صفحه اصلى » مقاله هاى مهدوى » (۲۱۹) تاریخ عصر غیبت کبری (۵)
مقاله هاى مهدوى

مقاله ها (۲۱۹) تاریخ عصر غیبت کبری (۵)

بخش بخش: مقاله هاى مهدوى الشخص نویسنده: سید منذر حکیم تاريخ تاريخ: ۳۰ / ۴ / ۱۳۹۶ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۲۳۲۱ نظرات نظرات: ۰

تاریخ عصر غیبت کبری (۵)

سید منذر حکیم
فصلنامه انتظار شماره پنجم ۱۳۸۱

اشاره: برای حضرت بقیه الله (علیه السلام) دو غیبت است: عیبت صغرا وغیبت کبرا. هر یک از این دو غیبت، چهار ویژگی خاص خود را دارد. ویژگی های عصر غیبت کبرا، برای شیعه پیامدها وچالش هایی، مانند ضعف در شناخت، متمرکز نبودن رهبری شیعه، انشعاب در عقاید و... داشته است.
مؤلّف، در این نوشتار، راهکارهای امامان معصوم (علیهم السلام) را برای برداشتن آن چالش ها از پیش پای شیعیان، مطرح وبرسی می کند.
۱- ویژگی های غیبت کبرا
پس از زمینه سازی های عسکریین (علیهما السلام) امام مهدی (علیه السلام) رهبری خود را با سفیر ونایبی شناخته شده، شروع کرد. ابوعمرو عثمان بن سعید عَمْری، نزد شیعیان، مقامی والا داشت. او، از دوران نوجوانی، در خدمت امامان (علیهم السلام) بود. در دَه سال آخر زندگی امام هادی (علیه السلام) رهبری سازمان وکالت را بر عهده داشت.(۱) امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز وکالت او را تأیید(۲) واو را جانشین فرزندش مهدی (علیه السلام) معرّفی کرد. او بود که مراسم تغسیل وتکفین وتدفین حضرت حسن عسکری (علیه السلام) را عهده دار شد. توقیعات حضرت مهدی (علیه السلام) توسّط وی، همچون گذشته، به دست شیعیان می رسید.(۳)
شیعیان، با مراجعه به این شخصیّت شناخته شده، مشکلات خود را مطرح می کردند وپاسخ لازم ومناسب را می گرفتند. همین نوع از ارتباط میان شیعیان وامامِ غایب، در نخستین مرحله از غیبت، طیّ شصت ونُه سال برقرار بود. بنابراین، ارتباط با امام مهدی (علیه السلام) ارتباطی دو جانبه بوده است، یعنی هر وقت که امام (علیه السلام) صلاح می دانست، پیام خود را به شیعیان می رساند وهر وقت شیعیان خواسته ای داشتند، با مکاتبه یا شفاهی، به واسطه ی وکلای شناخته شده ی امام (علیه السلام) پاسخ خود را از امام (علیه السلام) دریافت می کردند.
در دوّمین مرحله از غیبت – که غیبت کبرا نام گرفت – این ارتباط دو جانبه، لغو شد وبه ارتباطی یک جانبه، بلکه به یک نوع عدم ارتباط محسوس وقابل شناخت برای عموم تبدیل گشت. نایبان عام امام مهدی (علیه السلام)، تعیین ویژه ای که با نام ونشان باشد، نداشتند وکسی از آنان، ادّعای ارتباط ویژه با امام غایب را نداشت، بلکه نمی توانست داشته باشد؛ زیرا، که امام مهدی (علیه السلام) در آخرین توقیع خود به ابوالحسن علی بن محمد سَمَری چنین فرمود:
«... فَقَد وَقَعَتِ الغیبه الثانیهُ [التامّه] فلا ظهور إلا بعد إذن الله عزّوجل، وذلک بعد طول الأمد وقسوه القلوب وامتلاء الأرض جوراً، وسیأتی شیعتی مَنْ یدّعی المشاهده. ألا فَمَنِ ادّعی المشاهدهَ قبل خروجِ السفیانی والصیحه فهو کاذبٌ مفتَرٍ...»؛(۴)
... به درستی که غیبت دوم [غیبت کامل] فرا رسیده است وتا آن روزی که خداوند (عزّ وجلّ) بخواهد، ظهوری نخواهد بود. آن، پس از مدّتی بسیار طولانی خواهد بود که دل ها را قساوت فرا گیرد وزمین از ستم پر گردد. به زودی، کسانی برای شیعیان من، ادّعای مشاهده خواهند کرد. همانا هرکس که پیش از خروج سفیانی وبانگ آسمانی، ادعای مشاهده (مرا) کند، دروغگو است.
بنابراین، هر کس ادعای مشاهده وارتباط با امام مهدی (علیه السلام) در دوران غیبت تام را بکند، تکذیب می شود. این، به معنای قطع ارتباط رسمی میان امام وشیعیان خود تلقّی می شود، وهر کس مشکلی داشته باشد، از راه طبیعی وشناخته شده – که پیش از این میان شیعیان معمول بود – به حلّ آن مشکل نمی توانست بپردازد.
کوتاه بودن غیبت صغرا، محدود بودن آن به شصت ونُه سال، امکان ارتباط رسمی وتعریف شده با امام معصوم (علیه السلام)، آن هم توسط نایبان تعیین شده از طرف امام (علیه السلام) که با نام ونشان مشخّص بودند، ویکی پس از دیگری این مسئولیّت را داشتند، چهار مشخّصه ی این مرحله است.
طولانی بودن غیبت، نامحدود بودن آن(۵)، وعدم امکان ارتباط رسمی با امام (علیه السلام) سه مشخصه ی اصلی غیبت کبرا است ولازمه ی نیابت عام نیز عدم محدودیّت نایبان عام امام (علیه السلام) است که جمعاً چهار مشخّصه را تشکیل خواهد داد.
۲- بازتاب ها وپیامدها
چهار ویژگی مطرح شده برای دوران غیبت کبرا، پیامدهایی گوناگون برای شیعیان داشته است که با ویژگی های متقابل در دوران غیبت صغرا قابل بررسی ومقایسه است.
۱- در دوران غیبت صغرا، علی رغم وجود مشکلات اَمنیتی در حین ارتباط با وکلای خاص امام مهدی (علیه السلام) یک فردِ شیعه می توانست به حلِّ مشکلِ خود دست رسی داشته باشد واین امکانِ مُشکل گشایی یک نوع امنیّت روانی به او می داد واو را امیدوار می کرد، امیدی که در آن، برخوردار بودن از رهنمودهای مستقیم وخاص امام جلوه گر بود. دست رسی به تکلیفِ شرعیِ روشن وحلّ مشکل شخصی یا خانوادگی ویا اجتماعی – که محل ابتلا بوده – آرامش روانی خاصّی برای یک شیعه به وجود می آورد که بسیار قابل توجّه بوده است. چنین ارتباطی، علاقه ی میان امام وشیعیان را بسی مستحکم تر وروشن تر می کرد.
غیبت کبرا، چنین ویژگی ای ندارد. رجوع به نایبان عام امام (علیه السلام)، ودریافت راه حل های عمومی وکسب تکلیف نسبت به وظایف شرعی، با احتمالِ خطا در پاسخ های آنان، به طور طبیعی، ارتباط با رهبری حاضر در صحنه را به ارتباط با یک مجتهد عادل تنزّل داد واین، به هیچ وجه، جای ارتباط با امام معصوم (علیه السلام) را نگرفت. همین نکته، احساس نیاز شیعیان را به رهبری وهدایت های امام معصوم (علیه السلام) احساسی جدّی تر وپیوسته وعمیق تر کرد. این، نکته ای مثبت تلقّی می شود؛ زیرا، برای ظهور امام مهدی (علیه السلام) وضرورت آن، باید احساسی عمیق وفراگیر به وجود امام (علیه السلام) برای عموم مردم پدید آید تا بتواند به وظایف مورد نظر، جامه ی عمل بپوشاند. این نقطه ی ضعف یا تنزّل در نوعِ ارتباط، با نقطه ای مثبت وبسیار ضروری قرین وهمراه است وگامی مهم در جهت تمهید برای ظهور وتحقّق آرمان های الهی به شمار می رود.
۲- وجود یک نایب خاصّ در طول دوران غیبت صغرا، یعنی تمرکز در رهبری شیعه که خود مستلزم وحدت کلمه ی شیعیان بوده است، امّا امکان کشف مکان امام (علیه السلام) وارتباطات او وبه خطر افتادن جان امام معصوم (علیه السلام) یا نایب خاصِّ او را در پی داشت.
عدم وجود یک نایب خاصّ در دوران غیبت کبرا، ضمن امکان فقدان وحدت کلمه واز دست دادن تمرکز در رهبری، امنیّت امام معصوم (علیه السلام) وحفظ موجودیّت جامعه ی شیعی را به همراه دارد.
علی رغم نکات مثبتی که در دوران غیبت کبرا مطرح می شود، چالش هایی در این دوران وجود دارد که برنامه ریزی های حکیمانه ی معصومان، خصوصاً امام مهدی (علیه السلام) را در دوران غیبت صغرا به همراه داشت که نتیجه ی آن، ترمیم آن دست اندازها وبر طرف کردن آثار مخرِّب آن چالش ها است. تاریخ غیبت کبرا را با توجّه به آن چالش ها باید مطالعه کرد.
۳- چالش های دوران غیبت کبرا
۱- نسلی که معاصر عسکریین (علیهما السلام) بودند وبه دوران غیبت صغرا وارد شدند با نسلی که در دوران غیبت صغرا چشم به جهان گشودند، از لحاظ شناخت امام معصوم (علیه السلام)، بسیار متفاوت اند؛ زیرا، نسلِ امام دیده با نسلی که امام معصوم را ندیده باشد، تفاوت فاحش دارند، ونیز نسلی که به زمان حضور امام (علیه السلام) نزدیک باشند با نسل هایی که بعداً می آیند، از این جهت، بسیار متفاوت اند.
۲- ایمان به امامی که کودک باشد، با توجّه به امکان ارتباط با او – همانند ارتباطی که شیعیان با امام محمد جواد(علیه السلام) ویا امام علی هادی (علیه السلام) داشتند – با کودکی که هم امام باشد وهم غایب باشد وارتباط با او بسیار سخت وچه بسا در شرایطی، غیر عملی باشد، برای کسانی که در دوران غیبت هم عصر او شده باشند، مشکل است ونیاز به دلایل حسی وعقلی کافی دارد.
۳- شناخت واعتماد به مرجع یا مراجعی شایسته برای آگاهی از تکالیف دینی ووظایف عملی، در حالی که قبلاً تکالیف دینی خود را از امام معصوم (علیه السلام) به طور مستقیم دریافت می کردند، مشکل دیگر این عصر است.
۴- ارتباط روحی ومعنوی با امام غایب (علیه السلام) ورهبر معصوم واحساس به حضور او در عین غیبت واستتار او، مشکلی دیگر است.
۵- عدم تمرکز رهبری شیعه، وبه وجود آمدن اختلاف در سطح رهبری میان خود شیعیان که ضعف شیعه وناکام بودن آنان در برابر طوفان مشکلات را به دنبال دارد، یکی دیگر از مشکلات است.
۶- انشعاب در عقائد وافراط وتفریط در گرایش های اعتقادی وپایمال شدن هویّت شیعی شیعیان، در اثر تعدّد فرقه ها در خصوص موضوع امامت، نیز از مشکلات است.
۷- یأس وناامیدی در اثر طولانی شدن مدّت غیبت واستتار امام معصوم (علیه السلام)، هفتمین مشکل این عصر است.
۸- مشکل دیگر، سوء استفاده برخی افراد از غیبت امام (علیه السلام) از جهت ادعای ارتباط با امام معصوم (علیه السلام) ودعوی نیابت او است.
۹- مشکل محرومیّت از راهنمایی های امام معصوم (علیه السلام) – که برخی وجود وعدم او را یک سان می پندارند وفلسفه ی امامت پیوسته وراستین را نقض شده می بینند را نیز می توان نام برد؛ زیرا، شیعیان، با داشتن امامان معصوم (علیهم السلام) ودست رسی به آنان، خود را از سایر مسلمانان متمایز می دیدند وامکان ارتباط آنان با امام معصومِ از نسل رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، آنان را به خانه ی وحی واهل بیت پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) پیوند می داد وهمیشه خود را سرفراز می دیدند، ولی با غیبتِ امام معصوم (علیه السلام) وگسسته شدن این پیوند، این تمایز وسرفرازی را از دست می دهند.
۱۰- اگر در قرن آغازین غیبت، طولِ عمرِ امام معصوم (علیه السلام) مطرح نبود، ولی در قرن های پس از آن، روز به روز، مسئله ی طول عمر، پیچیده تر ومشکل تر شده است. بدین معنا که هر چه عمر امام (علیه السلام) طولانی تر می شود، بیش تر مورد شبهه وسؤال قرار می گیرد.
حال، نقش امام مهدی (علیه السلام) در حلِّ این مشکلات ورفع این چالش ها در دوران غیبت صغرا ونیز نقش نوّاب ووکلای امام ودانشمندان دوران غیبت صغرا وآغاز غیبت کبرا در این زمینه، وسپس نقش تمام شرایط حاکم بر این دوران را باید مطالعه کنیم تا ببینیم که امام مهدی (علیه السلام) چه گونه به حلِّ این مشکلات پرداخته وشیعیان را از پیامدهای منفی این چالش ها، رهایی داده است.
۴- فرایند غیبت کبرا
پیش از بررسی راه حل های مطرح شده برای این چالش ها وپیامدهای ویژه ی غیبت ومشکلات اجتناب ناپذیر آن، لازم است از یک اصل کلی غفلت نکنیم. این اصل، ضرورت توجّه به اهداف اصلی غیبت وفرایند آن است.
از بحث های گذشته در زمینه ی فلسفه ی غیبت، روشن شد که اهداف بلندِ حضور وظهور امامِ معصوم در جامعه ی بشری، وعدم آمادگی جامعه ی اسلامی وشیعی برای بهره برداری بهینه از وجود امام ورهبر عدل گستر، وعدم قدرت آنان برای حمایت وجانبداری همه جانبه از وجود یگانه رهبر لایق وشایسته ی عدل گستری که برای چنین هدفی بزرگ، خدای متعال او را ذخیره کرده است وبه جز او رهبر دیگری ذخیره نشده است، دوران غیبت را دورانی اجتناب ناپذیر کرده تا شرایط لازم برای ظهور وحضور این امامِ معصوم فراهم گردد.(۶)
در حقیقت، در دروان غیبت، باید احساسِ نیاز مبرم به وجود این رهبر آسمانی، در میان مردم جامعه ی اسلامی یا جوامع بشری، آن چنان رشد کند وسطح توان مندی ها وامکانات، ارتقا یابد، ومردم از امامِ معصوم وآرمان های بلند او، حداکثر پاسداری را به عمل آورند وسطح فداکاری آنان بالا رود، تحمّل مسئولیّت وانجام وظیفه، در سطح بین المللی، وفرمان پذیری از آن ولیّ اعظم به گونه ای شود که اهداف وآرمان های بلند الهی برای بشریّت، تحقق پذیر باشد؛ زیرا، امام معصوم (علیه السلام) از مسیری کاملاً طبیعی که اختیار مردم در آن نقش اساسی دارد، حرکت می کند، لذا مردم، بدون آمادگی کامل وکافی، نمی توانند اهداف بلند امام را تحمّل واز او حمایت کنند.
بنابراین، تمامِ مشکلات دوران غیبت، با توجّه به این فرایند، باید مطالعه وبررسی گردد وسطح رشد فرهنگ جامعه ی بشری وجامعه ی اسلامی وجامعه ی شیعی، به سمت فراهم آمدن مقدّماتِ ظهور امام (علیه السلام) سنجیده شود. تحمّل مشکلات، در این صورت، امری طبیعی، ومستلزم رشد وحرکت به سوی کمال مطلوب است در نتیجه، اگر حرکت جامعه، حرکتی تصاعدی به سمت اهداف مطلوب باشد، این حرکت، فرایندی معقول ومقبول خواهد داشت.
از آن جا که رشد فرهنگی جامعه ی شیعی – که به دست امامان معصوم (علیهم السلام)، پشتیبانی وآبیاری می شد – وتشکیلات منسجم وقوی که جامعه ی شیعی را در دوران اختناق وخفقان از پاشیده شدن ومسخ هویّت نگه می داشت ومانند سیستمی خودکار وشبکه ای پیچیده وریشه دار، به حیات خود ادامه می داد، «استمرار این رشد وانسجام» کلید رمز تحوّلات مثبت در دوران غیبت به شمار می رود، بنابراین نباید اختلافات وپدیده های منفی را که در جامعه ی شیعی، به طور سطحی ونه عمقی، ظاهر می شوند، جدای از ریشه های تنومند اعتقادی وفرهنگی وسیستم طبیعی ومحکمی که به دست امامان تغذیه وپشتیبانی می شود، مطالعه کنیم، بلکه مجموعه فعّالیت های امام معصوم واصحاب وحواریان او، ومجموعه ی فعّالیت های دانشمندان ومتربّیان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را باید یک جا ببینیم.
بنابراین، باید مجموعه رهنمودهای امام مهدی (علیه السلام) در دوران غیبت صغرا وصدر غیبت کبرا، ومجموعه ی رهنمودها وفعّالیّت های وکلا ونواب خاص امام (علیه السلام) در آن دوران وشبکه ی آنان، ومجموعه ی فعّالیّت های علمای آن دوران وفعّالیّت های علمای سده ی اوّل غیبت کبرا به دقّت مطالعه وارزیابی شود تا بتوانیم راه حل های طیّ شده برای ترمیم این چالش ها را مورد ارزیابی قرار دهیم.
چالش شناخت امامِ غایب وایمان به او
قرآن کریم، اصل ضرورت حجّت الهی را برای مردم، درهر عصر ودوران، با بیانات گوناگون وفراوان، مطرح کرده، وآن را یک امتیاز برای حق ودین حق شمرده است:
«إنّ عَلینا لَلهدی»(۷)
هدایت، بر عهده ی ما است.
«إنما انت منذر ولکل قومٍ هاد»(۸)
همانا، تو – ای پیامبر – فقط یک بیم دهنده هستی وبرای هر قومی (ودر نتیجه، در هر عصری) هدایت کننده ای وجود دارد.
حضرت ختمی مرتبت (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز در بیان این اصل فرموده است:
مَنْ مات ولم یعرف إمام زمانه مات میته جاهلیَّه؛(۹)
هر کس بمیرد وامام زمان خود را نشناخته باشد، بر جاهلیّت مرده است.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در بیان شیوای خود چنین فرموده است:
اللّهم! بلی، لاتخلو الارض من قائمٍ لله بحجه إمّا ظاهراً مشهوراً وإمّا خائفاً مغموراً؛(۱۰)
آری، زمین، از حجّت خدا، یا آشکار ومعروف ویا ترسان وناپیدا، خالی نمی ماند.
دوران غیبت کبرا، از این اصل مستثنا نیست ومردم، باید امام خود را بشناسند تا این که نسبت به او ایمان داشته باشند.
با فرض غیبت تام وعدم وجود ارتباط رسمی با امام مهدی (علیه السلام)، مردم، خصوصاً در قرن های بعدی غیبت، چه گونه امام خود را می توانند بشناسند تا به او ایمان داشته باشند در حالی که ادعای رؤیت وارتباط با امام غایب (علیه السلام)، به هیچ وجه پذیرفته نمی شود، وطبق آخرین توقیع رسیده از امام (علیه السلام) که در سال ۳۲۹ هجری قمری، ودر آخرین روزهای غیبت صغرا، به همه ی کسانی که ادّعای رؤیت وارتباط باامام (علیه السلام) آن هم پس از وفات آخرین سفیر امام مهدی (علیه السلام) داشته باشند، وصف «کاذب مفتری» داده شده است، پس چه راهی یا چه راه هایی برای تحقّق شناخت ومعرفت به امام زمانِ غایب می ماند؟ برای حلّ مشکل اصل معرفت حجّت الهی وایمان به او، چه تمهیداتی انجام گرفته است تا مردم، بهانه وعذری برای شانه خالی کردن از چنین وظیفه ای نداشته باشند؟
نخستین تمهید وزمینه سازی را، قرآن کریم انجام داده است. قرآن، با مطرح کردن اصل ایمان به غیب، به عنوان یک شاخص برای مؤمنان ومتّقیان در آغاز سوره ی بقره، این راه را هموار کرده است.
«الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین الذین یؤمنون بالغیب...»
ایمان به غیب، ایمان به قیام جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) وایمان به وجود او وغیبت طولانی او، وایمان به خدای نامحسوس وایمان به قیامت وایمان به انبیای گذشته وایمان به ملائکه را در برمی گیرد.
پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) واهل بیت او(علیهم السلام) با زمینه سازی های فراوان که نمونه ای از آن زمینه سازی ها در شماره های گذشته ی فصلنامه انتظار در بحث های تاریخ غیبت کبرا تقدیم شد، مصداق واقعی آن حجّت الهی را که پس از امام حسن عسکری (علیه السلام) پرچم امامت وهدایت الهی را بر دوش گرفته، بیان کرده اند وهیچ گونه ابهامی را در این زمینه باقی نگذاشته اند.
با تعیین مصداق، به طور دقیق، وبا مشخصّاتِ کامل، وتذکر دادنِ هم زمان بودن تولّد وغیبت او، ونیز تذکّر شرایط حسّاس وبحرانی عصر امامت او، وتعیین واسطه ای امین وقابل اعتماد برای ارتباط با او، وترسیم دورنمایی از دوران غیبت کبرای او، زمینه های لازم برای پذیرش امامت او فراهم شده است. پس دوران غیبت صغرا، دوران زمینه سازی ویژه برای انتقال به غیبت کبرا، با حفظ تمام اصول لازم برای شناخت امام مهدی (علیه السلام) وایمان به او است.
آن چه در دوران غیبت صغرا، برای حل این مشکل فراهم شده است، از قرار ذیل است:
۱- امام حسن عسکری (علیه السلام) پیش از شروع دوران غیبت صغرا، فرصت های چندی را برای شیعیان فراهم کرد، تا امام مهدی(عج) را از نزدیک بشناسند وشخص او را ببینند وخبر آن را به دیگر شیعیان منتقل کنند.(۱۱)
۲- گاهی مشکلات شیعیان به دست امام مهدی (علیه السلام)، در دوران امامت امام حسن عسکری (علیه السلام) حل می شد ولیاقت وتوانایی او برای شیعیان ملموس می شد.(۱۲)
۳- در آغاز دوران غیبت صغرا، کرامت های مشهود از امام مهدی (علیه السلام)، معرّفی امام وایمان به او، نقش مهمّی را ایفا کرده است. نمونه ی این مورد، سرگردانی نمایندگان اهل قم پس از رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام) وحل مشکل آنان، به دست فرستاده ی امام مهدی (علیه السلام) در سامرا است.(۱۳)
۴- سفرای امام مهدی (علیه السلام)، طی هفت دهه، از ارتباط مستقیم با شیعیان، کرامت های فراوانی را در حلِّ مشکلات مردم، نشان داده اند. که، راهنمای بسیار خوبی برای شناخت امام بود.(۱۴)
۵- جواب نامه های شیعیان، طی این هفت دهه که با یک خط ویک شکل ویک سلیقه بود، علی رغم تعدّد آنان وعلی رغم اختلاف شرایط زمانی، نشان دهنده ی وحدت مبدأ ومرکز اصلی این سفارت است. این امر، یک دلیل حِسّی ویک تجربه ی علمی، بر حقانیّت امام مهدی (علیه السلام) به شمار می رود.(۱۵) زیرا، یک دروغ برای هفتاد سال، دریک جامعه باز ودر کنار وجود دانشمندانی فرزانه واندیشمند، پایداری نخواهد داشت، بلکه در این مدّت طولانی، هر گونه فریب یا دروغی بر ملا می شود وهر گونه توطئه ای فاش می گردد.
چنین تجربه ای علمی، برای اثبات ولادت وزندگی واصل غیبت امام مهدی (علیه السلام) وطولانی بودن غیبت او که از سوی خودش اعلان شده است، بسیار کافی وقابل اعتماد خواهد بود.(۱۶)
۶- رهنودهای به موقع سفرا برای شیعیان وپاسخ به شبهات آنان، در رفع هر گونه شک وتردید، کارساز بوده است.(۱۷)
۷- طرد عناصر فاسد واخراج آنان از سازمان وکالت، ومعرفی آنان به شیعیان، بلکه سعی برای ساقط کردن آنان در حفظ سلامت سازمان وکالت وسپس در روشن شدن سلامت دستگاه امامت وولایت که به دست امام زمان (علیه السلام) رهبری می شد، بسیار مفید بوده است.
۸- کتاب هایی که به دست دانشمندان شیعه وغیر شیعه، درباره ی امام مهدی (علیه السلام) وخصوصیّات او، قبل از تولّد تألیف شده است، دلیلی گویا بر حقانیّت او است.
۹- آن چه در دوران غیبت صغرا، از سوی دانشمندان شیعه، برای رفع شبهات مطرح شده است، ونیز کتاب های مستقل که برای تبیین ضرورت ایمان واعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) به رشته تحریر در آمده است، خصوصاً کتاب های سده ی نخست غیبت کبرا، راه را برای شناخت واعتقاد به امام (علیه السلام) به خوبی، هموار کرده است.(۱۸)
۱۰- استمرار تألیف وتحقیق تا سده های میانی وسپس تا دوران معاصر، راه علمی ایمان به امام غایب را آن چنان هموار کرده است که برخی روایات، غیبت را همانند حضور امام (علیه السلام) در روشن بودن راه ومسیر صحیح هدایت، قلمداد کرده است.
دعاها وزیارت نامه ها در کنار تشرّف ها وکرامت های حاصل در طیّ قرون پی در پی زمینه های عاطفی وروانی را آبیاری کرده ودر کنار دلایل علمی، بهترین تأثیر را درتعمیق ایمان وارتباط وشناخت بر جای گذاشته است.
 

 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

۱) اختیار معرفه الرجال: ۵۲۶.
۲) همان: ۲۱۵.
۳) الغیبه، شیخ طوسی: ۳۵۷ چاپ مؤسسه المعارف الاسلامیه.
۴) الغیبه: ۳۹۵.
۵) نامحدود بودن، به معنای نداشتن سقف زمانی مشخّصی برای ما است، هر چند در علم خدای دانا، مشخّص ومعلوم است.
۶) به شماره ی چهارم فصلنامه ی انتظار، تاریخ غیبت کبری، مراجعه شود.
۷) لیل: ۱۲.
۸) رعد: ۷۳.
۹) أعلام الهدایه: ج ۱۴، ص ۱۰۴- ۱۰۵.
۱۰) معجم احادیث الإمام المهدی: ج ۳، ص ۶۸.
۱۱) أعلام الهدایه، ج ۱۳: ص ۱۴۹ – ۱۵۶. در این کتاب، زمینه سازی های امام حسن عسکری(ع) در این مورد، تفصیلاً بیان شده است.
۱۲) همان: ج ۱۳، ص ۱۵۶ – ۱۵۷.
۱۳) کمال الدین: ج ۲، ص ۱۵۶؛ بحارالانوار: ج ۵۱، باب معجزات امام.
۱۴) به زندگی نامه ی سفرا، در، ج ۵۱، بحارالانوار مراجعه شود.
۱۵) به بحث حول المهدی، از شهید سید محمد باقر صدر، به صفحه ۵۶ مراجعه شود.
۱۶) همان.
۱۷) به زندگی نامه ی سفرا در بحار، ج ۵۱ مراجعه شود.
۱۸) بحث حول المهدی: ص ۵۴، به مجله الفکر الاسلامی، شماره ی ۱۶، به مقاله ی تاریخ ومناهج التألیف فی القضیه المهدویه، مراجعه شود.

رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم