كتاب برگزيده:
جستجو در کتابخانه مهدوی:
بازدیده ترینها
کتاب ها داستانهایی از امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۹۶,۵۹۶) کتاب ها شگفتی ها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۹۶,۳۲۷) کتاب ها نشانه هایی از دولت موعود (نمایش ها: ۷۲,۳۵۰) کتاب ها میر مهر - جلوه های محبت امام زمان (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۵۹,۸۳۸) کتاب ها یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان (علیه السلام) (نمایش ها: ۵۴,۱۱۶) کتاب ها سیمای مهدی موعود (عجل الله فرجه) در آیینه شعر فارسی (نمایش ها: ۵۳,۳۹۱) کتاب ها زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى (نمایش ها: ۴۵,۱۹۱) کتاب ها تأملی در نشانه های حتمی ظهور (نمایش ها: ۴۴,۵۰۳) کتاب ها موعود شناسی و پاسخ به شبهات (نمایش ها: ۴۱,۰۰۶) کتاب ها مهدی منتظر (عجل الله فرجه) (نمایش ها: ۳۸,۵۶۷)
 صفحه اصلى » كتابخانه مهدوى » ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان
كتابخانه مهدوى

کتاب ها ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان

بخش بخش: كتابخانه مهدوى الشخص نویسنده: سید اسد الله هاشمی شهیدی تاريخ تاريخ: ۱۹ / ۳ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۲۱۳۶۱ نظرات نظرات: ۰

ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه اسلام ومذاهب وملل جهان

نویسنده: اسد الله هاشمی شهیدی - ۱۳۲۱
ناشر: قم مسجد مقدس جمکران ۱۳۸۴

فهرست

پیشگفتار
بخش اول: مسأله مهدویّت واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
۱ - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه جامعه اسلامی
۲ - اصالت مهدویّت وانکار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از سوی برخی از مغرضان ومتعصّبان
۳ - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه صحابه وتابعین
۴ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از نظر اقوام وادیان
اصالت اعتقاد به ظهور مُنجی
انتظار ظهور «منجی» در بین یهود ونصاری
مسیح های دروغین
۵ - عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود
۶ - اسامی مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) در کتب مذهبی اهل ادیان
۷ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله عقلی ومنطقی است
۸ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله فطری است
۹ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک اعتقاد اصیل مذهبی است
۱۰ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) اختصاص به اسلام ندارد
بخش دوّم: نوید اسلام درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
۱ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه اسلام
۲ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه شیعه
۳ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت
۴ - ویژگی های حضرت مهدی در روایات
۵ - تعداد روایات وارده درباره حضرت مهدی (علیه السلام)
بخش سوّم: شناخت مهدی موعود (علیه السلام)
۱ - مهدی موعود اسلام از عرب است
۲ - مهدی (علیه السلام) از اولاد «کنانه» است
۳ - مهدی (علیه السلام) از «قریش» است
۴ - مهدی (علیه السلام) از «بنی هاشم» است
۵ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان عبدالمطلب است
۶ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان ابو طالب است
۷ - مهدی (علیه السلام) از عترت پیامبر است
۸ - مهدی (علیه السلام) از اهل بیت پیامبر است
۹ - مهدی (علیه السلام) هم نام پیامبر است
۱۰ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان پیامبر است
۱۱ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حضرت علی (علیه السلام) است
۱۲ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است
۱۳ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حسنین (علیهما السلام) است
۱۴ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است
۱۵ - مهدی (علیه السلام) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است
۱۶ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) است
۱۷ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام باقر (علیه السلام) است
۱۸ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام صادق (علیه السلام) است
۱۹ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام کاظم (علیه السلام) است
۲۰ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام رضا (علیه السلام) است
۲۱ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام جواد (علیه السلام) است
۲۲ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام هادی (علیه السلام) است
۲۳ - مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است
۲۴ - مهدی (علیه السلام) از ذوی القربی است
۲۵ - مهدی (علیه السلام) از ذرّیه پیامبر است
بخش چهارم: اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدی (علیه السلام)
۱ - محمّد شبلنجی
۲ - شیخ محمّد صبّان
۳ - ابن حجر عسقلانی
۴ - ابن حجر هیثمی مکّی
۵ - ابو الطیّب سیّد محمّد صدّیق حسینی بخاری قنوجی هندی
۶ - شیخ منصور علی ناصف
۷ - احمد زینی دحلان
۸ - وهابیان
۱ - یک سند تاریخی ومدرک زنده
متن کامل بیانیّه علمای حجاز
۲ - توضیح مختصری پیرامون بیانیّه علمای حجاز
۳ - مخالفان وجود حضرت مهدی (علیه السلام) چه می گویند؟
۱ - ابن حزم اندلسی وگمراهی عجیب!
۲ - خطیب بغدادی
۳ - ابن کثیر شامی
رسوائی تا کجا؟
بخش پنجم: مهدی موعود (علیه السلام) در گفتار دانشمندان بزرگ اهل سنّت
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید
محمّد امین سویدی می گوید
ابن منظور، نویسنده کتاب «لسان العرب» می گوید
ابن اثیر می گوید
زبیدی نویسنده کتاب «تاج العروس» می گوید
ابن حجر مکّی می گوید
شمس الدین ذهبی می گوید
مقدّسی شافعی
بخاری (معروف به خواجه پارسای) می گوید
محیی الدین عربی می گوید
نویسنده کتاب «ارشاد المستهدی» می گوید
۱ - کسانی که مهدی (علیه السلام) را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند
۱ - ابن ابی ثلج بغدادی
۲ - علی بن حسین مسعودی
۳ - احمد بن حسین بیهقی شافعی
۴ - شیخ احمد جامی
۵ - فخر الدین رازی
۶ - یاقوت حموی
۷ - شیخ فرید الدین عطّار نیشابوری
۸ - محی الدین عربی
۹ - شیخ عبدالرحمان صوفی
۱۰ - شیخ سعد الدین حموی
۱۱ - کمال الدین محمّد بن طلحه شافعی
۱۲ - حافظ محمّد بن یوسف گنجی شافعی
۱۳ - مولانا جلال الدین رومی بلخی
۱۴ - ابن خلکان اشعری شافعی
۱۵ - حمد الله مستوفی قزوینی
۱۶ - حافظ شمس الدین محمّد ذهبی
۱۷ - محمّد خواوند شاه، مشهور به میر خواند
۱۸ - ملاّ حسین کاشفی
۱۹ - خواند میر
۲۰ - شمس الدین محمّد بن طولون دمشقی
۲۱ - شیخ عبد الله شبراوی شافعی
۲۲ - قاضی جواد ساباطی حنفی بصری
۲۳ - شیخ سلیمان قندوزی حنفی بلخی
۲۴ - سیّد مؤمن شبلنجی مصری
۲۵ - خیرالدین زرکلی معاصر
۲ - افسانه سرداب
بخش ششم: قضاوت های نادرست وداوری های حساب نشده
۱ - نظر مارگلی یوت اسلام شناس اروپایی در باره حضرت مهدی (علیه السلام)
ردّ نظریه مارگلی یوت
نکته ای که بر همه پوشیده مانده است
۲ - نظر سیّد امیر علی دانشمند اسلامی هندوستان
آیا نا کامی وستم، علّت عقیده به ظهور مهدی (علیه السلام) است؟
۳ - محمّد احمد سودانی وادّعای مهدویت
۴ - اعتراف «جیمز دارمستتر» به اصالت مهدویت
۵ - مدّعیان مهدویّت وسوء استفاده از عنوان مهدی موعود
بخش هفتم: مسأله انتظار
۱ - علّت پی جویی مفاهیم اسلامی
۲ - انتظار از نظر لغت
۳ - انتظار در نگاه مذهب
۴ - انتظار فرج در اسلام
الف) انتظار فرج در قرآن
ب) انتظار فرج در روایات اسلامی
۵ - انتظار فرج از دیدگاه نظام های سلطه گر
آیا انتظار عامل رکود است؟
۶ - مفهوم صحیح انتظار
۷ - انتظار مؤثّرترین عامل تحرّک
ارزش واهمیّت انتظار در روایات اسلامی
۸ - آثار سازنده انتظار ونقش آن در ساختن اجتماع
انتظار ومسئولیّت منتظران مؤمن
۱ - خود سازی
۲ - دگر سازی
۳ - زمینه سازی
انتظار عامل مقاومت وپایداری
انتظار عامل بقای جامعه تشیع
اعتراف دشمنان اسلام به سازندگی انتظار
بخش هشتم: حضرت مهدی (علیه السلام) ونویدهای ظهورش در قرآن کریم
۱ - سوره بقره
۲ - سوره آل عمران
۳ - سوره نساء
۴ - سوره انفال
۵ - سوره توبه
۶ - سوره هود
۷ - سوره ابراهیم
۸ - سوره حجر
۹ - سوره اسراء
۱۰ - سوره مریم
۱۱ - سوره نور
۱۲ - سوره قصص
۱۳ - سوره سجده
۱۴ - سوره فتح
بخش نهم: نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب های مقدّس ادیان واخبار اهل بیت (علیهم السلام)
۱ - مهدی موعود (علیه السلام) در کتب مقدسه هندیان
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب اوپانیشاد
۱ - مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان ظاهر می شود
۲ - مهدی (علیه السلام) بر اسب دست وپا سفیدی سوار است
۳ - مهدی (علیه السلام) با شمشیر قیام می کند
۴ - مهدی (علیه السلام) پاکی را به جهان بر می گرداند
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «باسک»
منظور از پادشاه عادل مهدی موعود (علیه السلام) است
۱ - مهدی (علیه السلام) زمین را پر از عدل وداد می نماید
۲ - مهدی (علیه السلام) در پایان همه دولتها می آید
۳ - حق وراستی با مهدی (علیه السلام) واو با حق همراه است
۴ - تمامی گنجهای عالم در اختیار مهدی (علیه السلام) است
۵ - مهدی (علیه السلام) از آسمان وزمین خبر می دهد
۶ - در همه عالم کسی بزرگتر از مهدی (علیه السلام) به دنیا نیاید
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «پاتیکل»
د) بشارت ظهور حضرت بقیة الله (علیه السلام) در کتاب «وشن جوک»
ه) بشارت ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) در کتاب «دید»
و) بشارت ظهور حضرت قائم (علیه السلام) در کتاب «دادتگ»
ز) بشارت ظهور حضرت حجة الله (علیه السلام) در کتاب «ریگ ودا»
ح) بشارت ظهور آخرین حجّت خدا (علیه السلام) در کتاب «شاکمونی»:
۲ - بشارات ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «تورات»
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در «زبور داوود»
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «اشعیای نبی»
چند بشارت دیگر از کتاب اشعیا
۱ - تأمین عدالت اجتماعی وامنیّت عمومی
۲ - تأمین رفاه همگانی وآباد ساختن جهان
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب بوئیل نبی
د) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «زکریای نبی»
۱ - سرنوشت یهودیان مغرور
۲ - اخراج یهود از سرزمینهای اسلامی
۳ - صهیونیسم وتشکیل دولتی به نام اسرائیل
ه) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «حزقیال نبی»
و) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب حجّی نبی
ز) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «صفینای نبی»
ح) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «دانیال نبی»
۳ - بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «انجیل»
الف) انجیل متّی
ب) انجیل مَرْقُس
ج) انجیل لوقا
ه) انجیل یوحنا
مکاشفه یوحنا
و) رساله پولس به رومیان
ز) اعمال رسولان
فرود آمدن حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمان
۴ - بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در منابع «زرتشتیان»
بخش دهم: دینِ آینده جهان
۱ - قرآن ودین آینده جهان
۲ - روایات اسلامی ودین آینده جهان
۳ - اسلام، دین همیشگی خدا
۴ - دعوت پیامبر اسلام، عمومی وجهانی است
۵ - رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) خاتم پیامبران است
دلایل خاتمیّت پیامبر اسلام در روایات
۶ - قرآن کریم، خاتم کتب آسمانی است
خاتمیّت قرآن در روایات
۷ - دین اسلام، خاتم ادیان است
بخش یازدهم: جهان پیش از ظهور
۱ - عوارض شوم تمدّن صنعتی
۱ - یأس ونا امیدی
۲ - گسترش فساد اخلاقی وازدیاد بزهکاری
۳ - مسابقه تسلیحاتی ورقابت خطرناک قدرتهای جهانی
۲ - انتقاد دانشمندان غربی از تمدّن کنونی
۳ - اختراع سلاح های مرگبار وهزینه های سنگین
۴ - جنگ جهانی سوّم، ارمغان تمدّن صنعتی
۵ - ضرورت تشکیل حکومت جهانی
۶ - اعتراف دانشمندان به لزوم حکومت جهانی
۱ - اینشتین
۲ - برتراند راسل
۳ - فولیتر فرانسوی
۴ - پروفسور آرنولدتوین پی
۵ - ویلیام لوکا اریسون، فیلسوف آمریکایی
۶ - دانته، ادیب شهیر ایتالیایی
۷ - کانت، فیلسوف مشهور آلمانی
۷ - خبر سطیح کاهن در باره مصلح موعود
بخش دوازدهم: سیمای راستین ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام)
۱ - برخی از ویژگی های حضرت مهدی (علیه السلام)
حضرت مهدی (علیه السلام) با میراثهای گرانبهای پیامبران می آید
حضرت مهدی (علیه السلام) با ملائکه یاری می شود
۲ - یاران حضرت مهدی (علیه السلام)
قرآن ویاران حضرت مهدی (علیه السلام)
روایات ویاران حضرت مهدی (علیه السلام)
۳ - وقت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
الف) تورات
ب) انجیل
۴ - مدّت حکومت حقه

پیشگفتار

مطالعه سرگذشت جامعه های مختلف بشری وبررسی مکتب های فکری در طول تاریخ، نشان می دهد که انسان ها همواره به یک سلسله مسائل بنیادی، اعتقاد راسخ داشته اند تا جایی که با گذشت قرن ها وظهور مکتب های جدید فکری وپدیدار شدن تحول های شگرف در علم وصنعت، این گرایش ها تغییر نکرده وبه اصالت خود باقی مانده است.
یکی از این مسائل، اعتقاد به ظهور یک منجی ومصلح جهانی است. گرچه اعتقاد به ظهور این منجی در آخرالزمان، در میان پیروان ادیان الهی، فروغ بیشتری دارد، ولی بشر همواره در انتظار این مصلح به سر برده است وعقیده دارد که روزی، این منجی خواهد آمد وبه نابسامانی ها وبی عدالتی ها خاتمه خواهد داد وانسان را بسر منزل مقصود وسعادت وکمال که خواسته دیرینه او بوده، خواهد رساند.
در این کتاب، مؤلف محترم تلاش کرده تا عقیده به منجی ومصلح جهانی را، در ادیان الهی ومکتب های مختلف فکری پی گیرد ودیدگاه هر کدام را ارائه دهد که با این بررسی، اصالت اعتقاد به ظهور منجی وانتظار او، ثابت می شود.
ایشان با ارائه شواهد، ثابت می کند که تمام این دیدگاه ها به یک نفر اشاره دارند واو همان مهدی موعود اسلام است.
سپس به نویدهای اسلام درباره ظهور آن حضرت می پردازد وروایاتی را از طریق شیعه واهل سنت می آورد تا قطعیت این اعتقاد را بنمایاند. روایاتی را نیز برای شناخت نسب آن حضرت نقل می کند. آرای جمعی از دانشمندان اهل سنت را درباره صحت روایات وارده درباره مهدی (علیه السلام)، وتواتر آنها می آورد وشبهات برخی از اهل سنت را مطرح کرده، آن ها را پاسخ می دهد.
سپس دیدگاه جمعی از اهل سنت را که تصریح کرده اند که آن حضرت، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است، ذکر می کند.
اشاره ای نیز به دیدگاه تنی چند از مستشرقین ونقد آنها واعترافات برخی از آنها دارد. در بخشی از کتاب، مسأله انتظار را ریشه یابی کرده، آثار سازنده آن را در فرد واجتماع باز می گوید. در قسمتی دیگر از کتاب، آیاتی را که راجع به آن حضرت وظهورش رسیده است، نقل می کند.
بخش عظیمی از کتاب را به نقل نویدهای ظهور منجی، در کتاب های مقدّس تورات وانجیل وکتاب های هندوها وزرتشتیان اختصاص می دهد.
درباره دین آینده جهان با استمداد از آیات وروایات بحث می کند واز زاویه های گوناگون به این مسأله می نگرد وثابت می کند که دین آینده جهان، اسلام است.
در بخشی نیز به بررسی وضع جهان پیش از ظهور
وآثار منفی تمدن صنعتی می پردازد واعترافات تنی چند از دانشمندان را که بر لزوم حکومت واحد جهانی تأکید دارند، ذکر می کند.
در آخرین بخش کتاب، به برخی از ویژگی های حضرت مهدی (علیه السلام) ویاران آن حضرت می پردازد وبه چند سؤال پاسخ می دهد.
واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران، ضمن قدردانی از زحمات محقق گرانقدر حجه الاسلام والمسلمین سید اسد الله هاشمی شهیدی، افتخار دارد که تحقیق وتصحیح مصادر وویرایش متن کتاب را انجام داده وآن را آماده چاپ ونشر نموده است.
بدان امید که این اثر مورد قبول قطب عالم امکان حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه قرار گیرد ودر شناسایی آن حضرت نزد شیفتگان عدالت مؤثر افتد والطاف آن جان جهان را شامل حالمان گرداند.

واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران
بهار ۱۳۸۰

بخش اول: مسأله مهدویّت واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)

مسأله «مهدویّت» واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، واین که وی از سلاله پاک خاندان نبوّت، واز دودمان مقام شامخ ولایت (پسر عمّ، جانشین، ووارث علوم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) علی بن ابی طالب (علیهما السلام))، واز ذریّه طیّبه دخت گرامی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)، بزرگ بانوی بانوان عالم حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)، واز نسل سرور آزادگان جهان حضرت حسین بن علی (علیهما السلام) است، یکی از مسائل بسیار مهمّ دینی ومشهور اسلامی است.
مسأله مهدویّت واندیشه ظهور مهدی موعود (علیه السلام) در آخر الزمان، در آیین مبین اسلام، مسأله ای اصیل، ریشه دار وبا سابقه است که هرگز با گذشت زمان کهنه وفرسوده نمی گردد، وبا آن که از زمان رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) تاکنون، مدّت چهارده قرن از آن می گذرد، نه تنها از فروغ این عقیده کهن وباستانی کاسته نشده است، بلکه با پیشرفت سریع صنعتی، وانحطاط اخلاقی جوامع بشری، واحساس یأس ونومیدی، وزندگی سراسر رنج زا ودرد آلود، هر آن وهر لحظه، عشق سوزان بشریّت نسبت به وجود مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) بیشتر، ونور امید وآرزو در دلهای خداپرستان افروخته تر، واشتیاق توده های محروم ودردمند، برای ظهور آن خورشید فروزان شعله ور تر می گردد.
در آیین مقدّس اسلام کمتر مسأله ای را می توان یافت که به اندازه مسأله مهدویّت بدان اهمیّت داده شده باشد، وشاید بتوان گفت: در مورد هیچ مسأله ای از مسائل حیاتی اسلام به اندازه مسأله «مهدویّت» روایت نرسیده است.
زیرا علاوه بر آیات متعدّدی از «قرآن کریم» که پیشوایان معصوم (علیهم السلام)، آنها را به وجود مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) تفسیر وتأویل کرده اند، روایات فراوانی از طریق اهل سنّت نیز از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وصحابه وتابعین وائمّه معصومین (علیهم السلام) در باره ظهور مبارک آن یکتا بازمانده حجج الهی وارد شده است، در این روایات، ویژگی های شخصی واوصاف وجزئیّات زندگی آن یگانه مظهر قدرت خداوندی بیان گردیده، وهم اکنون بیش از شش هزار حدیث از منابع ومدارک معتبر شیعه وسنّی در باره آن وجود مقدّس در دسترس ما قرار دارد.(۱)
مسأله مهدویّت، واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) که به عنوان یک شخصیّت ممتاز الهی، ورهبر آسمانی، و«خاتم اوصیا» وآخرین سفیر خداوند، در پایان جهان ظهور خواهد کرد، وبر سرتاسر کره خاکی استیلا خواهد یافت، وبه وسیله آن وجود مقدّس، همه مکتبهای موجود زمان، وحکومت های مقتدر جهان، وتمام نیروهای تخریبی، وقدرت های اهریمنی، نابود خواهند شد، ودر تمام جهان، صلح وصفا وعدالت وامنیّت بر اساس حکومت حقّ وعدل، بر قرار خواهد گردید، اندیشه ای است که کلیه فِرَق اسلامی آن را پذیرفته وسرسختانه از آن دفاع می نمایند.(۲)
مسأله مهدویّت، واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وگسترش جهانی ایمان اسلامی، وپیروزی نهایی حق بر باطل، واستقرار کامل وهمه جانبه ارزشهای انسانی، وبالاخره تشکیل «مدینه فاضله» وحکومت جهانی واحد، در میان «مسلمانان» ریشه قرآنی دارد. قرآن کریم، با قاطعیّت هرچه تمامتر، پیروزی نهایی ایمان اسلامی، وغلبه قطعی «صالحان وپرهیزکاران» بر مستکبران وزورمداران، وکوتاه شدن دست جبّاران وستمکاران از دامان محرومان ومستضعفان، وآینده درخشان فرزندان انسان را، در پرتو حکومت حقّ وعدل الهی به همه مسلمانان وپیروان ادیان وعده داده است.(۳)
آنچه در رابطه با مسأله مهدویّت واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) گفته شد، حقایقی است که سابقه ای بس طولانی داشته، ودر نخستین روزهای طلوع اسلام بر سر زبانها بوده است. وپیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمّه اهل بیت (علیهم السلام) آنها را به عنوان نویدهای ظهور مهدی موعود (علیه السلام) برای اُمّت اسلامی بازگو نموده، ودر کمال صراحت از ظهور مردی از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) که با فرمان مدبّر جهان هستی در پایان جهان ظهور خواهد نمود سخن گفته اند.
گرچه ما در آینده در این باره به تفصیل سخن خواهیم گفت، ولی در عین حال، در اینجا نیز برای این که تصویر روشنی از مسأله مهدویّت داشته باشیم، نخست مسأله عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را از دیدگاه مسلمانان وجامعه اسلامی به صورت مختصر مورد بررسی قرار می دهیم، سپس آنچه در کتب روایی شیعه وسنّی آمده است از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم تا حقیقت وواقعیّت مسأله مهدویّت بر همگان روشن شود.
۱ - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه جامعه اسلامی
بر پژوهشگران، صاحب نظران وارباب دانش پوشیده نیست که مسأله مهدویّت واندیشه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان، یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام، واز اعتقادات قطعی عموم مسلمانان است، که شیعه وسنّی در طی قرون واعصار متمادی همه بر این عقیده اتّفاق نظر داشته وآن را جزء عقاید قطعی خود می دانند.
گرچه وجود این عقیده در اسلام به خصوص در میان شیعیان، از مسایل بسیار حایز اهمیّت، واز اعتقادات بنیادی محسوب می شود، واز این رهگذر در میان همه مذاهب اسلامی، شیعیان بیش از همه با این عقیده شناخته شده اند، لذا برخی از افراد نا آگاه وبی اطّلاع، یا لجوج ومعاند پیوسته کوشیده ومی کوشند تا این عقیده را در مذهب شیعه محصور کنند، ولی هرگز عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در اسلام اختصاص به شیعه ندارد. بلکه عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) مورد اتّفاق واجماع همه مسلمین بوده، وکلیّه فِرَق اسلامی در این عقیده باهم اتّفاق نظر دارند، وحتّی فرقه ساخته شده «وهّابیت» نیز آن را جزء عقاید قطعی ومسلّم خود می دانند وبه طور جدّی از آن دفاع می نمایند، ومعتقدند که: اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بر هر مسلمانی واجب است، وجز افراد نادان وبی اطّلاع وبدعت گزار، منکر آن نخواهند بود.(۴)
به طور خلاصه، آنچه از مجموع منابع معتبر حدیثی وتاریخی شیعه وسنّی استفاده می شود این است که: مسأله مهدویّت وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یکی از ضروریات دین مقدّس اسلام است که منکر آن از آیین اسلام بیرون است. از این رو، کلیّه مسلمانان از شیعه وسنّی - وبه طور کلّی عموم اُمّت اسلامی - عقیده دارند، که بر اساس روایات وارده، ناچار باید در آخر الزمان (وتاریک ترین دوران تاریخ بشر) مردی از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) به نام حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور کرده، بر همه کشورها مسلّط شود، ودین را تأیید بخشد، وسراسر روی زمین را پر از عدل وداد کند، واو از دودمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز نسل حضرت فاطمه (علیها السلام) است.
از نظر مسلمانان، مسأله «مهدویّت» وعقیده به ظهور مهدی موعود (علیه السلام) یک اعتقاد عمیق دینی ومذهبی، ویکی از مهمترین وحسّاس ترین فرازهای عقیدتی اسلامی است.
این عقیده در اسلام وبه خصوص در میان شیعیان، از اعتقادات بنیادی وتردید ناپذیری است که هیچ گونه شک وتردید در آن وجود ندارد.
عموم مسلمانان وبه ویژه شیعیان عقیده دارند که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از ضروریات مذهب است، واخبار وروایات مربوط به آن حضرت، از طریق شیعه وسنّی به حد «تواتر» رسیده است.(۵)
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک مهدی موعود (علیه السلام) که در روایات متواتر اسلامی با اوصاف: «قرشی، هاشمی، فاطمی، علوی، حسنی، وحسینی» معرّفی گردیده، ونویدهای ظهور مبارک آن حضرت سالها پیش از ولادت با سعادتش از زبان مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وخاندان پاکش (علیهم السلام) برای اُمّت اسلامی بازگو شده، یک امر قطعی ومسلّم است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان، وعده قطعی خداوند است، ونویدهای ظهور آن موعود جهانی در قرآن کریم وروایات اسلامی به صورتی گسترده در نهایت وضوح وروشنی بیان شده است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که طبق وعده های قرآن کریم وروایات اسلامی، در آینده تاریخ ودر آخر الزمان، مردی از اهل بیت به نام حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور خواهد کرد که دین را تأیید، وعدل وداد را آشکار خواهد نمود، ودشمنان دین وانسانیّت چه بخواهند وچه نخواهند، سرانجام او ظاهر می شود، وبر همه کشورها وممالک اسلامی مسلّط می گردد.
در زمان او اسلام جهانگیر می شود، سراسر روی زمین پر از عدل وداد می شود، پرچم توحید ویکتاپرستی در همه جهان به اهتزاز در می آید، دینی جز دین مبین اسلام باقی نمی ماند، نظام جهانی بر اساس ایمان به خدا واحکام اسلام استوار می گردد، بر تمام جهان دین واحد، قانون واحد، نظام واحد، ورهبر واحد حکومت می کند، ودر همه جا صلح وصفا ایجاد می شود، وحقّ وعدالت پیروز، وظلم وستم یکسره از بین می رود.
عموم مسلمانان عقیده دارند که با جهانی شدن ظلم وستم، فساد وتبهکاری ووجود حکومت های ظالمانه با معیارهای غیر عادلانه در سطح جهان، از نقطه نظر رحمت الهی، ظهور مهدی موعود (علیه السلام) یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که طبق وعده های صریح اسلامی آنچنان که در قرآن کریم واخبار اهل بیت (علیهم السلام) آمده است، سرانجام باید ظاهر شود؛ کاخهای ستمگران را بر سرشان فرو ریزد، پرچم حقّ وعدالت را بر فراز گیتی به اهتزاز درآورد، ریشه ظلم وبیداد را از بیخ وبن برکند، وبر ویرانه های کاخ جبّاران وستمکاران، جهانی آباد وآزاد بنیان نهد، وانسانها را از زیر یوغ استعباد، استثمار واستعمار رهایی بخشد.
آری خواننده گرامی! عموم مسلمانان وبه ویژه شیعیان، عقیده دارند که ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک امر محتوم ومسلّم است که بدون تردید واقع خواهد شد، وکفر کافران، لجاجت منکران وسرسختی معاندان، در تحقّق اراده ومشیّت الهی، وظهور منجی آسمانی، کمترین اثری نخواهد داشت، واز این رو همه منتظر وچشم به راهند، وهمه انتظار روزی را می کشند که ندای نوید ظهور «منجی موعود» در سرتاسر جهان طنین انداز شده، همه ساکنان روی زمین، طنین آن ندای آسمانی را با گوش خود بشنوند، واز جان ودل اجابت کنند، وسر از پا نشناخته شتابان به سویش روان گردند.
اینک برای این که مهدی موعود اسلام را بشناسیم، وبدانیم که اسلام در زمینه ظهور آن یکتا بازمانده حجج الهی چه نوید هایی را به مسلمانان ومردم جهان داده است، فشرده مطالبی را که در دریای ژرف وناپیدا کرانه متون اصیل اسلامی آمده است در اینجا می آوریم.
آنچه در مقام معرّفی مهدی موعود (علیه السلام)، در منابع معتبر شیعه وسنّی آمده، بدین قرار است:
«او، حجّت خدا، خاتم اوصیا، رهایی بخش اُمّت، مهدی، منتظر، قائم آل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)، صاحب الأمر، صاحب الزمان، عدالت گستر، بقیّه الله، صاحب شمشیر، ظاهر کننده دین، خلف صالح، باعث، وارث، صاحب، خالص، صاحب الدار (صاحب خانه) مأمول، مؤمَّل، (امید آینده) نایب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابی)، منتقم، سیّد، جابر (ترمیم کننده دین)، خازن (خزینه دار علوم الهی)، امیر امیران، قاتل تبهکاران، آقای دو جهان، وامام منتظر برای تأسیس حکومت عدل الهی است».(۶)
پدرش گنج دانش ایزدی، امام حسن عسکری (علیه السلام)، ومادر بزرگوارش نرجس خاتون بانوی کنیزان جهان از بیتی رفیع وخاندانی جلیل است که از امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی جز آن آخرین حجّت خدا از این بانوی بزرگوار نمانده است.(۷)
در سال ۲۵۵ هجری قمری، در سپیده دم پانزدهم ماه شعبان در شهر «سامرّا» پایتخت عبّاسیان چشم به جهان گشود.(۸) نامش، نام پیامبر - محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) - وکنیه اش کنیه پیامبر - ابوالقاسم - است.
«ولادت با سعادتش از دشمنان پنهان ماند، ونام ونشانش از بدخواهان در نهان؛ زیرا حکومت خون آشام وقت ودستگاه ستمگر خلافت، سخت در پی او ومشتاق یافتن ونابود ساختنش بود، وتمام نیروی خود را در اطراف خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) متمرکز کرده ودهها جاسوس به کار گرفته بود، وبر هر جاسوسی، جاسوسی دیگر گمارده بود تا از ولادت ولیّ خدا حضرت بقیّه الله (علیه السلام) آگاه شده، نور خدا را خاموش کند، ولی مشیّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود که حجّت خود را از گزند دشمنان حفظ کند».(۹)
با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام) در شب هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری، بار دشوار وتوان فرسای امامت بر دوش او نهاده شد، وبه فرمان حکمت آمیز پروردگار، از مردم «غیبت» اختیار فرمود.(۱۰)
دوران غیبت آن حضرت دو بخش متمایز دارد:
۱ - غیبت صغری یا کوتاه مدّت - سال ۲۵۵ تا ۳۲۹ هجری - که در این دوره شیعیان می توانستند توسط سفیران چهار گانه اش با آن حضرت تماس بگیرند وبا وی ارتباط برقرار کنند.
این چهار تن نایب خاص، که شیعیان می توانستند در دوران غیبت صغری توسط آنها با حضرت مهدی (علیه السلام) تماس بگیرند ومشکلات خود را به ناحیه مقدّسه برسانند وپاسخ های لازم را دریافت نمایند، عبارتند از: جناب عثمان بن سعید عمروی، محمّد بن عثمان بن سعید، حسین بن روح نوبختی وعلی بن محمّد سمری، که با رحلت او باب «نیابت خاص» بسته شد.
۲ - غیبت کبری یا بلند مدّت که تا امروز ادامه یافته است. در این دوره سفیر ونایب خاصّی برای آن حضرت نیست، وراه تماس رسمی وآشکار برای مردم وجود ندارد. وبر آنهاست که از نوّاب عام امام (علیه السلام) - یعنی از فقهای پارسا وخویشتن دار - پیروی کنند.(۱۱)
غیبت صغری از همان لحظه ولادت حضرت ولی عصر (علیه السلام) آغاز می شود(۱۲) وتا روز وفات چهارمین سفیر حضرتش ادامه می یابد(۱۳) ولی دوران سفارت، از رحلت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) آغاز شده وتا وفات علی بن محمّد سمری، امتداد می یابد.(۱۴)
بنابراین، طول غیبت صغری ۷۴ سال تمام، ومدّت سفارت سفیران چهارگانه ۶۹ سال وشش ماه وپانزده روز است.
به هر حال، نهان زیستی آن حضرت بدین معناست که دور از چشم مردمان ولی زیر همین آسمان کبود بسر می برد. اگر برخوردی هم برایش پیشامد کند، اغلب ناشناخته می ماند ودیدار هایش با شیعیان تنها به اذن خداست.
هم اکنون - سال ۱۴۱۴هجری قمری - نزدیک به ۱۱۵۹ سال از عمر شریفش می گذرد وبنا به اراده ومشیّت حکیمانه الهی، هنوز شاداب، جوان ونیرومند است.(۱۵) واین حالت کهنسالی ونا فرسودگی او، بهترین محک برای رسوایی وسیه رویی دروغگویان ودروغ پردازان «مهدی نما» ومدّعیان مهدویّت است.
مهدی قائم (علیه السلام) وارث نهایی فضایل وکمالات انبیاء واولیاء خداست. در خرد ودانش از همه پیشتر است، ودر طاعت وعبادت وبندگی از همه پیشرو تر، ودر کرم وبخشش از همه پیشگام تر، ودر شجاعت وشهامت ورشادت از همه پیشتاز تر است.(۱۶)
از کنار خانه کعبه - مکّه مکرّمه - قیام شکوهمند خود را آغاز می کند، نخبه ترین پارسایان دلیر، وبرگزیده ترین جنگاوران پرهیزکار آن زمان که ۳۱۳ نفرند - هم شمار یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر - به دورش حلقه می زنند، وچون دژی محکم واستوار او را در میان می گیرند.
خبر ظهور او به سرتاسر جهان می رسد، وچون ده هزار نفر از مردمان دیندار ویکدل ونیرومند - هم شمار یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) در فتح عظیم مکّه - به یاریش بشتابند وفرمانش را گردن نهند از مکّه بیرون می آید(۱۷) وبا نبردی آزادی بخش وسخت خونین، ملّت های اسیر وبه دام افتاده را رهایی می بخشد.
سپاه پیروزمند آن یگانه منجی عالم که در هیچ برخوردی شکست نمی خورد(۱۸) سراسر گیتی را تسخیر می کند، تمامی دولت های ستمگر وباطل را از روی صفحه زمین، بر می اندازد، وحکومت واحد جهانی را بر اساس موازین عدالت اسلامی تشکیل می دهد(۱۹)، فرمانروایی زمین به بندگان صالح، شایسته ونیک کردار خدا می رسد، وستمدیدگان ومستضعفان، وارث ثروتها، نعمت ها وقدرت ها در پهنه گیتی می شوند چنان که خداوند متعال می فرماید:
«وَنُرید أنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضعِفُوا فِی الأَرْضِ، وَنَجْعَلَهُمْ أئِمّهً وَنَجْعَلَهُمُ الوارِثِینَ».(۲۰)
«وما اراده کرده ایم که بر کسانی که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند، منّت نهاده، آنها را پیشوایان ووارثان زمین قرار دهیم».
در سایه چنین حکومتی، ظلم، جور، جفا، تعدّی وتجاوز، وجنایت وخیانت ریشه کن می گردد.(۲۱) وبرادری وبرابری وعدالت ومحبّت، همه جا را فرا می گیرد.(۲۲) تعالیم سعادت بخش اسلام به بهترین شکل به اجرا در می آید، وآئین جاوید رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بر همه سرزمینها سایه گستر می شود.(۲۳)
در تمام معابدی که غیر خدا پرستش می شد تنها خدا را می پرستند، وهمگان به کیش توحید می گرایند(۲۴)، وآنها که به هیچ رو در برابر منطق وبرهان سر فرود نمی آورند وهنوز به وسوسه نفس وابلیس، به بتها وطاغوتها دلبستگی تامّ وتمام دارند وبه حکومت «الله» به هیچ وجه گردن نمی نهند، نابود می گردند.(۲۵) وجانیان، زورگویان، آشوبگران وگردنکشان همگی از بین می روند.
انتقام خون شهیدان راه حق - بویژه سرور آزادگان حضرت حسین بن علی (علیه السلام) - از جلّادان وخون خواران گرفته می شود.(۲۶)
زمین، برکات بی شمار خود را نثار مقدم مبارک حضرتش می نماید، وگنجهای پر بهایش را برای او آشکار وپدیدار می سازد. همه جا سبز، خرّم، شاداب وشکوفا می گردد، آسمان نیز نعمت های بی مانندش را بر زمین فرو می بارد. فراوانی نعمت وبرکت، به گونه ای زندگی را برای مردم شیرین ودلپذیر می سازد که مردگان آرزوی برگشت به دنیا وزندگی دوباره را می کنند.(۲۷)
حضرت مهدی (علیه السلام) دست عنایت خود را بر سر مردم می گذارد، وبا پرتوی از ولایت، به آنان رشد عقلانی وکمال اخلاقی می بخشد.(۲۸) وزمین به نور پروردگار جهان، پر فروغ ودرخشان می گردد.
هر کجا ویرانه ای باشد، به فرمان حضرتش آباد می شود. أمن وأمان بر همه جا سایه افکن شده، وترس، هراس ونگرانی از میان می رود تا حدّی که زنی تنها، با زیب وزیور، مسافتی طولانی را می پیماید بدون آن که هراسی از راهزنان یا درندگان به دل راه دهد.(۲۹)
اموال عمومی وثروت های همگانی را میان مردم یکسان بخش وپخش می نماید،(۳۰) ومردم آنچنان دست گشاده وسخاوتمند ومهربان خواهند شد که انسان حاجتمند، بدون آن که لازم باشد تمنّایی کند یا تقاضایی بر زبان آورد یا دست نیاز به سوی این وآن دراز کند، از جیب برادر ایمانی خود به اندازه نیاز بر می دارد، وپس از فراغ وگشایش، آن را باز می گرداند.(۳۱)
تعلیم وتربیت در زمان آن حضرت گسترش می یابد؛ حضرتش چندین برابر علوم ومعارفی را که فرستادگان الهی برای بشر آورده اند، آشکار می سازد.(۳۲)
سطح دانش مردم آنچنان بالا می رود که زنان، در خانه یارای آن را دارند که بر پایه کتاب خدا وسنّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) قضاوت کنند.(۳۳)
خلاصه مطلب آن که، روزگار زرّین تاریخ بشر، که مصلحان واندیشمندان جهان به نام های گوناگون چون: «مدینه فاضله»، «شهر آفتاب»، وسرزمین «الدورادو» از آن یاد کرده اند(۳۴) همین دوران است که نوید تحقّق حتمی وقطعی آن در یک آیه از آیات قرآن مجید به اجمال آمده است آنجا که خدای عزّ وجلّ می فرماید:
«وَعَدَ الله الَّذِینَ آمَنوُا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلهِمْ، وَلَیمَکِنِنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیُبَدّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدونَنِی لایُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ».(۳۵)
«خداوند به کسانی از شما، که ایمان آورده وعمل نیک وشایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنها را خلیفه روی زمین خواهد گرداند، همان گونه که مردم پیشین را خلافت روی زمین بخشید. ودین وآیینی را که برایشان پسندیده در سراسر جهان گسترده وپابرجا خواهد ساخت، وترس وهراس شان را به آرامش وامنیّت مبدّل خواهد نمود، آنچنان که همگان تنها مرا پرستش نمایند، وچیزی را شریک من قرار ندهند وبعد از آن هر کس که کافر شود از پلیدان وبدکاران خواهد بود».
در این آیه قرآن، چهار نوید اساسی به مؤمنان صالح داده شده است:
۱ - حکومت واحد جهانی با رهبری آخرین حجّت خدا حضرت مهدی (علیه السلام) به وسیله مردمان صالح وبا ایمان اداره خواهد شد.
۲ - نظام کامل وعالی اسلامی در سراسر گیتی، برقرار خواهد شد وقوانین نجات بخش وسعادت آفرین اسلام دقیقاً به مرحله اجرا در خواهد آمد.
۳ - بیم وهراس توده مردم به آسایش وامنیّت مبدّل خواهد گشت.
۴ - همگان، خدای یکتای بی همتا را خواهند پرستید، وهرگونه شرک، کفر وبت پرستی ریشه کن خواهد گردید.
چکیده وعصاره این چهار برنامه، همان جمله معروف ومشهوری است که شیعه وسنّی در کتاب های معتبر خود نقل کرده اند، وبیش از هر عبارت دیگری در مورد خروج قائم آل محمّد (علیه السلام) بر زبان مبارک پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) ودودمان پاکش (علیهم السلام) جاری گشته که فرموده اند:
«یَمْلأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلئِت ظُلماً وجَوْراً».(۳۶)
«سراسر روی زمین را پر از عدل وداد می کند، همان گونه که پر از ظلم وجور شده است».
زمان ظهور منجی عالم تعیین نشده است.(۳۷) سبب این «نامعیّنی»، وابستگی مستقیم زمان ظهور به پندار وگفتار وکردار آزادانه مردم است.
این بود فشرده آن چیزی که جامعه اسلامی وبه خصوص شیعیان دوازده امامی درباره مهدی موعود (علیه السلام) وظهور او، بدان عقیده دارند، وچشم به راه هستند، واز همه منادیان آزادی ومدّعیان بشر دوستی که به دروغ، هر روز در گوشه ای از جهان ندای آزادی سر می دهند ولی خود در فرصت های مناسب آزادی را از ریشه وبن بر می کنند، بیزارند، وتنها در انتظارِ ظهور آن یگانه منجی آسمانی ومصلح الهی بسر می برند.
واین بود خلاصه آن اخبار واحادیثی که علما، دانشمندان وحدیث نگاران اسلام - از شیعه وسنّی - از عصر معصومین (علیهم السلام) تا به امروز، آنها را در کتاب های معتبر وپر ارزش خود درباره مهدی موعود (علیه السلام) روایت نموده اند، ودر گردآوری آنها از زبان مبارک پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) ودیگر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وصحابه وتابعین تلاشها کرده اند، ودر تدوین وتألیف آنها رنجها کشیده اند. ودر این راه، جانبازی ها وفداکاریها کرده اند تا آنها را دست نخورده وبدون هیچ گونه دخل وتصرّفی در نهایت رعایت امانت، به دست ما بسپارند.
۲ - اصالت مهدویّت وانکار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از سوی برخی از مغرضان ومتعصّبان
مسأله مهدویّت وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، یکی از مسائل بسیار مهمّ ومشهور اسلامی است که ریشه های ثابت آن در کتاب وسنّت - آیات وروایات - قرار داشته، ودر منابع ومدارک اهل سنّت نیز درباره آن از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمّه معصومین (علیهم السلام)، وصحابه وتابعین روایت شده است، وحتّی در معروفترین ومعتبرترین واصولی ترین منابع حدیثی اهل سنّت مانند «مسند احمد حنبل» (۳۸) و«صحاح ستّه» (۳۹) روایات مربوط به آن حضرت به فراوانی آمده است.
با این حال، برخی از متعصّبان، مغرضان وکج اندیشان، ویا افراد عنود ولجوج، ویا بالاتر از آن، تحصیل کرده های از خود راضی - از اهل سنّت - که علم ودانش خود را بالاتر از حقّ وحقیقت می پندارند، وهمه چیز را با معلومات ناقص خود می سنجند، وبه هرچه با معلومات ناقص شان سازگار نباشد با دیده تردید وانکار می نگرند، وزبان به ایراد واعتراض می گشایند، موضوع بدین روشنی را مخدوش نموده، وپس از گذشت چهارده قرن از این واقعیّت - در عصر تمدّن وفرهنگ - تمام مطالب کتابهای خودشان را نادیده گرفته، وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را افسانه ای پنداشته اند که فقط شیعه معتقد به آن است!!(۴۰)
غافل از این که مسأله مهدویّت وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در اسلام، مسأله ای اصیل وریشه دار است، واختصاص به «تشیّع» ندارد، وقبل از این که یک عقیده «شیعی» باشد، یک عقیده اسلامی ثابت وخالص است که مدّت چهارده قرن از عمر آن می گذرد، ودر طول این مدّت پیوسته مورد اتّفاق واجماع عموم مسلمانان بوده، وعلما، دانشمندان، نویسندگان، محققان ومحدّثان - از شیعه وسنّی - در این باره کتابها، رساله ها ومقاله ها نوشته اند، تا آنجا که هم اکنون بیش از پنجاه جلد کتاب معتبر مستقل درباره وجود مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) از علمای اهل سنّت(۴۱) ومتجاوز از یکهزار جلد کتاب مستقل در مسأله مهدویّت در دست است(۴۲) که این خود دلیل قاطعی بر اصالت مسأله مهدویّت وریشه دار بودن این عقیده است.
البته ما در اینجا در مقام پاسخگویی به افترا های ناروای این گونه افراد عنود وماجراجو نیستیم. وپیش از این، دانشوران، پژوهشگران واندیشمندان آزاد اندیش ومنصف جهان در این باره حقّ مطلب را ادا کرده، وپاسخ یاوه گوئی های آنان را داده اند، ولی آنچه گفتن ونوشتن آن بر یک انسان مسلمان با ایمان لازم است وبه صراحت باید اعلام نماید این است که، مهدی موعود (علیه السلام) یک انسان عادی ویا قهرمان خیالی نیست، بلکه او حجّت خدا، وجانشین پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)، ومردی الهی وآسمانی، ومظهر قدرت خداوند است که پذیرش وانکار او از سوی شخصی یا گروهی، ذرّه ای از شکوه وعظمت او نمی کاهد، زیرا او چون مهر تابان وخورشید فروزانی است که سرانجام به هر خانه ای خواهد تابید، واز هر روزنه ای خواهد درخشید، وهرگز تیرگی اندیشه جاهلان وتنگ نظری خفّاشان، از نور افشانی آن آفتاب عالمتاب مانع نخواهد شد.

شب پره گر وصل آفتاب نخواهد * * * رونق بازار آفتاب نکاهد

آری! ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) از وعده های حتمی پروردگار است، وخداوند در وعده هایش تخلّف نمی ورزد، وبی شک قیام شکوهمند آن مصلح پیروز تحقّق خواهد یافت، ودنیا را آن چنان که پر از ظلم وجور شده، از عدل وداد پر خواهد نمود وانکار منکران، لحظه ای آن را به تأخیر نخواهد انداخت.
همچنین اعتراض معترضان، که بدون توجّه به دلایل روشن وبراهین آشکار، بی مهابا به پیش می تازند، واز شنیدن حقّ وپذیرفتن آن امتناع می ورزند، در تحقّق ظهور آن مصلح الهی هیچ گونه اثری نخواهد داشت، وظهورش بدون تردید به وقوع خواهد پیوست، وکسی را یارای مقاومت در برابر آن نخواهد بود.
«وَیَسْتَنْبِؤُنَکَ أحَقٌّ هُوَ قُلْ اِی وَرَبّی إنَّه لَحَقٌّ وَما أنْتُمْ بِمُعْجِزین».(۴۳)
«از تو می پرسند آیا به راستی آن حقّ است؟ بگو: آری! به پروردگارم سوگند، که آن حقّ است وشما هرگز راه فراری ندارید».(۴۴)
«فَوَرَبِّ السَماءِ وَالأَرض أنّه لَحَقٌّ مثلَ ما أنّکُمْ تَنْطِقونَ».(۴۵)
«به پروردگار آسمان وزمین سوگند، که این وعده، همانند این که شما با یکدیگر سخن می گویید حقّ وحقیقت است».
۳ - ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه صحابه وتابعین
اگر ما از این قرن خودمان - که قرن چهاردهم هجری، وعصر برخوردها، تضادها، وستیز مکتب ها وتمدّنها است - بگذریم، وبخواهیم این مسأله را تا عصر رسالت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) مورد بررسی قرار دهیم، می بینیم که اصل مسأله مهدویّت وظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در چهارده قرن گذشته، بین تمام مسلمانان مطرح بوده است، وصحابه بزرگ رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وتابعین، وسپس تابعین تابعین، وسایر طبقات روات، از آن زمان تا به امروز، روایات مربوط به آن حضرت را با تمام مشخّصات، اوصاف ونشانه ها روایت نموده، وعلما ومحدّثان بزرگ اسلامی نیز آنها را در کتابهای خود گردآوری نموده، وحتّی برخی از آنان در این خصوص کتابهای مستقلّی تألیف کرده اند.
بسیاری از شخصیّتهای سرشناس علمی، ادبی وسیاسی نیز ایمان وعقیده خود را نسبت به این موضوع، در اشعار وکتاب ها اظهار داشته اند ودر موارد متعدّدی اصالت این عقیده را مورد تأیید قرار داده، ودر فرصت های مناسب سخنانی در این رابطه ابراز داشته اند که در کتب تاریخ ثبت گردیده تا در اختیار آیندگان قرار بگیرد.
در این زمینه، شواهد بسیار زیادی از کتب حدیث، تاریخ، تفسیر، لغت، جغرافی، رجال، عقاید، کلام، وحتّی شعر وادب - از عربی وفارسی - در دست داریم که نشانه اصالت مهدویّت وحقیقت این اعتقاد بزرگ اسلامی است. اینک قسمتی از آنچه که در این زمینه از شخصیتهای علمی، ادبی وسیاسی نقل شده، می آوریم:
ابن عبّاس می گوید:
«شبها وروزها سپری نمی شود - جهان به پایان نمی رسد - جز این که جوانی از ما اهل بیت زمام امور را به دست می گیرد که دستخوش فتنه ها نمی شود وخود فتنه بر نمی انگیزد.
گفته شد: چگونه است که پیر مردان شما از آن محروم می شوند وجوانان شما به آن می رسند؟!
گفت: آری! این امانت خدا است، به هر کس بخواهد عطا می فرماید».(۴۶)
ممکن است کسی خیال کند که ابن عبّاس، شخص دیگری غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) را قصد کرده است، ولی روایات صریحی که مکرّراً از او نقل شده، آن را توضیح می دهد که منظور، همان مهدی موعود (علیه السلام) است.(۴۷)
عبد الله بن عمر می گوید:
«مهدی (علیه السلام) کسی است که حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمان بر او نازل می شود وپشت سر او نماز می خواند».(۴۸)
عثمان بن عفّان می گوید:
«از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند که نُه نفر آنها از فرزندان حسین (علیه السلام) هستند. ومهدی این اُمّت از ما - اهل بیت - است.
هر کس که بعد از من به آنها تمسّک جوید، به ریسمان الهی تمسّک جسته، وهر کس از آنها دوری گزیند، از خدای تعالی دوری گزیده است».(۴۹)
حذیفه بن یمان می گوید:
«از پیامبر اکرم شنیدم که فرمود: وای بر این اُمّت از دست پادشاهان ستمگری که بندگان خدا را می کشند وآنها را می ترسانند... هنگامی که خداوند اراده کند که عظمت وعزّت اسلام را باز گرداند همه ستمگران سرکش وعنود را هلاک می سازد که او بر هرچه بخواهد، قادر است. او این امّت را پس از آن که تباه شده اند، اصلاح می کند. ای حذیفه! اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می سازد تا این که مردی از اهل بیت من جهان را مالک شود، واسلام را آشکار وظاهر گرداند، وخداوند هرگز در وعده خود تخلّف نمی ورزد».(۵۰)
طاووس یمانی می گوید:
«بسیار دوست داشتم که نمیرم تا آن که زمان حضرت مهدی (علیه السلام) را درک کنم، زیرا در آن زمان به پاداش نیکوکاران افزوده می شود، واز گناه گنه کاران جلوگیری می شود، وآن حضرت مال را به فراوانی بخشش می کند، وبر مسئولین کشوری بسیار سخت می گیرد، وبر بی نوایان بسیار رؤوف ومهربان است».(۵۱)
ابن سیرین می گوید:
«به طور قطع، حضرت مهدی (علیه السلام) بر بسیاری از پیامبران برتری دارد».(۵۲)
کعب الاحبار می گوید:
«من مهدی (علیه السلام) را در اسفار - کتابهای - همه پیامبران می یابم، که در داوری او هیچ ستم وتباهی وجود ندارد».(۵۳)
همو در جای دیگری می گوید:
«مهدی قائم (علیه السلام) که از نسل علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است در اخلاق واوصاف، شکل وسیما، هیبت وشکوه چون عیسی بن مریم (علیه السلام) است. خدای تعالی آنچه به پیامبران داده، به او نیز با اضافات بیشتری خواهد داد».(۵۴)
صعصعه بن صوحان می گوید:
«آن شخص بزرگواری که حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد، دوازدهمین نفر از عترت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ونهمین نفر از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است. اوست خورشید فروزانی که از مغرب طلوع می نماید، در بین رکن ومقام - در کنار کعبه - ظاهر می شود، وزمین را - از وجود ستمگران - پاک می سازد، وترازوی عدل را برقرار می نماید، به طوری که هیچ فردی به فرد دیگری ستم نخواهد کرد».(۵۵)
زید شهید رضی الله عنه می فرماید:
«خداوند به وسیله ما شناخته می شود، وبه وسیله ما پرستیده می شود، وماییم راهنمایان به سوی خدا. محمّد مصطفی (صلّی الله علیه وآله وسلم) از ماست. علی مرتضی از ماست. ومهدی، قائم این اُمّت، از ماست... خداوند او را بعد از امامت امامان معصوم (علیهم السلام) ظاهر می گرداند، واو دنیا را پر از عدل وداد می کند همان گونه که پر از ظلم وستم شده است».(۵۶)
شعر حکیم بن عیّاش کلبی، شاعر بنی اُمیّه:
در بیشتر منابع تاریخی که توسّط مورّخان عامّه تألیف شده نوشته اند که: وقتی جناب زید فرزند رشید امام چهارم، بر ضدّ حکومت جبّار هشام بن عبدالملک قیام کرد وسرانجام به شهادت رسید وپس از مرگ، بدنش را در کوفه به دار آویختند، حکیم بن عیّاش کلبی که از دشمنان سرسخت خاندان نبوّت بود، این شعر را خطاب به بنی هاشم گفت:

صَلبنا لَکمْ زیداً علی جذعِ نَخلَهٍ * * * وَلَم أرَ مَهْدیّاً عَلی الجذع یُصْلبُ

«زید انقلابی شما را بر تنه نخلی به دار آویختیم، ومن فکر نمی کنم که مهدی بر تنه نخل آویخته شود».
مقصود شاعر این است که آن مهدی که ظهور می کند، فاتح همه کشورها می شود وبر تمام ممالک مستولی می گردد، پس چگونه ممکن است جناب زید که بر تنه نخل به دار آویخته شد، مهدی موعود باشد؟!!
بعضی از مورّخان عامّه وبرخی از هم فکران شان از منحرفان وروشن فکرها، این شعر را دلیل بر افسانه بودن مسأله مهدویّت گرفته اند، در صورتی که همین شعر دلیل بر واقعیّت داشتن مسأله مهدویّت است، زیرا همین شعر که در اوایل قرن دوّم هجری گفته شده است به خوبی گواه بر این مطلب است که حتّی متعصّبان بنی اُمیّه نیز می دانستند که مهدی موعود (علیه السلام) از دودمان رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز نسل مطهّر علی وفاطمه (علیهما السلام) است وهمان گونه که در روایات آمده است او بر ضدّ دولت های جبّار وخودکامه قیام می کند وپیروز می شود، ولذا این شاعر می گوید: اگر شما جناب زید را «مهدی» ونجات دهنده می دانید نمی بایست شکست بخورد وکشته شود، یعنی آنچه ما درباره مهدی (علیه السلام) شنیده ایم این نیست که او مصلوب می شود.
بنابراین، آیا این شعر دلیل بر سابقه ذهنی مردم نسبت به مسأله مهدویّت است، یا نشانه افسانه بودن ظهور مهدی موعود؟ قضاوت با خواننده است.(۵۷)
گفتار منصور خلیفه عبّاسی:
سیف بن عمیره نقل می کند: روزی در نزد ابوجعفر منصور - خلیفه عباسی - بودم که خود آغاز سخن کرد وبه من گفت: ای سیف! به ناچار ندا کننده ای از آسمان به نام مردی از فرزندان ابوطالب ندا خواهد کرد.
گفتم: ای امیر! شما هم این مطلب را روایت می کنی؟ گفت: آری! به خدایی که جان من در دست قدرت اوست که من این موضوع را با دو گوش خود شنیده ام.
گفتم: من این حدیث را پیش از این نشنیده بودم.
گفت: ای سیف! این حدیث حقّ است، وچون چنین است ما سزاوارتریم که آن را اجابت نماییم. بدان که منادی به نام مردی از عمو زادگان ما ندا خواهد کرد.
گفتم: مردی از فرزندان فاطمه؟ گفت: آری، ای سیف اگر این مطلب را از محمّد بن علی - امام باقر (علیه السلام) - نشنیده بودم، آن را برای تو بازگو نمی نمودم، ولی گوینده محمّد بن علی (علیهما السلام) است، ودر همه روی زمین کجا می توان کسی را مانند او پیدا کرد؟(۵۸)
گفتار هارون الرشید:
سلیمان بن اسحاق - که خود از بنی عبّاس واز نواده های عبد الله بن عبّاس است - گوید: پدرم برای من نقل کرد که روزی نزد هارون الرشید بودم که از «مهدی» وعدالت او سخن به میان آمد، وسخن در این باره به درازا کشید.
آنگاه هارون الرشید گفت: گمان من این است که شماها چنین می پندارید که پدر من - مهدی عبّاسی - همان مهدی موعود است!! ولی من به شما می گویم که پدرم از پدرانش، از ابن عبّاس، واو از پدرش عبّاس بن عبدالمطلب برای من نقل کرد که پیامبر خطاب به عبّاس فرمود:
ای عمو! دوازده نفر از فرزندان من امام خواهند بود. حوادث ناگواری روی خواهد داد، وروزگار بسیار سختی فراخواهد رسید، آنگاه مهدی (علیه السلام) که از فرزندان من است ظاهر می شود، وخداوند امر او را در یک شب اصلاح می نماید، او سراسر زمین را پر از عدل می کند همان گونه که پر از ستم شده است، آنگاه هر چه خدا بخواهد در زمین حکومت می کند.(۵۹)
۴ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از نظر اقوام وادیان
انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانی، وامید به آینده واستقرار صلح وعدل جاویدان، امری فطری وطبیعی است که با ذات ووجود آدمی سر وکار داشته وبا آفرینش هر انسانی همراه است وزمان ومکان نمی شناسد وبه هیچ قوم وملّتی اختصاص ندارد.
از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتی خود مایلند روزی فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبری الهی وآسمانی وبا تأیید وعنایت پروردگار، از ظلم ظالمان وستم ستمگران نجات یافته، شور وبلوا در جهان پایان پذیرد وانسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند واز نابسامانی ونا امنی وتیره روزی خلاص شوند وسرانجام به کمال مطلوب وزندگی شرافتمندانه ای که شایسته مقام انسان است، نایل آیند.
به همین دلیل، در تمام ادیان ومذاهب مختلف جهان از مصلحی که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود وبه جنایتها وخیانتهای انسانها خاتمه خواهد داد وشالوده حکومت واحد جهانی را بر اساس عدالت وآزادی واقعی بنیان خواهد نهاد، سخن به میان آمده وتمام پیامبران وسفیران الهی در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نوید هایی داده اند.
در این زمینه، یکی از نویسندگان معروف چنین می نویسد:
«موضوع ظهور وعلایم ظهور، موضوعی است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّی است. صَرفِ نظر از عقیده وایمان که پایه این آرزو را تشکیل می دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، وطالب تکامل معنوی وقتی که از همه نا امید می شود، ومی بیند که با وجود این همه ترقّیات فکری وعلمی شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل وبی خبر، روز به روز خود را به سوی فساد وتباهی می کشاند واز خداوند بزرگ بیشتر دوری می جوید، واز اوامر او بیشتر سرپیچی می کند؛ بنا به فطرت ذاتی خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ می شود، واز او برای رفع ظلم وفساد یاری می جوید.
از این رو در همه قرون واعصار، آرزوی یک مصلح بزرگ جهانی در دلهای خداپرستان وجود داشته است. واین آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتی ویهودی ومسیحی ومسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب های قدیم چینیان ودر عقاید هندیان، ودر بین اهالی اسکاندیناوی وحتّی در میان مصریان قدیم وبومیان وحتّی مکزیک ونظایر آنها نیز می توان یافت».(۶۰)
آری! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانی در پایان جهان، یکی از مسایل بسیار مهمّ وحسّاسی است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانی، ونه تنها در میان پیروان ادیان ومذاهب بلکه در نزد بسیاری از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، وتمامی پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان وزرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب های الحادی، همه وهمه بدان عقیده دارند.
ناگفته نماند که پیروان ادیان ومذاهب گوناگون، ودیگر ملل واقوام گذشته ومکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدی موعود منتظر (علیه السلام)»، وپیروان سایر ادیان ومکتب ها وملّتها وتوده های محروم، وی را «مصلح جهانی» یا «مصلح غیبی»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانی» ویا «منجی اعظم» می نامند؛ ولی در باره اوصاف کلّی، برنامه های اصلاحی، تشکیل حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی، وظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.
جالب توجّه این که حتّی در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهی از دانشمندان وفلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی» درسطح وسیعی مطرح گردیده است:
«در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه ای که در تمام مسایل علمی نصیب بشریّت شده، این ایده وعقیده نیز از مرز ادیان ومذاهب قدم فراتر نهاده وبه عنوان یکی از مهمترین مسایل حیاتی مورد بحث وبررسی قرار گرفته است».(۶۱)
آری خواننده گرامی! امروز بسیاری از اندیشمندان وفلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت وتکنولوژی، زندگی ماشینی، رقابت های نا سالم نظامی، بازیهای خطرناک سیاسی، واحساس یأس ونا امیدی در بین جوامع بشری برای رهایی از اوضاع نا بسامان کنونی، تشکیل حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی لازم وضروری است.(۶۲)
بنابراین، بر غم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که می پندارند مسأله مهدویّت وانتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانی در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان ویا از عقاید خاص شیعیان است ومی کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان وشیعیان ندارد؛ بلکه یک اعتقاد عمومی مشترک است که همه اُمّتها وملّتها وپیروان ادیان - وحتّی مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان واندیشمندان واقع بین جهان نیز - در این عقیده ومرام باهم شریک اند.(۶۳)
اصالت اعتقاد به ظهور مُنجی
عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانی وامید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها وهراسها مرتفع گردد، وبه برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهی همه تاریکیها از پهنه گیتی برچیده شود، وریشه ظلم وجهل وتباهی از روی کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومی ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، ودر همه زمانها بین تمام ملّتها شایع ورایج بوده است.
بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامی، این عقیده در طول دوران زندگی انسانها پیوسته در میان همه ملّتها وپیروان ادیان بزرگ موجود بوده، وحتّی اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها وسلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایی در آخر الزمان ظهور کرده، بی عدالتی ها را از بین برده، حکومت واحد جهانی تشکیل داده، ودر بین مردم بر اساس عدالت وانصاف داوری کند.
آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده می شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهی وآمدن مصلحی در آخر الزمان به نام مُنجی موعود جهانی به قدری اصیل وریشه دار است که در اعماق دل ملّتها وپیروان همه ادیان الهی، وتمام اقوام وملل جهان جا گرفته است تا جایی که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز ونشیب های زندگی، با یادآوری ظهور چنین رهبر مقتدری، پیوسته خود را از یأس ونا امیدی نجات داده، ودر انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانی در پایان جهان، لحظه شماری می کنند.
برای اثبات این مطلب، کافی است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّی از نظر یهود ونصاری نیز قطعی است. وحتّی این که در میان همه طوایف یهود وهمه شاخه های مسیحیّت وجود این عقیده قطعی ومسلّم است.
اینک برای توضیح بیشتر به مطالبی که در این زمینه می آوریم، توجه فرمایید.
انتظار ظهور «منجی» در بین یهود ونصاری
نویسنده آمریکایی کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، وانتظار پیدایش یک «منجی بزرگ جهانی» در میان قوم «یهود» چنین می نویسد:
«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، ووعده آن وجود مبارک... مکرّراً در «زبور» وکتب انبیا، علی الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتی که «یحیای تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وی بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگویی ها) را نفهمیده با خود همی اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، وایشان را از دست جور پیشگان وظالمان رهایی خواهد داد، وبه اعلا درجه مجد وجلال ترقّی خواهد کرد».(۶۴)
نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود از یهودیان، زبان به شکایت می گشاید که دعوت عیسای مسیح را بعد از آن همه اشتیاق وانتظار، سرانجام نپذیرفتند واو را مسیح واقعی نپنداشتند واو را با مسیح موعودی که سلطان زمان خواهد بود ومنجی واپسین ومژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود وسالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شماری می کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنی برخاستند، حتّی وی را جنایتکار به ملّت اسرائیل، وتعالیمش را، ضدّ آرمان اساسی کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات وملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند وبه اعدام محکومش کردند، وهمچنان با احساس غبنی جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» ورهایی بخش از رنج وستم، نشستند.
مسیحیان، با این که حضرت عیسی (علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان می دانستند، چون نسبت به پیروی او احساس نا تمامی کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد؛ حماسه انتظار را از سر گرفتند ودر انتظار «مسیح» وبازگشت وی از آسمان، در پایان جهان نشستند.
طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایی، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» ۸۰ بار در «انجیل» وملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط ۳۰ مورد آن با حضرت عیسی (علیه السلام) قابل تطبیق است(۶۵)، و۵۰ مورد دیگر از «مصلح» ونجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد(۶۶).!
مسیح های دروغین
اعتقاد به ظهور یک «منجی بزرگ جهانی» واشتیاق، به ظهور یک رهبر آسمانی در میان یهود ونصاری، آن چنان اصیل وریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتی را پدید آورده، وافراد زیادی پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفی کرده اند. به طوری که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» می نویسد:
«۲۴ نفر مسیحیان (مسیح های) دروغگو در میان بنی اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین ومعروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانی می زیست. وآن دجّال معروف ادّعا می نمود که رأس ورئیس وپادشاه قوم یهود است.
ودر مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، - یعنی: مسیح های دروغگو - ظاهر گردیده، جمعی را به خود گروانیده، واین مطلب اسباب فتنه وجنگ شده، وجمعی کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. وآخرین مسیحیان – مسیح های دروغگو - «مردخای» است. او شخصی بود آلمانی که در سال ۱۶۸۲ میلادی ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، واشتعال نائره فساد گشت، وچون آتش فتنه بالا گرفت، فراری گردیده معدوم الاثر شد.
نویسنده کتاب «دیباچه ای بر رهبری» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» می نویسد:
«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایی - کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسی، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است - درباره شماره مدّعیان «مسیحائی» وهمچنین درباره آخرین کسی که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست.
شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وی یادآور شده است، همچنین قیام «مردخای» آلمانی در قرن هفدهم، واپسین قیامی نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد می آورد. تنها طی دو قرن هیجده ونوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، واغتشاش هایی را هم دامن زده اند، وپاره ای از آنان نیز به کیفر رسیده اند».(۶۷)
«البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح های دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکی از مسیح های یهودی، «داود آل روی» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعی شد که او «مسیح موعود» است».(۶۸)
۵ - عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود
مسأله عقیده به ظهور مصلحی جهانی در پایان دنیا امری عمومی وهمگانی است، واختصاص به هیچ قوم وملّتی ندارد. سر منشأ این اعتقاد کهن وریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونی ومیل باطنی هر انسان - که به طور طبیعی خواهان حکومت حقّ وعدل، وبرقراری نظام صلح وامنیّت در سرتاسر جهان است - نویدهای بی شائبه پیامبران الهی در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن وآزادی خواه جهان است.
تمام پیامبران بزرگ الهی در دوران مأموریّت الهی خود به عنوان جزیی از رسالت خویش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان ودر پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانی ظهور خواهد نمود ومردمان جهان را از ظلم ظالمان وستم ستمگران نجات خواهد داد وفساد، بی دینی وبی عدالتی را در تمام جهان ریشه کن خواهد ساخت وسراسر جهان را پر از عدل وداد خواهد کرد.
سیری کوتاه در افکار وعقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران ویونان ونگرش به افسانه های دیگر اقوام مختلف بشری، این حقیقت را به خوبی روشن ومسلّم می سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید واندیشه های متضادّی که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانی، بسر می برند.
اینک برای این که در باره این موضوع سخنی به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصری از بازتاب این عقیده را در میان اقوام وملل مختلف جهان در اینجا می آوریم:
۱ - ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخی آنان زنده است ودر «کابل» خوابیده، وصد هزار فرشته او را پاسبانی می کنند تا روزی که بیدار شود وقیام کند وجهان را اصلاح نماید.
۲ - گروهی دیگر از ایرانیان می پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور واستوار ساختن شالوده فرمانروایی، دیهیم پادشاهی به فرزند خود داد وبه کوهستان رفت ودر آنجا آرمیده تا روزی ظاهر شود واهریمنان را از گیتی براند.
۳ - نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد وتمام قبایل اسلاو را متّحد سازد وآنها را بر دنیا مسلّط گرداند.
۴ - نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و«ژرمن» را بر دنیا حاکم گرداند.
۵ - اهالی صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.
۶ - برهمائیان از دیر زمانی براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید وبر اسب سفیدی سوار شود وشمشیر آتشین بر دست گرفته ومخالفین را خواهد کشت، وتمام دنیا «برهمن» گردد وبه این سعادت برسد.
۷ - ساکنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند ومنتظرند که: «ارتور» روزی از جزیره «آوالون» ظهور نماید ونژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند وسعادت جهان نصیب آنها گردد.
۸ - اسن ها معتقدند که پیشوایی در آخر الزمان ظهور کرده، دروازه های ملکوت آسمان را برای آدمیان خواهد گشود.
۹ - سلت ها می گویند: پس از بروز آشوب هایی در جهان، «بوریان بور ویهیم» قیام کرده، دنیا را به تصرّف خود درخواهد آورد.
۱۰ - اقوام اسکاندیناوی معتقدند که برای مردم دنیا بلاهایی می رسد، جنگهای جهانی اقوام را نابود می سازد، آنگاه «اودین» با نیروی الهی ظهور کرده وبر همه چیره می شود.
۱۱ - اقوام اروپای مرکزی در انتظار ظهور «بوخص» می باشند.
۱۲ - اقوام آمریکای مرکزی معتقدند که: «کوتزلکوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثی در جهان، پیروز خواهد شد.
۱۳ - چینی ها معتقدند که «کرشنا» ظهور کرده، جهان را نجات می دهد.
۱۴ - زرتشتیان معتقدند که: «سوشیانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را در جهان رواج دهد، فقر وتنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر وهم گفتار وهم کردار گرداند.
۱۵ - قبایل «ای پوور» معتقدند که: روزی خواهد رسید که در دنیا دیگر نبردی بروز نکند وآن به سبب پادشاهی دادگر در پایان جهان است.
۱۶ - گروهی از مصریان که در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد، در شهر «ممفیس» زندگی می کردند، معتقد بودند که سلطانی در آخرالزمان با نیروی غیبی بر جهان مسلّط می شود، اختلاف طبقاتی را از بین می برد ومردم را به آرامش وآسایش می رساند.
۱۷ - گروهی دیگر از مصریان باستان معتقد بودند که فرستاده خدا در آخر الزمان، در کنار خانه خدا پدیدار گشته، جهان را تسخیر می کند.
۱۸ - ملل واقوام مختلف هند، مطابق کتاب های مقدّس خود، در انتظار مصلحی هستند که ظهور خواهد کرد وحکومت واحد جهانی را تشکیل خواهد داد.
۱۹ - یونانیان می گویند: «کالویبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد کرد، وجهان را نجات خواهد داد.
۲۰ - یهودیان معتقدند که در آخر زمان «ماشیع» (مهدی بزرگ) ظهور می کند وابد الآباد در جهان حکومت می کند، او را از اولاد حضرت اسحاق می پندارند، در صورتی که «تورات»، کتاب مقدّس یهود، او را صریحاً از اولاد حضرت اسماعیل دانسته است.
۲۱ - نصارا نیز به وجود حضرت مهدی (علیه السلام) قایلند ومی گویند: او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد وعالم را خواهد گرفت، ولی در اوصافش اختلاف دارند.(۶۹)
آنچه از نظر خوانندگان گرامی گذشت - گرچه همه آنها با حضرت مهدی (علیه السلام) کاملاً تطبیق نمی کند وحتّی برخی از آنها اصلاً با مهدی موعود اسلام وفق نمی دهد. - از یک حقیقت مسلّم حکایت می کند وآن این که:
این افکار وعقاید وآرا که همه آنها با مضمون های مختلف، از آینده ای درخشان وآمدن مصلحی جهانی در آخر الزمان خبر می دهند، نشانگر این واقعیّت است که همه آنها در واقع از منبع پر فیض وحی سرچشمه گرفته است، ولکن در برخی از مناطق دور دست که شعاع حقیقت در آنجا کمتر تابیده است در طول تاریخ به تدریج از فروغ آن کاسته شده، وفقط کلّیاتی از نویدهای مهدی موعود و«مصلح جهانی» در میان ملّتها به جای مانده است.
البته سالم ماندن این نویدها در طول قرون متمادی، خود بر اهمیّت موضوع می افزاید، ومسأله «مهدویّت» وظهور مصلح جهانی را قطعی تر می کند.
بنابراین، عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان یک عقیده عمومی است واگر کلمه «مهدی» وواژه های دیگر را - که پیروان سایر ادیان ومذاهب مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق می کنند - از قالب اصطلاح اختصاصی آنها درآوریم، وآن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسمانی» یا «مصلح جهانی» ویا «رهایی بخش غیبی» بنامیم، اختلاف اسمی هم رفع می شود.
۶ - اسامی مقدّس حضرت مهدی (علیه السلام) در کتب مذهبی اهل ادیان
اینک قسمتی از اسامی مبارک آن حضرت را که با الفاظ مختلفی در بسیاری از کتب مذهبی اهل ادیان وملل مختلف جهان آمده است، از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم.
۱ - «صاحب» در صحف ابراهیم (علیه السلام)؛
۲ - «قائم» در زبور سیزدهم؛
۳ - «قیدمو» در تورات به لغت ترکوم؛
۴ - «ماشیع» (مهدی بزرگ) در تورات عبرانی؛
۵ - «مهمید آخر» در انجیل؛
۶ - «سروش ایزد» در زمزم زرتشت؛
۷ - «بهرام» در ابستاق زند وپازند؛
۸ - «بنده یزدان» هم در زند وپازند؛
۹ - «لند بطاوا» در هزار نامه هندیان؛
۱۰ - «شماخیل» در ارماطس؛
۱۱ - «خوراند» در جاویدان؛
۱۲ - «خجسته» (احمد) در کند رال فرنگیان؛
۱۳ - «خسرو» در کتاب مجوس؛
۱۴ - «میزان الحق» در کتاب اثری پیغمبر؛
۱۵ - «پرویز» در کتاب برزین آذر فارسیان؛
۱۶ - «فردوس اکبر» در کتاب قبروس رومیان؛
۱۷ - «کلمهُ الحقّ» در صحیفه آسمانی؛
۱۸ - «لِسانِ صدق» هم در صحیفه آسمانی؛
۱۹ - «صمصام الاکبر» در کتاب کند رال؛
۲۰ - «بقیه الله» در کتاب دوهر؛
۲۱ - «قاطع» در کتاب قنطره؛
۲۲ - «منصور» در کتاب دید براهمه؛
۲۳ - «ایستاده» (قائم) در کتاب شاکمونی؛
۲۴ - «ویشنو» در کتاب ریگ ودا؛
۲۵ - «فرخنده» (محمّد) در کتاب وشن جوک؛
۲۶ - «راهنما» (هادی ومهدی) در کتاب پاتیکل؛
۲۷ - «پسر انسان» در عهد جدید (اناجیل وملحقات آن)؛
۲۸ - «سوشیانس» در کتاب زند وهومو من یسن، از کتب زردشتیان؛
۲۹ - در کتاب «شابوهرگان» کتاب مقدس «مانویه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ایزد» آمده که باید در آخر الزمان ظهور کند، وعدالت را در جهان آشکار سازد؛
۳۰ - «فیروز» (منصور) در کتاب شعیای پیامبر.(۷۰)
علاوه بر این ها اسامی دیگری نیز برای حضرت مهدی (علیه السلام) در کتب مقدّسه اهل ادیان ذکر شده است که ما به جهت اختصار از نقل آنها خودداری نمودیم.(۷۱)
اسامی مقدّسی چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور وبقیه الله» که در کتب مذهبی ملل مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن العسکری - عجّل الله تعالی فرجه الشریف - است که در بیشتر روایات اسلامی، به آنها تصریح شده وائمّه معصومین (علیهم السلام) در اکثر روایات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و«بقیه الله» یاد کرده اند. واین خود بیانگر این واقعیّت است که موعود همه اُمّتها وملّتها همان وجود مقدّس منتظر غایب، حضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیه السلام) است.
۷ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله عقلی ومنطقی است
هنگامی که به وضع کنونی جهان نظر می افکنیم وسیر صعودی جنایتها، جنگها وخونریزی ها، کشمکش ها، واختلافات بین المللی وگسترش روز افزون مفاسد اخلاقی واجتماعی را مشاهده می کنیم، پرسشهایی برایمان مطرح می شود که:
آیا اوضاع کنونی جهان به همین منوال پیش خواهد رفت؟
آیا دامنه این جنایتها، خیانتها وکشتارها همچنان گسترش خواهد یافت؟
آیا این کشور گشایی ها، توسعه طلبی ها وظلم وستم های بی حد ومرز همچنان ادامه خواهد داشت؟
آیا این همه انحرافات عقیدتی ومفاسد اخلاقی وظلم های اجتماعی همچون باتلاق متعفّنی، بشریّت را در کام خود فرو خواهد برد؟ یا این که روزنه امیدی برای نجات بشر واصلاح جامعه وجود خواهد داشت؟
در پاسخ این سؤالات مهم باید گفت: از نظر عقل واندیشه سالم، روزنه امیدی برای نجات واصلاح بشر وجود دارد وسرانجام روزی فراخواهد رسید که این ابرهای سیاه وتاریک وطوفان های مرگبار وسیل های ویرانگر فتنه وفساد از میان خواهد رفت، آسمان صاف وروشن وآفتاب تابنده ودرخشان به دنبال خواهد آورد، واین گرداب های مخوف وهولناک برای همیشه در برابر بشر نخواهد بود، ودر افقی نه چندان دور نشانه های ساحل نجات به چشم می خورد، چه آن که جهان در انتظار یک مصلح بزرگ الهی است که با یک قیام عظیم وگسترده همه عالم را به نفع حقّ وعدالت دگرگون خواهد نمود، وبشریّت را از تیرگی، ظلم، فساد، ستم وتباهی نجات خواهد داد.
برای روشن شدن مطلب، به دو دلیل عقلی توجّه فرمایید:
الف: نظام آفرینش به ما این درس را می دهد که جهان بشریّت سرانجام باید به قانون عدالت تن در دهد، وخواه ناخواه تسلیم یک نظم عادلانه وپایدار گردد.
توضیح مطلب این که: جهان هستی تا آنجا که می دانیم مجموعه ای از نظام های عالم است، وجود قوانین منظم در سرتاسر این جهان، دلیل بر یکپارچگی وبه هم پیوستگی این نظام است ومسأله نظم وقانون، یکی از جدّی ترین واساسی ترین مسایل این جهان محسوب می شود.
از منظومه های بزرگ جهان گرفته تا یک ذرّه «اتم» - که میلیونها از آن را می توان بر روی نوک سوزنی جای داد - همه وهمه تابع یک نظام دقیق ومعیّن وبرنامه حساب شده ای می باشند.
دستگاه های مختلف بدن انسان نیز از ساختمان یک سلّول کوچک گرفته تا مغز، اعصاب، قلب، ششها وسایر اعضا وجوارح آدمی همه وهمه دارای آنچنان نظم دقیقی هستند که هر کدام از آنها مانند یک ساعت بسیار دقیق در بدن انسان کار می کند، وساختمان منظم دقیق ترین کامپیوترهای جهان در برابر آنها بسیار ناچیز وکم ارزش می نماید.
به طور خلاصه، با یک نگاه ساده به جهانی که در آن زندگی می کنیم به این حقیقت می رسیم که جهان هستی در هم وبرهم نیست، بلکه تمام پدیده ها بر یک خط سیر معیّنی حرکت می کنند، وهمه دستگاههای جهان هستی همچون لشکر انبوهی که به واحدهای منظمی تقسیم شده باشند به سوی مقصد معیّنی به پیش می روند.
بنابراین، آیا در جهانی این چنین که انسان «جزء» این «کلّ» است، می تواند به صورت یک وصله نامنظّم ونا همرنگ، با جنگ وخونریزی وظلم وستم اجتماعی زندگی کند؟!
آیا بی عدالتی ها وفسادهای اخلاقی واجتماعی که نوعی بی نظمی است می تواند برای همیشه بر جامعه بشریّت حاکم باشد؟!
آیا خدایی که در نظام شگفت انگیز جهان هیچ یک از نیازهای موجودات عالم را از نظر لطف وعنایتش دور نداشته، وبه انسان چشم بینا، گوش شنوا وعقل وهوش کافی عنایت فرموده است می توان گفت که: بشریّت را به حال خود رها ساخته است تا همچنان در وادی ضلالت وگمراهی گام بردارد، وبا بی نظمی وبی عدالتی به زندگی خود ادامه دهد؟!
آیا ممکن است خداوندی که این چنین نیازمندیهای انسان را تأمین می کند او را از وجود یک راهنمای دانا وتوانا ومعصوم که با غیب این عالم در ارتباط بوده وبشریّت را به راه سعادت وخوشبختی رهنمون شود، محروم سازد؟!
تردیدی نیست که از نظر عقل واندیشه، برای برقراری نظم وقانون وجلوگیری از هرج ومرج وریشه کن شدن فتنه وفساد، واجرای قسط وعدالت، وجود رهبری الهی وآسمانی لازم وضروری است.
به همین دلیل است که امیرمؤمنان (علیه السلام) در یکی از سخنان خود در «نهج البلاغه» می فرماید:
«اللهمّ بلی، لا تخلو الأرض من قائمٍ للّه بحجّهٍ إمّا ظاهراً مشهوراً، وإمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج الله وبیّناته».(۷۲)
«آری بار خدایا! زمین هرگز از حجّت خدا خالی نخواهد بود که یا ظاهر وآشکار، ویا ترسان ونهان خواهد بود، تا حجّتها ودلایل روشن پروردگار باطل نگردد».
بنابراین، نتیجه ای که از این بحث به دست می آید این است که مشاهده نظام هستی وجهان آفرینش ما را به این حقیقت متوجّه می سازد که سرانجام جهان بشریّت وجامعه انسانیّت نیز در برابر نظم وعدالت سر تسلیم فرود خواهد آورد، وبه مسیر اصلی آفرینش باز خواهد گشت.
ب: سیر تکاملی جامعه ها نیز دلیل دیگری بر آینده روشن جهان بشریّت است؛ زیرا ما هرگز نمی توانیم این حقیقت را انکار کنیم که جامعه بشریّت از روزی که خود را شناخته است پیوسته در حال پیشرفت بوده ورو به کمال وترقّی حرکت نموده وهیچ گاه در یک مرحله توقّف نکرده است.
در جنبه های مادّی، از نظر خوراک، پوشاک ومسکن، وتهیّه سایر لوازم زندگی، روزی در ابتدایی ترین شرایط زندگی قرار داشته، وامروز بر خلاف زمان های گذشته، به مرحله ای رسیده است که عقل ها را حیران وچشمها را خیره ساخته، وبه طور مسلّم این سیر صعودی باز همچنان ادامه خواهد یافت.
از نظر علوم ودانش وفرهنگ نیز پیوسته رو به سمت جلو حرکت نموده، به اختراعات واکتشافات جدید ومدرنی دست یافته، وروز به روز کشف تازه وتحقیق جدید ومطلب نوی را در این زمینه به دست آورده است.
این «قانون تکامل» سرانجام شامل جنبه های اخلاقی ومعنوی واجتماعی نیز می شود، وانسانیّت را به سوی یک قانون عادلانه، وصلح وعدالت پایدار، وفضایل اخلاقی ومعنوی به پیش می برد، واگر امروز می بینیم که مفاسد اخلاقی در دنیای کنونی رو به فزونی است وبشریّت در گرداب فساد وتباهی دست وپا می زند، این خود نیز زمینه را برای یک انقلاب تکاملی، سرانجام آماده می کند.
البته ناگفته پیداست که هرگز نمی گوییم که فساد را باید تشویق کرد، ولی می گوییم: فساد وقتی که از حدّ گذشت عکس العمل آن یک انقلاب تکاملی معنوی خواهد بود که بشریّت را به جهان انسانیّت باز خواهد گرداند؛ زیرا هنگامی که انسانها در دام بلا گرفتار شدند، وبه بن بست رسیدند، وعواقب نامطلوب گناهان خویش را دیدند، وسرهای آنها به سنگ خورد، وجان هایشان به لب رسید، حدّ اقل آماده پذیرش اصول سعادت آفرینی که از ناحیه یک رهبر الهی ودینی ارائه می شود، خواهند گردید.
پس باتوجّه به آنچه گذشت، به این نتیجه می رسیم که: عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)،یک مسأله عقلی ومنطقی است که نیازی به هیچ بیان ندارد؛ زیرا هر انسان عاقلی آن را تصدیق، وهر خردمندی آن را تأیید می نماید.
۸ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله فطری است
از دیدگاه مذاهب وادیان، عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، یک مسأله ای کاملاً فطری وطبیعی است که با سرشت آدمی آمیخته شده، وعمری به درازای عمر آفرینش انسان دارد.
برای اثبات این مطلب، نیاز چندانی به دلیل وبرهان نیست وهمین قدر کافی است که بدانیم با همه اختلافاتی که در میان ملّتها واُمّتها در طرز فکر، آداب ورسوم، عقاید وآراء وتمایلات وخواسته های باطنی آنها وجود دارد، عشق وعلاقه به صلح وعدالت وزندگی مسالمت آمیز، مطلوب کلیه جوامع بشری وخواست طبیعی همه انسانهاست.
این که ما می بینیم همه انسان ها در همه زمانها می جوشند ومی خروشند وبه دنبال روزی بهتر وزندگی مرفّه تر می گردند ودر انتظار تحقّق پیروزی نهایی بسر می برند وبا دیدن ظلم وستم فریاد برمی آورند وبر ضدّ جبّاران وطاغوت های زمان طغیان می نمایند وفریادرسی را به یاری می طلبند، خود دلیل قاطعی بر ریشه دار بودن این تمایل باطنی وخواست درونی وفطری بودن مسأله «مهدویّت» است.
زیرا فطرت، همان الهام ودرک درونی وخواست طبیعی وتمایل باطنی انسان است که نیاز به دلیل ندارد وهر انسانی بدون دلیل وبرهان آن را می پذیرد وبه آن ایمان دارد.
به عنوان مثال: وجود تشنگی وگرسنگی در نهاد آدمی، یک امر فطری وطبیعی است ونیاز به دلیل ندارد، پس اگر تشنه می شویم واحساس گرسنگی می کنیم وعلاقه به آب وغذا داریم، دلیل بر آن است که آب وغذایی وجود دارد که دستگاه آفرینش، تشنگی وگرسنگی ومیل به آن را در وجود بشر قرار داده است.
از اینجا به آسانی می توان نتیجه گرفت که اگر انسان ها در انتظار ظهور یک مصلح بزرگ جهانی بسر می برند وشبانه روز انتظارش را می کشند که بیاید وجهان را پر از عدل وداد کند وریشه ظلم وستم را از بیخ وبن برکند، دلیل بر آن است که چنان نقطه اوجی در تکامل جامعه انسانی امکان پذیر، وعشق وعلاقه به ظهور آن یگانه ولیّ مطلق خداوند در درون جان یکایک افراد بشر نهفته است.
به راستی اگر صلح وعدالت، آرامش وامنیّت وصفا فطری بشر نبود، آیا زورمداران وتجاوز گران وسلطه جویان می توانستند مقاصد شوم خود را زیر پوشش عدل وصلح وهمزیستی مسالمت آمیز به مردم عرضه کنند، وبه ظلم وباطل، لباس حقّ وعدل بپوشانند وبا اسمهای تو خالی مردمان را فریب دهند وعدّه ای را به استضعاف بکشند وبر آنها فرمان روایی کنند؟!
آیا خود این موضوع دلیل بر این مطلب نیست که چون فطرت بشر، حقّ وعدل را می خواهد واز ظلم وباطل نفرت دارد، اینان به این گونه مسائل متوسّل می شوند؟!!
آری خواننده عزیز!
«... انتظار فرج واعتقاد به «مهدی موعود» یا «واپسین منجی»، یک اشتیاق ومیل باطنی است. اسلام وادیان دیگر نیز با وعده ظهور «رهاننده بزرگ»، این خواسته وشوق درونی را بی پاسخ نگذاشته است. واین خواسته نیز مانند دیگر خواسته ها در شرایط گوناگون کم وزیاد وشدّت وضعف پیدا می کند.
آشفتگی اوضاع، نا امنی حاصل از آن وفشار وتبعیض وستم در جامعه، عقیده به «منجی بزرگ» را تشدید می نماید، آن چنان که این شوق دیرین وانتظار، در لحظات فشار واختناق، ضعف وتنگدستی، تبدیل به التهاب سوزان ونیاز شدید می شود، واین شرایط، خرمن اشتیاق توده ها را برای ظهور «واپسین منجی» ومهدی موعود (علیه السلام) شعله ور می سازد».(۷۳)
آری! حقیقت مهدویّت در واقع منتهی شدن سیر جوامع بشری به سوی جامعه واحد، سعادت عمومی، تعاون وهمکاری، امنیّت ورفاه همگانی، حکومت حقّ وعدل، نجات مستضعفان، نابودی مستکبران، پیروزی جنود «الله» بر جنود «شیطان» وخلافت مؤمنان وشایستگان به رهبری موعود پیامبران وادیان است، واین همان چیزی است که مطلوب هر فطرت پاک وخواست طبیعی هر انسان سالم ووجدان بیدار است.
کدام انسان با شرف وبا فضیلتی است که با ظلم وستم موافق باشد؟ وکدام انسان عاقل وآزاد اندیش سالمی است که از طاغوت وطاغوتچه ها ورژیم های ضدّ مردمی حمایت کند؟ وکدام انسان با وجدان ومنصفی است که با دیدن ظلم وستم های بی حدّ ومرز وتقسیم ملّتهای جهان به غالب ومغلوب، ظالم ومظلوم، سلطه گر وسلطه پذیر وپیشرفته وعقب مانده، ساکت وآرام بنشیند وفریاد بر نیاورد وناله سر ندهد ووجدان خود را راضی نگه دارد وبا فطرت انسانی خویش به نبرد بر نخیزد وهمه آن مظاهر نفرت انگیز را وجداناً قبول داشته باشد؟!!
سرانجام قیام جهانی مهدی (علیه السلام) به وقوع خواهد پیوست، ووعده خداوند تحقّق خواهد یافت، وعالم انسانیّت از فسادها وتباهی ها ونابسامانی ها خلاص خواهد گردید. وعاقبت، بشریّت نجات پیدا خواهد کرد، وطرفداران ظلم وستم شکست خواهند خورد، وبلندگو هایشان خاموش خواهد شد، وقلم های نویسندگان شان درهم خواهد شکست.
۹ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک اعتقاد اصیل مذهبی است
تردیدی نیست که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، یک اعتقاد اصیل دینی ومذهبی می باشد که ریشه های محکم واستوار آن، در تمام ادیان الهی وکتاب های آسمانی قرار داشته وجزء عقاید قطعی ودیرین مسلمانان وهمه پیروان ادیان عالم است.
بر خلاف تصوّر برخی از بیمار دلان که می پندارند مسأله «مهدویّت» وانتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) برای مرهم نهادن بر زخم های جانکاه بشریّت واختلافات جهان اسلام پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)، یا ساخته وپرداخته «شیعیان» است، این مسأله اختصاص به اسلام وتشیّع ندارد؛ بلکه مسأله «مهدویّت» که در واقع همان عقیده به ظهور یک منجی بزرگ آسمانی است، یک عقیده مشترک جهانی ویکی از حسّاس ترین فرازهای عقیدتی ادیان ومذاهب واز آمال وآرزوهای دیرین بشریّت است که در تاریخ خلقت بشر، عمری به درازای عمر آفرینش انسان ودر اسلام، عمری به درازای عمر اسلام دارد.
بر اساس نویدهای فراوانی که در رابطه با ظهور یک «منجی بزرگ» در کتب مذهبی اهل ادیان آمده، وتمام انبیای بزرگ الهی به عنوان جزیی از رسالت خود در هر زمان، ظهور یک مصلح جهانی را در پایان جهان به مردم وعده داده اند، جای هیچ گونه شکّ وتردید نیست که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک مسأله اعتقادی اصیل وریشه داری است که از اعماق وجود انسانها سرچشمه گرفته وتوسّط پیامبران وسفیران الهی به مردم با ایمان جهان ابلاغ گردیده ونشانه های ظهورش به روشنی بازگو شده است.
«در جای خود ثابت شده است که اعتقادات دینی در فطرت بشر ریشه قطعی دارند واز این لحاظ، میان تعالیم دینی وخواسته های درونی انسان هماهنگی کامل وجود دارد، ودر حقیقت تعالیم دینی، تعیین کننده وتأمین کننده خواسته های بشر وتکمیل کننده خلقت انسان است.
به این معنی، عقیده دینی در ژرفای فطرت بشر جا دارد ودر درون بشر یک خواسته ومیل باطنی است، گرچه این میل باطنی وخواسته درونی، همانند امیال دیگر انسان، در شرایط گوناگون، کم وزیاد می شود وشدّت وضعف پیدا می کند، ولی اصل خواسته ممکن نیست به کلّی از بین برود».(۷۴)
آنچه از آیات شریفه قرآن کریم وروایات اسلامی استفاده می شود این است که «دین»، جزء نهاد بشر وخمیر مایه ذات ووجود اوست که خداوند عالم، بشر را توأم با آن آفریده واز او قابل انفکاک نیست، ولی انسان ها فقط کلیّات آن را - از قبیل توحید، پی بردن از علّت به معلول وشکر منعم - درک می کنند ودرک جزئیات آن، نیاز به بعثت انبیا وآمدن پیامبران الهی دارد که با توضیح، تبیین وتبلیغ آنها انسان به فطری بودن دین بیش از پیش متوجّه می شود.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
«فَأقِمْ وَجْهَکَ للِدّینِ حَنیِفاً فِطْرَتَ الله الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدّینُ القَیِّمُ» (۷۵)
«به دین خالص پروردگار که بدان مایلی روی آور، به آن فطرت پاکی که خداوند تمام بشر را از آن آفریده است، دگرگونی در آفرینش خدا نیست، این است دین محکم وآیین استوار».
از این آیه شریفه به خوبی استفاده می شود که دین وآیین به طور کلّی، یک امر فطری وطبیعی بوده وجزء ذات ونهاد بشر است که خداوند آدمی را توأم با آن آفریده وهرگز از او جدا نمی شود.
پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز در حدیثی می فرماید:
«کلُّ مولود یولد علی الفطره، حتّی یکون أبواه یُهوّدانهِ ویُنصّرانه» (۷۶)
«هر مولودی با فطرت اسلام - از مادر - متولّد می شود، واین پدر ومادر است که او را یهودی یا نصرانی می کند».
از این حدیث شریف استفاده می شود که اساس اوّلیه پذیرش دین، در فطرت تمام کودکان بشر وجود دارد، وپدران ومادران که مربّیان اصلی فرزندان هستند، از این سرمایه فطری استفاده می کنند وفرزندان خود را به آیینی که مایلند متدیّن وبه راهی که در نظر دارند سوق می دهند.
اگر اصل تقاضای مذهب در فطرت بشر نبود وسرشت آدمی درخواست آن را نداشت، عرضه مذهب های مختلف از طرف پدران ومادران بی فایده بود وبشر هرگز یک عمر، دین وآیینی را با عشق وعلاقه نمی پذیرفت، وبدون چون وچرا از آن پیروی نمی نمود.
به هر حال، یکی از وظایف بزرگ پیامبران الهی بیدار کردن فطرت های بشر وبه کار انداختن سرمایه های معنوی انسان است. آنها آمده اند تا بشر را به ادای پیمان فطرت وا دارند ونعمت های فراموش شده خدا را به مردم یادآوری کنند وبا فعالیّت های تبلیغی خود، نیروهای نهفته عقل مردم را برانگیخته وبه کار اندازند، چنان که امیرمؤمنان (علیه السلام) ضمن خطبه ای درباره بعثت انبیا (علیهم السلام) می فرماید:
«فبعث (الله) فیهم رسله، وواتر إلیهم أنبیائه، لیستأدوهم میثاق فطرته، ویذکّروهم منسیّ نعمته، ویحتجّوا علیهم بالتبلیغِ، ویثیروا لهم دفائن العقول...».(۷۷)
«خداوند تبارک وتعالی، پیغمبران خود را در بین مردم برانگیخت وآنان را پی در پی فرستاد تا عهد وپیمان خداوند را که جزء ذات وجبلّی آنان بود از آنها بخواهند، ونعمت فراموش شده الهی - توحید فطری - را به آنان یادآور شوند، واز راه تبلیغ با مردمان گفت وگو نمایند، وافکار وعقول پنهانی آنها را که بر اثر ضلالت وگمراهی در زیر غبار کفر وجهل پوشیده ومستور گردیده، به کار اندازند».
بنابراین، از آنجایی که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ویا به تعبیر دیگر، عقیده به ظهور یک «منجی بزرگ آسمانی»، از مسایل قدیم ادیان واسلام است ودر تمام کتب مقدّسه اهل ادیان ومذاهب مختلف جهان وبه ویژه در اسلام به صورت گسترده ای عنوان گردیده ودامنه آن به حدّی است که حتّی شعاع آن در بین «مکاتب» ومردم غیر مذهبی نیز دیده می شود، معلوم می شود که این مسأله مهمّ وحیاتی همانند مسأله عقیده به ذات اقدس حضرت احدیّت، یک عقیده اصیل دینی ومذهبی، ویک میل باطنی ودرونی است که در ژرفنای فطرت بشر جا دارد وهر زمان که بشریّت بر اثر ظلم وستم ستمکاران به ستوه آید وجانش به لب رسد وراه نجاتی نیابد، انتظار ظهور آن یگانه مصلح الهی در دلش زنده می شود واو را به جست وجوی رهبر وراهنما بر می انگیزد.
به همین جهت است که هم ادیان ومذاهب مختلف وهم دین مبین اسلام به این میل باطنی وخواسته درونی توجّه خاصّی مبذول داشته وظهور یک رهبر الهی ومنجی آسمانی را در پایان جهان به پیروان خود وعده داده اند.
نویدهای ظهور «منجی موعود» که در روایات اسلامی به عنوان «مهدی موعود» آمده است، قرنها پیش از اسلام، از زبان پیامبران «اولوا العزم (علیهم السلام)» بازگو شده، وحدّ اقل در حدود ۶۰ قرن - ۶۰۰۰ سال پیش - این نویدها دست به دست گشته تا امروز به دست ما رسیده است.
نویدهای «منجی موعود» ویا به تعبیر دیگر: «مصلح جهانی موعود»، مربوط به امروز ودیروز وده قرن قبل وبیست قرن قبل ویا مخصوص این دین وآن دین واین ملّت وآن ملّت نیست؛ بلکه از زمان های خیلی دور، بین ملّتها وپیروان ادیان شایع بوده است.
نکته شایان توجّهی که در اینجا لازم است تذکّر دهیم این است که تا کنون تعداد زیادی از این نویدها که به عنوان نشانه های ظهور از زبان پیامبران الهی بازگو شده، دقیقاً طبق وعده های انبیا تحقّق یافته، ودر عصر ما نیز برخی از آنها در حال تحقّق یافتن است.
جالب توجّه این که ده ها نشانه از نشانه های فراوانی که توسّط رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان اهل بیت (علیهم السلام) در چهارده قرن قبل به عنوان مقدّمه ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) برای اُمّت اسلامی بیان شده است، یکی پس از دیگری، در روزگار ما تحقّق می یابد، وما امروز تحقّق تعدادی از آنها را با چشم خود می بینیم.
۱۰ - عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) اختصاص به اسلام ندارد
اسناد ومدارک موجود تاریخی نشان می دهد که این اعتقاد، یک اعتقاد جهانی وهمگانی وعالم گیر است ومنحصر به اسلام ومذهب تشیّع ویا حتّی منحصر به مذاهب شرقی وغربی نیست. برای اثبات این مدّعا کافی است تنها به یک نمونه از اعترافات یکی از خاورشناسان متعصّب یهودی اشاره کنیم:
گلدزیهر، خاور شناس ویهودی متعصّب، درباره جهانی بودن مسأله انتظار وعمومیّت انتظار اقوام مختلف برای ظهور یک «منجی بزرگ» می گوید:
«اعتقاد به بازگشت وظهور «منجی موعود»، اختصاص به اسلام ندارد... پندارهای مشابهی را می توان در میان اقوام دیگری نیز، به فراوانی یافت...
بنابر اعتقاد «هندوایسم»، «ویشنو» در حالی که بر اسبی سفید سوار است وشمشیری از شعله آتش به دست دارد، در پایان دوره کنونی جهان، به عنوان «کال کی» ظاهر خواهد شد وسرزمین «آریا» را از دست ستمگران غاصب - که منظور اقوام فاتح مسلمانند - رهایی خواهد بخشید.
در میان اقوام مغول، تا امروز (۱۹۱۰م) این عقیده شایع است که «چنگیز خان» پیش از مرگ خود، وعده کرده است که در هشت - یا نُه قرن دیگر از نو، باز در زمین ظاهر خواهد شد ومغولان را از زیر یوغ «چینیان» نجات خواهد داد.
در میان اقوام شرقی وغربی، حتّی در میان سرخ پوستان آمریکا، پندارهای مشابهی درباره بازگشت یا ظهور «منجی موعود» پدید آمده است» (۷۸).
عقیده به ظهور یک «مصلح بزرگ جهانی»، در نزد بسیاری از جوامع قدیمی دیده می شود. این عقیده که در واقع همان «انتظار فرج» مسلمانان است، دارای ابعاد گوناگون فلسفی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی ومذهبی است که در زمینه آن، صاحبان ادیان ومذاهب، فیلسوفان وجامعه شناسان، روانکاوان وروانشناسان وطرفداران احزاب ومکاتب، بحث بسیار کرده اند. واز این رو:
«یهودی، از همه فرقه هایش، در انتظار ظهور مسیح موعود است که عدالت واقعی را در آخر الزمان در سرتاسر جهان برقرار نماید.
مسیحی، از همه گروه هایش، در انتظار بازگشت مسیح پاک است که شالوده عدالت را در آخرالزمان در پهنه گیتی استوار سازد.
مسلمان، از همه مذاهب مختلفش، در انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وبازگشت حضرت عیسی (علیه السلام) است که حکومت عدل واقعی را در آخرالزمان در سراسر جهان از کران تا کران بنیان نهند».(۷۹)
به امید آن روز.

بخش دوّم: نوید اسلام درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)

در بحث های گذشته از ظهور یک مصلح بزرگ جهانی برای ریشه کن ساختن ظلم وفساد سخن گفتیم وبه اینجا رسیدیم که پیش بینی چنین قیامی چه از نظر دین ومذهب وچه از نظر فطرت وطبیعت وچه از نظر عقل ومنطق کاملاً امکان پذیر است.
اکنون می خواهیم ببینیم آن شخصیّت بی نظیری که تحقّق بخش اهداف دیرینه همه انبیا واولیای الهی است، وبا ظهور مبارک خود همه جهان را نورانی می کند، چگونه شخصیّتی است؟ برای دانستن وپی بردن به حقیقت این موضوع لازم است مقدّمه کوتاهی را بیان نماییم وآن این که:
برای تحقّق بخشیدن به یک نظام جامع وکامل - وحتّی اداره امور یک خانواده چند نفری - نخستین چیزی که لازم است «مدیریّت ورهبری» صحیح است؛ زیرا مسلّم است که هیچ جامعه ای بدون رهبر وهیچ کاروانی بدون کاروان سالار وهیچ لشکری بدون فرمانده، دوام وبقا نخواهد داشت وهمه چیز در گرو وجود مدیریّت ورهبری صحیح است. بنابراین، شکّی نیست که برای ایجاد نظم کامل جهانی وتسلّط بر قدرتهای کوچک وبزرگ استکباری وبرقراری عدالت وامنیّت عمومی، وجود رهبری آگاه ودانا وتوانا ومصون از خطا وگناه که از هر نظر احاطه کاملی بر کلّ جهان داشته وبه یک قدرت بی نهایت متّکی باشد، لازم است.
با توجّه به این مقدّمه، از آنجایی که نظام «امامت ورهبری» در اسلام، یک نظام الهی ودارنده مقام امامت، دارای یک مقام ومنصب الهی است و«امام»، رهبر دینی، فکری وسیاسی مسلمانان وخلیفه خدا در زمین وولیّ امر مسلمین است، تردیدی نیست که ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) برای به ثمر رساندن اهداف توحیدی اسلام وتحقّق بخشیدن به تمام وعده های قرآن وتشکیل حکومت واحد جهانی، یک امر کاملاً ضروری ومنطقی است؛ زیرا او آخرین حجّت خدا وتنها امام معصومی است که نوید ظهور مبارکش در قرآن وروایات اسلامی وکتاب های آسمانی به مردم داده شده است.
اینک برای این که این موضوع کاملاً مشخّص شود ومعلوم گردد که اسلام برای احراز مقام رهبری در حکومت الهی، چگونه شخصیّتی را معرّفی کرده است، مسأله مهدویّت وعقیده به ظهور آن یگانه مصلح بزرگ جهانی را از دیدگاه اسلام ومسلمانان ومنابع اسلامی - منابع شیعه واهل سنّت - بررسی می کنیم.
۱ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه اسلام
دین مبین اسلام به عنوان دین خاتم وآخرین دین جامع وکامل آسمانی، از نخستین روزهای طلوع که غریبانه سر از افق مکّه بیرون آورد ونمی توانست در زیر بار گران شکنجه های طاقت فرسای کفّار قریش ومشرکان مکّه کمر راست کند، با دیدی وسیع، عمیق وجدّی به مسأله «مهدویّت» وآینده بشر نگریسته وبه مسلمانان نوید «نیک فرجامی» در آینده تاریخ داده است.
طبق متون اصیل اسلامی، رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) در همان عصر غربت ودوران تنهایی خویش ودر روزگاری که هیچ کس باور نداشت که آئین توحید ویکتاپرستی از مرز جزیره العرب فراتر رود، از پیروزی اسلام وآینده جهان وسرانجام بشر سخن می راند.
شاهد صادق این گفتار، آیات متعددی است که در قرآن کریم وارد شده وپیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وپیشوایان معصوم (علیهم السلام) آنها را به وجود مقدّس مهدی موعود (علیه السلام) وزمان ظهور مبارک آن حضرت تفسیر وتأویل نموده اند.
علاوه بر این، در ضمن صدها حدیث معتبر ومتواتر که بزرگان ومحدّثان شیعه وسنّی در منابع موثّق خود آورده اند، به معرّفی مهدی موعود (علیه السلام) وپایه گذار حکومت واحد جهانی پرداخته اند.
اینک برای این که معلوم شود مسأله مهدویّت در اسلام تا چه اندازه اهمیّت دارد پیرامون عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از دیدگاه شیعه وسنّی توضیح می دهیم وبه برخی از روایاتی که درباره اهمیّت این موضوع در منابع موثّق شیعه وسنّی آمده است اشاره می کنیم؛ آنگاه درباره ویژگی های حضرت مهدی (علیه السلام) در روایات وتعداد روایات رسیده در موضوع ظهور، مطالبی را به طور اختصار تحت چند عنوان می نگاریم.
۲ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه شیعه
از نظر «شیعه»، مسأله مهدویّت ونوید ظهور مهدی موعود (علیه السلام) یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام به شمار می رود وبه اندازه ای اهمیّت دارد که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در ردیف وقوع «قیامت» وتکذیب وتصدیقش در ردیف تکذیب وتصدیق رسول اکرم می باشد.
در این باره روایات فراوانی از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رسیده است که قسمتی از آنها از نظر خوانندگان می گذرد:
پیامبر اکرم می فرماید:
«من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی» (۸۰)
«هر کس که قائم (علیه السلام) از فرزندان مرا انکار کند به راستی که مرا انکار کرده است».
ودر حدیث دیگر می فرماید:
«من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتهً جاهلیهً».(۸۱)
«هر کس که مهدی قائم (علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».
ودر حدیث دیگری آمده است که فرمود:
«من أطاعه أطاعنی، ومن عصاه عصانی، ومن أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، ومن کذّبه فقد کذّبنی، ومن صدّقه فقد صدّقنی».(۸۲)
«آن کس که او را اطاعت کند مرا اطاعت کرده است وآن کس که با او مخالفت ورزد با من مخالفت ورزیده است وآن کس که در دوران غیبتش او را انکار کند مرا انکار کرده است وآن کس که او را تکذیب نماید مرا تکذیب نموده است وآن کس که او را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است».
ودر حدیثی دیگر می فرمایند:
«لا تقوم الساعه حتّی یقوم القائم الحقُّ منّا وذلک حین یأذن الله عزّ وجلّ له ومن تبعه نجا، ومن تخلّف عنه هلک، الله الله عباد الله! فأتوه ولو علی الثلج، فإنّه خلیفه الله عزّ وجلّ وخلیفتی».(۸۳)
«قیامت برپا نمی شود تا هنگامی که قائمی از ما به حقّ قیام کند. واین هنگامی است که خدای تعالی اذن ظهورش دهد، کسی که از او پیروی کند نجات می یابد، وکسی که از او تخلّف کند هلاک می شود، از خدا بترسید، ای بندگان خدا! هر کجا باشید او را دریابید، اگرچه مجبور شوید بر روی برف حرکت کنید، که او خلیفه خدای تبارک وتعالی وجانشین من است».
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«لا تخلو الأرض من قائم لله بحجّه، إمّا ظاهراً مشهوراً، وإمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج الله وبیّناته».(۸۴)
«زمین هرگز از وجود قائمی که برای خدا قیام کند وحجّت حقّ را بر پا دارد خالی نخواهد بود، که یا ظاهر وآشکار است ویا ترسان ونهان، تا حجّتها ودلایل روشن حضرت پروردگار باطل نشود».
امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرماید:
«إنّ الأئمّه منّا، وإنّ الخلافه لاتصلح إلاّ فینا، وإنّ الله جعلنا أهلها فی کتابه وسنّه نبیّه».(۸۵)
«امامان - دوازده گانه - از ما هستند، وخلافت جز برای ما شایسته نیست، وخدای تعالی ما را در کتاب خود وسنّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اهل خلافت قرار داده است».
امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
«قائم هذه الاُمّه هو التاسع من ولدی، وهو صاحب الغیبه، وهو الّذی یقسّم میراثه وهو حیّ».(۸۶)
«قائم این اُمّت نهمین فرزند منست؛ اوست که از دیده ها غایب می شود ودر حالی که زنده است میراثش تقسیم می شود».
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«... لاتخلو الأرض إلی أن یقوم الساعه من حجّهٍ ولولا ذلک لم یُعبد الله...» (۸۷)
«... تا روزی که قیامت برپا شود هرگز روی زمین از حجّت خالی نخواهد بود، واگر حجّت خدا روی زمین نباشد، خدا پرستیده نمی شود...».
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«من المحتوم الّذی حتّمه الله قیام قائمنا، فمن شکّ فیما أقول، لقی الله وهو به کافر وله جاحد».(۸۸)
«قیام قائم ما از وعده های حتمی خداوند است. هر کس در این گفتار که می گویم شکّ وتردید به خود راه دهد، خدا را به حال کفر وانکار ملاقات خواهد کرد».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«من أقرّ بجمیع الأئمّه وجحد المهدی کان کمن أقرّ بجمیع الأنبیاء وجحد محمّداً (صلّی الله علیه وآله وسلم) نبوّته».(۸۹)
«هر کس به همه امامان اعتراف کند ولی حضرت مهدی (علیه السلام) را انکار نماید، مانند کسی است که به همه پیامبران اعتراف کند ولی نبوّت حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید».
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
«من أنکر واحداً من الأحیاء فقد أنکر الأموات» (۹۰)
«هر کس یکی از امامان زنده را انکار نماید، امامان قبلی را نیز انکار نموده است».
امام جواد (علیه السلام) می فرماید:
«إذا مات إبنی علی بدا سراج بعده، ثمّ خفی، فویلٌ للمرتاب، وطوبی للغریب الفارّ بدینه» (۹۱)
«هنگامی که پسرم علی - امام هادی - از دنیا برود چراغی بعد از او آشکار می شود، وسپس مخفی می گردد. وای بر کسی که در باره او شکّ وتردید به خود راه دهد، وخوشا به حال شخص غریبی که دین خود را برداشته - برای حفظ آن - از شهری به شهر دیگر فرار کند».
در فرمایش امام جواد (علیه السلام) منظور از چراغ آشکار، امام حسن عسکری (علیه السلام) ومنظور از چراغ مخفی، حضرت مهدی (علیه السلام) است.
امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید:
«أما إنّ المقرّ بالأئمّه بعد رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) المنکر لولدی کمن أقرّ بجمیع أنبیاء الله ورسله ثمّ أنکر نبوّه محمّد رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم)، والمنکر لرسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) کمن أنکر جمیع الأنبیاء، لأنّ طاعه آخرنا کطاعه أوّلنا، والمنکر لآخرنا کالمنکر لأوّلنا» (۹۲)
«آگاه باشید که هر کس به همه امامان بعد از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اعتراف کند ولی پسرم را انکار نماید همانند کسی است که به همه پیامبران اعتراف نموده ولی رسالت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید، وهر کس که رسالت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار کند همانند کسی است که همه پیامبران را انکار نماید؛ زیرا اطاعت آخرین ما، اطاعت اوّل ماست، وانکار آخرین ما چون انکار اوّل ماست».
حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید:
«من أنکرنی فلیس منّی، وسبیله سبیلُ ابن نوح».(۹۳)
«کسی که مرا انکار نماید از من نیست، وراه او راه فرزند حضرت نوح (علیه السلام) است».
از نظر شیعه، مسأله مهدویت ونوید ظهور آن مصلح الهی، یک مسأله کهن وریشه دار است وسابقه آن به نخستین روزهای طلوع فجر اسلام ودوران شخص نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بر می گردد.
به اعتقاد شیعه، علاوه بر آیات متعددی که در «قرآن کریم» وارد شده وپیشوایان دینی آنها را به وجود مقدّس «مهدی موعود» تفسیر وتأویل کرده اند، صدها حدیث معتبر ومتواتر از حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) جانشینان آن حضرت صادر شده که در آنها کلیه صفات، خصوصیّات وجزئیات زندگی آن منتظر موعود واین که پس از تولّد دو بار غیبت خواهد داشت وپس از غیبت طولانی ظهور خواهد کرد، وبا تشکیل حکومت واحد جهانی، جهان را پر از عدل وداد خواهد نمود بیان شده است.
شیعیان بر اساس روایات عقیده دارند که مهدی موعود (علیه السلام) سرّی از اسرار حقّ ورازی از رازهای نهفته خداوند وآخرین برگزیده الهی است که پس از تولّد از نظرها غایب شده است وبعد از مدّت زمانی طولانی ظهور می نماید واو حجّه الله، خلیفه الله وبقیّه الله است.
مهدی موعود (علیه السلام) از نسل پاک پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز علی وزهرا (علیهما السلام) ونهمین نفر از فرزندان امام حسین (علیه السلام) وفرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
شیعیان دوازده امامی عقیده دارند که حضرت مهدی (علیه السلام) همنام وهم کنیه پیامبر وهم اکنون زنده است وهنگامی که خداوند اذن ظهورش دهد قیام می کند وزمین را پر از عدل وداد می نماید.
شیعیان، طبق وعده های انبیای سلف (علیهم السلام) ونویدهای کتب مذهبی، ووعده های صریح قرآن کریم عقیده دارند که:
آنگاه که اخلاق ومعنویّت از میان بشر رخت بربندد وظلم وستم فراگیر شود واسباب ظهور مهیا گردد، حضرت مهدی (علیه السلام) به فرمان حقّ قیام می کند ودنیا را پر از عدل وداد می نماید وبه همه رنج ها پایان می دهد.
شیعیان بر اساس عقل، وجدان، کتاب وسنّت عقیده دارند که با ظهور ولیّ خدا وآمدن موعود مکتب ها ورهایی بخش انسانها هیچ حکومت باطلی روی زمین باقی نمی ماند؛ بلکه همه مکتب های موجود وحکومت های مقتدر زمان یکی پس از دیگری از بین رفته ومتلاشی می گردند، مرزهای جغرافیایی بین کشورها برداشته می شوند؛ مظاهر شرک، کفر، الحاد وبی عدالتی از بین می روند، عدالت اجتماعی تأمین می گردد، هر حقّی به صاحب حقّ می رسد، همگان در رفاه وآسایش زندگی می کنند، از ظلم وستم وبی عدالتی خبری نیست، ودر سرتاسر جهان هستی، تنها یک نظام حکومت می کند که آن هم نظام عادلانه اسلام واحکام نجات بخش آسمانی قرآن کریم است.
جعلنا الله من أنصاره والفائزین بلقائه.
۳ - مهدی موعود (علیه السلام) از دیدگاه اهل سنّت
ممکن است بعضی از افراد ناآگاه تصوّر کنند که عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) از مختصات شیعه وتمام منابع ومدارک آن هم مربوط به شیعه وراویان روایات مربوط به ظهور نیز همه دانشمندان وبزرگان وعلمای شیعه می باشند، ولی باید توجه داشت که:
عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) از مختصات شیعه ومنحصر به شیعه نیست وبسیاری از فرقه های اسلامی در این عقیده ومرام با هم اتفاق نظر دارند وآن را جزء عقاید قطعی ومسلم خود می دانند.
ایمان وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در اسلام به قدری اصیل وریشه دار وبا اهمیّت است که از دیدگاه دانشمندان وبزرگان اهل سنّت نیز - مانند شیعیان - یکی از ضروریّات دین مبین اسلام به شمار می رود ومنکر آن از آیین اسلام بیرون است.
در این باره علمای اهل سنّت از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده اند که آن حضرت فرمود:
«من کذّب بالمهدی فقد کفر» (۹۴)
«هر کس مهدی (علیه السلام) را انکار کند به راستی کافر است».
گروهی از علمای اهل سنّت به مضمون این حدیث فتوا داده اند، ودر این باب، شیخ سلیمان قندوزی حنفی، در کتاب «ینابیع المودّه» از کتاب «فرائد السمطین»، از جابر بن عبد الله انصاری روایت کرده است که پیامبر اکرم فرمود:
«من أنکر خروج المهدیّ فقد کفر بما اُنزل علی محمّدٍ (صلّی الله علیه وآله وسلم)».(۹۵)
«هر که ظهور مهدی (علیه السلام) را انکار کند، به آنچه بر محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) نازل شده، کفر ورزیده است».
احادیث حضرت مهدی (علیه السلام) علاوه بر کتب شیعه در بسیاری از کتب معروف اهل سنّت نیز آمده است. در اکثر این کتابها، از اوصاف وخصوصیّات نسبی وزندگی حضرت مهدی (علیه السلام)، علایم ظهور، محلّ بیعت، تعداد اصحاب، مکان ظهور ودیگر ابعاد مربوط به آن حضرت نیز سخن رفته است.
به علاوه، در ۳۵ کتاب از کتب این دانشمندان تصریح شده که مهدی (علیه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است وحتّی عدّه زیادی از آنها نیز اعتراف کرده اند که این احادیث - یعنی احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) - از احادیث مشهور یا از احادیث متواتر است.
اینک ما وجدان پاک افراد منصف را «حَکَم» قرار داده، به طور اختصار دور نمایی از این اعتقاد را که در منابع ومدارک معتبر اهل سنّت وحتّی در «صحاح ستّه» - که معروف ترین ومعتبرترین کتب روایی آنها است - نیز آمده است، از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم:
یکی از کتاب های معتبر اهل سنّت، کتاب «مسند احمد بن حنبل» (۹۶) می باشد. کتاب «مسند أحمد حنبل» کهن ترین ومعتبرترین مدرک حدیث اهل سنّت می باشد. در این کتاب مجموعاً ۱۳۶ حدیث درباره حضرت مهدی (علیه السلام) روایت شده است.
پس از او، محمّد بن اسماعیل بخاری،(۹۷) - با همه تعصّبی که نسبت به امامان اهل بیت (علیهم السلام) داشته است - در کتاب «صحیح» خود) (کتاب الاحکام) احادیث دوازده جانشین پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را که همگی از قریش خواهند بود وعزّت وسربلندی اسلام به وجود آنها بستگی خواهد داشت، نقل کرده است.
به علاوه، بخاری در همان کتاب خود، در «کتاب الانبیاء»، باب نزول عیسی بن مریم (علیه السلام)، از همکاری حضرت عیسی (علیه السلام) با حضرت مهدی (علیه السلام) سخن گفته است.
در همان عصر، مسلم بن حجّاج نیشابوری (متوفّای سال ۲۶۱هجری) با این که مانند «بخاری» اصرار دارد که نامی از حضرت مهدی (علیه السلام) نبرد، در کتاب «الفتن واشراط الساعه» وباب نزول عیسی (علیه السلام) از کتاب صحیح خود، که دوّمین کتاب «صحاح» أهل سنّت به شمار می رود، قسمتی از روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را نقل کرده است.
بعد از او، ابن ماجه قزوینی (متوفّای سال ۲۷۵ هجری) در کتاب «سنن» خود - که آن کتاب نیز یکی از کتب صحاح اهل سنّت است - احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در بخش مخصوصی به نام «باب خروج المهدی (علیه السلام)» آورده است.
در همین عصر، ابو داوود سیستانی (متوفّای سال ۲۷۵هجری) نیز در کتاب «سنن» خود - که از کتب «صحاح ستّه» می باشد - روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در بخشی از آن کتاب به عنوان: «کتاب المهدی (علیه السلام)» بیان داشته است.
باز در همین عصر، محمّد بن عیسای ترمذی (متوفّای سال ۲۷۹هجری) در کتاب «سنن» خود - که آن هم یکی از کتب صحاح است - در کتاب «الفتن، باب ما جاء فی المهدی رضی الله عنه» روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را روایت نموده است.
این شش محدّث نامی اهل سنّت که سرآمد همه محدّثان ودانشمندان آنها می باشند، روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را از: عمر بن خطّاب، عبد الله بن مسعود، عبد الله بن عبّاس، ثوبان، جابر بن عبد الله انصاری، جابر بن سمره، عبد الله بن عمر، عبد الله بن عمرو بن عاص، أنس بن مالک، ابوسعید خدری، اُمّ سلمه - همسر پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) - وغیر اینها نقل کرده اند.(۹۸)
به هر حال، آنچه از مجموع منابع تاریخی وحدیثی اهل سنّت استفاده می شود این است که: مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) مورد اتفاق واجماع مسلمین است؛ از این رو، در هر عصری کتاب هایی در مسائل مختلف مهدویّت نوشته شده، به طوری که هم اکنون بیش از پنجاه جلد کتاب مستقل از علمای اهل سنّت درباره حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در دسترس قرار دارد که این خود نشانه اهمیّت مسأله مهدویّت در نزد مسلمانان است.
استاد «علی محمد علی دخیّل» اسامی ۲۰۵ کتاب از بزرگان علمای سنّی را در کتاب نفیس خود «الامام المهدی (علیه السلام)» آورده است که سی نفر از آنها مستقلاً در باره حضرت ولی عصر (علیه السلام) کتاب نوشته اند، و۳۱ نفرشان فصلی را در کتاب های خود به روایات حضرت مهدی (علیه السلام) اختصاص داده اند، و۱۴۴ نفرشان به تناسب های مختلف، روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را در کتاب های خود آورده اند.(۹۹)
اکنون نمونه هایی از این احادیث را که در معتبرترین کتب روایتی اهل سنّت وحتّی در برخی از «صحاح ششگانه» آمده است، در اینجا نقل می نماییم.
۱ - امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود، از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود:
«اُبشّرکم بالمهدی، یُبعث فی اُمّتی علی اختلافٍ من الناس وزلازل، فیملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً یرضی عنه ساکن السماء والأرض، یقسّم المال صحاحاً.
فقال له رجل: ما صحاحاً؟
قال (صلّی الله علیه وآله وسلم): بالسویّه بین الناس.
قال: ویملأ الله قلوب اُمّه محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) غنیً، ویسعهم عدله حتّی یأمر منادیاً فیقول: من له فی مالٍ حاجه؟ فما یقوم من الناس إلاّ رجلٌ، فیقول: إئتِ السادن - یعنی الخازن - فقل له: إنّ المهدی یأمرک أن تعطینی مالاً، فیقول له: احث حتّی إذا جعله فی حجره وأبرزه ندم فیقول: کنت أجشع اُمّه محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) نفساً أو عجز عنّی ما وسعهم.
قال: فیردّه فلا یقبلُ منه فیقال له: إنّا لا نأخذ شیئاً أعطیناه».(۱۰۰)
«شما را به ظهور مهدی (علیه السلام) بشارت می دهم، او در میان اُمّت من برانگیخته می شود، ظهور وی پس از اختلاف زیاد وتزلزل وعدم امنیّت خواهد بود. پس از ظهور، زمین را پر از عدل وداد می کند، همان گونه که پر از ظلم وجور شده است. ساکنان آسمانها وزمین از او راضی می شوند، واموال را به طور صحیح تقسیم می کند.
مردی پرسید: معنی صحیح چیست؟
فرمود: مال را به طور مساوی در میان مردم تقسیم می نماید.
سپس فرمود: خداوند دلهای پیروان محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را پر از بی نیازی می کند، وعدالت مهدی (علیه السلام) همه جا را فرا می گیرد، تا آنجا که دستور می دهد کسی با صدای بلند اعلام کند: هر کس نیاز مالی دارد برخیزد. هیچ کس اظهار نیاز نمی نماید جز یک نفر.
امام دستور می دهد نزد خزینه دار برود وبه او بگوید: مهدی (علیه السلام) به تو فرمان می دهد که مالی در اختیار من قرار دهی.
خزینه دار می گوید: بگیر، ودامن او را پر می کند. چون در اختیار او قرار می گیرد پشیمان می شود که چرا آزمند وحریص شده است. لذا مال را بر می گرداند، ولی خزینه دار نمی پذیرد ومی گوید: ما آنچه را که بخشیدیم پس نمی گیریم».
همچنین امام احمد حنبل، در کتاب «مسند» خود از ابوسعید خدری نقل می کند:
«قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): تملأ الارضُ ظلماً وجوراً، ثمّ یخرج رجل من عترتی یملک سبعاً - أو تسعاً - فیملأ الأرض قسطاً وعدلاً».(۱۰۱)
«پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: هنگامی فرا می رسد که زمین پر از ظلم وجور شود، آن وقت مردی از خاندان من قیام می کند هفت - یا نُه - سال در روی زمین حکومت می کند، وزمین را پر از عدل وداد می نماید».
۲ - محمّد بن اسماعیل بخاری، نامی ترین محدّث اهل سنّت در کتاب «صحیح» خود از ابوهریره نقل می کند:
«قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): کیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیکم وإمامکم منکم؟».(۱۰۲)
«پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: چگونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم (علیه السلام) در میان شما نازل شود وامام شما از میان خود شما باشد؟».
همچنین «بخاری» در کتاب «صحیح» خود، از سعید بن مسیّب، از ابوهریره نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«والّذی نفسی بیده! لیوشکنّ أن ینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً، فیکسر الصلیب ویقتل الخنزیر ویضع الجزیه ویفیض المال حتّی لا یقبله أحد حتّی تکون السجدهُ الواحده خیراً من الدنیا وما فیها».
«به خدای بزرگ سوگند! به یقین پسر مریم به عنوان داوری دادگر در میان شما نازل خواهد شد. صلیب را خواهد شکست، وخوک را از میان خواهد برد، وجزیه را کنار خواهد گذاشت، وبه قدری ثروت خواهد بخشید که دیگر کسی نپذیرد. در آن روزگار، یک سجده برای خدا بهتر از همه دنیا وهرچه در آن است خواهد بود».
۳ - مسلم بن حجّاج نیشابوری در کتاب «صحیح» خود - که دوّمین کتاب معروف از کتب «صحاح» اهل سنّت است - از ابو سعید خدری وجابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یکون فی آخر الزمان خلیفه یقسم المال ولا یعدّه».(۱۰۳)
«در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را - به طور مساوی - تقسیم می کند وآن را نمی شمارد».
همچنین «مسلم» در کتاب «صحیح» خود، از جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یکون فی آخر اُمّتی خلیفه یحثی المال حثیاً، لایعدّه عدداً».(۱۰۴)
«در پایان روزگار اُمّت من، خلیفه ای می آید که مانند سیل بخشش می کند وآن را نمی شمارد».
۴ - ابن ماجه در کتاب «سنن» خود، فصل «ابواب الفتن»، باب خروج المهدی (علیه السلام) از قول علی بن ابی طالب (علیهما السلام) آورده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«المهدیّ منّا أهل البیت، یصلحهُ الله فی لیلهٍ» (۱۰۵)
«مهدی از ما اهل بیت است، وخداوند یک شبه او را آماده قیام می کند»
ونیز ابن ماجه در «سنن» خود آورده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«ما اهل بیتی هستیم که خداوند به جای این دنیا، آخرت را برای ما برگزیده است. همانا اهل بیتم پس از من دچار آوارگی، سختی وگرفتاری خواهند گردید، تا این که گروهی از مشرق برخیزند که با خود پرچم های سیاه دارند، آنها حقّ (ویا خیر) رامی طلبند که به آنها داده نمی شود، پس می جنگند وپیروز می شوند وهرچه بخواهند به آنها داده می شود ولی آنها نمی پذیرند - وزیر بار نمی روند - تا این که حکومت را به دست مردی از اهل بیتم بسپارند که جهان را پر از عدل وداد خواهد کرد پس از آن که پر از ظلم وستم شده باشد. پس هرکه آن زمان را دریابد به سوی آنان بشتابد، هرچند چهار دست وپا بر روی برف ویا یخ به سوی آنان برود».(۱۰۶)
۵ - ابو داوود سیستانی در کتاب «سنن» خود - که یکی از کتب «صحاح ششگانه» است - از ابی الطفیل از علی (علیه السلام) نقل می کند که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم لبعث الله رجلاً من أهل بیتی، یملأها عدلاً کما ملئت جوراً».(۱۰۷)
«اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند مردی از اهل بیت مرا بر انگیزد تا زمین را پر از عدل وداد کند بعد از آن که پر از ظلم وستم شده باشد».
همچنین ابو داوود در کتاب «سنن» خود، از ابوسعید خدری نقل می کند:
«قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم): المهدیُّ منّی، أجلی الجبهه، أقنی الأنف، یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً، یملک سبع سنین».
«پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدی از من است. پیشانیش باز ونورانی، وبینی اش کشیده وباریک است. زمین را پر از عدل وداد می کند همان گونه که پر از ظلم وستم شده است، هفت سال حکومت می کند».
۶ - ابو عیسی محمّد بن عیسی بن سوره ترمذی، در کتاب «الجامع الصحیح» معروف به «سنن ترمذی» از عبد الله بن عمر از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود:
«لا تذهب الدنیا حتّی یملک العرب رجل من أهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی» (۱۰۸)
«دنیا به آخر نمی رسد، تا این که مردی از اهل بیت من عرب را مالک شود او همنام من است».
همچنین ترمذی در کتاب «سنن» خود، از ابو هریره نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لو لَم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یلی رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی».(۱۰۹)
«اگر به پایان دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به حدّی طولانی می سازد تا مردی از اهل بیت من که هم نام من است، زمام امور را به دست بگیرد».
۷ - ابو عبدالرحمان احمد بن شعیب، معروف به نسائی در کتاب «سنن» خود - که یکی از کتب «صحاح ششگانه» به شمار می رود - در کتاب جهاد «غزوه هند»، از ثوبان، غلام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«عصابتان من اُمّتی أحرزهما الله من النار، عصابه تغزو الهند، وعصابه تکون مع عیسی بن مریم (علیهما السلام)».(۱۱۰)
«دو گروه از امتّم هستند که خداوند آنها را از آتش دوزخ حفظ خواهد نمود؛ گروهی که برای فتح هندوستان عزیمت می کنند، وگروهی دیگر که با عیسی بن مریم (علیه السلام) همراه خواهند بود».
ونیز نسائی در کتاب «سنن» خود - بنابر نقل «غایه المرام» و«ینابیع المودّه» - در باب: «ما جاء فی العرب والعجم» در جلد سوّم، از مسعده نقل کرده است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«ابشروا وبشّروا، إنّما اُمّتی کالغیث لایُدری آخره خیر أم أوّله، أو کحدیقهٍ أطعم منها فوج عاماً، ثمّ أطعم منها فوج عاماً، لعلّ آخرها فوجاً یکون أعرضها عرضاً وأعمقها عمقاً، وأحسنها حسناً، کیف تهلک اُمّه أنا أوّلها، والمهدیّ أوسطها، والمسیح آخرها، ولکن بین ذلک ثیح أعوج لیسوا منّی ولا أنا منهم».(۱۱۱)
«مژده باد شما را وبه دیگران نیز مژده دهید که مَثَلِ اُمّت من چون باران است که معلوم نیست، آخر آن بهتر است یا اوّل آن ومانند بوستانی است که گروهی در مدّت یک سال از آن استفاده کنند وسپس گروهی دیگر از آن بهره برداری نمایند، (کسی چه می داند) شاید آخرین گروه مردمی داناتر، کنجکاو تر، ونیکوتر باشند. چگونه هلاک می شود اُمّتی که من در اوّل آن، ومهدی (علیه السلام) در وسط آن، ومسیح (علیه السلام) در آخر آن باشد، ولکن در این میان مردمانی کج وگمراه خواهند بود که نه آنها از منند ونه من از آنها هستم».(۱۱۲)
آنچه تا اینجا نقل نمودیم نمونه ای از انبوه روایاتی است که نامی ترین محدّثان اهل سنت آنها را در معتبرترین کتب روایتی خود، آورده اند وما نیز آنها را به عنوان پاسخی برای کسانی که تحت تأثیر عواطف شخصی وتعصّب خاص مذهبی قرار گرفته وبه مبارزه با شیعه برخاسته ومسأله «مهدویت» را افسانه ای پنداشته اند که تنها «شیعه» معتقد به آن است در اینجا آوردیم، باشد که روزی به خود آیند وبر میراث پیامبر خویش (عترت واهل بیت آن حضرت) بیش از این ظلم وستم روا ندارند.
در روایاتی که شیعه وسنی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان اهل بیت (علیهم السلام) نقل کرده اند، تنها به ذکر کلیات اکتفا نشده است، بلکه از اوصاف، خصوصیات وویژگی های آن حضرت نیز سخن رفته است که برای مزید اطلاع، فهرست قسمتی از آنها را از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم.
۴ - ویژگی های حضرت مهدی در روایات
در روایات گوناگونی که شیعه وسنّی درباره مهدی موعود (علیه السلام) وریشه خانوادگی ونسب عالی واصالت آن حضرت از پیامبر بزرگوار اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وسایر ائمّه اهل بیت (علیهم السلام) نقل کرده اند، چنین آمده است:
مهدی (علیه السلام) از عرب است.
مهدی (علیه السلام) از اُمّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان «کنانه» جدّ پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از «قریش» است.
مهدی (علیه السلام) از «بنی هاشم» است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان «عبدالمطلب» است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان «ابوطالب» است.
مهدی (علیه السلام) از آل محمد (علیهم السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از نسل پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از عترت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از «ذوی القربی» است.
مهدی (علیه السلام) از ذریّه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) نامش، نام پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) کنیه اش، کنیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان فاطمه زهرا (علیها السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) نهمین نفر از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام محمّد باقر (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام صادق (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام موسی کاظم (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام رضا (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام محمّد تقی (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام هادی (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) فرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
مهدی (علیه السلام) شبیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
مهدی (علیه السلام) پیشوای شایسته است.
مهدی (علیه السلام) یکی از سروران اهل بهشت است.
مهدی (علیه السلام) بعد از پادشاهان ستمگر می آید.
مهدی (علیه السلام) خلیفه الله است.
مهدی (علیه السلام) بقیّه الله است.
مهدی (علیه السلام) دو غیبت دارد.
مهدی (علیه السلام) در همه عالم یکی است.
مهدی (علیه السلام) تمام روی زمین را از عدل پر می کند.
پس از مهدی (علیه السلام) زندگی سودی نخواهد داشت.(۱۱۳)
خواننده گرامی! هریک از این ویژگی ها، روایت جداگانه ای دارد ودر کتب روایتی شیعه وسنّی درج گردیده است.
۵ - تعداد روایات وارده درباره حضرت مهدی (علیه السلام)
روایاتی که درباره مهدی موعود (علیه السلام) وصفات وجزئیّات زندگی آن مصلح جهانی، از پیامبر وسایر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وارد شده است وعلمای شیعه وسنّی آنها را در منابع معتبر خود آورده اند، بیرون از شمار است، از این رو، فقط فهرست قسمتی از آنها را از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم:
۱ - در مورد این که حضرت مهدی (علیه السلام) نامش، نام مبارک پیامبر (محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)) وکنیه اش، کنیه شریف پیامبر (ابوالقاسم) است، ۴۸ حدیث نقل شده است.
۲ - در باره این که حضرت مهدی (علیه السلام) دوازدهمین امام وآخرین پیشوا است، ۱۳۶ حدیث آمده است.
۳ - در مورد این که حضرتش دهمین فرزند امیرمؤمنان علی (علیه السلام) است، ۲۱۴ حدیث وارد شده است.
۴ - در مورد این که آن حضرت از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است، ۱۹۲ حدیث ذکر شده است.
۵ - در مورد این که وی، نهمین فرزند حضرت امام حسین (علیه السلام) است، ۳۰۸ حدیث بیان شده است.
۶ - در مورد این که او، هشتمین فرزند امام سجّاد (علیه السلام) است، ۱۸۵ حدیث نقل شده است.
۷ - در مورد این که او، هفتمین فرزند امام باقر (علیه السلام) است، ۱۰۳ حدیث آمده است
۸ - در مورد این که او، ششمین فرزند امام صادق (علیه السلام) است، ۲۰۲ حدیث وارد شده است.
۹ - در مورد این که او، پنجمین فرزند حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) است، ۱۹۹ حدیث بیان شده است.
۱۰ - در مورد این که او، چهارمین فرزند حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است، ۹۵ حدیث آمده است.
۱۱ - در مورد این که او، سوّمین فرزند محمّد بن علی (حضرت جواد الائمّه (علیه السلام)) است، ۹۰ حدیث نقل شده است.
۱۲ - در مورد این که او، دوّمین فرزند امام علی النقی الهادی (علیه السلام) است، ۹۰ حدیث آمده است.
۱۳ - در مورد این که او، فرزند بلا فصل امام حسن عسکری (علیه السلام) واز صلب آن حضرت است، ۲۹۳ حدیث نقل شده است.
۱۴ - در باب ولادت با سعادت حضرتش، ۲۹۳ حدیث آمده است.
۱۵ - در باره این که آن حضرت، در خفا وپنهانی متولّد گردید، ۱۴ حدیث بیان شده است.
۱۶ - راجع به این که عمر شریفش بسیار طولانی خواهد شد، ۳۱۸ حدیث نقل شده است.
۱۷ - در مورد این که مدّت زیادی از انظار غایب وپنهان خواهد بود، ۹۱ حدیث آمده است.
۱۸ - در مورد این که غیبت حضرتش به دو غیبت صغری وکبری منقسم می گردد، ۱۰ حدیث ذکر شده است.
۱۹ - در مورد این که آیین وی، همان آیین مبین اسلام، وکتابش قرآن است، ۱۵ حدیث آمده است.
۲۰ - در مورد این که وی جهانیان را به دین مبین اسلام دعوت می نماید ودر تمامی روی زمین حکومت واحد جهانی بر اساس قانون اسلام تشکیل می دهد، ۴۷ حدیث نقل شده است.
۲۱ - در مورد این که شخصاً عدالت اجتماعی را در روی کره زمین برقرار می کند ودر دولت با سعادت آن حضرت، عدالت واقعی بر تمامی شؤون اجتماع حکومت می نماید وجهان انسانی پس از ظلم وجور وانحراف، از عدل وداد وخداشناسی پر می گردد، ۱۲۳ حدیث آمده است.
۲۲ - در مورد این که وی زمین را از کفر وشرک پاک می نماید، ۱۹ حدیث وارد شده است.
۲۳ - در مورد این که: ایمان وامنیّت واقعی در حکومت عادلانه اش حکم فرما خواهد گردید، ۷ حدیث آمده است.
۲۴ - در مورد این که اسلام، شرق وغرب جهان را فرا خواهد گرفت، ۱۲ حدیث نقل شده است.
۲۵ - در مورد این که بشر پیرو یک آیین خواهد گردید، وجمیع ملل عالم در تحت لوای اسلام در خواهند آمد، ۷ حدیث آمده است.
۲۶ - در مورد این که با شمشیر قیام خواهد کرد، ۷ حدیث ذکر شده است.
۲۷ - در مورد این که در دوران حکومت عدالت پیشه او، جهان، آباد خواهد گردید وعقول مردمان کاملتر خواهد شد، ۵ حدیث نقل شده است.
۲۸ - در مورد این که معجزات وامتیازات پیامبران در او جمع است وبه دست توانای حضرتش ظاهر می گردد، ۲۳ حدیث نقل شده است.
۲۹ - در مورد این که وقت ظهورش بر احدی از آحاد مردم معلوم نیست وهر کس وقت تعیین کند دروغگوست، ۷ حدیث آمده است.
۳۰ - در مورد این که اصحاب خاصّ آن حضرت ۳۱۳ نفرند واز اطراف واکناف عالم به سرعت، به اندازه یک چشم به هم زدن، نزدش جمع می شوند، ۲۵ حدیث نقل شده است.
۳۱ - در مورد این که حضرت عیسی (علیه السلام) در نماز به وی اقتدا می نماید، ۲۹ حدیث بیان شده است.
۳۲ - در مورد این که منادی آسمانی حضرتش را به نام ونشان به جهانیان معرفی می کند، ۲۷ حدیث آمده است.
۳۳ - ودر مورد این که برای ظهور مبارک آن حضرت، علایم ونشانه هایی خواهد بود که پیش از ظهور مبارکش به وقوع خواهد پیوست، ۶۵۷ حدیث آمده است.
بخش سوّم: شناخت مهدی موعود (علیه السلام)
نام مبارک حضرتش - چنان که در روایات شیعه وسنّی آمده است - نام پیامبراکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می باشد. این نام - محمّد - نامی است که خدای تعالی وجدّش رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم)، سالها قبل از ولادت، برای او انتخاب نمودند وهمه مسلمانان او را به این نام می شناسند.
آن حضرت دارای چند کنیه می باشد. وکنیه مسلّم آن حضرت همان کنیه جدّش رسول خدا «ابو القاسم» است. برخی از دیگر کنیه هایش، ابو عبد الله، ابو جعفر وابو صالح می باشد.
اوصاف والقاب برجسته ومعروف آن حضرت که حاکی از مقام والا وعظمت وشخصیّت بی نظیر آن یگانه بازمانده حجج الهی است، در روایات شیعه وسنّی ونویدهای کتب مذهبی اهل ادیان، چنین آمده است:
«امام، امام دوازدهم، امام منتظر، امیر امیران، برگزیده ابراهیم، برهان، بقیه الله، بقیّه حجّت های خدا، بقیّه حضرت آدم، بقیّه حضرت ابراهیم، پسر انسان، تقی، ثائر (انقلابی)، خونخواه وانتقام گیرنده، حجّت، حجّت خدا، حجّت آل محمّد (علیهم السلام)، خاتم اوصیا، خازن (خزانه دار) علوم الهی، خالص، خلف صالح، خلیفه الله، خیر اُمّت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)، خیر الناس، ذخیره نوح، ذو الخلل، ذو الشامتین «خال»، ذو الغیبه، رهایی بخش اُمّت، زکی، سلطان، سیّد، شرید (آواره)، صاحب، صاحب الأمر، صاحب پرچم محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم)، صاحب الدار، صاحب الزمان، صاحب السیّف، صاحب الغیبه، طاهر، طرید (تبعید شده)، طیّب (پاک وپاکیزه)، عادل، عدالت گستر، غریب، قائم، قائم آل محمّد (علیهم السلام)، قائم اهل بیت، قائم به حقّ، قائم به شمشیر، قائم منتظر، قائم مهدی، مأمول، مبارک، مجهول، مظهر دین، منتقم، منصور، مهدی، مهدی آل محمّد (علیهم السلام)، مهدی اُمّت، ومهدی منتظر».(۱۱۴)
اینک برای این که این آخرین پیشوای بر حقّ، را بهتر بشناسیم، بخشی از انبوه روایاتی را که درباره معرّفی آن حضرت از زبان مبارک رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وپدران بزرگوارش بازگو شده، در اینجا می آوریم:
۱ - مهدی موعود اسلام از عرب است
بر اساس روایات «متواتر»، مهدی موعود اسلام از «عرب» است.
تمام روایاتی که درباره نسب آن حضرت رسیده است، دلالت دارد که حضرت از «عرب» می باشد؛ ولی در عین حال برای اثبات این مطلب، روایتی نقل می کنیم.
مردی حضور امیرمؤمنان (علیه السلام) شرفیاب گردید وعرضه داشت:
یا امیرالمؤمنین! ما را از مهدی خودتان آگاه کنید!
حضرت فرمود:
هنگامی که رفتنی ها رفتند ومنقرض شدند، ومؤمنین اندک گردیدند وطرفداران حق از میان رفتند، پس آن وقت است آن وقت.
عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! مهدی (علیه السلام) از چه طایفه ای است؟
فرمود: مهدی (علیه السلام) از «بنی هاشم، قلّه شامخ نژاد عرب است...» (۱۱۵)
۲ - مهدی (علیه السلام) از اولاد «کنانه» است
مقدسی شافعی در کتاب عقد الدرر نقل کرده که «قتاده» گوید:
«قلت لسعید بن المسیّب: المهدیّ حقّ؟
قال: حقّ. قلت: ممّن؟ قال: من کنانه.قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من قریش. قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من بنی هاشم. قلت: ثمّ ممّن؟ قال: من ولد فاطمه (علیها السلام)».(۱۱۶)
«از سعید بن مسیّب پرسیدم: آیا مهدی (علیه السلام) بر حقّ است؟گفت: آری. گفتم: مهدی (علیه السلام) از چه طایفه ای است؟ گفت: از کنانه. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از قریش. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از بنی هاشم. گفتم: بعد از آن؟ گفت: از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است».
مقصود از «کِنانه»، کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان (جدّ پیامبر اسلام (علیه السلام)) است.
مرحوم آیه الله سید صدر الدین صدر، در کتاب «المهدی (علیه السلام)» در این باره می نویسد:
«در کتاب «سبائک الذهب» می گوید: «بنی کنانه» گروهی از «مضر» هستند. مضر، دارای فرزندانی بود که پدران واجداد پیامبر بودند تا به «نضر» منتهی می شود».
۳ - مهدی (علیه السلام) از «قریش» است
ابن حجر هیتمی مکّی، در کتاب «الصواعق المحرقه» از دو تن از دانشمندان بزرگ اهل سنّت (احمد وماوردی) روایت کرده است که پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی، یخرج فی اختلافٍ من الناس وزلزال، فیملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما مُلئت ظلماً وجوراً، ویرضی عنه ساکن الأرض والسماء، ویقسّم المال صحاحاً بالسّویه».(۱۱۷)
«بشارت باد شما را به مهدی (علیه السلام)! او مردی از «قریش» واز عترت من است که پس از اختلاف زیاد وعدم امنیّت ظهور خواهد نمود. زمین را از عدل وداد پر خواهد کرد همان گونه که از ظلم وستم پر شده باشد. ساکنان زمین وآسمان از او راضی وخشنود می گردند واموال را به طور مساوی در بین مردم تقسیم می کند».
در این باب گروهی از دانشمندان شیعه وسنّی مانند مرحوم سیّد بن طاووس رحمه الله در کتاب «الملاحم والفتن» ویوسف بن یحیای مقدّسی شافعی در کتاب «عقد الدرر» وعلی متقی هندی در کتاب «البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان» از اسحاق بن یحیی بن طلحه تمیمی از طاووس روایت کرده اند که گفت:
«ودّع عمر بن الخطّاب البیت، ثمّ قال: والله! ما أدری أدعُ خزائن البیت، وما فیه من السلاح والمال، أم اُقسّمه فی سبیل الله؟
فقال له علی بن ابی طالب (علیه السلام): امض فلست بصاحبه، إنّما صاحبه منّا، شابٌّ من قریشٍ، یقسّمه فی سبیل الله تعالی فی آخر الزمان».(۱۱۸)
«عمر بن خطاب در هنگام وداع با کعبه، گفت: به خدا قسم! نمی دانم با آنچه در خزانه بیت است چه کنم؟ آیا این همه سلاح واموال را به حال خود وا گذارم یا آنها را در راه خدا قسمت کنم؟
امیرمؤمنان (علیه السلام) به او فرمود:
از آنها بگذر که تو صاحب آنها نیستی؛ صاحب آنها جوانی از ما (اهل بیت) واز «قریش» است که آنها را در آخرالزمان در راه خدا تقسیم می کند».
مقصود از قریش، نضر بن کنانه است. علاّمه دهخدا، در کتاب «لغت نامه» می نویسد: «قریش، نام قبیله ای است. پدر این قبیله، نضر بن کنانه است. این قبیله را قریش نامند از آن جهت که گِرد حرم (یعنی: در اطراف خانه خدا وسرزمین مکّه) فراهم آمده اند».(۱۱۹)
۴ - مهدی (علیه السلام) از «بنی هاشم» است
«قتاده» گوید:
«قلت لسعید بن المسیّب: أحقّ المهدی؟ قال: نعم، هو حقّ. قلت: ممّن هو؟ قال: من قریش. قلت: من أیّ قریش؟ قال: من بنی هاشم.
«از سعید بن مسیّب پرسیدم: آیا مهدی بر حقّ است؟ گفت: آری، او حقّ است. گفتم: مهدی از چه طایفه ای است؟ گفت: از قریش است. گفتم: از کدام تیره قریش؟ گفت: از بنی هاشم است
۵ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان عبدالمطلب است
مقدسی در کتاب «عقد الدرر»، از جماعتی از اهل حدیث - مانند ابن ماجه در کتاب «سنن»، حافظ طبرانی در کتاب «معجم» وابو نعیم اصفهانی، - از انس بن مالک، از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده است که فرمود:
نحن سبعهٌ بنو عبدالمطلب ساداتُ أهل الجنّه: أنا وأخی علی وعمّی حمزه وجعفر والحسن والحسین والمهدیّ».(۱۲۰)
«ما هفت تن فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم؛ من، برادرم علی، عمویم حمزه، جعفر، حسن، حسین ومهدی».
۶ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان ابو طالب است
در کتاب «عقد الدرر»، «روضه کافی»، «ارشاد» مفید و«بحار الانوار» از سیف بن عمیره روایت کرده اند که گفت:
«نزد ابوجعفر منصور - دومین خلیفه عبّاسی - بودم که خود آغاز به سخن کرد وگفت: ای سیف! به ناچار ندا کننده ای از آسمان به نام مردی از «فرزندان ابوطالب» ندا خواهد کرد.
گفتم: ای امیر... شما هم این مطلب را روایت می کنی؟!
گفت: آری، به خدایی که جان من در دست قدرت اوست! من این موضوع را با دو گوش خود شنیده ام... این ندا متوجه مردی از عمو زادگان ماست گفتم: مردی از فرزندان فاطمه (علیها السلام) گفت آری، ای یوسف».(۱۲۱)
۷ - مهدی (علیه السلام) از عترت پیامبر است
در کتاب «عقد الدرر»، از ابوسعید خدری روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لا تقوم الساعه حتّی تُملأ الأرض ظلماً وعدواناً ثمّ یخرج من عترتی - أو من أهل بیتی - من یملأها قسطاً وعدلاً، کما مُلئت ظلماً وعدواناً».(۱۲۲)
«رستاخیز به پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم ودشمنی گردد، در آن هنگام مردی از عترت - یا از اهل بیت - من قیام می کند وآن را پر از عدل وداد می نماید همان گونه که پر از ظلم ودشمنی شده است».
ابن حجر مکّی نیز، از احمد حنبل وماوردی نقل کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی».(۱۲۳)
«مژده باد شما را به مهدی! او مردی از قریش واز عترت من است».
در «مسند» احمد بن حنبل نیز از قول ابوسعید خدری آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یُملأ الأرض ظلماً وجوراً، ثمّ یخرج رجل من عترتی یملک سبعاً - أو تسعاً - فیملأ الأرض قسطاً وعدلاً» (۱۲۴)
«زمین پر از ظلم وجور خواهد شد؛ در آن موقع، مردی از عترت من قیام می کند، هفت - یا نُه - سال در روی زمین حکومت می نماید وسراسر زمین را پر از عدل وداد می سازد».
در کتاب «مطالب السؤول» درباره معنای «عترت» چنین می نویسد:
«گفته شده: معنای کلمه «عترت» عشیره، - یعنی طایفه، فامیل وخویشان نزدیک - است. قول دیگر آن است که: عترت به معنای ذرّیه - یعنی نسل وفرزند - است، واین هر دو معنا درباره آل پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) صدق می کند؛ زیرا آنان هم طایفه، فامیل وخویشان نزدیک، وهم نسل وفرزند آن حضرت هستند.
امّا عشیره، اهل وعیال نزدیک هستند که آنان چنین بودند، وامّا ذریّه، اولاد دختر انسان را گویند، وقول خدای تعالی در رابطه با حضرت ابراهیم (علیه السلام) بر این معنا دلالت می کند، چنان که می فرماید:
«وَمِنْ ذُرّیَّتِهِ داووُدَ وَسْلَیمانَ وَأیّوُبَ وَیُوسُفَ وَمُوسی وَهارون... وَزَکرِیّا وَیَحْیی وَعِیسی وَإلْیاسَ کُلٌ مِنَ الصّالِحِینَ».(۱۲۵)
«از فرزندان ابراهیم است: داوود، سلیمان، أیّوب، یوسف، موسی وهارون... وزکریّا ویحیی وعیسی والیاس که همگی آنها از مردمان شایسته بودند».
در این آیات، خداوند پیامبرانی را نام برده وآنها را از ذرّیّه وفرزندان حضرت ابراهیم (علیه السلام) شمرده است؛ از جمله این پیامبران، حضرت عیسی (علیه السلام) است که نسب شریفش از طرف مادرش، حضرت مریم (علیها السلام)، به حضرت ابراهیم (علیه السلام) می رسد».(۱۲۶)
۸ - مهدی (علیه السلام) از اهل بیت پیامبر است
در «سنن» ترمذی از قول عبد الله بن مسعود آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث رجلاً منّی - أو من أهل بیتی - یواطیء اسمه اسمی، یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً».(۱۲۷)
«اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به حدّی طولانی می سازد تا این که در آن روز، مردی را که از فرزندان من - یا از اهل بیت من - وهم نام من است برانگیزاند که زمین را پر از عدل وداد کند چنان که پر از ظلم وستم شده باشد».
در کتاب «کنز العمّال» از قول ابوهریره آمده است:
«لو لم یبق من الدّنیا إلاّ لیله لطوّل الله تعالی تلک اللیله حتّی یلی رجلٌ من أهل بیتی».(۱۲۸)
«اگر از عمر دنیا به جز یک شب باقی نمانده باشد، خدای تعالی آن شب را طولانی می گرداند تا این که مردی از اهل بیت من زمام امور را به دست گیرد».
در «سنن» ابو داوود آمده که پیامبر فرمود:
«لو لم یبق من الدهر إلاّ یوم لبعث الله رجلاً من أهل بیتی یملأها عدلاً کما مُلئت جوراً».(۱۲۹)
«اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند مردی از اهل بیت مرا بر انگیزد که دنیا را پر از عدل نماید چنان که پر از ستم شده باشد».
در «سنن» ابن ماجه، از قول ابوهریره آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یومٌ، لطوّله الله تعالی حتّی یملک رجل من أهل بیتی...».(۱۳۰)
«اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نمانده باشد، خدای تعالی آن روز را طولانی کند تا این که مردی از اهل بیت من حکومت را به دست گیرد».
در «سنن» ابن ماجه، ومصادر دیگر از قول علی بن ابی طالب (علیه السلام) آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«المهدی منّا أهل البیت، یصلحه الله فی لیله» (۱۳۱)
«مهدی از ما اهل بیت است وخداوند یک شبه امر او را به سامان می آورد».
در «مستدرک حاکم» از قول ابو سعید خدری آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«مهدی، از ما اهل بیت است».
سپس حاکم می نویسد: این حدیث بنا به شرط مسلم، صحیح است، امّا بخاری ومسلم آن را نیاورده اند.(۱۳۲)
در کتاب «مطالب السؤول» درباره معنای «اهل بیت» چنین می نویسد:
«گفته شده: اهل بیت پیغمبر خدا افرادی هستند که نَسَب آنان به جدّ آن حضرت منتهی می شود. قول دیگر آن است که: اهل بیت آن بزرگوار اشخاصی هستند که از یک «رَحِم» باشند. قول دیگر آن است که اهل بیت آن حضرت، آنهایی هستند که به واسطه نسب یا سبب به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) متّصل شوند.
کلیّه این معانی درباره اهل بیت آن بزرگوار صدق می کند؛ زیرا نسب آنان به جدّ پیغمبر خدا که عبدالمطلب باشد منتهی می گردد، واهل بیت پیغمبر با خود آن حضرت از یک رَحِم هستند، وبه وسیله نسب وسبب هم به پیغمبر خدا متّصل می شوند، پس ایشان حقیقتاً اهل بیت پیغمبر اکرم می باشند، ومعنای آل واهل بیت هم یکی است... پس معنای حقیقی کلمه آل واهل برای اهل بیت رسول خدا ثابت است.
مسلم در کتاب صحیح خود از یزید بن حیّان روایت کرده که گفت:
«من وحصین بن سبره وعمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم. وقتی پیش او نشستیم، حصین گفت: ای زید! تو خیر زیادی دیدی، تو رسول خدا را دیدی، حدیث آن حضرت را شنیدی، با آن بزرگوار در راه خدا جنگ کردی، پشت سر آن حضرت نماز خواندی، حقّا که تو خیر زیادی دیدی، بگو ببینیم که از پیغمبر خدا چه شنیدی؟
زید بن ارقم گفت: ای برادر زاده! پیر شده ام وبعید العهد، بعضی از چیزهایی را که از رسول خدا یاد گرفتم فراموش کرده ام، آنچه را که برای شما می گویم قبول کنید وآنچه را که نمی گویم مرا به گفتن آن مجبور ننمایید. سپس گفت:
یک روز پیغمبر اکرم کنار برکه آبی که بین مکّه ومدینه است وآن را «خم» می گویند، بپا خاست وخطبه خواند؛ حمد وثنای خدای را به جا آورد وموعظه کرد آنگاه فرمود:
ای مردم! من هم بشری - مثل شما - هستم که نزدیک است قاصد پروردگارم (ملک الموت) بیاید ومن او را اجابت نمایم. من در میان شما دو چیز گرانبها را به جا می گذارم؛ یکی کتاب خدای که مشتمل بر هدایت ونور است، پس کتاب خدا را بگیرید وبه آن چنگ زنید... ودیگری اهل بیت من است؛ من خدا را درباره اهل بیتم به شما یادآور می شوم، خدا را در نظر آورید در رفتار با اهل بیتم.
حصین بن سبره به زید بن ارقم گفت: ای زید! اهل بیت پیغمبر خدا کیانند؟ مگر زنان آن حضرت از اهل بیتش نبودند؟
زید گفت: زنان پیامبر خانواده او بودند، ولی اهل بیت پیغمبر اکرم کسانی هستند که گرفتن صدقه بر آنها حرام است».(۱۳۳)
همچنین مسلم در کتاب «صحیح» خود در حدیث دیگری از زید بن ارقم آورده است که راویان حدیث مزبور گفتند:
«... پس ما با همدیگر گفتیم: اهل بیت پیغمبر چه کسانی می باشند؟ زنانش؟!
زید گفت: نه، به خدا قسم! زن مدّتی از زمان را با شوهرش می باشد، سپس ممکن است طلاقش دهد وبه سوی پدر وقومش بازگردد؛ ولی اهل بیت پیامبر کسانی هستند که گرفتن صدقه، بر آنان حرام است».(۱۳۴)
۹ - مهدی (علیه السلام) هم نام پیامبر است
در «سنن» ترمذی و«سنن» ابوداوود وبسیاری از منابع دیگر آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لا تذهب الدنیا، حتّی یملک العرب رجل من أهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی».(۱۳۵)
«دنیا به آخر نمی رسد تا اینکه مردی از اهل بیت من، زمامِ امور عرب را به دست گیرد، او هم نام من است».
در «مسند» احمد بن حنبل، از عاصم، از زر، از عبد الله بن مسعود روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لا تنقضی الأیام ولایذهب الدهر، حتّی یملک العرب رجل من أهل بیتی اسمه یواطیء اسمی».(۱۳۶)
«روزها سپری نمی شود ودنیا به آخر نمی رسد، تا اینکه مردی از اهل بیت من، عرب را مالک شود؛ نام او، نام من باشد».
در کتاب «ارشاد» شیخ مفیدرحمه الله نیز در حدیثی آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لن تنقضی الأیّام واللیالی حتّی یبعث الله رجلاً من أهل بیتی، یواطیء اسمه اسمی، یملأها عدلاً وقسطاً کما مُلئت ظلماً».(۱۳۷)
«روزها وشبها نمی گذرد (دنیا به پایان نمی رسد) تا این که خداوند، مردی از خاندان مرا برانگیزد که هم نام من است؛ او زمین را پر از عدل وداد کند همچنان که پر از ستم شده باشد».
۱۰ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان پیامبر است
در کتاب «عقد الدرر» و«تذکره الخواص» از قول عبد الله عمر آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی، اسمه کاسمی، وکنیته ککنیتی، یملأ الأرض عدلاً، کما مُلئت جوراً، فذلک المهدی».(۱۳۸)
«در آخر الزمان مردی از فرزندان من خروج می نماید؛ نام او همانند نام من وکنیه او همانند کنیه من می باشد. او زمین را پر از عدل می نماید همان گونه که پر از ستم شده باشد، واو همان «مهدی» است».
در روایت دیگری از قول جابر بن عبد الله آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«المهدیّ من وُلدی، اسمه اسمی، وکنیته کنیتی، أشبه الناس بی خلقاً وخُلقاً».(۱۳۹)
«مهدی از فرزندان من است؛ نام او نام من وکنیه اش کنیه من، از نظر سیرت وصورت شبیه ترین مردمان به من است».
در حدیث مفصّلی که جلال الدین سیوطی در کتاب «الحاوی للفتاوی» از حذیفه نقل کرده، آمده است:
هنگامی که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) درباره خروج سفیانی وظهور حضرت مهدی (علیه السلام) سخن می گفت، مردی به نام «عمران بن حصین» برخاست وعرض کرد: یا رسول الله! ما چگونه مهدی (علیه السلام) را بشناسیم؟
«قال (صلّی الله علیه وآله وسلم): هو رجل من ولدی کأنّه من رجال بنی إسرائیل، علیه عباءتان قطوانیّتان، کأنّ وجهه الکوکب الدرّیّ، فی خدّه الأیمن خال أسود، ابن أربعین سنه... فیبایع له بین الرکن والمقام، ثمّ یخرج متوجّهاً إلی الشام، وجبریل علی مقدّمته ومیکائیل علی ساقته، فیفرح به أهل السماء وأهل الأرض، والطیر والوحوش والحیتان فی البحر».(۱۴۰)
«رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: مهدی، مردی از فرزندان من است. او شبیه مردان بنی اسرائیل است. (راست قامت تا حدّی بلند قدّ)... صورتش چون ستاره درخشان وبر گونه راستش خال سیاهی است. چهل ساله می نماید... مسلمانان بین «رکن ومقام» (کنار خانه خدا) با او بیعت می کنند. سپس در حالی که جبرئیل پیشاپیش او، ومیکائیل پشت سر او است متوجّه سرزمین شام می گردد. ساکنان آسمان وزمین، پرندگان، درّندگان وماهیان دریا، همه از او خشنود می شوند».
ودر روایت دیگری که مرحوم سیّد بن طاووس آن را در کتاب «الملاحم والفتن» از قول حذیفه از جابر بن عبد الله انصاری نقل نموده، چنین آمده است که جابر گفت:
«روزی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در بین اصحاب خود نشسته بود که جبرئیل بر آن حضرت نازل شد وعرضه داشت:... این پنج نهر (سیحون، جیحون، دجله، فرات ورود نیل مصر) برای تو واهل بیت تو وشیعیانت می باشد.
خداوند می فرماید: به عزّت وجلال خودم سوگند! هر کس یک قطره از این پنج نهر بیاشامد، در روز حساب به بهشت نخواهد رفت مگر این که تو از او راضی شوی واو را حلال کنی.
در آن موقع، چهره رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) باز شد وفرمود: برادرم جبرئیل! من بر این نعمت خدا را شکر وسپاس می گویم.
«فقال له جبرئیل (علیه السلام): اُبشّرک یا رسول الله! بالقائم من ولدک، لایظهر حتّی یملک الکفّار الخمسه الأنهر، فعند ذلک ینصر الله أهل بیتک علی أهل الضلال، ولم ترفع لهم رایه أبداً إلی یوم القیامه».
«جبرئیل عرضه داشت: یا رسول الله! تو را به ظهور «قائم» که از فرزندان تو می باشد بشارت می دهم! او ظهور نخواهد کرد تا این که کافران این رودها را به تصرّف خود درآورند(۱۴۱)، در آن وقت است که خداوند اهل بیت تو را بر گمراهان پیروز گرداند وپس از آن، دیگر هیچ پرچمی از پرچمهای کفر تا روز قیامت برافراشته نخواهد شد».
آنگاه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به خاطر شکر این نعمت، برای خدا سجده کرد و... (۱۴۲)
۱۱ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حضرت علی (علیه السلام) است
در کتاب «ینابیع المودّه»، از ابن عبّاس روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«إنّ علیّاً وصییّ، ومن ولده القائم المنتظر المهدی، الّذی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً، والّذی بعثنی بالحقّ بشیراً ونذیراً، إنّ الثابتین علی القول بإمامته فی زمان غیبته لأعزّ من الکبریت الأحمر».(۱۴۳)
«علی (علیه السلام) وصی من است واز فرزندان اوست قائم منتظر، حضرت مهدی (علیه السلام) که زمین را پر از عدل وداد می کند همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد؛ قسم به پروردگاری که به حقّ مرا بشارت دهنده وبیم دهنده مبعوث نمود! کسانی که در زمان غیبت او بر امامت او ثابت قدم بمانند، از کبریت احمر، کیمیا ترند...»
باز در «ینابیع المودّه» از علی (علیه السلام) روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یاعلیّ! أنت وصییّ، حربک حربی، وسلمک سلمی، وأنت الإمام وأبو الأئمّه الاحدی عشر الذین هم المطهّرون المعصومون، ومنهم المهدیّ الذی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً، فویل لمبغضیهم».(۱۴۴)
«ای علی! تو وصیّ منی؛ جنگ با تو، جنگ با من است؛ سازش با تو سازش با من است. تو امام وپدر یازده امام هستی که از هر پلیدی پاک وپاکیزه، واز هر خطا ولغزشی مصون ومحفوظ هستند. از جمله آنها مهدی (علیه السلام) است که روی زمین را از عدل وداد پر می کند. پس وای بر دشمنان آنها!»
ودر کتاب «بحار الانوار»، از عبد الله بن عمرو بن عاص روایت کرده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«المهدیّ هو رجل من ولد هذا - وأشار بیده إلی علی بن أبی طالب (علیه السلام) - به یمحق الله الکذب، ویذهب الزمان الکلبِ، (و) به یخرج ذلَّ الرقِّ من أعناقکم».(۱۴۵)
«مهدی (قائم) (علیه السلام) مردی از فرزندان این است - وبا دست مبارک خود به علی (علیه السلام) اشاره فرمود - خداوند به وسیله او دروغ را محو می کند وسختی روزگار را برطرف می گرداند وطوق بندگی را از گردن های شما بیرون می آورد».
همچنین در کتاب «بحار الانوار»، در حدیثی آمده است که علی (علیه السلام) فرمود:
«... آگاه باشید، به خدا سوگند که من واین دو پسرم، حسن وحسین (علیهما السلام)، کشته می شویم وخداوند در آخرالزمان وپایان روزگار، مردی از فرزندان مرا بر می انگیزد که خون ما را مطالبه کرده، انتقام ما را بگیرد. او از دیده ها پنهان خواهد شد تا گمراهان شناخته شوند».(۱۴۶)
۱۲ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است
در «سنن» ابو داوود از قول اُمّ سلمه آمده است که گفت: شنیدم که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرمود:
«المهدیّ من عترتی، من ولد فاطمه (علیها السلام)» (۱۴۷)
«مهدی از عترت من واز فرزندان فاطمه (علیها السلام) است».
در کتاب «ینابیع المودّه» از قول ابو ایّوب انصاری آمده است:
هنگامی که پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) بیمار شد، فاطمه (علیها السلام) به دیدار او آمد وچون رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) را بدان حال دید، گریه کرد. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) خطاب به وی فرمود:
«... سوگند به خدایی که جانم در قبضه قدرت اوست که مهدی این اُمّت از ماست واو از نسل تو می باشد».(۱۴۸)
در «کنز العمّال» آمده است که حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
«المهدیّ رجل منّا، من ولد فاطمه».(۱۴۹)
«مهدی، مردی از ما واز فرزندان فاطمه (علیها السلام) است».
ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه»، ذیل خطبه ۱۶ می نویسد:
«اکثر محدّثان عقیده دارند که مهدی موعود (علیه السلام) از نسل فاطمه (علیها السلام) است».(۱۵۰)
ودر ذیل خطبه ۹۲ می نویسد:

«... امامیّه عقیده دارند که او - یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) - امام دوازدهم آنها است وفرزند کنیزی به نام «نرجس» است. ولی ما معتزله عقیده داریم که او از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است که در آینده تاریخ (آخرالزمان) از کنیزی متولد خواهد شد واکنون موجود نیست».(۱۵۱)
علاوه بر این، احادیث منقوله در کتب اهل سنّت، عقیده شیعه را تأیید وتثبیت می نماید؛ زیرا در این احادیث آمده است که حضرت مهدی (علیه السلام)، دوازدهمین امام ونهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) وچهارمین فرزند امام رضا (علیه السلام) وفرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
در بسیاری از منابع تاریخی اهل سنّت نیز آمده است که حضرت مهدی (علیه السلام)، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است ودر سال ۲۵۵ هجری در نیمه شعبان، در شهر «سامرّا» از مادری به نام «نرجس» به دنیا آمده است.(۱۵۲)
بنابراین، جای هیچ تردید نیست که مهدی (علیه السلام) متولّد گردیده وهم اکنون موجود وزنده واز نظرها غایب است تا روزی که به اذن خدا ظاهر شود وجهان را از عدل وداد پر نماید.
۱۳ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان حسنین (علیهما السلام) است
در کتاب «فرائد السمطین»، در حدیثی طولانی از قول علی بن علی هلالی از پدرش روایت کرده است که گفت:
در حال احتضار رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) محضر آن جناب شرفیاب شدم؛ فاطمه زهرا (علیها السلام) بالای سر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نشسته، با صدای بلند گریه می کرد. در این هنگام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) دیدگان خود را به سوی او دوخت وفرمود:
دخترم! چه چیز تو را به گریه در آورد؟
فرمود: می ترسم پس از تو تباه ونابود گردم.
آنگاه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) برای تسلاّی دختر شان، فضایل اهل بیت را ذکر کردند، از آن جمله فرمودند:
«دو سبط این اُمّت از ما هستند وآن دو، پسران تو، حسن وحسین (علیهما السلام)، هستند که سرور جوانان اهل بهشت می باشند وقسم به پروردگاری که مرا به حقّ مبعوث نمود! مهدی این اُمّت از نسل این دو تن [حسن وحسین (علیهما السلام)] خواهد بود».(۱۵۳)
در کتاب «ذخائر العقبی» از قول ابو ایّوب انصاری آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یولد منهما [الحسن والحسین (علیهما السلام)] مهدیّ هذه الاُمّه».(۱۵۴)
«مهدی این اُمّت از این دو تن [حسن وحسین (علیهما السلام)] به دنیا خواهد آمد».
در کتاب «ینابیع المودّه»، به نقل از کتاب «جواهر العقدین» می گوید:
«برکات دعای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در وقت تزویج فاطمه به علی - رضی الله عنهما - در نسل حسن وحسین (علیهما السلام) ظاهر شد؛ بعضی از نسل آن دو بزرگوار آمدند ورفتند وبعضی از آنان بعداً می آیند واگر در بین آیندگان کسی غیر از حضرت مهدی (علیه السلام) نباشد، برای برکت دعای پیامبر کفایت می کند».(۱۵۵)
جهت این که حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان حسنین (علیهما السلام) به شمار آمده است این است که «فاطمه»، مادر امام باقر (علیه السلام) - همسر امام زین العابدین (علیه السلام) - دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، از این رو امام محمّد باقر (علیه السلام) وامامان بعدی حسنی وحسینی هستند وحضرت مهدی (علیه السلام) نیز، نوه دختری امام حسن مجتبی (علیه السلام) ونوه پسری امام حسین (علیه السلام) است.
۱۴ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است
در کتاب «عقد الدرر»، از حذیفه بن یمان روایت کرده است که گفت: «روزی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) برای ما خطبه خواند وآنچه تا روز قیامت اتّفاق خواهد افتاد برای ما بیان نمود، بعد از آن فرمود:
«اگر از عمر دنیا بیشتر از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از فرزندان مرا برانگیزاند که نام او نام من است.
سلمان رضی الله عنه برخاست وگفت: یا رسول الله! از کدام فرزند تو به دنیا خواهد آمد؟
فرمود: از این فرزندم، ودست خود را به حسین (علیه السلام) زد».(۱۵۶)
ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد با سند متّصل به حضرت علی (علیه السلام) روایت کرده است که علی (علیه السلام) از مهدی (علیه السلام) سخن به میان آورد وفرمود:
«مهدی (علیه السلام) از فرزندان حسین (علیه السلام) است»
سپس اوصاف او را برشمرد وفرمود:
«او مردی است که پیشانی اش باز ودرخشان، بینی اش کشیده وباریک... ودارای اندامی متناسب است ومیان دندانهایش فاصله دارد...» (۱۵۷)
ابن ابی الحدید پس از نقل این حدیث، می نویسد: این حدیث را عبد الله بن قتیبه در کتاب «غریب الحدیث» آورده است.
۱۵ - مهدی (علیه السلام) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است
سلمان فارسی گوید: خدمت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شرفیاب شدم، دیدم حسین (علیه السلام) روی زانوی آن حضرت است وپیغمبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) دیدگان او را می بوسد، ولبهایش را می مکد ومی فرماید:
«تو آقایی. تو آقا زاده ای. تو برادر شخص آقایی هستی. تو امامی. پسر امامی وبرادر امامی. تو حجّتی. پسر حجّتی. وبرادر حجّتی. تو پدر نُه نفر حجّتی که نهمی آنها، قائم ایشان است».(۱۵۸)
در کتاب «کمال الدین» از حضرت زین العابدین (علیه السلام) واو از پدر بزرگوارش حسین بن علی (علیهما السلام) روایت کرده است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) خطاب به وی فرمود:
«التاسع من ولدک یاحسین! هو القائم بالحقّ، والمظهر للدین، والباسط للعدل...» (۱۵۹)
«ای حسین! نهمین فرزند تو، قائم به حقّ است. او آشکار کننده دین وگستراننده عدل است...»
در کتاب «ینابیع المودّه»، از امام حسین (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«بر جدّم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وارد شدم؛ آن حضرت مرا روی زانوی خود نشانید وفرمود: ای حسین! خداوند از صلب تو نُه امام را اختیار نموده که نهمی آنها قائم ایشان است ومنزلت همه، نزد خدا یکسان است».(۱۶۰)
ودر کتاب «کفایه الاثر» از قول عبدالرحمان بن سلیط از حضرت امام حسین (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
«دوازده امام از ما هستند؛ اوّل آنها، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) وآخر آنها، نهمین فرزند من است. همو که به حق قیام می کند وخداوند به برکت وجود او، زمین مرده را زنده وآباد می کند ودین حقّ را بر تمام ادیان پیروز می گرداند اگرچه مشرکان کراهت داشته باشند...» (۱۶۱)
۱۶ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) است
در کتاب «ینابیع المودّه»، از جابر بن عبد الله انصاری روایت کرده است که گفت: جندل بن جناده بن جبیر یهودی، محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمد وگفت: یا محمّد!... شب گذشته حضرت موسی (علیه السلام) را در خواب دیدم که فرمود: ای جندل! به دست محمّد، خاتم انبیا، اسلام بیاور وبه اوصیایی که بعد از او خواهند بود چنگ بزن.
گفتم: اسلام می آورم، وحمد خدای را که اسلام آوردم وخداوند مرا به وسیله تو هدایت کرد.
سپس گفت: یارسول الله! از اوصیای خودت به من خبر ده تا به آنها تمسّک جویم.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اوصیای من دوازده نفرند.
گفت: ما نیز در کتاب تورات چنین یافته ایم. یا رسول الله! آنها را برایم نام ببرید.
حضرت فرمود:
«أوّلهم سیّد الأوصیاء أبو الائمّه علی، ثمّ ابناه الحسن والحسین فاستمسک بهم ولایغرنّک جهل الجاهلین، فإذا ولد علی بن الحسین زین العابدین یقضی الله علیک ویکون آخر زادک من الدنیا شربه لبن تشربه».
«اوّل آنها، سیّد اوصیا وپدر امامان، علی است؛ سپس دو پسر او حسن وحسین اند. به آنها تمسّک جوی وجهالت جاهلان، تو را فریب ندهد. هنگامی که فرزند حسین، علی، زینت عابدان به دنیا آمد، پایان عمر تو است وآخرین توشه تو از دنیا، شیری خواهد بود که می نوشی».
جندل گفت: ما در تورات ودر کتب انبیا (علیهم السلام) یافته ایم که «ایلیا وشبّر وشبیر»، اسامی علی، حسن وحسین (علیهم السلام) است. نام امامان پس از حسین چیست؟ حضرت فرمود:
«إذا انقضت مدّه الحسین فالإمام ابنه علی، ویلقّب بزین العابدین، فبعده ابنه محمّد یلقّب بالباقر، فبعده ابنه جعفر یدعی بالصادق، فبعده ابنه موسی یدعی بالکاظم، فبعده ابنه علی یدعی بالرضا، فبعده ابنه محمّد یدعی بالتقی والزکی، فبعده ابنه علی یدعی بالنقی والهادی، فبعده ابنه الحسن یدعی بالعسکری، فبعده ابنه محمّد یدعی بالمهدی والقائم والحجّه، فیغیب ثمّ یخرج، فإذا خرج یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً...»
«وقتی که مدّت حسین (علیه السلام) به سر رسید، امام، فرزندش علی خواهد بود که ملقّب به زین العابدین است. بعد از او فرزندش محمّد است که ملقّب به باقر خواهد بود. بعد از او فرزندش جعفر است، که صادق خوانده می شود. بعد از او فرزندش موسی که کاظم خوانده می شود. بعد از او فرزندش علی که رضا خوانده می شود. بعد از او فرزندش محمّد، که تقی وزکیّ خوانده می شود. بعد از او فرزندش علی، که نقی وهادی خوانده می شود. بعد از او فرزندش حسن، که عسکری خوانده می شود. بعد از او فرزندش محمّد است که به مهدی، قائم وحجّت خوانده می شود. او از دیده ها پنهان می شود وسپس ظاهر می گردد هنگامی که ظهور کند زمین را از عدل وداد پر خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وستم شده باشد...».
سپس فرمود:
«خوشا به حال آنان که در زمان غیبت او صبر کنند وخوشا به حال کسانی که بر محبّت آنها ثابت وپابرجا مانند...» (۱۶۲)
از این حدیث شریف که حاوی اسامی مبارکه همه معصومین (علیهم السلام) است، به خوبی ظاهر می شود که مهدی موعود (علیه السلام) از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) است.
البته روایات در این زمینه از طریق شیعه وسنّی فراوان است ومنحصر به حدیث یاد شده نیست؛ بلکه مجموع آنها - طبق شمارش برخی از پژوهشگران - ۱۸۵ حدیث است.(۱۶۳)
۱۷ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام باقر (علیه السلام) است
در کتاب «ینابیع المودّه»، از جابر بن یزید جعفی نقل کرده است که گفت: از جابر بن عبد الله انصاری شنیدم که می گفت: رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به من فرمود:
«ای جابر! اوصیای من وامامان مسلمین بعد از من، اوّل آنها علی بن ابی طالب است. بعد از او حسن وبعد از او حسین، سپس علیّ بن الحسین وبعد از او محمّد بن علی است که معروف به باقر است. ای جابر! تو او را درک خواهی کرد وچون او را دیدی، سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر بن محمّد، بعد از او موسی بن جعفر، بعد از او علی بن موسی، بعد از او محمّد بن علی، بعد از او علی بن محمّد، بعد از او حسن بن علی وبعد از او «قائم» است که نامش نام من وکنیه اش کنیه من است. او همان کسی است که خدا به دست او، شرق وغرب جهان را می گشاید. او همان کسی است که از دوستان خود غایب می شود...» (۱۶۴)
۱۸ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام صادق (علیه السلام) است
در کتاب «ینابیع المودّه» از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«خلف صالح از فرزندان من است واو همان مهدی است».(۱۶۵)
شیخ صدوق رحمه الله در کتاب «کمال الدین» روایت کرده است که حبّان سرّاج گوید: از سیّد اسماعیل بن محمّد حِمیَری شنیدم که می گفت: به حضرت صادق (علیه السلام) عرض کردم: ای پسر رسول خدا! برای ما اخباری از پدرانت (علیهم السلام) درباره غیبت رسیده وبه صحّت پیوسته است. بفرمایید کدام امام غایب می شود؟
حضرت فرمود:
ششمین فرزند من که دوازدهمین امام هدایتگر پس از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است؛ غایب می شود(۱۶۶)
باز در کتاب «کمال الدین»، از عبد الله بن ابی یعفور از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«هر کس به امامت پدرانم وفرزندانم اعتراف کند وامامت فرزندم «مهدی» را منکر شود مانند کسی است که به همه پیغمبران عقیده داشته باشد ونبوّت حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را انکار نماید.
عرض کردم: ای آقای من! مهدی، کدام یک از فرزندان شماست؟
فرمود: پنجمین نفر از فرزندان امام هفتم (موسی بن جعفر) است که شخصِ او از شما پنهان می شود ونام بردنش برایتان جایز نیست».(۱۶۷)
۱۹ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام کاظم (علیه السلام) است
در کتاب «فرائد السمطین» و«ینابیع المودّه» از ابن عبّاس نقل شده که گفت: شخصی یهودی به نام «نعثل» محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمد وگفت: یا محمّد! من از تو چیزهایی می پرسم که مدّتی است ذهن مرا به خود مشغول کرده است. اگر جواب قانع کننده ای دادی به دست تو مسلمان خواهم شد.
حضرت فرمود: بپرس ای ابا عماره!
نعثل پس از پرسش از صفات خدا وجواب آن حضرت، گفت: به من خبر ده که وصیّ وجانشین تو کیست؟ که هیچ پیامبری نیست مگر آن که وصیّ وجانشینی دارد وپیامبر ما موسی بن عمران به یوشع بن نون وصیّت کرد واو را جانشین خود قرار داد.
حضرت فرمود:
«نعم، إنّ وصییّ والخلیفه من بعدی علی بن أبی طالب، وبعده سبطای الحسن، ثمّ الحسین یتلوه تسعه من صُلب الحسین ائمّه أبرار.
قال: یا محمّد! فسمّهم لی؟
قال: نعم، إذا مضی الحسین فابنه علی، فإذا مضی علی فابنه محمّد، فإذا مضی محمّد فابنه جعفر، فإذا مضی جعفر فابنه موسی، فإذا مضی موسی فابنه علی، فإذا مضی علی فابنه محمّد، ثمّ ابنه علی، ثمّ ابنه الحسن، ثمّ الحجّه بن الحسن، فهذه اثنا عشر ائمّه عدد نقباء بنی إسرائیل».
آری! وصیّ وجانشین من علی بن ابی طالب است؛ پس از او دو نوه من، حسن وحسین؛ سپس نُه امام پاک سرشت از نسل حسین جانشین من خواهند بود.
گفت: یامحمّد! نام آنها را بگو.
فرمود: چون حسین از دنیا برود، فرزندش علی بن الحسین امام است؛ وقتی علی از دنیا رود پسرش محمّد وچون محمّد (باقر) از دنیا برود، پسرش جعفر (صادق) وچون جعفر از دنیا درگذرد پسرش موسی وهنگامی که موسی وفات کند، پسرش علی (رضا) ووقتی علی رحلت نمود پسرش محمّد وچون محمّد از دنیا برود پسرش علی وپس از او پسرش حسن وسپس حجّت بن الحسن، یکی پس از دیگری امام خواهند بود؛ اینها دوازده نفر به عدد نقبای بنی اسرائیل هستند».
نعثل گفت: جای آنها در بهشت کجاست؟
فرمود: در رتبه من هستند.
نعثل گفت: «اشهد أن لا إله إلاّ الله وأنّک رسول الله وأشهد أنّهم الأوصیاء من بعدک».
من در کتاب های گذشته همینطور یافته ام ودر عهد ووصیّت موسی بن عمران آمده است که:
چون آخر الزمان شود پیامبری به نام «احمد» مبعوث می شود. او خاتم پیامبران است وپس از او پیامبری نخواهد آمد واز صلب او، امامان ابرار به عدد اسباط به دنیا می آیند.(۱۶۸)
حضرت فرمود: ای ابا عماره! آیا اسباط را می شناسی؟
گفت: آری یا رسول الله! آنها دوازده نفر بودند؛ اوّلشان «لاوی بن برخیا» بود که مدّتی طولانی از بنی اسرائیل غایب شد وبعد ظاهر گردید وخداوند به وسیله او شریعت را پس از کهنه شدن ومحو شدن، آشکار کرد واو با «قرسطیای» پادشاه جنگید واو را کشت.
حضرت فرمود: آنچه در بنی اسرائیل اتّفاق افتاد، در اُمّت من نیز اتفاق می افتد؛ دوازدهمین نفر از نسل من غایب خواهد شد وبر اُمّت من، زمانی خواهد آمد که از اسلام جز نامی واز قرآن جز نوشته ای باقی نمی ماند. در آن وقت، خداوند به او اجازه خروج می دهد واو اسلام را آشکار ودین را تجدید می نماید.
سپس فرمود: خوشا به حال کسی که آنها را دوست بدارد! وای به حال کسی که آنها را دشمن بدارد! خوشا به حال کسی که به آنها تمسّک جوید ودنباله رو آنها باشد!
نعثل پس از شنیدن این سخنان، بپا خاست واشعاری چند در مدح پیامبر وائمّه (علیهم السلام) سرود...» (۱۶۹)
این حدیث مبارک، نمایانگر این واقعیّت است که حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان موسی بن جعفر (علیهما السلام) وپنجمین فرزند آن حضرت است.
در کتاب «غیبت» شیخ طوسی، از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که حضرت در ضمن حدیث مفصّلی فرمود:
«صاحب ما ظهور می نماید واو از صلب این است - وبا دست خود اشاره به موسی بن جعفر (علیهما السلام) نمود - آنگاه فرمود: زمین را از عدل پر می کند همان گونه که از ظلم وستم پر شده باشد ودنیا برای او هموار می گردد».(۱۷۰)
ودر کتاب «کمال الدین»، از یونس بن عبدالرحمان روایت کرده است که گفت: حضور حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) شرفیاب شدم وعرض کردم: ای پسر رسول خدا! قائم به حقّ شما هستید؟ فرمود:
من قائم به حقّ هستم، ولی آن قائمی که زمین را از وجود دشمنان خدا پاک می گرداند وآن را از عدل وداد پر می نماید، فرزند پنجمی من است که برای حفظ جانش مدّتی طولانی از انظار غایب می شود ودر آن مدّت، مردم بسیاری از دین بر می گردند وعدّه ای ثابت قدم می مانند.
سپس فرمود: خوشا به حال شیعیان ما که در دوران غیبت قائم ما، به دوستی ما چنگ می زنند ودر ولایت ما ثابت واستوار می مانند واز دشمنان ما بیزاری می جویند! آنان از ما هستند وما از آنها هستیم. آنها ما را به امامت پذیرفته اند وما آنها را به عنوان «شیعه» پسندیده ایم. خوشا به حال آنها، بازهم خوشا به حال آنها! به خدا سوگند! که آنها در روز قیامت، در رتبه ما هستند».(۱۷۱)
۲۰ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام رضا (علیه السلام) است
در کتاب «فرائد السمطین» از دعبل بن علی خزاعی - شاعر اهل بیت - روایت شده است که گفت:
قصیده معروف خود را که اوّل آن «مدارس آیاتٍ خلت من تلاوه...» است برای مولایم امام رضا (علیه السلام) خواندم؛ هنگامی که به این دو بیت رسیدم:

خروج إمام لا محاله واقع * * * یقوم علی اسم الله والبرکات
یمیّز فینا کلّ حقّ وباطل * * * ویجزی علی النعماء والنقمات

آن حضرت گریه شدیدی کرد، سپس رو به من کرده، فرمود:
«ای دعبل! روح القدس این دو بیت را به زبان تو جاری کرده است. آیا این امام را که خروج می کند، می شناسی؟»
گفتم: نه، مولای من؛ همین قدر شنیده ام که امامی از شما اهل بیت قیام خواهد کرد تا زمین را از ظلم وفساد پاک کند واز عدل وداد پر گرداند.
فرمود:
«ای دعبل! امام بعد از من، پسرم محمّد وبعد از محمّد، پسرش علی وبعد از علی، پسرش حسن است وبعد از حسن پسرش حجّتِ قائم است که در دوران غیبتش، چشم به راهش باشند ودر زمان ظهورش، اطاعتش نمایند. اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نماند خداوند آن روز را به حدّی طولانی می سازد تا او ظاهر شود وزمین را از عدل وداد پر نماید چنان که از ظلم وجور پر شده باشد...» (۱۷۲).
در کتاب «فرائد السمطین» نقل شده است که از امام رضا (علیه السلام) سؤال شد که کدام یک از شما اهل بیت، «قائم» است؟
آن حضرت فرمود:
«قائم» چهارمین فرزند من است. او پسر بانوی کنیزان است وخداوند به دست او، زمین را از هرگونه ظلم وستم پاک وپاکیزه می گرداند...» (۱۷۳)
۲۱ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام جواد (علیه السلام) است
حضرت جواد (علیه السلام) به عبد العظیم حسنی فرمود:
«ای ابو القاسم! قائم ما اهل بیت، همان «مهدی» موعودی است که همه باید در زمان غیبت او منتظرش باشند، ودر زمان ظهورش، از او فرمان برداری نمایند.
او فرزند سوّمی من است...» (۱۷۴)
۲۲ - مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام هادی (علیه السلام) است
در کتاب «کمال الدین»، از صقر بن ابی دلف روایت کرده است که گفت: از حضرت ابوجعفر، محمّد بن علی (امام جواد (علیه السلام)) شنیدم که می فرمود:
امام بعد از من، پسرم علی است؛ فرمان او فرمان من وگفتار او گفتار من واطاعت او اطاعت من است. سپس خاموش شد.
من عرض کردم: ای پسر رسول خدا! امام بعد از علی (علیه السلام) کیست؟
فرمود: امام بعد از او فرزندش حسن است.
عرض کردم: ای پسر پیامبر! امام بعد از حسن (علیه السلام) کیست؟
آن حضرت به سختی گریست وفرمود: بعد از حسن، پسرش، قائم به حقّ ومنتظر، امام است.
عرض کردم: ای پسر رسول خدا! چرا او را «قائم» می گویند؟
فرمود: زیرا پس از آن که از یادها رفته باشد وبیشتر معتقدان به امامتش از عقیده خود برگشته باشند، قیام می کند.
عرض کردم: چرا او را «منتظر» می نامند؟
فرمود:
«زیرا غیبتی طولانی خواهد داشت که مخلصان، ظهورش را انتظار برند وبیمار دلان، منکر او گردند معاندان، یاد او را مسخره کنند کسانی که وقت ظهور او را تعیین کنند دروغ بگویند وشتاب کنندگان در امر ظهور او، هلاک گردند وآنهایی که تسلیم امر خدا هستند نجات یابند».(۱۷۵)
ونیز در کتاب «اعلام الوری» از مفضّل بن عمر روایت کرده است که گفت:
محضر مقدّس مولایم امام جعفر صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم وعرض کردم: ای مولای من! چه می شد اگر جانشین خودتان را به ما معرّفی می فرمودید؟
فرمود: ای مفضّل! امام بعد از من «موسی» است؛ امّا جانشینی که چشم به راهش باشند وآرزویش کشند، «م ح م د» فرزند حسن فرزند علی فرزند محمّد فرزند علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) است».(۱۷۶)
در کتاب «کفایه الاثر»، از مسعده روایت کرده است که گفت:
محضر امام صادق (علیه السلام) بودم که ناگاه پیر مردی قد خمیده بر آن حضرت وارد شد ودر حالی که بر عصای خود تکیه داشت، سلام کرد. امام (علیه السلام) جواب سلام او را داد.
سپس گفت: ای پسر رسول خدا! دستت را بده تا ببوسم.
آن حضرت دستش را به او داد وپیر مرد دست حضرتش را بوسید وگریه کرد.
امام (علیه السلام) فرمود: ای پیر مرد! چه چیز تو را به گریه در آورد؟
جواب داد: جانم به فدایت! سالهاست که در انتظار قائم شما بسر می برم؛ با خود می گویم این ماه می آید واین سال ظاهر می شود. واینک سنّم زیاد شده واستخوانم پوسیده واجلم نزدیک گردیده وبه آنچه دوست دارم نرسیده ام، ومی بینم که شما کشته می شوید، آواره ودر به در می گردید در حالی که دشمنان شما در کمال سرور وشادمانی زندگی می کنند! پس چرا گریه نکنم؟!
در این هنگام دیدگان امام صادق (علیه السلام) پر از اشک گردید، آنگاه فرمود:
ای پیر مرد! اگر خداوند تو را حیات بخشید تا قائم ما را ببینی، با ما خواهی بود؛ واگر اجل تو فرا رسید در روز رستاخیز با ذخیره گرانبهای پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) خواهی آمد وآن ذخیره گرانبها ما هستیم؛ زیرا پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: «من در میان شما دو چیز نفیس می گذارم که اگر به آن دو تمسّک جویید هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکی کتاب خدای عزّ وجلّ ودیگری عترت واهل بیتم».(۱۷۷)
پیر مرد گفت: پس از شنیدن این خبر دیگر مرا باکی نیست.
آنگاه امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:
ای شیخ! بدان که قائم ما اهل بیت از صلب حسن (عسکری) است وحسن از صُلب علی (هادی) است وعلی از صلب محمّد (جواد) است ومحمّد از صلب علی (رضا) است وعلی از صلب این فرزند من است - وبا دست خود به موسای کاظم (علیه السلام) اشاره نمود - وفرمود: این نیز از صلب من است. ما دوازده امام، معصوم واز گناه وآلودگی پاک وپاکیزه ایم.
بعد از آن فرمود:
«ای پیر مرد! به خدا سوگند! اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را به حدّی طولانی می کند تا قائم ما اهل بیت خروج نماید».(۱۷۸)
آگاه باش که شیعیان ما در دوران غیبت او دچار فتنه وسرگردانی خواهند گردید ودر آن موقع، خداوند هدایت یافتگان مخلص را بر اعتقاد به او ثابت واستوار نگه خواهد داشت. خداوندا! آنها را بر این امر یاری فرما».(۱۷۹)
اکثر احادیث گذشته نیز دلالت دارند که حضرت مهدی منتظر (عجل الله فرجه) از فرزندان امام علی النقی هادی (علیه السلام) است. وحضرت آیه الله لطف الله صافی گلپایگانی نیز در کتاب ارزشمند «منتخب الاثر» به این موضوع اشاره نموده که حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام دهم علی بن محمّد هادی (علیه السلام) است، واحادیثی که از آنها این مطلب استفاده می شود ۹۰ حدیث است که از جمله آنها حدیث مذکور می باشد وبه بقیه احادیث به نحو اجمال اشاره نموده اند.(۱۸۰)
۲۳ - مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است
موفّق بن احمد خوارزمی حنفی - که اهل سنّت او را صدر الأئمّه خوانده اند - در کتاب «مقتل الحسین (علیه السلام)» از ابی سلمی - شتربان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) - روایت کرده است که گفت: من از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود:
«شبی که مرا به آسمانها سیر دادند، خداوند عزیز - جل ثناؤه - فرمود: پیامبر به آنچه از جانب پروردگارش به او فرو فرستاده شد، ایمان آورد.
من گفتم: ومؤمنان (نیز ایمان آوردند).
خدای متعال فرمود: راست گفتی ای محمّد! چه کسی را به جانشینی خود در میان امّت گذاشتی؟
گفتم: بهترین آنها را.
خطاب رسید: علی بن ابی طالب را؟
گفتم: آری پروردگارا!
فرمود: ای محمّد! من نظری به زمین افکندم واز میان اهل زمین تو را برگزیدم ونامی از نام های خود برای تو برگرفتم؛ پس من در جایی یاد نمی شوم مگر آن که تو هم با من یاد شوی، من محمودم وتویی محمّد. بار دیگر نظری به زمین افکندم و«علی» را برگزیدم ونامی از نامهای خود را برای او برگرفتم؛ پس من اعلا هستم واو علی است.
ای محمّد! من تو را وعلی، فاطمه، حسن، حسین وامامان از فرزندان حسین را از نور خود آفریدم وولایت شما را بر اهل آسمانها وزمین ها عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت در نزد من از مؤمنان است وهر که نپذیرفت در نزد من از کافران است.
ای محمّد! اگر بنده ای از بندگان من، مرا آن قدر عبادت کند تا از پای در افتد ویا بدنش مانند مشکی خشکیده گردد، سپس در حالی که منکر ولایت شماست نزد من آید، او را نمی آمرزم مگر آن که اقرار به ولایت شما نماید.
ای محمّد! آیا دوست داری که آنها را ببینی؟
گفتم: آری پروردگارا!
فرمود: به طرف راست عرش توجّه نما.
چون به طرف راست عرش خدا نگریستم، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن حسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، حسن بن علی ومهدی (علیهم السلام) را دیدم که هاله ای از نور آنها را احاطه کرده است وآنها ایستاده، نماز می خوانند واو - یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) - در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود.
پس خداوند فرمود: ای محمّد! اینها حجّتهای من هستند ومهدی انتقام گیرنده عترت تو است. به عزّت وجلال خودم سوگند! او حجّتی است که ولایتش بر اولیای من واجب است واوست که از دشمنان من انتقام خواهد گرفت».(۱۸۱)
آری خواننده گرامی! مهدی موعود منتظر (علیه السلام) فرزند بلافصل امام حسن عسکری (علیه السلام) است ورسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز در ضمن حدیث مفصّلی که شیخ الاسلام حموینی شافعی وگروهی از علمای امامیّه آن را نقل کرده اند، نسب شریف او را به طور صریح وروشن این گونه بیان فرموده است:
خداوند تبارک وتعالی در صلب امام حسن (عسکری (علیه السلام)) نطفه ای مبارک، میمون، پاک وپاکیزه قرار داده که هر مؤمنی که خداوند از او پیمان ولایت اهل بیت (علیهم السلام) گرفته، از او خشنود می شود وهر کس که درباره او تردید داشته ومنکر وجودش گردد از او روی می گرداند.
او امامی پارسا، پاکیزه، هادی ومهدی است که مورد پسند درگاه خداوند است. آغاز وانجامش عدالت است؛ به عدالت حکومت می کند وبه عدالت فرمان می دهد، او خدای تعالی را تصدیق می کند وخداوند هم او را در فرمانی که صادر می کند تصدیق می نماید... همراه او صحیفه ونوشته مهر شده ای هست که شماره اصحاب وکلیّه خصوصیّات وویژگی های یارانش، با اسم، نسب، شهر، شغل، زبان والقاب در آن نوشته شده است...» (۱۸۲)
۲۴ - مهدی (علیه السلام) از ذوی القربی است
در کتاب «ینابیع المودّه»، از بخاری ومسلم روایت کرده که ابن عبّاس درباره تفسیر این آیه: «قُلْ لا أَسْألُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ المَوَدَّهَ فِی القُرْبی (۱۸۳) از سعید بن جبیر پرسش نمود؟
سعید بن جبیر گفت: منظور از «ذوی القربی» آل محمّد (علیهم السلام) است».(۱۸۴)
همچنین در همان کتاب، از احمد حنبل - در کتاب مسندش - از سعید بن جبیر، از ابن عبّاس روایت کرده است که گفت:
«موقعی که آیه «ذوی القربی» نازل شد، گفتند: یا رسول الله! آنان که خداوند ما را به دوست داشتن ایشان مأمور کرده کیانند؟
فرمود: علی وفاطمه وحسن وحسین (علیهم السلام)».(۱۸۵)
ابن حجر هیثمی مکّی نیز در کتاب «الصواعق المحرقه» وبرخی دیگر از مفسّران ومحدّثان در حدیثی آورده اند که:
هنگامی که حضرت سجاد را به اسارت شام آوردند وبر دروازه دمشق نگه داشتند، مردی از اهل شام گفت: شکر خدای را که شما را کشت وریشه کن ساخت. حضرتش خطاب به او فرمود: «آیا قرآن خوانده ای؟
گفت: آری.
فرمود: این آیه را نخوانده ای که می فرماید: «قُلْ لا أَسْألَکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاّ المَوَدّهَ فِی القُرْبی؟
مرد شامی گفت: آیا شما همانها هستید؟
فرمود: آری.(۱۸۶)
از آنجا که حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان پیامبر وامیرالمؤمنین وفاطمه زهرا (علیهم السلام) می باشد، داخل در خویشان نزدیک پیامبر است واین آیه، آن حضرت را شامل می شود.
۲۵ - مهدی (علیه السلام) از ذرّیه پیامبر است
در حدیثی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود:
«إنّ الله عزّ وجلّ جعل ذریّه کلّ نبیّ فی صلبه وجعل ذرّیتی فی صلب علی بن أبی طالب».(۱۸۷)
«خداوند ذریّه هر پیغمبری را در صلب خودش قرار داد ولی ذرّیه مرا در صلب علی بن ابی طالب قرار داده است».
در کتاب «تحف العقول» در ضمن یک خبر طولانی چنین آمده است:
«هارون به حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) گفت: چرا شما به علی (علیه السلام) که پدر شماست نسبت داده نمی شوید وبه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) که جدّ مادری شماست نسبت داده می شوید در حالی که فرزند به پدرش نسبت داده می شود؟
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمود:
خدای تعالی حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) را به واسطه مادرش به حضرت ابراهیم (علیه السلام) نسبت داده چنان که در قرآن آمده است:
«وَمِنْ ذُرّیَته داووُد وَسُلَیمانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسی وَهارُونَ وَکَذلِکَ نَجْزِی الُمحسِنین * وَزَکَریّا وَیَحْیی وَعِیْسی وَإلیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحِینَ».(۱۸۸)
«واز نسل او (ابراهیم) داوود وسلیمان وایّوب ویوسف وموسی وهارون را [هدایت کردیم] واین گونه، نیکو کاران را پاداش می دهیم. وزکریّا ویحیی وعیسی والیاس را که همه از شایستگان بودند».
ما نیز به واسطه مادرمان، فاطمه به رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نسبت داده می شویم.(۱۸۹)
این دو حدیث شریف، در کمال صراحت دلالت دارد بر این که اولاد علی (علیه السلام) که از فرزندان فاطمه (علیها السلام) بودند، ذرّیه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) محسوب می شوند. پس مهدی منتظر که از آل محمّد وذوی القربی واز فرزندان علی وفاطمه (علیهما السلام) است، جزو ذریه پیامبر می باشد.

بخش چهارم: اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدی (علیه السلام)

علمای اهل سنت، فقط به نقل روایات راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) در صحاح خود ودیگر کتب معتبر دیگر اکتفا نکرده اند، بلکه گروه زیادی از شخصیّت های برجسته ایشان اعتراف کرده اند که این احادیث، «مشهور» یا «متواتر» است.
اینک برای مزید اطّلاع، نمونه هایی از اعتراف برخی از این دانشمندان را در این جا نقل می کنیم:
۱ - محمّد شبلنجی
دانشمند معروف مصری، در کتاب «نور الابصار» چنین می نویسد:
«تواترت الأخبار عن النبیّ (صلّی الله علیه وآله وسلم) علی أنّ المهدی من أهل بیته وأنّه یملأ الأرض عدلاً».(۱۹۰)
«اخبار متواتری از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) رسیده است که مهدی (علیه السلام) از خاندان اوست وزمین را از عدل پر می کند».
۲ - شیخ محمّد صبّان
در کتاب «اسعاف الراغبین» چنین می گوید:
وقد تواترت الأخبار عن النبیّ (صلّی الله علیه وآله وسلم) بخروجه، وأنّه من أهل بیته، وأنّه یملأ الأرض عدلاً، وأنّه یساعد عیسی (علیه السلام) علی قتل الدجّال بباب لد بأرض فلسطین، وأنّه یؤمّ هذه الاُمّه ویصلّی عیسی خلفه».(۱۹۱)
«اخبار متواتری از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل شده است که مهدی (علیه السلام) قیام خواهد کرد واین که او از خاندان پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است وزمین را پر از عدل می کند وحضرت عیسی (علیه السلام) را بر کشتن دجّال در سرزمین فلسطین دم دروازه «لُد» یاری می دهد وبر این اُمّت امامت می کند وحضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد.
۳ - ابن حجر عسقلانی
در کتاب «فتح الباری» درباره اخبار واحادیث راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) می گوید:
«اخبار به تواتر رسیده است که مهدی (علیه السلام) از این اُمّت است، وعیسی بن مریم از آسمان فرود می آید وپشت سر او نماز می خواند» (۱۹۲)
۴ - ابن حجر هیثمی مکّی
در کتاب «الصواعق المحرقه» از ابوالحسن آبری، چنین نقل می کند:
«قد تواترت الأخبار واستفاضت بکثره رواتها عن المصطفی (صلّی الله علیه وآله وسلم) بخروجه وأنّه من أهل بیته وأنّه یملأ الأرض عدلاً».(۱۹۳)
«اخبار متواتری از پیامبر اکرم نقل شده است که «مهدی» ظهور خواهد کرد واینکه او از اهل بیت پیامبر است وزمین را از عدل وداد پر خواهد نمود».
۵ - ابو الطیّب سیّد محمّد صدّیق حسینی بخاری قنوجی هندی
در کتاب «الاذاعه لما کان وما یکون بین یدی الساعه»، چنین می نویسد:
«... برخی از احادیث حضرت مهدی (علیه السلام) صحیح، برخی حسن وبرخی ضعیف است وجریان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بین تمام مسلمانان مشهور ودر طول تاریخ اسلام شهرت یافته است که ناگزیر باید در آخر الزمان مردی از اهل بیت پیامبر ظهور کند ودین را تأیید بخشد وعدل وداد را ظاهر نماید وهمه مسلمانان از او پیروی نمایند وبر تمام ممالک اسلامی مستولی گردد واو «مهدی» نامیده می شود وپس از ظهور او، «دجّال» خروج می نماید وطبق روایات وارده خروج دجّال از علایم قیامت است وحضرت عیسی (علیه السلام) بعد از ظهور او از آسمان فرود می آید ودر مورد قتل دجّال به او کمک می کند - یا این که همراه او نازل می شود واو را در کشتن دجّال یاری می دهد - وبه هنگام ادای نماز صبح به او اقتدا می نماید وپشت سر آن حضرت نماز می گزارد... وروایات مربوط به دجّال وحضرت عیسی (علیه السلام) به حدّ تواتر رسیده است».(۱۹۴)
۶ - شیخ منصور علی ناصف
از دانشمندان معروف جامع «الازهر» مصر ونویسنده کتاب «التاج الجامع للاُصول» که در این کتاب معروف خود، احادیث قابل اطمینان کتب حدیث اهل سنّت را جمع آوری نموده است، وشش نفر از علمای برجسته مصر بر آن تقریظ نوشته اند، وآن را با شرحی به نام «غایه المأمول» به منظور بیان وتوضیح احادیث آن توأم نموده اند. او در جلد پنجم یعنی در «کتاب الفتن وعلامات الساعه» چنین می نویسد:
«الباب السابع فی الخلیفه المهدی - رضی الله عنه - اشتهر بین العلماء - سلفاً وخلفاً - أنّه فی آخر الزمان لابدّ من ظهور رجل من أهل البیت یسمّی «المهدی» یستولی علی الممالک الإسلامیّه، ویتّبعه المسلمون، ویعدل بینهم، ویؤیّد الدین...
وقد روی أحادیث المهدی جماعه من خیار الصحابه، وخرّجها أکابر المحدّثین کأبی داوود والترمذی وابن ماجه والطبرانی وأبی یعلی والبزّاز والإمام أحمد والحاکم - رضی الله عنهم أجمعین - ولقد أخطأ من ضعّف أحادیث المهدی کلّها کابن خلدون وغیره...»
«در میان دانشمندان امروز وگذشته اهل تسنّن، مشهور است که سرانجام باید در آخر الزمان مردی از اهل بیت پیامبر به نام «مهدی (علیه السلام)» ظهور کند. او بر کشورهای اسلامی مسلّط شود ومسلمانان نیز از او پیروی کنند ومهدی (علیه السلام) در میان آنان به عدالت رفتار کند ودین اسلام را تأیید بخشد.
احادیث راجع به مهدی (علیه السلام) را گروهی از برگزیدگان صحابه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده اند ومحدّثان بزرگ مانند: ابی داوود، ترمذی، ابن ماجه، طبرانی، ابو یعلی، بزّاز، امام احمد حنبل وحاکم نیشابوری، در کتب خود آورده اند.
کسانی که تمام احادیث مهدی (علیه السلام) را ضعیف شمرده اند مانند «ابن خلدون» ودیگران، راه خطا پیموده اند واین حدیث که «ابن خلدون» نقل کرده است که «مهدی، همان عیسی بن مریم است» ضعیف است چنان که بیهقی وحاکم نیشابوری وغیر اینان به این معنا تصریح کرده اند.
منصور علی ناصف پس از اشاره به کتاب «شوکانی»، عالم معروف اهل سنّت، که درباره تواتر احادیث مربوط به «مهدی (علیه السلام)» وخروج دجّال وبازگشت حضرت عیسی است، چنین می گوید:
«هذا یکفی لمن کان عنده ذرّه من إیمان وقلیل من انصاف» (۱۹۵)
«آنچه گفته شد برای کسانی که ذرّه ای ایمان واندکی انصاف داشته باشند، کفایت می کند».
۷ - احمد زینی دحلان
دانشمند معروف حجاز ومفتی بزرگ مکّه، در کتاب «الفتوحات الاسلامیّه» چنین می نویسد:
«احادیثی که در آن از «مهدی» سخن رفته است بسیار زیاد و«متواتر» است والبتّه در میان آن همه احادیث صحیح، روایات ضعیف هم زیاد است؛ ولی به واسطه کثرت این احادیث وفزونی راویان آنها ومحدّثان فراوانی که این روایات را در کتب خود آورده اند، جمعاً مفید قطع ویقین است».
سپس این دانشمند می نویسد:
«محمّد بن عبدالرسول برزنجی، در آخر کتاب «الاشاعه فی اشراط الساعه» یاد آور شده است که اخبار مهدی موعود (علیه السلام) متواتر می باشد وامری مسلّم است.
از این احادیث به یقین باید دانست که «مهدی» از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است وزمین را از عدل وداد پر می کند».(۱۹۶)
۸ - وهابیان
نیز که از تندرو ترین گروه های اسلامی اهل تسنّن به شمار می روند، مسأله «مهدویت» وتواتر احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را پذیرفته اند وبا سایر فِرَقِ مسلمین اتّفاق نظر دارند وبه طور جدّی از آن دفاع می کنند وآن را از عقاید قطعی ومسلّم اسلامی می دانند.
۱ - یک سند تاریخی ومدرک زنده
هم اکنون به منظور تأیید این گفتار، بیانیه مهمّی را می آوریم که از طرف رابطه العالم الاسلامی، مرکز مهم دینی وهّابیها، در پاسخ سؤال یک نفر مسلمان از اهالی «کنیا» صادر شده است.
«بعد التحیّه؛
«جواباً عمّا یسأل عنه المسلم الکینی، فی شأن المهدی المنتظر، عن موعد ظهوره، وعن المکان الّذی یظهر منه وعن ما یطمئنه عن المهدی (علیه السلام):
هو: محمّد بن عبد الله، الحسنی العلوی الفاطمی المهدی الموعود المنتظر. موعد خروجه فی آخر الزمان، وهو من علامات الساعه الکبری، یخرج من المغرب ویُبایعُ له فی الحجاز فی مکّه المکرّمه بین الرکن والمقام، بین باب الکعبه المشرّفه والحجر الأسود عند الملتزم.
ویظهر عند فساد الزمان وانتشار الکفر وظلم الناس، یملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما مُلئت جوراً وظلماً. یحکم العالم کلّه وتخضع له الرقاب بالاقناع تاره وبالحرب اُخری. وسیملک الأرض سبع سنین، وینزل عیسی (علیه السلام) من بعده فیقتل الدجّال، أو ینزل معه فیساعده علی قتله بباب لدّ بأرض فلسطین. وهو آخر الخلفاء الراشدین الاثنی عشر الّذین أخبر عنهم النبی - صلوات الله وسلامه علیه - فی الصحاح. واحادیث المهدی وارده عن الکثیر من الصحابه یرفعونها الی رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) و...
وقد نصّ علی أنّ أحادیث المهدی، أنّها متواتره، جمع من الأعلام قدیماً وحدیثاً، منهم السخاوی فی «فتح المغیث»... ونصّ الحفّاظ والمحدّثون علی أنّ أحادیث المهدی فیها الصحیح والحسن. ومجموعها متواتر مقطوع بتواتره وصحّته. وأنّ الاعتقاد بخروج المهدی واجب، وأنّه من عقائد أهل السنّه والجماعه، ولاینکرها إلاّ جاهل بالسنّه، ومبتدع فی العقیده».(۱۹۷)
متن کامل بیانیّه علمای حجاز
«پس از ادای سلام. این پاسخ سؤال مسلمان «کنیایی» است که از «مهدی منتظر» وهنگام ظهور او ومحل ظهورش پرسش نموده است.
«مهدی»، محمّد بن عبد الله حسنی، علوی وفاطمی است واو مهدی موعود منتظر است. موقع ظهور وی در آخر الزمان است وظهورش از نشانه های قیامت می باشد. از غرب ظاهر می شود، ودر حجاز در مکّه مکرّمه بین «رکن ومقام» با آن حضرت بیعت می نمایند.
هنگامی که کفر وظلم وفساد، عالم را فرا گرفته باشد، او ظهور می کند وزمین را از عدل وداد پر می کند همان گونه که از جور وستم پر شده باشد. بر همه جهان حکومت خواهد کرد وهمه جهانیان در برابر او سر تعظیم فرود خواهند آورد وهمگی تسلیم وی خواهند شد، یا به میل ودلخواه یا با نبرد.
او تمام روی زمین را مالک خواهد شد، وحضرت عیسی (علیه السلام) بعد از ظهور او، از آسمان فرود می آید و«دجّال» را می کشد ویا همراه با ظهورش از آسمان فرود می آید وحضرت مهدی (علیه السلام) را بر کشتن «دجّال» بر درِ دروازه «لد» در سرزمین فلسطین، یاری می دهد.
مهدی (علیه السلام) آخرین خلفای راشدین دوازده گانه است که پیامبر از آنها خبر داده است ودر صحاح اهل سنت آمده است.
احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) را بسیاری از «صحابه» از شخص پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده اند که از جمله آنهاست: عثمان بن عفّان، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، طلحه بن عبید الله، عبدالرحمان بن عوف، عبد الله بن عبّاس، عمّار یاسر، عبد الله بن مسعود، ابو سعید خدری، ثوبان، قرّه بن اساس مزنی، عبد الله بن حارث، ابوهریره، حذیفه بن یمان، جابر بن عبد الله، ابو امامه، جابر بن ماجد، عبد الله بن عمر، انس بن مالک، عمر بن حصین واُمّ سلمه.
اینها بیست نفر از کسانی هستند که روایات راجع به مهدی (علیه السلام) را نقل کرده اند وغیر از اینها افراد زیاد دیگری نیز وجود دارند. سخنان فراوانی نیز از خود «صحابه» نقل شده است که در آنها به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تصریح گردیده است، وآنها را نیز می توان در ردیف روایات پیامبر قرار داد؛ زیرا مسأله ظهور مهدی (علیه السلام) از مسایلی نیست که بتوان در آن اجتهاد کرد.
روایاتی که درباره ظهور مهدی منتظر (علیه السلام) از شخص رسول اکرم نقل شده وآنچه را که صحابه پیامبر با اعتماد به گفته رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) بیان کرده اند - وشهادت وگواهی آنان نیز در حکم حدیث است - در بسیاری از کتب معروف اسلامی ومتون اصلی حدیث پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اعمّ از سنن، معاجم ومسانید آمده است که از آن جمله است: سنن ابو داود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن ابی عمرو الدانی، مسند احمد وابن یعلی، وبزار، صحیح حاکم، معاجم طبرانی، ورویانی، ودارقطنی، وابو نعیم در کتاب «اخبار المهدی»، وخطیب در «تاریخ بغداد»، وابن عساکر در «تاریخ دمشق» وغیر اینها.
وبعضی از دانشمندان اسلامی درباره «مهدی (علیه السلام)» کتاب های ویژه ای نوشته اند که از آن جمله است:
ابو نعیم در کتاب «اخبار المهدی»، ابن حجر هیثمی در کتاب «القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر»، شوکانی در کتاب «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر والدجّال والمسیح»، ادریس عراقی مغربی در کتاب «المهدی»، ابو العبّاس بن عبدالمؤمن المغربی در کتاب «الوهم المکنون فی الردّ علی ابن خلدون». وآخرین کسی که در این زمینه بحث مشروحی نگاشته، مدیر دانشگاه اسلامی مدینه است که در چندین شماره مجلّه دانشگاه مزبور بحث کرده است.
عدّه ای از بزرگان ودانشمندان متقدم ومتأخر نیز در نوشته های خود تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) متواتر است. (وبه هیچ وجه قابل انکار نیست) از آن جمله است:
سخاوی در کتاب «فتح المغیث»، محمّد بن احمد سفارینی در کتاب «شرح العقیده»، ابو الحسن آبری در کتاب «مناقب الشافعی»، ابن تیمیّه در کتاب فتاوایش، سیوطی در کتاب «الحاوی»، ادریس عراقی در تألیفی که درباره «مهدی» دارد، شوکانی در کتاب «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر والدجّال والمسیح»، محمّد بن جعفر کنانی در «نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر» وابو العبّاس بن عبدالمؤمن در کتاب «الوهم المکنون من کلام ابن خلدون».
واین تنها ابن خلدون است که احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) را با حدیثی مجعول وساختگی وبی اساس که می گوید: «لامهدیّ إلاّ عیسی؛ مهدی جز عیسی (علیه السلام) نیست» مورد ایراد قرار داده است. ولکن بزرگان، پیشوایان ودانشمندان اسلام گفتار او را رد کرده اند. وبه خصوص، ابن عبدالمؤمن که در ردّ گفتار او کتاب ویژه ای به نام «الوهم المکنون من کلام ابن خلدون» نوشته است که از ۳۰ سال قبل، در شرق وغرب منتشر شده است.
حافظان، بزرگان ودانشمندان علم حدیث نیز تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) شامل احادیث «صحیح» و«حسن» است ومجموع آنها متواتر وصحّت آنها قطعی است. بنابراین، اعتقاد به ظهور مهدی (علیه السلام) بر هر مسلمانی واجب است وجزء عقاید اهل سنّت وجماعت است وجز افراد نادان وبی اطّلاع از اسلام وبدعت گزار، منکر آن نخواهند بود».
۲ - توضیح مختصری پیرامون بیانیّه علمای حجاز
به نظر ما، مطالب بیانیه مزبور آن چنان صریح، گویا، روشن وآشکار است که نیازی به توضیح اضافی ندارد؛ زیرا مدارک لازم در این «بیانیّه» آن چنان گردآوری شده که هیچ کس را یارای انکار آن نیست.
تنها تفاوت مهمّی که این «بیانیّه» با عقیده «شیعه» دارد این است که در این بیانیّه، نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) «عبد الله» ذکر شده است در حالی که در کتب شیعه، نام پدر بزرگوار آن حضرت به طور مسلّم «امام حسن عسکری (علیه السلام)» است. وسرچشمه این اختلاف آن است که در بعضی از روایات اهل سنّت، مانند روایتی که «ابو داوود» در کتاب «سنن» خود از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده است جمله «اسم ابیه اسم ابی نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) نام پدر من است» آمده است.
در حالی که قراین نشان می دهد که این جمله در اصل، «اسم ابیه اسم ابنی؛ اسم پدرش اسم فرزند من است» بوده است که منظور امام حسن مجتبی (علیه السلام) می باشد وبر اثر اشتباه در نقطه گذاری به این صورت در آمده است. این احتمال را «گنجی شافعی» نیز در کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان» تأیید کرده است.
در این زمینه، دانشمندان ونویسندگان اسلامی از شیعه وسنّی، سخن بسیار گفته اند که ما در اینجا نیازی به ذکر سخنان آنها نمی بینیم. ودر هر حال، آن جمله که درباره نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) در بیانیه علمای حجاز ودر بعضی از روایات اهل سنّت آمده است، قابل اعتماد نیست؛ زیرا:
نخست آن که در اکثر روایات وکتب معتبره اهل سنّت این جمله وجود ندارد.
دوم آن که در روایت معروف ابن ابی لیلی آمده است: «اسمه اسمی واسمُ أبیه اسمُ أبنی؛ نام حضرت مهدی (علیه السلام) نام من، ونام پدرش، نام فرزند من است». که منظور امام حسن مجتبی (علیه السلام) است.
سوّم آن که روایات قطعی ومتواتر از طرق اهل بیت (علیهم السلام)، گواهی می دهند که نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) «حسن» است.
چهارم آن که در بعضی از روایات اهل سنّت نیز تصریح شده که مهدی موعود اسلام (علیه السلام)، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است وبعضی از بزرگان آنها هم مانند محمّد بن یوسف گنجی در کتاب «البیان» ومحیی الدین عربی در «فتوحات مکیّه» - به نقل شعرانی - وعبدالوهّاب شعرانی در کتاب «یواقیت وجواهر» مبحث (۶۵)، ومحمّد بن طلحه شافعی در کتاب «مطالب السئول»، وابن صبّاغ مالکی در «الفصول المهمّه» وافراد دیگری، این معنی را تأیید نموده وبه مهدی موعود پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) اعتراف کرده اند.
پنجم آن که نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) که در بیانیّه علمای حجاز به عنوان «عبد الله» آمده است ظاهراً مدرک ومستند آن همان جمله اخیر روایت ابو داوود است که نقل آن منحصر به ابو داوود وراوی آن هم «زائده» است، که بنا به نوشته گنجی شافعی وی در حدیث تصرّف می نموده وبه آن می افزوده است وچنین حدیثی که او واسطه نقل آن باشد فاقد اعتبار است.
ششم آن که روایت ابو داوود با اضافه جمله «واسم أبیه اسم أبی» که به قول گنجی شافعی «زائده» به آخر آن افزوده است ودر عین حال مورد استناد قرار گرفته، ودر واقع همان جمله سبب بروز اختلاف در نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) گردیده است، دارای زمینه جعل وساختگی است که ما به منظور توضیح این موضوع، توجه خوانندگان گرامی را به دو جریان تاریخی جلب می کنیم تا بی اعتباری قسمت آخر این روایت بر اهل تحقیق روشن شده، وخود بی پرده ومنصفانه در این باره به داوری بنشینند.
اینک دو جریان تاریخی:
۱ - ابن طقطقی، مورّخ مشهور ونکته سنج در کتاب تاریخ خود چنین می نویسد:
«محمّد بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) معروف به «نفس زکیّه» مدّعی مهدویّت در اسلام گردید وگروههایی از شیعه وحتّی بنی عبّاس مانند منصور دوانیقی قبل از تکیه زدن بر مسند خلافت خود وبرادرش سفّاح برای رویارویی با بنی اُمیّه وقیام علیه آنان، با وی به عنوان خلیفه بیعت نمودند. او در آغاز امر، بین مردم شایع کرده بود که مهدی موعود مورد بشارت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اوست، وپدرش «عبد الله» نیز این مطلب را همواره در نفوس گروههایی از مردم تزریق وتثبیت می نمود، وروایت می کرد که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده است:
«لو بقی من الدنیا یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث فیه مهدیّنا - أو قائمنا - اسمه کإسمی وإسم أبیه کإسم أبی».(۱۹۸)
«اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی بماند خداوند آن روز را به قدری طولانی می گرداند تا این که «مهدی» ما یا قائم ما را برانگیزاند که نام او همانند نام من، ونام پدرش همانند نام پدر من باشد».
بنابراین، دور نیست که جمله: «واسم أبیه اسم أبی» را، این پدر وپسر یا اطرافیان وهواخواهان آنها به حدیث مزبور افزوده باشند تا از این رهگذر بتوانند مردم عوام را فریب داده ومهدی دروغین (یعنی نفس زکیّه) را به جای مهدی موعود واقعی معرّفی نمایند، والبته این کار هم تا حدّی عملی گردید، امّا دیری نگذشت که قضیّه کشف، ودروغ او آشکار گشت.
۲ - ابو الفرج اصفهانی می نویسد:
«هنگامی که منصور دوانیقی در صدد برآمد برای فرزندش مهدی بیعت بگیرد، فرزند دیگرش «جعفر» در این باره به او اعتراض داشت. پس امر به احضار مردم کرد وچون حاضر شدند وخطبا خطبه خواندند وشعرا به مدیحه سرایی وتوصیف مهدی وفضایلش پرداختند، مطیع بن أیاس که یکی از شعرای عیّاش ومتّهم به زندقه بود بپاخاست وشعر وخطبه خواند ووقتی که از شعر وخطبه فارغ شد رو به منصور نموده وگفت: ای امیرمؤمنان!! فلان از فلان از پیامبر نقل کرد که پیامبر فرمود:
«المهدیّ منّا محمّد بن عبد الله واُمّه من غیرنا، یملأها عدلاً کما مُلئت جوراً»؛
«مهدی از ماست واو محمّد بن عبد الله است ومادرش از غیر ما است، دنیا را پر از عدل می کند همان طور که پر از ظلم شده است».
سپس گفت: وابن عبّاس بن محمّد، برادر تو، بدین حدیث گواهی می دهد؛ آنگاه رو به عبّاس نموده وگفت: تو را به خدا سوگند! آیا این حدیث را شنیده ای؟
عباس گفت: آری.
پس منصور دستور داد تا حاضرین با پسرش مهدی بر امر خلافت بیعت کنند.
چون مجلس به پایان رسید عبّاس بن محمّد رو به حاضرین کرد وگفت: آیا متوجّه شدید که این زندیق چگونه به خدا ورسولش نسبت دروغ داد وحتّی مرا نیز بر دروغش به شهادت طلبید؟ ومن از ترس منصور ناگزیر به دروغ شهادت دادم...» (۱۹۹)
به هر حال، با مراجعه به تاریخ وشرح وتوضیحی که ابو الفرج اصفهانی(۲۰۰) ودکتر سمیره مختار لیثی(۲۰۱) درباره محمّد بن عبد الله، معروف به «نفس زکیّه» ودعوی مهدویّت وخلافت او، وهم چنین در مورد برخوردها وعکس العمل های منصور دوانیقی، ودعوی مهدویّت برای فرزند خود (مهدی عبّاسی) نوشته اند، این موضوع به خوبی روشن می شود که هریک از آنان در صدد بودند تا با عنوان «محمّد بن عبد الله» مسأله مهدویّت در اسلام را درباره خود یا فرزند خود بر مردم تحمیل نمایند، وبا افزودن به حدیث مسلّمی که صحابه وتابعین وبزرگان اسلام درباره مهدی موعود (علیه السلام) از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل نموده وبرای همگان ثابت ومحرز بوده است. سوء استفاده نموده ومردم را فریب دهند تا بدین وسیله بتوانند سهل تر وآسان تر به مقصود خود برسند.
بنابراین، بی تردید می توان ادّعا کرد که جمله «واسم أبیه اسم أبی» که در آخر روایت ابو داوود آمده، ودر مورد نام پدر حضرت مهدی (علیه السلام) مدرک بی چون وچرای علما ودانشمندان اهل سنّت قرار گرفته، ساخته وپرداخته نامبردگان وعوامل دست نشانده آنان وهواخواهان آنها بوده است.
در اینجا برای اثبات مطلب، روایتی را که ابوالفرج اصفهانی درباره مهدی عباسی از منصور دوانیقی نقل کرده است، می آوریم تا حقیقت گفته های پیشین روشنتر شود.
ابوالفرج در کتاب «مقاتل الطالبیین» می نویسد:
«مسلم بن قتیبه روایت کرده که گفت: روزی بر منصور دوانیقی وارد شدم به من گفت: محمّد بن عبد الله خروج کرده وخودش را «مهدی» می پندارد، ولی به خدا قسم! او مهدی - موعود - نیست. من در این باره می خواهم موضوعی را به تو بگویم که به کسی دیگر نگفته ام ونخواهم گفت وآن این است که در واقع، فرزند من هم، مهدی موعود روایات - وارده از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) - نیست، لکن من او را از باب تفأل مهدی نامیده ام».(۲۰۲)
امّا این که در بیانیه علمای حجاز، از حضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان «حسنی» یاد شده است، به این جهت است که مادر امام باقر (علیه السلام)، دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) است واز این رهگذر امامان بعدی حسنی وحسینی هستند وحضرت مهدی (علیه السلام) نوه پسری امام حسین (علیه السلام) ونوه دختری امام حسن مجتبی (علیه السلام) می باشد؛ پس حسنی بودن حضرت مهدی (علیه السلام) نیز صحیح است وایجاد مشکلی نمی نماید.
آنچه تا اینجا از نظر خوانندگان گرامی گذشت، چند نمونه کوتاه وگویا از اعتراف های دانشمندان بزرگ اهل سنّت بود که همگی آنها به آمدن مردی از دودمان خاندان پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) به نام «مهدی» (علیه السلام) اعتراف نموده واحادیث مربوط به مهدی موعود (علیه السلام) را پذیرفته اند.
اینک باید ببینیم مخالفان وجود مقدّس مهدی (علیه السلام) چه می گویند؟ ومنطق آنها چیست؟
۳ - مخالفان وجود حضرت مهدی (علیه السلام) چه می گویند؟
با این که مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در میان دانشمندان اهل سنّت، مشهور ومعروف است وعدّه زیادی از بزرگان آنها، اعتراف کرده اند که احادیث مزبور از احادیث مشهور ومتواتر است، برخی از متعصّبان ایشان، موضوع بدین روشنی را مخدوش نموده، وتعداد بسیار معدودی از آنها مانند احمد امین مصری در کتاب «المهدی والمهدویّه فی الإسلام»، سعد محمّد حسن در کتاب «المهدیّه فی الإسلام»، فرید وجدی در کتاب «دائره المعارف» ماده «سلم» وطنطاوی در «تفسیر الجواهر» ومحمّد عبد الله عنان در کتاب «مواقف حاسمه» به مسأله مهدویّت با دیده تردید وانکار نگریسته وتمام مطالب کتاب های بزرگان ومفاخر خود را نادیده گرفته اند تا جایی که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را افسانه ای پنداشته اند که تنها «شیعه» به آن معتقد است، وگویی اصلاً اهل سنّت در این باره نظری ندارند!!
اینک برای روشن شدن اذهان خوانندگان عزیز، گفتار تنی چند از پیش قدمان مخالفان ومنکران وجود حضرت مهدی (علیه السلام) را در اینجا می آوریم تا معلوم شود که این عدّه معدود تا چه اندازه از حقّ وحقیقت دور، وحتّی از ضروریات مذهب وروش هم مسلکان خود نیز، بیگانه اند.
۱ - ابن حزم اندلسی وگمراهی عجیب!
نخستین کسی که در این راه پیش قدم شده است، ابن حزم اندلسی (متوفّای سال ۴۵۶ هجری) است. افکار این مرد سنّی عالِم نما، نسبت به وجود مقدّس مهدی منتظر (علیه السلام) وآنچه وی در کتاب «الفصل» خود نگاشته، وتهمت هایی که به پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد ساخته است، منشأ انحراف گروهی دیگر، به خصوص نویسندگان سنّی معاصر، از قبیل احمد امین مصری گردیده است.
ابن حجر عسقلانی، در کتاب «لسان المیزان» ذیل نام «ابن حزم» می نویسد:
کلیه دانشمندان اهل سنّت که در عصر «ابن حزم» می زیسته اند، او را تکفیر کردند. با این وصف، «ابن حزم» که مطرود هم مذهبان خود بوده است در کتاب «جمهره انساب العرب» با گستاخی خاصّی راجع به امام حسن عسکری (علیه السلام)» می نویسد:
«حسن عسکری، آخرین امام رافضیان است واو اولاد نداشت!! رافضیان ادّعا کردند که وی کنیزی به نام «صیقل» داشت، که بعد از مرگ وی پسری آورد؛ ولی این دروغ است!!».(۲۰۳)
۲ - خطیب بغدادی
دوّمین نفری که از ذکر نام حضرت مهدی (علیه السلام) خودداری نموده واز او نامی نمی برد، خطیب بغدادی (متوفّای سال ۴۶۳ هجری) است. وی در «تاریخ بغداد»، آنجا که از امام حسن عسکری (علیه السلام) نام می برد بدون این که متذکر شود آن حضرت فرزندی داشته است، فقط می نویسد: «ابومحمّد» الحسن بن علی.(۲۰۴)
۳ - ابن کثیر شامی
ابن کثیر شامی (متوفّای سال ۷۷۴ هجری) در تاریخ معروف خود «البدایه والنهایه» در جلد یازدهم، ذیل حوادث سال ۲۵۴هجری، فقط از امام دهم حضرت امام علی النقی الهادی (علیه السلام) نام می برد ومی گوید: وی پدر حسن بن علی العسکری است.(۲۰۵) وحتّی از خود «امام حسن عسکری (علیه السلام)» نیز مانند سایر علمای عصر، جداگانه نام نمی برد.
شگفت انگیزتر از گفتارهای بی اساس وافکار بیمارگونه «ابن حزم» وهمفکران وی، گفتار علاّمه سمنانی است که به قول جامی در کتاب «شواهد النبوّه» وقاضی حسین «دیار بکری» در تاریخ «خمیس» می گوید: محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) متولّد شد، وبه مقام قطبیّت رسید وسپس وفات یافت!!(۲۰۶)
شگفت انگیزتر از گفتار علاّمه سمنانی، سخن حافظ ذهبی در «تاریخ اسلام» است که می نویسد: محمّد بن الحسن، در سال ۲۵۸ - یا ۲۵۶ - هجری متولّد شد، ودو سال بعد از پدرش زنده بود وبعد معدوم الاثر شد ومعلوم نیست چگونه وفات یافت!(۲۰۷)
وشگفت انگیزتر از گفتار این دو تن، گفتار «ابن حجر هیثمی مکّی» است. وی با این که در کتاب «الصواعق المحرقه» در آنجایی که از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) نام می برد، بعد از شرح حال امام حسن عسکری (علیه السلام) می نویسد:
باقی نگذاشت مگر پسرش «ابوالقاسم محمّد الحجّه» وسنّ او هنگام وفات پدرش پنج سال بود ودر این سنّ، خداوند به او حکمت بخشید، واو «قائم منتظر» نامیده می شود.
با این حال در دنباله سخنان خود در همان کتاب می گوید: گفته شده که وی در مدینه پنهان شد واز نظرها غایب گردید ومعلوم نشد به کجا رفت!(۲۰۸)
رسوائی تا کجا؟
رسوایی این گروه به جایی رسیده است که محدّث بزرگ اهل سنّت «ملاّ علی قاری» کتاب ویژه ای در ردّ آنها نوشته است، وکتابش را «الردّ علی من حکم وقضی بأنّ المهدی الموعود جاء ومضی» (۲۰۹) نامیده است.
ای کاش این متعصّبان گرفتار وعنود های لجوج، اندکی می اندیشیدند ولااقل به روایاتی که درباره مهدی موعود (علیه السلام)، در کتب معتبر اهل سنّت وارد شده وظهور مهدی موعود منتظر (علیه السلام) را در آخر الزمان دانسته است ونظریات گروهی از مشاهیر دانشمندان شان که در کتاب های خود از شخص محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) به عنوان حجّت قائم ومهدی نام برده وبه وجود مقدّس امام زمان شیعه اعتراف نموده اند، مراجعه می کردند تا این که در برابر محکمه تاریخ ووجدان های بیدار، وآزاد اندیشان منصف جهان، تا این اندازه سرافکنده وشرمسار وبی حیثیّت نمی شدند.

بخش پنجم: مهدی موعود (علیه السلام) در گفتار دانشمندان بزرگ اهل سنّت

گفته آمد که یکی از مسایل مورد اتفاق شیعه وسنّی مسأله مهدویت وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است. همچنین اعتراف جمعی از علمای اهل سنت به صحت وتواتر احادیث راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) گذشت. در این بخش، آرای گروهی از علمای ایشان را درباره آن حضرت می آوریم تا اتفاق مسلمانان در این قضیّه، روشن تر شود.
ابن ابی الحدید معتزلی می گوید
«وقد وقع اتّفاق الفِرَق من المسلمین أجمعین علی أنّ الدنیا والتکلیف لاینقضی إلاّ علیه» (۲۱۰)
«تمام فرقه های مسلمانان اتفاق دارند که دنیا وتکلیف به پایان نمی رسد مگر این که مهدی (علیه السلام) ظهور نماید».
محمّد امین سویدی می گوید
«الّذی اتّفق علیه العلماء أنّ المهدیّ هو القائم فی آخر الوقت، وأنّه یملأ الأرض عدلاً، والأحادیث فیه وفی ظهوره کثیره».(۲۱۱)
«آنچه مورد اتّفاق همه دانشمندان است این است که مهدی (علیه السلام) کسی است که در آخر الزمان قیام می کند، وزمین را از عدل پر می نماید، وروایات درباره مهدی (علیه السلام) وظهور او فراوان است».
ابن منظور، نویسنده کتاب «لسان العرب» می گوید
«المهدی الّذی قد هداه الله الی الحقّ، وقد استعمل فی الأسماء حتّی صار کالأسماء الغالبه، وبه سُمّی المهدیّ الذی بشّر به النبی - صلی الله علیه [وآله] وسلّم - أنّه یجیء فی آخر الزمان».(۲۱۲)
«مهدی یعنی کسی که خدا او را به سوی حقّ هدایت کرده باشد. کلمه مهدی به قدری در نام گذاری اشخاص به کار رفته است که به صورت اسم در آمده است. ومهدی که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) ظهور او را در آخر الزمان، بشارت داده است، به همین نام، نامیده شده است».
ابن اثیر می گوید
«المهدی الّذی بشّر به رسول الله - صلّی الله وعلیه [وآله] وسلّم - إنّه یجیء فی آخر الزمان».(۲۱۳)
«آن مهدی موعود (علیه السلام) که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ظهور او را بشارت داده است، در آخر الزمان خواهد آمد».
زبیدی نویسنده کتاب «تاج العروس» می گوید
«المهدی الّذی بُشّر به، إنّه یجیء فی آخر الزمان، جعلنا الله من أنصاره».(۲۱۴)
«مهدی موعودی که بشارت ظهور او را داده اند، در آخرالزمان می آید. خداوند ما را از جمله یارانش قرار دهد».
ابن حجر مکّی می گوید
«وقد ظهرت برکه دعائه - صلی الله علیه [وآله] وسلّم - فی نسلهما (یعنی علیّاً وفاطمه (علیهما السلام)) فکان منه من مضی ومن یأتی، ولو لم یکن فی الآتین إلاّ الإمام المهدیّ (علیه السلام) لکفی».(۲۱۵)
«برکت دعای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در موقع ازدواج علی (علیه السلام) وفاطمه (علیها السلام) در نسل آن دو بزرگوار ظاهر شد واز نسل علی وفاطمه (علیهما السلام)، عدّه ای آمدند که از این دنیا رفتند وعدّه ای هم خواهند آمد که اگر در میان آیندگان از نسل علی وفاطمه (علیهما السلام) کسی جز مهدی موعود (علیه السلام) نبود، برای ظهور برکت دعای پیامبر بس بود».
همین ابن حجر در جای دیگر می گوید:
«مهدی منتظر (علیه السلام) یک تن بیشتر نیست وهرگز تعددی در آن وجود ندارد».(۲۱۶)
شمس الدین ذهبی می گوید
«إنّ الإمام المهدی من أولاد الإمام الحسن العسکری (علیه السلام) وهو باق إلی أن یأذن الله له بالخروج، فیملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً».(۲۱۷)
«حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان امام حسن عسکری (علیه السلام) است واو موجود وحاضر است تا روزی که خداوند اذن ظهورش دهد وزمین را پر از عدل وداد کند همان گونه که از ظلم وستم پر شده باشد».
شمس الدین قرطبی می گوید
«إنّ جمیع ملوک الدنیا کلّها أربعه: مؤمنان وکافران، فالمؤمنان سلیمان بن داوود والإسکندر، والکافران نمرود وبخت النصر، وسیملکها من هذه الاُمّه خامسٌ وهو المهدی عجّل الله تعالی فرجه».(۲۱۸)
«پادشاهانی که بر سراسر دنیا حکومت نمودند چهار نفرند؛ دو نفر مؤمن ودو نفر کافر. دو نفر مؤمن حضرت سلیمان (علیه السلام) واسکندر (ذوالقرنین) بودند ودو نفر کافر نمرود وبخت النصر، ودر آینده نفر پنجمی هم از این امّت تمام جهان را مالک خواهد شد واو حضرت مهدی (علیه السلام) است».
مقدّسی شافعی
که از علمای قرن هفتم هجری است - در دیباچه کتاب «عقد الدرر فی اخبار المنتظر» پس از آن که مقداری از دست زمانه وکثرت فتنه ها شکایت می کند، می گوید:
«برخی به قرینه ظاهر بعضی از اخبار، گمان کرده اند که حال روزگار پیوسته به همین وضع باقی خواهد ماند. من گفتم: ما صحّت این احادیث را قبول داریم، وآنها را به گوش جان می شنویم وبه چشم اطاعت می نگریم، ولی در اخبار دلیلی وجود ندارد که آن فتنه ها تا قیام قیامت دوام داشته باشد. شاید آن فتنه ها در موقع ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از بین بروند، ونابودی آنها منوط به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) باشد؛ زیرا احادیث زیادی که علمای این امّت آنها را در کتاب های خود نوشته اند به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بشارت می دهند، ومژده می دهند که خداوند شخصی را بر می انگیزد که زمینه حکومت او را آماده می نماید که کوههای بلند در برابر او خراب خواهد شد، از دور ونزدیک او را یاری می دهند، واو مالک کوه ودشت وتمام کره زمین می گردد، وسراسر زمین را پر از عدل وداد می کند».(۲۱۹)
بخاری (معروف به خواجه پارسای) می گوید
«ومناقب المهدی - رضی الله عنه - صاحب الزمان، الغائب عن الأعیان، الموجود فی کلّ زمان، کثیره. وقد تظاهرت الأخبار علی ظهوره وإشراق نوره، یجدّد الشریعه المحمّدیّه، ویجاهد فی الله حقّ جهاده، ویطهّر من الأدناس أقطار بلاده، زمانه زمان المتّقین، وأصحابه خلصوا من الریب، وسلموا من العیب، وأخذوا بهدیه وطریقه واهتدوا من الحقّ إلی تحقیقه، به ختمت الخلافه والإمامه، وهو الإمام من لدن مات أبوه إلی یوم القیامه، وعیسی (علیه السلام) یصلّی خلفه، ویصدّقه علی دعواه ویدعو إلی ملّته الّتی هو علیها، والنبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) صاحب الملّه».(۲۲۰)
«مناقب حضرت مهدی صاحب الزمان (علیه السلام) که از دیده ها پنهان ودر هر زمانی حاضر است، فراوان است. احادیث بسیار زیادی رسیده است که مهدی (علیه السلام) ظاهر می شود ونور وجودش همه جا را روشن می کند، ودین اسلام وشریعت محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) را تجدید می نماید، وآن گونه که باید، در راه خدا جهاد می کند، وسراسر مملکت اسلامی را در زمان خود از آلودگیها پاک می سازد. روزگار او روزگار پرهیزکاران است. کسانی که به امامت او معتقدند از هر نکوهش وسرزنشی پیراسته اند که راه حقّ را پیموده اند وبه روش او گام برداشته اند وبه راهنمایی او به شاهراه هدایت رسیده اند. امامت وپیشوایی اُمّت اسلامی به وسیله او پایان می یابد. او از روز وفات پدر بزرگوارش تا روز رستاخیز امام است. حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد، واو را در امامتش تصدیق می نماید ومردمان را به دین وشریعت او که همان شریعت پاک محمّدی است دعوت می کند».
محیی الدین عربی می گوید:
«واعلموا أنّه لابدّ من خروج المهدی (علیه السلام) لکن لایخرج حتّی تمتلیء الأرض جوراً وظلماً فیملأها قسطاً وعدلاً... وهو من عتره رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) من ولد فاطمه - رضی الله تعالی عنها - جدّه الحسین بن علی بن أبی طالب ووالده الإمام حسن العسکری (علیهم السلام)».(۲۲۱)
«بدانید وآگاه باشید که مهدی موعود (علیه السلام) قطعاً ظهور خواهد کرد، ولی او ظاهر نمی شود مگر این که زمین پر از ظلم وستم شده باشد که آنگاه او بیاید وآن را پر از عدل وداد کند. او از عترت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) از نسل حضرت فاطمه (علیها السلام) است. جدّش امام حسین (علیه السلام) وپدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) است».
نویسنده کتاب «ارشاد المستهدی» می گوید:
«بپرهیز ای خردمند از هر شبهه وشکّی در ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، زیرا عقیده به ظهور آن حضرت، اتمام ایمان به خدا ورسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وآنچه پیغمبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آورده واز آن خبر داده است، می باشد. وپیغمبر، صادق ومصدّق است.
همچنین شبهه ای نداشته باش در این که مهدی موعود (علیه السلام) تا حال ظاهر نشده وهر کس این ادّعا را کرد دروغگو وکذّاب است، به جهت این که علامات ونشانی هایی که در روایات شریف ذکر شده در آن اشخاص موجود نیست، وظهور مهدی (علیه السلام) وراه شناسایی او مشهور وروشن است، وظهور او پیش از نزول حضرت عیسی (علیه السلام) خواهد بود واجتماع او با حضرت عیسی (علیه السلام) بر حسب اخبار ثابت، امری ضروری وبدیهی است. هر کس بخواهد به طور مبسوط اطلاع پیدا کند به کتابهایی که در این موضوع تألیف شده رجوع نماید، مقصود ما در این کتاب (ارشاد المستهدی) اثبات تواتر روایات ظهور آن حضرت به اختصار است».(۲۲۲)
ودر جای دیگر در رابطه با احادیث ظهور چنین می گوید:
«این احادیث وآثار را، عموم محدّثین وغیر محدّثین در کتابهایشان نقل کرده اند، وایمان به ظهور مهدی - رضی الله عنه - (این تعبیر از خود اوست) مشهور وشایع در بین صحابه بوده است واصحاب، این عقیده وایمان را از پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) اخذ کرده اند، وهمچنین است آثار ومراسیلی که از تابعین رسیده؛ زیرا آنها در این گونه از مسایل به رأی (خود) واز پیش خود چیزی نمی گفتند».(۲۲۳)
۱ - کسانی که مهدی (علیه السلام) را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند
چنان که پیش از این اشاره کردیم، بیشتر دانشمندان بزرگ اهل سنّت وبلکه اکثریت قریب به اتّفاق آنان، عقیده دارند که «مهدی موعود» واقعیّت دارد، ومی گویند: او از دودمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وفاطمی وعلوی واز نسل امام حسین (علیه السلام) است؛ ولی در آخر الزمان متولّد می گردد ودر سنین جوانی دنیا را پر از عدل وداد می نماید.
در میان این عدّه که حضرت مهدی (علیه السلام) را از نسل امام حسین (علیه السلام) می دانند، کسانی بوده وهستند که با وجدانی پاک وبیدار یا به ملاحظه رعایت امانت در نقل حدیث وتاریخ، در کمال صراحت گفته اند: این مهدی موعودی که از دودمان پاک پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز نسل امام حسین (علیه السلام) است، کسی جز فرزند برومند امام حسن عسکری (علیه السلام) نیست.
این عدّه، بدون توجّه به وابستگی هایی که معمولاً علمای عامّه به حکومت های طاغوتی بنی اُمیّه وبنی عباس داشته اند وبه دور از هرگونه تعصّب، صریحاً اعلام داشته اند که: ابوالقاسم، محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) همان که در سال ۲۵۵ هجری (یا سنوات دیگر به قول آنها) در شهر «سامرا» ودر خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) متولّد شد وبه عقیده شیعه، امام دوازدهم است، همان «مهدی موعود» است؛ زیرا مجموع روایات صحیح ومعتبری که بزرگان اهل سنّت درباره «مهدی منتظر» نقل کرده اند تنها با او قابل تطبیق است، ونمی تواند شخصی غیر از او باشد.
البته در میان این عدّه، کسانی هم پیدا می شوند که فقط از پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) نام برده، ویا از ولادت او خبر داده اند، ولی نگفته اند که او «مهدی موعود» است.
شگفت آور اینجاست که حتّی آن عدّه معدود وتعداد انگشت شماری هم که گفته اند: «مهدی، پس از ولادت وفات یافت» مانند علاء الدوله سمنانی، حافظ ذهبی وابن حجر مکّی نیز، در شمار کسانی هستند که حضرت مهدی (علیه السلام) را، پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند!
زیرا اغلب کسانی که از ولادت محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) خبر داده اند نگفته اند که: او دیگر چه شد؟ وبه کجا رفت؟ وچه سرنوشتی پیدا کرد؟ ولی این چند نفر متعصب عنود، برای انحراف افکار شیعیان از پیش خود گفته اند که «مهدی (علیه السلام) وفات یافت» تا به خیال خام آنها، دیگر شیعیان در انتظار نمانند ومسأله مهدویّت وانتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در بین شیعیان، فراموش گردد.
به هر حال، عدّه زیادی از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، از مورّخان، محدّثان وحافظان حدیث، به وجود مقدّس مهدی موعود که فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است اعتراف نموده اند که برای نمونه فشرده گفتار برخی از آنان را در اینجا می آوریم.
۱ - ابن ابی ثلج بغدادی
(متوفای سال ۳۲۶ هجری) که در بغداد می زیسته ومعاصر نوّاب حضرت ولی عصر (علیه السلام) بوده وبه گفته خطیب بغدادی در «تاریخ بغداد»، استاد ابوالحسن دار قطنی معروف بوده است، در کتاب «موالید ووفیات الائمّه» (۲۲۴) آنجا که از فرزندان ابو محمّد امام حسن عسکری (علیه السلام) نام می برد، چنین می نویسد:
«فرزندان او محمّد، موسی، فاطمه وعایشه است(۲۲۵)... هنگام ولادت محمّد بن الحسن - حضرت حجّت (علیه السلام) - امام حسن عسکری (علیه السلام) سخنان بسیاری فرمود از آن جمله: ستمگران گمان کردند که مرا به قتل می رسانند تا این دودمان را ریشه کن سازند؛ ولی آنها قدرت خداوند را دیدند. واو را - حضرت مهدی (علیه السلام) - مؤمّل خواند (یعنی کسی که مورد امید آینده وآرزوی مردم است). ودر باب مادران ائمّه (علیهم السلام) می نویسد:
«مادر امام قائم (علیه السلام) نامش حکیمه است، وگویند: نرجس، وهم گویند: سوسن».
سپس می گوید: «محمّد بن همام گفت که حکیمه، عمّه حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) است واوست که حدیث ولادت حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) را نقل کرده وگفته است که نام مادرش نرجس می باشد».(۲۲۶)
۲ - علی بن حسین مسعودی
(متوفای سال ۳۴۶ هجری) مورخ نامی وجغرافی دان مشهور که اهل سنّت به طور قطع او را از دانشمندان بنام خود می دانند، در جزء چهارم تاریخ خود «مروج الذهب» - که در سال ۳۳۶ هجری از تألیف آن فراغت یافته - درباره حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«در سال ۲۶۰ هجری ابو محمد حسن بن علی... ابن حسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام) در زمان خلافت معتمد عبّاسی به سنّ ۲۹ سالگی وفات یافت واو پدر حضرت مهدی منتظر، امام دوازدهم شیعه امامیّه، است».(۲۲۷)
مسعودی در کتاب خود «التنبّیه والاشراف» که یک سال پیش از درگذشت خود یعنی در سال ۳۴۵ در شهر فسطاط مصر آن را به اتمام رسانیده است، چنین می نویسد:
«امام شیعیان که ظهورش را انتظار برند، در هنگام تألیف این کتاب، محمّد بن الحسن... ابن علی بن ابی طالب - رضوان الله علیهم أجمعین - است».(۲۲۸)
۳ - احمد بن حسین بیهقی شافعی
(متوفّای سال ۴۵۸ هجری) - که به گفته ابن خلکان، امام الحرمین عبدالملک جوینی گفته است: «هیچ فرد شافعی یافت نمی شود مگر این که شافعی بر او منّت دارد جز احمد بیهقی که او بر شافعی منّت دارد» - در کتاب «شعب الایمان» درباره حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«مردم درباره حضرت مهدی (علیه السلام) اختلاف نظر دارند، گروهی مردّد مانده وعلم آن را به خدای عالم محوّل نموده اند، وعقیده دارند که مهدی (علیه السلام) فردی از فرزندان فاطمه دختر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است که هرگاه خدا بخواهد او را می آفریند وبرای یاری دینش وی را برانگیخته می سازد. گروهی دیگر می گویند: مهدی موعود، در روز جمعه نیمه ماه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری متولّد شده واو امام ملقّب به حجّت، وقائم منتظر محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) است که به سرداب سامرا(۲۲۹) داخل شد واز انظار مردم پنهان گردید ومنتظر خروج او هستند ومی گویند: زنده است ودر آینده تاریخ ظاهر می شود وجهان را پر از عدل وداد می نماید همان گونه که پر از ظلم وستم شده است...»
سپس می گوید:
«وطول عمر او وباقی ماندن وی در این مدّت طولانی، منع عقلی ندارد مانند بقای عیسی وخضر (علیهما السلام)، واینان شیعیان امامیه می باشند وگروهی از اهل کشف نیز در این عقیده با ایشان موافقت دارند».(۲۳۰)
۴ - شیخ احمد جامی
(متوفّای سال ۵۳۶ هجری) عارف معروف ومشهور - که عبدالرحمان جامی در کتاب «نفحات الاُنس»، ضمن شمارش مشایخ صوفیّه از وی ستایش فراوان نموده - از جمله کسانی است که مهدی موعود (علیه السلام) را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می داند.
نامبرده در اشعاری که بنا به قول صاحب «ینابیع المودّه» درباره دوازده امام ومهدی موعود (علیه السلام) سروده است، چنین می گوید:

من ز مهر حیدرم هر لحظه در دل صد صفاست * * * از پس حیدر حسن ما را امام ورهنماست
همچو کلب افتاده ام بر آستان بوالحسن * * * خاک نعلین حسین اندر دو چشمم توتیاست
عابدین تاج سر وباقر دو چشم روشنم * * * دین جعفر بر حق است ومذهب موسی رواست
ای موالی وصف سلطان خراسان را شنو * * * ذرّه ای از خاک قبرش دردمندان را دواست
پیشوای مؤمنان است ای مسلمانان تقی * * * گر نقی را دوست داری بر همه مذهب رواست
عسکری نور دو چشم عالم است وآدم است * * * همچو یک مهدی سپهسالار، در عالم کجاست
شاعران از بهر سیم وزر سخنها گفته اند * * * احمد جامی غلام خاص شاه اولیاست(۲۳۱)

۵ - فخر الدین رازی
(متوفّای سال ۶۰۶ هجری) دانشمند متفکّر، فیلسوف، مفسّر ومحقّق عالی مقام اهل سنّت، درکتاب «الفِرَق» ضمن شمارش فرقه های شیعه، چنین می نویسد:
«سیزدهم منتظران اند. اینان چنان عقیده دارند که امامت بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام) ویژه فرزند اوست که از نظرها غایب است وروزی ظهور کند وحاضر شود، امامیّه زمان ما، بر این مذهب اند وهم ایشان در دعا می گویند:
«اللهمّ صلّ علی محمّد المصطفی وعلی المرتضی وخدیجه الکبری، وفاطمه الزهراء والحسن الزکی والحسین الشهید بکربلا وعلی بن الحسین زین العابدین ومحمّد بن علی الباقر وجعفر بن محمّد الصادق وموسی بن جعفر الکاظم وعلی بن موسی الرضا ومحمّد بن علی التقی وعلی بن محمّد النقی والحسن بن علی ومحمّد بن الحسن العسکری الإمام القائم المنتظر...» (۲۳۲)
با این که می دانیم فخر رازی در موارد بسیاری از تفسیر کبیر خود وآثار دیگرش به شیعه تاخته است؛ ولی در عین حال، این موضوع مانع از آن نشده است که وی نیز مانند ابن حجر با همه تعصّبی که داشته، حقّ وحقیقت بر قلمش جاری گردد وآنچه را به تعصّب پنهان داشته، گاهی آشکار کند.
وی در تفسیر کبیر خود که راجع به جهر واخفات «بسم الله» در نماز سخن گفته است، می گوید:
«وامّا مذهب علی بن ابی طالب (علیه السلام)، بلند گفتن «بسم الله» در نماز است واین به تواتر ثابت شده است وهر کس در دین تابع علی بن ابی طالب (علیه السلام) باشد واو را پیشوای خود قرار دهد واو را امام خود بداند وبه او اقتدا کند، به طور حتم راه حق را یافته است. مگر کسی منکر آنست که پیامبر فرموده است: «اللهمّ أدر الحقّ مع علیٍ».
تا آنجا که می گوید: دلایل عقلی با ما موافق وعمل ما با عمل علی (علیه السلام) مطابق است، وهر کس «علی (علیه السلام)» را امام بداند واو را به امامت دینی برگزیند، جان، دین وایمان خود را به پناهگاهی محکم رسانیده است».(۲۳۳)
۶ - یاقوت حموی
(متوفّای سال ۶۲۶ هجری) دانشمند جغرافی دان مشهور، در کتاب «معجم البلدان» در لفظ «سامرّا» می نویسد:
«سرداب معروف که «شیعه» عقیده دارد مهدی آنها از آن بیرون می آید(۲۳۴) در مسجد جامع آن واقع است... سامرا در زمان مستعین - خلیفه عباسی - رو به ویرانی گذاشت ودر زمان معتضد به کلّی ویران شد به طوری که جز زیارتگاهی که شیعه معتقد است سرداب قائم مهدی در آن است چیزی از آن باقی نماند... ودر سامرّا قبر امام علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر وقبر پسرش حسن عسکری (علیهم السلام) قرار دارد، وهم در آنجا به عقیده شیعه امامیّه، مهدی منتظر غایب شد».(۲۳۵)
۷ - شیخ فرید الدین عطّار نیشابوری، عارف نامی قرن هفتم هجری ومقتول در سال ۶۲۷ هجری قمری، که جلال الدین مولوی بلخی سراینده کتاب مشهور «مثنوی» با همه مقامی که در عرفان دارد درباره وی می گوید:

هفت شهر عشق را عطّار گشت * * * ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

وی در کتاب «مظهر الصفات» می گوید:

مصطفی ختم رُسُل شد در جهان * * * مرتضی ختم ولایت در عیان
جمله فرزندان حیدر اولیا * * * جمله یک نورند حقّ کرد این ندا

وبعد از آن که بقیه ائمّه (علیهم السلام) را نام می برد، وقتی که به امام زمان حضرت بقیه الله (علیه السلام) می رسد، می گوید:

صد هزاران اولیا روی زمین * * * از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی مهدیم از غیب آر * * * تا جهان عدل گردد آشکار
مهدی هادی است تاج اتقیا * * * بهترین خلق بُرج اولیا
ای ولای تو معیّن آمده * * * بر دل وجانها همه روشن شده
ای تو ختم اولیای این زمان * * * وزهمه معنی نهانی جان جان
ای تو هم پیدا وپنهان آمده * * * بنده عطّارت ثنا خوان آمده(۲۳۶)

۸ - محی الدین عربی
(متوفّای سال ۶۳۸ هجری) که دانشمندان عامّه عموماً، وعرفای شیعه خصوصاً او را سرآمد عارفان واصل به حقّ ورئیس شریعت وطریقت وحقیقت می دانند، درباره حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می گوید:
«مهدی (علیه السلام) از عترت رسول اکرم واز نسل حضرت فاطمه (علیها السلام) است. جدّش امام حسین وپدرش امام حسن عسکری، پسر امام علی نقی، پسر امام محمّد تقی، پسر امام علی رضا، پسر امام موسای کاظم، پسر امام جعفر صادق، پسر امام محمّد باقر، پسر امام زین العابدین علی، پسر امام حسین، پسر امام علی بن ابی طالب (علیهم السلام) است.
او هم نام رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است، مسلمانان در بین رکن ومقام با او بیعت می کنند. وی در آفرینش چون رسول اکرم ودر اخلاق یک درجه پایین تر از اوست؛ زیرا بدیهی است که کسی نمی تواند در سطح پیامبر اکرم باشد چه آن که خدای تعالی درباره او فرموده است: «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ».(۲۳۷)
مهدی، پیشانی گشاده ونورانی وبینی کشیده وباریک دارد. خوشبخت ترین مردمان بعد از ظهور او اهل کوفه می باشند. او مال را به طور مساوی در بین مردم تقسیم می کند وبه عدالت رفتار می نماید، وقضایا را به سرعت فیصله می دهد...
خداوند به وسیله او اسلام را پس از ذلّت به عزّت می رساند. او جزیه را کنار می گذارد وبا شمشیر به سوی خدا دعوت می کند، هر کس نپذیرد کشته می شود وهر کس با او در افتد، زبون می شود.
از دین خدا آنچه را که در واقع وحقیقت دین بوده ظاهر می کند، مذاهب دیگر را از روی زمین بر می چیند، ودر روی زمین چیزی جز دین خالص باقی نمی ماند».(۲۳۸)
۹ - شیخ عبدالرحمان صوفی، یکی از بزرگان مشایخ صوفیّه، در «مرآت الاسرار» راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«ذکر آن آفتاب دین ودولت، آن هادی جمیع ملّت ودولت، آن قائم مقام پاک احمدی، امام بر حقّ، ابوالقاسم محمّد بن الحسن رضی الله عنه.
وی امام دوازدهم است از ائمّه اهل بیت. مادرش اُمّ ولد بود، نرجس نام داشت. ولادتش شب جمعه، پانزدهم ماه شعبان سنه خمس وخمسین ومأتین (۲۵۵)... در سرّ من رأی - سامرا - واقع شد.
وامام دوازدهم در کنیت ونام حضرت رسالت پناهی موافقت دارد، والقاب شریفش، مهدی، حجّت، قائم، منتظر، صاحب الزمان، وخاتم اثنا عشر است.
وصاحب الزمان در وقت وفات پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) پنج ساله بود که بر مسند امامت نشست چنانچه حقّ تعالی یحیی بن زکریّا (علیه السلام) را در حال طفولیّت حکمت کرامت فرمود وعیسی بن مریم (علیه السلام) را در وقت صبا (هنگام کودکی) به مرتبه بلند رسانید، وهمچنین او را در صِغَرِ سن، امام گردانید.
سپس می گوید: وخوارق عادات او نه چندان است که در این مختصر گنجایش شود... وحضرت شیخ محی الدین عربی در کتاب «فتوحات» وحضرت مولانا عبدالرحمان جامی در کتاب «شواهد النبوّه» تمام احوالات وکمالات وحقیقت ولادت وغیبت امام محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) را مفصّلاً وبه وجه احسن از ائمّه اهل بیت عترت وارباب سیرت روایت کرده اند.
وحضرت شیخ سعد الدین حموی درباره امام مهدی (علیه السلام) یک کتاب تصنیف ودیگر چیزهای بسیار با او همراه نموده است که دیگر هیچ آفریده ای را در آن اقوال وتصرّفات ممکن نیست، ودر آن کتاب آورده است که چون مهدی (علیه السلام) ظاهر شود ولایت مطلقه آشکار گردد وظلم وستم برچیده شود واختلاف مذاهب از بین برود، چنان که اوصاف حمیده او در احادیث نبوی وارد شده است که مهدی (علیه السلام) در آخر زمان آشکار گردد وتمام ربع مسکون در روی زمین را از ظلم وجور پاک سازد ویک مذهب پدید آید».(۲۳۹)
۱۰ - شیخ سعد الدین حموی
(متوفّای سال ۶۵۰ هجری قمری) دانشمند مشهور وعارف معروف وجانشین شیخ نجم الدین کبری، کتاب مستقلّی در حالات وصفات حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) نگاشته، وآن حضرت را چنان که عبدالرحمان صوفی در کتاب «مرآت الاسرار» نقل کرده است، مطابق عقیده شیعه، «صاحب الزمان» دانسته است.
شیخ عزیز الدین نسفی - بنا به گفته صاحب ینابیع المودّه - در رساله ای که به فارسی درباره نبوّت وولایت نوشته است می گوید: شیخ الشیوخ، سعد الدین حموی - قدّس الله سرّه - می فرماید:
«پیش از پیغمبر ما محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) در ادیان سابق اسم ولیّ نبود واسم نبیّ بود؛ ومقرّبان حضرت خدای سبحان را که وارثان صاحب شریعت اند، جمله را انبیا می گفتند ودر هر دینی از یک صاحب شریعت زیاده نبود.
پس در دین آدم (علیه السلام) چندین پیغمبر بودند که وارثان او بودند، خلق را به دین او وشریعت او دعوت می کردند، وهمچنین در دین نوح ودر دین ابراهیم ودر دین موسی ودر دین عیسی (علیهم السلام).
وچون دین جدید وشریعت جدیده محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) نازل شد از جانب خدای تعالی، اسم ولیّ در دین محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیدا آمد. حقّ تعالی دوازده کس از اهل بیت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را برگزیده ووارثان او گردانید ومقرّب حضرت خود کرد وبه ولایت خود مخصوص گردانید وایشان را نایبان محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) ووارثان او گردانید، که حدیث «العلماء ورثه الأنبیاء» در حقّ این دوازده کس فرمود وحدیث «علماء اُمّتی کأنبیاء بنی اسرائیل» در حقّ ایشان فرمود؛ امّا ولیّ آخرین که نایب آخرین است ولیّ دوازدهم ونایب دوازدهم می باشد. خاتم اولیا ومهدی صاحب الزمان اوست وشیخ می فرماید که: اولیاء در عالم بیش از دوازده نفر نیستند».(۲۴۰)
۱۱ - کمال الدین محمّد بن طلحه شافعی
(متوفّای سال ۶۵۰ هجری) که از اجلّه علما وفقهای معروف ومشهور أهل سنّت به شمار می آید، در کتاب «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» باب دوازدهم درباره حجّت بن الحسن حضرت مهدی (علیه السلام) می نویسد:
«ابو محمّد حسن عسکری متولّد در سال ۲۳۱... منقبت ومزیّت بسیار بزرگی که خداوند به وی اختصاص داده... این است که مهدی (علیه السلام) از نسل او وفرزند اوست».(۲۴۱)
«ابوالقاسم محمّد بن الحسن الخالص بن علی المتوکّل بن محمّد القانع بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین الزکیّ بن علی المرتضی أمیرالمؤمنین بن أبی طالب (علیهم السلام)، المهدیّ، الحجّه، الخلف الصالح المنتظر (علیهم السلام) ورحمه الله وبرکاته».(۲۴۲)
وبنا به گفته شیخ سلیمان حنفی در «ینابیع المودّه»، ابن طلحه در کتاب «الدرّ المنظّم» نیز نوشته است:
«خداوند متعال را خلیفه ای است که در آخر الزمان هنگامی که سراسر روی زمین پر از ظلم وستم شده باشد، ظهور می کند وآن را پر از عدل وداد می نماید واگر حتّی بیش از یک روز از عمر دنیا باقی نمانده باشد این خلیفه زمام امور را به دست می گیرد. او از فرزندان فاطمه زهرا - رضی الله عنها - است که دارای بینی کشیده وباریک، ودیدگانی سرمه کشیده می باشد، وبرگونه راست او خالی جذّاب قرار دارد ونامش محمّد است...
این خلیفه همان امام به حقّ مهدی قائم (علیه السلام) است که به امر خدا قیام می کند وهمه مذاهب باطل را از میان می برد وجز دین خالص که اسلام باشد باقی نمی ماند...» (۲۴۳)
۱۲ - حافظ محمّد بن یوسف گنجی شافعی
(متوفّای سال ۶۵۸ هجری) - که ابن صبّاغ مالکی در کتاب «فصول المهمّه» از وی به «امام حافظ» تعبیر می کند، وابن حجر عسقلانی نیز در «فتح الباری فی شرح صحیح البخاری» به روایات او استناد می جوید - در کتاب معروف «کفایه الطالب» در مورد امام حسن عسکری (علیه السلام) می نویسد:
«ابو محمّد حسن العسکری... در خانه اش واقع در شهر سامرّا مدفون گردید، یک پسر از خود باقی گذاشت واو «امام منتظر» - صلوات الله علیه - است، ما کتاب خود را با نام او به پایان می بریم وجداگانه راجع به وی بحث می نماییم».(۲۴۴)
سپس در کتاب معروف دیگرش به نام «البیان فی اخبار صاحب الزمان» به تفصیل درباره آن حضرت سخن می گوید، وروایات وارده در مورد حضرتش را تحت عناوین مختلفی دسته بندی کرده ودر باب ۲۵ تحت عنوان: «فی الدلاله علی جواز بقاء المهدی (علیه السلام) حیّاً باقیاً» می نویسد:
«از هنگامی که غیبت نموده تا کنون زنده است وبقای او از نظر عقلی مانعی ندارد».(۲۴۵)
۱۳ - مولانا جلال الدین رومی بلخی
(متوفّای سال ۶۷۲ هجری) سراینده کتاب «مثنوی»، در دیوان شمس تبریزی با همان شور وشوق مخصوص به خود می گوید:

ای سرور مردان علی، مردان سلامت می کنند * * * وی صفدر مردان علی، مردان سلامت می کنند
با قاتل کفّار گو، با دین وبا دیندار گو * * * با حیدر کرّار گو، مستان سلامت می کنند
با دُرج دو گوهر بگو، با بُرج دو اختر بگو * * * با شبّر وشبیر گو، مستان سلامت می کنند
با زین دین عابد بگو، با نور دین باقر بگو * * * با جعفر صادق بگو، مستان سلامت می کنند
با موسی کاظم بگو، با طوسی عالم بگو * * * با تقی قائم بگو، مستان سلامت می کنند
با میر دین هادی بگو، با عسکری مهدی بگو * * * با آن ولیّ مهدی بگو، مستان سلامت می کنند
با باد نوروزی بگو، با بخت فیروزی بگو * * * با شمس تبریزی بگو، مستان سلامت می کنند(۲۴۶)

۱۴ - ابن خلکان اشعری شافعی
(متوفّای سال ۶۸۱ هجری قمری) دانشمند مشهور ومورّخ نامی، معروف به «قاضی القضات» در تاریخ مشهور ش «وفیات الأعیان» در پایان شرح حال آن حضرت می نویسد:
«... ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری دوازدهمین امام - به اعتقاد امامیّه - ومعروف به «حجّت» است. او همان کسی است که شیعه عقیده دارد او «منتظر»، «قائم» و«مهدی» است. وی صاحب سرداب است! آرای شیعه درباره او زیاد است. شیعیان انتظار دارند که او در آخر الزمان از سرداب سامرّا بیرون آید! ولادتش در سال ۲۵۵ هجری قمری است. هنگام وفات پدرش پنج ساله بود».(۲۴۷)
در این گفتار، هرچند که خود ابن خلکان نمی گوید که این ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری همان مهدی موعود است، ومی گوید: «دوازدهمین امام به اعتقاد امامیه ومعروف به «حجّت» است»؛ ولی جای آن دارد که بپرسیم؟ این ابو القاسم محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) که هم نام وهم کنیه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ونهمین فرزند برگزیده حسین بن علی (علیه السلام) است، وخود قاضی القضات هم تاریخ ولادت او را نقل کرده ومی گوید: شیعه عقیده دارد که او «منتظر، قائم ومهدی» است، چه کسی است؟
چرا قاضی القضات از سرنوشت او چیزی نمی گوید؟ وچرا به مهدی موعود بودنش اعتراف نمی کند؟
مگر پیامبر اکرم نفرموده است: «مهدی» از فرزندان من، از فرزندان علی وزهرا (علیهما السلام)، واز فرزندان امام حسین (علیه السلام) است؟ مگر خود علمای اهل سنّت پدرانش را تا امام حسن عسکری (علیه السلام) نام نبرده اند؟ ومگر هر کدام از آنان را بهترین فرد عصر خویش وشاخه زیبای درخت نبوّت ندانسته اند؟
بنابراین محمّد بن الحسن، به اعتراف کسانی که نام او را ذکر نموده وتولّدش را پذیرفته واو را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) معرفی کرده اند، چه کسی است؟
۱۵ - حمد الله مستوفی قزوینی
(متوفّای سال ۷۳۰ هجری قمری) نویسنده کتاب «نزهه القلوب» در جغرافی وصاحب کتاب «تاریخ گزیده» که هر دو کتاب را به زبان فارسی سلیس نگاشته است وخود او از منشیان ونویسندگان بنام اهل سنّت است، در کتاب اخیرش، یعنی «تاریخ گزیده» ضمن شرح تاریخ زندگانی ائمّه معصومین (علیهم السلام) درباره امام دوازدهم می نویسد:
«المهدی محمّد بن حسن العسکری... بن علی المرتضی، دوازدهمین امام است وخاتم معصومین، چهار سال ونیم امام بود، وشب پنجشنبه منتصَفِ شعبان سنه خمس وخمسین ومأتین ۲۵۵ به سامرّه متولّد شد، چون ۹ سال گذشت در رمضان اربع وستین ومأتین (۲۶۴) غایب شد(۲۴۸)».(۲۴۹)
۱۶ - حافظ شمس الدین محمّد ذهبی
(متوفّای سال ۷۴۸هجری قمری) مورّخ مشهور ودانشمند متعصّب معروف در کتاب «دول الاسلام» می نویسد:
«در این سال (یعنی سال ۲۶۰ هجری)، وفات یافت حسن بن علی بن الجواد بن رضا علوی، یکی از امامان اثنا عشر که رافضیان عقیده به عصمت آنها دارند، واو پدر منتظر ایشان محمّد بن الحسن است».(۲۵۰)
ودر کتاب «العبر فی خبر من غبر» نیز در ذیل حوادث سال ۲۶۰ هجری می نویسد:
«در این سال، حسن بن علی بن محمّد بن... جعفر الصادق، یکی از ائمّه اثنی عشر که رافضیان آنها را معصوم می دانند وفات یافت، واو پدر «محمّد منتظر» صاحب سرداب است».(۲۵۱)
علاوه بر اینها، ذهبی در کتاب «تاریخ الاسلام» می نویسد:
«محمّد بن الحسن العسکری... ابوالقاسم علوی حسینی، آخرین امام شیعه ومنتظر آنهاست که عقیده دارند مهدی وصاحب الزمان وخلف حجّت وصاحب سرداب سامرّا است».
سپس ذهبی به طعنه می گوید:
«۴۵۰ سال است که شیعه منتظر ظهور او می باشند وادّعا می کنند که وی داخل سرداب خانه پدرش شد ومادرش به او نگاه می کرد، وهنوز از آنجا بیرون نیامده است. او وارد سرداب شد ودر آنجا معدوم گردید ودر آن وقت ۹ ساله بود».
ودر ضمن شرح حال حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز پس از این که می گوید: وی پدر حجّت است، می نویسد:
«رافضیان ادّعا می کنند که او ۴۵۰ سال است که در سرداب به سر می برد! او صاحب الزمان وزنده است ودانش اوّلین وآخرین را می داند، واعتراف می کنند که هیچ کس او را ندیده است».(۲۵۲)
در سخنان ذهبی نکات چندی وجود دارد که خلاف حقیقت است، وما ناگزیریم در همین جا به پاسخ برخی از آنها اشاره کنیم.
۱) هرگز شیعه عقیده ندارد که امام زمان (علیه السلام) در سرداب سامرّا بسر می برد، ودر هیچ جا وهیچ تاریخی هم نداریم که او داخل سرداب شده ومادرش به وی نگاه می کرد، مگر در گفتار کسانی چون ذهبی وهم مسلکان او.
۲) طبق عقیده شیعه، حضرت مهدی (علیه السلام) از سرداب سامرّا بیرون نمی آید، بلکه ظهور مبارک او از مکّه مکرّمه ودر کنار خانه خدا خواهد بود، وخانه پدرش تنها محلّ غیبت آن بزرگوار است.
۳) هیچ کس وهیچ یک از مورّخان نامی در آثار قلمی خود نگفته وننوشته اند که مهدی موعود شیعه در سرداب سامرّا معدوم شد؛ بلکه شیعیان به حیات او عقیده دارند ومی گویند: او زنده است وزمانی که خدا به وی اجازه دهد، ظهور می نماید.
بنابراین، کسی جز علاء الدوله سمنانی وذهبی وابن حجر وافراد متعصّب وعنود، قایل به وفات آن حضرت نیست.
۴) حضرتش به هنگام غیبت ۵ ساله بود نه ۹ ساله، چنان که اکثر دانشمندان بزرگ ومنصف اهل سنّت به این موضوع تصریح کرده اند.
۵) ذهبی که مانند سایر علمای اهل سنّت عقیده دارد حضرت عیسی، خضر، الیاس ودجّال وشیطان زنده هستند وتا پایان روزگار هم زنده خواهند بود، چرا از اعتقاد شیعه نسبت به زنده بودن آخرین امام معصوم از دودمان پیامبر اکرم تردید می کند، یا آن را مورد طعن واستهزا قرار می دهد؟
۶) طبق عقیده شیعه ونصّ قرآن کریم، امامت عهد وپیمان الهی است وامام خلیفه خدا وجانشین خدا وبرگزیده خداوند است.(۲۵۳) از این رو، امام (علیه السلام) علم اوّلین وآخرین را می داند، وحضرت مهدی (علیه السلام) نیز - به شهادت سایر علمای سنّی چنان که گذشت وخواهد آمد - مانند حضرت عیسی ویحیی (علیهما السلام) که خداوند در کودکی به آنها حکمت آموخت وبه مقام نبوّت برگزید، برگزیده خداوند است که در کودکی به او علم وحکمت آموخته وعالم بما کان وما یکون است».
۷) هرگز وهیچ گاه وهیچ زمان شیعه اعتراف نکرده ونمی کند که کسی حضرت مهدی (علیه السلام) را ندیده است، بلکه قبل از غیبت در دوران طفولیّت ودر زمان پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام) حدود ۵۰ نفر او را دیده اند، ودر مجلسی که مرکب از چهل تن از خواص شیعه امام حسن عسکری (علیه السلام) بوده، امام فرزند برومندش را به آنها نشان داده وبر امامت او تأکید نموده است،(۲۵۴) وهمچنین در دوران غیبت کوتاه مدّت وطولانی هم صدها نفر او را دیده اند که داستانهای آنها در کتابهای شیعه از جمله در جلد سیزدهم کتاب شریف «بحار الانوار» وترجمه آن به نام «مهدی موعود»، آمده است.(۲۵۵)
۸) از همه اینها گذشته، خود ذهبی پذیرفته است که امام حسن عسکری (علیه السلام) پسری به نام «محمّد» داشته است، وهمین پذیرش او منظور ما را تأمین می کند که او مهدی موعود (علیه السلام) است؛ زیرا طبق نصوص متواتری که از پیامبر اکرم به ما رسیده وشیعه وسنّی روایت کرده اند، پیامبر فرموده است:
«اسمه اسمی وکنیته کنیتی».(۲۵۶)
«نام او نام من وکنیه او کنیه من است».
۱۷ - محمّد خواوند شاه، مشهور به میر خواند
(متوفّای سال ۹۰۳ هجری قمری) که در مذهب تسنّن تعصب خاصّی دارد وحتّی از معاویه تعریف می کند، در کتاب تاریخ «روضه الصفا» تحت عنوان «ذکر احوال محمّد بن الحسن بن علی رضی الله عنهم» چنین می نویسد:
«کنیت او ابوالقاسم است، وامامیّه وی را حجّت قائم ومهدی منتظر وصاحب الزمان گویند.
ولادت امام مهدی - رضی الله عنه - مسمّی به اسم رسول ومکنّی به کنیت آن حضرت در سرّ من رأی (یعنی در سامرّا) بود. در شب نصف شعبان سنه خمس وخمسین ومأتین (۲۵۵) ودر وقت وفات پدر پنج ساله بود، وحقّ سبحانه او را در صغر سن (در کودکی) حکمت داد، چنانچه یحیای پیغمبر را، واو را در حال طفولیّت امام گردانید، چنان که عیسی (علیه السلام) را در ایّام کودکی نبیّ مرسل گردانید...» (۲۵۷)
۱۸ - ملاّ حسین کاشفی
(متوفّای سال ۹۱۰هجری) دانشمند مشهور، مؤلّف کتاب «جواهر التفسیر» وداماد عبدالرحمان جامی، در آخر کتاب «روضه الشهداء» (۲۵۸) درباره حضرت حجت بن الحسن (علیه السلام) می نویسد:
«... در ذکر محمّد بن الحسن؛ وی امام دوازدهم است وکنیت وی ابوالقاسم ولقبش - به قول امامیّه - حجّت وقائم مهدی ومنتظر وصاحب الزمان، وبه مذهب ایشان خاتم ائمّه اثنی عشر است.
ولادت وی در سرّ من رأی (سامرّا) بوده، به سرداب در آمد ودر سرای خود مخفی شد. در «شواهد» مذکور است که چون متولّد شد بر ذراع ایمن وی (بازوی راست او) نوشته بود که: «جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کَانَ زَهُوقاً».(۲۵۹)(۲۶۰)
۱۹ - خواند میر
مورّخ مشهور، مؤلف تاریخ فارسی «حبیب السیر» ومتوفّای سال ۹۴۲ که خود دختر زاده «میر خواند» مؤلّف کتاب «روضه الصفا» است، در جلد دوّم «حبیب السیر» ضمن شرح حال ائمّه معصومین (علیهم السلام) چنین می نویسد:
«ذکر امام مؤتمن ابوالقاسم محمّد بن الحسن (علیهما السلام)؛ تولّد همایون آن دُر دُرج ولایت وجوهر معدن هدایت به قول اکثر اهل روایت، در منتصف شعبان سنه خمس وخمسین ومأتین (۲۵۵) در سامرّا اتّفاق افتاد... وآن امام ذو الاحترام در کنیت ونام با حضرت خیر الانام - علیه وآله تحف الصلاه والسلام إلی یوم القیام - موافقت دارد، ومهدی ومنتظر وخلف صالح وصاحب الزمان وحجّت وقائم، از جمله القاب آن جناب است...
وصاحب الزمان - علیه سلام الله المنّان - در زمان معتمد خلیفه - عبّاسی - در سنه خمس وستین ومأتین (۲۶۵) در سردابه سرّ من رأی (سامرّا) از نظر فرق برایا غایب شده... وبنابر زعم شیعه اثنی عشریّه، کالشمس فی وسط السماء ظاهر وهویدا می گردد که مهدی از اولاد امجاد امام حسین (علیه السلام) خواهد بود، بلکه به ثبوت می پیوندد که صاحب الزمان حضرت محمّد بن الحسن عسکری (علیه السلام) است.
وبعد از انقضای زمان غیبت طولانی ظهور خواهد نمود وعیسی بن مریم (علیهما السلام) چون از آسمان فرود آید، در نماز به آن جناب اقتدا خواهد کرد، ولوازم اطاعت وشرایط متابعتش به جای خواهد آورد...» (۲۶۱)
۲۰ - شمس الدین محمّد بن طولون دمشقی
(متوفّای سال ۹۵۳ هجری قمری) در کتاب «الائمّه الاثنی عشر» در شرح حال حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«الحجّه المهدی: ابوالقاسم محمّد بن الحسن بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب - رضی الله عنهم - امام دوازدهم به عقیده شیعه ومعروف به حجّت است. شیعه او را امام منتظر وقائم ومهدی می داند.
ولادت او - رضی الله عنه - روز جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری بوده است. سنّش بعد از پدر پنج سال بود».(۲۶۲)
۲۱ - شیخ عبد الله شبراوی شافعی
(متوفّای سال ۱۱۷۲ هجری) که یکی از بزرگترین علما ودانشمندان بنام مصر بوده ودر نزد عوام، خواص، رجال دولت وفرمانروایان آن دیار، با مهابت ومقام عالی می زیسته ودر سال ۱۱۳۷ به ریاست جامع «الازهر» رسیده است، در کتاب معروف خود «الاتحاف بحبّ الاشراف» درباره مهدی موعود (علیه السلام) چنین می نویسد:
«دوازدهمین امام از امامان، ابوالقاسم محمّد حجّت است. گویند: مهدی منتظر اوست. امام محمّد حجّت بن الحسن در نیمه شعبان سال ۲۵۵ متولّد گردید وهم اوست که ملقّب به مهدی وقائم ومنتظر وخلف صالح وصاحب الزمان است ومشهورترین لقب او همان مهدی (علیه السلام) است».(۲۶۳)
۲۲ - قاضی جواد ساباطی حنفی بصری
(متوفّای سال حدود ۱۲۵۰ هجری) که نصرانی بوده واسلام اختیار نموده ومسلمان سنّی شده واز اهل بحرین ودر بصره می زیسته است، در کتاب «براهین ساباطیه» پس از آن که عبارتی را از کتاب اشعیای نبی به زبان عبری نقل کرده وآن را به عربی ترجمه نموده است، در ردّ گفتار علمای یهود ونصاری در تأویل آن عبارت چنین می نویسد:
«این عبارت نصّ صریح در وجود حضرت مهدی - رضی الله عنه - است؛ زیرا مسلمانان اتّفاق دارند که مهدی - رضی الله عنه - نگاه به باطن افراد می کند وحکم را صادر می نماید وبه مجرّد اظهار شاهد وظاهر امر، حکم صادر نمی کند.
سپس می گوید: مسلمانان درباره وجود حضرت مهدی (علیه السلام) اختلاف نظر دارند. اصحاب ما - اهل سنّت وجماعت - عقیده دارند که او مردی از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است. نام او محمّد ونام پدرش عبد الله است(۲۶۴) ونام مادرش آمنه(۲۶۵) می باشد.
وامامیّه می گویند: وی محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) است که در سال ۲۵۵ هجری از کنیزی به نام «نرجس» در سامرّا در زمان خلافت معتمد عبّاسی متولّد شده است؛ سپس غایب گردید، بعد آشکار شد ودوباره غایب گردید، واین غیبت، غیبت کبری است وتا روزی که خدا بخواهد ظهور می کند.
از آنجا که نظر شیعه امامیّه به نصّ صریح پیامبر نزدیکتر است ومنظور من نیز دفاع از ملّت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) بدون تعصّب می باشد، لذا آن را برای شما خوانندگان نقل نمودم، تا بدانید که آنچه شیعه امامیّه راجع به حضرت مهدی (علیه السلام) می گویند، با گفتار پیامبر مطابقت دارد».(۲۶۶)
۲۳ - شیخ سلیمان قندوزی حنفی بلخی
(متوفّای سال ۱۲۹۴ هجری) از دانشمندان بزرگ وعرفای نامی اهل سنّت وصاحب کتاب پر ارزش «ینابیع المودّه» که مشتمل بر فضایل ومناقب اهل بیت عصمت وطهارت است، در چندین باب راجع به مهدی موعود اسلام (علیه السلام)، به عنوان امام دوازدهم وپسر امام حسن عسکری (علیه السلام) سخن گفته است، در پایان باب ۷۹ در رابطه با ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می نویسد:
«آنچه میان دانشمندان موثّق ومورد اعتماد، محقّق ومسلّم است این است که ولادت حضرت قائم (علیه السلام) در شب پانزدهم ماه شعبان سال ۲۵۵هجری در شهر سامرّا اتّفاق افتاده است».(۲۶۷)
ودر پایان باب ۸۶ نیز در همین رابطه می نویسد:
«شیخ مشایخ عظام، حضرت شیخ الاسلام احمد جامی وعطّار نیشابوری وشمس الدین تبریزی وجلال الدین رومی وسیّد نعمه الله ولیّ وسیّد نسیمی وغیر از اینها - (که همگی سنّی بوده اند) - در اشعار خود که به مناسبت مدایح اهل بیت سروده اند، همگی آنها این اشعار را به حضرت مهدی (علیه السلام) ختم کرده اند وهمین خود دلیل بر این است که «مهدی» متولّد شده، وهر کس آثار این عرفا را بررسی کند به وضوح خواهد دید که موضوع، بسیار روشن است».(۲۶۸)
۲۴ - سیّد مؤمن شبلنجی مصری
(از علمای اواخر قرن سیزدهم) در کتاب نور الابصار - که در سال ۱۲۹۰هجری قمری از تألیف آن فراغت یافته است - به مناسبت معرفی وشناساندن مهدی موعود (علیه السلام) چنین می نویسد:
«... در ذکر مناقب محمّد بن الحسن الخالص بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب - رضی الله عنهم -.
مادرش کنیزی بود که به وی نرجس - یا صیقل ویا سوسن - می گفتند. کنیه او ابوالقاسم است وشیعه به او حضرت حجّت ومهدی وخلف صالح وقائم ومنتظر وصاحب الزمان می گویند، ومشهورترین لقب آن حضرت، مهدی (علیه السلام) است.
او جوانی چهارشانه، خوش صورت، دارای موهایی جاذب است که بر دو طرف شانه اش فرو ریخته، وپیشانی باز ونورانی وبینی کشیده وباریک دارد، دربانش محمّد بن عثمان بوده واو آخرین امامان اثنا عشریه به مذهب امامیّه است».
سپس می نویسد:
«در کتاب «فصول المهمّه» گوید: وی در سرداب سامرّا غایب شد، در حالی که نگهبانان فراوانی بر آن گماشته بودند، ودر صواعق می گوید: او همان است که قائم منتظر نامیده می شود...» (۲۶۹)
۲۵ - خیرالدین زرکلی معاصر
در کتاب «الاعلام» که آن را در ده جلد مشتمل بر شرح حال مختصر مشاهیر ودانشمندان، رجال وشخصیتهای نامدار به زبان عربی نگاشته، وبه عکس اغلب نویسندگان اهل سنّت بسیاری از رجال برجسته شیعه وهمه امامان عالی مقام را نام برده، وطبق معمول آنها را به طور اجمال می شناساند، تحت عنوان «مهدی منتظر» چنین می نویسد:
«محمّد بن الحسن العسکری بن علی الهادی، ابوالقاسم وصاحب الزمان ومنتظر وحجّت وصاحب سرداب است. در سامرّا متولّد شد. هنگامی که پدرش وفات یافت او پنج سال داشت. وقتی به سنّ ۹ یا ۱۰ ویا ۱۹ سالگی رسید، وارد سردابی در خانه پدرش در سامرّا گردید ودیگر از آن بیرون نیامد».(۲۷۰)
این عدّه از دانشمندان وعدّه زیاد دیگری از آنها - که ما به جهت اختصار از ذکر نام وگفتار آنان خودداری می نماییم - از جمله کسانی هستند که به ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) اعتراف نموده واو را پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) می دانند.
جالب توجّه آن که علاوه بر آنچه گفتیم، اسامی مبارک امامان معصوم شیعه، از جمله نام مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در کتیبه های دور تا دور مسجد النبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) در مدینه منوره نوشته شده، که این خود بهترین دلیل وگواه صادقی است که مهدی موعود اسلام، کسی جز محمّد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) وقائم منتظر وحضرت صاحب الزمان (علیه السلام) به عقیده شیعه امامیّه نیست.
در این زمینه دانشمند گرانقدر حضرت آیه الله لطف الله صافی در کتاب «امامت ومهدویّت»، می نویسد:
«از حسن موافقات که دلیل بر امکان حصول تفاهم... بین شیعه واهل سنّت است، این است که اسامی ائمّه اثنی عشر (علیهم السلام) در کتیبه های مسجد مقدّس پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) در مدینه طیّبه در قسمتی که در زمان ملک سعود بن عبدالعزیز وفیصل تجدید بنا شده، ثبت گردیده است.
وبر حسب آنچه که زمانی در یکی از کتب تاریخی معتبر دیده ام، سابق بر این هم، این اسامی طیّبه در کتیبه های مسجد ثبت بوده با این تفاوت که در کتیبه هایی که قبل از تعمیر وتجدید بوده، اسامی ائمه (علیهم السلام) متّصل به هم بود، ودر کتیبه های فعلی به تفریق و- با فاصله - در بین اسامی صحابه وائمّه اربعه (اهل سنّت) نوشته شده ونام (مبارک) حضرت مهدی (علیه السلام) به این عبارت: «محمّد المهدی رضی الله عنه»، رو به روی کسی است که از باب مجیدی به صحن مقدّس اول مشرّف می شود، در وسط قرار گرفته است».(۲۷۱)
ودر همین رابطه، نویسنده محترم کتاب «دانشمندان عامّه ومهدی موعود» نیز می نویسد:
«سر سلسله سلاطین حجاز در عصر ما که در تعصّب دینی وغلوّ در تسنّن مشهورند، طبق صلاحدید وبه فرمان وی، علمای بزرگ، اسامی خلفای چهارگانه وعشره مبشّره وفقهای اربعه را با حروف طلایی برجسته هر کدام در دایره بزرگی در بلندی دور تا دور بنای جدید مسجد النبی (صلّی الله علیه وآله وسلم) نوشته، واز جمله اسامی دوازده امام، هر کدام با لقب مخصوص به خود همان طور که شیعه معتقد است، نوشته شده است، بدینگونه:
علی المرتضی رضی الله عنه، حسن المجتبی رضی الله عنه، حسین الشهیدرضی الله عنه، علی زین العابدین رضی الله عنه، محمّد الباقر رضی الله عنه، جعفر الصادق رضی الله عنه، موسی الکاظم رضی الله عنه، علی الرضارضی الله عنه، محمّد التقی رضی الله عنه، علی النقی رضی الله عنه، حسن العسکری رضی الله عنه، محمّد المهدی رضی الله عنه».(۲۷۲)
وبرای آگاهی بیش تر یادآور می شویم که احمد بن مستضیء بنور الله، خلیفه عبّاسی نیز که یکی از بهترین وداناترین خلفای آل عبّاس بوده است، در سال ۶۰۶ هجری قمری دستور داد تا سرداب منسوب به امام زمان (علیه السلام) را تعمیر کنند، ومیان صفّه وسرداب دری از چوب ساج بسیار عالی وزیبا کار گذارند.
بر روی این در نوشته است:
«بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * قُلْ لا أَسأَلَکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاّ الْمَوَدَّهَ فی الْقُرْبی وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إنَّ الله غَفُورٌ شَکُورٌ».(۲۷۳)
«هذا ما أمر بعمله سیّدنا ومولانا الإمام المفترض الطاعه علی جمیع الأنام، أبوالعبّاس أحمد الناصر لدین الله أمیرالمؤمنین وخلیفه ربّ العالمین الّذی طبّق البلاد إِحسانه وعدله... وحسبنا الله ونعم الوکیل، وصلّی الله علی سیّدنا خاتم النبیین وعلی آله الطاهرین وعترته وسلّم تسلیماً».
ودر داخل صُفّه بر پشت چوب ساج نوشته است:
«بسم الله الرحمن الرحیم، محمّد رسول الله، أمیرالمؤمنین علیّ ولیّ الله، فاطمه، الحسن بن علی، الحسین بن علی، علی بن الحسین، محمّد بن علی، جعفر بن محمّد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمّد بن علی، علی بن محمّد، الحسن بن علی ومحمّد بن الحسن القائم بالحقّ (علیهم السلام)».(۲۷۴)
مرحوم محدّث قمی رحمه الله در کتاب «تتمه المنتهی» درباره این درب می نویسد:
«در زمان ما که سنه ۱۳۳۵ هجری است، آن در موجود است، وبه اعلا درجه امتیاز منبّت کاری شده، والحقّ در صناعت نجّاری از نفایس روزگار است. وبا آن که این همه زمان بر آن گذشته ودر مرور دهور به حفظ ونگاهداری آن اعتنا نشده وبعض جاهای آن را شمع وچراغ سوخته اند، هنوز مثل بهترین جواهر جلوه گر است».(۲۷۵)
عالم بزرگوار محدّث نوری رحمه الله نیز در کتاب «کشف الاستار» پس از نقل تعمیر سرداب شریف به دستور الناصر لدین الله، می نویسد:
«اگر ناصر عقیده نداشت که سرداب مزبور، منسوب به حضرت مهدی (علیه السلام) است ویا محلّ ولادت ویا موضع غیبت ویا مقام بروز کرامت آن بزرگوار است، هرگز دستور نمی داد تا آن را تعمیر وبازسازی کنند وبا مخارج گزافی آن را تزیین نمایند.
واگر تمام علمای عهد ناصر در انکار وجود حضرت مهدی (علیه السلام) ومتولّد شدن آن حضرت متفق بودند، بر حسب عادت انجام چنین کاری دشوار وبلکه اقدام او به تعمیر سرداب با این کیفیت محال بود.
بنابراین، تردیدی نیست که در میان علمای آن عصر، کسانی بوده اند که مانند گروهی دیگر از پیشینیان ایشان، دور از هرگونه تعصّب وبد نظری عقیده داشته اند که مهدی موعود (علیه السلام) جز بر پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) که در سرداب سامرّا غایب شده، قابل تطبیق نیست وناصر هم به همین جهت اقدام به تعمیر وتزیین سرداب سامرّا - یعنی محلّ غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) - نموده است».
سپس محدّث نوری قدس سره در دنباله سخنان خود می گوید:
«علّت این که ما ناصر خلیفه عبّاسی را در شمار دانشمندان معتقد به وجود حضرت مهدی (علیه السلام) آوردیم، این است که ناصر از لحاظ فضل ودانش در میان محدّثان عصر خود ممتاز بوده است؛ زیرا ابن سکینه وابن اخضر وابن نجّار وابن دامغانی از وی روایت کرده اند».(۲۷۶)
از آنچه نقل نمودیم، این معنا به خوبی روشن می شود که از نظر اکثریّت علمای عامّه، مهدی موعود اسلام همان «ابوالقاسم محمّد بن الحسن (علیهما السلام)» فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است که از دودمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وفاطمی وعلوی ونهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است.
زیرا اکثریّت قریب به اتّفاق ایشان گفته اند که ابوالقاسم محمّد بن الحسن العسکری (علیه السلام) در سال ۲۵۵ هجری در شهر سامرّا متولّد شده، واو هم نام وهم کُنیه پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) است وخلف صالح ومهدی وحجّت وقائم منتظر وغایب از دیده ها خوانده می شود، واین گفتار با شخص دیگری غیر از پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) تطبیق نمی کند. چون این اسم وکنیه ولقب، نه با آنها که پیش از ولادت وی دعوی مهدویّت کرده اند قابل تطبیق است، ونه با آنها که پس از ولادت او چنین ادعایی کرده اند.
۲ - افسانه سرداب
غالب علمای متعصّب اهل سنّت وحتّی برخی از افراد منصف آنها ضمن بیان اوصاف مهدی صاحب الزمان (علیه السلام)، او را «صاحب سرداب» نامیده وگفته اند: شیعه می گوید که امام آنها در سرداب غایب شده، ودر آنجا بسر می برد، واز سرداب بیرون می آید، یا از آنجا ظاهر می شود، ویا موقع رفتن به سرداب مادرش به او نگاه می کرد؛ ولی او دیگر برنگشت. اکنون به بحث وبررسی این موضوع می پردازیم.
«... این که حضرت بقیه الله (علیه السلام) کجا، کی وچگونه غایب شد؟! مطلبی است که جهان تشیّع در معرض تهمت های فراوان از طرف دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) قرار گرفته است.
آخرین دیدار عمومی حضرت بقیه الله (علیه السلام) با شیعیان، روز هشتم ربیع الاوّل ۲۶۰ هجری بود که در مراسم تشییع جنازه پدرش برای آنان ظاهر شده، بر جنازه پدر بزرگوارش نماز خوانده، ناپدید شد؛ دیگر ملاقات رسمی وعمومی نداشت. این دیدار در «سامرّا» درخانه پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) انجام یافت.
خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) همانند دیگر خانه های اشراف عراق، شامل غرفه ای برای مردان وغرفه ای برای زنان وسرداب زیر زمین بود که سرداب نیز شامل غرفه هایی برای مردان وزنان می شد ودر تابستان از شدّت گرما به این سرداب پناه می بردند.
این سرداب محل زندگی وعبادت امام هادی (علیه السلام)، امام حسن عسکری (علیه السلام) وحضرت بقیه الله (علیه السلام) بود وتمام دیدارها با حضرت ولی عصر (علیه السلام) در عهد پدر در همین منزل ودر همین سرداب انجام یافته بود. از این رهگذر، شیعیانی که بعد از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) برای زیارت قبر عسکریین (علیهما السلام) وارد سامرا می شدند، بعد از زیارت قبر آن بزرگواران، در محلّ عبادت سه امام بزرگوار نیز تبرّکاً نماز می خواندند وآنجا را زیارت می کردند.
مقدّس شمردن آن سرداب از طرف شیعیان موجب شد که دشمنان اهل بیت، شیعیان را متّهم کنند بر این که آنها می گویند: امام زمان (علیه السلام) در سرداب مخفی شده است
ولی شیعیان از چنین اعتقادی پاک ومنزّه هستند آنها سرداب را به این دلیل مقدّس می شمارند که محلّ زندگی وپرستش ونیایش سه امام معصوم (علیهم السلام) بوده است، محلّ زندگی حضرت حکیمه - عمّه امام حسن عسکری (علیه السلام) - وجناب نرجس خاتون - مادر والا گهر امام زمان (علیه السلام) - بوده است؛ وبه خصوص محلّ رؤیت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در عهد پدر بزرگوارش می باشد وبس.
ما هرگز چنین اعتقادی نداریم. ما فقط از دشمنان شیعه می شنویم که به ما نسبت می دهند که ما معتقدیم حضرت ولیّ عصر در چاهی در سرداب مقدّس مخفی است وتا روز ظهور در همانجا خواهد بود!
برای اثبات چنین مطلبی، مدرکی از کتاب های شیعه، از احادیث شیعه، از اقوال علمای شیعه لازم است که چنین مدرکی وجود ندارد وبه صرف اتّهام از طرف دشمنان چنین مطلبی ثابت نمی شود».(۲۷۷)
محدّث عالی مقام مرحوم حاج میرزا حسین نوری رحمه الله در خاتمه کتاب «کشف الاستار» درباره سرداب سامرّا می نویسد.
«ما هرچه مراجعه کردیم وتفحّص نمودیم از آنچه درباره سرداب گفته اند، در کتابهای علمای شیعه هیچ گونه اثری ندیدیم؛ بلکه اصلاً ذکری از سرداب به عنوان «سرداب غیبت» به میان نیامده است».(۲۷۸)
مرحوم آیت الله صدررحمه الله نیز در کتاب «المهدی (علیه السلام)» در این باره می نویسد:
«مسأله غیبت ابوالقاسم محمّد بن الحسن (علیه السلام) نزد ما شیعیان امامیّه صحیح است؛ امّا آنچه را که در این باره بعضی از عوام شیعه می گویند وبسیاری از خواص اهل سنّت نیز به ما نسبت می دهند، من نه برای آن مدرکی می شناسم ونه سندی یافته ام».(۲۷۹)
اکنون ببینید دانشمند بزرگ اهل سنّت، ابن خلدون در کتاب مشهور خود به نام «مقدّمه» چگونه دُر افشانی می کند؛ زیرا آنجا که از «اثنا عشریّه» سخن می گوید می نویسد:
«شیعیان عقیده دارند که دوازدهمین امام از امامان ایشان، یعنی محمّد بن الحسن العسکری که او را مهدی می خوانند وارد سرداب خانه خود در «حلّه» (۲۸۰) شد وهنگامی که مادرش بازداشت شد، همانجا غایب گردید وتا کنون منتظر او هستند. هر شب بعد از نماز مغرب اسبی را می آورند جلو در سرداب مزبور می ایستند واو را به نامش صدا می زنند واز وی می خواهند که خروج کند تا این که ستارگان به درآیند، آنگاه پراکنده می شوند وموکول به شب آینده می کنند وتا کنون آنها چنین اند».(۲۸۱)
دانشمند بزرگوار فقید، علاّمه حاج شیخ عبدالحسین امینی رحمه الله در کتاب گرانقدر «الغدیر» آنجا که تهمت های «قصیمی» مؤلّف کتاب «الصراع بین الإسلام والوثنیّه» را پاسخ می دهد، می نویسد:
«داستان عجیب سرداب، زشت ترین چیزی است که دشمنان ومخالفان به ما نسبت داده اند. هرچند که قصیمی در این نسبت ناروا تنها نیست، ولی او اضافه بر گذشتگان نوشته است که «افزون از هزار سال است که شیعیان هر شب در مقابل سرداب می ایستند ومنتظر ظهور هستند» در صورتی که شیعه نمی گوید غیبت امام زمان (علیه السلام) در سرداب انجام گرفته، یا از آنجا ظهور می کند، بلکه شیعه مطابق احادیث رسیده معتقدند که امام غایب آنها در مکّه معظّمه مقابل خانه کعبه ظهور می کند، وهیچ کس نگفته است وی در سرداب بسر می برد یا سرداب محلّ غیبت آن حضرت است. بلکه سرداب سامرّا جزء خانه امامان معصوم (علیهم السلام) بوده ومانند سایر قسمت های خانه احترام دارد واین احترام بدین جهت است که سرداب محلّ زندگی سه امام معصوم (علیهم السلام) بوده است».
آنگاه علاّمه امینی رحمه الله می افزاید:
«ای کاش این افترا زنندگان درباره سرداب نظر واحدی ابراز می داشتند تا دروغ آنها موجب آن همه رسوایی نشود. مثلاً «ابن بطوطه» در سفر نامه اش می نویسد: این سرداب در «حلّه» است، وقرمانی در «اخبار الدول» می گوید: در بغداد است، ودیگران گفته اند: در «سامرّا» است، وقصیمی آمده ومتحیّر گردیده که بگوید این سرداب در کجاست؟ ولذا به ذکر «سرداب» اکتفا نموده تا منظور پلید خود را بپوشاند».(۲۸۲)
همچنین دانشمند فقید سیّد محمّد سعید هندی رحمه الله مؤلف کتاب «الامام الثانی عشر» در آغاز تخطئه تهمت سرداب به شیعه، می نویسد:
«موضوع سرداب از نسبت های ناروا وشگفت آوری است که به ما نسبت داده اند، زیرا نه یک حدیث از طریق شیعه در این خصوص وارد شده است، ونه مخالفان نام کتابی از شیعه می برند که در آن نوشته باشد، ونه دانشمندی از ما را ذکر می کنند که گفته باشد واز وی نقل نمایند. از اینها گذشته، غیبت در سرداب وبقای حضرت در آنجا در هیچ کتاب شیعه نیست».(۲۸۳)
البته باید توجّه داشت که در بعضی از کتب ادعیه وغیر آن نام سرداب سامرّا به میان آمده است وبرخی از دعاها وزیارات در آنجا خوانده می شود؛ ولی این بدان معنا نیست که سرداب محلّ غیبت امام زمان (علیه السلام) است وحضرتش در سرداب باقی مانده است؛ بلکه همان گونه که قبلاً یادآور شدیم چون سرداب محلّ زندگی سه امام معصوم (علیهم السلام) از جمله امام حسن عسکری (علیه السلام) وحضرت ولی عصر (علیه السلام) بوده است، از این رو دعاها وزیارت ها را در آنجا می خوانند.
آری خواننده گرامی! داستان سرداب سامرّا افسانه ای است که ساخته وپرداخته دشمنان اهل بیت عصمت وطهارت است، وما هرگز چنین اعتقادی نداریم که سرداب، محلّ غیبت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) بوده ویا از آنجا ظهور می نماید، بلکه «... ما مثل همه شیعیان در طول تاریخ معتقدیم که حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در تحت عنایات خاصّ پروردگار در اقطار واکناف جهان در گردش است؛ همه ساله در مراسم حجّ شرکت می جوید وقبر اجداد طاهرینش را در مدینه، عراق وطوس زیارت می کند وبا خدم وحشم - که تعداد آنها سی نفر است - به اقامتگاه خود در نقاط دور دست جهان وبه دور از تیر رس دشمنان باز می گردد.
ما به صراحت اعلام می کنیم که مقدّس شمردن سرداب به همین دلیل است، واین تقدیس اختصاص به این مکان ندارد، بلکه هر کجا که مشخّصاً معلوم باشد که محلّ عبادت یکی از امامان معصوم بوده است، از آنجا هم تبرّک می جوییم، وهر کجا بدانیم که حتّی یک بار ویک لحظه حضرت ولی عصر (علیه السلام) دیده شده، آنجا را هم زیارت کرده وتبرّک می جوییم - همچون مسجد سهله در کوفه ومسجد جمکران در قم وجز آنها - وهرگز راز دیگری در آن معتقد نیستیم.
ما اگر زادگاه حضرت بقیه الله (علیه السلام) را زیارت می کنیم، در مکّه نیز علیرغم فشار شرطه سعودی زادگاه رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) را زیارت می کنیم وتبرّک می جوییم که حبّ محمّد وآل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) با آب وگِل ما آمیخته است وچون اکنون دست ما به دامن مقدّس امام، حجّت، مولی، سرور ورهبرمان نمی رسد، هر کجا بدانیم گام نهاده، آنجا را زیارت می کنیم وهر کجا بدانیم که از هوای آنجا استنشاق نموده، از آنجا نیز تبرّک می جوییم؛ کجا رسد به محلّی که به طور جزم مشخص است که سه تن از امامان معصوم (علیهم السلام) زندگی پر ثمر شان آنجا سپری شده، در آنجا شبها را تا به سحر به عبادت حقّ پرداخته اند. حجّت خدا در آنجا به دنیا آمده، نفس هایش بر در ودیوار آنجا نقش بسته است، وهر سال برای زیارت قبور شریفه پدر، جد، مادر وعمّه اش به آنجا تشریف فرما شده است».(۲۸۴)

بخش ششم: قضاوت های نادرست وداوری های حساب نشده

اکثریّت قریب به اتّفاق دانشمندان بزرگ اهل سنّت، احادیث مربوط به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را پذیرفته، وعدّه زیادی از بزرگان آنها، این روایات را از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وبزرگان صحابه وتابعین در کتب خود نقل نموده، وبه صحّت وتواتر آنها گواهی داده وحتّی گروه زیادی از آنان به میلاد مسعود پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) به نام حضرت مهدی (علیه السلام) اعتراف کرده اند؛ ولی برخی از خاورشناسان مغرض غربی وتعداد معدودی از پژوهشگران شرقی واسلامی که تحت تأثیر افکار غربی های اسلام شناس قرار گرفته اند، این اصل مسلّم اسلامی را نپذیرفته ومعتقدند که ایمان به وجود مهدی موعود (علیه السلام)، واکنشی از وضع نابسامان مسلمانان در دوران های تاریک تاریخ اسلام است. وحتّی اصرار دارند که عقیده به ظهور یک «مصلح جهانی» را، یک فکر وارداتی که از یهود ونصاری گرفته شده است، تلقّی کنند.
۱ - نظر مارگلی یوت اسلام شناس اروپایی در باره حضرت مهدی (علیه السلام)
بسیار شگفت انگیز است که جستجو گرانی از غرب همچون «مارگلی یوت» در مسأله مهدویّت به کنکاش وتحقیق پرداخته وبه انکار احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) برخاسته اند وپیدایش عقیده به ظهور مهدی موعود اسلام را، ناشی از ظلم، فشار وتبعیض در جامعه اسلامی، وپریشانی، وآشفتگی اوضاع نابسامان جهان اسلام پس از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وناشی از نا امنی حاصل از آن، دانسته است.
نویسنده کتاب «دیباچه ای بر رهبری» در این باره می نویسد:
«مارگلی یوت، اسلام شناس بزرگ اروپایی، در مقاله تحقیقی خود در باره «مهدی» که در سال ۱۹۱۵ میلادی برای دائره المعارف دین واخلاق نگاشته است، پس از نقد تفصیلی از احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) وریشه شناسی واژه مهدی، در اصالت احادیث که از پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) باشد تردید می ورزد وهمچنان منشأ اعتقاد به مهدی (علیه السلام) را، در نابسامانی ها واختلافات جهان اسلام پس از وفات پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) جستجو می کند».(۲۸۵)
نویسنده در ادامه می نویسد: «مارگلی یوت» می گوید:
«احادیث را هرگونه تفسیر کنند، دلیلی قانع کننده در دست نیست که تصوّر کنیم پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) ظهور یک «مهدی» را برای احیا، تحقق، اکمال وتقویت اسلام، لازم وحتمی شمرده باشد. لیکن درگیری آتش جنگ داخلی در میان یک نسل پس از وفات پیغمبر ودرهمی وآشفتگی جهان اسلام که بر اثر اختلافات آنان با یکدیگر روی داد، موجب اقتباس فکر ظهور منجی از یهود یا مسیحیان گردید که به ترتیب در انتظار وبازگشت مسیح بسر می برند».(۲۸۶)
ردّ نظریه مارگلی یوت
باتوجّه به عدم صداقت خاورشناسان وغرض ورزی آنان ونداشتن اطلاعات کافی در باره اسلام ومحدود بودن مطالعات آنان بر اثر مشکلات ناشی از زبان شناسی وجامعه شناسی، ما نمی دانیم که جناب مستر «مارگلی یوت» کدام یک از منابع اصیل اسلامی را مطالعه کرده وچه کتابهایی را خوانده که دلیل قانع کننده ای که او را قانع کند در منابع معتبر اسلامی نیافته است؟!!
چگونه است که همه دانشمندان ومحقّقان اسلامی بدون استثناء، حتّی ابن خلدون که به عنوان مخالف احادیث مربوط به ظهور مهدی (علیه السلام) شناخته شده، لا اقل به صحّت وشهرت برخی از آن احادیث گواهی داده، وعدّه زیادی از بزرگان ودانشمندان اسلام در نوشته های خود تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) متواتر است وبه هیچ وجه قابل انکار نیست، ولی جناب مستر مارگلی یوت، نتوانسته است قانع شود؟!
چگونه است که آن همه حدیث شناسان اسلامی ودانشمندان شیعه وسنّی وحتّی تندرو ترین گروههای اسلامی مانند وهّابیان، احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) را در مهمترین منابع روایتی خود نقل کرده واعتراف نموده اند که در میان این احادیث، احادیث صریح وصحیحی وجود دارد که غیر قابل انکار است؛ ولی جناب مستر مارگلی یوت آنها را انکار می کند؟!!
آیا تعداد (۶۲۰۷) حدیث که از (۱۵۴) کتاب معتبر شیعه وسنّی نقل شده است، با ذکر مشخّصاتی که برای معرّفی مهدی موعود آمده است واعتراف آن همه حدیث شناس ودانشمند، نمی تواند دلیلی قانع کننده بر اصالت عقیده به ظهور مهدی موعود (علیه السلام) باشد، تا نیازی به اقتباس این فکر، از یهود ونصارا، نباشد؟!
اینها سؤال هایی است که خود او باید پاسخگوی آن باشد. به عقیده ما ظاهراً خاورشناسان واسلام شناسانی چون مارگلی یوت به دلیل محدود بودن مطالعات شان، تحت تأثیر نوشته های ابن خلدون قرار گرفته وبه انکار احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) پرداخته اند؛ در صورتی که منطق ابن خلدون کاملاً نادرست وانگیزه مخالفت او با احادیث مزبور، تعصّب های خاصّ مذهبی وپاره ای از مصلحت اندیشی های بی دلیل است.
نکته ای که بر همه پوشیده مانده است
در اینجا بد نیست به نکته بسیار مهمی که بر همه نویسندگان شرقی وغربی وحتّی بر بسیاری از پژوهشگران اسلامی پوشیده مانده است، اشاره کنیم وانگیزه مخالفت ابن خلدون را با احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) آشکار سازیم.
آنچه از منابع مهم وموثق تاریخی وحتّی از نوشته های خود ابن خلدون در کتاب «مقدّمه» استفاده می شود این است که:
از آنجا که ابن خلدون از مردم اندلس بوده ودر مصر می زیسته واصولاً میانه خوبی با خلفای فاطمی شیعی مصر نداشته است، سعی کرده است با ردّ وانکار احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) ثابت کند که «مهدی موعود اسلام» ربطی به «مهدی فاطمی» سر سلسله سلاطین فاطمی مصر که برخی پنداشته بودند او «مهدی موعود» است، ندارد.
به همین جهت، وی بحث خود را با آن شرح وتفصیل، تحت عنوان «گفتگو در باره خروج مردی فاطمی» آغاز نموده وبرای اثبات این مطلب که عبید الله بن محمّد سرسلسله وجدّ سلاطین فاطمی مصر که در شمال آفریقا بر ضد امرای «سنّی اغلبی» قیام نمود، وشهر «مهدیّه» را بنا نهاد، مهدی موعود نیست، احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را با استدلال های واهی مورد انتقاد قرار داده است، تا بدین وسیله با خراب کردن احادیث مربوط به مهدی موعود (علیه السلام)، مهدی فاطمی را خراب کند، واو را تخطئه نماید، غافل از این که این کار نادرست او بیشتر احادیث مربوط به «مهدی موعود (علیه السلام)» را بی اعتبار می کند.
با توجّه به آنچه گذشت، برخی چنین پنداشته اند که منظور ابن خلدون از مرد فاطمی، حضرت مهدی (علیه السلام) است، در صورتی که چنین نیست وهمان گونه که توضیح دادیم مقصود او عبید الله بن محمّد، مهدی فاطمی جدّ سلاطین فاطمی مصر است، زیرا وی در آخر همان بحث وقتی با انبوه روایات مربوط به مهدی (علیه السلام) رو به رو می شود ومی بیند که همه منابع معتبر اهل سنّت، این روایات را نقل کرده اند، گوید که قسمتی از احادیث مربوط به «مهدی» غیر قابل انتقاد است. وهرچند که این ابراز عقیده بسان ضرب المثل معروف «کوسه وریش پهن» است، امّا در عین حال، از نتیجه گیری خود او در آخر بحث مذکور، معلوم می شود که وی عقیده داشته است که شخصی به نام «مهدی» از دودمان اهل بیت (علیهم السلام) در آخر الزمان قیام خواهد کرد.
اما بر اساس کدام روایات؟ ظاهرش آن است که بر اساس همان روایاتی که وی آنها را مردود، دانسته است.
به طور خلاصه، سخنان جنجال برانگیز ابن خلدون در باره مهدویّت، هرگونه تفسیر شود، مسلّم است که باتوجّه به زمینه تب مهدی پرستی وگرم بودن بازار مهدویّت در عصر وی وشرایط خاصی که در زمان او در جهان اسلام پدید آمده بود واینکه برخی از افراد فرصت طلب، برای پیشبرد اهداف خود از عنوان «مهدی موعود» استفاده می کردند، ابن خلدون به خاطر این سوء استفاده از حقیقت، به اصل حقیقت تا اندازه ای بی اعتقاد شده، ودر واقع برای تخطئه کردن «مهدی فاطمی» سر دودمان سلاطین فاطمی مصر، در صحّت برخی از احادیث مهدی موعود ایجاد شبهه نموده است.
او با این روش غیر علمی خود را در نظر علما، بزرگان، دانشمندان، تاریخ نویسان ودیگر طبقات مردم، وهمچنین نسلهای آینده تاریخ بی اعتبار ساخته تا جایی که وی را به عنوان مخالف احادیث مهدی موعود بشناسند، واشخاصی هم مانند غربی های شرق شناس واسلام شناس مغرض، امثال مارگلی یوت با تکیه واعتماد به نوشته های او، به خود حقّ دهند که در باره اسلام وعقاید اسلام واحادیث اسلامی اظهار عقیده کنند وبگویند که دلیل قانع کننده ای بر اثبات وجود «مهدی» وصحّت احادیث از پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) که ظهور یک مهدی را برای تقویت اسلام، لازم وحتمی شمرده باشد، در دست نیست.
۲ - نظر سیّد امیر علی دانشمند اسلامی هندوستان
شگفت انگیزتر از نظریه اسلام شناس اروپایی، نظریه «سید امیر علی» دانشمند اسلامی هندوستان است.
وی در کتاب «روح اسلام» که در باره تاریخ تکوین عقاید اسلامی نوشته است، پس از بحث مختصری در مورد چگونگی اعتقاد به «مهدی موعود در اسلام» می نویسد:
«پژوهشگر فیلسوف مَشربِ ادیان، در ملاحظه همانندی میان پندار شیعه وسنّی (در باره مهدی) وادیان گذشته، دستخوش دشواری نخواهد شد. در میان زرتشتیان، کشتار وستم بارگی «سلوکیان» سبب پیدایش این عقیده گشت که یک منجی مبعوث آسمانی به نام «سوسیوس» از خراسان خروج خواهد کرد تا آنان را از اسارت نکبت بار بیگانگان رهایی بخشد.
علل مشابهی موجب زایش اشتیاق سوزانی در میان یهود، هنگام طلوع ستاره «مسیح» گردید. یهودیان هنوز در انتظار «مسیح موعود» خود بسر می برند.
اهل سنّت در اسلام نیز همانند یهود معتقدند که هنوز مهدی، واپسین منجی بزرگ اسلام، از مادر نزاییده است. ترسایان می گویند: مسیح آمده است ورفته است؛ ولی از نو باز خواهد آمد.
شیعیان اثنا عشری به مثابه ترسایان، در انتظار بازگشت ورجعت مهدی زنده غایب اند که به خاطر استقرار عدل وبهزیستی، قیام خواهد کرد».
سپس همین دانشمند، در باره سبب پیدایش این انتظار همانند، به ریشه یابی پرداخته، وعلل اختلاف تفصیلی آن را نزد هریک از ادیان، بر شمرده است وآنگاه می نویسد:
«شرایط عصری که در اسلام، عقیده «مهدی موعود» به دو صورت مشخص خود، میان سنّی وشیعه، تکوین یافته است، همان شرایطی است که در تاریخ ادیان دیگر دیده می شود.
هر زمان که در اسلام دستها به سوی آسمان برافراشته می شود، همانند لبهای دعا گوی فرزندان اسرائیل وپیروان مسیح، ظهور مبعوث موعود آسمانی را التماس می کنند تا مگر هرچه زودتر، جهان را از رنج وگناه رهایی بخشد».(۲۸۷)
وبدین ترتیب پژوهشگر فیلسوف مشربِ ادیان «سیّد امیر علی» نیز، در دام حیله های خاورشناسان غربی گرفتار آمده وهمانند برخی از خاورشناسان، سبب پیدایش عقیده به ظهور مهدی (علیه السلام) را، پریشانی وآشفتگی اوضاع جهان اسلام دانسته است؛ غافل از این که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک عقیده اصیل دینی ومذهبی است که در تمام کتب مذهبی ملل مختلف جهان از آن سخن رفته است ودر منابع ومدارک اسلامی، ادلّه آن به حدّی زیاد است که به قول دانشمند معروف اهل سنّت، مؤلف کتاب «التاج»: اگر کسی ذرّه ای ایمان واندکی انصاف داشته باشد، هیچ گاه نمی تواند در اصالت احادیث وصحّت عقیده به ظهور مهدی موعود (علیه السلام) تردید نماید.
آیا نا کامی وستم، علّت عقیده به ظهور مهدی (علیه السلام) است؟
بر خلاف تصوّر کسانی که می پندارند ناکامی وستم، علّت عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است ومی گویند که هر زمان که فشارها ومحرومیّت های اجتماعی وسیاسی واقتصادی وغیره بالا رود، عقیده به ظهور یک «نجات دهنده بزرگ» تشدید می شود، احساس ناکامی، ستم، فشار وتبعیض در جامعه، باعث پیدایش این عقیده دیرین در بین مردم نشده است.
عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ، عقیده ای اصیل ودینی است که در فطرت بشر، مانند ترس وخشم وتشنگی وسایر تمایلات ریشه قطعی دارد ووجود این عقیده در هر شرایطی، خواه در حال رفاه وآسایش وخواه در حال نا امنی وگرفتاری، حاکی از همین فطری بودن است. منتهی در موقعی که در یک جامعه، فشار واختناق وزورگویی واحساس تبعیض وستم به اوج خود می رسد، انگیزه روی آوردن مردم آن جامعه به یک «رهاننده بزرگ» شدّت می یابد.
زیرا اشتیاق به بهروزی، وتحقّق آرمانهای دیرپای انسانی، نیاز به رهبری را در وجود انسان ها تشدید می نماید وآنها را به جستجوی یک رهبر وراهنمای دلسوز وپیشوای قدرتمند، برای رهایی از ظلم وستم بر می انگیزد.
روی این بیان، انسان ها در کشاکش این اشتیاق، بهروزی وامید به بهروزی، «برترین رهبری» را در وجود «برترین رهبران» جستجو می کنند، واین اشتیاق وامید به حدّی در وجود آنها شعله ور می گردد که به اشتباه، به جای رهبر واقعی، به بدل از راهنما ویا رهبران انتزاعی روی می آورند وهنگامی که به صورت ظاهر، برترین رهبر خود را پیدا کردند، در راه او از هیچ کوششی دریغ نمی نمایند ودر مقام ایثار وفداکاری سر از پا نمی شناسند.
به تعبیر نویسنده «دیباچه ای بر رهبری»:
«بدین ترتیب، در حقیقت بشریّت در احلام زرّین ورؤیاهای طلائی خود از حکومت ایده آل، در مدینه فاضله، در مسیح جویی ها، خضر خواهی ها ومهدی پرستی های خود، در اشتیاق سوزان وعمیق ودیرین خویش، برای یک قطب، یک پیر، یک مراد، یک امام، وبالاخره منجی بزرگ بشریّت، در واقع خواهان همان «برترین رهبری» است».(۲۸۸)
بنابراین، احساس نا امنی وشیوع فتنه وآشوب در جامعه، می تواند انگیزه تشدید گرایش به «برترین رهاننده» بشود؛ ولی نمی تواند عامل پیدایش اصل عقیده وایمان به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وگرایش به «منجی موعود» گردد. زیرا این عقیده، یک عقیده ثابت دینی است که با اعماق فطرت بشر سر وکار دارد.
اینک، برای شناخت کامل این موضوع، به یک جریان مهم تاریخی توجّه فرمایید.
۳ - محمّد احمد سودانی وادّعای مهدویت
قرن نوزدهم، قرن سیادت استعمار انگلستان بر نیمی از جهان بود. از آن میان سرزمین سودان، بیش از همه زجر وشکنجه می دید؛ زیرا گرفتار بهره کشی مضاعف شده بود که می بایست هم زور وآزار مصریان وهم تحقیر وفشار انگلستان را تحمّل نماید. چه بسیار جوانان بی گناه سودانی را که به اجبار، به بازارهای جهانی «برده فروشی» کشانده وبه عنوان غلام وکنیز فروخته بودند. مالیّات های سنگین وکمرشکن، دیگر رمقی برای این توده رنجبر وفقیر به جا نگذارد ه بود.
در چنین روزگاری در کشور همسایه، شیخی از اهالی «سنوس» مراکش، بینوایان را مژده می داد که به زودی «مهدی» منجی دادگر خواهد آمد. چیزی نگذشت که در سال ۱۲۹۷ هجری قمری، درویشی جوان به نام «محمّد احمد بن عبد الله دنقلی» که گِرد خویش مریدانی دیده بود، خود را «مهدی منتظر» خواند ویکباره دریایی از هیجان در سودان پدید آورد.
مردم ستمدیده به او پیوستند. او به وسیله نیروی انتظار، از همان سر وپا برهنگان، سپاهی جنگاور ساخت که نه فقط نیروهای مصری را شکست دادند، بلکه نظامیان مجهّز وکارآزموده انگلیسی را نیز تار ومار نمودند. روحیه آنها به حدّی قوی شده بود که با یک دست، گلوی سربازان تفنگدار را می گرفتند وبا دست دیگر، به یک ضربت شمشیر سر از بدنشان جدا می ساختند.
چند تن از فرماندهان ارشد انگلیسی همچون «کلنل هیکس» و«ژنرال استوارت» و«ژنرال گوردن» در نبرد با او نابود شدند. در نبرد با «هیکس» نزدیک به دوازده هزار نظامی تفنگ به دوش، با هزاران شتر واسب وبیست توپ، به جنگ درویشان آمدند، امّا در نهایت امر، تنها سیصد سرباز زخمی ونیمه جان، بجا ماندند.
با مرگ ژنرال گوردن، «خارطوم» به تصرّف محمّد احمد در آمد. «گلادستون» نخست وزیر وقت انگلستان در پارلمان انگلیس، به خاطر این شکست افتضاح آمیز از یک مشت درویش بی ساز وبرگ، استیضاح شد وبناچار در برابر نمایندگان پارلمان، قرآنی به دست گرفت وچنین گفت:
«تا وقتی این کتاب، بر افکار انسان های مشرق زمین حکومت می کند، نفوذ ما وحکومت ما بر این کشورها امکان ناپذیر، وتحقّق افکار ما غیر ممکن خواهد بود».(۲۸۹)
آری! از نقل همین یک نمونه مختصر، اصالت مسأله مهدویت آفتابی می شود وروشن می گردد که عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک اعتقاد عمیق دینی ومذهبی است. لذا تا هنگامی که «مهدی موعود» برترین رهایی بخش، ظهور نکرده است، قلب توده های محروم از عشق به برترین رهبر، مالامال وهنگام یأس ونومیدی، به خصوص در لحظات فشار واختناق، دستها به سوی آسمان برافراشته می شود وظهور مبعوث آسمانی را التماس می کنند. این یک حقیقت است که دروغ در آن راه ندارد.
۴ - اعتراف «جیمز دارمستتر» به اصالت مهدویت
در سال ۱۸۸۵ میلادی، به هنگام شکست قوای انگلیس از محمّد احمد سودانی، دانشگاه «سوربن» فرانسه کنفرانسی از استادان وپژوهشگران ترتیب داد و«دار مستتر» خاورشناس وزباندان فرانسوی را پشت تریبون فرستاد تا اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را از ریشه بی اعتبار وانمود سازد ومستعمرات مسلمان نشین فرانسه، کمتر در خطر انقلاب ناشی از این عقیده انگیزنده قرار گیرند.
دار مستتر، خاورشناس فرانسوی پشت تریبون رفت وهنگام بحث در باره ظهور وقیام «محمّد احمد» (متمهدی سودانی) چهار ماه قبل از مرگ مرموز ونابهنگام متمهدی مزبور، ضمن اعتراف به اصالت مهدویّت وعقیده به ظهور «منجی بزرگ» در بحث طولانی خود در پاریس، چنین گفت:
در این دنیا به ویژه در جهان اسلام، تاریخ با چنان وضع غریبی تکرار می شود که اگر سرگذشت متمهدی های گذشته را برای شما نقل کنند، مثل این است که تاریخ ماضی وحال وآینده مهدی امروزی را بیان کرده باشند. متمهدی امروزی، در نوع خود، نمونه نخستین نیست که ظهور کرده است ومسلماً آخرین نفر هم نخواهد بود. مدعیان مهدویّت بسیار بوده اند وبعد از او نیز خواهند بود. تاریخچه ونفوذ سحر آسای این مردمان ونوید دادن وکامیابی آنان ونومیدی که ناچار در آخر کار رخ می دهد، مکرر در عالم اسلام صورت گرفته وبعد از این هم مکرر صورت خواهد گرفت. ظهور مهدی را از نخستین ایّام پیدایش اسلام انتظار داشته اند. وتا زمانی که یک نفر مسلمان باقی باشد، مهدی ها ظهور خواهند کرد».(۲۹۰)
آری! همان گونه که خوانندگان گرامی ملاحظه نمودند، با این که دار مستتر، خاورشناس وزباندان فرانسوی، مأموریّت پیدا می کند تا در سخنرانی خود، اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را از ریشه بی اعتبار وانمود سازد، با این همه وی در ضمن سخنرانی خود، به اصالت مسأله مهدویّت اعتراف می کند ومی گوید: «ظهور مهدی را از نخستین ایّام پیدایش اسلام انتظار داشته اند».
از اینجا معلوم می شود که دلایل عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) تا چه اندازه قوی ومحکم وقانع کننده است که حتّی یک نفر غیر مسلمان نیز، جرأت انکار اصل مسأله مهدویّت را ندارد وآن را از مسایل اعتقادی مسلمانان به شمار می آورد ویادآور می شود که عقیده به ظهور مهدی موعود از نخستین دوران پیدایش اسلام در بین مسلمانان وجود داشته است.
جدّاً جای بسی تأسّف است که برخی از مسلمان نماها وبه تعبیر دیگر، کاسه های داغ تر از آش وپژوهشگران فیلسوف مشرب، که تحت تأثیر افکار غربی های مغرض قرار گرفته اند، می کوشند تا با استدلال های احمقانه، عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را یک فکر وارداتی تلقّی کنند.
۵ - مدّعیان مهدویّت وسوء استفاده از عنوان مهدی موعود
یکی از دلایل مخالفان مسأله مهدویّت وایراد های بنی اسرائیلی آنان در عدم پذیرش احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) این است که می گویند: این اخبار واحادیث، مورد سوء استفاده «مدّعیان مهدویّت» قرار گرفته ودر طول تاریخ اسلام، مدّعیان فراوانی را که به دروغ ادّعای مهدویّت نموده، وخود را به عنوان «مهدی موعود» معرفی کرده اند، برانگیخته است.
پاسخ ما به این کوته نظران ساده لوح کج اندیش یا در حقیقت غرض ورزان بی منطق، این است که یکی از دلایل روشن اصالت مسأله مهدویّت خود همین موضوع مدّعیان مهدویّت است؛ زیرا اگر چیزی اصالت نداشته باشد تقلّبی آن یافت نمی شود.
دلیل ما بر اثبات این مدّعا آن است که در طول تاریخ بشر، فرعون ها ادّعای خدایی کرده اند؛ چون وجود «خدا» اصالت دارد واصالتش برای همگان ثابت وروشن است. واز این رو، عدّه ای خواسته اند خود را به جای آن حقیقت وواقعیت جا بزنند.
«مسیلمه ها» ادّعای نبوّت کرده اند، چون نبوّت اصالت دارد وعدّه ای خواسته اند که خود را به جای انبیا قالب کنند.
مهدویّت نیز، اصالت دارد ولذا عدّه ای چون ابومحمّد عبید الله (مهدی فاطمی، سر سلسله سلاطین فاطمی مصر) ومحمّد احمد سودانی وعلی محمّد باب شیرازی ودیگران خواسته اند خود را به جای مهدی واقعی جا بزنند. پس وجود متمهدی ها (یعنی مدّعیان دروغین مهدویّت) خود یکی از دلایل اصالت وواقعیّت مهدویّت است.
اگر بخواهیم اندکی عمیق تر در باره این مسأله گفتگو کنیم، باید بگوییم: سیری کوتاه در مسأله مهدویّت، ما را به این حقیقت آشنا می سازد که هر موقع در میان ملّتها، زور، فشار وتبعیض واحساس ظلم وستم وبی عدالتی رو به فزونی رفته است ومردم وجود چنین وضعی را از نشانه های ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) دانسته وطبق فطرت ذاتی خود متوجّه درگاه حضرت احدیّت گردیده وبا الحاح ونیایش برای رفع جنایتها وخیانت ها ورهایی از ظلم وستم، از ذات مقدّس باری تعالی یاری طلبیده اند تا به چنین وضع نکبت باری خاتمه دهد، فرصت طلبان ریاکار که زمینه مساعدی برای تحقّق اهداف نامشروع خود آماده ومهیّا دیده اند، بی درنگ از عقاید پاک مردم سوء استفاده نموده، خود را «مهدی موعود» معرفی کرده اند وبرخی از ساده اندیشان هم که در باره مهدی موعود (علیه السلام)، دچار اشتباه گردیده به آنها گرویده وبه دعوت آنان پاسخ مثبت داده اند.
باری، هر چند در طول تاریخ از این حقیقت، یعنی: مهدویّت سوء استفاده شده است؛ ولی کدام حقیقت است که در جهان مورد سوء استفاده قرار نگرفته است؟ آیا مدّعیان دروغین الوهیّت ویا نبوّت ویا سایر مقامات معنوی در دنیا کم بوده اند؟! آیا ادیان ساختگی وقلاّبی در جهان کم است؟! آیا باید همه حقایق را به خاطر سوء استفاده یک مشت گمراه ومنحرف وریاست طلب کنار بگذاریم ویکسره منکر خداپرستی ونبوّت انبیا بشویم؟! آیا در طول تاریخ از وجود نیروهای مادّی کم سوء استفاده شده است؟ آیا ما باید همه آن نیروها را از بین ببریم ونابودشان سازیم؟!
در قرن دوازدهم میلادی - آن گونه که صاحب «قاموس کتاب مقدّس» می نویسد -: حدود ده نفر «مسیح های دروغگو» ظاهر شدند وجمعی را به خود گروانیدند واین مطلب، اسباب فتنه وجنگ شد وگروه زیادی در آن معرکه، طعمه شمشیر شدند. بنابراین، آیا ما باید وجود حضرت مسیح (علیه السلام) را به طور کلّی انکار کنیم؟ چراکه از نام وعنوان حضرت مسیح (علیه السلام) سوء استفاده شده است!!
کوتاه سخن آن که، سوء استفاده از یک حقیقت، دلیل بر بطلان آن حقیقت نمی شود؛ بلکه خود این موضوع دلیل بر اصالت وواقعیّت آن حقیقت است. ودیگر اینکه برای پیش گیری از این سوء استفاده ها، مسلمانان باید مهدی موعود را با مراجعه به منابع خویش بشناسند ونشانه ها وویژگی های او را بدانند تا دچار چنین اشتباهاتی نگردند، نه اینکه به جهت جلوگیری از این سوء استفاده، اصل این اعتقاد، انکار شود.

بخش هفتم: مسأله انتظار

مطابق بسیاری از آیات قرآن کریم وروایات فراوانی که از ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده است بشر در طول دوران زندگی فردی واجتماعی خود، مرهون نعمت انتظار است، واگر از حالت انتظار خارج شود وامیدی به آینده نداشته باشد، زندگی برایش مفهومی نخواهد داشت. آنچه انسان را به زندگی امیدوار می سازد ونگرانی ها وناراحتی ها را برای او آسان می نماید، انتظار وامید به آینده است. آدمی در پرتو همین انتظار، رنجها وگرفتاریها را تحمّل می کند وبا کشتی امید وآرزو در دریای متلاطم وطوفان زای زندگی به سیر خود ادامه می دهد.
اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد وهیچ باغبانی درختی در زمین نمی کاشت وهیچ صاحب خانه ای تشکیل خانواده نمی داد وهیچ پدری به تربیت فرزندان خود همّت نمی گماشت وهیچ کشاورزی بیل نمی زد وهیچ تاجری تجارت نمی کرد وهیچ زمامداری اداره امور کشوری را به دست نمی گرفت. بنابراین، اگر آرزو از انسان گرفته شود وانتظار از میان جامعه رخت بربندد، ادامه حیات وزندگی برای بشر بی روح وبی لذّت وبی معنا خواهد بود. این انتظار است که به زندگی صفا وجلا می بخشد وزندگی را برای آدمی لذت بخش می کند واو را به حرکت وجنبش وامی دارد ودلش را به ادامه زندگی، علاقه مند می سازد.
۱ - علّت پی جویی مفاهیم اسلامی
در این روزگار آشفته وبی سامان که تمام امکانات مادّی جهان در دست ابرقدرتها وزمامداران خود سر وسیاستمداران فریب کار ومسئولان بی اعتقاد تمرکز یافته است، وعقاید، آرا واندیشه های غلط وضدّ مذهبی آنها به عناوین مختلف، به زور تبلیغات عمومی وبه وسیله ارتباطات جمعی جهان، بر پیروان مکاتب ومذاهب دنیا تحمیل می گردد بر هر فرد مسلمان وهر کس که بخواهد با روح تعالیم عالیه اسلام وحقیقت برنامه های تربیتی این مکتب انسان ساز آشنا شود، قبل از هر چیز، درک صحیح وشناخت درست مفاهیم واقعی واژه ها واصطلاحات اسلامی لازم وضروری است.
زیرا در این دوران پر غوغای مسلک ها که همه نظامها وگروه ها، در جهت ضدّیت با خدا ومذهب وبخصوص در جهت مخالفت با اسلام وتشیّع شکل گرفته است وباطل گرایان ونظام های فاسد ومفسد کنونی جهان نیز، با اِعمال رویّه های ضد انسانی به تبلیغ افکار واندیشه های ضدّ دین پرداخته وسخت می کوشند تا با انواع دسیسه ها، تحریف واقعیت ها وقلب مفاهیم واقعی اصطلاحات اسلامی، مرام های باطل خود را با طرح شعارهای زیبا ودلپذیر والفاظ فریبنده، به عنوان تنها فلسفه علمی وجهان بینی مترقّی به خورد مردم دنیا بدهند ومسلمانان را از آگاهی های کافی درباره اصطلاحات وشعایر دینی محروم نمایند وآیین پاک محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) را به سرنوشت آیین های وابسته به «تورات» و«انجیل» دچار سازند، اگر مفاهیم واقعی واژه های اسلامی ومعانی حقیقی آنها به درستی درک شود، برداشت های غلط که برای گروهی از ره گم گشتگان در شناخت واقعی دین ومذهب پیش آمده است، مرتفع می گردد.
واگر مفاهیم واقعی اصطلاحات اسلامی به گونه ای که هست، معرفی نشود وسیاست بازان کهنه کار، افراد مغرض ودزدان عقیده، آنها را به صورت دیگری جلوه دهند، زیان وضرر آن برای مسلمانان کمتر از گمراهی صریح، نخواهد بود.
بنابراین، در چنین هنگامه ای، بر یکایک ما مسلمانان واجب است که برای حفظ آثار اصیل اسلامی، به پاسداری از میراث کهن اسلامی خود برخیزیم ودر نگهداری فرهنگ غنی اسلامی خویش، بیش از پیش ساعی وکوشا باشیم ونگذاریم که هویّت تاریخی، واصالت ملّی ومیراث فرهنگی مان دستخوش آفت تحریف، ومورد دست برد دزدان عقیده قرار گیرد.
به هر حال، در آیین مقدّس اسلام واژه های فراوانی چون قسط، عدل، زهد، قناعت، توکّل، تسلیم، خلافت، ولایت، امامت، مهدویّت، دعا وزیارت یافت می شوند که مفاهیمی مخصوص به خود دارند وانحراف از درک معانی حقیقی آنها، مساوی با گمراهی در اصل دین ویا یکی از رشته ها وپایه های اساسی دین است.
از جمله این واژه ها، واژه «انتظار» است که مربوط به ظهور آخرین حجّت خداوند ومصلح آخرالزمان حضرت مهدی (علیه السلام) است که بیگانگان با تلقینات وتبلیغات سوء وغرض آلود، کوشیده اند تا آن را عامل انحطاط وعقب ماندگی معرّفی نمایند؛ در حالی که «انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)» یکی از حساسّ ترین وتاریخ سازترین فرازهای عقیدتی اسلام است.
اینک برای شناخت کامل انتظار، نخست در باره معنا ومفهوم کلمه «انتظار» از نظر لغت ومذهب بحث می کنیم؛ سپس در باره انتظار فرج در اسلام ودلایل آن در قرآن وحدیث، سخن می گوییم؛ آنگاه در باره «انتظار فرج از دیدگاه نظامهای سلطه گر» وبرداشت های غلطی که برخی از احزاب ومکاتب از این عقیده اصیل کرده اند، به بحث وبررسی می پردازیم ودر پایان قسمتی از روایات مربوط به انتظار را - که حاکی از سازندگی این اصل حیات بخش وتلاش انگیز است - متذکر می شویم.
چنان که پیش تر روشن ساختیم، انتظار فرج از آمال وآرزوهای دیرین بشر وهمه ملّتها ومذاهب بزرگ جهان است که خمیر مایه اصلی آن در اعماق وجود همه انسانها وجوامع مختلف بشری وجود دارد.
۲ - انتظار از نظر لغت
«انتظار» در لغت، به معنای چشم داشت وچشم به راه بودن ونوعی امید به آینده داشتن است؛ آینده ای خوب یا بد، زشت یا زیبا، مطلوب یا منفور.
نتیجه ای که از معنای لغوی «انتظار» به دست می آید این است که، کسی که عمل زشت وناهنجاری انجام داده، منتظر کیفر آن است. وکسی که بذری را در زمین پاشیده، منتظر است که محصولش از زمین سر بر آورد وسر سبز شود وبالاخره کسی که کار خیر وعمل شایسته ای انجام داده، منتظر است تا روزی فرا رسد واو پاداش کار خیر وعمل شایسته خود را دریافت نماید.
۳ - انتظار در نگاه مذهب
از نظر مذهب، «انتظار» حالتی است که از ترکیب ایمان به خدا واعتقاد کامل وراسخ به مبانی دین واشتیاق وعلاقه به ظهور رهبری الهی وآسمانی - که بتواند با مدد خداوند، مردمان جهان را تحت فرمان یک آیین در آورد وستمگران را سر جای خود بنشاند وآیین توحید ویکتاپرستی را رواج دهد وحکومت قسط وعدل را در تمام زمین برقرار نماید - به وجود می آید ودر درون آدمی شعله می کشد وآمال وآرزوهای انسانی ورفتار فردی واجتماعی وی را دگرگون می کند.
انتظار از نظر دین ومذهب، به معنای «امید وآرزو» است؛ امید به آینده ای نوید بخش وسعادت آفرین، امید به آینده ای که در آن جهانیان از مفاسد وبدبختی ها رهایی یافته، وبشر راه خیر وصلاح را در پیش گیرد ودنیا در پرتو تحقق عدل الهی، مدینه فاضله ای گردد.
این معنای «انتظار فرج» از نظر دین است که در حقیقت به معنی چشم به راهی برای تحقّق حقّ وعدل وپیروزی دین وبرقراری نظام عدل الهی، می باشد.
بر این اساس، شکی نیست که انتظار فرج، حدیث نفس همه انسانها وخواسته مشترک تمامی ملل دنیاست وزمان ومکان نمی شناسد وبه قوم وگروهی اختصاص ندارد.
به قول یکی از نویسندگان معروف:
«اعتقاد به وجود یک «قائم» که در آخر دنیا باید به نحوی خارق عادت ومعجزه آسا ظهور کند ودنیا را پس از آن که پر از ظلم وجور شده از عدل وداد پر نماید وپایه ایمان را مستحکم سازد، در اغلب مذاهب، حتّی در مصر قدیم نیز وجود داشته است.
این عقیده، یکی از آرزوهای مهم ودیرین بشر است. وعجبی نخواهد بود اگر می بینیم در هر زمان، انسان امیدوار به آینده بهتری بوده است... عامل عمده این عقیده ایمان است».(۲۹۱)
آری خواننده گرامی! عامل اصلی عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وانتظار فرج آخرین حجّت خدا، ایمان است. ایمان عامل بسیار قوی ونیرومندی است که با وجود آن، پیوسته آدمی خود را خوشبخت وکامروا می بیند وهرگز با فشار روزگار وتراکم ناملایمات وگرفتاریهای زندگی، روحیّه خود را نمی بازد وامید نجات ورستگاری را از دست نمی دهد. پیوسته می کوشد ومی جوشد ومی خروشد واز خدای خود امید پاداش دارد، واز او درخواست می کند که:
«خدایا! بر امام ما «مهدی (علیه السلام)» درود فرست ودوریش را نزدیک گردان... وبه وسیله ظهور او دلها را پایدار ساز وپیکار سرنوشت ساز را برپا دار».(۲۹۲)
اینک برای این که این موضوع کاملاً روشن شود به بحث وبررسی انتظار فرج ودلایل آن در قرآن وحدیث، می پردازیم.
۴ - انتظار فرج در اسلام
انتظار فرج در اسلام وبه ویژه در مذهب حقّه تشیّع، عبارت از ایمان استوار به امامت وولایت حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) وامید به ظهور مبارک آن واپسین حجّت خداوند، وآرزوی فرا رسیدن روزگار رهایی مستضعفان از چنگال مستکبران، وتمام شدن دوران داعیه «لمن الملکی» طاغوتیان، وفتح وپیروزی نهایی مؤمنان، وآغاز حکومت صالحان، تا پایان جهان است که همه اعتقادهای اساسی اسلام را - از یکتایی خدا ورسالت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامت امامان معصوم (علیهم السلام) وتحقّق وعده تخلّف ناپذیر خداوند - در بر دارد.
انتظار فرج در اسلام، در واقع نوعی آمادگی است. آمادگی برای پاک شدن، پاک زیستن، ودور ماندن از زشتیها ووصول به تزکیه نفس. آمادگی برای حرکتی مستمرّ ودائم، با تلاش وکوشش پی گیر وخستگی ناپذیر توأم با خودسازی ودگرسازی وزمینه سازی. وسرانجام آمادگی برای تهیّه قوا برای شرکت در نهضت عظیم آسمانی حضرت مهدی (علیه السلام) که آغاز آن، ظهور مبارک حضرت ولی عصر (علیه السلام) وفرجام آن، شکست تاریکیها، ظلمها، فسادها، جهل ها، جنایتها، قدرت طاغوتها، ونتیجه آن، برپایی حکومت عدل «الله» وتحقّق قول وپیمان خداوند به عزّت بخشی مؤمنان است.
پس از روشن شدن اهمیّت انتظار در زندگی بشر، به بررسی انتظار فرج در اسلام می پردازیم تا مفهوم صحیح آن را دریابیم.
اینک برای روشن شدن مطلب به سراغ متون اصیل اسلامی وروایات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) می رویم، ولحن گوناگون آیات وروایاتی که از ائمّه معصومین (علیهم السلام) در باره مسأله انتظار وارزش واهمیّت این عقیده اصیل رسیده است، مورد بررسی قرار می دهیم.
الف) انتظار فرج در قرآن
مسأله مهمّی که همیشه در طول تاریخ پر افتخار اسلام مایه امید مسلمانان وبه ویژه «شیعیان» منتظر بوده است، وعده های تخلّف ناپذیر الهی در مورد آینده اسلام وپیروزی نهایی مؤمنان ومستضعفان ومحرومان می باشد.
آیین مبین اسلام از همان آغاز پیدایش خود وحتّی از همان نخستین سال های ظهور پیامبر گرامی (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیوسته مسلمانان را به آینده ای درخشان امیدوار ساخته است.
مسلمانان وبه خصوص شیعیان نیز از همان روزگار بعثت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) تا به امروز بر اثر همان وعده هایی که پیامبر بزرگوار اسلام به وسیله آیات روحبخش ودلنواز قرآن کریم بدانها داده است، با اعتقادی عمیق وراسخ تمامی آن وعده ها را جدّی گرفته، وعلی رغم همه مشکلات ومصایبی که در دوران های مختلف تاریخ اسلام دیده اند، هرگز امید خویش را از دست نداده وهمواره این اعتقاد اصیل اسلامی را نصب العین خود قرار داده اند.
مسلمانان بر اساس وعده های صریحی که قرآن کریم بدانها داده است، عقیده دارند که طبق قانون خلقت وسنّت آفرینش، تاریخ بر مبنای سنّتهای الهی ووعده های خدایی به پیش می رود، واگر چند روزی دنیا به نفع ستمگران وتجاوز گران وبی اعتقادان تمام شود، ولی سرانجام، حکومت مطلق جهان به دست صالحان وحقّ پرستان خواهد افتاد وستمکاران وطاغوتیان وزورمداران نابود خواهند شد وبالاخره عدالت وامنیّت واقعی بر اساس قانون خدا در سرتاسر جهان برقرار خواهد گردید.
مسلمانان وتمام شیعیان بر اساس این عقیده سازنده، ایمان راسخ دارند که «حق» امری اصیل، وباطل امری عارضی است، وهر عارضه ای دیر یا زود، سهل یا دشوار، از بین می رود وخواه ناخواه، در آینده ای دور یا نزدیک، حقّ در همه جا حاکم وپیروز می شود، وباطل وباطل گرایان محو ونابود می گردند؛ زیرا تحقّق حقّ وعدل، سنّت خدا، وخواست خدا ووعدّه قطعی خداوند است وخداوند در وعده ای که به بندگان صالح خود داده است، تخلّف نخواهد نمود.
به هر حال، از نظر اسلام، قرآن ومسلمانان، مسأله «انتظار» وامید به آینده، وحاکمیّت مطلق حقّ در تمام جهان در آخر زمان، یکی از مسایل حیاتی اسلام است، وقرآن کریم با قاطعیّت هرچه تمامتر این مسأله را به عنوان یک وعده تخلّف ناپذیر الهی مطرح نموده، ودر کمال صراحت، پیروزی نهایی ایمان اسلامی وآینده درخشان آیین پاک محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) را به مسلمانان نوید داده، وجای هیچ گونه شکّ وتردید وابهام برای احدی باقی نگذارد ه است.
در این زمینه، آیات بسیاری در قرآن کریم وارد شده که برای نمونه برخی از آنها را در اینجا می آوریم.
۱ - در سوره «توبه» آیه ۳۳ در مورد جهانی شدن آیین اسلام وغلبه این دین مبین بر همه ادیان جهان، چنین آمده است:
«هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».
«او کسی است که پیامبر خود را با هدایت ودین حقّ فرستاد، تا دین حقّ را بر تمام ادیان غالب وپیروز گرداند، اگرچه مشرکان کراهت داشته باشند».
۲ - در همان سوره آیه ۳۲، در مورد اراده خداوند بر تکامل نور اسلام، چنین آمده است:
«یُریدوُنَ أَنْ یُطْفِؤوُا نُورَ الله بأفْواهِهِمْ وَیَأْبَی الله إِلاّ أنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِروُنَ».
«دشمنان می خواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش کنند، ولی خدا می خواهد نور خود را کامل گرداند، اگرچه کافران کراهت داشته باشند».
۳ - در سوره «نور» آیه ۵۵ در مورد وعده خداوند به صالحان وشایستگان وموادّ مورد وعده چنین آمده است:
«وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنوُا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخلِفنَّهُمْ فی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذِینَ مِنْ قَبْلِهمْ وَلُیمَکّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلیُبَدِّلَنّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوِفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لایُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الفاسِقُونَ».
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردند وعمل صالح انجام دادند، وعده داده است که آنها را خلیفه وجانشین خود در روی زمین قرار خواهد داد. همان گونه که پیشینیان ایشان را خلافت روی زمین مرحمت فرمود. وآیینی را که بر ایشان پسندیده در سراسر گیتی خواهد گسترد، وترس وهراس شان را به آرامش وامنیّت مبدّل خواهد نمود آنچنان که همگان تنها مرا پرستش کنند وهیچ چیزی را شریک من قرار ندهند. وکسانی که بعد از آن کافر شوند از پلیدان وبدکاران خواهند بود».
۴ - در سوره «غافر» آیه ۵۱ در مورد این که خداوند قطعاً فرستادگان خود را یاری خواهد نمود، چنین آمده است:
«إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذینَ آمَنُوا فی الحیوة الدُّنْیا وَیَوْمَ یَقُومُ الأَشْهاد».
«به طور قطع ویقین، ما پیامبران مان وکسانی را که ایمان آوردند در زندگی دنیا وروزی که شاهدان (حضرات معصومین (علیهم السلام)) بپاخیزند، یاری می نماییم».
۵ - در سوره «انبیاء» آیات ۱۰۵ - ۱۰۶ در رابطه با وعده ای که خداوند به بندگان صالح وشایسته خود در مورد فرمان روایی آنان بر تمام جهان داده است، چنین آمده است:
«وَلَقَدْ کَتَبنا فِی الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحونَ».
«ما پس از «تورات» در کتاب «زبور» چنین نوشتیم، که در آینده، صالحان وپاکان وارثان زمین خواهند بود».
۶ - در سوره «قصص» آیه ۴، در مورد آینده مستضعفان وحکومت آنان بر سرتاسر کره خاکی، چنین آمده است:
«وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارثِینَ».
«وما اراده کرده ایم بر آنها که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند منّت نهاده، آنان را پیشوایان ووارثان زمین قرار دهیم».
۷ - در سوره «سجده» آیات ۲۸ - ۲۹، در مورد روز قیام منجی بشریّت، وسرنوشت کافران، چنین آمده است:
«وَیَقُولُونَ مَتی هذا الفَتْحُ إنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * قُلْ یَوْمَ الفَتحِ لایَنْفَعُ الّذینَ کَفَروا اِیمانُهُمْ وَلاهُمْ یُنْظَرُون».
«وناباوران می گویند: پس کی این پیروزی بزرگ فرا می رسد اگر شما راست می گویید؟ بگو (ای پیامبر) روزی که فتح وپیروزی فرا رسد، دیگر ایمان آوردن برای کسانی که قبلاً ایمان نداشتند سودی ندارد، وبه آنان مهلت وفرصتی داده نمی شود».
۸ - در سوره «صافّات» آیات ۱۷۱ - ۱۷۳ در مورد این که خداوند به انبیا وفرستادگان خود، وعده نصرت وغلبه همه جانبه داده است، چنین آمده است:
«وَلَقدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرسَلِینَ * إنّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورونَ * وَإنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الغالِبوُنَ».
«ولی (وقتی قرآن آمد) به آن کافر شدند، وزود که بدانند، وقطعاً فرمان ما درباره بندگان فرستاده ما از پیش (چنین) رفته است، که آنان (بر دشمنان خودشان) حتماً پیروز خواهند شد».
۹ - در سوره «حجّ»
آیه ۴۱ - در مورد مؤمنانی که زمامداری وحکومتشان بر اساس پرستش حقّ، ونظام اجتماعی، واقتصادی وسیاسی دین حقّ است، وخداوند بدانها وعده داده است که آنان را یاری خواهد نمود، چنین آمده است:
«الَّذِینَ اِنْ مَکَّنّاهُمْ فی الأَرْضِ اَقامُوا الصَّلاهَ وَآتوُا الزَّکاهَ وَاَمَرُوا بِالمَعْروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنْکَرِ وَلِلّهِ عاقِبَهُ الاُمُورِ».
«آنها (مؤمنان به خداوند) کسانی هستند که هرگاه در زمین به آنان قدرت دادیم (وآنها را زمامدار مردم گردانیدیم) نماز به پا می دارند، وزکات می دهند، وامر به معروف می کنند، ونهی از منکر می نمایند، وپایان همه کارها از آن خداوند است».
از مجموع آیات یاد شده به خوبی استفاده می شود که جهان روزی را در پیش دارد که حکومت مطلق دنیا به دست پاکان وصالحان وافراد با ایمان خواهد افتاد، وطبق روایات ونویدهای تمام انبیای الهی، آن عصر درخشان وروزگار طلایی که مورد انتظار بشر وهمه مسلمانان وشیعیان جهان است، همان روز قیام منجی عالم بشر، ودوران پر شکوه ظهور مبارک مهدی موعود (علیه السلام) خواهد بود.
در این نویدها چهار رکن اساسی برای کارنامه قیام مصلح جهانی و«موعود قرآن کریم» بیان شده است که ذیلاً از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:
۱ - حکومت واحد جهانی بر اساس توحید وخداپرستی به رهبری موعود قرآن، تشکیل خواهد شد واداره آن حکومت عادلانه به دست مردم صالح وبا ایمان واگذار خواهد گردید.
۲ - برنامه های عالی اسلامی ونظام کامل حکومت «الله» در سرتاسر جهان بدون کم وکاست اجرا، وهمه احکام الهی به خود جامه عمل خواهد پوشید.
۳ - بیم وهراس توده مردم از بین خواهد رفت، وآرامش وامنیّت کامل در سراسر گیتی برقرار خواهد گردید.
۴ - همگان، خدای یکتا را پرستش خواهند نمود، وهرگونه استعباد وبندگی وبت پرستی ریشه کن خواهد شد.
ب) انتظار فرج در روایات اسلامی
امید وآرزو ودل بستن به آینده بهتر وزندگی مرفّه تر که شامل عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلّی نظام طبیعت وسیر تکاملی تاریخ واطمینان به آینده روشن تر، وطرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است، در زبان روایات اسلامی «انتظار فرج» خوانده می شود.
اصل انتظار فرج، از یک اصل کلّی اسلامی وآیات کریمه قرآن مجید مایه می گیرد، وآن اصل حرمت یأس ونومیدی از لطف ورحمت خداوند است.
مسلمانان بر اثر نویدهای قرآن کریم وپیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وجانشینان معصوم آن حضرت عقیده دارند که در پایان روزگار، خداوند مردی را از دودمان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) بر می انگیزاند که به وسیله او «دین اسلام» را آشکار می سازد.
این موعود عزیز، بر اساس صحیح ترین واستوارترین مصادر اسلامی وبشارت های انبیای الهی، ونویدهای کتب مذهبی اهل ادیان، دوازدهمین جانشین رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) واز فرزندان پاک ومعصوم علی وزهرا (علیهما السلام) وهم نام وهم کنیه پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است که در بین مسلمانان به عناوین مختلفی چون: «مهدی»، «قائم»، «منتظر»، «صاحب الامر»، «صاحب الزمان»، «حجّه الله»، «بقیّه الله» و«خَلَف صالح» شهرت دارد.
اینک به قسمتی از این روایات که ما آنها را به عنوان نمونه در اینجا می آوریم، توجّه فرمایید.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«لو لم یبق من الدنیا إلّا یوم لطوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث رجلاً منّی - أو من أهل بیتی - یواطیء اسمه اسمی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً...».
«اگر از دوام دنیا به جز یک روز بیشتر نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می گرداند تا مردی از دودمان من - ویا از اهل بیت مرا - برانگیزد که هم نام من است... او زمین را پر از عدل وداد می نماید همچنان که پر از ظلم وجور شده است».(۲۹۳)
همچنین در حدیث دیگری می فرماید:
«أبشّرکم بالمهدی یملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت جوراً وظلماً، یرضی عنه ساکن السّماء وساکن الأرض».
«شما را به حضرت مهدی (علیه السلام) مژده می دهم که او زمین را پر از عدل وداد می کند همان طوری که پر از ظلم وستم شده است. ساکنان آسمان وزمین از او خشنود می شوند».(۲۹۴)
ونیز در یک حدیث دیگر می فرماید:
«لا تنقضی الساعه حتّی یملک الأرض رجلٌ من أهل بیتی، یملأ الأرض عدلاً کما مُلئت جوراً».(۲۹۵)
«دنیا به آخر نمی رسد مگر این که مردی از اهل بیت من، تمام جهان را مالک شود؛ او سراسر روی زمین را پر از عدل کند همچنان که پر از ستم شده باشد».
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«المهدیّ منّا فی آخر الزمان، لم یکن فی اُمّهٍ من الاُمم مهدی ینتظر غیره».(۲۹۶)
«مهدی (علیه السلام) مردی از دودمان ماست که در آخرالزمان ظاهر می شود. در همه عالم شخصی به نام مهدی منتظر که مردم انتظارش را می کشند جز او وجود ندارد. (او یک تن بیشتر نیست)».
از این حدیث شریف استفاده می شود که مهدی موعود منتظر (علیه السلام) در سراسر عالم یکی است واز دودمان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وفاطمه زهرا (علیها السلام) وعلی مرتضی (علیه السلام) است که در آخر زمان ظهور می نماید، وهرگز تعددی در آن وجود ندارد، وبه قول معروف، «مهدی شخصی است نه نوعی».
امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
«منّا اثنا عشر مهدیّاً، اوّلهم أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالبٍ وآخرهم التاسع من ولدی هو الإمام القائم بالحقّ، یحیی الله به الأرض بعد موتها، ویظهر به دین الحقّ علی الدین کلّه ولو کره المشرکون».(۲۹۷)
«امامان دوازده گانه از ما هستند که اوّل آنها امیرمؤمنان علی (علیه السلام) وآخرینشان نهمین فرزند من امام قائم به حقّ است. خداوند به وسیله او زمین مرده را زنده وآباد گرداند، ودین حقّ را بر همه ادیان پیروز گرداند گرچه مشرکان خوش ندارند».
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«إنّ الدنیا لاتذهب حتّی یبعث الله عزّ وجلّ رجلاً منّا أهل البیت یعملُ بکتاب الله، لا یری فیکم مُنکراً إلّا أنکره».(۲۹۸)
«دنیا به پایان نمی رسد تا این که خدای تعالی مردی از خاندان مرا برانگیزد که به کتاب خدا (قرآن) عمل کند، ودر میان شما کار زشتی را نبیند جز آنکه از آن جلوگیری نماید».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«الخلف الصالح من ولدی وهو المهدی، اسمه محمّد وکنیته أبو القاسم یخرج فی آخر الزمان».(۲۹۹)
«خلف صالح از فرزندان من همان مهدی است که نام او «محمّد» وکنیه اش ابوالقاسم است ودر آخر زمان ظاهر می شود».
احمد بن زیاد از امام کاظم (علیه السلام) پرسید:
آیا در میان شما امامان کسی هست که از انظار مردم غایب شود؟
امام (علیه السلام) فرمود:
«آری، او کسی است که شخصاً از دیدگان مردم غایب می شود ولی
یادش از دلهای مؤمنان نمی رود؛ او دوازدهمی ما امامان است که خداوند هر مشکلی را برای او آسان می کند وهر سختی ونا همواری را برای او هموار می نماید. گنجها ومعادن زمین را برای او ظاهر می گرداند وهر دور ودرازی را برای او نزدیک وکوتاه می کند وهر ستمگر گردن کشی را به وسیله او نابود می سازد وهر شیطان سرکشی را به هلاکت می رساند. او پسر بانوی کنیزان است که ولادتش بر مردم پوشیده می ماند... تا زمانی که خداوند او را ظاهر گرداند وبه وسیله او زمین را پر از عدل وداد کند چنان که پر از ظلم وستم شده باشد».(۳۰۰)
آنچه تا بدین جا گفته شد نمونه ای از روایات فراوانی است که در باره آینده تاریخ وانتظار فرج آخرین حجّت خدا از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وارد شده است.
۵ - انتظار فرج از دیدگاه نظام های سلطه گر
بر اساس تعالیم تمام مکاتب آسمانی، «انتظار» در همه انسانها وجود دارد وزمینه آن در همه جوامع بشری از متمدّن وغیر متمدّن به چشم می خورد؛ ولی استکبار پیشگان، پیوسته کوشیده ومی کوشند تا مبانی اعتقادی جامعه ها را سست وبی اعتبار سازند، چنین تبلیغ می کنند که، «انتظار» عامل رکود وسستی است وایمان به وجود یک آینده روشن، بازتابی از محرومیّت های طبقه شکست خورده ویک آرامش موقّت است که در لباس مذهب خودنمایی می کند.
به نظر ما یکی از مسایل مهم اعتقادی اسلام که در طول چهارده قرن تاریخ اسلام بی رحمانه مورد هجوم دزدان عقیده قرار گرفته است، همین مسأله «انتظار» وعقیده به ظهور آخرین حجّت خدا حضرت مهدی (علیه السلام) است؛
زیرا استعمارگران وشکم بارگان استثمارگر که این عقیده زیربنایی را سدّ راه استعماری خود دیده اند، پیوسته کوشیده اند تا با انواع دسیسه ها، آن را از کار انداخته وبی ثمر سازند وگروهی هم ندانسته به پیروی از آنان پنداشته اند که انتظار فرج وعقیده به ظهور امام غایب، عامل رکود وعقب ماندگی است. در حالی که بررسی این آرمان اصیل وسازنده وانگیزنده، نادرستی بینش وروش هر دو دسته را به خوبی روشن می سازد.
آیا انتظار عامل رکود است؟
حال برای این که میزان صداقت وراستگویی این گمراهان هادی نما که به دروغ سنگ غمخواری مردم را به سینه می زنند، به خوبی روشن شود وچهره حقیقی این فریب کاران از پشت پرده نفاق ونیرنگ به وضوح آشکار گردد، نخست اندکی در باره مفهوم صحیح انتظار توضیح می دهیم وسپس به سراغ انتظار فرج وارزش واهمیّت آن در اسلام می رویم تا معلوم کنیم که آیا انتظار فرج وایمان وعقیده به ظهور، انسان را در بی خبری وافکار رؤیایی آن چنانی فرو می برد که از همه چیز غافل وبی خبر می ماند؟ یا این که بر خلاف گفتار آنان، ایمان وعقیده به ظهور، یک نوع دعوت به قیام ومبارزه وسازندگی فرد واجتماع است؟ آیا انتظار، وعقیده به ظهور مصلح آخر زمان، دعوت به سکون، سکوت وسستی است، یا تحرّک بخشی ومسئولیت آفرینی است؟ وبالاخره، آیا ایمان وعقیده به ظهور، عامل رکود، انزوا وعقب ماندگی است، یا این که عامل حرکت، مقاومت، پیشرفت ومبارزه است؟
۶ - مفهوم صحیح انتظار
انتظار به مفهوم مذهبی اش، امید به آینده است، آینده ای که در آن مردم جهان، از زور وفشار واستبداد وتسلّط نظامهای غلط، نجات پیدا کنند ورژیم های ضدّ انسانی از میان بروند وزندگی پر نشیب وفراز انسانها که از آغاز با نبرد وکشتارهای فجیع همراه بوده است، پر از صلح وصفا وآرامش وامنیّت گردد وحقّ پرستان پیروز، وباطل گرایان نابود شوند.
اینک بحث ما در باره مفهوم چنین انتظاری است که در اینجا به طور اختصار به توضیح آن می پردازیم:
آنچه از مجموع آیات وروایات اسلامی ومفهوم خود کلمه «انتظار» استفاده می شود این است که انتظار، در تمام ابعاد زندگی فردی واجتماعی، عامل رشد واصلاح، عامل مقاومت وپیشرفت، عامل بیداری وبقای جامعه، وبالاخره عامل حرکت وجنبش وقیام واز عقاید تاریخ ساز وانقلاب آفرین اسلامی وبذر اصلی قیام جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) است.
ولی چنان که گفتیم، متأسّفانه دشمنان اسلام وگروهی از انسان های فریب خورده وبی اطلاع یا اشخاص کج اندیش وسست عنصر، این انتظار وچشم به راهی را عامل رکود وعقب ماندگی دانسته وچنین می پندارند که آدمی باید از هر تلاش وکوشش اصلاحی دست بشوید ودر برابر زور وفشار وظلم وفساد راه خاموشی وسکوت در پیش گیرد وبسان مردگان زنده نما، در تابوت انتظار دراز کشیده ودست روی دست گذارد وبه خواب دایمی فرو رود واگر می خواهد که موعود جهانی ومصلح غیبی زودتر از راه فرا رسد وبه ظلم وجنایتها پایان دهد، می بایست به گسترش جور وفساد کمک کند تا گیتی پر از ستم وتباهی گردد وظهور مهدی موعود (علیه السلام) نزدیک شود، در صورتی که چنین برداشتی از مفهوم «انتظار» بدترین ونادرست ترین وگمراه کننده ترین مفهومی است که می توان به «انتظار» نسبت داد. زیرا: این مفهوم انتظار نیست، بلکه تحریف حقیقت وواقعیت است. چرا که:
«لازمه چشم به راهی، مهیّا شدن ومهیّا ساختن برای ظهور است. تنبل ترین وبی حال ترین آدمها، وقتی منتظر میهمان عزیزی باشد، از پیش، وسایل راحتی وپذیرایی او را از همه جهت آماده وفراهم می سازد، به سر ووضع خود، خانه واهل خانه، رسیدگی می کند. حتّی مسیر او را آب (می پاشد) وجارو می کشد. وبالاتر از این، اگر بداند که به محض ورود میهمان دچار هجوم بدخواهان خواهد شد، به ترمیم وتحکیم خانه وکاشانه، وتجهیز وتسلیح خود وخانواده می پردازد».(۳۰۱)
۷ - انتظار مؤثّرترین عامل تحرّک
اگر ما به مفهوم واقعی انتظار بنگریم دور از انصاف است که «انتظار» را عامل رکود وسستی بدانیم، زیرا چنان که گفتیم، «انتظار» به معنای امید وآرزو است. وتردیدی نیست که «امید وآرزو» در زندگی انسان یکی از مؤثّرترین عوامل تحرّک بشر است که ایجاد جاذبه می کند وانسان را به راه می اندازد واو را به سوی خود می کشاند. جوهره این امیدواری، همان «خوشبینی» نسبت به آینده بشر، وپشتوانه آن، نوید حتمی ومژده قطعی خداوند به پیروزی مستضعفان وفرمان روایی صالحان ونیک فرجامی پرهیزکاران است.
حال، برای این که این موضوع کاملاً روشن شود، مسأله انتظار را تحت چند عنوان دنبال می کنیم:
۱ - ارزش واهمیّت انتظار در روایات اسلامی.
۲ - آثار سازنده انتظار ونقش آن در ساختن اجتماع.
۳ - انتظار عامل مقاومت وپایداری.
۴ - انتظار عامل بقای جامعه تشیّع.
ارزش واهمیّت انتظار در روایات اسلامی
طبق روایات فراوانی که از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) در باره «انتظار فرج امام زمان (علیه السلام)» رسیده است، «انتظار فرج» به آرمانهای بلند وعالی انسانی مرتبط می شود وآدمی را در طول تاریخ زندگی، به عمل صالح، انجام کارهای نیک، رعایت حقوق انسان ها وطرد قدرت های ناصالح وامی دارد واو را بر صحیح ترین اعتقادات دینی ومذهبی ثابت وپابرجا نگه می دارد.
علاوه بر این مؤمنان ومنتظران را برای جهاد ومبارزه، فداکاری واز خود گذشتگی، مقاومت وایستادگی در برابر ظلم وبیدادگری وتلاش وکوشش برای برقراری نظام عدل، حقّ وحقیقت وایجاد نظم وآرامش وآسایش عمومی آماده ومهیّا می سازد. واز این رو، این اصل تلاش انگیز در اسلام عبادت شمرده شده ودر سخنان پیشوایان معصوم (علیهم السلام) از بزرگترین عبادات به شمار آمده است.
در این زمینه، روایات شوق انگیز فراوانی از ائمّه معصومین (علیهم السلام) رسیده است که برای نمونه به برخی از آنها اشاره می کنیم.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«... انتظار الفرج عبادهٌ. وفی روایه اخری أفضل أعمال اُمّتی انتظار فرج الله عزّ وجلّ».(۳۰۲)
«انتظار فرج عبادت است. برترین وبا ارزش ترین عمل اُمّت من، انتظار فرج از خدای تبارک وتعالی است».
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«أفضل العباده الصّمتُ وانتظار الفرج».(۳۰۳)
«برترین عبادت، سکوت وانتظار فرج است».
ودر باب مواعظ آن حضرت آمده است که کسی از آن حضرت
پرسید:
«أیّ ُ الأعمال أحبُّ إلی الله عزّ وجلّ؟
قال: انتظار الفرج».(۳۰۴)
«کدام یک از اعمال نزد خدا محبوب تر است؟
فرمود: انتظار فرج».
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«انتظار الفرج من أعظم العمل» (۳۰۵)
«انتظار فرج از برترین اعمال است».
ودر حدیث دیگری می فرماید:
«ما ضرّ من مات مُنتظراً لأمرنا ألاّ یموت فی وسط فسطاط المهدی وعسکره».(۳۰۶)
«بر کسی که در حال انتظار امر ما بسر می برد باکی نیست که - آن عصر را درک نکند - ودر میان خیمه حضرت مهدی (علیه السلام) ودر لشکر آن حضرت نباشد».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«إعلموا أنّ المُنتظِر لهذا الأمر لهُ مثلُ أجر الصائم القائم».(۳۰۷)
«بدانید کسی که منتظر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) باشد پاداش کسی را دارد که شبها را برای انجام عبادت بیدار وروزها روزه دار باشد».
ودر ضمن حدیث مفصّلی آمده است که آن حضرت فرمود:
«... أنّ من انتظر أمرنا وصبر علی مایری من الأذی والخوف هو غداً فی زمرتنا».(۳۰۸)
«هر کس که منتظر امر ما باشد وبر ترس وآزاری که از دشمنان ما می بیند صبر کند فردای قیامت با ما خواهد بود».
ودر حدیث دیگری آمده است که در همین زمینه فرمود:
«من مات منکم وهو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم فی فسطاطه.
قال: ثمّ مکث هنیئه ثمّ قال: لا، بل کمن قارع معه بسیفه. ثمّ قال: لا والله إلاّ کمن استشهد مع رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم)».(۳۰۹)
«هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر امر ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) باشد همانند کسی است که با حضرت قائم (علیه السلام) در خیمه او باشد.
آن حضرت لحظه ای سکوت کرد وسپس فرمود: نه، بلکه مانند کسی است که همراه او با دشمن بجنگد.
سپس فرمود: نه به خدا سوگند! بلکه مانند کسی است که در رکاب رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به فیض شهادت برسد».
از آنجا که حالت انتظار امامی که گستراننده عدل است، آدمی را خواهان قسط وعدالت ودشمن ستم وستمگر می سازد، دارای نقش تربیتی سازنده ای است که منتظران را در جریان زمان، در برابر تمام صدمات ولطماتی که بر آنها وارد می شود، پرورش می دهد وآنان را محکم ومقاوم، با اراده ونفوذ ناپذیر، مستقل وشجاع، بلند نظر وعالی همّت بار می آورد، وبا آن همه راههای انحرافی ودام های شیطانی که گمراهان وستمگران ودشمنان دین وانسانیّت در پیش رویشان گسترده اند، آنها را بر صحیح ترین اعتقادات دینی ثابت واستوار نگه می دارد.
بنابراین، انتظار به خودی خود، آدمی را متعهّد ومسئول می سازد که برای تحقّق هدف های اسلامی وآرمان های انسانی وعملی شدن برنامه های دینی، بدون هیچ گونه ضعف وسستی ویأس ونا امیدی، تلاش وکوشش نماید وبه سوی مقاصد متعالی اسلام گام بردارد وپیوسته مقاوم واستوار به وظایف دینی واسلامی خود عمل نماید. واز همین جهت است که «انتظار» در این روایات، عبادت شمرده شده واز برترین وبا ارزش ترین عبادات به شمار آمده وبدین پایه از ارزش واهمیّت رسیده است.
۸ - آثار سازنده انتظار ونقش آن در ساختن اجتماع
بر خلاف تصوّر کسانی که می پندارند «انتظار» عامل رکود وسستی است، انتظار عامل حرکت وجنبش است. واز آن جهت که آدمی را به آمادگی وامی دارد واو را در مسیر حقّ و عدالت قرار داده وبرای از بین بردن باطل، تشویق وترغیب می نماید، دارای نقش تربیتی مهم وسازنده ای است.
مطابق آیات کریمه قرآن مجید وروایات بی شماری که از امامان اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است «انتظار فرج» یکی از عقاید انسان ساز وانقلاب آفرین واز مهم ترین منابع الهام وشوق دهی برای زمینه سازی جهت ایجاد تحوّل وتکامل وسوق دادن انسانها به سوی حکومت عدل وایمان است.
از دیدگاه اسلام وبه خصوص مذهب حقّه «تشیّع» انتظار همه گاه برانگیزنده، تحرّک بخش، جنبش آفرین وسرچشمه شور مقاومت، ایثار وقیام وحرکت مستمر است.
روی این بیان، نخستین نکته ای که با عنایت به مفهوم انتظار باید بدان توجه نمود، «شناخت وآگاهی» از محتوای انتظار، و«گرایش ودلبستگی» نسبت به محتوای آن است.
بنابراین، در این زمینه باید دید اولیای دین چه خصلت ها وفضایلی را برای منتظران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ویاران پاکباز آن حضرت برشمرده اند، تا آنها را در خود ایجاد نماید.
اینک ما در اینجا برای روشن شدن اذهان، به نمونه هایی از آن اوصاف اشاره می کنیم:
«پرهیزکاران، که به امام غایب می گروند، نماز به پا می دارند واز دارایی خود میبخشند، به قرآن وکتابهای آسمانی پیش، ایمان آورده، وبه جهان ابدی یقین دارند.(۳۱۰)
[مردمان] فرمانبردار، اخلاص کیش، نیکوکار، عزّتمند، قناعت پیشه، دین باور، ستمدیده، بردبار، پاک زاد، نیک سرشت، پاک دل، وخوش قلب (می باشند)(۳۱۱) که دلهایی سخت تر از پولاد دارند، واگر بر کوهساری آهنین بگذرند از هم می پاشد،(۳۱۲) همچون مشک، همواره خوش بویند، وهمچون ماه تابان، پیوسته فروزان،(۳۱۳) از سرنیزه تیز ترند، واز شیر بیشه دلیر تر.(۳۱۴) آری! آنان، پارسایان شب وشیر مردان روزند.(۳۱۵)
[هر کس بخواهد که به هنگام رستاخیز حضرت مهدی (علیه السلام) از یاران او باشد، باید به خصایص فوق خود را بیاراید و] در ایّام غیبت، به آداب وعقاید دینی خویش تمسّک جوید، ونگذارد شیطان در او شکّ وتردید راه دهد(۳۱۶)، شناخت ومعرفت خویش را راست ودرست گرداند، بر ایمان ویقین خویش بیفزاید، وتسلیم خاندان پیامبر شود به حدّی که در دلش چیزی نیابد که او را از فرمان آنها باز دارد».(۳۱۷)
انتظار ومسئولیّت منتظران مؤمن
باتوجّه به مجموع آیات، روایات، دعاها وزیاراتی که در باره مسأله انتظار وارد شده، وهمچنین با دقّت وتأمّل در مفهوم واقعی کلمه «انتظار» این معنا به خوبی روشن می شود که منتظر راستین ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بار سنگین ومسئولیت خطیری به عهده دارد. چرا که هم باید خود را بسازد، وهم دیگران را توجیه وارشاد کند، وهم ابزار وامکانات لازمه ظهور را فراهم آورد. واینها سه برنامه ومسئولیت مشخص، به نام: «خودسازی»، «دگرسازی» و«زمینه سازی» است، که توجّه بدان لازم، وموجب اصلاح فرد وجامعه وجلوگیری از مفاسد اجتماع، وباعث نجات ورستگاری، ومایه دلگرمی وآمادگی برای ظهور منجی بشریّت، وپذیرش امام معصوم غایب است.
اینک برای روشن شدن یکایک این برنامه ها تا بدانجا که نیاز به بحث وبررسی است، به تفصیل سخن می گوییم.
۱ - خود سازی
نخستین وظیفه انسان منتظر، خودسازی وتربیت جسم وجان وآمادگی برای ظهور امام غایب است. زیرا شوق دیدار امام (علیه السلام) آدمی را می سازد، واو را برای درک ظهورش آماده می کند، وآمادگی نیز، جز در سایه انجام فرامین حقّ ودستورات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) به دست نمی آید. چرا که «آمادگی»، تنها صرف ادّعا نیست، بلکه ایمان وعمل است که آمادگی را جلوه می دهد.
قرآن کریم، یاوران حضرت مهدی (علیه السلام) ومنتظران واقعی آن حضرت را بندگان صالح وشایسته خدا، وافراد پرهیزکاری می داند که ایمان به خدا دارند وکارهای نیک وشایسته انجام می دهند.
روایات اسلامی نیز، آنها را کسانی معرّفی می کند که خدا را آن گونه که باید بشناسند، شناخته اند. وپرهیزکارانه عمل می کنند، وبه ولایت ائمّه معصومین (علیهم السلام) معترفند، وبه امامت امام غایب از انظار عقیده دارند، وخود را به اخلاق نیکو متخلّق می سازند، وبه آداب وعقاید دینی تمسّک می جویند، وبر ایمان ویقین خود می افزایند، وتسلیم دستورات دین وفرمان خاندان پیامبر می شوند.
اینک به نمونه ای چند از احادیثی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.
پیامبر اکرم می فرماید:
«ثلاثٌ من کنّ فیه وجد حلاوهَ الإیمان: أن یکون الله ورسوله أحبّ إلیه ممّا سواهما، وأن یحبّ المرء لایحبّه إلاّ للّه، وأن یکره أن یعود فی الکفر بعد إذ أنقذه الله منه، کما یکره أن یلقی فی النار» (۳۱۸)
«سه خصلت است که در هر کس باشد، شیرینی ایمان را چشیده است:
۱ - خدا وپیامبر خدا در نزد او، از هر چیز وهر کس محبوب تر باشد.
۲ – هر کس را که دوست می دارد، برای خدا دوست داشته باشد.
۳ - بعد از نعمت اسلام که خداوند او را از گمراهی نجات داده است، از بازگشت به کفر، کراهت داشته باشد همان گونه که از افکنده شدن در آتش کراهت دارد».
آن حضرت در رابطه با عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وایمان واعتقاد به ولایت وامامت آن حضرت، واوصاف مؤمنان ومنتظران واقعی ظهور، وعشق وعلاقه ومحبّت آنان نسبت به حضرت ولی عصر (علیه السلام) وبردباری وشکیبایی شان در ثابت ماندن بر حقّ وحقیقت در روزگار بسیار سخت ودشوار عصر غیبت، چنین می فرماید:
«طوبی للصابرین فی غیبته! طوبی للمقیمین علی محبّته! اُولئک الّذین وصفهم الله فی کتابه وقال: «هُدیً للمتقین الّذین یؤمنون بالغیب» (۳۱۹)».(۳۲۰)
«خوشا به حال شکیبایان در غیبت او، خوشا به حال پابرجایان در محبّت او، که خدای تبارک وتعالی آنها را در کتاب خود چنین توصیف فرموده است: (این قرآن هدایت است برای پرهیزکاران، آنها که به غیب ایمان می آورند)».
ودر همین رابطه در حدیث دیگری در مورد غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام) ومسئولیت منتظران مؤمن در عصر غیبت می فرماید:
«سوگند به خدایی که مرا به حقّ برانگیخت، قائم اولاد من بر اساس پیمانی که خدا به وسیله من با او بسته است، از دیده ها غایب می شود، تا جایی که بیشتر مردمان بگویند: خدا نیازی به آل محمّد (علیهم السلام) ندارد، وگروهی در نشانه های او دچار شکّ وتردید شوند.
هر کس آن زمان را درک کند باید محکم به دین خود چنگ زند، وبرای شیطان راه شک را ببندد، تا شیطان نتواند او را به شک انداخته واز دین وآیین من بیرون ببرد چنان که پدر ومادرتان را از بهشت بیرون برد. خداوند شیطان را دوست وولیّ کسانی قرار داده است که به خدا ایمان نمی آورند».(۳۲۱)
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید:
«انتظروا الفرج ولاتیأسوا من روح الله، فإنّ أحبّ الأعمال إلی الله عزّ وجلّ انتظار الفرج. الآخذ بأمرنا معنا غداً فی حظیره القدس، والمنتظر لأمرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله!».(۳۲۲)
«منتظر فرج باشید واز رحمت خدا مأیوس ونومید نشوید که محبوبترین اعمال در نزد خدای تبارک وتعالی انتظار فرج است. کسی که پذیرای امر ما باشد، فردا در «حظیره القدس» (در بهشت) با ماست، وکسی که منتظر امر ما باشد مانند کسی است که در راه خدا به خون خود آغشته گردد».
ودر مورد غیبت حضرت بقیه الله (علیه السلام) می فرماید:
«... المهدی الّذی یملأها قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً، تکون له حیره وغیبه یضلُّ فیها أقوامٌ ویهتدی فیها آخرون...، أولئک خیار هذه الاُمّه مع أبرار هذه العتره».(۳۲۳)
«... مهدی موعود زمین را پر از عدل وداد می کند چنان که پر از ظلم وستم شده باشد، برای او غیبتی است که گروههایی در آن گمراه می شوند، وگروهی بر هدایت استوار می مانند... که آنها بهترین این اُمّت هستند که با نیکان وبزرگان عترت همراهند».
ودر همین رابطه، در بخشی از سخنان خود در «نهج البلاغه» که در مورد سختیها ودشواریهای زمان غیبت ایراد نموده، می فرماید:
«وآن زمانی است که در آن نجات نمی یابد مگر مؤمن گمنام، که اگر حضور داشته باشد شناخته نمی شود واگر غایب باشد کسی از او سراغ نمی گیرد. آنها مشعل های هدایت ونشانه های روشن روی زمین اند که از سخن چینی، تفرقه افکنی، اشاعه فساد وبیهوده گویی به دور هستند، خداوند درهای رحمتش را به روی آنها می گشاید، وغمهای نقمتش را از آنها برطرف می سازد».(۳۲۴)
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«برای قائم ما اهل بیت دو غیبت است، یکی کوتاه مدّت ودیگری طولانی... وغیبت دوّم به قدری طول خواهد کشید که بیشتر معتقدان به آن برگردند وبر آن ثابت وباقی نماند مگر کسی که ایمان ویقین او قوی وشناخت او درست باشد ودر دل شک وتردیدی (نسبت به ما) به خود راه ندهد وتسلیم امر ما اهل بیت باشد».(۳۲۵)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابطوا» (۳۲۶)
به یزید بن معاویه عجلی فرمود:
«اِصْبِروا، یعنی صبر کنید بر ادای واجبات.
وَصابِروا، یعنی شکیبا باشید بر اذیّت دشمنان.

وَرابطوُا، یعنی رابطه ناگسستنی داشته باشید با امام خود مهدی منتظر (علیه السلام)».(۳۲۷)
حضرت به هنگام تلخیص عقاید اسلامی که آن را برای «ابی الجارود» بیان می نمود، خطاب به وی فرمود:
«دین من ودین پدران من - که تو نیز باید بدان معتقد شوی - شهادت به یکتایی خدا ورسالت پیامبر اکرم حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)، واعتراف به آنچه او از جانب خدا آورده، ودوستی دوستان ما ودشمنی دشمنان ما، وتسلیم در برابر فرمان ما، وانتظار قائم ما، وتلاش وکوشش - در امر واجب وحلال - وتقوا وپرهیزکاری - از محرّمات - است».(۳۲۸)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«بدون تردید برای ما دولتی است که هرگاه خدا بخواهد آن را می آورد، پس هر کس که دوست دارد که از یاران حضرت
قائم (علیه السلام) باشد، باید انتظار او را بکشد وبه نیکویی وپرهیزکاری عمل نماید وبا این حال منتظر او باشد. پس اگر در این حال بمیرد وپیش از قیام حضرت قائم (علیه السلام) از دنیا برود، پاداش او همانند پاداش یاران حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود. پس بکوشید وتلاش وجدیّت کنید، وچشم به راه باشید که بر شما گوارا باد».(۳۲۹)
ونیز در حدیث دیگری می فرماید:
«من دین الأئمّه الورع والعفّه والصلاح... وانتظار الفرج بالصبر».
«از آیین امامان (علیهم السلام): تقوا، عفّت، صالح بودن در گفتار خود... وانتظار فرج با صبر وشکیبایی است».(۳۳۰)
همچنین در حدیث دیگری آمده است که وقتی حضرتش دید گروهی از یاران وی در باره ظهور دولت حقّ سخن می گویند، خطاب به آنها فرمود:
«شما در باره چه سخن می گویید؟ هرگز چنین نیست، نه به خدا سوگند! آنچه شما چشم به سوی آن دوخته اید هرگز واقع نمی شود مگر این که بیخته وغربال شوید. نه به خدا سوگند! آنچه شما چشم به راه ودر انتظارش هستید واقع نمی شود مگر این که شما تصفیه وپاک گردید. نه به خدا سوگند! نمی شود مگر این که نیک وبد تان از هم جدا شوید. نه به خدا سوگند! این امر واقع نمی شود مگر بعد از آن که همه مأیوس ونومید شوند. نه به خدا سوگند! نمی شود تا آن که اشخاص شقی، شقاوت خود را ظاهر سازند وسعادتمندان راه سعادت را در پیش گیرند».(۳۳۱)
امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
«هنگامی که پنجمین فرزند من، از دیده ها ناپدید شد، در مورد دین وآیین خود به خدا پناه ببرید - مواظب باشید - کسی شما را از دینتان بیرون نبرد؛ زیرا برای صاحب این امر، به ناچار غیبتی هست که حتّی بیشتر معتقدان به او، از اعتقاد خود بر می گردند... وآن امتحان بزرگی است که خداوند بندگان خود را با آن می آزماید. اگر پدران ونیاکان شما صحیح تر از این دین راهی را می یافتند، از آن پیروی می کردند».(۳۳۲)
امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
«به خدا سوگند! آنچه شما انتظار آن را می کشید وگردن هایتان را به سوی آن دراز می کنید واقع نمی شود مگر بعد از آن که امتحان وآزمایش شوید تا اینکه باقی نماند از شما جز اندکی(۳۳۳) سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود:
(آیا شما چنین پنداشته اید که شما را بدون امتحان رها می کنند؟ در حالی که هنوز خداوند شما را نیازموده است که چه کسی از شما در راه خدا مجاهده می کند؟)(۳۳۴)».
ودر یک حدیث دیگر از معمّر بن خلاّد نقل شده است که گفت:
از حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
«الم * أَحَسِبَ الناسُ أَنْ یُترَکُوا أَنْ یَقولوا آمَنّا وَهُمْ لا یُفتَنوُن» (۳۳۵)
آنگاه خطاب به من فرمود: فتنه چیست؟
عرض کردم: جانم به فدایت! آنچه ما می دانیم این است که امتحانی در دین واقع شود.
فرمود: [آری] امتحان می شوند همان طوری که طلا محک زده می شود؛ همگی باید همچون طلای ناب از ناخالصی ها پاک شوند».(۳۳۶)
امام جواد (علیه السلام) می فرماید:
«هنگامی که پسرم علی (یعنی امام هادی (علیه السلام)) از دنیا برود چراغی بعد از او آشکار شود وچراغ بعد از او، مخفی می گردد. وای به حال کسی که در حقّ او شکّ وتردید به خود راه دهد، وخوشا به حال غریبی که دین خود را برداشته از شهری به شهری فرار کند. آنگاه بعد از آن - دوران غیبت - حوادثی به وجود می آید که بسیار سخت وطاقت فرسا است وگروهی از عقیده خود بر می گردند».(۳۳۷)
منظور از چراغ آشکار در این حدیث امام حسن عسکری (علیه السلام)، ومنظور از چراغ مخفی وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) می باشد.
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین» از حضرت عبدالعظیم حسنی رضی الله عنه نقل کرده که گفت:
محضر آقای خود حضرت امام هادی (علیه السلام) شرفیاب شدم، همین که مرا مشاهده نمود فرمود:
«مرحبا به تو ای ابوالقاسم! به راستی که تو دوست ما هستی.
عرضه داشتم: ای پسر رسول خدا! من می خواهم دین خود را خدمت شما عرضه بدارم، اگر رضای خداست بر همان ثابت بمانم تا مرگ مرا دریابد.
فرمود: آنچه عقیده داری بگو.
عرض کردم: من اعتقاد دارم که خداوند تبارک وتعالی یکی است، ومانند او چیزی نیست... وحضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) بنده وفرستاده او وخاتم پیامبران است، وبعد از او تا روز قیامت پیامبری نیست وشریعت او ختم کننده همه ادیان وشرایع است، وبعد از شریعت او تا روز قیامت شریعتی نیست، وامام وخلیفه وولیّ امر بعد از او، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) است، پس از او حسن (علیه السلام)، بعد از او حسین (علیه السلام)، وبعد از او علی بن الحسین - زین العابدین (علیه السلام) - سپس محمّد بن علی - امام باقر (علیه السلام) - پس از او جعفر بن محمّد - امام صادق (علیه السلام) - بعد از او موسی بن جعفر - امام کاظم (علیه السلام) - بعد از ایشان علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، بعد از او محمّد بن علی - امام جواد (علیه السلام) - وبعد از ایشان شما هستید.
فرمود: «وبعد از من، پسرم حسن - عسکری - امام خواهد بود، وچگونه باشند مردم با جانشین پس از او؟».
عبدالعظیم گوید: عرض کردم برای چه ای فرزند رسول خدا؟
فرمود: «زیرا او دیده نمی شود وبردن نامش حرام است تا این که ظهور نماید ودنیا را پر از عدل وداد کند بعد از آن که پر از ظلم وجور شده باشد».
گوید: عرض کردم: به امامت آنها هم اقرار می نمایم ومعتقدم که دوست شما، دوست خدا، ودشمن شما، دشمن خدا، وپیروی شما، پیروی خدا، ونافرمانی شما، نافرمانی خداست. ونیز می گویم: معراج وسؤال در قبر، وبهشت وجهنّم وصراط ومیزان حقّ است وواقعیّت دارد، وروز قیامت خواهد آمد وهیچ شکّی در آن نیست... واعتقاد دارم که امور واجب ولازم بعد از دوستی وولایت شما خاندان، نماز، روزه، زکاه، حج، جهاد وامر به معروف ونهی از منکر است.
در این موقع حضرت فرمود:
«یا أبا القاسم! هذا والله! دین الله الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبّتک الله بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا والآخره».
«ای ابا القاسم! به خدا سوگند! این همان دینی است که خداوند آن را برای بندگان خود پسندیده است؛ بر این اعتقاد ثابت باش که خداوند تو را در این گفتارت در دنیا وآخرت استوار ومحکم باقی بدارد».(۳۳۸)
هنگامی که احمد بن اسحاق، یار وفادار امام حسن عسکری (علیه السلام) ونماینده وی در قم، به محضر آن جناب شرفیاب گردید واز امام وجانشین پس از وی پرسش نمود وآن حضرت فرزند برومند خود حضرت مهدی (علیه السلام) را به او نشان داد واز دوران سخت ودشوار غیبت با وی سخن گفت، خطاب به او فرمود:
«ای احمد بن اسحاق! مَثَلِ او در میان این اُمّت مَثَلِ حضرت «خضر» و«ذی القرنین» است. به خدا سوگند! آن چنان از دیده ها غایب می شود که از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خدا او را در اعتقاد به امامت او ثابت واستوار نگه دارد، واو را برای دعا به تعجیل فرجش موفّق بدارد».
احمد بن اسحاق پرسید:
«ای فرزند پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم)! آیا غیبت او به طول خواهد انجامید؟
فرمود: آری، سوگند به پروردگارم! آنقدر طول می کشد تا آنجا که اکثر آنها که به این امر اعتقاد داشتند، از اعتقاد خود بر می گردند. بر اعتقاد خود ثابت نمی ماند جز کسی که خدا از او بر ولایت ما پیمان گرفته، ودر دل او ایمان را نوشته، واو را با روحی از رحمت خودش تأیید فرموده باشد».(۳۳۹)
حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در نامه شریفی که به افتخار شیخ مفید رحمه الله صادر نموده چنین مرقوم فرموده اند:
«ای دوست با اخلاص ما، که همواره در راه ما با ستمگران در ستیز هستی، خداوند تو را تأیید کند آن چنان که دوستان شایسته پیشین ما را تأیید کرده است؛ ما با تو پیمان می بندیم که هر کس از برادران دینی تو تقوا پیشه کند واز حالتی که هست بیرون آمده، به حالتی که باید باشد، درآید، از فتنه آشوبگر وگرفتاریهای اندوهبار در امان خواهد بود».(۳۴۰)
ودر نامه جانبخش دیگری خطاب به وی چنین می فرماید:
«هریک از شما باید آن گونه عمل کند که به دوستی ما نزدیک شود واز آنچه مقام او را پست می گرداند واو را به خشم وناخشنودی ما می کشاند پرهیز نماید؛ زیرا امر خداوند به طور ناگهانی فرا می رسد، آن هم در حالی که دیگر توبه سودی به حال کسی ندارد وپشیمانی، او را از کیفر ما نجات نمی دهد».(۳۴۱)
از این کلام دلنشین روشن می شود که اگر ما در اعتقاد خود ثابت قدم باشیم ودر وضع کنونی خود تجدید نظر نماییم وآن چنان که پیشوایان معصوم (علیهم السلام) دستور داده اند رفتار نماییم، از فتنه ها در امان خواهیم بود.
همچنین اگر بخواهیم در ظهور حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) تعجیل شود باید به سلاح تقوا مسلّح شویم ورابطه خود را با امام حیّ وحاضر وغایب از دیده ها، حفظ کنیم ودر فکر اصلاح خویشتن باشیم وخود را آن چنان که شایسته یک انسان مؤمن است بسازیم ومنتظر ظهور حضرتش باشیم. زیرا برای غیبت آن حضرت، عاملی جز اعمال نکوهیده ما وجود ندارد چنان که خود حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) در نامه ای که برای شیخ مفیدرحمه الله مرقوم فرموده، به این حقیقت اشاره نموده ومی فرماید:
«... اگر شیعیان ما - که خداوند آنها را به اطاعت خود موفّق بدارد - دلهایشان در راه وفا کردن به پیمانی که بر عهده آنهاست یکی بود، هرگز سعادت دیدار ما از آنها به تأخیر نمی افتاد، وسعادت پشتیبانی ما از ایشان به خاطر معرفت راستینی که به ما دارند، زودتر دست می داد؛ پس ما را چیزی جز اعمال نکوهیده آنها دور نمی سازد، که اعمال آنها به ما می رسد وما را اندوهگین می سازد وما چنین انتظاری از آنها نداریم».(۳۴۲)
آری! نخستین گام انتظار، خود سازی است؛ باید خود را ساخت وبه تربیت جسم وروح پرداخت ودر ولایت ودوستی امامان ثابت قدم ماند، وچندان دشوار هم نیست؛ زیرا شوق دیدار امام آدمی را می سازد واو را برای درک حضورش آماده می کند.
اینک به این داستان شورانگیز که از جوانی خام وناپخته، شخصیّتی برازنده ونیک نام ساخته است توجّه کنید وداستان را از زبان خودش بشنوید.
«من جوانی بودم تازه سال ونیک رخسار که به کار عبا بافی در دمشق روزگار می گذراندم. به پیروی از نفس سرکش، زیاده روی ها داشتم، تا روزی به مسجد اموی رفتم. گوینده ای بر فراز منبر در زمینه قیام حضرت مهدی (علیه السلام) وبرنامه ظهور او سخن می راند.
پس دوستی ومحبّت او با دل وجانم آمیخت. از آن پس هرگاه به مسجد می رفتم، از خدا می خواستم مرا به او برساند. یک سال بر این منوال گذشت ومن پیوسته دعا می کردم، تا این که شبی پس از نماز مغرب، مردی در مسجد به سویم آمد که عمّامه ای همچون دستار ایرانیان ونیم پوشی از پشم شتران در برداشت، پس دست بر شانه ام نهاد وگفت: تو را چه شده که می خواهی در کنار من باشی؟
گفتم: شما کیستید؟
گفت: من «مهدی» هستم.
بر دستش بوسه زدم ودرخواست کردم که به خانه رویم. پذیرفت وفرمود: برایم جایی فراهم ساز که جز تو هیچ کس بدان در نیاید.
پس برایش آماده ساختم. آنگاه یک هفته نزد من ماند ودر آن روزها، مرا آموزشها داد وسفارش ها نمود وچون خواست از پیش من برود، فرمود:
آنچه از من آموختی تو را کافی است. دنبال دیگری مرو که هرچه پیش او باشد، از آنچه تو یافتی کم بها تر است؛ پس منّت بی فایده از کسی مکش. شنیدم وپذیرفتم.
پس خواستم برای بدرقه اش بیرون روم، مرا در کنار دَرِ خانه نگهداشت وفرمود: تا همینجا بس است... در آن روزها از مهدی (علیه السلام) سنّش را پرسیده بودم، گفت: فرزندم! اینک ششصد وبیست سال دارم».(۳۴۳)
این سرگذشت دل انگیز «شیخ حسن عراقی» است که به تصدیق «شیخ عبدالوهاب شعرانی» عالم مشهور سنّی - که راوی این داستان می باشد - نیک مردی عابد وزاهد وبرخوردار از معنویّت وروحانیّت بوده است.(۳۴۴)
۲ - دگر سازی
بر اساس تعالیم عالیه اسلام ودستورات پیشوایان دین، تلاش برای فراهم آوردن انگیزه ها ووسایلی که موجب شناخت معارف اسلامی وپراکندن آنها می شود، بزرگترین خدمت انسانی وعالی ترین عمل اجتماعی ووالاترین گام اصلاحی ومهمترین تکلیف واجب الهی است که هر انسان هوشیار وبیدار که توانایی کشیدن بار آن را به دوش دارد، بایستی بدون آن که در آن کار سستی روا بدارد، بدان قیام کند.
بنابراین، تردیدی نیست که تنها پرداختن به خود کافی نیست ودردی را دوا نمی کند، بلکه بر هر انسان مسلمان منتظر لازم است که در عین «خود سازی» تا آنجا که برای او امکان دارد به دیگران هم برسد تا آنها نیز به مقام شامخ آخرین حجّت خدا، وشکوه روز ظهور ولزوم انتظار فرج، آشنا شوند. زیرا:
«رسالت عظیم انتظار، به مدد اصل «دگر سازی»، همچون آتشی که در نیزار افتد، از هر کس به اطرافیانش وحتّی آیندگانش سرایت می کند. هر قلب فروزان، هزاران قلب دیگر را شعله ور می سازد تا این رسالت انسانی، سینه به سینه، در تاریخ پیش رود، وسرانجام به روزگار ظهور پیوندد».(۳۴۵)
اینک برای این که اهمیّت دگر سازی معلوم شود به سه حدیثی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.
۱ - جابر جعفی می گوید:
بعد از خاتمه اعمال حج، با گروهی حضور امام محمّد باقر (علیه السلام) شرفیاب شدیم وبا آن حضرت وداع نمودیم وعرض کردیم: یابن رسول الله! به ما سفارشی بفرمایید.
فرمود:
«باید قدرتمندان شما به ضعیف های شما کمک کنند. وثروتمندان شما از فقرا دلجویی نمایند، وهر فردی از شما برادر دینی خودش را نصیحت نماید (خیرخواه برادر دینی خودش باشد وآنچه برای خود می خواهد برای او نیز همان را بخواهد) واسرار ما را از نا اهلان مخفی بدارید، ومردم را بر گردن های ما مسلّط نسازید. به گفته های ما وآنچه از ما به شما می رسانند توجّه کنید، اگر دیدید موافق با قرآن است آن را بپذیرید، واگر آن را موافق قرآن نیافتید، از نظر بیاندازید. (یعنی: اگر موافق قرآن بود سخن ما است وگرنه از ما نیست)، واگر مطلب بر شما مشتبه گشت در باره آن تصمیمی نگیرید وآن را به ما عرضه بدارید تا همان طور که برای شما بیان کرده اند، تشریح کنیم».
«فإذا کنتم کما أوصیناکم ولم تعدوا الی غیره فمات منکم میّت قبل أن یخرج قائمنا کان شهیداً، ومن أدرک قائمنا فقُتل معه، کان له أجر شهیدین، ومن قَتَل بین یدیه عدوّاً لنا کان له أجر عشرین شهیداً».
«پس اگر شما به دستورها وسفارشهای ما بدون کم وکاست رفتار نمودید وهمان گونه که به شما توصیه کردیم عمل کردید، واز این حدود تجاوز ننمودید، هر کس از شما پیش از ظهور قائم ما در این حال بمیرد، شهید از دنیا رفته است. وهر کس از شما قائم ما را درک کند ودر رکاب او کشته شود، ثواب دو شهید دارد، وهر کس در رکاب او یکی از دشمنان ما را به قتل برساند ثواب بیست شهید خواهد داشت».(۳۴۶)
۲ - حمّاد سمندی می گوید: به امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کردم: من به سرزمین مشرکان سفر می کنم، بعضی می گویند، اگر در آنجا بمیری با آنان محشور می شوی!
فرمود: ای حمّاد! هنگامی که در آنجا هستی، به یاد امر ما (حاکمیت حقّ) هستی وآن را تبلیغ می کنی؟
گفتم: آری.
فرمود: هنگامی که در این شهرها - که شهرهای اسلام است - هستی چطور، آیا امر ما را مطرح می سازی وتبلیغ می کنی؟
گفتم: نه.
فرمود: تو اگر در آنجاها بمیری، خود به تنهایی همچون پیشوایی (از این اُمّت) محشور می شوی، ودر روز رستاخیز نور تو، در پیشاپیش تو حرکت می کند، وراه تو را (در تاریکی های محشر) روشن می سازد».(۳۴۷)
۳ - امام هادی (علیه السلام) می فرماید:
«لو لم یبق بعد غیبه قائمنا من العلماء الداعین إلیه، والدّالّین علیه، والذابّین عن دینه بحجج الله، والمنقذین لضعفاء عباد الله من شباک إبلیس ومردته، لما بقی
أحد إلاّ ارتدّ عن دین الله. ولکنّهم الّذین یمسکون أزمّه قلوب ضعفاء الشیعه کما یُمسک صاحب السفینه سکّانها أولئک هم الأفضلون عند الله عزّ وجلّ».(۳۴۸)
«اگر نبودند دانشمندانی که بعد از غیبت قائم ما، به سوی او دعوت می نمودند وبه سوی او رهنمون می شدند واز دین او دفاع می کردند وبندگان ناتوان را از دام های شیطان - لعنه الله - ومرید های شیطان نجات می دادند، احدی باقی نمی ماند جز این که از دین خدا بر می گشت ومرتد می شد. ولی این دانشمندان زمام دلهای ضعفای شیعه را به دست با کفایت خود می گیرند، چنان که ملوان ها زمام کشتی را به دست می گیرند وسرنشین های کشتی را از خطر مرگ حفظ می کنند. اینها در نزد خدای تبارک وتعالی برترین بندگان خدا هستند».
آری! همین علما ودانشمندان ربّانی اسلام هستند که در طول چهارده قرن، دین مقدس اسلام را از انحراف ودگرگونی حفظ نموده، مسایل سخت وپیچیده وابهام آمیز را برای مسلمانان تشریح کرده، بندگان خدا را از دام وفریب شیطان وشیطان نماها نجات داده ودلهای شیعیان را بر اساس عقاید صحیح اسلامی ثابت واستوار نموده اند.
۳ - زمینه سازی
آنچه در روایات اسلامی به نام قیام سید حسنی، نهضت هاشمی خراسانی یا قیام یمانی، قبل از ظهور امام زمان (علیه السلام) بیان شده است، نمونه ای از قیام هایی است که جهت آمادگی برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) انجام می پذیرد.
البته شکّی نیست که این جریانها ابتداء به ساکن وبدون زمینه قبلی رخ نمی دهد؛ بلکه بعضی از پیش آمدها وحوادثی که قبل از ظهور اتفاق می افتد، منتظران مؤمن را بر آن می دارد تا بکوشند وتلاش کنند وبرای پاسداری از دین وادامه حیات با سختیها دست وپنجه نرم کنند ودشواریها را از پیش پای خود بردارند وناگزیر به انگیزه ای طبیعی برای دفاع از خود، به تهیه نیرو وابزار وآلات جنگی بپردازند ولوازم وامکانات را فراهم آورند، چنان که خداوند در قرآن کریم به این امر فرمان داده وفرموده است:
«وَأَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوّهٍ وَمِنْ رِباطِ الخَیْلِ تُرهبونَ بِهِ عَدُوّ الله وَعدوّکُمْ وَآخرینَ مِنْ دونِهِمْ، لاتَعْلمونَهُمْ الله یَعْلَمهُمْ ومَا تُنْفِقوا مِنْ شَیْء فی سَبیلِ الله یُوفّ إلیکُمْ وَأنْتُمْ لا تُظلمُونَ».(۳۴۹)
«برای نبرد با کافران وبدخواهان آنچه می توانید از هرگونه نیرو فراهم آورید، ونیز از اسبان زین بسته وآماده - مهیّا کنید - تا دشمن خدا ودشمن خودتان ودیگرانی که شما آنها را نمی شناسید وخدا آنها را می شناسد، به هراس افکنید و(بدانید) آنچه را که در راه خدا می دهید بی کم وکاست به شما پرداخت می شود وهرگز ستمی نخواهید دید».
بنابراین، یکی از ابعاد دیگر انتظار، آمادگی وزمینه سازی وتهیه ابزار وآلات جنگی مورد نیاز برای قیام شکوهمند امام غایب است چنان که حدیث ذیل نیز اشاره به همین معناست.
ابو عبد الله، عمرو بن شمر جعفی می گوید:
«امام باقر (علیه السلام) فرمود: هر کس برای یاری ما مرکبی را آماده نگهدارد تا زمانی که آن مرکب نزد اوست به اندازه وزن آن ودو برابر وزن آن پاداش دارد، وهر کس اسلحه ای را به همین هدف نگاه دارد تا موقعی که آن اسلحه پیش اوست هم وزن آن پاداش دارد».(۳۵۰)
آری خواننده گرامی! انسان منتظر که میان دو قطب «یأس وامید» قرار گرفته، پیوسته در حال حرکت وپویایی است ونمی تواند آرام بگیرد. واز این رو، منتظران واقعی نیز مانند جهاد گرانی که در جبهه جنگ ومیدان نبرد در انتظار فرمان حمله بسر می برند، در حال آماده باش کامل اند.
انتظار عامل مقاومت وپایداری
بر اساس روایات انتظار فرج یکی از بزرگترین عوامل مقاومت وپایداری است. واز آن جهت که مسلمانان وبه ویژه شیعیان را در برابر ظلمها، فسادها، زورگویی ها، وانواع بلاها وسختیها، ثابت وپابرجا نگه می دارد وبه آنان دل وجرأت می دهد تا در برابر تهدیدها، تطمیع ها وسختگیری های دشمنان اسلام خود را نبازند، واز هیچ چیز وهیچ کس نترسند ونهراسند، ومقاومت وایستادگی خود را از دست ندهند، ودر عقیده خود همچنان محکم ومستحکم استوار وثابت قدم بمانند، سرمایه روحی بزرگی برای مؤمنان ومنتظران ومستضعفان است.
انتظار از دیدگاه اسلام وبه خصوص مکتب حرکت بخش وتلاش آفرین تشیّع، مشوّق مردم به استقامت، مقاومت وپایداری، وجهاد ومبارزه است، واز آنجا که چشم داشتی به ظهور یک قیام الهی وروحانی واجتماعی در سطح جهان است، به منتظران دید وسیعی می بخشد وبه آنها دلگرمی می دهد وصفوف حقّ را در برابر ناحقّ فشرده تر می کند وحقّ طلبان ومصلحان ومؤمنان را به ادامه راه حقّ وعدل، در برابر فسادها وبی عدالتی ها مقاوم می نماید، وسرانجام از آنها انسان هایی پولادین وآبدیده می سازد.
بنابراین، بیهوده نیست که در روایات اسلامی «انتظار فرج» عبادت شمرده شده، وحتّی از بزرگترین عبادات به شمار آمده است.
آری! انتظار فرج در اسلام عبادت است. واز آن رو که انسان منتظر، میان دو قطب «یأس وامید» قرار گرفته، ودر برابر امواج کوه پیکر تاریکی ها که فضای زندگی انسانها را تیره وتار ساخته، هرگز دچار شکّ وتردید نمی شود وانواع واقسام آزارها واهانتهای بی دینان را به جان ودل می خرد ودر عین حال، همچون کوه در عقیده خود ثابت واستوار می ماند وکوچکترین تردیدی در حقّانیّت عقیده خویش به خود راه نمی دهد، از برترین عبادت ها است.
زیرا با آن همه راههای انحرافی ودامهای شیطانی، که استکبار پیشگان در طول تاریخ حیات اسلام در برابر منتظران با ایمان گشوده اند، اعتراف به حق، وحفظ همه عقایدی که منتظران ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از مبدء تا معاد، از روی اخبار وارده از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان معصوم (علیهم السلام) آموخته اند، وبه مرکّب سیاهی روی کاغذی سفید ایمان آورده اند، در قلمرو حکومت های باطل، کار ساده وآسانی نیست.
اینک به قسمتی از روایاتی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«المهدی من ولدی الّذی یفتح الله به مشارق الأرض ومغاربها، ذاک الّذی یغیب عن أولیائه غیبهً لایثبت علی القول بإمامته إلاّ من امتحن الله قلبه للإیمان.
فقلتُ: یا رسول الله! هل لأولیائه الانتفاع به فی غیبته؟
فقال: والّذی بعثنی بالحقّ نبیّاً إنّهم یستضیئون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس إذا سترها سحاب. یا جابر! هذا من مکنون سرّ الله، ومخزون علمه، فاکتمه إلاّ عن أهله».(۳۵۱)
«مهدی (علیه السلام) از فرزندان من است. خداوند به وسیله او مشرق ها ومغرب های زمین را فتح می کند. مهدی کسی است که از دوستان خود پنهان می شود پنهان شدنی طولانی که بر اعتقاد خود در امامت او استوار نمی ماند مگر کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده است.
راوی گوید: من عرض کردم: یا رسول الله! آیا دوستان او در زمان غیبت حضرتش از وی نفعی می برند؟
فرمود: قسم به پروردگاری که به حقّ مرا به پیغمبری مبعوث نمود! دوستان مهدی از پرتو نور او کسب روشنایی می کنند ودر زمان غیبت آن حضرت از ولایتش بهره مند می گردند، همان گونه که مردم از خورشید بهره می برند ولو این که ابر آن را پنهان کرده باشد. ای جابر! این امر از رازهای پنهانی خدا است، پس آن را جز از اهلش پوشیده بدار».
رسول گرامی اسلام در یک حدیث دیگر که در باره ایمان واعتقاد شیعیان آخرالزمان، با امیرمؤمنان (علیه السلام) سخن گفته است در حالی که آن حضرت را مورد خطاب قرار داده وایمان استوار این گروه مقاوم را مورد ستایش قرار داده است، چنین می فرماید:
«یا علی! واعلم أنّ أعجب النّاس إیماناً وأعظمهُم یقیناً قوم یکونون فی آخر الزمان لم یلحقوا النبی، وحُجب عنهم الحجّه، فآمنوا بسوادٍ فی بیاض».(۳۵۲)
«یاعلی! شگفت انگیزترین مردمان از نظر ایمان ووالاترین آنان از نظر یقین، قومی هستند در آخرالزمان، که پیامبر را درک نکرده اند وحجّت خدا از آنها پنهان گردیده وآنان به مرکّب سیاه روی کاغذ سفید ایمان آورده اند».
در حدیث دیگری که در همین رابطه، در باره استقامت مؤمنین منتظر از آن حضرت نقل شده، چنین آمده است: روزی پیامبر اکرم در محضر اصحاب خود راجع به وضع شیعیان در آخر الزمان دستها را به سوی آسمان بلند نموده وفرمود:
«اللهمّ لقّنی إخوانی - مرّتین - فقال من حوله من أصحابه: أما نحن إخوانک یا رسول الله؟
فقال: لا، إنّکم أصحابی، وإخوانی قومٌ فی آخر الزمان، آمنوا بی ولم یرونی، لقد عرّفنیهم الله بأسمائهم وأسماء آبائهم من قبل أن یُخرجهم من أصلاب آبائهم وأرحام اُمّهاتهم، لأَحدهم أشدُّ بقیّهً علی دینه من خرط القتاد فی اللیله الظلماء، أو کالقابض علی جمر الغضا! اُولئک مصابیح الدُّجی، یُنجیهم الله من کلّ فتنهٍ غبراءٍ مظلمهٍ!» (۳۵۳)
«خداوندا! برادرانم را به من بنمایان. - واین جمله را دوبار تکرار نمود -.
یکی از اصحاب گفت: مگر ما برادران شما نیستیم، ای رسول گرامی خدا!
فرمود: نه، شما یاران واصحاب من هستید. برادران من کسانی هستند که در آخرالزمان می آیند ومرا ندیده، به من ایمان می آورند. خداوند آنها را پیش از آن که از صلب پدرانشان به رحم مادرانشان درآیند، با نام خود ونام پدرانشان به من معرّفی نموده است. استقامت هریک از آنها در دین خود، از کندن خارهای «گوَن» در شب تاریک وبه دست گرفتن آتش گداخته سخت تر است. آنها مشعل های هدایت اند که خداوند آنها را از فتنه های تیره وتار نجات می بخشد».
در حدیث دیگری آمده است که پیامبر فرمود:
«سیأتی قوم من بعدکم، الرجل منهم له أجر خمسین منکم...
قالوا: یا رسول الله! نحن کنّا معک ببدرٍ واُحدٍ وحُنینٍ ونزل فینا القرآن!
فقال: إنّکم لو تحمّلوا لما حُمّلوا، لم تصبروا صبرهم».(۳۵۴)
«بعد از شما قومی خواهند آمد که پاداش هر یک از آنها
برابر پاداش پنجاه تن از شماست.
گفتند: یا رسول الله! مگر نه این است که ما در حضور شما در جنگ بدر واُحد وحُنین شرکت جستیم وقرآن در میان ما نازل شده است؟!
فرمود: اگر آنچه بر آنها روی خواهد داد، بر شما روی می داد شما هرگز نمی توانستید چون آنها صبر وشکیبایی را پیشه خود سازید».
در این روایات چنان که ملاحظه می شود، رسول گرامی اسلام مؤمنان منتظر را برادران خود خوانده واز صبر وشکیبایی ومقاومت آنان در برابر مشکلات ستایش نموده ورمز آن را هم سختی ودشواری دوران غیبت وثابت ماندن بر حقّ وحقیقت معرّفی فرموده است.
امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
«برای او غیبتی هست که گروهی در آن مرتدّ می شوند وگروهی دیگر در دین ثابت واستوار می مانند؛ پس اذیّت وآزار می بینند - واز راه شماتت - به آنها گفته می شود: این وعده کی هست اگر شما راست می گویید؟! آگاه باشید آنها که در زمان غیبت او بر آزار وتکذیب، صبر می کنند مانند کسانی هستند که در حضور رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شمشیر زده اند».(۳۵۵)
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«غیبت ولیّ خدا ودوازدهمین وصیّ پیامبر به درازا می کشد. اهل زمان غیبت او که قایل به امامت او ومنتظر ظهور او هستند، برتر از مردمان هر زمان دیگر می باشند، زیرا خدای تبارک وتعالی به آنها آنقدر عقل وفهم وشناخت عطا فرموده است که غیبت امام در پیش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرار داده که در محضر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شمشیر بزنند؛ آنها مخلصان حقیقی وشیعیان واقعی ودعوت کنندگان به دین خدا در آشکار ونهان می باشند».(۳۵۶)
ودر حدیث دیگری که ابی خالد کابلی از آن حضرت روایت نموده آمده است که فرمود:
من دوست می داشتم که در سخن گفتن آزاد بودم وبا مردم سه کلمه حرف می زدم وسپس خداوند هرگونه که خود مصلحت می دانست در باره من عمل می کرد. ولی چه کنیم که پیمانی است که با خدا بسته ایم که صابر وشکیبا باشیم.
آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «وَلَتَعْلَمُنّ نَبَأَهُ بَعْدَ حینٍ» (۳۵۷)، «وخبرش را پس از گذشت زمانی خواهید دانست».
وسپس این آیه مبارکه را نیز تلاوت فرمود:
«وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الذّینَ اُوتُوا الکتاب من قبلِکُم وَمِنَ الّذینَ أشرکوا أَذیً کثیراً وَإِن تَصْبروا وَتَتّقوا فَإنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الاُمورِ».(۳۵۸)
«وشما حتماً از کسانی که پیش از شما کتاب آسمانی بر آنها نازل شده، زخم زبان خواهید شنید واز آنها که راه شرک در پیش گرفتند آزار فراوان خواهید دید واگر صبر کنید (واستقامت ورزید) وتقوا را پیشه سازید (البته پیروز خواهید شد) زیرا که صبر وتقوا سبب نیرومندی وقدرت اراده در کارهاست».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
یکی از یاران با وفای امام صادق (علیه السلام) به نام «زراره» از آن حضرت نقل می کند که در حدیثی فرمود:
«برای حضرت قائم (علیه السلام) پیش از آن که قیام کند غیبتی هست.
عرض کردم: چرا؟ فرمود: می ترسد - وبا دست خود به شکمش اشاره کرد (یعنی او را می کشند) -
سپس فرمود: ای زراره! او همان کسی است که در انتظارش بسر می برند، واو همان کسی است که مردم در
مورد ولادت او دچار تردید می شوند، برخی گویند: پدرش از دنیا رفت وفرزندی نداشت؛ برخی گویند: او (به آسمانها) برده شد؛ برخی گویند: او از دیده ها پنهان شده وغایب است. وبرخی گویند: چند سال پیش از وفات پدرش دیده به جهان گشود وما به انتظارش هستیم. ولی خداوند دوست دارد که دلهای شیعیان را بیازماید، در این هنگام است - ای زراره - که باطل گرایان دچار تردید می شوند».(۳۵۹)
در همین رابطه در یک حدیث دیگر آمده است:
یکبار گروهی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) به خدمت آن حضرت شرفیاب شدند وآن حضرت را دیدند که روی زمین نشسته ودر حالی که به شدّت می گریست، می فرمود:
«سیّدی! غیبتک نفت رقادی، وضیّقت علیّ مهادی، وأسرت منّی راحه فؤادی! سیّدی! غیبتک أوصلت مصابی بفجائعِ الأبدِ! وفقد الواحدِ بعد الواحدِ یُفنی الجمعَ والعددَ! فما اُحسُّ بدمعهٍ ترقأ من عینی، وأنینٍ یفترُ من صدری عن دوارجِ الرزایا وسوالف البلایا، إلاّ مثل لعینی عن عواید أعظمها وأفظعها، وتراقی أشدُها وأنکرها، ونوایبُ مخلوطهٌ بغضبک، ونوازلُ مجبونهٌ بسخطکَ!!!»
«سرور من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، خاطرم را پریشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است.
سرور من! غیبت تو، مصیبتی جانکاه بر سراسر هستی ام فرو ریخته که هرگز تسلّی نمی یابم، از دست دادن یاران، یکی بعد از دیگری اجتماعات را درهم می ریزد، بلاها وسختیها، رنجها واندوه ها، آنچنان بر دلم سنگینی می کند که دیگر اشک دیده وفریادهای سینه ام را احساس نمی کنم. که هرچه بر اشک دیده وفریاد سینه ام می نگرم، مصیبت شدیدتر وجانکاه تری در نظرم مجسّم می گردد که از مصایب قبلی دشوارتر وشکننده تر است»!
یکی از یاران عرضه نمود: ای مولای من! خدا دیدگانت را نگریاند، چه چیزی موجب شده که این چنین سیلاب اشک بر صورت مبارکت جاری شده؟ چه عاملی این چنین قلب عالم امکان را به لرزه درآورده وبر این ماتم نشانده؟
امام صادق (علیه السلام) آهی کشید که قفسه های سینه اش باز شد ولرزه بر اندامش افتاد وفرمود:
«وَیلکم!... نظرتُ فی کتاب الجفرِ صبیحهَ هذا الیومِ...، وتأمّلت مولد قائمنا وغیبتهُ وإبطاءهُ وطول عمره وبلوی المؤمنین فی ذلک الزمان، وتولد الشکوک فی قلوبهم من طولِ غیبتهِ، وارتداد أکثرهم عن دینهم، وخلعهم ربقهَ الاسلامِ من أعناقهم الّتی قال الله تعالی جلّ ذکره: «وکُلّ إنْسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقهِ» (۳۶۰) یعنی الولایهَ فأخذتنی الرقّه واستولت علی الأحزانُ» «وای بر شما! من امروز صبح کتاب «جفر» (۳۶۱) را مطالعه می کردم، در زندگی قائم ما می اندیشیدم که از دیده ها غائب می شود وغیبتش به طول می انجامد وعمرش بسیار طولانی می شود ومؤمنان در آن زمان به سختی آزموده می شوند واز طول غیبتش دچار شکّ وتردید شده، بیشترشان از دین خود مرتدّ می شوند وریسمان اسلام را - که خدای متعال می فرماید: «وکارنامه هر انسانی را به گردن او بستیم» - از گردن خود می گشایند، یعنی همان رشته ولایت را از گردن خود دور می کنند. از مطالعه وضع آنها رشته افکارم گسست وکوه غم واندوه بر تنم فرو ریخت».(۳۶۲)
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: آیا عبادت پنهانی با امام معصوم از شما که در تحت ستم ستمگران مخفی باشد، برتر است یا عبادت آشکار در دولت حقّ با امام ظاهر از شما؟
حضرت (علیه السلام) فرمود:
«الصدقه فی السرّ والله أفضلُ من الصدقه فی العلانیه، وکذلک والله! عبادتکم فی السرّ مع إمامکم المستتر فی دوله الباطل وحال الهُدنهِ أفضل ممّن یعبدُ الله عزّ وجلّ فی ظهور الحقّ مع الإمام الظاهر فی دوله الحقّ. ولیست العباده مع الخوف فی دوله الباطل، مثلَ العباده مع الأمن فی دوله الحقّ».
«به خدا سوگند! صدقه پنهانی برتر از صدقه آشکار است. همچنین به خدا سوگند! عبادت پنهانی با امام مخفی در حکومت ستمگران ودر حال صلح، برتر ووالاتر است از کسی که به هنگام ظهور دولت حقّ در محضر امام ظاهر خدای تبارک وتعالی را پرستش کند. هرگز عبادت توأم با ترس ووحشت در دولتهای باطل با عبادت توأم با أمن وامان در دولت حقّ قابل مقایسه نیست...».
این حدیث بسیار طولانی است. در پایان یکی از اصحاب سؤال نمود: چگونه ممکن است ما که در زیر ستم دولت باطل زندگی می کنیم، از کسانی که در دولت مقتدر حضرت مهدی (علیه السلام) زندگی خواهند کرد، برتر باشیم؟! فرمود:
«إنّکم سبقتموهم إلی الدخول فی دین الله عزّ وجلّ، وإلی الصلاه والصوم والحجّ وإلی کلّ فقهٍ وخیر، وإلی عباده الله جلّ وعزّ سرّاً من عدوّکم مع إمامکم المستتر مطیعین له، صابرین معه، منتظرین لدوله الحقّ، خائفین علی إمامکم وأنفسکم من الملوک الظلمه، تنظرون إلی حقّ إمامکم، وحقوقکم فی أیدی الظلمهِ، قد منعوکم ذلک واضطّروکم إلی حرث الدنیا وطلب المعاش مع الصبر علی دینکم وطاعه إمامکم والخوف من عدوّکم، فبذلک ضاعف الله عزّ وجلّ لکم الأعمال، فهنیئاً لکم.
قلت: جُعلتُ فداک! فماتری إذاً أن نکون من أصحاب القائم ویظهر الحقّ، ونحنُ الیوم فی إمامتک وطاعتک أفضلُ أعمالاً من أصحاب دوله الحقّ والعدل؟
فقال (علیه السلام): سبحان الله! أما تحبّون أن یظهر الله تبارک وتعالی الحقّ والعدل فی البلاد، ویجمع الله الکلمه، ویؤلف الله بین قلوب مختلفه، ولایعصون الله عزّ وجلّ فی أرضه، وتقام حدوده فی خلقه، ویردّ الله الحقّ إلی أهله، فیظهر حتّی لایستخفی بشیء من الحقّ مخافه أحدٍ من الخلق؟
أما والله یا عمّار! لایموت منکم میّت علی الحال الّتی أنتم علیها إلاّ کان أفضل عند الله من کثیر من شهداء بدرٍ واُحدٍ فأبشروا».(۳۶۳)
«شما در حالی اقدام به ایمان، نماز، روزه، حجّ وهر خیر وفقه وعبادت خدای تبارک وتعالی نموده اید که از دشمن در ترس وهراس هستید، وامام شما مخفی هست وشما از او فرمان می برید ودر کنار او صبر می کنید وظهور دولت حقّ را انتظار می کشید وبر خود وامامتان از پادشاهان ستمگر نگران هستید، می بینید که حقّ امامتان وحقّ خودتان در زیر پای ستمگران لگدمال شده، وشما را از حقوق خود محروم ساخته اند، وشما را ناگزیر کرده اند که با ترس ونگرانی بر جان ودین خود، به دنبال متاع دنیا وکسب معاش بروید وزیر ستم آنها از امام خود فرمان می برید واز دشمنتان در امان نیستید. از این رهگذر، خداوند پاداش اعمال شما را چند برابر نموده است. گوارا باد بر شما.
یکی از اصحاب گفت: اکنون که ما در عهد امامت تو برتر از اصحاب قائم هستیم، پس چرا ظهور حقّ وعدالت را طلب کنیم؟!
فرمود: سبحان الله! مگر نمی خواهید که خدای تبارک وتعالی حقّ وحقیقت وعدالت را در شهرها ظاهر سازد وهمگان را بر یک کلمه گرد آورد ودلهای پراکنده وپریشان را الفت عطا کند که دیگر در روی زمین، خدا را معصیت نکنند؟!
به خدا سوگند! هر کدام از شما در این حال که هستید، اگر از دنیا بروید در نزد حضرت پروردگار از بیشتر شهدای بدر واُحد برتر وپر ارج تر خواهید بود. بشارت باد بر شما».
امام صادق (علیه السلام) در لوح مادرش حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) یک حدیث طولانی مشاهده نمود که خدای تبارک وتعالی حال مؤمنان را در عهد غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام) وصف نموده است که فرازی را از آن در اینجا می آوریم:
«سیذلُّ أولیائی فی غیبتهِ، ویتهادونَ برؤوسهم کما تُتهادی رؤوس الترکِ والدّیلمِ، فیُقتلونَ ویُحرقُونَ ویکونونَ خائفین مرعوبینَ وجلینَ، تُصبغُ الأرض بدمائهم، ویفشو الویلُ والرنینُ فی نسائهم، أولئک أولیائی حقّاً، بهم أدفع کلّ فتنهٍ عمیاءٍ حندسٍ، وبهم أکشفُ الزلازلَ وأدفعُ الآصارَ والأغلالَ، «أُولئِکَ عَلیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولئِکَ هُمُ المُهْتَدوُن» (۳۶۴)».(۳۶۵)
«... دوستان من در زمان غیبتش خوار وزبون می شوند؛ سرهای آنها چون سرهای ترک ودیلم هدیه فرستاده می شود، آنها کشته می شوند، سوزانیده می شوند وتا زنده هستند با ترس ووحشت واضطراب زندگی می کنند. زمین از خون آنها گلگون می شود. ناله وفریاد در میان زنهای آنها آشکار می شود، آنها دوستان واقعی من هستند.
من به وسیله آنها امواج فتنه های تیره وتار را که چون تیرگی شب در افق زندگی ظاهر می شود، دفع می کنم. وبه وسیله آنها اضطرابات را رفع می کنم وسختیها وگرفتاریها را کشف می کنم.
(بر آنهاست صلوات ورحمت از پروردگارشان، وآنها هستند هدایت یافتگان)».
محمّد بن ابراهیم نعمانی
در کتاب «غیبت» خود در حدیثی از ابراهیم بن هلال روایت کرده است که گفت:
«به حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر (علیهما السلام) عرض کردم: پدرم در انتظار این امر (دولت حقّ) از دنیا رفت، ومن نیز به سنّی رسیده ام که می بینی (آیا) بمیرم ودر این باره چیزی به من خبر ندهی؟
حضرت (علیه السلام) فرمود: ای ابا اسحاق! تو نیز شتاب می کنی؟
عرض کردم: آری به خدا سوگند! شتابزده هستم، وچرا شتاب نکنم در حالی که می بینی سنّم به کجا رسیده است؟
فرمود: به خدا سوگند ای ابا اسحاق! این امر واقع نمی شود مگر این که از هم دیگر جدا شوید وپاک وپاکیزه شوید واز شما باقی نماند مگر تعداد بسیار کمی...».(۳۶۶)
ودر یک حدیث دیگر آمده است که در همین رابطه به یونس بن عبدالرحمان فرمود:
«طوبی لشیعتنا المتمسّکین بحبّنا فی غیبه قائمنا، الثابتین علی موالاتنا، والبراءه من أعدائنا، أُولئک منّا ونحن منهم، قد رضوا بنا أئمّهً ورضینا بهم شیعهً، وطوبی لهم، هم والله معنا فی درجتنا یوم القیامه».
«خوشا به حال شیعیان ما، که در دوران غیبت قائم ما به دوستی ما چنگ می زنند ودر ولایت ما ثابت واستوار می مانند واز دشمنان ما برائت وبیزاری می جویند. آنان از ما هستند وما نیز از آنها هستیم. آنها ما را به امامت پذیرفته اند وما هم آنها را به عنوان «شیعه» پسندیده ایم. وخوشا به حال آنها. به خدا سوگند! آنها در روز قیامت با ما ودر ردیف ما هستند».(۳۶۷)
امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید:
امام حسن عسکری (علیه السلام) در نامه ای که به افتخار ابوالحسن، علی بن حسین
بابویه (پدر شیخ صدوق)رحمهما الله نگاشته، چنین مرقوم فرموده اند:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد للّه ربّ العالمین، والعاقبه للموحّدین، والنار للملحدین، ولاعدوان إلاّ علی الظالمین، ولا إله إلاّ الله أحسن الخالقین، والصلاه علی خیر خلقه محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) وعترته الطاهرین.
امّا بعد: ای دوست کهن سال وآگاه ومورد اعتماد من! ای ابوالحسن، علی بن حسین بابویه قمّی! که خداوند تو را در مورد آنچه موجب رضای اوست موفّق بدارد واز اولاد تو فرزندانی صالح وشایسته قرار دهد، تو را سفارش می کنم به تقوای الهی واقامه نماز وپرداختن زکات، زیرا نماز بدون زکات پذیرفته نمی شود.
وسفارش می کنم تو را به عفو وگذشت، وفرو بردن خشم وغضب وبه جا آوردن صله ارحام، ویاری رساندن به برادران دینی در حال فراخ وتنگدستی، وبردباری در وقت جهالت، وتفقّه در دین، وثبات قدم در کارها، ومواظبت داشتن بر قرآن، وحسن خُلق، وامر به معروف ونهی از منکر...
پس به سفارشم عمل کن وهمه شیعیانم را به آن وادار نما تا به آن عمل کنند.
وبر تو باد به صبر وشکیبایی و«انتظار فرج»، که پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: «برترین اعمال امّت من انتظار فرج است»، - واین را بدان - که شیعیان ما پیوسته در غم واندوه بسر خواهند برد تا زمانی که فرزندم - مهدی (علیه السلام) - که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بشارت ظهور او را داده است، ظهور نماید، زیرا او - که درود خدا بر او باد - فرموده است: سراسر روی زمین را پر از عدل وداد می کند همان گونه که پر از ظلم وستم شده است.
پس ای دوست کهن سال ومورد اعتماد من! صبر را پیشه کن وهمه شیعیان مرا نیز به شکیبایی وبردباری وادار نما که تمام زمین از آن خداست، آن را به هر کس که بخواهد میبخشاید وسرانجام، از آن پرهیزکاران خواهد بود، وسلام ورحمت وبرکات خداوند بر تو وشیعیان ما باد. وحسبنا الله ونعم الوکیل، نعم المولی ونعم النصیر».(۳۶۸)
آنچه از این نامه مبارک استفاده می شود این است که، چون لازمه ظهور، مهیّا شدن گروه بسیاری از شیر مردان پارسا وکار آزموده برای یاری دادن ونصرت حضرت مهدی (علیه السلام) است، پس ملّت شیعه باید بیش از هر چیز وپیش از هر کار به فراهم ساختن این جنگاوران پاک ودلاور همّت گمارد، وبرای تربیت وپرورش آنان در آینده تاریخ تلاش وکوشش نماید.
پس شکیبایی، خود نوعی نبرد ومبارزه است که در کمین گاه صبر وانتظار انجام می شود، وگرچه به صورت ظاهر در جبهه جنگ به پیش نمی رود؛ امّا چون از پیشروی دشمن جلوگیری می کند تلاش مثبت ومفید را دربردارد، وآن این که شخص منتظر در کمین گاه صبر وسنگر مقاومت واستقامت هم خود وهم دین خود را حفظ می کند وهم از این پناهگاه به دشمن یورش می برد واو را وادار به عقب نشینی می نماید واین خود، درنگ لازمی است تا قدرت لازم برای آینده فراهم آید وزمان مساعد فرا رسد.
به سبب همین اهمیّت وحسّاسیّت است که امام حسن عسکری (علیه السلام) در نامه خود به پدر شیخ صدوق رحمه الله از صبر وانتظار سخن می گوید وبه او توصیه می نماید تا سفارش وی را به شیعیانش برساند، وآنان را برای بسیج نیروهای شیعی در نبرد سرنوشت ساز روز ظهور مبارک مهدی (علیه السلام) آماده ومهیّا سازد.
حضرت ولی عصر (علیه السلام) می فرماید:
«اگر چه ما در سرزمین دور دستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنا گزیده ایم. زیرا خداوند مصلحت ما وشیعیان مؤمن ما را در این دیده است که تا حکومت دنیا در دست تبهکاران است در این نقطه دور دست مسکن گزینیم - ولی از اخبار وحالات شما آگاهیم وهرگز چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند، ومی دانیم که چه سختیها وگرفتاریها به شما رسیده است.
از آن وقت که بسیاری از شماها به کارهایی دست زدند که پیشینیان صالح شما از آن به دور بودند وپیمانی را که خداوند از آنها گرفته بود پشت سر انداختند، گویی که از آن بی خبر بودند، اما ما شما را رها نکرده ویاد شما را از خاطر نبرده ایم وگرنه سختیها وپریشانی ها به شما روی می آورد ودشمنان، شما را از ریشه وبن بر می کندند».(۳۶۹)
آری! انتظار عامل مقاومت وپایداری است وطرفداران حقّ وعدالت واسلام خواهان را در برابر تمام فشارها، ظلم وستم ها، ناهمواریها ومشکلات روزگار مقاوم وپایدار نگه می دارد، وپیوسته بر فروغ چراغ امیدواری منتظران وثبات قدم واستواری آنها می افزاید، وآنان را در انجام وظایف دینی وتکالیف مذهبی تهییج وتحریک می نماید، وبه ضمیر باطنشان شور وشوق ونشاط می بخشد.
این انتظار است که در مبارزه حقّ وباطل، صفوف طرفداران حقّ را فشرده تر می کند وبه آنها امید وحرکت می دهد، وآنان را به نصرت خدا وفتح وپیروزی در آینده نوید می دهد، وگوش وجانشان را به آوای بلند ونوید بخش قرآن آشنا می سازد که: «فَانْتَظِرُوا إنّی مَعَکُمْ مِنَ المُنْتَظِرینَ(۳۷۰)؛ پس به انتظار باشید که من نیز همراه با شما از منتظران هستم».
این انتظار است که تمام نظامهای سلطه گر را واپس می زند، وهمه رژیم های انحرافی را مطرود می سازد، وبا ظلم وفساد وانحراف به مبارزه بر می خیزد، ومنتظران را به حرکت وجنبش وخیزش وامی دارد، واز آنان مردانی مبارز، مقاوم وضدّ سلطه می سازد، وآنان را همچون سدّی آهنین در برابر جنایتکاران، سلطه جویان وقدرت طلبان ثابت واستوار نگه می دارد.
این انتظار است که منتظران راستین ظهور را به سلاح عفّت، تقوا، پاکی وپاکیزگی مسلّح می سازد که تحت هیچ شرایطی زیر بار ظلم نمی روند، ودر برابر هیچ ستمکاری سر تعظیم وتسلیم فرود نمی آورند، وبا قامتی بلند وافراشته در انتظار می مانند تا ندای روحبخش وحدت را از فراز خانه کعبه بشنوند وآن را لبّیک گویند.
این است فلسفه بزرگ اجتماعی انتظار فرج، واین است یکی از اسرار مهمّ غیبت حضرت صاحب الأمر - عجّل الله تعالی فرجه الشریف - وبه همین دلیل است که پاداش منتظران ظهور مانند پاداش مجاهدان راه حقّ، وبلکه همانند پاداش شهدای بدر واُحد می باشد.
بنابراین، آیا چنین انتظاری عامل حرکت وجنبش وعامل مقاومت وپایداری است یا این که عامل سقوط ورکود؟
آیا انسان را متعهّد ومسئول، محکم ومستحکم، با اراده ونفوذناپذیر بار می آورد یا او را سست وزبون وبی اراده می سازد؟
حال اگر دیگران آن را به گونه ای دیگر تفسیر می کنند وآن را عامل انحطاط وسقوط می دانند، برای این است که مردمان را بفریبند وبه اهداف شوم خود نایل شوند که هرگز در این امر توفیق نخواهند یافت.
انتظار عامل بقای جامعه تشیع
آنچه از بررسیهای دقیق وعمیق علمی در ابعاد گوناگون فلسفی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی «انتظار» در تاریخ، فلسفه ادیان، آیات کریمه قرآن واخبار واحادیث اسلامی استفاده می شود این است که: «انتظار» در طرحی کلّی وعمومی ودر سطحی جهانی، عامل بقای نسل بشر ورمز موجودیّت تمام ادیان ومذاهب الهی وامروز نیز یکی از بزرگترین عوامل بقای جامعه اسلامی و«تشیّع راستین» در میان جامعه بشریّت است.
در طول تاریخ حیات پر افتخار «تشیّع» - اگر نگوییم یگانه عامل -، مهم ترین عاملی که شیعیان را در برابر تمام حکومت های جور وستم ودستگاههای ظلم وفساد حفظ نموده وآنها را در جریان زمان، با همه محرومیّت ها، رنج وشکنجه ها وحبس وتبعید ها، در برابر تمام صدمات ولطماتی که از ناحیه زمامداران ستمکار بر آنان وارد شده است، از زوال وانقراض نگه داشته است، همین مسأله انتظار وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بوده است.
تاریخ پر فراز ونشیب اسلام هیچ دسته وگروهی را نشان نمی دهد که به اندازه «شیعه» از دست دوست ودشمن آن همه آسیب دیده باشد؛ امّا همچنان با قامتی افراشته چون کوهی سر به فلک کشیده ثابت واستوار بماند، وروز به روز به رشد وترقّی خود ادامه دهد.
«پس از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وشهادت امیرالمؤمنین وسید الشهدا (علیهما السلام) تا امروز، ریشه تمام حرکات ونهضت های شیعه ومسلمین، علیه باطل واستثمار گران، همین فلسفه اجتماعی انتظار، عقیده به ادامه مبارزه حقّ وباطل، تا پیروزی مطلق بوده است».(۳۷۱)
آری! جامعه تشیّع، در طول تاریخ حیات سراسر رنج زا ودرد آلود ودر عین حال افتخار آفرین خود، که پیوسته با خون وشهادتها ودست وپا بریدن ها، قتل وکشتارها، وزجر وشکنجه های طاقت فرسا وغیر قابل تحمّل همراه بوده است با همین امید وانتظار، همواره با حکومتهای جابرانه وسیاست های فریبکارانه وخدعه آمیز جنگیده واز خود، حرکت وجنبش بروز داده ومقاومت واستقامت نموده وزمینه را برای جاودانی ساختن خویش از هر حیث فراهم کرده است.
اگر انتظار وعقیده به ظهور نبود ومسلمانان وبه ویژه «شیعیان»، منتظر آینده روشنی نبودند وعقیده به پیروزی نهایی حقّ وآینده قیام جهانی اسلام نداشتند، مسلّماً تا امروز شکست خورده بودند وتسلیم حکومت های زور وقدرت های استعماری گشته بودند، وشاید کوچکترین اثری هم از آنان در تاریخ باقی نمانده بود.
«از بهترین رازهای نهفته بقای «تشیّع» همین روح انتظاری است که کالبد هر شیعه را آکنده ساخته، وپیوسته او را به تلاش وکوشش وجنبش وجوشش وامی دارد ومانع از نومیدی وبی تابی وافسردگی ودرماندگی او می گردد. به تعبیر «دکتر علی وردی» استاد جامعه شناسی دانشگاه بغداد: تشیّع، «برکان خامد، آتشفشان خاموش» کوهسار اسلام است که گاه وبی گاه، دود وبخار ولرزه وتکان اندکی پدید می آورد، وهمین تأثیر اندک، ریشه تمام انقلابات دنیای اسلام می باشد».(۳۷۲)
اعتراف دشمنان اسلام به سازندگی انتظار
این حقیقت که انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) بذر تمام انقلاب های شیعی در طول تاریخ حیات اسلام است چنان مسلّم وبدیهی است که حتّی مخالفان شرقی وغربی اسلام نیز بدان معترفند وبا همه عناد ولجاجی که با اسلام وقرآن ومسلمانان ومکتب انسان ساز تشیّع دارند واز هیچ گونه تهمت ودروغ وافتراء خودداری نمی ورزند، بی پرده از سازندگی انتظار سخن می گویند وآن را یکی از عقاید انقلاب آفرین کم نظیر «تشیّع» می شمارند.
«ای.پ.پتروشفسکی» تاریخدان، وایران شناس فرهنگستان علوم شوروی - که در توجیه تاریخ ما با معیارهای حزبی، گرچه به زور مسخ وتحریف، سخت استاد است - در این زمینه می نویسد:
«چشم به راه «مهدی» بودن، در عقاید مردمی که نهضت های قرن سیزدهم را در ایران به پا داشتند، مقام بلندی داشته است، ولی در قرن چهاردهم وپانزدهم میلادی، این عقیده راسخ تر ومشهود تر گشت... داستانی که «یاقوت حموی» نقل می کند بسیار آموزنده است... در شهر «کاشان»، سران شهر، هر روز هنگام سپیده دم از دروازه خارج می شدند واسب زین کرده ای را «یَدَک» می بردند، تا قائم مهدی، در صورت ظهور، بر آن سوار شود. در زمان فرمانروایی «سربداران» نیز... در سبزوار... به طوری که «میر خواند» در «روضه الصفا» می گوید: هر بامداد وشب، به انتظار «صاحب الزمان» اسب کشیدندی».(۳۷۳)
به عقیده ما هرچند که جناب «پتروشفسکی»، تاریخدان وایران شناس فرهنگستان علوم شوروی، تمام آموخته های خود را از افسانه های ساخته وپرداخته دست دشمنان تشیّع فرا گرفته، ودر توجیه این افسانه ها سخت ماهر است؛ ولی در عین حال، جای بسی تعجّب است که گویا به خاطر مبارک حضرت استاد نرسیده است که تمام عبارات وگفته هایشان حاکی از بیداری، آگاهی، روشندلی، آمادگی، وتلاش وکوشش ناشی از انتظار نهضت آفرین تشیّع است، وچنین اقرار واعتراف روشنی با مخدّر بودن «دین» وعامل انحطاط وعقب ماندگی بودن آن سازگار نمی باشد. وگرنه حتماً در این تعابیر رسا وگویا که حاکی از سازندگی عقیده نجات بخش وتحرّک آفرین انتظار است، تجدید نظر می نمودند.
«جیمز دار مستتر»، شرق شناس وزبان دان «معروف» فرانسوی نیز، که به شیوه غربیان، سخت می کوشد تا در اصالت اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خدشه وارد کند، در این باره می گوید:
«در حلّه که نزدیک بغداد واقع است... همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشیر برهنه می رفتند واز حاکم شهر اسبی با زین وبرگ می ستاندند و... فریاد می زدند که: تو را به خدا، ای صاحب الزمان! تو را به خدا بیرون بیا.
... صفویّه هر چند «سیّد» بودند واز اولاد علی (علیه السلام) به شمار می آمدند، خود را فقط نایب امام وحکّام موقتی محسوب می داشتند... ومهدی غایب (علیه السلام) را بر خود مقدّم می دانستند. پادشاهان صفوی، در کاخ خود در اصفهان، دو اسب با زین افزار مجلّل، مجهّز داشتند تا برای سواری مهدی حاضر باشد».(۳۷۴)
ما بدین جهت که سخنان این شرق شناس وزباندان یاوه سرای فرانسوی تا چه اندازه حقیقت دارد، کاری نداریم؛ ولی سخن ما در این است که این جناب مستشرق نیز، چون به خوبی دریافته است که چشم به راهی قیام قائم آل محمّد (علیهم السلام) مایه سرسختی، مقاومت واستقامت بی نظیر شیعیان در برابر استعمارگران وزورگویان چپاولگر است، از این رو به اروپائیان استعمار کننده وغارتگر هشدار می دهد که:
«قومی را که با چنین احساسات پرورش یافته است، می توان کشتار کرد؛ امّا مطیع نمی توان ساخت».(۳۷۵)
آری خواننده عزیز! از دیدگاه مکتب تشیّع، انتظار، لفظ نیست، گفتار نیست، توقّع تنها نیست، امید وآرزوی خالی نیست؛ بلکه پندار وکردار است، عمل وحرکت است، نهضت ومبارزه است، تلاش وکوشش است، صبر ومقاومت است، جهاد وفداکاری است. واز این رو، ریشه تمام حرکتها ونهضت های اسلامی وجنبش ها وقیام های شیعی پس از رحلت رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) تا کنون، همین روح حرکت بخشی انتظار است.
بنابراین، باتوجّه به کلّیه مطالبی که تا اینجا گفته شد روشن می گردد که:
«انتظار نه تنها آرامش موقّت نیست، بلکه اعتراضی دایمی علیه بی عدالتی هاست. ونه تنها تسلّی دادن نیست؛ بلکه برافروختن وتحریک کردن برای احقاق حق وابطال باطل است. انتظار، پذیرش نوعی انقلاب، تحوّل وتکامل، هدفداری ومعنی داری است. موجبی برای دفاع جاودانه از هدف ومسلک است. سرمایه ای روحی برای تکامل وتعالی وحفظ جنبه های انسانی وایدئولوژیکی است. انتظار، عامل تحرک است. اسلحه ای قوی وبرّان علیه روح مردگی است. نجات از اعتزال وکناره گیری است. موجد تحوّل است. بر این اساس، انتظاری خلاف چنین جهت، از آنِ بی عرضه ها وبی شخصیت هاست».(۳۷۶)
اینک بنگرید که منتظر راستین ظهور در فضای حیات بخش انتظار، به چه میزان از رشد وکمال وفداکاری واز خود گذشتگی می رسد ودر زادگاه امام معصوم خود، در شهر سامرا، به یاد قائم منتظر، که امر او روشن تر از خورشید فروزان است، چگونه حماسی وشورانگیز، لب به سخن می گشاید وبا وی راز دل می گوید وپیمان فداکاری واز خودگذشتگی می بندد وخویشتن را برای جهاد ومبارزه در پیشگاه حضرتش، آماده می نماید.
«واشهدک یا مولای... وهو عهدی إلیک... فلو تطاولت الدّهور وتمادت الأعمار لم أزدد فیک إلاّ یقیناً ولک إلاّ حبّاً وعلیک إلاّ متّکلاً ومعتمداً ولظهورک إلاّ متوقّعاً ومنتظراً ولجهادی بین یدیک مترقّباً، فأبذلُ نفسی ومالی وولدی وأهلی وجمیع ما خوّلنی ربّی بین یدیک والتصرّف بین أمرک».(۳۷۷)
«مولای من! شاهد باش... این پیمان من با تو است... که اگر روزگار غیبت تو به درازا کشد، از ایمان به تو برنگردم؛ بلکه بر یقینم بیفزاید ودوستیم به تو زیادتر شود وبیشتر به تو پشت گرم وقوی دل گردم وبا اشتیاق فراوان تر انتظار ظهور تو را داشته باشم وبرای جهاد در پیشگاه تو آماده تر شوم. پس اینک، جانم، مالم، فرزندانم، همسرم وهرآنچه خدای به من ارزانی داشته است به راه تو فدا می کنم وفرمان تو را بی چون وچرا گردن می نهم».
به راستی که این عشق وعلاقه، عاطفه ومحبّت ومهر ومودّت را نسبت به کدام یک از پیشوایان عادی دیده اید؟ که انسانی از راه صدق وصفا این گونه آشفته وجگر سوخته سخن بگوید وتنها در فضای حیات بخش انتظار، این گونه با محبوب خود راز ونیاز کند، واز درد فراق ودوری هجران زار زار بنالد واز پیمان وایثار وانتظار وجهاد مشتاقانه سخن براند. با یک دنیا شوق وامید اعلام آمادگی کند ودردمندانه سر بر آستان محبوب خویش بساید وجان وتن را برای شرکت در نهضتی عظیم سرمایه بگذارد.
شما را به خدا! آیا سخنی از این انگیزنده تر، فریاد گرایانه تر وناله ای پر سوز وگداز تر دیده اید؟
اکنون ای خواننده فرزانه! به مطالبی که ما در ابتدای همین بحث، تحت عنوان «انتظار فرج از دیدگاه نظامهای سلطه گر» آوردیم، نظری دو باره بیفکن، تا در یابی که مدّعیان دروغین «اندیشه علمی»، چگونه به دین خدا تهمت می زنند، وافترا می بندند، ومی گویند: انتظار فرج امام زمان (علیه السلام) «عامل انحطاط وعقب ماندگی است»، در حالی که همه آن تهمتها وافتراها برازنده دامان خود آن آلوده دامنان رسوای تاریخ است.
از مجموع مطالبی که تا اینجا درباره «انتظار» گفتیم، نتایج ارزشمندی به دست می آید که اینک به آنها اشاره می کنیم:
۱ - انتظار فرج، وعده حتمی الهی است.
۲ - انتظار فرج، نوعی عبادت است.
۳ - انتظار فرج، ایمان به غیب است.
۴ - انتظار فرج، اقرار واعتراف به یگانگی خدا، ورسالت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وپیشوایی امامان معصوم (علیهم السلام) است.
۵ - انتظار فرج، تلاش وکوشش وسازندگی است.
۶ - انتظار فرج، عامل مقاومت، استقامت وپایداری است.
۷ - انتظار فرج، نوعی فریاد وخروشی از درون، ونوعی اعراض واعتراض وروی گردانی وبی اعتنایی به نظامهای موجود، وعدم پذیرش سلطه ها، واعراض از ابراز قدرت زمامداران خود سر، خودبین وخودپرست است.
۸ - انتظار فرج، با دو بُعد جاذبه ودافعه (یعنی امید ویأس) یکی از عامل های اساسی تحرک در تاریخ بشر است که، ابرهای تیره وتار یأس وبدبینی را از آسمان روح وفکر واندیشه آدمی دور می سازد ومنتظران واقعی را به پیش می راند وبا شتابی شگفت انگیز آنان را به سوی ترقّی وکمال سوق می دهد واز خود باختگی وتسلیم در برابر باطل باز شان می دارد وبدین وسیله، آنان را برای یک آینده روشن بسیج می نماید ونیروها را برای فداکاری واز خود گذشتگی وایثار، در راه به پا داشتن حق، آماده تر، افکار را بیدارتر، آمادگی ها را افزون تر، عشق ها را آتشین تر، انقلابها را سریع تر وراه را برای رسیدن به یک جامعه اصیل کاملاً اسلامی به معنی واقعی کلمه، هموارتر می سازد.
بنابراین، «انتظار فرج» نه تنها عامل رکود وسستی ومایه انحطاط وعقب ماندگی نیست؛ بلکه یکی از بزرگترین ومهمترین عوامل پیشرفت به شمار می رود واز آن جایی که دائماً احساسات را بر می انگیزاند، ومنتظران را به آینده امیدوار می سازد وبه آنان دلگرمی می دهد، تا در برابر زورگویان ومستکبران وستم پیشگان، تسلیم نشوند، برای احیای حقوق از دست رفته خود به پاخیزند وپیوسته تلاش کنند وبا سیاستهای فریبکارانه وخدعه آمیز حکومتهای زور وجور بجنگند، رزمی تدافعی، نبردی دایمی وپیکاری مستمر وجاودانه است که به عنوان مقدّمه «جنگ بزرگ» برای رهایی مظلومان از چنگال ظالمان تا قیام قائم آل محمّد (علیهم السلام) ادامه دارد ورزم آوران این نبرد جاودانه، منتظران با ایمانی هستند که پیوسته هشیار وبیدار وآگاهانه، در درون کمینگاه صبر وانتظار، زیر پوشش کتمان وسکوت، به پیکار مقدّس خود ادامه می دهند وشبانه روز در انتظار فرج آخرین حجّت خدا، وظهور آن امام غایبی که با قیام مقدّسش سراسر روی زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود، به سر می برند.
ودلیل این انتظار وچشم براهی هم همان نویدهای صریح قرآن کریم وروایات معتبر ومتواتری است که مسأله ظهور مهدی موعود (علیه السلام) وامید به آینده را به عنوان یک وعده الهی تخلّف ناپذیر مطرح نموده، ومسلمانان را به آینده ای روشن ودرخشان امیدوار ساخته، وبه آنان وعده فتح وپیروزی نهایی داده، وبا صراحت وقاطعیّت اعلام کرده اند که در آینده، «صالحان وپاکان» وارثان زمین خواهند گردید، وبر همه جهان حکومت خواهند کرد، وبرای همیشه بساط ظلم وستم برچیده خواهد شد وجهان بشریّت از لوث وجود افراد نا صالح پاک خواهد گردید.

بخش هشتم: حضرت مهدی (علیه السلام) ونویدهای ظهورش در قرآن کریم

تردیدی نیست که از نظر جامعه اسلامی، کلیه مفاهیم ومعتقدات اصیل اسلامی ریشه در کلام الهی دارد وعقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نیز که یکی از معتقدات اصیل اسلامی است، صورت کلّی ومایه اساسی آن در کتاب خدا «قرآن کریم» تجلّی یافته واین کتاب بزرگ آسمانی در این زمینه نیز مانند زمینه های دیگر، یک بحث کلّی واصولی مطرح نموده وفرا رسیدن آن روز فرخنده ومبارک را به تمام پیروان اسلام بشارت داده است.
در این زمینه، آیات متعددی در قرآن کریم وارد شده است که پیشوایان دینی آنها را به وجود مقدّس مهدی (علیه السلام) وظهور مبارک آن حضرت تفسیر وتأویل کرده اند. ما برای مزید اطّلاع واثبات مدّعای خود آنها را در اینجا می آوریم.
اینک آیاتی که به وجود مقدس مهدی (علیه السلام) تفسیر ویا تأویل شده است:
۱ - سوره بقره
آیه اوّل: «هُدیً لِلْمُتَّقینَ * اَلَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (۳۷۸)
«(قرآن) هدایت است برای پرهیزکاران، آنان که به غیب ایمان می آورند».
جابر بن عبد الله انصاری ضمن نقل حدیث مفصلی گوید:
جندل بن جناده بن جبیر یهودی نزد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمد [وپس از دریافت پاسخ سؤالی که مطرح نمود، اسلام آورد] آنگاه درباره اوصیای رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) از آن حضرت پرسش نمود. پیامبر خدا در جواب او نام یکایک آنان را بر شمرد تا این که فرمود:
«... پس از او [یعنی بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام)] فرزندش محمّد است که مهدی، قائم وحجّت خوانده می شود. او از دیده ها پنهان می شود وسپس ظاهر می گردد، وهنگامی که ظهور کند زمین را پر از عدل وداد خواهد نمود همان گونه که پر از ظلم وستم شده است».
سپس فرمود:
«خوشا به حال آنان که در زمان غیبت او صبر می کنند وخوشا به حال کسانی که در محبّت آنها ثابت قدم می مانند؛ آنها همان اهل تقوا هستند که خداوند در کتاب خود توصیف شان نموده وفرموده است:
«هُدیً لِلْمُتَّقینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ» (۳۷۹) (۳۸۰)
امام صادق (علیه السلام) نیز در تفسیر این آیه فرموده است:
«متّقین، شیعیان علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) هستند، وغیب، حجت غایب است».(۳۸۱)
در حدیث دیگری در همین رابطه آمده است که فرمود:
««اَلَّذین یُؤمِنونَ بِالْغَیْب»، در حق کسانی است که به قیام حضرت قائم (علیه السلام) ایمان بیاورند وآن را حق بدانند».(۳۸۲)
آنچه از این أحادیث استفاده می شود این است که:
«مقصود از متقین، همان مؤمنان به حضرت مهدی (علیه السلام) می باشند وغیب خود آن حضرت است. چرا که غیب چیزی است که از حواس پنجگانه پنهان باشد وهمان گونه که خداوند وجهان آخرت غیب محسوب می شود - بدین دلیل که با حواس پنجگانه درک نمی شود - حضرت مهدی (علیه السلام) نیز غیب است. چرا که آن حضرت در زمان غیبت با رؤیتی عمومی که به واسطه آن شناخته شود، دیده نمی شود. [یعنی یا کسی ایشان را نمی بیند ویا اگر هم [او را به بیند] نمی شناسد، وفقط عدّه ای محدود به زیارت ایشان مشرّف می شوند]».(۳۸۳)
آیه دوّم: «وَإذ ابتلی إبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ».(۳۸۴)
«هنگامی که حضرت ابراهیم را پروردگارش به وسیله کلماتی آزمود، پس آنها را به انجام رسانید».
مفضّل بن عمر در تفسیر این آیه مبارکه گوید:
درباره این آیه مبارکه «وإِذِ ابتلی إبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ...»، از امام صادق (علیه السلام) پرسش نمودم، حضرت فرمود:
«این همان کلماتی است که حضرت آدم (علیه السلام) از پروردگار خود دریافت نمود. پس توسّط آن کلمات به پیشگاه پروردگار توبه نمود وخداوند توبه اش را پذیرفت.
وجریان توبه چنین بود که حضرت آدم (علیه السلام) عرض کرد:
«یا رَبِّ أَسْألُکَ بحقِّ محمّد وعلیٍّ وفاطِمَهَ واْلَحَسَنِ والْحُسَیْن إلاّ تُبْتَ عَلَیَّ»
[ای خدای من! از تو می خواهم که به واسطه محمّد وعلی وفاطمه وحسن وحسین (علیهم السلام) توبه مرا بپذیری! پس خداوند توبه او را پذیرفت که او بسیار توبه پذیر ومهربان است]».
گفتم: ای فرزند رسول خدا! مقصود از «فَأتَمَّهُنَّ» در این آیه چیست؟
فرمود:
«مقصود این است که: خداوند آنها را تا قائم مهدی (علیه السلام) به اتمام رسانید ودوازده امام (علیهم السلام) را که ۹ تن آنان از فرزندان حسین (علیه السلام) می باشند، برای او بیان فرمود».(۳۸۵)
در توضیح این حدیث شریف باید به این نکته توجّه داشت که:
«... ابتلاء به معنی امتحان واختیار است ومعنای حدیث این است که خداوند متعال، پیامبر خلیل خود حضرت ابراهیم (علیه السلام) را آزمایش نمود واو را با اسامی مبارک رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمّه اثنی عشر (علیهم السلام) امتحان فرمود. وامّا این که حقیقت آزمون چه بوده است؟ آیه کریمه در مورد آن سخنی نگفته؛ ولیکن احادیث شریفه آن را روشن نموده اند، ودر آنها چنین آمده است که، آن امتحان، خضوع در برابر افضلیّت وبرتری آنان، یعنی برتری رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وأهل بیت او (علیهم السلام) واعتقاد به متابعت (حضرت ابراهیم (علیه السلام)) از ایشان بوده است».(۳۸۶)
آیه سوم: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ والْجُوْعِ ونَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ والأَنْفُسِ وَالَّثمَراتِ وبَشِّرِ الصَّابِرینَ».(۳۸۷)
«ما شما را به چیزی از قبیل ترس وگرسنگی وکاهشی در اموال وجانها ومحصولات می آزماییم، ومژده بده به آنها که شکیبا وثابت قدم هستند».
محمّد بن مسلم گوید: امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود:
«پیش از آمدن قائم (علیه السلام) علامت هایی برای امتحان مؤمنین خواهد بود».
عرض کردم: آن علامتها چیست؟ فرمود:
«بیماری های گوناگون که سبب ترس ودلهره است وبالا رفتن نرخها که سبب گرسنگی است وکاهش در اموال وجانها که قحطی ومرگ ومیر فراوان است ونقص در محصولات که به نیامدن باران است. پس در آن موقع به آن ها که در عقیده به ما ثابت می مانند مژده بده».
آن گاه فرمود:
«ای محمّد! این تأویل آیه است، وهیچ کس جز آن ها که راسخ در علم اند، تأویل آن را نمی داند، ومائیم راسخان در علم».(۳۸۸)
۲ - سوره آل عمران
«أَفَغَیر دینِ الله یَبغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وکَرْهاً وإلَیه یُرجَعُونَ».(۳۸۹)
«آیا جز دین خدا را می جویند؟ با آن که آنچه در آسمانها وزمین است خواه وناخواه تسلیم او هستند، وبه سوی او باز گردانیده می شوند».
در تفسیر این آیه شریفه وجهانی شدن آیین توحید وحاکمیت آخرین دین خدا بر سرتاسر جهان، روایات چندی از حضرات معصومین (علیهم السلام) رسیده است که به قسمتی از آنها در اینجا تبرّک می جوئیم:
۱ - امام باقر (علیه السلام) در مورد ظهور حضرت قائم (علیه السلام) می فرماید:
«هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، هیچ آبادی وسرزمینی در روی کره زمین باقی نمی ماند مگر این که ندای «لا إله إلاّ الله ومحمّداً رسول الله» در آنجا بلند شود. واین همان گفتار خدای تعالی است که «ولَهُ أَسْلَمَ مَنْ فی السّماوَاتِ والأَرْضَ...» (۳۹۰) وحضرت صاحب الأمر (علیه السلام) «جزیه» را نمی پذیرد چنان که رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) می پذیرفت واین، همان قول خدای تعالی است که، با کافران بجنگید تا هیچ فتنه ای باقی نماند ودین تماماً از آن خدا باشد».(۳۹۱)
۲ - در تفسیر همین آیه شریفه از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«هنگامی که حضرت قائم مهدی (علیه السلام) قیام کند هیچ نقطه ای در روی زمین باقی نمی ماند جز این که بانگ «لا اله الا الله ومحمّداً رسول الله» در آنجا بلند شود».(۳۹۲)
۳ - در مورد همین آیه مبارکه در حدیثی از امام کاظم (علیه السلام) در باره حضرت قائم (علیه السلام) چنین می خوانیم:
ابن بکَیْر، گوید: از امام کاظم (علیه السلام) در مورد این آیه شریفه پرسیدم، حضرت فرمود:
«انزلَتْ فِی القائم (علیه السلام) اِذا خَرَجَ بِالْیَهُوْدِ والنَّصاری والْصَّابئین واْلزَّنادِقَه وأَهْل الرَدَّه والکُفَّار، فِی شَرْقِ الأرْضِ وغَرْبِها فَعَرَضَ (علیهم السلام)، فَمَنْ أسْلَمَ طَوْعاً أمَرَهُ بِالصَّلاهِ والزَّکاهِ وما یُؤمَرُ بِهِ الْمُسْلِم ویَجِبُ للَّه عَلَیْه، ومَنْ لَمْ یسلم ضَرَبَ عُنُقَهُ حتّی لا یَبْقی فِی المَشارِقِ والْمَغارِبِ أحَدٌ إِلاّ وَحَّدَ الله».(۳۹۳)
«این آیه، در باره حضرت قائم (علیه السلام) نازل شده است. هنگامی که ظاهر شود، آیین مقدّس اسلام را در شرق وغرب جهان، به یهود ونصاری وصائبان وملحدان ومرتدان وکافران عرضه می دارد، هر کس آن را از روی میل ورغبت بپذیرد، به نماز وزکات ودیگر فرائض اسلامی امر می فرماید وهر کس امتناع ورزد، گردنش را می زند تا در همه شرق وغرب جهان جز موحّد ویکتا پرست باقی نماند».
۳ - سوره نساء
«وإنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ اِلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقیامَهِ یَکوُنُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً».(۳۹۴)
«وهیچ یک از اهل کتاب نیست جز این که پیش از مرگ، به او [یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) یا حضرت عیسی (علیه السلام)] ایمان می آورد».
پیش از آن که در باره تفسیر این آیه شریفه سخنی بگوییم، لازم است نکته ای را یاد آور شویم وآن این که، در مورد ضمیر «مَوتِهِ» دو احتمال است؛ یکی این که به اهل کتاب بر گردد ودیگر این که به حضرت عیسی (علیه السلام). بنابر احتمال اوّل، معنای آیه شریفه این است که «احدی از اهل کتاب نیست جز این که پیش از مرگ، به حضرت عیسی (علیه السلام) ایمان آورد» وبنابر احتمال دوم، معنای آیه چنین خواهد بود «احدی از اهل کتاب نیست جز این که پیش از مرگ حضرت عیسی (علیه السلام) به او ایمان خواهد آورد».
برخی از مفسّران اهل سنّت که احتمال اوّل را برگزیده اند ناچار شده اند که توجیهات عجیب وغریبی را در مورد آیه شریفه ملتزم شوند؛ ولی بنابر احتمال دوم، معنای آیه بسیار روشن است. چون طبق عقیده قطعی ما مسلمانان، حضرت عیسی (علیه السلام) هنوز زنده است وبعد از ظهور حضرت بقیه الله (علیه السلام) او نیز - از آسمان - نازل شده واز یاران واصحاب آن حضرت خواهد بود».(۳۹۵)
واینک در رابطه با تفسیر آیه شریفه به دو روایت که از طریق معصومین (علیهم السلام) رسیده است، تبرّک می جوییم:
۱ - علامه قندوزی حنفی، در تفسیر آیه مزبور از محمّد بن مسلم از حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«حضرت عیسی (علیه السلام) پیش از روز رستاخیز به دنیا فرود می آید؛ پس پیروان هیچ ملّتی، نه یهودی ونه غیر یهودی، باقی نمی ماند مگر این که پیش از مرگشان، به او ایمان می آورند، وحضرت عیسی (علیه السلام) در پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می خواند».(۳۹۶)
ومانند این روایت را، علاّمه ابن صبّاغ مالکی(۳۹۷)، ونیز کسان دیگری غیر از او در کتابهای خود نقل کرده اند.
۲ - بسیاری از دانشمندان بزرگ شیعه در ذیل آیه مزبور، در کتب تفسیر وحدیث، از «شهر بن حوشب» روایت کرده اند که گفت:
روزی حجّاج به من گفت: آیه ای در کتاب خدا هست که مرا ناتوان ساخته است.
گفتم: ای امیر! کدام آیه است؟
گفت: این آیه: «وَإنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إلاّ لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوتِه» (۳۹۸) این آیه به صراحت می گوید: احدی از اهل کتاب نیست جز این که پیش از مرگش به حضرت عیسی (علیه السلام) ایمان می آورد، در صورتی که من یهودی ونصرانی را می آورم وگردن می زنم وچشم به دهان او میدوزم ومی بینم که دیده از جهان فرو می بندد ولبهایش را حرکت نمی دهد واعترافی نمی کند.
گفتم: ای امیر! معنای آیه آن طور نیست که شما تصور کرده اید.
گفت: پس چگونه است؟
گفتم: پیش از آن که قیامت بر پا شود حضرت عیسی (علیه السلام) به زمین باز می گردد ودر روی زمین هیچ یهودی ومسیحی وغیر از آنها باقی نمی ماند جز این که به او ایمان می آورد واو در پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می خواند.
حجّاج گفت: وای بر تو! این معنا را از کجا آورده ای؟
گفتم: آن را محمّد بن علیّ بن حسین بن علیّ بن ابی طالب (علیهما السلام) به من فرموده است.
حجّاج گفت: به خدا سوگند! آن را از چشمه زلال معرفت آورده ای».(۳۹۹)
این حدیث در کتب اهل سنّت نیز نقل شده است، ودر بسیاری از کتب حدیثی، تفسیری وکلامی آنها تصریح شده که ضمیر «موته» به حضرت عیسی (علیه السلام) بر می گردد.(۴۰۰)
به هر حال، که حضرت عیسی (علیه السلام) پیش از قیام قیامت، به هنگام ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از آسمان فرود می آید ودر پشت سر آن حضرت نماز می گزارد، وبه حضرتش اقتدا می نماید، ودر نتیجه نصاری به جهت اقتدای حضرت عیسی به حضرت صاحب الامر (علیه السلام) در نماز، به آن حضرت ایمان می آورند، ویهود نیز به حضرت مهدی (علیه السلام) می گروند.(۴۰۱)
زیرا حضرت مهدی (علیه السلام) الواح تورات را - که در آنها علامات حضرت مهدی (علیه السلام) ونشانه های امامت ورهبری او موجود است - از فلسطین یا غاری در انطاکیه بیرون می آورد، وپیروان سایر ادیان نیز به سبب معجزاتی که از آن حضرت می بینند به حضرتش ایمان می آورند.
۴ - سوره انفال
«وقاتِلوُهُمْ حتّی لا تکونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ».(۴۰۲)
«با کافران بجنگید تا فتنه ای باقی نماند ودین یک سره از آن خدا باشد».
محمّد بن مسلم گوید:
محضر امام محمّد باقر (علیه السلام) عرض کردم: تأویل قول خدای تعالی در سوره انفال که می فرماید: «وقاتِلوُهُمْ حتّی لا تکونَ فِتْنَهٌ...» چیست؟ فرمود:
«تأویل این آیه هنوز نیامده است، وهنگامی که تأویل آن بیاید با مشرکان پیکار خواهد شد تا وقتی که یگانگی خدای تعالی را بپذیرند وشرکی در روی زمین باقی نماند، واین در زمان قیام «قائم» ما خواهد بود».(۴۰۳)
ودر یک روایت دیگر از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«... تأویل این آیه هنوز نیامده است. هنگامی که قائم ما (علیه السلام) قیام کند، هر کس که زمان او را درک کند، تأویل این آیه را می بیند که، هر کجا را که تاریکی شب فرا گیرد آیین محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) آنجا را فرا خواهد گرفت، تا این که دیگر شرکی در روی زمین باقی نباشد».(۴۰۴)
نکته مهمی که در اینجا قابل ذکر است این که:
«تعبیر این حدیث بسیار جالب است [به] خصوص که تاریکی شب را مثال آورده وروشنایی روز را مثال نزده است؛ زیرا شمول تاریکی بیش از روشنایی است چون ممکن است در روی زمین نقطه ای یافت شود که نور به آنجا راه پیدا نکند؛ ولی تاریکی همه جا را فرا می گیرد وهیچ نقطه ای مستثنی نیست.
هنگامی که آفتاب عالمتاب امامت ظهور کند همه جهان به نور پروردگار منوّر می شود وآثار قیام شکوهمند آن مهر تابان در تمام ذرات عالم آشکار می شود».(۴۰۵)
آری! هنوز تأویل این آیه واقع نشده است؛ زیرا به طوری که می دانیم، نه در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ونه در دوران احدی از خلفاء ونه هم در روزگار هیچ یک از اوصیا، زمانی که در آن، جز دین حق، دین دیگری در روی زمین وجود نداشته باشد، به طور کامل در دنیا پدید نیامده است وبنابراین، شکی نیست که چنین وضعیتی فقط در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) تحقق خواهد یافت.
۵ - سوره توبه
«هُوَ الَّذی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِیْنِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلیَ الدِّیْنِ کُلِّهِ ولوْکَرِهَ المُشْرِکوُنَ».(۴۰۶)
«او خداوندی است که پیامبرش را با هدایت ودینی حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند اگر چه مشرکان ناخشنود باشند».
این آیه مبارکه در سه سوره از سوره های قرآن کریم تکرار شده که اهمیّت این وعده الهی بخوبی روشن می شود؛ ولی مهم این است که، این وعده خداوند کی محقق می شود؟ زیرا مسلّم است که تا کنون این وعده خداوند تحقّق نیافته وهم اکنون ادیان باطل وادیان آسمانی تحریف شده در روی زمین وجود دارند، وشکّی نیست که وعده خداوند تخلف ناپذیر است. بنابراین، باید دید طبق روایات ومدارک معتبر اسلامی هنگام تحقق این وعده بزرگ که تحقق قول وپیمان خداوند است، چه وقت خواهد بود؟
آنچه از مجموع روایات معتبر واحادیث متواتر اسلامی که از طریق شیعه وسنّی روایت شده استفاده می شود این است که این آیه مبارکه، مربوط به زمان ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) است؛ زیرا در زمان حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) است که دین مقدس اسلام در سراسر زمین حاکم می شود وبشر پیرو یک آیین می گردد، ونشانی از ادیان باطل وتحریف شده در روی زمین باقی نمی ماند.
اینک برای اثبات این مطلب به احادیث چندی که در این باره می آوریم، توجّه فرمایید:
۱ - مقداد بن اسود گوید: از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که می فرمود:
«لا یَبْقی عَلی ظَهْرِ الأَرْضِ بَیْتُ مَدَرٍ ولا وَبَرٍ إلاّ أدْخَلَهُ الله (عَلَیهِم) کَلِمَهَ الاسْلام، [إمّا] بِعِزٍّ عَزِیزٍ و[إمّا] بِذُّلٍ ذَلِیل، [إمّا]یُعِزُّهُم فَیَجْعَلَهُمْ مِنْ أهْلِها فَیُعِزّوا بِهِ، وإمّا یُذِلُّهُمْ فَیَدِینُون لَهُ».(۴۰۷)
«در روی زمین هیچ خانه خشت وگلی وخیمه مویین نمی ماند مگر این که خداوند آیین اسلام را در آن خانه وارد می کند، یا با عزّت وسر بلندی یا با ذلّت وخواری، یا این که اسلام را می پذیرند وخداوند آنها را سر بلند می گرداند یا این که به ناچار در برابر اسلام سر تعظیم فرود می آورند».
۲ - مرحوم محدّث بحرانی در ذیل همین آیه در کتاب «المحجه»، حدیثی را از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بدین صورت نقل می کند:
«عَنْ عِمْرانِ بْنِ مَیْثَمْ، عَنْ عَبایَهِ بْنِ ربعی، أنَّهُ سَمِعَ أَمیر الْمُؤْمِنینَ (علیه السلام) یَقُولُ: «هُوَ الّذَی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِیْنِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» أَظَهَرَ بَعْدُ ذلِکَ؟
قالُوا: نَعَمْ.
قَالَ: کَلّا، فَوَالَّذی نَفْسِی! بِیَدِهِ! حتّی لا تَبْقی قَرْیَه إِلّا وَیُنادی فیها بِشَهادهِ أَنْ لا اِلهَ إِلّا الله، وَأَنَّ محمّداً رَسُولُ الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) بُکْرَهً وَعَشِیّاً».(۴۰۸)
«عمران بن میثم، از عبایه بن ربعی روایت می کند که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «او خداوندی است که رسولش را با هدایت وآیین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب وپیروز گرداند هر چند که مشرکان کراهت داشته باشند».
سپس فرمود: آیا این غلبه وپیروزی تحقّق یافته است؟
گفتند: آری!
فرمود: نه، هرگز! سوگند به خدایی که جان علی در قبضه قدرت اوست، این غلبه وپیروزی محقَق نمی شود مگر هنگامی که هیچ آبادی در روی زمین باقی نماند جز این که هر صبح وشام در آن بانگ «لا اِله اِلّا الله وَمحمّد رَسُولُ الله» بلند شود».
۳ - «مجاهد» در تفسیر این آیه شریفه از قول ابن عبّاس نقل می کند که گفت:
«لا یَکُونُ ذلکَ حتّی لا یَبْقی یَهُوْدِیٌّ ولا نَصْرانِیٌّ وَلا صاحبُ مِلّهٍ الاّ دَخَلَ فی الإِسْلامِ، حتّی یَأمَنَ الشاهُ والذِّئبُ والبَقَرَهُ والأسَدُ والاِنْسانُ والحَیّهُ، وحتّی لا تَقْرُض فارهٌ جَرباً، وحتّی تُوضَعَ الجِزیَه ویُکْسَرَ الصَّلیْبُ ویُقْتَل الْخِنْزیرُ، وذلِک قَوْلُهُ: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشرِکُونَ» وذلِک یَکُونُ عند قِیامِ القائمِ (علیه السلام)».(۴۰۹)
«این وعده محقق نمی شود مگر هنگامی که تمام یهود ونصاری وپیروان هر کیش به دین اسلام بگروند، وگرگ ومیش وگاو وشیر وانسان ومار، بر جان خود ایمن باشند. ودیگر هیچ موشی انبانی را پاره نکند، وجزیه گرفتن از اهل کتاب ساقط شود، و«صلیب» شکسته شود، وخوکها معدوم گردند، واین معنای قول خدای تعالی «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ ولَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» است. وتحقّق این وعده، به هنگام قیام قائم آل محمّد (علیهم السلام) خواهد بود».
۴ - امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه ۳۳ سوره توبه فرمود:
«این آیه مبارکه به هنگام خروج مهدی آل محمّد - صلوات الله علیهم - تحقّق می یابد. دیگر احدی در روی زمین باقی نمی ماند جز این که به رسالت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) اعتراف می کند».(۴۱۰)
۵ - ابو بصیر می گوید:
«سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن قول الله تعالی فی کتابه:
«هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُوْلَهُ بِالْهُدی وَدِیْنِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الِدّینِ کُلّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونْ»
فقال: والله! ما أنزل تأویلها بعدُ!
قلت: جُعلت فداک! ومتی ینزل؟
قال: حتّی یقوم القائم إن شاء الله. فإذا خرج القائم لم یبق کافر ولا مشرک إلا کره خروجه، حتّی لو کان کافر أو مشرک فی بطن صخره لقالت الصخره: یا مؤمن! فی بطنی کافر أو مشرک فاقتله، قال: فینحیه الله فیقتله».(۴۱۱)
«از امام صادق (علیه السلام) در باره این آیه شریفه «او خداوندی است که پیامبرش را با هدایت ودین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان پیروز گرداند اگر چه مشرکان آن را کراهت داشته باشند» پرسیدم؟
امام در جواب فرمود:
«به خدا قسم! هنوز موقع تأویل این آیه نرسیده است».
گفتم: قربانت گردم! چه وقت موقع آن فرا می رسد؟
فرمود:
«هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، موقع تأویل این آیه فرا می رسد، وچون حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند هر کافر ومشرکی، ظهور او را نا خوش دارد؛ زیرا اگر کافر یا مشرک در دل سنگی پنهان شود آن سنگ صدا می زند: ای مؤمن! کافر یا مشرکی در دل من پنهان شده است بیا واو را به قتل برسان! وخداوند او را بیرون می آورد ویاران حضرت قائم (علیه السلام) او را به قتل می رسانند».
۶ - سوره هود
«بَقِیَّهُ الله خَیْرٌ لَکُمْ إنْ کُنْتُمْ مُؤمِنِینَ» (۴۱۲)
«یکتا بازمانده خدا برای شما بهتر است اگر مؤمن هستید».
امام باقر (علیه السلام) در تأویل این آیه شریفه می فرماید:
«هنگامی که مهدی ما ظاهر شود به خانه کعبه تکیه می دهد و۳۱۳ تن از یاران خاص او به دورش گرد می آیند. اولین سخنی که بر زبان مبارکش جاری می شود این آیه شریفه است: «بَقِیَّهُ الله خَیْرٌ لَکُمْ إنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ».
سپس می فرماید: «من بقیه الله، خلیفه الله وحجّه الله هستم بر شما، آنگاه احدی بر آن حضرت سلام نمی کند جز این که می گوید: «السّلام علیک یا بقیه الله فی الأرض»؛ سلام بر تو ای بازمانده خداوند در زمین».
بعد از آن، چون یاران دیگر آن حضرت که یک گروه ده هزار نفری می باشند به دور او گرد آمدند، یهودی ونصرانی وکسی که غیر خدای تعالی را پرستش می نموده، باقی نمی ماند جز این که ایمان می آورد واو را تصدیق می نماید وهمه ملّتها یکی می شود، وآن هم ملّت اسلام است، وپس از آن، برای هر معبودی که به جز خدای تعالی مورد پرستش بوده، آتشی از آسمان می آید واو را می سوزاند».(۴۱۳)
۷ - سوره ابراهیم
«وَلَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِج قَومَکَ مِنَ الظُلماتِ إلیَ النُّور وذَکِّرْهُمْ بِأَیَّام الله إنَّ فِی ذلکَ لَأَیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ».(۴۱۴)
«همانا ما موسی را با آیات خود فرستادیم، که قوم خود را از تاریکی ها به سوی نور بیرون بیاور، وروزهای خدا «ایّام الله» را به آنها یاد آوری کن که در این - یادآوری - برای هر انسان بسیار شکیبا وشکرگزار نشانه هایی است».
شیخ سلیمان قندوزی حنفی در کتاب «ینابیع المودّه» از امام محمّد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که در مورد این جمله از آیه شریفه «وذَکِرّهُمْ بأَیّامِ الله» فرمود:
«أیَّام الله ثَلاثَه: یَومَ یَقُوم الْقائِم (علیه السلام)، ویَومَ الکَرَّه، وَیَومَ القِیامَهِ».
«روزهای خداوند - تبارک وتعالی - سه روز است:
۱ - روز قیام قائم (علیه السلام)
۲ - روز رجعت
۳ - روز قیامت.(۴۱۵)
این حدیث به همین تعبیر از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است.(۴۱۶)
ودر تفسیر علیّ بن ابراهیم قمی نیز آمده که «ایّام الله» سه روز است: روز قیام قائم (علیه السلام)، روز مرگ وروز رستاخیز.(۴۱۷)
همان گونه که خوانندگان عزیز ملاحظه نمودند، بر اساس روایات پیشوایان معصوم (علیهم السلام)، سه روز به عنوان «یوم الله» شناخته شده که یاد آوری آن در سر لوحه برنامه های حضرت موسی (علیه السلام) قرار گرفته، که روز قیام جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) اوّلین آنها معرفی شده است.
وبه حق می توان گفت: آن روز یکی از روزهای بزرگ الهی است
که شایسته است «یوم الله» خوانده شود، زیرا آن روز، سر آغاز حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی، وروز بر چیده شدن بساط ظلم وستم واستبداد واستعمار از سراسر جهان، وروز شکستن بتها وگسستن زنجیرها وفرو ریختن کاخهای ستمگران ودر هم شکستن تمام قدرتهای اهریمنی در پهنه گیتی است.
دوّمین یوم الله، روز «رجعت» است که در آن روز بندگان شایسته خداوند که از دنیا رفته اند باز می گردند وبر سراسر جهان حکومت می کنند.(۴۱۸)
سوّمین یوم الله، روز رستاخیز عمومی وروز قیامت است، که همه مردمان از اوّلین وآخرین در آن روز پر ترس وهراس در صحنه قیامت جمع می شوند وسلطنت خداوند قهّار را با دیدگان خود مشاهده می کنند وپاداش نیک وبد اعمال خود را در می یابند.
۸ - سوره حجر
«قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلی یَومِ یُبْعَثُون * قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ * إلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ».(۴۱۹)
«(ابلیس) گفت: ای خدای من! تا روزی که مردم بر انگیخته می شوند به من مهلت بده. [خداوند] فرمود: تو از مهلت داده شدگان هستی، تا روز وقت معیّن».
حسن بن خالد گوید: حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) فرمود:
«هر کس که تقوا ندارد، دین ندارد. هر کس که تقیّه نکند ایمان ندارد. گرامی ترین شما در نزد خدا کسی است که بیشتر از دیگران به تقیّه عمل کند.
گفته شد: ای پسر رسول خدا! تا به کی؟
فرمود:
إلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم»، وهُوَ یَومُ خُرُوج قائِمِنا؛ [تا روز وقت معین که روز قیام قائم ما است.
از آن حضرت پرسیدند: ای فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بیت کیست؟
فرمود:
چهارمین فرزند من، پسر بانوی کنیزان است
که خداوند به وسیله او، زمین را از هر ظلم وستمی پاک می کند.(۴۲۰)
۹ - سوره اسراء
«ومَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إنَّهُ کانَ مَنصُوراً».(۴۲۱)
«وآن کس که مظلوم کشته شده، ما به ولیّ او حکومت [وحقّ قصاص]دادیم، که در کشتن اسراف وزیاده روی نکند، که او از جانب ما «منصور» ومورد حمایت است».
علامه قندوزی در کتاب «ینابیع المودّه»، در تفسیر این آیه مبارکه آورده است که این آیه در باره حسین بن علی ومهدی (علیهم السلام) نازل شده است. واز امام محمّد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
«حسین (علیه السلام) مظلوم کشته شد وما اولیا ووارث خون او هستیم، وقائم ما به خون خواهی حسین (علیه السلام) قیام خواهد کرد. پس هر کسی که به کشتن آن حضرت راضی بوده است به قتل می رساند تا آنجا که خواهند گفت: او در کشتار اسراف می کند».(۴۲۲)
در تفسیر عیّاشی نیز در همین رابطه از سلام بن مستنیر از امام باقر (علیه السلام) با تفصیل بیشتری نقل کرده است که آن حضرت فرمود:
«منظور از این جمله «ومَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً» حسین بن علی (علیهما السلام) است که مظلومانه کشته شد، وما اولیا وخون خواهان او هستیم. هنگامی که قائم ما قیام کند به خون خواهی او وانتقام از دشمنان خدا بر می خیزد وبه حدّی دشمنان را به قتل می رساند که مردم گویند: او در کشتن اسراف وزیاده روی کرده است».
سپس فرمود:
«آن کس که واقعاً مظلوم کشته شده، حسین (علیه السلام)، وولیّ او حضرت قائم (علیه السلام) است.
واما منظور از «اسراف در کشتار»، این است که اشخاص دیگری غیر از قاتل اصلی او کشته شود.(۴۲۳)
واما مقصود از این جمله «إنَّهُ کان مَنصُوراً» این است که، حضرت قائم (علیه السلام) که ولیّ حقیقی حسین (علیه السلام) ومردی از دودمان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) است، از دنیا نمی رود تا این که به پیروزی کامل برسد وبر همه دنیا تسلط یابد وسراسر زمین را پر از عدل وداد کند همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد».(۴۲۴)
در کتاب «کامل الزیارات» از محمّد بن سنان روایت نموده است که:
مردی از تفسیر آیه شریفه «ومَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً، فَلا یُسْرِف فِی الْقَتْلِ إنَّهُ کان مَنصُوراً» از امام صادق (علیه السلام) سؤال نمود. حضرت در پاسخ او فرمود:
«منصور، قائم آل محمّد (علیهم السلام) است - که ولی خون حسین (علیه السلام) است - وچون ظهور نماید، اقدام به خون خواهی حسین (علیه السلام) کند ودشمنان را بکشد واگر همه اهل زمین را به قتل برساند، اسراف نکرده است.
ومعنای «فَلا یُسْرِف فِی الْقَتْلِ» این است که او هرگز به کاری که اسراف محسوب شود دست نمی آلاید. سپس فرمود: به خدا سوگند! که حضرت قائم (علیه السلام) بازماندگان وذراری کشندگان حضرت حسین (علیه السلام) را به واسطه کردار پدران واجدادشان خواهد کشت».(۴۲۵)
در کتاب «عیون الاخبار» از عبد السلام بن صالح هروی روایت کرده است که گفت:
به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم که نظرتان در باره این حدیث «هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند فرزندان قاتلان حسین (علیه السلام) را به خاطر کردار پدرانشان می کشد» که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است، چه می باشد؟
حضرت فرمود: «درست است».
گفتم: پس معنای
این آیه که می فرماید: «وَلا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ اُخْری»(۴۲۶)[هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید] چه می شود؟
فرمود:
«خداوند در تمام گفتار هایش راست ودرست فرموده است، لکن فرزندان قاتلان حسین (علیه السلام) کسانی هستند که از کردار پدرانشان راضی هستند وبه آن افتخار می کنند وهر کس که از کاری راضی باشد، مثل آن کسی است که آن را انجام داده است، واگر کسی در شرق عالم کشته شود ودیگری در غرب عالم، به این قتل راضی وخشنود باشد نزد خدای تعالی با قاتل شریک خواهد بود= از این رو، حضرت قائم (علیه السلام) آنها را به قتل می رساند».(۴۲۷)
مقصود از نقل این اخبار واحادیث این است که: حضرت امام حسین (علیه السلام) انسان ممتازی است که مظلوم کشته شده وتا کنون انتقام خون به ناحق ریخته وی گرفته نشده، وخداوند حضرت مهدی (علیه السلام) را که از فرزندان آن حضرت ووارث خون آن شهید مظلوم است، خون خواه حضرتش قرار داده وبه وی قدرت وسلطنت عطا فرموده، واو را «منصور» نام نهاده، تا هنگامی که امر ظهور از طرف خدا امضاء شود، با قوّت وقدرت وتأیید خداوند قیام کند وهمه جبّاران وستمگران وستم پیشگان را طعمه شمشیر سازد.
۱۰ - سوره مریم
«حتّی اِذا رَأوْا ما یُوعَدوُنَ اِمّا الْعَذَابَ واِمّا السَّاعَهَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وأضْعَفُ جُنْداً * ویزید الله الذین اهتدوا هدی...».(۴۲۸)
«تا وقتی آنچه به آنان وعده داده می شود: یا عذاب یا قیامت را ببینند؛ پس به زودی می فهمند که چه کسی جایگاهش بدتر وچه کسی لشکرش ناتوان تر است وخداوند کسانی را که هدایت یافته اند بر هدایتشان می افزاید».
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که در تفسیر این آیه شریفه فرمود:
«منظور از قیامت، قیام قائم است. که گمراهان چون در آن روز، قائم واطرافیانش را ببینند، می فهمند که جایگاه چه کسی در نزد قائم بدتر وسپاهش ناتوان تر است. وخداوند در آن روز، بر هدایت هدایت یافتگان که از قائم پیروی کرده، انکارش نکرده اند، می افزاید».(۴۲۹)
۱۱ - سوره نور
«وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فی الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ولَُیمَکِّننَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذی اْرتَضی لَهُمْ ولَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی َلا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً».(۴۳۰)
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وعمل شایسته انجام دادند وعده داده است که آنها را در روی زمین جانشین قرار دهد همان گونه که کسانی را که قبل از ایشان بودند، جانشین ساخته بود ودینی را که برای ایشان پسندیده - در جهان - استقرار خواهد بخشید وترس وهراس شان را بعد از وحشت به آرامش وامنیّت مبدّل خواهد ساخت، تا تنها مرا بپرستند وشریکی برایم قرار ندهند».
علاّمه نیشابوری در تفسیر «غرائب القرآن» به هنگام تفسیر آیه شریفه: «الَّذینَ یُؤمِنُونَ بِالْغَیبْ»، در سوره بقره، می گوید:
... منظور از «غیب» که در این آیه شریفه آمده است، همان مهدی منتظری است که خداوند در قرآن کریم به او وعده - خلافت وجانشینی - داده وفرموده است: «وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفنَّهُمْ فی الأرْضِ».
ودر خبری از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نیز وارد شده که فرموده است:
«اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را به قدری طولانی می کند تا این که مردی از اُمّت من که نام او نام من وکنیه او کنیه من است ظاهر شود وزمین را پر از عدل وداد کند همان گونه که پر از ظلم وستم شده باشد».(۴۳۱)
۱۲ - سوره قصص
«وَنُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ».(۴۳۲)
«وما اراده کرده ایم بر آنان که در روی زمین به ضعف کشیده شده اند، منّت نهاده، آنها را پیشوایان ووارثان زمین قرار دهیم».
از امام محمّد باقر (علیه السلام) وامام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده است که آن دو بزرگوار فرموده اند:
«این آیه مبارکه مخصوص به صاحب الامری است که در آخر الزمان ظاهر می شود وفرعونیان وجبّاران را نابود می سازد وشرق وغرب جهان را به تصرّف خود در می آورد، وآن را چنان که پر از ظلم وستم شده است مالامال از عدل می سازد».(۴۳۳)
علاّمه قندوزی نیز در ضمن حدیثی روایت کرده است که:
«ابو محمّد امام حسن عسکری (علیه السلام) در هفتمین روز ولادت فرزندش مهدی (علیه السلام) بدو گفت: «سخن بگو،ای فرزند کوچکم!» پس شهادتین بر زبان جاری نمود وبر پدران خویش یکی پس از دیگری صلوات فرستاد؛ سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «وَنُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»».(۴۳۴)
۱۳ - سوره سجده
«قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا اِیْمانُهُمْ وَلا هُمْ یُنْظَرُونَ».(۴۳۵)
«بگو - ای پیامبر! - روز پیروزی، دیگر ایمان آوردن برای کافران سودی ندارد وبه آنها هیچ مهلت داده نمی شود».
امام جعفر صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه فرمود:
«روز پیروزی، روزی است که دنیا به دست قائم (علیه السلام) فتح می شود. آن روز، دیگر ایمان آوردن برای کسی که قبلاً ایمان نداشته، سودی ندارد. امَا کسی که پیش از فتح، ایمان آورده، انتظار ظهور او را می کشید، ایمانش او را سود خواهد بخشید وخداوند مقام ومنزلت او را بالا خواهد برد. واین پاداش دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) است».(۴۳۶)
۱۴ - سوره فتح
حافظ ابو عبد الله گنجی شافعی در کتاب «البیان»، وعلاّمه مؤمن بن حسن شبلنجی در تفسیر آیه شریفه: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّین کُلِّهِ وَکَفی بِالله شَهِیداً» (۴۳۷) از سعید بن جبیر نقل کرده اند که گفته است: «منظور از این آیه، مهدی - موعود - از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است».(۴۳۸)
در حدیث دیگری که در تفسیر همین آیه شریفه از امام صادق (علیه السلام) روایت شده چنین آمده است که آن حضرت فرمود:
«این آیه در حقّ قائم آل محمّد (علیهم السلام) نازل شده است، واو امامی است که اسلام را بر همه ادیان پیروز می گرداند وزمین را پر از عدل وداد می کند چنان که پر از ظلم وستم شده باشد. این آیه از آیاتی است که تأویلش بعد از تنزیل آن تحقّق خواهد یافت».(۴۳۹)
با توجّه به آیات شریفه مزبور وده ها آیه دیگر، این معنا به خوبی روشن می شود که، دنیا روزی در پیش دارد که آیین مقدّس اسلام بر تمام ادیان جهان غلبه خواهد کرد، وبه جز اسلام، دینی در روی زمین باقی نخواهد ماند. آن عصر درخشان وروزگار طلایی که بشر در انتظار آن است، همان روزِ قیام پر شکوه منجی بشر، ودوران ظهور مبارک مهدی موعود (علیه السلام) می باشد.
ناگفته نماند، آیاتی که به وجود مقدّس مهدی موعود (علیه السلام) وظهور مبارک آن حضرت تفسیر وتأویل شده ودر منابع معتبر شیعه وسنّی ثبت وضبط گردیده، فراوان است وما اگر بخواهیم همه آنها را یکجا گرد آوری نماییم به طول خواهد انجامید واز مقصد دور می شویم. از این رو، به همین مقدار بسنده نمودیم.(۴۴۰)

بخش نهم: نویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب های مقدّس ادیان واخبار اهل بیت (علیهم السلام)

چنان که در بحثهای گذشته آمد، مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان وپایان دادن به ظلم وستمها از مسایل اساسی ادیان واسلام است، وتمامی ادیان ومذاهب گوناگونی که در روی کره زمین حکومت می کنند، وقوع حتمی وقطعی آن را خبر داده اند.
بر اساس تعالیم انبیا ونویدهای کتب آسمانی، علیرغم عوامل بدبینی بیشماری که نسبت به آینده بشر در جهان دیده می شود، اوضاع کنونی جهان قابل دوام نیست، ودیر یا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخید، وچهره جهان دگرگون خواهد شد، ومفاسد اجتماعی وکشمکشهای کنونی جای خود را به آرامش وامنیّت خواهد داد. مطابق وعده های انبیا ونویدهای کتب آسمانی، چشم انداز آینده جهان وسرنوشت بشر روشن است.
نگاهی کوتاه به کتابهای مذهبی اهل ادیان این امر را به خوبی نشان می دهد که وقتی جهان دچار فتنه وآشوب گردد وآتش ظلم وبیدادگری همه جهان را فراگیرد، وجنگهای خانمان سوز وویرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد وزمامداران جهان از اداره امور کشورها عاجز وناتوان گردند وبرای خاموش کردن آتش فتنه ها وجنگها راه چاره ای نیابند، در چنین موقعیّت حساس وبحرانی یک مصلح بزرگ جهانی، با اتّکا به قدرت لایزال الهی قیام خواهد کرد، وبه یک اصلاح عمومی در تمام جهان دست خواهد زد وزورگویان، زورمداران وقدرت طلبان افسار گسیخته عالم را سر جای خود خواهد نشاند وبه همه بدبختی ها وتیره روزی ها وگرفتاری های بشریّت خاتمه خواهد داد.
خوشبختانه هنگامی که به ادیان آسمانی مراجعه می کنیم، کتب آسمانی را سراسر مملوّ از امید، وسرشار از نویدهای بهروزی ووعده های ظهور آن «مصلح جهانی» می بینیم، وشاید برای برخی کمی تعجّب آور باشد که در تمام ادیان ومذاهب بزرگ جهان، اعم از وثنیت، کلیمیت، مسیحیت، مجوسیت وآیین مبین اسلام... از مصلحی که در پایان جهان ظهور خواهد کرد وبه جنایتها وخیانتهای انسانها خاتمه خواهد داد وشالوده حکومت واحد جهانی را، بر اساس عدالت وآزادی بنیان خواهد نهاد، گفتگو شده وبرتر وبالاتر از همه، نوید ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام وقرآن نیز، به صورتی جامع تر، کامل تر، عمیق تر وجدی تر، مطرح شده است.
وجای بسی خرسندی است که اکثریّت قریب به اتّفاق نوید هایی که در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهانی» در کتابهای آسمانی آمده است - اگر نگوییم همه آنها - تنها با وجود مقدّس مهدی موعود (علیه السلام)، آخرین بازمانده حجت الهی از امامان معصوم شیعه مطابقت دارد.
آری خواننده عزیز! نویدهای مصلح بزرگ جهانی وبشارت ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) علاوه بر قرآن مجید در تمام کتب مذهبی اهل ادیان مانند: کتاب زند، کتاب جاماسب، کتاب شاکمونی، کتاب جوک، کتاب دید براهمه، کتاب باسک، کتاب پاتیکل، کتاب دادنگ، کتاب ضفینای نبی، کتاب اشعیاء، کتاب وحی کودک، کتاب حُکی نبی، کتاب مکاشفات یوحنای لاهوتی، کتاب دانیال نبی، انجیل متی، انجیل لوقا، انجیل مرقس، وسایر کتابها والواح ذکر شده، ودر همه این کتابها نویدها وبشارت های ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به عبارات ومضامینی که همه اصالت وحقیقتِ «مهدویّت» را تأیید می کنند، وآن را یک عقیده عمومی مشترک بین همه امتها وملّتها می دانند، به روشنی بیان شده است.
اگر چه غیر از قرآن مجید، همه کتابهای دیگر آسمانی مورد دستبرد وتحریف قرار گرفته است، ولی باز هم مطالبی در آنها دیده می شود که از دستبرد دگران مصون مانده، ودر آنها عبارات وجملاتی از آمدن «مصلح جهانی» به چشم می خورد.
جالب توجّه این که: در تمام کتابهای مقدّسی که در میان اهل ادیان، به عنوان کتابهای آسمانی شناخته شده وآورندگان آن کتابها به عنوان پیامبر، شناخته می شوند، تصریحات زیادی به «مهدی موعود» شده است.
هر چند که ما این کتابها را به عنوان «کتاب آسمانی» نمی دانیم، ویقین نداریم که آورندگان آنها پیامبر بوده اند، بلکه معتقدیم که آنها یا «پیامبر» بوده اند، یا این مطالب را از کتابها وتعلیم پیامبران گذشته اقتباس کرده اند، ولی شگفت آور است که در برخی از این کتابها، بعضی از القاب خاص واسامی مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) وحتّی سلسله «نسبی» آن حضرت واین که وی از سلاله پاک پیغمبر آخر الزمان، واز فرزندان دختر آن پیغمبر، وآخرین جانشین آن حضرت است، نیز مشخص گردیده است.
اینک برای اثبات این مدّعا قسمتی از نویدها وبشارت های ظهور مهدی موعود (علیه السلام) را که در کتب مذهبی اهل ادیان آمده است، از کتب مقدّسه هندیان، یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان وسایر کتابهایی که در میان پیروان خود به عنوان کتاب آسمانی شناخته شده، نقل می کنیم، تا اصالت مسأله «مهدویت» وجهانی بودن اعتقاد به ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) به خوبی روشن شود.
۱ - مهدی موعود (علیه السلام) در کتب مقدسه هندیان
در کتابهای مذهبی مقدّسی که در میان هندیان به عنوان کتاب های آسمانی شناخته شده وآورندگان این کتاب ها به عنوان پیامبر شناخته می شوند، تصریحات زیادی به وجود مقدّس مهدی موعود (علیه السلام) وظهور مبارک آن حضرت شده است که قسمتی از آنها از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب اوپانیشاد
در کتاب «اوپانیشاد» که یکی از کتب معتبره واز منابع هندوها به شمار می رود، بشارت ظهور مهدی موعود (علیه السلام) چنین آمده است:
«این مظهر ویشنو (مظهر دهم) در انقضای کلّی یا عصر آهن، سوار بر اسب سفیدی، در حالی که شمشیر برهنه درخشانی به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد ظاهر می شود، وشریران را تماماً هلاک می سازد، وخلقت را از نو تجدید، وپاکی را رجعت خواهد داد... این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد کرد».(۴۴۱)
با اندک تأملی در جملات بشارت فوق، ظاهر می شود که مقصود از «مظهر ویشنو» همان وجود مقدّس حجه بن الحسن العسکری (علیه السلام) است؛ زیرا طبق روایات متواتر اسلامی آن حضرت در آخر الزمان ودر پایان جهان، ظهور خواهد نمود وبا شمشیر قیام خواهد کرد، وتمامی جباران وستمگران روی زمین را از بین خواهد برد، ودر دوران حکومت آن مظهر قدرت خداوندی، جهان، آفرینش نوینی خواهد یافت.
در این زمینه اخبار واحادیث بسیار زیادی در کتب شیعه وسنّی از پیامبر گرامی اسلام وائمّه معصومین (علیهم السلام) روایت شده است که برخی از آنها را جهت توضیح فرازهای بشارت مزبور، تحت چند عنوان می آوریم.
۱ - مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان ظاهر می شود
در کتاب «غیبت» شیخ طوسی رحمه الله از ابو سعید خدری روایت کرده است که گفت:
از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که بر فراز منبر می فرمود:
«مهدی از عترت واهل بیت من است. او در آخر زمان ظهور می کند. در آن هنگام آسمان بارانش را فرو می فرستد، زمین گیاهان خود را می رویاند. واو سراسر روی زمین را پر از عدل وداد می نماید، آن چنان که دیگران - ستمگران - آن را پر از ظلم وجور کرده باشند».(۴۴۲)
در کتاب «عقد الدرر»، باب سوم از قول ابو سعید خدری از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده است که آن حضرت فرمود:
«در آخر الزمان مردی جوان، با چهره ای زیبا وبینی کشیده، که از عترت من است قیام می کند، زمین را پر از عدل وداد می نماید، همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد...» (۴۴۳)
در کتاب «دلائل الامامه» از قول ابو سعید خدری آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«مژده باد شما را به ظهور مهدی که او در آخر الزمان به هنگام سختی روزگار وفتنه واختلاف وعدم امنیت می آید، وخداوند به وسیله او زمین را پر از قسط وعدل می نماید».(۴۴۴)
ودر روایات اهل بیت (علیهم السلام) در ضمن روایتی از امام محمّد باقر (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«دولت ما آخرین دولتها است وهیچ خاندانی نیست که حکومتی برای آن مقدر شده باشد، جز این که پیش از ما به حکومت می رسد تا وقتی که ما به حکومت رسیدیم کسی نگوید: اگر ما نیز به قدرت میرسیدیم، همانند اینان رفتار می کردیم، واین است معنای کلام خداوند که فرموده است: «والْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» (۴۴۵) [سرانجام از آن پرهیزکاران است]».(۴۴۶)
ودر روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) آمده است که فرمود:

لِکُلِّ اُناسٍ دَوْلَهٌ یَرْقبونَها * * * وَدَوْلَتُنا فِی آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ

«برای هر قومی دولتی هست که فرا رسیدن آن را انتظار می کشند، ولی دولت ما در آخر الزمان ظاهر می شود».(۴۴۷)
۲ - مهدی (علیه السلام) بر اسب دست وپا سفیدی سوار است
این عنوان که در دومین فراز بشارت کتاب «اوپانیشاد» آمده است، در اخبار معصومین (علیهم السلام) بدان اشاره شده که برای نمونه برخی از آنها را در اینجا می آوریم:
در حدیثی از حضرت امیر مؤمنان علی (علیه السلام) روایت شده که در مورد ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) وبه هنگام حرکت آن حضرت از نجف به سوی مسجد سهله فرموده است:
«کَأنِّی بِهِ وقدْ عَبرَ مِنْ وادِی السّلام إلی مَسْجِدِ السَّهْلَهِ عَلی فَرَسٍ مُحَجَّلٍ لَهُ شِمْراخٌ یُزهِرُ وهُوَ یَدْعُو ویقول فی دعائهِ...».(۴۴۸)
«گویی او را با چشم خود می بینم که در نزدیکی نجف از وادی السلام عبور کرده، به سوی مسجد سهله پیش می رود در حالی که بر اسب دست وپا سفیدی سوار است که پیشانی سفید ودرخشنده ای دارد، وهمه درخشندگی آن را چون چراغ وستاره می بینند واو در آن حال دعا می خواند...».
امام صادق (علیه السلام) در همین زمینه می فرماید:
«کَأنِّی أنْظُرُ إلیَ الْقائِم عَلی ظَهْرِ النَّجَف رَکبَ فَرَساً أدْهَمَ أَبْلَقَ، بَیْنَ عْینَیْهِ شِمْراخٌ، ثُمَّ یَنْتَقِضُ بِهِ فَرَسُهُ، فَلا یَبْقی أَهْلُ بَلْدَهٍ إلاّ وَهُمْ یَظُنُّونَ أنّه مَعَهُمْ فی بِلادِهِمْ».(۴۴۹)
«گویی قائم (علیه السلام) را در پشت نجف به چشم خود می بینم که بر اسب تیره رنگی، سیاه وسفید که متمایل به مشکی است سوار است ودر میان دو چشمش سفیدی خیره کننده ای است. سپس اسبش او را به حرکت در می آورد به طوری که مردم هر شهری خیال می کنند که آن حضرت در میان آنها ودر شهر آنهاست».
پیشوای ششم شیعیان در یک حدیث دیگر در همین مورد می فرماید:
«کأنِّی بِالْقائِم (علیه السلام) عَلی ظَهْر النَّجَف لَبِسَ دِرْعِ رَسُولِ الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) فَیَتَقَلَّصُ عَلَیْهِ، ثُمَّ یَنْتَقِضُ بِها فَیَسْتَدِیرُ عَلَیْهِ، ثُمَّ یُغْشی الدّرْعَ بثَوبٍ إسْتَبْرَقٍ، ثُمَّ یَرْکَبُ فَرَساً لَهُ أبْلَقَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ شِمْراخٌ، یَنْتَقِضُ بِهِ لایَبْقی أهْلُ بَلَدٍ إلاّ أَتاهُمْ نُورُ ذلِکَ الشِّمراخِ حتّی تَکونَ آیَهً لَهُ».(۴۵۰)
«گویی قائم (علیه السلام) را در پشت نجف به چشم خود می بینم که زره رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) را پوشیده وچون دامنش جمع شده است آن را تکان می دهد تا صاف شود پس به اندامش رسا می آید، وآنگاه آن را با جامه ای از دیباج می پوشاند، وسپس بر اسب سیاه وسفیدی که میان دو چشمش سفیدی درخشنده ای دارد سوار می شود، وطوری آن را به حرکت در می آورد که درخشندگی پیشانی اسبش از شهرهای دور دست دیده می شود واهل هر شهری آن درخشندگی را می بینند واین خود یکی از معجزات آن حضرت است».
پیشوای هفتم شیعیان، امام کاظم (علیه السلام) نیز در همین باره می فرماید:
«وقتی حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند، بر بهترین، نیرومندترین، تندرو ترین وسیله سواری از چهار پایان سوار می شود».(۴۵۱)
۳ - مهدی (علیه السلام) با شمشیر قیام می کند
بر اساس روایات فراوان، تنها کسی که از امامان معصوم (علیهم السلام) برای تأسیس خلافت اسلامی وحکومت واحد جهانی قیام می کند وشمشیر می کشد ومخالفان ستیزه جو را سرکوب می نماید ودر مبارزه حق علیه باطل پیروز می شود، حضرت مهدی (علیه السلام) است که او با آن هیبت وشکوه الهی وشمشیر برنده ای که در دست دارد از طرف هر کس از ستمگران وسرکشان وطاغوتیان اطاعت می شود، وهیچ کس هر اندازه که قدرتمند وسرکش ویاغی باشد جرأت مخالفت با او را ندارد.
در این زمینه، روایات بسیار زیادی در منابع معتبر شیعه وسنّی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وسایر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وارد شده که برای اثبات مطلب برخی از آنها را در اینجا می آوریم.
۱ - در کتاب «فرائد السمطین» در ضمن حدیث مفصّلی از ابی بن کعب روایت کرده است که پیامبر گرامی اسلام در توصیف قیام شکوهمند حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«لَهُ سَیْفٌ مُغَمدٌ، فَإِذا حانَ وَقْتَ خُروُجهِ اقْتَلَعَ ذلِکَ السَیْفُ مِنْ غَمدِهِ وَأنْطَقَهُ الله عَزَّ وَجَلَّ، فَناداهُ السَّیْف: اُخرُجْ یا وَلیَّ الله! فَلا یَحِلُّ لَکَ أنْ تَقْعُدَ عَن أعْداءِ الله، فَیَخْرُجُ وَیَقْتُلُ أَعْداءَ الله حَیْثُ ثَقَفَهُمْ، وَیُقِیمُ حُدُودَ الله، وَیَحْکُمُ بِحُکْمِ الله...».(۴۵۲)
«او شمشیری دارد که در غلاف است وچون هنگام ظهورش فرا رسد شمشیرش از غلاف بیرون می آید وخدای تعالی آن را به سخن می آورد، واو مهدی (علیه السلام) را صدا می زند: ای ولی خدا! قیام کن که دیگر برای تو روا نیست که از دشمنان خدا دست برداری.
پس او قیام می کند ودشمنان خدا را در هر کجا بیابد می کشد؛ وحدود خدا را بر پا می دارد، وبه حکم خداوند حکم می نماید».
۲ - در کتاب «کفایه الاثر» از امام صادق (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل کرده است که روزی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) خطاب به وی فرمود:
«یا عَلِیُّ! إنَّ قائِمَنا إذا خَرَجَ یَجْتَمِعُ إلَیْه ثَلاثُمائهٍ وثَلاثَهَ عَشَر رَجُلاً عَدَد رِجالِ بَدْر، فَإذا کانَ وَقْتَ خُرُوجِهِ، یَکُونُ لَهُ سَیْفٌ مَغْمُودٌ ناداهُ السَّیْف: قُمْ یا وَلِیَّ الله! فَاقْتُلْ أَعْداءَ الله».(۴۵۳)
«ای علی! هنگامی که قائم ما (علیه السلام) خروج کند ۳۱۳ نفر به تعداد مردان - جنگ - بدر، در اطراف او گرد آیند. چون زمان ظهور او فرا رسد شمشیرش که در غلاف است او را صدا می زند: ای ولی خدا! بر خیز ودشمنان خدا را طعمه شمشیر کن».
۳ - علاّمه قندوزی حنفی در کتاب «ینابیع المودّه» وگروهی دیگر از محدّثان عالی مقام شیعه از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نقل کرده اند که در ضمن خطبه مفصّلی در رابطه با ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«یَظْهَرُ صاحِبُ الرّایَهِ الْمحمّدیَهِ، والدَّولَهِ الأحْمَدیَّهِ، الْقائِمُ بِالسَّیفِ وَالحالِ، الصَّادِقُ فِی الْمَقال، یُمَهِّدُ الأرْضَ وَیُحیی السُّنَّهَ والْفَرْضَ».(۴۵۴)
«صاحب پرچم محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) وبنیانگذار دولت احمدی ظهور می کند در حالی که شمشیر در دست دارد وجز راستی بر زبان نیارد، زمین را مهد زندگی سازد، واحکام اسلام (اعمّ از سنت وفرض) را زنده گرداند».
۴ - در کتاب «غیبت نعمانی» از بشر بن غالب اسدی نقل کرده است که وی گفت: حضرت حسین بن علی (علیه السلام) به من فرمود:
«ای بشر! چه می ماند از قریش هنگامی که مهدی قائم قیام کند؟ پانصد نفر از آنها را می آورد ودست
بسته گردن می زند، سپس پانصد نفر دیگر می آورد وگردن می زند، آنگاه پانصد نفر دیگر می آورد وهمه را گردن می زند.
بشر گوید: به حضرتش عرض کردم: خداوند حال شما را به صلاح گرداند! آیا آنها به این مقدار می رسند؟
فرمود: هم پیمان هر طایفه ای از آنها محسوب می شود...» (۴۵۵)
۵ - در کتاب «کمال الدین» صدوق از سعید بن جبیر از حضرت زین العابدین (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«در قائم ما نشانه هایی از هفت پیامبر وجود دارد:
نشانه ای از پدر ما آدم، نشانه ای از حضرت نوح، نشانه ای از حضرت ابراهیم، نشانه ای از حضرت موسی، نشانه ای از حضرت عیسی، نشانه ای از حضرت ایوّب ونشانه ای از حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم).
- امّا نشانه اش از آدم ونوح طول عمر است.
- امّا نشانه اش از حضرت ابراهیم، ولادت پنهانی وکناره گیری او از مردمان است.
- امّا نشانه اش از حضرت موسی، استمرار ترس وغیبت است.
- امّا نشانه اش از حضرت عیسی، اختلاف مردم در حق اوست.
- امّا نشانه اش از حضرت ایّوب، فرج بعد از شدت وگشایش بعد از گرفتاری است.
- وامّا نشانه اش از حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) خروج او با شمشیر است».(۴۵۶)
۶ - در کتاب «بحار الانوار»، از کتاب «غیبت نعمانی»،از قول زراره روایت کرده که گفته است:
خدمت ابی جعفر امام محمّد باقر (علیه السلام) عرض کردم: نام یکی از شایستگان را برای من بفرما، ومقصودم از این سخن حضرت قائم (علیه السلام) بود.
فرمود: «نام او نام من است».
گفتم: آیا او همچون حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) رفتار می کند؟
فرمود:
«هیهات، هیهات ای زراره! او طبق روش رسول اکرم رفتار نمی کند».
عرض کردم: فدایت شوم، چرا؟
فرمود:
«زیرا رسول اکرم در میان اُمّتش به نرمش وملاطفت مأمور بود وبا محبت ومودّت در میان آنها الفت ایجاد می کرد، ولی قائم (با زورمداران) با منطق شمشیر سخن می گوید. زیرا او در کتابی که به همراه دارد به چنین شیوه ای مأمور است واز کسی مطالبه توبه نمی نماید، وای به حال کسی که با او سر ستیز داشته باشد».(۴۵۷)
ودر ضمن حدیث دیگری که محمّد بن مسلم آن را از آن حضرت روایت نموده آمده است که فرمود:
«... مهدی (علیه السلام) از این لحاظ با جدّش رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) شباهت دارد که با شمشیر قیام کند ودشمنان خدا ورسول وستمکاران وطاغوتیان را به قتل می رساند وبه وسیله شمشیر وترس - در دل دشمنان - نصرت می یابد وهیچ یک از پرچم هایش شکست خورده بر نمی گردد».(۴۵۸)
آنچه از این روایات استفاده می شود این است که: حضرت مهدی (علیه السلام) با شمشیر قیام می کند، واین همان چیزی است که در کتاب «اوپانیشاد» آمده است.
۴ - مهدی (علیه السلام) پاکی را به جهان بر می گرداند
در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می خوانیم که حضرتش فرمود:
«خداوند به زودی - در آینده - گروهی را می آورد که آنان را دوست می دارد، وآنها نیز خدا را دوست می دارند، کسی در بین آنان مالک جهان می شود که در بین آنان غریب است واو مهدی (علیه السلام) است که دارای صورت وموی سرخ خواهد بود، زمین را بدون سختی از عدل وداد پر خواهد کرد، در کودکی از پدر ومادر خود جدا می گردد، عزیز اهل خود می باشد وبا امنیّت مالک شهرهای مسلمین می شود، زمان مطیع وفرمانبردار او می گردد
وسخن او را می شنود، پیران وجوانان از او فرمانبرداری خواهند نمود، زمین را از عدل وداد پر می کند آن گونه که از ظلم وجور پر شده باشد.
آنگاه امامت او کامل وخلافتش ثابت وپا برجا می گردد، خداوند آن افرادی را که در قبرها هستند بر می انگیزد وجز مسکن آنان چیزی دیده نخواهد شد، زمینها آباد وبه وسیله وجود مقدّس مهدی (علیه السلام) نورانی می شود، نهرهای زمین جاری می شوند وتمام فتنه ها وغارتگری ها از بین می روند وخیر وبرکات فراوان خواهد شد».(۴۵۹)
در همین رابطه، از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«حضرت مهدی (علیه السلام) فرمانروایان خود را به تمام کشورها می فرستد تا عدالت را در بین مردم پیاده کنند.
- [در آن زمان] گرگ وگوسفند در یک مکان میچرند.
- کودکان با مارها وعقرب ها بازی می کنند وهیچ آسیبی به آنها نمی رسد.
- شرّ وبدی از بین می رود وخیر وخوبی می ماند.
- انسان یک مدّ می کارد و۷۰۰ مدّ(۴۶۰)، حاصل برداشت می کند چنان که قرآن کریم می فرماید: «همانند یک دانه که از آنها هفت خوشه بروید ودر هر خوشه ای صد دانه داشته باشد، وخداوند به هر کس که بخواهد بیشتر هم عطا می فرماید».(۴۶۱)
- ربا برداشته می شود.
- زنا برداشته می شود.
- شرابخواری از بین می رود.
- ریا وخود نمایی از بین می رود.
- مردم به اطاعت وعبادت رو می آورند.
- دین وآیین رونق می یابد.
- نمازها با جماعت خوانده می شود.
- عمرها طولانی می شود.
- امانتها رعایت می شود.
- درختان پر ثمر می شود.
- برکتها بسیار زیاد می گردد.
- اشرار به هلاکت می رسند.
- نیکان می مانند.
- از دشمنان اهل
بیت کسی باقی نمی ماند.».(۴۶۲)
واز امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است که در حدیثی در مورد دگرگون شدن جهان به هنگام ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) در پرتو آیه شریفه «وَأشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» (۴۶۳)، فرمود:
«هنگامی که قائم ما (علیه السلام) قیام کند:
- زمین با نور پروردگار خویش روشن می شود.
- مردم از نور خورشید بی نیاز می شوند.
- تاریکی از بین می رود.
- یک فرد انسان به قدری عمر می کند که خداوند هزار پسر به او مرحمت می کند، بدون این که در میان آنها دختری باشد.
- گنجهای نهفته زمین برای مردم ظاهر می شود، ودر برابر دیدگان آنها قرار می گیرد.
- مردم به دنبال کسی می گردند که از آنها زکات وصدقات بپذیرد، ولی پیدا نمی کنند.
- مردم همگی به فضل پروردگارشان بی نیاز می شوند».(۴۶۴)
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «باسک»
در کتاب «باسک» که از کتب مقدّسه آسمانی هندوها است، بشارت ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) چنین آمده است.
«دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخر الزمان، که پیشوای ملائکه وپریان وآدمیان باشد، وحق وراستی با او باشد، وآنچه در دریا وزمین ها وکوه ها پنهان باشد همه را بدست آورد، واز آسمان ها وزمین وآنچه باشد خبر دهد، واز او بزرگتر کسی به دنیا نیاید».(۴۶۵)
ناگفته پیداست که منظور از آن پادشاه عادل، موعود همه ملّتها، وجود مقدّس حجّت بن الحسن العسکری (علیه السلام) است؛ زیرا طبق روایات اسلامی ووعده های تمامی انبیا، تنها اوست که به عدل وداد قیام می کند وریشه ظلم وبیداد را از بنیاد بر می کند، وجهان را پر از عدل وداد می نماید، وآنچه در دریا وزمین
وکوه ها پنهان شده بدست می آورد، وتنها اوست که در آخر الزمان ظاهر می شود وتحول ودگرگونی عظیمی در دنیا به وجود می آورد، وزحمات همه پیامبران را که به منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعی آمده اند به ثمر می رساند، وفرمانش بر همه موجودات جهان نافذ است.
به هر حال، در این بشارت وبشارات دیگری که در سایر کتب مقدّسه مذهبی اهل ادیان آمده، موضوع ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) به قدری واضح وروشن است که هیچ گونه نیازی به توجیه وتفسیر ندارد؛ ولی در عین حال، برای این که معلوم شود تمام مضامین بشارت مزبور در احادیث اسلامی نیز آمده است، پیرامون برخی از فرازهای آن توضیحاتی می دهیم.
منظور از پادشاه عادل مهدی موعود (علیه السلام) است
از بررسی آیات هدایتگر قرآن کریم استفاده می شود که هدف از آفرینش جهان وارسال همه پیامبران الهی از حضرت آدم (علیه السلام) تا وجود مقدّس رسول گرامی اسلام به منظور برقرار ساختن عدالت اجتماعی وآسایش وآرامش بندگان در سطح جهان بوده است.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ والْمِیزانَ لِیَقوُمَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».(۴۶۶)
«ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم وهمراه با آنها کتاب وترازو نازل نمودیم تا مردم قسط وعدالت را به پا دارند».
در این آیه شریفه، هدف از فرستادن پیامبران ونزول کتاب ومیزان، بر پا داشتن قسط وعدالت در روی زمین اعلام شده است. ومی دانیم که بشر تاکنون، چنین روزگاری را ندیده است.
آیا ممکن است هدف آفرینش تحقق نیابد وارسال رسل ونزول کتابهای آسمان که به همین منظور انجام شده، لغو وبیهوده تلقی گردد؟
وآیا ممکن است خداوند در وعده هایی که به پیامبران ووجود اقدس پیامبر اکرم داده است خلف وعده کند؟
به طور مسلّم چنین چیزی ممکن نیست وهرگاه اراده خداوند بر وقوع چنین امری تعلّق یابد، همه وعده ها عملی خواهد شد وخداوند به تمام خواسته های خود جامه عمل خواهد پوشاند.
به هر حال، رسول گرامی اسلام وامامان اهل بیت (علیهم السلام) روز تحقّق تمام وعده های الهی را، «یوم الله ظهور» اعلام فرموده اند که برای نمونه به احادیث چندی که در این زمینه وارد شده، اشاره می کنیم.
۱ - مهدی (علیه السلام) زمین را پر از عدل وداد می نماید
یکی از ویژگی های حضرت مهدی (علیه السلام) پر کردن زمین از عدل وداد است. این ویژگی، مکرّر از پیامبر واهل بیت (علیهم السلام) با عبارت «یملأ الأرض عدلاً وقسطاً کما مُلئت ظلماً وجورا» نقل شده است.
۲ - مهدی (علیه السلام) در پایان همه دولتها می آید
مرحوم شیخ مفیدرحمه الله، در کتاب «ارشاد» در باره این مطلب که قیام قائم آل محمّد (علیهم السلام) ودولت اهل بیت (علیهم السلام) در پایان همه دولتها خواهد آمد، از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:
«إذا قامَ الْقائِمُ (علیه السلام) حَکَمَ بِالْعَدْلِ، وَارْتَفَعَ فِی أَیَّامِهِ الْجَوْرُ، وأمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ، وأخْرَجَتِ الأرْضُ بَرَکاتِها، ورَدَّ کُلَّ حَقٍ اِلی أهْلِهِ، وَلَمْ یَبْقَ أهْلُ دینٍ حتّی یُظْهِروُا الْاِسْلامَ وَیَعْتَرفُوا بِالإیمانِ، أما سَمِعْتَ الله سُبْحانَهُ یَقُول: «وَلَهُ أسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ والأرْض طَوْعاً وکَرْهاً وإلَیْهِ یُرْجَعُوْنَ»؟(۴۶۷) وَحَکَمَ بَیْنَ النَّاسِ بِحُکْمِ داوُد وحُکْمِ محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) فَحِیْنَئِذٍ تُظْهِرُ الأرضُ کُنُوزَها، وَتُبْدی بَرَکاتِها ولا یَجِدُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ یَوْمَئِذٍ مَوْضِعاً لَصَدَقَتِهِ ولالِبِرِّهِ، لِشُمُولِ الْغِنی جَمِیعَ المُؤمِنین.
ثُمَّ قال: إنَّ دَوْلَتَنا آخِرُ الدُوَلِ، ولَمْ یَبْقَ أهْلَ بَیْتٍ لَهُمْ دَوْلهٌ اِلاّ مَلَکُوا قَبْلَنا لِئلاّ یَقُوْلوُا إذا رَأوا سِیْرَتَنا: إذا مَلَکْنا سِرْنا بِمِثْلِ سِیْرَهِ هؤلاءِ، وَهُوَ قَوْلُ الله تَعالی «وَالْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (۴۶۸)».(۴۶۹)
«زمانی که حضرت «قائم» (علیه السلام) قیام کند، به عدالت حکومت می کند، ودر دوران حکومت او در روی کره زمین از ظلم وجور اثری یافت نمی شود، راهها أمن می گردد، زمین برکات خود را خارج می سازد، هر حقّی به صاحب حق بر می گردد، وهیچ پیرو دینی در روی زمین باقی نمی ماند مگر این که دین اسلام را می پذیرد وایمان می آورد. آیا نشنیده اید که خداوند سبحان می فرماید: «هر کس در آسمانها وزمین است خواه ناخواه در برابر او تسلیم هستند، وهمه به سوی او باز می گردند».
حضرت قائم (علیه السلام) در میان مردم به حکم حضرت داوود (علیه السلام) وحکم حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) حکومت می کند، ودر آن زمان است که زمین گنجینه های خود را آشکار می سازد، وبرکت هایش را بیرون می فرستد، دیگر انسان برای صدقه وبخشش محلی پیدا نمی کند، زیرا بی نیازی همه مؤمنان را در بر می گیرد.
سپس فرمود: دولت ما در پایان همه دولتها خواهد بود، (وهمه قبل از ما به حکومت خواهند رسید) وهیچ خاندانی که بخواهند به حکومت برسند باقی نخواهند ماند مگر این که پیش از ما حکومت خواهند نمود، واین بدان جهت است که وقتی راه وروش ما را دیدند، نگویند: اگر ما هم به حکومت میرسیدیم مانند اینها به عدالت رفتار می نمودیم. واینست معنای قول خدای تعالی که فرموده است: «والعاقِبَهُ لِلْمُتَقِین»: «سرانجام کار، از آن پرهیزکاران است».
۳ - حق وراستی با مهدی (علیه السلام) واو با حق همراه است
در مورد این عنوان که در فرازی از بشارت کتاب «باسک» در باره موعود ملّتها آمده واز آن فهمیده می شود که منظور از او حضرت مهدی (علیه السلام) است که در آخر زمان می آید، روایات چندی از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رسیده است که برای مزید بصیرت برخی از آنها را در اینجا می آوریم:
۱ - عبد الله بن عمر در حدیثی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل می کند که فرمود:
«یَخْرُجُ الْمَهْدی وَعَلی رأسهِ غَمامَهٌ فِیها مَلَکٌ یُنادِی: هذا خَلیفَهُ الله الْمَهْدِیّ فَاتَّبعوُهُ».(۴۷۰)
«هنگامی که مهدی (علیه السلام) خروج کند، یک قطعه ابر بر سر او سایه می اندازد وبالای سرش حرکت می کند، وفرشته ای در میان آن قرار می گیرد وبانگ بر می آورد: این خلیفه خدا مهدی است از او پیروی کنید».
۲ - حذیفه یمانی در حدیثی از پیامبر اکرم نقل می کند که پس از شرح داستان سفیانی فرمود:
در آن هنگام منادی آسمانی بانگ بر می آورد:
«یا أیُّهَا النَّاسُ! اِنّ الله قَدْ قَطَعَ عَنْکُمْ یَدَ الجَبَّارینَ وَالمُنافِقِینَ وَأشْیاعَهُمْ، وَوَلّاکُمْ خَیْرَ أمَّهِ محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) فَالْحَقُوا بِهِ بِمَکَّه فَإِنَّهُ الْمَهْدیّ».(۴۷۱)
«هان ای مردم! خداوند دست ستمکاران، منافقان وپیروان آنها را از شما کوتاه کرد، وبهترین فرد امت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را بر شما فرمان روا قرار داد، اینک به سوی او بشتابید که او هم اکنون در مکّه معظّمه است واو مهدی (علیه السلام) است».
۳ - شهر بن حوشب از رسول اکرم نقل می کند که فرمود:
«در ماه محرّم منادی آسمانی ندا می کند: آگاه باشید که برگزیده خدا از میان بندگانش فلانی - یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) - است، فرمانش را بشنوید واز او اطاعت کنید».(۴۷۲)
۴ - امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«هنگامی که منادی آسمانی بانگ برآورد که حق با آل محمّد (علیهم السلام) است، نام مقدّس مهدی (علیه السلام) بر سر زبانها می افتد ومحبّت او در دلها جای می گیرد، ودیگر کاری جز یاد نام او نخواهند داشت».(۴۷۳)
۵ - امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«در آن روز منادی آسمانی به نام مهدی (علیه السلام) صدا می زند. هیچ خفته ای نمی ماند جز این که بیدار می شود وهیچ ایستاده ای نمی ماند جز این که می نشیند وهیچ نشسته ای نمی ماند جز این که روی دو پایش می ایستد؛ زیرا همه دچار وحشت واضطراب می شوند. درود خدا بر کسی که آن صدای اوّلی را بشنود وپاسخ دهد که آن صدای جبرئیل امین است».(۴۷۴)
۶ - امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
«منادی از آسمان ندا سر می دهد؛ همه مردم روی زمین می شنوند که آنها را به سوی قائم (علیه السلام) فرا می خواند ومی گوید: آگاه باشید که حجّت خدا در کنار خانه خدا ظاهر شده است؛ از او پیروی کنید که حق با او واو با حقّ همراه است».(۴۷۵)
۴ - تمامی گنجهای عالم در اختیار مهدی (علیه السلام) است
این عنوان که مستفاد از روایات متواتره است ودر فرازی از بشارت مورد بحث آمده است، گرچه حقیقت وواقعیّت آن به نظر ما روشن است ونیاز چندانی به توضیح ندارد. ولی در عین حال، در اینجا به این نکته اشاره می کنیم که بر اساس روایات مسلّم اسلامی که از شیعه وسنّی در مورد ظهور مبارک حضرت مهدی - عجّل الله تعالی فرجه الشریف - در کتابهای معتبر نقل شده است، «گنجهای نهفته در دل زمین وکوهها ودریاها» اختصاص به حضرت مهدی (علیه السلام) دارد، واین یکی از امتیازات زمان حکومت حقّه آن یکتا باز مانده حجج الهی است که کسی با او در این امتیاز شریک نیست. به هر حال، در این باره روایات فراوانی از ائمّه معصومین (علیهم السلام) رسیده است که برای نمونه فرازهایی از آنها را در اینجا می آوریم.
۱ - در روایات فراوانی که در مورد روزگار شکوهمند آن یگانه پیشوای دادگر عدالت گستر به ما رسیده چنین آمده است: پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) ضمن حدیثی راجع به زمان حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«وتُخْرِجُ لَهُ الأرضُ أفْلاذَ کَبِدِها» (۴۷۶)
«زمین به برکت وجود او پاره های جگرش را آشکار می سازد».
۲ - در روایت دیگری است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در باره زمان ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«وتُلْقِی الْأرضُ أفلاذَکَبِدِها».
«زمین پاره های جگرش را بیرون می ریزد».
ابن عبّاس پرسید: پاره های جگر زمین چیست؟
رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«أمْثالُ الْاُسْطُوانَهِ مِنَ الذَّهَبِ والْفِضّهِ».(۴۷۷)
«ستون هایی از طلا ونقره است».
۳ - در یک حدیث دیگر آمده است: پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«یَسْتَخْرِجُ الْکُنُوزَ، یَفْتَحُ مَدائِنِ الشِّرْکِ».(۴۷۸)
«گنجها را بیرون می آورد وشهرهای شرک را فتح می کند».
۴ - در یک روایت دیگر است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
«وتَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوز».(۴۷۹)
«تمام گنجهای عالم برای او آشکار می گردد».
۵ - ودر همین زمینه در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«تُظهِرُ الْأرْضُ کُنُوزَها وَتُبْدِی بَرَکاتِها».(۴۸۰)
«زمین تمام گنجینه های خود را آشکار می سازد وبرکاتش را بیرون می فرستد».
۵ - مهدی (علیه السلام) از آسمان وزمین خبر می دهد
با توجّه به این که حضرت مهدی (علیه السلام) آخرین حجّت خدا وبنیانگزار حکومت واحد جهانی وآخرین امام بر حق از ائمّه دوازده گانه ای است که طبق نویدهای صریح قرآن کریم وروایات معتبره اسلامی ونویدهای کتب مقدسه آسمانی در آخر زمان ظاهر می شود وبا تمام رژیم های ستمگر به مبارزه بر می خیزد وهمه آنها را با اتّکا به قدرت خداوندی سرنگون می سازد وسراسر کره خاکی را به یک امت ویک حکومت ویک کشور تبدیل می نماید. شایسته است پیش از آن که در مورد عنوان فوق سخنی به میان آوریم، اندکی در باره مقام امام وامامت توضیح دهیم تا مقام پر ارج حضرت «بقیه الله» (علیه السلام) بر ما روشن شود، ومتوجّه شویم که چگونه یک نفر می تواند بر همه جهان مسلط شود وجهانیان را از شر ظلم وستم برهاند وهمه مردمان را در زیر سیطره یک حکومت در آورد.
بر اساس روایات، مقام امامت مقام بسیار والایی است که خداوند آن را به بندگان خاص خود عطا می کند، وآنان را برای رهبری خلق انتخاب می نماید، وآنچه لازمه رهبری وپیشوایی است در اختیار آنان قرار می دهد، وآنها را با نیروی الهی خود تأیید می بخشد وبه قدرت ناپیدا کرانه خود یاریشان می فرماید، ودین خود را به وسیله آنها تکمیل می نماید.
بنابراین، امامت، مقام انبیا وپیامبران ومیراث اولیا واوصیا است، وامام امین خدا در روی زمین، حجت خدا در بین مردم، خلیفه خدا در پهنه گیتی وحافظ ونگهبان دین وشریعت الهی است. واز این رو، دارای شرایط ویژه ای است از آن جمله:
۱ - امام باید معصوم باشد.
۲ - امام باید عادل باشد.
۳ - امام باید برگزیده خدا باشد.
۴ - امام باید اعلم افراد امت باشد.
بنابراین، لازم است امامی که برای تأمین سعادت مادی ومعنوی مردم قیام می کند وبه عنوان حجّه الله، خلیفه الله وبقیّه الله در بین مردم شناخته می شود، دارای شرایط فوق بوده وبر ما سوی الله احاطه علمی داشته باشد وگذشته وآینده جهان را بداند، ومؤمن ومنافق را از هم باز شناسد، ودر تدبیر سیاست امور وزمامداری دچار خطا واشتباه نشود وتحت تأثیر عوامل شخصی قرار نگیرد، که وجود مقدّس «مهدی موعود (علیه السلام)» وبنیانگزار حکومت واحد جهانی - طبق روایات اسلامی ووعده های صریح قرآن واظهار نظر همه دانشمندان بزرگ اسلام - دارای همه این ویژگیها می باشد؛ زیرا:
نخست این که، او برگزیده خداوند است.
دوم این که، تمام امکانات جهان هستی به فرمان خدا در اختیار اوست.
سوّم این که، علوم اوّلین وآخرین در سینه اوست.
چهارم این که، او وارث همه صفات برجسته پیامبران الهی است.
پنجم این که، برقراری حکومت «الله» وبر چیده شدن بساط ظلم وستم وریشه کن شدن رژیم های کفر والحاد، منحصراً به دست با کفایت او تحقّق خواهد یافت.
اینک برای درک موقعیّت علمی امام، ومقام پر ارج حضرت صاحب الامر (علیه السلام) که آخرین حجّت خداوند است به احادیث چندی در این زمینه اشاره می کنیم.
۱ - پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«اثْنا عَشَرَ مِنْ أهْلِ بَیْتیِ، أعْطاهُمْ الله تَعالی فَهمِی وَعِلمِی وَحِکْمَتِی وَخَلَقَهُمْ مِنْ طِینتی».(۴۸۱)
«دوازده نفر از اهل بیت من، خداوند علم وفهم وحکمت مرا به آنها عطا فرموده، وآنها را از خاک وگل من آفریده است».
۲ - امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«علم مرگ ومیر ها به ما داده شده، علم تأویل وتنزیل وحل وفصل خصومتها
به ما عطا گردیده، علم حوادث ووقایع به ما داده شده وهرگز چیزی از ما پوشیده نمی ماند».(۴۸۲)
ودر حدیث دیگری می فرماید:
«آسمانها وزمین در نزد امام، همچون کف دست اوست؛ ظاهر وباطن آنها را می فهمد ونیک وبد آنها را می شناسد».(۴۸۳)
۳ - امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرماید:
«علم ودانش در نزد ما - اهل بیت - است وما اهل دانش هستیم. تمامی علوم در نزد ما جمع است، وچیزی تا روز قیامت رخ نمی دهد حتّی دیه یک خراش مگر این که علمش پیش ماست...» (۴۸۴)
۴ - امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
«سر چشمه علم ودانش نزد ما - اهل بیت - است. آیا دیگران عالم ودانا هستند وما نادان وجاهلیم؟ چنین چیزی نشدنی است».(۴۸۵)
۵ - امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
«بین خدا وحجّت خدا، حجاب وپرده ای نیست وخداوند، چیزی را از حجّت خود پوشیده نمی دارد. ماییم درهای (رحمت) خدا، ماییم صراط مستقیم، ماییم رازداران علم خدا ومترجم وحی خدا وماییم پایه واساس توحید وگنجینه اسرار خداوند».(۴۸۶)
۶ - امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«... دیدگان امام به خواب فرو می رود ولی قلبش همیشه بیدار است... از پشت سر همچون پیش رو می بیند، وفرشتگان پیوسته با او سخن می گویند تا زمانی که روزگار او به سر آید».(۴۸۷)
ودر یک حدیث دیگر می فرماید:
«ما خزانه دار علم خداییم، ما مترجم وحی خداییم، ما حجّت رسای الهی بر تمام موجودات آسمان ومخلوقات روی زمین هستیم».(۴۸۸)
ودر همین رابطه، در باره علم ودانش حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید:
«علم به کتاب خدا - قرآن - وسنّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) در دل مهدی ما همچون زراعت می روید، پس اگر کسی از شما باقی بماند تا زمانی که آن حضرت را درک کند باید به هنگام سلام دادن به وی بگوید:
«السَّلامُ عَلیَکُمْ یا أهْلَ بَیْتِ الرَّحْمَهِ والنُبُوَّهِ ومَعْدِنَ العِلمِ ومَوضِعَ الرِّسالَهِ»».(۴۸۹)
۷ - امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«همه دنیا همانند یک حبّه گردو در برابر امام، نمایان می شود وچیزی از آن بر او پوشیده نمی ماند، از هر طرف بخواهد در آن تصرف می کند آنچنان که یکی از شما در سفره ای که در برابرتان گسترده است، از هر طرف بخواهد دست می برد واز آن بهره می گیرد».(۴۹۰)
ودر حدیث دیگری می فرماید:
«امام هنگامی که در شکم مادر است می شنود... وچون به امامت می رسد خداوند برای او عمودی از نور برافرازد که به وسیله آن اعمال مردم هر شهری را می بیند».(۴۹۱)
ودر رابطه با علم حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید:
«إذا تَناهَتِ الاُمُورُ إلی صاحِبِ هذا الأمْرِ، رَفعَ الله تَبارَک وتَعالی لَهُ کُلَّ مُنْخَفض مِنَ الأرْضِ، وخَفَضَ لَهُ کُلَّ مُرتَفِعٍ حتّی تَکُونَ الدُّنْیا عِنْدَهُ بِمَنْزِلَهِ راحَتِهِ فَأیّکُمْ لَوْ کانَتْ فِی راحَتِهِ شَعْرَهٌ لَمْ یُبْصِرْها؟».(۴۹۲)
«هنگامی که امور به دست حضرت صاحب الامر (علیه السلام) برسد، خدای تبارک وتعالی هر زمین پستی را برای او بالا می برد، وهر زمین بلندی را پائین می آورد تا این که همه جهان همانند کف دست او برایش آشکار شود. آیا کدام یک از شما اگر کف دست او تار مویی باشد آن را نمی بیند؟».
پس با توجّه به آنچه گذشت، به این نتیجه می رسیم که، آن شخصیّت بی نظیر وبی مانندی که از آسمان وزمین خبر می دهد وحجّت بر تمام مردم است وبر تمام جهان هستی احاطه علمی دارد، یگانه منجی عالم وتنها بازمانده از حجّتهای الهی، حضرت مهدی (علیه السلام) است که چیزی از اسرار عالم بر او پوشیده نیست.
۶ - در همه عالم کسی بزرگتر از مهدی (علیه السلام) به دنیا نیاید
صاحب کتاب «عقد الدرر» در مورد عظمت وبزرگواری حضرت مهدی (علیه السلام) ومقام وموقعیّت آن امام والا مقام، حدیثی از امام محمّد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«حضرت موسی (علیه السلام) برای بار اوّل، به آنچه که به قائم آل محمّد (علیهم السلام) عطا خواهد شد نظر کرد وگفت: پروردگارا! مرا قائم آل محمّد (علیهم السلام) قرار بده.
به آن حضرت گفته شد: قائم (علیه السلام) از ذریه احمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
بار دوم نظر کرد همان عطا را دید وهمان دعا را کرد وهمان جواب را شنید، برای سومین بار نظر کرد، همان عطا را دید وهمان در خواست را نمود وهمان جواب را شنید».(۴۹۳)
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «پاتیکل»
در کتاب «پاتیکل» که از کتب مقدّسه هندیان می باشد وصاحب این کتاب از اعاظم کفره هند است وبه گمان پیروانش، صاحب کتاب آسمانی است، بشارت ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) چنین آمده است:
«چون مدّت روز تمام شود، دنیای کهنه نو شود وزنده گردد، وصاحب ملک تازه پیدا شود از فرزندان دو پیشوای بزرگ جهان که یکی «ناموس آخر الزمان» ودیگری «صدیق اکبر».
یعنی وصی بزرگتر وی که «پشن» نام دارد. ونام آن صاحب ملک تازه، «راهنما» است، به حق، پادشاه شود، وخلیفه «رام» باشد، وحکم براند، واو را معجزه بسیار باشد. هر که پناه به او برد ودین پدران او اختیار کند، سرخ روی باشد در نزد رام».
ودولت او بسیار کشیده شود، وعمر او از فرزندان «ناموس اکبر» زیاده باشد، وآخر دنیا به او تمام شود. واز ساحل دریای محیط وجزایر سراندیب وقبر بابا آدم (علیه السلام) واز جبال القمر تا شمال هیکل زهره، تا سیف البحر واقیانوس را مسخر گرداند، وبت خانه «سومنات» را خراب کند. و«جگرنات» (۴۹۴) به فرمان او به سخن آید وبه خاک افتد، پس آن را بشکند وبه دریای اعظم اندازد، وهر بتی که در هر جا باشد بشکند».(۴۹۵)
از آنجا که در این بشارت، الفاظ وتعابیری به کار رفته است که امکان دارد برای بعضی از خوانندگان نا مفهوم باشد بعضی از آنها را جهت روشن تر شدن مطلب توضیح می دهیم:
۱ - مقصود از «ناموس آخر الزمان»، ناموس اعظم الهی، پیامبر خاتم حضرت محمّد بن عبد الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) است.
۲ - پشن، نام هندی حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
۳ - صاحب ملک تازه، آخرین حجّت خداوند حضرت ولی عصر (علیه السلام) است وراهنما، نام مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) است که بزرگترین نماینده راهنمایان الهی ونام مقدّس وی نیز، هادی ومهدی وقائم به حق است.
۴ - کلمه «رام» به لغت «سانسکریتی» نام اقدس حضرت احدیت (خدا) است.
۵ - این جمله «هر که به او پناه برد، ودین پدران او اختیار کند، در نزد رام، سرخ روی باشد» صریح است در این که، حضرت مهدی (علیه السلام) جهانیان را به دین اجداد بزرگوارش، اسلام، دعوت می کند.
۶ - سومنات - بنا به نوشته علاّمه دهخدا،
در کتاب لغت نامه بت خانه ای بوده است در «گجرات». وگویند: سلطان محمود غزنوی آن را خراب کرد، و«منات» را که از بت های مشهور است ودر آن بت خانه بود، شکست. وگویند: این لغت هندوی است که مفرّس شده وآن نام بتی بود، ومعنی ترکیبی آن «سوم، نات» است: نمونه قمر، زیرا «سوم» به لغت هندوی قمر را گویند، ونات، تعظیم است. برای اطلاع بیشتر به لغت نامه دهخدا، ماده «سومنات» مراجعه فرمایید.
۷ - واما «جگرنات» به لغت سانسکریتی، نام بتی است که هندوها آن را مظهر خدا می دانند.
د) بشارت ظهور حضرت بقیه الله (علیه السلام) در کتاب «وشن جوک»
در کتاب «جوک» که رهبر جوکیان هندو است واو را پیامبر می دانند، در باره بشارت ظهور حضرت «بقیه الله» (علیه السلام) ورجعت گروهی از اموات در دوران حکومت عدالت گستر آن حضرت، چنین آمده است:
«آخر دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست می دارد واز بندگان خاص او باشد ونام او «خجسته» و«فرخنده» باشد. خلق را، که در دین ها اختراع کرده وحق خدا وپیامبر را پایمال کرده اند، همه را زنده گرداند وبسوزاند، وعالم را نو گرداند، وهر بدی را سزا دهد، ویک «کرور» دولت او باشد که عبارت از چهار هزار سال است، خود او واقوامش پادشاهی کنند».(۴۹۶)
دو کلمه «فرخنده» و«خجسته» در عربی به (محمّد ومحمود) ترجمه می شود واین هر دو اسم، نام مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد، وشاید هم اشاره به «محمّد» و«احمد» باشد؛ زیرا در روایات اسلامی وارد شده است که حضرت مهدی (علیه السلام) دو نام دارد، یکی مخفی ودیگری ظاهر است، نامی که مخفی است «احمد» وآن که ظاهر است «محمّد» می باشد.
در این زمینه، در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) روایت شده است که بر فراز منبر فرمود:
«مردی از دودمان من در آخر الزمان ظهور می کند که رنگش سفید مایل به سرخی - گندم گون - وشکمش کمی چاق وبر آمده؛ رانهایش پهن، استخوان شانه هایش درشت، ودر پشت وی دو خال است: یکی به رنگ پوست بدنش ودیگری شبیه خال پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) است. ونیز دو نام دارد: یکی مخفی ودیگری ظاهر، نامی که مخفی است «احمد» وآن که ظاهر است «محمّد» می باشد. چون پرچم خود را به اهتزاز در آورد، شرق وغرب جهان را روشن سازد ودست بر سر مردم گذارد، پس دل مؤمنان از آهن قوی تر گردد، خداوند، نیروی چهل مرد به آنان عطا فرماید، مرده ای نیست که (با ظهور او) شادی به دل وقبرش راه نیابد، ارواح آنها در قبور به دیدار یکدیگر می روند وقیام حضرت قائم (علیه السلام) را به همدیگر مژده می دهند».(۴۹۷)
اما تعیین مدّت دولت مهدی (علیه السلام) وهمچنین تفسیر «کرور» به چهار هزار سال با روایات اسلامی واصطلاحات ریاضی توافق ندارد؛ زیرا در روایات اسلامی در مورد مدت حکومت حقّه به اختلاف سخن رفته وبه طور قطع مدّت حکومت آن حضرت مشخص نیست، وکرور نیز طبق اصطلاحات ریاضی در زمان گذشته عبارت از پانصد هزار است که با تفسیر مذکور موافقت ندارد.
ه) بشارت ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) در کتاب «دید»
در کتاب «دید» که از کتب مقدسه هندیان است بشارت ظهور مبارک حضرت ولی عصر (علیه السلام) چنین آمده است:
«پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخر الزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد، ونام او «منصور» باشد وتمام عالم را بگیرد، وبه دین خود در آورد، وهمه کس را از مؤمن وکافر بشناسد، وهر چه از خدا بخواهد بر آید».(۴۹۸)
در برخی از روایات اسلامی، ائمّه معصومین (علیهم السلام) «منصور» را یکی از اسامی مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) خوانده، وآیه شریفه: «ومَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسرِفْ فِی القَتلِ اِنَّهُ کانَ مَنْصوراً» (۴۹۹) را به آن حضرت تفسیر نموده اند که آن یگانه باز مانده حجج الهی، ولیّ خون مظلومان ومنصور ومؤیّد من عند الله است.
ودر همین رابطه در ضمن حدیثی از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«القائِمُ مِنَّا مَنصُورٌ بالرُّعْبِ، مُؤیَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطوی لَهُ الأرضُ، وتَظهَرُ لَهُ الکُنُوزُ، وَیبلغ سُلطانُهُ المَشرِقَ والمَغرِبَ».(۵۰۰)
«قائم ما به وسیله رعب (در دل دشمنان) یاری می شود، وبا نصرت الهی تأیید می گردد، زمین زیر پایش پیچیده می شود، وگنجهای زمین برای او ظاهر می شود، ودولت او به شرق وغرب عالم می رسد».
ناگفته نماند که مضمون این بشارت وهمچنین بشارت های دیگری که در کتب مقدّسه اهل ادیان آمده است در بسیاری از روایات اسلامی به صورت گسترده ای وارد شده، وما در فرصتهای مناسب برخی از آنها را ذکر خواهیم نمود، وآنچه در اینجا آوردیم فقط محض اطلاع است.
و) بشارت ظهور حضرت قائم (علیه السلام) در کتاب «دادتگ»
در کتاب «دادتگ» که از کتب مقدّسه برهمائیان هند است، بشارت ظهور مبارک حضرت «قائم (علیه السلام)» چنین آمده است:
«بعد از آن که مسلمانی به هم رسد، در آخر الزمان، واسلام در میان مسلمانان از ظلم ظالمان وفسق عالمان وتعدّی حاکمان وریای زاهدان وبی دیانتی امینان وحسد حاسدان بر طرف شود وبه جز نام از آن چیزی نماند، ودنیا مملو از ظلم وستم شود، وپادشاهان، ظالم وبی رحم شوند، ورعیّت بی انصاف گردند ودر خرابی یکدیگر کوشند وعالم را کفر وضلالت وفساد بگیرد، دست حق به در آید، وجانشین آخر «ممتاطا» (۵۰۱) ظهور کند ومشرق ومغرب عالم را بگیرد وبگردد همه جا (همه جهان را) وبسیار کسان را بکشد، وخلایق را هدایت کند، وآن در حالتی باشد که ترکان، امیر مسلمانان باشند، و[او] غیر از حق وراستی از کسی قبول نکند».(۵۰۲)
آنچه در این بشارت وبشارت های قبلی در مورد ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) آمده است، اکثر آنها بدون کم وکاست با روایات اسلامی منطبق است، وممکن است؛ برخی تصوّر کنند که شاید بعضی از مطالب این پیشگویی کمی اغراق آمیز باشد، ولی باید توجّه داشت که همه فرازهای این پیشگویی که در ضمن، تعدادی از علایم ظهور را نیز بر شمرده است در بسیاری از روایات اسلامی آمده وحتّی در دو حدیث بسیار مفصّل وطولانی که از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامام صادق (علیه السلام) در مورد حوادث قبل از ظهور از آن دو بزرگوار نقل شده به تفصیل سخن رفته است که ما به جهت اختصار از نقل آنها صرف نظر می نماییم، وعلاقه مندان می توانند به منابعی که در پاورقی آورده ایم، مراجعه فرمایند.(۵۰۳)
ز) بشارت ظهور حضرت حجه الله (علیه السلام) در کتاب «ریگ ودا»
در کتاب «ریگ ودا» که یکی از کتب مقدّسه هند است، بشارت ظهور حضرت حجه الله (علیه السلام) چنین آمده است:
«ویشنو، در میان مردم ظاهر می گردد... او از همه کس قوی تر ونیرومندتر است... در یک دست «ویشنو» (نجات دهنده) شمشیری به مانند ستاره دنباله دار ودست دیگر انگشتری درخشنده دارد هنگام ظهور وی، خورشید وماه تاریک می شوند وزمین خواهد لرزید».(۵۰۴)
در این بشارت، از ظهور انسانی ممتاز وبا عظمت وبرخی از نشانه های ظهور وی سخن رفته است که در وقت ظهور با شمشیر آتشبار که بسان ستاره دنباله دار است، قیام می کند. واین تعبیر (یعنی: قیام با شمشیر) تعبیر دقیق ولطیفی است که مضمون آن در رابطه با ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) در احادیث اسلامی نیز آمده است.
زیرا بر اساس نصوص وارده وروایات متواتره اسلامی، ظهور مبارک آن یگانه منجی بشریّت ومظهر قدرت خداوندی که برای نجات انسانها از شرک، کفر، بت پرستی، ظلم وبیدادگری، وانحراف از جاده حق وحقیقت قیام خواهد کرد، با شمشیر خواهد بود.
در این زمینه، در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که در تفسیر آیه شریفه:
«ولَنُذِیْقَنَّهُمْ مِنَ العَذابِ الأَدَنی دُوْنَ العَذابِ الأَکْبَر» (۵۰۵)
فرمود:
«اَلأدنی القَحطُ والجَدِبْ، والأکبَرُ: خُرُوجُ القائِمِ المَهْدِیّ (علیه السلام) بِالسَّیفِ فِی آخِرِ الزَّمان» (۵۰۶)
«عذاب پست تر، قحطی وخشکسالی است، وعذاب بزرگتر، قیام مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان است».
بنابراین، شکّی نیست که منظور از ظهور آن انسان ممتاز در بشارت مذکور، همان وجود مقدّس قائم آل محمّد (علیه السلام) است که با شمشیر قیام می کند.
وامّا این که چگونه یک فرد می تواند بر سرتاسر گیتی غلبه پیدا کند وتمام کشورها را فتح نماید وهمه ملّتها را تحت فرمان خود در آورد بدون این که به سلاح روز مجهّز بوده وابزار وآلات جنگی مدرن در اختیار داشته باشد، سؤالی است که پاسخ آن در روایات اسلامی آمده است، وما در اینجا برای آن که خوانندگان گرامی را در انتظار نگذاریم جهت تقریب اذهان فقط به نکاتی چند در این مورد اشاره می کنیم که پیش از جواب قطعی باید به دقّت مورد مطالعه قرار گیرد.
۱ - باید توجّه داشت که نبرد حضرت مهدی (علیه السلام) با کفّار وظلمه وطرفداران ظلم وبی عدالتی، نبرد حقّ وعقیده است، وکسانی که در هنگام ظهور گرد شمع وجودش جمع می شوند یاران فداکار واز جان گذشته ای هستند که با تمام وجود از روی ایمان وعقیده می جنگند، وبا اراده ای آهنین وعقیده ای استوار در راه پیروزی حق پیکار می کنند، وبی باکانه به پیش می روند تا به یکی از دو هدف (یا پیروزی ویا شهادت) نایل گردند.
۲ - در هنگام ظهور در مکّه مکرّمه پیش از خروج، بیش از ۹۰۰۰ نفر با آن حضرت بیعت می نمایند وحضرتش با لشکری مجهّز ومسلح به انواع سلاح های مدرن که بر تمام سلاحهای روز برتری خواهد داشت مکّه را به قصد مدینه ترک می کند، ودر مدّت دو ماه بین مکّه، مدینه، بیت المقدّس، شام وکوفه را طی می کند، وهمه اعراب در برابرش تسلیم می شوند وهمه افراد با ایمان زیر پرچم او قرار می گیرند، وهمه خاور میانه یک دل ویک جهت صف واحدی را تشکیل می دهند وسپاه نیرومندی به وجود می آورند که تا آن زمان بی سابقه بوده است.
۳ - در آستانه ظهور مبارکش، فتنه ها، شورش ها، جنگها وانقلابهای نظامی در همه جا مردم را خسته می کند، وزمینه برای ظهور یک مصلح الهی کاملاً هموار می شود، ومردمی که در زیر فشار جنگ وخفقان واختناق وتبعیض وستم به ستوه آمده اند با دمیدن اُمید فرج، سیل آسا به سوی آن مصلح الهی می شتابند ودست بیعت به دست با کفایت وی می دهند که برای آنها خیر دنیا وآخرت فراهم آورد، وآنها را از بلاها وتشویش ها ونگرانیها وگرفتاریها نجات دهد، وزور گویان، زورمداران، غارتگران ومتجاوزان را با زور شمشیر وقدرت شکست ناپذیر الهی اش به جای خود بنشاند، ومحرومان ومستضعفان وستمدیدگان را از زیر یوغ زورمندان وسیطره جنایتکاران رهایی بخشد.
۴ - آن حضرت برای اثبات حقّانیت خود میراثهای همه پیامبران الهی را از عهد یهود، مسیح واسلام به همراه دارد. این میراثهای گرانبها ربطی به آلات وابزار جنگی ندارد ودلیل قاطعی بر الهی بودن انقلاب جهانی مهدی (علیه السلام) است که ناگهان یک انقلاب فکری وعقیدتی در مغز مردم به وجود می آورد واستیلای معنوی را در بردارد.
۵ - سلاح های مدرن توأم با سلاح ایمان وهمراه با تابوت آرامش وتأیید ونصرت الهی، در برابر بمبهای اتمی وئیدروژنی ونیتروژنی می ایستد، وبر همه سلاح ها فایق می آید. وبدین سان، لشکر حق پیروز وسپاه باطل نابود می گردد، وستمگران با شمشیر عدالت الهی که در کف با کفایت یداللهی حضرت ولی عصر (علیه السلام) قرار گرفته به دیار نیستی فرستاده می شوند، وتوده های مظلوم وستم کشیده نفس راحتی می کشند، وپرچم توحید ویکتا پرستی وعدالت وآزادی واقعی در سرتاسر جهان به اهتزاز در می آید، وریاست ودولت حقه الهیه وزمامداری جهان بشریّت، به امر خالق یکتا ویژه آخرین خورشید ولایت وامامت قائم آل محمّد حضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیه السلام) خواهد بود.
آری! طبق روایات وارده از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) قیام آخرین حجّت خداوند با شمشیر است، شمشیر آتش باری که به امر حضرت حق از غلاف به در آمده ودر کف با کفایت ولی مطلق حق قرار گرفته وبی مهابا فرق ظلم وبیداد را می شکافد، وطاغوتیان را رهسپار دیار عدم می گرداند، وستمدیدگان را از سلطه ستم پیشگان رهایی می بخشد، وهیچ کس را هر چند قوی ونیرومند باشد یارای مقابله با آن نیست.
«برای دفع برخی از توهّمات که: چگونه در عصر اتم وبمب ئیدروژن وترقّی روز افزون سلاح های اتمی می توان پذیرفت که یک فرد آدمی بتواند جهان را با شمشیر مسخر گرداند؟ باید گفت:
اوّلاً، استعمال این گونه سلاح هایی که نابود کننده نسل انسانی است ودوست ودشمن از هم نمی شناسد، در خور بزرگترین پرچمدار عدل جهانی که هدفش تنها بر افکندن ستم وستمکاران است، نمی باشد.
وثانیاً، چنان قیامی هر چند زمینه مساعد داشته باشد خالی از خرق عادت ونصرت خاصه الهی نیست...
وثالثاً، پیشرفت حیرت انگیز ومهیب سلاح های جنگی بالاخره برای یک روزی بشریّت را وادار خواهد کرد که برای حفظ خود از نابودی آنی وهمگانی، سلاح های اتمی وآتشین را قدغن وبر ترک استعمال آنها اجماع وپیمان عمومی گیرد.
ورابعاً، اکثریّت ملل عالم در آن قیام به منظور نجات یافتن از شر وفساد وزندگی جهنّمی غیر قابل تحمّل، با آن زمامدار بزرگ هماهنگ خواهند شد، وتنها گروهی اندک به جنگ ومبارزه علیه آن حضرت خواهند پرداخت، وچنان که عموم مسیحیان جهان به پیروی از حضرت مسیح (علیه السلام) که به نماز حضرت مهدی (علیه السلام) اقتدا می کند، با آن حضرت بیعت وموافقت خواهند کرد.
آری! این مطلب مسلّم است که [حضرت] مسیح (علیه السلام) در آن قیام جهانی از همکاران وپیروان حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد بود، چنان که روایات متواتره اسلام وهمچنین آیاتی از انجیل که به نزول [حضرت] مسیح (علیه السلام) در زمان آخرین بشارت می دهد بر این دعوا گواه است».(۵۰۷)
خواننده گرامی! آنچه تا به اینجا گفته شد توضیح فرازی از بشارت کتاب «ریگ ودا» از کتب مقدس هند در مورد قیام منجی بشر حضرت ولی عصر (علیه السلام) بود که با استفاده از آیات وروایات اسلامی به صورت مختصر بیان گردید.
وامّا سایر فرازهای بشارت مزبور، در ضمن روایاتی که در آینده از زبان مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام وسایر ائمّه معصومین (علیهم السلام) بازگو خواهیم نمود کم وبیش به تفصیل خواهد آمد، واز این رو، چیزی در اینجا به آن اضافه نمی کنیم وتفسیر آن را به دست روایاتی که بعداً خواهیم آورد، میسپاریم.
ح) بشارت ظهور آخرین حجّت خدا (علیه السلام) در کتاب «شاکمونی»:
در کتاب «شاکمونی» که از کتب مقدّسه هندیان می باشد وبه اعتقاد کفره هند، پیغمبر صاحب کتاب است ومی گویند: وی بر اهل خطا وختن مبعوث بوده است، بشارت ظهور آخرین حجّت خدا حضرت ولی عصر (علیه السلام) چنین آمده است:
«پادشاهی ودولت دنیا به فرزند سیّد خلایق دو جهان «گشن» بزرگوار تمام شود، واو کسی باشد که بر کوه های مشرق ومغرب دنیا حکم براند وفرمان کند، وبر ابرها سوار شود، وفرشتگان کارکنان او باشند، وجنّ وانس در خدمت او شوند، واز «سودان» که زیر خط «استوا» است تا سرزمین «تسعین» که زیر قطب شمالی است وماورای بحار وماورای اقلیم هفتم وگلستان ارم تا باغ شداد را صاحب شود، ودین خدا یک دین شود ودین خدا زنده گردد، ونام او «ایستاده» باشد، وخداشناس باشد».(۵۰۸)
«گشن» در لغت هندی نام پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) است که در این بشارت فوق، فرزند برومند وی را به نام «ایستاده» و«خدا شناس» نامیده، چنان که شیعیان او را «قائم (علیه السلام)» وحضرت مهدی (علیه السلام) می خوانند.
وامّا موضوع سوار شدن آن حضرت بر ابرهای آسمان که در این بشارت آمده است، یکی از بزرگترین امتیازات آن موعود مسعود است که نه تنها در بشارت فوق ومکرّراً در بشارت های انجیل از آن سخن رفته است؛ بلکه در روایات متواتره اسلامی نیز به صورت یک امر جدّی وخارق العاده مطرح گردیده است.
زیرا پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وامامان معصوم (علیهم السلام) در مواردی که از ظهور مبارک آن ولی مطلق الهی سخن رانده اند، سیر وحرکت آن مصلح بزرگ جهانی را در ایّام ظهور خارق العاده دانسته، وبه پیروان خود مژده داده اند که حضرت مهدی (علیه السلام) با قدرت وجلال در حالی که بر ابرهای آسمان سوار است، ظهور خواهد فرمود.
اینک برای اثبات این مدّعا ودلگرمی منتظران ظهور آن یگانه منجی عالم، به چند نمونه از احادیث وارده اشاره می کنیم:
۱ - علاّمه مجلسی در ضمن حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که آن حضرت فرمود: خداوند در شب معراج خطاب به من کرد وفرمود:...
«... ولَاُطَهِّرَنَّ الأَرْضَ بآخِرِهِمْ من أَعْدائی، ولَأُمَلِکَنَّهُ مَشارِق الأَرْضِ ومَغارِبَها، ولأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیاحَ، ولَأُذَلِلَنَّ لَهُ السَّحابَ الصِعابِ، ولأرقینّهُ فی الأسباب، ولأنصرنّهُ بجندی، ولَأُمِدَّنَّهُ بِمَلائِکَتِی، حتّی یُعْلِنَ دَعْوَتِی، وَیَجْمَعَ الخَلْقَ عَلی تَوحیدِی، ثُمَّ لَأُدِیمنّ مُلکَهُ، وَلَأُداوِلَنَّ الأیَّامَ بَیْنَ أوْلِیائِی إلی یَوْم القِیامَهِ».(۵۰۹)
«... وزمین را به وسیله او از دشمنانم پاک می سازم؛ شرق وغرب جهان را به او تملیک می نمایم؛ بادها را به تسخیر او در می آورم؛ ابرهای سخت ونا آرام را برای او رام می گردانم، برترین ابزارها را در اختیار او می گذارم، با سپاه خود او را یاری نموده وبا فرشتگانم او را مدد وتقویت می نمایم، تا دعوت مرا آشکار سازد وهمه مخلوقات را بر توحید من گرد آورد. آنگاه دولت او را پایدار نموده ودوران حکومتش را تا پایان روزگار بین دوستانم جاودانه می سازم».
۲ - در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«أما إنّ ذا القَرْنَیْنِ قَدْ خُیِّرَ السَّحابَیْنِ، فَاختارَ الذَّلُولَ وذَخَرَ لِصاحِبِکُمُ الَصَّعْبَ.
فَقِیلَ لَهُ: وما اَلصَّعْبُ؟
فَقالَ: ما کانَ مِنْ سَحابٍ فِیهِ رَعْدٌ وَصاعِقَهٌ وبَرْقٌ، فَصاحِبُکُمْ یَرْکَبُهُ!. أما إنَّهُ سَیَرْکَبُ السَّحابَ، ویَرْقَی فِی الأسبابِ: أسبابِ السَّماوات السَّبْعِ وَالأَرَضِینَ السَّبع».(۵۱۰)
«ذوالقرنین میان دو ابر مخیر شد: یکی ابر رام ودیگری ابر نا آرام، واو ابر رام را برای خود بر گزید وابر نا آرام را برای صاحب شما نگه داشت.
گفته شد: ابر نا آرام چیست؟
فرمود: ابری که با رعد وبرق وغرّش باشد، که صاحب شما سوار بر آن خواهد شد. آری! صاحب شما سوار ابر می شود، همه اسباب ها وابزارها را زیر پا می گذارد، اسباب های هفت آسمان وهفت زمین را».
۲ - بشارات ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «تورات»
در کتاب تورات که از کتب آسمانی به شمار می رود وهم اکنون در دست اهل کتاب ومورد قبول آنها است، بشارات زیادی از آمدن مهدی موعود وظهور مصلحی جهانی در آخر الزمان آمده است که چون مضمون های آن بشارات در قرآن کریم واحادیث قطعی ومتواتر اسلامی به صورت گسترده ای وارد شده ونشان می دهد که مسأله «مهدویّت» اختصاص به اسلام ندارد، قسمتی از آن بشارات را در اینجا می آوریم، وبرخی از نکات آنها را توضیح می دهیم تا موضوع تشکیل حکومت واحد جهانی، وتبدیل همه ادیان ومذاهب مختلف به یک دین وآیین مستقیم، بر همگان روشن شود.
گفتنی است که چون در کتاب «عهد عتیق» (یعنی: تورات وملحقات آن) همچون کتاب انجیل، از بازگشت ورجعت حضرت عیسی (علیه السلام) سخن به میان آمده است واین مطلب، رابطه مستقیم با ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) دارد، نگارنده نیز در ضمن بشارات ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، فرازهایی از «تورات» را آورده است تا دانسته شود که قوم یهود نیز بر اساس آنچه در کتابهای مذهبی خودشان آمده است همچون مسلمانان به «رجعت» وبازگشت حضرت مسیح (علیه السلام) معتقدند. ودر این باره تردید ندارند که بالاخره روزی فرا می رسد که حضرت عیسای روح الله (علیه السلام) به زمین باز می گردد وبرخی از آنها را تنبیه واز برخی دیگر انتقام می گیرد، هر چند که بسیاری از آنان بر اثر آیات ومعجزاتی که از حضرت مهدی (علیه السلام) وعیسای مسیح (علیه السلام) می بینند ایمان آورده وتسلیم می شوند ودر برابر حق خاضع وخاشع می گردند.
اینک به قسمتی از بشاراتی که در «تورات» وملحقات آن آمده است، توجّه فرمایید:
الف) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در «زبور داوود»
در زبور حضرت داود (علیه السلام) که تحت عنوان «مزامیر» در لابلای کتب «عهد عتیق» آمده، نوید هایی در باره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به بیان های گوناگون داده شده است ومی توان گفت: در هر بخشی از «زبور» اشاره ای به ظهور مبارک آن حضرت، ونویدی از پیروزی صالحان بر شریران وتشکیل حکومت واحد جهانی وتبدیل ادیان ومذاهب مختلف به یک دین محکم وآیین جاوید ومستقیم، موجود است.
وجالب توجّه این که، مطالبی که قرآن کریم در باره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) از «زبور» نقل کرده است عیناً در زبور فعلی موجود واز دستبرد تحریف وتفسیر مصون مانده است.
قرآن کریم چنین می فرماید:
«وَلَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحوُنَ».(۵۱۱)
«ما علاوه بر ذکر (تورات) در «زبور» نوشتیم که [در آینده] بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد».
مقصود از «ذکر» در این آیه شریفه، تورات موسی (علیه السلام) است که زبور داود (علیه السلام) پیرو شریعت تورات بوده است.
این آیه مبارکه از آینده درخشانی بشارت می دهد که شرّ وفساد به کلّی از عالم انسانی رخت بر بسته، واشرار وستمکاران نابود گشته اند، ووراثت زمین به افراد پاک وشایسته منتقل گردیده است. زیرا کلمه «وراثت ومیراث» در لغت، در مواردی استعمال می شود که شخص ویا گروهی منقرض شوند ومال ومقام وهمه هستی آنها به گروهی دیگر به وراثت منتقل شود.
به هر حال، طبق روایات متواتره اسلامی - از طریق شیعه وسنّی - این آیه شریفه مربوط به ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد، وقرآن کریم این مطلب را از زبور حضرت داود (علیه السلام) نقل می کند، وعین همین عبارت در زبور موجود است. واینک متن زبور:
«(۹) زیرا که شریران منقطع می شوند. امّا متوکّلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد. (۱۰) وحال اندک است که شریر نیست می شود که هر چند مکانش را جستجو نمایی ناپیدا خواهد بود (۱۱) امّا متواضعان وارث زمین شده از کثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد (۱۲) شریر بخلاف صادق افکار مذمومه می نماید، ودندانهای خویش را بر او می فشارد (۱۳) خداوند به او متبسّم است چون که می بیند که روز او می آید (۱۴) شریران شمشیر را کشیدند وکمان را چلّه کردند تا آن که مظلوم ومسکین را بیندازند، وکمان های ایشان شکسته خواهد شد (۱۶) کمی صدّیق از فراوانی شریران بسیار بهتر است. (۱۷) چون که بازوهای شریران شکسته می شود وخداوند صدّیقان را تکیه گاه است (۱۸).
خداوند روزهای صالحان را می داند ومیراث ایشان ابدی خواهد بود (۱۹) در زمان «بلا» خجل نخواهند شد، ودر ایّام قحطی سیر خواهند بود (۲۰) لکن شریران هلاک خواهند شد، ودشمنان خداوند، مثل پیه برّه ها فانی بلکه مثل دود تلف خواهند شد؛ (۲۲) زیرا متبرّکان خداوند، وارث زمین خواهند شد، امّا ملعونان وی منقطع خواهند شد (۲۹) صدّیقان وارث زمین شده، ابداً در آن ساکن خواهند شد (۳۴) به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار که تو را به وراثت زمین بلند خواهند کرد ودر وقت منقطع شدن شریران این را خواهی دید (۳۸) امّا عاصیان، عاقبت مستأصل، وعاقبت شریران منقطع خواهند شد».(۵۱۲)
در فصل دیگر می فرماید:
«... قومها را به انصاف داوری خواهد کرد. آسمان شادی کند وزمین مسرور گردد. دریا وپری آن غرش نمایند. صحرا وهر چه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند. زیرا که می آید، زیرا که برای داوری جهان می آید. ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد. وقومها را به امانت خود».(۵۱۳)
واز جمله در مزمور ۷۲ در مورد پیامبر بزرگوار اسلام وفرزند داد گسترش حضرت مهدی (علیه السلام)، چنین می فرماید:
«(۱) ای خدا! شرع واحکام خود را به «ملک»، وعدالت خود را به «ملک زاده» عطا فرما (۲) تا این که قوم تو را به عدالت وفقرای تو را به انصاف حکم نماید (۳) به قوم کوهها سلامت وکویرها عدالت برساند (۴) فقیران قوم را حکم نماید، وپسران مسکینان را نجات دهد، وظالم را بشکند (۵) تا باقی ماندن ماه وآفتاب دور به دور از تو بترسند (۶) بر گیاه بریده شده مثل باران ومانند امطار - که زمین را سیراب می گرداند - خواهد بارید (۷).
ودر روزهایش صدّیقان شکوفه خواهد نمود، وزیادتی سلامتی تا باقی ماندن ماه خواهد بود (۸) از دریا تا به دریا واز نهر تا به اقصی زمین سلطنت خواهد نمود (۹) صحرا نشینان در حضورش خم خواهند شد ودشمنانش خاک را خواهند بوسید (۱۰).
ملوک طرشیش وجزیره ها، هدیه ها خواهند آورد، وپادشاهان شبا وسبا پیش کشها تقریب خواهند نمود (۱۱) بلکه تمامی ملوک با او کرنش خواهند نمود، وتمامی اُمم او را بندگی خواهند کرد (۱۲) زیرا فقیر را وقتی که فریاد می کند ومسکین که نصرت کننده ندارد، خلاصی خواهد داد (۱۳) وبه ذلیل ومحتاج ترحّم خواهد فرمود وجانهای مسکینان را نجات خواهد داد (۱۴) جان ایشان را از ظلم وستم نجات خواهد داد، وهم در نظرش خون ایشان قیمتی خواهد بود (۱۵) وزنده مانده از شبا به او بخشیده خواهد شد (۱۶) در زمین به سر کوهها مشت غلّه کاشته می شود که محصول آن مثل اسنان متحرّک شده، اهل شهرها مثل گیاه زمین شکوفه خواهند نمود (۱۷).
اسم او ابداً بماند، اسمش مثل آفتاب باقی بماند، در او مردمان برکت خواهند یافت، وتمامی قبایل او را خجسته خواهند گفت (۱۹) بلکه اسم ذوالجلال او ابداً مبارک باد، وتمامی زمین از جلالش پر شود (۲۰) دعای داوود پسر یسیّ تمام شد».(۵۱۴)
توضیح مختصری پیرامون بشارت فوق:
در این بشارت - چنان که بر ارباب فضل ودانش واهل علم واطلاع وکسانی که با قرآن وروایات اهل بیت (علیهم السلام) سر وکار دارند، مخفی نیست پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمّد بن
عبد الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) به عنوان «ملک» وفرزند گرامش حضرت مهدی (علیه السلام) که بزرگ ترین وکامل ترین مظهر عدل الهی است به عنوان «ملک زاده» معرفی گردیده، وبه بعضی از امتیازات ومشخصات دیگر وی نیز اشاره شده است.
ولی برخی از علما ودانشمندان «یهود» چنین پنداشته اند که: منظور از «ملک» در این آیه، حضرت داود (علیه السلام)، ومنظور از «ملک زاده» فرزند وی حضرت سلیمان (علیه السلام) است، وروی این پندار نا درست خواسته اند آیات مذکور را از بشارت دادن به بعثت حضرت خاتم النبیین (صلّی الله علیه وآله وسلم) ونوید ظهور خاتم اوصیا حضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیه السلام) منصرف کنند، ولی این اندیشه از چند جهت نادرست وغیر قابل قبول است، زیرا:
نخست این که، حضرت داود (علیه السلام) از انبیای پیرو شریعت تورات بوده وخود او دارای شریعت واحکام نوینی نبوده است تا این که بگوید: «ای خدا! شرع واحکام خود را به «ملک» وعدالت خود را به «ملک زاده» عطا فرما»، وروی این اصل در خواست شریعت مستقل نوین در خور مقام آن حضرت نیست.
دوّم: این که، در خواست شرع واحکام وعدالت که به صورت دعا بر زبان حضرت داوود (علیه السلام) جاری شده - چنان که از نحوه در خواست آشکار است - برای دو شخصیّت عظیم آسمانی است که یکی دارای مقام سلطنت بر پیامبران وصاحب شرع واحکام جدید، ودیگری مظهر أتمّ عدالت، وصاحب مقام ولایت مطلقه، ومورد انتظار عموم ملل جهان است.
سوّم: این که، عظمت، قدرت، شوکت وسلطنتی که در آیات مزبور برای «ملک زاده» ذکر گردیده است نه با حضرت سلیمان (علیه السلام) ونه با هیچ یک از انبیای الهی وفق نمی دهد؛ زیرا نه مملکت حضرت سلیمان (علیه السلام) از مملکت پدرش حضرت داوود (علیه السلام) - بنابر اعتقاد اهل کتاب - وسیع تر بوده، ونه هم ظلم وستم در عهد او شکسته شده است.
چهارم: این که، بر حسب آنچه برخی از علمای عهدین - عهد عتیق وعهد جدید تورات وانجیل - احتمال داده وبه وجوهی استدلال جسته اند، مزمور فوق کلام حضرت سلیمان (علیه السلام) است نه کلام حضرت داود (علیه السلام)، وحضرت سلیمان (علیه السلام) که پس از مرگ پدر، صاحب مقام وکتاب گردیده است معقول نیست برای پدرش که از دنیا رفته است درخواست شرع جدید کند. وبر فرض این که بر خلاف احتمال آنان، مزمور فوق کلام حضرت داود (علیه السلام) باشد - چنان که اشاره کردیم - دعا برای دو شخصیّت والایی است که در آینده تاریخ بعد از او ظاهر خواهند شد.
پنجم: چنان که از آیه (۲۰) استفاده می شود تمامی آیات یاد شده به عنوان دعا بر زبان حضرت داود (علیه السلام) جاری شده وشایسته مقام نبوّت - که بالاترین مدارج کمال وعبودیّت وبندگی است - این است که، در مقام دعا واستدعای از پروردگار، در کمال خضوع وخشوع وانکسار در برابر آفریدگار، زبان به تذلّل وکوچکی بگشاید، وبا زبان عجز ولابه وعاری از هر نوع خود بینی وخود پسندی مقاصد خویش را از خدای جهان بخواهد، نه این که در برابر سلطان واقعی ومالک الملوک جهان خود را «پادشاه» وفرزند خود را «شاهزاده» بخواند.
ششم: این که، در چند آیه از بشارت مزبور، سلطنت ودعوت «ملک زاده» را عمومی وجهانی خوانده، وقدرت وجبروت روحانی وی را شامل پادشاهان وقدرتمندان وسلاطین مقتدر جهان دانسته، وسراسر کره مسکون را قلمرو دولت حقّه وی معرفی نموده، چنان که در اخبار وارده از ائمّه معصومین (علیهم السلام) نیز در حقّ شخصیّت بی نظیر حضرت مهدی (علیه السلام)، چنین سخن رفته است.
هفتم: این که، در آیه (۷) به اصحاب خاص آن حضرت اشاره نموده که با ظهور نور پر فروغ مهدوی (علیه السلام) آن خورشید جهانتاب عدل الهی، صدّیقان شکوفه کنند، ورحم اجتماع بزرگ جهانی، مردانی پاک سیرت، راست گفتار ودرست کردار از خود نمایان سازد، وسعادت وسلامت، رفاه وخوشبختی، بهروزی وبهزیستی که مولود تسلّط آن یگانه منجی عالم ودولت عدالت پیشه آن حضرت است تا انقراض جهان پایدار خواهد بود، چنان که در روایات اسلامی نیز آمده است: «دولتنا آخر الدول».
وهشتم: این که، در آیه (۱۷ و۱۸) خاطر نشان ساخته است که تا جهان باقی است وخورشید در آسمان نور افشانی می کند، اشعه خورشید فروزان قائم آل محمّد (علیهم السلام) بر روح وجان جهانیان خواهد تابید، وتمامی قبایل او را خجسته خواهند گفت، وتمامی روی زمین از جلال وعظمتش پر خواهد شد(۵۱۵)، چنان که در روایات مستفیضه ومتواتره اسلامی که درمورد ظهور آن مهر تابان رسیده است، کمتر حدیثی یافت می شود که در ضمن آن جمله «یملَأُ الأرضَ قِسْطاً وعَدْلاً، کَما مُلِئَت ظُلْماً وجَوْراً» نیامده باشد.(۵۱۶)
بنابراین، جای هیچ گونه شک وتردید نیست که مقصود از «ملک» در مزمور ۷۲ از زبور داوود (علیه السلام) همان نور قدوسی حضرت محمّد بن عبد الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) سیّد رسولان وخاتم پیغمبران، ومقصود از «ملک زاده» حضرت صاحب الزمان «مهدی موعود (علیه السلام)» دوازدهمین جانشین بر حق وفرزند دلبند آن بزرگوار است که به خواست خداوند در روز معیّن وموعود، ظهور خواهد نمود، وسراسر روی زمین را پر از عدل وداد خواهد کرد بعد از آن که پر از ظلم وجور شده باشد، وگردن گردنکشان وگردن فرازان را خواهد شکست، وچون مهر وماه بر روح وجان جهانیان خواهد تابید، وحکومت حقه الهیه وی تا ابد وتا قیام قیامت ادامه خواهد داشت. اللهم عجّل فرجه وسهّل مخرجه.
ناگفته نماند که نویدهای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در «زبور» فراوان است، ودر بیش از ۳۵ بخش از مزامیر (۱۵۰)گانه، نوید ظهور آن موعود اُمم ومنجی عالم موجود است، کسانی که طالب تفصیل بیشتری هستند می توانند به متن «مزامیر» در «عهد عتیق» مراجعه فرمایند.
ب) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «اشعیای نبی»
در کتاب «اشعیای نبی» که یکی از پیامبران پیرو تورات است، بشارات فراوانی در مورد ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) آمده است که جهت استدلال به کتاب مزبور، نخست فرازی از آن بشارت ها را نقل نموده، وبرخی از نکات آن را توضیح می دهیم تا معلوم شود که مسلمانان در باره عقیده به ظهور یک مصلح جهانی تنها نیستند، بلکه همه اهل کتاب در این عقیده با مسلمانان اشتراک نظر دارند.
در فرازی از بشارت کتاب اشعیا چنین آمده است:
«ونهالی از تنه «یسیّ» (۵۱۷) بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهد شکفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت.
یعنی روح حکمت وفهم وروح مشورت وقوّت وروح معرفت وترس خداوند وخوشی او در ترس خداوند خواهد بود وموافق رؤیت چشم خود، داوری نخواهد نمود وبر وفق سمع گوشهای خویش، تنبیه نخواهد نمود؛ بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد وبه جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود... کمربند کمرش عدالت خواهد بود وکمربند میانش امانت.
وگرگ با بره سکونت خواهد داشت وپلنگ با بزغاله خواهد خوابید وگوساله وشیر پرواری با هم وطفل کوچک آنها را خواهد راند وگاو با خرس خواهد چرید وبچه های آنها با هم خواهند خوابید وشیر مثل گاو کاه خواهد خورد، وطفل شیر خوره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد، وطفل از شیر باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت، ودر تمامی کوه مقدس من، ضرر وفسادی نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهایی که دریا را می پوشاند».(۵۱۸)
منظور از «نهالی که از تنه یسیّ خواهد رویید» ممکن است یکی از چهار نفر از شخصیّت های بزرگ روحانی ورهبران عالی قدر بشر، حضرت داود، حضرت سلیمان، حضرت عیسی وحضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیهم السلام) باشند؛ ولی دقّت وبررسی کامل آیات فوق نشان می دهد که منظور از این نهال، هیچ یک از آن پیامبران نیست؛ بلکه همه آن بشارت ها ویژه قائم آل محمّد (علیهم السلام) است؛ زیرا حضرت داوود وسلیمان (علیهما السلام) فرزندان پسری یسیّ، وحضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) نواده دختری وی، وقائم آل محمّد (علیه السلام) نیز از جانب مادرش جناب نرجس خاتون - که دختر یشوعا، پسر قیصر، پادشاه روم واز نسل حضرت داود، ومادرش از اولاد حواریون حضرت عیسی (علیه السلام) بوده، ونسب شریفش به شمعون صفا، وصیّ حضرت عیسی (علیه السلام) می رسد - نواده دختری «یسیّ» می باشد.
در فرازی از این بشارت چنین آمده است: «موافق رؤیت چشم خود داوری نخواهد کرد وبر وفق سمع گوشهای خود تنبیه نخواهد نمود» واین جمله، اشاره به حاکمیت مطلق وحکومت عادلانه آن حضرت دارد که وی بر اساس حق وواقع، حکم می کند ونیازی به شاهد وبیّنه ندارد واز کسی گواهی نمی طلبد چنان که در روایات اسلامی آمده است که: «یحکم بحکم داود ومحمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)» یعنی به حکم حضرت داود ودستور پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) حکم می کند وبا علم ودانش خدادادی خویش داوری می نماید.
ودر فراز دیگری از آن بشارت آمده است که، در زمان حکومت حقه ودوران حکومت عدالت پیشه او «گرگ با بره سکونت خواهد داشت وپلنگ با بزغاله خواهد خوابید... وگوساله وشیر پرواری با هم، و... ضرر وفسادی نخواهند کرد»، این جمله نشان می دهد که در زمان ظهور مبارک آن موعود آسمانی، عدل وداد آن چنان گسترش می یابد که جانوران ودرندگان با هم سازش می کنند ودر کنار یکدیگر قرار می گیرند وخوی بهیمیّت ودرندگی را از دست می دهند، وزیان وضرر به هیچ یک از موجودات نمی رسانند چنان که در اخبار واحادیث آمده است:
«وتَصْطَلِحُ فِی مُلْکِهِ السّباع، واصْطَلَحَتِ السِّباع، وتأمَنُ الْبَهائم».(۵۱۹)
ودر آخرین فراز از بشارت مزبور آمده است: «جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهایی که دریا را می پوشاند»، این مطلب نشانگر این واقعیّت است که در عهد با سعادت آن موعود آسمانی چنان تحوّل عظیم علمی وفرهنگی به وجود می آید که همه مردمان به خدای یگانه ایمان می آورند. درهای رشته های گوناگون علوم ودانش به روی انسانها گشوده می شود، سطح معلومات بشری بالا می رود، راهی را که بشریّت در طول تاریخ در هزاران سال پیش به دنبال آن بوده در زمان کوتاه می پیماید، عقل ها کامل واندیشه ها شکوفا می گردد، وکوته بینی ها وتنگ نظری ها از بین می رود، وانسانها به کمال وبلوغ عقلی واخلاقی وانسانی می رسند وبه تمام ناکامی ها، شکست ها، ستمها، نادانی ها وبدبختی ها پایان می دهند، وزندگی شرافتمندانه تازه ای را آغاز می نمایند. چنان که در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) آمده است که فرمود:
«إذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یَدَهُ عَلی رؤوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وأَکَمَلَ بِهِ أَخلاقَهُمْ وَکَمُلَتْ به أَحْلامهُم».(۵۲۰)
«هنگامی که قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان می گذارد وخردهای آنها را گرد می آورد واخلاقشان را کامل می گرداند، وبه وسیله او به رشد وکمال می رسند».
ودر ضمن حدیث دیگری از آن بزرگوار نقل شده که فرمود:
«... وتُؤتُونَ الْحِکْمَهَ فِی زَمانِه حتّی أَنّ الْمَرْأهَ لَتَقْضی فِی بَیْتِها بِکِتاب الله وسُنَّهِ رَسُولِ الله».(۵۲۱)
«در زمان او آن قدر به شما دانش وفرهنگ داده می شود که زن خانه دار در خانه خود با کتاب خدا وسنّت پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) داوری می کند».(۵۲۲)
در حدیث دیگری، امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«إنَّ قائِمَنا إذا قامَ مَدَّ الله لِشِیعَتِنا فی أسْماعِهِمْ وأبْصارِهِم، حتّی لا یَکُونَ بَیْنَهُمْ وبَیَنَ الْقائِمِ بَرِید، یُکَلِّمُهُمْ فَیَسْمَعُونَ، ویَنْظُرُونَ إلیه وهُو فِی مَکانِهِ».
«هنگامی که قائم ما قیام کند خداوند آنچنان گوشها وچشمهای شیعیان ما را تقویت می کند که میان آنها وحضرت قائم (علیه السلام) واسطه ای(۵۲۳) نخواهد بود، او با آنها سخن می گوید وآنان سخن او را می شنوند واو را می بینند، در حالی که او در مکان خودش می باشد [وآنها در نقاط دیگر]».(۵۲۴)
ودر حدیث دیگری آمده است که فرمود:
«إنَّ الْمُؤمِنَ فی زَمانِ القائِم (علیه السلام) وهُوَ بِالْمَشْرِق لَیَری أخاهُ الَّذی فِی الْمَغْرِب، وکَذا الَّذی فِی الْمَغْرِب یَری أخاهْ الَّذی بِالْمَشْرِق».
«در زمان حضرت قائم (علیه السلام) یک انسان مؤمن در حالی که در مشرق است برادر - دینی - خود را که در مغرب است می بیند، همچنین کسی که در غرب عالم است برادرش را که در شرق زمین است، می بیند».(۵۲۵)
ودر یک حدیث دیگر آمده است که فرمود:
«العِلْمُ سَبْعَه وعِشْرُونَ حرفاً، فَجَمِیعُ ما جائت بِهِ الرُّسُلُ حَرفان، فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسَ حتّی الْیَوْم غیر الحَرْفَین، فَإذا قام قائِمُنا أخْرَجَ الْخَمْسَهَ والعِشْرینَ حَرْفاً، فَبَثَّها فِی النَّاس وضمّ إلَیْها الْحَرْفَیْنِ حتّی یَبُثَّها سَبْعَهَ وعِشْرینَ حَرْفاً».
«علم ودانش ۲۷ حرف [شاخه] است؛ تمام آنچه پیامبران برای مردم آوردند وآشکار ساختند تنها دو حرف بیش نبوده است ومردم تا به امروز جز آن دو حرف را نشناخته اند. ولی هنگامی که قائم ما قیام کند ۲۵ حرف دیگر را نیز آشکار ساخته وآنها را در بین مردم منتشر می سازد وآن دو حرف دیگر را به آن ضمیمه می کند تا ۲۷ حرف علم کامل شود».(۵۲۶)
ودر یک حدیث جالب دیگر که از آن حضرت در مورد فرمان روایی فرمانروایان حضرت حجّت بن الحسن (علیه السلام) وارد شده، چنین آمده است:
«إذا قامَ الْقائِم بَعَثَ فِی أقالیمِ الْأرْضِ، فِی کُلِّ إقلِیمٍ رَجُلاً، یَقُولُ: عَهْدُکَ فِی کفِّکَ، فَإذا وَرَد عَلَیْکَ أمرٌ لا تَفهَمُهُ ولا تعرِفُ الْقَضاء فِیهِ فَانْظُرْ إلی کَفِّکَ واعْمَلْ بِما فِیْها».
«هنگامی که قائم (علیه السلام) قیام کند برای هر کشوری از کشورهای جهان فرمانروایی می فرستد و[به او] می گوید: دستور العمل تو در کف دست تو می باشد(۵۲۷)، هر گاه حادثه ای برای تو روی دهد که حکم آن را نفهمی وندانی چگونه در مورد آن داوری کنی، به کف دستت نگاه کن وبه آنچه در آنست عمل کن».(۵۲۸)
ما معنای واقعی این حدیث را درک نمی کنیم، ونمی دانیم که حکم رویدادها چگونه ممکن است در کف دست آنها منعکس شود. آیا گاهی از رویدادها از طریق معجزه صورت می گیرد که در کف دست آنها نوشته می شود یا کتابی در دستشان خواهد بود که حکم هر حادثه ای در آن خواهد بود، ویا وسیله مجهّزی همچون دستگاه بی سیم یا مدرن تر ونیرومندتر وظریفتر از آن در اختیار آنها قرار خواهد داشت که بدان وسیله با حجّت خدا تماس خواهند گرفت؟
ولی به هر حال، این حدیث نشانگر این واقعیّت است که در آن عصر درخشان، علم ودانش ترقی فوق العاده ای خواهد داشت که برای ما قابل درک وفهم نیست.
علاوه بر این، از این روایات چند مطلب استفاده می شود که مختصراً آنها را توضیح می دهیم:
الف: هنگامی که قائم آل محمّد (علیه السلام) قیام کند وحکومت واحد جهانی را تشکیل دهد ورهبری مردم را به عهده بگیرد، مردم از پرتو وجود آن مصلح جهانی تکامل عقلی وعلمی پیدا می کنند. شرک وکفر والحاد ونفاق از میان برچیده می شود، فساد اخلاقی وبی بند وباری ریشه کن می گردد، عدالت اجتماعی شامل همه طبقات مردم می شود، همه مردمان خود را با اخلاق حمیده اسلامی می آرایند، فرهنگ ومعارف اسلامی به نحو شایسته ای در بین مردم رواج پیدا می کند، ودین اسلام وکلمه توحید در همه جا حکم فرما می شود.
ب: وسایل ارتباط جمعی ورسانه های گروهی به اندازه ای قوی ونیرومند وپیشرفته خواهد بود که چیزی بنام اداره پست، تلگراف وتلفن وامثال آنها وجود نخواهد داشت وهمه مردم در هر جا که باشند ودر هر شهری که زندگی کنند وجود مقدّس حضرت ولی عصر (علیه السلام) را مشاهده خواهند کرد وصدای ملکوتی او را خواهند شنید. با او در ارتباط خواهند بود وتعالیم دینی واسلامی را بدون واسطه از او دریافت خواهند نمود.
ج: ارتباط مستقیم نه تنها در سطح دولت، بلکه در سطح عموم، بین همه مردم جهان عملی خواهد شد، وهمه مؤمنان در هر کجا که باشند با یکدیگر ارتباط مستقیم خواهند داشت، واین ارتباط شاید با دستگاهی که کاملتر از تلفن های تلویزیونی باشد صورت خواهد گرفت که طرفین در هر کجای دنیا باشند همدیگر را ببینند وصدای یکدیگر را بشنوند.
بنابراین، با توجّه به آنچه گذشت به این نتیجه می رسیم که منظور از:
«نهالی از تنه یسیّ خواهد روئید»، همان مهدی موعود (علیه السلام) است که نه تنها بر سراسر کره زمین وربع مسکون، بلکه بر سرتاسر جهان هستی حکومت خواهد کرد، وجهان را پر از عدل وداد خواهد نمود، وبشر را به بالاترین مدارج کمال خواهد رساند.
بشارت دیگری از کتاب اشعیای نبی:
در بشارت دیگری نیز در کتاب «اشعیاء» در مورد ظهور قائم آل محمّد (علیه السلام) چنین آمده است:
«ودر ایّام آخر واقع خواهد شد... جمیع اُمّتها به سوی آن روان خواهند شد... او امتها را داوری خواهد نمود، وقوم های بسیاری را تنبیه خواهد کرد... اُمّتی بر اُمّتی شمشیر نخواهد کشید وبار دیگر جنگ را نخواهند آموخت».(۵۲۹)
آنچه از این بشارت فهمیده می شود این است که پس از قیام شکوهمند مهدی موعود (علیه السلام) جمیع اُمّتها به سوی او روی خواهند آورد. واو همه مردم جهان را از هر رنگ ونژادی که باشند وهر دین ومذهبی که داشته باشند در زیر یک پرچم که دین اسلام وتوحید باشد گرد خواهد آورد، وگروه بسیاری را تنبیه خواهد نمود، ودر پرتو اجرای عدالتش، ودر میان مردم به قضاوت داودی داوری خواهد نمود، وبر اساس حق وواقع قضایا را حل وفصل خواهد کرد، که سراسر گیتی را فرا خواهد گرفت دیگر اُمّتی بر اُمّتی شمشیر نخواهد کشید، وبار دیگر جنگ وخونریزی وناامنی بر جهان حکمفرما نخواهد بود، وهمه مردمان در صلح، صفا، صمیمیّت وآسایش وآرامش در کنار هم زندگی خواهند نمود.
بنابراین، آنچه در فرازهای بشارت مزبور آمده، همگی از آمدن انسان فوق العاده ممتاز وبا عظمت خبر می دهد که بر همه جهان سیطره پیدا می کند، ودنیا را پر از عدل وداد می نماید به گونه ای که کسی حتّی جرأت تجاوز وتعدّی به دیگری را در خود نمی بیند، زیرا بیم آن را دارد که اگر مرتکب خلافی گردد ممکن است علیه او گزارش شود ودر چنگال عدالت گرفتار آید، چنان که در حدیثی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت شده است که فرمود:
«لا تَقُوم السَّاعَهُ حتّی تَکَلَّم السِّباعُ الإنْسان، وحتّی تَکَلَّمَ عَذَبَهُ سَوطِهِ وشِرکُ نَعْلِهِ وتُخْبِرُهُ بِما أحْدَثَ أهْلَهُ مِنْ بَعْدِه».
«رستاخیز برپا نمی شود مگر این که درندگان با انسان سخن بگویند، وتازیانه وبند کفش او با وی تکلّم نماید وبه آنچه خانواده اش بعد از خروج او از منزل انجام داده اند وی را با خبر سازند».(۵۳۰)
چند بشارت دیگر از کتاب اشعیا
بشارات فراوانی که در باره منجی عالم در کتاب اشعیای نبی وارد شده به قسمت عمده ای از برنامه های آن مصلح جهانی اشاره دارد که برخی از آنها را می آوریم:
۱ - تأمین عدالت اجتماعی وامنیّت عمومی
در فرازی از بشارت های کتاب اشعیا آمده که در زمان آن حضرت، عدالت اجتماعی برقرار خواهد گردید وامنیّت عمومی به وجود خواهد آمد به گونه ای که مردم در صلح وصفا وصمیمیّت زندگی کنند وبهایم با هم سازش نمایند ودر کنار هم با آسودگی بیاسایند:
«آنگاه انصاف در بیابان ساکن خواهد شد، وعدالت در بوستان مقیم خواهد گردید. وعمل عدالت، سلامتی ونتیجه عدالت، آرامی واطمینان خاطر خواهد بود تا ابد الآباد. وقوم من در مسکن سلامتی ودر مساکن مطمئن ودر منزلهای آرامی ساکن خواهند شد».(۵۳۱)
تردیدی نیست که این بشارت به زمان مهدی موعود (علیه السلام) اشاره دارد؛ زیرا فقط آن حضرت است که تمام جهان را پر از عدل وداد می کند، وریشه ظلم وفساد را از بیخ وبن بر می کند، وصفا وصمیمیّت را به عالم انسانیّت بر می گرداند.
واینک برای این که روشن شود تمام فرازهای بشارت مزبور از دولت با سعادت آن یگانه منجی عالم خبر می دهد، به احادیث چندی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.
۱ - در احادیث متواتر از طریق شیعه وسنّی از حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت شده که در مورد ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) فرموده است:
«فیَمْلَاُ الْأرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً، کَما مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً».(۵۳۲)
«زمین را پر از عدل وداد می کند، همچنان که پر از ظلم وستم شده است».
۲ - ابو سعید خدری از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده است که فرمود:
«تَأوی إلیه اُمَّتُهُ کما تأوی النَّحْلُ إلی یَعْسُوبِها یَمْلَاُ الأرْضَ عَدْلاً کما مُلِئت جَوراً، حتّی یَکُونَ النَّاسُ عَلی مِثْلِ أمرِهِمُ الأوَّل لا یُوقِظُ نائماً وَلا یُهْرِیقُ دَماً».(۵۳۳)
«اُمّت اسلامی به سوی او پناه می برند، آنچنان که زنبوران عسل به سوی ملکه خود پناه می برند. عدالت را در سراسر گیتی می گستراند همچنان که پر از ستم شده، تا جایی که صفا وصمیمیّت صدر اسلام را به آنها باز می گرداند. خفته ای را بیهوده بیدار نمی کند (آسایش کسی را بر هم نمی زند) وخونی را (به ناحق) نمی ریزد».
۳ - همچنین ابو سعید خدری از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) روایت کرده است که در توصیف آن حضرت فرمود:
«ساکنان زمین وآسمان به او عشق می ورزند. آسمان بارانش را فرو می فرستد، زمین گیاهان خود را می رویاند، زنده ها آرزو می کنند که ای کاش نیاکان شان زنده بودند وآن عدالت وآرامش را مشاهده می کردند».(۵۳۴)
۴ - ونیز ابو سعید خدری از آن حضرت روایت کرده است که فرمود:
«یَخْرُجُ فی آخِرِ اُمَّتی الْمَهْدِی، یَسْقِیهُ الله الْغَیثَ، وتُخْرِجُ الأرْضُ نَباتها، ویُعْطِی الْمالَ صَحَاحاً، وتَکْثُرُ الماشِیَه، وتَعْظُمُ الاُمَّهِ».(۵۳۵)
«در پایان روزگار اُمّت من، مهدی (علیه السلام) خروج می کند. خداوند در زمان او زمین را با باران رحمتش سیراب می نماید وزمین گیاهانش را می رویاند. او ثروت را به طور مساوی بین مردم تقسیم می کند. در آن زمان چهارپایان در جهان فراوان شود واُمّت بسیار بزرگ وشکوهمند گردد».
۵ - حذیفه یمانی از آن حضرت روایت نموده که در ضمن حدیثی فرمود:
«فَیفْرَحُ بِهِ أهْلُ السَّماءِ وأهْلُ الْأرْضِ والطَّیْرُ والوُحُوشُ والْحِیْتانُ فی الْبَحْرِ».(۵۳۶)
«ساکنان آسمان، مردم روی زمین، پرندگان هوا، درّندگان صحرا، وماهیان دریا همه وهمه از او خشنود می شوند».
از این روایات به خوبی استفاده می شود که در دولت عدالت پیشه حضرت مهدی (علیه السلام) همه مردم وموجودات از عدالت آن بزرگمرد الهی بهره مند خواهند شد، وهمه انسانها، پرنده ها، چرنده ها وحیوانات اهلی ووحشی همگی در سایه دولت عدالت گستر آن حجّت خدا در آسایش وامنیّت زندگی خواهند نمود. واز این رو، همه موجودات ومخلوقات خدا از وجود پر خیر وبرکت آن موعود آسمانی فرحناک وشادمان واز حکومت عادلانه آن حضرت راضی وخشنود می باشند.
۲ - تأمین رفاه همگانی وآباد ساختن جهان
در فراز دیگری از بشارت های کتاب اشعیای نبی آمده که در آن زمان، بساط ظلم وستم برچیده خواهد شد، وعدالت گسترش خواهد یافت، وفقر اقتصادی از میان خواهد رفت ونیازمندیهای مادی ومعنوی مردم تأمین خواهد گردید، وهمگان به اخلاق حمیده اسلامی آراسته خواهند شد، وپرده های ظلمت وتاریکی به کنار خواهد رفت، ومردمان در ناز ونعمت زندگی خواهند کرد:
«برگزیدگان من، از عمل دستهای خود تمتّع خواهند برد، زحمت بیجا نخواهند کشید، اولاد به جهت اضطراب نخواهند زایید؛ زیرا که اولاد برکت یافتگان خداوند هستند وذریّت ایشان با ایشان اند. وقبل از آن که بخوانند من جواب خواهم داد، وپیش از آن که سخن گویند من خواهم شنید. گرگ وبرّه با هم خواهند چرید، وشیر مثل گاو کاه خواهد خورد، وخوراک مار خاک خواهد بود، خداوند می گوید که در تمامی کوه مقدّس من، ضرر نخواهند رسانید وفساد نخواهند کرد».(۵۳۷)
در این بشارت نیز از ظهور شخصیّت عظیم وبی نظیری خبر می دهد که در زمان حکومت حقّه او، همه تنگی ها وسختیها بر طرف شده ودر پرتو اجرای احکام خدا وپیاده شدن حقّ وعدل وقانون، آسمان وزمین، آفرینش نوینی یافته که از آسمان جز خیر وبرکت، واز زمین جز نعمت ومنفعت دیده نشود، ومردمان همگی در رفاه وآسایش وراحتی زندگی خواهند کرد وفشارها وناکامی ها وستم های دوران گذشته را به یاد نخواهند آورد.
بنابراین، جای هیچ گونه شکّ وتردیدی نخواهد بود که آن شخصیّت عظیم وبی مانند که یکی از برنامه های الهی او تأمین رفاه همگانی وآباد ساختن جهان انسانی است، همان مهدی موعود (علیه السلام) خواهد بود که خداوند به برکت وجود او همه جمعیّت روی زمین را از آن همه رفاه ونعمت وخوشی برخوردار خواهد ساخت.
در این زمینه روایات بسیار زیادی از وجود مقدّس رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وسایر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رسیده است که ما در این جا به ذکر حدیثی چند بسنده می نماییم.
۱ - پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:
«تَنعَّمُ اُمَّتِی فی زَمَنِ المهدی نِعْمَهً لَمْ یَتَنَعَّمُوا مِثلَها قَطُّ، یُرْسِلُ السَّماء عَلَیْهِم مِدراراً، ولا تَدَعُ الْأرْضُ شَیْئاً مِنْ نَباتِها إلاّ أخْرَجَتْهُ، والمالُ یَومَئِذٍ کُدُوس، یَقُومُ الرَّجُلُ یقُولْ: یا مَهْدِی! أعْطِنی، فَیَقُولُ: خذ».(۵۳۸)
«اُمّت من در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) آنچنان از نعمت الهی بهره مند می شوند که هرگز نظیر آن دیده نشده است. آسمان باران رحمتش را سیل آسا بر آنها فرو می ریزد، زمین چیزی از گیاهانش را باقی نمی گذارد جز این که آن را می رویاند. در آن روز ثروت بر روی هم انباشته می شود، هر کسی که بیاید وبگوید: ای مهدی! به من عطا کن، می فرماید: بگیر».
۲ - رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) در ضمن حدیث دیگری می فرماید:
«ساکنان آسمان وزمین از او راضی وخشنود می شوند، مال را به طور مساوی بین آنها تقسیم می کند، قلوب اُمّت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) را پر از بی نیازی می نماید، وعدالتش همگان را فرا می گیرد».(۵۳۹)
۳ - امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در ضمن خطبه مفصّلی که از آرامش وآسایش انسانها در آن روزگار پر از خیر وبرکت سخن گفته در تفسیر آیه شریفه: «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْناکُمْ أَکَثَرَ نَفِیراً» (۵۴۰) می فرماید:
«سوگند به خداوندی که دانه را شکافت وانسان را آفرید! در آن زمان، همگی در اوج قدرت ونعمت زندگی می کنند واز دنیا نمی روند جز این که یک هزار پسر برای آنها متولّد می شود، وهمگی به دور از هرگونه بدعت وانحراف زندگی می کنند، به کتاب خدا عمل می کنند واز سنّت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیروی می نمایند، وهمه خطرات ونگرانیها از آنها دور می شود».(۵۴۱)
۴ - حسن بن محبوب از عمرو بن شمر واو از جابر روایت کرده است که گفت:
مردی خدمت امام باقر (علیه السلام) شرفیاب شد وعرض کرد: خداوند شما را به سلامت بدارد! این پانصد درهم را از من بگیر که زکات مال من است.
امام باقر (علیه السلام) به او فرمود:
«نزد خودت باشد وبه همسایه های مسلمان ودرماندگان از برادران مؤمنت بده. آنگاه فرمود:
«إذا قام قائِمُ أهْلِ الْبَیْتِ، قَسَّمَ بالسَّوِیَّه، وَعَدَلَ فی الرّعیّهِ، فَمَنْ أطاعَهُ فَقَدْ أطاعَ الله، ومن عَصاه فَقَدْ عَصَی الله».
«هنگامی که قائم اهل بیت قیام کند، مال را به طور مساوی تقسیم می کند، ودر میان رعیت به عدالت رفتار می نماید، پس هر کس که از او فرمان برداری کند از خدا فرمان برداری کرده وهر کس که او را نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است».
وهمانا مهدی را «مهدی» نامیده اند به خاطر این که او مردمان را به یک امر پوشیده وپنهانی راهنمایی می کند، و«تورات» ودیگر کتب آسمانی را از غاری که در «انطاکیه» (۵۴۲) است بیرون می آورد ودر میان اهل تورات با تورات، ودر میان اهل انجیل با انجیل ودر میان اهل زبور با زبور، ودر میان اهل قرآن با قرآن حکم می کند، وتمام ثروت دنیا از درون وبیرون زمین در دست او قرار می گیرد.
آنگاه اهل عالم را فرا می خواند وبه آنها می فرماید: بیایید این همان چیزی است که شما به خاطر آن از خویشاوندان خود میبریدید، ودر راه آن خون همدیگر را می ریختید، وحرمت احکام الهی را میشکستید، وآنچه را که خدای تعالی حرام کرده بود، مرتکب میشدید.
پس آن قدر ثروت به آنها عطا می کند که در دنیا سابقه نداشته، وهیچ کس پیش از او چنین ثروتی نبخشیده است، وزمین را پر از عدل وداد وروشنایی می کند چنان که پر از ظلم وجور وشرّ شده بود».(۵۴۳)
البته ناگفته نماند که منظور از این که حضرت مهدی (علیه السلام) در بین اهل کتاب، با تورات وانجیل وزبور حکم می کند، این نیست که بر اساس قوانین این کتابها با اهل آنها داوری می کند؛ زیرا تردیدی نیست که آن حضرت پیرو دین اسلام وشریعت پاک محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) ومأمور به اجرای احکام وحدود الهی واحیای سنّت نبوی وقرآن کریم است، وتورات وانجیل وزبور فعلی هم خود گواهی می دهند که شریعت نبوی پایان دهنده همه ادیان وشرایع آسمانی است.
بنابراین، معنای حکم کردن آن حضرت بین اهل کتاب با تورات وانجیل وزبور این است که حضرتش به وسیله آن کتابها که از جاهای مخفی بیرون می آورد واین خود یکی از معجزات
امام به شمار می رود، بر اساس اخباری که در آن کتابها در رابطه با شریعت پاک محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلم) وخاتمیّت پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم) وظهور مبارک حضرتش آمده است، با آنها احتجاج می کند، وآنان را با دلیل وبرهان محکوم می سازد. واز این رو، تعداد بسیاری از آنها اسلام را می پذیرند وایمان می آورند وبه حضرتش می گروند.
البته این در صورتی است که منظور از «حکم»، استدلال واحتجاج باشد. وامّا اگر مقصود از آن حکم وفرمان الهی باشد - چنان که در تورات وانجیل فعلی آمده است - معنای دیگری پیدا می کند که در بشارات بعدی به آن اشاره شده، وآن این که ممکن است منظور از آن، قلع وقمع یهود ومحاکمه آنها به هنگام نزول حضرت عیسی (علیه السلام) وورود به بیت المقدس وداوری عیسی ومهدی (علیهما السلام) در باره آنان باشد، چنان که در روایات اسلامی به وضوح در این باره سخن رفته است.
به هر حال، ما در این مورد در جای خود به تفصیل سخن گفته ایم، ودر بشارات ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در انجیل نیز به این معنا اشاره خواهیم کرد. اینک به اصل مطلب باز می گردیم وبه روایات دیگری که در زمینه تأمین رفاه همگانی وآبادی جهان در دوران سلطنت حقه حضرت مهدی (علیه السلام) از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رسیده است، می پردازیم.
۵ - عبد الله ابن بکیر از حمران - ابن اعین - واو از حضرت امام باقر (علیه السلام) در حدیثی نقل کرده است که فرمود:
«گویی با چشم خود می بینم که این آیین شما (دین اسلام) هر روز کنار گذاشته می شود وبه دنبال خونخواهی می گردد، آنگاه کسی آن را باز نمی گرداند به جز مردی از خاندان ما، که او هر سال دو بار به شما بخشش می کند وهر ماه دو بار به شما ماهیانه می دهد...» (۵۴۴)
۶ - در روایت دیگری محمّد بن مسلم ثقفی گوید: از حضرت امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
«قائم ما به وسیله ترس در دل دشمنان یاری می شود، وبا تأیید الهی پیروز می گردد، زمین برای او در هم پیچیده می شود، گنجهای نهفته برای او آشکار می گردد، سلطنت او به شرق وغرب جهان می رسد، خداوند به وسیله او دین خود را بر همه ادیان پیروز می گرداند، اگر چه مشرکان دوست نداشته باشند وهیچ خرابه ای در روی زمین باقی نمی ماند جز این که آباد می شود».(۵۴۵)
از این روایت استفاده می شود که در دوران حکومت آن پیشوای دادگستر، زمینه ستم از ریشه می خشکد، ودیگر ستمگر وستمکاری باقی نمی ماند، وجهان در پرتو عدالت واقعی آن مصلح الهی آباد وآزاد می گردد.
زیرا این همه خرابی که در جهان دیده می شود همه وهمه در اثر بی عدالتی ها، ظلمها، زورگویی ها، استعمارگری ها وجنایت های جنایتکاران حرفه ای است، واگر زمامداران خود سر وقدرت طلب بر رعیّت خود ومردم کشورها ستم نکنند جهان آباد وآزاد می گردد ویکسره نور وسرور وشادمانی وگلستان می شود، ودیگر اثری از خرابه ها، ویرانه ها وبیغوله ها دیده نمی شود، اما چه می توان کرد که متأسّفانه زر وزور وتزویر در دست ابر جنایتکاران قرار گرفته، وهر چه می خواهند انجام می دهند، ومردم جرأت نفس کشیدن ندارند.
آری! آبادی وآزادی، دو کلمه مقدّسی است که در طول تاریخ بیش از دیگر واژه ها مورد سوء استفاده قرار گرفته، وهر ستمگر وستم پیشه ای به نام استقرار آزادی وآبادی زمام امور را به دست گرفته وحکومت را قبضه کرده است، ولی وقتی آن مصلح بزرگ الهی آمد وزمام امور را به دست با کفایت خویش گرفت واقعاً آزادی وآبادی را تحقّق خواهد بخشید، وجهان را به نور پروردگار روشن خواهد ساخت، چنان که در دهها حدیث نمونه هایی از این اقدامات اصلاحی بیان شده، واز آن جمله از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که در ضمن یک حدیث طولانی فرمود:
«وَوَسَّعَ الطریق الْأعْظَم، وکَسَرَ کُلَّ جَناحٍ خارِجٍ فِی الطَّرِیق، وَأبطَلَ الکَنَفَ وَالمَیازِیبٍ إلَی الطُّرُقاتِ، وَلا یَتْرُک بِدعَهً إلاّ أزالَها، ولاسُنَّهً إلاّ أقامَها».(۵۴۶)
«راه های اصلی را توسعه می دهد، بالکن هایی که به داخل راهها آمده از بین می برد، ناودان هایی را که به کوچه ها می ریزد برمی دارد، هیچ بدعتی نمی ماند مگر این که آن را از بین می برد، وهیچ سنّت نیکی نمی ماند جز این که آن را بر پا می دارد».(۵۴۷)
۷ - محمّد بن سنان از عبد الله بن یحیای کاهلی از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود:
«تَواصَلُوا وَتبارُّوا وَتراحموا، قَوَالّذی فَلَقَ الحبَّهَ وبَرَءَ النَّسَمَهَ، لَیَأتِیَنَّ عَلَیْکُمْ وَقْتٌ لا یِجِدُ أحَدُکُمْ لِدِینارِهِ وَدِرْهَمِهِ موضِعاً».(۵۴۸)
«صله رحم به جای آورید وبا همدیگر نیکی ومهربانی کنید که سوگند به خدایی که دانه را شکافت وانسان را آفرید، روزی فرا خواهد رسید که یک نفر از شما نتواند محلّی را پیدا کند که دینار یا درهمی از مال خودش را در آنجا به مصرف برساند».
یعنی در زمان ظهور امام قائم (علیه السلام) محلّی یافت نمی شود که انسان پول خود را به مصرف فقرا وضعفا برساند، زیرا همه مردم از فضل خدا وولیّ خدا بی نیاز می شوند».
ودر حدیث دیگری آمده است که فرمود:
«هنگامی که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند به عدالت رفتار خواهد نمود... وبه حکم حضرت داوود وحضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) در بین مردم داوری خواهد کرد، در آن هنگام زمین گنجینه های خود را آشکار خواهد ساخت وبرکات خود را بیرون خواهد فرستاد، در آن زمان انسان برای صدقات ومبرّات خود جایی پیدا نمی کند؛ زیرا بی نیازی همه مؤمنان را فرا می گیرد».(۵۴۹)
از مجموع این احادیث استفاده می شود که در روزگار شکوهمند حضرت مهدی (علیه السلام) همگان از نعمتهای بیکران الهی بر خوردار می شوند، وحق هر صاحب حقی به او می رسد، ودیگر جایی برای حسد، کینه ودشمنی باقی نمی ماند وعلاوه بر این که مردم بی نیاز می شوند دلهای آنها نیز بی نیاز می شود، ودلهایشان مالامال از خوی آقایی وبزرگواری می گردد، وسرانجام امنیّت وآرامش در تمام پهنه گیتی گسترده می شود، وجهانی آباد وآزاد به وجود می آید، ومردمان همگی در پرتو عدالت بی مانند آن عدالت گستر واقعی در رفاه وآسایش کامل زندگی می کنند، ورحمت بی پایان حضرت احدیّت در عهد آن ولی الله الاعظم شامل همه موجودات عالم می شود، وهمه جانداران از نعمت بی منتهای الهی بهره مند می گردند، وبدین گونه آزادی ها تأمین وکسی مزاحم دیگری نخواهد بود وحتّی درّندگان، جوندگان وخزندگان نیز به همدیگر اذیت وآزار نخواهند رسانید.
ج) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب بوئیل نبی
در کتاب بوئیل نبی که از پیامبران پیرو تورات است، بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ونزول حضرت عیسی (علیه السلام) ومحاکمه اسرائیل در آن روز سرنوشت ساز، چنین آمده است:
«آن گاه جمیع امّت ها را جمع کرده به وادی «یهوشافاظ» (۵۵۰) فرود خواهم آورد ودر آن جا با ایشان درباره قوم خود ومیراث خویش، اسرائیل [را] محاکمه خواهم نمود، زیرا که ایشان را در میان امّت ها پراکنده ساخته وزمین مرا تقسیم نموده اند وبر قوم من قرعه انداخته وپسری در عوض فاحشه داده ودختری به شراب فروخته اند تا بنوشند».(۵۵۱)
ودر جای دیگر از همین کتاب چنین آمده است:
«ای همه اُمّتها! بشتابید وبیایید واز هر طرف جمع شوید ای خداوند شجاعان! خود را به آنجا فرود آور. اُمّتها بر انگیخته شوند. به «وادی یهوشافاظ» بر آیند؛ زیرا که من در آنجا خواهم نشست تا بر همه اُمّتهایی که به اطراف آن هستند داوری نمایم».(۵۵۲)
ودر همین زمینه در کتاب «عاموس نبی» آمده است که می گوید:
«بنابراین، ای اسرائیل! به این طور با تو عمل خواهم نمود، وچون که به این طور با تو عمل خواهم نمود پس ای اسرائیل! خویشتن را مهیّا ساز تا با خدای خود ملاقات نمایی».(۵۵۳)
این فرازها - همچنان که ملاحظه می شود - از نزول حضرت عیسی (علیه السلام) وداوری آن حضرت در «یوم الله ظهور» خبر می دهند.
ودر همین رابطه، در کتاب «هوشیع نبی» در مورد بازگشت حضرت عیسی (علیه السلام) خطاب به قوم یهود آمده است:
«ومن برای افرایم(۵۵۴) مثل شیر وبرای خاندان یهودا (۵۵۵) مانند شیر ژیان خواهم بود. من خودم خواهم درید ورفته خواهم ربود ورهاننده نخواهد بود.
من روانه شده به مکان خود خواهم برگشت تا ایشان به عصیان خود اعتراف نموده روی مرا بطلبند، در تنگی خود صبح زود مرا خواهند طلبید».(۵۵۶)
نگارنده گوید: از آنجایی که در روایات اسلامی به صورت گسترده ای از نزول حضرت عیسی (علیه السلام) گفتگو شده است وبرخی از آیات قرآنی نیز بر این معنا دلالت دارد وهمه طوایف اسلامی اعتقاد قاطع دارند که حضرت عیسی (علیه السلام) به روی زمین باز می گردد وپشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می گزارد وحضرتش را تأیید می نماید ودر ردیف یکی از معاونان آن حضرت قرار می گیرد ما نیز به پیروی از قرآن وپیشوایان معصوم (علیهم السلام)، فرازهای مزبور را از کتاب تورات نقل نمودیم، وتوضیح آنها نیز پس از نقل بشارات انجیل بر همگان روشن خواهد شد.
د) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «زکریای نبی»
در کتاب زکریای نبی - که یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل واز انبیای پیرو تورات است، بشارت ظهور آن یگانه منجی عالم چنین آمده است:
«اینک روز خداوند می آید وغنیمت تو در میانت تقسیم خواهد شد. وجمیع اُمّتها را به ضدّ اورشلیم برای جنگ جمع خواهم کرد، وشهر را خواهند گرفت وخانه ها را تاراج خواهند نمود، وزنان را بی عصمت خواهند کرد، ونصف اهل شهر به اسیری خواهند رفت، وبقیّه قوم از شهر منقطع خواهند شد.
وخداوند بیرون آمده با آن قومها مقاتله خواهد نمود چنان که در روز جنگ مقاتله نمود، ودر آخر آن روز پای های او بر کوه زیتون که از طرف مشرق به مقابل اورشلیم است خواهد ایستاد
... وآن یک روز معروف خداوند خواهد بود... ویَهْوه (خدا) بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود. ودر آن روز یَهْوه واحد خواهد بود واسم او واحد».(۵۵۷)
در اینجا لازم است این نکته را توضیح دهیم که در کتب عهدین (یعنی تورات وانجیل) کلمه «خداوند» بیشتر در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) به کار می رود، که در اینجا نیز چنین شده است. وجالب این که در این فراز بشارت که از تورات نقل کردیم، محل فرود آمدن حضرت عیسی ویوم الله بودن آن روز(۵۵۸) وجهانی شدن اسلام وسقوط رژیم اشغالگر قدس دقیقاً با روایات اسلامی مطابقت دارد.
البته باید توجّه داشت که طبق آیات کریمه قرآن مجید، مضمون این پیشگویی ها یکبار در دوران گذشته در زمان بخت النصر انجام گرفته ویکبار دیگر طبق وعده های صریح قرآن کریم ونویدهای ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) در «یوم الله ظهور»، انجام خواهد گرفت، ونخستین قبله مسلمانان برای همیشه از اشغال یهودیان رهایی خواهد یافت ودر تمامی جهان خدای یکتا را پرستش خواهد نمود، ودر تمامی نقاط زمین ندای دلنواز وحدت به گوش خواهد رسید.
به هر حال، آنچه در این فراز در مورد سرنوشت یهودیان مغرور آمده است دقیقاً با روایات اسلامی منطبق است؛ زیرا از احادیث چنین استفاده می شود که ملّت یهود به علّت طغیان وسرکشی وفسادی که در زمین ایجاد می کنند سرانجام تار ومار خواهند شد به گونه ای که حتّی یک نفر یهودی هم در فلسطین باقی نخواهد ماند.
اینک برای آن که به سرنوشت شوم وذلّت باری که طبق وعده الهی در انتظار قوم یهود وغدّه سرطانی اسرائیل غاصب است واقف شویم به برخی از روایاتی که در زمینه طغیان وسرکشی قوم یهود، وهلاکت ونابودی آنها در «بیت المقدس» وارد شده، اشاره می کنیم:
۱ - سرنوشت یهودیان مغرور
ابن کثیر دمشقی در کتاب «البدایه والنهایه» در باره درگیری مسلمانان با یهود واین که این درگیری هر روز شدید وشدیدتر خواهد شد تا جایی که به پیروزی مسلمین ونابودی یهود منجر شود، در حدیثی از پیغمبر اکرم نقل کرده است که فرمود:
«لا تقوم السّاعه حتّی یقاتل المسلمون الیهود، فیقتلهم المسلمون حتّی یختبئ الیهودی من وراء الحجر والشجر فیقول الحجر - أو الشجر -: یا مسلم! یا عبد الله! هذا الیهودی من خلفی، فتعال فاقتله، إلاّ الغرقد، فإنّه شجر الیهود».(۵۵۹)
«قیامت بر پا نمی شود تا این که مسلمانان با یهود به مبارزه برخیزند وآنها را بکشند تا جایی که اگر یک نفر یهودی در پشت سنگ یا درختی پنهان شود، آن سنگ یا درخت - به قدرت خدای تعالی به زبان آمده - بگوید: ای مسلمان! ای بنده خدا! این که خود را پنهان کرده است یهودی است، بیا او را به قتل برسان. مگر درخت «غرقد» که درخت یهود است واز معرفی یهودی خودداری می کند».
۲ - اخراج یهود از سرزمینهای اسلامی
علاّمه مجلسی - اعلی الله مقامه - در کتاب نفیس «بحار الانوار» در باب رجعت، در این مورد که یهود ونصاری از سرزمینهای اسلامی اخراج خواهند شد در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) چنین نقل کرده است:
«عن عبایه الأسدی قال: سمعت أمیرالمؤمنین (علیه السلام) وهو متّکِئ وأنا قائم علیه: لأبنین بمصر منبراً منیراً، ولأنقضنّ دمشق حجراً حجراً، ولأخرجنّ الیهود والنّصاری من کلّ کور العرب، ولأسوقنّ العرب بعصای هذه.
قال: قلت له: یا أمیر المؤمنین! کأنّک تخبر أنّک تحیی بعد ما تموت!

فقال: هیهات یا عبایه! ذهبت فی غیر مذهب، یفعله رجل منّی».(۵۶۰)
«عبایه اسدی گوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) تکیه داده بود ومن بالای سر آن حضرت ایستاده بودم، در این هنگام شنیدم که فرمود: من در آینده در مصر منبری روشنی بخش بنیان خواهم نمود، ودمشق را ویران خواهم نمود، ویهود ونصاری را از سرزمینهای عرب بیرون خواهم راند، وعرب را با این عصای خود - به طرف حق - سوق خواهم داد.
عبایه می گوید: من عرض کردم: یا امیر المؤمنین! گویی شما خبر می دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده می شوید واین کارها را انجام می دهید!
فرمود: هیهات ای عبایه! مقصود من از این سخنان آن گونه که تو خیال کردی نیست؛ مردی از دودمان من اینها را انجام خواهد داد».
از جمله آخر این حدیث که حضرت فرموده است: «این کارها را مردی از دودمان من انجام خواهد داد»، استفاده می شود که مقصود از او شخص امام قائم وحجّت منتظر (علیه السلام) است.
بنابراین، همه کارهای مزبور به وسیله وجود مقدّس آن حضرت بعد از ظهور انجام شود، وآن حضرت با قیام مقدس خود، کشور استعمار زده مصر را به یک کشور صد در صد اسلامی تبدیل نماید، ویهود ونصاری را از سرزمینهای اسلامی بیرون براند، وعرب را با تازیانه امیر المؤمنین (علیه السلام) که از مواریث ائمّه (علیهم السلام) می باشد وبه دست مبارک آن حضرت می رسد، تأدیب نماید، وآنها را به پذیرش حق وادار سازد.
۳ - صهیونیسم وتشکیل دولتی به نام اسرائیل
نویسنده کتاب «عقائد الامامیّه» در مورد قیام یهود در خاور میانه وتشکیل دولتی به نام «اسرائیل» در سرزمین فلسطین، وبالاخره متلاشی شدن حکومت آنان، با شرکت اعراب ومسلمین به کمک یکدیگر، وبه ویژه ارتش نیرومندی که از طریق عراق برای سرکوبی یهود عازم فلسطین می شود. در حدیث بسیار جامع وجالبی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) چنین نقل کرده است:
«قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): وستأتی الیهود من الغرب لإنشاء دولتهم بفلسطین.
قال النّاس: یا أبا الحسن! أنّی تکون العرب؟
أجاب (علیه السلام): أنذاک تکون مفکّکه القوی، مفکّکه العری، غیر متکاتفه وغیر مترادفه.
ثمّ سئل (علیه السلام): أیطول هذا البلاء؟
قال: لا، حتّی إذا أطلقت العرب أعنّتها ورجعت إلیها عوازم أحلامها، عندئذ یفتح علی یدهم فلسطین، وتخرج العرب ظافره وموحّده، وستأتی النجده من العراق، کتب علی رایاتها القوّه، وتشترک العرب والإسلام کافّه لتخلّص فلسطین، معرکه وأیّ معرکه فی جلّ البحر، تخوض النّاس فی الدماء ویمشی الجریح علی القتیل.
ثمّ قال (علیه السلام): وستفعل العرب ثلاثاً، وفی الرابعه یعلم الله ما فی نفوسهم من الثبات والإیمان، فیرفرف علی رؤوسهم النصر.
ثمّ قال: وأیم الله یذبحون ذبح النّعاج حتّی لا یبقی یهودیّ فی فلسطین».(۵۶۱)
«امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: یهود برای تشکیل دولت خود در فلسطین، از غرب - به منطقه عربی خاور میانه - خواهند آمد.
عرضه داشتند: یا اباالحسن! پس عربها در آن موقع کجا خواهند بود؟
فرمود: در آن زمان عربها نیروهایشان از هم پاشیده وارتباط آنها از هم گسیخته، ومتّحد وهماهنگ نیستند.
از آن حضرت سئوال شد: آیا این بلا وگرفتاری طولانی خواهد بود؟
فرمود: نه، تا زمانی که عربها زمام امور خودشان را از نفوذ دیگران رها ساخته وتصمیمهای جدّی آنان دوباره تجدید شود آنگاه سرزمین فلسطین به دست آنها فتح خواهد شد، وعربها پیروز ومتّحد خواهند گردید، ونیروهای کمکی از - طریق - سرزمین عراق به آنان خواهد رسید که بر روی پرچم هایشان نوشته شده: «القوّه» (۵۶۲) وعربها وسایر مسلمانان همگی مشترکاً برای نجات فلسطین قیام خواهند کرد - وبا یهودیان خواهند جنگید - وچه جنگ بسیار سختی که در وقت مقابله با یکدیگر در بخش عظیمی از دریا روی خواهد داد که در اثر آن مردمان در خون شناور شده وافراد مجروح بر روی اجساد کشته ها عبور کنند.
آنگاه فرمود: وعربها سه بار با یهود می جنگند، ودر مرحله چهارم که خداوند ثبات قدم وایمان وصداقت آنها را دانست همای پیروزی بر سرشان سایه می افکند.
بعد از آن فرمود: به خدای بزرگ سوگند که یهودیان مانند گوسفند کشته می شوند تا جایی که حتّی یک نفر یهودی هم در فلسطین باقی نخواهد ماند».
با توجه به این جمله که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرموده است: «وتشترک العرب والإسلام کافّهً لتخلّص فلسطین»؛ «اسلام وعرب مشترکاً برای نجات فلسطین قیام خواهند کرد»، مراد از «اسلام» مسلمانان غیر عرب وایرانیان می باشد که در هنگامه ظهور به رهبری سید حسنی خراسانی وفرماندهی شعیب بن صالح از طریق عراق وسوریّه برای نجات فلسطین به سوی قدس عزیز عزیمت خواهند نمود.
بنابراین، بر اساس روایات یاد شده به حسب ظاهر - والله أعلم - شکست کامل دولت غیر قانونی اسرائیل وسقوط رژیم اشغالگر قدس، با نهضت جناب سید حسنی خراسانی مربوط، وفتح بیت المقدس با فراهم آمدن زمینه ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) وحرکت آن حضرت به سوی بیت المقدس صورت خواهد گرفت، ان شاء الله.(۵۶۳)
ه) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «حزقیال نبی»
در این کتاب در مورد ظهور حضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیهما السلام) وسرنوشت رژیم اسرائیل وجهانی شدن آیین توحید، واجرای احکام وحدود الهی در آن عصر درخشان، چنین آمده است:
«... وامّا تو ای پسر انسان! خداوند یَهْوَه چنین می فرماید: که به هر جنس مرغان وبه همه حیوانات صحرا بگو: جمع شوید وبیایید ونزد قربانی من که آن را برای شما ذبح می نمایم فراهم آیید. قربانی عظیمی که بر کوههای اسرائیل، تا گوشت بخورید وخون بنوشید.
وخداوند یَهْوَه می گوید: که بر سفره من از اسبان وسواران وجبّاران وهمه مردان جنگی سیر خواهید شد. ومن جلال خود را در میان اُمّتها قرار خواهم داد وجمیع اُمّتها داوری مرا که آن را اجرا خواهم داشت ودست مرا که برایشان فرود خواهم آورد، مشاهده خواهند نمود. وخاندان اسرائیل از آن روز وبعد، خواهند دانست که یَهْوَه خدای ایشان، من هستم. واُمّتها خواهند دانست که خاندان اسرائیل به سبب گناه خودشان جلای وطن گردیدند؛ زیرا که به من خیانت ورزیدند».(۵۶۴)
باید توجّه داشت که منظور از «پسر انسان» مانند کلمه «مسیح»، حضرت عیسی (علیه السلام) نیست؛ بلکه مراد از آن، حضرت مهدی (علیه السلام) است، زیرا در انجیل بیش از ۸۰ بار کلمه «پسر انسان» آمده است که تنها در ۳۰ مورد آن حضرت مسیح (علیه السلام) اراده شده است.(۵۶۵)
و) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب حجّی نبی
در این کتاب نیز که یکی از کتابهای انبیای پیرو تورات است، بشارت ظهور حضرت «بقیه الله» (علیه السلام) بدین گونه آمده است:
«یَهْوَه صبایوت چنین می گوید: یک دفعه دیگر - وآن نیز بعد از اندک زمانی - آسمانها وزمین ودریا وخشکی را متزلزل خواهم ساخت، وتمامی اُمّتها را متزلزل خواهم ساخت، وفضیلت جمیع اُمّتها خواهد آمد... این خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت... جلال آخر این خانه از جلال نخستینش عظیمتر خواهد بود، ودر این مکان سلامتی را خواهم بخشید».(۵۶۶)
این بشارت پس از آن که به برخی از نشانه های ظهور که در آسمان وزمین ودریا به وجود خواهد آمد، اشاره می کند، مانند سایر کتابهای انبیای گذشته، به تشکیل حکومت واحد جهانی اشاره نموده وآن را جزء آخرین دولتها به حساب آورده که توسّط یگانه منجی عالم ایجاد می شود، وقسط وعدالت وسعادت عمومی به دست با کفایت آن حضرت بر پا می شود، واوست که مطلوب همه طوایف وملل است؛ زیرا تعبیر «فضیلت جمیع اُمّتها» که در فرازی از این بشارت آمده است، اشاره به بازگشت حضرت مسیح (علیه السلام) ونزول او به بیت المقدس، وهمچنین اشاره به ظهور حضرت بقیّه الله (علیه السلام) است که در آنجا نماز خواهد گزارد، وحضرت عیسی (علیه السلام) به وی اقتدا خواهد نمود. علاوه بر آن، در ترجمه های عربی وترکی این فراز، «آرزوی جمیع اُمّتها بر آورده خواهد شد» (۵۶۷) آمده است که این معنا کاملاً با روایات اسلامی مطابق است، زیرا در ضمن یک روایت مفصل که از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در مورد ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وارد شده، چنین آمده است که به فرزندش حضرت امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«ثُمَّ یَظْهَرُ أمیر الأمَرَه وقاتِلُ الْکَفَرَهَ، اَلسُّلْطانُ المأمول الَّذی تَحَیَّرَ فی غَیبَتِهِ الْعُقُول، وهُوَ الْتَّاسِعَ من وُلْدِکَ».(۵۶۸)
«سپس، امیر امیران، کشنده کافران و«پادشاهی که مورد آرزوی جمیع اُمّتها است» در غیبتش همگان دچار حیرت می شوند، ظهور می کند واو نهمین فرزند تو است ای حسین!».
ودر حدیث دیگری از امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد شده که به هنگام تولّد آن آخرین حجّت خدا فرمود:
«... ستمگران گمان کردند که مرا به قتل می رسانند تا این دودمان را ریشه کن سازند، ولی آنها قدرت خدا را دیدند، واو را «مُؤمَّل»؛ - یعنی: امید آینده وکسی که مورد آرزوی مردم است - نامید».(۵۶۹)
ودر فرازی از دعای معروف «افتتاح» - که مستحب است در هر شب از شبهای ماه مبارک رمضان خوانده شود، وبنا به درخواست برخی از شیعیان به دستور خود حضرت صاحب الامر (علیه السلام) به شیعیانش نوشته شده - چنین آمده است:
«الَّلهُمَّ وصَلِّ عَلی وَلِیّ أمرک، القائِمِ الْمُؤمَّل، والْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ».
«خداوندا! همچنین درود ورحمت فرست بر ولیّ امر خودت، آن قیام کننده ای که «مورد امید وآرزوی همگان است» وعدالت پیشه ای که همه مردمان در انتظارش بسر می برند».(۵۷۰)
بنابراین، جای هیچ گونه تردید نیست که منظور از: «فضیلت جمیع اُمّتها» همان مهدی موعود (علیه السلام) است که همه اُمّتها وملّتها وطوایف بشری در انتظار ظهور مبارکش لحظه شماری می کنند، واو را مصلح غیبی وجهانی می نامند. وبه طور خلاصه:
«بر حسب نصوص متواتره اسلامی وکتب مقدّسه انبیا حامل لوای انقلاب جهانی وپرچمدار نهضت بی سابقه ای که تمامی ملل جهان را به هیجان می آورد، ومرغوب ومورد انتظار جهانیان می باشد حضرت محمّد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) «قائم» ومهدی آل محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) است که خانه خدا را پر از جلال کند، وآیین خدا را در سراسر جهان منتشر سازد، جز آن که اهل هر دیانت وملّتی، مرغوب طوایف ومنجی بشریّت را به عنوان پیشوای خود معرّفی نموده، وپیغمبر خود را حامل این لوا می پندارند، بلکه کسانی هم که پیرو هیچ یک از شرایع آسمانی نمی باشند، در ظلمات بیدادگری وبی امنی که روزنه امید از هر سو بسته به انتظار یک مصلح عمومی وجهانی بسر می برند».(۵۷۱)
وامّا منظور از «خانه خدا» که در این بشارت آمده است:
«محتمل است مقصود از خانه خدا که در بشارت فوق مذکور است مکه معظّمه، یعنی مطلع شمس فروزان حضرت مهدی (علیه السلام) باشد که ندای اسلام را از آنجا آغاز کند، ونیز محتمل است مراد بیت المقدّس باشد که در عصر آن حضرت، از بزرگترین مراکز روحانی اسلام گردد، چنان که در خبر است که: «وینزل بیت المقدّس»؛ حضرت مهدی (علیه السلام) به بیت المقدّس وارد خواهد شد».(۵۷۲)
ز) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «صفینای نبی»
در این کتاب که یکی از کتب انبیای پیرو تورات است، بشارت ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) چنین آمده است:
«... خداوند در اندرونش عادل است وبی انصافی نمی نماید. هر بامداد حکم خود را روشن می سازد وکوتاهی نمی کند، امّا مرد ظالم حیا را نمی داند. اُمّتها را منقطع ساخته ام که برج های ایشان خراب شده است وکوچه های ایشان را چنان ویران کرده ام که عبور کننده نباشد. شهرهای ایشان چنان منهدم گردیده است که نه انسانی ونه ساکنی باقی مانده است. وگفتم: کاش که از من می ترسیدی وتأدیب را میپذیرفتی...
بنابراین، خداوند می گوید: برای من منتظر باشید تا روزی که به جهت غارت برخیزم؛ زیرا که قصد من این است که اُمّتها را جمع نمایم وممالک را فراهم آورم تا غضب خود وتمامی حدّت خشم خویش را بر ایشان بریزم، زیرا که تمامی جهان به آتش غیرت من سوخته خواهد شد؛ زیرا که در آن زمان، زبان پاک به اُمّتها باز خواهم داد تا جمیع ایشان اسم یهوه - خدا - را بخوانند وبه یک دل او را عبادت نمایند».(۵۷۳)
ح) بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «دانیال نبی»
در کتاب دانیال نبی نیز بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) مطابق بشارات انبیای گذشته، چنین آمده است:
«... امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده قائم است، خواهد برخاست. وچنان زمان تنگی خواهد شد که از حینی که اُمّتی به وجود آمده است تا امروز نبوده، ودر آن زمان هر یک از قوم تو، که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد. وبسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده اند بیدار خواهند شد، امّا اینان به جهت حیات جاودانی وآنان به جهت خجالت وحقارت جاودانی. وحکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید، وآنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری می نمایند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.
امّا تو ای دانیال! کلام را مخفی دار وکتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیاری به سرعت تردّد خواهند نمود وعلم افزوده خواهد گردید... خوشا به حال آن که انتظار کشد».(۵۷۴)
در این بشارت نکات چندی وجود دارد که برخی از آنها را به طور اختصار توضیح می دهیم:
۱ - شخص مورد بشارت که در نخستین فراز بشارت مزبور به عنوان «ایستاده» از او تعبیر شده است، قائم آل محمّد (علیهم السلام) است که بزرگترین نماینده انبیای الهی است، ودعوت تمام پیامبران خدا را یکجا در حکومت حقّه خود آشکار ساخته، آیین الهی را بر سرتاسر کره خاکی حکم فرما می نماید.
۲ - منظور از «زمان تنگی»، زمان بیدادگریها، سختیها، فشارها، ظلم وستم هایی است که قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پیدا می شود، چنان که در روایات اسلامی آمده است: «یَمْلَأُ الأرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئت جوراً وظلماً».
۳ - منظور از: «آنانی که در خاک زمین خوابیده اند»، گروهی از اموات می باشند که در دولت با سعادت حضرت مهدی (علیه السلام) زنده می شوند، وبرخی از آنان از یاران آن حضرت می گردند ودر رکاب حضرتش می جنگند وبرخی دیگر به سزای اعمال ناشایست خود می رسند.
در این زمینه، روایات بسیاری از ائمّه معصومین (علیهم السلام) رسیده است که ما به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری می نماییم، وطالبین می توانند به کتابهای مربوطه که در مورد «رجعت» نگاشته شده، مراجعه فرمایند.
۳ - بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در کتاب «انجیل»
بر اساس بشارات فراوانی که در کتاب انجیل آمده است، حضرت مسیح (علیه السلام) به دنبال قیام حضرت قائم (علیه السلام) در «فلسطین» آشکار خواهد شد وبه یاری آن حضرت خواهد شتافت، وپشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد، تا یهودیان ومسیحیان وپیروان وی تکلیف خویش را بدانند وبه اسلام بگروند وحامی حضرت مهدی (علیه السلام) گردند. از این رو، در آخرین روزهای زندگی - وشاید در طول دوران حیات - به یاران وشاگردان خود توصیه ها وسفارشهای اکیدی در باره بازگشت خود به زمین نموده وآنان را در انتظار گذارده وامر به بیداری وهوشیاری وآمادگی فرموده است که ما به جهت اثبات این مدّعا وبیداری مسلمانان قسمتی از آنها را در اینجا می آوریم.
اینک متن برخی از آن بشارات که در انجیل آمده است:
الف) انجیل متّی
«پس عیسی از هیکل بیرون شده برفت، وشاگردانش پیش آمدند تا عمارت های هیکل را بدو نشان دهند. عیسی ایشان را گفت: آیا همه این چیزها را نمی بینید؟ هر آینه به شما می گویم: در اینجا سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد که به زیر افکنده نشود. وچون به کوه زیتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وی آمده گفتند: به ما بگو که این امور کی واقع می شود؟ ونشان آمدن تو وانقضای عالم چیست؟
عیسی در جواب ایشان گفت: زنهار کسی شما را گمراه نکند. ز آن رو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که من مسیح هستم وبسیاری را گمراه خواهند کرد. وجنگها واخبار جنگها را خواهید شنید، زنهار مضطرب مشوید؛ زیرا که وقوع این همه لازم است لیکن انتها هنوز نیست، زیرا قومی با قومی ومملکتی با مملکتی مقاومت خواهند نمود وقحطی ها ووبا ها وزلزله ها در جایها پدید آید ...
آنگاه اگر کسی به شما گوید: اینک مسیح در اینجا یا در آنجا است باور مکنید؛ زیرا که مسیحان کاذب وانبیای کذبه ظاهر شده علامات ومعجزات عظیمه چنان خواهند نمود که اگر ممکن بودی برگزیدگان را نیز گمراه کردندی. اینک شما را پیش خبر دادم.
پس اگر شما را گویند: اینک در صحراست بیرون مروید، یا آن که در خلوت است باور مکنید؛ زیرا همچنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می شود ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد...
وفوراً بعد از مصیبت آن ایّام، آفتاب تاریک گردد وماه نور خود را ندهد وستارگان از آسمان فرو ریزند، وقوّت های افلاک متزلزل گردد. آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد، ودر آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنی کنند وپسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوّت وجلال عظیم می آید...
پس از درخت انجیر مثلش را فرا گیرید که چون شاخه اش نازک شده برگها می آورد می فهمید که تابستان نزدیک است. همچنین شما نیز چون این همه را ببینید بفهمید که نزدیک - بلکه بر در - است. هر آینه به شما می گویم...
آسمان وزمین زایل خواهد شد؛ لیکن سخنان من هرگز زایل نخواهد شد.
امّا از آن روز وساعت هیچ کس اطلاع ندارد حتّی ملائکه آسمان جز پدر من وبس؛ لیکن چنان که ایّام نوح بود ظهور پسر انسان نیز چنان خواهد بود...
پس بیدار باشید؛ زیرا که نمی دانید در کدام ساعت خداوند شما می آید. لیکن این را بدانید که اگر صاحب خانه می دانست در چه پاس از شب دزد می آید، بیدار
می ماند ونمی گذاشت که به خانه اش نقب زند.
لهذا شما نیز حاضر باشید، زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید پس آن غلام امین ودانا کیست که آقایش او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ایشان را در وقت معیّن خوراک دهد. خوشا به حال آن غلامی که چون آقایش آید او را در چنین کار مشغول یابد».(۵۷۵)
«امّا چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدّس خویش آید آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست. وجمیع امّتها در حضور او جمع شوند وآنها را از همدیگر جدا می کند به قسمی که شبان میش ها را از بزها جدا می کند ومیش ها را بر دست راست وبزها را بر چپ خود قرار دهد. آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گوید: بیایید ای برکت یافتگان از پدر من! وملکوتی را که از ابتدای عالم برای شما آماده شده است، به میراث گیرید».(۵۷۶)
«عیسی ایشان را گفت: هر آینه به شما می گویم: شما که مرا متابعت نموده اید، در معاد وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند، شما نیز به دوازده کرسی نشسته، بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهید نمود. وهر که به خاطر اسم من خانه ها یا برادران یا خواهران یا پدر یا مادر یا زن یا فرزندان یا زمینها را ترک کرد، صد چندان خواهد یافت ووارث حیات جاودانی خواهد گشت».(۵۷۷)
ب) انجیل مَرْقُس
«وچون او - عیسی - از هیکل بیرون می رفت یکی از شاگردانش بدو گفت: ای استاد! ملاحظه فرما چه نوع سنگ ها وچه عمارتها است!
عیسی در جواب وی گفت: آیا این عمارت های عظیمه را می نگری. بدان که سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد مگر آن که به زیر افکنده شود.
وچون او بر کوه زیتون مقابل هیکل نشسته بود... از وی پرسیدند: ما را خبر ده که این امور کی واقع می شود؟ وعلامت نزدیک شدن این امور چیست؟
آنگاه عیسی در جواب ایشان سخن آغاز کرد که: زنهار کسی شما را گمراه نکند. زیرا که بسیاری به نام من آمده خواهند گفت که: من هستم، وبسیاری را گمراه خواهند نمود. امّا چون جنگها واخبار جنگها را بشنوید مضطرب مشوید؛ زیرا که وقوع این حوادث ضروری است. لیکن انتها هنوز نیست. زیرا که اُمّتی بر اُمّتی ومملکتی بر مملکتی خواهند بر خاست، وزلزله ها در جایها حادث خواهد شد وقحطی ها واغتشاش ها پدید می آید، واینها ابتدای دردهای زه می باشد. لیکن شما از برای خود احتیاط کنید...
ولی از آن روز وساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد نه فرشتگان در آسمان ونه پسر هم. پس بر حذر وبیدار شده دعا کنید، زیرا نمی دانید که آن وقت کی می شود.
مثل کسی که عازم سفر شده خانه خود را واگذارد وخادمان خود را قدرت داده هر یکی را به شغلی خاصّ مقرر نماید ودربان را امر فرماید که بیدار بماند. پس بیدار باشید! زیرا نمی دانید که در چه وقت صاحب خانه می آید. در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح. مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد. امّا آنچه به شما می گویم به همه می گویم بیدار باشید!».(۵۷۸)
ج) انجیل لوقا
«کمر های خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. وشما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند، که چه وقت از عروسی مراجعت کند، تا هر وقت آید ودر را بکوبد بی درنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد... پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید».(۵۷۹)
«ودر آفتاب وماه وستارگان علامات خواهد بود وبر زمین، تنگی وحیرت از برای اُمّتها روی خواهد نمود، به سبب شوریدن دریا وامواجش. ودلهای مردم ضعف خواهد کرد از خوف وانتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می شود، زیرا قوّت آسمان متزلزل خواهد شد. وآنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر، ابری سوار شده با قوّت وجلال عظیم می آید».(۵۸۰)
همان گونه که قبلاً توضیح دادیم مقصود از «پسر انسان» حضرت مسیح (علیه السلام) نیست، زیرا مطابق نوشته مستر هاکس آمریکایی در «قاموس کتاب مقدّس» این عبارت ۸۰ بار در انجیل وملحقات آن (عهد جدید) آمده است که فقط ۳۰ مورد آن با حضرت عیسای مسیح (علیه السلام) قابل تطبیق است». وامّا ۵۰ مورد دیگر از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخر زمان وپایان روزگار ظهور خواهد کرد وحضرت عیسی (علیه السلام) نیز با او خواهد آمد، واو را جلال وعظمت خواهد داد، واز ساعت وروز ظهور او جز خداوند - تبارک وتعالی - کسی اطّلاع ندارد، واو کسی جز حضرت مهدی (علیه السلام) آخرین حجّت خدا نخواهد بود.
ه) انجیل یوحنا
«وبدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند؛ زیرا که پسر انسان است. واز این تعجّب مکنید، زیرا ساعتی می آید که در آن جمیع کسانی که در قبور می باشند آواز او را خواهند شنید وبیرون خواهند آمد، هر که اعمال نیکو کرد برای قیامت حیات، وهر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داوری».(۵۸۱)
مکاشفه یوحنا
«وعلامتی عظیم در آسمان ظاهر شد. زنی که آفتاب را در بر دارد وماه زیر پای هایش وبر سرش تاجی از دوازده ستاره است. وآبستن بوده، از درد زه وعذاب زاییدن فریاد بر می آورد.
وعلامتی دیگر در آسمان پدید آمد که اینک اژدهای بزرگ آتش گون که او را هفت سرو ده شاخ بود وبر سر هایش هفت افسر. ودمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده آنها را بر زمین ریخت واژدها پیش آن زن - که می زایید - بایستاد تا چون بزاید فرزند او را ببلعد. پس پسر نرینه را زایید که همه اُمّتهای زمین را به عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد، وفرزندش به نزد خدا وتخت او ربوده شد...
ودر آسمان جنگ شد. میکائیل وفرشتگانش با اژدها جنگ کردند واژدها وفرشتگانش جنگ کردند. ولی غلبه نیافتند، بلکه جای ایشان دیگر در آسمان یافت نشد. واژدهای بزرگ انداخته شد، یعنی آن مار قدیمی که به ابلیس وشیطان مُسمّی است که تمام ربع مسکون را میفریبد. او بر زمین انداخته شد وفرشتگانش با وی انداخته شدند».(۵۸۲)
مفسّرین انجیل در مورد آیات فوق می گویند: شخص مورد بشارت در این آیات تاکنون قدم به عرصه وجود ننهاده وتفسیر روشن ومعنی واضح آنها نیز موکول به زمان آینده ونامعیّنی است که وی ظاهر گردد.
ولی با اندکی دقّت وتأمّل در آیات فوق این نتیجه به دست می آید که شخص مورد بشارت در مکاشفه یاد شده، بزرگترین مولود جهان انسانیّت، وشخص ممتاز وبی نظیری است که به منظور ایجاد حکومت حقّه الهیّه وبر افکندن بنیاد اهریمنان، به ناچار مدّتی از انظار مردمان غایب خواهد گردید، وخداوند عالم آن یگانه مظهر نور الهی ومنجی انسانیّت را از دیدگان اشرار وشیاطین جنّی وانسی مخفی ومستور نگه خواهد داشت تا در یک زمان نامعلومی - آنگاه که خواست خداوند است - از پشت پرده غیبت ظاهر شده، با «عصای آهنین» بر بشریّت حکومت کند.
این نتیجه با تفاصیلی که در نویدهای انبیای گذشته وقرآن کریم وروایات اسلامی آمده است روشن می سازد که مکاشفه یوحنّای لاهوتی در بشارت فوق، مربوط به موعود کلّ ملل حضرت محمّد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) است که به هنگام ظهور با شمشیر قیام خواهد کرد وبا عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود.
اینک برای روشن شدن مطلب به توضیحی که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید:
«مقصود از آن زن که در مکاشفه فوق، مادر شخص مورد بشارت معرفی شده که خورشید پوشیده، وماه زیر پایش وبر سرش تاجی از دوازده ستاره بود، مادر پاک گهر حضرت مهدی (علیه السلام)، نرجس خاتون است وخورشید، پدر والا گهرش حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) است که تمامی انوار درخشان آسمان نبوّت وامامت را بر رحم پاک نرجس بتابید، تا برجسته ترین نماینده وآیینه تمام نمای آنان را از وی نمودار سازد. وفرزندی بیاورد که مجمع همگی آن انوار وحامل لوای انقلاب جهانی گردد.
ومقصود از ماه (که در زیر پای هایش بود)، حکیمه خاتون عمّه حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) است که به هنگام ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) قابله نرجس خاتون بوده وآماده گرفتن آن مولود مسعود بوده وبر این عمل دقیقه شماری می کرده است.
ودوازده کوکب درخشان که بر تاج پر افتخار نرجس تلألؤ می نمودند حضرت خاتم الأنبیاء (صلّی الله علیه وآله وسلم) ودختر یگانه اش صدّیقه طاهره (علیها السلام) وده امام (علی بن ابی طالب (علیه السلام) تا علی بن محمّد الهادی (علیهم السلام)) می باشند، که مقام شامخ سلطنت وزعامت روحانی وجهانی حضرت مهدی (علیه السلام)، مرکب از این انوار ومؤسس بر این بنیانهای رفیع آسمانی وملکوتی است.
وآن اژدهای بزرگ آتشین، دستگاه شیطان وپیروان اوست که همیشه آماده ویران ساختن کاخ رفیع ادیان ونابود کردن انبیا واولیای الهی بوده ومی باشد. وچنان که در آیه (۴) اشاره شده وی پیش از ولادت آن موعود جهانی، با دمش یک سوم ستارگان آسمان را جاروب کرده بود واکنون به هوس نابود ساختن پرچمدار عدل جهانی که مجمع تمامی ستارگان آسمان ولایت است، افتاده است.
آری! همین شیطان بود که پس از رحلت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلم)، با لباس خلافت واز مجرای حکومت اسلامی جلوه نموده، وبه وسیله (دمش) نوکرش «قنفذ» که به شدّت پهلوی دختر نازنین پیامبر را مضروب ساخته وطفل معصومش «محسن» را ساقط ونابود کرد «ثلث کواکب آسمان را جاروب نمود» وسوّمین فرزند ذکور وی را که بایستی در آینده پدر گروهی دیگر از ذریّه پیامبر گردد، بکشت.
وهمین شیطان در زمان ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) در لباس خلفای عبّاسی، به ویژه معتمد ومعتصم عباسی که در عصر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند، جلوه نموده، با کمال اهتمام به هوس نابود ساختن آن یگانه مولود مسعود جهانی افتاده بود.
چنانچه بر حسب شهادت تواریخ وآثار، نامبردگان جاسوس هایی بر حرم محترم آن حضرت گماشته بودند که اگر فرزند ذکوری از آن حضرت پدید شد حکومت وقت را آگاه سازند تا در نابود ساختن وی اقدام نماید.
ولی چنان که در آیات مکاشفه فوق اشاره شد اراده حتمی الهی، آن زن وطفلش را از هرگونه آسیب در امان داشت ودستگاه جاسوسی وکنجکاوی اهریمنان که همچون سیل به هر سو روان کرده وبرای غافل گیر ساختن آن موعود جهانی شب وروز بکار بود، سودی نبخشید».(۵۸۳)
در قسمت دیگری از مکاشفه یوحنّا ی لاهوتی بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) چنین آمده است:
«ودیدم آسمان را گشوده وناگاه اسبی سفید که سوارش امین وحق نام دارد وبه عدل داوری وجنگ می نماید وچشمانش چون شعله آتش، وبر سرش افسرهای بسیار واسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمی داند وجامه خون آلود - سرخ - در بر دارد ونام او را کلمه خدا می خوانند. ولشکرهایی که در آسمانند بر اسبهای سفید، وبه کتان سفید وپاک ملبّس از عقب او می آمدند. واز دهانش شمشیری تیز بیرون می آید تا به آن اُمّتها را بزند وآنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود... ودیدم فرشته را در آفتاب ایستاده که به آواز بلند تمامی مرغانی را که در آسمان پرواز می کنند ندا کرده می گوید: بیایید وبه جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید تا بخورید گوشت پادشاهان وگوشت سپه سالاران وگوشت جبّاران...» (۵۸۴)
با نظری دقیق واجمالی در تمام احادیثی که در مورد ظهور یکتا بازمانده حجج الهی وارده شده است می توان گفت: همه فرازهای بالا در احادیث اسلامی آمده است.
و) رساله پولس به رومیان
«زیرا یقین می دانم که دردهای زمان حاضر نسبت به آن جلالی که در ما ظاهر خواهد شد، هیچ است».(۵۸۵)
«... وآن که برای حکمرانی اُمّتها مبعوث شود، امید اُمّتها بر وی خواهد بود».(۵۸۶)
این تعبیر هم تعبیر دقیقی است که در احادیث اسلامی آمده است، وجالب توجّه این که: همان گونه که در بشارات تورات تذکّر دادیم در ترجمه عربی انجیل با تعبیر «قائم» آمده است، وتعبیر «حکمرانی اُمّتها» و«امید اُمّتها» جالب توجّه است.
«زیرا این را به شما از کلام خدا می گوییم که ما که زنده وتا آمدن خداوند باقی باشیم بر خوابیدگان سبقت نخواهیم جست؛ زیرا خداوند با صدا وبا آواز رئیس فرشتگان وبا صور خدا از آسمان نازل خواهد شد، ومردگان در مسیح اول خواهند بر خاست. آنگاه ما که زنده وباقی باشیم با ایشان در ابرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در هوا استقبال کنیم وهمچنین همیشه با خداوند خواهیم بود».(۵۸۷)
به طوری که خوانندگان عزیز ملاحظه می کنند این فراز از عهد جدید با روایات اسلامی وجوه مشترک فراوانی دارد که از آن جمله است:
۱ - نزول حضرت عیسی (علیه السلام)
۲ - صیحه آسمانی.
۳ - زنده شدن گروهی از افراد صالح.
۴ - آمدن او بر فراز ابر.
۵ - ربوده شدن یاران حضرت ولی عصر (علیه السلام) از محراب ها ورختخواب های خود، وانتقال یافتن آنها بر فراز ابرها، همه این موارد در احادیث اسلامی آمده، وبا این فقرات انجیل دقیقاً منطبق است.
ز) اعمال رسولان
«وچون این را گفت، وقتی که ایشان همی نگریستند بالا برده شد، وابری او را از چشمان ایشان در ربود. وچون به سوی آسمان چشم دوخته می بودند، هنگامی که او می رفت ناگاه دو مرد سفید پوش نزد ایشان ایستاده، گفتند: ای مردان جلیل! چرا ایستاده به سوی آسمان نگرانید؟ همین عیسی که از نزد شما به آسمان بالا برده شد، باز خواهد آمد، به همین طوری که او را به سوی آسمان روانه دیدید».(۵۸۸)
فراز دیگر از اناجیل را «عبد الله بن سلیمان» نقل کرده است که بسیار جالب است. او می گوید:
من در اناجیل خواندم که خداوند به عیسی (علیه السلام) فرمود: «من تو را به سوی خود بالا می برم، سپس تو را در آخر زمان فرو می فرستم تا از اُمّت این پیامبر شگفتی ها ببینی، وآنها را در کشتن دجّال یاری دهی، تو را در وقت نماز می فرستم، تا با آنها نماز بخوانی که آنها اُمّت مرحومه هستند».(۵۸۹)
فرود آمدن حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمان
یکی از عقاید قطعی همه مسلمانان وتمام طوایف اسلامی این است که: حضرت عیسی (علیه السلام) در زمان ظهور حضرت بقیه الله (علیه السلام) به روی زمین باز می گردد، وبرخی از آیات قرآنی نیز بر آن دلالت می کند، در این باره صدها حدیث از طریق شیعه وسنّی روایت شده است که از بازگشت آن حضرت سخن می گوید، اگر برخی از متعصّبین اهل سنّت به دلایلی در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) تردید می کنند، در مورد نزول حضرت عیسی (علیه السلام) هیچ تردید ندارند.
از نظر شیعه نیز این مطلب قطعی است که حضرت عیسی (علیه السلام) از آسمان نازل می شود، ودر بیت المقدّس پشت سر حضرت مهدی (علیه السلام) نماز می گزارد واو را تأیید می کند ودر ردیف یکی از معاونان آن حضرت قرار می گیرد.
در این زمینه، روایات فراوانی در منابع حدیثی شیعه وسنّی وارد شده است که برخی از آنها را در اینجا نقل می کنیم:
۱ - در حدیثی از ابو سعید خدری روایت شده است که پیامبر اکرم فرمود:
«مِنَّا الَّذِی یُصَلِّی عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ».(۵۹۰)
«آن کسی که عیسی بن مریم (علیه السلام) در پشت سر او نماز می خواند، از ماست».
۲ - در حدیث دیگری از عبد الله بن عبّاس آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«لَنْ تَهْلِکَ اُمَّهٌ أنَا فِی أوَّلِها، وعیسَی بنُ مَرْیَمَ فی آخِرِها، وَالْمَهْدِیُّ فِی وَسَطِها».(۵۹۱)
«اُمّتی که من در آغاز آن، عیسی بن مریم در پایان آن، ومهدی (علیه السلام) در میان آن است، هرگز هلاک نمی شود».
۳ - در کتاب «عقد الدرر» باب دهم، در حدیثی از ابو هریره نقل می کند که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«کَیفَ أنتُم إذا نَزَل ابنُ مَریَمَ فِیکُمْ، وامامُکُمْ مِنْکُمْ».(۵۹۲)
«چگونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم در میان شما نازل شود وپیشوای شما از میان خود شما خواهد بود؟!».
۴ - در صحیح بخاری «باب نزول عیسی بن مریم» در حدیثی از ابو هریره
نقل می کند که رسول اکرم فرمود:
«سوگند به خدایی که جانم در دست قدرت اوست! نزدیک است که پسر مریم به عنوان «داوری دادگر» در میان شما فرود آید، صلیب را بشکند، خوک را بکشد، جزیه را بگذارد ومال را آنقدر بریزد که دیگر کسی آن را نپذیرد».(۵۹۳)
۵ - در سنن ابن ماجه، از ابی امامه باهلی، روایت کرده است:
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در مورد فتنه دجّال وخرابی های آن سخن می گفت، از آن حضرت پرسیدند: یا رسول الله! پس عربها در آن روز کجا هستند؟ فرمود:
«آنها در آن روز بسیار اندک اند، وبیشتر آنها در بیت المقدّس می باشند، وامامشان «مهدی» آن مرد صالح است، که ناگهان به هنگامی که امامشان آماده نماز صبح شده حضرت عیسی (علیه السلام) نازل می شود. حضرت مهدی (علیه السلام) به احترام او عقب می رود. حضرت عیسی دست خود را بر شانه او می گذارد ومی گوید: برو جلو ونماز را بخوان که این نماز برای تو تشکیل یافته است، پس حضرت مهدی (علیه السلام) جلو می رود وامامت می کند».(۵۹۴)
۶ - در حدیث دیگری آمده است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«حضرت عیسی (علیه السلام) نازل می شود، امیر مسلمانان حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید: بفرما برای ما نماز بخوان.
عیسی (علیه السلام) می فرماید: برخی از شما بر برخی دیگر امیر هستید واین لطف وکرامّت خداوند بر این اُمّت است».(۵۹۵)
۷ - در احادیث دیگری از طریق اهل سنّت آمده است:
«حضرت مهدی وحضرت عیسی (علیهما السلام) اجتماع می کنند، چون وقت نماز فرا می رسد حضرت مهدی (علیه السلام) خطاب به حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: بفرمایید جلو - برای اقامه نماز -.
حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید:
شما برای نماز شایسته تر هستید، آنگاه حضرت عیسی اقتدا می کند ونماز را پشت سر او می خواند».(۵۹۶)
۸ - در یک حدیث دیگر جریان نزول حضرت عیسی (علیه السلام) چنین آمده است:
«عیسی (علیه السلام) در گردنه ای به نام «أفیق» در سرزمین مقدّس فرود می آید، وارد بیت المقدّس می شود، در حالی که مردم برای نماز صبح صف کشیده باشند. پس امام (حضرت مهدی (علیه السلام)) عقب می رود، ولی عیسی (علیه السلام) او را جلو می اندازد وخود به او اقتدا کرده، پشت سرش طبق شریعت محمّدی نماز می خواند ومی فرماید: شما اهل بیتی هستید که احدی نمی تواند بر شما پیشی بگیرد».(۵۹۷)
۹ - در حدیث دیگری که رسول اکرم از خروج دجّال وکشته شدن او به دست حضرت عیسی (علیه السلام) خبر داده، چنین آمده است که آن حضرت فرمود:
«آنگاه خداوند عیسی بن مریم (علیه السلام) را می فرستد، گویی به صورت عروه بن مسعود است، دجّال را دنبال می کند واو را به هلاکت می رساند. مردم هفت سال بدین حال می مانند که حتّی میان دو نفر کینه وعداوت یافت نمی شود».(۵۹۸)
۱۰ - ودر یک حدیث دیگر آمده است که پیامبر اکرم فرمود:
«حضرت مهدی (علیه السلام) یک مرتبه متوجّه می شود که حضرت عیسی (علیه السلام) نازل شده، گویی قطرات آب از موهایش می چکد، حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید: بفرمایید وبرای مردم نماز بخوانید.
حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: نماز برای شما بر پا شده است.
آنگاه حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر فرزندم نماز می خواند».(۵۹۹)
۱۱ - ودر همین رابطه رسول اکرم می فرماید:
«خلفا واوصیای من که حجّتهای پروردگار بر مردمانند دوازده تن می باشند، اوّل آنها علی - ابن ابی طالب - وآخر آنها پسرم مهدی (علیه السلام) است که عیسی بن مریم (علیه السلام) نازل می شود وپشت سر او نماز می خواند. در زمان او زمین با نور پروردگارش روشن می شود وسلطنت او شرق وغرب جهان را فرا می گیرد».(۶۰۰)
به طور خلاصه، روایات وارده از رسول گرامی اسلام وامامان معصوم (علیهم السلام) در مورد نزول حضرت عیسی (علیه السلام) ونماز خواندن آن حضرت در پشت سر حضرت ولی عصر - عجّل الله تعالی فرجه - بسیار فراوان است، وما به احادیث یاد شده اکتفا می کنیم، وفقط این مطلب را یاد آور می شویم که در مورد نزول حضرت عیسی (علیه السلام) به برخی از آیات قرآن نیز می توان استشهاد نمود که در بحث «نویدهای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در قرآن» آیه ۱۵۹ سوره نساء یاد آور شدیم، که در اینجا دیگر تکرار نمی کنیم. طالبین به آنجا مراجعه کنند.
۴ - بشارت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در منابع «زرتشتیان»
در منابع زرتشتیان تصریحات زیادی به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) شده است که قسمتی از آنها را در اینجا می آوریم:
۱ - در کتاب «زند» که از کتب مقدّسه زرتشتیان است در باره انقراض اشرار ووراثت «صلحا» که پس از درهم شکستن شوکت جبّاران وبیدادگران، زمام امور جامعه بشری را به دست خواهند گرفت، چنین می گوید:
«لشکر اهریمنان با ایزدان دایم در روی خاکدان محاربه وکشمکش دارند، وغالباً پیروزی با اهریمنان باشد، امّا نه به طوری که بتوانند ایزدان را محو ومنقرض سازند؛ چه، در هنگام تنگی از جانب اورمزد که خدای آسمان است به ایزدان که فرزندان اویند یاری می رسد ومحاربه ایشان نه هزار سال طول می کشد، آنگاه فیروزی بزرگ از طرف ایزدان می شود واهریمنان را منقرض می سازند، وتمام اقتدار اهریمنان در زمین است ودر آسمان راه ندارند، وبعد از پیروزی ایزدان وبرانداختن تبار اهریمنان عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهند نشست».(۶۰۱)
۲ - در بخش «گاتها» که یکی از بخشهای چهارگانه «اوستا» است (بندهای ۸ و۹) نویدهائی در مورد ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وسیطره جهانی آن حضرت که قیام شکوهمند او طبق وعده های انبیاء در آخر الزمان به وقوع خواهد پیوست، چنین آمده است:
«وهنگامی که سزای این گناهکاران فرا رسد پس آنگاه ای «مزدا»! کشورت را «بهمن» در پایان برپا کند، از برای کسانی که دروغ را به دستهای راستی سپرند، وخواستاریم از آنانی باشیم که زندگی تازه کنند».
۳ - باز در همان بخش «گاتها» تحت عنوان «بامداد روز» نوید ظهور یگانه منجی بشریّت که در پایان جهان خواهد آمد، چنین آمده است:
«کی ای «مزدا»! بامداد روز فراز آید، جهان دین راستین فرا گیرد، با آموزشهای فزایش بخش پر خرد رهانندگان، کیانند آنانی که «بهمن» به یاریشان خواهد آمد، از برای آگاه ساختن، من تو را بر گزیدم ای أهورا».
نویسنده کتاب «بشارات عهدین» پس از آن که این دو بشارت را از «گاتها» نقل کرده است چنین می نویسد:
«مترجمِ «گاتها»، در پاورقی، «بهمن» را - که در این دو بشارت پرچمدار نهضت آخرین معرفی شده - نماینده توانایی ومنش نیک وراستی وپارسایی دادار اهور مزدا، تفسیر کرده، وروی این اصل، توضیح این دو فراز از «گاتهای زرتشت» از این قرار است:
در پایان جهان پیش از رستاخیز عمومی آغاز سزای گناهکاران است که به دست توانای نماینده قدرت وراستی وقدس وعدالت الهی - به سزای این جهانی خود خواهند رسید - این دولت با سعادت تنها برای کسانی است که دروغ را به دستهای راستی سپرده، ومنش زشت را در بوته فراموشی نهاده اند.
حقّاً آن زمان درخشان بامداد روز است که صبح دولت حقّه الهیّه دمیدن گیرد ودین راستین - آیین ابدی آخرین - سراسر جهان را فرا گیرد، آیینی که تمامی آموزشهای پیامبران الهی در آن نمودار است، وآن یگانه نماینده قدرت وعدالت الهی، تمامی آموزشهای صالح وپسندیده رهبران عالیقدر بشریّت را در سراسر جهان منتشر وعملی سازد.
چنان که روشن است این دو جمله، بشارت از ظهور موعود اسلام حضرت قائم آل محمّد (علیهم السلام) است، گر چه نامی از آن حضرت به میان نیاورده؛ ولی سلطنت عمومی وعدالت کلّی جهانی که پیشگویی کرده بهترین نشانه آن بزرگمرد الهی است».(۶۰۲)
۴ - جاماسب، در کتاب معروف خود «جاماسب نامه» که حوادث گذشته وآینده جهان در آن ثبت شده، واحوالات پادشاهان، انبیا، اوصیا واولیا را بیان می کند ضمن مطالبی که از قول زرتشت راجع به پیامبران بازگو می نماید، در مورد پیامبر گرامی اسلام ودولت جاودانه حضرت مهدی (علیه السلام) ورجعت گروهی از اموات... چنین می گوید:
«پیغمبر عرب، آخر پیغمبران باشد که در میان کوههای مکّه پیدا شود، وشتر سوار شود، وقوم او شتر سواران خواهند بود، وبا بندگان خود چیز خورد، وبه روش بندگان نشیند، واو را سایه نباشد واز پشت سر، مثل پیش رو ببیند. ودین او اشرف ادیان باشد، وکتاب او باطل گرداند
همه کتابها را، ودولت او تازیک - یعنی پادشاهی - عجم را بر باد دهد، ودین مجوس وپهلوی را بر طرف کند، ونار سدیر وآتشکده ها را خراب کند، وتمام شود روزگار پیشدادیان وکیانیان وساسانیان واشکانیان».
آنگاه در باره ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) چنین می گوید:
«واز فرزندان دختر آن پیغمبر که خورشید جهان وشاه زنان نام دارد کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان که جانشین آخر آن پیغمبر باشد در میان دنیا که مکّه باشد، ودولت او تا به قیامت متّصل باشد، وبعد از پادشاهی او دنیا تمام شود، وآسمان جفت گردد وزمین به آب فرو رود وکوهها برطرف شود، واهریمن کلان را که ضدّ یزدان وبنده عاصی او باشد بگیرد ودر حبس کند واو را بکشد.
ونام مذهب او برهان قاطع باشد وحق باشد وخلایق را به یزدان بخواند، وزنده گرداند خلق را از بدان ونیکان، ونیکان را جزا دهد، وبدان را سزا دهد وبسیاری از خوبان وپیغمبران زنده شوند، واز بدان گیتی ودشمنان خدا وکافران را زنده گرداند، واز پادشاهان اقوام خود را زنده کند که فتنه ها در دین کرده باشند وخوبان بندگان یزدان را کشته باشند، وهمه متابعان اهریمن وتبه کاران را بکشد ونام این پادشاه بهرام باشد...
وظهور او در آخر دنیا باشد... وخروج او در آن زمان شود که تازیان بر فارسیان غالب شوند، وشهرهای عمّان خراب شود به دست سلطان تازیک، پس او خروج کند وجنگ کند ودجّال را... بکشد.
وبرود وقسطنطنیّه را بگیرد وعلم های ایمان ومسلمانی در آنجا برپا کند، وعصای سرخ شبانان با هودار (که موسی (علیه السلام) باشد) با او باشد، وانگشتر ودیهیم سلیمان با او باشد، وجنّ وانس ودیوان ومرغان ودرندگان در فرمان او خواهند بود...
وهمه جهان را یک دین کند، ودین گبری وزرتشتی نماند، وپیغمبران خدا وحکیمان وپری زادان ودیوان ومرغان وهمه اصناف جانوران وابرها وبادها ومردان سفید رویان در خدمت او باشند...» (۶۰۳)
«جاماسب» در ادبیات ایران وعرب به لقب «فرزانه» و«حکیم» خوانده شده است، وپیش گویی هایی نیز به او نسبت داده اند، وظاهراً حکیمی ستاره شناس بوده است، وبه قول مؤلّف کتاب «حبیب السیر»: وی شاگرد لقمان وبرادر «گشتاسب» است، ودر علم نجوم مهارت کامل داشته است.
علاّمه دهخدا در کتاب «لغت نامه» راجع به وی می نویسد:
«نامه ای از او دیده شده که به پارسی قدیم است ونام آن فرهنگ ملوک واسرار عجم است، وعنوان آن به نام گشتاسب شاه است، ونظرات کواکب را به رمز بیان نموده ومقارنات اختران را طالع وقت نهاده وبر آن زایچه حکم نموده.
گویند: پنج هزار سال از روزگار آینده را باز نموده، از سلاطین وانبیا خبر داده، در آنجا حضرت موسی (علیه السلام) سرخ شبان با هودار وحضرت مسیح (علیه السلام) را پیغمبر خر نشین که او را به نام مادر، باز خوانند. واز حضرت رسول عربی به «مهرآزما» تعبیر کرده، وبعضی سخنان وی موافق روزگار گذشته است وبرخی مخالف، والله أعلم بالصواب».(۶۰۴)
مؤلّف کتاب «بشارات عهدین» پس از آن که بشارتی را از کتاب «جاماسب» نقل می کند ذیل کلمه جاماسب در پاورقی چنین می نویسد:
«صاحبان سِیَر وتواریخ می نویسند: ظهور جاماسب برادر گشتاسب بن سهراب به سال ۴۹۹۶ پس از هبوط [حضرت] آدم (علیه السلام) بوده، وی مدّتی در نزد زرتشت کسب معارف نموده ومدّتی هم شاگرد (چنکرمکهاجه) هندی بوده است.
وی در کتاب «جاماسب نامه» از زمان خود تا پنج هزار سال [آینده را] پیش بینی نموده وقبرش در خفرک فارس است».(۶۰۵)
۵ - باز در کتاب جاماسب، موافق برخی از مضامین بشارات گذشته در مورد دولت با سعادت حضرت مهدی (علیه السلام) وصلح بهائم وبر افکندن ریشه ظلم وفساد، وهمچنین حکومت واحد جهانی واجتماع عموم بشریّت بر دین مبین اسلام، واین که حضرت مهدی (علیه السلام) پیرو اسلام وتابع دین جدّش پیامبر اکرم می باشد، چنین می گوید:
«مردی بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر وبزرگ تن وبزرگ ساق، وبر دین جدّ خویش بود، با سپاه بسیار، روی به ایران نهد وآبادانی کند، وزمین پر داد کند، واز داد وی باشد که گرگ با میش آب خورد.
ومردم بسیار شوند، وعمر دیگر بار، به درازی کشد وباز گردد چنان که مردی بود که او را پنجاه فرزند بود نر وماده، وکوه ودشت پر از مردم شود، وپر از حیوان شود، وهمچون عروسی شود.
وهمه کس به دین مهر آزمای (یعنی دین حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)) باز آیند، وجور وآشوب از جهان برخیزد، چنان که فراموش کنند که چون سلاح باید داشتن، واگر وصف نیکویی آن کنم تلخ گردد این زندگانی که ما بدو اندریم».(۶۰۶)
۶ - در «زند وهومن یسن» از ظهور شخصیّت فوق العاده ای بنام «سوشیانس» (نجات دهنده بزرگ) خبر داده ودر باره نشانه های ظهور وی چنین می گوید:
«نشانه های شگفت انگیزی در آسمان پدید آید که به ظهور منجی جهان دلالت می کند، وفرشتگانی از شرق وغرب به فرمان او فرستاده می شوند، وبه همه دنیا پیام می فرستند».(۶۰۷)
آنگاه به مقاومت شریران در برابر او اشاره کرده ونوید می دهد که سرانجام همگی در برابر او سر تعظیم فرود می آورند.
۷ - هنگامی که «گشتاسب» در مورد کیفیت ظهور «سوشیانس» وچگونگی اداره جهان می پرسد، جاماسب حکیم، شاگرد زرتشت توضیح می دهد:
«سوشیانس (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را به جهان رواج دهد، فقر وتنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر وهم گفتار وهم کردار گرداند».(۶۰۸)
در اینجا لازم است این نکته را یادآور شویم که، اعتقاد به ظهور «سوشیانس» در میان ملّت ایران باستان به اندازه ای رایج بوده است که حتّی در موقع شکست های جنگی وفراز ونشیب های زندگی با یادآوری ظهور چنین نجات دهنده مقتدری، خود را از یأس ونا امیدی نجات می دادند.
شاهد صادق این گفتار این که، در جنگ قادسیّه پس از درگذشت رستم فرّخ زاد، سردار نامی ایران، هنگامی که یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی، با افراد خانواده خود آماده فرار می شد، بهنگام خارج شدن از کاخ پرشکوه مدائن، ایوان مجلّل خود را مورد خطاب قرار داده وگفت:
«هان ای ایوان! درود من بر تو باد، من هم اکنون از تو روی بر میتابم تا آنگاه که با یکی از فرزندان خود که هنوز زمان ظهور او نرسیده است به سوی تو برگردم».
سلیمان دیلمی می گوید: من به محضر امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم ومقصود یزدگرد را از جمله «یکی از فرزندان خود» از آن حضرت پرسیدم، حضرت فرمود:
«او مهدی موعود (علیه السلام) وقائم آل محمّد (علیهم السلام) است که به فرمان خداوند در آخر زمان ظهور می کند. او ششمین فرزند من، وفرزند دختری یزدگرد است ویزدگرد نیز پدر او می باشد».(۶۰۹)
با توجّه به این که «شاه زنان» معروف به «شهربانو»، مادر امام سجّاد (علیه السلام) - بنابر مشهور - دختر یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی است، روشن می شود که او واقعاً پدر حضرت ولی عصر (علیه السلام) می باشد.
آنچه تا بدینجا از نظر خوانندگان گرامی گذشت نمونه هایی از نویدها وبشارت های جاوید کتب مقدّسه اهل ادیان بود که همه آنها با مضامین مختلف خود، آمدن یک مصلح بزرگ جهانی را به نام (مهدی موعود (علیه السلام)) در آخر الزّمان نوید داده، وبه روشنی گواهی می دادند که مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) اختصاص به اسلام ندارد، بلکه از نظر همه اُمّتها وملّتها یک امر قطعی ومسلّم است که بدون تردید تحقّق خواهد یافت.
آری! مطابق وعده های انبیا ونویدهای کتب مقدّسه آسمانی، سرانجام روزی فرا خواهد رسید که نماینده قدرت وقدس وعدالت الهی، آخرین جانشین رسول گرامی بنیانگذار حکومت واحد جهانی مهدی موعود منتظر - عجّل الله تعالی فرجه - از پشت پرده غیبت ظهور خواهد فرمود، وبا ظهور مبارک آن ولیّ مطلق الهی، همه پرده های ظلمت به کنار خواهد رفت، تاریکیها برچیده خواهد شد، از پلیدیها وناپاکیها اثری نخواهد ماند، وجهان یکسره نورانی خواهد گشت.

بخش دهم: دینِ آینده جهان

از آیات، روایات وکتب مقدّسه آسمانی، این مطلب استفاده شد که، جهان روزی را در پیش دارد که در آن روز، تمام کشورهای کوچک وبزرگ به یک کشور تبدیل می شود، مرزهای جغرافیایی کشورها برداشته می شود، ویک حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی تشکیل می شود، وبر تمام جهان یک دین وآئین، یک قانون اساسی ویک رهبر حکومت می کند.
اکنون این سؤال پیش می آید که در آن زمان، چه دین وآیینی بر جهان حاکم خواهد بود؟ قوانین کدام کتاب آسمانی اجرا خواهد شد؟ برای یافتن پاسخ، به سراغ قرآن وسنت می رویم واز زاویه های گوناگون، بدین پرسش جواب می دهیم.
۱ - قرآن ودین آینده جهان
در سوره «توبه» آیه سی وسوّم، در مورد جهانی شدن اسلام وغلبه این دین مبین بر سایر ادیان چنین می فرماید:
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ باِلْهُدی ودِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ ولَوکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».
«اوست خداوندی که پیامبرش را با هدایت، ودین حق فرستاد، تا او را بر همه ادیان غالب گرداند، هر چند که مشرکان کراهت داشته باشند».
در سوره «نور» آیه پنجاه وپنجم، در مورد این که دین پسندیده خدا، در زمین مستقر وپابرجا خواهد شد وخلافت روی زمین به مؤمنان وکسانی که عمل صالح دارند، خواهد رسید، چنین می فرماید:
«وَعَدَ الله الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ...».
«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که خلافت روی زمین را به آن ها خواهد بخشید همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید ودین وآیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا ومستقر کند».
می دانیم دینی که خدا پسندیده، اسلام است چنانکه در سوره مائده، آیه ۳ می فرماید:
«... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ورَضِیتُ لَکُمُ الْإِسلامَ دِیناً...».
«... امروز دین شما را برایتان کامل ونعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، واسلام را برای شما [به عنوان] آیینی برگزیدم...».
آنچه از این آیات بر می آید این است که اسلام بر تمام ادیان غالب خواهد شد ودر زمین مستقر وپابرجا می شود. این وعده خدا تاکنون محقق نشده است ودر آینده به دست صالحان محقق می شود.
۲ - روایات اسلامی ودین آینده جهان
روایاتی که در رابطه با آینده جهان وجهانی شدن اسلام، در منابع مختلف شیعه وسنّی آمده، بسیار زیاد واز حدّ احصا وشماره بیرون است. گر چه ما در فرصتهای مناسب بخش عمده ای از آنها را در طیّ مباحث آینده به تفصیل نقل خواهیم نمود؛ ولی در عین حال، در اینجا نیز برای روشن شدن اذهان، قسمتی از آنها را برای خوانندگان عزیز نقل می نماییم.
اینک به نمونه هایی از این روایات توجه فرمایید:
پیامبر اکرم در حدیثی در رابطه با دین آینده جهان می فرماید:
«... تُمْلَأُ الْأرْضُ مِنَ الْاِسْلامِ، ویُسلَبُ الکُفَّارُ مُلْکُهُمْ، ولایَکُونُ مُلْکٌ إلاّ اِلاسْلام، وتَکُونُ الْاَرْضُ کَفاثُورِ الْفِضَّهِ».(۶۱۰)
«در آن روز، آیین مقدّس اسلام سراسر روی زمین را فرا می گیرد، حکومت از دست کفّار گرفته می شود، حکومتی جز حکومت اسلامی نخواهد بود، وسرتاسر زمین همانند ورق نقره از هرگونه تیرگی پیراسته خواهد بود».
در حدیث دیگری در مورد جهانی شدن اسلام در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) با تأکید بیشتر می فرماید:
«لَیَدْخُلَنَّ هذَا الدِّینُ علی ما دَخَلَ عَلَیْهِ اللَّیلُ».(۶۱۱)
«تا هر کجا که تاریکی شب وارد شود، این آیین مقدّس نفوذ خواهد کرد».
امام حسین (علیه السلام) می فرماید:
«التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وهُوَ الإمامُ الْقائِم بِالْحَقِّ، یُحْیِیِ الله بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، ویُظْهِرُ بِهِ دِینَ الْحقِّ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِه الْمُشْرِکُونَ».(۶۱۲)
«نهمین فرزند من، امام قائم به حق است. خداوند به وسیله او زمین مرده را زنده می کند، ودین حق را به دست او بر تمام ادیان پیروز می گرداند اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند».
امام سجّاد (علیه السلام) می فرماید:
«إنَّ الإسْلامَ قَدْ یُظهِرُهُ الله عَلی جَمِیعِ الْأدْیانِ عِنْدِ قِیامِ الْقائِم (علیه السلام)».(۶۱۳)
«بدون تردید خداوند به هنگام قیام قائم (علیه السلام)، اسلام را بر همه ادیان پیروز می گرداند».
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
«الْقائِم مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ، مُؤیَّدٌ بِالنَّصْرِ، تُطوی لَهُ الْأرْضُ، وتَظْهَرُ لَهُ الکُنُوزْ، ویَبْلُغُ سُلْطانُهُ الْمشْرِقَ والْمَغْرِبَ، ویُظْهِرُ الله بِهِ دِینَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ ولَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».(۶۱۴)
«قائم ما به وسیله رعب (در دل دشمنان) یاری می شود، وبا نصرت الهی تأیید می گردد. زمین برای او در هم پیچیده می شود، وگنجهای زمین برای او ظاهر می شود، ودولت او به شرق وغرب جهان می رسد، وخداوند به وسیله او دین خود را بر همه ادیان پیروز می گرداند هر چند که مشرکان دوست نداشته باشند».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«إذا قامَ الْقائِمُ لا یَبْقی أرْضٌ إلاّ نُودِیَ فِیْها شَهادَهُ: أنْ لا إله إلاّ الله، وأنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله».(۶۱۵)
«هنگامی که قائم ما قیام کند، هیچ نقطه ای در زمین باقی نمی ماند مگر این که آواز شهادت به توحید ویگانگی خدا ورسالت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در آنجا بلند می شود».
بنابراین، آنچه از مجموع روایات گذشته استفاده می شود این است که: سرانجام دین اسلام همه کره زمین را فرا خواهد گرفت وبر همه ادیان جهان پیروز خواهد گردید، واین در هنگامی است که حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور کند وحکومت واحد جهانی را تشکیل دهد وبرنامه جهانی شدن اسلام ووعده های خداوند را تحقق بخشد.
برای روشن تر شدن مطلب، بحث پیش گفته را از نگاهی دیگر پی می گیریم.
۳ - اسلام، دین همیشگی خدا
از بررسی آیات هدایت گر قرآن کریم استفاده می شود که دین در تمام دوران تاریخ بشر همواره یکی بوده، وآن «اسلام» بوده، وهمه شریعت ها در زمان هر صاحب شریعت به نام اسلام تشریع شده تا در زمان رسالت خاتم انبیا حضرت محمّد بن عبد الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) به اوج کمال رسیده ونام مخصوص شریعت حضرت ختمی مرتبت گردیده است.
بنابراین، طبق این توضیح ودلایلی که از قرآن خواهیم آورد، ریشه همه ادیان یکی است، وهمه پیامبران از حضرت آدم (علیه السلام) تا وجود مقدّس خاتم انبیا مردم را به سوی خدای یکتا دعوت نموده اند، ولی در میان تمام ادیان آسمانی تنها دین جامع وکامل، ودین پسندیده ومورد رضای خدا، ودین تکامل یافته، دین مبین اسلام است که با بعثت خاتم انبیا، نبوّت به وجود مبارک آن حضرت ختم گردیده، ودین حق کامل شده، وپس از او پیغمبری نخواهد آمد، ودین او ابدی وجاودانی وخاتم ادیان است. از این رو، از نظر قرآن، دین انحصار به اسلام دارد، وهر کس غیر از اسلام دین دیگری را برای خود اختیار کند از او پذیرفته نمی شود.
به هر حال، بر اساس آیاتی که بیانگر آثار وحقیقت اسلام است، اسلام تنها دین حق، ودین خدا، ودین توحید، ودین همه پیامبران است که به سوی او دعوت نموده اند، ودین حق غیر از اسلام به حق نخواهد بود، وهر تعبیر دیگری که از دین حق شود اگر مفهومش مفهوم اسلام نباشد دین حق نیست؛ زیرا نه برای دین حق اسمی بهتر از اسلام می توان یافت، ونه برای انسان، کمال ومرتبه ای بالاتر از آن می توان تصوّر نمود.
به همین جهت خداوند در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام)، حضرت اسماعیل (علیه السلام)، پیامبر اکرم، حواریّون حضرت عیسی (علیه السلام)، فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام)، بلقیس وفرعون، به هنگام بحث از گروندگان به آیین حقّ، با لفظ «اسلام»، «مسلم» و«مسلمین» یاد فرموده است. اینک به چند آیه در این زمینه توجّه فرمایید:
۱ - «إنّ الدّینَ عِنْدَ الله الْإِسْلامُ».(۶۱۶)
«همانا دین در نزد خدا اسلام است».
۲ - «مِلَّهَ اَبِیکُمْ اِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّیکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ...» (۶۱۷)
«آیین پدرتان حضرت ابراهیم، او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید».
۳ - «واَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ للَّهِ ِ رَبِّ الْعالَمینَ».(۶۱۸)
«با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم». (از زبان بلقیس)
۴ - «نَحْنُ اَنْصارُ الله آمَنَّا بالله وَاشْهَدْ بِاَنَّا مُسْلِمُونَ».(۶۱۹)
«ما یاوران خداییم، به خدا ایمان آوردیم.
وتو گواه باش که ما اسلام آورده ایم». (از زبان حواریّون حضرت عیسی (علیه السلام))
۵ - «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَدٍ مِنْهُمْ ونَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ * وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وهُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ».(۶۲۰)
«میان هیچ یک از آنان [پیامبران] فرق نمی گذاریم وما برای او اسلام آورده ایم * وهر که جز اسلام، دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود، ووی در آخرت از زیانکاران است».
۶ - «فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ».(۶۲۱)
«ولی در آنجا جز یک خانه از مسلمانان نیافتیم». (از زبان فرشتگان در مورد قوم حضرت لوط).
۷ - «قالُوا نَعْبُدُ اِلهَکَ وَاِلهَ آبائِکَ اِبْراهِیمَ وَاِسْماعِیل وَاِسْحاقَ اِلهاً واحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ».(۶۲۲)
«گفتند: معبود تو ومعبود پدرانت، ابراهیم واسماعیل واسحاق - معبودی یگانه - را می پرستیم وبرای او اسلام آورده ایم». (از زبان فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام)، خطاب به او هنگام رحلتش).
۸ - «وَمَنْ اَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا اِلَی الله وَعَمِلَ صالِحاً وَقال اِنَّنی مِن الْمُسْلِمینَ».(۶۲۳)
«گفتار چه کسی بهتر است از آن کس که به سوی خدا دعوت کند وعمل شایسته انجام دهد وبگوید من از مسلمانانم؟».
از این آیات استفاده می شود که همه شرایع آسمانی در زبان صاحب شریعت «اسلام» نام داشته است، اگر چه ما آنها را به نامهای دیگری چون یهودیّت، مسیحیّت وغیر آنها می شناسیم، واین نامها به تناسب های دیگری اتّخاذ شده است. وهیچ منافاتی هم ندارد که نام کلّی ادیان آسمانی در نزد خدای تعالی همان اسلام بوده باشد؛ زیرا - چنان که گفتیم - ریشه همه ادیان آسمانی یکی است، وآن رشته گسترده ای است که از زمان آدم ابوالبشر توسّط پیک وحی بر دل پیامبران درخشیده وبا رسالت خاتم انبیا به اوج کمال وتمام رسیده است.
آری! دین در پیشگاه خدا، اسلام است،و آن تسلیم در برابر ندای فطرت، تسلیم در برابر وحدانیّت ویکتایی خدا، وتسلیم در برابر قدرت وعظمت خداوند ازلی وسرمدی است. واگر دین حضرت خاتم الانبیاء به این نام نامگذاری شده برای این است که «اسلام» تسلیم محض است، واسلام هیچ کس به جز تسلیم شدن در برابر این دین، وپذیرفتن احکام ومقررات آن پذیرفته نیست؛ زیرا خدا واحد است، ودین حق واحد، وآن اسلام است که در مفهومش دوگانه پرستی ودوگانه خواهی وشرک وجود ندارد.
به گفته دکتر «گوستاولوبون» فرانسوی: «عقیده توحید، تاج افتخاری است که در بین ادیان بر سر اسلام نهاده شده است».(۶۲۴)
اسلام، همه مردم جهان را به سوی یک خدا می خواند، وتمام بشریّت را به سوی یک دین دعوت می نماید، وتعلیماتش همه افراد بشر را به سوی یک جامعه سوق می دهد، وهیچ یک از اعتبارات وامتیازاتی که از آن، جامعه های کوچک وبزرگ فعلی بر اثر جنس ورنگ ونژاد به وجود آمده است به رسمیّت نمی شناسد، بلکه تمام جهان وزمین پهناور خدا را وطن انسان اعلام می دارد.
به گفته یکی از دانشمندان محقّق: «فکر گنجاندن بشریّت در وطن واحد، بدون توجّه به جنس، رنگ، زبان، وحدود جغرافیایی، هدیه ای است که اسلام آن را به مدنیّت بشر اهدا کرده است».(۶۲۵)
آری! اسلام تنها دین حق، ودین تمام مردم جهان، ودین جامعه بشری است، ودعوتش بر اساس ایمان به خدا، توحید خالص، ونفی هرگونه شرک وکفر والحاد است.
اسلام یگانه راه نجات، ویگانه عامل وحدت، وتنها دین جامع وکاملی است که تمام احکام ومقررات واهداف توحیدی آن چون: وحدت دین، وحدت جامعه، وحدت نظام، وحدت قانون، وحدت رهبری، همه وهمه برای نجات نسل بشر وسعادت وخوشبختی عموم مردم آمده است.
اسلام دینی است که شالوده واساس آن بر پایه عقیده توحید وایمان واعتقاد به خدای یگانه نهاده شده، وبا این اعتقاد، طرز تفکّر انسانها را عوض می کند، وافکار جامعه را بالا می برد، وبینش افراد را وسیع می گرداند، وملّیتهای مختلف را بدون توجّه به جنس، رنگ وزبان به دور خود جمع می کند، وسعادت دنیا وآخرت انسانها را تأمین می نماید، وهدفش آزاد ساختن بشر از زیر یوغ عادات زشت، آداب ناپسند، استعمار، استثمار واستعباد است.
وبه همین جهت، قرآن کریم بشریّت را به سوی یک دین وآیین، ویک هدف ومقصد، واتّحاد ووحدت عمومی دعوت می نماید، وبا صدای بلند ورسا فریاد بر می آورد که:
«یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا اِلی کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وبَیْنَکُمْ ألاَّ نَعْبُدَ إلاّ الله وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیئاً ولا یَتَّخِدَ بَعْضُنا بَعْضاً اَرْباباً مَنْ دُونِ الله فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ».(۶۲۶)
«بگو: ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما وشما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم وچیزی را شریک او نگردانیم، وبعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد. پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]».
اسلام، دینی است که می خواهد حاکم بر مردم وجامعه، تنها، خدا واحکام خدا باشد، ودر بین مردم تنها کتاب خدا حکومت کند، ورهبری جامعه را تنها کسی که از جانب خدا تعیین شده به عهده بگیرد. وبه همین سبب، با تمام مظاهر شرک وبت پرستی، وانواع واقسام ظلم وفساد وستم مبارزه می کند تا کسی خود را صاحب اختیار ومالک جامعه وحاکم بر سر نوشت مردم نداند، وهمه در سایه حکومت خدا، ومنطقه زیر نفوذ خدا، وتعالیم عالیه اسلام در آسایش وآرامش زندگی کنند.
اسلام آمده است تا همه اُمّتها وملّتها را متّحد ساخته، آنها را به یک اُمّت وملّت تبدیل نموده، واساس همه تضادّها، برخوردها، اختلاف ها وجدایی ها را که از کفر وشرک وپرستش غیر خدا مایه می گیرد، از ریشه وبن بخشکاند، وتمام اختلافات قومی، نژادی، ملّی، وطنی، جغرافیایی، حزبی، مسلکی، وحتّی اختلافات دینی را از میان ببرد، تا جایی که همه در برابر خدای تعالی خاضع وخاشع شوند، وتنها خدای یگانه را بپرستند، ودر سایه حکومت یک دین، ویک رهبر، ویک قانون اساسی زندگی کنند. اسلام قبل از آن که دین یک جامعه ویک ملّت باشد، دین جامعه بشری وآیین جهانی ونظام جامعه جهانی است، ونظام جهانی اسلام با هیچ یک از نظامهای حاکم بر جهان قابل مقایسه نیست.
بنابراین، اسلام ونظامش را نمی توان به یک ملّت ویک جامعه واهل یک منطقه اختصاص داد؛ بلکه آن، یک دین جامع جهانی است که همه باید به آن بگروند، همه باید یک خدا را پرستش کنند، ودر یک جامعه زندگی کنند، وبا یک نظام وقانون الهی سیر «الی الله» داشته باشند، واسلام را که عالی ترین وکامل ترین طرح وحدت است، بپذیرند. ودر برابر آن سر تسلیم فرود بیاورند تا آنجا که غیر از دین خدا ومملکت خدا، دین ومملکت دیگری در عالم، وجود نداشته باشد، ودین تماماً از آنِ خدا باشد.
اینک برای تکمیل بحث، مسأله خاتمیّت اسلام وقرآن وپیامبر اکرم را از دیدگاه قرآن وروایات اسلامی تحت چند عنوان مورد بررسی قرار می دهیم.
۴ - دعوت پیامبر اسلام، عمومی وجهانی است
بر اساس دلایل فراوانی که در قرآن کریم وروایات اسلامی آمده است دعوت ورسالت رسول گرامی اسلام، عمومی وجهانی است، ونبوّت آن حضرت محدود به زمان خاص ومدّت معیّنی نیست؛ بلکه تا انقراض جهان، وزمانی که نسل بشر در روی کره زمین وجود دارد، رهبری بشریّت به عهده آن یگانه پیامبر بزرگ الهی است.
در این زمینه آیات چندی به خصوص در قرآن کریم وارد شده است که برای نمونه به آنها اشاره می کنیم.
۱ - در سوره نساء، آیه ۷۹ می فرماید:
«وأَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولاً».
«ما تو را برای همه مردم به پیامبری فرستادیم».
۲ - در سوره اعراف، آیه ۱۵۸ می فرماید:
«قُلْ یا أَیّها النَّاسُ إنِّی رَسُولُ الله إلَیکُمْ جَمِیعاً».
«- ای پیامبر! - به همه جهانیان بگو که من فرستاده خدا به سوی همگی شما می باشم».
۳ - در سوره سبأ، آیه ۲۸ می فرماید:
«وَما أَرْسَلْناکَ اِلاّ کافَّهً لِلنَّاسِ».
«ما تو را به پیامبری مبعوث ننمودیم مگر برای عموم جهانیان».
۴ - در سوره انبیاء، آیه ۱۰۷ می فرماید:
«وما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ».
«ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم».
با توجّه به وسعت معنا ومفهوم کلماتی چون: «عالمین»، «ناس»، «کافّه» و«جمیعاً» که در آیات یاد شده در مورد رسالت رسول گرامی اسلام استعمال شده، مسأله عمومی بودن دعوت پیامبر اکرم وجهانی بودن آیین مقدّس اسلام بر همگان روشن است ونیازی به توضیح وتفسیر ندارد.
۵ - رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) خاتم پیامبران است
در سوره احزاب، آیه ۴۰ می فرماید:
«ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ ولکِنْ رَسُولَ الله وخاتَمَ النَّبِیّینَ».
«محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولکن او رسول خدا وخاتم پیامبران است».
از آنجا که در این آیه، در معرفی وجود مقدّس خاتم انبیاء محمّد مصطفی (صلّی الله علیه وآله وسلم) کلمه «خاتم» به کار رفته است، وبعضی ها ندانسته ونفهمیده - وبرخی هم از روی شیّادی وافکار وسوسه آمیز شیطانی - گفته اند: «خاتم» به معنی انگشتر است وچون انگشتر زینت انگشت است به همین جهت، «خاتم النبیین» به معنی زینت پیامبران است، واز آیه شریفه آخرین پیامبر بودن آن حضرت استفاده نمی شود؛ از این رو، ناگزیریم مقداری در باره کلمه «خاتم» توضیح دهیم تا معلوم شود آنهایی که در دلالت آیه مذکور بر خاتمیّت پیامبر اسلام وسوسه کرده اند تا چه حد از معنای این کلمه بی اطلاع بوده ویا خود را به بی اطّلاعی زده اند.
خاتم چیست؟
همان گونه که ارباب لغت گفته اند: «خاتم» به معنی چیزی است که به وسیله آن، پایان داده می شود، ونیز به معنی چیزی آمده است که با آن، اوراق ومانند آن را مهر می کنند.
در کتب لغت عربی، میان معنی خاتم - به فتح تاء وکسر آن - فرقی ننهاده وهر دو را به معنی آخر وخاتمه چیزی ذکر کرده اند.
در «اقرب الموارد» و«قاموس»، کلمه خاتم - به کسر تاء وفتح آن - به معنی انگشتر، وآخر قوم، وعاقبت شئ وغیره آمده است.
در «مجمع البحرین» می گوید: «خاتم النبیّین، ای: آخرهم لیس بعده نبی»؛ یعنی آخرین پیامبران که پس از وی پیغمبری نخواهد بود.
ناگفته نماند که پایان دادن وبه آخر رساندن یکی از معانی «ختم» است، چنان که راغب در «مفردات» می گوید: «خَتَمتُ القرآن»؛ یعنی قرائت قرآن را به آخر رساندم.
ودر «صحاح» می گوید: «خَتَمتُ القرآن»؛ یعنی به آخرش رسیدم.
ابن منظور در «لسان العرب» می گوید: «ختم فلان القرآن، إذا قرأه إلی آخره»؛ «فلانی قرآن را ختم کرد، یعنی قرائت قرآن را به آخر رساند».
ونیز می گوید: خاتم هر چیزی «پایان» وآخر آن است، وخاتمه سوره، آخر سوره است.
وابن اثیر در «نهایه» در باره «خاتم سلطان» می گوید: وی برای ختم نامه احتیاج به «خاتم» دارد.
اینها همه به خاطر این است که کلمه «خاتم» از ریشه وماده «ختم» به معنای پایان گرفته شده، وانگشتر را نیز از آن جهت «خاتم» گفته اند که نامه ها را با آن ختم ومهر می کرده اند؛ زیرا سابقاً مرسوم بوده است که اشخاص نام خود را روی نگین انگشتر ترسیم می نموده اند، وبا آن، نامه ها واسناد را مهر می زدند وبه آن پایان می دادند، به همین جهت در حالات پیامبر وائمّه معصومین (علیهم السلام) ودیگر شخصیّتها از جمله مسایلی که در رابطه با شرح حال آنها مطرح می شود، نقش خاتم آنهاست.
در بعضی از تواریخ آمده است که یکی از حوادث سال ششم هجری این بود که پیامبر اکرم انگشتر نقش داری را برای خود انتخاب نمود، وعلّت این امر این بود که به آن حضرت عرض کردند: پادشاهان نامه های بدون مهر را نمی خوانند.(۶۲۷)
در کتاب «طبقات» آمده است: هنگامی که پیامبر گرامی اسلام تصمیم گرفت دعوت خود را گسترش دهد وبه پادشاهان وسلاطین روی زمین نامه بنویسد، دستور داد انگشتری برایش ساختند که روی آن «محمّد رسول الله» حک شده بود، ونامه های خود را با آن مهر می کرد.(۶۲۸)
در کتاب شریف «کافی» نیز حدیثی از امام صادق (علیه السلام) در رابطه با نقش نگین پیامبر روایت شده که حضرت فرمود:
«کان نقش خاتم النبی محمّد رسول الله».(۶۲۹)
«نقش انگشتر پیامبر «محمّد رسول الله» بود».
در همین رابطه، جرجی زیدان در کتاب «تاریخ تمدّن اسلام» ذیل کلمه «خاتم» می گوید:
«همین که پیغمبر اسلام در صدد نامه نوشتن به شاهنشاه ایران وامپراطور روم بر آمد به حضرتش یاد آور شدند که اگر نامه بدون مهر باشد ایرانیان آن را نمی پذیرند، پیغمبر مهری از نقره تهیه فرمود که روی آن جمله «محمّد رسول الله» نقش شده بود».(۶۳۰)
با این بیان به خوبی روشن می شود که گرچه کلمه «خاتم» به انگشتر زینتی اطلاق می شود؛ ولی ریشه اصلی آن از «ختم» به معنی «پایان» گرفته شده، ودر روزگار گذشته به انگشتر هایی که با آن نامه ها را مهر می کردند «خاتم» می گفتند.
علاوه بر این، این مادّه در قرآن کریم در موارد متعدّدی به کار رفته، ودر همه جا به معنی پایان دادن ومهر نهادن است، از جمله:
«خَتَمَ الله عَلی قُلوبِهِمْ وَعَلی سَمْعِهِمْ...» (۶۳۱)
«خداوند بر دلها وگوشهای آنان - منافقان - مهر نهاده».
«الیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِم».(۶۳۲)
«امروز - روز قیامت - بر دهان هایشان مهر می نهیم».
وچند مورد دیگر که در همه جا «نختم»، به معنی پایان دادن ومهر نهادن آمده است.
دلایل خاتمیّت پیامبر اسلام در روایات
گرچه آیاتی که متذکّر شدیم برای اثبات عمومیّت دعوت پیامبر وخاتمیّت آن حضرت کفایت می کند؛ ولی باید توجّه داشت که دلایل خاتمیّت پیامبر منحصر به آیات قرآنی نیست؛ بلکه در این زمینه روایات فراوانی از خود آن حضرت وسایر پیشوایان معصوم (علیهم السلام) نیز رسیده است که برای نمونه، برخی از آنها را در اینجا می آوریم:
۱ - در حدیث مشهوری که در بسیاری از منابع اهل سنت از پیامبر اکرم نقل شده، آمده است که آن حضرت فرمود:
«اِنَّ مَثَلِی ومَثَلُ الأنبیاء مِنْ قَبلِی کَمَثَلِ رَجُلٍ بنی بیتاً فَأحْسَنَهُ وأجْمَلَهُ. إلاّ مَوضِعَ لَبنَهٍ مِنْ زاوِیَهٍ، فَجَعَلَ النَّاسُ یَطُوفُونَ بِهِ وَیَعْجَبُونَ لَهُ ویَقُولُون: هَلاّ وُضِعَتْ هذه اللَّبِنَه؟
قالَ: فَأنا اللَّبنهُ، وَأنا خاتَمُ النَّبیّینَ».(۶۳۳)
«مَثَل من در مقایسه با انبیای پیش از من، همانند مردی است که خانه ای بنا کند ودر کمال وزیبایی آن بکوشد وفقط در گوشه ای از آن جای خشتی باقی بگذارد، ومردم گرد آن بگردند وبگویند: بنایی زیباتر از این نیست جز این که جای یک خشت آن خالی است.
سپس فرمود: من به جای همان خشت هستم وانبیا با آمدن من به آخر رسیدند».
ودر حدیث دیگری در ذیل آن آمده است که پیامبر اکرم فرمود:
«فَأنَا مَوضِع اللَّبِنهِ، جِئتُ فَختَمْتُ الأنبیاء».(۶۳۴)
«من به جای همان خشت آخرینم، آمدم وپیامبران را پایان دادم».
۲ - حدیث معروف «منزلت» که در رابطه با مسأله جانشینی امیر مؤمنان علی (علیه السلام) به جای پیامبر در مدینه، به هنگام رفتن رسول خدا به جنگ «تبوک» است، واین حدیث در کتب مختلف شیعه وسنّی نقل شده واکثر بزرگان اهل سنّت آن را از پیامبر نقل کرده اند، آمده است که پیامبر اکرم به علی (علیه السلام) فرمود:
«أنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ موسی إلاّ أنّه لا نَبِیّ بَعْدِی».(۶۳۵)
«تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به حضرت موسی (علیه السلام) هستی جز این که بعد از من پیامبری نیست».
۳ - در پایان خطبه حجّه الوداع که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به عنوان یک وصیت نامه جامع برای مردم ایراد نموده، آمده است که آن حضرت فرمود:
«ألا فَلْیُبلِّغ شاهِدُکُمْ غائبکُمْ لا نَبیَّ بَعدِی وَلا اُمَّه بَعدکُمْ».(۶۳۶)
«این سخن را حاضران به غائبان برسانند که بعد از من پیامبری نیست، وپس از شما - اُمّت اسلام - اُمّتی نخواهد بود».
۴ - در بسیاری از خطبه های «نهج البلاغه» نیز مسأله خاتمیّت پیامبر اسلام صریحاً آمده است از جمله:
در نخستین خطبه «نهج البلاغه» امیر مؤمنان علی (علیه السلام) پس از بر شمردن برنامه های پیامبران گذشته می فرماید:
«... بَعَثَ الله سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُول الله لِانْجازِ عِدَتِهِ وإتمامِ نُبُوَّتِهِ».(۶۳۷)
«خداوند سبحان، حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرستاده خود را برای تحقّق بخشیدن به وعده هایش وپایان دادن به سلسله انبیا وپیامبران مبعوث فرمود».
ودر خطبه دیگر در توصیف پیامبر اسلام می فرماید:
«أمِینُ وَحْیِهِ، وَخاتَمُ رُسُلِهِ، وَبَشیرُ رَحْمَتِهِ، ونَذِیرُ نقمَتِهِ».(۶۳۸)
«او امین وحی خدا، وخاتم پیامبران، وبشارت دهنده رحمت خدا، وبیم دهنده از عذاب الهی بود».
ودر یک خطبه دیگر در مورد بعثت آن حضرت می فرماید:
«أرْسَلَهُ عَلی حِین فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ، وتنازُعٍ مِنَ الألْسُنِ، فَقَفّی بِهِ الرُّسُلَ، وخَتَمَ بِهِ الْوَحْیَ».(۶۳۹)
«خداوند عالم، پیامبر اسلام را پس از دوران فترت - در زمانی که هیچ پیامبری باقی نمانده بود - به رسالت فرستاد، واین در حالی بود که نزاع ودرگیری لفظی میان مذاهب مختلف همچنان ادامه داشت، وخداوند او را بعد از همه پیامبران به پیامبری مبعوث نمود، ووحی آسمانی را به وسیله آن حضرت پایان داد».
۵ - در حدیثی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) آمده است که فرمود:
«عدّه ای یهودی نزد پیامبر آمدند وگفتند: ای محمّد! تویی که گمان می بری فرستاده خدایی وهمانند حضرت موسی (علیه السلام) برتو وحی فرستاده می شود؟!
پیامبر کمی سکوت کرد، سپس فرمود: آری! منم سیّد فرزندان آدم وبه این افتخار نمی کنم، من خاتم پیغمبران، وپیشوای پرهیزکاران، وفرستاده پروردگار جهانیانم».(۶۴۰)
۶ - در ضمن حدیثی از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«... لَقَدْ خَتَمَ الله بِکِتابِکُمْ الْکُتُبَ، وخَتَمَ بِنَبِیِّکُمْ الأنبیاءَ».(۶۴۱)
«خداوند با کتاب آسمانی شما - قرآن - به همه کتابهای آسمانی پایان داد وبا پیامبر شما سلسله انبیاء را به پایان رسانید».
۷ - در حدیث دیگری که در همین زمینه از امام صادق (علیه السلام) روایت شده چنین آمده است که فرمود:
«إنّ الله خَتَمَ بِنَبِیِّکُمْ النَّبِیّینَ فَلا نَبیَّ بَعْدَهُ أبَداً، وخَتَمَ بِکِتابِکُمْ الکُتُبَ فَلا کِتابَ بَعْدَهُ أبَداً».(۶۴۲)
«خدای تعالی، با پیامبر شما سلسله انبیا را ختم نمود، پس هرگز بعد از او پیامبری نخواهد آمد، وبا کتاب آسمانی شما - قرآن - به تمام کتابهای آسمانی پایان داد، پس هرگز کتابی بعد از آن نازل نخواهد شد».
احادیثی که در این زمینه در منابع اسلامی وارد شده بسیار زیاد وفراوان است، به طوری که در کتاب «معالم النبوّه»، ۱۳۵ حدیث از کتابهای علمای اسلام از شخص پیامبر گرامی اسلام وسایر پیشوایان بزرگ اسلام در این باره گرد آوری شده است.
۶ - قرآن کریم، خاتم کتب آسمانی است
تردیدی نیست که قرآن کریم، بزرگترین هدیه الهی برای بشریّت وهمه انسانهاست که آنها را به سوی سعادت وخوشبختی، نجات ورستگاری جاودان هدایت می کند، ومهمترین دلیل بر حقّانیت اسلام ورسالت جاودانه پیامبر گرامی اسلام است که از میان تمام معجزات وخارق عاداتی که از آن حضرت صادر شده، برترین سند حقّانیت آن بزرگوار است.
به اتّفاق تمام فرق اسلامی، «قرآن» یک معجزه بزرگ آسمانی، وکتابی برتر وبالاتر از افکار واندیشه بشر است که علاوه بر این که محور اتّحاد واتّفاق بین همه مسلمانان است می تواند مرجعی برای رفع اختلافات گروهی وفرقه ای بوده وخطوط اصلی دین را به همه حق جویان بنمایاند.
قرآن، کتابی است که همواره با بیان اعجاز آمیز خویش، حجّت را بر همه جهانیان تمام نموده، جویندگان حق را به مدارج عالی روحانی وعقلی عروج داده، خفّاشان، معاندان وستیزه جویان را به خاک مذلّت وبدبختی نشانده، ودر همه قرون واعصار، صورت ومعنی واقعی خود را همچنان محفوظ نگهداشته، وهرگز مورد دستبرد، وتغییر وتبدیل قرار نگرفته، وتاکنون کسی نتوانسته است کتابی مانند آن بیاورد، ودر آینده هم کسی نخواهد توانست حتّی یک آیه مانند آیات آن بیاورد.
قرآن، معتبرترین سند برای اثبات معارف واحکام اسلامی است که خدای قادر وتوانا، بقا وجاودانگی آن را برای همیشه ضمانت نموده، واز تحریف ودستبرد مصون داشته است، چنان که در این باره می فرماید:
«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکْرَ واِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ».
«ما قرآن را فرو فرستادیم، وما خود نگهدارنده آن هستیم».(۶۴۳)
قرآن، کتابی است که برای سعادت بشریّت وخوشبختی همه انسانها نازل شده، وتمام نیازمندیهای بشر در آن منعکس گردیده، وبرای کسانی که در برابر حق سر تسلیم فرود می آورند مایه هدایت، رحمت وبشارت به نعمتهای ابدی وجاودانی است، چنان که خداوند می فرماید:
«ونَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیء وَهُدیً وَرَحْمَهً وَبُشْری لِلْمُسْلِمِینَ».(۶۴۴)
«ما این کتاب - قرآن - را بر تو نازل کردیم تا بیان کننده هر چیز بوده، وراهنما ورحمت ومژده ای برای مسلمانان باشد».
ودر آیه دیگر می فرماید:
«ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شیءٍ».
«ما در این کتاب، از بیان هیچ چیز فروگذار نکرده ایم».(۶۴۵)
ودر یک آیه دیگر می فرماید:
«ولا رَطْبٍ ولا یابِسٍ إلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ».(۶۴۶)
«هیچ تر وخشکی نیست جز آن که در این کتاب مبین - وقرآن عظیم - بیان شده است».
آری! با آن که قرآن در زمان خاصی نازل شده وبا مردم خاصی سخن گفته، ودر مکان مشخّصی نازل گردیده است، در عین حال، مرز زمان ومکان را در هم شکسته وما فوق زمان ومکان قرار گرفته، وهیچ گونه وابستگی به زمان ومکان ندارد؛ زیرا این کتاب بزرگ الهی - بر خلاف سایر کتب آسمانی - تنها برای بعضی از ازمنه واعصار نازل نشده است؛ بلکه کتاب ابدی وجاودانی است که تا انقراض بشر، راهنمای ره گم گشته گان وحق جویان خواهد بود.
آری! قرآن کتابی است که حاوی انواع واقسام شواهد اعجاز است. والفاظ آن، اعجاز آمیز ومعانی آن، اعجاز آمیز تر، وچشمه های علوم ودانش وحکمت از سراسر آیات آن می جوشد. وآن معجزه ای گویا، جهانی، جاودانی وروحانی است که بزرگترین معجزه، وبالاترین گواه صدق پیامبر گرامی اسلام وخاتم تمام کتابهای آسمانی است.
به هر حال، این کتاب بزرگ الهی در آیاتی چند خود را خاتم کتب آسمانی معرفی نموده، ونزول هر کتاب آسمانی دیگر را پس از خود ممنوع وممتنع دانسته است که برای نمونه به چند آیه اشاره می کنیم:
۱ - در سوره انعام، آیه ۱۱۵ چنین می فرماید:
«وتَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وعَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».
«- ای پیامبر! - سخن پروردگارت که راهنمای راستی وعدالت است - با نزول قرآن - پایان یافت، هیچ کس یارای آن را ندارد که کلمات او را دگرگون سازد، واو شنوا وداناست».
۲ - در سوره کهف، آیه ۲۷ چنین می فرماید:
«وَاتْلُ ما اُوحِیَ اِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّک لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً».
«- ای پیامبر! - آنچه از آیات کتاب پروردگارت بر تو وحی شده تلاوت کن. هیچ چیز، کلمات او را دگرگون نمی سازد، وبه جز او ملجأ وپناهگاهی نتوانی یافت».
۳ - در سوره سجده (فصّلت)، آیات ۴۱ و۴۲ چنین می فرماید:
«اِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جائَهُمْ واِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ * لایَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ ولا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ».
«کسانی که به این ذکر الهی - قرآن - هنگامی که به سراغ آنها آمد، کافر شدند - در گمراهی آشکارند - واین قرآن به طور قطع کتابی است شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو، ونه از پشت سر به سراغ آن نخواهد آمد، چرا که از سوی خداوندِ حکیم وشایسته ستایش، نازل شده است».
از این آیات به خوبی استفاده می شود که «قرآن کریم» دارای حاکمیّت مطلق وغلبه کلّی بر تمام کتب آسمانی است، زیرا مطابق آیات یاد شده، نه کسی می تواند حقایق آن را ابطال کند، ونه در آینده منسوخ می گردد، نه آیه وکلمه ای از آن کم شده، ونه چیزی بر آن افزوده می شود، نه خط نسخ وبطلان بر آن کشیده می شود، ونه دست تحریف به سوی آن دراز می گردد.
وبه طور خلاصه، «قرآن» کتابی است که هیچ گونه باطلی به سراغ آن نخواهد آمد، چرا که این کتاب آسمانی شکست ناپذیر، از سوی خداوند حکیم وقادر علی الاطلاق نازل شده، وآیاتش محکم وابدی است، وآنچه ذات اقدس حضرت احدیّت فرموده است از روی حکمت ومصلحت است. از این رو، «قرآن» کتاب همیشه - جاوید -، وتا انقراض جهان رهبر وراهنمای آدمیان، وپناهگاه ره گم گشته گان، وخاتم کتب همه پیامبران است که جریان انوار هدایتش همچون جریان تابش خورشید وماه تا به ابد ادامه خواهد داشت.
خاتمیّت قرآن در روایات
علاوه بر آیاتی که متذکّر شدیم در برخی از فرمایشات ائمّه معصومین (علیهم السلام) نیز «خاتمیّت قرآن» مطرح شده است که برای نمونه ذیلاً به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
«واعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلی أحَدٍ بَعْدَ القُرآن مِنْ فاقَهٍ، ولا لِأحَدٍ قَبلَ القُرآن مِن غِنیً».(۶۴۷)
«این را بدانید که پس از تابش انوار هدایت قرآن هیچ کس - به کتاب وقانون دگری - نیاز ندارد، وهرگز احدی پیش از آشنایی با قرآن از آن بی نیاز نیست».
امام سجّاد (علیه السلام) می فرماید:
«اللّهُمَّ إنَّک أعَنْتَنِی عَلی خَتْمِ کِتابِکَ الَّذی أنْزَلْتَهُ نُوراً، وجَعَلْتهُ مُهَیْمِناً عَلی کُلِّ کتابٍ أنْزَلْتَهُ، وفَضَّلْتَهُ عَلی کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصْتَهُ. وفُرْقاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلالِکَ وحَرامِکَ، وقُرْآناً أعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرائعِ أحْکامِکَ، وکِتاباً فَصَّلتَهُ لِعِبادک تَفْصِیلاً، وَوَحْیاً أنَزَلْتَهُ عَلی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ - صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِه - تَنْزِیلاً».(۶۴۸)
«خداوندا! تو مرا بر - خواندن قرآن - کتاب خود یاری نمودی، همان کتابی که آن را نور وروشنایی فرستادی، وبر هر کتابی که فرو فرستاده بودی گواه قرار دادی، وبر هر سخنی که از پیش گفته بودی برتری بخشیدی. وآن را وسیله جدایی حلال از حرام ساختی، وبیان نامه احکام وقوانین دینت قرار دادی، وکتابی که برای بندگانت به شرح وتفصیل آن پرداختی، ووحیی که آن را بر پیامبرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرو فرستادی».
امام باقر (علیه السلام) پنجمین پیشوای معصوم شیعه، مسأله «خاتمیّت قرآن» را در یک حدیث دیگر مورد تأکید قرار داده ودر باره جامعیّت قرآن چنین می فرماید:
«إنّ الله تعالی لَمْ یَدَع شَیئاً تَحْتاج إلَیهِ الاُمَّهُ إلی یَومِ الْقِیامَهِ إلاّ أنزلَهُ فِی کتابه وبِیَّنَهُ لِرَسُولِهِ».(۶۴۹)
«خداوند تبارک وتعالی آنچه را که اُمّت تا روز قیامت به آن نیازمند است فروگذار ننموده، وآن را در کتاب خود، - قرآن کریم - فرو فرستاده وبرای پیامبرش بیان فرموده است».
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«إنّ الله تَبارَکَ وَتَعالی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمانٍ دُونَ زَمان ولِناس دُون ناس، فَهُوَ فِی کُلِّ زمان جَدِید، وعِنْدَ کُلِّ قَومٍ غَضٌّ إلی یَومِ القِیامَهِ».(۶۵۰)
«خداوند متعال قرآن را مخصوص زمانی خاص غیر از زمانهای دیگر، ومردمانی جز مردمان دیگر، قرار نداده است. به همین جهت است که قرآن تا روز قیامت در هر زمانی، نو وجدید، ودر نزد هر قوم وملّت، تازه است».
امام رضا (علیه السلام) می فرماید:
«اَلْقُرْآنُ... هُوَ حَبْلُ الله الْمَتِینُ، وعُرْوَتُهُ الْوُثْقی وطَرِیقَتُهُ الْمُثْلی اَلمُؤدِّی إلَی الْجَنّهِ، والْمُنجِی مِنَ النَّارِ، لا یَخْلَقُ مِنَ الأزمِنَهِ، ولا یَغُث عَلی الْألْسِنَهِ، لِأنَّهُ لَمْ یُجْعَلْ لِزَمان دُونَ زَمانٍ، بَلْ جُعِلَ دَلِیلُ الْبُرْهان، وحُجَّهٌ عَلی کُلِّ اِنسانٍ».(۶۵۱)
«قرآن ریسمان محکم خدا، ودستگیره مطمئن او وراه نمونه او است، که به بهشت می رساند، واز آتش می رهاند؛ با گذشت زمان کهنه نمی شود، وبر زبانها ناخوش نمی آید؛ زیرا برای زمان خاصّی جز زمان دیگر قرار داده نشده، بلکه دلیل وبرهان است، وبر هر انسانی حجّت است».
اینها قسمتی از انبوه روایاتی است که گواه خاتمیّت قرآن است، وابدیّت این کتاب بزرگ آسمانی را به عنوان آخرین کتاب اثبات می کند، وآن را به طور انحصار تا روز قیامت راهنما وپناهگاه بشریّت معرفی می نماید.
آری! قرآن خاتم کتب آسمانی است، کتابی است که پس از او کتاب دیگری نخواهد آمد، کتابی است که پس
از گذشت سالها از رحلت رسول گرامی اسلام مانند زمان خود آن حضرت، به دعوت خود ادامه می دهد، وگذشت زمان وپیشرفت علم وعقل هرگز نخواهد توانست آن را کهنه وفرسوده سازد. زیرا این کتاب بزرگ الهی، کتاب هدایت وروشنی است، کتاب نور ورحمت است، کتاب احکام وقوانین فراگیر، وکتاب همیشه برای بشریّت است. خدا آن را برای همه انسانها وهمه زمانها حجّت وبرهان قرار داده، وتا انقراض جهان در تمام اعصار وشئون زندگی راهنمای همه انسانها خواهد بود.
۷ - دین اسلام، خاتم ادیان است
طبق صریح آیات قرآن کریم وروایات وارده از معصومین (علیهم السلام) دین مبین اسلام، دینی است ابدی وجاودانی که پروردگار بزرگ عالمیان آن را در میان تمام ادیان آسمانی برگزیده، وعمرش را همدوش عمر عالم انسانی وحیات بشریّت قرار داده، واحکام وقوانین آن را محکم واستوار نموده، وآن را خاتم ادیان معرفی نموده است. آیاتی که در این زمینه در قرآن کریم وارد شده فراوان است که ما به ذکر نمونه هایی از آنها اکتفا می کنیم.
۱ - در سوره آل عمران، آیه ۱۹ می فرماید:
«اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ الله اْلاِسْلامُ».
«دین در پیشگاه خدا فقط اسلام است».
۲ - وباز در همین سوره آل عمران، آیه ۸۵ می فرماید:
«وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنهُ وَهُوَ فی الآخِرَهِ مِنَ الخاسِرِینَ».
«هر کس به جز اسلام آیین دیگری را اختیار کند هرگز از او پذیرفته نمی شود ودر آخرت از زیانکاران است».
۳ - در سوره مائده، آیه ۳ می فرماید:
«اَلْیَومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَرَضِیْتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دِیناً».
«امروز، دین را برای شما تکمیل نمودم، ونعمتم را برای شما تمام کردم، وراضی شدم که برای همیشه اسلام دینتان باشد».
۴ - در سوره بیّنه، آیه ۵ می فرماید:
«وَما اُمِرُوا إلاّ لِیَعْبُدُوا الله مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّین حُنَفاءَ ویُقیمُوا الصَّلاهَ وَیُؤتوا الزَّکاهَ وَذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَه».
«- مشرکین - دستوری ندارند جز این که خدای را با نیّت پاک پرستش کنند، واز شرک به توحید بازگردند، ونماز بخوانند، وزکات بدهند، واینست آیین ثابت وپایدار وجاودان».
چنان که روشن است این آیات، دین مبین اسلام را دین خالص پروردگار، وپابرجا ترین راه هدایت، وآیین استوار وزوال ناپذیر، اعلام نموده، وگرویدن به غیر از آن را تا انقراض جهان غیر قابل قبول دانسته، وآن را تنها دین جامع وکامل ومورد رضای خدا وخاتم تمام ادیان الهی، وکمال وبلوغ دیانت وتمام نعمت معرفی فرموده است که احکام وقوانین آسمانی آن، چنان محکم واستوار است که ابدی وجاودانی وتا روز قیامت ثابت وپابرجاست، وهر کس غیر از آن، دین دیگری را اختیار کند نه تنها از او پذیرفته نمی شود، بلکه در برابر آن مجازات هم خواهد گردید.
به هر حال، هر چند که آیات یاد شده برای اثبات «خاتمیّت اسلام» کفایت می کند؛ ولی در عین حال، باید توجّه داشت که دلیل خاتمیّت اسلام منحصر به آنها نیست؛ زیرا هم آیات دیگری در قرآن وجود دارد که به این معنی اشاره می کند، وهم روایات فراوانی از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رسیده است که به ابدیّت وجاودانگی اسلام تصریح می نماید.
اینک به چند نمونه از روایاتی که در این مورد می آوریم، توجّه فرمایید:
۱ - در تفسیر کبیر فخر رازی، وتفسیر «مجمع البیان» وتفسیر قرطبی، وصحیح بخاری، در حدیث معروفی از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمود:
«بُعِثْتُ أنْا وَالسَّاعَهُ کَهاتَین».(۶۵۲)
«قیام ونهضت من ورستاخیز مانند دو انگشت دست با هم برابر است».
این جمله کنایه از این است که عمر شریعت آن حضرت با عمر جهان یکسان است، یعنی دین او ابدی وجاودانی است وبعد از شریعت اسلام، شریعتی نخواهد آمد.
۲ - در حدیث معروف دیگر از آن حضرت نقل شده است که فرمود:
«حَلالِی حَلالٌ إلی یَومِ القِیامَهِ، وحَرامی حَرامٌ إلی یَومِ القِیامَهِ».(۶۵۳)
«حلال من - برای همیشه - تا روز قیامت حلال است، وحرام من - برای همیشه - تا روز قیامت حرام است».
این تعبیر نیز بیانگر ادامه شریعت اسلام تا پایان جهان می باشد.
۳ - امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در «نهج البلاغه» ضمن خطبه ای به ابدیّت اسلام وجاودانگی آن تصریح نموده ومی فرماید:
«ثُمَّ إنَّ هذَا الإسْلامَ دِینُ الله الَّذِی اصْطَفاه لِنَفْسِهِ، وَاصْطَنَعَهُ عَلی عَیْنِهِ، وَأصفاهُ خِیَرَهَ خَلْقِهِ، وَأقامَ دَعائِمَهُ عَلی مَحَبّتهِ، أَذَّلَ الأَدْیانَ بِعِزَّتِهِ، وَوَضَعَ المِلَلَ بِرَفْعِهِ، وأهانَ أعْدائَهُ بِکَرامَتِهِ، وَخَذَلَ مُحادِّیهِ بِنَصْرِهِ، وَهَدَمَ أرْکان الضَّلالَهِ برُکْنِهِ... ثُمَّ جَعَلَهُ لاَ انْفِصامَ لِعُرْوَتِهِ، وَلا فَکَّ لِحَلْقَتِهِ، وَلا انهِدام لِأساسِهِ، وَلا زَوالَ لِدَعائِمِهِ، وَلا انْقِلاع لِشَجَرَتِهِ، وَلاَ انْقِطاعَ لِمُدَّتِهِ، وَلا عَفاءَ لِشرائعِهِ، وَلا جَذّ لِفُرُوعِهِ...» (۶۵۴)
«این اسلام، دین خداست، وآیینی است که پروردگار بزرگ آن را در میان ادیان برای خود برگزیده، وآن را با نظر عنایت خویش به وجود آورده، وبرای تبلیغ آن بهترین آفریدگان خود - حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) - را اختیار نموده، وستون هایش را بر اساس دوستی ومحبّت خویش بنا نهاده است.
با عزّت بخشیدن به اسلام ادیان دیگر را خوار وذلیل نموده، وبا برتری دادن به اسلام دیگر ملّتها را پست وحقیر شمرده، وبا عظمت دادن به اسلام دشمنان را کوچک وبی اعتبار گردانیده، وبا یاری دادن به اسلام مخالفان را زبون ساخته، وبا استوار ساختن اسلام پایه های گمراهی را ویران کرده است.
اساس اسلام را آنچنان محکم واستوار نموده که نه دستاویز آن از هم می گسلد، ونه رشته ارتباطش از هم باز می شود، نه اساس آن منهدم می گردد، ونه پایه هایش فرو می ریزد، نه درخت تنومندش از ریشه بیرون می آید ونه مدّتش پایان می پذیرد، نه احکام وقوانینش از بین می رود ونه شاخه هایش کنده می شود».
۵ - در حدیث دیگری که در همان کتاب «کافی» از امام صادق (علیه السلام) نقل شده، چنین آمده است که فرمود:
«حَلالُ محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) حَلالٌ أبَداً إلی یَومِ القِیامَهِ، وحَرامُهُ حَرامٌ أبَداً إلی یَوم القِیامَهِ، لا یَکُونُ غَیْرُهُ ولا یجی غَیْرُهُ».(۶۵۵)
«حلال محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) - برای همیشه - تا روز قیامت حلال است، وحرام او - برای همیشه - تا روز قیامت حرام است، غیر آن نخواهد بود وغیر از او نخواهد آمد».(۶۵۶)
آنچه تا اینجا مورد بحث وبررسی قرار گرفت، مسأله خاتمیّت اسلام از دیدگاه قرآن وروایات اسلامی بود که به روشنی گواهی می دادند که دین، انحصار به «اسلام» دارد، وپس از آمدن اسلام، دین وشریعتی نخواهد آمد، وهر کسی دین وآیین دیگری برای خود اختیار کند از او پذیرفته نخواهد شد.
با توجّه به آن چه گذشت به این نتیجه می رسیم که:
۱ - دین، در پیشگاه خدا اسلام است، واسلام، دین حق، دین خدا، دین توحید، دین همه پیامبران، ودین جامعه جهانی، ودین تمام بشریّت است، وپس از اسلام، هیچ دین وآیینی از کسی پذیرفته نمی شود.
۲ - رسالت رسول گرامی اسلام جهانی وهمگانی است، وپیامبر اکرم برای هدایت وراهنمایی همه جهانیان مبعوث شده است.
۳ - قرآن کریم، قانون اساسی اسلام، وتنها کتابی است که تمام ابعاد زندگی انسان را مطرح نموده، وبرای سعادت افراد بشر وهمه انسانها آمده است.
۴ - امامت ورهبری نیز که یک بُعد آن، زمامداری، تنظیم وتدبیر امور جامعه است، پیشوایی ورهبری همه مردم است که «امام» به همه اقشار ملّت وجامعه تعلّق دارد چنان که خداوند در قرآن کریم در مورد امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید:
«اِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِماماً».(۶۵۷)
«من تو را امام - وپیشوای - همه مردم قرار دادم».
از آنچه تا اینجا گفته شد، این نتیجه به دست می آید که: «اسلام» با آن تعلیمات، تشریعات، وقوانین جامع وکاملش - که از لحاظ جهان بینی وجهانداری وتأمین احتیاجات فردی، اجتماعی، مادی ومعنوی برای سعادت وخوشبختی بشریّت آمده، ودر تمام مراحل زندگی ودر همه زمانها، با تمام ترقی وپیشرفت وتکامل عقل وعلم قابل تطبیق است - ناچار باید به یک حکومت متّحد جهانی ونظام عادلانه اسلام منتهی گردد که محور تمام امور در آن حکومت ونظام، خدا، احکام خدا، وتعالیم عالیه اسلام باشد.
بنابراین، جای هیچ گونه شکّ وتردید نیست که تأسیس حکومت واحد جهانی وظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) با وحدت جامعه وجهانی شدن اسلام ارتباط کامل دارد، وبرای اتمام نویدهای قرآن کریم، ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) یک امر حتمی ولازم است، چه آن که بدون تحقّق وعده های قرآن وظهور حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) اسلام ناتمام است، وآن گونه که باید، رسالت جهانی خود را ایفا ننموده است.

بخش یازدهم: جهان پیش از ظهور

نگاهی تند وگذرا به تاریخ تمدّن کنونی، این حقیقت را به خوبی روشن ومسلّم می سازد که بشر امروز نه تنها با پیشرفت سریع وروز افزون علم ودانش، خود را خوشبخت وکامیاب نمی بیند؛ بلکه بر عکس، با تمام وجود درماندگی وسرخوردگی وسرگردانی خود را درک می کند، وخود را بی پناه می بیند، وبر زندگی ماشینی وتمدّن صنعتی لعنت می فرستد؛ چرا که همه گرفتاریها، نگرانیها، درگیریها وستم ها را معلول همین تمدّن صنعتی وزندگی ماشینی می داند.
راستی مگر نه این است که بسیاری از مشکلات اجتماعی کنونی زاییده همین تمدّن صنعتی وزندگی ماشینی است؟ مگر نه این است که پایه های کاخهای پوشالی زور مداران بر اساس توسّل به همین اختراعات استوار گشته، وآنها هر روز کاخ هایی بلندتر، بنا می کنند تا انسان را از خود وخدا بیگانه سازند وثروت وذخایر ملّتها را به یغما ببرند؟ مگر نه این است که ریشه همه قتل وغارت ها، تخریب شهرها وروستاها، در به در نمودن انسانها وآواره ساختن هزاران هزار انسان بی پناه از زن ومرد وکودک، پیر وجوان، همه وهمه بر اثر پیشرفت سریع همین صنعت وتکنیک وتکنولوژی جدید است که آرامش وآسایش وامنیّت را از همه مردم جهان سلب نموده، ومی رود تا آتش جنگ جهانی سوّم را علیه بشر بر افروخته وجهانیان را در کام زوال ونابودی کامل قرار دهد؟
مگر نه این است که در تمدّن کنونی، ترس ووحشت، دلهره واضطراب، تنگی وحیرت در همه جا دامن گسترده، وهمگان از مسابقات تسلیحاتی ورقابت خطرناک قدرتهای جهانی انگشت حیرت به دندان گرفته اند که مبادا با جرقه کوچکی آتش جنگ جهانی سوّم روشن شده وبشریّت را در کام خود فرو ببرد؟
امروزه، برای همه حتّی سردمداران سیاست وزمامداران بزرگ جهان، روشن گردیده که موج عظیمی از فساد اخلاق، گسترش جرایم وجنایات، قانون شکنی وتجاوز از مرز مقررات، در سراسر دنیا پدید آمده، ویک نوع دلهره ونگرانی عمومی را به وجود آورده است. امروزه، برای همه مردمان جهان از عالی ودانی روشن شده است که ظلم وفساد وتباهی، تعدّی وتجاوز، جنایت وخیانت، نابسامانی وبیدادگری، قتل وکشتار، جنگهای طولانی وخسته کننده، سراسر عالم را فرا گرفته، وجهانیان را، حتّی از اصلاحات عادی ومعمولی خسته وناامید ساخته، واز دست مجامع بین المللی نیز کاری ساخته نیست.
امروزه برای همه ثابت شده است که:
«علیرغم تبلیغات فریبنده ای که در زمینه حلّ مسایل ومشکلات جهانی صورت می گیرد، وضع آشفته وپر تشنّج کنونی وحشت انگیز ونگران کننده است. با وجود تلاشهای مجامع بین المللی وکنفرانسهای طولانی وخسته کننده، هنوز بسیاری از مسایل بین المللی منظمی، مانند: تأمین صلح پایدار، خلع سلاح عمومی، زندگی مسالمت آمیز، منع گسترش سلاح های اتمی، عدم مداخله در امور داخلی کشورها، امثال اینها حلّ نشده است. صف بندی ورقابت خطرناک قدرتهای بزرگ جهان، مسابقه تسلیحاتی وجنگهای سردر گم، در چهار گوشه جهان ادامه دارد.
بر اثر استعمار واقتصاد استعماری، روز به روز بر شکاف وفاصله طبقاتی میان ملل ثروتمند وفقیر افزوده می شود. آمار جرایم وجنایات به طور سر سام آوری بالا رفته ودستگاه های انتظامی وپلیسی را با دردسر ومشکل بزرگی رو به رو ساخته است. فقدان اخلاق ومعنویّت، ضعف وتزلزل مبانی ایمان وعقیده، موجب بروز انواع مفاسد اخلاقی ودشواریهای اجتماعی شده است».(۶۵۸)
آری! این است اوضاع جهان کنونی، واین است دستاوردهای تمدّن صنعتی، وحقیقت وواقعیّت عصر مشعشع طلایی! اینک برای روشن شدن مطلب، پیرامون دست آوردهای تمدّن صنعتی وعوارض شوم آن با کمی تفصیل سخن می گوییم.
۱ - عوارض شوم تمدّن صنعتی
بر احدی پوشیده نیست که تمدّن صنعتی در جهان کنونی نه تنها موجبات رفاه وخوشبختی مردم را فراهم نیاورده؛ بلکه با تمام قدرت ومظاهر دلفریب خود به جنگ بشریّت شتافته، پایه های تمام فضایل اخلاقی وانسانی را در هم ریخته، خانواده ها را متلاشی ساخته، جهان بشریّت را دچار وحشت واضطراب نموده ومی رود تا به وسیله عوارض شومی که با خود به همراه آورده است، طومار جامعه بشری را در هم پیچیده وحوادث جانکاهی برای جهانیان به ارمغان آورد.
اکنون برای این که معلوم گردد که تمدّن کنونی باعث انحطاط بشر وسقوط ارزشهای انسانی واخلاقی گردیده، وانسان را از مقام شامخ انسانیّت تنزل داده وقدر ومنزلتش را پایین آورده است سه مشکل بزرگ اجتماعی را که از بلاهای اجتماعی قرن ماست به اختصار مورد بررسی قرار می دهیم.
۱ - یأس ونا امیدی
یکی از عوارض شوم تمدّن صنعتی که دامنگیر جامعه بشری گردیده، کابوس وحشتناک یأس وناامیدی است. یأس وناامیدی در دنیای کنونی همانند یک بیماری واگیر ومسری، یا همچون میکروبهای کشنده سل وسرطان، در شئون زندگی همه انسانها راه یافته ومانند یک بلای عمومی وخطرناک کلیه جوامع بشری را تهدید می نماید.
متأسّفانه در دنیای امروز، این بلای خانمان سوز که یکی از بلاهای اجتماعی قرن ما محسوب می شود، به صورت خطرناکی سایه سنگین خود را بر پهنه تمام گیتی گسترده وآسایش وآرامش را از همگان سلب نموده، وروزنه اُمیدی برای محرومان ودردمندان باقی نگذاشته است.
همین کابوس وحشتناک یأس وناامیدی است که روز به روز آمار انتحار وخودکشی را بالا برده وهر روز بیش از یک هزار انسان در سطح جهان به زندگی خود خاتمه می دهند، وتعداد کسانی که اقدام به خود کشی می کنند وموفق نمی شوند هشت برابر این عدّه است.
همین کابوس دهشت زای یأس وناامیدی است که هر روز هزاران نفر از جوانان درس خوانده وتحصیل کرده را در چنگال اعتیادهای خطرناک گرفتار می سازد، ومنحنی تعداد بیماران روانی را افزایش داده، جامعه بشری را با مشکلات فراوانی مواجه می سازد، واین قرن را «قرن بیماریهای روانی» نام نهاده است.
«در حال حاضر بیش از ۳۳ میلیون بیمار روانی در ۱۵۰ هزار تیمارستان ودرمانگاه روحی تحت درمان هستند. تنها در ایالات متحده آمریکا، یک میلیون وهشتصد هزار تخت خواب در بیمارستان ها ومراکز مخصوص، برای معالجه بیماران روحی اختصاص داده شده است. مردم آمریکا در یک سال، دو ونیم میلیون دلار صرف خرید قرصهای مسکن وخواب آور می کنند تا بتوانند قسمتی از تشنّجات عصبی خود را تسکین داده، در خواب مختصری فرو روند.
در آلمان ۶۷۰ نوع داروی خواب آور در دسترس مردم می باشد، ودر فرانسه سالیانه ۳۰۰ میلیون فرانک صرف قرصهای مسکن وخواب آور می شود. در ایران خودمان در چهل سال گذشته تعداد بیماران روانی ۷۵ برابر شده، وهر سال چهل هزار نفر بر شماره دیوانگان کشور افزوده می شود».(۶۵۹)
دیل کارنگی در کتاب «آیین زندگی» می گوید:
«متأسّفانه باید اقرار کرد که در نتیجه وضع اسفبار زندگی امروز، نصف بیشتر تخت خوابهای بیمارستان ها را اشخاصی اشغال کرده اند که بیماری آنها عصبی وروحی است».(۶۶۰)
آری! در جهان کنونی بر اثر پیشرفت علوم طبیعی وصنایع ماشینی، زندگی از مسیر صحیح واصلی خود منحرف گردیده، مشکلات ومصایب فراوانی به بار آمده، سعادت انسانها مورد تهدید جدّی قرار گرفته، وافراد زیادی را دچار بیماری افسردگی نموده، وآن چنان آنها را بی نشاط ودل مرده ساخته که از خود مأیوس شده، وجود خود را لغو وبیهوده تلقّی می کنند، وزندگی را پوچ وبی معنی می دانند، وبرای آن که از این وضع رنج آور زودتر خلاص شوند اغلب دست به خود کشی می زنند.
روان پزشکان می گویند:
«بیماری افسردگی آن چنان بشر قرن حاضر را در محاصره خود قرار داده وبه سرعت در روح انسانها لانه می کند که باید این قرن را، قرن افسردگی نامید. در دنیای کنونی یک صد میلیون بیمار افسرده وجود دارد وهر سال میلیونها [نفر] بر آن افزوده می شود».(۶۶۱)
«در شهرهای بزرگ که همه چیز غول آسا است، احساس افسردگی، شدّت بیشتری دارد، وافراد به سبب نابود شدن الفت ها وهمبستگی ها، خود وزندگی خود را پوچ وتهی می بینند. از این رو، خیلی زود مفهوم خستگی از حیات وبیگانگی از همه چیز وهمه کس را احساس می کنند.
بالا رفتن میزان جرایم وجنایات وشدّت یافتن قساوت ها وسنگدلی هایی که حتّی در شأن درندگان وسباع نیست، آن هم در ممالک واجتماعاتی که نظام اجتماعی خویش را طلیعه ایجاد مدینه فاضله می دانستند، ارمغان سلطه ماشین واوضاع واحوالی است که اشاره شد».(۶۶۲)
به هر حال، دنیایی که در آن زندگی می کنیم درد آلود ورنج آور است، وجهان کنونی سراسر درد ورنج وغم واندوه است، وتنها راه درمان این دردهای بی درمان بازگشت به خدا ومعنویّت، وپای بند بودن به دین ومذهب است.
«اگر هیچ فایده ای برای ادیان آسمانی نباشد وبه هیچ وجه مقرون به واقع نبوده وبه کلّی - العیاذ بالله - دروغ باشند، این فایده عظیم را نمی شود از آنها سلب کرد که آنها بهترین عواملی هستند که بشر را از ارتکاب جرایم وجنایات جلوگیری کرده وبه خوبیها وادارش می سازند؛ زیرا دین صحیح آن است که مردم را به جمیع نیکی ها امر، واز تمام بدیها نهی نماید.
... اگر در اجتماعی، ایمان وعقیده حاکم باشد، می توان گفت: نمونه ای از بهشت خواهد بود که در آنجا کسی را با کسی کاری نیست، هر کسی به حقوق خویش قانع است؛ نه دزدی وجود دارد نه تقلب، نه انتحاری هست ونه قتل وتجاوزی.
ولی متأسّفانه چندی است در اثر عوامل گوناگونی که فعلاً از ذکر آنها خودداری می شود... ریشه های عقیده وایمان در مغزهای مردم در حال خشک شدن است، وانحراف عقیده وایمان ویا عقیده های مسخ شده جای اعتقاد صحیح را گرفته، ویک مشت تعالیم غیر قابل قبول که نتوانسته اند جای خلئی را که از زوال عقیده دینی پیدا شده بود پر کنند، مردم را به سوی انحرافات خطرناک سوق دادند.
شکّی نیست تا زمانی که بشر از سرمایه نفیس عقیده وایمان بی بهره است روزگارش نیز هر روزش از روز پیش بدتر خواهد بود. این همان معنایی است که در قرآن خداوند آورده شده است:
«ومَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً» (۶۶۳)
«هر کس از فرمان ما سر پیچید ویاد ما از دلش بیرون رود، یک زندگی تیره وتنگی خواهد داشت»(۶۶۴).
خوشبختانه امروز چندی است که روانکاوان، روانشناسان ودانشمندان بشر تنها راه درمان دردهای بی درمان را در بازگشت به معنویّت جستجو می کنند تا با کمک ادیان، یأس ونا امیدی را از اُفق زندگی انسانها دور ساخته وفروغ امید وآرزو را به دیدگان نگران این مردمان بازگردانند.
دکتر «کارل» می گوید:
«من به عنوان یک پزشک باید بگویم که در دوران طبابتم به مریض هایی بر خورد کردم که هیچ یک از طرق درمان بر روی آنان مؤثّر واقع نشد؛ ولی با توسّل به مبانی مذهبی... نتیجه مثبت گرفتند واز مرض وحزن واندوهی که بر اثر بیماری در آنان به وجود آمده بود، رهایی یافتند».(۶۶۵)
«منتسکیو» در کتاب «روح القوانین» می گوید:
«انسان چون موجود حساسی است دچار هزار هوس می گردد، ویک چنین مخلوقی که گرفتار هوس خود می باشد هر لحظه ممکن است خالق خود را فراموش کند، وحتّی چنین مخلوقی هر لحظه خود را فراموش می کند، وبلکه هر آن ممکن است دگران را هم فراموش نماید. به همین جهت است که خداوند عالم به وسیله قوانین مذهبی او را به طرف خود می خواند تا از یاد خدا وخالق خود غافل نگردد...» (۶۶۶)
«ایگو شافاروتیچ»، استاد ریاضی دانشگاه مسکو... می گوید:
«آنچه ما نیاز داریم تغییر وتحوّل روحی است، ما باید به سوی خدا وبه سوی خود بازگردیم».(۶۶۷)
«دیل کارنگی» می گوید:
«... دین به من، ایمان، امید وشهامت می بخشد وهیجان، اضطراب، ترس ونگرانی را از من دور می سازد وبرای زندگی من سیر وهدفی معیّن می کند...
امروزه جدیدترین علم، یعنی روان پزشکی همان چیزهایی را تعلیم می دهد که پیامبران تعلیم می دادند... یکی از پیشوایان علم مزبور می گوید: کسی که حقیقتاً معتقد به مذهب است هرگز گرفتار امراض عصبی نخواهد شد...
اگر مذهب حقیقت نداشته باشد، زندگی بی معنی وپوچ است وبازیچه ای بیش نخواهد بود... ویلیام جیمز - در این باره - می گوید: ایمان، یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی می کند، وفقدان کامل آن در حکم سقوط بشر است».(۶۶۸)
«ویکتور هوگو» می گوید:
«به عقیده من، امروز تعلیم مذهب از همه وقت واجب تر است، هر چه انسان ترقی می کند ایمانش باید کامل تر وعقیده اش محکم تر شود. به عقیده من، در دوره ما یک بدبختی پیش آمده است که شاید تنها بدبختی ما باشد، وآن تمایلی است که پیدا شده است که همه چیز انسان را منحصر به این زندگانی دنیا کنند، وچون زندگانی مادی دنیا را هدف آرزوهای خود قرار دادند عاقبتش نیستی وفنا خواهد بود، آن وقت سختیها وشداید، فزونی می یابد وبر رنج ومحنت که لازمه حیات است نومیدی هم مزید می گردد، یعنی زندگانی درست جهنّم می شود، واحوال مردم دست خوش تشنّجات وانقلابات خواهد گردید.
ما خواه قانون گزار باشیم خواه کشیش وخواه نویسنده، موظّفیم که کلّیه نیروهای اجتماعی را به انواع گوناگون برای تخفیف شداید مردم بکار بریم، سرهای آنها را به سوی آسمان متوجّه کنیم، وآنها را به قیامت وبه زندگی آینده، امیدوار سازیم که آنجا سرای عدل است وسزای هر کس داده می شود، وبه بانگ بلند بگوییم که: هر کس رنج می بیند به هدر نمی رود ومزد خود را می یابد، ومرگ عدم نیست، وفراموش نکنیم وبه هر کس بگوییم که اگر فرجام انسان عدم می بود زندگی ارزش نمی داشت.
آنچه زحمت را گوارا وکار را مقدّس می کند وانسان را نیرو می بخشد وخردمند ومهربان وبردبار ونیکو کار ودادگر می سازد، ودر عین فروتنی مناعت می دهد، ومستعد علم ومعرفت می نماید این است که بداند که چون از این دنیای تیره وتاریک گذشتیم، به جهانی با صفا وروشن می رسیم، ومن به آن عالم با صفا کاملاً معتقدم واین فکر همیشه پیش نظرم هست وبه آن ایمان کامل دارم. وپس از مجادله ها، مطالعات وامتحانات، عقلم به آن یقین می کند وروحم از آن تسلّی می یابد. بنابراین، من تعلیم وترویج وتبلیغ دین را صمیمانه وجازمانه ومشتاقانه هوا خواهم».(۶۶۹)
۲ - گسترش فساد اخلاقی وازدیاد بزهکاری
با کمال تأسّف باید به این حقیقت تلخ اعتراف کنیم که تمدّن صنعتی، هر روز بر حیرت وسرگردانی انسانها افزوده، مردمان را در وادی ضلالت وگمراهی قرار داده، وآنچنان توجّه انسانها را به جهان مادّی وشئون مادّی آن معطوف گردانده که به طور کلّی از خدا غافل شده، معنویات را از یاد برده، ایمان را ناچیز شمرده، ومسئولیّت خود را در برابر خدا فراموش نموده است. بعضی در این باره به قدری دچار تند روی گردیده وجسورانه سخن می گویند که خدا پرستی را ارتجاع، دین را خرافات، تقوا را کهنه پرستی واخلاق انسانی را موهومات می شمارند. بر اثر این گناه بزرگ ونابخشودنی، انسانیّت سرکوب گردیده، ارزشهای انسانی بر باد رفته، پیوندهای روحی ومعنوی یکی پس از دیگری از هم گسسته، بشر به طغیان وسرکشی گراییده، وفساد اخلاق مانند ابر تیره افق زندگی انسانها را پوشانده است.
«مگر زندگی عصر حاضر، سطح فکری واخلاقی مردم را تنزل نداده است؟ چرا باید هر سال چندین بیلیون دلار برای مبارزه با جنایتکاران صرف شود؟ چرا باید در برابر چنین خرج گزافی، باز هم دزدان وراهزنان به بانک ها حمله برند، مأمورین انتظامی را بکشند، وکودکان را بدزدند ومقتول یا گرو کشی نمایند؟ جای آن دارد که با مشاهده سیر قهقرایی تمدّن، از خود بپرسیم: آیا منشأ این انحطاط در خود ما وتشکیلات ما نیست؟».(۶۷۰)
در جهان متمدّن کنونی، با این که در کشورهای پیشرفته، حفظ امنیّت مورد کمال توجّه است وبرای حفظ نظم وامنیّت شهرهای بزرگ، سازمانهای وسیعی تشکیل داده ومأمورین انتظامی با مدرن ترین وسایل لازم، به شدّت مراقب اوضاع واحوال هستند، جرایم وجنایات، پیوسته رو به ازدیاد وفزونی است، وبه موجب آمار وارقام، همه ساله بر تعداد بزهکاری وبزهکاران افزوده می شود.
«از سال ۱۹۶۶ تا سال ۱۹۷۱ جمعیّت آمریکا به نسبت پنج درصد افزایش پیدا کرد وانتظار می رفت جرایم نیز به همین نسبت افزایش یابد، ولی در طول این پنج سال میزان جرم وجنایت به حد ۷۴ درصد بالا رفت.
مقایسه بین سال ۱۹۶۰ و۱۹۷۰ به درجه تکان دهنده ای رسید، به این توضیح که: در سال ۱۹۶۰ در هر ۵۸ دقیقه یک جنایت روی می داد، ودر سال ۱۹۷۰ به ۳۳ دقیقه رسید. در سال ۱۹۶۰ در هر ۶ دقیقه یک سرقت روی می داد، ولی در سال ۱۹۷۰ در هر ۹۱ ثانیه. تجاوز به عنف واجبار از هر ۳۴ دقیقه یک فقره به ۱۴ دقیقه رسید».(۶۷۱)
با توجّه به آمار جرایم وجنایات که همه روزه در تمام نقاط جهان به طور سر سام آوری بالا می رود، ودستگاه های انتظامی وپلیسی وقضایی را در همه کشورها با درد سرها ومشکلات عجیبی مواجه ساخته است، جای شک نیست که اوضاع کنونی جهان بسی درد زا ودرد آلود است، وآینده ای که در برابر دیدگان حیرت زده جهانیان ترسیم می شود، تاریک، ابهام آمیز، ویأس آور است.
«آیا ارقام هر بیست وپنج دقیقه یک جرم بزرگ، ودر هر بیست وچهار ساعت، سی قتل نفس، پنجاه عمل منافی عفت با اعمال قهر وغلبه، وهفتصد وسی فقره سرقت بزرگ، وبالغ بر سه هزار سرقت کوچک، در یک کشور به اصطلاح پیشرفته ومتمدّن آمریکا که شاید از نظر تمدّن وفرهنگ، در دنیا بی نظیر است رقم های کوچکی است وحکایت از یک بلای عمومی وخطرناک نمی کند؟!».(۶۷۲)
به هر حال، جای هیچ تردید نیست که در دنیای متمدّن امروز، بر اثر پیشرفت علوم طبیعی وصنایع ماشینی، تمام اوضاع زندگی مردم دگرگون شده، میدان تاخت وتاز برای ارضای غرایز وشهوات نفسانی هموار گردیده، وزمینه هوا پرستی ومفاسد اخلاقی در سطح بسیار وسیعی فراهم شده، واکثر مردم بر اثر از دست دادن مبانی ایمان وعقیده، در پرتو این بت عجیب تازه، خود سر ومتجرّی شده اند وبه همین جهت، امراض اخلاقی در کلیّه جوامع بشری با سرعت شگفت آوری پیشروی نموده، وفساد اخلاقی وتبهکاری وآدم کشی، وانواع واقسام جنایت، خیانت، فساد وتباهی حتّی در کشورهای متمدّن جهان، روز به روز گسترش می یابد، وجرایم وجنایات لحظه به لحظه رو به فزونی می رود.
«ویل دورانت» می گوید:
«در سال ۱۷۴۹، آکادمی (یژون) سئوالی مطرح کرد به این مضمون: (آیا پیشرفت علوم وصنایع، در تصفیه وتزکیه اخلاق مؤثّر بوده، یا در تباهی آن؟)، در آن زمان برای کسی که بهترین پاسخ را بنویسد جایزه ای تعیین شده بود که البته پاسخ «روسو» جایزه را ربود؛ زیرا او معتقد بود که پیشرفت علوم وصنایع در اروپا، اخلاقیّات را تضعیف کرده واز اهل تقوا کاسته است».(۶۷۳)
شایان ذکر است که از تاریخ این پرسش وپاسخ متجاوز از دو قرن می گذرد، ودر طول این مدّت به موازات پیشرفت های علوم طبیعی وصنایع ماشینی، فساد اخلاقی وجرایم وجنایات نیز به طور سرسام آوری پیشروی نموده است. این حقیقت تلخ، از خلال اخبار وآمار جنایی که در جهان منتشر می شود به خوبی مشهود است، واز مطالعه آنها روشن می شود که بشر امروز در عصر تمدّن وفرهنگ تا چه پایه دچار سقوط اخلاقی گردیده وچگونه در منجلاب فساد وتباهی غوطه ور شده است.
نکته قابل توجّه آن که، آنچه از روایات اسلامی استفاده می شود این است: آینده جهان از نظر فساد وتباهی به مراتب بدتر از وضع موجود خواهد شد؛ زیرا اولیای گرامی اسلام در احادیث بسیاری خاطر نشان ساخته اند که در دوران غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) جرم وجنایت، دروغ وخیانت، تجاوز وتعدّی، دزدی وآدم کشی، وخلاصه انواع پلیدیها وزشتکاری ها پیوسته افزایش می یابد، وگناه وناپاکی به قدری زیاد می شود که تمام جهان را فرا می گیرد؛ ولی این تیره روزی وبدبختی برای همیشه پایدار نمی ماند، وسرانجام روزی فرا می رسد که اوضاع جهان تغییر می کند، بیدادگری وستم پایان می پذیرد، وزمین پر از عدل وداد می شود همان گونه که پر از ظلم وستم شده است.
۳ - مسابقه تسلیحاتی ورقابت خطرناک قدرتهای جهانی
در عصر کنونی، با پیشرفت سریع علوم طبیعی واستقرار تمدّن صنعتی، مشکلات بی شماری در سراسر جهان پدید آمده، وبشر با خطرات بسیار بزرگی مواجه شده است. این تمدّن، انسان را بر ضدّ خودش بر انگیخته، وقسمت مهمّی از نیروی علم وصنعت را در راه مسابقه تسلیحاتی، قتل وکشتارها، ویرانی وتخریب ها ودیگر جرایم وجنایات به جریان انداخته، وکشورهای پیشرفته را وادار نموده است که برای استثمار واستعمار ملّتها وکشورهای ضعیف، هر چه بیشتر سلاح های مخرّب ومرگبار بسازند، وخود را برای نابود کردن انسانها مجهّز نمایند.
در دنیای متمدّن امروز، کشورهای پیشرفته صنعتی واجد تمام امکانات مادّی هستند واز رفاه در زندگی برخوردارند، با وجود این، آرامش فکر وآسایش خاطر ندارند، وهمواره از تعدّی وتجاوز به یکدیگر در بیم وهراسند. از این رو، هر روز به سلاح هایی هر چه قوی تر مسلّح می شوند تا از تعرّض رقبای خود مصون بمانند.
مسابقه تسلیحاتی وازدیاد روز افزون سلاح های مدرن، روشنگر این حقیقت است که بشر در جهان امروز، به درنده خویی گرایش یافته، انسانیّت را از یاد برده وسجایای انسانی را ترک گفته، ودنیای امروز به صورت انبار باروتی در آمده که هر آن وهر لحظه ممکن است جرقه کوچکی آن را منفجر سازد. همه جا وحشت واضطراب به چشم می خورد، وهمه نگرانند که مبادا جنگ جهانی سوم شروع شود وریشه بشر را بسوزاند.
هم اکنون در کشورهای پیشرفته جهان، بر اثر بیماری برتری جویی وتوسعه طلبی، نسبت به همدیگر بد بین وبد گمانند، واز هجوم وتجاوز به یکدیگر ایمنی ندارند. از این رو عدّه زیادی از مهندسان متخصص وتکنسین های تحصیل کرده، با حقوق ومزایای ویژه مشغول کارند تا سلاح هایی هر چه مدرن تر بسازند.
مسابقه جنون آمیز تسلیحاتی واتمی بین قدرتهای بزرگ وکشورهای - به اصطلاح - پیشرفته، انفجار جهان را در برابر ما مجسّم می کند. هم اکنون به چشم خود می بینیم که دولتهای بزرگ، برای در هم کوبیدن قدرتهای یکدیگر ونابود ساختن دولتهای کوچکتر، چگونه میلیونها دلار خرج می کنند، وبا ادامه این وضع، گویا خود را برای محو حیات وزندگی بشر در روی کره زمین آماده می سازند.
در این زمینه یکی از آگاهان سیاسی جهان چنین می گوید:
«هم اکنون ظرفیت انهدام کننده ای که در اختیار آمریکاست، کافی است تا خصم، یعنی شوروی را بیست وپنج بار نابود کند، ونیروی متقابلی که در دست خصم - شوروی - است به قدری است که می تواند ده مرتبه ما را معدوم نماید، وقدرت دو گانه ما وشوروی کافی است تا هفت بار، نسل بشر را منهدم کند».(۶۷۴)
«اینشتین»، دانشمند وریاضی دان معروف، در یکی از سخنرانیهای خود می گوید:
«بشر بر سر دو راهی حیات وممات، آیا راه صلح وآرامش را انتخاب می کند، یا به راه کهنه قدیمی لجاج وستیز ادامه می دهد؟».(۶۷۵)
همین دانشمند در خطابه دیگرش که در کنفرانس خلع سلاح در سال ۱۹۳۲ میلادی ایراد نموده، چنین می گوید:
«پیشرفتهای محیر العقول گذشتگان در دست این نسل، به تیغ تیزی در دست طفلی سه ساله می ماند.
آیا این وحشتناک نیست که از یک طرف کاخهای دادگستری برای اعدام آدم کشان سر به فلک می ساید، واز طرفی دیگر افراد را انیفورم نظامی بپوشانند ودو دستی تفنگ تقدیم کنند که برود آدم بکشد؟! لحظه ای به این تناقض زشت فکر کنید!».(۶۷۶)
آری! اوضاع فعلی جهان به قدری وحشت انگیز ونگران کننده است که دانشمندان، متفکّران، سیاستمداران وصلح جویان جهان را نگران ونا امید ومضطرب ساخته است. اینک برای این که علّت این اضطراب ونگرانی معلوم شود، به گزارش مشروحی که در باره بمبهای اتمی ذخیره شده در سطح جهان، از سوی «انستیتوی بین المللی تحقیقات صلح» انتشار یافته است، توجّه فرمایید.
۱۵ تُن ماده «تی - ان - تی» برای هر نفر:
«استکهلم - یونایتدپرس - انستیتوی بین المللی تحقیقات صلح که مقرّ آن در استکهلم قرار دارد، اعلام کرد که کلّ بمبهای اتمی ذخیره شده در سراسر جهان به میزانی رسیده است که اگر آن را به جمعیّت دنیا تقسیم کنند، به هر نفر معادل ۱۵ تن ماده منفجره «تی - ان - تی» خواهد رسید، ودر کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی وپیمان ورشو، تناژ سرانه نیروی هسته ای جنگی، تقریباً بالغ بر ۶۰ تن - برابر هر نفر - خواهد بود.
گزارشی که حاوی این آمارهای تکان دهنده است، قسمتی از مضمون کتابی به نام «تسلیحات سلاح در عصر هسته ای» است که به مناسبت دهمین سالگرد تأسیس انستیتوی بین المللی تحقیقات صلح انتشار یافته است. انستیتوی مذکور مؤسسه مستقلی است که در سال ۱۹۶۶ برای بزرگداشت صد وپنجاهمین سال پی در پی بر قراری صلح در کشور «سوئد» به وسیله پارلمان این کشور تأسیس شده است تا در باره راه های تقویت صلح تحقیق کند.
در گزارش مذکور گفته شده که: بر اساس برآوردهای محافظه کارانه، در حال حاضر، در حدود ۵۰ هزار «مگاتون» بمب اتمی در سراسر جهان انبار شده است، وتنها سلاح های هسته ای تاکتیکی «آمریکا» و«شوروی» - بدون به حساب آوردن سلاح های هسته ای استراتژیکی آنها - تقریباً ۵۰ هزار بمب اتمی از نوعی که بر سر شهر «هیروشیما» پرتاب شد برابری می کند.
جای دیگری از همان گزارش حاکی است که تنها در اروپا در حدود ۱۰ هزار بمب اتمی تاکتیکی انبار شده است که در صورتی که فقط تعداد بسیار اندکی از آنها بر سر این قاره پرتاب شود نشانی از شهر وشهر نشینی در سراسر این قاره باقی نخواهد ماند. وتازه غبار های «رادیو اکتیو» که بعد از بمباران اتمی نازل خواهد گردید، برای به بار آوردن تلفات بسیار سنگینی کفایت خواهد کرد».(۶۷۷)
آری! انسان امروز، علیرغم پیشرفتهای سریع وروز افزون علوم وصنایع، وعلیرغم دانش وبینش وسیع خود که توانسته است از کره خاکی گامی فراتر نهاده، بر فراز کره ماه پیاده شود، وهم اکنون در صدد تسخیر کره مریخ ودیگر کرات آسمانی بر آمده است، هنوز نتوانسته است سعادت وخوشبختی بشر را فراهم کند، وآلام درونیش را تسکین بخشد، وحتّی از حل ساده ترین مشکلات سیاسی جامعه بشری عاجز وناتوان مانده است.
امروزه علیرغم پیشرفت انسان در علوم جدید، جهان در آتش جنگ وتبعیضات نژادی وانحطاط اخلاقی می سوزد، ودر سرتاسر جهان، ترس ووحشت، دلهره واضطراب، نگرانی وناراحتی، ویأس وناامیدی از فراورده های تمدّن بشری بر مردم جهان حکومت می کند، وهم اکنون کشورهای پیشرفته صنعتی وحکومتهای فعلی جهان ایمنی فکر وآسایش خاطر ندارند، وپیوسته در بیم وهراسند وزندگی را با سختی وتلخکامی می گذرانند.
«وضع کنونی جهان خواب را از چشم متفکّرین وخیر خواهان عالم ربوده، وبا موشکافی عجیبی به آینده می نگرند، چون می بینند بشریّت آن چنان زرّاد خانه (اتمی) خود را مملوّ از خطرناک ترین وسایل نابودی خود کرده که یک پنجاهم آن - فقط یک پنجاهم - برای نابودی تمام آبادی های کره زمین، کافی است».(۶۷۸)
۲ - انتقاد دانشمندان غربی از تمدّن کنونی
متأسّفانه، پیشرفت علوم طبیعی وگسترش سلطه ماشین در جهان کنونی، نه تنها باعث انحطاط اخلاق وتحقیر انسانیت وپایمال شدن ارزشهای انسانی در جوامع بشری گردیده ومشکلات ومصایب فراوانی را در شئون مختلف زندگی انسانها به بار آورده است، بلکه بر خلاف دوران گذشته، ابزارهای جنگی مدرن تری را در اختیار کشورهای پیشرفته قرار داده، وقدرتهای جهانی را به نیرومندترین وسایل نابود ساختن انسانها مجهّز ساخته است که این امر اصل حیات وبقای نسل بشر را در روی کره زمین تهدید می نماید. از این رو، مدّت زمانی است که این تمدّن با وضع موجود وعوارض شومی که دارد به شدّت مورد انتقاد دانشمندان غربی قرار گرفته وعدّه زیادی از آنها با اقامه دلیل وبرهان به مخالفت با آن برخاسته اند.
بسیاری از دانشمندان غرب عقیده دارند که سلطه ماشین در جوامع غربی ونفوذ عمیق آن در جمیع مظاهر زندگی، شخصیّت آدمی را در هم شکسته، ارزش استقلال واراده را از میان برده، خلاقیّت فکر وابتکار اندیشه را کاهش داده، ومردم را به صورت ابزارهای صنعتی در آورده است.
دکتر «کارل»، در مقدّمه کتاب خود می نویسد:
«تمدّن ماشینی در راهی که افتاده است شایسته پیروزی نیست؛ زیرا به سوی انحطاط پیش می رود. زیبایی های علوم ماده بی جان، چنان بشر را خیره کرده است که خود را از یاد برده وفراموش نموده است که جسم وجان وی از قوانین مرموزی پیروی می کنند که مانند قوانین ستارگان لایتغیّرند، ونمی توان بی آن که خطر وزیانی متوجّه شود آنها را پایمال نمود. بنابراین، شناسایی روابطی که آدمی را به جهان وهمنوعانش پیوند می دهد، وهمچنین آشنایی به روابط بین بافتها در دانش ضرورت دارد. در حقیقت، قبل از هر چیز باید انسان را شناخت وبه انسان پرداخت، چه با انحطاط او زیبایی های تمدّن ما وحتّی عظمت جهان ستارگان نیز از میان می رود».(۶۷۹)
ودر همین زمینه «لوئی منفورد» در کتاب «افسانه ماشین» می گوید:
«... در شرایط فعلی، جامعه غربی از ماشین پیروی می کند. یعنی در حقیقت راه وروش زندگی به وسیله ماشین تعیین می شود، واراده انسان توسّط ماشین انجام می گیرد. دولتها وسازمانها هرچند در ظاهر از خود اختیاری دارند وصاحب اقتدارند، ولی در معنی از خود اختیاری ندارند وکاملاً تابع ماشین ومنطق خاص آن شده اند. در جوامع غربی، اجسام واشیا، یعنی کالاها ومحصولات ماشین بر مردم وگروه های مختلف اجتماعی مسلّط شده اند، واین سلطه مخوف وسرد وبی روح، روز به روز فزونی می یابد وبیشتر می شود وپیشتر می رود.
احساس افراد جامعه این است که با ماشین همجنس شده اند وسرنوشت مشترکی یافته اند، واین نظامات وتشکیلات ماشینی است که همه کارها را انجام می دهد، وافراد دیگر نمی توانند از خود ابتکاری نشان دهند وماشین، حتّی عدالت، آزادی، دموکراسی ورفاه افراد را نیز در اختیار خود گرفته است وبه همین دلیل، اشخاص در مقابل این دستگاه عظیم اجتماعی، ماشینی شده، اراده ای ندارند وحتّی احساس شخصیّت انسانی نمی کنند، به خوبی متوجّه شده اند که در تنظیم واداره امور، وظیفه وسهمی به آنها محوّل نشده وهمانند پیچ ومهره هایی در دستگاه جامد وحاکم هستند».(۶۸۰)
«لکنت دو نویی» می گوید:
«سرعت پیشرفت تمدّن در قسمت مادی توجّه مردم را جلب نمود، ودیگر وقتی برای حل مشکلات حقیقی، یعنی مسایل انسانی باقی نماند. شکوه وجلوه اختراعات جدید که پشت سر هم از [سال]۱۸۸۰ به بعد واقع می شد، مردم را مانند کودکانی که برای نخستین بار به تماشای سیرک بزرگی رفته وخور وخواب را فراموش کرده باشند، مفتون ساخته بود. این نمایش مجلل، مظهر واقعیت شده، وارزشهای حقیقی که در مقابل این ستاره جدید، تاریک به نظر می آمدند، در درجه دوم قرار گرفتند.
بسیاری از صاحب نظران به نادرستی این روش آگاه بودند واعلام خطر می کردند، امّا کسی توجّه نمی نمود؛ زیرا بت عجیب تازه ای به دنیا آمده وبت پرستی خاصی که ستایش چیزهای نوین است پایبند مردم شده است. جهان هر روز تغییر می یافت وجامه دیروزی خود را به لباس فاخر تری مبدّل می نمود، وابنای بشر آن چنان مقهور قدرت بی حد وحصر علم شده بود که به تذکرات خیر خواهانه مردان دانا، ترتیب اثر نمی دادند».(۶۸۱)
به هر حال، جای هیچ گونه شکّ وتردیدی نیست که تمدّنی که هم اکنون بر جهان حاکم است با سرشت فطری وساختمان طبیعی انسان هماهنگ نیست؛ زیرا در این تمدّن جنبه حیوانی بشر - که نیمی از انسان است - مورد حمایت بیش از حد واقع شده، وجنبه معنوی بشر - که نیمِ مهم تر انسان است - مورد بی اعتنایی قرار گرفته. واز این رو، این تمدّن با همه درخشندگی وفروغی که دارد انسان را خوش بخت نساخته، دردهای جامعه را درمان ننموده، وموجبات سعادت ورستگاری او را فراهم نکرده است.
«بنای معظم وخیره کننده تمدّن جدید، چون بدون توجّه به سرشت وطبیعت واحتیاجات حقیقی انسان بالا رفته است برای ما متناسب نیست، وچون مولود اکتشافات واتّفاق علمی وتصوّرات وتئوری ها وتمایلات وتفننات آدمی است، با آن که به دست ما وبرای خود ما ساخته شده، مع هذا در خور ما نمی باشد.
واضح است که علم، هیچ گونه طرحی را تعقیب نکرده، وبه طور اتّفاقی با پیدایش نوابغی چند، در راهی که کنجکاوی ایشان تعقیب نموده، رشد وتکامل یافته است ودر این مسیر هیچ گاه از آرزوی اصلاح وضع آدمی ملهم نبوده است».(۶۸۲)
ناگفته نماند که یکی از مسایلی که موجب بد بینی دانشمندان غرب به تمدّن جدید شده وآنان را وادار به انتقاد نموده این است که می گویند: کیفیت استفاده از دانش وتکنیک، در وضع موجود به هیچ وجه عادلانه نیست، ومصلحت ملّتها وانسانها در بهره گیری از علم وصنعت مراعات نمی شود؛ زیرا بعضی از کشورها از نیروی علم ودانش وصنعت وتکنیک سوء استفاده می کنند، وعلم وصنعت را در راه پیشبرد مقاصد غیر انسانی خود بکار می گیرند.
«یکی از مسایلی که در چند سال اخیر مورد توجّه محقّقان سازمان یونسکو قرار گرفت، رفتار ونظر جوانان در باره علوم وتکنولوژی بود؛ یعنی سعی در درک این نکته که طرز تلقّی نسل جوان نسبت به علوم وتکنولوژی چگونه است؟ وجوانان امروز چه نظریاتی در مورد علوم وتکنولوژی وآینده آن دارند؟
برای آگاهی از این امر، دو سال پیش مجمعی در هلند تحت عنوان «جوانان وعلم در جامعه حاضر» تشکیل یافت. شرکت کنندگان در این مجمع، عدّه ای از دانشمندان کشورهای غربی وژاپن ومعدودی دانشمندان کشورهای در حال توسعه بودند. غرض از تشکیل این مجمع، آگاهی از نظرات دانشمندان جوان در باره نقش علوم در جامعه بود. در اینجا قسمتی از نتایج مذاکرات ومطالعات آن مجمع به اطلاع می رسد.
نظر دانشمندان جوان کشورهای آمریکا واروپای غربی مانند فرانسه، آلمان، هلند در باره علوم وتکنولوژی جدید، بیشتر منفی وانتقادی بود. آنها می گفتند در مقابل مسایل مهم دنیای کنونی که عبارت است از انفجارهای اتمی، مخاطرات ناشی از آزمایش ها، تسلیحات اتمی، انهدام وفساد محیط، تباهی منابع طبیعی، تقلیل مواد معدنی، افزایش جمعیت وفقر وعقب ماندگی اقتصادی، علم نه تنها نتوانسته است راه حل های قابل ملاحظه ای نشان دهد، بلکه خود موجب وموجد پدید آمدن بسیاری از این مشکلات بوده است.
نظر دانشمندان جوان این بود که ما باید برای علمی که انسانی تر باشد تلاش کنیم؛ علمی که واقعاً در خدمت انسان باشد وهدفهای انسانی را مدّ نظر داشته باشد. باید با فرد پرستی مبارزه کرد تا دانشمندان به مسئولیتهای اجتماعی خویش آگاهی یابند.
خلاصه این که، دانشمندان جوان غربی، اعتقاد خوش بینی مفرطی را که تا این اواخر نسبت به علوم وجود داشت مورد شک وتردید قرار داده اند. آنها معتقد بودند علوم جدید، اجزای واقعیت های امور را مورد مطالعه قرار نمی دهد وبه کلّ واقعیات توجّه ندارد. ونظر دادند که بینش وروش متعارف علوم جدید، چه در زمینه تعلیم وتحقیق وچه در زمینه کاربرد تحقیقات علمی در صنعت، اصولاً باید تغییر کند وعلم باید دارای چشم انداز جهانی گردد ومصالح عموم ملّتها را در نظر آورد. همچنین باید از قدرت استیلا جویانه گروه معدودی از کشورهای جهان که پیشرفت علوم موجب قدرتشان شده است جلوگیری به عمل آید. در علوم، شیوه ها وقواعدی را باید پیش گرفت که عموم مردم جهان بتوانند از آن منتفع گردند وبهره گیرند چرا که در حال حاضر جوامع مختلف بشری در برابر تکنولوژی، شرایط نابرابر دارند».(۶۸۳)
آری! تکنیک وصنعت وماشین که تا میانه راه تمدّن صنعتی در خدمت آدمی وبرای رفاه وآسایش آدمی بود، اینک به مرحله ای رسیده است که آدمی را مسخر خود ساخته وبه خدمت خود در آورده وبه صورت ابزار وآلات مدرن جنگی ونیرومندترین وسایل کشنده وتخریبی، در دست ابر جنایتکاران تاریخ قرار گرفته است. اگر در جنگ جهانی دوّم سخن از این بود که چند میلیون بشر کشته شدند، چند هزار نفر دچار نقص عضو شدند، وچه مقدار خرابی وویرانی در نقاط جنگ زده به بار آمد امروز سخن از محو بشر است، وکارشناسان آگاه در باره جنگ احتمالی آینده از نابودی بشر سخن می گویند ومحو حیات را در روی کره زمین پیش بینی می کنند.
«راسل در کتاب خود نوشته است: بمب اتمی وحتّی بیشتر از آن بمب ئیدروژنی سبب ایجاد وحشت های تازه ای شده ونتایج علم را در زندگی بشر بیش از پیش در معرض تردید قرار داده است. حتّی بعضی از صاحب نظران برجسته، خاطر نشان ساخته اند که خطر محو حیات، این سیاره خاکی را تهدید می کند.
اگر پیش بینی وقوع جنگهایی در آینده صحیح باشد در آن صورت مجبوریم در پنجاه سال آینده یکی از این دو شق را بپذیریم: یا باید اجازه دهیم که بشر به دست خود حیات خویش را نابود کند، یا باید از بعضی از آزادیها - که خیلی هم مورد علاقه ما است - صرف نظر کنیم. شاید ما اکنون در آخرین دوره حیات بشر زندگی می کنیم واگر چنین باشد در محو ونابودی حیات، مدیون علم هستیم».(۶۸۴)
به هر حال، بر هیچ انسان عاقل پوشیده نیست که امروز از نیروی علم ودانش، ووسایل تکنیک وصنعت سوء استفاده می کنند، حقوق ملّتها را پایمال، وباعث بدبختی وتیره روزی مردم جهان می شوند.
آیا دنیایی که در هر ساعت آن، میلیاردها «دلار» خرج تسلیحات دفاعی می شود ومیلیونها دلار، صرف دستگاه های پلیسی وقضایی می گردد ودر عین حال، آمار جرایم وجنایات، آن به آن ولحظه به لحظه در حال افزایش است وجنایتکاران حرفه ای نیز که خود را قیّم مردم جهان می دانند، برای حفظ تسلّط وبرتری نظامی خود با تهیّه هر چه بیشتر جنگ افزارهای موحش وخطرناک مسابقه تسلیحاتی می گذارند، به خوبی نشان نمی دهد که راهی را که بشر امروز برای رسیدن به مقصد برگزیده است بی راهه است، واگر وضع همچنان ادامه یابد فرجام بدی در انتظار بشر خواهد بود؟!
به گفته آگاهان:
«هم اکنون طبق یک آمار، در هر دقیقه در دنیا، هزار میلیون دلار، که در هر ساعت معادل شصت هزار میلیون دلار می شود، مخارج تسلیحاتی حکومتهای جهان است».(۶۸۵)
۳ - اختراع سلاح های مرگبار وهزینه های سنگین
مایه بسی تأسّف وکمال شرمساری است که دنیای متمدّن امروز، به نام حفظ امنیّت جهان، مصارف سنگینی را برای ساختن سلاح های پیشرفته تحمّل می نماید؛ ولی یک دهم آن پولها را در راه انسان سازی، وپرورش حسِّ وظیفه شناسی، واحیای سجایای انسانی - که عامل اصلی حفظ امنیّت است - صرف نمی کند.
دکتر آدولف هوده، نویسنده کتاب «بشریّت مضطرب» در یکی از روزنامه های آلمانی چنین نوشته:
«چهار هزار میلیارد دلار هزینه مسابقات تسلیحاتی جهان در ده سال آینده است. چرا جهان به خود نمی آید؟ وچرا این پولها را صرف آموزش وپرورش ومبارزه با فقر نمی کند؟ به راستی نمی توان با این پول، فکر جنگ را از ذهن بشر خارج کرد. چرا بشر بیدار نمی شود؟ چرا شب وروز فکر وذکرش این است که خود را برای جنگ آماده سازد؟! اگر تمدّن ما به این ترتیب پیش رود سقوط ارزشهای اخلاقی به بار خواهد آمد.
در جهان کنونی هزینه تسلیحات، خیلی بیش از هزینه آموزش عمومی است. سازمان ملل می گوید: هزینه متوسط یک سرباز در سال، ۷۸۰۰ دلار است وهزینه متوسّط آموزش سالانه یک کودک از ۱۰۰ دلار تجاوز نمی کند. این چه جهانی است؟ چرا نشسته ایم وکاری برای نجات بشر انجام نمی دهیم؟».(۶۸۶)
در اینجا می پرسیم: آیا هدف از این همه مخارج سنگین وهزینه های هنگفت وسر سام آور چیست؟ آیا دوران انسانیّت وزندگی انسانی سپری شده است؟ آیا بشر از پرورش های معنوی واحیای اخلاق انسانی مأیوس گردیده است؟ آیا انسان در دوران تمدّن صنعتی تا این پایه دچار انحطاط اخلاقی شده است که فقط آتش وخون واختراع سلاح های مدرن ومرگبار می تواند جلوی تجاوز وتعدّی او را بگیرد؟! آیا مسابقه تسلیحاتی وازدیاد روز افزون سلاح های کشنده وویرانگر، روشنگر این واقعیّت نیست که - متأسفانه - بشر در دنیای امروز به درنده خویی، تجاوز گری وزور گویی گرایش یافته، وانسانیّت را پشت سر انداخته، ومی رود تا با چنگال هایی درنده تر، ودندانهایی برنده تر از درندگان، فاجعه ای عظیم وهولناک بیافریند، وبا دست خود بشر را محو ونابود کند؟
آیا این دنیایی که در آن هر روز سلاح های جدیدتر با قدرت تخریبی بیشتر ساخته می شود ودر دست جنایتکاران وزمامداران خود سر وبی ریشه قرار می گیرد، با آن حسّ خود خواهی، جاه طلبی وجنون قدرتی که در برخی از این زمامداران بی مسئولیت سراغ داریم، به سوی فاجعه پیش نمی رود؟! آیا می توان گفت: این همه سلاح های پیشرفته وخطرناک که با هزینه های سنگین اختراع کرده اند، که تنها با ارقام نجومی قابل بیان است، بیهوده وبی جهت ساخته اند؟! بنابراین، با توجّه به این حقیقت که:
«آگاهان بین المللی می گویند: تنها، حجم بمبهای هسته ای موجود در زرّاد خانه های دولتهای بزرگ جهان برای نابود ساختن تمام آبادی های کره زمین، «نه یک بار، بلکه هفت بار!» کافی است».(۶۸۷)
آیا این امر نشان دهنده این واقعیّت نیست که جهان کنونی بیمار است وبه سوی فاجعه ای هولناک ومرگبار پیش می رود؟
«شکی نیست که در یک نظر ابتدایی، قراین گواهی می دهد که دنیا به سوی «فاجعه» پیش می رود. فاجعه ای که زاییده ترک عواطف، افزایش فاصله میان جوامع ثروتمند وفقیر، شدّت گرفتن اختلافات وبرخوردهای دولتهای بزرگ وکوچک، سیر تصاعدی جنایات، نابسامانیهای اخلاقی وروحی وفکری وفراورده های نامطلوب وپیش بینی نشده زندگی ماشینی ومانند آن است».(۶۸۸)
۴ - جنگ جهانی سوّم، ارمغان تمدّن صنعتی
از روایات اسلامی وپیشگویی های پیشوایان استفاده می شود که: پیش از ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام)، فتنه ها، شورش ها وانقلابهای نظامی اتّفاق می افتد وطی جنگی جهانی، یک سوّم جمعیّت روی زمین به هلاکت می رسد، وبه دنبال آن بیماری طاعون شایع می شود، ویک سوّم دیگرش را نیز نابود می کند.
برای روشن شدن مطلب به چند روایت که در این زمینه می آوریم، توجّه فرمایید.
۱ - در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«لا یَخْرُجُ الْمَهْدِیّ حتّی یُقْتَلَ ثُلْثٌ، ویَمُوتَ ثُلْثٌ، ویَبْقی ثُلْثٌ».(۶۸۹)
«مهدی (علیه السلام) قیام نخواهد کرد تا این که یک سوّم مردم کشته شوند، ویک سوّم بمیرند، ویک سوّم باقی بمانند».
۲ - در حدیث دیگری از آن بزرگوار نقل شده که فرمود:
«بَیْنَ یَدَیِ الْقائِم (علیه السلام) مَوْتٌ أحْمَرُ ومَوْتٌ أبَیَضُ... فَأمّا الْمَوْتُ الْأحْمَرِ فَبالْسَّیفُ، وأمّا الْمَوْتُ الأبْیَضُ فَالْطَّاعُونُ».(۶۹۰)
«پیشاپیش ظهور حضرت قائم (علیه السلام) دو نوع مرگ خواهد بود: مرگ سرخ (کشته شدن) ومرگ سفید (مردن)... مرگ سرخ به وسیله شمشیر ومرگ سفید با طاعون محقق می شود».
۳ - در حدیثی که ابو بصیر ومحمّد بن مسلم از حضرت صادق (علیه السلام) نقل کرده اند، چنین آمده است:
«لا یَکُوْنُ هذَا الأمْرُ حتّی یَذْهَبَ ثُلْثا النَّاسِ. فَقِیلَ لَهُ: فإذا ذَهَبَ ثُلثا النَّاسِ فَما یَبْقی فَقالَ (علیه السلام): أما تَرْضَونَ أنْ تَکُونوا الثُّلُثَ الْباقِی؟».(۶۹۱)
«این امر - ظهور - صورت نخواهد گرفت تا این که دو سوّم مردم از میان بروند.
عرضه شد: اگر دو سوّم مردم از میان بروند، چه کسی باقی می ماند؟
فرمود: آیا خوشحال نیستید که شما یک سوّم باقی مانده باشید؟».
۴ - در حدیثی که بزنطی از هشتمین پیشوای معصوم شیعه، حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) نقل نموده، چنین آمده است:
«قُدّامَ هذا الأمْرِ قَتْلٌ بَیوُحٌ. قلْتُ: وَما الْبَیُوحُ؟ قالَ: دائمٌ لا یَفْتُرُ».(۶۹۲)
«پیشاپیش این امر - ظهور - کشتار بسیار داغی هست.
عرض کردم: «بیوح» به چه معناست؟
فرمود: کشتار مداومی که سرد نشود وسستی نپذیرد واز شدّت وحدّّت آن کاسته نشود».
۵ - در ضمن حدیثی که به خط امام حسن عسکری (علیه السلام) در پشت جلد کتابی یافت شده، وبزرگان شیعه آن را نقل کرده اند، چنین آمده است:
«شِیعَتُنا الْفِئهُ النَّاجِیَهُ والفِرقَهُ الزّاکِیَهُ، صارُوا لَنا رِدْءاً وصوناً، وَعَلَی الظَّلَمَهِ إلْباً وَعَوْناً، سَیُفَجَّرُ لَهُمْ یَنابِیعُ الْحَیَوانِ بَعْدَ لَظی النیرانِ».(۶۹۳)
«شیعیان ما گروه رستگاران وطایفه پاکیزگان هستند. آن ها بازو وپشتیبان ما هستند ودر برابر ستمگران یار ویاور ما می باشند. پس از شعله ور شدن آتش [فتنه ها وجنگ ها] چشمه های زندگی حقیقی برایشان روان خواهد شد».
۶ - در حدیثی که حضرت ولی عصر (علیه السلام) درباره برخی از نشانه های ظهور به یکی از تشرّف یافتگان محضر اقدسش فرموده، چنین آمده است:
«عَلامَهُ ظُهُورِ أمْرِی کثْرَهُ الْهَرْجِ وَالْمَرْجِ وَالْفِتَنِ».(۶۹۴)
«نشانه ظهور من، کثرت هرج ومرج وفتنه وآشوب است».
روایاتی که در باره نشانه های ظهور وفتنه وآشوبهای آخرالزمان از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) رسیده، فراوان است وما به همین مقدار بسنده می کنیم.
در اینجا می خواهیم مطلبی را به موضوع مورد بحث اضافه کنیم وآن این که: ممکن است برخی تصوّر کنند که آنچه درباره حوادث آخرالزمان وجنگ های آن دوران روایت شده، کمی مبالغه آمیز است؛ ولی قطعاً چنین نیست. زیرا حوادث مربوط به آخر الزمان در کتب مقدّسه آسمانی نیز از زبان پیامبران عظیم الشأن پیشین بازگو شده، ونشان می دهد که جنگ آینده برای جهان یک امر غیر قابل اجتنابی است که دیر یا زود شعله آن فروزان می شود، وحوادث فراوانی که امروز در سراسر جهان جاری است جز با ظهور آن یکتا منجی جهان، پایان نمی پذیرد.
اینک فرازهایی از کتب مقدّسه تورات وانجیل که در این باره آمده است، نقل می نماییم:
در تورات می خوانیم:
«وخداوند می گوید: در تمامی زمین دو حصّه منقطع شده، خواهند مرد، وحصّه سوّم در آن باقی خواهد ماند. وحصّه سوّم را از میان آتش خواهم گذرانید وایشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت ومثل مصفّی ساختن طلا ایشان را مصفّی خواهم نمود. واسم مرا خواهند خواند ومن ایشان را اجابت نموده، خواهم گفت که، ایشان قوم من هستند وایشان خواهند گفت که، یهوه خدای ما می باشد».(۶۹۵)
در انجیل می خوانیم:
«ودر آفتاب وماه وستارگان، علامات خواهد بود وبر زمین، تنگی وحیرت
از برای اُمّتها روی خواهد نمود به سبب شوریدن دریا وامواجش، ودلهای مردم ضعف خواهد کرد از خوف وانتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می شود».(۶۹۶)
آری خوانندگان گرامی! از مجموع روایات وپیشگویی های پیشوایان استفاده می شود که: مسأله جنگ وخونریزی ودرگیریها ونابسامانی ها وکشمکشهای امروز جهان همچنان ادامه خواهد داشت تا زمانی که به جنگ جهانی سوّم وظهور یگانه منجی عالم منتهی گردد، وخورشید تابناک امامت از افق مکه معظّمه طلوع نماید، وهمه ستمکاران ومتجاوزان را طعمه شمشیر سازد، وانتقام خون مظلومان را از ستمگران تاریخ بستاند، وهر حقی را به صاحب حق برساند، وبه تمام بدبختی ها، خاتمه دهد. ان شاء الله
۵ - ضرورت تشکیل حکومت جهانی
با توجّه به اوضاع واحوال کنونی جهان، جای شک نیست که دنیا به سوی سقوط، وبشر به سوی زوال ونابودی پیش می رود. با ادامه این وضع، هر لحظه بیم آن می رود که آتش افروزان وجنگ طلبان حرفه ای آتش جنگ جهانی سوّم را روشن نموده، وجهان وبشر را به تلّی از خاک وخاکستر تبدیل نمایند.
از سوی دیگر، درهای امید برای نجات از وضع کنونی بسته شده است وسازمان هایی که بدین منظور، تأسیس شده اند، کارآیی لازم را ندارند وآلت دست دولت های بزرگ شده اند. پس چه باید کرد؟ با بازیهای خطرناک سیاسی ابر قدرتها در جهان کنونی، سرانجام جامعه بشری چه خواهد شد؟ آیا وضع به همین منوال پیش خواهد رفت وبه نابودی بشر خواهد انجامید؟ اگر جنگ جهانی سوم پدید آید چه بلایی بر سر مردم جهان خواهد آمد؟
اینجاست که هر فرد عاقلی که نگران سرنوشت بشر است می گوید: برای رفع نابسامانی ها وجلوگیری از جنگهای خانمانسوز ورهایی یافتن از کشمکشهای موجود جهان، لازم است یک حکومت واحد جهانی بر اساس عدالت وآزادی، تشکیل شود.
اینجاست که روان کاوان وروانشناسان، تنها راه درمان این دردها را در بازگشت به معنویت جستجو می کنند تا با کمک ادیان ومذاهب، کابوس وحشتناک یأس وناامیدی را از افق زندگی انسانها به دور انداخته، وفروغ امید وآرزو را به دیدگان نگران مردم جهان بازگردانند.(۶۹۷)
آری! مردمان طبق فطرت ذاتی خود، در همه جا وهمه وقت، در اثر فشارهایی که ستمگران در حق آنها روا می دارند، از خواب گران بیدار می شوند وتشنه عدالت وآزادی می گردند ودر به در، به دنبال نجات دهنده ای که آنها را از وضع موجود نجات دهد وآزادی را برایشان به ارمغان بیاورد، می گردند.
این همان چیزی است که پیامبران، صلح جویان، آزاد اندیشان وخیر خواهان جهان در طول تاریخ بشر پیوسته به دنبال آن بوده اند، وبا کمال تأسّف تاکنون این اُمید وآرزو آن گونه که خواست آنان بوده برآورده نشده ومحقّق نگشته است، واُمید است در آینده نه چندان دور، توسّط یگانه منجی عالم، وجود مقدّس مهدی موعود (علیه السلام) تحقّق یابد. ان شاء الله.
۶ - اعتراف دانشمندان به لزوم حکومت جهانی
عقیده به آینده روشن وتشکیل حکومت واحد جهانی، راه خدا وراه معنویّت ومطابق با فطرت وطبیعت است. به همین جهت، فلاسفه واندیشمندان بزرگ جهان - مادّی والهی - در این عقیده با هم شریکند، ودر انتظار روزی به سر می برند که حکومت واحد جهانی بر اساس معیارهای الهی وانسانی تأسیس گردد وجهان نوینی پدید آید وبشر در زیر یک پرچم وتحت فرمان یک فرمانده قرار گیرد واز همه دردها ورنجها رهایی یابد.
«اندیشمندان بزرگ برای از بین بردن جنگها وخصومتها وبر طرف ساختن بحرانهای منطقه ای وبالاخره برای جلوگیری از جنگها وکشمکش هایی که سرانجام به جنگ جهانی سوّم خواهد انجامید، تنها راهی که پیدا کرده اند این است که: باید فکر پوسیده «نژاد برتر» را از مغزها بیرون ریخت، و«جهان وطنی» را جایگزین تبلیغات ناسیونالیستی قرار داده، مرزهای جغرافیایی را در هم ریخته، شالوده حکومت واحد جهانی را (بر اساس عدالت وآزادی) استوار ساخت».(۶۹۸)
اینک عین گفتار ونظریه چند تن از دانشمندان مشهور جهان را یاد آور می شویم.
۱ - اینشتین
دانشمند وفیزیک دان بزرگ، معتقد است که ملل مختلف جهان از هر رنگ ونژادی که باشند، می توانند وباید زیر یک پرچم واحد بشریّت، در صلح وبرابری وبرادری زندگی کنند. نامبرده در اهمیّت وارزش حکومت واحد جهانی برای زندگی انسانها، تا آنجا پیش رفته است که صریحاً می گوید:
«حکومتهای متعدد خواه ونا خواه به نابودی بشر منجر خواهد شد، ومردم جهان یکی از دو راه را باید انتخاب کنند: یا باید حکومت جهانی با کنترل بین المللی انرژی تشکیل شود، ویا حکومتهای ملّی جداگانه فعلی، همچنان باقی بماند ومنجر به انهدام بشری گردد».(۶۹۹)
۲ - برتراند راسل
برتراند راسل، دانشمند وفیلسوف مشهور انگلیسی، از لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی به شدّت دفاع کرده ومعتقد است که عدم اجرای این طرح، سرانجام به نابودی بشر منجر می شود.
وی ضمن بحث مهمی در این باره می نویسد:
«اکنون از لحاظ فنّی مشکل بزرگی در راه یک امپراتوری وسیع جهانی وجود ندارد، وچون هم اکنون خرابی جنگ بیش از قرون گذشته است، یا باید حکومت واحد جهانی را بپذیریم، ویا این که به عهد بربریّت برگردیم وبه نابودی نژاد انسانی راضی شویم».(۷۰۰)
همین دانشمند در جای دیگر، ابتدا به عامل اصلی جنگها، وتضاد منافع حکومتهای متعدّد اشاره کرده، وسپس لزوم تشکیل حکومت واحد جهانی را بار دیگر یاد آور شده، ومی نویسد:
«مادام که یک حکومت جهانی در دنیا وجود ندارد، رقابت برای کسب قدرت مابین کشورهای مختلف وجود دارد. وچون ازدیاد جمعیّت، خطر گرسنگی را به بار می آورد، قدرت ملّی، تنها راه جلوگیری از گرسنگی است... این حقایق را ثابت می کند که دنیای علمی بدون یک حکومت جهانی، ثبات ودوامی نخواهد داشت».(۷۰۱)
۳ - فولیتر فرانسوی
«هیچ کس برای شهرهای خودش عظمت آرزو نکرد مگر آن که آرزومند بدبختی ونیستی دیگران شد».(۷۰۲)
۴ - پروفسور آرنولدتوین پی
وی که از شخصیت های متفکّر انگلیسی است، ضمن نطقی که در کنفرانس صلح «نیویورک» ایراد نموده به ضرورت تشکیل حکومت واحد جهانی اشاره کرده، وچنین می گوید:
«تنها راه صلح ونجات نسل بشر، تشکیل یک حکومت [واحد] جهانی، وجلوگیری از گسترش سلاح های اتمی است».(۷۰۳)
۵ - ویلیام لوکا اریسون، فیلسوف آمریکایی
«ما به مملکت واحد وقانون واحد وقاضی واحد وحاکم واحد برای بشر، اعتراف می کنیم. تمام شهرهای دنیا، شهر ما وهر یک از جامعه بشر، ابنای شهر ما وابنای وطن ما هستند. ما زمین شهرهای خود را دوست می داریم به مقداری که شهرهای دیگر را دوست می داریم».(۷۰۴)
۶ - دانته، ادیب شهیر ایتالیایی
«واجب است که تمام زمین وجماعاتی که در آن زیست دارند به فرمان یک امیر باشند، که آنچه را مورد حاجت است مالک باشد تا جنگ واقع نشود وصلح وآشتی بر قرار شود».(۷۰۵)
۷ - کانت، فیلسوف مشهور آلمانی
«ایجاد نظم جهانی، منوط به وضع یک قانون جهانی است. این همان است که مذاهب آن را خواسته اند، واین همان است که پیامبران از دورانی بس کهن، برای تحقّق بخشیدن به آن بپا خاستند وخروش ها برآوردند، وبدین گونه خواستند روشنگر تاریکیها باشند».(۷۰۶)
آری! امروز موجی گسترده در جهان پدید آمده، وروانشناسان ودانشمندان از راه های نجات بشر، بازگشت انسان به خویشتن وحکومت واحد جهانی سخن می گویند ومعتقدند که اوضاع کنونی جهان قابل دوام نیست، وامروز جهان بشریّت بر سر دو راهی مرگ وحیات قرار گرفته است.
توجّه خاصّ دانشمندان به «بازگشت به معنویّت» و«تشکیل حکومت واحد جهانی» نشان دهنده این واقعیّت است که آنها از مشعل داران دانش وعلوم مادّی وپیش قراولان تمدّن کنونی وحکومت های فعلی جهان مأیوس شده، ودیگر اُمیدی ندارند که منادیان آزادی ومدّعیان دروغین بشر دوستی، محرومان ومستضعفان جهان را از زیر چکمه ابر جنایتکاران تاریخ رهایی بخشند.
این موج خروشان که پس از نومیدی کامل از پیش قراولان علوم مادّی وتمدّن کنونی وحکومتهای فعلی جهان، از روی آگاهی وتوجّه به خطرات تمدّن صنعتی پدید آمده، ودانشمندان واندیشمندان خیر خواه جهان را با اقامه دلیل وبرهان، با محرومان ومستضعفان ودردمندان جهان هم آواز وهم صدا ساخته ومی رود تا قافله بشری را به سوی معنویّات سوق داده، تا آنها برای سعادت وخوشبختی خود از راهنمایی ها ورهنمودهای پیشوایان آسمانی بهره جویند، حرکت پر برکتی است که نسل امروز را به سوی راه راست رهنمون می شود وآنها را از گم شدن در تاریکی های ضلالت، جهالت وگمراهی رهایی می بخشد وزمینه پذیرش افکار عمومی را برای ظهور یکتا مصلح جهانی نوید می دهد.
نا گفته نماند که هدف ما از نقل نظریّات دانشمندان این نیست که بگوییم، آن حکومت واحد جهانی که این آقایان می گویند ولزوم آن را گوشزد می نمایند، درست همان حکومت واحد جهانی اسلامی است که مسلمانان وبخصوص شیعیان بدان عقیده دارند؛ زیرا آن حکومت متّحد جهانی که بیشتر این آقایان بدان اشاره دارند، نه بوجود خواهد آمد، ونه اگر بوجود آید ضامن اجرایی خواهد داشت، وبه فرض محال، اگر هم چنین حکومتی روزی در جهان تأسیس شود مانند همین سازمانها ومجامع بین المللی فعلی بی اثر وبی خاصیّت خواهد بود.
آنچه ما می خواهیم بگوییم این است که، به طور کلّی افکار دانشمندان واندیشمندان جهان نیز - که از خطرات بمبهای هسته ای واتمی اطلاع دارند - با نظرات اسلام وتمایلات فطری بشر مطابقت دارد، وآنچه این دانشمندان در باره حکومت واحد جهانی ابراز داشته اند، از یک سو با عقیده مسلمانان وشیعیان مطابق است، واز سوی دیگر، نشان می دهد که چگونه دنیای امروز خود به خود وآهسته آهسته به سوی هدفهای اسلام گام برمی دارد، وخود را برای پذیرش حکومت جهانی اسلام وظهور آن یگانه مصلح الهی وموعود آسمانی آماده می سازد.
با توجّه به نکات یاد شده، به این نتیجه می رسیم که: در شرایطی که اصول حاکم بر اجتماعات وخلق وخوی انسانها مسیری جدا از فطرت وطبیعت انسانی گرفته وراه ورسم حاکم بر روزگار، راه وروش شیطان وهوسهای نفسانی است وپایه ای که شالوده اجتماعِ اسیر ودر بند ومقهور شهوات بر آن استوار است، شالوده ای شرک آلود ومبتنی بر ضدّ ارزشهای الهی وفطری است، طبیعی است که خروج از این نظام، با یک جهش سریع وانقلاب همه جانبه ودگرگونی اساسی همراه خواهد بود.
آری! در دنیای مادّی امروز که خود پرستی، سود جویی وهوسرانی، هدف اکثریّت مردم شناخته شده وحقّ وفضیلت، عدل وانصاف وشرافت وبزرگواری مورد بی اعتنایی قرار گرفته، واخلاق ومعنویّت از میان جامعه بشری رخت بر بسته، وپیروزیهای علمی وفنّی آنچنان بشر امروز را مجذوب ومسحور جهان طبیعت ساخته است که جهان آفرین را فراموش نموده، معارف الهی را پشت سر انداخته، وخود را از ایده وعقیده رها ساخته، وراه عصیان وطغیان در پیش گرفته، ودر راه شیطان گام نهاده است، وجود پیشوایی عادل ورهبری الهی وآسمانی لازم است که با قدرتی بی نظیر وبرنامه ای بی بدیل بیاید، وبا نیروی لایزال الهی سراسر زمین را از لوث وجود ستمگران پاک سازد، وجنایتکاران وطغیانگران را از پهنه گیتی بر دارد، جامعه را از فساد وتباهی نجات بخشد، بشر را از چنگال ظلم وستم برهاند، عدالت را در سرتاسر جهان بگستراند، ارزشهای انسانی را در جامعه حاکم سازد، واین نسل پرخاشگر را - که از اخلاق ومعنویّت گریزانند - به سوی خدا باز گرداند، ریشه کفر والحاد را بسوزاند، آرامش وآسایش را در جهان حکم فرما سازد، ونشانی از تاریکی وتیرگی ظلم وجهل باقی نگذارد، وهمگان در طاعت وبندگی خدا در آیند، وجز خدا را نپرستند، وجز تقوا وفضیلت وپاکی از کسی دیده نشود، وکسی از کسی نترسد ونهراسد.
به هر حال، بررسی نظام خلقت، قانون تکامل، ضرورتهای اجتماعی، خواستهای فطری وطبیعی، عشق به صلح وعدالت ونویدهای کتابهای آسمانی، همه وهمه نشان می دهند که اوضاع کنونی جهان قابل دوام نیست وسرانجام، آینده ای درخشان در پیش است، ودر آینده ای نه چندان دور، چهره زشت ونا زیبای جهان کنونی دگرگون خواهد شد، وبشریّت از چنگال ظلم وستم خواهد رهید، وفساد وبی دینی وبی عدالتی از ریشه وبن خواهد خشکید، ودر سرتاسر جهان پرچم توحید ویکتا پرستی به اهتزاز در خواهد آمد، ودنیا پر از عدل وداد خواهد شد.
این تذکر لازم است که در گذشته، با آیات وروایات ونویدهای کتب مقدّس، روشن شد که مصلح موعود، از نسل پیامبر اسلام ونامش مهدی است.
در اینجا بی مناسبت نیست به این نکته اشاره کنیم که علاوه بر روایات اسلامی، در پیشگویی های برخی از کاهنان وغیب گویان نیز به مسأله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) وتشکیل حکومت واحد جهانی به وسیله آن یگانه مصلح غیبی، وجهانی شدن اسلام اشاره شده است. اینک به عنوان نمونه، گفتار یکی از مشهورترین غیب گویان تاریخ را برای خوانندگان عزیز نقل می کنیم.
۷ - خبر سطیح کاهن در باره مصلح موعود
مرحوم علاّمه مجلسی - رضوان الله تعالی علیه - در کتاب شریف «بحار الانوار» از کتاب «مشارق الانوار» تألیف حافظ رجب برسی که از علما ومحدّثان شیعه است، خبری را در باره ظهور امام زمان (علیه السلام) از سطیح کاهن بدین مضمون نقل نموده است:
«ذاجدن پادشاه برای استفسار از موضوعی که در آن تردید داشت به دنبال سطیح کاهن فرستاد. چون سطیح آمد خواست او را امتحان کند، لذا یک دینار در کفش خود پنهان کرد وآن گاه به وی اجازه داد که داخل شود. چون وارد شد شاه گفت: ای سطیح! برای تو چه پنهان کرده ام؟
سطیح گفت: به خانه خدا وصخره صمّا وسخت ومحکم وشب ظلمانی وصبح نورانی وهر گویا وگنگی، در کفش خود یک دینار پنهان کرده ای!
شاه پرسید: این را از کجا دانستی؟
سطیح گفت: از یک نفر جن که مانند برادر، همه جا با من همراه است.
شاه گفت: ای سطیح! از آنچه در روزگاران پدید می آید مرا مطلع گردان.
سطیح گفت: ای پادشاه! هنگامی که نیکان از میان بروند، واشرار به جاه ومقام برسند، ومقدرات الهی را تکذیب نمایند، واموال را به سختی حمل کنند، ودیدگان از گنه کاران بترسد، وصله رحم را قطع نمایند، وفرومایگان ظاهر شوند وغذاهایی که در عالم اسلام حرام است حلال شمارند، واختلاف کلمه پدید آید، وعهد وپیمانها شکسته شود، واحترام به یکدگر - در میان مردم - کم گردد، ستاره دنباله داری که عرب را پریشان کند، طلوع نماید.
در آن هنگام باران نبارد، ورودها خشک شود، واوضاع روزگار دگرگون گردد، ونرخها در همه جای جهان بالا رود. سپس طایفه بربر با پرچمهای زرد سوار بر اسب های تاتاری واصیل روی می آورند تا این که وارد مصر شوند. آن گاه مردی از اولاد صَخْر(۷۰۷) خروج می کند وپرچمهای سیاه را به پرچمهای سرخ تبدیل می نماید ومحرمات را مباح می گرداند وزنان را در مقام شکنجه به پستانها آویزان می نماید وکوفه را غارت می کند...
در آن موقع «مهدی» فرزند پیغمبر ظاهر می شود، واین در وقتی است که مظلومی در مدینه وپسر عموی وی در خانه خدا کشته شود، وامر پوشیده آشکار گردد، وبا علایم [ظهور] موافق باشد.
پس در این وقت، مردی شوم وسیاه دل با یاران ستمگرش می آید، ورومیان دست به کشتار می زنند، وبزرگان را می کشند. در این هنگام آفتاب می گیرد، ولشکرها می آید وصفها آراسته می گردد.
آنگاه پادشاهی از صنعای یمن که مانند پنبه سفید، ونام او «حسین» یا «حسن» است خروج می کند، وبا خروج او عمر فتنه ها به پایان می رسد.
در این موقع، آن مرد مبارک وپاکیزه سرشت وراهنمای راه یافته وسیّد علوی نسب ظاهر می شود، ومردم را از پریشانی نجات می دهد. تیرگیها با نور روی او بر طرف می شود، وحق به وسیله او آشکار می گردد، واموال را به طور مساوی میان مردم تقسیم می نماید؛ آن گاه شمشیر در غلاف کند ودیگر خون کس نریزد ومردم در کمال نشاط وسرور زندگی کنند.
او از سرچشمه زلال عدالت چشم روزگار را از خس وخاشاک ظلم وستم پاک کند، وحق را به اهل حق برگرداند، ومیهمانی را در میان مردم افزون گرداند، وبا عدالت خود، غبار ضلالت وگمراهی را از میان ببرد؛ پس زمین را پر از عدل وداد کند وعالم را پر از برکت نماید».(۷۰۸)
به اُمید آن روز، ودر انتظار واشتیاق رسیدن آن روز مبارک که امید همه اُمّتها وملّتها، یکتا بازمانده حجّت های پروردگار حضرت مهدی (علیه السلام) ظهور فرموده، حکومت نمونه وایده آل خود را در سرتاسر جهان مستقر ساخته، وقسط وعدالت بر تمام پهنه گیتی سایه گستر شده، ودیدگان رمد دیده وهجران کشیده ما به جمال دل آرای آن مهر تابان وخورشید فروزان روشن ومنوّر گردد. ان شاء الله.

بخش دوازدهم: سیمای راستین ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام)

طبق آیات قرآن کریم که در گذشته آمد، دین مبین اسلام، دین تمام مردم جهان ودین جامعه جهانی است. خداوند وعده فرموده است که سرانجام این آیین پاک را بر همه ادیان غلبه دهد، ونظام جهان را بر پایه ایمان به خدا واحکام اسلام وبرنامه های جاوید قرآن، استوار سازد وعدالت را - به معنی واقعی کلمه - در سراسر جهان برقرار وبشر را از نعمت آسایش وآرامش بهره مند سازد.
«هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ودِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ».
«اوست خداوندی که پیامبرش را با هدایت (قرآن) ودین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند».
طبق روایات بی شماری که از ائمّه معصومین (علیهم السلام) رسیده است، تأویل این آیات، در هنگام ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) آشکار خواهد شد.
با ملاحظه آیات یاد شده ووعده ای که خداوند در مورد آینده اسلام وجهان، به بشر داده است، گسترش اسلام در سراسر جهان وغلبه آن بر سایر ادیان وزمامداری صلحا وشایستگان وتشکیل حکومت واحد جهانی در آخر الزمان، یک حقیقت قرآنی ویک امر حتمی وتخلف ناپذیر است.
بدون تردید از تاریخ ظهور اسلام تاکنون، این وعده الهی آن گونه که خواست خدا بوده تحقق نیافته است؛ زیرا هم اکنون ادیان باطل، وآیینهای تحریف شده بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که بر عدّه زیادی از مردم روی زمین حکومت می کنند. پس با وجود این، آیا می توان گفت که خدای تبارک وتعالی در مورد وعده ای که داده است - العیاذ بالله - تخلّف خواهد نمود؟ آنچه مسلّم وتردید ناپذیر است، این است که خداوند هرگز خلف وعده نمی کند. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«فَلا تَحْسَبَنَّ الله مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلهُ».(۷۰۹)
«هرگز گمان مبر که خداوند در مورد وعده هایی که به پیامبرانش داده است خلاف کند».
پس شکّی نیست که روزی فرا خواهد رسید که اسلام بر همه ادیان غلبه کند، وتنها دین حاکم بر تمام جهان گردد.
پر واضح است که برای تحقّق این وعده الهی، وجود یک رهبر الهی وآسمانی وروحانی لازم است که با اتّکا به قدرت نامحدود خداوندی ظاهر شده، شالوده حکومت واحد جهانی اسلامی را بر اساس عدالت وآزادی استوار سازد، وبا یک نبرد بی امان ورستاخیز عمومی، بشر را با «توحید کلمه» به سوی «کلمه توحید» سوق داده، سرتاسر کره خاکی را به یک کشور ویک اُمّت ویک حکومت تبدیل نماید وریشه شرک، کفر والحاد را از بنیاد وبن برکند وبا پیاده کردن همه احکام اسلام، نشانی از فقر، جهل وستم در جهان باقی نگذارد.
«... اسلام مبانی جغرافیایی سیاسی موجود جهان را که بر قومیّت وهم نژادی وهم زبانی ونیز بر شرایط اقلیمی وجغرافیایی طبیعی ومانند آن استوار است وبه عنوان حدّ ومرز میان کشورها شناخته می شود، صحیح نمی داند وبه رسمیّت نیز نمی شناسد، وبه جای آن تمام جهان وزمین پهناور خدا را، وطن انسان اعلام می دارد، وتشکیل حکومت واحد جهانی را در تحقّق آرمان واقعی انسانها ضروری می داند، ومشکلات پیچیده جهان وتعصّبات دینی وقومی ونژادی را با یک نوع «جهان وطنی» حل می کند. چنان که اسلام، روز نخست در دنیایی که اسیر تعصّبات دینی وقومی بود، نفخه تازه ای دمید ونژادهای مختلف ایرانی، رومی، ترکی، حبشی وعربی را دور هم جمع کرد، واز همین جا حکومت جهانی در دنیا پایه گذاری گردید.
اگر آن روز، این طرح به طور کامل پیاده نشد، برای این بود که آن روز، افکار جهانیان برای تحمّل حکومت توحید، آمادگی نداشت، ولیکن چنان نیست که این وضع برای همیشه ادامه داشته باشد ولذا طبق قانون تکامل وبه موجب آیات وروایات، این آمادگی در آینده در جهان بشریّت پیدا خواهد شد. به طور قطع، جهان روزی را در پیش دارد که افکار مردم کاملاً بیدار می شود، واز قوانین خود ساخته وبرنامه ها ومرام های گوناگون وزمامداران طاغوتی خویش، مأیوس می گردند، وچاره دردها ومشکلات «لا ینحل» وپیچیده خود را از مکتب انبیا می جویند.
آری! خداوند حکیم «مهدی موعود (علیه السلام)» را برای یک چنین موقع حسّاسی ذخیره نموده، وقوانین وبرنامه های حیات بخش اسلام را در نزد او ودیعه گذاشته است. بی گمان «مهدی موعود (علیه السلام)» در زمانی که جهان آماده پذیرش حکومت واحد جهانی اسلامی است ظهور می نماید، ولذا در اندک مدّتی حکومتهای ضدّ مردمی در جهان، یکی بعد از دیگری سقوط می کند وتمام مردم جهان در شرق وغرب در زیر پرچم توحید جمع می شوند».(۷۱۰)
به طور خلاصه، آنچه از وعده های صریح قرآن در مورد آینده اسلام استفاده می شود این است که، سراسر جهان باید به شکل یک ملّت، یک جامعه ویک اُمّت در آید، وآینده هر چه باشد وهر چه در جهان اتّفاق بیفتد - خواه صلح وخواه جنگ - دنیا به سوی این هدف پیش می رود وبه طرف یک حکومت متّحد جهانی گام می سپارد. حکومتی که اگر عملی شدن آن در چهارده قرن قبل یک محال عادی بود، امروز با پیشرفت سریع بشر در علم وصنعت وتکنولوژی، امکان آن بیشتر وبیشتر شده است، تا جایی که بسیاری از دانشمندان وسیاستمداران واقع بین جهان در باره ضرورت آن به صراحت سخن می گویند، وآن را به عنوان یک طرح مهم وممکن، پذیرا شده اند وکلّیه جوامع بشری نیز بر اثر ظلم وستم هایی که قدرتمندان در حق آنها روا می دارند، خود را برای چنین روزی آماده ومهیّا می کنند.
اکنون این سؤال پیش می آید که حضرت مهدی (علیه السلام) چه ویژگی هایی دارد که می تواند در مقابل قدرت های نظامی جهان بایستد وبر آنها پیروز شود وحکومتی واحد، برای اداره جهان تشکیل دهد؟ یاران آن حضرت چه خصوصیاتی دارند تا او را در تشکیل این حکومت فراگیر، یاری کنند؟
با استمداد از آیات وروایات، به این دو پرسش پاسخ می دهیم.
۱ - برخی از ویژگی های حضرت مهدی (علیه السلام)
حضرت مهدی (علیه السلام) با میراثهای گرانبهای پیامبران می آید

از مجموع روایات وارده در موضوع ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) استفاده می شود که، ظهور مبارک حضرت ولی عصر (علیه السلام) بر اساس قدرت بی نهایت خداوند صورت می گیرد. از این رو، خدای تبارک وتعالی تمام ابزار وامکانات غلبه وپیروزی را در اختیار آن «ولی الله الأعظم» قرار می دهد که از جمله آنها میراثهای گرانبهای پیامبران عظیم الشأن الهی از قبیل: انگشتر حضرت سلیمان (علیه السلام)، پیراهن مخصوص حضرت آدم (علیه السلام)، عصای حضرت موسی (علیه السلام)، شمشیر وپیراهن رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) ودیگر مواریث انبیای بزرگ الهی است.
«سلطنت جهانی حضرت سلیمان (علیه السلام) وسیطره آن حضرت بر تمام موجودات روی زمین، تنها یک رمز داشت وآن [هم] در همان انگشتر نهفته بود. آن انگشتر با تمام ویژگیهایی که دارد هم اکنون در دست مولای ما ومولای همه جهان حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) می باشد.
عصای حضرت موسی (علیه السلام) که به «نیل» زده شد ورود نیل به دوازده کوچه تبدیل شد، وآبها روی هم انباشته شد واین کوچه ها را از یکدیگر جدا کرد وسربازان یک میلیون نفری فرعون در آن میان به هلاکت رسیدند، آن عصا اکنون در محضر حضرت بقیه الله (علیه السلام) می باشد».(۷۱۱)
این ابزار وامکانات محیّر العقول که ما فوق تصوّر هر انسانی است در دست هر کس قرار داده نمی شود؛ بلکه منحصراً در اختیار امام معصومی قرار می گیرد که بر هوای نفس خود تسلّط داشته، غرایز سرکش را رام نموده، هرگز دچار لغزش واشتباه نمی شود، وبرای اصلاح جهانی ذخیره شده است.
اینک برای روشن شدن مطلب، برخی از روایات را می آوریم:
۱ - حذیفه بن یمان در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام نقل می کند که در مورد برخی از فتوحات حضرت مهدی (علیه السلام) فرمود:
«زیورهای بیت المقدّس، تابوت سکینه، مائده بنی اسرائیل، بقایای الواح، عصای موسی ومنبر سلیمان را بیرون می آورد؛ همچنین یک قفیز(۷۱۲) از «منّ» که برای بنی اسرائیل فرود آمده بود بیرون می آورد در حالی که از شیر سفیدتر است».(۷۱۳)
۲ - در همین زمینه در روایتی دیگر آمده است:
«تابوت سکینه به وسیله او از دریاچه طبریه (در فلسطین) بیرون آورده می شود، وهمراه آن حضرت حمل گردیده، در بیت المقدّس در برابر او گذاشته می شود. هنگامی که یهودیان آن را ببینند همگی به شرف اسلام مشرف می شوند به جز تعدادی اندک که اسلام نمی آورند».(۷۱۴)
البته باید توجّه داشت که:
«جواهرات بیت المقدّس از بزرگترین وپر ارزش ترین گنجینه های جهان است که در زیر خاکها نهان است وحضرت بقیّه الله (علیه السلام) آن را بیرون می آورد.
امّا در مورد تابوت سکینه می توان گفت که، یکی از اسرار الهی است ودر باره آن گفته اند که، آن را به هر شهری بفرستند تمام شهر را طعمه حریق می سازد؛ به هر طرف آن را ارسال کنند، آن کشور را از صفحه تاریخ بر می دارد؛ درست همچون بمبهای اتمی وهیدروژنی ونیترونی امروز وقوی تر از آنها، وبدینسان خداوند حجّت خود را با عصای موسی وتابوت سکینه مجهّز ساخته که دیگر تسلیحات قرن حاضر در برابر آنها از هر واکنشی ناتوان است».(۷۱۵)
۳ - امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در ضمن حدیث شریفی می فرماید:
«جهان پر از هرج ومرج می شود؛ افق زندگی تیره وتار می گردد؛ در این موقع مهدی ما می آید در حالی که پیراهن آدم در تن او، انگشتر حضرت سلیمان در دست او وعصای حضرت موسی در اختیار اوست».(۷۱۶)
۴ - پیشوای پرهیز کاران در ضمن یک خطبه بسیار مفصّل وطولانی بعد از ذکر اسامی اصحاب قائم (علیه السلام) می فرماید:
«... آنگاه به سوی کوفه عزیمت می کند وبر تخت سلیمان پیامبر می نشیند. عصای موسی (علیه السلام) را در دست می گیرد وروح الامین (جبرئیل) وحضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) همنشین او هستند. بُرد پیامبر را بر تن دارد، وذوالفقار را حمایل کرده، وصورتش چون قرص ماه در شب چهارده می درخشد، واز میان دندانهای ثنایایش نوری چون برق، ساطع می شود، وبر سر مبارکش تاجی از نور قرار دارد».(۷۱۷)
۵ - امام باقر (علیه السلام) در حدیثی راجع به عصای حضرت موسی (علیه السلام) می فرماید:
«عصای موسی نخست در دست آدم بود؛ سپس به دست شعیب پیغمبر رسید وسرانجام به دست موسی بن عمران؛ وهم اکنون در دست ماست. وآن، هم اکنون در دست من سبز است همانند روزی که از درخت بریده شد. با این عصا هر وقت سخن گوییم سخن می گوید. این عصا برای قائم ما آماده شده که همچون موسی بن عمران آن را به کار می برد. این عصا اهل باطل را می ترساند وهر چه بیندازند می بلعد، وآنچه - حجّت خدا - فرمان دهد اطاعت می کند...»(۷۱۸).
۶ - پیشوای پنجم شیعیان در حدیث دیگری می فرماید:
«حضرت قائم (علیه السلام) با پرچم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم)، انگشتر حضرت سلیمان، سنگ موسی وعصای او ظاهر خواهد شد».(۷۱۹)
۷ - ودر رابطه با نام مبارک مهدی (علیه السلام) می فرماید:
«به او «مهدی» گفته می شود؛ زیرا به امر پنهان، هدایت شده وبدان آگاه شده است. او تورات وانجیل وسایر کتابهای آسمانی را از غاری در انطاکیه (شهری در جنوب ترکیه) بیرون می آورد، ودر میان یهودیان با تورات، ودر میان مسیحیان با انجیل، ودر میان زبوریان با زبور، ودر میان مسلمانان با قرآن داوری می کند».(۷۲۰)
۸ - یعقوب سراج می گوید که خدمت امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: فرج شیعیان شما چه وقت است؟ فرمود:
«... فرج ما هنگامی است که حضرت صاحب الامر (علیه السلام) با میراثهای پیامبر اکرم از مدینه خارج شده، رهسپار مکه معظّمه گردد.
پرسیدم: میراث پیامبر اکرم چیست؟ فرمود:
شمشیر، زره، عمامه، بُرد، تازیانه، پرچم، سپر وزین آن حضرت است. چون وارد مکّه شود، شمشیر را از غلافش بیرون می آورد؛ زره، بُرد وعمامه را می پوشد؛ پرچم را بر افراشته، تازیانه را به دست می گیرد واز خدای تبارک وتعالی اذن ظهور می طلبد».(۷۲۱)
آری! مهدی (علیه السلام) با میراثهای گرانبهای پیامبران می آید، وبه وسیله آنها با تمام اقوام وملل مختلف دنیا ومسلمانان اتمام حجّت می کند، وراه عذری برای هیچ یک از اهل ادیان باقی نمی گذارد تا این که همگی به اسلام می گروند، ودر روی زمین هیچ نقطه ای باقی نمی ماند جز این که در آن، به یکتایی خدا وپیامبری رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) گواهی داده می شود.
حضرت مهدی (علیه السلام) با ملائکه یاری می شود
از روایات فراوانی که از پیشوایان معصوم (علیه السلام) در مورد تعداد اصحاب حضرت مهدی (علیه السلام) وارد شده، استفاده می شود که تعداد ۳۱۳ نفر فرماندهان لشکری وکشوری آن حضرت می باشند؛ خداوند به وسیله آنها وبا تأیید ملائکه وفرشتگان، شرق وغرب جهان را می گشاید، ووعده خود را به اتمام می رساند، وریشه کفر وشرک والحاد را می سوزاند، وآیین حق را در روی زمین مستقر می نماید. اینک به قسمتی از روایاتی که در این زمینه وارد شده است، توجّه فرمایید:
۱ - ابن عبّاس می گوید: روزی که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در باره نبوت خود وامامت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) ویازده فرزند معصوم آن حضرت سخن می گفت، فرمود:
«إنَّ الله تَبارَکَ وتَعالی إطَّلَعَ إلَی الْأرْضِ إطِّلاعَهً فَاخْتارَنِی مِنْها فَجَعَلَنِی نَبِیّاً. ثُمَّ اطَّلَعَ الثانِیه فاختارَ مِنْها عَلِیّاً فَجَعَلَهُ إماماً، ثُمَّ أمَرَنِی أَنْ أتَّخِذَهُ أخاً ووَصِیّاً وخَلِیفَهً ووَزیراً، فَعَلِیٌّ مِنِّی، وأنَا مِنْ عَلِیٍّ، وهُوَ زَوْجُ ابنتِی وأبُو سِبْطَیّ اَلْحَسَنُ والحُسَیْنُ.
ألا وإنَّ الله تِبارَکَ وتَعالی جَعَلَنِی وَإیَّاهُم حُجَجاً عَلی عِبادِهِ، وجَعَلَ مِن صُلْب الحُسَیْنِ (علیه السلام) أئِمَّهً لَیقُومُونَ بأمْرِی، وَیَحفَظُونَ وَصِیَّتِی، التَّاسِعُ مِنْهُمْ قائِمُ أهْلِ بَیتِی، ومَهْدِیُّ اُمَّتِی، أشْبَهُ النَّاسِ بِی فِی شَمائِلِه وأقْوالِهِ وَأفْعالِهِ، لَیُظْهَرُ بَعْدَ غَیْبَهٍ طَوِیْلَهٍ، وَحَیْرَهٍ مُضِلَّهٍ، فَیُعْلِنُ أمْرَ الله، وَیُظْهِرُ دِیْنَ الحَقِّ، وَیُؤیّدُ بِنَصْرِ الله، وَیُنصَرُ بِمَلائِکَهِ الله، فَیَمْلَاُ الْأرْضَ عَدْلاً وقِسْطاً کَما مُلِئت جَوْراً وظُلْماً».(۷۲۲)
«به راستی که خدای تبارک وتعالی نظری به زمین افکند ومرا انتخاب نمود وپیغمبر قرار داد. بار دیگر نظری به زمین افکند وعلی (علیه السلام) را انتخاب نمود واو را پیشوا وامام قرار داد. آنگاه به من فرمان داد تا او را، برادر، دوست، وصیّ، جانشین ووزیر خود گردانم. آری! علی از من است ومن از علی هستم. او شوهر دختر من، وپدر دو نوه من حسن وحسین است.
آگاه باشید که خدای تعالی، من وآنها را حجّت بر بندگان خود ساخته، واز صلب حسین امامانی قرار داده است که دین مرا بر پا می دارند ووصیّت مرا حفظ می کنند. نهمین آنها قائم اهل بیت من ومهدی اُمّت من است که در خوی، گفتار وکردار از همه کس به من شبیه تر است. او بعد از غیبت طولانی وسرگردانی مردم، ظاهر می شود؛ امر خدا را آشکار می کند ودین حق را ظاهر می سازد. به یاری خداوند تأیید می گردد، وبه وسیله فرشتگان یاری می شود، وزمین را پر از عدل وداد می نماید همان گونه که پر از ظلم وستم شده است».
۲ - امام حسن مجتبی (علیه السلام) در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود:

«یَبْعَثُ الله رَجُلاً فِی آخِرِ الزَّمانِ وکَلَب مِنَ الدَّهْرِ وجَهْلٍ مِنَ النَّاسِ، یُوْیِّدُهُ الله بِمَلائِکَتِهِ ویَعْصِمُ أنصارَه، ویَنْصُرُهُ بِآیاتِهِ، ویُظْهِرُهُ عَلَی الأرْضِ حتّی یَدِینُوا طَوْعاً أوْکرْهاً، یمْلَاُ الأرْضَ عَدْلاً وقِسْطاً ونُوراً وبُرْهاناً، یَدِین لَهُ عَرْضُ الْبِلادِ وطُولُها. لا یَبْقی کافِرٌ إلاّ آمَنَ، ولا طالِحٌ إلاّ صَلَحَ...» (۷۲۳)
«در آخر الزمان وسختی روزگار وجهالت مردمان، خداوند مردی را بر می انگیزد که او را با فرشتگان تأیید می کند ویارانش را محافظت می نماید، واو را با آیاتش یاری می دهد وبر سرتاسر زمین مسلّط می گرداند، تا همگان در برابر او خواه وناخواه منقاد شوند. او زمین را از قسط وعدالت ونور وبرهان پر می کند... طول وعرض جهان به تسلّط او در می آید. در روی زمین کافری نمی ماند جز این که ایمان می آورد، وشخص ناشایستی نمی ماند جز این که به صلاح وتقوا می گراید».
۳ - ابو حمزه ثمالی از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت در حدیثی فرمود:
«لَوْ قَدْ خَرَجَ قائِمُ آلِ محمّد، لَنَصَرَهُ الله بِالمَلائِکَهِ الْمُسوِّمینَ والْمُرْدِفینَ وَالْمُنْزِلینَ والْکَرُّوبیین. یَکُونُ جَبْرئیلُ أمامهُ ومِیکائیلُ عن یمینه، وَإسرافیلُ عَنْ یَساره، وَالرُّعْبُ یَسیرُ مسیره شهر أمامَهُ وَخَلْفَهُ وَعَنْ یَمِینِهِ وعن شِمالِهِ، والْمَلائِکَهُ المُقَرَّبُونَ حُذاه... ومَعهُ سَیْفٌ مُخْتَرَطٌ، یَفْتَحِ الله لَهُ الرُّومَ والدّیلم والسِّنْدَ والْهِنْدَ وکابُلَ شاه والْخَزَرَ».(۷۲۴)
«هرگاه قائم آل محمّد (علیه السلام) ظهور کند، خداوند او را با فرشتگان نشاندار و... مقرّب یاری می کند. جبرئیل، پیشاپیش او ومیکائیل از طرف راست واسرافیل از طرف چپ او حرکت می کنند. اُبهت ورعب ووحشت به فاصله یک ماه راه از جلو، عقب، چپ وراست او حرکت می کند (یعنی شعاع هیبت آن حضرت تا مسافت یک ماه راه را زیر پوشش می گیرد) وفرشتگان مقرّب خدا خدمت گزاران او هستند.
همراه او شمشیری برکشیده وبرهنه است. خداوند متعال، روم، دیلم، سند، هند، کابل شاه وخَزَر را برای او فتح می کند».
۴ - عبد الرحمان بن کثیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه: «أَتی أَمْرُ الله فَلا تَستَعْجِلُوهُ (۷۲۵)؛ امر خدا فرا رسید، پس شتاب نکنید» فرمود:
«آن امر ماست که خدا فرموده است نباید در آن شتاب شود. خداوند او را به وسیله سه سپاه یاری می کند: فرشتگان، مؤمنان ورعب ووحشت در دل دشمنان.
وظهور او مانند ظهور رسول اکرم است».(۷۲۶)
۵ - ابان بن تغلب می گوید که امام صادق (علیه السلام) در ضمن حدیثی فرمود:
«سیزده هزار وسیصد وسیزده نفر از فرشتگان بر او نازل می شوند».
من عرض کردم: این همه فرشته بر او نازل می شود؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«آری! آنها عبارتند از:
۱ - همه فرشتگانی که با حضرت نوح در کشتی بودند.
۲ - همه فرشتگانی که به هنگام افتادن حضرت ابراهیم در میان آتش با او بودند.
۳ - همه فرشتگانی که به هنگام شکافتن رود نیل برای بنی اسرائیل با حضرت موسی بودند.
۴ - همه فرشتگانی که به هنگام عروج حضرت عیسی با او بودند.
۵ - چهار هزار فرشته نشان دار که در خدمت رسول اکرم بودند.
۶ - هزار فرشته که پشت سر هم، برای یاری پیامبر اکرم فرود آمدند.
۷ - سیصد وسیزده فرشته که در جنگ بدر حضور داشتند.
۸ - چهار هزار فرشته که در روز عاشورا برای یاری امام حسین (علیه السلام) فرود آمدند وبه آنها اجازه جنگ وپیکار داده نشد...
همه این فرشته ها هم اکنون در روی زمین هستند وانتظار قیام قائم (علیه السلام) را می کشند».(۷۲۷)
از این روایات به خوبی استفاده می شود که فرشتگان مقرّب خدا، خدمتگزار مهدی آل محمّد (علیه السلام) می باشند، واو را در تشکیل حکومت واحد جهانی وخلافت اسلامی واجرای عدالت وپیاده کردن احکام اسلام وبرنامه های قرآنی یاری می دهند.
۲ - یاران حضرت مهدی (علیه السلام)
قرآن ویاران حضرت مهدی (علیه السلام)
آیات بسیاری از قرآن کریم به یاران حضرت مهدی (علیه السلام) تفسیر وتأویل شده است که برخی از آنها را در اینجا می آوریم:
۱ - «فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ أَیْنَ ما تَکوُنُوا یَأْتِ بِکُمُ الله جَمِیعاً».(۷۲۸)
«پس در کارهای نیک بر یکدیگر پیشی گیرید. هر کجا که باشید، خداوند همگی شما را می آورد».
از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه روایت شده است که فرمود:
«منظور از خیرات، ولایت اهل بیت (علیهم السلام) است ومنظور از «یَأْتِ بِکُمُ الله جَمِیعاً»، ۳۱۳ تن از یاران قائم (علیه السلام) می باشند... به خدا سوگند! در یک لحظه همچون قطعات ابر پاییزی گرد آمده، پیرامون شمع وجودش حلقه می زنند. ودر میان رکن ومقام با او بیعت می کنند، وهمراه او پیمان نامه ای از رسول اکرم است که آن را - امامان معصوم (علیهم السلام) - یکی پس از دیگری به ارث برده اند».(۷۲۹)
۲ - «وَلَئِنْ أخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إلَی اُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَحاقَ بِهِمْ مَا کانُوْا بِهِ یَسْتَهْزِءوُنَ».(۷۳۰)
«اگر ما عذاب را تا [آمدن] «اُمّت معدوده» از آنها به تأخیر بیندازیم می گویند: چه چیز آن را باز می دارد؟ آگاه باش! هنگامی که آن روز بیاید، عذاب از آنها برگردانده نمی شود، وآنچه را که مسخره می کردند آنها را فرو خواهد گرفت».
از امام محمّد باقر (علیه السلام) وامام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده که آن دو بزرگوار در تفسیر این آیه فرمودند:
«منظور از «اُمّت معدوده» [اُمّت شمرده شده]، همان اصحاب حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان هستند که ۳۱۳ نفر به تعداد اهل «بدر» می باشند وهمان گونه که پاره های ابر پاییزی به هم می پیوندند آنان نیز در آن واحد [نزد آن حضرت] گرد می آیند».(۷۳۱)
از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده است که فرمود:
«منظور از «عذاب» خروج حضرت قائم (علیه السلام) است (که سبب معذّب شدن کافران می باشد) ومنظور از «اُمّت معدوده» اصحاب اوست که به تعداد اهل بدر هستند».(۷۳۲)
بنابراین، معنای آیه چنین خواهد بود: اگر عذاب را از آنها تا آمدن اُمّتی معدود (یاران حضرت مهدی (علیه السلام) در آخر الزّمان) به تأخیر بیندازیم، خواهند گفت: چه چیز مانع می شود که ظاهر شود وعذاب خدا را بر ما نازل کند؟!
قرآن کریم در پاسخ آنها می فرماید:
«آگاه باش! هنگامی که عذاب فرود آید از آنها برگردانده نمی شود وکیفری که استهزا ومسخره می کردند به آنها می رسد».(۷۳۳)
منظور از عذاب در این آیه مبارکه، عذاب آخرت نیست؛ بلکه دست انتقام الهی است که از آستین حق بیرون آمده، از آنها انتقام خواهد گرفت، وپیش از آخرت آنها را به سزای کردارشان خواهد رسانید.
۳ - «مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی الله بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ ویُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافِرِینَ».(۷۳۴)
«هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودی خداوند گروهی را می آورد که دوستشان دارد وآنها نیز او را دوست دارند. در برابر مؤمنان فروتن ودر برابر کافران سر سخت ونیرومند هستند».
سلیمان بن هارون عجلی گوید: از امام جعفر صادق (علیه السلام) شنیدم که در تفسیر این آیه شریفه فرمود:
«حضرت صاحب الامر (علیه السلام) در پناه خدا محفوظ است. اگر همه مردم از بین بروند،خداوند یاران او را خواهد آورد. آنان کسانی هستند که خدا در باره آنها فرموده است: «اگر اینها بدان کفر ورزند، ما گروهی دیگر را بر آنان گماریم که بدان کافر نباشند» (۷۳۵) وآنان هستند کسانی که در باره آنها فرموده است: «خداوند گروهی را می آورد که دوستشان دارد وآنها نیز او را دوست دارند. در برابر مؤمنان فروتن ودر برابر کافران سر سخت ونیرومند هستند».(۷۳۶)
۴ - «وَعَدَ الله الَّذینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ...».(۷۳۷)
«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام دادند وعده داده است که آنها را در روی زمین جانشین گرداند، همان گونه که پیشینیان را جانشین گردانید».
امام زین العابدین (علیه السلام) آیه کریمه «... لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فی الأرضِ...» را تلاوت نمود، آنگاه فرمود:
«به خدا سوگند! آنها دوستان - وشیعیان - ما اهل بیت هستند. خداوند به وسیله مردی از ما که مهدی این اُمّت است، وعده ای را که در این آیه به مؤمنان صالح داده، تحقّق خواهد بخشید. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در حق مهدی فرموده است:
اگر از عمر دنیا به جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را طولانی می گرداند تا مردی از عترت من بیاید که هم نام من است؛ او جهان را پر از عدل وداد نماید، آن چنان که پر از ظلم وستم شده باشد».(۷۳۸)
۵ - «الَّذِینَ اِنْ مَکَّنَّاهُمْ فی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلوهَ وَءاتَوُا الزَّکوهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وللَّهِ ِ عاقِبَهُ الْاُمُور».(۷۳۹)
«همان کسانی که چون در زمین به آنها فرمان روایی دهیم، نماز را بپا می دارند وزکات را می پردازند وبه نیکی فرمان می دهند واز زشتی باز می دارند وفرجام کارها از آنِ خداست».
ابی جارود از امام محمّد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که در تفسیر این آیه شریفه فرمود:
«این آیه درباره حضرت مهدی (علیه السلام) ویاران او نازل شده است. خداوند منّان، شرق وغرب جهان را تحت سیطره آنها در می آورد ودین را به وسیله آنها در جهان آشکار می سازد، ودیگر از ظلم وستمها وبدعتها نشانی در روی زمین باقی نمی ماند».(۷۴۰)
از آیات یاد شده استفاده می شود که یاران حضرت مهدی (علیه السلام) از قدرت فوق العاده ای برخوردارند که در یک لحظه از مکان های مختلف به مکه می روند وبه آن حضرت ملحق می شوند. آنان محبوب خدا هستند وخداوند محبوب آنان. خدا، آنها را در زمین توانایی وفرمان روایی می دهد وبه دست آنها، کافران را عذاب می کند. آنان نماز بپا می دارند وزکات می پردازند. به نیکی ها امر می کنند واز بدی ها باز می دارند.
این بحث را با نگاهی گذرا به روایات پی می گیریم.
روایات ویاران حضرت مهدی (علیه السلام)
طبق روایات، یاران خاص حضرت مهدی (علیه السلام) ۳۱۳ نفر می باشند که همگی از تربیت شدگان مکتب ولایت واز عاشقان دلباخته خاندان عصمت وطهارت (علیهم السلام) هستند. هنگام ظهور آن حضرت، به گِردَش حلقه می زنند وبه یاری آن حضرت می پردازند.
اکنون برای آشنایی با خصوصیّات این عدّه، قسمتی از احادیث را بررسی می کنیم:
۱ - از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«گویا اصحاب قائم (علیه السلام) را می بینم که تمام شرق وغرب عالم را تحت سیطره خود در آورده اند. در تمام دنیا چیزی نیست جز این که از آنها اطاعت می کند؛ حتّی درندگان زمین وپرندگان شکاری نیز تلاش می کنند که رضایت آنان را جلب کنند. چون یکی از آنها بر منطقه ای بگذرد، آن قطعه زمین بر دیگر زمینها مباهات کند وگوید: امروز یکی از یاران قائم (علیه السلام) بر روی من پای نهاد».(۷۴۱)
۲ - در حدیث دیگری در همین رابطه، از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«... قائم (علیه السلام) ۳۱۳ نفر را به تمام اقطار واکناف عالم می فرستد [قبل از رفتن] دست مبارکش را بر سینه وبین دو کتف آنها می کشد، پس در هیچ حکمی فرو نمی مانند. دیگر هیچ نقطه ای در روی زمین باقی نمی ماند جز این که به یکتایی خدا وپیامبری رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) در آن گواهی داده می شود.
واین است معنای این آیه شریفه که می فرماید:
«ولَهُ أَسْلَمَ مَنْ فی السَّماواتِ والأَرضِ طَوْعاً وکَرْهاً وإلَیْه یُرجَعُون».(۷۴۲)
«هر که در آسمانها وزمین است، خواه وناخواه در برابر او تسلیم می شود، وبازگشت آنها به سوی اوست»».(۷۴۳)
۳ - ابان بن تغلب می گوید: در خدمت امام صادق (علیه السلام) در مسجد الحرام بودم، ودست من در دست مبارک آن حضرت بود که فرمود:
«ای ابان! به زودی خدای - تبارک وتعالی - ۳۱۳ نفر را در این مسجد گرد می آورد که مردم مکّه خیال می کنند که هنوز پدران ونیاکان آنها آفریده نشده اند. در دست آنها شمشیرهایی است که روی هر شمشیر نام، نام پدر، لقب ودیگر خصوصیّات صاحبش نوشته شده است. آنگاه منادی آسمانی بانگ بر می آورد که ای اهل عالم! این مهدی است که چون داود وسلیمان داوری می کند ومطالبه بیّنه نمی نماید».(۷۴۴)
۴ - مفضّل از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:
«هنگامی که امر ظهور امضا شد، امام (علیه السلام) خدای را با نام عبرانی اش می خواند؛ آنگاه ۳۱۳ تن از یارانش چون پاره های ابر پاییزی به دور او گرد می آیند. آنها پرچمداران حضرت مهدی (علیه السلام) هستند. آمدن آنها به مکه دو گونه است:
۱ - افرادی که شبانه از رختخواب هایشان ناپدید می شوند وصبح در مکه می باشند.
۲ - افرادی که در روز روشن بر ابر سوار می شوند وبا نام، نام پدر، حسب ونسب شان شناخته می شوند.
مفضّل گوید: من عرض کردم: فدایت شوم! کدام یک از این دو گروه ایمانشان قوی تر است؟
فرمود: آنها که بر ابر سوار می شوند ویک باره ناپدید می گردند. (یعنی بستگانشان آنها را گم می کنند واز آنها مطّلع نمی شوند) وخداوند در حقّشان فرموده:
«أیْنَما تَکُونُوا یَأتِ بِکُمُ الله جَمِیعاً» (۷۴۵)
«هر کجا که باشید خداوند همگی شما را یک جا گرد می آورد»».(۷۴۶)
۵ - مسعده می گوید: در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم که ابو بصیر عرض کرد: آیا امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، شهرهای اصحاب قائم (علیه السلام) را می دانست آن چنان که تعداد آنها را می دانست؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: آری! به خدا سوگند! فرد فرد آنها را با نام، نام پدر ومحلّ سکونتشان می دانست.
ابو بصیر گفت: جانم به فدایت، آنچه امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می دانست امام حسن مجتبی (علیه السلام) نیز می دانست، وآنچه امام حسن (علیه السلام) می دانست، امام حسین (علیه السلام) نیز می دانست، وآنچه امام حسین (علیه السلام) می دانست به شما منتقل شده است؛ جانم به فدایت! مرا از حال آنها با خبر کن.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: روز جمعه بیا نزد من تا تو را آگاه سازم.
ابو بصیر گوید: روز جمعه به محضر امام (علیه السلام) رسیدم؛ فرمود: رفیقت کجاست تا برای تو بنویسد؟ (ابو بصیر نابینا بود ورفیقی داشت که احادیث را برای او می نوشت) گفتم: برای او کاری پیش آمد ومن نخواستم دیرتر از وقت مقرّر بیایم.
آنگاه امام (علیه السلام) خطاب به یکی از حاضران، فرمود: برای او بنویس:
«بِسْمِ الله الَّرحْمنِ الرَّحیمِ، هذا ما أمْلاهُ رَسُولُ الله - صلی الله علیه وآلِهِ - عَلی اَمیرِالْمُؤمِنینَ (علیه السلام) واَوْدَعَهُ إیّاهُ مِنْ تَسْمِیَهِ أصْحابِ الْقائِمِ (علیه السلام) وَعِدَّهُ مَنْ یُوافیهِ مِنَ الْمَفْقُودینَ عَنْ فُرُشِهِمْ والسّائِرینَ إلی مَکَّهَ فی لَیْلَهٍ، وذلِکَ عِنْدَ اسْتِماعِ الْصَّوْتِ فی السَنَهِ الَّتی یَظْهَرُ فیها أمْرُ الله عزّ وجلّ وهُمُ النُّجَباء والْفُقَهاء والْحُکّامُ عَلیَ النّاسِ...».
«به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. این متن چیزی است که رسول اکرم آن را املا کرد، وامیرالمؤمنین (علیه السلام) آن را نوشت وآن را در نزد او به ودیعت نهاد. این متن، مشتمل بر نام یاران قائم (علیه السلام) وتعداد آنها می باشد. همان ها که از رخت خواب های خود ناپدید می شوند ودر یک شب به مکه آورده می شوند.
این واقعه در هنگامی خواهد بود که صدای آسمانی شنیده شود، ودر همان سال امر خدا ظاهر خواهد شد. آنها نجیبان، فقیهان وفرمانروایان مردم هستند...».
آنگاه امام صادق (علیه السلام) خصوصیّات جغرافیایی هر یک را بر می شمارد ودر پایان می فرماید:
«اینها ۳۱۳ تن می باشند. خداوند همه آنها را در شب جمعه در مکّه معظّمه گرد می آورد به گونه ای که صبح همه آنها در مسجد الحرام می باشند وحتّی یک تن تخلّف نمی کند. پس در مکّه پراکنده می شوند وبه دنبال منزلی می گردند که در آن سکونت کنند.
مردم مکّه آنها را نمی شناسند واز ورود قافله ای که برای حج، عمره یا تجارت آمده باشند اطّلاع ندارند، ولذا دچار حیرت شده از یکدیگر می پرسند: اینها از کجا آمده اند؟ روزهای قبل چنین افرادی را ندیده بودیم! اینها اهل یک شهر ویک تیره وقبیله نیستند، وزن وفرزند ومرکب نیز همراه ندارند!
در این هنگام، مردی از بنی مخزوم مردم را عقب زده می گوید: من دیشب خوابی دیده ام که بسیار بیمناکم.
او را پیش مردی از ثقیف می برند تا خوابش را باز گوید. او می گوید: دیشب در خواب ابری را دیدم که از اوج آسمان به زیر آمد وروی خانه کعبه قرار گرفت. این ابر پر از ملخ هایی بود که بالهای سبز داشتند وبه چپ وراست پرواز می کردند؛ به هر شهری که می رسیدند آن را طعمه حریق می کردند، وبه هر قلعه ای می رسیدند آن را ویران می نمودند.
مرد ثقفی می گوید: امشب لشکری از لشکرهای الهی فرود آمده که شما یارای مقاومت در برابر آن را ندارید.
آنها نیز داستان ورود این جمعیّت ناشناس را بازگو می کنند واز نزد او خارج می شوند وتصمیم می گیرند که با آنها نبرد کنند؛ ولی دلهایشان پر از رعب ووحشت می شود وبه یکدیگر می گویند: شتاب نکنید! اینها تاکنون کار خلافی انجام نداده اند؛ دست به اسلحه نبرده اند؛ کوچکترین اخلالی در کارهای شما ایجاد نکرده اند وشاید برخی از بستگان شما در میان آنها باشد. هرگاه کار خلافی از آنها مشاهده کردید، آنگاه دست به کار شوید وآنها را از شهر خود بیرون کنید. اینها چهره هایی نورانی وملکوتی هستند ووارد حرم امن الهی شده اند، پس تا کار خلافی انجام نداده باشند، باید در امان باشند.
مرد مخزومی که بزرگِ مردم مکّه است می گوید: می ترسم که نیرویی بزرگ در پشت سر اینها باشد، تا نیرو نرسیده واینها در اقلیّت هستند اینها را محاصره کنید؛ گمان می کنم که تعبیر خواب آن پیر مرد صحیح باشد وپیروزی شکوهمندی در انتظار اینان باشد.
یکی از آنها می گوید: اینها مسلّح نیستند واگر نیرویی که ممکن است در پشت سر اینها باشد غیر مسلّح باشند ضرری نمی توانند به شما برسانند، واگر سپاه مسلحی به سراغ شما بیاید، آنگاه اینها را می گیرید وچون آب خوردن نابودشان می کنید.
در این مقوله ها سخن می گویند که شب فرا می رسد وخواب بر آنها مسلّط می شود ودیگر اجتماع نمی کنند تا این که حضرت قائم (علیه السلام) قیام کند. پس یاران او با یکدیگر ملاقات می کنند، گویا همگی از یک پدر ومادر به دنیا آمده اند؛ اگر شب از هم جدا شوند، صبح گرد هم می آیند».(۷۴۷)
ابو بصیر گفت: آیا مؤمن در روی زمین منحصر به آنها خواهد بود؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود
نه، ولی این ها نجبا، فقها، قضات وحکّام شرع هستند که دست پر مهر امام، قلب آنها را نوازش داده است ودر هیچ موردی از حل مشکل باز نمی مانند.(۷۴۸)
۳ - وقت ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)
یکی از سؤال هایی که از گذشته تا امروز مطرح بوده است وهمواره از امامان می پرسیده اند، سؤال از وقت ظهور آن حضرت است. از این رو، در این زمینه روایات زیادی به دست ما رسیده است. از آن جا که این مسأله اهمیت دارد، آن را در اینجا بررسی می کنیم.
وقت ظهور آن حضرت تعیین نشده وعلم به وقت ظهور، از آن خداوند است وجز او کسی نمی تواند وقت ظهور را تعیین کند.
در این زمینه، روایات بسیار صریح ومعتبری از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) وارد شده که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱ - جلال الدین سیوطی در تفسیر «درّ المنثور» در مورد این آیه شریفه: «فَهَلْ یَنْظُرُونَ اِلاّ السَّاعَهَ اَنْ تَأتِیَهُمْ بَغْتَهً» (۷۴۹) از ابو هریره روایت کرده است که گفت:
«بادیه نشینی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پرسید: ساعت کی است؟
حضرت در جواب فرمود: «هنگامی که امانت ضایع شود، در انتظار ساعت باش».
اعرابی گفت: ای رسول خدا! ضایع ساختن امانت چگونه است؟
فرمود: «موقعی که کارها به کسانی که اهلیّت آن را ندارند واگذار گردید، در انتظار ساعت باش».(۷۵۰)
۲ - همچنین «سیوطی» از ابن مردویه، از ابو هریره روایت کرده است که گفت:
مردی نزد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) آمد وگفت: یا رسول الله! موقع فرا رسیدن ساعت کی است؟
آن حضرت فرمود: «در این مورد، مسئول از سئوال کننده آگاه تر نیست».
آن مرد گفت: ای کاش ما را از نشانه های آن باخبر می ساختی!
فرمود: «هنگامی که بازارها ومحل داد وستدها به یکدیگر نزدیک شوند».
آن مرد گفت: نزدیک شدن بازارها به یکدیگر چیست؟
فرمود: «این که برخی از مردم به برخی دیگر از کمبود در آمد شکایت کنند، واولاد زنا فراوان گردد، وغیبت کردن گسترش یابد، وصاحبان مال وثروت مورد تعظیم قرار گیرند، وصدا وآواز مردمان فاسق در مساجد بلند شود واهل منکر آشکار گردند، وستمگری بسیار شود [آن وقت است که ساعت فرا رسد]».(۷۵۱)
از احادیث شریفه زیادی که در مورد کلمه «ساعت» وارد شده، چنین استفاده می شود که «ساعت» در اصطلاح شرع مقدس، به دو چیز اطلاق می شود: یکی روز ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، ودیگری روز قیامت.
بنابراین، مقصود از «ساعت» یا زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است یا زمان ظهور وقیامت. زیرا این دو زمان در بسیاری از نشانه ها با هم مشترک اند؛ چه آن که، هم روز ظهور وهم روز قیامت، برای مؤمنان مایه رحمت وشادکامی وبرای کافران ومنافقان، موجب عذاب ونقمت است، وچنان که از احادیث بعدی ظاهر می شود، خداوند علم وآگاهی این دو روز را به خود اختصاص داده وهیچ یک از انبیا واولیای خود را از فرا رسیدن این دو روز، مطلع نساخته است.
۳ - در حدیثی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) آمده است که فرمود:
«از جدّم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پرسیدم که امامان بعد از او چند نفرند؟
فرمود: امامان بعد از من، به تعداد نقبای بنی اسرائیل، دوازده نفرند. خداوند علم وفهم مرا به آنها عطا فرموده است. تو ای حسن! یکی از آنها هستی.
عرضه داشتم: یا رسول الله! قیام قائم ما اهل بیت کی خواهد بود؟
فرمود: ای حسن! حکایت قیام «قائم»، مثل روز قیامت است که علمش نزد خداست وناگهان فرا می رسد».(۷۵۲)
۴ - در کتاب «اصول کافی» و«غیبت» نعمانی، و«بحار الانوار» از فضل بن یسار، روایت کرده اند که گفت:
به حضرت باقر (علیه السلام) عرضه داشتم: آیا برای این امر وقتی تعیین شده است؟ فرمود:
«کَذِب الوَقَّاتُون، کَذِب الوَقَّاتُون،کَذِب الوَقَّاتُون؛ کسانی که وقتی برای ظهور تعیین کنند، دروغ می گویند. واین جمله را سه بار تکرار فرمود».(۷۵۳)
۵ - در «غیبت» شیخ طوسی رحمه الله از فضیل روایت کرده است که گفت:
از امام محمّد باقر (علیه السلام) پرسیدم: آیا برای این امر (زمان ظهور) وقتی تعیین شده است؟ فرمود:
«آنهایی که وقتی برای آن تعیین کنند، دروغ می گویند. وسه بار این جمله را تکرار نمود».(۷۵۴)
۶ - در پایان حدیث مفصلی که در کتاب «اصول کافی» از آن حضرت روایت شده، آمده است که فرمود:
«... از ما بپرسید، آنچه ما به شما گفتیم - که مسلماً راست خواهیم گفت - به آن اقرار واعتراف کنید، که البته می دانم که چنین نخواهید کرد.
دانش ما بسیار روشن وآشکار است، وامّا فرا رسیدن دولت ما که در آن دین آشکار شود واختلافی در بین مردم نباشد، برای آن مدّتی است که باید شبها وروزهای زیادی بگذرد تا این که وقت آن فرا رسد وحق آشکار گردد وامر یکی شود».(۷۵۵)
۷ - در کتاب «غیبت» شیخ طوسی و«غیبت» نعمانی، و«بحار الانوار»، از عبد الرحمان بن کثیر روایت کرده اند که گفت:
در خدمت امام جعفر صادق (علیه السلام) نشسته بودم که مهزم اسدی وارد شد وعرض کرد: جانم به فدایت! ظهور قائم آل محمد (علیه السلام) که شما اهل بیت وما - شیعیان - انتظار آن را می کشیم، کی خواهد بود؟... فرمود:
«ای مهزم! آنان که وقتی برای آن تعیین می کنند، دروغ می گویند وآنان که برای ظهورش شتاب می نمایند به هلاکت می رسند، وآنان که تسلیم امر الهی هستند نجات می یابند، وسرانجام همه به سوی ما باز می گردند».(۷۵۶)
۸ - در «غیبت» شیخ طوسی از محمّد بن مسلم روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
«مَنْ وَقَّتَ لَکَ مِنَ النَّاسِ شَیْئاً، فَلا تهابَنّ أن تُکَذِّبَهُ، فَلَسنا نُوَقِّتُ لِأحَدٍ وَقْتاً».
«هر کس وقتی برای ظهور تعیین نمود، هیچ باکی نداشته باش که او را تکذیب کنی؛ زیرا ما برای هیچ کس وقت تعیین نمی کنیم».(۷۵۷)
۹ - در «غیبت» نعمانی از ابو بصیر روایت کرده است که گفت: من در باره حضرت قائم (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) پرسش نمودم، فرمود:
«کَذِبَ الوَقَّاتُونَ، إنَّا أهْل بَیْتٍ لانُوَقِّتُ، ثُمَّ قالَ: أبی الله إلاّ أنْ یخْلِفَ وَقْتَ الْمُوَقِّتِین».(۷۵۸)
«کسانی که وقتی برای ظهور تعیین می کنند، دروغ می گویند. ما اهل بیت، وقتی برای آن تعیین نمی کنیم. سپس فرمود: خداوند اراده فرموده است که با هر وقتی که وقت گزاران تعیین کنند، مخالفت نماید».
۱۰ - مفضل بن عمر گوید:
به پیشگاه امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: آیا برای ظهور مهدی منتظر (علیه السلام) وقتی تعیین شده که مردم آن را بدانند؟ فرمود:
«نه، خداوند اجازه نداده است که برای آن وقت معینی باشد که شیعیان ما از آن آگاهی داشته باشند.
عرض کردم: ای آقای من! چرا نمی توان از وقت آن مطّلع شد؟
فرمود: زیرا وقت ظهور او، همان ساعتی است که خداوند می فرماید: «ویَسْئلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أیَّانَ مُرْساها قُلْ إنَّما عِلْمُها عِندَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمواتِ والأرْضِ لا تَأتِیکُمْ إلاّ بَغْتَهً (۷۵۹)؛ از تو در مورد ساعت - ظهور - می پرسند که زمان فرا رسیدن آن کی خواهد بود؟ بگو علمش در نزد پروردگار من است وهیچ کس جز او نمی تواند آن را آشکار سازد، وآن (حتّی) در آسمانها وزمین سنگین آمده است وجز به طور ناگهانی به سراغ شما نمی آید».
ونیز آن همان ساعتی است که خداوند فرموده است: «یَسْئلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْساها» (۷۶۰)؛ «از تو در مورد ساعت قیام می پرسند که طلوع آن در چه وقت است؟».
ونیز فرموده است: «إنَّ الله عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَهِ» (۷۶۱)؛ «علم ساعت - قیامت - در نزد خداوند است».
وهمچنین فرموده است: «فَهَلْ یَنْظُرُونَ إلاّ السَّاعَهَ أَنْ تَأتِیَهُمْ بَغَتَهً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها» (۷۶۲)؛ «آیا آنها جز این انتظاری دارند که ساعت قیام به طور ناگهانی فرا رسد، در حالی که هم اکنون نشانه های آن آمده است».
... وهم فرموده است: «وما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَهَ تَکُون قَرِیباً» (۷۶۳)؛ «وتو چه می دانی، شاید ساعت قیام نزدیک باشد».
وباز فرموده است: «یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذینَ لا یُؤمِنُونَ بِها والَّذِین آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَیَعْلَمُونَ أنَّهَا الحَقُّ ألا إنَّ الَّذین یُمارُون فی السَّاعَهِ لَفی ضَلالٍ بَعید» (۷۶۴)؛ «کسانی در مورد آن (ساعت قیام) شتاب می کنند که آن را باور ندارند؛ ولی آنان که آن را باور کرده اند، پیوسته با ترس وهراس مراقب آن هستند، ومی دانند آن حق است. آگاه باش! آنان که در مورد ساعت مجادله می کنند در گمراهی عمیقی هستند».
مفضّل می گوید: پرسیدم معنای مجادله در مورد ساعت چیست؟ فرمود:
یعنی می گویند: قائم (علیه السلام) کی متولّد شده؟ چه کسی او را دیده؟ حالا کجاست؟ کی ظاهر می شود؟
این پرسشها ومجادله ها شتاب در امر خدا، وشک وتردید در قضای الهی ودخالت در قدرت خداست. اینان کسانی هستند که در دنیا زیانکارند ودر آخرت بازگشت بسیار بدی دارند.
مفضّل گوید: عرض کردم: آیا برای او نمی توان وقتی تعیین کرد؟ فرمود:
ای مفضّل! نه من وقتی برای آن تعیین می کنم ونه هم وقتی برای آن تعیین شده است. هر کس برای ظهور مهدی ما (علیه السلام)
وقت تعیین کند خود را در علم خدا شریک دانسته و- به ناحق - خود را بر اسرار الهی واقف پنداشته است که این ادّعایی بی اساس است».(۷۶۵)
۱۱ - حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) به علی بن یقطین فرمود:
«... شیعیان به وسیله اُمید وآرزو زنده اند وبه صلاح آیند.
علی بن یقطین می گوید:
اگر به ما گفته می شد که [برای این امر وقتی تعیین شده ومثلاً] دویست سال یا سیصد سال دیگر واقع می شود، دلها را قساوت می گرفت وتوده مردمان از اعتقاد به اسلام بر می گشتند؛ ولی گفته اند: چه بسیار زود است! چقدر نزدیک است! تا دل مردم آرام بگیرد وفرج را نزدیک بدانند».(۷۶۶)
۱۲ - در کتاب «ینابیع المودّه» و«فرائد السمطین» وبرخی منابع دیگر از حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روایت کرده اند که در ضمن حدیثی به دعبل بن علی خزاعی فرمود:
«... [امام] بعد از حسن - عسکری - پسرش حجّت وقائم منتظر است که در دوران غیبتش انتظار او را می کشند... وامّا این که او کی ظاهر می شود، خبر دادن از وقت ظهور است، وپدرم توسّط پدرانش از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به من خبر داده اند که آن حضرت فرمود: «مَثَلُهُ کَمَثَلِ السَّاعَهِ لا تَأتِیکُمْ إلاّ بَغْتَهً» [مَثَل آن مثل روز قیامت است که ناگهان به شما می رسد]».(۷۶۷)
۱۳ - در توقیعی که حضرت ولی عصر (علیه السلام) برای اسحاق بن یعقوب نوشته اند، چنین آمده است:
«... اما ظهور وفرج، مربوط به خداوند است وهر کس وقتی برای آن تعیین کند، دروغ گفته است».(۷۶۸)
علاوه بر این روایات، در کتابهای مقدّس اهل ادیان وبخصوص در تورات وانجیل نیز وقتی برای ظهور تعیین نشده است که برای اطمینان خاطر خوانندگان به فراز هایی از آن دو کتاب اشاره می کنیم.
الف) تورات
«ودر ایّام آخر واقع خواهد شد... جمیع اُمّتها به سوی آن روان خواهند شد... او اُمّتها را داوری خواهد نمود وقوم های بسیاری را تنبیه خواهد کرد... اُمّتی بر اُمّتی شمشیر نخواهد کشید وبار دیگر جنگ را نخواهند آموخت».(۷۶۹)
«اگر چه تأخیر نماید، برایش منتظر باش؛ زیرا که البته خواهد آمد ودرنگ نخواهد کرد... بلکه جمیع اُمّت ها را نزد خود جمع می کند وتمامی قوم ها را برای خویشتن فراهم می آورد».(۷۷۰)
ب) انجیل
«این شخص هم پسر ابراهیم است؛ زیرا که پسر انسان آمده است تا گمشده را بجوید ونجات بخشد... که ملکوت خدا می باید در همان زمان ظهور کند... تجارت کنید تا بیایم».(۷۷۱)
«امّا از آن روز وساعت هیچ کس اطلاع ندارد حتّی ملائکه آسمان جز پدر من وبس؛ لیکن چنان که ایّام نوح بود ظهور پسر انسان نیز چنان خواهد بود... لهذا شما نیز حاضر باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می آید».(۷۷۲)
«ولی از آن روز وساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد؛ نه فرشتگان در آسمان ونه پسر هم. پس بر حذر وبیدار شده، دعا کنید؛ زیرا نمی دانید آن وقت کی می شود... پس بیدار باشید؛ زیرا نمی دانید که در چه وقت «صاحب خانه» می آید؛ در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح... اما آن چه به شما می گویم، به همه می گویم: بیدار باشید».(۷۷۳)
با توجّه به آنچه گذشت معلوم می شود که امر ظهور مربوط به خداوند است وتنها اوست که وقت ظهور را می داند. بنابراین، هر کس برای ظهور وقتی تعیین کند، دروغ گفته است؛ زیرا اراده ومشیّت خدا تابع اراده وخواست مردم نیست، وخداوند به خاطر عجله وشتاب مردم شتاب نمی کند. زیرا کسی در کاری شتاب می کند که از دست دادن آن بهراسد، وخداوند از این جهت، ترس وهراسی ندارد وهر گاه مصلحت ایجاب کند خواست خدا انجام می پذیرد.
۴ - مدّت حکومت حقه
سؤال دیگری که گاهی پرسیده می شود، این است که مدّت حکومت آن حضرت چقدر است. در این باره، روایات زیاد ومختلفی در کتب شیعه وسنّی نقل شده که به چند نمونه اشاره می کنیم:
۱ - اُمّ سلمه، زوجه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم)، از آن حضرت روایت می کند که در ضمن حدیثی فرمود: «فَیَلْبَثُ سَبْعَ سِنینَ(۷۷۴)؛ هفت سال در میان مردم می ماند».
۲ - ابو سعید خدری از رسول اکرم نقل می کند که در پایان حدیثی فرمود:
«یَعِیشُ فی ذلِک سَبعَ سِنینَ - أو ثَمان - سِنینَ».(۷۷۵)
«بعد از ظهور، هفت - یا هشت - سال زندگانی می کند».
۳ - حذیفه یمانی در ضمن حدیثی از پیامبر اکرم نقل می کند که فرمود:
«فَیَمْکُثُ اَرْبَعِین سنَهً(۷۷۶)؛ چهل سال در میان مردم می ماند».
۴ - در کتب اهل سنّت از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«هفت سال حکومت می کند که هر سال آن برابر ده سال از سالهای شماست. آنگاه خداوند هر چه اراده کند انجام می دهد».(۷۷۷)
۵ - در ذیل خطبه «البیان» از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمده است که فرمود:
«مدّت هشتاد سال در میان مردم خواهد بود».(۷۷۸)
۶ - در حدیثی از امام حسین (علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«مهدی (علیه السلام) ۱۹ سال وچند ماه حکومت می کند».(۷۷۹)
۷ - ابی جارود از امام باقر (علیه السلام) روایت می کند که فرمود:
«حضرت قائم (علیه السلام) مدّت ۳۰۹ سال حکومت می کند چنان که اصحاب کهف مدّت ۳۰۹ سال در غارشان ماندند. زمین را پر از عدالت می کند آنچنان که پر از جور وستم شده باشد. خداوند شرق وغرب جهان را برای او فتح می نماید».(۷۸۰)
۸ - ابو بصیر در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) روایت می کند که فرمود:
«هفت سال حکومت می کند که هر سالش معادل ۱۰ سال شماست. سپس آنچه خدا بخواهد انجام می دهد.
ابو بصیر می گوید که از آن حضرت پرسیدم: سالها چگونه طولانی می شود؟
فرمود: خداوند به فلک دستور می دهد که آرام تر بچرخد وبدین گونه روزها وسالها طولانی می شود.
عرض کردم: آنها - مخالفان - می گویند: اگر فلک تغییر کند از بین می رود.
فرمود: آن گفته ملحدان است وامّا مسلمانان راهی برای این حرف ندارند؛ خداوند برای پیامبرش ماه را شکافت، وقبل از آن، برای یوشع بن نون خورشید را بر گردانید، واز طولانی شدن روز قیامت نیز خبر داده وفرموده است: هر روز آن همانند هزار سال از سالهای شماست».(۷۸۱)
۹ - مرحوم سیّد بن طاووس رحمه الله از کتاب جعفر بن محمّد کوفی نقل می کند که با اسناد خود از حمران نقل کرده که:
«عمر دنیا صد هزار سال است. از این مدّت، بیست هزار سال سهم دیگران وهشتاد هزار سال، سهم آل محمّد (علیهم السلام) می باشد».(۷۸۲)
در این زمینه، روایات فراوانی از ائمه (علیهم السلام) نقل شده که ما به جهت اختصار به نقل روایات یاد شده بسنده کردیم.
از بررسی مجموع
روایاتی که در مورد مدّت حکومت حضرت ولی عصر (علیه السلام) وارد شده، معلوم می شود که اختلاف فراوانی در مدّت سلطنت آن حضرت وجود دارد؛ زیرا رقم های ۷، ۸، ۹، ۱۴، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۳۰، ۴۰، ۷۰، ۱۴۰ و۳۰۹ سال در چندین روایت دیگر نیز وارد شده است.(۷۸۳)
البته گرچه بعضی از این روایات بر برخی دیگر قابل حمل است ودو روایت ۷ و۷۰ و۱۴ و۱۴۰ به خوبی قابل جمع هستند؛ زیرا طبق روایت چهارم وهشتم که از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) وامام باقر (علیه السلام) نقل نمودیم، هر سال آن زمان معادل با ده سال زمان ماست؛ ولی با این همه، نمی توان گفت که مدّت حکومت حقّه تا این اندازه محدود وناچیز است. زیرا حکومتی که پیامبران الهی از تشکیل آن سخن گفته اند وبه مردم بشارت ها داده اند وامیدها در دلها به وجود آورده اند وآیات زیادی از قرآن بدان اختصاص یافته(۷۸۴)، وهزاران حدیث از معصومین (علیهم السلام) در مورد آن روز گار مسعود وارد شده، وهزاران شیعه دل سوخته منتظر، سالها وقرنها در اشتیاق فرا رسیدن آن دوران پر شکوه عمری را سپری کرده اند، نمی توان گفت که یک حکومت هفت ساله یا هشت ساله است. لذا بهتر است که مطابق برخی از روایات که حکومت حقه امام زمان (علیه السلام) را تا قیام قیامت دانسته، آن را حکومت جاویدان بنامیم وتا پایان جهان وبرپایی قیامت، مستمر وپا بر جا بدانیم. چنان که در حدیث مفصّلی از پیغمبر اکرم نقل شده است که خدای تبارک وتعالی در شب معراج راجع به وصی آخرین فرمود:
«وَلَأنْصُرَنّهُ بِجُنْدِی، وَلَأمُدَّنَّهُ بِمَلائِکَتِی، حتّی یُعِلنَ دَعْوَتِی وَیَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلی تَوحِیدِی، ثُمَّ لَاُدِیمَنَّ مُلْکَهُ، ولَاُداوِلَنَّ الأیّامَ بَیْنَ أوْلِیائی إلی یَومِ القِیامَهِ».(۷۸۵)
«به یقین او را با سپاهیانم یاری می کنم وفرشتگانم را به یاری او می فرستم تا دعوت مرا آشکار سازد وهمه بندگانم را بر توحید من گرد آورد؛ آن گاه سلطنتش را جاوید می سازم وروزگار را تا روز رستاخیز در دست دوستانم می گردانم».
آری خواننده گرامی! آنچه از مجموع شواهد وقراین وروایات اهل بیت (علیهم السلام) به دست می آید این است که، مدّت حکومت حقه حضرت مهدی (علیه السلام) همانند غیبت آن بزرگوار در اختیار خداوند است وجز با اراده ومشیّت ذات اقدس احدیّت پایان نمی پذیرد ومدّت آن را جز خدای تبارک وتعالی نمی داند.
از خدای متعال خواهانیم که ما را از شیعیان خالص ومنتظران واقعی آن حضرت قرار داده، در ظهور مبارک پیشوا ومولایمان تعجیل فرماید، وبر ما منت گذارد وبقیّه عمر ما را تفضّلاً در روزگار مسعود دولت حقّه وزمان مبارک آن حضرت قرار دهد.
به امید روزی که آن بزرگ رهبر آسمانی، آخرین حجّت خدا، موعود همه اُمّتها وملّتها ظهور نموده، وجهانیان را در سایه حکومت واحد جهانی از عدالت وآزادی الهی خود سیراب فرماید.

پاورقی:

-----------------

(۱) متن ۶۰۰۰ حدیثی که یاد آور شده ایم در کتاب نفیس «منتخب الاثر» نوشته دانشمند گرانقدر، آیه الله لطف الله صافی گلپایگانی، جمع آوری شده است. در این کتاب جمعاً ۶۲۰۷ حدیث با ذکر مأخذ از ۱۵۴ کتاب معتبر شیعه وسنّی نقل شده است.
(۲) برای اطلاع بیشتر به بخش چهارم کتاب که تحت عنوان: اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدی (علیه السلام) آورده ایم، مراجعه فرمایید.
(۳) در زمینه غلبه قطعی صالحان وپرهیزکاران بر مستکبران، ووعده های نویدبخش قرآن به مسلمانان، در بخش هشتم تحت عنوان: «نویدهای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در قرآن کریم» به تفصیل سخن گفته ایم، به آنجا رجوع شود.
(۴) ر ک: بخش چهارم (اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدی (علیه السلام)).
(۵) خبر «متواتر» خبری است که جماعتی آن را نقل کنند که راویان آن در کثرت وفراوانی به حدّی باشند که عادتاً اتّفاق وتوطئه آنها بر دروغ محال باشد، واز اخبار آنها علم به صحّت خبر حاصل شود، واین گونه روایت حجّت است. ابن حجر عسقلانی در کتاب «نزهه النواظر»، صفحه ۱۲ می نویسد: خبر متواتر، مفید یقین است، وعمل کردن به آن نیاز به بحث ندارد.
(۶) دلائل الامامه، ص ۵۰۲، منتخب الأثر، ص ۲۵۶، ۳۲۴، ۳۲۶، ۳۴۵، ۳۴۶ و۴۶۷؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۷؛ بشاره الاسلام، ص ۴۹ و۶۶، نور الابصار، ص ۳۴۲؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۰۹؛ وبسیاری از کتابهای روایی دیگر.
(۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳، ینابیع الموده، ج ۳، باب ۷۹، ص ۳۰۲؛ مشارق الانوار، ص ۱۰۱ وکمال الدین صدوق، ج ۱، ص ۳۰۷، باب ۲۷، ح ۱.
(۸) فصول المهمّه، ص ۲۹۲؛ ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۱۳۸، الاتحاف، ص ۱۷۹، الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۱۴۳، وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، وغیبت طوسی، ص ۱۳۷.
(۹) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۴، وج ۵۱، ص ۱۳، ۲۵، ۳۰ و۳۲؛ کافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ منتخب الاثر، ص ۲۸۶ و۲۸۸، فصول المهمّه، ص ۲۹۰ والاتحاف بحبّ الاشراف، ص ۱۷۹.
(۱۰) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۳۴، ح ۹؛ کافی، ج ۱، ص ۵۰۳، محجّه البیضاء، ج ۴، ص ۳۳۵؛ ارشاد مفید، جزء دوم، ص ۳۳۶؛ وفیات الاعیان، ج ۴.
(۱۱) در مورد لزوم تقلید از مراجع عالیقدر وفقهای عالی مقام، مرحوم شیخ حرّ عاملی رضی الله عنه ۴۸ روایت با ذکر سند در کتاب شریف وسائل الشیعه جلد ۱۸، صفحه ۹۸، ۱۱۱، آورده است.
(۱۲) نیمه شعبان، ۲۵۵ هجری قمری.
(۱۳) نیمه شعبان ۳۲۹ هجری قمری، به غیبت شیخ طوسی، ص ۲۴۲ وکشف الغمّه، ج ۳، ص ۳۲۰، در مورد رحلت علی بن محمّد سمری که با رحلت او باب سفارت بسته شد، وهمچنین به کتاب شریف بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۰، باب احوال السفراء مراجعه فرمایید.
(۱۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳۶ وج ۵۳، ص ۶.
(۱۵) منتخب الاثر، ص ۲۸۵ و۲۲۱، کشف الغمّه، ج ۳، ص ۳۳۱، بیروت؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۶۶، باب ۵۷، ح ۱۲؛ وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۵ و۳۲۲.
(۱۶) در این زمینه در بخش های مختلف این کتاب به تفصیل سخن رفته است.
(۱۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، ح ۷؛ کمال الدین، باب ۳۶، ح ۲.
(۱۸) کمال الدین، باب ۳۲، حدیث ۷. «إنّه لا تُردّ له رایهٌ».
(۱۹) منتخب الاثر، ص ۲۹۲، ۴۳۶، ۴۷۰ و۴۷۱.
(۲۰) سوره قصص، آیه ۵.
در رابطه با این آیه شریفه، در مجمع البحرین می نویسد: این آیه در حقّ حضرت قائم (علیه السلام) نازل شده، وابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه» نوشته است: اصحاب ما (معتزله) معتقدند که این آیه در حقّ امام غایبی است که ظهور خواهد کرد، وبر سرتاسر جهان حکومت خواهد نمود. (مجمع البحرین، ج ۵، ص ۸۵، مادّه «ضعف»، وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۹، ص ۲۹، بخش کلمات قصار، شماره ۲۰۵).
(۲۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۴، ح ۸؛ وکمال الدین، باب ۳۳، ح ۷.
(۲۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶، ح ۱۱.
(۲۳) منتخب الاثر، ص ۱۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۳.
(۲۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۶، ح ۱۴؛ کمال الدین، باب ۳۳، ح ۳۱.
(۲۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰، ح ۲؛ کمال الدین، باب ۳۴، ح ۶.
(۲۶) مکیال المکارم، ج ۱، ص ۶۳، ح ۱۲۰؛ بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۸، ح ۷.
(۲۷) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۴۶۵؛ ومنتخب الاثر، ص ۱۴۶، فصل ۲، باب اول، ح ۱۳.
(۲۸) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۱.
(۲۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۶، ح ۱۱؛ مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۰۱، ح ۲۲۸.
(۳۰) عقد الدرر، ص ۴۰، مسند احمد، ج ۳، ص ۳۷، ومنتخب الاثر، ص ۱۴۷.
(۳۱) اختصاص مفید، ص ۲۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۲.
(۳۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۳.
(۳۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲، ح ۱۰۶.
(۳۴) مدینه فاضله» تعبیر افلاطون است، وسرزمین «الدورادو» تعبیر «ولتر»، و«شهر آفتاب» تعبیر «توماس کامپانلّا».
(۳۵) سوره قصص، آیه ۵.
(۳۶) منتخب الاثر، ص ۲۴۷ - ۲۴۹، فصل ۲، باب ۲۵. کتاب بسیار نفیس وپر ارزش «منتخب الاثر» آکنده از این تعبیر است، وکتب حدیث شیعه وسنّی به وفور آن را روایت کرده اند.
(۳۷) منتخب الاثر، ص ۳۰، ح ۴۱، وکفایه الاثر، ص ۱۶۸، باب ما روی عن الحسن بن علی (علیهما السلام) حدیث آخر وباب ما جاء عن علی بن الحسین (علیهما السلام).
(۳۸) این احادیث را می توانید به خصوص، در کتاب «مسند احمد بن حنبل» جلد یکم صفحه ۸۴، ۹۹، ۳۷۶، وجلد دوّم صفحه ۳۳۶، وجلد سوّم صفحه ۱۷، ۲۶، ۲۸، ۳۶، ۹۸، ۳۱۷، ۳۴۵، ۳۴۶، ۳۸۴، وجلد پنجم صفحه ۵۷۷، وجلد ششم صفحه ۳۱۶ ملاحظه کنید.
(۳۹) «صحاح ستّه» معتبرترین کتب روایتی اهل سنّت می باشد که عبارتند از: صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن نسائی، وسنن ابن ماجه.
(۴۰) به کتاب «دانشمندان عامّه ومهدی موعود (علیه السلام)» مراجعه فرمایید.
(۴۱) اسامی آنها را در کتاب «الامام المهدی»، علی محمد علی دخیّل، صفحه ۲۶۰، وکتاب «او خواهد آمد» صفحه ۷۹ - ۸۴، بخوانید.
(۴۲) انتظار بذر انقلاب، ص ۱۶، وروزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶.
(۴۳) سوره یونس، آیه ۵۳.
(۴۴) گفته شده است: این آیه از مدّتها ومهلت های توده ها وغایب شدن پیامبران وتکذیب آنها از سوی ملّتها، ونزول عذاب بر آنها سخن گفته، نوید ظهور مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) را به هنگام انحراف امّت اسلامی از راه هدایت، مژده می دهد. (غیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۰ به نقل از روزگار رهایی، ج ۱، ص ۷۱).
(۴۵) سوره الذاریات، آیه ۲۳. در مورد تفسیر این آیه از ابن عبّاس وحضرت امام زین العابدین (علیه السلام) روایت شده است که منظور از آن، قیام قائم (علیه السلام) است (غیبت شیخ طوسی رحمه الله، ص ۱۱۰، وینابیع المودّه، ص ۵۱۱، باب ۷۱).
(۴۶) الملاحم والفتن، ص ۳۴۳ و۳۴۴، ح ۵۰۷؛ الحاوی والفتاوی، ج ۲، ص ۴۸ و۵۸؛ منتخب الاثر، ص ۱۶۳.
(۴۷) رجوع شود به کتاب «الملاحم والفتن سید ابن طاووس»، ص ۹۶ و۹۷، ح ۶۴ وص ۱۳۵، ح ۱۵۳ وص ۱۶۱، ح ۲۱۱ وص ۱۷۷، ح ۲۳۹ و۲۴۰، ح ۴۶۰ وص ۳۴۵، ح ۵۰۹.
(۴۸) الملاحم والفتن، ص ۱۸۰، باب ۱۹۷، ح ۲۴۵.
(۴۹) کفایه الاثر، ص ۹۳.
(۵۰) بشاره الاسلام، ص ۳۲، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۳، ح ۲۸، ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۹۸، غایه المرام، ص ۷۰۰، ومنتخب الأثر، ص ۱۴۹.
(۵۱) عقد الدرر، ص ۱۴۳؛ والملاحم والفتن، ص ۱۴۸، باب ۱۵۱، ح ۱۸۰.
(۵۲) عقد الدرر، ص ۱۴۹.
(۵۳) همان، ص ۴۱.
(۵۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۲۶، ح ۸۹، وغیبت نعمانی، ص ۱۴۶، باب ۱۰، ح ۴.
(۵۵) الامام المهدی (علیه السلام)، ص ۸۵، ح ۱۲.
(۵۶) بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۰۱، ذیل حدیث ۷۷، والامام المهدی، ص ۸۷، ح ۲۲.
(۵۷) ابن حجر عسقلانی شافعی در کتاب «الاصابه» ذیل ترجمه حکیم بن عیّاش کلبی جلد ۱، صفحه ۳۹۵، از «فوائد» کوکبی روایت نموده، که همین حکیم بن عیّاش کلبی به سبب نفرین امام صادق (علیه السلام) با وضع عجیبی به هلاکت رسید، وداستان هلاکت او از این قرار است:
موقعی که امام صادق (علیه السلام) شنید که این شاعر اُموی این گونه سخن سرایی کرده است، سخت منقلب شد، در حالی که دستهایش از شدّت ناراحتّی می لرزید، آنها را به طرف آسمان بلند نموده، عرض کرد:
پروردگارا! اگر گوینده این شعر دروغگوست، کلب خود را بر او مسلّط گردان.
طولی نکشید که دعای امام (علیه السلام) مستجاب شد، وموقعی که این شاعر بی ایمان عازم کوفه بود در بین راه شیری به او حمله ور شد واو را از پای درآورد.
(۵۸) عقد الدرر، ص ۱۱۰، ارشاد مفید، ص ۳۳۷، کافی، ج ۸، ص ۲۰۹، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۸؛ والمهدی، ص ۵۱.
(۵۹) غایه المرام، ص ۷۰۴، فرائد السمطین، ج ۲،ص ۳۲۹، باب ۶۱؛ والامام المهدی، ص ۳۰۷.
(۶۰) مقدّمه کتاب «مهدی موعود» ترجمه سیزدهم بحار، ص ۱۷۷، ومهدی انقلابی بزرگ، ص ۵۷، به نقل از کتاب علائم الظهور.
(۶۱) او خواهد آمد، ص ۷۵.
(۶۲) به بخش یازدهم، تحت عنوان: «نظریّات فلاسفه ودانشمندان درباره آینده جهان» مراجعه فرمایید.
(۶۳) در مورد این که همه امّتها وملتها درباره ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) باهم، هم عقیده اند در بخش نهم، تحت عنوان: «نویدهای ظهور مهدی موعود (علیه السلام) در کتب مقدّسه» به تفصیل سخن رفته است.
(۶۴) قاموس مقدّس، ص ۸۰۶، به نقل از کتاب «او خواهد آمد»، ص ۳۲.
(۶۵) او خواهد آمد، ص ۳۳، به نقل از قاموس مقدس، ص ۲۱۹.
(۶۶) او خواهد آمد، ص ۳۳، به نقل از قاموس مقدس، ص ۲۱۹.
(۶۷) دیباچه ای بر رهبری، ص ۹۵ - ۹۶.
(۶۸) دیباچه ای بر رهبری، ص ۱۰۱ - ۱۰۲.
(۶۹) او خواهد آمد، ص ۸۷ - ۸۸.
(۷۰) اسامی مقدس حضرت مهدی (علیه السلام) در کتابهای مربوطه به تفصیل آمده است، وما اسامی مذکوره را از این کتابها نقل کرده ایم: النجم الثاقب، ص ۳۱ - ۷۰، کتاب یأتی علی الناس زمان، ص ۷۰۸ - ۷۱۱، اقوال الائمه، ج ۱، ص ۳۲۹، او خواهد آمد، ص ۶۴ - ۷۰ والزام الناصب ج ۱، ص ۴۸۱ - ۴۹۱
(۷۱) ناگفته نماند که نامها، کنیه ها ولقب های حضرت مهدی (علیه السلام)، در دو کتاب پر محتوای «الزام الناصب»، تألیف مرحوم حائری یزدی، وکتاب بسیار نفیس «نجم الثاقب» تألیف محدّث نوری - طاب ثراه - به تفصیل ذکر شده است.
در کتاب «الزام الناصب»، ۱۸۶ نام، ودر کتاب «نجم الثاقب» هم ۱۸۲ نام برای آن حضرت ذکر گردیده است. کسانی که طالب شرح ومعانی الفاظ یاد شده واسامی مبارک آن حضرت می باشند، می توانند به کتاب «نجم الثاقب» از صفحه ۳۱ تا ۷۰ وجلد اوّل کتاب «الزام الناصب» از صفحه ۴۸۱ تا ۴۹۱ مراجعه فرمایند.
(۷۲) نهج البلاغه فیض، کلمات قصار، شماره ۱۳۹، ص ۱۱۵۸؛ منتخب الأثر، ص ۲۷۰؛ وقریب به این مضمون بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲ از امام صادق (علیه السلام).
(۷۳) او خواهد آمد، ص ۴۷.
(۷۴) او خواهد آمد، ص ۴۶.
(۷۵) سوره روم، آیه ۳۰.
(۷۶) بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۸۱، ح ۲۲.
(۷۷) نهج البلاغه، فیض، خطبه ۱، ص ۳۳، وصبحی صالح، خطبه ۱، ص ۴۳.
(۷۸) او خواهد آمد، ص ۳۰ و۳۱.
(۷۹) روزگار رهائی، ج ۱، ص ۵۹.
(۸۰) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۳، ح ۲۰.
(۸۱) همان، ح ۲۱.
(۸۲) همان، ح ۱۹.
(۸۳) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۵، منتخب الاثر، ص ۲۰۴ وکفایه الاثر، ص ۱۰۶.
(۸۴) نهج البلاغه، ص ۱۱۵۸ وصبحی صالح، ص ۶۳۵، کلمات قصار، شماره ۱۳۹.
(۸۵) احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۶.
(۸۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۳؛ منتخب الاثر، ص ۲۰۷، ح ۸؛ کمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۴۳۴.
(۸۷) منتخب الاثر، ص ۲۷۱، ح ۳؛ عربی باب ۳۰، ح ۲، ص ۳۱۷؛ اثبات الهداه، ج ۱، ص ۱۳۳؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۶۱، باب ۸۹.
(۸۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۹؛ منتخب الاثر، ص ۲۱۲ وغیبت نعمانی، ص ۸۶، ح ۱۷.
(۸۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۳، ح ۴، وص ۱۴۵، ح ۱۰؛ منتخب الاثر، ص ۲۱۸ و۲۱۹.
(۹۰) کافی، ج ۱، ص ۳۷۳، وغیبت نعمانی، ص ۱۲۹.
(۹۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، وبشاره الاسلام، باب العاشر، ص ۱۶۴.
(۹۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰، ح ۶، منتخب الاثر، ص ۲۲۶، اعلام الوری، ص ۴۴۲.
(۹۳) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، غیبت شیخ طوسی، ص ۱۷۶، احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۸۳ وکمال الدین با ترجمه فارسی، ج ۲، ص ۱۶۰.
(۹۴) عقد الدرر، ص ۱۵۷؛ منتخب الاثر، ص ۱۴۹؛ البرهان، ص ۱۷۰، باب ۱۲، ح ۲.
(۹۵) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۱۰۸، باب ۷۸، ح ۱؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۴، جهت اطلاع بیشتر از فتاوای علمای عامه در این باره به کتاب «البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان» ص ۱۷۷ - ۱۸۳ مراجعه فرمایید.
(۹۶) امام احمد بن حنبل، پیشوای فرقه حنبلی اهل سنّت، متوفّای سال ۲۴۱هجری، ومعاصر امام نهم ودهم، بوده است.
(۹۷) محمّد بن اسماعیل بخاری، نامی ترین محدّث اهل سنّت ومعاصر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) که یک سال پس از ولادت حضرت ولی عصر (علیه السلام) (سال ۲۵۶ هجری) از دنیا رفته است.
(۹۸) اقتباس از کتاب «دانشمندان عامّه ومهدی موعود (علیه السلام)». ص ۱۳ - ۱۵.
(۹۹) اسامی آنها را در کتاب «الامام المهدی (علیه السلام)»، ص ۲۶۰ - ۲۷۵، وکتاب «او خواهد آمد»، ص ۷۹ - ۸۵ و«موعودی که جهان در انتظار اوست»، ص ۵۱ - ۶۸ بخوانید.
(۱۰۰) مسند احمد حنبل، ج ۳، ص ۳۸.
(۱۰۱) مسند احمد حنبل، ج ۳، ص ۲۸.
(۱۰۲) صحیح بخاری، ج ۴، ص ۶۳۳، باب ۹۴۵، ح ۱۶۰۱.
(۱۰۳) صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۷۲، کتاب الفتن، ح ۶۹.
(۱۰۴) صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۷۲، کتاب الفتن واشراط الساعه، ح ۶۷.
(۱۰۵) سنن ابن ماجه، ج ۲، باب خروج المهدی (علیه السلام)، ح ۴۰۸۵.
(۱۰۶) سنن ابن ماجه، ج ۲، باب خروج المهدی (علیه السلام)، ح ۴۰۸۲ و۴۰۸۷.
(۱۰۷) سنن ابو داوود، ج ۲، ص ۲۰۷.
(۱۰۸) سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۵، باب ۵۲، باب ما جاء فی المهدی (علیه السلام)، کتاب الفتن، ح ۲۲۳۰.
(۱۰۹) سنن ترمذی، ج ۴، ص ۵۰۵، کتاب الفتن، باب ما جاء فی المهدی (علیه السلام)، ح ۲۲۳۱.
(۱۱۰) سنن نسائی، باب ۴۱ غزوه الهند، ص ۳۲، ح ۳۱۷۵.
(۱۱۱) غایه المرام، ص ۶۹۷، ح ۴۳؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۸۸، ح ۲۱. ودر چاپ دیگر، ص ۴۸۹، الامام المهدی (علیه السلام)، ص ۲۵۷، کمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۳۸۵ وبسیاری از منابع دیگر.
(۱۱۲) این حدیث را مرحوم سیّد هاشم بحرانی، متوفای سال ۱۱۰۷ در کتاب معروف «غایه المرام» از جزء سوم «صحیح نسائی» نقل نموده، وشیخ سلیمان قندوزی حنفی، متوفای سال ۱۲۹۴ نیز در کتاب «ینابیع الموده» آن را از کتاب «غایه المرام» مرحوم بحرانی نقل کرده است، در حالی که این حدیث در نسخه های چاپهای فعلی دیده نمی شود ومعلوم نیست که چرا حدیث مزبور در کتاب مذکور وجود ندارد، در صورتی که صاحب «مفتاح کنوز السنّه» می گوید:
«حدیث نزول حضرت عیسی (علیه السلام) را بخاری، مسلم، نسائی، ابن ماجه، احمد حنبل، ابی داود وطیالسی در روایات متعددی نقل کرده اند».
منتخب الاثر، ص ۴۷۹، ص ۶۰۰، فصل ۷، باب ۸.
(۱۱۳) برای آگاهی از مجموع احادیثی که در این زمینه رسیده است به کتاب نفیس «منتخب الاثر» تألیف آیه الله لطف الله صافی وکتاب «البیان» گنجی شافعی وکتاب «المهدی الموعود المنتظر» تحقیق نجم الدین عسکری وسایر کتاب های مربوطه مراجعه فرمایید.
(۱۱۴) این اوصاف والقاب که برخی از آنها را بر شمردیم، در روایات شیعه وسنّی ونویدهای کتب مقدسه اهل ادیان آمده است که هر کدام از آنها در ضمن یک یا چند حدیث در منابع مختلف از تفسیر وحدیث وتاریخ به دست آمده است.
(۱۱۵) غیبت نعمانی، باب ۱۳، ج ۱، ص ۲۱۲؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵.
(۱۱۶) عقد الدرر، ص ۴۲.
(۱۱۷) الصواعق المحرقهَ، ج ۲، باب ۱۱، فضائل اهل البیت النبوی، ص ۱۶۶، مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۳۷؛ اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص ۱۴۸، وفصول المهمّه، ص ۲۹۷، باب ۱۲.
(۱۱۸) الملاحم والفتن، ص ۱۵۲، باب ۱۵۷؛ عقد الدرر، ص ۱۵۴، باب ۷؛ البرهان، ص ۸۶، باب ۱، ح ۳۸؛ ومنتخب الاثر، ص ۱۶۲، ح ۶۵.
(۱۱۹) در این باره اقوال فراوان دیگری نیز هست که ما نیاز چندانی به ذکر همه آنها نمی بینیم وخوانندگان گرامی می توانند برای اطلاع بیشتر به کتاب «لغت نامه دهخدا» وکتاب «المهدی» (علیه السلام) نوشته مرحوم آیه الله سید صدر الدین صدر، مراجعه فرمایند.
(۱۲۰) عقد الدرر، ص ۱۹۴، باب ۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۲۶۹، باب خروج المهدی، کتاب الفتن؛ ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۹۱؛ مستدرک الحاکم، ج ۳، ص ۲۱۱، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۵، الصواعق المحرقه، ص ۲۳۵؛ منتخب الاثر، ص ۱۴۵، بشاره الاسلام، ص ۲۸۶ و۲۹۰؛ ذخائر العقبی، ص ۱۵، وغیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۳.
(۱۲۱) عقد الدرر، ص ۱۴۹، فصل ۳، کافی، ج ۸، ص ۲۰۹، ارشاد مفید، ص ۳۳۷، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۸ والمهدی، ص ۵۱.
(۱۲۲) عقد الدرر، ص ۳۶، باب ۱، ح ۳.
(۱۲۳) الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۷۹.
(۱۲۴) مسند احمد، ج ۳، ص ۲۸.
(۱۲۵) سوره انعام، آیه ۸۴ و۸۵.
(۱۲۶) المهدی، ص ۵۶.
(۱۲۷) التاجّ، ج ۵، ص ۳۴۳ رواه ابو داوود ترمذی؛ کتاب الفتن وعلامات الساعه؛ الجامع للأصول، ج ۵، ص ۳۱۱ وبحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۲.
(۱۲۸) کنز العمّال، ج ۷، ص ۱۸۷.
(۱۲۹) سنن ابو داوود، ج ۲، ص ۲۰۷.
(۱۳۰) سنن ابن ماجه، باب الجهاد، ج ۲، ص ۹۲۸، ح ۲۷۷۹.
(۱۳۱) سنن ابن ماجه، باب خروج المهدی (علیه السلام)، ج ۲، ص ۲۶۹، ح ۴۰۸۵، منتخب کنز العمال، ص ۵۴۹.
(۱۳۲) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۵۷.
(۱۳۳) به کتاب «المهدی» نوشته مرحوم آیه الله سید صدرالدین صدر، ص ۵۸ - ۵۹، وصحیح مسلم، ج ۲، ص ۴۵۰، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل علی (علیه السلام)، ح ۳۶، وهمچنین ترجمه کتاب «المهدی (علیه السلام)» به قلم دانشمند محترم آقای محمّد جواد نجفی، ص ۶۲، مراجعه فرمائید.
(۱۳۴) صحیح مسلم، کتاب الفضائل، باب فضائل علی (علیه السلام)، ج ۲، ص ۴۵۱، ح ۳۷.
(۱۳۵) سنن ترمذی، ج ۹، ص ۷۴، سنن ابو داوود، ج ۴، ص ۱۰۶ - ۱۰۷، عقد الدرر، ص ۲۷، باب ۲، حلیه الاولیاء، ج ۵، ص ۷۵.
(۱۳۶) مسند احمد، ج ۱، ص ۷۶، تفسیر سیوطی، ج ۶، ص ۵۸.
(۱۳۷) ارشاد مفید، ص ۳۲۶، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۴۰ وفصول المهمّه فصل دوازدهم، ص ۲۹۱، حلیه الاولیاء، ج ۵.
(۱۳۸) عقد الدرر، ص ۳۲، باب ۲؛ تذکره الخواص، ص ۳۶۳.
(۱۳۹) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۱، ح ۱۳
(۱۴۰) الحاوی للفتاوی، ج ۲، باب آثار الوارده فی المهدی (علیه السلام)، ص ۸۲؛ عقد الدرر، ص ۱۱۹ و۱۲۰.
(۱۴۱) لازم به تذکّر است که رودهای یاد شده چون: دجله، فرات ورود نیل، هم اکنون در دست ایادی استعمار ودست نشاندگان آنهاست ودر واقع غربی ها بر این رودها سیطره دارند، ورودهای سیحون وجیحون رسماً در دست کفّار است. زیرا این دو رودخانه معروف در «روسیّه» قرار دارند، وهر دو از کوه های «تیان شان» سرچشمه می گیرند وپس از سیراب کردن ترکمنستان وازبکستان در جمهوری قزاقستان به دریاچه «آرال» می ریزند. سیحون را امروز «سیرداریا» وجیحون را «آموداریا» می نامند. (نقل از پاورقی روزگار رهایی، ج ۲، ص ۹۵۸ و۹۸۵).
(۱۴۲) الملاحم والفتن، ص ۳۶۸، ح ۵۴۰، وصراط المستقیم، ج ۲، ص ۲۵۸، والزام الناصب، ج ۲، ص ۱۲۵، به طور خلاصه، والکتاب المبین، ج ۲، ص ۱۲۹.
(۱۴۳) ینابیع المودّه، ج ۳، باب ۸۷، ص ۱۰۹ ودر چاپ دیگر، ص ۴۴۸.
(۱۴۴) همان، ج ۱، باب ۱۶، ص ۲۵۳ ومنتخب الاثر، ص ۵۶، ح ۱.
(۱۴۵) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۵، ح ۲۹؛ غیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۴.
(۱۴۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۲، ح ۷، غیبت نعمانی، ص ۱۴۰، ح ۱.
(۱۴۷) سنن ابو داوود، ج ۴، ص ۸۷ وبسیاری دیگر از منابع معتبر حدیث.
(۱۴۸) ینابیع المودّه، ج ۳، باب ۷۳، ص ۲۶۹، ودر چاپ دیگر، ص ۴۶۳.
(۱۴۹) کنز العمّال، ج ۷، ص ۲۶۱.
(۱۵۰) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۸۱، ذیل خطبه ۱۶.
(۱۵۱) همان، ج ۷، ص ۵۹، ذیل خطبه ۹۲.
(۱۵۲) جهت اطلاع بیشتر، به کتاب های: المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۱۸۲، باب ۱۶؛ الامام المهدی (علیه السلام)، ص ۲۷۹؛ دانشمندان عامّه ومهدی موعود وبخش پنجم همین کتاب مراجعه فرمایید.
(۱۵۳) این حدیث شریف را عدّه زیادی از علمای اهل سنّت وامامیّه به صورت مختصر ومفصّل نقل کرده اند. برای دستیابی به منابع فراوان آن می توانید به این کتابها مراجعه فرمائید: عقد الدرر، ص ۲۷۵؛ ذخائر العقبی، ص ۱۳۵؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۵؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۸۴؛ ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۹۰ ودر چاپ دیگر، ص ۴۳۴، باب ۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۸ - ۷۹؛ غایه المرام، ص ۶۹۹؛ بشاره الاسلام، ص ۳۳.
(۱۵۴) ذخائر العقبی، ص ۱۴۶.
(۱۵۵) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۶۱، باب ۷۳، ح ۲.
(۱۵۶) عقد الدرر، ص ۴۶، باب ۱، ذخائر العقبی، ص ۱۳۶، فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۲۵، وغایه المرام، ص ۶۹۹.
(۱۵۷) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۲۸۱.
(۱۵۸) ینابیع الموده، ج ۳، باب ۹۴، ص ۳۹۴، ح ۴۴؛ مقتل خوارزمی، ج ۱، فصل ۷، ص ۱۴۶.
(۱۵۹) کمال الدین، صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۴۲۱، ح ۲۶، باب ۲۷، وعربی باب ۲۵، ص ۳۰۴، ح ۱۶. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۴، اعلام الوری، ص ۴۲۶ وبشاره الاسلام، ص ۵۲.
(۱۶۰) ینابیع الموده، ج ۳، باب ۹۴، ص ۳۹۵، ح ۴۵ ودر چاپ دیگر ص ۴۹۲.
(۱۶۱) کفایه الاثر، ص ۲۳۲؛ منتخب الاثر، ص ۲۰۵، ح ۴؛ اعلام الوری، ص ۴۰۶؛ کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۷.
(۱۶۲) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۸۳ - ۲۸۴ - ۲۸۵، باب ۷۶، ح ۲.
(۱۶۳) منتخب الاثر، ص ۲۱۰.
(۱۶۴) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۹۸ و۳۹۹، آخر باب ۹۴، ح ۵۴.
(۱۶۵) همان، ج ۳، ص ۳۹۲، باب ۹۴، ح ۳۷؛ غایه المرام، ص ۷۰۱.
(۱۶۶) کمال الدین صدوق، با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۱۱۲، وعربی ص ۳۳.
(۱۶۷) همان، ج ۲، ص ۸، ح ۱۲ وعربی، ص ۳۳۸.
(۱۶۸) در کتاب ینابیع الموده عبارت فوق چنین آمده است: «واوصیای او بعد از او دوازده نفر خواهند بود»، واین عبارت صحیح تر است، زیرا که علی (علیه السلام) از صلب آن حضرت نیست، مگر این که گفته شود: جمله مذکور از باب تغلیب است، چنان که در بعضی از روایات «اثنا عشر من ولدی»؛ «آنها دوازده نفر از فرزندان من هستند»، آمده است.
(۱۶۹) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۳۳؛ ینابیع المودّه، ج ۳، باب ۷۶، ص ۲۸۱، ح ۱.
(۱۷۰) غیبت شیخ طوسی، ص ۲۸.
(۱۷۱) کمال الدین، صدوق، با ترجمه فارسی، ج ۲، ص ۳۰، ح ۵، وعربی ص ۳۶۱، ج ۲، باب ۳۴، ح ۵؛ کفایه الاثر، ص ۲۶۵؛ منتخب الاثر، ص ۲۱۹، ح ۳؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱، ح ۶.
(۱۷۲) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۷.
(۱۷۳) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۷.
(۱۷۴) کمال الدین، ص ۳۷۷؛ کفایه الاثر، ص ۲۷۷.
(۱۷۵) کمال الدین (عربی)، ج ۲، ص ۳۷۸، باب ۳۶، ح ۳؛ کفایه الاثر، ص ۲۷۹؛ منتخب الاثر، ص ۲۲۳، ح ۲؛ اعلام الوری، ص ۴۳۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷، ح ۵.
(۱۷۶) اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ وکمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۲، ص ۳، ح ۴. وعربی، ج ۲، ص ۳۳۴، باب ۳۳، ح ۴.
(۱۷۷) این حدیث از احادیث مشهور ومتواتری است که مورد قبول شیعه وسنّی است، ودر همه منابع معتبر طرفین نقل شده، واز طریق شیعه وسنّی اسناد فراوان دارد. برای دیدن آن اسناد به کتاب پر ارج الغدیر، عبقات الانوار، مراجعات مرحوم شرف الدین وسایر کتب حدیث مراجعه فرمایید.
(۱۷۸) این حدیث نیز از احادیث بسیار معروف ومشهوری است که با الفاظ وعبارات مختلف وگوناگون در معتبرترین منابع تاریخی وحدیثی شیعه وسنّی نقل شده ومورد قبول همگان است.
(۱۷۹) کفایه الاثر، ص ۲۶۰، منتخب الاثر، ص ۲۵۴، والمهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۱۷۳،حدیث ۴.
(۱۸۰) به کتاب نفیس «منتخب الاثر»، ص ۲۲۵ مراجعه فرمایید.
(۱۸۱) مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۹۵، وفرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۱۹، ح ۵۷۱.
(۱۸۲) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۵۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۰ وج ۳۶، ص ۲۰۷؛ اعلام الوری، ص ۳۸۱؛ منتخب الاثر، ص ۱۳۱؛ بشاره الاسلام، ص ۸.
(۱۸۳) سوره شوری، آیه ۲۳ (بگو - ای پیامبر! - من در برابر رسالتم هیچ مزدی از شما نمی خواهم، جز این که خویشاوندانم را دوست بدارید).
(۱۸۴) ینابیع المودّه، ج ۱، ص ۳۱۵، باب ۳۲، ح ۲.
(۱۸۵) همان، ح ۱ ودر چاپ دیگر، ص ۱۲۳، ط ۷.
(۱۸۶) الصواعق المحرقه، ص ۱۷۰، تفسیر درّالمنثور، ج ۶، ص ۷ وتفسیر طبری، جزء ۲۵، ص ۲۵.
(۱۸۷) ینابیع المودّه، ج ۲، ص ۹۰، باب ۵۶، ح ۱۹۱؛ صواعق المحرقه، ص ۱۵۶، ومناقب خوارزمی، فصل ۱۹، ص ۳۲۸، ح ۳۳۹.
(۱۸۸) سوره انعام، آیه ۸۴ و۸۵.
(۱۸۹) تحف العقول، ص ۴۷۳، با ترجمه فارسی، البته ناگفته نماند که حدیث مزبور در بسیاری از منابع معتبر شیعه به صورت مختصر ومفصّل آمده است، از جمله: در کتاب عیون الاخبار، ج ۱، ص ۸۱، احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۱۶۱، بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۱۲۵ ونور الثقلین،ج ۱، ص ۷۴۳.
(۱۹۰) نور الابصار، ص ۱۸۹.
(۱۹۱) اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص ۱۵۲.
(۱۹۲) فتح الباری، ج ۷، ص ۱۶۹، کتاب احادیث الانبیاء، باب نزول عیسی (علیه السلام).
(۱۹۳) صواعق المحرقه، ج ۲، ص ۴۸۰.
(۱۹۴) الاذاعه لما کان ویکون بین یدی الساعه، ص ۵۳ وص ۱۲۶.
(۱۹۵) به کتاب «التّاج، الجامع للاصول» ج ۵، ص ۳۴۱ و۳۶۰ مراجعه فرمایید.
(۱۹۶) الفتوحات الاسلامیه، ج ۲، ص ۲۹۹ - ۳۰۰.
(۱۹۷) به آخر کتاب «البیان» گنجی شافعی، که همراه با «احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل» در سال ۱۴۱۵ ه.ق - چاپ پنجم - توسط مؤسسه نشر اسلامی در قم چاپ شده است، مراجعه فرمائید.
(۱۹۸) تاریخ فخری، با ترجمه فارسی، ص ۲۲۴؛ الفخری، ص ۱۶۵ - ۱۶۶.
(۱۹۹) اغانی، ج ۱۳، ص ۲۸۷، لسان المیزان، ج ۶، ص ۶۸.
(۲۰۰) مقاتل الطالبیین، ص ۲۰۶ - ۲۶۲.
(۲۰۱) جهاد الشیعه، ص ۱۱۱ - ۱۴۶.
(۲۰۲) مقاتل الطالبیین، ص ۲۱۸.
(۲۰۳) جمهره انساب العرب، ص ۶۱.
(۲۰۴) تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۳۶۶.
(۲۰۵) البدایه والنهایه، ج ۱۱، ص ۱۷.
(۲۰۶) تاریخ الخمیس، ج ۲، ص ۲۸۹.
(۲۰۷) تاریخ الاسلام، ج ۱۹، ص ۱۱۳، حوادث ۵۱ - ۶۰.
(۲۰۸) الامام المهدی عند اهل السنه، ص ۳۷۱.
(۲۰۹) یعنی بطلان قول کسانی که گفته اند مهدی موعود آمده ورفته است.
(۲۱۰) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۰، ص ۹۶.
(۲۱۱) سبائک الذهب، ص ۷۸؛ منتخب الأثر، ص ۳۴، پاورقی؛ الامام المهدی، ص ۳۰۰.
(۲۱۲) لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، مادّه «هدی».
(۲۱۳) نهایه ابن اثیر، ج ۵، ص ۲۵۴، ماده «هدی».
(۲۱۴) تاج العروس، ج ۱۰، ص ۴۰۸.
(۲۱۵) الصواعق المحرقه، ص ۱۶۳.
(۲۱۶) المهدی، ص ۸۷.
(۲۱۷) المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۱۹۷.
(۲۱۸) تذکره قرطبی، ص ۶۰۷؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۳۰۵، المهدی، ص ۸۵؛ عقد الدرر، ص ۱۹ - ۲۰.
(۲۱۹) عقد الدرر، ص ۵.
(۲۲۰) کشف الاستار، ص ۵۹، البرهان علی وجود صاحب الزمان، ص ۶۷، الامام المهدی، ص ۳۰۳، والمجالس السنیّه، ج ۵، ص ۵۸۰، به نقل از الامام المهدی (علیه السلام).
(۲۲۱) الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۵۶۲، المبحث الخامس والستون؛ اسعاف الراغبین، حاشیه نور الابصار، ص ۱۵۴.
(۲۲۲) امامت ومهدویت، ج ۲، ص ۳۱۵ و۳۱۶.
(۲۲۳) امامت ومهدویّت، ج ۲، ص ۳۱۵ و۳۱۶.
(۲۲۴) کتاب موالید الائمه ابن ابی الثلج، به ضمیمه کتاب غیبت شیخ مفید ونوادر راوندی در سال ۱۳۷۰ هجری در نجف اشرف چاپ شده است.
(۲۲۵) نام فرزندان امام حسن عسکری (علیه السلام) را به نام های محمّد، موسی، فاطمه وعایشه، فقط در اینجا می بینیم. سایر علمای سنّی این اسامی را از وی گرفته اند، ولی همان گونه که می دانیم، مشهور این است که حضرت مهدی یعنی محمّد بن الحسن الحجّه تنها فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است.
(۲۲۶) موالید الائمّه، ص ۹ - ۱۰.
(۲۲۷) مروج الذهب، ج ۴، ص ۱۱۲.
(۲۲۸) التنبیه والاشراف، ص ۱۹۸ - ۱۹۹.
(۲۲۹) درباره افسانه سرداب که اکثر علمای اهل سنّت روی آن تکیه دارند وگاهی به وسیله آن به شیعیان طعنه می زنند، در آخر همین فصل به تفصیل سخن خواهیم گفت.
(۲۳۰) المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۱۸۲، باب ۱۶؛ کشف الاستار، ص ۹۸.
(۲۳۱) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۴۹ - ۳۵۰.
(۲۳۲) این کتاب به ضمیمه چهارده مقاله دیگر از او وسایر دانشمندان توسّط آقای سیّد محمّد باقر سبزواری، استاد دانشکده الهیات تهران ترجمه وچاپ شده است.
(۲۳۳) تفسیر کبیر فخر رازی، ج ۱، ص ۱۶۸، در تفسیر سوره حمد، باب ۴، مسأله ۹، حجّه ۵.
(۲۳۴) باید توجه داشت که شیعه هرگز چنین عقیده ای ندارد، در این مورد مفصلاً سخن خواهیم گفت.
(۲۳۵) به کتاب «معجم البلدان»، ج ۳، ص ۲۰۰، ش ۶۲۰۲، لفظ «سامرّا» مراجعه فرمایید.
(۲۳۶) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.
(۲۳۷) الیواقیت والجواهر، ج ۲، ص ۵۶۲ - ۵۶۳، مبحث ۵۶.
(۲۳۸) کشف الاستار، ص ۴۹ - ۵۰.
(۲۳۹) کشف الاستار، ص ۴۹ ودر چاپ دیگر، ص ۸۱ - ۸۳؛ والمهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۲۰۵.
(۲۴۰) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۵۳، باب ۸۷، چاپ اسوه، قم.
(۲۴۱) مطالب السؤول، ص ۳۰۹ - ۳۱۱.
(۲۴۲) همان.
(۲۴۳) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۱۴، باب ۶۸.
(۲۴۴) کفایه الطالب، ص ۴۵۸.
(۲۴۵) استدلال های مشروح ومفصّل ومنطقی این دانشمند را در باب ۲۵ کتاب «البیان فی أخبار صاحب الزمان» بخوانید تا به حقیقت عقیده شیعه درباره مهدی موعود (علیه السلام) به خوبی آگاه شوید.
(۲۴۶) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۵۱، صاحب ینابیع المودّه شیخ سلیمان قندوزی حنفی می گوید: این ابیات را ملاّی رومی در دیوان بزرگش که به ترتیب حروف هجا سروده، آورده است.
(۲۴۷) وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ش ۵۶۲.
(۲۴۸) قول صحیح ومشهور این است که حضرت بقیه الله (علیه السلام) در شب جمعه نیمه ماه شعبان متولّد شده ودر سال ۲۶۰ هجری هنگام رحلت پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام) پس از آخرین دیدار عمومی که بر جنازه پدرش نماز خواند، ناپدید وغایب شد.
(۲۴۹) تاریخ گزیده، ص ۲۰۶.
(۲۵۰) تاریخ الاسلام، ج ۱۹، ص ۱۱۳، حوادث ۵۱ - ۶۰.
(۲۵۱) العبر فی خبر من غبر، ج ۱، ص ۳۷۳.
(۲۵۲) دانشمندان عامّه ومهدی موعود، ص ۸۰؛ تاریخ الاسلام، ج ۱۹، ص ۱۱۳، حوادث ۵۱ - ۶۰.
(۲۵۳) چنان که در مورد حضرت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید: «وَإذْ ابْتَلی إِبْراهیم رَبّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهنّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمْنِ ذُرِّیَتی قالَ لا یَنالُ عَهْدی الظالِمینَ» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
(۲۵۴) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۲۳ - ۳۲۸، باب ۸۲ وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۶، ح ۱۹.
(۲۵۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱ - ۷۷؛ مهدی موعود، ص ۷۱۹ - ۸۴۱.
(۲۵۶) تذکره الخواص، ص ۳۶۳؛ کفایه الاثر، ص ۶۷؛ منتخب الاثر، ص ۱۸۲؛ ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۹۵، باب ۹۴.
(۲۵۷) تاریخ روضه الصفا، ج ۳، ص ۵۹.
(۲۵۸) با وجود این که معروف است که ملا حسین کاشفی یک فرد سنّی است، واز آثار قلمی او نیز چنین پیداست. با این حال، نخستین کتابی که راجع به مصایب شهدای کربلا به زبان فارسی نگاشته شده، همین کتاب روضه الشهداء است که کلمه «روضه خوان» هم از آن گرفته شده است.
(۲۵۹) سوره اسراء (بنی اسرائیل)، آیه ۸۱.
(۲۶۰) روضه الشهداء، ص ۵۱۹.
(۲۶۱) حبیب السیر، ج ۲، ص ۱۰۰ - ۱۱۳.
(۲۶۲) الائمه الاثنی عشر، ص ۱۱۷.
(۲۶۳) الاتحاف بحبّ الاشراف، ص ۱۷۹، نقل به اختصار.
(۲۶۴) این که نام پدر بزرگوار امام زمان (علیه السلام) عبد الله است در حدیث صحیح ومعتبر نیامده است، ونگارنده در این باره توضیحی دارد که در پایان بیانیه معروف علمای حجاز آمده است. جهت اطلاع به آنجا مراجعه فرمایید.
(۲۶۵) طبق روایات شیعه، همان گونه که در متن نیز آمده نام مادر آن حضرت «نرجس خاتون» است.
(۲۶۶) به کشف الاستار، ص ۵۲، ودر چاپ دیگر به ص ۸۴ - ۸۵ مراجعه فرمایید.
(۲۶۷) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۰۶.
(۲۶۸) ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۳۹، ودر چاپ دیگر، ص ۴۷۲.
(۲۶۹) نور الابصار، ص ۱۸۵، طبع اجنو، دار الفکر، ۱۳۹۹ وص ۳۴۲، طبع دار الجیل بیروت.
(۲۷۰) این جمله را فقط در اینجا می بینیم، در صورتی که اکثر اهل سنّت نوشته اند که امام عصر (علیه السلام) وقتی به سن پنج سالگی رسید، پدرش وفات یافت، واو در همان سال (۲۶۰هجری) در خانه اش غایب شد، واو به هنگام وفات پدرش پنج ساله بود.
(۲۷۱) امامت ومهدویّت، ج ۲، ص ۲۹۸، پاورقی.
(۲۷۲) دانشمندان عامّه ومهدی موعود، ص ۱۵۸.
(۲۷۳) سوره شوری، آیه ۲۳.
(۲۷۴) کشف الاستار، ص ۴۳ ودر چاپ دیگر، ص ۷۵ - ۷۶.
(۲۷۵) تتمه المنتهی، جلد سوّم منتهی الآمال، ص ۳۶۸ - ۳۶۹.
(۲۷۶) کشف الاستار، ص ۴۳، ودر چاپ دیگر، ص ۷۶.
(۲۷۷) روزگار رهایی، ج ۱، ص ۲۸۷ - ۲۸۸.
(۲۷۸) کشف الاستار، ص ۲۱۲، ط ۳.
(۲۷۹) المهدی، ص ۱۶۲ - ۱۶۳.
(۲۸۰) حلّه، یکی از شهرهای بزرگ عراق است که میان بغداد وکوفه واقع شده است، (لغتنامه دهخدا).
(۲۸۱) مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۴۹، فصل ۲۷، چاپ دار الفکر بیروت.
(۲۸۲) الغدیر، ج ۳، ص ۳۰۸ و۳۰۹.
(۲۸۳) دانشمندان عامّه ومهدی موعود (علیه السلام)، ص ۳۹.
(۲۸۴) روزگار رهایی، ج ۱، ص ۲۸۸.
(۲۸۵) دیباچه ای بر رهبری، ص ۲۰۰.
(۲۸۶) همان، ص ۲۰۱.
(۲۸۷) دیباچه ای بر رهبری، ص ۲۰۲ و۲۰۳.
(۲۸۸) دیباچه ای بر رهبری، ص ۹۱ - ۹۲.
(۲۸۹) انتظار بذر انقلاب، ص ۱۷۰ - ۱۷۲، به نقل از مجله قانون، سال ۱۳۳۱ سری مقالات عبدالهادی حائری.
(۲۹۰) او خواهد آمد، ص ۴۳ - ۴۴، به نقل از مهدی، دار مستتر، ترجمه محسن جهانسوز، ص ۳ - ۴.
(۲۹۱) مقدمه کتاب مهدی موعود، ص ۱۷۸.
(۲۹۲) مفاتیح الجنان، باب زیارات، ذکر صلوات بر آن حضرت.
(۲۹۳) کتاب التاج الجامع للاصول، ج ۵، ص ۳۴۳ وبحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۴، ح ۲۷ وبسیاری از کتب حدیث.
(۲۹۴) فصول المهمّه، ص ۲۹۷ ومسند احمد، ج ۳، ص ۳۷، ومنابع دیگر حدیث. التاج الجامع للاصول، ج ۵، کتاب الفتن وعلامات الساعه، ص ۳۴۳.
(۲۹۵) المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۹۴، ح ۹۰، وبحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۸.
(۲۹۶) منتخب الاثر، ص ۱۷۱، ح ۹۰، دلائل الامامه طبری، ص ۲۵۶.
(۲۹۷) بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۴، منتخب الاثر، ص ۲۰۵، ح ۴؛ کفایه الأثر، ص ۲۳۲ وکمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۴۳۴، باب ۳۰، ح ۳.
(۲۹۸) کافی، ج ۸، ص ۳۹۶، ح ۵۹۷؛ وبشاره الاسلام، ص ۲۴۶.
(۲۹۹) ینابیع الموده، باب ۹۴، ص ۵۸۹؛ منتخب الاثر، باب ۱۳، ص ۲۱۴، ح ۱.
(۳۰۰) بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰، ح ۲؛ وکمال الدین، ج ۳، ص ۴۰، ح ۷، باب ۳۴.
(۳۰۱) انتظار بذر انقلاب، ص ۹۱.
(۳۰۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۲ و۳.
(۳۰۳) کشکول شیخ بهائی، ص ۱۵۱.
(۳۰۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۳.
(۳۰۵) منتخب الاثر، ص ۲۴۴، ح ۱، به نقل از کمال الدین صدوق.
(۳۰۶) کافی، ج ۸، ص ۳۷، ح ۷.
(۳۰۷) کافی، ج ۲، ص ۲۲۲، ح ۴.
(۳۰۸) کافی، ج ۱، ص ۳۷۲، ح ۶.
(۳۰۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۶، ح ۱۸، به نقل از محاسن برقی ومنتخب الاثر، ص ۴۹۸، ح ۱۳.
(۳۱۰) تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۱، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم.
(۳۱۱) مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۸۸ - ۱۸۹.
(۳۱۲) الزام الناصب، ج ۱، ص ۶۷.
(۳۱۳) کمال الدین، باب ۲۴، ح ۱۱، با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۳۸۴. وعربی، ج ۱، باب ۲۴، ص ۲۶۸، ح ۱۲.
(۳۱۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۸، ح ۱۸، باب ۲۷.
(۳۱۵) منتخب الاثر، ص ۴۹۰، ح ۱.
(۳۱۶) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۸، ح ۱۰ واثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۵۹، ح ۹۷.
(۳۱۷) کمال الدین، باب ۳۱، ص ۳۲۴، ح ۸ وبا ترجمه فارسی ج ۱، ص ۴۴۰.
(۳۱۸) الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۱۳۵، حرف الثاء، ح ۳۴۱۵.
(۳۱۹) سوره بقره، آیه ۲ و۳.
(۳۲۰) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۱۰۱، ودر چاپ دیگر، ص ۴۴۳.
(۳۲۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۸، ح ۱۰، منتخب الاثر، ص ۲۶۲، بشاره الاسلام، ص ۲۳؛ الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۶۵ واثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۵۹، ح ۹۷.
(۳۲۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۳، ح ۷.
(۳۲۳) غیبت شیخ طوسی، ص ۲۰۴، واعلام الوری، ص ۴۲۵.
(۳۲۴) نهج البلاغه، ص ۳۰۵، ح ۱۰۲، وصبحی صالح، ص ۱۴۹، ح ۱۰۳.
(۳۲۵) کمال الدین صدوق، باب ۳۱، حدیث ۸، وبحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴، ح ۱.
(۳۲۶) سوره آل عمران، آیه ۲۰۰.
(۳۲۷) منتخب الاثر، ص ۵۱۵، ح ۸، به نقل از ینابیع المودّه.
(۳۲۸) کافی، ج ۲، ص ۲۲، ح ۱۰، ومنتخب الاثر، ص ۴۹۸ - ۴۹۹، ح ۱۵.
(۳۲۹) غیبت نعمانی، ص ۲۰۰، باب ۱۱، ح ۱۶، منتخب الاثر، ص ۴۹۷، ح ۹، وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۰، ح ۵۰.
(۳۳۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۱ ومنتخب الاثر، ص ۴۹۸، ح ۱۰.
(۳۳۱) کافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۶، والزام الناصب، ح ۱، ص ۲۶۱.
(۳۳۲) منتخب الاثر، ص ۲۱۸، ح ۱، کفایه الاثر، ص ۲۶۴، بشاره الاسلام، ص ۱۵۷، غیبت شیخ طوسی، ص ۱۰۴ وغیبت نعمانی، ص ۱۵۴، ح ۱۱.
(۳۳۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۳، ح ۲۴، غیبت شیخ طوسی، ص ۲۰۴.
(۳۳۴) سوره توبه، آیه ۱۶.
(۳۳۵) سوره عنکبوت، آیه ۱ و۲. (الف، لام، میم، آیا مردم چنین پنداشته اند که تنها با گفتن این که ما ایمان آورده ایم رها می شوند ومورد فتنه وآزمایش قرار نمی گیرند؟).
(۳۳۶) غیبت نعمانی، ص ۲۰۲، باب ۱۲، ح ۲، ارشاد مفید، ص ۳۲۹، کافی، ج ۱، ص ۳۷۰، ح ۴، منتخب الاثر، ص ۳۱۵، وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۵.
(۳۳۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۷ وبشاره الاسلام، ص ۱۶۴.
(۳۳۸) کمال الدین صدوق، ج ۲، ص ۳۷۹، باب ۳۷، ح ۱.
(۳۳۹) بشاره الاسلام، ص ۱۶۸، منتخب الاثر، ص ۲۲۸، ح ۵، وکمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۵، باب ۳۸، ح ۱.
(۳۴۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷، توقیع هشتم، به نقل از احتجاج طبرسی.
(۳۴۱) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶، توقیع هفتم، واحتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۳۲۳.
(۳۴۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷، توقیع هشتم.
(۳۴۳) الامام الثانی عشر، ص ۴۰ - ۴۱ به نقل از شیخ عبدالوهاب شعرانی در «لواقح الانوار فی طبقات الاخبار»، ج ۲، ص ۱۳۹؛ نجم الثاقب، ص ۶۶۲.
(۳۴۴) همان مدرک.
(۳۴۵) انتظار بذر انقلاب، ص ۹۷.
(۳۴۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۵.
(۳۴۷) وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۷۷، ح ۶.
(۳۴۸) محجّه البیضاء، ج ۱، ص ۳۲.
(۳۴۹) سوره انفال، آیه ۶۰.
(۳۵۰) کافی، ج ۸، ص ۳۸۱، ح ۵۷۶.
(۳۵۱) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۸، باب ۷۱، ح ۱۱.
(۳۵۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵، ح ۱۲.
(۳۵۳) همان، ص ۱۲۴، ح ۸.
(۳۵۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۰، ح ۲۶.
(۳۵۵) همان، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۴ وکمال الدین صدوق، ج ۱، ص ۳۱۷، ح ۳.
(۳۵۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۴ ومنتخب الاثر، ص ۲۴۴، باب ۲۴، ح ۱.
(۳۵۷) سوره ص، آیه ۸۸.
(۳۵۸) سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.
(۳۵۹) غیبت نعمانی، ص ۱۶۶، ح ۶، باب ۱۰، منتخب الاثر، ص ۵۰۱، ط ۳، فصل ۱۰، باب ۳، ح ۱. وکافی ج ۱، ص ۳۳۷ ح ۵.
(۳۶۰) سوره اسراء، آیه ۱۳.
(۳۶۱) جفر، کتابی است شامل علم منایا وبلایا ومرگ ومیر ها، آنچه در جهان اتّفاق افتاده وآنچه در آینده روی خواهد داد. در این کتاب منعکس گردیده است. خداوند این کتاب را به رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) وائمه معصومین (علیهم السلام) عطا فرموده که هم اکنون در دست مبارک حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) می باشد. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به این منابع مراجعه شود: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۹ وینابیع الموده، ج ۳، ص ۵۲، ۵۶، ۶۷ والزام الناصب، ص ۷ - ۹ و۷۲.
(۳۶۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۹، غیبت شیخ طوسی، ص ۱۰۵ بشاره الاسلام، ص ۱۴۵، منتخب الاثر، ص ۲۵۹ ومنابع دیگر.
(۳۶۳) کافی، ج ۱، ص ۳۳۴، ح ۲، ومنتخب الاثر، ص ۴۹۶، ح ۸، فصل ۱۰، باب ۲.
(۳۶۴) سوره بقره، آیه ۱۵۷.
(۳۶۵) عیون الاخبار، ج ۱، ص ۳۵، معانی الاخبار، ص ۳۷۳، بشاره الاسلام، ص ۱۳ ومنتخب الاثر، ص ۱۳۵، فصل ۱، باب ۸.
(۳۶۶) غیبه نعمانی، ص ۲۰۸، باب ۱۲، ح ۱۴.
(۳۶۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۱، ح ۶، منتخب الاثر، ص ۲۱۹، ح ۳، کفایه الاثر، ص ۲۶۵، کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۴، اعلام الوری، ص ۴۰۷، ودر چاپ دیگر، ص ۴۳۳ والزام الناصب، ص ۶۸.
(۳۶۸) منتخب الاثر، ص ۲۳۲ - ۲۳۵، فصل ۲، باب ۲۱.
(۳۶۹) احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۳۲۲، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵، والزام الناصب، ج ۱، ص ۴۶۵.
(۳۷۰) سوره اعراف، آیه ۷۱، وسوره یونس، آیه ۱۰۳.
(۳۷۱) امامت ومهدویّت، ج ۱، ص ۳۵۳.
(۳۷۲) انتظار بذر انقلاب، ص ۱۶۴.
(۳۷۳) ای.پ. پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، ص ۱۵ و۱۶.
(۳۷۴) دار مستتر، مهدی از صدر اسلام تا قرن ۱۳ هجری، ترجمه محسن جهانسوز، ص ۳۸ و۳۹.
(۳۷۵) همان، ص ۷۹.
(۳۷۶) مسأله انتظار، ص ۱۰۳.
(۳۷۷) مفاتیح الجنان، باب سوّم، زیارت دوّم حضرت صاحب الزمان (علیه السلام).
(۳۷۸) سوره بقره، آیه ۲ و۳.
(۳۷۹) سوره بقره، آیه ۲ و۳
(۳۸۰) ینابیع المودّه، ج ۳ ص ۲۸۴، باب ۷۶.
(۳۸۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۲، ح ۲۹.
(۳۸۲) همان، ح ۲۸.
(۳۸۳) موعود قرآن، ص ۱۰.
(۳۸۴) سوره بقره، آیه ۱۲۴.
(۳۸۵) تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۱۲۰، ح ۳۳۸؛ الزام النّاصب، ج ۱ ص ۱۷۹؛ معانی الأخبار، ص ۱۲۶؛ ینابیع المودّه، ج ۱، ص ۲۹۰، باب ۲۴.
(۳۸۶) موعود قرآن، ص ۱۲
(۳۸۷) سوره بقره، آیه ۱۵۵.
(۳۸۸) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۵، ح ۲، باب ۷۱.
(۳۸۹) سوره آل عمران، آیه ۸۳.
(۳۹۰) سوره انفال، آیه ۳۹.
(۳۹۱) المحجّه، ص ۵۰ وتفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۶۵.
(۳۹۲) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۶، باب ۷۱ - تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۰۷، ح ۸۱، تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۶۲، ح ۲۲۹.
(۳۹۳) تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۰۷، ح ۸۲؛ المحجه، ص ۵۰، اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۴۹، ح ۵۵۲؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۶۲، ح ۲۳۰.
(۳۹۴) سوره نساء آیه ۱۵۹.
(۳۹۵) رجعت یا دولت کریمه، ص ۲۸، جهت اطلاع بیشتر به تفسیر درّ المنثور، ج ۲، ص ۴۲۷ مراجعه فرمایید.
(۳۹۶) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۷، باب ۷۱.
(۳۹۷) الفصول المهمّه، ص ۲۹۵، باب ۱۲.
(۳۹۸) سوره نساء، آیه ۱۵۹.
(۳۹۹) تفسیر مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۱۱، المحجه، ص ۶۲؛ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۲۶؛ تفسیر صافی، ج ۲، ص ۳۵۰؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۵؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۵۷۱، ۶۶۲.
(۴۰۰) تفسیر فخر رازی، ج ۳ ص ۵۰۵؛ درّ المنثور، ج ۲، ص ۲۴۱.
(۴۰۱) در مورد نزول حضرت عیسی (علیه السلام) در بخش بعدی به تفصیل سخن خواهیم گفت.
(۴۰۲) سوره انفال، آیه ۳۹.
(۴۰۳) ینابیع المودّه، ص ۲۳۹، باب ۷۱؛ تفسیر مجمع البیان، ج ۴، ص ۸۳۴.
(۴۰۴) تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۶۰، ح ۴۸؛ تفسیر البرهان، ج ۳، ص ۸۱، تفسیر صافی، ج ۳، ص ۳۴۰، واثبات الهداه، ج ۳، باب ۳۲، ح ۵۸ وبا ترجمه فارسی، ج ۷، ص ۹۹، ح ۵۵۸.
(۴۰۵) جهان بعد از ظهور، ص ۷۵.
(۴۰۶) سوره توبه (برائت)، آیه ۳۳ - سوره فتح، آیه ۲۸ وسوره صف، آیه ۹
(۴۰۷) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۴۷۶، ح ۸۳۲۴؛ تفسیر مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۸.
(۴۰۸) المحجّه، ص ۸۶.
(۴۰۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۱.
(۴۱۰) تفسیر مجمع البیان، ج ۵ ص ۳۸ والمحجه ص ۸۷.
(۴۱۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶۰، ح ۵۸ - ینابیع المودّه، ج ۳، باب ۷۱، ص ۲۳۹؛ منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۳۵، ص ۲۹۴، ح ۴ وکتاب المحجه، ص ۸۵.
(۴۱۲) سوره هود، آیه ۸۶.
(۴۱۳) نور الأبصار، ص ۳۴۹؛ المهدی فی القرآن، ص ۷۶؛ فصول المهمه، باب دوازدهم، ص ۳۰۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۲ ح ۲۴.
(۴۱۴) سوره ابراهیم، آیه ۵.
(۴۱۵) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۴۲، باب ۷۱.
(۴۱۶) همان؛ المحجه ص ۱۰۸.
(۴۱۷) جهت آگاهی بیشتر به این کتابها مراجعه فرمایید: خصال شیخ صدوق، ص ۱۰۸؛ معانی الاخبار، ص ۳۶۶؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۲۲۵؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۲، ص ۵۲۶، وتفسیر برهان، ج ۲، ص ۳۰۵.
(۴۱۸) درباره رجعت - دومین یوم الله - وبازگشت گروهی از بندگان شایسته خدا به دنیا، به کتاب «رجعت یا دولت کریمه» وسایر کتاب های مربوطه، مراجعه فرمایید.
(۴۱۹) سوره حجر، آیه ۳۶ - ۳۸.
(۴۲۰) فرائد السمطین، ج ۲، باب ۶۱، من السمط الثانی، ص ۳۳۷ - ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۸۷، باب ۹۴ - بشاره الاسلام، باب ۹، ص ۱۸۷ - منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۱۷، ص ۲۲۰ - المهدی الموعود المنتظر، ج ۱ ص ۱۶۷ - کمال الدین صدوق، ج ۲، ص ۳۷۱، باب ۳۵، ح ۵.
(۴۲۱) سوره اسراء (بنی اسرائیل)، آیه ۳۳.
(۴۲۲) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۴۳، باب ۷۱، المحجه، ص ۱۲۸.
(۴۲۳) معنای این جمله از احادیث بعدی معلوم می شود که چرا حضرت ولی عصر (علیه السلام) فرزندان کشندگان حسین (علیه السلام) را می کشد واز آنان انتقام می گیرد.
(۴۲۴) تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۳۱۳، ح ۶۷ - تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴۱۹ - تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۱۶۳، ح ۲۰۱ - بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۸، ح ۷.
(۴۲۵) کامل الزیارات، ص ۶۳، ح ۵، باب ۱۸.
(۴۲۶) سوره انعام، آیه ۱۶۴.
(۴۲۷) عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ص ۲۱۲، ب ۲۸، فیما جاء عن الامام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) من الاخبار المتفرقه، ح ۵؛ الزام الناصب، م ج ۱، ص ۷۲.
(۴۲۸) سوره مریم، آیه ۷۵.
(۴۲۹) کافی، ج ۱، ص ۴۳۱؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۳؛ الزام الناصب، ج ۱، ص ۷۳.
(۴۳۰) سوره نور، آیه ۵۵.
(۴۳۱) منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۱، ص ۱۵۰، موعود قرآن ص ۸۵.
(۴۳۲) سوره قصص، آیه ۵.
(۴۳۳) تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۲۰.
(۴۳۴) ینابیع المودّه، ص ۳۰۲، باب ۷۹.
(۴۳۵) سوره سجده، آیه ۲۹.
(۴۳۶) ینابیع المودّه، ص ۲۴۶، باب ۷۱، منتخب الأثر، فصل ۷، باب ۱، ص ۴۷۰ والمحجّه، ص ۱۷۴.
(۴۳۷) سوره فتح، آیه ۲۸.
(۴۳۸) البیان گنجی شافعی، باب ۲۵ واستدلال به جواز بقاء مهدی، ونور الابصار ص ۱۸۶.
(۴۳۹) المحجه، ص ۲۰۸ - تفسیر قمی، ج ۲، ۳۱۷ - بحار الانوار ج ۵۱، ص ۵۰، ح ۲۲
(۴۴۰) کسانی که طالب تفاصیل بیشتری هستند می توانند به کتابهای دیگری که در این زمینه نگاشته شده، مانند: بحار الانوار، ج ۵۱ باب آیات مأوّله، الزام الناصب، ینابیع المودّه، موعود قرآن وکتب تفاسیر مراجعه فرمایند.
(۴۴۱) اوپانیشاد، ترجمه محمّد داراشکوه (از متن سانسکریت) ج ۲، ص ۶۳۷.
(۴۴۲) غیبت شیخ طوسی، ص ۱۱۱، ص ۱۸۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱ ص ۷۴، ح ۲۵؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۰۲، ح ۲۹۴؛ منتخب الاثر، ص ۱۶۹، ح ۸۱. ودر چاپ دیگر، ص ۲۲۲، ح ۸۱.
(۴۴۳) عقد الدرر، باب ۳، ص ۳۹.
(۴۴۴) دلائل الامامه، ص ۲۵۰؛ منتخب الاثر، ص ۱۷۱، ح ۸۸ ودر چاپ دیگر، ص ۴۶۸، ح ۴۵۴، باب الامام صاحب الزمان (علیه السلام)، ح ۵۸.
(۴۴۵) سوره اعراف، آیه ۱۲۸ وسوره قصص، آیه ۸۳.
(۴۴۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۲، ح ۵۸؛ اثبات الهداه با ترجمه فارسی، ج ۷، باب ۳۲، ص ۳۵، ح ۳۶۹؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۱۶، ح ۳۶۹؛ غیبت شیخ طوسی، ص ۲۸۲، ودر چاپ دیگر، ص ۴۷۲، وبا ترجمه فارسی،ج ۲، ص ۳۵۹، ح ۷.
(۴۴۷) بحار الانوار، ح ۵۱، ص ۱۴۳، ح ۳؛ منتخب الاثر، ص ۱۶۹، ح ۸۴.
(۴۴۸) دلائل الامامه، ص ۲۴۴ - منتخب الاثر، ص ۵۱۹ - بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۱، ح ۲۱۴.
(۴۴۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۵، ح ۴۰ وص ۳۲۸ ح ۴۸ - غیبت نعمانی، ص ۳۰۹، ح ۴.
(۴۵۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۱، ح ۲۱۴؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۹۷؛ غیبت نعمانی، ص ۳۱۰، ح ۵؛ بشاره الاسلام، ص ۲۰۰.
(۴۵۱) یأتی علی الناس زمان، ج ۲، ص ۵۴۳، ح ۹۵.
(۴۵۲) فرائد السمطین، ج ۲، ص ۱۵۹، باب ۳۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۱، ح ۴ وج ۳۶، ص ۲۰۸؛ الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۰۴؛ کمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۳۸۴، بشاره الاسلام، ص ۱۲، اعلام الوری، ص ۴۰۳.
(۴۵۳) کفایه الاثر، ص ۲۶۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴، ح ۷۲.
(۴۵۴) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۰۸، باب ۶۸؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۴۱؛ منتخب الاثر، ص ۱۵۸؛ بشاره الاسلام، ص ۸۵.
(۴۵۵) غیبت نعمانی، ص ۲۳۵، باب ۱۳، ح ۲۳.
(۴۵۶) کمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، ج ۱، ص ۴۳۸، باب ۳۱، ح ۵؛ منتخب الاثر، ص ۳۰۰، ح ۱؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷، ح ۴.
(۴۵۷) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۳، ح ۱۰۹ - غیبت نعمانی، ص ۲۳۱ باب ۱۳، ح ۱۴.
(۴۵۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۸، ح ۶.
(۴۵۹) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۳۸، باب ۸۴.
(۴۶۰) هر مدّ در حدود ۷۵۰ گرم می باشد.
(۴۶۱) سوره بقره، آیه ۲۶۱.
(۴۶۲) عقد الدرر، ص ۲۱۱، باب ۷.
(۴۶۳) سوره زمر، آیه ۶۹.
(۴۶۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۷، ح ۷۷.
(۴۶۵) بشارات عهدین، ص ۲۴۶ - علائم الظهور کرمانی، ص ۱۸ - لمعات النور فی کیفیه الظهور، ج ۱، ص ۱۹، نور الانوار، ص ۸۶، نور هفتم.
(۴۶۶) سوره حدید، آیه ۲۵.
(۴۶۷) سوره آل عمران، آیه ۸۳.
(۴۶۸) سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
(۴۶۹) ارشاد مفید، ص ۳۶۴ وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸، ح ۸۳.
(۴۷۰) منتخب الاثر، ص ۴۴۸، ح ۴.
(۴۷۱) عقد الدرر، ص ۳۵ ومنتخب الاثر، ص ۴۴۹، ح ۹.
(۴۷۲) عقد الدرر، ص ۱۵۶.
(۴۷۳) بشاره الاسلام، ص ۱۸۳ ومنتخب الاثر، ص ۱۶۳، ح ۶۶.
(۴۷۴) منتخب الاثر، ص ۴۴۹، ح ۱۲.
(۴۷۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۲، ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۰۹، باب ۷۸ وص ۱۶۴، باب ۹۴، منتخب الاثر، ص ۲۲۰، ح ۱؛ کفایه الاثر، ص ۲۷۱.
(۴۷۶) منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۱، ص ۱۶۸، ح ۷۸.
(۴۷۷) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۵۹.
(۴۷۸) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۹۶، باب ۷۸؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۰، ح ۱۲.
(۴۷۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۰، ح ۶.
(۴۸۰) ارشاد مفید، ص ۳۶۴.
(۴۸۱) منتخب الاثر، ص ۳۲، ح ۴۸ - کشف الغمّه، ج ۲، ص ۵۰۷.
(۴۸۲) الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۴۶.
(۴۸۳) بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۱۷۳، ح ۳۸.
(۴۸۴) احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۶.
(۴۸۵) کافی، ج ۱، ص ۳۹۸، ح ۲ وبصائر الدرجات، ص ۱۲، ح ۳.
(۴۸۶) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۱۷۴، باب ۸۹.
(۴۸۷) کافی، ج ۱، ص ۳۸۸، ح ۸؛ بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۱۶۸.
(۴۸۸) کافی، ج ۱، ص ۱۹۲.
(۴۸۹) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶.
(۴۹۰) اختصاص مفید، ص ۲۱۷ - بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۶۷، ح ۱۱.
(۴۹۱) کافی، ج ۱، ص ۳۸۷، ح ۲.
(۴۹۲) بشاره الاسلام، ص ۲۴۳.
(۴۹۳) عقد الدرر، ص ۲۶ و۱۶۰، آخر باب اول وباب هشتم؛ بحار الانوار،ج ۵۱، ص ۷۷، ح ۳۵؛ غیبت نعمانی، ص ۲۴۰ ح ۳۴، باب ۱۳.
(۴۹۴) جگرنات به لغت سانسکریت نام بتی است که هندوها آن را مظهر خدا می دانند.
(۴۹۵) علائم الظهور کرمانی ص ۱۷؛ لمعات شیرازی، ج ۱، ص ۱۸؛ نور الانوار، نور هفتم؛ بشارات عهدین، ص ۲۴۶ به نقل از کتاب زبده المعارف، ذخیره الالباب وتذکره الاولیاء.
(۴۹۶) بشارات عهدین، ص ۲۷۲ - علائم الظهور کرمانی، ص ۱۸.
(۴۹۷) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵، ح ۴.
(۴۹۸) بشارات عهدین، ص ۲۴۵؛ او خواهد آمد، ص ۶۶؛ علائم الظهور کرمانی، ص ۱۸.
(۴۹۹) سوره اسراء، آیه ۳۳، جهت اطلاع بیشتر به کتاب المحجّه ص ۱۲۷ - ۱۲۹ مراجعه فرمایید.
(۵۰۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۱، ح ۲۴؛ بشاره الاسلام، ص ۹۹؛ ومنتخب الاثر، ص ۲۹۲.
(۵۰۱) ممتاطا: در زبان هندی به معنی «محمّد» است.
(۵۰۲) علائم الظهور کرمانی، ص ۱۸ - او خواهد آمد، ص ۸۰.
(۵۰۳) بحار الانوار، ج ۶، ص ۳۰۶ از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) وج ۵۲، ص ۲۵۴ از امام صادق (علیه السلام) - کافی، ج ۸، ص ۳۶، ۴۲ - مهدی موعود، ص ۱۰۳۶، ۱۰۴۵ وبسیاری از منابع دیگر از تفسیر وحدیث.
(۵۰۴) او خواهد آمد، ص ۶۵ به نقل از کتاب ریگ ودا، ماندالای ۴ و۱۶ و۲۴.
(۵۰۵) سوره سجده آیه ۲۱.
(۵۰۶) المحجه، ص ۱۷۳.
(۵۰۷) بشارات عهدین، ص ۲۵۹.
(۵۰۸) همان، ص ۲۴۲ - علائم الظهور کرمانی، ص ۱۷ - او خواهد آمد ص ۶۵.
(۵۰۹) بحار الانوار،ج ۵۲، ص ۳۱۲.
(۵۱۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۱.
(۵۱۱) سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
(۵۱۲) عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور ۳۷، بندهای ۹ - ۳۸.
(۵۱۳) همان، مزمور ۹۶، بندهای ۱۰ - ۱۳، ص ۱۲۴۷، کتاب مقدّس.
(۵۱۴) عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور ۷۲، بندهای ۱ - ۲، به نقل از بشارات عهدین، ص ۲۴۸ وأنیس الاعلام، ج ۵، ص ۹۲، ۹۳.
(۵۱۵) برای توضیح بیشتر به کتاب انیس الاعلام فی نصره الاسلام، ج ۵، ص ۹۲ الی ۹۶ وج ۷ ص ۳۸۷ الی ۳۹۸ مراجعه فرمایید.
(۵۱۶) به کتاب نفیس منتخب الاثر، ص ۲۴۷ - ۲۵۰ مراجعه فرمایید.
(۵۱۷) یسیّ به معنای قوی، پدر حضرت داود ونوه «راعوت» است، وبه طوری مشهور بود که داود را پسر «یسیّ» می نامیدند، در صورتی که خود داود شهرت وشخصیت عظیمی داشته واز پیغمبران بزرگ «بنی اسرائیل» بوده است. (قاموس کتاب مقدس).
واما «راعوت» زنی است از «مؤاب» که سر زمینی است در شرق دریای لوط، که با «یوغی» وصلت کرد واز او صاحب فرزندی بنام عوید - عویبد - شد که جدّ حضرت داود (علیه السلام) باشد. (لغت نامه دهخدا، حرف راء، ص ۸۶).
(۵۱۸) تورات، کتاب اشعیای نبی، باب ۱۱، پندهای ۱ - ۱۰، ص ۱۵۴۸، کتاب مقدّس.
(۵۱۹) بشاره الاسلام، ص ۱۹۷، ۲۴۷، منتخب الأثر، ص ۴۷۴، مستدرک حاکم، ج ۴ ص ۵۱۴ وبحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۰، ح ۶.
(۵۲۰) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۱، منتخب الاثر، ص ۴۸۳ وروضه کافی.
(۵۲۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲، ح ۱۰۶؛ غیبت نعمانی، ص ۲۳۹، ح ۳۰؛ بشاره الاسلام، ص ۲۴۲.
(۵۲۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲، ح ۱۰۶ - غیبت نعمانی، ص ۲۳۹، ح ۳۰ - بشاره الاسلام، ص ۲۴۲.
(۵۲۳) در متن عربی حدیث کلمه «برید» آمده، که شامل پست، تلگراف، تلفن، تلویزیون وامثال آنها می شود.
(۵۲۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۲ - کافی، ج ۸، ص ۲۴۱ - منتخب الاثر، ص ۴۸۳.
(۵۲۵) منتخب الاثر، ص ۴۸۳، ح ۳ - حق الیقین شبّر، ص ۲۲۹ ج ۱.
(۵۲۶) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۳، الزام الناصب، ج ۲، ص ۳۰۷.
(۵۲۷) در بعضی از نسخه ها در هر دو مورد روایت که کلمه (کف دست) آمده، کلمه «کتف» نوشته شده است.
(۵۲۸) غیبت نعمانی، ص ۳۱۹، باب ۲۱، ح ۸؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵، ح ۱۴۴.
(۵۲۹) تورات، کتاب اشعیای نبی، باب دوم، بندهای ۲ - ۴.
(۵۳۰) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۴۶۷.
(۵۳۱) کتاب مقدّس، کتاب اشعیای نبی، ص ۱۰۴۶ باب ۳۲، بندهای ۱۶ - ۱۸
(۵۳۲) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۴۶۵ - عقد الدرر، ص ۲۱۹، باب ۸ - البیان کنجی شافعی، باب ۱، ص ۹۳، وبسیاری دیگر از منابع معتبر اهل سنّت. جهت آگاهی بیشتر به کتاب المهدی الموعود المنتظر عند علماء أهل السنّه والإمامیّه، باب ۱، ص ۱۸، ح ۱۵. وکتاب نفیس منتخب الاثر، ص ۲۴۷، فصل ۲، باب ۲۵ مراجعه فرمایید.
(۵۳۳) الملاحم والفتن، ص ۱۴۷، باب ۱۴۹؛ منتخب الاثر، فصل ۷، ص ۴۷۸، باب ۷، ح ۲؛ البرهان متقی، باب ۱، ص ۷۸، ح ۱۹.
(۵۳۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۴ - عقد الدرر، باب ۱، ص ۳۸.
(۵۳۵) مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۸۸ - منتخب الاثر، فصل ۷، ص ۴۷۳، باب ۴، ح ۱.
(۵۳۶) منتخب الاثر، فصل ۷، ص ۴۷۳، باب ۳، ح ۳؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۸۲.
(۵۳۷) کتاب مقدّس، کتاب اشعیای نبی، ص ۱۰۹۰، باب ۶۵، بندهای ۲۳ - ۲۵.
(۵۳۸) الفتن، نعیم بن حمّاد، ص ۲۵۳، ح ۹۹۲، عقد الدرر، باب ۷، ص ۱۹۵؛ الملاحم والفتن، باب ۱۵۳، قسمت ابن حماد، ص ۱۴۹.
(۵۳۹) کنز العمّال، ج ۱۴، ص ۲۶۱؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۲۷؛ الملاحم والفتن، باب ۲۵، قسمت فتن زکریّا، ص ۳۲۳؛ الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۵۸.
(۵۴۰) سوره اسراء (بنی اسرائیل)، آیه ۶. «سپس شما را بر علیه آنها غالب می گردانیم وبه وسیله اموال وفرزندانتان شما را یاری می کنیم وشما را از حیث نفرات افزون تر (از دشمن) قرار خواهیم داد».
(۵۴۱) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۷، ح ۴۸؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۸۲؛ تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴۰۸؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۱۳۹.
(۵۴۲) انطاکیه: شهر معروفی است در جنوب ترکیه.
(۵۴۳) غیبت نعمانی، باب ۱۳، ح ۲۶، ص ۳۴۲.
(۵۴۴) غیبت نعمانی،، ص ۲۳۹؛ بشاره الاسلام، باب ۳، ص ۲۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲، ح ۱۰۶.
(۵۴۵) اعلام الوری، ص ۴۶۳ ودر یک چاپ دیگر، ص ۴۳۳؛ منتخب الاثر، فصل ۲، ب ۳۵، ص ۲۹۲؛ بشاره الاسلام، ص ۱۱۷.
(۵۴۶) ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۸۵؛ بشاره الاسلام، ص ۳۰۰، به نقل از کتاب غیبت شیخ طوسی، ص ۲۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۹، ح ۸۴.
(۵۴۷) ارشاد مفید، ص ۳۶۵ - بشاره الاسلام، ص ۲۵۸ - غیبت شیخ طوسی، ص ۲۸۳ - بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۹، ح ۸۴.
(۵۴۸) غیبت نعمانی، ص ۱۵۰، باب ۱۰، ح ۸.
(۵۴۹) ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۸۴؛ اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۹۰؛ منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۴۳، ص ۳۰۸؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸ و۳۳۹.
(۵۵۰) وادی یهوشافاظ، نام صحرایی در نزدیکی بیت المقدّس است که اکنون وادی «قدرون» نامیده می شود. (لغت نامه دهخدا، حرف قاف، قدرون، ص ۱۷۷).
(۵۵۱) کتاب مقدّس، کتاب بوئیل نبی، ص ۱۳۲۷، باب ۳، بندهای ۲ و۳.
(۵۵۲) کتاب مقدّس، کتاب بوئیل نبی، ص ۱۳۲۸، باب ۳، بندهای ۱۲ و۱۳.
(۵۵۳) کتاب مقدّس، کتاب عاموس نبی، ص ۱۳۳۳، باب ۴، بندهای ۱۲ و۱۳.
(۵۵۴) افرایم: نام پسر دوم حضرت یوسف (علیه السلام) است.
(۵۵۵) یهودا: نام پسر یعقوب وبرادر بزرگ یوسف از مادر دیگر به نام لیا - لایالیا - است، که حضرت داود وملوک بنی اسرائیل وحضرت عیسی (علیه السلام) از نسل او می باشند. (لغت نامه دهخدا، حرف یاء، یهودا).
(۵۵۶) تورات، کتاب هوشع نبی، ص ۱۳۱۴، باب ۵، بندهای ۱۴ و۱۵.
(۵۵۷) همان، کتاب زکریای نبی، ص ۱۳۸۲، باب ۱۴، بندهای ۱ - ۱۰.
(۵۵۸) برای آگاهی بیشتر به بخش هشتم، تحت عنوان: «نویدهای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) در قرآن کریم» از سوره ابراهیم مراجعه فرمایید.
(۵۵۹) البدایه والنهایه، ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۴۳.
(۵۶۰) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۵۹، ح ۴۷ - معانی الاخبار، ص ۴۰۷.
(۵۶۱) عقائد الامامیّه، ج ۱ ص ۲۷۰.
(۵۶۲) ظاهراً این کلمه اشاره به همان آیه شریفه: «وَأَعِدُّوُا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» می باشد.
(۵۶۳) جهت آگاهی بیشتر به کتاب «زمینه سازان» مراجعه فرمایید.
(۵۶۴) کتاب مقدّس، کتاب حزقیال نبی، ص ۱۲۶۵، باب ۳۹، بند ۱۷ - ۲۳.
(۵۶۵) قاموس کتاب مقدّس، ماده «پسر خواهر»، ص ۲۱۹.
(۵۶۶) کتاب مقدّس، کتاب حجّی نبی، ص ۱۳۶۷، باب ۲، بندهای ۶ - ۹.
(۵۶۷) روزگار رهایی، ج ۱، ص ۵۶۴.
(۵۶۸) منتخب الاثر، فصل ۶، باب ۱۰، ص ۴۶۷ به نقل از کتاب کشف الاستار؛ الامام المهدی (علیه السلام)، ص ۱۹۱.
(۵۶۹) غیبت شیخ طوسی، ص ۱۳۴ - کتاب موالید ووفیات الائمه ابن ابی ثلج بغدادی به نقل از دانشمندان عامّه ومهدی موعود، ص ۴۱.
این کتاب به ضمیمه غیبت شیخ مفید ونوادر راوندی در سال «۱۳۷۰» هجری در نجف اشرف به چاپ رسیده است.
(۵۷۰) اقبال الاعمال، ص ۳۲۴؛ زاد المعاد مجلسی با ترجمه فارسی، ص ۱۱۴؛ مفاتیح الجنان، اعمال شبهای ماه رمضان، دعای افتتاح وبسیاری از کتب ادعیه دیگر.
(۵۷۱) بشارت عهدین، ص ۲۳۹.
(۵۷۲) بشارت عهدین، ص ۲۳۹، پاورقی.
(۵۷۳) کتاب مقدّس، کتاب صفینای نبی، ص ۱۳۶۳، باب ۳، بندهای ۵ - ۹.
(۵۷۴) کتاب مقدّس، کتاب دانیال نبی، ص ۱۳۰۹، باب دوازدهم، بندهای ۱ - ۱۲.
(۵۷۵) کتاب مقدّس، انجیل متی، ص ۴۱، باب ۲۴، بندهای ۱ - ۸، ۲۳ - ۲۸،۲۹ - ۳۷ و۴۲ - ۴۶.
(۵۷۶) کتاب مقدّس، انجیل متی، ص ۴۴، باب ۲۵، بندهای ۳۱ - ۳۴.
(۵۷۷) انجیل متی، باب ۱۹، بندهای ۲۸ و۲۹.
(۵۷۸) کتاب مقدّس، انجیل مرقس، ص ۷۷، باب ۱۳، بندهای ۱ - ۹ و۳۲ الی ۳۷.
(۵۷۹) کتاب مقدّس، انجیل لوقا، ص ۱۱۶ باب ۱۲، بندهای ۳۵ و۳۶ و۳۷ - ۴۰.
(۵۸۰) انجیل لوقا، باب ۲۱، بندهای ۲۵ - ۲۷.
(۵۸۱) کتاب مقدّس، انجیل یوحنّا، ص ۱۵۲، باب ۵، بندهای ۲۶ - ۲۸.
(۵۸۲) کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنّا، ص ۴۰۸، باب ۱۲، بندهای ۱ - ۵ و۷ - ۱۰.
(۵۸۳) بشارت عهدین، ص ۲۶۵ - ۲۶۷.
(۵۸۴) کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنّای رسول، ص ۴۱۷، باب ۱۹، بندهای ۱۱ - ۱۸.
(۵۸۵) رساله پولس رسول به رومیان، ص ۲۵۲، باب ۸، بند ۱۸.
(۵۸۶) رساله پولس رسول به رومیان، ص ۲۶۱، باب ۱۵، بند ۱۲.
(۵۸۷) رساله اول پولس به تسالونیکیان، ص ۳۳۰، باب ۴، بندهای ۱۵ - ۱۷
(۵۸۸) کتاب مقدّس، اعمال رسولان، ص ۱۸۷، باب ۱، بندهای ۹ - ۱۱.
(۵۸۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۱.
(۵۹۰) همان، ج ۵۱، ص ۸۴ - منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۴۸، ص ۳۱۶ - بشاره الاسلام، قسمت سیره، باب ۳۸، ص ۳۲۰.
(۵۹۱) منتخب الاثر، فصل ۲، باب ۱، ص ۱۵۵، ح ۴۵ وبحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۵.
(۵۹۲) عقد الدرر، ص ۲۹۱، باب ۱۰.
(۵۹۳) صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۰۷۳ - کتاب الانبیاء، باب نزول عیسی بن مریم (علیهما السلام).
(۵۹۴) سنن ابن ماجه، ج ۲ ص ۵۲۶؛ عقد الدرر، ص ۲۹۴ باب ۱۰.
(۵۹۵) البرهان، ص ۱۵۸ - عقد الدرر، ص ۲۹۲، باب ۱۰.
(۵۹۶) منتخب الاثر، فصل ۷، باب ۸، ص ۴۷۹، ح ۲، به نقل از تذکره الخواص، ص ۳۷۷.
(۵۹۷) یوم الخلاص، ص ۳۴۴.
(۵۹۸) صحیح مسلم، ج ۱۸، ص ۷۵ - ۷۶.
(۵۹۹) البرهان متقی، ص ۱۶۰، باب ۹، ح ۹.
(۶۰۰) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۹۵، باب ۷۸.
(۶۰۱) بشارات عهدین، ص ۲۳۷.
(۶۰۲) بشارات عهدین، استدراکات، بعد از مقدّمه چاپ دوّم، ص ۱۰ و۱۱.
(۶۰۳) لمعات النور، ج ۱ ص ۲۳ - ۲۵.
(۶۰۴) لغتنامه دهخدا، ص ۶۴۶۹، ستون ۱.
(۶۰۵) بشارات عهدین، ص ۲۴۳.
(۶۰۶) بشارات عهدین، ص ۲۵۸، به نقل از جاماسب نامه.
(۶۰۷) او خواهد آمد، ص ۱۰۸.
(۶۰۸) همان، به نقل از جاماسب نامه، ص ۱۲۱ و۱۲۲.
(۶۰۹) بحار الأنوار، ج ۵۱ ص ۱۶۴.
(۶۱۰) الملاحم والفتن، باب ۱۷۸، ص ۱۷۳ ودر چاپ دیگر، ص ۸۳، باب ۱۸۶، ط بیروت.
(۶۱۱) مجازات النبویّه، ص ۴۱۹؛ منتخب الاثر، ص ۱۶۰، فصل ۲، باب ۱، ح ۵۷.
(۶۱۲) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳، ح ۴؛ الزام الناصب، ج ۱، ص ۲۱۶؛ منتخب الاثر، ص ۲۰۵، ح ۴؛ کفایه الاثر، ص ۲۳۲.
(۶۱۳) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۷۸؛ منتخب الاثر، ص ۲۹۴، ح ۵.
(۶۱۴) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۱، ح ۲۴؛ منتخب الاثر، ص ۲۹۲.
(۶۱۵) تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۰، ح ۸۹.
(۶۱۶) سوره آل عمران، آیه ۱۹.
(۶۱۷) سوره حج، آیه ۷۸.
(۶۱۸) سوره نمل، آیه ۴۴.
(۶۱۹) سوره آل عمران، آیه ۵۲.
(۶۲۰) سوره آل عمران، آیه ۸۴ و۸۵.
(۶۲۱) سوره الذاریات، آیه ۳۶.
(۶۲۲) سوره بقره، آیه ۱۳۳.
(۶۲۳) سوره فصّلت، آیه ۳۳.
(۶۲۴) تاریخ تمدّن اسلام وعرب، ص ۱۴۲، به نقل از امامت ومهدویّت.
(۶۲۵) امامت ومهدویت، ج ۲، ص ۶۲.
(۶۲۶) سوره آل عمران، آیه ۶۴.
(۶۲۷) سفینه البحار، ج ۱، ص ۳۷۶ ماده «ختم»
(۶۲۸) الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۲۲، ذکر خاتم رسول الله.
(۶۲۹) کافی، ج ۶، ص ۴۷۳، ح ۱؛ سنن بیهقی، ج ۱۰، ص ۱۲۸، باب ختم الکتاب.
(۶۳۰) قاموس قرآن، ج ۲، ص ۲۲۶.
(۶۳۱) سوره بقره، آیه ۷.
(۶۳۲) سوره یس، آیه ۶۵.
(۶۳۳) صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۰۹۷۳، از ابواب وکتب صحیح بخاری؛ کتاب المناقب، باب ۱۸، ح ۳۵۳۴ وح ۳۵۳۵.
(۶۳۴) صحیح مسلم، ج ۱۵ - ۱۶، کتاب الفضائل، ص ۵۲.
(۶۳۵) الصواعق المحرقه، ص ۱۷۷؛ ذخائر العقبی، ص ۷۹؛ تاریخ بغداد، ج ۷، ص ۴۵۳.
(۶۳۶) بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۳۸۱، ح ۸.
(۶۳۷) نهج البلاغه فیض، ص ۳۵، خ ۱.
(۶۳۸) همان، ص ۵۵۸، خ ۱۷۲.
(۶۳۹) همان، ص ۴۱۲، خ ۱۳۲.
(۶۴۰) تفسیر صافی، ج ۲، ص ۲۴۳.
(۶۴۱) کافی، ج ۱، ص ۱۷۷، حدیث ۴.
(۶۴۲) همان، ص ۲۶۹، حدیث ۳.
(۶۴۳) سوره حجر، آیه ۹.
(۶۴۴) سوره نحل، آیه ۸۹.
(۶۴۵) سوره انعام، آیه ۳۸.
(۶۴۶) سوره انعام، آیه ۵۹.
(۶۴۷) نهج البلاغه فیض، ص ۵۶۷ وصبحی صالح، ص ۲۵۲، خطبه ۱۷۶.
(۶۴۸) صحیفه سجادیه، دعای ۴۲.
(۶۴۹) بحار الانوار، ج ۹۲، ص ۸۴، ح ۱۶، به نقل از بصائر الدرجات ص ۶.
(۶۵۰) بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۸۰، ح ۴۴.
(۶۵۱) همان، ج ۹۲، ص ۱۴، ح ۶ - عیون الاخبار، ج ۲، ص ۱۳۰.
(۶۵۲) تفسیر فخر رازی ج ۲۹، ص ۲۹؛ تفسیر مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۹ آیه اول سوره انبیاء؛ تفسیر قرطبی، ذیل آیه ۱۸ از سوره محمّد؛ صحیح بخاری، ج ۶، ص ۵۵۴، در تفسیر سوره نازعات.
(۶۵۳) بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۶۰، ح ۱۷.
(۶۵۴) نهج البلاغه فیض، ص ۶۳۸، خ ۱۸۹ وصبحی صالح ص ۳۱۳ خ ۱۹۸.
(۶۵۵) کافی، ج ۱، ص ۵۸، ح ۱۹.
(۶۵۶) کافی، ج ۱، ص ۵۸، ح ۱۹.
(۶۵۷) سوره بقره، آیه ۱۲۴.
(۶۵۸) نور مهدی (علیه السلام)، ص ۱۱۳.
(۶۵۹) روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲.
(۶۶۰) آیین زندگی، ص ۱۰.
(۶۶۱) اخلاق فلسفی ج ۲ ص ۳۳.
(۶۶۲) گفتار فلسفی، اخلاق، ج ۲، ص ۳۳، به نقل از غربت غرب، ص ۶.
(۶۶۳) سوره طه، آیه ۱۲۴.
(۶۶۴) بلاهای اجتماعی قرن ما، ص ۳۹.
(۶۶۵) گفتار فلسفی اخلاق، ج ۲، ص ۱۰۸، به نقل از سیری در جهان دانش، ص ۷۳.
(۶۶۶) روح القوانین، ص ۴.
(۶۶۷) اخلاق فلسفی، ج ۲، ص ۹۵ به نقل از «کیهان» شماره ۱۰۵۱۰.
(۶۶۸) آیین زندگی، ص ۱۸۸ - ۱۹۳.
(۶۶۹) قسمتی از سخنرانی «ویکتور هوگو» در مجلس اعیان فرانسه، به آیین سخنوری فروغی، ج ۲، ص ۳۲۰ - ۳۲۵ مراجعه فرمایید.
(۶۷۰) گفتار فلسفی، ج ۲، ص ۲۱، به نقل از انسان ناشناخته، ص ۲۶۵.
(۶۷۱) گفتار فلسفی، ج ۲، ص ۲۵، به نقل از مجله نسل نو، سال ۳، شماره ۷، صفحه ۱۸، نقل از مجله آمریکایی.
(۶۷۲) روح بشر، ص ۳۲ وبه سوی جهان ابدی، ص ۸.
(۶۷۳) گفتار فلسفی،اخلاق، ج ۱، ص ۲۳۰، به نقل از روزنامه اطلاعات، شماره ۱۵۰۸۴، نقل از تاریخ فلسفه.
(۶۷۴) حکومت عدل گستر، ص ۲۱۱، به نقل از استراتژی صلح کندی، ص ۶۶.
(۶۷۵) حکومت عدل گستر، ص ۲۱۱، به نقل از دنیایی که من می بینم، ص ۶۷ و۷۲.
(۶۷۶) حکومت عدل گستر، ص ۲۱۲.
(۶۷۷) حکومت عدل گستر، ص ۲۲۴.
(۶۷۸) اسرار عقب ماندگی شرق، ص ۲۲۴.
(۶۷۹) گفتار فلسفی، اخلاق، ج ۲، ص ۳، به نقل از انسان ناشناخته، ص ۷.
(۶۸۰) گفتار فلسفی، اخلاق، ج ۲، ص ۳۲، به نقل از غربت غرب، ص ۵.
(۶۸۱) گفتار فلسفی، اخلاق، ج ۲، ص ۱۹، به نقل از سرنوشت بشر، ص ۱.
(۶۸۲) گفتار فلسفی، اخلاق، ج ۲، ص ۴، به نقل از انسان ناشناخته، ص ۲۲.
(۶۸۳) گفتار فلسفی، اخلاق، ج ۲، ص ۳۵ و۳۶، به نقل از غربت غرب، ص ۵۱.
(۶۸۴) تأثیر علم بر اجتماع، ص ۱۴۶.
(۶۸۵) امامت ومهدویّت، ج ۲، ص ۶۰، به نقل از روزنامه رستاخیز، شماره ۸۹۹، نقل از سالنامه سال ۱۹۷۸، انستیتوی بین المللی پژوهشی که مقرّ آن استکهلم است.
(۶۸۶) گفتار فلسفی، اخلاق، ج ۲، ص ۲۹ و۳۰، به نقل از کیهان، مورخ ۲۱/۲/۱۳۵۱.
(۶۸۷) مهدی انقلابی بزرگ، ص ۱۷.
(۶۸۸) مهدی انقلابی بزرگ، ص ۱۷.
(۶۸۹) عقد الدرر، ص ۶۳.
(۶۹۰) غیبت نعمانی ص ۲۷۷، ح ۶۱؛ غیبت شیخ طوسی، ۲۶۷؛ عقد الدرر، ص ۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۱، حدیث ۵۹.
(۶۹۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۷، ح ۴۴.
(۶۹۲) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۲، ح ۶؛ بشاره الاسلام، ص ۱۶۲، باب ۹، فی علامات الظهور عن علی بن موسی (علیه السلام).
(۶۹۳) بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۷۸؛ بشاره الاسلام، ص ۱۶۸ ونوائب الدهور، ج ۳، ص ۳۳۶.
(۶۹۴) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۲۰؛ بشاره الاسلام، ص ۱۶۹.
(۶۹۵) تورات، کتاب زکریای نبی، باب ۱۳، بندهای ۸ و۹.
(۶۹۶) انجیل لوقا، باب ۲۱، بندهای ۲۵ و۲۶.
(۶۹۷) آیین زندگی، فصل پنجم، ص ۵۰، دیل کارنگی، چگونه تشویش ونگرانی را از خود دور کنیم؟
(۶۹۸) او خواهد آمد، ص ۷۵.
(۶۹۹) جهان بعد از ظهور، ص ۸۰، به نقل از مفهوم نسبیت اینشتین، ص ۳۵.
(۷۰۰) تأثیر علم بر اجتماع، ص ۵۶.
(۷۰۱) تأثیر علم بر اجتماع، ص ۱۹۹.
(۷۰۲) امامت ومهدویّت، ج ۲، پاورقی ص ۳۳۲.
(۷۰۳) حکومت عدل گستر، ص ۲۲۵، به نقل از مشکلات روز واطلاعات شماره ۱۱۶۱۷.
(۷۰۴) امامت ومهدویّت، ج ۲، ص ۳۳۲.
(۷۰۵) امامت ومهدویّت، ج ۲، ص ۳۳۲.
(۷۰۶) بیاد حضرت مهدی (علیه السلام)، ص ۶۲.
(۷۰۷) صَخْر: نام ابو سفیان پدر معاویه است، ومقصود از او سفیانی مشهور می باشد.
(۷۰۸) بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۲؛ مشارق انوار الیقین فی اسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)، ص ۱۳۰.
(۷۰۹) سوره ابراهیم، آیه ۴۷.
(۷۱۰) او خواهد آمد، ص ۱۵۱.
(۷۱۱) جهان بعد از ظهور، ص ۵۵.
(۷۱۲) قفیز واحد وزن، ومعادل ۹۰ رطل عراقی است.
(۷۱۳) الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۹۹؛ عقد الدرر، ص ۱۹۷.
(۷۱۴) الملاحم والفتن، ص ۱۵۰ باب ۱۵۴.
(۷۱۵) روزگار رهایی، ج ۱، ص ۵۲۰.
(۷۱۶) اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۱، ح ۴.
(۷۱۷) الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۳۰.
(۷۱۸) اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۱، ح ۱. اوصاف عصای موسی را در مجمع البحرین، ج ۲، ص ۶ ماده «ارب» بخوانید.
(۷۱۹) غیبت نعمانی، ص ۲۳۸، ح ۲۸.
(۷۲۰) غیبت نعمانی، ص ۲۳۷، ح ۲۶.
(۷۲۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۱، ح ۶۶؛ کافی ج ۸، ص ۲۲۴، ح ۲۸۵.
(۷۲۲) کفایه الاثر، ص ۱۰؛ منتخب الاثر، ص ۸۱.
(۷۲۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۰، ح ۶؛ منتخب الاثر، ص ۴۸۷، ح ۲؛ بشاره الاسلام، ص ۱۹۷.
(۷۲۴) غیبت نعمانی، ص ۲۳۴، ح ۲۲؛ بشاره الاسلام، ص ۱۱۸.
(۷۲۵) سوره نحل، آیه ۱.
(۷۲۶) المحجه فیما نزل فی القائم الحجّه، ص ۱۱۵؛ غیبت نعمانی، ص ۲۴۳، باب ۱۳، ح ۴۳.
(۷۲۷) کامل الزیارات، ص ۱۳۰، باب ۴۱، ح ۵.
(۷۲۸) سوره بقره، آیه ۱۴۸.
(۷۲۹) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۸؛ کافی، ج ۸، (روضه) ص ۳۱۳؛ غیبت نعمانی، ص ۲۸۲؛ بشاره الاسلام، باب ۶، ص ۱۲۱.
(۷۳۰) سوره هود، آیه ۸.
(۷۳۱) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۴۱، باب ۷۱.
(۷۳۲) غیبت نعمانی، ص ۲۴۱.
(۷۳۳) الزام الناصب، ج ۲، ص ۳۴۴؛ تفسیر صافی، ج ۴ ص ۱۲؛ تفسیر برهان، ج ۲ ص ۲۰۹.
(۷۳۴) سوره مائده، آیه ۵۴.
(۷۳۵) سوره انعام، آیه ۸۹.
(۷۳۶) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۳۷، باب ۷۱.
(۷۳۷) سوره نور، آیه ۵۵.
(۷۳۸) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۴۵، باب ۷۱؛ المحجّه، ص ۱۵۱ و۱۵۲؛ تفسیر مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۴۰.
(۷۳۹) سوره حج، آیه ۴۱.
(۷۴۰) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۲۴۴، باب ۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۴۷ و۴۸، ح ۹.
(۷۴۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۷، ح ۴۳.
(۷۴۲) سوره آل عمران، آیه ۸۳.
(۷۴۳) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۵.
(۷۴۴) غیبت نعمانی، ص ۳۱۳ باب ۲۰، ح ۵.
(۷۴۵) سوره بقره، آیه ۱۴۸.
(۷۴۶) غیبت نعمانی، ص ۳۱۳، ح ۳؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۸، ح ۱۵۳؛ بشاره الاسلام، ص ۲۰۳.
(۷۴۷) دلائل الامامه، ص ۵۵۴؛ الملاحم والفتن، قسمت ملحقات، ص ۳۷۵ - ۳۸۰.
(۷۴۸) تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۶۳.
(۷۴۹) سوره محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم)، آیه ۱۸. «آیا کافران جز این انتظار می برند که رستاخیز به ناگاه بر آنان فرا رسد؟»
(۷۵۰) تفسیر درّ المنثور، ج ۷، ص ۴۶۸، الجزء السادس والعشرون.
(۷۵۱) تفسیر درّ المنثور، ج ۶، ص ۵۰.
(۷۵۲) منتخب الأثر، ص ۳۰، ح ۴۱ وکفایه الاثر، ص ۱۶۸.
(۷۵۳) کافی، ج ۱، ص ۳۶۸، ح ۵؛ غیبت نعمانی، ص ۲۹۴، ح ۱۳، باب ۱۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۸، ح ۴۵.
(۷۵۴) غیبت شیخ طوسی، ص ۲۶۲؛ منتخب الاثر، ص ۴۶۳، ح ۱.
(۷۵۵) کافی، ج ۱، ص ۲۵۱.
(۷۵۶) غیبت شیخ طوسی، ص ۲۶۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۰۳، ح ۷؛ غیبت نعمانی ص ۲۹۴، باب ۱۶، ح ۱۱.
(۷۵۷) غیبت شیخ طوسی، ص ۲۶۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۰۴، ح ۸.
(۷۵۸) غیبت نعمانی، ص ۲۹۴، باب ۱۶، ح ۱۲.
(۷۵۹) سوره اعراف، آیه ۱۸۶.
(۷۶۰) سوره نازعات، آیه ۴۲.
(۷۶۱) سوره لقمان، آیه ۳۴.
(۷۶۲) سوره محمّد، آیه ۱۸.
(۷۶۳) سوره احزاب، آیه ۶۳.
(۷۶۴) سوره شوری، آیه ۱۸.
(۷۶۵) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱ - ۳.
(۷۶۶) غیبت نعمانی، ص ۲۹۵، ح ۱۴؛ کافی، ج ۱، ص ۳۶۹، ح ۶.
(۷۶۷) ینابیع المودّه، ج ۳، ص ۳۰۹، باب ۸۰؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۸؛ منتخب الاثر، ص ۲۲۱.
(۷۶۸) غیبت شیخ طوسی، ص ۱۷۶؛ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۰، ح ۱۰؛ کشف الغمّه، ج ۲، ص ۵۳۱.
(۷۶۹) تورات، کتاب اشعیای نبی، باب دوم، بندهای ۲ - ۴.
(۷۷۰) تورات، کتاب حیقوق نبی، باب ۲، بندهای ۳ - ۵.
(۷۷۱) انجیل لوقا، باب ۱۹، بندهای ۸ - ۱۳.
(۷۷۲) انجیل متی، باب ۲۴، بندهای، ۳۶، ۳۷، ۴۴.
(۷۷۳) انجیل مرقس، باب ۱۳، بندهای ۳۲، ۳۳ و۳۵.
(۷۷۴) سنن ابی داود، ج ۴، ص ۱۰۸.
(۷۷۵) المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۳۳۵ والبیان، باب ۶.
(۷۷۶) عقد الدرر، ص ۳۰۷، باب ۱۱.
(۷۷۷) همان، ص ۳۰۵.
(۷۷۸) الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۳۲.
(۷۷۹) عقد الدرر، ص ۳۰۵.
(۷۸۰) غیبت شیخ طوسی، ص ۲۸۳.
(۷۸۱) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۹؛ ارشاد مفید، ص ۳۶۵.
(۷۸۲) بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۱۶، ح ۲۲.
(۷۸۳) ر. ک: المهدی الموعود المنتظر، ج ۱، ص ۳۲۲ باب ۲۱.
(۷۸۴) به کتاب «المحجه فیما نزل فی القائم الحجه» مراجعه شود.
(۷۸۵) بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۱۲ - علل الشرایع، ج ۱، ص ۷، ط بیروت.

دانلودها دانلودها:
رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم