعدادشان بیشتر است وهر یک از فرزندانش در آن جزیره ها حکومتی دارد(۳۲۸). با این همه خدا بهتر از هرکس به حقیقت امر آگاه است.
اگر در این زمینه هیچ نقل وروایتی وجود نداشت، فقط همین مطلب که ما می دانیم که آن حضرت با وجود سن زیاد، از نظر جسمی، جوانی قوی البنیه است - کما اینکه روایت ریان بن صلت چنین می گوید(۳۲۹)- ونیز می دانیم که آن حضرت به سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عمل می نماید، در قبول این مطلب که آن جناب، همسر وفرزندانی دارد کافی بود، ودر نتیجه کسی که همسر، وخانواده داشته باشد ناگزیر باید محلی برای زندگی وآسایش داشته باشد وآن طور که بعضی به اشتباه گمان کردند، لزومی ندارد که شخصی که غایب است حتما در بیابانها وکوهها، تک وتنها زندگی کند.
بنابراین با توجه به عمر طولانی ومبارک ایشان، ممکن است آن حضرت، همسر وفرزندان متعددی داشته باشند که بعضی مرده وبرخی زنده اند ومرگ وزندگی آنها طبق روال عادی مرگ وزندگی آنهاست نه مطابق با زندگی وعمر آن حضرت، بنابراین آن حضرت، فرزندان ونوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آنها به سادگی ممکن نیست.
۱۱- ۲: حوادث دوره ی غیبت
الف – حوادث جاری غیر حتمی در مورد قرآن وسنت واسلام
روایات
۱- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (هنگامی که قائم ما قیام کند مردم را به آیینی فرا می خواند که برای مردم تازگی دارد همچنانکه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) چنین فرمود. اسلام در آغاز غریب بود وباز هم غریب ونامأنوس با اذهان مردم، به میان مردم برخواهد گشت، پس خوشا به حال غریبان)(۳۳۰).
۲- سکونی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (دورانی بر امت من خواهد گذشت که از قرآن جز شکلی واز اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند، مسلمان نام دارد ولی از هر کسی، از اسلام دورترند، ظاهر مساجدشان آباد است ولی از نظر هدایت به معارف دینی، خراب وویران است..)(۳۳۱).
۳- در حدیث حمران از امام صادق (علیه السلام) آمده است: (هرگاه حق را مقهور واهلش را کمیاب یافتی ودیدی که ستم فراگیرو قرآن کهنه شده وچیزهایی که در آن نیست به آن بسته شده وطبق هوی وهوس توجیه می شود وهر گاه دیدی که دین مثل ظرف آب وارونه گشته ونشانه های حق مندرس شده است، مواظب باش واز خداوند رستگاری را طلب کن وبدان که مردم دچار خشم خداوند شده اند وبه خاطر اجرای امر مهمی درباره ی آنها، به ایشان مهلت داده است، پس بازهم مواظب باش وتلاش کن به گونه ای باشی که خداوند فکر وعمل تو را بر خلاف آنان بیاید، ودر این صورت اگر عذابی بر آنان نازل شد وتو را هم فرا گرفت، زودتر به رحمت خدا واصل شده ای واگر عذاب به تاخیر افتاد، آنها تحت آزمایش قرار گرفته اند وتو - با عمل بر خلاف روش آنان - از بی حیایی ونافرمانی در برابر پروردگار، نجات یافته ای وبدان که خداوند، اجر نیکوکاران را ضایع نمی فرماید ورحمت خداوند پیوسته با نیکوکاران است)(۳۳۲).
گفتار ما
برای فهم اینکه در دوره ی غیبت، بر کتاب وسنت چه می گذرد، همین روایات کافی است وروایتهای دوم وسوم، روایت اولی را که فرمود اسلام در آغاز غریب بود وباز هم غریب به میان مردم برخواهد گشت، توضیح وتفسیر می نماید وجمله ی (فطوبی للغرباء)، (خوش به حال غریبان)، بیانگر شرافت وعظمت کسی است که به اسلام عمل می نماید ودر دوره ی غربت وتنهایی اسلام، حافظ مقررات ودستورات اسلام است.
ب – حوادث وگرفتاریهای غیر حتمی مسلمانان در دوره ی غیبت
روایات
۱- ابن صدقه از امام صادق از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (بر شما چه خواهد گذشت وقتی که زنانتان آلوده وجوانانتان از راه منحرف شوند، وامر به معروف ونهی از منکر ننمایید؟) عرض شد: یا رسول الله آیا چنین چیزی واقع خواهد شد؟) فرمود: (بدتر از آن؛ چه خواهید کرد وقتی امر به منکر کنید ونهی از معروف نمایید؟) عرض شد: (یا رسول الله، چنین چیزی اتفاق خواهد افتاد؟) وفرمود: (آری، وبدتر از آن، بر شما چه خواهد گذشت وقتی که معروف را منکر به حساب آورید ومنکر را معروف بشمارید)(۳۳۳).
۲- محمد بن فضیل از پدرش از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (...وقتی فقر ونیاز بالا گرفت وعده ای از مردم یکدیگر را نشناختند در آن هنگام، هر صبح وشب منتظر ظهور باشید). راوی می گوید عرض کردم: (فدایت شوم نیاز وفقر را ما شناخته ایم وچشیده ایم اما اینکه بعضی مردم یکدیگر را نشناسند یعنی چه؟) امام (علیه السلام) فرمود: (شخصی برای عرض حاجت ورفع نیاز، پیش برادرش می رود، آن برادر، با چهره ای غیر از چهره ای که سابقا با او برخورد می کرد، برخورد می کند وبه گونه ای غیر از گذشته، با او سخن می گوید)(۳۳۴).
۳- سکونی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (دورانی بر امت من خواهد گذشت که به طمع رسیدن به متاع دنیا درونشان آلوده وظاهر وبیرونشان نیکوست وهیچ نیت خدایی در کارشان نیست، بدون هیچ ترسی - از عاقبت- تمام کارهایشان ریا وخودنمایی است، خداوند عذاب عمومی را بر همه فرو می فرستد، مثل غریق بیچاره، خدا را می خوانند اما به آنها پاسخ مثبت داده نمی شود)(۳۳۵).
۴- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (...مسجدهای مسلمانان (در دوره ی غیبت) ظاهرا آباد است واز نظر دین وهدایت، ویران است، فقیهان ودین شناسان آن دوره بدترین دین شناسانی هستند که در زیر این آسمان پیدا شده اند، آنها مایه فتنه وآشوبند)(۳۳۶).
۵- عمیره بنت نفیل می گوید: (از دختر امام حسن (علیه السلام) شنیدم که می گفت: این امر (فرج)که منتظر آن هستید واقع نمی شود تا هنگامی که عده ای از شما از عده ای بیزاری جویند، گروهی گروهی دیگر را لعن کنند وبرخی از شما به هم اهانت کرده ودر چهره ی هم آب دهان بیندازند وبعضی بر کفر دیگران گواهی دهند). گفتم: (در آن صورت امید خیری نیست)گفت: (تمام خیر در همان موقع است، آن موقعی است که قائم، قیام می کند وهمه این (زشتی وفساد) را از میان بر می دارد)(۳۳۷).
۶- کاهلی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (زمانی بیاید که جایی برای خرج کردن پولتان پیدا نکنید).عرض شد: (کی چنین خواهد شد). فرمود: وقتی امامتان از شما پنهان شود در چنین وضعی خواهید بود تا اینکه در کمال ناامیدی از ظهور آن حضرت، همچون خورشید، بر شما طلوع کند)(۳۳۸).
گفتار ما
از این روایات، به طور مختصر وسربسته، به گرفتاریهای شیعه ومسلمانان در دوره غیبت، می توان پی برد وتفصیل وتوضیح گرفتاریها ومشکلات اسلام ومسلمانان، در دوره ی غیبت، در حدیث حمران(۳۳۹) وروایت صعصعه(۳۴۰) وروایات دیگر آمده است که در این جا امکان ذکر آنها نیست.
در فصل سوم همین باب نیز مطالبی ذکر شد که مراجعه به آنها برای آشنایی بیشتر با موضوع این فصل، مفید است.
ج – وقایع غیر حتمی که از ناحیه ی طرفداران باطل اتفاق می افتد
روایات
۱- یحیی بن سالم می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (صاحب الامر، کم سن ترین ما وگمنام ترین ماست). عرض کردم: (چه موقع چنین خواهد شد - زمان فرج خواهد آمد-؟) فرمود: (وقتی فوجهای سواره آماده بیعت شوند ودر آن هنگام هر- جولا، یا پیرزنی - بیرقی بر دارد، در آن موقع منتظر فرج باشید)(۳۴۱).
۲- جابر جعفی می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (ای جابر! بنی عباس رایتی - بیرقی- دارند ودیگران هم بیرقهایی دارند. پس واظب باش وبپرهیز! باز هم بپرهیز، بیشتر مراقب باش!، تا اینکه فرزندی از نسل حسین را می بینی که در بین رکن ومقام با او بیعت می شود، سلاح، کلاه جنگی وزره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با اوست)(۳۴۲).
۳- مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (از گردنگشی وبرتری طلبی بپرهیزید! بدانید که دوره ای از زندگی تان، امام شما از دیدگانتان پنهان خواهد شد). تا اینکه فرمود: (دوازده بیرق مشکوک بر پا خواهد شد که از هم بازشناخته نمی شوند ومعلوم نمی شود هر کدام متعلق به چه کسی - وجریانی - است).مفضل می گوید من گریه کردم. امام (علیه السلام) فرمود: ای ابا عبد الله چه چیز تو را به گریه انداخت؟) تا اینکه فرمود: (به خدا قسم امر ما از خورشید روشنتر وواضحتر است)(۳۴۳).
۴- عبد الله عمر می گوید: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه حدود شصت دروغگو پیدا شوند که هر کدام ادعا کند که: (من پیامبر هستم)(۳۴۴).
۵- ابو خدیجه می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قائم خروج نخواهد کرد تا اینکه دوازده نفر از بنی هاشم خروج کنند که هر کدام از آنها مردم را به خود دعوت کند)(۳۴۵).
۶- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (اولین سرزمینی که خراب شود، شام است، سه بیرق در آن منطقه در تردد خواهد بود: بیرق اصهب (سرخ وسفید)، بیرق ابقع (سیاه وسفید) وبیرق سفیانی)(۳۴۶).
۷- حسن بن جهم می گوید: مردی از امام رضا (علیه السلام) درباره ی فرج سوال کرد: حضرت فرمود: (زیاد ومفصل بگویم یا مختصر؟) آن مرد گفت: (مایلم مطلب را برایم کامل کنی). حضرت فرمود: (وقتی است که بیرقهای قیس در مصر وبیرقهای کنده در خراسان به حرکت در آمدند- احتمالا چیز دیگری غیر از کنده هم ذکر فرمود-)(۳۴۷).
۸- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قائم ما قیام نخواهد کرد تا اینکه دوازده نفر قیام کنند که همه مدعی هستند امام را دیده اند وهر کدام دیگری را تکذیب می کند)(۳۴۸).
۹- مالک بن اعین از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (هر بیرقی که قبل از قیام قائم برپا شود طاغوت است). ودر روایت دیگری: (صاحب آن بیرق، طاغوت است)(۳۴۹).
۱۰- در روایتی آمده است: (وقتی خداوند بخواهد آل محمد را بر عالم چیره کند، در تمام مناطق جنگ شروع می شود وآن آغاز خروج مهدی (علیه السلام) است)(۳۵۰).
گفتار ما
از بررسی مجموع روایات معلوم می شود که در دوره ی غیبت، طرفداران مسلکها ومرامهای باطل انقلابها وقیامهایی غیر خدایی بر می انگیزند که رایتها وبیرقهای طاغوتی، همانها هستند. ونیز مقصود از بیرقهای طاغوتی در روایت نهم، بیرقها ودعوتهای باطلی هستند که در روایات قبل از آن ذکر شد نه اینکه هر پرچم وبیرقی منظور باشد. دلیل مطلب هم این است که پرچمی که برای زنده کردن احکام الهی واقامه معروف واز بین بردن منکرات، بر پا شود مسلما، آن پرچم وپرچمدار طاغوتی نیستند، بلکه چنین کسی به تکلیف الهی عمل کرده است زیرا مسلمانان موظفند که از احکام الهی پاسداری نمایند ودر برابر تهاجمات دشمنان، از اسلام دفاع نمایند. ونیز از آنجا که احکام اسلام، صرفا احکام فردی وشخصی نیستند که هر کسی به تنهایی مامور اجرای آنها باشد، بلکه دارای جنبه های اجتماعی قوی وبارزی چون امر به معروف، ونهی از منکر وقیام برای حفظ مصالح اسلام ومسلمین هستند، پرچمی که به این منظور افراشته شود پرچمی طاغوتی نیست(۳۵۱).
در روایاتی که پس از این، ذکر خواهد شد نیز مطالبی در همین زمینه، بیان می شود.
د- حوادث جوی، زمینی وزمانی غیر حتمی نزدیک زمان ظهور
روایات
۱- بزنطی می گوید: امام رضا (علیه السلام) فرمود: (قبل از این امر (فرج) قتل ببوح واقع خواهد شد). عرض کردم: (بیوح چیست؟) فرمود: (پیوسته وبدون فاصله)(۳۵۲).(۳۵۳)
۲- امام باقر (علیه السلام) (قبل از این امر دو نشانه واقع خواهد شد: گرفتگی ماه در روز پنجم وگرفتگی خورشید در روز پانزدهم، واز زمان هبوط آدم تاکنون چنین اتفاقی نیافتاده است ودر آن روز است که حساب منجمین بهم می ریزد)(۳۵۴).
۳- سلیمان بن خالد می گوید: از امام صادق شنیدم که فرمود: (قبل از قیام قائم دو نوع مرگ واقع می شود: (مرگ سرخ ومرگ سفید، به طوری که از هر هفت نفر پنج نفر می میرند، اما مرگ سرخ، مرگ با شمشیر است ومرگ سفید، طاعون است)(۳۵۵).
۴- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قبل از قیام قائم (علیه السلام)، خورشید در پنجم ماه رمضان می گیرد)(۳۵۶).
۵- جابر می گوید: به امام باقر عرض کردم: (این امر (فرج) چه موقع خواهد بود؟) فرمود: (چه موقع خواهد بود؟ ای جابر! آن هنگامی است که بین حیره وکوفه کشتار زیاد می شود)(۳۵۷).
۶- مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه ی (ولنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر)(۳۵۸)، (قبل از عذاب بزرگتر، از عذاب کوچکتر به آنها خواهیم چشانید). سؤال کردم. فرمود: عذاب کوچکتر، گرانی است وعذاب بزرگتر، خروج مهدی با شمشیر است(۳۵۹).
۷- از امام صادق (علیه السلام) سوال شد که هنگام خروج قائم چه موقع است؟ فرمود: (وقتی که حکومت در دست بیضه کشیده شدگان، وزنان بیفتد)(۳۶۰) وعلامتهای دیگری را نام برد تا اینکه فرمود: (آن موقع وقت خروج قائم ما اهل بیت است)(۳۶۱).
۸- از امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارش نقل می فرماید: علی (علیه السلام) فرمود: (وقتی آتش در حجاز بیفتد وسیل در نجف جاری شود منتظر ظهور قائمتان باشید)(۳۶۲).
۹- محمد بن مسلم می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم فرمود: (قبل از قیام قائم برای مؤمنان نشانه هایی از طرف خدای تعالی آشکار خواهد شد).گفتم: (فدایت شوم! آن نشانه چیستند؟) فرمود: (ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرین)(۳۶۳)، وفرمود: (ولنبلونکم بشیء من الخوف)، ترس از ناحیه بنی فلان در آخر سلطنتشان است، (والجوع) آزمایش یا گرسنگی، به گرانی وبالا بودن قیمتهاست، و(نقص من الاموال) به از بین رفتن وتباهی بازرگانی ومعاملات وبهره وری کم در آنهاست، (ونقص... الانفس)، عبارت از مرگ سریع وآشکار است، و(ونقص من...الثمرات) نیکو نشدن کشت وزرع وبی برکتی آن است، و(بشر الصابرین) بشارت صابران به تعجیل در خروج قائم ماست، سپس فرمود: ای محمد این تاویل آیه است وخداوند می فرماید: (وما یعلم تاویله الا اله والراسخون فی العلم)(۳۶۴) (حقیقت نهانی آن را جز خدا وآنان که دانش در سینه هایشان آرام یافته است کسی نمی داند)(۳۶۵).
۱۰- ابو بصیر درباره ی آیه ی (ان نشا ننزل علیهم من السماء آیه فظلت اعناقهم لها خاضعین)(۳۶۶)، (اگر بخواهیم از آسمان نشانه ای بر آنان فرو فرستیم که شرمگینانه بر آن گردن نهند). از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (خداوند به زودی این کار را درباره ی آنان انجام خواهد داد. ابوبصیر می گوید: عرض کردم (آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: (بنی امیه وپیروان آنها)، گفتم: (آن نشانه چیست؟) فرمود: (توقف خورشید بین ظهر تا عصر وآشکار شدن چهره ونیم تنه ی مردی در قرص خورشید که به نام ونشانش شناخته می شود، واین کار در زمان سفیانی انجام خواهد شد که در آن موقع، نابودی او وقومش فرا رسیده است)(۳۶۷).
۱۱- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قبل از قیام قائم (علیه السلام) به واسطه ی آتشی که در آسمان پیدا می شود، سرخی که هوا را فرا می گیرد، گرفتگی ماه در بغداد وبصره، خونهایی که ریخته می شود، ویرانی منازل وساکنانش وترسی که به دل مردم عراق می افتد که آرام وقرار ندارند، مردم از گناه باز داشته می شوند)(۳۶۸).
۱۲- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (قائم ظهور نمی کند تا اینکه در شام، فتنه وآشوبی دامن مردم را بگیرد که راه نجاتی از آن نیابند وکشتار بین حیره وکوفه واقع شود، کشته های آنها مثل هم هستند(۳۶۹)، ومنادی از آسمان ندایی در دهد)(۳۷۰).
۱۳- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (این امر واقع نخواهد شد تا اینکه هر گروهی از مردم، به حکومت بر مردم دست یابد وطوری نباشد که گروهی بگویند: (اگر ما حکومت داشتیم به عدالت رفتار می کردیم). آن وقت است که قائم به حق وعدل قیام می کند)(۳۷۱).
گفتار ما
نشانه هایی که برای ظهور حضرت قائم (علیه السلام) ذکر شده است بر دو نوع است: حتمی وغیر حتمی.
هر چند تعبیر (نشانه های غیر حتمی) در روایات نیامده است، اما از آنجا که بعضی از نشانه ها، در روایات، به نشانه های حتمی موسوم شده اند، نشانه های دیگر را نشانه های غیر حتمی نامیده اند. آنچه در اینجا ذکر کردیم وآنچه در حوادث مربوط به قرآن وسنت ومسلمانان وطرفداران باطل نقل شد بیانگر نشانه های غیر حتمی هستند.
در این زمینه، روایات دیگری نظیر، روایت عمار یاسر(۳۷۲)، روایت عامر بن واثله(۳۷۳)، روایت جابر جعفی(۳۷۴)، روایت جذام بن بشیر(۳۷۵) وروایت معاویه بن سعید(۳۷۶)، ونیز بیانی از ارشاد مفید در مورد نشانه های قبل از قیام قائم (علیه السلام)، که شیخ حر عاملی در اثبات الهداة آن را نقل کرده(۳۷۷)، وجود دارد که به خاطر جلوگیری از به درازا کشیدن مطلب از نقل آنها خودداری نمودیم.
در این روایات نکته قابل وجهی وجود دارد وآن اینکه: گرفتگی ماه در پنجم، وگرفتگی خورشید در پانزدهم وطلوع خورشید از مغرب - که در امور حتمی آمده است - وتوقف خورشید، در آن از آیات الهی هستند وبا محاسبات معمول سازگاری ندارند از همین رو فرموده اند: (از زمان هبوط آدم تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است). و(در آن موقع، حساب منجمین به هم می ریزد).
هـ - امور حتمی در روایات
روایات
۱- زید العمی می گوید: امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: (در یکی از سالها، قائم ما برای گرفتن حق مردم قیام می کند). وفرمود: (آیا قیام قائم بدون ظهور سفیانی واقع می شود؟ ظهور قائم، از ناحیه خداوند، حتمی است، وظهور سفیانی - نیز از ناحیه خداوند- حتمی است وظهور قائم بدون ظهور سفیانی شدنی نیست).عرض کردم (فدایت شوم! امسال چنین چیزی واقع می شود؟) فرمود: (هر چه خدا بخواهد) عرض کردم: (سال آینده چنین خواهد شد؟) فرمود: (خداوند، هر چه بخواهد انجام می دهد)(۳۷۸).
۲- عمر بن حنظله می گوید: از امام صادق شنیدم که فرمود: (قبل از قیام قائم، پنج نشانه ی حتمی ظاهر می شود: ظهور یمانی، ظهور سفیانی، صحیفه (فریاد آسمان)، کشته شدن نفس زکیه، خسوف وگرفتگی در بیابان)(۳۷۹).
۳- عامر بن واثله از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: قبل از قیامت، ده چیز قطعا اتفاق می افتد: ظهور سفیانی، آمدن دجال، پیدا شدن دود در آسمان، خروج دابه، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب، گرفتگی در مشرق، خسوف در جزیره العرب، خروج آتشی از دور دست در عدن که مردم را به یک جا می راند وجمع می کند)(۳۸۰).
۴- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (در یک سال، یک ماه ویک روز سه نفر خروج خواهند کرد: خراسانی، سفیانی ویمانی، ودر بین آنها از بیرق یمانی، رهیافته تر وبه حق نزدیکتر، رایتی نیست)(۳۸۱).
۵- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (ندای آسمانی، ظهور سفیانی، کشته شدن نفس زکیه وپیدا شدن دستی در آسمان، از امور حتمی است)(۳۸۲).
۶- ابو هاشم جعفری می گوید: نزد حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) نشسته بودیم صحبت از سفیانی وحتمی بودن ظهور او - در روایات - به میان آمد. به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: (آیا در امر حتمی بدای الهی جاری می شود؟) فرمود: (آری)عرض کردم: (آیا نمی ترسید که در قیام قائم بدا جاری شود) فرمود: (قیام قائم، میعاد است وخدا از وعده تخلف نمی فرماید: (والله لا یخلف المیعاد)(۳۸۳).
گفتار ما
اینها بخشی از احادیثی بودند که بیانگر نشانه های حتمی ایام نزدیک ظهور حضرت حجه (علیه السلام) هستند، اما تمام این نشانه ها، چه حتمی وچه غیر حتمی، بر حسب اینکه در قضاء الهی رقم خورده باشند یا در قدر الهی تعیین شده باشند، قطعی تخلف ناپذیر نیستند وقابل تغییرند ومشیت وبدای الهی ممکن است در آنها جاری شود واساسا هیچکدام واقع نشوند، چنانکه در قرآن کریم فرموده است: (خداوند آنچه را بخواهد از صفحه ی وجود پاک می کند وآنچه را بخواهد برقرار می نماید وام الکتاب ولوح اصلی حاکی از هستی وعدم نزد اوست)(۳۸۴). وحدیث ابو هاشم جعفری که در آخر همین روایات نقل شد شاهد دیگری بر این مطلب است.
آری، قیام قائم (علیه السلام) از چیزهایی است که بدا در آن جاری نمی شود، زیرا قیام قائم از مصادیق میعاد است وخداوند میعاد را قطعا عملی می سازد.
۱۲- ۲: ویژگی های حسنی، یمانی، سفیانی، ودجال
الف – حسنی
روایات
۱- مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (...سپس حسنی، جوان خوش چهره ونورانی از طرف دیلم خروج می کند وبا صدایی رسا فریاد می کند: (ای آل احمد به ندای مظلوم که از جانب حرم، بلند است پاسخ دهید).، آن گاه گنجهای طالقان، او را پاسخ می گویند، چه گنجهایی!از طلا ونقره نیستند، بلکه مردانی چون پاره های آهن بر اسبهای ابلق سوار وسلاحی در دست دارند، پیوسته ستمکاران را می کشند تا اینکه بیشتر زمین را پاک می کنند ووارد کوفه می شوند وآن را خیمه گاه ومحل استقرار خود قرار می دهند. بعد از آن، خبر آمدن حضرت مهدی (علیه السلام) به او ویارانش می رسد ویارانش به او می گویند: (ای پسر رسول خدا! این کیست که به محل ما آمده است؟، آن گاه حسنی می گوید: برویم او را ببینیم وخواسته اش را بدانیم، والبته او خود می داند که آن حضرت، مهدی (علیه السلام) است وایشان را می شناسد ولی مقصودش این است که آن حضرت را به اصحابش معرفی نماید.
سپس حسنی خارج می شود وخطاب به آن حضرت می گوید: (اگر تو مهدی آل محمد (علیهم السلام) هستی پس عصای جدت، انگشتر، ردا، زره، عمامه، اسب بلند قامت، شتر (ناقه ی عضباء)، دُلدُل، استر آن حضرت، یعفور، چارپای آن بزرگوار، براق، اسب حضرت وقرآن امیر المؤمنین کجاست؟ حضرت مهدی (علیه السلام) آنها را نشان می دهد، حسنی عصا را می گیرد ودر سنگ سخت فرو می برد وآن را می شکافد(۳۸۵) ومقصودش آن است که فضل حضرت مهدی را به یارانش نشان دهد بعد از آن که سنگ از هم شکافت حسنی می گوید: (الله اکبر، یا بن رسول الله، دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنیم).آن حضرت دستش را دراز می کند، حسنی وبقیه لشگریانش با آن حضرت بیعت می کنند فقط چهل هزار نفر که به زیدیه معروفند بیعت نمی کنند ومی گویند: (این جز یک سحر بزرگ، چیز دیگری نیست)(۳۸۶).
گفتار ما
از این حدیث چهار مطلب روشن می شود:
۱- حسنی کیست؟
۲- از کجا خروج می کند؟
۳- مقصد وهدفش چیست؟
۴- از روبرو شدن با حضرت حجت وسوال وجواب با آن حضرت چه منظوری دارد؟
ب – یمانی
روایات
۱- ابو بصیر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (خروج سفیانی ویمانی وخراسانی، در یک سال، یک ماه ویک روز، به طور منظم مثل رشته تسبیح ودنبال هم انجام می گیرد. از هر جهت قوی وشجاعند، وای بر کسی که به قصد دشمنی با آنها روبرو شود).
در میان بیرقها، رهیافته تر از بیرق یمانی، بیرقی نیست، آن، بیرق هدایت است زیرا مردم را به صاحب شما فرا می خواند. وقتی یمانی خروج کند فروختن سلاح بر مردم وتمام مسلمانان حرام است؛ هر گاه یمانی خروج کرد به آنان بپیوند که بیرقشان، بیرق هدایت است وبر هیچ مسلمانی جایز نیست که با آن مقابله واز آن ممانعت کند واگر چنین کند اهل جهنم خواهد بود زیرا یمانی، به حق وراه راست دعوت می کند..)(۳۸۷).
ج – سفیانی
روایات
۱- این اذینه از امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارش (علیه السلام) نقل می کند که امیر المؤمنین - صلوات الله علیه - فرمود: پسر آکله الاکباد- زن خورنده جگرها- از سرزمین خشک خروج می کند، مردی میان قامت، بد شکل، کله گنده، که در صورتش زخمهای چرکین دارد که وقتی نگاهش می کنی خیال می کنی یک چشم است، نامش عثمان ونام پدرش عنبسه واز نسل ابو سفیان است، خروج می کند تا اینکه به زمین (قرار ومعین)(۳۸۸) می رسد وبر منبر بالا می رود)(۳۸۹).
۲- عمر بن یزید می گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: (اگر سفیانی را ببینی پلیدترین مردم با چهره ای قرمز مایل به کبودی، را دیده ای، پناه بر خدا، پناه بر خدا از آتش. آتش سفیانی در پلیدی به آنجا رسیده است که همسرش را، از ترس اینکه او را معرفی کند، زنده به گور می نماید)(۳۹۰).
۳- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (موضوع خروج سفیانی از امور حتمی ووقوع آن در ماه رجب است)(۳۹۱).
۴- عبد الله بن ابی منصور می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد نام سفیانی سوال کردم فرمود: (به اسمش چه کار داری؟) وقتی پنج شهر شام، دمشق، حمص، فلسطین، اردن وقنسرین را به تصرف در آورد، آن موقع، منتظر فرج باشید). گفتم: آیا نه ماه مالک آنهاست؟ فرمود: (نه، بلکه فقط هشت ماه، حتی یک روز هم بیشتر نمی شود)(۳۹۲).
۵- عمر بن ابان کلبی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: گویا سفیانی، یا رفیق سفیانی، را می بینم که در محله رحبه در کوفه، بار انداخته ومنادی، از طرف او، ندا می دهد که: هر کس سر شیعه ای را برای من بیاورد هزار درهم جایزه دارد، بعد از آن، همسایه به همسایه اش یورش می برد ومی گوید این شیعه است، گردنش را می زند وهزار درهم می گیرد..)(۳۹۳).
۶- فضل بن شاذان از امام صادق صلی (علیه السلام) نقل می کند: (امام قائم (علیه السلام)، تشریف می آورد تا اینکه وارد نجف می شود. در یک روز چهارشنبه لشگر سفیانی ویارانش در حالی که مردم هم با او هستند از کوفه به سوی امام (علیه السلام) روان می شوند. امام (علیه السلام) آنها را مخاطب قرار داده به حق خودش ایشان را سوگند می دهد- که حق را بشناسند وجانب حق را نگه دارند- ومظلومیت خود را به آنان اعلام می کند ومی فرماید: (هر کس مجادله ونزاعش با من، در راه خداست بداند که من نزدیکترین ومقربترین مردم در پیشگاه خدا هستم..). آنها می گویند: (از هر جا آمدی به همان جا برگرد، ما به تو نیازی نداریم، ما شما را آزموده وتجربه کرده ایم - ودیگر به شما میلی نداریم -) آن گاه بدون جنگیدن پراکنده می شوند وروز جمعه بر می گردند. در آن روز تیری رها شده ویکی از مسلمانان کشته می شود، فریاد بلند می شود که فلانی کشته شد، آن گاه امام (علیه السلام) بیرق رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) را به اهتزاز در می آورد وملائکه ای که در جنگ بدر به یاری مسلمانان شتافتند فرود می آیند؛ هنگام ظهر، بادی موافق می وزد، آن گاه امام (علیه السلام) ویارانش بر آنان حمله می برند وبر آنها غالب می شوند، آنها فرار می کنند، امام ویارانش ایشان را می کشند تا اینکه به خانه های کوفه وارد می شوندو منادی از طرف امام فریاد بر می آورد که: (هر کس را که فرار کرده ودست از مقاومت کشیده است نکشید، مجروحان را آسیبی نرسانید) وبا آنان همان گونه عمل می کند که علی (علیه السلام) در جنگ بصره با دشمنانش رفتار کرد)(۳۹۴).
۷- جابر بن یزید از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی به سفیانی خبر برسد که امام قائم (علیه السلام) از کوفه به سوی او روان است، با عده ای از سوارانش به دیدار حضرت قائم می رود. امام (علیه السلام) می فرماید: (پسر عمویم را به سوی من بفرستید)، سفیانی از بین سواران خارج می شود، امام (علیه السلام) با او صحبت می فرماید، سفیانی با امام بیعت می کند، آن گاه نزد یارانش بر می گردد. دوستانش از او می پرسند: چه کردی؟ می گوید اسلام آورد وبیعت کردم، دوستانش می گویند: رویت سیاه باد، تو خلیفه ای بودی که از تو اطاعت وپیروی می شد اینک دنباله رو شدی). سفیانی برای جنگ با امام آماده می شود، شب را صبح می کنند وفردای آن روز به جنگ با امام قائم بر می خیزند.
خداوندا امام قائم واصحابش را بر آنان مسلط می کند تا ریشه ی آنان را می کنند به طوری که کسی از آنها در پشت یا در درون درختی یا سنگی مخفی می شود وسنگ ودرخت فریاد می زنند: (ای مؤمن، این کافر اینجاست، او را بکش). پس آن مؤمن او را می کشد. وفرمود: (درندگان وپرندگان از گوشتشان سیر می شوند، پس امام قائم آنچه اراده دارد انجام می دهد..)(۳۹۵).
۸- عبد الاعلی حلبی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (...آن گاه (امام قائم (علیه السلام)) وارد کوفه می شود، وهیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در کوفه است یا مشتاق کوفه است، واین مطلبی است که امیر المؤمنین (علیه السلام) از آن خبر داده است، سپس (امام) به اصحابش می فرماید: به سمت این ستمگر کوچ کنید، ومردم را به کتاب خدا وسنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دعوت می کند، سفیانی با او بیعت می کند، عده ای از دایی هایش به او می گویند: (این چه کاری بود انجام دادی، به خدا قسم ما بر این کار از تو اطاعت نمی کنیم). سفیانی می گوید: (چه کنم؟) به او می گویند: (با او مقابله کن) بعد به مقابله با امام بر می خیزد. امام (علیه السلام) می فرماید: (آماده باش که من تو را می کشم) جنگ در می گیرد. خداوند امام را بر آنان مسلط می کند، سفیانی اسیر وکشته می شود)(۳۹۶).
۹- امام باقر (علیه السلام) فرمود: ظهور سفیانی وقائم در یک سال واقع می شود)(۳۹۷).
گفتار ما
از این روایات، وضعیت سفیانی وویژگیهایش آشکار می شود واحتیاج به توضیح دیگری نیست.
د – دجال
روایات
۱- نزال بن سبره می گوید: علی بن ابی طالب (علیه السلام) برای ما خطبه ایراد فرمود، خدا را حمد وثنا گفت وفرمود: (مردم، قبل از اینکه مرا نیابید، هر چه می خواهید، از من بپرسید).- سه بار این مطلب را فرمود- آن گاه اصبغ بن نباته بلند شد وگفت: (ای امیر المؤمنین!دجال کیست؟) فرمود: (بدانید که دجال، صائد بن صید (صائد) است، بدبخت کسی است که او را تصدیق کند وبپذیرد، وخوشبخت کسی است که او را تکذیب کند ودروغگو بشمارد. او از شهری به نام اصبهان - اصفهان - از روستایی یهودی، خروج می کند، چشم راستش از حدقه صاف است - حدقه ندارد- وچشم چپش در پیشانی است که مثل ستاره ی صبح می درخشد، درون آن پاره ی گوشت خون آلوده ای است، بین دو چشمش طوری نوشته شده است: (کافر) که هر باسواد وبیسوادی می تواند آن را بخواند.
در دریاها فرو می رود وخورشید هم با او حرکت می کند، پیشاپیش او کوهی از دود وپشت سرش کوهی سفید است که مردم آن را غذا می پندارند، در زمانی که قحطی شدید است خروج می کند، چهارپای سفید رنگی دارد که هر قدمش یک میل است وراهها را منزل به منزل طی می کند، از کنار هیچ آبی نمی گذرد مگر اینکه آن آب، تا قیامت به زمین فرو می رود.
با فریاد بلندی که جن وانس وشیطانها، بین مشرق وغرب عالم، آن را می شنوند می گوید: (دوستان من، نزد من بیایید، من آن خدایی هستم که موجودات را خلق کرد ونظام داد وهمه چیز را به میزان معین کرد وهدایت نمود، من پروردگار بلند مرتبه ی شما هستم). او دشمن خداست ودروغ می گوید، یک چشم است، شکم دارد وچیزی می خورد ودر بازارها راه می رود، در حالی که خداوند وپروردگار شما، یک چشم نیست، غذا نمی خورد، راه نمی رود واز بین رفتنی نیست - او برتر وبلند مرتبه تر از این حرفهاست-.
بیشتر پیروان دجال، حرامزادگانی هستند که طیلسان(۳۹۸) سبز می پوشند، خداوند، قبل از نیمروز روز جمعه، در دره ای به نام افیق در شام، به دست کسی که حضرت مسیح عیسی بن مریم در نماز به او اقتدا می کند، دجال را می کشد..)(۳۹۹).
۲- مردی از اهل بلخ بر امام باقر (علیه السلام) وارد شد، آن حضرت به وی فرمود: (ای خراسانی! آیا منطقه ی فلان وفلان منطقه را می شناسی؟)عرض کرد: (آری)، امام به او فرمود: (آیا در فلان منطقه، دره ای با این خصوصیات می شناسی؟) گفت: (آری)، امام (علیه السلام) فرمود: (دجال از آن جا خروج می کند)(۴۰۰).
گفتار ما
اولا: اگرچه - به علت اینکه ما از حقایق امور بی اطلاعیم - تصور بیاناتی که به معصومین نسبت داده شده برای ما مشکل است، اما قبول اینکه خداوند مقدر کرده باشد که روزی این حوادث، اتفاق بیفتد هیچ اشکالی ندارد، کما اینکه در گذشته، امور خارق العاده ای در جهان اتفاق افتاده که اگر به گفتار کسانی که آنها را مشاهده کرده اند یا اخبارش را نقل کرده اند اعتقاد نداشتیم، یا آثار باقیمانده از آن را نمی دیدیم، ممکن نبود آن را باور کنیم، نسبت به مسائلی که در آینده ممکن است اتفاق بیفتد عینا همین وضع وجود دارد- وبعید بودن وغیر ممکن به نظر رسیدن چیزی، نباید ما را یکسره به وادی انکار بکشاند- به خصوص آنکه کسی که از این امور خبر داده است به حقایق عالم وآنچه بوده وهست وخواهد بود آگاه است.
ثانیا: ممکن است مقصود از نشانه هایی که برای دجال ذکر شده است کنایه از وسایل وابزار پیشرفته امروزی مثل هواپیماها، موشکها، قمر مصنوعی، رادیو، تلویزیون ویا دست ساخته های دیگر انسان که هنوز به میدان اختراع پانگذاشته یا حتی مخترعش متولد نشده است باشد، وبنا بر احتمال، امام (علیه السلام) با چشم حقیقت بین خویش، آنچه را در دوره ی نزدیک به ظهور واقع می شود مشاهده فرموده است، اما چون آن دوره فهم ودرک این پیشرفتها را نداشته اند وتصور آن برایشان میسر نبوده است امام (علیه السلام) با این تعبیرات به آنها اشاره فرموده است، وهر چند بعضی از جملات حدیث، با این بیان سازگاری ندارد اما در هر حال چنین احتمالی مردود نیست.
در هر حال صرفا به خاطر عجیب وغریب بودن این مسائل وامکان بحث ومناقشه وخدشه وارد کردن در سند احادیث، نمی توان مضامین این گونه روایات را انکار کرد، زیرا در روایاتی که از پیامبر واهل بیت (علیهم السلام) نقل شده است نظیر این مطالب، بسیار زیاد است.

باب سوم: وقایع زمان ظهور تا زمان رجعت

۱- ۳: آیا وقت ظهور معلوم است؟
روایات
۱- مفضل بن عمر می گوید: از مولایم امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: (آیا برای - ظهور- امام منتظر، حضرت مهدی (علیه السلام) وقت مشخصی هست که مردم بدانند؟) فرمود: (منزه است خداوند از اینکه برای ظهور- حضرت حجت - وقتی قرار دهد که شیعیان ما از آن مطلع باشند). عرض کردم: (مولای من! علت چیست؟) فرمود: (زیرا زمان ظهور همان ساعتی است که خداوند تعالی فرمود: (ویسئلونک عن الساعه ایان مرسیها قل انما علمها عند ربی لا یجلیها لوقتها الا هو، ثقلت فی السموات والارض)(۴۰۱) وآن زمان ظهور، همان ساعتی است که خداوند فرمود: (یسئلونک ایان مرسیها)(۴۰۲) وفرمود: (عنده علم الساعه)(۴۰۳)، (علم آن ساعت فقط نزد اوست)، ونفرمود نزد کس دیگری هست، وفرمود: (فهل ینظرون الا الساعه ان تاتیهم بغته، فقد جاء اشراطها)(۴۰۴) وفرمود: (اقتربت الساعه وانشق القمر)(۴۰۵) وفرمود: (وما یدریک لعل الساعه تکون قریبا)(۴۰۶) وفرمود: (یستعجل بها الذین لا یومنون بها والذین آمنوا مشفقون منها ویعلمون انها الحق، الا ان الذین یمارون فی الساعه لفی ضلال بعید)(۴۰۷).
عرض کردم: (معنی (یمارون) چیست؟)، (اینکه مجادله می کنند یعنی چه؟)، فرمود: (می گویند: کی متولد شده؟ چه کسی او را دیده؟ کجاست؟ کی ظهور خواهد کرد؟ وهمه اینها به خاطر عجله داشتن در امر الهی وشک وایراد در قضا وقدرت اوست. آنها کسانی هستند که در دنیا زیان کرده اند وکافران به بد جایگاهی برخواهند گشت).
عرض کردم: (آیا می شود برای آن وقتی معلوم کرد؟) امام فرمود: (ای مفضل، من وقتی تعیین نمی کنم، وقت آن هم تعیین شدنی نیست، هر کس برای ظهور مهدی ما وقتی تعیین کند در علم خدا خود را شریک دانسته ومدعی اطلاع از اسرار الهی شده است. وهیچیک از اسرار الهی که در میان این خلق گمراه واز اولیاء خدا بریده موجود است، پنهان نشده است، مگر اینکه اولیاء خدا به دانستن آن راز مخصوص شده اند وآن راز نزد ایشان موجود است تا بر آنان حجت باشد)(۴۰۸).
۲- مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ی (فاذا نقر فی الناقور)(۴۰۹)، (آن گاه که در صور دمیده شود). نقل می کند که فرمود: (از ما اهل بیت امامی پیروز وپنهان وجود دارد که وقتی خداوند بخواهد او را آشکار کند، به دلش الهام نماید واو به امر خدای تبارک وتعالی ظهور نماید)(۴۱۰).
۳- ابو بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد قائم سوال کردم، فرمود: آنها که وقت - برای ظهور- تعیین می کنند دروغگویند، ما اهل بیت، هیچ گاه وقت تعیین نمی کنیم)(۴۱۱).
۴- در روایت ابی وائل از امیر المؤمنین (علیه السلام) آمده است: در حالی که مردم در حیرت وبی توجهی، حق در حال نابودی وباطل غالب است، ظهور می نماید..)(۴۱۲).
۵- حکیمه دختر امام جواد (علیه السلام) از امام عسکری (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (...ای عمه! او در حمایت پروردگار وپناه او زیر پرده غیب اوست تا اینکه به او اجازه ی ظهور بدهد، پس هرگاه خداوند مرا میراند ودیدی شیعیانم دچار اختلاف شدند، معتمدان شیعه را خبر کن، پیش خودت وآنها مخفی بماند، خداوند ولی خودش را از دیده ی مردم پنهان می کند، هیچکس او را نمی بیند تا اینکه جبرئیل اسبش را تقدیم کند تا آنکه آنچه شدنی است خداوند به انجام رساند)(۴۱۳).
۶- مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (وقتی به امام، اذن خروج داده شود، خدا را به اسم عبرانی حق می خواند، سیصد وسیزده نفر از اصحابش مثل پاره های ابر خزانی وپراکنده، به دورش هجوم می برند وآنها دارای ولایت هستند..)(۴۱۴).
۷- زراره بن اعین می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه (هل ینظرون الا الساعه ان تاتیهم بغتة)(۴۱۵) فرمود: (آن ساعت قیام قائم است که ناگهان فرا می رسد)(۴۱۶).
۸- محمد بن حنفیه از پدرش امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (مهدی، از ما اهل بیت است، خداوند در یک شب، امر فرجش را مهیا سازد)(۴۱۷).
۹- عبد الله بن عمر می گوید: شنیدم که حسن بن علی (علیهما السلام) فرمود: (اگر از دنیا غیر از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند، همان یک روز را طولانی می کند تا مردی از نسل من ظهور کند که بعد از پر شدن زمین از جور وتباهی، آن را از عدل وداد سر شار نماید، این مطلب را به همین شکل، از پیامبر شنیدم)(۴۱۸).
۱۰- ابو بصیر می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (امام قائم (علیه السلام)، روز شنبه عاشورا، روزی که امام حسین (علیه السلام) کشته شد، خروج می نماید)(۴۱۹).
۱۱- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (امام قائم (علیه السلام) قیام نمی کند مگر یکی از سالهای فرد، نه، سه، پنج ویک)(۴۲۰).
۱۲- معلی بن خنیس در حدیث نوروز، از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (آن روزی است که، در آن، قائم ما اهل بیت ووالیان حکومت الهی ظهور می کنند وخداوند، قائم (علیه السلام) را بر دجال پیروز می نماید واو را بر خرابه های کوفه به دار می آویزد، هیچ نوروزی نمی آید مگر اینکه ما در آن روز، منتظر فرج هستیم، زیرا که نوروز از روزهای ماست، ایرانیها آن را حفظ کردند وشما آن را ضایع نمودید)(۴۲۱).
گفتار ما
اگر کسی در احادیثی که ذکر شد دقت نماید متوجه می شود که نه روایاتی که بر ظهور امام بعد از پر شدن زمین از عدل وداد، دلالت دارد ونه روایاتی که نشانه های حتمی ظهور را بیان می کند ونه هیچیک از روایات دیگر، برای ظهور، وقت تعیین نمی کنند، بلکه فقط درصدد بیان علائم ظهور وآثار آن هستند.
اما در مورد علم امام (علیه السلام) به زمان ظهور؛ معلوم است که بر اساس روایاتی که دلالت دارد بر اینکه امام به همه ی حقایق عالم وآنچه بوده وهست وخواهد بود(۴۲۲)، آگاه است امام (علیه السلام) زمان ظهور را می داند والبته این مطلب با روایاتی که ذکر شد منافاتی ندارد زیرا مقصود از آن روایات این است که امام (علیه السلام) تعیین وقت نمی فرماید نه اینکه وقت ظهور را نمی داند، بلکه می توان گفت، جمله ی انتهایی روایت اول که فرمود: (هیچیک از اسرار الهی نیست مگر اینکه اولیاء خدا به دانستن آنها مخصوص شده اند وآن راز نزد ایشان موجود است تا بر آنان حجت باشد). دلالت بر این می کند که امام (علیه السلام) از زمان ظهور، مطلع است.
۲- ۳: نشانه های زمان ظهور امام زمان (علیه السلام)
روایات
۱- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (... صیحه (فریاد آسمانی)، جز در ماه مبارک رمضان نخواهد بود، وآن ندای جبرئیل به سمت مردم است).
سپس فرمود: فریادگری از آسمان به نام قائم (علیه السلام) ندا در می دهد که هر کس در شرق وغرب عالم است می شنود واز هول وهراس آن، هر که خواب است بیدار می شود، هر که برپا ایستاده بر زمین می نشیند وهر که نشسته است از جا بر می خیزد. هر کس که به این صدا توجه کند وبه آن پاسخ گوید مورد رحمت پروردگار واقع می شود. صدای اول، همانا صدای جبرئیل روح الامین است..)(۴۲۳).
۲- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (... صدای آسمانی در شب جمعه بیست وسوم ماه مبارک رمضان به گوش می رسد، در آن هیچ شک نکنید، بشنوید واطاعت کنید، ودر آخر روز صدای ابلیس ملعون به گوش می رسد که می گوید: (آی! فلانی کشته شد) تا اینکه مردم را به شک بیندازد وآنها را بفریبد، آن روز چقدر افراد گیج وسرگردان ودودل پیدا می شوند که در آتش سقوط کرده اند! هر گاه در ماه رمضان ندا را شنیدید تردید به دل راه ندهید که صدای جبرئیل است ونشانه ی آن این است که به نام قائم (علیه السلام) وپدرش ندا می دهد تا جایی که دختران پشت پرده، صدا را می شنوند وپدران وبرادرانشان را تحریک به خروج می نمایند..)(۴۲۴).
۳- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (...قطعا قبل از خروج قائم، این دو صدا به گوش می رسد: صدایی از آسمان، که صدای جبرئیل است وصدایی که از زمین که صدای ابلیس ملعون است، که نام شخصی را می بردو می گوید مظلوم کشته شد، ومقصودش از این حرف، ایجاد فتنه وآشوب است، از ندای اولی اطاعت کنید واز صدای دومی بپرهیزید که مبادا شما را بفریبد..)(۴۲۵).
۴- مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: (...وقتی خورشید طلوع کند وآفتاب بدرخشد، ندایی از جانب خورشید، به زبان عربی روشن ورسا، به طوری که هر که در آسمانها وزمین است بشنود، مردم را مخاطب قرار داده می گوید: (ای مردم! این مهدی آل محمد است، او را به نام وکنیه ی جدش پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می نامد ونسبش را از امام حسن عسکری (علیه السلام) به امام حسین - صلوات الله علیهم اجمعین - می رساند، با او بیعت کنید که به راه راست هدایت شوید واز امر او سرپیچی نکنید که گمراه خواهید شد..)(۴۲۶).
۵- امام صادق (علیه السلام): (...اولین کسی که دست او (قائم) را می بوسد، فرشتگان، سپس جنیان وبعد از آن برگزیدگان بشر هستند ومی گویند: (شنیدیم واطاعت کردیم)، وهیچ صاحب گوشی در عالم نمی ماند مگر اینکه آن صدا را می شنود، وهمه ی مردم، شهری وبیابانی، اهل خشکی ودریا همه طاعتش را پذیرا می شوند وبعضی از همدیگر در مورد صدایی که شنیده اند توضیح می خواهند.
وقتی غروب خورشید نزدیک می شود، فریادی از مغرب بلند می شود که:
(ای مردم! پروردگار شما از دره ی یابس از سرزمین فلسطین ظهور کرده است، او عثمان بن عنبسه اموی از نسل یزید بن معاویه است، با او بیعت کنید تا به حق راه یابید ومخالفت نکنید که گمراه می شوید). فرشتگان، جنیان وبرگزیدگان بشر در پاسخ، او را تکذیب کرده، حرفش را دروغ می شمارند ومی گویند: (کلامت را شنیدیم وزیر پا گذاشتیم) ودر آن هنگام، هیچ شکاک، دو دل ومنافق یا کافری باقی نمی ماند مگر اینکه با این صدای آخری گمراه می شود..)(۴۲۷).
۶- عثمان بن سعید عمری از امام عسکری (علیه السلام) نقل می کند: (...سپس او خروج می کند وگویا من بیرقهای سفید را می بینم که بر بالا ی سرش، در نجف به اهتزاز در آمده اند)(۴۲۸).
۷- عبد الکریم جلاب می گوید: در خدمت امام صادق (علیه السلام)، سخن از امام قائم (علیه السلام) به میان آمد، فرمود: (بدانید که وقتی او قیام کند، مردم می گویند: (این دیگر کجا بود واز کجا آمده است؟ این مدتهاست استخوانهایش هم پوسیده است)(۴۲۹).
۸- علی بن ابی حمزه می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم قیام کند، مردم او را انکار خواهند کرد، زیرا در سیمای جوانی مؤمن ظهور خواهد کرد، وهیچکس بر اعتقاد به او ثابت نمی ماند مگر کسی که خداوند، در عالم ذر، از او پیمان گرفته است)(۴۳۰).
۹- سیف بن عمیره می گوید: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: وقتی قائم (علیه السلام) قیام کند، مؤمن در قبرش مطلع می شود وبه او گفته می شود: صاحب تو قیام کرده است، اگر می خواهی به او ملحق شوی، ملحق شو واگر می خواهی همچنان در نعمت وبزرگداشت پروردگارت بمانی، بمان)(۴۳۱).
۱۰- ام سعید احمسیه می گوید: به امام (علیه السلام) عرض کردم: (نشانه ای از خروج قائم برایم بیان فرما). امام (علیه السلام) فرمود: (ای سعید! هرگاه قرص تمام ماه، در ماه رجب گرفت ومردی در آن هنگام خروج کرد، آن موقع، وقت خروج قائم است)(۴۳۲).
گفتار ما
در فصلهای بعد نیز، احادیث دیگری ذکر خواهد شد که به موضوع نشانه های ظهور مربوط است.
قابل ذکر است که هر چند محتوا ومضمون احادیث مربوط به صیحه (فریاد آسمانی) با هم اختلاف دارند، اما همه آنها اصل واقع شدن صیحه را اثبات می کنند وشاید این اختلاف جزئی از ناحیه ی راویانی باشد که احادیث را نقل کرده اند(۴۳۳).
۳- ۳: بیرقهای باطل در هنگام ظهور، ومشخصات پرچم حق حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
۱- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قائم (علیه السلام) از مکه خروج نخواهد کرد تا اینکه حلقه ای گرداگردش را فرا گیرد). عرض کردم: (تعداد حلقه چند نفر است؟) فرمود: (ده هزار نفر؛ جبرئیل از سمت راست، ومیکائیل از سمت چپ، آن گاه امام (علیه السلام) پرچم غلبه وپیروزی را به اهتزاز در آورده آن را به حرکت در آورد، در شرق وغرب عالم کسی نمی ماند مگر اینکه آن را لعنت می کند، در حالی که آن، همان پرچم پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است که جبرئیل در روز جنگ بدر آن را فرود آورد). سپس فرمود: (ای ابا محمد! به خدا قسم، آن پرچم از نخ، کتان، ابریشم ویا حریر نیست). عرض کردم: (پس، از چه چیزی است؟) فرمود: (از برگهای بهشتی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، در روز جنگ بدر، آن را باز کرد، سپس پیچید وبه علی (علیه السلام) داد، پرچم نزد علی (علیه السلام) بود تا اینکه در جنگ جمل، امیر المؤمنین (علیه السلام) آن را باز کرد وخداوند، فتح وپیروزی نصیب او فرمود، سپس آن حضرت، بیرق را در هم پیچید، هم اکنون آن پرچم نزد ماست وهیچکس آن را نمی گشاید تا اینکه قائم (علیه السلام) قیام کند، وقتی امام قائم (علیه السلام) قیام کرد پرچم را باز می کند، ودر شرق وغرب عالم کسی نمی ماند مگر اینکه آن را لعنت می کند، در فاصله ای به اندازه ی حرکت یک ماه، از چهار طرف، ترس از آن بیرق، همه را فرا می گیرد(۴۳۴).
۲- ابو حمزه ثمالی می گوید:امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: (ای ثابت گویا قائم اهل بیتم را می بینم که به نجف شما مشرف شده وبا دستش به طرف کوفه اشاره می کند، وقتی به نجف وارد شود پرچم پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را باز می کند وبا باز شدن آن بیرق، فرشتگانی که در جنگ بدر پیامبر را یاری کردند، فرود می آیند). عرض کردم: (پرچم رسول الله چیست؟) فرمود: چوب تیرک آن از عمود عرش ورحمت پروردگار است وبقیه ی قسمتهای آن از نصرت ویاری الهی، بر هیچ چیزی فرود نمی آید مگر اینکه خداوند، آن را نابود می کند). عرض کردم: (آیا آن پرچم نزد شما پنهان است؟ آیا آن حضرت، پرچم را می یابد یا برایش می آورند؟) فرمود: (برایش می آورند) عرض کردم: (چه کسی برایش می آورد؟) فرمود: (جبرئیل (علیه السلام))(۴۳۵).
۳- عمر بن شمر می گوید: نزد امام باقر (علیه السلام) از مهدی (علیه السلام) نام برده شد، امام (علیه السلام) فرمود: در حالی وارد کوفه می شود که سه بیرق، اوضاع کوفه را درهم ریخته است، آن گاه همه چیز، خالص تحت ولایت او قرار می گیرد)(۴۳۶).
گفتار ما
در بعضی از روایات مثل روایت سوم، مقصود از بیرق ورایت، همان بیرق ظاهری است اما در بعضی روایات دیگر، مثل روایت ابو بصیر وابو حمزه، مقصود پرچمهایی که معمولا برای ترساندن دشمنان به اهتزاز در می آید وچرخانده می شود نیست، بلکه مقصود پرچم معنوی است که رعب ووحشت ویژه ای ایجاد می کند به طوری که اهل باطل در شرق وغرب عالم، آن را لعنت می کنند واین مطلب از عبارت: (چوبش از عمود عرش ورحمت پروردگار وبقیه قسمتهای آن از نصرت الهی است) پیداست.
۴- ۳: ظهور امام زمان (علیه السلام) از ایام الله، ونحوه ی خروج وچگونگی علم آن حضرت به وقت قیام
روایات
۱- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (ایام الله سه روز است، روز قیام قائم، روز رجعت، وروز قیامت)(۴۳۷).
۲- ابوالجارود می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: (فدایت شوم، از صاحب الامر چیزی برایم بگو). فرمود: (شب هنگام بیش از همه مردم در خوف وهراس است وصبح بیش از هر کسی امنیت دارد واین خوف وامن هر روز وهر شب به او الهام - وحی- می شود).عرض کردم: (ای ابا جعفر! آیا به او وحی می شود؟) فرمود: (ای ابا جارود، این وحی، وحی پیامبری نیست، اما همان طور که به مریم دختر عمران، مادر موسی وبه زنبور عسل وحی شد به او هم وحی می شود. ای ابا جارود! قائم، در نزد خداوند، از مادر عیسی ومادر موسی وزنبور عسل گرامی تر است!)(۴۳۸).
۳- عبد الاعلی حلبی می گوید:امام باقر (علیه السلام) فرمود: (صاحب الامر در یکی از این دره ها غیبتی خواهد داشت). سپس با دستش به منطقه ی ذی طوی اشاره کرد، تا اینکه فرمود: (به خدا قسم، گویا او را می بینم که به سنگ تکیه زده است وخدا را به حق خودش سوگند می دهد)(۴۳۹).
۴- مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (وقتی خداوند بلند مرتبه به قائم (علیه السلام) اجازه ی خروج بدهد، او بر منبر بالا می رود ومردم را بسوی خود فرا می خواند..)(۴۴۰).
۵- عبد الرحمن بن کثیر از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه (اتی امر الله فلا تستعجلوه)(۴۴۱) نقل می کند که فرمود: (آن امر، امر ما، یعنی قیام قائم ماست، خداوند به ما امر فرموده است که در آن شتاب نکنیم وهر گاه که سه لشگر فرشتگان، مؤمنان ورعب بر او نازل شدند، این امر به انجام می رسد، وخروج امام (علیه السلام)، مثل خروج رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) از شهر مکه است که خدا می فرماید: (کما اخرجک ربک من بیتک بالحق))(۴۴۲).(۴۴۳)
۶- محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) درباره ی آیه شریفه (امن یجیب المضطر اذا دعاه)(۴۴۴) نقل می کند که فرمود: (این آیه در مورد امام قائم (علیه السلام) است، آن گاه که خروج کند عمامه به سر بندد، نزد مقام ابراهیم نماز گزارد وبه پیشگاه پروردگارش زاری کند، آن گاه هیچ چیز وهیچ کس از تحت سلطه وغلبه ی او خارج نخواهد شد)(۴۴۵).
۷- از امام زین العابدین نقل شده است که فرمود: (سپس در حالی که مردم اطرافش گرد آمده اند به سمت مکه خروج می کند، خود به تنهایی قیام می کند ومی گوید: (ای مردم! من فلانی فرزند فلانی هستم، من پسر پیغمبر خدا هستم، شما را به همان چیزی دعوت می کنم که پیامبر خدا، شما را به آن فرا خواند)(۴۴۶).
۸- سماعه می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: گویا قائم (علیه السلام) را می بینم که در ناحیه ی ذی طوی روی پاهایش ایستاده وهراسان ونگران است، همان طور که موسی چنین حالتی داشت، تا اینکه به نزد مقام ابراهیم می آید ومردم را - به حق - فرا می خواند)(۴۴۷).
۹- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (چرا در خروج قائم شتاب می کنید؟ به خدا قسم، او جز لباس خشن نمی پوشید وجز غذای ناگوار نمی خورد، او جز شمشیر - ومظهر مبارزه - چیزی نیست، ومرگ در سایه شمشیر، گریبان مردم را می گیرد)(۴۴۸).
۱۰- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قائم (علیه السلام) از مکه خروج نخواهد کرد تا اینکه حلقه ای گرداگردش را فرا گیرد). عرض کردم: (تعداد حلقه چند نفر است؟) فرمود: (ده هزار نفر، جبرئیل از سمت راست، میکائیل از سمت چپ، آن گاه امام (علیه السلام)، پرچم غلبه وپیروزی را به اهتزاز در آورده، با آن به راه می افتد)(۴۴۹).
۱۱- ابو حمزه ثمالی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که در مورد آیه ی (ولمن انتصر بعد ظلمه) فرمود یعنی قائم ویارانش، (فاولئک ما علیهم من سبیل)(۴۵۰) وقائم هنگامی که قیام کند، خود ویارانش، از بنی امیه، دروغگویان ودشمنان عداوت پیشه انتقام می گیرند)(۴۵۱).
گفتار ما
علاوه برآنچه در این فصل ذکر شد، در بابهای اول ودوم وفصلهای قبلی همین باب نیز درباره ی چگونگی خروج امام (علیه السلام) مطالبی وجود داشت ودر فصلهای آینده نیز، مطالبی در این باره خواهد آمد.
۵- ۳: ویژگی های جانشین بیامبر (صلی الله علیه وآله) به طور عموم، وویژگی های خاص حضرت حجت (علیه السلام)
روایات
۱- امام رضا (علیه السلام) فرمود: (امام نشانه هایی دارد، دانشمندترین مردم، حکیمترین، با تقواترین، حلیمترین وپر تحمل ترین، شجاعترین، عابدترین، بخشنده ترین آنان است. مختون، پاکیزه وبدون عیب متولد می شود، همان طور که از روبرو می بیند از پشت سر هم می بیند، سایه ندارد، وقتی از مادر متولد می شود روی رانها به زمین می نشیند وصدایش را به شهادتین بلند می کند، شیطان در خواب به او راه ندارد، چشمش می خوابد ولی دلش نمی خوابد، با او- از سوی خدا وفرشتگان - سخن گفته می شود، زره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر اندام واندازه است، از او ادرار ومدفوع دیده نشده است زیرا خداوند به زمین فرمان داده است که هر چه از او خارج شود در خود فرو برد، بوی او از مشک خوشتر است، نسبت به مردم، از خودشان، اولی ودارای حق بیشتری است، از پدر ومادر بر آنان مهربانتر است وبیش از همه ی مردم، برای خداوند، فروتنی دارد وبیش از همه از دستورات او اطاعت می کند واز آنچه نهی فرموده دوری می جوید، دعا ودرخواستش پذیرفته است به طوری که اگر صخره ای را نفرین کند از وسط به دو نیم خواهد شد، سلاح پیامبر نزد اوست، شمشیرش ذوالفقار است، کتابی که نامهای تمام شیعیان ونیز کتابی که نامهای تمام دشمنان، تا قیامت، در آن نوشته شده است؛ جامعه، که صحیفه ای است با هفتاد ذرع طول وتمام نیازهای بنی آدم در آن موجود است نزد اوست، جفر اکبر، جفر اصغر، پوست بز ومیشی که در آنها تمام علوم، حتی دیه ی خراشی که بر پوست افتد، تا حد یک تازیانه ونصف تازیانه وثلث تازیانه، در آن موجود است، ونیز مصحف حضرت فاطمه (علیهما السلام)، نزد او موجود است)(۴۵۲).
۲- ابا صلت هروی می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: (نشانه ی قائم شما چیست؟) فرمود: (نشانه اش این است که از نظر سنی، پیر ودر قیافه وسیما، جوان است به طوری که هر کس او را نگاه می کند، او را مردی چهل ساله یا کمتر می داند واز نشانه هایش آن است که با گذشت زمان، پیر نمی شود تا اینکه اجلش برسد)(۴۵۳).
۳- ابوالجارود از امام باقر از پدران بزرگوارش نقل می کند که امیر المؤمنین (علیه السلام) بر بالای منبر فرمود: (در آخر الزمان از نسل من فرزندی متولد می شود که دارای چهره ای درخشنده، سینه ای ستبر، پاهایی قوی، شانه هایی پهن وتناور است که در پشتش دو علامت دارد، یکی همرنگ پوست خودش ودیگری همرنگ علامتی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) داشت، او دو اسم دارد، یکی پنهان ودیگری آشکار، آن اسم پنهان احمد واسم آشکارش محمد است، هرگاه رایت وبیرقش را تکان دهد هر چه بین شرق وغرب عالم است برایش روشن وآشکار می شود، وقتی دستش را بر سر بندگان خدا بکشد هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه دلش از پاره ی آهن محکمتر می شود ونیروی چهل مرد پیدا می کند، تمام مردگان، در آن هنگام، در دل خویش احساس شادی می نمایند ودر قبرها به دیدار یکدیگر رفته، قیام قائم را به یکدیگر تبریک می گویند)(۴۵۴).
۴- جابر جعفی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: عمر بن خطاب از امیر المؤمنین (علیه السلام) در مورد حضرت مهدی ونامش، سوال کرد حضرت فرمود: (حبیبم رسول الله از من پیمان گرفته است که تا زمانی که خداوند او- حضرت مهدی - را مبعوث می نماید نامش را ذکر نکنم). عمر گفت: (اوصافش را برایم بیان کن).حضرت فرمود: (جوانی میان قامت، خوشرو ونیکو موی است که مویش بر شانه هایش ریخته ونور چهره اش بر سیاهی محاسن وموی سرش غلبه کرده است، پدرم فدای پسر بهترین کنیزان باد)(۴۵۵).
۵- امام باقر (علیه السلام) فرمود: پیامبر در روز غدیر فرمود: (ای مردم! من پیامبرم وعلی جانشین من است، بدانید که پایان امامت با مهدی قائم است، او در دین غالب است واز ستمکاران انتقام می گیرد، بدانید که او گشاینده ی دژها وویران کننده ی آنهاست، او بر قبایل مشرکین پیروز می شود، خوانخواه خون به ناحق ریخته ی اولیاء خداست، او یاریگر دین است، او از دریای ژرف آب می کشد وهر صاحب فضل وهنر را به فضلش وهر جاهلی را به جهلش می شناسد ومی نامد، او برگزیده خداوند است، او وارث هر علمی ومسلط به هر دانشی است، اطلاعات او از ناحیه پروردگار است، او رشید وکامل است وتمام امور در اختیار اوست، او حجت باقی است ودیگر بعد از او حجتی نیست، حق جز با او ونور وروشنی جز در نزد او یافت نمی شود، او پیروز ومسلط است وکسی بر او غالب نمی شود، او ولی خدا در زمین وحاکم او در بین مردم وامین خداوند در آشکار ونهان است)(۴۵۶).
گفتار ما
مقصود از آوردن روایات این فصل، توجه دادن خوانندگان محترم وشیعیان امام (علیه السلام) وبه صفات ونشانه های آن حضرت است تا اینکه به دنبال ادعای مدعیان دروغگو، در دوره ی غیبت وظهور، به گمراهی نیفتند، به ویژه آنکه در بعضی از روایات بر شناخت آثار ونشانه های امام، برای نیفتادن به ورطه ی گمراهی، جدا تاکید شده است.
۶- ۳: جریان سنت های بیامبران (علیهم السلام) به ویژه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) درباره ی حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
۱- ابو بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (سنتهایی که برای پیامبران در دوره ی غیبتشان جاری شده است عینا در مورد قائم ما اهل بیت جاری می شود)(۴۵۷).
۲- سعید بن جبیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (در مورد قائم ما، سنتهایی از سنن پیامبران جاری می شود: سنتی از آدم، سنتی از نوح، سنتی از ابراهیم، سنتی از موسی، سنتی از عیسی، سنتی از ایوب وسنتی از محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، اما سنتی که از آدم ونوح درباره ی قائم (علیه السلام) انجام می شود طول عمر است، از ابراهیم، مخفی بودن ولادت وکناره گیری از مردم، از موسی، خوف وهراس وغیبت، از عیسی، اختلاف مردم درباره ی او، از ایوب، فرج وگشایش بعد از آزمایش ومصیبت واز محمد، خروج با شمشیر)(۴۵۸).
۳- محمد بن مسلم طحان می گوید: بر امام باقر (علیه السلام) وارد شدم، در حالی که قصد داشتم در مورد قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، از ایشان سوال کنم. آن حضرت ابتدائا - بدون اینکه من قصدم را در میان بگذارم - فرمودند: (ای محمد بن مسلم! در قائم آل محمد به پنج تن از پیامبران شباهتهایی وجود دارد: یونس بن متی، یوسف بن یعقوب، موسی، عیسی ومحمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، اما شباهتش به یونس، بازگشتش به میان مردم است در حالی که با وجود سن زیاد، جوان به نظر می رسد، اما شباهتش به یوسف، غایب شدن از دید عام وخاص ومخفی بودن از برادرانش ومشکل شدن کار بر پدرش یعقوب (علیه السلام) است، با اینکه فاصله بین او وخانواده وشیعیانش نزدیک است، اما شباهتش به موسی، دوام ترس وهراس وبه درازا کشیدن غیبت، مخفی بودن ولادت، رنج وسختی شیعیانش وناراحتی ومصیبتی است که کشیدند تا اینکه خداوند به او اجازه ی ظهور داد ویاریش کرد وبر دشمنش غلبه داد، اما شباهتش به عیسی، اختلافی است که درباره ی او واقع شد وگروهی گفتند: (متولد نشده است)، عده ای گفتند: (مرده است). بعضی گفتند: (کشته شده وبه دار آویخته شده است).، اما شباهتش به جدش مصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) خروجش، با شمشیر وکشتن دشمنان خدا ودشمنان پیامبر وستمکاران وگردنگشان است واینکه با شمشیر وافتادن ترس به دل دشمنان، خداوند او را یاری می کند آن گاه هیچ چیز وهیچ کس از تحت سلطه وغلبه او خارج نخواهد ماند)(۴۵۹).
۴- در سوالی که احمد بن اسحق بن سعد اشعری از امام عسکری (علیه السلام) پرسیده آمده است: (...از خضر وذوالقرنین چه سنتی در مورد آن حضرت جاری می شود؟) امام (علیه السلام) در جواب فرموده است: (به درازا کشیدن غیبت، ای احمد!..)(۴۶۰).
۵- حنان بن سدیر به نقل از پدرش از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (قائم ما غیبتی دارد که طولانی می شود). عرض کردم: (یا بن رسول الله! علت آن چیست؟) فرمود: (خداوند نمی خواهد این امر انجام شود مگر اینکه تمام سنتهایی را که پیامبران در غیبتهایشان داشته اند، در این غیبت قرار دهد وای سدیر!- بنابراین باید تمام مدت مجموع غیبتهای پیامبران، در این غیبت وجود داشته باشد. خداوند می فرماید: (لترکبن طبقا عن طبق)(۴۶۱) (مرحله ای پس از مرحله ی دیگر را سیر خواهد کرد). مقصود این است که سنتهای گذشتگان در مورد شما جاری خواهد شد)(۴۶۲).
گفتار ما
آنچه از مجموع این روایات به دست می آید این است که سنتهایی از سنن پیامبران (علیهم السلام) درباره ی حضرت حجت (علیه السلام) جاری می شود وآن حضرت در بعضی مسائل ووقایع با آنها مشابهتی دارد. علت این مطلب برای ما روشن نیست وفقط شاید بتوان گفت که این سنتها، نشانه ها واشاره هایی بر امامت وولایت آن حضرت است تا اینکه پیروان حق وطرفداران خط هدایت، راه را گم نکنند. چنانکه روایت هشتم از باب سوم شاهد خوبی بر درستی این احتمال است.
اما روایت اول وپنجم درصدد بیان مطلب دیگری است وآن مطلب - احتمالا- این است که غیبتهای پیامبران برای آزمایش امتشان بوده است ومقدار طولانی شدن دوره ی آزمایش هر امت بر حسب نقص وکمال عقلی وایمان واقبال وتوجه به آنان به فطرت توحیدی خودشان است واز آن جا که امت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، از این جهات، کاملترین امتها هستند، هم در زمان خود پیامبر وهم در زمان جانشینان ایشان به قدر کمالاتشان مورد امتحان قرار گرفته اند وبعد از آن نیز چون روز به روز کمال عقلی بیشتری یافته اند با غایب شدن امام دوازدهم وطولانی شدن غیبتش تحت آزمایش بزرگتری واقع شده اند وبعد از سپری شدن این دوره ی آزمایش، زمان ظهور قائم وغایب منتظر فرا می رسد وهنگامه ی تحقق وعده ی الهی وچیره شدن دین اسلام بر همه ی ادیان بر پا می گردد وبرترین مصداق آیه شریفه که فرمود: (هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون)(۴۶۳) نمایان می شود.
۷- ۳: حضرت مهدی (علیه السلام)، وارث آثار ومیراث همه ی پیامبران (علیهم السلام)
روایات
۱- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (عصای موسی از آن آدم بود، بعد به شعیب رسید وسپس به دست موسی بن عمران افتاد، هم اکنون نزد ماست، چندی قبل آن را دیدم، مثل وقتی که از درخت کنده شده بود تر وتازه است، اگر از آن سوالی بشود جواب می دهد، آماده ی استفاده ی قائم ماست، با آن همان کاری را خواهد کرد که موسی بن عمران انجام می داد..)(۴۶۴).
۲- ابو سعید خراسانی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (هنگامی که قائم، در مکه قیام کند وقصد رفتن به کوفه را داشته باشد، منادی آن حضرت ندا می دهد که: (ای مردم! کسی با خود، غذا ونوشیدنی نیاورد) وسنگ حضرت موسی، که بار شتری است، همراه اوست، به هر جا می رسند، چشمه ای از وسط آن می جوشد، که هر گرسنه ای از آن بخورد سیر می شود وهر تشنه ای را سیراب می نماید، توشه ی آنها همین است تا اینکه از طرف کوفه وارد نجف شوند)(۴۶۵).
۳- امام باقر از پدران بزرگوارش از علی (علیه السلام) نقل می کند: (پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: (مهدی از نسل من است، او غیبت وگمگشتگی دارد که مردم، در آن دوره، به گمراهی می افتند، ذخیره وگنجینه ی پیامبران را با خود دارد، زمین را همان طور که از ستم وبیداد پر شده است از عدل وداد سرشار خواهد نمود)(۴۶۶).
۴- مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام)، در روایت پیراهن یوسف، نقل می کند: عرض کردم: (پیراهن یوسف به چه کسی رسید؟) فرمود: (به اهلش، ووقتی قائم ما خروج کند، پیراهن پیش اوست). سپس فرمود: (هر پیامبری، علم یا هر چیز دیگری به ارث گذاشته باشد به حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) رسیده است)(۴۶۷).
۵- عبد الله بن سنان می گوید: از امام صاقد (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (عصای موسی از چوب آس درخت بهشتی بود که وقتی به سمت مدین رفت جبرئیل برایش آورد، وآن عصا وتابوت آدم در دریاچه طبرستان است، نه می پوسند ونه تغییر حالت پیدا می کنند تا اینکه وقتی قائم قیام کند، آنها را بیرون آورد)(۴۶۸).
۶- زیاد بن منذر می گوید: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: (وقتی قائم (علیه السلام) ظهور کند، بیرق رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم)، انگشتر سلیمان، وسنگ وعصای موسی را به همراه خود آشکار می سازد)(۴۶۹).
۷- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (امام قائم (علیه السلام) اول از انطاکیه شروع می کند، تورات، عصای موسی وانگشتر سلیمان را از غاری در آنجا بیرون می آورد..)(۴۷۰).
۸- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قائم از مکه خروج نخواهد کرد تا اینکه حلقه ای گرداگردش را فرا گیرد) عرض کردم: تعداد حلقه چند نفر است؟ فرمود: (ده هزار نفر، جبرئیل را از سمت راست ومیکائیل از سمت چپ، آن گاه امام (علیه السلام) پرچم غلبه وپیروزی را به اهتزاز در آورده با آن به راه می افتد، در شرق وغرب عالم، همه آن را لعنت می کنند، در حالی که آن، همان پرچم پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است که جبرئیل در روز جنگ بدر، آن را فرود آورد). تا اینکه امام (علیه السلام) فرمود: (پیراهنی که رسول الله در روز جنگ احد به تن داشت، عمامه وزره بلند آن حضرت به تن قائم (علیه السلام) است وذوالفقار، شمشیر رسول الله، در دست اوست)(۴۷۱).
۹- علی بن حسین مسعودی در کتاب اثبات الوصیه نقل می کند: (در سال دویست وپنجاه ونه، امام عسکری (علیه السلام) به مادرش فرمود که حج به جا بیاورد وآنچه را در سال دویست وشصت واقع می شود به او خبر داد، وصاحب الامر (علیه السلام) را خواست، به او وصیت فرمود، اسم اعظم ودیگر مواریث وسلاح را به او تحویل داد، آن گاه، مادر امام عسکری (علیه السلام) همراه صاحب الامر (علیه السلام) به سمت مکه رفتند)(۴۷۲).
گفتار ما
آنچه ذکر شد بعضی از روایات است که می فرماید، میراثهای پیامبران نزد حضرت حجت، - عجل الله تعالی فرجه - است. اگر کسی بپرسد فایده ی این میراثها وبودن آنها در دست حضرت مهدی (علیه السلام) چیست؟ می توان گفت: همان طور که از روایت اول فصل پنجم همین باب بر می آید، این میراثها، نشانه ها واشاره هایی بر امامت حضرت مهدی (علیه السلام) وحجت بودن ایشان در روی زمین است - تا مردم گمراه نشوند- وآن حضرت برای استفاده در رسیدن به اهدافش، آنها را به کار می گیرد، چنانکه پیامبران پیشین نیز - آن طور که از دقت در روایات قبلی بر می آید- چنین می کردند.
۸- ۳: محل ظهور ودعوت امام زمان (علیه السلام)
روایات
۱- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (قائم از راه گردنه ی ذی طوی فرود می آید، سیصد وسیزده نفر - به تعداد مجاهدان بدر- همراه او هستند، تا اینکه پشتش را به حجر الاسود تکیه می دهد وبیرق پیروزی را به اهتزاز در می آورد)(۴۷۳).
۲- صالح بن عقبه از قول امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه ی (امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء ویجعلکم خلفاء الارض)(۴۷۴) نقل می کند که فرمود: (درباره ی قائم آل محمد نازل شده است که در مقام ابراهیم، دو رکعت نماز می گزارد، وخداوند را می خواند، خدا او را پاسخ می گوید وناراحتی او را برطرف می نماید واو را خلیفه وجانشین خود در روی زمین قرار می دهد)(۴۷۵).
۳- مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (مولای قائم ما به کعبه تکیه می زند ومی گوید: (ای مردم! بدانید! که هر کس می خواهد به آدم وشیث بنگرد، همانا من، آدم وشیث هستم، هر که می خواهد نوح وفرزندش سام را ببیند، بداند که من نوح وسام هستم، هر که می خواهد ابراهیم واسماعیل را نظاره کند، من ابراهیم واسماعیل هستم، هر که میل نگاه به چهره ی موسی ویوشع دارد، بداند که من موسی ویوشع هستم، هر که جمال وکمال عیسی وشمعون را طالب است، من عیسی وشمعون هستم، هر که می خواهد به محمد وامیر المؤمنین صلوات الله علیهما بنگرد- ومعنی حسن وکمال را دریابد- من محمد وامیر المؤمنین هستم وهر که می خواهد جلوه ی حسن وحسین (علیهما السلام) را درک کند، من حسن وحسین هستم، وهر که می خواهد امامان سلاله ی حسین (علیهم السلام) را بنگرد، من آن امامان هستم، درخواست ودعوت مرا پاسخ مثبت گوئید، من به شما از همان چیزی خبر می دهم که به شما خبر داده شده است وشما به گوش نگرفته اید. هر کس اهل خواندن کتابها وصحف آسمانی وفهم آنهاست، پس به من گوش بسپارد).
سپس شروع به خواندن صحفی که خداوند بر آدم وشیث (علیهما السلام) نازل کرده، می نماید. امت آدم صفوه الله وشیث هیبه الله می گویند: (به خدا قسم که بی هیچ تردیدی، این همان صحف است، به ما چیزی نمایاند که از آن بیخبر بودیم وبر ما پوشیده بود، وهیچ چیز از آن کم نشده، عوض نشده وتحریف نگشته است). سپس صحف نوح وابراهیم وتورات وانجیل وزبور را می خواند، آن گاه اهل انجیل وتورات وزبور می گویند: (به خدا قسم که بی هیچ تردیدی، این همان صحف نوح وابراهیم (علیهما السلام) است وچیزی از آن کم نشده، عوض نشده وتحریف نگشته است، وبه خدا قسم این همان تورات وزبور وانجیل کامل ودست نخورده است وبیش از آن چیزی است که به دست ما رسیده بود). سپس، آن حضرت قرآن را تلاوت می فرماید، آن گاه مسلمانان می گویند: (به خدا قسم، بدون هیچ تردیدی، این همان قرآنی است که خداوند بر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل کرده است وهیچ چیز از آن کاسته نشده، عوض نشده وتحریف نگشته است)(۴۷۶).
گفتار ما
شاید همان طور که از روایت پنجم فصل چهارم از همین باب بر می آید، علت خروج وقیام حضرت مهدی (علیه السلام) از کعبه، تأسی وپیروی آن حضرت از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد، علاوه بر آنکه شهر مکه، در تمام ایام سال، محل تجمع مسلمین وگردهمایی آنان در طواف است واحتمال این نیز هست که در دوره ی ظهور حضرت حجت به واسطه ی مسائل سیاسی وارتباطات بین المللی، طرفداران مذاهب مختلف، با همه ی اختلافی که در نظریات وعقایدشان دارند، بیش از امروز، به مکه علاقه نشان دهند وبه آن، رو بیاورند(۴۷۷)، چنانکه روایت سوم نیز از اشاره به این مطلب خالی نیست.
در فصل چهارم همین باب نیز، روایاتی درباره ی این موضوع ذکر شده است.
۹- ۳: بیعت کنندگان با امام مهدی (علیه السلام) واصحاب ویاری کنندگان آن حضرت
روایات
۱- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (...امام قائم (علیه السلام) به کعبه تکیه می زند، دستش را دراز می کند، (بیضاء من غیر سوء)(۴۷۸) بدون هیچ عیب ومرضی، نورانی دیده می شود ومی گوید: (این دست خدا واز جانب خدا وبه امر خداست). سپس این آیه را تلاوت می کند: (ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله، یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه..)(۴۷۹).
اول کسی که دست او را می بوسد وبا او بیعت می کند جبرئیل است، سپس فرشتگان ونجباء (برگزیدگان) جنیان بیعت می کنند وآن گاه نقباء (بزرگان) دست بیعت می دهند..)(۴۸۰).
۲- محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) در مورد آیه ی (أمن یجیب المضطر اذا دعاه)(۴۸۱) نقل می کند که فرمود: (درباره ی قائم (علیه السلام) وجبرئیل که روی ناودان وبه صورت پرنده ای سفید به عنوان اولین مخلوق پروردگار با او بیعت می کند وبعد از آن سیصد وسیزده نفر از مردم با او بیعت می کنند، نازل شده است)(۴۸۲).
۳- ابو خالد کابلی می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (در مکه، برای عمل به کتاب خدا وسنت پیامبرش با امام (علیه السلام) بیعت می شود، آن گاه امام (علیه السلام)، حاکمی در مکه می گمارد وبه سمت مدینه حرکت می کند..)(۴۸۳).
۴- ابو بصیر می گوید: مردی از امام صادق (علیه السلام) سوال کرد: چند نفر با قائم (علیه السلام) خروج می کند؟ مردم می گویند با او سیصد وسیزده نفر به تعداد مجاهدان بدر خروج می کنند) فرمود: جز در بین عده ای اولی قوه (نیرومند) خروج نمی کند واولوالقوه (نیرومندان) کمتر از ده هزار نفر نیست)(۴۸۴).
۵- عوام بن زبیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قائم (علیه السلام) با چهل وپنج نفر از نه قبیله (منطقه یا محله) خروج می کند، از یک قبیله یک نفر، از قبیله ای دو نفر، از قبیله ای سه نفر، از قبیله ای چهار نفر، از قبیله ای پنج، از قبیله ای شش از قبیله ای هفت، از قبیله ای هشت واز قبیله ای نه نفر تا اینکه چهل وپنج نفر تمام شود)(۴۸۵).
۶- طبرسی، صاحب مجمع البیان، ذیل آیه شریفه ی (أینما تکونوا یأت بکم الله جمیعا)(۴۸۶) می نویسد: (در اخبار اهل بیت (علیه السلام) نقل شده است که مقصود، اصحاب مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان است، وامام رضا (علیه السلام) فرمود: (به خدا قسم، وقتی قائم ما قیام کند، خداوند همه شیعیان ما را از تمام مناطق به دور او جمع خواهد کرد(۴۸۷).
۷- طبرسی در ذیل آیه (ان الأرض یرثها عبادی الصالحون)(۴۸۸) از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: آنها یاران مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان هستند)(۴۸۹).
۸- ابوبصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (عده ی کمی از عرب با قائم همراهند). به آن حضرت عرض شد: (عده ی زیادی از آنها در این باره حرف می زنند). فرمود: (مردم، ناگزیر، باید آزمایش شوند، سره از ناسره ومؤمن از غیر مؤمن بازشناخته شود وغربال شوند، وعده زیادی از مردم از غربال خارج خواهند شد)(۴۹۰).
۹- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (از عرب بپرهیزید، در مورد آنها خبر ناگواری هست، بدانید که یک نفر هم از آنها همراه قائم خروج نخواهد کرد)(۴۹۱).
۱۰- ریان بن شبیب در حدیث فضل الحسین (علیه السلام)، از قول امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (هفت هزار فرشته برای یاری امام حسین به زمین فرود آمدند، اما به آنها اجازه یاری وجنگ داده نشد، آنها غبارآلود وپریشان در کنار قبر آن حضرت آماده اند تا اینکه قائم قیام کند وآنها او را یاری کنند)(۴۹۲).
۱۱- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (قائم (علیه السلام) در میان کمتر از فئه (گروه) خروج نخواهد کرد وفئه از ده هزار نفر کمتر نیست)(۴۹۳).
۱۲- عمر بن شمر می گوید: نزد امام باقر (علیه السلام) از مهدی (علیه السلام) نام برده شد، امام فرمود: در حالی وارد کوفه می شود که سه بیرق، اوضاع کوفه را در هم ریخته است آن گاه همه چیز، خالص تحت ولایت او قرار می گیرد..)(۴۹۴).
۱۳- عبد الرحمن بن حجاج از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم قیام کند، به دشت کوفه می آید وبه محلی اشاره کرده می گوید: (اینجا را حفر کنید). آن جا را حفر می کنند ودوازده هزار زره، دوازده هزار شمشیر ودوازده هزار کلاه خود جنگی که هر کلاه خود دو طرف دارد بیرون می آورند، سپس دوازده هزار نفر از موالی وعجم را فرا می خواند وآن لباسها را به تن آنها می پوشاند ومی گوید: (هر کس این لباس را بر تن نداشت، او را بکشید)(۴۹۵).
۱۴- امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی قائم از پشت این خانه ظهور کند خداوند بیست وهفت مرد را با او بر می انگیزد که چهارده تن آنها از قوم موسی (علیه السلام) هستند..)(۴۹۶).
۱۵- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم ظهور کند وبه کوفه وارد شود، خداوند از ورای کوفه، هفتاد هزار صدیق را بر می انگیزد که یار ویاورش باشند)(۴۹۷).
۱۶- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (گویا قائم اهل بیتم را می بینم که به نجف شما وارد می شود وبیرق رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) را می گشاید ووقتی بیرق را باز کرد فرشتگانی که در جنگ بدر پیامبر را یاری کردند فرود می آیند)(۴۹۸).
۱۷- محمد بن مسلم می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند دو شهر، یک در شرق ویکی در مغرب، دارد(۴۹۹)، در آنها مردمی هستند که ابلیس را نمی شناسند واز خلقت او بی اطلاعند، همیشه آنها با ما دیدار می کنند، آنچه را نیاز دارند از ما می پرسند، ما هم به آنها می آموزیم، از ما می خواهند برایشان دعا کنیم ودر مورد زمان ظهور قائم ما، از ما سوال می کنند، اهل عبادت ومجاهده ی شدید هستند). تا آنجا که فرمود: (گروهی از آنها هستند که از زمانی که منتظر قائم هستند سلاح را کنار نگذاشته اند، از خدا درخواست می کنند که آن حضرت رابه ایشان بنمایاند(۵۰۰).
۱۸- هشام بن سالم می گوید:امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند در مشرق شهری دارد به نام جابلقا که دوازده هزار دروازده ی طلایی دارد وبین هر دروازه با دروازه ی مجاورش یک فرسخ فاصله است. هر دری برجی دارد که در آن دوازده هزار رزمنده با اسبهای آماده وسلاح برنده منتظر قیام قائم ما هستند، وخداوند در مغرب شهری دارد به نام (جابلصا)(۵۰۱)، سپس امام (علیه السلام) فرمود که آنهم مثل جابلقاست ودر انتظار قائم ما هستند).
۱۹- مفضل می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (همراه با قائم (علیه السلام) سیزده نفر زن هستند). عرض کردم: (به آنها چه کاری واگذار می کند؟) فرمود: (آنها مجروحان را مداوا واز بیماران نگهداری وپرستاری می کنند، همچنانکه در زمان پیامبر چنین بود)(۵۰۲)، در ادامه حدیث نامهای آنها ذکر شده است.
۲۰- جابر جعفی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (...به خدا قسم، سیصد وچند ده نفر که پنجاه نفر زن در میان آنها هستند، بدون قرار قبلی، مثل تکه های ابر پاییزی که به سرعت باد در حرکتند، یکی پس دیگری وارد مکه می شوند وگرد هم می آیند وآن مصداق همین آیه شریفه است که فرمود: (أینما تکونوا یأت بکم الله جمیعا ان الله علی کل شیء قدیر)(۵۰۳))(۵۰۴).
گفتار ما
علاوه بر مقامات بلند آن حضرت (علیه السلام) وتائید الهی وی با نیروهای غیبی وتقویت یاورانش با نیروی فوق العاده وفراتر از معمول، مطلب دیگری که از روایات بر می آید این است که آن حضرت از بین فرشتگان وانسانها وجنیان ودیگران هم یاران ودوستدارانی دارد.
اما ما از جابلقا وجابلصا اطلاعی نداریم تا اینکه ساکنانش را بشناسیم، فقط چیزی که هست، در روایات از آنها زیاد نام برده شده است(۵۰۵)، - وقابل انکار نیست- وشاید از این پس اوضاع به گونه ای سیر وتحول پیدا کند که موجب شود آنها را بشناسیم، چنانکه امامان معصوم (علیهم السلام) از چیزهایی خبر داده اند که گذشتگان ما از آنها اثری نیافتند وما بعضی از آنها را به چشم خود دیدیم وبعضی دیگر یا بهتر بگوییم بیشتر آنها، هنوز آشکار نشده است وبیشتر حوادثی که در دوران ظهور ورجعت رخ می دهد از همین قبیل است.
اما زنان به طور کلی ویا زنان مؤمن در چه حالی هستند؟ آیا با وجود تعداد زیادشان حضرت حجت را یاری می نمایند یا خیر؟
تاکنون غیر از دو روایتی که بر مداوای مجروحان ورسیدگی به بیماران، توسط زنان، دلالت می کند به دلیل دیگری که بر یاری کردن با یاری نکردن آنها، حضرت حجت را، دلالت کند دست نیافته ایم.
این احتمال نیز هست که آن زنان، همان پیرزنانی باشند که خداوند تعالی درباره ی آنها فرموده است: (والقواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینه وأن یستعففن خیر لهن والله سمیع علیم)(۵۰۶).
۱۰- ۳: ویژگی های یاران امام قائم (علیه السلام)
روایات
۱- امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (یاران مهدی جوان هستند وپیر در میان آنها وجود ندارد مگر به مقدار سرمه در چشم ونمک در غذا، وکمترین چیز در غذا نمک است)(۵۰۷).
۲- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (گویا قائم (علیه السلام) را بر منبر کوفه می بینم که سیصد وسیزده تن از یارانش، به عدد مجاهدان بدر، گرداگردش را گرفته اند، آنها یاران بیرقها(۵۰۸) وحکام خدا در روی زمین هستند..)(۵۰۹).
۳- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (گویا اصحاب ویاران امام قائم (علیه السلام) را می بینم که شرق وغرب را پر کرده اند، هیچ چیز در عالم پیدا نمی شود مگر اینکه از آنها اطاعت می کند، وحتی درندگان وپرندگان وحشی نیز مطیع آنها هستند، همه چیز در روی زمین خواهان به دست آوردن رضایت آنهاست تا جایی که قطعه ای از زمین بر قطعه ای دیگر افتخار می کند ومی گوید: (امروز مردی از یاران قائم (علیه السلام) از روی من عبور کرد)(۵۱۰).
۴- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (اینکه لوط (علیه السلام) به قومش گفت: (لو أن لی بکم قوه أو اوی الی رکن شدید)(۵۱۱)، چیزی جز آرزوی داشتن نیروی حضرت قائم، وتکیه به قدرت یاران آن حضرت نبود، به هر مردی از یاران امام (علیه السلام)، نیروی چهل مرد داده شده ودلش از پاره های آهن محکمتر وقویتر است، اگر از کوهها عبور کنند، کوهها از هم می پاشند، تا خداوند عز وجل راضی نشود شمشیرهایشان را غلاف نخواهند کرد)(۵۱۲).
۵- مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: آیه ی (أینما تکونوا یأت بکم الله جمیعا)(۵۱۳) درباره ی آن عده از اصحاب امام قائم (علیه السلام)، که غایب هستند نازل شده است که ناگاه شب هنگام از بسترهایشان غایب می شوند وصبح در مکه هستند، بعضی از آنها در میان ابر حرکت می کنند، اسم آنها، نام پدرشان وسیما وقیافه ونسبشان شناخته می شود). مفضل می گوید: عرض کردم: فدایت شوم، ایمان کدام یک از آنها قویتر است؟ فرمود: (آنکه روز در میان ابر حرکت می کند)(۵۱۴).
۶- جابر جعفی می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (در بین رکن ومقام، سیصد وچند نفر، به تعداد مجاهدان بدر، با امام بیعت می کنند، که برگزیدگان مصر، شایستگان اهل شام، ونیکان عراق در میان آنها وجود دارند، آن گاه آنچه خداوند اراده کند به دست امام قائم بر پا می شود)(۵۱۵).
۷- ابان بن تغلب می گوید: با امام محمد باقر در مسجد کوفه - مسجد الحرام - بودم، آن حضرت در حالی که دستم را گرفته بود فرمود: (ای ابان سیصد وسیزده نفر به این مسجد خواهند آمد، مردم مکه می دانند که هنوز پدران واجداد آن افراد هم به دنیا نیامده اند، شمشیرهایی با خود دارند که روی هر کدام، نام صاحب شمشیر به دنیا نیامده اند، شمشیرهایی با خود دارند که روی هر کدام، نام صاحب شمشیر ونام پدرش وحسب ونسبش نوشته شده است، آن گاه منادی ندا می دهد که: (این مهدی است که چون داوود وسلیمان قضاوت می کند، ودر قضاوت کردن احتیاجی به دلیل وشاهد ندارد)(۵۱۶).
۸- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (...شمشیرهایی بر خود بسته اند که بر روی هر کدام هر هزار کلمه نوشته شده وهر کلمه کلید هزار کلمه است، باد از هر ناحیه ای وزیدن می گیرد ندا می دهد که: (این مهدی است که همچون داوود قضاوت می کند وبه شاهد ومدرک احتیاج ندارد)(۵۱۷).
۹- امام باقر (علیه السلام) فرمود: (یاران قائم، سیصد وسیزده نفر از فرزندان عجم هستند، بعضی از آنها به هنگام روز در میان ابر حرکت می کنند، به اسم خودشان ونام وپدرشان وحسب ونسب شناخته می شوند، بعضی از آنها بر بستر خوابیده اند ولی ناگهان بدون قرار قبلی در مکه گرد هم می آیند)(۵۱۸).
۱۰- حسین بن ثویر بن ابی فاخته از پدرش از امام زین العابدین نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم ما قیام کند خداوند مرض وناراحتی را از شیعیان ما می برد ودلهاشان را چون پاره های آهن، محکم قرار می دهد ونیروی هر مردی را با نیروی چهل نفر برابر می گرداند وآنها را حاکم ورئیس بر مردم قرار می دهد)(۵۱۹).
۱۱- امام صادق (علیه السلام) فرمود: اصحاب حضرت موسی طبق آیه (ان الله مبتلیکم بنهر)(۵۲۰)، با خوردن از آب نهری امتحان شدند، یاران قائم نیز تحت چنین امتحانی واقع خواهند شد)(۵۲۱).
گفتار ما
از نه حدیث اول، ویژگیهای یاران خاص آن حضرت واز حدیث دهم، خصوصیات عموم اصحابش شناخته می شود وحدیث یازدهم گواه آن است که تمام یاران امام مورد آزمایش واقع می شوند.
چگونگی امتحان اصحاب امام از روایت یازدهم فهمیده می شود واز آیه بعد (ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض ولکن الله ذو فضل علی العالمین)(۵۲۲) نیز بر می آید که وجود اصحاب سرافراز در امتحان، فضل ومنتی است که خداوند بر جهانیان می گذارد وبه دست آنها فساد ومفسدان را از زمین بر می دارد.
اینکه در حدیث یازدهم آمده است که اصحاب مهدی مثل اصحاب موسی امتحان می شوند، بر حسب ظاهر دلالت دارد که آزمایش یاران حضرت، نظیر آن چیزی است که برای لشگر طالوت واقع شد وبا آن مشابهت دارد، اما کاملا عین همان آزمایشها نیست، واین مطلب از کلمه ی (مثل) در روایت، فهمیده می شود(۵۲۳).
در بعضی از روایات اشاراتی بر این مطلب وجود دارد: مثلا ابو بصیر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (قائم (علیه السلام) احکامی اجرا می فرماید که بعضی، آنها را نادرست می دانند وانکار می کنند، مثل کسی که طبق حکم آدم (علیه السلام)، در برابر حضرت کشته می شود، عده ای انکار می کنند ونادرست می شمارند، آنها را پیش می کشد وگردن می زند؛ بر طبق حکم داوود (علیه السلام)، کسی در برابر آن حضرت با شمشیر کشته می شود، طبق حکم ابراهیم (علیه السلام)، در برابر آن حضرت با شمشیر کشته می شود، عده ای آن را نادرست می دانند، آنها را پیش می کشد وگردن می زند، آن گاه بر طبق حکم محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) حکمی می فرماید، هیچکس آن را انکار نمی کند ونادرست نمی شمارد)(۵۲۴).
۱۱- ۳: اجر یاوران امام قائم (علیه السلام)
روایات
۱- جابر می گوید: گروهی بودیم که بعد از انجام مناسک، بر امام باقر (علیه السلام) وارد شدیم وبا ایشان خداحافظی کرده عرض کردیم: (یا بن رسول الله! توصیه ای بفرمائید). پس امام (علیه السلام) فرمود: (امر ما وآنچه از جانب ما به شما رسیده است مراعات کنید، اگر آن را موافق قرآن یافتید به آن عمل کنید واگر آن را موافق قرآن نیافتید رد کنید واگر امر بر شما مشتبه شد ونداستید چه کنید، تامل کنید وآن را به ما برگردانید تا اینکه برایتان تفسیر کرده مطلب را روشن نمائیم. اگر آن طور که ما توصیه کردیم عمل نمودید واز آن تخطی نکردید، در این صورت هر یک از شما، قبل از خروج قائم ما از دنیا برود شهید به حساب می آید واگر قائم ما را درک کند ودر رکاب او کشته شود اجر دو شهید را دارد وهر کس در کنار او، دشمنی از دشمنانش را بکشد پاداش بیست شهید دارد)(۵۲۵).
۲- عبد الحمید واسطی می گوید: به امام باقر عرض کردم: (خداوند سالمت بدارد، ما در انتظار این امر، بازارها وکسبمان را ترک کردیم تا جایی که نزدیک است بعضی از ما، به احتیاج ودرخواست بیفتد). فرمود: (ای عبد الحمید! آیا فکر می کنی کسی که خود را برای خدا در گرفتاری ومشقت افکنده است، خداوند، راه خلاصی برایش قرار نمی دهد؟ آری به خدا قسم، خدا برایش گریزگاهی از گرفتاری قرار خواهد داد، رحمت خداوند بر کسی که به خاطر ما، خود را به گرفتاری بیندازد، رحمت خداوند بر کسی که به خاطر ما، خود را به گرفتاری بیندازد، رحمت خداوند بر کسی که امر ما را زنده بدارد). عرض کردم: (اگر قبل از اینکه قائم را درک کنم از دنیا بروم چطور؟) فرمود: (هر کس از شما که بگوید: (اگر قبل از اینکه قائم آل محمد را درک کنم او را یاری می کنم)، او مثل کسی است که در کنار او شمشیر زده است. وکسی که در کنار او شهید شود، دو شهادت نصیبش شده است - یا ثواب دو شهادت را دارد -(۵۲۶).
۳- ابی الجارود از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (بدان که بنی امیه، سلطنتی دارند که مردم نمی توانند آن را از ایشان بگیرند واهل حق، دولت وحکومتی دارند که وقتی زمان برقراری آن برسد، خداوند هر کس از ما اهل بیت را که بخواهد، ولایت می دهد، هر کس از شما که آن دولت وولایت را درک کند، با ما در اوج اعلی است، وهر کس که قبل از رسیدن آن، خداوند جایش را بگیرد، خیر او را اراده فرموده است)(۵۲۷).
۴- ابو حمزه از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (از مسائل حتمی وتغییر ناپذیر در نزد خداوند، قیام قائم ماست وهر که در آنچه می گویم، شک کند، در حال کفر خدا را ملاقات خواهد کرد). تا اینکه فرمود: (ای ابا حمزه! هر کس او را درک کند وهمان طور که تسلیم ودر اختیار محمد وعلی بوده است، تسلیم ودر اختیار او باشد، بهشت بر او واجب است وهر که تسلیم او نباشد از بهشت محروم است وجایگاهش جهنم است، وجایگاه ستمکاران، بد جایگاهی است)(۵۲۸).
گفتار ما
این احادیث نشانگر شرافت وعظمت جهاد در رکاب امام زمان (علیه السلام) است، همان طور که از روایت چهارم پیداست این فضل وشرف از آن کسی است که همان گونه تسلیم ودر اختیار آن حضرت باشد که به امر پیامبر وعلی تن می داده است.
۱۲- ۳: جنگ کنندگان با حضرت مهدی (علیه السلام) وکثرت کشتارهای آن حضرت
روایات
۱- ابو بصیر می گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: صاحب الامر، سنتی از موسی، وسنتی از عیسی وسنتی از یوسف وسنتی از محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را جاری می کند... اما سنتی که از محمد جاری می کند قیام به سیره ی آن حضرت وبیان آثار وروش آن جناب است، آن گاه، هشت ماه شمشیر بر دوش دارد وپیوسته دشمنان خدا را می کشد تا خدا خشنود شود). عرض کردم: (از کجا می فهمد که خدا خشنود شده است؟) فرمود: (رحم به دلش می اندازد)(۵۲۹).
۲- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (اهل سیزده شهر وطائفه با امام قائم نبرد می کنند: اهل مکه، اهل مدینه، اهل شام، بنی امیه، اهل بصره، اهل دشت میشان، کردها، عربها، ضبه، غنی، باهله، ازد بصره، واهل ری)(۵۳۰).
۳- یحیی بن علاء رازی می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (... وآنقدر می کشد که افراد نادان می گویند اگر این از نسل پیامبر بود، رحم می کرد)(۵۳۱).
زراره می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: (مردی از صالحین را برایم نام ببر)، منظورم قائم (علیه السلام) بود. امام فرمود: (نام او نام من است). عرض کردم: (آیا طبق سیره ی محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) عمل خواهد کرد؟) فرمود: هیهات! هیهات!، نه چنین است، ای زراره، طبق سیره ی او عمل نخواهد کرد). بعد اضافه فرمود: (سیره ی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در میان مردم، منت ورحمت والفت با مردم بود ولی قائم (علیه السلام)، در بیت آنان کشتار به راه می اندازد. در مرقومه ای که نزد اوست به این کار مامور شده است کسی را به توبه دعوت نمی کند وای بر کسی که با او دشمنی ورزد)(۵۳۲).
۵- محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم فرمود:اگر مردم می دانستند که قائم (علیه السلام) وقتی خروج کند چه کشتاری از مردم راه می اندازد بیشتر آنها دوست می داشتند که او را نبینند، بدانید که او از قریش شروع می کند وجز با شمشیر با آنها معامله نمی کند تا اینکه بیشتر مردم می گویند: (این از آل محمد نیست، اگر از آل محمد بود رحم داشت)(۵۳۳).
۶- از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که (کذب بالحسنی)(۵۳۴) مقصود تکذیب ولایت علی است ومقصود از نار در آیه (وأنذرتکم نارا تلظی)(۵۳۵) قائم (علیه السلام) است در آن هنگامی که با شمشیر قیام می کند واز هر هزار نفر نهصد ونود ونه نفر را می کشد..)(۵۳۶).
۷- کابلی از امام سجاد (علیه السلام) نقل می کند: (قائم، از اهل مدینه آنقدر می کشد که به اجفر می رسد ومردم آنجا به گرسنگی وقحطی شدید مبتلا می شوند)(۵۳۷).
گفتار ما
در فصل دوم از باب دوم، ویژگی های سفیانی - که یکی از محاربان با امام (علیه السلام) است - ذکر شد، ودر فصل های بعد نیز مطالبی که به صراحت ویا به طور ضمنی به این بحث مربوط باشد، خواهد آمد.
۱۳- ۳: قبیله ها وکافرانی که به دست آن حضرت کشته می شوند ونحوه ی رفتار امام (علیه السلام) با آنان
روایات
۱- عبد الله بن شریک می گوید: امام حسین (علیه السلام) بر گروهی از بنی امیه که در مسجد پیامبر نشسته بودند گذشت وفرمود: (به خدا قسم!، دنیا تمام نمی شود تا اینکه خداوند از نسل من مردی را بر انگیزد که هزار تا هزار تا از اینان بکشد). عرض کردم: (اینها فرزندان فلانی هستند وتعدادشان به این حد نمی رسد).فرمود: (ای وای بر تو، در آن زمان از نسل هر مردی فلان وفلان تعداد آدم متولد شده است به طوری که غلامانشان هم از بین خودشان هستند)(۵۳۸).
۲- عبد الله بن مغیره می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم آل محمد قیام کند، پانصد نفر از قریش را گردن می زند، بعد از آن پانصد نفر دیگر وتا شش بار این کار را تکرار می کند). عرض کردم: (آیا تعداد اینها به آن حد می رسد؟) فرمود: (آری، از خودشان وغلامانشان)(۵۳۹).
۳- ابی الجارود از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (وقتی قائم قیام کند به سمت کوفه می رود وچند هزار نفر از آنها را که تبریه نامیده می شوند بیرون می آورد) تا اینکه فرمود: (اول تا آخر را به دم شمشیر می سپارد، سپس وارد کوفه می شود وهر منافق شکاکی را می کشد وکاخهایشان را ویران می کند وآن قدر از آنها می کشد که خدا راضی می شود)(۵۴۰).
۴- از امام صادق در مورد آیه ی (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل)(۵۴۱) نقل شده است که فرمود: آن قائم آل محمد است که خروج می کند وبه خونخواهی حسین، دشمنان را می کشد، واگر تمام اهل زمین را بکشد، اسراف نکرده است ودر مورد: (فلا یسرف فی القتل) فرمود: (کاری نمی کند که اسراف باشد) آری، امام صادق (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم، فرزندان قاتلان حسین را به خاطر عمل پدرانشان می کشد)(۵۴۲).
۵- ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: (...شمشیر برهنه را هشت ماه به دوش می کشد، از بنی شیبه شروع می کند، دستهایشان را قطع می کند وبه کعبه می آویزد ومنادی آن حضرت ندا می کند که: (اینان دزدان خدا هستند). سپس به قریش می پردازد، بین او وآنها جز شمشیر چیزی حکومت نمی کند، وقائم خروج نمی کند مگر اینکه دو نوشته - کتاب - خوانده شود: نوشته ای در بصره ونوشته ای در کوفه در بیزاری از علی (علیه السلام))(۵۴۳).
۶- مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (وقتی قائم ما قیام کند از کسانی که شیعیان را تکذیب می کنند ودروغگو می پندارند شروع می کند وآنها را می کشد)(۵۴۴).
۷- ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه: (فاصبر علی ما یقولون)(۵۴۵) نقل می کند که فرمود یعنی ای محمد، تو را تکذیب می کنند ودر برابر تکذیبشان صبر پیشه کن، من به وسیله ی مردی از نسل تو از آنها انتقام می کشم، او قائم من است که بر خون ستمکاران مسلطش کرده ام)(۵۴۶).
۸- ابو حمزه ثمالی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در حدیثی به علی (علیه السلام) فرمود: (بدان که پسرم از کسانی که به تو وشیعیانت ستم کرده اند انتقام می گیرد وخداوند در آخرت آنها را عذاب می نماید..)(۵۴۷).
۹- جابر بن عبد الله انصاری از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند: (... سپس عیسی می میرد مهدی منتظر آل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) باقی می ماند، در دنیا به راه می افتد، شمشیرش را بر دوش می کشد ویهود ونصاری واهل بدعت را می کشد)(۵۴۸).
گفتار ما
در فصل دهم نیز روایاتی در همین زمینه ذکر شد ودر فصلهای آینده نیز نظیر همین روایات خواهد آمد.
با توجه به این روایات، معلوم می شود که برای تعجب وبعید دانستن این مطلب که در حدیث ششم از فصل دوازدهم می فرماید وقتی قائم قیام کند از هر هزار نفر، نهصد ونود ونه نفر را می کشد، جایی باقی نمی ماند.
۱۴- ۳: سلاح وادوات جنگی حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
۱- حارث اعور همدانی می گوید: امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (پدرم فدای پسر بهترین کنیزان باد- یعنی قائم از نسل آن حضرت - ذلت را به آنها (دشمنان اهل بیت) می چشاند وجام خفت را به آنها می نوشاند وجز شمشیر چیزی نصیبشان نمی کند). تا اینکه فرمود: (از آنها دست بردار نیست تا اینکه خدا راضی شود)(۵۴۹).
۲- ابو بصیر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (...کار او جز با شمشیر نیست، هیچکس را به توبه دعوت نمی کند ودر راه خدا ودین او از سرزنش هیچکس پروایی ندارد)(۵۵۰).
۳- بشیر نبال از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: (وای بر این مرجئه!، فردا که قائم ما قیام کند، اینها به چه کسی پناه خواهند برد؟) تا اینکه فرمود: (به خدایی که جانم در دست اوست، مثل قصابی که سر گوسفندش را می برد، آنها را سر خواهد برید) وبه حلقش اشاره فرمود، یعنی این طور ذبحشان می کند)(۵۵۱).
۴- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (...ما بر شیوه ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هستیم تا اینکه خداوند تعالی اجازه دهد که دینش بر همه غالب شود، آن گاه ما مردم را به دین فرا می خوانیم وهمان گونه که در آغاز پیامبر بر روی آنها شمشیر کشید ما هم برای بازگشت به دین، آنها را با شمشیر می کشیم)(۵۵۲).
۵- در نوشته ای به خط امام حسن عسکری (علیه السلام) آمده است: (... حجت خدا بر مردم، با شمشیر برهنه ظهور خواهد کرد تا حق را غلبه بخشد..)(۵۵۳).
۶- در نوشته دیگری به خط امام عسکری (علیه السلام): (...بزودی شمشیر وقلم در بین ما حاکم می شود)(۵۵۴).
گفتار ما
در روایت دوم از فصل ششم این باب آمده بود که قائم به سنت محمد با شمشیر خروج می کند، ودر روایت سوم ذکر شد که شباهت قائم به جدش از نظر خروج با شمشیر وکشتن دشمنان خدا ورسول، ونیز ستمکاران وسرکشان ویاری شدن آن حضرت به وسیله ی شمشیر ورعب در دل دشمن است، ودر فصل نهم از قول امام صادق ذکر شد که قائم دوازده هزار زره وشمشیر از دشت کوفه خارج می نماید ودر فصل دوازدهم آمد که با قریش جز با شمشیر رفتار نمی کند.
از ظاهر این روایات بر می آید که خداوند اراده کرده است که همان گونه که پیامبران پیشین وپیامبر خود ما - صلی الله علیهم اجمعین - را یاری کرده، حضرت حجت را نیز به همان شیوه، یاری کند وبر دشمن پیروز نماید، از این روست که هر چه پیش آنها بوده است در خدمت حضرت حجت، وجود دارد وآن حضرت هم به همان نحو که پیامبران، از آن وسایل استفاده کرده اند، ازآنها بهره می برد وبنابراین چاره ای نیست جز اینکه بگوییم: آلات وابزارهای معمول ورایج در زمان ما ویا آنچه از وسایل جنگی وارتباطی پیشرفته که انسان، در آینده، خواهد ساخت، در زمان ظهور امام (علیه السلام)، بدون استفاده خواهد ماند واز رونق خواهد افتاد، حال ممکن است این مساله به خاطر علتهای معنوی باشد یا علتهای ظاهری ومادی که باعث خواهد شد آنها از کار بیفتند. در هر حال فقط خداوند به حقیقت اوضاع آگاه است وبس.
۱۵- ۳: وضع کفر وشرک وشیطان پس از قیام حضرت مهدی (علیه السلام)
آیات قرآن
۱- ﴿ومن الذین قالوا انا نصاری أخذنا میثاقکم فنسوا خظا مما ذکروا به، فأغرینا بینهم العداوة والبغضاء الی یوم القیامة وسوف ینبئهم الله بما کانوا یصنعون﴾(۵۵۵).
۲- ﴿وقالت الیهود ید الله مغلولة، غلت أیدیهم ولعنوا بما قالوا... وألقینا بینهم العداوة والبغضاء الی یوم القیامة﴾(۵۵۶).
روایات
۱- جابر می گوید: من نزد امام باقر (علیه السلام) بودم که مردی خدمت ایشان رسید وعرض کرد: (رحمت خدا بر تو باد! این پانصد درهم را که زکات مال من است بگیر ودر هر راهی مصلحت می دانی مصرف بفرما). امام باقر (علیه السلام) فرمود: (نه، خودت برادر وبین همسایگانت وبین یتیمان ودرماندگان وبرادران مسلمانت تقسیم کن. وقتی قائم ما قیام کند، این طور خواهد بود که به طور مساوی تقسیم شده وبین بندگان نیکوکار وبدکار خدا، به عدالت رفتار می شود؛ هر کس از آن حضرت اطاعت کند از خدا اطاعت کرده وهر کس از آن حضرت سر پیچد، نافرمانی خدا را انجام داده است، همانا، آن حضرت، مهدی نامیده شده است، زیرا به امری پنهان از مردم راهنما می شود، تورات ودیگر کتب آسمانی را از غاری در انطاکیه بیرون می آورد، آن گاه در میان اهل تورات، به تورات، در میان اهل انجیل به انجیل، در میان اهل زبور به زبور ودر میان اهل قرآن، به قرآن حکم می کند). تا آنجا که فرمود: (ورسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: او مردی از نسل من است، نام او نام من است، خداوند مرا با وجود او حفظ می کند، به سنت من رفتار می نماید، زمین را پس از آنکه از ستم ونادرستی پر شد از داد وروشنی سرشار می نماید)(۵۵۷).
۲- ابو بصیر می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: (در دوره ی آن حضرت (مهدی) با اهل ذمه چگونه رفتار می شود؟) فرمود: (با آنها از سر آشتی ومسالمت، رفتار می شود همان طور که پیامبر با آنان از سر مسالمت رفتار کرد). عرض کردم: (کسی که با شما دشمنی ورزد چطور؟) فرمود: (نه ای ابا محمد! کسی که با ما مخالفت کند، در دولت ما بهره ای ندارد، خداوند، در زمان قیام قائم، خون آنها را بر ما حلال کرده است، امروز که ریختن خونشان بر ما وشما حرام است نباید موجب فریفته شدن کسی گردد، وقتی قائم ما قیام کند انتقام خدا وپیامبر وهمه ی ما را خواهد گرفت)(۵۵۸).
۳- سلام بن مستنیر می گوید: شنیدم امام باقر (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم قیام کند، ایمان را بر همه دشمنان عرضه می کند، هر کس پذیرفت ودر آن داخل شد، در امان است، وگرنه یا گردن زده می شود یا آن طور که امروز، اهل ذمه جزیه می دهند، جزیه پرداخت می کند، او (علیه السلام) - کمر خویش محکم می بندد- وبا عزمی جزم - آنان را از شهر ودیار خود بیرون می راند.
۴- در حدیث مکحول از امیر المؤمنین (علیه السلام) درباره ی فضایل حضرت مهدی (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: (واما پنجاه وسوم اینکه، خداوند، دنیا را به آخر نخواهد برد تا اینکه قائم ما قیام کند، دشمنان ما را می کشد، وجزیمه نمی پذیرد، صلیب وبت را درهم می شکند، آتش جنگ فروکش می کند وبین مردم به عدالت رفتار می نماید)(۵۵۹).
۵- ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: (هیچ مکانی از مکانهایی که در آن غیر خدا پرستیده شده است باقی نمی ماند مگر اینکه خدا در آن پرستیده می شود وبرخلاف میل مشرکان، دین تماما، دین خدا می شود)(۵۶۰).
۶- حسین بن خالد از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند: (...چهارمین فرزند از نسل من، پسر سرور کنیزان عالم است، خداوند به واسطه ی او زمین را از بیداد پاک کرده واز هر ستمی پاکیزه می کند، اوست پاکیزه می کند، اوست که مردم در ولادتش تردید می نمایند واو قبل از خروجش، غایب است)(۵۶۱).
۷- عبد العظیم حسنی از امام جواد (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (قائم، آن امامی است که خداوند به وسیله ی او زمین را از کفر وانکار حق پاک می کند وآن را از عدل وداد سرشار می نماید، او همان کسی است که ولادتش از مردم پنهان وجسمش از دیده ی آنها غایب است)(۵۶۲).
۸- ابو بصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ی: (هو الذی أرسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون)(۵۶۳) فرمود: (به خدا قسم، حقیقت وباطن آیه تاکنون نازل نشده ونازل نخواهد شد تا اینکه امام قائم خروج کند، وآن گاه که امام قائم (علیه السلام) خروج کند هیچ شخص کافر به خدای بزرگ یا منکر امام، باقی نمی ماند مگر اینکه از خروج امام (علیه السلام) ناراحت است وکار به جایی می رسد که اگر کافری در دل سنگ بزرگی پنهان شده باشد آن سنگ، خطاب به یاران امام (علیه السلام) صدا می زند: (ای مؤمن، در دل من شخص کافری پنهان شده است، مرا بشکن واو را بکش)(۵۶۴).
۹- امام حسن (علیه السلام) فرمود:امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (در آخر الزمان ودوران سختی وشدت روزگار ونادانی مردم، خداوند مردی را بر می انگیزد واو را به وسیله فرشتگان یاری می کند ویارانش را حفظ می نماید وبا آیات الهی مدد می کند وبر مردم زمین مسلط می سازد تا اینکه به میل خودشانه یا با ناخوشی به دین خدا سر تسلیم فرود می آورند، او زمین را از دادگری وروشنی وعقل ومنطق ودلایل واضح وروشنگر، پر می کند وسرتاسر زمین تسلیم او می شوند به طوری که هر کافری ایمان می آورد وهر بدکاری نیکوکار می شود ودر تحت حکومت او درندگان در صلح ومسالمت زندگی می کنند)(۵۶۵).
۱۰- طبرسی در مجمع البیان در تفسیر آیه ی (لیظهره علی الدین کله) می نویسد: زراره ودیگران از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده اند که فرمود: حقیقت وباطن این آیه هنوز نیامده است، وقتی قائم ما قیام کند هر کس او را درک کند حقیقت این آیه را می بیند، وتا هر جا که شب وتاریکی سایه می اندازد دین محمد گسترش می یابد به طوری که دیگر شریک بر روی زمین باقی نمی ماند(۵۶۶).
۱۱- رفاعه بن موسی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که درباره ی آیه ی: (وله أسلم من فی السموات والأرض طوعا وکرها)(۵۶۷) فرمود: (وقتی قائم قیام کند هیچ زمینی نیست مگر اینکه در آن ندای، شهادت به یگانگی خداوند ورسالت حضرت محمد بلند است)(۵۶۸).
۱۲- از ابن بکیر نقل شده است که گفت از امام کاظم (علیه السلام) درباره ی آیه ی (وله أسلم من فی السموات والأرض طوعا وکرها والیه ترجعون)(۵۶۹) سؤال کردم، امام (علیه السلام) فرمود: (این آیه درباره ی قائم (علیه السلام) نازل شده است که یهود ونصاری وستاره پرستان وبی دینان ومرتدان وکافران شرق وغرب عالم را از پناهگاههایشان بیرون می کشد واسلام را به آنها عرضه می کند، آن گاه هر کس به میل خود اسلام آورد او را به نماز وپرداخت زکات وانجام آنچه بر یک مسلمان واجب است امر می کند واگر اسلام نیاورد گردنش را می زند تا در شرق وغرب عالم جز موحد خداپرست کسی باقی نماند..)(۵۷۰).
۱۳- امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می فرماید: رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در حالی که از سوالی که در شب معراج از خداوند تبارک وتعالی در مورد حق جانشینانش پرسیده بود یاد می کرد فرمود: خدای تعالی فرمود: به عزت وجلالم سوگند که به دست آنان دین خود را بر همه پیروز نمایم وکلمه ام را به دست آنان برکشم وبه دست آخرین آنها، زمین را از دشمنانم پاک کنم واو را بر شرق وغرب زمین مسلط نمایم وباد را تحت اراده ی او قرار دهم وابرهای قدرتمند را مقهور وی نمایم، وقدرت او را در بکارگیری اسباب امور بالا برم واو را با لشگریانم یاری دهم وبا فرشتگانم کمک کنم تا دعوت به من بالا گیرد ومردم بر وحدانیت من گرد آیند، آن گاه حکومت او را دوام بخشم وچرخ ایام را تا روز قیامت در دست اولیائم دست به دست بگردانم)(۵۷۱).
۱۴- مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) پرسید: (...مولای من! اینکه خداوند می فرماید: (لیظهره علی الیدن کله)(۵۷۲) مگر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر ادیان پیروز نشد؟) امام (علیه السلام) فرمود: ای مفضل! اگر پیامبربر ادیان پیروز شده بود، از آتش پرستان، یهودیان، ستاره پرستان، مسیحیان، واز تفرقه ودوگانگی وشک وپرستندگان بتهای سنگی وچوبی وبتهای دیگر وپرستندگان لات وعزی وخورشید وماه وستارگان وآتش وسنگ، اثری نبود، اینکه خداوند فرموده است: (لیظهره علی الدین کله) مربوط به روز ظهور وحضرت مهدی ورجعت است وهمچنین است اینکه می فرماید: (وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه ویکون الدین کله لله)(۵۷۳) مربوط به چنین روزی است)(۵۷۴).
۱۵- امام باقر (علیه السلام) در روایتی طولانی از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می فرماید که در روز عید غدیر فرمود: (مردم! من پیامبرم وعلی جانشین من است، آخرین امام ما مهدی قائم است؛ بدانید که او بر ادیان غلبه می کند، از ستمکاران انتقام می کشد، دژهای کفر وشرک را فتح کرده ونابود می سازد...(۵۷۵)
۱۶- وهب بن جمیع می گوید درباره ی آیه ی: (انک من النظرین الی یوم الوقت المعلوم)(۵۷۶) از امام صادق (علیه السلام) سوال کردم وگفتم: (فدایت شوم! این وقت معلوم چه روزی است؟) امام (علیه السلام) فرمود: (ای وهب آیا فکر می کنی که آن روز، مقصود روز قیامت است؟، - خداوند به او- ابلیس- تا روزی که قائم ما قیام کند مهلت داده است، وقتی خداوند، قائم ما را بر انگیزد، او در مسجد کوفه است که ابلیس می آید ودر برابرش زانو می زند ومی گوید: (ای وای از امروز)، آن گاه قائم (علیه السلام) موی پیشانی اش را می گیرد وگردن می زند، وآن روز، روز وقت معلوم است)(۵۷۷).
۱۷- جابر در مورد آیه ی (واللیل اذا یغشی)(۵۷۸) از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (حکومت ابلیس تا روز قیامت است وآن روز، روز قیام قائم است و(والنهار اذا تجلی)(۵۷۹) همان قیام قائم است..)(۵۸۰).
گفتار ما
اختلافی که در بیان روایات وجود دارد باعث شده است که بین دانشمندان بزرگ، در این مورد که آیا در عصر امام (علیه السلام)، شرک وکفر وگناه وتمرد باقی می ماند یا خیر، اختلاف پیدا شود.
ضمن اینکه باید اعتراف کرد که فقط خداوند به حقیقت امور آگاه است، راه جمع بین روایات واستفاده از همه آنها را این می دانیم که گفته شود: مقصود از قیامت در دو آیه ای که در اول فصل از سوره ی مائده نقل شد ایام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است، چنانکه در دو روایت آخر، عبارت (الوقت المعلوم) و(یوم القیامه) به زمان ظهور حضرت حجت (علیه السلام) تفسیر شده است. ومقصود سه روایت اول که بر باقی بودن کفر وبدکاری وتمرد دلالت می کند، بیان نحوه ی رفتار حجت (علیه السلام) در آغاز کار است، چنانکه حدیث دوم از فصل هفدهم همین باب چنین می گوید، وآنچه به وضوح دلالت بر باقی نبودن کفر وانکار وتمرد می کند مربوط به دوره ی تحکیم وتثبیت حاکمیت حضرت حجت (علیه السلام) است.
آنچه در تعدادی از روایات غیبت آمده که: (زمین را همان گونه که از ستم وبیداد پر شده است از عدل وداد سرشار می نماید) شاهد ودلیل خوبی بر این است که کفر وشرک وتمرد باقی نمی ماند، زیرا ظلم وجور از آثار ونتایج کفر وشرک وتمرد است وعدل وداد از آثار ونتایج توحید وایمان است ونبودن ظلم وستم نتیجه باقی نبودن کفر وشرک وعصیان است. واگر کسی با دقت وتامل در روایات مربوط به این موضوع دقت کند به این نوع جمع بین روایات خواهد رسید.
از سوی دیگر روایاتی که دلالت می کند که در زمان رجعت بین امامان معصوم (علیهم السلام) ومؤمنان رجعت کننده، با کفار رجعت کننده وشیطان وفرزندانش جنگ واقع می شود با روایاتی که می گوید که شیطان به دست امام قائم (علیه السلام) کشته می شود منافاتی ندارد زیرا با توجه به احادیث رجعت که بیانگر رجعت مؤمنان ناب وکافران محض است، شیطان وپیروانش نیز رجعت خواهد کرد وبا اینکه یک بار به دست امام قائم (علیه السلام) کشته شده است بار دیگر به دست پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) کشته خواهد شد(۵۸۱).
روایتهای عبد الکریم بن عمرو خثعمی وسلمان که در فصل هشتم از باب چهارم خواهد آمد نیز بر رجعت شیطان وپیروانش دلالت می کنند.
۱۶- ۳: محل حکومت وسکونت حضرت حجت (علیه السلام)
روایات
۱- در سوالی که مفضل بن عمر درباره ی حضرت مهدی منتظر (علیه السلام)، از امام صادق صلوات الله علیه پرسیده چنین آمده است: (...عرض کردم آقای من!خانه ی حضرت مهدی ومحل گردهمایی مؤمنان کجاست؟ امام (علیه السلام) فرمود:محل حکومتش کوفه ومهدی ومحل گردهمایی مؤمنان کجاست؟ امام (علیه السلام) فرمود: محل حکومتش کوفه ومحل قضاوتش، مسجد کوفه است، بیت المال ومحل تقسیم غنائم مسلمانان، مسجد سهله ومحل خلوت وعبادتش شنزارهای اطراف کوفه است.
مفضل می گوید: (آقای من آیا همه ی مؤمنان در کوفه خواهند بود؟ امام (علیه السلام) پاسخ می فرماید: آری به خدا قسم! هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه یا در کوفه است یا در اطراف آن، بهای مختصر زمینی از آن که اسبی در آن جای گیرد به دو هزار درهم می رسد وبیشتر مردم دوست دارند که یک وجب از زمین منطقه سبع از ناحیه همدان در نزدیکی کوفه را به یک وجب طلا بخرند، گستردگی کوفه به پنجاه وچهار میل رسیده وخانه های آن به کربلا وصل می شود وکربلا اردوگاه ومحل رفت وآمد فرشتگان ومؤمنان ودارای مقامی بلند وبرکاتی زیاد است که اگر مؤمنی در آن جا اقامت کند وخدا را بخواند، با یک بار دعا کردن، خداوند، چیزی به قدر هزار برابر ملک دنیا به او عطا می فرماید..)(۵۸۲).
۲- ابو بصیر می گوید: امام صادق به من فرمود: (ای ابا محمد! گویا که ساکن شدن قائم واهل وعیالش در مسجد کوفه را می بینم. (عرض کردم: فدایت شوم خانه اش آن جاست؟ فرمود: آری، خانه ادریس وابراهیم خلیل الرحمن هم آن جا بود وخداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر اینکه در آن مسجد نماز خواند، وخانه خضر در آن است وکسی که در آن مسجد اقامت کند مثل کسی است که در خیمه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اقامت کرده است وهیچ مرد وزن مؤمنی یافت نمی شود مگر اینکه دلش برای آن می تپد). عرض کردم: فدایت شوم آیا هیچ وقت قائم، از میان آن نمی رود؟) فرمود: (آری می رود) عرض کردم: پس بعد از او چه می شود؟ فرمود: (بعد از او هم همین طور است تا زمانی که عالم خلق کاملا به پایان برسد..)(۵۸۳).
۳- ابو خالد کابلی می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم وارد کوفه شود هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه یا در کوفه است یا به سمت کوفه می آید چنانکه امیر المؤمنین (علیه السلام) به یارانش می فرماید: (به سمت این مرد سرکش برویم وآن گاه به سمت کوفه راه می افتد)(۵۸۴).
۴- حبه عرنی می گوید: امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: گویا شیعیانمان را در مسجد کوفه می بینم که خیمه زده اند وقرآن را همان گونه که نازل شده است به مردم یاد می دهند؛ بدانید که وقتی قائم قیام کند، مسجد را خراب کرده وقبله اش را درست می نمایند)(۵۸۵).
۵- حسن بن محبوب از بعضی از راویانی که از آنها نقل می کند از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (گویا قائم (علیه السلام) را می بینم که بر منبر کوفه نشسته است، از جیب قبایش نامه ای که به طلا مهر شده است بیرون می آورد، باز می کند وبرای مردم می خواند ومردم مثل گله ی گوسفندی که بگریزند از دور او پراکنده می شوند غیر از نقباء وبرگزیدگان، کسی باقی نمی ماند، آن گاه سخنی می فرماید که قبل از اینکه به جایی پناه ببرند به سوی او بر می گردند، ومن می دانم که آن سخن چیست)(۵۸۶).
۶- اصبغ بن نباته در حدیثی درباره ی فضیلت مسجد کوفه، از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (زمانی خواهد آمد که آن جا، نماز خانه ی مهدی از نسل من ونماز خانه ی هر مؤمنی خواهد بود، وهیچ مؤمنی در روی زمین باقی نمی ماند مگر اینکه یا در آن جاست یا دلش برای آن می تپد)(۵۸۷).
۷- مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (گویا قائم (علیه السلام) را بر منبر کوفه می نگرم که سیصد وسیزده نفر از یارانش، به تعداد مجاهدان بدر، که صاحب پرچم وحاکمان روی زمین هستند، اطرافش را فرا گرفته اند..)(۵۸۸).
۸- جابر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم ظهور کند ووارد کوفه شود، خداوند از ورای کوفه هفتاد هزار صدیق را بر می انگیزد که در بین یاران ودوستان آن حضرت باشند)(۵۸۹).
۹- مفضل بن عمر می گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم آل محمد قیام کند در کوفه مسجدی خواهد ساخت که هزار در داشته باشد وخانه های کوفه به رودخانه کربلا وصل خواهد شد)(۵۹۰).
۱۰- ابو الجارود در حدیثی طولانی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم قیام کند به سمت کوفه به راه می افتد) تا اینکه فرمود: (آن گاه وارد کوفه می شود وتمام منافقان شکاک را می کشد وخانه هایشان را ویران می کند وآنقدر از آنان می کشد تا خداوند عز وجل خشنود شود)(۵۹۱).
۱۱- محمد بن احمد فتال در روضه الواعظین روایت می کند: امام باقر (علیه السلام) در روایتی فرمود: (وقتی قائم قیام کند به طرف کوفه به راه می افتد وچهار مسجد را در آن جا ویران می کند)(۵۹۲).
گفتار ما
پاره ای از احادیث مربوط به موضوع را ذکر کردیم، در مورد کوفه روایات دیگری هم آمده است که دلالت می کند بر اینکه در آخر الزمان، کوفه وقم از لحاظ فضلیت وانتخاب آنها برای سکونت(۵۹۳)، یکسان هستند که ما به نقل یکی از آنها بسنده می کنیم:
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (وقتی که مصیبتها عمومی وهمه گیر شود امنیت را باید در کوفه وشهرهای اطراف آن ودر قم وکوههای اطراف آن جستجو کرد وقم برای کسی که از ترس سرگردان است جای خوبی است)(۵۹۴).
۱۷- ۳: روش وسیره امام مهدی (علیه السلام) بعد از ظهور ومقایسه آن با صدر اسلام ودوره ی غیبت
روایات
۱- ابو خدیجه می گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره ی قائم سوال شد. امام فرمود: همه ی ما یکی پس از دیگری قائم به امر خدا هستیم تا اینکه صاحب شمشیر بیاید، وقتی صاحب شمشیر بیاید به امری غیر از امر سابق قیام می کند)(۵۹۵).
۲- محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم که سیره وروش عمل امام قائم (علیه السلام) در بین مردم چگونه است؟ امام (علیه السلام) فرمود: (به همان سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عمل می کند تا اسلام پیروز شود). عرض کردم: سیره ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چه بود؟ فرمود: آنچه در جاهلیت بود باطل ومنسوخ کرد ومردم را به عدالت دعوت کرد، قائم نیز چنین می کند، آنچه در دوره ی آرامش وصلح زمان غیبت رایج بوده باطل می کند وآنها را به عدل دعوت می نماید)(۵۹۶).
۳- عبد الله بن فضل هاشمی از امام صادق (علیه السلام) از پدرش ازجدش رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود: (قائم از نسل من است...مردم را بر دین وآیین من بپا دارد وآنها را به کتاب خدا دعوت می کند، هر که از او اطاعت کند از من اطاعت کرده وهر کس از او سرپیچی کند از من سرپیچی کرده است..)(۵۹۷).
۴- عبد الله بن زراره از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (شما باید مطیع ما باشید وامور دین وحکومت را به ما واگذارید ومنتظر امر ما وخودتان وفرج ما وفرج خودتان باشید، وقتی قائم ما قیام کند وسخنگوی ما سخن بگوید، قرآن واحکام دین را همانگونه که بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است از نو به شما می آموزد، در آن روز حتی روشن بینان شما به شدت اهل انکار هستند، شما جز وقتی شمشیر بر گردنهایتان مسلط باشد به دین خدا پایبند نخواهید بود، بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خداوند سنت پیشینیان را بر مردم مسلط کرد وآنها در دین خدا تغییر وتبدیل وکم وزیاد ایجاد نمودند وامروز هیچ چیزی وجود ندارد مگر اینکه از مسیر وحی منحرف شده است، خدا رحمتت کند، وقتی فرا خوانده شدی به آنجا که رشد داده می شوی رو کن تا کسی که دین خدا را از نو برایتان می آورد بیاید)(۵۹۸).
۵- ابو بصیر می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود: (قائم کتابی جدید، امری جدید وحکمی جدید می آورد وبر عرب سخت می گیرد..)(۵۹۹).
۶- فضیل بن یسار می گوید: شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرماید: (وقتی قائم ما قیام کند بیش از آنچه که پیامبر با جهل ونادانی جاهلیت روبرو شد، با جهل ونادانی مردم روبرو خواهد شد). عرض کردم: (چگونه چنین است؟) فرمود: (وقتی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) به سوی مردم آمد، آنها سنگ وصخره وچوب ومجسمه های چوبی را می پرستیدند وهنگامی که قائم که قائم ما قیام کند، مردم کتاب خدا را برای او تاویل می کنند وبا استدلال به آن در برابر امام می ایستند). سپس فرمود: (بدانید، همان طور که سرما وگرما به داخل خانه هایشان نفوذ می کند، عدالت او به درون خانه هایشان راه خواهد یافت)(۶۰۰).
۷- ابی الجارود در مورد آیه ی (الذین ان مکناهم فی الأرض أقاموا الصلوة واتوا الزکاة)(۶۰۱) از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (این آیه از آن آل محمد، مهدی ویارانش است، خداوند شرق وغرب زمین را به تصرف آنها در می آورد، به واسطه ی او دین را غالب می کند وهمان طور که جهل ونادانی، حق را نابود کرده است، خداوند بدعت وباطل را به دست او ویارانش می میراند به طوری که رد ونشانی از ستم دیده نمی شود، آنها امر به معروف ونهی از منکر می کنند وسرانجام نیک از آن خدا وخدا پرستان است)(۶۰۲).
۸- ابو بصیر درباره آیه ی (قل أرأیتم ان أصبح ماوکم غورا)(۶۰۳) از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (اگر امامتان پنهان شود چه کسی امامی آشکار برای شما خواهد آورد که از اخبار آسمان وزمین وحلال وحرام خدا، شما را مطلع کند؟)(۶۰۴).
۹- جابر می گوید:امام باقر (علیه السلام) فرمود: (به خدا قسم دنیا به آخر نمی رسد تا اینکه خداوند مردی از ما اهل بیت را بر انگیزد که به کتاب خدا عمل می کند وهیچ منکری رانمی یابد مگر اینکه او را زشت می شمارد(۶۰۵).
۱۰- ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم قیام کند مسجد الحرام ومسجد پیامبر ومسجد کوفه را پی می کند - واز نو بنا می کند-..)(۶۰۶).
۱۱- در نامه ای که حسن بن طریف از امام عسکری (علیه السلام) دریافت کرده آمده است: (...در مورد قائم سوال کردی واینکه وقتی بین مردم داوری کند مثل حضرت داود به علم خودش قضاوت می کند وشاهد ودلیل نمی خواهد..)(۶۰۷).
۱۲- صالح هروی می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: (یا بن رسول الله درباره ی حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که وقتی قائم خروج کند فرزندان قاتلان امام حسین (علیه السلام) را می کشد، چه می فرمائید؟ آن حضرت فرمود: همین طور است، عرض کردم: پس معنی آیه ی شریفه ی (ولا تزر وازرة وزر اخری)(۶۰۸) چه می شود؟ فرمود: (تمام گفته های خداوند راست است اما نسل قاتلان حسین (علیه السلام) به آنچه پدرانشان کرده اند راضی هستند وبه آن افتخار می کنند وهر کس به چیزی راضی باشد مثل کسی است که آن را انجام داده است، واگر کسی در شرق عالم کشته شود ودر غرب دنیا کسی به قتل او راضی باشد در پیشگاه خداوند شریک قاتل خواهد بود وقائم (علیه السلام) که فرزندان قاتلان حسین (علیه السلام) را می کشد به خاطر این است که از کرده ی پدرانشان خشنود هستند؛ عرض کردم قائم شما از کجا وچطور شروع می کند؟ فرمود: از بنی شیبه شروع می کند ودستهایشان را قطع می نماید چون آنها دزدان خانه خدای تعالی هستند)(۶۰۹).
۱۳- محمد بن سنان به نقل از مردی درباره ی آیه ی (ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل)(۶۱۰) از قول امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (آن قائم آل محمد (علیه السلام) است که به خونخواهی حسین قیام می کند واگر همه ی اهل زمین را بکشد اسراف نکرده است، واینکه خدا فرموده است: (فلا یسرف فی القتل) یعنی کاری انجام نمی دهد که اسراف باشد..)(۶۱۱).
۱۴- فرات بن احنف از امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از علی (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (بدانید که به خدا سوگند، من واین دو پسرم کشته می شویم وخداوند در آخر الزمان مردی از نسل من بر می انگیزد که خونخواهی ما را می کند، به خاطر اینکه گمراهان از رهیافتگان مشخص شوند، از دید مردم پنهان می شود تا جائی که نادانان می گویند: (خداوند - برای بر انگیختن امام غایب - به آل محمد نیازی ندارد)(۶۱۲).
۱۵- ابان بن تغلب می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (دو خون در اسلام وجود دارد که تا زمانی که قائم اهل بیت قیام کند، کسی به حکم خدا در مورد آنها، حکم نمی کند، وقتی قائم برانگیخته شود بدون در خواست شاهد ودلیل، به حکم خدا درباره ی آنها حکم خواهد کرد وآن دو عبارت است از: زناکار متأهل، که او را سنگسار می کند وکسی که زکات نمی دهد که او را گردن می زند)(۶۱۳).
۱۶- ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: (وقتی قائم قیام کند وارد کوفه می شود ودستور می دهد چهار مسجد را از بنیان خراب کنند وآنها را به سایبانهایی شبیه عریش - سایبان - موسی تبدیل می کند..)(۶۱۴).
۱۷- رفید مولی ابن هبیره می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (اگر قائم را دیدی که به کسی صد هزار درهم وبه دیگری فقط یک درهم داد به دلت ناگوار نیاید)(۶۱۵).
۱۸- مسعدة بن زیاد از امام باقر از پدران بزرگوارش (علیهم السلام) از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که: (وقتی قائم ما قیام کند قطایع وحکومتهای طایفه ای از بین خواهد رفت)(۶۱۶).
۱۹- مولی الشیبان از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (وقتی قائم ما قیام کند، خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان کشیده عقل آنها زیاد شده وفهمشان بالا می گیرد)(۶۱۷).
۲۰- ابو بصیر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (وقتی قائم قیام کند به سمت کوفه رفته وچهار مسجد را در آن شهر ویران می کند... وهیچ بدعتی را به حال خود رها نمی کند وآن را نابود می سازد وهیچ سنتی نیست مگر اینکه آن را اقامه می کند)(۶۱۸).
۲۱- ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: (وقتی قائم ما قیام کند به هر منطقه ای نماینده ای می فرستد(۶۱۹) وبه او می گوید: (حکومت در اختیار توست به هر چه مصلحت می بینی عمل کن)(۶۲۰).
۲۲- امام صادق (علیه السلام) فرمود: (تمام علم بیست وهفت حرف است ومجموع آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است ومردم بیش از دو را درک نکرده اند، ووقتی قائم ما قیام کند بیست وپنج حرف دیگر را خارج می کند ودر بین مردم منتشر می نماید ودو حرف قبلی را به آن ضمیمه می کند تا بیست وهفت حرف را منتشر نماید)(۶۲۱).
گفتار ما
برای جمع بین روایات وبهره برداری از همه آنها، همان طور که از قسمتهایی از بعضی از روایات بر می آید، می توان گفت امر ونهی وسیره ی عملی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در اجتماع، متناسب با اوضاع واحوال مردم بود وبر اساس (انا معاشر الأنبیاء أمرنا أن نکلم الناس علی قدر عقولهم)(۶۲۲) با ایشان سخن می گفت وامامان معصوم (علیهم السلام) نیز طبق همین سیره عمل می فرمودند وهمان طور که از حدیث دوازدهم این فصل فهمیده می شود آنها مامور نبودند که آن گونه که حضرت حجت (علیه السلام) عمل می فرماید، عمل کنند وما نیز در عصر غیبت ماموریم که به آنچه از ظواهر کتاب وسنت به ما رسیده وفقها برایمان روشن کرده اند عمل نماییم.
واز آنجا که عقل مردم در دوره ی غیبت، به بالاترین مرتبه ی کمال خودش می رسد ناگزیر وقت آن است که احکام فطری الهی در حد کامل اجرا شود وعباراتی مثل (شما از روشن بینان هستید، یا روشنبینان شما) در روایت چهارم و(فهمشان بالا می گیرد) در روایت نوزدهم، بر همین مطلب دلالت دارند. والبته این بدان معنی نیست که حضرت حجت (علیه السلام) به غیر از سیره ی پیامبر اکرم (علیه السلام) عمل می نماید وجمله ی (آنچه در دوره ی آرامش وصلح زمان غیبت رایج بوده باطل می کند) که در روایت دوم آمد ونیز جمله ی (مردم را به عدل دعوت می کند) در همان روایت، وجملاتی از این قبیل، بر این دلالت می کنند که آن حضرت، عدل را در بالاترین مرتبه اش اجرا می فرماید.
حکم عدل، حکمی است که بی تردید، با واقع امر وحقیقت وباطن هستی، موافق است، وواقع امر، همان موافقت با فطرت الهی انسان است که خداوند عز وجل فرموده است: (فطرت الله التی فطر الناس علیها، لا تبدیل لخلق الله، ذلک الدین القیم ولکن أکثر الناس لا یعلمون)(۶۲۳).
با این بیان مختصر معنی عبارات احادیث روشن می شود که از جمله ی آنهاست:
الف - (به امری غیر از امر سابق قیام می کند) در حدیث اول
ب- (دین نو وتازه ای برایتان می آورد). در حدیث چهارم
ج- (امر نو وحکم جدید) در حدیث پنجم
د- (همه ی، کتاب خدا را برای او تأویل می کنند وبا استدلال به آن، در برابر امام می ایستند). در حدیث ششم
ه- (به علم خودش حکم می کند) در روایت یازدهم
و- (به حکم خدا، حکم می کند)در روایت پانزدهم
ز- (به سیره ی پیامبر رفتار نمی کند) در حدیث چهارم از فصل دوم
روایت بیست ودوم بهترین دلیل برای بیانی است که ذکر شد، زیرا این روایت گواه بر این مطلب است که برای هیچیک از پیامبران گذشته، راه نشر علوم فطری که در سینه هایشان بود باز نشد، زیرا مردم قابلیت نداشتند وشرایط مناسب نبود، اما در زمان حضرت حجت (علیه السلام)، چون مردم در درجات بالای کمال فکری وعقلی هستند، آن حضرت می تواند علوم فکری را منتشر کرده وعدل ودادی را که بر بشر آن علوم مترتب می شود اقامه کند.
اما علت خراب شدن بعضی از مساجد به دست آن حضرت، این است که در دین اسلام، مسجد محل عبادت خالصانه وخضوع وخشوع ودر برابر خداوند وبه مقتضای فطرت انسانی، زانو زدن در برابر قدرت لا یزال احدی است، بنابراین اگر مسجد از نظر شکل ساختمان وویژگیهای دیگرش به صورتی در آید که از مکان چنین عبادتی خارج شود، امام (علیه السلام) آن را ویران می کند وبر پایه ای که حق وشایسته ی آن است آن را می سازد، والبته این مطلب تنها یک احتمال است، وروایت شانزدهم، شاهد صحت آن است، ونیز ممکن است علت خراب کردن مسجد، بنا نشدن آن بر اصل تقوی باشد، چرا که طبق آیه شریفه قرآن (لمسجد أسس علی التقوی من أول یوم أحق أن تقوم فیه)(۶۲۴) برای حضور مسلمانان واقامه ی نماز، شایسته تر است ویا احتمال دیگر این است که با توجه به آیه ی (ما کان للمشرکین أن یعمروا مساجد الله شاهدین علی أنفسهم بالکفر...انما یعمر مساجد الله من آمن بالله والیوم الآخر)(۶۲۵) مسجد برخلاف رضای پروردگار به دست کفار ومشرکین ساخته وآباد شده است در حالی که چنین حقی نداشته اند، وفقط مؤمنان به خدا باید متصدی ساختن وآباد کردن مساجد باشند(۶۲۶).
۱۸- ۳: حال مؤمنان (زنده ومرده) وفرشتگان ووظایف مؤمن در زمان ظهور حضرت حجت (علیه السلام)
روایات
۱- ابی الجارود از امام باقر (علیه السلام) از پدرش از جدش (علیهم السلام) نقل می کند: امیر المؤمنین (علیه السلام) روی منبر فرمود: (در آخر الزمان مردی از نسل من ظهور می کند... هرگاه پرچمش به اهتزار در آید شرق وغرب عالم برایش روشن شود، دستش را بر بندگان خدا می نهد ودل هر مؤمنی از پاره های آهن محکمتر می شود ونیرویی برابر چهل نفر پیدا می کند؛ شادی، دل وقبر هر مرده ای را پر می کند ومردگان در گورها یکدیگر را دیدار می کنند وبه قیام قائم، بشارت می دهند)(۶۲۷).
۲- ابوالربیع شامی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (وقتی قائم ما قیام کند خداوند شنوایی وبینایی شیعیان ما را وسعت دهد به طوری که بین آنها وقائم واسطه وپیکی نباشد، آن حضرت با ایشان صحبت می کند وآنها می شنوند ودر همان جایی که هست، آن حضرت را می بینند)(۶۲۸).
۳- در حدیث ابو وائل از امیر المؤمنین (علیه السلام) آمده است: (...از خروج او، یعنی قائم (علیه السلام)، اهل آسمانها وساکنان آنها مسرور می شوند، زمین را همان گونه که از ستم وبیداد پر شده است از عدل وداد سرشار می سازد)(۶۲۹).
۴- برید عجلی از امام باقر نقل می کند: (وقتی قائم قیام کند، دو نفر بر مرکبی سوارند، یکی دست در جیب دیگری می کند وبه قدر حاجتش از آن بر می دارد واو از این کار مانع نمی شود)(۶۳۰).
۵- جابر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند: (دل شیعیان ما را ترس از دشمنانمان فرا گرفته است، وقتی نوبت امر ما برسد ومهدی ما خروج کند، هر یک از شیعیان ما از شیر شجاعتر واز نیزه براتر وکاری تر خواهد شد، دشمن ما را زیر پایش له می کند وبا دو دستش او را می کشد(۶۳۱).
۶- محمد بن احمد فتال در روضه الواعظین از امام زین العابدین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم ما قیام کند خداوند مرض وبیماری را از شیعه ما دور می کندو دلهایشان را چون پاره ی آهن می گرداند..)(۶۳۲).
۷- محمد بن فضیل از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند: (وقتی قائم قیام کند خداوند به فرشتگان دستور می دهد که بر مؤمنین سلام کنند ودر مجالسشان با آنها همنشین باشند..)(۶۳۳).
۸- مفضل از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند: وقتی قائم قیام کند، مؤمن پرنده را از هوا به زیر می طلبد، آن را می کشد، کباب می کند وگوشتش را می خورد..)(۶۳۴).
۹- مفضل از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند: (وقتی قائم قیام کند، خداوند، آزاردهندگان مؤمنین هر زمانی را، به همان صورتی که بوده اند ودر بین آنها زندگی می کرده اند، بر می گرداند تا مؤمنان از آنها انتقام بگیرند)(۶۳۵).
۱۰- ابن مسکان می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: در زمان قائم، مؤمن در مشرق است برادرش را که در مغرب است می بیند وآنکه در مغرب است، برادرش را در شرق می بیند)(۶۳۶).
۱۱- عبد العظیم حسنی از امام جواد (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (قائم ما، مهدی است که در زمان غیبت باید انتظارش را کشید ودر زمان ظهور باید از او اطاعت کرد..)(۶۳۷).
۱۲- اسحاق بن عمار می گوید: (در خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم، از مواسات وهمراهی وهمدردی انسان با برادرش، صحبت فرمود تا اینکه فرمود: (این مربوط به وقتی است که قائم قیام کند که بر مؤمنین واجب است به برادرانشان رسیدگی، احتیاجات آنها را بر آورده وایشان را تقویت نمایند)(۶۳۸).
گفتار ما
روایاتی که در این زمینه وارد شده وبیانگر ویژگیهای یاران حضرت مهدی وفضیلتهای آنهاست، بسیار زیاد است، که در فصلهای پیشین بعضی از آنها ذکر شد ودر اینجا نیز به ذکر تعدادی از آنها بسنده کردیم.
ظاهرا این طور است که دستیابی به این کمالات، ویژه ی اصحاب ویاران خاص آن حضرت نیست، بلکه برای تمام مؤمنین قابل دسترسی است.
اینکه در حدیث اول فرمود: (دستش را بر سر بندگان خدا می نهد وهیچ مؤمنی باقی نمی ماند مگر اینکه دلش مانند پاره آهن می شود). ودر حدیث نوزدهم از فصل هفدهم فرمود: (خداوند دست عنایتش را بر سر بندگان می کشد وعقل آنها زیاد شده فهمشان بالا می گیرد) هر دو به روشنی دلالت می کنند بر اینکه گذاشتن دست مبارکش بر سر بندگان سبب کسب فضیلتهای والا وکمالات بلند نفسانی است؛ وکمالات وعده داده شده در حدیث قرب نوافل(۶۳۹) همان طور که با ریاضتهای شرعی ومبارزه با نفس ومجاهده معنوی قابل دسترسی است، از طریق توجه وعنایت اولیاء الهی وبندگان برگزیده اش نیز بدست آمدنی است، وبلکه آنچه از این راه دوم به دست آید کاملتر واز آلودگیهای پالوده تر است.
اما اینکه فرشتگان وساکنان آسمانها ومردگان از ظهور امام (علیه السلام) خوشحال می شوند به خاطر این است که کفر وستم وبیداد وگناه از ابتدای خلقت آنها را آزار داده واندوهگین می نموده است ووقتی می بینند که ظهور امام (علیه السلام) با مرگ باطل وزنده شدن حق وخاموش شدن آتش کفر وشرک وگسترش ایمان وتوحید همراه است خوشحال می شوند، وبلکه می توان گفت به این خاطر، همه چیز در آسمان وزمین از ظهور آن حضرت مسرور می شوند.
علاوه بر این مطالب، چون امام (علیه السلام) واسطه ی نزول فیض پروردگار بر تمام موجودات عالم هستی است واراده ی پروردگار در اصل وجود اشیاء وکم وکیف ودیگر وجوه عنایات الهی به موجودات از طریق امام محقق می شود(۶۴۰)، بنابراین بین امام وسایر موجودات رابطه ای معنوی برقرار است که وقتی امام به مصیبت واندوهی مبتلا شود آنها اندوهگین وهر گاه مسرور باشد آنها مسرور می شوند. البته این مطلب به شواهد زیادی از روایات مستند است که اینجا محل ذکر آنها نیست.
۱۹- ۳: وضع زمین وآسمان وجو در دوران ظهور مبارک حضرت حجت (علیه السلام)
روایات
۱- یحیی بن علاء رازی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (خداوند، در این امت مردی را، که من از اویم واو از من است، ظاهر خواهد کرد، که برکات زمین وآسمانها را به واسطه ی او بر مردم فرو می ریزد، آسمان بارانش را فرو می فرستد وزمین حاصلش را بروز می دهد، درندگان وجانوران در امان هستند، زمین از عدل وداد سرشار می شود همان طور که پیش از آن از ستم وبیداد پر شده است)(۶۴۱).
۲- ابو بصیر از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم قیام کند...، خداوند به فلک فرمان می دهد که گردش زمانش را کندکند تا اینکه یک روز معادل ده روز می شود ویک ماه برابر با ده ماه ویک سال برابر ده سال)(۶۴۲).
۳- زید بن وهب جهنمی از قول امام حسن (علیه السلام) نقل می کند که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (در آخر الزمان ودر دوران سختی روزگار ونادانی مردم، مردی برانگیخته می شود...و درندگان در حکومت او در آرامش وصلح به سر می برند، زمین برکاتش را بیرون می ریزد وآسمان نعمتهایش را فرو می فرستد، گنجها برای او آشکار می شود، چهل سال بر شرق وغرب مالک است، خوشا به حال کسی که در دوران او را در یابد وسخنش را بشنود)(۶۴۳).
۴- ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم قیام کند یک سال در زمان او برابر ده سال خواهد بود). ابوبصیر می گوید: عرض کردم: (فدایت شوم سالها چگونه طولانی می شود؟) امام (علیه السلام) فرمود: (خداوند به فلک فرمان می دهد که آرامتر حرکت کند ودر نتیجه، روزها وسالها طولانی می شود). عرض کردم: (بعضی می گویند اگر در فلک وحرکت آن تغییری ایجاد شود همه چیز نمی گویند، خداوند ماه را برای پیامبرش دو نیمه کرد، وقبل از آن، خورشید را برای یوشع بن نون بر گرداند واز طولانی بودن روز قیامت خبر داد که برابر هزار سال از سالهای معمولی است)(۶۴۴).(۶۴۵)
۵- محمد بن مسلم ثقفی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (قائم ما با افتادن ترس در دل دشمنانش یاری وبا کمک ما تایید می شود، زمین برای او می پیچد، گنجها برایش آشکار می شود وسلطنتش شرق وغرب عالم را می گیرد..)(۶۴۶).
۶- مفضل از قول امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (وقتی قائم، قیام کند، زمین به نور پروردگارش می درخشد ومردم از پرتو خورشید بی نیاز می شوند)(۶۴۷).
۷- علی بن عقبه از پدرش از امام صادق (علیه السلام) چنین روایت کرده است: (وقتی قائم قیام کند، به عدل حکم می نماید وستم از بین می رود، راهها امن وبی خطر می شود، زمین برکتهایش را بیرون می فرستد وهر حقی به صاحبش بر می گردد)(۶۴۸).
۸- در حدیث جابر از قول امام باقر (علیه السلام) آمده است که امام حسین (علیه السلام) قبل از اینکه کشته شود در مورد زمان حضرت قائم (علیه السلام) وحوادث آن زمان، به یارانش چنین فرمود: برکت از آسمان به زمین فرو می بارد، به طوری که به اراده ی خداوند، درختان همیشه میوه دارند ومیوه ی زمستان در تابستان ومیوه ی تابستان، در زمستان خورده می شود واین مصداق آیه ی شریفه است که می فرماید: (ولو أن أهل الکتاب آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والأرض ولکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون)(۶۴۹).
گفتار ما
خلاصه ی آنچه می توان درباره ی این رویات گفت این است که خداوند، خالق تمام چیزها ومدبر همه ی آنهاست واز اینکه امور از راهی غیر از اسباب، صورت پیدا کند ناخوش دارد واختیار اسباب هم به دست خود اوست، بنابراین چه مانعی دارد که در دوره ای از زمان، اسباب وکار آنها را به شیوه ای غیر از آنچه در گذشته بوده است مقرر فرماید؟
آنچه امام باقر (علیه السلام) در حدیث چهارم فرموده اند ونیز موضوع خلقت حضرت عیسی (علیه السلام) - بدون سبب واقع شدن پدر برای تولد- ونیز طول عمر حضرت قائم (علیه السلام) ورجعت پیامبران وامامان (علیهم السلام) واعمال خارق العاده ومعجزات وکراماتی که از پیامبران واولیاء صادر شده است، از این قبیل هستند.
بنابراین فقط به این خاطر که معنی روایات به ذهن واندیشه ی کوتاه نگر ما، روشن وقابل قبول نیست نمی توان در سند بعضی از روایات شک وخدشه وارد کرد، زیرا مقدار زیادی از این مطالب در لابه لای روایاتی آمده است که آن روایات از اموری به ما خبر می دهد که بعضی از آن امور، واقع شده است واین امر به تنهایی، بر صحیح بودن سند ومتن روایت تاکید می کند هر چند که ما در حال حاضر مقصود آن را نفهمیم.
علاوه بر آنچه ذکر شد، از مجموعه ی روایات مربوط به غیبت چنین فهمیده می شود که در دوره ی غیبت وظهور، آن طور که در مقدمه ی کتاب اشاره کردیم، بیشتر اتفاقات، از امور غیر عادی است، وشاید بتوان ادعا کرد که روایات در این مورد، از تواتر معنوی برخوردار هستند وبنابراین جایی برای انکار وتعجب وبعید شمردن این امور، وجود ندارد.
۲۰- ۳: نزول حضرت عیسی (علیه السلام) برای یاری قائم آل محمد (علیهم السلام) واقتدا به آن حضرت
روایات
۱- معمر بن راشد از امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود: (مهدی از نسل من است، وقتی خروج کند عیسی بن مریم برای یاریش فرود می آید، او را پیش رو قرار داده وپشت سرش اقتدا می کند)(۶۵۰).
۲- ابوبصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (آنچه از سنتهای الهی در مورد غیبتهای آنان جریان پیدا کرده است درباره ی قائم ما اهل بیت نیز جاری می شود... سپس خداوند عز وجل او را ظاهر می کند وشرق وغرب عالم را به دست او فتح می نماید، عیسی بن مریم روح الله نازل می شود وپشت سر او نماز می خواند..)(۶۵۱).
۳- جابر بن عبد الله انصاری از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (...مهدی از نسل من است، بین رکن ومقام ظهور می کند، پیراهن ابراهیم وردای اسماعیل را به تن ونعلین شیث را به پا دارد ودلیل این مطلب، فرمایش پیامبر است که فرمود: عیسی بن مریم، از آسمان فرود می آید وهمراه من مهدی من است، وقتی ظهور کرد او را بشناسید). سپس عیسی می میرد ومهدی منتظر از آل محمد باقی می ماند)(۶۵۲).
۴- در روایت مرفوعه جعفر بن محمد فزاری از امام باقر (علیه السلام) آمده است: (ای خیثمه! زمانی خواهد آمد که مردم از خدا وتوحید، شناختی نداشته باشند، تا اینکه دجال خروج کند وعیسی بن مریم از آسمان فرود آید وخداوند به دست او دجال را بکشد، مردی از اهل بیت من پیشاپیش مردم نماز گزارد، آن موقع عیسی پشت سر ما نماز می خواند واگرچه او پیامبر است اما ما از او برتر هستیم)(۶۵۳).
۵- شهر بن حوشب می گوید: حجاج به من گفت: (آیه ای در قرآن هست که مرا عاجز کرده است). گفتم: ای امیر! آن کدام آیه است؟ حجاج گفت: (وان من أهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته)(۶۵۴)، به خدا قسم من دستور می دهم که یهودی ونصرانی را بکشند، وقتی آنها گردن زده می شوند با دقت به آنها می نگرم نمی بینم لبهایشان تکان بخورد- وشهادتین بگویند- تا اینکه خاموش می شوند). گفتم: (خدا امیر را سلامت بدارد، تاویل این آیه این طور نیست). حجاج گفت: تأویل آیه چیست؟ گفتم: (عیسی (علیه السلام) قبل از روز قیامت به دنیا فرود می آید وهیچیک از یهودیان ومسیحیان باقی نمی ماند مگر اینکه قبل از مرگش به او ایمان می آورد، وپشت سر حضرت مهدی نماز می خواند). حجاج گفت: (وای بر تو!! از کجا چنین تأویلی آوردی؟) گفتم: (محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) این را به من فرمود). حجاج گفت: (به خدا قسم از سرچشمه ای زلال، آن را گرفته ای)(۶۵۵).
گفتار ما
عباراتی که گواه آن است که عیسی (علیه السلام) پشت سر مهدی - عجل الله تعالی فرجه - نماز می خواند، در روایات زیاد است، وشاید - البته خدا می داند- علت اصرار وتأکید امامان معصوم (علیهم السلام) بر این مطلب، این باشد که چون پیروان عیسی (علیه السلام) که جمعیت زیادی از اهل زمین را هم تشکیل می دهند، گمان می کنند که عیسی (علیه السلام)، آخرین پیامبر است ونمرده است، ظهور خواهد کرد وزمین را از فساد پاک خواهد نمود واوست که بشر را از فساد وتباهی وظلم وآلودگیهای دیگر نجات خواهد داد، واین بیانات به منظور نفی این خیال وباطل اعلام نمودن آن است، چنانکه در روایات چهارم وپنجم هم به این مطلب اشاره شده است.
دقت در زوایای این روایات نشان می دهد که مقصود روایات، همان چیزی است که ما بیان نمودیم نه اینکه مقصود آنها، بیان اصل رجعت حضرت عیسی - علی نبینا وآله و (علیه السلام) - باشد.
اما نزول وفرود آمدن حضرت عیسی (علیه السلام) به یکی از دو معنی است:
الف - اگر مقصود از آیه ی (بل رفعه الله الیه)(۶۵۶) این باشد که خداوند او را به آسمانها بالا برد، در نزول وفرودش اشکالی نیست وهمان معنای اصلی نزول وفرود آمدن را خواهد داشت.
ب - اگر مقصود از آیه، میراندن آن حضرت وقبض روحش باشد، نزول به معنی بازگشت روح مبارکش به بدن وحضورش در کنار قائم (علیه السلام) خواهد بود(۶۵۷).
۲۱- ۳: مدت عمر وحکومت امام زمان (علیه السلام) بعد از ظهور، وتعیین کسی که غسل وکفن ودفن آن حضرت را به عهده می گیرد
روایات
۱- جابر جعفی می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: (قائم پس از ظهور چه مدت زنده است؟) فرمود: (نوزده سال)(۶۵۸).
۲- جابر جعفی در حدیث دیگری می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: (قائم در دوره ی ظهور تا قبل از مرگ چه مدت عمر می کند؟) امام (علیه السلام) فرمود: (از زمان قیام تا مرگش نوزده سال)(۶۵۹).
۳- علی بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (قائم از نسل من، به اندازه ی ابراهیم خلیل الرحمان عمر می کند، در بین مردم قیام می کند در حالی که هشتاد ساله است وچهل سال در میان آنها زندگی می کند، زمین را همان طور که از ستم وبیداد پر شده است از عدل وداد سرشار می سازد)(۶۶۰).
۴- در سوالی که مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) پرسیده آمده است: (مولای من!مدت عمر آن حضرت (مهدی) (علیه السلام) وحکومتش چقدر است؟) امام (علیه السلام) فرمود: (خداوند فرموده است: (فمنهم شقی وسعید فأما الذین شقوا ففی النار لهم فیها زفیر وشهیق خالدین فیها مادامت السموات والأرض الا ماشاء ربک ان ربک فعال لما یرید وأما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السموات والأرض الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذوذ)(۶۶۱) ومجذوذ به معنی مقطوع وبریده است، یعنی عطایی که قطع شدنی نیست بلکه دائمی است وحکومتی که از بین نمی رود وامری که جز به اختیار واراده ومشیت پروردگار، باطل شدنی نیست واز این اراده ومشیت جز خود او کسی باخبر نیست، سپس قیامت می آید وآنچه خداوند در کتابش در شرح آن فرموده است)(۶۶۲).
۵- ابوالجارود از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (قائم سیصد ونه سال حکومت می کند، همان طور که اصحاب کهف در غارشان سیصد ونه سال درنگ کردند، او زمین را همان طور که از ستم وبیداد پرشده است از عدل وداد، سرشار می نماید)(۶۶۳).
۶- زید بن وهب جهنمی از امام حسن (علیه السلام) از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (...در بین شرق وغرب عالم چهل سال حکومت می کند، خوشا به حال کسی که روزگارش را دریابد وسخنش را بشنود..)(۶۶۴).
۷- ابن ابی یعفور از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (قائم، نوزده سال حکومت می کند)(۶۶۵).
۸- عبد الکریم خثعمی می گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: (قائم چه مدت حاکم خواهد بود؟) فرمود: (هفت سال، روزها وشبها برایش طولانی می شود تا اینکه یک سال برابر ده سال معمولی می شود..)(۶۶۶).
۹- عبد الله بن قاسم بطل درباره ی آیه ی (ثم رددنا لکم الکرة علیهم)(۶۶۷)، از قول امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (آیه به خروج امام حسین (علیه السلام) در میان هفتاد تن از یارانش مربوط می شود) تا اینکه فرمود: (وقتی دلهای مؤمنان به شناخت قطعی رسید که آن حضرت، امام حسین (علیه السلام) است، آنگاه مرگ حضرت حجت فرا می رسد وامام حسین (علیه السلام)، او را غسل می دهد، کفن وحنوط می کند ودفن می نماید، واین امور مربوط به وحی از جز وحی کسی دیگری عهده دار نیست)(۶۶۸).
۱۰- در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) آمده است: (حسین (علیه السلام)، در میان یارانش که با او کشته شدند ودر حالی که هفتاد پیامبر، همان طور که با موسی بن عمران بودند، با او هستند می آید، قائم (علیه السلام)، انگشتر - یا مهر- را به او می سپارد وحسین (علیه السلام) همان کسی است که آن حضرت را غسل می کند، کفن می پوشاند، حنوط می کند ودر قبر می گذارد)(۶۶۹).
گفتار ما
این روایات از طول عمر آن حضرت (پس از ظهورش، خبر می دهد، لکن چنانکه پیداست، مدت عمر آن حضرت را مختلف بیان کرده اند که شاید بتوان به این صورت، بین روایات، جمع وتوافق ایجاد نمود:
مقصود از زمان در بعضی از روایات، همان چیزی است که در روایت دوم ونیز روایت چهارم از فصل نوزدهم همین باب آمده است که می گویند: (خداوند به فلک فرمان می دهد که گردش زمانش را کند کند تا اینکه یک روز، معادل ده روز، یک ماه معادل ده ماه، ویک سال برابر ده سال می شود). و(یک سال در زمان او برابر ده سال است). ودر بعضی از روایات دیگر مقصود، همان وقت وزمان عادی ورایج در بین ماست.
شاید بعضی از روایات در صدد بیان طول دوران زندگی ایشان تا زمان فوت باشد وبعضی دیگر درصدد بیان دوران حکومت آن حضرت وحکومت امامان معصوم (علیهم السلام) بعد از رجعت باشد، زیرا که دوره ی رجعت هم جزء حکومت وادامه ی آن حساب می شود. ونیز ممکن است روایاتی که طول دوران زندگی یا حکومت ایشان را ذکر کرده است، به دوره ی رجعت ایشان بعد از مرگ، مربوط باشد.- البته علم واقعی نزد خداست-.
در فصل ششم از باب چهارم نیز روایاتی ذکر خواهد شد که به مدت عمر پیامبر وامامان معصوم (علیهم السلام)، بعد از رجعت، اشاره می نماید.
اما درباره ی مرگ عادی حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه - یا کشته شدن ایشان، ظاهرا با توجه به دو روایت آخر در همین فصل باید گفت که ایشان به مرگ عادی از دنیا می روند.

باب چهارم: رجعت

۱- ۴: تخلف ناپذیر بودن رجعت بعد از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات
۱- امیر المؤمنین (علیه السلام) خطاب به کمیل می فرماید: (...ای کمیل! گذشتگان شما بی تردید به این عالم باز می گردند وآیندگان شما بدون شک- در کنار مهدی (علیه السلام) - بر دشمنان پیروز خواهند شد)(۶۷۰).
۲- زراره می گوید: (از امام صادق (علیه السلام) درباره ی امور مهمی مثل رجعت وشبیه آن سوال کردم). حضرت فرمود: (آنچه سوال می کنی هنوز وقتش نرسیده است وخداوند تعالی فرموده است: (بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولما یأتیهم تأویله)(۶۷۱).(۶۷۲)
۳- ابو بصیر می گوید: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: (آیا مردم عراق رجعت را انکار می کنند؟) عرض کردم: آری، فرمود: آیا قرآن نمی خوانند که می فرماید: (ویوم نحشر من کل أمه فوجا)(۶۷۳).(۶۷۴)
۴- ابو بصیر ومحمد بن مسلم، در تفسیر آیه ی (وحرام علی کل قریه أهلکناها أنهم لا یرجعون)(۶۷۵) از امام صادق وامام باقر (علیهما السلام) نقل می کنند که فرمودند: (هر قریه ای که خداوند مردمش را با عذاب نابود سازد، مردم آن قریه در رجعت بر نمی گردند، واین آیه محکمترین دلیل بر رجعت است، زیرا هیچ مسلمانی بازگشت ورجعت همه ی مردم در قیامت را انکار نمی کند، چه آنها که هلاک شده باشند وچه آنها که هلاک نشده باشند، بنابراین (لا یرجعون) یعنی در رجعت بر نمی گردند اما در قیامت بر می گردند تا اینکه وارد جهنم شوند)(۶۷۶).
۵- حسن بن جهم می گوید: مامون به امام رضا (علیه السلام) گفت: (ای ابالحسن درباره ی رجعت چه می فرمائید؟) امام (علیه السلام) فرمود: (رجعت حق است، در ادیان گذشته هم بوده وقرآن از آن یاد کرده است..)(۶۷۷).
۶- احمد بن عقبه از پدرش نقل می کند که از امام صادق (علیه السلام) سوال شد که آیا رجعت حق است؟ امام (علیه السلام) فرمود: (آری)(۶۷۸).
۷- احمد بن ابی عبد الله برقی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (هر کس به هفت چیز اعتراف کند مؤمن است) واز جمله ی آنها ایمان به رجعت را نام برد)(۶۷۹).
۸- فضل بن شاذان از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (هر کس... به رجعت اعتراف کند... او واقعا مؤمن واز شیعیان ما اهل بیت است)(۶۸۰).
گفتار ما
بر خواننده ی محترم پوشیده نیست که روایات این فصل وفصلهای آینده تعداد اندکی از احادیثی است که بر رجعت ومسائل مربوط به آن دلالت می کند وهر کس روایات بیشتری را طالب است باید به کتابهای مفصل مربوط به موضوع مراجعه نماید.
برای توضیح اصل رجعت کافی است کلام استاد بزرگوار - رضوان الله تعالی علیه- در بحث روائی پیرامون آیه (هل ینظرون الا أن یاتیهم الله فی ظلل من الغمام والملائکه وقضی الأمر والی الله ترجع الأمور)(۶۸۱) در تفسیر المیزان(۶۸۲) را نقل نمائیم.
استاد علامه - رضوان الله تعالی علیه - می فرماید: (بدانکه این آیه از ناحیه امامان معصوم (علیهم السلام) سه تفسیر شده است، یکی به روز قیامت، که در تفسیر عیاشی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است، دیگری به رجعت که صدوق از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است وسومی به ظهور مهدی (علیه السلام) که عیاشی به دو طریق از امام باقر (علیه السلام) در تفسیرش آورده است ونظیر این تفاسیر زیاد است.
هر گاه تامل ودقت نمایی، آیات زیادی را می یابی که تفسیری که از امامان (علیهم السلام) درباره ی آنها به ما رسیده است، گاهی تفسیر به قیامت است، گاهی تفسیر به رجعت وگاهی تفسیر به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، واین قضیه، غیر از وحدت ویکسانی در چگونگی وسنخیتی که بین این سه واقعه وجود دارد، دلیل دیگری ندارد، ومردم چون درباره ی حقیقت روز قیامت تحقیقی نکرده اند وبرای فهم آنچه قرآن در بیان وضع این روز بزرگ بیان فرموده، وقتی را اختصاص نداده وهمتی مصروف نداشته اند، بنابراین درباره ی معنی این روایات به اختلاف وتفرقه دچار شده اند، وگروهی از آنها، این روایات را با وجود اینکه تعداد آنها به صدها وشاید در ابواب مختلف به پانصد عدد می رسد، به دور انداخته ونادیده گرفته اند، وگروهی، با وجود اینکه روایات کاملا روشن هستند، آنها را تأویل نموده وبه معنی دیگری برگردانده اند وگروهی هم - که در بین سه گروه بهترین طریقه را در پیش گرفته اند- روایات را نقل می کنند ودر مورد آنها هیچ بحث وتوضیحی ندارند.
عموم مسلمانان - غیر از شیعه - هر چند که به ظهور حضرت مهدی اعتراف کرده وآن را به طرق متواتر از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند، اما رجعت را انکار کرده واعتقاد به آن را از ویژگیهای شیعه دانسته اند وبعضی از منسوبین به شیعه نیز در این روزگار، همان نظر را پذیرفته اند).
کمی بعد، در ادامه مطلب، استاد- رضوان الله تعالی علیه - می فرماید: (روایاتی که رجعت را اثبات می کنند، اگرچه با هم اختلافاتی دارند اما همه ی آنها در این معنی متحدند که سیر وحرکت نظام عالم به سمتی است که تمام آیات الهی به منتهای ظهور خود برسند ودیگر معصیت خدای سبحان انجام نشود، بلکه به طور خالص وبدون دخالت هوای نفس ووسوسه ی شیطان، عبادت شود، عده ای از دوستان ودشمنان خدای تعالی، که مرده اند، به دنیا بر گردند وحق وباطل کاملا از هم جدا وشناخته شوند.
این مطلب می رساند که رجعت یکی از مراتب روز قیامت است، هر چند از نظر بروز وظهور حقایق، در مرتبه ی پایینتری است، زیرا در ایام رجعت امکان فساد وفتنه انگیزی هست - اما در قیامت امکان شرارت وفساد هم وجود ندارد- واز همین رو، در دوران ظهور حضرت مهدی نیز شاید از مراتب قیامت باشد زیرا در آن روز نیز، حق ظهوری آشکار دارد، هر چند که در این جهت، روز ظهور باز در مرتبه ای پایینتر از رجعت قرار دارد.
از قول امامان معصوم (علیهم السلام) نیز وارد شده است که: (ایام الله سه روز است، روز ظهور، روز رجعت وروز قیامت)(۶۸۳).
وهمین نکته، یعنی یکی بودن حقیقت این سه روز واختلافشان در مراتب ودرجات، باعث شده است که امامان معصوم (علیهم السلام)، بعضی از آیات را گاه به قیامت، گاهی به رجعت وگاهی به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تفسیر فرمایند.
از آنچه ذکر شد- که ما به خاطر رعایت اختصار از نقل آنها خودداری کردیم - معلوم شد که این روز - رجعت- امکان دارد وبلکه وقوع آن حتمی است وکسی که آن را انکار می کند، هیچ دلیلی برای انکارش ندارد)(۶۸۴).
مطلب دیگر اینکه، آنچه از روایات رجعت بر می آید این است که محل وقوع آن همین جهان طبیعی ومادی است که ما در آن زندگی می کنیم وبه عوالم دیگر مربوط نیست.
زنده شدن بندگان برگزیده وبازگشتشان به این دنیا وجنگ با ابزارهای مادی وکشتن دشمنان خدا، یا شهید شدن آن بندگان برگزیده ومسائلی از این قبیل، چیزهایی است که در همین جهان اتفاق می افتد ودر واقع، خداوند سبحان، قبل از اینکه قیامت واقع شود وتمام مردگان اعم از نیکوکار وبدکردار را زنده نماید، گوشه ای از قدرت بی حد وحساب خود را در این عالم به نمایش می گذارد.
۲- ۴: رجعت پیامبران وامامان دوازده گانه ی شیعه (علیهم السلام)
روایات
۱- محمد بن مسلم می گوید: قبل از اینکه ابوالخطاب از مرام حق منحرف شود(۶۸۵)، از حمران بن اعین وابو الخطاب شنیدم که هر دو می گفتند که از امام صادق (علیه السلام) شنیده اند که فرمود: (...رجعت، عمومی نیست بلکه مربوط به عده ی خاصی است، جز آنها که دارای ایمان ناب وغیر از آنها که کافر خالص هستند کسی رجعت نمی کند)(۶۸۶).
۲- فیض بن ابی شیبه می گوید: امام صادق (علیه السلام) در حالی که آیه ی (واذ أخذ الله میثاق النبیین)(۶۸۷) را تلاوت می کرد فرمود: (تا به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ایمان آورند وامیر المؤمنین علی (علیه السلام) را یاری کنند) فیض می گوید: عرض کردم: (تا اینکه امیر المؤمنین را یاری کنند؟) امام (علیه السلام) فرمود: (آری، به خدا قسم، از زمان آدم گرفته تا آخر، خداوند پیامبری را بر نیانگیخته مگر اینکه همه را به دنیا بر می گرداند تا تحت فرماندهی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) با دشمنان، جنگ کنند)(۶۸۸).
۳- جمیل بن دراج می گوید: در خدمت امام صادق (علیه السلام)، آیه ی (انا اننصر رسلنا والذین آمنوا فی الحیوة الدنیا ویوم یقوم الأشهاد)(۶۸۹) را تلاوت کردم، امام (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم، این به رجعت مربوط است، آیا نمی دانی که بیشتر پیامبران در دنیا یاری نشده وکشته شدند وامامان همه یاری نشده وکشته شدند؟ پس، این به رجعت مربوط است).جمیل می گوید: آیه ی (واستمع یوم المناد من مکان قریب یوم یسمعون الصیحة بالحق، ذلک یوم الخروج)(۶۹۰) را قرائت کردم. باز امام (علیه السلام) فرمود: (آن مربوط به رجعت است)(۶۹۱).
۴- بکیر بن اعین می گوید: (کسی که هیچ تردید در او ودرستی سخنش ندارم؛ یعنی امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: (پیامبر وعلی رجعت می کنند)(۶۹۲).
۵- جابر بن یزید، درباره ی آیه ی (یا أیها المدثر قم فأنذر)(۶۹۳) از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود، مقصود آیه، محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وقیامش در هنگام رجعت است که مردم را می ترساند ومقصود از (انها لاحدی الکبر نذیرا) یعنی محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) و(نذیرا للبشر)(۶۹۴) به رجعت مربوط است و(انا أرسلناک کافه للناس)(۶۹۵) نیز به رجعت مربوط است)(۶۹۶).
۶- ابو خالد کابلی از امام زین العابدین (علیه السلام) درباره ی آیه ی (ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد)(۶۹۷) نقل می کند که فرمود: (پیامبر شما (صلی الله علیه وآله وسلم) به سوی شما بر می گردد)(۶۹۸).
۷- سلام بن مستنیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (اسمی بر خود نهادند، که خداوند، جز علی بن ابی طالب کسی را به این اسم ننامید(۶۹۹) وحقیقت آن هنوز روشن نشده است). عرض کردم: (فدایت شوم! حقیقت آن چه موقع معلوم می شود؟) امام (علیه السلام) فرمود: (وقتی موقع آن برسد، خداوند، پیامبران ومؤمنان را در رکابش گرد می آورد تا او را یاری کنند، وخدا فرموده است: (واذ أخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب وحکمة) تا آنجا که می فرماید: (أنا معکم من الشاهدین)(۷۰۰).
در آن روز، پیامبر، پرچم را به علی بن ابی طالب (علیه السلام) می سپارد واو امیر تمام مخلوقات خواهد بود، همه مخلوقات، زیر پرچم او هستند واو امیر آنهاست، پس این حقیقت آیه خواهد بود)(۷۰۱).
۸- یونس بن ظبیان از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (کسی که قبل از روز قیامت به حساب مردم می رسد حسین بن علی (علیهما السلام) است، اما روز قیامت، هنگامه ی برانگیخته شدن به سوی بهشت وجهنم است)(۷۰۲).
۹- محمد بن سلیمان دیلمی از پدرش نقل می کند که گفت: (از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه ی (وجعلکم أنبیاء وجعلکم ملوکا)(۷۰۳) سوال کردم، امام (علیه السلام) فرمود: پیامبران، رسول الله، ابراهیم، اسماعیل وفرزندانش هستند وملوک وپادشاهان، ما هستیم، عرض کردم: (کدام ملک وپادشاهی به شما داده شده است؟) فرمود: (ملک بهشت وملک رجعت)(۷۰۴).
۱۰- صالح بن میثم از امام باقر (علیه السلام) درباره ی آیه ی (وله أسلم من فی السموات والأرض طوعا وکرها)(۷۰۵) نقل می کند که فرمود: (آن مربوط به وقتی است که علی (علیه السلام) بفرماید: من از تمام مردم به آیه ی (وأقسموا بالله جهد أیمانهم لا یبعث الله من یموت بلی وعدا علیه حقا ولکن أکثر الناس لا یومنون...کاذبین)(۷۰۶) اولی ومقدم هستم)(۷۰۷).
۱۱- در کتاب من لا یحضره الفقیه آمده است: امام صادق (علیه السلام) فرمود: (هر کس به رجعت ما ایمان نداشته باشد ومتعه ی ما را حلال نشمارد از ما نیست)(۷۰۸).
۱۲- هروی از امام رضا از پدرانش از امیر المؤمنین (علیهم السلام) از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که خداوند سبحان در شب معراج، در تجلیل از جانشینان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به پیامبرش فرمود: (... زمین را بوسیله ی آخرین آنها از دشمنانم پاک می کنم). تا آنجا که فرمود: (حکومتش را دوام بخشم وتا روز قیامت در میان اولیائم دست به دست بگردانم)(۷۰۹).
۱۳- موسی بن عبد الله نخعی از قول امام هادی (علیه السلام)، در زیارت جامعه نقل می کند: (... و- خداوند- مرا از کسانی که از آثار وگامهای شما پیروی می کنند وراه شما را طی می نمایند وبه هدایت شما، راه می یابند ودر گروه شما محشور می شوند ودر رجعت شما، به دنیا بر می گردند ودر دولت شما به سلطنت می رسند وبا سلامت شما بزرگی می یابند ودر روزگار قدرت شما، قدرت می یابند وفردا چشمشان به دیدن شما روشن می شود قرار دهد)(۷۱۰).
۱۴- صفوان بن مهران جمال در زیارت اربعین از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می کند: (گواهی می دهم که به شما ایمان دارم وبه بازگشت شما یقین دارم وبه احکام دین وعواقب امورم ملتزم هستم)(۷۱۱).
۱۵- در دعای عرفه از امام سجاد (علیه السلام) می خوانیم: (پروردگارا بر اولیاء آنها که به مقامشان معترفند...و ایام (رجعت) آنها را انتظار می کشند وبه سوی آنها چشم دوخته اند درود فرست)(۷۱۲).
۱۶- در زیارت امام حسین (علیه السلام) که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده آمده است: (تو خون به ناحق ریخته در زمین هستی، خونی که جز به دست اولیاء تو، خونخواهی نخواهد شد)(۷۱۳).
۱۷- از همان بزرگوار نقل شده است: (...به دست شما خونخواهی هر مؤمنی انجام می شود)(۷۱۴).
۱۸- از همان بزرگوار نقل شده است: (خداوند وشما را گواه می گیرم که به شما ایمان وبه رجعت شما یقین دارم)(۷۱۵).
۱۹- از همان بزرگوار نقل شده است: (...دل من تسلیم شما، امر من تابع شما، ونصرت ویاریم برای شما حاضر وآماده است تا اینکه خداوند حکم کند واو بهترین حاکم در دین من است، شما را بر می انگیزد، پس من با شما هستم وبا دشمنان شما نیستم، من به رجعت شما مؤمن هستم، قدرت خدا ومشیت او را انکار نمی کنم وهرگز گمان نمی کنم که آنچه او اراده می کند نشدنی باشد)(۷۱۶).
۲۰- از همان بزرگوار نقل شده است: (...ای خواننده ی به سوی خدا! گوش به فرمانم. گوش به فرمانم.گوش به فرمانم. آماده ی یاری شما هستم، تا خداوند به دینش حکم کند وشما را برانگیزد)(۷۱۷).
۲۱- در زیارتی که حسین بن روح- رضی الله عنه - از ناحیه ی مقدسه حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه - نقل کرده آمده است: (... ورحمت وبرکات ودرود خدا بر شما باد تا اینکه به حضور شما بازگردم ودر رجعت شما رستگار شوم)(۷۱۸).
۲۲- در مصباح الزائر آمده است: از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است باید گوید: (...من از معتقدان به فضل شما ومعترف به رجعت هستم، هیچ قدرتی برای خدا را، انکار نمی کنم وواقع شدن چیزی جز آنچه خدا بخواهد به گمانم خطور نمی کند)(۷۱۹).
گفتار ما
تعدادی از روایات وبخشهایی از زیارات که از آنها می توان به رجعت پیامبران وامامان (علیهم السلام) استدلال کرد آورده شد وروایاتی نیز بعدا خواهد آمد، اما چیزی که هست، مساله رجعت از اموری است که تصور آن هم برای عموم مردم سخت است تا چه رسد به تصدیق وقبول کردن آن. واز همین روست که بعضی از امامان (علیهم السلام) غالبا برای اظهار وقوع رجعت، سوگند خورده اند وبر رجعت انبیاء وامامان (علیهم السلام) از حد اشاره گذرانده، وتصریح کرده اند، تا اینکه برای عموم مردم وبلکه برای بعضی از دانشمندان ومحدثین وخواصی که ممکن است عجیب وبعید بودن رجعت به دلشان خطور کند، هیچ شک وتردیدی در اصل وقوع وخصوصیات رجعت، باقی نماند. ونیز از همین رو برای بیان حتمی وقطعی بودن آن به آیه ی (بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولما یأتیهم تأویله)(۷۲۰) متمسک شده وآن را شاهد آورده اند ونیز به ما آموخته اند که در زیارت امامان معصوم (علیهم السلام) با تاکید بر واقع شدن مساله رجعت بگوییم: (به رجعت شما معترفیم وهیچ قدرتی برای خدا را، انکار نمی کنیم).یا بگوییم: (وقوع چیزی جز آنچه خدا بخواهد، به گمان ما نرسد) وشبیه این حرفها.
بنابراین آنچه از عموم روایات رجعت به ویژه از این روایاتی که ذکر شد بر می آید، این است که خدای تعالی قصد نابود کردن سریع جهان وبلافاصله بر پا کردن قیامت وحشر خلائق را ندارد، بلکه به عکس، بنای آن ذات مقدس این است که جهان، باقی باشد، وبر خلاف زمانهای پیشین، عدالت بر پا شود وایمان وتوحید برقرار باشد وادامه پیدا کند.
از آنجا که اراده ی خدای تعالی وبنای او بر این نیست که زمین، از حجت خالی باشد، ناگزیر باید قبل از قیامت وبر پاشدن عدل الهی در جهان آخرت، حجتهای الهی - صلوات الله علیهم اجمعین- رجعت کنند ودر بین رجعت کنندگان حکومت نمایند، ودلهای آنان وشیعیانشان را آرامش وتسلی بخشند.
۳- ۴: اولین امامی که رجعت می کند
روایات
۱- در حدیث محمد بن مسلم از حمران وابوالخطاب، از قول امام صادق آمده است که فرمود: (اولین کسی که زمین بر رویش شکافته می شود وبه دنیا بر می گردد حسین بن علی (علیهما السلام) است)(۷۲۱).
۲- از رفاعه بن موسی نقل شده که امام صادق (علیه السلام) فرمود: (اولین کسانی که به دنیا بر می گردند، حسین بن علی (علیهما السلام) ویارانش ویزید بن معاویه ویارانش هستند، وهمه ی آنها را از اول تا آخر می کشد). سپس امام صادق (علیه السلام) تلاوت فرمود: (ثم رددنا لکم الکرة علیهم وامددناکم بأموال وبنین وجعلناکم أکثر نفیرا)(۷۲۲))(۷۲۳).
۳- احمد بن عقبه از پدرش نقل می کند که از امام صادق (علیه السلام) درباره ی حق بودن رجعت سوال شد. حضرت فرمود: (آری حق است). سوال شد: (اولین کسی که خروج می کند کیست؟) فرمود: (حسین بعد از قائم (علیه السلام) خروج می کند). عرض کردم: (آیا همه ی مردم با او هستند؟) فرمود: (نه، بلکه همان طور که خدای تعالی فرموده است: (یوم ینفخ فی الصور فتأتون أفواجا)(۷۲۴)) گروهی بعد از گروه دیگر خروج خواهند کرد(۷۲۵).
۴- جابر جعفی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (...آنگاه منتصر - یاری شده- به دنیا بر می گردد واو حسین (علیه السلام) است که به خونخواهی خود ویارانش قیام می کند، می کشد وبه اسارت می گیرد تا اینکه سفاح، از زمین خارج شود، واو امیر المؤمنین (علیه السلام) است)(۷۲۶).
۵- در زیارت امام حسین (علیه السلام) که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده آمده است: (...گواهی می دهم که تو به عدل وداد امر کردی ومردم را به سوی آن دعوت نمودی وگواهی می دهم که تو ثارالله- خون الهی به ناحق ریخته - در زمین هستی تا به خاطر تو از جمیع خلقش خونخواهی نماید)(۷۲۷).
۶- در زیارت دیگری که از همان بزرگوار برای امام حسین (علیه السلام) نقل شده چنین آمده است: (...زمین وهر که روی آن است در گرو خون تو وخونخواهی توست، یا بن رسول الله! گواهی می دهم که آن یاری وپیروزی که خدا به تو وعده داد خواهد رسید ووعده ی حق برای نابودی دشمنت محقق خواهد شد)(۷۲۸).
۷- در دعای روز سوم شعبان، ولادت امام حسین (علیه السلام)، که از ناحیه مقدسه امام زمان (علیه السلام) رسیده چنین آمده است: (پروردگارا! به حق آن کسی که در این روز متولد شده...آقای خاندان، که در روز رجعت با نصرت الهی یاری می شود ودر برابر کشته شدنش، امامان از نسل او هستند ودر تربتش شفای امراض قرار داده شده ودر رجعت - عده ای - با او رستگار می شوند، وجانشینان پیمبر بعد از قائم وغیبتش، از خاندان اویند تا خونهای ناحق ریخته شده را طلب کنند وپروردگار جبار را خشنود سازند وبهترین یاوران - حق وامامان - باشند، ودرود خدا درگذر شب وروز بر آنان باد)(۷۲۹).
گفتار ما
از مجموع این روایتها وزیارتها وحدیث هشتم ونهم از فصل بیست ویکم از باب سوم چند مطلب روشن می شود:
الف - اولین کسی که رجعت می کند کیست؟
ب - چه موقع رجعت می کند؟
ج - همراه چه کسانی رجعت می کند؟
د- با چه کسانی مبارزه وجنگ می کند؟
ه- چه کسی خاتم - انگشتر یا مهر - حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه - را می گیرد؟
و- چه کسی بعد از رحلت حضرت حجت، متصدی غسل وکفن ودفن آن حضرت است؟
ز- امام حسین (علیه السلام) تا کی زنده است وحکومتش چقدر دوام دارد؟
همچنین، از این روایتها، معنی فرمایش امام صادق (علیه السلام)، در حدیث اول فصل دوم از همین باب که فرمود: (رجعت عمومی نیست، بلکه مربوط به عده ی خاصی است، جز آنها که دارای ایمان ناب وغیر از آنها که کافر محض هستند کسی رجعت نمی کند). روشن می شود.
۴-۴: رجعت امیر المؤمنین (علیه السلام) وتعداد دفعات رجعت آن حضرت
روایات
۱- عبد الکریم بن عمرو خثعمی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (ابلیس گفت: (أنظرنی الی یوم یبعثون)(۷۳۰) خداوند، آن را ناخوش داشت وفرمود: (انک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم)(۷۳۱) وقتی آن روز معین فرا رسد، ابلیس با تمام پیروانش که از زمان خلقت آدم تا آن روز به دنیا آمده اند ظهور می کند، ویا آن آخرین باری است که امیر المؤمنین (علیه السلام) رجعت می کند). عرض کردم: (آن حضرت بیش از یک بار رجعت می کند؟) امام (علیه السلام) فرمود: (آری، بارها وبارها، هیچ امامی نیست که در زمانی آمده باشد، مگر اینکه نیکوکار وبدکار زمانش رجعت می کنند تا خدا مؤمنانش را بر کافران مسلط کند).
وقتی روز معین برسد، امیر المؤمنین با اصحابش وابلیس هم با یارانش رجعت می کنند ومحل برخوردشان زمینی از اطراف فرات است که (روحا) نامیده می شود ونزدیک کوفه است. جنگ سختی بین آنها در می گیرد که تا آن روز در عالم، سابقه نداشته است، گویی یاران امیر المؤمنین (علیه السلام) را می بینم که صد قدم به عقب بر گشته وبعضی از آنها پایشان در آب فرات فرو رفته است.
در این هنگام است که عذاب پرورگار برای ابلیسان، در شکل توده ی ابر ودسته های فرشتگان فرا می رسد(۷۳۲)، وکار تمام می شود، رسول الله پیشاپیش آنها، در حالی که حربه ای از نور در دست دارد در حرکت است. وقتی ابلیس به آن حضرت می نگرد به عقب بر می گردد وبه پشت می افتد- وقصد فرار دارد- که یارانش به او می گویند: (کجا؟ تو که داشتی پیروز می شدی). می گوید: (من چیزی می بینم که شما نمی بینید، من از پروردگار جهانیان می ترسم)(۷۳۳)، آن گاه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به او می رسد ونیزه ای بین دو کتفش فرو می کند که سبب نابودی او ویارانش می شود، آن موقع خداوند- به دور از هر شرکی - پرستیده می شود)(۷۳۴).
۲- عاصم بن حمید از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (... خداوند از من ومحمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بر یاری یکدیگر، پیمان گرفته است، من محمد را یاری کردم، پیشاپیش آن حضرت جهاد کردم، دشمنش را کشتم وبه عهد وپیمانی که خداوند بر یاری محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) از من گرفته بود وفا کردم، وچون پیامبران نسل آدم تا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را زنده کند تا پیشاپیش من، سرهای زندگان ومردگان جن وانس را با شمشیر قطع کنند... ومن بارها وبارها رجعت خواهم کرد وصاحب رجعتها وحمله ها ومصیبتها بر کافران ودارای قدرتهای شگفت انگیز خواهم بود، من امیری آهنین، بنده ی خدا وبرادر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) هستم)(۷۳۵).
۳- جابر بن یزید از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: علی (علیه السلام) با فرزندش حسین (علیه السلام) رجعتی خواهد داشت، با پرچمش پیش می رود تا از بنی امیه ومعاویه وخاندان معاویه وهمه کسانی که شاهد جنگ آن حضرت بود انتقام بگیرد، سپس خداوند سی هزار از یاران آن حضرت از کوفه وهفتاد هزار از بقیه ی مردم را بر می انگیزد تا مثل دفعه اول، در صفین با آنها روبرو شوند وطوری آنها را بکشند که کسی باقی نماند تا خبری از آنها بیاورد، سپس خداوند آنها را بر می انگیزد وبه دست آنان شدیدترین عذاب را بر فرعون وخاندانش نازل می کند.
سپس امیر المؤمنین یک بار با رسول الله رجعت می کند تا خلیفه ی روی زمین باشد وامامان (علیهم السلام) کارگزارانش باشند، تا اینکه خداوند، آشکارا او را بر انگیزد وعبادتش در زمین، آشکارا باشد، همان طور که قبلا خدا را، در سر ونهان، عبادت کرده است...آری به خدا چندین بار وبیش از آن - وبا دست چند بار اشاره فرمود- خداوند، ملک تمام دنیا وپادشاهی آن - از روزی که دنیا را آفرید وتا وقتی فانی شود - را به پیامبرش می دهد وتا وعده ای را که در کتاب داده است که (ویظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون)(۷۳۶)) وفا نماید(۷۳۷).
۴- حسن بن عبد الله از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (من فاروق(۷۳۸) اکبر هستم، من صاحب آهن گداخته ونشر اول وآخر(۷۳۹) وصاحب رجعتها وبرترین دولت وقدرت هستم، وعده ی خدا به دست من انجام می گیرد وکلمه اش تمام می شود وبه دست من دین کامل می گردد)(۷۴۰).
گفتار ما
از روایات این فصل وروایات مشابه دیگری که ما آنها را در این جا نیاورده ایم، معلوم می شود که مشیت واراده ی خداوند بر این تعلق گرفته است که در ادامه ی این عالم، عالم دیگری که طول آن با طول دنیا از زمان آدم (علیه السلام) تا قائم (علیه السلام) برابر است، برقرار شود تا پیامبران وجانشینانشان (علیهم السلام) وپیروانشان از اول عالم ومستضعفان وصالحانی که دارای ایمان ناب هستند، بعد از پیدایش دولت عدل وحکومت صالح، از عنایات خاص الهی در زمین بهره مند شوند ومستکبران ودشمنان وکافران محض، پاداش کارهای بدشان را ببینند.
آیه ی (ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الأرض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون)(۷۴۱) ونیز آیه ی (وعد الله الذین آمنوا منکم لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنم من بعد خوفهم أمنا یعبد وننی لا یشرکون بی شیئا)(۷۴۲).
بر این مطلب یعنی برقراری عالمی دیگر، در ادامه ی همین عالم، دلالت می کنند.
بنابر آنچه گذشت، روایات گواه آن هستند که وعده هایی که خداوند در این آیه ها داده تا مستضعفین را پیشوایان ووارثان زمین قرار دهد، به جانشینی بگمارد، قدرت بخشد وترسشان را به امنیت تبدیل کند، در مدت کوتاهی واقع نمی شود، بلکه در دوران طولانی وروزگاری دراز محقق می شوند، ودر نتیجه، وقوع این امر، به رجعتهای متعدد نیاز دارد تا تمام کسانی که از اول عالم دارای ایمان ناب بوده اند یا از کافران محض به شمار میرفته اند رجعت نمایند.
بنابراین، دنیا پس از ظهور حضرت مهدی، بلافاصله وبا سرعت، به برپا شدن قیامت منتهی نمی شود. حدیث هفتم فصل ششم همین باب که در آینده خواهد آمد، بر همین مطلب دلالت می کند. در آن حدیث که از روز مورد اشاره در آیه (فی یوم کان مقداره خمسین ألف سنة)(۷۴۳) سؤال شده است امام صادق (علیه السلام) می فرماید: (آن بازگشت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) است، حکومتش در رجعتش پنجاه هزار سال است وامیر المؤمنین در رجعتش چهل وچهار هزار سال حکومت می کند).
اما علت اختصاص چند بار رجعت به امیر المؤمنین (علیه السلام) از حدیث چهارم - که تمام آن را در آخر کتاب ذکر خواهیم کرد- فهمیده می شود که شاید این علت، یک ویژگی وخصیصه ای باشد که خداوند برای امیر المؤمنین (علیه السلام) قرار داده است.
درباره ی چگونگی رجعتهای متعدد امیر المؤمنین (علیه السلام) واینکه آیا بعد از مرگ طبیعی، یا شهادت وکشته شدن آن حضرت با هر پیامبر وامامی رجعت می کند تا او را یاری وحمایت کند، هر دو احتمال وجود دارد.
۵- ۴: امیر المؤمنین (علیه السلام) دابة الأرض ودابة الله
روایات
۱- ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (امیر المؤمنین (علیه السلام)، در مسجد مقداری ریگ جمع کرده، زیر سرش گذاشته وخوابیده بود که رسول الله به آنجا رسید، با پا او را تکان داد وفرمود: (برخیز ای دابة الله). مردی از یاران حضرت عرض کرد: (یا رسول الله آیا ما می توانیم یکدیگر را به این اسم بنامیم؟) حضرت فرمود: (نه، به خدا قسم. این اسم مخصوص اوست واو همان دابة الله است که خدا در قرآن فرمود: (واذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دآبة من الأرض تکلمهم أن الناس کانوا بآیاتنا لا یوقنون)(۷۴۴) سپس حضرت فرمود: ای علی! وقتی آخرالزمان برسد، خداوند، تو را به بهترین صورت خارج می کند وآهن گداخته ای با توست که دشمنانت را با آن داغ می کنی..)(۷۴۵).
۲- در حدیث سلیم بن قیس از علی (علیه السلام)، که آن را به طور کامل بر امام سجاد (علیه السلام) خوانده وآن حضرت، آن را تایید فرموده اند، آمده است: (...عرض کردم: (یا امیر المؤمنین، در آیه ی (اذا وقع القول..)(۷۴۶). مقصود از دابه چه کسی است؟) فرمود: (ای ابو الطفیل! از این مطلب بگذر). عرض کردم: (ای امیر المؤمنین! فدایت شوم! از این قضیه مطلعم کن). فرمود: (آن، دابه ای (جنبنده ای) است که غذا می خورد، در بازار راه می رود، وبا زنان ازدواج می کند). عرض کردم: (یا امیر المؤمنین! او کیست؟) فرمود: (او قوام زمین است که زمین به واسطه ی او آرام می گیرد). عرض کردم: (یا امیر المؤمنین! او کیست؟) فرمود: (صدیق این امت، فاروق، ربی(۷۴۷) وذوالقرنین این امت)، عرض کردم: (یا امیر المؤمنین! او کیست؟) فرمود: (همان کسی که خداوند درباره ی او فرموده است: (ویتلوه شاهد منه)(۷۴۸) وآن کسی که علم الکتاب(۷۴۹) پیش اوست وآن کسی که صدق وراستی پیش آورد وپیامبر را قبول وتصدیق کرد(۷۵۰) در حالی که همه ی مردم کافر بودند).
عرض کردم: (یا امیر المؤمنین، او را نام ببر) فرمود: (ای ابوالطفیل! برایت نام بردم، به خدا قسم اگر در بین آن عده از شیعیانم که به کمک آنها با دشمن می جنگم واز من اطاعت می کنند ومرا امیر المؤمنین می نامند وجهاد با دشمنانم را جایز می دانند، وارد شوم وبعضی از آنچه را از کتاب خدا می دانم بیان کنم، از گردم پراکنده می شوند تا اینکه در میان عده ی اندکی از شیعیان نظیر تو باقی می مانم).ترسیدم وگفتم: (یا امیر المؤمنین! من وامثال من از دور تو پراکنده می شویم؟ یا در کنار تو ثابت می مانیم؟) فرمود: (ثابت می مانید).
سپس به من رو کرد وفرمود: (امر ما سخت است ومردان سخت کوش سختی پذیر را می طلبد، جز سه گروه کسی آن را نمی شناسد وقبول نمی کند: یکی فرشته ی مقرب درگاه الهی، دیگری پیامبر مرسل وسومی بنده ی مؤمن برگزیده ای که خداوند، دلش را با ایمان آزموده است. ای ابوالطفیل، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از دنیا رفت ومردم پس از او با نادانی وگمراهی، از دین برگشتند بجز آنکه خداوند به واسطه ی ما اهل بیت آنها را از انحراف حفظ کرد)(۷۵۱).
۳- ابوالصامت حلوانی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که امیر المؤمنین - صلوات الله علیه - فرمود: (شش چیز به من داده شده است: (علم خوابها، وقایع، کلام حق ومن صاحب رجعتها وبهترین دولت هستم، من صاحب عصا وآهن گداخته هستم، من دابه ای هستم که با انسانها سخن می گوید)(۷۵۲).
۴- ابو عبد الله جدلی می گوید: بر علی بن ابی طالب وارد شدم. آن حضرت به من فرمود: (آیا می خواهی قبل از اینکه کسی به جمع ما وارد شود سه مطلب را برایت بگویم؟) عرض کردم: آری، فرمود: من بنده ی خدا، دابه ی زمین، صدق وعدل آن وبرادر پیامبر هستم، ومن بنده ی خدا هستم. آیا می خواهی از چشم وبینی مهدی خبرت کنم؟) عرض کردم: آری، پس با دست به سینه اش زد وفرمود: (من)(۷۵۳).
۵- نزال بن سبره از علی بن ابی طالب (علیهما السلام) نقل می کند که فرمود: (...بدانید که بعد از آن - یعنی دجال - واقعه ی بزرگ اتفاق می افتد). گفتیم: (یا امیر المؤمنین! واقعه ی بزرگ چیست؟) فرمود: (خروج دابه ای از زمین نزدیک صفا، که انگشتر سلیمان وعصای موسی را همراه دارد، انگشتر را به چهره ی هر مؤمنی بگذارد وروی آن حک می شود: (این واقعا مؤمن است). وروی چهره ی هر کافری بگذارد وروی آن حک می شود: (این واقعا کافر است) ومؤمن صدا می زند که: (وای بر تو ای کافر) وکافر فریاد می کشد که: (خوش به حال تو ای مؤمن)، دوستم داشتم که امروز مثل تو می بودم ورستگار می شدم، آن گاه دابه سربلند می کند وبه اذن پروردگار، بین شرق وغرب عالم، همه چیز را می بیند، آن روز، توبه از میان مردم برداشته می شود وقبول نمی شود وهیچ عملی- از غیر مؤمن - پذیرفته نمی شود و(لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی ایمانها خیرا)(۷۵۴)).(۷۵۵)
گفتار ما
در روایت سوم فصل یازدهم از باب دوم، از دابه وحتمی بودن خروج آن یاد شد، در این باب که به رجعت ومسائل آن مربوط است نیز احادیث دابه را نقل کردیم تا مقصود از دابه الله ودابه الارض معلوم شود وهمچنین، از آن حدیث واحادیث این فصل، روشن می شود که رجعت علی (علیه السلام) بعد از ظهور قائم (علیه السلام) تا آخر رجعت پیامبران واولیاء، امری حتمی است، چنانکه روایات فصل چهارم همین باب نیز بر این مطلب دلالت دارد.
آنچه از مجموع روایات، در این زمینه، بر می آید این است که آن دابه ای که انتقام تمام مستضعفین را می گیرد وبعد از ظهور، حکومت عدل را، به اراده واذن پروردگار، تا روز پایان دنیا برقرار می کند علی (علیه السلام) است واین امر فقط به آن حضرت - علیه آلاف التحیه والثناء- اختصاص دارد.
۶- ۴: مدت عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وائمه (علیهم السلام) بعد از رجعتشان
روایات
۱- در حدیث عبد الکریم بن عمرو خثعمی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: (امیر المؤمنین (علیه السلام) چهل وچهار هزار حکومت می کند تا اینکه یک نفر شیعه علی (علیه السلام)، هزار فرزند پسر از صلبش به دنیا بیاید، در آن وقت است که (جنتان مدهامتان)(۷۵۶) به اراده ی خدا، در اطراف مسجد کوفه پیدا می شود)(۷۵۷).
۲- از حمران، از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمود: (اولین کسی که رجعت می کند، همسایه ی شما حسین است، آن قدر حکومت می کند که ابروانش از پیری روی چشمانش بیفتد)(۷۵۸).
۳- در حدیث جابر از امام باقر (علیه السلام) آمده است که امام حسین (علیه السلام) قبل از کشته شدن به اصحابش فرمود: (...جای مژده وشادی است، به خدا قسم اگر آنها ما را بکشند، ما بر پیامبرمان وارد می شویم) آن گاه فرمود: (سپس هر قدر خدا بخواهد خواهم ماند، آن گاه اول کسی خواهم بود که زمین برایش شکافته شده واز آن خارج می شود، پس همزمان با امیر المؤمنین وقیام قائممان خروجی خواهم کرد، آن گاه گروهی از نزد خداوند از آسمان بر من فرود آیند که تا آن روز هرگز به زمین فرود نیامده اند، جبرئیل ومیکائیل واسرافیل ولشگریانی از فرشتگان بر من فرود آیند، محمد، علی، من وبرادرم وهمه ی آنها که خدا بر ایشان منت نهاده است بر محملهای پروردگار، که مرکبهایی ابلق از نورند وهیچ مخلوقی تا آن روز بر آنها سوار نشده، فرود آئیم. سپس محمد پرچمش را به اهتزاز در آورد، وآن را با شمشیرش به قائم ما بدهد، آن گاه هر قدر خدا بخواهد، در زمین، می مانیم، وبعد از آن خداوند از مسجد کوفه، چشمه ای از روغن، چشمه ای از آب وچشمه ای از شیر، جاری خواهد کرد..)(۷۵۹).
۴- معلی بن خنیس وزید شحام می گویند: (از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (اولین کسی که در رجعت باز گردد، حسین بن علی (علیهما السلام) است، چهل سال در زمین می ماند تا اینکه ابروانش بر روی چشمانش می افتد)(۷۶۰).
۵- عبد الله بن سنان از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: از جمله ی آنها خداوند، در معراج، از ورای حجاب مرا مخاطب قرار داد این بود که فرمود: (...ای محمد!علی اولین امامی است که از او پیمان می گیرم، ای محمد! علی آخرین امامی است که روحش را قبض می کنم واو دابه ای است که با مردم صحبت می کند..)(۷۶۱).
۶- جابر جعفی می گوید: از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که فرمود: (به خدا قسم مردی از ما اهل بیت، بعد از مرگش، سیصد ونه سال حکومت می کند). عرض کردم: (کی چنین خواهد شد؟) گفت: (بعد از قائم..)(۷۶۲).
۷- از اسد بن اسماعیل نقل شده است که وقتی از امام صادق (علیه السلام) درباره ی روزی که در آیه (فی یوم کان مقداره خمسین ألف سنة)(۷۶۳) مقدار آن ذکر شده سوال شد، فرمود: آن مربوط به رجعت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) است که در حکومتش در آن رجعت، پنجاه هزار سال وحکومت امیر المؤمنین چهل وچهار هزار سال است)(۷۶۴).
گفتار ما
این روایات وآنچه در فصل بیست ویکم از باب سوم، در توضیح مدت عمر وحکومت حضرت قائم (علیه السلام) بعد از ظهورش، ذکر کردیم، مدت عمر امامان معصوم وحکومتش بعد از رجعت را برای ما روشن می کند. ودر همان فصل گذشت که حضرت مهدی (علیه السلام) به مرگ طبیعی از دنیا می رود وامام حسین (علیه السلام) او را غسل می دهد وکفن ودفن می نماید.
روایات زیادی وجود دارد(۷۶۵) - که بعضی از آنها را در فصل آینده می آوریم- که دلالت می کند هیچ مؤمنی کشته نمی شود مگر اینکه رجعت می کند تا به مرگ طبیعی بمیرد وهیچ مؤمنی - از مؤمنین محض - نمی میرد مگر اینکه رجعت می کند تا کشته شود. وپیامبران وجانشینانشان وبه ویژه پیامبر ما وجانشینانش (علیهما السلام) چون کاملترین بندگان وبلندمرتبه ترین آنها هستند قطعا رجعت می کنند که اگر به فیض شهادت نرسیده باشند کشته می شوند واگر رسیده باشند، به مرگ طبیعی می میرند، وقائم (علیه السلام)، بنابر دو روایت فصل بیست ویکم، بر می گردد وکشته می شود؛ در عین حال، فقط خداوند به حقیقت امور آگاه است.
غیر از آنچه در توضیح دو روایت مزبور ذکر شد، قسمتهای پایانی دعایی که برای روز دحوالارض نقل شده ونیز زیارتی که برای حضرت قائم رسیده است، دلالت می کنند که آن حضرت، رجعت خواهد فرمود.
آن دو قسمت از دعا وزیارت از این قرار است:
(پروردگارا بر تمامی پداران واجدادش درود فرست، وما را از یاران واهل بیتش قرار ده ودر رجعتش ما را بر انگیز تا در زمان او از یارانش باشیم..)(۷۶۶).
(وقرار دهد برای من رجعتی در ظهورت ورجعتی در ایام - حکومت - تو)(۷۶۷).
۷- ۴: رجعت عموم شیعه وخواص آنها وبعضی از امتهای پیشین
روایات
۱- محمد بن طیار درباره ی آیه ی (یوم نحشر من کل أمة فوجا)(۷۶۸) از قول امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (هیچیک از مؤمنان کشته نمی شود مگر اینکه بر می گردد تا بمیرد وهیچکس از مؤمنان نمی میرد مگر اینکه بر می گردد تا کشته شود)(۷۶۹).
۲- جابر بن یزید نقل می کند: از امام باقر (علیه السلام) درباره ی آیه ی (ولئن قتلتم فی سبیل الله او متم)(۷۷۰) سوال شد، آن حضرت فرمود: (ای جابر! آیا می دانی سبیل الله چیست؟)، عرض کردم: (نه به خدا قسم، مگر اینکه از شما بشنوم). پس حضرت فرمود: (کشته شدن در راه علی (علیه السلام) وفرزندانش، هر کس در راه ولایت او کشته شود در راه خدا کشته شده است وهیچکس نیست که به این آیه ایمان بیاورد مگر اینکه برای او یک کشته شدن ویک مردن هست، هر کس کشته شود، بر انگیخته می شود تا بمیرد وهر کس بمیرد بر انگیخته می شود تا کشته شود)(۷۷۱).
۳- ابو بصیر می گوید: در خدمت امام صادق (علیه السلام) آیه ی (وأقسموا بالله جهد أیمانهم لا یبعث الله من یموت بلی وعدا علیه حقا ولکن أکثر الناس لا یعلمون)(۷۷۲) را تلاوت کردم، امام (علیه السلام) به من فرمود: (ای ابا بصیر! نظرت در مورد این آیه چیست؟) عرض کردم: (مشرکین گمانشان این طور است وبرای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) سوگند می خورند که خداوند، مردگان را زنده نمی کند). امام (علیه السلام) فرمود: (مرگ بر کسی که چنین بگوید. از آنها بپرس که آیا مشرکان به خدا سوگند می خورند یا به لات وعزی؟) عرض کردم: (فدایت شوم! راهنماییم بفرما)، حضرت فرمود: (ای ابا بصیر! وقتی قائم، قیام کند، خداوند گروهی از شیعیان ما را بر انگیزد که شمشیرهاشان را بر دوش دارند، این خبر به گروهی از شیعیان ما می رسد می گویند: (فلان کس وفلان کس وفلان کس از گورهایشان خارج شدند وهمراه حضرت قائم هستند). خبر به گروهی از دشمنان ما می رسد، می گویند: (ای گروه شیعیان! شما چقدر دروغگو هستید. این دولت خود شماست وباز در آن دروغ می گوئید، نه به خدا قسم، اینها زنده نشدند وتا روز قیامت هم زنده نخواهند شد)، آن گاه حضرت فرمود:خداوند قول آنها را نقل می کند که: (أقسموا بالله جهد أیمانهم لا یبعث الله من یموت)(۷۷۳).
۴- در ذیل حدیث عبد الله بن قاسم بطل از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ی (ثم رددنا لکم الکرة علیهم)(۷۷۴) آمده است: (این به خروج امام حسین (علیه السلام) وهفتاد نفر از یارانش مربوط است)(۷۷۵).
۵- از عمار بن مروان، در روایتی طولانی، که شخصی درباره ی کیفیت قبض روح مؤمن، از امام صادق (علیه السلام) سوال کرده، نقل شده است: (سپس آل محمد را بهشت رضوی ملاقات می کند واز غذای آنان با آنها می خورد واز شرابشان می نوشد، ودر مجالسشان با آنها به گفتگو می نشیند تا قائم ما اهل بیت قیام کند، وقتی قائم ما اهل بیت قیام کرد خداوند آنها را بر می انگیزد، پس دسته دسته به او روی آورده ولبیک می گویند)(۷۷۶).
۶- ابن بکیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (گویا حمران بن اعین ومیسر بن عبد العزیز را می بینم که در بین صفا ومروه، مردم را به شمشیر می زنند)(۷۷۷).
۷- علی بن مغیره از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (گویی عبد الله بن شریک عامری را می بینم که عمامه ای سیاه بر سر وطرفین آن را بین شانه هایش انداخته، از دامنه ی کوه، بالا می رود، در میان چهار هزار نفر تکبیر گوی حمله کننده در رکاب قائم ما اهل بیت است)(۷۷۸).
۸- مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (با قائم (علیه السلام) بیست وهفت نفر از ورای کوفه خروج می کنند، پانزده نفر از قوم موسی که هدایت شدند وبه حق گرویدند(۷۷۹)، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع بن نون، سلمان، ابودجانه انصاری، مقداد ومالک اشتر، اینها یاران مهدی وحاکمان دولت او هستند)(۷۸۰).
۹- از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: (انسانهایی که رفته اند باز می گردند ودر آن روز، قصاص می شوند.هر کس کسی را آزار وشکنجه داد به آن آزار قصاص می شود، هر کس، دیگری را بر آزار یا کشتن دیگری تحریک کرده، به آن قصاص می شود، هر کس کسی را کشته، به کشتن قصاص می شود ودشمنان آنها با هم، همراه آنان رجعت می کنند تا خونخواهی نمایند وبعد از آنها سی ماه عمر می کنند، آنگاه پس از خونخواهی وآرام گرفتن دلهایشان، در یک شب می میرند ودشمنان آنها به آتش عذاب الهی سپرده می شوند وسپس در پیشگاه خدای جبار نگاه داشته می شوند تا حقوق ایشان از آنها گرفته شود)(۷۸۱).
گفتار ما
آنچه ذکر شد، پاره ای از روایاتی بود که بر رجعت شیعه به طور عموم ونیز خواص آنها دلالت می کند وبعدا نیز روایاتی در همین موضوع ذکر خواهد شد.
اگر سوال شود که آیا آنان که در ایام ظهور، رجعت می کنند، در دوره ی رجعت مؤمنین ناب نیز رجعت خواهند نمود یا نه؟ پاسخ این است که از روایات محض الایمان، یعنی رجعت مؤمنان ناب وبخشی از زیارت حضرت قائم - عجل الله تعالی فرجه -: (واینکه برای من در ظهورت رجعتی ودر ایام- حکومت یا رجعتت - رجعتی قرار دهد)(۷۸۲). بر می آید که آنها رجعتی دیگر خواهند داشت.
۸- ۴: مؤمنان وکافران رجعت کننده
روایات
۱- معاویه بن عمار می گوید: آیه ی: (ان له معیشه ضنکا)(۷۸۳) را خدمت امام صادق (علیه السلام) تلاوت کردم. امام (علیه السلام) فرمود: (به خدا قسم، آن برای دشمنان است).عرض کردم: (فدایت شوم، آنها را دیده ایم که در کمال رفاه عمر طولانی را گذرانده مرده اند).حضرت فرمود: (به خدا سوگند این مربوط به رجعت است، که در آن موقع سرگین می خورند)(۷۸۴).
۲- جابر بن یزید می گوید:آیه ی (کل نفس ذائقه الموت)(۷۸۵) را بر امام صادق (علیه السلام) تلاوت کردم، حضرت فرمود: منشوره، عرض کردم: منشوره، دیگر چیست؟ فرمود: جبرئیل اینگونه آن را بر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل کرد: (کل نفس ذائقه الموت ومنشوره)، سپس فرمود: (در این امت، هیچ نیکوکار وبدکرداری نیست مگر اینکه پراکنده- منشوره - وبر انگیخته می شود، مؤمنان به سوی چشم روشنی وبدکاران برای رسیدن به خواری وخفت الهی، آیا آیه قرآن را نشنیده ای که می فرماید: (ولنذیقنهم من العذاب الأدنی دون العذاب الأکبر)(۷۸۶) وآیه ی: (یا أیها المدثر قم فأنذر)(۷۸۷) که مقصود، قیام محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) در رجعت وترساندن آنان است وآیه ی (انها لاحدی الکبر نذیرا للبشر)(۷۸۸) آن یکی از دو امر بزرگ وترساننده ی بشر است، یعنی محمد، ترساننده ی بشر در رجعت است،... جابر در ادامه ی حدیث می گوید: امام باقر (علیه السلام) فرمود:امیر المؤمنین (علیه السلام) درباره ی آیه ی (ربما یود الذین کفروا لو کانوا مسلمین)(۷۸۹) فرمود: آن مال وقتی است که من وشیعیانم خروج می کنیم وعثمان بن عفان وپیروانش هم خارج می شوند وما بنی امیه را می کشیم، آن وقت کفار آرزو می کنند که کاش مسلمان بودند)(۷۹۰).
۳- برید بن معاویه از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (به خدا قسم، روزگار به پایان نخواهد رسید تا اینکه خداوند زنده ها را بمیراند ومرده ها را زنده کند وحق را به صاحبش برگرداند ودین خود را که نزدش پسندیده است بر پا کند..)(۷۹۱).
۴- ابو بصیر از قول امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ی (انهم یکیدون کیدا) نقل می کند که فرمود: (نسبت به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وعلی (علیه السلام) وفاطمه (علیهما السلام) مکر ورزیدند)، آن گاه خداوند فرمود: (ای محمد (انهم یکیدون کیدا وأکید کیدا فمهل الکافرین) یا محمد (أمهلهم رویدا)(۷۹۲) وقتی قائم (علیه السلام) بر انگیخته شود، از ستمکاران وطاغوتهای قریش وبنی امیه ودیگر مردم انتقام می گیرد)(۷۹۳).
۵- در تفسیر علی بن ابراهیم درباره ی آیه ی (وحشرناهم فلم نغادر منهم أحدا)، آمده است که از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ی (ویوم نحشر من کل أمة فوجا) روزی که از هر امتی گروهی را بر انگیزیم، سوال شد حضرت فرمود: (مردم درباره ی آن چه می گویند؟)
راوی می گوید: گفتم: مردم می گویند به قیامت مربوط است، امام صادق (علیه السلام) فرمود: (آیا خداوند در قیامت از هر امتی گروهی را بر می انگیزد وبقیه را رها می کند؟ این به رجعت مربوط است اما آیه ی قیامت این است: (وحشرناهم فم نغادر منهم أحدا...موعدا)(۷۹۴))(۷۹۵).
۶- در حدیث سلمان از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است که بعد از اینکه پیامبر جانشینانش را نام برد، من گریستم وگفتم: (یا رسول الله! سلمان چگونه می تواند آنها را درک کند؟) پیامبر فرمود: (ای سلمان! تو وامثال تو وهر که به حقیقت، آنها را شناخته وپیروی کند، آنها را درک می کنید). سلمان می گوید:من خدا را بسیار سپاسگزاری کردم وگفتم: (یا رسول الله آیا عمر من تا زمان ایشان می رسد؟) حضرت فرمود: (ای سلمان، بخوان: (فاذا جاء وعد أولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی بأس شدید فجاسوا خلال الدیار وکان وعدا مفعولا، ثم رددنا لکم الکرة علیهم وأمددناکم بأموال وبنین وجعلناکم أکثر نفیرا)(۷۹۶).
سلمان می گوید: گریه وشوق من زیادتر شد وگفتم: (یا رسول الله، در زمان خودتان چنین خواهد شد؟) حضرت فرمود: (آری، به آن خدایی که محمد را به پیامبری فرستاد سوگند که در زمان خودم وعلی وفاطمه وحسن وحسین ونه نفر از امامان وهر کس از ماست وهر که از ما مظلوم واقع شده است، آری به خدا، سلمان! آن گاه ابلیس ولشگریانش ومؤمنان ناب وکافران محض حاضر خواهند شد تا قصاص شوند وخونهای به حق ریخته شده از آنان قصاص شود، (ولا یظلم ربک أحدا)(۷۹۷) وما تأویل این آیه هستیم که فرمود: (ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الأرض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون)(۷۹۸).
سلمان می گوید: از نزد رسول الله (علیه السلام) بر خاستم در حالی که برایم هیچ مهم نبود که چه موقع با مرگ روبرو شوم یا مرگ به سراغم بیاید)(۷۹۹).
گفتار ما
از بررسی وجمع بندی، وجمع بین این روایات وروایاتی که علت رجعت را بیان می کنند، فهمیده می شود که رجعت، به خودی خود هدف اصلی نیست بلکه مقصود از رجعت، چیزهای دیگری است، که در فصل آینده ذکر می شود.
این اهداف رجعت، با رجعت مؤمنان ناب وکافران محض، حاصل می شود وبه رجعت همه ی افراد بشر، نیازی نیست. البته، شیطان، بعد از اینکه به دست حضرت مهدی (علیه السلام) کشته شد(۸۰۰)، با تمام یاران وهمپالکی هایش از اول خلقت - که همان محض الکفر- هستند - رجعت می کند ودوباره به دست پیامبر کشته می شود وتمام یاران ودوستانش نابود می شوند.
دلالت آخرین روایت در این فصل، بر آنچه ذکر شد، واضح است.
۹- ۴: علت رجعت پیامبران واولیاء واشقیاء وکفار
آیات قرآن
۱- ﴿ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثین ونمکن لهم فی الأرض ونری فرعون وهامان وجنودهما منهم ما کانوا یحذرون﴾(۸۰۱).
۲- ﴿وعد الله الذین آمنوا وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا﴾(۸۰۲).
روایات
۱- فیض بن ابی شیبه می گوید: امام صادق (علیه السلام)، در حالی که آیه ی (واذ أخذ الله میثاق النبیین)(۸۰۳) را تلاوت می کرد فرمود: (تا اینکه به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ایمان آورند وامیر المؤمنین (علیه السلام) را یاری کنند). [فیض می گوید: عرض کردم: (تا اینکه امیر المؤمنین را یاری کنند؟)](۸۰۴) امام (علیه السلام) فرمود: (آری به خدا قسم، از زمان آدم گرفته تا آخر، خداوند پیامبری را بر نیانگیخته مگر اینکه همه را به دنیا بر می گرداند تا تحت فرماندهی امیر المؤمنین، علی بن ابی طالب (علیه السلام) با دشمنان، جنگ کنند)(۸۰۵).
۲- جمیل بن دراج می گوید: در خدمت امام صادق (علیه السلام) آیه ی (انا لننصر رسلنا والذین آمنوا فی الحیوة الدنیا ویوم یقوم الأشهاد)(۸۰۶) را تلاوت کردم امام (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم، این به رجعت مربوط است..)(۸۰۷).
۳- جابر بن یزید درباره ی آیه ی (یا أیها المدثر قم فأنذر)(۸۰۸) از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: مقصود آیه، محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وقیام آن حضرت در هنگام رجعت است ومقصود از (انها لاحدی الکبر نذیرا)(۸۰۹) این است که محمد در هنگام رجعت، بیم دهنده ی بشر است)(۸۱۰).
۴- سلام بن مستنیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (اسمی بر خود نهادند، که خداوند، جز علی بن ابی طالب کسی را به این اسم ننامید وحقیقت آن هنوز روشن نشده است). عرض کردم: (فدایت شوم! حقیقت آن چه موقع معلوم می شود؟) امام (علیه السلام) فرمود: (وقتی موقع آن برسد، خداوند، پیامبران ومؤمنان را در رکابش گرد می آورد تا او را یاری کنند، وخدا فرموده است: (واذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب وحکمة...أنا معکم من الشاهدین)(۸۱۱))(۸۱۲).
۵- سلیمان دیلمی از پدرش نقل می کند که گفت: (از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه ی (وجعلکم أنبیاء وجعلکم ملوکا)(۸۱۳) سوال کردم، امام (علیه السلام) فرمود: پیامبران، رسول الله، ابراهیم، اسماعیل وفرزندانش هستند وملوک وپادشاهان، ما هستیم. عرض کردم: (کدام ملک وپادشاهی به شما داده شده است؟) فرمود: (ملک بهشت وملک رجعت)(۸۱۴).
۶- عاصم بن حمید از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (خداوند تبارک وتعالی یکی ویگانه است ویگانگی خاص اوست...خداوند از من ومحمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بر یاری یکدیگر، پیمان گرفته است، من محمد را یاری کردم، پیشاپیش آن حضرت جهاد کردم، دشمنش را کشتم وبه عهد وپیمانی که خداوند بر یاری محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) از من گرفته بود وفا کردم، وچون پیامبران را خداوند قبض روح فرموده بود، هیچکدام مرا یاری نکردند، اما به زودی یاریم خواهند کرد وآن وقتی است که در شرق وغرب عالم، خداوند تمام پیامبران نسل آدم تا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را زنده کند تا پیشاپیش من، سرهای زندگان ومردگان جن وانس را با شمشیر قطع کنند..)(۸۱۵).
۷- عبد الکریم بن عمرو خثعمی می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: ابلیس گفت: (أنظرنی الی یوم یبعثون)(۸۱۶) خداوند آن را ناخوش داشت وفرمود: (انک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم)(۸۱۷) وآن آخرین باری است که امیر المؤمنین (علیه السلام) رجعت می کند).عرض کردم: (آن حضرت بیش از یک بار رجعت می کند؟) امام (علیه السلام) فرمود: (آری، بارها وبارها، هیچ امامی نیست که در زمانی آمده باشد، مگر اینکه نیکوکار وبدکار زمانش رجعت می کنند تا خدا مؤمنان را بر کافران مسلط کند..)(۸۱۸).
۸- در دعای روز تولد امام حسین (علیه السلام) از ناحیه مقدسه ی حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - آمده است: (...آقای خاندان، که در روز رجعت، با نصرت الهی یاری می شود ودر برابر کشته شدنش، امامان از نسل او هستند ودر تربتش شفای امراض قرار داده شده ودر رجعت - عده ای - با او رستگار می شوند وجانشینان پیامبر، بعد از قائم وغیبتش، از خاندان اویند تا خونهای ناحق ریخته شده را طلب کنند وپروردگار جبار را خشنود سازند وبهترین یاوران - حق وامامان - باشند...اینک ما به قبر او پناهنده ایم، بر خاکش حاضریم ورجعتش را انتظار می کشیم، آمین رب العالمین)(۸۱۹).
۹- در زیارت قائم (علیه السلام) آمده است: (اگر قبل از ظهور تو، مرگ مرا دریابد، با واسطه قرار دادن خودت، دست توسل به سوی خدا دراز می کنم واز او می خواهم که بر محمد وآل محمد درود ورحمت فرستد وبرای من، در ایام ظهورت رجعتی ودر ایام- حکومت یا رجعتت - رجعتی قرار دهد تا با اطاعت تو به مقصود برسم وکشتن دشمنانت، دلم شفا یابد)(۸۲۰).
گفتار ما
از این دو آیه وروایات این فصل وروایات مشابه آنها چنین فهمیده می شود که پیامبران وائمه (علیهم السلام) وپیروان آنها- که همان مؤمنان ناب هستند- رجعت می کنند تا از دشمنان زمان خودشان واز ستمکاران - که همان کافران محض هستند- انتقام بگیرند وباعث تسکین دلهایشان شده وخشمشان از مصیبتهایی که از ستمکاران دیده اند فرو نشیند.
اما راز اینکه امیر المؤمنین (علیه السلام)، چندین بار، همراه پیامبران (علیهم السلام) رجعت می کند شاید به علت عظمت ومقام بلند امیر المؤمنین، ونیز به این خاطر باشد که مظلومیت پیامبران وپیروانشان تا زمان علی (علیه السلام)، مقدمه وسبب مظلومیت آن حضرت بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد وبه این علت، خدای سبحان، دفعات رجعت امیر المؤمنین (علیه السلام) را زیاد می کند تا از هرکس که در مظلومیت پیامبران ومظلومیت امیر المؤمنین (علیه السلام) وامامان معصوم (علیهم السلام) وپیروانشان شریک ودخیل بوده است انتقام بکشد. والله العالم.
یک نکته
از جمله ی (واینکه در ایام ظهورت، برایم رجعتی قرار دهد ودر ایام - حکومت یا رجعتت، رجعتی) فهمیده می شود که شیعه دو رجعت دارد، رجعتی در زمان ظهور آن حضرت ورجعتی در رجعت آن حضرت (علیه السلام). ونیز از جمله ی (تا اینکه از اطاعت تو به مقصودم برسم) که در همان زیارت آمده است، علاوه بر علت رجعت، فهمیده می شود که در ایام فرج، مؤمنان رجعت کننده، به کمال انسانی، که هدف نهایی خلقت است می رسند واین جز همان فرج شخصی در ضمن فرج عمومی، که در فصل شانزدهم از باب اول به آن اشاره شده چیزی نیست.
۱۰- ۴: چگونگی رجعت، ویژگی های رجعت کنندگان، رجعت خانواده ی رجعت کنندگان، رجعت زنان کافر ومؤمن وپایان رجعت
الف – چگونگی رجعت مؤمنان ناب وکافران خالص
روایات
۱- عبد الکریم خثعمی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: وقتی زمان قیام قائم فرارسد، در ماه جمادی الثانی وده روز از رجب بارانی بر مردم می بارد که کسی نظیرش را ندیده باشد، آن گاه خداوند به وسیله ی آن باران، گوشت وبدن مؤمنین را از گورهایشان می رویاند وگویا آنها را می بینم که دارند از طرف جهینه می آیند وخاک را از موهایشان می تکانند(۸۲۱).
۲- در دعای عهد که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده آمده است: (...خدایا! اگر مرگ حتمی بین من واو (مهدی) فاصله انداخت، مرا در حالی که کفن را لباس خود کرده، شمشیر برهنه ونیزه ی آماده در دست دارم از قبرم برانگیز تا در همه جا، دعوت او را لبیک گویم)(۸۲۲).
گفتار ما
با قبول اصل رجعت، پذیرفتن چگونگی وخصوصیات آن، مشکل نیست، زیرا همان طور که، قدرت خدا واراده او را نسبت به اصل مساله رجعت، انکار نمی کنیم، جایی برای انکار قدرت خدا نسبت به خصوصیات رجعت نیز وجود ندارد، واگر قرار بر انکار وتعجب باشد، قبل از آن باید وقوع قیامت وخصوصیات آن - که از رجعت، به مراتب بزرگتر ومهم تر است - را انکار کرد وبعید دانست، در حالی که هیچ صاحب عقل سلیم وهیچکسی که به خدا وپیامبران معتقد باشد، آن را انکار نمی کند.
خلاصه آنکه هر کس قدرت خدا را قبول داشته باشد، جایی برای انکار رجعت وخصوصیات آن نمی یابد.
ب – رجعت خانواده های مؤمنان ناب وکافران خالص، ورجعت زنان کافران ومؤمنان ناب
روایات
۱- جعفر بن فضیل می گوید: به محمد بن فرات گفتم: (اصبغ را دیده ای؟) گفت: (آری، او را همراه پدرم دیدم، پیری سپید مو وسپید محاسن وبلند قد بود. پدرم به او گفت: (از احادیثی که خودت از امیر المؤمنین شنیده ای برایمان بگو) گفت: (از علی (علیه السلام) روی منبر شنیدم که فرمود: (من آقای سپید مویم وبا ایوب شباهتی دارم وخدا، همان طور که اهل وخانواده ی ایوب را برایش جمع کرد برای من نیز جمع خواهد کرد). می گوید: این حدیث را من وپدرم از اصبغ بن نباته شنیدیم وطولی نکشید که بعد از آن مرد- خدایش رحمت کند-)(۸۲۳).
۲- مسعدة بن صدقه از امام صادق (علیه السلام) از قول امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: (من آقای پیرانم، ودر سنتی از ایوب جاری است، خداوند، همچنانکه برای یعقوب، اهلش را گرد آورد، برای من نیز اهل وخانواده ام را جمع می کند وآن وقتی است که مدتها بگذرد وشما بگویید: (مرد واز بین رفت)(۸۲۴).
۳- عبد الرحیم قصیر می گوید: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: (وقتی قائم ما قیام کند، حمیراء (عایشه) برگردانده می شود تا آن حضرت بر او حد جاری کند وانتقام فاطمه (علیهما السلام)، دختر محمد را از او بگیرد)(۸۲۵).
گفتار ما
از غیر این روایات وروایت مفضل بن عمر وجابر جعفی(۸۲۶) وروایات بازگشت مؤمنان ناب وکافران خالص(۸۲۷)، چنین بر می آید که زنان وخانواده ی کافران ومؤمنان ناب به دنیا رجعت می کنند وهیچ بعید هم نیست. وخلاصه آنکه در روایات غیبت، ظهور ورجعت، وقایعی که اتفاق می افتد جز به اشاره ذکر نشده است وما، غیر از آنچه ذکر کردیم، درباره ی زنان، همسران وکودکان، چیزی نیافتیم وشاید ائمه (علیهم السلام) در این قضیه تعمدی داشته اند یا اینکه مطالبی فرموده اند ولی به دست ما نرسیده است. در هر حال خدا به اصل امور آگاه است.
ج – در پایان رجعت چه اتفاق می افتد؟
از حدیث مفضل بن عمر(۸۲۸) بر می آید که پایان رجعت، قیامت، با همه ی اوصافی که خداوند در قرآن برایش ذکر کرده، می باشد.

خاتمه ی کتاب: حدیثی از امیر المؤمنین (علیه السلام)، پاسخگوی مشکلات غیبت ورجعت

ترجمه ی متن روایت
عاصم بن حمید از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: (خداوند تبارک وتعالی یکی ویگانه است ووحدانیت را مخصوص خود قرار داده است.
آن گاه به کلمه ای تکلم فرموده، آن کلمه، نور گشته واز آن نور، محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ومن وفرزندانم را آفرید. بعد از آن، کلمه ای ایجاد فرمود وآن کلمه، روح شد وخداوند آن روح را در آن نور مستقر کرد وآن را در بدنهای ما قرار داد، پس ما روح خدا وکلمات او هستیم وبه وسیله ی ما بر مخلوقاتش حجت را تمام فرمود. پس ما پیوسته در قبه وسایه ی خضراء بودیم، آنجا که نه خورشیدی بود ونه ماهی ونه از شب خبر بود وبه از روز ونه چشمی بر آن افتاده بود. ما او را می پرستیدیم وتسبیح وتقدیس می کردیم واین قضیه، قبل از آفرینش مخلوقات وپیمان گرفتن از پیامبران به ایمان آوردن به ما ویاری ما بود که خدای عز وجل فرموده است: (واذ أخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب وحکمة ثم جائکم رسول مصدق لما معکم، لتؤمنن به لتنصرنه)(۸۲۹) یعنی تا اینکه به محمد ایمان آورده وجانشینش را یاری کنید، والبته، به زودی همگی او را یاری خواهید کرد.
وخداوند از من ومحمد (صلی الله علیه وآله وسلم) بر یاری یکدیگر، پیمان گرفته است؛ من محمد را یاری کردم، در رکاب آن حضرت جهاد کردم، دشمنش را کشتم وبه عهد وپیمانی که خداوند بر یاری محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) از من گرفته بود وفا کردم، وچون پیامبران را خداوند قبض روح فرموده بود، هیچکدام مرا یاری نکردند، اما به زودی یاریم خواهند کرد، وآن وقتی است که در شرق وغرب عالم، خداوند تمام پیامبران نسل آدم تا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را زنده کند تا پیشاپیش من، سرهای زندگان ومردگان جن وانس را با شمشیر قطع کنند...
ای عجب! وچگونه عجیب نباشد که خداوند، مردگان را زنده می کند وگروه گروه با (لبیک لبیک یا داعی الله) گویان ندای پروردگار را اجابت می کنند، به کوچه وخیابانهای کوفه وارد می شوند در حالی که شمشیرهای آماده را بر دوش نهاده، با آنها گردن کفار، ستمگران وپیروان آنان را از اولین تا آخرین آنها قطع می نمایند تا اینکه وعده ی الهی محقق شود که فرمود: (وعد الله الذین آمنوا وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ولنمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبد وننی لا یشرکون بی شیئا)(۸۳۰)؛ یعنی با امنیت کامل مرا بپرسند واز هیچیک از بندگان من نترسند واز هیچکدام تقیه نکنند.
ومن بارها وبارها رجعت خواهم کرد وصاحب رجعتها وحمله ها ومصیبت بر کافران ودارای قدرتهای شگفت انگیز خواهم بود، من امیری آهنین، بنده ی خدا وبرادر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هستم.
من امین وخزانه دار وحافظ وپرده دار اسرار الهی، وجه الله، صراط خدا ومیزان او هستم. من گردآورنده ی مردم به سوی خدا و(کلمة الله)ی هستم که پراکنده ها به وسیله آن مجتمع می شوند ومجتمع شده ها از هم متفرق می گردند.
من اسماء حسنای خدا، نمونه های برتر او وآیات بزرگش هستم، من صاحب بهشت ودوزخم، بهشتیان را در بهشت وجهنمیان را در جهنم قرار می دهم خوشیهای بهشتیان وناراحتی دوزخیان به دست من است(۸۳۱)، ومن آن بازگشتی هستم که هر چیزی بعد از پایان یافتن هستی اش به آن برمی گردد، حساب همه ی خلق با من است، بخششها به دست من است، من مؤذن وبانگ برآورنده ی بر اعراف، ظاهر کننده ی خورشید، من دابة الارض وتقسیم کننده آتش ونگهبان بهشتها صاحب اعراف هستم.
من امیرمؤمنان، رئیس متقیان، نشانه وآیه برای پیشینیان، وزبان گویای گویندگان وآخرین جانشینان ووارث پیامبران، خلیفه ی پروردگار جهانیان، صراط مستقیم پروردگار واردوگاه او در زمین هستم. من حجت خدا بر اهل آسمانها وزمین وموجودات بین آسمان وزمین هستم، من آن کسی هستم که خداوند در آغاز آفرینشتان به واسطه ی من بر شما حجت را تمام کرد، من گواه روز جزا هستم، من آن کسی هستم که دانش خوابها، اتفاقات وداوریها را دارم، سخن حق ونسبهای صحیح مردم پیش من است ومن نگاهبان آیات واحکام الهی پیامبران ورسولانی هستم که در نزد مردم کوچک شمرده شده اند.
من صاحب عصا وآهن گداخته هستم ومن آنم که ابرها ورعد وبرق، تاریکی وروشنی، بادها وکوهها ودریاها، وستارگان وخورشید وماه در اختیار من است. من امیر پولادین، جداگر حق وباطل از هم در میان امت، وهدایت کننده ی مردم هستم. من کسی هستم که با دانشی که پروردگار در سینه ام نهاده است وبا رازی که در دل محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) نهاده وپیامبر در دل من قرار داده است، عدد هر چیزی را می دانم ومن آنم که پروردگارم اسم وکلمه وحکمت ودانش وفهمش را به من عنایت کرده است.
ای جمعیت مردم! قبل از آنکه مرا نیابید، هر چه می خواهید از من بپرسید، خدایا من تو را گواه می گیرم ودر برابر آنها از تو یاری می جویم، ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم وحمد وسپاس می گویم خدا را در حالی که امر وفرمانش را تابعم واطاعت می کنم)(۸۳۲).
گفتار ما
درباره ی این روایت وروایتهای دیگری که از زبان امامان معصوم (علیهم السلام) به ما رسیده است یک نکته لازم به یادآوری است وآن این است که وقتی معصوم (علیه السلام) سخنی را آغاز می فرماید، در همان آغاز می داند وتوجه دارد که در پایان کلام چه خواهید فرمود ونیز در حین سخن گفتن، اوضاع واحوال شنوندگان یا کسانی را که در آینده، آن کلام به آنها خواهد رسید در نظر می گیرد وگاه مصلحت را در آن می بیند که کلام را به گونه ای رها کند تا مورد انکار منکران قرار نگیرد. بعد از ذکر این نکته، اینک می گوئیم:
امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) در این روایت، ابتدا به توحید خدای تعالی ویگانگی آن ذات مقدس پرداخته، سپس خلقت نوری خودش قبل از پیامبران (علیهم السلام) را مطرح کرده، آن گاه فضیلتها ومقام بلند خود را عنوان می فرماید وبا این همه، تاکید می کند که او بنده ی خدا وبرادر رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) است، سپس حول وقوه را منحصر به خدا دانسته، او را حمد وستایش می کند وخود را تابع امر پروردگار معرفی می نماید وتمام این مقدمه چینیها ومطالب برای این است که بیان کند که اگر کار خارق عادت انجام می دهد یا چندین بار رجعت می کند همه به اذن پروردگار وقدرت اوست وهمچنان که نمی توان قدرت خدا را انکار کرد، هر کاری هم که به اذن خدا انجام گیرد قابل انکار نیست.
روشن است که اینکه، آن حضرت، کمالات وفضیلتهایی را در این روایات برای خود مطرح می فرماید به این معنی نیست که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وامامان دیگر (علیهم السلام) دارای این کمالات نیستند، بلکه منظور این است که علی (علیه السلام) مامور اجرا وبه ظهور رساندن این کمالات است واین یک ویژگی است که خداوند به آن حضرت اختصاص داده است. وخداوند سبحان اراده فرموده است که آن حضرت، با همه ی پیامبران وامتهای گذشته، رجعت کند وبه اذن واراده ی خدا از ستمکاران اول وآخر عالم انتقام بگیرد، ودر عین حال خدای سبحان فعال مایشاء است وسررشته ی همه کارها، یکسره به دست اوست، ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم. والحمد لله رب العالمین.
آنچه از آیه ها وروایتهای مربوط به غیبت وظهور ورجعت که در نظر بود ذکر شود، آورده شد ودر هر فصلی، توضیح مختصری درباره ی آنها بیان شد.
امید است این تلاش ناچیز مورد قبول حضرت حجت - عجل الله تعالی فرجه- قرار گیرد وخداوند، آن را برای خوانندگان وکسانی که اهل دقت وتوجه هستند، مفید قرار دهد.
از خوانندگان ارجمند، انتظار می رود که به دیده ی عفو واغماض بنگرند واین نویسنده وپدر ومادرم را از دعا وطلب مغفرت ورحمت فراموش نفرمایند.

هو الغفور



 

 

 

 

 

 

 

پاورقی:

-----------------

(۱) ذاریات: آیه ی ۵۵- آنچه را حق است یادآور شو، برای آنان که ایمان آورده اند- وسر لجاج ندارند- سودمند است.
(۲) بقره: ۳۰.
(۳) جن: ۲۶.
(۴) انعام: ۳۷.
(۵) یوسف: ۲۱.
(۶) نهج البلاغه، نامه ی: ۳۱.
(۷) یونس: ۳۹- چنین نیست بلکه آنچه را دامنه دانششان به آن نمی رسد وحقیقت وباطن آن را در نیافته اند دروغ ونادرست معرفی می نمایند.
(۸) بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۵، روایت ۲.
(۹) غرر ودرر موضوعی، باب جهل.
(۱۰) غرر ودرر موضوعی، باب جهل.
(۱۱) غرر ودرر موضوعی، باب جهل.
(۱۲) غرر ودرر موضوعی، باب علم.
(۱۳) غرر ودرر موضوعی، باب علم.
(۱۴) مقصود مقامی است که طبق آیه شریفه سوره ی جن - که قبلا مولف محترم اشاره فرمودند- خداوند صاحبان این مقام را بر آنچه از اسرار غیب که بخواهد مطلع می نماید. مترجم.
(۱۵) مقصود اموری است که عقل را هیچ راهی در اصل یا چند وچون آنها نیست، چه در عقاید، چه در احکام ودرغیر آنها، نظیر چگونگی بهشت ودوزخ وملائکه یا تعداد رکعات نماز یا نصاب زکات یا اسرار مسائل یا چگونگی عمل در سیر ووصول به مقامات.مترجم.
(۱۶) اگر در سلسله سند یک خبر، در هر طبقه، تعداد راویان به حدی باشد که همدستی واتفاق آنان بر دروغ بستن محال باشد آن خبر را متواتر گویند. مترجم.
(۱۷) مستفیض خبری است بین اخبار آحاد ومتواتر، که تعداد راویان در هر طبقه بیش از سه نفر هستند. مترجم.
(۱۸) اقبال الاعمال، ص ۶۰ تا ۶۱ - مولف محترم بخشی از دعای افتتاح را که در کتاب شریف مفاتیح الجنان در اعمال شبهای ماه مبارک رمضان آمده است، به نقل از کتاب شریف اقبال الاعمال سید بن طاووس، به عنوان خطبه ی مقدمه خود برگزیده اند. انتخاب خطبه در متن عربی کتاب علاوه بر موضوعیت ناشی از تناسب برای آغاز مطلب وسنخیت کلام عربی برای ادعیه ی با مضامین عالی ومفاهیم بلند، نوعی براعت استهلال است که بخشهای مختلف آن را با اصل مقصود در ابواب کتاب، تناسب خاص خود را داراست، اما از آنجا که برگردان این خطبه به فارسی، بدون توضیحات طولانی وملال آور، نمی تواند اهداف خطبه ی عربی را برآورده نماید، از ترجمه ی آن صرف نظر کردیم. جویندگانی که اهل تعمق بیشتر هستند به متن دعا در منابع مذکور، مراجعه نمایند.مترجم.
(۱۹) اسراء: ۱۳- مقدرات ونتیجه ی نیک وبد اعمال هر انسانی را رشته ی گردش ساختیم.
(۲۰) کمال الدین، ج ۲، ص ۳۵۲، روایت ۵۰.
(۲۱) رعد: ۷- همانا تو بیم دهنده ای وهر قومی را هدایتگری است.
(۲۲) فاطر: ۲۴- هیچ امتی نیست مگر اینکه در میان آنها بیم دهنده ای بوده است.
(۲۳) اسراء: ۹۵- اگر در زمین- به جای شما انسانها- فرشتگان سکونت داشتند از جانب آسمان ملکی- همجنس خودشان - به سوی آنها می فرستادیم.
(۲۴) یونس: ۴۷- برای هر امتی - از ناحیه ما- رسولی فرستاده شده است (یا فرستاده می شود).
(۲۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۲۶۲، روایت ۱۰۹.
(۲۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۳۶۳، روایت ۱۱۲.
(۲۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۲، روایت ۱۸۹.
(۲۸) اثبات الهداة، ج ۳ ص ۲۳۵، روایت ۴۶۳.
(۲۹) بقره: ۳۰- من قرار دهنده ی خلیفه وجانشین در زمین هستم.
(۳۰) بقره: ۲۱۳- مردم امت واحد بودند، سپس خدا پیامبران را به عنوان بشارت دهنده وبیمگر برگزید وهمراه آنان کتاب را به حق نازل فرمود تا دربین مردم وبرای ختم اختلافاتشان در چارچوب حق، حکم نمایند.
(۳۱) بقره: ۳۱.
(۳۲) بحار الانوار، ج ۲، ص ۹۰، روایت ۱۵.
(۳۳) اسراء: ۹۴ و۹۵- چیزی مانع از ایمان آوردن مردم به پیامبر واسباب هدایت نشد مگر اینکه - به شیوه ی منکران - گفتند آیا خدا بشری را به سوی ما فرستاده است؟ بگو اگر در زمین - به جای شما انسانها- فرشتگان سکونت داشتند از آسمان ملکی - همجنس خودشان - به سوی آنها می فرستادیم.
(۳۴) زخرف: ۵۷ تا ۶۰ - آن هنگام که به - عیسی - پسر مریم مثل زده شد قوم تو با هیایو از آن روی برگرداندند وگفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او؟ این سخنان را جز از سر ستیز ولجبازی به زبان نیاوردند که ایشان سخت پایبند دشمنی هستند. او (عیسی (علیه السلام)) جز بنده ای که مشمول نعمتهای ما قرار گرفته نیست واو را نمونه والگویی برای بنی اسرائیل قرار دادیم واگر ما بخواهیم فرشتگان را جایگزین شما انسانها در زمین می گردانیم.
(۳۵) به تعبیر دیگر مادام که حجت حق در عالم مادی وجود داشته باشد امکان بقاء وبرقراری عالم هست وگرنه نه.مترجم.
(۳۶) الجواهر السنیه، ص ۲۰۴- ۲۰۳.
(۳۷) سِفر به معنی کتاب وسِفرهای تورات نظیر جزءهای قرآن است.گفته شده است که تورات دارای پنج سفر است، سفر اول شامل آغاز آفرینش وتاریخ از آدم تا یوسف (علیهما السلام)، سفر دوم مربوط به مصر وبنی اسرائیل وظهور موسی (علیه السلام) وهلاکت فرعون ودرگذشت هارون (علیه السلام) ونزول الواح دهگانه، سفر سوم آموزش مختصر قوانین واحکام، سفر چهارم شامل تعداد وآمار بنی اسرائیل ونحوه تقسیم زمین بین آنان ونمایندگانی که موسی (علیه السلام) آنها را به شام گسیل داشت واخبار مَنَ وسلوی وغمام (ابر)، سفر پنجم شامل بعضی از احکام ووفات هارون (علیه السلام) وخلافت یوشع (علیه السلام). مترجم نقل از مجمع البحرین.
(۳۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۱، روایت ۵۱۱.
(۳۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۸، روایت ۸۰۹.
(۴۰) شعرا: ۲۲۷.
(۴۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۲، روایت ۱۹۰.
(۴۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۹، روایت ۶۷۹.
(۴۳) جمله ی (کما انه مخلوق) که متن فوق ترجمه ی آن است، ممکن است معانی متعدد ودقیقتری را در برداشته باشد در اینجا فقط عین عبارت از باب استعمال لفظ قبل از اتصاف ذات به مبدا اشقاق ومجاز بالمشارفه معنی شده است یعنی به کسی که بعدا حتما خلق می شود از هم اکنون مخلوق بگوییم.
در پایان همین فصل احتمالات معنای دقیقتر توسط مولف محترم ذکر شده است. مترجم.
(۴۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۱، روایت ۱۰۸.
(۴۵) پیداست که مقصود گردن زده شدن آن حضرت توسط جباران وستمگرانی است که همیشه کارشان ایستادن رو در روی حق بوده است. یعنی اگر امام (علیه السلام) در زمان مقرر خروج ننماید شرایط طوری خواهد شد که به دست ستمکاران می افتد وکشته می شود ودر آن صورت، غرض از زنده ماندن حجت در دوران طولانی غیبت، نقض خواهد شد، پس بنابراین ظهور آن حضرت، حتمی خواهد بود. مترجم.
(۴۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۵، روایت ۳۰۸.
(۴۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲، روایت ۱.
(۴۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۹، روایت ۶۸۱.
(۴۹) احزاب:۶- خویشاوندان سببی (در حکم ارث یا غیر آن)، در کتاب خدا بعضی بر بعضی دیگر مقدمند.
(۵۰) زخرف:۲۸- [خداپرستی وتوحید را] در ذریه اش کلمه ی باقیه وحقیقتی ثابت قرار داد.
(۵۱) احتمالا در اینجا مقصود از غیبت اولی، غیبت از زمان تولد تا زمانی که بر پیکر مطهر پدرش امام عسکری (علیهما السلام) نماز خواند واین غیر از غیبت صغرای مشهور است.مترجم.
(۵۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴، روایت ۱.
(۵۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، روایت ۴۶۰.
(۵۴) لقمان: ۲۰- خداوند نعمت آشکار وپنهانش را بر شما افزایش داد وتمام کرد.
(۵۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰، روایت ۲.
(۵۶) دعبل بن علی خزاعی از شعرای متعهد شیعی معاصر حضرت رضا (علیه السلام) است که بسیار مورد تایید وتکریم آن حضرت بوده است. او با اشعار خود مظلومیت وحقانیت اهل بیت را فریاد کرده است.قصیده ی تائیه وی که ابیاتی از آن در متن آمده است معروف است. حکایات شیرین، درس آموز وبرانگیزاننده دعبل وتعهد وی به مقام ولایت وارادت وی به اهل بیت در کتب تاریخ ورجال وحدیث نقل شده است.مترجم.
(۵۷) خانه هایی که جایگاه نزول وحی، تدریس آیات الهی وتفسیر قرآن بود واکنون از جور ستمگران از تلاوت آیات در آن خبری نیست وصحن وسرای آن از این انوار تهی شده است.
(۵۸) اگر نبود امیدم به - ظهور امامی که بی تردید به نام پروردگار وهمراه با برکات الهی ظهور خواهد کرد؛ در میان ما حق وباطل را از هم جدا کرده ومردم را بر نیک وبد اعمالشان جزای خیر ومکافات سخت خواهد داد- قلبم از اندوه وحسرت از هم می شکافت.
(۵۹) مقصود این است که کسی گمان نکند زمان غیبت طولانی شده واحتمال وجود امام غایب وظهور او منتفی است، بلکه این امر در علم خداوند حتمی است واز قدرت خداوند هم خارج نیست واستبعادی ندارد. مترجم.
(۶۰) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۴، روایت ۴.
(۶۱) اشاره به آیات ۱۰ تا ۱۳ سوره ی طه و۷ تا ۱۰ سوره ی نمل.
(۶۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۶، روایت ۱.
(۶۳) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۸، روایت ۱ از باب دهم.
(۶۴) اثبات الهداة، ج ۲، ص ۵۶۹، روایت ۶۸۰.
(۶۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، روایت ۶.
(۶۶) بحث در مورد خلقت مثالی نوری غیر مادی ومراتب نزولی آن، جایگاه خاصی دارد وما در کتابهای (جلوه ی نور)، (فروغ شهادت) و(سر الاسراء فی شرح حدیث المعراج) به طور مختصر به آن اشاره کرده ایم.
آدرس بحث مذکور، در کتابهای نامبرده از این قرار است: جلوه ی نور صفحات ۱۹ تا ۳۹، فروغ شهادت صفحات ۲۳ تا ۳۵، وسرالاسراء، ج ۲، ص ۱۷۰- مترجم.
(۶۷) قصص: ۵ و۶- اراده ی ما بر این است که بر ضعیف نگاهداشته شدگان زمین منت نهیم وآنان را پیشوایان ووارثان زمین قرار دهیم ودر زمین توانایی واقتدارشان بخشیم وبه فرعون وهامان ولشکریانشان همانچه را که از آن بیمناک بودند به دست اینان بنمایانیم وبه ایشان بچسبانیم.
(۶۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲، روایت ۳.
(۶۹) ظاهر احادیثی که در این زمینه وارد شده است بیانگر آن است که در ایام ولادت حضرت حجت (علیه السلام)، فقط حکیمه به نرجس خاتون رسیدگی می کرده است وشخص دیگری در این مدت بر او وارد نشده است، اما در عین حال روایاتی که از حکیمه رسیده از نظر متن وشخص ناقل ومقدار کم وزیادی در الفاظ وعبارات مختلف هستند فلذا ممکن است اختلاف یا از ناحیه کسانی باشد که از حکیمه نقل کرده اند یا از طرف محدثینی که بعدها روایات را ضبط نموده اند اختلاف پیدا شده باشد.
(۷۰) این مطلب را در کتاب فروغ شهادت به تفصیل مطرح کرده ایم.
(۷۱) قصص: ۵.
(۷۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷، روایت ۲۵.
(۷۳) مریم: ۳۲- ۲۹.
(۷۴) احتمالا همان علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان رازی کلینی صاحب کتاب (اخبار القائم) است.
(۷۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۴، روایت ۵.
(۷۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷، روایت ۲۵.
(۷۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۳ روایت ۳۶.
(۷۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۴، روایت ۴.
(۷۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵، روایت ۱۶.
(۸۰) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۹، روایت ۲۶.
(۸۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۲، روایت ۳۰.
(۸۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۳، روایت ۳۵.
(۸۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۲، روایت ۶۹۶.
(۸۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۳، روایت ۳۵.
(۸۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵، روایت ۱۱.
(۸۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۹، روایت ۴۹۸.
(۸۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۸، روایت ۴۹۶.
(۸۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۱، روایت ۳۳۸.
(۸۹) آل عمران: ۱۸ و۱۹- با این تفاوت که آیه این گونه شروع می شود: (شهد الله انه لا اله..). ترجمه: خداوند وملائکه وصاحبان علم گواهی می دهند که خدایی جز او نیست، او قائم به قسط است وجز او خدای مقتدر شکست ناپذیری که ساخته وپرداخته اش خالی از هر عیب ونقصی است هیچ خدایی نیست، دین پذیرفته شده در نزد خداوند، همانا اسلام است.
(۹۰) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵، روایت ۱۹.
(۹۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۹، روایت ۱۸۰.
(۹۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۰، روایت ۱۸۳.
(۹۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۰، روایت ۶۸۳.
(۹۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۶، روایت ۲۰۷.
(۹۵) اثبات الهداة، ج ۳ ب، ص ۵۷۹، روایت ۵۷۱.
(۹۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۶، روایت ۱۲۶.
(۹۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۰، روایت ۶۸۵.
(۹۸) (تعمی) از (عمی یعمی) به معنی کور شدن وبسته شدن چشم؛ و(تخفی) از (خفی یخفی)به معنی پنهان شدن است. بنابراین استعمال لفظ (تعمی) نشان می دهد که نقص از ناحیه بیننده است نه از ناحیه شخصی که باید دیده شود.مترجم.
(۹۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۰، روایت ۱۰۲.
(۱۰۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۵، روایت ۲۰۴.
(۱۰۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۰، روایت ۴۵۱.
(۱۰۲) نمل: ۶۲- چه کسی است که وقتی درمانده ی ناچار او را می خواند، پاسخ گوید وگرفتاریش از میان بردارد وشما را جانشینان در زمین قرار دهد؟!.
(۱۰۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۳، روایت ۵۷۶.
(۱۰۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۰، روایت ۵۷۹.
(۱۰۵) به روایات فصل دوم از باب اول مراجعه نمایید.
(۱۰۶) به روایات فصل هفدهم از باب هشتم مراجعه نمایید.
(۱۰۷) وی از کسانی است که هیچ خدشه ای در موردش وارد نشده است.
(۱۰۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۸، روایت ۶۷۸.
(۱۰۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۹، روایت ۷۵۴.
(۱۱۰) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۳، روایت ۳۶.
(۱۱۱) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۴، روایت ۵ وروایات دیگر.
(۱۱۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۳۲۲، باب ۲۶، روایات ۲۵،۱۵،۷، که از طریق شیعه وارد شده است، وص ۳۲۷ روایات یک تا چهار که از طریق اهل سنت رسیده است.
(۱۱۳) جن: ۲۶ و۲۷ - خداوند داننده ی غیب است وجز آن کسی را از میان فرستادگانش که خود بدان راضی باشد، کس دیگری را بر علوم غیب مطلع نخواهد کرد.
(۱۱۴) زمر: ۹- بگو آیا آنان که می دانند با انسانهای بی نصیب از دانش برابرند؟ منحصرا اندیشمندان متذکر می شوند- وبه حقیقت میل می کنند-.
(۱۱۵) آل عمران:۷- از حقیقت وباطن ناپیدای آن جز خداوند وآنان که جانشان در ژرفای دانش الهی آرام گرفته است کسی باخبر نیست.
(۱۱۶) عنکبوت: ۴۹- چنین نیست، بلکه قرآن همان آیات روشن الهی است که در قلوب صاحبان دانش وفرهیختگان واقعی جای گرفته است.
(۱۱۷) اصول کافی، ج ۱، ص ۲۵۶، روایت ۲.
(۱۱۸) اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۲، روایت ۱.
(۱۱۹) اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۳، روایت ۱.
(۱۲۰) اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۴، روایت ۲.
(۱۲۱) سلام بر شما ای خاندان رحمت وواسطه نزول آیات الهی بر بشر وای اصل واساس دانش وفرودگاه رسالت الهی.
(۱۲۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶، روایت ۵.
(۱۲۳) ملک: ۳۰- بگو اگر آبی که می آشامید به زمین فرو رود چه کسی آب گوارا به شما خواهد رساند؟.
(۱۲۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۷، روایت ۱۳۰.
(۱۲۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۴، روایت ۲۵۲.
(۱۲۶) آل عمران: ۳۴- برگزیدگان خدا، - از آل ابراهیم - برخی از نسل یکدیگرند وخداوند- به اقوال واحوال اطاعت کنندگان از خدا ورسول وروی گردانان از حق - شنوا وداناست.
(۱۲۷) ظاهرا منظور از گذشتگان شما وآیندگان شما که به کمیل خطاب شده است، همان خواصی نظیر کمیل است نه تمام گذشتگان وآیندگان، چنانکه در جای خود بحث می شود که فقط محض الکفر ومحض الایمان برخواهند گشت ونه تمام گذشتگان.مترجم.
(۱۲۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۶، روایت ۸۶.
(۱۲۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۰، روایت ۱۸۳.
(۱۳۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۱، روایت ۱۸۷.
(۱۳۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵، روایت ۴.
(۱۳۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶، روایت ۶.
(۱۳۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۴، روایت ۳۰۳.
(۱۳۴) به باب سوم، فصل هفتم، روایات ۴ و۹ وفصل هشتم همان باب روایت ۳ مراجعه نمایید.
(۱۳۵) در باب اول فصل سیزدهم، حدیث ۴ ذکر خواهد شد.
(۱۳۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۰، روایت ۱۰۳.
(۱۳۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۳، روایت ۱۹۶.
(۱۳۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۴، روایت ۳۵۶.
(۱۳۹) اسراء: ۳۳- هر آنکه مظلوم کشته شد ما برای ولیش قدرت وحکومتی قرار دادیم- تا انتقام کشد-.
(۱۴۰) اسراء: ۳۳- پس در کشتار زیاده روی نکند، او از جانب ما یاری می شود.
(۱۴۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۹، روایت ۳۲۵.
(۱۴۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰، روایت ۴.
(۱۴۳) ظاهرا مقصود این است که حکم الهی واحد را به استناد کتابهای مختلف آسمانی به مردم اعلام می کند، نه اینکه هر کتاب حکم جدا ومتفاوتی نسبت به کتابهای دیگر داشته باشد ومردم به احکام مختلف عمل نمایند.مترجم.
(۱۴۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۹، روایت ۲.
(۱۴۵) مجلسی رحمه الله علیه فرموده است: اینکه فرموده است: (بعد از اینکه مرد) مقصود این است که نام ویادش مرد یا مردم او را مرده پنداشتند، روایت ۱ در همین فصل نیز این مطلب را تایید می کند.
(۱۴۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰، روایت ۶.
(۱۴۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۶، روایت ۴۲۶.
(۱۴۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۵، روایت ۵۹۳.
(۱۴۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳، روایت ۷۱۱.
(۱۵۰) طول کشیدن بیش از انتظار زمان غیبت حضرت مهدی (علیه السلام)، گسترش بی حد وحساب ظلم وفساد در عالم وبه لب آمدن جانها، کار را به جایی می رساند که حتی متدینین ومعتقدان به امامت حضرت مهدی، ناامید شوند وبگویند اگر مهدی وجود داشت باید ظاهر می شد پس معلوم می شود خبری نیست. در این جاست که از ایمانهای معمولی واخلاص مخلصین (با کسره لام) هم کار چندانی ساخته نیست وفریاد متی نصرالله از همه بلند است وباید به اخلاص مخلصین (با فتح لام یعنی کسانی که خدا خالصشان کرده وجایی برای غیر خدا در دلشان نیست) پناهنده شد واز افتادن در گرداب هلاکت وارتداد رهایی یافت. شاید یکی از انگیزه های ترغیب مولف محترم به تفکر بیشتر، همین مطلب باشد.مترجم.
(۱۵۱) یوسف: ۹۰.
(۱۵۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۲، روایت ۱۷.
(۱۵۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، روایت ۴۶۰.
(۱۵۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، روایت ۷۷۸.
(۱۵۵) شعرا: ۲۲۷- ستمکاران به زوی خواهند فهمید که به کدام جایگاه برخواهند گشت.
(۱۵۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۶، روایت ۴۲۶.
(۱۵۷) اعراف: ۱۷۲- یاد آر آن هنگام را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را- احضار کرد- وبر ربوبیت خود گواهشان گرفت واز ایشان پرسید که آیا من پروردگار شما نیستم گفتند بلی شهادت می دهیم که هستی تا اینکه روز قیامت نگویید- شما بنی آدم- ما از این موضوع کاملا بی اطلاع بودیم.
(۱۵۸) بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۴۸، روایت ۲.
(۱۵۹) تغابن: ۲.
(۱۶۰) بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۷۱، روایت ۹.
(۱۶۱) بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۴۱، روایت ۵.
(۱۶۲) روایت اول از فصل ۱۳ همین باب.
(۱۶۳) روایت سوم از فصل ۱۴ همین باب.
(۱۶۴) احادیث طینت در اصول کافی، ج ۲، ص ۲ و۳ آمده است. حضرت استاد علامه طباطبائی قدس سره نیز درباره مساله طینت- وسرشت ازلی - بر این احادیث حواشی خود را مرقوم فرموده اند.
(۱۶۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۰، روایت ۱۴۲.
(۱۶۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۱، روایت ۱۴۳.
(۱۶۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۶، روایت ۱۶۳.
(۱۶۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۹، روایت ۱۷۷.
(۱۶۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۹، روایت ۲۲۵.
(۱۷۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۰، روایت ۲۲۶.
(۱۷۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۵، روایت ۳۵۸.
(۱۷۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۶، روایت ۴۸۸.
(۱۷۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، روایت ۲.
(۱۷۴) ظاهرا منظور این است که امام صادق اولین آنها وحضرت حجت هفتمین آنها خواهد بود.مترجم.
(۱۷۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۹، روایت ۲۷۴.
(۱۷۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۰، روایت ۵۰۳.
(۱۷۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۰، روایت ۶۲۸.
(۱۷۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۹، روایت ۱۸۰.
(۱۷۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۵، روایت ۲۵۳.
(۱۸۰) این نوع تقسیم بندی فرج، لااقل در کتابهایی که در اختیار عموم مردم است، بی سابقه می باشد. این نوع تقسیم بندی، اعتقاد به آن وعلم به لوازمش، از آن میزان سازندگی برخوردار است که در اعتقاد به فرج عمومی - آن طور که متداول بین مردم است - چنین حدی از سازندگی وجود ندارد.شایسته است با دقت در مساله وپی جوئی آن در میدان علم وعمل، ذوق واهتمام مولف محترم به اعتلای انسان در ابعاد روحی، پاسخ مناسب خود را دریافت کند.مترجم.
(۱۸۱) ظاهرا مقصود این است که حضرت حجت (علیه السلام) طوری به سوالات جواب می دهند که هیچکس جز ایشان آن طور جواب نداده ونمی دهد. در حالی که پاسخهای مدعیان همه شبیه به هم ودارای یک سبک وسیاق است ومعلوم است که همه ی آنها از اشخاص معمولی سر زده است. مترجم.
(۱۸۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۵، روایت ۳۰.
(۱۸۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۵، روایت ۲۹.
(۱۸۴) ظاهرا منظور این است که شیطان همچنانکه پدر ومادر شما را از بهشت بیرون کرد، شما را هم از دین بیرون خواهد کرد زیرا او کاری غیر از این ندارد وشما هم اگر به امام زمانتان پناهنده ومتمسک نشوید از پدر ومادرتان قویتر نیستید ویارای ایستادگی در برابر شیطان را نخواهید داشت. مترجم.
(۱۸۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۹، روایت ۹۷.
(۱۸۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۱، روایت ۳۳۶.
(۱۸۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۱، روایت ۳۳۷.
(۱۸۸) یعنی دیگر در مورد نمایندگانی، وصیتی نکرد؛ والبته علی بن محمد سمری به اشاره ی امام از وصیت در مورد وکالت امام خودداری کرد، چنانکه سه نماینده ی قبلی به امر امام وتعیین آن حضرت، مردم را از نماینده ی بعدی مطلع نمودند.مترجم.
(۱۸۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵، روایت ۱۵.
(۱۹۰) به احادیث بداء وتوضیحات حضرت استاد علامه طباطبائی - رضوان الله تعالی علیه- در اصول کافی، ج ۱، ص ۱۴۶ باب بداء مراجعه شود.
(۱۹۱) در پایان فصل یازدهم همین باب، درباره ی امور حتمی وتخلف ناپذیر ونشانه های قطعی، روایاتی ذکر خواهد شد.
(۱۹۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۳، روایت ۱۸.
(۱۹۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۷، روایت ۳۸.
(۱۹۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۲، روایت ۱۵۰.
(۱۹۵) انشقاق: ۱۹ - مرحله ای پس از مرحله ی دیگر را سیر خواهد کرد.
(۱۹۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۶، روایت ۲۱۲.
(۱۹۷) فتح: ۲۵.
(۱۹۸) با توجه به این حدیث شاید بتوان گفت مقصود از روایات (اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۰،۵۲۴،۵۱۸،۵۸۱).
که پیدا شدن گنجهای زمین وبیرون ریختن زمین گنجهایش را مطرح کرده است همین ودیعه ها وامانتها باشد وشاهد آن هم سخن امام صادق (علیه السلام) است که فرمود: (سپس جوان خوشروی حسنی ظاهر می شود که با فریاد رسا به سوی دیلم فریاد می کند: ای آل محمد به فریاد مظلومی از ناحیه حرم صدایتان می زند پاسخ دهید؛ وگنجهای الهی در طالقان به او پاسخ خواهند داد، آن همه چه گنجهایی! که از طلا ونقره نیستند بلکه مردانی چون پاره های آهنند..). (بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۵)، وشاید بتوان گفت مقصود از اینکه تمام اموال دنیا برایش جمع می شود (بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۹، روایت ۲)، همان طلا ونقره واموال دیگر باشد.
(۱۹۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۹، روایت ۲۲۴.
(۲۰۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۸، روایت ۲۷۱.
(۲۰۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، روایت ۴۶۲.
(۲۰۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، روایت ۴۶۳.
(۲۰۳) شعرا: ۲۱- پس از میان شما گریختم، چون بر جان خود بیمناک بودم، سپس پروردگارم حکم (حکومت وفرمانروایی) را به من ارزانی داشت.
(۲۰۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، روایت ۷۷۷.
(۲۰۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۵، روایت ۳۰۸.
(۲۰۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۲۲، روایت ۹.
(۲۰۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۲، روایت ۱.
(۲۰۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۸، روایت ۲۱۷.
(۲۰۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۰، روایت ۴.
(۲۱۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۲، روایت ۱۴.
(۲۱۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۳، روایت ۱۵۴.
(۲۱۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۳، روایت ۷۱.
(۲۱۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۶، روایت ۸۴.
(۲۱۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۰، روایت ۱۰۳.
(۲۱۵) آل عمران: ۱۴۱.
(۲۱۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۱، روایت ۱۰۷.
(۲۱۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۳، روایت ۱۱۰.
(۲۱۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۴، روایت ۱۱۷.
(۲۱۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۷، روایت ۱۲۸.
(۲۲۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۸، روایت ۱۳۱.
(۲۲۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۸، روایت ۱۳۲.
(۲۲۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۳، روایت ۱۵۵.
(۲۲۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۵، روایت ۱۶۲.
(۲۲۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۷، روایت ۱۷۱.
(۲۲۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۹، روایت ۱۸۰.
(۲۲۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۲، روایت ۱۸۸.
(۲۲۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۲، روایت ۱۸۹.
(۲۲۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۸، روایت ۲۰.
(۲۲۹) عصر: ۳- ۱.
(۲۳۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۲، روایت ۲۳۶.
(۲۳۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۹، روایت ۲۷۸.
(۲۳۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۰، روایت ۳۲۹.
(۲۳۳) ظاهرا مقصود امام موسی بن جعفر (علیه السلام) باشد. مترجم.
(۲۳۴) توبه: ۱۶- آیا گمان کردید که بدون آزمایش الهی ومشخص شدن مجاهدانتان، از شما دست برداشته می شود؟.
(۲۳۵) آل عمران: ۱۴۲.
(۲۳۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۰، روایت ۳۳۰.
(۲۳۷) ظاهرا مقصود از کلمه ی (ناس، مردم) در روایت، شیعیان باشند نه تمام مردم.مترجم.
(۲۳۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۰، روایت ۳۳۱.
(۲۳۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۰، روایت ۳۳۲.
(۲۴۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۰، روایت ۳۳۴.
(۲۴۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳، روایت ۴۱۲.
(۲۴۲) در روایت دیگری شبیه این روایت، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۷، روایت ۴۹۰، جمله ی دیگری نیز اضافه شده است که عبارت است: وای بر سرکشان عرب از شری که به زودی دامن ایشان را می گیرد.
(۲۴۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۷، روایت ۴۸۹.
(۲۴۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۷، روایت ۴۹۱.
(۲۴۵) عنکبوت: ۲و۳ - آیا مردم گمان می کنند همینکه به زبان بگویند ایمان آوردیم، دست از سر آنها بر می داریم ودیگر آزمایش نمی شوند؟ مردمی را که قبل از ایشان بودند نیز آزمودیم وخداوند می داند که چه کسانی راستگو وچه کسانی دروغگویند - ودر امتحان، درست یا نادرست از آب در می آیند-.
(۲۴۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۲، روایت ۱۴.
(۲۴۷) ظاهرا عبارت دیگری برای اصطلاح معروف تولی وتبری است که در این جا به عنوان یک اصل جدی برای سالم ماندن وباقی ماندن بر دین ائمه (علیهم السلام)، به آن توصیه شده است.مترجم.
(۲۴۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۲۴، روایت ۱۵۶.
(۲۴۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۴، روایت ۱۵۷.
(۲۵۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۵، روایت ۱۶۱ - ترجمه ی دعا: ای خدا، ای رحمت گستر، ای مهربان، ای گرداننده وزیر ورو کننده ی دلها، دل مرا بر دین خود استوار بدار.
(۲۵۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۲۷، روایت ۱۶۸.
(۲۵۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۸، روایت ۱۷۴.
(۲۵۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۹، روایت ۲۷۵.
(۲۵۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۹، روایت ۳۸۴.
(۲۵۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۶، روایت ۴۸۸.
(۲۵۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، روایت ۴.
(۲۵۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹، روایت ۲۵.
(۲۵۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۶، روایت ۷۰.
(۲۵۹) در ذیل حدیث دهم آمده است که: (انتظار الفرج من اعظم الفرج)، انتظار فرج، بزرگترین فرج است؛ یا، بخش زیادی از فرج است.
شاید از این بیان امام (علیه السلام) بتوان نتیجه گرفت که وظیفه ی عمده ی شیعه، انتظار فرج است، نه روز شماری به اصطلاح معمول، نه تعیین وقت کردن، نه اشکال وایراد وارد کردن به علائمی از ظهور که محقق شده یا نشده ونه فقط ادعای دوستی حضرت مهدی (علیه السلام).
ونیز همان طور که از روایت دوم، پنجم ونهم وروایات دیگر فهمیده می شود، انتظار، یک زندگی همراه با تقوا، ورع، محاسن اخلاق، اعتقاد به غیبت، توجه جدی ودائمی به حضرت مهدی وغیبت آن جناب وتولی وتبری به معنی واقعی است.
در روایت هشتم وروایات مشابه آن فرموده اند که شخص عارف به امام ومنتظر ظهور، اگر عمرش به زمان ظهور هم نرسد، دیر وزود شدن زمان ظهور، برایش ضرری ندارد؛ بنابراین معلوم می شود که برای ما، مهمترین مساله، انتظار فرج است ویاد گرفتن مفهوم انتظار، وزندگی کردن بر طبق آن.
در حال حاضر، برای ما، از اصل فرج مهمتر، انتظار فرج وتوجه عمیق به این است که حجت خدا در روی زمین زنده، با ما وشاهد وناظر اعمال ما وواسطه ی فیض بین خدا وماست. فرج به خداوند مربوط است که هر موقع صلاح بداند عملی خواهد شد، وانتظار فرج به ما مربوط است. ما باید تکلیف خودمان را خوب انجام دهیم، خداوند به حکمت خدایی ومصالح بندگان بهتر واقف است وچیزی از علم او خارج نیست.
در بقیه ی معارف نیز، مطالبی شبیه این مطلب وجود ندارد. مثلا ما باید دعا کردن ودرخواست وشرایط آن را یاد بگیریم ودرست عمل کنیم، استجابت با رب العالمین است واو خود به مصالح بندگان آگاه است اینکه بنده به جای دعا وتضرع، برای خداوند تکلیف معین کند، خلاف بندگی است.
در زیارت شریف امین الله می خوانیم: (خدایا! درهای اجابت به روی بندگان باز است، ودعای کسی که تو را می خواند مستجاب است، وتوبه ی انابه کنندگان به درگاهت، قبول است، وگریه ی گریه کنندگان، مورد رحمت است و...و سرچشمه های آب برای تشنگان، جوشان است..). واز اینجا معلوم می شود که ما باید دعا کردن، توبه وگریه کردن را بیاموزیم، استجابت، قبول ورحمت، پیشاپیش تضمین شده است، ما باید تشنگی بیاموزیم وتشنه بودن را تجربه کنیم، دنبال آب رفتن لازم نیست، جوشش سرچشمه های آب، قبلا انجام گرفته است، واگر از این سرچشمه ها بهره ای نمی بریم، علت آن، تشنه نبودن است ونه نبودن آب؛ به دروغ اظهار تشنگی می کنیم، اگر تشنگی حاصل شود، سرچشمه های آب، از همه جا فوران می کند، به قول مولوی:

آب کم جو تشنگی آور به دست * * * تا بجوشد آبت از بالا وپست

اگر ما نیاز به مهدی را در خود نیابیم وجدی نگیریم، واز منتظران واقعی به حساب نیاییم، حتی اگر آن حضرت تشریف بیاورد، بهره ی کامل را نخواهیم برد، زیرا او طبیب دردمندان است، وبیدردها یا کسانی که درد احساس نمی کنند از مراجعه به طبیب، خود را بی نیاز می دانند.

طبیب عشق مسیحا دم است ومشفق لیک * * * چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

مترجم.
(۲۶۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۰، روایت ۱۰۴.
(۲۶۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۴، روایت ۱۱۵.
(۲۶۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۶، روایت ۱۲۷.
(۲۶۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۰، روایت ۱۴۲.
(۲۶۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۱، روایت ۱۴۳.
(۲۶۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶، روایت ۱۷.
(۲۶۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۱، روایت ۳۲.
(۲۶۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۱، روایت ۵۳.
(۲۶۸) مولف محترم برای علت ثوابها ومقام معتقدان به غیبت وولایت، که در روایات آمده است، وجوهی ذکر فرموده اند، لکن خود ثوابها ومقامات را- علی رغم آنکه از سیره ی ایشان در گفتارهای پیشین انتظار می رفت - از روایات استخراج نکرده وتوضیحی نفرموده اند.
این آثار وثوابها عبارت بودند از:
الف - رفاقت با پیامبر ومودت با ایشان، وکریمترین وعزیزترین افراد بودن در نزد ایشان.
ب - با پیامبر وهم درجه پیامبر بودن در قیامت.
ج - اجر هزار شهید از شهدای بدر واحد داشتن.
د - قرب الی الله.
ه- بمنزله ی مجاهد جنگاور بودن در رکاب پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم).
و- شریک بودن در مجاهدات امیر المؤمنین (علیه السلام) واصحابش.
ز- در ردیف افراد آماده در اردوگاه وحتی زیر پرچم امام (علیه السلام) بودن.
(وفی ذلک فلیتنافس المتنافسون)
می توانیم ادعا کنیم که مفهوم ظاهری بعضی از این ثوابها را تا حدودی درک می کنیم اما بعضی دیگر مثل رفاقت با پیامبر، معیت پیامبر، همدرجه پیامبر بودن وقرب الی الله، از مقاماتی هستند که در محدوده ی این ادعا نمی گنجد وبهتر است خوانندگان، از خود مولف محترم، ودیگرانی که اهل این معانی هستند جویا شوند.
در مورد (معیت پیامبر) آن طور که از بعضی افاضات شفاهی مولف محترم فهمیده می شود، شاید یکی از معانی آن، نوعی توجه شدید، همیشه، همه جا، در هر حال وهر کار به وجود مقدس پیامبر وعشق به آن حضرت باشد.مترجم.
(۲۶۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۷، روایت ۱۷۲.
(۲۷۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۴، روایت ۶۴۹.
(۲۷۱) وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۰، روایت ۲، باب ۲۴.
(۲۷۲) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۰، روایت ۶، باب ۲۴.
(۲۷۳) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۲، روایت ۱۱، باب ۲۴.
(۲۷۴) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۵، روایت ۲۵، باب ۲۴.
(۲۷۵) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۰، روایت ۳، باب ۲۴.
(۲۷۶) کهف: ۹۵ - بین شما وآنها سدی قرار دهم.
(۲۷۷) کهف: ۹۷- نتوانند از آن بالا بروند ودر آن رخنه ای ایجاد کنند.
(۲۷۸) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۷، روایت ۳۳، باب ۲۴.
(۲۷۹) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۱، روایت ۸، باب ۲۴.
(۲۸۰) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۴، روایت ۲۱، از باب ۲۴.
(۲۸۱) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۶۸، روایت ۱، از باب ۲۵.
(۲۸۲) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۷۰، روایت ۹، از باب ۲۵.
(۲۸۳) بقره: ۱۶۳.
(۲۸۴) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۷۵، روایت ۱۲، از باب ۲۸.
(۲۸۵) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۷۷، روایت ۸، از باب ۲۹.
(۲۸۶) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۷۸، روایت ۱۰، باب ۲۹.
(۲۸۷) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۳، روایت ۱، از باب ۳۱.
(۲۸۸) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۳، روایت ۲، از باب ۳۱.
(۲۸۹) حدیث دیگری که در آن پایه های دین بیان شده است، حدیث عمرو بن حریث است که به امام صادق عرض کرد: (آیا دینم را به شما عرضه کنم؟) فرمود: (آری، عمرو گفت: (به یگانگی خداوند واحد بدون شریک گواهی می دهم وبه اینکه محمد پیامبر اوست وبه اقامه ی نماز ودادن زکات وروزه ی ماه رمضان وحج خانه خدا، وولایت وائمه (علیهم السلام) معتقدم. آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: ای عمرو! این دین خدا ودین پدران من ودینی است که من در نهان وآشکار بر آن هستم..). وسایل الشیعه، ج ۱، ص ۸، روایت ۴.
(۲۹۰) اینکه گفتیم در توحید، تقیه نیست مقصود تا وقتی است که به خونریزی واز بین رفتن جان بی گناهی منجر نشود، اما اگر کار به اینجا برسد تقیه در توحید نیز جایز است، چنانکه قضیه اظهارات عمار یاسر در زیر شکنجه وآیه ی (الا من اکره وقلبه مطمئن بالایمان) که در آن مورد نازل شده گواه این مطلب است.
(۲۹۱) روایاتی که دلالت می کنند بر اینکه ولایت جزء توحید است بسیارند از آن جمله: روایتی است از امام رضا (علیه السلام) از پدرش از جدش امام زین العابدین که درباره ی آیه ی (فطرت الله التی فطر الناس علیها) فرمود: (آن فطرت، توحید، نبوت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وولایت علی امیر المؤمنین (علیه السلام) است، حد توحید این مقدار است. بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۷۷، روایت ۳ ونیز مراجعه شود به بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۸۰، روایت ۱۸.
(۲۹۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۳، روایت ۱۹.
(۲۹۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۷، روایت ۱۷۰.
(۲۹۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۰، روایت ۱۸۱.
(۲۹۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۰، روایت ۲۲۹.
(۲۹۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۶، روایت ۳۱۵.
(۲۹۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، روایت ۴۶۳.
(۲۹۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۴، روایت ۴۷۵.
(۲۹۹) به بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹ وج ۳، ص ۲۰۰ مراجعه نمایید.
(۳۰۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۹، روایت ۱۳۸.
(۳۰۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۰، روایت ۲۲۹.
(۳۰۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۰، روایت ۲۲۸.
(۳۰۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۰، روایت ۲۳۰.
(۳۰۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۹، روایت ۳۲۸.
(۳۰۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳، روایت ۸.
(۳۰۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳، روایت ۹.
(۳۰۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳، روایت ۱۰.
(۳۰۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳، روایت ۱۱.
(۳۰۹) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۹، روایت ۱۴.
(۳۱۰) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۹، روایت ۱۵.
(۳۱۱) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۹، روایت ۱۶.
(۳۱۲) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۹۰، روایت ۲۰ ونیز مراجعه شود به ج ۱۱، ص ۴۹۱، روایت ۲۱.
(۳۱۳) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۹۱، روایت ۲۲.
(۳۱۴) وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۹۱، روایت ۲۳.
(۳۱۵) مقصود از حکم تعبد ی محض، حکمی است که چه به علت وفلسفه ی صدور حکم دسترسی پیدا کنیم وچه از آن بی اطلاع باشیم، چه عقل ما از درک آن عاجز باشد وچه عقل، با استدلال ومحاسبه به آن برسد، در هر حال حکم لازم الاجر است وباید اطاعت شود. اما در مقابل، اگر حکمی تعبد ی نباشد در هر جا موضوع آن مسلم است وعلتی برای جاری شدن آن وجود دارد جاری می شود واگر زمینه وعلت جاری شدن وجود نداشته باشد یا مشکوک باشد جاری نمی شود. در موضوع مورد بحث، چون در حال حاظر هیچ ضرورتی برای مخفی ماندن نام ایشان وجود ندارد وخطراتی که از این نظر متوجه وجود مقدس حضرت بوده است هم اکنون منتفی است فلذا حکم مخفی ماندن نام ایشان که - حکمی غیر تعبد ی است - لازم الاجرا نیست ودر هر زمانی که تابع موضوع وعلت است.مترجم.
(۳۱۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، روایت ۶.
(۳۱۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، روایت ۷.
(۳۱۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۲، روایت ۸.
(۳۱۹) لقمان: ۲۰- ونعمتهای ظاهری وباطنی خود را بر شما تمام کرده است.
(۳۲۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۱، روایت ۷۶۳.
(۳۲۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۰، روایت ۲۸۲.
(۳۲۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۷، روایت ۴۳۶.
(۳۲۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۰، روایت ۵۵۹.
(۳۲۴) اقبال الاعمال، ص ۲۹۸.
(۳۲۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۳، روایت ۷۲.
(۳۲۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، روایت ۷۷۶.
(۳۲۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۸، روایت ۷۴۸.
(۳۲۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۹، روایت ۷۴۹.
(۳۲۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۸، روایت ۱۷۳: ریان بن الصلت می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: (آیا شما صاحب الامر هستید؟) فرمود: (من صاحب الامر هستم، اما نه آن صاحب الامری که زمین را بعد از پر شدن از ظلم وستم، از عدل وداد سرشار می سازد، وبا این ضعف بدنی که در من می بینی چگونه می توانم آن صاحب الامر باشم؟ قائم، آن کسی است که وقتی خروج کند، در سن پیران، دارای سیمایی جوان واندکی قدرتمند است به طوری که اگر دست دراز کند، بزرگترین درخت روی زمین را از جا می کند واگر در بین کوهها فریادی بکشد، صخره های کوهها در هم شکسته واز هم می پاشد).
(۳۳۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۶، روایت ۱۴۷.
(۳۳۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰، روایت ۲۱.
(۳۳۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۶۰- ۲۵۴، روایت ۱۴۷.
(۳۳۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۱، روایت ۲.
(۳۳۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۴، روایت ۹.
(۳۳۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰، روایت ۲۰.
(۳۳۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰، روایت ۲۱.
(۳۳۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۱، روایت ۵۸.
(۳۳۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۳، روایت ۴۶۵.
(۳۳۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۴، روایت ۱۴۷.
(۳۴۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲، روایت ۲۶.
(۳۴۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۵، روایت ۴۸۱.
(۳۴۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۸، روایت ۸۰۸.
(۳۴۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۱۹، روایت ۱۶.
(۳۴۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۵، روایت ۴۴.
(۳۴۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۶، روایت ۴۷.
(۳۴۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۷، روایت ۵۱.
(۳۴۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۸، روایت ۶۱.
(۳۴۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۸، روایت ۱۱۲.
(۳۴۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، روایت ۴۶۱.
(۳۵۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۸، روایت ۷۴۲.
(۳۵۱) پیداست که منظور از رایت (بیرق)، فقط پرچم پارچه ای نیست واز قرینه ی (کلهم یدعوا الی نفسه)، (هر کدام مردم را به خود دعوت می کند) واز قرینه عقلی پیداست که منظور، هر باشگاه وگروه ودسته وجمعیت وسازمان وحزب وصدا وسیما ونشریه وروزنامه، وهر عامل دیگری است که از نظر سیاسی وفرهنگی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی ومذهبی مردم را به خود دعوت می کند، (مَنِ) خود را تبلیغ می کند وعلیه دیگران فعالیت می نماید، چه پرچمی در کار باشد وچه نباشد، چه از جنس پارچه، کاغذ، شیشه، امواج صوتی وتصویری، ملقب به نوعی ایسم وامثال آن باشد یا نباشد. مترجم.
(۳۵۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۳، روایت ۶.
(۳۵۳) مقصود کشتارهای پی در پی وبدون وقفه است. مترجم.
(۳۵۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷، روایت ۴۱.
(۳۵۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷، روایت ۴۲.
(۳۵۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷، روایت ۴۳.
(۳۵۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹، روایت ۵۰.
(۳۵۸) سجده:۲۱.
(۳۵۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۴، روایت ۶۴۶.
(۳۶۰) شاید کنایه از نامردها وافراد بی غیرت باشد چنانکه در کلام مولی علی (علیه السلام) آمده است: (یا اشباه الرجال ولا رجال).مترجم.
(۳۶۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۸، روایت ۷۴۱.
(۳۶۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۸، روایت ۷۴۶.
(۳۶۳) بقره: ۱۵۵- وقطعا شما را به نوعی از ترس وگرسنگی وزیان مالی وجانی وکمبود محصول می آزماییم وصابران را نوید ده.
(۳۶۴) آل عمران: ۷.
(۳۶۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۱، روایت ۷۶.
(۳۶۶) شعراء: ۴.
(۳۶۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۲، روایت ۸۲.
(۳۶۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۳، روایت ۸۷.
(۳۶۹) احتمالا مقصود این است که هر دو دسته بر باطل واهل آتش هستند.مترجم.
(۳۷۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۹، روایت ۱۱۸.
(۳۷۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۹، روایت ۱۱۸.
(۳۷۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷، روایت ۴۵.
(۳۷۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹، روایت ۴۸.
(۳۷۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۷، روایت ۵۱.
(۳۷۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۷، روایت ۵۲.
(۳۷۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۰، روایت ۶۹.
(۳۷۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۴۰، روایت ۱۱.
(۳۷۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۲، روایت ۵.
(۳۷۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴، روایت ۳۴.
(۳۸۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۹، روایت ۴۸.
(۳۸۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰، روایت ۵۲.
(۳۸۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۳، روایت ۹۸.
(۳۸۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۴۰، روایت ۱۲۳.
(۳۸۴) رعد، ۳۹: (یمحو الله ما یشاء ویثبت وعنده ام الکتاب).
(۳۸۵) شاید هم معنی این باشد که عصای خشک را در سنگ فرو می برد، چوب خشک در دل سنگ، سبز می شود وبرگ وبار می دهد. واین معنی برای توجه به قدرت وفضل آن حضرت، مناسبتر به نظر می رسد. مترجم.
(۳۸۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۶- ۱۴ بخشی از روایت ۱.
(۳۸۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۲، روایت ۹۶.
(۳۸۸) مؤمنون: ۵۰.
(۳۸۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۵، روایت ۳۶.
(۳۹۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴، روایت ۳۲.
(۳۹۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۴، روایت ۳۲.
(۳۹۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۶، روایت ۳۸.
(۳۹۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵، روایت ۷۲.
(۳۹۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۷، روایت ۲۰۵.
(۳۹۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۸، روایت ۲۰۶.
(۳۹۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۴، روایت ۹۱.
(۳۹۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۷، روایت ۱۰۵.
(۳۹۸) طیلسان جامه ی بلندی است که تمام بدن را می پوشاند وفاقد دوخت وبرش است. مجمع البحرین، مترجم.
(۳۹۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴- ۱۹۲، روایت ۲۶.
(۴۰۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲، روایت ۱۹.
(۴۰۱) اعراف:۱۸۶- با این تفاوت که در اول آیه شریفه حرف واو نیست. ترجمه: از تو درباره ی زمان وقوع (قیامت یا ظهور) سوال می کنند، بگو علم آن نزد خداست وکسی جز او نمی داند، امر آن بر آسمانها وزمین سنگینی می کند.
(۴۰۲) نازعات: ۴۲- از تو می پرسند که آن - قیامت یا ظهور- کی واقع خواهد شد.
(۴۰۳) لقمان:۴۲ وزخرف: ۸۵- با این تفاوت که یک واو آیه بیشتر دارد. ترجمه: اطلاع از آن زمان، منحصر به اوست.
(۴۰۴) محمد: ۱۸- آیا منتظرند که آن ساعت ناگهان فرا رسد؟علائم آن نزدیک است.
(۴۰۵) قمر: ۱- زمان نزدیک شده وماه شکافت.
(۴۰۶) احزاب: ۶۳- چه می دانی؟ شاید زمان نزدیک باشد.
(۴۰۷) شوری: ۱۸- آنها که ایمان ندارند عجله می کنند وآنها که ایمان دارند، از آن (ساعت قیامت) می ترسند ومی دانند که حق است، بدانید کسانی که در مورد آن مجادله ونزاع می کنند در گمراهی آشکارند.
(۴۰۸) بحار الانوار: ج ۵۳، ص ۱، روایت ۱.
(۴۰۹) مدثر: ۸.
(۴۱۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۷، روایت ۳۹.
(۴۱۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۷، روایت ۴۰.
(۴۱۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۵، روایت ۳۰۸.
(۴۱۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۶، روایت ۳۱۵.
(۴۱۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۸، روایت ۵۴۷.
(۴۱۵) محمد: ۱۸، وزخرف: ۶۶.
(۴۱۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۵، روایت ۶۵۴.
(۴۱۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۹، روایت ۱۰۰.
(۴۱۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۵، روایت ۱۲۲.
(۴۱۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۱، روایت ۲۳۳.
(۴۲۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۴، روایت ۳۵۴.
(۴۲۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۱، روایت ۶۹۳.
(۴۲۲) برخی از این روایات در کتاب فروغ شهادت صفحات ۱۰۰- ۹۰ ذکر شده است.
(۴۲۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۰، روایت ۹۶.
(۴۲۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۰، روایت ۹۶.
(۴۲۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۰، روایت ۹۶.
(۴۲۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۸، روایت ۱.
(۴۲۷) بحار الانوار، ج ۵۳، ص، روایت ۱.
(۴۲۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۲، روایت ۱۸۹.
(۴۲۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۳، روایت ۴۶۷.
(۴۳۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۶، روایت ۴۸۳.
(۴۳۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۴، روایت ۷۲۱.
(۴۳۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۵، روایت ۷۲۴.
(۴۳۳) برای کسانی که همه چیز را با معیارهای مادی می سنجند وقدرت خداوند را هم در چارچوب ابزارهای دنیوی واسباب مادی بررسی می نمایند، روزی این اشکال مطرح شده است که چگونه ممکن است شخصی در کنار کعبه فریادی بزند یا صیحه ای در نقطه ای بلند شود وتمام مردم دور ونزدیک، آن صدا را بشنود در حالی که نه افراد نزدیک، از شدت صدا آسیبی ببینند ونه افراد دور، مشکلی در شنیدن داشته باشند. اما امروزه که سلطه انسان بر امواج به جایی رسیده که شخصی در دورترین فاصله، به همان راحتی نزدیکترین افراد، ودر همان زمان، صدای یک نفر را می شنود وتصویر او را می بیند، دیگر این اشکال، خود بخود مرتفع شده است، به خصوص اگر به این نکته توجه داشته باشیم که هرچه در عالم هست مقهور اراده امام (علیه السلام) است.
ضمن آنکه تازه، کیفیت این ندا وانتقال آن هنوز معلوم نیست به استفاده از قوانین کشف شده فعلی هم احتیاجی باشد. در هر حال، انکار واشکالتراشی در امکان این امور، فقط ناشی از سر سختی در پذیرش حق، اعتماد به دیده ها وملموسات وانکار غیر آنها، وداشتن روحیه استبعاد ولجاج است. مترجم.
(۴۳۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۵، روایت ۵۳۳.
(۴۳۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۵، روایت ۵۳۴.
(۴۳۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۵، روایت ۵۸۸.
(۴۳۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۰، روایت ۶۲۴.
(۴۳۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵، روایت ۷۹۸.
(۴۳۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۰، روایت ۵۵۹.
(۴۴۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۵، روایت ۵۹۲.
(۴۴۱) نحل: ۱- امر خدا واقع شدنی است، شتاب مکنید.
(۴۴۲) انفال:۵- همان گونه که خداوند ترا به حق از خانه ات بیرون برد.
(۴۴۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۲، روایت ۶۳۵.
(۴۴۴) نمل: ۶۲- کیست که آن هنگامی که مضطر ودرمانده او را می خواند پاسخ گوید؟.
(۴۴۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص۵۶۴، روایت ۶۴۴.
(۴۴۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۲، روایت ۷۷۱.
(۴۴۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، روایت ۷۷۹.
(۴۴۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۰، روایت ۵۰۳.
(۴۴۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۵، روایت ۵۳۳.
(۴۵۰) شوری: ۴۱- آنان که بعد از ستمی که کشیده اند، انتقام می گیرند، گناهی بر ایشان نیست.
(۴۵۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۳، روایت ۵۷۸.
(۴۵۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۱۶، روایت ۹.
(۴۵۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۲، روایت ۲۹.
(۴۵۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۲۲، روایت ۳۲.
(۴۵۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۳۰، روایت ۷۱.
(۴۵۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۸، روایت ۶۱۳.
(۴۵۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۳، روایت ۱۵۲.
(۴۵۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۶، روایت ۱۲۴.
(۴۵۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۸، روایت ۱۳۲.
(۴۶۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۹، روایت ۱۸۰.
(۴۶۱) انشقاق: ۱۹.
(۴۶۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۶، روایت ۲۱۲.
(۴۶۳) توبه: ۳۳، وصف:۹- اوست که پیامبر را برای هدایت بشر وحاکمیت دین حق فرستاد تا علی رغم میل مشرکان، بر همه ی ادیان پیروز شود.
(۴۶۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۳۹، روایت ۲.
(۴۶۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۰، روایت ۳.
(۴۶۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۱، روایت ۱۰۵.
(۴۶۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۴، روایت ۲۵۱.
(۴۶۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۰، روایت ۵۰۸.
(۴۶۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۱، روایت ۵۰۹.
(۴۷۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۴، روایت ۷۸۶.
(۴۷۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۵، روایت ۵۳۳.
(۴۷۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۹، روایت ۷۵۰.
(۴۷۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۷، روایت ۵۴۱.
(۴۷۴) نمل: ۶۲- کیست که آن هنگامی که مضطر ودرمانده او را می خواند پاسخ می گوید، وبلا ورنجوری را می گرداند، وشما را جانشینان روی زمین می کند؟!.
(۴۷۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۳، روایت ۵۷۶.
(۴۷۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹ و۱۰ از روایات طولانی باب ۲۵.
(۴۷۷) اگر چنین احتمالی واقعیت پیدا کند، شاید هم به این علت باشد که طرفداران مذاهب مختلف، اجتماع مردم در مکه را موقعیت مناسبی برای نشر افکار وجلب هوادار برای خودشان ببینند. در این صورت اگر صاحبان بیرقها، که سابقا از آنها یاد شد، نیز به سمت مکه روان شوند، ودر آنجا حقشان به امام بپیوندد وباطلشان به دست ایشان نابود شود، بر صحیح بودن این علت برای رو آوردن به مکه، بیشتر می توان اعتماد کرد.مترجم.
(۴۷۸) اشاره به آیه ی ۳۲ سوره ی قصص است که خداوند به موسی فرمود: دست در گریبانت فرو بر وآن را نورانی، بدون عیب، بیرون آر. حضرت حجت نیز عینا همین عمل را انجام دهد.
(۴۷۹) فتح: ۱۰- آنها که با تو بیعت کنند همانا با خدا بیعت کرده اند، قدرت پروردگار از تمام قدرتها برتر است وهر که نقض بیعت کند به زیان خویش پیوند گسسته است.
(۴۸۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۸، از روایت ۱.
(۴۸۱) نمل: ۶۲- یا کیست که دعای درمانده را چون بخواندش، اجابت می کند؟!.
(۴۸۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۶، روایت ۵۳۸.
(۴۸۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۳، روایت ۷۷۴.
(۴۸۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۱، روایت ۲۳۴.
(۴۸۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۶، روایت ۲۵۸.
(۴۸۶) بقره: ۱۴۸- هر جا باشید همه شما را یک جا گرد می آورد.
(۴۸۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴، روایت ۴۱۵.
(۴۸۸) انبیاء: ۱۰۵- زمین را بندگان صالح من به ارث می برند.
(۴۸۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۵، روایت ۴۱۹.
(۴۹۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۷، روایت ۴۸۹.
(۴۹۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۷، روایت ۳۷۶.
(۴۹۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۶، روایت ۸۵.
(۴۹۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۸، روایت ۵۴۹.
(۴۹۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۵، روایت ۵۸۸.
(۴۹۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۸، روایت ۶۱۱.
(۴۹۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳، روایت ۷۰۷.
(۴۹۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۴، روایت ۷۸۸.
(۴۹۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۸، روایت ۵۴۸.
(۴۹۹) مقصود از اینکه خداوند شهر هایی دارد، شاید این باشد که مردم از آنها بی اطلاعند وفقط خداوند به حال آنها عالم است، یا اینکه خداوند به آنها عنایتی ویژه دارد، یا هر دو، وگرنه تمام هستی از آن خداست واختصاص دو شهر به خدا معنی ندارد. والله العالم. مترجم.
(۵۰۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۲، روایت ۴۰۵.
(۵۰۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۲، روایت ۴۰۶.
(۵۰۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۵، روایت ۷۲۵.
(۵۰۳) بقره: ۱۴۸- هر جا باشید خداوند شما را گرد هم آورد که او بر هر کاری تواناست.
(۵۰۴) تفسیر البرهان، ج ۲، ص ۱۶۴، روایت ۱۰.
(۵۰۵) به بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۲۰۶، ج ۲۷، ص ۴۳ و۴۷، ج ۴۴، ص ۴۱ و۵۶، ج ۵۷، ص ۳۲۴ و۳۲۹، ۳۳۳، ۳۳۴، ۳۳۶ مراجعه کنید.
(۵۰۶) نور: ۶۰- وآن زنان بازنشسته واز تک وتا افتاده که امیدی به ازدواج- یا میل وتوانی برای امور جنسی- ندارند، بر آنان ایرادی نیست که، بدون زینت وخودنمایی، لباس خود را کنار گذراند، وپوشش جدی لازم برای جوانترها را نداشته باشند، والبته اگر عفاف پیشه کنند، وهمان حجاب را رعایت کنند، برای آنها بهتر است وخداوند به همه ی امور شنوا وداناست.
(۵۰۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۷، روایت ۳۷۷.
(۵۰۸) در متن روایت، عبارت (أصحاب الألویه) است که ما، یاران بیرقها ترجمه کردیم ولی ظاهرا، به قرینه ی اینکه آنها در زمین حاکم هستند وروایت در مقام بیان قدرت آنهاست، چنانکه در روایت ششم از فصل اول همین باب نیز چنین است، ممکن است (أصحاب الولایه) یعنی دارای ولایت، بوده باشد، واین با معنی بقیه قسمتهای روایت سازگارتر است. مترجم.
(۵۰۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۴، روایت ۲۴۷.
(۵۱۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۴، روایت ۲۴۸.
(۵۱۱) هود: ۸۰- ای کاش در برابر شما نیرویی داشتم یا به شخص قابل اعتماد وقدرتمندی پناه می بردم.
(۵۱۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۴، روایت ۲۴۹.
(۵۱۳) بقره: ۱۴۸- هر جا که باشید همه ی شما را گرد هم می آورد.
(۵۱۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۳، روایت ۲۴۶.
(۵۱۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۷، روایت ۳۷۸.
(۵۱۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۶، روایت ۵۳۷.
(۵۱۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۶، روایت ۵۳۹.
(۵۱۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۷، روایت ۵۴۰.
(۵۱۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۶، روایت ۲۵۹.
(۵۲۰) بقره: ۲۴۹- خداوند شما را به نهر آبی می آزماید.
(۵۲۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۶، روایت ۳۶۷.
(۵۲۲) بقره: ۲۴۹ تا ۲۵۱ - اگر خداوند ضرر وفساد بعضی از شما را به وسیله ی بعضی دیگر از میان بر ندارد فساد وتباهی، زمین را فرا می گیرد اما خداوند بر تمام جهانیان فضل ورحمتش را فرو می ریزد.
(۵۲۳) یعنی ممکن است در جزئیات، مکان، زمان وسایر مشخصات تفاوتی وجود داشته باشد، اگرچه در اصل نحوه ی امتحان مشابهت وجود دارد. مترجم.
(۵۲۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵، روایت ۷۹۶.
(۵۲۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، روایت ۵.
(۵۲۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶، روایت ۱۶.
(۵۲۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۶، روایت ۴۸۶.
(۵۲۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۱، روایت ۶۹۲.
(۵۲۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۶۸، روایت ۱۳۴.
(۵۳۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۴، روایت ۵۳۰.
(۵۳۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۴، روایت ۳۰۵.
(۵۳۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۹، روایت ۵۰۰.
(۵۳۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۹، روایت ۵۰۰.
(۵۳۴) لیل:۹- نیکی را تکذیب کرد.
(۵۳۵) لیل: ۱۴- شما را از آتشی که زبانه کشد بیم دادم.
(۵۳۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۸، روایت ۶۷۱.
(۵۳۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵، روایت ۷۹۳.
(۵۳۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۵، روایت ۳۰۹.
(۵۳۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۷، روایت ۴۳۳.
(۵۴۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۸، روایت ۴۳۷.
(۵۴۱) اسراء: ۳۳- هر که مظلوم کشته شده است برای ولیش سلطنت وقدرتی قرار دادیم که در کشتار، اسراف نکند.
(۵۴۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۰، روایت ۴۵۴- برای فهم بهتر حدیث ورفع شبهات احتمالی، به حدیث دوازدهم از فصل هفدهم همین باب مراجعه شود.مترجم.
(۵۴۳) اثبات الهداة، ص ۵۴۵، روایت ۵۳۳.
(۵۴۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۱، روایت ۶۳۰.
(۵۴۵) طه: ۱۳۰ وق: ۳۹- بر آنچه می گویند (وبر تلخی وسختی وناحق بودنش) صبر کن.
(۵۴۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۴، روایت ۶۴۸.
(۵۴۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۹، روایت ۶۷۹.
(۵۴۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۷، روایت ۸۰۴.
(۵۴۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۹، روایت ۴۹۷.
(۵۵۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۰، روایت ۵۰۲؛ وص ۵۴۳، روایت ۵۲۴.
(۵۵۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۰، روایت ۵۰۲؛ وص ۵۴۳، روایت ۵۲۴.
(۵۵۲) بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۵۴، روایت ۲۹.
(۵۵۳) بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۶۴، روایت ۴۹.
(۵۵۴) بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲۶۴، روایت ۵۰.
(۵۵۵) مائده: ۱۴- از آنان که گفتند معتقد به آئین عیسی هستیم، پیمان گرفتیم، آنها بهره ی بزرگی از آنچه به ایشان یادآوری شده بود از دست دادند وما آتش دشمنی وکینه را تا قیامت در میان ایشان درانداختیم وبزودی خداوند، ایشان را به آنچه انجام می داده اند آگاه خواهد ساخت.
(۵۵۶) مائده: ۶۴- یهود گفتند: دست خدا بسته است، دست خودشان بسته وبه کیفر آنچه گفتند، لعنت ودور باش از رحمت پروردگار بر آنان باد... ودشمنی وکینه را تا قیامت، در میان ایشان درانداختیم!.
(۵۵۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۹، روایت ۲.
(۵۵۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶، روایت ۱۷۷.
(۵۵۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۶، روایت ۲۶۰.
(۵۶۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۳، روایت ۱۵۲.
(۵۶۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۷، روایت ۱۷۲.
(۵۶۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۸، روایت ۱۷۵.
(۵۶۳) توبه:۳۳ وصف: ۹- او خدایی است که پیامبرش را برای هدایت مردم به دین حق بر می انگیزد تا بر تمام ادیان پیروز شود، هر چند مشرکان آن را ناخوش دارند.
(۵۶۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۲، روایت ۲۳۹.
(۵۶۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴، روایت ۴۱۴.
(۵۶۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴، روایت ۴۱۶.
(۵۶۷) آل عمران:۸۳- آنچه در آسمانها وزمین است خواه ناخواه تسلیم اوست.
(۵۶۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۹، روایت ۵۵۱.
(۵۶۹) آل عمران: ۸۳ - آخر آیه به این صورت است: (الیه یرجعون).
(۵۷۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۹، روایت ۵۵۲.
(۵۷۱) بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۳۷، روایت ۱.
(۵۷۲) توبه:۳۳- تا اینکه او را بر همه ادیان پیروز کند.
(۵۷۳) انفال: ۳۹- آنها را بکشید تا اینکه فتنه وآشوبی در زمین باقی نماند ودین خدا تماما غالب شود.
(۵۷۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۳، روایت ۱.
(۵۷۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۸، روایت ۶۱۳.
(۵۷۶) حجر: ۳۷ و۳۸، ص ۷۹ و۸۰- هر دو آیه به این صورت است: (فانک من المنظرین).
(۵۷۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۱، روایت ۵۶۷.
(۵۷۸) لیل: ۱ و۲ - سوگند به شب، آنگاه که تاریکی فراگیر می شود وسوگند به روز هنگامی که درخشش پیدا می کند.
(۵۷۹) لیل: ۱ و۲ - سوگند به شب، آنگاه که تاریکی فراگیر می شود وسوگند به روز هنگامی که درخشش پیدا می کند.
(۵۸۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۶، روایت ۶۶۲.
(۵۸۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۲، ذیل روایت ۱۲.
(۵۸۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۱، از روایت ۱.
(۵۸۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۱، روایت ۱۹۱.
(۵۸۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۰، روایت ۵۱.
(۵۸۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۴، روایت ۱۳۹.
(۵۸۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۰، روایت ۵۷.
(۵۸۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۲، روایت ۶۶.
(۵۸۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۴، روایت ۲۴۷.
(۵۸۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۴، روایت ۷۸۸.
(۵۹۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۷، روایت ۴۳۰.
(۵۹۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۵، روایت ۵۹۵.
(۵۹۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۹، روایت ۶۱۹.
(۵۹۳) به بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۰۱، باب ۳۶ مراجعه نمایید.
(۵۹۴) به بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۴، روایت ۲۸.
(۵۹۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۸، روایت ۴۷.
(۵۹۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۴، روایت ۷۶.
(۵۹۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۲، روایت ۱۹.
(۵۹۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۰، روایت ۶۲۸.
(۵۹۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۰، روایت ۵۰۲.
(۶۰۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۴، روایت ۵۲۹.
(۶۰۱) حج: ۴۱- کسانی که وقتی به آنان در زمین قدرت دادیم، نماز را به پا می دارند وزکات را ادا می کنند.
(۶۰۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۳، روایت ۶۴۱.
(۶۰۳) ملک: ۳۰- بگو اگر آبی که می آشامید- فرو رود- چه خواهید کرد؟.
(۶۰۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۶۸، روایت ۶۷۶.
(۶۰۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۸، روایت ۸۰۵.
(۶۰۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۹، روایت ۵۱.
(۶۰۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۰۳، روایت ۱۵.
(۶۰۸) انعام: ۱۶۴، اسراء: ۱۵ وفاطر: ۱۸- هیچ باربری مسوول حمل بار مشخص دیگری نیست.
(۶۰۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۵، روایت ۸۳.
(۶۱۰) اسراء: ۳۳- آنکه مظلوم کشته شده است برای ولی او حکومت وسلطنتی قرار دادیم، پس در کشتار اسراف نکند.
(۶۱۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۰، روایت ۴۵۴.
(۶۱۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۲، روایت ۴۶۲.
(۶۱۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۳، روایت ۲۴۳.
(۶۱۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۷، روایت ۳۷۴.
(۶۱۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۱، روایت ۴۰۱.
(۶۱۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳، روایت ۴۰۹.
(۶۱۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۵، روایت ۲۵۳.
(۶۱۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۶، روایت ۵۹۸.
(۶۱۹) شاید مقصود از این افراد، همان کسانی باشند که در حدیث ابی فاخته از آنها یاد شده است، به اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۶، روایت ۲۵۹ مراجعه شود.
(۶۲۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳، روایت ۷۱۲.
(۶۲۱) سفینة البحار، ج ۲، ص ۲۲۷، ماده ی علم.
(۶۲۲) سفینة البحار، ج ۲، ص ۲۱۴، ماده عقل.
(۶۲۳) روم: ۳۳- فطرت الهی که خداوند، مردم را بر آن آفریده وهیچ تبدیلی در خلقت خدا راه ندارد، دین محکم واستوار همین است، اما بیشتر مردم از درک آن دورند.
(۶۲۴) توبه: ۱۰۸- مسجدی که از روز نخست بر تقوا بنا شده باشد برای حضور مسلمانان واقامه ی نماز، شایسته تر است.
(۶۲۵) توبه، ۱۷ و۱۸- مؤمنان را نرسد که در حالی که خود گواه کفر خویشند مساجد را آباد کنند...آبادانی مساجد منحصرا از آن کسانی است که به خدا وروز قیامت ایمان آورده اند.
(۶۲۶) این احتمال نیز وجود دارد که مقصود از تخریب مساجد، مساجد ملعونه باشد، این مساجد در سفینةالبحار باب مسجد نام برده شده اند. به خصوص که در خبر عیسی بن هاشم از سالم از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که چهار تا از این مساجد ملعونه در کوفه به شکرانه ی وشاد باش کشته شدن امام حسین (علیه السلام) تجدید بنا شده اند. ترجمه ی خصال صدوق، باب خصلتهای چهارگانه - مترجم.
(۶۲۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵، روایت ۴.
(۶۲۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۵۰، روایت ۵۹.
(۶۲۹) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۵، روایت ۳۰۸.
(۶۳۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۷، روایت ۶۰۵.
(۶۳۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۷، روایت ۶۰۶.
(۶۳۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۹، روایت ۶۶۲.
(۶۳۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳، روایت ۷۰۳.
(۶۳۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳، روایت ۷۰۶.
(۶۳۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۳، روایت ۷۰۸.
(۶۳۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۴، روایت ۷۸۹.
(۶۳۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۸، روایت ۱۷۴.
(۶۳۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۵، روایت ۲۵۴.
(۶۳۹) اصول کافی، ج ۲، ص ۳۵۲، روایت ۷- حماد بن بشیر می گوید: از حضرت امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: خدای عز وجل می فرماید: هر که دوستی از دوستان مرا خوار وخفیف کند قطعا برای جنگ با من کمین کرده است وهیچ بنده ای به واسطه ی چیزی به من تقرب نجوید که آن چیز نزد من از آنچه بر او واجب کرده ام محبوبتر باشد، او به واسطه ی نوافل ومستحبات تا جایی به من نزدیک می شود که او را دوست بدارم ووقتی او را دوست بدارم گوش او می شوم، همان گوشی که با آن می شنود وچشم او می شوم که با آن می بیند وزبان او می شوم که با آن سخن می گوید ودست او می شوم که با آن اظهار قدرت کند واگر مرا بخواند اجابتش کنم وهر چه بخواهد به او بدهم ومن در هیچ کاری مانند مرگ مؤمن تردید نکرده ام زیرا او مرگ را ناخوش دارد ومن ناخوش بودن او را ناخوش دارم.
(۶۴۰) کامل الزیارات، ص ۲۰۰، زیارت ۲- (ارادة الرب فی مقادیر أموره تهبط الیکم وتصدر من بیوتکم والصادق (الصادر) عما فصل من أحکام العباد).
(۶۴۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۰۴، روایت ۳۰۵.
(۶۴۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۷، روایت ۳۷۴.
(۶۴۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴، روایت ۴۱۴.
(۶۴۴) به سوره ی حج، آیه ی ۴۷ مراجعه شود.
(۶۴۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۸، روایت ۴۴۰.
(۶۴۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۸، روایت ۴۴۱.
(۶۴۷) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۵، روایت ۵۹۱.
(۶۴۸) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۵۶، روایت ۵۹۷.
(۶۴۹) اعراف: ۹۶- آغاز آیه به این صورت است: (ولو أن أهل القری..).ترجمه: اگر اهل کتاب ایمان آورده وتقوا پیشه می کردند برکاتی از آسمان وزمین برآنان می گشودیم اما آنان حقیقت را تکذیب کردند وما به واسطه ی آنچه انجام می دادند آنان را عقوبت کردیم.
(۶۵۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۹۵، روایت ۲۵۵.
(۶۵۱) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۳، روایت ۱۵۲.
(۶۵۲) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۷، روایت ۸۰۴.
(۶۵۳) بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۴۸، روایت ۱۰.
(۶۵۴) نساء: ۱۵۹- هیچیک از اهل کتاب باقی نمی ماند مگر اینکه قبل از مرگ به او ایمان می آورد.
(۶۵۵) بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۴۹، روایت ۱۳.
(۶۵۶) نساء: ۱۵۸- خداوند او را به سوی خود بر کشید.
(۶۵۷) برای تحقیق پیرامون این آیه واحتمالات آن به المیزان، ج ۵، ص ۱۳۳ مراجعه شود.
(۶۵۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۰، روایت ۱۲۱.
(۶۵۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۰، روایت ۱۲۲.
(۶۶۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۷۴، روایت ۷۲۲.
(۶۶۱) هود: ۱۰۵ و۱۰۸- بعضی از مردم بدبخت وبرخی خوشبخت هستند، اما بدبختها برای همیشه تا آسمان وزمین باقی است با آه وناله در دوزخند مگر اینکه اراده ی خدا چیز دیگری باشد وخدا هرچه بخواهد می کند واما آنها که خوشبخت هستند برای همیشه، تا آسمان وزمین باقی است در بهشتند مگر اینکه اراده ی خدا چیز دیگری باشد وبخشش ودهش او قطع ناشدنی است.
(۶۶۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۴، روایت ۱.
(۶۶۳) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۶، روایت ۳۷۲.
(۶۶۴) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۴، روایت ۴۱۴.
(۶۶۵) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۷، روایت ۵۴۲.
(۶۶۶) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۸، روایت ۴۳۹.
(۶۶۷) اسراء: ۶- آن گاه، نوبتی دیگر شما را بر آنها غالب کنیم.
(۶۶۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۳، روایت ۱۰۳.
(۶۶۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۳، از روایت ۱۳۰.
(۶۷۰) اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۹، روایت ۴۴۷.
(۶۷۱) یونس: ۳۹- بلکه آنچه را به آن دانشی ندارند دروغ شمردند وهنوز باطن آن برای آنها روشن نشده است.
(۶۷۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۰، روایت ۴.
(۶۷۳) نمل: ۸۳- روزی که از هر امتی گروهی را محشور نمائیم.
(۶۷۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۰، روایت ۶.
(۶۷۵) انبیاء: ۹۵- وبر هر قریه ای که آنها را نابود ساختیم حرام است وآنها رجعت نمی کنند.
(۶۷۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۲، روایت ۲۹.
(۶۷۷) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۹، روایت ۴۵.
(۶۷۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۳، روایت ۱۳۰.
(۶۷۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۱، روایت ۱۶۱.
(۶۸۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۱، روایت ۱۶۱.
(۶۸۱) بقره: ۲۱۰- آیا انتظار دارند که خداوند با ملائکه در هاله ای از ابر بر آنها نازل شود، کار از کار گذشته وحکم صادر شده وهمه به سوی خدا بازگشت می نمایند.
(۶۸۲) المیزان، ج ۲، ص ۱۰۶.
(۶۸۳) به بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۳، روایت ۵۳ مراجعه شود: از امام صادق (علیه السلام): ایام الله سه تاست: روزی که قائم (علیه السلام) قیام کند و....
(۶۸۴) پایان بخشی از کلام استاد علامه طباطبایی که از تفسیر شریف المیزان برگرفته شد.
(۶۸۵) ابوالخطاب، ابتدا در مسیر صحیح بوده وبعدها منحرف شده وجزء غالیان شده است، آنچه از او ودیگر منحرفین، قبل از انحرافشان نقل می شود، پذیرفته است، به تلخیص از بحار، ج ۵۳، ص ۳۹. مترجم.
(۶۸۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۹، روایت ۱.
(۶۸۷) آل عمران: ۸۱- وقتی خدا از پیامبران پیمان گرفت.
(۶۸۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۱، روایت ۹.
(۶۸۹) مؤمن: ۵۱- ما پیامبرانمان وکسانی را که در دنیا ایمان آوردند یاری می کنیم، وروزی که شاهدان، قیام کنند.
(۶۹۰) ق: ۴۱ و۴۲- گوش فرادار روزی که فریادگر، از جایی نزدیک، صدا می کند، روزی که فریاد دعوت به حق را می شنوند، آن روز، روز خروج است.
(۶۹۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۵، روایت ۵۷.
(۶۹۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۹، روایت ۲.
(۶۹۳) مدثر: ۱ و۲- ای در لباس پیچیده برخیز وبیم ده.
(۶۹۴) مدثر: ۳۴ و۳۵- آن یکی از امور بزرگ است که ترسانند بشر است.
(۶۹۵) سبا: ۲۸- ما تو را برای هدایت تمام بشر فرستادیم. آیه به این صورت است: (وما أرسلناک الا کافة للناس).
(۶۹۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۲، روایت ۱۰.
(۶۹۷) قصص: ۸۵- آنکه قرآن را بر تو فرض گردانید تو را به جایگاه برگشت، بر می گرداند.
(۶۹۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۶، روایت ۳۳.
(۶۹۹) خلفای ناحق وستمکار بنی امیه وبنی عباس، خود را امیر المؤمنین نامیدند. امامان معصوم ما علی رغم داشتن ولایت الهی، هیچکدام خود را امیر المؤمنین ننامیده اند وفرموده اند که این لقب، مخصوص علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است. مترجم.
(۷۰۰) آل عمران: ۸۱- آن هنگام که خداوند درباره ی کتاب وحکمتی که به شما داده شد، از پیامبران پیمان بگیرد...و من با شما، از شاهدان خواهم بود.
(۷۰۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۰، روایت ۶۷.
(۷۰۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۳، روایت ۱۳.
(۷۰۳) مائده: ۲۰- شما را پیامبران وپادشاهان قرار داد. آیه به این صورت است: (اذ جعل فیکم أنبیاء وجعلکم ملوکا).
(۷۰۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۵، روایت ۱۸.
(۷۰۵) آل عمران:۸۳- آنکه در آسمانها وزمین است، خواه وناخواه تسلیم امر اوست.
(۷۰۶) نحل: ۳۷ و۳۸ - به خداوند، سوگند شدید خوردند که خداوند، آن کسی را که می میرد بر نمی انگیزد، بلکه چنین نیست واین وعده ی حقی است که خداوند مقرر فرموده است ولی بیشتر مردم ایمان نمی آورند.
(۷۰۷) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۰، روایت ۲۱.
(۷۰۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۲، روایت ۱۰۱.
(۷۰۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۳۷، روایت ۱.
(۷۱۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۲، روایت ۹۹.
(۷۱۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۲، روایت ۱۰۰.
(۷۱۲) صحیفه ی سجادیه، دعای ۴۵.
(۷۱۳) کامل الزیارات، ص ۱۹۵، از زیارت ۱.
(۷۱۴) کامل الزیارات، ص ۱۹۹، از زیارت ۲.
(۷۱۵) کامل الزیارات، ص ۲۰۲، از زیارت ۳.
(۷۱۶) کامل الزیارات، ص ۲۱۸، از زیارت ۱۳.
(۷۱۷) کامل الزیارات، ص ۲۳۰، از زیارت ۱۸.
(۷۱۸) اقبال الاعمال، ص ۶۳۲ از زیارت مخصوص به ماه رجب.
(۷۱۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۷، روایت ۱۱۲.
(۷۲۰) یونس: ۳۹- بلکه آنچه را به آن دانشی ندارند دروغ معرفی کردند وحقیقت آن، هنوز برایشان روشن نشده است.
(۷۲۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۳۹، روایت ۱.
(۷۲۲) اسراء: ۶- سپس شما را بار دیگر بر آنها مسلط کنیم وبا مال وفرزندان یاری رسانیم وتعدادتان را افزونتر کنیم.
(۷۲۳) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۶، روایت ۷۸.
(۷۲۴) نبأ: ۱۸- روزی که در صور دمیده شود گروه گروه خواهید آمد.
(۷۲۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۳، روایت ۱۳۰.
(۷۲۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۳، روایت ۱۳۰.
(۷۲۷) کامل الزیارات، ص ۱۹۶، از زیارت ۱.
(۷۲۸) کامل الزیارات، ص ۲۱۷، از زیارت ۳.
(۷۲۹) اقبال الاعمال، ص ۶۸۹.
(۷۳۰) اعراف: ۱۴- مرا تا روز قیامت مهلت ده.
(۷۳۱) حجر:۳۷ و۳۸ وص ۸۰ و۸۱- به تو تا روز معین مهلت داده می شود.
(۷۳۲) اشاره به آیه ی ۲۱۰ سوره ی بقره: (هل ینظرون الا أن یأتیهم الله فی ظلل من الغمام والملائکة) (آیا انتظار دارند که خداوند با ملائکه در هاله ای از ابر بر آنها نازل شود).
(۷۳۳) به سوره ی انفال آیه ی ۴۸ وسوره ی حشر آیه ۱۶ مراجعه شود.
(۷۳۴) بحار الانوار، ج ۳، ص ۴۲، روایت ۱۲ - حدیث به طور کامل در آخر کتاب خواهد آمد.
(۷۳۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۶، روایت ۲۰.
(۷۳۶) توبه:۳۳، وصف: ۹- تا دینش را علی رغم میل مشرکان بر تمام ادیان مسلط کند. ودر هر دو جا آیه به این صورت است: لیظهره...
(۷۳۷) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۴، روایت ۷۵.
(۷۳۸) فرق گذارنده وتمیزدهنده ی بین حق وباطل. مترجم.
(۷۳۹) شاید مقصود نشر وباز کردن اولین رایت وآخرین رایت باشد.مترجم.
(۷۴۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۸، روایت ۱۱۴.
(۷۴۱) قصص: ۵ و۶- اراده کرده ایم که بر مستضعفان زمین منت گذاریم وآنها را پیشوایان ووارثان زمین گردانیم ودر زمین، قدرت دهیم وبه فرعون وهامان ولشگریانش، همان چیزی را که از ناحیه آنان بیم داشتند بنمایانیم.
(۷۴۲) نور: ۵۵- خداوند، مؤمنان شما را وعده داده است که به جانشینی در زمین بگمارد همان طور که دیگران را قبل از ایشان به جانشینی گماشت، وتا دین آنها را که برای ایشان پسندیده است قدرت دهد وترسشان را به امنیت بدل کند تا، بدون هیچ شرکی، مرا بپرستند.
(۷۴۳) معارج: ۴- روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.
(۷۴۴) نمل: ۸۲- هنگامی که وعده ی عذاب کافران به وقوع پیوندد جنبنده ای از زمین برانگیزیم که با آنان سخن گوید که مردم به آیات ما یقین نداشته اند.
(۷۴۵) بحار الانوار، ج ۳، ص ۵۲، روایت ۲۰.
(۷۴۶) نمل: ۸۲.
(۷۴۷) هزاران نفر از مردم، جماعت، مجمع البحرین، ماده ربب.
(۷۴۸) هود: ۱۷- گواهی صادق، آن را تلاوت می کند.
(۷۴۹) اشاره به آیه ۴۳ سوره ی رعد.
(۷۵۰) اشاره به آیه ۳۳ سوره ی زمر.
(۷۵۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۶۸، روایت ۶۶.
(۷۵۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۱، روایت ۱۲۳.
(۷۵۳) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۱۰، روایت ۴.
(۷۵۴) انعام: ۱۵۸- ایمان کسی که قبلا ایمان نیاورده برایش فایده ای ندارد واگر بعد از ایمان، کار خیری هم انجام دهد پذیرفته نیست.
(۷۵۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴، از روایت ۲۶.
(۷۵۶) رحمن: ۶۲ و۶۴ - دو باغ بهشت سبزینه.
(۷۵۷) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۳، روایت ۱۲.
(۷۵۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۳، روایت ۱۴.
(۷۵۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۱، روایت ۵۲.
(۷۶۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۳، روایت ۵۴.
(۷۶۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۸، روایت ۶۵.
(۷۶۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۰، روایت ۱۲۱.
(۷۶۳) سوره ی معارج، آیه ی ۴.
(۷۶۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۳، روایت ۱۳۰.
(۷۶۵) ر، ک: بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۹، از ابواب رجعت، روایت ۷۰،۶۸،۵۹،۵۸،۵۵،۸،۵ و۷۳.
(۷۶۶) مصباح المتهجد، ص ۶۱۲.
(۷۶۷) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، روایت ۱۰۹.
(۷۶۸) نمل: ۸۳- روزی که از هر امتی، گروهی را محشور کنیم.
(۷۶۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۰، روایت ۵.
(۷۷۰) آل عمران: ۱۵۷- اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، بهتر است...
(۷۷۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۰، روایت ۸.
(۷۷۲) نمل: ۳۸- با تاکید به سوگند خوردند که خداوند، کسی را که مرد زنده نمی کند، بلکه وعده ی خدا حق است، اما بیشتر مردم ایمان نمی آورند.
(۷۷۳) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۲، روایت ۱۰۲.
(۷۷۴) اسراء: ۶- سپس بار دیگر شما را بر آنها مسلط کنیم.
(۷۷۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۳، روایت ۱۰۳.
(۷۷۶) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۷، روایت ۱۱۳.
(۷۷۷) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۰، روایت ۷.
(۷۷۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۶، روایت ۸۱.
(۷۷۹) اشاره به آیه ۵۹ سوره اعراف: (ومن قوم موسی أمة یهدون بالحق وبه یعدلون): (از قوم موسی گروهی هستند که به حق هدایت می شوند وبه آن می گروند).
(۷۸۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۰، روایت ۹۵.
(۷۸۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۴، روایت ۱۶.
(۷۸۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، روایت ۱۰۹.
(۷۸۳) طه: ۱۲۴- برای او زندگی سختی در پیش است.
(۷۸۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۱، روایت ۲۸.
(۷۸۵) آل عمران: ۱۸۵، انبیاء: ۳۵ وعنکبوت: ۵۷- هر نفسی چشنده ی مرگ است.
(۷۸۶) سجده: ۲۱- عذاب کوچکتر را قبل از عذاب بزرگتر به آنها می چشانیم.
(۷۸۷) مدثر: ۱- ای جامه به خود پیچیده برخیز وبیم ده.
(۷۸۸) مدثر: ۳۵ و۳۶- آن یکی از دو نشانه ی بزرگ است که بیم دهنده ی بشر است.
(۷۸۹) حجر: ۲- کفار دوست داشتند که کاش مسلمان می بودند.
(۷۹۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۴، روایت ۵۵.
(۷۹۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۲، روایت ۱۲۵.
(۷۹۲) طارق: ۱۵ تا ۱۷- آنان مکر ورزیدند ومن هم با آنان مکر کنم، (تو ای پیامبر!) کافران را مهلتی ده.
(۷۹۳) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۰، روایت ۱۵۴.
(۷۹۴) کهف: ۴۷ و۴۸- آنها را جمع کنیم وهیچیک را وانگذاریم...
(۷۹۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۱، روایت ۲۷.
(۷۹۶) اسراء: ۵ و۶- چون وعده ی اول آنها فرا رسد، بندگانی سر سخت ونیرومند را بر شما برانگیزیم که تا درون خانه های شما را جستجو کنند واین وعده ای حتمی است وآنگاه شما را بر آنها برگردانیم وغلبه دهیم وبا مال وفرزندان نیرومند یاری کنیم وعده ی شما را افزون کنیم.
(۷۹۷) کهف: ۴۹- وپروردگار تو به کسی ظلم نمی کند.
(۷۹۸) قصص: ۵ و۶- وما اراده کرده ایم که بر مستضعفان زمین منت نهیم وآنها را پیشوایان ووارثان زمین گردانیم ودر زمین نیرومندشان گردانیم وبه فرعون وهامان ولشگریان آنها، آنچه را از آن می ترسیدند، از ناحیه آنان وبه دست ایشان، بنمایانیم.
(۷۹۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۴۲، روایت ۶۲.
(۸۰۰) روایت شانزدهم از صل پنجم از باب سوم، نیز بر کشته شدن شیطان به دست قائم (علیه السلام) دلالت می نمود.
(۸۰۱) قصص: ۵ و۶- وما اراده کرده ایم که بر مستضعفان زمین منت نهیم وآنها را پیشوایان ووارثان زمین گردانیم ودر زمین نیرومندشان گردانیم وبه فرعون وهامان ولشگریان آنها، آنچه از آن می ترسیدند، از ناحیه آنان وبه دست ایشان، بنمایانیم.
(۸۰۲) نور:۵۵- خداوند، مؤمنان شما را وعده داده است که به جانشینی در زمین بگمارد همان طور که دیگران را قبل از ایشان به جانشینی گماشت، وتا دین آنها را، که برای ایشان پسندیده است، قدرت دهد وترسشان را به امنیت بدل کند.
(۸۰۳) آل عمران: ۸۱- وقتی خدا از پیامبران پیمان گرفت.
(۸۰۴) آنچه بین علامت [ ] آمده، بر طبق تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۸۱، اضافه شده است.
(۸۰۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۱، روایت ۹.
(۸۰۶) غافر (مؤمن): ۵۱- پیامبرانمان وکسانی را که در دنیا ایمان آوردند یاری می کنیم، وروزی که شاهدان قیام کنند.
(۸۰۷) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۶۵، روایت ۵۷.
(۸۰۸) مدثر: ۱ و۲- ای در لباس به خود پیچیده، بر خیز وبیم ده.
(۸۰۹) مدثر: ۳۶- ۳۵.
(۸۱۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۲، روایت ۱۰.
(۸۱۱) آل عمران: ۸۱- آن هنگام که خداوند درباره ی کتاب وحکمتی که به شما داده شد، از پیامبران پیمان گرفت...من با شما از شاهدان خواهم بود.
(۸۱۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۰، روایت ۶۷.
(۸۱۳) مائده:۲۰ - شما را پیامبران وپادشاهان قرار داد. آیه ی شریفه این گونه است: (وجعل فیکم أنبیاء).
(۸۱۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۵، روایت ۱۸.
(۸۱۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۶، روایت ۲.
(۸۱۶) اعراف: ۱۴- مرا تا روز قیامت مهلت ده.
(۸۱۷) اعراف: ۱۵- به تو تا روز معین مهلت داده می شود.
(۸۱۸) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۲، روایت ۱۲.
(۸۱۹) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۴، روایت ۱۰۷.
(۸۲۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۵، روایت ۱۰۹.
(۸۲۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۰، روایت ۹۴.
(۸۲۲) بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۱۱.
(۸۲۳) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۷۷، روایت ۸۳.
(۸۲۴) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۸۹، روایت ۹۱.
(۸۲۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۹۰، روایت ۹۳.
(۸۲۶) به فصل ۹ از باب ۳ روایت ۱۹ و۲۰ مراجعه شود.
(۸۲۷) به فصلهای قبلی باب چهارم مراجعه شود.
(۸۲۸) به فصل بیست ویک از باب سوم، مراجعه شود.
(۸۲۹) آل عمران: ۸۱- آن هنگام که خداوند درباره ی کتاب وحکمتی که به شما داده شد، از پیامبران پیمان گرفت، آن گاه رسولی که به راستی کتاب وشریعت شما گواهی می داد به سوی شما آمد تا ایمان آورده واو را یاری کنید.
(۸۳۰) نور: ۵۵- خداوند، مؤمنان شما را وعده داده است که به جانشینی در زمین بگمارد همان طور که دیگران را قبل از ایشان به جانشینی گماشت وتا دین آنها را، که برای ایشان پسندیده است قدرت دهد وترسشان را به امنیت بدل کند تا بدون هیچ شائبه ی شرکی، فقط مرا بپرستند.
(۸۳۱) در متن روایت (تزویج أهل الجنة) آمده است، لکن به نظر می رسد (ترویج أهل الجنة) مناسبتر باشد. مترجم.
(۸۳۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴۶، روایت ۲۰.

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۱ / ۵.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم