كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۳) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۱۹) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۴۷) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۶) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۳) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۸۷) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۸۷) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۲) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۲) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۶)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام
كتابخانه مهدوى

کتاب ها عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: محمد حکیمی تاريخ تاريخ: ۱۹ / ۳ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۷۹۵۷ نظرات نظرات: ۰

عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام
پژوهشی در انقلاب جهانی مهدی (عجل الله فرجه)

نویسنده: محمد حکیمی

فهرست مطالب

پیشگفتار
بخش ۱: عدالت اجتماعی
بخش ۲: در سایه شمشیر
بخش ۳: تدارک جنگ وتربیت جنگاوران
بخش ۴: قاطعیت (سازش ناپذیری)
بخش ۵: تصحیح انحرافهای فکری وتوجیهی (رفع تحریف معنوی وموضعی احکام)
بخش ۶: وحدت عقیدتی ومرامی برای تشکیل جامعه واحد
بخش ۷: رفاه اقتصادی (ومعیشتی)
۱ - برقراری عدالت اجتماعی
۲ - اجرای اصل مساوات
۳ - عمران وآبادی زمین
۴ - پیشرفت فنون
۵ - بارانهای مفید وپیاپی
۶ - برنامه ریزی درست واز یک نقطه
۷ - بهره برداری از معادن ومنابع زیرزمینی
۸ - بازپس گیری ثروتهای غصب شده
۹ - استفاده از همه اموال (اموال عمومی، خصوصی)
۱۰ - کنترل ونظارت دقیق مرکز
بخش ۸: اجرای اصل مساوات
۱ - مساوات در نظام تکوین وآفرینش
۲ - مساوات در برابر قانون
۳ - مساوات در بهره برداری از مواهب طبیعی
۴ - مساوات در تقسیم بیت المال
بخش ۹: تشکیل حکومت فراگیر جهانی
بخش ۱۰: حکومت مستضعفان
بخش ۱۱: آیین وروش جدید
بخش ۱۲: رشد عقلی وتکامل علم
بخش ۱۳: امنیت اجتماعی
بخش ۱۴: رشد تربیت انسانی
بخش ۱۵: پیمان گزاری با یاران خویش
بخش ۱۶: وضع معابد
بخش ۱۷: سامان یابی زندگی
ویژگیهای اجتماعات انسانی پیش از ظهور
۱ - انحراف در معیارها برای شناخت حق
۲ - گسیختن روابط انسانی
۳ - گسستن روابط خانوادگی
۴ - انگیزه های غیر انسانی در روابط اجتماعی
۵ - روابط سودجویانه واستثماری
۶ - حاکمیت معیارهای سرمایه داری
۷ - تضییع عبادات
۸ - جدایی وتفرقه
۹ - کنار گذاشتن اصول وچنگ زدن به فروع
بخش ۱۸: انتظار
انتظار امام وامت
انتظار واحساس امام وامت
انتظار وتعهدهای انسانی
انتظار وآمادگی نظامی (مرزبانی وسنگرداری در دوران غیبت)
عنصر صبر در انتظار
انتظار لحظه به لحظه
بخش ۱۹: سیره عملی وروش شخصی امام مهدی (علیه السلام)
بخش ۲۰: تداوم راه پیامبر (صلی الله علیه وآله)

پیشگفتار

مسئله بشریت، پس از سرخوردگیها، مسئله آینده است وتصویر کامل آینده بشریت وآینده دین یعنی اینکه بشریت سرانجام به چه قله ای صعود می کند، ودین چگونه راهنمای این صعود متعالی خواهد بود، در سیره امام منجی، حضرت حجه بن الحسن المهدی عج واقدامهای صد در صد انقلابی وبرنامه های سازنده آن امام تبیین گشته وترسیم یافته است.
روشن است که این همه را در ۲۰ فصل گنجانیدن، به معنای جای دادن دریاست در سبو؛ زیرا که آن اقدامها وبرنامه ها ومعیارها، مربوط است به مجموعه نیازهای انسانی وهمه اجتماعات بشری، آنهم در آینده که زندگی انسان تحولاتی هنوز شگرفتر خواهد یافت، وپیشرفتهایی هنوز شگرفتر خواهد داشت.
انسان واجتماعات انسانی، دارای مسائل بیشماری است، که تنوع وچندگانگی آن مسائل به تنوع ابعاد وجود انسان وحیات او بستگی دارد. این مسائل از موضوعات بلند ماورای طبیعت می آغازد وتا مسائل ملموس اقتصاد، سیاست، تربیت، جامعه، فرد و... مسائلی که علوم وفلسفه ها ومکتبهای گوناگون بشری، پس از قرنها وقرنها تفکر وتلاش، هنوز نتوانسته است برای بیشتر آنها پاسخهایی درست واصولی بیابد، ودر زمینه های گوناگون آنها، راه حلهایی درست ومنطقی عرضه کند.
امام مهدی (علیه السلام)، برای انجام دادن چنین رسالت بزرگ وعالمگیر وپرژرفایی ذخیره گشته است وحقیقت وعظمت برنامه های او جز پس از ظهور آشکار نخواهد شد. لیکن یک موضوع هست، وآن روشنی خطوط کلی حرکت وجهتگیریهای عام وفراگیر انقلاب همه جاگستر وهمه جاگیر آن منجی بزرگ است که از مبانی اسلامی وتعالیم پیامبر وامامان روشن گشته است، وبدینگونه پاره ای از برنامه ها ومعیارهای دوران ظهور نشان داده شده است. با این نگرش می توان طبق ترسیم وتبیینی که در احادیث ما شده است، کلیت آن حرکت وبرخی برنامه های آن را ترسیم کرد. این رساله با چنین هدفی نوشته شده است. واگر موفقیتی اندک نصیب گردد، مایه خرسندی است، زیرا که موضوع کار بسیار بزرگ وبیکرانه است، ودر برابر موضوعی چنان عظیم، موفقیت اندک نیز مایه خرسندی است.
در آغاز این پیشگفتار، نام کتاب را اندکی بررسی می کنیم:
عصر زندگی
این نام نخست این سوال را بر می انگیزد که مگر بشریت در روزگاران طولانی زندگی خویش، به عصر زندگی ودوران حیات گام ننهاده است؟ ومگر روزگاران گذشته وکنونی زندگی او، دوران مرگ ومردگی بوده است؟ این کتاب، به روشن ساختن همین حقیقت نظر دارد، که زندگی راستین وحیات انسانی، با همه ویژگیهایی که برای آن بر شمرده اند وشایسته انسان واجتماعات انسانی است، تاکنون تحقق نیافته است.
در کدام دوره همه انسانها در پهنه زمین تربیت درست انسانی یافته اند؟ در کدام زمان، دانش وآگاهیهای انسانی، در همه مسائل حیات، به اوج تکامل وحقیقت یابی رسیده است؟
در کدام عصر انسان همه امکانات ونیروهای بالقوه خویش را به فعلیت رسانده وهمه استعدادهای نهفته فطرت خود را شکوفا ساخته است؟
در کدام سده انسانیتها بر زندگی حاکم گردیده ونا انسانیها بکلی از جامعه ها بیرون رانده شده است؟
باری! چون تاکنون چنین دورانی پایدار وجهانگستر پدید نیامده است، ودر اکثریت قاطع اعصار وقرون، ظلم، بیداد، نامردمی، نادانی، محرومیت و... حاکم بوده است، ونیروهای انسانی هرز رفته است وانسانها به تکامل نرسیده اند، ودر مجموع عصر مرگ انسان ومیرش انسانیتها بوده است نه عصر زندگی وشکوفایی انسانیتها، پس عصر زندگی راستین هنوز تحقق نیافته است. وانسان همواره در انتظار فرا رسیدن عصر زندگی است، وشکوفایی کامل معنویتها وانسانیتها...
انسان! دانسته است که زندگی هدف دارد وهدفدار است، وآفریدگار حکیم ودانا باحکمتها وهدفهایی بالا وبرتر، انسان وجهان را آفریده است. اگر این هدفها وحکمتها، در عینیت زندگی آشکار نگردد، انسان وزندگی وجهان، به هدف غایی وآرمانی خود دست نیافته است. اگر زندگی وپدیده های آن، برای تکامل وعروج انسانها آفریده شده است، تا انسانها به تکامل معهود وعروج مقصود نرسند وبلوغی انسانی نیابند، همه امکانات وپدیده های مربوط به انسان بی ثمر مانده وبدون نتیجه وبازده نهایی رو به زوال نهاده است. واین بر خلاف حکمت آفرینش وهدفداری خلقت است. پس ناگزیر عصر زندگی در پیش است، وامید به زندگی در عصر زندگی امری معقول ودرست است. وچون این کتاب درباره انقلاب نهایی وجهانی امام مهدی (علیه السلام) وپی ریزی یک جامعه قرآنی ویک زندگی انسانی به دست آن امام، سخن می گوید، عصر زندگی نامیده شد، تا آن حقایق واصول واقدامها وبرنامه ها را تداعی کند، ویک انقلاب راستین الهی را در نظرها مجسم سازد، وچنان روزگاران سراسر مجد وشکوه وتابندگی وپایندگی وپاکی وفضیلت وحق وعدالت را یادآور گردد، وآن انتظار وامید را در دلها زنده کند، وحیات در حال مرگ کنونی انسانها را بفراموشاند وتحمل پذیر سازد.
در دوران ناکامی انسان، وبشریت فراموش شده، وانسانهای مظلوم، وانسانیتهای برباد رفته، وانقلابهای نافرجام، زنده نگهداشتن حس امید وانگیزش خوشبینی وحالت انتظار، کاری ارزشمند وبزرگ است، بلکه با توجه به افسردگی مغزها، وسر خوردگی نسلها، یک تکلیف است.
بیگمان امروز نسل معاصر، دچار بیمها ونگرانیها، ویأسها وسرخوردگیهایی است، آنهم نه از آن دست که در گذشته ها بود واکنون بیشترین مشکل دینداری وآفت اسلامگرایی جامعه ما در همین نقطه نهفته است.
یأس وسرخوردگی که امروز از هر سوی به جامعه ماروی آورده است، بزرگترین خطری است که هستی ما، دین ما، استقلال، وملت ما را تهدید می کند، وخطرناکترین آسیبی است که ممکن است به اجتماعی برسد. آشکارا بگویم، اگر از این پدیده شوم در این گذرگاه حساس تاریخی پیشگیری نشود، وبا اقدام نه شعار ریشه آن از بن بر نیاید، وساقه وشاخه وحتی کوچکترین جوانه ها وبرگهای آن سوزانده نگردد، ملت ما وآیین ما را به سقوطی بزرگ دچار خواهد ساخت.
در این دوران، دیگر بار ایمان ملت ما بویژه نسل جوان واندیشمند در بوته آزمایش گذاشته شده است. وامید که این بار نیز، مردم ما، اصالت ایمان واستواری پایگاه عقیدتی خود را به اثبات برسانند، وهر چیزی را معیار حقایق ناب وراستین اسلام ندانند.
روزگار ما، شاید روشنترین دورانی باشد که دین نگاهداشتن در آن دشوار است؛ چنانکه در احادیث رسیده است: که نگهداشتن دین در آخرالزمان، چون نگهداشتن اخگر است در کف دست.(۱)
به قوت می توان گفت که بیشترین مشکل دینداری در این عصر، هجوم یاس وسرخوردگی است، وهمچنین بیرنگی حالت انتظار وایمان به آینده اسلام وباید بهوش بود، وژرفینانه نگریست، ووسوسه های ناهنجار را از دل ودرون دور ساخت، ودر ایمان به اصالت راه وکار آیی مکتب تزلزل راه نداد، وهمچون گذشته زمره منتظران واقعی درآمد...
آری! روزگاری است که اگر اندیشمندان ما ونسل آگاه ما لحظه ای غفلت کننده، ودر برابر تند باد حوادث وهجوم اهریمن یأس وسرخوردگی، هوشیارانه ومردانه نایستند، ومقاومتی اصولی نشان ندهند، به پرتگاههایی در افتند که نجاتی در آن نباشد.
اکنون روزگار ضرورت هوشیاریهای فوق العاده است، باید درست اندیشید واصول مکتب را با خود مکتب سنجید، واز خود مکتب برای مکتب معیارهایی برگزید، وحق را معیار حق شناخت، وخامی وکوتاه فکری وفهمهای ارتجاعی وبرداشتهای نابخردانه ونادرست از آیین ومکتب را به حساب اصل مکتب نگذاشت، وبرخی عملکردها وجهتگیریها را معیار رد یا قبول مرام وعقیده ندانست. واین سخن جاودانه امام علی (علیه السلام) را باید همواره در نظر داشت ومعیار سنجش در حوزه اندیشه وعمل قرار داد:
ان دین الله لا یعرف بالرجال، بل بآیه الحق، فاعرف الحق تعرف اهله...(۲)
دین خدا به وسیله مردان وتشخیصها وعملکردهای آنان شناخته نمی شود، بلکه به نشانه روشن حق شناخته میشود. پس حق را بشناس تا اهل حق وعمل کنندگان به حق را بشناسی...
ودر نهج البلاغه، چنین آمده است:
... انک لم تعرف الحق فتعرف اهله، ولم تعرف الباطل فتعرف من اتاه...(۳)
تو حق را نشناختی تا اهل (عمل کنندگان به) حق را بشناسی، وباطل را نشناختی تا هر کس را بر باطل است بشناسی...
بنابراین تعالیم والای علوی(۴) معیار شناخت حق، خود حق است. اگر ببر خلاف این دستور، معیار شناخت حق ومبانی مکتب، افراد وانسانها قرار گرفتند، چون درک ودریافتها نسبی است وانسانها همواره دچار اشتباهند، ناگزیر در شناخت حق وحقیقت اشتباهاتی اصولی روی خواهد داد، لیکن اگر معیار خود حق وحقایق دین بود، وانسان شناختی اصولی از مکتب داشت، هیچگاه تزلزل وتردیدی درباره کارآیی ارزشهای دینی پدید نمی آید، وبا رویا رویی با هر صحنه وحادثه ای، یاس حاصل نمیشود.
در این دوره بیش از پیش فهمیده میشود که فلسفه این همه تاکید بر انتظار وامید چیست؟ اکنون در این پیشگفتار چند تعلیم آموزنده در این موضوع مهم وحیاتی می آوریم:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
الامام الرضا (علیه السلام)، عن آبائه (علیه السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله): افضل اعمال امتی انتظار فرج الله عزّ وجلّ.(۵)
امام رضا (علیه السلام) از پدران خود روایت می کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود:بهترین اعمال امت من انتظار فرج خدایی است.
امام سجاد (علیه السلام):
...ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته، والمنتظرین لظهوره، افضل من اهل کل زمان، لان الله، تعالی ذکره اعطاهم من العقول والافهام والمعرفه ماصارت به الغیبه عندهم بمنزله المشاهده، وجعلهم فی ذلک الزمان بمنزله المجاهدین بین یدی رسول الله (صلی الله علیه وآله) بالسیف. اولئک. اولئک المخلصون حقا، وشیعتنا صدقا، والدعاه الی الله سرا وجهرا.(۶)
بی تردید، مردم زمان غیبت مهدی، که امامت او را باور دارند ومنتظر ظهور اویند، از مردمان دیگر زمانها برترند وافضل. چون خدای متعال، به آنان، عقل ودرک وقدرت شناختی داده است که غیبت برایشان چون ظهور است. خداوند آنان را، در آن زمان، همپایه مجاهدان شمشیر زن زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) قرار داده است. واینانند اخلاص گزاران واقعی، وشیعیان راستین ما، ودعوت کنندگان مردم به خدا وبه دین خدا، در نهان وآشکار.
امام صادق (علیه السلام):
من مات منکم، وهو منظر لهذا الامر، کمن هو مع القائم فی فسطاطه، قال: ثم مکث هنیئه، ثم قال: بل کمن قارع معه بسیفه. ثم قال: لا والله، الا کمن استشهد مع رسول الله.(۷)
کسانی که در حالت انتظار دولت قائم از جهان در گذرند، مانند کسانیند که در خدمت قائم باشند.
امام پس از این سخن مکثی کرد، سپس گفت: بلکه مانند کسانیند که در رکاب مهدی شمشیر زده باشند.
سپس گفت: نه به خدا سوگند، اینان مانند آن کسانند که در خدمت پیامبر به شهادت رسیده باشند.
امام صادق (علیه السلام):
المنتظر لامرنا، کالمتشحط بدمه فی سبیل الله.(۸)
آن کس که منظر امر ما تشکیل حکومت قرآنی به وسیله ما باشد مانند کسی است که در راه خدا، در خون خود غوطه ور گردد.
لازم است اندیشمندان وآگاهان نیک بیندیشند، که چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وامامان معصوم (علیه السلام) تا این اندازه بر ارزش انتظار تاکید کرده اند، وانتظار را برترین عبادت دانسته اند، وانسان منتظر را همپایه مجاهدان راه خدا وهمسان شهیدان در رکاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) شمرده اند، برای اینکه حفظ اعتقاد دینی وایمان به خدا ومداومت بر عمل صالح، وپایداری امتها در روزگار فشار حوادث، همگی به انتظار بستگی دارد. با توجه به عمق معنای انتظار از اینرو انتظار با عنصر صبر نیز قرین گشته است، در سخن امام صادق (علیه السلام):
من دین الائمه الورع... وانتظار الفرج بالصبر.(۹)
از دین امامان است پرهیزگاری... وانتظار فرج با صبر وشکیبایی.
پس روشن است که انسان باید در برابر فشار حوادث از هر نوع وهر سوی پایدار پایدار باشد، ودر برابر هجوم یاسها ورنگ باختگیها مردانه بایستد، ودر رویارویی با همه مشکلات، شکیبایی واستواری نشان دهد، ومعنویت وایمان خویش را نگاه دارد، واز انجام دادن اعمال صالح باز نایستد تا منتظر راستین تحقق ارزشهای والا به شمار آید.
نسل آگاه وبیدار ما باید بداند که در راه اجرای عدالت، وبرقراری حق، وبرپایی وتشکیل امت خدایی ودولت قرآنی وحاکمیت مستضعفان، شکیبایی وصبر بسیار لازم است، ودر این راه وبرای تحقق این آرمان، هر گونه شتابزدگی(۱۰) وبی صبری، وتزلزل ونگرانی ونا استواری، زیانهای جبران ناپذیری بر پیکر فرد وجامعه وارد خواهد ساخت.
اندیشمندان ما، باید درست بیندیشند که هیچ اجتماع ودورانی را نمی توان مثال ونمونه وتصویری گرچه کم رنگ از دوران حاکمیت عدل وحق امام مهدی (علیه السلام) دانست. واصولا هیچ جریانی در دوران پیش از ظهور نمی تواند ترسیمگر آن دوران، عدالت بنیاد الهی وقسط اسلامی باشد، تنها وتنها نمونه ومثال والگوی آن دوران، حکومت پیامبر (صلی الله علیه وآله) وحکومت پنج ساله امام علی (علیه السلام) است؛ با همه تفاوت در محدودیتی که در قلمرو آن دو دوره با روزگاران ظهور وحکومت حضرت مهدی (علیه السلام) وجود دارد.
از اینرو، با توجه به اصالت وراستی ودرستی ایدئولوژی اسلامی وبرنامه های سراسر حق وحقیقت آن، وتحقق کامل آن به دست کفایت امام موعود (علیه السلام)، جایی برای یاس وسرخوردگی از دین وآینده دین نیست.
همواره در تاریخ گذشته تشیع، فراز ونشیبهایی بوده است، از دوران تقیه وپنهانکاری وحرکتهای زیر زمینی تا دوران شکوفاییهای نسبی وطلوع وظهورهای متفاوت ومحدود. نوسان حوادث در درازای تاریخ این مکتب ومذهب، کم نظیرترین حوادث بوده است. تشیع تنگناها ودشواریهای فراوانی را پشت سر گذاشته است، وگهگاه اوجگراییهایی داشته وجامعه هایی تشکیل داده است. البته برای برخی این گمان نیز پدید آمده است که فلان دوره از تاریخ تشیع همان دوران طلایی وآرمانی است، غافل از اینکه جامعه آرمانی تشیع موضوعی است ورای این حوادث وپیش آمدها واجتماعات. بدین جهت است که هیچ طرح وادعا وعملکردی خود را جامعه آرمانی تشیع علوی وعدل مهدوی نمی داند ونمی تواند بداند.
اکنون در این دوره های گوناگون ومختلف ودر برابر این همه نوسان وفراز ونشیب گرایی، وصعود وسقوطها، ورویارویی با موانعی عظیم، اگر بنا بود کسانی از امید به آینده دل برکنند وعنصر حیاتی انتظار، وامید را از کف بدهند، فاجعه ای عظیم به وقوع می پیوست، واین مذهب تاکنون باقی نمی ماند.
در این پیشگفتار یاد کرد این موضوع نیز لازم است که همانندی وهمسانی جامعه منتظر وجامعه منتظر باید در ابعادی باشد که مشخصه اصلی وخصلت ویژه آن دوران وجامعه به شمار آمده است، مشخصه اصلی وخصلت ویژه رهبری آینده وجامعه منتظر، اجرای دقیق عدالت قضایی واقتصادی ومعیشتی است، چنانکه در احادیث آمده است، به گونه ای که کمتر حدیثی است که از موعود آینده سخن بگوید وبر عدالت گستری آن امام تاکید نکند.(۱۱) فراز معروف: یملا الارض عدلا وقسطا...: زمین را از عدل وداد بیآکند...، مشخصه اصلی وصفت آشکار آن امام منجی وحکومت قرآنی اوست. اکنون جامعه وانسان منتظر، تا چه پایه می تواند همانندی وهمسویی با جامعه مورد انتظار خود داشته باشد؟
جامعه شیعی میان دو واقعیت قرار گرفته است، که هر دو تجسم والا وآرمانی عدالت اجتماعی است. واقعیت گذشته، یعنی حاکمیت عدل علی (علیه السلام) وواقعیت آینده، حاکمیت عدل مهدی (علیه السلام). در این میانه، اجتماعات شیعی چگونه باید باشد تا از گذشته خود بار رسالتی را بر دوش کند، وبا آینده خویش همانندی وهمسویی داشته باشد.
موضوع دیگری نیز در خور توجه است وآن اینکه جامعه صالح، که بر اصل صلاح وشایستگی استوار باشد، وروابط میان مردمان بر اصل حق وعدالت باشد، ماندنی وآسیب ناپذیر است، وگرنه ناپایدار وواژگون شونده است. تنها معیار در بقا وزوال همین است وبس. قرآن کریم می گوید:
(ما کان ربک لیهلک القری بظلم واهلها مصلحون).(۱۲)
پروردگار تو هیچ قریه ای را که مردمش صالح وشایسته باشند بیخود هلاک نخواهد کرد.
وجامعه فاسد ودارای روابطی ناانسانی وظالمانه، رفتنی است گرچه از قدرت نظامی وسیاسی وحتی اقتصادی برخوردار باشد. در قرآن کریم آمده است:
(...ان الله لایصلح عمل المفسدین).(۱۳)
...خداوند کار مفسدان را به صلاح باز نمی آورد.
اینکه در احادیث نیز آمده است ثبات الدول باقامه سنن العدل(۱۴) یعنی پایداری دولتها در گرو برپایی آیین عدالت است، به همین حقیقت نظر دارد، حقیقتی جاودان وتخلف ناپذیر. از اینروست که جوهر اصلی وعنصر اساسی کار در حکومت مهدوی (علیه السلام) عدالت گستری است، وعامل پیروزی بر همه قدرتهای مسلط زمانه وطاغوتان جهت است. واین سنت خدا در زمین است، وسنت خدا دستخوش دگرگونی وتغییر نخواهد شد:
قرآن کریم:
... ولن تجد لسنه الله تبدیلا.(۱۵)
ودر سنت خدا تغییری نخواهی یافت.
بدون کوچکترین تردید وگمانی سنت الهی تحقق خواهد یافت، واگر از عمر جهان بیش از یک روز نمانده باشد، در آن روز، فرزانه فرزانگان جهان، ونمونه کامل انسان صالح، پرده از رخسار بر خواهد گرفت، وگام در متن اجتماعات خواهد نهاد، وسنت عدالت الهی را پدیدار خواهد ساخت.
در پایان این مقدمه، حقیقتی دیگر را نیز یادآور شوم: در نگارش این رساله، ودیگر نوشته ها هیچ انگیزه ای جز عرضه حقایق دین، واسلام ناب وراستین، برای حفظ دین خدا وعقاید نسلها، در نظر نبوده است ونیست. وروشن است که کتابها ونوشته هایی که به این منظور وبا این انگیزه نگارش می یابد ونشر می گردد، مسئولیت بزرگی بر دوش دارد، که مهمترین آن تصویر وترسیم درست وآشکار آیین الهی است. در این راه وراستا، کتمان حقایق گناهی نابخشودنی است، وهر گونه فروپوشی حق وحقیقت، مخدوش ساختن چهره تابناک دین جاوید خدایی است...

۱۵/۷/۱۳۷۰

مشهد مقدس رضوی (علیه السلام)

بخش ۱: عدالت اجتماعی

گسترش عدالت در سراسر گیتی وریشه سوزی بیداد از همه آبادیهای زمین، در رأس آرمانهای انقلاب امام مهدی (علیه السلام) قرار دارد، واز هدفهای اساسی آن تحول عظیم جهانی است. این حرکت سازنده سرآغاز اقدامات در آن انقلاب است. این موضوع در احادیثی که درباره آن امام بزرگ رسیده است همواره بصراحت یاد شده است.
در احادیثی که درباره قیام مهدی (علیه السلام) آمده است دعوت به توحید ومبارزه با شرک وکفر اعتقادی به اندازه ایجاد عدالت واجرای آن، مورد تأکید قرار نگرفته است. وعلت شاید این است که با تعالیم گذشته انبیا وتعالیم اسلام وتکامل علم انسانها به ماورای طبیعت وخدای یکتا ایمان می آورند ومبانی ماده گرایی ومکاتب غیر الهی شکست می خورد ونوع جامعه های انسانی دارای عقیده مذهبی والهی می گردند لیکن با این وصف در آتش ظلم تبعیض، حقکشی، استثمار وروابط ناانسانی می سوزند، وبا زندگی فاقد عدالت که در حقیقت شکنجه ومرگ تدریجی است دست بگریبانند. از اینرو، نیاز عمده جامعه بشری برقراری عدالت وگسترش دادگری است وحاکمیت روابط انسانی بر جامعه. انسانها تشنه عدالتند وخواهان آرمان وایدئولوژی ومکتبی که این تشنگی را فرو بنشاند وآتش بیدادگری را خاموش کند، وعدالت راستین را در عینیت وعمل - در جامعه حاکم سازد، وگمشده بشریت را برای انسانها به ارمغان آورد، وآرمان توده ها را تحقق بخشد.
بنابراین، مشکل اصلی ونخستین آن منجی بزرگ انسان، مشکل خداباوری یا انکار خدا نیست، مشکل عبادت وپرستش نیست، مشکل گرایشهای انحرافی ماده پرستی والحادی نیست.(۱۶) بلکه مشکل اصلی، بیداد وستم جهانسوز وعالمگیر است که بشریت را در کام خود فرو برده ودر آتش خود سوزانده است، ومذهب وعقیده وآرمان وآزادی ومعیشت وهمه چیز او را نابود ساخته است، آتشی که نخست ودر ظاهر به خرمن زیست فیزیکی وزندگی این دنیایی انسان در طول تاریخ فرو افتاده وآن را یکپارچه نابود کرده است، وسپس بر اساس ارتباط حتمی وضروری مادیت ومعنویت حیات معنوی ومتافیزیکی او را نیز تباه ساخته است.
ایجاد عدالت، اقدام اصلی وسرلوحه همه برنامه های امام منجی حضرت مهدی (علیه السلام) است، چنانکه این اصل از نخستین هدفها واصلی ترین برنامه های همه پیامبران بوده است، که در گذشته تاریخ اجتماعات ومردمان را بدان را خواندند ودر راه تحقق آن فداکاریهای فراوان کردند می توان گفت بیشترین درگیر ومبارزه پیامبران بر سر اجرای عدالت بوده است، واصول شرایع آنان از آن جهت دچار موانع می گشته وبا کارشکنیهای فراوان روبرو می شده است که ماهیتی ظلم ستیز ودادگرایانه داشته است. وگرنه صرف اعتقاد به اصول ومبانی دینی(۱۷) بی آنکه در حرکت اجتماعی دخالت داشته باشد وبا بیداد وستم درگیر شود وبرنامه های اقتصادی ومالی را کنترل کند وسودطلبان را وادارد تا از برخی منافع وفزونخواهیها دست بردارند، درگیر وستیزی را در پی نخواهد داشت. یکی از خواستگاهها وزمینه های اصلی درگیریها وجنگها وبرخوردهای اجتماعی که سبب می شده است تا قدرتمندان مالی وسرمایه داران به رویارویی ونبرد برخیزند مقررات محدود کننده منافع اقتصادی واجتماعی ورعایت عدالت وگردن نهادن به حقها وحقوقها در روابط اجتماعی بوده است. ویکی از مشکلات عمده در کار پذیرش دعوت پیامبران این بوده است نه تنها دعوت به عقیده توحیدی وباور معاد و...
از اینجاست که منطق مخالف آن پیامبر چنین است:
أصلوتک تأمرک ان نترک ما یعبد اباؤنا او أن نفعل فی أموالنا ما نشؤا...(۱۸)
- ... آیا همین نمازی که می خوانی به تو فرمان می دهد که ما آنچه را پدرانمان می پرستیدند رها کنیم یا در اموال خود آنچنان که دلخواه ماست عمل نکنیم...
بیم از محدودیت در راههای در آمد واجرای عدالت در مسائل مالی، کافران را به مخالفان بر می انگیخت. خدایان کاذب ودروغین پدرانشان امر ونهی وتکلیفی نداشتند واز پیروان خود اجرای عدالت ودوری از ظلم وتجاوز به حقوق دیگران را نمی خواستند بلکه این آیین پیامبران بود که انسانها را مسئول می شناخت وبار سنگین تکلیف وتعهد وحدود ومقررات دقیق فردی واجتماعی را بر دوششان می گذارد، وآنان را در قلمرو زندگی محدود می ساخت واجرای عدالت را بر آنان واجب می کرد. از این رو به آیین پیامبران که خواسته ها وتکلیفهای الهی بود تن نمی دادند وبه معیارها به ضوابط آن گردن نمی نهادند.
قرآن کریم اهداف اصلی دعوت داعیان الهی را چنین ترسیم کرده است:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط(۱۹)
همانا پیامبران را با نشانه های آشکارا برانگیختیم، وبا آنان کتاب ومیزان فرستادیم تا مردمان به قسط ودادگری برخیزند (و همه چیز بر پایه داد ودادگری باشد...).
هدفی اصلی قیام پیامبران - در روابط اجتماعی وانسانی - وارسال کتابها وشرایع، قیام مردم به قسط وبرپاداری عدالت شمرده شده است.
در آیه دیگری آمده است:
ان الله یأمر بالعدل والاحسان وایتاء ذی القربی وینهی عن الفحشاء والمنکر والبغی یعظکم تذکرون.(۲۰)
خدا به عدالت ونیکوکاری فرمان می دهد، وبه بخشیدن مال به خویشاوندان، واز کارهای پلید وناپسند وستمکاری نهی می کند؛ او به شما پند می دهد تا مگر پند پذیرید.
راغب اصفهانی می گویند:
عدل، عدالت ومعادله واژه هایی است که معنای مساوات را در بردارد... پس عدل تقسیم مساوی است. وبر این اصل روایت شده است: بالعدل قامت السموات والارض: بر اصل عدل آسمانها وزمین بر پا شده است واین روشنگر این معنا است که اگر رکنی از ارکان چهارگانه عالم بیشتر از رکن دیگر یا کمتر از آن بود، جهان منظم نبود... وعدل دو قسم است: ۱ - عدل مطلق (عدل عقلی) که عقل حسن آن را درک می کند ودر هیچ زمانی نسخ نمی شود... چون نیکی کردن به کسی که نیکی کرده ونیازردن کسی که از آزار انسان دست بداشته است. ۲ - عدلی که در پرتو احکام دین شناخته می شود (عدل شرعی) چون این آیه:ان الله یأمر بالعدل والاحسان...: خداوند به عدل واحسان فرمان می دهد... عدل مساوات در جزا دادن است: کار نیک باندازه پاداش داده می شود وکار زشت پاداشی همسان خود دارد. واحسان اینست که کار نیک به یکی بیشتری پاداش داده شود وکار زشت مجازاتی کمتر از خود داشته باشد...(۲۱)
نیز در تفسیر معنای قسط می گوید:
القسط هوالنصیب بالعدل: دست یافتن به سهم ونصیب از روی عدالت قسط است
مؤلف کتاب: مکیال المکارم فی الدعاء للقائم در این زمینه می گوید:
آنچه از موارد استعمال به دست می آید اینست که مفهوم عدل از مفهوم قسط عمومیت بیشتری دارد، زیرا که قسط در مورد ادای حق دیگران به کار می رود چون ادای شهادت وقضاوت ووزن وپیمانه کردن وامثال آن... وبه عبارت دیگر قسط تنها در مواردی استعمال می شود که به حق غیر مربوط باشد (و عدل در مورد حق دیگران وحق خود انسان بکار می رود). پس معنای عدل موافقت با حق است بطور مطلق (حق خود انسان باشد یا حق دیگران) وقسط موافقت با حق مردم است...(۲۲)
امام، در برابر طبقات آگاه وعالمان وروشنفکرانی که بخواهند بگونه ای در برابر اجرای عدالت بایستند، مقاومت می کند وآن کسان را که با توجیه کلام خدا وتأویل آیات قرآن کریم، قصد تضعیف مبانی انقلاب او را دارند درگیر می شود وآنان را از جلو راه انقلاب بر می دارد.
چنانکه در سخن امام صادق (علیه السلام) آمده است:
ان قائمنا اذا قام أتی الناس وکلهم یتأول علیه کتاب الله...(۲۳)
... قائم ما که قیام کند مردمان همه از کتاب خدا برای او دلیل می آورند وآیه های قرآن را تأویل وتوجیه می کنند...(۲۴)
بنابراین، عدل رعایت دقیق حق وحقوق مردم است وبرابری همه مردم در برخورداری از حقوق ومنافع مشروع ومعقول خویش، چنانکه ظلم زیر پا نهادن حق وحقوق دیگران است ونابرابری وتبعیض در برخورداری هر کس از سهم وحق خویش.
احسان، پایگاهی متعالی تر دارد، واز فضائل ومکارم اخلاقی وارزشهای والای انسانی است، که بالاتر از عدالت است ومرتبه رشد وتکامل آن است.
از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه سخنی روایت شده است بس عمیق وارزنده:
اسماعیل بن مسلم: رجل الی ابی عبد الله جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) وانا عنده فقال: یا بن رسول الله! ان الله یأمر باعدل والاحسان... وقوله: أمر ربی الاتعبدوا الا ایاه؟ فقال نعم! لیس لله فی عباده امر الا العدل والاحسان...(۲۵)
اسماعیل بن مسلم می گوید:
مردی نزد امام صادق (علیه السلام) آمد ومن حاضر بودم گفت: ای فرزند پیامبر (خداوند می فرماید: ان الله یأمر بالعدل والاحسان... خداوند به عدل واحسان فرمان می دهد و(در آیه دیگری) می فرماید: آمر ربی الا تعبدوا الا ایاه...: خداوند فرمان می دهد که جز او را پرستش نکنید(معنای این دو آیه که در ظاهر ناسازگارند چه می شود؟) امام فرمود: آری، خداوند برای مردم دستوری ندارد جز اجرای عدالت وعمل به احسان...
برای سؤال کننده مایه شگفتی شده بود که در آیه نخستین عدل واحسان، امر وتکلیف عمومی الهی به بندگان به شمار آمده ودر آیه دوم عبادت وپرستش خدای امر وتکلیف خداوند شمرده شده است، واین دو با هم ناسازگار است، پس چگونه می شود این هر دو را پذیرفت.
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ تأکید کردند که بلی خداوند به مردمان امر وتکلیفی جز عدل واحسان ندارد. یعنی هر چه را که فکر کنید که تکلیف الهی است ویا ممکن است باشد، از چهار رابطه ومقوله بیرون نیست:
۱. رابطه انسان با خود
۲. رابطه انسان با خدا
۳. رابطه انسان با طبیعت
۴. رابطه انسان با انسان
هر یک از این رابطه ها نام وعنوانی ویژه دارد ومقوله خاصی است ودارای قلمرو واعمالی است مخصوص به خود، لیکن همه وهمه در مقوله: عدل واحسان گنجانیده شده است بدین شرح:
عبادت وپرستش خالصانه خدا وتوجه به موازین ارتباط خلق با خالق، رعایت اصل عدالت است در برابر آفریدگار وبخشنده نعمتها زیرا که عبادت خدا واطاعت از بخشنده نعمتها مطابق عدل است، ونیز احسان به خود ونفس است در دستیابی به کمال وسعادت جاوید که قرب الهی است.
هر کس نسبت به خود تعهدها ومسئولیتهایی دارد، چه اینکه باید خود را بسازد ودر تکامل ورشد خود کوشا باشد. این تعهدها وتکلیفها نسبت به خود (و حق وحقوق هر کس نسبت به خود که باید رعایت گردد) ورعایت جانب آنها عدل است. وکوشش بیشتر از این برای خودسازی وتکامل مادی ومعنوی، احسان به نفس وخود است.
بهره برداری درست وباندازه وبدور از اسراف وتباهسازی مواد ومنابع طبیعی عمل به قانون عدل است. رعایت جانب احتیاط در حفظ منابع طبیعی ومحیط زیست ومصرف کمتر از حد لازم از منابع وهمچنین کوشش در رشد وشکوفایی طبیعت وبهبود آن و... احسان است.
تن دادن به حق وحقوق دیگران ودوری از تجاوز به حریم حقوق اجتماعی عدل است. تعهد پذیری واحساس مسئولیتی افزون از حد لازم ورعایت جانب احتیاط در حقوق کسان در مجموعه روابط اجتماعی، احسان وکمال اخلاقی است.
بنابراین، هر عمل وکاری که ممکن است از انسان سر بزند ویا لازم باشد که انجام گیرد از این قلمروها بیرون نیست، واینها همه یا عدل است یا احسان. بر این اصل می توان گفت که همگی اصول شرایع وآیین ادیان آسمانی در عدل واحسان خلاصه می شود. واین دو، جوهر اصلی همه احکام وتعالیم آسمانی است.
امام سجاد (علیه السلام):
ابومالک: قال: قلت لعلی بن الحسین (علیه السلام) أخبرنی بجمیع شرایع الدین؟ قال: قول الحق، والحکم بالعدل، والوفاء بالعهد، هذه جمیع شرایع الدین(۲۶)
ابومالک می گوید: به امام علی بن الحسین (علیه السلام) گفتم: مرا از مجموعه آیینهای دین (خدا) آگاه کن. امام فرمود: (همه تعالیم دین) حقگویی، داوری طبق عدالت ووفای به عهد است. همه دین خدا همینهاست. در این حدیث که تبیین خطوط اصلی ادیان وشرایع الهی است، عدل وحقگویی وپیمانداری مجموعه دین به حساب آمده است.
اسلام اصل عدالت را یک سنت عام وقانون عمومی حاکم بر کائنات وبر جامعه بشری معرفی کرده است. حتی در احادیث قرآن کریم، کتاب جاودان الهی وجامع اصول شرایع وادیان به کتاب عدل وناطق به عدالت توصیف شده است:
امام علی (علیه السلام):
هو (القرآن) الناطق بسنة العدل.(۲۷)
قرآن به قانون عدل ناطق است.
امام علی (علیه السلام):
(القرآن) ریاض العدل وغدرانه...(۲۸)
قرآن کریم بوستان در بوستان عدل وبرکه در برکه عدالت است...
نقش اصلی این کتاب که آخرین کتاب وشریعت است، تبیین سنت عدل واصول عدالت اجتماعی است. قرآن کریم بوستان سر سبز وبرکه زلال دادگری در جهان است در صورتی که نیک شناخته گردد وبه موازین آن عمل شود.
پیامبران که از حقیقت جامعه وانسان وسعادت ونیکبختی او آگاهی کامل داشتند خوب می دانستند که همه احکام وآموزشها وبرنامه های آنان در پرتو بهبود روابط انسانی وامنیت اجتماعی وعدالت اقتصادی و... تحقق می پذیرد وبدینسان زمینه عینیت یافتن احکام آماده می گردد. در جامعه عادل ونظام دادگستر، انسان درست تربیت می شود، وبا آسایش وفراغت وامنیت به تکلیف تن می دهد وبه مقررات واصول اجتماعی وحقوق همگان احترام می گذارد ودر پرتو چنین تعهدشناسی ومسئولیت پذیری است که به سعادت وخوشبختی دست می یابد وراه عروج به معنویت وخدا را در پیش می گیرد در سایه سیاه ستم واجتماع ستم بنیاد که هیچگونه امنیت اجتماعی وعدالت معیشتی نیست وخاطری آسایش ندارد نمی توان انتظار داشت مردمان وظیفه شناس باشند واز حدود خویش تجاوز نکنند وبه احکام دین عمل کنند، واحکام الهی در میان آنان زنده باشد وجریان یابد؛ اینها همه در سایه عدل تحقق می پذیرد دین در سایه عدل زنده است وزنده می ماند واین است که امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرموده است:
العدل حیاة الاحکام(۲۹)
اجرای عدالت سبب زنده بودن وزنده ماندن (عمل شدن به) احکام دین است.
در چنین جامعه ای اخلاق، حق شناسی، ورعایت حدود روابط انسانی جایی ندارد. واگر بطور جزئی وفردی مقرراتی رعایت می شود وحقوقی منظور می گردد، در کل نظام ومجموعه روابط اجتماعی، حق وتکلیف رعایت نمی شود قانون انسانی وعادلانه در اجتماعی عادل باید پیاده شود وهمان قانون وبرنامه در جامعه ستم بنیاد ره ظلم در پیش می گیرد ودر تحکیم پایه های بیدادگری بکار می رود. بنابراین اصل باید پایه ها وپایگاههای اصلی اجتماع ونظام مدیریت جامعه که در همه زوایا وزمینه های اجتماع اثر مستقیم دارد وهمه بخشهای جامعه را به سوی جهت گیری وحرکت خویش هدایت می کند عادلانه باشد تا کل روابط اجتماعی در تمام زمینه ها وبخشهای حیات گروهی وجمعی رنگ عدالت به خود بگیرد، وحرکتی در جهت عدل وداد داشته باشد.
امام صادق (علیه السلام) حاکمیت زمامداران عادل را زمینه وعلت اصلی احیای هر حق وعدل، ومرگ هر ظلم وستم وفسادی می شمارد، ودین خدا را در پرتو چنین حاکمیتی استوار وپایدار می داند:
امام صادق (علیه السلام):
...ان فی ولایة والی العدل وولاته، احیاء کل حق وکل عدل، وامانة کل ظلم وجور وفساد فلذلک کان الساعی فی تقویة سلطانه، والمعین له علی ولایته ساعیاً فی طاعة الله، مقویاً لدینه...(۳۰)
- ... ومعلوم است که ولایت والی عادل ووالیان او، مایه زنده شدن هر حق وعدالت ومردن هر ستم وجور وتباهی است. بنابراین هر کس در تقویت قدرت وسلطه او بکوشد، ودر مدیریت دستیار او باشد، در طاعت خدا کوشیده وبه تقویت دین خدا پرداخته است...
امام صادق (علیه السلام) چنین آموزش می دهد که دوستداران آیین خدا وعملی شدن احکام الهی باید در اندیشه بر پاداری حاکمیت عادل باشند واو را یاری رسانند، وبرای استواری ارکان حکومت او بکوشند تا نه تنها در روابط اقتصادی واجتماعی با شیوه های عادلانه اداره شوند بلکه در راه بندگی خدا واجرای همه احکام دین نیز توفیق یابند.
امام صادق (علیه السلام):
فی شرح قوله تعالی: اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها قال: العدل بعد الجور.(۳۱)
امام صادق (علیه السلام)، در تفسیر این فرموده خداوند (در قرآن کریم): بدانید که همانا خداوند زمین را پس از مردن زنده خواهد کرد فرمود: (این احیاء) عدل پس از جور است.
عدالت زمینه حیات اجتماعی تنها در بخش ویژه ای از جامعه نیست بلکه در همه ابعاد حیات فردی واجتماعی عامل اصلی حیات وزندگی انسانی اصل عدالت وعدل است. عدل حیات زندگی است وزندگی بی عدالت مرگی است، که حیات پنداشته می شود.
امام کاظم (علیه السلام):
فی قول الله عزّ وجلّ: یحیی الارض بعد موتها لیس یحییها بالقطر، ولکن یبعث الله عزّ وجلّ رجالاً فیحیون العدل فتحیا الارض لاحیاء العدل. ولاقامة الحدفیها، انفع فی الارض من القطر أربعین صباحاً(۳۲)
امام کاظم (علیه السلام)، در تفسیر این فرموده خداوند متعال (در قرآن کریم): (خداوند) زمین را پس از مردن زنده می کند فرمود: این زنده کردن به این نیست که با باران زمین را زنده کند، بلکه خداوند مردانی را بر می انگیزد تا اصول عدالت را زنده کنند، پس زمین در پرتو عدل (دیگر بار) زنده می شود. (بی تردید) اجرای حد خدا در زمین مفیدتر از چهل روز بارندگی است.
از این گفتار روشن می شود که چرا در تبیین مشخصات دوران ظهور، این همه بر عدالت تأکید شده است. تردیدی نیست که برای ساختن جامعه توحیدی، وتشکیل اجتماعی طبق تعالیم وحی، پایه نخستین وکار مایه اصلی عدالت گستری است. از این رو در بیشتر احادیث مربوط به امام موعود (علیه السلام)، بر عدل پروری وظلم ستیزی آن امام بزرگ تأکید شده است، وسیره وخصلتی که بطور عموم در احادیث آمده است(۳۳)
دادگری ودادگستری است، وپر کردن جهان از عدل.
آری، بر پاداری عدالت بزرگترین رسالت جهانی آن امام است.
عالم دل آگاه مؤلف کتاب ارزنده: مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم،(۳۴) در این باره می گوید:
عدل، آشکارترین صفات نیک آن امام است، برای همین در دعای شبهای رمضان، عدل نامیده شده است:
اللهم وصل علی ولی أمرک القائم المؤمل، والعدل المنتظر خداوندا به ولی امر خود که قیام کننده آرمانی وعدل مورد انتظار همه است درود فرست.
ودر حدیثی که در کتاب کمال الدین وخبر آن از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) روایت شده در توصیف آن امام آماده است: اول العدل وآخره...امام موعود آغاز عدل وپایان آن است منظور کمال دادگری آن حضرت است. وکمتر حدیثی درباره آن امام رسیده است که از ذکر عدل تهی باشد... اخبار در این معنا متواتر است...(۳۵)
نمونه های بسیار اندکی از این احادیث را می آوریم:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
وجعل من صلب الحسین (علیه السلام) ائمة یقومون بأمری... التاسع منهم قائم اهل بیتی، مهدی امتی اشبه الناس بی فی شمائله وأقواله وأفعاله، یظهر بعد غیبة طویلة وحیرة مضلة فیعلن أمر الله ویظهر دین الله... فیملا الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً.(۳۶)
- ... خداوند از فرزندان حسین امامانی قرار داده است که امر (راه وروش وآیین) مرا بر پا می دارند. نهم آنان قائم خاندان من مهدی امتم می باشد. او شبیه ترین مردمان است به من در سیما وگفتار وکردار. پس از غیبتی طولانی وسرگردانی وسر درگمی مردم، ظاهر می شود آنگاه امر (آیین) خدا را آشکار می سازد... پس زمین را از عدل وداد لبریز می کند پس از آنکه از ستم وبیداد لبریز شده باشد.
امام علی (علیه السلام):
أصبغ بن نباته: أتیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فوجدته متفکراً ینکت فی الارض فقلت: یا امیرالمؤمنین مالی اراک متفکراً... فقال... ولکن فکرت فی مولود یکون من ظهری... هو المهدی یملاها عدلاً کما ملئت جوراً وظلماً...(۳۷)
اصبغ بن نباته می گوید:
نزد امیرمؤمنان (علیه السلام) رفتم دیدم در فکر فرو رفته است و(با انگشت) بر زمین خط می کشد. گفتم: ای امیرمؤمنان! چه شده است که در فکر فرو رفتید؟... فرمود: در مولودی می اندیشم که از نسل من است واو مهدی است که زمین را از عدل وداد بیآکند پس از آنکه از ستم وبیداد آکنده باشد...
امام حسین (علیه السلام):
لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزّ وجلّ ذلک الیوم، حتی یخرج رجل من ولدی فیملاها عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً کذلک سمعت رسول الله یقول.(۳۸)
اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را دراز گرداند تا مردی از فرزندان من قیام کند، وزمین را از عدل وداد بیآکند، پس از آنکه از ستم وبیداد آکنده باشد. این چنین از پیامبر (صلی الله علیه وآله) شنیدم.
امام باقر (علیه السلام):
محمد بن مسلم قال: سألت ابا جعفر (علیه السلام) القائم اذا قام بای سیرة یسیر فی الناس؟ فقال بسیرة ما سار به رسول الله (صلی الله علیه وآله) حتی یظهر الاسلام قلت: وما کانت سیرة رسول الله (صلی الله علیه وآله)؟ قال: ابطل ما کانت فی الجاهلیة واستقبل الناس باعدل وکذلک القائم (علیه السلام) اذا قام بیطل ما کان فی الهدنة مما کان فی أیدی الناس ویستقبل بهم العدل(۳۹)
محمد بن مسلم می گوید:
از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم درباره قائم که هرگاه قیام کند چه روشی در پیش می گیرد؟ امام فرمود: روش پیامبر را تا اسلام را حاکم سازد گفتم: روش پیامبر چه بود؟ گفت: آنچه در (نظامها وآیین) جاهلیت بود باطل کرد، وعدالت میان مردمان حاکم ساخت. وچنین است قائم (علیه السلام) آنگاه که قیام کند آنچه را (از راه وروشها میان مردم) در زمان قبل از ظهور رایج بوده است زیر پا می نهد وآیین دادگری را بر پا می دارد.
در مقایسه دو دوره از تاریخ تشیع در عین حال که تحمل رنج ودشواریهای دوران غیبت وحفظ عقیده وآرمان در زیر فشار چکمه حاکمیتهای ستمگر کاری ارزنده ووالاست لیکن تحقق عدالت وگسترش اصول دادگری در عالم هدف وآرمان اصلی است. وهمین امر باید خواسته اصلی عدالتخواهان وشیعیان علی وآل علی (علیه السلام) باشد. ویژگی ومشخصه اصلی دوران ظهور یعنی اجرای عدل باید هدف ومطلوب نهایی باشد.
امام رضا (علیه السلام):
دعبل بن علی الخزاعی یقول: أنشدت مولای الرضا (علیه السلام)... قصیدتی... فلما انتهیت الی قولی
خروج امام لامحالة خارج - یقوم علی اسم الله والبرکات
یمیز فینا کل حق وباطل - ویجزی علی النعمأ والنقمات
بکی الرضا (علیه السلام) بکاء شدیداً ثم رفع رأسه الی فقال لی: یا خزاعی نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین فهل تدری من هذا الامام ومتی یقوم؟ فقلت: لا یا مولای الا انی سمعت بخروج امام منکم یطهر الارض من الفساد ویملاها عدلاً کما ملئت جوراً فقال: یا دعبل! الامام بعدی محمد ابنی وبعد محمد ابنه علی، وبعد علی ابنه الحسن وبعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فی غیبته، المطاع فی ظهوره لو لم بیق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزّ وجلّ ذلک الیوم حتی یخرج فیملا الارض عدلاً کما ملئت جوراً...(۴۰)
دعبل خزاعی می گوید:
قصیده خود را(۴۱) در حضور امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) خواندم، چون به این ابیات رسیدم:
امامی از آل محمد (صلی الله علیه وآله)، به یقین: خروج خواهد کرد او به تأیید اسم اعظم الهی وبرکات نصر آسمانی به پا می خیزد.
او حق وباطل را از هم جدا می کند وهمه را بر شادخواریها وکینه توزیها کیفر می دهد.
امام رضا (علیه السلام) بشدت گریست، آنگاه فرمود: ای دعبل! روح القدس به زبان تو سخن گفته است. آیا می دانی این امام چه کسی خواهد بود؟ گفتم: نه (شخص او را نمی شناسم) لیکن شنیده ام که امامی از شما آل محمد (صلی الله علیه وآله) خروج می کند وزمین را از عدل وداد پر می کند. امام رضا (علیه السلام) فرمود: پس از من فرزندم محمد امام است پس از محمد فرزندش علی امام است پس از علی (هادی) فرزندش حسن امام است وپس از حسن (عسکری) فرزندش حجت قائم خواهد بود. اوست که در زمان غیبت چشم به راه اویند ودر زمان ظهور همه مطیع او گردند او زمین را پر از قسط وعدل می کند پس از آنکه پر از جور وستم شده باشد...
شعر دعبل، شاعر بزرگ شیعی، برداشت عمومی جامعه آن روز از امام موعود (علیه السلام) وانقلاب وقیام او وویژگیهای آن قیام است که پیش از تولد آن امام بزرگ در تعالیم اسلامی به مردمان آموزش داده شده بود وجامعه به آن ایمان داشت این برداشت عمومی وایمان تردید ناپذیر جداسازی هر حق از باطل به دست آن امام بزرگ واجرای دقیق وهمه جاگیر عدالت است. دعبل در پاسخ به سؤال حضرت امام رضا (علیه السلام) نیز بر این ویژگی اصلی امام موعود (علیه السلام) انگشت می گذارد وعدالت گستری آن امام بزرگ را به عنوان روش اساسی وآرمان اصلی در قیام او، بر می شمارد امام در تأیید سخن دعبل درست بر همین مشخصه اصلی وآرمان اصولی امام منتظر تأکید می کند وامام موعود را با خصلت والا وآرمانی دادگری وایجاد عدالت در سراسر گیتی یاد می کند.
امام جواد (علیه السلام):
عبدالعظیم الحسنی: قلت لمحمدبن علی بن موسی (علیه السلام): انی ارجو ان تکون القائم من اهل بیت محمد الذی یملا الارض قسطاً وعدلا... فقال (علیه السلام) یا اباالقاسم! ما منا الا وهو قائم بامر الله عزّ وجلّ... ولکن القائم الذی یطهر الله عزّ وجلّ به الارض من اهل الکفر والجحود ویملاها عدلاً وقسطاً هو الذی تخفی علی الناس ولادته ویغیب عنهم شخصه...(۴۲)
- عبدالعظیم حسنی می گوید: به امام جواد (علیه السلام) گفتم: امید دارم که شما قائم خاندان پیامبر باشی که زمین را از عدل وداد آکنده می کند... امام گفت: ای ابوالقاسم همه ما قائم به امر خدای بزرگیم... لیکن آن قائمی که خداوند به دست او زمین را از کافران ومنکران پاک می گرداند وسراسر گیتی را از عدالت سرشار می سازد، کسی است که تولد او از مردم پنهان خواهد بود وخود او از چشمها غایب...
امام جواد (علیه السلام) در پاسخ به جناب عبدالعظیم حسنی فرمودند:
همه امامان قائم به امر الهی هستند، لیکن آن قائمی که گسترنده عدل وبرپا دارنده آیین دادگری وبراندازنده کفر وشرک وبیداد در سراسر جهان است امام موعود وغائب است، که در شرایط زمانی ومکانی ویژه ای به این کار بزرگ والهی دست می یازد واین خواسته همه پیامبران ونیکان را تحقق می بخشد.
آنچه برای تبیین این موضوع (اهمیت عدل در برنامه های امام موعود (علیه السلام)) بسیار جالب وبا اهمیت است نخستین سخنی است که امام مهدی (علیه السلام) در آغاز تولد بر زبان آورده است:
جناب حکیمه خاتون(۴۳) این سخن را چنین روایت می کند:
آن امام بزرگ در لحظات نخستین پس از تولد دهان به سخن گشود وبسان پیامبران که در آغاز کودکی توان سخن گفتن دارند به یکتایی خداوند ورسالت حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) وامامت امام علی (علیه السلام)، وهمه امامان گواهی داد سپس چنین فرمود:
...اللهم انجز لی ما وعدتنی واتمم لی امری وثبت وطاتی واملا الارض بی عدلاً وقسطاً.(۴۴)
- خداوندا! به آنچه به من وعده دادی وفا کن، وامر (حکومت عدالت گستر جهانی) مرا به کمال برسان، وگامهای مرا استوار بدار، وزمین را به دست من آکنده از عدل وداد ساز.
امام! در آغاز تولد، توفیق انجام رسالتی را از خداوند می طلبد که برای اجرای آن رسالت در پرده غیبت قرار گرفته است تا از دسترس جباران زمان دور واز گزند آنان مصون باشد وآن رسالت اجرای عدالت است.
امام مهدی (علیه السلام) در جریان موفقیت کلی که نصیبش می گردد وسراسر دلها وآبادیها را جذب خویش می کند وبا نیروهای بالنده مردمی وتوده های مظلوم انسانی بر همه طاغوتان ومستکبران وسلطه طلبان اعم از سیاسی نظامی واقتصادی پیروز می گردد، صرف نظر از عوامل ونیروهای معنوی فراوانی که مددکار اوست وامدادهای غیبی که به یاری او می شتابند وشایستگیهایی فزون از حد ووصف ناپذیری که برای رهبری کل اجتماعات بشری در خود دارد علاوه بر اینها همه تکیه بر سنتها وقوانین حاکم بر جهان وجامعه بشری دارد واینهاست که او را پیروز می سازد وقیام او را پوینده وراه ونهضت او را استوار می دارد.
از اصول وسنتهای تغییرناپذیر الهی که حاکم بر جهان وجامعه بشری است اصل عدالت است(۴۵) عدل وتعادل قانونی است که در سراسر کائنات حضور دارد وزیر بنا وسنگ زیرین بنای جامعه های سالم بشری است اگر جامعه یا قوم وملتی خویش را با این اصل هماهنگ وهمآوا سازد وحرکت خود را در راستا وجهت عدالت قرار بدهد با کل هستی هماهنگ وهمآوا شده است وماندگار وپایدار است. وهر چه از عدالت فاصله بگیرد برخلاف جریان کلی هستی وقانونمندیهای آن حرکت کرده است وبه ضرورت آسیب پذیر ونااستوار ونابود شدنی است این سنت خدا است وسنت خدا تغییرپذیر نیست: لن تجد لسنة الله تبدیلاً(۴۶) ودر سنت خدا تغییر نخواهی یافت.
آن همه قیامها، حرکتها وانقلابها که پویندگی خویش را از دست دادند، وچندان ماندگار نشدند به همین علت بود که علل وعوامل بقا ودوام را کشف نکردند، واگر کشف کردند خود را با قوانین آن هماهنگ نساختند، از این رو چون رهگذری از سراب ایام شتابان گذشتند، واثری از خویش بر جای نگذاشتند.
بنابراین، پیروزی بزرگ در دوران ظهور، نخست بر اجرای عدالت استوار است.
عدالت موجب پیوند ناگسستنی توده های انسانی با قائد وپیشوا می گردد، فداکاریهای بزرگ وایثارهای وصف ناشدنی را موجب خواهد گشت. واین چگونگی خود، زمینه واژگونی بنیاد ستمها وبیدادگریهای فردی واجتماعی طاغوتان را در همه زمینه های زندگی مهیا خواهد ساخت. آنچه در عینیت ملموس تاریخ گذشته زندگی انسان واجتماعات دیده شده همین است وبس، وکسانی که تنها با شعار بخواهند به اصولی تکیه کنند، ودر عینیت وعمل از آن اصول فاصله بگیرند. حمایت توده ها را در دراز مدت نمی توانند کسب کنند، ودر نتیجه پایداری چندانی نصیبشان نخواهد شد. واگر باشد چیزی سطحی خواهد بود وبس از اینرو، در دوران ظهور، اصل عدالت در ریز ودرشت مسائل علمی می شود، وکوچکترین وبزرگترین امور در چارچوب میزان عدل محدود می گردد، به گونه ای که هیچگونه ستمی به کسی نمی رود واندک بیدادی انجام نمی گیرد. تحقق دقیق عدالت در همه امور وروابط انسانی ومسائل فردی واجتماعی، به دست آن امام منجی، در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) چنین تببین شده است:
امام رضا (علیه السلام):
یطهر الله به (القائم (علیه السلام)) الارض من کل جور، ویقدسها من کل ظلم... فاذا خرج وضع میزان العدل بین الناس، فلا یظلم احد احدا...(۴۷)
- ... خداوند زمین را به دست قائم (علیه السلام) از هر ستمی پاک گرداند، واز هر ظلمی پاکیزه سازد... آنگاه که خروج کند، میزان عدل را در میان مردم نهد، وبدینگونه هیچ کس نتواند به دیگری ستمی کند.
این جمله، که به دست آن منجی بزرگ: میزان عدالت میان مردمان نهاده می شود، نکته ارزشمندی را در بر دارد. وآن مشخص شدن حد مرز وچارچوب عدل وعدالت است. اصول عدالت در پاره ای از کلیات امور برای بشر روشن است، لیکن در بیشتر امور ومسائل بطور دقیق حد وحدود عدل مشخص نیست. یکی از مشکلات عمده در راه بشریت همین روشن نبودن معنا ومفهوم عدالت وحد ومرزهای آن است در نزد همگان وتردیدی نیست که اجرای عدالت دقیق، در آغاز وقبل از هر چیز، شناخت دقیق ومشخص از مفهوم عدالت وحدود آن را لازم دارد. یعنی چیزی که همه سیستمهای حقوقی وقضایی وحکومتی با آن به گونه ای درگیرند، یعنی تعیین حدود عدالت. هر گروه ومکتبی عدل وعدالت را به گونه ای تفسیر می کند. در بسیاری از مکاتب وافکار ونظامها عدالت را طوری معرفی می کنند که ضد عدالت است. این است که عدالت درست وآرمانی تحقق نمی پذیرد.
در کلام والای امام رضا (علیه السلام)، به همین موضوع اشاره دارد که در دوران ظهور، میزان ومعیار شناخت عدالت مشخص می گردد، وبه دست مردمان داده می شود، وهمگان از اصول وفروع عدل در روابط اجتماعی ورفتار فردی آگاه می گردند. در پرتو شناخت دقیق حوزه ومفهوم عدالت ودر دست داشتن میزان عدل، زمامداران وظیفه خویش را روشن می شناسند، ومردمان نیز رفتار فردی وگروهی خویش را تصحیح می کنند، وبه اصول عدالت گردن می نهند. در برخی از احادیث توجه به جزئیات وریز مسائل را، در عدل مهدوی، چنین تبیین کرده اند:
امام صادق (علیه السلام):
اول ما یظهر القائم من العدل، آن ینادی منادیه ان یسلم صاحب النافلة لصاحب الفریضة، الحجر الاسود والصواف.(۴۸)
- سخنگویان دولت مهدی، از نخستین مرحله، در مکه، فریاد می زنند: هر کس نماز فریضه خویش را، در کنار حجرالاسود ومحل طواف خوانده است، واکنون می خواهد نماز نافله بخواند، به کناری رود، تا آن کس که می خواهد نماز فریضه بخواند، (بیاید و) بخواند.
این یکی از مشکلات مردم در حج است که کثرت طواف کنندگان موجب می گردد تا طواف واجب بسیاری درست انجام نگیرد. از این رو امام چنین دستوری را صادر می کنند. واین نهایت دقت است در اقامه عدل واحقاق حق وکمک به مسائل انسانی.
فراگیری عدالت وگسترش آن حتی به درون خانه ها وخانواده ها وتشکیل خانواده بر اساس عدالت، کاری دشوار است که از نظر هر نظام حقوقی واخلاقی بسیار سخت وشاید ناممکن است، زیرا که دست قانون وحتی تربیت واخلاق، به عنوان نظام، به بیشترین بخشی از روابط درونی خانوادگی نمی رسد، ودر خانه ها وخانواده ها مسائلی می گذرد که از نظر ناظران اجتماعی وقانونی وحتی تربیتی واخلاقی پوشیده است. در دوران امام مهدی (علیه السلام) از سویی تربیت وایمان واعتقاد وپرورش اخلاقی مردم اصالتی ویژه می یابد، واز سویی دیگر اجرای قانون وقاطعیت در اجرای حق وعدل تا بدان پایه پیش می رود وعمیق می گردد که در درون خانه ها عدل حاکم می شود، وروابط داخلی وپنهانی زن ومرد ودیگر افراد خانواده در چهار چوب معیار ومیزان عدالت قرار می گیرد.
امام صادق (علیه السلام):
اما والله لید خلن (القائم) علیهم عدله جوف بیوتهم کما یدخل الحر والقر.(۴۹)
- مهدی، عدالت را، همچنانکه سرما وگرما وارد خانه می شود. وارد خانه های مردمان کند، ودادگری او همه جا را بگیرد.
خاستگاه اصلی تصحیح روابط اجتماعی وسامانیابی جامعه، جامعه کوچک خانواده است. در این محیط کوچک وهسته نخستین زیست گروهی، افراد می آموزند که چگونه یکدیگر را مراعات کنند، وحق وحقوق متقابل را در نظر داشته باشند، ویکدیگر را تحمل کنند، وآسایش هم را فراهم سازند. درباره این گونه امور وهرچه مربوط به سلامت زندگی انسانی بشود ودر اجرای عدالت نقش داشته باشد، اقدام جدی وعادلانه خواهد شد.
امام علی (علیه السلام):
...فلا یترک عبدا الا اشتراه واعتقه(۵۰) ولا غارما الا قضی دینه، ولا مظلمة لاحد من الناس الا ردها، ولایقتل منهم عبد الا ادی ثمنه... ولایقتل قتیل الا قضی عنه دینه، والحق عیاله فی العطا، حتی یملا الارض عدلا کما ملئت ظلما وجورا وعدوانا...(۵۱)
- برده ای نمی ماند مگر اینکه (امام مهدی (علیه السلام)) او را می خرد وآزاد می کند. وبدهکاری نمی ماند جز اینکه بدهی او پرداخت می شود. مظلمه وحقی بر گردن کسی نمی ماند جز اینکه به صاحب حق باز گردانده می شود. کسی کشته نمی شود مگر اینکه دیه آن را می پردازد. وتنی به قتل نمی رسد مگر اینکه بدهیهای او را می پردازد، وخانواده اش را چون دیگر افراد جامعه اداره می کند. (با این روشها) زمین را از داد آکنده گرداند، پس از آنکه از بیداد وستم آکنده باشد....
در احادیث، درباره شیوه رفتار وبرنامه های امام منجی، از مسائل شگفت آور وبظاهر کوچک سخن رفته است. مثلاً در روایاتی آمده است که در دوران ظهور پنجره هایی که به معابر باز شده است بسته می شود وناودانها وراه آبهایی که به خیابانها وکوچه ها می ریزد مسدود می گردد. اینگونه موضوعات که در مسائل اجتماعی اموری فرعی وکم اهمیت به شمار می آید، از تعمیم وگسترش دقیق عدالت در آن دوران پرده بر می دارد، ونشان می دهد که آسایش انسانها حتی در این گونه امور نیز تأمین خواهد گشت.
امام باقر (علیه السلام):
... ویوسع الطریق الاعظم(۵۲)... ویهدم کل مسجد علی الطریق ویسد کل کوه الی الطریق، وکل جناح وکنیف ومیزاب الی الطریق...(۵۳)
- (هنگامی که قائم (علیه السلام) قیام کند) راههای بزرگ واصلی را توسعه می دهد... وتمام مساجدی که به گونه ای مانع ایجاد راه است خراب می کند، وهمه دریچه ها وپنجره هایی که به راهها گشوده شده، یا بالکنها وناودانها وفاضلابهایی که در (راههای عمومی) قرار گرفته است، می بندد.
مسائل یاد شده در سخن امام باقر (علیه السلام)، هر کدام بنوعی بیانگر گسترش عدالت اجتماعی وتصحیح روابط انسانی وحدود زندگی است، ونشان دهنده زدودن همه موانع زیست درست ومعقول انسانها. به آن کوته فکرانی که گمان می کنند حکومتهای الهی ومعنوی به مسائل مادی زندگی توجه نمی کنند، تذکر داده شده است که حتی اگر مسجدی مانع راه ومعبر پر جمعیت عمومی بود وویران می گردد.
از ابعاد مهم وزیر بنایی دادگری، در حکومت امام مهدی (علیه السلام)، اجرای موازین عدالت دقیق درباره طبقه حاکم وکارگزاران دولت است. روشن است که قوانین عدل وموازین دادگری باید به دست مجریان وکارگزاران حکومتی اجرا شود وتحقق پذیرد، وعطش واقعی انسانها را به عدالت در واقعیت وعینیت خارجی بر طرف کند. کار گزاران حکومت ومجریان امور، همواره ودر طول تجربه تلخ تاریخ، خود از دشواریهای بزرگ ساختن جامعه انسانی بوده اند وخواهند بود، زیرا که مدیران جامعه ومجریان امور انسانهایی از متن جامعه اند، وساختاری فکری وفرهنگی دارند، وهمسان همه مردم به اقدام وعمل دست می زنند، حال چگونه می توان اجتماعی را پس از ایجاد انقلاب ودگرگونی در کل نظام آن، به دست گروه وبخشی از مردم همان جامعه سپرد، وامید داشت که اصول انقلابی عملی گردد، ومعیارهای پیشین بکلی کنار زده شود؟ این مشکل در دوران ظهور چگونه حل خواهد شد؟
خطر دیگری نیز کارگزاران ومدیران جامعه ونظام نو بنیاد وانقلابی را تهدید می کند. وآن این است که انقلاب همواره در معرض این خطر قرار دارد، که به نظام تبدیل شود. وآنان که در آغاز - به عنوان یک مسؤولیت ووظیفه انقلابی - پستی را پذیرفتند وبا ایثار وفداکاری به اجرای کاری تن دادند، بتدریج به عنوان پست وشغل ومقام به کار خویش بنگرند، وکم کم در خط سلطه طلبی وبرتری جویی ومنافع خواهی بیفتند. واین مشکل دیگری است که همه انقلابها بدان دچارند. ومنشأ آن، تحول تدریجی انقلاب به نظامگرایی، وانقلابیون حکومتگران وحکومتگران به سلطه طلبان است. در اینجاست که آرمان عدالت اجتماعی که در آغاز هر حرکت وانقلاب هدف اصلی است فراموش می شود.
این موضوع، در نظام وانقلاب بزرگ والهی امام موعود (علیه السلام)، منتفی است، زیرا که در گام نخست، کارگزاران حکومت حضرت مهدی (علیه السلام)، انسانهای ساخته شده وتربیت یافته ای هستند، که ترس از خدا وپایبندی به تعهد وتکلیف با خون آنان عجین شده، وایمان به خدا روحشان را در خود گداخته واز نو ساخته است. آنان در سیر باطنی وروحی که پیموده اند، از قید امیال وشهوات وگرایشها وکششهای نفسانی آزاد گشته اند، وبه ملکه عدالت راستین دست یافته اند(۵۴) در مراحل بعد که انقلاب نهایی آن امام گسترش می یابد وقلمرو حاکمیت مهدوی (علیه السلام) به همه نواحی جهان کشیده می شود، وبضرورت کارگزاران دیگری (به نمایندگی از امام وکارگزاران اصلی در نقطه مرکزی) انتخاب می شوند، وبه اطراف جهان گسیل می گردند، در مورد آنان صرف نظر از انتخاب بر اساس موازین درست وشایستگیهای اصولی سختگیری فراوان می شود، وبا مراقبت کامل، از ناحیه دولت مرکزی، به کاری ومنصبی گمارده می شوند، وهمواره اعمال ورفتارشان زیر نظر است. مأموران مخفی وچشم وگوشهای دولت مرکزی، بیش از آنکه مردم را زیر نظر بگیرند، به اعمال ورفتار کارگزاران دولت می نگرند، زیرا روشن است که اگر مجموعه مدیران یک جامعه صالح وعادل ومتعهد باشند، منبع وخاستگاه اصلی تزریق شایستگی ودرستی به رگهای جامعه وکل اندام اجتماعی پدید گشته است. واگر آنان صالح وشایسته نباشند، نشر عدل وصلاح در سطح جامعه به دست چه کسانی انجام خواهد یافت.
این موضوع در احادیث مربوط به امام منجی، بارها مورد تأکید قرار گرفته است، یعنی که آن حضرت نسبت به کارگزاران ومأموران دولت خویش بسیار سختگیر است، وبا آنان بر خوردهایی شدید ونرمش ناپذیر دارد:
امام علی (علیه السلام):
... یاخذ الوالی من غیرها، عمالها علی مساوی اعمالها...(۵۵)
- ... او عمال وکار گزاران حکومتهای جور را بر آنهمه کار بد که کرده اند مؤاخذه می کند...
امام علی (علیه السلام):
... لینز عن عنکم قضاة السوء ولیقبضن عنکم المراضین، ولیعزلن عنکم امراء الجور، ولیطهرن الارض من کل غاش...(۵۶)
- ... امام مهدی (علیه السلام) قاضیان زشتکار را کنار می گذارد، ودست سازشکاران(۵۷) را از سرتان کوتاه می کند، وحکمرانان ستم پیشه را عزل می نماید، وزمین را از هر نادرست وخائنی پاک می سازد.
امام مهدی (علیه السلام) کار گزاران حکومتهای پیشین را کنار می گذارد ودست آنان را از جامعه کوتاه می کند، ودر برابر انحرافها وکجرویهای طبقه حاکم، خشن وقاطع می ایستد، وکژی وخلافی از آنان را نمی بخشد، وپهنه زمین را از زمامداران ستمگر پاک می سازد.
المهدی سمح بالمال، شدید علی العمال، رحیم بالمساکین.(۵۸) - مهدی، بخشنده است. او درباره عمال وکار گزاران ومأموران دولت خویش بسیار سختگیر است، وبا ناتوانان ومستمندان، بسیار دلرحم ومهربان.
با سختگیری واعمال روش دور از نرمش وچشم پوشی، درباره کارگزاران حکومت ومجریان امور، امام موفق می شود روشهای عادلانه خویش را در جامعه جامه عمل بپوشاند، ونمونه کامل وآرمانی حکومت ونظام دادگستر را به همگان بنمایاند، واصلی ترین مشکلی را که همه حکومتهای بشری در طول تاریخ گرفتار آن بودند از میان بردارد. در دوران آن امام منجی، نخست از کارگزاران ودست اندرکاران وهمه مجریان امر خواسته می شود که به موازین عدالت پایبند باشند وبدان عمل کنند. وبدینسان این اقدام عملی مهم، از متصدیان امور به دیگران سرایت می کند. واین خود بهترین شیوه وروش است که توده های مردم بنگرند وببینند که سر رشته داران کارها نخست خود به حق وعدل تن داده اند، وهمه تبعیضها واعمال نفوذها وبرتری طلبیها وامتیاز خواهی را زیر پا گذاشته اند واز این طبقه حاکم دیگر سازشکاری، رشوه گیری، حق کشی وامتیاز دهی بیجا انتظار نمی رود.
از ابعاد مهم وزیر بنایی دیگر، در ساختن جامعه عادلانه، راهیابی ونفوذ عدلت در درون روح افراد، وبر قراری عدل وتعادل اخلاقی وتربیتی در میان توده است. تربیت معنوی وتصحیح اخلاق افراد، در حد بالا وآرمانی، در دوران ظهور نیز از جمله اهداف است. واین موضوع از عوامل ساختن جامعه وبرقراری روابط عادلانه است. حق جویی وعدالت خواهی - در پرتو تربیت درست وتصحیح اخلاق وبرقراری عدل وتعادل باطنی - به عمق اندیشه وژرفای روان مردمان نفوذ می کند، ومحور گرایشها وگزینشهای آنان قرار می گیرد. از این رو، هر قانون ومعیار عدل گستر وبر حقی، دارای زمینه های درونی انسانی است، وبا انگیزه های فردی وروحی انتخاب واجرا می شود.
در زمینه عدالت اخلاقی وتعادل باطنی، در احادیث، بر محورهایی تکیه شده است، از آن جمله راستگویی واجتناب از دروغ، وخوش بینی، ومهرورزی وپرهیز از کینه توزی ودشمنی. در جامعه اسلامی مهدوی، انسان به انسان دروغ نمی گوید، وراستگویی اصل ومعیاری تخلف ناپذیر در روابط خواهد بود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
... به (بالمهدی (علیه السلام)) یمحق الله الکذب ویذهب الزمان الکلب...
- به دست (مهدی) خداوند دروغگویی را در (روابط اجتماعی) محو می کند، وروزگار آزمندی (سختی وفشار) را به سر می آورد.
دروغ، در روابط اجتماعی، زمینه بیداد وظلم وحقکشی وفساد وانحطاط است. چه بسیار ظلمها وستمها که از راه دروغ ووارونه جلوه دادن حقها وحقوقها پدید می آید. به این دلیل برای مبارزه با ستم وفساد وانحطاط بضرورت باید دروغ محو گردد. دروغ اطمینان واعتماد افراد را به یکدیگر نیز از بین می برد، وجامعه را دچار بی اعتمادی وسوءظن می کند. نتیجه حتمی چنین وضعی گسترش ترس ودلهره وعدم اعتماد میان مردم است. در میان افرادی که راستگویی به صورت یک اصل پذیرفته شده باشد، امنیت به معنای واقعی کلمه ودر همه ابعاد حیات فردی واجتماعی تحقق می یابد. امنیت اقتصادی، امنیت سیاسی، امنیت اجتماعی و... زیرا روشن است که انسان در اجتماع راستگو می داند که باید کالایش را به بهای واقعی بفروشد، وهر کالایی را به بهای واقعی بخرد. از این نظر کاملاً مطمئن است در آسایش وفراغت به سر می برد. وهمین امر به همه بخشهای دیگر اقتصادی وارتباطی جامعه حکمفرماست. امنیت سیاسی نیز از همینجا به دست می آید، زیرا هر چه می شنود وهر اصل وآموزش وتبلیغی می بیند که رنگ سیاسی دارد، باور دارد که راست است ومقرون به حقیقت. این است که می تواند با کمال امنیت خاطر وراحتی وجدان وبه دور از هر گونه نگرانی، از معیارها وخط وربطها پیروی کند. امنیت اجتماعی نیز تنها در جامعه راستگویان وجود دارد. در این جامعه مردمان هیچگونه هراس وبیمی از یکدیگر ندارند، وهمه با اطمینان کامل با یکدیگر رابطه بر قرار می کنند، وبه زندگی خویش ادامه می دهند. این است که در دوران ظهور، کذب ودروغ، از جامعه ها رخت برمی بندد.
در کار ساختن یک جامعه سالم، باید زمینه هر نوع طبقه سازی وپدید آمدن برتریهای طبقاتی محو گردد. وعواملی که جامعه ها را به طبقات گوناگون اقتصادی (اشراف سرمایه داران وبینوایان)، وسیاسی (طبقه حاکم وفرمانفرما وطبقه محکوم وفرمانبر)، ونظامی (طبقه قدرتمند ومسلح به ابزار وطبقه فاقد ابزار نظامی)، وفرهنگی (طبقه دانشمند ومتفکر وشاعر وهنرمند و... وطبقه بیسواد وناآگاه و...)، تقسیم می کند از میان برود، وهمگان بر اصل عدل ومعیار ومیزان عدالت در کنار هم وبا حقوقی مساوی زندگی کنند، ومردمان با وجود شغلها وکاردانیها وکارآییهای گوناگون فردی وگروهی، به خدمتگزاری واداره جامعه بپردازند، وهر کس در هر بخش وپست ومقام وپایگاه قدرت اجتماعی که قرار دارد با دیگر افراد به اصل عدل ومعیار حق رفتار نماید، واز هر گونه امتیاز خواهی وسلطه طلبی دوری گزیند.
در دوران ظهور، این چگونگی نیز تحقق می یابد. یعنی انسانها به شخصیت وارزش واقعی خویش می رسند، وبند ذلت وبردگی از همه برداشته می شود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
...به (بالمهدی)... یخرج ذل الرق من أعناقکم...
- ...به دست مهدی (علیه السلام) بندهای بردگی از گردن شما همه گشوده می گردد...
منظور بردگی توده های انسانی برای حکومتهای خودکامه، سرمایه داران، کارخانه داران وزمین داران بزرگ وامثال آنان است، که هستی ونیستی توده های مردم را در دست دارند وسرنوشت مردم همه در دست مراکز قدرت وگروههای مسلط در جامعه است، وآدمیان به ظاهر آزاد زندگی می کنند، لیکن با مطالعه عمیق در روابط اجتماعی روشن می گردد که افراد در اینگونه نظامها وزیر بار آن سلطه ها، سرنوشتی اسارت بار دارند، وهمه جوانب زندگی وفکر وفرهنگ وهنر واقتصاد وسیاست وهمه چیزشان اسیر پنجه قدرتهای مسلط جامعه است. واین قدرتهای مسلط یا خود حکومتها هستند، (چنانکه در برخی نظامها چنین است)، یا جریانهایی هستند که حکومتها عامل دست آنهایند، مانند حکومت های سرمایه داری. در هر دو نوع این حکومتها، انسان آزادگی واقعی ودر خور را ندارد، واسیر وبرده است، اسارت وبردگی سهمگین تر از بردگیهای دوران گذشته.
این نوع بردگی که ارمغان جامعه های صنعتی وره آورد شوم تکنولوژی ومکاتب سیاسی واقتصادی جدید است، از روابط ناانسانی وظالمانه اقتصادی وسیاسی بر می خیزد، روابطی که بر معیار منافع طلبی ومال پرستی وسلطه جویی است، که به حق وعدالت پشت کرده وارزشهای انسانی را نادیده گرفته است. این چنین شیوه ها وروشها دست آوردی ندارد جز به زنجیر کشیدن انسانها، وبه بیگاری گرفتن افراد، وبه کار اجباری گماردن، واستثمار حقوق، وزیر پا نهادن ارزش واقعی انسانها.
انسانها در اینگونه اجتماعات، اسیر نظام اقتصادیی هستند که از بالا تعیین می شود وبر آنان تحمیل می گردد. اسیر نظام فرهنگی هستند که برای ایشان تدوین کرده اند. در بند شبکه های اجتماعیی هستند که اهرم اصلی آن در دست مراکز قدرت ودولتهاست. اسیر نظام هنری واحساسیی هستند که با معیارهایی از پیش ساخته وبا هدفها وانگیزه های ویژه، به اذهان وافکار مردم دیکته می شود. از این رو، انسانهای قرن ما، بردگانی بظاهر آزادند. ذوق، هنر، اندیشه وابتکارشان همه کانالیزه شده وهدایت شده است. مجموعه این بندها وشبکه های پیچیده بر سر راه انسان، او را از گوهر اصلی وماهیت انسانی خویش تهی ساخته است، آزاد شدن از این نوع بردگی، به معنای آزادی همه استعدادها وخلاقیتها ونیروهای نهفته انسانی است. واین آزادی است که در پرتو عدالت واقعی مهدوی (علیه السلام) تحقق می پذیرد، وذلت واسارت کلی انسان که در سایه نظامهای ستم بنیاد بر بشریت تحمل شده بود، ره نیستی در پیش می گیرد.
از دیگر اموری که در احادیث بر آن تأکید شده است، محو کینه توزی وجایگزینی مهرورزی ودوستی در دلهاست. واین بی گمان از فروغ جاودانه عدالت است که در جامعه پرتو می افکند وسرزمین دلها را از کینه توزی ودشمنی می شوید وآکنده از مهر ومحبت می سازد. هنگامی که میزان عدالت در میان مردمان نهاده شد، وسر سوزنی از آن تخلف نگردید، ودر هر برخوردی حقوقی، حق به حقدار داده شد، ودر هر تضاد اجتماعی که پای منافعی در میان بود با آیین عدالت رفتار شد، جایی برای کینه ها وبدگمانیها ودشمنیها باقی نمی ماند.
سخنی والا وعمیق در این بعد از فلسفه اجتماعی عدالت گستری از بانوی اکرم حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا علیه ال روایت شده است:
...والعدل تنسیقاً للقلوب...(۵۹)
عدالت مایه پیوند یافتن دلها (و تحکیم روابط اجتماعی) است...
انسانها، در ظلمت تبعیض وبیعدالتی دلهایشان از هم می گسلد، وکینه توزی ودشمنی ودرگیری در میانشان رسوخ می کند، وراه تضاد وناسازگاری وبرخوردهای ناهنجار به روی آنان گشوده می گردد.
در نظام عدل بنیاد مهدوی (علیه السلام) با اجرای دقیق عدالت، ریشه تبعیضها، بی عدالتیها، ستمها، ناراحتیها، نگرانیها، بدبینیها، وکینه توزیها از دلها بر می آید وانسانها بی بیم وهراس وبدون هیچ نگرانی از تضییع حقی، در کنار یکدیگر وبا دلهایی سرشار از لطف ومحبت با یکدیگر زندگی می کنند.
امام علی (علیه السلام):
... ولو قام قائمنا... لذهبت الشحناء من قلوب العباد...(۶۰)
- ... آنگاه که قائم ما (علیه السلام) قیام کند... کینه ها از دلها بیرون رود...
اکنون وبا توجه به این امور روشن می گردد که چگونه عدالت اجتماعی، اخلاق فردی وروابط درونی وپیوندهای روحی انسانها را بهبود می بخشد، ودرون آدمی را از هر گونه دیو سیرتی وزشت خویی سالم می سازد. واین خود درس آموزنده ای است برای همه مربیان اجتماعی ومصلحان اخلاقی وسیاستمداران متعهد، که از چه راه بروند تا نتیجه بگیرند، وچه شیوه هایی بکار بندند، تا جامعه صالح وانسان صالح بسازند. اگر سالهای سال با تبلیغ زبانی از بهبود روابط انسانی ومهرورزی ودوستی انسانها سخن بگویند، ودر زبان با کینه توزی ودشمنی بستیزند، تا هنگامی که روابط اجتماعی ظالمانه وبیدادگریهای اقتصادی وسیاسی و... را از میان بر ندارند، ریشه کینه توزی ودشمنی وعدم سلامت روانی را باقی گذارده اند. واز این ریشه اهریمنی همواره جوانه ها وشاخه ها خواهد رویید.

بخش ۲: در سایه شمشیر

از کارهای حتمی امام موعود (علیه السلام) جنگی تمام عیار با تمام انسان نماهای خون آشام است. در آغاز آن انقلاب بزرگ، جنگ در رأس همه کارها قرار دارد. این موضوع در آیات به طور کلی ودر احادیث به طور مشروح آمده است.
در مسئله جنگ، ممکن است چنین انگاشته شود که هدایت انسان وساختن جامعه بشری، با دعوت اخلاقی وتربیت درست امکان پذیر است ونیازی به خونریزی وجنگ نیست؟
در پاسخ می گوییم: مطالعه تاریخ بشری - از روزی که تاریخی بر جای مانده است - وبررسی غمنامه سرگذشت انسان، به خوبی این واقعیت را آشکار می سازد که موانع راه رشد وتکامل انسان جز با قدرت وخونریزی از سر راه برداشته نمی شود، وتعالیم اخلاقی واصول تربیتی هر چند تأثیرهای ژرف وگسترده داشته است، لیکن این تأثیرها در برخی از افراد نجیب انسانی بوده است، ودر طبقه سلطه طلب ودنیادار واستثمارگر که منابع قدرت اقتصادی، سیاسی ونظامی جامعه ها را در دست داشته اند ودارند یا هیچ تأثیری نداشته یا تأثیری تحول آفرین ودگرگون ساز نداشته است. برای تربیت وهدایت آنان باید عامل دیگری به کار می رفته است، تا سد راه انسانها نگردند، وراه رشد را بر توده ها نبندند، تا همگان بتواند بی هیچ گونه مانعی به راه رشد خویش ادامه دهند. از این رو، مسئله جنگ وکاربرد نیرو، به عنوان یک ضرورت، برای دستیابی به هدفهای انسانی مطرح می گردد. وبی تردید انسان هر چه آرمانی واخلاقی فکر کند وبه اصلاح معنوی وتربیتی جامعه وانسان بیندیشد، کاربرد نیرو را به عنوان یک راه وابزار مقدماتی واجتناب ناپذیر نمی تواند از نظر دور بدارد. در غیر این صورت، از حقیقت حوادث وواقعیتهای زندگی گذشته واکنون انسانی بی اطلاع است. بنابراین، جنگ وخونریزی وقصاص وقتل، تنها راهی است که به صلح وآسایش وامنیت وحفظ جانها وتربیت نفوس رهنمون می گردد وراه تربیت درست واصلاح اخلاقی را باز می کند، وموانع راه را بر می دارد. جز از این راه نمی توان امنیت اجتماعی واقتصادی وسیاسی در جامعه برقرار کرد وزمینه وشرایط محیطی واجتماعی حیات معقول را فراهم آورد وجامعه را برای تلاش وکوشش آزادانه افراد آماده ساخت.(۶۱)
اسلام با توجه به همین واقعیتها، جنگ را نه به عنوان هدف وآرمان، بلکه به عنوان راه ووسیله برای تحقق هدف پذیرفته است.
در قرآن کریم آمده است:
وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه ویکون الدین کله لله...(۶۲)
با آنان نبرد کنید تا دیگر فتنه ای نباشد ودین همه دین خدا، دین خدا گردد...
در راه هدف ارزشمند وانسانی نابودی فتنه ها وآشوبها به معنای وسیع آن باید جنگید. فتنه، همه ناآرامیها، ومزاحمتهای اجتماعی را در بر می گیرد که جامعه ومردم را از سیر طبیعی خود باز می دارد، ومشغولیتها وموانعی بر سر راهها می نهد که باز دارنده حرکت اصلی انسانها است. چنین اموری بی تردید مانع تربیت ورشد معنوی ومادی جامعه انسانی است وزدایش آنها، هدف از تجویز کشتار وجنگ است در منطق قرآن کریم.
تاریخ پیامبران نیز سرشار است از این شیوه مبارزه وجهاد صفحات تاریخ از درگیریهای انبیا (علیه السلام) آکنده است. هر جا جمعه ای بنیاد شد وامتی پدیدار آمد وپیامبری به ادای رسالت برخاست ودعوتی آغاز کرد، درگیری وپیکار نیز به میان آمد وتضادها پدیدار گشت. زیرا که مراکز قدرت مالی وسیاسی ونظامی وبه تعبیر قرآن کریم: ملا ومترفان ومستکبران برای حفظ منافع خود تمام توان وقدرت خویش را به کار می گرفتند تا دعوت نو وآیین جدید حاکم نگردد. کمتر دورانی را می یابیم که به گونه ای این درگیریها وکشمکشها میان رهبران حق وعدالت ومدعیان ورهروان راه باطل وستم رخ نداده باشد. بدینسان می توان گفت که صحنه های زندگی پیامبران، تماشاگهی عظیم از نبردها، مبارزه ها، درگیریها، جهادها، مقاومتها وفداکاریهاست.
از این رو پیامبر اسلام که رحمة للعالمین است واشاعه مکارم اخلاقی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق شعار اوست، ۸۳ جنگ تدارک دید، حتی با مخالفان داخلی نیرو بکار برد ودر این زمینه پیامی والا والهی به بشریت داد وقانونی جاودانه عرضه کرد، وخط مشی همه مصلحان وعدالتخواهان وانسان دوستان را چنین ترسیم نمود:
الخیر کله فی السیف، وتحت ظل السیف، ولا یقیم الناس الا السیف والسیوف مقالید الجنة والنار.(۶۳)
تمام نیکی وخیر در شمشیر است ودر زیر سایه شمشیر. ومردمان را جز شمشیر راست نکند وشمشیرها کلیدهای بهشت ودوزخ است.
آن انسان شناس بزرگ که انسان را در درون وبرون ومجموعه تمایلات وخواسته های فردی وجمعی می شناسد ونیازهای روان وتن او را می داند وراه سعادت وخوشبختی مادی ومعنوی انسان برایش آشکار است، درمان کردن دردها، واز میان بردن زیاده رویها، تجاوزکاریها وافزونخواهیها را با نیرو وکاربرد سلاح ودر پرتو جنگ وجهاد امکان پذیر می داند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به عنوان آموزگار اخلاق ومربی بی همتای بشریت، تمام نیکها را در سایه شمشیر وبا کمک جهاد وجنگ ونیروی نظامی تحقق پذیر می شناسد وجنگ را تنها راه در بسیاری از موارد برای پیدایی آرمانهای صلح جویانه واخلاقی وانسانی می شمارد. پیامبر انسان شناس می داند که انسانهای دژخیم شده که حد ومرزی برای خواسته های خود قائل نیستند جز با شمشیر به حق تن نمی دهند وجز با جنگ وقتل وقصاص از خیانت وجنایت وکشتار مظلومان وغصب حقوق محرومان واستثمار حقوق مردمان ودیگر بیدادگریها دست بر نمی دارند وتنها چاره این همه بیداد وظلم وزور در سایه شمشیر نهفته است.
امام باقر (علیه السلام) نیز در تبیین این ضرورت در جامع بشری چنین فرموده است:
الخیر کله فی السیف وتحت السیف وفی ظل السیف... ان الخیر کل الخیر معقود فی نواصی الخیل الی یوم القیامة.(۶۴)
تمامی نیکها در شمشیر وزیر شمشیر ودر سایه شمشیر نهفته است...
نیکی، همه نیکی، به پیشانی اسبهای پیشتاز (میدانهای جنگ) گره خورده است تا روز قیامت.
کلیت تعبیر خیر، تکامل معنوی رشد اخلاقی وتربیت انسانی را شامل می گردد، یعنی مربیان وجامعه وانسان وآموزگاران اخلاق نیز باید برای رفع موانع تربیت انسان واصلاح اخلاق ورفتار او، در موارد لازم از شیوه قهرآمیز (جنگ) استفاده کنند وگرنه حاصل کوششهایشان به دست سلطه طلبان اجتماعی وزر بدستان زورمدار از میان می رود، وهر چه تلاش کنند که جامعه را ونسل را از تجمل گرایی، مصرف زدگی وشهوتبارگی برهاند سرمایه داران وحکومتهای حامی ایشان، با تبلیغات گسترده واز راه تعلیم وتربیت ودیگر منابع تأثیر گذار توده های مردم را منحرف می کنند وبه مصرف کالاهای تجملی وتولیدات کارخانه داران تشویق می نمایند، وبه دنبال خود به گرایشهای فاسد ولذت پرستیهای تباهگر وضد اخلاق می کشانند، وجامعه ومردم را بدانسان می سازند که خود هستند این موضوع امروز در سطح جهان خوب نمایان است وراه وروش توده های ناآگاه واسیر بمب بارانهای تبلیغی مشخص است که به کدام سوی است ودارای چه معیارهایی است. اکنون در برابر این سیلهای بنیان کن، مربیان ومصلحان اخلاقی چگونه به کاری کارستان می توانند دست یازید. این است که حاصل کوششهای ایشان به بی حاصلی می انجامد. پس به عنوان یک ضرورت برای اصلاح اخلاقی وگسترش معیارهای تربیتی درست، نخست باید به پیراستن محیط بپردازند واین کار جز در پرتو نیرو وکاربرد سلاح امکان پذیر نیست.
بنابراین با گذشت دورانهای طولانی فساد وبیداد در تاریخ انسان وپس از آن جنایتها وخیانتها که در راه نفی سامانیابی زندگی انسان به دست گروهی اندک انجام گرفت، وپس از انبوه ستمها که به اکثریت جامعه انسانی روا داشته شد، وفجایع وتبهکاریهای اقلیتهای خون آشام همواره بدون پاسخ وقصاص ماند، ومانع عملی شدن هر برنامه وتحولی در راه تربیت فردی وتصحیح روابط انسانی گردید، وپس از اینها همه، اکنون یک مصلح انسان دوست وانسان شناس وواقع نگر اگر پایان فاجعه اسفناک ستمبارگی وفساد واستثمار ودیو سیرتی را در نظر دارد، وبه اجرای دقیق وکامل عدالت اخلاقی واجتماعی می اندیشد، چاره ای جز این ندارد که موانع را از سر راه بردارد، وهیچگونه مجال وفرصتی ندهد تا خون آشامان تاریخ دیگر بار تجدید قوا کنند ودر برابر این آخرین قیام عرض اندام نمایند یا با تغییر چهره در صفوف اصلی آن نفوذ کنند ومسیر آن را منحرف سازند وآرمانهای آن را نخست کم رنگ کنند وسپس به فراموشی سپارند. مصلح نهایی در این دوره همه موانع راه را با قدرت نابود می کند، ومتناسب با عظمت وبزرگی کار وهدفی را که در نظر دارد مبارزه وجهادی عظیم وگسترده تدارک می بیند. وچون اجرای عدالت اجتماعی دقیق وواقعی که از عالم حرف ووعده بگذرد وبه عینیت خارجی برسد وبرقراری حاکمیت مستضعفان وقطع دست مستکبران مالی وسیاسی ونظامی وکار زدن آنان از کلیه مراکز قدرت اجتماعی، کاری بس عظیم وبزرگ است ونابودی تمام منابع قدرت اجتماعی واقتصادی وسیاسی ونظامی را در گامهای نخست لازم دارد، واین چنین انقلابی، بسادگی وبدون کارشکنیهای بزرگ ومخاطره آمیز وویرانگر انجام نخواهد یافت بنابراین تنها با حرکت نظامی ونبردهای بزرگ می توان به مقصد اصلی دست یافت وچون هدف هر چه والاتر وبزرگتر وجهانی تر باشد مبارزه وجهادی بزرگتر وخستگی ناپذیرتر لازم دارد وهدف از قیام وانقلاب امام قائم (علیه السلام) عظیم ترین آرمان وهدفی است که همه پیامبران ومصلحان دلسوز در سر داشتند از این رو این قیام همراه مبارزه جهادی عظیم تر وخروشان از همه درگیریها وجهادهای حق طلبانه تاریخ خواهد بود.
تعبیرهای کوبنده احادیث در ترسیم این حرکت امام منجی چنین است:
امام علی (علیه السلام):
... بابی ابن خیرة الاماء یعنی القائم (علیه السلام) من ولده یسومهم خسفاً ویسقیهم بکاس مصبرة ولایعطیهم الا السیف هرجاً...(۶۵)
پدرم فدای فرزند بهترین کنیزان (مقصود امام قائم (علیه السلام) است)
(ظالمانه وبدکاران را) خوار وذلیل خواهد کرد، وجام زهرآگین به کامشان خواهد ریخت وبا شمشیر وکشتاری فراگیر با آنان برخورد خواهد نمود.
امام باقر (علیه السلام):
... ان فی القائم من آل محمد (علیه السلام) شبها من خمسة من الرسل... واما شبهه من جده المصطفی (صلی الله علیه وآله) فخر وجه بالسیف وقتله اعداء الله وأعداء رسوله (صلی الله علیه وآله) والجبارین والطواغیت، وانه ینصر بالسیف والرعب...(۶۶)
- ... قائم آل محمد (علیه السلام) شباهتهایی با پنج تن از پیامبران دارد... اما شباهت او به جد خود (پیامبر اکرم) قیام با شمشیر است وکشتن دشمنان خدا وپیامبر وجباران وسرکشان، او با (نیروی) شمشیر و(نیروی) ترس، (که در دل جباران افکنده می شود) مدد می گردد.
امام صادق (علیه السلام):
مفضل بن عمر قال: سألت ابا عبد الله (علیه السلام) عن قول الله - عزّ وجلّ - ولنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر.(۶۷)
قال: الادنی غلاء السعر والاکبر المهدی بالسیف.(۶۸)
مفضل می گوید:
از امام صادق (علیه السلام) معنای این آیه را پرسیدم: وعذاب نزدیک را پیش از عذاب بزرگتر به ایشان بچشانیم، فرمود: عذاب نزدیک، گرانی نرخهاست وعذاب بزرگتر قیام (حضرت) مهدی با شمشیر است.
امام صادق (علیه السلام):
فی قوله تعالی: یعرف المجرمون بسیماهم(۶۹) قال: الله یعرفهم ولکن نزلت فی القائم، یعرفهم بسیماهم، فیخبطهم بالسیف هو وأصحابه خبطا.(۷۰)
در تفسیر این آیه قرآن:
بدکاران از سیما شناخته می شوند گفت:
خدا آنان را می شناسد، ولیکن این آیه درباره قائم نازل شده است که مجرمان را از سیما می شناسد واو ویارانش آنان را با شمشیر می کوبند.
شمشیر امام مهدی (علیه السلام) بر سر مجرمان فرود می آید، ودر آن دوران ایشان راه فراری ندارد وبا نفوذ در مراکز قدرت وقضاوت جامعه نمی توانند خود را بیگناه وبیگناهان را مجرم نشان دهند، آن روز چونان روز رستاخیز است که رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر، بویژه شیوه عمل امام مهدی (علیه السلام) ویاران طراز اول آن امام بزرگ که مأمورند به علم باطن عمل کنند تا راه گریزی برای تبهکاران خونریز وخون آشام نماند.
بنابراین:
او می کشد، خونخواران را، که تا پیش از ظهور او خود مشغول آدمکشی وخونخواری بودند، وسر سوزنی به کشته شدگان خود نمی اندیشیدند، ولحظه ای به آنهمه خون ناحق که ریخته بودند فکر نمی کردند. او این جانیان را می کشد.
از شمشیر مهدی، برای خون آشامان پست، ودرندگان متمدن، وابرقدرتان نا انسان، خون ومرگ می بارد، وبرای انسانیت درد کشیده خرد شده رحمت وحیات.
شمشیر مهدی، سیف الله است، سیف الله المنتقم.
شمشیر مهدی شمشیر انتقام از همه جانیان است، در طول تاریخ(۷۱)

بخش ۳: تدارک جنگ وتربیت جنگاوران

بی تردید، جنگی با این گستردگی وتوفندگی ودرگیری با همه پایگاههای سلطه وقدرت در جهان، بویژه با توجه به عمق وگستردگی روز افزون قدرت اقتصادی ونظامی سلطه گران، مشکلات فراوانی در پی خواهد داشت؛ زیرا که امام برنامه های خود را - بطور کلی - از راه عادی ودر چهار چوب مهیارها وسنتهای طبیعی (نه ماورای طبیعی وغیبی مگر در مواردی خاص) اجرا می کند، پس باید دستیارانی ویژه داشته باشد، دستیارانی نستوه وخستگی ناشناس که در بعد بدنی وروحی، شایستگی لازم برای تحمل چنین مبارزات را در جریان بحرانی جهانی ودگرگونساز داشته باشند.
بنابراین، پیش از دست زدن به چنین اقدام بزرگ، تدارک نیروهای لازم وکار آمد ومتناسب با عظمت حرکت واقدام ضرورتی است اجتناب ناپذیر. برای همین است که دستیاران اصلی قیام وانقلاب، در دوران پیش از ظهور، به هدایت عام وخاص حضرت مهدی (علیه السلام) تربیت می شوند، ودر ابعاد وجود انسانی، رشد لازم را می یابند تا توان شرکت در انقلاب سترگ وقیام عظیم وبیمانند را داشته باشند. کار گزاران اصلی آن انقلاب بخوبی باور دارند که مشکلات عظیم جهان بشری بسادگی حل نمی گردد وظلمها وبیداد گریهایی که در طول تاریخ در پهنه زمین ریشه دوانده است، به آسانی از میان برداشته نمی شود، بلکه رنجها وفداکاریهای فراوان لازم دارد تا نظام نو بر کل جهان حاکم گردد وهمه نظامهای ستم پیشه پیشین زوال پذیرد.
آموزشهایی در دوران طولانی پیش از ظهور به همه منتظران بویژه هسته های اصلی انقلاب امام مهدی (علیه السلام) داده شده است، تا آمادگی برای تحمل دشواریهای بسیار سنگین را در خود بوجود آورند، واین موضوع را از ذهنها بیرون کنند که انقلاب امام منجی بسادگی پدید می آید، وبا راحتی وبدون درگیری وخونریزی، همگان به نعمت وآسایش ورفاه می رسند. آری دوران فراوانی نعمتها ورفاه وآسایش ودستیابی به همه حقها وحقوقها وتصحیح روابط انسانی وهزاران آرمان انسانی دیگر در پیش است، لیکن نه در آغاز کار وروزهای نخستین انقلاب وقیام. درس آموزان راستین این تعالیم، مؤمنانی هستند که در دوران ظلمت پیش از ظهور، در خود چنین رسالتی را احساس کرده اند، وخویشتن را برای انجام آن رسالت عظیم آماده ساخته اند.
امام باقر (علیه السلام):
بشیر النبال: قلت لابی جعفر (علیه السلام): انهم یقولون أن المهدی لو قام لا ستقامت له الامور عفرا، ولایهریق محجمة دم، فقال: کلا والذی نفسی بیده لو استقامت لا حد عفواً لا ستقامت لرسول الله (صلی الله علیه وآله) حین ادمیت رباعیته، وشج فی وجهه، کلا، والذی نفسی بیده، حتی نمسح نحن وأنتم العرق والعلق. ثم مسح جبهته.(۷۲)
بشیر نبال می گوید:
به خدمت امام باقر (علیه السلام) عرض کردم مردم می گویند: مهدی که قیام کند، کارها خود بخود درست می شود، وبه اندازه یک حجامت، خون نمی ریزد. فرمود: هرگز چنین نیست، به خدای جان آفرین سوگند اگر قرار بود کار، برای کسی، خود بخود درست شود، برای پیامبر (صلی الله علیه وآله) درست می شد، با اینکه دندانش شکست، وصورتش شکافت. هرگز چنین نیست که کار خود بخود درست شود. به خدای جان آفرین سوگند کار درست نخواهد شد تا اینکه ما وشما در عرق وخون غرق شویم.
امام صادق (علیه السلام):
مفضل بن عمر قال: سمعت ابا عبد الله (علیه السلام) وقد ذکر القائم (علیه السلام) فقلت: انی لارجو ان یکون امره فی سهوله فقال: لا یکون ذلک حتی تمسحوا العلق والعرق.(۷۳)
- مفصل بن عمر می گوید: نام قائم (علیه السلام) در نزد امام صادق (علیه السلام) برده شد، من گفتم: امیدوارم که کار آن امام به آسانی انجام پذیرد. حضرت فرمود: چنین نخواهد شد مگر اینکه شما در عرق وخون غرق شوید (یعنی در آغاز رنج وزحمت ودرگیری خواهد بود).
یاران امام در این پیکار بزرگ، در درجه نخست ۳۱۳ تنند، که در روایات فراوانی از آنان سخن رفته است. ایشان انسانهایی خود ساخته ودریادلانی مجهز به سلاح معنوی ومادی هستند، که در بعد جسمانی نیرومند وپر توانند، ودر بعد معنوی دارای قدرت اراده ای نافذ که بر انبوه مشکلات فایق می آیند، وخواسته های پیشوای خویش را بی کم وکاست تحقق می بخشند، وبدون مجامله وسازش ونرمش وضعف وترس، حق دقیق وعدل صریح را در عینیت جامعه شکل می دهند.
رهبران بزرگ، هر چند نیرومند وبرتر ومتعالی باشند، دستیارانی نیز لازم دارند. واین یاران ودستیاران در پیشبرد اهداف پیشوا نقشهای موثری خواهند داشت ودستیاران امام مهدی (علیه السلام)، ذخیره ای الهیند برای آن انقلاب بزرگ، و - مستقیم یا غیر مستقیم تربیت یافته خود امام مهدی (علیه السلام) هستند. از اینرو، در اندیشه وعمل وامور باطنی وروحی، در چار چوب معیارهای مهدوی (علیه السلام) وهمسوی پیشوای خویش حرکت می کنند، وچون معیارها واصول کار امام مهدی (علیه السلام) را نیک می شناسند ودر آن تردید وابهامی ندارند، در اجرا نیز استوار وکوبنده ودور از هر گونه سستی وسازشکاری عمل می کنند (و چون خود زاهدند واهل دنیا یا علاقه به تعلقات دنیا نیستند می توانند کار اهل دنیا را درست کنند).
وجود این عده از برگزیدگان ونخبگان در آغاز کار برای یاری رسانی به آن امام بزرگ، از موفقیتهای نخستین است. اینها به تعبیر روز تئوریسین های انقلابند در بعد اندیشه، ودر بعد عمل رزمندگان ومجاهدانی هستند که ایمان قلبی وقدرت بدنی کافی برای میدانهای نبرد را دارند. این یاران از برنامه های انقلاب کاملا آگاهند واسلام را چنانکه باید - وبد انسان که مفسر واقعی آن حضرت مهدی (علیه السلام) تفسیر می کند - می شناسند، ودر همه زمینه های تبیین خطوط ایدئولوژی اسلامی تنها از امام وپیشوای خود الهام می گیرند، وهر رأی ونظری را که با نظر ورأی امام خود سازگار نباشد بی بیم زیر پا می گذراند.(۷۴)
استواری وپایمردی ونستوهی امام ویارانش در آن نبردهای رهایی بخش چنین توصیف شده است:
امام باقر (علیه السلام):
کان یقرأ: بعثنا علیکم عبادا لنا اولی بأس شدید(۷۵) ثم قال: وهو القائم وأصحابه اولی بأس شدید.(۷۶)
- امام این آیه را می خواند: گروهی از بندگان خویش را که جنگاورانی زورمند (و پر صلابت) بودند بر سر شما فرستادیم سپس گفت: این کسان (بندگان جنگاور وپر صلابت) امام قائم ویاران اویند که جنگاور وپر صلابتند.
یاران امام موعود (علیه السلام) نستوهانی استوارند که هیچ نیرویی در برابر اراده های آنان تاب مقاومت ندارد. وبرای همین سرشت والا، سپاه خشم نامیده شده اند.(۷۷)
امام صادق (علیه السلام):
ماکان قول لوط (علیه السلام) لقومه لو ان لی بکم قوه او آوی الی رکن شدید(۷۸) الا تمنیا لقوة القائم المهدی وشدة اصحابه وهم الرکن الشدید، فان الرجل منهم یعطی قوة اربعین رجلاً وان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید، لومروا بالجبال الحدید لتد کد کت، لایکفون سیوفهم حتی یرضی الله - عزّ وجلّ.(۷۹)
- سخن لوط (علیه السلام) (پیامبر) به قومش: ای کاش در برابر شما قدرتی می داشتم یا به تکیه گاهی استوار پناه می بردم، نبود جز آرزوی قدرت امام قائم وسر سختی یاران او که آنان رکن شدید: پایه استوارند، زیرا که به یک تن از آنان نیروی چهل تن داده می شود، وقلب هر یک از آنان سخت تر از پاره آهن است. اگر بر کوههای آهن بگذرند متلاشی گردد. آنان شمشیرها را در نیام نمی برند تا (بااجرای احکام خدا)، خدای بزرگ خشنود گردد.
امام سجاد (علیه السلام):
اذا قام قائمنا (علیه السلام) اذهب الله - عزّ وجلّ - عن شیعتنا العاهة، وجعل قلوبهم کزبر الحدید، وجعل قوه الرجل منهم قوة اربعین رجلاً ویکونون حکام الارض وسنامها.(۸۰)
- هنگامی که قائم قیام کند، خداوند هر عیب ونقصی را از شیعیان بر طرف می کند، ودلهای آنان را چنان پاره های پولاد می گرداند. قدرت هر مرد از آنان را، به اندازه قدرت چهل مرد قرار می دهد. وآنگاه آنان حاکمان وفرمانروایان زمین خواهند بود، وسران بزرگوار جهان.
پس از این گروه گزیدگان ونخبگان که کار گزاران اصلی آن حرکت عظیم هستند، نوبت به یاران درجه بعد می رسد که اینان نیز انسانهایی بیم نشناخته ونستوهانی استوارند، که فرمانبری از فرماندهان خویش را بر همه چیز مقدم می دارند - ایشان خود را چنان ساخته اند که رنج خستگی وسختی نمی شناسند واستواری وتاب وتوان لازم برای اجرای برنامه ها وروشهای امام را دارند. از این گروهها که در شمار بسیارند نیز در احادیث سخن رفته است:
امام باقر (علیه السلام):
... فاذا اجتمع الیه العقد وهو عشرة الاف رجل خرج...(۸۱)
- ... آنگاه که ده هزار نفر نزد او گرد آیند (از محل اولیه قیام، به سوی دیگر سرزمینها) حرکت خواهد کرد.
امام صادق (علیه السلام):
سأل رجل من اهل الکوفة ابا عبد الله (علیه السلام): کم یخرج مع القائم فانهم یقولون انه یخرج معه مثل عده اهل بدر ثلاثمأة وثلاثة عشر رجلاً. قال: ما یخرج الا فی اولی قوة، وما یکون اولو القوه اقل من عشرة آلاف.(۸۲)
مردی از کوفیان، از امام صادق سؤال کرد: چند نفر با (امام) قائم قیام می کنند، چونکه می گویند: با او به تعداد (اصحاب پیامبر اکرم در) جنگ بدر قیام می کنند، یعنی ۳۱۳ تن. امام فرمود: قیام نمی کند مگر با گروهی نیرومند، وگروه نیرومند کمتر از ده هزار نفر نیستند.
امام جواد (علیه السلام):
... فاذا کمل له العقد وهو عشرة آلاف رجل خرج باذن الله - عزّ وجلّ - فلا یزال یقتل أعداد الله حتی یرضی الله - عزّ وجلّ - (۸۳)
- آنگاه که عدد (منظور) کامل شد یعنی ده هزار نفر، باذن خدای بزرگ قیام می کند، وبی درنگ به کشتار دشمنان خدا (و دین خدا) دست می یازد، تا خدای بزرگ خشنود گردد.
قیام امام مهدی (علیه السلام)، با ۳۱۳ تن افراد مخصوص ومشخص آغاز می گردد، لیکن تهاجم برای گسترش قیام وانقلاب به دیگر نواحی جهان وآزادی ملتهای دربند، پس از گرد آمدن ده هزار نفر آغاز خواهد شد وتردید نیست که بتدریج بر این گروه نیز افزوده خواهد گشت، وآزادگان وارسته دیگری صحنه به صحنه به این ارتش خدایی خواهند پیوست. وبه گفته علامه مجلسی: یاران آن امام محدود در ۳۱۳ تن نیستند، بلکه این گروه در آغاز قیام نزد او حضور می یابند.(۸۴)
امام صادق (علیه السلام):
... ویقیم بمکة حتی یتم أصحابه عشرة الاف انفس ثم یسیر منها الی المدینه...(۸۵)
... در مکه (پس از ظهور) اقامت می گزیند تا یارانش به ده هزار نفر برسند، آنگاه از مکه به سوی مدینه حرکت می کنند...
بنابراین، راه وروش امام در تدارک این سپاه الهی از نظر کمی وکیفی بدینسان است که جنگاوران وپیکارگران در آن جهاد بزرگ انسانهای تربیت شده وتکامل یافته ای هستند که در عدد وشماره نیز اندک نیستند وهر چه دامنه جهاد ودرگیر گسترده تر شود.، گروهای دیگری به این جریان می پیوندند وچنانکه یاد کردیم تکلیف بر دوش گروهی محدود نیست، بلکه این رقمها برای پیکارهای نخستین است وپس از آن چون مبارزه وجهاد گسترش می یابد دامنه جنگ وشمار جنگاوران نیز افزایش می یابد، زیرا که از نظر نیروهای انسانی وابزار جنگ باید در سطحی باشند که در برابر تکنیکهای پیشرفته جنگی ومبارزه گسترده وعمیق دشمنان پیروزمند بیرون آیند. از این رو در احادیث دستور آمادگی نظامی داده اند، برای شرکت در آن دوره ونبردهای سنگین آن. افزون بر اینکه در تکلیف انتظار کاملاً این معنا نهفته است که منتظران باید برای مبارزه وشرکت در آن جهاد بزرگ الهی آمادگی داشته باشند.
امام صادق (علیه السلام):
لیعدن احد کم لخروج القائم (علیه السلام) ولو سهماً فان الله تعالی اذا علم ذلک من نیته رجوت لان ینسی فی عمره حتی یدر که (فیکون من أعوانه وانصاره)(۸۶)
- باید هر یک از شما برای خروج قائم اسلحه تهیه کند اگر چه یک نیزه چون وقتی خداوند ببیند کسی به نیت یاری مهدی اسلحه تهیه کرده است، امید است عمر او را دراز کند تا ظهور را درک نماید واز یاوران مهدی باشد (یا برای این آمادگی به ثواب درک ظهور برسد).
در تشکیل هسته اصلی آن پیکار بزرگ وجهاد مقدس، زنان نیز نقش دارند وطبق تعبیر برخی از احادیث حدود پنجاه زن از یاران اصلی امام وهمراه هسته مرکزی آن قیام وهمراه ۳۱۳ تن می باشند. این موضوع دو نکته را روشن می سازد:
۱ - زنان که در طول تاریخ از حقوق خویش محروم بودند وشخصیت آنان تحقیر گشته بود، در دوران آن انقلاب بزرگ شخصیت واقعی خویش را باز خواهند یافت، وبه عنوان کارگزاران اصلی تحول عظیم در جامعه جهانی شرکت خواهند داشت. این موضوع اهمیتی ویژه دارد که ارزش واقعی وپایه قدرت وتوانمندی نوع زن وارزشیابی استعدادهای او را در صورتی که خود را ساخته باشد مشخص می سازد.
۲ - زنان اگر در جهاد ورویارویی مستقیم شرکت نکنند در دیگر پستها ومسؤولیتها وسازندگیها می توانند مشارکت داشته باشند همچنین در گسترش فرهنگ اسلامی وتبیین خطوط اصلی دین وآموزش معارف الهی وجایگزین ساختن معیارها واصول انقلاب مهدی (علیه السلام) می توانند کار آمد باشند ونقشهای اصلی واصولی را بر عهده گیرند واز اصل جهاد وجنگ که گذشت در مسائل پشت جبهه ودیگر مسائل اجتماعی وفرهنگی وتربیتی می توانند نقشی سازنده داشته باشند.

امام باقر (علیه السلام):
ویجبی والله ثلاثماة وبضعة عشر رجلاً فیهم خمسون امراة...(۸۷)
این موضوع والایی مقام زن وحد بالای رشد وتکامل زنان را روشن می سازد. اثر تربیتی این موضوع مهم در جامعه کنونی که جامعه منتظر است می توانند به خود آیی زنان وبازشناسی توان رشد وبازیابی شخصیت آنان باشد برای شرکت در آن دگرگونی وانقلاب بزرگ وجهانی. زنان از هم اکنون باید با معیارهای دقیق اسلامی واخلاقی شخصیت خود را بسازند ودر بعد علم وعمل تکامل یابند وبدانند که هم تاکنون ودر آینده مسئولیتهای بزرگی بر عهده دارند ودر آینده نقشهای اصولی تری را به انجام خواهند رسانید پس ناگزیر از هم اکنون به شناخت دقیق ودرست اسلام بپردازند ودر تربیت خویش بکوشند تا پیش از ظهور در جامعه زنان منتظر قرار گیرند ودر دوران ظهور شایستگی شرکت در آن حرکت بزرگ وکمک رساندن به داعی حق را داشته باشند.

بخش ۴: قاطعیت (سازش ناپذیری)

امام مهدی (علیه السلام) در راه وکار خود سازش ناپذیر است ودر اجرای حدود واحکام الهی ومبارزه با ستمگران قاطعیتی خدایی دارد، چشم پوشی ومسامحه ای در راه وروش او نیست از ملامت ملامتگران نمی هراسد، از هیچ مقام وقدرتی نمی ترسد وبدون هیچگونه ملاحظه ای تبهکاران را کیفر می کند وصالحان زاهد وساده زیست وبی آلایش را در مصادر امور می گمارد.
قاطعیت خصلت همه رهبران راستین الهی است ودر امام مهدی (علیه السلام) این خصلت در حد اوج وکمال است. ومعیار پاکسازی اجتماعات بشری همین است عینیت یافتن عدالتی فراگیر وریشه سوزی هر ظلم وستم باید بدون کمترین ترحم وارفاق استثنایی صورت گیرد بطوری که در هیچ جای جهان علت فساد وعامل بیدادی بر جای نماند تا بتواند بتدریج به مناطق دیگر نفوذ کند وبه توطئه وکار شکنی در کار سامان بخشیدن به جامعه بشری بپردازد.
این تجربه همه دوران تاریخ است که سازش وارفاق وملایمت در پاکسازی جامعه وزدودن علل وعوامل ناراستی وتجاوز طلبی همواره موجب گردیده است تا پس از گذشت اندک زمانی نیروهای ضد حق وضد عدل در سازماندهی مجددی تشکلی یابند واز پشت به نیروهای مردمی وانقلابی یورش آورند، وضربه های کاری وارد سازند وآنان را بکلی از پای در آورند یا دست کم تضعیف کنند ودر راه وکارشان ناموفق سازند این موضوع تجربه همیشگی تاریخ است ودیگر بار در دوران ظهور بزرگ این واقعیت نادیده گرفته نمی شود تا پاکسازی بزرگ وریشه ای جامعه بشری تحقق خارجی یابد واز هر شکست وناتوانی وسستی در امان ماند از این رو امام منجی در سراسر اندام جامعه بشری سلولی فاسد بر جای نمی گذارد وهر خس وخاشاکی را از مسیر انسان بر می دارد وهر فسادی را در نطفه خفه می کند وهر ستمی را از ریشه می خشکاند در همه جریانهای فاسد وضد انسانی همه عاملان زمینه سازان ودستیاران آن جریانها را از دم تیغ می گذراند.
امام باقر (علیه السلام):
یقوم القائم... علی العرب شدید، لیس شانه الا السیف... ولا یأخذه فی الله لومة لائم.(۸۸)
امام قائم قیام می کند... بر اعراب سختگیر است وراه وروش او شمشیر وبه کارگیری سلاح است. ودر راه اجرای برنامه های الهی از ملامت ملامتگری بیم نمی کند.
تبلیغات دشمنان داخلی وخارجی وبوق کرناها وتکفیرهای داخلی وارتجاعی در او هیچ اثری نمی گذارد واو را به مصلحت سنجی مجبور نمی سازد این روش ارزشمند در عین دشواریهای فراوانی که همراه دارد از جهتی کارها را آسان نیز می کند چون آنان که اندیشه رخنه کردن در صفوف نهضت وانقلاب جدید را در سر می پرورانند وشیوه فتنه گری را در پیش می گیرند هنگامی که با قاطعیتی خلل ناپذیر روبرو گشتند وراهی برای نیرنگ بازی ونفوذی گری در پیش خود ندیدند دست از هر خطا وانحراف بر می دارند واز هر گونه حرکتهای مخفیانه وکارشکنیهای پنهانی وسرمایه گذاریهای مرموز دست می شویند.
امام مهدی (علیه السلام) با ایجاد بیم ودلهره وترسهای عمیق وراستین بسیاری از گروههای مخالف وستم پیشه را مجبور به ترک راه وروش خود می کند وبه تسلی وا می دارد. از اینرو در احادیث آمده است که از شمشیر برنده واراده قاطع امام ویارانش همه اهریمنان می هراسند وترسی گران بر روان دژخیمان خون آشام سایه می افکند ولرزه بر اندام خودکامگان وطاغوتان می اندازد واین خود عامل بزرگی در پیروزی کامل آن امام منجی است. با این رعب وترس بسیاری از مقاومتها در هم می شکند وبسیاری از مردمان به راه باز می گردند واز تجاوز به حقوق دیگران وزیر پا نهادن مسؤولیت وتکلیف وحرمت انسانها دست بر می دارند
امام صادق (علیه السلام):
بینا الرجل علی رأس القائم یأمر وینهی اذ امر بضرب عنقه فلا یبقی بین الخافقین (شیء) الا خافه.(۸۹)
در همان هنگامی که شخص نزد قائم ایستاده وبه امر ونهی مشغول است(۹۰) ناگاه امام امر می کند که او را بکشند این است که در خاور وباختر زمین چیزی نمی ماند مگر اینکه از (قاطعیت واجرای عدالت) او می هراسد.
انسانهای استثمار گر، ستم پیشه خون آشام وبد اندیشان دیو سیرت، در برابر خود قدرت ونظامی را می بینند که ذره ای از حق وحقوق مردمان را نادیده نمی گیرد وکاهی را از کوهی جدا می سازد وزشت کرداران وگناهکاران را بدون ذره ای چشم پوشی کیفر می دهد وحد وحدود الهی را بدون کمترین ارفاق به اجرا در می آورد وقانون عدل وحق را درباره بزرگ وکوچک وفقیر وغنی وعالم وجاهل وخویش وبیگانه عملی می سازد واینچنین شیوه وروشی نرمش ناپذیر واستوار اطاعت وفرمانبری همگان را موجب می گردد.
امام باقر (علیه السلام):
کانی بأصحاب القائم وقد احاطوا بما بین الخافقین لیس من شیء الا هو مطیع لهم.(۹۱)
گوئیا یاران قائم را می بینیم که بر خاور وباختر گیتی مسلط شده اند وهیچ چیز نیست مگر آنکه از آنان فرمان می برد.
واین چنین شیوه وروشی می تواند نجات بخش بشریت باشد وشبکه های پیچیده بیدادگران ودنیاداران را از دست وپای بشریت مظلوم بر دارد وراحت وآسایش واقعی همگان را فراهم سازد در جبهه خارجی موفق می شود حرکتهای ضد مردمی را در هم بشکند ویک تن از ضد مردمان را باقی نگذارد ودر جبهه داخلی توفیق می یابد تا به پاکسازی بزرگ دست یابد وهمه منافقان نامرئی ونفوذیان وریاکاران وتزویر گران ظاهر الصلاح را ریشه کن کند وتوده های نجیب انسانی را از شر هر نیرنگ ومکر وترفند وفریبی آسوده سازد وامنیت واقعی را بر سراسر اجتماعات انسانی حاکم گرداند.
بنابراین روش امام در برخورد با تبهکاران داخلی وانحرافها وفسادهای اجتماعی دست کمی از درگیری با جبهه خارجی ودشمنان سلاح به دست وآشکار جهانی ندارد.
کشتار وجنگ در راه وروش امام موعود (علیه السلام) تنها برای از میان برداشتن حاکمان وزمامداران مسلط بر کشورهای جهان نیست بلکه قاطعیت در برابر حکومتهای خودکامه مقدمه ای است برای اصلاح جامعه ها وایجاد دگرگونی اساسی در ماهیت روابط اجتماعی وسرانجام اجرای دقیق عدالت اجتماعی در همه شئون زندگی به این جهت امام نه تنها در جنگها ولشکرکشیها با دشمنان خارجی دست به کشتار می زند وموانع راه را با قاطعیت از سر راه برمی دارد، بلکه در برابر هر گونه فساد وانحراف در داخل جامعه اسلامی نیز قاطع می ایستد وعلل وعوامل آن را نابود می کند.
در این تردیدی نیست که روشهای سازشکارانه ومصلحت اندیشانه در برابر فساد داخلی جامعه، بتدریج جامعه را تباه می سازد، یعنی از درون دچار مشکل می کند. که از هر گونه سامانیابی مانع می گردد، وکم کم مفاسد داخلی نظام را از اعتبار می اندازد، وجامعه را به سقوط می کشاند، واجرای حق وعدل را ناممکن می کند. از اینرو، ساختن جامعه های بشری قاطعیتی نرمش ناپذیر می خواهد ودوری دقیق از هر گونه ملاحظه گرایی وسازشکاری.
امام علی (علیه السلام):
لا یقیم امرالله - سبحانه - الا من لایصانع ولایضارع، ولاتتبع المطامع. (۹۲)
دین خدا را نمی توانند ترویج کنند مگر کسانی که سازشکار نباشند، (و با دنیا ودوستان ورفاه طلبان) همسو نشوند، ودل در گرو طمعها وخواهانیها نداشته باشند.
راه وروش امام مهدی (علیه السلام)، شکوفایی راستین این اصول ومعیارها است، نه سازشی در آن راه دارد ونه طمعی به مال دنیا داری، هیچ انگیزه ای در کار نیست جز رضای خدا واجرای عدالت مطلق.
امام علی (علیه السلام):
...و لیطهرن الارض من کل غاش....(۹۳)
- ... زمین را از هر انسان نیرنگ باز (و فریبکار) پاک می سازد....
کسانی که در مبانی عقیدتی وایمانی چون دیگرانند وبه ظاهر معتقد ومسلمان حساب می شوند، لیکن در عمل ودر روابط اجتماعی دچار انحرافند ودر مسائل مالی واقتصادی فریبکارند وغش به کار می برند، مورد تصفیه وپاکسازی قاطع وانعطاف ناپذیر امام قرار می گیرند، وبا نابودی این طبقه زالو صفت که در شمار اندک نیستند، مردمان به امنیت اقتصادی خواهند رسید در کنار دیگر امنیتهای اجتماعی.
امام کاظم (علیه السلام):
...الثانی عشر منا سهل الله له کل عسیر...و پیر به کل جبار عنید، ویهلک علی یده کل شیطان مرید....(۹۴)
- ... خداوند برای دوازدهمین (امام) از خاندان ما هر دشواری را که آسان می گرداند، وبه دست او هر جبار سرسختی نابود می شود وهر شیطان سرکشی هلاک می گردد.
از شیوه های امام موعود (علیه السلام)، برای محو طاغوتان وجباران، عدم پذیرش توبه است. واین، موضوعی است بسیار مهم، که از نفوذ عناصر ناباب ونالایق ودوگانه وناخالص یا متظاهر، در صفوف انقلابیون جلوگیری می کند.
روشن است که با پیدایش تحول وانقلاب در جامعه، مردم به دو گروه تقسیم می شوند:
۱ - گروهی که پیش از انقلاب ونظام جدید خود را برای تحول ودگرگونی آماده کرده بودند واندیشه وافکار خویش را از پیرایه ها ومعیارهای نادرست پیشین رها ساخته بودند. این دسته با پدید آمدن انقلاب وتحول در نظام اجتماعی، بدون دشواری، معیارهای جدید را می پذیرند وبا جامعه نوبنیاد وضوابط آن تطبیق می دهند وبا تفکر وحرکت نوین همآوا وهماهنگ می گردند.
۲ - کسانی که روشها ومعیارهای واپس گرای جامعه پیشین در تار وپود وجودشان نفوذ کرده وبه اندیشه وعمل آنان فرم وشکل بخشیده است ومنافعشان نیز در همان است. این گروه با همان اندیشه ها خو گرفته اند وآن اندیشه ها ومعیارها جزء شخصیتشان شده است. اینان در هر جامعه ومحیطی قرار گیرند جز به همان اصول پیش ساخته خویش به چیزی نمی اندیشند، ومنافع خود را نیز در سایه همان روشها واندیشه ها تأمین شده می یابند. این گروه با پدید آمدن تحول وانقلاب وواژگونی نظامهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی وارزشی پیشین، دچار مشکل اساسی می گردند؛ زیرا از یک سو با حرکت انقلابی ودگرگون ساز جدید روبرو هستند که اصول ومعیارهای تازه ای عرضه می کند، که در بسیاری از موارد کاملاً با اصول پیشین متضاد وناسازگار است. از سوی دیگر گرفتار افکار واندیشه های پیشین وخصلتهای منافع طلبانه خود هستند، که در ژرفای روح آنان رسوخ کرده است، بویژه که منافع خود را نیز در سایه آن معیارها پایدار می دانند.
گروه دوم در رویارویی با انقلاب دو دسته می شوند: دسته ای کوتاه فکر وسطحی نگر، که در برابر اندیشه های نوین مقاومت می کنند. این دسته زود از میان می روند، وبرای نیروهای انقلابی رویارویی با این گروه چندان دشوار نیست.
دسته دوم کسانیند که اصولی وبنیادی فکر می کنند وپویایی وبالندگی حرکت جدید وانقلابی را درک می کنند وستیز با آن را ناممکن می شناسند. اینان به ظاهر به حرکت نوین تن می دهند وآن را می پذیرند، لیکن در درون وباطن به هر گونه کارشکنی دست می یازند. این دسته در ظاهر انقلابی وطرفدار مبانی جدیدند ودر باطن ضد انقلاب ومعتقد به اصول گذشته اند. گرایش این نوع از مردم وگروهها به انقلاب، وناشناخته ماندن آنان یا طرد نشدن آنان، همواره، مشکل اصلی هر انقلاب است وعامل اصلی انحراف در مبانی انقلابها. این طبقه با نفوذ در صفوف انقلابیون، حرکت نو را دچار انحراف وچرخش به عقب وواپس گرایی می سازند، واندک اندک افکار واندیشه های واپس گرای خود را در قالب تعبیرها وواژه های نو در جامعه جا می زنند، ومبانی انقلاب را بتدریج از محتوای اصلی تهی می سازند، وکم کم انقلاب را به ضد انقلاب تبدیل می کنند. واین امری است که همواره تجربه شده است، لیکن مایه عبرت نگشته است.
یکی از راههای اصلی نفوذ این خائنان خادم نما وضد انقلابیون انقلابی نما وسرمایه داران وطاغوتان بظاهر مردمی شده، توبه است. البته توبه می تواند راست ودرست باشد وشخص تائب براستی گذشته ها را پس پشت افکنده وبه راه باز گشته باشد، وهم می تواند ظاهری وفریبکارانه صورت گیرد. تشخیص درست حقیقت توبه کاری دشوار است واگر این دشوار حل نگردد وحل مشکل نفوذ عناصر ناباب وضد عدل وضد ارزش در صفوف انقلاب دشوار است.(۹۵)
این مشکل درباره داوری وقضاوت نیز هست که افراد مجرم - بویژه متمکنان وطاغوتان مالی وسیاسی ونظامی - با زیرکی وهوشیاری وبا استفاده از افراد متخصص که از راههای فرار قانونی اطلاع دارند، می توانند بی گناه را مجرم ومجرمان را بی گناه جلوه دهند وحق را ناحق کنند.(۹۶)
در جامعه مهدوی (علیه السلام) که سره از ناسره ومنافق از مؤمن وطاغوت وطاغوتچه از دیگران جدا می شوند وهمه مجرمان کیفر می یابند، وهمه حق ها به حقداران می رسد، این دو مشکل چگونه حل می شود که راه فراری باقی نماند؟
در احادیث که در آنها اندکی از راهها وروشهای امام مهدی (علیه السلام) قضاوت می کنند، یعنی با علم باطن بینی واحاطه به منویات واندیشه های باطنی اشخاص وافراد، مجرمان را مجرم اعلام می کنند وبیگناهان را بی گناه، ودر آن دوران دیگر نیازی به شاهد وبینه وارائه مدارک ودلائل نیست. با استفاده از این شیوه الهی است که کار قضاوت به سرعت انجام می گیرد، وهر مجرم وتبهکار در دم به کیفر می رسد، وحقی از مظلومی ضایع نمی گردد.
امام صادق (علیه السلام):
لن تذهب الدنیا حتی یخرج رجل منا اهل البیت یحکم بحکم داود وآل داود لایسأل الناس بینه.(۹۷)
- دنیا پایان نمی پذیرد تا مردی از خاندان ما قیام کنند، مانند حضرت داود (علیه السلام) وآل داود قضاوت کند، واز کسی (برای داوری) دلیلی نخواهد.
شیخ مفید می گوید: چون قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله) قیام کند، مانند حضرت داود (علیه السلام) یعنی بر حسب باطن، قضاوت کند، وبی هیچ نیازی به شاهد حکم دهد. خداوند حکم را به او الهام کند. واو بر طبق الهام الهی حکم کند، مهدی، نقشه های پنهانی هر گروه را بداند وبه آنان آن نقشه ها را بگوید. مهدی، دوست ودشمن خود را با نگاه بشناسد.(۹۸)
مشکل نفوذ عناصر نفوذی نیز در پرتو همین اصل حل می شود، زیرا که افکار واندیشه های افراد بر امام ویاران او(۹۹) آشکار است، وظاهرسازیها ونیرنگهای آنان تأثیری ندارد. باین جهت است که توبه اشخاص پذیرفته نمی شود.(۱۰۰)
امام باقر (علیه السلام):
یقوم القائم بأمر جدید...و قضاء جدید، علی العرب شدید، لیس شأنه الا بالسیف، لایستتیب احداً، ولایأخذه فی الله لومة لائم.(۱۰۱)
قائم (علیه السلام) قیام می کند با شیوه ای نو...و روشی تازه در قضاوت. بر عربها سختگیر است، شیوه او تنها شمشیر است وتوبه کسی را نمی پذیرد ودر (راه) اجرای احکام الهی از ملامت ملامتگری نمی هراسد.
امام باقر (علیه السلام):
زرارة...قلت ایسیر، بسیرة محمد (صلی الله علیه وآله)؟ هیهات یا زراره ما یسیر بسیرته. قلت: جعلت فداک لم؟ قال ان رسول الله (صلی الله علیه وآله) سارفی امته باللین کان یتألف الناس، والقائم بالقتل...و لایستتیب احداً....(۱۰۲)
زراره گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: آیا قائم، با مردمان، مانند پیامبر (صلی الله علیه وآله) رفتار می کند؟ فرمود: هیهات، هیهات! مانند پیامبر (صلی الله علیه وآله) رفتار نمی کند.
گفت: فدایت گردم چرا؟ گفت: پیامبر با ملایمت با مردم رفتار می کرد، ومی کوشید تا محبت مردم را، در راه دین، جلب کند وتألیف قلوب نماید. امام قائم با شمشیر با مردم روبرو شود...و توبه ای از کسی نپذیرد....
قاطعیت الهی امام مهدی (علیه السلام)، در برابر همه عناصر فتنه انگیز وتجاوزطلبی است که به حق وعدل پشت کرده اند واز تجاوز به حقوق وسلطه طلبی دست بردار نیستند. این عناصر - داخل باشند یا خارج، به ظاهر مسلمان باشند یا کافر - کافر بدون استثنا با شمشیر فراگیر امام روبرو خواهند شد، وجامعه از وجود این ضد انسانها پاکسازی خواهد گردید.
امام باقر (علیه السلام):
اذا قام القائم سار الی الکوفة، فیخرج منها بضعة عشر اللآف انفس...علیهم السلاح فیقولون له: ارجع من حیث جئتفلا حاجة لنا فی بنی فاطمة فیضع فیهم السیف حتی یأتی علی آخرهم، ثم یدخل الکوفه فیقتل بها کل منافق مرتاب، ویهدم قصورها، ویقتل مقاتلیها حتی یرضی الله - عزّ وجلّ.(۱۰۳)
آنگاه که قائم قیام کند به کوفه درآید، پس چندین هزار (جنگجوی) سلاح به دست سر برآورند وبه امام مهدی گویند: بدانجا که آمدی بازگرد که ما را نیازی به فرزندان فاطمه نیست. امام آنها را تا آخرین نفرشان می کشد، سپس به کوفه داخل می شود و(در داخل شهر) هر منافق شک گرایی را می کشد، وکاخهای شهر را ویران می کند، وسلاح به دستان را از دم تیغ می گذراند، تا خدای بزرگ (از کشتن این دشمنان دین وعدل) خشنود گردد.
چنانکه از این حدیث آشکار می شود جامعه از همه عناصر ناباب وریاکار پاک می گردد، ومظاهر زیست اشرافیگری ویژه نظامهای طبقاتی وسرمایه داری چون قصرها وکاخها که مسکن طبقات بالای جامعه است، به دست با کفایت امام مهدی (علیه السلام) ویران می گردد.
از جمله اموری که امام مهدی (علیه السلام) را در اجرای دقیق قانون حق وعدل وعملی شن ریز ودرشت قوانین حدود وقصاص، یاری می رساند یاران با صلابت واستوار وآشتی ناپذیر امام اند. یاران امام - افزون بر کمالات معنوی وجهات باطنی که دارا هستند - چون طبق تعبیر احادیث اکثر جوان هستند،(۱۰۴) قاطع وخشن ودور از هر گونه ملاحظه کاری ومصلحت سنجی برنامه ها را عملی می سازند، وحق را به حقداران باز می گردانند، وتبهکاران را بی رحم کیفر می دهند. دیگر اینکه ذهن ایشان از مفاهیمی عوضی به نام اسلام ودین خدا انباشته نشده است که در هر راه وکار دچار تردید شوند ونتوانند قاطع وسریع به پاکسازی واجرای احکام خدا دست یازند. آنان تنها از امام مهدی احکام خدا وآیین اسلام را می آموزند وذهنیت پیش ساخته ای ندارند. همچنین آنان از امام خویش بی چون وچرا وبه طور کامل پیروی می کنند. واین نیز موجب اجرای بی درنگ وسازش ناپذیر مقررات واحکام است. این اطلاعات کامل، برخاسته از امام شناسی آنان است واینها همه موجب می گردد تا در اجرای احکام اسلام ناب وخالص از هیچ چیز بیم نداشته باشند، وهیچ عاملی هر چند بزرگ وسرسخت مانع کار آنان نگردد، واحکام مو به مو اجرا شود، گرچه دشواری های فراوان وتصفیه های بزرگ وخونریزیهای سیل آسایی را به همراه داشته باشد.

بخش ۵: تصحیح انحرافهای فکری وتوجیهی (رفع تحریف معنوی وموضعی احکام)

از اقدامات مهم امام، تصحیح انحرافهایی است که در تفسیر احکام وتوجیه مبانی دین به مرور ایام روی داده است، وحذف برداشتهای غیر اسلامی ونادرستی که به نام اسلام به اذهان القا شده، ودر مبانی دین تحریف معنوی یا موضعی پدید آورده است.
یکی از مشکلاتی که امام مهدی (علیه السلام)، با آن روبرو می شود مشکل انحرافها وبرداشتها وتفسیرهای نادرستی است که در راه وروشهای دین خدا واصول وفروع احکام الهی پدید آمده وقرنها در ذهن جامعه اسلامی نفوذ ورسوخ کرده است، بدانسان که در بسیاری از تعالیم وآموزشهای وحی، اصل دین واحکام سره اسلام ناشناخته مانده وتفسیرها وبرداشتهای غلط ونادرست وضد دین به نام دین جا خورده وباور گشته است.
این موضوع، مانعی عظیم بر سر راه امام مهدی (علیه السلام) است. مانع کفر وبی دینی وبی اعتقادی، در برابر این مانع (یعنی تحریف) امری ساده است. کفر به سلاحی مجهز نیست، وانسانی بی اعتقاد حقی را به نام اسلام واژگون نیاموخته است، وبرای او اصل یا اصولی را نادرست تفسیر نکرده اند، وچیزی را به شکل انحرافی ونادرست به نام دین خدا در ذهن نداده است، وآیه یا حدیثی را به رأی ودلخواه خویش معنی نکرده است. بی اعتقادان وکافران نسبت به مسائل اسلام اصیل وخالص دارای خلأ ذهنی هستند، واگر مسائل واحکام به صورت درست تبیین وتفسیر شود ومنطق درستی در کار باشد وبه آنها عرضه گردد، به راه می آیند وبه حق تن می دهند. این کاری آسان است، لیکن با مسلمان وخداشناسی که تعالیم دین یا بخشهایی از آن را به گونه ای انحرافی آموخته ومعنای بسیاری از احادیث وآیات قرآنی را دگروار فهمیده است، وبه اصول ومبانی وراه وروشهایی پایبند ومعتقد است که در حقیقت ضد دین خدا وراه وروشهای پیامبران است، چگونه می توان روبرو شد؟ وچسان می توان به این طبقه فهماند که این افکار واندیشه ها وتفسیر وتأویلها که آنان وجامعه وپیشوایان ومبلغان مذهبی ایشان به نام دین آموزش داده اند، وسالها وسالها بلکه قرنها گفته وتکرار کرده اند، دین خدا نیست؟ در اینجا مشکلاتی روی می دهد که در مورد کافران وبی اعتقادان وجود ندارد؟
تردیدی نیست که گذشت قرنها، وغرض ورزیهای گوناگون در خلال دوران تاریخ گذشته اسلام، وغیبت مفسر واقعی قرآن، وبدآموزی حکومتهای ضد اسلامی وبه ظاهر اسلامی، وتفسیرها وبرداشتهای ارتجاعی روحانیان کوتاه فکر وواپس گرا، یا وابسته به دربارها وقدرتهای مسلط سیاسی، یا جیره خوار طبقات مرفه واشراف وسرمایه داران، دگرگونیهایی را در مفاهیم قرآنی وآموزشهای اسلامی پدید آورده است، به گونه ای که چه بسیار آیات واحادیث واحکام را به سود خود وبه نفع طبقات مرفه تفسیر کردند، ومعنا یا موضع احکام الهی را دچار تحریف وانحراف ساختند.
جریان خود رأی (تفسیر به رأی) در مورد قرآن واحکام الهی مخصوص دوران خاصی نیست، بلکه از زمان رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) چیزی نگذشته بود که این کار آغاز شد، وحکومتگران ضروری دیدند که بخشی از تعالیم قرآنی ونبوی را برای استقرار حاکمیت خویش دگروار وواژگونه تفسیر کنند. وبر این کار افرای به ظاهر علم وحدیث شناس گمارده شدند. وراه برای بازی با دین وآیین خدا بازگشت وادامه یافت، تاکنون وتا سپیده دم ظهور وقیام مفسر واقعی قرآن حضرت امام مهدی (علیه السلام) ادامه خواهد داشت، وبا مانعی جدی روبرو نخواهد گشت. در این دوران طولانی هر فرقه ودسته وگروهی بر طبق امیال وخواسته های خود قرآن واحادیث را توجیه کردند، وآیه های قرآن وسخنان پیامبر وامامان را با همان تفسیرهای انحرافی به مردم آموزش دادند، ودر بسیاری از موارد معانی انحرافی وتفسیرهای نادرست چنان جا افتاده ودر ذهنها جایگزین گشت، که به دشواری می توان اصل دین را از زیر لایه های غلیظ افکار واندیشه های انحرافی بیرون آورد، وبه راحتی به بازشناسی دین سره وخالص پرداخت.
این جریان یکی از موانع بزرگ در سر راه امام مهدی (علیه السلام) است، زیرا که در این جریان امام تنها با توده های ناآگاه رویاروی نیست، بلکه عاملین اصلی توجیها وتأویلها وانحرافها وتحریفها نیز پشت سر آنان قرار دارند وهمواره به تحریک افکار وفتنه گری مشغولند.
عاملان اصلی دگروار تفسیر کردن قرآن وحدیث از سه جریان تشکیل می شود:
۱ - روحانیان دنیادار ووابسته.
۲ - سرمایه داران واشراف.
۳ - حکومتهای غیر اسلامی وبه ظاهر اسلامی.
نخست چنان تصور می شود که سرمایه وقدرت عامل ایجاد انحراف معنوی وموضعی در احکام دین خدا است، یعنی صاحبان زر وزور، لیکن با ژرفنگری بیشتر روشن می گردد که عامل سومی نیز دخالت فراوانی در این جریان شوم دارد. صاحبان زر وزور تحریف را سفارش می دهند، واما کسانی که به تحریفها وبرداشتها وتفسیرهای غلط دست می یازند وموضع ومدار اصلی احکام الهی را دگرگون می سازند، روحانیان وابسته ودنیاپرست وجیره خوار حکومتها وطبقات اشراف هستند. اینان بنابر اصل اطلاع وتخصص ومهارتی که در مسائل واحکام دین دارند، می توانند مفهوم ویا موضع ومدار حکم یا احکامی را تغییر دهند، حکمی را به زیان طبقه ای است به سود آن طبقه تفسیر وتوجیه کنند، مانند تعالیم کوبنده ای که در اسلام علیه حکومتهای خودکامه هست، وقرنها وقرنها همان تعالیم به نفع همان حکومتها توجیه شده است. همچنین دستورات اکید وتوجیه ناپذیر در مبارزه با مترفان ومتکاثران ودنیاداران که در سراسر قرآن آمده است، که همه را یا توجیه کردند یا به دست فراموشی سپردند. فقر وبیکاری وبیماری وبی مسکنی وبی فرهنگی ودیگر مشکلات فردی واجتماعی را که - به نص احادیث - علل واسبابی اجتماعی وانسانی دارد، به تقدیر واراده الهی وسرنوشت نسبت دادند، ومجرمان وعوامل اصلی را که استثمارگران ومستکبرانند، مخفی وپنهان داشتند. احکام اسلام را درباره شرکت بینوایان در ثروت اغنیا ودرباره مساوات وادای حقوق شرعی وادای حق جامعه مسکوت گذاشتند وتکلیف الزامی مبارزه با فقر ورفع نیاز نیازمندان را اخلاقی معرفی کردند، واز صبر بر فقر ومرض ومحرومیت وپاداشهای اخروی آن سخن گفتند(۱۰۵) وبدینسان احکام را در جهتی ویژه سوق دادند وآنها را از مفهوم ومحتوای اصلیش که ساختن جامعه قائم بالقسط بود تهی ساختند.
این مشکلی است که هر سه پایگاه باطل وطاغوت در آن همدست وهمداستانند یعنی زر وزور وتزویر. وتوده های نجیب وساده اندیش انسانی را به نام مذهب به خود می برند. وجود طبقه به ظاهر عالمی که قدرت تفسیر به رأی وتوجیه وتأویل نادرست حدیث را دارد بر مشکل می افزاید، زیرا امام مهدی (علیه السلام) در آغاز انقلاب خود با انحرافها وتحریفها وبرداشتهای نادرست از دین ومذهب مبارزه می کند وآیات واحادیث را به همان گونه که هست تفسیر می کند، لیکن آن طبقه به گونه ای دیگر تفسیر می کنند، اینجاست که درگیری آغاز می گردد، وآنان با امام مهدی (علیه السلام) که مبین اسلام ناب وخالص است به مبارزه برمی خیزند.
مشکل دیگری نیز در رویارویی با جریان یاد شده وجود دارد وآن این است که مبارزه در این صحنه با خودی فریب خورده است نه بیگانه ستیز گر. در جامعه های اسلامی که مردم قرآن در دست دارند وبرخی عالم نمایانی وجود دارند که قرآن واحکام آن را دگرگونه تفسیر می کنند، دو مبارزه باید صورت گیرد: نخست تفسیرها وبرداشتهای نادرست روشن گردد وابطال شود، ودست عالمان کج اندیش ووابسته به طاغوتان زمان قطع شود، وسپس احکام اسلام وآیات قرآن درست وخالص تفسیر گردد وبه توده های مردم که دچار بدآموزیهای گسترده قرار گرفته بودند آموزش داده شود. روشن است که پاکسازی ذهنها از رسوبات فکری گذشته - به ویژه که به نام دین وبه صورت ایمان باشد - کاری دشوار است. واین دشواری در آموزش انسانهای خالی الذهن نیست.
بخشی از برنامه های کشتار گسترده وفراگیر امام مهدی (علیه السلام) در جامعه های اسلامی شاید در این ارتباط وبه این علت باشد، که مسلمانان با حربه اسلام انحرافی - که در حقیقت ضد اسلام است - به جنگ با امام برمی خیزند، وامام ناگزیر با قاطعیت با آنان روبرو می شود، وکار آنان را یکسره می کند، در صورتی که از افکار واندیشه های نادرست خویش دست برندارند وحق خالص واسلام ناب وسره را نپذیرند.
ظاهراً احادیثی که درباره امام موعود (علیه السلام) رسیده واز آیین جدید وکتاب جدید وتعالیم جدید سخن گفته شده است، نظر به همین موضوع دارد.(۱۰۶) چون بیگمان قرآن، آیین جاودان الهی است، وامام مهدی (علیه السلام) تحقق بخش اهداف وتعالیم وآرمانهای همین کتاب مقدس است: در چارچوب آن حرکت می کند. جامعه وانسان را به شکل وتراز آن می سازد، در همه احکام اصلی وفرعی از آن الهام می گیرد، وذره ای از حدود آن گام فراتر یا فروتر نمی نهد. امام مهدی (علیه السلام) معلم ومفسر واقعی قرآن است، ودین اسلام آیین اوست، وبرای احیای مجدد تعالیم قرآن واسلام قیام می کند. در این معیارها واصول تردیدی نیست، وبه ضرورت از تعالیم دین شناخته شده است. پس اینکه در احادیثی آمده است که امام موعود (علیه السلام) دارای کتاب جدیدی است وآیین نوعی عرضه می کند، باید در اینگونه تعبیرها نیک نگریسته شود ومقصود از آنها کشف گردد.
بی تردید منظور اینست که اسلام وقرآن که در طول اعصار وقرون، به دست حاکمان بیدادگر وعالمان واپس گرا ودنیا دوست وتوجیه گر کار دنیاداران وزورمداران، دچار انحرافها وپیرایه ها گشته است چون دیگر بار درست وخالص تفسیر شود، چنان انگاشته می شود که کتاب تازه وآیین جدیدی است. امام مهدی (علیه السلام)، در نقش سازنده واحیاگر خویش نسبت به اسلام وقرآن، همه پیرایه ها را می زداید واسلام ناب محمدی وعلوی را از زیر لایه های غلط افکار واندیشه های عالم نمایان دنیاپرست وزورمندان بیباک بیرون می کشد وبه جامعه ومردم عرضه می کند، وبرای تصحیح انحرافهای فکری - که در تعالیم اسلامی پدید آمده است - با توجیه گران قرآن وحدیث درگیر می شود، وآنان را که سالهای متمادی به بدآموزی وتحریف احکام دین پرداخته بودند ونسلها را دچار بدبینی وتردید در مبانی دین خدا ساخته بودند، از دم تیغ می گذارند، وجامعه را از لوث وجودشان پاکسازی می کند، وفساد فکری وفرهنگی را که مانع بزرگ رشد اجتماعات بشری است از میان برمی دارد.
امام علی (علیه السلام):
یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی الهوی، ویعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی.(۱۰۷)
- (چون مهدی در آید)، هواپرستی را به خدا پرستی باز گرداند، پس از آنکه خداپرستی را به هواپرستی باز گردانده باشند. رأیها ونظرها وافکار را به قرآن باز گردانده باشند. رأیها ونظرها وافکار را به قرآن باز گرداند، پس از آنکه قرآن را به رأیها ونظرها وافکار خود باز گردانده باشند.
این کلام امام علی (علیه السلام)، به همین توجیه وتأویلها وبرداشتهای نادرست از قرآن، اشاره دارد که در طول دوران غیبت، در اثر نبودن مفسر واقعی قرآن، جامعه های اسلامی دچار چنین بدآموزیها وتحریفهایی می شوند. امام علی (علیه السلام) پس از این کلام چنین می گوید:
... فیریکم کیف عدل السیرة، ویحیی میت الکتاب والسنة.(۱۰۸)
- ... آنگاه است که مهدی به شما نشان دهد که سیرت عدل کدام است، وزنده کردن کتاب وسنت چیست؟
از این سخن روشن می شود که کتاب وسنت در دوران قبل از ظهور مرده است، با اینکه به ظاهر نامی از آنها برده می شود، واز این معلوم می گردد که مرگ کتاب وسنت به معنای مرگ حاکمیت واقعی کتاب وسنت در زندگی انسان است، ومرگ حاکمیت واقعی کتاب در عدم عدالت است. نبود عدل یعنی موت کتاب وسنت. اگر کتاب وسنت زنده باشد، عدل هست واگر عدل باشد کتاب وسنت نیز زنده است.
امام صادق (علیه السلام):
ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس اشد مما استقبله رسول الله من جهال الجاهلیة، قلت وکیف ذلک؟ قال: ان رسول الله (صلی الله علیه وآله) أتی الناس وهم یعبدون الحجارة والصخور والعیدان والخشب المنحوته، وان قائمنا اذا قام اتی الناس وکلهم یتاول علیه کتاب الله، ویحتج علیه به...(۱۰۹)
- آزاری که قائم به هنگام رستاخیز خویش، از جاهلان آخرالزمان بیند، بسی سخت تر است از آن همه آزار که پیامبر (صلی الله علیه وآله) از مردم جاهلیت دید. راوی می گوید: گفتم این چگونه می شود؟ امام فرمود: پیامبر به میان مردم آمد در حالی که ایشان سنگ وصخره وچوب وتخته های تراشیده شده (بتهای چوبی) را می پرستیدند، وقائم ما که قیام کند مردمان همه از کتاب خدا برای او دلیل می آورند وآیه های قرآن را تأویل وتوجیه می کنند.
با توجه به سخن مشهور پیامبر (صلی الله علیه وآله) که: ما اوذی نبی مثل ما أوذیت هیچ پیامبری مثل من (در راه تبلیغ رسالت الهی) آزار ندید عمق دشواری کار در دوران رستاخیز امام مهدی (علیه السلام) روشن می گردد، ومحور اصلی این دشواری آموزشهای انحرافی وبد تفسیر کردن قرآن وآیین خداست.
امام صادق (علیه السلام):
القائم (علیه السلام) یلقی فی حربه ما لم یلق رسول الله (صلی الله علیه وآله). ان رسول الله أتاهم وهم یعبدون حجارة منقورة وخشباً منحوتة، وان القائم یخرجون علیه فیتأولون علیه کتاب الله ویقاتلونه علیه.(۱۱۰)
- (امام) قائم در جنگ خویش (با مخالفان) به دشواریهایی برمی خورد که پیامبر برخورد نکرد. زیرا پیامبر آمد ومردم بتهای سنگی وچوبهای تراشیده را می پرستیدند (و گرفتار تعالیم انحرافی نبودند)، لیکن قائم (در هنگام رستاخیز خویش) با مردمی روبرو می شود که رویاروی او می ایستند وآیه های کتاب خدا را در برابر او به نظر خود تأویل می کنند، ودر همین راستا با او به نبرد برمی خیزند.
مشکل امام موعود (علیه السلام)، مشکل توده های جاهل ونادانی است که در دوران عمر خود گرفتار بدآموزیهای گسترده در تعالیم دین بوده اند، وبه رهبری وراهنمایی تزویر گران عالم نما، از سر جهل، رویاروی امام ومنجی خویش می ایستند، وبا تحریک مدعیان دروغین علم دین، با امام بر حق به ستیز برمی خیزند، ودرگیری، با حربه تأویل قرآن خواهد بود.(۱۱۱)
کوشش امام ورسالت او تطبیق درست ودقیق تعالیم قرآن بر مسائل حیات بشری ومشخص کردن حد ومرزهای واقعی احکام اسلام است، به گونه ای که توجیه وتأویل بردار نباشد، وراه هر انحراف وتحریف وکژی وبدآموزی را مسدود سازد.
دگروار تفسیر کردن تعالیم اسلامی، منحصر به احکام فرعی وفقهی ومسائل اجتماعی واقتصادی نیست، بلکه اصول دین نیز مشمول این جریان است. می توان گفت که اصول دین به دلیل نفوذ فلسفه ها وجهان بینی بیگانه یونانی وهندی واسکندرانی و... دچار تحریفهایی ریشه گشت، وتفسیر به رأیهایی در مسائل توحید ومعاد صورت گرفت، که براستی توحید ومعاد قرآنی را از محتوای واقعی خود تهی ساخت. از برنامه های آن امام منجی نیز این است که این تحریفها را - در کنار دیگر تحریفها - از دامن قرآن بزداید، وتوحید وعدل ومعاد قرآنی را چنانکه هست ومفهوم واقعی قرآن وحدیثی است عرضه کند، وفلسفه های ساخته فکر بشری وعرفانهای بافته را که در لابلای تعالیم دین جا خورده وبه نام دین باور گشته است، به کنار زند، وشناخت غیر قرآنی را از میان بردارد.

بخش ۶: وحدت عقیدتی ومرامی برای تشکیل جامعه واحد

برای تشکیل جامعه واحد، وامت واحده، یک موضوع ضروری است(۱۱۲) وآن جهان بینی واحد واعتقاد واحد است.
جهان بینی های گوناگون ومتضاد، به طور قطع تفرقه ودوگانگی وناسازگاری اجتماعی پدید می آورد، واز وحدت ویگانگی مردمان مانع می گردد. چون جهان بینی (اعتقاد) زیربنای تفکر اجتماعی وروابط انسانی است. اختلاف در مبانی جهان بینی، موجب ناسازگاری انسان در محیط اجتماعی است. برنامه ریزها ومعیارها در روابط اجتماعی اگر برخاسته از جهانبینی ها ومرامهای متضاد باشد، فعالیتهای انسانی را در همه زمینه ها ناهمگون ومتضاد می سازد، ودر زمینه های اقتصادی، سیاسی، تربیتی و... روشهای گوناگونی را بر جامعه حاکم می کند، واز هر گونه یکسویی ویکسانی مانع می گردد. به این جهت تنوع وچند گانگی در مرامها وایدئولوژیها زمینه ساز اختلافات وتضادها وبرخوردها دشوار در زیست اجتماعی است، ودر این شرایط انتظار وحدت ویگانگی وتشکیل امت واحد، پوچ ونامعقول است.
بنابراین باید جهان بینی واحدی بر جامعه حاکم باشد.(۱۱۳) تا انسجامی پولادین ووحدتی خلل ناپذیر در جامعه پدید گردد. وامت واحد، به معنای واقعی کلمه، تحقق یابد.
بر این اصول، باید برای وحدت عملکرد اجتماعی برنامه یگانه ویکسانی نیز بر جامعه حاکم شود تا وحدت اجتماعی ماندگار وخدشه ناپذیر گردد. از اینرو باید در ایدئولوژی واحدی مسائل اقتصادی جامعه حل شود، وحد وحدود مالکیت مشخص گردد، رابطه کارگر وکارفرما معین شود، ارتباط مالک ومستأجر روشن گردد، رابطه انسان وزمین محدود شود، ارتباط انسان با کار وکالا ومصرف معلوم گردد. ضابطه در نظام تولید وتوزیع محدود ومعین شود. در برنامه ریزیهای فرهنگی وسیاسی و... نیز اصولی یکسان وهمآهنگ در کار باشد. ودر کل این مسائل ودیگر مسائل اجتماعی، راه وروشهای متناسب ویگانه ای مورد عمل قرار گیرد در اینگونه اجتماعی، یگانگی ووحدت اصولی وزیربنایی تحقق می یابد، وبرخورد منافع ودیگر برخوردها وناسازگاریهای اجتماعی به حداقل ممکن می رسد.
در دوران ظهور وروزگار دولت عدل بنیاد مهدوی (علیه السلام)، جهان بینی واحدی بر جهان حاکم می گردد، وراه وروش وبرنامه ها نیز یکی است. ویکپارچگی ویگانگی واقعی در عقیده ومرام پدید می آید. ومردمان همه یکدل ویک زبان به سوی سعادت وصلاح حرکت می کنند. ناسازگاری ودوگانگی در اندیشه ها وعقیده ها نیست، چنانکه در راه وروشهای اجتماعی نیز اختلاف وچندگانگی دیده نمی شود.
امام مهدی (علیه السلام)، با این اصل اساسی وزیربنایی در ساختن جامعه یگانه بشری به توفیقی بزرگ وبی مانند دست می یابد، وهمه علل وعوامل ناسازگاری وبرخورد ودرگیری را نفی می کند، وتضادها وکشمکشهای اجتماعی را که خاستگاه اصلی آن در اختلاف عقیدتی ومرامی جامعه نهفته است از بن بر می آورد، وبا عرضه جهان بینی وایدئولوژی واحدی - که آثار آن در عینیت وعمل برای همگان آشکار وملموس گردد - راه هر گونه اختلافی را می بندد. بویژه اگر دورانهایی پیش بیاید (چنانچه پیش آمده است)، که انسانها از همه ایدئولوژی های بشری مأیوس گردند، وکارآیی آنها در عمل هیچ باشد، وبروشنی ناتوانی آنها در سامان دادن به جامعه وانسان آشکار گردد.
این چنین وحدت ویگانگی در عقیده ومرام وجهان بینی وایدئولوژی به صورتی گسترده وفراگیر، که در سراسر آبادیهای گیتی گسترش یابد وهمه جا را در فروغ خود روشن کند تاکنون پیش نیامده است. وحدتهایی در بخشهایی از جهان - در گذشته وحال - دیده شده است که بر اساس برخی از مرامها وجهان بینیها ملت این امتی را تاحدودی ودر چهارچوبهایی یگانه ویکپارچه ساخته است، ودر دوره هایی کوتاه مردمانی را گرد همه آورده است، ولیکن آنها وحدتهایی عمیق وپایدار نبوده است چون آن جهان بینیها وایدئولوژیها، محتوایی حقیقی ومطابق با قانون جاودان حق وعدل نبوده است، وصلاح وسعادت مادی ومعنوی انسانها را پدید نیاورده است. از این رو دیری نپاییده است وتضادها ودرگیریهایی مرئی ونامرئی اساس آنها را بر همه زده وروزگار آنها را به سر آورده است.
امام مهدی (علیه السلام)، که مصلحتی حقیقی است، وراه وروش او بر قانون جاویدان حق وعدل استوار است، وبا فطرت وسرشت انسانها هماهنگ وسازگار است، وحدتی واقعی را بر اساس اصول توحید وایدئولوژی اسلامی پی می ریزد، وهمه انسانها را در زیر شعار یگانه ودین واحد گرد می آورد.
امام علی (علیه السلام):
یا مالک بن حمزه! کیف انت اذا اختلفت الشیعه... فقلت یا امیر المومنین، ما عند ذلک من خیر؟ قال: الخیر کله عند ذلک. یا مالک عند ذلک یقوم قائمنا... ثم یجمعهم علی امر واحد.(۱۱۴)
- ای مالک بن حمزه! چگونه خواهی بود هنگامی که شیعه اختلاف کنند، (و به جان هم بیفتد...)
گفتم: یا امیرالمومنین در این دوره خیری نیست. امام فرمود: تمام نیکی در این روزگار است. ای مالک، در این زمان قائم ما قیام کند وهمه را بر (محور) یک مرام وعقیده گرد آورد.
رفع اختلافها در زمان ظهور، در همه مسائل ومشکلات صورت می گیرد. از مسائل اختلافی ومهم درباره مبدأ ومعاد، ومسائل اقتصاد ومالکیت وعدالت، تا مسائل کوچک وریز در روابط فردی وروزمره زندگی. مسائلی که هر ساعت وهر روز در متن زندگی پیش می آید وچهار چوب واحدی ندارد، ومعیاری برای آنها نیست، وهر کس در راه وعمل خویش شیوه وروشی را انتخاب می کند، وموجب ناسازگاری وبرخوردهای اجتماعی می گردد.
امام حسین (علیه السلام):
لا یکون الامر الذی تنتظرونه حتی ییرأ بعضکم من بعض، ویتفل بعضکم فی وجوه بعض، ویشهد بعضکم علی بعض بالکفر، ویلعن بعضکم بعضاً. فقلت له: ما فی ذلک الزمان من خیر؟ فقال الحسین (علیه السلام): الخیر کله فی ذلک الزمان، یقوم قائمنا، ویدفع ذلک کله.(۱۱۵)
- امری (ظهور وفرجی) را که انتظار دارید، تحقق نخواهد یافت تا آن هنگام که از یکدیگر بیزاری جویید، وتف به روی یکدیگر بیندازید، وبرخی از شما برخی دیگر را کافر خواند، وبعضی بعضی دیگر را نفرین ولعن کند. گفتم: در این روزگار خیری نیست؟ حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمود: تمام خیر در این روزگار است، چون قائم قیام می کند، وهمه (این اختلافها) را از میان بر می دارد.
اختلاف وبرخوردهای ناهنجار در جامعه های مذهبی، بویژه اسلامی، دشوارتر است، زیرا که همراه با تکفیر وتفسیق است، ویا ابزار دین صورت می گیرد، هر گروه وعده ای از دین برداشتهایی دارند واز افکاری پیروی می کنند، وبا پندار محدود وبسته خویش آنها را دین خدا می دانند، وبا کسان دیگری که افکار واندیشه ها وبرداشتهای دیگری دارند درگیر می شوند، ویکدیگر را تکفیر می کنند، وهر گروه، گروه دیگر را مخالف ومنکر دین خدا می شمارد. واین چگونگی موجب از هم پاشیدگی عمیق اجتماعی می گردد، وجامعه مؤمنان را دچار تضادهای فراوانی می سازد. این تضادها وبرداشتهای ناهمگون ومتضاد، به دست خدایی امام منجی، از میان می رود وبرداشتها وشرح وتفسیرهای منسجم وهماهنگ ویکسانی از دین خدا وآیین اسلام عرضه می گردد، وجامعه را از گرداب کشنده اختلافات عقیدتی ومرامی می رهاند، واز سرگردانی تفسیرها وبرداشتهای متضاد رهایی می بخشد.
امام صادق (علیه السلام):
فوالله یا مفضل! لیرفع علی الملل والأدیان الاختلاف، ویکون الدین کله واحداً....(۱۱۶)
- ... مفضل! (امام قائم (علیه السلام)) از میان ملتها وآیینها اختلاف را بر میدارد، ویک دین به همه حاکم می گردد....
امام مهدی (علیه السلام) که در آموزش منسجم وهماهنگ خود، جامعه را به انسجام ویگانگی رهنمون می شود، دستیاران وکارگزارانی ندارد که هر کدام به شیوه ای دین خدا را تفسیر کنند، وکارها را به تفرقه وتضاد بکشانند، ومردمان را به حیرت وسردرگمی دچار سازند، بلکه کارگزاران ومجریان امور، در جامعه الهی مهدوی (علیه السلام) نیز در مسائل اصلی وفرعی، در پرتو تعالیم امام خویش، به شناختی دست می یابند که هیچ اشتباه واختلافی در آن نیست، آنان راه وروش دین خدا وامام بزرگ خویش را یکدست ویکسان ومنسجم تبیین می کنند، وهم رأی وهماهنگ به نشر تعالیم اسلامی وبرنامه ریزی وساختن جامعه وانسان می پردازند.
امام صادق (علیه السلام):
ابوبصیر: جعلت فداک لیس علی الارض یومئذ مؤمن غیرهم (اصحاب المهدی)؟ قال: بلی ولکن هذه التی یخرج الله فیها القائم، وهم النجیاء والقضاة والحکام والفقهاء فی الدین، یمسح الله بطونهم وظهورهم، فلا یشتبه علیهم حکم.(۱۱۷)
- ابوبصیر گوید: به امام صادق گفتم: فدایت گردم در آن روزگار (روزگار ظهور) مؤمنانی جز یاران مهدی (علیه السلام) وجود ندارند؟ امام فرمود: آری مؤمنانی جز آنان هستند، لیکن آن گروه که قائم هنگامی که قیام می کند با او کار می کنند، نجیبان وقاضیان وحکم گزاران وفقیهان ودین شناسانی هستند که مسحه (و برکت) الهی یافته اند، به گونه ای که هیچ حکمی بر آنان اشتباه نمی شود.
این حدیث، به تعالیم الهی امام مهدی (علیه السلام) نظر دارد، که به شاگردان خویش می آموزد، وآنان را در مسائل پیچیده حیات بشری وپاسخ اسلامی به آنها، یاری میدهد، واندیشه هاشان را بارور می سازد تا با نوری الهی توان یابند که در مشکلات ودشواریهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تربیتی، اجتماعی، خانوادگی، فردی و... نظر بدهند، هم قانون خدا وآیین سره وخالص اسلام را بیان کنند، وهم یک جهت ویک سو راهنما وراهگشای اجتماعات بشری گردند.
در پرتو تعالیم چنین امام، وچنین یارانی، دوران تضادها وبرداشتهای ناسازگار از دین، وتفسیرهای گوناگون ومتضاد از احکام خدا سپری می گردد، ودر برابر این تعالیم خالص اسلامی وقرآنی، دیگر ایدئولوژیهای بشری از هر نوع وهر سوی عالم رنگ می بازد وبی اصالت می گردد. وهمه مدعیان فکر وفرهنگ ومرام در می مانند وناتوان می گردند. وسرانجام همه انسانها پس از دوران توان سوز وسراسر اندوه حیرت وگمراهی وسرگردانی وتاریکی ونادانی - بویژه نسبت به مسائل اصلی حیات بشری - به سپیده دم سعادت ودانایی می رسند، وبه زلال تعالیم مهدوی دست می یابند، وپذیرای آنها می کردند. وحدت واقعی ویکپارچگی درونی وعقیدتی ومرامی در جامعه ها پدید می آید، وجهان بینی وایدئولوژی واحدی بر سراسر آبادیها حاکم می گردد.

بخش ۷: رفاه اقتصادی (ومعیشتی)

از برنامه ها واقدامهای امام مهدی (علیه السلام) پدید آوردن رفاه در کل جامعه بشری است. در آن دوران طبق ترسیم آیات واحادیث، جامعه بشری واحدی تشکیل می گردد که مانند خانواده ای زندگی کنند، ومسئله ناهنجار جوامع پیشرفته وابر قدرت، وجامعه های در حال رشد، وجامعه های عقب مانده ومحروم، از میان می رود(۱۱۸) وبشریت بطور کلی به رفاه اقتصادی وبی نیازی دست می یابد، وهمین چگونگی زمینه اساسی رشد وتعالی معنوی وفکری انسان را می سازد.
طبق تحقیقات کارشناسان ومتخصصان،(۱۱۹) بخش عظیم ومهمی از مسائل عقب ماندگی ووابستگی وکمبود مواد غذایی ومعیشتی (اگر نگوییم تمام آن) به دو عامل بستگی دارد، واین هر دو عامل با هم در ارتباطند:
۱. نظام اقتصادی حاکم بر جهان.
۲. نظام سیاسی حاکم بر جامعه.
۱ - نظام اقتصادی حاکم بر میان، یعنی نظام وسیستمی که قدرتهای اقتصادی جهان در کشورهای استعماگر پدید آورده اند، وهدف وآرمان آنها دستیابی به قدرت اقتصادی روز افزون وسلطه بر منابع ثروت جهان است. این قدرتهای سلطه گر، با برنامه ریزیهای دقیق خود، مانع هر گونه استقلال، خود کفایی ورشد تولید وپیشرفت اقتصادی در کشورهای عقب نگه داشته شده اند. این قدرتها از راههای گوناگون وشیوه های تبلیغی وبرنامه ریزیهای گسترده وعمیق، در سایه سلطه نظامی وسیاسی وفرهنگی، آزادی فکر وعمل را از آحاد مردم در جهان سوم می گیرند، وروشها وشیوه هایی در همه مسائل زندگی من جمله در تولید ومصرف تکنولوژی وفرهنگ وراههای معیشت، بر آنان تحمیل می کنند که به سود سرمایه داران بزرگ وسلطه بیشتر جهان پیشرفته است. در سایه این سلب فکر وسلب شخصیت وسلب آزادی وآزاد فکری، پدیده عقب ماندگی ونیازمندی تحقق می یابد، وخود کفایی وخودیابی واعتماد به نفی می میرد، ووابستگی روز به روز در اعماق اجتماعات وعقب مانده گسترش می یابد. از این رو، صاحب نظران مسائل اقتصادی - اجتماعی می گویند: کمک به کشورهای عقب مانده(۱۲۰) تنها در این است که آنها را به خودشان واگذارند.(۱۲۱)
۲ - نظام سیاسی حاکم بر کشورها نیز نوعاً عامل ودست نشانده قدرتهای جهانی هستند، همواره به زیان ملتهای خود گام بر میدارند، وبرای کسب هر گونه فکر واندیشه از مردم ونفی حس خودشناسی وخودیابی در مردم خویش می کوشند، وجریانهای فکری وفنی فرمایشی را در میان ملت خویش نشر می دهند، وبا رسانه ها وابزارهای تبلیغاتی هرگونه استقلال فرهنگی واقتصادی را از جامعه سلب می کنند، وتوده ها را برده وار به اسارت وپیروی کور کورانه وا می دارند.
در نتیجه این دو جریان مسلط وحاکم - یکی بیگانه ودیگری خودی - نخستین موضوعی که صدمه می بیند ویا به کلی نفی میگردد، اصالت فکر وفرهنگ خودی وحس اعتماد به نفس وبازیابی وباز شناسایی نیروهای نهفته در دورن خود وجامعه خودی است.
در رستاخیز ظهور امام منجی (علیه السلام)، این بندها ودامها از سر راه برداشته می شود، وعوامل سلطه بر فکر وفرهنگ واقتصاد وسیاست جهان وکشورها نابود می گردد. وانسانها آزاد می شوند، وبا هدایت آن امام بخود می آیند ودیگر بار خویشتن خویش را باز می یابند وباز می شناسد، وآزادانه فکر می کنند، وراههای تحمیلی وتبلیغی را از راه اصلی ودرست جدا می سازند. واین است آزادی وآزادگی واقعی، آزادیی که در سراسر دنیای کنونی تنها واژه آن وجود دارد واز محتوا ومفهوم آن خبری نیست.
در دنیایی که تقسیم بندی جهانی با معیارهای ظالمانه صورت می گیرد، وامتهای ضعیف، به حال خود واگذار نمی شوند، واز راههای مرئی ونامرئی در شبکه های پیچیده نظامهای سلطه وسرمایه داری جهان گرفتار می آیند، سخن از آزادی واقعی وآزاد فکری، بازی با کلمات است. وگفتگو بر سر استقلال اقتصادی وانتخاب شیوه وراه زندگی ومعیشت ودستیابی به رفاه وبسندگی بیهوده است. زیرا در چنین شرایطی، بخشهای عظیمی از بشریت مواد لازم زندگی را در اختیار ندارند ودچار کمبود وفقرند، وبخشهای دیگر نیز طبق الگوها ومعیارهایی که سرمایه داران وتولید کنندگان بزرگ بر جامعه تحمیل می کنند پایه زندگی کنند، واز مواد وکالاها بهره گیرند، وخود قدرت اختیار وانتخاب ندارند.
از این رو در رستاخیز امام مهدی (علیه السلام)، انسان در آغوش آزادی به معنای واقعی کلمه می آرامد، ودر پرتو این آزادی همه بندها وزنجیرهایی را که بر پایش نهاده اند می گسلد، واسارت در بند نظامهایی که جهان را به دو بخش پیشرفته وعقب مانده تقسیم کرده اند از میان می رود، وپدیده شوم فقر ونیاز نیز نفی می گردد، ورفاه اقتصادی در پرتو چنین معیارهایی به جامعه وافراد داده می شود. تردیدی نیست که بدترین وناهنجارترین اسارت برای بشریت، فقر ونیاز روزانه به غذا، لباس، مسکن، دارو ودیگر لوازم زندگی است. این اسارت برای انسان لحظه ای آسایش وفراغت باقی انسان را در اندیشه سیر کردن شکم وپوشاندن بدن ودست یابی به سایبان وبهبودی از درد وبیماری و... فرو می برد، وفرصتی باقی نمی گذارد تا به مفاهیم بالا وبرتر زندگی بیندیشد، وپایگاه انسانی خود را درک کند، واز عروج وتکامل نوع انسان سخن بگوید.
در دوران رفاه اقتصادی ورفع همه نیازها، آدمی از این بردگی واسارت هستی سوز رهایی می یابد، واز بند مشکلات آن آزاد می گردد، وبه مسائل متعالی وبرتر وتکامل ورشد وصعود می اندیشد ودر آن راستا گام بر می دارد.
احادیث درباره رفاه اقتصادی دوران ظهور بسیار است، وشاید از جمله مسائلی باشد که بیشترین تأکید بر آن شده است. واین اهمیت موضوع ونقش آن را در ساختن جامعه سالم قرآنی می رساند، وشاید پس از اصل عدالت دومین موضوعی باشد که در آن دوران در جامعه ها پدید می آید. واین هر دو با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارند، زیرا که اجرای دقیق عدالت برای از میان بردن روابط ظالمانه وغاصبانه آکل ومأکولی است تا اقویا حق ضعیفان را نخورند وآنان را محروم نسازند. بنابراین، رفاه اقتصادی برای همه، با اجرای اصل عدالت اجتماعی وبر پایی قسط قرآنی امکان پذیر است، بلکه رفاه وبی نیازی از میوه های درخت تناور عدل است، وامام با تحقق بخشیدن به اصول دادگری وعدالت اجتماعی، همگان را به زندگی درست وسامان یافته می رساند.
امام صادق (علیه السلام):
... ان الناس یستغنون اذا عدل بینهم....(۱۲۲)
- .... مردمان بی نیاز می گردند آنگاه که عدالت میانشان حاکم باشد....
امام کاظم (علیه السلام):
ان الله لم یترک شیئاً من صنوف الاموال الا وقد قسمه، واعطی کل ذی حق حقه، الخاصه والعامه، والفقراء والمساکین، وکل صنف من صنوف الناس... فقال: لو عدل فی الناس لاستغنوا...(۱۲۳)
- خداوند همه ثروتها را (از همه منابع در آمد) میان مردم تقسیم کرده است، وبه هر کس حقش را داده است: کارگزاران وتوده مردم وبینوایان وتهیدستان وهر گروهی از گروههای مردم. سپس امام گفت: اگر عدالت اجتماعی برقرار شده بود همه مردم بی نیاز شده بودند....
بنابراین در سایه عدالت است که به رفاه اقتصادی وبی نیازی مادی می توان دست یافت.
همچنین از نظر تعالیم اسلامی، حاکمیت اگر درست واسلامی باشد وبرنامه ها ومجریانی قرآنی واسلامی به کار گمارده شوند، محرومیت ونیازمندی در جامعه باقی نمی ماند، زیرا که اصول عدل وحق اجرا می گردد، ودر پرتو آن اجرای اصول، همه مردم به رفاه وبی نیازی می رسند.
امام علی (علیه السلام):
اما والذی فلق الحبه، وبرا النسمه، او اقتبستم من معدنه، وادخرتم الخیر من موضعه، واخذتم الطریق من وضحه، وسلکتم من الحق نهجه، لنهجت بکم السبل، وبدت لکم الاعلام، واضاء لکم الاسلام، واکلتم رغداً، وما عال فیکم عائل، ولاظلم منکم مسلم ولامعاهد....(۱۲۴)
- سوگند به خدایی که دانه را (در دل خاک) بشکافت، وآدمیان را آفرید، اگر علم را از معدن آن اقتباس کرده بودید، وخیر را از جایگاه آن خواستار شده بودید، واز میان راه به رفتن پرداخته بودید، وراه حق را از طریق روشن آن پیموده بودید، راههای شما هموار می گشت، ونشانه های هدایتگر پدید می آمد، وفروغ اسلام شما را فرا می گرفت، وبه فراوانی غذا می خوردید، ودیگر هیچ عائله مندی بی هزینه نمی ماند، وبر هیچ مسلمان وغیر مسلمانی ستم نمی رفت.
در پرتو حاکمیت قرآنی ومحمدی (صلی الله علیه وآله) وعلوی (علیه السلام) امام مهدی (علیه السلام)، وبا اجرای اصل عدالت اجتماعی که سیره انکارناپذیر آن امام بزرگ است، تمام نابسامانیها سامان می یابد، ونیازها برآورده می گردد، ورفاه اقتصادی وآسایش معیشتی بر تمام بخشها وزوایای زندگی خانواده بشری پرتو می افکند.
با اینکه موضوع رفاه اقتصادی از شاخ وبرگهای عدالت اجتماعی است، در احادیث جداگانه مطرح گردیده است. واین اهمیت موضوع را آشکار می سازد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
یکون فی امتی المهدی... یتنعم امتی فی زمانه نعیماً لم یتتعموا مثله قط، البر والفاجر، یرسل السماء علیهم مدراراً، ولاتدخر الارض شیئاً من نباتها.(۱۲۵)
- در امت من مهدی قیام کند.... ودر زمان او مردم به نعمتهایی دست می یابند که در هیچ زمانی دست نیافته باشند.(همه) نیکوکار وبدکار.
آسمان بر آنان ببارد وزمین چیزی از روییدنیهای خود را پنهان ندارد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
یکون فی امتی المهدی.... والمال یومئذ کدوس، یقوم الرجل فیقول: یا مهدی اعطنی، فیقول: خذ.(۱۲۶)
- ... در زمان مهدی (علیه السلام)... مال همی خرمن شود. هر کس نزد مهدی آید وگوید: به من مالی ده!، مهدی بیدرنگ بگوید: بگیر.
امام علی (علیه السلام):
واعلموا انکم ان اتبعتم طالع المشرق سلک بکم منهاج الرسول... وکفیتم مؤونه الطلب والتعسف، ونبذتم الثقل الفادح عن الاعناق....(۱۲۷)
- ... بدانید اگر شما از قیامگر مشرق (امام مهدی (علیه السلام)) پیروی کنید، شما را به آیین پیامبر در آورد... تا از رنج طلب وظلم (در راه دستیابی به امور زندگی) آسوده شوید، وبار سنگین (زندگی) را از شانه هاتان بر زمین نهید...
رفاه تا این پایه وتأمین سطح زندگی تا این سطح، آرمانی است الهی که به دست مبشر راستین عدل وانصاف وسعادت آسایش، امام مهدی (علیه السلام)، به پیدایی آید.
امام علی (علیه السلام):
ثم یقبل الی الکوفه فیکون منزله بها، فلا یترک عبداً مسلماً الا اشتراه واعتقه، ولا غارماً الا قضی دینه، ولا مظلمه لاحد من الناس الا ردها، ولا یقتل منهم عبد الا ادی ثمنه، دیه مسلمه الی اهلها، ولا یقتل قتیل الا قضی عنه دینه والحق عیاله فی العطاء، حتی یملاً الارض قسطاً وعدلاً....(۱۲۸)
...سپس (امام مهدی عج) به کوفه، در آید، ودر آنجا مسکن گزیند، وهر برده مسلمانی را (در صورتی که باقیمانده باشد) بخرد وآزاد کند ودین بدهکاران را بپردازد، ومظلمه ها وحقهایی که بر گردن کسان است (به صاحبان حق) باز گرداند، کسی کشته نشود مگر این که بهای آن را (که دیه است) به صاحبانش تسلیم کند، وآن کس که کشته شد بدهیش را بپردازد، و(زندگی) خانواده او را تأمین کند، تا سراسر زمین را از عدل وداد بیآکند...
تأمین زندگی ورفاه تا این پایه است که اگر از مسلمانان کسی هنوز در بردگی مانده بود به دست امام خریده می شود وآزاد می گردد. اگر کسی بدهکاری داشت بدهی او پرداخت می شود. هر کس حقی وحقوقی از دیگران بر گردن داشت رد می شود. اگر بنده ای قصاص شد دیه او به صاحبش پرداخت. هر کس به دلیل جرمی به اعدام محکوم شد بدهکاریهای او پرداخت می شود، پس از اعدام وی زندگی خانواده اش همسان وهم سطح دیگر مردم تأمین می گردد. واینها همه برای اجرای عدالت دقیق در سراسر آبادیهای زمین است. یعنی عدالت در آن دوران چنین مفهومی عمیق وگسترده وانسانی دارد، که هر مشکل وناهنجاری وگرفتاری را بر طرف می سازد.
امام باقر (علیه السلام):
ویعطی الناس عطایا مرتین فی السنة ویرزقهم فی الشهر رزقین... حتی لاتری محتاجاً الی الزکاة ویجبئی أصحاب الزکاة بزاکاتهم الی المحاویج من شیعته فلا یقبلونها، فیصرونها ویدورن فی دروهم، فیخرجون الیهم، فیقولون: لاحاجُة لنا فی دراهمکم...فیعطی عطاء لم یعطه احد قبله.(۱۲۹)
- (امام مهدی (علیه السلام)، در سال دوبار به مردم مال ببخشید ودر ماه دوبار امور معیشت بدانان دهد... تا نیازمندی به زکات باقی نماند. وصاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان آورند، وایشان نپذیرند. وپس آنان زکات خویش در کیسه هایی نهند ودر اطراف خانه ها بگردند (برای دستیابی به محتاجی)، ومردم بیرون آیند وگویند:
ما را نیازی به پول شما نیست... پس دست به بخشش گشاید، چنانکه تا آن روز کسی آنچنان بخشش اموال نکرده باشد.
امام صادق (علیه السلام):
ان قائمنا اذا قام اشرقت الأرض بنور ربها... ویطلب الرجل منکم من یصله بماله ویأخذ منه زکاتة، فلا یجد أحداً یقبل منه ذلک وأستغفی الناس بما رزقهم الله من فضله.(۱۳۰)
هنگام رستاخیر قائم ما زمین با نور خدایی بدرخشد... وشما به جستجوی اشخاصی بر می آیید که مال یا زکات بگیرند، وکسی را نمی یابید که از شما قبول کند، ومردمان همه به فضل الهی بی نیاز می گردند.
سطح زندگی در این حد بسیار متعالی وآرمانی ورفاه اقتصادی تا این پایه، در دنیای سراسر ظلم وجامعه های طبقاتی وسرشار از تضاد بر سر منافع وبا روابط ظالمانه استثماری برای ما، قابل درک نیست، لیکن وعده خدا است وتحقق خواهد یافت.
آیا چنین هدفی با این بزرگی وعالم گستری، با شیوه های اخلاقی وپند وموعظه پدید می آید، یا امام مهدی (علیه السلام) تنها با اعجاز وقدرت معنوی این چگونگیها را در زمین پدید می آورد؟ یا شیوه های وروشهایی ویژه برای رشد ثروت وتولید کافی کالاها به کار می برد که تاکنون نبوده است؟
روشن است که ایجاد رفاه اقتصادی در این حد وبرای یکایک افراد خانواده بشری، کاری بزرگ ومشکلی بسیار عظیم است، وبه دشواری می توان تصور کرد که در آن روزگار چه مسائل وعواملی پدید می آید که چنین زیستی نصیب انسانها می گردد.
با مطالعه در وضعیت زندگی کنونی بشر وبا بررسی دقیق منابع طبیعی وذخایر موجود در زمین ومحاسبه استعداد انسان ومحاسبه مقدار مصرف زائد ومسرفانه وتجملی در اجتماعات مختلف بشری به سه اصل دست می یابیم:
۱. منابع طبیعی وذخایر زمین این استعداد را دارد که پاسخگوی مجموعه نیازهای انسانها باشد (در هر مقوله از مقولاتی که در زندگی بدانها نیازی هست)، وکمبودها را برطرف سازد وآدمیان را به رفاه وآسایش وتأمین معاش برساند.
۲. محاسبه مقدار مصرف تجملی ومسرفانه اجتماعات بشری(۱۳۱) روشن می سازد که اگر این اسرافکاریها وشادخواریها به صورتی درست واصولی مهار گردد، وبا انضباط وقانونی سازش ناپذیر جلو عیاشی وریخت وپاشهای زاید گروه اشراف رفاه طلب وشادخوار گرفته شود، نیازهای کل بشریت برآورده می شود وزندگی همگان در روی زمین تأمین می شود.
۳. با بررسی استعداد خلاق وهوش مبتکر انسانی، روشن می شود که انسانها می توانند در پرتو پیشرفت دانشها، به فور مولها واصول تازه ای دست یابند که معاش آنان بهتر تأمین شود، ونیازها وخواسته ها بیشتر بر آورده گردد، ورفاه وآسایشی عمومی وهمگانی پدید آید. با توجه به این سه محور، امکان پدید آمدن دوران رفاه مطلق وتأمین زندگی در سطحی متعالی برای همه مردم روی زمین، روشن می گردد. در این بخش از این رساله، به بررسی برخی از علل وعواملی می پردازیم که ممکن است در رستاخیز قیام وانقلاب امام مهدی عج به کار گرفته شود، وبا تکیه بر آنها بودجه ومواد ومنابع عظیم وکلان برای چنین اقدامی عظیم تأمین گردد، ودر فروغ آن زندگی بشریت سامانی در خور یابد:
۱. برقراری عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی به معنای تعادل وتوازن در کلیه جریانهای اقتصادی جامعه است، ونظام تولید وتوزیع مصرف را در بر می گیرد. عدالت به این معنا، اگر گستره ای جهانی یابد ودقیق وبی استثنا حدود آن مشخص شود ودرست اجرا گردد. تعادل وتوازنی در کل جامعه بشری پدید می آورد که آرمان همه عدالتخواهان الهی وبشری بوده است. در پرتو چنین عدالتی، فاصله های اقتصادی به معنای اسراف وتکاثر در بخشهایی وکمبود ومحرومیت در بخشهای فراوان دیگر ریشه کن می گردد. وچنانکه در بخش نخست(۱۳۲) دیدیم، اجرای اصل عدالت موجب بی نیازی همگان است.
۲. اجرای اصل مساوات
رعایت قاطع اصل مساوات نیز موجب تعدیل ثروتها وبرابری در توزیع کالاها ومواد مورد نیاز همه مردم است، واز تراکم وذخیره سازی وکنز واسرافکاری نزد طبقات وگروههایی مانع می گردد، وزمینه های اصلی کمبود ونیازمندی را بر طرف می سازد.
در فصل بعد روشن خواهد شد که با اجرای اصل مساوات نیازها بر آورده می گردد، ومحتاج وتهیدست باقی نمی ماند. در این باره چنین تعالیمی بر می خوریم: ویسوی بین الناس حتی لاتری محتاجاً الی الزکاة:(۱۳۳) (امام مهدی (علیه السلام)) میان مردم (در تقسیم اموال) به مساوات رفتار می کند به طوری که دیگر نیازمند ومحتاجی یافت نمی شود.
واین همان سطح متعالی زندگی ورفاه عمومی است که زکات مورد مصرف نداشته باشد، وهمه چیز به همه مردم برسد. این موضوع در اصل مساوات روشن خواهد گشت.
۳. عمران وآبادی زمین
عمران وآبادی زمین، وبهره برداری از امکانات آن تا سر حد امکان، از دیگر اقدامات امام است. این کار، در دوران پیش از ظهور با همه پیشرفت علوم وتکنولوژی در همه زمینه ها بطور کامل انجام نشده است. طبق نظر متخصصان، بسیاری از زمینها قابل عمران وآبادی وکشاورزی وتولید است، بسیاری از آبها دارای استعداد ذخیره شدن وبهره برداری است، وبسیاری از مناطق زمین متروک ورها شده مانده است، وبسیاری از مناطق به علت نفوذ سیاستهای استعماری وایجاد وابستگی ومحرومیت بطور کامل از آنها بهره برداری نمی شود، وسیستمهای تولید وکشاورزیی بر آنها تحمیل می گردد که به سود طبقات محروم نیست، بلکه برای کشورهای سلطه طلب سودمند است.
این موضوع نیز از نظر متخصصان وآمار گیران ثابت است که زمین استعداد اداره وتأمین چند برابر جمعیت کنونی را دارد به سه شرط:
الف - از همه امکانات بهره برداری شود.
ب - از اسرافکاری وشادخواری وکامروایی فزون از حد گروههایی اندک مانع گردند.
ج - تکنیکهای دقیق علمی وفنی ومتناسب با محیط وسرزمین ها به کار رود.
۴ - پیشرفت فنون
چنانکه در فصل تکامل علم وعقل در دوران ظهور خواهیم گفت، علم ودانش بشر در رستاخیز امام مهدی (علیه السلام) به تکامل نهایی می رسد، وامام با برنامه ریزیهای دقیق که از دانش بیکران الهی او برخاسته است، همه مناطق زمین را آباد می کند، وبرای تأمین زندگی وایجاد رفاه همگانی راه وروشهایی را عرضه می کند که آن روز برای بشر ناشناخته بوده است. با توجه به اینکه راه اصلی رشد تولید وخود کفایی، بهره برداری از علوم وفنون وتخصصهای ویژه وطرحها وبرنامه های ماهرانه است.
علوم وفنون بشری در رستاخیز ظهور با علوم وفنون در دوران پیش از ظهور قابل مقایسه نیست، از این رو، پیشرفتها ورشد تولید وسرمایه در آن دوران با هیچ دوره دیگر همانند نیست. امام مهدی (علیه السلام) در همه زمینه ها به دانش بشر تکامل می بخشد. وچنانکه در علوم الهی وماورای طبیعی همه اشتباهات وجهلهای بشری را بر طرف می سازد ومعیارهای درست در شناخت مبدأ ومعاد را به انسان می دهد، در علوم مادی وتکنیکهای رشد اقتصادی وسامانیابی زیست فیزیکی نیز راه وروشهایی شگفت آور به انسانیت عرضه می کند، وبا شیوه های بسیار دقیق، نظام تولید وبهره برداری از منابع طبیعی را رشدی توصیف ناپذیر می بخشد وبدینگونه مشکل کمبودها ونارساییها را بکلی برطرف می کند.
فاصله پیشرفت علمی وعقلانی ووضع دانش انسان در آن دوره با وضع کنونی، بسی افزونتر است از فاصله دانش امروز بشری با دورانهای گذشته تاریخ.
۵ - بارانهای مفید وپیاپی
از علل وعوامل مهم واساسی رشد تولید، بویژه در بخش کشاورزی - که مادر تولید در بخشهای دیگر است - نزولات آسمانی وبارانهای مناسب وبه موقع است. طبق تعالیم قرآن واحادیث پارسایی ونیکوکاری واحسان وبخصوص دادگری موجب نزول رحمتهایی الهی ووفور نزولات آسمانی است(۱۳۴) وگناه بویژه ظلم در روابط انسانی موجب خشکسالی ومحرومیت از رحمت الهی وقلت نزولات است. در دوران ظهور چون نیکی واحسان وعدل وانصاف بر سراسر گیتی پرتو می افکند، وروابط انسانی بر اصل عدل وانصاف استوار می گردد، ومردمان همه به نیکی ونیکوکاری وپارسایی می گرایند، وظلم وستم را یک سو می نهند، از این رو، شایسته فضل بیشتر ورحمت بیشتر می گردند، وبارش بارانهای مناسب وبه موقع سبب رشدی وصف ناپذیر در تولید خواهد گشت وبسیاری از مشکلات وکمبودها ونیازمندیها را برطرف خواهد ساخت.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
...یتنعم امتی فی زمن المهدی عج نعمة لم یتنعموا قبلها قط یرسل السماء علیهم مدراراً ولا تدع الارض شیئاً من نباتها الا اخرجته...(۱۳۵)
- ... امت من در زمان (رستاخیز) مهدی (علیه السلام) به نعمتهایی دست یابند که پیش از آن ودر هیچ دوره ای دست نیافته بودند. در آن روزگار، آسمان باران فراوان دهد، وزمین هیچ روییدنی را در دل خود نگاه ندارد...
چون مردمان به تقوا وپارسایی روی می آورند، خداوند برکات وبارانها را فرو می فرستد وخشکی وکم آبی در مناطق بسیاری بر طرف می شود؛ واین وعده الهی که درباره جامعه تقوا پیشگان مژده داده است آشکار می گردد:
فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً. یرسل السماء علیکم مدراراً ویمددکم بأموال وبنین ویجعل لکم جنات ویجعل لکم أنهاراً(۱۳۶) سپس گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزنده است. تا از آسمان برایتان پی در پی باران فرستد. وشما را به اموال وفرزندان مدد کند. وبرایتان بستانها ونهرها بیافریند.
امام علی (علیه السلام):
...و لو قد اقام قائمنا لانزلت السماء قطرها، ولاخرجت الارض نباتها...حتی تمشی المرأة بین العراق الی الشام لا تضع قدمیها الا علی النبات..(۱۳۷)
- ... چون قائم قیام کند، آسمان - چنانکه باید - باران بارد وزمین گیاه رویاند... به گونه ای که زن، از عراق در آید وتا شام برود وجز بر زمینهای سر سبز گام ننهد...
۶ - برنامه ریزی درست واز یک نقطه
چنانکه در آغاز این فصل یادآور شدیم عامل محرومیت وعقب ماندگی اکثریت کشورها واجتماعات بشری، کشورهای قدرتمند وسلطه طلب است. اگر سلطه طلبان از میان بروند وتقسیم جامعه بشری به دو یا سه طبقه: پیشرفته ودر حال رشد وعقب مانده، نفی شود وهمه برنامه ریزیها وفکر وتخصصها وسرمایه ها ومدیریتها تا سر حد امکان بطور یکسان در همه مناطق زمین، تقسیم گردد وتبعیض وتفاوتی در کار نباشد، وجهان دارای مرکزیتی یگانه وواحد شود که بر اساس عدل ومساوات به همه انسانها یکسان بنگرد، وتقسیم بندیهای ظالمانه جامعه بشری را محو سازد، وهمه امکانات طبق طبیعی مشکلات ونابسامانیهای زندگی انسانها بر طرف می شود ورفاه وآسایش بر سراسر زمین سایه می افکند.
امام باقر:
...القائم منا... تطوی له الارض... فلا یبقی فی الأرض خراب الا عمر...(۱۳۸)
- ... زمین برای قائم ما در هم پیچیده می شود (و به لحظه ای از هر نقطه به نقطه دیگر می رسد)... ودر زمین جای ناآبادی باقی نمی ماند...
۷ - بهره برداری از معادن ومنابع زیرزمینی
برای دستیابی به خود کفایی ورفاه در سطح جامعه بشری، شناسایی معادن ومنابع زیرزمینی واستخراج وبهره برداری از آنها کاری ضروری است، وچاره ای جز این نیست که از همه امکانات وطن انسان یعنی زمین بهره برداری شود. بسیاری از ثروتها ومواد لازم برای زندگی، از معادن به دست می آید. این معادن ومواد دیگری که برای بشر امروزی شناخته شده نیست، در دوران ظهور مورد بهره برداری قرار می گیرد
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
... ویظهر الله له کنوز الأرض ومعادنها...(۱۳۹)
- ... خداوند برای قائم (علیه السلام) گنجها ومعادن زمین را آشکار می سازد..
امام علی (علیه السلام):
...و تخرج له الأرض أفالید کبدها وتلقی الیه سلماً مقالیدها...(۱۴۰)
- ... زمین آنچه را در اعماق خویش دارد برای وی بیرون دهد، وهمه امکانات وبرکات خویش را در اختیار او گذارد...
امام باقر (علیه السلام):
... وتظهر له (القائم (علیه السلام)) الکنوز...(۱۴۱)
- ... برای قائم ما گنجها آشکار می گردد...
در دوران پیش از ظهور بسیاری از معادن شناخته شده است وبشر کنونی وآینده بسرعت آنها را استخراج می کند ودر زندگی به کار می گیرد. بنابراین از تأکید فراوان احادیث بر موضوع معادن وآشکار شدن آنها برای امام قائم (علیه السلام) می توان حدس زد که آنچه شناخته شده وقابل اکتشاف برای بشر کنونی است (به علت محدودیت دانش بشری نسبت به دوران ظهور وتکامل علم وعقل انسان با راهنمایی وتعلیم معلم بزرگ الهی حضرت مهدی (علیه السلام)) بسیار ناچیز است، ودر دوران رستاخیز عظیم مواد ومعادنی شناخته واکتشاف می شود که چهره زندگی ها را بکلی دگرگون می سازد. وباید چنین باشد زیرا که ایجاد رفاه برای کل جامعه بشری کاری ساده نیست، وسرمایه های کلان وعظیمی لازم دارد. یکی از منابع تأمین این سرمایه ها معادن است وباید از آنها کاملاً استفاده شود. با توجه به بیکرانی وفراوانی منابع ومعادن زیرزمینی - بویژه نسبت به بخشهای ناشناخته آن برای امور بشر امروز - روشن می گردد که این بخش از منابع درآمد دولت حضرت مهدی (علیه السلام)، سرمایه ای درخور وکار آمد دارد. واز این راه اگر همه مشکلات بشری حل نشود بخشهای عمده ای از آن را به سامانی در خور وشایسته می رساند.
مانع عظیم اکثریت اجتماعات بشری امروز نبود شناخت ودانش کافی است، یا برنامه ریزیهای حساب نشده ونادرست است ودوران ظهور، دوران سراسر آگاهی وشناختهای ناب وخالص است، که همه زوایای زندگی انسان را روشن می سازد، ودر برنامه ریزیهای فرهنگی، هنری، فنی، اجتماعی، اقتصادی، و... نقطه ابهام وعقب ماندگی نمی ماند، وشیوه ها وروشهای اصولی ودرست ومقرون به صرفه وبه سود انسان ارائه می شود، وزندگی در همه جای زمین چهره ای زیبا وانسانی وسرشار از رفاه به خود می گیرد.
۸ - بازپس گیری ثروتهای غصب شده
امام مهدی (علیه السلام)، از راه دیگری که اهمیت فراوانی برخوردار است نیز سرمایه های بزرگ وکلانی به دست می آورد، واز آن راه بودجه هنگفت سامان بخشیدن به جامعه انسانی وایجاد رفاه عمومی را تأمین می کند. امام با از میان برداشتن جباران وطاغوتان وسرمایه داران مانع اجرای عدالت، پولها وسرمایه ها وهمه امکانات آنها را که از راههای نامشروع، استثمار، غصب، احتکار، ظلم، تعدی، وتجاوز، تصاحب به ناحق اموال عمومی وانفال، گرانفروشی، ارزان خریدن مواد خام وکار وکالای مردمان محروم و... به دست آورده بودند، باز پس می گیرد ودر اختیار توده های محروم بشری قرار می دهد.
بیگمان اقلیتی از بشریت در تمام دوران پیش از ظهور، به ثروت اندوزیهای کلان دست یازیده اند، وسرمایه های کلانی در همه کشورهای جهان کنز وگنج کرده اند، که بخش اعظم ثروتها وسرمایه های کشورها را تشکیل می دهد واینها همه از راههای نادرست وشیوه های استثماری وظالمانه، روانه جیب عده ای خاص از افراد انسان شده است.(۱۴۲) امام مهدی (علیه السلام)، در رستاخیز ظهور، این مالکیتهای دروغین وصوری را ابطال می کند مهدی - (علیه السلام) - حق هر حقداری را بگیرد وبه او دهد، حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد، از زیر دندان انسان متجاوز وغاصب بیرون کشد، وبه صاحب حق باز گرداند.(۱۴۳)
از جمله اموال عمومی که غاصبانه به افرادی خاص داده شده است قطایع است یعنی زمینهایی از اراضی خراجی، که از راه امتیاز به نزدیکان حکام داده می شد. این اموال بذل وبخشش هایی است که موجب تشکیل طبقه ای ممتاز در جامعه است. در دوران گذشته پادشاهان وحکومتها به درباریان واطرفیان خود قطعه زمینهایی پیشکش می کردند. واین زمینها قطیعه وقطایع نام داشت، وآغاز کار تشکیل طبقه ای بود ثروتمند ووابسته به حکومتها ودر کنار آنان، وزمینه نابرابری وتبعیض طبقاتی. حکومتهای فاسد وخودکامه با امتیاز بخشی وجانبداری عملی وقانونی موجب می گردند که طبقات ممتازی در سرمایه رشد یابند، ومنافع واموال عمومی را به سود خود به کار گیرند، وبر توان اقتصاد خود بیفزایند. این مسائل ونظایر آن در دوران ظهور نابود می شود، واین زمینها چون دیگر اموال غصب شده به مردم باز می گردد:
امام صادق (علیه السلام):
اذا قام قائمنا اضمحلت القطائع فلا قطائع...(۱۴۴)
- چون رستاخیز قائم بیآغازد، قطایع از میان می رود ودیگر اقطاعی در میان نخواهد بود...
امروزه در کشورهای دنیا، شیوه های درآمد - با اکثریت قاطع - نامشروع وظالمانه است. بیشتر درآمدهای پولی با شیوه های ربوی است، بسیاری از زمینها غصب شده است. بسیاری از مبادلات بازرگانی با سودهای زیاد وغیر منصفانه انجام می گیرد، ویا با انحصار گراییها واعمال اجبارها واضطرابهایی است که همه مستلزم ظلم است، وسود حاصل از آن غصب وحق محرومان است. شرکتهای بزرگ با شیوه های انحصاراتی وبر اساس بخس وکم بها دادن به کار وکالای مردم، پولهایی به دست می آورند که حق دیگران است. تبانیها وقراردادهایی پنهانی صورت می گیرد. وحقوق کارگر وکشاورز پایین دست بسیار کمتر از حقشان پرداخت می شود. کالاهایی تولید می شود واز آن راه درآمدهایی تحصیل می گردد که به زیان جامعه ومردم است. واینها نیز درآمدهای بزرگ وظالمانه ای است که رایج است وبدینسان است دیگر به خزانه دولت حق وعدل باز می گردد وبه مصرف اصلی می رسد.
۹ - استفاده از همه اموال (اموال عمومی، خصوصی)
امام مهدی (علیه السلام) برای پیش برد اهداف انقلاب - طبق تعبیر برخی از احادیث - از همه اموال خصوصی وعمومی بهره گیرد.
در احادیثی آمده است که همه اموال دنیا نزد امام مهدی (علیه السلام) گرد می آید، وامام آنها را میان مردمان طبق قانون عدل وبر اساس نیاز ورسیدن به رفاه وبی نیازی تقسیم می کند:
امام باقر (علیه السلام):
... وتجمع الیه (القائم) أموال الدنیا من بطن الأرض وظهرها، فیقول للناس: تعالوا الی ما قطعتم فیه الارحام وسفکتم فیه الدماء الحرام، ورکبتم فیه ما حرم الله عزّ وجلّ...(۱۴۵)
- ... همه اموال جهان، در نزد مهدی موعود (علیه السلام) گرد آید، آنچه در دل زمین است وآنچه بر روی زمین، آنگاه مهدی به مردمان بگوید: بیائید! واین اموال را بگیرید! اینها همان چیزهایی است که برای به دست آوردن آنها قطع رحم کردید وخویشان خود را رنجاندید، خونهای بناحق ریختید، ومرتکب گناهان شدید، بیایید وبگیرید!.(۱۴۶)
در این حدیث که نمونه های دیگری نیز دارد، اموال به طور مطلق آمده است واین اموال عمومی، چون انفال وثروتهای طبیعی ومالیاتهای اسلامی وبیت المال را شامل می شود وبا اطلاق وکلیتی که دارد ممکن است اموال شخصی وفردی بر اساس مالکیتهای خصوصی را نیز در بر می گیرد، یعنی همه اموال از هر کس وهر راه باشد نزد حضرت گرد می آید واز آن مرکز، عادلانه وبرادرانه میان همه افراد انسانی توزیع می شود. شاید اینگونه تعالیم به اصلی نظر دارد که در تعالیم ما رسیده است که امام مالک همه اموال است ومالکان خصوصی امانتدارانی بیش نیستند....مناسب است که نظریه کوبنده ای را در اموال در اینجا بیاوریم که هر نوع مالکیتی را رد می کند چه رسد به مالکیتهای کلان. شیخ بزرگوار ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی، صاحب کافی مالکیت شخصی را از هر کسی نفی می کند در هر چیز... واین رأی در کافی جلد ۱ / ۴۰۷ و۵۳۸ آمده است...(۱۴۷) در مورد مالکیت زمین احادیث زیادی رسیده است که زمین ملک امام است.
امام صادق (علیه السلام):
...کان امیرالمؤمنین (علیه السلام) یقول: من احیی أرضا من المؤمنین فهی له وعلیه طسقها یؤدیه الی الامام فی حال الهدنة فاذا ظهر القائم فلیوطن نفسه علی ان توخذ منه.(۱۴۸)
- ... امیرمؤمنان چنین می گفت: هر کس زمینی را آباد کند آن زمین مال اوست وباید مالیاتی را به امام بدهد در دوران صلح (و آرامش پیش از ظهور)، وآنگاه که رستاخیز قائم بیآغازد مطمئن باشد که زمین از او گرفته می شود.
اینها نمونه ای از تعالیم ما درباره مالکیت زمین در دوران پیش از ظهور وپس از ظهور بود که نظریه مالکیت امام(۱۴۹) را تثبیت می کند. در تعالیم دیگری از مالکیت اموال - بویژه در رستاخیز ظهور - با تعمیم وفراگیری بیشتری سخن رفته است:
امام باقر(علیه السلام):
فی قوله تعالی: فلما احسوا باسنا اذاهم منها یرکضون لا ترکضوا وأرجعوا الی ما اترفتم فیه...(۱۵۰) یعنی الکنوز التی کنتم تکنزون.(۱۵۱)
درباره این آیه قرآن: چون عذاب ما را حس می کردند به ناگاه از آنجا می گریختند. مگر یزید. به ناز وکاموریهای خود و... باز گردید....
منظور گنجهایی است که ذخیره کردند.
این آیه در حدیث امام باقر (علیه السلام)، به ویژگیهای دوران ظهور تفسیر شده است.
امام صادق (علیه السلام):
... موسع علی شیعتنا أن ینفقوا مما فی أیدیهم بالمعروف، فاذا قام قائمنا حرم علی کل ذی کنزه حتی یأتیه فیستعین به علی عدوه وذلک قول الله: الذین یکنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشر هم بعذاب الیم(۱۵۲)(۱۵۳)
شیعیان ما اجازه دارند از اموالشان در راه کار نیک انفاق کنند، لیکن هرگاه قائم ما قیام کند هر کس مالی گنج وذخیره کرده است بر او حرام می گردد، تا اموالش را به امام قائم دهد، وامام آنها را در راه سرکوب دشمنان (دین حق) بکار برد. واین معنای قول خداست: کسانی را که زر وسیم می اندوزند ودر راه خدا انفاق نمی کنند، به عذابی دردآور بشارت ده.
مسئله کنز در قرآن مطرح گشته وبا لحنی قاطع وکوبنده ممنوع اعلام شده است،(۱۵۴) لیکن در اثر بدآموزی ونفوذ اشرافگری در حوزه اسلام، این اصل مورد توجه وعمل قرار نگرفته است. در رستاخیز ظهور که دوران عرصه اسلام ناب وخالص وبی پیرایه است این اصل اجرا می شود، وهمه اموال کنز شده جامعه، خود از جمله بودجه وسرمایه انقلاب جهانی مهدی می گردد؛ وامام از آنها برای ساختن جامعه آرمانی اسلامی وایجاد رفاه وبی نیازی عمومی وسرکوب دشمنان دین خدا - طبق تعبیر حدیث - بهره می گیرد.(۱۵۵)
۱۰ - کنترل ونظارت دقیق مرکز
از جمله عوامل بسیار مهمی که امام مهدی (علیه السلام) در پرتو آن نابسامانیهای اقتصادی وویرانی امور معاش را برطرف می سازد، اشراف ونظارت دقیق حاکمیت مرکزی جهانی اسلامی است بر جریان اقتصادی ومعیشتی تمام اجتماعات بشری. امام با مرکزیت واحد وایدئولوژی واحد که ترتیب می دهد، کل منابع ثروت ودرآمد را بدون حیف ومیل وتبعیض وامتیاز، در اختیار کل جامعه بشری می گذارد، وهمه امکانات را به تساوی تقسیم می کند، همه سرمایه گذاریها به تساوی وعادلانه انجام می گیرد. واز این رهگذر حرکت خودسرانه وآزمندانه گروهی مال پرست در بخشهای خصوصی واطرافیان حکومتها ومراکز قدرت، که با چپاول ثروتها وتصاحب سرمایه ها ومکیدن خون محرومان می پردازند، کنترل دقیق می شود، وعوامل فقر وکمبود که سرمایه داران وزر اندوزانند از میان می رود.(۱۵۶)
در پایان این بخش، تذکر این نکته نیز لازم است: آنچه درباره انقلابات حضرت مهدی (علیه السلام) گفته می شود یا به قلم می آید، نسبت به آنچه خواهد شد ومسائل وطرحها وبرنامه هایی که در آن دوران سراسر عدل وداد وشناخت وآگاهی ونظم وحق وحقوق وعلم وفن ودانش وایمان عرضه خواهد گشت، قطره ای است از دریا، والبته روشن است که آگاهی کامل از تمام آن مسائل - که پس از ظهور رخ می دهد - در دوران پیش از ظهور دشوار است برای هر کس در هر درجه از آگاهی واندیشمندی. آری (در این راستا) مهم شناخت برخی از این روشها است که قوانین عمومی اسلامی آن را روشن می سازد واحادیث ویژه ای که در آن باره ها رسیده است.(۱۵۷)

بخش ۸: اجرای اصل مساوات

از برنامه های امام مهدی (علیه السلام)، اجرای اصل مساوات است به این موضوع در احادیث بارها وبارها تصریح گشته است.
مساوات، با ابعاد گوناگون، ودر زمینه های مختلف، در تعالیم اسلامی آمده واز آغاز دعوت اسلام آموزش داده شده است. تعالیم اسلام با مساوات چنان در آمیخته است که دور ونزدیک ومسلمان وغیر مسلمان، اسلام را دین مساوات می دانند.
اصل مساوات وبرابری، در آیات قرآن واحادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وامامان معصوم (علیه السلام)، فراوان مورد تأکید قرار گرفته وابعاد وجوانب آن شکافته شده وتبیین گشته است. مساوات در چندین زمینه ممکن است جریان یابد که این زمینه ها بنیاد وپایه مساوات در زمینه های دیگر است:
۱ - مساوات در نظام تکوین وآفرینش
مساوات در نظام تکوین، به این معنا است که همه افراد انسانی دارای آفرینشی مساوی ویکسان ویک نوع ودارای نیازهای طبیعی همانند وارزشی مساوی وبرابرند. نژاد، رنگ، زبان، شکل، ویژگیهای جغرافیایی، مذهبی، اجتماعی، اخلاقی ودیگر مسائل تأثیری در این یگانگی ویک نوعی ومساوات تکوینی ندارد، افراد از هر نژاد ورنگ وزبان ومذهب وسرزمین، ودارای هر نوع عقیده ومرام ومسلک واخلاق، با یکدیگر در بسیاری از خصوصیات انسانی ونیازهای طبیعی برابرند، ودر اصل ارزشی یکسان دارند وهمه افراد نوع انسانی عضو جامعه بزرگی هستند که جامعه بشری نام دارد.
این مساوات در قرآن واحادیث مطرح گردیده وروشن گشته است:
قرآن کریم
(یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر واثنی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله أتقیکم...).(۱۵۸)
ای مردمان! ما شما را از مردی وزنی آفریدیم، وبه صورت ملتها وقبیله ها درآوردیم، تا با یکدیگر آشنا شوید (نه آنکه تفاخر کنید وبزرگواری فروشید که بزرگواری انسان به ملیت وقبیله ورنگ ونژاد نیست) وهمانا بزرگوارتر از میان شما در نزد خدا آن کس است که پرهیزگارتر باشد....
در این آیه، وامثال آن، بر همسانی وبرابری افراد نوع انسان تأکید شده است، وهرگونه امتیاز، برتری وطبقه برتر وممتاز در جامعه انسانی نفی گردیده است؛ وفضیلت وبرتری از آن تقوا شمرده شده است. واین امتیازی آخرتی وخدایی است وپس از مرگ مایه برتری وامتیاز است، ودر این زندگی عامل هیچگونه امتیاز اجتماعی وطبقاتی نیست.
در تعالیم نبوی نیز درباره اصل محوری مساوات احادیثی رسیده است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
ان الناس من عهد آدم الی یومنا هذا مثل أسنان المشط، لافضل للعربی علی العجمی ولا لأحمر علی الاسود، الا بالتقوی.(۱۵۹)
مردمان! از زمان حضرت آدم (علیه السلام) تاکنون چون دندانه های شانه مساویند، وعرب بر غیر عرب و(نژاد) سرخ بر سیاه برتری ندارد مگر به تقوا.
در بیان زیبا وعمیق پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آدمیان از آغاز خلقت اولین انسان یعنی حضرت آدم (علیه السلام) تاکنون چون دندانه های شانه برابر شمرده شده اند، وامتیازات قبیله ای وقومی چون عرب بودن وعجم بودن وامتیازهای نژادی چون سیاهپوست وسرخ پوست بودن مثلاً نفی گردیده است وتنها مایه امتیاز تقوا شمرده شده است، نه در روابط اجتماعی، بلکه در آخرت وپاداشهای الهی.
امام رضا (علیه السلام):
عبد الله بن الصلت... قال: کنت مع الرضا (علیه السلام) فی سفره الی خراسان فدعا یوماً بمائدة له، فجمع علیها موالیه من السودان وغیرهم. فقلت: جعلت فداک! لو عزلت لهؤلاء مائدة؟ فقال: مه ان الرب - تبارک وتعالی - واحد، والام واحدة، والاب واحد، والجزاء بالأعمال.(۱۶۰)
عبد الله بن صلت گوید:... در سفر (امام) رضا (علیه السلام) به خراسان با او همراه بودم؛ روزی گفت تا سفره انداختند، وغلامان سیاه وغیر سیاه خود را به سر سفره دعوت کرد. به او گفتم: فدایت شوم، آیا بهتر نیست که اینان بر سر سفره ای جداگانه بنشینند؟ گفت: خاموش! که پروردگار همه یکی است، ومادر یکی، وپدر یکی، وپاداش به اعمال است.
امام رضا (علیه السلام) در این تعلیم والای خود، برای نفی هر گونه امتیاز وبرتری نخست به اصل اعتقادی وایمانی استدلال می کنند که زیربنا وپایه همه معیارها وباورهای اسلامی است. وآن ایمان به خدای واحد است. چون خدای همه یکی است پس همه در برابر او مساویند. در مرحله بعد به یگانگی نوع انسان وپدر ومادر اشاره می کنند. واین حقیقت را زمینه نفی طبقات وامتیازات می شمارند.
۲ - مساوات در برابر قانون
مساوات در برابر قانون، یعنی همه مردم وافراد نوع انسانی، در برابر قانون حقوقی همسان وبرابر دارند، وهیچکس در برابر قانون بر دیگری برتری وامتیاز ندارد. سیاه، سفید، عرب، عجم، کارگر، کارفرما، مالک، زارع، تهیدست، ثروتمند، پیر، جوان، کوچک، بزرگ، عالم، جاهل، فرمانده، فرمانبر، رئیس، مرئوس، و... همه در برابر قانون مساویند وقوانین باید درباره همه یکسان اجرا شود، وامنیت اجتماعی وحقوق انسانی همگان را یکسان تأمین کند.
مساوات به این معنا در آیات قرآن کریم واحادیث معصومان (علیه السلام) فراوان مطرح گردیده است:
قرآن کریم:
قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم... ولا یتخذ بعضنا وبعضاً أرباباً من دون الله...(۱۶۱)
بگو: ای اهل کتاب! به کلمه ای برابر میان ما وشما، روی آورید... وبرخی از ما برخی دیگر را، به جای خدا، ارباب وخداوندگاران خویش نشمارند....
قرآن کریم، تکلیفها وبرنامه های خود را برای همه افراد انسانی آورده است، ودر هر امر ونهی به جامعه انسانی خطاب می کند یا ایها الناس ویا ایها الانسان در قرآن بارها تکرار شده است
امام علی (علیه السلام):
ان علیاً لما حد غضب الیمانیة، فدخل طارق بن عبد الله علیه فقال:
یا امیرالمؤمنین! ما کنا نری أن اهل المعصیة والطاعة، واهل الفرقة والجماعة، عند ولاة العدل ومعادن الفضل، سیان فی الجزاء حتی رأینا ما کان من صنیعک بأخی الحرث، فاو غرت صدورنا، وشتتت امورنا وحملتنا علی الجادة التی کنا نری أن سبیل من رکبها النار فقال: وانها لکبیرة الا علی الخاشعین. یا اخانهد! وهل هو الا رجل من المسلمین؟ انتهک حرمة ما حرم الله، فأقمنا علیه حداً کان کفارته. ان الله تعالی - قال: ولا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا، اعدلوا هو اقرب للتقوی فلما جنة اللیل، همس هو والنجاشی الی معاویة...(۱۶۲)
- علی، در آن هنگام که بر نجاشی (یمنی) حد جاری کرد، یمنیها خشمناک شدند، سپس طارق بن عبد الله نزد او آمد وگفت: یا امیرالمؤمنین! ما تصور نمی کردیم که اهل نافرمانی وفرمانبرداری واهل پراکندگی واجتماع، از لحاظ کیفر ومجازات در نزد والیان عادل ومردان فضیلت با یکدیگر در برابر باشند، تا آنکه عملی را که در حق نجاشی انجام دادی مشاهده کردیم، سینه های ما را از کینه شعله ور کردی، وکار ما را پراکنده ساختی، وما را بر راهی انداختی که تصور می کردیم هر کس از آن راه برود به دوزخ خواهد رسید. علی گفت: وانها لکبیرة الا علی الخاشعین:آن کاری دشوار است مگر بر خاشعان وفروتنان ای طارق نهدی! مگر او غیر از مردی از مسلمانان است ؟ حرمت آنچه را که خدا حرام کرده بود درید، ما هم حدی را که کفاره آن بود بر او جاری کردیم. خدای متعال گفته است: ولا یجر منکم شنان قوم علی الا تعدلوا، اعدلوا هو اقرب للتقوی: دشمنی قومی شما را بر آن ندارد که داد نکنید، دادگر باشید که دادگری به پرهیزگاری نزدیکتر است. پس چون شب فرا رسید، طارق ونجاشی شبانه به جانب معاویه راه افتادند... (تا از مساوات وعدالت فرار کرده باشند).
امام علی (علیه السلام):
خطاب به حاکم مسلمان... ثم واس بین المسلمین بوجهک ومنطقک ومجلسک حتی لا یطمع قریبک فی حیفک ولا بیأس عدوک من عدلک...(۱۶۳)
- ... سپس در روبرو شدن وسخن گفتن ونشستن (مسلمانان) نزد تو برابری مرا مراعات کن تا چنان نباشد که نزدیکان تو در بی عدالتی تو طمع بندند، ودشمن از عدالت تو نومید نگردد...
جریان تاریخی شکایت امام علی (علیه السلام) به قاضی منصوب خود درباره زره، از یهودی فردی ذمی در کشور اسلامی وحکم قاضی به نفع یهودی، در کتب تاریخ وحدیثی نقل شده(۱۶۴) ونمونه اعلای علمی وعینی مساوات در برابر قانون است.
امام صادق (علیه السلام):
کان رسول الله (صلی الله علیه وآله) یقسم لحظاته بین أصحابه، فینظر الی ذا وینظر الی ذا بالسویة.(۱۶۵)
پیامبر نگاه کردن خود را نیز میان اصحاب تقسیم می کرد وبه این وآن، برابر می نگریست.
این بالاترین آموزشی است درباره مساوات ورعایت اصل برابری میان انسانها، که حتی در نگاه کردن مساوات رعایت گردد، ودر مجالس وانجمنها تنها افرادی خاص مورد توجه ونگاه قرار نگیرند.
مساوات دیگری نیز در اسلام مطرح گردیده است که از ویژگیهای تعالیم زندگی ساز اسلامی است ودر سطحی آرمانی وبسیار متعالی قرار دارد، وآن این است که افراد مذاهب دیگر نیز در جامعه اسلامی با مسلمانان، در برابر قانون، همسان باشند ودر اجرای قانون فرقی میان مسلمان وغیر مسلمان نباشد:
امام علی (علیه السلام):
...رجل مسلم اشتری أرضا من أراضی الخراج، فقال امیرالمؤمنین (علیه السلام): له ما لنا وعلیه ما علینا، مسلماً کان او کافراً له ما لاهل الله وعلیه ما علیهم.(۱۶۶)
- ... مرد مسلمانی زمینی از زمینهای خراج را خرید، امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفت: سود وزیان او وسود وزیان ما یکی است، خواه مسلمان باشد خواه کافر. هر سودی یا زیانی به خدا پرستان برسد به او هم خواهد رسید.
۳ - مساوات در بهره برداری از مواهب طبیعی
از نظر تعالیم قرآن کریم وآموزشهای اسلامی، مواهب طبعیت، مواد، معادن، ودیگر پدیده های آن، چون مراتع، جنگلها، نهرها، دریاها، و... همه همه در اختیار همه افراد نوع انسان قرار گرفته است. زمین گاهواره، وقرارگاه ومحل کار وتلاش وزندگی شمرده شده، وخوان گسترده ای برای تأمین نیازها ومعاش همه آدمیان قرار داده شده است: قرآن کریم:
(الذی جعل لکم الارض فراشاً والسماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقاً لکم).(۱۶۷)
- آن خداوندی که زمین را چون فرشی بگسترد، وآسمان را چون بنایی بیفراشت، واز آسمان آبی فرستاد، وبدان آب برای شما روزی از زمین هرگونه ثمره ای برویاند.
(هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً)...(۱۶۸)
- اوست که همه چیزهایی را که در روی زمین است برایتان بیآفرید...
(ولقد مکناکم فی الارض وجعلنا لکم فیها معایش)...(۱۶۹)
- در زمین جایگاهتان دادیم وراههای معیشتتان را در قرآن دادیم...
الذی جعل لکم الارض مهداً، وسلک لکم فیها سبلاً، وأنزل من السماء ماء فأخرجنا به أزواجاً من نبات شتی. کلوا وأرعوا أنعامکم...(۱۷۰)
خدایی که زمین را آرامگاه شما ساخت. وبرایتان در آن راههایی پدید آورد، واز آسمان باران فرستاد، تا بدان انواعی گوناگون از نباتات برویانیم. بخورید وچارپایانتان را بچرانید....(۱۷۱)
این آیات که نمونه هایی از مجموعه تعالیم قرآنی در این زمینه هاست، همگان را به بهره برداری از مواهب طبیعی، خوردنیها، آشامیدنیها و... دعوت کرده است، وطبقه ای مخصوص ونژادی خاص در بهره برداری بیشتر مجاز شمرده نشده وامکانات زمین در اختیار انسانهای ویژه ای قرار نگرفته است. این خطابها در قرآن کریم عام است وتوجه به همه افراد نوع انسانی. با اندک بررسی وبرآوردی روشن می گردد که موارد بسیار زیادی که در قرآن لکم (برای شما) آمده است به دنبال
ذکر مواهب وامکانات طبیعی قرار گرفته وخطاب به جامعه انسانی است نه طبقه وگروهی ویژه.
در تعالیم نبوی وعلوی وجعفری و... نیز در این زمینه اصولی ارزشمند وروشن رسیده است. در اینجا تنها به سخنی از امام صادق (علیه السلام) بسنده می کنیم.
امام صادق (علیه السلام):
... فانک اذا تأملت العالم بفکرک ومیزته بعقلک، وجدته کالبیت المبنی المعد فیه جمیع مایحتاج الیه عباده... وکل شیء فیها لشأنه معد والانسان کالملک ذلک البیت، والمخول جمیع ما فیه وضروب النبات مهیاة لماربه، وصنوف الحیوان مصروفة فی مصالحه ومنافعه...(۱۷۲)
- ... چه اگر در اندیشه خود درباره جهان تأمل کنی وبه عقل خود در صدد شناخت آن برآیی، آن را همچون خانه ای خواهی دید که ساخته وپرداخته شده وهرچه مورد نیاز بندگان بوده در آن فراهم آمده است... وهر چیز در آن - چنانکه باید - آماده شده است. وآدمی همچون مالک این خانه است که همه آنچه در آن است به اختیار وی قرار گرفته است. گونه های رستنی برای رفع نیازمندی های او آماده شده است، وجانوران گوناگون در مصالح ومنافع او مصروف می شود...
۴ - مساوات در تقسیم بیت المال
بیت المال، مجموعه امکانات واموال عمومی جامعه است که به دست دولت وامام در جامعه سپرده می شود، ومالکیت امام ودولت نسبت به آنها، مالکیت منصب وجهت است نه مالکیت شخصی وفردی. بخش عمده ثروت هر جامعه - بویژه جامعه هایی که دچار استثمار وظلم نباشند وسرمایه داران منابع ثروت را چپاول نکرده باشند - در دست دولت وبیت المال قرار می گیرد. بیت المال از طرف دولت صرف هزینه هایی می شود که مستقیم یا غیر مستقیم در خدمت مردم وبه سود ایشان است، چون سرمایه گذاریهای مختلف، درباره راه سازی، ساختمان، استخراج معادن، سد سازی، بازرگانی، تولید، بهداشت، فرهنگ و...
از زمانی که حوزه مسؤولیت دولتها گسترده تر شده است دولت به بسیاری از اموال که گذشته ها در مالکیت دولتها نبود دسترسی یافته است مانند مالیاتها، عوارض، بیمه، در آمدهای گمرکی، و... امروزه این اموال در اختیار دولتهاست واز بیت المال شمرده می شود. با توجه به گستردگی وفراوانی این سرمایه ها، اجرای اصل مساوات در آنها، بنیاد وریشه طبقات واشرافیگری واستکبار اقتصادی وفقر واستضعاف را می خشکاند، وجامعه مردم را به زندگیی عادلانه وهمسان ونزدیک سوق می دهد.
اگر منابع ثروت عمومی وبیت المال، بطور برابر، در خدمت همگان قرار نگرفت وامکانات وسرمایه ها در هر بخشی از بخشهای اقتصادی بیشتر به طبقات متنفذ واشراف داده شد، مثلاً بانکها به سرمایه داران وام دادند، دولت در بخش خصوصی وبه سود آنان سرمایه گذاری کرد، معادن به سرمایه داران واگذار شد، آبها، مراتع، جنگلها، و... در اختیار آنان قرار گرفت، شهرسازی، خیابان کشی، آب وبرق ودیگر سرویسهای خدمات شهری، در حاشیه زمینهای زمین داران به وجود آمد، وامکانات بهداشتی، فرهنگی، فنی، و... در اختیار اشراف ومتنفذان قرار گرفت، وحتی گلکاری وتزیین شهر به محلات خاصی اختصاص داده شد و... مساوات در تقسیم بیت المال انجام نگرفته وامکانات جامعه مساوی میان مردم تقسیم نگشته است؛ واین خود عامل وخاستگاه اصلی اکثریت قاطع محرومیتها، فقرها وبه وجود آمدن طبقات مرفه وتهیدست در جامعه است.
در آیین مقدس اسلام، مساوات دستور کار لازم دولتها وحکومتها شمرده شده است، ودر صدر اسلام ودورانی که اسلام اصیل حاکم بود، به این مساوات کاملاً عمل می شد. دوران حکومت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وچهار سال حکومت امام علی (علیه السلام) نمونه بسیار روشن اجرای این اصل است:
امام علی (علیه السلام):
... وأعطیت کما کان رسول الله (صلی الله علیه وآله) یعطی بالسویة ولم أجعلها (الاموال) دولة بین الاغنیاء... (۱۷۳)
- ... من چون پیامبر (صلی الله علیه وآله) (بیت المال) برابر (به همه) می دهم، وآن را ویژه اغنیا نمی سازم...
امام علی (علیه السلام):
...و لو کان المال لی لسویت بینهم، فکیف وانما المال مال الله... (۱۷۴)
- ... اگر این مالها از خود من بود مردم را در تقسیم برابر با یکدیگر در نظر می گرفتم، تا چه رسد به آنکه این اموال متعلق به خود مردم است...
امام علی (علیه السلام):
... فوالله ما أنا وأجیری هذا الا بمنزلة واحدة. وأومی بیده الی الاجیر.(۱۷۵)
- ... به خدا سوگند من واین کار گرم در یک منزلت (مساوی) هستیم - با دست به کارگر اشارت کرد.
امام علی (علیه السلام) جامعه وهمه مردم را خانواده دولت وحکومت می شمارد، وبودجه دولتها را تأمین کننده مخارج جامعه می داند، وچنانکه تبعیض در یک خانواده کوچک موجب نیازمندی در برخی وزیاده روی در برخی دیگر است، در سطح جامعه نیز نابرابری در تقسیم بیت المال واستفاده از امکانات، زمینه پیدایش طبقات با فاصله های وحشتناک وزیانبار وتباهی آفرین است.
امام علی (علیه السلام):
لان الناس کلهم عیال علی الخراج وأهله...(۱۷۶)
- همانا مردمان همه هزینه گیر از خراج واهل آنند...
امام علی (علیه السلام) در برنامه حکومت خود - که همان حکومت اسلامی است - بطور دقیق به دوران نبوی بازگشت، وهمان معیارهای دقیق الهی را که به وسیله پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) تبیین گشت وبه دست مبارک او اجرا گردید، دنبال کرد، وراه وروش نبوی را، راه وروش حکومت خویش قرار داد، وجلو بسیاری از اموال را که در دوران پیش از او، بر اساس امتیاز دهی وطبقه پروری به اطرافیان حکومت داده شده بود، باز پس گرفت واین سخن جاودانه را بر زبان آورد:
امام علی (علیه السلام):
... والله لو وجدته قد تزوج به النساء وملک به الاماء لرددته... (۱۷۷)
- ... به خدا سوگند که اگر چنان می دیدم که با آن (اموال)، زن به همسری گرفته شده وکنیز به ملکیت درآمده، باز آنها را برمی گردانم...
بسیاری از مخالفتها وپیمان شکنیها در دوران خلافت امام علی (علیه السلام) به دلیل اجرای دقیق همان اصول ومعیارهای عدل ومساوات بود، وجنگهای داخلی امام برای اجرای عدالت واصل مساوات انجام گرفت.
امام علی (علیه السلام):
فی قوم من أهل المدینة لحقوا بمعاویة بن ابی سفیان - ... وعملوا أن الناس عندنا فی الحق اسوة، فهربوا الی الأثر، فبعداً لهم وسحقاً...(۱۷۸)
- درباره گروهی از مردم مدینه که به معاویه پیوستند (چنین فرمود:).... آنان دانستند که مردم (همه) نزد ما در حق برابرند پس به امتیاز خواهی (و خود محوری) گراییدند....
چون این موضوع در تعالیم اسلامی - بویژه آن بخشها که به حکومت مربوط است - وتعالیمی که در راه وروشهای امام مهدی (علیه السلام) رسیده است، فراوان مورد تأکید قرار گرفته است، ودر همه دوران تاریخ از جمله عوامل زیربنایی واصلی سامانیابی جامعه است، حدیث مشروحی را از امام علی (علیه السلام) - پیشوای عدالت ومساوات - می آوریم:
امام علی (علیه السلام):
الا لا یقولن رجال منکم غداً، قد غمرتهم الدنیا فاتخذوا العقار، وفجروا الانهار، ورکبوا الخیول الفارهة، واتخدوا الوصائف الروقة، فصار ذلک علیهم عاراً وشناراً، اذا ما منعتهم ما کانوا یخوضون فیه وأمرتهم الی حقوقهم التی یعملون، فینقمون ذلک ویستنکرون ویقولون: حرمنا ابن ابی طالب حقوقنا. الا وایما رجل من المهاجرین والانصار من اصحاب رسول الله، یری أن الفضل له علی من سواه لصحبته، فان له الفضل النیر غداً عند الله، وثوابه واجره علی الله. وایما رجل استجاب لله وللرسول، فصدق ملتنا ودخل فی دیننا، واستقبل قبلتنا، فقد استوجب حقوق الاسلام وحدودة. فأنتم عباد الله والمال مال الله، یقسم بینکم بالسویه، لافضل فیه الاحد علی احد؛ وللمتقین عند الله غداً أحسن اجزاء، وأفضل الثواب. لم یجعل الله الدنیا للمتقین اجراً، ولاثواباً... واذا کان غداً - انشاء الله - فاغذوا علینا! فان عندنا مالاً نقسمه فیکم ولا یتخلفن احد منکم، عربی ولاعجمی، کان من اهل العطاء اولم یکن، الا حضر... فقال سهل بن حنیف: یا امیرالمؤمنین! هذا غلامی بالامس وقد اعتقته الیوم؟ فقال: نعطیه کما نعطیک فاعطی کل واحد منهم ثلاثة دنانیر ولم یفضل احداً، وتخلف عن هذا القسم یومئذ طلحة والزبیر وعبد الله بن عمر وسعید بن العاص ومروان بن الحکم ورجال من قریش...(۱۷۹)
- مبادا کسانی از شما بگویند که دنیا به ایشان رو آورد، پس املاکی فراهم آوردند ونهرهایی روان ساختند وبر اسبان راهوار سوار شدند وکنیزکان زیبا به خدمت گرفتند. وچون آنان را از کارهایی که می کردند بازداشتیم وبه حدود وحقوقشان آشنا ساختیم، این کار را برای خود ننگ وعار بدانند وخشمگین شوند وبگویند که پسر ابیطالب ما را از حقوقشان مرحوم ساخت. بدانید که هر کسی از مهاجران وانصار، از اصحاب رسول الله، که خود را از لحاظ همصحبتی (با پیامبر) برتر از دیگران می شمارد، باید بداند که برتری آشکار مربوط به فردای قیامت است ودر نزد خدا است وپاداش واجر آن را خدا خواهد داد. وهر کس که دعوت خدا وپیامبر را پذیرفت وبه دین ما در آمد ورو به قبله ما ایستاد، مستحق حقوق وحدود اسلام است. شما بندگان خدایید ومال مال خدا است، ومیان شما برابر پخش خواهد شد، وهیچ کس را در آن بر دیگری برتری نیست؛ وبه پرهیزکاران فردا در نزد خدا نیکوترین جزا وبرترین پاداش داده خواهد شد. خدا دنیا را پاداش وثواب پرهیزکاران قرار نداده، بلکه آنچه در نزد خداست برای نیکوکاران بهتر است. وچون فردا شود، ان شاء الله، به نزد ما بیایید که مالی هست وآن را میان شما تقسیم خواهیم کرد، وهر یک از شما، چه عرب وچه عجم، خواه جیره خوار بیت المال باشد یا نباشد، باید که حاضر شود وتخلف نورزد....
به هنگام تقسیم سهل بن حنیف گفت: یا امیرالمؤمنین، این شخص تا دیروز غلام من بود واو را آزاد کردم؟! گفت: به او نیز همان اندازه می دهیم که به تو می دهیم.
پس به هر یک سه دینار داد، وهیچ کس را بر دیگری ترجیح ننهاد، طلحه وزبیر وعبد الله بن عمر وسعید بن عاص ومروان بن حکم ومردانی از قریش از جمله کسانی بودند که در تقسیم غنایم شرکت نجستند....
تردیدی نیست که این چهار نوع مساوات(۱۸۰) که از برنامه های انکارناپذیر اسلام وآیین محمدی (صلی الله علیه وآله) وتشیع علوی است، پس از دوران خلافت. امام علی (علیه السلام) رو به مهجوری وناکامی گذارد واز یادها رفت وحکومتها بظاهر اسلامی آنها را فراموش کردند، ومحور کارها را بر امتیازدهی واشراف پروری نهادند. وبسیاری از عالمان فرق اسلامی یعنی آنان که می بایست خط اصلی اسلام ناب محمدی را بخوبی تبیین کنند، ومردمان را از حقوق خویش آگاه سازند، ودولت مردان را به معروف دعوت کنند واز منکر باز دارند، وانحرافها وسمتها را مانع گردند، در برابر این ناهنجاریها دم فرو بستند، یعنی آنانکه می بایست به رسالت اصلی خویش که در سخن امام علی (علیه السلام) آمده است: وما اخذ الله علی العماء ان لایقاروا علی کظة ظالم ولا سغب مظلوم...(۱۸۱)
...خدا از عالمان پیمان گرفته است که در برابر پرخوری ستمگران وگرسنگی ستمدیدگان آرام نگیرند... عمل کنند، وحق ضعیفان را بگیرند، واقویا را سرجایشان بنشانند، ومساوات اسلامی را که مایه حیات همه طبقات جامعه است برقرار سازند. آری بسیاری از عالمان، در برابر این انحرافهای اصولی در راه وکار اسلام وامت اسلامی سکوت کردند، ودر موارد بسیاری با نظامهای فاسد وبیدادگر اشرافیگری وطبقاتی ساختند، وراه وروش غیر اسلامی ونادرست آنان را ستودند، وحتی با تأویل وتوجیه آیات واحادیث وتحریف معنوی وموضوعی احکام کار حکومتهای طبقاتی را اسلامی جلوه دادند، وبه تعبیر امام حسین (علیه السلام) ضعیفان را تباه کردند وجانب قدرتمندان را گرفتند:....فأما حق الضعفاء فضیعتم... فأسلمتم الضعفاء فی أیدیهم فمن بین مستعبد مقهور، وبین مستضف علی معیشته مغلوب...یتقلبون فی الملک بآرائهم...(۱۸۲)
... حق ناتوانان را شما ضایع کردید.... ضعیفان را به دست جباران سپردید، که یا همچون برده مقهور باشند، یا همچون مستضعفی که برای امور زندگی در دست آنان اسیر است.... در کشورداری به اندیشه خود هر چه می خواهند می کنند.
وچنین شد که اسلام از هدفهای اصلی خویش دور ماند، وآرمانهای والای رهبران اسلام ناکام گردید، وهمه آن آرمانها با غروب دوران کوتاه حکومت علوی، غروب کرد.
طبق بشارات راستین قرآن کریم ورهبران معصوم اسلام، دیگر بار اسلام به دوران عدل ومهدوی گام خواهند گذارد، وعدل مهدوی را به عدل علوی ومحمدی پیوند خواهد داد، وگسترده تر از آن دوران ومتناسب با فراخوری انسان مترقی ورشد اجتماعات بشری، مساواتی آرمانی وانسانی تحقق خواهد پذیرفت ودر هنگامه ظهور، جامعه بشری از آنهمه امتیاز طلبیها وبرتری خواهیها وسلطه جوییها ناروا نجات خواهد یافت، وچهار نوع مساوات یاد شده بیگمان در آن دوره با قاطعیت وبیدرنگ به اجرا گذاشته خواهد شد.
می توان از برخی احادیث احتمال داد که در آن دوره مساوات دیگری نیز مطرح می گردد که دقیقتر وآرمانی تر از مساواتهای چهارگانه یاد شده است. واگر چه با اجرای مساوات در آن چهار محور، جایی برای امتیازطلبی وباج خواهی طبقات سرمایه دار ووابسته به حکومتها نمی ماند، وهمگان به طور مساوی وعادلانه از همه امکانات وزمینه ها بهره برداری خواهند کرد، لیکن مساوات در حد ومرز بالاتر ووالاتری به طور تکلیفی اجتماع مطرح خواهد گردید. وآن اجرای مساوات در سطح جامعه وبه دست همه افراد است، که خود مردم نسبت به تهیه معاش وزیست سالم بینوایان بکوشند، واین امر را چون وظیفه وتکلیفی برای خود بدانند.
این اصل در تعالیم انسانی اسلام آمده است. ودر دوران امام مهدی (علیه السلام) جامه عمل می پوشد، ودر پرتو تربیت عمیق ووالایی که انسانها می بینند ورشد عقلی وعلمی که می یابند معیارهای برتری بر زندگیها حاکم می گردد، وبسیاری از ضوابط وروشهایی را که اکنون جامعه ها آنها را اخلاقی می دانند، در آن دوران تکلیفی وقانونی ولازم شناخته می شود. در اینجا نخست نمونه ای از این تعالیم را که در فرهنگ اسلام آمده است می آوریم، سپس به چگونگی تحقق حتمی آنها در رستاخیز ظهور اشاره می کنیم:
مساوات به عنوان نوعی مسئولیت اجتماعی برابری وهمسان در زندگی وامور معاش، به عنوان اصلی انسانی، در تعالیم اسلامی، از راهها وشیوه های گوناگونی آموزش داده شده است:
۱ - در پاره ای از تعالیم اسلامی، ثروتمندان به مشارکت با تهیدستان در زندگی فرا خوانده شده اند، وبینوایان شریک اغنیا به حساب آمده اند:
امام علی (علیه السلام):
الله! الله! فی الفقراء والمساکین فشار کوهم فی معائشکم....(۱۸۳)
- ....خدا! خدا! درباره کم داران ونیازمندان، باید ایشان را در امور زندگی شریک خویش قرار دهید....
امام علی (علیه السلام)
..و فقراء المسلمین أشرکوهم فی معیشتکم...(۱۸۴)
- ...بینوایان را در زندگی خویش شریک سازید....
امام علی (علیه السلام)
ان الله سبحانه فرض فی أموال الأغنیاء أقوات الفقراء، فما جاع فقیر الا بما منع غنی، والله تعالی جده سائلهم عن ذلک.(۱۸۵)
- خداوند سبحان روزی بینوایان را در اموال ثروتمندان قرار داد پس هیچ فقیری گرسنه نماند، مگر به سبب سرباز زدن ثروتمندان از دادن حق محرومان، خداوند بزرگ ایشان (سرمایه داران) را بر این امر (امر معاش بینوایان) باز خواست خواهد کرد.
امام علی (علیه السلام):
... ففرض الله فی أموال الأغنیاء ما یقوتهم ویقوم به اودهم.
- ... خداوند، ثروتمندان را مکلف ساخت تا از مال خویش به بینوایان خوراک بدهند، وبارسنگین زندگی را از دوش آنان بردارند.
امام صادق (علیه السلام):
ان الله - تبارک وتعالی - اشرک بین الاغنیاء والفقراء فی الاموال فلیس لهم ان یصرفوا الی غیر شرکائهم.(۱۸۶)
- خدای متعال، ثروتمندان وبینوایان را در اموال شریک قرار داد، پس ثروتمندان حق ندارند به غیر شریکانشان بدهند... (یعنی بریزند وبپاشند وخود در مصرف زیاده روی کنند).
۲ - در برخی دیگر از تعالیم، رعایت اصل مساوات نسبت به برادران دینی از تکلیفهای لازم جامعه مؤمنان شمرده شده است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
لی ما رواه الامام الباقر (علیه السلام): ما امن بی من بات شبعان وجاره جائع. قال: وما من أهل قریة یبیت فیهم جائع، ینظر الله الیهم یوم القیامة.(۱۸۷)
پیامبر (صلی الله علیه وآله) - به روایت امام باقر (علیه السلام) آنکس که شب بخوابد وهمسایه او گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است. وهر آبادیکه در میانشان گرسنه ای باشد، خداوند در روز رستاخیز به آنان نظر رحمت نکند.
امام صادق (علیه السلام):
امتحنوا شیعتنا عند ثلاث: عند مواقیت الصلوة کیف محافظتهم علیها، وعند اسرار هم کیف حفظهم لها عند عدونا، والی أموالهم کیف مواساتهم لاخوانهم فیها.(۱۸۸)
- شیعیان ما را در سه مورد امتحان کنید.(۱۸۹) در مراقبت نسبت به اوقات نماز، ودر پوشیده داری اسرارشان از دشمنان ما(۱۹۰) ودر مساوات با برادرانشان در اموال.
امام صادق (علیه السلام):
ایما مؤمن مؤمنا شیئاً یحتاج الیه وهو یقدر علیه من عنده او من عند غیره، أقامه الله یوم القیامة مسوداً وجهه، مرزقة عیناه، مغلولة یداه الی عنقه. فیققال هذا الخائن خان الله ورسوله ثم یؤمر به الی النار.(۱۹۱)
- هر مؤمنی که چیزی از چیزهای مورد نیاز مؤمن دیگری را از او دریغ دارد، وحال آنکه می تواند از خود یا دیگران آنرا تهیه کند، روز رستاخیز خداوند او را با چهره ای سیاه، وچشمهایی از حالت برگشته، ودستهایی بر گردن آویخته، برپای دارد، وبه او گفته شود: این شخص خائنی است که به خدا ورسول او خیانت کرده است، سپس فرمان داده شود تا او را به آتش برند.
در این سخن کوبنده امام صادق (علیه السلام)، نیاز به واژه شیئاً: چیزی تعبیر شده است واین کلمه کمترین نیاز وهر نوع آن را شامل می شود وتنها به نیازهای مادی نظر ندارد؛ بلکه مردم به هر چیز واز هر مقوله وبه هر مقدار نیازی بیابند انسانهای دیگر وظیفه دارند برای برآورد آن نیازها تلاش کنند. بنابراین مسئولیت وتعهد برادری اسلامی، فراتر از دائره کمک رسانی مادی ومالی است، وباید برای حفظ ونجات برادران در جامعه اسلامی از همه امکانات مادی ومعنوی مایه گذاشت، بلکه باید با هستی خویش به یاری برادران دینی شتافت.
امام رضا (علیه السلام)
... ومواساتهم (الاخوان) ومساواتکم فی کل ما یجوز فیه المساواة والموساة...(۱۹۲)
- ...با برادران دینی در هر چیز مساوات وبرابری روا است، به مساوات وبرابری رفتار کند...
دائره وقلمرو مساوات اسلامی در این تعالیم رضوی تا به هر چیز کشیده می شود که مساوات در آن جایز است. روشن است که برخی از امور اختصاصی است ومساوات اجتماعی واقتصادی در آنها راه ندارد، چون شغلها، تخصصها، ذوقها، هنرها،(۱۹۳) زن، وفرزند و.... در اینگونه امور همسانی ومساوات مفهومی ندارد، از اینها که گذشت در دیگر مسائل وامور برابری ومساوات اسلامی، مسئولیتی اجتماعی وتعهدی دینی است که آحاد مردم باید آن را در روابط اجتماعی در جامعه اسلامی رعایت کنند، واز طبقه سازی واشرافیگری وفراتر وفروتر ساختن گروههای انسانی دوری گزینند، وشیوه های طبقاتی ونابرابریهای اجتماعی را اسلامی ندانند.
۳ - در بیان قانون زکات نیز بر اصل مساوات تأکید شده وعلت وجوب آن را ایجاد تعادل وبرقراری مساوات شمرده اند.
امام صادق (علیه السلام)
... مقدار زکاتی که گرفته است صرف خانواده خود کند تا آنان را به (پایه وسطح زندگانی) مردم برساند.
امام رضا (علیه السلام)
ان علة الزکاة من أجل قوت الفقراء...لان الله کلف أهل الصحة القیام بشأن أهل الزمانة والبلوی...و الحث لهم علی المساواة...(۱۹۴)
- قانون زکات، برای تأمین زندگی بینوایان وضع شد... چون خداوند توانمندان را مکلف کرده است که برای امور ناتوانان وبینوایان بپاخیزند.... وسوق دادن جامعه به مساوات وبرابری...
اینگونه احادیث روشن می کند که قوانین وضرایب مالی در اسلام، برای نفی جامعه طبقاتی واز میان بردن فاصله های زیاد در زندگی اجتماعی - اقتصادی است. در احادیثی که درباره مصرف زکات رسیده نیز آمده است که زکات بگیران با زکات به حج می روند، خدمتکار می گیرند، صدقه می دهند. اینها همه برای رسیدن به اصل مساوات اجتماعی است یعنی قرار گرفتن زکات بگیر در سطح زکات بده.
در اینجا سخنی والا وارزنده از فقیه نابغه، آیة الله شهید، سید محمد باقر صدر می آوریم: ان نصوص الزکاة صرحت بأن الزکاء لیست لسد حاجة الفقیر الضروریة فحسب، بل لاعطائه المال بالقدر الذی یلحقه بالناس فی مستواه المعیشی، ای لابد من توفیر مستوی من المعیشة للفقیر یلحقه بالمستوی العالم للمعیشة، الذی یتمتع به غیر الفقراء فی المجتمع. وهذا معنی أن توفیر مستوی معیشی موحد او متقارب لکل افراد المجتمع هدف اسلامی، لابد للحاکم الشرعی من السعی فی سبیل تحقیه...(۱۹۵): احادیث زکات تصریح کرده است که زکات تنها برای رفع نیازهای ضروری نیست، بلکه برای این است که به نیازمند تا آن حد زکات بدهند تا در سطح زندگی دیگران قرار گیرد، یعنی ناگزیر باید برای بینوایان زندگییی فراهم گردد، همسطح زندگی عموم مردم، یعنی آنچه متمکنان جامعه دارند، واین معنای این (اصل) است که فراهم کردن سطح زندگی یکسان یا نزدیک (به یکسان) برای همه افراد جامعه، هدفی اسلامی است، که حاکم شرع باید در راه تحقق آن بکوشد...
۴ - مساوات در شکل آرمانی بس والایی نیز مطرح شده وبدان پایه همسان زیستی وبرابری وبرادری آموزش داده شده است که مرزی میان مالکیتها ومحدودیتها نماند، وداشتنها ونداشتنها مطرح نباشد وانسانها از این موضوع وعوارض سوء آن گذشته باشند وبه مسائل بالاتری اندیشه کنند، وآدمیان در موضوع مالکیت وامکانات وعلائق فردی نسبت به اموال وکالاها، چون رهگذرانی باشند که از کنار رودخانه ای عظیم می گذرند، وهر کس نیاز به آب دارد بدون مانع جامی بر می گیرد ومی نوشد وبه راه ادامه می دهد. هیچکس مانع دیگری در بهره برداری از آب نمی گردد. این آرمان بالایی است که مردمان نسبت به مالکیت چنین بینشی بیابند، وبه چنین پایه ای از رشد عقلی ومعنوی وانسانی برسند، ودر روابط اجتماعی هدف اصلی از آفرینش مواهب طبیعی را نیک شناخته باشند، ودر عمل بدانها تحقق بخشند.
امام علی (علیه السلام)
... یا نوف! هل تدری شیعتی؟ قال لا والله. قال: شیعتی... وفی أموالهم یتواسون، وفی الله یتباذلون. یا نوف! درهم ودرهم، وثوب وثوب، والا فلا...(۱۹۶)
- ... ای نوف! آیا می دانی شیعه ما چه کسانیند؟ گفت: نه به خدا سوگند.
امام گفت: شیعه من... در اموال خود دیگران را شریک می کنند. (با آیین برادری رفتار می کنند) وآن را در راه خدا به یکدیگر می بخشند، ای نوف! درهمی ودرهمی (درهمی برای خود ودرهمی برای دیگران) وجامه ای وجامه ای (جامه ای برای خود وجامه ای برای دیگران) وگر نه، نه (و گر نه شیعه نیستند).
امام باقر (علیه السلام)
جعلت فداک ان الشیعة عندنا کثیر. فقال: فهل یعطف الغنی علی الفقیر؟ وهل یتجاوز المحسن عن المسی ء؟ ویتواسون؟ فقلت: لا. فقال: لیس هولاء شیعة، الشیعة من یفعل هذا.(۱۹۷)
(راوی می گوید به امام باقر (علیه السلام) گفتم:) فدایت شوم، پیروان وشیعیان شما در شهرهای ما فراوانند. امام گفت: آیا بی نیازان آنان به حال بینوایان توجه می کنند؟ وآیا نیکوکاران از خطاکاران چشم می پوشند؟ ودر اموالشان به مواسات رفتار می کنند؟ نه (چنین نیست). امام گفت: اینان شیعه نیستند، شیعه کسی است که چنین کند.
امام باقر (علیه السلام)
ایجئی احدکم الی أخیه، فیدخل یده فی کیسه فیأخد حاجته فلا یدفعه؟ قال الراوی: فقلت: ما اعرف ذلک فینا. فقال فلا شیء اذاً. قلت فالهلاک اذاً؟ فقال أن القوم لم یعطوا أحلامهم بعد.(۱۹۸)
- آیا شما نزد برادرتان می روید ودست در جیب او می برید وبه اندازه نیاز بر می دارید واو مانع شما نمی گردد؟ راوی می گوید: گفتم این رسم در میان ما نیست. امام فرمود: پس قابل توجه نیست. گفتم آیا هلاکت در پیش است؟ گفت: این مردم هنوز به رشد عقلانی نرسیده اند.
در این حدیث اشاره به رشد جامعه بشری شده است، که در آینده تحقق می یابد، وانسان به بلوغ انسانی وعقلی می رسد، ومال ومنال دنیوی وسیله - نه هدف - شناخته می شود، ومردمان همه به هدفها وارزشهای والای انسانی می گرایند، واز اسارت ارزشهای پست مادی آزاد می گردند.
امام باقر (علیه السلام)
یا ابن أرطاة! کیف تواسیکم؟...یدخل أحدکم یده فی کیس أخیه فیأخذ حاجته اذا احتاج الیه؟ قلت: اما هذا فلا. فقال: لو فعلتم ما احتجتم.(۱۹۹)
- ای پسر ارطاة! آیا دیگران را در مال خود شریک می کنید؟.... آیا کسی از شما به جیب برادرش دست می برد ونیاز خود را بر می دارد؟ گفتم: اینگونه امور (در میان ما) نیست. امام فرمود: اگر چنین می کردید محتاج ونیازمند نمی شدید.
امام کاظم (علیه السلام)
یا عاصم! کیف أنتم فی التواصل والتواسی؟...أیاتی أحدکم الی دکان أخیه او منزله عند الضائقة فیستخرج کیسه ویأخذ ما یحتاج الیه فلا ینکر علیه؟ قال: لا قال: فلستم علی ما احب فی التواصل.(۲۰۰)
- ای عاصم! چگونه پیوندهای اجتماعی را محکم می دارید ودیگران را در مال خود شریک می سازید؟...آیا در تنگدستیها کسی از شما به دکان یا منزل برادرش می رود وآنچه را نیاز دارد بر می دارد و(صاحب آن) مانع او نمی گردد؟ گفت: نه چنین نیستیم. امام فرمود: شما (در روابط اجتماعی) آنطور که من دوست دارم نیستند.
امام کاظم (علیه السلام) در این سخن به جامعه آرمانی تشیع واسلام اشاره می کنند، که روابط اجتماعی بر اصل یاری رسانی ودیگری خواهی استوار می گردد، وبستگی به مال ومال اندوزی ودنیاپرستی رنگ می بازد، وتعهد ومسئولیت اصل ضابطه در روابط اجتماعی می گردد. واین چنین اجتماعی، اجتماع آرمانی تشیع است.
اینها نمونه های بسیار اندکی بود در تعالیم اسلامی از اصل مساوات ومواسات (یعنی شرکت دادن دیگران در مال خود واختصاص دادن بخشی از مال خود به دیگران) واصل اخوت واصل برادری اسلامی، که در متن قرآن(۲۰۱) کریم مطرح گردیده است ودر زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) جامه عمل پوشیده است.(۲۰۲) اینها اصل بردباری واخوت ومساوات وبرابری را تثبیت می کند، زیرا که برادری با تبعیض واختلاف طبقاتی وداشتنهای افراطی ونداشتنهای تفریطی مطلقاً سازگار نیست. همچنین در احادیث حق وحقوق مؤمنان نسبت به یکدیگر اگر نیک نگریسته شود وسبک وشیوه بیان وواژگانی آنها درست مورد دقت قرار گیرد، کاملاً روشن می شود که در جامعه اسلامی باید همسانی وهمسویی حاکم باشد.(۲۰۳)
پس از این نمونه ها که یاد شد، درباره دوران ظهور وتحقق اصل مساوات وگسترش برادری وبرابری در سراسر اجتماعات، احادیثی رسیده است که از بیان ومحتوای آنها می توان کشف کرد که در دوران امام منجی مساوات اجتماعی در سطحی بسیار متعالی عینیت می یابد، که شاید چگونگی آن وفراگیری وعمق نفوذ آن، در این روزگاران، برای ما - با ذهنیتهای موجود پذیرفتنی نباشد. وشاید برنامه وروشهای امام موعود (علیه السلام) در این زمینه از جمله معیارها واصول اجتماعی اسلامی است که در آنها تحریف روی داده است، آنطور که باید مطرح نگردیده وتبیین وتفسیر نگشته است لیکن امام مهدی (علیه السلام) آنها را به شکل درست واصلی واسلامیش دیگر بار عرضه می کند، چنانکه در بخش برنامه وکتاب جدید مطرح خواهیم کرد، که امام مهدی (علیه السلام) اسلام جدید وکتاب تازه ای عرضه می کند. وبا توجه به اینکه اسلام دینی ابدی وقرآن قانون جاودانه است، آیین نو وکتاب تازه به معنای برداشتها وتفسیرها وکشف مسائل وقوانینی است که در جامعه های اسلامی یا دچار تحریف گشته یا شناخته نشده است، واگر شناخته شده بدانها عمل نشده است. از این رو ممکن است با نشر تربیت قرآنی درست وتعالی بخشیدن به انگیزه ها وایجاد آرمانهای انسانی در ذهن جامعه وافراد، انسان گرایی وانسان دوستی چنان عمیق وریشه ای گردد، وتعهد وتکلیف شناسی ومسؤولیت پذیری بدان پایه در درون آدمیان جایگزین شود، که حتی اموال شخصی، بدون هیچ مانعی برای رفاه انسانها صرف گردد. وهنگامی که امام از مردم دعوت کند که از اموال شخصی خود به دیگران بدهند ونیازهای جامعه را بر آورند، یا هر چه دارند روی هم بریزند وهمگی در خانواده ای بزرگ به نام خانواده بشری برادرانه زندگی کنند، همه آمادگی داشته باشند، واز دستورات امام در این زمینه ها با آغوش باز فرمان برند. زمینه ها وهسته های اصلی این معیارها وضوابط در روابط اجتماعی، در تعالیم اسلامی آموزش داده شده است وما نمونه هایی از آنها را آوردیم. این تعالیم در سطح جامعه بشری، در هنگامه ظهور ورستاخیز دولت مهدی (علیه السلام)، شکوفا خواهد شد.
روشن است که اجرای دقیق وقاطع وبدون استثنای اصل مساوات در سه محور یاد شده، جامعه مرفه وهم سطح را می سازد، وریشه طبقه وامتیازات طبقاتی وافراط وتفریط مالی را می خشکاند، ونیازی برای اجرای مساوات در اموال شخصی نمی ماند، وبر فرض بماند، برنامه های متعالی تری در کار است، که افراط وتفریطها را بکلی ریشه کن می کند، وتعادل وتوازنی عادلانه وانسانی برقرار می سازد، احادیثی در این زمینه رسیده است که همگی بیانگر همین اصل است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
ابشر کم بالمهدی یبعث فی امتی... یرضی عنه ساکن السماء وساکن الارض یقسم المال صحاحاً. فقال له رجل: وما صحاحاً؟ قال: السویة بین الناس.(۲۰۴)
- به مهدی بشارتتان می دهم. او از میان امت من برانگیخته می شود... ساکنان آسمان وزمین از او خشنود خواهند بود. او مال را درست درست تقسیم می کند مردی پرسید: درست درست چیست؟ فرمود: میان همه، مساوی.
امام باقر (علیه السلام):
... فانه (القائم) یقسم السویة، ویعدل فی خلق الرحمان: البر منهم والفاجر...(۲۰۵)
- ... امام قائم (اموال را) برابر تقسیم می کند ومیان (همه) مردم - نیکوکار وبدکار - به عدالت رفتار می نماید....
ویسوی بین الناس حتی لاتری محتاجاً الی الزکاة...(۲۰۶)
- ... (امام مهدی (علیه السلام)) میان مردم به مساوات رفتار می کند، به گونه ای که به زکات نیازی نباشد...
تعالیم اسلامی در این زمینه فراوان است. در اینجا به همین چند حدیث بسنده می گردد. برخی دیگر از این احادیث در فصل رفاه اقتصادی یاد شد وتفسیر وتبیین گشت.

بخش ۹: تشکیل حکومت فراگیر جهانی

از برنامه های امام مهدی (علیه السلام)، تشکیل حکومت فراگیر جهانی است، واداره همه اجتماعات از یک نقطه وبا یک سیاست وبرنامه(۲۰۷) در آن دوران وبه دست امام بزرگ انسان، آرمان والای تشکیل جامعه بزرگ بشری وخانواده انسانی تحقق می پذیرد وآرزوی دیرینه همه پیامبران وامامان ومصلحان وانسان دوستان بر آورده می گردد.
بخش بزرگ تضادها وستیزها واستکبارها واستضعافها در کل جامعه بشری از حکومتها ودرون کاخها سرچشمه می گیرد، وبه دست آلوده ونیرنگ باز دولتها وحکمفرمایان در میان انسانها گسترش می یابد. توده های مردم وافراد نوع انسانی، در درون خود وگرایشهای طبیعی که دارند. نوع دوست ومهربانند، وچنین تضادها وجنگها وخونریزیها را بر سر منافع مادی روا نمی دانند، بویژه اگر درست تربیت شوند، وذهنیتها واندیشه های انحرافی در آنها راه نیابد. کژیها، پرخاشگریها وخونریزیها و... با تحریک دولتهای وبه دست حکومتگران انجام می گیرد، که برای گسترش قدرت واستوار سازی بیشتر پایه های حکومت خود، به جذب وجلب منافع بیشتر دست می یازند. وتضاد ودرگیری پدید می آورند، وبا تبلیغ وتلقین واجبار، توده های نجیب انسانی را به ناسازگاری ودرگیری وا می دارند ورویاروی یکدیگر قرار می دهند.
در دوران رهبری امام مهدی (علیه السلام) با ایجاد مرکزیت واحد ومدیریت وحاکمیت یگانه، برای همه اجتماعات ونژادها ومنطقه ها، یکی از عوامل اصلی تضاد وجنگ وظلم نابود می شود، وانسانها بی بیم از فشار سیاستها به آغوش انسانها باز می گردند، ومهربان وبرادر ودر کنار یکدیگر زندگی می کنند، ومناطق مرفه به مناطق محروم می رسند، به استثمار حق محرومان واستعمار کشورهای ضعیف نمی پردازند، بلکه کمبودها وعقب ماندگیهای طبیعی وبشری ودیگر مشکلات ونابسامانیها به دست بخشهای مرفه وتوانمند جامعه بشری جبران می گردد، وبه معنای واقعی کلمه یک امت ویک خانواده از کل اجتماعات بشری تشکیل می شود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
...والذی بعثنی بالحق نبیا لو لم ییق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یخرج فیه ولدی... وتشرق الارض بنوره وییلغ سلطانه المشرق والمغرب.(۲۰۸)
- ... سوگند به آنکه مرا به حق به پیامبری برانگیخت اگر از دنیا جز یک روز نماند، آن روز را خداوند می گستراند تا فرزندم مهدی قیام کند پهنه زمین به نور او روشن گردد وحکومت او شرق وغرب گیتی را فرا گیرد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
الائمه بعدی اثنا عشر اولهم انت یا علی واخرهم القائم الذی یفتح الله - عزّ وجلّ - علی یدیه مشارق الارض ومغاربها(۲۰۹)
- امامان پس از من دوازده تن می باشند، نخستین آنها تو هستی ای علی، وآخر ایشان قائم است که به دست او خاور وباختر زمین گشوده می گردد.
دو مانع بزرگ بر سر راه چنین آرمانی عظیم وجود دارد:

۱ - عوامل سلطه واستکبار جهانی که از سرمایه داران وسیاستمداران تشکیل می شود.
۲ - عقب ماندگی فرهنگی ونبود تربیت درست انسانی، که به همین دلیل توده های انسانی در مسیر غرضها وخود کامگیهای مستکبران قرار می گیرند.
این هر دو عامل در آن دوران وبه دست با کفایت امام مهدی (علیه السلام) ریشه کن می شود، وبا تصفیه اجتماعات بشری از عوامل سلطه واستکبار مالی وسیاسی، عامل قدرتمند مرکزی ایجاد می شود، وبا هدایت وتربیت درست انسانها روابط صمیمی ونزدیک میان همه افراد نوع انسانی، از هر نژاد وملیت، بر قرار می گردد. در پرتو این دو جریان، راه بشریت به سوی زندگی سعادتمندانه هموار می شود.
بنابراین، گام نخست واژگون کردن حاکمان خود کامه وسلطه طلب از اریکه های قدرت است وتشکیل مدیریت قدرتمند مرکزی. این مدیریت به تربیت انسانها می پردازد واصول والا وارزشهای متعالی الهی را در سراسر آبادیهای زمین نشر می دهد، ویگانگیها، یکدلیها، محبتها وایثارها را جایگزین بیگانگیها، کینه توزیها وخود خواهیها می سازد. به همه انسانها وهمه اجتماعات یکسان می نگرد، ومساوات وعدالت دقیقی در همه پهنه گیتی حاکم می سازد، وهمه امتیازها را زیر پا می نهد. واین چنین است که حکومت فراگیر می شود، ومورد پذیرش همه احاد انسانی قرار می گیرد.
مصلحان اجتماعی وصاحب نظران فلسفه سیاسی، درمان دردهای جامعه بشری وبر طرف شدن تضادها، استثمارها، استبدادها، استعمارها، فاصله های ناهنجار کشورها وانسانها و... را در پرتو برپایی نظام واحد وحکومت واحد امکان پذیر دانسته اند، حکومت واحدی که از هرگونه جانبداری، نژاد گرایی، طبقه پروری و... بدور باشد وبر پایه قانون عدل ومساوات با همگان رفتار کند. درد آشنایان وچاره اندیشان چنین طرحی را تنها راه درمان نابسامانیها ژرف وگسترده بشریت کنونی می دانند. وتا کنون چنین جریان فراگیر پدید نیامده وچنین قدرتی شکوفا نشده است، یعنی قدرتی که همه انسانها را بر دور یک مرکز ومحور گرد آورد وعوامل خودکامگی وخود خواهی را نابود کند(۲۱۰)و این امر عظیم بدست منجی بزرگ، امام مهدی (علیه السلام)، پدید می آید، وعامل قدرتمند والهی وسیاسی واجتماعی وتربیتی وانسانی ایجاد می شود، ورنج دوران تفرقه وجدایی وستم وبی خبری زدوده می گردد، وموانع برادری وبرابری ریشه سوز می شود.

بخش ۱۰: حکومت مستضعفان

تشکیل دولت مستضعفان وتحقق بخشیدن به آرمان والا والهی حکومت فرودستان وعقب نگهداشته شدگان(۲۱۱)، از برنامه های اصلی واقدامهای اساسی وتردیدناپذیر امام موعود (علیه السلام) است. در جامعه ونظامی که امام مهدی (علیه السلام) بنیاد می نهد، زمام همه امور در دست طبقات محروم است واین مستضعفانند که بر آن حکم می رانند، وبه اداره جامعه می پردازند. چنین آرمانی هدف اصلی همه ادیان آسمانی بویژه اسلام بوده است. در تعالیم ادیان، معیارها واصولی را به دست داده اند که در جهتگیری کلی، به سود مستضعفان وتحقق بخش حاکمیت آنان است. ورویارویی ونبرد اصلی پیامبران با همین طبقات اشراف ومسرفان ومترفان وملا ومستکبران بوده است. یعنی طبقاتی که همواره از تن دادن به حق وعدل سرباز می زده اند، وخوی وخصلت برتری جویی، سلطه طلبی، حقکشی، بیدادگری راه وروش ایشان بوده است، وشادخواری واسراف کالاها ومواد لازم زندگی شیوه معیشت اصلی آنان را تشکیل می داده است.
قرآن کریم، این واقعیت تلخ تاریخ را با بیانی روشن بازگو کرده است:
قرآن کریم
وما ارسلنا فی قریه من نذیر الا قال: مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون. وقالوا نحن اکثر اموالا واولاداً وما نحن بمعذبین.(۲۱۲)
- به هیچ شهری انذارگری نفرستادیم، مگر آنکه شاد خواران آن شهر گفتند که ما رسالت شما را باور نداریم، وگفتند که مال وفرزند ما از شما بیشتر است وما عذاب نخواهیم شد.
جباران وگردنکشان، از قدیمترین دوره های تاریخ، مردمان را فرودست (مستضعف) ساخته در بندگی خویش نگاه می داشتند. وحقها وآزادیهای ایشان را می ربودند؛ در صورتی که پیامبران در آن می کوشیدند تا از تجاوز وعدوان آن تجاوزگران جلوگیری کنند ومردم را از چنگال ظلم وستم ایشان برهانند...(۲۱۳)
قرآن کریم، هنگام ترسیم مبارزه ورویارویی پیامبران با مخالفان، از طبقات مخالف انبیا، با واژه های ملا، مترفان، مستکبران یاد کرده است. ملا سران وبزرگان مالی وسیاسی ویا قبیله ای وقومی اجتماعند که به نوعی برتری اجتماعی دست یافته اند، وطبقات بالا واشراف وممتاز جامعه را تشکیل می دهند، وهمه جا حضور چشم پر کن دارند. اینان با حرکت جدید وپیام تازه به ستیز بر می خیزند، وچون به اصل برتری طبقاتی ایمان دارند ومعیار ارزشها را در مال می دانند، وپیام آوران الهی وپیروان آنان را افرادی معمولی واز طبقات پایین جامعه می بینند، دعوت جدید را نمی پذیرند وبا آن به مبارزه بر می خیزند. آنچه را خداوند متعال در کتاب عظیم خود، از زبان پیامبر بزرگوارش گزارش کرده است این است که انکار کنندگان شرایع (ادیان الهی) وپیشتازان انکار آفریدگار، بی تردید سرمایه داران شادخوار واشراف متکبر (و خودخواه) بودند...(۲۱۴)
در این رویارویی ونبرد همیشگی تاریخ، در دورانهایی حق در جایگاه خویش مستقر گردید، وبینوایان از سلطه اشراف ومترفان ومستکبران آزاد شدند، وحاکمیتهایی - اگر چه کوتاه مدت - برای مستضعفان پدید آمد. قرآن کریم برخی از این دوره ها را چنین ترسیم می کنند:
قرآن کریم:
واورثنا القوم الذین کانوا یستضعفون مشارق الارض ومغاربها التی بارکنا فیها وتمت کلمة ربک علی بنی اسرائیل بما صبروا ودمرنا ما کان یصنع فرعون وقومه وما کانوا یعرشون.(۲۱۵)
- خاوارن وباختران زمین را، که به آنها برکت داده بودیم، میراث قومی قرار دادیم که فرودست (مستضعف) نگاهداشته می شدند؛ ووعده نیکوی پروردگار به بنی اسرائیل - به سبب صبری که کرده بودند - انجام یافت؛ ما آنچه را فرعون وقومش می ساختند وآنچه بر می افراشتند، ویران کردیم.
این آیه درباره زوال حاکمیت طاغوتی فرعون وتأسیس حکومت مستضعفان به دست پیامبر بزرگوار حضرت موسی (علیه السلام) است.
قرآن کریم:
واذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض، تخافون ان یتخطفکم الناس، فآواکم وایدکم بنصره، ورزقکم من الطیبات لعلکم تشکرون.(۲۱۶)
- زمانی را به یاد آورید که شماری اندک بودید (در میان دشمنان بسیار) وشما را در زمین (مکه) فرودست (مستضعف) می شمردند، وبیم آن داشتید که با یک هجوم کارتان را بسازند، در آن حال، خداوند پناهتان داد، ویاریتان کرد وروزیهای پاکیزه بخشید تا مگر سپاس دارید.
این آیه کریمه درباره تأسیس دولت محمد (صلی الله علیه وآله) ونجات مستضعفان جزیرةالعرب به دست پیامبر مستضعفان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) است. این دولت پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در مدت زمان امامت امام علی (علیه السلام) نیز ادامه یافت، وروح اصلی آن که مستضعف گرایی وحمایت از محرومان وپابرهنگان وطرد ونفی مستکبران وزراندوزان وطاغوتان بود کاملاً پایدار ماند، وآخرین روزهای حکومت عدل علوی، آخرین روزگار حاکمیت این خط اصیل اسلامی بود.
در دوران حکومت عدل محمد (صلی الله علیه وآله) وعلوی (علیه السلام) نظام آموزشی وحقوقی حاکم گردید که در قانون واجرا واندیشه وعمل، جانبدار محرومان وتحقق بخش حاکمیت آنان بود، وهمه ارزشهای اشرافیگری ونظام حقوقی طبقاتی توانگران وزراندوزان را زیر پا گذاشت، وهمه امتیازات طبقات بالا را کنار زد، وامیران وشاهان وسرمایه داران وتوانگران وقارونان جامعه را با بردگان وبینوایان وفرودستان یکسان دید ودر برابر قوانین، همسان به حساب آورد، ودر برابر هر گونه باجخواهی وامتیاز طلبی استوار وقاطع ایستاد، وتعالیمی ارزنده وزندگی ساز در این زمینه ها به توده های مردم آموخت:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
فی قوله تعالی: واصبر تفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداوة والعشی یریدون وجهه...(۲۱۷) ان المؤلفة قلوبهم جاؤوا الی رسول الله (صلی الله علیه وآله)... فقالوا: یا رسول الله! ان جلست فی صدر المجلس ونحیت عنا هولاء وروائح صنانهم - وکانت علیه جباب الصوف - جلسنا نحن الیک واخذنا عنک، فما یمنعنا من الدخول علیک الا هؤلاء فلما نزلت الایة قام النبی (صلی الله علیه وآله) یلتمسهم، فاصابهم فی مؤخر المسجد یذکرون الله، فقال: الحمدلله لم یمتنی حتی امرنی ان اصبر نفسی مع رجال من امتی، معکم المحیا ومعکم الممات(۲۱۸)
- پیامبر (صلی الله علیه وآله) - در تفسیر این آیه: واصبرنفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداوة والعشی:خویشتن را به همراهی با کسانی شکیبا ساز، که صبح وشام پروردگار خویش را می خوانند...، رسیده است: کسانی (از قریش) که پیامبر(صلی الله علیه وآله) از آنان به منظور تمایل یافتن به اسلام دلجویی می کرد (مؤلفة قلوب) نزد او آمدند... وگفتند: ای پیامبر خدا اگر در صدر مجلس بنشینی واین بینوایان وبوی گند ایشان را از ما دور کنی - وآن بینوایان جبه هایی پشمین (و ژنده) بر تن داشتند - ما در کنار تو خواهیم نشست، وبه سخنان تو گوش فرا خواهیم داد، هیچ چیز جز اینان مانع درآمدن ما نیست، پس چون آیه یاد شده نازل شد، پیامبر(صلی الله علیه وآله) برخاست وبه جستجوی ایشان (یعنی بینوایان ومستضعفان) برآمد، ودر پایین مسجد به ایشان رسید، که ذکر خدا می کردند، چون آنان را دید گفت: سپاس خدای را که مرا از جهان نبرد تا آنکه فرمان داد که خویشتن را به نشستن با مردانی از امتم شکیبا سازم (و عادت دهم) زیستن من با شما است ومردن من با شما خواهد بود.
امام صادق (علیه السلام):
ان عیسی (علیه السلام) لما اراد وداع اصحابه، جمعهم وامرهم بضعفاء اخلق، ونهاهم عن الجبابرة(۲۱۹)
- هنگامی که عیسی (علیه السلام) می خواست با اصحاب خود وداع کند، ایشان را گرد کرد وآنان را به توجه به ناتوانان فرمان داد واز نزدیکی به جباران وگردنکشان نهی کرد.
اینها وصدها تعلیم دیگر همه بیانگر خط اصلی حرکت اسلام وبرنامه حکومت اسلامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وامام علی (علیه السلام) بود، که در تاریخ به ثبت رسیده است ودر عینیت وعمل جریان یافته است.
باری چنین دوره های درخشانی در طول تاریخ تحقق یافت، وروزگارانی - اگر چه محدود - آیین عدل وحق بر جامعه هایی پرتو افکند، وآسایش وآرامش وامنیت واقعی را برای انسانها به ارمغان آورد، لیکن این دوره ها پایدار نماند وپس از درگذشت رهبران راستین، بظاهر مغلوب باطل گردید، وروزگار سیاه ستم وبیداد وتجاوز وتبعیض، به دست طاغوتان سیاسی واقتصادی ونظامی سایه گسترد، وراحت وآسایش وامنیت را از مردمان بگرفت، ومستضعفان را در چنگال اهریمنی خود بفشرد، وراه تنفس را بر آنان ببست. وبدینسان روزگاران سیاه تاریخ انسان، در بیشتر دوره ها رقم خورد، وزندگی مستضعفان با این رنجها واندوهها وفشارها بگذشت.
اکنون پس از دوران طولانی ستم سالاری وبیدادگری وحاکمیتهای ستم بنیاد طبقاتی واشرافیگری، تاریخ به پیش می رود تا دیگر بار به دوران حاکمیت مستضعفان وامامت عدل مهدوی (علیه السلام) گام گذارد، به طور کامل زمام امور جامعه را به دست فرودستان مظلوم بسپارد وهمه آبادیها را از طاغوتان وقارونان وسرکشان وسلطه طلبان تصفیه کند. این دوره از تاریخ وویژگیهای اصلی آن بصراحت در قرآن کریم واحادیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) ومعصومان (علیه السلام) تبیین گشته است:
قرآن کریم:
وعد الله الذین آمنو منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی ولا یشرکون بی شیئاً...(۲۲۰)
- خدا به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته کرده اند وعده داد که بیقین در روی زمین ایشان را خلیفه کند، همچنان که مردمی را که پیش از آنها بودند خلیفه ساخت. ودینشان را - که خود برای ایشان برگزیده بود - استوار سازد، ووحشتشان را به امنیت بدل کند وآنان مرا می پرستند وهیچ چیز را با من شریک نمی کنند...
منظور از صالحان مؤمن که در آیه یاد شده اند به جهاتی چند مستضعفانند:
۱ - نخست اینکه صالحان مؤمن عموماً در طول تاریخ از طبقه محرومان بوده اند. وطبق آیات فراوان قرآن کریم، طبقات اشراف ومترفان ومسرفان ومستکبران نوعاً فاسد ومنحرف ومخالف حق وعدل بوده اند.
در قرآن کریم آمده است:
(وذرنی والمکذبین اولی النعمة ومهلهم قلیلاً).(۲۲۱)
- تکذیب کنندگان صاحب نعمت را به من واگذار. واندکی مهلتشان ده.
... پیروان انبیا در طول تاریخ، بینوایان وطبقات متوسط (جامعه) بودند نه ثروتمندان...(۲۲۲)
۲ - در این آیه از تمکین واستواری واستقرار دین خدا سخن رفته است واستواری واستقرار دین در اجتماعی امکان دارد که جامعه دارای طبقات وتشکیل شده از دو طبقه مستکبر ومستضعف (زیر سلطه وسلطه طلب) نباشد. واین چنین اجتماعی بی ترید جامعه فرودستان ومستضعفان است، که از طبقات زر به دست وزورمدار ومستکبر تصفیه شده است.
۳ - در فرازهای آخر آیه شریفه، از امنیت اجتماعی ورخت بر بستن ترسها ودلهره ها وبیمها سخن رفته است. روشن است که انواع ترسها وبیمها ودلهره ها از سوی چه کسانی بر توده های مردم تحمیل می شود. این سلطه طلبان وقدرتمندان مالی وسیاسی ونظامی هستند که توده های مردم را می ترسانند وبا شیوه های ارعاب وایجاد نگرانی ودلهره حاکمیت وسلطه خود را تداون می بخشند. واین طبقه فرودست وناتوان (طبقه بیم پذیر) است که چاره ای جز تسلیم وبیم پذیری ندارد.
بنابراین، آیه یاد شده که درباره حاکمیت فراگیر قرآنی، در جامعه های بشری سخن می گوید، حاکمیت محرومان ومستضعفان را در نظر دارد.
شیخ طبرسی در تفسیر آیه می گوید:
از امامان اهل بیت روایت شده است که این آیه، درباره مهدی آل محمد (صلی الله علیه وآله) است. شیخ ابوالنضر عیاشی، با اسناد خود، از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) روایت کرده است که این آیه را خواند وفرمودند: اینان به خدا سوگند شیعه ما هستند، خدا این کار را در حق آنان به دست مردی از ما خواهد کرد. واین مرد مهدی این امت است...
وچنین مطلبی درباره این آیه، از امام محمد باقر (علیه السلام) وامام جعفر صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است.(۲۲۳)
قرآن کریم:
(ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة، ونجعلهم الوارثین).(۲۲۴)
- ما می خواهیم به مستضعفان زمین نیکی کنیم، یعنی: آنان را پیشوایان سازیم ووارثان زمین.
این آیه بصراحت، از امامت مستضعفان سخن گفته است، وفرودستان ومستضعفان را میراث بر آن زمین معرفی کرده است، درباره دوران ظهور ورستاخیز قیام مهدی آل محمد (صلی الله علیه وآله) است که به دست آن منجی بزرگ این وعده خدایی تحقق می پذیرد.
امام علی (علیه السلام):
هم آل محمد، ییعث الله مهدیهم بعد جهدهم، فیعزهم ویذل عدوهم.(۲۲۵)
- ایشان (مستضعفان میراث بر زمین)، خاندان پیامبرند، که خداوند پس از سختیها، مهدی ایشان را بر انگیزد وبه آنان عزت بخشد ودشمنانشان را خوار سازد.
وواضح است که حکومت آل محمد (صلی الله علیه وآله) یعنی همان حکومت مردم مستضعف ورسیدن محرومان به حق خود.
از نظر دیگر نیز برای اجرای عدالت راستین، حاکمیت فرودستان محروم ضرورت دارد، زیرا که در تمامی دوران گذشته تاریخ مورد اصلی ظلم وبی عدالتی، طبقات محروم بوده اند وسرانجام باید پدیده ناهنجار وضد بشری استضعاف - که تعبیری از همه ظلمها وستمهاست - از میان برود، وانسان از زیر بار سنگین وشکننده آزاد شود. در این راستا وبرای این امر مهم مبارزه با علل اصلی استضعاف ضرورتی اجتناب ناپذیر است. روشن است که زورمندان وزر به دستان، دو عامل اصلی استضعاف بخشهای عظیم انسانی در گذشته واکنون بوده اند وهستند. هر ظلم وستمی که به محرومان وبی پناهان شده است، یا مستقیم به دست حکومتهای اشرافی ومرفه انجام گرفته است، ویا به دست طبقات اشراف وسرمایه داران وقارونانی که در زیر چتر حمایت حکومتهای مستکبر قرار داشتند وبا حمایت قانونی وعملی آنها راه ظلم وتحمیل واستثمار را هموار می ساختند. این نظامها وجریانهای ضد بشری هنگامی پایان می یابد که حکومت قدرت سیاسی ونظامی جامعه فقط وفقط به دست طبقات محروم ومستضعف سپرده شود. دفاع از حقوق پایمال شده فرودستان ومستضعفان آنگاه امکان دارد که حاکمیت به دست آنان سپرده شود. هر حکومتی هر چه صالح باشد نمی تواند حقوق محرومان را به آنان باز گرداند، مگر اینکه خود از این طبقه باشد ودردهای این طبقه را به تمام وجود خویش لمس کرده باشد. واین چگونگی تحقق نمی پذیرد مگر اینکه طبقه حاکم از مستضعفان باشند. تنها وتنها در این صورت است که می توان امید داشت در قانون واجرا، ودر تئوری وعمل، جانب محرومان رعایت گردد، وپایگاههای استکبار وقدرت وسلطه واژگون شود، وپدیده استضعاف از سرزمین زندگی محو گردد. در غیر این صورت، ادعاهایی فریبکارانه است که گوش تاریخ را پر کرده است.
از این رو، حاکمیت مستضعفان، از شاخه های اصلی واجرای عدالت مطلق است. اگر عدالت گستری ودادگری جهت اصلی حرکت یک تحول وانقلاب اجتماعی بود، دفاع از محرومان وحاکمیت بینوایان وفرودستان رکن وپایه آن است، زیرا دیگر طبقات اجتماعی که حال وهوای محرومیت واستضعاف را لمس نکرده باشند هر کس باشند نمی توانند - چنانکه باید - در اندیشه مستضعفان باشند. وگردونه اقتصاد وسیاست وفرهنگ ودیگر منافع جامعه را به سود آنان بچرخانند واین امری است که تجربه آن را به اثبات رسانیده است.

بخش ۱۱: آیین وروش جدید

با توجه به اینکه قرآن کریم کتاب جاودان الهی است. واسلام آیینی ابدی، چگونه امام مهدی (علیه السلام) آیین جدید وکتاب تازه برای بشریت به آرمان می آورد. او تحکیم بخش دین اسلام وگسترنده قانون قرآن در سراسر گیتی است، پس ناگزیر باید اسلام وتعالیم قرآن کریم را به اجتماعات بشری عرضه کند ومردمان را به پذیرش وباور اصول وفروع آن فراخواند.
آیین نو وکتاب جدید وبرنامه وراه وروش تازه ودیگر تعبیرهایی از این دست که در احادیث رسیده است، برای تبیین مسائلی است:
۱ - احکام ومعارف فراوانی از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته بنا به عللی تبیین نگذشته است، یا متناسب با سطح فرهنگ وفکر اجتماعات گذشته نبوده است، یا زمینه عملی آنها وجود نداشته است. باز گویی چنین معارف وعلوم ومسائلی، بیگمان برای جامعه اسلامی، ناشناخته خواهد بود وچون امام مهدی (علیه السلام) این تعالیم را از ظاهر وباطن قرآن کریم استنباط می کند وبه مردم می آموزد، برای آنان تازگی دارد وآیین نو وکتاب جدید انگاشته می شود.
۲ - تعالیم واحکامی از قرآن کریم واسلام فراموش شده واز یادها رفته است، به گونه ای که در جامعه های اسلامی ناآشنا وبرای مسلمانان ناشناخته است. طرح این مسائل نیز کتاب وآیین نو پنداشته می شود.
۳ - اصول واحکام فراوانی دچار تحریف ودگرگونی معنوی یا موضعی گشته است، وامام آنها را چنانکه در اسلام اصیل بوده است دیگر باره مطرح می سازد، وتحریف وانحرافهای روی داده را روشن می کند ومفهوم حکم یا جایگاه آن را مشخص می سازد، واین با طرز تلقی وبرداشت عمومی مردم وعلما سازگاری ندارد از این رو برنامه جدید وراه وروش تازه حساب می شود. (۲۲۶)
بنابراین، معنای آیین تازه وکتاب جدید، این چگونگیها است. اکنون برای تبیین بیشتر این موضوع سخنی از استاد معارف حقه، متاله بزرگ خراسان، حضرت شیخ مجتبی قزوینی خراسانی - اعلی الله مقامه - می آوریم:
... مراد از این روایات (احادیث کتاب جدید وآیین تازه) این است که حدودی را که از بین رفته احیا می کند، وبدعتهایی را که در بین مردم رایج شده ودر شعائر اسلامی ظاهر گشته است، منسوخ می نماید، واز این رو روش او را دین تازه پندارند...(۲۲۷)
می توان گفت بیشترین مسائلی را که امام مورد توجه قرار می دهد وبرای جامعه های اسلامی تازه وجدید جلوه می کند وناشناخته وناآشنا می نماید، مسائل مربوط به عدالت اجتماعی وامور مالی ومعیشتی است، یعنی موضوعی که انسان گذشته سخت نیازمند به آن بوده وبدان نرسیده است. وهمین امر نیز مشکل نابسامانی اصلی زندگی بشر امروز را تشکیل می دهد واجرای آن یعنی برقرار سازی عدل ودادگری در سراسر گیتی، از اقدامهای اصلی امام مهدی (علیه السلام) خواهد بود.
به عنوان مثال: اگر امام موعود (علیه السلام) به موضوع مساوات اسلامی شکل قانونی والزامی بدهد چنانکه در احادیث رسیده است:
امام صادق (علیه السلام):
اسحاق بن عمار، قال: کنت عند ابی عبد الله (علیه السلام) فذکر مواساة الرجل لاخوانه، وما یحب له علیهم. فدخلنی من ذلک. فقال: انما ذلک اذا قام قائمنا وجب علیهم ان نجهزوا اخوانهم ویقووهم.(۲۲۸)
- اسحاق بن عمار می گوید: نزد امام صادق بودم او از تساوی مردم با یکدیگر، وحقی که هر کسی بر دیگری دارد، سخن گفت. من سخت در شگفت شدم، فرمود: این، به هنگام رستاخیز قائم ماست، که در آن روزگار، واجب همگانی است که به یکدیگر وسایل رسانند ونیرو بخشند.
و این موضوع در بسیار دیگر از تعالیم اسلامی آمده است، لیکن به نام احادیث اخلاقی، کنار گذاشته شده ودر فقه مطرح نگشته است، ودر برنامه های الزامی حکومتها واجتماعات اسلامی به صورت اصل وقانون تثبیت نشده است. وروشن است که چون این تعالیم عملی شود، به صورت احکامی جدید جلوه می کند.
اگر امام مهدی (علیه السلام) عدل وعدالت را زیر بنا وعلت ومحور همه احکام معرفی کند، صحت واسلامیت هر حکم را در مقدار سازگاری آن حکم با عدل وعدالت اعلام دارد، موضوعی ناآشنا وتازه به نظر نخواهد رسید.
اگر امام مهدی (علیه السلام) مسئله ارزش انسان ورسیدگی به او، ورفاه حال او، وحقوق انسانی را بر همه حق وحقوقهای فرعی وفردی حاکم بداند ومعیار ومحور اصلی حق مالکیت، تجارت ومبادلات، حق آزادی ودیگر حقوق وتعالیم را، عدالت ورفاه حال انسانها بشناساند، وهر حق وحقوق فردی وگروهی را که به رفاه وآسایش ورشد وتأمین زندگی معقول انسان نینجامد، غیر اسلامی ونادرست اعلام کند، آیا... امری تازه به شمار نمی آید؟
اگر امام مهدی (علیه السلام) وجوه اسلامی را به نفع طبقات محروم افزایش دهد، تا آن مرز که زندگی همه مردم تأمین شود وهمگان به رفاه معیشتی درست دست یابند وفقر کمبودی در کل جامعه نماند امری ناآشنا وبرنامه ای تازه نیست؟
اگر امام مهدی (علیه السلام) مالکیت فردی را در برابر نیازهای ضروری مردم محدود سازد، واجازه ندهد افرادی انگشت شمار ثروتهای کلان وافراطی داشته باشند، در جایی که گروههای فراوانی به سطح متوسط زندگی دست نیابند ودر حد تفریط قرار داشته باشند، این امر نیز جدید وتازه پنداشته نمی شود؟
اگر امام احکام ضرر وزیان یا عسر وحرج را به طور دقیق وگسترده در جامعه عملی سازد، تا جایی که بسیاری از کارها وبرنامه های اقتصادی ومعیشتی معمول مردم - که طبق شرع حاکم کنونی درست است - ممنوع ونامشروع به شمار آید این امور برای مردم حکمی تازه ودعوتی جدید نخواهد بود.
اگر امام مهدی (علیه السلام) از طواف مستحب با وجود کثرت طواف واجب، منع کند نیز ناشناخته است.
اگر امام مساجد ومعابد مجلل وتزیین یافته شهرها وآبادیها را خراب کند، وهمه زواید وتشریفات وکاشی کاریها وگنبدها وگلدسته ها وزیورهای آنها را بپیراید، بودجه آنها را برای رفاه حال انسانها صرف کند ومساجد ومعابد را ساده وبی آرایش وبی آلایش بسازد نیز کاری تازه وبر خلاف راه وروش معمول وافکار عمومی نیست؟
اگر امام موعود (علیه السلام) روایات معارف واصول دین را دیگر بار مطرح سازد، وآنها را از فلسفه های بشری - یونانی وغیر یونانی - جدا کند، واز پنداشته های عرفای بشری نیز متمایز سازد برای برخی نو پیدا ودینی تازه جلوه نمی کند؟
اگر امام مهدی (علیه السلام) مانع الزکاة را گردن زند، چنانکه در احادیث رسیده است: ویقتل مانع الزکاة:(۲۲۹) مهدی، مانع الزکاة را می کشد، دینی جدید محسوب نمی شود؟
اگر امام مهدی (علیه السلام) رباخواران وغاصبان حقوق واموال انسانها را که سراسر دوران عمر خود به چپاول وغصب وگرانفروشی واحتکار و... گذرانده اند، به چوبه دار آویزد (دست کم به عنوان مفسد فی الارض)، گرچه ظاهر الصلاح ومسلمان باشند، روش نوینی پنداشته نخواهد شد؟
اگر امام مهدی (علیه السلام) سود در مبادلات بازرگانی وداد وستدها را بردارد ومردمان را مأمور سازد تا هر کس بصورت خدمتگزاری نسبت به جامعه کار کند ودر برابر کالای عرضه شده سودی نگیرد، وخود نیازهای خود را همینسان از دیگران تأمین کند، چنانکه در احادیث رسیده است، امری تازه جلوه نخواهد کرد؟ حدیث این است:
امام صادق (علیه السلام)
سألت ابا عبد الله (علیه السلام) عن اخبر الذی روی: ان ربح المؤن علی المؤمن رباً... ما هو؟ فقال: ذلک اذا ظهر الحق وقام قائمنا اهل البیت!...(۲۳۰)
- راوی می گوید: از امام صادق پرسیدم که این روایت سود گرفتن مسلمان از مسلمان رباست معنایش چیست؟ فرمود: این به هنگام ظهور حق ورستاخیز قائم آل محمد (صلی الله علیه وآله) است...
اگر امام مهدی (علیه السلام) بر بیشتر تفسیر وتأویلهایی که در قرآن کریم واحادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وامامان معصوم (علیه السلام) صورت گرفته است خط بطلان بکشد، وآراء واندیشه ها را تابع وپیرو قرآن سازد ودر چارچوبهای قرآنی در آورد چنانکه امام علی (علیه السلام) فرموده است: (یعطف الرأی علی القرآن بعد ما عطفوا القرآن علی الرأی(۲۳۱) آراء را پیرو قرآن قرار می دهد پس از آنکه قرآن را پیرو آراء قرار داده بودند) این برخورد برای بسیاری مایه شگفتی وتازگی نیست، زیرا که نظام کار در تفسیر وحدیث وفقه ومبانی دین شناسی رایج را به همه می ریزد.
وبدینسان مسائل ومعارف واحکام جدیدی را امام مطرح می کند که برای مردم ناشناخته است وآنها را آیین جدید وکتاب تازه می انگارد، وگهگاه با امام بر سر این مسائل درگیر نیز می شوند. ودر این صورتها جنگ با خودی وجامعه اسلامی رخ می دهد.
امام علی (علیه السلام):
... فیریکم کیف عدل السیرة ویحیی میت الکتاب والسنة...(۲۳۲)
- ... پس عدالت ودادگری را به شما می نمایاند وقوانین مرده قرآن وسنت را (دگربار) زنده می کند...
در این سخن امام علی (علیه السلام) دو موضوع مطرح شده است وهر دو در ارتباط با دوران ظهور، اهمیتی ویژه دارد:
۱ - امام مهدی (علیه السلام) چگونگی وحد وحدود وقلمروی گسترده وعمیق عدالت اجتماعی در اسلام را نیک می شناساند، واحکام وبرنامه های آن را تبیین وتفسیر می کند. این تعلیم والا روشن می کند که حوزه شناخت جامعه اسلامی آن روز از عدالت وقسط واقعی اسلامی، درک ودریافتی محدود داشته است، وعدالت اسلامی ژرفتر وعمیقتر از آن است که در روزگار قبل از ظهور شناخته بوده است. این شناخت عمیق وهمه جانبه از عدالت اجتماعی در هنگامه ظهور تحقق می پذیرد. در دعاهایی که درباره حضرت مهدی (علیه السلام) رسیده است به این حقیقت اشاره دارد: اللهم طهر به بلادک... حتی تنیر بعدله ظلم الجور... وتوضح به معاقد الحق، ومجهول العدل...(۲۳۳)
- خداوندا! سرزمینها را به دست مهدی (علیه السلام) پاک گردان...تا با فروغ عدالت او سیاهیهای ستم زوال پذیرد، وپایگاه های حق آشکار گردد وعدل ناشناخته شناخته گردد.
۲ - بخشهایی از کتاب وسنت نبوی ودیگر رهبران معصوم، چنان متروک ورها شده وپوشیده مانده است که گویا مرده است، ودر افکار عمومی جامعه - وحتی افکار متخصصان وعالمان - نیز مطرح نیست. این بخش از تعالیم اسلامی دیگر بار احیا می شود، ودر متن آموزشهای اسلامی قرار می گیرد، وبه صورت قانون وبرنامه رسماً اعلام می گردد، وبه عینیت وعمل در می آید. وبه همین جهت ها است که احکام وبرنامه های امام مهدی (علیه السلام) برای مردم تازگی دارد. در دعایی درباره امام غایب (علیه السلام) رسیده است:
...و ابدی ما کان نبذه العلماء وراء ظهورهم مما اخذت میثاقهم علی ان یبینوه للناس ولا یکتموه...(۲۳۴)
- ... مهدی (علیه السلام) آشکار می سازد مسائل (و حقایقی) را که عالمان آنها را پس پشت افکندند (و از نشر واظهار آن خودداری کردند.) حقایقی که از ایشان پیمان گرفته شده بود تا آنها را به مردمان باز گویند واز آنان پوشیده ندارند.
امام مهدی (علیه السلام) این بخشها از احکام وآیین خدای را آشکار می سازد وبدون هیچگونه بیم وهراس از فرد یا افراد یا طبقاتی از جامعه، حقایق اسلام را آشکار می کند، اگر چه گروهها وافرادی را خوشایند نباشد.
در حدیثی که از امام علی (علیه السلام) بازگو کردیم از جمله چنین آمده است:
امام علی (علیه السلام):
... الا وفی غد وسیأتی غد بما لا تعرفون...(۲۳۵)
- ... بدانید که در فردا (حوادثی پدید می آید) ودر آینده مسائلی رخ خواهد داد که برای شما ناآشنا وناشناخته است...
این کلام دو منظور را ممکن است تبیین کند: نخست اینکه در فردا وآینده حوادثی پیش می آید وآینده آبستن حوادثی است که برای شما وجامعه اسلامی ناشناخته است. بنابراین معنای کلام امام علی (علیه السلام) به حوادث وتحولات تاریخی روزگاران ظهور توجه دارد. دوم اینکه منظور طرح مسائل وبخشهایی از فرهنگ عمومی اسلامی است که تا آن روزگار عرضه نشده وزمینه ها ویا موضوعات آن تحقق نیافته است، یعنی مسائل ومطالبی که برای جامعه اسلامی پیش از ظهور ناآشنا وناشناخته است وکاملاً تازگی دارد.
امام صادق (علیه السلام):
اذا قام القائم جاء بامر غیر الذی کان.(۲۳۶)
- آنگاه که قائم (علیه السلام) قیام کند، مسائلی را مطرح می کند که در گذشته نبوده است.
امام صادق (علیه السلام):
... سألته عن سیرة المهدی، کیف سیرته؟ فقال: یصنع کما صنع رسول الله (صلی الله علیه وآله) یهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله امر الجاهلیة ویستأنف الاسلام جدیداً.(۲۳۷)
- ... درباره راه وروش مهدی (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم، امام گفت: راه وروش او چون پیامبر(صلی الله علیه وآله) است، یعنی هر چه را پیش از او باشد ویران می کند، چنانکه پیامبر (نظام) جاهلیت را ویران ساخت، واسلام را از نو می سازد (و آموزش می دهد).
این حدیث، ابعاد گسترده وژرف تغییرات ودگرگونیهایی را که به دست با کفایت امام مهدی (علیه السلام) انجام می گیرد روشن می سازد. نیز روشن می کند که بیشتر افکار، احکام، عادات، آداب، رسوم وتفسیر وبرداشتهایی که به نام اسلام رایج است با اسلام راستین سازگاری ندارد. از این رو امام مهدی (علیه السلام) بر آنها خط بطلان می کشد، ونظامهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی وفرهنگی پیشین را که بر آن افکار واندیشه ها استوار گردیده است متلاشی می سازد، چونان کاری که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با راه وروشهای جاهلیت کرد.
افزون بر مسائل یاد شده باید در نظر داشت که تحولات ژرف وروزافزون زندگی وحوادث عظیم جهانی ورخدادهای گسترده ومهمی که در همه بخشهای زندگی انسان پدید گشته است، راه حلها وپاسخهای نو وتازه می طلبد، که رهبری یگانه اجتماعات بشری در این ارتباط باید معیارها واصول جدید عرضه کند. در این زمینه نیز امام مهدی (علیه السلام) برنامه ها ومسائل وراه حلهای اسلامی را درباره پدیده های نو وتحولات اجتماعی بشری مطرح خواهد ساخت.
امام باقر (علیه السلام)
اذا خرج یقوم بأمر جدید، وکتاب جدید، وسنة جدیدة، وقضاء جدید...(۲۳۸)
- هنگامی که قائم ظهور کند، شیوه های نو وکتاب جدید وروشهای تازه می آورد، ودر قضاوت روش جدیدی دارد..
واین یعنی روشهای قضاوت دوران پیش از ظهور نیز اسلامی نیست.
عرضه راه حلهای اسلامی در مسائل جدید اجتماعات کاری بسیار عظیم است، وجز از قرآن ناطق حضرت مهدی (علیه السلام) از کسی بر نمی آید. واین موضوع همگان را به شگفت فرو می برد، بویژه عالمان واندیشمندان را، زیرا با اینکه منابع اسلامی چون قرآن وبسیاری از احادیث را در دست دارند، باز در استنباط واستنتاج امور تازه پیدا ومسائل مستحدثه ناتوانند. وامام پاسخ به همه آن مسائل را با الهام از کتاب خدا وسنت پیامبر اکرم واحادیث پدران بزرگواراش، به جامعه بشری عرضه می کند، وهمه را به شگفت می افکند. وهمه اینگونه تعالیم وشرح وتبینها از کتاب خدا را تازه وجدید می بینند.
امام صادق (علیه السلام):
... للقرآن تأویل یجری کما یجری اللیل والنهار وکما تجری الشمس والقمر، فاذا جاء تأویل شیء منه وقع، فمنه ما قد جاء ومنه ما لم یجیء.(۲۳۹)
- ... قرآن را تأویلی است که همچون گردش شب وروز وسیر خورشید وماه، جریان دارد. وچون تأویل چیزی از آن بیاید واقع می شود. بعضی از آن تأویلها آمده است وبعضی هنوز نیامده است.
اکنون آیا این بخشهای عظیم از حقایق قرآنی که تاکنون تبیین نشده است، با رشد فکری اجتماعات ومسائل تازه پیدا ارتباط دارد، به دست چه کسی باید تبیین وتفسیر شود؟ واسرار ورموز ظاهر وباطن وباطنهای پوشیده قرآنی چه وقت باید آشکار گردد، چه کسی باید مشکلات انبوه وگرانبار اجتماعات آن روز بشری را از لابلای آیات قرآنی بیرون آورد؟ آری، قرآن چنان تفسیر وتبیین شود که چون هر شب وروز جدید، تازه ونو باشد؟ به گونه ای تفسیرهای مفسر واقعی قرآن تازگی دارد که قرآن نیز کتاب جدید وتازه شمرده می شود، وآن معانی جدید موجب شگفتی همگان می گردد، بویژه کسانی که به تأویل وتوجیه قرآن کریم واحادیث پرداختند، ویا بگونه ای مطالب مکاتب غربی وشرقی را در تفسیر وتوجیه مبانی قرآنی ملاک قرار دادند.

بخش ۱۲: رشد عقلی وتکامل علم

انسان، در بعد عقلی ورشد فرهنگی، سیری طولانی داشته است. از آغاز دوره هایی را که تاریخ نشان می دهد، به کارهای فرهنگی وعلمی گرچه در سطحی پایین پرداخته است وتجربه هایی اندوخته وبه دانشها وحقایقی دست یافته است. در میان دست آوردهای علمی که نصیب انسان شده است، تعالیم انبیا وآموزگاران اصول وحی، مقامی بلند وارزشمند دارد. یکی از اهداف اصلی واصول رسالت پیامبران نشر دانایی وگسترش آگاهی در میان جامعه انسانی است، دانایی وآگاهی در همه زمینه ها، از خودشناسی تا خداشناسی، واز ذره شناسی تا جهان شناسی. امام علی (علیه السلام) در ترسیم این بخش از اصول رسالتهای الهی چنین می فرماید:
... فبعث فیهم رسله، وواتر الیهم انبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته، ویذرکروهم منسی نعمته،... ویثیرو الهم دفائن العقول ویروهم الایات المقدره: من سقف فوقهم مرفوع، ومهاد تحتهم موضوع، ومعایش تحییهم، واجال تفنیهم، واو صاب تهرمهم واحداث تتابع علیهم...(۲۴۰)
- خداوند فرستادگان خود را در میان مردمان برانگیخت، وپیامبران خویش را پیاپی روانه کرد، تا از آنان رعایت میثاق فطری (الهی) را باز طلبد، ونعمتهای فراموش شده خدایی را به یاد آنان آورند... ونیروهای پنهان خود آدمی را آشکار سازند، وآیات بهنجار آفرینش را به مردمان بنمایانند، یعنی سقف افراشته آسمان، ومهد گستره زمین، ونعمتها ووسایل زندگی که حیات مردمان را تأمین می کند، ومرگی که (دوران زندگی) آنان را به پایان می برد وبیماریهایی که آنان را می فرساید، وحوادثی که پیاپی در زندگیشان روی می دهد....
شناخت مسائل اصلی جهان وانسان، از اهداف اصلی انسان که در این خطبه مطرح گردیده است چون: خودشناسی، آسمان شناسی وشناخت ستارگان وکهکشانها، شناخت زمین در ابعاد گسترده وژرف آن، شناخت شیوه های معیشت واداره زندگی وراهیابی به علم معاش با ابعاد عمیق آن، شناخت مرگ، شناخت بیماریهایی که انسان را از پا در می آورد، وشناخت تاریخ وحوادث وپیشآمدهای اجتماعات بشری.
نقش اصلی دعوت پیامبران گسترش دانایی وآموزش وتجربه وتعلیم است. وایمان خود از شاخه های دانایی وشناخت به شمار می رود. پیامبران به انسانها راه ورسم زندگی، هدف ونتیجه آن را می آموختند، ارزش انسان ووالایی مقام وپایگاه بلند او در کائنات ومقدار توان وقدرت او را در رسیدن به تکامل، به او تعلیم می دادند. در پرتو چنین آموزشهای نیروی تفکر وتعقل را در او بیدار می ساختند وبه اندیشه درباره مبدأ ومعاد وکشف رموز واسرار آیات الهی وا می داشتند. از این رهگذرها وبا این هدایتها وراهنماییها، انسان در علوم تجربی ومسائل عقلی وجهان بینی وجهان شناسی، در پهنه بیکرانه دانایی وشناخت گام نهاد، وبه حقایقی دست یافت واصول ومعیارهایی را کشف کرد، وراه وروشهایی را درک نمود، وضوابطی به دست آورد. وبدینگونه پیش آمد تابه قرن حاضر رسید. در این دوره دانش تجربی ره آوردهایی تازه به ارمغان آورد، که از اهمیت بسزایی برخوردار است، وآدمی را در بسیار از دشواریهای زندگی توان می بخشد، وراه بسیاری از مشکلات را هموار می سازد. انسان در این راستا وبا این تجربه ها همواره می کوشد، تا به بار فرهنگی سنگین تری دست یابد، وبه شناختهای تازه تری برسد، واسرار ورموز بیشتری را آشکار کند، وابهامهای فراوان تری بر طرف سازد.
کوشش انسان در مسیر تکامل شناخت، بیشتر به بعد مادی جهان وزندگی انسان معطوف بوده است. چون انسان با ماده سر وکار دارد وتلاش او برای این است که خواص وآثار بیشتری از ماده را بشناسد. مسائل ماورای ماده وبعد معنوی حیات، به خاطر پیچیدگی ودشواریی که دارد بدان پایه مورد توجه وبررسی قرار نگرفته است. حیات روحی ومعنوی، در گستردگی واسرار آمیزی قابل مقایسه با حیات مادی وفیزیکی انسان نیست. انسان در قلمرو حیات معنوی ابزار لازم برای شناخت را نیز - به طور کامل - در اختیار ندارند. از اینرو، می توان گفت که رشد وپیشرفت علمی وفرهنگی انسان بطور عمده در بخش مسائل مادی حیات بوده است، ودر مسائل ماورای طبیعی رشد وپیشرفت چندانی نداشته است. در بخش شناسایی بعد فیزیکی جهان نیز، شناختهای سطحی وصوری ونوعاً کشف آثار است. ودر حوزه بررسیهای انسانی، مجهولات فراوانی وجود دارد که در مقایسه با شناختها وداناییهای او بسیار عمیق وگسترده است. در حقیقت شناخت از جهان اسرارآمیز بسیار محدود واندک است، ومتخصصان رشته های گوناگون علوم بشری به دست مایه های اندک وناچیز علوم اعتراف دارند.
از سوی دیگر چون هدف از خلقت انسان رشد وتکامل معرفت وشناخت اوست، باید روزی این هدف تحقق یابد وروزگار دانشهای راستین وپیروزی خرد بر مجهولات فرا رسد. از این رو در دوران ظهور که روزگار تحقق همه آرمانهای انسانی والهی است، شناخت انسان به تکامل نهایی می رسد، ودر ابعاد گوناگون دانایی از جهان شناسی، انسان شناسی وخداشناسی، عروج لازم را می یابد، وآموزگار بزرگ اسرار ورموز، درس آموزان مدرس بشریت را به سرچشمه جوشان علوم حقیقی می رساند، وکار آموزش او بر پندار وفرض وشک بنا نشده است، بلکه بر اصل یقین ودریافتهای راستین از حقایق وکشف حقیقت پدیدها واشیا استوار است. در دوران امام بزرگ دانایی، همه مسائل بشری، به هدف اصلی ومرز نهایی می رسد، وبشریت - در تلاش اعصار وقرون خویش - به محضر استاد ومعلمی راه می یابد که نکته ای از دیده ژرف نگر وحقیقت بین او پوشیده نیست، وهدف او پرده برداری از حقایق ومجهولات است وتا سرحد امکان وتوان انسانها آنان را به اوج تکامل علمی می رساند.
این موضوع از مهمترین برنامه ها واقدامهای امام مهدی (علیه السلام) است. او از حقایق گسترده وجهانی برای بشریت پرده بر می دارد، ومردمان را به دانشهای یقینی ودرست هدایت می کند وشناختهای ناب وخالص به ارمغان می آورد، واز این رهگذر دو محور اساسی تحقق می پذیرد:
۱ - با گسترش شناخت وکشف اسرار کائنات، پایه های خداشناسی استوار می گردد.
۲ - گسترش شناخت ودانایی، تشکیل جامعه انسانی وبسامان ومرفه را ممکن می سازد، زیرا در پرتو شناخت درست مسائل حیات وبخشهای گوناگون آن، مسائل تربیت، رشد، تکامل معنوی ومادی، آغاز وانجام کار انسان، سرنوشت اکنون وآینده او، شیوه ها وروشهای اداره زندگی، تأمین وتنظیم خانواده، بهره وری از مواهب وامکانات طبیعی وانسانی وبسیاری از مسائل دیگر، بخشهای زندگی در همه ابعاد به شایستگی اداره می شود وسامانی در خور می یابد. در پرتو علم وآگاهی از مسائل مادی وفیزیکی جهان، زیست این دنیایی انسان بهبود می یابد، وبا شناخت مسائل معنوی وصلاح وسعادت روح انسانی، راه تکامل معنوی گشوده می شود، وجامعه آرمانی در بعد مادی ومعنوی پدیدار می گردد.
این شناختها همه در روزگار رستاخیز امام مهدی (علیه السلام) تحقق می پذیرد، ونقطه های ابهام وتردید وسرگردانی محو می شود، وانسان، دوران تکرار اشتباهها وتجربه های پیاپی را پشت سر می گذارد، ودر رستاخیز ظهور هر روز به شناختهای اصیل وتازه ای دست می یابد، وحقایقی تازه برای کشف او کشف می شود، وبه راهها وروشهای متعالی تر وبالاتری دست می یابد وشیوه های بهتری را در پیش می گیرد. وبدینسان هر روز او وهرگام او در همه مسائل حیات وابعاد زندگی، گامی به پیش است، وواپس گرایی وتکرار در آن راه ندارد. وبدینگونه ها اهریمن جهل ونادانی به سر پنجه توانای خداوند دانایی وبینایی از سرزمین زندگی انسان بیرون رانده می شود، وای آن را آگاهی، دانایی، روشنی ونور فرا می گیرد.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم):
... تاسعهم قائمهم الذی یملأالل ه - عزّ وجلّ - به الأرض نوراً بعد ظلمتها وعدلاً بعد جورها، وعلماً بعد جهلها...(۲۴۱)
- ... نهمین (امام از فرزندان امام حسین (علیه السلام)) قائم است که خداوند به دست او سرزمین تاریک (زندگی) را نورانی وروشن می کند، واز عدل می آکند، پس از (دوران) ظلم، وعلم ودانایی را فراگیر می سازد پس از (دوران) جهل ونادانی...
سخن پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) از هرگونه مبالغه وگزافه بدور است، پس چنانکه سراسر آبادیهای زمین وجامعه های انسانی از عدالت ودادگری آکنده می گردد، وکشوری وشهری ودهکده ای دور از عدالت باقی نمی ماند، بدینسان همه جامعه ها وانسانها از تاریکی نادانی به روشنایی ونور دانایی رهنمون می گردند.
امام صادق (علیه السلام):
العلم سبعة وعشرون حرفاً فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتی الیوم غیرالحرفین، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة والعشرین حرفاً فبثها فی الناس، وضم الیها الحرفین، حتی یبثها سبعة وعشرین حرفاً.(۲۴۲)
- علم ودانایی از ۲۷ حرف تشکیل می شود، تمام آنچه پیامبران (تاکنون) آورده اند ۲ حرف است ومردمان بیش از این ۲ حرف تاکنون نشناخته اند. آنگاه که قائم ما قیام کند ۲۵ حرف دیگر را آشکار سازد، ومیان مردمان بپراکند، وآن ۲ حرف را (نیز) بدانها ضمیمه سازد، تا ۲۷ حرف را گسترش داده باشد.
این سخن امام صادق (علیه السلام) که به صورت رمز وسمبلیک تعبیر شده است(۲۴۳) - مقدار دانایی بشر در دوران قبل از ظهور وپس از ظهور مقایسه شده است، ودانشها وشناختهای بشری پیش از دوران تکامل علم وعقل - به نسبت به دوران ظهور - بسیار ناچیز محسوب گشته است، چون در رستاخیز ظهور است که بشر به مرزنهایی وآرمانی تکامل شناخت وخردوری دست می یابد.
امام باقر (علیه السلام):
اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد، فجمع به عقولهم واکمل به احلامهم.(۲۴۴)
- قائم ما، به هنگام رستاخیز خویش، (به تأیید الهی) نیروهای عقلانی توده ها را تمرکز دهد. وخردها ودریافتهای خلق را به کمال رساند (و در همگان فرزانگی پدید آورد).
تکامل شناخت مبانی دین وآموزش احکام ومعارف دینی نیز از جمله دانشهایی است که به صورت الزامی در آن دوره انجام می گیرد، وهمه جامعه بشری دین شناس وعالم به مسائل وبرنامه های خدایی می گردند. امام جوانانی را که به سن بیست سالگی برسند وفقه دین را نیاموخته باشند قصاص می کند.
زنان نیز در آن دوران سعادت بار، در شناخت مبانی دین به پایگاه بلندی می رسند، وعالمان فقیهان ودین شناسان در طبقه زنان پدید می آیند، بدان پایه که می توانند در خانه های خود با قانون قرآن وآیین اسلام به قضاوت بنشینند. روشن است که قضاوت براساس قرآن وسنت کاری دشوار است، وآگاهی وشناخت عمیق وگسترده از آیات واحادیث لازم دارد. در آن دوره دانایی ودین شناسی به مرزی می رسد که زنان جامعه نیز به چنین کار بزرگی می توانند دست یازید.
امام باقر (علیه السلام):
وتؤتون الحکمة فی زمانه، حتی ان المرأة لتقضی فی بیتها بکتاب الله تعالی وسنة رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم).(۲۴۵)
- در زمان حکومت مهدی (علیه السلام)، به همه مردم، حکمت وعلم بیاموزند، تا آنجا که زنان در خانه ها، با کتاب خدا وسنت پیامبر، قضاوت کنند.
مدارسی که برای آموزشهای عمومی در سطح جامعه ها تشکیل می شود، آموزگاران فراوانی لازم دارد. آموزگاران در درجه نخست شیعیان هستند که دانشها را از امام خود فرا می گیرند، وسپس به دیگران می آموزند.
امام علی (علیه السلام):
کانی انظر الی شیعتنا بمسجد الکوفة قد ضربوا الفساطیط یعلمون الناس القرآن...(۲۴۶)
- گویا شیعیان را می بینیم که در مسجد کوفه خیمه ها برافراشته اند وبه مردم قرآن (و حقایق واسرار واحکام قرآن) می آموزند...
ایرانیان که در گرایش به تشیع وپیروی از خاندان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم)، وفاداری سرشار وعشق بی مانندی را نشان داده اند، در ایمان به مهدویت وپیوند به امام مهدی (علیه السلام) نیز در میان امتها وملتها نمونه اند، وبر سر این آرمان والا استواری وپایداری ویژه ای نشان خواهند داد. از اینرو، در آن دوران نیز نقش آفرینان صحنه های حساس وکارگردانان حماسه های خروشانند.
امام علی (علیه السلام)
کانی بالعجم فساطیطهم فی مسجد الکوفة یعلمون الناس القرآن...(۲۴۷)
- ایرانیان در مسجد کوفه خیمه ها برافراشته اند، وبه مردم قرآن می آموزند...
در پایان این بخش، این حدیث یاد می شود:
امام باقر (علیه السلام)
فی قول الله - عزّ وجلّ -: (قل ارایتم ان اصبح مآوکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین)(۲۴۸) فقال: هذه نزلت فی القائم، یقول:... فمن یأتیکم بامام ظاهر، یأتیکم بأخبار السماء والأرض، وحلال الله - جل وعز وحرامه، ثم قال: والله ما جاء تأویل هذه الایة، ولابد أن یجیء تأویلها.(۲۴۹)
- امام باقر (علیه السلام): در تفسیر این آیه: (قل ان اصبح مآؤکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین): بگو: اگر آبتان در زمین فرو رود، چه کسی شما را آب روان خواهد داد؟ فرمود: این آیه درباره امام قائم (علیه السلام) نازل شده است. خداوند می فرماید: (اگر امام شما غایب شد)... پس کیست که امام را آشکار سازد، که شما را از آسمان وزمین آگاه کند، واز حلال وحرام (و آیین) خدا؟ سپس فرمود: به خدا سوگند زمان تأویل این آیه هنوز فرا نرسیده است، وناگزیر روزی خواهد رسید، که تأویل (معنای باطنی آیه) روشن گردد.

بخش ۱۳: امنیت اجتماعی

امنیت اجتماعی، امنیت در بخشهای گوناگون زندگی اجتماعی را شامل می شود، یعنی در بخشهای اقتصادی، سیاسی، دفاعی، فرهنگی و... امنیت اجتماعی زمینه همه فعالیتهای درست ومفید اجتماعی است وشرط لازم رشد وتکامل فرد وجامعه. در محیط امن وآرام، روابط اجتماعی بر اصل ضوابط استوار است، وحق وتکلیف معیار رابطه ها است. با امنیت اجتماعی، منافع همه تأمین می شود وحق هر حقداری تأمین می گردد. تضاد ودرگیری به حداقل می رسد، ودر صورت بروز تضاد ودرگیری، هر کس در محدوده حقوق خویش محدود می گردد، وقانون مانع تجاوز ودست درازی اوست. در جامعه امن، قانون حاکم است ومورد ستایش وپذیرش عمومی، حتی مجری قانون از قانون بیم دارد. در جامعه امن، بیم، هراس، دلهره ونگرانی در مردمان نیست.کسی از کسی بی جهت نمی هراسد. وهر کس در هر مقام بالای اجتماعی نمی تواند. به شخصی دیگر در هر پست ومنزلت پایین اجتماعی زور بگوید ومانع راه وکار او گردد. در جامعه امن سرمایه داران ومتنفذان بر جامعه تسلط ندارد، واقویا ناتوانان را نمی بلعند، وسرنوشت فرودستان، در دست فرادستان ومستکبران وسرمایه داران نیست.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم)
... ولم یغلق بابه دونهم فیأکل قویهم ضعیفهم...(۲۵۰)
- ... (حاکم اسلامی) در خانه خود را به روی مردم نبندد، تا توانای ایشان ناتوان را بخورد...
در این تعلیم نبوی، چنانکه جامعه صالح وامن ترسیم گردیده، راه رسیدن به آن نیز ارائه شده است. در جامعه امن طبقه حاکم از مردم فاصله ندارند، وتوده های مردم هر گاه لازم باشد به دولتمردان دست رسی دارند، ودربانان ونگهبانان مانع آنها نیستند.
همچنین اقویا وتوانمندان نمی توانند ناتوانان وضعیفان را ببلعند ودر پنجه خود گلویشان را بفشارند. این دو موضوع با یکدیگر پیوندی ناگسستنی دارد. اگر حکومتها درهای دارالحکومه ها را به روی مردم بستند ودربان وحاجب گماردند وهر کس نتوانست به دادرسی نزد آنان رود وعرض حال کند، طبیعی است که توانمندان بر توده های مردم تسلط می یابند وناتوانان را می خورند.
در جامعه امن، مردم در زندگی، از همه جهات، تأمین دارند، حوادث، پیش آمدها، ضررها، زیانها، کمبودهای طبیعی وانسانی و... موجب نگرانی افراد نیست، زیرا که مردم تأمین کافی دارند، ودولتها مردم را تأمین می کنند، وضرر وزیانها وخسارتها جبران می گردد.
امام صادق (علیه السلام)
من مات وترک دیناً، فعلینا دینه والینا عیاله...(۲۵۱)
- هر کس بمیرد ودینی داشته باشد، ادای دین او ونگاهداری از عیال او بر عهده ما (حاکم اسلامی) است... (۲۵۲)
امام صادق (علیه السلام)
دخل علی ابی عبد الله (علیه السلام) رجل فقال: یا ابا عبد الله! قرضاً الی مسیرة. فقال ابو عبد الله (علیه السلام): الی غلة تدرک؟ فقال: لا والله: فقال: الی تجارة تؤدی؟. فقال: لا والله. قال: فالی عقدة تباع؟ فقال: لا والله، فقال: فانت اذا ممن جعل الله له فی أموالنا حقاً. فدعا ابو عبد الله بکیس فیه دراهم، فادخل یده فناوله قبضة...(۲۵۳)
- مردی بر امام صادق وارد شد وگفت: یا اباعبد الله! قرض بده تا گشایشی پیدا شود. امام گفت: تا زمانی که غله برسد؟ گفت: نه به خدا. گفت: تا تجارتی سود دهد؟ گفت: نه به خدا. گفت: تا ملکی به فروش رود؟ گفت: نه به خدا. گفت: پس تو ناگزیر از کسانی هستی که خدا در اموال ما حقی برایت قرار داده است. پس کیسه ای پر از درهم خواست ودست در آن برد ومشتی بر گرفت و...
در چنین اجتماعی، با این سطح بالای تأمین وامنیت، مردمان می توانند با آرامش خاطر وآسایش کامل زندگی کنند، واز هیچ چیز وهیچ امری نگران نباشند.
در جامعه امن، هر کسی ادعای بحق وسخن درستی داشت می تواند بی بیم بر زبان آورد وحق ونظر خود را اظهار کند. واین بالاترین ویژگی امنیت اجتماعی است، که در سخن پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) ودیگر امامان مطرح گردیده است.
امام علی (علیه السلام):
... واجعل لذوی الحاجات منک قسماً تفرغ لهم فیه شخصک! وتجلس لهم مجلساً عاماً فتتواضع فیه لله الذی خلقک، وتقعد عنهم جندک واعوانک من احراسک وشرطک حتی یکلمک متکلمهم غیر متتعتع، فانی سمعت رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) یقول: فی غیر موطن: لم تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع ثم احتمل الخرق منهم والعی ونح عنهم الضیق والانف...(۲۵۴)
- ... برای کسانی که به دیدار تو نیاز دارند، زمانی را معین کن که شخص خود به سخنان ایشان گوش فرا داری، ودر مجلس عامی بنشینی، ودر آن در برابر خدایی که تو را آفریده است تواضع کنی، ولشکریان ودستیاران وپاسداران خود را چنان دور کنی که صاحبان حاجت بدون احساس ترس ولرز ولکنت زبان با راحتی کامل بتوانند مطالب خود را بیان کنند، زیرا که از پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) بارها شنیدم که می گفت: امتی که ضعیف آن نتواند حق خویش را بی لکنت زبان از قوی بگیرد، قابل احترام نیست وسپس درشت گویی وناتوانی آنان را در بیان مطلب خود تحمل کن، با تنگ خلقی وبا بدبینی با مردم روبه رو مشو...
دقت در فرازهای کلام امام علی (علیه السلام) بویژه با توجه به اینکه از عهد نامه مالک اشتر است وبرای بر شمردن حوزه مسئولیت حکومت - وسخن الهی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) عمق واهمیت موضوع را نیک روشن می کند. امام علی (علیه السلام) حضور در مجلس عمومی را لازم می داند که شخص حاکم بطور معمولی وبدون اسکورت وتشریفات نظامی وحفاظتی واداری، در کنار مردم بنشیند وبه گفته های آنان گوش فرا دارد ودر برابر مردم فروتن وخاضع باشد. وچون مردمان گرفتار وحاجتمند ناراحت ودرشت گوی هستند، امام سفارش می کنند که این درشتگوی را تحمل کن ومتکبرانه وآمرانه با مردمان روبرو مشو، تا همگان بتوانند مطالب خود را بدون کوچکترین ملاحظه وبیمی، اظهار کنند ومشکلات خود را در میان نهند. واینکه امام علی (علیه السلام) می گوید این سخن را بارها از پیامبر شنیدم: امتی که ناتوان آن نتواند حق خویش را بی لکنت زبان از قوی بگیرد، قابل احترام نیست، اهمیت جدی موضوع را می رساند،که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بارها وبارها بر این موضوع تأکید فرموده اند وجامعه صالح را دارای چنین ویژگی دانسته اند که ناتوانان بتوانند سخن حق خود را براحتی بگویند.
در ظرف امنیت اجتماعی، مانع وسد راهی در سر راه انسانها وجود ندارد محصول کوشش وکار افراد نصیب خودشان می گردد، وثمره تلاشها وکوششهایشان را بی کم وکاست دست می آورند. پدیده شوم استثمار وبهره کشی از ثمره کار وکالای دیگران وجود ندارد. سرنوشتها بازیچه دست جریانها ونوسانهای اجتماعی نیست؛ بلکه سرنوشتها وانجام کارها منظم وحساب شده است. از آغاز هر کار روشن است که انجام آن کجاست وچیست؟. تلاش وصمیمیت در کار، نتیجه مثبت وسازنده دارد، وسستی ونیرنگ وکم کاری سرانجامی نامطلوب وپوک. در آن دوران نادرستی ودغلبازی در کار نیست، وبازار نامردمیها ونا انسانیها رونقی ندارد، همه چیز بر معیار درستیها ومردمیها استوار است وسرانجام باید گفت: که امنیت اجتماعی، پدیده ای است که در پرتو عدالت اجتماعی پدید می آید، واز شاخه ها ومیوه های آن درخت تناور است.
امام مهدی (علیه السلام) پدید آورنده امنیت اجتماعی است، امنیتی که بشریت در تمام دوران تاریخ خود مانند آن را نادیده است. او در جامعه عدالت بنیاد خود، همه معیارها وضوابط غیر انسانی ونادرست را کنار می زند، وعلل وعوامل دلهره، نگرانی، ترس را نابود می کند، وبیم آفرینان وهراس انگیزان را از سر راه جامعه بر می دارد(۲۵۵) واعمال نفوذها وقانون شکنیها را نفی می کند، وحرکت جامعه وروابط اجتماعی را بر پایه های قانون وعدل واحترام به حقوق وارزش انسان استوار می سازد. در آن دوران سعادت بار، هیچ حقی تضییع نمی گردد وهر کس در هر مقام به بیش از آنچه حق دارد دست نمی یابد. همه چیز به اندازه وحساب وحق است. به معنای واقعی کلمه اراده آزاد انسانی در قلمرو درست وقانونی خود حرکت می کند، وانسانها بی مانع، امکان شدن ورشد را می یابند.
در این جامعه، انسان به انسان نزدیک می شود، دوستی ومهرورزی جای کینه توزی ودشمنی را می گیرد. تضاد، درگیری وتزاحم جایش را به رقابت سالم وآزاد وانسانی می دهد. ودارالسلام وجامعه امن وزندگی آرام وآسوده ای که نمونه زندگی در بهشت جاوید است، نصیب انسان می گردد.
امام صادق (علیه السلام)
فی معنی قوله عزّ وجلّ: (وعد الله الذین امنوا منکم... لیستخلفنهم فی الارض... ولیبدلنهم من بعد خوفهم أمناً)...(۲۵۶) قال: نزلت فی القائم واصحابه.(۲۵۷)
- خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اند... وعده داد که بیقین در روی زمین ایشان را خلیفه کند... ووحشتشان را به امنیت بدل سازد،... این آیه درباره (امام) قائم ویارانش نازل شده است.
جامعه در دست مؤمنان قرار می گیرد ومؤمنان مرزبانان حق وحقوق همگان ودر برابر خدا وخلق تعهدی ایمانی دارند.
امام صادق (علیه السلام)
عمار الساباطی: فقلت لابی عبد الله (علیه السلام): جعلت فداک، فما نتمنی اذاً ان نکون من اصحاب الامام القائم فی ظهور الحق، ونحن الیوم فی أمامتک وطاعتک أفضل أعمالاً من أعمال اصحاب دولة الحق؟ فقال: سبحان الله، أما تحبون ان یظهر الله - عزّ وجلّ - الحق والعدل فی البلاد، ویحسن حال عامة العباد، ویجمع الله الکلمة، ویؤلف بین قلوب مختلفة، ولا یعصی الله - عزّ وجلّ - فی ارضه، ویقام حدود الله فی خلقه، ویرد الله الحق الی اهله، فیظهروه حتی لا یستخفی بشیء من الحق مخافة احد من الخلق...(۲۵۸)
- عمار ساباطی می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: فدایت گردم چرا ما در این زمان، آرزو کنیم که از یاران امام قائم در دوران آشکاری حق باشیم، وحال آنکه ما در این روزگار که در: (دوران) امامت شما وپیروی از شما بسر می بریم، کارهایمان افضل از اعمال یاران دولت حق است؟ امام گفت: سبحان الله! آیا دوست ندارید که خدای بزرگ حق وعدالت را در آبادیها آشکار سازد وحال عموم مردم را بهبود بخشد، ووحدت کلمه پدید آورد، وافکار ناسازگار را سازگار کند وخدای در زمین معصیت نشود، وحدود الهی میان مردم اجرا شود، وخداوند حق را به اهلش باز گرداند، وایشان آن را آشکار: کنند، تا اینکه هیچ چیز از حق، برای بیم از هیچیک از مردمان، پنهان نگهداشته نشود؟
امنیت اجتماعی از این رهگذرها تأمین می شود: حق وعدل آشکار می گردد، حدود الهی جاری می شود، دلها یکی وایدئولوژیها یگانه می شود، وکمترین حق به دلیل ترس از افراد واشخاص پوشیده نمی ماند. این فراز از تعلیم امام صادق (علیه السلام) با اهمیت ترین ساختار اجتماعی را روشن می سازد، ومفهوم واقعی امنیت اجتماعی را بطور دقیق تبیین می کند. امنیت واقعی هنگامی بر اجتماعی پرتو می افکند که ذره ای از حقها وحقوقها پنهان نماند، وهیچ قدرت ومقام وفردی در: هر طبقه اجتماعی، مانع اعطای حق واظهار حق نشود. این آرمان والا آنگاه تحقق می یابد که اثری از آثار طبقات سلطه گر وزورمند وزر به دست برجای نماند، وجامعه ومردم در جریانی طبیعی وانسانی به زندگی ادامه دهند.
امام علی (علیه السلام)
...و بنا یدفع الله الزمان الکلب... ولو قد قام قائمنا لذهبت الشحنأ من قلوب العباد، واصطلحت السباع والبهائم حتی تمشی المرأة بین العراق الی الشام... علی رأسها زینتها لا یهیجهاسبع ولا تخافه...(۲۵۹)
- به دست ما (حکومت ما) روزگار سختیها وتشنه کامیها سپری گردد... وچون قائم ما قیام کند کینه ها از دلها بیرون رود، حیوانات نیز با هم سازگاری کنند. در آن روزگار، زن، با همه زیب وزیور خویش، از عراق در آید وتا شام برود واز هیچ چیز نترسد...
واین چگونگیها در دوران دولت حق آشکار می گردد. وبرای ما که در زمانه آزمند حاکمیت سرمایه وسرمایه داری بر جهان، ودر این قرن ناآرام ودیوانه زندگی می کنیم، وکینه توزیها وتجاوزگریها آشکارا در هر مرز وبومی به چشم می خورد، وانسانهای حق طلب از هر سوی عالم در فشارند، واز در ودیوار آبادیها وکشورها صدمه وگزند می بینند، تصور چنین دورانی دشوار است. ما که در دوران آکل ومأکولی اقتصاد سرمایه داری زندگی می کنیم، دورانی که ویژگی اصلی آن اینست که هر کس حق دیگری را برباید واو را بدرد واز این رهگذر به مبلغ سود وسرمایه خود بیفزاید، چگونه می توانیم دورانی را ترسیم کنیم که حتی حیوانات درنده به انسانها آزار نرسانند، وبه حریم حقها وحقوقها هیچگونه تجاوزی صورت نگیرد، وقدرتمندان کارمایه توده های نجیب انسانی را استثمار نکنند. آری تصور اینها وهمانندهای اینها برای ما دشوار است، لیکن وعده وپیمان خدا است. وخداوند پیمان شکن نیست. وچنین روزگارانی پدید خواهد آمد، وامنیت وآسایش فراگیر خواهد گشت.

بخش ۱۴: رشد تربیت انسانی

تکامل تربیت وبلوغ روحی انسان نیز از جمله برنامه های مهم قیام امام مهدی (علیه السلام) است. برنامه های امام همه در این ارتباط است وبه این هدف نظر دارد.
روشن است که جزء اصلی در تشکیل اجتماع صالح انسانی، خود انسان است. انسان محور اصلی برنامه ریزیها، قوانین، علوم ودیگر مسائل جامعه بشری است. اصلاحات وتحولات وانقلابها، نخست باید از درون انسان آغاز گردد، ودر حوزه وجودی او صورت گیرد، وسپس به برون جامعه سرایت کند. اقتصاد، سیاست، جنگ، صلح، اخلاق، ضد اخلاق، ارزشها، ضد ارزشها، خوشبختی، بدبختی، ایثار، خودخواهی، مهرورزی، نظم، بی نظمی و... همه وهمه به انسان باز می گردد. بهترین برنامه ها وآموزشها، باید به دست انسانهای شایسته اجرا شود ووگرنه سودی نمی بخشد وتحولی نمی آفریند. بهترین قوانین، بهترین مجریان را می طلبد. از این رو، ساختن انسان وپرورش ورشد انسانیت انسان وتربیت اصولی افراد انسانی، مقدمه اصلی تشکیل هر نظام صالح وانسانی است. وهمین همواره هدف نخستین مصلحان واقع گرا وانسان شناس است.
امام مهدی (علیه السلام)، از این نقطه زیربنایی آغاز می کند، تا برنامه های دیگر او شایستگی انجام یابد، وزمینه ها وشرایط وعوامل اصلی صلاح، شایستگی، بسامانی، رفاه، عدالت، دادگری، قانون شناسی، تعهدپذیری، مهرورزی، محبت، ایثار وفداکاری در سطح جامعه ها پدیدار گردد.
امام علی (علیه السلام)
...ولو قد قام قائمنا لذهبت الشحناء من قلوب العباد...(۲۶۰)
- ... چون قائم ما قیام کند، کینه ها از دلها بیرون رود...
کینه توزی، سرشتی شیطانی ونا انسانی است. وزمینه بیشترین ناسازگاریهای اجتماعی همین سرشت است، واز نابخردی وپایین بودن سطح فرهنگ انسانی سرچشمه می گیرد. با رشد تربیت وتکامل عقل کینه ها به محبت ودوستی تبدیل می شود، وروابط اجتماعی بر اصل انساندوستی ونوع خواهی استوار می گردد، محبت در سطح جامعه بشری گسترش می یابد، وآرمان دیرینه انسان دوستان وجامعه شناسان - یعنی گسترش دوستی به سراسر جامعه بشری - تحقق می یابد.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم)
... ویقسم المال بالسویه، ویجعل الله الغنی فی قلوب هذه الامة...(۲۶۱)
- ... مهدی اموال را برابر تقسیم می کند، وخداوند بی نیازی وغنا را در دلهای این امت پدید آورد...
دوری از آزمندی ومال اندوزی نخست، پدیده ای روحی وباطنی است. انسانها در باطن وروح حریص وآزمند می گردند، آنگاه در خارج به تجاوز کاریهای اقتصادی وظلم وستمهای مالی دست می بازند. این است که مشکل بزرگ گذشته واکنون وآینده بشریت، یعنی سرمایه داری وحب مال، نخست پدیده ای روانی است واز روح وباطن حریص آدمی سرچشمه می گیرد. میل وگرایش درونی انسانها، موجب تجاوز به حقوق واستثمار وستمهای فراگیر اقتصادی می گردد. این بیماری باطنی وروحی انسان، تا از درون انسان، درمان نگردد، وریشه های آن از ژرفای اندیشه ها بر نیآید، تحمیل شیوه ها وروشهایی از بیرون، برای کنترل آن، نتیجه چندانی ندارد، واگر داشته باشد دراز مدت وپایدار نیست. تجربه های پیاپی ومکرر تاریخ این موضوع را به روشنی ثابت کرده است. وهمه نابسامانیها وناتوانیها در کار جامعه سازی از این نقطه حساس آغاز گردیده است، که محور اصلی فراموش شده وسرچشمه آلودگی نادیده گرفته شده است. پس اینکه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره انسانهای رستاخیز ظهور به این مضمون می فرماید که روح وروان مردم تربیت می شود، وچشم باطن سیر می شود، وبه لطف الهی حس بی نیازی در انسانها پدید می آید، برای توجه دادن به همین جهت اصلی است در آن انقلاب. وهمین است که آن انقلاب مانند دیگر انقلابها عقیم ونافرجام نمی گردد، زیرا که دردها را به صورتی اصولی درمان می کند، وخاستگاهها وسرچشمه های اصلی فساد وصلاح را نیک می شناسد، وبرای اصلاح آنها درست ودقیق اقدام می کند.
امام علی (علیه السلام)
... واعلموا انکم ان اتبعتم طالع المشرق سلک بکم منهاج الرسول، فتداویتم من العمی والصمم والبکم...(۲۶۲)
- ... بدانید اگر شما از انقلابگر مشرق پیروی کنید، او شما را به راه وروش پیامبر راهنمایی می کند، واز بیماری کوری وکری وگنگی نجات می دهد.
طبیعی است که منظور درمان کور وکری وگنگی بدنی نیست، بلکه تداوی روحی است که انسانها می یابند، وچشم وگوش وزبان روحشان گشوده می شود، وبدون مانع وسرگشتگی، روش درست زندگی را کشف می کنند، ومسئولیتها وتعهدهای اجتماعی وخانوادگی وفردی خویش را نیک می شناسند، وراه را از بیراهه تمیز می دهند. ودر همه بخشها ومسائل زندگی تکلیف شناس ومتعهد خواهند بود.
امام باقر (علیه السلام)
اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد... واکمل به اخلاقهم.(۲۶۳)
- هنگامی که قائم رستاخیز کند، خداوند قوای فکری مردمان را تمرکز دهد... واخلاق آنان را تکامل بخشد.
در بخش رفاه اقتصادی یاد کردیم که دوران ظهور، روزگار بی نیازی اقتصادی است، بیشتر رقابتهای ناسالم وغیر انسانی از نیاز داشتن وفقر وغنا ومحرومیت وشادخواری بر می خیزد وعامل تضاد ودرگیری می گردد. هنگامی که رفاه اقتصادی برای همه حاصل آمد واقتصاد جامعه سامان یافت، رقابتها سالم می گردد وفعالیتهای اقتصادی وتولید وتوزیع در حدبالا صورت می گیرد، باانگیزه های معنوی وهدف خدمت به جامعه ومردم. بر مجموع روابط اجتماعی حس برادری انسانی سایه می گسترد، ومحیط کار وتلاش به محیط پیشدستی برای رسیدن به کمالات انسانی تبدیل می شود، وحرکت اقتصادی جامعه جهتی الهی - انسانی می یابد.
امام باقر (علیه السلام):
قیل لابی جعفر الباقر (علیه السلام): ان اصحابنا بالکوفة جماعة کثیرة، فلو امرتهم لاطاعوک واتبعوک. فقال: یجییء احدهم الی کیس اخیه فیأخذ منه حاجته؟ فقال: لا. قال: فهم بدمائهم ابخل. ثم قال: ان الناس فی هدنة نناکحهم ونوارثهم ونقیم علیهم الحدود ونؤدی اماناتهم، حتی اذا قام القائم جاءت المزاملة، ویأتی الرجل الی کیس اخیه فیأخذ حاجته لایمنعه.(۲۶۴)
- برخی از شیعیان، به امام باقر گفتند: ما در کوفه گروه بسیاری هستیم. اگر تو فرمان دهی، همه فرمان برند وپشت سر تو بیایند. گفت: آیا چنین هست که یکی از این گروه بیاید وآنچه نیاز دارد از جیب دیگری بردارد؟. گفتند: نه. فرمود پس این گروه (که برای دادن مال به یکدیگر این گونه بخل ورزند) برای دادن خون خویش (در راه اصلاح جامعه واحقاق حق دیگران) بخیل تر خواهند بود!. آنگاه فرمود: مردم هم اکنون آسوده اند که در حال توقف حرکت تربیتی اسلام به سر می برند. از مردم همسر می گیریم وبه آنان همسر می دهیم. از یکدیگر ارث می بریم. حدود را اقامه می کنیم. امانت را باز می گردانیم (یعنی زندگی مردم در همین حد است ونه کاملاً اسلامی)، اما به هنگام رستاخیز قائم، آنچه هست دوستی ویگانگی است، تا آنجا که هر کس، هر چه نیاز دارد، از جیب آن دیگری بر می دارد بدون هیچ ممانعتی.
مزاملة، رفاقت ودوستی خالص است، از: زامله ای صار عدیله علی البعیر: با او رفاقت ودوستی کرد، یعنی همسان او شد ونشستن در یک طرف کجاوه. پس در دوران ظهور رفاقت ودوستی چنان صادقانه انجام گیرد که همه همسطح وهمسان یکدیگر زندگی کنند، ومانند دو تن که در دو طرف شتر نشسته اند ومتعادل قرار گرفته اند، همگان در مسائل وامور مربوط به معیشت وزندگی وحیات اینگونه تعادلی داشته باشند.
واین، حد بسیار متعالی تکامل اخلاق اجتماعی وتربیت آدمی است، که از محدوده خواستهای شخصی وبستگیهای مادی بگذرد. وروابط به چنین تعادل وتوازنی برسد، ومحبت ودوستی معیار در روابط اجتماعی گردد، واین روش ارزشمند در سطح اجتماع گسترش یابد.
در رستاخیز ظهور، انسان در اوج تربیت خویش به پایگاهی می رسد که تصور آن در دنیای کنونی دشوار است. در بحران تضادها وکشمکشهای مادی حاکم بر اجتماعات بشری، تصور اجتماعی که مردم آن در روابط اجتماعی، در داد وستدها، کارخانه ها، مزارع برای سودکار نکنند، ومعیار پیوندهای گروهی وجمعی را مبتنی بر اصل سوددهی وسودآوری ندانند، بلکه همه با هم دوست وبرادر باشند، وبر اساس برادری ودوستی انسانی به همکاری ومبادله وتلاش بپردازند، آسان به نظر نمی رسد. لیکن استعداد فوق العاده انسان در تربیت پذیری ووجود نمونه های بسیار والا وکاملی از این دست انسانها در همه اجتماعات، موضوع را آسان وممکن می سازد، بویژه با توجه به عمق واصالت شیوه های الهی وانسان شناسانه امام مهدی (علیه السلام)، وژرفای نفوذ سخن وکلام آن رهبر وارسته وخدایی. با بررسی این جوانب گوناگون، روشن می شود که امکان دارد از همین انسانها، چنان افرادی شایسته ساخت، وراوبط اجتماعی را بر چنان معیارهایی والا بنا نهاد، وبخشهای عظیمی از مشکلات جامعه انسانی را از تربیت درست حل کرد.
انسانها اکنون نیز چنین زمینه ها واستعدادهای تربیتی دارند، لیکن موانع بزرگی نیز بر سر راهشان نهاده شده است. مانع راه تربیت درست انسان حکومتها ومراکز سلطه وقدرت در اجتماعات هستند.(۲۶۵) سه اهرم ویرانگر یعنی زر به دستان وزورمندان وتزویرگران نمی گذارند که رقابتها، تضادها، کشمکشها از میان برود، وانسان به انسان نزدیک شود، مساوی زندگی کند، رقابتها سالم گردد، تعهد وتکلیف گرامی باشد، مهرورزی ودوستی فراگیر شود، کینه توزی ودشمنی رنگ ببازد.
حکومتهای طاغوتی وقارونهای بشری که یار ویاور یکدیگرند، حیات وپایداری خویش را در گرو رشد تضادها وکشمکشها می دانند، از اینرو انسانها را از یکدیگر دور نگاه می دارند، رقابتهای صد در صد مادی پدید می آورند، بازارهای مصرف کاذب می سازند، زراندوزی ومال پرستی را در ژرفای دلها نفوذ می دهند، وجامعه را به کام دل خویش می سازند. در دوران ظهور که روزگار حرس بزرگ سرزمین زندگی است، این موانع با شمشیر از سر راه انسان برداشته می شود، ومراکز وپایگاههای تحمیل فکر وروش بر اندیشه ها ویران می گردد.(۲۶۶) ارتباط انسان با کار وکالا وزمین وسرمایه وسود، از چارچوب تحمیلی معیارهای فاسد سرمایه داری آزاد می گردد، وکارگری وکارفرمایی ومزرعه داری وکشاورزی و... مفهوم دیگری به خود می گیرد، واینها همه در پرتو فرهنگ انسانی وتعالیم مهدی امکان پذیر است وتحقق خواهد پذیرفت.

بخش ۱۵: پیمان گزاری با یاران خویش

از برنامه ها وروشهای امام مهدی (علیه السلام)، پیمان گزاری با یاران خویش است. پیمان وبیعت در جامعه اسلامی، از آغاز تشکیل حاکمیت اسلام وپیدایش نخستین جامعه اسلامی رسم شد، وپایه گذاری نخستین مرکزیت وحکومت اسلامی به دست مبارک پیامبر اسلام با آیین بیعت وپیمان گرفتن از یکایک مردم، همراه بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در حجةالوداع وپس از خطبه معروف غدیر، برای زعامت ورهبری پس از خود نیز از مردم حاضر - زن ومرد - بیعت گرفت، که گزاره مشروح آن در کتب حدیث وتفسیر وتاریخ آمده است.(۲۶۷)
امام مهدی (علیه السلام) نیز چون نیاکان خویش از یارانش بیعت می گیرد، وبا آنان پیمان می بندد. پیمان امام بر سر اصولی است که راه ورسم وشیوه وروش امام را در حکومت تبیین می کند، وقابل ژرف نگری وغوررسی است. اصول این بیعت عبارت است از:
۱ - احترام به ارزش انسان.
۲ - احترام به حقوق انسان.
۳ - دادگری وعدالت گستری.
۴ - دوری از هرگونه مال اندوزی وگرایش به سرمایه داری.
۵ - دوری از ظلم.
۶ - دوری از زندگی اشرافی.
۷ - دوری از احتکار.
۸ - ساده زیستی وهمسانی با توده های محروم ومستضعف.
۹ - پذیرش زندگی دشوار وخاکی.
۱۰ - ایثار وفداکاریهای بزرگ.
و...
این اصول، مبانی کلی وشناخته شده همه ادیان الهی است، وشیوه رهبران بحق وراستین در طول تاریخ. همه پیامبران بدون استثنا مردمان واجتماعات را به این اصول فرا خواندند، ودر گام نخست این امور را از یاران ونزدیکان خود خواستند.
شیوه وراه ورسم زندگی پیامبران وحواریان ودستیاران آنان در تاریخ ثبت شده است، وهمه، صفحات درخشانی است از:
احترام به ارزش انسان.
رعایت مرزهای دقیق حق وحقوق انسان.
اقامه عدل.
پرهیز از ظلم.
پرهیز از اشرافیگری ومال اندوزی.
پذیرش زندگیهای بسیار سخت وساده وهمسان با فرودستان مردم.
وفداکاریها وگذشتهای فراوان برای استوار داشتن حق وعدالت در جامعه ها.
وضع زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وامامان (علیه السلام) نیز روشن است، وجاودانه ترین ودرخشان ترین صفحات زرین تاریخ انسان را تشکیل داده است، تاریخی که از انسانیتها، ارزشها، ایثارها سرشار است.
امام بزرگ انسان حضرت مهدی (علیه السلام) این اصول جاودانه را دیگر بار در پیمان وبیعت خویش با یارانش یادآور می شود، واساس کار را بر این پایه ها بنا می نهد، وخود نیز با یارانش هم پیمان می شود که چون همه رهبران الهی، به عالی ترین معیارهای حق وعدالت عینیت بخشد، با یاران خود باشد، وچون آنان زندگی کند، وبه زندگی ساده واندک بسنده کند، با مردم باشد، ودر میان مردمان، ومیان خود ومردم فاصله ای نگذارد ودربان وحاجب نپذیرد.
امام مهدی (علیه السلام) مانند صمیمانه ترین رهبران تاریخ، چنانکه با یارانش پیمان می بندد که طبق این اصول عمل کنند، ودر راستای اهداف الهی قیام او گام بردارند، خود نیز - که تجسم حق وعدل واز گناه وترک اولی نیز منزه است - با آنان عهد می کند که به این اصول عمل کند، ویکایک معیارهای الهی را در برنامه های خویش به کار بندد. واین والاترین نمونه رهبری است که بشریت بخود می تواند دید، ودر گذشته های تاریخ، نمونه های آن، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وامام علی (علیه السلام) بوده اند.
امام علی (علیه السلام)
انه (القائم) یأخذ البیعة عن اصحابه علی ان... لا یسبوا مسلماً... ولا یهتکوا حریما محرماً، ولا یهجموا منزلاً، ولا یضربوا احداً الا بالحق... ولا یکنزوا ذهباً ولا فضة، ولا براً ولا شعیراً، ولا یأکلوا مال الیتیم... ولا یلبسوا الخز ولا الحریر، ولا یتمنطقوا بالذهب... ولا یحبسوا طعاماً من بر او شعیر، ویرضون بالقلیل... ویلبسون الخشن من الثیاب، ویتوسدون التراب علی الخدود... ویجاهدون فی الله حق جهاده. ویشترط علی نفسه لهم ان یمشی حیث یمشون، ویلبس کما یلبسون ویرکب کما یرکبون، ویکون من حیث یریدون، ویرضی بالقلیل، ویملأ الارض بعون الله عدلاً کما ملئت جوراً... ولا یتخذ حاجباً ولا بواباً.(۲۶۸)
- (امام) قائم با یارانش پیمان می بندد واز آنان بیعت می گیرد که (به این اصول عمل کنند):... مسلمانی را دشنام ندهند... حریمی را هتک نکنند، به خانه ای (بدون اجازه) هجوم نبرند، کسی را بناحق نزنند، طلا ونقره گنج نکنند، همچنین گندم وجو (مواد غذایی) اندوخته نسازند، مال یتیمان را نخورند... لباس خز وحریر (لباسهای اشرافی) نپوشند. کمربند زرین نبندند(۲۶۹)...گندم وجو (فرآورده های خوراکی) را احتکار نکنند، در امور معاش به اندک بسنده کنند... لباس درشت بپوشند و(در حال عبادت ونماز) صورت بر خاک بگذارند... ودر راه خدا به جهادی شایسته دست بازند.
(امام) خود نیز متعهد می شود که از همان راهی که آنان می روند برود، وچون آنان لباس بپوشد، وبر مرکوبی مانند مرکوب آنان سوار شود، وچنان باشد که آنان هستند. به اندک بسنده کند، وزمین را با یاری خدای از دادگری بیآکند، پس از آنکه از ستم آکنده باشد... وحاجب ودربانی نگمارد.(۲۷۰)
والایی این اصول بر کسی پوشیده نیست، بویژه تعهدی که امام در برابر یاران خود می کند که به این اصول چون آنان عمل کند از ارزش وعظمت وصف ناپذیری برخودار است.
انقلابها در طول تاریخ، دچار این آفت بزرگ شده است، که پس از دستیابی به هدفهای نخستین وتشکیل حکومت وتأسیس نظام، انقلاب به نظام تبدیل می شود وانقلابیون فراموش می کنند که برای چه آرمانها وهدفهای نهایی انقلاب کردند وچه اصول ومعیارهایی را باید عملی سازند. شگفت آور اینکه حتی از یادها می برند که از چه طبقه ای بودند وباید در خدمت آن طبقه باشند. اینها همه فراموش می گردد، وروحیه وحال وهوای انقلاب سایه بر می گیرد، وسازشکاری به سراغشان می آید، وآزمندی طبیعی انسان وآسایش طلبی به جای ساده زیستی وسخت کوشی انقلابی می نشیند، وبه زراندوزی وکاخ سازی وشادخواری روی می آورند. مردم یعنی پایگاه اصلی حکومت وانقلاب را فراموش می کنند، واز آنان فاصله می گیرند، ودر قصرها وکاخها مسکن می گزینند، ودربانها ونگهبانان وحاجبان می گمارند، وبه توده انسانها پشت می کنند، وبا طبقات بالا وخاص جامعه در می آمیزند وبدینسان بوده است سرگذشت غمبار انقلابهای بشری در تاریخ.
سراسر نهج البلاغه، از این غمنامه بزرگ پرده بر می دارد، وامام علی (علیه السلام) با سوزی جانکاه، بسیاری از دستیاران وکارگزاران حکومت خویش را به باد پرخاش می گیرد، وایشان را بازخواست می کند، وحضور آنان در مهمانی یک ثروتمند را محکوم می نماید وحتی به محاکمه وبرکناری وعزل از مسؤلیت تهدید می کند. واینها همه، برای همین بود که برخی از آنان پس از رسیدن به حکومت ومقام وپست ودستیابی به بیت المال وامکانات رفاهی، هدفهای اصلی وآرمانهای مردمی ومسئولیتهای الهی را فراموش می کردند.
امام مهدی (علیه السلام)، این آخرین یادگار پیامبران واولیای خدا، برای پیشگیری از این آفت بزرگ، چنین اصولی را در شرایط بیعت خویش می گنجاند واصول کار را مشخص می سازد، وبا یارانش در آن باره تجدید عهد می کند، با اینکه یاران درجه یک آن امام، انسانهای خود ساخته واستثنایی هستند، ودین باورانی بی نظیرند که کمتر رهبری چون ایشان دستیاران وحواریانی داشته است، با اینهمه، چنین پیمان وبیعتی، راه را هموارتر وکار را استوارتر می سازد.
موضوع بیعت واصول ومواد آن، برای همه دوستداران ومنتظران، آموزنده است. وآیا ما نباید با امام خود بر رعایت این امور بیعت کنیم؟ وآیا شیعیان ومنتظران با این اصول با امام خود هم پیمان می شوند، آیا می توانند این معیارها را در زندگی خویش پدید آورند: به مسلمانی دشنام ندهند، حرمت وحریمی را هتک نکنند، کسی را بناحق نزنند، طلا ونقره گنج نکنند، لباسهای اشرافی نپوشند وپول وثروت گرد نیاورند، خوراک ومایحتاج مردم را احتکار نکنند، به اندک خشنود باشند وبسنده کنند، لباسهای درشت وساده بپوشند، وهزینه های اضافی را به محرومان برسانند. و...
آیا می شود هر روز دعای عهد بخوانند - دعای مبارکی که چون بیعت وپیمان با امام غائب است - ودر مجالس صبح های جمعه شرکت کنند، وآنگاه همینکه پای به داخل جامعه گذاردند، همه اصول عدل وانصاف وانسانیت را زیر پا نهند، وبه احتکار وگرانفروشی واستثمار وچپاول حقوق مردم وزراندوزی وشادخواری وخوشگذرانی بپردازند؟ واز استثمار وظلم وغصب کار مایه کارگر وکشاورز وانسانهای محروم کاخها بسازند، ووسایل عیش وطرب فراهم آورند، وزیستی طاغوتی داشته باشند، ومجالسی طاغوتی بر پا کنند، وعروسیهایی قارونی بگیرند؟ واز غم ودرد ومحرومیت انسانهای محروم فارغ باشند؟ تشخیص راستی ودرستی این ادعاها کار چندان دشواری نیست؟!(۲۷۱)

بخش ۱۶: وضع معابد

در دوران ظهور، مذهب به سوی هدف اصلی هدایت می شود، وجهتگیری وحرکت مذهبی، در راه سعادت ورفاه وتعالی انسان قرار می گیرد، واز قشریگری وسطحی نگری وتجمل گرایی زاید - که کار مذاهب باطل یا منحرف است - دور می گردد. از این رو، امام مهدی (علیه السلام)، در آغاز رستاخیز خویش به پیرایش شهرها وآبادیها از مظاهر تجمل گراییها ومصرف زدگیها، بویژه در سازمانها ومؤسسات مذهبی می پردازد. امام همه امکانات ونیروها را صرف هدفهای اصلی مذهب می کند یعنی برپایی عدالت ورفاه عمومی ونجات انسانها از چنگال اهریمنی ظلم ومحرومیت. برای تحقق این آرمانها، بضرورت تزیین معابد ومساجد، وظاهرسازیهای بی محتوا وتشکیلات عریض وطویل به نام مذهب ودین ممنوع می گردد، وهمه مظاهر اینگونه معابد ویران می شود، وکسانی که بخش عمده ای از ثروت جامعه را صرف اینگونه تجملات وتشریفات کرده واز فقر وتهیدستی انسانها نگران نشده اند کنار زده می شوند، ومعابد به صورت ساده وبی آرایش ودور از هرگونه تزیین وتجمل در می آید، ومظاهر زندگی دنیا ودنیاداران از راه خدا وخانه خدا ومعابد دینی زدوده می گردد.
مبارزه با بدعتها وروشهای ناانسانی وغیر اسلامی در همه زمینه ها، - بویژه تصفیه مذهب وسازمانهای وابسته به آن - از کارهای اصلی امام موعود (علیه السلام) است. از این رو، ریشه سوزی بدعتها در مساجد ومعابد کاملاً مورد توجه است.
از ویژگیهای دوران پیش از ظهور وکژیها ونادرستیها وانحرافهایی که سراسر عالم را فرا گرفته است، نفوذ تزیین وتشکیلات ومظاهر دنیاپرستی در درون معابد است. هر چه معابد ومساجد از حقیقت خالی شود، از ظواهر نفیس وآرایشی پر می گردد. بر این موضوع در احادیث معصومان (علیه السلام) تأکیدهای فراوانی شده است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
... وحلیت المصاحف وزخرفت المساجد...(۲۷۲)
- ... (در آخر الزمان) قرآنها را زینت می کنند، ومساجد را آذین می بندند...
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
یا سلمان!... ان عندها تزخرف المساجد کما تزخرف البیع والکنائس، وتحلی المصاحف، وتطول المنارات وتکثر الصفوف بقلوب متباغضة وألسن مختلفة...(۲۷۳)
- ای سلمان!... در آخر الزمان مساجد آذین بندی شود، مانند کلیساها وکنیسه ها، وقرآنها را زینت کنند، ومناره ها بلند گردد، وصف نمازگزاران زیاد شود، که با دلهای پر از کنیه وزبانهای چند گونه گرد آیند...
جای شگفتی است،آیا آیین الهی اسلام، که در سراسر تعالیم خود با مظاهر دنیایی ودنیا پرستی وتجمل گرایی واشرافیگری که شیوه زندگی مترفان ومسرفان ومتکاثران واز خدا بیخبران وطاغوتان وطاغوتچگان است مبارزه می کند، وبا تعبیرهایی کوبنده وقاطع بر این امور خط سرخ می کشد، این امور را در معابد ومساجد وسازمانهای وابسته به خود می پذیرد؟ آری غفلت از مسائل اصولی جامعه توحیدی ونیازهای اصلی جامعه مؤمنان، باعث چنین انحرافهایی شده است، وچنین بدعتهایی جزو شعائر دین خدا ومایه ترویج دین به حساب آمده است. واین امر از بیخبری از مبانی دین وروح تعالیم اسلام برخاسته است، ویا خواسته ها وهواهای نفسانی ونوعی دنیاداری است، که الهی جلوه کرده است. در رستاخیز ظهور، این بدعتها از دامن کتاب خدا وساحت مساجد پیراسته می شود. ودین از هر گونه مظاهر مادی پاک می گردد، ودین خالص در مساجد ومعابد عرضه می شود.
در این بخش، سخن از بزرگی وفراخی معابد ومساجد نیست، زیرا که بزرگی مساجد ومحافل مذهبی باید به فراخور جمعیتها وآبادیها باشد، وامام خود مسجدی در بیرون شهر کوفه بنا می کند که هزار در دارد.(۲۷۴) والبته مرکزیتی که کوفه در دوران ظهور می یابد، وگروه گروه مردم آبادیها وسرزمینهای دور ونزدیک بدان سوی روی می آورند، چنین گسترشی را ناگزیر می سازد.
همواره در طول تاریخ معابد ومساجد گرفتار چنین تشریفاتی شده است، واینها به دست بانیان اصلی دین، بنیاد نشده وایجاد نگردیده است، یعنی به نوع مذاهب که بنگریم در آغاز ظهور ودر اصل از سادگی وبی آلایشی فراوانی برخوردار بوده است، وآلایشها وآرایشها همه در دوره های بعد وبه دست دنیا اینگونه تعبیر برای بیان فزونی وکثرت است. دارانی که در محافل دینی نفوذ کرده اند صورت گرفته است. می توان احتمال داد دنیاداران مسرف ومال اندوز می خواسته اند با اینگونه کارها وهزینه گزاریها، حربه دین علیه خودشان را کند کنند، وبر آن همه ظلمها وحقکشیها سرپوش گذارند، واز این رهگذر مانع طرد ولعن وبی اعتنایی محافل مذهبی نسبت به خودشان گردند.
این موضوع در زمان حاضر نمونه های زیادی دارد، وشاید در گذشته نیز چنین بوده است. یا اینکه معابد مجلل مذهبی به دست حکومتهایی پایه ریزی می شده است که در اصل وبنیاد ضد مذهبی بوده اند، واز اینراه قصد داشتند توده های مردم را بفریبند، وخود را دین باور ودوستدار مذهب وآیین خدا بنمایانند، تا از خشم ونفرت عمومی وشورش مردمان در امان بمانند، واین نیز نمونه های فراوانی بویژه در جامعه های اسلامی دارد.
امام باقر (علیه السلام)
اذا قام القائم (علیه السلام) سار الی الکوفة، فهدم بها اربعة مساجد، ولم یبق مسجد علی الارض له شرف الا هدمها وجعلها جماء...(۲۷۵)
- آنگاه که قائم قیام کند، وارد کوفه می شود، ودستور می دهد تا مساجد چهارگانه آن را خراب کنند، وهر مسجدی در روی زمین که دارای کنگره (طاغهای بلند، گلدسته ها) باشد، تخریب می گردد، وتمام مساجد هموار (بی برج وبارو وگنبد وگلدسته) خواهد شد...
امام صادق (علیه السلام)
اذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتی یرده الی أساسه، وحول المقام الی الموضع الذی کان فیه...(۲۷۶)
- هنگامی که قائم قیام کند مسجد الحرام را ویران کند تا به جای پایه های نخستین خود باز گردد، ومقام ابراهیم (علیه السلام) را به جایگاه پیشین باز گرداند...
حتی مسجد الحرام از این بدعت زدایی وپیرایش الهی، در امان نیست، وتشکیلات وتشریفات از دامن این معبد بزرگ الهی نیز دور می گردد وبه شکل نخستین باز می آید وبرای اهمیت موضوع احادیث دیگری را می آوریم:
امام باقر (علیه السلام)
اذا قام القائم، دخل الکوفة وامر بهدم المساجد الاربعة، حتی یبلغ أساسها، ویصیرها عریشاً کعریش موسی، ویکون المساجد کلها جماء لا شرف لها کما کان علی عهد رسول الله (صلی الله علیه وآله)...
- آنگاه که قائم (علیه السلام) قیام کند، وارد کوفه می شود، ودستور می دهد تا مساجد چهارگانه آن را خراب کنند تا به اساس (پایه واصل نخستین خود) برسد، آنگاه آنها را به صورت سایبانی چون سایبان حضرت موسی می سازد، وتمام مساجد هموار (و بی برج وبارو وگنبد وگلدسته) خواهد بود، وکنگره ای نخواهد داشت چنان که در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) بوده است...
پیرایش معابد از مظاهر دنیایی ویژه مسلمانان نیست، واگر برخی مذاهب اهل کتاب بمانند، معابد آنان نیز باید بی آلایش باشد واز زر وزینت پاک باشد. تشریفات در بناهایی چون کلیساها وکنیسه ها و... در سراسر جهان، چه مخارج هنگفتی بر دوش توده های انسانی گزارده است؟ وچه بار سنگینی انسانها بر دوش کشیدند تا آنها ساخته وسرپا شده است؟ وچه بار سنگینی را باید بر دوش بکشند تا دایر وآباد بماند؟ با بررسی این مسائل در کنار وجود ضروری ترین نیازها که میلیونها انسان را از پای در می آورد اهمیت موضوع روشن می گردد.
در بسیاری از کشورها، در کنار مشکلات فراوان انسانی که برای توده های مردم هست وحداقل زندگی برای اکثریت مردم تأمین نشده است، چه معابدی با چه تزیینهایی سر به آسمان کشیده است، وچه خرجهای کلانی را بر مردم تحمیل می کند. در قرون گذشته نیز چنین بوده است،(۲۷۷) ووضعیت زیست توده های مردم از سویی وحجاریها وکندکاریها وزیورهایی که بر در ودیوار معابد شده است از سوی دیگر، قابل بررسی است. در مجموع می توان گفت: هزینه های سنگین معابد ومساجد از جمله بارهای گرانی است که بشریت در دوران تاریخ بدون دلیل اصلی از شرع - بر دوش کشیده است، ومذهب که عامل نجات انسان بوده است پس از گذشت زمان ودر گذشت یا غیبت بنیان گذاران اصلی، به عامل تحمیل وتشریفات تبدیل گردیده است.
این بدعتها ودشواریها نیز به دست امام مهدی (علیه السلام) ریشه کن می شود، ودیگر بار دین خدا، به راه وروش اصلی ومورد رضای الهی باز می گردد.
امام باقر (علیه السلام)
اول ما یبدء به قائمنا سقوف المساجد فیکسرها ویأمر بها فتجعل عریشاً کعریش موسی.(۲۷۸)
- قائم (علیه السلام) ما در نخستین اقدامهای خویش، سقفهای (گنبدها وایوانهای بلند) مساجد را درهم می کوبد، ودستور می دهد که آنها را سایبان چون سایبان حضرت موسی (علیه السلام) بسازند. (که از هرگونه تشریفاتی بدور باشد).
امام حسن عسکری (علیه السلام)
ابی هاشم الجعفری: کنت عند ابی محمد (علیه السلام) فقال: اذا قام القائم امر بهدم المنار والمقاصیر التی فی المساجد، فقلت فی نفسی: لای معنی هذا؟ فاقبل علی فقال: معنی هذا انها محدثه مبتدعة لم یبنها نبی ولا حجة.(۲۷۹)
- ابو هاشم جعفری گوید: نزد امام حسن عسکری (علیه السلام) بودم که فرمود: هرگاه قائم قیام کند دستور دهد تا مناره ها ومحرابهای (مزین) داخل مساجد را ویران کنند. می گوید با خود اندیشیدم که این کار چه معنا دارد؟
امام به من رو کردند وفرمودند: معنای اینکار این است که این چیزها اموری است بدعت آمیز، که نه پیامبری آنها را ساخته است ونه امامی.
در فرهنگ اسلام وتعالیم قرآن کریم ورهبران راستین الهی، برترین چیز - پس از حق الهی - حق انسان است. در احادیثی آمده است: حق مؤمن از حق کعبه بزرگتر است. وکعبه بزرگترین معبد وعزیزترین مکانی است که به خدا منسوب است.
امام صادق (علیه السلام)
والله ان المؤمن لا عظم حقاً من الکعبة...(۲۸۰)
- به خدای سوگند که حق مؤمن، از حق کعبه بزرگتر است...
نیز این موضوع در دین خدا ثابت شده است که عبادتی برتر از ادای حق وحقوق مؤمنان نیست:
امام صادق (علیه السلام)

ما عبد الله بشیء افضل من أداء حق المؤمن.(۲۸۱)
- عبادتی برتر از ادای حق مؤمن نیست.
برای اهمیت موضوع تعلیم دیگری را از امام صادق (علیه السلام) می آوریم:
امام صادق (علیه السلام)
انه لیس یقدر احد علی صفة الله وکنه قدرته وعظمته...فکذلک لا یقدر احد علی صفة رسول الله (صلی الله علیه وآله) وفضلنا... وما اوجب من حقوقنا. وکما لا یقدر احد ان یصف فضلنا، وما أوجب الله من حقوقنا فکذلک لا یقدر احد ان یصف حق المؤمن ویقوم به...(۲۸۲)
- هیچکس نمی تواند خدای را توصیف کند وژرفای قدرت وبزرگی او را باز گوید... همچنین هیچکس نمی تواند اوصاف پیامبر (صلی الله علیه وآله) وبرتریهای ما را با زبان باز گوید، وحقوق واجب ما را (بر شمارد). وچنانکه کسی نمی تواند فضیلتهای ما وحقوق واجب خدایی ما را بر شمارد، همچنین هیچکس نمی تواند حق مؤمن را توصیف کند، وآن را به انجام برد...
این حق وحقوق، مفهومی تجریدی ودور از واقعیات زندگی ندارد، واینطور نیست که صرفاً جنبه اخلاقی داشته باشد وتنها احترام اخلاقی در این باره کفایت کند.
یعنی هرگاه در کوچه وخیابان ودیگر مراکز اجتماعی مؤمنی دیده شد با احترام به او سلام بدهند وتعظیم کنند؟ نه، این ادای حق مؤمن نیست، بلکه حق وحقوق تعبیری است از واقعیتهای ملموس زندگی. هر گونه نیازی در زندگی یک انسان است، حقی بر جامعه وفرد ایجاب می کند. ونیازهای ضروری وحیاتی افراد وجامعه روشن است.
مسائل ضروری خوراک، پوشاک، مسکن، دارو ودرمان، علم وآموزش و... حقوقی است که باید نسبت به همه ادا شود، وهمگان در برابر این حقها مسئولیت دارند، وکمترین حقوق، رفع نیازهای مادی مؤمنان است.(۲۸۳) وادای این حقوق بالاترین عبادتها است.
وآیا در برابر این حق وحقوقها که تکلیف مردم وجامعه ومسئولان اجتماع است، می توان به تجمل گرایی ومصرفیگری روی آورد، وبه آرایش وآذین بندیها دست زد، ومحرومیتها وسختیها وگرفتاریهای مؤمنان وجامعه ایمانی را نادیده گرفت.
امام باقر (علیه السلام)
عمر بن جمیع قال: سألت ابا جعفر (علیه السلام) عن الصلاة فی المساجد المصورة؟ فقال: اکراه ذلک، ولکن لایضرکم الیوم، ولو قد قام العدل لرأیتم کیف یصنع فی ذلک.(۲۸۴)
- عمر بن جمیع گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: نماز گزاردن در مساجدی که نقش نگار دارد (آیینه کاری، کاشیکاری وتزیینات دارد) چگونه است؟ امام فرمود: این کار را خوش ندارم، ودر این روزگار (روزگار عدم حاکمیت اسلام بر جامعه) این موضوع ضرری برای شما ندارد، لیکن اگر عدالت (بر جامعه) حاکم گردد، خواهید دید که در این امور چگونه عمل می کند؟
در این کلام امام باید دقت کرد که اگر عدالت بر جامعه حاکم گردد شیوه مسجدسازی دگرگون می شود وتزیین وتصویرسازی در مساجد منع می گردد. از این کلام معلوم می شود که اینگونه کارها در مساجد بر خلاف عدالت است ودر دوران حاکمیتهای غیر اسلامی مسکوت گذارده شده است. از این رو جامعه اسلامی ودست کم جامعه شیعه مذهب ومدعی انتظار باید پیش از دوران ظهور به عدل تن دهند واز این آرایشها وظاهرسازیها دست بردارند، وبه انسانها بنگرند وشکمهای گرسنه، وبدنهای برهنه، وکمبودهای وحشتناک مدرسه ومسکن ودارو دیگر لوازم زندگی را در نظر آورند، واز مقدار ضرورت در مساجد ومعابد فراتر نروند، وبه جای مساجد غیر ضروری وتشریفاتی واختلاف برانگیز مدرسه بسازند، بیمارستان بسازند، برای خانواده های مستضعف وبی سرپرست کار ومسکن تهیه کنند، وسرانجام برای تربیت مادی ومعنوی فرزندان جامعه سرمایه گذاری کنند، وانسان نمازگزار ومؤمن وقلب خداشناس تربیت کنند.
ممکن است برخی ساده اندیشان دور از فرهنگ وجاهل به نسل وزمان معاصر وبیگانه از واقعیتهای ملموس زندگی، بپندارند که مساجد مجلل ومناره های سر بفلک کشیده وزرنگار و...ترویج دین وشعائر اسلامی است؟. این پندار پوک، بیانگر بیخبری از مسائل حیات بشری ونیازها وگرایشها وگزینشهای انسان امروز بویژه نسل جوان است. نیز حاکی از نادانی وجهل به شیوه ها وروشهای درست نشر وگسترش مبانی دین است. نیز حاکی از بی اطلاعی از بریدگیها وسرخوردگیهای بحق نسلهای سرگران وبی آینده است. بویژه نسلهای درس خوانده وآگاه.(۲۸۵)
امروز هر مکتب یا مذهبی که به مشکلات انسان پاسخی اصولی ودرست داد وراه حلهایی اصولی وریشه ای ارائه کرد، در جامعه واندیشه نسلها - بویژه جوانان - نفوذ می کند وپذیرفته می شود،گر چه تشکیلات وسازمانهایی ساده وبی آرایش داشته باشد، وهر مرام ومذهبی که از حل مشکلات بشری - در تئوری وعمل - عاجز ماند، وحرف حساب وطرح وبرنامه ای نداشت، وپاسخگوی نیازهای اصلی انسان واجتماعات انسانی نبود کنار زده می شود،گر چه از سازمانها ومؤسسات مجلل برخوردار باشد، ودر معابد وساختمانهای سر بفلک کشیده وتشریفاتی تبلیغ کند.
بنابراین، شعائر دین به معنای واقعی کلمه، بر افراشتن پرچم دین وآیین توحید در درون دلها وعمق زندگیها است. واین مهم تحقق نخواهد پذیرفت مگر در صورتیکه دین به عنوان مکتب ونظامی راهگشای حل مشکلات اصلی وپاسخگو به مسائل ضروری حیات انسانی به میدان آید.
در این نوشته - که هدفی جز تبیین دین خدا، واصلاح جامعه اسلامی ندارد - پیشنهاد می شود که همه آن نیکوکاران که با حسن نیت به چنین مسجد سازیها وحسینیه سازیها دست می زنند، سرمایه هاشان را در راه کارهای تولیدی صرف کنند تا جامعه را به خودکفایی برسانند وامت اسلامی را از وابستگیهای وحشتناک واسارت بار حتی در مواد غذایی برهانند واز در آمد این سرمایه گذاریها معابد ومساجد را بسازند تا در این دوره حساس از تاریخ این مملکت اسلامی که دوران سازندگی است به تکلیف ضروری ونخستین وفوری خود عمل کرده باشند. البته تن دادن به این پیشنهاد فهم اقتصادی واسلامی درست می خواهد ومشاورینی دلسوز ووطن پرست. ومتأسفانه این هر دو در جامعه ما کمیاب است.

بخش ۱۷: سامان یابی زندگی

در این روزگاران، آدمیان به طور طبیعی زنده اند یعنی از ویژگیهای صوری حیات بهره مند هستند، لیکن جامعه بشری، با توجه به عمق معنای حیات، بویژه در ابعاد باطنی حیات انسانی، دچار مرگی تدرجی ودردآور است.
حیات انسانی، با زندگی وحیات حیوانی تفاوتی ژرف وگسترده دارد، به گستردگی تفاوت جهان آدمیان وعالم حیوانات. فاصله وتفاوت این دو حیات، در بعد فیزیکی ومادی آن نیست، زیرا که همه موجودات زنده، سه مشخصه اصلی حیات یعنی تغذیه، رشد وتولید مثل را دارند. در این مشخصات، همه موجودات زنده مشترکند، وکوچکترین آنها یعنی انسان وحیوانات، در این سه مشخصه همانند وهمسانند. اما حیات اصلی، حیات باطنی وزندگی روحی وعقلانی است. واین بخش دوم حیات انسانی است، بلکه اصل وباطن حیات انسان این حیات است، وامتیاز عالم انسان از عالم حیوانات که از زندگیی استوارتر، طولانی تر وآسیب ناپذیرتر برخوردارند.
حیواناتی که دهها سال زندگی می کنند، وتغذیه ای چندین برابر افراد انسانی دارند، وکمتر دچار بیماری وکاهش وفرسایش می گردند، وقدرت وتوانی بسیار بیشتر از انسان دارند، واز حیات صوری برتر ونیرومندتری بهره مند هستند. بنابراین، ارزش وعظمت حیات انسانی، به حیات باطنی وانسانی ومعنوی آنان دست نخورده وبیکار گذاشته شده واستعدادهای ژرف ودریاسان روح آدمی از قوه به فعل راه نیافته است. ودر نتیجه انسان به عالم حیات انسانی گام ننهاده است؟
براستی می توان گفت: که آدمی از حیات ویژه انسانی در طول تاریخ ودر دوران عمر نسبتاً طولانی انسان، چندان بهره ای نگرفته است، وانسان، با همه کهنسالی، جز سالیان اندکی ومحدود ونااستوار ودر دوره های بسیار کوتاهی - از مجموعه حیات تاریخی خود - انسان نزیسته است، وحیات فردی واجتماعی انسانی نداشته است، ودر تقسیم بندی مرگ وحیات انسانی (نه حیوانی) انسان، براستی مرده بوده است.
با نگرشی دقیق تر در مشخصات حیات مادی انسانی نیز به نتیجه های دردآوری می رسیم. بگذاریم از اینکه انسان به تعالی معنوی راه نیافت ونیروهای نهفته باطنی او شکوفا نگردید؛ در همین حیات تنی وزیست مادی نیز شرایط لازم وزمینه مناسب در اختیار همه انسانها قرار نگرفت. در کدام ناکجاآباد، زمینه رشد یافتند ومسائل حیات تنی ومادی وآنان در کجا حل شد. در قرن حاضر که اوج شکوفایی تمدنهای ظاهری بشری است، کجا ابزار زیست مادی، برای همه انسانها ودر همه اجتماعات فراهم گردیده است؟ آمارها، حقایق دردناکی را بازگو می کند، واز گرسنگیهای پنهان وآشکار اکثریت قاطع بشریت، وسیری وشادخواری اقلیتها، پرده بر می دارد.
در این ارتباط موضوع دیگری نیز قابل دقتی در خور است، وآن این است که دو بخش حیات انسان (بخش حیات حیوانی وتنی وبخش حیات انسانی وروحی) پیوندی ناگسستنی دارند، ودارای تأثیر وتأثری متقابلند. چگونگی حیات مادی وتنی در حیات معنوی وروحی تأثیری ژرف می گذارد، ورشد وتکامل معنوی را سرعت می بخشد یا ناممکن می سازد(۲۸۶)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
اللهم بارک لنا فی الخبز ولا تفرق بیننا وبینه، فلولا الخبز ما صلینا، ولا صمنا، ولا ادینا فرائض ربنا...(۲۸۷)
- ای خدا! در نان ما برکت قرار داده، میان ما ونان جدایی مینداز، اگر نان (ماده غذایی، وسایل حیات ومعیشت) نباشد، نمی توانیم نماز بخوانیم، نه روزه بگیریم، ونه دیگر واجبات الهی را بجا آوریم.
با توجه به این جهات، عمق فاجعه بیشتر می شود، ومشخص می گردد که انسان از آنچه باید در اختیار داشته باشد چقدر فاصله داشته، واز شرایط وزمینه های لازم برای رشد حیات خود، فرسنگها دور نگهداشته شده است.
در پرتو این بررسیها، از برخی دوره های گذرا وکوتاه حکومتهای پیامبران سلف (علیه السلام) در دوران حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) چهار سال خلافت امام علی (علیه السلام) - در قلمرو محدود خلافت اسلامی - که بگذریم، انسان همواره در اثر ظلم وبی عدالتی وفساد وتباهیهای مادی ومعنوی وزندگی در نظامهای آکل ومأکولی طبقاتی واستکباری، در حقیقت از نعمت حیات شایسته - در همه ابعاد - محروم بوده است. توده های انسانی سراسر عمر خود را در خدمت اجباری واضطراری صاحبان قدرت اقتصادی وسیاسی ونظامی گذراندند، وآزادی واختیار وقدرت انتخاب نداشتند، نه توان آن داشتند که به خود بیندیشند وراه خود را به دلخواه انتخاب کنند، ونه توانستند با کوشش وتلاش حاصل دسترنج کار خود را به دست آورند، ونه امکان یافتند نیازهای زندگی خویش را تأمین کنند، ونه شرایط رشد وپیشرفت فرزندان خود را فراهم سازند، ونه فرصت وفراغتی یافتند که به خویشتن خویش وابعاد حیات باطنی خویش بپردازند، وبرای اصلاح وتکامل آن بکوشند، ونه نشاطی یافتند که آسایش ولذت زندگی را درک کنند؟ این زندگی وزنده بودن چه معنایی دارد؟ وچه خواهد بود؟
فشار شرایط تحمیلی زندگی، محدودیتهای ساختگی محیطهای کاری، شرایط توانفرسای زندگی ماشینی، تحمیل راه وروش فکر واندیشه های ناخواسته از طریق وسایل ارتباط جمعی وفرهنگی، تسلط نظامهای طبقاتی، حاکمیت معیارهای سرمایه داری وهزاران هزار مانع اقتصادی، سیاسی وفرهنگی دیگر، آدمی را از خود بیگانه کرد، وحیات واقعی او را به حیات حیوانی - در سطحی پایین وناقص - بدل ساخت.
با توجه به این سرگذشت غمبار زندگی انسان، وتلاشهای نافرجام او در پهنه زندگی، به اصالت وارزش وعده های الهی پی می بریم، که به حیات زندگی، وحیات انسانیتها، نوید داده است:
قرآن کریم:
اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها...(۲۸۸)
- بدانید که خدا زمین را پس از مردنش زنده می کند...
وامام باقر (علیه السلام) این مرگ وحیات را به مرگ وحیات انسان وانسانیتها تفسیر کرده است.
فی قول الله - عزّ وجلّ - : اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها. قال: یحییها الله - عزّ وجلّ - بالقائم بعد موتها یعنی بموتها موت اهلها...(۲۸۹)
- امام باقر (علیه السلام) درباره این آیه قرآن: بدانید خدا زمین را پس از مردنش زنده می کند فرمود: خداوند متعال زمین را پس از مردنش به دست قائم (علیه السلام) زنده می کند. ومنظور از مرگ زمین مرگ انسانهای روی زمین است...
امام حسین (علیه السلام):
منا اثنا عشر مهدیا... واخرهم التاسع من ولدی وهو القائم بالحق، یحیی الله به الارض بعد موتها...(۲۹۰)
- در خاندان ما دوازده مهدی است... آخر آنان نهمین فرزند من است که به حق قیام کند، وخداوند زمین مرده را به دست او زنده کند...
امام صادق (علیه السلام):
اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها... ای یحییها الله بعدل القائم عند ظهوره بعد موتها بجور ائمة الضلال...(۲۹۱)
- (منظور از آیه) بدانید که خداوند زمین را پس از مردنش زنده می گرداند... اینست که خداوند زمین را با عدل قائم در رستاخیز ظهور او زنده می گرداند، پس از آنکه از ستم فرمانروایان ضلالت مرده باشد...
در زیارتهایی که درباره حضرت مهدی (علیه السلام) رسیده است به زندگی
وماک اصیل ودرست انسان در پرتو فروغ جاودانه تعالیم امام مهدی (علیه السلام) اشاره رفته است:
...السلام علی ربیع الانام، ونضرة الایام...(۲۹۲)
- ...سلام بر بهاران زندگی مردمان وطراوت روزگاران...
مرگ وحیات زمین در ارتباط با مرگ وحیات ساکنان زمین است، یعنی مرگ انسانها وانسانیتها، وگرنه حیات زمین بدون توجه به اهل آن، در این دوران، رشدی ویژه وچشمگیر یافته است، مزارع احیا شده، منابع استخراج گردیده است، از دریاها بهره گرفتند واز فضا وجو زمین نیز استفاده کردند.
تعبیرات دیگری نیز از این حقیقت یاد شده درباره حیات انسانی، در قرآن کریم واحادیث آمده است، چون تعبیر روز وآب. روز با زندگی روشن وگرم ارتباط دارد وشب با زندگی تاریک وسرد. روز به دوران عدالت بنیاد ظهور تفسیر شده وشب به روزگار ستم بنیاد حکومتهای طاغوتی دوران پیش از ظهور.
امام باقر (علیه السلام):
محمد بن مسلم: سألت ابا جعفر (علیه السلام) عن قول الله تعالی: واللیل اذا یغشی، قال: اللیل فی هذا الموضع، الثانی، غش امیرالمؤمنین فی دولته التی جرت له علیه... النهار اذا تجلی النهار هو القائم منا اهل البیت، اذا قام تغلب دولته الباطل.(۲۹۳)
- محمد بن مسلم (راوی معروف) می گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: مقصود از آیه والیل اذا یغشی (سوگند به شب، هنگامی که فرو پوشد همه چیز را) چیست؟ فرمود: شب، اشاره به آن است که سد راه علی (علیه السلام) شد و(فروغ روشنی بخش حکومت قرآنی) او را فرو پوشاند. والنهار اذا تجلی (سوگند به روز، هنگامی که آشکار شود)، روز، اشاره به قائم ماست، که چون خروج کند، دولتش به همه دولتهای باطل چیرگی یابد.
همچنین تعبیر آب واز دست دادن آن ودستیابی به آب گوارا وزلال، تعبیر نمادین (سمبلیک) ولطیف از وضع انسان در روزگاران پیش از ظهور است:
امام کاظم (علیه السلام):
علی بن جعفر عن اخیه قال: قلت له: ما تأویل هذه الایة: قل أرأیتم ان اصبح ماؤکم غوراً فمن یاتیکم بماء معین؟(۲۹۴) قال: اذا فقدتم امامکم قم یاتیکم بامام جدید.(۲۹۵)
- علی بن جعفر برادران امام کاظم (علیه السلام) می گوید: به امام گفتم تأویل این آیه چیست؟ قل ارأیتم ان اصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماء معین: بگو اگر آبتان در زمین فرو رود، چه کسی شما را آب روان خواهد داد؟ امام فرمود: یعنی هرگاه امامتان را از دست دادید، کیست که امام دیگری برای شما بیآورد؟
این دو تعبیر درباره حضور وظهور امامت در جامعه یعنی تعبیر آب وروز، تعبیری بسیار گویا است، وترسیمگر چگونگی حیات انسانی است در دوران پیش از ظهور وپس از آن. زندگی انسان پیش از ظهور، زندگی در کویر خشک وبی آب زندگی است یا چون زندگی در شب تاریکی است که راه از چاه بازشناخته نمی شود. زندگی بدون عنصر حیاتی آب، همآغوش زوال ونابودی است چنانکه زندگی در شب، پویایی وتپش زندگی را ندارد وایستایی وبی تحرکی بر آن حاکم است. انسان در شب باید پلکها را برهم نهد واز فعالیت وکار دست بشوید وبه انتظار سپیده وروشنی به سر برد. وبدینسان وبا این تعبیر وضع زندگی انسان، در روزگاران پیش از ظهور امام وراهنما، تبیین گشته است.
اکنون برای اینکه مقصود از پدیده حیات در بعد انسانی آن بخوبی روشن گردد، ومرگ انسانیتها بهتر لمس شود، ویژگیهای اجتماعات وانسانها را در دوران پیش از ظهور از زبان احادیث می آوریم، تا آشکار شود که امام مهدی (علیه السلام) چه برنامه هایی را عرضه می کند، وبا چه راه وروشهایی می ستیزد، وچه اصولی جایگزین آنها می سازد، وچنان به حیات فرسوده ومتزلزل انسانی جانی تازه می بخشد، تا انسانها در پرتو تعالیم آن امام، حیات نوین وپویا را از نو آغاز کنند.
ویژگیهای اجتماعات انسانی پیش از ظهور
۱ - انحراف در معیارها برای شناخت حق
در دوران پیش از ظهور، شناخت حق از باطل ودرست از نادرست دشوار می گردد، وحد ومرز درست ونادرست خط مشیها وایدئولوژیها مشخص نمی شود. معیارهای اصلی ودرست سعادت وتکامل یا فراموش می گردد یا طبق سلیقه ها وآراء اشخاص تأویل وتفسیر می شود وافکار واندیشه های واهی وبشری به نام دین وراه خوشبختی خودنمایی می کند.
امام صادق (علیه السلام):
...و رأیت القرآن قد خلق، واحدث فیه ما لیس فیه... ورأیت الدین بالرأی وعطل الکتاب واحکامه...(۲۹۶)
- (در دوران پیش از ظهور) قرآن را می بینی که متروک وکهنه شده است، وچیزهایی را به آن بستند که از قرآن نیست.... ودین را می نگری که با آراء شخصی تفسیر شده است، وکتاب خدا وقوانین آن تعطیل گردیده است....
وضعیت کلی اجتماعات بشری، پشت کردن به دین حق وکتاب خدا است وفروگذاری برنامه های آن، یا توجیه وتفسیر غلط ونادرست احکام وقوانین آن. احکام دین به سود طبقات مرفه وزیان محرومان وفرو دستان تفسیر وتوجیه می شود.
۲ - گسیختن روابط انسانی
گسیختن پیوندهای انسانی، از پدیده های ویرانگر پیش از ظهور است، در این روزگاران پیوندهای اجتماعی استواری وجود ندارد، وزندگی بر محور حق وعدل وارزشهای انسانی دور می زند. ضابطه در روابط اجتماعی، ارزش انسان واحترام به حقوق او نیست. به ظاهر انسانها در کنار یکدیگر ودر یک آبادی یا اجتماع زندگی می کنند، لیکن دلها وفکرها با هم ودر کنار هم نیست، وناسازگاریها وتضادهای مادی مانع نزدیکی وهمدلی مردمان است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
...و ذلک عند ما تصیر الدنیا هرجاً ومرجاً، ویغار بعضهم علی بعض، فلا الکبیر یرحم الصغیر، ولا القوی یرحم الضعیف، فحینئذ یأذن الله له بالخروج.(۲۹۷)
- ...(غیبت) در هنگامی است که دنیا دچار آشفتگی می گردد، ومردمان به یکدیگر می تازند، نه بزرگسالان به خردسالان رحم می کنند، ونه قدرتمندان بر ناتوانان؛ در این هنگامه ها خداوند امام (غائب) را اجازه خروج می دهد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
...فعندها تلیهم أقوام... ولیطاؤن حرمتهم...(۲۹۸)
در آن روزگاران (روزگار غیبت موعود (علیه السلام)) مردمانی بیایند...که حرمت وارزش (افراد) را زیر پا نهند...
امام علی (علیه السلام):
... فتاهم عارم، وشائبهم آثم، وعالمهم منافق،...لایعظم صغیرهم کبیرهم، ولایعول غنیهم فقیرهم...(۲۹۹)
- ...جوانشان بدخو، پیرشان گناهکار، عالمشان منافق....کوچکشان به سالخوردگان احترام نمی گذارد وتوانگرشان از بینوایان دستگیری نمی کند...
امام صادق (علیه السلام):
... ورأیت الصغیر یستحقر بالکبیر....و رأیت الجار یوذی جاره ولیس له مانع...(۳۰۰)
- ...جوانان ونوجوانان کهنسالان را تحقیر می کنند... وهمسایه، همسایه را می آزارد، وچیزی مانع او (در این آزار رسانی) نیست....
۳ - گسستن روابط خانوادگی
خانواده - به عنوان هسته اصلی اجتماعات - دچار بی ثباتی وتزلزل می گردد، وپیوندهای خانوادگی گسیخته وسست می شود، مرد حقوق زن وزن حقوق مرد را رعایت نمی کند، فرزندان حرمت پدران ومادران را ندارند، ومادران وپدران مسئولیتهای تربیت فرزندان را از یاد برده اند. وکسان از افراد خانواده وفامیل بریده اند.
امام صادق (علیه السلام):
.... ورأیت العقول قد ظهر، واستخف بالوالدین.... ورأیت الارحام قد تقطعت....(۳۰۱)
- ....نافرمانی وگستاخی (در برابر پدران ومادران) آشکارا است، وبی حرمتی نسبت به والدین رایج است.... پیوندهای خانوادگی از هم گسسته است....
۴ - انگیزه های غیر انسانی در روابط اجتماعی
انگیزه های روابط اجتماعی، انگیزه هایی الهی وانسانی نیست، وکمک رسانی، مادی ومعنوی به انسانها هدف نمی باشد. محبتها ودوستیها واقعی نیست. عشق وعلاقه وارسته از مسائل مادی در میان نیست. دوستیها صوری وبر اساس مسائل پوچ وزودگذر است. پیوندها برای دستیابی به عیش وعشرت وفساد وآلودگی است.
یگانگیها زبانی وظاهر است، وبیگانگیها ریشه ای وعمیق.
امام علی (علیه السلام):
....و تواخی الناس علی الفجور وتهاجروا علی الدین، وتحابوا علی الکذب....و استعملت المودة باللسان وتشاجر الناس بالقلوب.(۳۰۲)
- .... مردمان با انگیزه گناهکاری برادر می شوند، ودر راه دین از یکدیگر جدا می گردند، دوستیها دروغین است....و محبتها زبانی (و صوری) واختلافها وناسازگاریها باطنی ودرونی است.
۵ - روابط سودجویانه واستثماری
انسان، در ارتباط با انسان دیگر، به سود وسرمایه می اندیشد، وبا همین انگیزه به میدان پیوندهای اجتماعی گام می نهد. در صورتی که سود مادی در کار باشد با هر انسانی رابطه برقرار می کند، وضابطه در رابطه ها نیز اصل سود وافزایش سرمایه وبازدهی است. از این رو استثمار معیار اصلی رابطه ها است، وطبقات اجتماعی هر کدام به نوعی تلاش می کنند تا حق دیگران را ببرند. وبا کار وتلاش دیگران بر ثروت خود بیفزایند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
... فعندها تلیهم اقوام ان تکلموا قتلوهم وان سکتوا استباحوهم لیستأثرون بفیئهم...(۳۰۳)
- ... در آخر الزمان اقوامی بر مسلمانان سیطره یابند که تا لب به سخن گشایند آنان را بکشند واگر لب فرو بندند (خون) ایشان را مباح شمردند تا منابع درآمد آنان (و اموالشان) را ویژه خویش سازند...
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
... فان کان فی ذلک الزمان ذئباً، والا اکلته الذئاب...(۳۰۴)
- ... اگر مردمان در این زمانه گرگ (خصلت) شدند (می توانند در جامعه گرگان زندگی می کنند) وگرنه گرگهای دیگر آنها را خواهند خورد....
در چنین جامعه هایی مردم نمی توانند از حق خود سخن بگویند وحقوق خود را طلب کنند. اگر دم بر آورند با مرگ روبرو شوند واگر دم فرو بندند حق وحقوقشان برای زورمندان مباح وروا شمرده شود، ودر نتیجه منافع آنان از چنگشان در آید ودر اختیار سلطه گران قرار گیرد.
امام علی (علیه السلام):
... وکان اهل ذلک الزمان ذئاباً، وسلاطینه سباعاً، واوساطه أکالاً، وفقر اؤه امواتاً...(۳۰۵)
- ... مردمان آن زمان گرگند، وشاهانشان درنده ومردم متوسط (آن جامعه ها) طعمه (توانگران)، وبینوایانشان مردگانند...
جامعه انسانی به جنگلی از حیوانات تبدیل شده است، ومردمان گرگانی اند به جان هم افتاده، وحکومتهای درندگانی که به جان ملتها افتاده اند، واز خون وپوست وگوشت واستخوانشان تغذیه می کنند. در این دوره های غیر انسانی، طبقات متوسط جامعه طعمه طبقه سلطه طلب وحاکم وسرمایه دار است، وزندگیشان در اسارت سلطه طلبان وتوانگران است، وخود به نفع طبقات بالای جامعه کار می کنند. بینوایان در این جامعه ها در حکم مردگانند. نه برای آنان رمقی مانده است ونه قدرت عرض وجود وطلب حق خویش را دارند. در صورتی که طبقات متوسط لقمه ای زیر دندان ثروتمندان باشند، وضع بینوایان روشن است.
امام باقر(علیه السلام):
....لا یقوم القائم (علیه السلام) الا علی خوف شدید، وفتنة وبلاء یصیب الناس... واختلاف شدید بین الناس وتشتت فی دینهم...حتی یتمنی التمنی الموت صباحاً ومساء، من عظم ما یری من کلب الناس واکل بعضهم بعضاً...(۳۰۶)
- قائم (علیه السلام) رستاخیز نکند مگر در زمانی که ترسهای بزرگ پدید آید، وفتنه ها وگرفتاریها که به مردم رسد... واختلافهای عمیق که میان مردمان رخ دهد، ودر دینشان تفرقه افتد،... از رنج وآزار فراوانی که به مردم رسد وبرخی دیگر را (بدرند و) بخورند، مردمان هر سپیده وشام آرزوی مرگ کنند...
روابط ظالمانه استعماری تا بدان پایه است که مردم از فشار مشکلات وستمهای فراوان، هر سپیده دم وشامگاه آرزوی مرگ می کنند، چون می بینند که همه یکدیگر را می آزارند وهر کسی قدرت داشت ودستش رسید دیگری را می درد ومی خورد، وحق وحقوق او را چپاول می کند، وهیچگونه ملاحضات انسانی واسلامی در رفتار اجتماعی مردم با یکدیگر دیده نمی شود.
امام صادق (علیه السلام):
ورایت الرجل اذامر به یوم ولم یکسب فیه الذنب العظیم، من فجور او بخس مکیال او میزان او غشیان حرام... کیبا حزینا یحسب ان ذلک الیوم علیه وضیعة من عمره.(۳۰۷)
مردم را (در دوران پیش از ظهور) می بینی که اگر روزی گناهان بزرگی چون زشت کاری یا کاستن پیمانه وترازو یا کار حرامی... انجام نداده باشد افسرده ودلتنگ اند، ومی پندارند که در این روز زیان کرده اند.
در آن دوران سیاه، گناهان بزرگی چون کاستن پیمانه ها وترازوها وکم فروشی وحق مردم را پایمال کردن رواج دارد واساس مبادلات وداد وستدها وکاستی وکمی وتجاوز به حقوق دیگران استوار گردیده است، وکار وتلاش ومبادله ای که از غیر این راهها صورت گیرد نوعی زیان وضرر وعقب ماندگی حساب می شود. امام حسن عسکری (علیه السلام) روابط استثماری آن دوران را ترسیم فرموده است:
امام حسن عسکری (علیه السلام):
....اغنیائهم یسرقون زاد الفقراء...(۳۰۸)
- ...اغنیا وتوانگران جامعه ارزاق (وسائل معیشتی وامکانات زندگی) بینوایان را می ربایند...
در آن روزگاران که مرگ زندگی است، ثروتمندان زاد وتوشه ووسائل زندگی بینوایان را به سرقت می برند. سرقت در این حدیث، بی تردید سرقتهای رسمی که جرمی جزایی ومدنی به حساب می آید نیست، زیرا که اینگونه دزدی در شأن اغنیا نیست. پس منظور از این سرقت، سرقت با شیوه های مبادلاتی وایجاد تورم مصنوعی، توزیع غیر عادلانه وتولیدهای استثماری وظالمانه است که حقوق توده های محروم نادیده گرفته می شود. ودر کار وکارخانه ومزرعه وبازار، با آزادی فراوانی که سرمایه داران دارند، شیوه هایی اعمال می شود که حقوق کارگر وکشاورز ومصرف کننده رعایت نشود، بلکه رشد ثروت وسود وسرمایه ثروت اندوزان در نظر باشد.
هنگامی که نرخگذاری آزاد بود، احتکار رواج داشت، بازارهای سیاه دائر بود، تولید به دلخواه بود، توزیع نیز در اختیار کسانی بود که جانب سرمایه داران را می گیرند؛ طبیعی است که امکانات زندگی توده های مردم به سرقت رود، ودر هر دوره زمانی کوتاهی عده ای انگشت شمار ثروتهای کلانی به جیب زنند، واکثر قاطع مردم محرومتر وتهیدستتر گردند.(۳۰۹)
۶ - حاکمیت معیارهای سرمایه داری
در دوران پیش از ظهور که انسانها سر بگریبان وگرفتار مرگی تدریجی اند، معیارهای سرمایه داری بر جامعه ها حاکم است، ونظام ارزشی دنیا داران در روابط اقتصادی جامعه اعمال می گردد. وتوده های مردم را به نیستی ونابودی می کشاند.
شخصیت انسانی افراد به حساب نمی آید. ارزشها وکمالات انسانی مایه ارزش نیست.
فرهنگ، سیاست، اقتصاد، هنر، مذهب، ودیگر مسائل جمعی وفردی بر محور ارزشهای سرمایه داری می چرخد.
معیارها وارزشهای سرمایه داری از جمله در این قلمروها بر جامعه تحمیل می شود:
الف - پول پرستی
سرمایه وپول در حد پرستش ارزشمند می گردد، وخداوند گار مال پرستان وجامعه سرمایه داری می شود. کوششها وتلاشها نیز در این راستا وبه منظور دستیابی به مال صورت می گیرد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
....فوا عجباً لقوم الهتهم اموالهم...(۳۱۰)
- ...شگفتا از مردمی که اموالشان خدایشان است...
امام صادق (علیه السلام)
...و رأیت الناس همهم بطونهم وفروجهم، لابیالون بما اکلوا وبما نکحوا، ورأیت الدنیا مقبلة علیهم...(۳۱۱)
- ... همه کوشش مردم صرف شکم ومسائل جنسی می گردد، ودر شکم وشهوت لاابالی وبیبا کند، ودنیا به آنان روی آورده است...
ب - مستی ثروت اندوزی
مستی زاده از رشد سرمایه وثروت، طبقه اشراف را از خود بیگانه ساخته است، ودر گرداب لذایذ وکاموری از مادیات غرق کرده ومجال فکر کردن وآینده نگری وعاقبت سنجی را از ایشان گرفته است.
امام علی (علیه السلام)
...فتوقعوا من ادبار امورکم....ذالک حیث تسکرون من غیر شراب، بل من النعمة والنعیم...(۳۱۲)
- .... انتظار داشته باشید که کارها (و نظام اجتماعتان) به عقب باز گردد... وآن هنگامی است که بدون شراب خواری مست شوید، یعنی از پولها ونعمتهای زیاد...
ج - ثروت معیار ارزشه
در دوران پیش از ظهور، معیار ارزش سرمایه وپول است، وهرکس در این میدان پیشتر باشد ارزشمندتر است. جامعه چنین معیاری را پذیرفته است ومردمان به ثروتمندان می نگرند واز آنان فرمان می برند. ارزشهای الهی ومعنوی که بالاترین ارزشهاست در نظام ارزشی آنان چیزی به حساب نمی آید ومورد توجه قرار نمی گیرد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
...یا بن مسعود! یتفاضلون باحسابهم واموالهم...(۳۱۳)
- ...(مردم آخر الزمان) برتری را در خانواده ها وسرمایه ها می دانند...
امام صادق (علیه السلام)
... ورأیت صاحب المال اعز من المؤمن...(۳۱۴)
- ... ثروتمندان را می بینی که از مؤمنان عزیزترند...
امام صادق (علیه السلام)
... ورأیت الناس مع من غلب...و رأیت الخلق والمجالس لا یتابعون الا الاغنیاء...
- ...مردم همراه قدرتهای غالبند (چه سیاسی وچه اقتصادی)...و مردم ومجلسها وجمعیتها همه دنباله رو سرمایه دارانند.
د - رباخواری
رباخواری در جامعه های فاسد پیش از ظهور رواج دارد، وقرض بدون سود، زیان مالی واقتصادی انگاشته می شود.
امام صادق (علیه السلام)
... ورأیت الربا ظاهراً لا یعیر...(۳۱۵)
- .... می نگری که آشکارا ربا می خورند وکسی ربا خوار را توبیخ نمی کند...
ه - سرباز زدن از حقوق شرعی
نظامهای فاسد پیش از ظهور وسرمایه داران آزمندش، به حقوق شرعی در اموال توجه ندارند واز ادای هر حقی سرباز می زنند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
....حتی ترون الحرام مغنماً والزکاة مغرماً...(۳۱۶)
- .....(روزگار رو به فساد می رود) تا جایی که می بینی (کسب) حرام غنیمت وسود شمرده می شود، وپرداختن زکات زیان وخسارت...
امام صادق (علیه السلام)
... ورأیت الرجل عنده المال الکثیر لم یزکه منذ ملکه...(۳۱۷)
....مردم را می بینی که ثروت زیاد دارند واز آغاز ثروتمند شدن زکات نپرداخته اند....
و - انفاق برای دستیابی به ثروت بیشتر
در جامعه های فاسد پیش از ظهور، کار خیر وبذلها وبخششها برای خدا نیست.
مسجد، مدرسه، درمانگاه، بیمارستان، ودیگر مؤسسات عمومی ساخته می شود اما نه برای خدا ونه با اخلاص، بلکه برای موجه جلوه دادن خود، وبرای دستیابی به پایگاه مردمی ونفوذ در جامعه ومراکز قدرت اجتماعی.
امام صادق (علیه السلام):
....و رأیت الصدقة بالشفاعة، لا یراد بها وجه الله وتعطی لطلب الناس...(۳۱۸)
- ... می نگری که کار خیر واعطاء مال با وساطت (و پارتی بازی) انجام می شود، وبرای خدا نیست بلکه برای جذب مردم است...
امام صادق (علیه السلام):
... ورأیت الرجل ینفق الکثیر فی غیر طاعة الله، ویمنع الیسیر فی طاعة الله.(۳۱۹)
- ... می نگری که در راه دنیا بخششهای فراوان می کنند، ودر راه خدا از دادن اندکی دریغ دارند.
ز - سرمایه گذاری برای مبارزه با حق
در نظامهای پیش از ظهور، برای مبارزه با حق وعدالت، کوششهای فراوانی صورت می گیرد، وبرای جلوگیری از حاکمیت حق وعدل سرمایه گذاریها می شود. در سراسر جهان امروز، بیشترین سرمایه گذاریها، از طرف سرمایه داران برای مبارزه با حق طالبان وخفه کردن فریاد عدالتخواهان است.(۳۲۰)
امام صادق (علیه السلام):
... ورأیت العظیم من المال ینفق فی سخط الله...(۳۲۱)
- ... می نگری که مالهای فراوان در راههایی صرف می شود که موجب خشم وغضب الهی است....
ح - کفران نعمت
در جامعه های فاسد، نعمتهای الهی کفران می شود. شکر نعمت وسپاسگزاری از بخششها ومواهب الهی به مصرف کردن بجا وبااندازه ودر محل مناسب است واین شرایط در مورد مصرف شخصی به این است که مصرف وبهره برداری از حد نگذرد وبه اسراف نینجامد، ودر موارد دیگر به این است که مواهب وامکانات برای بر طرف کردن نیاز نیازمندان وسیر کردن شکم گرسنگان وپوشاندن بدن برهنگان صرف گردد. واین دو اصل اگر مورد توجه واقع نشد ودر مصرف شخصی اسرافکاری شد ونسبت به دیگران تعهد ویاری رسانی در کار نبود. نعمتهای الهی ناسپاسی شده، ودر محل مقرر که مورد رضای الهی است مصرف نشده است. این هر دو موضوع در تفکر وعمل سرمایه داری مشاهده می شود، زیرا که اسراف راه وروش عمومی آنان است، ونسبت به نیازداران نیز احساس تعهدی چنان ندارند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
....بینون الدور ویشیدون القصور ویزخرفون المساجد لیست همتهم الا الدنیا...(۳۲۲)
- ....(اغنیا وتکاثر طالبان) خانه ها می سازند وکاخها برافراشته می دارند، مساجد را غرق در تجمل می کنند، وانگیزه ای جز دنیا (و مادیات) ندارند....
امام صادق (علیه السلام)
.... ورأیت الولایة قبالة لمن زاد.(۳۲۳)
- ....(در دوران آخرالزمان) می نگری که ولایت (پستهای استانداری و....) را به کسانی می دهند که حق حساب بیشتری می پردازند.
علامه مجلس (ره) در تفسیر این فراز سخن امام صادق (علیه السلام) می گوید: ای یزیدون فی المال ویشترون الوالایات مال زیادتری می دهند وپستها را می خرند.
ط - نکوهش طلب حلال
در شیوه های معیشتی وکار وتولید ومزرعه داری وداد وستدهای جامعه های فاسد ودر حال مرگ پیش از ظهور، اقتصاد سالم ومشروع کمتر به چشم می خورد، وروشهای اقتصادی ناسالم وبرخلاف حق است، به گونه ای که اگر کسانی از راه وروش عمومی سرباز زنند وبکوشند تا سود حلال به دست آورند، نادان واحمق به حساب می آیند، وراههای فریبکارانه ای که موجب می شود تا جیب توده های محروم تهی گردد. وثروت بخش اندکی افزون شود، هوشیارانه وزیرکانه شمرده می شود وکم کم کار به جایی می رسد که شیوه هایی که در نظام تولید وتوزیع ومصرف به کار گرفته می شود وبرنامه ریزیهایی که در این زمینه صورت می گیرد تنها به رشد سود وسرمایه می نگرد، ورفاه حال انسانها بویژه طبقات محروم را هیچگاه در نظر ندارد. وهر برنامه ومعیاری که به انسانها وتهیدستان در برنامه ریزی بیندیشد نابخردانه وغیر متخصصانه حساب می شود، ومورد توجه قرار نمی گیرد.
امام علی (علیه السلام)
...ذلک حیث تکون ضربة السیف علی المؤمن اهون من الدرهم من حله...(۳۲۴)
- ....(ظهور) هنگامی رخ می نماید که (جامعه به این پایه از فساد برسد که اگر) شمشیر بر سر مؤمن فرود آید آسانتر است از کسب یک درهم از حلال امام صادق (علیه السلام):
...و رأیت طالب الحلال یذم ویعیر، وطالب الحرام یمدح ویعظم...(۳۲۵)
- ...(در دوران پیش از ظهور) می نگری کسانی که به کسب وکار از راه حلال دست می زنند نکوهش وسرزنش می شوند، وآنان که از راه حرام می روند می روند ستایش می گردند وبزرگ ومورد احترامند...
این پدیده های ضد الهی وضد انسانی یا مستقیم از شیوه های سرمایه داری ریشه می گیرد، یا از لوازم جدایی ناپذیر آن شیوه ها است. در مثال اینکه می نگریم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به ابن مسعود می فرماید:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
یابن مسعود اعلم انهم یرون المعروف منکراً والمنکر معروفاً ففی ذللک یطبع الله علی قلوبهم فلا یکون فیهم الشاهد بالحق ولا القوامون بالقسط...(۳۲۶)
- ای ابن مسعود! بدان که مردم (در آخر الزمان) معروف را منکر ومنکر وزشت را معروف ونیک پندارند. در این روزگار است که دلهای ایشان مهر می خورد(۳۲۷) ودر میانشان نه شاهد حقی یافت می شود، ونه برپا دارندگان عدالت...
آری در چنین احوالی شاهدان حق وقیامگران برای عدالت اجتماعی دیده نمی شود، زیرا که با قدرت سرمایه وپول، با هر انسان آزاده حق طلب مبارزه می کنند واو را از میان برمی دارند، یا متهم می سازند تا مردم به سخنش گوش فرا ندهند.
از اینرو است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید: در چنین جامعه های مرده وفاسدی، انقلابیون وقیامگران برای حق وعدالت یافت نمی شوند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در حدیثی ارزنده ووالا که مجموعه کلی ویژگیهای پیش از ظهور را بیان می کنند، در قسمتی که فراگیر بیشترین بخشهای زندگی نابسامان آن دوره ها است چنین می فرمایند:
...لیست همتهم الا الدنیا عاکفون علیها معتمدون فیها، الهتهم بطونهم...جعل دینه هواه والهه بطنه، کل ما اشتهی من الحلال والحرام لم یمتنع منه... محارییهم نساؤهم، وشرفهم الدراهم والدانانیر، وهمتهم بطونهم؛ اولئک (هم) شر الاشرار، الفتنه منهم والیهم تعود...اجسادهم لاتشبع وقلوبهم لاتخشع....یابن مسعود!...فمن ادرک ذلک الزمان (ممن یظهر) من اعقابکم فلا یسلم علیهم فی نادیهم ولا یشیع جنائزهم ولا یعود مرضاهم فانهم یستنون بسنتکم ویظهرون بدعواکم ویخالفون افعالکم فیموتون علی غیر ملتکم؛ اولئک لیسوا منی ولست منهم.
یا بن مسعود! اولئک یظهرون الحرص الفاحش والحسد الظاهر ویقطعون الارحام ویزهدون فی الخیر.(۳۲۸)
- ...آن مردم (در آخر الزمان) جز به دنیا (و مادیات) نمی اندیشند، ودامن دنیا غنوده اند، وبه آن تکیه داده اند. خدایشان شکمهایشان است...
هواپرست وشکم پرستند. هر چه میل داشتند، حلال بود یا حرام، باکی ندارند، زنانشان قبله آنها است، شرافت وارزش خود را در پول وسرمایه می دانند. برای شکمهاشان تلاش می کنند، اینان، (خود) بدترین اشرارند، فتنه ها (آشوبها) از دامن آنان بر می خیزد (و به دیگر سویهای جامعه سرایت می کند) وبدانان باز می گردد....بدنهاشان سیر نمی شود، ودلهاشان فروتن نمی گردد.
این ابن مسعود....کسانی از نسل شما که این زمانه (ناهنجار) را درک کنند، در اجتماعات به آنان سلام نکنند، به تشییع جنازه شان نروند از بیمارانشان عیادت نکنند، زیرا که این مردم در ظاهر به دین شما پای بندند وآیین شما را آشکار می سازند، لیکن با رفتار شما مخالفند، وبا اعتقاد به دین شما نمی میرند. این (گونه) مردم از (امت) من نیستند، ومن از آنان نیستم (پیغمبر آنان نیستم) ای ابن مسعود! ایشان حرص وآز فراوانی از خود بروز می دهند، وحسد می ورزند. از خاندان ورحم (بر سر مسائل مادی) می برند، ودست به کارهای خیر نمی زنند.
در نگرش به مجموعه این احادیث واحادیث دیگری که در تبیین وترسیم دوران پیش از ظهور رسیده است، به این اصل بر می خوریم که بیشترین فاجعه دردناک وبحران عظیم حیات انسانی پیش از ظهور، به ظلم اقتصادی بر می گردد. وریشه ظلمهای اقتصادی در سرمایه داری نهفته است. گرچه در دوران آخر الزمان همه اصول معیارها، ارزشها، فکرها، فرهنگها، مکتبها، حتی مذاهب رو به انحطاط وسقوط یا سستی وبیرنگی می گذارد(۳۲۹) وجامعه های بشری در باتلاق مفاسد وجنایات وتباهیهای گونه گونی فرو می رود، واز هر نظر وهر سو حیات واقعی انسانی دچار مرگ ومیرش می گردد، وهمه فضائل وانسانیتها آشکارا به نابودی وبیرنگی می گراید، لیکن بیشترین فاجعه در سرمایه داری وستمهای بیشمار اقتصادی نهفته است. واکثریت انحرافها وکجرویها وسقوطها یا مستقیم فرزند خلف نظام وتفکر سرمایه داری است، یا از لوازم جدایی ناپذیر زیست اشرافیگری وتکاثری است مانند مفاسد جنسی، تجمل گرایی زاید ومسرفانه، مصرف زدگی وانواع فسادهای اداری چون پارتی بازی، رشوه خواری، امتیاز طلبی وانواع نفوذهای زیانبار چون نفوذ در قوه مقننه وقضائیه ومجریه همه وهمه از سوی سرمایه داران ومال دوستان انجام می گیرد، وامکان انجام گرفتن دارد. نیک دقت شود، این روشها وخوی وخصلتها که پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله) برمی شمارند، ویژه چه کسانی وچه نظامها وجامعه هایی است؟
جامعه هایی که:
۱ - آزمند وزیاده طلبند.
۲ - اهل حسدند.
۳ - نسبت به خانواده وفامیل تعهدی ندارند.
۴ - اقدام به کارهای خیر نمی کنند.
۵ - از حرام روی گردان نیستند.
۶ - اهل شهوترانی وفساد اخلاقند.
۷ - به جای دین هوای نفس خویش را می پرستند.
۸ - شرافت وارزش را در پول وثروت می دانند.
۹ - شکمباره اند وشکمهاشان سیر نمی شود.
۱۰ - دلهاشان (در برابر خدا واندرز پیامبران (علیه السلام)) نرم وفروتن نمی گردد.
۱۱ - کانون فتنه های فردی واجتماعی هستند.
۱۲ - معروف ونیکی را منکر وزشتی می دانند.
۱۳ - منکر وزشتی را معروف ونیکی می پندارند.
۱۴ - شاهد حق وبرپا دارنده عدل ودادگری میانشان نیست.
۱۵ - دلهاشان مهر شده است (و سخن حقی را نمی شنوند ودرک نمی کنند).
در آخرین فراز سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در این بخش، به این موضوع اشاره شده است که این طبقات ممکن است بظاهر مسلمان باشند وادعای مسلمانی کنند؟ لیکن اینان بخاطر انحرافهای اصولی که دارند وکانون فتنه وفسادند، در عمل، از اسلام وپیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرسنگها فاصله دارند. مسلمانان باید از آنان فاصله بگیرند وایشان را از خود خواسته های مادی خود به هر کاری دست می یازند وهر ستمی روا می دارند وهر حقی را زیر پا می نهند، اینان ننگ اسلام ومسلمانیند.
۷ - تضییع عبادات
عبادت وپرستش خدای بزرگ، در دوران پیش از ظهور چنانکه شایسته است انجام نمی گیرد. نوع انسانها در اقیانوس مادیات غرق شده اند وبه هدف وغرض خلقت خویش نمی اندیشند واز رمز وراز فلسفه حیات خویش بیخبرند. توجه دارند که پدیده ای الهی هستند وبه سوی او باز می گردند. ودر این دوران کوتاه زندگی باید راهی به او بجویند، وبا نیایش وعبادت روح را صیقل دهند، وآماده عروج به سوی خدا سازند.
امام صادق (علیه السلام)
... ورایت الصلوه قد استخف بأوقاتها...
- ...می نگری که به اوقات نماز اهمیتی نمی دهند...
۸ - جدایی وتفرقه
مردم واجتماعات پیش از ظهور، در آتش تفرقه، جدایی وبیگانگی می سوزند، وبشریت یکدل ویک سو نیست، وهمواره اکثریت قاطع مردم در اندیشه وعمل با یکدیگر در تضاد وناسازگاری اند. حتی در جامعه های اسلامی، بر اثر اختلاف افکار وبرداشتهای گوناگون از دین ومذهب، تضادهای فراوان پدید می آید، وراهها وشیوه های گوناگون ومتفاوتی در رفتارهای فردی واجتماعی دیده می شود. وهمدلی وهمسویی که لازمه استواری وپیشرفت یک امت وملت است کمتر به چشم می خورد. جامعه ها در ظاهر آراسته واستوار است وبه حیات خویش ادامه می دهد، لیکن به باطن اوضاع ومسائل زیربنایی جامعه اگر دقت شود واز هم پاشیده ومتلاشی ومتزلزل است ودوام وپایندگی ندارد.
نوع مردم در این اجتماعات به جای همیاری وهمفکری، به کوبیدن هم مشغولند، وکمر به نابودی یکدیگر را خوار وزبون می سازند.
امام علی (علیه السلام)
...و واأسفا من فعلات شیعتنا، من بعد قرب مودتها الیوم، کیف یستذل بعدی بعضها بعضاً وکیف یقتل بعضاً... کل حزب منهم اخذ منه بغصن، اینما مال الغصن مال معه...(۳۳۰)
...ای افسوس از رفتار شیعیان ما، پس از امروز که اینگونه با هم دوستند ونزدیکند، چگونه پس از من بعضشان برخی دیگر را خوار می سازند وبرخی برخی دیگر را می کشد... هر دسته وگروه از ایشان به شاخه ای در می آویزد، وبه هر سوی که آن شاخه خم شد او نیز خم می شود....
۹ - کنار گذاشتن اصول وچنگ زدن به فروع
از نابسامانیهای عمیق وزیانبار در دوران پیش از ظهور، غفلت از مسائل اصولی زیربناها وعلل وعوامل اصلی صلاح وفساد در جامعه ها است. انسانها به مسائل کم اهمیت وفرعی می پردازند واز مسائل مهم واصلی غافلند. قشری گری وظاهر آرایی شیوه رسمی در کارها است از این رو مشکلات مردم برطرف نمی شود وکارها به صورت ریشه ای وزیربنایی سامان نمی یابد.
امام علی (علیه السلام)
... المتشتته غداً عن الاصل، النازلة بالفرع المؤملة الفتح من غیر جهته...(۳۳۱)
... (مردمان در روزگاران پیش از ظهور) از اصول (و مسائل زیربنایی) فاصله می گیرند، وبه فروع (و مسائل کم اهمیت) می گرایند، وامید پیروزی دارند از غیر راه آن...
اجتماعات اسلامی وحتی شیعی دچار سرگردانی وسردرگمی است، راهها ومعیارهای اصلی را نمی شناسد، وبه مسائل فرعی وسطحی می پردازد، از امور بنیادی در جامعه ومسائل زیربنایی (چون مسئله حکومت وعدالت اجتماعی) غفلت می ورزد، وبه مسائل فرعی واجرای احکام فرعی وظاهری وصوری اسلامی می پردازد. به مسائل کم اهمیت توجه می کند ودرباره مکیدن خون محرومان توسط عده ای دنیاطلب واستثمارگر وخیانتهای بزرگ وفراگیر اقتصادی چاره ای نمی اندیشند وبضرورت این چنین امت وملتی پیروزی واستواری را می خواهند اما راه آن را فراموش کرده اند.
اینها بود اندکی از ویژگیهای اجتماعات وانسانهای پیش از ظهور ودوران جاهلیت آخرالزمان. واین رفتارها ومعیارها مایه تزلزل، بی ثباتی، ناامنی، فساد، تباهی ومرگ واقعی حیات فردی واجتماعی است. زندگی در اجتماعاتی این چنین، همگام با مرگ تدریجی است. زندگی در اجتماعاتی که افراد در تضاد وناسازگاریند، وهر کس کمر به دریدن وخوردن انسان دیگری بسته است، هر نزدیکی ودوستی فریبکارانه وصوری است، هر رابطه بر اساس مادیات واستفاده این دنیایی است، هر کس به خود وآسایش خود می اندیشد، معیار حقی در کار نیست، ارزشهای معنوی وانسانی ملاک کارها نیست، انسانها حرمتی ندارند، ایمان واخلاق ومعنویت ارزشی ندارد، مؤمنان واندیشمندان عزیز نیستند، بلکه سرمایه داران ومال اندوزان مورد احترامند، انواع فسادها رواج دارد، بی عدالتی وبی انصافی شیوه عمومی است. در چنین دوره وزمانه ناهنجار وناانسانی زندگی سراسر مرگ است، درد ورنج است که به دست امام منجی همه این علل وعوامل وراه وروشهای مرگ زا وویرانگر نابود می گردد، واصول وآرمانهای حیاتبخش جایگزین این امور می شود، وزندگی به حیات واقعی دست می یابد. وروزگار اصالت زندگی وزندگیهای راستین فرا می رسد.

بخش ۱۸: انتظار

انتظار در درجه نخست ویژه حیات وزندگی است. ماهیت زندگی انسان با انتظار وامید به آینده عجین شده است به گونه ای که بدون انتظار زندگی مفهومی ندارد، وشور ونشاط لازم برای تداوم آن در کار نیست. حیات حاضر وکنونی ظرف پویایی، تلاش وحرکت به سوی فردا وفرداها است. واین چنین پویایی وحرکتی بدون عنصر انتظار ممکن نیست، زیرا احتمال معقول بقا وپایداری وامید به تداوم حیات است که به زندگی کنونی معنا ومفهوم می بخشد، وپویایی ونیروی لازم برای ادامه آن را تأمین می کند. از این روست که ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد. پدیده انتظار آثاری دارد ونخستین اثر ونمود آن این است که انسان را به حرکت وگرایش به جهتهای نامتناسب یا ناسازگار ومتضاد با انتظار باز می دارد.
هر انسان زنده ای که در نخستین انتظارهای خویش، به تداوم حیات می اندیشد وبقای خویش را انتظار دارد، تمام حرکت وسکون خود را در راستای این انتظار ودر جهت متناسب با تداوم حیات قرار می دهد، واز هر عمل واندیشه ای که با تداوم حیات او ناسازگار باشد، یا به گونه ای آن را خدشه دار وضعیف کند، یا در خطر قرار دهد، بشدت پرهیز می کند.
انتظارهای دیگر که از انتظار اصل حیات فراتر می رود وبه انتظار آرمانها وهدفهای برتر حیات وفرازهای زندگی می رسد نیز دارای چنین ویژگی وجهتگیری است، یعنی اندیشه وعمل آدمی را در راستای تحقق آن آرمانها وهدفها قرار می دهد، وانسان را وا می دارد تا راهها وشیوه هایی را برگزیند که او را به خواسته ها وهدفهایش نزدیک کند وموانع راه را کنار زند. از اینجا است که انسان به آمادگی وآماده سازی خود ومحیط خود می پردازد وزمینه آرمانها وهدفهای خویش را فراهم می آورد.
عالم پرهیزگار مؤلف کتاب مکیال المکارم میگوید:
وهو کیفیة نفسانیة ینبعث منها التهیوء لما تنتظره، وضده الیأس فکلما کان الانتظار اشد کان التهیوء آکد. الاتری انه اذا کان لک مسافر تتوقع قدومه ازداد تهیوءک لقدومه کلما قرب حینه، بل ربما تبدل رقادک بالسهاد لشدة الانتظار. وکما یتفاوت مراتب الانتظار من هذه الجهة، کذلک یتفاوت مراتبه من حیث حبک لمن تنتظره، فکما اشتد الحب ازداد التهیوء للحبیب، واوجع فراقه بحیث یغفل المنتظر عن جمیع ما یتعلق بحفظ نفسه، ولا یشعر بما یصیبه من الالام الموجعة والشداید المفظعة:(۳۳۲)
انتظار کیفیتی روحی است که موجب بوجود آمدن حالت آمادگی است برای آنچه انتظار دارند، وضد آن یاس وناامیدی است. هر چه انتظار بیشتر باشد آمادگی نیز بیشتر است؛ آیا نمی دانی اگر مسافری در راه داشته باشی وچشم به راه آمدن او باشی، هر چه زمان رسیدن او نزدیک گردد، آمادگی برای آمدنش فزونی می یابد. حالت انتظار، گاهی به پایه ای می رسد که خواب از چشم می گیرد. چنانکه درجات انتظار از این نظر تفاوت می کند، همچنین از نظر حب ودوستی نسبت به آنچه را انتظار دارند تفاوت دارد، وهر چه عشق به منتظر افزون باشد آمادگی برای (فرا رسیدن) محبوب افزون می گردد، و(دیر آمدن و) فراق محبوب دردناک می شود، تا بدانجا که (انسان) منتظر از خود بی خود می شود ودردها وسختیهای دردآور ومشکلات وحشت انگیز خود را (در راه محبوب خود) حس نمی کند.
انتظار امام وامت
امام وامت هر دو منتظرند. امت در انتظار امام ومنتظر خویش است. وامام نیز همواره در انتظار به سر می برد. پس منتظر امت، خود منتظر است یعنی چشم به راه فرشته حق است که در رسد، وپیام قیام را برساند، واو را به ظهور فراخواند، تا او در پهنه آشکار زندگی گام گذارد، ورستاخیز خویش را بیآغازد، وانقلابی اصولی وفراگیر در کار زندگی انسان در افکند، وآن همه کوششهای نافرجام برای ساختن انسان وجامعه انسانی را به فرجامی راستین برساند، ورسالت الهی خویش را که برای آن ذخیره شده است به انجام برد.
انتظار در روان ژرف وبیکرانه امام منجی، که قلب جهان است، حالتی ویژه دارد وبا انتظارهای دیگر تفاوتی اصولی.
انتظارها با فراخور روانها واندیشه هایی که در انتظار به سر می برند، وبا شور وسوز ونوع احساسهایی که منتظران دارند، ارتباط دارد، وژرفایی وگستردگی آن در همین رابطه مشخص می گردد. هر کس در ارتباط با پایگاه فکری وآرمانی ونوع هدفها واحساسهایی که دارد، در انتظارهایی متناسب بسر می برد. هدف وآرمان هر چه بالاتر ووالاتر باشد، انتظار تحقق آن وفرا رسیدن روزگار شکوفایی آن نیز بیشتر وشورانگیزتر است. بنابراین اصل، انسانهای بزرگ واحساسمندی که در اندیشه ساختن جامعه انسانی بودند، وبه آرمان والای حقوق انسان وارزش انسان فکر می کردند، وهمواره تفسیر درست ومعقول انسان را در کتاب تکوین وتدوین می جستند، ودر راه این هدف بزرگ، از احساسهای الهی - انسانی پرشوری برخوردار بودند، انتظاری متناسب با این آرمان بزرگ داشتند، وآمادگی وتلاشها وکوششهایشان هماهنگ با عظمت آرمانشان بود. از این رو این چنین انسانهایی همه دوران حیات وتمامی نیروها وامکانات خود را بر سر این آرمان نهادند، وتا واپسین لحظات حیات، دست از تلاش برنداشتند، وسرانجام اصل حیات را نیز فدا کردند.
نمونه های کامل این انتظارها وآمادگیها وآرمانگراییها را در زندگی پیامبران (علیه السلام) می بینیم. پیامبران با همه تفاوتهایی که در محیطها وجریان مبارزات خویش داشتند، در اصول هدفها ونوع فداکاریهایی که برای دستیابی به آن انجام می دادند همانند بود. پیامبران الهی در هر دوره ای که رسالت یافتند، به سعادت انسانها اندیشیدند وبرای این مهم کاملاً آمادگی داشتند ودر انتظار چنین هدفی بسر بردند. سراسر تاریخ، گواه این راستین چنین انتظارها وآمادگیها واحساسهای پرشور وفداکاریهای بی نظیر وهدفداریهای بیمانند است. پیروان پیامبران ودیگر انسانهای دلسوز نیز همواره در راه آرمانهاشان تلاش کردند ودر انتظار پیدایی وتحقق هدفهای والا، زندگی خویش را بسر آوردند. بنابراین همه انسانهای صالح وهدفدار، در همه دوران زندگی خویش، دارای خصلت (انتظار) بوده اند وانتظار، تحقق بخش جوهر اصلی حرکت وعمل ایشان بوده است. از این رو می توان گفت که انتظار مفهومی جامع وفراگیر در همه ادوار تاریخ انسان بوده است.
اکنون بنگرید که نمونه کامل انسان صالح در چه انتظاری بسر می برد، یعنی کسی که برای سامان بخشیدن به همه نابسامانیها وتحقق همه آرمانهای نافرجام سراسر دوران تاریخ ذخیره گشته است، وغیبت طولانی او برای تحقق یافتن شرایط وزمینه های انقلاب نهایی جامعه بشری است، واو مربی وآموزگار واقعی انسانها وپایه گذار جامعه الهی - انسانی است، وتحقق بخش همه اندیشه های وحی آوران ومصلحان؛ آیا او در چه انتظاری بسر می برد، ونگران چه حوادث بزرگ وتحولات شگرفی است؟ این انسان راستین، در دوران زندگی طولانی خویش، نظاره گر پرتحول ترین. ونابسامان ترین دوران تاریخ انسان بوده است، وهر سپیده وشامگاه، از نخستین لحظات غیبت خویش تاکنون (و تا آینده ای که جز خدا مرز پایانی آن را کسی نمی داند)، با احساسمندترین دل، غمهای بزرگ انسان را حس کرده است، وچون آینه ای تابناک، همواره وهر لحظه سرگذشت زندگیها، انسانها واجتماعات بشری را در درون خود لمس کرده ودیده است، واز اندوههای بزرگی که سراسر جامعه بشری را فرا گرفته است، اندوهگین گشته، ودر ماتم بی خانمانی ونادانی وگمراهی آنان سوخته است، واز رنج نابرابری وبی عدالتی در جامعه انسانی رنج برده است، وبا قلب مهربان والهی خود مزه ستمها، تحمیلها، وفشارهای توانسوز بر بشریت را چشیده است، وسوزش لبه تیغ تیزی را که به دست طاغوتان بر گلوی توده های انسانی نهاده شده احساس کرده است، پس آیا او در چه انتظاری بسر می برد؟
امام موعود (علیه السلام)، در انتظار پایان غمنامه بزرگ انسان، ودر انتظار ورق خوردن آخرین برگ سیاه تاریخ، وپایان یافتن فاجعه دردناک وبزرگ ستم وستمگری است. او براستی منتظر است، منتظر راستین زندگی درست در جامعه انسانی وتحقق عدالت وقسط قرآنی.
امام مهدی (علیه السلام) می داند که با قیام خود، چه حوادثی پدید می آید، وچه تحول ودگرگونی در زندگیها رخ می دهد، وانسانها به چه اوج وفرازی دست می یابند، وچه موانعی از سر راه انسان برداشته می شود، ودردها ورنجها ونادانیها وگمراهیها ومحرومیتها ودیگر نابسامانیها، چگونه ریشه کن می گردد. از این رو، همواره وهر لحظه انتظار به وقوع پیوستن آرمانهای بزرگ الهی وانسانی را دارد.
این انسان صالح ونمونه الهی که نسخه دومی ندارد، به هدفهای خود عشق می ورزد. وعشق او به هدفهایش، شایسته والایی مقام وبیکرانگی روح با عظمت اوست. رسالت او وفلسفه غیبت او، همه وهمه، در این خواست الهی نهاده شده است. وجود او، آرمانها، عشقها ومهربانیهای او، همه خدایی است. او جز به حق ورضای او به چیزی نمی اندیشد، وبه سعادت انسان ونجات اجتماعات بشری نیز عشقی الهی دارد، وانتظار او برای تحقق این آرمانها نیز خدایی است.
در برخی از احادیث، انتظار فرج برترین کارها به شمار آمده است، شاید یکی از علل اینگونه آموزشها این بوده است که پیروان امام مهدی (علیه السلام) بکوشند تا خود را با امامشان نزدیک کنند، ومانند او بیندیشند وامت با امام در انتظار بسر برند. در حالت انتظار، بهترین شیوه پیوند وهمسویی وهمدلی با امام نهفته است، وغفلت از انتظار ومعنای صحیح آن، باعث بیخبری وبی احساسی نسبت به سوزها وشورهای امام موعود است. شاید در دوران غیبت، انتظار راستین برای فرج، یعنی حضور امام در جامعه انسانی، نخستین راه بیعت وهم پیمانی با امام موعود باشد، زیرا که انتظار حضور در متن جریانها وحوادث پیش از ظهور است، ومایه یادآوری هدفها وآرمانهای امام موعود (علیه السلام) وزمینه آگاهی وهوشیاری وبیداری همیشگی است. ودر حال انتظار نبودن به معنای غفلت وبیخبری وبی احساسی وبی تفاوتی نسبت به حوادث پیش از ظهور واصل ظهور است. با وجود غفلت وبی تفاوتی وبیخبری، چسان می توان خود را منتظر دانست، ودر انتظار مقدم گرامی امام بود، ومحضر او را درک کرد؟
از این نظرها، جامعه منتظر باید چون امام خود منتظر باشد، وهر حادثه ای هر چند عظیم وویرانگر، وهر عاملی هر چند باز دارنده ویأس آفرین، او را از تحقق هدفهای مورد انتظار مأیوس نکند، ودر راه آن هدفها از پویایی وتلاش باز ندارد، وهمواره به امام خود اقتدا کند، امامی که در برابر مشکلات شکننده وحوادث کوبنده قرنها وعصرها استوار ونستوه ایستاده است، وذره ای در اصالت راه وکار خود تردید نکرده است، ودر عین حال که غمهای بزرگ انسان را در درون دارد وغم آمیزه لحظه های زندگی طولانی ودردناک او است، همواره در انتظار بسر می برد وانبوهی موانع ومشکلات نمی تواند اندکی در اداره الهی واستوار او تردید ویأس پدید آورد. او همواره به بزرگی هدف وانجام رسالت الهی خویش می اندیشد، ودر عین حال که موانع عظیم ودریاسان راه وکار خود را می داند ومی بیند، به پشتوانه الهی ایمان دارد وامید به یاری حق بسته است.
امام مهدی (علیه السلام)
... لان الله معنا فلا فاقة بنا الی غیره والحق معنا فلا یوحشنا من قعد عنا.(۳۳۳)
- ... به یقین خدا با ما است، پس نیازی به دیگری نیست، وحق با ما است، پس از کناره گیری کسانی چند بیمی نیست.
امام مهدی (علیه السلام) در چنین انتظاری بسر می برد، وبا چنین ایمانی در این شب یلدای زندگی، استوار وتزلزل ناپذیر ایستاده است. جامعه منتظر وامت چشم به راه باید این ویژگیها را در امام موعود ومنتظر خویش نیک بشناسد، وتا حد امکان مانند خود او در انتظار باشد.
مانع بزرگ راه امام، طاغوتان ومستکبران نظامی وسیاسی ومالیند، با همه ابزار واسبابی که امروزه بدانها دست یافته اند (که هر یک از آنها در دقایقی، بخشهای عظیمی از ربع مسکون را ویران سازد). مانع بزرگ دیگر، توده های نجیب ونادان وفریب خورده اند که ناخودآگاه ابزار دست صاحبان زر وزور وتزویر می گرداند وبا امام به جنگ برمی خیزند.
مانع وسد راه اصلی، سران وطاغوتان ومستکبرانند که با قیام وانقلاب حضرت مهدی (علیه السلام) قدرت وسلطه خود را پایان یافته می بینند، از این رو در برابر امام می ایستند.
نابودی همه طاغوتان ومستکبران ومراکز قدرت بشری کاری ساده نیست. وراه نجات انسان منحصر است به همین نابودی همه این طاغوتان وطاغوتچکان واین مهم جز در پرتو ایمان وقدرتی الهی واراده ای مهدوی تحقق نخواهد یافت. پس انتظار آن قیام وانقلاب را باید داشت، زیرا آن امام وویژگیهای راه وکار وبرنامه های اوست که توان چنین موضوع عظیم وبیمانندی را دارد، وخداوند قدرت رویارویی با همه مستکبران وسلطه گران بشری را به او داده است. پس پیروان راستین او نیز در نستوهی واستواری وامید وانتظار، باید بارقه وفروغی از شور ونشاطها وامیدها وانتظارهای امام خویش را در خود پدید آوردند، وبا آن کانون بیکران معنویت وقدرت الهی پیوند روحی وقلبی بیابند، واز او نیرو بگیرند، ودر برابر هیچ حادثه وپیش آمد ناهنجاری دچار یأس وسرخوردگی وشکست نگردند، وخصلت والای انتظار وامید را از دست ندهند.
انتظار واحساس امام وامت
برای روشنتر شدن ژرفایی وبیکرانگی وصف ناپذیر حالت انتظار در روح وقلب الهی امام موعود (علیه السلام) اندکی درباره چگونگی پیوند روحی امام وامت سخن می گوییم، وقطره ای از دریای ژرف احساس والا وبیمانند امام را نسبت به احاد امت - بر پایه تعالیم واحادیث - ترسیم می کنیم:
در تعالیم ما این احساس چنین بیان شده است:
امام رضا (علیه السلام)
...الامام الامین الرفیق، والأخ الشفیق، وکالأم البرة وبالولد الصغیر. مفزع العباد...(۳۳۴)
- ... امام امین ودوست است، وبرادر مهربان است، ومانند مادری مهربان است نسبت به فرزند خردسال خود، وپناهگاه مردم است...
احساس لطیف وعمیق امام نسبت به احاد امت، مانند احساس برادری برادر مهربان وبالاتر از آن، احساس مادران مهربان نسبت به فرزندان خردسال خود شمرده شده است. واین تمثیلی است از آنچه برای ما نمونه وسمبل گویای محبت ودوستی است، وگرنه احساس ومحبت الهی امام، به نسبت بیکرانگی وعظمت روح امام، قابل توصیف نیست، چنانکه امام رضا (علیه السلام) در پایان همین حدیث اشاره می کنند.
امام علی (علیه السلام)
انا لنفرح لفرحکم ونحزن لحزنکم...(۳۳۵)
- ما در شادمانی شما شاد وبرای اندوه شما اندوهگین می شویم...
این کلام نیز ارتباط عمیق احساس امام با امت را روشن می کند، وغمگساری امام نسبت به یکایک مردم می رساند.
امام صادق (علیه السلام)
...و الله لأنا ارحم بکم منکم بأنفسکم...(۳۳۶)
- ... به خدا سوگند که من نسبت به شما، از خود شما، مهربانتر ورحیم ترم...
اصل حب ذات وخود دوستی که غریزی هر کسی است وانگیزه همه کارها وفعالیتهای آدمی است، بالاترین احساس در انسانها است. در پرتو همین احساس مردمان به حیات ادامه می دهند. احساس امام نسبت به احاد امت از این احساس نیز برتر وبالاتر است.
امام رضا (علیه السلام)
...ما من احد من شیعتنا... ولا یغتم الا اغتممنا لغمه، ولا یفرح الا فرحنا لفرحه، ولا یغیب عنا احد من شیعتنا این (ما) کان فی شرق الأرض وغربها ومن ترک من شیعتنا دیناً فهو علینا...(۳۳۷)
- ... هیچ یک از شیعیان ما غمنده نمی شود مگر اینکه ما نیز در غم آنان غمگینیم، واز شادی آنان شادمانیم. وهیچ یک از آنان در مشرق ومغرب زمین از نظر ما دور نیستند، وهر یک از شیعیان ما که بدهی از او بماند (و نتوانسته باشد بپردازد) بر عهده ما است...
امام مهدی (علیه السلام)
...انه انهی الی ارتیاب جماعة منکم فی الدین، وما دخلهم من الشک والحیرة فی ولاة امرهم، فغمن ا ذلک لکم لالنا، وسأونافیکم لا فینا،... لأن الله معنا فلا فاقة بنا الی غیره، والحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنا...(۳۳۸)
- ... از تردید گروهی از شما در دین باوری وشک وسرگردانی در (مسئله) ولایت وامامت آگاه شدم. این موضوع ما را غمگین ساخت، به خاطر شما نه به خاطر خود ما، ومتأثر شدیم برای شما نه برای خود، چون خدا با ماست وما نیازی به دیگری نداریم. وحق با ماست واز آنان که از ما کناره گیرند نگران نمی شویم...
آری، این چنین شور وسوزها در احساس خدایی امام نسبت به نجات انسان وجود دارد. وامام بدینسان دلسوز، یار، یاور وغمگسار مظلومان ومحرومان وسرگشتگان است. نمونه هایی از این شور واحساسها را در دوران زندگی امامان، تاریخ ثبت کرده است. امام علی (علیه السلام) در دوران حکومت خویش در غم انسانها چنین می سوخته است:
امام علی (علیه السلام)
... ولقد بلغنی ان الرجل منهم کان یدخل علی المرأة المسلمة والاخری المعاهدة، فینتزع حجلها وقلبها وقلائدها ورعاثها، ما تمتنع منه الا بالاسترجاع والاسترحام، ثم انصرفوا وافرین، ما نال رجلاً منهم کلم ولا اریق لهم دم، فلو ان امرء مسلماً مات من بعد هذا اسفاً ما کان به ملوماً، بل کان به عندی جدیراً...(۳۳۹)
- ... به من خبر رسیده است که مردی از آنان (لشکریان متجاوز معاویة، به فرماندهی سفیان بن عوف غامدی) بر زنی مسلمان یا در ذمه اسلام وارد می شده وخلخال ودستبند وگردنبند وگوشواره او را به زور می ستانده، وهیچ مانعی برای این کار جز گریه وزاری وترحم خواهی نمی دیده است. بدینگونه آن سپاه با اموال بسیار باز گشتند، در حالی که هیچ یک از ایشان زخمی ندید وخونی از ایشان نریخت. اگر مسلمانی بعد از این از تأسف بمیرد، نباید سرزنش شود، بلکه سزاوار مسلمان است که از چنین غصه ای بمیرد...
در سخن دیگری، امام علی (علیه السلام)، از احساسهای ژرف وبیکرانه خود نسبت به احاد مردم پرده برمی دارد:
امام علی (علیه السلام)
...أقنع من نفسی بأن یقال امیرالمؤمنین، ولا اشارکهم فی مکاره الدهر...(۳۴۰)
- آیا باید تنها به این خرسند باشم که مرا امیرالمؤمنین بخوانند، ودر تلخیهای روزگار شریک مردم نباشم...
امام حسین (علیه السلام) نیز با چنین احساسها وسوز وشورها، با ستمگران کارزار کرد، وتمام رنجها، ودردها را به جان خرید، وسرانجام زندگی خود ویاران خود را بر سر این آرمان نهاد وشهادت بزرگ را به سامان رسانید، واسارت خاندان خویش را پذیرفت. او در این فداکاری عظیم، استواری دین خدا ونجات انسانهای مظلوم را می جست.
امام حسین (علیه السلام)
اللهم! انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافسا فی سلطان، ولا التماساً من فضول الحطام. ولکن لنری المعالم من دینک، ونظهر الاصلاح فی بلادک، ویأمن المظلومون من عبادک...(۳۴۱)
- خدایا! تو می دانی که قصد ما رقابت برای دست یافتن به قدرت یا زیادتخواهی مال دنیا نبود، بلکه برای آن بود که نشانه های دین تو را به دیگران بنمایانیم، وبا قدرت دست به اصلاح سرزمینها زنیم، تا بندگان ستمدیده ات ایمن شوند...
امامان ما چنین بودند ونسبت به انسانها چنین احساسهایی ژرف وشگرف داشتند نمونه های فراوانی، از اینگونه، در سیره پیامبر وامامان آمده است. چون انسانها بندگان خدایند، وامامان اولیای خدا. اولیای خدا بندگان خدا را دوست دارند.
امام موعود (علیه السلام) قلبی وخوی وسرشتی حسینی در سینه دارد، وهمه کفرها، الحادها، شرکها، جهلها، انحرافها، معصیتها، فقرها، دردها، رنجها، محرومیتها ونابسامانیها را در همه اجتماعات کوچک وبزرگ بشری می بیند، وغم ورنج یکایک انسانها را احساس می کند، وسعادت دور شده ورخت بر بسته از جامعه انسانی را لمس می کند. او میلیونها انسان گرسنه را می نگرد، پنجه های اهریمنی طاغوتان مالی وسیاسی ونظامی را بر اندام بشریت مظلوم می بیند، دامها وشبکه های پیچیده فساد، جنگ، انحراف وبردگی وتحمیل و... را بر سر راه همه انسانها نظاره می کند، وضعیت زندگی ناهنجار دوستان وپیروان خود را می داند، واز دشواریهای ریز ودرشت آنان آگاه است. او هر روز - از آغاز دوران امامت ورهبری خود - با روحی لطیف والهی وقلبی جهان شمول، که چون آیینه ای تابناک همه چیز وهمه کسی در آن منعکس است، به این صحنه های دلخراش وجانگداز می نگرد. اکنون او با چنین وضعیتی وبا چنین اندوههایی، ودر دورانی بیش از هزار سال، چگونه انتظاری دارد؟ ودر چه حالتی سوزان بسر می برد، انتظاری که غمنامه بزرگ زندگی انسان به پایان رسد، وشب یلدای زندگی بگذرد، واندوههای قرنها ونسلها سپری گردد، وپگاه ایمان، آزادی، شادی، سعادت، رفاه دادگری وانسانیت بدرخشند.
این احساسها وشورها وانتظارهای امام مهدی (علیه السلام) در دعاهایی که در آن باره ها رسیده چنین ترسیم شده است:
امام حسن عسکری (علیه السلام)
اللهم فکما نصب عرضاً فیک للأبعدین... مع ما یتجرعه فیک، من مرارات الغیظ الجارحة بمواس القلوب، وما یعتوره من الغموم، ویفرغ علیه من احداث الخطوب، ویشرق به من الغصص التی لا تبتلعها الحلوق، ولا تحنو علیها الضلوع، من نطرة الی امر من امرک، ولا تناله یده بتغییره ورده الی محبتک...(۳۴۲)
- خدایا، او خود را، در راه تو، آماج تیر دشمنان قرار داده است... وچه بسیار خشمهای دلخراش که برای رضای تو فرو می خورد، وچه غمها که به جان او هجوم می آورد، وچه حادثه ها که در کنار او واقع می شود، وچه غصه های گلوگیر وفوق تحمل که عارض او می گردد، هنگامی که می بیند احکام تو بر جای مانده است (و بدانها عمل نمی شود) واو در حال غیبت نمی تواند آنها را چنانکه مورد رضای تو است به انجام برساند...
در احادیثی زندگی امام در دوران طولانی غیبت وغمها ورنجها ودردهای او، به پیامبرانی چون حضرت ایوب (علیه السلام) همانند شده است.(۳۴۳) ایوب پیامبر (علیه السلام) هفت سال شکیبایی ورزید ودردهای فراوانی را تحمل کرد، وقرآن کریم او را صابر خواند:...انا وجدناه صابراً نعم العبد انه اواب(۳۴۴)...او را بنده ای صابر یافتیم. او که همواره رو به درگاه ما داشت چه نیکو بنده ای بود.
همچنین زندگی آن امام بزرگ از نظر تحمل مشکلات به زندگانی امام حسین (علیه السلام) نیز همسان دانسته شده است.(۳۴۵) از مشکلات ودردهای طاقت فرسا ورنجهای فوق حد طاقت بشری امام حسین (علیه السلام) در آن دوره از تاریخ اسلام، این بود که یکباره همه چیز دگرگون شد وهمه تعالیم واصول اسلام زیر پای حکومتهای بیداد پایمال گردید، وعدالت نابود گشت، ومی رفت که اسلام وکوششهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) وامام علی (علیه السلام) یکباره نابود شود واثری از آنها بر جای نماند. امام حسین (علیه السلام) با این دردها ورنجها در دوره حیات خویش روبرو گردید، وسرانجام با صحنه عاشورا وپی افکنی آن تراژدی بزرگ، خود وهمه عزیزان خود را قربانی کرد. امام قائم (علیه السلام)، نیز چون جد بزرگوار خود امام حسین (علیه السلام) با دردها ومصیبتهای عظیمی روبرو است.
امام مهدی (علیه السلام) در دعایی، از آتش درون وانبوه رنجهای خویش پرده برمی دارد، وسوز وشور واشتیاق وانتظار وصف ناپذیر خود را برای نجات انسانیت مظلوم وبشریت در بند چنین ترسیم می کند:
امام مهدی (علیه السلام)
... الهی الهی، این این کفایتک التی هی نصرة المستضعفین من الانام، واین این عنایتک التی هی جنة المستهدفین لجور الایام. الی الی بها یا رب نجنی من القوم الظالمین. انی مسنی الضر وانت ارحم الراحمین. مولای تری تحیری فی امری، وتقلبی فی ضری، وانطوای علی حرقة قلبی، وحرارة صدری، فصل یا رب علی محمد وآل محمد وجدلی یا رب بما انت اهله، فرجاً ومخرجاً، ویسرلی یا رب نحو البشری منهجاً...(۳۴۶)
- ... خداوندا! خداوندا! کجاست؟ کفایت تو (بندگانت را) که همان یاریگر مستضعفان است.
وکجاست؟ کجاست؟ عنایت تو که سپر هدف قرار گرفتگان بیداد روزگاران است. (این کفایت وعنایت را) ای پروردگار به من ارزانی دار؟
ومرا از ستمکاران رهایی بخش، به من زیان رسیده است وتو مهربان ترین مهربانی ای مولای من! سرگردانی مرا در کارم وگرفتاریم را در آزارها می بینی، ومی نگری که با آتش دل وسوز سینه در هم آمیخته ام. پس ای خداوند بر محمد وآل محمد درود فرست، وبه شایستگی خود، رهایی وگشایشی ببخشای، وراه رسیدن به مژده ها وشادیها را بگشای...
امام، سراپا شوق وعشق به نجات انسان وچشم به راه گشایش وفرج در کار محرومان ومستضعفان، همواره وهر روزه وهر شب، در سوز این انتظار واشتیاق شعله ور است، ودل دریاسان او کانون فروزان این شورها واحساسهای الهی انسانی است. او همواره در این انتظار بسر می برد، واین ویژگی انتظار اوست، وشور وانتظاری با این ابعاد وژرفایی وعالمگستری ویژه روان ودل بیکرانه اوست.
امام مهدی (علیه السلام) در دعایی دیگر از انتظار سوزان ودل آتشین خود چنین حکایت می کند، ودر دعای دست (قنوت نماز) چنین می گوید:
... اللهم صلی علی محمد وآل محمد، وأکرم اولیائک بانجاز وعدک، وبلغهم درک ما یأملون من نصرک... وان الغایة عندنا قد تناهت، وانا لغضبک غاضبون، وعلی نصر الحق متعاصبون، والی ورود امرک مشتاقون، ولا نجاز وعدک مرتقبون، ولحلول وعیدک با عدائک متوقعون. اللهم فأذن بذلک وافتح طرقاته، وسهل خروجه، ووطیء مسالکه، وأشرع شرائعه، واید جنوده، واعوانه، وبادر بأسک القوم الظالمین وابسط سیف نقمتک علی اعدائک المعاندین وخذ بالثار انک جواد مکار(۳۴۷)
- ... پروردگارا بر محمد وآل محمد درود فرست، ودوستانت را با تحقق وعده هایت گرامی دار، وایشان را به آرزوهایی که به کمک تو داشتند برسان... زیرا که مهلت (و دوران جباران وستمگران) در نظر ما به آخر رسید، وما برای خشم تو خشمگینیم ودر یاری حق کوشاییم، وبه صدور فرمان تو اشتیاق داریم، وتحقق وعده هایت را انتظار می کشیم، وچشم دوخته ایم تا بیمهایی را که به دشمنانت دادی بر آنان فرود آید. خداوندا! به این (قیام وشورش علیه جباران وواژگونی نظامهای بیداد وکفر) اذن بده، وراههایش را بگشای، وانجام آن را آسان گردان، وروشهای آن را آماده ساز، وبرنامه هایش را به ما بیاموز، وسپاهیان ویاوران آن را تأیید رسان. وقدرتت را به ستمگران زود بنمایان، وشمشیر انتقامت را بر سر دشمنان کینه توز فرود آر، وبه خونخواهی برخیز، که تو بخشنده ای ومحو کننده نیرنگ نیرنگ بازانی.
از این رو امام مهدی (علیه السلام)، همواره فرج خود را - که فرج در کار اجتماعات وانسانها است - از خدا می طلبد وچنین می گوید:
... یا نور النور یا مدبر الأمور... واجعل لی ولشیعتی من الضیق فرجاً، ومن الهم مخرجاً، واوسع لنا النهج، واطلق لنا من عندک ما یفرج...(۳۴۸)
- ... ای نور روشنیها وای تدبیر کننده کارها... برای من وبرای پیروانم در تنگناها گشایشی قرار بده، واز اندوهها راه نجاتی فراهم ساز. راه را برای ما گشاده گردان، واز نزد خود چیزی بر ما ارزانی دار، که فرج ساز باشد...
نیز آن امام بزرگ می گوید:
اللهم انجز لی ما وعدتنی... وعجل فرجی... واجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً، وافتح لی فتحاً مبیناً...(۳۴۹)
خداوندا! وعده هایی را که به من دادی تحقق بخش... وفرج مرا زود برسان... وبه من قدرت ونصرت ببخشای، وفتح بزرگ را نصیبم گردان...
انتظار امام مهدی (علیه السلام)، به انتظار واشتیاق حضرت یعقوب (علیه السلام) مانند شده است.
حضرت یعقوب پیامبر (علیه السلام) منتظر فرج در کار خویش وپایان دوران رنج آور واندوهبار هجران حضرت یوسف (علیه السلام) بود ومی گفت: ولا تیأسوا من روح الله انه لا ییأس من روح الله الا القوم الکافرون(۳۵۰) از کارگشایی وآسایش رسانی خدا نومید مباشید، که تنها کافران از آسایش الهی نومید می شوند. قائم آل محمد (علیه السلام) نیز چشم به راه دارد وهمواره در حالت انتظار بسر می برد(۳۵۱)
شور وسوز دل یعقوب پیامبر (علیه السلام) وآتش اشتیاق دیدار حضرت یوسف (علیه السلام) که در دل او زبانه کشید وسراپای وجود او را سوزاند، مثل ونمونه برای همه شوقها وعشقها وسوز وگدازهای ژرف گرفته شد، وهمه فراقها ودوریها وهجرانها وشوقها به این شوق مانند گردید. حضرت امام حسین (علیه السلام) شوق خویش به دیدار پدرانش را به اشتیاق حضرت یعقوب (علیه السلام) به یوسف (علیه السلام) تشبیه می کند. در خطبه شب هشتم ذی الحجة:... وما او لهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف(۳۵۲)...آتش عشق دیدار نیاکانم چون اشتیاق یعقوب به یوسف، در دلم زبانه می کشد...
اکنون امام موعود (علیه السلام)، به ظهور خود وگشایش در کار انسانها ونجات همه دربند کشیدگان وسامانیابی زندگی همه محرومان، چنین شوق واشتیاق وانتظاری دارد. بنابراین امام مهدی (علیه السلام)، چنانکه امام منتظر (به فتح) است، ومردمان همه در انتظار قیام وانقلاب اویند، امام منتظر (به کسر) نیز هست، زیرا که او خود بیش از هر منتظر شیفته وشیدای دیگری، در انتظار فرا رسیدن ایام خدایی وخجسته رستاخیز خویش وانجام رسالت الهی خود است.
در دعاهایی که درباره آن امام بزرگ رسیده است، او را منتظر نیز خوانده اند، وبا این خصلت والا یاد کرده اند
اللهم صل ولیک، المنتظر امرک، المنتظر لفرج اولیائک...(۳۵۳)
خدایا بر ولی خود درود فرست، او که منتظر دستور تو است، وچشم به راه گشایش در کار دوستان تو...
ودر دعایی دیگر نیز رسیده است:
... اللهم... وثبتنی علی طاعة ولی امرک، الذی سترته عن خلقک، فباذنک غاب عن بریتک، وامرک ینتظر.(۳۵۴)
... بار خدایا... مرا در پیروزی از ولی امر خود - که از دیده های پنهانش داشتی - استواردار. او به اجازه تو از دید مردمان پنهان گردید، وهمواره در انتظار امر تو است.
انتظار وتعهدهای انسانی
انتظار در ابعاد گوناگون حیات انسانی، آثاری ژرف می گذارد. وبیشترین اثر گذاری آن در بعد تعهدها ومسئولیتهای اجتماعی واحساس دیگر خواهی وانسان دوستی عینیت می یابد؛ زیرا که در مفهوم انتظار، انسانگرایی ژرف وگسترده ای نهفته است، به این بیان:
انسان منتظر، پیوندی گسست ناپذیر با هدفها وآرمانهای امام منتظر وموعود خود دارد، ودر آن راستا گام برمی دارد، وهمسان وهم سوی آن اهداف وآرمانها حرکت می کند، وهمه جهتگیریها وگرایشها وگزینشهایش در آن چارچوب قرار می گیرد.
امام موعود غمگسار راستین غمندگان ویار ویاور واقعی مظلومان وحامی حقیقی مستضعفان است. او گسترنده دادگری وستیزه گر آشتی ناپذیر بیدادگری در جامعه انسانی است. پس جامعه منتظر وانسانهای دارای خصلت انتظار باید در زمینه خواستها وهدفهای امامشان عمل کنند، وبه یاری انسانهای مظلوم ومحروم بشتابند، ودل آزردگان را مرهم نهند، ودشواریها ومشکلات مشکل داران را تا حد توان، طبق خواسته ورضای امامشان بر طرف کنند. واگر چنین شد، در قلمرو جامعه منتظر، محروم وتهیدست وبیمار بی درمان ودلتنگ وافسرده واندوهگین وگرفتاری باقی نخواهد ماند.
امامان شیعه راه وروشی همسان وکرداری همانند داشته اند وبا همه اختلافهای زمانی ومحیطی به یک جهت ویک نظام دعوت کرده اند. امامان جامعه اسلامی وشیعی را در تبیینی کلی به وظایف انسانی وتعهدهای اجتماعی توجه داده اند، ودر ضمن تبیین اصول، ودر گفتار خویش، از خواسته خود که چاره دردهای انسان وتأمین نیاز نیازمندان باشد، پرده برداشته اند، وادای مسئولیتهای اجتماعی را در همه جاها وهمه زمانها تکلیف شمرده اند:
امام رضا (علیه السلام):
... لان الله کلف اهل الصحة القیام بشأن اهل الزمانة والبلوی...(۳۵۵)
...خداوند توانمندان را مکلف کرده است که برای امور ناتوانان وبینوایان بپاخیزند...
در زمینه اینگونه تعالیم، به دلیل فراوانی وگستردگی ابعاد آن، می توان کتابی مستقل نگاشت.
در آموزشهای دیگر وتبیینهای خاص وویژه وبیان راههای دستیابی به رضای الهی وخشنودی خاطر امامان نیز، تعالیمی صریح وقاطع رسیده است. واین همه روشن می سازد که خرسندی خاطر ورضایت امامان در چیست. وهمین تعالیم، شیعه را با اهداف وآرمانهای آنان بخوبی آشنا می سازد.
امام صادق (علیه السلام):
لا یری أحدکم اذا ادخل علی مؤمن سروراً انه علیه ادخله فقط، بل والله علینا، بل والله علی رسول الله (صلی الله علیه وآله).(۳۵۶)
گمان نکنید اگر مؤمنی را خشنود ساخته اید، بلکه به خدا سوگند پیامبر (صلی الله علیه وآله) را خشنود ساخته اید.
در کوبندگی وقاطعیت این سخن دقت شود، امام صادق (علیه السلام) با چه تعبیرهای گویا وصریح وقاطعی اهمیت احساس دیگر خواهی وخدمت به خلق را تبیین می کند. وبا سوگند می گوید که هر که انسانی را خرسند سازد وبه فردی خدمت کند، نه تنها آن فرد را شادمان ساخته، بلکه ما را خشنود کرده است. وبا سوگند مجدد می فرماید: بلکه پیامر (صلی الله علیه وآله) را شادمان کرده است.
امام کاظم (علیه السلام):
من اتاه اخوه المؤمن فی حاجة، فانما هی رحمة من الله تعالی ساقها الیه، فان قبل ذلک فقد وصله بولایتنا، وهو موصول بولایة الله...(۳۵۷)
هر کس برادر مؤمنش حاجتی را به او عرضه کند، بی گمان این رحمت الهی است که به او روی آورده است. اگر آن را پذیرفت (و برای بر آوردن نیاز او اقدام کرد) خود را به ولایت ما پیوند زده است. واین (پیوند)، به ولایت خدا متصل است...
در تعبیرهای این حدیث نیک بیندیشید، که نیاز مؤمن رحمت الهی شمرده شده است، واگر انسان بتواند این نیاز را بر آورد با ولایت امامان ارتباط یافته است، وولایت ایشان به ولایت الهی متصل است. عظمت اینگونه رفتار اجتماعی بدین پایه است که مستقیم به ولایت امامان وولایت الهی پیوند می یابد وواسطه وفاصله ای در آن راه ندارد. در بیان تکلیفها وتعهدهای اجتماعی کمتر اینگونه تعبیرها وواژه هایی بکار رفته، که در حق انسان ورفع نیاز نیازمندان بکار رفته است.
شاید یکی از معانی برخی از احادیث درباره انتظار فرج که گفته اند: انتظار فرج خود فرج است، همین معنا باشد، که جامعه منتظر اگر انتظاری راستین وصادقانه داشته باشد دست کم در حوزه خود، مشکلات ونابسامانیهای مردمی را بر طرف می کند، وخواسته ها وآرمانهای امام موعود را در محیط خویش تحقق می بخشد.
امام رضا (علیه السلام):
...انتظار الفرج من الفرج.(۳۵۸)
...انتظار فرج، جزء فرج است.
چون جامعه منتظر، احساسهای مردمی وغمگسارانه امام خویش را می داند وباور دارد وبه خواسته های او، معتقد است، با چنین اعتقادی از هم اکنون به این خواسته ها وهدفها ارج می نهد، ودر دچار چوب توان وقدرت خویش، برای تحقق بخشیدن به آنها می کوشد، واز این رهگذر رضای خاطر امام خود را به دست می آورد. بنابراین، انتظار راستین فرج، خود فرج وگشایشی است در کار جامعه منتظران. از این رو، سوره عصر غیبت نیز تفسیر شده است، ومنظور از وعملوا الصالحات کارهای نیک کردند را مواسات(۳۵۹) با برادران دینی دانسته اند.(۳۶۰)
با توجه به اینکه عمل صالح قلمرو بسیار گسترده ای دارد، در این آیه به یک مصداق ونمونه آن تفسیر شده است. واین اهمیت اصل مواسات با برادران دینی در همه امکانات مادی واقتصادی را در دوران غیبت وظهور روشن می سازد. واین موضوعی است که در جامعه به ظاهر منتظر ما بسیار اندک به چشم می خورد، وآنچه فراوان دیده می شود وهمه بخشهای جامعه را فرا گرفته است، فاصله های وحشتناک طبقاتی وزیستهای ناهمگون ومتفاوتی است که از نیازمندیهای کشنده وویرانگر آغاز می گردد (در اکثریت)، وبه رفاهها وشادخواریها وافزون خواهیها واسرافکاریهای کشنده وویرانگر نیز می انجامد. ودر این میانه چیزی که بر زمین گذاشته شده وبدان توجه نمی شود همسانی وهمسویی جامعه منتظر با آرمانها وهدفها وخواسته ها ورضایت امام منتظر است.
بنابراین، اگر مخالفان ومدعیان، در راستی ودرستی این انتظارها وایمانها کاملاً تردید روا دارند، ودر اینگونه امام شناسیها به چشم شک بنگرند، واین همه ادعاها را الفاظی پوک وشعارهایی دور از حقیقت بدانند، پاسخ دادن به آنان دشوار است.
در اینجا برای تبیین بیشتر وبهتر موضوع، مناسب است دو سخن از عالم وارسته، مؤلف کتاب: مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم - ع - بیاوریم:
در فصل ۳۷ از کتاب نامبرده می گوید
(از جمله تکلیفها در دوران غیبت) خرسند کردن مؤمنان است که این موجب خرسندی خاطر مولای ما حضرت صاحب الزمان می گردد دلیل این مطلب، احادیثی است که در کافی جلد دوم، صفحه ۱۸۹، باب: ادخال السرور علی المؤمنین: باب شادمان کردن مؤمنان، آمده است.(۳۶۱)
پس از آن نمونه هایی از این احادیث را می آورد، که دو نمونه آنها در این صفحات نیز بازگو شد.
ودر فصل ۷۹ می گوید:
از اموری که موجب قرب ونزدیک شدن به امام موعود (علیه السلام) است ومایه خرسندی خاطر او، کوشش در ادای حقوق برادران دینی است. چون این کار یاری امام است ومایه شادمانی قلب مبارک امام وچنگ زدن به ریسمان ولایتش می باشد. واین، احسان ونیکی نسبت به امام است. دلیل این مطلب در عده ای از احادیث آمده است. (به پاره ای از این احادیث اشاره می کند) تا اینکه می گوید:
از جمله آن احادیث که روشنگر این تکلیف است، این است که در احادیث آمده است که امام، پدر مؤمنان ومردمان فرزندان اویند. وشک نیست که نیکی ومحبت به فرزندان، نیکی ومحبت نسبت به پدر است. نیز از این دست احادیث، احادیث اصول کافی در حق مؤمن است: معلی بن خنیس می گوید از امام صادق (علیه السلام) از حق مؤمن پرسیدم. امام فرمود: هفتاد حق است، ومن جز هفت حق را به تو نگویم که من نسبت به تو مهربانم، بیم دارم که تاب نیاوری... پس گفت: تو سیر نباشی واو گرسنه، تو پوشاک نداشته باشی واو برهنه باشد و... وبرای رفع نیازهای او شب وروز بکوشی. آنگاه که چنین کردی ولایت خود را به ولایت ما پیوند دادی، وولایت ما به ولایت خدای بزرگ متصل است.(۳۶۲)
باری، به دلیل این تعالیم، استوارسازی پیوند وارتباط با امام عصر (علیه السلام) در پرتو استواری پیوندهای اجتماعی در جامعه منتظران تحقق می پذیرد، وجامعه هر چه بیشتر در ادای حق مؤمنان ورفع نیاز نیازمندان بکوشد، وچیزی مانع ادای حق انسانها نگردد، ارتباط وپیوند با امام عصر (علیه السلام) استوارتر وبنیادی تر خواهد گشت، وگرنه ادعای دوستی به تنهایی ثمری ندارد. نه در این جهان کارساز است وبه این زندگی رنگ اسلام وولایت می دهد، ونه در روز رستاخیز به کاری می آید ومشکلی را حل می کند ومسئولیتهای عظیم الهی را پاسخگو می گردد؟
این است که مهدی شناسان راستین، امام خویش را چنین شناختند، وخواسته ها ورضای او را چنین دریافتند، وانتظار خود را با این معیارها وهدفها پیوند دادند، وچنین تعهدها ومسئولیت پذیریهای اجتماعی را از پدیده انتظار ولوازم جدایی ناپذیر آن دانستند.
اکنون آیا مدعیان ولایت ومنسوبان به حجت بالغه الهی وجامعه منتظران، چنین اند، واین راه وروش ایشان است؟ یا اینکه با کلمات بازی می کنند، ودل به ادعا وحرف خوش می دارند؟
انتظار وآمادگی نظامی (مرزبانی وسنگرداری در دوران غیبت)
انتظار، نخست یک آرمان وعقیده است، وسپس در عمل وعینیت آشکار می گردد، وانسان منتظر به مرزبانی وپاسداری از حوزه جغرافیایی وفرهنگی وایدئولوژیکی خود وهمکیشان وهم مسلکان خویش می پردازند، وهمواره در موضع دیدبانی است، وهوشیارانه وتیزنگرانه، به افقهای دور ونزدیک می نگرد، وهر تحرک وتحول ونقل وانتقالی را در اردوگاههای دشمن زیر نظر می گیرد، ودر سنگر دفاع تحول ونقل وانتقالی را در اردوگاههای دشمن زیر نظر می گیرد، ودر سنگر دفاع ایدئولوژیکی وزمینی وجغرافیایی، دشمن را از پیشروی باز می دارد، ودر صورت فراهم بودن زمینه، به تهاجم نیز دست می یازد. وبدینگونه برای تحقق هدفها وآرمانهای خویش که برای تحقق آنها انتظار می کشد، از هیچ تلاشی فرو گذار نمی کند.
این است که جامعه منتظر، همواره به آمادگی نظامی ودفاعی فراخوانده شده است وتهیه ابزار جنگ وقدرت از هر مقوله وبا هر کیفیت، تکلیف گشته است. این آمادگی مخصوص زمانی ویژه، یا دورانی که به ظاهر تهاجمی علیه جامعه منتظر صورت گرفته است نیست؛ بلکه این آمادگی، باید همیشه ودر سراسر دوران زندگی وزمان تکلیف وجود داشته باشد.
امام باقر (علیه السلام):
ابو عبد الله الجعفی: قال لی ابوجعفر محمد بن علی (علیه السلام): کم الرباط عندکم؟ قلت: اربعون. قال: لکن رباطنا رباط الدهر...(۳۶۳)
ابو عبد الله جعفی می گوید: امام باقر (علیه السلام) از من پرسید: مدت مرزبانی نزد شما چقدر است؟ گفتم: چهل روز. امام گفت: لیکن مدت مرزبانی ما تا همیشه است...
برای روشن شدن این تعلیم والا وبنیادین امام پنجم، معنای رباط ومرابطه را توضیح می دهیم:
رباط ومرابطه، به معنای مرزبانی وسنگرداری ودیده بانی است واین معنا نوعاً در خطوط مقدم ودر مرزهای نزدیک به دشمن وبیگانه صورت می گیرد.
مجاهدان در اسلام دو نوعند: نخست آنان که، در زمان جنگ، به ستیز ونبردی رسمی ورویاروی با دشمن دست یازند، وبه کارزار با دشمنان بپردازند. دیگر آنان که در غیر زمان جنگ به مرزبانی می پردازند، یعنی زمانی که جنگ وستیز ورویارویی در کار نیست، اما مرزها وسرزمینهای اسلامی، همواره با خطر احتمالی هجوم بیگانه ودشمن روبرو است. در این صورت مرزبانی وسنگرداری ودیده بانی تکلیف است، وحضور در خطوط مقدم برای پیشگیری احتمالی لازم است. در اینجا موضوع ربط ومرابطه پیش می آید یعنی مرزبانی وآمادگی برای دفع تهاجم احتمالی، وحراست از سرزمین اسلامی. مسلمانان در جامعه اسلامی، در زمانی که جنگی نیز در کار نباشد به مرزبانی وحفظ مرزهای اسلامی مکلفند، وهر کس به نوبت باید در مرزها حضور یابد وپاسداری کند. بنابراین مرابطه ورباط چنانکه فقها در کتاب جهاد گفته اند: آنست که مؤمنان در مرزها اقامت گزینند... وآمادگی کامل داشته باشند، تا در هنگام حمله وتهاجم ناگهانی دشمن، دفاع کنند، وکشور را نجات دهند. کمترین زمان مرابطه ومرزبانی سه روز وبیشترین دوران آن چهل روز است. واگر کسانی بیش از چهل روز، در مرزها مقاومت کردند، پاداشی چون پاداش مجاهدان دارند. این نوع مرابطه ومرزبانی در زمان غیبت وحضور امام فرق نمی کند...(۳۶۴)
معنای دیگر مرابطه ورباط (مرزبانی وسنگرداری)، پیوند ورابطه با امام، ودر خدمت امام زیستن ومرزبان دستورها وخواسته های امام بودن است، به این معنا که: جامعه مؤمنان با امام خویش ارتباط برقرار کنند، وبه ریسمان ولایت امام چنگ در زنند، وبا او هم پیمان شوند، وبه یاری امام متعهد گردند. این قسم از مرابطه واجب عینی بر هر فرد است، نیابت بردار نیست، وپایه ای از پایه های ایمان است. وعملی بدون آن پذیرفته نمی شود(۳۶۵)
گواه بر این موضوع افزودن بر احادیث وآیات ضرورت انتظار وآمادگی، آیه واحادیثی ویژه است. قرآن کریم می گوید:
قرآن کریم:
(یا ایها الذین آمنوا، اصبروا، وصابروا، ورابطوا، واتقوا الله لعلکم تفلحون).(۳۶۶)
ای مؤمنان! شکیبا باشید وپایداری ورزید وبرای مرزبانی حاضر یراق باشید، واز خدا بترسید، شاید رستگار گردید. امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه قرآن فرموده است:
امام صادق (علیه السلام):
اصبروا علی المصائب، وصابروا علی الفرائض، ورابطوا علی الائمة (علیهم السلام).(۳۶۷)
در برابر مشکلات شکیبایی ورزید، ودر انجام تکلیفها ومسئولیتها پایدار باشید، وبا امامان رابطه برقرار کنید.
ودر تفسیر برهان از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه چنین نقل شده است:
اصبروا علی اداء الفرائض، وصابروا عدوکم، ورابطوا امامکم المنتظر.(۳۶۸)
... در انجام واجبات شکیبا باشید، ودر برابر دشمن پایداری کنید، وبا امام منتظر ودر حضور او باشید.
ودر حدیث دیگری امام صادق (علیه السلام) چنین فرموده است:
امام صادق (علیه السلام):
... ورابطوا، قال (علیه السلام): المقام مع امامکم...(۳۶۹)
... رابطوا به معنای حضور نزد امام است...
امام باقر (علیه السلام) در سخنی که آوردیم، مردم را به همین معنا توجه می دهند: یعنی از جمله: رباطنا رباط الدهر: ما در همه زمانها مرزبان وسنگردار ومرزدارانیم. امام، طبق آنچه در جامعه اسلامی مرسوم بود، وهمگان از آن تکلیف آگاهی داشتند (یعنی نوبت در مرزبانی ومرزداری، وسه روز یا چهل روز وواجب کفایی بودن آن)، موضوع برتر وتکلیف مهمتری را نیز باز گفتند، که ما در همه دوران وهمه زمانها مرزدار ومرزبانیم، وشیعه ما باید پیرو ما باشد وهمواره وهمیشه هوشیارانه به حراست وحفاظت از مرزهای جغرافیایی وعقیدتی سرزمینهای اسلامی ودین اسلام بپردازد، واز این مهم وواجب لحظه ای غفلت نورزد.
علامه مجلسی در تفسیر این حدیث گفته است: ای یجب علی الشیعة ان یربطوا انفسهم علی طاعة امام الحق، وانتظار فرجه، ویتهیؤا لنصرته: بر شیعه واجب است که حاضر یراق وگوش به فرمان امام بر حق باشند، ودر انتظار فرجش بسر برند، وبرای یاری او آماده باشند(۳۷۰)
بنابراین، شیعه در همه دوران عمر خویش مرزدار ومرزبان سنگرنشین است. ودر این خصلت چون امامان خویش وامام منتظر است، یعنی رباط (سنگرداری ومرزبانی) شیعه چون رباط امام، در همه دورانها وتمام روزها وروزگاران است.
امام مهدی (علیه السلام) نیز خود را مرابط، مرزبان ومرزدار خوانده است.
در نامه به شیخ مفید:
من عبد الله المرابط فی سبیله...(۳۷۱)
(این نامه) از بنده خدا است بنده ای که مرزبان ومرزدار راه خدا است...
مرابط: مرزبان ومرزدار، در برخی احادیث، به امام مهدی (علیه السلام) اطلاق شده است:
امام باقر (علیه السلام):
فی هذه الایة: یا ایها الذین امنوا، اصبروا... ورابطوا. نزلت فینا، ولم یکن الرباط الذی امرنا به بعد، وسیکون ذلک من نسلنا المرابط.(۳۷۲)
در تفسیر این آیه: ای مؤمنان شکیبا باشید... وبرای مرزبانی حاضر یراق..، این آیه درباره ما نازل شده است وهنوز رباط ومرزبانی که به ما دستور داده شده است تحقق نیافته است. واین مرزبانی در آینده از فرزندان ما، که مرابط ومرزبانند تحقق خواهد یافت.
مؤلف مکیال المکارم، در ذیل این حدیث می گوید:
آنچه از دقت در سخنان امامان (علیه السلام) برای من آشکار شده، این است که مقصود از مرابط در این حدیث امام مهدی (علیه السلام) است. وعلت نامگذاری حضرت به این نام روشن است(۳۷۳)
بنابراین، امت نیز چون امامشان، مرابطان ومرزبانان ومرزداران حماسه های جاوید اسلام وتشیع اند، واز این نظر نیز همسان وهم آوا با امامشان حرکت می کنند، وبا او چنین پیوندی ناگسستنی وارتباطی استوار وبیعتی نیرومند دارند، وهمیشه هوشیار وبیدار وآماده اند، وهمه ابزارهای قدرت را طبق دستور قرآن کریم: واعدوا لهم ما استطعتم من قوة(۳۷۴) وتا آنجا که می توانید نیرو آماده کنید باید فراهم سازند ودر اختیار داشته باشند. اینگونه سنگرداران چون مجاهدان نزد خداوند عزیز وگرامیند. ودرباره ایشان رسیده است:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
میت یختم علی عمله، الا المرابط فی سبیل الله، فانه ینموله عمله الی یوم القیامة...(۳۷۵)
مرده، (دوران) عملش پایان می یابد، مگر مرزداران راه خدا که ایشان عملشان رشد می کند (و افزون می گردد وتداوم می یابد) تا روز قیامت...
چنانکه درباره شهید رسیده است: الشهید ینمو عمله شهید (پس از مرگش) عملش رشد می کند وفزونی می یابد وشاید علت این باشد که اعمال دیگران همه در پرتو مجاهدت آنان امکان پذیر می گردد.
عنصر صبر در انتظار
انتظار بدون عنصر پایداری وشکیبایی وصبر در برابر مشکلات، پوسته ای است بدون مغز وقالبی است بی محتوا، ودر حقیقت انتظار نیست، روح وجوهر اصلی انتظار، مقاومت وصبر است. کسی که منتظر تحقق یافتن هدف آرمانی است باید تا فرا رسیدن زمان پیدایی هدف وشکل گرفتن آرمان، پایداری وشکیبایی کند، وتاب وتوان از دست ندهد، وهر ناملائمی را در آن راه با بردباری بپذیرد. وچون صبر وپایداری را از دست داد وبی شکیب گردید، وتاب وتوان بر زمین نهاد، انتظار را نیز از دست داده است، زیرا که پایداری وصبر، تحقق بخش جوهر انتظار است. از این رو، همواره خصلت الهی وحیاتی انتظار با صبر وپایداری قرین گشته است. ودر احادیث از انتظار در پرتو صبر وانتظار فرج با صبر، سخن گفته اند:
امام علی (علیه السلام):
...استعینوا بالله واصبروا، ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبة للمتقین.(۳۷۶)
...از خدا کمک بگیرید وپایداری پیشه سازید، که زمین از آن خدا است وبه هر کس خواست آن را به وراثت می دهد، وسرانجام (نیک) از آن پرواپیشگان است.
وعده حتمی الهی درباره وراثت صالحان پهنه زمین را، در صورت صبر واستقامت، تحقق می پذیرد.
امام صادق (علیه السلام)
من دین الائمة الورع... وانتظار الفرج بالصبر.(۳۷۷)
از دین امامان (که مردم را به آن فرا می خوانند) پارسایی است... وانتظار فرج با صبر وشکیبایی.
امام رضا (علیه السلام):
ما احسن الصبر وانتظار الفرج...(۳۷۸)
چه نیکو است شکیبایی وانتظار فرج...
صبر وپایداری مردم در آخرالزمان ستایش شده است، وهمین خصلت مهم، مایه امتیاز آنان از مسلمانان صدر اسلام به شمار آمده است.
امام صادق (علیه السلام):
عن النبی (صلی الله علیه وآله) سیأتی قوم من بعدکم، الرجل الواحد منهم له اجر خمسین منکم. قالوا یا رسول الله: نحن کنا معک ببدر واحد وحنین، ونزل فینا القرآن؟ فقال: انکم لو تحملوا لما حملوا لم تصبروا صبرهم(۳۷۹)
امام صادق (علیه السلام)، به نقل از پیامبر (صلی الله علیه وآله): پس از شما کسانی بیایند که یک نفر ایشان پاداش پنجاه نفر از شما را داشته باشد. (اصحاب) گفتند: ای رسول خدا ما در جنگ بدر واحد وحنین با تو بودیم ودرباره ما آیه نازل شده است؟ پیامبر فرمود: اگر آنچه به ایشان رسد (از حوادث ایام) به شما رسد، شکیبایی آنان را ندارید.
هدف اصلی از انتظار، زنده نگاه داشتن روح امید ونشاط، واحساس تعهد ومسئولیت، وپیوند روحی با امام موعود است. وزنده بودن امید واحساس مسئولیت، بدون صبر، ممکن نیست.
امام علی (علیه السلام):
انتظروا الفرج، ولا تیأسوا من روح الله، فان احب الاعمال الی الله - عزّ وجلّ - انتظار الفرج - .(۳۸۰)
منتظر فرج باشید، واز گشایش الهی مأیوس نگردید، زیرا که محبوبترین کارها نزد خدای بزرگ انتظار فرج است.
زمینه اصلی پایبندی به تکلیف وپیوند با حق وعدل وبا امام موعود (علیه السلام) در انتظار تحقق می پذیرد. وانتظار است که پدید آورنده امید است. ویأس است که عوامل اصلی تکلیف نشناسی وبی تعهدی ودوری از حق وعدالت وگسستن پیوند از امام وآرمانهای الهی اوست بنابراین، جا دارد که انتظار فرج وامید به آینده وتحقق جامعه آرمانی مهدوی برترین اعمال شمرده شود:
امام رضا (علیه السلام):
ن آبائه (علیه السلام) عن رسول الله (صلی الله علیه وآله): افضل اعمال امتی انتظار فرج الله - عزّ وجلّ.(۳۸۱)
امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدرانشان، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله): برترین اعمال امت من، انتظار فرج از سوی خداوند بزرگ است.
همچنین جامعه ومردم معتقد به اسلام ودین باوران راستین ومعتقدان به درستی وعده های قران وپیامبر وامامان، باید از رخنه وسوسه های شیطانی در دل خود مانع گردند، ودر دوران تباهیها، دشواریها، حوادث ناگوار، شکستهای پیاپی، رنگ باختگی ادعاها، نافرجامی تلاشها وکوششها، به نتیجه نرسیدن قیامها ومنحرف شدن انقلابها، باید در دل ودرون استوار باشند، وهیچگونه تزلزل وناامیدی به خویش راه ندهند. شکیبا باشند وبدانند که هر گونه یأس در هر شرایطی پدیده ای شیطانی است.
امام صادق (علیه السلام):
... فلا یستفزنک الشیطان، فان العزة لله ولرسوله وللمؤمنین، ولکن المنافقین لا یعلمون. الا تعلم ان من انتظر امرنا وصبر علی ما یری من الاذی والخوف، هو غداً فی زمرتنا...(۳۸۲)
...شیطان تو را تحریک نکند. زیرا که عزت از آن خدا وپیامبر ومؤمنان است لیکن منافقان نمی دانند. آیا نمی دانی کسی که منتظر امر ما (حاکمیت واجتماع آرمانی ما) باشد، وبر بیمها وآزارهایی که می بیند شکیبایی ورزد در روز بازپسین در کنار ما خواهد بود...
باری، تلاشهای ناکام، کوششها وجوش وخروشهای فراوانی که به هدف نرسیده است، ممکن است کسانی را دچار یأس وشکست کند، وشکیب از ایشان بستاند، واز کارآیی دین خدا ورهبری الهی وآینده آن مأیوس سازد. این یأس از منطق دین وآیین خرد بدور است. باید از نفوذ چنین اندیشه هایی در ذهن افراد وجامعه پیشگیری کرد، وبا تکیه به خدا وایمان به حتمیت وعده های الهی واعتقاد به اصالت راه پیامبران وحقانیت تعالیم امامان معصوم (علیه السلام)، پایداری را زنده نگاه داشت، وصبر پیشه کرد، وامیدها را به یأس بدل نساخت وپیروزی دین خدا وعزت حتمی مؤمنان وتحقق جامعه عدالت بنیاد مهدوی را وعده تخلف ناپذیر دانست.
اجتماع شیعه، دارای چنین انتظاری است اگر شیعی مذهب است.(۳۸۳)
امام صادق (علیه السلام):
المؤمن الطاق! یا ابن النعمان، ولا یکون العبد مؤمناً حتی تکون فیه ثلاث سنن: سنة من الله، وسنة من رسول الله، وسنة من الامام... واما التی من الامام فالصبر فی البأساء والضراء حتی یاتیه الله بالفرج.(۳۸۴)
ای پسر نعمان! انسان مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت را در خود پدید آورده باشد: خصلتی از خدا وخصلتی از پیامبر وخصلتی از امام... آن خصلتی را که از امام باید در خود پدید آورد شکیبایی در دشواریها ومشکلات است، تا فرج وگشایش الهی برسد.

در دعاها، حالت انتظار منتظران راستین، چنین ترسیم شده است:
فلو تطاولت الدهور، وتمادت الاعمار، لم ازدد فیک الا یقیناً، ولک الا حباً وعلیک الا متکلاً ومعتمداً، ولظهورک الا متوقعاً ومنتظراً ولجهادی بین یدیک مترقباً...(۳۸۵)
...اگر روزگاران به دراز کشد وعمر طولانی شود، یقینم به تو افزون گردد، ودوستیم فزونی یابد، وبر تو (بیش از پیش) تکیه کنم ومدد بخواهم، وچشم به ظهورت دارم ومنتظرم، وآماده جهاد در راه توام...
گذشت روزگار ودیر پایی نظامهای ستم بنیاد وانبوهی حوادث وویرانیها وسیطره ناکامی وسلطه شکستهای پیاپی وانقلابهای نافرجام، منتظر راستین را از آینده مأیوس نخواهد ساخت، ودر اصالت راه وکار خود تردید نخواهد کرد، ودر نیمه شب سرد وتاریک یلدای زندگی، ایمان به نیمروز گرم وروشن تابستان را در دل زنده وپویا نگاه خواهد داشت.
انتظار لحظه به لحظه
برای ظهور، وقت تعیین نشده است، وهمواره وقوع آن را امری ناگهانی توصیف کرده اند، وبا واژه های فجأة وبغتة از آن سخن گفته اند، که هر دو به معنای وقوع ناگهانی ویکباره است.
امام رضا (علیه السلام):
عن النبی (صلی الله علیه وآله):... مثله مثل الساعة، التی لا یجلیها لوقتها الا هو - عزّ وجلّ - ، لا یأتیکم الا بغتة.(۳۸۶)
- امام رضا (علیه السلام)، نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):... قیام امام موعود چون رسید قیامت است که وقت آن را جز خدای کسی نداند، وفرا نرسد مگر ناگهان.
در این گونه تعالیم چه بسا این اصل منظور بوده است که اگر مسلمانان امر ظهور را خیلی دور تصور کنند، امید وحالت انتظار وآمادگی را از دست می دهند؛ واین خود زمینه حاکمیت یأس وبی تعهدی وبیخبری را فراهم می سازد، وجامعه را به نشیب گرایی می کشاند.
امام علی (علیه السلام):
... لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا، ولا یطولن علیکم الامد فتقسوا قلوبکم.(۳۸۷)
- ... در برپایی حکومت عدل وحق شتاب می کند، پیش از آنکه زمان (مناسب) آن فرا رسد، که پشیمان خواهید شد. وزمان (آن) را دور ودراز نپندارید که دلهایتان سخت (و ناامید) شود.
امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، در این سخن بر دو اصل تأکید می کند: نخست اینکه هر حادثه وپدیده ای، زمانی ویژه ومناسب دارد. واین امر یعنی ظهور وفرج نیز که بزرگترین پدیده تاریخ جهان است، دارای زمان وشرایط ویژه خود است، وطلب آن پیش از زمان مناسب وویژه، اشتباه است ومایه پشیمانی. دوم اینکه با توجه به ضرورت وجود شرایط زمین مناسب برای ظهور، نباید زمان ظهور نیز بسیار دور تصور شود وگمان رود که قرنها وقرنها به درازا خواهد کشید تا این حادثه در تاریخ زندگی انسان رخ دهد وموعود (علیه السلام) امتها آشکار گردد. بنابراین هر جامعه ونسلی بیندیشند که آن تحول وانقلاب به جامعه وزمان ونسل او تعلق ندارد، نه، چنین نباید تصور شود تا یأس وبدبینی بر جامعه حاکم گردد، وحس امید وحالت انتظار وآمادگی وعنصر صبر از جامعه رخت بربندد. باید راهی میانه برگزید وچنین پنداشت که در عین حال که زمان وشرایط مناسب برای این حادثه مهم وبی نظیر ضروری است، لیکن این مناسبتها وشرایط ممکن است در زمانی بس اندک پدید آید ومحیط آماده ظهور وفرج گردد، بلکه ممکن است در یک شب کار ظهور سامان یابد، وصبح آن شب امام ظاهر گردد، چنانکه در احادیث آمده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله):
المهدی منا یصلح الله له امره فی اللیلة.(۳۸۸)
- مهدی ما، کارش در یک شب سامان می یابد.
امام صادق (علیه السلام):
وتوقع امر صاحبک لیلک ونهارک، فان الله کل یوم هو فی شأن لا یشغله شأن عن شأن...(۳۸۹)
- چشم به راه امر (قیام وانقلاب) امام خود باش، در شب وهر روز زیرا که خدا در هر روز کاری کند، وکاری، او را از کاری دیگر باز ندارد...
ظهور به اراده الهی وابسته است، ودر هر لحظه ممکن است خواست خدا به این امر تعلق گیرد که داعی حق فریاد برآورد، وبشریت منحرف را به راه رهنمون شود، وخوابزدگان را بیدار کند، وآرمانهای حق وعدل را حاکم گرداند.
امام رضا (علیه السلام):
اذا رفع علمکم من بین اظهرکم، فتو قعوا الفرج من تحت اقدامکم.(۳۹۰)
- هرگاه نشانه ها از میانتان برخاست (و امامانتان در گذشتند یا غائب شدند)، پس چشم به راه فرج (الهی) باشید، از نزدیکترین جا به خود.
مؤلف میکال المکارم می گوید
ظاهر این است که این سخن: فتو قعوا الفرج من تحت اقدامکم کنایه از ظهور ناگهانی وبدون مقدمات است. بنابراین در تمام زمان غیبت ودر هر حالی که احتمال ظهور می رود، واجب است انسان آماده یاری رسانی باشد وبه امام توجه داشته منتظر ظهور او باشد(۳۹۱)
نیز می گوید: ظهور ناگهانی ویکباره با احادیثی که برای ظهور، مقدمات وشرایط وعلامتهایی معرفی کردند، چگونه کارساز می شود. در پاسخ می گوید: آنچه از احادیث بسیار به دست می آید این است که تمام آن نشانه ها وشرایط (مهم) در یک سال رخ می دهد. بنابراین واجب است هر دین باور منتظری در هر سال آماده ظهور رهبر خویش باشد، چون هر سال احتمال وقوع آن شرایط هست.(۳۹۲)
امام عصر (علیه السلام) خود در توقیعی (نامه ای)، ناگهانی بودن ظهور را بیان می فرماید:
...فان امرنا بیعثه فجأة حین لا ینفعه توبة.(۳۹۳)
- ... امر ما (قیام وانقلاب ما) ناگهانی است، در هنگامی که توبه سردی ندارد.
بنابراین، انتظار درست وصادقانه، چنین انتظاری است، وممکن است در اسرع وقت نشانه های ویژه آن رخ دهد، وبه ظهور وقیام وانقلاب امام موعود بینجامد. پس باید به چنین فرجی آنی ولحظه ای امید داشت که سرنوشت بشریت به یکباره دگرگون شود. زیرا که از پیدا شدن نخستین علامت از علائم حتمی - که پیاپی خواهد بود - تا رسیدن اصل فرج وبیرون آمدن امام (علیه السلام) فاصله ای چندان نیست. درباره قتل نفس زکیه، شیخ مفید، از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
فاصله قتل نفس زکیه وقیام قائم، بیش از ۱۵ شب نخواهد بود.
البته، فاصله پاره ای از علائم حتمی، با ظهور، از ۱۵ شب بیشتر است، اما چندان زیاد نیست، حدود چند ماه... چنانکه از برخی احادیث فهمیده می شود.(۳۹۴)

بخش ۱۹: سیره عملی وروش شخصی امام مهدی (علیه السلام)

امام مهدی (علیه السلام)، چون همه پیامبران ورهبران راستین وشایسته الهی، بسیار ساده زیست است، لباسهای درشت وکم بها می پوشد. وخوراک خشک وناگوار می خورد. با آسایش وتن آسایی هیچ آشنایی ندارد، با کام وکاموری بیگانه است. چون پیامبران از هرگونه تعظیم وبزرگداشت وستایش پرهیز دارد. وبه معنای واقعی کلمه، زاهد است، وجز به ضروریات این زندگی - در حد بسیار پایین آن - تن نمی دهد، ودر سطح پایین ترین طبقات، بلکه دشوارتر از آنان زندگی می کند. در زهد ورزی ووارستگی امام مهدی (علیه السلام) را به حضرت یحیی (علیه السلام) تشبیه کرده اند، زیرا که آن پیامبر بزرگ زاهدترین وعابدترین مردم زمان خود بود. امام قائم (علیه السلام) نیز زاهدترین وعابدترین مردمان است. دیگر بار اخلاق ورفتار والای پیامبران وامامان آشکار می شود، وامام مهدی (علیه السلام) تجلی دوباره زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، وامام علی (علیه السلام) ودیگر امامان (علیه السلام) است، ولباس وخوراک وخانه وکاشانه او یادآور لباس وخوراک وخانه کوچک وبینهایت ساده پیامبر (صلی الله علیه وآله) وامام علی (علیه السلام) است.(۳۹۵)
آری! رهبری جامعه انسانی چنین سیره وروشی را نیز لازم دارد، ودر فکر آسایش خلق بودن ولحظه ای برای آنان نیاسودن، شرط اصلی آن است. آنان که در زندگی های مرفه وآسوده بسر می برند، وبا شادی وشادخواری روزگار می گذرانند، ودم از آسایش خلق ورفاه توده های رنجدیده انسانی می زنند، راهی به گزافه می روند وسخنی یاوه می گویند، وادعایی پوچ وپوک دارند. در احادیث ما که ترسیمگر وضعیت زندگی شخصی آن امام بزرگ است، بر همانندی وهمسانی زندگی وی با زندگی بسیار ساده امام علی (علیه السلام) - وهمچنین زندگی بسیار ساده پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) - تأکید شده است.
امام صادق (علیه السلام):
ما تستعجلون بخروج القائم، فوالله لباسه الا الغلیظ، ولا طعامه الا الجشب...(۳۹۶)
- به چه جهت درباره خروج قائم عجله دارید؟ به خدا سوگند، او جامه ای درشت می پوشد، وخوراک خشک وناگوار می خورد...
تعبیر نفی واستثنا در زبان عرب حصر را می رساند. یعنی روش زندگی مهدی (علیه السلام) منحصراً روشی زاهدانه است.
امام صادق (علیه السلام):
(قال الفضل): کنت عند ابی عبد الله (علیه السلام) بالطواف فنظر الی وقال لی: یا مفضل! مالی اراک مهموماً متغیر اللون؟ قال: فقلت له: جعلت فداک! نظری الی بنی العباس وما فی أیدیهم من هذا الملک والسلطان والجبروت، فلو کان ذلک لکم لکنا فیه معکم. فقال: یا مفضل اما لو کان ذلک، لم یکن الا سیاسة اللیل وسیاحة النار، اکل الجشب ولبس الخشن، شبه امیرالمؤمنین (علیه السلام)، والا فالنار.(۳۹۷)
- مفضل (راوی معروف) می گوید: سالی در حج، به هنگام طواف، خدمت امام جعفر صادق بودم. در اثنای طواف، امام نگاهی به من کرد وفرمود: چرا اینگونه اندوهگینی وبرافروخته ای؟ گفتم: فدایت شوم، بنی عباس وحکومتشان را می بینم واین مال واین تسلط واین قدرت وجبروت را. اگر این همه در درست شما بود، ما هم با شما در آن سهیم بودیم. امام فرمود: ای مفضل! بدان، اگر حکومت در دست ما بود، جز سیاست شب (عبادت، اقامه حدود وحقوق الهی وحراست مردم) وسیاحت روز (سیر کردن ورسیدگی به مشکلات مردم و...) وخوردن خوراکهای خشک ونامطبوع وپوشیدن جامه های درشت، یعنی جز همان روش امیرالمؤمنین، چیزی در کار نبود، که اگر جز این عمل شود، پاداش آن، آتش دوزخ است.
در سخن امام صادق (علیه السلام)، فلسفه پذیرش چنین زندگی دشوار وناگواری، مبیین شده است، وآن مسؤولیت بزرگ اداره جامعه وسامان بخشیدن به وضع زندگی انسانها است. دستیابی به چنین آرمانی بزرگ، فداکاریها وگذشتهای فراوانی لازم دارد. وتحمل رنجها ودشواریهای بزرگی را می طلبد. امام مهربانی که از پدر ومادر وبرادر به انسان مهربانتر است، وپشت خمیده انسان را در زیر بار دشواریهای زندگی اعصار وقرون دیده است، وبا دردهای آنسان بهتر از خود او آشنا است، وتاریخ رنج آور محرومان چون تابلوی روشن در برابر دیدگان او قرار دارد، ودر احساس لطیف الهی او همه این دردها ورنجها منعکس است نمی تواند لحظه ای بیاساید وتن به راحتی وآسایش سپارد.
حضرت امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام)، در تعلیمی والا وارزنده، ویژگیهای آن دوران وسیره شخصی امام مهدی (علیه السلام) را بروشنی ترسیم کرده است:
معمر بن خلاد: ذکر القائم عند ابی الحسن الرضا (علیه السلام) فقال: انتم ارخی بالا منکم یومئذ قالوا: وکیف؟ قال: لوقد خرج قائماً (علیه السلام) لم یکن الا العلق والعرق؛ والنوم علی السروج، وما لباس القائم (علیه السلام) الا الغلیظ، وما طعامه الا الجشب.(۳۹۸)
- معمر بن خلاد می گوید: نام (امام قائم (علیه السلام) در مجلس امام رضا (علیه السلام) به میان آمد. امام فرمود: شما امروز سبکبال تر از آن روز هستید. گفتند؟ چگونه چنین است؟ فرمود: اگر قائم ما قیام کند خون است وعرق ریختن، وخوابیدن بر مرکبها در میدانهای مبارزه.(۳۹۹) وقائم (علیه السلام)، جز جامه درشتناک نخواهد پوشید، وجز خوراک درشتناک نخواهد خورد.
آری اصلاح جامعه مطلبی است، ودنبال خواسته ها رفتن وآنها را تأمین کردن، مطلبی دیگر... وامام مهدی (علیه السلام)، چون نیاکان خود به هرکس هر چه خواست می بخشد، وبه سؤال سائلی نه می گوید، وکسی دست خالی از نزد او باز نمی گردد. همه اقدام وعمل وفکر وذکر وگفتار وکردار او الهی است وجز خدا ورضای او خواسته ای ندارد. از اینرو در برابر زحمتها وکوششها ورنجهایی که برای انسانها می کشد وفداکاریهایی که می کند، پاداشی در نظر ندارد، حتی ستایش وتشکری از کسی نمی خواهد.
امام مهدی (علیه السلام) داعی حق وگسترنده عدل است. همه کارها وبرنامه های او بر محور اصول عدالت دور می زند، وباطن بیکرانه وخدایی او کانون اصلی عدالت اخلاقی وتعادل وتوازن معنوی است. همه دوستیها، دشمنیها، حب وبغضها، صبرها، مقاومتها، خشمها، خروشها وجود وبخششها، همه وهمه، در چارچوب قانون عدل وعدلت قرار دارد، وذره ای در احوال شخصی پای از حد ومرز دقیق عدالت بیرون نمی نهد، او نخست عدل را در درون خود پیاده کرده است، وسپس به پیاده کردن آن در جامعه وجهان دست می یازد.

بخش ۲۰: تداوم راه پیامبر (صلی الله علیه وآله)

امام مهدی (علیه السلام)، تداوم بخش راه پیامبران وتحقق دهنده اصول رسالتهای الهی است. او در خط اصلی وحی آوران گام بر می دارد، وتمام تعالیم آنان را در همه بخشهای زندگی جامه عینیت وعمل می پوشد. راه وروش او، راه وروش پیامبران است.
با نگرشی کلی به راه وروش پیامبران واصول تعالیم ایشان، بویژه تعالیم پیامبر اسلام، به اصول وآرمانها وتعالیمی بر می خوریم که در دوران گذشته تاریخ نافرجام ماند، ودر عینیت زندگی پدیدار نگشت، واگر پدیدار گشت چندان پایدار نماند وتداوم نیافت. یعنی انسانهای گذشته، یا از آن تعالیم دور ماندند، یا مستعد آنها نبودند، یا قدر آنها را ندانستند. این تعالیم واصول ومعیارها می رود که در دوران رستاخیز آخرین مصلح الهی وآخرین ذخیره خدایی تحقق یابد، ودر سراسر زندگیها، جامعه ها، آبادیها - بدون اندک کم وکاست - عملی گردد، وهمه ابعاد زندگی انسان را رنگ وجهتی خدایی بخشد، ومعیارهای بحق وانسانی را بر همه بخشهای زندگی آدمیان حاکم سازد.
تأثیر نهضتهای انبیا، در فرهنگ بشری انکار ناپذیر است. به طوری که می توان گفت حرکت تکاملی انسان، وفراز گرایی اجتماعات وتمدنها، در پرتو تعالیم ادیان صورت گرفته است، وتعالیم مذاهب آسمانی، خاستگاه اصلی همه پیشترفتهای اخلاقی، تربیتی، اجتماعی وحتی علمی بشری بوده است. نخستین روزنه ها به شناخت وکشف ومجهولات، در برابر بشریت، از معابد گشوده گشت، وعظمت جهان وامکان شناخت اسرار ورموز آن به وسیله ادیان شناسانده شد. سر رشته نخستین شناختها وراه رسیدن به آن نیز به دست پیامبران به بشریت ارائه گشت. این ادیان الهی بودند که گرایش به خرافات وپندارهای وهم گونه وباطل را کنار زدند، وحقایق سره وناب وخالص را به بشریت آموختند، وبررسی علل واسباب واقعی وروابط موجود میان پدیده های طبیعت را در آموزشهای خویش تعلیم دادند، وراه شناخت درست خدا را، از راه شناخت آیات طبیعت پدیده های آن اعلام کردند. ادیان الهی، در حقیقت پایه گذاران مکتبهای علمی، حقوقی، اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و...بودند. برای محققان وانسان شناسان، وتاریخ نگاران بسیار دشوار است که بشریتی را ترسیم کنند که از تعالیم ادیان وکتابهای آسمانی جدا باشد. چون بدون این جریان نیرومند الهی وانسانی، که زیر بنای اصلی حرکت فکر وفرهنگ وتربیت در بستر تاریخ است: بیگمان به فرهنگ وتاریخی نتوان دست یافت که قابل ذکر باشد، وصفحاتی را ویژه خویش سازد.(۴۰۰) از این رو: بی تردید می توان گفت که همه پدیده های مثبت وسازنده واصول مترقی وسعادت بخش در اجتماعات کنونی: زاده از تمدنها وفرهنگهایی است که ادیان وبویژه اسلام از بانیان اصلی آن بودند، والهام از اصولی است که پیامبران به ارمغان آوردند.
بنابر مطالب یاد شده، وبر اساس پیوند ناگسستنی حلقات تاریخ: رشد وتکامل امروز انسان: بار وبرگ درختی است که دیروز ودیروزها کاشته شده است، ودر نگرشی به دیروز ودیروزها: کار اصولی وزیر بنایی آموزشهای وحی، بویژه اسلام، در طول تاریخ: انکارناپذیر است.
با این وجود: اکنون سخن بر سر این مطلب است که آیا کوششهای پیامبران وتعالیم آموزگاران وحی، وبه نتیجه مطلوب ونهایی رسید، وهدف ادیان بخصوص اسلام تحقق یافت، وشکل نهایی جامعه هایی که در ادیان واسلام وترسیم گشت، به پیدایی آمد، وانسان آرمانی واجتماع بشری ایده آل، در عینیتهای ملموس ومتن اجتماعات، دیده شد یا نه؟
پاسخ این پرسش منفی است. چنین انسانها واجتماعاتی که تصویری از آموزشهای وحی باشد، بطور فراگیر وعمومیت یافته پدید نیامد، لیکن نوید پدید آمدن آنها در آینده داده شد، وزمینه های اساسی برای حرکت نهایی وآرمانی آینده فراهم گردید، وتجربه گسترده انسان در اعصار وقرون گذشته وتشنگی وعطش آدمیان، آمادگی لازم را برای چنین دوران وتحقق چنین آرمانهایی پدید آورد؛ بطوری که بدون این زمینه ها ودرکها واحساسها وتجربه ها وگذشته ها، تربیت چنین انسانها وتشکیل چنین اجتماعاتی امکان نداشت. از این رو با قاطعیت می توان گفت که ادیان در عین حال که در محیط وجامعه های خود تاثیرهایی اصولی داشتند، وهر یک حلقه ای از یک زنجیر را در تداوم تاریخ ساختند، در ارتباط با آینده نیز برای رشد تمدن بشری زمینه ساز بودند. اسلام نیز که دنباله حرکت ادیان وتکامل آن بود، خود زمینه ساز حرکتی عظمیم تر است، که تحقق بخش همه اهداف وآرمانهای ادیان الهی است، ومبشر پدید آمدن الزمان داده اند، لیکن اسلام به خاطر نزدیکی زمانی وبدلیل اینکه جامعه آرمانی موعود از دامن اسلام بر می خیزد، وتعالیم وپیشوایان اسلام سازندگان حقیقی آن رستاخیز عظیم هستند، بشارات صریحتر وبیشتری به پدید آمدن آن دوران داده است. واز پیشوای موعود که تحقیق بخش کامل همه خواسته های پیامبران واسلام است فراوان سخن گفته است، وبه این ذخیره بزرگ الهی ورسالت عظیم وجهانی او نویدها داده است.
این یکی از امتیازهای اسلام است که از آینده ای چنین روشن وامید بخش پرده برداشته وتحقیق آن را حتمی دانسته است. از اینرو تعالیم اسلامی بویژه تعالیم شیعه درباره آینده وامام موعود (ع)، وروشها واقدامها وبرنامه های او، از امید آفرین ترین بخشهای تعالیم اسلام است که از فرجام خوش تاریخ وسرانجام دلپذیر وآرمانی زندگی انسان، سخن گفته ومژده آن را داده است.
برنامه ها وراه وروشهایی که در این کتاب یاد شد، همه وهمه، راه وروشهای پیامبران است، که در دستور کار امام موعود (علیه السلام) قرار دارد وامام - این بقیه الله وذخیره الله واین تنها یادگار همه انبیا واولیا - ووارث این معارف وتعالیم ومجری سازش ناپذیر آنها است. افزون بر آن نیز مسائل واموری خواهد بود که در دوران دعوت اسلام زمینه ارائه واجرای آن نبوده است، ودر زمان رستاخیز امام مهدی (علیه السلام) زمینه ها وشرایط آن پدید می آید وهمه به دست امام منجی مطرح می گردد ودر متن جامه ها عملی می شود. پس اینکه امام مهدی (علیه السلام) خویش را وارث پیامبران ونزدیکترین مردم به انبیا واولیا می شمارد، برای همین است که او تنها انسانی است که شایستگی وتوان آن را دارد که راه انبیا را دنبال کند، وآرمانهای ایشان را عینیت وتحقق بخشد.
امام صادق (علیه السلام):
ان القائم اذا خرج المسجد الحرام فیستقبل الکعبه، ویجعل ظهره الی المقام، ثم یصلی رکعتین، ثم یقوم فیقول: یا ایها الناس! انا اولی الناس بادم، یا ایها الناس! انا اولی الناس بابراهیم، یا ایها الناس! انا اولی الناس باسماعیل، یا ایها الناس! انا اولی الناس بمحمد (ص)....(۴۰۱)
چون مهدی به در آید، به مسجد الحرام رود، ورو به کعبه وپشت به مقام ابراهیم بایستد، ودو رکعت نماز گزارد، آنگاه فریاد بر آورد:
ای مردمان! منم یادگار ابراهیم، ویادگار اسماعیل، ویادگار محمد (ص)...
امام باقر(ع):
... والقائم یومئذ بمکه عند الکعبه... یقول فمن حاجنی فی آدم فانا اولی الناس بآدم، ومن حاجنی فی نوح فانا اولی الناس بنوح، ومن حاجنی فی ابراهیم فانا اولی الناس بابراهیم، ومن حاجنی فی محمد فانا اولی الناس بمحمد، ومن حاجنی فی النبیین فانا اولی الناس بالنبیین...(۴۰۲)
(امام) قائم در آن روز (روز ظهور) در مکه است ودر خانه کعبه... وبه مردم می گوید: آن کس که از آدم سخن گوید من وارث آدمم، وآن کس که از نوح سخن گوید من وارث نوحم، وآن کس که از ابراهیم سخن گوید من وارث ابراهیمم، وآن کس که از محمد سخن گوید من وارث محمدم، وآن کس که از پیامبران سخن گوید من وارث ویادگار پیامبرانم...
از این رو، در سلام به امام موعود آمده است: السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه: سلام به (یادگار پیامبران وصالحان) وذخیره خدا در زمین. این تعبیر روشنگر راه ورسالت امام موعود(ع) است که وارث پیامبران ویادگار رسولان الهی است، ونتیجه نهایی آموزشها وتعالیم آنان. واین ذخیره ویادگار همه نیکان وصالحان واولیای الهی است که در خطی که خدا ترسیم کرده است گام بر می دارد، ودر سراسر زمین خواستها وآرمانهای همه درس آموزان مدرس وحی را تحقق می بخشد.
امام صادق(ع):
قلت جعلت فداک: کیف یسلم علیه قال: تقول: السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه ثم قرا: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین(۴۰۳)
راوی می گوید به امام صادق(ع) گفتم فدایت شوم: به هنگام سلام دادن به قائم چه بگوییم؟ امام صادق فرمود: همه باید بگویند: السلام علیک یا بقیه الله سپس امام این آیه را تلاوت کرد: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین: بقیه الله (ذخیره الهی) برای شما مردم، اگر مؤمن باشید، از هر چیز وهر کس دیگر بهتر است.

پاورقی:

-----------------

(۱) بحار، ۵۲، ۱۲۴، حدیث نبوی: کالقابض علی جمر الغضا... چون کسی که حبه آتش درخت شوره گز که در شوره زارها می روید وچوبی بسیار محکم وآتشی بسیار با دوام دارد را در کف گرفته باشد.
تشبیه به آتش درخت غضا: شوره گز کویری در سخن حکیمانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) این نکته را می رساند که سختیها ودشواریهای پیاپی وفراوانی در زندگی ودر راه دینداری مردمان است در دوران پیش از ظهور منجی. از اینرو، در احادیث فراوانی این دوران، دوران امتحانها وآزمایشهای بزرگ محسوب شده است. به بحار ج ۵۲ ص ۱۰۱ به بعد مراجعه شود.
(۲) بحار ۶، ۱۲۰.
(۳) نهج البلاغه ۱۲۱۳.
(۴) طه حسین نویسنده شهیر مصری درباره این کلام می گوید:... من جوابی گیرنده تر وبهتر از این جواب چون این کلام، در پاسخ به کسانی است که گفتند: آیا می شود طلحه وزبیر وعایشه بر باطل باشند... که کسی را در هر منزلتی باشد از خطا مصون نمی دارد، ندیده ونشنیده ام... آری از وقتی که وحی خاموش شد.
چنین پاسخی شنیده نشده است.
نقش وعاظ در اسلام ۲۱۸ به نقل از الفتنه الکبری ج ۲ ص ۴۳.
(۵) بحار: ۵/۱۲۲.
(۶) منتخب الاثر، ۲۴۴.
(۷) بحار، ۵۲/۱۲۶.
(۸) کمال الدین، ۳۲۶.
(۹) بحار، ۵/۱۲۲.
(۱۰) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: هلک المستعجلون: شتاب کنندگان در امر ظهور وتشکیل دولت قرآنی هلاک گردیدند بحار، ۵۲/۱۰۴.
(۱۱) به فصل عدالت اجتماعی همین کتاب مراجعه شود.
(۱۲) سوره هود، ۱۱، ۱۱۷.
(۱۳) سوره یونس، ۱۰.۸۱.
(۱۴) سخن امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)، الحیاه، ۶/۳۳۰.
(۱۵) سوره احزاب،: (۳۳)۶۲.
(۱۶) رنگ باختگی وورشکستی برخی از مکاتب وایدئولوژیهای مادی، در دوران پیش از ظهور نیز این واقعیت را بیشتر تثبیت می کند.
(۱۷) این چنین مبانی واصولی که در زندگی عینی انسان وحوزه فعالیتهای فردی واجتماعی او اثری نداشته باشد، آیین خدا وراه وروش رسولان الهی نیست.
(۱۸) سوره هود (۱۱): ۸۷.
(۱۹) سوره حدید (۵۷): ۲۵.
(۲۰) سوره نحل (۱۶): ۹۰
(۲۱) المفردات فی غریب القرآن راغب اصفهانی، المکتبة المرتضویه، تهران ص ۳۲۵ و۴۰۳.
(۲۲) مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم آیة الله میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی، مؤسسه اصفهانی، مؤسسه الامام المهدی (علیه السلام)، قم ۱۳۶۳. ج ۱ ص ۱۱۸ - ۱۱۹.
(۲۳) بحار ۵۲/۳۶۲.
(۲۴) این موضوع در بخش پنجم: تصحیح انحرافهای فکری وتوجیهی تبیین گشته است.
(۲۵) نور الثقلین ۳/۷۸.
(۲۶) نور الثقلین ۳/۷۹.
(۲۷) غرر الحکم ۳۳۰.
(۲۸) نهج البلاغه ۶۴۱.
(۲۹) الحیاة ۶/۴۰۴.
(۳۰) تحف العقول
(۳۱) بحار ۷۵/۳۵۳.
(۳۲) مکیال المکارم ۱/۸۱
(۳۳) تنها در کتاب کمال الدین شیخ صدوق بیش از ۳۰ حدیث جمله معروف: یملا الارض عدلاً وقسطاً... ذکر شده است. ودر کتاب منتخب الاثر صفحه ۴۷۸، ۱۲۹ حدیث درباره اجرای عدالت کامل به دست آن منجی بزرگ آمده است.
(۳۴) آیة الله میرزا محمد تقی موسوی اصفهانی در گذشته بسال ۱۳۴۸ هجری.
(۳۵) مکیال المکارم ۱/۱۱۸ و۱۱۹
(۳۶) کمال الدین ۱/۲۵۷
(۳۷) کمال الدین ۱/۲۸۹.
(۳۸) کمال الدین ۱/۳۱۸.
(۳۹) بحار ۵۲/۳۸۱. تهذیب ۶/۱۵۴.
(۴۰) کمال الدین ۲/۳۷۲؛ خورشید مغرب ۲۹۶و۲۹۷.
(۴۱) مقصود قصیده تائیه معروف است.
(۴۲) کمال الدین ۲/۳۷۸.
(۴۳) تنها زنی از خاندان امامت - در دوران پنهانی وپوشیده داشتن این ولادت از نااهلان که هنگام زایمان حضرت نرگش خاتون مادر گرامی امام موعود (علیه السلام) داشته است.
(۴۴) کمال الدین ۲/۴۲۸ بحار ۵۱/۱۳.
(۴۵) در تعالیم والای اسلام، این موضوع کاملاً تبیین شده است: امام علی (علیه السلام) در سخنی می فرماید: العدل أساس به قوام العالم: عدل پایه ایست که جهان بر آن استوار است بحار ۷۸ / ۸۳؛و در سخنی دیگر از سنتهای حاکم بر جامعه انسانی پرده برداشته است. ما عمرت البلدان بمثل العدل: آبادیها (و جامعه ها) به وسیله هیچ چیز مانند عدل آباد نگشت، غررالحکم / ۴۰۷. عدالت تنها پایه وپایگاه وابزار قدرت وعامل بقای دولتها است. این اصل نیز در کلام امام علی (علیه السلام) بروشنی آمده است: اجعل العدل سیفک: عدالت را شمشیر خود قرار ده، غررالحکم ۶۷.
برای توضیح بیشتر به کتاب الحیاة جلد ششم ورساله فارسی: الحیاة (گزارشی درباره جلد سوم تا ششم) مراجعه شود.
(۴۶) سوره احزاب (۳۳): ۶۲.
(۴۷) کمال الدین ۲/۳۷۲
(۴۸) بحار ۵۲/۳۷۴؛ کافی ۴/۴۲۷.
(۴۹) بحار ۵۲/۳۶۲؛ خورشید مغرب ۳۶.
(۵۰) در نگرش نخست چنین انگاشته می شود که نظام بردگی مدتهاست ملغی شده است: ودیگر وبردگانی نیست که امام منجی آنان را آزاد سازد. برای روشن شدن محتوای این کلام می گوییم:
۱) این حدیث درباره جریان کلی بهسازی وسامان بخشی به کار همه انسانها است وبرداشته شدن همه بندها وزنجیرها از پای یکایک آدمیان.
۲) بردگی در زمان ما با رنگهای تازه ورسمها وایسمهای نو ومدرنی در جریان است. همه کارگران وکشاورزان استثمار شده، وهمه انسانهایی که زیر تحمیل فکر وفرهنگ وهنر واقتصاد وسیاست و...، اسیر ودر بندند، بردگانند که در صورت انسانهای آزاد به شمار می آیند.
۳) با مطالعه آمار وارقام روشن می شود که بردگی به معنای سلب اختیار کلی از انسانها وخرید وفروش آنان نیز در دنیای کنونی کاملاً پایدار است، ومجامع بین المللی وقوانین ملی، در نفی وطرد آن از همه کشورها چندان موفقیتی نداشته است. برده داری در آسیا، آفریقا وآمریکای لاتین همچنان ادامه دارد. برای روشن شدن این موضوع به این آمارها توجه کنید.
... عهدنامه تکمیلی سال ۱۹۵۶ سازمان ملل درباره بردگی، هر کس را که به میل خود نتواند دست از کار بکشد، در ردیف بردگان محسوب می دارد. موارد زیر در حوزه این طبقه بندی قرار می گیرد:
کارگران اجیر شده که بدون دریافت مزد وتنها برای باز پرداخت دیون خود نزد نزولخواران کار می کنند.
کشاورزان بدون زمینی که قادر نیستند املاکی را که در آن کار می کنند، ترک نمایند.
کودکان استثمار شده ای که از کانون خانواده خود جدا شده ودر برابر مقرری ناچیز ویا اغلب بدون هیچ مزدی ساعات طولانی به کار گرفته می شوند.
در سرتاسر جهان حداقل ۲۰۰ میلیون نفر از اینگونه بردگان وجود دارند، احتمالا تعداد واقعی از این رقم بسیار بیشتر است. اکثریت این بردگان در چنان شرایط ذلت باری بسر می برند، که فرق چندانی بانکبت بارترین دوران برده داری گذشته ندارد.
برده داری به مفهوم خاص تملک انسانها، به طور پراکنده... هنوز وجود دارد... گزارشهای تکان دهنده ای از منطقه آمازن می رسد که در آنجا سرخپوشان امریکا توسط گله داران ویا معدن چیان به بردگی گرفته شده اند.
در سودان، در نتیجه جنگ داخلی بین مسیحیان ومشرکان جنوب کشور از یک سو ومسلمانان عرب زبان شمال از سوی دیگر، برده داری به مفهوم تملک انسانها به سرعت گسترش می یابد. نیری میلشیای عرب که توسط دولت حاکم بر شمال کشور سازماندهی ومسلح شده است دست به تجارت بردگانی می زند که از قبیله دینکا به غنیمت گرفته است. کودکان وزنان قبیله دینکا مورد هجوم ناگهانی واقع شده، وبه اسارت گرفته می شوند... در فوریه ۱۹۸۸ یک کودک دینکایی در مقابل ۹۰ دلار قابل خریداری بود. در حال حاضر تعداد برده ها به اندازه ای افزایش یافته که این نرخ تا ۱۵ دلار کاهش پیدا کرده است...
زمانی که شخصی موافقت می کند که وامی با نرخ بهره بسیار گزاف را با کار تأدیه کند، غالباً تنها خود را در موقعیت یک مقروض مادام العمر قرار می دهد، وبه دنبال آن اجباراً به بندگی دایمی تن خواهد داد. حداقل ۸ میلیون نفر از اینگونه کارگران اجیر شده در آمریکای لاتین وجود دارند.
در آفریقا این رقم میلیونها نفر بیشتر است. اما مرکز این فاجعه در آسیا وبویژه در هند واقع است. دولت هند به وجود اندکی کمتر از ۲۰۰ هزار نفر از کارگران اجیر شده اعتراف کرده است. این رقم را بیش از ۵ میلیون نفر بر آورد کرده اند... کارگران اجیر شده اغلب متعلق به گروههای اقلیت جامعه هستند. هشتاد درصد از کارگران بی مزد هند از قبایل یاکاست های موروثی نجس ها هستند که عقده خود کم بینی وحقارت در آنها به بردگی مادام العمر شان کمک کرده است.
کارگران تامیل مالزی... هم اکنون در مزارع روغن نخل وکائوچو مشغول بکارند. نزولخورانی که سر رشته طرحهای برده سازی در دست آنها است، اغلب ملاکان محلی، رؤسای پلیس، وصاحبان منابع مالی احزاب سیاسی هستند.
جبهه آزادی بخش اجیر شدگان هند تعداد کودکان اجیر شده را در هندوستان، پاکستان، بنگلادش، نپال وسریلانکا، معادل ۲۵ میلیون نفر تخمین می زند. فقط در هندوستان بیش از ۵۰ میلیون کودک در شرایط کار می کنند که غالباً با بردگی تفاوتی ندارد.
در سرتاسر جهان سوم، در مراکز فحشای فیلیپین، در کارخانه های فرشبافی مراکش وترکیه، در فعالیتهای مربوط به مواد مخدر آمریکای لاتین، در داد وستد فواحش سریلانکا و... کارگران خردسال وارزان وقابل استثمار وبآسانی قابل جایگزینی هستند.
وضعیت بردگان خردسال هندی... در ۵۵۰۰۰ کارگاه بافندگی، بیش از یک میلیون کودک به کار گرفته شده اند...۱۵ درصد از این عده، کارگران اجیر شده ای هستند که توسط والدینشان به صاحبان کارگاههای بافندگی فروخته شده اند... این کودکان تا هفت روز وروزی ۱۲ ساعت در ازای چیزی معادل ۴۰ سنت در هفته کار می کنند ودر کارگاههایشان می خوابند. آنها از سوء تغذیه، بینایی ضعیف، غیر طبیعی شدن استخوان بندی بدن... رنج می برند...
اجیر کردن به بهانه پرداخت وام وبرده داری خردسالان، به عنوان سیمایی زشت اما پرهیزناپذیر اقتصاد در حال توسعه در نظر گرفته می شود. مدافعان این نظریه چنین استدلال می کنند که نیروی کار ارزانی که به وسیله کودکان وکارگران اجیر شده تدارک می شود، به توسعه اقتصادی کمک می کند اما کودکان کارگر در حالی به مرحله بلوغ می رسند که از نعمت سلامت وسواد بی بهره اند.
پایان دادن به بردگی فراتر از وضع قوانین است. الغای بردگی به معنای دست وپنجه نرم کردن با فقری است که والدین را به فروش بچه هایشان وادار می کند. وهمچنین به معنای ایجاد امکانات آموزشی، بخصوص در مناطقی است که برده داری از پشت سنگر فرهنگ واقتصاد محلی وگاهی از طریق عقده خود کم بینی وحقارت خود قربانیان بردگی به حیات خود ادامه می دهد...
مجله: گزیده مسائل اقتصادی - اجتماعی، شماره مسلسل ۱۰۲ - ۱۰۳، سال هفتم، شماره ۴ و۵، مرداد ۶۹ از: مرکز مدارک اقتصادی - اجتماعی وانتشارات سازمان برنامه وبودجه.
از این بررسی های سودمند نیز روشن می شود: غرب که خود مدعی الغای قانون بردگی است، بوجود آورنده بدترین وشرم آورترین نظام های برده سازی واستثمار است که نظیر آنها در گذشته تاریخ بردگی نبوده است.
(۵۱) بحار ۵۲/۲۲۴ و۲۲۵.
(۵۲) در حدیث اشاره به راه خاصی ندارد شاید منظور شاهراههای میان شهرها باشد. اهمیت توسعه این شاهراههای بزرگ روشن است.
(۵۳) بحار ۵۲ / ۳۳۳.
(۵۴) شاید یکی از علل ضرورت حضور ۳۱۳ تن انسانهای ساخته شده وتربیت یافته، برای ظهور، همین باشد که برنامه ها درست ودقیق اجرا شود ودین خدا عملی گردد.
(۵۵) نهج البلاغه ۴۲۵؛ خورشید مغرب۳۵.
(۵۶) بحار ۵۱ / ۱۲۰.
(۵۷) رشوه بگیران، تباه کنندگان وساخت وپاخت کنان.
(۵۸) المهدی الموعود المنتظر ۱ / ۲۷۷؛ خورشید مغرب۳۰.
(۵۹) احتجاج ۱/۱۳۴
(۶۰) بحار۱۰/۱۰۴، تحف العقول /۷۶.
(۶۱) در شیوه های اخلاقی وتربیتی نیز نباید از این نکته غفلت کرد که عامل ترس وبیم خود از راههای اساسی تربیت وتهذیب نفس واصلاح اخلاق فرد وجامعه است. در بسیاری از انسانها بشارت وتشویق، انگیزه هدایت واصلاح اخلاقی است ودر بسیاری دیگر عامل ترس وهراس از کیفر ومجازات باز دارنده وهدایتگر است. انسانها با عامل ترس در صورتی که جدی وواقعی باشد، نخست با نوعی الزام خارجی ناهنجاریها ودیو سیرتیها را ترک می کنند وبا ادامه آن کم کم به فرشته خویی ودرستکاری می رسند، وپس از مدتی کردار ورفتار ایشان در راستای صلاح وسعادت قرار می گیرد وخصلتهای زشت را فراموش می کنند. از این رو، قرآن کریم که کتاب بزرگ تربیت واخلاق است، همراه با مژده ونویدها، از بیمهای بزرگ وکوبنده سرنوشتها وکیفرهای هراسناک سخن گفته است که تا ژرفای دلها را می لرزاند وآدمیان را به خود می آورد وبه راه وا می دارد.
با توجه به این مسائل - با واقع بینی دقیق - نیز افرادی را می یابیم که ترس وبیم ومژده ونوید، هیچیک چاره ساز کجرویهای ایشان نیست وبه هیچ سخنی گوش فرا نمی دهند واز هیچ وعظ واندرزی پند نمی گیرند. در این موارد که در اجتماعات بشری بویژه در فرمانروایان ودیگر قدرتمندان اندک نیست جز عامل قدرت وابزار جنگ وشیوه خونریزی وقتل چیزی کارساز نیست، وبوته وجود اینگونه افراد را جز داس مرگ چیزی از میان بر نمی دارد.
(۶۲) سوره بقره (۲): ۱۹۳.
(۶۳) امالی صدوق /۵۱۷؛ وسائل ۱۱/۵.
(۶۴) وسائل ۱۱/۹
(۶۵) غیبت نعمانی ۲۲۹
(۶۶) کمال الدین ۱ / ۳۲۷.
(۶۷) سوره سجده (۳۲): ۲۱.
(۶۸) بحار ۵۱ / ۵۹.
(۶۹) سوره الرحمن (۵۵): ۴۱.
(۷۰) غیبت نعمانی / ۲۴۲.
(۷۱) خورشید مغرب / ۳۸، چاپ ششم ۱۳۶۸.
(۷۲) غیبت نعمانی / ۲۸۴؛ بحار ۵۲ / ۳۵۸؛ خورشید مغرب / ۲۹۹.
(۷۳) غیبت نعمانی / ۲۸۴.
(۷۴) از اینرو، بودن دو گانگی در تفسیر خطوط اصلی ایدئولوژی اسلامی در همه زمینه ها، به اجرای احکام وقوانین اسلام می پردازند، وامام هر بخشی از عالم را به فردی از آنان می سپارد، ودر برنامه وعمل کاملاً مطمئن است که آنچه اسلام راستین است وخواسته وهدف اوست، عملی می شود ودو گانگی وتضاد وناهماهنگی در معیارها واصول مکتب در نهادهای مختلف اجتماعی پدید نمی آید، وبا تفسیرهای گونه گون که از برداشتهای شخصی ریشه می گیرد جامعه به سر گردانی کشانده نمی شود، وناساز گاری میان ابعاد. مختلف حیات اجتماعی پدید نمی آید، ومانع پیشرفت وتکامل جامعه وفرد نمی گردد، وافکار ارتجاعی جایی برای نفوذ نمی یابد.
(۷۵) سوره اسراء (۱۷): ۵.
(۷۶) بحار ۵۱ / ۵۷.
(۷۷) موسوعة الامام المهدی - ع - ، الکتاب الثالث، ۴۱۷، سید محمد صدر، مکتبة الامام امیرالمومنین العامة اصفهان.
(۷۸) سوره هود (۱۱): ۸۰.
(۷۹) منتخب الاثر / ۴۸۶.
(۸۰) بحار ۵۲ / ۳۱۷؛ خورشید مغرب / ۲۹۴.
(۸۱) کمال الدین ۱ / ۳۳۱.
(۸۲) کمال الدین ۲/۶۵۴؛ بحار ۵۲/۳۲۳.
(۸۳) بحار ۵۱/۱۵۷.
(۸۴) بحار ۵۲ / ۳۲۳.
(۸۵) منتخب الاثر / ۴۶۸.
(۸۶) غیبت نعمانی ۳۲۰؛ بحار ۵۲/۳۶۶ خورشید مغروب ۲۷۴.
(۸۷) تفسیر عیاشی ۱/۶۵ بحار ۵۲/۲۲۳ خورشید مغرب ۲۹۲.
(۸۸) غیبت نعمانی /۲۳۳
(۸۹) غیبت نعمانی /۲۴۰
(۹۰) یعنی خود از مسولان است.
(۹۱) موسوعة الامام المهدی ع الکتاب الثالث ۴۵۴ به نقل از بحار.
(۹۲) نهج البلاغه / ۱۱۳۷.
(۹۳) بحار ۵۱/۱۲۰.
(۹۴) کمال الدین ۲/۳۶۹.
(۹۵) شناسایی بیشتر این افراد البته ناممکن نیست، به شرط این که دقتهای فراوان به کار رود ومعیارها وضوابط دقیق انقلابی در دست باشد وبه دست افرادی دلسوز وقاطع وکاردان اجرا شود.
(۹۶) با قضاوت درست وحساب شده وبا وجود بصیر ومؤمن پیشگیری از این ترفندها - بطور اکثر - نیز امکان پذیر است.
(۹۷) بحار ۵۲/۳۱۹، کافی ۱/۳۹۷.
(۹۸) خورشید مغرب / ۳۵ به نقل از ارشاد مفید / ۳۶۵ - ۳۶۶.
(۹۹) امام مهدی (ع) به یاران طراز اول خود علومی را می آموزد که با کمک آن می توانند از چنین شیوه هایی استفاده کنند.
(۱۰۰) در عدم پذیرش توبه در زمان امام مهدی (علیه السلام) حرفهایی گفته اند. در این نوشته قدر مسلم آن که توبه ریاکارانه صوری است مطرح گردید. علامه مجلسی در این مورد می گوید: توبه کسانی را قبول نمی کند که می داند در باطن کافرند...، بحار ۵۲/۳۴۹.
(۱۰۱) بحار ۵۲/۳۵۴.
(۱۰۲) بحار ۵۲/۳۵۳؛ غیبت نعمانی / ۲۳۱، با اندکی اختلاف.
(۱۰۳) بحار ۵۲/۳۳۸؛ مکیال المکارم ۱/۱۴۷.
(۱۰۴) در احادیث آمده است: اصحاب المهدی شباب لاکهول قیهم الا العین مثل کحل فی الزاد واقل الزاد الملح یاران امام مهدی جوانان هستند که سالخورده ای میان آنان نیست، مگر به مقدار سرمه در چشم ونمک در غذا، وکمترین بخش غذا کمک است. منتخب الاثر / ۴۸۴.
(۱۰۵) البته برای تخدیر توده های انسانی وتحمیل سکوت بر آنان در برابر حقوقهای پایمال شده شان، نه برای ایجاد حس مقاومت وپایداری در آنان.
(۱۰۶) در بخش آیین وروش نو تفسیر خواهد شد.
(۱۰۷) نهج البلاغه / ۴۲۴؛ خورشید مغرب / ۳۵.
(۱۰۸) نهج البلاغه / ۴۲۵.
(۱۰۹) غیبت نعمانی / ۲۹۷.
(۱۱۰) غیبت نعمانی / ۲۹۷.
(۱۱۱) تأویل قرآن از طرف طبقه عالم است.
(۱۱۲) د۹د - د۸دموضوعهای دیگر نیز در این زمینه عرضه شده است: چون وحدت نژادی، وحدت زبانی، وحدت جغرافیایی و... این امور گرچه در وحدت اجتماعی بی تأثیر نیست، لیکن عامل اساسی وماندگار وخلل ناپذیر وحدت اجتماعی نیست. وحدت ویکپارچگی اصولی وپایدار بر پایه عقیده وایمان وایدئولوژی استوار است، حتی موضوعهای دیگر آنگاه در وحدت اجتماعی تأثیر دارد که به صورت اصلی عقیدتی ومرامی در آید.
(۱۱۳) به این جهت است که طبق تعالیم اسلام، اصل توحید ودیگر اصول اساسی، در ایدئولوژیها ومسلکهای اجتماعی تأثیر ژرف وبنیادی دارد واین اصول همه حرکتها وجهت گیریهای اجتماعی را در چارچوب خود قرار می دهد، وبه همین جهت است که اگر چنین اعتقادی بر اجتماع حاکم شود، هر چه کاستی وتجاوز وتعدی وافراط وتفریط است از آن برمی افتد، وخودخواهی وتمایز طبقاتی از آن رخت برمی بندد واز مردمان امت میانه ای فراهم می آید که بنیاد اجتماعی آن بر سنتهای عادلانه بنا شده است... آموزگاران مدرسه یکتاپرستی اختلاف طبقاتی وتفاوتها وامتیاز طلبیهای صنفی را از میان برده وآن را با این اصل که یک خدا همگان را آفریده است باطل کرده اند این پیشوایان از روی برابری افراد در آفرینش، بر برابری آنان در حقوق استدلال کرده اند وگفته اند که همان گونه که همه یک خدا دارند پس همه از یک گونه حقوق (حقوق مساوی) برخوردارند. وهیچ کس وطبقه ای را بر کسی وطبقه دیگر مزیتی نیست. از اینجا برای ما قطعی می شود که اصل اساسی برای یکسان شدن طبقه ها ونابود شدن خودخواهی وامتیاز، به صورتی واقعی و... تنها اعتقاد به توحید است نه جز آن.... الحیاة ۱/۲۷۸ - ۲۸۰؛ ترجمه فارسی آن ۱/۳۰۵ - ۳۶۰.
(۱۱۴) غیب نعمانی/ ۲۰۶.
(۱۱۵) غیب نعمانی/ ۲۰۶.
(۱۱۶) بحار۵۳/۴.
(۱۱۷) منتخب الاثر/ ۴۸۵.
(۱۱۸) طبق برآوردهای دقیق آماری وفنی، عامل اصلی عقب ماندگی بخشهای عظیمی از جامعه بشری، کشورهای پیشرفته وثروتمند است، زیرا که اگر عقب ماندگی، عقب ماندگی فرهنگی است این کشورهای پیشرفته اند که مانع پیشرفت فکر وفن وفرهنگند در اجتماعات عقب مانده، زیرا که رشد فرهنگ وتکنولوژی را در میان اجتماعات عقب افتاده، مانع سلطه سیاسی ونظامی واقتصادی خود می دانند. علت عقب افتادگی اقتصادی در کشورهای عقب مانده نیز کشورهای پیشرفته است، زیرا نیاز به واردات صنعتی کشورهای پیشرفته اگر از میان برود، تولیدات این کشورها بدون مشتری وبازار می ماند. عقب افتادگی نظامی نیز وضعش روشن است وچون پدیده شوم عقب افتادگی در همه بخشها به هم مربوط است، بنابراین درمان دردبزرگ عقب ماندگی وحذف عنوان جهان سوم و... از پهنه زمین، راهی ندارد جز از میان برداشتن عامل اصلی آن یعنی متلاشی کردن مراکز قدرت وسلطه، این آرمان بزرگ والهی در آن دوران سعادت آفرین تحقق می یابد؛ ومراکز سلطه وقدرت وزور وسرمایه داری در عالم متلاشی می گردد، وتوده های انسانی از یوغ فشار وسلطه جویی کامروایان تاریخ آسوده می گردند.
(۱۱۹) به کتابهای: دیکتاتوری کارتلها، ترجمه واقتباس دکتر همایون الهی، ۱۳۶۳ امیر کبیر وجهان مسلح، جهان گرسنه ویلیبرانت، ترجمه همایون پور، سازمان انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی چاپ اول ۱۳۶۵ وچگونه نیمی دیگر می میرند، سوزان جرج، ترجمه مهدی قراجه داغی، پژمان، ۱۳۶۳. وامپریالیسم وعقب ماندگی، دکتر همایون الهی، شرکت آموزش فرهنگی اندیشه، ۱۳۶۷. واقتصاد سیاسی سرمایه داری و... مراجعه شود.
(۱۲۰) کمکهای جهانی ومؤسسات بین المللی سازمانهای خوار بار ودیگر سازمانهای جهانی تنها برای ایجاد وابستگی وبازار مصرف وسلطه اقتصادی بیشتر است. برای توضیح بیشتر به کتابهای: چگونه نیمی دیگر می میرند وامپریالیسم وعقب ماندگی وسیطره جهانی وبه خصوص دیکتاتوری کارتلها ودیگر کتابها در این زمینه مراجعه شود.
(۱۲۱) پاسخ این سوال که مسند نشین های غرب چه اقدامی برای از میان بردن گرسنگی می توانند انجام دهند؟ تنها یک چیز است وآن اینکه... فقرا را به حال خودشان بگذارند... چگونه نیمی دیگر می میرند!، ۲۱۳. وقتی امروزه از کمیابی سخن می گوییم باید آن را در متن سیاست مللی جستجو کنیم که عرضه فعلی غذایی جهان را کنترل می کنند وشرکتهای عظیمی که بر تجارت غذا مسلط هستند...(وبه این نتیجه می رسیم که) تنها انسان خالق کمیابی است، مدرک سابق، ۱۷۵ - ۱۷۶.
مصرف کنندگان بازیچه غولهای کشاورزی تجارتی هستند، مدرک سابق، ۲۱۳.
در حقیقت صاحبان این کارتلهای چند ملیتی هستند که سرنوشت اقتصاد ودر نتیجه سیاست کشورهای جهان را در دست دارند... تسلط کارتلها.... برجهان جز ازدیاد فقر علمی واقتصادی برای ملتها وحتی مردم کشورهای صنعتی حاصلی به بار نمی آورد....، دیکتاتوری کارتلها، ۱۹ و۶۸.
(۱۲۲) کافی ۳/۵۶۸.
(۱۲۳) کافی ۱/۵۴۲
(۱۲۴) کافی ۸/۳۲؛ مستدرک نهج البلاغه / ۳۱؛ الحیاة ۲/۴۹۳.
(۱۲۵) بحار ۵۱/۷۸.
(۱۲۶) بحار ۵۱/۸۸.
(۱۲۷) بحار ۵۱/۱۲۳.
(۱۲۸) تفسیر عیاشی ۱/۶۶؛ بحار ۵۲/۲۲۴.
(۱۲۹) بحار» ۵۲/۳۹۰؛ «غیبت نعمانی» /۲۳۷، با اندک اختلاف.
(۱۳۰) بحار» ۵۲/۳۳۷.
(۱۳۱) مطالعه آمار وارقام منتشره از طرف سازمانهای خواروبار وتولید ومصرف جهانی وآمارهای اقتصادی کشورها، این موضوع را ثابت می کند، که تنها از اضافه غذایی را که در برخی کشورهای سرمایه داری در ظرفهای زباله می ریزند یا مصرفی افزون از حد دارند ومواهب طبیعی را اسراف می کنند می توان برخی کشورهای پرجمعیت جهان را به خوبی تغذیه کرد. در اینجا به چند نمونه آماری اشاره می شود:
... تفاوت مصرف غذایی در جهان قابل توجه است. در تئوری می توان مطرح کرد که مصرف عظیم غیر ضروری کشورهای غنی ممکن است به کشورهای فقیر انتقال یابد، اما حتی اگر چنین انتقالی امکان پذیر یا قابل قبول باشد فقط باعث بهبود سطح تغذیه کشورهای فقیر تا حد رضایت بخش خواهد بود.
فاصله عقب ماندگی، ۱۲۵. بی. پی. کول. ترجمه ذوالفقارپور ومحمود ریاضی امیر کبیر ۱۳۶۵
در جهان امروز تمام منابع عملی ومهارتهای فنی لازم را برای تغذیه کره زمین وحتی جمعیتی بیشتر را در اختیار دارد. اما مشکل گرسنگی وفقر از این ناشی می شود که در هر جامعه ابتدا اغنیا تغذیه می کنند ومقدار نامتناسبی از غذای موجود را مصرف می کنند.
چگونگی نیمی دیگر می میرند، ۸ و۱۰.
در سالهای اخیر دنیا، سالانه حدود ۲۵۰ میلیون تن غله ودانه های غذایی تولید کرده وکشورهای توسعه یافته با داشتن فقط ربع جمعیت جهان، نیمی از این تولیدات را مصرف می کنند. حیوانات آنها یک چهارم تمام غله دنیا را می خورند که معادل است با غذای مصرفی ۳/۱ میلیارد مردم چین وهند.
چگونگی نیمی دیگر می میرند، ۸و۱۰.
در...آمریکا سالانه به تنهایی برای سر سبز نگاهداشتن زمینهای گلف، چمنها وقبرستانها بیش از ۲ میلیون تن کود شیمیایی از بین می رود واین مقدار معادل است با کمبود کود مصرفی در کشورهای عقب نگهداشته شده. اگر این مقدار کود در کشورهای جهان سوم مصرف می شد می توانست اضافه تولیدی برابر ۱۵ تا۲۰ میلیون تن غله داشته باشند.
دیکتاتوری کارتلها، ۲۲۴.
نمونه دیگر: مصرفهای اضافی واسرافی هزینه های سرسام آور نظامی است: اکنون همه کارشناسان سرشناس، وحتی کارشناسان محافظه کار، به این نتیجه رسیده اند که تنها راه چیرگی بر بحران مالی جهان، جا به جا کردن اعتباراتی است که به هزینه های نظامی اختصاص یافته است...بر باد دادن بی حساب اعتبارات دولتی در راه سیاستهای تسلیحاتی از عوامل مهم بر انگیزنده مشکلات کنونی اقتصاد جهان است این حرف را حتی می توان به شکل صریحتری بیان کرد: مسابقه تسلیحاتی راه را بر بهبود رشد اقتصادی جهان می بندد.
... با هزینه تولید یک هواپیمای جنگی می توان حدود ۴۰.۰۰۰ داروخانه روستایی بر پا کرد... هزینه تولید زیر دریایی هسته ای مساوی است با مجموعه بودجه های آموزشی ۲۳ کشور رو به رشد با ۱۶۰ میلیون کودک که در سنین مدرسه رفتن هستند.
جهان مسلح، جهان گرسنه، ۵۶و۹۲.
موضوع مهم دیگری که در این ارتباط قابل دقت است گرسنگیها وکمبودها وقحطیهای مصنوعی است که توسط سرمایه داران وکارتلها وتراسها پدید می آید. این نیز نقش مهمی در کمبودها دارد زیرا که در زمینه بحران گرسنگی جهانی شرکتهای کشاورزی تجارتی نقش مهمی ایفا می کنند این شرکتها از زمین ونیروی کار کشور میزبان برای تولید غذا... جهت صدور به کشورهای توسعه یافته ای که بیشترین بها را برای محصول می پردازند، استفاده می کنند وبدینگونه در قحطی عمدی آن کشورها بنحو مؤثری مشارکت دارند.
چگونه نیمی دیگر می میرند، ۲۰۵.
(۱۳۲) عدالت اجتماعی ص ۲۳ - ۵۷.
(۱۳۳) بحار۵۲ / ۳۹۰.
(۱۳۴) ولو ان اهل القری امنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض اگر مردم آبادیها ایمان آورده وتقوا پیشه ساخته بودند، برکات آسمان وزمین را به رویشان می گشودیم...اعراف ۷/ ۹۶.
(۱۳۵) بحار۵۱/۸۳.
(۱۳۶) سوره نوح (۷۱): ۱۰ - ۱۲.
(۱۳۷) بحار۱۰/۱۰۴.
(۱۳۸) کمال الدین ۱/۳۳۱.
(۱۳۹) موسوعة الامام المهدی، (الکتاب الثالث)، ۷۸۰، به نقل از اعلام الوری / ۴۱۳.
(۱۴۰) نهج البلاغه / ۴۲۵.
(۱۴۱) کمال الدین ۱/ ۳۳۱.
(۱۴۲) به کتاب دیکتاتوری کارتلها وامپریالیسم وعقب ماندگی وچگونه نیمی دیگر می میرند وجهان مسلح، جهان گرسنه و... رجوع شود تا معلوم گردد که چگونه سرمایه ها وکالاها وهمه منافع ومنابع انسانهای مظلوم در سراسر جهان به جیب عده ای بسیار اندک (در مقایسه با افراد جامعه بشری) روانه می گردد.
تنها در اینجا به یک اعتراف اشاره می شود: یکی از نتایج بارز پیشرفت علم وتوسعه اقتصادی در جهان کنونی، حاکمیت یک گروه کوچک بر زندگی مادی جهان از یک سو واز سوی دیگر فقر، گرسنگی وعقب افتادگی بیش از سه چهارم از انسانهای روی زمین است... یکی از علل اصلی توسعه این بی عدالتیهای اجتماعی را می توان در وجود کارتلهای چند ملیتی جستجو کرد. دیکتاتوری کارتلها، ۱۹.
(۱۴۳) خورشید مغرب / ۳۱، به نقل از المهدی الموعود المنتظر ۱ / ۲۷۹.
(۱۴۴) بحار ۵۲ / ۳۰۹؛ در فجر ساحل / ۳۹.
(۱۴۵) غیبت نعمانی / ۲۳۷.
(۱۴۶) خورشید مغرب / ۳۳.
(۱۴۷) الحیاة ۴/۱۸۶.
(۱۴۸) وسائل ۶/ ۳۸۲.
(۱۴۹) مالکیت امام به عنوان منصب است یعنی مالکیت دولت اسلامی، از این رو این مالکیت در اسلام در اشکال مالکیت عمومی واجتماعی شمرده می شود، زیرا که امام ودولت اسلامی، اموال را در راه اسلام سازی اقتصاد جامعه وایجاد تعادل وتوازن اقتصادی ورفع نیازهای عمومی، صرف می کند. برای توضیح بیشتر به الحیاة ج ۶ ص ۲۲۳ وج ۲ ص ۴۸۴ - ۴۹۰ مراجعه شود وهمچنین اقتصادنا بخش: نظریة توزیع ما قبل الانتاج: نظریه توزیع قبل از تولید ص ۴۳۳ به بعد وبخش: مسؤولیة الدولة فی الاقتصاد الاسلامی: مسؤولیت دولت در اقتصاد اسلامی ص ۶۹۷ به بعد، دیده شود.
(۱۵۰) سوره انبیاء (۲۱): ۱۲ و۱۳.
(۱۵۱) تفسیر عیاشی ۲ / ۶۰؛ آیات الباهرة ۹۷.
(۱۵۲) سوره توبه (۹): ۳۴.
(۱۵۳) تفسیر عیاشی ۲/۸۷؛ وسایل ۶/ ۳۸۱ و۳۸۲ با اندکی اختلاف.
(۱۵۴) برای روشن شدن این موضوع به الحیاة ج ۴ ص ۱۶۰ به بعد رجوع شود.
(۱۵۵) در بخش مساوات این موضوع به مناسبتی مشروحتر آمده است.
(۱۵۶) اقتصاد دانان چنین می گویند:...باید درباره مکانیزمهایی به سازگاری رسید که ایجاد وتوزیع یک پول بین المللی جهت تسویه حساب بانکهای مرکزی را ممکن کند. این پول، به عنوان ذخیره اعتبار اصلی بین المللی، جایگزین پولهای ملی خواهد شد...، دنیا نمی تواند امیدی به کامیابی اقدامات بلند مدت داشته باشد، مگر آنکه به انجام یک برنامه عمل فوری تن در دهد... در این برنامه اضطراری باید به چهار زمینه اصلی وگسترده توجه داشت... چهارم: انجام اصلاحات بنیادی در نظام اقتصادی بین المللی... برپایی یک نظام کارآمد مالی وپولی بین المللی به صورتی که تمام کشورها بتوانند با حقوقی برابر در آن مشارکت داشته باشند... جهان مسلح، جهان گرسنه / ۱۸۵ و۳۵۱ و۳۵۲.
(۱۵۷) موسوعة الامام المهدی، الکتاب الثالث، ۷۷۰ محمد الصدر، مکتبة الامام امیرالمؤمنین العامه، اصفهان.
(۱۵۸) سوره حجرات (۴۹):۱۳.
(۱۵۹) اختصاص / ۳۳۷.
(۱۶۰) کافی ۸/۲۳۰؛ الحیاة ۲/۲۲۲.
(۱۶۱) سوره آل عمران (۳): ۶۴.
(۱۶۲) الحیاة ۲ / ۴۷۷؛ فارسی آن ۲ / ۴۶۹.
(۱۶۳) وسائل ۱۸ /۱۵۵.
(۱۶۴) الحیاة ۲ / ۲۶۶؛ فارسی آن ۲ / ۲۲۵ و۲۲۶.
(۱۶۵) کافی ۲ / ۶۷۱؛ الحیاة ۱ / ۴۲۲.
(۱۶۶) وسائل ۱۱/۱۱۹.
(۱۶۷) سوره بقره، (۲): ۲۲.
(۱۶۸) سوره بقره، (۲): ۲۹.
(۱۶۹) سوره اعراف، (۷): ۱۰.
(۱۷۰) سوره طه (۲۰): ۵۳ و۵۴.
(۱۷۱) برای توضیح بیشتر این اصل قرآنی به الحیاة ج ۴، ص ۳۷۱ تا ۳۷۵ مراجعه شود.
(۱۷۲) بحار ۳/۶۱؛ الحیاة ۱/۳۹۰ و۳۹۱؛ فارسی آن ۱/۴۲۰.
(۱۷۳) کافی ۸ / ۶۰ - ۶۱.
(۱۷۴) نهج البلاغه، ۳۸۹ - ۳۹۰؛ الحیاة ۲/۲۵۵.
(۱۷۵) مناقب ۲/۱۰۸.
(۱۷۶) نهج البلاغه /۱۰۱۳.
(۱۷۷) نهج البلاغه /۱۰۱۳.
(۱۷۸) نهج البلاغه، ۱۰۷۲
(۱۷۹) کافی ۸/۳۶۰ و۳۶۱؛ الحیاة ۲/۲۶۲ و۲۶۳؛ فارسی آن ۲۶۳ و۲۶۴.
(۱۸۰) ۱) مساوات در نظام تکوین.
۲) مساوات در برابر قانون.
۳) مساوات در بهره برداری از مواهب طبیعی
۴) مساوات در تقسیم بیت المال.
(۱۸۱) نهج البلاغه / ۵۲.
(۱۸۲) تحف العقول /۱۷۲؛ الحیاة ۲/۳۰۷ و۳۰۸
(۱۸۳) تحف العقول /۱۴۰؛ الحیاة ۴/۳۹۲
(۱۸۴) امالی طوسی ۲/۱۳۶؛ الحیاة ۴/۳۹۱
(۱۸۵) نهج البلاغه ۱۲۴۲
(۱۸۶) وسائل ۶/۱۵۰؛ وافی ۲/ (م ۶) ۲۵
(۱۸۷) کافی ۲/۶۸۸
(۱۸۸) خصال ۱/۱۰۳
(۱۸۹) اگر در این سه مورد از امتحان خوب در آمدند شیعه هستند، وگرنه، نه.
(۱۹۰) ظاهراً مراد از این اسرار مطالبی بوده است مربوط به سازماندهیهایی مخفی که از ائمه (علیه السلام) گاه گاهی تدارک می دیده اند برای قیام علیه نظامهای جور وظلم.
(۱۹۱) کافی ۲/۳۶۷ وسائل ۱۱/۵۹۹
(۱۹۲) بحار ۷۴/۲۲۷؛ الحیاة ۲/۲۴۳
(۱۹۳) البته در این موارد هم نباید از آموختن آنها به کسانی که مستعدند مضایقه کرد، واز قرار دادن آنها در اختیار جامعه دریغ شود.
(۱۹۴) وسائل ۶/۱۵۹
(۱۹۵) الاسلام یقود الحیاة، ۴۵
(۱۹۶) بحار ۶۸/۱۹۱.
(۱۹۷) بحار ۶۸/۱۹۱
(۱۹۸) کافی ۲/۱۷۸
(۱۹۹) بحار ۷۸/۱۸۵
(۲۰۰) بحار ۷۴/۲۳۱ و۲۳۲.
(۲۰۱) سوره حجرات (۴۹): ۱۰
(۲۰۲) الغدیر ۳/۱۱۳؛ حضرت معصومه وشهر قم /۹۶
(۲۰۳) برای توضیح بیشتر به الحیاة ج ۵، فصل ۴۵؛ الاخوة الاسلامیه والاقتصاد ص ۹۹) - ۱۰۶ وفصل ۴۶: المواساة، اصل عظیم، ص ۱۱۱ - ۱۲۰، فصل ۴۷: مبدأ المساواة فی الاسلام، ص ۱۲۳ - ۱۶۵، مراجعه شود.
(۲۰۴) بحار ۵۱ / ۸۱.
(۲۰۵) بحار ۵۱ / ۲۹.
(۲۰۶) بحار ۵۱ / ۳۹۰.
(۲۰۷) این موضوع چون در کتابها ورساله ها ومقاله ها نسبة تبیین شده است در این نوشته فشرده وکوتاه مطرح می گردد.
(۲۰۸) کمال الدین ۱/۲۸۰.
(۲۰۹) کمال الدین ۲/۲۸.
(۲۱۰) صاحب نظران، مشکل اساسی راه انسان را این چنین بیان می کنند:
عامل قدرتمند سیاسی که توزیع دوباره جمعیت یا درآمد را بین کشورها هماهنگ سازد وجود ندارد. فاصله عقب ماندگی /۷۱. واین مشکل در آن دوران برطرف می شود.
(۲۱۱) از مستضعف سخن گفتن آسان است، حتی بزرگترین پایگاههای محکم مستکبران وسرمایه داران، در طول تاریخ از محرومان سخن گفتند. لیکن در هنگامه ظهور که دوران تحقق وعده ها وعملی شدن گفته ها است، حاکمیت مستضعفان وتسلط آنان بر تمامی مراکز قدرت جامعه به عینیت تحقق می پیوندد ودر کمترین زمان ممکن این وعده بزرگ الهی تحقق می یابد. وباید دقت شود که آرمان قرآن حاکمیت مستضعفان وتشکیل دولت محرومان است، نه صدقه دادن به این محروم وآن بینوا و...
(۲۱۲) سوره سبأ (۳۴): ۳۴ و۳۵.
(۲۱۳) الحیاة، (گردانیده فارسی) ۲/۶۵.
(۲۱۴) عدة الداعی /۱۱۱، ابن فهد الحلی.
(۲۱۵) سوره اعراف (۷): ۱۳۷.
(۲۱۶) سوره انفال (۸): ۲۶.
(۲۱۷) سوره کهف (۱۸): ۲۸.
(۲۱۸) بحار ۷۲/۲؛ الحیاة ۲/۵۴؛ فارسی آن ۲/۵۶ - ۵۷.
(۲۱۹) بحار ۱۴/۲۵۲؛ الحیاة ۲/۵۲؛ فارسی آن ۲/۵۷.
(۲۲۰) سوره نور (۲۴): ۵۵.
(۲۲۱) سوره مزمل (۷۳): ۱۱.
(۲۲۲) مجمع البیان ۷/۳۹۲.
(۲۲۳) مجمع البیان ۷/۱۵۲؛ به نقل خورشید مغرب /۱۱۷.
(۲۲۴) سوره قصص (۲۸): ۵.
(۲۲۵) بحار ۵۱/۵۴.
(۲۲۶) این موضوع در بخش تحریف ص ۹۷ - ۸۹ روشن گشت.
(۲۲۷) بیان الفرقان ۵/۱۹۷.
(۲۲۸) مصادقة الاخوان / ۸، شیخ صدوق؛ وسائل ۸/۴۱۴، با اندکی اختلاف.
(۲۲۹) بحار ۵۲/۳۲۵.
(۲۳۰) وسائل ۱۲/۲۹۴.
(۲۳۱) نهج البلاغه/۴۲۴.
(۲۳۲) نهج البلاغه/۴۲۵.
(۲۳۳) بحار ۱۰۲/۱۱۳؛ مفاتیح الجنان، ۵۴۲ از دعاهایی که در سرداب مبارک خوانده می شود.
(۲۳۴) بحار ۸۵/۲۳۲.
(۲۳۵) نهج البلاغه/۴۲۵.
(۲۳۶) بحار ۵۲/۳۳۲.
(۲۳۷) غیبت نعمانی/۲۳۱.
(۲۳۸) غیبت نعمانی/۲۵۳.
(۲۳۹) عیبت نعمانی/۱۳۴؛ الحیاة۲/۱۴۹.
(۲۴۰) نهج البلاغه/۳۳.
(۲۴۱) کمال الدین ۱/۲۶۰
(۲۴۲) بحار ۵۲/۳۳۶.
(۲۴۳) شناخت عمق اینگونه احادیث جز با هدایت خود امامان معصوم (علیه السلام) امکان پذیر نیست.
(۲۴۴) بحار ۵۲/۳۳۶؛ در فجر ساحل / ۴۵.
(۲۴۵) غیبت نعمانی / ۲۳۹؛ بحار ۵۲/۳۵۲؛ خورشید مغرب / ۳۲.
(۲۴۶) منتخب الائر / ۱۷۱.
(۲۴۷) غیبت نعمانی /۳۱۸.
(۲۴۸) سوره ملک (۶۸): ۳۰.
(۲۴۹) کمال الدین ۱/۳۲۵ و۳۲۶؛ بحار ۵۱/۵۲.
(۲۵۰) کافی ۱/۴۰۶؛ الحیاة ۲/۴۹۰؛ فارسی آن ۲/۴۸۲
(۲۵۱) کافی ۷/۱۶۷؛ الحیاة ۲/۴۸۷؛ فارسی آن ۲/۴۷۹.
(۲۵۲) برای توضیح بیشتر به الحیاة ۲/۴۸۴ به بعد مراجعه شود.
(۲۵۳) الحیاة ۲/۴۸۷ و۴۸۸.
(۲۵۴) نهج البلاغه /۱۰۲۱؛ الحیاة ۲/۴۷۵.
(۲۵۵) عواملی اصلی گسترش ترس وهراس در جامعه چند دسته اند: سرمایه داران که اقتصاد جامعه را به صورت عامل فشاری بر گرده انسانهای محروم در می آورند وتوده های محروم را نسبت به تأمین معاش خود، در نگرانی عمیقی فرو می برند وخود در امنیت وآسایش زندگی می کنند. سیاسیون که از اهرم قدرت وسلطه سیاسی خود ابزاری برای ارعاب وترساندن توده های محروم می سازند. نظامیان که از سلاح برای تسلیم کردن گروههای انسانی بهره می گیرند. روحانی نمایان که از ابزار فکر وفن وتحریف تعالیم مذهب، زمینه نگرانی وتشویش خاطر توده های مردم را فراهم می سازند وبا تزویر ونیرنگ وفرو پوشی حقایق ونگفتن تعالیم ناب وسره مذهب، آنان را به تسلیم در برابر قدرتهای مسلط زمانه وا می دارند، وآزادی وامنیت عمومی را با این شیوه ها سلب می کنند یا به مخاطره می اندازند.
این طبقات همه با شمشیر انتقام مهدی (علیه السلام) نابود می شوند.
(۲۵۶) سوره نور (۲۴): ۵۵.
(۲۵۷) غیبت نعمانی / ۲۴۰.
(۲۵۸) کمال الدین ۲/۶۴۶.
(۲۵۹) منتخب الاثر / ۴۷۴.
(۲۶۰) منتخب الائر /۴۷۴.
(۲۶۱) بحار ۵۱/۸۴.
(۲۶۲) بحار ۵۱/۱۲۳.
(۲۶۳) بحار ۵۲/۳۳۶.
(۲۶۴) اختصاص /۱۹؛ در فجر ساحل / ۴۶.
(۲۶۵) باید نبودن چنان مربیان انسان سازی را که امام مهدی (علیه السلام)، تربیت می کند نیز جزء موانع بشارت آورد.
(۲۶۶) فرهنگ وهنر وآموزش وپرورش وابزارهای دیگر نشر اندیشه وفکر از دست سرمایه داران وحکومتهای وابسته بیرون می آید.
(۲۶۷) به الغدیر ودیگر کتابهای مربوط مراجعه شود.
(۲۶۸) منتخب الائر ۴۶۹.
(۲۶۹) اشراف زادگان وامیران وشاهان وشاهزادگان کمربندهای زرین می بستند. وامام در بیعت خویش پیمان می گیرد که کارگزاران حکومت ویارانش از این شیوه های طاغوتی وغیر اسلامی واشرافیگری بپرهیزند.
(۲۷۰) مشکلی که همه حکومتگران گرفتار آنند، وبا گماردن مأموران ونگهبانان از مردم فاصله می گیرند، وکمترین زیان آن، بیخبری از واقعیات روزمره جامعه وبی اطلاعی از ستم ستم پیشگان وزور زورداران بر طبقات محروم است.
(۲۷۱) در بخش انتظار این موضوع بررسی می شود.
(۲۷۲) کمال الدین ۱ / ۲۵۱.
(۲۷۳) تفسیر قمی ۲ / ۳۰۵.
(۲۷۴) بحار ۵۲/۳۳۷. اینگونه تعبیر برای بیان فزونی وکثرت است.
(۲۷۵) بحار ۵۲/۳۳۹.
(۲۷۶) بحار ۵۲/۳۳۸.
(۲۷۷) در این باره از جمله می توان به کارهای امثال داوینچی، میکلانژ ورافائیل برای معابد مسیحی اشاره کرد، وهمچنین کارهای سنگین هزینه ای که در دیگر معابد در سراسر دنیا ومساجد در کشورهای اسلامی شده است. که شرح حتی فهرست وار آنها از حوصله این کتاب خارج است.
(۲۷۸) وسائل ۳/۴۸۸.
(۲۷۹) بحار ۵۲/۳۲۳.
(۲۸۰) بحار ۷۴/۲۲۲.
(۲۸۱) کافی ۲/۱۷۰.
(۲۸۲) مکیال المکارم ۱/۳۲۷ به نقل از بحار ۶۷/۶۵.
(۲۸۳) در احادیث ما حق مؤمن از دائره مسائل مادی فراتر رفته است ودر مسائل تربیتی، روحی، غمها وشادیها و...مؤمن حقوقی لازم وواجب دارد.
(۲۸۴) کافی ۳/۳۶۸؛ بحار ۵۲/۳۷۴.
(۲۸۵) در جامعه ای که مدرسه نداریم ونو باوگان ما در مدارسی سه شیفته وچهار شیفته درس می خوانند، خوابگاه برای دانشجویان به اندازه لازم وجود ندارد، بیمارستان ودرمانگاه به اندازه کافی نیست، در بسیاری از مناطق راههای لازم روستایی وجود ندارد، کار برای همه نیروهای واجد شرایط نیست وبالاتر از همه، زندگی توده های مردم دچار کمبود ونبود ضروری ترین مسائل وکالاها ومواد زندگی است، وفقر وفحشاء واعتیاد که لازم وملزوم یکدیگرند در قشرهایی بیداد می کند؛ با این شرایط واین چگونگیهای مرگبار، کسانی مساجد مجلل بسازند وگلدسته ها وگنبدها بر بام سرای آنها افراشته دارند؟ این چگونه ترویج دین خدا است؟! ودر نظر انسانهای شریفی که دست بگریبان مشکلات ونابسامانیها وکمبود داریهای طاقت فرسا هستند این دین چگونه ممکن است ناجی انسانها جلوه کند؟ وجاذبه ای در دلها پدید آورد؟!
(۲۸۶) برای این موضوع مهم: (ارتباط دو بعد حیات)، به الحیاة ۳/۲۲۱ به بعد مراجعه شود.
(۲۸۷) کافی ۵/۷۳ و۶/۲۸۸.
(۲۸۸) سوره حدید (۷۵): ۱۷.
(۲۸۹) بحار ۵۱/۵۴.
(۲۹۰) کمال الدین ۱/۳۱۷.
(۲۹۱) غیبت نعمانی /۲۵.
(۲۹۲) مفاتیح الجنان /۵۳۱.
(۲۹۳) بحار ۵/۴۹.
(۲۹۴) سوره ملک (۶۷): ۳۰.
(۲۹۵) سوره ملک (۶۷): ۳۰.
(۲۹۶) بحار ۵۲/۲۵۶ - ۲۶۰
(۲۹۷) بحار ۵۲/۳۸۰
(۲۹۸) منتخب الاثر /۴۳۳.
(۲۹۹) بحار۵۲/۲۵۶ - ۲۶۰.
(۳۰۰) بحار ۵۲/۲۵۶ - ۲۶۰.
(۳۰۱) بحار ۵۲/۲۵۶ - ۲۶۰
(۳۰۲) نهج البلاغه /۳۲۴
(۳۰۳) منتخب الاثر /۴۳۲
(۳۰۴) مکارم الاخلاق /۵۲۷
(۳۰۵) نهج البلاغه /۳۲۴.
(۳۰۶) غیبت نعمانی /۲۳۵
(۳۰۷) بحار ۵۲/۲۵۹.
(۳۰۸) مستدرک الوسائل ۲/۳۲۲
(۳۰۹) مسائلی که هر روز وهر لحظه شاهد آن هستیم.
(۳۱۰) بحار ۵۲/۲۶۳
(۳۱۱) بحار ۵۲/۲۶۰
(۳۱۲) منتخب الاثر /۳۱۴
(۳۱۳) مکارم الاخلاق /۵۲۹
(۳۱۴) منتخب الاثر /۴۲۹ و۴۳۱.
(۳۱۵) منتخب الاثر /۴۲۹
(۳۱۶) بحار ۵۲/۲۶۳
(۳۱۷) منتخب الاثر /۴۳۰.
(۳۱۸) بحار ۵۲/۲۶۰.
(۳۱۹) بحار ۵۲/۲۵۹.
(۳۲۰) در داخل جامعه های اسلامی نیز از این نمونه فراوان است.
(۳۲۱) بحار ۵۲/۲۵۷
(۳۲۲) مکارم الاخلاق/۵۲۶
(۳۲۳) بحار ۵۲/۲۵۷
(۳۲۴) منتخب الاثر /۳۱۴
(۳۲۵) بحار ۵۲/۲۵۸
(۳۲۶) مکارم الاخلاق /۵۲۹
(۳۲۷) یعنی احساست الهی وفضیلت دوستانه را از دست می دهند
(۳۲۸) مکارم الاخلاق /۵۲۶ و۵۲۷.
(۳۲۹) نمونه خیلی روشن آن سقوط مارکسیسم وواژگونی نظامهای سوسیالیستی است.
(۳۳۰) بحار، ۵۱/۱۲۲.
(۳۳۱) بحار، ۵۱/۱۲۲.
(۳۳۲) مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم ۲/۱۵۲.
(۳۳۳) بحار۵۳/۱۷۸.
(۳۳۴) تحف العقول / ۳۲۴.
(۳۳۵) مکیال المکارم ۱/۹۴ و۵۳.
(۳۳۶) میکال المکارم ۱/۹۴ و۵۳.
(۳۳۷) میکال المکارم ۱/۴۵۴.
(۳۳۸) بحار ۵۳/۱۷۸. ودر میکال المکارم ۱/۵۲، ساءنا آمده است.
(۳۳۹) نهج البلاغه، ۹۵؛ الحیاة ۲/۲۵۸.
(۳۴۰) نهج البلاغه / ۹۷۱.
(۳۴۱) تحف العقول / ۱۷۲؛ الحیاة ۲/۳۲.
(۳۴۲) بحار ۸۵/۲۳۲ چاپ: مکتبة الاسلامیه، تهران؛ میکال المکارم ۲/۹۰ - ۹۱.
(۳۴۳) مکیال المکارم ۱/۲۱۸.
(۳۴۴) الصحیفة المهدیة / ۳۵ - ۳۶.
(۳۴۵) مکیال المکارم ۱/۲۱۸.
(۳۴۶) الصحیفة المهدیة / ۳۵ - ۳۶.
(۳۴۷) بحار ۸۵/۲۳۳؛ الصحیفة المهدیة، / ۵۲ - ۵۳؛ میکال المکارم ۲/۲۱. با اختلاف اندکی در پاره ای از کلمات.
(۳۴۸) الصحیفة المهدیة / ۱۱۵.
(۳۴۹) الصحیفة المهدیة/ ۱۱۵.
(۳۵۰) سوره یوسف (۱۲): ۸۷.
(۳۵۱) مکیال المکارم ۱/۱۸۶.
(۳۵۲) نفس المهموم / ۸۷، حاج سیخ عباس قمی، چاپ حاج عبدالرحیم.
(۳۵۳) نفس المهموم / ۸۷، حاج سیخ عباس قمی، چاپ حاج عبدالرحیم.
(۳۵۴) مکیال المکارم ۲/۸۱.
(۳۵۵) مکیال المکارم ۲/۸۱.
(۳۵۶) کافی۲/۱۸۹؛ مکیال۲/۴۱۹.
(۳۵۷) کافی ۲/۱۹۶؛ مکیال ۲/۴۲۰.
(۳۵۸) بحار ۵۲ ۱۳۰.
(۳۵۹) به فکر دیگران بودن وبخشی از مال خویش را به دیگران دادن مواسات است. در السان العرب آمده است: یقال: یوأسی فی ماله ای یساوی که یوأسی به معنای یساوی آمده است. بنابراین مواسات، بخشش مال تا سطح همسانی با دیگران است. السان العرب ابن منظور، ۱۴/۳۶، ادب الحوزة قم ۱۴۰۵.
(۳۶۰) نورالثقلین۵/۶۶۶.
(۳۶۱) مکیال ۲/۲۶۵.
(۳۶۲) مکیال۲/۴۱۹.
(۳۶۳) کافی ۸/۳۸۱؛ مکیال ۲/۴۲۳.
(۳۶۴) مکیال۲/۴۲۴.
(۳۶۵) مکیال۲/۴۲۵.
(۳۶۶) سوره آل عمران (۲): ۲۰۰.
(۳۶۷) تفسیر قمی۱/۱۲۹.
(۳۶۸) تفسیر برهان۱/۳۴۳؛ ۲/۴۲۵ و۴۲۶.
(۳۶۹) تفسیر برهان۱/۳۳۵؛ مکیال۲/۴۲۶.
(۳۷۰) مکیال۲/۴۲۴.
(۳۷۱) ارشاد/ ۴، شیخ مفید، چاپ مکتبة بصیرتی، قم.
(۳۷۲) تفسیر برهان۱/۳۳۵؛ مکیال۲/۴۲۷.
(۳۷۳) مکیال۲/۴۲۷.
(۳۷۴) سوره انفال (۸): ۶۰.
(۳۷۵) مکیال ۲/۴۲۵.
(۳۷۶) مکیال ۲/۱۹۵
(۳۷۷) بحار ۵۲/۱۲۲.
(۳۷۸) بحار ۵۲/۱۲۹.
(۳۷۹) مکیال۲/۲۲۲؛ به نقل از غیبت شیخ طوسی، باب علائم الظهور.
(۳۸۰) بحار۵۲/۱۲۳.
(۳۸۱) بحار ۵۲/. ۱۲۲
(۳۸۲) کافی ۸/۳۷؛ مکیال۲/۲۹۰.
(۳۸۳) باید همه جامعه های اسلامی دارای چنین وضعی باشند. نه تنها شیعه، زیرا مسئله مهدی (علیه السلام) وظهور او امری اسلامی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) خبر آن را داده است، ودر دهها کتاب از کتب معتبر اهل سنت، در آن باره احادیثی مهم وفراوان رسیده است.
(۳۸۴) تحف العقول/ ۲۲۹ - ۲۳۰.
(۳۸۵) مفاتیج الجنان/ ۵۲۷.
(۳۸۶) مفاتیح الجنان / ۵۲۷.
(۳۸۷) بحار ۵۲/۱۲۳.
(۳۸۸) میکال ۲ / ۱۶۰.
(۳۸۹) میکال ۲ / ۱۵۷.
(۳۹۰) میکال ۲/ ۱۶۰ به نقل از کافی ۱/۳۴۱.
(۳۹۱) میکال ۲ / ۱۶۰.
(۳۹۲) میکال ۲ / ۱۶۰ و۱۶۱.
(۳۹۳) ارشاد /۳۶۰.
(۳۹۴) خورشید مغرب / ۱۰۷.
(۳۹۵) مطالعه در زندگی این دو پیشوای بزرگ، بخوبی روشن می سازد که امام موعود (علیه السلام) در اخلاق واحوال شخصی چگونه است. برای توضیح این چگونگیها به الحیاة ۲ / ۲۲۷ تا ۲۳۷ و۲۶۶ رجوع شود.
(۳۹۶) غیبت نعمانی / ۲۳۳.
(۳۹۷) بحار ۵۲ / ۳۵۹.
(۳۹۸) غیبت نعمانی /۲۸۵.
(۳۹۹) کنایه است از نبود وقت برای استراحت وخواب راحت.
(۴۰۰) متخصصان رشته های گوناگون تاریخ وفرهنگ وعلوم بشری بر این جمله گواهی می دهند، وبه این موضوع اعتراف دارند.
(۴۰۱) بحار ۵۱/۵۹، خورشید مغرب /۳۴۱.
(۴۰۲) بحار ۵۲/۳۰۵.
(۴۰۳) نور الثقلین ۲/۳۹۰، خورشید مغرب، ۱۲۰.

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۲ / ۵.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم